Unnamed: 0
int64 0
2.35k
| date
stringlengths 10
10
| topic
stringlengths 21
91
| url
stringlengths 48
49
| text
stringlengths 1
107k
⌀ |
---|---|---|---|---|
2,300 | 1402/01/03 | بیانات در محفل انس با قرآن کریم | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=52299 |
در اولین روز از ماه رمضان المبارک ۱۴۴۴(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
امروز بسیار جلسهی شیرین و مطلوبی بود برای ما. حقیقتاً حالا امروز شما با حضور خودتان، با برنامههای جذّاب و زیبای خودتان ماه رمضان را که طلیعه بخشیدید، سال را هم برای ما با این آغاز زیبا و شیرین، شیرین کردید؛ خیلی ممنون. برنامههایی که اجرا شد بسیار خوب بود؛ آقای یراقبافان(۲) هم که مثل همیشه مشغول یراقبافی زرّین [بودند]؛ خدا انشاءالله ایشان را حفظ کند.
بنده رادیو تلاوت را و برنامههای قرآنی تلویزیون را تا حدودی گوش میکنم. هر وقت یک تلاوتی را میشنوم که به نظرم جذّاب و پخته و برجسته میآید، از ته دل خدا را شکر میکنم؛ و بحمدالله این زیاد اتّفاق میافتد؛ یعنی ما امروز قاریان برجسته و خوشخوان و صحیحخوان و آشنا با شیوههای خوب تلاوت در کشور زیاد داریم. واقعاً انسان همین طور یکی پس از دیگری مشاهده میکند. باید خدا را شکر کنیم. اگر بخواهیم با قبل از انقلاب مقایسه کنیم که اصلاً قابل مقایسه نیست. قبل از انقلاب در همهی مشهد که همان روز هم یکی از مراکز مهمّ مثلاً تلاوت و قرائت و مانند اینها محسوب میشد، شاید آن تلاوتگری که میتوانست قرآن را صحیح و خوب بخواند، دو نفر یا حدّاکثر سه نفر بیشتر نبودند. حالا آن استادهای پیرمرد را کاری ندارم. آنهایی که در جلسات ماها شرکت میکردند و میدیدیم آنها را، مثلاً فرض کنید آقای فاطمی، آقای مختاری، همین دو سه نفر بیشتر نبودند؛ [امّا] امروز قابل شمارش نیست. از بس بحمدالله تلاوتگران قرآن در همهجای کشور در سراسر کشور [زیادند].
خب دیدید این جوان بوشهری(۳) را که من یادم آمد، آن سال هم که اینجا خواندند، شرح دادند که [از] روستایی هستند که همهی آنها مشغول کار قرآنی هستند. یک روستایی است که مرکز قرآن است. اینها را خب مشاهده [میکنید] و از این قبیل در سرتاسر کشور بحمدالله زیاد است، و جای شکرگزاری است. دوستان به من گزارش دادند که رشد قرآن در جامعه از همهی شاخصهای رشد در کشور بالاتر است؛ این خیلی مایهی خرسندی و خوشحالی است.
یک جمله عرض بکنم برای اینکه قدر قاری و تلاوتگر برای همهی ماها و برای خودشان هم روشن بشود، قاری و تلاوتکنندهی قرآن، رسانندهی پیام خدای متعال به مستمعین است. یعنی شما که اینجا مینشینید تلاوت میکنید، دارید رسالتی انجام میدهید، دارید پیامآوریای انجام میدهید، و پیام خدا را به دلهای ما میرسانید؛ این خیلی مقام والا و برجستهای است، این افتخار بسیار بزرگی است. برای اینکه این پیام را خوب منتقل کنید، ابزارهایی لازم است که یکیاش صدای خوب است، یکیاش شگردهای اثرگذاری است، مثل لحن و بعضی از خصوصیّات دیگری که حالا بعضی را بعداً یک اشارهی مختصری میکنم. و من میبینم بعضی از قرّاء عزیزِ ما، که من از رادیوی تلاوت صدایشان را میشنوم، با این نکات کاملاً آشنایند و آنها را به کار میبرند، از آنها استفاده میکنند و اثرگذاری تلاوتشان چند برابر میشود.
استماع قرآن یک کار واجب و لازمی است؛ حالا یا با تلاوت قرآن برای خود یا استماع قرآن از دیگری؛ [به هر حال] این یک کار لازمی است. اوّلاً لازمهی ایمان به وحی است؛ اَلَّذینَ آتَیناهُمُ الکِتابَ یَتلونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ اُولئِکَ یُؤمِنونَ بِه؛(۴) اینهایی که قرآن را تلاوت میکنند [با رعایت] حقّ تلاوت، اینها ایمان دارند؛ پس تلاوت قرآن لازمهی ایمان است. یا [میفرماید:] «اَ فَلا یَتَدَبَّرونَ القُرآن»؛(۵) خب تدبّر کِی حاصل میشود؟ آن وقتی که شما تلاوت کنید یا استماع کنید؛ در این صورت. بنابراین استماع قرآن یک امر تفنّنی نیست. بنده همیشه به دوستان مختلف، از مسئولین و غیر مسئولین، جوانها، [در مواقعی] که پیش میآید و راجع به قرآن صحبت میکنیم، میگویم شما هر روز حتماً قرآن بخوانید. حالا نمیگویم روزی مثلاً فرض کنید نیم جزء یا یک حزب بخوانید؛ [حتّی] روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در طول سال روزی نباشد که شما قرآن را باز نکنید و قرآن را تلاوت نکنید. خب، این استماع قرآن اوّلاً وظیفه است به خاطر ایمان، ثانیاً زمینهساز رحمت الهی است؛ که میفرماید: وَ اِذا قُرِئَ القُرآنُ فَاستَمِعوا لَهُ وَ اَنصِتوا لَعَلَّکُم تُرحَمون؛(۶) یعنی شنیدن قرآن و استماع قرآن، زمینهساز رحمت الهی است؛ دیگر چه بهتر از این! این یکی از مهمترین عواملی است که میتواند انسان را با رحمت الهی آشنا کند.
تلاوت را باید با تدبّر انجام داد. البتّه مشکل مردم عزیز ما این است که با زبان قرآن آشنایی درستی ندارند. در کشورهای عربی، که شما ملاحظه میکنید مردم معمولی که نشستهاند برای نماز، مثلاً در مسجد امام حسین (علیه السّلام)(۷) یا جاهای دیگر، که قرّاء پیش از نماز قرآن میخوانند، مردم مستقیم میفهمند مراد را، یعنی همان ظاهر قرآن را؛ که البتّه «ظاهِرُهُ اَنیقٌ وَ باطِنُهُ عَمیق»؛(۸) باطن عمیقی دارد که ممکن است بیشترِ آن در اختیار آحاد مردم نباشد و بیشتر احتیاج به تفسیر و توضیح اهلش داشته باشد، لکن همین ظاهر قرآن برای همه استفاده دارد؛ از همین ظواهر هم همه میتوانند استفاده کنند؛ مشکل ما اینجا است؛ این را باید یک جوری حل کنیم.
حالا من اینجا یادداشت کردهام که یکی از کارهای مهم این است که ما بتوانیم تلاوت قرآن را بیامیزیم به ترجمهی تفسیری، نه ترجمهی صِرفِ معنی کلمات؛ یک ترجمهی تفسیری که بعضی از ترجمههایی که امروز رائج است و در دست مردم است، همین خصوصیّت را دارند که یک نکاتی را در آنجا توجّه دادهاند. تفسیرهای بسیار خوب و روانی هم امروز خوشبختانه وجود دارد؛ یعنی ما امروز از لحاظ کتاب، از لحاظ ترجمهی قرآن، از لحاظ تفسیر مشکلی نداریم؛ بحمدالله زیاد در اختیار هست؛ همین تفسیر نمونه، تفسیرهای دیگری که وجود دارد، تفاسیر زیادی از این قبیل هست. یک شکلی و یک شیوهای باید پیدا کنید؛ این را بایستی متخصّصین کار قرآن و کسانی که سرگرم این مسائلند، یک راهی پیدا کنند که ما بتوانیم در محافل قرآنی که تلاوت قرآن میشود، به نحوی ترجمه را هم وارد کنیم.
البتّه الان یک کار کوچکی در رادیو تلاوت دارد میشود که من خوشم میآید: قبل از آنکه تلاوت را پخش کنند، آن مجری از روی همین تفاسیر متداولی که وجود دارد، مجملی از مضمون یک یا دو آیه از آیاتی را که بنا است این قاری بخواند بیان میکند؛ خیلی خوب است؛ این خیلی خوب است. حالا ولو مثلاً قاری ممکن است بیست آیه، سی آیه بخواند، این [مجری] یک آیه، دو آیه را بیان میکند امّا همان اندازه هم مغتنم است. این کاری است که الان در رادیو تلاوت انجام میگیرد. شبیه این را قبل از انقلاب بنده در جلساتی که دربارهی مسائل قرآنی صحبت میکردم [انجام میدادم]. اینجوری بود که من شرح مفصّلی را ــ مثلاً به قدر شاید یک ساعت ــ دربارهی یک موضوعی بحث میکردم؛ آیات آن موضوع را انتخاب کرده بودیم. بعد از صحبت من، یک نفر از قرّاء، همین دوستانی که مشهد بودند ــ قاریانی که بعضیشان بحمدالله در قید حیاتند، بعضی هم به رحمت خدا رفتهاند ــ اینها میآمدند مینشستند؛ من میگفتم [دیگران] قرآن را در مجالس مقدّمهی سخنرانی قرار میدهند، من سخنرانیام را مقدّمهی قرآن قرار میدهم؛ سخنرانی میکردم ــ من ایستاده سخنرانی میکردم ــ بعد آنجا صندلی بود، منبر بود، قاری میآمد روی آن منبر مینشست و تلاوت قرآن میکرد؛ ما آن زمان این کار را میکردیم، حالا نمیدانم چقدر در این جلسات اینجور کارها ممکن است. به هر حال شیوهای باید انتخاب کرد. این کار شاید به عهدهی همین مجموعههای قرآنی باشد که ببینند چه کار میشود کرد که وقتی شما تلاوت میکنید، مردم بتوانند مضامین را، مفاهیم را همان جور به دست بیاورند و بفهمند.
یکی از کارهای خیلی خوب، رواج تلاوت و استماع قرآن در همهی مساجد است. بعضی از مساجد اینجور است که در آن تلاوت میشود. عرض من این است که اگر بتوانیم، هر مسجدی را یک پایگاه قرآن قرار بدهیم؛ یعنی از یک قاری، دو قاری دعوت کنند ــ الحمدلله قاری که خب زیاد است ــ قبل از نماز بیایند آنجا؛ حالا اگر میشود، هر روز این کار را بکنند، که خب یک قدری مشکل است، لااقل هفتهای یک بار یک قاری، یک تلاوتگر قرآن بیاید در مسجد و بنشیند و قرآن بخواند، مردم گوش کنند؛حالا احیاناً یا خود او، یا یک نفر در کنار او تفسیر و ترجمهی تفسیریِ کوتاه و مختصری را هم برای فهم مردم بیان کنند. به نظر من اینها خوب است.
یک مقداری بایستی به مسائل مربوط به قرآن اهتمام ورزید. قرآن کتاب زندگی است، کتاب حکمت است، کتاب درس است؛ دیگر در این زمینه ما زیاد صحبت کردهایم، نمیخواهم آنچه را گفتهایم مجدّداً تکرار کنم. قرآن برای همهی بخشهای زندگی درس دارد. هر صفحهای از قرآن را که شما نگاه کنید، وقتی دقّت کنیم، تدبّر کنیم، در هر صفحهی قرآن انسان میتواند دهها نکتهی اساسی برای زندگی پیدا کند. اینها مسائل مهمّی است. نه فقط مسائل مربوط به عالم آخرت ــ که آنها در قرآن خیلی سنگین و پُررنگ و قوی است ــ حتّی مسائل مربوط به زندگی شخصی ما، زندگی خانوادگی ما، مسئلهی حکومت ما، مسئلهی ارتباطات بینالمللی ما، نسبت به همهی اینها و برای همهی اینها در قرآن حکمت هست، تدبیر هست. خب بایستی ما از این استفاده کنیم، از قرآن استفاده کنیم.
بحمدالله جامعهی قرآنی امروز وسیع است. یک روزی بود این حرفها را میزدیم، هیچ زیرساختی برایش وجود نداشت؛ آن روز یک تعداد کمی با قرآن مأنوس بودند و کسانی هم که مثلاً برای مردم نصیحت و صحبت میکردند، در خیلی از بیانات و مانند اینها از قرآن خیلی استفاده نمیشد. امروز بحمدالله زیرساخت خیلی فراوان است؛ قاری قرآن زیاد داریم، حافظ قرآن زیاد داریم، تلاوتگر قرآن زیاد داریم، مستمعین و علاقهمندان به قرآن زیاد داریم؛ در مجالس قرآنی شرکت میکنند، انسان میبیند. بنابراین، بایستی روی مسئلهی تلاوت قرآن، روی مسئلهی آشنایی با قرآن و با مفاهیم قرآن، هر چه ممکن است کار کنیم، و بیشتر کار کنیم؛ این مسئله، مسئلهی مهمّی است.
چند نکته برای تلاوتگران عرض میکنم؛ به شما که حالا تلاوت میکنید و مردم استفاده میکنند و این شأن بزرگ را خدای متعال به شما داده، این توفیق بزرگ را پیدا کردهاید که میتوانید آورندهی رسالت الهی به مردم باشید و دلهای ما را مخاطب خودتان قرار بدهید، چند نکته را من عرض بکنم. تلاوت باید برای اثرگذاری بر مخاطب باشد که البتّه این شگردهایی دارد که من بعضی از آنها را بعداً عرض میکنم؛ البتّه اغلب شماها هم آشنا هستید؛ «اثرگذاری بر مخاطب»؛ یعنی شما تلاوت را که شروع میکنید، نیّتتان باید این باشد که این تلاوتِ شما در مخاطبِ شما اثر بگذارد. ما دو جور تلاوت داریم: یک جور آن تلاوتی که هدفش اثرگذاری است، یک جور آن تلاوتی که هدفش آوازخوانی است. تعجّب میکنید؟ تعجّب نکنید. حالا شماها الحمدلله چون خودتان همه خوب و پاک و دارای نیّت صادق هستید، ممکن است برایتان تعجّبآور باشد؛ امّا نه، کسی که با این قرّاء بیرونی ــ خارج از کشور ما؛ اسم کشور را نمیآورم ــ آشنا باشد، میبیند؛ بعضیهایشان هستند که وقتی تلاوت میکنند، گویی اصلاً غرضشان این است که لحنها و شیوهها را مدام به رخ مستمع بکشند! مستمع هم حرفهای است، یک عدّه مستمع حرفهای دارند؛ این هیاهوها که میشنوید ــ هایوهوی، فریاد میزنند، آدم هم نمیفهمد چه میگویند! ــ اینها همان حرفهایهایند؛ غالباً اینها دنبال این [هستند]. در اجتماعات عمومی که میبینید مردم فریاد میکشند، «الله» میگویند، گاهی گریه میکنند، آن تأثیرگذاری است؛ امّا در این مجالس خاصّی که پیدا است مثلاً بیست نفر، پنجاه نفر یا صد نفر هستند که دُوروبَر قاری را گرفتهاند، سر و صدا میکنند، هیاهو میکنند، اینها از آن موسیقی زیبا و فعّالی که او به کار برده لذّت میبرند؛ شاید اصلاً توجّه به معانی هم نداشته باشند. خود آن قاری هم همین جور است.
من یک مثال بزنم. البتّه دلم نمیخواهد اسم بیاورم؛ یک قاری خیلی خوشخوان و خوشصدایی، مثلاً فرض کنید محمّد عمران ــ حالا اسم آوردیم ــ خیلی خوشصدا است، در موسیقی هم مسلّط است؛ شنیدم که میگفتند مسلّطترین آدم در موسیقیهای عربی است. او قرآن میخواند؛ سورهی یوسف [را چنین خوانده:] «بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ * الر» بعد «تِلکَ آیاتُ الکِتابِ المُبین». چند آیه که میخواند، برمیگردد [دوباره میخواند:] «بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ * الر»؛ دنبالهاش را نمیخواند. بعد دوباره «بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ * الر». من شمردم در این چند دقیقهی اوّل شاید حدود هشت نُه مرتبه گفت: بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ * الر؛ خب چرا؟ تکرار آیات خیلی خوب است. وَ مَن اَحسَنُ قَولاً مِمَّن دَعا اِلَی الله؛(۹) این را مثلاً فرض کنید قاری میخواند، [تکرارش هم] خیلی خوب [است]؛ همین آیات اوّلی که آقای فردی خواند. من منتظر بودم ایشان آن دو سه آیهی اوّل را تکرار کند. اینها تکرارکردنی است؛ تکرار اینها یک جاهایی خیلی خوب است و واجب و لازم است، یعنی تکرارش همین طور تأثیرگذار است؛ امّا [تکرار] «بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ * الر» چه فایدهای دارد؟ چه تأثیری در مخاطب دارد؟ جز اینکه [نشان بدهد] شیوههای مختلف خواندن را ــ شیوههای موسیقایی را ــ او دارد عمل میکند؛ آنها هم گوش میکنند. این خواندن، این تلاوت، تلاوت مطلوب نیست؛ تلاوت باید برای اثرگذاری باشد. البتّه اثرگذاری در درجهی اوّل به خود آن خواننده مربوط میشود. آن خواننده اگر چنانچه خودش از تلاوتش متأثّر باشد ــ که انسان میبیند بعضی از خوانندههای مصری حقیقتاً خودشان از آن تلاوتشان متأثّرند ــ اثرش طبعاً زیادتر است؛ شگردهایی هم دارد که من حالا بعضی را عرض میکنم. [البتّه] غرضی دارم؛ نه اینکه بخواهم آن شگرد را به شما یاد بدهم؛ شما خودتان بهتر از من بلدید؛ مقصودی دارم از این کار.
یکی از شگردها استفادهی از اختلاف قرائت است. اختلاف قرائت را بعضیها [فقط] برای خودنمایی میخوانند، یعنی واقعاً هیچ فایدهای ندارد؛ قرائتهای شاذ و ضعیف، قرائتهای مهجور. گاهی اوقات یک آیه را مثلاً فرض کنید که در پنج شش قرائت به شکل مختلف تکرار میکنند، هیچ فایدهای هم ندارد. اینجور اختلاف قرائت خواندن خیلی مطلوب نیست، بنده هیچ توصیه نمیکنم؛ با اینکه بعضی از اختلاف قرائتها خیلی خوب است، که حالا من نمونههاییاش را عرض میکنم. بعضی از اختلاف قرائتها خیلی خوب است، امّا یک جاهایی هست که اختلاف قرائت ــ که موجب تکرار میشود ــ هیچ فایدهای برای اثرگذاری ندارد؛ هیچ؛ گاهی اوقات حتّی یک مقداری ذهن را دور هم میکند، متوجّه یک چیزهای دیگر میکند؛ امّا یک جاهایی خیلی خوب است. من دو سه نمونه را ذکر بکنم: یکی این تلاوت عبدالباسط است در سورهی یوسف، هَیتَ لَک، که همین طور پشت سر هم تکرار میکند، یعنی منتظر نمیماند که آیه را تمام کند بعد تکرار کند. وَ قالَت هَیتَ لَک، وَ قالَت هِئتَ لَک، وَ قالَت هِئتُ لَک؛(۱۰) همین طور مدام تکرار میکند. او میخواهد اهمّیّت موقعیّت را نشان بدهد؛ اهمّیّت را میخواهد نشان بدهد. اگر همین طوری بخواند و عبور کند، یک چنین موقعیّت مهمّی مورد توجّه مستمع قرار نمیگیرد. یک جوانی در یک اتاق خلوتی و یک زنِ آنچنانیای با این اصرار متوجّه او است و او امتناع میکند. این اهمّیّت این مسئله است؛ یعنی میخواهد موقعیّت را آنچنان مشخّص کند در ذهن مخاطب که کأنّه دارد در مقابل چشم او اتّفاق میافتد، لذاست که تکرار میکند. اینجور تکرار هم در تلاوتهای قرّاء خوب برجستهی عرب کم است که همینطور بلافاصله پشت سر هم تکرار کند. این یک نمونه است. اینها خوب است؛ اینها را اگر چنانچه دوستان تمرین کنند و اینجور عمل کنند و اگر چنانچه مثلاً یک جایی اختلاف قرائتی وجود دارد، این را بیان کنند، به نظر میرسد خیلی خوب است. حالا مثلاً در آن «سَلامٌ عَلیٰ اِل یاسین»،(۱۱) قرائت وَرش «آل یاسین» است. «سَلامٌ عَلیٰ اِل یاسین»، «سَلامٌ عَلیٰ آلِ یاسین»؛ تنها وَرش اینجا «آل یاسین» خوانده؛ بقیّه همه «اِل یاسین» خواندهاند. مثلاً تکرارش بد نیست؛ «سَلامٌ عَلیٰ اِل یاسین»، «سَلامٌ عَلیٰ آلِ یاسین».
یک نمونهی جالب دیگری که خیلی برای من شیرین و جذّاب بود، تلاوت شیخ مصطفیٰ اسماعیل است در سورهی نمل که وقتی حضرت میفرماید که «اَیُّکُم یَأتینی بِعَرشِها»،(۱۲) اینجا «قالَ عِفریتٌ مِنَ الجِنّ»؛ این [اختلاف قرائت] خودش را نشان میدهد. ضمناً جن تحت فرمان حضرت سلیمان بودند، امّا دلشان با حضرت سلیمان نبوده که «تَبَیَّنَتِ الجِنُّ اَن لَو کانوا یَعلَمونَ الغَیبَ ما لَبِثوا فِی العَذابِ المُهین»(۱۳) ــ که در سورهی [سبأ است] ــ این نشاندهندهی این است که اینها تحت فرمان بودند، اینها مجبور بودند، حضرت تسخیر کرده بود اینها را، امّا دلشان با حضرت نبوده. حالا اینجا [که میفرماید] «قالَ عِفریتٌ مِنَ الجِنِّ اَنَا آتیکَ بِهِ قَبلَ اَن تَقومَ مِن مَقامِک»،(۱۴) شیخ مصطفیٰ اسماعیل چه کار میکند؟ اوّل همین را میخواند: قالَ عِفریتٌ مِنَ الجِنِّ اَنَا آتیکَ بِهِ قَبلَ اَن تَقومَ مِن مَقامِک؛ [بعد] «اَنَا آتیکَ بِه» را با قرائت وَرش [میخواند]؛ یعنی تکرار مطلب به صورت قرائت وَرش؛ چرا؟ برای خاطر اینکه قرائت وَرش در اینجا آن غرور این عفریت را بیشتر نشان میدهد. ببینید، این [نحوهی خواندن] خودش را دارد نشان میدهد؛ به همین جهت تکرار میکند. به نظر من مصطفیٰ اسماعیل ــ با آن شناختی که آدم از این قاری بزرگ و برجسته دارد ــ تعمّداً این قرائت را اینجا بلافاصله تکرار میکند؛ یعنی نمیگذارد آیه تمام بشود، بعد شروع کند؛ همان جا بعد از «اَنَا آتیک» که قرائت معروف حفص از عاصم است، قرائت وَرش را تکرار میکند برای اینکه نشان بدهد دارد از خودش تعریف میکند.
بعد، آن «اَلَّذی عِندَهُ عِلمٌ مِنَ الکِتاب» میزند توی دهن این؛ آن هم میگوید «اَنَا آتیکَ بِهِ قَبلَ اَن یَرتَدَّ اِلَیکَ طَرفُک».(۱۵) اینجا هم [شیخ مصطفیٰ اسماعیل] همین کار را میکند، اینجا هم همین جور [میخواند]؛ یعنی در واقع یک حرکت غرورآمیز غلط «عِفریتٌ مِنَ الجِنّ» را یک بندهی خالص مؤمن از اصحاب حضرت سلیمان، به او جواب میدهد و در واقع توی دهن او میزند. ببینید، این استفادهی از اختلاف قرائت به این شکل، کاملاً چیز خوبی است؛ امّا اگر چنانچه بدون این جهات، بدون این دقّتها و توجّهات، اختلاف قرائت انجام بگیرد، حالا در یک حدّ رقیقی، به نظر بنده اشکال ندارد. میدانید چون وَرش ساکن مصر بوده و در واقع میراث مصریها همین قرائت وَرش است از نافع، لذاست که اهمّیّت میدهند. حتماً شنیدهاید که آنجا حتّی ترتیلهایی دارند صرفاً با قرائت وَرش؛ از اوّل تا آخر، فقط قرائت وَرش است. در مصر و بعضی از کشورهای شمال آفریقا که غربِ دنیای اسلام میشود، قرائت وَرش از نافع [رایج] است. قرائت حمزه هم به خاطر همزهی بعد از حرف ساکن که یک سَکتی در آن ایجاد میکند، یک زیباییای دارد که آن هم در مواردی اشکال ندارد؛ امّا افراط کردن در بیان این قرائتهای مختلف و توسّل به انواع و اقسام حرفهای آنها و بخصوص بعضی از این اِمالههای عجیب و غریبی که انجام میدهند که واقعاً آدم نمیتواند درست هضم کند که این چرا اینجور است، [درست نیست.] گمان هم نمیکنم امروز در دنیای عرب هیچ عربی اینجور اِمالهی در بیان داشته باشد؛ حالا شاید آن روزی که مثلاً جناب حمزه ــ یکی از قرّاء سبعه ــ اینجور چیزی را بیان کرده، آن روز [رایج] بوده، امّا گمان نمیکنم امروز در دنیای عرب ــ یعنی من تا حالا نشنیدهام و ندیدهام ــ اینجور حرف بزنند یا کسرهها را اینجور اِماله کنند. علیایّحال، این در مورد این معنا.
یک نکتهی دیگر هم در واقع یک شگرد است دیگر، در واقع در مورد قطعووصلها است. یکی از قرّاء محترمی که امروز اینجا تلاوت کردند، خیلی خوب بود از این جهت؛ یعنی تقریباً اغلبِ آقایانی که امروز تلاوت کردند، بخصوص یکیشان، خیلی خوب مواردی را قطع میکردند که مستمع دلش متوجّه آنجا بشود. گاهی اوقات هست که قطعِ مطلب در آیهی قرآن موجب این میشود که مطلب در ذهن جا بگیرد، گاهی اوقات موجب این میشود که اهمّیّت مطلب و خصوصیّت و نکتهای که در مطلب هست نشان داده بشود؛ گاهی هم اینجوری است که البتّه اینها را باید مثال زد تا درست روشن بشود که مقصود چیست که حالا مجال نیست، خیلیهایش را هم من یادم نیست. حالا آنچه مثلاً در ذهنم هست، باز تلاوت مصطفیٰ اسماعیل است در سورهی قصص: فَجائَتهُ اِحداهُما تَمشی عَلَی استِحیاءٍ.(۱۶) خب این را ما اگر بخواهیم بخوانیم چهجوری میخوانیم؟ ما همینجوری میخوانیم: فَجائَتهُ اِحداهُما تَمشی عَلَی استِحیاءٍ؛ یکی از آن دو دختر آمد، با حیا حرکت میکرد؛ خیلی خب، این خواندنِ عادّی است. مصطفیٰ اسماعیل اینجوری نمیخوانَد؛ او میگوید «فَجائَتهُ اِحداهُما تَمشی»، «عَلَی استِحیاءٍ» را نمیگوید؛ یک فاصلهای میکند، بعد میگوید «عَلَی استِحیاءٍ»؛ چرا؟ برای اینکه این حیا کردنِ دختر معنا دارد. خب این همان دختری است که نیم ساعت قبل از این یا یک ساعت قبل از این، پهلوی همین جوان بوده و گوسفندانش را آب داده و رفته؛ حالا چرا خجالت میکشد، [ولی] آنوقت خجالت نمیکشید؟ [چون] اینجا رفتهاند پیش پدر صحبت کردهاند و از این جوان تعریف کردهاند، یک گفتگویی داخل خانه شده راجع به این جوان، لذاست که این دختر حالت حیا دارد وقتی که میآید؛ «عَلَی استِحیاءٍ». این را میخواهد مشخّص کند، میخواهد این را برجسته کند؛ لذاست «تَمشی» را میگوید، «عَلَی استِحیاءٍ» را جدا میکند، جدا میگوید. از این قبیل هست؛ اگر چنانچه توجّه به اینها باشد، به نظر بنده خیلی خوب است. یا تکرار بعضی از آیات یا تکرار بعضی از جملات یا ارتفاع و انخفاض صوت ــ بالا رفتن و پایین آمدن صوت ــ در بعضی از جاها، اینها همه شگردهای مهمّی است که کمک میکند به تأثیرگذاری قرآن در دلها.
به هر حال، کار شما کار مهمّی است، کار بزرگی است، کار برجستهای است، کار فنّیای است، هنر مرکّبی است. این کاری که شماها میکنید یک هنر است؛ تلاوت قرآن یک هنر بزرگ و مرکّب است؛ یعنی ترکیب است از آهنگ و خصوصیّات گوناگونی که در تلاوت مورد توجّه است برای اینکه انسان بتواند اثر بگذارد. فقط توجّه داشته باشید که تلاوت را برای نوع لحن انجام ندهید؛ تلاوت را با هر لحنی که میخوانید، به قصد تأثیرگذاری در طرف مقابل انجام بدهید؛ یعنی نیّت و هدف این باشد، نه مثل بعضی از همین خوانندههای معروف عرب؛ حالا من از مصطفیٰ اسماعیل تعریف کردم، امّا ایشان هم گاهی اوقات همین جور است؛ یک وقتهایی جوری میخوانَد که آدم احساس میکند گویا میخواهد لحن را و کیفیّت خواندن را به رخ مخاطب بکشد و تحت تأثیر قرار بدهد، لکن در موارد زیادی هم تلاوت او تلاوت تأثیرگذار معنوی است.
امیدواریم انشاءالله خدای متعال به همهی شما توفیق بدهد، به همهی ما توفیق بدهد با قرآن بیشتر مأنوس بشویم، با قرآن بیشتر آشنا بشویم، بتوانیم انشاءالله وظیفهی خودمان را در این بخش از مسائل قرآنی عمل کنیم. بخش مهم، عمل به قرآن است که آن یک باب دیگری است و مقولهی بسیار وسیعی است؛ در بخش مربوط به تلاوت و احترام به قرآن، این خصوصیّات را عرض کردیم. امیدواریم انشاءالله خداوند شماها را موّفق بدارد.
پروردگارا! به حقّ محمّد و آل محمّد ما را با قرآن محشور کن؛ ما را با قرآن زنده بدار؛ با قرآن در قبر و قیامت محشور بفرما؛ بیشترین بهرهی قرآنی را برای ما مقدّر بفرما؛ جامعهی ما را جامعهی قرآنی قرار بده؛ کسانی که به ما قرآن تعلیم کردند، کسانی که تجوید یادمان دادند، کسانی که رموز قرآنی را به ما تعلیم کردند، پروردگارا! آنها را مشمول لطف و رحمت و مغفرت خودت قرار بده؛ اساتید قرآنی ما را خداوند انشاءالله با اولیائش محشور کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
|
2,301 | 1402/01/01 | بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=52275 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا و حبیب قلوبنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین ارواحنا له الفداء.
اوّلاً از پروردگار بزرگ سپاسگزاریم که بعد از یک محرومیّت چندساله این توفیق را مجدّداً عنایت کرد که در خدمت مردم عزیز این شهر و زوّار محترم که از نقاط مختلف کشور به اینجا تشریف آوردهاند باشیم. تحقیقاً اینجا برترین و بهترین نقطهی کشور عزیز و پهناور ما است و خدا را سپاسگزارم که در این مرکز مهم و پایگاه معنویّت و محلّ تنزّل ملائکهی الهی با شما مردم عزیزمان، مردم مؤمن و پُرانگیزه، مجاور و زوّار ملاقات میکنم.
این دو سه سال یک ابتلاء عمومیای وجود داشت که بحمدالله تا حدود قابل توجّهی، تا حدود زیادی مهار شده است. من همین جا وظیفهی خودم میدانم که از همهی کسانی که در مهار این بلیّهی عمومی و بیماری عام تلاش کردند صمیمانه تشکّر کنم؛ از محقّقانی که در آزمایشگاههای مختلف کشور این ویروس منحوس را شناسایی کردند و برای آن، واکسن تهیّه کردند، تا کسانی که در مراکز دارویی و بهداشتی کشور این واکسن را تولید کردند و تکثیر کردند، تا پزشکان و پرستارانی که به رساندن این واکسن به مردممان و علاقهمندان به تزریق واکسن کمک کردند و تلاش کردند، یا از بیمارانشان پذیرایی کردند، تا آن کسانی که به صورت داوطلب در کنار پزشک و پرستار به بیماران کمک کردند، تا آن کسانی که در تهیّهی لوازم مصونیّت از بیماری مثل واکسن، مثل امکاناتی که لازم بود تولید بشود، همراهی کردند، کمک کردند، لازم است از همهی اینها تشکّر کنم. و دعا کنیم خدای متعال این بلیّه را از سر ملّت عزیزمان و ملّتهای مسلمان و همهی مردم عالم انشاءالله مرتفع کند. اگر انشاءالله برادران و خواهران عزیز این همهمه را یکخرده کاهش بدهند، من مطلبی را که آماده کردهام تا به شما عرض بکنم، عرض خواهم کرد. حالا برای اینکه کمکی بشود به فرو نشاندن این همهمهی موجود در فضا، یک صلوات بلند بفرستید.
موضوعی که برای بحث امروز انتخاب کردهام، از دعای اوّل سال گرفته شده است. در دعای تحویل سال میخوانیم: یا مُحَوِّلَ الحَولِ وَ الاَحوالِ حَوِّل حالَنا اِلیٰ اَحسَنِ الحال.(۲) بحث امروز من عبارت است از تحوّل، یعنی تغییر حال، تغییر وضع. البتّه از خدا باید خواست، لکن باید تلاش کرد. دعا و تضرّع و طلب از خدای متعال غالباً آن وقتی اجابت میشود که انسان در راه آنچه از خدا خواسته است قدم بردارد. برای شفای بیماریتان دعا میکنید لکن به پزشک هم مراجعه میکنید، و خدای متعال دعای شما را اجابت میکند. ما تحوّل را از خدا میخواهیم، لکن بایستی خودمان هم تلاش کنیم؛ تلاش ما است که موجب میشود خدای متعال تفضّلاتش را شامل حال ما بکند و این مطلوب را برآورده کند.
من در گذشته چند بار در سخنرانیهای عمومی راجع به تحوّل در جامعه، در نظام، در کشور صحبت کردهام؛ امروز یک مقدار با خصوصیّات بیشتری در این زمینه صحبت میکنم؛ این لازمهی اهمّیّت مسئله است. ببینید، مسائل اساسی باید با افکار عمومی مطرح بشود، افکار عمومی با نیازهای اساسی آشنا بشوند؛ [اینگونه] اندیشهها فعّال خواهد شد. اندیشههای نو، جوانهای صاحب فکر دربارهی مسائل مهمّی که با افکار عمومی مطرح میشود، فعّال میشوند، آن را به نصاب لازم میرسانند؛ لذا مسائل مهم را، از جمله همین مسئلهی تحوّل را مطرح میکنیم. اگر افکار عمومی استقبال نکند از یک فکر، این فکر به عمل و تحقّق نمیرسد؛ صرفاً یک امواجی در فضا خواهد بود، یک چیزی انسان میگوید، بعد هم فراموش میشود؛ یا چند سطر بر روی کاغذ [خواهد بود]. برای اینکه خواستهها و مطالبات بزرگ تحقّق پیدا بکند، باید با مردم، با صاحبان فکر، با افکار عمومی مردم مطرح بشود. خب، من حالا امروز این مسئله را مطرح میکنم و بعضی از زوایای این مسئله را بحث میکنم، [منتها] ادامهی بحث و دنبالهی بحث به عهدهی شما است؛ به عهدهی شما جوانها است، به عهدهی شما صاحبان فکر است، به عهدهی شما دانشجویان و دانشگاهیان است؛ باید بنشینید بحث کنید.
اوّلین مطلبی که باید عرض بکنم در این باب، تبیین مراد ما از تحوّل است. تحوّل یعنی چه؟ تحوّل یعنی دگرگونی. میخواهیم چه چیزی دگرگون بشود و تغییر پیدا کند؟ مهمترین مسئله این است. دشمنان نظام اسلامی هم میگویند دگرگونی، آنها هم دنبال دگرگونی هستند، [امّا] دگرگونی مورد نظر آنها درست نقطهی مقابل آن چیزی است که مورد نظر ما است. آنها این دگرگونی را مطرح میکنند و متأسّفانه در داخل هم بعضیها به تبع آنها یا به تقلید آنها همان حرف را با تعبیرات دیگری بیان میکنند: مثلاً تغییر قانون اساسی یا تغییر ساختار نظام اسلامی؛ این همان حرف بیگانهها است، همان حرف دشمنها است، منتها عنصر داخلی گاهی از روی غفلت، از روی بیتوجّهی، گاهی هم با انگیزههای های دیگر، آن حرف را تکرار میکند. آنچه دشمن دنبالش است و اسمش را دگرگونی میگذارد، عبارت است از تغییر هویّت جمهوری اسلامی. دشمنان ایران اسلامی استکبار و صهیونیسم هستند؛ اینها با هویّت جمهوری اسلامی مخالفند؛ اگر میگویند تغییر، تحوّل، تغییر ساختار، انقلاب و امثال اینها، مقصودشان این است که هویّت جمهوری اسلامی تغییر پیدا بکند. هدف آنها حذف همهی چیزهایی است که مردم را به یاد انقلاب و به یاد اسلام میاندازد؛ اسلام ناب و اسلام انقلابی. آنها با تکرار نام امام مخالفند، با مطرح شدن تعالیم امام مخالفند، با مسئلهی ولایت فقیه مخالفند، با بیستودوّم بهمن مخالفند، با روز قدس مخالفند، با انتخابات در جمهوری اسلامی و حضور پُرشور مردم مخالفند، با هر چیزی که نشانهای از اسلام انقلابی و جمهوری اسلامی در آن پُررنگ است مخالفند؛ نظرشان تغییر این چیزها است. اگر اسم تغییر ساختار میآورند، اسم تحوّل میآورند، مقصودشان این است که اینها را که اتّفاقاً اینها همه نقاط قوّت کشور ما است، نقاط قوّت جمهوری اسلامی است، میخواهند حذف کنند.
به طور خلاصه، هدف دشمن تبدیل مردمسالاریِ اسلامی به یک حکومت باب میل استکبار است. آنها در ایران دنبال این هستند که یک حکومتی اینجا سر کار بیاید که باب میل استکبار باشد: یا یک حکومت فردی که یک فرد مطیعِ آنها بر سر کار باشد، یا یک حکومت بظاهر دموکراسی غربی که [در واقع] دموکراسی دروغ و فریب است، سر کار بیاید، منتها زیر نگین آنها، در مشت آنها که بر طبق میل آنها حرکت بکند و تحت فرمان آنها باشد؛ خواستار این هستند. استکبار در ایران خواستار یک حکومتی است که بتواند او را تهدید کند یا تطمیع کند و با تهدید و تطمیع بتواند خواستههای خودش را انجام بدهد، کشور را غارت کند، تسلّط سیاسی یا اقتصادی پیدا کند؛ دنبال این هستند. تغییری که دشمن [از آن] اسم میآورد، تحوّلی که دشمنان جمهوری اسلامی مطرح میکنند، اینجور تغییری است.
آنچه بنده به عنوان تحوّل عرض میکنم، بکلّی متفاوت است با این تحوّلی که گاهی در زبان دشمنان تکرار میشود. آنچه بنده از کلمهی تحوّل به عنوان تحوّل اراده میکنم، عبارت است از تغییر بخشها و نقاط معیوب؛ چه در نظام اسلامی، چه در جامعهی ایرانی. ما نقاط معیوب داریم، بخشهای ضعیف داریم، ضعفهایی داریم؛ این ضعفها را باید شناسایی کنیم، این نقاط را باید مشخّص کنیم و با ارادهی قاطع ــ که حالا خواهم گفت که کار آسانی هم نیست ــ ضعفها را برطرف کنیم و تبدیل به قوّت کنیم که بعضی از مثالهایش را بعداً عرض خواهم کرد.
البتّه این کار دشوار و سنگینی است و احتیاج دارد به اعتماد به نفس ملّی. اگر یک ملّتی به استعدادهای خود اعتماد دارد، به تواناییهای خود اعتماد دارد، قادر به اقدامات تحوّلی است؛ ملّتی که اعتماد به نفس دارد، میتواند اقدامات تحوّلی را بخوبی به سرانجام برساند؛ مسئولان این ملّت هم جرئت میکنند که دم از تحوّل بزنند و اقدام به تحوّل بکنند. خب، ملّت ما بحمدالله از اعتماد به نفس برخوردار است؛ ملّت ما، ملّتی است دارای عزّت نفس، دارای اعتماد به نفس، استقلالخواه، شجاع که حالا نمونههایش را همهی شماها دیدهاید و من هم یک چند نمونهای بعداً عرض خواهم کرد. ملّت ما در عرصههای مختلف نشان داده که به خودش اعتماد دارد، به تواناییهای خودش اعتماد دارد.
این یک چیز که اگر بخواهیم تحوّل انجام بگیرد، نیاز داریم به اعتماد به نفس ملّی؛ این یک. ثانیاً نیاز داریم به هوشیاری. اگر هوشیار نباشیم، غافل باشیم، به عنوان تحوّل، به نام تحوّل ممکن است به نقاط قوّت خودمان ضربه بزنیم؛ انسان این را گاهی مشاهده میکند. بعضی هستند دلسوز نظام، علاقهمند به نظام اسلامی و به انقلاب امّا گاهی غفلت میکنند، برای اینکه یک حرکت خوب را، حرکت اصلاحی را انجام بدهند، بیدقّتی میکنند و به نقاط قوّت ضربه وارد میکنند. باید ملاحظه کرد که به نقاط قوّت ضربه وارد نشود. خب این نکته را در نظر داشته باشید.
اگر بخواهیم به نقاط قوّتمان ضربه وارد نشود، باید نقاط قوّت را بشناسیم. نقاط قوّت جامعهی ما چیست؟ باید درست شناسایی کنیم، دقّت کنیم، بشناسیم. من یکی دو مورد را عرض میکنم. البتّه اینها بحثهای طولانی و مفصّلی است؛ باید صاحبان فکر، بخصوص [شما] جوانها بنشینید فکر کنید و روی اینها کار کنید. جوانهای عزیز! توقّع من از شما خیلی زیاد است. (۳) (خیلی ممنون، توجّه کنید!) من امروز فقط یک گوشهای از این نقاط قوّت را مختصری عرض میکنم، بقیّهاش به عهدهی شما.
یکی از مهمترین نقاط قوّت ملّت ایران و جامعهی اسلامی ما این است که بنیهی درونی جامعهی اسلامی ما قوی و مستحکم است؛ روی این فکر کنید؛ این خیلی مهم است؛ استحکام بنیهی درونی نظام اسلامی و ملّت ایران. من قبلاً هم چندی پیش در یک سخنرانی(۴) یک اشارهای به این قضیّه کردم؛ الان یک مقداری بیشتر دربارهی آن توضیح عرض میکنم. این استحکام بنیهی نظام اسلامی، این قوّت بنیهی نظام اسلامی، استحکام درونی نظام اسلامی و ملّت ایران، ناشی از ایمان است. مردم ایران مردم مؤمنی هستند؛ حتّی آن کسانی که ممکن است به چشم به نظر برسد که به بعضی از احکام اسلامی پایبندی درستی ندارند، ایمان قلبیشان خوب است؛ به خدا ایمان دارند، به دین ایمان دارند، به قرآن ایمان دارند، به ائمّهی هدیٰ ایمان دارند؛ مردم باایمانی هستند. ملّت ایران باایمان است، با عزّت نفس است، با اعتماد به نفس است؛ اینها موجب شده است که ساخت درونی ملّت ایران و نظام اسلامی استحکام پیدا کند. این استحکام را از کجا میتوانیم بشناسیم و ببینیم و درست لمس کنیم؟ نشانهی این استحکام چیست؟ من دو سه مورد از این نشانهها را عرض میکنم.
اوّلین نشانه، غلبهی ملّت ایران بر زنجیرهی خصومتهای پیدرپیِ چنددهساله است. شما کدام کشور را سراغ دارید، کدام انقلاب را سراغ دارید که توانسته باشد سالهای متمادی در مقابل ضربات قدرتمندترین کشورهای دنیا بِایستد، مقاومت کند و به زانو در نیاید؟ ملّت ایران در مقابل این زنجیرهی طولانیِ توطئههای دشمن و حیلههای دشمن توانست محکم بِایستد؛ در مقابل کودتا، در مقابل تحریم، در مقابل فشارهای سیاسی، در مقابل تهاجم رسانهای؛ این تهاجم رسانهای که برای ایرانهراسی و انقلابهراسی در دنیا راه انداختهاند، بیسابقه است؛ چنین چیزی هرگز وجود نداشته. در مقابل توطئههای امنیّتی کدام ملّت بجز ملّت ایران میتواند یا توانسته در مقابل اینها ایستادگی کند؟ این، استحکام درونی است؛ این نشاندهندهی این است که بنیهی ملّت ایران یک بنیهی قوی است. یک مثال واضحِ جلوی چشم همه، در همین اغتشاشهای اخیر [است] که چند ماه قبل از این، اغتشاش راه انداختند و همه هم وارد شدند؛ ببینید! اینها نکات مهمّی است. رئیسجمهور کشوری مثل آمریکا صریحاً از اغتشاشهای درونی کشور پشتیبانی کرد. رؤسای جمهور و رؤسای دولت بعضی از کشورهای اروپایی هم صریحاً از این اغتشاشها ــ که یک درصد بسیار اندکی از ملّت ایران بودند؛ خیلی خیلی خیلی خیلی کم ــ حمایت کردند؛ نه فقط حمایت زبانی، [بلکه] حمایت تسلیحاتی کردند، حمایت مالی کردند، حمایت امنیّتی کردند. انواع و اقسام کمک را به این اغتشاشها کردند؛ یعنی در واقع خودشان را آماده کردند برای اینکه به خیال خودشان جمهوری اسلامی را اقلّاً ضعیف کنند. هدف، ضعیف کردن جمهوری اسلامی بود، امّا آنچه در صحنه اتّفاق افتاد، درست بعکس آن چیزی بود که آنها خواسته بودند. جمهوری اسلامی نشان داد که قوی است، ضعیف نیست. بر یک چنین اغتشاشی، بر یک چنین توطئهی جهانیای فائق آمد و به دنیا نشان داد که قوی است. بیستودوّم بهمن سال ۱۴۰۱، از همهی بیستودوّم بهمنهای این چند سال قبل پُرشورتر و پُرجمعیّتتر بود؛ این نشاندهندهی استحکام درونی ملّت ایران است. [پس] گفتیم ملّت ایران دارای استحکام و بنیهی قوی است؛ یک نشانه این که گفتم ایستادگی و مقاومت در مقابل توطئههای بزرگ.
یک نشانهی دیگر، پیشرفتهای بزرگ ملّت ایران است. نمیخواهند بگذارند این حرفها تکرار بشود. دشمن از تکرار این حرفها، از بیان این حرفها بشدّت ناراحت و ناراضی است امّا واقعیّت است. ما پیشرفتهایی پیدا کردهایم که من حالا گذرا به بعضی اشاره میکنم، و همهی این پیشرفتها در دوران تحریم بود، در دوران محاصرهی اقتصادی بود، در دوران شدیدترین فشارهای اقتصادیای بود که تا آن زمان اتّفاق افتاده بود؛ این را خود آمریکایی گفتند؛ آمریکاییها گفتند که فشار اقتصادیای که روی ایران گذاشتیم، در طول تاریخ بیسابقه است؛ راست میگویند، با همهی دروغگوییشان این حرف را راست گفتند؛ بیسابقهترین فشار اقتصادی بود. در چنین شرایطی ملّت ایران پیشرفت پیدا کرد. در حوزهی علم پیشرفت پیدا کرد، در حوزهی فنّاوری پیشرفت پیدا کرد، در بعضی از حوزههای علمی در ردیفهای اوّل دنیا قرار گرفت؛ یک جا جزو پنج کشور اوّل دنیا، یک جا جزو ده کشور اوّل دنیا، یک جا جزو سه کشور اوّل دنیا؛ در بین دویست کشور. پیشرفتهای علمی ما، پیشرفتهای فنّاوری ما اینجوری است؛ در نانو، در زیستفنّاوری، در بخشهای مختلف؛ در بخش سلامت، پیشرفتهای ایران از بسیاری از کشورهای پیشرفتهی دنیا بهتر بوده؛ در قضیّهی کرونا این قضیّه خودش را نشان داد؛ در بخش هستهای، در بخش هوافضا، در بخش دفاعی؛ که این [پیشرفت] بخش دفاعی را همهی آنها دارند میگویند و اعتراف میکنند؛ برای اینکه بتوانند یک آتویی علیه جمهوری اسلامی درست کنند، اعتراف میکنند که ایران از لحاظ دفاعی، از لحاظ تسلیحات جلو رفته. در بخش زیستفنّاوری، پیشرفت فراوان [داشتهایم]. دنیا ما را تحسین کرد، دانشمندانِ دنیا دانشمندانِ ما را تحسین کردند، دانشمندان جوان ما را تحسین کردند.
پیشرفت در حوزهی زیرساختهای کشور؛ در جادّه، در ریل، در سدسازی، در آبرسانی ــ [مثل] همین آبرسانی غدیر که [افتتاحش] اخیراً انجام گرفت(۵) ــ در ساخت پالایشگاه، در ساخت بیمارستان؛ که بسیاری از اینها در همین ۱۴۰۱ انجام گرفته است؛ که یک قسمتی، یک بخشی در پارس جنوبی تماماً از صفر تا صدش ایرانی است؛ این [پیشرفت] اتّفاق افتاد؛ کِی؟ در وقتی که اینهمه تحریم هست، این فشار اقتصادی هست. [پیشرفت] در تولید گاز مایع که یکی از کارهای بسیار مهم بود ــ که یک گشایشی برای کشور به وجود میآورد انشاءالله ــ در همین دوران اخیر به وجود آمد؛ در دورانهای گذشته هم کارهای مفصّلی انجام گرفته است.
پیشرفت در حوزهی روابط خارجی. غربیها فشار آوردند که ایران را منزوی کنند؛ آمریکا و اروپاییها فشار آوردند که ایران منزوی بشود. «انزوا» در اصطلاح سیاست خارجی یعنی قطع رابطهی با کشورها؛ [وقتی] کشورها با یک کشوری رابطه نداشته باشند، میگویند منزوی شد؛ آنچه اتّفاق افتاد، نتیجهی عکس داد. بله، رابطهی ما با غربیها ضعیف شد ــ با آمریکا که رابطه نداشتیم، با اروپا هم رابطهی ما ضعیف شد ــ امّا ما رابطهی خودمان را با آسیا صد درصد محکمتر کردیم؛ بعد از این هم همین را ادامه خواهیم داد؛ ما ارتباطات سیاسی و اقتصادی و فنّی و علمی خودمان را با بخش مهمّ کشورهای آسیا ادامه خواهیم داد. در بخشی از پیمانهای مهم عضو شدیم؛ دشمن میخواست ما را منزوی کند، تلاش و تواناییهای ملّت ایران موجب شد که ما بتوانیم در بخشی از پیمانهای منطقهایِ مهم و مؤثّر عضو بشویم؛ منزوی که نشدیم، بعکس، مطرح شدیم و روابطمان با دولتهای منطقه و ملّتهای منطقه تقویت شد. ارتباطات قوی با آفریقا و آمریکای لاتین جزو برنامههای حتمی ما است و انشاءالله این برنامه را دنبال خواهیم کرد. البتّه با اروپا هم قهر نیستیم؛ با هر کدام از کشورهای اروپایی و دولتهای اروپایی هم که سیاستهای آمریکا را کورکورانه تبعیّت نکنند، حاضریم کار کنیم.
این پیشرفتها پیدا شده است. این پیشرفتها نشانهی ساخت محکم و مستحکم بنیهی ملّت ایران و نظام اسلامی است. این پیشرفتها در سایهی ایمان به وجود آمده است، در سایهی احساس عزّت ملّی، در سایهی احساس نیاز به توان داخلی؛ یعنی ملّت ما و مسئولان ما احساس کردند که به توان داخلی احتیاج دارند؛ قبلاً تکیه به دیگران بود، به خارجیها بود، فهمیدند که این تکیهی به دیگران اعتبار ندارد؛ یک روز هست، یک روز نیست؛ باید به توان داخلی اعتماد کرد. ما وقتی که «اقتصاد مقاومتی» را اعلام کردیم، گفتیم اقتصاد مقاومتی «درونزا» و «برونگرا» است؛(۶) درونزا است، یعنی توان و استعداد و ظرفیّت درونی بایستی در خدمت اقتصاد قرار بگیرد و البتّه برونگرا است، یعنی با همهی کشورها آمادهی ارتباطات اقتصادی هستیم. این را احساس کردیم؛ هم ملّت ایران احساس کرد، هم جوانهای ما احساس کردند، هم مسئولان ما احساس کردند که احتیاج دارند به توان درونی خودشان تکیه کنند.
پس بنابراین، نقاط قوّت ما زیاد است که استحکام داخلی را گفتم، پیشرفتها را [هم] گفتم؛ اینها وجود دارد، موارد زیادی هم هست که مجال گفتنش و بحث کردنش در اینجا دیگر نیست. اینها قوّتهای ما است؛ اینها نباید ضربه ببیند. نظام اسلامی «جمهوری اسلامی» است؛ نه «جمهوری» باید ضربه ببیند، نه «اسلامی» باید ضربه ببیند. اینها نقاط قوّت است. در هر تحوّلی، روی این نقاط قوّت باید تکیه کرد، آنها را باید افزایش داد، نقاط قوّت را باید برجستهتر کرد و گستردهتر کرد، امّا در کنار اینها نقاط ضعفی هم وجود دارد. تحوّل، ناظر به تغییر نقاط ضعف است. من در مورد نقاط ضعف هم کوتاه صحبت میکنم، دو سه مورد را عرض میکنم.
اگر ما در کشورمان چهار پنج نقطهضعفِ مهم داشته باشیم، در رأس همهی اینها مسئلهی اقتصاد کشور است. اقتصاد کشور انصافاً یکی از نقاط ضعف ما است. [البتّه] بسیاری از سیاستهای اقتصادی میراث گذشتگان است؛ «گذشتگان» یعنی گذشتگان قبل از انقلاب، بعضی هم بعد از انقلاب پدید آمده؛ بعضی از این مشکلات اقتصادی و زیرساختهای اقتصادیِ اساسی مربوط به قبل انقلاب است، بعضی مربوط به بعد از انقلاب است.
شاید بشود گفت مهمترین مشکل اقتصاد ما تصدّیگری دولتی است. بیشترین توجّه ما در دههی ۶۰ به این مسئله بود که کلید اقتصاد کشور را به دولت بسپریم؛ این به اقتصاد ما ضربه زد؛ این مربوط به خود ما است، ما خودمان کردیم. شاید مهمترین نقطهضعف اقتصاد ما تصدّیگری افراطی دولت است. وقتی که مردم از مدیریّت اقتصادی و فعّالیّت اقتصادی کنار میمانند، کارهای بزرگ، شرکتهای مهم، تولیدهای ثروتساز برای کشور در اختیار دولت قرار میگیرد و در اختیار فعّالان اقتصادی از مردم قرار نمیگیرد، همین مشکلاتی پیش میآید که ما امروز در اقتصادمان مشاهده میکنیم. مهمترین مشکل ما «دولتی بودن اقتصاد» است.
در ارائه و اعلام سیاستهای اقتصادی اصل ۴۴ با کمک کارشناسان متعدّد با دقّت روی این کار کردیم ــ یعنی کارشناسها کار کردند ــ و سیاستها ابلاغ شد. بنای این سیاستها بر این بود که ما مدیریّتها و فعّالیّتهای اقتصادی مورد نیاز مردم را به مردم بسپریم؛ البتّه بعضی از بخشها هست که یا مردم طالب آن نیستند یا حتماً باید در اختیار دستگاههای دولتی باشد؛ آنها به کنار، امّا بخشهای مهمّ اقتصاد باید در اختیار مردم باشد. بارها این را تکرار کردیم که بنگاههای دولتی، شرکتهای دولتی، شرکتهای شبهدولتی ــ که با تعبیر زشت «خصولتی» از آنها یاد میکنند که تعبیر خوبی نیست؛ [بلکه] شبهدولتی است ــ باید با بنگاههای خصوصی رقابت نکنند و بگذارند تولید را مردم انجام بدهند. ما آن روزی که همهی سررشتهی کارها را دست دولت دادیم، به این نیّت این کار را کردیم که عدالت اقتصادی برقرار بشود؛ و عدالت اقتصادی برقرار نشد. به خطا خیال میکردند که اگر چنانچه کلید اقتصاد دست دولت باشد، عدالت اقتصادی به وجود میآید؛ این اشتباه بود و چنین چیزی اتّفاق نیفتاد. دولت تصدّیگری را بایستی کم کند، نظارت را باید زیاد کند؛ دخالت را کم کند، نظارت را زیاد کند؛ مراقبت کنند. یکی از عیوب بزرگ اقتصاد ما، شاید بزرگترین عیب اقتصاد ما این است؛ این را به هر کدام از دولتهای متعدّد که سر کار آمدند سفارش شده که واگذار کنید؛ این واگذاریها بعضی انجام نگرفت، بعضیها به شکل غلط انجام گرفت. به جای اینکه به سود مردم واگذار بشود، در مواردی به ضرر مردم واگذار شد. این موجب شد که این کار انجام نگیرد. امروز هم یکی از کارهای اساسیای که دولتِ محترم باید انجام بدهد، این است که با دقّت، با مراقبت، با نظارت لازم مدیریّتهای اقتصادی را به خود مردم بسپارد.
عیب مهمّ دیگر اقتصاد ما وابستگی به صادرات نفت خام است. ما نفت خام را صادر میکنیم، در حالی که اختیار نفت خام در دست ما نیست. آن کسی که نفت ما را وارد میکند ــ آن وقتی که اروپاییها نفت ما را میخریدند و وارد میکردند ــ او از این واردات نفت سود بیشتری میبُرد از ما که نفت متعلّق به ما بود و آن را از چاههای نفت بیرون آورده بودیم و به او فروخته بودیم. مالیاتی که او میگرفت و استفادهای که او میکرد، از صاحبان نفت بیشتر بود؛ الان هم همان جور است. ما بایستی بند ناف اقتصاد را از صادرات نفت خام ببُریم و بیشتر به فعّالیّتهای غیر نفتی [بپردازیم]. که خب خوشبختانه آنطوری که در گزارشها وجود دارد، حرکت به سمت افزایش صادرات غیر نفتی و فعّالیّتهای اقتصادی غیر نفتی شروع شده و کارهای خوبی دارد انجام میگیرد.
یکی از مشکلات اقتصاد ما وابستگی به دلار است. بعضی از کشورهایی که تحریم شدند، وابستگی خودشان را به دلار قطع کردند، وضعشان بهتر شد. ما الان کشورهایی را میشناسیم ــ نمیخواهم اسم بیاورم ــ که مورد تحریمهای شدید غرب قرار گرفتند و رابطهشان با سوئیفت ــ که یک ساز و کار بینالمللی غربی است ــ قطع شد، دلار را کنار گذاشتند، با پولهای محلّی معامله کردند و صادرات و واردات انجام دادند، وضعشان بهتر شد؛ این کار را ما هم باید بکنیم.
یکی از چیزهایی که در باب اقتصاد باید عرض بکنم ــ که اینها مسائل اساسی ما است و مایلم افکار عمومی این مطالب را مورد توجّه قرار بدهد، در افکار عمومی تصویب بشود و منتشر بشود ــ یکی از مهمترین مسائلی که ما نیاز داریم برای اینکه وضع اقتصاد کشور بهتر بشود، رشد مستمر و سریع است. رشد اقتصادی ما ضعیف بوده. ما در سیاستهای اقتصادیای که به دولتها اعلام کردیم، رشد هشت درصدی را اعلام کردیم؛ در حالی که در بسیاری از سالهای دههی ۹۰ رشد ما زیر صفر بوده است. در مجموع هم وقتی که تحویل و تحوّل دولت انجام گرفت، رشد بسیار پایین بود؛ حالا رقمهای دقیقش را نمیخواهم عرض بکنم، مثلاً حدود یک درصد یا کمتر. ما به رشد اقتصادی سریع و مستمر احتیاج داریم؛ نه اینکه یک سال رشد داشته باشیم، بعد مجدّداً توقّف داشته باشیم. ما کِی میتوانیم این رشد سریع و مستمر را به دست بیاوریم؟ آن وقتی که با کمک و هدایت مردم بتوانیم تولید را افزایش بدهیم. مسئولان محترم دولتی و همچنین نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی بایستی مردم را به ایفای نقش مولّد در اقتصاد ترغیب کنند و آنها را هدایت کنند؛ برای بخش خصوصی اعتماد ایجاد کنند که سرمایهگذاری کند، کارآفرینی کند؛ بخش خصوصی میتواند. در سال ۱۴۰۱، در بهمن ماه گذشته، عدّهای از فنّاوران مهمّ کشور با بنده در حسینیّه ملاقات کردند؛(۷) بعضی از آنها صحبت کردند؛ مطالبی که گفتند، حقایقی که گفتند و نمونههایی که در آنجا نشان دادند، حیرتآور است؛ یعنی این، توانایی ملّت ایران را نشان میدهد. ما توانایی زیادی داریم، میتوانیم کارهای بزرگی انجام بدهیم. اگر از توانایی ملّت در قضیّهی اقتصاد استفاده بشود وضع معیشت مردم حتماً بهتر خواهد شد، وضع تورّم حتماً بهتر خواهد شد. ما شعار سال را، از جمله، مهار تورّم قرار دادیم و رشد تولید؛(۸) «مهار تورّم و رشد تولید». مهار تورّم متوقّف است به افزایش تولید و افزایش تولید، دست مردم است؛ اگر چنانچه مردم اقدام کنند، همّت کنند، این کار عملی است و ممکن است انجام بگیرد.
یکی از اشکالات مهمّی که ما داریم، این است که روی راههای مشارکت مردم فکر نکردهایم. من همین جا به مسئولین محترم، به صاحبنظران اقتصادی، به کسانی که علاقهمند به سرنوشت کشورند توصیه میکنم بنشینند راههای مشارکت عموم مردم در مسائل اقتصادی را پیدا کنند. هر جا مردم وارد شدهاند ما پیشرفت کردهایم. در دفاع مقدّس مردم وارد شدند، ما پیروز شدیم؛ در مسائل سیاسی کشور مردم هر جا وارد شدند ما پیروز شدیم؛ در مسائل اقتصادی هم همین جور است؛ [اگر] مردم وارد بشوند، آحاد مردم وارد بشوند، ما پیروز خواهیم شد، موفّق خواهیم شد؛ منتها مردم چه جور وارد بشوند؟ باید نقشهی ورود مردم در حوزهی اقتصادی را به مردم نشان داد. من البتّه در سالهای گذشته بر روی [ایجاد] شرکتهای کوچک و کمک به شرکتهای کوچک تکیه کردهام، توصیه کردهام؛(۹) تجربههای ناموفّقی هم در این مورد وجود داشت؛ کارهایی انجام گرفت که کارهای کامل و سنجیدهای نبود؛ باید از این قبیل کارها انجام بگیرد.
یکی از مشکلات اقتصاد ما کمتحرّکی در تجارت خارجی است. ظرفیّت تولید ما در داخل زیاد است؛ چه در بخش کشاورزی، چه در بخش صنعتی؛ بازارهای دنیایی هم بسیار وسیع است. ما میتوانیم تجارت خارجیمان را افزایش بدهیم، پیش ببریم و آن کاری را که حقیقتاً به طور مستقیم به معیشت مردم و سفرهی مردم ارتباط پیدا میکند، انشاءالله سامان بدهیم که یکی از کارهای مهم است. ما امروز در تجارت خارجی تحرّکمان کم است؛ روشهایمان بعضاً روشهای نادرستی است؛ اینها به تحوّل نیاز دارد؛ احتیاج به تحوّل دارد. یکی از موارد تحوّل همین مسئلهی تجارت خارجی است.
کمک به شرکتهای دانشبنیان که من سال گذشته توصیه کردم، و خوشبختانه تحقّق پیدا کرد؛ اگر چه به قدری که ما خواسته بودیم انجام نشد امّا توسعه پیدا کرد. شرکتهای دانشبنیان کارهای زیادی کردند؛ هم تلاششان زیاد شد، هم فراوردههایشان بیشتر شد، هم درآمدهایشان بیشتر شد؛ [ایجاد] بنگاههای کوچک، دانشبنیان کردن کارخانجات بزرگ؛ اینها اقدامات مفیدی است که به این تحوّل کمک میکند.
یک بخش دیگری که احتیاج به تحوّل دارد که باید مورد توجّه برادران و خواهران عزیز نمایندهی مجلس شورای اسلامی قرار بگیرد، تحوّل در بخش تقنین است؛ قانونگذاری. سیاستهای کلّی تقنین ابلاغ شده است؛(۱۰) این سیاستها بایستی مورد توجّه قرار بگیرد و قانونگذاری به شکل کامل و سنجیدهتر از آنچه امروز انجام میگیرد، انجام بگیرد. و یکی از چیزهایی که غالباً بین قوّهی مجریّه و قوّهی مقنّنه در دولتهای مختلف، در همهی دورهها اختلاف بوده است ــ حالا که بحمدالله دو قوّه با هم کار میکنند و به هم نزدیکند ــ از جمله همین دورهی کنونی، این شِکوه وجود دارد که گاهی در قانون بودجهی سالانه در مجلس، هزینههای قطعی تصویب میشود و درآمدهای غیر قطعی در مقابل آن قرار داده میشود؛ که این منجر میشود به کسری بودجه؛ کسری بودجه هم همچنان که گفتیم، یکی از بلاهای بزرگ اقتصادی است؛ که اینها هم نبایستی انجام بگیرد. ضعفهای دیگری هم در زمینههای گوناگون داریم که پرداختن به آنها را انشاءالله میگذاریم برای فرصتهای دیگر.
نقطهی مقابلِ حرکتِ تحوّلی در کشور ــ که هدف این حرکت تحوّلی، تقویت نقاط قوّت و برطرف کردن نقاط ضعف است ــ سیاست دشمنان اسلام و دشمنان جمهوری اسلامی است؛ اینها درست نقطهی مقابل این حرکتِ تحوّلی تلاش میکنند و کار میکنند و اقدام میکنند؛ که هدفشان هم ضربه زدن به نقاط قوّت است، همچنان که قبلاً اشاره کردم؛ ما ناچار باید اینها را با مردم در میان بگذاریم، مردم باید بدانند. آن روزی که صدّام در [دوران] دفاع مقدّس به ما حمله کرد، همان روز اطّلاعرسانی شد و به مردم گفتیم که در کشور جنگ شده است، یعنی افکار عمومی در جریان حادثهی بزرگ جنگ قرار گرفت.
البتّه امروز در این جنگ ترکیبی موجود، حملهی نظامی نیست؛ دشمن حملهی نظامی نمیکند، کارهای دیگر میکند؛ اینجا هم اطّلاعرسانی لازم است، تا مردم بدانند که دشمن از چه راههایی و با چه سیاستهایی وارد میشود، و با روشنبینی به حوادث نگاه کنند. وقتی که مردم عزیزِ ما با اوضاع آشنا شدند، هر حادثهای پیش بیاید، با روشنبینی به آن حادثه نگاه میکنند.
بله، در جنگ ترکیبی، حملهی نظامی نیست امّا حمله به باورهای دینی و سیاسی است؛ حملهی دشمن به باورهای دینی و باورهای سیاسی است. اینکه در سورهی «قُل اَعوذُ بِرَبِّ النّاس» میگویید: «مِن شَرِّ الوَسواسِ الخَنّاسِ، اَلَّذی یُوَسوِسُ فی صُدورِ النّاسِ، مِنَ الجِنَّةِ وَ النّاس»،(۱۱) خنّاسش همین تبلیغاتچیهای خارجی و دنبالهروهای آنها در داخل هستند؛ وسوسه میکنند، حقایق را دگرگون نشان میدهند؛ هدفشان سست کردن ارادهی ملّت است، هدفشان خاموش کردن امیدها است، میخواهند شعلهی امید را در دل جوانان ما خاموش کنند، جوان را مأیوس کنند. یأس یعنی بنبست؛ وقتی که جوان از پیشرفت مأیوس شد، از آینده مأیوس شد، احساس بنبست میکند؛ از کسی که احساس بنبست میکند، نمیشود توقّع داشت درست کار کند. میخواهند اختلافافکنی کنند، میخواهند در کشور دوقطبی ایجاد کنند؛ میخواهند نرمافزار واقعی قدرت ملّیِ کشور را از دست ملّت بگیرند، بیاثر کنند؛ این نرمافزار عبارت است از ایمان مردم، ارزشهای دینی مردم، ارزشهای ملّی مردم، اعتقادهای مردم. وقتی این کارها را انجام دادند، دنبال این هستند که در کشور بیثباتی به وجود بیاید، ناامنی به وجود بیاید، اگر بتوانند جنگ داخلی ایجاد کنند؛ که البتّه سرشان به سنگ خورده است و خواهد خورد.
در جنگ ترکیبی، دشمن از رسانه استفاده میکند، از عامل فرهنگی استفاده میکند، از عامل امنیّتی استفاده میکند، از نفوذ استفاده میکند، از عامل اقتصادی استفاده میکند؛ از همهی این عوامل استفاده میکند برای اینکه ملّت را در محاصره قرار بدهد، برای اینکه ملّت را دچار یأس کند، ملّت را از نیروی خودش غافل کند. سعی میکنند ملّت را از راههای اطّلاعرسانی جدا کنند. خب، ما وسایل اطّلاعرسانی به مردم را داریم؛ اینها را بدبین میکنند: به رادیوتلویزیون گوش ندهید، خبرهایش خلاف واقع است؛ به گزارش مسئولین توجّه نکنید، گزارششان خلاف واقع است؛ به حرفهای رهبری گوش نکنید، حرفهای رهبری تکراری است؛ تکراری است؟ سالها است که جبههی دشمن با صدای بلند اعلام میکند که میخواهیم جمهوری اسلامی را به زانو در بیاوریم، رهبری در مقابل میگوید «غلط میکنید»؛ این تکرار نیست؛ این استقامت است. خدای متعال به ما دستور داده است ــ دستور به پیغمبر دستور به همه است، دستور به ما است ــ که «فَاستَقِم کَما اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَک»؛(۱۲) این استقامت است، این سخنِ حق را در دل نگه داشتن و حفظ کردن و پای آن ایستادن است؛ این تکرار نیست. بحمدالله مردم بیدارند، مردم ایستادهاند، مردم در صحنهاند؛ این را در سالهای متمادی، مردم عزیزمان نشان دادهاند. ملّت ایران به همهی کسانی که در اغتشاشات اخیر [مردم را] تحریک کردند یا از اغتشاشات حمایت کردند، سیلی زد و به حول و قوّهی الهی در آینده هم ملّت ایران به دشمنانش سیلی خواهد زد.
بنده قاطعاً اعلام میکنم که ملّت ایران قوی است، ملّت ایران در حال پیشرفت است، ملّت ایران قادر بر رفع عیوب خود است، قادر به ایجاد تحوّل است، میتواند عیوب را رفع کند، ملّت ایران جبههی مقاومت را حمایت میکند. ما حمایت از جبههی مقاومت را صریحاً اعلام میکنیم، و حضور در جنگ اوکراین را قاطعاً رد میکنیم. بدروغ ادّعا کردند که ایران در جنگ اوکراین مشارکت دارد؛ ابداً چنین چیزی نیست؛ ما هیچ مشارکتی نداریم. جنگ اوکراین را در واقع آمریکا راه انداخت؛ برای گسترش ناتو به سمت شرق، مقدّمات این جنگ را در واقع آمریکا به وجود آورد؛ الان هم بیشترین سود را، بیشترین بهره را آمریکا از جنگ اوکراین میبرد. مردم اوکراین بیچارهها دچار مشکلند، سودش را کارخانجات اسلحهسازی آمریکا میبرند؛ لذا با اتمام جنگ اوکراین همراهی نمیکنند؛ آمریکا مانع کارهایی است که باید انجام بگیرد تا این جنگ تمام بشود و نمیگذارد؛ آنها از اتمام جنگ اوکراین ناراضی هستند.
خب من در پایان صحبت، عیوب مجموعهی نظام را گفتم و به بعضی از عیوب اشاره کردم؛ بعضی عیوب هم در خود ما مردم هست که اینها را هم باید برطرف کنیم. در بین ما مردم بعضی از عیوب وجود دارد که اتّفاقاً مرتبط با مسائل اقتصادی است؛ یکیاش اسراف است. ما اسراف میکنیم؛ آب را اسراف میکنیم، نان را اسراف میکنیم، برق را اسراف میکنیم، گاز را اسراف میکنیم؛ مسرفانه عمل میکنیم. بعضی از کشورهایی که چند برابر ما جمعیّت دارند، مصرف گازشان از ما کمتر است، مصرف بنزینشان از ما کمتر است. مصرف بنزین ما بالا است، مصرف گاز ما بالا است؛ مسرفانه عمل میکنیم. آب را هدر میدهیم، نان را دور میریزیم؛ این عیب بزرگی است؛ این را باید برطرف کنیم. من چند سال قبل از این، روی این به طور خاص تکیه کردم.
یکی از مشکلات دیگر بین ما مردم تجمّلگرایی افراطی است؛ تجمّلگرایی. همین است که ازدواجها مشکل شده؛ جوان در سنّ ازدواج ــ چه دختر، چه پسر ــ قادر به ازدواج نیست؛ چرا؟ چون پدر و مادرش دچار رودربایستی قوموخویشها هستند؛ مهریّهی فلانجور، جهیزیّهی فلانجور، تجمّلات فلانجور، مهمانی فلانجور! هزینههای ازدواج بالا رفته. از این مسابقهی تجمّلگرایی باید بیرون بیایید؛ یک عدّهای در تجمّلگرایی مسابقه راه انداختهاند؛ باید خودتان را از این مسابقه خارج کنید. این یکی از عیوب کار ما است.
یکی دیگر از عیوب مهمّ ما این است که ما دربارهی تولیدات داخلی تعصّب نداریم؛ تعصّب در خیلی جاها چیز بدی است امّا اینجا چیز خوبی است. ما باید برای تولید داخلی تعصّب داشته باشیم. یک جنسی هست که در داخل تولید شده، مشابه خارجیاش هم هست ــ البتّه آن واردکننده نباید وارد میکرد، حالا وارد کرده ــ گاهی کیفیّت این جنس داخلی از آن جنس خارجی کمتر نیست، گاهی هم بیشتر است، [امّا] ما میرویم سراغ جنس خارجی؛ چرا؟ چرا به این کارگر ایرانی کمک نمیکنید؟ این جنس داخلی را کارگر ایرانی ساخته؛ وقتی شما نخریدید، آن کارگر بیکار میشود. جنس خارجی میخرید، آن را ترجیح میدهید به جنس داخلی؛ این اشکال بزرگی است و بر ما وارد است؛ اینها عیوب خود ما است. همهی عیوب، مربوط به تشکیلات نظام و دستگاههای ادارهکنندهی کشور نیست؛ یک چیزهایی هم مربوط به خود ما است.
یک جاهایی اغماض و گذشت لازم است، [امّا] گذشت نمیکنیم. سر یک اختلاف نظر کوچک، یقهی همدیگر را میگیریم؛ چرا؟ ممکن است دو نفر در یک مسئلهای ــ مثلاً در یک مسئلهی سیاسی ــ اختلاف نظر داشته باشند؛ خب داشته باشند؛ چرا باید با هم دعوا کنند؟ چرا باید یقهی همدیگر را بگیرند؟ چرا باید دوقطبی در جامعه ایجاد بشود؟ باید اغماض کرد. یک جاهایی بایستی چشمپوشی کرد، باید اغماض کرد. این هم یکی از مشکلات ما است.
یک توصیهی مهمّ من به همهی کسانی که توانایی سخن گفتن با مردم را دارند و رسانه در اختیارشان است ــ چه در فضای مجازی، چه در مطبوعات، چه در صدا و سیما ــ امیدآفرینی است. دشمن سعی میکند جوانهای ما را ناامید کند؛ ما باید متقابلاً امیدآفرینی کنیم. مسائل امیدزا در کشور کم نیست؛ همینهایی که من گفتم و ده برابر اینها مطلب هست که همه موجب امید است و انسان را امیدوار میکند. همه موظّفند امیدآفرینی کنند؛ این را جدّی بگیرید.
امیدآفرینی، خودفریبی نیست. بعضیها خیال میکنند امیدآفرینی پنهان کردن ضعفها است، خودفریبی است؛ نه، ضعفها هم باید بیان بشود، اشکالی ندارد؛ امّا در کنار بیان ضعفها بایستی امیدآفرینی هم بشود، آینده و افق روشن در مقابل چشم قرار بگیرد و نشان داده بشود. وضع ما بحمدالله وضع خوبی است. ما امروز باید این آیهی شریفه را در نظر بگیریم: «وَ لا تَهِنوا»، سست نشوید، «وَ لا تَحزَنوا»، اندوهگین نشوید، «وَ اَنتُمُ الاَعلَون»، شما برترین هستید، «اِن کُنتُم مُؤمِنین»؛(۱۳) ایمان شما موجب علوّ شما است، موجب برتری شما است. درست عکس وضعیّت ما را امروز در این منطقه، دشمن سرسخت ما یعنی دولت آمریکا دارد. ما میدانیم در منطقه چه کار داریم میکنیم؛ سیاستمان روشن است، راهمان روشن است. آمریکاییها متحیّرند که در منطقه بمانند یا از منطقه بروند؛ اگر بمانند، نفرت ملّتها از آنها روزبهروز بیشتر میشود. آمریکاییها با قدرت، با نیروهای نظامی شدیدالعمل وارد افغانستان شدند، بیست سال در افغانستان ماندند؛ ملّت افغان را از خودشان ناراضی کردند، متنفّر کردند، مجبور شدند خارج بشوند. اگر بمانند موجب نفرتند، اگر بروند مطامعشان را از دست میدهند؛ اینجا مطامعی دارند، آمریکاییها در سوریه مطامع دارند، در عراق مطامع دارند، در همهی این منطقه مطامع دارند؛ اگر بگذارند بروند، این مطامع از دست میرود؛ نمیدانند چه کار کنند؛ بمانند، بروند؛ متحیّرند. خدا را شکر میکنیم بر اینکه راه ما روشن است، بصیرت ما برجا است، گامهای ما بحمدالله محکم و استوار است و دشمن ما دچار ضعف است.
پروردگارا! روزبهروز بر این موفّقیّتها بیفزا. پروردگارا! امام بزرگوار ما را که این راه را به روی ما باز کرد، با اولیائت محشور کن. پروردگارا! شهدای عزیز ما را که توانستند این حرکت عظیم را به نتیجه برسانند، با پیغمبر، با شهدای صدر اسلام محشور بفرما. پروردگارا! قلب ولیّات و حجّتت، ولیّعصر (ارواحنا فداه) را از ما راضی کن؛ دعا و شفاعت او را شامل حال ما بفرما؛ ملّت ما را همواره سربلند و عزیز و خوشبخت قرار بده.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
|
2,302 | 1403/08/12 | بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=58192 |
به مناسبت ۱۳ آبان و روز ملّی مبارزه با استکبار جهانی(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، فرزندان عزیز من، جوانها، دانشآموزان و دانشجویان.
من قبل از آنکه وارد صحبت بشوم، اشاره میکنم به مطالبی که این جوانان عزیز به عنوان پیشنهاد، به عنوان نظر در زمینهی مقابلهی با استکبار ذکر کردند. این را من عرض بکنم، همه بدانند، جوانهای عزیزمان بدانند که ما در مقابلهی با استکبار همهی آنچه باید و شاید برای آمادگی ملّت ایران انجام بگیرد، چه از لحاظ نظامی، چه از لحاظ تسلیحات، چه از لحاظ کارهای سیاسی، هر آنچه لازم باشد حتماً انجام میدهیم و الان هم بحمدالله مسئولین مشغول انجام این کارها هستند. مطمئنّاً حرکت کلّی ملّت ایران و مسئولین کشور در جهت مقابلهی با استکبار جهانی و دستگاه جنایتکار حاکم بر نظم جهانیِ امروز [است و] قطعاً و انصافاً هیچگونه کوتاهی نخواهند کرد؛ این را مطمئن باشید. بحث، بحث صرفاً انتقام نیست؛ بحث یک حرکت منطقی است، بحث مقابلهی منطبق با دین و اخلاق و شرع و قوانین بینالمللی است و ملّت ایران و مسئولین کشور در این جهت هیچگونه تعلّلی و کوتاهیای نخواهند کرد؛ این را مطمئن باشید.
جلسهی جوانان به طور طبیعی جلسهی نورانیای است. دلهای جوان آلودگیهای کمتری دارند، نورانیّت بیشتری دارند. دریغ است که در این جمع انبوه شما جوانان عزیز، من یک نصیحت معنوی به شما عرض نکنم. توصیهی من توصیهی به «ذکر» و «شکر» است. راهی که ما میرویم راه کوتاهی نیست، راه آسانی هم نیست؛ راهی است که عمدهی مسئولیّت پیمایش این راه هم به عهدهی شما جوانها است. دنیای فردا مال شما است، کشورِ فردا مال شما است، نظمِ جهانی فردا به دست شما است؛ کارتان سنگین است. در این راه، همّت لازم است، معرفت لازم است، تلاش لازم است امّا بیش از همه، پشتوانهی معنوی لازم است؛ آن پشتوانهی معنوی را من امروز خلاصه میکنم در این دو جمله: «ذکر» و «شکر».
ذکر یعنی یاد خدا؛ از یاد خدا غافل نشوید. با مناجات و دعا و تلاوت قرآن فاصله پیدا نکنید. توصیهی همیشگی من این است که با قرآن مأنوس بشوید، معرفت قرآنی را فرابگیرید؛ این به شما کمک میکند در این راه بزرگ. شکر یعنی نعمت خدا را بشناسید و آن را فراموش نکنید. امروز شما نعمتهای بزرگی را از خدا دریافت کردهاید؛ نعمت وجود یک نظام و تشکیلاتی که همّتش مبارزهی با ظلم، با استکبار، با زورگویی و با جنایت باندهای بینالمللی است؛ این بزرگترین نعمت است، و نعمتهای زیاد دیگری هم هست. در دعاهای متعدّدی این جمله هست که «لا تَجعَلنی نَاسیاً لِذِکرِکَ فیما اَولَیتَنی وَ لا غَافِلاً لِاِحسانِکَ فیما اَعطَیتَنی»؛(۲) از احسان الهی غفلت نکنیم؛ از نعمت الهی و تفضّلات الهی غفلت نکنیم. همین بیداری شما، همین آمادگی شما، همین روحیهی شما، همین احساس تواناییای که در شما وجود دارد که احساس میکنید میتوانید حرکت کنید، میتوانید پیش بروید، میتوانید با قدرتهای مادّی پوشالی دنیا پنجه بیفکنید، این نعمت بزرگ خدا است؛ این نعمت را از دست ندهید. نعمت را بشناسید و نعمت را در جای خودش بکار ببرید؛ این میشود شکر. یادتان باشد به کمک خدای متعال، با همراهی خدای متعال، با هدایت خدای متعال و بندگان خالص و صالح پروردگار میتوانیم این راه را طی کنیم. پیامبر اکرم، اهلبیت مکرّمش، شهدای این راه، شهیدانی که در مقابل چشم ما به شهادت رسیدند، [مانند] شهید نصرالله، شهید هنیّه، شهید سلیمانی، شهید سِنوار و از این قبیل شهدای عزیزمان، از روح اینها کمک بخواهیم، استمداد کنیم، راه را پیش برویم. این جملهی اوّل و نکتهی اوّل ما.
این مناسبت، مناسبت بسیار مهمّی است؛ جا دارد که برای حفظ این مناسبت همهی تلاشهای فکری و عملی انجام بگیرد. اینکه در جمهوری اسلامی یک روز را به عنوان روز «مبارزهی با استکبار» معیّن کردهاند، برای این است که ملّت ایران از این تجربهی تاریخی غفلت نکند؛ وَالّا مبارزهی با استکبار که مال یک روز نیست؛ یک امر دائمی است. شما باید مبارزهی با استکبار را، مبارزهی با نشانههای ظلم و تعدّی را، [مبارزهی] با نظم ظالمانهی جهانی را متن زندگی خودتان قرار بدهید و بدانید؛ بنابراین روز خاصّی برای مبارزه وجود ندارد، امّا این روز را ما معیّن کردیم. این برای آن است که حافظهی تاریخی ملّت ایران مورد غفلت قرار نگیرد و فراموش نکنیم.
دستهایی در کارند برای اینکه حرکت شجاعانهی آگاهانهی ملّت ایران را در مقابلهی با آمریکای جهانخوار و عواملش در منطقه، اوّل مورد تردید قرار بدهند، بعد هم انکار کنند؛ ما نباید بگذاریم. حافظهی تاریخی ملّت ایران این را رد میکند. مسئلهی لانهی جاسوسی نمیتواند مورد سؤال و تردید قرار بگیرد؛ یک عدّهای این تردید را در بین افکار عمومی مردم، بخصوص جوانها پخش میکنند که «دانشجویان ما چرا رفتند سفارت یک کشور را گرفتند؟ این یک کاری بود برخلاف مقرّرات بینالمللی.»؛ این حرف را دارند پخش میکنند. حقیقتی که عمداً آن را پنهان میکنند، این است که سفارت آمریکا در اوّل انقلاب و تا وقتی که به وسیلهی دانشجویان ما تسخیر شد، صرفاً یک محل تحرّک دیپلماتیک، بلکه محلّ تحرّک اطّلاعاتیِ صرف نبود؛ خب بله، همهی سفارتهای دنیا اخبار آشکار و پنهان کشوری را که در آنجا هستند، به مراکز خودشان منتقل میکنند؛ مسئله این نبود؛ مسئله این بود که سفارت آمریکا ستاد برنامهریزی برای تحریک داخلی علیه انقلاب و نابود کردن انقلاب و حتّی تهدید جان مبارک امام بزرگوار بود. جوانهای ما اوّل به این نکته توجّه نداشتند و به دلیل دیگری وارد سفارت شدند، امّا وقتی رفتند آنجا و اسناد سفارت را به دست آوردند، [اینها را] دیدند.
اینکه من تأکید میکنم که جوانها کتابها را بخوانند، اسناد را، مدارک را ببینند و از حقایق مطّلع بشوند، به خاطر این است. سفارت آمریکا از ساعات اوّل انقلاب، از روزهای اوّل انقلاب، مرکز شبکهسازی و توطئه علیه انقلاب بود. البتّه اوّل گیج شدند، اوّل نفهمیدند چه اتّفاقی دارد میافتد، امّا به مجرّد اینکه از گیجی خارج شدند، شروع کردند به برنامهریزی برای کودتا، برای تحریک ــ تحریک قومیّتها، تحریک عناصر گوناگون ــ برای ایجاد اختلاف، جمع کردن تفالههای ساواکِ دورانِ رژیم پهلوی برای مبارزهی با انقلاب. سفارت، سفارت نبود؛ مرکزی بود برای مبارزهی با انقلاب، مبارزهی با ملّت ایران، برای شکست دادن حرکت عظیمی که ملّت ایران با انقلاب خودش انجام داده بود؛ لذاست که این حادثه، یک حادثهی برجسته است، یک حادثهی تاریخی است، یک حادثهی فراموشنشدنی است، و یک نقطهی عطف است در تاریخ ما. گیرم آن کسانی که یک روزی این کار را کردند، امروز خودشان هم مردّد شده باشند ــ کمااینکه بعضیهایشان هم ممکن است مردّد شده باشند ــ امّا واقع قضیّه این است که این کار، کارِ بزرگی بود، کارِ لازمی بود؛ برای همین هم امام بزرگوار با آن دید نافذ خود این کار را تأیید کرد، حرکت دانشجوها را تأیید کرد؛ این کار، کارِ لازمی بود.
مبارزهی ملّت ایران با استکبار آمریکایی ناشی از چیست؟ این یک سؤال است. جوابِ روشن و واضح و مستند این است که ناشی از سلطهگریِ ظالمانهی وقیحانهی دولتِ آمریکا بر ملّت عزیز ما و کشور ایران عزیز ما بود؛ مقابله به خاطر این بوده. سعیِ تاریخنویسانِ منحرفکنندهی حقایق این است که بگویند اختلاف بین ایران و آمریکا از روز سیزدهم آبان ۵۸ شروع شد؛ این دروغ است. آمریکاییها از اوّل انقلاب و از پیش از انقلاب و از سالها قبل از انقلاب با ملّت ایران درافتادند و هر چه توانستند علیه ملّت ایران تلاش کردند؛ حدّاقل از بیستوهشتم مرداد. حالا قبل از بیستوهشتم مرداد سال ۳۲ هم حضور آمریکاییها و تلاش آمریکاییها داستان مفصّلی است، لکن آنچه جلوی چشم همه وجود داشته است، بیستوهشتم مرداد است. یک حکومت ملّی مردمی در ایران بر سر کار بود، آمریکاییها آمدند با خیانت به حُسن اعتماد آن دولتی که سادهلوحانه به آمریکا اعتماد کرده بود وارد میدان شدند، آن دولت را سرنگون کردند، حکومت ظالمانهی شاه را به وجود آوردند. ملّت ایران سالهای متمادی لمس کرد دشمنی آمریکا را؛ بیستوهشتم مرداد را ملّت ایران لمس کرد. شما جوانهای عزیز بروید ماجراهای سال ۳۲ را، نهضت ملّی را، حضور آمریکا را در کتابها بخوانید. آن کسانی که اهل تحقیقند، اهل نوشتنند، تحقیق کنند، بنویسند. اینها نقاط عطف ملّت ما است، نقاط عطف تاریخ ما است. آمریکاییها در ایران کودتا کردند، در دههی ۳۰ ساواک را به وجود آوردند؛ مرکز شکنجه و فشار بر مبارزان و بر آزادیخواهان. چقدر جوان، چقدر انسان مؤمن، چقدر انسان آزادیخواه در شکنجههای عوامل و کارگزاران جنایتکار ساواکِ شاه ــ مرکز اطّلاعاتی شاه ــ یا مُردند یا ناقصالعضو شدند یا شکنجه شدند! اینها را ملّت ایران از نزدیک دیده. ساواک را چه کسی درست کرد؟ ساواک را عوامل آمریکایی درست کردند؛ شیوههای شکنجه را آنها یاد دادند. دهها هزار مستشار را آوردند داخل ایران که هم مفتخوری کنند، هم دخالت کنند در امور ارتش و اطّلاعات و دولت و همهچیز، هم جاسوسی کنند، هم نفوذ کنند، هم فرهنگ ملّت را تغییر بدهند و سلطهی آمریکا را روزبهروز بر کشور زیاد کنند.
رژیم پهلوی خبیث با کمک آمریکا یکی از عوامل ریشهدارشدن رژیم صهیونیستی غاصب بود. آن روزی که همهی این منطقه ــ تقریباً اغلب دولتهای این منطقه ــ با رژیم صهیونیستی قطع رابطه کرده بودند، رژیم شاه به رژیم صهیونیستی نفت میداد، امکانات میداد، پشتیبانی میکرد؛ این خیانت، فراموششدنی نیست. امروز هم متأسّفانه همین کار را بعضیها میکنند؛ امروز هم رژیم صهیونیستی فجیعترین جنایات را در منطقه دارد انجام میدهد، یک عدّهای به جای اینکه مخالفت کنند، به جای اینکه بِایستند، به جای اینکه از ملّتها حمایت کنند ــ از ملّت فلسطین، از ملّت لبنان ــ به دشمن خبیثِ ظالمِ خونخوار دارند کمک میکنند؛ کمک اقتصادی میکنند، حتّی بعضی کمک نظامی هم میکنند! [کمککننده] مال منطقه است؛ حالا آمریکا که به جای خود. مسئله، مسئلهی مقابلهی با ظلم بینالمللی است. برای ملّت ایران با الهام از تعالیم اسلامی، مقابلهی با ظلم یک فریضه است، مقابلهی با استکبار یک فریضه است. استکبار یعنی سلطهی اقتصادی و نظامی و فرهنگی همهجانبه و تحقیر ملّتها. ملّت ایران را تحقیر کردند، سالها تحقیر کردند؛ لذا مبارزهی ملّت ایران با استکبار بوده است و بعد از این هم حتماً خواهد بود.
یک نکتهی اساسی در این زمینه عبارت است از توفیق ملّت ایران و پیشرفت این کار. بعضیها تردید ایجاد میکنند: «آیا ممکن است با دستگاه مدرنِ پیشرفتهی مسلّطِ قویای مثل سیستم آمریکا و حکومت آمریکا مقابله کرد؟ میشود با آنها مبارزه کرد؟»؛ بله، ملّت ایران مبارزه کرد، و من به شما عرض میکنم ملّت ایران تا امروز قطعاً موفّق شده. امروز ملّت ایران در مقابل آمریکا ــ این دشمن بزرگ، این قدرت چشمگیری که با هیبت، با تشر میتوانست ملّتها را بترساند و عقب بنشاند ــ توانسته این قدرت را تضعیف کند. امروز کار به جایی رسیده که انجمنهای علمی دانشجویان در داخل خود آمریکا بیانیّه میدهند علیه تمدّن غربی، علیه تمدّن آمریکایی، علیه تلاش آمریکا؛ این، اتّفاق افتاده. در بیانیّهای که تعداد زیادی از انجمنهای علمی دانشجویان آمریکا منتشر کردند، خودشان میگویند: این ما هستیم، ما غربیها هستیم که داریم علیه تمدّن غرب و فرهنگ غرب فریاد میکشیم و به نفع کشورها و ملّتهای مظلوم وارد میدان شدهایم؛ این را در بیانیّهشان آوردند؛ مال همین چند ماه قبل است. و روزبهروز این شدّت پیدا خواهد کرد. قطعاً ملّت ایران و ملّتهای مظلوم و جبههی مقاومت پیشرفت خواهد کرد.
البتّه امروز فجایعی که دارد در منطقه انجام میگیرد فجایع عظیمی است؛ آنچه در شبانهروز، در لبنان اتّفاق میافتد، آنچه در غزّه اتّفاق میافتد، ۵۰ هزار شهید در ظرف یک سال که اکثر اینها هم زنان و کودکان هستند، این چیز کمی است؟ آمریکاییها با ادّعای حقوق بشر، بیشرمانه از این جنایتها دارند پشتیبانی میکنند؛ نهفقط پشتیبانی، [بلکه] در این جنایتها شرکت میکنند. سلاح، سلاحِ آمریکایی است، نقشه، نقشهی آمریکایی است، تلاش بینالمللی آمریکایی است؛ آمریکاییها با کمال وقاحت میگویند: «ما از رژیمصهیونیستی حمایت میکنیم، پشتیبانی میکنیم»؛ این را صریح میگویند.
این مبارزه، یک مبارزهی عقلانی، خردمندانه و منطبق با منطق است. افراد کوتهبین و کوتهنظر ــ نمیگویم خائن، متّهم نمیکنم به تعمّد و خیانت؛ حدّاقلّش این است که کوتهبین هستند ــ سعی نکنند حرکت ملّت ایران در مقابل استکبار را یک حرکت غیر منطقی جلوه بدهند؛ نخیر، حرکتی منطقی و درست و منطبق با منطق صحیح عُقلایی و انسانی و بینالمللی است. برای همین هم هست که در افکار عمومی ملّتهای دنیا، ملّت ایران عزیز است. بله، دستگاههای خبری و رسانهای دشمنان، [دستگاههای تبلیغی] سلطه، سعی میکنند خلاف این را نشان بدهند امّا واقع قضیّه این است. وقتی شما [عملیّات] وعدهی صادق را انجام میدهید، در خیابانهای کشورهایی که با شما فاصله هم دارند، مردم شادی میکنند؛ معنای این چیست؟ معنایش این است که حرکت ملّت ایران، حرکتی است که مورد قبول منطق بینالمللی، منطق انسانی و البتّه منطق اسلامی و قرآنی است. این حرکت باید ادامه پیدا کند منتها ادامهی این حرکت باید با نقشهی صحیحی انجام بگیرد.
شما جوانهای عزیز، دانشآموز، دانشجو، دختر و پسر، در سرتاسر کشور در این زمینه میتوانید نقش ایفا کنید؛ فکرها را تقویت کنید، دانشها را پیش ببرید؛ بدون علم، بدون تفکّر، بدون نقشهی راه نمیشود کار درست انجام داد. ما در بخشهای مختلف احتیاج به پیشرفت علمی داریم، احتیاج به پیشرفت فنّاوری داریم.
البتّه کسانی که با امکانات موجود تلاش کامل خودشان را دارند انجام میدهند مشغول کارند و در مقابلهی با دشمن کوتاه نمیآیند و هیچ حرکت دشمن را هم بیپاسخ نمیگذارند؛ این را مطمئن باشید. اینجور نیست که حرکت دشمن از طرف کسانی که به عنوان نمایندهی ملّت ایران در مقابلهی با دشمن دارند تلاش میکنند فراموش بشود؛ نه، فراموش نخواهد شد. دشمنان ــ چه رژیم صهیونیستی، چه ایالات متّحدهی آمریکا ــ در مقابل آنچه نسبت به ایران و ملّت ایران و نسبت به جبههی مقاومت انجام میدهند، قطعاً پاسخ دندانشکنی را دریافت خواهند کرد.
امروز حقوق بشر آمریکایی که در بوقهای گوناگونی دمیده میشود، دیگر کسی را فریب نمیدهد. این وضعی که امروز در لبنان هست، این وضعی که در غزّه هست، این وضعی که در فلسطین هست، این جنایتی که عوامل رژیم صهیونیستی در این منطقه با کمک آمریکا، با دخالت آمریکا، با شرکت آمریکا دارند انجام میدهند، این دیگر اجازه نداده که حقوق بشرِ ادّعائیِ غلطِ بیمعنیِ آمریکایی مورد تصدیق و تأیید کسی در دنیا قرار بگیرد. حقوق بشر دیگر معنایی ندارد. آن کسانی که با این جنایتها مدّعی حقوق بشرند انسانهای بزرگی، چهرههای نورانیای مثل سیّدحسن نصرالله را، مثل هنیّه را، مثل سلیمانی را، مثل بقیّهی شهدای بزرگ را تروریست میخوانند و مینامند در حالی که باند تروریستی، خودشان هستند، باند جنایتکار خودشان هستند؛ این را امروز دنیا دارد میفهمد و بحمدالله دانستهاند، فهمیدهاند.
آنچه باید اتّفاق بیفتد، عبارت است از حرکت عمومی ملّتها در این راه. جوانهای ما با همتایان خودشان در کشورهای دیگر تماس داشته باشند؛ دانشآموزان ما با دانشآموزان کشورهای اسلامی در منطقه، دانشجویان ما با دانشجویان کشورهای اسلامی، کشورهای منطقه و حتّی فراتر از منطقه تماس داشته باشید. امروز امکانات تماس کم نیست؛ میتوانید ارتباط برقرار کنید؛ حقایق را برای آنها روشن کنید؛ آنچه را وظیفهی همهی جوانان دنیا است، همهی جوانان کشورها است، به آنها یادآوری کنید تا یک حرکت عمومی و عظیمی در دنیا علیه استکبار به وجود بیاید، و به وجود خواهد آمد و به توفیق الهی ملّت ایران و این حرکتِ عمومیِ اسلامی و انسانیِ جبههی مقاومت، جایگاه خودش را در دنیا پیدا خواهد کرد و قطعاً دشمن را شکست خواهد داد.
امروز برای من روز خیلی خوبی بود. این دیدار، دیدار بسیار شیرینی است، و امیدواریم انشاءالله خداوند همهی شماها را محفوظ بدارد و تأییدتان کند و برای همهی شما دعا میکنم؛ امیدواریم انشاءالله خدای متعال توفیقاتش را بر شماها نازل کند.
والسّلام علیکم و رحمة الله
|
2,303 | 1403/08/08 | بیانات در دیدار دستاندرکاران برگزاری کنگره شهدای استان فارس | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=58164 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّدو علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز. خیلی متشکّرم از این بیانات کوتاه و موجز آقای امامجمعهی محترم و این نوشتهی بسیار زیبا و کامل این سردار محترم.
یکی از امتیازات تمدّنی کشور عزیز ما که همیشه باید مورد توجّه قرار بگیرد، این است که توانسته دین را و حماسه را و هنر را با هم تلفیق کند. در بسیاری از نقاط دنیا، دین راه خودش را جدا میرود ــ اگر باشد ــ هنر کار خودش را میکند، حماسه هم آنجایی که وجود داشته باشد، برای خودش است. تلفیق این سه عنصر در ایران اسلامی یک پدیدهی جذّاب و جالبی است که مال امروز و دیروز هم نیست، از اصل اسلام گرفته شده. خود قرآن، هم «وَ الَّذینَ آمَنوا اَشَدُّ حُبًّا لِلَّه»(۲) دارد، «یُحِبُّهُم وَ یُحِبّونَه»(۳) دارد، هم «فَلیُقاتِل فی سَبیلِ اللَه»(۴) تا آخر دارد: اَلَّذینَ آمَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَهِ وَ الَّذینَ کَفَروا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوت،(۵) هم «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار»(۶) دارد، هم «رُحَماءُ بَینَهُم»(۷) دارد؛ یعنی خود قرآن تلفیقی است از دین و آئین الهی، و حماسههای بزرگ، و هنر؛ خود قرآن یک اثر هنری است، یک اثر بسیار والا است، علاوه بر اینکه در قرآن به محبّت و عشق و مانند اینها هم اشاره شده و برای مخاطبان تصویر شده. این در تاریخ ما وجود دارد.
اگر حمل بر مبالغه نشود، من عرض میکنم شاید بهترین نقطهای از کشور ما که این سه عنصرِ تلفیقشده و ترکیبشده در آن بوضوح مشاهده میشود، فارس و شیراز است؛ حقّاً و انصافاً حرف درستی صادر شده، اگر این را کسی بگوید یا ما بگوییم. شیراز جایی است که این سه عنصر، درهمتنیده خودشان را نشان میدهند. از دوران جناب احمدبنموسیٰ (سلام الله علیه) و بقیّهی امامزادههای شهیدی که در آن استان و در آن شهر هستند، تا دورانهای بعد، تا امروز و تا این شهیده کرباسی(۸) که چند روز قبل از این به شهادت رسید، این سه عنصر در همهی این دوران با همدیگر همراهند و شریکند.
معروفترین و محبوبترین شاعر کشور، یعنی حافظ شیرازی، حافظ قرآن است که «قرآن ز بر بخواند با چارده روایت».(۹) این شاعر غزلسرای شیرینسخن و رِند، قرآن را با چهارده روایت، با چهارده اختلاف قرائت حفظ بوده. در این اختلاف قرائتهایی که میخوانند، ما کمتر قاریای دیدهایم که مسلّط باشد به قرائت هفت قاریِ معروف تاریخ که هر کدام دو راوی دارند که میشود چهارده روایت. بعد هم میگوید: «هر چه دارم همه از دولت قرآن دارم»؛(۱۰) یعنی شعرش هم مال قرآن است، هنرش هم مال قرآن است، معرفتش هم مال قرآن است، عرفانش هم مال قرآن است، رِندیاش هم مال قرآن است؛ همهچیز را از قرآن دارد. تلفیق از این زیباتر که دین و هنر اینجور با هم مخلوط بشوند و تلفیق بشوند؟ همچنین در کنار اینها حماسه است. از خود جناب احمدبنموسیٰ شما بگیرید تا عبّاسِ دوران(۱۱) تا شهدای نامآور، [مثل] شهید مرتضیٰ جاویدی، شهید شیرعلی سلطانی و حالا [هم] همین خانم معصومه کرباسی و بقیّهی شهدای بزرگ استان که بعضی از آنها را سردار عزیزمان(۱۲) اسم آوردند، و پانزده هزار شهید، پانزده هزار الگو، پانزده هزار نمونه از شهدا در میدانهای مختلف.
اوّلین جنگ مسلّحانهی با استعمار اروپایی را امامقلیخان، حاکم فارس انجام داده که توانست پرتغالیها را از هرمز بیرون کند. اوّلین جنگ نرم را در تاریخ کشورمان میرزای شیرازی انجام داده؛ تحریم تنباکو جنگ نرم بود؛ بزرگترین جنگ، آن هم اینجور جنگی که توانست بساط تسلّط اقتصادی انگلیس بر کشور را جمع کند. گاندی هم در هند این کار را کرد، [امّا] سی سال بعد از میرزای شیرازی؛ یعنی ابتکار این جنگ نرمِ بینظیر، مال میرزای شیرازی است. قویترین مقاومت عراقیها در مقابل تسلّط دولت انگلیس بر عراق را میرزا محمّدتقی شیرازی فرماندهی کرد. اوّلین سکّهی حکومت اسلامی را مرحوم سیّدعبدالحسین لاری در شیراز و در جهرم و لار ضرب کرد؛ سکّه زد، حکومت اسلامی را تشکیل داد. البتّه پایدار نماند و ایشان نتوانست ادامه بدهد، امّا اقدام کرد، شروع کرد. اینها افتخارات بزرگی است. اگر به زمان خود ما برگردیم، عالِمِ عارفِ سالکی مثل شهید دستغیب را مشاهده میکنیم که واقعاً شهید دستغیب، هم مظهر معنویّت و روحانیّت بود، هم مظهر اخلاق بود، هم مظهر جهاد بود. سال ۴۱ و ۴۲ که این مبارزه تازه شروع شده بود و ماها قم بودیم، آن روز نوارهای مرحوم دستغیب را از شیراز میآوردند قم و ما میشنفتیم. مرحوم حاج شیخ بهاءالدّین محلّاتی و بقیّهی علمای شیراز جلسه تشکیل داده بودند و سخنگوی این مجموعه مرحوم دستغیب بود که به نظرم ظاهراً در مسجد جامع شیراز اجتماع میکردند و سخنرانی میکرد و مانند اینها. و این ادامه داشت تا وقتی که شهید شد. یعنی همهجور شهیدی [دارد]؛ در همهی میدانها شهدایی از این سرزمین، از این منطقه خودشان را نشان دادند و برجسته کردند؛ اینها شناسنامهی شیراز است، شناسنامهی فارس است.
غلط کردند آن کسانی که خیال کردند میتوانند با چیزی مثل جشن سخیف هنر شیراز، شیراز را از حرم اهلبیت بودن و مرکز دین و ایمان بودن برگردانند به یک نقطهی فسادگاه؛ اشتباه کردند؛ به معنای واقعی کلمه غلط کردند! ملّای بزرگ شیراز یعنی ملّاصدرا (رضوان الله علیه) که به نظر ما جزو چهرههای برجستهی فلسفهی دنیا است، در معدود شعرهایی که از ایشان باقی مانده، این بیت [را گفته]:
در معرکهی دو کَون، فتح از عشق است
هر چند سپاه او شهیدند همه(۱۳)
این مال یک ملّای فیلسوف است. یعنی این روحیه، این ترکیب زیبای دین و هنر و حماسه همینطور ادامه دارد. مرحوم دستغیب هم اهل معرفت و اهل شعر و اهل معنا و این چیزها بود؛ ما از نزدیک اینها را میدانستیم. و دیگران هم همینجور؛ اینها خیلی مهم است.
کنگرهی شما این را باید نشان بدهد به کشور، این را باید ماندگار کند در کشور؛ باید نشان بدهید که برای یک ملّت متمدّن، دارای معرفت، پیشرو، آنچه مهم است، این است که دیندار باشد و حماسهساز باشد و هنرمند باشد؛ این سه با هم. هنر در خدمت دین، دین همراه با حماسه، حماسه در جهت پیشرفت ملّت؛ اینها است که مهم است. از کنگرهی شما این باید دربیاید، این باید نشان داده بشود. حالا شما این را با کتاب تأمین میکنید، با شعر تأمین میکنید، با سرود یا مثلاً نمایش تأمین میکنید، بالاخره این باید از آب دربیاید؛ باید این را نشان بدهید؛ این، آن چیزی است که ملّت ما به آن احتیاج دارد. امروز هم مثل همان زمانِ آن غلطکردههای دوران پهلوی، هستند کسانی که میخواهند هنر را از معنویّت جدا کنند، هنر را از حماسه جدا کنند، اینها را در جهتهای گاهی متناقض یکدیگر پیش ببرند؛ امروز هم کسانی از تفالهها و پسماندههای آن تشکیلات هستند در میان کشور عزیز ما و این چهاردیواری باارزش ما. باید این [سه جهت] را تأمین کنید.
یکی از توصیههای مؤکّد من که اینجا یادداشت کردهام این است: تأثیر کنگره را رصد کنید. چون شما میخواهید اثر بگذارید دیگر؛ خیلی خب، رصد کنید ببینید مثلاً در رأس یک سال، این کنگرهای که شما باید اینهمه زحمت و تلاش به وجود آوردید، روی افکار عمومی، روی رفتار جوانان شما چه تأثیری گذاشته؛ چه تعداد از جوانهای شما تدیّنشان، مسجد رفتنشان، مجاهدت فکریشان، فکر کردنشان، کتاب خواندنشان، در جهت درست نگاه کردن و حرکت کردنشان پیشرفت کرده؛ این را رصد کنید. راهش را پیدا کنید؛ میتوانید؛ البتّه کار آسانی نیست. این رصد کردنها به معنای جاسوسی و مچگیری و مانند این حرفها تلقّی نباید بشود؛ به آن جهتها و به آن راهها نباید برود؛ باید نگاه درست و تشخیص درست حاکم باشد.
میل به خدمت از آثار این کنگره است. باید ببینید میل به خدمت چقدر در جوان پیدا شده؛ خدمت فکری، خدمت جهادی، حضور در عرصههای خدمت: اردوهای جهادی، بسیج سازندگی، کاروانهایی که به مراکز جنگی میروند و آثار تلاشهای سرداران عزیز ما را و مبارزان و بسیجیان دوران دفاع مقدّس را میبینند؛ [ببینید] میل به اینها چقدر پیشرفت کرده. اگر دیدید پیشرفتی حاصل نشده، برگردید به کار خودتان و ببینید که مشکل کجا است؛ چرا نتوانسته اثر بگذارد؟ اگر دیدید پیشرفتی حاصل شده، نگاه کنید ببینید آن عامل پیشرفت چیست؛ آن را تقویت کنید. آن چیزی که توانسته این جوان را به پیش براند و حرکت بدهد چیست؟
جوانهای ما امروز احتیاج دارند به شناخت گذشتهی پُرافتخار کشور، بخصوص گذشتهی همین چند ده سال مربوط به انقلاب. ما در روایتها ضعیفیم؛ مثلاً آیا جوانهای ما ابعاد قضیّهی تصرّف لانهی جاسوسی را درست میشناسند و میدانند؟ [آیا] درست قضیّهی شروع جنگ هشتساله را میدانند؟ اگر کسی به ذهنش بیاید که خب چرا هشت سال جنگ کردیم که اینهمه جوان از دست بروند، جوابش را بلدند؟ میدانند چه اتّفاقی افتاد که اینجوری شد؟ اینها باید روایت بشود؛ روایت درست باید بشود. البتّه خوشبختانه من میبینم کارهای خوبی دارد انجام میگیرد؛ بعضی از کتابها، بعضی از نوشتهها، بعضی از کارها را تا جایی که فرصت هست، من مشاهده میکنم. خب، این راجع به این مسائل.
ما امروز در گیرودار یک مسئلهی اساسی و مهم در منطقه هستیم؛ همین مسائل مربوط به منطقهی غرب آسیا، مسائل لبنان، مسائل غزّه، مسائل کرانهی باختری، اینها قضایای تاریخساز است؛ هر کدام از این حوادث میتواند منشأ یک جریان و یک حرکت تاریخی به یک سمتی بشود. اگر امثال شهید سنوار(۱۴) پیدا نمیشدند که تا لحظهی آخر بجنگند، سرنوشت منطقه یک جور بود، حالا که پیدا شدند، یک جور دیگر است؛ اگر بزرگانی مثل شهید سیّدحسن نصرالله پیدا نمیشدند که جهاد و عقل و شجاعت و فداکاری و ازخودگذشتگی را با هم مخلوط کنند و به میدان بیاورند، حرکت یک جور بود، حالا که پیدا شدند، حرکت یک جور دیگر است؛ اینها خیلی مهم است.
در این چیزی که تا امروز واقع شده، یک شکست بزرگی به وجود آمده؛ نه فقط برای رژیم صهیونیستی، [بلکه] برای تمدّن غرب، برای فرهنگ غرب، برای ادّعاهای غرب؛ اینها یک شکست بزرگی خوردند. رژیم صهیونیستی شکست خورد، به خاطر اینکه فکر میکرد میتواند بهآسانی گروههای مبارز را، مقاومت را منحل کند، نابود کند، امروز میبیند که پنجاه و چند هزار انسان بیدفاع و غیر نظامی را به شهادت رسانده، چند نفر از سران برجستهی مقاومت را به شهادت رسانده امّا در جبههی مقاومت آب از آب تکان نخورده؛ جبههی مقاومت با همان قدرت، با همان عزم امروز دارد مبارزه میکند. این شکست نیست؟ این بزرگترین شکست است دیگر. اینهمه خرج کردند، اینهمه تلاش کردند، آمریکا با همهی توانش به کمکشان آمد، خیلی از اروپاییها همینجور، اینهمه هم جنایت کردند، اینهمه چهرهشان در دنیا سیاه و زشت و منفور شد که حتّی در خیابانهای آمریکا علیه اینها راهپیمایی کردند، در دانشگاههای آمریکا علیه اینها راهپیمایی کردند، در عین حال گروههای مقاومت همچنان هستند؛ حماس هست، جهاد هست، حزبالله هست، مردم و جوانهای مبارز کرانهی باختری هستند، بقیّهی جاهای دیگر هم که مشغول مبارزهاند که هستند. این شکست بزرگی است؛ این بزرگترین شکست است.
امّا فقط این نیست؛ از این شکست بزرگتر، شکست «فرهنگ غرب» است؛ غربیها نشان دادند که در این چندین سال یا چند قرن، که دم از حقوق انسان و حقوق بشر و مانند اینها میزنند، یکسره دروغ گفتند؛ [این جنگ] این را نشان داد، این را ثابت کرد؛ یعنی ده هزار کودک کشته شدند، شوخی است؟ کودک، مظهر معصومیّت است، مظهر لطافت است، نقطهی اساسیای است که عواطف انسان را برمیانگیزد؛ ده هزار [نفر] از این موجوداتِ معصوم را اسرائیل با بمب دو تُنی، با انواع و اقسام سلاح از بین برد، غربیها خم به ابرو نیاوردند. سیاستمداران غربی رسوا شدند، سیاست غرب رسوا شد، شکست خوردند؛ این شکست بزرگی است. دیگر کسی از «تمدّن غرب» حرف نزند! تمدّن غرب این است. این تمدّن غرب است که برایش اهمّیّت ندارد که پول را از مردم خودش با انواع و اقسام [راهها] بگیرد و بفرستد برای اینکه بچّههای کوچک و فرزندان معصوم کشته بشوند، خانوادهها نابود بشوند، ده هزار بچّه شهید بشوند، چندین هزار بچّه یتیم بشوند؛ این فرهنگ غرب است. دیگر حالا اگر کسی راجع به فرهنگ غرب اعتراض کرد، بیاعتباری آن را تصریح کرد، کسی نباید ملامتش بکند که آقا، شما [اینجور نگویید]؛ نه، فرهنگ غرب این است، تمدّن غرب این است، محصولِ این است. این بزرگترین شکستی است که برای غرب پیش آمد.
پشت رژیم صهیونیستی را یک جبههی شرارت پُر کرده؛ یک جبههی شرارت به پشتیبانی از رژیم صهیونیستی صفآرایی کرده، آن وقت جبههی مقاومت، در مقابل آن جبههی شرارت است. این جبههی مقاومت در مقابل آن جبههی شرارت ایستاده، و به توفیق الهی پیروزی هم مال جبههی مقاومت است.
والسّلام علیکم و رحمة الله |
2,304 | 1403/08/06 | بیانات در دیدار خانوادههای شهدای امنیت | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=58113 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید خانوادههای عزیز و معظّم و معزّز شهیدان امنیّت. حقّ بزرگ شهدای شما و خانوادههایشان، خود شما، پدرها و مادرها، همسرها، فرزندها بر ملّت ایران، حقیقتاً توصیفناشدنی است. انشاءالله که این جلسهی ما که با حضور شما و با نفَس گرم این برادران منوّر شد، بتواند دلهای ما را بیشتر از پیش متوجّه کند به حقیقت لطف الهی و فضل الهی بر ملّت ایران.
ارزش «شهدای امنیّت» را چه جور میشود فهمید؟ از اهمّیّت و ارزش «امنیّت» میشود فهمید. وقتی ما تشخیص دادیم و فهمیدیم که امنیّت چقدر برای کشور مهم است، آن وقت برای حافظ امنیّت ــ چه از سازمان انتظامی باشد، چه از بسیج باشد، چه از دستگاههای اطّلاعاتی باشد؛ از هر جا ــ برای کسی که در این راه سینه سپر کرده است، اهمّیّت قائل میشویم و شهید این راه را جزو برترین شهدای راه حق به شمار میآوریم؛ واقع قضیّه هم همین است.
قطعاً یکی از برترین نیازهای هر کشوری، هر جامعهای، امنیّت است. اگر امنیّت در جامعه نباشد، هیچ چیزی نیست؛ نه اقتصاد هست، نه علم هست، نه پیشرفت هست، نه خانواده هست. امنیّت، در واقع، زیربنای همهی وسیلهها و راههای پیشرفت یک ملّت و یک کشور است؛ امنیّت اینجور است. آرامش روانی جامعه ناشی از امنیّت است؛ امکان تحصیل و پیشرفت جوانان ناشی از امنیّت است؛ لذا نعمت بزرگ خدا است. شما ملاحظه کنید در قرآن کریم، رتبهی امنیّت را اینقدر خدای متعال بالا میآورد که به عنوان یک نعمت عظیم، یک منّت عظیم، آن را به مسلمانها یادآوری میکند: فَلیَعبُدوا رَبَّ هٰذَا البَیتِ * اَلَّذی اَطعَمَهُم مِن جوعٍ وَ آمَنَهُم مِن خَوف؛(۱) یعنی خدایی را عبادت کنید که این نعمتهای بزرگ را به شما داده؛ به شما امنیّت داده، به شما امکان زندگی امن و ایمن مرحمت کرده. این، اهمّیّت امنیّت است. خب، اگر اینقدر این موضوع مهم است، بنابراین اگر کسانی، فداکارانی، ازخودگذشتگانی، در این راه به شهادت برسند، جای تعجّب نیست؛ رتبهی این شهیدان هم رتبهی بسیار بالایی است.
هر جا امنیّت و حافظان امنیّت نباشند، شرارت هست؛ این قاعدهی کلّی است. لذاست که حوزهی مأموریّت این جوانان عزیز ما که در بخشهای مختلف امنیّت ــ که اشاره کردم ــ مشغول فعّالیّتند، بسیار وسیع است. همهی اینها مشمول این لطف الهی و تفضیل و موهبت پروردگار هستند که جزو برترینها محسوب میشوند. یک نفر در مرز شرارت میکند، یکی در داخل خیابان شرارت میکند، یکی با راهزنی در خانه و مغازهی این و آن شرارت میکند، یکی با شایعهپراکنی شرارت میکند، یکی با ارتکاب قتل شرارت میکند، یکی با قاچاق موادّ مخدّر شرارت میکند یا با قاچاق سلاح شرارت میکند؛ اینها همه شرارت است؛ هر کسی در مقابل هر کدام از این شقوق و امثال اینها بِایستد، عنوان «حافظ امنیّت» و «پاسدار امنیّت» بر او صادق است و این افتخار بزرگ شامل حال او است. در همهی این حوادث، این عزیزان هستند که سینه سپر میکنند و به پیشواز خطر میروند و کار میکنند.
یک نکتهای در اینجا وجود دارد و آن، این است که خب حالا برای حفظ امنیّت یک کشور، آن عنصر ضروری و لازم چیست؟ بعضیها در تحلیلهای گوناگون، در فهم عجیب از مسئله تصوّر میکنند اگر بخواهیم کشور در امنیّت باشد، بایستی سراغ ابزارهای حسّاسکنندهی قدرتها نرویم؛ مثلاً «چه لزومی دارد ما موشک با فلان بُرد را داشته باشیم که حسّاس بشوند»! خیال میکنند اینجوری، این شکلی میتوانند امنیّت کشور را تأمین کنند؛ یعنی در واقع اینجور فکر میکنند که اگر میخواهید کشور امن باشد، ضعیف باشید، ابزارهای قدرت را برای خودتان فراهم نکنید؛ بعضی اینجور قضاوت میکنند؛ این غلط است. آن چیزی که امنیّت را برای یک کشور حفظ میکند، «قدرت ملّی» آن کشور است، قوی بودن آن کشور است؛ قوی بودن از همهجهت: قوی بودن در علم، قوی بودن در اقتصاد، قوی بودن در امکان دفاع، قوی بودن در تسلیحات؛ اینها است که امنیّت یک کشور را حفظ میکند و تأمین میکند. هر وقت ما، بر اثر سوءِ سیاست زمامداران کشورمان، از رفتن به سمت ابزارهای قدرت روگردان شدیم، دشمن بر ما مسلّط شد. در دوران قاجار، دوران پهلوی، این مصیبت سر این ملّت آمد؛ ملّت را قوی نکردند. لذا شما میبینید در جنگ بینالملل اوّل و جنگ بینالملل دوّم ــ که هیچ کدام به ایران ارتباط نداشت و اعلام بیطرفی هم کردند ــ کشور ما اشغال شد؛ وقتی کشوری توانایی دفاع از خودش را ندارد اینجور میشود دیگر. این گناه زمامداران نالایق ــ بعضی نالایق، بعضی خائن و وابستهی به این و آن ــ نابخشودنی است که ملّت را ضعیف بار بیاورند که نتواند از خودش دفاع کند؛ طبعاً امنیّتش از بین خواهد رفت. راه تأمین امنیّت، قدرت است؛ ملّت ایران و مسئولین کشور باید این را هضم کنند: باید قوی شد.
ما این را بارها عرض کردهایم: باید قوی شد. ملّت باید روزبهروز خودش را بیشتر تقویت کند. ایرانِ قوی است که میتواند از خودش دفاع کند، میتواند امنیّت خودش را، پیشرفت خودش را تأمین کند، میتواند به دیگران هم از تفضّلات این پیشرفت و این قوّت کمک برساند. [برای] ایران قوی، قوّت لازم است. البتّه قوّت فقط ساخت تسلیحات نیست؛ قوّت علمی، تواناییهای سیاسی، تواناییهای مدیریّتی، همهی اینها جزو چیزهایی است که ایمنساز است، جامعه را به ایمنی میرساند. لذا این وظیفهی ما است، وظیفهی همهی مسئولین است که با آموزش، با تسلیحات، با پیشرفتهای گوناگون، کشور را قوی کنند.
یک نکتهی مهم در باب امنیّت ــ که خوب است من اینجا در خدمت شما خانوادههای عزیز شهیدان مطرح کنم ــ مسئلهی «امنیّت روانی» جامعه است، که کمتر به این توجّه میشود؛ امنیّت روانی جامعه؛ یعنی دچار اضطراب نکردن مردم، دچار ترس و تردید نکردن مردم؛ این[طور] است دیگر؛ این خیلی مهم است. بعضیها با خبری که میدهند، با تحلیلی که میکنند، با تفسیری که از وقایع میکنند، در مردم تردید ایجاد میکنند، ترس ایجاد میکنند؛ این از نظر خدای متعال مردود است؛ قرآن صریح است در این معنا؛ قرآن صریح در این معنا است: لَئِن لَم یَنتَهِ المُنافِقونَ وَ الَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ وَ المُرجِفونَ فِی المَدینَة؛(۲) «مرجفون» یعنی همینها. «مرجفون» یعنی کسانی که در دل مردم اضطراب ایجاد میکنند، ترس ایجاد میکنند؛ اگر چنانچه اینها از این کارشان دست برندارند، خدای متعال به پیغمبر میفرماید: لَنُغریَنَّکَ بِهِم؛(۳) تو را مأمور میکنیم که به سراغ اینها بروی و مجازاتشان کنی. اینقدر این مسئلهی امنیّت روانی مهم است. مرجفون همان کسانی هستند که امنیّت روانی جامعه را به هم میزنند، شایعهسازی میکنند؛ بعضیها از روی غرض، از مسائل گوناگون تحلیلهای غلط ارائه میدهند.
این کسانی که با فضای مجازی ارتباط دارند، به این نکات توجّه کنند! همهچیز را ــ هر چه به ذهن انسان میرسد ــ در فضای مجازی نبایستی منتشر کرد؛ ملاحظه کنید اثرش چیست؛ ببینید روی مردم، روی فکر مردم، روی روحیهی مردم چه تأثیری میگذارد. آن کسانی هم که دربارهی فضای مجازی ــ که حالا مکرّر اسمش آورده میشود و بحث میشود و مانند اینها ــ میخواهند تصمیمسازی کنند و تصمیمگیری کنند، به این بُعد قضیّه توجّه کنند. توجّه کنند که چطور ممکن است در فضای مجازی، یک تحلیل غلط، یک خبر غلط، یک برداشت غلط از یک مسئله مردم را دچار اضطراب کند، دچار تردید کند، دچار ترس کند. اینها چیزهایی است که امنیّت روانی جامعه را از بین میبرد. در بحث امنیّت، این مسئلهی امنیّت روانی مهم است و مسئولان کشور همچنان که امنیّت اجتماعی و امنیّت کوچه و بازار و امنیّت مرز و امنیّت خانههای مردم را موظّفند حفظ کنند، امنیّت روانی مردم را هم موظّفند حفظ کنند؛ این جزو وظایف آنها است.
دشمنان هم از این استفاده میکنند. امروز، دشمنان ملّتها و کشورها که طمع میورزند به منافع کشورهایی که میتوانند طمع بورزند، فقط با سلاح گرم، با جنگ گرم و سخت وارد نمیشوند، با جنگ نرم وارد میشوند. یکی از بخشهای جنگ نرم، همین ناایمنسازی روانی جامعه است؛ یکی هم این است. دیدهاید دیگر؛ شما در این چند سال هم مشاهده کردهاید که چطور دشمنان از فضای مجازی استفاده کردهاند برای اینکه اغراض خودشان را پیش ببرند. باید به این معنا توجّه بشود. این راجع به مسائل امنیّت.
خانوادههای شهدای امنیّت افتخار کنند، سربلند باشند. جوانهای شما به شهادت رسیدند ــ البتّه مقامات عالی الهی را به دست آوردند ــ شما را داغدار کردند، دلهای شما، جانهای شما، عواطف شما به خاطر فقدان این عزیزان رنج دید، درست است، لکن افتخار کنید؛ اینها در راه خوبی حرکت کردند، در راه خوبی شهید شدند، برای کار مهمّی سینه سپر کردند و نتیجهی تلاش اینها این است که کشور میتواند با امنیّت باشد؛ اگر اینها نباشند، اگر تأمینکنندگان و حافظان امنیّت نباشند، مشکلات فراوانی برای آحاد ملّت ایران پیش میآید. همهی ما بایستی قدرشان را بدانیم، شما هم افتخار کنید.
راجع به مسائل رژیم صهیونی خبیث، من دو نکته را بهاختصار اشاره میکنم و عبور میکنم. اوّلاً در قبال رژیم منحوس خبیث صهیونی، یک کوتاهی بزرگی در دنیا دارد انجام میگیرد. دولتها، ملّتها ــ بخصوص دولتها ــ مجامع جهانی مثل سازمان ملل و امثال اینها حقیقتاً دارند کوتاهی میکنند در مسئلهی مقابلهی با رژیم صهیونی. این کاری که رژیم در غزّه کرد و میکند، در لبنان کرد و میکند، از وحشیانهترین جنایات جنگی است. جنگ البتّه چیز سختی است بلاشک، منتها جنگ هم یک قواعدی دارد، یک قوانینی دارد، یک حدودی دارد. اینجور نیست که وقتی کسی با کسی میجنگد، همهی این حدود را زیر پا لگد کند و له کند، آنچنان که این باند جنایتکار حاکم بر فلسطین اشغالی دارند میکنند. دنیا باید در مقابل اینها بِایستد، دولتها باید بِایستند، دولتهای اسلامی بالخصوص باید بِایستند. بحث بر سر این نیست که کمک بکنند یا نکنند؛ اینکه جزو برترین محرّمات است؛ اندککمکی به این رژیم جزو زشتترین و بزرگترین گناهان است؛ در اینکه شکّی نیست؛ نه، باید در مقابلش بِایستند که این جنایات را انجام ندهد.
یک ائتلاف جهانی باید به وجود بیاید ــ ائتلاف سیاسی، ائتلاف اقتصادی، اگر لازم شد ائتلاف نظامی ــ علیه رژیم خبیث صهیونیستی که وحشیانهترین جنایات جنگی را دارد امروز انجام میدهد. خب، «جنایت جنگی» یکی از عناوین مجرمانه در عرف دنیای امروز است ؛ یعنی امروز در دنیا، جنایات جنگی محکوم است؛ نهاینکه فقط ما محکوم میکنیم؛ نه، همهی دنیا، همهی دادگاههای بینالمللی ــ آنهایی که بحق تشکیل شدهاند، آنهایی که نابحق تشکیل شدهاند ــ جنایت جنگی را محکوم میکنند. خب، دیگر جنایت جنگی از این بالاتر؟ ده هزار کودک کشته بشوند، ده هزار زن یا بیشتر به شهادت برسند؛ باید در مقابل آنها [ایستاد]. مطالبهی ما از دنیا و دنیای اسلام بالخصوص، تشکیل یک ائتلاف جهانی است علیه رژیم صهیونیستی.
مطلب دوّم مربوط به این حرکت شرورانهای است که دو شب پیش اینجا انجام دادند.(۴) خب، یک غلطی کردند؛ خودشان هم البتّه بزرگنمایی میکنند. بزرگنمایی آنها غلط است، امّا توجه داشته باشید که کوچکانگاری آن هم غلط است؛ اینکه ما بگوییم نه، چیزی نبود، اهمّیّتی نداشت و مانند اینها، این هم غلط است. بایستی خطای محاسباتی رژیم صهیونیستی به هم بخورد؛ اینها نسبت به ایران دچار خطای محاسباتیاند؛ اینها ایران را نمیشناسند، جوانان ایران را نمیشناسند، ملّت ایران را نمیشناسند، قدرت و توانایی و ابتکار و ارادهی ملّت ایران را هنوز نتوانستهاند درست بفهمند؛ این را ما باید به اینها بفهمانیم. کیفیّت کار را مسئولین ما باید تشخیص بدهند و درست بفهمند و آنچه صلاح این کشور و این ملّت است، آن را انجام بدهند. [آنها] باید بدانند ملّت ایران کیست، جوانان ایران چگونهاند. خود این فکر، این انگیزه، این رشادت، این آمادگیای که امروز در ملّت ایران وجود دارد، امنیّتساز است؛ این را بایستی حفظ کنیم.
از خدای متعال میخواهیم ما را در راه حق، در راه اسلام، در راه امام بزرگوار انشاءالله ثابتقدم بدارد و شما جوانهای عزیز را برای ما حفظ کند.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
|
2,305 | 1403/08/02 | گزیدهای از بیانات در دیدار فرزندان شهیدان کرباسی و عواضه | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=58057 |
فرزند شهیدان کرباسی و عواضه: من مهدی هستم، پسر شهید رضا عواضه و شهید معصومه کرباسی. الحمدلله، شکر خدا، غیر از تربیت و ارشاد کردن به راه مقاومت و راه ولایت، به هیچ راه دیگری ما را ارشاد نکردند. واقعاً علاقهی خیلی خاصّی به همدیگر داشتند؛ حتّی در لحظهی شهادتشان هم دستشان در دست یکدیگر بود.
رهبر انقلاب: بله، شنیدم.
فرزند شهیدان کرباسی و عواضه: خیلی لحظهی بزرگی بود. در روز شهادتشان که در منطقهی جونیه در لبنان، یک پهپاد اسرائیلی شناسایی و دنبالشان کرده بود، چهار موشک به ماشین آنها شلّیک شد که دوتای آن اصابت نکرد؛ سوّمی که به ماشین اصابت کرد، پدر و مادرم ماشین را کنار جادّه متوقّف کردند و با همدیگر از ماشین بیرون رفتند و درحالیکه دستشان در دستِ هم بود، موشک چهارم آنها را به شهادت رساند؛ الحمدللّه. لا یُکَلِّفُ اللهُ نَفساً اِلّا وُسعَها؛ اگر ما در اندازهی این مسئولیّت و این امتحان نبودیم، قطعاً خدا اینطوری ما را امتحان نمیکرد.
رهبر انقلاب: خداوند انشاءالله حفظتان کند. طاقتش را دارید الحمدلله. خدا فهمید که وسع شما به اندازهای هست که میتوانید تحمّل کنید، لذا [شما را] وارد کرد به این [امتحان]. امّا ثواب خدا بالاتر از این حرفها است. انشاءالله ثواب الهی شامل حال شما و مادر باشد.
فرزند شهیدان کرباسی و عواضه: در لبنان، رزمندهها و مقاومت واقعاً دعای شما را میخواهند؛ دعای همهی مؤمنین و مسلمین را.
رهبر انقلاب: دعا میکنیم؛ دائماً دعایشان میکنم. |
2,306 | 1403/07/15 | بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره ملی شهدای کرمانشاه | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=58064 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز. و خیلی متشکّرم از بیانات امام جمعهی محترم و فرمانده محترم سپاه با این متنی که خواندند که هم زیبا بود، هم پُرمغز و پُرمطلب بود؛ خیلی ممنون.
کرمانشاه یکی از نقاط برجستهی کشور ما است. منهای فعّالیّت در انقلاب و در جنگ و مانند اینها، اساساً کرمانشاه محلّ اجتماع مذاهب مختلف، قومیّتهای مختلف و زندگی آرام و نجیبانهی با یکدیگر است؛ این وضع کرمانشاه است. و همهی این مجموعه در همهی بخشهای این استان، همین محدودهی طبیعی استان ــ حالا از لحاظ جغرافیایی اسمش را چه بگذاریم، آن مهم نیست ــ مرزداران صادق و صمیمی کشور در آن ناحیه و در آن منطقه بودند. این یک تعریف اجمالی از کرمانشاه است.
بنده هم هر چه به حافظهی خودم مراجعه میکنم و هر چه از کرمانشاه اطّلاع دارم، مایهی خرسندی و خشنودی هر کسی است که از اینها اطّلاع پیدا میکند. بنده کرمانشاه را هم در دوران جنگ دیدم، هم قبل از شروع جنگ آمدم کرمانشاه و آنجا حرکت مردم را [دیدم]. روز بیستودوّم بهمنی من در کرمانشاه بودم. در دوران جنگ، شهرهای مختلف کرمانشاه را ــ خود کرمانشاه و گیلانغرب و اسلامآباد غرب و پاوه و بقیّهی جاها را ــ [دیدم.] این آقای ملّا قادر(۲) آن وقت یک ماموستای جوانی بودند در پاوه؛ و مرحوم آقای اشرفی اصفهانی،(۳) شهید بزرگوار که واقعاً امثال ایشان حقّاً و انصافاً مایهی افتخار است؛ مرحوم اشرفی، پیرمرد، لکن مبارز و با عزم. [همینطور] مردم کرمانشاه که به همان تعبیر رایج خودشان واقعاً «پهلوان» و آمادهی دفاع و سینهسپرکرده. بحمدالله خاطرات ما از کرمانشاه، همه خاطرات برجسته و شیرینی است.
در دوران دفاع مقدّس و قبل از دفاع مقدّس، از اوّل انقلاب که درگیریها در آن منطقهی غرب کشور شروع شد، کرمانشاه خطّ مقدّم بود؛ یعنی اوّلین گروهی که برای مقابلهی با تجزیهطلبان خائن در منطقهی کردستان رفتند و حرکت کردند، از کرمانشاه رفتند. اوّلین گروه، بچّهها و جوانهای کرمانشاه بودند که بوقت، بهنگام فهمیدند که قضیّه چیست. ما آن وقت میدیدیم؛ حوادثی را که در آنجا میگذشت، در تهران عدّهای بودند اصلاً نمیفهمیدند معنای این حادثه چیست؛ به عنوان یک حرکت معمولیِ مردمی به آن نگاه میکردند؛ دستهای پشت قضیّه را و حوادث سنگینی را که این قضیّه برای کشور ممکن بود به وجود بیاورد نمیدیدند. جوانهای مبارز کرمانشاه دیدند این را؛ همان اوّل کار یک جمعی شدند و راه افتادند رفتند برای مواجهه و مقابله. در دورهی جنگ هم همینجور؛ در آن بمبارانهای عجیب که در همان اوایل سال ۶۰، بعضی از شهرهای کرمانشاه خلوت شده بود ــ بنده میرفتم آنجا خلوت بود؛ بعضی از شهرها اینجور بود که اصلاً در کوچه و خیابان آدم کسی را نمیدید ــ لکن مردم ایستادگی کردند، از رزمندگانی که از سایر نقاط به اینجا رفته بودند بخوبی پذیرایی کردند، با آنها همکاری کردند، مجموعهی نظامی تشکیل دادند، شهدائی هم تقدیم کردند که سردار، اسم این شهدای عزیز را آوردند؛ البتّه بعضیهایشان را که شهدای برجستهای بودند ایشان اسم آوردند.
خب؛ حالا ما هستیم و میراث این شهدا؛ ما هستیم و یاد این شهدا. ما امروز چه استفادهای [و چه کاری] از این حرکتِ عظیمِ جوانهای مؤمن و مخلص میتوانیم برای کشور و برای اسلام انجام بدهیم؟ این مهم است. این جوانها یک روز سینه سپر کردند و اجازه ندادند که دشمن تجاوز کند به این خاک؛ در آن بیابانها، در آن کوههای سر به فلک کشیده، در آن شرایط سخت ایستادگی کردند. من یادم نمیرود، از این کنارهی جادّه میگذشتیم، کوههای «برآفتاب» طرف دست راست ما بود، انسان چشمش که میافتاد به این کوهها و میدانستیم که مراکز اصلی دشمن بالای این کوهها است دل انسان فشرده میشد که این جاهای حسّاس در اختیار دشمن کشور است. خب در آن شرایط، این جوانها ایستادگی کردند ــ هم جوانهای کرمانشاه و هم از سایر جاهایی که به کرمانشاه رفتند و به جبهههای کرمانشاه پیوستند ــ یک عدّهای شهید شدند، یک عدّهای جانباز شدند. قریب ده هزار نفر از خود این استانِ شما به شهادت رسیدند؛ دو سه برابر این، جانباز شدند. خب اینها کار خودشان را آن وقت انجام دادند؛ حالا چه؟ حالا آیا کشور از وجود این جوانانی که اگرچه جسمشان نیست امّا حقیقتشان حضور دارد بینیاز است یا نه، الان هم احتیاج دارد؟
من میگویم الان احتیاج کشور به این جوانها کمتر از روز جنگ نیست. امروز ما [به اینها] احتیاج داریم؛ چرا؟ برای خاطر اینکه جنگ دشمن آن روز یک جنگ سختافزاریِ نمایان و آشکار بود، امروز یک جنگ ترکیبی است؛ هم جنبهی سختافزاری در آن هست، هم جنبهی نرمافزاری در آن هست؛ هم جنگ جسمانی است، هم جنگ روانی است. امروز دشمن اینجوری وارد میشود. هم جنگ با سلاح آتشین و مانند این حرفها است ــ آن وقتی که لازم بدانند ــ هم جنگ با سلاح فرهنگ است. امروز وضع کشور ما اینجوری است. ما قوی هستیم؛ ما امروز نسبت به آن روز صد برابر قویتر شدیم؛ در این تردید نکنید. ما امروز بحمدالله و به توفیق الهی از همهجهت قابل مقایسهی با آن روز نیستیم. آن روز دشمن به تهران ــ مرکز کشور ــ موشک میزد، ما حدّاکثر میتوانستیم با توپ مثلاً ۱۵۵، مِن باب مثال بصره را بزنیم، که البتّه نمیزدیم ــ چون جمعیّت بود، مردم بودند، نمیزدیم ــ امروز اینجوری نیست؛ امروز میبینید دیگر، وضع جور دیگر است. قویتر شدهایم امّا توطئههای دشمن پیچیدهتر شده؛ این مهم است. امروز صِرف اینکه ما در میدان جنگ نظامی حاضر باشیم و کار کنیم و تلاش کنیم و موشک بسازیم، کافی نیست. بله، ما در این زمینهها پیشرفتهای خوبی کردهایم، امّا این کافی نیست؛ ما باید روی دلهایمان، روی روحهایمان، روی زبانهایمان، روی جهتگیریهایمان کار کنیم.
خب، در مجموعهی «مایی» که میگویم باید کار کنیم ــ «ما باید کار کنیم» ــ «ما» کیست؟ در این مجموعهی «ما» که همهی ملّت را شامل میشود، چه کسی از همه مؤثّرتر است؟ جوانها؛ جوانها مؤثّرترند. آن روز هم جوانها رفتند سینه سپر کردند. آیا جوان امروز آنچه را شما راجع به شهدا میدانید، از بن دندان میداند؟ این مهم است. یعنی آیا جوان امروز ما و نسل آیندهی ما به عمق این ارزش و اهمّیّتی که آن روز حضور شهید در میدان جنگ داشت و کاری که او کرد، امروز واقف است یا نه؟ آیا آن اخلاص را، آن گذشت را، آن اخلاق اسلامی را، آن رفتارهای منطبق با شریعت را که جوانهای ما آن روز در میدان جنگ داشتند، جوان امروز درست شناخته، دانسته، میداند یا نه؟ به این سؤالها شما باید جواب بدهید. این کنگرهها باید به این سؤالها جواب بدهد و اگر خلأیی هست، آن خلأ را پُر کند.
جوانهای آن روز ما در واقع از قالب بشری، کأنّه خارج شده بودند. در جنگهای دنیا نگاه کنید ــ هم فیلمها را ببینید، هم داستانها را ببینید و بخوانید؛ دربارهی جنگهای مختلف دنیا هزاران فیلم و داستان نوشته شده ــ رزمنده در میدان جنگ یک موجود لاابالی است، یک موجود بیقید است؛ یک موجودی است که اگر دستش برسد، برای نفْس خودش هر غلطی را که بتواند انجام میدهد؛ به دشمن هم که دست پیدا کرد و آن شهر را فتح کرد، برایش غارت کردن و نابود کردن یک کار عادّی است؛ رزمندگان در دنیا اینجوری هستند. این را مقایسه کنید با رزمندهی ما که اگر چنانچه در یک محلّی در محاصره گرفتار شد و غذا و نان و مانند اینها به او نرسید، و یک مغازهای آنجا هست که داخل آن بیسکویت هست و این بیسکویت را از روی اضطرار میخورْد، هم از ولیّفقیه اجازه میگیرد، هم روی کاغذ به آن دکّاندار مینویسد که من بیسکویت را خوردم. اینها چیزهایی است که داستان نیست؛ اینها را ما دیدهایم، بنده دیدهام این را، مشاهده کردهام، اطّلاع دارم. جوانهای ما در سوسنگرد مدّتی در محاصره بودند، هیچ چیزی به آنها نمیرسید؛ اینها گرسنه بودند، داخل مغازهها پُر بود از غذا و امکانات و کنسرو و از این چیزها؛ نمیخوردند؛ میگفتند باید امام اجازه بدهد. ما از اهواز تکرار، تکرار، اصرار که بخورید، بردارید؛ نمیخوردند! معنای این چیست؟ این تقوا، این پرهیز، این ورع، این اخلاص، این صمیمیّت را کجا شما پیدا میکنید؟ این را جوان امروز ما باید بداند؛ این را باید نشان بدهید. این را باید برجسته کنید و نشان بدهید: مقایسهی بین جوانِ رزمندهی ما و نوع رزمندههای دنیا در زمینهی معنویّات، در زمینهی نیّت، در زمینهی نوع عمل و مانند اینها. این حرفهایی که ما بارها گفتهایم و شنیدهایم و تکرار شده که فداکاری میکند برای همرزمش؛ اینها اتّفاق افتاده. آن که تشنه است، آب نمیآشامد برای اینکه رفیقش تشنه نماند و با تشنگی شهید میشود، از دنیا میرود؛ اینها مهم است.
کارهایی که انجام دادهاید که فیالجمله و کوتاه و پُرمغز سردار(۴) شمردند، کارهای بسیار خوبی است، اینها همه خوب است؛ منتها این کارها برای چیست؟ برای اثرگذاری است دیگر. بروید سراغ خروجی این کارها؛ ببینید کتاب شما را چند نفر خواندند، چند نفر استفاده کردند، چند نفر یادداشت برداشتند، چند نفر نقاط برجستهی آن شهیدی را که شما در آن کتاب معرّفی کردید در دفترچهشان یادداشت کردهاند برای اینکه از آن استفاده کنند؛ بروید سراغ اینها و روی اینها کار کنید، روی اینها تکیه کنید. مخاطب کارهای شما جوانهایند؛ باید این مجموعهی کارهایی که انجام میدهید روی جوانها اثر بگذارد. البتّه این کارها ارزشمند است؛ اگر این کارهای شکلی نباشد، معنا و محتوایی وجود ندارد دیگر؛ مثل وجود خود ماها که اگر جسممان نباشد و قوّت نداشته باشد، کار روحی هم انجام نمیگیرد؛ باید انجام بگیرد. با پا باید به مسجد رفت، با دست باید به دیگری کمک کرد؛ بنابراین جسمِ این کارها خوب است امّا مراقب روح این کارها هم باشید. روحش «اثرگذاری» است؛ باید بتواند خروجی درستی را در عرصهی چشمانداز شما انشاءالله به وجود بیاورد.
به هر حال ما از شماها برای تلاشتان، برای کار خوبی که انجام میدهید، برای زحمتی که میکشید متشکّریم؛ انشاءالله خداوند از شماها قبول کند، و مردم کرمانشاه را انشاءالله روزبهروز موفّقتر کند. این وحدتی که کرمانشاهیها دارند، خیلیاش به برکت علمای بزرگوار است؛ همین آقای علما،(۵) آقایان عزیزی که آنجا زحمت کشیدند، کار کردند، تلاش کردند؛ زحمات اینها خیلی ارزش دارد و توانسته بحمدالله این فضای خوب را به وجود بیاورد.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
(۱ در ابتدای این دیدار حجّتالاسلام حبیبالله غفوری (امام جمعهی کرمانشاه) و سرتیپ بهمن ریحانی (فرمانده سپاه حضرت نبیّ اکرم استان کرمانشاه) گزارشی ارائه کردند.
(۲ ماموستا ملّا قادر قادری (امام جمعهی پاوه)
(۳ آیتالله عطاءالله اشرفی اصفهانی (امام جمعه و نمایندهی حضرت امام در استان کرمانشاه)
(۴ فرمانده سپاه حضرت نبیّ اکرم استان کرمانشاه
(۵ آیتالله مصطفیٰ علما (نمایندهی مجلس خبرگان رهبری و امام جمعهی سابق کرمانشاه)
|
2,307 | 1403/07/13 | خطبههای نماز جمعه تهران | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=57811 |
درپی شهادت مظلومانه پرچمدار مقاومت و آزادی قدس و فلسطین، حجتالاسلام و المسلمین سیدحسن نصرالله و در آستانه اولین سالگرد حماسه طوفانالاقصی(۱)
خطبه اول
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علیٰ سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علیٰ آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین. اللهمّ انّی احمدک و استعینک و استغفرک و اتوکّل علیک. و السّلام علیٰ ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. قال الله تعالیٰ: وَ المُؤمِنونَ وَ المُؤمِناتُ بَعضُهُم اَولِیاءُ بَعضٍ یَامُرونَ بِالمَعروفِ وَ یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ وَ یُقیمونَ الصَّلوةَ وَ یُؤتونَ الزَّکوةَ وَ یُطیعونَ اللهَ وَ رَسولَهُ اُولئِکَ سَیَرحَمُهُمُ اللهُ اِنَّ اللهَ عَزیزٌ حَکیمٌ.(۲)
همهی برادران و خواهران عزیز را و خودم را دعوت میکنم و توصیه میکنم به رعایت تقوای الهی. در گفتارمان، در کردارمان مراقب باشیم از حدود الهی خارج نشویم؛ معنای تقوا این است.
در این آیهای که تلاوت کردم، مسئلهی مهمّ پیوستگی مؤمنین با یکدیگر مطرح شده است که در تعبیرات قرآنی به این پیوند و این پیوستگی گفته میشود «ولایت»؛ ولایت مؤمنین با یکدیگر. این مطلب در چند آیهی از قرآن آمده است. در این آیه نتیجهی این ولایت و همبستگی را رحمت الهی معرفی میکند: اُولئِکَ سَیَرحَمُهُمُ الله؛ یعنی اگر شما مسلمانان با یکدیگر پیوند و ارتباط و همکاری و همدلی داشته باشید، رحمت خداوند شامل حال شما میشود. بعد میفرماید: اِنَّ اللهَ عَزیزٌ حَکیمٌ؛ آیهی شریفه را با ذکر عزّت الهی و حکمت الهی پایان میدهد؛ شاید از این جهت که رحمت الهی در این مورد متناسب است با عزّت پروردگار و حکمت پروردگار؛ چون رحمت خداوند، انواع فضائل نازلهی از سوی پروردگار بر بندگان را شامل میشود؛ همهی نعمتها، همهی لطفها، همهی حوادث زندگی رحمت الهی است؛ لکن در این آیهی شریفه، این رحمت متناسب است با «عزّت» و «حکمت». عزّت الهی یعنی سیطرهی قدرت پروردگار بر همهی عالم وجود؛ حکمت الهی یعنی استحکام و استواری همهی قوانین آفرینش. شاید در این آیه خواستهاند ما را به این معنا توجّه بدهند که اگر مسلمانها با یکدیگر اتّحاد و اتّفاق داشته باشند، عزّت الهی و حکمت الهی پشت سر اینها است؛ میتوانند از قدرت بیپایان الهی استفاده کنند، میتوانند از مقتضای سنّتهای پروردگار و قوانین الهی استفاده کنند.
خب، این ولایت یعنی چه؟ یعنی پیوند و همبستگی مسلمانان با یکدیگر؛ این شد سیاست قرآنی برای مسلمانها. سیاست قرآن برای مسلمانها این است که ملّتهای مسلمان، گروههای مسلمان، با یکدیگر همبستگی داشته باشند و کأنّه وعده میدهد که اگر شما ملّتهای مسلمان این همبستگی را با هم داشته باشید، این، موجب آن است که عزّت خداوند پشت سر شما است؛ یعنی بر همهی موانع غلبه پیدا میکنید، بر همهی دشمنان پیروز میشوید؛ حکمت الهی پشتیبان شما است؛ یعنی همهی قوانین آفرینش در جهت پیشرفت شما به کار خواهد افتاد؛ این، منطق قرآن و سیاست قرآن است.
نقطهی مقابل این سیاست، سیاست دشمنان اسلام است؛ یعنی مستکبران و متجاوزان عالم. سیاست آنها «تفرقه بینداز و حکومت کن» است؛ مبنای کار آنها تفرقهافکنی است. این سیاست تفرقهافکنی را در کشورهای اسلامی با انواع ترفندها تا امروز اجرا کردهاند، هنوز هم دستبردار نیستند و موجب میشوند که دلهای ملّتهای اسلامی نسبت به هم مکدّر بشود؛ امّا امروز ملّتها بیدار شدهاند. امروز روزی است که امّت اسلامی میتواند بر این ترفند دشمنان اسلام و مسلمین فائق بیاید.
من عرض میکنم دشمن ملّت ایران همان دشمن ملّت فلسطین است، همان دشمن ملّت لبنان است، همان دشمن ملّت عراق است، همان دشمن ملّت مصر است، دشمن ملّت سوریه است، دشمن ملّت یمن است؛ دشمن یکی است، شیوههای دشمن در کشورهای مختلف، مختلف است. یک جا با جنگ روانی، یک جا با فشار اقتصادی، یک جا با بمبهای دوتُنی، یک جا با سلاح، یک جا با لبخند، دارند دشمنان ما این سیاست را پیش میبرند، امّا اتاق فرمان یک جا است، از یک جا دستور میگیرند، از یک جا فرمان حملهی به جمعیّتهای مسلمان و ملّتهای مسلمان را دریافت میکنند. اگر این سیاست در یک کشور، موفّق شد، یعنی موجب سیطرهی بر یک کشور شد، وقتی خاطرشان از یک کشور آسوده شد، به سراغ کشور دیگر میروند. ملّتها نباید بگذارند.
هر ملّتی اگر میخواهد مبتلای به محاصرهی فلجکنندهی دشمن نشود، باید از اوّل چشم را باز کند، بیدار باشد؛ وقتی دید دشمن سراغ یک ملّت دیگر رفت، خود را با آن ملّت مظلوم و زیر ستم شریک بداند، به او کمک کند، با او همکاری کند تا دشمن آنجا موفّق نشود. اگر دشمن آنجا موفّق بشود میآید سراغ این نقطهی بعدی. ما مسلمانها سالهای متمادی از این حقیقت غفلت کردهایم، نتایجش را هم دیدهایم؛ امروز دیگر نباید غفلت کنیم؛ باید حواسمان جمع باشد. ما باید کمربند دفاع را، کمربند استقلالطلبی را، [کمربند] عزّت را، از افغانستان تا یمن، از ایران تا غزّه و لبنان، در همهی کشورهای اسلامی و ملّتهای اسلامی محکم ببندیم. این مطلب اوّل که امروز من خواستم عرض کنم.
امروز بیشتر صحبت من با برادران لبنانی و فلسطینی است که دچار مشکلند که در خطبهی بعد اینها را به آنها عرض خواهم کرد. مطلب دوّم این است که احکام دفاعی اسلام تکلیف ما را معلوم کرده است؛ هم احکام دفاعی اسلام، هم قانون اساسی خودمان، هم قوانین بینالمللی؛ همین قوانینی که ما در نگاشتن آن قوانین تأثیری نداشتیم، امّا حتّی در همان قوانین هم این مطلبی که عرض میکنم جزو مسلّمات است و آن، این است که هر ملّتی حق دارد از خاک خود، از خانهی خود، از کشور خود، از منافع خود در مقابل متجاوز دفاع کند؛ معنای این حرف این است. معنای این حرف این است که ملّت فلسطین حق دارد در مقابل دشمنی که خاک او را تصرّف کرده، خانهی او را اشغال کرده، مزرعهی او را ویران کرده، زندگی او را تباه کرده بِایستد؛ ملّت فلسطین حق دارد. این یک منطق مستحکمی است که امروز قوانین جهانی هم آن را تأیید میکند.
فلسطین مال کیست؟ ملّت فلسطین چه کسانی هستند؟ این اشغالگران از کجا آمدهاند؟ ملّت فلسطین حق دارد در مقابل آنها بِایستد؛ هیچ محکمهای، هیچ مرکزی، هیچ سازمان بینالمللیای حق ندارد به ملّت فلسطین اعتراض کند که چرا در مقابل رژیم غاصب صهیونیستی سینه سپر کردید؛ حق ندارند. آن کسانی هم که به ملّت فلسطین کمک میکنند، وظیفهی خودشان را انجام میدهند؛ هیچ کسی بر اساس هیچ قانون بینالمللی حق ندارد به ملّت لبنان، به حزبالله لبنان اعتراض کند که چرا شما از غزّه، از قیام مردم فلسطین حمایت کردید؛ وظیفهی آنها است، باید میکردند. این دیگر، هم حکم اسلامی است، هم قانون عقلی است، هم منطق بینالمللی و جهانی است. فلسطینیها از خاک خودشان دارند دفاع میکنند؛ دفاع آنها مشروع است، کمک به آنها هم مشروع است.
بنابراین همهی این حملات و طوفانالاقصیٰ که در سال گذشته تقریباً همین ایّام انجام گرفت،(۳) یک حرکت درستِ منطقیِ قانونیِ بینالمللی بود و حق با فلسطینیها بود. دفاع جانانهی لبنانیها از مردم فلسطین هم مشمول همین حکم است؛ آن هم قانونی، معقول، منطقی و مشروع است و کسی حق ندارد از آنها انتقاد کند که چرا شما در این دفاع وارد شدید. کار درخشان نیروهای مسلّح ما در دو سه شب قبل هم یک کار کاملاً قانونی و مشروع بود.(۴) کاری که نیروهای مسلّح ما کردند، کمترین مجازات برای رژیم غاصب صهیونی در برابر جنایتهای حیرتآور آن رژیم بود؛ رژیم خونآشام، رژیم گرگصفت و سگ هار آمریکا در منطقه. جمهوری اسلامی هر وظیفهای در این زمینه داشته باشد، با قدرت و صلابت و قاطعیّت انجام خواهد داد. ما در انجام این وظیفه، نه تعلّل میکنیم، نه شتابزده میشویم؛ تعلّل نمیکنیم، کوتاهی نمیکنیم، دچار شتابزدگی هم نمیشویم. آنچه منطقی است، آنچه معقول است، آنچه درست است، به نظر تصمیمگیران نظامی و سیاسی، در وقت خود، در هنگام خود انجام میگیرد؛ کمااینکه انجام گرفت و در آینده هم اگر لازم شد، باز انجام خواهد گرفت.
در خطبهی دوّم، به مسائل لبنان پرداخته خواهد شد و مخاطب آن خطبه برادران عرب ما در کشورهای منطقه هستند؛ لذا خطبه را به عربی ایراد خواهم کرد.
بِسمِ اللَهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ. وَ العَصرِ * اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسرٍ * اِلَّا الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ.(۵)
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
خطبهی دوّم (عربی)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین احمده و استعینه و استغفره و اتوکّل علیه و اصلّی و اسلّم على حبیبه الرّسول الاعظم سیّدنا محمّدٍ المصطفى و آله الطّاهرین سیّما علیٍّ امیرالمؤمنین و حبیبته الزّهراء المرضیّة و الحسن و الحسین سیّدی شباب اهل الجنّة و علیّبنالحسین زینالعابدین و محمّدبنعلیّ الباقر و جعفربنمحمّدٍ الصّادق و موسىبنجعفرٍ الکاظم و علیّبنموسى الرّضا و محمّدبنعلیٍّ الجواد و علیّبنمحمّدٍ الهادی و الحسنبنعلیّ الزّکیّ العسکریّ و الحجّةبنالحسن القائم المهدیّ صلوات الله علیهم اجمعین و اسلّم على صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الى یوم الدّین و على حماة المستضعفین و ولاة المؤمنین.
ارتأیتُ أن یکونَ تَکریمُ أخی وعزیزی ومَبعَثُ افتِخاری والشّخصیّةُ المحبوبةُ فی العالمِ الإسلامی، واللسانُ البلیغُ لشعوبِ المنطقة، ودُرّةُ لُبنانَ السّاطِعَةُ، سَماحَةُ السیّد حَسن نصرالله، رضوان الله تعالى علیه، فی صلاةِ جُمعةِ طَهران، وسأتطرّقُ أیضًا لبعضِ النّقاط.
هذا الخطابُ موجّهٌ للأمّةِ الإسلامیّةِ جَمعاء، إلّا أنّهُ موجّهٌ بشکلٍ خَاصٍّ إلى الشّعبَینِ العَزیزَین اللُبنانیّ والفلسطینی. نحنُ جمیعًا مصابونَ ومَکلومونَ بِشهادة السیّدِ العزیز، إنّهُ لفِقدانٌ کبیر، ولقد أفجعَنا بکلِّ معنى الکلمة. غیرَ أنَّ عزاءَنا لا یَعنی الاکتئابَ والیأسَ والاضطراب، بل هو من سِنخ عزائِنا على سیّدِ الشهداءِ الحسین بن علیّ علیه السلام؛ یبعثُ الحیاة، ویُلهمُ الدّروس، ویوقدُ العزائم، ویضخّ الآمال.
لقد غادرَنا السیّد حسن نصرالله بجسده، لکنَّ شخصیّتَهُ الحقیقیّةَ؛ رُوحَهُ، ونَهجَهُ، وصوتَهُ الصّادحَ، سَتبقى حاضرةً فینا أبدًا. لقد کان الرایةَ الرفیعةَ للمقاومةَ فی وجه الشیاطین الجائرینَ والناهبین، وکان اللسانَ البلیغَ للمظلومینَ والمدافعَ الشّجاعَ عنهم، کما کانَ للمناضلینَ على طریقِ الحقّ سندًا ومشجّعًا، لقَد تخطّى نطاقُ شعبیّته وتأثیرُهُ حدودَ لبنانَ وإیرانَ والبلدانَ العربیّة، وستُعزّزُ شهادَتُه الآن مدى هذا التأثیر.
إنّ أهمّ رسائلِهِ قولًا وعملًا، فی حیاتِهِ الدنیویّة، لکم یا شعبَ لبنانَ الوفیّ، کانت ألّا یساورَکُم یأسٌ واضطرابٌ بغیابِ شخصیّاتٍ بارزَةٍ مثلِ الإمام موسى الصدر والسیّد عبّاس الموسوی، وألّا یصیبَکُم تردیدٌ فی مسیرةِ نضالِکُم. ضاعِفوا مَساعیَکُم وقُدُراتِکُم، وعزّزوا تَلاحُمَکُم، وقاوموا العدوَّ المُعتَدی وأفشِلوهُ بتَرسیخِ إیمانِکُم وتوکّلِکُم.
أعزّائی، یا شعبَ لبنانَ الوفی، یا شبابَ حزبِ الله وحرکة أمل المُفعَمَ بالحماسَة! یا أبنائی، هذا أیضًا طلبُ سیّدنا الشهید الیوم من شعبه وجبهة المقاومة والأمّة الإسلامیّة جَمعاء.
العدوّ الخبیثُ الجبانُ، إذ عجزَ عن توجیه ضربة مؤثّرة للبنیة المتماسکة لحزب الله أو حماس أو الجهاد الإسلامی وغیرها من الحرکات المجاهدة فی سبیل الله، عَمَدَ إلى التظاهر بالنّصرِ من خلال الاغتیالات والتدمیر والقصف وقتل المدنیّینَ وحرق قلوبهم.
لکن ما هی النتیجة؟ ما نجمَ عن هذا السلوک هو تراکمُ الغضب وتصاعدُ دوافعِ المقاومةِ، وظهورُ المزیدِ من الرجالِ والقادةِ والمضحّین، وتضییقُ الخناق على الذئب الدّموی، وبالتالی، إزالةُ الکیان الملطّخ بالعارِ من ساحةِ الوجود، إن شاء الله.
أیّها الأعزّة، القلوبُ المفجوعةُ تستلهمُ السکینةَ بذکر الله وطلب النّصرة منه. الدّمارُ سیُعوَّض، وصَبرُکم وثباتُکم سیُثمر عزّةً وکرامةً.
لقد کانَ السیّدُ العزیزُ طوالَ ثلاثینَ عامًا على رأسِ کِفاح شاقّ، وارتقى بحزب الله خطوةً بخطوة: «کَزَرعٍ اَخرَجَ شَطاَهُ فَآَزَرَهُ فَاستَغلَظَ فَاستَوىٰ عَلىٰ سوقِهِ یُعجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفّارَ وَعَدَ اللَهُ الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنهُم مَغفِرَةً وَ اَجرًا عَظیمًا».(۶)
بتدبیرِ السیّد نما حزب الله مرحلةً بمرحلة، بصبرٍ وبنحو منطقیّ وطبیعی، وأبرزَ آثارَهُ الوجودیّةَ أمامَ أعدائهِ فی المراحلِ المختلفةِ عَبرَ دَحرِ العدوِّ الصَّهیونی «تُؤتی اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها».(۷)
حزب الله هو حقًّا شجرةٌ طیّبة، حزب الله وقائدُهُ الشهیدُ البطلُ هو عصارةُ فضائلِ لبنانَ فی تاریخِهِ وهُویَّتِه.
نحن الإیرانیّون قَد عرفنا منذُ زمنٍ بعیدٍ لبنانَ وفَضائِلَه، فقد أغدقَ عُلماءُ لبنانیّونَ من فیض علمهم على إیران فی العَهدین السّربِداری والصّفوِیّ خلال القرنِ الثامنِ والعاشرِ والحادی عَشرَ للهجرة، ومِنهُم محمّدُ بنِ مکّیٍّ العاملیُّ الشهید، وعلیُّ بنُ عَبدِالعَالِ الکَرکی، وزینُ الدینِ العامِلِیُّ الشهید، والحسینُ بنُ عبدِالصّمَدِ العَامِلِی، وابنُه بَهاءُ الدّینِ المَعروفُ بالشَّیخِ البَهائِیّ وغَیرُهُم مِن رِجالِ الدّینِ والعِلم.
أداءُ الدّینِ للُبنانَ الجَریحِ المُدمَى هو واجبُنا وواجبُ المسلمینَ جمیعًا. حزب الله والسیّدُ الشهیدُ بدفاعهِم عن غَزّةَ، وجهادهم من أجل المسجدِ الأقصى، وإنزالهِم الضربةَ بالکیانِ الغاصبِ والظالم، قد خَطوا خطوةً فی سبیل خدمة مصیریّة للمَنطِقَةِ بأکملِها، والعالم الإسلامی کلّه. إنّ ترکیزَ أمریکا وأذرُعِها على حِفظِ أَمنِ الکِیانِ الغاصبِ لیسَ سوى غطاءٍ لسیاستِهم المُتبدّدة القاضیةِ بتحویلِ الکِیانِ إلى أداةٍ للاستحواذِ على جمیعِ المواردِ الطبیعیّةِ لهذهِ المنطقة واستثمارِها فی الصّراعاتِ العالمیّةِ الکُبرى. هدفُ هؤلاءِ تحویلُ هذا الکِیانِ إلى بوابةٍ لتصدیرِ الطاقةِ من المَنطِقَة إلى بلاد الغرب، واستیراد البضائعِ والتقانةِ من الغرب إلى المنطقة. وهذا یعنی ضمانَ وجودِ المغتصبِ وجعلِ المنطقة بأجمعها تابعةً له.
والسلوکُ السفّاحُ والوقحُ لهذا الکیانِ تجاهَ المناضلینَ ناجمٌ عن الطّمعِ بتحقیقِ هذا الهدف.
هذا الواقعُ یبیّنُ لنا أن کلَّ ضربةٍ یُنزِلُها أیّ شخصٍ وأیّةُ مجموعةٍ بهذا الکیان، إنّما هی خدمةٌ للمَنطِقَة بأجمعها، بل لکلِّ الإنسانیّة.
لا ریبَ فی أنّ أحلام الصهاینة والأمریکیّین هذه إنّما هی محضُ أوهامٍ مستحیلة. فالکیانُ لیس إلّا تلکَ الشجرةَ الخبیثةَ التی «اُجتُثَّت مِن فَوقِ الاَرض»، وقد صدَقَ قولُهُ تعالى «ما لَها مِن قَرارٍ».(۸)
هذا الکیانُ الخبیث، بلا جذور، ومزیّفٌ ومتزعزع، وقد أبقى نفسه قائمًا بصعوبةٍ عبرَ ضخّ أمریکا الدعم له، ولن یُکتبَ له البقاءُ بإذن الله تعالى. والدلیلُ الواضحُ على ذلکَ أنّه أنفق ملیارات الدولارات فی غزّةَ ولبنانَ منذُ عام، وأُغدِقَت علیهِ المساعداتُ المختلفةُ من أمریکا وعددٍ من الدولِ الغربیة، وقد مُنیَ بالهزیمة فی مواجهة بِضعة آلاف من المکافحینَ والمجاهدین فی سبیل الله المحاصرینَ الممنوعینَ من أیّ مساعدةٍ خارجیّة، وکانَ إنجازَهُمُ الوحیدُ قصفَ البیوتِ والمدارسِ والمستشفیاتِ ومراکزَ تجمّعِ المدنیّین.
والیوم فإنّ العِصابَةَ الصهیونیّة المجرمة أنفُسَهُم قد توصّلوا أیضًا إلى هذه النتیجةِ وهی أنّهم لن یحقّقوا النّصرَ أبدًا على حماس وحزب الله.
یا أهلنا المقاومینَ فی لبنانَ وفلسطین! أیها المناضلونَ الشّجعان! أیها الشعبُ الصبورُ الوفی! هذهِ الشّهادات، وهذهِ الدّماءُ المَسفوکة، لا تُزعزعُ عَزیمَتَکُم، بل تَزیدُکُم ثباتًا. فی إیرانَ الإسلامیّة، خلالَ ثلاثةِ أشهرٍ من صَیف ۱۹۸۱، جرى اغتیالُ العشراتِ من شخصیّاتِنا البارزةِ والممیّزةِ، ومِنهُم شخصیّةٌ عَظیمَةٌ مثلُ السیّد محمد بهشتی، ورَئیسُ جُمهوریّةٍ مثلُ رجائی، ورئیسُ وزراءٍ مثلُ باهنر، واغتیلَ علماءٌ مثلُ آیة الله مدنی وقدوسی وهاشمی نجاد وأمثالهم، وکان کلُّ واحدٍ منهم من أعمدَة الثورة على المُستَوى المحلّی أو الوطنیّ، ولم یَکُن فقدانُهُم هیّنًا، لکنَّ مسیرةَ الثّورة لم تتوقف ولم تتراجع، بل تسارَعَت.
والیوم، فإنّ المقاومةَ فی المنطقة لن تتراجعَ بشهادة رجالِها، والنّصرُ سیکونُ حلیفَ المقاومة. المقاومةُ فی غزّةَ حیّرتِ العالم، وأعزّت الإسلام. لقد تلقّى الإسلامُ فی غزّةَ بصدره کلَّ أنواع الخُبث والشرّ. وما مِن إنسانٍ لا یُحَیّی هذا الصّمود، ولا یَلعنُ عَدُوَّها السفّاحَ والدّمَوِیّ.
لقد أوصلَ طوفانُ الأقصى وعامٌ من المقاومةِ فی غزّةَ ولُبنان، هذا الکیانَ الغاصِبَ إلى أن یکونَ هاجسَهُ الأهمَّ حفظ وُجودِه، وهو الهاجسُ نفسُهُ الذی کانَ یُسَاورُ هذا الکیانَ فی السنوات الأولى لوِلادَته المَشؤومة، وهذا یعنی أنّ جهادَ رجالِ فلسطین ولبنان قَد أعاد الکیانَ الصهیونیَّ سَبعینَ سنةً إلى الوراء.
العاملُ الأساسیُّ للحروبِ وانعدامِ الأمن والتخلّفِ فی هذهِ المنطقة هوَ وجودُ الکیانِ الصَّهیونیِّ وحضورُ الدُّولِ التی تدّعی أنها تَسعى إلى إحلالِ الأمنِ والسّلامِ فی المنطقة. فالمشکلةُ الأساسُ فی المنطقة هیَ تَدَخّل الأجانبِ فیها. دولُ المنطقة قادِرةٌ على إحلالِ الأمنِ والسلامِ فیها. وتحقیقُ هذا الهدف العظیم والمُنقذ للشّعوب یَستَلزِمُ بَذلَ جُهود شُعوبِها وحُکوماتِها.
وإنّ اللهَ مع السّائرینَ على هذا الدّرب، «وَاِنَّ اللَهَ عَلىٰ نَصرِهِم لَقَدیر».(۹)
سلامُ الله على القائد الشهید نصرِالله، وعلى البَطَل الشهید هَنِیَّة، وعلى القائد المُفتَخَر الفَریق قاسم سُلَیمانی.(۱۰)
بِسمِ اللَهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ * اِذا جاءَ نَصرُ اللَهِ وَ الفَتحُ * وَ رَاَیتَ النّاسَ یَدخُلونَ فی دینِ اللهِ اَفواجاً * فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ وَ استَغفِرهُ اِنَّهُ کانَ تَوّاباً.(۱۱) |
2,308 | 1403/07/11 | بیانات در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=57763 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید و از دیدار این مجموعهی ارزشمندِ عزیز، بنده خیلی خوشوقت و خوشحالم. قبل از اینکه عرایض خودم را شروع کنم، یک جمله در مورد این برنامهی دوستان عرض بکنم. خب مطالب خیلی خوبی گفته شد، هم آنچه اوّل، آقای دکتر افشین به عنوان کارهایی که میخواهند انجام بدهند و برنامههای آیندهی خودشان ذکر کردند، انسان را خوشحال و امیدوار میکند، هم دقّتنظرها و حرفها و تحقیقها و پیشنهادهایی که این چند نفر برادران و خواهران عزیز اینجا گفتند، درخور تأمّل و توجّه و پیگیری است. خب حالا این حرفها گفته شد. من دو مطلب اینجا میخواهم عرض بکنم.
در مورد حرفهای معاون محترم رئیسجمهور، خب شما الحمدلله از نعمت جوانی برخوردارید دیگر و یکی از خصوصیّات جوانی همین است که ذهن فعّال میشود، کار میکند، هدفهای بزرگی را در فضا و در هوا و در آسمان اوّل و دوّم و سوّم در نظر میگیرد که خوب است؛ من یک ذرّه تردید در حُسن این کار ندارم، منتها یک نقصی در کار ما وجود دارد که ما طرح و برنامه و سیاست و پیشنهاد در مسائل گوناگون ــ همین مسائلی که دوستان گفتند ــ کم نداریم؛ آنچه کم داریم، «پیگیری» است؛ آنچه کم داریم، دنبال کردن است. رئیس تصمیم میگیرد، به معاون دستور میدهد، او هم میگوید، چَشم؛ معاون به مدیرکل دستور میدهد، او هم میگوید، چَشم؛ بعد از یک سال، نه رئیس از معاون میپرسد چه شد، نه معاون از مدیر میپرسد چه شد؛ لذا کار زمین میماند. این مطالبی که گفتید بسیار خوب بود، من صد درصد میپسندم و خرسند میشوم از شنیدنش امّا دنبال کنید؛ اینها دنبال کردن میخواهد. ببینید چه جوری میشود اینها را عملی کرد، تحقّق بخشید. این یک مطلب.
مطلب دوّم راجع به اظهارات این عزیزان جوانی است که آمدند اینجا صحبت کردند. خب، هفت نخبهی این کشور اینجا آمدند، راجع به موضوعات مختلف حرف زدند؛ این چیز کمی نیست. دربارهی مسائل گوناگون، از صنعت و اقتصاد و علوم انسانی و غیره و غیره، اینجا صحبت شد. اینها را چه کار کنیم؟ با حرفهای این حضرات چه جوری باید رفتار کرد، چه جوری برخورد کرد؟ من عرضم این است: من میگویم شما این حرفها را بگیرید ــ ممکن است بعضی از پیشنهادها غیر عملی باشد که همینجور هم هست، بعضی از نظرات و پیشنهادها غیر عملی است امّا خیلیهایش عملی است ــ ببینید این پیشنهاد مربوط به کدام مجموعهی دولتی یا غیر دولتی است؛ به عنوان معاون رئیسجمهور ــ معاونت رئیسجمهور جایگاه بالایی است ــ از خود رئیسجمهور هم کمک بگیرید، این را از آن دستگاه بخواهید. حالا مثلاً مسئلهی مَکران مطرح شد، یک پیشنهادی هم وجود دارد؛ خیلی خب، این پیشنهاد را چه کسی باید تحقّق [ببخشد]، با کدام دستگاه مرتبط است؛ آن را پیدا کنید؛ با خود پیشنهاددهنده هم در این زمینه مشورت کنید، بعد دنبال کنید تا تحقّق پیدا کند؛ وَالّا اینکه ما حرفهای خوب بزنیم و حرفهای خوب بشنویم، کار را به پایان نمیرساند. این عرایض ما.
از دوستانی که سخنان سنجیده و خوبی را اینجا بیان کردند، من از ته دل تشکّر میکنم. ما در این روزها عزاداریم؛ بخصوص بنده، بجد عزادار هستم. حادثهای که اتّفاق افتاد حادثهی کوچکی نیست؛ فقدان آقای سیّدحسن نصرالله حادثهی کمی نیست و جدّاً ما را عزادار کرده. من با اینکه این فضا، فضای عزای عمومی در کشور است و به معنای واقعی کلمه عزا است، این دیدار را به بعد موکول نکردم. این دیدار از قبل برنامهریزی شده بود، میشد بگوییم مثلاً هفتهی بعد انجام بگیرد؛ این کار را من نکردم؛ فکر کردم که این موضوع نباید عقب بیفتد؛ این جهتگیری، جهتگیری گرایش به نخبگی و نخبگانی، نباید عقب بیفتد؛ [لذا] جلسه را تشکیل دادیم. این تشکیل جلسه یک پیامی برای ما دارد؛ پیامش این است که ما گرچه در عزا هستیم، امّا عزای ما به معنی ماتم گرفتن و افسرده شدن و یک گوشه نشستن نیست؛ جنس عزای ما از جنس عزای سیّدالشّهدا (علیه السّلام) است؛ زنده و زندهکننده است. عزاداریم امّا این عزا ما را به حرکت و پیشرفت و شوق بیشتر به کار وادار میکند. من میخواهم این پیام را در دل و جان خودمان، به معنای واقعی کلمه نفوذ بدهیم، احساس کنیم عزاداریِ ما هم باید ما را به پیش ببرد. من البتّه در زمینهی مسائل لبنان و آنچه مربوط به این شهید بزرگ و عزیز است، عرایضی دارم که در آیندهی نزدیکی انشاءالله آنها را خواهم گفت.
در مورد بحث نخبگان، سه نکته را من در نظر گرفتهام که دربارهی هر کدام، بهاختصار چند جملهای را عرض میکنم. یک نکته عبارت است از توجّه به واقعیّت نخبگی در کشور: کشور ما از لحاظ وجود نخبگان و وضعیّت نخبگانی چه حالی دارد، چه وضعی دارد؟ آیا آنچه میگوییم و بعضی میگویند، مبالغهآمیز است یا نه؟ این یک نکته. علّت اینکه من این بحث را مطرح میکنم این است که بعضیها همچنان، مثل صد سال پیش و نود سال پیش، لیاقت و توانایی ایرانی را انکار میکنند؛ یا غفلت میکنند یا حتّی انکار میکنند. هنوز کسانی در کشور ما هستند که حاضر نیستند بپذیرند که در این فضا، در این زیستبومِ کنونیِ کشورِ ما اتّفاقات بسیار بزرگی ممکن است رخ بدهد که برای دنیا هم تازه باشد و جدید باشد؛ هنوز بعضی هستند که این را باور نمیکنند. من میخواهم چند کلمهای دربارهی این صحبت کنم.
نکتهی دوّم، راه حفظ و تکثیر و اثربخشی نخبگان است؛ چه کار کنیم که وجود نخبه، اثربخش بشود و تکثیر بشود، نخبهها زیاد بشوند و نخبهی ما، نخبه بماند و حفظ بشود؛ خودش و نخبگیاش. چند جملهی کوتاهی در این زمینه من یادداشت کردهام که عرض میکنم. مطلب سوّم، وظیفهی نخبگان است؛ بالاخره شماها نخبهاید، وظایفی دارید؛ آن وظایف هم باید گفته بشود، اگرچه نخبه قاعدتاً وظیفهی خودش را میداند.
در باب واقعیّت نخبگی، حرف من این است که ما باید قدر کشورمان را و تواناییهای ذهنی و فکری و هوشی کشورمان را که منجر به نخبگی میشود، بدانیم، بشناسیم و این داشته را شناسایی کنیم. یکی از بدترین آفتها برای یک انسان، یک فرد و یک جمع و یک کشور این است که داشتههای خودش را نشناسد. از سوی بدخواهان ما، بدخواهان این کشور سعی میشود که داشتههای ما را پنهان کنند یا انکار کنند؛ ما نباید این سعی آنها را بپذیریم، نباید تحمّل کنیم؛ باید سعی کنیم بعکس، داشتههای کشور را بشناسیم. یکی از مهمترین داشتهها، نخبه و زمینههای نخبهسازی است که زمینهی نخبهسازی عمدتاً زمینههای طبیعی است و بعد هم زمینههای اجتماعی و قراردادی و سازمانی و مانند اینها است.
به نظر من، مهمترین زمینهی نخبگی، «بهرهی هوشی» است؛ در این زمینه، کشور ما جزو کشورهای پیشرو دنیا است؛ ایران جزو کشورهای پیشرو دنیا است. یک گزارشی به دست من رسید که شماها هم قاعدتاً دیدهاید؛ یک گزارشی است از سوی یک مرکز بینالمللی مخصوص تست بهرهوریِ هوشیِ ملّتها که مرتّباً متوسّط بهرهی هوشی ملّتهای مختلفِ جهان را بهتفکیک تعیین میکند. این گزارش، گزارش بِروزشدهی سال ۲۰۲۴ است، آنطور که در این نوشتهای که به من داده شد وجود دارد. رتبهی ایران در بین آن ۲۳ کشوری که من در این فهرست دیدم ــ ممکن است همهی کشورهای دنیا را، دویستوخُردهای کشور را محاسبه کرده باشند؛ در این گزارشِ من، ۲۳ کشور اوّل دنیا بود ــ در [بین] این ۲۳ کشور، ایران کشور سوّم است. بعد از ایران ژاپن است، بعد سنگاپور است، بعد در ردیفهای بعدی کشورهای دیگر؛ مثلاً کانادا است، آلمان است، ایتالیا است، فرانسه است. فرانسه رتبهی نوزدهم است، انگلیس رتبهی بیستویکم است، هند رتبهی بیستوسوّم است؛ ما در این فهرست رتبهی سوّمیم؛ این پدیدهی بسیار مهم و قابل توجّهی است؛ این متوسّطِ بهرهی هوشی ملّت ایران است. عرض کردم که مهمترین زمینه و ظرفیّت برای نخبهسازی، بهرهی هوشی انسان است. البتّه بهرهی هوشی را باید فعّال کرد، باید به عمل آورد، زمینهها را باید برایش فراهم کرد، آنها هم در کنارش موجود است. خب این یک ثروت عظیمی است؛ اینکه در کشور ما متوسّط بهرهی هوشی اینقدر بالا است، چیز کمی نیست؛ این ثروت خیلی عظیمی است، ثروت انسانی فوقالعادهای است؛ این از همهی آنچه در کشور از معدن و منبع و موقعیّت جغرافیایی و غیره داریم، بالاتر است؛ نیروی انسانی.
البتّه قبل از انقلاب به این مسئلهی نخبگی و نخبهپروری اصلاً توجّه نمیشد؛ آنجا به چیزهای دیگری توجّه میشد. به بحث نخبه، نخبهی فکری و ذهنی توجّه نمیشد. بعد از انقلاب خب این کار شروع شد. در همان سالهای اوّل انقلاب که جوانها میدان پیدا کردند وارد عرصههای گوناگون بشوند، من رفته بودم جنوب؛ فکر میکنم شاید سال ۵۸، ۵۹ بود. آنجا جوانهای جهاد سازندگی، که تازه تشکیل شده بود، یک سیلو ساخته بودند؛ البتّه یک سیلوی کوچکی بود. سیلو ظاهراً یک فنّاوری پیچیدهای دارد. به من گفتند که ما میتوانیم برای ظرفیّت گندم کشور سیلو بسازیم؛ یعنی جوان، با این جرئت این ادّعا را میکرد. جوانها وارد میدان شدند ، بهشان میدان هم داده شد و به جایی رسیدند که حالا سیلو که هیچ، کارهای خیلی مهمتری را هم این جوانها، چه در جهاد، چه در غیر جهاد، انجام دادهاند. بعد از انقلاب به تواناییهای نخبگان جوان در کشور توجّه شد؛ منتها این به قدر کافی، به قدری که شایسته است، در کشور مشاهده نمیشود؛ بیش از این بایستی در این زمینه کار بشود.
ما در خیلی از جاها احتیاج داریم به همین مسائلی که شماها اینجا بیان کردید. شما مسئلهی آب را گفتید. ما در مسئلهی نفت، در زمینهی مسئلهی گاز، در مسئلهی انرژی هستهای، در مسئلهی نانو، در مسائل گوناگون، در دانشهای جدید مثل هوش مصنوعی و دیگر دانشها، احتیاج داریم به همین روحیه، به همین اقدام، به همین فکر، به همین توانایی و دانایی و پیگیری. باید نخبگان را وارد میدان کنیم؛ این یکی از کارهای مهم است. به نظر من این جزو کارهایی است که معاونت علمی رئیسجمهور میتواند انجام بدهد و اساساً ایجاد بنیاد نخبگان ــ که سالها پیش پیشنهاد شد، خوشبختانه مسئولین پذیرفتند و این بنیاد را تشکیل دادند ــ برای همین بود که نخبگان شناسایی بشوند و به کارهای مهم وادار بشوند. این مسئلهی اوّل که مسئلهی واقعیّت نخبگانی در کشور بود.
در باب حفظ و تکثیر نخبگان، من عرض میکنم برای اینکه ما نخبه را اوّلاً نخبه نگه داریم، ثانیاً کشور از او استفاده کند، بعد به امیدهای واهی به فکر فرار کردن از کشور و خروج از کشور نباشد، کارهایی باید انجام بگیرد؛ مهمترین کار این است که نخبه احساس کند وجودش در کشور اثرگذار است؛ نخبه دنبال این است دیگر. فرد نخبه، جوان نخبه مایل است که کشور از آن محصول ذهنی خودش و محصول علمی خودش استفاده کند. وقتی نخبه میآید داخل دانشگاه و با درِ بسته روبهرو میشود، میرود در فلان پژوهشگاه همینجور، در فلان دستگاه دولتی همینجور، این نخبه اگر هم در کشور بماند، دیگر نخبه نخواهد بود، میرود دنبال یک کار دیگری؛ نخبهای که برای امرار معاشش سراغ تاکسیرانی هم برود، احتمالاً ممکن است وجود داشته باشد! ما نباید بگذاریم نخبه احساس کند که وجودش بیاثر است؛ باید اثرگذاریِ خودش را احساس کند. فرض کنید حالا امروز مثلاً یک نخبهی فیزیک یا یک نخبهی ریاضی، به کجا باید مراجعه کند؟ میخواهد وجودش مؤثّر باشد دیگر؛ تحصیلات کرده و به رتبهی نخبگی رسیده؛ الان در کشور ما یک نخبهی ریاضی به چه کسی باید مراجعه کند تا کشور از وجود او، از دانش او، از نخبگی او، از ذهن او استفاده کند؟ البتّه اعتقاد خود من این است که اینجا هم معاونت علمی میتواند حلقهی وصل باشد که خوب است به این کار توجّه بشود و دنبال بشود. پس این مطلب اوّل: کلّ دستگاه ــ دستگاه دولتی و دیگر دستگاههای حکومتی ــ بایستی سعی کنند از نخبه استفاده کنند تا نخبه احساس کند وجودش مورد استفاده است.
دوّم: نخبه باید احساس کند که میتواند رشد کند. خیلی از جوانهای ما به نقاط خوب و مراتب خوب علمی دست یافتهاند، امّا قانع نیستند، مایلند تحقیق کنند، مایلند رشد کنند، مایلند دانش بیشتری پیدا کنند. تعداد زیادی از نخبههایی که از کشور خارج میشوند دنبال این مقصودند. این را نباید حمل کرد بر اینکه با کشور قهر کردهاند؛ نه، چون فرضشان این است که در فلان کشورِ دیگر ــ حالا این فرض واقعیّت دارد یا ندارد نمیدانم ــ بیشتر میتوانند تحقیق کنند، بیشتر میتوانند علمآموزی کنند. ما [باید] وسایل تحقیق را اینجا برایش فراهم کنیم و [برای این کار،] آزمایشگاهها، کارگاههای بزرگ، ارتباط با صنعت، ارتباط با کشاورزی، ارتباط با معدن لازم است. مِن باب مثال، این دانشجویی که مثلاً در رشتهی کشاورزی کار کرده، خب ممکن است در زمینهی بهرهوری از آب، بهرهوری از بذر و امثال اینها پیشنهادهایی داشته باشد؛ او باید بداند که میتواند اینها را [اینجا] به کار بگیرد و این با ارتباط با دانشگاه، با صنعت و مانند اینها فراهم میشود؛ طرحهای مهمّی را ممکن است ارائه بدهد. این هم یک مسئله است: راههای فراهم کردن امکانات تحقیق و افزایش علم.
یک عرصهی مهمّ دیگر برای نقشآفرینی نخبگان، تشکیل اندیشکدهها است که البتّه جز با کمک دولت و پشتیبانی دولت، فعلاً در کشور ما امکانپذیر نیست؛ حالا ممکن است در آینده جور دیگری بشود، امّا در حال حاضر اگر ما بخواهیم اندیشکدههای فعّال داشته باشیم، حتماً باید دولت کمک کند. این اندیشکدهها مجمع نخبگان هر رشتهای خواهد شد؛ این، آنها را دلگرم میکند، آنها را وادار به کار میکند. البتّه باز به نظر من حلقهی وصل این اندیشکدهها با دستگاههای ذیربط هم معاونت علمی رئیسجمهور است. البتّه باید دیوانسالاریها حذف بشود. ما در زمینههای گوناگون، کاغذبازی و دیوانسالاری زیاد داریم؛ یک جاهایی مضر است امّا مهلک نیست؛ در رابطهی با مزاج ظریف نخبگان، این کاغذبازیها مهلک است و پشت در نگه داشتنها و منتظر نگه داشتنها واقعاً بکلّی [آنها را] از پا میاندازد. این هم این [مطلب]. به نظر من معاونت محترم علمی از انبوه سرمایههای انسانی و زبده باید حدّاکثر استفاده را بکند.
موضوع سوّم در باب وظیفهی نخبگان. اوّلین سخن اینکه نخبه «مسئول» است. نخبه مثل همهی آحاد جامعه است: کُلُّکُم راعٍ وَ کُلُّکُم مَسئولٌ عَن رَعِیَّتِه؛(۲) شما هر جا هستید مسئولید. حالا یکی از عناصر مسئول در جامعه فرد نخبه است. فرد نخبه مسئولیّتش از آحاد متوسّط مردم بیشتر است؛ چرا؟ برای خاطر اینکه از تفضّلات الهی بیشتر بهرهمند شده؛ شما هر مقداری که از تفضّلات الهی بیشتر بهرهمند میشوید، به همان اندازه مسئولیّتتان بیشتر میشود؛ [چون] قدرت پیدا میکنید، آبرو پیدا میکنید، علم پیدا میکنید، ثروت پیدا میکنید که اینها همه تفضّلات الهی است. ما بِکُم مِن نِعمَةٍ فَمِنَ اللَه؛(۳) اینها همه از خدا است؛ پس مسئولیّت را افزایش میدهد. بنابراین اوّلین سخن، مسئلهی مسئول بودن نخبگان است.
مطلب دوّم؛ یک وظیفهی مهمّی امروز در کشور وجود دارد و آن، «خیزش جدید علمی» است. ما چند سال قبل دیدیم که مسئلهی علم و پیگیری علم و عبور از مرزهای دانش و مانند اینها مطرح شد، استقبال شد، دستگاهها دنبال کردند، دانشگاهها دنبال کردند، دانشمندان دنبال کردند و اثر کرد. گفتند سرعت رشد علمی کشور مثلاً حدود سیزده برابر بیشتر از متوسّط دنیا است؛ [این] خیلی مهم است. سرعت پیشرفت اینقدر زیاد است. البتّه بنده همان وقت گفتم ما به این آمار مغرور نشویم؛(۴) چون خیلی عقبیم. سرعتمان را باید به همین کیفیّت حفظ کنیم؛ خب یک کمی افت کرد، به این شکل حفظ نشد. تحوّلات علم در دنیا خیلی سریع است. شما خودتان همه اهل علمید، میبینید دیگر که تحوّلات علمی دنیا چقدر سریع است. ما یک خیزش جدید نیاز داریم، یک حرکت جدید نیاز داریم، یک نهضت جدید علمی نیاز داریم؛ این کار را چه کسی باید بکند؟ شما نخبگان. البتّه دانشگاهها مسئولند، مراکز علمی گوناگون، پژوهشکدهها و امثال اینها همه مسئولند لکن عامل اصلی، فرد نخبه است. دنبال خیزش علمی باشید و این جهاد شما است. البتّه من جلوی انواع دیگر جهاد شما را نمیگیرم ــ مثل جهاد مالی، جهاد تبیینی و امثال اینها ــ لکن جهاد عمدهی شما نخبگان عبارت است از همین حرکت علمی و خیزش جدید علمی و پیدا کردن تفوّق علمی بر رقیبان و بدخواهان.
ما باید تفوّق علمی داشته باشیم؛ ما دشمن داریم. دلایلی دارد که حالا جای بحثش اینجا در این جلسه نیست؛ یعنی همهی کشورها، همهی ملّتها، رقبایی، بدخواهانی، دشمنانی دارند، و ما بیشتر از خیلی از کشورهای دیگر. باید با تفوّق علمی بر آنها غلبه پیدا کنیم، کمااینکه اگر در جایی غلبهای هم داشتیم، بر اثر همین تفوّق علمی و فنّاوری بوده. من اینجا یادداشت کردهام که برتری علمی و فنّاوری گاهی میتواند دست دشمن را از ضربه وارد کردن به جمعیّتهای بزرگی مثل غزّه و ضاحیه کوتاه کند. ما اگر چنانچه از لحاظ علمی مثلاً فرض بفرمایید در زمینهی تسلیحات، از این [چیزی] که هستیم مبالغی جلوتر بودیم، یقیناً در اوضاع منطقه اثر میگذاشت، و میتوانست مانع از افروختن این آتشهای سوزندهی دلها و جانها بشود یا آنها را خاموش کند. حرکت علمی، تفوّق علمی، یک چنین چیزهایی هم دارد.
البتّه علیالعجاله هم توصیهی بعدی به نخبگان، «تشکیل شرکتهای دانشبنیان» است. تعداد شرکتهای دانشبنیان، آنچه در پایان برنامه(۵) پیشبینی شده، ظاهراً سی هزار است که خب با آن خیلی فاصله داریم. البتّه نشان افتخار شرکت دانشبنیان را نباید پایین آورد؛ نباید جوری عمل کرد، جوری شرکت تشکیل داد که به معنای واقعی کلمه دانشبنیان نباشد. بایستی به معنای واقعی کلمه دانشبنیان باشد و سختگیریهای لازم در ارزیابیها انجام بگیرد، امّا تعداد باید زیاد بشود؛ این کار نخبگانی است.
عرایض من تمام شد. به مسائل غزّه و لبنان، همانطور که عرض کردم، انشاءالله خواهم پرداخت اگر عمری باقی باشد. فقط یک کلمه من عرض بکنم و آن، این است که در این منطقهی ما، اساس مشکل ــ که این درگیریها و جنگها و نگرانیها و دشمنیها و مانند اینها را به وجود میآورد ــ ناشی از حضور همان کسانی است که دم از صلح و آرامش منطقه میزنند؛ یعنی آمریکا و بعضی از کشورهای اروپایی. اینها اگر شرّشان را از این منطقه کم بکنند، بدون شک، این درگیریها، این جنگها، این برخوردها بکلّی از بین خواهد رفت و کشورهای منطقه میتوانند خودشان را اداره کنند، منطقهشان را اداره کنند، با هم با صلح و سلامت و عافیت زندگی کنند. یک روز یک کشوری را تحریک میکنند، یک کسی مثل صدّام را تحریک میکنند، آنجور قضایای سخت و تلخ به وجود میآید؛ یک روز او نیست، پشتیبانهایش هم نیستند، محبّت بین دو کشور میشود مثل راهپیمایی اربعین که خود شماها از نزدیک دیدهاید؛ یعنی مسئله اینجوری است، و با دیگر کشورها هم همینجور است. حضور خود آن کسانی که امروز دم از آرامش منطقه میزنند و دروغ میگویند، اساس اصلی مشکلات این منطقه است. ما امیدواریم که به توفیق الهی، با همّت بلند ملّت ایران و با کمک از الهامات انقلاب اسلامی و با همکاری دیگر ملّتها، شرّ دشمنان را از این منطقه انشاءالله کم کنیم.
|
2,309 | 1403/07/04 | بیانات در دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=57665 |
به مناسبت هفته دفاع مقدس(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز. مطالب خوبی را برادران و خواهران مطرح کردند که بعضی مربوط میشود به همین مجموعهی مربوط به خاطرات جنگ و مسائل دفاع مقدّس که آن حضرات دنبال کنند؛ بعضی هم مربوط به دستگاههای دولتی است و برادران دفتر ما هم دنبال کنند که این چیزهایی که گفته شد، مورد بررسی قرار بگیرد و آنچه عملی و مفید است انشاءالله تحقّق پیدا کند.
اینکه بالخصوص پیشکسوتان در هفتهی دفاع مقدّس مورد توجّه قرار میگیرند، به خاطر ارزش پیشکسوتی و پیشگامی در حوادث مهم است: سابِقوا اِلیٰ مَغفِرَةٍ مِن رَبِّکُم؛(۲) سبقت گرفتن و گام نهادن در راههای نرفته یک ارزش است. البتّه هفتهی دفاع مقدّس متعلّق به همهی رزمندگان و مجاهدان و شهدا و خانوادههای آنها و مانند اینها است، لکن پیشکسوتان و کسانی که زودتر و سریعتر و جدّیتر وارد میدان شدند، یک ارزش مضاعفی دارند. پیشکسوت چه فرمانده باشد، چه رزمندهی عادّی باشد، چه پزشک باشد، چه امدادگر باشد، چه جهادگر باشد، چه پشتیبانیکننده باشد، همهی اینها مشمول این تمجید و احترام ویژه هستند؛ انواع و اقسام این پیشکسوتها را ما در دوران اوّل دفاع مقدّس دیدهایم و نقشآفرینی آنها را هم مشاهده کردهایم.
مطلبی که خوب است امروز ما برای موضوع دفاع مقدّس برای مخاطب مطرح کنیم، عمدتاً دو مسئله است؛ البتّه یک مسئلهی سوّمی هم هست که من نمیرسم امروز دربارهی آن صحبت کنم. یکی از آن دو موضوع اساسی «چرایی» جنگ هشتساله است. نسل جوان ما که دوران جنگ را و دوران انقلاب را درک نکردهاند، بدانند که اصلاً چرا جمهوری اسلامی وارد یک نبردی شد که هشت سال طول کشید؛ هشت سال زمان کوتاهی نیست [که در آن] همهی ارکان کشور و امکانات کشور در خدمت دفاع از کشور قرار میگیرد. علّت ورود ما در جنگ چه بود؟ این را بدانیم. من امروز چند کلمه دربارهی این صحبت میکنم.
موضوع دوّمی که باید مورد توجّه قرار بگیرد برای مخاطبِ امروز، گزارشگونهای از جنگ است؛ گزارش جنگ. من امروز دربارهی گزارش هم چند کلمهای عرض میکنم. البتّه در حالی که ما داریم صحبت میکنیم، شما عزیزانی که در این جلسه تشریف دارید و جمعیّت انبوه زیادی که از راه دور دارند میشنوند این حرفها را، مخاطب سخنان فعلاً شما هستید، لکن مخاطب این سخنان فقط هم شما نیستید، [بلکه] نسل جوان، نسل جوان آینده، فرزندان شما، همه دربارهی این موضوعات بایستی فکر کنند، کار کنند، درس بگیرند. این دو موضوعی است که من دربارهاش چند کلمهای عرض خواهم کرد. یک موضوع سوّم مهمّی هم وجود دارد که من امروز نمیرسم دربارهی آن صحبت کنم و آن، عواید و نتایجی است که بر این دفاع مقدّس مترتّب شد. خوشبختانه این حضراتی که اینجا صحبت کردند، بعضیهایشان یک اشارهای به این موضوع کردند.
امّا مسئلهی چرایی: «چرا این جنگ آغاز شد؟». من عرض میکنم انگیزهی حملهی به مرزهای ایران انقلابی مخصوص صدّام و حزب بعث نبود. شاید بتوان گفت که انگیزهی سردمداران نظم جهانیِ آن روز از صدّام برای حملهی به مرزهای ایران بسیار بیشتر، و حدّاقل به اندازهی او بود. یعنی آن روز دو قدرت بزرگ در دنیا بودند و هر کدام دنبالههایی داشتند؛ آن دو قدرت، آمریکا بود و شوروی سابق؛ دنبالهی هر کدام هم یک مجموعههایی ــ دولتهایی، نظامهای سیاسیای ــ بودند؛ تقریباً همهی اینها در این قضیّه انگیزه داشتند. جمهوری اسلامی، ایران اسلامی برای اینها یک عنصر غیر قابل تحمّل بود؛ چرا؟ سؤال این است: چرا ایران اسلامی غیر قابل تحمّل بود؟ ما که آن روز علیه کسی اقدامی نکرده بودیم. حالا امروز به ما میگویند شما به فلان جا موشک دادید، به فلان جا پهپاد دادید، [امّا] آن روز که این حرفها نبود؛ [پس] علّت دشمنی چه بود؟ این، آن نکتهی اصلی است. علّت این بود که در این نقطهی حسّاس دنیا یک انقلاب مردمی بینظیر به وجود آمده بود و تفکّر نوینی را برای ادارهی جهان ارائه کرده بود؛ نظم حاکم آن روز بر جهان، این تفکّر نوین را نمیتوانست تحمّل کند؛ مسئله این بود. آن روز جهان، جهان سلطه بود؛ البتّه امروز هم هست لکن آن روز سخنی، فریادی، موضع صریحی در مقابل این نظم باطل و نابودکنندهی فضیلتها وجود نداشت؛ نظم جهان، نظم سلطه بود.
«نظام سلطه» یعنی چه؟ یعنی دنیا به دو بخش تقسیم میشود: بعضی کشورها سلطهگرند، بعضی کشورها سلطهپذیرند؛ شقّ سوّمی ندارد. جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی، نظام اسلامی یک فریاد صریح علیه این نظم بود: «یعنی چه؟ چرا باید سلطهگری وجود داشته باشد؟ چرا باید فلان کشور، صرفاً به این دلیل که مثلاً دارای فلان تجهیزات پیشرفتهی نظامی است، حق داشته باشد نظر خود را، فرهنگ خود را، خواستهی خود را بر مجموعهای از کشورها تحمیل کند؟ چرا؟». جمهوری اسلامی سخن جدیدی در قبال این نظم باطل بود و زورگویان عالم، سلطهگران عالم، این را تحمّل نمیکردند؛ میدانستند که این حرف، این فکر، خاصیّتش توسعه یافتن در دنیا است ــ درست فهمیده بودند ــ و توسعه یافت؛ این فکر در دنیا توسعه یافت و ملّتها را جذب کرد که بعد، من یک کلمه دربارهی جاذبههای این حرکت هم عرض خواهم کرد.
همهی اینها ــ چه آمریکا، چه شوروی، چه کشورهای ناتو که دنبالهرو آمریکا بودند، چه کشورهای پیمان ورشو که دنبالهرو شوروی بودند ــ منتظر یک فرصت بودند، صدّام آن فرصت را برای اینها فراهم کرد؛ آدم جاهطلب، قدرتطلب، طمّاع، پُررو، وقیح، ظالم، بیملاحظه، دم دست ایران، پشت مرزهای ایران؛ این را تحریک کردند و به کشورمان حمله کرد. امروز بعضیها از داخلِ خودمان جمهوری اسلامی را ملامت میکنند که «جمهوری اسلامی با دنیا بد است، با دنیا قهر است»؛ این خلاف واقع است؛ چنین چیزی نیست. اگر منظور این است که ما با دنیا کار سیاسی، کار اقتصادی، تعامل یا رفتوآمد نداریم، خب واضح است که این خلاف واقع است؛ ما امروز با مجموعههایی کار میکنیم، رفتوآمد داریم، تعامل داریم، تجارت داریم که بیش از نیمی از مردم دنیا، در این مجموعهها و در این کشورها زندگی میکنند. این هوچیبازیهایی که گاهی از بعضیها مشاهده میشود که «با همه قهریم، با همه بدیم»، نه، با همه قهر نیستیم، بد نیستیم؛ اگر مراد این است، درست نیست. اگر مقصود این است که ما با نظم سیاسی نظام سلطه مخالفیم، بله، این درست است.
امروز هم مثل همان اوّل انقلاب، ما با نظام سلطه مخالفیم، با تسلّط آمریکا مخالفیم. امروز دیگر شوروی وجود ندارد، امّا آمریکا در رأس کشورهای غربی [و] یکّهتازند؛ میبینیم نتایج کارهایشان را: جنگهایی که راه میافتد، ظلمهایی که میشود، تبعیضهایی که صورت میگیرد، ملّتهایی که زیر فشار قرار میگیرند؛ ما با اینها مخالفیم، صریحاً هم مخالفت خودمان را ابراز میکنیم. این وضعیّتی است که آن روز وجود داشت، امروز هم وجود دارد؛ [امّا] آن روز انگیزهی حملهی به مرزهای ایران شد، و امروز به برکت ایستادگی ملّت ایران، به برکت حضور قدرتمندانهی ملّت ایران در صحنههای مختلف، آن جرئت را دیگر ندارند که به مرزها حمله کنند، و جور دیگری مشغول موذیگری و مشغول دشمنی کردن و عنادند.
البتّه اینکه من گفتم کسی در مقابل آن نظم ایستادگی نمیکرد، قبل از جمهوری اسلامی سالهایی بود که جنبش عدم تعهّد بود، ما هم اوّلِ انقلاب وارد این جنبش شدیم، تا الان هم این جنبش هست؛ منتها همان کشورهایی که در جنبش عدم تعهّد عضو بودند ــ حدود صد و خردهای کشور ــ سران بسیاری از آنها زیر نفوذ همین ابرقدرتها بودند! بعضی زیر نفوذ آمریکا، بعضی زیر نفوذ شوروی؛ بعضی زیر نفوذ بودند، بعضی از ترسشان اطاعت میکردند؛ از وحشیگری این قدرتهای بزرگ میترسیدند. در یکی از اجلاسهای عدم تعهّد، بعد که بنده آنجا سخنرانی کرده بودم، رئیسجمهور یک منطقهای در دنیا به من گفت همه از آمریکا میترسند، جز شما؛ بعد، سرش را آورد نزدیک و گفت من هم میترسم از آمریکا! میترسیدند؛ بنابراین آن صدایی که با صراحت در قبال نظم غلط جهانی بلند شد، صدای انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی بود؛ مرکزش هم ایران اسلامی بود که با آن مخالف بودند؛ آن روز هم مخالف بودند، امروز هم مخالفند؛ مسئله این است؛ این را ما باید از بن دندان درک کنیم؛ بعضی این را درک نمیکنند. مسئله، مسئلهی انرژی هستهای و حقوق بشر و حقوق زن و این حرفها نیست؛ اینها بهانه است. مسئله، مسئلهی آوردن سخنی نو در قبال نظم باطلِ فاسدِ تبعیضآمیزِ جهانی است که امروز بر دنیا حاکم است؛ مسئله این است؛ با این دعوا دارند، با این مخالفند. و این مخالفت برطرف نمیشود تا وقتی که جمهوری اسلامی و ملّت ایران حرف زور آنها را قبول کنند، که قبول هم نخواهند کرد.
گفتم «جاذبههای جمهوری اسلامی»؛ این تأثیر زیادی داشت؛ یعنی اینها را به وحشت میانداخت. دو جور جاذبه در جمهوری اسلامی بود و هست و باید این دو جور جاذبه حفظ بشود؛ [چون] ملّتها را به خودش جذب میکند: یک جاذبهی سیاسی، یک جاذبهی معنوی. جاذبهی سیاسی عبارت بود از همین ایستادگی در مقابل نظم غلط جهانی؛ این جاذبهی سیاسی دارد. ملّتها برعکس قدرتها، برعکس دولتها، دلشان به این جاذبهی سیاسی گرایش دارد؛ اینکه احساس میکنند در دنیا یک نظامی وجود دارد که با این نظم غلط جهانی، با این زورگوییها و دخالتهای قدرتها مخالف است، دل اینها را جذب میکند. شما میبینید، رؤسای جمهور ما به هر کشوری از کشورهای اسلامی که مسافرت کردند، ملّتها از اینها استقبال کردند، به اینها توجّه نشان دادند، اظهار ارادت کردند؛ [این] به خاطر همین است. در این زمینه حرف زیاد است. این جاذبهی سیاسی.
جاذبهی معنوی هم همین توجّه به ایمان الهی، ایمان دینی در نظام اسلامی است؛ این جاذبه دارد، این خیلی جاذبه دارد. در این دنیای مادّی، جوانها در همین کشورهای بهاصطلاح پیشرفته و متمدّن، احساس پوچی میکنند. این را امروز دانشمندان و متفکّران خود آنها هم دارند بیان میکنند؛ احساس پوچی میکنند، احساس بیفایدگی میکنند، روزبهروز خودکشیها زیادتر میشود. ایمان دینی به آنها احساس پناه میدهد، دل آنها را گرم میکند؛ خاصیّت احساس دینی این است. این هم در جمهوری اسلامی یک جاذبه است.
بنابراین علّت پدید آمدن این حملهی نظامی، تهاجم نظامی به کشور ما، به مرزهای ما که به دفاع مقدّس هشتساله انجامید، اینها است؛ مخالف بودند. جاذبههای جمهوری اسلامی اینها را میترسانْد، سخن نوِ جمهوری اسلامی اینها را برمیآشفت، این بود که این حمله را انجام دادند؛ هشت سال کشور را مشغول کردند. این، آن مطلب اوّل. البتّه این [مطلب،] جای حرف، زیاد دارد؛ جا دارد کسانی که اهل فکرند، اهل قلمند، در این زمینه بگویند، بنویسند، کار کنند، تبیین کنند.
و امّا مطلب دوّم: گزارش حادثهی جنگ. دو گزارش وجود دارد؛ دو جور گزارش از جنگ میشود داد: یک گزارش، که بنده از آن تعبیر میکنم به توصیف، «گزارش توصیفی»، یک جور گزارش است که گزارشِ شکلیِ جنگ است: جنگ چه جوری آغاز شد، چه جوری ادامه پیدا کرد، به کجا منتهی شد، وضعیّت دو طرف چگونه بود؛ این یک جور گزارش است؛ گزارش توصیفی. یک جور گزارش دیگری هست که آن به نظر من مهمتر است: گزارش تبیینی است؛ باطن جنگ را، باطن جبهه را، روح جبهه را برای ما روشن میکند و بیان میکند. جوانِ امروز احتیاج به اطّلاع در هر دو زمینه دارد که باید کار بشود. من همینطور اشاره میکنم و فقط سرفصلها را میگویم؛ باید روی اینها کار بشود، تلاش بشود؛ البتّه بحمدالله کارهای خوبی هم شده، باید ادامه پیدا کند.
امّا قضیّهی گزارش توصیفی جنگ این است: یک ارتش مهاجمی وجود داشت که به مرزهای ما هجوم آورد؛ یک طرف، طرف مهاجم بود با تجهیزات کامل، و برنامهی از پیش فراهمشده. آن که میخواهد حمله کند به مرزهای ما، از پیش مینشیند برنامهریزی میکند دیگر؛ برخلاف ما که مورد حمله قرار میگیریم، غافلگیر میشویم؛ هیچ برنامهای نداریم؛ آن هم اوّل انقلاب. او با برنامه وارد میدان میشود؛ تجهیزاتش کامل است، سازماندهیاش منظّم است، برنامهاش از پیش آمادهشده است، پشتیبانیهایش به طور مستمر وجود دارد، سازمان مهندسی قوی دارد، ارتباطات مستحکمی دارد، سلاحهای روز دارد؛ آن روز بهترین تانکها، بهترین هواپیماها را همین ارتش صدّام در اختیار داشتند. پول بیحساب، پول بیحساب! رقمهای میلیاردی در اختیارشان بود؛ همینهایی که میدانید و میشناسید، میدادند. آمریکا، شوروی، اروپا همراهی کامل میکردند، پشتیبانی میکردند، هر چه لازم داشت میدادند؛ سلاحهایی که فرسوده میشد عوض میکردند. دولت فرانسه بهترین هواپیماهای خودش را، جنگندههای خودش را در اختیار صدّام گذاشت. دولت آلمان موادّ شیمیایی مورد نیاز صدّام را در اختیارش گذاشت. دولت آمریکا به طور مستمر اطّلاعرسانیهای میدان جنگ را در اختیارش میگذاشت. دولتهای همسایه هم که پول و امکانات در اختیارش میگذاشتند. این حاشیهی خلیج فارس یک مسیری بود که به طور دائم کامیونها و تریلیهای حامل سلاح و تجهیزات و امکانات میرفتند عراق. یک طرف اینجوری بود؛ طرف مهاجم وضعش اینجوری بود. من در یک گزارشی خواندم که تعداد هواپیماهای جنگندهی صدّام بعد از جنگ بیشتر بود از تعداد هواپیماهایش در اوّل جنگ! با اینکه اینهمه هواپیمای او ساقط شده بود امّا تعداد هواپیمایش بعد از جنگ بیشتر بود؛ یعنی همینطور مرتّب و پشت سر هم به او کمک شده بود و داده بودند. این، طرف مهاجم.
طرف مورد تهاجم، یعنی ما، درست نقطهی مقابل؛ تجهیزاتمان ناقص، دستمان خالی، تجهیزاتمان بیجایگزین. اوّلِ جنگ تعدادی از تانکهای لشکر ۹۲ را که مقابل دشمن بود، آمدند غارت کردند بردند تصرّف کردند، هیچ چیز جایش نیامد. بنده رفتم اهواز، یک تیپّ لشکر ۹۲ حدود پانزده شانزده تانک داشت، [در حالی که از لحاظ] سازمانی باید بیش از پنجاه تانک داشته باشد! اینجوری بود، چیزی جایگزین نمیشد؛ هر چه از دست میدادیم رفته بود، تمام شده بود! سازمانهای رزمیمان دستخورده بود. سازمان ارتش از زیر بار جنگ آمده بود بیرون؛ خیلی از فرماندهان عالی ارتش تسلّط به داشتههای ارتش نداشتند. مرحوم شهید فلّاحی، مرحوم ظهیرنژاد ــ که اینها رؤسای ارتش بودند ــ از خیلی از چیزهایی که در ارتش بود اطّلاع نداشتند؛ علّتش هم این بود که اینها قبل از انقلاب منطقهی مدیریّتشان یک منطقهی خیلی محدودی بود؛ حالا شده بودند در رأس این ارتش. سپاه هنوز سازماندهی درستی نگرفته بود. اوّل جنگ سپاه سازمان تیپّی نداشت؛ گردانهای دویست سیصد نفره تشکیل میشد با یک شکل محدودی، با امکانات محدودی. اینها گاهی اوقات حتّی سلاح انفرادی هم نداشتند؛ دیده بودیم ما یک جاهایی که سلاح انفرادی هم به قدر کافی نداشتند! این طرفِ مورد تهاجم اینجوری بود.
خب، نتیجه باید چه میشد؟ طبق موازین عادّی و قواعد عادّیِ مادّی باید نتیجه این میشد که آن طرف مقابل، همانطور که پیشبینی کرده بود، ظرف یک هفته، حدّاکثر چند هفته، از خوزستان عبور میکرد و وارد قلب کشور میشد و میآمد طرف تهران؛ [امّا] اینجوری نشد. همین نیروی کمتوان، از بعد از حدود یک سال از شروع جنگ، فتوحات و درخششهای خودش را نشان داد؛ پیدرپی ضربات مهلک بر آن ارتش مجهّز و پولدار و برخوردار از همهی پشتیبانیها وارد کرد؛ آخرش هم بعد از هشت سال، آن ارتش را با سرافکندگی از مرزها بیرون کرد. این، توصیف جنگ در طول هشت سال؛ خلاصهاش این است. حالا [اینکه] عامل اصلی در این پیشرفت و در این پیروزی چه بود، اینها دیگر حرفهایی است که در اختیار شماها هست و میدانید؛ ایمان، مجاهدت و عواملی مانند اینها.
امّا آن گزارش بعدی که گزارش تبیینی است، به نظر من مهمتر است. در گزارش تبیینی، ما میگوییم این جنگ فقط برای دفاع از خاک وطن نبود. البتّه دفاع از وطن یک ارزش است ــ در این تردیدی نیست ــ امّا مسئلهی این جنگ از این حرفها بالاتر بود؛ دفاع از اسلام بود، عمل کردن به دستور قرآن بود. این جنگ در مسیری قرار داشت که به آن مسیر، در تعبیرات دینی و ادبیّات دینی، گفته میشود «جهاد فی سبیل الله»؛ دفاع مقدّس، جهاد فیسبیلالله بود. دفاع مقدّس، انقلاب را زنده نگه داشت، اسلام را زنده نگه داشت، ملّت ایران را عزیز کرد، روح معنوی را در کشور ترویج کرد، جوهر واقعی انسانی و ایمانی را در جوانها زنده کرد؛ جوانهایی که رفتند در میدان جنگ، از یک آدم معمولی تبدیل شدند به یک ولیّ الهی؛ مردانی که با یک نگاه ساده و معمولی به مسائل دینی وارد میدان جنگ شدند، مثل یک عارف الهی و معنوی از میدان جنگ بیرون آمدند. امام بزرگوار ما یک عارف بزرگ بود، یک انسان والا بود؛ ایشان خطاب به خیلی از بزرگان، به طور عام، گفت هفتاد سال عبادت کردید، خدا قبول کند از شما، بروید یک مقدار هم وصیّتنامهی شهدا را بخوانید! یعنی این جوانی که وارد جبهه شده و مدّتی در جبهه جهاد کرده و جان خودش را کف دستش گرفته و برای خدا حرکت کرده، راه هفتادسالهی آن مرد عارف عالِم ملّا را در مدّت کوتاهی طی کرده؛ مضمون حرف امام این است.
این، باطن دوران جنگ ما است. هدف، اسلام بود؛ لذا سرتاسر جبهه عبادتگاه بود. همهجور آدمی هم در این حرفِ کلّیِ «عبادتگاه کردن میدان جنگ» شرکت داشتند. نصفهشب رفته بودیم از منطقه بازدید میکردیم، من دیدم یک افسر ارتشی یا درجهدار ارتش، کنار تانک ایستاده بود و نماز شب میخواند! از نماز شب یک ارتشی مثلاً در کنار گردان تانکش، تا مجلس توسّل پُرروح پُرشور بچّههای سپاه و بسیج در قرارگاههایشان، آنجاهایی که حضور داشتند، تا التماس یک افسر ارتشی برای رفتن در گروههای جهادی شبانهی شهید چمران. همان روزهای اوّل [جنگ]، ما تازه رفته بودیم اهواز، یک شب یک افسری آمد پیش من ــ سرهنگدوّم بود یا سرگرد بود؛ یادم نیست ــ گفت من یک درخواستی دارم؛ من اوّل خیال کردم ایشان میخواهد درخواست کند که مثلاً در شهرم گرفتاری دارم، به من مرخصی نمیدهند؛ اوّل اینجوری خیال کردم؛ بعد، به من گفت درخواست من این است شبها که شهید چمران با یک گروهی میروند شکار تانک ــ به تعبیر خودشان ــ اجازه بدهند من هم جزو این گروه بروم؛ یعنی یک مرد مثلاً حدود چهلوچندساله، پنجاهساله التماس میکند که اجازه بدهید که با این جوانها، دُوروبَر چمران شبانه بروند با آرپیجی مثلاً فرض کنید تانک بزنند؛ این را بگذارید در کنار آن نوجوانی که سنّش را در شناسنامه زیاد میکند، برای اینکه بتواند برود جبهه؛ یا گریه میکند، التماس میکند به پدرش یا مادرش که اجازه بدهند، امضا بدهند که او برود جبهه؛ اینها را ما داشتیم. نمازهای با خشوع، گریههای نیمهشب، خدمات بیریا؛ یا فرماندهی که نصفهشب بلند میشود میآید کفش رزمندههای خودش را واکس میزند، لباسهایشان را میشوید؛ در هیچ ارتشی در دنیا، در هیچ میدان جنگی این چیزها وجود ندارد؛ این مخصوص جمهوری اسلامی است. در لحظات آخر زندگی، آب را نمیخورد برای اینکه رفیق تشنهاش با تشنگی شهید نشود؛ آب را به او حواله میدهد و خودش تشنه شهید میشود. اینهایی که در تاریخ خواندیم، در این جنگ از نزدیک یا دیدیم یا از کسانی که دیده بودند شنیدیم.
در زیر گلولهباران دشمن، جوانی [که بعد] شهید [شد] وصیّتنامه مینویسد، در وصیّتنامه دربارهی حجاب سفارش میکند؛ یعنی معنویّت و تشرّع و دلبستگی به حکم اسلامی و ایمان اسلامی در این حد است. به نظر من، این گزارش از جنگ، این نگاه به جنگ مهمتر از آن گزارش توصیفی است. اینجا است که خدای متعال قدرت خودش را در پیروزی بندگان صالح خودش نشان میدهد؛ اینجا است که معلوم میشود که ارادهی الهی برای بندگان صالح «اِنَّ الاَرضَ لِلّهِ یورِثُها مَن یَشاءُ مِن عِبادِه»(۳) است؛ بندگان صالح خدا مورد حمایت الهی قرار میگیرند. سختی میکشند ــ در دفاع هشتساله ملّت ایران خیلی سختی کشیدند؛ جوانها، خانوادهها، پدرها، مادرها، همسرها سختی کشیدند ــ امّا خدای متعال به دنبال این سختیها عزّت داد، پیروزی داد، نصرت داد.
خب این دو نوع گزارش هر دو باید ثبت بشود، ضبط بشود. یک عدّهای اینها را میدانند، دیدهاند، خبر دارند، بیان کنند؛ یک عدّهای هم اینها را تبدیل کنند به محصولات جذّاب که البتّه مقداری این کارها انجام گرفته. من سال گذشته گفتم آن مقداری که انجام گرفته باید صد برابر بشود؛(۴) واقعش هم همین است؛ ما در این زمینهها کمکار هستیم. در همان دوران انقلاب، در همان دوران جنگ اگر ما امکانات تبلیغی داشتیم، پیشرفتهای کشور خیلی بیشتر از این چیزی که انجام گرفت، انجام میگرفت. ما امکانات تبلیغی محدودی داشتیم؛ بعکس، دشمن امکانات تبلیغی نامحدودی داشت؛ امروز هم تقریباً همینجور است. امروز هم ما هر چه میتوانیم بایستی امکانات را بیشتر کنیم. خب این مربوط به دفاع مقدّس.
امروز یک واقعهی مشابهی در لبنان و فلسطین در حال انجام است. این حوادث لبنان و فلسطین هم مثل حوادث جنگ تحمیلی و دفاع مقدّس ما است؛ این هم جهاد فیسبیلالله است. یک کشور اسلامی، یعنی فلسطین، به وسیلهی خبیثترین کفّار عالم غصب شده؛ حکم قطعی شرعی این است که بر همه واجب است تلاش کنند، کمک کنند و فلسطین را به مسلمانها، به صاحبان اصلیاش برگردانند؛ مسجدالاقصیٰ را برگردانند. اینجا یک حرکت الهی دارد انجام میگیرد؛ مردم فلسطین و غزّه که دارند به معنای واقعی کلمه مجاهدت میکنند، در واقع دارند جهاد فیسبیلالله میکنند. آن کسانی که به اینها کمک میکنند، کمک به جهاد فیسبیلالله میکنند؛ حزبالله لبنان که به خاطر غزّه سینهی خودش را سپر میکند و در معرض این حوادث تلخ قرار میگیرد، دارد جهاد فیسبیلالله میکند.
در این نبرد هم دشمن کافر و خبیث از بیشترین تجهیزات برخوردار است؛ آمریکا پشت سرش است. آمریکاییها میگویند ما دخالتی نداریم، خبر نداریم؛ خلاف واقع میگویند؛ هم خبر دارند، هم دخالت دارند، هم به پیروزی رژیم صهیونیستی احتیاج دارند. همین دولت کنونی آمریکا، برای انتخاباتی که در پیش دارند، احتیاج دارد که نشان بدهد که از رژیم صهیونیستی حمایت کرده و آن را پیروز کرده. البتّه به آراء مسلمانهای آمریکا هم احتیاج دارند، لذا تظاهر میکنند که دخالتی ندارند؛ [امّا] دخالت دارند. پس دشمن از پول، از سلاح، از امکانات، از تبلیغات جهانی برخوردار است؛ طرف مقابل، مؤمنین، مجاهدین فیسبیلالله، عُشری از اعشار(۵) آن امکانات را هم ندارند امّا در عین حال، آن کسی که پیروز است، طرفِ مجاهدِ فیسبیلالله است؛ مقاومت فلسطین پیروز است، حزبالله پیروز است. تا امروز هم این پیروزی مال طرف حزبالله و نیروهای مقاومت بوده؛ دلیلش، کشتار مردم است. اگر رژیم صهیونی خبیث توانسته بود نیروهای مبارز را، چه در غزّه، چه در کرانهی باختری، چه در لبنان، شکست بدهد، احتیاج نداشت صورت خودش را در دنیا اینجور سیاه و کریه نشان بدهد و این جنایات را علیه خانه و مدرسه و بیمارستان و فرزند و کودک و زن انجام بدهد. نتوانسته؛ چون نتوانسته بر نیروی مقاومت پیروز بشود، ناچار است، ناگزیر است که تظاهر به غلبه بکند با زدن زنها و کودکان و مردم بیدفاع و ماشین در جادّه و مدرسه و بیمارستان؛ پس تا الان هم او شکست خورده.
بله، ضربه وارد میکنند؛ کسانی از عناصر مؤثّر و ارزندهی حزبالله را به شهادت رساندند که بلاشک، این خسارت بود برای حزبالله، امّا این خسارتی نبود که حزبالله را از پا بیندازد؛ استحکام سازمانی و انسانی حزبالله بسیار بیشتر از این حرفها است؛ آنها، اقتدارشان، تواناییشان، استحکامشان خیلی بیشتر از این حرفها است که با این شهادتها ضربهی اساسی بخورند. بله، البتّه از دست دادن یک نفر، بخصوص اگر فرمانده باشد و سابقهی جهاد فیسبیلالله داشته باشد، خسارت است؛ در این شکّی نیست. بنابراین، هم تا امروز اینها پیروز شدهاند، هم به توفیق الهی، به حول و قوّهی الهی، پیروزی نهایی در این نبرد متعلّق به جبههی مقاومت و جبههی حزبالله خواهد بود.
آخرین عرض من در این صحبت امروز، این است که میگویم رزمندگان ما، مجاهدان ما، برای اینکه پرچم دشمن در مرزهای ما برافراشته نشود، جان خودشان را قربان کردند، فداکاری کردند؛ جوانان مبارز و مجاهد، خانوادههای خودشان را داغدار کردند برای اینکه پرچم دشمن در مرزهای این کشور بالا نرود؛ نمیشود ملّت ایران قبول کند که همان پرچمها به وسیلهی افراد نفوذی، به وسیلهی انسانهای فریبخورده، در داخل کشور برافراشته بشود! این پرچم، پرچم نفوذ فرهنگی و سبک زندگی دشمن و وسوسههای خصمانهی دشمن، نباید در داخل کشور، در دستگاههای مختلف ما برافراشته بشود! باید مراقبت کرد؛ همه موظّفند. در وزارت آموزشوپرورش باید مراقبت کرد، در صداوسیما باید مراقبت کرد، در مطبوعات باید مراقبت کرد، در وزارت علوم و وزارت بهداشت ــ که محلّ تربیت جوانها است ــ باید مراقبت کرد. آنجا دشمن به وسیلهی رزمندگان ما شکست خورد، نباید گذاشت آن دشمن شکستخورده، در داخل کشور، با انحاء حیلهها و ترفندها کار خودش را دنبال کند و انجام بدهد.
امیدواریم خدای متعال همهی مسئولین ما، همهی مردان و زنان ما، همهی فعّالان بخشهای مختلف ما را با هشیاری کامل در مقابل توطئهی دشمن نگه دارد.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
|
2,310 | 1403/06/31 | بیانات در دیدار مسئولان نظام، سفرای کشورهای اسلامی و میهمانان کنفرانس وحدت | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=57610 |
در سالروز میلاد پیامبر اکرم و حضرت امام جعفر صادق (صلوات الله علیهما)(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسانٍ الی یوم الدّین.
خوشامد عرض میکنم به همهی برادران و خواهران عزیز و میهمانان هفتهی وحدت و نمایندگان کشورهای اسلامی در تهران، و تبریک عرض میکنم میلاد نبیّ اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و حضرت امام صادق (سلام الله علیه) را و امیدواریم انشاءالله خداوند متعال این روز را عید قرار بدهد و مبارک کند برای ملّت ایران و همهی امّت اسلامی و مسلمانان جهان. تشکّر میکنم از آقای رئیسجمهور محترممان که نکتهی اصلی و مهمّ امروز را ایشان در بیانات خوب خودشان بیان کردند؛ مسئلهی «وحدت اسلامی» که بنده هم اشاره خواهم کرد؛ انشاءالله.
روز میلاد پیغمبر (علیه و آله السّلام) یک روز استثنائی است در تاریخ. علّت هم این است که ولادت نبیّ مکرّم، مقدّمهی ضروری و لازم نبوّت ختمیّه است و نبوّت ختمیّه در واقع نسخهی نهایی و کامل برای سعادت و تعالی بشر است؛ بنابراین روز میلاد، روز بسیار مهمّی است.
من یک جمله، یک کلمه دربارهی این حرکت عمومی پیامبران عرض کنم. اگر ما حرکتِ عامّ تاریخِ بشر را تشبیه کنیم به یک کاروان که در راهی در حرکت است و بشر در این حرکت تاریخی در مسیر زمان، در بستر زمان در حال حرکت و پیشرفت است، قطعاً کاروانسالار و راهبر این کاروان، انبیای الهی هستند. انبیای الهی، هم راه را نشان میدهند، هم قدرت تشخیص جهتیابی را در آحاد انسان و در افراد انسان تقویت میکنند. صرفاً راه نشان دادن نیست، [بلکه] قدرت و توانایی تشخیص را در آحاد بشر بالا میبرند؛ به تعبیر امیرالمؤمنین (علیه السّلام): لِیَستَأدوهُم میثاقَ فِطرَتِهِ وَ یُذَکِّروهُم مَنسِیَّ نِعمَتِهِ ... وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول.(۲) با مردم اینجور رفتار میکنند: فطرت را بیدار میکنند، نیروی خردورزی و اندیشه را فعّال میکنند، به کار میاندازند و بشر به این وسیله میتواند به طرف جلو حرکت کند. البتّه در طول زمان، در برهههایی افراد این کاروان، یعنی آحاد بشر، به حرف انبیا گوش کردند، راهی را که آنها نشان دادند رفتند و نتایجش را دیدند؛ در برهههایی هم بعکس، در مقابل انبیا ایستادند، به حرف آنها توجّه نکردند، هدایت آنها را نادیده گرفتند، آنجا هم تبعات و نتایج سوئش را مشاهده کردند؛ همین گونهگونیها در تاریخ بشر که گاهی بعضی هدایت شدهاند، بعضی هدایت نشدهاند، این عوارضِ حیاتِ تاریخِ بشر را به وجود آورده؛ یعنی جبههبندیها را، تعارضها را، حقوباطلها را، ایمانها را، کفرانها را به وجود آورده؛ تصویر کلّی تاریخِ بشر این است.
انبیا این هدایت و رعایت و کمک به بشر و این دعوت را هم با طرق مختلفی انجام دادند؛ قرآن همهی این طرق را در بخشهای مختلف بیان فرموده؛ حالا من چند موردش را مثلاً عرض بکنم. یک جا «وَ ما عَلَینا اِلَّا البَلاغُ المُبین»(۳) است. [میفرماید] پیغمبر وظیفهاش «رساندن» است؛ فقط همین؛ وَ ما عَلَینا؛ غیر از این چیز دیگری، وظیفهای ندارد؛ در یک شرایطی اینجوری [است]؛ امّا در یک شرایطی هم «ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله»؛(۴) باید مورد «اطاعت» قرار بگیرد؛ یعنی تشکیلات سیاسی درست کند، جامعه را حرکت بدهد و موظّفند گوش کنند، اطاعت کنند و مانند اینها. یک جا میفرماید: اُدعُ اِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَةِ وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وَ جادِلهُم بِالَّتی هِیَ اَحسَن؛(۵) شیوهی دعوت میشود این؛ یک جا هم میفرماید: «وَ کَاَیِّن مِن نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنوا لِما اَصابَهُم فی سَبیلِ اللَه»(۶) تا آخر. یک جا زبانِ خوش است، یک جا قدرت نظامی است؛ بسته به شرایط است. یا در یک جا میفرماید: فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللَهِ لِنتَ لَهُم وَلَو کُنتَ فَظّاً غَلیظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِک.(۷) تعبیر «غلظت» را در اینجا به کار میبرد: غَلیظَ القَلب؛ اگر اینجور بود، نمیتوانستی این حرکت را انجام بدهی. یک جا دیگر میفرماید: جاهِدِ الکُفّارَ وَ المُنافِقینَ وَ اغلُظ عَلَیهِم؛(۸) همان «غلظت» را توصیه میکند. بنابراین شیوهی دعوت یک جور نیست. شیوهی دعوت پیغمبران در شرایط مختلف، در زمانهای مختلف، در مکانهای مختلف تفاوت پیدا میکند. اینکه میگوییم عقل بشر را بالا ببرند، قدرت تشخیص را بالا ببرند، معنایش همین است که در هر زمانی ببینند چگونه میتوانند این دعوت را اشاعه بدهند، این دعوت را پیش ببرند.
خب اینهایی که عرض کردیم، توصیف است. در این کاروان عظیم تاریخ بشر گفتیم انبیا کاروانسالارند؛ در خلال سلسلهی این راهبران و قافلهسالاران، بدون تردید کاروانسالار حقیقی و نهایی و اصلی، وجود مقدّس حضرت محمّد مصطفیٰ (صلّی الله علیه و آله) است. به قول آن عارف بزرگ:
در این ره انبیا چون ساربانند
دلیل و رهنمای کاروانند
وز ایشان سیّد ما گشت سالار
هم او اوّل، هم او آخر در این کار(۹)
«اوّل» است، چون در مقدّمِ صفوفِ پیغمبرانِ الهی قرار دارد؛ «آخر» است، چون کاملترین و نهاییترین برنامهی الهی را به بشریّت عرضه میکند.
خب، روز میلاد پیغمبر طبعاً روز طلوع این خورشید است، روز رونمایی از این گوهر بیهمتای عالم وجود است؛ بنابراین روز بزرگی است، روز مهمّی است. ما نباید دستکم بگیریم روز میلاد پیغمبر را. خب باید درس بگیریم؛ صِرف توصیف و تمجید که کفایت نمیکند. درس پیغمبر، یک درس کامل و جامع و همهجانبه است که برای همهی زندگی است؛ هر بخشی از این، قابل تبیین و تشریح و توصیف فراوان است.
یکی از این درسهای زندگی پیغمبر و دعوت پیغمبر را ــ که شاید یکی از بزرگترین درسهای نبوی برای ما این است ــ من عرض میکنم و آن عبارت است از: امّتسازی؛ تشکیل «امّت اسلامی». آن مبارزات سیزدهسالهی مکّه منتهی شد به هجرت که پایهگذاری امّت اسلامی است. امّت اسلامی با هجرت کلید خورد، با سختیها و دشواریها و گرسنگیها و سختیهای اهل صُفّه(۱۰) و مردم مدینه ــ که مهاجرشان یک جور، انصارشان یک جور [سختی کشیدند] ــ ادامه پیدا کرد؛ با مجاهدتها، مبارزهها، فداکاریها امّت اسلامی تحکیم شد؛ با فداکاریهایی که در دوران حیات مبارک پیغمبر انجام گرفت و گذشتها و ایثارهایی که بعد از رحلت آن بزرگوار انجام گرفت، این امّت پایدار ماند. البتّه بهتر از آنکه اداره شد میتوانست اداره بشود لکن امّت اسلامی به عنوان یک امّت که بنای آن را پیغمبر اکرم در مدینه با جمعیّت محدود گذاشته بود، باقی ماند. ما امروز به این درس احتیاج داریم؛ ما امروز فاقد امّت اسلامی هستیم. کشورهای اسلامی زیادند، نزدیک دو میلیارد مسلمان در دنیا زندگی میکنند امّا عنوان «امّت» را نمیتوان بر این مجموعه گذاشت؛ چون هماهنگ نیستند، چون یکجهت نیستند.
امّت یعنی مجموعهی انسانهایی که در یک جهت، به سوی یک هدف، با یک انگیزه دارند حرکت میکنند؛ ما اینجور نیستیم، ما متفرّقیم. نتیجهی این تفرّق، سلطهی دشمنان اسلام است؛ نتیجهی این تفرّق این است که فلان کشور اسلامی احساس میکند اگر بخواهد خودش را نگه دارد، باید به آمریکا تکیه کند؛ اگر متفرّق نبودیم، این نیاز احساس نمیشد. ما میتوانستیم پشت در پشت هم، دست در دست هم از امکانات یکدیگر استفاده کنیم، به هم کمک کنیم، یک «واحد» را تشکیل بدهیم؛ این واحد از همهی قدرتهای امروز دنیا میتوانست قویتر باشد. کمااینکه یک روز اینجوری بود؛ با همهی اشکالات و ایرادهایی که در آن وضع وجود داشت، در عین حال چون یکی بودند، قدرت محسوب میشدند؛ ما امروز اینجور نیستیم. این بزرگترین درس امروز ما است؛ باید به هم نزدیک بشویم.
ما امروز نیازمند تشکیل امّت اسلامی هستیم؛ یعنی باید دنبال این برویم. چه کسی میتواند در این زمینه کمک کند؟ دولتها میتوانند تأثیر بگذارند؛ البتّه انگیزه در دولتها خیلی قوی نیست. آنهایی که میتوانند این انگیزه را قوی کنند، خواصّ دنیای اسلامند؛ یعنی همین شماها: سیاستمداران، علما، دانشمندان، دانشگاهیان، طبقات بانفوذ و صاحب فکر، شعرا، نویسندگان، تحلیلگران سیاسی و اجتماعی، اینها میتوانند اثر بگذارند. فرض بفرمایید اگر ده سال همهی مطبوعات دنیای اسلام بر روی اتّحاد مسلمین تکیه کنند، مقاله بنویسند، شاعر شعر بگوید، تحلیلگر تحلیل کند، استاد دانشگاه تبیین کند، عالِم دینی حکم کند، بلاشک در طول این ده سال وضعیّت بکلّی عوض خواهد شد؛ ملّتها که بیدار شدند، ملّتها که علاقهمند شدند، دولتها ناچار میشوند در آن جهت حرکت بکنند. خواص میتوانند این کار را انجام بدهند؛ این وظیفهی ما است.
البتّه این حرفی که بنده عرض میکنم ــ ایجاد این وحدت و تشکیل امّت اسلامی ــ دشمنانی دارد؛ دشمنان اسلام؛ روی «دشمنان اسلام» فکر کنید، تکیه کنید؛ دشمن فلان کشور، مهم نیست؛ کسانی هستند دشمن اسلامند، ولو به یک بخشی از مسلمین بظاهر خودشان را نزدیک میکنند برای اینکه یک بخش دیگر را نابود کنند امّا در واقع دشمن اسلامند؛ اینها نمیخواهند این امّت اسلامی تشکیل بشود؛ اینها نمیخواهند این اتّحاد به وجود بیاید؛ اینها گسلهای مذهبی درون دنیای اسلام را فعّال میکنند.
یکی از مشکلتراشترین گسلهای موجود بین جوامع، گسل اعتقادی و دینی است، مثل گسلهای زلزله. اگر چنانچه این گسل فعّال بشود، خیلی آسان نمیشود این گسل را خاموش کرد. جنگهای صلیبی دویست سال طول کشید و واقعاً صلیبی بود؛ واقعاً جنگ دینی بود و روی تعصّبات دینی این کار انجام گرفت. نمیگذارند، نمیخواهند بگذارند. باید بر خواست دشمن فائق آمد. اینکه امام بزرگوار ما از قبل از پیروزی انقلاب بر روی وحدت دنیای اسلام و وحدت شیعه و سنّی اینهمه تکیه کردهاند، به خاطر همین است؛ چون قدرت دنیای اسلام ناشی از اتّحاد است و دشمن عکس این را میخواهد و بعکس این عمل میکند و تلاش میکند. این درس امروز ما از حضرت است.
البتّه این را هم ما خودمان و مردم کشور خودمان توجّه داشته باشیم که اگر ما میخواهیم پیام ما، پیام وحدت ما، در دنیا صادقانه تلقّی بشود، باید بین خودمان این اتّحاد را ایجاد کنیم. اختلاف سلیقه و اختلاف نظر و اختلافات سیاسی و امثال اینها نباید در همدستی و همبازویی و همگامی ملّت و همدلی ملّت تأثیر بگذارد؛ دنبال اهداف حقیقی باید حرکت کنیم. اگر این اتّفاق افتاد، آن وقت دیگر دشمن نمیتواند به موجود لجنِ فاسدِ خبیثی مثل رژیم صهیونی این اجازه را بدهد که اینهمه جنایت را در این منطقه انجام بدهد. امروز ببینید رژیم صهیونی چه میکند! یعنی جنایتهایی که انجام میدهند بدون شرم، بدون پنهانکاری [است]؛ در غزّه یک جور، در کرانهی باختری یک جور، در لبنان یک جور، در سوریه یک جور؛ جنایت میکنند به معنای واقعی کلمه. طرفشان مرد جنگی نیست، طرفشان آحاد مردمند. در فلسطین به مردان جنگی نتوانستند ضربهای وارد کنند، خشم جاهلانه و خباثتآلود خود را سر بچّههای کوچک، سر بیماران بیمارستانها، سر مدارس فرزندان نورسیده خالی کردند. این به خاطر این است که ما از قدرت درونی خودمان استفاده نمیکنیم؛ باید استفاده کنیم. این قدرت درونی میتواند رژیم صهیونی را، این غدّهی سرطانی خبیث را از قلب جامعهی اسلامی یعنی فلسطین بردارد و ازاله کند و نفوذ و تسلّط و دخالت زورگویانهی آمریکا را در این منطقه از بین ببرد؛ [ما] میتوانیم.
امروز قدم اوّل و اوّلین کار در اتّحاد دنیای اسلام بر ضدّ این باند جنایتکار و باند تروری که بر فلسطین حکومت میکنند و قصف(۱۱) کردند سرزمین فلسطین را، این است که کشورهای اسلامی ارتباطات اقتصادیشان را بکلّی با این باند جنایتکار قطع کنند؛ این دیگر کمترین کاری است که میتوانند انجام بدهند؛ باید این کار انجام بگیرد. ارتباطات اقتصادی را از بین ببرند، ارتباطات سیاسی را تضعیف کنند، حملات مطبوعاتی، حملات رسانهای را تقویت کنند و صریحاً ابراز کنند و نشان بدهند که در کنار ملّت مظلوم فلسطین قرار دارند.
امیدواریم انشاءالله خدای متعال همهی ما را هدایت کند؛ دولتها را، ملّتها را، خواص را، مجموعههای فعّال را هدایت کند تا بتوانیم این وظیفه را انجام بدهیم.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
(۱ در ابتدای این دیدار، آقای دکتر مسعود پزشکیان (رئیسجمهور) مطالبی بیان کرد. |
2,311 | 1403/06/28 | بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره ملی شهدای استان مازندران | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=57777 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز! یاد عظمت جهاد مردم مازندران را در این محلّ ما و خانهی ما زنده کردید. واقعاً یکی از مناطق کشور که از لحاظ فداکاری و هزینهپردازیِ همهجانبه برای انقلاب شاخص و مجسّمند، بلاشک مردم مازندرانند. شاید هیچ شهری، هیچ روستایی از سرتاسر مازندران از شرق تا غرب نباشد که در آن، شهیدی یا جانبازی وجود نداشته باشد.
یک نکتهی شیرین و جالب در مورد فداکاری شهدای استان مازندران این است که این شهدا در همهی دورانِ مهمّ مبارزهی با ضدّانقلاب پراکندهاند؛ یعنی مخصوص جنگ تحمیلی یا دفاع مقدّس یا دفاع از حرم نیستند. از اوّل انقلاب که شما نگاه میکنید، اوّلین کسانی که آن روز رفتند با ضدّانقلاب در شرق استان مازندران مبارزه کردند، بچّههای همین شهرهای مازندران بودند؛ بعد، دیگران هم به اینها پیوستند. بعد، در آن قضیّهی جنگل(۲) و حماسهای که در سرتاسر مازندران و بخصوص آمل نشان داده شد که امام (رضوان الله علیه) در قبال این قضیّه موضع گرفتند و حرف زدند.(۳) بعد، در جنگ تحمیلی، در دفاع مقدّس، این تعبیر «لشکر ویژه» که ایشان گفتند، قابل تأمّل است؛ چرا «ویژه»؟ خب ما اینهمه لشکر داشتیم؛ «لشکر ویژه» یعنی چه؟ این «ویژه» برای این است که همهی شرایطی که در جنگ برای یک یگان نظامی پیش میآید، اگر برای این لشکر پیش بیاید، این آماده است. همان وقت هم که من رفتم در پادگانی که این آقای سردار قربانی(۴) درست کرده بود که به نظرم ایشان نصف مازندران را گرفته بود، یک بیابان را پادگان کرده بود! هر چه با ماشین میرفتیم، تمام نمیشد ــ یک جای بزرگی بود ــ همهچیز در این یگان بود؛ نیروی انسانی بود، تجربه بود، اسناد بود، اشخاص بود، اطّلاعات بود. بعد از دفاع مقدّس هم، در همهی میدانها، مردم مازندران حضور پیدا کردند و اگر چنانچه لازم بود جانبازی و فداکاری انجام بگیرد، انجام دادند؛ یعنی شهدای مازندران اینجوری هستند. تا رسید به دفاع از حرم و مسئلهی خانطومان و مانند اینها. این یک نکتهای است که تنوّع در شهدای مازندران، یکی از خصوصیّات برجستهی این حرکت در این استان است.
یک خصوصیّت دیگر این است که از سپاه و ارتش و نیروی انتظامی و مجموعههای گوناگون، همه در بین ستارگان فروزان شهدا، در بین سرداران و بزرگان، دیده میشوند: از ارتش، مثل نیاکی (رحمة الله علیه) یا مثل شیرودی یا بقیّهی اینهایی که بودند؛ از سپاه، برجستگانی مثل همین آقایانی که اسم آوردند و غیر از اینها؛ از بسیج، مردم عادّی و معمولی، مثلاً فرض بفرمایید یک بچّهی یازده دوازده ساله و امثال اینها؛ در تنوّع شهدا در این استان، انسان همهجور [افرادی را] مشاهده میکند. خب اینها خیلی اهمّیّت دارد. یاد این شهدا را باید گرامی داشت.
دو نکته را من میخواهم عرض بکنم: یکی دربارهی خود شهدا است، یکی دربارهی کاری است که شما در مورد شهدا میخواهید بکنید. خود شهدا، به نظر من، وجودشان یک گنج تمامنشدنی است؛ یعنی نسلهای پیدرپی که میآیند، همه منتفع میشوند اگر چنانچه مثلاً شرح حال شهید کشوری یا شیرودی یا مثلاً شهدای بزرگ دیگری را که در آنجا هستند، بدانند؛ مخصوص یک دوره نیست. بعد از شهادت شیرودی، من رفتم شیرود؛ یک روستای کوچکی است و یک مجموعهی کمی مردم در آنجا هستند. از یک روستایی یک جوانی مثل این آدم درمیآید، عملیّات قهرمانانهای انجام میدهد، به او ترفیع میدهند، بعد نامه مینویسد به فرمانده خودش که من خواهش میکنم این ترفیع را از من بگیرید، من برای اینها نیامدم میدان جنگ؛ من برای خاطر حرف امام آمدم، برای خاطر وظیفه آمدم، برای خاطر اسلام آمدم. اینها بهزبان آسان است؛ کدامِ ماها آماده هستیم براحتی از نام و نشان و عنوان و مقام و مانند اینها بگذریم؟ از منِ عمامهبهسر تا دیگران. این یک جوان است ــ شیرودی یک پسر جوانی بود دیگر؛ یک جوانی بود، مال یک روستای مازندران ــ که به این حد از معرفت و یقین و اخلاص میرسد که اینجور فداکاری میکند، اینجور حرف میزند. برای یک ارتشی، شش ماه هم که ترفیع میدهند مهم است؛ [به خاطر] فلان کاری که شما کردید، این شش ماه ترفیع! این مهم است. آن وقت، یک نفر را دو درجه، سه درجه به خاطر کار بزرگی که انجام داده بیاورند بالا ــ این ترفیعی که به آن شهید داده بودند، دو سه درجه بود ــ بگوید نمیخواهم! اینها خیلی مهم است.
امروز من و شما از اینها استفاده میکنیم، فردا نوههای ما از اینها استفاده میکنند و در دورهی بعد، جوانهای بعد اگر مطّلع بشوند، استفاده میکنند؛ یعنی این گنج تمام نمیشود. همینطور دیگرانی که بودند، شهدای بزرگی که ما داشتیم، در مازندران و غیر مازندران؛ شهدا کلّاً یک گنج تمامنشدنی هستند. حالات اینها و خصوصیّات اینها مورد تدقیق قرار بگیرد، نکاتش استخراج بشود، بعد آن وقت نوبت به آن نکتهی دوّم میرسد که حالا به شما عرض میکنم.
شما باید روی نکات قابل استخراج از زندگی شهدا کار کنید؛ این مهم است. البتّه این کارهایی که ایشان ذکر کردند، کارهای خوبی است، کارهای لازمی است: فرشی با عکس شهید درست کنند به خانوادهاش بدهند یا خیابانی را به نام شهید بگذارند؛ امّا شما چهارده هزار و پانصد خیابان که ندارید؛ چه کار میخواهید بکنید؟
هر کدام از این شهدا یک ماجرایی دارند. اینکه در زبانها رایج میشود که «دنیا کوچک است»، از آن حرفهای غلط است؛ دنیا خیلی بزرگ است؛ چون در دنیا هشت میلیارد انسان هستند که هر انسانی یک عالمی دارد برای خودش، یک ماجرایی دارد برای خودش، یک فکری دارد، یک هدفی دارد؛ همه [دارند]. شما پهلوی هر کسی بنشینید و شرح حالش را برایتان بگوید، آرزوهایش را برایتان بگوید، یک دنیا است. در هر زندگیای نکاتی وجود خواهد داشت و این [کسی] که شهید شده و این مقام شهادت را به دست آورده و فداکاری کرده، آن نکاتش قابل ارائه است. اینها را باید استخراج کنید، باید ارائه کنید تا بماند. حالا البتّه کتاب یکی از راههایش است؛ کتابهای خوب.
توصیهی من این است: وقتی شما میخواهید آمار بدهید، یا با خودتان محاسبه کنید که ما این کارها را کردهایم، یا به امثال بنده ارائه بدهید که ما این کارها را کردهایم، بیش از آنکه روی شمارگان کتاب حساب میکنید، روی شمارگان خواننده حساب کنید که چقدر این را خواندهاند؛ چه تعدادی این کتاب را نگاه کردهاند، مطالعه کردهاند؛ چه تعدادی از این کتاب یادداشت برداشتهاند؛ اینها راه دارد؛ باید راهش را پیدا کنید. وقتی شما یک کتابی در شرح حال فلان شهید چاپ میکنید، [ببینید که] چه جوری میشود این را به دست بیشترین تعداد ممکنِ از [خوانندگان]، بخصوص جوانها و نوجوانها برسانید؛ بعد نظر آنها را نسبت به این کتاب به دست بیاورید؛ بعد با آنها رابطه برقرار کنید و آن نکاتی را که از زندگی این شخصیّت در این کتاب مورد نظرتان بوده، به ذهن او منتقل کنید؛ کار اساسی برای شما اینها است.
البتّه این کار با کتاب انجام میگیرد، با فیلم و سریال این کار انجام میگیرد، با نقّاشی این کار انجام میگیرد، با مجسّمهسازی این کار انجام میگیرد، با داستانپردازی این کار انجام میگیرد؛ این کارها را باید بکنید، این کارها باید انجام بگیرد، اینها باید بشود.
با [تشکیل] اجتماعات گوناگون به نام شهیدان؛ فرض بفرمایید شما یک محلّی را ــ حالا لازم هم نیست که یک ساختمان مفصّلی مثلاً بگذارید؛ مِنباب مثال یک مسجدی را، الحمدلله شما مسجد و امامزاده هم که کم ندارید ــ یک مسجدی، یک امامزادهای را در نظر بگیرید، این هفته اجتماعی در این مسجد تشکیل میشود به نام فلان شهید؛ یک شهید مشخّصی؛ هر کس میآید، راجع به آن شهید میشنود یا میگوید یا چیزی میبیند. هفتهی بعد همین اجتماع در اینجا تشکیل میشود برای یک شهید دیگر؛ [آن وقت] این دیگر تمامشدنی نیست، این تمام نمیشود. ممکن است شما یک محل را، یک نقطه را برای این کار در نظر بگیرید، ممکن است اگر مقتضی شد ده نقطه را؛ چون مازندران یک استان طویلی است؛ یعنی طولش بیشتر از عرضش است؛ در شرق مازندران، در وسط مازندران، در غرب مازندران، در خود گلستان ــ گلستان هم به یک معنا مشمول همین مطالب و حرفها است ــ [جلسه] داشته باشید. یعنی این معرّفی کردن «خصوصیّات مهمّ شهدا»، اساس کار شما است که بایستی آن را انجام بدهید؛ وَالّا خب عکس در طاقچهی اتاق هست و بعد هم بتدریج عادّی میشود و از یاد میرود.
باید یاد شهدا را زنده نگه دارید، باید تر و تازه نگه دارید. اینکه امام (رضوان الله علیه) ــ که واقعاً آن چشم بصیرت آن مرد، انسان را همیشه به تعجّب وادار میکند؛ هیچکس دیگری را من سراغ ندارم که اینجور در همهی موضوعاتِ مورد ابتلا با یک بصیرتی نگاه کند ــ گفت: «اسلام را محرّم و صفر زنده نگه داشتند، عاشورا زنده نگه داشته»؛(۵) چرا؟ چون عاشورا قابل مُردن نیست، قابل نابود شدن نیست، شهید است دیگر، آن هم آن شهید و آن شهدا؛ این زنده است؛ تا مادامی که زنده است تراوش میکند ــ موجود زنده اینجور است دیگر؛ حرکت دارد، کار دارد، تراوش دارد ــ و نگه میدارد و نگه داشته اسلام را، نگه داشته تشیّع را، نگه داشته ولایتِ امیرالمؤمنین را.
بحمدالله زمینه هم در مازندران برای این کارها آماده است؛ یعنی مردم مازندران واقعاً برای راه صلاح آمادهاند. آن مقداری که در شمال کشور ــ چه مازندران، چه گیلان ــ در زمان حکومت طاغوت سرمایهگذاری شد برای دینزدایی، در کمتر جایی از کشور شد. آن وقت شما ببینید همین مردم بعد از انقلاب ــ چه در گیلان، چه در مازندران ــ برای اسلام چه کردند؛ این نشاندهندهی زمینه است دیگر. اسلام در مازندران با جنگ و شمشیر وارد نشد؛ زمان خلفایی که آمدند ایران را فتح کردند و نعمت اسلام را برای ایران آوردند، خب با لشکر[کشی] بود دیگر؛ این لشکرها از این ارتفاعات نمیتوانستند عبور کنند؛ مازندران آن پشت ماند و نتوانستند، دستشان به مازندران نرسید. تا اینکه فرزندان ائمّه در حال تقیّه، با شکم گرسنه، با بدن برهنه، فراری، از این کوهها پیاده عبور کردند و خودشان را رساندند به مازندران، و اینها توانستند مردم مازندران را مسلمان کنند؛ لذا مازندرانِ مسلمان، از اوّل شیعه متولّد شد. چون آن کسانی که رفتند آنجا را مسلمان کردند، فرزندان ائمّه بودند؛ آن هم با چه زحمتی! [اگر] در تاریخ نگاه کنید، [میبینید که] با چه زحمتی از این کوهها رفتهاند؛ امامزادهی بزرگِ باارزشِ عبدِ صالحِ الهی، خودش و همسرش یک لباس نماز دارند، وقت نماز این میگیرد نماز میخواند، بعد میدهد لباس را به او که او نماز بخواند؛ اینها اینجوری با پنجهی دست و با پای برهنه توانستند از این کوهها بالا بروند و عبور کنند و برسند به مازندران. مازندران اینجوری به دست اسلام افتاد؛ لذا بود که وقتی که در یمن حکومت علویها میخواست تشکیل بشود، آمدند از مازندران نیرو بردند؛ این ائمّهی یمن که هزار سال آنجا حکومت کردند، آن مبدأشان در واقع به دست مازندرانیها بود؛ از اینجا مردانِ جوانِ مازندران رفتند به یمن و جنگیدند، برای اینکه اسلام را، تشیّع را در آنجا پایدار کنند.
خداوند انشاءالله به شماها توفیق بدهد تا بتوانید این کار بزرگ را به سرانجام برسانید. سلام بنده را هم در سخنرانیهایتان به مردم عزیز مازندران برسانید.
والسّلام علیکم و رحمة الله
|
2,312 | 1403/06/27 | بیانات در دیدار اعضای کاروانهای اعزامی ایران به بازیهای المپیک و پارالمپیک ۲۰۲۴ پاریس | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=57558 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوشحالم از اینکه یک بار دیگر این توفیق را پیدا کردم که با یک مجموعهای از عزیزترین فرزندان این کشور ملاقات کنم. جوانهای عزیز ورزشکار ما که مایهی افتخار هستند، جدّاً و بلاشک، برای کشور ایران اسباب عزّت و سربلندی محسوب میشوند.
امسال، در بازیهای المپیک و پارالمپیک، انسان یک درخشش ویژهای مشاهده کرد. البتّه دنبال کردن جزئیّات در کار ورزش و خبرها برای من میسّر نیست، امّا اجمالاً در جریان قضایا قرار میگیرم، تا آنجا که وقت باشد میبینم و یا میشنوم. امسال بسیار برجسته بود، بسیار خوب بود. شماها ملّت را شاد کردید و احساس افتخار در ملّت ایران به وجود آوردید. من صمیمانه تشکّر میکنم از همهی مدالآوران، از همهی ورزشکاران، از همهی مربّیان، از همهی دستاندرکاران، از وزارت ورزش، از کمیتهی المپیک، از رؤسای فدراسیونها و دیگر دستاندرکارانی که هستند؛ از همهی اینها صمیمانه متشکّرم. کار ورزش را جدّی گرفتید؛ درستش هم همین است، باید جدّی گرفت. به ورزش به عنوان یک کار نمایشی نباید نگاه کرد؛ یک کار جدّی است. آقای دنیامالی، وزیر محترم، اینجا خیلی خوب و جامع صحبت کردند؛ ابعاد مختلف تأثیر ورزش، در صحبتهای ایشان ذکر شد: تأثیر اجتماعی دارد، تأثیر روانی دارد، تأثیر دیپلماسی دارد و یک عمل مهم و اساسی در دیپلماسی عمومی است؛ تأثیرات گوناگونی دارد و مجموعاً کشور را بالا میبرد؛ لذا باید مسئلهی ورزش را جدّی گرفت.
خب، مطالب گفته شد؛ من چند نکته را عرض میکنم. یک نکته این است که در ورزشهای بینالمللی و آوردگاههای جهانی در ورزش، فقط قدرت بدنی و مهارت ورزشی نیست که نشان داده میشود، [بلکه] قدرت روحی و اعتماد به نفْس ملّت ایران هم به رخ بدخواهان کشیده میشود؛ این خیلی مهم است. اینکه این دختر عزیز ما(۲) مثلاً مدال خودش را اهدا میکند به بچّههای غزّه یا فلسطین، این در دنیا خیلی پُرمعنا است. یا اینکه اسم کاروان را مثلاً میگذارند «خادمالرّضا»، خیلی معنا در این هست. حفظ حجاب این خانمهای ورزشکار، یا اینکه ورزشکار ما و قهرمان ما با زن بیگانه وقتی که میخواهد جایزهاش را اهدا کند، دست نمیدهد، این خیلی پُرمعنا است.
این نشاندهندهی اعتماد به نفْس است؛ این نشاندهندهی آن است که ایرانی هویّت خودش را ارج مینهد، برای هویّت خودش ارزش قائل است؛ هویّت ملّی و هویّت اعتقادی و اسلامی؛ این در امسال کاملاً بُروز و ظهور داشت؛ این، نشان داده شد. پرچم فلسطین را نشان دادند. ورزشکار ما(۳) میآید با رفقایش پرچم فلسطین را نگه میدارند، به قول شماها عکس سلفی میگیرد؛ اینها خیلی باارزش است، این خیلی بااهمّیّت است. من به هیچ وجه از این چیزها آسان عبور نمیکنم؛ من روی تکتک اینها تکیه میکنم و در ذهن خودم و در زبان خودم یکایکِ این کارها را برای مردم معنا میکنم. بنابراین یک نکته این است که شما در میدان ورزش، علاوه بر قدرت بدنی، علاوه بر مهارت ورزشی و تواناییهای جسمی، یک توانایی معنوی را هم نشان دادید، هویّت را هم ارائه کردید. این را قدر بدانیم و ارج بگذاریم؛ این یک نکته.
یک نکته این است که حالا این هویّت ایرانی چیست؛ این مهم است. «تحریف»، یکی از ابزارهای رایج دنیا در گذشته و امروز و لابد در آینده است. یک ملّت را تحریف میکنند؛ حقیقت عقیدهی او و ته دل او را جور دیگری به دنیا منعکس میکنند؛ راه مقابلهاش چیست؟ خب فرض کنید یک کتاب بنویسیم در قبال آن کسانی که میخواهند تبلیغ کنند که ایرانی احساسات مذهبیاش ضعیف شده؛ کتاب را مگر چند نفر میخوانند؟ چه تعداد میبینند؟ چه تعداد میفهمند؟ امّا شما در مقابل چشم میلیونها انسان، شاید صدها میلیون که دارند عرصهی المپیک را تماشا میکنند، با بوسیدن قرآن، با سجده کردن روی زمین، با تشکّر کردن از خدا این حقیقت را منعکس میکنید؛ این هویّت را شما منعکس میکنید. هویّت ملّت ایران، اعتماد به نفْس است، میل به عظمت ملّی برای کشور خودش است؛ هویّت ملّت ایران پایبندی به عقاید دینی است، پایبندی به اسلام است، پایبندی به اهلبیت است. نام مقدّس ائمّه (علیهم السّلام) و مقدّسات مذهبی در ارائهی شما در المپیک چشمنواز است. این هم نکتهی بعد که بنابراین نکتهی دوّم این شد که شما هویّت ملّت ایران را مشخّص میکنید که چیست؛ هم هویّت دینی را، هم هویّت سیاسی را. این پشتیبانی شما از فلسطین یکی از کارهای مهم است.
یک نکتهی دیگر این است که ورزشکاران ما نشان دادند که وقتی در میدانهای جهانی حضور پیدا میکنند، یک مسئولیّت ملّی و فراملّی را بر دوش خودشان احساس میکنند؛ این خیلی مهم است. رفتار متین شما، حرکات سنجیده و عقلانیّت حاکم بر حرکات شماها نشاندهندهی این است که ورزشکار ما احساس میکند که در این میدان ــ میدان بینالمللی ــ یک مسئولیّت مضاعفی دارد، یک مسئولیّت ملّی بر دوشش هست، غیر از مسئولیّتهای عادّی؛ این هم خیلی چیز ارزشمندی است؛ و به نظر من آنچه شما ورزشکارهای عزیزمان، قهرمانهای عزیزمان در این زمینه نشان دادید، بسیار باارزش است.
یک نکتهی دیگر در مورد ورزشکارانی که از لحاظ جسمی مشکلاتی دارند، امیدآفرینی است؛ این جوانی که روی ویلچر این توانایی را پیدا میکند که در مقابل چشم صدها میلیون مردم، یک افتخار قدرت جسمانی را نشان بدهد، این امید ایجاد میکند؛ بعضی هستند که با اندکحادثهای در جسمشان دچار نومیدی میشوند، شما اینها را امیدوار میکنید؛ این خیلی باارزش است. این هم یک نکته است. بنده از همهی این عزیزان تشکر میکنم.
یک چیز دیگری که امسال در بازیهای المپیک محسوس بود، این سیاستهای دوگانهی کشورهای حاکم بر مسائل ورزش بینالمللی است؛ واقعاً نشان دادند که سیاستهای دوگانه و مغرضانه بر رفتار اینها حاکم است. فلان دولت را، فلان کشور را به خاطر اینکه فلان جا جنگ راه انداخته محروم میکنند، امّا رژیم صهیونیستی را که هزاران کودک را به قتل رسانده، در طول حدود یک سال، بیش از ۴۱ هزار نفر را به قتل رسانده، از بازیها محروم نمیکنند! خب این سیاست دوگانه است، این مغرضانه است؛ این همان حرفی است که ما همیشه میگوییم و بعضیها حمل میکنند بر مبالغه؛ مبالغه نیست. میگویند «ورزش سیاسی نیست»، در حالی که اینها بیشترین غرض سیاسی را در ورزش اِعمال میکنند و نشان میدهند. این هم این مسئله.
توصیهی من به شما ورزشکارها این است که این افتخارات را در بیرون از میدان ورزش هم حفظ کنید؛ یعنی احترام به دین، احترام به اخلاق، احترام به مسئولیّتهای دینی و اخلاقی و سیاسی و اجتماعی را که در میدان، جلوی چشم دنیا به رخ همه میکشید، در بیرون از میدان هم حفظ کنید. شماها شاخصید، جوانها به شما نگاه میکنند؛ رفتار شما برای بسیاری میتواند الگو باشد. رعایتهای دینی، رعایتهای سیاسی، رعایتهای اخلاقی، رعایتهای اجتماعی را در بیرون میدان ورزش، در درون زندگی معمولی، در خیابان که راه میروید، در محیط کار که کار میکنید، رعایت بکنید و از سوی خدای متعال انشاءالله ثواب مضاعف ببرید.
چند مسئولیّت در مورد دولت هست که خوشبختانه وزیر محترم اینها را ذکر کردند، من هم یادداشت کردم که بگویم: یکی، مسئلهی استعدادیابی است؛ از دوران نوجوانی در دبیرستان، و بعضی از رشتهها در دبستان بایستی استعدادیابی بشود و بچّههای ما، جوانهای ما که در رشتههای مختلف ورزشی استعداد دارند، آماده بشوند؛ خودشان را برای این سرآمد شدن آماده کنند.
یک نکتهی دیگر توجّه ویژه به رشتههای پُرمدال و همچنین رشتههایی است که ما به صورت ملّی و تاریخی در آنها سرآمدیم؛ فرض کنید مثلاً کشتی. حالا من قبلاً راجع به ورزشهای ویژهی ایرانی تذکّر دادهام(۴) که آقای وزیر هم گفتند؛ مثلاً همین ورزش زورخانهای؛ اگر شما بتوانید در میدانهای بینالمللی، ورزشهای آسیایی، میدانهای ورزشهای المپیک، یک جایی باز کنید و بتوانید گود ایرانی را نشان بدهید، همین ورزش زورخانهای را نشان بدهید، هم زیبا است، هم پُرمعنا است، هم یک نظم ویژهای دارد که با نظم حاکم بر ورزشهای امروز در دنیا که غالباً منشأش غربی است ــ البتّه غالباً، نه همه ــ [متفاوت است؛] این یک نظم دیگری دارد، یک شکل دیگری دارد، یک نظام دیگری بر آن حاکم است؛ این را نشان بدهید در دنیا. یا چوگان که گفته شد و بنده هم قبلاً گفتهام.(۵)
یک مطلب و توصیهی دیگر به مسئولین دولتی، عدم غفلت از آن ورزشکاری است که به خاطر آرمان ملّی خودش یا آرمان مذهبی خودش هزینه پرداخت میکند. ورزشکار ما با طرف صهیونیست مسابقه نمیدهد، با او بازی نمیکند و به خاطر این، هزینه پرداخت میکند؛ ما نباید غفلت کنیم از حال این ورزشکار. این به نظر من یکی از وظایف مهمّ مسئولین ورزشی است.
یک توصیهی دیگر، مسئلهی معیشت ورزشکارها است ــ همین که حالا این ورزشکار عزیزمان، این جوان هم،(۶) اینجا مطرح کردند ــ مسئلهی معیشتشان، مسئلهی اشتغالشان، نیازهای ورزشیشان که توجّه به اینها در حدّ توان دولت لازم است. خب آقای وزیر وعدههای زیادی دادند؛ انشاءالله که بتوانند این وعدهها را هم بهوقت عمل بکنند.
یک نکتهی دیگر توجّه به ورزش همگانی است که مورد غفلت قرار نگیرد؛ البتّه بنده طرفدار توجّه کامل به ورزش حرفهای و ورزش قهرمانی هستم و بارها هم گفتهام، امّا این ما را از ورزش همگانی غافل نکند. مردم باید همه ورزش کنند؛ این امروز در کشور ما وجود ندارد. خیلی از جوانها، بسیاری از جوانها ورزش نمیکنند. جوانها هم باید ورزش کنند، میانسالها هم باید ورزش کنند، پیرها هم باید ورزش کنند؛ هر کسی بر حسب وضع خودش و توانایی خودش ورزشی دارد؛ باید همه ورزش کنند. این ورزش همگانی بسیاری از هزینههای کشور را کم میکند؛ نهفقط هزینههای جسمی مثل سلامت و مانند اینها، هزینههای اخلاقی را هم کم میکند.
آخرین نکته هم ــ که قبلاً هم من به این توجّه دادهام و بحث کردهام(۷) ــ حمایت از مربّیان ایرانی است. امروز در تعدادی از کشورها مربّیان ایرانی استخدام شدهاند، مشغول کارند، [ولی] ما خودمان از مربّیان ایرانی کمتر استفاده میکنیم و دنبال مربّیان خارجی هستیم. مربّی ایرانی، ایرانی است و بیشتر با حال و هوای کشور آشنا است.
امیدواریم انشاءالله که خدای متعال، هم به شما ورزشکارها، هم به مسئولین محترم ورزش در بخشهای مختلف توفیق بدهد تا بتوانید کارها را به بهترین وجهی پیش ببرید. بنده هم خوشحالم از اینکه بحمدالله ورزش رو به پیشرفت است و این پیشرفت باید انشاءالله ادامه پیدا کند.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
|
2,313 | 1403/06/26 | بیانات در دیدار جمعی از علما و بزرگان اهل سنت کشور | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=57542 |
[دریافت PDF]
به مناسبت آغاز هفتهی وحدت(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین.
برای من خیلی جالب و شیرین و زیبا است این اجتماعی که امروز به برکت نام مقدّس نبیّ اکرم در اینجا تشکیل شده. در گذشته، گاهی اجتماعاتی با برادران علمای اهل سنّت داشتیم ــ بخصوص علمای بلوچ که من سابقهی زیادی با این آقایان دارم ــ لکن مدّتی بود چنین جمعی را ما زیارت نکرده بودیم؛ امروز الحمدلله اینجا تشریف دارید. با بعضی از این آقایان مثل آقای مولوی عبدالرّحمان، مولوی ساداتی، آقای ملّاقادر ــ که [البتّه] ایشان در جلسه نیستند ــ و آقای مولوی عبدالصّمد، ما از قدیم ارتباط و دوستی داریم؛ بعضی از زمان تبعید در ایرانشهر، بعضی از اوایل انقلاب. الحمدلله جمع حاضر یک گل سرسبدی از مجموعهی عناصر اهل سنّت کشور ما هستند. بیاناتی هم که کردید، بیانات بسیار خوب و درستی بود و خداوند انشاءالله به ما کمک کند که همه بتوانیم در راه اهداف عالی اسلام حرکت کنیم.
مسئلهی اساسی بنده، مسئلهی «امّت اسلامی» است. من سالها است که بر روی واژهی «امّت اسلامی»، بالخصوص متعمّداً تکیه میکنم تا ما فراموش نکنیم که یک امّتیم. بله، بعضی ایرانی هستیم، بعضی عراقی هستیم، بعضی شامی هستیم و غیرذلک، لکن این مرزها حقیقت «امّت اسلامی» را تغییر نمیدهد. همهی سعی دشمنان اسلام این بوده است که ما را نسبت به هویّت واحدهای که اسمش «امّت اسلامی» است بیتفاوت کنند. این نمیشود که من خودم را مسلمان بدانم امّا از رنجی که یک مسلمان در میانمار یا در غزّه یا در هند یا در فلان جا میکشد، خودم را غافل بدانم؛ این امکان ندارد؛ این، خلاف تعالیم اسلامی و اصول اسلامی است. ممکن است شما، بشخصک،(۲) نتوانید یک کاری برای کمک به او انجام بدهید، امّا همدلی و همدردی یک حقیقتی است؛ این بایست وجود داشته باشد.
بنده بیشتر تلاشم و همّتم در زمینهی مسائل شیعه و سنّی و این مسائلی که وجود دارد در کشور، ناظر به این جهت است که ما عنوان «امّت اسلامی» را فراموش نکنیم. من خواهش میکنم آقایان در نمازهای جمعه، در اجتماعات بزرگی که در ارتباط با عناصر برجسته و زبدهی اهل سنّت در بخشهای مختلف تشکیل میشود، این عنوان «امّت اسلامی» را تکرار کنید. کاری کنید که ما به هوش بیاییم، بفهمیم که علاوهی بر صفت ایرانی بودن، یک صفت بالاتر و مهمتری داریم و آن، مسلمان بودن و عضو امّت اسلامی بودن است؛ این یک نکتهی اصلی است.
نکتهی دوّم، این است که همین اجتماع چند ده نفرهی ما که اینجا نشستهایم، قطعاً در دنیا دشمنانی را به عکسالعمل وادار میکند؛ نفْسِ همین نشستن ما دُور هم، یک عدّهای را به عکسالعمل وادار میکند. نمیخواهند این اتّفاق بیفتد، نمیخواهند اختلاف مذهبی وجود نداشته باشد. البتّه در این زمینه انگلیسها صاحب تجربهی بیشتری هستند، آمریکاییها هم اخیراً از آنها یاد گرفتهاند. ما باید بدانیم که عوامل مؤثّر فکری، تبلیغی، رسانهای، اقتصادی دارند کار میکنند برای جدا کردن شیعه و سنّی در داخل کشور ما و در همهجای دیگر. در کشور ما از بعد از پیروزی انقلاب این فعّالیّت بیشتر شد؛ چندین برابر قبل از انقلاب. قبل از انقلاب دشمنان در داخل کشور کمتر در این زمینه فعّالیّت میکردند؛ بعد از انقلاب انگیزه پیدا کردند برای اینکه یک مایهی اختلافی را تشدید کنند، به وجود بیاورند، و بهتر از همهچیز هم از نظر آنها اختلاف مذهبی بود؛ که یک عدّهای را از این طرف وادار کنند که لَجِ آن طرف را دربیاورد، اهانت کند، بدگویی کند، و یک عدّهای را از آن طرف وادار کنند که نسبت به این طرف همان کار را انجام بدهد. این مخالفت وجود دارد؛ حالا که این مخالفت وجود دارد، علاجش این است که ما بر روی «وحدت» تکیه کنیم.
وحدت همانطور که ایشان اشاره کردند یک تاکتیک نیست، وحدت یک اصلی از اصول اسلام است، وحدت یک امر قرآنی است. اینکه میفرماید «وَ اعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعاً وَ لاتَفَرَّقوا»،(۳) خیلی مهم است؛ یعنی در اعتصامِ به حبلالله هم که مهمترین کارها است، اجتمعوا؛ [یعنی] اتّفاق حتّی در اعتصام به حبلالله که مظهرش مثلاً حج است، مظهرش نماز جمعه است؛ یعنی اجتماع حتّی در اعتصام به حبلالله مورد نظر قرآن و شریعت اسلامی است؛ این خیلی به نظر مهم است. یا در این آیات سورهی حجرات «وَ اِن طائِفَتانِ مِنَ المُؤمِنینَ اقتَتَلوا فَاَصلِحوا بَینَهُما فَاِن بَغَت اِحداهُما عَلَى الاُخرى فَقاتِلُوا الَّتی تَبغی حَتّىٰ تَفیءَ اِلىٰ اَمرِ الله»؛(۴) یعنی مسئلهی اتّفاق و اتّحاد اینقدر مهم است که اگر کسی بَغی کرد، باید با او مقاتله کرد، با آن مسلمان باید مقاتله کرد برای اینکه او را به وحدت برگردانیم؛ اینقدر وحدت مهم است! اینها را نمیشود نادیده گرفت. بعد هم که «اِنَّمَا المُؤمِنونَ اِخوَةٌ فَاَصلِحوا بَینَ اَخَوَیکُم»؛(۵) یعنی مسئلهی وحدت یک اصل قرآنی است و ما نباید از آن غفلت کنیم.
یک عدّهای وحدت را مخدوش میکنند؛ بعضی دانسته، بعضی ندانسته. عوام از طرفین، ندانسته این کار را میکنند؛ خواص، خیلیشان دانسته این کار را میکنند؛ باید با اینها مقابله کرد. نمیفهمند؛ ضرر اختلاف مذهبی را برای دنیای اسلام، برای خود اسلام، برای امّت اسلامی، برای یکایک ملّتهای مسلمان درک نمیکنند؛ انسان تعجّب میکند که چطور این معنا را متوجّه نمیشوند. جریان مخالف را تحریک میکنند؛ شما میبینید یک جریان تکفیر پیدا میشود، عالِم شیعه را هم میزند، شیخالاسلام(۶) سنندج را هم میزند، مولوی حسینبُرِ(۷) بلوچستان را هم میزند؛ برایش فرقی نمیکند، برایش شیعه و سنّی تفاوتی ندارد؛ با هر کسی که انگیزهی وحدت در او هست، دشمنی میکند. خب، این دشمن است؛ از این معنا نمیشود اغماض کرد.
البتّه من خدا را واقعاً شاکرم که بحمدالله در سطح کشور، جامعهی اهل سنّت علیرغم وجود اینهمه توطئه و انگیزههای خصمانهای که وجود داشت، مقابله کردند، مبارزه کردند. ایشان اشاره کردند، ما از اهل سنّت ــ چه در دفاع مقدّس، چه در جاهای دیگر ــ پانزده هزار شهید داشتهایم؛ در جاهای مختلف، علمای شهید [داشتیم]؛ چقدر از علمای اهل سنّت در راه حق، در راه انقلاب به شهادت رسیدند. هدف ما عزّت امّت اسلامی است؛ عزّت امّت اسلامی هم جز با اتّفاق و اتّحاد به دست نمیآید؛ باید همه در این زمینه تلاش کنیم.
امروز به نظر من یکی از واجبات قطعی، حمایت از مظلومان غزّه و فلسطین است؛ این قطعاً یکی از واجباتی است که خدای متعال سؤال خواهد کرد از ما در قیامت، اگر چنانچه به این واجب عمل نکنیم. هر کس هر جور میتواند؛ یکی میتواند پول بدهد، یکی میتواند سلاح بدهد، یکی میتواند کمک سیاسی بکند، یکی میتواند تبلیغ کند، در منبر، در نماز جمعه مطلب را بیان کند؛ اگر چنانچه ما از این تکلیف سرپیچی کنیم، قطعاً مسئول خواهیم بود. امیدواریم انشاءالله خدای متعال امّت اسلامی را سربلند کند.
من خیلی متشکّرم از شما برادران عزیز که امروز اینجا تشریف آوردید و همچنین از آقای محمّدیان(۸) و دوستانشان که این جلسه را ترتیب دادند و این توفیق را برای من فراهم کردند که شما را اینجا زیارت کنم.
خدا انشاءالله امّت اسلامی را سربلند کند؛ خدا انشاءالله دلهای برادران مسلمان از فرقههای مختلف و مذاهب مختلف را روزبهروز به هم نزدیکتر کند؛ مشترکات را به نظرشان بزرگ کند. ما اینقدر مشترکات داریم، این مشترکات را نمیبینیم؛ غالباً روی موارد افتراق تکیه میکنیم. خداوند انشاءالله کمک کند که بتوانیم این مسائل را عمل کنیم.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
(۱ در ابتدای این دیدار، مولوی عبدالرّحمان چابهاری (از علمای اهل سنّت سیستانوبلوچستان و امامجمعهی چابهار)، مولوی عبدالرّحیم خطیبی (از علمای اهل سنّت هرمزگان و امامجمعهی قشم) و ماموستا عبدالسّلام امامی (از علمای اهل سنّت آذربایجان غربی و امامجمعهی مهاباد) مطالبی بیان کردند.
(۲ به خودیِ خود، شخصاً
(۳ سورهی آلعمران، بخشی از آیهی ۱۰۳؛ «و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید ...»
(۴ سورهی حجرات، بخشی از آیهی ۹؛ «و اگر دو طایفه از مؤمنان با هم بجنگند، میان آن دو را اصلاح دهید، و اگر [باز] یکى از آن دو بر دیگرى تعدّى کرد، با آن [طایفهاى] که تعدّى مىکند بجنگید تا به فرمان خدا بازگردد ...»
(۵ سورهی حجرات، بخشی از آیهی ۱۰؛ «در حقیقت مؤمنان با هم برادرند، پس میان برادرانتان را سازش دهید و از خدا پروا بدارید ...»
(۶ ماموستا محمّد شیخالاسلام در تاریخ بیستوششم شهریور سال ۱۳۸۸ در مقابل مسجد سیّدقطب سنندج مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.
(۷ مولوی فیضمحمّد حسینبُر، در بیستودوّم اردیبهشت سال ۱۳۶۰ مورد سوء قصد قرار گرفت و بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.
(۸ حجّتالاسلام محمّد محمّدیان (معاون ارتباطات حوزوی دفتر رهبر معظّم انقلاب)
|
2,314 | 1403/06/06 | بیانات در نخستین دیدار هیئت دولت چهاردهم | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=57426 |
به مناسبت هفتهی دولت و سالگرد شهادت شهیدان رجائی و باهنر(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
اوّلاً ایّام اربعین را با همهی وجود، با همهی دل، تمجید و تکریم میکنیم و حرکتِ اربعینیِ مردم را، با استمداد از لطف خدای متعال، شکرگزاری میکنیم.
هفتهی دولت را به شما برادران و خواهران عزیز تبریک میگوییم و امیدواریم که انشاءالله این هفته برای همهی سالهای طولانیِ مسئولیّتِ شما هفتهی امید و مژده و گزارشهای شادیبخش باشد.
یاد شهیدان عزیز، شهید رجائی و شهید باهنر را گرامی میداریم که این هفته به نام این دو بزرگوار «هفتهی دولت» نامیده شده و رمز ویژهای در این نامگذاری وجود دارد و آن، این است که دولت، دولتِ گرامیدارندهی شهدا و گرامیدارندهی راه شهدا است که خب بحمدالله کموبیش همینجور هم بوده.
یاد شهید عزیزمان، رئیسجمهور فقید، آقای رئیسی را گرامی میداریم و برای ایشان این نامِ نیکِ برجستهای را که خدای متعال به او داد، دائمی و پایدار میطلبیم از خدای متعال. انشاءالله که خداوند درجات ایشان را و همراهانشان را ــ از جمله وزیر خارجهشان(۲) را ــ عالی بدارد، باقی بدارد.
خدا را شکرگزاریم که بحمدالله دولت با همّت رئیسجمهور محترم و با کمک ارزندهی مجلس شکل گرفت؛ این خیلی نعمت بزرگی است. در بعضی از دولتهای گذشته، گاهی تا نزدیک یک ماه یا بیشتر، دولت نمیتوانست شکل بگیرد و همهی وزرا از مجلس رأی اعتماد نگرفته بودند؛ این را خدا لطف کرد به شما و به ما و به کشور که بحمدالله همهی وزرا از مجلس، با اعتماد مجلس به آنها، بسلامتی بیرون آمدند. کسانی که در این انتخابات و تشکیل این دولت ــ بعد از آن حادثهی سنگین و تلخ ــ مؤثّر بودند، همه پیش خدای متعال مأجورند: دستاندرکاران دولت قبل، صداوسیما، مسئولان گوناگون که کمک کردند به اینکه بعد از آن حادثهی سنگین و تلخی که پیش آمد، کشور بتواند بانشاط وارد میدان انتخابات بشود، انتخابات ریاست جمهوری با امنیّت و سلامت کامل انجام بگیرد، بعد وزرا انتخاب بشوند؛ واقعاً از همهی آنها باید سپاسگزاری کنیم. از خداوند متعال هم واقعاً خیلی باید متشکّر باشیم. حالا من نکاتی را عرض میکنم، این نکتهی تشکّر را هم باز بعداً عرض خواهم کرد.
آقای رئیسجمهور [هم] در این زمینه برای انتخاب وزیرانی که باید با ایشان همکاری کنند، خیلی پُرکار و باتلاش وارد شدند؛ با بنده هم مشورت کردند و من تعدادی از افرادی که میشناختم یا صلاحیّت آنها از طرق مورد وثوق به ما رسیده بود، اینها را تأیید کردم، بعضیها را هم تأکید کردم؛ تعداد بیشتری را هم نمیشناختم، گفتم نظری نسبت به آنها ندارم. خب بحمدالله ایشان توانستند انتخاب را انجام بدهند و مجلس را هم قانع کنند و این موفّقیّت بزرگی بود و خدا را سپاس میگوییم.
امروز همهی این وزرای محترم و شما برادران و خواهران عزیزی که مورد اعتماد رئیسجمهور و مجلس قرار گرفتید، مقامات عالیرتبهی این کشورید؛ وظیفهی همهی ما است که از شماها حمایت کنیم، کمکتان کنیم ــ اگر احتیاج به کمک داشته باشید ــ و تلاش کنیم که انشاءالله شما در کارهایتان موفّق باشید.
چند نکته را من یادداشت کردهام که عرض میکنم. نکتهی اوّل مسئلهی شکر خدا است. شما امروز در جایگاهی قرار گرفتهاید که میتوانید در پیشرفت کشور و در ادارهی امور کشور مؤثّر باشید؛ وزارت، یک چنین موقعیّتی را به شماها داده. این نعمت الهی است؛ اینکه انسان بتواند خدمت کند به مردم، نعمت بزرگی است. خیلیها دوست دارند خدمت کنند، فرصت برایشان پیش نمیآید. خدا به شما این فرصت را داده؛ خدا را شکر کنید، سپاسگزاری کنید، قدردان باشید، از خدای متعال کمک بخواهید، این مسئولیّت را امانت خدا و امانت مردم بدانید و از این مسئولیّت و مأموریّت بزرگ پاسداری کنید. البتّه [این] چهار سال بخشی از عمر انسان است که به سرعت برق و باد میگذرد. بنده حالا در سنین هشتادوپنجسالگی وقتی نگاه میکنم به پشت سرم، میبینم این ۸۵ سال به سرعت برق عبور کرده و گذشته. اینجوری است؛ چهار سال زود میگذرد، لکن در همین مهلت زودگذر کارهای بزرگ میتوان کرد. امیرکبیر سه سال در کشور حکومت کرد، کارهای بزرگی را بنیانگذاری کرد. خود آقای رئیسیِ عزیزِ ما سه سال حکومت کرد و ریاست کرد، کارهای خوبی ایشان انجام داد و بعضی کارها را پایهگذاری کرد که انشاءالله ثمرهاش را بعدها کشور خواهد دید. بنابراین، میتوانید کار کنید؛ در این چهار سال، با سلامتی و عافیت انشاءالله کارهای بزرگی را میتوانید انجام بدهید.
نکتهی دوّم این است که یکی از شرایطِ کارآمدیِ کارگزارانِ دولت این است که داشتههای خودشان را بشناسند، ثروتهای موجود خودشان را بشناسند، استعدادها و ظرفیّتهای قابلِ به فعلیّت رسیدن را بشناسند. بنده در این سالهای طولانی با مسئولینی برخورد کردهام که [ظرفیّتها را] نمیشناختند؛ نیروی انسانی کشور را نمیشناختند، نیروهای طبیعی کشور را نمیشناختند. یک مسئولی یک وقتی به من گفت که ما برای ساختن بزرگراه بایستی از مهندسین خارجی استفاده کنیم! امروز به دست جوانهای شما، سرتاسر کشور بزرگراه و آزادراه و مانند اینها ساخته شده و [به آن خارجیها] احتیاج نداشتیم؛ این نشناختن عیب بزرگی است. مثالهای گوناگون دیگری هم در ذهنم هست که لزومی ندارد بگویم.
داشتهها را بشناسید. ما ثروتهای فعلیمان هم زیاد است، ظرفیّتهایمان هم چندین برابر آن چیزی است که بالفعل دارا هستیم. ما چند نوع داشته و ظرفیّت داریم؛ یعنی بالفعل و بالقوّه. یکی ظرفیّتهای طبیعی است. ما از لحاظ منابع زیرزمینی، ظرفیّتهای زیادی داریم؛ نفت داریم، گاز داریم، انواع و اقسام منابع ارزشمند داریم. در همین کویری که شما میبینید، آنهایی که کویرشناسند یک وقتی به من گفتند منابع عظیمی وجود دارد؛ ثروتهایی که ارزشش از نفت و گاز بیشتر است. ما از این چیزها داریم. موقعیّت جغرافیایی منحصربهفردی در این منطقه داریم. ما از لحاظ زمینی، سرِ چهارراهِ شرق و غرب و شمال و جنوب قرار داریم؛ این موقعیّت بسیار مهمّی است. از لحاظ اقلیمی، تنوّع اقلیمی یک فرصت بسیار بزرگی است که ما داریم. از لحاظ سواحل طولانی دریای آزاد، ما این فرصت را داریم؛ جزایرمان، سواحلمان، همه فرصت است. همین منطقهی مَکران ــ که حالا خوشبختانه آقای رئیسجمهور که راجع به این قضیّه با من صحبت میکردند، چند بار اسم آوردند و روی این قضیّه حسّاسند ــ یک فرصت بزرگی است. از این قبیل فرصتها ما زیاد داریم؛ اینها فرصتهای طبیعی است.
یک نوع فرصتها، فرصتهای انسانی است، ظرفیّتهای انسانی است. جوانان تحصیلکرده؛ ما در این کشور میلیونها جوان تحصیلکرده داریم که اینها تشنهی کار کردن هستند؛ اگر بتوانیم از اینها استفاده کنیم، بشناسیم اینها را، بتوانیم از نیروی اینها و از فکر اینها استفاده کنیم، دنیایی کار برای کشور به وجود میآید. جوانان تحصیلکرده، استعدادهای درخشان، تواناییهای علمی، ظرفیّت نابغهسازی؛ ببینید، ما وقتی که مثلاً نگاه میکنیم به خواجهنصیر یا ابنسینا یا محمّدبنزکریای رازی یا ملّاصدرا یا بقیّهی دانشمندان برجستهای که تا زمان ما در کشور بودند، این به ما نشان میدهد که سقف پرواز فکری و علمی ما خیلی بالا است و میتوانیم به آن جاها برسیم. بعد از هزار سال، هنوز کتابهای ابنسینا در دنیا مطرح است؛ این خیلی مسئلهی مهمّی است، این پدیدهی مهمّی است. ما توانایی نابغهسازی داریم؛ یعنی در بین جوانهای ما، نوابغی میتوانند به وجود بیایند. اینها فرصتهای انسانی و داشتههای انسانی ما است.
ایمان مردممان جزو ظرفیّتها است؛ این ایمانی که مردم دارند ــ ایمان مذهبی و ایمان سیاسی ــ خیلی باارزش است؛ این هم یک جور ظرفیّت است. یک جور ظرفیّتهای دیگر عبارت است از ظرفیّتهای سیاسی کشور، [مثل] عمق راهبردی ما. یک روزی بود که ایران را با قالی و نفت میشناختند، امروز ایران را در دنیا با علم میشناسند، با پیشرفت نظامی میشناسند، با قدرت منطقهای میشناسند، با عمق راهبردی میشناسند؛ این یک فرصتی است که در اختیار ما است. توانایی تأثیرگذاری روی کشورهای دنیا، روی منطقه، چیز کوچکی نیست، چیز خیلی مهمّی است؛ این هم از فرصتهای ما است.
یک فرصت دیگری که جزو ارزندهترین فرصتها است، تجربهها است؛ باید قدر این تجربهها را بدانیم. اَلعَقلُ حِفظُ التَّجارِب؛ این فرمایش امیرالمؤمنین است. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) استفادهی از تجربهها و حفظ کردن تجربهها را نشانهی خردمندی میدانند. وَ خَیرُ ما جَرَّبتَ ما وَعَظَک؛(۳) تجربهای که بتواند به شما درس بدهد و راه را جلوی پای شما بگذارد. ما تجربههای خوبی داریم؛ دولتهای گوناگون آمدند و کارهایی کردند که برای ما تجربه شده: یک کارهایی بوده که نباید میکردند، کردند، ضرر کردیم؛ یک کارهایی بوده که باید میکردند، نکردند، ضرر کردیم؛ یک کارهایی بوده که باید میکردند و کردند، سود بردیم؛ اینها همه تجربه است، از اینها میشود استفاده کرد.
نکتهی بعدی: انتخاب همکار. بالاخره شما همکارانی انتخاب میکنید؛ توصیهی بنده این است که از همکارانِ دارای این خصوصیّات بیشتر استفاده کنید: جوان، مؤمن، انقلابی، متعهّد، پُرانگیزه؛ اینها هستند که میتوانند به شما کمک کنند. ما در بخشهای مختلفِ علمی و تحقیقاتی، مثل بخش هستهای، بخش نانو، بخش سلّولهای بنیادی، بخشهای گوناگونی که جزو گرههای بزرگ علمی و تحقیقاتی در دنیا بوده، از این جوانها استفاده کردیم و پیش رفتیم، پیشرفتهای بزرگ انجام گرفته بحمدالله. آن خصوصیّت این است؛ از این جوانها استفاده کنید، [چون] گرهها را باز میکنند. ضمناً شما وقتی که جوانها را آوردید در ردههای گوناگون مدیریّتی از پایین گذاشتید، یک نسلی از مدیران پُرانگیزه برای فردا دارید تربیت میکنید؛ یعنی وقتی شما جوانها را آوردید داخل تشکیلات خودتان، اینها تجربه پیدا میکنند و برای فردا یک نسلِ برجستهی مدیرِ پُرانگیزهای شما تولید کردهاید که به نظر من این خیلی چیز باارزشی است. با آقای رئیسجمهور هم که ما صحبت میکردیم، همین موضوع مطرح شد؛ اگر چنانچه ایشان بتوانند مثلاً فرض کنید صد جوانِ مؤمنِ پُرانگیزهی انقلابیِ متعهّد را آماده کنند و آخرِ دولتشان همین صد جوان را تحویل کشور بدهند، به نظر من کار بسیار بزرگی انجام گرفته. بنابراین، این هم مسئلهی انتخاب [همکار]. مرحوم شهید رئیسی در این زمینه توفیقات خوبی داشتند؛ انشاءالله که توفیقات شما چند برابر ایشان باشد.
نکتهی چهارم دربارهی مسئلهی کارشناسی است. در تبلیغات آقای دکتر پزشکیان و اظهاراتی که گفته شد، رجوع به کارشناسها تکرار شده. بنده به این قضیّهی رجوع به کارشناس عقیدهی راسخ دارم؛ بنده معتقدم که دولتها وقتی که کار کارشناسی میکنند، حکمرانیشان حکمرانی خردمندانه و اندیشهورزانه خواهد بود، نه حکمرانی محفلی و رفاقتی و توصیهای. خصوصیّت کار کارشناسی این است که گاهی شما یک کار کارشناسیای را انجام میدهید، بر خلاف خواست چند نفر رفیق و دوست و آشنا و آدم صاحبنفوذ و مانند اینها؛ آنها را ناراضی میکنید، امّا ملّت را راضی میکنید، کشور را پیش میبرید؛ کار کارشناسی این است. بنده تأیید میکنم و بر کار کارشناسی تأکید میکنم، منتها یک نکتهای اینجا وجود دارد در انتخاب کارشناس: گاهی اوقات، در مواردی، تهنشینهای ذهنیِ غلطِ یک کارشناس، با ادبیّات کارشناسی به میدان میآید، با لباس کارشناسی به میدان میآید، آنوقت مشکل درست میکند و آن نظرات غلط حاکم بر ذهن آن کارشناس را یا خصوصیّات اخلاقی او را به شما تحمیل میکند. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در این زمینه هم توصیه دارند: لا تُدخِلَنَّ فی مَشوِرَتِکَ بَخیلاً ... وَ لا جَباناً؛ با بخیل مشورت نکن. یعنی چه؟ یعنی کارشناست بخیل نباشد؛ چرا؟ برای خاطر اینکه اگر خواستی کمکی به کسی بکنی، این بخیل جلویت را میگیرد میگوید که جیبت خالی میشود. با آدم ترسو مشورت نکن، از آدم بزدل نظر کارشناسی نگیر؛ برای خاطر اینکه هر کار بزرگی بخواهی انجام بدهی، هر اقدام خوبی و قدم بلندی بخواهی برداری، تو را میترساند که اگر این کار را بکنی، چنین میشود، چنان میشود. وَ لا حَریصاً؛(۴) با آدم حریص مشورت نکن ــ یعنی از او کارشناسی نخواه ــ چون آدم حریص، آن حرص خودش را به تو منتقل میکند. حالا اینها نمونه است؛ یعنی این خُلقیّات یک کسی که طرف مشورت ما است، میتواند در رأی مشورتی او اثر بگذارد و کار دست ما بدهد. بنابراین، مواظب باشیم از کارشناسی استفاده کنیم که مؤمن باشد، صادق باشد، به توانمندی داخلی و ملّی کشور معتقد باشد، سرمایههای ملّی را بشناسد. از کارشناسهایی استفاده نکنیم که دنبال نسخههای نسخشدهی خارجیاند. بعضی اوقات یک نسخهی اقتصادی یا اجتماعی یا فرض کنید که سیاسی در خارج، پنجاه سال پیش یا هفتاد سال پیش مطرح شده، بعد هم نسخ شده، ما حالا آن نسخه را بیاوریم اینجا مطرح کنیم! مراقب باشید کارشناس به این شکل نباشد، وَالّا اصل کارشناسی بسیار لازم است.
نکتهی بعدی دربارهی حضور در بین مردم است. اینکه اگر سفر استانی کردید، بگویند این پوپولیست است، عوامگرا و مانند اینها است، این حرفها را اعتنا نکنید. اطّلاع از متن آنچه در زندگی مردم میگذرد، با کارتابل و گزارش کتبی امکانپذیر نیست؛ باید بروید ببینید و از خود مردم بشنوید. وقتی انسان میرود میشنود، میبیند که با آنچه در گزارش به ما رسیده تفاوتهای زیادی وجود دارد. نمیخواهم بگویم همهی گزارشها خلاف است، غلط است؛ نه، گزارشهای خوب هم داریم، منتها گزارش نشان نمیدهد واقعیّت را. الان که میخواستیم بیاییم اینجا، من راجع به این راهپیمایی اربعین به یک نفری که از راهپیمایی برگشته بود گفتم چطور بود، خوب بود، گفت اگر همهی علما، همهی شعرا، همهی دانشمندها جمع بشوند، نمیتوانند یکهزارمِ آنچه را که دارد اتّفاق میافتد توصیف کنند! این را یک نفری همین یک ساعت پیش به من گفت؛ یعنی دیدن ــ [اینکه] انسان از نزدیک ببیند ــ یک چیز دیگر است. بروید بین مردم؛ بروید با مردم گرم بگیرید، صحبت کنید. یک جاهایی، در یک شهرستانی، در یک روستایی، مقتضی است بروید در خانهی مردم؛ در منطقهی زلزلهزده یا سیلزده، بروید در چادر مردم؛ بروید ببینید، از آنها بشنوید، آنوقت بر اساس اینها تصمیم بگیرید. بنابراین، حضور در [بین] مردم خیلی خوب است، سفرهای استانی خیلی خوب است و انشاءالله توفیقاتی داشته باشید.
نکتهی بعدی در باب عدالت است. خب «عدالت» در کلمات همهی ماها تکرار میشود. آقای دکتر پزشکیان هم، چه در انتخابات و تبلیغات انتخاباتی، چه بعد از آن، چه در همین جلسهی امروز ما، راجع به عدالت و اهمّیّت عدالت صحبت کردند. همین هم هست؛ یعنی بنده نمیخواهم راجع به لزوم عدالت بحث کنم؛ این جزو بیّنات نظام و بیّنات نظام اسلامی و بیّنات انقلاب است؛ بحث سر این نیست. بحث سر این است که عدالت را چه جوری تأمین کنیم؟ راهکار چیست؟ خب همهی ما میخواهیم عدالت انجام بگیرد، مرتّب هم قانون و قاعده و مقرّرات و برنامه و امثال اینها دارد تصویب میشود، گفته میشود، اجرا میشود؛ اینها با عدالت چه نسبتی دارند؟ چقدر میتوانند عدالتی را که ما دوست میداریم و مدام تکرار میکنیم تأمین کنند؟ من چند سال قبل از این، «پیوست عدالت» را مطرح کردم؛(۵) گفتم شما هر قانونی [تصویب میکنید]، هر تصمیمی میخواهید بگیرید ــ تصمیم مهم، قانون مهم ــ یک پیوست عدالت برایش تهیّه کنید. مرحوم آقای رئیسی یک مقداری هم در این قضیّه پیش رفت؛ ایشان کارهایی هم کردند، [منتها] نیمهکاره ماند. میخواهم این توصیه را به شما بکنم: پیوست عدالت لازم دارد. پیوست عدالت یک ترتیب اداری یا یک فرم تشریفاتی نیست، یک امر واقعی است؛ یعنی مراکزی مثل سازمان برنامه ــ از باب مثال ــ که برنامه را تنظیم میکنند، تصمیمها را میسازند، تصمیمسازی میکنند، قانونها را آماده میکنند، لوایح قانونی دولت را آنها مینویسند، آنها تنظیم میکنند، بایستی یک مراقبتی [کنند] ــ حالا یا از سوی خود آنها یا کسانی را آقای رئیسجمهور معیّن کنند ــ نگاه کنند ببینند تأثیر این قانون، تأثیر این برنامه در شکاف اجتماعی چقدر است، کم میکند، زیاد میکند، تأثیر میگذارد، نمیگذارد، فاصلهی طبقاتی را کم میکند زیاد میکند؛ این را مراقبت کنند و اگر دیدند این برنامه موجب میشود که فاصلهی طبقاتی زیاد بشود، برنامه را حذف کنند، [یا] آن قسمت از برنامه را حذف کنند. «پیوست عدالت» یعنی این، نه اینکه ما یک کاغذی پیوست کنیم به قانونمان که یک شرایطی بگذاریم؛ نه، در خود قانون [باشد]؛ این کار آسانی نیست، یک کار سختی است، کار مشکلی است. بنده البتّه اطّلاع پیدا کردم یک تعدادی جوان دانشگاهی فاضل و مطّلع یک نرمافزاری برای این کار تهیّه کردند که حالا اگر خواستید، مراجعه میکنید و میخواهیدشان و [اگر] مورد قبولتان قرار گرفت، مورد استفاده قرار میدهید. به هر حال، مسئلهی عدالت مسئلهای است که با زبان و با خواهش و با درخواست و با تکرار و با تهدید و مانند اینها عملی نمیشود. عدالت اجرا میخواهد، انگیزه میخواهد، ورود در میدان میخواهد. خوشبختانه انگیزهاش وجود دارد؛ من میبینم ایشان(۶) انگیزهی این کار را دارند. خیلی خب، راهش را پیدا کنید؛ دنبال این بروید که چه جوری میتوانید عدالت را اجرا کنید. جوری عمل بشود که هیچ مدیری و هیچ مسئولی نتواند تخلّف کند از آن راهی که به عدالت منتهی میشود.
نکتهی بعدی: رعایت اولویّتها. ما وقت کمی داریم، پول کمی هم داریم، کار زیادی هم داریم؛ ببینید اولویّتها چیست. دو جور اولویّت داریم؛ چه اولویّتهای کارهای زیرساختی و اساسی، چه اولویّتهای کارهای فوری. بعضی از اولویّتها مربوط به مسائل فوری است، باید اینها را داخل جامعه به یک شکلی به صورت مناسبی حل کرد؛ مسئلهی گرانی، تورّم و امثال اینها. بعضی از مسائل، مسائل زیرساختی است؛ اگر چنانچه امروز نکردیم، ده سال دیگر باید شروع کنیم. اینکه دربارهی انرژی هستهای بعضی تردید میکنند که چه فایده دارد، بر اثر غفلت از این قضیّه است. بالاخره این کشور نمیتواند خودش را از این امکانِ علمیِ فنّیِ پیشرفتهی دنیا محروم کند؛ اگر امروز شروع نکردید، ده سال دیگر باید شروع کنید؛ [آنوقت] ده سال عقبید.
مثلاً من اشاره کردم به موقعیّت جغرافیایی؛ الان دولت طرحهایی دارد در زمینهی مسیر «شمال ـ جنوب» و «شرق و غرب» که البتّه «شمال ـ جنوب» مهمتر است؛ این خیلی مهم است. شمال [کشور] ما به مجموعهای از کشورها وصل است که به اروپا و به جاهای دیگر منتهی میشود، جنوبمان هم دریا است و اقیانوس هند است و مجموعهی آسیای با آن عظمت است. ما این وسط قرار داریم؛ این یک اولویّت زیرساختی است؛ نمیشود از این صرفنظر کرد، باید دنبال کرد این را. ما از این قبیل اولویّتهای زیرساختی داریم.
مسئلهی امنّیت غذایی جزو اولویّتهای مهم است. به مناسبت امنیّت غذایی، مسئلهی خودکفایی در گندم خیلی مهم است، مسئلهی نوع استفادهی از آب در کشاورزی خیلی مهم است. بعضیها شیوههای نویی دارند؛ شنیدم بعضیها هم رفتهاند با آقای دکتر پزشکیان مطرح کردهاند. ممکن است اوّلِ کار یک مقداری مشکلاتی داشته باشد، گران تمام بشود، لکن یقیناً آیندهدار است؛ اینها را باید ما دنبال کنیم، اینها کارهای زیرساختی است، اولویّتهای ما اینها است.
از این قبیل، توسعهی مسئلهی نفت است: هم در بخشهای بالادستی نفت، مثل این چاهها و این شیوههای جدیدی که برای استخراج نفت در دنیا امروز مطرح است و ما در این زمینهها عقبیم، باید هر چه ممکن است استفاده کنیم از امکاناتمان و این شیوهها را فراهم بکنیم؛ هم در زمینههای پاییندستی، مثل پالایشگاه، مثل رسیدن به محصول نهایی. امروز محصول نهایی ما در نفت مثلاً بنزین یا گازوئیل است، در حالی که محصول نهایی اینها نیست؛ چیزهای دیگری هم آنطور که گفته میشود وجود دارد که میتوانیم به آنها برسیم. اینها اولویّتها است که بایستی انشاءالله به اینها توجّه بشود.
نکتهی بعدی که من یادداشت کردهام ــ که نکتهی هشتم میشود ــ دربارهی فضای مجازی است. فضای مجازی یک دنیای جدیدی است دیگر؛ شماها بیشتر از بنده هم حتماً مطّلعید؛ یعنی فضای مجازی دیگر امروز مجازی نیست، امروز یک واقعیّتی است در زندگی مردم که روزبهروز هم دارد پیش میرود. آنچه مهم است این است که در فضای مجازی، حکمرانی قانونمند وجود داشته باشد؛ اینکه بنده گاهی گفتهام فضای مجازی رها و ول است، به خاطر این است. حکمرانی بر اساس قانون؛ اگر قانونی ندارید، قانون را به وجود بیاورید و بر اساس آن قانون، زمام کار را به دست بگیرید. همهی دنیا این کار را میکنند؛ میبینید دیگر، این جوان بیچاره را فرانسویها [بازداشت کردند]!(۷) یعنی اینقدر و تا این حد سختگیری انجام میگیرد که طرف را میگیرند زندان میکنند، تهدید میکنند که بیست سال محکومیّت به تو خواهیم داد؛ این برای خاطر آن است که حکمرانی آنها را نقض کرده. نقض حکمرانی قابل قبول نیست؛ یک کشور در اختیار شما است که در قبالش وظیفه دارید، در قبالش مأموریّت دارید؛ نمیشود حکمرانی شما را نقض کرد، نباید نقض کنند. مسئلهی [حکمرانی] این است. من به این مناسبت فضای مجازی، حرف خودم را و آن مبنای خودم را گفتم، قبلاً هم گفتهام، بعضیها جور دیگری تبیین میکنند یا میفهمند یا نمیخواهند بفهمند، امّا حرف من این است: فضای مجازی در کشور باید قانونمند بشود؛ آنوقت یک فرصت خواهد شد. اگر ما توانستیم در فضای مجازی حکمرانی قانونمند داشته باشیم، فضای مجازی برای کشور یک فرصت میشود، وَالّا ممکن است تهدید بشود.
به این مناسبت، من مسئلهی هوش مصنوعی را مطرح کنم که یک بار دیگر هم در آن جلسهی تنفیذ اشارهای کردم.(۸) ببینید، امروز هوش مصنوعی با یک شتاب حیرتدهندهای [دارد پیش میرود]؛ یعنی انسان متحیّر میشود از شتابی که این فنّاوری عجیب در دنیا پیدا کرده و دارد پیش میرود. خب الان دستگاههای مختلف ما ــ نظامی و غیر نظامی ــ از هوش مصنوعی دارند استفاده میکنند، بهرهبرداری میکنند، امّا این ما را فریب ندهد. در مسئلهی هوش مصنوعی، بهرهبردار بودن امتیاز نیست؛ این فنّاوری لایههای عمیقی دارد که باید بر آن لایهها مسلّط شد؛ آن لایهها دست دیگران است. اگر شما نتوانید لایههای عمیق و متنوّع این فنّاوری هوش مصنوعی را تأمین کنید، فردا اینها یک ایستگاهی مثل آژانس اتمی درست میکنند برای هوش مصنوعی ــ که الان دارند مقدّماتش را فراهم میکنند ــ که اگر چنانچه به آن ایستگاه رسیدید، باید اجازه بگیرید که در فلان بخش از هوش مصنوعی استفاده کنید، در فلان بخشِ دیگر حق ندارید استفاده کنید! اینجوری است؛ زرنگهای دنیا، فرصتطلبها و قدرتطلبهای دنیا دنبال این چیزها هستند. یک آژانس هوش مصنوعی هم به وجود میآید، آنوقت اجازه نمیدهند که شما از این منطقه عبور کنید. خودتان باید برسید به فنّاوریهای عمیق و ژرف این مسئله و لایههای زیرساختی هوش مصنوعی را باید در کشور دنبال کنید. آن کسانی که مسئول این مسائل هستند انشاءالله اینها را دنبال کنند. البتّه زمان دولت سیزدهم یک سازمانی تشکیل شد به نام «سازمان ملّی هوش منصوعی»، زیر نظر رئیسجمهور؛ این کار خوبی بود که خب حالا دیگر نصفهکاره مانده. اگر چنانچه همان سازمان زیر نظر خود آقای رئیسجمهور ادامهی کار بدهد، امید فراوانی وجود دارد که انشاءالله این کار به همین شکلی که عرض شد پیش برود.
نکتهی بعدی در باب اقتصاد است که خب حالا دیگر من در این زمینه حرف زیادی ندارم. آن چیزی که کارشناسهای متعدّد و مورد اعتمادی در باب مسئلهی اقتصاد به ما میگویند این است که کلید مشکلات اقتصادی کشور در تولید است؛ طرفِ عرضه. اگر ما بتوانیم تولید را پیش ببریم، مسئلهی تورّم حل میشود، مسئلهی اشتغال حل میشود، مسئلهی ارزش پول ملّی حل میشود. مسئلهی تولید را باید جدّی گرفت. اگر چنانچه بخواهیم کشور در تولید ملّی پیشرفت بکند، کمک دولت را لازم دارد؛ بدون کمک دولت نمیشود. همین بهبود فضای کسبوکار و این حرفهایی که همیشه زده میشود، باید عملیّاتی بشود. چند ماه قبل بود که یک گروهی از همین کارآفرینان اقتصادی آمدند با ما ملاقات کردند و صحبتهایی کردند؛(۹) انسان وقتی به حرفهای اینها گوش میکند، [میبیند] تواناییهایی که در اختیار این کارآفرینان ما هست واقعاً شگفتآور است. میتوانند کارهای خوبی انجام بدهند؛ گاهی کارهای بظاهر نشدنی را اینها انجام دادهاند؛ سود هم بردهاند، استفاده هم کردهاند، به کشور هم سود رساندهاند؛ همهی اینها هم تکرار میکنند که به کمک دولت احتیاج دارند، [لذا] دولت باید کمک کند به اینها.
یک نکته هم مسئلهی مهمّ جمعیّت و مسئلهی پیری زودهنگام کشور است که خیلی [مهم است]. چهل سال قبل، نرخ رشد جمعیّتمان ۳.۵ درصد بوده که از نرخهای خیلی بالا است. خب یک عدّهای دستپاچه شدند و یک مقرّراتی را گذاشتند و یک محدودیّتهایی را ایجاد کردند. حالا آن نرخ [رشد جمعیّت] ما ۳.۵ که هیچ ــ البتّه من دقیق نمیدانم، الان آمار جدیدی ندارم ــ مثلاً نیم درصد یا حدّاکثر یک چیز اینجوری است، ما باز همان مقرّرات را میخواهیم اعمال کنیم! این[طور] که نمیشود. مقرّرات باید منعطف باشد. یک روز جمعیّت بیضابطه دارد اضافه میشود، جلویش را بگیرید، خوب است؛ یک روز هم جمعیّت متوقّف میشود یا دارد به طرف عقب میرود، کشور به سمت پیری میرود، اینجا باید بلافاصله مقرّرات را طبق نیاز کشور تغییر بدهید. من از آقای دکتر ظفرقندی، وزیر محترم بهداشت، جدّاً میخواهم ایشان روی این مسئله شخصاً تکیه کنند، دنبال کنند این موضوع را؛ یعنی واقعاً بروید دنبال این قضیّه و نگذارید این موانع تولید مثل و ولادت ــ که متأسّفانه زیاد هم هست ــ ادامه پیدا کند و بر اینها کاملاً تسلّط پیدا کنید. شماها خیلیهایتان در دوران جوانی کارهایی کردید که ممکن است امروز آن کارهای پیشرونده را نتوانید بکنید. خب ما احتیاج به جوان داریم در کشور. اگر خدای نکرده کشور دچار این عاقبت تلخ و سخت شد، یعنی پیری جمعیّت، دیگر هیچ علاجی وجود ندارد؛ امروز خیلی از کشورها مبتلا هستند. این مسئلهی جمعیّت است.
یک مسئله، مسئلهی نهراسیدن از مانع است. من این را خواستم به آقایان و خانمها عرض بکنم که هیچ کار بیمانعی وجود ندارد؛ هیچ برنامهای که مانعی سر راهش قرار نگیرد شما پیدا نمیکنید؛ همیشه یک موانعی وجود دارد. بعضیها وقتی به مانع برخورد میکنند، اوّلین گزینهشان عقبنشینی است؛ این خطا است. سعی کنید از مانع عبور کنید، سعی کنید مانع را دُور بزنید. بعد از اینکه همهی کارها را کردید، یک وقت هم انسان عقبنشینی تاکتیکی میکند ــ حرفی نیست ــ لکن اینجور نباشد که ما تا به یک مانعی برخورد کردیم، فوراً از حرفمان، از رأیمان، از برنامهمان برگردیم. از مانع نهراسید؛ این هم توصیهی بعدی ما است.
به دشمن هم امید نبندید. حالا ایشان(۱۰) هم اشاره کردند، دیروز پریروز هم ظاهراً وزیر خارجهی محترم(۱۱) یک اشارهای کرده بودند. ما به دشمن امید نبندیم؛ برای برنامههایمان منتظر موافقت دشمنان و کسانی که با ما [دشمنند نباشیم]؛ این منافات ندارد با اینکه آدم با همان دشمن در یک جایی تعامل هم بکند؛ مانعی ندارد؛ امّا امید به او نبندید، اعتماد به دشمن نداشته باشید.
آخرین نکتهای که عرض میکنم این است که در دوران این مسئولیّت، هر چه میتوانید به معنویّات خودتان بیشتر توجّه کنید. عزیزان من! همهی ما احتیاج داریم به دل پُرایمان، به عمل عبادی، به اُنس بیشتر با قرآن و تضرّع بیشتر پیش خدا؛ به همهی اینها واقعاً احتیاج داریم. آنچه من به طور خاص سفارش میکنم، نماز با خشوع است، نماز اوّل وقت است، حتّیالمقدور نماز با جماعت است و اگر بتوانید در محیط کارتان نماز بخوانید، با کارکنانتان نماز بخوانید، خیلی بهتر است. شما الگو هستید برای یک جمعی؛ اوّلاً برای کارکنان خودتان، ثانیاً مردم به شما نگاه میکنند؛ رفتار شما، پوشش شما، چهرهی شما برای خیلی از مردم الگو است؛ به این توجّه داشته باشید. یک کارهایی را شما باید انجام بدهید و مقیّد باشید که شاید یک آدم معمولی لزومی ندارد مقیّد باشد. من این توصیه را به آحاد مردم نمیکنم، امّا به شما چرا؛ چون شما الگو هستید، چون به شما نگاه میکنند، از شما یاد میگیرند، رفتار شما یک مجموعهای از رفتارها را در کشور شکل میدهد. و از خدای متعال بخواهید و تضرّع کنید که به شما کمک کند. اگر بتوانید و توفیق پیدا کنید نوافل را بخوانید ــ بخصوص نافلهی شب را ــ و بتوانید سحرخیزی داشته باشید، این خیلی بهتر است؛ سحر وقت خیلی خوبی است برای خلوت کردن با خدای متعال و حرف زدن با خدای متعال و خواستن از خدای متعال. شماها هم در وادی خدمت پا گذاشتهاید، وارد میدان خدمت شدهاید؛ قصد قربت کنید، نیّت کنید برای خدا. این هم که حالا ممکن است بگویند «فلانی تظاهر میکند»، وسوسهی شیطان است. بعضیها هستند تا آدم به آنها میگوید، میگویند «اگر این کار را بکنیم، میگویند فلانی تظاهر میکند، متظاهر است»؛ خب بگویند! به نظر من اسیر و تسلیم این وسوسه نباید شد. شما با خدا قرار بگذارید، عهد کنید، عمل کنید، انشاءالله خدای متعال هم آبروی شما را حفظ میکند، به شما عزّت میدهد، شما را بالا میبرد و به شما آبرو میدهد.
انشاءالله خدای متعال همهی شما را موفّق بدارد. یک قدری طولانی شد امّا انشاءالله مفید باشد، مؤثّر باشد، همهی ما بتوانیم با هم برای این کشور و برای این مردم و برای اسلام انشاءالله کار کنیم.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
|
2,315 | 1403/06/04 | بیانات در پایان مراسم عزاداری اربعین حسینی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=57406 |
اربعین ۱۴۴۶
بسم الله الرّحمن الرّحیم
مثل همهی اربعینهای دیگر، امروز شما جوانان عزیز این حسینیّه را با حضور خودتان، با احساسات پاک خودتان، نورانی کردید؛ از همهی شما تشکّر میکنم به خاطر حضورتان و برنامهای که بحمدالله به بهترین وجهی انجام گرفت. برنامهها بسیار خوب بود، سرود خوب بود، تلاوت قرآن خوب بود، زیارتی که خواندند بسیار خوب بود، منبر بسیار خوب بود، برنامهی آقای مطیعی(۱) بسیار خوب بود؛ بحمدالله همهی برنامههایی که شما اینجا اجرا کردید، برنامههای پُرمغز، پُرمعنا و آموزندهای بود.
در زیارت عاشورا، شما به امام حسین (علیه السّلام) عرض میکنید: یا اَبا عَبدِ اللهِ اِنّی سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم وَ حَربٌ لِمَن حارَبَکُم اِلىٰ یَومِ القِیامَة.(۲) «اِلىٰ یَومِ القِیامَة» یعنی چه؟ یعنی این کارزار میان جبههی حسینی و جبههی یزیدی تمامنشدنی است؛ این کارزار ادامه دارد. جبههی حسینی خودش را معرّفی کرده؛ امام حسین (علیه السّلام)، در همین سفر کربلا، در چند جا مشخّص کرده که حرفش چیست، هدفش چیست. فرمود: اِنَّ رَسولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ قالَ مَن رَأَى سُلطاناً جَائِرا؛ مسئله، مسئلهی ظلم است، مسئلهی جُور است. مُستَحِلّاً لِحُرُمِ اللهِ ناکِثاً لِعَهدِ اللهِ ... یَعمَلُ فی عِبادِ اللهِ بِالجَورِ وَ العُدوان؛(۳) مسئله این است. این جبههی حسینی است که در مقابلهی با ظلم فعّالیّت میکند و جهاد میکند. نقطهی مقابلش هم جبههی جُور است، جبههِی ظلم است، جبههی شکستن عهد الهی است.
امروز شما در دنیا این را میبینید، قبل از دوران امام حسین (علیه السّلام) هم این دوجبههای وجود داشت، در زمان بعد از ایشان هم وجود داشته، امروز هم وجود دارد، تا آخر هم وجود خواهد داشت. در همهی اینها «اِنّی سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم»؛ با هر کسی که در جبههی شما است، من خوبم؛ «حَربٌ لِمَن حارَبَکُم»، با هر کسی که با جبههی شما میجنگد، میجنگم. این جنگ اَشکال مختلفی دارد: در دوران شمشیر و نیزه یک جور است، در دوران اتم و هوش مصنوعی و امثال اینها یک جور دیگر است، ولی هست؛ در دوران تبلیغات به وسیلهِی شعر و قصیده و حدیث و بیان کلمات یک جور است، در دوران اینترنت و کوانتوم و امثال اینها هم یک جور دیگر است، ولی هست؛ در دوران دانشجو بودنِ انسان یک جور است، در دوران مدیر شدن و مسئول شدن یک جور دیگر است؛ در همهِی احوال هست. «حَربٌ لِمَن حارَبَکُم» نباید فراموش بشود. «حَربٌ لِمَن حارَبَکُم» همیشه به معنای تفنگ به دست گرفتن نیست؛ به معنای درست اندیشیدن، درست سخن گفتن، درست شناسایی کردن، دقیق به هدف زدن است؛ «حَربٌ لِمَن حارَبَکُم» اینجوری است. بدانید وظیفه چیست، بشناسید راهی را که باید بپیمایید. اگر اینجور فکر کردیم، اینجور شناسایی کردیم، اینجور همّت کردیم، زندگی معنا پیدا میکند، زندگی هدف پیدا میکند. پول لایق این نیست که هدف زندگی باشد؛ مقام و قدرت و موقعیّتهای اجتماعی حقیرتر از آن هستند که هدف زندگی انسان قرار بگیرند. هدف زندگی بندگی است، رسیدن به خدا است. راهش هم فقط همین است: سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم وَ حَربٌ لِمَن حارَبَکُم.
جوانیتان را قدر بدانید؛ میدان وسیعی در مقابل شما است. انشاءالله شصت سال دیگر، هفتاد سال دیگر شما در این دنیا حضور خواهید داشت و کار خواهید داشت؛ از این فرصت استفاده کنید؛ برای این فرصت طولانی برنامهریزی کنید؛ برای اینکه برنامهریزیتان درست از آب دربیاید فکر کنید؛ برای اینکه درست بتوانید فکر کنید با قرآن آشنا بشوید، قرآن را بخوانید، تأمّل کنید، از کسانی که پیش از شما و بیش از شما تأمّل کردند یاد بگیرید. یاد گرفتن ننگ نیست، افتخار است؛ همیشه باید یاد بگیریم، تا آخر عمر باید یاد بگیریم. فکر کنید، مطالعه کنید، شناسایی کنید، آنجایی که اقدام لازم است اقدام کنید. اقدام یک وقت در آزمایشگاه است، یک وقت در کلاس درس است، یک وقت داخل محیط دانشگاه است، یک وقت در محیط اجتماعی است، یک وقت در محیط سیاسی است، یک وقت در راه کربلا است، یک وقت در راه فلسطین است، یک وقت شعار برای اهداف عالیهی اسلامی است. انقلاب اسلامی این راه را روی ما باز کرد. عزیزان من، جوانهای من! شماها آن روزگار را ندیدید؛ خوشحال باشید که ندیدید. ما دیدیم آن روزگار را؛ روزگار بدی بود، روزگار سختی بود، روزگار سیاهی بود، روزگار یأس بود. انقلاب ورق را برگرداند، انقلاب راه را باز کرد، انقلاب به ما فرصت داد. میتوانیم از این فرصت استفاده کنیم؛ شما میتوانید از این فرصت استفاده کنید. میشود هم استفاده نکرد؛ اگر استفاده نکردیم، خسران است؛ اگر استفاده کردیم، فلاح است: قَد اَفلَحَ المُؤمِنون.(۴) انشاءالله که موفّق و مؤیّد باشید.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته |
2,316 | 1403/05/24 | بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره ملی شهدای استان کهگیلویه و بویر احمد | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=57489 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز و خواهران عزیزی که تشریف دارید. اوّلاً من صمیمانه تشکّر میکنم از همهی شما برای اینکه توجّه کردید به این وظیفهی بزرگ و فریضهی عظیم؛ یعنی زنده نگهداشتن یاد شهدا. «شهادت» یک ذخیره است؛ فداکاری جوانهای یک ملّت یک پشتوانهی عظیم معنوی و مادّی برای پیشرفت یک ملّت است. این را باید نگه داشت، این را باید حفظ کرد؛ نباید گذاشت از دست برود، به فراموشی سپرده بشود یا احیاناً تحریف بشود. اهمّیّت کار شما اینجا است که این ذخیره را دارید حفظ میکنید.
بیاناتی که آقای امامجمعهی محترم بیان فرمودند و همچنین نوشتهی بسیار خوبی که برادر سپاهیمان خواندند، هر دو شامل مطالب درست و خوبی است. در مورد سفارش به مسئولین، من انشاءالله سفارش خواهم کرد به مسئولین محترم؛ آقای عارف(۲) اینجا تشریف دارند، به آقای رئیسجمهور هم انشاءالله خواهم گفت. و امیدواریم که این مردم درخور شأنشان و ارزش معنوی و ملّیشان برای کشور، مورد توجّه قرار بگیرند.
استان کهگیلویه و بویراحمد ــ یعنی آن مجموعه؛ حالا به شکل استان یا به هر شکل دیگری که قبلاً بوده ــ سابقهی فداکاری و مجاهدتش خیلی طولانی است، که اشاره کردند. حالا دورههای قبل که به جای خود، [امّا] در دورهی ما آنچه من یادم هست، از اوّل شروع مبارزات، سال ۴۲، جدّ آقا(۳) ــ پدر مرحوم آقای ملکحسینی(۴) ــ که عالِم بزرگی بودند در آن منطقه، یک اطّلاعیّهای دادند که اطّلاعیّهی ایشان جزو اطّلاعیّههای کمنظیر بود؛ یعنی قوی و شجاعانه بود و دستگاه هم [روی آن] حساب میکرد، چون میدانست که اگر ایشان دستور جهاد بدهد به مردم عشایری منطقه، جهاد خواهند کرد، کمااینکه کارهایی هم انجام گرفت. همان اوقات، دستگاه از یک قوم دیگری که آن قوم هم قوم عزیزی است، خواسته بود که اینها بروند با مردم عشایری منطقهی بویراحمد بجنگند که یک عالِم سنّی در آنجا مانع از این کار شد. ما اینها را توجّه داشته باشیم که سوابق ارتباطات مذهبی و ملّی و قومی ما در این کشور چگونه است. یک مولوی اهل سنّت نگذاشت که نقشهی رژیم برای ایجاد جنگ بین قوم بلوچ و عشایر کهگیلویه و بویراحمد اتّفاق بیفتد؛ مانع شد، نگذاشت، فتوای خلاف داد. اینها سوابق این منطقه است.
در جریان دفاع مقدّس و جنگ تحمیلی هم انصافاً خیلی خوب وارد شدند؛ هم بعد از آنکه تیپ فتح تشکیل شد، و هم قبل از اینکه تیپ فتح تشکیل بشود ــ که عناصر [آن] در دستگاههای مختلف متفرّق بودند ــ عناصر مبارز این منطقه تلاشهای زیادی کردند، کارهای خوبی کردند. خاطراتی از آن وقت وجود دارد که حالا اینها در مسائل و گزارشهای تاریخی دفاع مقدّس مضبوط است. مثلاً یک گردانِ تیپِ فتح، در جزیرهی مجنون، دو سه روز در مقابل یک لشکر بزرگ بعثی عراقی ایستادگی کرد، مقاومت کرد، عقبنشینی نکرد. البتّه شهید دادند، امّا توانستند منطقه را حفظ کنند؛ یعنی از این کارها هم در آنجا، در تاریخ و حافظهی تاریخی دفاع مقدّس ثبت است.
من یک جمله عرض بکنم: یکی از پایههای جنگ روانی دشمنانِ هر ملّتی و بیش از همه در زمان ما، ملّت عزیز خود ما و ایران اسلامی ما، این است که دشمنان این ملّت را بزرگنمایی کنند؛ از اوّل انقلاب این وجود داشته. دائماً از طرق مختلف به ملّت ما تفهیم میشده، القا میشده و تزریق میشده که بترسید؛ از آمریکا بترسید، از صهیونیستها بترسید، از انگلیس بترسید، از مانند اینها بترسید؛ دائم اینجور بوده. یکی از هنرهای بزرگ امام بزرگوار این بود که این ترس را از دلهای ملّت بیرون آورد، به ملّت احساس اعتماد داد، احساس خودباوری داد؛ ملّت احساس کردند که یک نیرو و توان درونی دارند که به اتّکاء آن میتوانند کارهای بزرگ انجام بدهند و دشمن هم نمیتواند و دستش آنچنان که وانمود میکند پُر نیست.
این حرکت جنگ روانی دشمن وقتی در عرصهی نظامی وارد میشود، نتیجهاش ترس است، عقبنشینی است که قرآن کریم این عقبنشینی را در واقع موجب غضب الهی بیان کرده و تبیین کرده؛ وَ مَن یُوَلِّهِم یَومَئِذٍ دُبُرَهُ اِلّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ اَو مُتَحَیِّزاً اِلىٰ فِئَةٍ فَقَد باءَ بِغَضَبٍ مِنَ الله؛(۵) اگر چنانچه در مقابل دشمنی که مهاجم به شما است ــ انواع مهاجم هست، حالا یک وقت مهاجم با شمشیر و در میدان، روبهرو و سینهبهسینه است، یک وقت مهاجم تبلیغاتی است، یک وقت مهاجم اقتصادی است، یک وقت مهاجم نظامی است با ابزارهای جدید ــ عقبنشینیِ غیر تاکتیکی کردید ــ گاهی اوقات عقبنشینی هم یک تاکتیک است مثل پیشروی، که آن عیب ندارد: اِلّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ اَو مُتَحَیِّزاً اِلىٰ فِئَة؛ تاکتیک این است ــ اگر غیر از این موارد عقبنشینی کردید، فَقَد باءَ بِغَضَبٍ مِنَ الله. در میدان نظامی این[جور] است؛ در میدان سیاسی هم عیناً همینجور است [موجب خشم الهی میشود].
در میدان سیاسی هم بزرگنمایی دشمن موجب میشود انسان احساس کند که خودش در انزوا است، احساس کند که ضعیف است، احساس کند از عهدهی او برنمیآید؛ نتیجهاش این است که تسلیم خواستههای او بشود؛ [بگویند] این کار را بکنید، چَشم؛ آن کار را نکنید، چَشم؛ کمااینکه الان انواع و اقسام دولتهایی هستند با ملّتهای بزرگ و کوچک که اینها اینجوری هستند؛ هر چه بهشان گفته بشود، در مقابل، «چَشم» است؛ از خودشان ارادهای ندارند. حالا در پشت میز دیپلماسی و مذاکرات دیپلماسی البتّه آداب و شرایطی وجود دارد. آن چَشم را به شکلهای مختلف میشود گفت؛ امّا در واقع [همان] چَشم است که شما میبینید. در حالی که همانها اگر به ملّتهای خودشان تکیه بکنند، اگر به تواناییهای داخلی خودشان تکیه کنند، اگر حقیقت موجودیّت آن دشمن را بشناسند و بدانند که دستش آنقدرها که وانمود میکند پُر نیست، میتوانند نگویند چَشم؛ امّا اینها را توجّه نمیکنند، میگویند چَشم. این در میدان سیاست.
در میدان فرهنگ هم این بزرگنمایی یک جور دیگر خودش را نشان میدهد؛ احساس انفعال، مجذوب فرهنگ طرف مقابل شدن، فرهنگ خودی را تحقیر کردن، به پایبندی به فرهنگ بیگانه افتخار کردن. یک عدّهای هستند که وقتی حرف میزنند یا وقتی چیز مینویسند، افتخار میکنند که یک لغت فرنگی به کار ببرند؛ افتخار میکنند که تعبیر ایرانیاش را به کار نبرند، تعبیر فرنگیاش را به کار ببرند. حالا یک وقت هست که شما یک مقابل ایرانی ندارید، [مثلاً] تلویزیون، تلویزیون است؛ ما یک لغت ایرانی برای آن نداریم؛ اگرچه میشد همان اوّلی که آمد، برای آن لغت گذاشت، امّا حالا مجبوریم آن را بگوییم تلویزیون. امّا [در مورد] خیلی از لغات متعارف رایج در زبان بعضیها که فرنگی است، ما الزامی نداریم؛ یکی از نتایج آن بزرگنمایی این است که فرهنگ او را، رسومات او را، آداب زندگی او را، سبْک زندگی او را قبول میکنیم، میپذیریم؛ ببینید، خب، این جنگ روانی دشمن است.
آن که در مقابل این جنگ روانی با تمام وجود ایستاد، او کیست؟ همان جوانهایی هستند که شما الان دارید برایشان بزرگداشت برگزار میکنید، دارید آنها را بزرگ میدارید، که واقعاً هم بزرگند. آن جوانِ اهل فلان نقطهی کشور، فلان شهر، فلان قوم، فلان استان که میرود در مقابل دشمن میایستد، نه در میدان نظامی احساس خوف میکند، نه تحت تأثیر حرفهای سیاسی او قرار میگیرد، نه فرهنگ او را میپذیرد، او همین موجودی است که باید از او قدردانی کرد و قدرشناسی کرد؛ او است که در مقابل این جنگ روانی با همهی وجود ایستاده؛ این را زنده کنید. در این بزرگداشتها این حقیقت را مجسّم کنید و نشان بدهید. این حرف من است.
همهی این چیزهایی که شما گفتید: دستنوشتهها، کتابها، فیلمها، بزرگداشتها، نامگذاری کوچه و خیابان و ورزشگاه و غیره، خوب است، همهی اینها لازم است. بعضی از اینها که کهنه میشود. یعنی مثلاً شما اسم خیابان را که به اسم شهید میگذارید، خب خیلی خوب است، امّا سه چهار سال که گذشت، مردم میگویند «خیابان شهید بهشتی»، و اصلاً به یاد شهید بهشتی هم نمیافتند. شما الان مثلاً [میخواهید بروید] خیابان شهید بهشتی، [میپرسند] کجا میروید آقا؟ [میگویید] خیابان شهید بهشتی؛ اصلاً انسان به یاد بهشتیِ شهیدِ عزیز هم نمیافتد. بعضیهایش که اینجوری است؛ عیبی ندارد، در عین حال بگذارید. بعضیهایش که ماندگار است مثل فیلم، بیشتر از همه کتاب ــ اینها البتّه ماندگار است ــ اینها را باید کاری کنید که خروجی داشته باشد. یعنی شما کتاب را چاپ میکنید، خیلی خب، چند نفر این کتاب را میخوانند؟ چند نفر وقتی خواندند، از آن یادداشت برمیدارند؟ چند نفر وقتی که با رفقایشان در حلقههای دوستانه نشستند، از این یادداشتها استفاده میکنند و اینها را با همدیگر تبادل میکنند؟ اینها را مورد نظر قرار بدهید. ببینید راه این چیست؛ چه کار میتوانید بکنید که این کتاب ــ که ماندگارتر از همه هم کتاب است؛ از فیلم و مانند اینها ماندگارتر است ــ بتواند یک تحوّل ایجاد کند در آن کسی که کتاب را میخواند.
خب ما در کشور چند ده میلیون جوان داریم؛ شمارگان چاپ این کتاب مثلاً فرض کنید که حالا اگر ده بار چاپ بشود، ده تا دو هزار تا ــ که حدّاکثر [تعداد هر چاپ] است ــ میشود بیست هزار جلد؛ بیست هزار جلد در مقابل بیست میلیون خیلی رقم کوچکی است. کاری کنید که اوّلاً بیست هزار نفر بخوانند، و همان بیست هزار نفری که میخوانند این کتاب را، به معنای واقعی کلمه، این شخصیّت، این کسی که شما توصیفش کردید، چهرهنگاری کردید، در سبْک زندگی آنها، در وجود آنها، در فکر آنها، فرهنگ آنها اثر بگذارد؛ همّتتان باید این باشد. من همیشه به این جمعهایی که برای بزرگداشت شهدا میآیند با ما دیدار میکنند ــ مثل شما ــ این را توصیه میکنم: خروجیها را در نظر بگیرید؛ صِرف کار کافی نیست. این کارها ابزار است؛ ابزار [هم] برای یک نتیجه است. وَالّا [اگر] شما یک آچار داشته باشید، هیچ استفادهای از آن نکنید یا مثلاً به درد باز کردن پیچ و مهرهی شما نخورد، این فایدهای ندارد. باید کاری باشد، چیزی باشد، ابزاری باشد که بتواند اثر کند.
انشاءالله خداوند شماها را موفّق بدارد، مؤیّد بدارد؛ شهدای عزیز آن منطقه را، آن استان را خداوند رحمت کند، درجاتشان را عالی کند، شفاعتشان را نصیب ما کند، ما را هم به فضل و لطف خودش به آنها ملحق کند.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
|
2,317 | 1403/05/07 | بیانات در مراسم تنفیذ حکم چهاردهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=57210 |
[دریافت PDF]
مراسم اعطای حکم تنفیذ ریاست جمهوری به آقای مسعود پزشکیان(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
روز تنفیذ و مراسم تنفیذ، آخرین برگ از کتاب قطور و پُرمضمونی است که ملّت عزیز ایران و دستاندرکاران به وسیلهی این انتخابات پُرانگیزه تدوین کردند و آن را در قفسهی افتخارات کشور ایران ماندگار کردند. خدا را شاکر هستیم که انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم با وجود فضای اندوه عمومی ناشی از فقدان رئیسجمهور فقید شهیدمان، مرحوم آقای رئیسی (رضوان الله علیه) بحمدالله به بهترین وجهی انجام گرفت؛ با آرامش، با سلامت، با رقابت، با برخورد اخلاقی رقبا با رئیسجمهور منتخب و محترم بعد از انتخابات که این برخوردها بسیار تحسینبرانگیز بود. این آزمون مهمّی برای کشور بود که بحمدالله این آزمون با موفّقیّت انجام گرفت و نتیجهی شیرین آن را انشاءالله ملّت عزیزمان خواهند چشید.
بنده لازم میدانم نقش سرپرست محترم ریاست جمهوری، جناب آقای مخبر را و هیئت دولت را در مدیریّت امور کشور در این حدود دو ماه یادآوری کنم و از این آقایان تشکّر کنم؛ نقش مهمّی را ایفا کردند و توانستند به فضل الهی کشور را در وضعیّت آرامش و با روحیهی عمومی خوب مردم به انتخابات برسانند و انتخابات را به بهترین وجهی به پایان ببرند.
ما بحمدالله یک مردمسالاری آمیختهی با رقابت و سلامت در کشورمان داریم. عزیزان من! این مردمسالاری که امروز در کشور ما وجود دارد، ارزان و آسان به دست نیامده؛ این نتیجهی قیام مردم در قبال یک وضع نابسامان و مصیبتباری است که در گذشته در این کشور وجود داشته. امام بزرگوار ما، از روز اوّل پیروزی انقلاب، با قاطعیّت تمام، یک امر بیسابقهی در کشور را تثبیت کردند و آن، دخالت مردم، حضور مردم و تأثیر مردم در ادارهی کشور است؛ این کار بزرگ امام بزرگوار ما بود که یکی از مهمترین حوادث تاریخ زندگی کشور ما است.
قبل از اینکه ملّت ایران به رهبری امام بزرگوار به مردمسالاری دست پیدا بکند، ما فقط تجربهی مشروطیّت را داشتیم که این تجربه، تجربهی ناکامی بود. در مشروطیّت، مردم مجاهدت کردند، تلاش کردند، شهید دادند، مبارزات فراوانی انجام گرفت، لکن به دلیل اینکه یک رهبریِ قدرتمند و متنفّذ و مردمی بر سر کار نبود، تقریباً از همان اوّلین روزها کشور دچار آشفتگی شد، بیگانهها دخالت کردند، خودسرهای داخلی وارد میدان شدند، حدود پانزده سال کشور در حال آشفتگی بود، بعد هم دیکتاتوریِ خشنِ رضاشاهی بر سر کار آمد؛ یعنی بین امضای حکم مشروطیّت و روی کار آمدن یک دیکتاتور خشن بیرحم وابستهای مثل رضاخان، حدود پانزده سال بیشتر فاصله نشد؛ و همهی زحمات ملّت با روی کار آمدن رضای پهلوی بر باد رفت.
خصوصیّت و شاخص مهمّ حکومت پهلوی اوّل ــ که تقریباً چهار سالش به صورت نخستوزیر و فرمانده نیروهای مسلّح و مانند اینها بود، و بقیّهاش هم به عنوان سلطنت و پادشاهی بود ــ از یک طرف عبارت بود از دیکتاتوریِ خشن و مظلومکشی و فشار به ملّت، و از یک طرف ذلّت و اطاعت و انفعال در مقابل عوامل خارجی. رضاشاه را انگلیسها سر کار آوردند و هر چه آنها خواستند انجام گرفت؛ هم در باب سیاست، هم در باب فرهنگ، هم در باب نوع ادارهی کشور، همان که آنها میخواستند در کشور اتّفاق افتاد: منابع ملّی به غارت رفت؛ قرارداد ظالمانهی نفت که در شُرُف انتها بود، سی سال اضافه شد؛ با مردم سختگیری و سرکوب انجام گرفت؛ با دین و دینداری و روحانیّت که عامل مهمّی در حرکت مردم بود، صریحاً و علناً مبارزه شد؛ بعد هم در اواخر دوره، وقتی که آنها احساس کردند رضاشاه یک گرایشی به آلمان هیتلری پیدا کرده ــ با شروع جنگ جهانی دوّم و حرکتهای آلمان که نشان میداد دارد پیش میرود، یک گرایشی پیدا کرده بود ــ همین انگلیسهایی که او را سر کار آورده بودند، آمدند دست او را گرفتند گفتند که اخراج! او را تبعید کردند و پسر نالایق او را به جای او نشاندند و همان سیاستها ادامه پیدا کرد. محمّدرضا هم همان راه پدر را رفت؛ یعنی سختگیری بر مردم، اختناق شدید داخلی، کمک به بیگانگان در تصرّف منابع ملّی ایران، عمدتاً نفت، و ذلّت در مقابل سیاستهای بیگانه ــ این حرفها را یک وقتی ماها میگفتیم، بعدها که کتابهای خاطرات خود خانوادهی پهلوی و کسانشان و نزدیکانشان منتشر شد، دیدیم همین حرفهایی که ما میدانستیم و میگفتیم، آنها خودشان به این حرفها اقرار میکنند ــ تعیین نخستوزیر با هدایت بیگانگان، با ارادهی بیگانگان؛ تعیین نوع خرید تسلیحات، نوع فروش نفت، قیمت هر کدام و بقیّهی مسائل عمدهی ادارهی کشور به عهده و تابع ارادهی بیگانگان، و فشار بیدریغ بر مردم؛ این وضعیّت سیاست اینها بود. اینها مهم است؛ توجّه به این نکات مهم است. کار به جایی رسید که محمّدرضای پهلوی برای سرنگون کردن یک دولت ملّی که استثنائاً با رأی مردم بر سر کار آمده بود، برای اینکه این دولت را سرنگون کند، متوسّل شد به آمریکاییها و انگلیسیها که کودتا کنند در ایران، و کودتا کردند و دولت را سرنگون کردند. یعنی دیگر خیانت بالاتر و آشکارتر از این تصوّر نمیشود! این مردمسالاری که شما امروز در ایران مشاهده میکنید، برآمده از قیام ملّت ایران در مقابل یک چنان وضعی است. ملّت ایران هرگز دخالت در امور ادارهی کشور را تجربه نکرده بود، آزمایش نکرده بود؛ انقلاب اسلامی این را هدیه کرد به ملّت ایران به دست امام بزرگوار و برجستهی بینظیر ما. قدر این را باید دانست: این مردمسالاری، این حضور مردمی.
ما در جمهوری اسلامی در این چهل و چند سال دهها انتخابات داشتیم؛ انتخابات مجلس، انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات شوراها، انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی، انتخابات خبرگان رهبری، و همه همراه با رقابت، با سلامت، با حضور پُرانگیزهی مردم، گاهی بیشتر، گاهی کمتر؛ این در درجهی اوّل اهمّیّت قرار ندارد؛ آنچه در درجهی اوّل اهمّیّت قرار دارد، «انگیزهدار بودن مردم» است. مردم باانگیزه میآیند پای صندوق رأی و رأی میدهند؛ و این اتّفاق همواره افتاده و وجود داشته.
بحمدالله انتخابات اخیر هم بخوبی انجام گرفت؛ و مردم بحمدالله رئیسجمهور شایستهای را انتخاب کردند. بیاناتی که امروز ایشان اینجا کردند، متقن و عمیق و حاکی از پایبندی به مبانی حقیقی مردمسالاری اسلامی است. امیدواریم انشاءالله خداوند به ایشان کمک کند. همهی ما باید کمک کنیم در حدّ خودمان که ایشان و دولتشان بتوانند این کارهای بزرگ را انجام بدهند. خب این عرایض ما در مورد اصل قضیّه.
بنده چند توصیه میخواهم عرض بکنم که این توصیهها، هم به دولت و مسئولینی است که انشاءالله در جایگاههای مهمّ مسئولیّت قرار خواهند گرفت، هم به عموم ملّت است، و به همهی ما و خود ما توصیه میکنیم.
توصیهی اوّل. کشور ما، کشور بزرگی است، ملّت ما ملّت بزرگی است. در میان ملّت ما کسانی که صاحب فکرند، صاحب ابتکارند، صاحب تجربهاند، صاحب آراء جدیدند، بیشمارند؛ وقتی انسان پای صحبت این و آن مینشیند، اینقدر حرف نو، فکر نو، ابتکار نو در سخنان گوناگون افراد در قشرهای مختلف میشنود که شگفتزده میشود. پیشنهادهایی که به صورت مکتوب میدهند، حرفهایی که حضوری میزنند، آنچه به عنوان اعتراض میگویند، آنچه به عنوان پیشنهاد میگویند، همه برای انسان از این جهت مژده است که نشاندهندهی فکر نو، ابتکار نو، تجربهی خوب و راهگشایی برای آینده است. این [ظرفیّت] کشور ما است. من عرض میکنم که این یک ثروت عظیم ملّی است و از این باید استفاده کرد. دولت محترم و رئیسجمهور محترم انشاءالله برای مردم، با مردم، در میان مردم از این «ظرفیّت عظیم مردمی» استفاده کنند و از آن برای رسیدن به اهدافی که ذکر کردند و راهی که میخواهند بروند، بهره بگیرند.
البتّه در کنار این فرصتهای انسانی، ثروتهای طبیعی و مادّی ما هم وجود دارد که آن هم فراوان است. ثروتهای طبیعی کشور ما خیلی بیش از آن چیزی است و آن مقداری است که ما تا به حال از آن بهره گرفتهایم و استفاده کردهایم؛ خیلی بیشتر از اینها است. ما میتوانیم کارهای بزرگی را به اتّکاء این منابع انسانی و ثروت انسانی و ثروت طبیعی انجام بدهیم؛ شرطش این است که همّت بلند داشته باشیم، کارها را بجد دنبال کنیم و همکاران خوبی را انشاءالله انتخاب کنیم. این توصیهی اوّل ما است.
توصیهی بعدی مربوط به «کار جهادی» است. من عرض میکنم با روحیهی جهادی میشود کوههای مشکل را از جا کَند. کار جهادی یعنی چه؟ یعنی خستگیناپذیری، بیمزد و بیمنّت کار کردن، هدف را انجام وظیفهی انسانی و خدایی قرار دادن، و پیش رفتن؛ این کار جهادی است. البتّه چهارچوبهای قانونی و اداری وجود دارد، باید رعایت بشود، امّا کار جهادی، کیفیّت است، نوع کار است. صد درصد کار قانونی میشود انجام داد، به صورت جهادی و به غیر صورت جهادی؛ خیلیها هستند ظاهر قانون را رعایت میکنند امّا کار پیش نمیرود، کار انجام نمیگیرد. آقای رئیسجمهور محترم، چند روز قبل، راجع به همین که در برخی از بخشهای اداریِ ما آدمی نشسته که موظّف است، مسئول است، امّا محصول کار او در صبح تا شب محصول قابل توجّهی نیست، محصول بهدردبخوری نیست، با من صحبت میکردند که حرف درستی است. کار جهادی نقطهی مقابل این است. ما با کار جهادی کارهای بزرگی در کشور انجام دادیم: دفاع مقدّس هشتسالهی ما با کار جهادی پیش رفت؛ توطئههای پیچیدهی رنگارنگ دشمن در این سی چهل سال، با کار جهادی خنثی شد. شهید رئیسی (رضوان الله تعالی علیه) اهل کار جهادی بود؛ واقعاً شب و روز نمیشناخت؛ واقعاً دنبال آفرین و احسنت برای اینهمه کاری که میکرد نبود؛ این را ما از نزدیک دیدیم، حس کردیم. به معنای واقعی کلمه تلاش میکرد، کار میکرد، هر آنچه از دستش برمیآمد انجام میداد، خیلیها هم نمیفهمیدند؛ یعنی کارهایی نبود که جلوی چشم مردم باشد، ولی کار میکرد. این هم توصیهی بعدی ما که [عبارت بود از] کار جهادی، ورود مجاهدانه در میدان و اجتناب از کنترل از راه دور؛ اینکه مدیری بخواهد از راه دور کارها را کنترل کند، نمیشود؛ باید برود در دل کار.
توصیهی بعدی: تعامل ارکان کشور؛ بدون این نمیشود کار کرد. مجلس باید به دولت کمک کند؛ دولت باید روی حساسیّتهای مجلس حساب کند؛ قوّهی قضائیّه در هر نقطهای که مورد نیاز است باید حضور فعّال داشته باشد؛ نیروهای مسلّح در هر جایی که دولت نیاز دارد و مردم نیاز دارند، طبق وظایفشان حضور داشته باشند؛ همه بایستی نقشآفرینی کنند. این جلسات رؤسای قوا فرصت بسیار خوبی است. بنده قبلاً هم به مسئولان قوا توصیه کردهام، الان هم به آقایان که اینجا تشریف دارند، توصیه میکنم این جلسات رؤسای سه قوّه و تبادل نظر را جدّی بگیرند؛ این کار، کار بسیار خوبی است؛ تجربهی ما است که سالهای متمادی از این استفاده کردهایم.
توصیهی بعدی، رعایت اولویّتها است. البتّه همه میدانند که بنده نسبت به مسائل فرهنگی خیلی حسّاسم؛ مسائل فرهنگی و مسائل اجتماعی مسائل بسیار مهمّی است، شاید بیش از همهچیز اهمّیّت دارد؛ لکن امروز از لحاظ زمانی، اولویّت با مسائل اقتصادی است. یک تحرّک اقتصادی حسابشدهی قوی پیگیر مورد نیاز است. البتّه کارهایی در دولت قبل انجام گرفته که کارهای باارزشی است و باید ادامه پیدا کند، کارهای دیگری هم باید اضافه بشود.
در مسائل اقتصادی، هم از زاویهی دید مسائل کلان بایستی به مسئلهی اقتصادی پرداخت ــ مسئلهی ارزش پول ملّی، مسئلهی تولید، مسئلهی سرمایهگذاری، مسئلهی بهبود فضای کسبوکار؛ مسائل اساسی و کلّی ــ هم از نظر بهبود وضع معیشت مردم که یک کار فوری و کوتاهمدّت است، کارهایی را میشود انجام داد و انشاءالله انجام بگیرد. البتّه در هر دو زمینه کارهایی شده و خوب است که ادامه پیدا کند.
توصیهی بعدی، مربوط به فضای احساسات عمومی ناشی از انتخابات است، که مخاطب این [توصیه] آحاد مردمند، فعّالان سیاسی و اجتماعیاند. خب انتخابات طبعاً چالشبرانگیز است دیگر؛ افرادی در انتخابات، در دو طرف قضیّه قرار میگیرند، چالشهایی به وجود میآید؛ نباید به وسوسههای دوقطبیسازی اعتنا کرد و ترتیب اثر داد؛ این توصیهی مؤکّد بنده است. نباید احساساتی که افراد را در دورهی انتخابات وادار به مجادلهی با یکدیگر میکرد ادامه پیدا کند؛ نگذارید ادامه پیدا کند. خب خاصیّت انتخابات این است دیگر: یکی رأی میآورد، یکی رأی نمیآورد؛ این نتیجهی انتخابات است. انتخابات یعنی همین؛ مثلاً یک نفر مورد علاقهی شما است رأی میآورد، یک نفر مورد علاقهی دیگری است رأی نمیآورد؛ این طبیعی است؛ این نباید موجب نقار(۲) بشود؛ این نباید موجب اختلاف و شکاف و جدایی بشود. در جمهوری اسلامی سلایق گوناگون، گرایشهای گوناگون از اوّل انقلاب تا حالا آمدند بالا، رفتند پایین؛ بعضیها امروز رأی آوردند، فردا دیگری رأی آورده؛ عکسش هم همینجور؛ این همین «وَ تِلکَ الاَیّامُ نُداوِلُها بَینَ النّاس»(۳) است دیگر؛ این امتحان است. بنده عرض میکنم در همهی این انتخاباتهایی که اتّفاق افتاده، ملّت ایران پیروز شده؛ ما شکستخورده نداریم. آن کسانی که وارد میدان شدند، از یک نامزدی حمایت کردند و آن نامزد رأی نیاورد، اینها شکست نخوردند، اینها هم پیروزند؛ اینها جزو ملّت ایرانند دیگر، ملّت ایران پیروز است. بنابراین آن حالت نقار یا دلخوری و دلتنگیای که گاهی ممکن است در اثنای مجادلات و مباحثات انتخاباتی اتّفاق افتاده باشد، نباید ادامه پیدا کند. نه آن کسی که نامزدش رأی آورده است باید احساس اعتلا کند، نه آن کسی که نامزدش رأی نیاورده است باید احساس شکست کند؛ هیچکدام، نه این [احساس] اعتلا میکند، نه آن احساس شکست میکند. این هم توصیهی بعدی ما است که مخاطبش همهی فعّالان سیاسی و اجتماعی و انتخاباتی و مانند اینها است.
توصیه بعدی، «قدرشناسی توان داخلی کشور و تکیهی به توان داخلی» است. مخاطب این [توصیه] مسئولین محترمند که انشاءالله زمام امور هدایت کشور و پیشرفت کشور را، اجرائیات کشور را بر عهده خواهند داشت. به توان داخلی اهمّیّت بدهند. «ما میتوانیم» یک شعار همیشگی باقی بماند؛ واقعش هم همین است. این حرف البتّه به معنای این نیست که ما از توانهای خارجی استفاده نکنیم؛ هیچ عاقلی این حرف را نمیزند. خب باید از همهی امکانات استفاده کرد؛ امکانات داخلی، خارجی، دوستان. حتّی گاهی دشمنان ما یک حرکتی انجام میدهند که به نفع ما است، از آن هم باید استفاده کرد. استفاده باید کرد، منتها توان داخلی را ندیده نباید گرفت؛ هیچ مسئلهی داخلی را متوقّف و آویزان به یک موضوع خارجی نباید کرد؛ این عرض ما است. هر کاری که میتوانید در سطح دنیا انجام بدهید، انجام بدهید؛ کارهای خوب را، کارهایی را که عزّتآفرین است، شرافتمندانه است انجام بدهید، امّا از توان داخلی، قدرت داخلی، ابتکارات داخلی غفلت نشود؛ این تأکید بنده است که البتّه مثالهای زیادی وجود دارد.
توصیهی بعدی در مورد مسائل مربوط به سیاست خارجی است. اوّلین مطلبی که در باب سیاست خارجی میخواهم عرض بکنم این است: در مقابل امواج و حوادث جهانی و بخصوص منطقهای، برخورد کشور، برخورد فعّال باشد، برخورد اثرگذار باشد، نه برخورد منفعل. مسائل گوناگونی چه از لحاظ سیاسی، چه از لحاظ علمی، چه از لحاظ پیشرفتها و ابتکارات فوقالعاده و عجیب علمی ــ فرض کنید مثل هوش مصنوعی ــ در دنیا اتّفاق میافتد؛ با این، فعّال برخورد کنید، منفعل برخورد نکنید؛ اثرگذار برخورد کنید. غفلت و تغافل از آنچه در دنیا پیش میآید، در منطقه پیش میآید، جایز نیست. هر حادثهای پیش میآید، ما یک موضعی در قبال آن داریم؛ این موضع را صریح، روشن، با قوّت و متانت ابراز کنیم تا دنیا بشناسد و بفهمد که ایران اسلامی در این قضیّه چه میگوید. دولت سیزدهم در این باره تلاش خوبی داشت. خدا رحمت کند، شهید خدمت، مرحوم امیرعبداللهیان(۴) را؛ دیپلمات خیلی خوبی بود، مذاکرهکنندهی خیلی خوبی بود، تلاش و فعّالیّت خوبی داشت؛ بنده از نزدیک کارهای ایشان را میدیدم؛ خوب حرکت میکرد، خوب کار میکرد. این فعّالیّت و تلاش انشاءالله بایستی ادامه پیدا کند.
یکی از حرفها در مورد سیاست خارجی این است که ما در ارتباطات خارجی اولویّتهایی داریم؛ یکی از اولویّتهای ما همسایگان ما هستند. ما جزو کشورهای دارای همسایگان متعدّد هستیم؛ این از جملهی امتیازات یک کشور است. تقریباً چهارده همسایه در اطراف ما هست؛ این یک امتیاز برای ما است. بایستی ما بر روی روابط با همسایگان کار کنیم، تلاش کنیم؛ این از اولویّتهای ما است.
یکی از اولویّتها ارتباط با کشورهایی است که میدان دیپلماسی ما را میتوانند گسترش بدهند؛ مثلاً کشورهای آفریقا، کشورهای آسیا؛ اینها میدان دیپلماسی ما را گسترش میدهند؛ ارتباط با اینها جزو اولویّتها است.
یکی از اولویّتها ارتباط مستحکم با کشورهایی است که در این سالها در قبال فشارها از ما حمایت کردهاند، به ما کمک کردهاند؛ چه در سازمان ملل، چه در غیر سازمان ملل، چه در میدان عمل، همکاریهای اقتصادی و غیره، از ما حمایت کردهاند؛ ما قدرشناسی باید بکنیم؛ ارتباطاتمان را با اینها بایستی مستحکم کنیم؛ این سیاست اولویّتدار ما است؛ و از این قبیل کارهای اولویّتداری در این زمینه وجود دارد.
البتّه اینجور نیست که ما بگوییم یک انگیزهی مخالفت و دشمنیای با بعضی از کشورها، مثلاً کشورهای اروپایی ــ که حالا من جزو اولویّتها آنها را ذکر نکردم ــ داریم؛ نه. علّت اینکه کشورهای اروپایی را بنده به عنوان اولویّت ذکر نمیکنم، این است که اینها با ما این چندساله خوب رفتار نکردند؛ با ما خوب برخورد نکردند. در قضیّهی تحریمها، در قضیّهی نفت، در قضایای گوناگون، در عناوین جعلی مثل حقوق بشر و امثال اینها، با ما بد رفتار کردند؛ [اگر] این رفتار بد را نداشته باشند، البتّه آن [کشورها] هم جزو اولویّتهای ما است، آن هم جزو مواردی است که ارتباط با آنها برای ما دارای اولویّت است. البتّه چند کشور هستند که ما اذیّتهای آنها را، رفتار عنادآمیزشان را فراموش نمیکنیم. این هم راجع به این [قضیّه]. اینها توصیههای ما بود که عرض کردیم.
آخرین مطلبی که من عرض میکنم، مسئلهی غزّه است که امروز یک مسئلهی جهانی است. یک روز موضوع فلسطین، صرفاً یک موضوعِ کشورهای اسلامی بود؛ امروز مسئلهی فلسطین و مسئلهی غزّه، یک مسئلهی عمومیِ جهانی است. این مسئله امروز از داخل کنگرهی آمریکا تا سازمان ملل تا المپیک پاریس تا همهجای دیگر، انتشار و گسترش دارد. رژیم صهیونیستی زشتترین چهرهی یک باند جنایتکار را دارد از خودش ارائه میدهد و نشان میدهد. اینها دولت نیستند؛ اینها یک باند جنایتکارند، یک باند قاتلند، یک باند تروریستند. اینها در ترور و قساوت و جنایت ــ جنایتهای عجیب و غریب ــ نصاب جدیدی را در تاریخ جنایتکاری بشر در دنیا به جا گذاشتند؛ یک نصاب جدیدی به وجود آوردند. امروز بمبهای سنگین صهیونیستها بر روی سر کسانی ریخته میشود که حتّی یک گلوله شلیک نکردهاند؛ کودکان داخل گهوارهها، بچّههای پنجساله، ششساله، زنها، بیماران بیمارستانها؛ اینها حتّی یک گلوله به کسی شلیک نکردهاند، [امّا] بمب روی سر اینها دارد ریخته میشود؛ چرا؟ این جنایت، یک جنایت بیسابقه است. قدرت مقاومت روزبهروز بیشتر دارد آشکار میشود؛ دشمن صهیونیستی با همهی کمکهای آمریکا، با همهی کمکهایی که بعضی از دولتهای خائن، به او انجام دادند، نتوانسته نیروی مقاومت را زمینگیر کند، نتوانسته آنها را مغلوب کند. هدفی که اعلام کردند ریشهکن کردن حماس بود؛ امروز حماس ــ حماس و جهاد و به طور کلّی مقاومت در فلسطین ــ با قدرت کامل ایستادگی کرده، اینها کاری با آنها نمیتوانند بکنند، روی سر مردم مظلوم غزّه بمب میریزند! دنیا بایستی در مقابل این حادثه تصمیم جدّیتری بگیرد. باید دولتها، ملّتها، شخصیّتهای فکری و سیاسی، در عرصههای مختلف جدّاً تصمیم بگیرند. آن وقت با این نگاه، آدم میفهمد که چه ننگ بزرگی را کنگرهی آمریکا چند روز قبل برای خودش هموار کرد که پای صحبت این جنایتکار نشست و گوش کرد! (۵) این، ننگ بزرگی است.
امیدواریم خداوند متعال ملّت مظلوم فلسطین را پیروز کند. امیدواریم خداوند متعال ملّت عزیز و بزرگ و پُرانگیزهی ایران اسلامی را به اهداف والای خودش برساند. از خداوند متعال صمیمانه درخواست میکنیم که رئیسجمهور جدید عزیزمان و دولتی را که تشکیل خواهد شد، توفیق بدهد و کمک کند تا بتوانند کارهایی را که مایلند انجام بدهند، دنبالش هستند و اعلام میکنند، انشاءالله این اهداف عالی را محقّق کنند و ملّت ایران را سرافراز کنند. از خداوند متعال برای روح مطهّر امام بزرگوار، ارواح مطهّر شهیدان، روح شهید سلیمانی، روح شهید رئیسی و همراهانشان علوّ درجات را درخواست میکنیم و امیدواریم خداوند ما را هم به کاروان شهیدان ملحق کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
|
2,318 | 1403/04/31 | بیانات در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس دوازدهم | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=57106 |
به مناسبت آغاز به کار دوره جدید مجلس شورای اسلامی(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید به حسینیّهی منسوب و منتسب به امام بزرگوار، و هم خوش آمدید به این مجلس. انشاءالله که حضور شما در مجلس شورای اسلامی که جایگاه بسیار مهم و حسّاسی است، هم برای خود شما منبع خیر و برکت و رحمت الهی باشد، هم برای کشور و هم مردم. تشکّر میکنم از جناب آقای قالیباف، رئیس محترم مجلس؛ مطالب بسیار خوبی را بیان کردند و بنده هم بعضی از همین مطالب ایشان را عرض خواهم کرد.
دربارهی مجلس زیاد صحبت شده ــ تذکّر، توصیه، احیاناً انتقاد ــ لکن حرفهای نگفتهای هم هست، حرفهای قابل تکراری هم وجود دارد؛ بعضی حرفها تکرارش هم ایرادی ندارد. بر این اساس، بنده چند نکته را یادداشت کردهام که به برادران و خواهران عزیز عرض کنم.
نکتهی اوّل. مجلس صرفاً یک نهاد پرسشگر نیست، بلکه یک نهاد پاسخگو هم هست. برخلاف تصوّر بسیاری که خیال میکنند مجلس با جعل قانون به دولت دستور میدهد، بعد هم سؤال میکند، استیضاح میکند، کارهایی از این قبیل میکند و پرسشگر است، بله، این وظایف وجود دارد، لکن پاسخگو هم هست. مجلس یکی از ارکان کشور است، یک نهاد تصمیمگیر است، یک نهاد اقدامکننده است و هر مجموعه یا فرد تصمیمگیر و اقدامکننده پاسخگو هم هست. بنابراین، مجلس باید شأن پاسخگویی خودش را همیشه در نظر داشته باشد. وظایفی هست که باید انجام بدهد؛ اگر ندهد، مورد سؤال قرار میگیرد. کارهایی هست که باید نکند؛ اگر بکند، مورد ایراد قرار میگیرد. مجلس به چه کسی پاسخگو باشد؟ در درجهی اوّل به خدا. ماها مؤمنیم، میدانیم روزی هست که از ما از جزئیّات کارهایمان و اعمالمان سؤال خواهد شد. شما یک قانونی را که جعل میکنید و وضع میکنید، یک حکمی را که امضا میکنید، باید جواب بدهید. همهی ما باید به این مسئولیّت بزرگ فکر کنیم. این مسئولیّت در مقابل خدا است که از همهی مسئولیّتها، از همهی سؤالها بالاتر، خطیرتر و درخورِ اهتمامِ بیشتر است. بعد هم در قبال مردم. حالا مردم اگر چنانچه از مجلسی یک امر خلاف انتظاری را مشاهده کنند، یقهی مجلس را البتّه نمیگیرند؛ یعنی سازوکار قانونیای برای این کار وجود ندارد، لکن در رفتار آنها، در روش آنها، در واکنش آنها، انسان میتواند مشاهده کند رضایت آنها یا عدم رضایت آنها را.
ما در طول این چند ده سال داشتهایم مجالسی را که کارهایی کردند که مردم نپسندیدند این کارها را و از این کارها خوششان نیامده؛ نتیجه این شده که عوامل آن کارها از چشم مردم افتادند. ما اینها را در این سالها تجربه کردیم و مشاهده کردیم. تکتک نمایندگان محترم باید به این نکتهی «پاسخگویی» توجّه داشته باشند؛ رفتارشان، گفتارشان، نطقشان، رأیشان، موضعگیریشان را با توجّه به این نکته تنظیم بکنند. این نکتهی اوّل.
نکتهی دوّم در باب همکاری بین قوا است. مجلس بخش مهمّی از نظام سیاسی کشور است. بدیهی است که بخشهای مختلف نظام باید در کنار هم یک «کل» را تشکیل بدهند، یک «مجموعهی واحد» را تشکیل بدهند؛ یعنی قوّهی مقنّنه، قوّهی مجریّه، قوّهی قضائیّه، نیروهای مسلّح ــ که به یک صورت جزو قوّهی مجریّه هستند ــ باید مجموعاً یک کل را به وجود بیاورند. اگر لازم باشد که یک کل از اینها به وجود بیاید، پس باید با هم تعامل داشته باشند، باید با هم کار کنند، باید به هم کمک کنند، یک جاهایی باید نسبت به هم اغماض کنند، یک جاهایی بایستی به همدیگر تذکّر بدهند، کمک کنند به یکدیگر، که حالا مواردی از این [قبیل] را شاید در خلال صحبت عرض کنیم. اینکه بنده همیشه در طول این سالیان متمادی به مجالس سفارش میکردم که با دولتها همکاری کنند به خاطر این است ــ خیلی مهم است ــ بایستی این مجموعهی متشکّل از آراء و دلها و نظرات مجموعهی کشور بتواند نقش ایفاء کند در ایجاد آن کلّ منسجمی که کشورمان، مردممان، نظاممان به آن احتیاج دارد. البتّه بنده به دولتها هم همین سفارش را در جای خود میکنم. حالا خوشبختانه آقای رئیسجمهور هم به خاطر عنوان نمایندگیای که من نمیدانم از لحاظ قانونی ایشان نماینده هستند یا نیستند،(۲) بالاخره حضور دارند. من به دولتها هم همیشه در مورد مجلس سفارش میکنم. گاهی بعضی از دولتها رفتارشان با مجلس اینجور بود که لایحه نمیدادند. از مجلس به بنده شکایت میکردند که مثلاً چند ماه منتظر نشستهاند، این دولت لایحه نمیدهد، یا مصوّبه را اجرا نمیکند؛ ما در دولتها هم از این قبیل داشتهایم. این را هم ما همیشه سفارش میکردیم. بالاخره شما به عنوان برادران و خواهران عزیز نمایندهی مجلس، یکی از کارهای مهمّتان مسئلهی تعامل است. من توصیهی مؤکّدی که اینجا یادداشت کردهام، تعامل سازندهی با دولت جدید است. همه کمک کنند که رئیسجمهور منتخب بتواند وظایفی را که در قبال کشور دارد، انجام بدهد. اگر ما توانستیم جوری رفتار کنیم که رئیسجمهور موفّق بشود، این موفّقیّت همهی ما است؛ اگر او در ادارهی کشور، در پیشبرد اقتصاد کشور، در مسائل بینالمللی کشور، در مسائل فرهنگی کشور به موفّقیّت دست پیدا کند، همهی ما به موفّقیّت دست [پیدا] کردهایم؛ پیروزی او پیروزی همهی ما است؛ این را باید واقعاً از بن دندان باور کنیم.
در مسائل مهمّ کشور هم باید صدای واحدی از کشور شنیده بشود. در مسائل مهمّی که البتّه تشخیصش با شما است، یک جاهایی هست که بایستی دولت و مجلس و مسئولین گوناگون، یک حرف بزنند تا آن کسانی که در دنیا گوش تیز کردهاند که نشانههای اختلاف و دوگانگی را پیدا کنند، مأیوس بشوند؛ یک صدا باید شنیده بشود.
نکتهی سوّم مربوط به حاکمیّت اخلاق در مباحثات صحن عمومی مجلس است. عزیزان من! مجلس باید مرکز انتشار و صدور آرامش و طمأنینه به سطح افکار عمومی کشور باشد؛ باید شما از مجلس امواج مثبت صادر کنید برای مردم؛ مجلس نباید منشأ تشنّج در افکار عمومی مردم بشود؛ یا سیاهنمایی کردن، منفیبافی کردن، که گاهی اوقات در بعضی از مجالس، از ناحیهی بعضی از نمایندگان دیده شد؛ البتّه اغلب نمایندگان همیشه پایبند به این مبانی مهم و معتبر بودهاند؛ واقعاً ما این را بدون تعارف عرض میکنیم، واقعیّت این است؛ امّا در مواردی هم خلاف این مشاهده شد. حضور نمایندگان، نه فقط در مجلس [بلکه] در مجامع عمومی ــ خیلی از شماها در مجامع عمومی، در نمازجمعهها، در شهرهای مختلف پیش از خطبهها حضور پیدا میکنید ــ یا در فضای مجازی که امروز حاکم بر خیلی از فعّالیّتهای همه است، باید آرامشبخش باشد؛ اختلافبرانگیز نباید باشد. هر جا شما سخنی میگویید، حرفی میزنید، نظری میدهید، مخاطب شما دلگرم بشود به اینکه شما طرفدار اتّحاد و اتّفاق و همدستی و همدلی نیروها هستید؛ خلاف این را نبایستی پیام بدهید. این حفظ امنیّت روانی مردم است و این مطلب مهمّی است. البتّه غافل هم نباید بود؛ بنده کاملاً اعتقاد دارم و اطّلاع دارم که لشکر سایبری دشمن منتظر سوءاستفاده است؛ گاهی اوقات آنها از زبان رقیب سیاسی شما به شما دشنام میدهند، برای اینکه شما را عصبانی کنند؛ یا به شخصیّت مورد احترام شما، یا یک شخصیّت موجّه دینی یا سیاسی اهانت میکنند، برای اینکه شما را برافروخته کنند؛ این هم هست. به این هم بایستی توجّه داشت؛ یعنی هر چه شما در فضای مجازی میبینید، اگر برخلاف نظر شما است، همیشه باور نکنید که این را آن کسی که رقیب سیاسی یا مخالف سیاسی شما است، گذاشته؛ نه، ممکن است دشمن مشترک هر دوی شما گذاشته باشد.
نکتهی چهارم، مربوط به قانونگذاری است. خب، قانونگذاری وظیفهی مهمّ درجهی اوّل مجلس شورای اسلامی است. قانون، ریلگذاری است، ایجاد نقشهی راه است برای حرکت قوای اجرائی کشور؛ قانون این است دیگر. بایستی هدف قانون را پیشرفت کشور و خدمت به مردم دانست و قرار داد.
قانون خوب یک خصوصیّاتی دارد. یکی از خصوصیّات قانون خوب این است که مبتنی بر کارشناسی باشد. البتّه بنده اطّلاع دارم که مرکز پژوهشهای مجلس کارهای خوبی میکند و در کمیسیونها از کارشناسهای مختلف دعوت میشود؛ ما اینها را اطّلاع داریم. هر چه بیشتر قانون مبتنی باشد بر کارشناسی، این قانون بهتر است؛ این یکی از خصوصیّات. دوّم: تأویلناپذیر باشد. قانونی که صریح نباشد و قابل تأویل باشد، کسانی که اهل سوءاستفاده هستند ــ که بنده تعبیر کردم از آنها به «قانوندانانِ قانونشکن»(۳) ــ میتوانند سوءاستفاده کنند. نگذارید؛ قانون را تأویلناپذیر و صریح [وضع کنید]. دیگر اینکه با توجّه به ظرفیّت کشور، قابل اجرا باشد. گاهی مجلس قانونی را تصویب میکند که دولت قادر [به اجرا] نیست؛ یعنی امکانات کشور و استعدادهای کشور، یا به خاطر بودجه یا به خاطر مسائل گوناگون دیگر، توان کشیدن این بار را ندارد. این هم باید رعایت بشود. منطبق با اسناد بالادستی باشد؛ یکی از نکاتی که در قانونِ خوب لازم است این است: انطباق با اسناد بالادستی؛ تعارض به وجود نیاید.
یک مسئلهی دیگر در مورد قانون، [این است که] تراکم ایجاد نکند، که حالا من مسئلهی تراکم را بعداً باز عرض میکنم، تکرار میکنم. تراکم قانونی یکی از مشکلات ما است. گاهی در یک موضوع واحد، قوانین متعدّدی تصویب شده با مشترکاتی و موارد افتراقی که از آن موارد افتراق، افراد سوءاستفادهچی خیلی میتوانند استفاده کنند. تراکم قانونی واقعاً یک چیز مشکلی است برای کشور. حالا گاهی پیشنهاد میشود که ما به مجلس بگوییم بنشینید تراکم قانونی را برطرف کنید؛ بنده میترسم نصف عمر مجلس را این کار بگیرد، اگر بخواهند بنشینند تراکم را کم کنند! لکن به هر حال در قانونگذاری مراقب این معنا هم باشید.
خب، آن نکتهای که عرض کردم خواهم گفت: قانون اساسی دست مجلس را باز گذاشته در ارائهی طرح؛ یعنی مواردی که شما لایحهی دولتی ندارید و مسئلهی مهمّی هست، میتوانید طرح ارائه بدهید. خب طرح خوب است، منتها در ارائهی این طرح اگر ما افراط کردیم ــ که مواردی از افراط به بنده گزارش شده، دیگر لازم نیست من عددها را عرض بکنم ــ خود این موجب مشکل خواهد شد. تا یک مشکلی پیش میآید در کشور، به جای اینکه منتظر لایحهی قانونی باشیم و اقدام دولت را دنبال کنیم، اینجا فوراً یک طرح فراهم کنیم! خود این موجب تراکم قانون است؛ یعنی در ارائهی طرحها واقعاً بایستی قناعت بشود به حدّاقلّ لازم و نه بیشتر، که اگر بیشتر شد، یکی از علل تراکم قانون همین ارائهی طرحها است. الان در مجلس که شماها وارد شدهاید، طرحهای زیادی وجود دارد که رسیدگی به اینها ــ رسیدگی و ابلاغ و مانند اینها ــ سالها طول خواهد کشید. این هم این مسئله.
البتّه یک تذکّر دیگر در مورد قانون این است که گاهی دولتها برای یک کار فوری احتیاج به قانون دارند. این هم مکرّر برای ما اتّفاق افتاده؛ یک مسئلهی فوری پیش میآید در ارتباط بینالملل، در یک کار اساسی اقتصادی، در یک مسئلهی سازندگی که باید فوراً اقدام کنند، قانون ندارند. دولتها در اینگونه موارد، راه آسان را پیش میگیرند؛ میآیند پیش ما که رهبری مجوّز بدهد تا بدون قانون این کار را انجام بدهند. بنده البتّه غالباً امساک میکنم، مگر یک وقتی که حالا از روی اضطرار ناچار باشیم. در این موارد بهتر است که مجلس وقتی در مقابل درخواست دولت قرار گرفت ــ در موارد اضطرار ــ تسریع کند در قانونگذاری؛ این هم تذکّر دیگری در مورد قانون.
البتّه شما میدانید که مدّتها است سیاستهای کلّی مربوط به تقنین ابلاغ شده؛(۴) برای اینکه این سیاستها اجرا بشود، قانون لازم است؛ باید مجلس خودش برای این سیاستها قانون بگذارد؛ این قانونگذاری هنوز نشده؛ این باید زودتر انجام بگیرد. این هم نکتهی چهارم.
نکتهی پنجم دربارهی نظارت است. البتّه تعبیر «نظارت» در قانون اساسی نیست ــ عنوان «نظارت مجلس» نیست ــ لکن احکام فراوانی که در مورد سؤال، تذکّر، تحقیق و تفحّص در مجلس وجود دارد، نشاندهندهی لزوم نظارت است دیگر؛ یعنی تحقیق و تفحّص میکنید یا سؤال میکنید یا تذکّر میدهید برای چه؟ برای اینکه اطّلاع پیدا کنید. پس نظارت بر قوّهی مجریّه یکی از وظایف مجلس است. دو تذکّر در این مورد دارم:
تذکّر اوّل این است که هدف از نظارت، «ارتقاء کارآمدی دولت» است. برای این است که اگر چنانچه اشکالی در کار دولت وجود دارد، این را شما به عنوان مجلس بشناسید، تشخیص بدهید، تذکّر بدهید، کارایی [دولت] ارتقاء پیدا کند و کار پیش برود؛ هدف از نظارت این است. مبادا خدای نکرده نظارت ناشی بشود از هدفی غیر از این؛ یعنی فرض کنید که انسان با یک وزیری یک مشکل پیدا کند، تذکّر [بدهد]، سؤال پشت سر سؤال یا حتّی استیضاح و امثال اینها؛ مسائل جناحی، مسائل شخصی، مسائل سیاسی مطلقاً نباید دخالت کند. نظارت فقط ناشی از همین است: احساس یک کمبود در قوّهی اجرائی، و تذکّر و توجّه به آن و سعی برای برطرف کردن آن؛ این یک مطلب در باب نظارت.
مطلب دیگر اینکه در باب نظارت نه افراط کنیم، نه تفریط. گاهی به ملاحظات، آنجایی که باید نظارت انجام بگیرد انجام نمیگیرد؛ این هم غلط است. گاهی هم نظارتْ زیادی انجام میگیرد؛ سؤالِ متعدّد [میشود]. من به شما عرض بکنم، در این سالها ــ در این چند سالی که ما مسئولیّت داریم ــ الان که فکر میکنم، تقریباً در همهی دولتها وزرا به بنده مراجعه میکردند و شکایت میکردند از کثرت سؤال در مجلس؛ میگفتند چه در صحن مجلس، چه در کمیسیونها میبرند ما را، چند ساعت از وقت ما را صرف میکنند، سؤال میکنند، سؤالپیچ میکنند، و کارهایی از این قبیل. افراط نباید بشود. البتّه تفریط هم نباید بشود؛ یعنی آنجایی که باید سؤال کنید، آنجایی که باید نظارت را اِعمال کنید، باید اِعمال کنید لکن منصفانه باشد؛ نظارتها منصفانه انجام بگیرد؛ ملاحظات شخصی و سیاسی و مانند اینها وسط نیاید.
و امّا نکتهی ششم؛ یک هیئتی در مجلس تشکیل شد برای نظارت بر عملکرد نمایندگان. آقایانی که سابقه دارند یادشان است؛ یک تذکّری در یک دورهای داده شد،(۵) نمایندگان هم سریع رفتند و یک هیئتی را تشکیل دادند برای نظارت بر عملکرد نمایندگان.(۶) فلسفهی این هیئت چیست؟ فلسفهاش این است که گاهی یک نمایندهای از روی غفلت یا به هر انگیزهای یک حرکتی انجام میدهد، ۲۹۰ نماینده زیر سؤال میروند. یعنی با عمل یک نفر، یک مجلس از چشم مردم میافتد؛ نباید اینجور بشود؛ باید پیشگیری بشود؛ اگر پیشگیری ممکن نشد، علاج بشود؛ این مهم است. ما نتوانستیم ببینیم و بفهمیم که آنچنان که باید و شاید و آن مقداری که از این هیئت انتظار بود، کار انجام بگیرد. این هم توصیهی بعدی ما است.
نکتهی هفتم، دربارهی حضور مجلس در موضوعات جهانی و مسائل مربوط به سیاست خارجی است. مجلس یک وزنهی سنگین است؛ دولتها در دنیا از این وزنهی سنگین مجالس خودشان استفاده میکنند؛ هم در مذاکرات، هم در تعامل، هم در مشارکتهای عملی. در مذاکرات یک مطلبی را شما در پشت میز مذاکره به طرف مقابل میگویید، میگوید: «آقا! مجلس ما نمیگذارد، قانون داریم، نمیتوانیم»؛ از مجلس به عنوان یک پشتوانه در مذاکره استفاده میکنند. در چالشهای گوناگونی که با دولتها وجود دارد ــ طبعاً دولت در مسائل گوناگونی ممکن است چالشهایی داشته باشد ــ مجلس میتواند وزن سنگینی به دولت بدهد، دست دولت را پُر کند؛ لذا حضور شما در مسائل سیاسی و بینالمللی و مسائل دیپلماسی مهم است.
یک نمونه از کارهای خوب، همین قانون اقدام راهبردی(۷) در مجلس قبل بود؛ این یکی از کارهای بسیار خوب [بود]. البتّه بعضیها اعتراض کردند و عیبجویی کردند؛ مطلقاً این عیبجویی وارد نیست و کار بسیار درستی بود. این حضور میتواند خیلی مؤثّر [باشد]. حالا انواع حضور؛ گاهی اوقات مثلاً با سفرها و ملاقاتهای رئیس مجلس است؛ مثل همین سفر اخیری که آقای قالیباف داشتند، در این اجلاسی(۸) که بود که سفر مفید و پُرفایدهای بود که میتواند دولت محترم از آن استفادهی زیادی بکند. یا سفرهایی که هیئتهای بینالمجالس مجلس میکنند، یا حتّی بدون اینها، یک بیانیّه؛ فرض کنید مثلاً یک قضیّهای مثل قضیّهی فلسطین پیش میآید، مسئلهی غزّه پیش میآید؛ شما یک بیانیّه بدهید، این در فضای عمومی دنیا کلّی تأثیر بر این مسئله میگذارد. یا حتّی بیانیّه هم نه، گاهی نطق نمایندگان. بنده گاهی اظهار توقّع کردهام؛ در یک مواردی انتظار هست که نمایندگان در مجلس ناظر به این مسئلهی مهمّ سیاست خارجی یک حرفی بزنند، یک نطقی بکنند. در دنیا این کار معمول است؛ مثلاً فرض بفرمایید که رئیس کمیسیون سیاست خارجی فلان چیز را گفته؛ این در دنیا معروف میشود. خیلی از کارها را مجالس میکنند و دولتها از پشتوانهی اقدام مجالس استفاده میکنند. همین قانون جامع تحریم آمریکاییها علیه جمهوری اسلامی، علیه ایران، این قانونی که معروف است به «سیسادا»؛(۹) این را مجلسشان تصویب کرد؛ البتّه رئیسجمهور دموکرات آن سال(۱۰) ــ آدم دورویِ بددل که هم دورو بودند، هم بددل بودند، هم زرنگ بودند؛ از مسئولین ما زرنگتر بودند که انصافاً انسان در بعضی از مراودات [این را] میبیند ــ امضا کرد آن را. میتوانست امضا نکند؛ ادّعا میکرد که در قضیّهی مسئلهی هستهای و مانند اینها میخواهد با ایران همکاری کند، همراهی کند، امّا در عین حال امضا کرد! قانون جامع را مجالسشان انجام دادند؛ مجالس این کارها را میکنند. بنابراین، مجلس در این زمینه میتواند فعّال باشد.
در همین مسئلهی تحریم ــ که خب سرِ زبانها خیلی میچرخد؛ بخصوص در ایّام انتخابات، تکرار میشد در اظهارات گوناگون نامزدهای انتخاباتی و مردم و طرفدارانشان و مانند اینها ــ مجلس میتواند حضور داشته باشد، واقعاً تأثیرگذار باشد. ما میتوانیم؛ هم میتوانیم تحریمها را به وسیلهی وسایل شرافتمندانه برطرف کنیم، هم بالاتر از برطرف کردن تحریمها خنثی کردن تحریمها است. بنده مکرّر این را گفتهام(۱۱) که برداشتن تحریم دست شما نیست ــ باید شما تدبیر بیندیشید یک جوری، دست طرف مقابل است ــ امّا خنثی کردن تحریم دست شما است؛ راههای خوبی وجود دارد برای خنثی کردن تحریم، بعضی از این راهها را هم رفتهایم، اثرش را هم دیدهایم؛ یعنی مسئولین دولتی رفتهاند، اثرش را هم دیدهایم، خیلی هم خوب بوده و میتوان این کار را کرد. مجالس در این زمینه ــ مجلس عزیز ما ــ میتوانند نقشآفرینی کنند.
نکتهی هشتم و نکتهی آخر در مورد کار فوری مجلس، یعنی رأی به کابینهای است که آقای پزشکیان (حفظه الله) انشاءالله ارائه خواهند کرد به مجلس؛ این کار فوری و فوتی شما است. البتّه هر چه زودتر کابینهی پیشنهادی ــ حالا بعد از کارهایی که باید انجام بگیرد ــ تصویب بشود و دولت مشغول کار بشود، برای کشور بهتر است؛ منتها در این زمینه، هم شما، هم رئیسجمهور منتخب محترم، مسئولیّتهای سنگینی دارید. چه کسی میخواهد میداندار این میدان باشد؟ میدان اقتصاد، میدان فرهنگ، میدان فعّالیّتهای سازندگی، میدان تولید؛ چه کسی میخواهد میداندار باشد؟ آن کسی را باید میداندار کرد که «امین» باشد، «صادق» باشد، «متدیّن» باشد، از بُن دندان «معتقد به جمهوری اسلامی و به نظام اسلامی» باشد. «ایمان» یک شاخص مهم است. «امید به آینده»، نگاه مثبت به افق، یکی از شاخصهای مهم است. به آنهایی که افق به نظرشان تاریک است و [معتقدند] کاری نمیشود کرد، نمیشود مسئولیّتهای اساسی و کلیدی داد. «تشرّع»، متشرّع بودن، یکی از معیارهای مهم است. «اشتهار به پاکدستی و صداقت» یک معیار است. این معیارها باید رعایت بشود؛ هم رئیسجمهور محترم اینها را رعایت کنند، هم مجلس رعایت کند؛ یعنی شما یک مسئولیّت مشترک دارید در انتخاب مسئولین کشور. «سابقهی سوء» نداشته باشند؛ این یک معیار است. «نگرش ملّی» داشته باشند؛ یعنی غرق در مسائل جناحی و سیاسی و مانند اینها نشوند، نگاه ملّی به کشور داشته باشند. «کارآمد» باشند. اینها را با تحقیق [میشود فهمید]. البتّه کارآمدی را غالباً بعد از اشتغال به کار میشود فهمید، امّا با تحقیق، با نگاه کردن به سوابق، با شنیدن حرفها میشود کارآمدی را هم تشخیص داد. اینها لازم است.
به نظر من، این مسئولیّت بسیار مهمّی است که هم بر عهدهی شما است، هم بر عهدهی رئیسجمهور محترم است که این کار را انجام بدهند؛ انشاءالله یک مجموعهی هیئت وزیران خوب، کارآمد، بهدردبخور، متدیّن و انقلابیای سر کار بیایند و بتوانند مسائل کشور را پیش ببرند. این دعای ما است، امید ما است. به همهی شما دعا میکنیم؛ بنده، هم به رئیسجمهور منتخب دعا میکنم، هم به شماها دعا میکنم، هم به رئیس مجلس دعا میکنم. این دعای همیشگی ما است؛ با قطع نظر از اینکه رئیسجمهور چه کسی باشد یا رئیس مجلس چه کسی باشد یا رئیس قوّهی قضائیّه چه کسی باشد، دعای ما همیشه شامل حال اینها هست. امیدواریم انشاءالله موفّق باشید.
مسئلهی غزّه، همچنان مسئلهی اوّل دنیای اسلام است. آنچه من دربارهی مسائل خارجی و فعّالیّت حوزهی دیپلماسی و مانند اینها برای مجلس عرض کردم، یکی از مصادیقش، همین مسئلهی غزّه است؛ آرام نگیرید، ساکت نمانید؛ کار مهم است. الان درست است که با گذشت ماهها، آن شور اوّلیّه در خیلی از افراد نیست، امّا حقیقت امر این است که همان اهمّیّت روزهای اوّل، امروز وجود دارد، بلکه بیشتر. قدرت مقاومت روزبهروز بیشتر خودش را دارد نشان میدهد. یک دستگاه باعظمت نظامی و سیاسی و اقتصادی مثل آمریکا، پشت سر رژیم غاصب صهیونیست دارند با یک گروه مقاومت میجنگند، نتوانستند اینها را به زانو دربیاورند؛ چون حماس را نمیتوانند به زانو دربیاورند، چون مقاومت را نمیتوانند به زانو دربیاورند، دقّ دلیشان را روی مردم خالی میکنند، بمبها را روی سر مردم، مدرسه، بیمارستان، کودک و زن میریزند؛ نهایت جنایت و سَبُعیّت(۱۲) دارد جلوی چشم مردم دنیا انجام میگیرد؛ مردم دنیا هم در واقع دیگر حالا دارند قضاوت میکنند علیه رژیم غاصب خبیث. مسئله تمام نشده؛ مسئله همچنان ادامه دارد؛ فعّال باشید انشاءالله.
امیدواریم که خدای متعال آنچه خیر اسلام و مسلمین است، آنچه خیر شماها است، خیر ملّت است پیش بیاورد انشاءالله؛ و همهی ما بتوانیم لااقل پیش خدای متعال برای کارهایی که انجام میدهیم یک عذری داشته باشیم، بتوانیم یک حرفی بزنیم و کارهایمان در پیشگاه الهی قابل دفاع باشد.
خداوند انشاءالله همهی شماها را حفظ کند؛ روح مطهّر امام بزرگوار را، روح مطهّر شهدا را از ما راضی کند؛ قلب مقدّس ولیّعصر (ارواحنا فداه) را انشاءالله از ما راضی و خشنود کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
|
2,319 | 1403/04/17 | بیانات در دیدار اعضای هیئت دولت سیزدهم | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56951 |
دیدار پایانی دولت سیزدهم(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
والحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهر گرامی. این جلسه، طبق معمول همهی دولتهای دیگر، جلسهی تشکّر بنده از مسئولین و دوستان و اعضای دولت است. البتّه جای آقای رئیسی عزیزمان خالی است؛ ولی خب طبق اعتقادات ما، ارواح طیّبهی مؤمنین، بخصوص شهدا، ناظرند، حاضرند، میبینند، میشنوند؛ در واقع، ایشان هم از تشکّر ما و از قدردانی ما از ایشان مطّلع میشوند.
جلسه برای تشکّر است و امیدواریم انشاءالله خدای متعال از شماها این زحماتتان را قبول کند. و آنچه انجام دادید یک طرف، آنچه نیّت انجامش را هم داشتید یک طرف؛ آن هم همینجور اهمّیّت دارد؛ یعنی تصمیم شما این بود که در ادامهی دولت، کارهایی را، برنامههایی را اجرا کنید؛ آنها هم پیش خدای متعال اجر دارد. انشاءالله خداوند شماها را موفّق بدارد و کمکتان کند که بتوانید استمرار بدهید این خدمات را. البتّه طبعاً تشکیلات دولت تغییراتی خواهد داشت، شکّی نیست؛ لکن خدمتگزاری افراد نباید فقط در چهارچوب این عناوین مشخّص مدیریّتهای خاص باشد؛ باید در همهی شرایط، در همهی موارد، آماده باشند برای کار و خدمتگزاری. و خدمت کنید به کشور، کار کنید برای کشور و میتوانید الحمدلله.
دولت مرحوم آقای رئیسی (رضوان الله علیه) دولت کار بود، دولت امید بود، دولت حرکت در بخشهای داخلی و خارجی بود. اگرچه این عناوین را شاید خود ایشان یا اعضای دولت به کار نمیبردند، امّا عملاً اینجور دیده میشد و فهمیده میشد؛ ایشان واقعاً امیدوار بود، واقعاً خوشبین بود به آینده ــ البتّه حق هم با ایشان بود ــ و تصمیم داشت که به آن هدفها خودش را برساند با همکاری شماها. من یک مطلب دربارهی خصوصیّات مرحوم آقای رئیسی (رضوان الله علیه) که در ذهنم برجسته است عرض میکنم. البتّه آقای مخبر انصافاً خیلی خوب بیان کردند؛ بسیاری جوانب مهم را ایشان ذکر کردند، بنده هم چند مورد را عرض میکنم.
به نظر من یکی از مهمترین خصوصیّات آقای رئیسی مردمی بودن بود. برای همهی ماها، برای دولتها و رؤسای دولتها، برای اعضای دولتها، این باید الگو باشد. ایشان به مردم اعتنا میکرد، برای مردم احترام قائل بود، در بین مردم حضور پیدا میکرد، لمس میکرد حقایق را با حضور در میان مردم، حرفهای آنها را میشنید و نیازهای آنها را محور برنامهریزیهای خودش قرار میداد؛ ایشان اینجوری بود. محور برنامهریزیها و اقدامها و کارها و شاخصهایی که مورد نظر ایشان بود، حلّ مشکلات مردم بود. حالا ممکن بود بعضی به نتیجه برسد، بعضی نرسد، امّا محور کارهای ایشان اینها بود؛ آنچه ما همیشه در مذاکرات جلساتمان با آن مواجه بودیم.
این درست همان چیزی است که مورد نظر اسلام است؛ یعنی با مردم بودن. در این نامهی معروف و فرمان معروف امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به مالک اشتر، ایشان میفرمایند بهترین و محبوبترین کارها در نزد تو باید این چند چیز باشد؛ دو سه چیز را ذکر میکنند، از جمله: اَجمَعُها لِرِضَی الرَّعِیَّة؛ محبوبترین کارها در نظر تو باید آن کاری باشد که مایهی خشنودی تودههای مردم است؛ دنبال این باش. مراد از «رعیّت» ــ که گاهی در کلمات امیرالمؤمنین تعبیر میشود به «رعیّت»، گاهی تعبیر میشود به «عامّه» ــ تودهی مردم است در مقابل نورچشمیها، که حضرت از آن مجموعهی نورچشمیها و آن ویژهخوارها تعبیر میکنند به «خاصّه». میگویند بهترین کارها و محبوبترین کارها آن است که مورد نظر تودهی مردم باشد، آنها را خشنود کند، آنها را راضی کند، هماهنگ با رضایت آنها باشد.
بعد، در دو سه فِقره بعد میفرمایند: وَ اِنَّما عِمادُ الدّینِ وَ جِماعُ المُسلِمینَ وَ العُدَّةُ لِلاَعداءِ العامَّةُ مِنَ الاُمَّة؛(۲) آن که به درد تو میخورد در مقابل دشمن، آن که میتواند وحدت ایجاد کند، یکپارچگی به وجود بیاورد در کشور، همین تودهی مردمند؛ اینها هستند که اگر باهم باشند، کشور یکپارچه میشود؛ وَالّا نورچشمیها هر کدام انگیزههای خودشان را دارند، برای خودشان کار میکنند. طبعاً اهواء(۳) وقتی که متخالف بود، با همدیگر برخورد میکند ــ در این شکّی نیست ــ یعنی «اجتماع» اصلاً دیگر معنا پیدا نمیکند. امّا مردم چرا؛ آحاد مردم، تودهی مردم، میتوانند اجتماع کنند و عُدّهی للاعداء [باشند]؛ برای مواجههی با دشمن، در هر میدانی، مردم به کار میآیند.
حالا حضرت در دنبالهاش حرفهای خیلی جالبی دارند که من در جلسات نهجالبلاغه که برای دوستان دولتی در طول سالها گاهی داشتم، یک تکّههایی از اینها را شرح کردهام. حضرت میگویند این نورچشمیها از همه توقّعشان بیشتر است، از همه صبرشان کمتر است، از همه کمکشان ضعیفتر و ناقابلتر است؛ وقت توقّع از همه بیشتر توقّع دارند، وقتی که بنا است یک کاری ارائه بدهند از همه کمتر وارد میدان میشوند، وقتی جنگی پیش بیاید حضورشان محسوس نیست؛ بر خلاف تودهی مردم که خب نمونههایش را دیگر همهی شماها دیدهاید در میدان دفاع مقدّس، در دفاع حرم و دیگر امور. ببینید، این یک خطّ روشنی است که امیرالمؤمنین (علیه السّلام) ترسیم کردهاند. آقای رئیسی این خط را حرکت میکرد، دنبال این بود؛ این خیلی باارزش است، این خیلی خوب است، این واقعاً الگو است، باید همهی ماها یاد بگیریم این کار را. این یک نقطه از نقاط ویژهی ایشان بود.
نقطهی دوّم این بود که ایشان به تواناییهای داخلی واقعاً اعتقاد داشت. خب ما با خیلی از مسئولین در نشستوبرخاستها روی این مسئلهی تواناییهای داخلی و ظرفیّتهای داخلی در موارد متعدّد صحبت میکنیم، هیچ کس از آنها هم مخالفت نمیکند، امّا آدم میفهمد چه کسی عمیقاً و از بن دندان به این تواناییها باور دارد، چه کسی نه. ایشان واقعاً باور داشت؛ یعنی قبول داشت که ما خیلی از مشکلات کشور را یا اکثر مشکلات کشور را یا به یک صورت همهی مشکلات کشور را میتوانیم با تکیهی به ظرفیّتهای داخلی حل کنیم؛ و لذا دنبال این کارها هم بود. این از خطوط مهم و اصلیای [بود] که ایشان دنبال میکرد.
یک نقطهی برجستهی دیگری که در ایشان وجود داشت صراحت در اعلام مواضع انقلابی و دینی بود. دوپهلو حرف زدن و ملاحظهی این را کردن که اگر ما مواضع انقلابیمان را صریح بیان کنیم، فلان آدم، فلان دسته، فلان شخصیّت ممکن است ناراحت بشوند، این ملاحظات را ایشان نداشت؛ یعنی مواضع انقلابی خودش را، همان که به آن معتقد و پابند بود، ایشان صریح بیان میکرد. در اوّلین مصاحبهای که ایشان کرد، از او راجع به ارتباط با فلان کشور پرسیدند که شما ارتباط برقرار میکنید، ایشان گفت خیر! صریح؛ یعنی بی هیچ ملاحظه و حاشیه و لابهلا [چیزی گفتن]؛ نخیر، ایشان صریح بود. در همهی موارد، آنجور که ما دیده بودیم، ایشان همینجور بود.
خصوصیّت دیگر ایشان که خب این را همه میدانند، همه میفهمند و دیدهاند، خستگیناپذیری از کار بود. من مکرّر ایشان را توصیه میکردم به اینکه یک قدری استراحت کند. مثال میزدم از یک مواردی که [اشخاص] استراحت نکردند، بعد دچار مشکل شدند. میگفتم شما برای آیندهی کاریِ خودت هم که شده یک قدری استراحت کن، وَالّا یک وقت میاُفتی و دیگر نمیتوانی کار کنی! مکرّر [میگفتم]. ایشان همیشه میگفت من از کار خسته نمیشوم، واقعاً هم کأنّه خسته نمیشد؛ آدم تعجّب میکرد. نصفهشب از سفر خارجی برگشته، صبح در فلان نقطهی مثلاً کرج یا فلان جا با مردم دیدار عمومی دارد یا جلسه میگذارد برای مسائل مختلف! اینها کارهای خیلی مهمّی است.
یک نقطهی برجستهی دیگر از ایشان، مأیوس نشدن از زخمزبانها بود. این نقطهضعفِ خیلی از ماها است که تا یک کسی زبانش به انتقاد از ما میچرخد، فوراً یا دلمان میشکند یا اوقاتمان تلخ میشود یا بدمان میآید که چرا مثلاً از ما ناسپاسی شد، و از کار میمانیم؛ خیلی اوقات اینجور است؛ همیشه دوست داریم از ما تعریف کنند. ایشان نه؛ زخمزبان هم زیاد به ایشان میزدند، [امّا] مأیوس نمیشد. البتّه نمیشود گفت که رنج نمیکشید؛ چرا، رنج هم میکشید، گاهی پیش بنده شکایت هم میکرد، لکن مأیوس نمیشد و سرد نمیشد از کار کردن و دنبالگیری کردن. این هم یکی از خصوصیّات برجستهی ایشان بود.
یک نقطهی برجستهی دیگری که در ایشان وجود داشت این است که در سیاست خارجی دو خصوصیّت را ایشان با هم و در کنار هم رعایت میکرد: یکی تعامل، یکی عزّتمداری و عزّتمندی. ایشان اهل تعامل بود. اینجا با فلان رئیسجمهورِ اروپایی گاهی یک ساعت یا یک ساعت و نیم تلفنی صحبت میکردند! واقعاً فرض کنید که یک ساعت و نیم مثلاً تلفنی حرف میزد. اهل تعامل بود، امّا از موضع عزّت؛ نه آنچنان تند و بهاصطلاح دورکننده که [ارتباط] قطع بشود، نه بیخودی امتیاز دادن و دست پایین گرفتن و مانند اینها؛ نه، از موضع عزّت، امّا در عین حال با تعامل. این موجب شد که بعد از شهادت ایشان، من دیدم چند نفر از سران برجستهی دنیا که حالا در دنیای امروز جزو چهرههای برجسته و درجهی یک محسوب میشوند، در پیامهایی که به بنده راجع به ایشان دادند از ایشان به عنوان یک چهرهی برجسته تمجید کردند؛ این خیلی مهم است؛ یعنی نه به عنوان یک سیاستمدار معمولی، [بلکه] به عنوان یک سیاستمدار برجسته از ایشان تعبیر کردند و اسم آوردند. به اصل ارتباط، ایشان عقیده داشت. ما سالها بود آفریقا را کنار گذاشته بودیم، با همهی سفارشهایی که راجع به آفریقا میشد؛ ایشان با آفریقا ارتباط برقرار کرد، رفتوآمد کرد، تعامل کرد. [به ارتباط] با کشورهای گوناگون، با همهی کشورهایی که زمینهی ارتباط با آنها وجود داشت و باید ارتباط برقرار میشد، ایشان معتقد بود و ارتباط برقرار میکرد. اولویّتها را در این زمینه رعایت میکرد؛ مثلاً یکی از اولویّتها همسایگی بود که ایشان به مسئلهی همسایگی اهمّیّت میداد.
یک نقطهی دیگرِ ایشان ــ که آقای مخبر هم بحق اشاره کردند ــ اهتمام به طرحهای بزرگ بود. به طرحهای سنگین اهتمام داشت؛ مثلاً فرض کنید مثل همین انتقال آب از دریا به چند نقطه یا مثلاً در همین مسئلهی آب، انتقال آب از راههای دور به شهرهایی که مدّتها بود در انتظار آب بودند؛ ایشان مسئلهی شُرب اینها و کشاورزی اینها را حل کرد. طرحهای گوناگونی از این قبیل داشت. این هم یک نقطهی برجسته در خصوصیّات رئیسجمهور عزیزمان.
یک نکتهی دیگر هم منش اخلاقی ایشان بود؛ جدّاً متواضع بود، جدّاً بردبار بود. آدم صبوری بود، آدم بردباری بود، اهل مدارا بود با کسانی که اختلاف نظر داشتند؛ چه اختلاف نظری، چه اختلافات نظریای که منتهی میشد به اختلاف عملی در عرصه. خب میدانید در ادارهی کشور این چیزها وجود دارد دیگر؛ ایشان میآمد به بنده هم میگفت، مطرح میکرد، مواردی را ذکر میکرد، اوقاتش هم تلخ میشد، امّا در عین حال ایشان با آن طرفهای مورد نظر با مدارا رفتار میکرد. ایشان در یک موردی یک اختلافی با یک جایی داشتند، من گفتم شما اصلاً عکسالعمل نشان ندهید؛ خیلی سخت بود برایش، [امّا] اصلاً عکسالعمل نشان نداد، یعنی واقعاً مدارا کرد؛ [در حالی] که اگر ایشان مثلاً این صبر و این تحمّل را نداشت، بنا بود یک دعوای بزرگی در کشور راه بیفتد. ایشان اینجوری بود.
یک خصوصیّت دیگر هم این است که ایشان اهل ذکر و توسّل و دعا بود که ایشان(۴) [هم] اشاره کردند. حالا خصوصیّاتِ این دعاهایی را که ایشان گفتند من نمیدانم، امّا میدانم ایشان اهل دعا بود، اهل ذکر بود، اهل توسّل بود، اهل گریه بود و دلش روشن بود و قلباً با عالم غیب مرتبط بود؛ و همینها است که انسان را نجات میدهد، انسان را پیش میبرد.
خدا انشاءالله درجات ایشان را زیاد کند. من این موارد را گفتم برای اینکه اینها ثبت بشود به عنوان یک الگو؛ معلوم بشود کسی که رئیس قوّهی مجریهی یک کشور است، میتواند مجموعهی این خصوصیّات عملی و فکری و قلبی و مانند اینها را با همدیگر داشته باشد و دنبال کند ــ میشود، میتواند ــ که ایشان بحمدالله داشت.
از آقایان وزرا هم تشکّر میکنیم؛ همکاری کردید، تلاش کردید در طول این چند سال و کمک کردید به رئیسجمهور. اگر چنانچه همکاری دوستانش نبود، ایشان قطعاً نمیتوانست این امکانات را [فراهم بکند]. انسان، دستتنها نمیتواند این کارها را انجام بدهد؛ این احتیاج به مجموعهای دارد که آن مجموعه شماها هستید و بحمدالله کمک کردید. بخصوص از شخص آقای مخبر من بایستی تشکّر ویژه بکنم؛ هم به خاطر همکاریشان با آقای رئیسی در طول این سه سال ــ که البتّه یک روضهی مفصّل هم باید برای آقای مخبر بخوانیم [بابت] سختیهایی که ایشان کشید و مشکلاتی که ایشان تحمّل کرد؛ واقعاً ایشان خیلی مشکل تحمّل کردند، امّا خوب همکاری کردند با مرحوم آقای رئیسی و با دولت ــ و هم برای این چهل پنجاه روز اخیر که ایشان در موضع «سرپرست ریاست جمهوری» حقّاً و انصافاً خیلی خوب کار کردند، خوب تلاش کردند، کارها را دنبال گرفتند، دنبال کردند. اینکه گفته شده بود «تا روز آخر، همهی کارها انجام بگیرد» را ایشان به معنای واقعی کلمه جدّی گرفتند. شما دوستان هم همینطور؛ شما هم بحمدالله همه مشغول هستید، باز هم بایست تا همان لحظهی آخر ادامه بدهید کارها را. این خصوصیّات برای دولتها، برای رؤسا، برای وزرا، همه الگو است؛ انشاءالله که از این الگو همه استفاده کنند، همهی ما استفاده کنیم، بنده هم استفاده کنم.
من در پایان، یک بار دیگر از مردم به خاطر انتخابات(۵) تشکّر میکنم. از مسئولین دولتی و وزارت کشور و صداوسیما و نیروهای انتظامی و مراقبتِ امنیّتی به خاطر برگزاری خوب این انتخابات، بنده صمیمانه متشکّرم. همه کار کردند، همه تلاش کردند و بحمدالله محصول تلاش این شد که یک انتخاباتِ سراسریِ بیحادثه رخ داد؛ این خیلی مهم است. در اغلب جاهای دنیا ــ حالا نمیگوییم همه جا؛ ما از همه جا خبر نداریم ــ با اختلافات سیاسی و نظریای که وجود دارد، انتخابات غالباً با دعوا و با یقهگیری و با زدن و احیاناً کشتن و امثال اینها همراه است؛ اینجا بحمدالله با امنیّت این کار انجام گرفت. این هنر شماها بود که توانستید این انتخابات را به بهترین وجهی به انجام برسانید.
رسم ما این است که در این دیدار آخر، به هر کدام از آقایان یک جلد کلامالله مجید هدیه میکنیم؛ این را هم من هدیه میکنم به جناب آقای مخبر. خدا انشاءالله حفظتان کند، خدا انشاءالله همهی شما را موفّق بدارد و مؤیّد بدارد و کمکتان کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته |
2,320 | 1403/04/15 | بیانات در گفتوگو با خبرنگار صداوسیما پس از شرکت در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56895 |
خبرنگار: بسم الله الرّحمن الرّحیم. به محضر شریف و مبارک رهبر معظّم، معزّز و فرزانهی انقلاب اسلامی عرض سلام و ادب و احترام دارم. صبح حضرت مستطاب عالی به خیر و نیکی انشاءالله و قرین به صحّت و سلامت و عافیت. با توجّه به اینکه در دقایق ابتدائی آغاز فرایند رأیگیری در مرحلهی دوّم انتخابات چهاردهمین دورهی ریاست جمهوری قرار داریم، برای ملّت شریف ایران چه توصیهای دارید؟
بسم الله الرّحمن الرّحیم
بحمدالله روز خوبی است؛ روز حضور مردم، روز شرکت مردم، روز فعّال شدن مردم عزیزمان در یک امر مهمّ سیاسی کشور است، یعنی انتخابات. شنیدم که شوق و علاقهی مردم بیشتر از قبل است؛ خدا کند اینجور باشد و اگر اینجور باشد، خرسندکننده است.
و انشاءالله مردم عزیزمان موفّق بشوند رأی بدهند و بهترین را انتخاب بکنند. در این مرحله قاعدتاً باید همّت مردم بیشتر باشد، برای اینکه کار را تمام میکنند تا فردا ما انشاءالله رئیسجمهورمان را داشته باشیم.
خداوند انشاءالله ملّت را موفّق کند و کشور را آباد کند و همهی کسانی را که در این راه زحمت میکشند، مشمول لطف و رحمت خودش قرار بدهد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
|
2,321 | 1403/04/13 | بیانات در دیدار مدیران و جمعی از اساتید مدرسه عالی شهید مطهری | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56874 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین.
یاد کنیم از مرحوم آقای امامی(۲) (رضوان الله تعالی علیه)؛ ایشان جدّاً به این مدرسه و این تشکیلات دلبسته و علاقهمند بودند؛ این را ما از اظهارات ایشان، از مراجعات ایشان کاملاً حس میکردیم. و واقعاً آن مقدار تلاشی هم که ایشان میتوانستند بکنند کردند. ایشان خیلی تلاش میکرد برای اینکه این مدرسه به اهداف خودش برسد.
خب شما میدانید، مدرسهی شهید مطهّری، یک سابقهی طولانیای دارد. قبل از انقلاب اساتید بزرگی در این مدرسه بودند که ما میشناختیم بعضیهایشان را. خب مرحوم آقای راشد اینجا بود، مرحوم آقای آمیرزا ابوالفضل نجمآبادی جزو ملّاهای خوب تهران بود؛ ما از نزدیک ایشان را میشناختیم؛ مرحوم شیخالاسلام کاشمری و بعضی دیگر از این قبیل در این مدرسه تدریس میکردند، منتها خروجی نداشت؛ با اینهمه اساتید خوب، آن روز هیچ خروجی قابل توجّهی این مدرسه نداشت. طلبههایی که در آن مدرسه بودند ــ حالا در بین ما طلبهها که آن زمان به تهران رفت و آمد داشتیم، چیزهایی میشنفتیم ــ معروف بودند به طلبههایی که درس نمیخوانند؛ یعنی طلبهی درسنخوان! طلبه بود در این مدرسه امّا [با وجود] آن اساتیدِ به آن خوبی، محصول قابل توجّهی نداشت. حالا افرادی شاید گوشهکنار بودند امّا خروجیِ مورد انتظاری آن مدرسه نداشت؛ برخلاف دورهی انقلاب. خب در این دورهی انقلاب بسیاری از علمای متبحّر و حقیقتاً ملّا مشغول کارهای غیر حوزهای شدند؛ طبیعت کار این را اقتضا میکرد؛ لذا در مراکز تدریسیِ متعدّدی، از جمله در مدرسهی شهید مطهّری ما عالِمِ مدرّس کم میآوردیم ــ البتّه بزرگانی، علمائی بودند؛ ما میشناسیم بعضی از آقایان را؛ بعضی بحمدالله در قید حیاتند، بعضی هم از دنیا رفتهاند که ما میشناختیم؛ از نزدیک من بعضی از آقایان را میشناختم؛ ملّا بودند، خوب بودند ــ لکن خروجیِ مدرسه، خروجیِ خوبی بوده؛ یعنی طلبههای فاضل، طلبههای خوب در این مدرسه تحصیل کردهاند. خب این خیلی باارزش است؛ این بر اثر زحماتی بود که مسئولین این مدرسه از اوّل کشیدند و مرحوم آقای امامی که خب دیگر از اوّل در رأس کار بودند.
اینکه شما گفتید مدرسه احتیاج به تحوّل دارد، این کاملاً حرف درستی است؛ یعنی برنامهها نوبهنو باید بر حسب نیازهای زمان تجدید بشود؛ این طبیعی است. [وقتی از] بهاصطلاح تحوّل اسم میآوریم معنایش این نیست که اصول و مبانی عوض بشود. اتّفاقاً اصول و مبانی نباید دست بخورد، چون مبانی، مبانی درستی است. آنچه بایستی دستکاری بشود، برنامهها است؛ باید دید چه درسی بیشتر مورد نیاز است، چه درسی بیشتر در جامعه مورد استقبال قرار میگیرد، با توجّه به ابزارهایی که امروز به وجود آمده که در بیست سال پیش و چهل سال پیش این ابزارها نبود، چه جور تدریسی امروز لازم است که انجام بگیرد؛ یعنی این چیزها مهم است. [آن وقت] بر اساس این برنامهریزی جدید، شما استاد انتخاب میکنید، طبقهبندیِ شاگردان را تنظیم میکنید، برنامهها را تنظیم میکنید و خروجیهای خوبی خواهید داشت؛ این باید مورد توجّه باشد.
یک مسئلهی مهم، مسئلهی تهذیب و تدیّن و دینداری است. این مدرسه باید مظهر دینداری باشد به معنای واقعی کلمه؛ یعنی در واقع نشان بدهد که یک محیط حوزوی ـ دانشگاهی، یک محیطی که ترکیبی از آرایش حوزوی و آرایش دانشگاهی است، میتواند افرادی را ارائه بکند که علاوه بر علم، دارای تقوا، دارای تزکیهی نفْس باشند؛ این نشان داده بشود؛ این در تهران به نظر من خیلی خوب است.
اگر چنانچه انشاءالله توفیقات الهی شامل حال شما در این حرکتی که حالا شروع کردید و میخواهید شروع کنید، بشود، میتوان مدرسهی شهید مطهّری را مظهر و نمونهی حوزهی تهران قرار داد. چون الان اگر چنانچه کسی از بیرون آمد و خواست بداند حوزهی علمیّه در تهران چه جوری است، ما مرکزی برای ارائه نداریم. مدرسهی شهید مطهّری میتواند همان مرکز باشد؛ مشروط بر اینکه ارکان کار، ارکان سازمانی و تعلیمی، تدریسی در آن ملاحظه بشود.
به هر حال شما بحمدالله نیروی جوان هستید، آمادگی جوانی و نشاط جوانی دارید و میتوانید یک حرکت جدیدی را به این مجموعه بدهید. حوزههای علمیّهی ما واقعاً احتیاج دارند به حرکتهای جدید. کارهای نکرده زیاد است. حالا که انسان میبیند مثلاً فرض کنید در قم ــ از باب مثال ــ یک رشتههایی تدریس میشود، بحث میشود، مورد مطالعه و تحقیق طلبگی قرار میگیرد که قبلاًاصلاً ما به فکرش نبودیم، میفهمیم که ما چقدر جای خالی داریم، چقدر کار نکرده داریم؛ اینها را شما در اینجا انشاءالله دنبال کنید.
یک نکتهی دیگر هم غیر از این مسئلهی تزکیه و برنامهریزی منظم، مسئلهی انضباط است. گسترش دستگاهها خیلی خوب است، اگر انسان بتواند درست اداره کند. خطری که وجود دارد، این است که رشتهی انضباط از دست برود. شما مدارس متعدّدی دارید در شهرهای مختلف کشور ــ چه مدرسهی طلبگی، چه مدرسهی غیر طلبگی، دبیرستان و مانند اینها ــ خب اینها انضباط لازم دارد، یعنی مدیریّت به معنای واقعی کلمه لازم دارد، اِشراف باید داشته باشید. سپردن کار به یک نفر و رها کردن کار در دست افراد [درست نیست]؛ مدیریّت عالی بایستی اِشراف همهجانبه داشته باشد. البتّه از همکاری همهی کسانی که میتوانند همکاری کنند باید استفاده کرد، شکّی نیست، بخصوص نیروهای جوان، ولیکن آن مدیریّت عالی باید اشراف و نگاه جامع داشته باشد. انضباط را حفظ کنید؛ مراقب باشید از دستتان در نرود. اگر دیدید اداره کردن یک جایی سخت است، تعطیل کنید؛ هیچ نگران نباشید از اینکه فلان واحد را در فلان شهر تعطیل میکنید، وقتی که انسان نتواند درست آن را اداره کند. انشاءالله خداوند متعال شما را موفّق بدارد.
من به مناسبت اینکه حالا یک جمعی از آقایان و خانمها اینجا تشریف دارید، راجع به انتخابات(۳) هم یک کلمه عرض بکنم.
خب، پسفردا ما انتخابات داریم؛ این انتخابات خیلی مهم است که قبلاً هم ما گفتهایم. البتّه در مرحلهی اوّل انتخابات، مشارکت مردم آنچنان که انسان توقّع داشت نبود؛ کمتر از آن مقداری بود که توقّع داشتیم و حدس زده میشد. افراد مختلفی حدسهایی در مورد مشارکت میزدند، همهی حدسها بیشتر از آن چیزی بود که در واقع اتّفاق افتاد. خب این یک عللی دارد؛ کسانی که اهل سیاستند، اهل نگاه جامعهشناسانه به مسائل و مانند اینها هستند، اینها را بررسی میکنند. آنچه مسلّم است این است که اگر کسی تصوّر کند که این عدّهای که رأی ندادند، به خاطر این بوده که با نظام مخالف بودند، سخت در اشتباه است؛ این برداشت، این فهم صد درصد اشتباه است! خب بله، ممکن است یک تعداد افرادی باشند که از یک مسئول خوششان نیاید، یا یک تعداد افرادی باشند که از اصل نظام خوششان نیاید؛ نه اینکه نداریم ما چنین کسانی؛ چرا، هستند در کشور که آزادانه حرف هم میزنند، حرفهایشان را هم میشنویم، میدانیم هم چه میگویند؛ یعنی اینجور نیست که از چشمها پنهان باشند و دیده نشوند؛ میدانیم، میشناسیم که کسانی هستند که با اصل این نظام و اصل تشکیلات اسلامیِ حکومت خیلی موافقتی ندارند؛ خب بله، اینها هم هستند؛ لکن اینکه ما هر کسی را که رأی نداد ملحق به اینها بکنیم، خیلی خطای بزرگی است؛ این خطا را نباید کسانی مرتکب بشوند. نه، [شاید کسی] مشکل دارد، گرفتاری دارد، کار دارد، حوصله ندارد، وقت نمیکند، انواع و اقسام موانع برای این کار وجود دارد. حالا امیدواریم که انشاءالله در این مرحلهی دوّم، اجتماع مردم شوقانگیز باشد و مایهی آبرو برای نظام اسلامی باشد.
این را مکرّر عرض کردهایم که مشارکت مردم برای نظام جمهوری اسلامی پشتوانه است، مایهی آبرو است، مایهی سربلندی است. اگر چنانچه مردم مشارکت واضحتر و بهتر و روشنتری داشته باشند، نظام جمهوری اسلامی این توانایی را پیدا خواهد کرد که حرف خودش و نیّات خودش و مقاصد خودش را ــ چه در داخل کشور، چه در مجموعهی امتداد راهبردی کشور ــ تحقّق ببخشد، و این فرصتِ خیلی بزرگی است برای کشور.
امیدواریم انشاءالله خدای متعال دلهای همهی ما را هدایت کند به آنچه مورد رضای او است و همهی کسانی که اسلام را دوست دارند، جمهوری اسلامی را دوست دارند، پیشرفت کشور را دوست دارند و بهبود اوضاع کشور و پُر کردن خلأها را دوست دارند، به وسیلهی آرائشان این را در روز جمعهای که پسفردا باشد، ارائه کنند و نشان بدهند؛ و خداوند توفیق بدهد تا بتوانند بهترین [فرد] را انتخاب کنند؛ کسی که بتواند این اهداف را انشاءالله در کشور تحقّق ببخشد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
|
2,322 | 1403/04/08 | بیانات در گفتوگو با خبرنگار صداوسیما پس از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56829 |
خبرنگار(۱): به محضر مبارک رهبر معظّم، معزّز و فرزانهی انقلاب اسلامی عرض سلام و ادب و احترام دارم. صبح حضرت مستطابعالی به خیر و نیکی انشاءاللّه و قرین به صحّت و سلامت و عافیت. یاد شهدای خدمت بویژه رئیسجمهورِ شهید، رئیسی عزیز را که امروز به دلیل فقدان ایشان چهاردهمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری را برگزار میکنیم گرامی میداریم.
حضرتعالی در روز چهاردهم خرداد از حماسهی انتخابات سخن گفتید و در روز عید سعید غدیر خم بر موضوع افزایش مشارکت و مشارکت حدّاکثری برای سرافرازی ایران و ایران قوی سخن گفتید و بر این موضوع تأکید فرمودید. اکنون که در دقایق ابتدائی فرایند رأیگیری در چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری هستیم، با توجّه به جایگاه و نقش بیبدیل رئیسجمهور در اقتدار و پیشرفت کشور، آخرین توصیهی حضرتعالی برای کسانی که هنوز برای حضور در انتخابات مردّد هستند و یا تصمیم قطعی نگرفتهاند چیست؟
بسم الله الرّحمن الرّحیم
برای ملّت عزیزمان از خداوند متعال بهترین روزها و سالها و بالاترین برکاتش را مسئلت میکنم.
روز انتخابات برای ما ایرانیها، روز نشاط و شادی است؛ بخصوص آن وقتی که انتخابات برای گزینش رئیسجمهور است که چند سال آیندهی کشور با این انتخاب مردم تعیین میشود؛ لکن به نظر من یک موضوع مهمّی در کنار این هست و آن حضور پُرشور مردم و افزایش و کثرت رأیدهندگان است؛ این برای جمهوری اسلامی یک نیاز قطعی است. کلمهی جمهوری در «جمهوری اسلامی» حاکی از این است که در ذات این نظام، حضور مردم لحاظ شده؛ بنابراین دوام جمهوری اسلامی و قوام جمهوری اسلامی و عزّت جمهوری اسلامی و آبروی جمهوری اسلامی در دنیا متوقّف به حضور مردم است؛ برای همین است که ما توصیه میکنیم مردم عزیزمان مسئلهی رأی دادن را، حضور در این آزمون مهمّ سیاسی را جدّی بگیرند و شرکت کنند. و اینکه شما میگویید بعضیها مردّدند، من وجهی برای تردید پیدا نمیکنم. این کار آسانی است که نتایج مهمّی دارد. چرا انسان برای انجام یک کاری که خرج ندارد، زحمتی ندارد، مایهای ندارد، وقتگیریای ندارد، فشاری ندارد ولی فواید زیادی دارد، باید تردید داشته باشد؟ تردید نکنند. بخصوص با توجّه به همین نکتهای که من اشاره کردم و آن اینکه قوام جمهوری اسلامی به حضور مردم است و برای اثبات صحّت و صداقت نظام جمهوری اسلامی، حضور مردم یک امر لازم و واجبی است.
امیدوارم انشاءاللّه خدای متعال مقدّر کند برای این کشور بهترین و مفیدترین گزینش را و سالهای آینده انشاءاللّه سالهای خوب و مطلوبی باشد و مردم از گزینش خودشان راضی باشند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) آقای مهدی خسروی (خبرنگار صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران) |
2,323 | 1403/04/05 | بیانات در دیدار مردمی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم در سالروز عید غدیر | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56789 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
الحمد لله الّذی جعلنا من المتمسّکین بولایة علیّ بن ابیطالب امیرالمؤمنین و الائمّة المعصومین (علیهم السّلام).
عید سعید غدیر را تبریک عرض میکنم به همهی شما حضّار محترم و به همهی ملّت ایران و به همهی مسلمانان عالم؛ چون عید غدیر با معنای درست و برجستهای که از آن میشود کرد، متعلّق به همهی مسلمانان است؛ همهی عالم اسلام باید عید غدیر را گرامی بدارند، و به معنای واقعی کلمه «عیداللهالاکبر» است.
از اینکه مردم عزیز ما این عید شریف را به شکل مردمی برگزار میکنند، در خیابانها، در مسیرهای طولانی برای عید غدیر جشن میگیرند، صمیمانه تشکّر میکنم؛ ابتکار مردمیِ بسیار خوبی است. این روزها از طرفی حدود چهلم شهیدان خدمت است که طبعاً یاد این عزیزان را برای ملّت ایران تازه میکند؛ از طرفی هم شور و شوق انتخاباتی در بین مردم مطرح است؛ ایّام حسّاسی است که مصادف شده است با این عید سعید، عید سعید غدیر و بایستی همهی ما از خدای متعال توفیق بخواهیم که بتوانیم کار خودمان را بر طبق وظیفه انجام بدهیم.
عرض من امروز یک کلمهی مختصر در باب واقعهی غدیر است که عرض میکنم، یک کلمهی مختصر در باب مولیالمتّقین امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) عرض میکنم ــ فقط برای اینکه عرض ارادتی کرده باشیم ــ بعد هم چند جمله در باب انتخابات عرض خواهم کرد؛ این فهرست عرایض امروز ما با شما برادران و خواهران عزیزی است که اینجا اجتماع کردهاید.
در موضوع عید غدیر که عید غدیر روز اعلام خلافت امیرالمؤمنین علیّبنابیطالب (علیه السّلام) است، یک تعبیر قرآنی در این روز خیلی چشمگیر و حسّاس است؛ آن تعبیر هم این است که در [آیات] اوّلِ سورهی مائده میفرماید: اَلیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم؛یعنی در روز هجدهم ذیالحجّهی سال دهم هجری، روز اعلام غدیر و جانشینی امیرالمؤمنین، روزی است که کفّار مأیوس شدند از اینکه بتوانند دین مبین اسلام را قلع و قمع کنند؛ تا آن روز هنوز همچنان امیدوار بودند که بتوانند این کار را بکنند؛ امّا آن روز دیگر مأیوس شدند. اَلیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم فَلا تَخشَوهُم وَ اخشَون؛(۱) [میفرماید] حالا دیگر هیبت کفّار، شما را مرعوب نکند؛ به ظواهر و کارها و خودنماییهایی که کفّار میکنند اهمّیّتی ندهید؛ مراقب رفتارتان در مقابل پروردگار عالم باشید؛ [مفهوم] آیه این است. چرا کفّار مأیوس شدند؟ این به خاطر تداوم «حاکمیّت سیاسی اسلام» است.
یک وقت، عقیدهی اسلامی هست، عمل اسلامی هست امّا سیاستِ اسلامی نیست، حاکمیّتِ اسلامی نیست؛ وقتی حاکمیّت اسلام به وجود آمد، روح اسلام ــ که حالا عرض خواهم کرد ــ تحقّق واقعی پیدا خواهد کرد؛ روح اسلام «امامت» است. امامت، یکی از مراتب مهمّ شئون انبیای الهی است؛ یعنی هر کدام از پیغمبران یک امامند، دارای مقام امامتند. مقام امامت برای پیغمبران، از مقام رسالت بالاتر است. معنای رسالت پیغمبر این است که پیام الهی را به مردم میرساند، امّا معنای امامت پیغمبر این است که این رسالت را در دل مردم، در اندیشهی مردم و در عمل و کارکرد مردم اجرا میکند؛ این معنای امامت است. لذا شما میبینید خدای متعال به حضرت ابراهیم (علیه السّلام)، بعد از آنهمه امتحانات سختی که برای آن بزرگوار پیش آمد، در اواخر عمر او میفرماید: وَ اِذِ ابتَلىٰ اِبراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قالَ اِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماما. خدای متعال بعد از اینهمه حوادث، بعد از اینهمه امتحانات سخت، در آخر عمر به ابراهیم میگوید: اِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماما؛ حالا تو به مقام امامت رسیدی. چطور میگوییم آخر عمر؟ چون بعد ابراهیم میگوید: قالَ وَ مِن ذُرِّیَّتی؟(۲) «آیا در ذرّیّهی من هم این امامت وجود دارد؟» که خدای متعال به او جواب میدهد. خب ذرّیّهی ابراهیم مربوط به پیرمردی ابراهیم است دیگر. حضرت ابراهیم (علیه السّلام) در سنین پیری ــ شاید در نودسالگی یا بالاتر ــ صاحب دو فرزند شد؛ قرآن میگوید «اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی وَهَبَ لی عَلَی الکِبَرِ اِسماعیلَ وَ اِسحاق»؛(۳) معنای امامت این است. این امامت را پیغمبر اکرم به دستور الهی استمرار میدهد، منتها استمرار این امامت باید با حاکمیّت سیاسی همراه باشد؛ لذا اعلام خلافت میکند، اعلام ولایت میکند؛ «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلیٌّ مَولاه».(۴) ضمناً بدانید حدیث غدیر را فقط شیعه نقل نکردهاند، [بلکه] متواتر است بین شیعه و سنّی؛ این حدیث را که پیغمبر فرمود «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلیٌّ مَولاه»، همهی یا بسیاری از محدّثین شیعه و سنّی نقل کردهاند. خب وقتی امامت استمرار پیدا کرد، الگوی زیست اسلامی هم استمرار پیدا میکند. وقتی امامت در جامعه حاکمیّت داشته باشد، زیست جامعه شکل اسلامی پیدا میکند، الگوی اسلامی در جامعه تحقّق پیدا میکند. اگر حاکمیّت سیاسی اسلام از دست برود، خسارت بزرگ این است که زیست اسلامی، زیست اجتماعی اسلامی از بین خواهد رفت؛ بزرگترین خسارت این است.
این تلاشی که ائمّهی ما (علیهم السّلام) در طول زندگی دویستوپنجاهساله برای حاکمیّت اسلام میکردند، مبارزهای که میکردند، آن کاری که بعدها بعضی از بزرگان شیعه انجام میدادند، آن کاری که امام راحل و ملّت ایران در این برههی از زمان برای ایجاد انقلاب اسلامی انجام دادند، همه برای همین است که امامت متّکی بشود به حاکمیّت سیاسی، و این منتهی بشود به اینکه «زیست اسلامی» در جامعه گسترش پیدا کند.
«زیست اسلامی» یعنی چه؟ معنای چگونگی زندگی اجتماعی اسلامی چیست؟ این را در قرآن و در نهجالبلاغه و در روایات میشود پیدا کرد. در این الگو، «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط»(۵) وجود دارد، یعنی «عدالت»؛ در این الگو «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار»(۶) وجود دارد، یعنی «مرزبندی با دشمن»؛ در این الگو «رُحَماءُ بَینَهُم»(۷) وجود دارد، یعنی «مهربانی مؤمنین و مردم با یکدیگر»؛ اینها خطوط اصلی است؛ ما از هر کدام از اینها که غفلت کرده باشیم و غفلت بکنیم و زمین بماند، نقصی در الگوی زیست اسلامی به وجود میآید.
در این الگو «عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم»(۸) هست؛ یعنی حاکم جامعه رنج مردم را با وجود خود، با همهی دل خود درک میکند، احساس میکند. قرآن میگوید «عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم»؛ شما سختی میکشید، پیغمبر رنج میبرد. این از طرف حاکم نسبت به مردم. از طرف مردم هم «اَطیعُوا اللهَ وَ اَطیعُوا الرَّسولَ وَ اُولِی الاَمرِ مِنکُم»؛(۹) مردم هم همراهی میکنند، اطاعت میکنند، کمک میکنند، دنبالهروی میکنند. از این قبیل خطوط روشن برای تبیین زیست اسلامی هزار مورد یا شاید هزاران مورد در قرآن و در نهجالبلاغه و در صحیفهی سجّادیّه و در روایات فراوان وجود دارد و میشود پیدا کرد. این معنای غدیر. غدیر در واقع برای ادامهی تاریخ اسلام سوغاتِ زیست اسلامی را ارائه میدهد؛ حالا اینها که بعد در [مورد] قضیّهی غدیر چه اتّفاقی افتاد، بحثهای دیگری است. معنای غدیر استمرار حاکمیّت الهی و اسلامی است برای اینکه این حاکمیّت بتواند آن الگوی برجسته و پیشرفتهی زیست اسلامی را به وسیلهی امامت استمرار ببخشد؛ این معنای غدیر است؛ این برای شیعه و سنّی دیگر فرقی ندارد؛ همهی فِرَق اسلامی از این بهره میبرند. ما غدیر را با این چشم نگاه کنیم که مایهی «وحدت» است؛ غدیر را بهانهای برای دعوای شیعه و سنّی قرار ندهیم. این نکتهی مربوط به غدیر.
و امّا دربارهی امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام). ما دربارهی علیّبنابیطالب (علیه السّلام) چه بگوییم؟ مگر ذهن بشر معمولی و چشم خرد انسان عادّی و معمولی میتواند آن خورشید را ببیند، به او نگاه کند، به او خیره بشود؟ مگر امکان دارد؟ نه. جمال معنوی امیرالمؤمنین را نمیشود [فهمید]؛ ماها نمیفهمیم؛ رتبهی عرشی امیرالمؤمنین را ما نمیشناسیم؛ یعنی کلماتی گفته میشود، یک تصویری ممکن است در ذهنمان به وجود بیایید امّا مغز و معنای آن حقیقت روشنی را که امیرالمؤمنین مظهر آن است، واقعاً نمیتوانیم درست درک کنیم؛ بشر معمولی نمیتواند درک کند؛ آن را ائمّه درک میکنند، آن را خود پیغمبر درک میکند. خب پس ما چه جور از امیرالمؤمنین درس بگیریم؟ از کلمات خود امیرالمؤمنین که در نهجالبلاغه هست و بحمدالله تدوینشده و موجود است. یکی از نعمتهای بزرگ الهی برای جوامع اسلامی همین نهجالبلاغه است؛ این هم اختصاص به شیعه ندارد؛ بزرگترین شرح نهجالبلاغه را ابنابیالحدید سنّی نوشته. در همین قرن اخیر، عالِم معروف مصری، محمّد عبدُه شرح نهجالبلاغه نوشته؛ یعنی نهجالبلاغه فقط مال شیعیان نیست، مال همهی مسلمین است؛ درس است، راه است، ارائهی طریق است، بیان معیارها است، بیان مبناها است؛ چیز بزرگی است. ما به این نهجالبلاغه که نگاه میکنیم و همچنین به آیات قرآن که نگاه میکنیم، میتوانیم ابعاد شخصیّت امیرالمؤمنین را برای درس گرفتن به دست بیاوریم. من حالا یک بخشهای کوتاهی را عرض میکنم؛ یعنی واقعاً شاید سالها طول بکشد اگر کسی بخواهد بنشیند راجع به فضایل امیرالمؤمنین حرف بزند؛ با یک ساعت و نیم ساعت و ده ساعت که قضایا تمام نمیشود. حالا یک چند کلمهای ما عرض میکنیم.
فضایل آن بزرگوار آنچنان است که به قول خلیلبناحمد، عالِم معروف قرن دوّم، فضایل علیّبنابیطالب را، هم دشمنانش کتمان کردند، هم دوستانش؛ دشمنانش کتمان کردند به خاطر دشمنی؛ دوستانش کتمان کردند به خاطر خفقان، تقیّه، ترس؛ کتمان کردند، نگفتند. با وجود اینکه هم دشمنان کتمان کردند، هم دوستان کتمان کردند، فضایل امیرالمؤمنین همهی دنیا را پُر کرده است؛ تعبیر او این است: مَلَأَ الخافِقَین. کدام شخصیّت بزرگ هست که کسانی که به دین او اعتقاد ندارند، دربارهی او چندین جلد کتاب بنویسند؟ این مخصوص امیرالمؤمنین است، این فقط مخصوص علیّبنابیطالب است. مسیحی دربارهاش حرف میزند، هندو دربارهاش حرف میزند، بودایی دربارهاش حرف میزند، برادران مسلمان اهل تسنّنی که شیعه نیستند امّا امیرالمؤمنین را کاملاً قبول دارند، دربارهاش کتاب مینویسند، دربارهاش حرف میزنند؛ فضایل این بزرگوار این است.
خب حالا من چند کلمه دربارهی بعضی از خصوصیّات زندگی امیرالمؤمنین و شخصیّت امیرالمؤمنین عرض میکنم که در همهی اینها ایشان در اوج است. اوّل، یقین است؛ آنچه انسان را، پویندهی راه را، پیگیرندهی یک هدف را در راه نگه میدارد چیست؟ «یقین»؛ [اینکه] یقین داشته باشد، ناامید نشود، مأیوس نشود، دچار شک نشود؛ امیرالمؤمنین در یقین در اوج است. تعبیر خود حضرت این است: اِنّی … لَعَلىٰ بَصیرَةٍ مِن نَفسی وَ یَقینٍ مِن رَبّی.(۱۰) یک جملهی معروفی هم هست: «لَو کُشِفَ الغِطاء مَا ازدَدتُ یَقینا»(۱۱) که البتّه من در نهجالبلاغه این جمله را پیدا نکردم، [امّا از ایشان] به هر حال نقل شده. این یقین امیرالمؤمنین در اوج این معنا.
دربارهی احساس نسبت به انسانها؛ نهفقط نسبت به مسلمانها، نهفقط نسبت به پیروان خودش، نسبت به [همهی] انسانها، باز احساس او در اوج است. در نهجالبلاغه چند مورد وجود دارد که من یک موردش را اینجا عرض میکنم. به حضرت خبر دادند که اشرار و الوات شامی به شکل مسلّح میآیند در انبار(۱۲) و حمله میکنند به خانههای مردم و طلاها را از دست و پای زنها بیرون میکشند، اینها را اذیّت میکنند، آزار میکنند؛ [وقتی] این خبر را به حضرت دادند، حضرت اینجور میفرماید: فَقَد بَلَغَنی اَنَّ الرَّجُلَ مِنهُم کانَ یَدخُلُ عَلَى المَراَةِ المُسلِمَةِ وَ الاُخرَى المُعاهَدَةِ فَیَنتَزِعُحِجلَها؛ ببینید! میگوید به من خبر رسیده که اینها وارد خانه میشوند که در این خانه زن هست ــ یا زن مسلمان، یا زن غیر مسلمان ــ بعد که این را میگوید، میفرماید: فَلَو اَنَّ امرَاً مُسلِماً ماتَ مِن بَعدِ هذا اَسَفاً ما کانَ بِهِ مَلوما؛ اگر مرد مسلمان از این حادثه، از این خبر، از غصّه بمیرد، مورد ملامت نیست. احساس را میبینید! بیخیال بودن نسبت به آحاد جامعه، در نقطهی مقابل این احساس نسبت به تکتک آحاد جامعه، حتّی زن غیر مسلمان؛ میگوید اگر مرد مسلمان بمیرد از این غیرت، از این ناراحتی که الوات و اشرار شامی وارد خانه بشوند و به زنان مسلمان [و غیر مسلمان] تعرّض بکنند، از غصّه اگر بمیرد، «ما کانَ بِهِ مَلوما» نمیشود ملامتش کرد، «بَل کانَ بِهِ عِندی جَدیرا»(۱۳) شایسته است، سزاوار است که انسان از غصّه بمیرد؛ میبینید اوج احساس را! احساس دلسوزی نسبت به آحاد مردم در یک چنین اوجی؛ این هم یک گوشهی دیگری از شخصیّت امیرالمؤمنین.
در مورد مسئلهی عدالت؛ اصلاً نمیشود انسان دربارهی عدالت امیرالمؤمنین حرف بزند؛ اصلاً قابل توصیف نیست. حالا من یک جمله از حضرت نقل کردم؛ میفرماید: «وَاللهِ لَاَن اَبیتَ عَلی حَسَکِ السَّعدانِ مَسَهَّداً اَو اُجَرَّ فِی الاَغلالِ مُصَفَّداً»، اگر سختترین شکنجهها را به من بدهند، با بدن برهنه من را روی خارها بکشانند و مانند اینها، «اَحَبُّ اِلَیَّ مِن اَن اَلقَی اللهَ عَزَّ وَ جَلّ یَومَ القیامَةِ ظالِماً لِبَعضِ العِباد»،(۱۴) همهی اینها برای من بهتر از این است که من روز قیامت خدا را ملاقات کنم در حالی که به یک نفر ظلم کرده باشم! [اگر] بیشترین شکنجهها را در دنیا به من بدهند، برای من گوارا است تا اینکه به یک نفر [ظلم کرده باشم]. آن وقت شما ببینید چه کسی این حرف را میزند؛ کسی که در رأس یک حکومتی است که شرق و غرب این حکومت، چند برابر ایران فعلی ما است. یعنی آن مملکتی که امیرالمؤمنین حاکم آن بود و امیرالمؤمنینِ آن مملکت بود ــ از رود جیحون تا رود نیل است، یعنی شامل ایران، شامل افغانستان، شامل عراق، شامل مصر [میشد]؛ فقط شام جدا بود که معاویه جدا کرده بود، بقیّه همه تحت حکومت امیرالمؤمنین [بودند] ــ میگوید [اگر] به یک نفر از این جمعیّت عظیمی که در این کشور بزرگ زندگی میکنند ظلم بشود، برای من سنگینتر است از اینکه همهی عمرم شکنجه بکشم! این عدل امیرالمؤمنین [است]. عرض کردم دربارهی عدالت امیرالمؤمنین اصلاً نمیشود حرف زد، از بس مسئله سنگین است، از بس نشانههای عجیب و غریبی از عدالت این بزرگوار وجود دارد. این هم در اوج است.
در مورد هوشیاری در مقابل دشمن، باز در اوج است. این هم باز از نهجالبلاغه من یک جمله عرض کنم؛ میفرماید که: «وَاللهِ لا اَکونُ کَاضَّبُعِ تَنامُ عَلی طولِ اللَدم»؛(۱۵) خلاصهی معنایش این است: «من آدمی نیستم که با لالایی دشمن خوابم ببرد.» خیلیها با لبخند دشمن خاطرشان جمع میشود که دیگر خطری نیست؛ اگر دشمن لالایی بدهد، خوابشان میبرد! امیرالمؤمنین میفرماید که «وَ مَن نامَ لَم یُنَم عَنه»؛(۱۶) اگر تو خوابت برد، معلوم نیست دشمن هم خوابش برده باشد، او بیدار است. نوازش دشمن و لالایی دشمن موجب نمیشود من به خواب بروم؛ یعنی این هوشیاری در مقابل دشمن در اوج است.
یک نقطهی دیگر، در مورد مردمی بودن حکومت، حقّ متقابل میان مردم و میان حاکم؛ «وَ لَکُم عَلَیَّ مِنَ الحَقِّ مِثلُ الَّذی لی عَلَیکُم»؛(۱۷) میفرماید همان مقداری که من به گردن شما حق دارم ــ حالا شما ببینید امیرالمؤمنین چه حقّ بزرگی به گردن مردم دارد؛ مظهر قدرت خدا، مظهر رحمت خدا، مظهر علم خدا، حقّی که بر انسانها دارد چقدر است؟ همان مقداری که من به گردن شما حق دارم ــ شما [هم] به گردن من حق دارید؛ مردمی بودن نظام اسلامی این است. حالا یک عدّهای بنشینند بگویند انتخابات و دموکراسی و مردمسالاری و مانند اینها را جمهوری اسلامی ایران از غربیها یاد گرفته! نهجالبلاغه مال غربیها است؟ مردمی بودن حکومت در زبان امیرالمؤمنین [این است]؛ حالا در قرآن هم آیات فراوانی وجود دارد که میشود از آن، این معنا را فهمید. این هم کلام امیرالمؤمنین است.
یک جملهی دیگر که باز این هم در مقام احترام به نظر مردم [است]؛ و این هم باز در اوج است. فَلا تَکُفّوا عَن مَقالَةٍ بِحَقٍّ اَو مَشوِرَةٍ بِعَدل؛(۱۸) امیرالمؤمنینی که معدن حکمت است، معدن علم است، علم او متّصل به علم خدا است، علم او از وسایل عادّی به دست نیامده، این انسان با این عظمت علمی میگوید: فَلا تَکُفّوا عَن مَقالَةٍ بِحَقّ؛ اگر حرف حقّی به نظرتان رسید که باید به من بگویید، بگویید؛ ساکت نمانید؛ اَو مَشوِرَةٍ بِعَدل؛ یک وقتی میخواهید یک مشورتی به من بدهید، یک چیزی به نظرتان میرسد، مشورت بدهید. در همهچیز در اوج، از همهجهت در اوج!
باز یک نکتهای دیگر که این هم همین مسئلهی حضور مردم و تأثیر مردم در سرنوشت کشور [است]. میفرماید که «وَ لَا امرُؤٌ وَ اِن صَغَّرَتهُ النُّفوسُ وَ اقتَحَمَتهُ العُیونُ بِدونِ اَن یُعینَ عَلَى ذلک»؛(۱۹) هر کسی هر چند به نظر شما کوچک بیاید و بخواهید یا بتوانید او را نادیده بگیرید، اینجور نیست که در سرنوشت کشور بیتأثیر باشد؛ یعنی کوچکترین افراد جامعه، فقیرترین افراد جامعه، بیدستوپاترین افراد جامعه هم میتوانند در سرنوشت کشور مؤثّر باشند. حالا اینها یک گوشههایی از شخصیّت امیرالمؤمنین است. اگر بخواهیم با زبان عادّی صحبت کنیم، باید بگوییم شخصیّت امیرالمؤمنین مثلاً صد بُعد دارد و حالا این چند بُعدش را ما با استفاده از کلمات خود آن بزرگوار گفتیم و دیدیم که در همهی این ابعاد، امیرالمؤمنین در اوج است؛ نهاینکه فقط دارای این ابعاد است، [بلکه] در این ابعاد، در اوج است. حالا زهد آن بزرگوار، عبادت آن بزرگوار، اخلاص آن بزرگوار، انفاق آن بزرگوار، سخاوت آن بزرگوار، اصلاً حرفهایی است که عرض کردم، [اگر] کسی بخواهد در این باره حرف بزند، بحث یک ساعت و چند ساعت نیست؛ روزها و ماهها و سالها باید بنشیند حرف بزند. لذا در کلمات خود این بزرگوار هم ابعاد دیگری را میشود نشان داد و پیدا کرد.
اُنس بگیرید با نهجالبلاغه؛ من به جوانها مخصوصاً تأکید میکنم؛ نهجالبلاغه را یاد بگیرید. خوشبختانه ترجمههای خوبی از نهجالبلاغه شده و در دسترس همه است. بخوانید نهجالبلاغه را؛ بخوانید، ببینید که امیرالمؤمنین چه چیزی به ما یاد میدهد؛ چه درس میدهد و از وجود خودش چه خبرها میدهد. آنچه امیرالمؤمنین بیان میکند، تجّسم برتر همهی این ارزشها خود او است. در کلمات ائمّهی دیگر (علیهم السّلام) هم همینجور.
در همین زیارت روز عید غدیر، امروز، یک زیارت معروف بزرگِ مشروحی از امام هادی (علیه السّلام)، با سند معتبر نقل شده که در مفاتیح هست. حالا [اینکه] چرا حضرت امام هادی (علیه السّلام) راجع به امیرالمؤمنین به این مفصّلی حرف میزنند، بنده یک تحلیلی دارم که خیلی به آن نمیپردازیم. حضرت در این زیارت به دهها آیهی قرآن استناد میکنند و [آنها را] تطبیق میکنند با امیرالمؤمنین (علیه السّلام). بعد از آنکه همهی این مطالب را راجع به امیرالمؤمنین میگویند ــ شاید ده دوازده صفحه است در مفاتیح ــ حضرت هادی (علیه السّلام) خطاب به جدّ بزرگوارش میگوید: فَما یُحیطُ المادِحُ وَصفَک؛ کسی که تو را مدح میکند، نمیتواند به توصیف تو دست پیدا کند؛ امکان ندارد! بعد از همهی این حرفها ــ که ده صفحه دربارهی امیرالمؤمنین حرف زده ــ آن هم امام هادی (علیه السّلام) که خودش یک امام بزرگوار عرشی است، میگوید: فَما یُحیطُ المادِحُ وَصفَک وَ لا یُحبِطُ الطّاعِنُ فَضلَک؛(۲۰) آن کسی هم که با تو مخالف و دشمن است، امکان ندارد که بتواند این توصیفات عجیب را پنهان کند و مخفی کند. این[جور] است. این توصیف امیرالمؤمنین است.
درس بگیریم دیگر، باید یاد بگیریم. امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) اسمش، نام مبارکش و مدایحی که دربارهی این بزرگوار گفته شده، در دسترس همهی ماها هست و تکرار میکنیم امّا این کافی نیست؛ امیرالمؤمنین معلّم است، باید زانو بزنیم، یاد بگیریم. همه باید یاد بگیرند؛ رئیس باید یاد بگیرد، مرئوس باید یاد بگیرد، مدیر سطح بالا باید یاد بگیرد، امثال این بندهی حقیر ــ طلبه ــ باید یاد بگیرد، آحاد مردم باید یاد بگیرند؛ باید یاد بگیریم. عرض کردم امیرالمؤمنین مظهر اعلای امامت است که امامت، متکفّل تبیین و تأکید زیست اسلامی در جامعه است؛ این زیست را باید یاد بگیریم. البتّه انقلاب کمک کرد، انقلاب تحوّل ایجاد کرد. ملّت ایران قبلاً بکلّی غافل بودند؛ و ماها همهمان. رحمت خدا بر امام بزرگوار، رحمت خدا بر پیشروان این انقلاب که بسیاریشان شهید شدند؛ زحماتی کشیدند، کار کردند، تلاش کردند، انقلاب به پیروزی رسید، و بحمدالله توانستند تا یک حدودی [ما را آشنا کنند]، رحمت خدا بر ملّت ایران؛ این به جای خود محفوظ؛ لکن ما هنوز در همان قدمهای اوّلیم؛ ماها باید خیلی راه برویم، خیلی باید تلاش کنیم. خب این راجع به غدیر و امیرالمؤمنین.
چند جمله راجع به انتخابات. برادران عزیز، خواهران عزیز! انتخابات خیلی مهم است. سه روز دیگر ملّت ایران در مقابل یک آزمون قرار میگیرد. انتخابات همیشه یک آزمون است، حالا به یک معنا بیشتر از همیشه [اهمّیّت دارد]. چهل روز تقریباً از فقدان یک رئیس خوب، یک رئیسجمهور محبوب، مردمی، علاقهمند و کاری گذشته که مردم هم او را دوست میداشتند و تشییع جنازهی او در سراسر کشور میلیونی برگزار شد ــ که اینها همه امتیازات است ــ در عین حال در حدود چهلم او مردم دارند یک انتخابات برگزار میکنند؛ این خیلی مهم است؛ در دنیا نظایر این کمتر اتّفاق میافتد. ملّت ایران این همّت را دارد.
خب، امیدوارم انشاءالله خدا ملّت ایران را سرافراز از این انتخابات خارج کند. سرافرازی به چیست؟ سرافرازی به دو مطلب است: در درجهی اوّل، «مشارکت حدّاکثری»، در درجهی بعد، «انتخاب اصلح»؛ هر دوی اینها مهم است. مشارکت بالا که ما روی آن خیلی اصرار میکنیم، به خاطر این است که مهمترین اثر مشارکت بالا، سرافرازی جمهوری اسلامی است. نظام جمهوری اسلامی از لحظهای که تشکیل شده است، دشمنهای سرسخت داشته؛ هر کار توانستند، علیه جمهوری اسلامی انجام دادند؛ تا الان هم مشغولند؛ مرتّب نقشه میکشند، که من در صحبتهای مختلف بیان کردهام و از نقشههای اینها حرف زدهام؛ از بعضیها از نقشههای اینها بحمدالله توانستیم پردهبرداری کنیم تا دیده بشود که چه کار میخواهند بکنند؛ الان هم مشغولند. جمهوری اسلامی دشمن دارد. یکی از چیزهایی که جمهوری اسلامی را بر دشمنانش فائق میکند، انتخابات است. اگر مشارکت خوب مردم در این انتخابات مشاهده بشود، این مایهی سرافرازی جمهوری اسلامی است.
مشارکت مردم در ذات جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی ــ «جمهوری» یعنی مردم دیگر ــ [یعنی] عموم مردم با شیوهی اسلامی، با روش اسلامی وارد میدان بشوند. این میدان مظاهر زیادی دارد که مهمترین مظهرش همین انتخابات و تعیین مسئولین کشور است. «وارد میدان شدن مردم» معنایش این است که جمهوری اسلامی به معنای واقعی کلمه جمهوری است، [لذا] زبان دشمنان کوتاه میشود. در هر انتخاباتی که مشارکت کم بوده، زبان ملامت دشمنان جمهوری اسلامی و حسّاد جمهوری اسلامی دراز شده، ملامت کردند. وقتی مشارکت بالا است، زبان بدگویان کوتاه میشود؛ نمیتوانند ملامت کنند، نمیتوانند شادی کنند، دشمنشاد نمیشویم؛ علّت اینکه بنده اصرار بر مشارکت بالا دارم این است. بنابراین عنصر اوّل، مشارکت عموم مردم است؛ تنبلی نکنند، بیاعتنائی نکنند، دستِکم نگیرند؛ در همهی گوشههای کشور شرکت کنند. مشارکت فقط مال شهرها نیست؛ مال شهرهای بزرگ نیست؛ در انواع مراکز جمعیّتی، روستاها، بخشها مردم باید در انتخابات شرکت کنند تا جمهوری اسلامی در دنیا سرافراز بشود.
و امّا نقطهی دوّم: انتخاب اصلح. انتخاب اصلح یعنی چه؟ «اصلح» کیست؟ اصلح آن کسی است که در درجهی اوّل به مبانی این انقلاب و این نظام اعتقاد قلبی و واقعی داشته باشد. «عَلیٰ بَصیرَةٍ» و «عَلیٰ یَقینٍ»؛ همانطور که از کلمات امیرالمؤمنین عرض کردیم؛ به این راه اعتقاد داشته باشد؛ این یک. رئیسجمهور فقیدمان، شهید خدمت، رئیسی عزیز، به معنای واقعی کلمه اعتقاد داشت. خب من از سابق که میشناختم ایشان را؛ در این دورهی سهسالهی ریاست جمهوریاش هم که مرتّباً با ما دیدار و ملاقات داشت؛ کاملاً محسوس بود که با دل و جان، با اعتقاد حرکت میکند؛ یکی اینکه باید اعتقاد داشته باشد؛ دوّم اینکه کارآمد باشد؛ شب و روز نشناسد، دنبال کار باشد، توانایی داشته باشد برای کار کردن؛ از عناصر خوب و همکاران خوب استفاده کند که حالا من بعد در آخر، یک جملهای در این زمینه خواهم گفت. توان کار و نشاط کار همراه با اعتقاد راسخ به مبانی انقلاب، موجب صلاحیّت است. وقتی این صلاحیّت وجود داشت، این آدم با این خصوصیّات میتواند از همهی ظرفیّتهای کشور استفاده کند.
من اینجا یک فهرستی از ظرفیّتهای کشور نوشتهام که بخواهم توضیح بدهم، شرح بدهم طولانی میشود. ما در این کشور خیلی امکانات داریم؛ البتّه بعضی از این امکانات طبیعی است، بعضی در این سالهای بعد از انقلاب به مرور به وجود آمده و تولید شده، لکن دولتها در استفادهی از این ظرفیّتها یک جور نبودند؛ بعضی از دولتها واقعاً از اینهمه ظرفیّت استفاده نکردند؛ بعضی از دولتها استفاده کردند، بعضی هم خوب استفاده کردند. این دولت سیزدهم از دولتهایی بود که از این ظرفیّتها خوب استفاده کرد. اگر این دولت ادامه پیدا میکرد، بنده احتمال زیاد میدهم که بسیاری از مشکلات کشور، عمدتاً مشکلات اقتصادی حل میشد. من حالا فهرستوار بدون توضیح [برخی را عرض میکنم].
باارزشترین ظرفیّت، جمعیّت جوان تحصیلکرده است؛ حالا من از همهجای دنیا خیلی خبر ندارم امّا در کشورهای منطقه، هیچ کشور دیگری به اندازهی ما جمعیّت جوان تحصیلکرده ندارد.
هوش و استعداد ذاتی ایرانی؛ این یکی از ظرفیّتها است.
معادن عظیم کشور؛ نه فقط نفت، نه فقط گاز. من یک وقتی گفتم(۲۱) جمعیّت ما حدود یکصدمِ جمعیّت دنیا است، امّا معادن اساسی و مهمّمان چهار پنج صدم دنیا است؛ یعنی چند برابرِ اندازهی جمعیّت؛ این ظرفیّت است دیگر؛ از اینها باید استفاده کرد.
موقعیّت جغرافیایی؛ ما میتوانیم وسیلهی ارتباط بین شمال و جنوب و شرق و غرب دنیا باشیم که خب مرحوم رئیسی مقدّمات این کار را فراهم کرده بود که بعضی از کارهایش را هم هنوز دارند انجام میدهند و انشاءالله که دولت بعدی بتواند این کار را درست انجام بدهد؛ این خیلی برای کشور مهم است.
مرز طولانی آبی با دریاهای آزاد، دریاهای جنوب و شمال، تعداد همسایگان، بازار بزرگ منطقه، بازار هشتادمیلیونی خود کشور، تنوّع اقلیمی کشور، شبکهی راهآهن و جادّه در سرتاسر کشور که این یکی از امتیازات بزرگ کشور ما است که در طول زمان در دولتهای مختلف این کار بحمدالله انجام گرفته. توانمندیهای فنّی مردان ما و جوانان ما در امر مسکن، در امر جادّه، در امر سد، در مراکز گوناگون، توانمندیهای صنعتی کشور در ساخت انواع تجهیزات؛ اینها همه زیربنا است؛ اینها همه ظرفیّتهای مهم است، اینها زیربناهای پیشرفت کشور است.
مناطق آزاد تجاری اگر درست از آن استفاده بشود؛ نه آنجوری که در طول زمان به شکل نادرستی از آنها استفاده شد. اگر درست استفاده بشود، این مناطق آزاد یا مناطق ویژهی اقتصادی جزو فرصتهای کشور است.
مواریث فرهنگی و تمدّنی کشور؛ اینها همه جزو امکانات مهمّ ما است. امکانات گسترش گردشگری.
ایمان دینیِ قریب به کلّ مردم کشور؛ این خیلی مهم است. مردم ما واقعاً مردم مؤمنی هستند که شاید در کشورهای اسلامی این هم جزو موارد نادر باشد. ممکن است از لحاظ عملکرد و ظواهر و مانند اینها بعضیها پایبندی درستی به شرع و شریعت و مانند اینها نشان ندهند امّا ایمان دینی و اسلامی در یک اکثریّت قریب به اتّفاقی در آحاد کشور وجود دارد. خب، از اینها میشود برای پیشرفت کشور استفاده کرد. آن کسی که بتواند، اصلح است؛ بتوانند دولتهای ما انشاءالله از این ظرفیّتها استفاده کنند. آن کسی که توانایی استفادهی از این فرصتها، از این ظرفیّتها را داشته باشد، اصلح است؛ فرد اصلح، او است.
بعضی از سیاسیّون در کشور ما تصوّر میکنند که باید آویزان به این قدرت و آن قدرت بشوند؛ و بدون آویزان شدن به فلان قدرت معروف و بزرگ، در کشور نمیشود پیش رفت؛ بعضیها اینجور فکر میکنند. یا خیال میکنند که همهی راههای پیشرفت از آمریکا میگذرد؛ نه، اینها نمیتوانند. این کسانی که چشمشان به خارج از مرزهای کشور است، این ظرفیّتها را نمیبینند؛ وقتی ندیدند، وقتی قدرش را ندانستند، طبعاً برای استفادهی از آنها برنامهریزی هم نمیکنند. اینکه ما میگوییم چشمتان به خارج نباشد، یک علّتش این است که وقتی چشم به خارج نبود، انسان قادر میشود که این ظرفیّتهای درونی را ببیند، بفهمد، بشناسد. جمهوری اسلامی به فضل الهی، به توفیق الهی تا حالا نشان داده که بدون تکیهی به بیگانگان و حتّی با وجود موذیگری بیگانگان و چالشگری بیگانگان میتواند پیش برود و پیش رفته؛ این را جمهوری اسلامی نشان داده؛ در آینده هم به حول و قوّهی الهی ملّت ایران اجازه نخواهد داد که سرنوشتش را دیگران بنویسند.
ما وقتی گاهی از این حرفها در صحبت و سخنرانی میگوییم، بعضیها یا توهّم میکنند، یا مینویسند که این به معنای حصار کشیدن دُور کشور است و یک عدم ارتباط با دنیا است؛ نه، ابداً؛ بنده از اوّل هیچ وقت [مخالف ارتباط نبودم]. ما با کم و زیادش، به قدر عمر بعضی از این حضرات، در کار سیاست و در کار مسائل انقلاب و در کار مسائل کشور بودهایم. از اوّل معتقد به ارتباط با همهی دنیا الّا یکی دو استثنا بودیم. یک روز ــ اوّل انقلاب ــ آفریقای جنوبی کشوری بود که تبعیض نژادی در آن حاکم بود، ما رابطهمان را با آفریقای جنوبی قطع کردیم؛ بعد تبعیض نژادی از بین رفت، رابطهمان را برقرار کردیم؛ رابطهمان هم، رابطهی خوبی است. آن چیزی که موجب قطع رابطه میشود، آن بایستی از بین برود؛ وَالّا ما معتقد به ارتباط با همهی دنیا هستیم؛ ارتباط هم بحمدالله داریم. در بعضی از دولتهایی که بشدّت پایبند به مبانی بودند، مثل دولت شهید رئیسی، ارتباطات دنیاییمان هم تقویت شد، ارتباطات بینالمللیمان هم تقویت شد. بنابراین اینکه میگوییم بایستی چشممان به بیگانگان نباشد، به معنای قطع رابطه نیست، به معنای شجاعت ملّی است، به معنای استقلال ملّی است. شما اگر شجاعت ملّی داشته باشید، استقلال ملّی داشته باشید، ملّت ایران شخصیّت خود، توانایی خود، استقلال خود، قدرت پیشرفت خود را به دنیا نشان بدهد، احترامش در دنیا بسیار بیشتر و بالاتر خواهد شد؛ کمااینکه بحمدالله همینجور هم شده؛ انسان توفیقات بیشتری هم پیدا میکند.
خب عرایض ما تمام شد. من دو توصیه میخواهم بکنم: یک توصیه به مردم، یک توصیه به نامزدهای محترم ریاست جمهوری. توصیهی به مردم عزیزمان این است که ما گفتیم «ایران قوی و سرافراز»؛ این شد شعار. ایران قوی خیلی طرفدار دارد. قوی بودن ایران فقط به این نیست که انواع و اقسام موشکها را داشته باشیم؛ که الحمدلله داریم، انواع و اقسامش را هم داریم، مفید و باکاربردش را هم داریم؛ امّا فقط این نیست. قوی شدن ابعاد گوناگونی دارد؛ ابعاد علمی دارد، ابعاد فرهنگی دارد، ابعاد اقتصادی دارد؛ یکی از ابعادش همین بُعد حضور در میدان سیاست و میدان انتخابات است؛ این هم نشانهی قوّت است. پس هر کسی که علاقهمند به ایران قوی است، بایستی در این انتخابات شرکت کند. هر کسی معتقد به لزوم حمایت از نظام جمهوری اسلامی است، بایستی به صورت مضاعف به این اهتمام داشته باشد؛ این توصیه و عرض ما به مردم.
و امّا توصیه و عرض ما به نامزدهای انتخابات؛ من به این حضرات محترم عرض میکنم: با خداوند خودتان عهد کنید که اگر موفّق شدید و توانستید مسئولیّتی به دست بیاورید، کسان و کارگزاران خود را از کسانی قرار ندهید که ذرّهای با انقلاب زاویه دارند. آن کسی که با انقلاب، با امام راحل، با نظام اسلامی ذرّهای زاویه داشته باشد، او به درد شما نمیخورد؛ او همکار خوبی برای شما نخواهد بود. آن کسی که دلبستهی آمریکا باشد و تصوّر کند که بدون لطف آمریکا نمیشود قدم از قدم برداشت در کشور، او برای شما همکار خوبی نخواهد بود، او از ظرفیّتهای کشور استفاده نخواهد کرد، او خوب مدیریّت نخواهد کرد؛ آن کسی که راهبرد دین و شریعت را مورد بیاعتنائی قرار بدهد، برای شما همکار خوبی نخواهد بود. کسی را انتخاب کنید که اهل دین، اهل شریعت، اهل انقلاب، اهل اعتقاد کامل به نظام باشد. اگر شما نامزدهای محترم یک چنین عهدی با خدای خودتان ببندید، بدانید که همهی کارهایی که برای انتخابات میکنید، حسنه خواهد بود؛ اگر یک چنین نیّتی داشته باشید. اگر یک چنین عهدی با خدا ببندید، کارهای انتخاباتی میشود یک کار حسنه و پیش خدای متعال ثواب خواهد داشت.
امیدواریم خدای متعال توفیقات خودش را بر همهی آنها، بر همهی ما نازل کند. خداوند انشاءالله همهی شما را حفظ کند.
|
2,324 | 1403/04/02 | بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56751 |
در آستانه ایام شهادت مظلومانه شهید دکتر آیتالله بهشتی و روز قوه قضائیّه(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز و مسئولان محترم و معزّز قوّهی قضائیّه که یکی از برترین و مهمترین مسئولیّتهای کشور را بر عهده دارید. عید غدیر را تبریک عرض میکنم. ولادت حضرت امام هادی (علیه الصّلاة و السّلام) را که امروز است، تبریک عرض میکنم. یاد شهدای برجستهی قوّهی قضائیّه، شهید بهشتی عزیز و سایر شهدائشان و بخصوص شهدای اخیر که مرحوم آقای رئیسی (رضوان الله علیه) سابقهی خوب و برجستهای در قوّهی قضائیّه دارند ــ یاد همهی این شهیدان عزیز را ــ گرامی میداریم؛ خداوند درجاتشان را انشاءالله عالی کند و زحماتشان را مأجور بدارد. از کارکنان شریف قوّهی قضائیّه ــ چه مدیران، چه قضات، چه کارکنان اداری ــ بنده صمیمانه تشکّر میکنم؛ تلاش میکنند. همانطور که آقای محسنی فرمودند و بنده هم بیاطّلاع نیستم، بحمدالله تلاش خوبی دارد در قوّه انجام میگیرد؛ خیلی متشکّریم از زحمات شماها، از تلاشهای شماها. و بخصوص از خود رئیس محترم قوّه بنده متشکّرم. ما میشنویم از ایشان در جلسات دیدارهای با ایشان، کارهایی را که در قوّه انجام گرفته؛ تذکّراتی میدهیم، گزارشهایی میشنویم؛ خوب تلاش میکنند، بحمدالله خوب کار میکنند. علاوه بر نقاط مثبتی که در آقای محسنی هست، این هم یک نقطهی مهم و بحمدالله یک فضیلتی در ایشان است که قوّهی قضائیّه را میشناسند و به خاطر طول مدّت کار در اینجا، بر اجزا و جوانب و خصوصیّات این قوّه آشنا هستند که این نقطهی قوّت برجستهای است. به هر حال، ما از همهی شما متشکّریم.
چند جمله در باب قوّهی قضائیّه عرض میکنیم. گزارشی که ایشان دادند گزارش خوبی بود، کارهایی که انجام گرفته کارهای باارزش و خوبی است. موضوع اصلی در قوّهی قضائیّه در همهجای دنیا ــ نهفقط در کشور ما ــ عبارت است از حلّوفصل مسائل مردم بر اساس عدالت؛ این یک، و دیگر جلوگیری از عبور از خطّ قرمز قانون؛ اساس کار قوّهی قضائیّه این است. لذا شما ملاحظه میکنید در کشور ما قوّهی قضائیّه از اوّل نامیده شده به نام «عدلیّه» یا «دادگستری». اصلاً مسئله در قوهی قضائیه مسئلهی «عدالت» است؛ این اساسِ کار است. همهی توجّهات باید در درجهی اوّل بر تأمین عدالت در اختلافاتی که بین مردم هست و در تظلّماتی که صورت میگیرد، متمرکز باشد. همین کثرت ورودی پرونده که اشاره کردند، اینها خب تظلّمات است دیگر؛ بایستی به مسئلهی رعایت عدالت در اینها توجّه کرد.
در اسلام هم ــ که شما آقایان همه بحمدالله واردید، مطّلعید ــ مسئلهی عدالت یک نقطهی برجسته است در تعالیم اسلامی؛ در قرآن، در نهجالبلاغه، در روایات، در آیات شریفهی قرآن: وَ اِن حَکَمتَ فَاحکُم بَینَهُم بِالقِسط؛(۲) جای دیگر: وَ اِذا قُلتُم فَاعدِلوا؛(۳) جای دیگر: اِنَّ اللَهَ یَأمُرُ بِالعَدل؛(۴) جای دیگر: قُل اَمَرَ رَبّی بِالقِسط؛(۵) جای دیگر: وَ اُمِرتُ لِاَعدِلَ بَینَکُم؛(۶) جای دیگر: کونوا قَوّامینَ بِالقِسطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَو عَلی اَنفُسِکُم اَوِ الوالِدَینِ وَ الاَقرَبین؛(۷) جای دیگر: وَ لا یَجرِمَنَّکُم شَنَآنُ قَومٍ عَلی اَلّا تَعدِلوا؛(۸) و آیات متعدّد دیگر. محور، عدالت است؛ یعنی روی کمتر نقطهای مثل عدالت در قرآن کریم و در سایر منابع اسلامی تکیه شده. نتیجه این است که همهی سعی قوّهی قضائیّه، با شجاعت، باید معطوف باشد به ایجاد عدالت. البتّه همینطور که عرض کردم این، کار آسانی هم نیست؛ شجاعت لازم دارد. با شجاعت بایستی در این مقوله وارد شد و بدون ملاحظه عدالت را اجرا کرد؛ قضاوت عادلانه و غیر جانبدارانه. همانطور که در صحیفهی سجّادیّه حضرت در دعای بیستودوّم میفرماید: جوری عمل کنم که «حَتّیٰ یَأمَنَ عَدُوّی مِن ظُلمی وَ جَوری وَ یَیاَسَ وَلیّی مِن مَیلی وَ انحِطاطِ هَوای».(۹) قوّهی قضائیّه و قاضی و مدیر جوری عمل کند که دشمن از ظلم و جُور، مأمون بداند خودش را و دوست و نزدیک از جانبداری مأیوس بشود. اگر این[جور] شد، آن وقت امنیّت قضائی، امنیّت روحی و روانی در جامعه به وجود خواهد آمد؛ یعنی مردم احساس امنیّت خواهند کرد. این خیلی مهم است که مردم احساس کنند که با وجود قوّهی قضائیّه به آنها ظلم نخواهد شد و اگر تظلّمی کردند، عادلانه برخورد خواهد شد. اصل قضیّه این است؛ برای اینکه [این عدالت] تحقّق پیدا کند من دو سه نکته را یادداشت کردم که عرض بکنم.
اوّلین مطلب این است که قوّهی قضائیّه باید «برنامهای» عمل کند، با برنامه وارد بشود که خب حالا اشاره کردند که بحمدالله برنامههای خوبی هست. سندهای تحوّل ــ چه سندی که قبلاً تهیّه شده بود، چه سندی که بعداً تجدید نظر شد و اخیراً هم شنیدم این سند بِروز شده؛ کسانی که دیدهاند، مطّلعند، تعریف میکنند ــ خب سندها، سندهای خوبی است منتها آن چیزی که من را نگران میکند، این است که این اسناد خوب، چندان تأثیری در شاخصهای عمدهی قوّهی قضائیّه نداشته.
این سندها، سندهای خیلی خوبی است. حالا چند مورد [از شاخصها] را من عرض میکنم که اینها را از گزارش خود قوّهی قضائیّه که مکتوب فرستاده بودند، نقل میکنم. مثلاً مدّت زمان رسیدگی؛ یکی از شاخصهای عمده این است دیگر؛ مدّت زمان رسیدگی کوتاه بشود.
نقض آراءِ دادگاههای بدوی؛ من مکرّراً روی این تکیه کردهام که اینکه دستگاه بنشیند، قضات پروندهای را رسیدگی بکنند رأی بدهند، بعد در دادگاه تجدید نظر رأی نقض بشود، این حاکی از این است که آن رأی اوّل، رأی ضعیفی بوده دیگر. اینهمه زحمت هم کشیده شده، زمان و پول و نیروی انسانی صرف شده، خب نتیجه، نتیجهی مطلوبی نبوده. بایستی نقض آراءِ دادگاههای بدوی کم بشود؛ [امّا] نشده، با وجود اینکه این سندها، سندهای قوی و خوبی است.
یا گزارشها و شکایتهایی که به سازمان بازرسی رسیده؛ اینها افزایش پیدا کرده، کم نشده. یعنی از این قبیل شاخصها [وجود دارند]. باید سند را شما جوری تدوین کنید و جوری اجرا کنید که در این شاخصها اثر محسوس بگذارد. حالا باید دید آیا اشکال از کمبودهایی است که در سند وجود داشته؛ یا نه، سند خوب بوده، برنامهی اجرائی خوب نبوده؛ این را بایست بررسی کنید؛ به نظر من جزو کارهای مهمّی است که خود رئیس محترم [قوّه] بایست افرادی را مأمور کنند که بررسی بشود ایراد از کجا است؛ آیا از قابل اجرا نبودن سند است یا مشکل در اجرای سند است.
یکی از مهمترین موانع دستیابی قوّهی قضائیّه به آن جایگاه مطلوب، کثرت پروندهها است که این روی قاضی فشار میآورد. یکی از علل ضعف در آراءِ قضات همین است که روی قاضی فشار میآید، وقت هم کم است، گاهی اوقات این بهاصطلاح آمارهای پایان ماه هم شاید در مواردی بیتأثیر نباشد؛ اینها موجب میشود که آراء و احکامی که صادر میشود، احکام قوی و قاطعی نباشد. باید یک فکر اساسی و درستی برای کثرت پروندهها کرد که آن هم به عهدهی خود شما است.
یکی از کارهایی که به نظر من لازم است در قوّهی قضائیّه انجام بگیرد، ارتقاء دانش قضات است. ما در قوّه بحمدالله قضات فاضل کم نداریم، لکن خب قوّه وسیع است. همهی قضات بایستی از لحاظ دانش قضائی ارتقا پیدا کنند. من شنیدهام دانشگاه علوم قضائی ظرفیّت خوبی در این زمینه دارد؛ از این ظرفیّت حدّاکثرِ استفاده بشود. [ارتقاء] دانش قضائی؛ اگر این [طور] شد، بسیاری از مشکلات کم خواهد شد؛ یعنی تسلّط بر دانش قضائی موجب میشود که پرونده، هم متینتر رسیدگی بشود، هم سریعتر رسیدگی بشود.
یکی دیگر از کارهای لازم این است که خب بحمدالله در میان قضات شریف و کارکنان زحمتکش قوّهی قضائیّه ــ که کم هم نیستند بحمدالله؛ این دستگاه وسیع، از تعداد کثیری کارکنان خوب و قضات خوب برخوردار است ــ افرادی هستند که واقعاً جهادی کار میکنند؛ [باید] افرادی که جهادی کار میکنند تقویت بشوند. به هر حال حاصل مطلب به نظر بنده این است که باید جوری عمل بشود که افکار عمومی، قوّهی قضائیّه را «عدالتخانه» تشخیص بدهند، مرکز عدالت تشخیص بدهند و در قوّهی قضائیّه بدون ملاحظه احقاق حق بشود؛ یعنی مسئله این است. البتّه این کارهایی که در حاشیهی این مسائل انجام میگیرد کارهای باارزشی است؛ اینهایی که ذکر کردند کارهای باارزشی است، لکن عمدهی کار این است که جلسهی دادگاه، جلسهی قضاوت عادلانه باشد، برونداد جلسهی دادگاه عدالت باشد؛ عدالتی که همه هم حس کنند که این عدالت است؛ حتّی آن کسی که علیه او حکم صادر میشود، البتّه ناراضی است، ممکن است اعتراض هم بکند امّا در دلش تشخیص میدهد که کار عادلانهای انجام گرفت.
یک توصیهی دیگری که من قبلاً هم عرض کردهام،(۱۰) سرعت رسیدگی به پروندههایی است که دارای بازداشتی و زندانی است. گاهی اوقات یک گزارشهایی به دفاتر مردمی ما میرسد که نگرانکننده است؛ کسی در زندان است، پروندهاش هم در جریان است، منتها آن سرعت لازم در رسیدگی پرونده مشاهده نمیشود. خب این زندانی سختی میکشد دیگر، بالاخره باید زودتر تکلیف [او] معلوم بشود؛ این یک نکتهی بسیار مهمّی است. یا بعضیها مشکلشان در داخل زندان مشکل لاینحلّی است؛ کسی به خاطر یک مشکل مالی افتاده زندان، و چون نمیتواند [بدهیاش را] بدهد، این بدهکاری مالی روزبهروز دارد افزایش پیدا میکند، به همین نسبت زندان هم طولانیتر میشود. بعضیها را انسان نگاه میکند میبیند تا آخر عمر باید اینها در زندان بمانند، آخرش هم پول داده نمیشود؛ این باید یک جوری علاج بشود. بنده یک وقتی قبلاً به قوّهی قضائیّه گفتم که شما در یک مواردی حتّی از وجوهات میتوانید و حق دارید این پولها را اداء کنید؛ بنده نسبت به خرج سهم امام از وجوهات خیلی سختگیری دارم؛ یعنی مسجد و مانند اینها که میخواهند بسازند من اجازه نمیدهم از سهم امام بسازند، امّا معتقدم از وجوهات حتّی میشود برای یک چنین مواردی استفاده کرد؛ مشکل را باید حل کرد، باید علاججویی کرد.
یکی از توصیههای دیگری که میخواهم عرض بکنم، این است که شنیدم بعضی از قضات محترم در احکام قضائیشان استناد میکنند به مبانی حقوق بشری غرب! این غلط است. آن مبانی، مبانی نادرستی است؛ حالا خودشان هم که عمل نمیکنند هیچ ــ نشانههای واضحش امروز در دنیا جلوی چشم همه هست که آنها عمل هم نمیکنند ــ امّا اصلاً مبانی، مبانی غلطی است؛ قاضی ما نمیتواند برای حکم خودش به غیر قانون داخلی کشور استناد کند؛ باید [طبق] قوانین داخلی انجام بگیرد.
آخرین توصیه هم، توصیه دربارهی این بازدیدهای مفیدی است که ایشان(۱۱) دارند؛ این بازدیدها باید ادامه پیدا کند و مفید و لازم است، نشانهی مردمی بودن قوّهی قضائیّه است، میدانی بودن اطّلاع از اشکالات است؛ اینها خیلی مهم است؛ منتها توجّه بشود که آن چیزی که از نتایج این بازدیدها است، آن چیزی که در بازدیدها به دست میآید و نتیجهگیری میشود، پیگیری بشود و به نتیجه برسد. فرض کنید که مردم با رفتن رئیس قوّهی قضائیّه در گمرک یا در فلان دستگاه یا فلان نقطهی دیگر امیدوار میشوند که حالا رئیس قوّهی قضائیّه آمد، اشکال را پیدا میکند و حل میشود؛ این امید در مردم به وجود میآید. اگر آن اشکال حل نشد، امید برمیگردد به ناامیدی و بدتر از اوّل؛ یعنی باید پیگیری بشود که حتماً انشاءالله انجام بگیرد. این عرایض ما در باب قوّهی قضائیّه.
یک کلمه هم دربارهی انتخابات عرض بکنیم. خب بحمدالله برنامههای تلویزیونیِ خوبی دارد انجام میگیرد و آشنایی میدهد به مردم نسبت به نظرات و آراء نامزدهای گوناگون. توصیهی من این است که این مباحثاتی که آقایان نامزدها در تلویزیون با هم میکنند یا اظهاراتی که در جمعشان یا تکتک میکنند، موجب نشود که یک نامزدی برای غلبهی بر رقیب حرفی بزند که ما را دشمنشاد کند؛ حرف دشمنپسند زده نشود؛ این یک نکتهی مهمّی است. ممکن است گاهی حرفهایی صادر بشود که این، کشور را، ملّت را، نظام جمهوری اسلامی را دشمنشاد کند؛ این جایز نیست. حرفهایی که زده میشود، حرفهایی باشد که دشمنِ کشور را، دشمن نظام را، دشمن مردم را خوشحال نکند. فرض بر این است که همهی این آقایان ایران را و جمهوری اسلامی را دوست دارند؛ فرض این است دیگر؛ میخواهند رئیس در این نظام و در این کشور باشند، برای این مردم [کار کنند]. جوری صحبت بکنند که دشمن را خوشحال نکند.
امیدواریم انشاءالله روزبهروز قوّهی قضائیّهی ما به آن نقطهی مطلوبی که آقای محسنی اشاره کردند، نزدیکتر بشود و به آن نقطه برسد و انشاءالله خدای متعال کمک کند، توفیق بدهد که همهی امور کشور بر طبق رضای الهی پیش برود. امیدواریم ارواح طیّبهی شهدا از شما راضی باشند، روح امام بزرگوارمان از شما راضی باشند، و توفیقات الهی انشاءالله شامل حال همهی شما باشد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته |
2,325 | 1403/03/30 | بیانات در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگره بینالمللی شهدای مقاومت و مدافع حرم | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56834 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین.
اوّلاً خیلی تشکّر میکنم و خوشوقتم از اینکه این فکر در جمع حاضر به تحقّق پیوست و این کار را شما با جدّیّت دارید دنبال میکنید. رحمت خدا بر شهید سلیمانی، که ایشان اشاره کردند مبدع این فکر و این کار مرحوم شهید سلیمانی بود.
موضوع «مدافعان حرم»، و این پدیدهی مدافعان حرم، یک پدیدهی شگفتانگیزی است، یک پدیدهی مهمّی است؛ ابعاد گوناگونی دارد که به نظر بنده اگرچه گوشهوکنار در صحبتها و سخنرانیها و مانند اینها بعضی از این ابعاد بیان شده و ذکر شده، لکن لازم است که این ابعاد به طور جامع و کامل بیان بشود. من چند نکته را یادداشت کردهام که به شما برادران و خواهران عزیز عرض بکنم که ناظر به همین ابعاد این پدیدهی مهم و عجیب و شگفتآور است.
چهار جنبه را من اینجا مورد نظر قرار دادهام: یکی «جنبهی نمادین» این کار؛ یعنی این حرکت از جاهای مختلف به سمت حرمها و دفاع از حرمها و مانند اینها، یک معنای نمادینی دارد، یک جنبهی نمادینی دارد که حالا عرض خواهم کرد. یکی از جنبهی «جهاننگری انقلاب» که حواس انقلاب به مسائل منطقه و مسائل جهان و معادلات جهانی هست؛ از این جنبه هم جای مطالعه هست که عرض خواهم کرد. جنبهی سوّم این است که این حرکت یک خطر بزرگ را از سر منطقه و از سر کشور ما بالخصوص دور کرد؛ این هم یک مسئلهی مهمّی است که درست به آن پرداخته نشده، اگرچه حالا چیزهایی گاهی گفته شده. مسئلهی چهارم هم این موضوع است که این حادثه نشان داد که انقلاب، بعد از گذشت چهار دهه، «قدرت بازآفرینی» حوادث ذاتی خودش را که در اوّل انقلاب بارز بود دارد. روی هر کدام از این چهار نکته من یک مختصر توضیحی عرض میکنم.
امّا آن معنای نمادین و معنای رمزی، این است که درست است که حرکت به سمت حرمهای اهلبیت و دفاع از حرمهای اهلبیت، در واقع دفاع از مزار و احترام به آن مزار است، لکن این در واقع احترام به محتوا و مکتب آن پیکر مطهّری است که آنجا قرار گرفته. آن چیزی که مهم است این است؛ یعنی اگر چنانچه کسی برای آن فکر، برای آن آرمان، احترام قائل نباشد، هیچ دلیلی برایش وجود ندارد که برود از این مزار یا از این گنبد دفاع کند و حمایت کند. بعضی از این کسانی که رفتند در دفاع از حرم شرکت کردند، شیعه هم نبودند! ما میشناسیم افرادی را از کشور خودمان و جاهای دیگر که شیعه هم نبودند؛ یعنی ممکن است فقه اهلبیت را هم عمل نمیکردند، امّا آرمان اهلبیت را چرا؛ مهم این است.
اهلبیت آرمانهای بلندی دارند که اینها هیچ وقت کهنه نخواهد شد و در صدر خواستههای همهی وجدانهای پاک و انسانهای آزاده وجود دارد، مثل عدالت، مثل آزادی، مثل مبارزهی با قدرتهای ظالم و ستمگر، مثل وجوب ایثار در راه حق، فداکاری؛ اینها آن مفاهیم بلندی است که در زندگی ائمّه وجود دارد. این حرکت، حرکت دفاع از این آرمانها و ارادت و علاقهی به این آرمانها بود؛ این خیلی مهم است. ما اگر چنانچه بتوانیم همین جنبه را، [یعنی] جنبهی دفاع از آرمانها را، با این تبلیغاتی که [ایشان] اشاره کردند، به گوش مردم دنیا برسانیم، هم از حرکت دفاع از حرم حمایت کردهایم، هم از آن آرمانها حمایت کردهایم. چون در دنیا بالاخره وجدانهای ناآلوده وجود دارد؛ شما نگاه کنید دیگر الان در آمریکا، مرکز مشکلات معنوی و اخلاقی، یک مشت جوان، دارند از زن و مرد غزّه ــ که اصلاً خیلیشان نمیدانند کجای دنیا است ــ اینجور فداکارانه دفاع میکنند؛ این پیدا است که وجدان پاک و ناآلوده در همهجای دنیا هست. اینها را باید مخاطب قرار داد؛ این وجدانها باید مخاطب قرار بگیرند؛ از اینها غفلت نباید بکنیم. یکی از چیزهایی که باید به اینها تخاطب کرد و منتقل کرد همین است؛ این آرمانها. این آرمانها آنچنان جاذبهای دارد که جوان را از خانه و زندگی و عشق و محبّتِ پدرفرزندی و زن و شوهری و غیره میکَند میبرد برای دفاع. این، نکتهی اوّلی که در این حرکت وجود دارد.
دشمنیِ آن کسانی هم که باعث شدند این حرکت به وجود بیاید ــ یعنی همان کسانی که حرمها را تهدید کردند و مانند اینها ــ در واقع با همان آرمانها است؛ اشخاصی که سالها و قرنها است از دنیا رفتهاند، مثل متوکّل عبّاسی. متوکّل عبّاسی چرا با قبر امام حسین آن کارها را میکرد؟ امام حسین که بیش از ۱۵۰ سال بود از این عالم مادّه رها شده بود، پرواز کرده بود؛ او که وجود نداشت. آن چیزی که متوکّل را وادار میکرد که برود این کارها را بکند، دست قطع کند، پا قطع کند، آدم بکشد، آب ببندد، و کارهایی مانند اینها بکند، آن حقیقتی بود که در ورای این قبر، در ورای این گنبد، این مزار و این ضریح وجود داشت. او از آن «حقیقت» نگران بود که البتّه حق هم داشت نگران باشد؛ چون آن حقیقت امثال متوکّل را میکوبد. در همیشهی تاریخ همینجور است، امروز هم همینجور است. این نکتهی اوّل.
نکتهی دوّم که گفتیم مسئلهی «جهاننگری انقلاب». یکی از نیازهای حتمی نهضتها این است که به محدودهی وجود خودشان و حضور خودشان اکتفا نکنند، [بلکه] به خارج از محدوده هم نظر داشته باشند؛ بخصوص در شرایطی مثل شرایط کنونی دنیا که کشورهای قدرتمندی هستند که اینها میتوانند دستاندازی کنند. الان تعداد پایگاههای آمریکایی در کشورهای دنیا یک تعداد بیشماری است؛ در همهجای دنیا اینها پایگاه دارند. در یک چنین شرایطی، هر نهضتی، هر حرکتی، هر انقلابی، اگر فقط متوجّه محیط درونی خودش باشد و از فعل و انفعالات خارجی غفلت کند، قطعاً ضربه خواهد خورد. لذا یکی از نیازهای حتمی هر نهضتی، هر حرکتی، حرکت اجتماعیای، سیاسیای وجود نگاه به محیط بینالمللی، محیط منطقهای، تعاملها، رابطهها، نسبتها و مانند اینها است.
ما در این زمینه، در گذشتهی تاریخیِ نهچندان دورِ خودمان، حدّاقل دو بار گزیده شدیم: یکی در قضیّهی مشروطه، یکی در قضیّهی نهضت ملّی نفت. در قضیّهی مشروطه ــ حالا آن دخالت انگلیسها در اوّل کار به جای خود ــ بعد از آنکه مشروطه سرپا شد و درست شد، گرفتاریهای علاقهمندان به مشروطه و مسئولان و دلسوزان و دنبالگیران مشروطه متوجّه مسائل داخل کشور شد ــ کشمکشها و درگیریهای این با آن و آن با این ــ از بیرون غفلت کردند. از اینکه ممکن است یک وقت سیاست انگلیس اقتضا کند یک رضاخانی را بیاورد که مشروطه و غیر مشروطه و همه را جارو کند بریزد دور، غفلت کردند و این بلا سرشان آمد. غفلت از امکان دخالت انگلیس موجب شد که ناگهان صبح کردند ــ به تعبیر رایج ــ در حالی که دیدند یک رضاخانی قلدر و زورگو آمده سر کار؛ اوّل شد سردار سپه، بعد هم شد شاه. در خاطرات یکی از وابستگانشان خواندم که از قول رضاشاه میگوید «اگر میدانستیم شاه شدن اینقدر آسان است، زودتر شاه میشدیم»! یعنی غفلت کردند دیگر؛ افراد غفلت کردند، اینها آمدند سر کار؛ انگلیسها دخالت کردند، آوردندش سر کار. ببینید، سر کار آمدن رضاخان پانزده سال بعد از مشروطه است؛ زمان زیادی نگذشته. در ظرف پانزده سال، داخل کشور چه ابتلائاتی داشت که موجب شد غفلت کنند؛ این یک مورد.
یک مورد هم مسئلهی نهضت ملّی است. خب، آنهمه شور و هیجان ــ حالا بنده تا حدودی یادم هست آن شور و هیجان مردمی را، آن تظاهرات را، آن میتینگهایی را که داده میشد که ما در مشهد مثلاً یک گوشهاش را شاهد بودیم ــ و علاقهمندی مردم و مانند اینها، با یک کودتای باید گفت واقعاً فکَسَنی(۲) [خاموش شد]! یعنی اصلاً هیچ معنای واقعیِ کودتای نظامیِ آنچنانی هم در آن وجود نداشت؛ یک مشت الوات و اوباش و مانند اینها، با یک چمدان پول آمریکایی، از داخل سفارت انگلیس در تهران هدایت شدند، یک حکومت ملّی منتخب مردم را که با شور و شوقی به کار آمده بود ساقط کردند؛ تمام شد و از بین رفت، و هیچ اثری از آن باقی نماند؛ به خاطر غفلت. سرگرم مسائل داخلی شدن و از امکان دخالت دخالتگرانِ خارجی غفلت کردن، این بلا را سر کشور آورد.
انقلاب اسلامی ایران و نهضت اسلامی ایران از روز اوّل متوجّه این نکته بود. امام در اوّلین سخنرانیهایی که کردند، در کنار اسم آوردن از فجایع رژیم شاه و مانند اینها، اسم آمریکا را آوردند، اسم صهیونیسم را آوردند، اسم اسرائیل را آوردند؛ از اوّل، متوجّه این قضایا بودند. از شروع مبارزه، شاید حدود یک سال و دو سه ماه گذشته بود که امام علیه کاپیتولاسیون(۳) آن سخنرانی را انجام دادند؛ یعنی امام متوجّه کاپیتولاسیون بود، متوجّه مصوّبات مجلس بود، متوجّه دخالت دیگران در مسائل داخلی کشور بود. از اوّل پیروزی انقلاب هم، نگاه امام به بیرون بود. خب، فرمایشات امام سرشار است از حلّ مسائل داخلی و پرداختن به مسائل داخلی، امّا در اغلب فرمایشات امام که شما نگاه کنید، اشارهی به خطرات بیرونی و امکاناتی که کشور را تهدید میکند وجود دارد. نگرش جهانی، نگرش منطقهای، نگرش جامع، غفلت نکردن و مشغول نشدن و سرگرم نشدن فقط به مسائل داخل؛ این در انقلاب وجود داشت.
یکی از مظاهر عمده و مهمّش همین مسئلهی حضور رزمندگان ما است در کشورهایی که در آنجاها دشمن نقشه کشیده بود، طرّاحی کرده بود؛ طرّاحی بسیار مهمّی هم انجام گرفته بود؛ در درجهی اوّل در عراق، در سوریه و تا حدودی هم در لبنان؛ دشمن نقشه کشیده بود که نقشهی مهمّی بود. یک گروهی را به اسم اسلام و با پشتیبانیِ انگیزههای مذهبی ــ که خیلی انگیزهی مهمّی [است] و کارکرد بسیار مهمّی دارد ــ در مشت آمریکا، زیر پنجهی آمریکا [شکل دادند]. داعشیها در میدان جنگ «اللهاکبر» میگفتند، زخمیهایشان در اسرائیل، داخل بیمارستانهای آنجا بستری میشد و رؤسای رژیم صهیونیستی میرفتند عیادت اینها! که پخش شد، و همه این را دیدند. این نقشهی خیلی خطرناکی بود. هدف این نقشه هم تصرّف منطقه بود برای تصرّف ایران؛ یعنی ایران اسلامی در مجموعهی منطقه باید در تصرّف آمریکا و دستگاه استکبار و استعمار قرار میگرفت؛ این نقشه را برای این چیده بودند. خرج هم کرده بودند؛ هفت هزار میلیارد دلار خرج کردند؛ یعنی این آماری است و رقمی است که شخص اوّلِ رسمیِ آمریکا(۴) بارها اعلام کرد. هفت تریلیون دلار در این منطقه اینها خرج کردند؛ بر باد رفت؛ همهی خرج اینها باطل شد. اینها میخواستند به وسیلهی داعش حکومتهایی تشکیل بدهند به نام اسلام، دو طرفِ ایران اسلامی را ــ شرق ما در یک کشور، غرب ما در یک کشور ــ اسلام تکفیری را علم کنند و جمهوری اسلامی را در واقع با فشارهای گوناگونِ مذهبی و فکری و عقیدتی، علاوه بر اقتصادی و مانند اینها، حل کنند، هضم کنند، از بین ببرند؛ حرکت مدافعان حرم این را خنثی کرد؛ یعنی یک گروه جوان و پیر، از کشورهای مختلف و با مرکزیّت جمهوری اسلامی توانستند یک نقشهی مهمّ پُرخرجِ حسابشدهی دستگاهِ استکبار و استعمار را بکلّی خنثی کنند؛ این جهاننگری انقلاب خیلی چیز مهمّی است.
خاورمیانهی جدید که میگفتند همان خاورمیانهای بود که اینها مختصّاتش بود: در سلطهی مطلق آمریکا، حاکمیّتی با پشتوانهی دینی، هم در عراق، هم در سوریه، به نام دین، امّا به کام اسرائیل و آمریکا و مانند اینها و فشار روی جمهوری اسلامی از دو طرف. حرکت مدافعان حرم، با این نگاه، منطقه را نجات داده؛ یعنی این چیز مهمّی است که منطقه را از یک خطر بزرگ، از شرّ یک نقشهی خطرناک نجات داده. این هم نقطهی دوّم.
نکتهی سوّم که گفتیم، چه بود؟ از جنبهی خنثیسازی یک خطر بزرگ داخلی؛ ناامنی. داعش و بقیّهی گروههایی که دنبالهرو یا کنار یا رقیب آن در سوریه و عراق بودند، اگر با همان تشکیلات و همان سازماندهی و مانند اینها [تا کنون] بودند، امنیّت را از کلّ منطقه ربوده بودند، از جمله از ایران، و بدون تردید، ما باید هر چند روز یک بار در کشورمان شاهد قضایایی مثل قضایای شاهچراغ شیراز(۵) و قضایای کرمان(۶) میبودیم؛ در عراق هم همینجور بود، در سوریه هم همینجور بود، تا وقتی که حاکمیّت دست خودشان بیفتد. این خطر را مجاهدینِ مبارزِ مدافعِ حرم از بین بردند.
بله، حالا گوشهوکنار هستند، تحت حمایت آمریکا هم هستند، داعشیها هنوز بکلّی نابود نشدهاند، امّا دیگر آن سازماندهی از بین رفت. تصوّر اینکه این مجموعه اگر متلاشی نمیشد چه میشد، واقعاً نگرانکننده است. این آدمهای بیرحم، این مجموعهی بشدّت بیرحم کارهایی میکردند که سابقه نداشت؛ جلوی دوربین، انسانها را زندهزنده بسوزانند، زندهزنده غرق کنند و هم از پشتیبانی مالی آمریکا، هم از پشتیبانیهای فنّی و تبلیغاتی غربی بهرهمند باشند! کارهایی که اینها میکردند، این فیلمبرداریها و عکسبرداریها و آن کارهای ظریف و دقیقی که در کار اینها بود، کار یک مشت آدم بیسواد آنجوری نبود؛ اینها کمک میشدند، کمک شده بودند. اینها بنا بود بیایند در منطقه حضور داشته باشند که [در این صورت،] دیگر امنیّتی برای کسی باقی نمیماند. این هم یک نکتهی دیگر.
نکتهی آخر آن چیزی است که گفتیم: حضور مدافعان حرم نشان داد که انقلاب اسلامی قدرت بازآفرینی و استمرار همان شور و حماسهی اوّل انقلاب را دارد؛ یعنی این را ثابت کرد. معمولاً اوایل نهضتها یک شور و انقلابی هست، بعد بر اثر عوامل گوناگون، آن حماسه، آن شور، آن انگیزه، اوّل ضعیف میشود، بعد بکلّی از بین میرود و همین موجب میشود که بکلّی بساط آن دستگاه نهضت برچیده بشود. این را ما در تاریخ نزدیک معاصر خودمان، مثل انقلاب فرانسه و انقلاب شوروی و امثال اینها مشاهده کردهایم. یک حرکت عظیم مردمی اتّفاق میافتد در کشوری مثل فرانسه، همهجای فرانسه را فرامیگیرد، انقلابی سر کار میآید، بعد در مدّت تقریباً دوازده سیزده سال، یک فعلوانفعالاتی و افتوخیزهایی اتّفاق میافتد ــ که خب همهی اینها نشاندهندهی ضعف معنوی و اخلاقی آنها است ــ و نتیجهاش این میشود که بکلّی آن نهضت از بین میرود، امپراتوریِ مستبدّی مثل ناپلئون سر کار میآید؛ معمولاً اینجوری است. در جمهوری اسلامی هم بعضی انتظار داشتند اینجوری بشود، [امّا] حضور مدافعان حرم نشان داد که بعد از چهار دهه هنوز آن انگیزه وجود دارد.
[روایت] این جوانهایی که از خانه و زندگیِ خودشان خود را جدا کردند و رفتند ــ که بنده بعضی از این کتابها را نگاه کردهام ــ واقعاً تکاندهنده است؛ واقعاً تکاندهنده است! یک جوانی با امکانات جوانی، با امکانات جوانی کردن، از آسایش، از محبّت، از برخورداریهای مادّی، از رشد تحصیلی و مانند اینها خودش را جدا میکند میرود برای دفاع از یک فکر، از یک حرکت، از یک انقلاب، از یک نهضت! این چیز خیلی مهمّی است. اینها نه امام را دیدند، نه دوران جنگ و دفاع مقدّس را دیدند، امّا انسان میبیند همانجور، با همان انگیزه، گاهی بهتر، گاهی روشنبینانهتر میروند اینجور میجنگند، جان خودشان را کف دست میگیرند، بعضی شهید میشوند، بعضیها هم شهید نمیشوند. این نشاندهندهی آن است که انقلاب این توان عجیب را دارد؛ این خیلی مهم است. البتّه در شکلهای مختلفِ دیگرش هم مثل این راهپیماییهای بیستودوّم بهمن و این تشییعهای عجیب و غریبی که شبیه آن در هیچ جای دنیا دیده نشده ــ همین تشییع اخیر و تشییع شهید سلیمانی و امثال اینها واقعاً هیچ جای دنیا شبیه اینها دیده نشده ــ اینها را دیده بودیم، امّا برتر از اینها همین حضور مدافعان حرم در میدانهای نبرد است.
حتّی بعضی از این کسانی که تحلیلهای مادّی گریبانشان را گرفته و رها نمیکند، هر کاری هم [بکنید]، هر استدلالی هم که میکنید، حاضر نیستند آن استدلال را به ذهنشان وارد کنند تا ذهنشان را قانع کند؛ گفت:
هر درونی کو خیالاندیش شد
چون دلیل آری خیالش بیش شد(۷)
چشمشان به غرب و به انگیزهها و به همان مبانی فکری غلط غربی است؛ انتظار داشتند که انقلاب که قیامی علیه این فکر مادّی است بتدریج ضعیف بشود. بعضیها خودشان هم اوّل، انقلابی بودند، بعد تبدیل شدند به یک مخالف یا مقابل یا لااقل مغایر با تفکّر انقلابی؛ آنها میگفتند که آن کسانی هم که در دفاع مقدّس بودند اگر تا حالا میماندند، مثل ما بودند؛ قیاس به نفْس میکردند. این جوانها نشان دادند که نه، این غلط است، اینجوری نیست. صفا و شجاعت و ایثار و اخلاص و اعتقاد عمیق به مبانی اسلامی و انقلابی در این جوانهایی که رفتند، واقعاً شگفتانگیز است، واقعاً یک پدیدهی بینظیری است؛ انسان تعجّب میکند. جز لطف خدا، جز هدایت الهی و سرانگشت هدایت ائمّهی معصومین (علیهم السّلام)، چیز دیگری نمیتواند باشد. حالا بزرگانشان مثل شهید سلیمانی و شهید همدانی و بزرگان دیگری که در این راه به شهادت رسیدند که به جای خود محفوظ.
بنابراین بنده نتیجه میگیرم که مدافعان حرم و خانوادههایشان مایهی افتخار و سرافرازی ایران اسلامیاند؛ مایهی نجات و کامیابی انقلاب اسلامی هستند و جمهوری اسلامی قطعاً رهین منّت این عزیزان، این شهیدان و این خانوادهها و این مدافعان است. خداوند انشاءالله درجاتشان را عالی کند و روحشان را با پیغمبر محشور کند و آنها را از ما راضی کند، ما را هم به آنها ملحق کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
|
2,326 | 1403/03/26 | بیانات در دیدار جمعی از مدالآوران المپیادهای علمی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56701 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
اوّلاً خیلی خوش آمدید. واقعاً دیدار جوانهای برجسته و نخبه و آمادهی کار، برای هر انسانی شادیآور و خرسندکننده و امیدوارکننده است. بنده به جوانها خیلی اعتقاد دارم. خیلیها هستند ــ من میفهمم و میبینم در صحبتهایی که با مسئولین در طول سالها داشتهایم ــ درست نمیتوانند درک کنند ارزش انگیزههای جوان و جوانی را؛ اینها خیلی امیدی به جوانها ندارند. بنده خیلی امیدوارم به جوانها.
اوّلاً شماها یک ثروتید برای کشور؛ مجموعهی جوان، بخصوص جوان نخبه، واقعاً برای کشور یک ثروت است. و درست است که مدال اهمّیّت دارد ــ خب این مدالها ارزش دارد و هر کدام از اینها مایهی افتخار است ــ امّا ارزش نخبه خیلی متفاوت با ارزش مدال است، ارزش نخبه خیلی بالاتر از این حرفها است.
شماها میتوانید یک فضای نامطلوب را تبدیل کنید به یک فضای صد درصد مطلوب. شما میتوانید تاریخ را عوض کنید؛ تاریخ را میتوانید عوض کنید. متأسّفانه مطالعات تاریخی شماها کم است؛ غالباً مطالعات تاریخی جوانها کم است. اگر تاریخ بخوانید، میبینید که تاریخ فرازونشیبهایی دارد و کشور ما که مرکز تحوّلات گوناگون تاریخی است، یک جاهایی واقعاً بکلّی کأنّه از روی نقشه پاک شده؛ یعنی وضع کشور اینجوری بوده. بعد، شما میبینید که ناگهان ــ بعد از یک برههای؛ حالا متفاوت [است] ــ همین موجودی که در واقع نیست شده بود، آنچنان شکوهی پیدا میکند، آنچنان عظمتی پیدا میکند که وقتی نگاه میکنید، میبینید عامل انسانی در اینجا مؤثّر بوده. در «عامل انسانی»، مطلقاً نباید ذهن انسان برود به سیاست و سیاسیّون و حکّام و زمامداران؛ نه، آنها هم در یک مواردی تأثیر داشتند، تأثیراتشان بد نبوده؛ عامل انسانی علمی، فکری، اخلاقی و معنوی [از جملهی] این عوامل بوده و [کشور] با اینها اوج گرفته.
از دورهای که استعمار در کشور ما وارد شد ــ البتّه ما رسماً مستعمره نشدیم، لکن در معنا استعمار بوده؛ یعنی تسلّط حکومتها و فرهنگهای بیگانه وجود داشته در کشور ــ کشور رو به انحطاط و سقوط رفت؛ یعنی مثلاً از سالهای ۱۸۰۰ میلادی که مأمور انگلیسی اوّلبار از هند وارد کشور شد و از بندرعبّاس یا بوشهر که وارد شد ــ حالا من درست یادم نیست ــ شروع کرد به افساد؛ یعنی از همان اوّلِ ورودش، به آن حاکم شهر اوّل که رسید رشوه داد، آن را از خود کرد، بعد به کمک او به شهر دوّم رفت، به او رشوه داد، تا رسید به تهران که به شاه رشوه داد، به شاهزادهها رشوه داد! زمان فتحعلیشاه؛ یعنی بتدریج اینها مسلّط شدند، فرهنگ ما را بردند، از رشد علمی ما را محروم کردند، از لحاظ فهم سیاسی و انگیزهی سیاسی ما را در مراحل خیلی پایین و پست نگه داشتند، تا انقلاب شد.
انقلاب درست به عکسِ آن مسیر حرکت کرد؛ انقلاب در کشور جهش ایجاد کرد. جهشهای انقلاب جهشهای واضح و روشنی است؛ شما در زمینهی سیاسی این جهش را میبینید، در زمینهی علمی میبینید، در زمینهی فنّاوری میبینید، در زمینهی اخلاق اجتماعی این جهش را میبینید؛ در همهی این جهات، انقلاب جهش ایجاد کرد. انقلاب را چه کسی به وجود آورد؟ نیروی انسانی، عمدتاً هم جوان؛ یعنی نقش نیروی انسانی این است. و هر چه این جوان بیشتر اهل فکر و اهل تصمیم و عزم راسخ باشد، این تأثیر عمیقتر و بیشتر خواهد شد. شما در دعای کمیل میخوانید: قَوِّ عَلىٰ خِدمَتِکَ جَوَارِحی؛ اوّلش این است. خب جوان جوارح محکمتری دارد دیگر. وَ اشدُد عَلَى العَزیمَةِ جَوانِحی؛(۲) دل من را با قدرت تصمیمگیری محکم کن. قدرت تصمیمگیری در جوان بیشتر است. تا آخر؛ حالا دیگر نمیخواهم دعای کمیل را برایتان معنا کنم. جوان اینجوری است.
شماها میتوانید کشور را تغییر بدهید، میتوانید در جهت خوب حرکت بدهید؛ نگرانیهایی دارید، میتوانید در راه رفع این نگرانیها واقعاً تلاش کنید. منتظر هم نمانید که یکی مثل من به شما بگوید برای رفع نگرانیها چه کار کنید؛ نه، فکر کنید دیگر؛ فکر کنید، راه را پیدا کنید، اجتماع کنید، همکاری کنید، همفکری کنید و برای رفع موانع، راه پیدا کنید؛ راههای فکری پیدا کنید، راههایی که مناسب شما است پیدا کنید. به نظر من، شماها خیلی کار میتوانید انجام بدهید.
من دو نکته یادداشت کردهام که به شما بگویم. یک نکتهاش این است که نخبگی یک جریان است، یک مسیر است، یک نقطهی ثابت نیست؛ این نکتهای بود که یکی از دوستان هم اشاره کردند و من خیلی خوشم آمد. اینطور نیست که بگوییم حالا که ما نخبه شدهایم، قضیّه دیگر تمام شد؛ این شروع کار است، شروع یک جریان است. شما مدالآوری داشتید یا فرض بفرمایید که در کنکور مثلاً رتبهی بالا داشتید؛ این شروع یک جریان است، باید در این جریان پیش بروید. «پیشرفت در این جریان» به معنای چیست؟ به معنای خلّاقیّت است؛ خلّاقیّت فکری آنجایی که کار فکری میکنید، خلّاقیّت عملی آنجایی که کار عملی میکنید. در زمینهی علم، در زمینهی فنّاوری، در زمینهی گسترش اخلاقیّات و معنویّات باید کار کنید، تلاش کنید. یک مقدار عمدهای به عهدهی خودتان است، یک مقدار عمدهای هم به عهدهی مسئولین است؛ یعنی وزارتهای ذیربط تأثیر دارند، بنیاد نخبگان تأثیر دارد، دفاتر نمایندگی تأثیر دارد، مسئولان داخل خود دانشگاه ــ مسئولان گوناگون دانشگاه، مثل رئیس دانشگاه ــ تأثیر دارند؛ نهادسازی باید بشود، جریانسازی باید به وجود بیاید. بالاخره به این توجّه کنید که نخبگی پایان کار نیست؛ حالا که نخبه شدید، این شروع یک حرکت و یک جریان است.
یک نکتهی دیگری که به نظرم مهم است، این است که کشور ما از حدود سال ۱۳۸۰ یک حرکت علمی را، یک جهش علمی را شروع کرده. البتّه در دههی ۶۰ و ۷۰ هم کار علمی میشد، امّا از حدود سال ۱۳۸۰ یا یک خرده جلوتر ــ الان درست یادم نیست ــ بهاصطلاح یک تحریک عمومیای در محیط اساتید و در محیط دانشجوها انجام گرفت، یک حرکت علمی خوبی به وجود آمد؛ به طوری که آمارهای جهانی نشان میداد که ما در سرعت پیشرفت علمی، چندین برابر متوسّط جهانی داریم پیشرفت میکنیم. البتّه من همان وقت هم بارها گفتم(۳) سرعت پیشرفت نکتهی بسیار خوبی است، نکتهی مهمّی است، امّا نکتهی اصلی نیست، برای خاطر اینکه خود پیشرفت باید اتّفاق بیفتد. ما چون عقبماندگی داشتهایم، حالا [اگر] همینطور در پیشرفت سرعت داشته باشیم، تازه میرسیم به وسط راه، به جلو نمیرسیم؛ ما باید به خطّ جلو و به خطّ مقدّم برسیم.این از سال ۸۰ شروع شده، [امّا] این چند سال آخر دههی ۹۰ یک مقداری افت پیدا کردیم. اینجا یک آماری به من دادند که من یادداشت کردم و این به نظر من مهم است؛ یعنی جزئی است، امّا حکایت از یک مسئلهی مهمتری دارد. میگویند ما در سالهای ۹۷ تا ۱۴۰۰، در مسابقات جهانی یا المپیادهای جهانی، جمعاً ۲۶ مدال طلا داشتیم، در حالی که در ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲، ۳۰ نشان طلا داریم؛ یعنی در دو سال، بیشتر از آن چهار سال داریم. بنابراین، باز در این دو سه ساله یک حرکتی پیدا شده، منتها این حرکت کافی نیست؛ احتیاج داریم به یک خیزش علمی. شماها در این زمینه میتوانید واقعاً کار کنید، میتوانید مؤثّر باشید؛ هم خودتان بیشتر تلاش علمی بکنید، هم محیط را آماده کنید. این هم یک مسئله.
و سیاست هم در این زمینهها تأثیرگذار است؛ یعنی همانطور که اشاره کردم، وقتی که سیاست انگلیسها در کشور حاکم شد و غالب شد ــ که حدود دویست سال هم طول کشید؛ تسلّط سیاست انگلیسها در ایران نزدیک به دویست سال طول کشید که البتّه اواخر، آمریکاییها آن را ادامه دادند ــ خیلی به ضرر کشور تمام شد. الان هم ما یک استقلال سیاسیای خوشبختانه داریم؛ یعنی ایران، جمهوری اسلامی، نسبت به مسائل کلّی دنیا دارای منطق و دارای حرف و دارای جایگاه مشخّصی است. ما در قضیّهی فلسطین حرف داریم، در قضایای آمریکا حرف داریم، در مسائل دنیا [مثل] مسئلهی نظم نوین جهانی حرف داریم، در قضایای دنیا حرف داریم؛ یعنی حرفی داریم که شنیده میشود؛ یعنی در دنیا میشنوند حرف ما را و روی آن حساب میکنند؛ ممکن است خیلیها قبول نکنند، امّا بالاخره روی این حرف حساب میکنند. این استقلال است؛ این را نباید از دست بدهیم. حالا هر دولتی که سر کار میآید، یکی از مسائل مهمّش باید این باشد که این استقلال سیاسی را که خوشبختانه به وجود آمده، ما حفظ کنیم.
یکی از دوستان اشاره کردند به مسئلهی انتخابات؛(۴) خب انتخابات خیلی مهم است و در درجهی اوّل هم مشارکت مهم است که شما باید ــ چه در محیطهای دانشجویی، چه در محیطهای کاری، چه در محیطهای خانوادگی و مانند اینها ــ هر چه میتوانید تلاش کنید که مشارکت افزایش پیدا کند. بعد هم نگاه کنید ببینید چه کسی به ملاکهای انقلاب نزدیکتر است و توانایی کار در جهت ملاکهای انقلاب را دارد؛ اینها را اگر ملاحظه کنید، شاید بتوانید مثلاً یک انتخاب خوبی داشته باشید. امیدواریم انشاءالله خدای متعال آنچه صلاح این کشور و صلاح این ملّت است، بهآسانی و بیدغدغه پیش بیاورد.
من عرایضم را تمام میکنم؛ به همهی شماها مجدّداً خوشامد میگویم و باز هم به دوستانتان که نیامدند و ما محروم شدیم از زیارتشان، سلام میفرستم.
والسّلامعلیکمورحمةالله
|
2,327 | 1403/03/14 | بیانات در مراسم سی و پنجمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمهالله) | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56612 |
در جوار مرقد مطّهر امام راحل(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین المکرّمین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
این اجتماع بزرگِ هرساله دارای یک هدف مهم و مورد نیاز ملّت ایران است، و آن عبارت است از تجدید یاد امام بزرگوار و بهرهگیری از درس امام بزرگوار برای پیشرفت کشور و ادارهی کشور و تعقیب اهداف بلند انقلاب؛ یا از درس امام استفاده کنیم که در بیانات ایشان و در نوشتههای ایشان در دسترس ما و در اختیار ما است، یا از ابعاد شخصیّت امام بهرهمند بشویم که خود این ابعاد شخصیّت برجستهی بینظیر امام بزرگوار، هر کدام درسی است برای ما.
امروز هم من از نگاه امام بزرگوار، از زاویهی دید امام بزرگوار، میخواهم [راجع] به دو موضوع مهمّی که در فاصلهی خرداد گذشته تا امروز اتّفاق افتاده است، کلماتی را عرض کنم، مطالبی را بیان کنم. این دو موضوع، یکی مسئلهی فلسطین است که امروز مسئلهی اوّل دنیا است و با یک حملهی عظیم مردمی آغاز شد و دنبالههای آن تا امروز چشم دنیا را متوجّه خود کرده است و آن را به مسئلهی اوّل دنیا تبدیل کرده است؛ یکی هم حادثهی تلخ فقدان رئیسجمهور عزیز و مغتنم ما است(۲) که آن هم حادثهی بزرگی است و هم در دایرهی داخلی کشور، هم در عرصهی جهانی، شهادت رئیسجمهورمان و همراهانشان پیامدهایی دارد، و یکی از مسائل مهمّ تاریخ انقلاب محسوب میشود. راجع به این دو موضوع از زاویهی نگاه امام میخواهیم نگاه کنیم و بحث کنیم؛ بعد هم البتّه انشاءالله دربارهی مسئلهی انتخابات و این وظیفهی ملّی و عمومیای که در زمینهی انتخابات داریم، چند کلمهای عرض خواهم کرد.
یکی از برجستهترین درسها و رویکردهای امام را ما در قضیّهی فلسطین مشاهده میکنیم؛ امام بزرگوار از روز اوّلِ شروع نهضت اسلامی، بر روی مسئلهی فلسطین تکیه کردند، مطالبی گفتند، آیندهنگریای کردند و راهنماییهایی به ملّتهای مسلمان و به خود ملّت فلسطین کردند. آنچه امام بزرگوار دربارهی آیندهی فلسطین از پنجاه سال قبل یا بیشتر پیشبینی کرده بودند، امروز بتدریج در حال تحقّق یافتن است؛ این روشنبینی امام در مسئلهی فلسطین، موضوع بسیار مهمّی است که بعد توضیحی عرض خواهم کرد. البتّه این روشنبینی و آیندهنگری و دقّت نظر امام بزرگوار در حوادث، مخصوص مسئلهی فلسطین نبود؛ در بسیاری از قضایای جاری و مهمّ کشور، نظر امام، نگاه دقیق امام، روشنبینی امام در جلوی چشم کسانی که آنها را شنیده بودند تحقّق پیدا کرد که نمونههای زیادی دارد. یک نمونه همان روزهای اوّل نهضت است؛ آن روزی که نهضت اسلامی به رهبری امام بزرگوار اوّلین گامهای خودش را برمیداشت و رژیم طاغوت در فیضیّهی قم، در خیابانهای قم، در تهران، هر حرکتی را با شدّت و بیرحمیِ تمام سرکوب میکرد، در یک چنین شرایطی که مبارزین تعداد اندکی بودند و طرف مقابل هم یک رژیم جبّار و بیرحم بود، ایشان خطاب به ماها که آن روز طلبههای جوانی بودیم، فرمودند «اینها رفتنی هستند، شما میمانید».(۳) آن روز کسانی که اهل تحلیل بودند، اهل مطالعهی مسائل گوناگون کشورها و مبارزات و مانند اینها بودند، از اینجور سخنی تعجّب میکردند؛ ایشان گفتند و همین هم شد.
یک نمونهی دیگر در اواخر دوران عمر بابرکت این بزرگوار است و آن، مطلبی است که ایشان در نامهی به رئیس شوروی سابق نوشتند،(۴) که این جزو عبارات ماندگار تاریخی است. آن روز که شوروی سابق در اوج شوکت و اعتبار به نظر میرسید، ایشان گفتند که صدای شکستن استخوانهای رژیم کمونیستی را میشنوند؛ هیچکس آن روز تصوّر چنین وضعی را نمیکرد؛ ایشان گفتند، و خیلی نگذشت که آنچه ایشان پیشبینی کرده بودند اتّفاق افتاد.
امام در قضیّهی فلسطین، با این نگاه، با این دید وارد قضایا شدند. آنچه حاصل و خلاصهی خواستهی امام بزرگوار در باب فلسطین بود، این بود که دل به مذاکرات سازش بسته نشود. دل نبندند، امیدوار نباشند به اینکه بتوانند با مذاکرات سازش، مشکل فلسطینیها را حل کنند و در مسئلهی فلسطین به یک نقطهی عادلانه برسند؛ این خلاصهی حرف امام بود. ایشان معتقد بود باید خود مردم فلسطین در میدان عمل حقّ خودشان را بگیرند و دشمن را، یعنی رژیم صهیونیست را وادار به عقبنشینی کنند، او را تضعیف کنند، و همهی ملّتهای دنیا و بالخصوص دولتهای مسلمان از فلسطینیها حمایت کنند؛ ایشان همیشه تکرار میکردند که اگر ملّتها وارد میدان بشوند، خود فلسطینیها اقدام کنند و کمر به عمل ببندند، اگر این[طور] شد، رژیم صهیونیست وادار خواهد شد به اینکه عقبنشینی کند؛ امروز این اتّفاق افتاده است؛ که من حالا توضیح خواهم داد.
فلسطینیها در ماجرای طوفانالاقصیٰ وارد میدان شدند، عمل کردند، اقدام کردند و دشمن را در کنج میدانی قرار دادند که هیچ راه فراری و وسیلهی نجاتی برایش وجود ندارد. بله، آمریکا از رژیم صهیونیست حمایت میکند، بسیاری از دولتهای غربی حمایت میکنند امّا همه هم اعتراف میکنند و قبول دارند که شرایطی که برای حکومت صهیونیست به وجود آمده است، شرایطی است که راه نجاتی برای آن رژیم وجود ندارد. در باب این حرکت عظیم مردم فلسطین من در اینجا چند جملهای توضیح عرض میکنم.
دو نقطهی اساسی در حادثهی طوفانالاقصیٰ وجود دارد که باید به آن توجّه کرد؛ دو نقطهی اساسی و مهم. یک نقطه این است که این عملیّات طوفانالاقصیٰ که در پانزدهم مهرِ گذشته اتّفاق افتاد، دقیقاً مورد نیاز منطقه بود؛ منطقهی ما به این عملیّات نیاز داشت؛ این پاسخ به یک نیاز بزرگ منطقه بود که شرح خواهم داد. نقطهی دوّم این است که این عملیّات یک ضربهی تعیینکنندهای به رژیم صهیونیست بود؛ ضربهای که هیچ علاجی برای آن وجود ندارد، و رژیم صهیونیست بر اثر این ضربه دچار ابتلائاتی شده است که از این ابتلائات نجات پیدا نخواهد کرد.
امّا آن نقطهی اوّل که گفتیم عملیّات طوفانالاقصیٰ دقیقاً در لحظهی نیاز منطقه اتّفاق افتاد، توضیحش این است که یک نقشهی جامعِ وسیعی به وسیلهی آمریکا و عناصر صهیونیست و دنبالههای آنها و بعضی از دولتهای منطقه طرّاحی شده بود که بر اساس این نقشهی جامع قرار بود مناسبات و معادلات منطقه تغییر پیدا کند. ارتباط رژیم صهیونیستی با دولتهای منطقه طبق خواستهی خود آن رژیم تنظیم بشود و معنایش تسلّط رژیم صهیونیستی بر سیاست و اقتصاد کلّ منطقهی غرب آسیا بلکه کلّ دنیای اسلام بود؛ یک برنامهی وسیعی را طرّاحی کرده بودند که این نتیجهاش بود. این برنامه را با مقدّمات زیادی پیش برده بودند؛ آمریکا پشت سر این برنامه بود، انگلیس پشت سر این برنامه بود، جامعهی صهیونیستهای جهانی پشت سر این برنامه بودند، بعضی از دولتهای منطقه با جدّیّت در این برنامه همکاری میکردند؛ این برنامه به لحظههای پایانی خودش رسیده بود؛ یعنی چیزی نمانده بود که این برنامه و نقشهی بلندمدّت به مرحلهی اجرای عملی برسد. در یک چنین لحظهی حسّاسی حملهی طوفانالاقصیٰ آغاز شد و همهی نقشههای دشمن را بر باد داد. طوفان پانزدهم مهر نقشهی با دقّت طرّاحیشدهی دشمن را باطل کرد و با وضعی که در این هشت ماه پیش آمده است، امیدی هم به اینکه بتوانند این نقشه را دوباره احیا کنند چندان وجود ندارد. کار بزرگ مهمّی انجام گرفت.
اینکه شما میبینید رژیم صهیونیستی با چنین شدّتی و قساوتی به مردم بیدفاع غزّه حمله میکند، واکنش عصبی رژیم به باطل شدن آن نقشه است. اینکه میبینید دولت آمریکا در مقابل چشم همهی مردم دنیا به این جنایتها کمک میکند، به خاطر واکنش عصبی آنها است از باطل شدن نقشهای که با زحمت زیاد این نقشه را کشیده بودند. طوفانالاقصیٰ یک چنین معجزهای کرد. این طوفانالاقصیٰ درست در وقت خود و در لحظهی خود اتّفاق افتاد. بنده البتّه نمیتوانم ادّعا کنم که طرّاحان طوفانالاقصیٰ آیا میدانستند که چه کار بزرگی را دارند انجام میدهند یا نه ــ من نمیدانم ــ امّا واقعیّت این است که این کاری که اینها انجام دادند، یک کاری بود که هیچ چیز دیگری نمیتوانست جای آن را بگیرد؛ اینها یک توطئهی بزرگ بینالمللی برای منطقهی غرب آسیا را با عملیّات طوفانالاقصیٰ از بین بردند و باطل کردند. این، نقطهی اوّل.
و امّا نقطهی دوّم، که گفتیم عملیّات طوفانالاقصیٰ یک ضربهی تعیینکننده به رژیم صهیونیستی بود، یک ضربهای بود که قابل جبران نیست و رژیم صهیونیستی را در یک مسیری قرار داده است که انتهای آن مسیر جز اضمحلال و نابودی چیز دیگری نیست. دربارهی این بخش از قضیّه زیاد صحبت کردهایم؛ از اوّل وقوع طوفانالاقصیٰ تا حالا، بارها دربارهی این مسئله صحبت کردهایم؛(۵) من امروز میخواهم از زبان دیگران دراینباره حرف بزنم. نظرات خودمان را فعلاً میگذاریم کنار؛ من نظرات کسانی را عرض میکنم که از لحاظ جهتگیری و رویکرد با ما همراه نیستند.
همهی تحلیلگران غربی، اعمّ از اروپایی، آمریکایی و حتّی وابستگان به خود رژیم صهیونیستی معتقدند که در این عملیّات، رژیم صهیونیستی با همهی تظاهر و یالوکوپال، از گروه معدود مقاومت شکست سختی خورده است. آنها میگویند رژیم صهیونیستی هشت ماه بعد از طوفانالاقصیٰ، با اینهمه تلاش، به هیچکدام از هدفهای حدّاقلّی خود هم نرسیده؛ این را تحلیلگران غربی میگویند. از این بالاتر، یک تحلیلگر غربی قضاوتش این است و اینجور میگوید که طوفانالاقصیٰ رویدادی است که میتواند تغییردهندهی قرن بیستویکم باشد؛ این تلقّی یک تحلیلگر معروف غربی است ــ بنده نمیخواهم اسم آنها را بیاورم ــ یک تحلیل دیگر از یک تحلیلگر دیگر غربی میگوید: طوفانالاقصیٰ جهان را تغییر خواهد داد. یک تحلیلگر امنیّتی صهیونیست، مربوط به داخل خود رژیم صهیونیستی، [وقتی] میخواهد بگوید درون سران و مسئولان بالای رژیم صهیونیستی آشفتگی وجود دارد، سرگیجه وجود دارد و نمیدانند چه کار باید بکنند، اینجور میگوید که اگر محتوای بحثها و اختلافات مقامات اسرائیل در رسانهها منتشر شود، چهار میلیون نفر از اسرائیل خواهند رفت؛ مهاجرت معکوس؛ یعنی سرگیجه و آشفتگی و دستپاچگی در میان مقامات اسرائیل در یک چنین حدّی است. توجّه کنید! این خیلی مهم است. یک مورّخ اسرائیلی میگوید: «پروژهی صهیونیستی، نفسهای آخر خود را میکِشد ــ این را یک تحلیلگر و مورّخ صهیونیست میگوید ــ و ما در آغازِ پایان رژیم صهیونیستی هستیم؛ ارتش در حفاظت از جامعهی یهودی در جنوب و شمال اسرائیل شکست خورده است». ارتشی که ادّعا میکرد جزو قویترین ارتشهای دنیا است در داخل سرزمین خود شکست خورده؛ از چه کسی شکست خورده؟ از یک دولت قوی؟ نه، از گروههای مقاومت، از حماس، از حزبالله؛ از اینها شکست خورده. طوفانالاقصیٰ این است.
از همهی اینها که بگذریم، آنچه در مقابل چشم ما است و داریم مشاهده میکنیم، [این است که] مسئلهی فلسطین شده است مسئلهی اوّل دنیا؛ این خیلی مهم است. سالهای متمادی تبلیغات رسمی رسانههای وابستهی به آمریکا و وابستهی به مراکز صهیونیستیِ ثروتمند سعیشان این بود که کاری کنند که نام فلسطین و مسئلهی فلسطین بتدریج کمرنگ بشود و تدریجاً به فراموشی سپرده بشود، و مردم یادشان برود که یک چیزی هم به نام «فلسطین» وجود داشته! سالها سعی کردند و پول خرج کردند برای این کار، [امّا] امروز علیرغم آنها، مسئلهی فلسطین مسئلهی اوّل دنیا است. در خیابانهای لندن، در میدانهای پاریس، در دانشگاههای آمریکا به نفع مردم فلسطین و علیه رژیم صهیونیستی شعار میدهند. آمریکا هم در مقابل اجماع جهانی ملّتهای دنیا ناچار دچار انفعال است و دیر یا زود مجبور خواهد شد دست خودش را از پشت رژیم صهیونیستی بردارد.
البتّه مصیبتهای غزّه، حوادث گریهآور غزّه، [از جمله] حمله به مردم بیدفاع، کشتار نزدیک به چهل هزار نفر، کشتار حدود پانزده هزار یا بیشتر کودک ــ بعضاً نوزاد، بعضاً شیرخوار ــ این مصیبتها وجود دارد؛ اینها هزینههایی است که ملّت فلسطین در راه نجات خود دارد این هزینهها را میدهد، و [در عین حال] ایستاده است و مقاومت میکند و از حماسهسازان و مبارزان مقاومت دفاع میکند. ملّت فلسطین با وجود همهی این مشکلات و سختیها، از مقاومت اِعراض نکرد، روگردانی نکرد؛ از مقاومت دفاع میکند، به برکت ایمان اسلامی و اعتقاد به آیات قرآن؛ این خیلی مهم است.
واقع قضیّه این است که رژیم صهیونیستی یک محاسبهی غلطی کرد، یک تحلیل غلطی کرد از تواناییهای جبههی عظیم مقاومت. امروز یک جبههی بزرگی در منطقهی ما وجود دارد به نام «جبههی مقاومت»؛ این جبهه تواناییهای زیادی دارد؛ رژیم صهیونیستی در فهم این حقیقت دچار اشتباه شد، دچار غلط شد. رژیم صهیونیستی به دست خودش، خود را در یک دالان بنبستی انداخت که شکستها پشت سر هم و پیدرپی به سراغش خواهند آمد و به حول و قوّهی الهی از این دالان راه نجاتی پیدا نخواهد کرد. امروز رژیم صهیونیستی در مقابل چشم مردم دنیا دارد بتدریج ذوب میشود، دارد تمام میشود؛ این را مردم دنیا دارند میبینند. البتّه در تبلیغات حرف میزنند، امّا واقع قضیّه این است؛ هم خودشان میدانند، هم بسیاری از سیاسیّون دنیا میدانند، هم بسیاری از ملّتها این را میفهمند و هم ملّت فلسطین این را فهمیده است. این راجع به مسئلهی اوّلی که گفتیم امروز میخواهیم بحث کنیم، [یعنی] مسئلهی فلسطین و طوفانالاقصیٰ.
امّا حادثهی مهمّ دوّم، یعنی شهادت جانگداز رئیسجمهور مغتنم و عزیز و پُرکار و همراهان ایشان که این همراهان هم هر کدام به نوبهی خود ارزشمند بودند؛ از آنهایی که بنده از نزدیک میشناختم، مرحوم آقای آل هاشم، امامجمعهی فعّال، مردمی و شایستهی شهر تبریز، نمایندهی رهبری در استان مهمّ آذربایجان شرقی، با مردم، با جوانها، با دانشجوها، با هنرمندان، با ورزشکاران، با قاطبهی مردم ارتباطات قلبی و دلی و کاری برقرار میکرد؛ حقیقتاً شخصیّت ارزندهای بود. مرحوم آقای امیرعبداللهیان، وزیر خارجهی فعّال، پُرکار، باابتکار، مذاکرهکنندهی قوی؛ بنده صورت مذاکراتی را که ایشان میکرد در مواردی مشاهده میکردم؛ یک مذاکرهکنندهی قوی و باهوش و پایبند به مبانی و اصول؛ اینها [کسانی بودند] که من از نزدیک میشناختم؛ دیگران هم، چه استاندار آذربایجان، چه برادر مأمور حفاظت رئیسجمهور، چه آن سه نفر عزیزی که مأمور پرواز بودند، همهی اینها آنطوری که افراد آشنای به آنها میگویند، افراد شایسته و برجسته و مؤمنی بودند. فقدان اینها حقیقتاً یک خسارت بود برای کشور.
ما در مقابل مصیبت چه جور باید برخورد کنیم؟ این مهم است. من قبلاً بحث دربارهی این فقدان بزرگ را با این آیهی شریفه، نورانی کنم که میفرماید: وَ لا تَقولوا لِمَن یُقتَلُ فی سَبیلِ اللهِ اَمواتٌ بَل اَحیاءٌ وَ لکِن لا تَشعُرون؛(۶) به کسانی که در راه خدا کشته میشوند، مرده اطلاق نکنید؛ اینها زندهاند. اطراف این آیه ــ چه قبل این آیه، چه بعد این آیه ــ بحثی از حرکت نظامی و جنگ و قتال و مانند اینها نیست؛ [میفرماید] «فیسبیلالله». نمیشود ادّعا کرد که معنای این «یُقتَلُ فی سَبیلِ اللَّه» کشته شدن در میدان جنگ است، چون هیچ قرینهای بر این در این آیه وجود ندارد. در آیهی سورهی آلعمران ــ «وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا»(۷) ــ چرا، آن آیه در ضمنِ مسائل جهاد است؛ این آیه نه، مطلق است؛ [میفرماید] هر کسی که در راه خدا کشته بشود. راه خدمت به مردم، راه خدا است؛ راه کار جهادی برای مردم، راه خدا است؛ راه ادارهی کشور اسلامی، راه خدا است؛ راه پیشرفت نظام جمهوری اسلامی، راه خدا است. آقای رئیسی عزیز و همراهانش، در راه پیشرفت کشور، در راه خدمت به مردم، در راه اعتلای جمهوری اسلامی کشته شدند، [لذا] مشمول این آیهاند؛ اینها را اموات ندانید؛ بَل اَحیاءٌ؛ اینها زنده هستند؛ همان تعبیری که در باب شهدا وجود دارد. بنابراین، اینها را ما «شهدای خدمت» میدانیم، همچنان که مردم گفتند؛ از دل مردم جوشید این تعبیر «شهید جمهور» و «شهید خدمت»؛ این خیلی باارزش است. خب، این مصیبت جدّاً مصیبت سنگینی بود برای کشور.
چند کلمه در باب خود رئیسجمهور فقیدمان عرض بکنم، چند کلمه هم در باب مردم و ملّتمان که در این قضیّه چه جوری برخورد کردند عرض بکنم. اینها درس است؛ ما باید درس بگیریم از حوادث؛ این حوادث برای ما درس است.
در باب خود رئیسجمهور عزیزمان ــ که رحمت خدا بر او باد ــ همه اعتراف کردند که مرد کار بود، مرد عمل بود، مرد خدمت بود، مرد صفا و صداقت بود؛ این را همه اعتراف کردند. شب و روز نمیشناخت. در خدمتگزاری به کشور، یک نصاب تازهای را به وجود آورد. ما قبلاً هم شخصیّتهای خدمتگزار داشتهایم، امّا نه در این حد، نه با این حجم، نه با این کیفیّت، نه با این صداقت، نه با این پُرکاری و شب و روز نشناختن؛ یک نصاب جدیدی را آقای رئیسی (رحمة الله علیه) در باب خدمتگزاری به ملّت ایجاد کرد. در مسائل خارجی، از فرصتها به بهترین وجهی استفاده کرد. اینهمه تحرّک خارجی و سفر خارجی آثار ارزشمند و بابرکتی برای کشور داشت، هم برای امروز کشور، هم برای فردای کشور. ایران را در چشم رجال سیاسی دنیا بزرگتر و برجستهتر کرد. انقلاب اسلامی را، ملّت ایران را، در بیانات خود و در اظهارات خارجی خود، درست تعریف کرد و شناساند؛ لذا رجال سیاسیای که امروز دربارهی او حرف میزنند، از او به عنوان یک چهرهی برجسته حرف میزنند؛ این برای ما که سالهای متمادی با مسائل خارجی سروکار داشتیم، چیز جدید و باارزشی است. سبک مدیریّت او در بین همکاران خودش یک سبک ویژهای بود، با صمیمیّت همراه بود؛ با همکارانش، با وزرا، با مدیران دولتی با صفا و صمیمیّت رفتار میکرد. برای مردم، کرامت قائل بود، عزّت قائل بود؛ به مردم، به جوانها برای اظهار نظر میدان میداد؛ حرمت مردم را نگه میداشت. به جوانها اعتماد میکرد، جوانها را تکریم میکرد. به کسانی که به خود او بدی کرده بودند، با کرامت برخورد میکرد؛ به کسانی که حتّی به او اهانت کرده بودند، پاسخ تند، پاسخ زشت، پاسخ عصبی نمیداد. متقابلاً در مرزبندی با دشمنان انقلاب صراحت داشت؛ در مورد کسانی که با انقلاب بد بودند، مخالف بودند، دشمن بودند، دوپهلو صحبت نمیکرد؛ صریح صحبت میکرد، مرزبندیِ صریح داشت؛ به لبخند دشمن اعتماد نمیکرد. اینها ارزش است، اینها درس است؛ هر کدام از اینها برای سیاستمداران ما، برای رؤسای جمهور آیندهی ما، برای کسانی که در یک بخشی مورد اعتماد ملّت قرار میگیرند، یک سرمشق است.
بعد از فقدان این عزیز، من دیدم تقریباً همهی روزنامهها، همهی مطبوعات، در فضای مجازی، اشخاص گوناگون از جریانهای مختلف، از خدمات او و تلاشهای شبانهروزی او حرف میزنند، از او تمجید میکنند، تعریف میکنند؛ دلم سوخت؛ دلم برای رئیسی سوخت؛ [بعضی از] اینها در زمان حیات او حاضر نبودند یک کلمه از این حرفها را بگویند؛ در زمان حیات او این برجستگیها را میدیدند امّا کتمان میکردند، بلکه عکس آن را میگفتند و او را میآزردند. البتّه او غالباً جواب نمیداد امّا گاهی پیش من میآمد و مقداری شکایت میکرد. خدای متعال درجات این مرد عزیز و مغتنم را عالی کند؛ خداوند درجات همهی کسانی را که با او همراه بودند عالی کند و به خانوادههای آنها صبر عنایت کند. این راجع به شخص این عزیزان.
و امّا راجع به مردم؛ به نظر من این فصلِ مربوط به مردم، فصل برجستهای است؛ خب مصیبت سنگین بود. در مقابل مصیبتِ سنگین چه جوری برخورد میکنیم؟ در مقابل مصائب ــ چه مصائب شخصی، چه مصائب ملّی ــ واکنشها چگونه است؟ یک واکنش اینجوری است که انسان در مقابل مصیبت افسرده بشود، منزوی بشود، در واقع از مصیبت شکست بخورد، امید را از دست بدهد؛ این یک جور واکنش در مقابل مصیبت است. یک جور دیگر، یک واکنش دیگر در مقابل مصیبت این است که در برابر مصیبت ایستادگی کند ــ یعنی همان چیزی که در تعبیرات قرآنی به آن «صبر» گفته میشود؛ صبر یعنی ایستادگی در مقابل مصیبت ــ صبر کند؛ بلکه علاوهی بر صبر، از مصیبت یک فرصت برای خود بسازد، حماسه بیافریند، از حادثهی تلخ، نتایج شیرینی بگیرد؛ ملّت ایران این دوّمی را انتخاب کرد. ملّت ایران در مقابل این حادثهی تلخ حماسه آفرید؛ این اجتماعات عظیم، این حماسهآفرینی فوقالعادهی ملّت ایران در بدرقهی این عزیزان، یکی از آن کارهای برجستهی ملّت ایران است.
ملّت ما در طول سالهای انقلاب و پس از انقلاب، کارهای بزرگ زیادی انجام داده است؛ یکی از کارهای بزرگ همین است که در عزای عزیزان خود مثل شهید سلیمانی، مثل شهید رئیسی و دیگران، عزاداری او حماسه بود. این اجتماع میلیونی در تهران، در مشهد، در تبریز، در قم، در ری ــ دو روزِ پشت سر هم ــ در زنجان، در مراغه، در نجفآباد، در بیرجند، این اجتماعات عظیمی که مردم تشکیل دادند، این حماسهها نشانهی این است که این مردم از اینجور مصیبتها شکست نمیخورند بلکه استقامتشان، انگیزهشان بیشتر میشود.
این اجتماعات پُرشور پیامهایی داشت؛ یکی از پیامها همین بود که ملّت ایران پُرانگیزه است، خستهنشو است، ایستاده است، زنده است، در مقابل حوادث گوناگون حضور خود را نشان میدهد، انگیزهی خود را نشان میدهد. پیام دیگر اینکه میان مردم و مسئولان سطوح بالای کشور، ارتباطات و علاقه و دلبستگی عاطفی وجود دارد؛ درست عکس آنچه دشمن میخواهد تلقین کند. دشمنان مدام در بیرون گفتند، بعضیها هم متأسّفانه در داخل تکرار کردند «نظام جمهوری اسلامی سرمایهی ملّی خود را از دست داده»؛ نه، اینکه یک رئیسجمهوری از دست مردم گرفته بشود، مردم به صورت میلیونی بیایند داخل خیابان، این سرمایهی ملّی است. در هیچ نقطهی دنیا چنین چیزی وجود ندارد.
این در هیچ نقطهی دنیا، در هیچ کشور دیگری دیده نشده است. بعضی از رؤسای جمهور در کشورها بودهاند که مردم اینها را دوست میداشتند، در مرگ اینها هم مردم عزاداری کردند؛ بنده در یادم هست مواردی را؛ امّا قابل مقایسهی با آنچه در اینجا اتّفاق افتاد نبود. اینجا مردم با این عظمت وارد میدان شدند؛ این بینظیر است. در هیچ جای دنیا چنین چیزی وجود ندارد. این، ارتباط مردم و مسئولین است؛ ارتباط مردم و سرداران است. حالا مسئلهی امام بزرگوار که از این مقولهها خارج است؛ آنچه در رحلت امام بزرگوار پیش آمد، خارج از این مقولهها است؛ آن یک حقیقت دیگری بود. امّا همین مسئولینِ دَمدست مردم، مثل سلیمانی، مثل رئیسی، مردم با اینها اینجور رفتار میکنند.
یک پیام دیگر در این اجتماعات این بود که مردم طرفدار شعارهای انقلابند؛ این را نمیتوانند کتمان کنند، چون مرحوم رئیسی (رضوان الله علیه) صریحاً شعارهای انقلاب را میداد، مظهر شعارهای انقلاب بود؛ مردم وقتی از او تمجید میکنند، به او احترام میکنند، در واقع دلبستگی خودشان به شعارهای انقلاب را نشان میدهند، چون او مظهر شعارهای انقلاب بود.
یک مطلب دیگر اینکه مردم قدردان خدمتگزاران خودشان هستند؛ این را مسئولین ما بدانند، توجّه کنند. مسئولین خیال نکنند که اگر خدمتی کردند، این از یاد مردم خواهد رفت؛ نه، مردم میشناسند، میفهمند، قدردانند؛ این مشوّق خدمت است. این مضامین مهمّ برخاستهی از اجتماعات مردم، در معادلات سیاسی منطقه اثر خواهد گذاشت؛ اینها در تبیین قدرت منطقه و توزیع قدرت در منطقه اثر دارد؛ که تحلیلگران سیاسی بزرگ دنیا و رجال سیاسی دنیا نگاه کنند، ببینند این ملّت ایران است؛ با این انگیزه، با این علاقه، با این حضور، با این آمادگی، با این پای کار بودن. این، واقعیّتهایی از ایران و ایرانی را به دنیا منعکس میکند.
یک مطلب دیگر هم که آن هم مهم است، این است که کشور با [وجود] از دست دادن رئیسجمهور توانست آرامش و امنیّت خود را به طور کامل حفظ کند.
خب، برادران و خواهران عزیز! عرایض من تمام شد. یک جمله در باب انتخابات عرض کنم. انتخاباتی که پیش روی ما است، کار بزرگی است؛ این انتخابات یک پدیدهی پُردستاورد است؛ این انتخابات که در پیش روی ما است اگر انشاءالله با خوبی و شُکوه و عظمت برگزار بشود، یک دستاورد بزرگ برای ملّت ایران است. [اینکه] بعد از این حادثهی تلخ، مردم جمع بشوند با آراء بالا مسئول بعدی را انتخاب بکنند، انعکاس این در دنیا انعکاس فوقالعادهای است؛ لذا این انتخابات بسیار مهم است. این حماسهی انتخابات، مکمّل حماسهی بدرقهی شهیدان است؛ این کار مکمّل کاری است که قبلاً در بدرقهی شهیدان کردید. ملّت ایران برای اینکه بتواند در معادلات پیچیدهی بینالمللی، منافع خودش را حفظ کند و عمق راهبردی خودش را تثبیت کند و ظرفیّتها و استعدادهای طبیعی و انسانی خودش را به مرحلهی بُروز و ظهور برساند و کام مردم را شیرین کند و همچنین بتواند حفرهها و رخنههای اقتصادی و فرهنگی را پُر کند، احتیاج دارد به یک رئیسجمهور فعّال، پُرکار، آگاه و معتقد به مبانی انقلاب.
توصیهی آخر بنده را هم گوش کنید: در این حرکت عظیمی که انجام میگیرد، در رقابتهای پیش روی انتخاباتی بین نامزدها، اخلاق حاکم باشد؛ بدگویی کردن، تهمت زدن، لجنپراکنی کردن، کمکی به پیشرفت کارها نمیکند، به آبروی ملّی هم لطمه میزند. صحنهی انتخابات صحنهی عزّت و حماسه است، صحنهی رقابت برای خدمت است، صحنهی کشوواکش(۸) برای به دست آوردن قدرت نیست. برادرانی که وارد میدان مبارزهی انتخاباتی و رقابت انتخاباتی میشوند، این را به عنوان یک وظیفه بدانند؛ آنها به وظیفهشان عمل کنند، خدای متعال هم دلهای مردم را انشاءالله هدایت خواهد کرد به بهترین گزینه و انشاءالله یک رئیسجمهور شایستهی برای ملّت ایران تعیین خواهد شد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
|
2,328 | 1403/03/02 | گزیدهای از بیانات در منزل رئیسجمهور شهید حجتالاسلام والمسلمین رئیسی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56549 |
در جمع خانواده و نزدیکان شهید حجتالاسلاموالمسلمین رئیسی(۱)
خداوند انشاءالله درجات آقای رئیسی را عالی کند. بنده هر چه فکر میکنم، هم برای خودم، هم برای کشور، هم بخصوص برای خانواده، احساس میکنم که این [حادثه] هیچ جبرانی ندارد؛ یعنی خسارت سنگینی است که واقعاً جبران ندارد؛ خیلی سخت است، داغ بزرگی است. امیدواریم انشاءالله خدای متعال درجات ایشان را عالی کند و به شماها هم صبر بدهد؛ هر چه مصیبت سختتر و بزرگتر باشد، اجر الهی هم به همین نسبت بزرگتر و شیرینتر است انشاءالله.
[ایشان]، هم در دوران حیاتش خالصانه خدمت کرد و خدمتهای بزرگی کرد، هم بعد از درگذشتش یک چنین خدمت بزرگی به کشور کرد با این اجتماع مردم. اینکه مردم به مجرّد شنیدن حادثه، در شهرهای مختلف، در تهران، در مشهد و در جاهای دیگر بیایند در مساجد یا میدانها اجتماع کنند، خیلی معنا دارد؛ این علاقهای که مردم به ایشان نشان دادند، این وفاداریای که به ایشان نشان دادند، خیلی معنا دارد. ایشان مظهر شعارهای انقلاب بود؛ یعنی همان حرفهای اصلی انقلاب از دهان ایشان خارج میشد و این شعارها را ایشان شعارهای خودش قرار داده بود و مردم اینها را از ایشان شنیده بودند. همین مردم دارند این احساسات را برای این مرد نشان میدهند؛ معنای این چیست؟ معنایش این است که مردم به این انقلاب و به این شعارها دلبستهاند.
این سران کشورها که آمدند با ما ملاقات کردند، دیدم بعضی از آنها هم متوجّه این نکته هستند که این تشییعی که از ایشان شد، در واقع، قوّت جمهوری اسلامی را برای همهی دنیا پیام میدهد؛ میفهمند که این فکر، این منطق، این مکتب، اینقدر بین این مردم ریشهدار است. همه چیز هم مردمند؛ یعنی وقتی که مردم با یک نظامی باشند، قوّت اصلی نظام از ناحیهی علاقهی مردم است. سرمایهی اجتماعی از این بالاتر؟ این اجتماع، این گریه، این اندوه عمومی، نه فقط در تهران، [بلکه] در کلّ کشور؛ سرمایهی اجتماعی از این بالاتر؟ چه کسی این [کار] را کرد؟ چه کسی این را در چشم دنیا آورد؟ آقای رئیسی؛ ایشان کرد این کار را. اینها خیلی مهم است.
خدای متعال دوست داشت این مرد را و درگذشتِ او را اینجور بابرکت قرار داد، مبارک قرار داد. بعضی از آن کسانی هم که با ایشان در این حادثه بودند، واقعاً کسانی بودند که موقعیّت مردمی داشتند، مثل آقای آلهاشم؛ آنها هم اوج گرفتند. آقای [امیر]عبداللهیان، آن پاسدار ایشان، استاندار و آن گروه پروازی هم به برکت این مرد پرواز کردند، اینها هم اوج گرفتند، اینها هم در چشم مردم عزیز شدند، شیرین شدند؛ اینها لطف خدا است.
[این داغ] برای خانوادهاش، برای کسانش، برای همهی دوستانش، برای همهی ماها داغ بزرگی است، سنگین است، گریه دارد، غصّه دارد؛ اینها به جای خود محفوظ، امّا آن جنبهی قضیّه، آن روی دیگر قضیّه را هم باید دید که خدای متعال در این حادثهی تلخ چه برکتی قرار داد؛ در این تهدید، خدای متعال چه فرصتی را برای کشور و برای نظام و برای اسلام قرار داد.
|
2,329 | 1403/03/02 | بیانات در دیدار آقای هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56513 |
در دیدار رئیس دفتر سیاسی حماس(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
حوادث گوناگون اینجوری(۲) اگرچه تلخ است، لکن حکمت الهی همهی پیشامدها را در صورت توکّل، به خیر مؤمنین قرار میدهد. ما صبر شما در قبال شهادت فرزندانتان(۳) را قلباً و زباناً تمجید کردیم؛ انشاءالله که مشمول این آیهی شریفه باشید: اُولٰئِکَ عَلَیهِم صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم وَ رَحمَة؛(۴) خداوند انشاءالله به شما کمک کند.
ما قضایای غزّه را به طور دائم رصد میکنیم و احساس سرافرازی میکنیم به خاطر این مقاومت عظیمی که دارد انجام میگیرد؛ مقاومت فوقالعادهای که دنیا را به تعجّب وادار کرده. دنیا امروز به نفع شما دارد شعار میدهد؛ چه کسی باور میکرد که در دانشگاههای آمریکا به نفع فلسطین شعار بدهند، پرچم فلسطین را بلند کنند؟ اینها اتّفاق افتاده. پس خیلی از چیزهای دیگر هم ممکن است اتّفاق بیفتد که امروز برای خیلیها باورکردنی نیست.
خدای متعال به مادر حضرت موسیٰ دو وعده داد: اِنّا رادّوهُ اِلَیکِ وَ جاعِلوهُ مِنَ المُرسَلین؛(۵) این دو وعده بود. بعد [میفرماید]: فَرَدَدناهُ اِلىٰ اُمِّهِ کَی تَقَرَّ عَینُها وَ لا تَحزَنَ وَ لِتَعلَمَ اَنَّ وَعدَ اللهِ حَقّ؛(۶) این وعدهای که خدا میخواست مادر موسیٰ بفهمد که حق است، وعدهی برگرداندن او نبود؛ او که برگشته بود؛ آن وعده را که دارد میبیند؛ [منظور] آن وعدهی دوّمی بود: وَ جاعِلوهُ مِنَ المُرسَلین؛ برای اینکه مادر موسیٰ باور کند که حالا که این وعده عمل شد ــ که «فَرَدَدناهُ اِلىٰ اُمِّه» است ــ آن وعده هم عمل خواهد شد. وعدهی اوّلِ الهی برای شماها تحقّق پیدا کرده؛ یعنی «کَم مِن فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَت فِئَةً کَثیرَةً بِاِذنِ الله».(۷) شما یک فئهی قلیلهای هستید که توانستهاید بر فئهی کثیره غلبه پیدا کنید؛ فئهی کثیره آمریکا، ناتو، انگلیس و بعضیهای دیگر هستند. پس آن وعدهی دیگر هم که محو اسرائیل است، قابل تحقّق است: تشکیل فلسطین، من البحر الی النّهر؛ انشاءالله آن روز را هم خواهید دید.
|
2,330 | 1403/02/26 | بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره بزرگداشت شهدای استان تهران | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=57161 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
یقیناً یکی از بهترین فعّالیّتهایی که در این روزگار میشود انجام داد، همین فعّالیّتی است که شما اقدام به آن کردید؛ هم جنبهی فرهنگی دارد، هم جنبهی سیاسی دارد، هم جنبهی انقلابی دارد، هم آیندهنگری در آن هست، هم جنبهی انسانی و اخلاقی دارد؛ قدرشناسی از کسانی که جانشان را فدا کردند برای اینکه ما امروز بتوانیم اینجا بنشینیم بیدغدغه با هم صحبت کنیم. بنابراین، جنبههای مختلفی در این فعّالیّت هست. دستتان درد نکند؛ انشاءالله که موفّق باشید.
البتّه مبارزات یگانهای مربوط به استان تهران ــ غیر از شهر تهران ــ در دوران دفاع مقدّس، برای ما واضح است؛ یعنی این از چیزهایی نیست که [برای] کسی از افرادی که با مسائل جنگ و دفاع مقدّس آشنایند، پنهان بماند؛ لکن اینها را باید گفت، باید نوشت، باید اتقان کرد، باید به صورت هنری اینها را تکرار کرد. بتجربه ثابت شده که اگر چنانچه یک حقیقتی، هر چند روشن و برجسته، تکرار نشود، فراموش خواهد شد؛ وقتی فراموش شد، فرصت برای بدخواهان پیش میآید که عکس آن پدیده را، ضدّ آن پدیده را یا تحریف[شدهی] آن پدیده را ترویج کنند و بیان کنند. بنابراین، این کار لازم است.
مجموعهی تهران ــ شهر تهران و استان تهران ــ در دوران دفاع مقدّس و بعد از دفاع مقدّس تا امروز، حقّاً نقش بسیار مهمّی داشته. حالا [مثلاً] لشکر سیّدالشّهدا که در دورهی جنگ، تلاشها و کارهای بزرگی انجام داد؛ فرماندهانش، چه فرماندهان خود لشکر، چه فرماندهان گردانها که ایشان(۲) اسم آوردند از بعضی از آنها، واقعاً کارهای بزرگی کردند، کارهای ارزشمندی انجام دادند. لازم است که اینها بیان بشود، تبیین بشود و بماند. در این زمینهها ما کمکاری داریم. حالا اشاره کردند که سندها جمعآوری شده؛ خب از این سندها بایستی به بهترین وجهی استفاده کرد. بایستی بنشینید ببینید چگونه میشود از این هزاران سند، بهرهبرداری تبیینی و تاریخی و انقلابی کرد و گروههایی مشخّص بشوند، این بهرهبرداری را بکنند، اینها را استفاده کنند، که سندها معطّل نماند. اینها مثل گنج است؛ گنج را یک وقت [هست که] استخراج میکنید، یک وقت میماند زیر خاک؛ گنج است، لکن فایدهای ندارد. [این گنج] باید استخراج بشود، باید مورد استفاده قرار بگیرد.
یکی از برکات این کاری که شماها انجام میدهید، این است که استمرار نیروی انقلاب را و انگیزههای انقلابی را در این مجموعه و محدودهای که شما متصدّی بیان آن هستید ــ یعنی حالا همین استان تهران یا شهر تهران ــ نشان میدهد. وقتی که دفاع مقدّس شروع شد، خیلی از انگیزهها و همّتها که استعداد بود، آمادگی بود، میدانی برای بُروز و ظهور نداشت، میدان پیدا کرد. شاید اگر دفاع مقدّس نبود، وضعیّت پیشرفت انقلاب جور دیگری میشد. دفاع مقدّس عرضه کرد، میدان داد برای عرضه به استعدادها و توانها و انگیزهها و عشقهایی که در دلهایی وجود داشت. با تمام شدن دفاع مقدّس شاید بعضی تصوّر میکردند که مطلب تمام شد، [ولی] تمام نشد. دلیلش این است که شما بعد از گذشت مثلاً سی و چند سال از پایان دفاع مقدّس میبینید که جوان شما با انواع و اقسام شیوهها و ترفندها سعی میکند خودش را به میدان جنگ با رژیم صهیونیستی، یا با داعش که دستنشاندهی استکبار و آمریکا و دیگران است برساند، و میرساند؛ این خیلی چیز مهمّی است. یا فرض بفرمایید در این حوادث فتنههایی که در تهران، در بعضی از سالهای گذشته اتّفاق افتاد، چه کسی در مقابل این فتنهها ایستاد؟ جوانها بودند. این جوانها نه جنگ را دیده بودند، نه امام را دیده بودند، امّا به میدان آمدند و همهی این فتنهها را خنثی کردند؛ تدابیری که دشمنان اندیشیده بودند برای اینکه انقلاب را از پا دربیاورند و مشکل برای کشور و برای انقلاب درست کنند، این تدابیر را خنثی کردند. فتنهی سال ۸۸، بعدها، قبلها، آنچه اتّفاق افتاد، چه کسی اینها را، این فتنهها را خاموش کرد؟ همین جوانها بودند دیگر. حالا یا در قالب بسیج یا سپاه یا نیروی انتظامی، در قالبهای مختلف وارد میدان شدند و تلاش کردند و کار کردند. این از برکات مجاهدت دوران دفاع مقدّس است؛ یعنی دفاع مقدّس یک سرمشقی شد برای حرکت افراد باانگیزه و باحرکت. علاوه بر اینکه غیر از داخل کشور این پیام را به بیرون از مرزهای کشور هم فرستاد، [یعنی] پیام ایستادگی و مقاومت را.
امروز این مورد اعتراف و قبول خیلی از صاحبنظرها است که بسیاری از این حوادثی که این روزها در دنیا دارد به نفع فلسطین انجام میگیرد، نشئتگرفتهی از روح انقلاب اسلامی و روح جمهوری اسلامی است. ما ممکن است این را احتیاط کنیم، ملاحظه کنیم و نتوانیم صریح بگوییم امّا دیگران این را صریح میگویند، این را به صراحت بیان میکنند. و خب ملاحظه میکنید این اتّفاقاتی که امروز در دنیا دارد به نفع فلسطین میافتد، همان حرفهایی است که ملّت ایران زدهاند، همان حرفهایی است که امام فرمود، همان شعارهایی است که از دل مردم جوشید، به زبان آنها رسید و بیان شد و امروز در سطح منطقه و در سطح دنیا دارد بیان میشود.
شما ببینید دانشگاههای آمریکا را! شنیدم حدود دویست دانشگاه در آمریکا الان دستخوش همین حرکت دانشجوها است؛ (۳) این چیز خیلی مهمّی است. کاری که آنها میخواستند در ایران انجام بدهند، برای خودشان پیش آمده. دانشجو حرکت کند، کاری بکند که دولت آمریکا و پلیس آمریکا مجبور بشود همهی حرفهای خودش را، شعارهای خودش را زیر پا بگذارد، و جلوی چشم مردم، جلوی چشم دوربینها و وسایل ارتباط جمعی امروز دنیا، بیاید لگدکوب کند، لگدمال کند جوان دانشجو را و آنجور دستبند بزند استاد را، دانشجو را! کاری که اینها کردند، آنقدر بزرگ است که آنها مجبور شدند رودربایستی را کنار بگذارند و وارد میدان بشوند و شدهاند؛ آبروی خودشان در دنیا رفت؛ حرفهایشان نقض شد؛ اینها خیلی حوادث مهمّی است.
این ناشی از همین حرکتی است که از اوّل انقلاب به برکت نفَس گرم امام [شکل گرفت]؛ خدا انشاءالله درجات این مرد بزرگ را روزبهروز عالیتر کند و پرچمش را برافراشتهتر کند. امام بزرگوار واقعاً یک پدیدهای بود؛ یک پدیدهی بینظیر. یعنی بنده واقعاً هر چه فکر میکنم، در طول تاریخ طولانی خودمان، هیچ شبیهی، نظیری برای این مرد پیدا نمیکنم؛ آن نفَس گرمی که ایشان داشت، آن قدرتی که خدای متعال در روح او، در ارادهی او قرار داده بود و همین ایمان به او، ایمان قلبی او، منشأ تراوش ایمان به بیرون و سرایت آن و سرریز شدنش به دلهای مردم میشد. آمَنَ الرَّسولُ بِما اُنزِلَ اِلَیهِ مِن رَبِّهِ وَالمُؤمِنونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللهِ وَمَلائِکَتِه؛(۴) اگر رسول مؤمن نبود، ایمان عمیق نداشت، مؤمنین اینجور ایمان عمیق پیدا نمیکردند. اینجا هم همینجور؛ ایمان او بود که ایمانها را اینجور عمیق کرد.
به هر حال کار، کار خوبی است، کار برجستهای است، و بحمدالله حرکت انقلاب، با آن انگیزهای که توانست این جوانهای ما را، همین برجستگان شهرهای اطراف تهران را ــ [یعنی] استان تهران را ــ وارد این میدان کند، آن انگیزه امروز هم وجود دارد.
شما دیدید در همین قضایای سال گذشته، جوانهای تهرانی اسم خودشان را ماندگار کردند؛ چه در خود تهران، چه در بعضی از شهرهای اطراف تهران.
امیدواریم انشاءالله خدای متعال همهی شماها را موفّق بدارد، مؤیّد بدارد، تأییدتان کند، و این رشته انشاءالله ادامه پیدا کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته |
2,331 | 1403/02/24 | بیانات در مصاحبه با خبرنگار صداوسیما در جریان بازدید از سی و پنجمین نمایشگاه کتاب تهران | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56361 |
خبرنگار: بسم الله الرّحمن الرّحیم. عرض سلام و ادب دارم خدمت جنابعالی و خوشحالم که توفیق دیدار مجدّد و زیارت حضرتعالی در این مکان و محل که فضا آکنده از علاقهی به افزایش دانش و آگاهی و تعالی است، حاصل شده. اگر اجازه بفرمایید، چند سؤال پیرامون موضوع کتاب، نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران و البتّه فرهنگ مطالعه خدمتتان عرض بکنم. نخستین پرسش دربارهی همین فلسفهی حضور پیوسته و مستمر و بازدید تقریباً همهسالهی حضرتعالی از نمایشگاه بینالمللی کتاب است که حقیقتاً با دقّت، ظرافت و توجّه به جزئیّات انجام میشود؛ در طول مسیر هم که تا اینجا تشریف آوردید، همین موضوع کاملاً مشهود بود. توجّه حضرتعالی به آخرین عناوین چاپشده و نویسندههای مختلف نشاندهندهی این است که شما توجّه کافی و جدّی نسبت به موضوع کتاب دارید و این بازدید، بازدید صرفاً نمادین نیست. این حضور چه پیامی برای جامعه، برای فعّالان عرصهی کتاب، مسئولان امر و حوزهی چاپ و نشر دارد؟
بسم الله الرّحمن الرّحیم. آنچه از من باید بپرسید پیام این کار نیست، انگیزههای من است. انگیزه در درجهی اوّل، میل شخصی به کتاب و علاقهی به کتاب و اُنس با کتاب است. در مرحلهی دوّم، ترویج کتاب است. من مایل هستم که کتابخوانی هر چه بیشتر رواج پیدا کند، چون اعتقادم بر این است که ما محتاج کتاب هستیم؛ همهی آحاد در بخشهای مختلف، طبقات مختلف سنّی و علمی، احتیاج دارند به اینکه کتاب بخوانند و به معنای واقعی کلمه، هیچ چیزی جای کتاب را نمیگیرد. من مایلم که کتابخوانی رواج پیدا کند. امروز یک مقداری شاغلهای دیگر، مثل فضای مجازی، مثل اینجور چیزها، جای کتابخوانی را گرفته؛ این حرکتِ صحیحی نیست. نه اینکه به فضای مجازی مراجعه نکنند یا روزنامه نخوانند؛ چرا، لکن اینها جای کتاب را نباید بگیرد. کتاب بایستی یک جای خاصّی، هم در سبد معیشت مردم و خرید مردم، هم در مجموعهی وقتگذاریهای آنها داشته باشد؛ هر روز یک مقداری کتاب باید بخوانند. من میخواهم این ترویج بشود و آمدنِ من شاید در این جهت مؤثّر باشد؛ این هم یک انگیزهی دیگر است.
خبرنگار: اتّفاقاً نکتهای که اشاره فرمودید محور پرسش دوّم حقیر است. ببینید، از کتاب به عنوان «یار مهربان» یاد میشود و این یار مهربان همواره باید مورد توجّه باشد. همانطور که فرمودید، فضای مجازی برای آحاد جامعه، بویژه نوجوانان و جوانان، جذّابیّتهایی دارد و این دغدغهی ترویج فرهنگ کتابخوانی و مطالعهی کتاب، یک دغدغهی جدّی است. حالا بخشی از مردم را فرمودید، ولی بفرمایید توصیهی جنابعالی به مسئولان امر و فعّالین این عرصه برای ترویج فرهنگ مطالعه چیست؟
مسئولین دولتی مثل وزارت ارشاد یا سازمان تبلیغات و امثال اینها بایستی به کسانی که در کار نشر کتاب و تولید کتاب فعّال هستند، کمک کنند. ما نیاز داریم به اینکه به اینها کمک بشود. البتّه من امسال که به این مراکز کتاب مراجعه کردم و سؤال کردم، معلوم شد کمکهایی از طرف مسئولین به همه یا بعضی از ناشرین میشود. باید کمک بشود؛ این کار اوّل است.
فعّالان در فضای مجازی هم از فضای مجازی برای ترویج کتاب استفاده کنند؛ یعنی واقعاً این یکی از وظایف است که کسانی که در فضای مجازی فعّالند، یکی از کارهای خودشان را این قرار بدهند که افراد را به کتابخوانی وادار کنند و کتابهای خوب را معرّفی کنند. ما در بخشهای مختلف، چه در ادبیّات، چه در تاریخ، چه در هنر، چه در کتابهای علمی، چه در کتابهای دینی، کتابهای مفید زیادی داریم. من امسال که نگاه میکنم، میبینم تازههای تولید و طبع و نشر بحمدالله کم نیست در این مجموعهای که من دیدم؛ اینها را معرّفی کنند تا افراد بدانند که به چه کتابهایی باید مراجعه کنند و چه چیزهایی را باید بخوانند.
خبرنگار: و پرسش پایانی اینکه با توجّه به اینکه تا بدینجا و تا این لحظه که شما در این محل حاضر شدهاید، تقریباً نیمی از نمایشگاه را مورد بازدید قرار دادهاید و مابقی نمایشگاه را هم انشاءالله تا ساعت آینده بازدید خواهید فرمود، در نمایشگاه بینالمللی امسال چه نکتهی خاصّی برای حضرتعالی جلب توجّه کرد؟
آن چیزی که برای من جالب بود دو سه مطلب بود: یکی افزایش کارهای جدید؛ غالب این مؤسّساتی که من رفتم، کارهای جدیدشان قابل توجّه بود که ارائه دادند یا گزارش دادند. دوّم بحث خرید بود؛ من غالباً میپرسم که خرید چه جور است، فروشتان چطور است، غالباً میگویند خوب است؛ یعنی از اینهایی که من پرسیدم، تقریباً همه یا اکثرشان گفتند فروشمان خیلی خوب است و مردم مراجعه میکنند.
یک نکتهی دیگر مسئلهی شمارگان است؛ خب شمارگان خیلی تنزّل کرده بود، من دیدم نه، میگویند سه هزار، دو هزار، دو هزار و پانصد و در کتابهای خیلی سنگین، هزار نسخه [شده]؛ این مقدار برای بعضی از کتابها خوب است. و [همینطور] تجدید چاپ؛ کتابهایی که مکرّر تجدید چاپ شده. اینها را من در موسّساتی که مراجعه کردیم دیدم؛ اینها خوب است؛ اینها الحمدللّه خبرهای خوب امسال بود.
[امّا] بیشتر از همه، توصیهی ما به کسانی است که با طبقهی جوان و نوجوان سروکار دارند، یعنی آموزش و پرورش و دانشگاهها؛ اینها بایستی زمینهی کتابخوانی را برای نوجوان و برای جوان فراهم بکنند و کتابهای خوب را در اختیارشان بگذارند. البتّه خانوادهها به نوبهی خودشان وظایفی دارند که باید انجام بدهند، امّا دستگاههایی که به طور ویژه نسبت به جوان و نوجوان فعّالند بایستی احساس مسئولیّت کنند و زمینه را برای کتابخوانی جوانان فراهم کنند؛ جوانها خیلی احتیاج دارند به خواندن کتاب. هم ادبیّات، هم تاریخ، هم مواریث، هم معرّفی شخصیّتها؛ اینها چیزهایی است که انصافاً ما در آنها خلأ داریم. [همینطور] شرح قضایا و حوادث گوناگون؛ ما الان مثلاً دربارهی مشروطیّت، چند کتاب معدود داریم از گذشته. آن نگاه واقعی و صحیح نسبت به آنچه به عنوان مشروطیّت در کشور اتّفاق افتاد، باید درست تبیین بشود؛ کتاب در این زمینه کم داریم یا نداریم یا کتابِ خواندنی کم داریم. اینها کارهایی است که باید انجام بدهیم. از قبیل مشروطیّت، حوادث فراوان دیگری هم وجود دارد؛ ما دربارهی دفاع مقدّس هر چه بنویسیم کم نوشتهایم، هر چه بگوییم کم گفتهایم؛ خیلی زیاد جا دارد. دربارهی خود انقلاب کم داریم، دربارهی امام (رضوان الله علیه) [هم همینطور]. امام یک شخصیّت برجستهی کمنظیر در تاریخ است؛ ما دربارهی امام چقدر کتاب نوشتهایم؟ چه نوشتهایم؟ اینها خیلی مهم است. این کارها باید انجام بگیرد. تولید کتاب خیلی مهم است که بیشتر به عهدهی وزارت ارشاد و دستگاههای تبلیغاتی و حوزهی هنری و امثال اینها است، امّا ترویج کتاب به عهدهی آموزش و پرورش و به عهدهی دانشگاهها و مانند اینها است. انشاءالله موفّق باشید.
خبرنگار: خیلی متشکرّم؛ سپاسگزارم از اینکه وقتتان را به این گفتگو اختصاص دادید. |
2,332 | 1403/02/21 | بیانات در گفتوگو با خبرنگار صداوسیما پس از شرکت در دور دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56317 |
دور دوم انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی
خبرنگار: عرض سلام و ادب دارم محضر جنابعالی و میلاد حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) و آغاز دههی کرامت را خدمتتان تبریک و تهنیت میگویم. حضرتعالی در هنگام رأیسپاری به صندوق در دور اوّل انتخابات به نیکی خطاب به ملّت شریف ایران فرمودید که «فَاستَبِقُوا الخَیرات»(۱) و اینکه در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست؛ امّا احتمالاً برای برخی از هموطنانمان دور دوّم انتخابات از اهمّیّت کمتری برخوردار باشد و یا عزیزانی که در دور اوّل مشارکت فرمودند، تصوّر کنند که به تکلیف عمل شده و دور دوّم را چندان جدّی تلقّی نکنند. بفرمایید که حضرتعالی چه توصیهای برای مردم عزیز ایران در دور دوّم انتخابات دارید.
بسم الله الرّحمن الرّحیم. سلام عرض میکنم به همهی کسانی که میشنوند این سخن را و به حضّار محترم و به آقای مجری محترم؛ انشاءالله که همهی شما موفّق باشید. انتخابات، فینفْسه یک کار اساسی و مهمّی برای کشور و برای مردم است. انتخابات نشانهی حضور مردم است؛ نشانهی اراده و تصمیمگیری مردم است؛ بنابراین وظیفهی ملّی هر انسانی که مایل است کشور پیشرفت داشته باشد و [همه در آن] کار بکنند و به مقاصد بزرگ نزدیک بشوند، این است که در انتخابات شرکت کنند.
مرحلهی اوّل و دوّم انتخابات هیچ فرقی با هم ندارد؛ همان اهمّیّتی که مرحلهی اوّل دارد، مرحلهی دوّم هم دارد. شما در مرحلهی اوّل تعدادی را انتخاب کردید و به مجلس فرستادید، لکن ظرفیّت همچنان تمامنشده است؛ در مرحلهی دوّم، ظرفیّت را تکمیل میکنید؛ اگر چنانچه ما آنجا هم شرکت کردیم، فرض کنید در تهران یا در هر شهر دیگری تعدادی را انتخاب کردیم و بقیّه ماندند و شرکت نکردیم، در واقع کار را کأنّه نیمهتمام رها کردیم؛ بنابراین اهمّیّت مرحلهی دوّم کمتر از مرحلهی اوّل نیست. انشاءالله که مردم عزیزمان، همه شرکت کنند و رأی بدهند و مجلس را تکمیل کنند؛ هرچه رأی بیشتر باشد، مجلس قویتر است، هرچه مجلس قویتر باشد امکان کار در کشور بیشتر است. انشاءالله که موفّق باشید.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
|
2,333 | 1403/02/19 | گزیدهای از بیانات در دیدار اعضای تیم ملی فوتسال | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56331 |
به مناسبت سیزدهمین قهرمانی تیم ملی فوتسال ایران در جام ملتهای آسیا
آقای کیومرث هاشمی (وزیر ورزش و جوانان): ... آقای شمسایی سرمربّی تیم ملّی فوتسالمان هستند که در یک حرکت فرهنگی بسیار خوب، بچّهها کاپشان را به شهید الداغی،(۱) شهید غیرت، اهدا کردند.
رهبر انقلاب: بله، اطّلاع پیدا کردم، کارشان حقّاً جالب بود؛ آن حرکت زیبایشان در فرودگاه را هم خودم از تلویزیون دیدم. انشاءالله موفّق باشید.
آقای کیومرث هاشمی (وزیر ورزش و جوانان): اینها در راستای همان مسئولیّتهای اجتماعی است که بچّهها خودجوش دارند کار فرهنگی میکنند.
آقای وحید شمسایی (سرمربّی تیم ملّی فوتسال): ما هر کاری میکنیم، هدف این است که دل شما و دل مردم را شاد کنیم؛ وظیفهمان هم هست، اداء دِین داریم میکنیم. ما عاشق کشورمان هستیم؛ هرچه این پرچم بالاتر برود، لذّتش برای ما بیشتر است. و اینکه شما به عنوان رهبر و ولیّامر، ما را نگاه میکنید، همین که الان میگویید ما را در فرودگاه دیدید، اصلاً انگیزهی مجموعهی ما برای کشور هزار برابر بالا میرود؛ خیلی ممنون.
رهبر انقلاب: من جدّاً کار ورزشی شما را تحسین میکنم. این پیروزیهای پیدرپی که مجموعهی فوتسال ما الحمدلله به دست آورده، خیلی باارزش است. این پرچمی که شما گفتید برافراشته بشود، بلند بشود جلوی چشم دنیا قرار بگیرد، بخش مهمّی از آن دست شما است، شما دارید این کار را میکنید. از جنبهی اخلاق و فرهنگ هم همین مسئلهی اهدای جام به شهید و به خانوادهی شهید، حضور شما در فرودگاه، خانوادهی محجّبهی خوبتان و بقیّهی مسائلی که وجود دارد، همهی اینها به معنای واقعی کلمه، کلمهکلمهاش تأثیرگذار است در پیشرفت این ملّت. هر نوع قهرمانی در دنیا یک کمکی میکند به افتخار و سرافرازی ملّت ایران.
|
2,334 | 1403/02/19 | بیانات در دیدار اعضای هیئت علمی پنجمین کنگره جهانی حضرت رضا علیهالسلام | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56340 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
اوّلاً تشکیل این کنگره و این گردهمایی کار بسیار خوبی است؛ چون ماها ــ داخل جامعهی شیعه؛ حالا قبل از اینکه به دیگران برسیم ــ در زمینهی معرفت ائمّه نقایص زیادی داریم؛ گاهی به یک جنبه توجّه شده با افراط و بدون اتقان، از جنبههای دیگر غفلت شده؛ و گاهی حتّی به همان هم توجّه نشده، و به همین مسائل ظاهری و توجّهات ظاهری و [مانند] اینها بسنده شده.
به نظر من ما به عنوان شیعه، به عنوان مجموعهی اهل تشیّع، یکی از وظایف بزرگمان این است که ائمّهی خودمان را به دنیا معرفی کنیم. حالا بعضی از ائمّه (علیهم السّلام) مثل امام حسین (علیه السّلام) و امیرالمؤمنین (علیه السّلام)، به دلایلی معرفیشده هستند؛ دیگران دربارهشان نوشتهاند، گفتهاند و نوعی شناخت از آنها در دنیای غیر شیعه و حتّی دنیای غیر اسلام وجود دارد؛ لکن اکثر ائمّه (علیهم السّلام) ناشناختهاند. امام حسن مجتبیٰ با آن عظمت ناشناخته است، حضرت موسیبنجعفر، حضرت هادی، امام جعفر صادق، با آن دستگاه عظیم و فعّالیّت فوقالعاده، اینها در دنیا ناشناختهاند. اگر چنانچه دربارهی اینها حرفی هم گفته شده از غیر شیعه ــ قهراً از غیر شیعه که باشد، جنبهی غیر فرقهای پیدا میکند ــ خیلی قلیل و محدود است. حالا مثلاً فلان نویسندهی عارف، در خلال عرفا اسم امام جعفر صادق را میآورد، مثلاً نیم صفحه یا کمتر دربارهی ایشان به عنوان یک فرد عارف و [مانند] اینها صحبت میکند؛ این [معرّفی] در این حد است، بیشتر نیست.
من به نظرم میرسد راجع به زندگی ائمّه (علیهم السّلام) از سه بُعد باید کار بشود: یکی از آن بُعد معنوی و الهی، یعنی آن قداست؛ جنبهی قداست ائمّه (علیهم السّلام)؛ از این نمیشود صرفنظر کرد؛ دربارهی این باید صحبت بشود، منتها متقن صحبت بشود. گاهی حرفهایی زده میشود، روایاتی به عنوان پشتیبان آن حرفها آورده میشود، [امّا] حرفها ضعیف است. ما باید جنبهی ملکوتی ائمّه (علیهم السّلام)، جنبهی معنوی و عرشی ائمّه را بیان کنیم؛ این جزو چیزهایی نیست که ما دربارهاش بخواهیم تقیّه کنیم یا مثلاً مخفی کنیم؛ نه، باید این جنبهی معنوی و عرشی ائمّه را بگوییم؛ کمااینکه در مورد خود پیغمبر [گفتهایم]. مسئلهی معصومیّتشان، مسئلهی ارتباطات آنها با خدای متعال، ارتباطات آنها با فرشتهها ــ اینهایی که هست ــ ولایت آنها به آن معنای معنویاش، اینها را باید بگوییم؛ از این جنبه باید یک کار عالمانهی قوی خوبی انجام بگیرد.
جنبهی دوّم، جنبهی کلمات و درسهای اینها است ــ همین که آقایان هم به آن اشاره کردید ــ در زمینههای مختلف؛ در زمینهی مسائل زندگی، مسائل گوناگونِ مورد نیاز انسان: اخلاقیّات، معاشرت، دین، احکام؛ ائمّهی ما حرف دارند، مکتب دارند [که باید] بیان بشود.
بعضی از این جنبهها که ما خیلی هم به آن توجّه نمیکنیم، در دنیا موضوعیّت دارد؛ حالا مثلاً فرض کنید مسئلهی حمایت از حیوانات؛ شما نگاه کنید در روایات ما از ائمّه، نسبت به مسئلهی رعایت حیوانات و حمایت از حیوانات چقدر بحث شده؛ این اگر چنانچه در دنیا مطرح بشود، گفته بشود، شناخته بشود، خب یک چیز مهمّی است. ببینید حالا چه کسی از ماها دربارهی این فکر میکند؟ کداممان دنبال این قضیّه هستیم؟ [یا موضوع] معاشرتها، مضامینی که دربارهی ارتباط با غیر شیعه و غیر مسلمان هست؛ اینهمه در روایات ما در این زمینه به تَبَع قرآن کریم حرف هست؛ [مثل] «لایَنهاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَم یُقاتِلوکُم فِی الدّین»؛(۲) اینها حرفهایی است که تکرار کردهایم و مکرّر اینها را گفتهایم. اینها از میان کلمات ائمّه باید بیان بشود و منتقل بشود.
خب، اینهمه ما کتاب داریم؛ یعنی مثلاً بحارالانوار [بیشتر از] صد جلد کتاب است؛ و از این قبیل کتب فراوان است، امّا اینها در یک محدودهی خاصی هستند دیگر. یک شعری آن روز بنده خواندم:(۳)
مِی نابی ولی از خلوت خُم
چو در ساغر نمیآیی چه حاصل؟(۴)
مِی ناب را باید آورد در ساغر تا قابل استفاده باشد؛ ولی در خُم مانده. این مِی نابِ معارف زندگی ما که از ائمّه آمده، همینطور در خُم مانده، سرش را هم خشت گذاشتیم ــ قدیمها خشت میگذاشتند سرِ خم و میبستند ــ ما اینجوری [عمل] کردهایم. این[جوری] نمیشود؛ این باید به زبان روز، به زبان فنّی، با شیوههای درست به دنیا منعکس بشود. امروز دیگر ارتباط با دنیا کار آسانی شده؛ یعنی شما اینجا مینشینید و یک دکمهای را فشار میدهید و ده دقیقه وقت صرف میکنید، در دورترین نقطهی عالم ــ در استرالیا، در کانادا، در آمریکا، در فلان جا ــ هر کس که شما بخواهید، حرف شما را میشنود. این خیلی چیز مهمّی است. در این کار، از این شیوه باید استفاده بشود؛ منتها زبان مهم است؛ [اینکه] با چه زبانی میخواهید بیان کنید. این هم بخش دوّم آن چیزی است که برای معرّفی ائمّه باید دنبال بشود.
بخش سوّم، مسئلهی سیاست است؛ این همان چیزی است که بنده در آن [بررسی] سالهای زندگی ائمّه، عمدتاً این را دنبال میکردم که ائمّه چه کار میکردند و چه کار میخواستند بکنند. بخش سیاست، بخش خیلی مهمّی است. سیاست ائمّه چه بود؟ اینکه امام با همهی آن مقامات، با همهی آن مرتبتِ الهی که دارد و امانت الهی که دستش هست، اکتفا کند به اینکه مثلاً یک مقدار احکام بگوید و یک مقدار اخلاق بگوید و مانند اینها، این به نظر اصلاً برای انسان وقتی که درست توجّه کند قابل فهم نیست؛ آنها هدفهای بزرگی داشتند. هدف عمدهی آنها هم ایجاد جامعهی اسلامی [بوده]؛ که ایجاد جامعهی اسلامی بدون ایجاد حاکمیّت اسلامی امکانپذیر نیست؛ پس دنبال حاکمیّت اسلامی بودند. یک بُعد مهمّ امامت این است؛ امامت یعنی ریاست دین و دنیا، ریاست مادّه و معنا. خب مادّهاش عبارت است از همین سیاست و ادارهی کشور و ادارهی حکومت. و همهی ائمّه دنبال این بودهاند؛ یعنی بدون استثنا همهی ائمّه دنبال این بودهاند؛ منتها با شیوههای مختلف، در فصول مختلف، با روشها و اهداف کوتاهمدّت مختلف؛ [امّا] هدف بلندمدّت یکی بود.
من حالا راجع به حضرت رضا (سلام الله علیه)، بعد یک جملهای عرض خواهم کرد. حالا مثلاً فرض کنید در زمان امام صادق (علیه السّلام)؛ به حضرت مراجعه میشده که چرا قیام نمیکنید؛ مکرّر در روایت داریم و دیدهاید دیگر که [میپرسیدند] چرا قیام نمیکنید. حضرت هم به هر کسی یک استدلال یا یک جور جوابی میدهند. خب، چرا از حضرت اینقدر سؤال میکنند که چرا قیام نمیکنید؟ علّتش این است که بنا بوده حضرت قیام کند؛ این را شیعه میدانسته، این بین شیعه مسلّم بوده.
وقتی که به امام حسن مجتبیٰ (سلام الله علیه) اعتراض کردند که چرا شما صلح کردید، از جملهی حرفهایی که مکرّراً از حضرت مجتبیٰ نقل شده این است که میفرماید: «ما تَدری لَعَلَّهُ فِتنَةٌ لَکُم وَ مَتاعٌ اِلیٰ حین»؛(۵) این [کار] یک زمان دارد، یک اَمَد دارد، یک سرآمد دارد. شما چه میدانید؟ یعنی این وعده است. آن وقت در روایت امام این وعده مشخّص شده؛ در روایت است: اِنَّ اللهَ جَعَلَ هذَا الاَمر فی سَنَةِ سَبعین. امام مجتبیٰ سال ۴۰، ۴۱ این حرف را زدند، بنا بوده سال ۷۰ قیام انجام بگیرد و حکومت اسلامی تشکیل بشود؛ در تقدیر الهی این بوده که این کار انجام بگیرد. بعد میفرماید: «فَلَمّا قُتِلَ الحُسَینُ عَلَیهِ السَّلَامُ اِشتَدَّ غَضَبُ اللَهِ عَلَی اَهلِ الاَرضِ فَاَخَّرَه»؛(۶) وقتی در سال ۶۱ ــ محرّم ۶۱ ــ حضرت به شهادت رسیدند، این کار عقب افتاد؛ این [کار] بنا بود سال ۷۰ انجام بگیرد، [امّا] به خاطر شهادت سیّدالشّهدا و عوامل بیرونیای که طبعاً مترتّب بر این معنا میشد، این کار عقب افتاد. حالا در تعبیر روایت، «اِشتَدَّ غَضَبُ اللهِ عَلَی اَهلِ الاَرض» است، امّا میدانیم که این «اشتداد غضب» و آنچه بر آن مترتّب میشود، با همین عوامل ظاهری و علل و عوامل معمولی تطبیق میکند؛ عوامل معمولیاش این است، که باز در یک روایت دیگر هست که: اِرتَدَّ النّاسُ بَعدَ الحُسَینِ اِلّا ثَلاثَة؛ «اِرتَدَّ» نه به معنایی که از دین برگشتند، یعنی بعد از امام حسین، شیعه از این راهی که داشت میرفت مردّد شد؛ یعنی با این وضع چه جوری میشود رفت؛ مگر سه نفر: یحییبنامّطویل [و دو نفر دیگر]؛ سه نفر بیشتر نماندند. حضرت صادق میفرماید: «ثُمَّ اِنَّ النّاسَ لَحِقوا وَ کَثُروا»،(۷) سی سال زحمت امام سجّاد و بعد حضرت باقر، نتیجهاش این شده که این [تعداد بیشتر شد].
خب بعد در [ادامهی] همان روایتی که داشتم میخواندم، خدای متعال آن امر حکومت را که سال ۷۰ قرار بود اتّفاق بیفتد، به تأخیر انداخت به سال ۱۴۰؛ «فَاَخَّرَهُ اِلی اَربَعینَ وَ مِائَة».(۸) سال ۱۴۰، سال زندگی امام صادق است دیگر؛ حضرت [سال] ۱۴۸ از دنیا رفتند. این [مطلب] بینِ شیعه، بین خواصّ شیعه گفته میشده، تکرار میشده. بعد البتّه حضرت علّت اینکه تأخیر افتاد را بعداً در همین روایت ذکر میکنند که اینجوری شد که تأخیر افتاد. لذا شما میبینید ــ این در روایت هست ــ که زُراره ــ که خب دیگر جزو نزدیکترینها است؛ زراره در کوفه است؛ میدانید اهل کوفه است؛ ساکن کوفه بود ــ یک پیغام میدهد به حضرت، یک نامهای مینویسد به حضرت صادق (علیه السّلام) و میگوید که یک نفر از دوستان ما از مردم، یعنی از شیعه، اینجا دچار گرفتاریِ قرض شده و حکومت میخواهد این را دستگیر کند به خاطر مدیون شدنش، به خاطر قرض سنگینی که دارد. این [فرد] الان مدّتی است فرار کرده؛ از زن و بچّهاش دور شده و فرار کرده و آواره است برای اینکه نتوانند دستگیرش کنند. [زراره مینویسد:] حالا من از شما سؤال میکنم اگر «هذا الأمر» ــ این «هذا الأمر» در روایات زیاد تکرار میشود؛ یعنی همین مسئلهی حکومت ــ اگر «هذا الامر» در همین یکی دو سال بنا است اتّفاق بیفتد، بگوییم این [فرد] باشد تا وقتی که این اتّفاق بیفتد و شماها بیایید سر کار و قضیّه خلاص بشود؛ امّا اگر قرار نیست، بنا نیست این [امر] یکی دو ساله انجام بگیرد، رفقا جمع شوند، پول جمع کنیم و قرض این بیچاره را بدهیم که بیاید سر خانه و زندگی.(۹) این را زراره سؤال میکند؛ این شوخی نیست. زراره چرا احتمال میدهد که ظرف یکی دو سال بشود این کار اتّفاق بیفتد؟
باز یک روایت دیگر از زراره دارد، میگوید: «و الله لا اری علی هذه الاعواد الّا جعفراً»؛(۱۰) «اعواد» یعنی منبر، یعنی ستونهای منبر؛ میگوید روی این ستونهای منبر، من غیر از جعفر را نمیبینم. یعنی یقین داشته که حضرت میآیند روی منبر خلافت مینشینند؛ یعنی این [انتظار] وجود داشته. بعد خب «یَمحُوا اللَهُ ما یَشاءُ وَ یُثبِتُ وَ عِندَهُ اُمُّ الکِتاب»؛(۱۱) قدر الهی این است، قضای الهی این نیست. قضای الهی، آن که قَدَرِ تثبیتشده است، آن بهاصطلاح قرار قطعیشده، آن [امر] نبوده؛ به خاطر عوامل خاص و علل و عوامل اینجوری. پس ائمّه دنبال این قضیّه بودند؛ این خیلی قضیّهی مهمی است.
حالا شما در این باب ببینید نقش امام رضا (علیه السّلام) چیست. حالا البتّه من الان یادم نیست مطالب آن سخنرانی که جنابعالی(۱۲) میفرمایید؛ قبل از آن هم من سال اوّل یک پیامی(۱۳) فرستادم مشهد و در آن پیام، مسئلهی قبول ولایتعهدی امام رضا را تحلیل کردم. یعنی گفتم این در واقع یک مبارزهای بود بین مأمون عاقل و زیرک و بسیار باهوش، و امام رضا. مأمون اوّل گفت خلافت را میدهم؛ اوّل ولایتعهدی نبود؛ گفت من خلافت را به شما میدهم. حضرت قبول نکردند؛ اصرار کرد؛ بعد گفت حالا که قبول نمیکنید، پس ولایتعهدی [را قبول کنید]. علّت اینکه مأمون این کار را کرد چه بود؟ من [در آن پیام]، چهار پنج علّت و دلیل برای مأمون ذکر کردم که او به این اهداف فکر میکرد و دنبال این چیزها بود. امام (علیه السّلام) قبول کردند؛ من پنج شش علّت هم ذکر کردم برای اینکه حضرت چطور قبول کردند و چرا این کار را کردند و فواید این کار چه بود. یک حرکت عظیم، یک جنگ فوقالعادهی غیر نظامی، یعنی جنگ سیاسی در واقع، بین حضرت و مأمون راه افتاده و حضرت در این جنگ مأمون را خُرد و خمیر کرده؛ یعنی با این کاری که کرده، منکوب کرده مأمون را؛ طوری که مأمون مجبور شده حضرت را به قتل برساند. وَالّا اوّل که اینجور نبود؛ [حضرت را] احترام میکردند، نماز میفرستادند؛ از این کارها بود دیگر. حالا آنجا من شرح دادم که مأمون چرا این کارها را میکرد و چرا کرد و چه اهداف و چه فوایدی در ذهنش بود؛ آن وقتها ما هم مثل شماها که الحمدلله جوانید و حوصله دارید، حوصله داشتیم و از این کارها میکردیم؛ حالا که دیگر بکلّی از این معانی دور هستیم.
بنابراین این سه بخش در زندگی حضرت امام رضا (علیه الصّلاة و السّلام) و بقیّهی ائمّه باید تبیین بشود. هنر شما این است که این سه بخش را اوّلاً استخراج کنید؛ ثانیاً اینها را از زیادهگوییها و حرفهای غیر متقن تخلیص کنید؛ ثالثاً که این سوّمی مهمتر از همه است، با زبان مناسب، با زبان روز، با زبان قابل فهم برای مخاطب غیر شیعه و حتّی شیعه ــ چون دوری بعضی از جوانهای خودمان هم از این معارف، کمتر از دوری غیر شیعه و غیر مسلمان نیست و اطّلاعی ندارند ــ بیان کنید اینها را. به نظر من اگر این کار انجام بگیرد، فقط صِرف یک گردهمایی و سخنرانی و مانند اینها دیگر نخواهد بود؛ یعنی یک فایدهی محسوسی بر آن اتّفاق میافتد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
|
2,335 | 1403/02/17 | بیانات در دیدار کارگزاران حج | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56262 |
در آستانهی برگزاری کنگره عظیم حج ابراهیمی(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران و خواهران عزیز؛ چه زوّار و حجگزاران خوشبخت و سعادتمندی که امسال چشمشان به دیدار کعبهی منوّره و مرقد نبیّ مکرّم اسلام (صلّی الله علیه و آله) و ائمّهی بقیع روشن خواهد شد، و چه عوامل برگزارکنندهی این حرکت عظیم کشوری و مردمی. از دستاندرکاران اجرای حج، بنده صمیمانه تشکّر میکنم؛ زحماتشان حقیقتاً ارزشمند است و برگزاری یک حجّ سالمِ باشکوهِ معنوی منطبق با ضوابط مطلوب اسلامی حج، حقیقتاً یک توفیق بزرگی است که بخش مهمّی از آن را شما عوامل اجرای حج بر عهده دارید. خداوند انشاءالله از شما قبول کند و شماها را محفوظ بدارد.
دربارهی حج زیاد صحبت شده است؛ بزرگان، دیگران، فرمودهاند، ما هم مطالبی عرض کردهایم، لکن در حج بیش از اینها حرف هست و بحث هست و نکته هست؛ کمااینکه در یک روایتی هم از امام معصوم (علیه السّلام) همین معنا نقل شده است که راوی به حضرت عرض میکند که ما سالها است از شما راجع به حج میپرسیم، شما همینطور مطالب جدیدی را بیان میکنید، حضرت هم تصدیق میکنند، پاسخ مناسبی میدهند.
آنچه من امروز میخواهم عرض بکنم، این است که حج یک فریضهی چندلایه و چندبُعدی و پُرمضمونی است؛ هم جنبهی معنوی آن، هم جنبهی مادّی آن دارای ابعاد گوناگون است، لکن به نظر این حقیر دو نکته در حج جزو نکات برجستهی حج است که یک نکته مربوط میشود به درون انسان، باطن انسان، روح انسان ــ که تولیدکنندهی علم و معرفت و عزم است ــ یک نکته هم مربوط میشود به زندگی اجتماعی.
آن نکتهای که مربوط به درون انسان و باطن انسان و تربیت انسان و پرورش عزم و ارادهی صحیح در انسان است، عبارت است از مسئلهی «ذکر». در حج، ذکر یک عنصر بسیار مهمّی است. شما نگاه کنید از اوّل تا آخر حج، از احرام و مقدّمات احرام تا انجام عمره، بعد احرام حج، بعد وقوف و بقیّهی اعمال حج، سر تا پا متضمّن ذکر و یاد خدا است. لذا در قرآن کریم در موارد متعدّدی در همین زمینهی حج، امر به ذکر شده است؛ همین آیاتی که تلاوت کردند، و از جملهی این آیات: «فَاِذا اَفَضتُم مِن عَرَفاتٍ فَاذکُرُوا اللَّهَ عِندَ المَشعَرِ الحَرام»،(۲) «وَ اذکُرُوا اللَّهَ فی اَیّامٍ مَعدودات»،(۳) «فَاذکُرُوا اللَّهَ کَذِکرِکُم آباءَکُم»،(۴) «فَاذکُرُوا اسمَ اللَّهِ عَلَیها صَوَافّ»؛(۵) همهاش ذکر؛ سر تا پا؛ چه در طواف، چه در سعی، چه در نماز طواف، چه در وقوف عرفات، چه در مشعر، چه در اعمال منیٰ. سر تا پای حج ذکر است، توجّه به خدا است. این ذکر، منشأ زندگی است؛ مهمّش این است. وقتی ما یاد خدا در دلمان بود و خشیت الهی بر اثر یاد خدا بر دل ما سایه افکند، این در حرکت زندگی ما، در ارادهی ما، در عزم ما، در تصمیمگیریهای بزرگ ما اثر خواهد گذاشت. ملّتی که احتیاج دارد به کارهای اساسی و بزرگ، آحادش باید با ذکر خدا مأنوس باشند.
ما گاهی سفارش میکنیم به حجّاج محترم و عزیزمان که در مکّه و مدینه به فکر آن چیزی باشید که جز در آن سرزمین گیر آدم نمیآید، نه به فکر آن چیزهایی که در همهجا هست؛ بازار همهجا هست، جنس و چیزهای چشمنواز و چشمگیر همهجا هست؛ آن [چیزی] که همهجا نیست کعبه است، مسجدالحرام است، طواف است، زیارت قبر مطهّر پیغمبر است؛ این است که فقط آنجا است؛ این چند روزی که آنجا هستید، این را دریابید؛ قدر این را بدانید. این تأکید ما به خاطر همین است که اگر ما متذکّر باشیم، یاد خدا باشیم، «فَاذکُرُوا اللَّهَ کَثیراً لَعَلَّکُم تُفلِحون»،(۶) دنبالِ ذکر، «فلاح» است. فلاح فقط رستگاری معنوی و روحی نیست؛ فلاح یعنی موفّقیّت، یعنی نجاح، یعنی در همهی کارها به هدف و مقصد دست یافتن؛ اینها ناشی از ذکر است؛ این یک عنصر اساسی حج، که مربوط به درون انسان است امّا سازندهی زندگی انسان است.
امّا آنچه مربوط به محیط اجتماعی است، مسئلهی «وحدت» است، مسئلهی یکپارچگی است، مسئلهی یکی دیدن است، مسئلهی ارتباط با آحاد مسلمان است؛ این مسئلهی خیلی مهمّی است در حج. مکرّر ما عرض کردهایم که خدای متعال به وسیلهی حضرت ابراهیم (علیه السّلام) نهفقط یک عدّهی خاصّی را، آحاد مردم را [به حج دعوت کرد]: وَ اَذِّن فِی النّاسِ بِالحَجّ؛(۷) [میفرماید] ناس را، همهی مردم را، همهی آحاد بشر را دعوت کن برای حج. دعوت الهیِ همهی آحاد مردم در یک چند روز معیّن، در یک جای مشخّص، هر سال، معنایش چیست؟ معنایش این است که ارادهی الهی ــ ارادهی تشریعی الهی ــ بر این قرار گرفته است که آحاد مسلمانها به هم نزدیک بشوند، همدیگر را بشناسند، با هم همفکری کنند، با هم تصمیم بگیرند؛ خلأ بزرگِ امروزِ ما این است: «با هم تصمیم بگیرند». یک جا جمع بشوند که این جمع شدن یک خروجیِ مطلوبی برای عالم اسلام داشته باشد، بلکه برای بشریّت داشته باشد؛ ما دنبال این هستیم. البتّه مقدّمهاش تفاهم است، از ملّیّتها عبور کردن، از تفرّقهای مذهبی و فرقهای عبور کردن. مذاهب مختلفی در اسلام هستند که اینها در کنار هم، همه یک جور، همه با یک لباس، همه با یک حرکت، همه در یک نقطه [در حج گرد میآیند]؛ این اجتماع الهی است، این اجتماع اسلامی است، این، آن جنبهی بارز و روشن سیاسی حج است. این دو نکته در حج وجود دارد: هم نکتهی «ذکر»، هم نکتهی «اتّحاد و وحدت اسلامی». حالا البتّه در قرآن، در کلمات رسول مکرّم اسلام و بزرگان اسلام مسئلهی عدم تفرّق، مخصوص حج نیست؛ «وَ اعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقوا»(۸) و آیات متعدّد قرآن، از تفرّق و دشمنی با یکدیگر و مانند اینها نهی میکند مسلمانها را. خب، حالا این دو نقطهی برجستهی حج.
من اشاره کنم به اینکه در صحبت از حج باید نام مبارک جناب ابراهیم (علیه الصّلاة و السّلام) حتماً فراموش نشود. در قرآن درسهای زیادی از ناحیهی حضرت ابراهیم به ما داده شده که قرآن اینها را نقل میکند. یکیاش همین دعوت به حج است که «اَذِّن فِی النّاسِ بِالحَجّ»؛ و دستور به مردم که «وَ اتَّخِذوا مِن مَقامِ اِبراهیمَ مُصَلًّى»؛(۹) جایی که او ایستاده، آنجا نماز بخوانید، آنجا را محلّ نماز قرار بدهید. یا «عَهِدنا اِلىٰ اِبراهیمَ وَ اِسماعیلَ اَن طَهِّرا بَیتِیَ لِلطّائِفینَ وَ العاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجود».(۱۰) از این تطهیری که [به آن] مأمور شدند، انسان احساس میکند که قبل از حضرت ابراهیم یک مشکلاتی در این محل وجود داشته است که این بزرگوار علاوه بر اینکه قواعد(۱۱) بیت و پایههای خانه را بالا میبردند، تطهیر هم میکردند از آن خبائثی که حالا خیلی در تاریخ و در روایات ما روشن و دقیق نیست که چه بوده. بر همین اساس بنده عرض میکنم امسال حجّ ما، «حجّ برائت» است، بنا بر تعالیمی که جناب ابراهیم به ما داده. البتّه از اوایل انقلاب برائت وجود داشته؛ از اوّل انقلاب در حج، برائت وجود داشته است، جاری شده است، باید هم بماند و باشد؛ لکن بالخصوص حجّ امسال، حجّ برائت است.
این حوادثی که حالا در غزّه پیش میآید و این حادثهی عجیب و عظیم، این آشکار شدن چهرهی خونآشام یک مجموعهی برخاستهی از تمدّن غربی، اینها چیزهایی است که توجّه به آن، مخصوص امروز و این روزها نیست؛ این در تاریخ خواهد ماند. آنچه امروز در غزّه و فلسطین دارد اتّفاق میافتد، این حملات وحشیانه و سگ هار صهیونیست و عناصر خونآشام صهیونیست از یک طرف، آن مظلومیّت و در عین حال مقاومت مردم مسلمان غزّه از یک طرف، هر کدام یک نشانهی عظیمی است در تاریخ، یک شاخصی است در تاریخ، که اینها میمانَد. اینها شاخصهای مهمّی است که راه را به آیندهی بشریّت نشان خواهد داد. ملاحظه میکنید که همین امروز، بازتاب این حادثه در جوامع غیرمسلمان، یک حادثهی شگفتانگیز و بیسابقه است. این اتّفاقی که الان در دانشگاههای آمریکا و بعضی از کشورهای دیگر میافتد،(۱۲) اصلاً سابقه که ندارد هیچ، اگر کسی ادّعا میکرد که ممکن است یک روز چنین چیزی پیش بیاید، هیچکس باور نمیکرد؛ کسی حدس نمیزد که چنین اتّفاقی بیفتد! این نشاندهندهی آن است که اینها شاخص است.
خب، وظیفهی ما چیست؟ از حضرت ابراهیم یاد بگیریم. شما ملاحظه کنید، حضرت ابراهیم (علیه السّلام) جزو پیغمبرهای دلرحم است. پیغمبرها از لحاظ خصوصیّات اخلاقی همه یک جور نبودند. حضرت ابراهیم خیلی دلرحم [بوده]؛ مثلاً وقتی ملائکه میخواهند بروند دیار لوط را عذاب کنند، حضرت ابراهیم با اینها بحث میکند که اگر میشود مثلاً به آنها رحم کنید. یُجادِلُنا فی قَومِ لوط؛(۱۳) یعنی پیش ملائکهی الهی میخواهد وساطت کند، شفاعت کند که به آنها رحم کنید؛ یعنی یک چنین موجودی است ــ در بعضی از پیغمبرانِ دیگر اوضاع یک جور دیگر است؛ حالا حضرت ابراهیم را میخواهم عرض بکنم ــ یا در این آیهی شریفهی سورهی ابراهیم [میفرماید]: فَمَن تَبِعَنی فَاِنَّهُ مِنّی وَ مَن عَصانی فَاِنَّکَ غَفورٌ رَحیم؛(۱۴) آنهایی که از من پیروی میکنند که خیلی خب پیروی میکنند، پیروان من هستند؛ [امّا] نمیگوید پروردگارا! آنهایی را هم که حرف من را گوش نمیکنند، اصلاحشان کن یا هدایتشان کن یا عذابشان کن؛ میگوید: فَاِنَّکَ غَفورٌ رَحیم؛ از آنها هم بگذر، به آنها هم بخشش کن؛ یک چنین دل رحیم و رئوفی دارد. در مورد غیرمسلمانهایی که با اسلام سرِ ستیزهگری ندارند، در سورهی ممتحنه، بعد از آنچه از حضرت ابراهیم نقل میشود، این آیات است که آن هم معلوم میشود مربوط به حضرت ابراهیم است: لا یَنهاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَم یُقاتِلوکُم فِی الدّینِ وَ لَم یُخرِجوکُم مِن دِیارِکُم اَن تَبَرّوهُم وَ تُقسِطوا اِلَیهِم اِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُقسِطین.(۱۵) یعنی اگر همدین شما هم نیست امّا با شما ستیزهگری ندارد، نسبت به او با عدالت برخورد کنید، با انصاف برخورد کنید، به او نیکی کنید؛ یعنی با غیرمسلمانی که با شما ستیزهگری ندارد، کاری به کار شما ندارد، شما را اذیّت نمیکند.
یعنی ابراهیم یک چنین شخصیّتی است؛ با عاصی آنجور، با غیرمسلمان اینجور. [امّا] ببینید همین ابراهیم نسبت به یک جماعت دیگری چه جوری برخورد میکند: قَد کانَت لَکُم اُسوَةٌ حَسَنَةٌ فی اِبراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ اِذ قالوا لِقَومِهِم اِنّا بُرَآؤُا مِنکُم وَ مِمّا تَعبُدونَ مِن دونِ اللَّهِ کَفَرنا بِکُم وَ بَدا بَینَنا وَ بَینَکُمُ العَداوَةُ وَ البَغضاءُ اَبَداً حَتّىٰ تُؤمِنوا بِاللَّهِ وَحدَه؛(۱۶) ببینید، با یک جماعتی ــ جماعت دشمن ستیزهگر ــ اینجوری برخورد میکند! همان ابراهیمِ رحیم و رئوف و ودود که برای قوم لوط شفاعت میکند، برای عاصیها طلب مغفرت میکند و معتقد است به کفّاری که ستیزهگری ندارند باید نیکی کرد، همین ابراهیم در یک جا هم اینجور محکم میایستد و اظهار برائت میکند: اِنّا بُرَآءُ مِنکُم؛ ما برائت داریم از شما، وَ بَدا بَینَنا وَ بَینَکُمُ العَداوَةُ وَ البَغضاء؛ بین ما و شما دشمنیِ آشکاری است، ما صریحاً با شما دشمنیم و دشمنی میکنیم. اینها چه کسانی هستند؟ آن کسانیاند که ستیزهگری میکنند. آنوقت، در همین آیهی سورهی ممتحنه، دنبالهی آن آیهای که قبلاً خواندم ــ که این هم باز مربوط میشود به فضای ذهنی حضرت ابراهیم ــ میفرماید: اِنَّما یَنهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلوکُم فِی الدّینِ وَ اَخرَجوکُم مِن دِیارِکُم وَ ظاهَروا عَلىٰ اِخراجِکُم اَن تَوَلَّوهُم؛(۱۷) با آن کسانی که شما را به قتل میرسانند، با شما میجنگند، شما را از خانه و دیارتان بیرون میکنند یا کمک میکنند به کسانی که شما را از خانه و دیار بیرون کردند، حق ندارید ارتباط برقرار کنید و دست دوستی به اینها بدهید؛ حق ندارید! یعنی باید بینتان دشمنی باشد؛ همان [چیزی] که ابراهیم فرمود: بَدا بَینَنا وَ بَینَکُمُ العَداوَةُ وَ البَغضاء.
خب امروز در دنیا کیست که با مسلمانها دشمنی میکند، ستیزهگری میکند، آنها را میکشد ــ زنشان را، مردشان را، فرزندشان را ــ و آنها را از خانه و دیارشان بیرون میکند؟ چه کسی است؟ دشمن صهیونیست روشنتر از این در قرآن توصیف بشود؟ فقط هم دشمن صهیونیست نیست: وَ ظاهَروا عَلىٰ اِخراجِکُم؛ کسانی که کمک میکنند به او. چه کسی کمک میکند؟ اگر کمک آمریکا نبود، رژیم صهیونیستی قدرت داشت و جرئت داشت که اینجور وحشیانه با مردم مسلمان، با زن و مرد، با کودک، در آن محیطِ محدود اینجور رفتار بکند؟ نمیشود با این دشمن با روی خوش برخورد کرد؛ نمیشود با آنها با ملایمت رفتار کرد؛ چه آن که مباشر قتل است، چه آن که معاون قتل و پشتیبان قتل است، چه آن که خانه را ویران میکند، چه آن که از ویرانکنندهی خانه پشتیبانی میکند: وَمَن یَتَوَلَّهُم فَاُولٰئِکَ هُمُ الظّالِمون؛(۱۸) اگر کسی با اینها دست دوستی داد، ستمگر است، ظالم است؛ اَلا لَعنَةُ اللهِ عَلَى الظّالِمین.(۱۹) نصّ قرآن، آیات قرآن اینها است. پس امسال برائت از همیشه بارزتر است. حجّ امسال، حجّ برائت است.
بایستی حجّاج مؤمن ــ چه ایرانی و چه غیرایرانی؛ از هر جا که هستند ــ بتوانند این منطق قرآنی را به همهی دنیای اسلام منتقل کنند. امروز فلسطین به این احتیاج دارد؛ به پشتیبانی دنیای اسلام احتیاج دارد. بله، جمهوری اسلامی منتظر این و آن نماند و نمیمانَد، لکن اگر چنانچه دستهای قویّ ملّتهای مسلمان و دولتهای مسلمان از اطراف بیایند و همراهی بکنند، تأثیرش خیلی بیشتر میشود؛ دیگر این حالت رقّتبار مردم فلسطین اینجور ادامه پیدا نمیکند؛ این وظیفه است.(۲۰) (شما که آمادهاید، خدا کاری کند دنیای اسلام آماده بشود؛ انشاءالله.)
راجع به وضع حجّاج محترم هم از زحماتی که چه بعثه، چه سازمان ــ هر کدام در نقش خودشان ــ و چه بقیّهی دستگاههای مربوط به سلامت و امنیّت و رفت و آمد و حمل و نقل و بقیّهی مسائل حجّاج [میکشند و] تلاش میکنند، ما تشکّر میکنیم؛ و تأکید میکنیم که برای آسایش حجّاج ایرانی و انجام یک حجّ مبرور و مقبول، هر چه میتوانند برنامهریزی کنند؛ این برنامهریزی لازم دارد. خب بحمدالله کارهای خوبی انجام گرفته و انجام میگیرد لکن برای اینکه این فاصلهی بین کاری که ما امروز میکنیم و کاری که انتظار داریم بتوانیم انجام بدهیم پُر بشود، باید انشاءالله برنامهریزی کنیم، خدای متعال هم انشاءالله به شما کمک خواهد کرد. از خداوند، تفضّلاتش را، رحمتش را، مغفرتش را برای امام بزرگوارمان، برای شهدایمان، برای گذشتگانمان مسئلت میکنیم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
|
2,336 | 1403/02/12 | بیانات در دیدار معلمان | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56208 |
به مناسبت گرامیداشت روز معلّم(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین والصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خوشامد عرض میکنم به یکایک شما برادران و خواهران عزیز، معلّمان و پرورشدهندگان فضیلت و سازندگان آیندهی کشور. به جامعهی معلّمین در سراسر کشور سلام عرض میکنم، روز معلّم را به همهی معلّمان عزیزمان تبریک عرض میکنم و یاد معلّم بزرگ و شهید، مرحوم آیتالله مطهّری را که این روز همیشه با یاد ایشان همراه است، گرامی میدارم. این روز، روز دوازدهم اردیبهشت، برای ما یک فرصت است که عرض اخلاصی بکنیم به جامعهی معلّمین کشور؛ هم تشکّر کنیم، هم عرض ارادت کنیم، هم در حدّ توان تکریم زبانی از معلّمان عزیزمان بکنیم ــ البتّه تکریم زبانی کافی نیست، امّا لازم است ــ و مطالبی را هم راجع به مسائل مربوط به آموزشوپرورش عرض کنیم.
«تکریم معلّم» که عرض کردیم کار لازمی است، اوّلاً اینکه «مَن لَم یَشکُرِ المَخلوقَ لَم یَشکُرِ الخالِق»؛(۲) همه باید از معلّمین شکرگزار باشند. شما هستید که فرزندان ما را تربیت میکنید، تعلیم میدهید و آنها را برای زندگی دوران عمرشان آماده میکنید؛ این کار بزرگی است. همهی ملّت، یکایک مردم در سراسر کشور، در هر رتبهای، در هر شغلی، باید از معلّمین تشکّر کنند. ثانیاً «تشکّر از معلّم» که بنده اینجا عرض میکنم تشکّر را، برای توجّه دادن افکار عمومی کشور به اهمّیّت تعلیم و تربیت و اهمّیّت معلّم است. مشکل بسیاری از مسائل ما ناشی از افکار عمومی است؛ اگر افکار عمومی نسبت به یک قضیّهای توجیه بشوند، توجّه پیدا کنند، انجام آن کار آسانتر خواهد شد. ما الان در مسئلهی آموزشوپرورش مشکلات مادّی داریم، مشکلات معیشتی داریم، مشکلات کاری داریم، مشکلات فضای آموزشی داریم؛ اگر افکار عمومی نسبت به این مسئله حسّاس بشود، معلّم را بشناسد، قدر معلّم را بداند، این در همهی این مشکلات اثر خواهد گذاشت؛ ما این را میخواهیم. بنده صریحاً وظیفهی عمومی را برای تشکّر از معلّمین عرض میکنم، برای اینکه افکار عمومی توجّه به این مسئله پیدا کند.
هرچه شغل معلّمی محترمتر باشد، جاذبهی آن بیشتر خواهد شد. اگر یک شغلی در جامعه از احترام عمومی برخوردار باشد، طبعاً جاذبهی این شغل بیشتر میشود. وقتی جاذبه بیشتر شد، افراد با سطح بالاتری به این شغل روی خواهند کرد؛ جامعهی معلّمین یک ارتقائی از لحاظ سطح علمی و معنوی پیدا میکند؛ اگر این[طور] شد، کشور از لحاظ تعلیم و تربیت ارتقاء پیدا خواهد کرد. ببینید، یک محاسبهی روشن است. ما باید کاری کنیم که شغل معلّمی در دنیا محترم بشود. این به عهدهی رسانهها است، به عهدهی صاحبان منابر و جایگاه گفتار عمومی است که شغل معلّمی را تعریف کنند برای مردم و تمجید کنند. خب این راجع به معلّم.
امّا راجع به آموزشپرورش چرا باید حرف بزنیم؟ برای خاطر اینکه آموزشوپرورش واقعاً یک دستگاهی در ردیف دستگاههای دیگر کشور نیست؛ این را باید همه بپذیرند. حالا همین مطلبی که گفتم «در ردیف دیگر دستگاهها نیست»، این در ذهن خیلی از مردم سؤال ایجاد میکند؛ این افکار عمومی که عرض کردیم در اینجا نشان میدهد خودش را. «در ردیف سایر دستگاهها نیست»، یعنی چه؟ یعنی سایر دستگاهها بهکارگیرندهی نیروی انسانیاند، آموزشوپرورش ایجادکنندهی نیروی انسانی است، ایجادکنندهی منابع انسانی است؛ بله، آموزش عالی هم داریم امّا پایه اینجا است. این دوازده سال را دستِکم نباید گرفت. هویّت منابع انسانی در آموزشپرورش شکل میگیرد. معلّم وقتی که در میدان حضور فعّال دارد، در واقع دارد هویّتسازی میکند. شما رفتارتان، گفتارتان، موضعگیریتان، اشارهتان، گاهی در کلاس یک شوخیای که میکنید، گاهی یک تشری که میزنید، همهی اینها در مخاطبتان که آن نسل جوانی است که فردا باید تصمیمگیری کند و تصمیمسازی کند در کشور، سازنده است، تأثیرگذار است.
خب [جایگاه] آموزشوپرورش این است: نیروی انسانی و منابع انسانی را آموزشوپرورش تهیّه میکند؛ و منابع انسانی، بزرگترین ثروت هر کشور است دیگر. اگر ما نفت داشته باشیم، معادن داشته باشیم، طلای زیر زمین داشته باشیم، انواع و اقسام ثروتهای زیرزمینی را داشته باشیم، هوای خوب، فضای خوب، امّا آدمِ استفادهکننده نداشته باشیم، آدمی که بتواند از اینها کار بکشد، چه فایدهای دارد؟ آفریقای قرن گذشته منبع بیشترین و برترین ثروتهای دنیا بود، آدمی که از اینها استفاده کند نداشت، اروپاییها از این فرصت استفاده کردند آمدند پدر آفریقا را درآوردند، ثروتهایش را جمع کردند بردند. [اهمّیّت] منابع انسانی این است؛ این منابع انسانی را آموزشوپرورش فراهم میکند. در کشور ما، مثل همهجای دیگر، امنیّتمان، پیشرفتمان، سلامتمان، رفاهمان، علممان، تحقیقاتمان، همهی ارزشهای انسانی و اسلامیمان احتیاج دارند به نیروی انسانی؛ به منابع انسانی احتیاج دارند؛ این منابع انسانی را آموزشوپرورش درست میکند. پس دربارهی آموزشوپرورش خیلی باید صحبت کرد، خیلی باید حرف زد، خیلی باید کار کرد.
چند کلمه در باب آموزشوپرورش بر این اساس عرض میکنم. البتّه بیانات آقای وزیر بیانات بسیار خوبی بود؛ خیلیهایش ناظر بود به تذکّراتی که قبلها داده شده. الحمدلله پیشرفتهایی که ذکر کردند، پیشرفتهای مهمّی است؛ بعضی از آنها را ما در گزارشهایمان هم داشتیم که حالا ممکن است اشاره کنیم.
چند کلمه در باب آموزشوپرورش عرض میکنم. چند کلمهی کوتاه هم در باب انتظار از معلّمان، و انتظاراتی که از جامعهی معلّمین کشور هست، عرض خواهم کرد.
در باب آموزشوپرورش چند سرفصل را من ذکر میکنم. یک سرفصل که از همه مهمتر است، مسئلهی «تحوّل» است، که آقای وزیر اشاره کردند. ما در گذشته، چند سال این سند تحوّل را گذاشتیم در کشو، درش را هم بستیم! هیچ تحرّکی انجام نگرفت، [لذا] ضرر کردیم. آن چند سالی که سند تحوّل جدّی گرفته نشد، پیشرفتی پیدا نکرد، ضرر کردیم. خب حالا بحمدالله شنیدم که سند، هم مورد بازنگری قرار گرفته، که رو به اتمام است و در حال نهایی شدن است، هم «نقشهی راه» برای اجرای آن آماده شده، که اینها همه مهم است. بخصوص این نقشهی راه برای اجرای سند خیلی مهم است؛ بدانیم این سند را چه جوری بایستی عمل کنیم که در تمام سطوح آموزشوپرورش اثر خودش را ببخشد؛ این خبر خوبی است. نگذارید وقفه ایجاد بشود و کار را به طور جدّی پیش ببرید.
در همهی مراحل هم، از عناصر نخبه استفاده بشود. هم در داخل آموزشوپرورش نخبگانی هستند، نظراتی دارند، هم در بیرون آموزشوپرورش؛ کسانی هستند که کار بارزی هم در آموزشوپرورش ندارند امّا فکر دارند، نظر دارند؛ از نظرات اینها استفاده بشود. و این سند روزبهروز باید بیشتر و بهتر ترمیم بشود؛ یعنی امروز شما سند را بِروز کردید، ممکن است دو سال دیگر، سه سال دیگر نیاز داشته باشد که سند بِروز بشود؛ چون تحوّلات سریع است. [لذا] از اینها استفاده بشود. این سرفصل اوّل، سرفصل تحوّل.
سرفصل دوّم، مسئلهی توانمندسازی معلّمان است. توانمندسازی دو جور است: یکی از لحاظ مسائل معیشتی و مادّی و مانند اینها است؛ این همیشه مورد تأکید ما بوده، و دولت در حدّ امکاناتش تلاش لازمی را در این زمینه باید انجام بدهد؛ این البتّه به جای خود محفوظ؛ کار لازمی است و بایستی هرچه ممکن است در این زمینه تلاش کرد. امّا توانمندسازی یک بُعد دیگر هم دارد که میخواهم روی آن تکیه بکنم؛ و آن عبارت است از اینکه معلّم از نیروی معنوی خود، یعنی آن عشقی که به طور طبیعی به تعلیم و به تربیت در درون وجود انسان هست استفاده کند، و از معلومات لازم و نیازهای لازم و تجربههای لازم استفاده کند برای اینکه کار معلّمی را قِوام بدهد؛ قوامیافتگی کار معلّم. اینکه عرض کردیم شما انسان میسازید، نیروی انسانی را و منابع انسانی را شما تولید میکنید، این صرفاً با رفتن سرِ کلاس و آن صفحات معیّن کتاب را درس دادن حاصل نمیشود؛ اگرچه آنها هم لازم است، امّا صرفاً آن نیست. وقتی وارد کلاس میشویم، به عنوان یک مسئول، به عنوان یک کسی که ما اختیار این جمع و آیندهی این جمع را در دست داریم، ما میخواهیم برای او آینده ترسیم کنیم، با این نیّت، با این روحیه، با این انگیزه، با این فهم از معلّمی وارد کلاس بشویم. این عرض ما است؛ توانمندسازی این[جور] است.
خب، اگر ما بخواهیم جامعهی معلّمین به سطح تراز ــ [یعنی] همین سطحی که عرض کردم ــ برسند، طبعاً باید مراکز تربیت معلّم را تقویت کنیم که خب اشاره کردند. بنده هم مکرّر راجع به دانشگاه فرهنگیان و مراکز تربیت معلّم توصیه کردهام، تأکید کردهام، باز هم تأکید میکنم؛ دستِکم نباید گرفت؛ این جاها خیلی مهم است. و در واقع دانشگاه فرهنگیان [جای] تربیت مربّیان نسل جدید کشور است؛ بنابراین اهمّیّت خیلی زیادی دارد. این هم یک مسئله.
سرفصل سوّم، مسئلهی معاونت پرورشی است. یک برههای از زمان این فکر را القاء کردند که معاونت پرورشی اصلاً لازم نیست؛ چرا؟ منطقشان هم این بود که میگفتند پرورش به وسیلهی خود معلّم باید انجام بگیرد. این حرف درستی است؛ کار معلّم فقط تعلیم نیست؛ خود معلّم باید تربیت هم بکند، پرورش هم بدهد امّا این کافی نیست؛ بحث سرِ این است. معاونت پرورشی یکی از مهمترین بخشهای آموزشوپرورش است. البتّه امروز معاونت پرورشی مشکلاتی دارد؛ حالا کمبود منابع مالی و نگاههای مختلف [هست امّا این بخش] باید تقویت بشود.
اوّلین کار معاونت پرورشی این است که از ایجاد و رواج و شیوع آسیبهای اخلاقی و اجتماعی در میان خود جوانها جلوگیری کند. بنده میخواهم پیشنهاد کنم که جوانهایمان ــ که در مجموعهی میلیونی دانشآموز، یک تعداد خیلی زیادی جوان و نوجوان فعّال هستند ــ باید بروند جلوی آسیبهای اجتماعی را بگیرند؛ خب، مقدّمهاش این است که در داخل خود مدارس آسیبهای اجتماعی وجود نداشته باشد؛ این کار معاونت فرهنگی است. حالا البتّه آمارهایی میدهند که اینقدر [آسیبها] زیاد شده؛ بنده به این آمارها خیلی اعتماد نمیکنم، اینها خیلی مورد اعتماد نیست امّا آسیبها وجود دارد؛ یعنی رفتار خشن، روابط نامناسب اخلاقی و خیلی چیزهای دیگر که نمیخواهم اسم بیاورم. معاونت پرورشی بایستی به اینها برسد.
یکی دیگر از مسائلی که مربوط به معاونت پرورشی است، تبیینِ مصالح بنیادی کشور و نظام جمهوری اسلامی است؛ اینها باید تبیین بشود، به جوانها گفته بشود. اگر این میلیونها جوان و نوجوانی که ما در آموزشوپرورش، در مدارس داریم، مصالح بنیادی نظام را بشناسند، مصالح کشورشان را بشناسند، جبههی دوست و دشمن کشورشان را بشناسند، مسائل اساسی مورد نیاز کشورشان را بشناسند، دیگر تبلیغات دشمنان و اینهمه تلاش میلیاردیای که دشمنان برای تبلیغات و گمراه کردن افکار عمومی کشور دارند انجام میدهند، خنثی خواهد شد. اگر نوجوان ما در این زمینه پیشگیری بشود و از لحاظ فکری به تعبیر رایج واکسینه بشود، این تبلیغات دشمنان خنثی خواهد شد.
و جوان کشور بداند که آن مؤلّفههای مصالح کشوری چیست و منطقی که پشت سرش هست چیست؛ این هم مهم است. حالا مثلاً فرض کنید که راجع به آمریکا، مثلاً شعار میدهند «مرگ بر آمریکا»؛ خب جوان شعار میدهد، امّا باید بداند که چرا «مرگ بر آمریکا» میگوید، چرا میگوییم «مرگ بر رژیم صهیونیستی»؛ این را باید بفهمد و منطقش را بداند. چرا میگوییم ما با فلان دولت، فلان کشور، حاضر نیستیم ارتباط برقرار کنیم؛ علّت چیست؟ این عقلانیّتی که پشت سر این مصالح کلّی هست، بایستی دانسته بشود. این هم یک سرفصل که سرفصل مربوط به معاونت پرورشی بود.
یک سرفصل دیگر مسئلهی ثبات مدیریّتی در آموزشوپرورش است. آنطور که به بنده گزارش کردهاند، در سالهای طولانیِ گذشته، ما به طور متوسّط هر دو سال یک وزیر داشتهایم؛ هر دو سال یک وزیر! خب دیگر تکلیف این دستگاه معلوم است چه میشود؛ تا بیایند یک کار اساسی را شروع کنند، باید وزیر برود؛ وقتی وزیر رفت، مجموعهی مدیریّتی زیر نظر او هم تغییر پیدا میکند، کار اساسی به جایی نمیرسد. بنده تأکید دارم بر ثبات مدیریّت؛ از مدیریّتهای سطح بالا تا سطح متوسّط، باید ثبات پیدا کند تا بشود برنامهها را دنبال کرد. این هم یک سرفصل که این البتّه، هم ناظر به درون آموزشوپرورش است، هم بیرون آموزشوپرورش.
یک سرفصل دیگر که این هم به نظر بنده مهم است، الگوسازی در جامعهی معلّمین کشور است. شما مجموعهی جامعهی معلّمین در سراسر کشور، الگوهای معلّمینتان چه کسانی هستند؟ ما در رشتههای دیگر الگو داریم؛ مثلاً در ورزش، قهرمانها الگویند؛ در هنر، مثلاً هنرمندهای برجسته الگویند؛ در عالم تعلیم دینی و روحانیّت، یک گروهی برجستهاند و الگوی برای دیگران هستند؛ طلبه نگاه میکند به مرجع تقلید، به آن مدرّس بزرگ. در جامعهی معلّمین، الگوها چه کسانی هستند؟ باید معرّفی بشوند. نهاد آموزشوپرورش نگاه کنند معلّمینی را که از لحاظ شاخصهای معلّمی یک برجستگیای دارند، در سراسر کشور پیدا کنند. مثلاً فرض بفرمایید معلّمی هست که خوب تدریس میکند، تدریس برجستهای دارد. معلّمی هست که زمان طولانیای از عمر خودش را در تعلیم صرف کرده؛ ما معلّمینی را سراغ داشتیم ــ تعداد کمی، تعداد انگشتشماری ــ که پنجاه سال معلّمی کرده بودند، شصت سال معلّمی کرده بودند! خیلی مهم است؛ این یک الگو است. معلّمی که در مناطق دشوار معلّمی میکند؛ دوچرخه را سوار میشود میرود مثلاً فرض کنید که فلان منطقهی دور، برای پنج شاگرد یا ده شاگرد درس میدهد و برمیگردد.
معلّمی که با انواع و اقسام ناراحتیهای درونی و داخلی و جسمی و روحی کار تعلیم و تربیت را رها نمیکند و برای آن اهمّیّت قائل است؛ اینها قهرمانند؛ این افراد را در سراسر کشور پیدا کنند، به عنوان قهرمان معرّفی کنند. از هر استانی به نوبت، به ترتیب، سه نفر، پنج نفر، ده نفر انتخاب بشوند، [به عنوان] قهرمان [معرّفی] بشوند و امتیازاتی به عنوان قهرمانی در نظر گرفته بشود. این کار هم یکی از کارهای لازم است؛ خب این کاری که عرض کردم برای معلّمین شوقآفرین است؛ ما به این شوقآفرینی نیاز داریم.
و امّا آنچه راجع به انتظارات از معلّمین لازم است عرض بکنم. از شما معلّمین هم ما توقّعاتی داریم: یکی از انتظارات که شاید از همه مهمتر باشد، همان است که قبلاً هم به آن اشاره کردهام؛(۳) معلّم فقط آموزندهی علم نیست بلکه پرورندهی هویّت دانشآموز است؛ به این توجّه کنید. توجّه کنید که شما دارید شخصیّت این جوان و نوجوان را میسازید. اگر عمیق کار کنید، اگر دانشگاه رفت، فرض کنیم در دانشگاه یک مشکلی هم وجود داشت، این مشکل دامن او را نخواهد گرفت؛ هویّت او ساخته میشود. شما در واقع دارید تواناییها و استعدادهای باطنی این جوان و نوجوانی را که سر کلاس شما نشسته، استخراج میکنید. او قدرت بالقوّهی نوشتن دارد امّا نمیتواند بنویسد؛ شما این قوّه را به فعلیّت درمیآورید. او قوّت بالقوّهی حلّ مسئله را دارد امّا نمیتواند مسئله حل کند، استعداد بالقوّهی تولید مسئله دارد امّا نمیتواند مسئله تولید کند؛ شما اینها را به او یاد میدهید؛ یعنی این استعداد را در واقع شما استخراج میکنید؛ مثل معدن طلا و نقره که در آن طلا و نقره هست و استخراج میشود. شماها دارید استخراج میکنید؛ بنابراین شما هویّتساز هستید. باید به او، هم علم بیاموزید که خب در درجهی اوّل است، هم اعتماد به نفْس بدهید، هم همّت و انگیزه بدهید، هم شوق به کار و به درس بدهید تا بتواند این ظرفیّتهایی را که در او هست، استخراج کند. این مطلب اوّل.
مطلب دوّم مترتّب بر این است: کشف استعدادهای دانشآموز. شما بیش از همه با این جوان و نوجوان ارتباط دارید؛ پدر و مادر این اندازه ارتباط ندارند، بخصوص با گرفتاریهایی که در این دورههای اخیر، در این مثلاً دورههای ماشینی و امثال اینها وجود دارد. شما میتوانید استعدادهای او را کشف کنید. معلّم اگر دقّت کند در مورد دانشآموزان، این استعدادها را میتواند کشف کند؛ و این را، یا شکوفا کنید یا به پدر و مادرش بگویید یا به مراکز لازم ارجاع بدهید که این استعداد شکوفا بشود. این هم مطلب دوّم.
مسئلهی سوّم ــ که این هم به نظر بنده بسیار مهم است ــ [این است که] شما به این دانشآموزتان نگاه ملّی بدهید؛ یعنی چه؟ یعنی ما یک نقشهی گستردهای داریم برای ادارهی کشور، برای پیشرفت کشور؛ یک جدول است. اگر خانههای این جدول درست پُر شد، نتیجه[اش] میشود پیشرفت کشور. کلاس شما یکی از خانههای این جدول است. این دانشآموز خودش را جزئی از یک مجموعه، از یک کل احساس کند؛ بداند اینکه دارد حالا درس میخواند، این جزئی از یک حرکت جمعی و عمومی است، قطعهای از مجموعهی پیشرفت کشور است؛ این را به دانشآموز باید القاء کرد؛ البتّه خود معلّم قبل از دانشآموز باید این را در خودش احساس کند. این توصیهی ما به معلّمین است؛ بدانید این کلاس شما یک نقطهی جداافتادهی از مجموعه نیست؛ این، یکی از اجزای مجموعه است که دارد با حرکت خود، این ماشین عظیم را، که اسمش کشور است، اسمش جامعه است، اسمش نظام است، حرکت میدهد و پیش میبرد؛ با این نگاه به شغل خودتان نگاه کنید، و این نگاه را به دانشآموز منتقل کنید. این همان هویّت دادن به دانشآموز است؛ یعنی احساس کند که جزو مجموعهای است که دارد همهی کشور را حرکت میدهد. کار او فقط یک کار شخصی نیست؛ بله، الان او دارد درس میخواند، او دارد یاد میگیرد، امّا این یادگیری جزئی است و قطعهای است از یک کار بزرگی که در سطح کشور دارد انجام میگیرد؛ این احساس باید به دانشآموز منتقل بشود. دانشآموز را با افتخارات ملّی آشنا کنید، با داشتههای کشور آشنا کنید، با پیروزیهایی که بر اثر پیمودن راههای درست و دادن شعارهای درست به دست آمده آشنا کنید، با خطرها هم آشنا کنید؛ با خطرها، دشمنها و دشمنیها آشنا کنید. این هم یک انتظار دیگر.
انتظار بعدی مسئلهی امیدآفرینی است. بنده مکرّر روی مسئلهی امید برای جوانها تکیه میکنم. علّت این است که امید در واقع تضمینکنندهی آیندهی کشور است. اگر کسی امید را در جوان امروز و نوجوان امروز تولید کند، به وجود بیاورد، تزریق بکند، در واقع به ساخت آیندهی کشور کمک کرده است. اینهایی که سعی میکنند از لج نظام یا از لج یک کسی یا از لج یک دولتی جوانها را ناامید کنند، در واقع دارند به آیندهی کشور لطمه میزنند. امیدآفرینی این است که پیشرفتها را برایشان توضیح بدهید، نقاط مثبت را توضیح بدهید، چشماندازهای شوقانگیز را توضیح بدهید. ممکن است خود شما یک نقطهضعفی را در کشور، در نظام، در کار دولت در ذهنتان داشته باشید، لزومی ندارد منتقل کنید و این کار را موجب ناامیدی کنید و جوان را ناامید کنید. شما سعی کنید او را به آینده امیدوار کنید. این امید است که او را به حرکت در خواهد آورد و در راه درست پیش خواهد برد. القاء امید، خدمت به آیندهی کشور است. این هم یک نکته.
نکتهی بعد در کنار علم و تربیت ــ که این دو را عرض کردیم ــ دانشآموز را تشویق کنید به فعّالیّتهای اجتماعی. ما کارهای اجتماعیِ زیادی الان داریم: همین فعّالیّتهایی که در مساجد هست، همین کمکهای مؤمنانه، همین جشنهای خیابانی نیمهی شعبان، عید غدیر و امثال اینها، این فعّالیّتهای اجتماعیِ مربوط به سازندگی، راهیان نور، راهیان پیشرفت، یا همین جوانانی که میروند روستاهای دوردست فعّالیّت میکنند؛ جوان را تشویق کنید به اینجور فعّالیّتها؛ این او را کارآزموده میکند. بعلاوه گرههای زیادی را هم در کشور باز میکند. ما الان نزدیک به هفده میلیون دانشآموز داریم؛ از این هفده میلیون، اقلّاً هفت میلیونشان جوان و نوجوانی هستند که میتوانند در میدانهای مختلف نقشآفرینی کنند؛ از این نیرو حدّاکثر استفاده را باید بکنید تا کشور را پیش ببرید و کار را جلو ببرید. این هم یک مسئله.
و مسئلهی آخر هم، مسئلهی مهارتآموزی است که خب در بیانات وزیر محترم هم بود. من چند روز قبل از این با کارگران عزیز که اینجا در حسینیه ملاقات داشتم،(۴) گفتم که این سطح مهارت کارگر، پایهاش داخل مدرسه ریخته میشود؛ یعنی اگر در مدرسه یک مهارتآموزیای انجام بگیرد ــ حالا غیر از مؤسّسههایی که مربوط به [آموزش] فنّی و مانند این چیزها هستند؛ اگر چنانچه این کار در خود مدارس عادّی کشور انجام بگیرد ــ به نظرم میرسد که این، پیشرفت خیلی بزرگی پیدا خواهد کرد.
این انتظارات ما است؛ البتّه معلّمین عزیزمان خوب کار میکنند، بسیاری از آنها هم به این انتظارات بدون اینکه ما بگوییم پاسخ میدهند امّا [اینها] باید در جامعهی معلّمین عمومیّت پیدا کند.
امروز مسئلهی غزّه، مسئلهی اوّل دنیا است؛ یعنی در سطح بینالمللی. صهیونیستها و پشتیبانان آمریکایی و اروپاییشان هر کار هم میکنند که مسئلهی غزّه را از دستور کار افکار عمومی دنیا خارج کنند نمیتوانند. خب نگاه کنید به این دانشگاههای آمریکا؛ امروز باز در خبرها میخواندم که چند دانشگاه دیگر اضافه شدند؛(۵) در استرالیا، در کشورهای مختلف اروپایی. یعنی ملّتها نسبت به مسئلهی غزّه حسّاسند؛ این مسئله، مسئلهی اوّل دنیا است. نباید بگذاریم این مسئله از نگاه عمومیِ بینالمللیِ مردمِ دنیا و از این مسئلهی اوّل بودن، خارج بشود؛ باید فشار روی رژیم صهیونیستی روزبهروز افزایش پیدا کند.
یک نکتهای وجود دارد که خوب است مورد توجّه قرار بگیرد. خب، امروز همهی دنیا دارند میبینند رفتار رژیم صهیونیستی را؛ سی و چند هزار کشته در ظرف شش ماه که از میان اینها، اقلّاً نصفشان زنان و کودکانند؛ این چیز کمی نیست، اینقدر بیرحمی، اینقدر وحشیگری چیز کوچکی نیست که این سگ هار، به جان کودکان فلسطینی و مریضها و پیران و زنان بیفتد. خب، این یکی از چیزهایی است که موضعِ همیشگی جمهوری اسلامی را برای مردم دنیا ثابت کرد؛ حقّانیّت این موضعِ همیشگی جمهوری اسلامی ایران ثابت شد؛ چرا؟ که چرا دهها سال است که در جمهوری اسلامی میگویند: «مرگ بر رژیم صهیونیستی»؛ این [موضع حق] ثابت شد. به همهی دنیا نشان داده شد که حق با جمهوری اسلامی است، حق با ملّت ایران است؛ [چون این رژیم] ذات شریر و خبیثِ خودش را در این امتحان بزرگ نشان داد. حقّانیّت جمهوری اسلامی ثابت شد.
یک نکتهی بعدی، رفتار آمریکا است. شما ملاحظه کنید آمریکاییها و دستگاههای مرتبط با آنها با مخالفت زبانی با اسرائیل چه معاملهای دارند انجام میدهند! دانشجویان دانشگاههای آمریکا، نه تخریب کردند، نه شعارِ تخریب دادند، نه کسی را کشتند، نه جایی را آتش زدند، نه شیشهای را شکستند، [ولی] اینجور دارد با آنها رفتار میشود. این رفتار آمریکاییها هم حقّانیّت موضع جمهوری اسلامی را در بدبینی به آمریکا نشان داد؛ یعنی در واقع شد پشتوانهی همین «مرگ بر آمریکا» که شما میگویید؛ نشان داد به همه که آمریکا شریک جرم است. یک حرفی هم ممکن است یک وقتی بزنند به عنوان مثلاً دلسوزی و مانند اینها، [امّا] دروغ است، خلاف واقع است. آنچه انسان مشاهده میکند در عمل، نشاندهندهی همراهی و همدستی آمریکا در این جرم بزرگ، در این گناه نابخشودنی با رژیم صهیونیستی است؛ اینها شریک جرمند. چطور میشود انسان نسبت به یک چنین نظامی، نسبت به یک چنین رژیمی خوشبین باشد، یا به حرف او اعتماد بکند؟ چطور ممکن است؟ خب این که یک مطلب.
مطلب بعدی در زمینهی این مسئلهی جاری فلسطین است. به نظر ما تا وقتی که فلسطین به صاحبان خودش برنگردد، مشکل غرب آسیا حل نخواهد شد. اگر بیست سال دیگر، سی سال دیگر هم تلاش کنند که این رژیم را سرپا نگه دارند ــ که انشاءالله نمیتوانند هم این کار را بکنند ــ مشکل حل نخواهد شد. مشکل آن وقتی حل میشود که فلسطین برگردد به صاحبان خودش، یعنی مردم فلسطینی. فلسطین متعلّق به مردم فلسطین است که در بین آنها مسلمان هست، مسیحی هست، یهودی هم هست؛ فلسطین مال آنها است؛ فلسطین را به آنها برگردانند، آنها رژیم خودشان را، نظام خودشان را تشکیل بدهند، بعد آن نظام تصمیم بگیرد که با صهیونیستها چه جوری معامله کند؛ بیرونشان کند یا نگهشان دارد؛ تصمیم را آنها بگیرند؛ این راه حلّی است که چند سال پیش ما این را اعلام کردیم، در سازمان ملل هم ظاهراً ثبت شد؛ الان هم روی همین تکیه میکنیم؛ تا این اتّفاق نیفتد، مسئلهی منطقهی غرب آسیا حل نخواهد شد.
بعضی خیال میکنند بروند کشورهای اطراف را وادار کنند که روابطشان را با رژیم صهیونیستی عادّی کنند، مشکل حل خواهد شد؛ نه، اشتباه میکنند. فرض کنید کشورهای گوناگونِ این دُوروبَر، عمدتاً کشورهای عرب، روابطشان را با رژیم صهیونیستی عادّی هم بکنند، این، مشکل را حل نمیکند، [بلکه] مشکل را متوجّه میکند به خود دولتهای آنها؛ یعنی آن دولتهایی که بر این جنایات چشم پوشیدند و با وجود یک چنین جنایاتی با آن رژیم دست دوستی دادند، ملّتها به جان خود آن دولتها خواهند افتاد. اگر امروز ملّتهای منطقه علیه رژیم صهیونیستیاند، آن روز ملّتهای منطقه علیه دولتهای خودشان خواهند بود. [به این شکل] مشکل حل نمیشود؛ باید فلسطین به فلسطینیها برگردد. امیدواریم انشاءالله خدای متعال این آینده را هرچه زودتر برساند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
|
2,337 | 1403/02/09 | گزیدهای از بیانات در دیدار جمعی از قاریان قرآن عازم حج تمتع | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56293 |
تلاوت قرآن ابزار است، وسیله است؛ برای چه؟ برای جاگیر شدن معارف قرآنی در دل؛ در درجهی اوّل این است که رشد میدهد جامعهی اسلامی را.
در یک مجلسی که شما قرآن میخوانید، چقدر خوب است بعد از آنکه مثلاً ده دقیقه یا یک ربع تلاوت کردید، بتوانید به قدر پنج دقیقه، ده دقیقه، مضامین همان [آیات] را به همان مستمعِ تلاوتتان منعکس کنید و بگویید این آیاتی که خواندم، اینها را داشت میگفت. این خیلی خوب است؛ این سطح مستمع را، سطح مجلس را، خیلی بالا میبرد.
مکّه هم که دارید میروید، خدا انشاءاللّه از شماها قبول کند و حجّ مبروری را به جا بیاورید. یکی از زیباترین معنویّات اسلامی تلاوت قرآن در مسجد مدینه است؛ جمع بین مسجد و قرآن، جمع بین کعبه و قرآن؛ این یکی از زیباترین ترکیبها است. [آنجا] همان جایی است که قرآن نازل شده؛ همان جایی است که این آیات، اوّلبار بر دل مقدّس پیغمبر وارد شده و ایشان به زبان مبارکشان این آیات را در فضای دُور و بَر کعبه خواندهاند؛ سختی کشیدند، کتک خوردند، اذیّت شدند، بعد فحّاشی شنیدند و خواندند این آیات را و توانستند با همین آیات، تاریخ را بکلّی دگرگون کنند. |
2,338 | 1403/02/05 | بیانات در دیدار کارگران | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56147 |
به مناسبت اولین روز از هفته کار و کارگر(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، کارگران عزیز. سلام صمیمی و قلبی خودم را به وسیلهی شما حضّار محترم به جامعهی کارگری کشور ابلاغ میکنم. انشاءالله که موفّق باشید، مؤیّد باشید. بنده از این جهت خیلی خرسندم که این «هفتهی کارگری» وجود دارد که ما بتوانیم در این هفته با جمع کارگران مواجه بشویم، اقلّاً یک تشکّر زبانی بکنیم از جامعهی کارگری؛ این فرصت برای ما مغتنم است. بله، تشکّر زبانی البتّه کافی نیست، لکن لازم است. بنده صمیمانه تشکّر میکنم از زحمات کارگرانمان، از نجابت کارگرانمان، از همّت کارگرانمان و انشاءالله از پیشرفت جامعهی کارگری.
چند نکته را عرض میکنم. این نکاتی که گفته میشود، ممکن است بعضی از این نکات برای شماها روشن باشد، واضح باشد. علّت اینکه من تکیه میکنم روی بیان این نکات، این است که اینها باید عرف بشود، به افکار عمومی تبدیل بشود، نگاه عمومی جامعه بایستی به این مطالب توجّه پیدا کند. اگر چنانچه یک مطلبی در افکار عمومی به صورت عرف درآمد، فهمیده شد، دانسته شد، پذیرفته شد، آنوقت تحقّق آن خواسته آسان خواهد شد، دولتها و مسئولین و همهی دستاندرکاران کمک خواهند کرد که آن خواسته برآورده بشود؛ ما میخواهیم این تحقّق پیدا کند.
نکتهی اوّل در مورد ارزش کارگر است. خب دربارهی ارزش کارگر خیلی صحبت شده، ما هم عرایضی کردهایم،(۲) دیگران هم گفتهاند ، شماها هم میدانید. بالاترین جملهای که در این زمینه میشود گفت این است که نبیّ مکرّم اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، طبق این روایت، به دست پینهبستهی کارگر بوسه زد.(۳) دیگر از این بالاتر چه میشود؟ این ارزش کارگر است. منتها یک نکتهای در اینجا هست؛ در دنیا، کشورهای مختلف، ملّتها و فرهنگهای مختلف، همه روز کارگر دارند، روز کارگر مال همهی دنیا است، لکن نکته اینجا است که نگاه دنیای مادّی به کارگر با نگاه اسلام به کارگر متفاوت است. بله، دنیای مادّی هم برای کارگر اهمّیّت قائل است، لکن چرا؟ چون کارگر یک ابزار است، ابزار تولید ثروت است برای کارفرما؛ نگاه دنیای مادّی به کارگر نگاه ابزاری است، مثل پیچومهره، مثل خود ماشین. اسلام اینجور نیست؛ نگاه اسلام به کارگر و ارزشی که برای کارگر قائل است، ناشی است از ارزشی که برای کار قائل است؛ عمل؛ اسلام برای عمل ارزش ذاتی قائل است.
مراد از این تعبیراتِ «عمل صالح» که در قرآن هست و انواع تعبیرات و تمجیدهایی که از «عمل» در روایاتِ متعدّد هست، فقط نماز و روزه نیست؛ «عمل» یعنی همه جور عملی؛ هم عملی که انسان میکند به عنوان عبادت، هم عملی که انسان میکند برای آوردن نان حلال در سفره؛ این هم عمل است، این هم عمل صالح است؛ «اِلَّا الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات»(۴) شامل این عمل هم میشود؛ عنوان «عمل» یک عنوان عامّی است. لذا میبینید در قضیّهی سعدبنمعاذ که شهید شده بود، رسول اکرم رفتند داخل قبر، او را گرفتند داخل قبر خواباندند، بعد این لحد را که درست میکردند، مرتّب گفتند گچ بدهید، آب بدهید، گِل بدهید که [لحد را] محکم کنند؛ خب محکم کردن لحد [برای] چیست؟ خب معلوم است چهار روز دیگر خراب میشود. پیغمبر جواب این سؤالِ مقدّر را داد؛ کسی سؤال نکرده بود، امّا یک سؤالی بود که مطرح میشد. پیغمبر جواب داد فرمود بله، ما میدانیم این چند صباح دیگر متلاشی خواهد شد ــ هم آن بدن، هم آن لحد ــ لکن خدا دوست دارد که وقتی انسان یک عملی را انجام میدهد، آن عمل را محکمکاری کند، درست انجام بدهد؛ تعبیر روایت این است: اِنَّ اللهَ تَعالیٰ یُحِبُّ اِذا عَمِلَ اَحَدُکُم عَمَلاً اَن یُتقِنَه.(۵) پس پیدا است که عملی که در لسان روایات هست، شامل اینجور عملی هم هست. این [عمل،] احترامِ ذاتی دارد.
لذا در یک روایتی ــ که این دربارهی جامعه است، دربارهی اجتماعات بشری است ــ [آمده]: مَن یَعمَل یَزدادُ قُوَّةً؛ جامعهای که در آن، کار وجود داشته باشد و عمل انجام بگیرد، قدرت و قوّتِ آن افزایش پیدا خواهد کرد؛ وَ مَن یُقَصِّر فِی العَمَلِ یَزدادُ فَترَةً؛(۶) آن جامعهای و آن فردی که در عمل کوتاهی بکند، سستی او روزبهروز بیشتر خواهد شد. عمل، قوّت ایجاد میکند؛ هم در فرد، هم در جامعه؛ عمل این[جوری] است. پس عمل در اسلام ارزش ذاتی دارد. چه کسی این عمل را انجام میدهد؟ شما؛ کارگر. پس کارگر ارزش ذاتی دارد. ببینید، نگاه این نگاه است. نگاه این نیست که اگر این نباشد، جیب من خالی میماند؛ [این نیست که] به عنوان یک ابزار به کارگر نگاه کند؛ اسلام اینجوری نگاه نمیکند؛ میگوید این دارد عمل میکند و عمل ارزش ذاتی دارد، پس این کارگر هم ارزش ذاتی دارد. بنده این را میخواهم بگویم تا هم شما که کارگر هستید خودتان به ارزش و اهمّیّت جایگاه کارگری توجّه بکنید و تکیه بکنید، هم جامعهی کشور و مردم کشور توجّه کنند که کارگر چقدر اهمّیّت دارد. این یک نکته.
نکتهی دوّم در مورد مسئلهی امروز کشور است که مسئلهی اقتصاد است. یکی از مسائل مهمّ امروز کشور مسئلهی «اقتصاد» است؛ لذاست که ما این چندساله، در شعار سال، روی نقطههای حسّاس اقتصادی تکیه کردهایم. امسال(۷) هم گفتیم «جهش تولید»، نه «افزایش تولید»؛ «جهش»! جهش چه جوری حاصل میشود؟ با مشارکت مردم. بنده عقیدهی راسخ دارم، نظر همهی کارشناسهای اقتصادی صاحبنظر ما هم همین است که اگر مردم وارد میدان اقتصاد بشوند، بخصوص اگر وارد میدان تولید بشوند، تولید جهش پیدا میکند؛ تولید که جهش پیدا کرد، کشور ثروتمند میشود، آحاد مردم ثروتمند میشوند، جیب کارگر پُر میشود، دست کارگر پُر میشود، اشتغال افزایش پیدا میکند، بیکاری کم میشود و مشکلات فراوان کارگری و اقتصادی در کشور از بین میرود. این مسئلهی اقتصاد است.
خب حالا در این شعار ــ «جهش تولید» ــ رکن جهش تولید کیست؟ کارگر؛ یعنی غیر از آن ارزش ذاتیای که قبلاً در نکتهی اوّل عرض کردم، نکتهی دوّم این است که در شعار امسال و در سیاست کلّیای که امسال باید دنبال بشود و مسئولین کشور بحمدالله دارند دنبال میکنند و جلسه میگذارند، بحث میکنند، راهحل انشاءالله پیدا میکنند، نقش کارگر یک نقش برجسته است؛ یعنی نقش یک کارگر ماهر و باروحیه و پُرانگیزه، در جهش تولید، یک نقش انکارناکردنی و غیر قابل انکار است، نقش مهمّی دارد. اگر بخواهیم درست عرض بکنیم، میگوییم [نقش] کارگر و کارآفرین. کارآفرین هم مهم است؛ او هم باید باشد تا کارگر بتواند کار کند. کارگر و کارآفرین دو همکارند در خطّ مقدّم نبرد اقتصادی. امروز ما دچار یک نبرد اقتصادی هستیم دیگر؛ جنگِ اقتصادی است؛ این جنگ هم مثل جنگ هشتسالهی اوّل انقلاب جنگ تحمیلی است؛ آن جنگِ نظامیِ تحمیلی بود، این جنگِ اقتصادیِ تحمیلی است. آمریکا یک جور، کشورهای همراه آمریکا یک جور، با ایران اسلامی، با جمهوری اسلامی، در واقع دارند میجنگند؛ جنگِ اقتصادی است. در این جنگ اقتصادیای که ما داریم، خطّ مقدّم و جبههی جلوییِ خط، متعلّق به کارگر و کارآفرین است؛ [نقش] اینها این است.(۸) ولی نظر من این قسمت قضیّه نبود؛ نظرم این است که شما که دارید با آمریکا مبارزه میکنید، قدر کار خودتان را بدانید؛ یعنی کارگر و کارآفرین در خطّ مقدّم این مبارزه هستند. هرچه شما خوب کار کنید، هرچه به خوب کار کردنِ شما کمک بشود ــ که حالا بعداً عرض خواهم کرد ــ در این نبرد اقتصادی مؤثّر است. این هم نکتهی دوّم.
نکتهی سوّم این است که یک وظایفی در اینجا وجود دارد؛ هم یک وظایفی است که بر عهدهی دولت و مسئولین است در قبال کارگر ــ کارهایی را برای کارگر باید انجام بدهند ــ هم یک وظایفی است بر عهدهی خود کارگر؛ یعنی دو طرف وظایفی دارند که بایستی انجام بدهند. من حالا یک اشارهای به این وظایف میکنم. اوّلاً این را همه توجّه داشته باشند که بهبود حال جامعهی کارگری تأثیر بزرگی در بهبود حال کلّ جامعه دارد. آنطور که حالا به من گزارش کردهاند، ما در حدود چهارده میلیون کارگر داریم که اگر با خانوادههایشان حساب کنیم، بیش از چهلوچند میلیون انسان میشوند؛ خب چهلوچند میلیون یعنی نصف جمعیّت کشور. اگر تلاشی انجام بگیرد، کاری انجام بگیرد که حال جامعهی کارگری خوب بشود، معنایش این است که حال نصف جامعهی کشور خوب شده؛ این چیز خیلی مهمّی است. حالا این وظایفی که اینجا وجود دارد که من بعضی از آنها را یادداشت کردهام، عرض بکنم.
مسئلهی اوّل که یکی از مهمترین نیازهای جامعهی کارگری است و وزیر محترم(۹) هم اینجا هستند، مسئولین کشور هم میشنوند، مسئلهی امنیّت شغلی است. «امنیّت شغلی» یعنی اینکه کارگر به آیندهی کاریِ خودش اطمینان داشته باشد. ما در یک دورهای مبتلا شدیم به تعطیلی کارخانهجات بزرگ و احیاناً سابقهدار. خب یک کارخانهی بزرگ که تعطیل میشود، گاهی اوقات چند هزار کارگر بیکار میشوند؛ این چیز خیلی مهمّی است. خب حالا بحمدالله در این یکی دو ساله، به همّت مسئولین، خیلی از کارگاههای تعطیلشده راه افتاد. آنطور که به من گزارش کردهاند، نزدیک به ده هزار کارخانه که تعطیل یا نیمهتعطیل بود، احیا شد، زنده شد؛ این کار باید ادامه پیدا کند. انواع و اقسام روشها برای امنیّت شغلی برای کارگران بایستی فراهم بشود. بنابراین، مسئلهی امنیّت شغلی یکی از وظایفی است که بر عهدهی مسئولین است که کارگری که حالا با قناعت و با نجابت مشغول کارش است، لااقل بداند که آیندهی شغلیاش تضمینشده است و مشکلی برایش پیش نمیآید.
یک نکتهی دیگر مسئلهی بیمهها است که وزیر محترم اشاره کردند؛ مسئلهی بیمهها خیلی مهم است. سیاستهای کلّی تأمین اجتماعی که شامل کارگر و غیر کارگر میشود، مدّتها پیش ابلاغ شده،(۱۰) رئیسجمهور محترم(۱۱) هم دستور داده که آئیننامههایش تهیّه بشود؛ منتها آنطور که به بنده گزارش کردهاند، تا حالا کارهایی که باید انجام بگیرد، درست و کامل انجام نشده.
یک مسئلهی مهم، ایمنی نیروی کار است؛ نیروی کار بایستی در محیط کار دچار آسیب نشود. ایمنی نیروی کار خیلی مهم است. یکی از نیازهای مهمّ کارگر که وظیفهای را در مقابل مسئولین دولتی و صاحبان کارگاهها و بیشتر، دولت و امثال اینها قرار میدهد، نیاز به مهارت است. کارگر آماده است کار کند، [منتها] یک جاهایی احتیاج دارد به مهارت بیشتر. این مهارتافزایی و دانشافزایی در مورد کار، خیلی به پیشرفت کار کمک میکند؛ هم به نفع کارگر است، هم به نفع کشور است. این مهارتافزایی هم که توانمندسازی نیروی کار است ــ نیروی انسانی از لحاظ مهارت کاری توانمند بشود ــ یکی از [وظایف] اینها است.
از همین باب، مسئلهی جستجوی استعدادهای درخشان است. در بین جامعهی کارگری، گاهی استعدادهای برجستهای وجود دارد که ابتکارهایی به ذهنشان میرسد؛ اگر چنانچه دستگاههای ذیربط اینها را شناسایی کنند، استعدادها را پیدا کنند، به اینها میدان بدهند، مجال بدهند که بتوانند نوآوری و خلّاقیّت بکنند، به نظر من وضع جامعهی کارگری و وضع کار در کشور بسیار پیشرفت خواهد کرد.
البتّه بعضی از این وظایفی که عرض کردیم، بر عهدهی دستگاههای دولتی است، مثل وزارت کار یا حتّی دستگاههای آموزشی و مراکز آموزشی. بنده مکرّر به وزارت آموزشوپرورش در مورد آموزش فنّیوحرفهای توصیه کردهام؛(۱۲) این به نیروی کار و مهارتافزایی آنها خیلی کمک میکند. حالا نظر بعضیها این است که شاید لازم باشد و ممکن باشد که در دانشگاهها، در مدارس، در آموزشوپرورش، در کنار درسهای نظری، آموزشهای عملی هم داده بشود و حتّی شناسه بدهند، مدرک تحصیلی بدهند تا شایستگی و صلاحیّت کار در یک کارگر، در یک جوان که اینجا مثلاً تحصیل فنّی کرده، معلوم بشود و بتواند کار کند. این هم یک مسئلهی دیگر است که عرض کردیم بعضی از اینها بر عهدهی دولت است، بعضی هم بر عهدهی خود مدیران بنگاههای تولیدی است. اگر چنانچه این وظایف انجام بگیرد، به نظر ما جامعهی کارگری ارتقاء پیدا میکند؛ اینها وظایفی است در قبال جامعهی کارگری.
خود جامعهی کارگری هم وظایفی دارند. در اسلام اینجوری است دیگر؛ هر کسی که حقّی بر شما دارد، شما هم حقّی بر او دارید؛ حقوق، متقابلند. حقّ بر شما مستلزم این است که شما هم حقّی داشته باشید؛ اگر شما بر کسی حق دارید، او هم بر شما حقّی دارد. این حقوق، متقابل است. یک وظیفهی کارگر این است که کار را ارزش بداند. توصیهی جدّی من به جامعهی کارگری این است: شما که کارگر هستید، مشغول کار هستید، بدانید که دارید ارزشآفرینی میکنید. مسئله فقط این نیست که «کار میکنیم، نان حلال سر سفره میبریم»؛ البتّه این هست، امّا فقط این نیست. شما کار که میکنید، دارید کشور را آباد میکنید. کار شما موجب آبادی کشور است. کشور که آباد شد، آبرو و سرافرازی به وجود میآید، کشور قدرتمند میشود. خواندم روایت را که اگر کار انجام گرفت، کار برای کشور قوّت میافزاید. بنابراین، کار شما دو جنبه دارد: یک جنبهی شخصی، یک جنبهی عمومی؛ خب این خیلی ارزش دارد. خود شما به ارزش کار توجّه کنید.
دوّم اینکه کار را امانت بدانید؛ این وظیفهای که به شما سپرده شده، امانتی است دست شما. سوّم اینکه کار را محکم انجام بدهید، متقن انجام بدهید، کار سرهمبندی نشود، که البتّه بنده روی این مسئله بارها در گذشته تکیه کردهام، مثالهای متعدّدی زدهام، [لذا] نمیخواهم تکرار کنم.(۱۳) انضباط در محیط کار، احساس مسئولیّت نسبت به کار، اینها همه وظایف کارگری است.
اینکه میگوییم «کار را ارزش بدانیم»، مخصوص خود جامعهی کارگری نیست؛ همهی مردم باید کار را ارزش بدانند. [این کار] دو فایده دارد: یک فایده این است که [جامعه] به کارگر به چشم یک موجود ارزشمند نگاه میکند. وقتی که جامعه کار را ارزش دانست، کارگر را ــ هر کارگری؛ کارگری که روی ماشین کار میکند، کارگری که روی زمین کار میکند، کارگری که در ساختمان کار میکند؛ آن که اصطلاح «کارگر» بر او صادق است ــ یک موجود ارزشمند به حساب میآورد. دوّم اینکه خود آن آدم هم میل به کار پیدا میکند. ما یک تعداد جوان داریم در کشور، متأسّفانه جوانند امّا هیچ میلی به کار ندارند، دنبال کار هم نمیروند؛ نه آموزشِ کار میبینند، نه جستجوی کار میکنند. بعضیها را هم داریم که دنبال کار هستند، منتها کار را فقط پشتمیزنشینی میدانند، دنبال آن هستند؛ در حالی که پشتمیزنشینی اوّلاً همیشه کار نیست، بعضی اوقات بیکاری است، وانگهی حالا آنجایی هم که کار محسوب بشود، منحصر به پشتمیزنشینی نیست. بنابراین، جوانها باید در فرآیند تولید در کشور نقش بیافرینند، نقشآفرینی کنند؛ این، آن وقتی انجام میگیرد که احساس بشود که کار ارزشمند است.
یک نکتهی دیگر در مورد مسئلهی مشارکت مردم در تولید است که خب ما گفتیم «جهش تولید با مشارکت مردم». «مشارکت مردم» چه جوری [حاصل] میشود؟ این سؤال است دیگر. حالا یک نفری فرض کنید که مایل است در جهش تولید شرکت کند؛ چه جوری شرکت کند؟ چه کسی باید به او یاد بدهد؟ حرف من این است. یکی از وظایف مهمّ مسئولین این است که بنشینند زمینههای حضور مردم و مشارکت مردم در تولید را، در کار تولیدی را تبیین کنند و زمینهها را آماده کنند. حالا مثلاً یکیاش تعاون است ــ ایجاد شرکتهای تعاونی تولید ــ یکیاش کمک به کارهای خانگی است؛ یکی کمک به کارهای دستی است؛ یکی کمک به ایجاد شرکتهای دانشبنیان است. البتّه دولت میتواند از صاحبنظران اقتصادی که در دولت بحمدالله هستند و در خارج دولت هم هستند، استفاده کند؛ اینها میتوانند راههای فراوان دیگری را ارائه بدهند که [موجب] مشارکت مردم باشد؛ مشارکت در زمینهی مسائل صنعتی، مسائل خانگی، صنایع دستی، مسئلهی کشاورزی، مسئلهی دامداری؛ در همهی اینها مردم میتوانند مشارکت کنند؛ راهش باید به مردم نشان داده بشود، زمینهی مشارکت مردم فراهم بشود، بحث مشارکت مردم آسانسازی بشود.
البتّه یک نکتهی دیگر هم هست که مربوط به دولت است، [و آن اینکه] اعتبارات بانکی هم به سمت تولید هدایت بشود، که امروز البتّه اینجور نیست. اعتبارات بانکی و تسهیلات بانکی باید بیشتر به سمت تولید هدایت بشود؛ مسئولین بانکی باید به این توجّه کنند.
نکتهی آخر مربوط به تحریمها است. خب ما وقتی راجع به مسائل اقتصادی صحبت میکنیم، نمیتوانیم راجع به تحریمها بیتفاوت باشیم. ما سالها است با تحریمهای شدید مواجهیم؛ تحریمهایی که خود تحریمکنندهها، یعنی عمدتاً آمریکاییها و به تبع آنها بعضی از اروپاییها، گفتند این تحریمهایی که نسبت به ایران انجام گرفته در تاریخ بیسابقه است! خودشان گفتند. خب، اوّلاً هدف از این تحریمها چیست؟ آنها یک اهدافی را ذکر میکنند، [ولی] دروغ میگویند؛ هدف، اینها نیست. بحث انرژی هستهای را مطرح میکنند، بحث سلاح هستهای را مطرح میکنند، بحث حقوق بشر را مطرح میکنند؛ مسئله اینها نیست. [میگویند] ما ایران را تحریم میکنیم به خاطر اینکه از تروریسم حمایت میکند! «تروریسم» کیست؟ مردم غزّه! مردم غزّه از نظر آن حضرات تروریستند! یک دولتِ خبیثِ جعلیِ غاصبِ بیرحمی، در ظرف شش ماه، نزدیک چهل هزار آدم را که چند هزار نفرشان کودکند، به قتل میرساند، قتلعام میکند، [امّا] او تروریست نیست، و آن مردمی که زیرِ بمبارانِ او هستند تروریستند! پس این بهانهها، بهانههای دروغین است؛ هدف از تحریم، این مسائل نیست.
هدف از تحریم در تنگنا گذاشتن ایران اسلامی است. میخواهند جمهوری اسلامی ایران را با تحریم در تنگنا بگذارند؛ که چه بشود؟ که از خطوط استعماری و استکباری آنها تبعیّت کند، تسلیم خواستههای زورمدارانه و توقّعات قدرتطلبانهی آنها بشود، سیاستهایش را تابع سیاستهای آنها بکند؛ هدف این است. حالا بعضی خیرخواهانه ــ نظرشان خیرخواهی است انشاءالله ــ مدام توصیه میکنند که «خب آقا با آمریکا مثلاً فلان[توافق را] کنید، یک چیزی میگویند گوش کنید»! خب توقّعات آنها که تمامی ندارد؛ توقّعات آمریکا که تمامی ندارد. چند سال قبل از این، همین جا داخل حسینیّه راجع به مسائل هستهای صحبت بود، بنده در صحبت عمومی(۱۴) گفتم آمریکاییها مشخّص کنند چه اندازه عقبنشینی هستهای اگر انجام بگیرد، آنها قانع میشوند؛ حاضر نیستند مشخّص کنند؛ معلوم است. قدمبهقدم میآیند تا میرسند به آنجایی که در یک کشور آفریقایی شمال آفریقا اتّفاق افتاد؛(۱۵) یعنی تمام وسایل هستهای را جمع کنیم. یک کشور احتیاج دارد به انرژی هستهای [برای] مداوای هستهای و درمان هستهای ــ از این پیشرفتهای هستهای، صدها کارِ لازم در کشور انجام میگیرد ــ همهی اینها باید تعطیل بشود؛ آنها این را توقّع دارند. در زمینههای سیاسی، در زمینههای اقتصادی، در تدابیر کلّی کشور، آنها تبعیّت محض میخواهند. میگویند اصلاً در مقابل ما تسلیم بشوید؛ همان وضعی که بعضی از دولتها دارند که میبینید، میدانید؛ ثروتشان در اختیار آنها، آبرویشان در دست آنها، سیاستشان دنبالهرَوی از آنها؛ آنها این را میخواهند. خب معلوم است که نظام اسلامی، غیرت اسلامی، ملّت بزرگ و باسابقهی اسلامی محال است که تسلیم یک چنین زورگوییای بشود. بحث تحریمها این است.
البتّه بله، تحریمها به اقتصاد کشور صدمه میزند؛ در این شکّی نیست، در این تردیدی نیست؛ یعنی بخشی از مشکلات اقتصادی ناشی از تحریمها است؛ در این تردید نیست؛ لکن یک نکتهای در کنار این وجود دارد و آن اینکه همین تحریمها موجب شکوفایی استعدادها در درون کشور میشود، همین تحریمها موجب بُروز ظرفیّتهای کشور میشود. ما امروز بسیاری از چیزهایی را که مجبور بودیم با هزینهی گزاف از دولتهای خارجی ــ بعضیشان دشمن ــ تهیّه کنیم و وارد کنیم، در داخل کشور میسازیم؛ چرا؟ برای خاطر اینکه مجبور شدیم؛ آنها به ما نفروختند، آنها راه را بستند، ما به خودمان مراجعه کردیم، در درون خودمان رشد کردیم. جوان ما و دانشمند ما توانست آن وسیلهای را که آنها با منّت و با قیمت گران به ما میفروختند، با قیمت ارزان در داخل تولید کند. یک ملّت زنده اینجور است؛ یک ملّت زنده از دشمنیِ دشمن هم برای خودش فرصت درست میکند.
این توصیهی همیشگی ما است به جوانان عزیزمان، به مسئولان محترممان، به مردان و زنان غیور و متدیّنمان: از دشمنیِ دشمن برای خودتان فرصت درست کنید. حالا یک نمونهاش همین مسئلهی تسلیحات و پیشرفتهای تسلیحاتی است؛ دشمنان را متعجّب کرد که ایران در بحبوحهی تحریم بتواند سلاح پیشرفته، آن هم با این تعداد، به وجود بیاورد! بله، میتواند؛ بیشتر از این هم میتواند، بهتر از این هم میتواند، انشاءالله پیشرفتهتر از این هم میتواند. فقط هم سلاح نیست؛ حالا سلاح، خودش را یک جا نشان داد.(۱۶) در خیلی زمینهها همینجور است؛ ما امروز در زمینهی پزشکی، در زمینهی سلامت، با همهی گرفتاریهایی که وجود دارد، با همهی تحریمها، جزو پیشتازان هستیم. مسئلهی پزشکی ما در منطقهی خودمان که شاید نظیری نداشته باشد، در دنیا هم پزشکیمان جزو موارد برجسته است. در زمینههای صنعتی همینجور، در بخشهای گوناگون مهندسی همینجور. در یک جاهایی هم البتّه عقبیم؛ [اگر] همّت کنیم، در همهی جاها پیشرفت خواهیم کرد.
حالا دشمن با بهانهی تروریسم و امثال اینها ما را تحریم میکند؛ این تحریمها هم اثرش بتدریج دارد کمرنگ میشود؛ چند سال تحریم کردند، دیدند فایدهای ندارد. منابع معتبر جهانی میگویند رشد تولید ناخالص ملّی ایران در این سال، از سال قبل بیشتر است؛ خب چرا بیشتر است؟ چون بیشتر کار میکنند، چون بهتر کار میکنند، چون تحریمها آنها را از پا درنمیآورد، چون دل به کمک بیرون از کشور و بیرون از مرزها نمیبندند. این را باید تقویت کرد؛ این روحیه را بایستی در کشور افزایش داد.
به این حرفهایی که آنها بگویند «آقا شما طرفدار تروریسم هستید» [اهمّیّت ندهید]. به جبههی مقاومت میگویند تروریسم! میگویند شما چرا از فلسطین حمایت میکنید. حالا امروز همهی دنیا دارند از فلسطین حمایت میکنند؛ در خیابانهای کشورهای اروپایی، در خیابانهای واشینگتن و نیویورک، مردم راه میافتند از فلسطین حمایت میکنند و به نفع فلسطین شعار میدهند؛ مخصوص ما که نیست. [میگویند] از حزبالله [لبنان] چرا حمایت میکنید. یک موردی را نشان دادند که پرچم حزبالله را در یکی از خیابانهای یکی از شهرهای آمریکا بلند کردهاند؛ مردم دارند در دنیا از اینها حمایت میکنند؛ اینها مقاومتند، اینها غیرتند، اینها ضدّ ظلمند. فلسطینی دارد از خانهی خودش دفاع میکند؛ خانهای که غصب شده، خانهای که بزور از او گرفته شده. شهرکنشین به پشتیبانی پلیس خبیث رژیم صهیونیستی میآید باغ طرف را، مزرعهی طرف را، خانهی مسکونی طرف را با بولدوزر صاف میکند، برای اینکه آنجا شهرک بسازد، [در حالی که] فلسطینی دارد از خانهی خودش دفاع میکند؛ او تروریست است؟ جبههی مقاومت تروریست است؟ تروریست آن کسی است که اینها را بمباران میکند، در این فاجعهای که اینها آفریدهاند؛ البتّه به جایی هم نرسیدهاند و به جایی هم نخواهند رسید.
علیایّحال، برای ملّت ما معلوم باشد ــ و معلوم است برای ملّت ــ که دشمنی با ملّت ایران، به خاطر این مسائلی که اینها میگویند و دروغهایی که سرِ هم میکنند نیست؛ دشمنی به خاطر این است که ایران کشور مستقلّی است، زیر بار آنها نمیرود، زورگوییشان را قبول نمیکند، حاضر نیست دنبالهروِ سیاستهای این و آن باشد، آن هم سیاستهای شکستخورده. امروز خود این قدرتهای بهاصطلاح برجستهی عالم، اعتراف میکنند که در حال شکستند. من یک خبری دیدم از یکی از مجلّات آمریکایی ــ مال همین دو سه روزه است ــ که میگوید اعتباری که آمریکا در ظرف دویست سال به دست آورده بود، در ظرف بیست سال دارد از دست میدهد و از دست داده. این را خود آنها میگویند؛ مجلّهی معتبر آمریکایی مینویسد این را؛ ما که نمیگوییم. حالا همین سیاستِ عقبماندهی شکستخوردهی ناکامِ خلافِ فطرتِ بشری و خلافِ همهی ارزشهای الهی و انسانی، توقّع دارد که یک ملّت مستقلّی مثل ایران ــ ملّتی باسابقه، ریشهدار و متمدّن ــ بیاید از سیاستهای او پیروی کند! خب معلوم است که نمیشود.
ملّت ایران ایستاده و محکم است. و این استحکام را در عمل باید نشان بدهیم، در کار باید نشان بدهیم، در تحصیل علم باید نشان بدهیم، در تحقیقات باید نشان بدهیم، در اتّحاد ملّیمان باید نشان بدهیم. اگر این شد، آنوقت سختیها و گرفتاریها هم در دل خود، گشایش به ما ارائه خواهند داد. سختی تحمیلی ــ آن سختیای که دشمن تحمیل میکند ــ در دل خود، فرصت و گشایش دارد؛ مشروط بر اینکه ما تنبلی نکنیم، مشروط بر اینکه ما کاهلی نکنیم. بحمدالله ملّت زنده است و ظرفیّتِ زندهتر بودن در کشور ما وجود دارد؛ اگر انشاءالله در همین جهت [پیش] برویم، به توفیق الهی، افقِ روشنِ آینده قابل دسترسی است و ملّت ایران انشاءالله [به آن] خواهد رسید.
امیدواریم خداوند شما ملّت ایران را و همهی جامعهی مؤمن کارگری را حفظ کند و شما را بر دشمنانتان پیروز کند و روح شهدا را از ما راضی کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
|
2,339 | 1403/02/02 | گزیدهای از بیانات در دیدار فرماندهان نیروهای مسلح | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=57901 |
«روحیه»، در اصطلاح اسلامی ما، عبارت است از اعتماد به خدای متعال؛ وقتی میگوییم «روحیه»، یعنی این؛ اعتماد به خدای متعال، توکّل به خدای متعال، حُسن ظن به خدای متعال. در قرآن، از سوء ظن به خدا مذمّت شده: اَلظّانّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَیهِم دائِرَةُ السَّوءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیهِم؛(۱) سوء ظن به خدا نباید داشت. خدای متعال وعده کرده که از مؤمنین دفاع میکند: اِنَّ اللّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنوا؛(۲) از این صریحتر، دیگر خدای متعال چه بگوید؟ اِنَّ اللّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنوا. اگر ما یک جایی دیدیم از ما دفاع نشد، باید در آن «عَنِ الَّذینَ آمَنوا» شک کنیم؛ مشکل ما در ایمان ما، در دل ما، در باطن ما، در عمل ما است؛ اینها را باید درست کنیم. لذا بحث روحیه و بحث توجّه به خدا و توکّل به خدا هم یک بحث خیلی مهمّی است.
امروز به برکت فعّالیّت نیروهای مسلّح ما ــ سپاه یک جور، ارتش یک جور، نیروی انتظامی یک جور ــ بحمداللّه چهرهی کشور در دنیا یک چهرهی ستودنی شده. [البتّه] کسانی در همهی کشورها هستند که از حوادث جاری کشور خودشان هم بیخبرند ــ به آنها کاری نداریم ــ امّا در هر کشوری آن کسانی که با مسائل جاری دنیا و کشورهای مختلف و بخصوص [کشورهای این] منطقه آشنا هستند، به ایران اسلامی که نگاه میکنند احساس عظمت میکنند، احساس شکوه میکنند؛ اینها خیلی مهم است. اینکه طرف مقابل بحث پیش بیاورد که چندتا موشک زدند، چندتای آن خورد، چندتای آن نخورد، اینها مسائل دستِدوّم است. مسئلهی اوّل، ظهور قدرت ارادهی ملّت ایران و نیروهای نظامی ایران در یک عرصهی مهمّ بینالمللی است؛ این مهم است؛ این، اتّفاق افتاده و آنهایی که در [این] قضیّه ضربه خوردند، آنهایی که خیلی از این وضع جهانی کوکند(۳) و ناراحتند، آنها از این جنبه ناراحتند. بحمداللّه نیروهای مسلّح، خودشان را خوب نشان دادند و ظاهر کردند. |
2,340 | 1403/01/22 | بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56033 |
به مناسبت عید سعید فطر(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین الهداة المهدیّین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
تبریک عرض میکنم به همهی حضّار محترم ــ مسئولین محترم دستگاههای مختلف کشور ــ و به همهی ملّت ایران، این عید سعید را؛ همچنین تبریک عرض میکنم به میهمانانمان که در اینجا هستند ــ سفرای کشورهای اسلامی ــ و به همهی ملّتهای مسلمان. امیدواریم انشاءالله این عید، به معنای واقعی کلمه، برای همهی امّت اسلامی عید باشد، مایهی شادی باشد، مایهی برکت باشد.
من اوّلاً لازم میدانم بار دیگر اشاره کنم به فضای معنوی ممتاز ماه رمضان در کشورمان. تأکید برای این است که ما قدر بدانیم و این فضای معنوی را حفظ کنیم. این جلسات دعا و تضرّع و نمازهای جماعت و مساجد آباد و کمکهای مؤمنانهای که مردم میکنند و افطارهای در مساجد و در خیابانها؛ یعنی هم از جنبهی معنوی حقیقتاً مردم در این ماه رمضان برجستگی نشان دادند، با تلاوت قرآن و [غیره]، هم از جهت اجتماعی، با کمکها و کارسازیهای برای مردم و کمک به محرومان و [مانند اینها]، هم از جهت سیاسی؛ این راهپیماییای که در روز قدس انجام گرفت، یک حرکت سیاسی بینالمللی شگفتآفرین بود. کجا چنین چیزی را میشود پیدا کرد؟ امسال در روز قدس، آنطوری که افراد آشنا و کاربلد اطّلاع دادند، به معنای واقعی کلمه یک خروش عمومی در کشور بود؛ جمعیّتهای متراکم، بیش از سالهای گذشته. اینها واقعاً جای تشکّر دارد. بندهی حقیر واقعاً از ملّت عزیزمان به خاطر پیشگامی و پیشروی در همهی این عرصههای مختلف، صمیمانه تشکّر میکنم.
امّا تشکّر زبانی کافی نیست. شما برادران و خواهران عزیزی که اینجا هستید، اغلب جزو مسئولان دستگاههای مختلفید ــ چه دستگاههای دولتی، چه مربوط به قوّهی قضائیّه، چه مربوط به قوّهی مقنّنه، چه مربوط به روحانیّت و تبلیغات دینی، چه مربوط به مسائل نظامی ــ اغلب حضّار محترم، مسئولین کشور هستید؛ از این ملّت باید تشکّرِ عملی کرد. همین مطالبی که آقای رئیسجمهور فرمودند، بنده صد درصد تأیید میکنم؛ یعنی همین کارها باید انجام بگیرد؛ باید برنامهریزی بشود، باید پیشرفت بکند. خب بحمدالله مسئولین احساس مسئولیّت میکنند ــ این را انسان میفهمد، انسان میبیند ــ و تلاش میکنند؛ این تلاش را ادامه بدهند و از همه جهت منضبط کنند.
حوادث غزّه چیزی نیست که انسان بتواند بدون تعرّض به آن و توجّه به آن از مسائل این ایّام و این عید و این ماه رمضان عبور کند. حقیقتاً مسئلهی غزّه، امروز یک مسئلهی مهمّی است؛ رأس مسائل دنیای اسلام است. همه باید واقعاً در این زمینه احساس مسئولیّت کنیم. دل ملّتها همراه است، حتّی غیر مسلمانها. شما میبینید دیگر این راهپیماییها و تظاهراتی را که در دنیا به نفع فلسطینیها و مردم غزّه و مظلومان این منطقه اتّفاق میافتد، این راهپیماییها هم، بیسابقه است؛ در هیچ کدام از قضایای [مختلف] اینچنین چیزی ما سراغ نداریم. اینکه در آفریقا، در آسیا، در اروپا، در خود کشور آمریکا مردم بیایند در خیابانها به نفع مردم فلسطین شعار بدهند، در طول این دهها سالی که غصب فلسطین اتّفاق افتاده بیسابقه است. پس پیدا است یک کار جدیدی دارد انجام میگیرد؛ یک تحوّل جدیدی در عالم اسلام دارد به وقوع میپیوندد؛ یک حادثهای دارد اتّفاق میافتد؛ باید به این توجّه کنیم.
اینکه مسئلهی فلسطین بشود مسئلهی اوّل، در کجا؟ در لندن، در پاریس، در کشورهای اروپایی، در واشینگتن، چیز کوچکی نیست. تسلّطی که صهیونیستها در طول این سالها بر دستگاههای رسانهای دنیا داشتند، چیزی نیست که اجازه بدهد به نفع فلسطین و علیه آنها صدایی پخش بشود؛ امروز این صدا در همهی دنیا دارد پخش میشود. پول هم خرج میکنند، فریاد هم میزنند، دفاع هم میکنند، [امّا] مردم دنیا علیه اینها هستند، مخالف صهیونیستهایند. اینها مسائل مهمّی است؛ باید با چشم عبرت به اینها نگاه کرد. یک حادثهای دارد اتّفاق میافتد.
همه باید به وظایفشان عمل کنند؛ [امّا] دولتها انصافاً به وظایفشان عمل نمیکنند. حالا دولتهای اروپایی را که من در نماز اشاره کردم؛(۲) بعضی از آنها گاهی حرف میزنند ــ آن هم نه یک حرف محکم و قوی ــ یک چیزی به عنوان اینکه چرا این کار را میکنید، لکن در عمل مطلقاً اثری از دولتها دیده نمیشود بلکه بعکس، کمک میکنند. آمریکا کمک میکند ــ کمک تسلیحاتی، کمک مالی، کمک سیاسی ــ انگلیس کمک میکند، بعضی کشورهای دیگر اروپایی کمک میکنند؛ لکن تأسّفبارتر این است که بعضی کشورهای اسلامی هم به رژیم صهیونیستی کمک میکنند! کِی؟ آن وقتی که مشغول کشتن بچّهها و زنها و کودکان است؛ این به نظر من اصلاً قابل فهم نیست، امّا متأسّفانه دارد اتّفاق میافتد.
کمک به رژیم صهیونیستی از طرف کشورهای اسلامی، خیانت است؛ خیانت به امّت اسلامی است. خیانت به خودشان هم هست؛ برای خاطر اینکه دارند با این کار دستگاههای رو به ضعف صهیونیستی را تقویت میکنند و این تقویت به ضرر خودشان هم تمام خواهد شد. صهیونیستها وقتی وارد کشوری بشوند اینجور نیست که به نفع آن کشور کار بکنند؛ وقتی نفوذ کردند، مثل پشه خون آن کشور را به نفع خودشان میمکند. کمک به رژیم صهیونیستی، کمک به نابودی خودشان است؛ امّت اسلامی هم که به جای خود محفوظ. باید این را متوقّف کنند. این پیشنهاد قبلی ما بوده، الان هم پیشنهاد حتمی ما است: دولتهای اسلامی رابطهشان را ــ رابطهی اقتصادی را، رابطهی سیاسی را ــ با رژیم صهیونیستی قطع کنند؛ لااقل به طور موقّت! تا وقتی که این جنایت را اینها دارند انجام میدهند رابطهها قطع باشد، کمکی نشود، ارتباطی وجود نداشته باشد. این توقّعِ از دولتهای اسلامی است؛ فقط هم توقّع ما نیست؛ توقّع ملّتهای مسلمان است. اگر الان در کشورهای اسلامی همهپرسی کنند، بدون تردید همه نظر میدهند به اینکه دولتهایشان بایستی با رژیم صهیونیستی قطع رابطه کنند؛ در این تردیدی نیست. امیدواریم انشاءالله خدای متعال همهی ما را بیدار کند؛ ما را به وظایفمان آشنا کند؛ ما را قادر بر انجام این وظایف قرار بدهد.
مجدّداً عید را به همهی شما تبریک عرض میکنم؛ امیدوارم انشاءالله برکات ماه رمضان، برکات عید برای ملّت عزیزمان، برای مسئولین محترممان و فعّالان گوناگون بخشهای مختلف ماندگار باشد و همه استفاده کنند، و انشاءالله بزودی آثار موفّقیّت و پیشرفت را، هم در عرصهی داخلی، هم در عرصهی خارجی به چشم مشاهده کنیم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
(۱ در ابتدای این دیدار، حجّتالاسلام والمسلمین سیّدابراهیم رئیسی (رئیسجمهور) مطالبی بیان کرد. |
2,341 | 1403/01/22 | خطبههای نماز عید فطر | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56031 |
در مصلای امام خمینی (ره)
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
|
2,342 | 1403/01/19 | بیانات در دیدار رمضانی دانشجویان | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56000 |
در بیست و هفتمین روز از ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
جلسهی خیلی شیرین و پُرمغزی امروز با شما داشتیم. البتّه محیط دانشجویی محیط شاد، زنده، پُرهیجان و مطالبهگر و شوقآفرینی است؛ این طبیعت محیط دانشجویی است. آن چیزهایی هم که دوستان اینجا بیان کردند، تحلیل دانشجویی است، پیشنهاد دانشجویی است و مغتنم است؛ یعنی واقعاً ماها، امثال بنده و مسئولین دیگری که دستاندرکار ادارهی بخشهای مختلف کشور هستند، باید اینها را بشنوند و روی اینها فکر کنند، مطالعه کنند؛ بعضی از این پیشنهادها کاملاً عملی است، دنبال کنند، بعضی هم ممکن است عملی نباشد. حالا اینکه این جوان عزیزمان گفتند ما را بفرستید فلسطین، خب این یک حرف است؛ مطمئن باشید که اگر میشد جوانها را بفرستیم به فلسطین، قبل از اینکه شما بگویید این کار اقدام شده بود و میشد.
توقّع من هم واقعاً این است که دوستان ضمن اینکه تحلیل میکنند و فکر میکنند ــ خب پیدا است این مطالبی که نمایندهی هر تشکّلی بیان میکند، مسبوق به فکری است که در آن تشکّل انجام گرفته؛ لابد اینجور است دیگر؛ مطالعه شده، فکر شده، اطرافش سنجیده شده و اینجا گفته میشود؛ خیلی خوب، عیبی ندارد، اینها حتماً گفته بشود ــ منتها مراقبت بشود که اوّلاً پیشنهادها واقعبینانه باشد و ثانیاً بررسیشدهی به معنای کامل کلمه باشد. حالا یکی از دوستان گفتند «تصوّر شده که نظر رهبری در مورد مسئلهی «عدالت» با سال هشتاد فرق کرده»؛ اگر فرقی کرده باشد، در این جهت فرق کرده که اصرار بر مسئلهی «عدالت» بیشتر شده؛ چون پیشرفتهایمان در سمت عدالت کم بوده، ما اصرار بیشتری داریم؛ از عدالت که کسی دست برنمیدارد؛ منتها باید جوانب قضیّه را فهمید و سنجید و دید؛ اشاره هم به افراد نشود؛ در این اظهارات، اشارهی به افراد نشود.
این را هم توجّه داشته باشید که امروز در بدنهی دولت، کسانی مشغول کار هستند که تا چند سال قبل از این، مثل شما در همین جلسه شرکت کردند و اینجا سخنرانی کردند؛ یعنی این توقّعی که بنده همواره ابراز میکردم که جوانهای دانشجو بیایند در مدیریّتهای میانی و بلکه بالایی حضور پیدا کنند و کار کنند، الان برآورده شده؛ یعنی جوانهای زیادی هستند که تا چند سال قبل از این، اینجا در جلسهی دانشجویی شرکت میکردند، امروز در مدیریّتها و مسئولیّتهای متعدّدی مشغول کارند؛ یعنی این یک واقعیّتی است. خب نگاه به این واقعیّتها بایستی ذهنِ جوانِ دانشجوی امروز را هدایت کند به سمتی که به گرهگشایی مشکلات نزدیکتر باشد؛ توقّع من این است. به هر حال تشکّر میکنم از یکایک کسانی که اینجا سخنرانی کردند و نوشتههایشان را انشاءالله نگاه میکنم یا میدهم خلاصه کنند، [بعد] نگاه میکنم. از قاری محترم که تلاوت بسیار خوبی انجام دادند، تشکّر میکنم. از مجری سرود و مجری کلّ جلسه [هم] صمیمانه تشکّر میکنم.
خب روزهای پایانی ماه رمضان است. شماها جوانید، دلهای پاکیزهای دارید؛ این تعارف نیست، واقعیّت است. روزه، تلاوت قرآن، دعاهای شب، سحر، روز، در شماها نسبت به امثال بنده تأثیر مضاعفی دارد. شماها حتماً در طول [رمضان] امسال نورانیّت پیدا کردهاید؛ سعی کنید این نورانیّت را حفظ کنید. راهش هم این است که از گناه پرهیز کنید. بعضی از گناهها هست که انسان توجّه ندارد به اینکه اینها گناه است؛ خیلی از حرف زدنهای ما، خیلی از اظهاراتی که در فضای مجازی میکنیم، اینها پاسخ لازم دارد؛ بالاخره مراقبت باید کرد؛ اِنَّ السَّمعَ وَ البَصَرَ وَ الفُؤادَ کُلُّ اُولئِٰکَ کانَ عَنهُ مَسئولاً.(۲) بایستی انسان جواب بدهد. دقّت بشود آن نادرست در رفتارهای خودمان شناخته بشود؛ اگر شناخته شد، اصلاحش ممکن میشود، توبهی از آنها ممکن میشود، استغفار از آنها ممکن میشود؛ اگر نادرستی شناخته نشد، انسان توبه هم نمیکند؛ میماند، متراکم میشود، دل را از نورانیّت میاندازد. حیف است! دلهای شماها واقعاً نورانی است. سعی کنید این نورانیّت را که در ماه رمضان بیشتر هم شده حفظ کنید؛ با ترک گناه، با نماز اوّل وقت، حتّیالمقدور با جماعت، با مراقبت کردن دقیق از اظهارات. همانطور که اشاره کردند،(۳) من به هیچ وجه شما را توصیه به محافظهکاری نمیکنم؛ نمیگویم انتقاد نکنید، دغدغه نداشته باشید، ایراد نگیرید؛ نه، به هیچ وجه توصیهی بنده اینها نیست؛ توصیهام این است که دقّت کنید چه میگویید؛ فکر این را بکنید که در این بیان، در این گفتار، در این نوشتار مرتکب عملی نشویم که بعد نتوانیم برایش جوابی داشته باشیم.
خب امسال بحمدالله ماه رمضان، ماه رمضانِ خوبی بود، بخصوص رواج قرآن، تلاوت قرآن، برای بنده خیلی خرسندکننده بود. اینکه در شهرهای مختلف، افراد متعدّدی، گاهی حتّی نوجوانهایی به این خوبی، به این روانی، گاهی از حفظ، قرآن تلاوت میکنند ــ این یکی از آرزوهای بزرگ بنده بود که بحمدالله میبینم دارد تحقّق پیدا میکند و تحقّق پیدا کرده ــ بارها خدا را شکرگزاری میکنم.
هر چه میتوانید با قرآن مأنوس بشوید؛ همه چیز در قرآن هست، که با تدبّر در قرآن [به دست میآید]؛ البتّه این تدبّر با راهنمایی باید همراه باشد. اسم مرحوم آقای مصباح (رضوان الله علیه) دو سه بار اینجا آورده شد که بجا است؛ از کتابهای ایشان استفاده بشود. حقّاً و انصافاً فکر این مرد بزرگ، فکر کمککنندهی به حرکت درست فکری جوانها است. هیئتهای فعّال در این ماه، افطارهای خیابانی در این ماه، همهی اینها چیزهای باارزشی بود.
بنده مطالبی را یادداشت کردهام، البتّه نمیدانم حالا وقت میشود یا نمیشود، کوتاه میکنم. عمدهی مطلبی که من بخواهم عرض بکنم، یکی راجع به مسئلهی دانشجویان و دانشجویی است که یک نکتهای در زمینهی کارهای دانشجویی میخواهم عرض بکنم، یکی راجع به دانشگاه است، چند کلمه هم راجع به تشکّلهای دانشجویی است.
دربارهی دانشجو. خب دانشجو به عنوان یک عنصر جوان، پُرتوان، پُرانگیزه، آیندهدار [مطرح است]. شما نگاه میکنید به جلوی خودتان، انشاءالله شصت سال، هفتاد سال آینده دارید؛ دنیایی پیش روی شما است. طبعاً با این خصوصیّات، انتظاراتی از این جمع دانشجو هست؛ هم جوان است، هم پُرتوان است، هم آیندهدار است، هم باسواد است، اهل درس و علم و بحث و فکر و مانند اینها است؛ طبعاً بایستی نسبت به آینده فعّال باشد، حسّاس باشد. اصرار من این است که دانشجوها به آینده نگاه کنند. شما امروز از مسائل جاری کشور ایراد میگیرید، مثل همین بیاناتی که اینجا امروز بیان شد، ده برابرِ این حرف نسبت به وضعیّت کنونی کشور وجود دارد؛ ممکن است ایرادهای بیشتری ــ یعنی یقیناً، نه اینکه ممکن است ــ وجود داشته باشد و وجود دارد. بله، ما اگر چنانچه امروز آینده را نگاه کنیم، برای آینده فکر کنیم، برنامهریزی کنیم و یک منظومهی هم کاری، هم ارزشی برای آینده تنظیم بکنیم، امید این هست که این مشکلات در آینده دیگر وجود نداشته باشد؛ یکی از توقّعات بنده از مجموعهی دانشجویی همینها است. خب ما سالها است در همین جلسات مطالبی را میگوییم؛ من میبینم آن مطالب مورد توجّه شما هم قرار میگیرد؛ حالا امروز هم اشاره میکنید، در موارد دیگر هم مفصّل اشاره میشود که فلان چیز را که شما گفتید؛ بله، خیلی حرفها را ما گفتیم [امّا] چقدر آن حرفها دنبال شده؟ محیط دانشجویی را میگویم؛ در محیط دانشجویی چقدر آن حرفها دنبال شده دیگر؟ همیشه که نمیشود به مدیران دولتی ایراد گرفت، به خودمان هم ایراد بگیریم.
امروز شما نگاه کنید، فکر کنید، برای فردا، برای آینده، هم از لحاظ نظامات ارزشی، هم از لحاظ نظامات برنامهای و کاری یک تصوّر درستی، یک آیندهی مشخّصی ترسیم کنید، راه برای رفتن به آن آینده را مشخّص کنید و قدمبهقدم حرکت کنید؛ عجله هم لازم نیست. ما هیچ احتیاجی به عجله نداریم؛ راه معمولی شماها، شما را به مقصود میرساند. مطمئنّاً پنج سال دیگر وضعیّت از امروز بهتر خواهد بود؛ یعنی تردیدی در این وجود ندارد؛ [البتّه] اگر چنانچه ما به آنچه فکر میکنیم و عرض کردم، عمل کنیم.
البتّه توجّه به این باشد که کار اصلی دانشجو درس خواندن است. کار اصلی دانشجو [فراگیری] «علم» است ــ که من حالا بعد هم اگر وقت بود به این مطلب میپردازم ــ لکن در کنار دانشجویی و کار علمی، آیندهنگری، نگاه به جامعه، نگاه به مردم، نگاه به مشکلات، جزو وظایف حتمی دانشجو است. اگر بخواهیم این مقصود حاصل بشود، یعنی فردا بهتر از امروز بشود، بایستی برای خودمان آرمانهای مشخّصی را تعریف کنیم. برای اینکه آرمانهای مشخّص را پیدا کنیم و بدانیم دنبال چه باید دوید، به دنبال چه باید رفت، برای چه باید یقهدرانی کرد و تلاش کرد، احتیاج داریم که وضعیّت خودمان را بشناسیم. اینهایی که میگویم ممکن است برای شما از لحاظ وضع خودتان، فکر خودتان، رفتار خودتان، کار تحقّقیافتهای باشد امّا در محیط عامّ دانشجویی اینجوری نیست؛ باید شما کاری کنید که این خواسته، این هدف، در محیط دانشجویی فراگیر بشود که حالا عرض میکنم.
اوّلاً بایستی موقعیّت و موجودیّت کنونی خودمان را درست بشناسیم. جوان دانشجوی امروز باید بداند که در یک نظام انقلابی چشم باز کرده، قد کشیده، به دانشجویی رسیده، به محیط علمی دست پیدا کرده و تا اینجا پیش آمده؛ در یک نظام انقلابی. اوّل این را باید بدانیم؛ خیلیها از این غافلند. نظام انقلابی یعنی چه؟ یعنی نظامی که به دنبال یک سلسله مبارزات دشوار و پیچیده، با یک واقعیّتهای تلخ، به وجود آمده؛ یعنی نظامی که با مبارزه به وجود آمده. زمان جوانی ما، آنجایی که ما زندگی میکردیم، اینجوری نبود؛ یک نظامی بود که با همهی مشکلاتش به دنبال یک انگیزه، به دنبال یک هدف به وجود نیامده بود که حالا تفاصیلش زیاد است؛ امّا این نظامی که شما دارید در آن زندگی میکنید، با مبارزه، با سختی، با تلاش به وجود آمده. اصلیترین واقعیّتهای زندگی ما الان این است که نظام، نظامِ انقلابی است. ممکن است، یعنی حتماً اینجور است که خیلی از خواستههای انقلابی تحقّق پیدا نکرده؛ این درست است؛ ما به این قطعاً یقین داریم، امّا نظامی که الان در آن زندگی میکنیم، نظامی است که این توقّعات از او هست؛ چرا؟ چون یک نظام انقلابی است. پس ما بایستی «انقلابی بودن نظام» را همواره به عنوان یک واقعیّت در نظر داشته باشیم.
این مبارزهای که این نظام را به وجود آورد، در مقابل چه کسی بوده؟ این هم مهم است. با چه کسی مبارزه شده؟ با چه چیزی، با چه واقعیّتی مبارزه صورت گرفته؟ این مهم است، برای اینکه بدانیم دیروز چه جوری بودیم. تشخیص واقعیّتهای امروز و قضاوت درست دربارهی آنها در صورتی حاصل خواهد شد که بدانیم از کجا حرکت کردیم و چه واقعیّتی در کشور حاکم بوده. من عرض میکنم طرفِ این مبارزهی پُرحادثه و بسیار پیچیدهای که در طول سالیان دراز انجام گرفته، عبارت بوده از یک نظام فاسد و خائن ــ هم فاسد بوده، هم خائن بوده ــ که حکومت وابستهی پهلوی است؛ ما باید این را فراموش نکنیم.
خصوصیّت آن نظام فاسد، اینهایی بود که عرض میکنم: اوّلاً، در رأس کشور، یک خانوادهی از همه جهت پُراشکال و پُرایراد قرار داشتند؛ یک «خانواده»! یعنی یک حکومت ارثی و میراثی، آن هم یک خانوادهی اوّلاً کممایه و فرومایه، ثانیاً مبتلا به انواع فسادها؛ در رأس کشور، اینها بودند؛ کشور ما اینجوری بوده. شما [وضعیّت] ایرانِ امروز را که میبینید، یک چنین ایرانی بود که در رأس این کشور بزرگ، باسابقه و ریشهدار، یک چنین عناصری قرار داشتند، و آنها بر این مردم و بر این کشور حکومت میکردند.
از لحاظ نوع مدیریّت، مدیریّتِ استبدادی بود و مطلقاً مردم نقش نداشتند. حالا شما اینجا شعار میدهید، شعار درستی هم هست، که مردم باید چنین و چنان [کنند]. آن مقداری را که امروز مردم در کار کشور حضور دارند و دخالت دارند، مقایسه کنید با گذشته؛ از کجا ما حرکت کردیم، به کجا رسیدهایم. البتّه قانع نباید شد به آنچه هستیم؛ این جزو مسلّمات ما است. به خواستههای مردم در آن نظام مطلقاً اعتنائی نمیشد، اصلاً مردم در هیچ کاری و در هیچ مسئلهای به حساب نمیآمدند.
از نظر سیاسی، آن نظام یک نظام سیاسیای بود که دستنشانده بود؛ رسماً، قدرتهای بیرونی و مسلّط آنها را تعیین کرده بودند؛ یک روز انگلیس، بعد هم آمریکا. مثلاً یک وقت هست که یک نادرشاهی پیش میآید، بلند میشود با قدرتِ خودش کشور را میگیرد؛ خب بله، زور است، استبداد است، امّا خودش است؛ رژیم گذشته اینجور نبود؛ خودشان هم سر کار نیامده بودند؛ زورگو بودند، مستبد بودند، ظالم بودند، مردمکُش بودند، امّا خودشان سر کار نیامده بودند، آنها را سر کار آورده بودند، هم رضای پهلوی را، هم محمّدرضا را؛ وابسته بودند، دستنشانده بودند. آنوقت در عین اینکه در داخل با استبداد رفتار میکردند، در مقابل بیگانگان تحکّمپذیر بودند، مطیع بودند: «نخستوزیر فلانی باشد، وزیر نفت فلانی باشد، مسئول خرید تسلیحات در وزارت دفاع فلانی باشد.»! در همهی اینها، تحکّمات بیگانگان را قبول میکردند.
از نظر فرهنگی، ریزهخوار فراوردههای دستدوّم غربیها بودند؛ یعنی پسماندههای فرهنگ غربی برای اینها مسائل مطلوب و قابل ترویجی بود که ترویج هم میکردند.
از لحاظ اجتماعی، فاصلهی طبقاتی شدید بود، تبعیض، فوقالعاده بود، عدالت بیمعنی بود، ویژهخواری جزو کارهای رایجِ بین همه بود. هر کسی با دربار و با دستگاه ارتباط داشت براحتی در اموال مردم تصرّف و دستاندازی میکرد. من سال ۴۳ گرگان منبر میرفتم؛ آنجا پیش ما میآمدند، مطالب را میگفتند؛ با اینکه سخت هم بود؛ یعنی واقعاً گفتن این مطالب آنوقتها خطر هم داشت امّا میآمدند میگفتند. از تهران یک ورقهی کوتاهی دست یک افسر بازنشستهای میدادند، میآمد آنجا، میرفت در مزرعهی مردم، میگفت اینجا مال من است، جمع کنید بروید. میگفت: آقا چرا؟ این ملک من است، زمین من است، ارث از پدرم رسیده. میگفتند: این حرفها زائد است! تراکتور میانداختند و هر چه او داشت از بین میبردند و ملک را تصرّف میکردند؛ یعنی درست مثل کاری که شهرکنشینهای رژیم صهیونیستی با مردم کرانهی غربی میکنند؛ آنها هم همینجور هستند؛ میروند وارد ملک میشوند، خانه را خراب میکنند، ملک را خراب میکنند، میگویند این مال ما است؛ عین همین قضیّه در ایران انجام میگرفت. من از مشهد میرفتم طرف قوچان. یک قسمتی از جادّه، دست چپ ــ حالا یادم نیست بین مشهد و قوچان بود یا بین قوچان و شیروان بود ــ دیدم چندین کیلومتر حصاربندی شده؛ همینطور ماشین میرفت و تمام نمیشد! حالا یا سیمخاردار بود یا نرده بود؛ یادم نیست. تعجّب کردم؛ گفتم این چیست؟ گفتند: اینها زمینهایی است که [فلانی گرفته]. یک فردی بود، آن وقت معروف بود، من نمیخواهم اسم بیاورم؛ بهائی بود، قوم و خویش رئیس ساواک بود ــ رئیس ساواک، نصیری بود، این قوم و خویش او بود ــ به کمک قوموخویشیِ او، زمینهای این مردم را بکل گرفته بود. میآمد، میگرفت مردم را از خانههایشان، از مزرعهشان، از باغاتشان بیرون میکرد؛ یعنی وضع اینجوری بود.
از لحاظ علمی و فنّاوری، ببینید، بیش از چهل سال در این کشور دانشگاه بود؛ کدام فکر علمی جدید از این دانشگاهِ دورهی پهلوی بیرون آمد؟ در حالی که اساتید خوبی هم داشتند. تعدادی از اساتیدشان تحصیلکردههای دانشگاههای معروف دنیا بودند؛ درس خوانده بودند، بلد بودند؛ دکتر حسابی بود، دکتر ریاضی بود، مرحوم مهندس بازرگان بود؛ افرادی از این قبیل، تحصیلکرده، خوب، بودند. از لحاظ استاد مشکلی نداشتند، امّا این دانشگاه هیچ فراورده نداشت؛ نه یک فراوردهی علمی داشت، نه یک پیشرفت فنّاوری و صنعتی داشت، نه یک فکر جدیدِ مدیریّتی برای کشور ارائه کرد. وضع علمی و فرهنگیِ این دانشگاه، این بود. این مطلب که امکان ندارد ایرانی به فنّاوریهای بالا و دقیق دست پیدا کند، جزو بدیهیّات بود؛ جزو مسلّمات بود که ایرانی قادر نیست به مقامات عالی علمی برسد، به خطّ مقدّم علم دست پیدا کند.
از لحاظ هویّت ملّی، ایران به عنوان یکی از اقمار سیاسی و اقتصادی و اجتماعیِ یک دولتی، هر کسی، باید محسوب میشد؛ یعنی اینها جزو مسلّمات آن روز بود! یک چنین وضعی بود. از این قبیل، حرف زیاد است در مورد آن نظامی که ایرانِ قبل از انقلاب داشت، که انقلاب با آن جنگید، انقلاب علیه آن به وجود آمد. واقعاً وضعیّت شرمآوری بود.
از اوایل دههی ۲۰ مبارزات شروع شد. صاحبان افکار مختلف، مبانی مختلف ــ بعضی مارکسیستی، بعضی ضدّ مارکسیستی، بعضی میانهی مارکسیستی و غیر مارکسیستی، بعضی تا حدودی اسلامی، بعضی ملّی ــ مبارزات را شروع کردند؛ اوجش، نهضت ملّی نفت بود که با پیشوایی مرحوم مصدّق و مرحوم کاشانی اتّفاق افتاد و شکست خورد. ایرانی در نهضت ملّی تحقیر شد! یعنی یک آمریکایی با یک چمدان پول، یک چمدان دلار آمد داخل این سفارت انگلیس نشست، ستاد تشکیل داد، الواط و اوباش و چاقوکشها و بقیّهی افراد نامناسب را پول داد، جمع کرد، راه انداخت؛ [در حقیقت] کودتا به وسیلهی اوباش انجام گرفت و یک کودتای نظامیِ به معنای واقعی هم نبود؛ حکومت را ساقط کردند و شاه که فرار کرده بود، برگشت؛ یعنی واقعاً ایران تحقیر شد. یک ملّتی دولتش اینجور ساقط بشود، کأنّه این واقعاً حقارت ایرانی را اعلام میکرد.
خب، بعد در شکل حلقهی تکاملیافتهی آخرینِ این مبارزات، مبارزهی مردم به رهبری علمای دینی بود؛ به پیشرانی و پیشوایی علمای دینی و رهبری امام بزرگوار، که این یک حرکت تکاملیافتهای بود؛ از همهی تجربیّات گذشته استفاده کرد، و چون دین بود و چون عالِم دینی بود، توانست مردم را بسیج کند، نیروی ملّی را به میدان بیاورد. وقتی که نیروی ملّی به میدان آمد، رهبری درستی هم سر کار بود، طبعاً کار پیش میرود، و پیش رفت و انقلاب پیروز شد، جمهوری اسلامی به وجود آمد؛ این یک واقعیّت موجود ما است؛ ما اینجوری به وجود آمدیم؛ شناسنامهی تاریخی ملّتِ امروز ایران این است.
متن این انقلاب، جمهوریّت و اسلامیّت است؛ هم جمهوریّت، هم اسلامیّت؛ لذا امام اعلان کرد «جمهوری اسلامی». تقریباً همهی مردم هم به جمهوری اسلامی رأی دادند؛ حتّی کسانی که به اسلام اعتقاد نداشتند، امّا [آنها هم] به جمهوری اسلامی رأی دادند. همان وقت شبهههایی به وجود آمد که چگونه «جمهوری» با «اسلامی» میتوانند با هم سازگار باشند؛ یعنی این شبهه که مردمسالاری و جمهوریّت و حضور مردم و رأی مردم، با چهارچوب اسلام سازگار نیست؛ این شبهه را همان اوّل انقلاب عدّهای مطرح کردند؛ آن کسی که به این شبهه جواب داد، علمای دین نبودند، [بلکه] حقوقدانهای برجستهی کشور بودند که شبهه را جواب دادند. شبهه قابل جواب و کاملاً روشن است؛ یعنی همه قبول کردند.
حالا با این مقدّمه و این توضیحاتی که عرض شد، گفتم باید دنبال آرمان باشیم. به نظر من جمهوری اسلامی میتواند آرمانهای خودش را در ذیل دو عنوان کلّی خلاصه کند: یک عنوان عبارت است از «ادارهی کشور به شیوهی اسلامی»؛ عنوان دوّم، «ارائهی یک الگو به مردم جهان برای ادارهی خوب یک کشور»؛ این دو آرمان است. شما باید برای این دو آرمان تلاش کنید؛ شما باید روی این راههایی که میتواند این دو عنوان کلّی را تحقّق ببخشد فکر کنید، کار کنید؛ محافل دانشجویی، نشستهای فکری دانشجویی، مطالعات دانشجویی، ارتباطات دانشجویی با صاحبنظرانی که معتقد به انقلابند، باید در این جهت باشد. فکر کنید ببینید برای تحقّق این دو عنوان چه کار باید کرد، چه تلاشی باید کرد، چگونه باید تلاش کرد.
یکی ادارهی کشور به شیوهی اسلامی. حالا در ادارهی کشور به شیوهی اسلامی بحث زیاد است که من حالا شاید چند جملهای بگویم؛ وقت هم نیست که بخواهم توضیح بدهم این چیزها را، امّا همان است که در بیانات نهجالبلاغهای وجود دارد و خیلی از شماها بلدید و آشنا هستید؛ مثلاً نامهی امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به مالک اشتر؛(۴) حکومت اسلامی همان حکومت علوی است. بنده، پیش از انقلاب، در سخنرانیهایی که برای جوانها داشتم، برای اینکه دستگاه ساواک روی کلمهی حکومت اسلامی حسّاس بود، این کلمه را به کار نمیبردم، میگفتم: «حکومت علوی». آنها نمیفهمیدند که حکومت علوی یعنی چه؛ حکومت علوی یعنی همین حکومت اسلامی. خب حالا ادارهی اسلامی یک کشور ــ یعنی، هم در جنبهی مادّی، هم در جنبهی معنوی ــ باید در مسیر پیشرفت بیوقفه و بدون عقبگرد واقع بشود. از جنبهی مادّی که میگوییم پیشرفت بکند، یعنی از لحاظ رفاه عمومی، امنیّت جسمی و اخلاقی و عدالت. عدالت یعنی چه؟ دوستان راجع به عدالت مثلاً نظر میدهند؛ خب عدالت را باید درست فهمید. عدالت یعنی «نفی فاصلهی طبقاتی در استفاده از فرصتهای عمومی». همهی فرصتها بایستی بالسّویّه در دسترس مردم قرار داده بشود؛ امتیاز استفادهی از فرصتها، ظلم است، خلاف عدالت است. اگر چنانچه شما راجع به کسی یک چیزی گفتید، در فضای مجازی هم پخش کردید و او به هر دلیلی فرصت نداشته باشد که به این حرف شما جواب بدهد، این ضدّ عدالت است؛ این عدالت نیست؛ [چون] از فرصت برابر استفاده نشده. عدالت فقط در مسئلهی مالی که نیست؛ در مسائل آبرویی، مسائل کاری، شغلی، حیثیّتها و بقیّهی چیزها هم باید رعایت عدالت بشود. عدالت، پیشرفت علمی، گسترش سلامت، جوان نگه داشتن جمعیّت، انواع سازندگیها و نوآوریها؛ ادارهی اسلامی کشور که میگویم یعنی این چیزها و امثال اینها؛ اینها باید تحقّق پیدا کند.
هر کدام از اینها یک سرفصل است که میتوان برای آن سرفصل فکر کرد، اندیشه [داشت]. برای هر کدام از این سرفصلها فکر باید آماده کرد، نظریّه باید آماده کرد ــ نمیخواهم کلمهی «ایده» را به کار ببرم؛ مرادم همان معنای «ایده» است ــ و برنامه باید آماده کرد. از شما دانشجوها، و از جامعهی دانشجویی ــ نه فقط تشکّلها ــ این توقّع وجود دارد.
جنبهی معنوی هم همینجور است: اخلاق، دینداری، تعاون، سبک زندگی اسلامی، ایثار، مجاهدت و امثال اینها؛ برای اینها هم بایستی هم فکر و نظریّه فراهم کرد، هم برنامه. البتّه نه اینکه تا حالا از این کارها نشده؛ خیلی شده، امّا همهی فکرها و نظریّهها و برنامهها نوبهنو و روزبهروز باید جلو برود و این احتیاج دارد به کار مداوم شما. البتّه در کنار این، جامعهی دانشجویی دغدغهمندی خودش را دارد، مطالبهگری خودش را دارد، انتقاد خودش را دارد، و از این قبیل؛ امّا این کارها نباید فراموش بشود.
در مورد ارائهی الگو به دنیا. خب بعضیها وقتی ما اسم دنیا و جوامع جهانی را میآوریم، لبخند میزنند که «عجب، میخواهند دنیا را آباد کنند!»؛ خب بله، چه اشکال دارد؟ اگر یک جامعهای این همّت را داشته باشد، این عرضه و توان را هم داشته باشد که روی دنیا اثر بگذارد و دنیا را به سمت اصلاح پیش ببرد، چه اشکال دارد؟ این به معنای خیرخواهی برای مردم دنیا است. امیرالمؤمنین فرمود: فَاِنَّهُم صِنفان؛ این مردم دو جور هستند: اِمّا اَخٌ لَکَ فِی الدّینِ وَ اِمّا نَظیرٌ لَکَ فِی الخَلق؛(۵) بالاخره بعضیها با شما هممذهبند، همدینند، برادر شما هستند، بعضیها هم برادر شما نیستند امّا بالاخره انسانند، بشرند، باید خیرخواهشان باشید، برای آنها هم فکر کنید. چه اشکال دارد؟ ارائهی الگو؛ این کار هم تا حدودی تا الان انجام گرفته. این را من قاطعاً به شما عرض بکنم: با اینکه ما در بسیاری از چیزها کمکاری داریم، عقبماندگی داریم، امّا در این بخش هم حتماً پیشرفت داریم، کارهایی انجام گرفته، شما امروز دارید آنها را به چشم میبینید. شما جوان دانشجوی امروز باید بدانید که خیلی از این حوادثی که در سطح منطقه و در سطح دنیا شما را به هیجان میآورد و به آنها افتخار میکنید، مربوط به کشور شما است، مربوط به جامعهی شما و به انقلاب شما است.
راجع به دانشجو مطالب دیگری هم نوشتهام، دیگر وقت نیست؛ [مطالبی هم] راجع به دانشگاه بگویم.
ببینید، راجع به دانشگاه، لابد وزیر محترم اینجا تشریف دارند، لابد مسئولین دانشگاهی اینجا هستند، خطاب به آنها عرض میکنم: اگر بخواهیم دانشگاه را تعریف کنیم، رکن اصلی تعریف دانشگاه «علم» است، دانش است. البتّه در تعریف دانشگاه، از جهات سیاسی و اجتماعی و مانند اینها هم عناصری وجود دارد امّا عمده علم است. دانشگاه سه وظیفهی اصلی دارد. من خواهش میکنم دوستان مسئول دانشگاهی توجّه کنند! شما دانشجوها هم توجه کنید! [دانشگاه] سه وظیفهی اصلی دارد: اوّل، عالِم تربیت کند، دوّم، علم تولید کند، سوّم، به تربیت عالِم و تولید علم جهت بدهد؛ این است. حالا دانشگاههای دنیا عالِم تربیت میکنند، علم هم تولید میکنند امّا در این رکن سوّم لنگند؛ نتیجه چه میشود؟ نتیجه این میشود که محصول تولید علم و تربیت عالِم، میشود ابزار دست قدرتهای صهیونیستی و قدرتهای استکباری دنیا. همهی ارکان دانشگاه باید به این سه نقطه توجّه کنند؛ مدیر، استاد، دانشجو، متن درسی، فرایندهای آموزشی، همه باید در خدمت این سه جهت باشند.
ما بایستی بر گنجینهی علمی کشور بیفزاییم و کشور را از لحاظ علمی غنی کنیم. امروز یک بخش مهمّی از اعتبار ایران اسلامی در دنیا ناشی از چیست؟ ناشی از دانشگاه است، ناشی از مراکز تحقیقاتی است، ناشی از علم است. ما از لحاظ علمی پیش رفتیم؛ از لحاظ نتیجهی علم، که فنّاوری است، پیش رفتیم؛ امروز بخش مهمّی از اعتبار ما در دنیا، مربوط به این است؛ این را باید نگه داریم و حفظ کنیم. البتّه قدرتهای استکباری، این دانشگاه را برای ما نمیپسندند. در مورد دانشگاه چندین صفحه یادداشت کردهام، منتها دیگر حالا وقت نیست، نزدیک اذان است.
در مورد تشکّلها؛ شما همه از تشکّلها هستید. توقّع بنده از تشکّلها خیلی زیاد است. این مقداری که شما راجع به توقّع از دولت و نظام و شخص حقیر و مانند اینها اینجا بیان کردید، بدانید چند برابرش من از شما توقّع دارم. توقّع از تشکّلها خیلی زیاد است. اوّلین توقّع اینکه شما باید در محیط دانشجویی اثر بگذارید؛ این اثر دیده نمیشود، کم دیده میشود. شما تشکّلید. تشکّلها باید در درجهی اوّل، نگاهشان به داخل دانشگاه باشد؛ شماها در درجهی اوّل، نگاهتان بیشتر به بیرون دانشگاه است. به بیرون دانشگاه [هم] نظر داشته باشید؛ همینطور که گفتم، دغدغهمند باشید، انتقاد کنید، اشکال داشته باشید، راه حل ارائه بدهید، اینها خوب است، امّا از این خوبتر، از این لازمتر این است که شما به داخل دانشگاه نگاه داشته باشید؛ روی دانشگاه کار بکنید. تشکّلهای ما در دانشگاهها کم کار میکنند؛ انصافاً این کمکاری وجود دارد. در دانشگاه چه میگذرد؟ در کلاسها چه میگذرد؟ در پایاننامهها چه میگذرد؟ یک عدّهای الان در دانشگاه اسلامی ایران، مجموعهی دانشگاهی کشور، سعی میکنند که دانشجوی ایرانی تشخّص خودش را در دنبالهرَوی از غرب بداند! امروز این سعی دارد انجام میگیرد. به بنده خبرهایی میرسد ــ خبرهای معتبر و موثّق ــ که سر کلاس، بیرون کلاس تلاش میشود دانشجو در این جهت حرکت بکند؛ خب چه کسی باید در مقابل این بِایستد؟ نیروی امنیّتی؟ شما باید در این قضیّه فعّال بشوید؛ شما باید نگذارید. کسانی هستند ــ من سراغ داشتم در دانشگاه ــ استاد سر درس، سر کلاس از تجزیهی کشور دفاع کرد! یعنی از چیزی که ضدّانقلاب ما هم آن را قبول ندارد ــ تجزیهی کشورــ یک استاد، با یک بیانی دفاع کرد! من همان وقت به رئیس آن دانشگاه تذکّر دادم این را؛ منتها خب آن زمان کار درستی انجام نگرفت؛ این کار شماها است.
خودتان را از لحاظ پشتوانهی نظری و فکری تقویت کنید؛ این لازم است. اگر از لحاظ نظری [خودتان را] تقویت نکردید، تشکّلها خودشان را تقویت نکردند، اشکال در کارشان به وجود میآید. نه اینکه نمیتوانند تفکّر انقلابی را گسترش بدهند، [بلکه] خودشان هم حتّی ممکن است تحلیل بروند، کمااینکه در مواردی این اتّفاق افتاده. زیر اسم اسلام، برخلاف فکر اسلامی کار میشود، حرف زده میشود، اطّلاعیّه داده میشود و از این قبیل.
یکی از توقّعات این است: نگاه نقّادانه را داشته باشید امّا نگاه سرافرازانه را هم در قبال پیشرفتهای کشور داشته باشید. خب من میبینم در بخشهای مختلف کشور پیشرفتهای زیادی اتّفاق افتاده؛ چرا اینها در اظهارات تشکّلها مشاهده نمیشود؟ بله، خب انتقادها را باید بگویید، شکّی نیست، امّا افتخار کنید، سرافراز باشید که در بخشهای مختلف کارهای مهمّی انجام گرفته، کارهای خوبی انجام گرفته.
به هر حال تشکّلهای دانشجویی یکی از فرصتهای بزرگ کشورند؛ بنده تشکّلهای دانشجویی را ــ همهتان را ــ جزو فرصتهای بزرگ میدانم. میدانم اختلاف نظر هم دارید، اختلاف ممشیٰ(۶) هم دارید؛ اشکالی هم ندارد؛ [امّا] اختلاف فکری غیر از یقهگیری و دعوا کردن است. آنچه بنده اوّل سال هم گفتم،(۷) تکرار هم کردم، باز هم تکرار میکنم و از آن نهی میکنم، عبارت است از دعوا کردن. اختلاف نظر نباید به دعوا منتهی بشود، به گریبان یکدیگر را گرفتن نباید منتهی بشود. اختلاف دارید، اشکالی ندارد امّا وجود تشکّلها یکی از فرصتهای بزرگ برای دانشگاه است. خب دیگر حالا به نظرم شاید دو سه دقیقهای هم از اذان گذشته باشد، جلسهی بسیار خوبی بود.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد تو را سوگند میدهیم که این جوانهای عزیز ما را در آیندهای شیرین و مطلوب جزو سربازان و مجاهدان بزرگ اسلام قرار بده؛ آنها را در این راه ثابتقدم بدار. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، ملّت ایران را به معنای واقعی کلمه از این مجموعههای جوان عزیز برخوردار کن. پروردگارا! دلهای همهی ما را، بخصوص این جوانها را، در نورانیّت خودش حفظ بفرما؛ قلب مقدّس ولیّعصر را از ما راضی کن؛ روح مطهّر شهیدان را از ما راضی کن؛ روح مطهّر امام بزرگوار را هم از ما راضی بفرما.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
|
2,343 | 1403/01/16 | بیانات پس از اقامه نماز بر پیکر هفت شهید راه قدس | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=55966 |
به همهی خانوادههای محترم این شهیدان، هم تبریک عرض میکنم، هم تسلیت عرض میکنم. امیدواریم که خداوند متعال به همهی کسان این شهیدان ــ پدران، مادران، همسران، فرزندان و دیگر بستگان ــ صبر عنایت کند و اجر عنایت کند و انشاءالله ارواح طیّبهی این شهدا را با پیغمبر محشور کند و ما را هم به آنها ملحق کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته |
2,344 | 1403/01/15 | بیانات در دیدار مسئولان نظام | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=55950 |
در بیست و سومین روز از ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، مسئولین محترم، مدیران برجستهی کشور. بنده اوّلاً تشکّر میکنم از بیانات جناب آقای رئیسی، رئیسجمهور محترم؛ توضیحات خوبی را ایشان بیان کردند. امیدواریم انشاءالله خداوند، هم به ایشان اجر بدهد، هم کمک کند، قوّت بدهد، توفیق بدهد که انشاءالله این راه را به همین شکل ادامه بدهند.
من یک جمله در باب ماه رمضان عرض کنم ــ چند روزی بیشتر باقی نمانده و [باید] قدر بدانیم ماه رمضان را ــ بعد هم یکی دو مطلب مربوط به مسائل جاری کشور را عرض خواهم کرد.
ماه رمضان به معنای جامع کلمه، ماه مبارکی است. تعبیر «ماه مبارک» یک تعبیر تعارفآمیز نیست؛ به معنای واقعی کلمه این ماه، مبارک است؛ یعنی از جوانب مختلف، این ماه قابلیّتهای معنوی درونی انسان را رشد میدهد و ارتقاء میدهد. انسان را، فرد را در جنبهی انسانیّت خود و الاهیّت خود بالا میبرد. ارتقاء افراد در جامعه به ارتقاء جامعه میانجامد؛ تردیدی در این نیست. اینکه گفتیم از جوانب مختلف، یعنی از جانب روزه، از جانب تلاوت قرآن ــ که در این ماه تأکید شده و مردم تشویق شدهاند با تضاعف ثواب تلاوت ــ از ناحیهی تضرّع و دعاها و مناجاتهایی که در این ماه وارد است، از ناحیهی لیلةالقدر که یک فرصت فوقالعاده مهمّی است که «خَیرٌ مِن اَلفِ شَهر»،(۲) و از جهات مختلف. مثلاً از جنبهی روزه؛ روزهی ماه رمضان قدرت خویشتنداری انسان را در مقابل خواهشهای نفسانی بالا میبرد؛ این، خیلی چیز مهمّی است. خواهشهای نفسانیِ انسان نهایتناپذیر است، پایانناپذیر است؛ هر چه انسان به این خواهشها پاسخ بدهد، میل و توقّع و انتظار نفْس انسان بیشتر میشود. یک توانِ متوقّف کردن این خواهشها در انسان باید وجود داشته باشد که روزه این [توان] را به انسان میدهد؛ تمرین تقویت اراده، تقویت روح، مهار کردن خواهشهای تمامنشدنی نفْس. این یک وسیلهی ارتقاء.
تلاوت قرآن برای کسانی که تدبّر در قرآن بکنند، به معنای اتّصال به دریای بیکران معارف اسلامی است. نیازِ همیشگیِ ما به همین است که بتوانیم معارف الهی را در قلب خودمان تقویت کنیم و سطح معرفت خودمان و بینش خودمان را بالا ببریم. این «اِلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّب»،(۳) یک بخش عمدهی این «کَلِم طیّب» همین معارفی است که در نفْس انسان از قرآن به وجود میآید. این دعاهایی که در ماه رمضان وارد است ــ در سحر ماه رمضان، در شب ماه رمضان، در روزهای ماه رمضان، در ایّامِ بخصوص مثل روز اوّل ماه رمضان و امثال اینها ــ دل انسان را مستغرق میکند در یاد خدا؛ [اگر] با توجّه انسان با این دعاها مواجه بشود، ذکر را، توجّه به خدا را در انسان به صورت مطلوبی ایجاد میکند. «وَ لَذِکرُ اللَهِ اَکبَر»؛(۴) عمدهی خاصیّت نماز، بنا بر این تعبیر آیهی شریفه، ذکر الهی است، یاد خدا است که مایهی سعادت، مایهی پیشرفت، مایهی ارتقاء و مایهی دوری از گناه است.
لیلةالقدر شب سرنوشت است. در ماه رمضان، انسان میتواند با همراه شدن با آهنگ لیلةالقدر در سرنوشت خودش تأثیر بگذارد؛ این چیز کمی نیست، چیز خیلی مهمّی است، اگر طلب واقعی وجود داشته باشد؛ که در این شبها آنچه لازم است، حالت طلب است، درد طلب است. و البتّه لیلةالقدر یک استثنا در همهی شبهای سال است؛ بقیّهی شبهای ماه رمضان هم کموبیش همین خصوصیّت را دارند.
اینها چیزهایی است که هم عقل و ذهن انسان را و هم دل را آباد میکند، معمور میکند و جلا و صیقل میبخشد. اینها وقتی که در فرد به وجود بیاید، تأثیرش را در جامعه میگذارد. هویّت جمعی جامعه متأثّر از هویّت افراد و تأثیرات آنها در جامعه است. وقتی ما توانستیم خودمان را اصلاح بکنیم، تأثیرمان در جامعه هم به همین نسبت بالا میرود؛ تقویت نفْس این[جور] است.
خب، اینها جنبههای ابتدائاً فردی و بالواسطه اجتماعی بود؛ امّا غیر از این، ماه رمضان ماه اجتماعیای است، ماه کمک به دیگران است، ماه احسان است، ماه مهربانی است، ماه افطار است؛ که اینهمه تأکید شده که افطاری بدهید؛ نگفتند هم فقط به مستحقّین بدهید. نفْس ارتباط، یاری رساندن، همسان شدن، احسان کردن، از خصوصیّات ماه رمضان است.
پس ماه رمضان یک فرصت فوقالعادهای برای ترمیم است. ما در طول سال به جراحتهایی در روح خودمان و در جان خودمان مبتلا میشویم. هر گناهی یک جراحت ایجاد میکند؛ مثل جراحتهای جسم، در روح انسان یک جراحت ایجاد میکند، یک بیماری به وجود میآورد؛ ماه رمضان ــ که ماه استغفار است ــ ماه ترمیم این جراحتهای سالیانه است. باید بتوانیم انشاءالله از این ماه با روح سالم خارج بشویم: اِن لَم تَکُن غَفَرتَ لَنا فیما مَضىٰ مِن شَهرِ رَمَضان فَاغفِر لَنا فیما بَقیَ مِنه که ماه استغفار است.
این مسئلهی استغفار و توبه در معارف اسلامی یک حقیقت خیلی مهمّی است؛ مخصوص مسائل شخصی هم نیست؛ توبهی در گناهِ شخصی یک مقوله است، توبهی در گناهِ اجتماعی هم یک مقوله است. در قرآن [که میفرماید] «فَتوبوا اِلىٰ بارِئِکُم فَاقتُلوا اَنفُسَکُم»؛(۵) این گناه اجتماعی است. یعنی گناه اجتماعی که انجام میگیرد، افراد جامعه یا آن کسانی که مؤثّر در تولید این گناه هستند و در ایجاد وضعیّت مؤثّرند، باید استغفار کنند، باید توبه کنند. طبعاً این استغفار و توبه ترمیم میکند دیگر؛ یعنی، هم فرد را ترمیم میکند، هم جامعه را ترمیم میکند. و در هر بخشی هم آن استغفار و بازگشت و توبه، به تناسب خود آن بخش است. ما ممکن است فرضاً در یک مسئلهی فرهنگی، یک مسئلهی سیاسی، یک حرکت نظامی خطائی کرده باشیم، اشتباهی کرده باشیم ــ یا از سر غفلت یا گاهی اوقات بر اثر تنبلی، بیتوجّهی، انجام ندادن آنچه بر عهدهی ما است و انجامش واجب است ــ وقتی که یک زخم اجتماعی به این شکل به وجود میآید، استغفارش به این است که توبه کنیم، برگردیم و اصلاح کنیم. ببینید در قرآن [میفرماید:] «اِلَّا الَّذینَ تابوا وَ اَصلَحوا».(۶) در چند جای قرآن بعد از «تابوا»، «وَ اَصلَحوا» هست؛ حالا بعد از «اَصلَحوا» هم یک جا «وَ بَیَّنوا»(۷) است، یک جا «وَ اعتَصَموا»(۸) است؛ یعنی توبه و برگشت بایستی با اصلاح همراه باشد. وقتی کار غلطی انجام گرفت، وقتی برمیگردیم، استغفار میکنیم، از خدای متعال طلب بخشش میکنیم، باید سعی کنیم آثار و تبعات آن خطا را هم برطرف کنیم. مراد هم از خطا، خطای فقهی در مقابل عمد نیست؛ یعنی کار بد، کار غلط؛ مثل خطاهای شخصی؛ فرض بفرمایید غیبت کردن، دروغ گفتن، تهمت زدن یک خطا است؛ وقتی که توبه میکنیم، بایستی جبران کنیم، اصلاح کنیم، اثر آن و تبعهی آن را برطرف کنیم؛ آن تبعاتی که بر این خطای ما مترتّب شده باید برطرف کنیم. در مسائل اجتماعی هم عیناً همینجور است.
و آن وقت در قرآن اینجور میفرماید: اِستَغفِروا رَبَّکُم ثُمَّ تُوبُوا اِلَیهِ یُرسِلِ السَّماءَ عَلَیکُم مِدراراً وَ یَزِدکُم قُوَّةً اِلىٰ قُوَّتِکُم.(۹) نمیگویید ما کشور قوی میخواهیم؟ نمیگویید میخواهیم قوی باشیم؟ خیلی خب، یَزِدکُم قُوَّةً اِلىٰ قُوَّتِکُم؛ استغفار و توبه، شما را قوی میکند؛ یعنی برگشت از خطا. خطا موجب تضعیف است، برگشت از خطا موجب تقویت است؛ یَزِدکُم قُوَّةً اِلىٰ قُوَّتِکُم. در هر موردی همینجور است؛ هم در مسائل شخصی اینجور است، هم در مسائل اجتماعی اینجور است. در مسائل شخصی هم روح انسان با استغفار قوی میشود؛ در مسائل اجتماعی هم جامعه با استغفار قوی میشود. ما مسئولین جامعه هستیم دیگر ــ شما مدیران کشور هستید ــ مسائل ما، رفتارهای ما، کارهای ما، گفتارهای ما، موضعگیریهای ما، در وضع کشور اثر میگذارد؛ اگر خطائی حاصل بشود، راهش همین است؛ راهش استغفار کردن است.
البتّه استغفار فقط به زبان گفتن نیست که این معلوم است؛ یعنی باید این معنا روشن باشد؛ صرفاً این نیست که ما حالا در شب قدر یا غیر شب قدر یا در نماز شب «اَستَغفِرُ اللهَ رَبّی وَ اَتوبُ اِلَیه» بگوییم؛ صرفاً این نیست. بایستی خطا را بشناسیم و بدانیم که خطا کردیم؛ وقتی ندانیم خطا کردیم، طبعاً استغفار به معنای واقعی، توبهی به معنای واقعی صورت نمیگیرد. خطا را بشناسیم؛ بنا بگذاریم بر اینکه این، خطا است و تصمیم بگیریم که از این خطا برگردیم و از خطائی که کردیم ناخرسند باشیم؛ [استغفار] این است؛ وَالّا اگر این نباشد، استغفار معنی ندارد. به قول شاعر:
سُبحه بر کف، توبه بر لب، دل پُر از شوق گناه
معصیت را خنده میآید ز استغفار ما(۱۰)
خب این عرض اوّل ما. به نظرم، ما که مسئولین کشور هستیم، به این توجّهات نیاز بیشتری داریم؛ همهی ما، در هر جایگاهی که هستیم احتیاج داریم توجّه کنیم، اشتباه نکنیم، خطا نکنیم، بدانیم که تأثیرات خطای ما با خطای مردم عادّی متفاوت است.
آنچه [در مسائل کشور] یادداشت کردهام که عرض بکنم به برادران و خواهران و حضّار عزیز، اوّل، مسئلهی اقتصاد و شعار سال(۱۱) است. خب، توضیحات خوبی را آقای رئیسجمهور بیان کردند و بحمدالله تلاش خیلی خوب و متراکم دارد انجام میگیرد؛ حقّاً و انصافاً انسان این را میبیند و به معنای واقعی کلمه دارد کار میشود. خب در عین حال، نیازها به کار، بیش از اینها است؛ یعنی خیلی باید کار کنیم تا بتوانیم به سطح مطلوب یا لااقل نزدیک به مطلوب برسیم.
واقعیّتهای اقتصاد در کشور، همه یکسان نیستند؛ هم واقعیّتهای تلخ در اقتصاد کشور وجود دارد، هم واقعیّتهای شیرین. بخش تلخِ مربوط به اقتصاد، گرانیها است، بیثباتی بازار است، تنزّل ارزش پول ملّی است، فاصلهی طبقاتی است؛ خب اینها بخشهای تلخ مسئله است.
بخش شیرینِ مربوط به اقتصاد، فعّالیّتهای وسیعِ زیرساختی است که دارد انجام میگیرد که نتایج اینها در میانمدّت و نه چندان درازمدّت ظاهر خواهد شد؛ [مثل] راهاندازی تعداد قابل توجّهی از بنگاههای نیمهتعطیل یا تعطیل، تحقّق تولید، تحقّق اشتغال؛ آنجوری که به بنده گزارش دادند، شاید بیش از هشت هزار واحد و بنگاه تولیدی که یا تعطیل بوده یا نیمهتعطیل بوده، راهاندازی شده؛ اینها واقعیّتهای شیرین است. وجود هزاران مجموعهی جوان در قالب شرکتهای دانشبنیان؛ این خیلی پدیدهی مطلوبی است که افزایش پیدا کرده؛ یعنی هزاران مجموعهی جوان، باانگیزه، باشوق، باصلابت، باامید دارند در این مجموعههای دانشبنیان کار میکنند، تلاش میکنند؛ هم محصولات جدید ارائه میکنند، هم خدمات جدید ارائه میکنند؛ واقعیّتهای شیرین اقتصاد، اینها است. اینها تأثیرات خودش را بتدریج بر وضع کشور میگذارد.
شکلگیری بنگاههای توانا در بخش مردمی و بخش خصوصی که یک نمونهاش را ما در این نمایشگاهی که در بهمن ماه گذشته اینجا نشان دادند، مشاهده کردیم.(۱۲) انصافاً بنگاههای قوی، کارآمد و باابتکاری شکلگیری شده که تأثیرات اینها در پیشرفت تولید کشور و رشد تولید ناخالص کشور [مهم است] و طبعاً اینها بتدریج در زندگی مردم اثر میگذارد که بعد البتّه من یک توضیحی در این زمینه عرض میکنم. اینها واقعیّتهای شیرین است. البتّه همانطور که عرض کردیم، انتظار بیش از اینها است و انشاءالله دولت کنونی میتواند بسیاری از این گرهها را باز کند، با تلاشی که میکنند.
یک نکتهای که در امر اقتصاد همیشه باید مورد نظر مسئولین باشد، این است که انتظار مردم آن است که تصمیمها و اقدامهایی که مسئولین کشور در مسائل اقتصادی انجام میدهند، در زندگی آنها اثر محسوس و ملموس داشته باشد؛ این انتظار مردم است. کاری کنیم که این انتظار برآورده بشود؛ انتظار بهجایی هم هست. اینکه میگوییم «انتظار بهجایی است» به خاطر همین نکتهای است که آقای رئیسجمهور هم اشاره کردند: «ظرفیّتهای فوقالعادهی کشور» که من چند مورد را یادداشت کردهام و طبق آمارهایی که به بنده دادهاند، به نظر من قابل توجّه است؛ هم ظرفیّتهای طبیعی، هم ظرفیّتهای نیروی انسانی.
در ظرفیّتهای طبیعی، خب جمعیّت کشور ما تقریباً یکصدم جمعیّت همهی دنیا است، منتها سهم ما و کشور ما از منابع طبیعی حدود هفت درصد موجودی دنیا است؛ یعنی منابع طبیعی ما نسبت به جمعیّتمان در مجموع دنیا، هفت برابر بیشتر است؛ این خیلی فرصت مهمّی است؛ به غیر از نفت و گاز ــ که یکی از قلمهای مهمّ منابع طبیعی ما نفت و گاز است، امّا منحصر به نفت و گاز نیست ــ ۶۴ نوع مادّهی معدنی مثل مس و سرب و روی و زغالسنگ و امثال اینها در کشور وجود دارد که مورد استفاده است و منابعش هم منابع غنیای است و خیلی زیاد است. حالا گاهی اوقات گزارشهای جالب و برجستهای هم در مورد بعضی از منابع به ما میرسد که خب مسئولین مختلف کشور روی آنها کار میکنند.
در زمینهی مسائل کشاورزی، آنطور که به بنده گزارش دادهاند، حدود ۳۷ میلیون هکتار اراضی قابل کشاورزی در کشور هست. ۳۷ میلیون هکتار اراضی قابل کشاورزی خیلی است! گاهی گفته میشود که آب در کشور کم است؛ راست است، ما کشور پُرآبی نیستیم، امّا شیوههایی وجود دارد ــ که این شیوهها تجربه شده ــ که میتوان با همین آب موجود، همهی این امکانات کشاورزی کشور را تأمین کرد، آبیاری کرد و کشاورزی را واقعاً رونق داد، رشد داد، پیش برد. مسئلهی کشاورزی هم در کشور خیلی مهم است.
همین حالا هم ما در تولید بعضی از محصولات، در دنیا در درجههای بالا و اوّل قرار داریم ــ در تولید سیمان، در تولید فولاد ــ در حالی که اینهمه هم سختگیری جهانی هست، این تحریمها و این محدودیّتها و مانند اینها وجود دارد. با این محدودیّتها، آنهایی که کشور را مورد تحریم قرار دادهاند انتظار داشتند که تولید کشور یا بخوابد یا شبیه خوابیدن اتّفاق بیفتد. اینجور نشده؛ امروز تولید فولاد ما در سطح بسیار بالا است، رتبهی زیر ده است، سیمان همینجور، بعضی از محصولات صنعتی دیگر هم همینجور. اینها مربوط به ظرفیّتهای طبیعی کشور است که خیلی زیاد است.
به نظر بنده ظرفیّتهای انسانی از این هم مهمتر است؛ یعنی ما از لحاظ ظرفیّت انسانی [وضع خوبی داریم]. یک قلم، استعداد عمومی ملّت ایران است که بنده این را مکرّر گفتهام و این متّکی است به اسناد معتبر: متوسّط هوش ایرانی، از متوسّط هوش جهان بسیار بالاتر است؛ استعداد جوانهای ما، تواناییهای ما بالا است. همین هم هست که حالا دنیا را در موارد متعدّدی ــ مثلاً در تولیدات نظامی ــ شگفتزده میکند که اینها با اینکه اینهمه گرفتاری دارند، فرض بفرمایید که این تحریم هست، این محدودیّت هست، میتوانند یک چنین محصولات دفاعی را ــ حالا مثلاً فرض کنید در زمینهی دفاعی که دنیا روی آن حسّاس است ــ تولید کنند. یک قلم، همین متوسّط بالای هوش انسانی است. ۳۶ میلیون جوان در میانهی سنین ۱۵ سال تا ۴۰ سال در کشور وجود دارد که نعمت بزرگی است؛ مشروط بر اینکه از این فرصت امکانِ حفظِ تعداد جوان غفلت نکنیم؛ که البتّه در سالهای گذشته یک مقداری غفلت کردیم. نباید غفلت کنیم، نباید بگذاریم جمعیّت کشور پیر بشود؛ [باید] سطح حضور جوانها را که پیشرانند، منشأ حرکتند، در کشور حفظ کنیم. ۱۴ میلیون افرادِ دارای تحصیلات عالی در کشور هست؛ بیش از ۱۰۰ هزار عضو هیئت علمی هست؛ اوّل انقلاب، حدود ۵ هزار بود. اوایل انقلاب افراد هیئت علمی در دانشگاههای کشور آنقدر [بود]؛ الان بیش از ۱۰۰ هزارند. بیش از ۱۵۰ هزار پزشک متخصّص، بیش از ۳ میلیون دانشجوی در حال تحصیل؛ این غیر از طلّاب و فضلای حوزههای علمیّه است که آن هم یک داستان مفصّلی است؛ فضلای جوانی که انسان گاهی آثار آنها را میبیند، واقعاً خدا را شکر میکند؛ در بخشهایی، در رشتههایی دارند فکر میکنند، دارند کار میکنند. خب اینها نیروی انسانی است دیگر. حالا این ظرفیّتهای طبیعی و ظرفیّتهای انسانی.
ظرفیّتهای جغرافیایی؛ این موقعیّت جغرافیایی کشور، وضعیّت اقلیمی کشور، این تنوّع اقلیمی که در کشور وجود دارد، اینها ظرفیّتهای مهمّی است. بنابراین توقّعاتی که در امر اقتصاد گاهی ابراز میشود، توقّعات بیجایی نیست؛ ما با این امکانات، وضع اقتصادیمان باید خوب بشود.
البتّه موانعی هست؛ این موانع را باید در نظر داشته باشیم. بعضی از موانع بیرونی است؛ مثل همین تحریمها، تهدیدها، محدودیّتهای فراوانی که وجود دارد، سختگیریهایی که در کار تجارت ما، در به دست آوردن امکانات لازم برای تولید ما [هست]؛ سختگیری هست دیگر، سختگیریهای جدّی وجود دارد. من یک وقتی گفتم که یک تشکیلات ویژهای ایجاد میکنند برای اینکه مراقبت کند که ایران در کجا میخواهد سرمایهگذاری کند، با کجا دارد معامله میکند که بروند جلویش را بگیرند؛ یعنی چند سال است که یک چنین کارهایی دارد انجام میگیرد. این موانع وجود دارد. البتّه همین موانع را، هم میشود کم کرد، هم میشود کماثر کرد. بعضی از همین موانع، در کنار تأثیرات منفی، تأثیرات مثبت هم داشته.
تولیدکنندگان و کارآفرینان کشور اینجا آمدند، در حسینیّه با بنده ملاقات داشتند،(۱۳) تعدادی ــ ده پانزده نفر ــ صحبت کردند؛ بعضی از اینها صریحاً گفتند که اگر چنانچه این تحریم نبود، ما این پیشرفت را نمیتوانستیم به دست بیاوریم؛ این را صریح اینجا گفتند؛ چون دستمان از بیرون کوتاه بود، به فکر خودمان، به تواناییهای خودمان فشار آوردیم، به اینجا رسیدیم؛ یعنی بنابراین گاهی هم همین موانع، اثر مثبت میبخشد و به کشور کمک میکند.
لکن بعضی از موانع هم انصافاً موانع درونی خود ما است؛ کمکاری داریم، مثلاً یک مواردی بیدقّتی داریم و کمانگیزگی نشان میدهیم؛ گاهی دچار آفتهای شخصی میشویم، [دچار] آفتهای روحی میشویم. مدیر اگر به فکر محبوبیّتطلبی باشد، به فکر جلوه کردن در چشم افراد باشد، مسئلهی کار را، اهمّیّت کار را در نظر نگیرد، خب این ضربه میزند دیگر؛ اینها برکت کار را از بین میبرد. [یا اینکه] به فکر مناصب آینده باشد. امروز در یک منصبی قرار داریم، جوری حرکت کنیم که خودمان را برای یک منصب بالاتر آماده کنیم؛ خب این ضربه میزند. اینجور فکر کردن، اینجور کار کردن، اینجور حرکت کردن، ضربه میزند؛ برکت کار را از بین میبرد؛ اینها هم جزو موانع کاری ما است.
ما باید توجّه داشته باشیم به اینکه هر لحظهی کاری که انجام میدهیم، اگر چنانچه برای مردم باشد، برای رفاه مردم باشد، برای پیشرفت کشور باشد، این کار، کار الهی است، این نیّت، نیّت الهی است. اینکه میگوییم نیّتتان خدا باشد، یک معنایش همین است که شما نیّت کنید که این کار را انجام بدهید تا گره از کار مردم باز بشود؛ این میشود نیّت الهی؛ آن وقت خدا به این کار برکت خواهد داد؛ خدا به این کار پاداش خواهد داد. آن پاداشی که خدای متعال میدهد، قابل مقایسه نیست با این سودی که ما حالا مثلاً فرض کنید از یک تظاهری(۱۴) ممکن است ببریم.
خب، یکی از موانع که حالا من یک مقداری، چند نکتهی کوتاه را در این زمینه میخواهم عرض بکنم که مربوط به شعار سال [هم] هست، مداخلههای دولتی و حکومتی در مسائل اقتصاد است. این را ما سالها است داریم مطرح میکنیم. امسال بنده مسئلهی «مشارکت مردم» را در شعار سال قرار دادم، برای اینکه به امکانات مشارکت مردم بیشتر توجّه بشود و مردم در مسائل اقتصاد به معنای واقعی کلمه به عرصه بیایند. مردم یعنی توان مردم؛ توان مالی، توان فکری و ذهنی، توان ابتکاری؛ ابتکارات مردم وارد میدان بشود. ما سود میبریم.
یک تصوّری وجود دارد که اگر چنانچه مردم وارد عرصهی اقتصاد بشوند، مدیریّتها را به مردم بدهیم، این، دست دولت را میبندد، دست مسئولین دولتی را میبندد؛ این فکر درست نیست. وظایف باید تقسیم بشود بین مسئولین دولتی، مسئولین حکومتی [و مردم]. حالا دولتی که میگوییم، فقط دولت نیست، [بلکه] بخشهای مختلف نیمهدولتی هم مثل دولتند؛ فرقی نمیکند. باید تفکیک قائل بشویم؛ یک وظایفی به عهدهی دولت است، یک وظایفی به عهدهی مردم است.
یک تعبیری را در یک گزارشی به بنده نوشته بودند، تعبیر بدی نیست: «جنبهی ستادی و جنبهی عملی». دولت در مسائل اقتصادی، ستادی عمل کند؛ هدایت کند؛ در مسئلهی آمایش سرزمینی، مسئلهی نوع فعّالیّت اقتصادی که باید هر جا انجام بگیرد، نظارت کند، مراقبت کند که تخلّفی به وجود نیاید. عامل هم مردم [باشند]. مردم هم عمل اقتصادی را انجام بدهند؛ یعنی تفکیک بین وظایف دولت و وظایف مردم. راه ورود مردم در عرصههای اقتصادی بایستی باز بشود؛ این، کشور را نیرومند میکند، اقتصاد را باثبات میکند. البتّه سیاستهای اصل ۴۴ بخشی از این قضیّه است، که سالها پیش این سیاستها ابلاغ شده(۱۵) و این سیاستها مستفاد از خود قانون اساسی است. تصوّر نشود که این، نقض قانون اساسی است؛ نه، این سیاستها از خود قانون اساسی استفاده شده و ابلاغ شده. خب باید عمل بشود؛ در گذشته، ضعفهای زیادی در این زمینه وجود داشته.
یک نکته این است که صاحبنظران اقتصادی میگویند رشد [اقتصادی] هشت درصد امکانپذیر است، که در سیاستهای برنامهی هفتم(۱۶) هم رشد هشت درصد آمده است. بعضی استبعاد میکنند که آیا این امکانپذیر است یا نه؛ صاحبنظران اقتصادی میگویند رشد هشت درصد میتواند [محقّق شود] و اگر این رشد استمرار پیدا کند ــ نه اینکه یک سال رشدی پیدا بشود، بعد تنزّل پیدا کند ــ قطعاً در وضع زندگی مردم یک گشایش مطلوب و خوبی حاصل خواهد شد. البتّه رشد اقتصادی بهتنهایی هم کافی نیست؛ یعنی برای اینکه در وضع زندگی مردم و معیشت مردم و طبقات ضعیف یک تحوّلی صورت بگیرد، صرفاً رشد اقتصادی کافی نیست، بلکه چیزهای دیگری هم لازم است: برابری فرصتها برای دستیابی به امکانات؛ این از جملهی کارهای بسیار مهم است؛ برای مشارکت، امکانات در سطوح مختلف به نحو صحیح و عادلانهای تقسیم بشود. اینها البتّه کارهای آسانی هم نیست، کارهای دشواری است؛ [باید] آموزش داده بشود، مهارت داده بشود. بسیاری از جوانهای ما مایلند کار کنند، و به مهارت نیاز دارند. یک بخشی باید برای مهارتافزایی جوانان وجود داشته باشد که البتّه مدیران ارشد میتوانند برنامهریزی کنند، در این زمینهها کار کنند، کار انجام بگیرد.
و راههای مشارکت باید به مردم نشان داده بشود. ما میگوییم «مردم در اقتصاد مشارکت کنند»؛ خب چه جوری مشارکت کنند؟ راههای مشارکت [نشان داده بشود]. کسانی بنشینند شیوههای ممکن برای مشارکت قشرهای مختلف مردم را نشان بدهند که حالا یک نمونهاش همین شرکتهای دانشبنیان است که برای بخشی از جوانها این یک راهی برای مشارکت اقتصادی است. کسانی میتوانند بنشینند فکر کنند. به نظر من، دولت و مجلس نیاز دارند به یک گروه زبدهی صاحب فکر و صاحب اندیشه که بنشینند اندیشهورزی کنند، راههای مختلف مشارکت مردم را به مردم نشان بدهند. کارهای مشکلی است، امّا کاملاً عملی است که بتوانند حتّی با سرمایههای اندک وارد میدان مشارکت بشوند.
یک نکته مربوط به برنامهی هفتم است. خب شش برنامهی پنجساله تا حالا گذشته؛ یعنی شش برنامهی پنج سال گذشته که یکی از آنها(۱۷) تمدید هم شد. حالا امسال سال اوّل برنامهی هفتم است؛ بنده توصیهی مؤکّد میکنم که روی این برنامه توجّه بشود، دقّت بشود و به برنامه عمل بشود.
آنطور که به بنده گزارش دادند، متوسّط عملکرد برنامههای گذشته، حدود ۳۵ درصد است؛ یعنی با زحمت زیاد برنامه تهیه شده و به قانون تبدیل شده، ابلاغ هم شده، [ولی] در طول سالهای گذشته برنامهها به صورت کامل عمل نشده؛ خب این برای کشور خسارت است. تلاش بشود که برنامه به صورت کامل عملیّاتی بشود. خوشبختانه دولت، دولت فعّالی است؛ یعنی دوستان در دولت واقعاً مشغولند، کار میکنند، فکر میکنند، تلاش میکنند؛ کاری کنند که این برنامه بتواند عملیّاتی بشود. برنامه، راهنمای عمل است؛ یک راهنمای عمل خوب و چهارچوب خوبی است برای عمل کردن؛ نه فقط برای اقتصاد، [بلکه] برای همهی بخشها این برنامه، برنامهی عمل است.
یک نکتهی مهم، مسئلهی زمان است. برادران عزیز، خواهران عزیز، مدیران بخشهای مختلف! زمان به سرعت میگذرد، عبور میکند و از دست میرود؛ از زمان غفلت نکنید. کار امروز به فردا نیفتد؛ یک روز هم مهم است، گاهی یک ساعت هم مهم است. در خرج کردن این سرمایهی عظیم که اسمش سرمایهی زمان است، باید خیلی حسّاسیّت به خرج داد؛ نگذارید زمان بگذرد. کارهای گوناگون، برنامههای مختلف بخشهای مختلف را وقتی تصویب میکنید، زمانبندی کنید، و روی این زمانبندیها ایستادگی کنید که فلان برنامه باید تا فلان تاریخ حتماً به سرانجام برسد؛ یعنی روی زمان اینجور حسّاسیّت و وسواس داشته باشید.
البتّه این را هم عرض بکنیم که در مسئلهی اقتصاد، عنصر دیپلماسی و عملکرد سیاست خارجی خیلی مهم و مؤثّر است؛ ما در پیرامون کشورمان همسایههای متعدّدی داریم و در تعدادی از پیمانهای جهانی سهیمیم، شریکیم و میتوانیم از اینها استفاده کنیم؛ یک تحرّک فوقالعادهی دیپلماتیک در زمینهی مسائل اقتصادی لازم است. عرایض ما راجع به مسائل اقتصاد همین بود که تمام شد.
یک مطلب دیگری را من میخواهم مطرح کنم و آن چالش تحمیلی مسئلهی «حجاب» در کشور است. مسئلهی حجاب تبدیل شده به یک چالش و بر کشور ما تحمیل شده؛ این را تحمیل کردند. کسانی نشستند نقشه کشیدند، برنامهریزی کردند که حجاب بشود یک مسئله در کشور ما؛ در حالی که چنین مسئلهای در کشور وجود نداشت؛ مردم با شکلهای مختلف داشتند زندگی میکردند. بنده نظر قاطع خودم را در این مورد عرض میکنم: هم از دیدگاه فقهی و شرعی باید به مسئله نگاه کرد، هم از دیدگاه قانونی، هم از لحاظ بعضی از مسائل جانبی و ملاحظات جانبیای که وجود دارد. خب از لحاظ شرعی، حجاب یک حکم مسلّم شرعی است؛ یعنی برای بانوان، پوشاندنِ غیر از صورت و دو دست ــ وجه و کفّین ــ واجب است؛ این چیزی است که از آن صرفنظر نمیشود کرد. مردم ما مسلمانند، مقیّدند، متعبّدند، بانوان ما متعبّدند، باید رعایت کنند این را؛ حکم شرع است. یک نگاه، نگاه قانونی است؛ قانون واجبالاطاعه است و در این زمینه، حکم قانونی وجود دارد؛ رعایت حکم قانون برای همه واجب است. چه آن کسانی که به شرع معتقدند، چه حتّی آن کسانی که به شرع هم معتقد نیستند، قانون را بایستی رعایت کنند.
در مسائل جانبی و ملاحظات جانبی، یک مسئله، مسئلهسازی بیگانگان است. در این قضیّهای که امروز در کشور مطرح است ــ مسئلهی حجاب ــ دخالت بیگانگان واضح بود، آشکار بود. از بیرون، در این دستگاههای ارتباط جمعی و انواع و اقسام رسانهها، در این قضیّه دمیده شد. حالا یک عدّه هم در داخل البتّه کمک کردند، امّا عمده، از بیرون این کار هدایت شد و فکر شد و دنبال شد؛ به این توجّه بشود. خود بانوان ما، خود زنان عاقل و فهمیدهی ما به این نکته توجّه کنند که این قضیّه را دشمن دارد از بیرون دنبال میکند. طبق آنچه در گزارشهای قابل اعتماد به ما رسید، بعضیها را استخدام کردند که بیایند در جامعه هنجارشکنی کنند، حرمت حجاب را بشکنند. خب باید بانوان ما و کسانی که در این قضیّه فکر میکنند، حرف میزنند، به این نکات توجّه کنند. وقتی ما میبینیم دست بیگانه در قضیّهای دارد عمل میکند، خب باید مواضعمان را متناسب با همین قرار بدهیم که به آن بیگانه کمک نکنیم.
یک مسئله از این ملاحظات جانبی این است که امروز روی مسئلهی برداشتن حجابِ بانوان تلاش میکنند، امّا این اوّل کار است، این آخر کار نیست؛ هدف این نیست. هدف دشمنان این است که وضع کشور را به وضعیّت قبل از انقلاب، به وضعیّت دوران طاغوت برگردانند؛ آن وضع فضاحتباری که آن روز وجود داشت. حالا بعضی از شماها شاید دیده بودید، یادتان هست، خیلی از شماها ندیدید آن وضعیّت را. به معنای واقعی کلمه، وضع زن، رفتار زن، برخورد زن، حضور زن در جامعه وضع فضاحتباری بود. امروز از لحاظ علمی، از لحاظ قوّت مدیریّتی، از لحاظ حضور در مناطق حسّاسِ ادارهی کشور، در سطح کشور، در سطح جهان، زنان ما به مراتب بالایی رسیدهاند، از خیلی از زنهای کشورهای دیگر جلوترند؛ با حجاب، با رعایت حجاب. آن روز این نبود؛ سطح سواد زنان، سطح علمی زنان، سطح مدیریّت زنان اینجور نبود؛ از آن جهت ضعیف بودند، امّا از لحاظ وضع پوشش و مسئلهی هنجارهای [اجتماعی]، وضع خیلی بدی داشتند؛ واقعاً مفتضح بود. قصد اینها این است که آن حالت را بتدریج تکرار کنند. این اوّل کار است؛ به این باید توجّه کرد.
یکی از مسائل جانبی قضیّه این است که عرض کردم که بنده اطمینان دارم که بانوان کشورمان، حتّی کسانی که یک مقداری هم در زمینهی حجاب سهلانگاریهایی دارند، اینها دلبستهی اسلامند، دلبستهی نظامند؛ بارها هم این را ما گفتهایم. به این چشم بایستی به زنهای ما نگاه کرد. امّا خب این قضیّهی حجاب را بایستی رعایت بکنند؛ همه باید رعایت کنند.
بنده معتقدم در دولت، در قوّهی قضائیّه، در بخشهای مختلف، در این زمینه مسئولیّت وجود دارد که بایستی به مسئولیّتهای قانونی و شرعی خودشان عمل کنند. خود بانوان ما بیش از همه در این زمینه مسئولیّت دارند؛ و رعایت کنند جنبهی حجاب اسلامی را. این هم یک مسئله.
مسئلهی آخر مسئلهی غزّه است. مسئلهی غزّه جزو مسائلی است که نباید اجازه داده بشود که این مسئله از اولویّت افکار عمومی مردم دنیا کنار برود. قضیّه خیلی قضیّهی مهمّی است! جنایتی که در غزّه دارد انجام میگیرد ــ تا آنجایی که ما در تاریخ دورههای اواخر سراغ داریم؛ حالا آن گذشتههای دور را درست نمیدانم ــ بیسابقه است؛ اینجور جنایت کردن، اینجور کشتار دستهجمعی، نسلکشی، حملهی به زنان، حملهی به کودکان، حملهی به بیماران، حملهی به بیمارستانها، این فجایعی که در بیمارستانها صورت گرفته، اصلاً چیزهای عجیبی است. جوری شده است که پرورشیافتگان در فرهنگ غربی، در اروپا و در خود کشور آمریکا هم میآیند با فریاد اعتراض میکنند؛ در حالی که خیلی از خبرها هم بخوبی به آنها نمیرسد، امّا همان مقداری که اطّلاع دارند اعتراض میکنند. جنایت اینقدر شدید است. خب، این قضیّه از این جنبه خیلی مهم است.
از یک جنبهی دیگر هم خیلی مهم است و آن، این است که رژیم صهیونیستی دو شکست بزرگ در این حادثهی غزّه متحمل شد. شکست اوّل شکست روز پانزدهم مهر بود ــ شکست طوفانالاقصیٰ ــ که بنده همان وقت گفتم این شکست، غیر قابل ترمیم است.(۱۸) واقعاً هم همینجور است؛ تا حالا هم ترمیم نشده و ترمیم نخواهد شد. رژیمی که تکیهاش به دقّت اطّلاعات، به توسعهی کار نظامی و تسلّط نظامی است که ادّعا میکند هر پرندهای پر بزند زیر چشمش است، به وسیلهی یک گروه مقاومت با امکانات محدود، متحمّل یک شکست اطّلاعاتی به این عظمت بشود! این شکست اوّل رژیم صهیونیستی بود. این شکست ترمیم نشده است و ترمیم هم نخواهد شد. آبروی رژیم صهیونیستی رفت.
شکست دوّم، شکست این شش ماه است. اینها از اوّلین روزی که وارد میدان شدند برای جبران آن شکست اوّل، اهدافی را اعلام کردند، که هیچ کدام از آن اهداف در این شش ماه تحقّق پیدا نکرده. شش ماه جنگیدن با انواع و اقسام تسلیحات و امکانات و با کمک بیدریغ آمریکا که هم کمک تسلیحاتی کرده، هم کمک مالی کرده، هم کمک سیاسی کرده، چند مرتبه قطعنامهها را وتو کرده ــ این قطعنامهی اخیر(۱۹) را هم که به جهاتی نتوانست وتو کند، میگویند الزامآور نیست! دروغ محض است و عمل هم نمیشود ــ با همهی این کمکهای آمریکا و این تواناییهایی که خودشان داشتند، نتوانستند کاری بکنند؛ حتّی یک هدف از اهدافی را که ذکر کرده بودند دنبالش هستند، نتوانستند به دست بیاورند. آنها میخواستند مقاومت را و به طور خاص گروه حماس را نابود کنند، منهدم کنند، زمینگیر کنند، و نتوانستند؛ هم حماس، هم جهاد ــ مجموعهی مقاومت غزّه ــ با قدرت و با توانایی اینهمه مشکلات را تحمّل میکنند و تلاش هم دارند میکنند، ضربه [هم] میزنند.
همین که رژیم صهیونیستی به جان زن و کودک میافتد، به خاطر این است که از برخورد با رزمندگان مقاومت عاجز مانده؛ چون آنجا احساس عجز میکند، عصبی میشود و به جان زن و بچّهی مظلوم و بیدفاع میافتد و سی و چند هزار نفر را که اغلب اینها زنان و کودکان هستند، به قتل میرساند. این شکست قطعاً ادامه پیدا خواهد کرد؛ این تلاشهای مذبوحانه هم، مثل این کاری که در سوریه مرتکب شدند(۲۰) ــ که البتّه سیلیاش را خواهند خورد ــ به دردشان نمیخورد و مشکلشان را علاج نمیکند. آنها به دست خودشان در یک تلهای افتادهاند، خودشان را در یک تلهای انداختهاند که امکان نجاتشان وجود ندارد و روزبهروز [آن] رژیم ضعیفتر خواهد شد و به زوال و انهدام انشاءالله نزدیکتر خواهد شد؛ و امیدواریم جوانهای امروز ما، ببینند آن روزی را که قدس شریف در اختیار مسلمانها است و در آن نماز خواهند گزارد و دنیای اسلام بتواند انشاءالله نابودی اسرائیل را جشن بگیرد.
از خداوند متعال میخواهیم که ما را برای انجام وظایف مهمّمان موفّق بدارد، توانا کند و بتوانیم کارهایی که بر عهدهی ما است انجام بدهیم. با انقلاب اسلامی، فرصت بزرگی در دنیای اسلام پیش آمده؛ تشکیل نظام مقدّس جمهوری اسلامی برای دنیای اسلام یک فرصت بزرگ را به وجود آورده؛ از این فرصت تا امروز استفادههای زیادی شده؛ باز هم انشاءالله باید به نفع اسلام و مسلمین از این فرصت استفاده بشود و استفاده خواهد شد. نظام اسلامی روزبهروز انشاءالله قویتر خواهد شد و دشمنانش روزبهروز ضعیفتر خواهند شد؛ و محاسبات منطقهای، بعد از این حادثهی طوفانالاقصیٰ تغییر کرده است و تغییر خواهد کرد؛ آن محاسبات [قبلی] دیگر وجود ندارد. هم تصمیمات جبههی مقاومت، هم تصمیمات جبههی مقابل ناگزیر تغییر پیدا خواهد کرد؛ کمااینکه تغییر هم پیدا کرده و وضع مقاومت در منطقه وضع دیگری شد و بیشتر از این دگرگون خواهد شد و دشمنان اسلام و دشمنان مقاومت و دشمنان جمهوری اسلامی مجبورند و ناگزیرند که به این تغییرات تن بدهند و بدانند که نمیتوانند در این منطقه بر جامعهی مسلمان حکمروایی و فرمانروایی کنند.
از خداوند متعال میخواهیم که در این روزهای باقیماندهی از ماه مبارک رمضان، ما را توفیق بدهد تا بتوانیم حدّاکثر استفاده را از فیوضات این ماه ببریم.
روز قدسِ امسال یک خروش بینالمللی علیه رژیم غاصب صهیونیستی خواهد بود. یعنی اگر سالهای قبل روز قدس را فقط کشورهای اسلامی برگزار میکردند، امسال به احتمال زیاد در کشورهای غیر اسلامی هم روز قدس انشاءالله باعظمت برگزار خواهد شد. امیدواریم انشاءالله ملّت ایران مثل همهی موارد این بار هم در این روز بدرخشد؛ به حرمت محمّد و آل محمّد.
پروردگارا! اگر تا این لحظه ما را نیامرزیدهای، از این لحظه ما را بیامرز. پروردگارا! توفیق خدمت به کشور، به مردم، به نظام، به اسلام و به امّت اسلامی، به همهی ما عنایت بفرما. پروردگارا! ملّت ایران را دشمنشاد مفرما؛ ملّت ایران را به توفیقات کامل نائل بفرما. پروردگارا! روح مطهّر امام بزرگوار را که این راه را باز کرد، این حرکت عظیم را در دنیا ابداء کرد، با پیغمبر و با اولیائش محشور کن. پروردگارا! ارواح طیّبهی شهیدان عزیز ما را با شهدای صدر اسلام، با اولیائت، با محمّد و آل محمّد محشور بفرما. پروردگارا! ارواح طیّبهی شهدای اخیر حادثهی سوریه را با اولیائت محشور بفرما؛ قلب مقدّس ولیّعصر (اروحنا فداه) را از ما راضی و خشنود کن؛ ما را از سربازان آن بزرگوار در همهی آنات عمرمان قرار بده؛ توفیقات خود را شامل حال ما بفرما؛ عاقبت ما را، عاقبت مطلوب اسلامی قرار بده؛ عمر ما را ختم به خیر بفرما.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
|
2,345 | 1403/01/06 | بیانات در دیدار شاعران | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=55841 |
به مناسبت میلاد حضرت امام حسن مجتبیٰ (علیه السّلام)(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
تصویری که از شعر امروز در ذهن بنده هست و بود و سال گذشته هم آن را گفتم،(۲) امشب روشنتر و تثبیتتر شد. شعر بحمدالله در کشور ما رو به پیشرفت و رو به اوج است، به معنای واقعی کلمه، نه فقط به معنای کمّیّت؛ این را باید قدر دانست و باید دنبال کرد.
من چند نکته عرض میکنم. یکی اینکه شعر «رسانه» است. امروز در دنیا چالشها و درگیریها چالشهای رسانهای است. بیش از آنچه موشک و پهپاد و هواپیما و ابزارهای جنگی و مانند اینها تأثیر بگذارند در عقب راندن دشمن، رسانهها هستند که تأثیر میگذارند و دلها را تحت تأثیر قرار میدهند، ذهنها را تحت تأثیر قرار میدهند. جنگ، جنگ رسانهای است؛ هر کس رسانهی قویتر داشته باشد، در اهدافی که دارد ــ هر هدفی ــ موفّقتر خواهد بود. بنابراین، تکلیف شعر و شعرا معلوم شد. میراث شعری ما ایرانیها در دنیا کمنظیر است. علّت اینکه نمیگویم «بینظیر»، چون من از خیلی از تمدّنها و مانند اینها خبری ندارم؛ تا آن مقداری که من میدانم، من نظیری برایش نمیشناسم از لحاظ میراث شعری، البتّه جز شعر عربی که آن هم خیلی برجسته و دارای اوج است. بنابراین، ما با این میراث ادبی و شعری، سلاحِ رسانهایِ شعریمان قدرتمند و قوی و اثرگذار و نافذ است.
نکتهی بعدی این است که این اثرگذاری شرط دارد؛ شرطش این است که شعر، به معنای واقعی کلمه هنر باشد، هنری ساخته شده باشد. شعرهایی داریم که اسمشان «شعر» است، لکن در آنها مایهی هنر یا نیست یا خیلی کم است؛ اینها اثرگذار نیستند. شعر بایستی اثر هنری باشد. در شعر فارسی، شما ببینید مثلاً شعر حافظ که در واقع در اوج شعر هنری ما است، روی گوته(۳) اثر میگذارد، روی اقبال(۴) اثر میگذارد، روی کسانی که فارسی را بلد نیستند اثر میگذارد. اقبال فارسی بلد نبوده؛ اقبالِ معروف که دیوان شعر فارسی دارد، هیچ وقت فارسی نخوانده بوده و خانوادهاش هم فارسی بلد نبودند؛ از طریق همین شعر حافظ و مانند اینها با فارسی آشنا شده که توانسته آن دیوان شعر مفصّل را به فارسی بسراید. این تأثیر شعر است؛ شعر هنری اینجور اثر میگذارد. یا گوته و بقیّهی کسانی که شماها کاملاً میشناسید.
خب حالا اگر بخواهیم شعر هنری باشد، روی چه چیزی بیشتر باید تکیه کنیم؟ معلوم است: روی جسم و روح، روی لفظ و مضمون. با الفاظ سست، با الفاظ نه چندان محکم و استوار و پُرمعنا، نمیشود اثر هنری ساخت. بنده گاهی در بعضی از روزنامهها شعرهایی را میخوانم که اگر انسان همهی آن قطعهی شعر را بخواند ــ که مثلاً غزل است یا هرچه هست ــ آخرش واقعاً عصبانی میشود؛ یعنی اثرش فقط عصبانی شدن و اوقاتتلخی آدم است، هیچ جنبهی هنریای الفاظ ندارد.
وانگهی مضمون؛ مضمون، هم از موضوع برمیخیزد، هم از کیفیّت بیان موضوع برمیخیزد. شما اگر چنانچه یک موضوعی را ــ که یک موضوع قابل توجّهی نیست ــ در شعر بیاورید امّا با نوع بیان بدیع و اثرگذاری آن را ذکر نکنید، این، شعر را اعتلا نمیبخشد. شما ببینید خیلی از موضوعاتی که در اشعار هندیگوهایی مثل صائب یا کلیم وجود دارد، در اشعار دیگران هم هست، منتها کیفیّت بیان اینها جوری است که مرتبهی شعر را بالا میبرد. بنابراین، هم مضمونیابی و هم لفظ استوار ــ این دو عنصر ــ لازمند.
یک نکتهی دیگر در مورد پیام است. خب حالا ما مضمون را انتخاب کردیم و الفاظ خوبی هم برایش انتخاب کردیم؛ ما چه پیامی میخواهیم به مخاطبمان بدهیم؟ حالا مثلاً فرض کنید پیام بعضیها عبارت است از همین شکوهی از وضع که غالب شعرای طولانی در طول تاریخ، همینجور بودند؛ یعنی کمتر شاعری را شما پیدا میکنید که از وضع زمانهی خودش گله و شکایت نکند؛ حالا بعضی شدیدتر، بعضی کمتر؛ [امّا] این پیامی نیست که برای مخاطب، یک معنای معتنابه و فایدهی قابل قبولی داشته باشد؛ بله، حالا بعضی از اینها یک مقدار تاریخ را نشان میدهد ــ به همین اندازه؛ بیشتر نیست ــ لکن آنچه مورد نظر است که میتواند پیام خوبی باشد، پیام دین است، پیام اخلاق است، پیام تمدّن است، [برای] ما ایرانیها پیام ایرانیگری ما است. ما خیلی پیام داریم، خیلی حرف داریم برای گفتن؛ ما پیامهای تمدّنی بیشماری داریم که معارف دینی ما، معارف اخلاقی ما، معارف ایرانی ما، پیام ایستادگی شجاعانهی ملّت ایران، اینها همه چیزهایی است که قابل انتقال است؛ اینها را بایستی در پیام [شعر بیاوریم]. الان یکی از مایههای اعتبار ملّت ایران ایستادگی شجاعانهی او در مقابل ظلم، در مقابل زورگویی و زیادهطلبی در دنیا است که حالا مظهرش آمریکا و صهیونیستها و مانند اینها هستند. [ملّت ایران] صریح، بدون ملاحظه، بدون اجمال، موضع خودش را بیان میکند؛ خب این مسئلهی خیلی مهمّی است، این در دنیا خیلی مطلوب است. عناصر سیاسی کشور ما [مثل] بعضی از رؤسای جمهور و دیگران، وقتی به کشورهایی رفتند، حالا با دولتها چندان نه، امّا با مردم وقتی در مساجد و در اجتماعات روبهرو شدند و از این حرفها زدند، مردم به هیجان آمدند. خود من در پاکستان(۵) یک سخنرانی در مقابل چند هزار [نفر کردم]، رئیسجمهورشان هم نشسته بود؛ این جلسه واقعاً جلسهای بود که مثل نبضی که تپش دارد و حرکت میکند، همینطور داشت حرکت میکرد! [این] به خاطر مطلب است، وقتی که استقامت ملّت ایران و ایستادگی ملّت ایران بیان میشود. و دیگرانی هم از همین قبیل بودهاند که ما شنیدهایم و اطّلاع داریم. بنابراین، اینها را باید منتقل کرد؛ پیام ما اینها است: پیام ایستادگی است، پیام تمدّن است، پیام اسلام است.
این جلسهی سالانهی ما جلسهی بسیار خوبی است، جلسهی بابرکتی است. برجستگانی هم در این جلسه بودند و به جلسه آبرو دادند؛ همین بزرگانی که آقایان اسم آوردند، مکرّر در این جلسه میآمدند، حضور پیدا میکردند، شعر میخواندند؛ جلسه، جلسهی خوبی است. آنچه در ذهن من هست این است که این جلسه زینتی نباشد؛ ما حالا نمیخواهیم بگوییم در جمهوری اسلامی مثلاً یک جلسهی شعریِ در این سطح تشکیل میشود! مسئله این نیست؛ میخواهیم این جلسه امتداد داشته باشد؛ یعنی کمک کند به مقاصدی که در زمینهی شعر وجود دارد، پیگیری بشود و حلقههای شعری، انجمنهای شعری، محافل شعری تشکیل بشود و این مطالبی که حالا به یک نحوی در این جلسه مطرح میشود ــ چه شما در شعرتان مطرح میکنید، چه بنده در عرایضم مطرح میکنم ــ امتداد پیدا کند.
من چند توصیه یادداشت کردهام که اینها خیلی خوب است. یکی مسئلهی ترجمه است؛ ما از لحاظ ترجمه ضعیفیم. بعضی از شعرای معروف عرب، در ایران شناختهشدهاند، همه میشناسند اینها را، چون شعرشان به فارسی ترجمه شده. ما از شعرای خودمان در کشورهای عربی، در کشورهای غیر عربی، ظاهراً اثری نمیبینیم؛ حالا ممکن است من خبر نداشته باشم، امّا تا آنجایی که من خبر دارم اثری نیست؛ چرا؟ خب این شعر، شعر خیلی خوبی است، این باید در معرض استفادهی افکار عمومی دنیا قرار بگیرد. به قول شاعر:
مِی نابی ولی از خلوت خُم
چو در ساغر نمیآیی چه حاصل؟(۶)
باید از این شعر و از این بیان شما استفاده بشود؛ باید دنیا استفاده کند، افکار استفاده کنند. بنابراین، ما باید یک نهضت ترجمهی شعر درست کنیم.
ترجمهی شعر هم با ترجمهی نثر فرق دارد؛ چون میدانید شعر معمولاً با شعر ترجمه نمیشود، با نثر ترجمه میشود. گاهی کسانی تلاش کردهاند که مثلاً شعر مولوی را به عربی ترجمه کنند و دیدهایم که نتوانستهاند. بنده یک کتاب ترجمهی عربی مثنوی را دارم و گاهی نگاه کردهام؛ عبدالعزیز جواهرکلام ــ برادر بزرگ جواهری معروف،(۷) شاعر بزرگ معروف عراق ــ که ساکن ایران بود، پیش بنده هم آمده بود و او را دیده بودم، ترجمه کرده مثنوی را، انصافاً شاعر خوبی هم هست، امّا نمیتواند. شعر را با شعر، خیلی دشوار میشود ترجمه کرد. مرحوم سیّدمهدی بحرالعلوم که از علمای قرن سیزدهم هجری است، وقتی که به مرجعیّت میرسند، سفر پیادهای از نجف میروند کربلا. علمای نجف گاهی این کار را میکردند که از نجف پیاده میرفتند کربلا؛ ایشان هم در اوّل مرجعیّت، یک سفر پیادهای میرود کربلا و یک عدّه همراهانش بودند. خود ایشان اهل شعر و اهل ذوق و شاعر بود ــ شاعر است و به زبان عربی و به زبان فارسی شعر میگوید ــ چند نفر شاعر هم با خودش برده بود. این هم یک نکتهای است که یک مرجع تقلیدی در سفر بین نجف و کربلا، بدون همراهی شاعر حرکت نمیکند؛ سه چهار شاعر [همراه ایشان] بودند. به یک منزلی میرسند، ایشان خسته میشود؛ دیگران میخواستند بروند، ایشان میگفته من دیگر نمیتوانم، بعد این بیت طالب آملی را میخواند:
از ضعف به هر جا که رسیدیم وطن شد
وز گریه به هر سو که گذشتیم چمن شد
این شعر را میخواند؛ آن شعرای عرب میگویند که معنای این چیست، ایشان برایشان توضیح میدهد، بعد اقتراح(۸) میکند میگوید این را بسازید. در کتابها، شعری که آنها ساختهاند هست؛ همین بیت طالب آملی را اینها به عربی ترجمه کردهاند و به صورت شعر ساختهاند، شعرای درجه یک عرب هم بودند، [امّا] وقتی آدم نگاه میکند، میبیند بین شعر آنها و شعر طالب آملی خیلی فاصله است. خود مرحوم سیّدمهدی بحرالعلوم هم میسازد؛ او هم ساخته، که در این کتابها هست. [ترجمهی شعر را] نمیشود با شعر ساخت؛ باید با نثر ساخت، منتها نثر شاعرانه، نثر گویا، نثر قوی. چه کسی میتواند این کار را بکند؟ کسی که به هر دو زبان مسلّط باشد و به نظر من، زبان [مقصد] مورد ترجمه زبان مادری او باشد؛ این[جوری] باید باشد. به نظر من این کار مهمّی است، کار دولت هم هست؛ یعنی این کار، کار آحاد مردم نیست، کار سختی است. بنابراین، یک توصیه، توصیهی ترجمه بود.
یک توصیهی دیگر، ورود شعر به کتابهای درسی است که این مربوط به وزارت آموزشوپرورش است؛ شعر را بیاورند داخل کتابهای درسی. البتّه هست، [امّا] بیشتر از این باید بیاید. کودک باید از کودکی تا نوجوانی و تا جوانی، با شعر اُنس بگیرد؛ شعر بخش مهمّی از تمدّن ما و فرهنگ ما و معارف ما است؛ خیلی از معارف ما در شعر بیان شده.
یک نکتهی دیگری که من یادداشت کردهام، تحریک حافظهی ادبی مردم و خلّاق کردن ذهن مردم و جوانان است. حافظهی ادبی مردم ما ضعیف است؛ یعنی در جاهای مناسب، شعرهایی که باید بهتناسب یادشان بیاید، یادشان نمیآید؛ یعنی نمیدانند. گاهی شعرهایی میخوانند، غلط میخوانند، که گاهی در تلویزیون هم ما میشنویم؛ پای تلویزیون نشستهایم، مجری یک شعر غلط میخواند که اعصاب انسان خُرد میشود. یک وقتی یک پیرمردی که موسیقیدان بود، به من میگفت اینهایی که در یک دستگاهی آواز میخوانند و بعد خارج [دستگاه] میروند، مثل این است که یک میخی در گوش آدم فرومیکنند؛ اینجوری آدم ناراحت میشود. حالا واقعاً وقتی شعر را غلط میخوانند، گاهی اوقات اینجوری است، مثل اینکه یک میخی در گوش انسان فرومیکنند. این نشاندهندهی آن است که حافظهی ادبی مردم ضعیف است. این راه دارد؛ باید راهش را پیدا کنند و جوری بشود که مردم با شعر اُنس پیدا کنند، آشنا بشوند.
یک توصیهی من به شعرای عزیزمان، بخصوص جوانها، مطالعهی آثار شعری و برجستگیهایی است که در شعرها وجود دارد. حالا لابد شماها مثلاً حافظ، شاهنامه یا خمسهی نظامی را میخوانید؛ لابد اینها را میخوانید ــ اگر بخوانید ــ امّا فقط اینها نیست. ما شعرای زیادی داریم که واقعاً شعرهای برجستهای دارند؛ همین شعرای سبک هندی، همین شعرای سبک وقوع، واقعاً شعرهایشان گاهی اوقات در اوج است؛ یعنی انسان حیرت میکند از زیبایی شعر؛ یعنی واقعاً انسان متحیّر میشود که این شعر چقدر زیبا و پُرنکته و خوشلفظ و پُرمعنا است. اینها را بخوانند: کارهایی که کردهاند، هنرهایی که به خرج دادهاند، همین مادّهتاریخهایی(۹) که بعضیها گفتهاند؛ واقعاً انسان تعجّب میکند. دُور همین صحن قدیم قم ــ بهاصطلاح، صحن کهنهی قم یا صحن کوچک قم ــ یک کتیبهای هست، اسمش «کتیبهی معجزیّه» است؛(۱۰) هر بیتِ این قصیده مادّهتاریخِ ساختِ این صحن است.(۱۱) هر بیتش مادّهتاریخ است، جزئیّات دیگری هم دارد که من حالا یادم نیست، مال قدیم است؛ [مثلاً] وقتی دو بیت را با هم جمع کنند یک جوری میشود، سه بیت را جمع کنند یک جور میشود! خب اینها خیلی مهم است. شعر هم شعر محکمی است؛ یعنی شعر سبُکی نیست، شعر بسیار خوبی است. قم دو صحن دارد؛ شما [اگر] الان بروید صحن قدیمی قم ــ صحن کوچک یا صحن کهنه که ایوان طلا و گنبد طلا در آن هست ــ این کتیبهای که در بالای [ایوان] نوشته شده همین قصیده است، اسمش را هم میگویند «قصیدهی معجزیّه»؛ یعنی واقعاً مثل معجزه میماند. خب اینها را ببینند شاعرهای جوان ما؛ این قدرتِ لفظ و معنای شاعر را نشان میدهد. نه اینکه بخواهیم توصیه کنیم که حتماً بروید مثلاً مادّهتاریخ بگویید؛ نه، توجّه کنید که این شاعر چقدر قوی است که لفظ قوی و معنای متین را با این محدودیّت به وجود میآورد و تولید میکند؛ این خیلی مهم است. این هم یک نکته که خواستیم عرض کنیم.
یک مسئله، مسئلهی پاسداشت زبان فارسی است. به نظر من زبان فارسی کاملاً دارد مظلوم واقع میشود. حالا این اواخر یک کارهایی دارد میشود، بعضیها در انجمنهایی یک کارهایی دارند انجام میدهند، امّا ما بیش از این احتیاج داریم به تقویت زبان فارسی. زبان فارسی زبان کششداری است، جزو زبانهایی است که میتواند توسعه پیدا کند، چون زبان ترکیبی است و ترکیبهای زیبا [دارد که] انسان برای بیانِ هیچ معنایی گیر نمیکند. معنای دقیق علمی، معنای دقیق روحی و هر مفهوم دقیق و ظریفی را با زبان فارسی میشود بیان کرد؛ با بعضی زبانها واقعاً نمیشود بیان کرد، امّا با این زبان [میشود]. بعضی از تعبیرات اصلاً قابل انتقال نیست. من یک وقتی گفتم:
شادم که از رقیبان، دامنکشان گذشتی
گو مشتِ خاکِ ما هم بر باد رفته باشد(۱۲)
خب این «دامنکشان گذشتی» را به عربی چه جوری معنا میکنیم؟ این «دامنکشان گذشتی» را میخواهیم ترجمه کنیم؛ بنده به عربی واردم؛ چه جوری میشود ترجمه کرد این را؟ نمیشود ترجمه کرد، اصلاً قابل ترجمه نیست، امّا این [شاعر] یک مفهومِ لطیفِ ظریفِ مهمّی را با همین کلمهی «دامنکشان» در این شعر آورده؛ یعنی یک چنین چیزهایی در زبان فارسی هست. ما از زبان فارسی داریم غفلت میکنیم. حالاها متأسّفانه هجوم زبانهای بیگانه هم زیاد شده؛ هجوم زبانهای اروپایی، غربی و بالخصوص انگلیسی زیاد شده، همینطور بیدریغ مصرف میکنند. به نظر من عکسش باید انجام بگیرد؛ بایستی معادلهای فارسی [ترویج بشود]. ما «هلیکوپتر» را تبدیل کردیم به «بالگرد»؛ هم قشنگتر از «هلیکوپتر» است، هم آسانتر از «هلیکوپتر» است، هم ایرانی است، هم [معنا را] نشان میدهد. البتّه افغانها این را «چرخبال» معنا کرده بودند که درست نبود؛ «بالگرد» بهتر از «چرخبال» است. ما از این کارها خیلی زیاد میکنیم. چند نفر برای دیدار امشب نوشتههایی برای من فرستاده بودند، من در نوشتهی آقای فیض(۱۳) یک کلمهای دیدم که خیلی خوشم آمد: «رایانهسپهر». نمیدانم چه کسی این را تولید کرده؛ خب قشنگ است! به جای «فضای مجازی» [گفته] «رایانهسپهر». از این قبیل خیلی زیاد است. عجیب هم به نظر نیاید؛ یک مقداری که انسان عادت بکند، میبیند خیلی هم قشنگ است. به نظر من این کار هم بایستی انجام بگیرد و امیدواریم که دوستان بتوانند اینها را دنبال کنند؛ یعنی واقعاً نگذارند حجم لغات فرنگی در داخل زبان فارسی، دیگر بیش از این بشود؛ یک مقداری از این کم کنند و به زبان فارسی یک خلوصی بدهند تا یک زبانِ نابِ فارسی باشد انشاءالله.
به هرحال، امشب شب خوبی بود. امیدواریم انشاءالله همهی دوستان موفّق باشند. آنهایی هم که توفیق پیدا نکردیم شعرشان را بشنویم، انشاءالله بعدها بتوانیم از شعرشان استفاده کنیم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته |
2,346 | 1403/01/01 | سخنرانی نوروزی در جمع اقشار مختلف مردم | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=55731 |
در اوّلین روز سال ۱۴۰۳؛ سال «جهش تولید با مشارکت مردم»
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
عید همهی شما مبارک! هر سال این دیدار در زیر سایهی بقعهی مبارک حضرت اباالحسن الرّضا (سلام الله علیه) تشکیل میشد؛ امسال از این نعمت محرومیم، [لذا] از دور عرض ارادتی بکنیم: «بُعد منزل نبوَد در سفر روحانی».(۱) اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَمینَ اللهِ فی اَرضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلى عِبادِهِ اَشهَدُ اَنَّکَ جاهَدتَ فِی اللهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ عَمِلتَ بِکِتَابِهِ وَ اتَّبَعتَ سُنَنَ نَبِیِّهِ صلّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ حتّى دَعاکَ اللهُ اِلى جِوارِهِ وَ قَبَضَکَ اِلَیهِ بِاختِیارِهِ وَ اَلزَمَ اَعداءَکَ الحُجَّةَ مَعَ ما لَکَ مِنَ الحُجَجِ البالِغَةِ عَلى جَمیعِ خَلقِه.(۲) اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا ابالحسن یا علیّ بن موسی الرّضا و رحمة الله و برکاته.
مجدّداً عید سعید را به همهی شما برادران و خواهران عزیز، به همهی ملّت ایران تبریک عرض میکنم. همزمانی بهار طبیعت و بهار معنویّت به معنای این است که خدای متعال هر دو کفّهی لطف خود را در معرض استفادهی بندگان خود قرار داده است. البتّه فاصلهی بین این دو، فاصلهی از زمین تا آسمان است. امروز، هم نسیم بهار طبیعت و هم نسیم بهار معنویّت برای همهی بندگان مؤمن و صالح قابل استفاده است. از قول نبیّ اکرم نقل شده است که:
گفت پیغمبر به اصحاب کبار
تن مپوشانید از باد بهار(۳)
چون باد بهار، نسیم فروردین، هم فضا را طراوت میبخشد، به جسمها طراوت و تازگی میدهد و هم مایهی رویش و شکوفایی و شکفتگی است؛ همین معنا نسبت به جان در نسیم معنویّت وجود دارد. نسیم معنویِ بهار رمضان به جان انسان روشنی و طراوت میبخشد و مایهی رشد و تعالی انسان را فراهم میکند. اُنس با خدا در ماه رمضان نصیب بندهای میشود که دچار غفلت نباشد. نسیم معنوی رمضان چیست؟ «روزه» است. روزه یکی از نسیمهای رمضان است؛ لیلةالقدر است، مناجاتهای شب و سحر و روز ماه رمضان است، دعای ابوحمزه است؛ اینها همه نسیمهای معنوی است که بر جان انسانِ باعزمواراده میوَزد، به او رشد میدهد، به او طراوت میدهد، او را شکوفا میکند؛ شوق معرفت و شوق عمل را در انسان افزایش میدهد؛ انسان را از حالت کسالت معنوی، بیتفاوتی معنوی خارج میکند؛ از انسان، عبد صالح میسازد.
شما در ماه رمضان به سوی صلاح سیر میکنید، میشوید عبد صالح. خدای متعال در دنیا هم به عبد صالح وعده داده است که «اَنَّ الاَرضَ یَرِثُها عِبادیَ الصّالِحون»؛(۴) این اجر دنیوی عبد صالح است. در آخرت هم «مَعَ الَّذینَ اَنعَمَ اللهُ عَلَیهِم مِنَ النَّبییّنَ وَ الصِّدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحینَ وَ حَسُنَ اُولئِکَ رَفیقاً»؛(۵) آنجا هم عبد صالح در ردیف پیامبران است، در ردیف صدّیقین است، در ردیف شهدا است. ماه رمضان یک چنین قدرتی دارد، یک چنین هنری دارد که انسان آگاه را، متوجّه را، غیر غافل را در این مراتب معنوی پیش ببرد. امیدواریم انشاءالله ملّت عزیز ما و همهی امّت اسلامی و همهی بندگانی که دلشان با خدا است، از معنویّات استفاده کنند، خود را رشد بدهند و پیش بروند.
من امروز یک مطلبی را آماده کردهام دربارهی شعار امسال عرض بکنم، و یک مطلبی هم ــ یکی دو نکته ــ در زمینهی منافع عمومی و ملّی کشور که خوب است به عرض ملّت ایران برسانیم، عرض خواهم کرد.
در مورد شعار سال.(۶) آن چیزی که به عنوان شعار سال مطرح میشود، انگیزه این است که همّتها و فکرها متمرکز به این بخش از راهبرد اساسی کشور بشود. شعار سال معمولاً بخشی از راهبرد اساسی کشور است. از یک طرف برای اینکه توجّه مسئولین، همّت مسئولین، تلاش مسئولین متوجّه این بخش بشود، و از طرف دیگر افکار عمومی مردم و معرفت عمومی مردم مطالبه کند این معنا را، شعار سال را مطرح میکنیم و این سنّت سالها در بین ما رواج داشته است.
دربارهی آنچه در این شعار در این چند سال وجود داشته است، توجّه و تکیه بر امر اقتصادی است. در سال گذشته ما شعار «مهار تورّم و رشد تولید» را مطرح کردیم. گزارشهای رسمی که مورد تأیید هم هست، به ما میگوید که کارهای خوبی در این زمینه انجام شده؛ البتّه با فاصلهی نسبتاً زیادی با آنچه مطلوب ما است. باز هم باید تلاش بشود. لذا من همینجا عرض میکنم شعار سال ۱۴۰۲ امسال هم جزو مطالبات ما است، جزو وظایف اساسی ما است، جزو کارهایی است که همهی ما مسئولین و فعّالان مردمی بایستی دنبالش باشیم. امّا شعار امسال البتّه برجستهتر است. امسال شعار «جهش تولید» است. جهش تولید به نظر کار بزرگ و شاید در نظر بعضی نشدنی بیاید، لکن بنده معتقدم با توجّه به بخش دوّم این شعار، یعنی «مشارکت مردم»، شدنی است. اگر ما این توفیق را پیدا کنیم که همّت مردم، سرمایهی مردم، ابتکار مردم، حضور جدّی آحاد مردم را در عرصهی اقتصادی وارد کنیم، در واقع یک بسیج مردمی در امر اقتصاد بکنیم، تولید هم میتواند به جهش برسد.
خب اقتصاد یکی از مسائل اساسی کشور است. یکی از نقطهضعفهای ما به دلایل گوناگون، مشکلات اقتصادی است. اگر اقتصاد کشور وضع مطلوبی پیدا بکند، در همهی اوضاع عمومی کشور تأثیر خواهد داشت؛ میتوان گفت در دین و دنیای مردم میتواند اثر بگذارد. [بعضی] نگویند که خب کشورهایی هستند از لحاظ ثروت و اقتصادِ پیشرفته وضعشان خوب است لکن وضع مردم خوب نیست، این به خاطر جهت دیگری است؛ چون به عدالت توجّه ندارند، چون به اهمّیّت تعالیم دینی و ایمان دینی توجّه ندارند؛ علّت بدی وضع مردم این است. به هر حال اقتصاد یک عامل بسیار مؤثّری است.
سالها است دشمنان تلاش میکنند که اقتصاد کشور را به زانو دربیاورند؛ دشمن به طور جدّی [تلاش میکند]؛ ما این را در برخوردهای خصمانهی آمریکا و بقیّهی همراهان او در طول زمان احساس کردهایم. مقصودشان فروپاشی اقتصاد ایران است؛ مقصودشان به زانو درآوردن کشور از لحاظ اقتصادی است. البتّه با همّت جوانان ما و تلاشهای فراوانی که در این کشور از سوی مردم و مسئولین انجام گرفته، دشمن موفّق نشد و به حول و قوّهی الهی باز هم موفّق نخواهد شد. ولی به هر حال دشمن در قضیّهی اقتصادی علیه جمهوری اسلامی پیگیر است، فعّال است؛ ما هم باید فعّال باشیم، باید پیگیر باشیم، بایستی مصمّم در این راه حرکت کنیم، با فکرِ درست و تلاش خستگیناپذیر و شبانهروزی.
برای اینکه اقتصاد کشور شکوفا بشود، همهی چرخدندههای بزرگ و کوچک کشور باید به کار بیفتد؛ همه باید تلاش کنند؛ هم از زیرساختهای کشور استفاده بشود، هم از ابتکارات مردمی استفاده بشود، هم از قدرت مدیریّت فعّالان اقتصادی و فعّالان مدیریّتی استفاده بشود؛ از نیروهای جوان تحصیلکرده به معنای واقعی کلمه بایستی استفاده بشود؛ از شرکتهای دانشبنیان بایستی حمایت بشود؛ اینها همه ابزارهایی هستند، وسایلی هستند که اگر به طور مجموع مورد توجّه قرار بگیرند، بدون شک، اقتصاد کشور را به شکوفایی خواهند رساند. البتّه با تلاش بیوقفهی مسئولین که بحمدالله دولت کنونی، دولتی است که از لحاظ تلاش و تحرّک و فعّالیّت، انصافاً نمرهی بالایی میگیرد و تلاششان، تلاش خوبی است. خب این، آن چیزی است که در شعار امسال، مورد نظر ما بوده. ما معتقدیم بایستی بر روی مسئلهی اقتصاد تکیه بشود و برای موفّقیّت در این راه، از مشارکت مردم به معنای واقعی کلمه استفاده بشود؛ میخواهیم همهی نیروها در این راه بسیج بشوند. این هنر مسئولین ما است که بایستی انشاءالله راهش را پیدا کنند و این حرکت را انجام بدهند.
امسال اوّلین سال شروع برنامهی هفتم توسعه است؛(۷) برنامهی هفتم امسال شروع میشود. خب، هدف کلّی برنامهی هفتم، شکوفایی اقتصاد، همراه با عدالت است. لکن برای پایان این برنامه اهدافی را ذکر کردهاند که این اهداف خیلی مهم است: تکرقمی کردن تورّم؛ اصلاح ساختار بودجه؛ تحوّل در نظام مالیاتی؛ تولید حدّاقل نود درصد از کالاهای اساسی در داخل کشور ــ اینها کارهای بزرگی است ــ افزایش بهرهوری آب کشاورزی ــ که این از مشکلات کشور است و در این برنامهی هفتم مورد توجّه قرار گرفته ــ و طرحهای عظیم ملّی بزرگ. خب، اگر ما بخواهیم به این اهداف دست پیدا کنیم، به نظر من بدون حضور مردم ممکن نیست، بایستی با حضور مردم انجام بگیرد. من میخواهم ملّت ایران به این توجّه کنند؛ البتّه هر کسی تواناییهایی دارد، همه در یک حد نیستند، همه یک جور نیستند، کمکها همه از یک نوع نیست، امّا مجموع کمکها از سوی مردم ــ که بایستی اینها برنامهریزی بشود ــ میتواند ما را به این هدفها برساند.(۸) (خیلی ممنون از این اظهار آمادگی.) بنده مطمئنّم مردم ما آمادهاند، منتها بایستی راه برای حضور در میدان عمل پیدا بشود و در میدان عمل انشاءالله این آمادگی نشان داده بشود؛ همچنان که در دفاع مقدّس نشان داده شد. در دفاع مقدّس، مردم آمادگی خودشان را از همه جهت نشان دادند. ما در همهی زمینههای مشکل بایستی انشاءالله این کار را انجام بدهیم. البتّه در باب علم، در باب اخلاق، در باب هنر، در باب فرهنگ، در کارهای مهمّ دیگرِ کشور هم همین بسیج عمومی کارگشا است، و لازم است، لکن فعلاً بحث ما در مسئلهی اقتصاد است.
بنده معتقدم بخش مردمی و تواناییهای مردمی بالا است. همین اواخر در همین حسینیّه یک نمایشگاهی ترتیب دادند که بنده فعّالیّتهای تولیدی بخش خصوصی را و آنچه را مردم با سرمایهی خودشان و با ابتکار خودشان انجام داده بودند، از نزدیک ببینم؛(۹) من آمدم تقریباً چهار ساعت یا شاید بیش از چهار ساعت صرف وقت کردم، مفصّلاً این برنامههای مردمی را دیدم؛ شگفتآور بود، بسیار خوب بود، نشاندهندهی ظرفیّت بالای توان مردمی در تولید و در ابتکارات اقتصادی بود. بسیاری جوان [بودند]؛ جوانها آمدند اینجا صحبت کردند که با ابتکارات خودشان کارهای بزرگی را در زمینهی اقتصاد انجام دادهاند. پس ظرفیّت وجود دارد، تواناییها وجود دارد، این تواناییها را بایستی استفاده کرد؛ در بخشهایی مثل صنایع بزرگ، مثل بهینهسازی مصرف آب، مثل بخش نفت، مثل بخش صنایع دستی، مثل حملونقل، در همهی اینها، نیروهای جوان و مبتکر و خلّاق تلاش کردهاند، کار کردهاند، کارهای برجستهای را انجام دادهاند.
ما البتّه در زمینهی اقتصاد، تحرّک خارجی و بینالمللی هم داریم و باید داشته باشیم و بدون آن، کار اقتصاد پیش نخواهد رفت. مخاطب من در اینجا دیگر مسئولین محترم دولتی هستند؛ در زمینهی مسائل خارجی بایستی با کشورهایی که ارتباط اقتصادی داریم، این تفاهمنامههایی را که امضا میشود و چندان تأثیری ندارد، تبدیل کنند به قراردادهای حقوقی قابل عمل و قابل اجرا که در عمل، اثری داشته باشد؛ باید این را به طور جد دنبال کنند.
یک نکتهی دیگر مسئلهی بهرهوری است که من واردش نمیشوم؛ اگر عمری بود، در آینده راجع به بهرهوری صحبت میکنم. بهرهوری ما در کشور کم است؛ آن مقداری که سرمایه مصرف میکنیم ــ چه آب، چه برق، چه وقت، چه عمر ــ به تناسب سرمایه و آنچه مصرف میکنیم، بهرهمندی و بهرهوری به وجود نمیآید. این کارها، کارهایی است که علاج دارد؛ اینها تجربهشده است؛ در این زمینه هم بایستی انشاءالله کارهایی انجام بگیرد.
خب، اینها مربوط به مسائل شعار سال بود. البتّه این شعاری که امسال مطرح کردیم، مربوط به یک سال نیست، مخصوص به یک سال نیست؛ این ادامه دارد. اینها کارهایی هم نیست که در یک سال تمام بشود؛ بایست در امسال ــ سال ۱۴۰۳ ــ انشاءالله مسئولین همّت کنند گام اوّل را بردارند، برنامهریزی بکنند و بعد انشاءالله ادامه پیدا بکند. این راجع به این مسئله.
البتّه دغدغهای وجود دارد که بعضی از افرادی که دلسوزانه نسبت به مسائل کشور نگاه میکنند، این دغدغه را دارند که اگر چنانچه ما سرمایههای مردم را، امکانات مردم را وارد مسائل اقتصادی بکنیم، ممکن است که به سوء استفاده و تبعیض و شکافهای طبقاتی و به فساد و مانند اینها منجر بشود که قبلاً شده؛ البتّه این نگرانی بجا است. در گذشته کسانی بودند از امکانات دولتی استفاده کردند، از وام استفاده کردند، از ارز استفاده کردند، نه در آن مسیری که باید استفاده میکردند؛ مسیر را عوض کردند، سوء استفاده کردند، فساد به وجود آمده، تبعیض به وجود آمده؛ اینها هست؛ این اقتضا میکند که مسئولینِ امر چشمشان را باز کنند، دقّت کنند و هر کاری که انجام میدهند، با مراقبت کامل انجام بگیرد؛ این جزو چیزهای لازم و اهتمامها و مراقبتهای ضروری و لازم است. خب این بحث در مورد شعار [سال] و مسائل اقتصاد را به همین جا پایان میدهم و اکتفا میکنم.
یکی دو نکته دربارهی مسائل عمومی کشور عرض میکنم. نکتهی اوّل این است که امروز منافع ملّی ما و افق روشن آیندهی ما وابسته است به «امید» و «ایمان» که من قبلاً دربارهی این، یک بحث مفصّلی در سال ۱۴۰۲ کردهام.(۱۰) این را میخواهم تأکید کنم: امید و ایمان. اگر فروغ امید در دلها خاموش بشود هیچ حرکتی اتّفاق نمیافتد. ما اینهمه ظرفیّت برای پیشرفت داریم، اینهمه جوان مستعد داریم، این ملّت آمادهبهکار و پای کار را داریم، این منابع کمنظیر طبیعی را داریم، این موقعیّت جغرافیایی ممتاز را داریم؛ ما میتوانیم پیشرفت کنیم؛ پیشرفتهای بزرگی بکنیم. از اوّل انقلاب تا امروز هم خیلی پیشرفت کردهایم؛ حالا دشمنان کتمان میکنند، بعضیها هم بیانش را درست بلد نیستند، امّا بیش از اینها ما امکان پیشرفت داریم؛ لکن این پیشرفتها در صورتی امکانپذیر است که من و شما به آینده امیدوار باشیم؛ امید داشته باشیم؛ بدانیم میشود پیش رفت، میشود کار کرد، میشود حرکت کرد.
عوامل امیدزا هم در کشور بحمدالله کم نیست؛ چیزهایی که در انسان امید ایجاد میکند، در کشور فراوان است؛ همین پیشرفتهای علمی در عرصهی صنعت، در عرصهی سلامت، در عرصهی فضا، در عرصهی سیاست و پیشرفتهایی که در سیاست خارجی داشتیم و آنچه در کشور به صورت امنیّت مورد توجّه است؛ امنیّتی که در کشور وجود دارد. در بیستودوّم بهمن چند میلیون افراد ما در سرتاسر کشور حرکت میکنند، بحمدالله با امنیّت کامل؛ انتخابات صورت میگیرد با امنیّت کامل؛ کمتر جایی در دنیا این ثبات، این امنیّت، این حضور مردمی، این پیشرفتهای سریع و شگفتآور وجود دارد؛ خب اینها عوامل امیدزا است. اینها به ما امید میبخشد؛ حسّ عزّت را، حسّ افتخار را در مردم ما تقویت میکند.
همین حالا هزاران گروه جوان در سرتاسر کشور در عرصههای مختلف مشغول فعّالیّتند؛ بعضی را ما به اجمال اطّلاع داریم، بعضی را به تفصیل اطّلاع داریم. به معنای واقعی کلمه هزاران گروه جوان، پُرتوان، پُرانگیزه، با شوق مشغول کار و تلاشند؛ تحقیقات علمی میکنند، تحقیقات صنعتی میکنند. در صنعت، در کشاورزی فعّالیّت میکنند. در سلامت، در امور پزشکی کار میکنند؛ کاوشهای علمی میکنند. در حوزههای علمیّه جوانهای فاضل و بااستعداد در زمینههای معارفی کار میکنند؛ کارهای جدید، حرفهای نو. فعّالیّتهای فرهنگی در سرتاسر کشور، در جاهای مختلف، در نویسندگی، در تولید کتاب، در شعر، در سینما، در هنر، در نقّاشی، در هنرهای تجسّمی، در فعّالیّتهای تبلیغی و دینی، در رونق بخشیدن به فضای جامعه [انجام میگیرد]. این راهپیماییهای عظیمی که به مناسبت اربعین، به مناسبت اعیاد نیمهی شعبان، غدیر و غیره در سرتاسر کشور انجام میگیرد، کار همین جوانها است. اینها همه عوامل امیدزا است؛ از اینها پیدا است جوانهای ما فعّالند. توانهای تبلیغاتی ما متأسّفانه آنچنان رسایی لازم را ندارد که بتواند آنچه را اتّفاق میافتد، در معرض دید مردم قرار بدهد. اینها همه جلوههای امیدزا در کشور است؛ مظهر نشاط کشور است، مظهر امیدواری کشور است. این نشان میدهد که مجموعهی ملّت ما، بخصوص جوانهای ما، بانشاطند، باتحرّکند، باحرکتند، باابتکارند، امیدوارند.
خب، از آن طرف انسان میبیند بعضی افرادِ به نظر بنده غافل منفیبافی میکنند؛ هم وجود امید در جوانها را انکار میکنند، هم سعی میکنند امید را از دلها زایل کنند! چرا؟ این کار به نفع چه کسی است؟ قلمش را به کار میاندازد برای اینکه استدلال کند که به آینده نمیشود امیدوار بود! اینها وجود دارد؛ اینها یک چیزهایی است که بنده خودم میبینم. مقاله مینویسد، استدلال میکند که به آینده نباید امیدوار بود؛ خب چرا؟ چرا با اینهمه عوامل امیدزا نباید امیدوار بود؟ مثل اینکه کمین گرفتهاند که روح امید را در جوانها از بین ببرند و بمیرانند. سالها است دشمن این کار را دارد میکند [امّا] موفّق نشده. سالها است با تبلیغات گوناگون، با انواع و اقسام ترفندهای تبلیغی و رسانهای و مانند اینها دارند تلاش میکنند، ضعفهای ما را بزرگنمایی میکنند. خب ما در کشور ضعفهایی داریم، آن را ده برابر بزرگ میکنند؛ پیشرفتهایی داریم، آنها را مسکوت میگذارند، گاهی انکار میکنند! فرض بفرمایید که مسئولین نظامی ما یک ابزار دفاعی را، یک موشک را تولید میکنند، پرتاب میکنند، [امّا] در تبلیغات آنها گفته میشود که این دروغ است؛ [در حالی که] پرتاب کردنش جلوی چشم است! یعنی دشمن دارد این کار را میکند امّا چرا [بعضی] در داخل کشور این کار را بکنند؟ بعضی از افراد به نظر من این غفلت را [میکنند]؛ ما نبایستی به خودمان اجازه بدهیم این غفلت را [بکنیم]، نباید این خطا را مرتکب بشویم.
من به جوانهای عزیز توصیه میکنم، میگویم جوانها جلوتر از نقشهی دشمن حرکت کنند؛ جوانها جلوتر از نقشهی دشمن حرکت کنند. دشمن میخواهد مأیوس کند شما را، شما بیش از آنچه او برای ناامید کردن تلاش میکند، تلاش کنید برای ایجاد امید، برای شکوفایی امید در دلهای جوانها. دشمن، هم در سطح ملّی، هم در سطح بینالمللی، میخواهد بعضی از صداها به گوشها نرسد؛ شما علیرغم دشمن این صداها را به گوشها برسانید. امروز ابزارهای گوناگونی در اختیار همه هست. این یک نکته بود.
نکتهی بعدی در باب منافع ملّی، مسئلهی اتّحاد دلهای مردم است؛ اتّحاد عزمها و ارادههای مردم است. ما در این زمینه متأسّفانه مشکلاتی داریم، عقبافتادگیهایی داریم؛ ارتباط و همدلی اجتماعی خیلی مهم است؛ در این زمینه دچار غفلت شدیم؛ خودمان به دست خودمان در وحدت ملّیمان اختلال ایجاد میکنیم. همهی ما در این غفلت شریکیم؛ همهی ما وظیفه داریم که وحدت ملّی را، اتّحاد مردم را، اتّحاد مردم و مسئولین را حفظ کنیم؛ روزبهروز آن را تقویت کنیم؛ این سیاست قطعی نظام جمهوری اسلامی از روز اوّل بوده است. امام بزرگوار از روز اوّل روی یکی از چیزهایی که همیشه تکیه میکرد، مسئلهی «اتّحاد» بود. بعضیها با یکدیگر سر مسائل جناحی، مسائل سیاسی اختلاف پیدا میکردند، امام (رضوان الله علیه) به اینها نهیب میزد و میگفت: «هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بزنید».(۱۱) اختلاف فکری، اختلاف سلیقه، اختلاف سیاسی در یک کشور یک امر طبیعی است، امّا نفرتپراکنی غیر از اینها است. خب یک نظری شما دارید، یک نظری دیگری دارد، اینها با همدیگر یکسان نیست، اشکالی هم ندارد، امّا این نباید موجب نفرتپراکنی بشود، نباید افراد را از یکدیگر متنفّر بکند، دشمنِ یکدیگر بکند، اجازه بدهد که هر کدام علیه یکدیگر، علیه آن دیگری، به هر وسیلهای که ممکن است، موجب اهانت و آزار و مانند اینها بشوند؛ احیاناً با افترا و دروغ و مانند این چیزها هم همراه بشود که خب این خیلی مشکل است. به نظر من رقابتهای داخلی به جای خودش محفوظ ــ البتّه در داخل کشور در زمینهی مسائل گوناگون سیاسی و غیره، رقابتهایی وجود دارد، این به جای خود محفوظ ــ امّا همه باید با هم باشند، همراه باشند. در یک خانواده ممکن است دو برادر با هم دو سلیقهی مختلف داشته باشند امّا برادریشان از بین نمیرود؛ کار به دشنام و دروغ و اهانت و مانند اینها نباید بکشد؛ این را همه باید مراقبت کنند. این هم مسئلهی اساسی و مهمّی است، تأکید میکنم و توصیه میکنم به جوانهای عزیزمان که سعی کنند در داخل جامعه نفرتپراکنی انجام نگیرد. خب اختلاف سلیقهای وجود دارد، اشکالی هم ندارد امّا همه با هم برادروار در کنار هم، روی مسائل کلّی جامعه و در مقابله و مواجههی با مخالفین کشور، مخالفین جمهوری اسلامی، مخالفین ملّت ایران، یکسان بِایستند و حرکت کنند.
در مسائل مهمّ بینالمللی، امروز مسئلهی درجهی یک، مسئلهی فلسطین و غزّه است؛ در این زمینه هم من چند جملهای را عرض میکنم. «مقاومت» در منطقهی غرب آسیا امروز مسئلهی اساسیای است که دنیا را به خودش متوجّه کرده. از چند زاویه میشود به مسئلهی فلسطین نگاه کرد.
اوّلاً قضایای غزّه نشان داد که چه ظلمی و چه ظلمتی بر دنیا حاکم است. این دنیای غرب، این دنیای بهاصطلاح متمدّن که ادّعای حقوق بشر و امثال اینها میکنند، نشان دادند که چه ظلمتی بر زندگی اینها، بر افکار اینها، بر عمل اینها حاکم است. بیش از سی هزار نفر قتلعام میشوند، از کودک نوزاد تا نوجوانها، تا جوانها، تا پیرها، زن، مرد، تا بیمارها؛ در ظرف مدّت کوتاهی سی و چند هزار نفر از اینها نابود میشوند، خانههایشان خراب میشود، زیرساختهای کشورشان از بین میرود، دنیای متمدّن نگاه میکند؛ نه فقط جلوگیری نمیکند، کمک هم میکند! در همان روزهای اوّل تهاجم وحشیانهی رژیم صهیونیستی به مردم غزّه، آمریکاییها مرتّب رفتوآمد کردند، اروپاییها یکی پس از دیگری دائماً رفتوآمد کردند، همراهی خودشان و پشتیبانی خودشان را از جنایتکاران صهیونیست نشان دادند، صریحاً اعلام کردند؛ فقط هم اعلام نبود، سلاح فرستادند، امکانات فرستادند، انواع و اقسام کمکها را کردند. ظلمت دنیای امروز این است؛ ما امروز با این دنیا مواجهیم. این یک نگاه؛ این نگاه از یک زاویه که نشاندهندهی وضعیّت دنیای امروز بود.
از زاویهی دیگر که نگاه کنیم، این قضیّه، حقّانیّت تشکیل جبههی مقاومت را نشان داد. بعضی مطرح میکردند که خب این جبههی مقاومت در غرب آسیا چه لزومی داشت؛ نشان داده شد که حضور جبههی مقاومت در این منطقه جزو حیاتیترین مسائل است؛ روزبهروز هم بایست این جبههی مقاومت تقویت بشود. طبیعی است انسانهایی که وجدان بیدار دارند در این منطقه، وقتی ظلم صهیونیستها را میبینند ــ که هفتاد سال است این ظلم ادامه دارد ــ ساکت ننشینند، آرام ننشینند، به فکر مقاومت بیفتند؛ تشکیل جبههی مقاومت برای این است؛ برای مواجههی با این ظلمِ مستمرّ دائمیِ جنایتکاران صهیونیست علیه ملّت فلسطین و حامیان فلسطین است.
[اگر] از یک زاویهی دیگر به این مسئله نگاه کنیم، میبینیم که در این چند ماه اخیر، جبههی مقاومت از وضع واقعی خود رونمایی کرد. شاید نه آمریکاییها، نه غربیها، نه دولتهای منطقه، قدرت مقاومت و توانایی مقاومت در این منطقه را آن طوری که واقعاً وجود داشت و وجود دارد نمیدانستند؛ حالا فهمیدند. این مقاومت فلسطین را شما نگاه کنید! این صبر مردم مظلوم غزّه را ببینید! این اراده و انگیزهی مبارزان مقاومت فلسطینی از حماس و بقیّهی گروهها را مشاهده کنید! این قدرت اراده در مقاومت را، در لبنان، در یمن، در عراق ببینید! این مقاومت، این[جور] است. مقاومت از وجود واقعی خود، از تواناییهای خود، از وضع خود رونمایی کرد؛ به دنیا نشان داد که مقاومت یعنی چه. همهی محاسبات آمریکا را اینها به هم ریختند. آمریکاییها در این منطقه درصددِ آن بودند که با حضور خودشان بر همهی اوضاع و احوال این منطقه حاکمیّت پیدا کنند؛ چه در عراق، چه در سوریه، چه در لبنان، چه در همهی منطقه؛ با یک محاسبهی غلط، یک چنین فکری میکردند؛ قدرت مقاومت این محاسبه را به هم ریخت؛ نشان داد که چنین چیزی ممکن نیست و آمریکاییها نمیتوانند در این منطقه بمانند؛ ناچارند منطقه را تخلیه کنند.
یک نکتهی دیگر، یک زاویهی دیگر برای دیدن این مسئله این است که وضعیّت رژیم صهیونیستی هم برای همه روشن شد؛ معلوم شد که رژیم صهیونیستی نه فقط در حفاظت از خود دچار بحران است، بلکه در بیرون آمدن از بحران هم دچار بحران است؛ در باتلاق گیر میکند، نمیتواند خودش را نجات بدهد. ورود رژیم صهیونیستی در غزّه برای او ایجاد باتلاق کرد؛ امروز اگر از غزّه بیرون بیاید، شکست خورده، بیرون هم نیاید، شکست خورده؛ وضع رژیم صهیونیستی اینجوری است. همین تناقضی که در تصمیمهای آنها وجود دارد و سرگیجهای که به آن دچار هستند، موجب شده در داخل رژیم صهیونیستی اختلافات عمیق بین مسئولین رژیم صهیونیستی، بین خودشان به وجود بیاید که نتوانند تصمیم بگیرند؛ امروز رژیم صهیونیستی نمیتواند تصمیم بگیرد؛ این او را به سقوطِ هر چه بیشتر انشاءالله نزدیک میکند.
و امّا آمریکا. آمریکا در مسئلهی غزّه بدترین وضعیّت ممکن را [پیش] گرفت؛ آمریکا بدترین وضعیّت ممکن را در منطقهی غزّه انتخاب کرد؛ کاری کرد که در همهی جهان منفور شد. این کسانی که در خیابانهای لندن و پاریس و بقیّهی کشورهای اروپایی و خود آمریکا به نفع فلسطین تظاهرات میکنند، اینها در واقع اعلام نفرت از آمریکا میکنند؛ آمریکا در دنیا منفور شد؛ در منطقه منفور بود، ده برابر بیشتر منفور شد. هم فهمشان از مسائل منطقه غلط است، هم تصمیمهایشان که بر اساس این فهم میگیرند غلط است. در هر کجای این منطقه ــ در یمن، در عراق، در سوریه، در لبنان ــ هر اقدامی از سوی نیروهای مبارز و شجاع مقاومت انجام میگیرد، آمریکاییها در محاسباتشان آن را به ایران نسبت میدهند؛ قطعاً این محاسبهی غلط، آمریکا را بالاخره به زانو درخواهد آورد. مردم را نمیشناسند؛ به ملّتها و به جوانهای شجاع این ملّتها هم اهانت میکنند؛ اینها خودشان اهل فکرند، اهل ارادهاند، عزم راسخ دارند، شجاعند.
ما البتّه از مقاومت دفاع میکنیم. ما تا آنجایی که برایمان امکان داشته باشد، از گروههای مقاومت حمایت و پشتیبانی هم میکنیم، از کار آنها تمجید هم میکنیم، امّا آنها خودشان هستند که دارند تصمیم میگیرند و حرکت میکنند و در این حرکت، حق با آنها است. ما معتقدیم به وسیلهی وجود رژیم صهیونیستی، ظلم بزرگی در منطقه دارد انجام میگیرد؛ این ظلم بسیار بزرگی است که دهها سال است این ظلم ادامه دارد؛ این ظلم باید قطع بشود. هر کسی در این جهاد بزرگ ــ جهاد انسانی، جهاد اسلامی، جهاد وجدانی ــ وارد بشود، ما طرفدار او هستیم، از او حمایت میکنیم، به او کمک میکنیم و به توفیق الهی، به حول و قوّهی الهی به مقصود خودمان هم نائل خواهیم شد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
|