|
من دیگه به دردی نمیخورم |
|
تو واقعا ديگه بايد کمکم کني. |
|
کل مدتزمانی که توی بازپروری بودی |
|
چقدر اين دانته رو ميشناسي؟ |
|
لباس قبلي هامو جا گذاشتم |
|
درسته منم دست برداشتم |
|
"از هرکسي، با توجه به قابليتش |
|
هنوز انگيزه دارم. |
|
يه جور دنبالش كردم كه انگار دارم قطار رو دنبال مي كنم |
|
...صلح طلب بودن فعلا با نگاهي به موقعيت فعلي ما با اون شتر سوارهاي لعنتي توي عراق بنداز |
|
ايوا ، تو خوش شانسي . |
|
اون طرفو نگاه کن. اگه نگاه کني، مي فهمم. |
|
اوه ،نه ،نه ،نه من ميتونم جلوي درگيري رو بگيرم .بله |
|
ما چقدره که با هم دوستيم ، "جري"؟ |
|
کيفيتشون خوبه؟ از کاتالوگ پرستاران گرفتمش |
|
تامی؟ |
|
مابرایخرابکاریوقت نداریم. |
|
پخش میشیم ببینیم چی پیدا میکنیم |
|
! خبرچیـــن لـــری: |
|
تو بيمارستان يه اشتباهي پيش اومده" |
|
اين اثر جديدي بود از بابي مکفرين به نام "من نگرانم ، به پول نياز دارم" |
|
اونها بايد بيان اينجا. |
|
مطالعاتي که اين شرکت انجام ميده طراحي هاي من چه خوشتون بياد چه نياد چيزيه که ما اينجا ميسازيم و ارزش پولي دارن |
|
-هرچي بابا جان |
|
باشه. |
|
زنگ خطر هفت دقيقه قبل به صدا درمياد |
|
اوسكار دلورتا. |
|
اره.. |
|
و اين اتفاق کجا افتاد؟ |
|
، جانگ ساجونگَ"ـم" |
|
#Take away my sadness # |
|
محصول فوقالعادست، عالیجناب. |
|
من يه پيراهن "گوردون" پوشيدم و يه شلوار "بن و جري"... يه مارشال احمق و عوضي بودم... |
|
همينجا بشين. |
|
همتون نوشیدنی مهمون من. |
|
شمعهاي يانکي برن به درک. من ميخوام الان اينکارو بکنيم |
|
فکر کنم به خاطر همین بهش میگن گراند کانیون. |
|
اونا اين خواسته رو تبديل ميکنن به جنگ |
|
♪ ما آتیشش نزدیم ♪ |
|
چه بلند - ما طبل هاي جنگ رو به صدا در مياريم - |
|
سرنوشت بابام رو بسپرم به دست کسی که |
|
منم دارم ميرم بخوابم |
|
-بله، ميدونم. |
|
در بيشتر موارد، واکنش خيلي کمه اما در موارد نادري، تکرار در معرض بودن ميتونه منجر به واکنش شديد حساسيتي بشه |
|
اين ماده اي است فاسد کننده |
|
در حالي که به خط موادشون ضربه وارد شده چيزي که فکرشو ميکرديم نبود اين دزدها ابتکار عملشون دست خودشونه |
|
زود باش سدریک، بندازش اون تو! |
|
خيلي خوب، فکر کنم. |
|
اين کارو بکن بد. چند ماه هم وقت داري. |
|
اون صدای جمعیت رو می شنوه تو میری رو انتن.نگران نباش |
|
و دوشیزهشان داشتهایم |
|
پس مىنوشيد چون نوشيدن اشتران عطش زده |
|
انیسه شاهمنش (زاده ۲۸ ژانویه ۱۹۵۳ بولونی بیانکور - درگذشت ۱۱ نوامبر ۲۰۰۶ پاریس) (Anicée Schahmaneche) که در خارج از ایران با نام آنیسه آلوینا (Anicée Alvina) نیز شناخته میشود نام یک خواننده, بازیگر فرانسوی ایرانی-تبار بود. |
|
بلدي آهنگ "درميان خاطرات" رو بزني ؟ |
|
و (این عمل ایشان به هنگام سختی بود، و در این وقت) گفتارشان جز این نبود که میگفتند: پروردگارا! گناهانمان را ببخشای و از زیادهرویها و تندرویهایمان صرف نظر فرمای و گامهایمان را ثابت و استوار بدار و ما را بر گروه کافران پیروز بگردان. [[«إِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا»: مراد تجاوز از حدود و ثغور قوانین و مقرّرات الهی است.]] |
|
.مصاحبه انحصاري |
|
این آتشین ترین موعظه ای نبود که پدر هنری تا به حال بیان کرده بود |
|
خانم جيمز؟ |
|
تو ميري بهش ميگي ...گوش كن، چرا بايد من |
|
خوشحالم که اومدي سر بزني. ولي نظرمُ عوض نميکنم. |
|
-تو بايد بري ازدواجتو بکني |
|
دايان، هنوز گوشي دستته؟ |
|
تمام واحدها، به ما حمله شده اونها به دنبال تسليحات هستند |
|
-مطمئن شيد شب و روز تحت حفاظت باشه . |
|
سوفیا بله |
|
نه ،سرم بدجوري درد ميکنه |
|
چجوري ميخواي آقاي عبدل رو بشناسي؟ |
|
يه شروع جديد و واقعي. |
|
صاف , مرتب. |
|
آه هي اين وظيفه منه ماله منه |
|
بايد التيام پيدا کنم. |
|
خيلي ممنونم ، خانم. |
|
و همانا خدای تو بر آنچه (خلق) در دلها پنهان کنند یا آشکار سازند به همه آگاه است. |
|
با قصد قبلي . |
|
.بقیه بیرونن |
|
آيا آدمى به ياد نمىآورد كه ما او را از پيش بيافريديم و هيچ چيز نبود؟ |
|
هر وقت که تو خواستي از گاز پانسمان بيشتري استفاده كني واقعا براي ما علاج خوبي شده |
|
سریعتر, کمک به زخمی ها |
|
قرپوس . |
|
من متولد این شهر نیستم |
|
آخرين باري که ولدمورت قدرت گرفت . |
|
.اگر ميخواي بري به اداره بايد شبيه يه کارمند باشي |
|
چیزهایی که نگاه زنده تر هنگامی که آنها مرده اند. |
|
كه گويى تخمهاى شترمرغاند پوشيده. |
|
اون هر ماه این کتابو میخونه. |
|
یاران بهشت در آن روز بهترند در آرامش و نکوترند در آسودنگاه |
|
خصوصاً که قراره همه باهم باشیم |
|
راهول ميخواد بره؟ |
|
آخرش با یه تومور توی نخاع و خون دخترم روی دستام ختم شد. |
|
دوباره مييام جونيا دوبار در هفته بهت سر ميزنه . |
|
گلستان یا دوغزال؟ |
|
- دعوا نه ، تمومش كنين - |
|
-اينجا و اونجا |
|
، سعي ميکرد يه پسر خوب باشه . فکر ميکرد بهش پاداشت ميرسه |
|
پس بذارین بهتون بگم |
|
همانا پرهيزگاران در باغها و چشمهسارانند |
|
...و من میگم ...از بین تمام روزها، امروز برای اینه که به یادمون بیاره که وقت طلاست |
|
خوب اينجا معمولا ساعت چند باز ميشه دكتر 8: 30 ؟ |
|
-چي کار داري مي کني؟ |
|
اگر پس از بستن پيمان، سوگند خود شكستند و در دين شما طعن زدند، با پيشوايان كفر قتال كنيد كه ايشان را رسم سوگند نگهداشتن نيست، باشد كه از كردار خود باز ايستند. |
|
به مسابقه مرگ خوش اومدين . |
|
[گويندشان:] به سلامت و ايمنى در آنها در آييد. |
|
من توش کشته نشم يا نرم زندان |
|
50هزار عضو، و ميانگين دقيق سه سنت در ثانيه هم درآمد داريم |
|
اون خيلي علاقه داشت که دختر از خونه پدرش آورده بشه يک عالمه عشق و يه نردبان خيلي خيلي بلند |
|
احتمالاً راه ديگه اي نيست |
|
گفتند: اى لوط، اگر بس نكنى، از شهر بيرونت مىكنيم. |
|
براي همين پابلو، کارلوس لدر رو مسئول همه چي کرد. |
|
همه ي خواسته هاي جنسيم رو که سرکوبشون کردم، بيدار ميکنه |
|
موبايل اونه. مال اونه. |
|
من ميترسم |
|
کسی که تام والکر رو کشت. |
|
يه چيزي زده. |
|
که ببينيم مي خواد چيکار کنه - اگه بهمون خيانت کنه چي ؟ |
|
برو کارت رو انجام بده باشه |
|
281 00: 18: 12,049 |
|
دکتر "هاوس" اغلب اوقات |
|
حالت ضعف داري؟ |
|
بيمار شدي يا چي؟ |
|
ولي بقيه دخترا حتمآ بايد باشن |
|
يه عروسي اضطراري؟ |
|
يه فرستنده دندانيه. |
|
"رامسس"! "رامسس"! |
|
يك سرباز قديمي جنگ جهاني آقاى مك استاينر هستش |
|
تحملش برامون سخته، درسته، رئيس؟ |
|
دستورالعمل ترکيبات ؟ |
|
راستش٬ دورش حلقه میزدن٬ بیشتر دوستش داشتن |
|
-کار مادرت رو تلافي کنه . |
|
بزار با دستم بردارم دستم تميزه، از دستشويي اومدم بيرون شستمش |
|
و (یوسف) به جوانان خود گفت: «سرمایههای آنان را در بارهایشان بگذارید، شاید هنگامی که سوی خانوادهی خود برگشتند آن را بازیابند، شاید بازگردند.» |
|
میشه بهش زنگ بزنین ؟ |
|
اصلاً نقاشیها رو واسه چه کاری لازم داری؟ |
|
(آری) برای شما در زندگی آنها اسوه حسنه (و سرمشق نیکویی) بود، برای کسانی که امید به خدا و روز قیامت دارند؛ و هر کس سرپیچی کند به خویشتن ضرر زده است، زیرا خداوند بینیاز و شایسته ستایش است! |
|
خیلی از اینا خیلی بچه اند که بخوان کسی رو بلند کنن .. |
|
تنها مردان معدودي در سياست هستند که جرأت نخوندن روزنامه ها رو داشته باشند |
|
آره يه کم شبيه اشه اينطور نيست ؟ |
|
يا اين! |
|
خانم ، من یه مسواک جدید خریدم |
|
الو؟ |
|
پس، حسابی مشکل شد. |
|
دارت داريم نصف يه ميز پينگ پنگ |
|
نمیخوام به شما دو نفر بگم |
|
بکش کنار پيف! |
|
يه کم ديگه گوشت بذار |
|
هنگامی که در طول شب، نگرانی هایشان را در مورد من با هم قسمت میکردند |
|
توماس گابريل، جالبه، نمي شناسمش ببخشين. |
|
فقط فکر ميکنم که واقعا تو کارت افتضاحي |
|
ما ایشان را به ابداع آفریدهایم |
|
هنگامی که به کافران گفته میشود: برای خداوند رحمان (که سراسر وجود شما غرق رحمت او است، کرنش ببرید و) سجده کنید. (از روی کبر و غرور و از سر استهزاء و تمسخر) میگویند: رحمان چه چیز است؟ (ما که او را نمیشناسیم تا برایش سجده برده و پرستش کنیم). آیا ما برای چیزی سجده کنیم (و پرستش نمائیم) که تو به ما دستور میدهی؟ (مگر ما به سخن تو گوش میدهیم و فرمان تو را میپذیریم؟! امر به سجده در آن بیماردلان اثر معکوس میگذارد) و بر نفرت و گریز ایشان (از پذیرش ایمان) میافزاید. [[«مَاالرَّحْمَنُ؟»: رحمان چیست؟ مراد این است که تمسخر و تفرعن میکردند و همچون فرعون رفتار مینمودند که تجاهلکنان به موسی میگفت: وَ مَا رَبُّ الْعَالَمِینَ؟! (نگا: شعراء / 23). «زَادَ»: فاعل آن امر به سجده یا ذکر واژه رحمان است. «نُفُوراً»: بیزاری و گریز (نگا: إسراء / 41 و 46).]] |
|
کی اون مته ی لعنتی رو متوقف کرد؟ |
|
سناتور ، ميدان جنگ شما اينجاست |
|
اين فوق العاده س, من دارم کتابتو ميخوانم |
|
بوگر مک هورسفني. |
|
پس حداقل به من بگید که چه طوری اونا رو خشک میکنید |
|
ديويد معمولا در کافه "ديپلاماتيکو" ناهار ميخوره. |
|
نه, چون اصلاً تو اونکار خوب نبودم |
|
متاسفم يه مقدار زود اومدي |
|
ووز اين توپ ها را شليک کن وگرنه همه مون خواهيم مرد |
|
و هرگز نميتوني دوباره برگردي |
|
آيا [بتهاى] لات و عزّى، را ديدهايد |
|
آنان (به هود پاسخ دادند و) گفتند: برای ما تفاوت نمیکند چه ما را اندرز بدهی یا ندهی! (بیهوده خود را خسته مکن و ما را درد سر مده). [[«قَالُوا»: قوم عاد گفتند. مراد از این سخن تحقیر و توهین است.]] |
|
استراحت ميکنيم ، بچه ها |
|
آقای شپرد؟ |
|
اجازه بدید یه لحظه بدون ثبت صحبت کنیم، کارآگاه |
|
هرکاری میکنی رو شروع کن |
|
چي ميشد اگه"راتان سينگ"در مورد ازدواجتون تجديد نظر ميکرد؟ |
|
پيغام ها دارن از ... |
|
این یارو پولشو میگیره ، اینطور نیست؟ |
|
تصميم گرفتم يه کاريش بکنم |
|
اون چيزي نگفت. |
|
اوه،نه،ما نميريم.ما از خواب بيدارش کرديم و خودمون هم جلوش رو ميگيريم |
|
واحد آوائي . |
|
داره ميلرزه |
|
دارين بهم ميگين که بايد دخترمو پيش يهدکترجادوگرببرم؟ ! |
|
در مقیاس نانو شکل گرفتهاند، و از پروتئینهایی استفاده میکنند که در لایۀ ژنتیکی کدگذاری میشوند. همین به آنها امکان ساخت این ساختارهای ظریف و زیبا را میدهد. |
|
زنگ رو زده بودند |
|
نه. طلسم ديگه اي در کار نيست. |
|
هي، من اهل ديترويت هستم |
|
برادران درونگو . |
|
میخوام همه چیو دوباره پس بگیرم |
|
مشکل من اینه که چاقو نداریم. |
|
خيلي خوب ، اونا اينجا ازش محافظت مي کنن |
|
گفتند: «پروردگارت چنين فرموده است. او خود حكيم داناست.» |
|
# بلند حرف ميزنن # |
|
اون درک نميکنه. اون فقط نميخواد گدايي کنه. |
|
:حالت ديگه ايي که ميشه اين جمله رو گفت |
|
ما به اون احتياجي نداريم. |
|
راست میگی یک هیولای وحشی لعنتی |
|
يالا! |
|
نه، اشتباه ميکني، "مارتي". |
|
خیلی اهل تولد نیستم |
|
جان وينچستر هستم در دسترس نيستم |
|
پس ميخوايد اهريمن رو برگردونين به قَفَسش ؟ |
|
عزيزم ، اون . |
|
برادرخونده اش،مارک. |
|
مونيکا،عزيزم ساعت نزديک 4ونيمه |
|
از کار انداختن قابلیت کاربر برای ویرایش نوارهای ابزار |
|
و اما آنان که در دلهاشان بیماری است پس بیفزودشان پلیدی بر پلیدیشان و مُردند حالی که آنانند کافران |
|
ممنون. |
|
فردا يک محموله ميرسه |
|
خوب، لااقل باعث شدي اين کوچولو اُ اون يکي که بوي آلو خشک ميده رو پيدا کنيم. |
|
و خداوند بعضی از شما را بر بعضی دیگر در روزی برتری داده است، و برتری یافتگان بازگرداننده روزیشان به ملک یمینهایشان نیستند، تا در آن برابر شوند پس آیا به نعمت خداوند انکار میورزند؟ |
|
ميدونم خوش شانس نبودن چه حسي داره |
|
سياهپوش، احضارت ميکنم |
|
- آره ، اينطوربنظر مياد |
|
! من يه پليسم، همه چي تحت کنترله. |
|
من پرندهي خودم رو ميخوام. |
|
اگه تا آخرين لحظه باورش نکنم |
|
بهآخرتوروز قیامت. |
|
جوهر روح ...و آب مقدس برای پاکسازی |
|
باشه، اونجا ميبينمت |
|
- کلود، لطفاً ! |
|
! لازمه يه ذره كار كنين |
|
.يکي از شماها کت و شلوار پوشيده بود |
|
صبحی یه جعبه پر ازشون رو میز بود تو دوباره ناخنک زدی, نزدی؟ |
|
ردياب در حال جستجوي ردش ـه. تنها سيگنالي که دريافت کرديم از يه دکل مخابراتي بوده |
|
-رفتم دستشويي و برگشتم يارو طوري برخورد كرد انگار پاك منو نميشناسه |
|
بگو بیندیشید اگر خداوند شب را بر شما تا روز قیامت پاینده گرداند، چه خدایی جز خداوند برای شما روشنایی به میان میآورد، آیا نمیشنوید؟ |
|
.شمشیر رو بنداز |
|
پيشوتا، چرا همه مارو از خماري درنمياري؟ |
|
بی احترامی نشه ولی فرق بزرگی بین استاد بودن و مدیریت یه مدرسه وجود داره |
|
و كسانى كه كافر شده و آيات ما را تكذيب كردند اهل آتشند كه در آن ماندگار خواند بود، و بد سر انجامى است |
|
پس بیاید برگردیم و جاهای خالی رو پر کنیم و ببینیم چه چیز هایی رو ندیدیم |
|
يک چيزي بده بخوره |
|
ستمكاران را بينى كه از حاصل اعمالشان بيمناكند. و البته به كيفر خود خواهند رسيد. ولى آنها كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته كردهاند، در باغهاى بهشتند. هر چه بخواهند نزد پروردگارشان هست. و اين فضل و بخشايش بزرگى است. |
|
اما من بايد بهترين ها رو تحويل بدم |
|
اين برف ها غذاي حيوانات بسياري هستند مانند عنکبوت دريايي يک خانواده ي کوچک از ميگو ها و خرچنگ ها |
|
هي،هي،هي ...داري چي کار |
|
ميخواي کار درست رو انجام بدي؟ |
|
رنگ موهات رو عوض کني. |
|
-وایسا ببینم، "کید" جدید؟ |
|
...يا فروشگاه تون مورد سرقت قرار مي گيره... ...يا خونه تون تو آتيشه... |
|
اينو زياد مي شنوم. |
|
فکر ميکردم 5 سال اينجا بودن بايد يک يا دوتا از اشتباهاتش رو پوشش بده. |
|
ما میتونیم که اونا میتونن برن اون بالا |
|
متنفرم،متنفر. |
|
اين ميتونه مثل يه نفرين قديمي باشه، براي ترسوندن و عقب نشوندن مردم |
|
سلام بانوی من |
|
...آه، اما اگه با چشم دلت نگاه کني من هميشه با تو خواهم بود |
|
ویژگیهای جدید معرفیشده توسط هر نسخه معمولاً با ترکیب قابلیتهای افزونههای گسترده پیادهسازیشدهٔ به خصوص افزونههای از نوع ARB و EXT هستند. |
|
احتمالا یکی خرابکاری کرده |
|
"آره, جیم فنگ, مثل "آچو" که تو کازینو دیدیم, "دیوید کوپرتون (منظورش شعبده بازی های دیوید کاپرفیلده) |
|
دلیل حجیم دیدن ماه در خط افق خیلی ساده است چونکه حباب ادراکی ما قادر به کش آمدن به طول 380000 کیلومتر نمیباشد. |
|
همه بايد سرنوشت خوبي داشته باشن، اما بهتره که يکي باشه تا باهاش لذت ببره. |
|
-اونجا يه آدم افتاده روي زمين؟ |
|
يکي از برگزيده هايم يا خودم مي نامم پروچيني" سلطان قارچ هاست" |
|
اون دختر منه . |
|
روزي که "کابالييره" کشته شد |
|
پسر خدا به دست مرد گناهکار تحويل داده شود تا به صليب کشيده شود و در روز سوم دوباره برخواست کند |
|
تا زماني که ما يه راهي پيدا کنيم؟ |
|
چه دختر زيبايي اين يک مشت زنه |
|
هی ریختن جوهر یک شگون در چین باستان هستش |
|
شايد اونا بايد يه چيزي بدن |
|
-اين که حمال نيس |
|
منو ببخش اگر با سارق اثار هنري دست ندادم |
|
[ياد كن] هنگامى را كه خدا گفت: «اى عيسى، من تو را برگرفته و به سوى خويش بالا مىبرم، و تو را از [آلايش] كسانى كه كفر ورزيدهاند پاك مىگردانم، و تا روز رستاخيز، كسانى را كه از تو پيروى كردهاند، فوق كسانى كه كافر شدهاند قرار خواهم داد؛ آنگاه فرجام شما به سوى من است، پس در آنچه بر سر آن اختلاف مىكرديد ميان شما داورى خواهم كرد. |
|
و از اون جایی که شما نتونستین توی پیدا کردنشون بهم کمک کنین |
|
اگر از نزدیکتر به این مناطق نگاه کنید کم کم چیزهایی آشکار می شود چیزهایی مثل کانال های مواج که نمی دانستیم چیست. می توانید چند عارضه مدور ببینید |
|
-حواست به کارت باشه . |
|
تو به لاك گفته بودي كه يه مجسمه از هواپيما ، بهم دادي ؟ |
|
مردي که علايق و نياز ها يه زنان رو درک ميکنه |
|
(جادوگران پاسخ دادند و) گفتند: ما هرگز تو را بر دلائل و براهین روشنی که برایمان آمده است، و بر پروردگاری که ما را آفریده است بر نمیگزینیم و مقدّم نمیداریم، پس هر فرمانی که میخواهی صادر کنی، صادر کن (و آنچه میخواهی بکن، که باکی نیست. امّا بدان) تو تنها میتوانی در زندگی این جهان فرمان بدهی (و قدرت فرماندهی تو از دائرهی این دنیا فراتر نمیرود). [[«لَن نُّؤْثِرَکَ»: هرگز تو را ترجیح نمیدهیم و برنمیگزینیم. «الْبَیِّنَاتِ»: معجزات. دلائل. «وَالَّذِی فَطَرَنا»: و بر خدائی که ما را آفریده است. حرف (وَ) میتواند حرف عطف و (ألّذی) عطف بر (ما) باشد، و یا این که واو حرف جرّ و برای قسم باشد. «إِقْضِ»: حکم کن، فرمان بده. «قَاضٍ»: حکمکننده. فرمان دهنده. عائد آن محذوف است. «هذِهِ الْحَیَاةَ»: مفعول فیه است.]] |
|
کارت خوب بود کورتیس ببخشید اگه باعث شدم حس متفاوتی پیدا کنی |
|
تو گفتي افرادت نميخواستن به ما آسيبي برسونن. |
|
يه خُرده نوشيدني ريخت روش |
|
ما فقط از اعتبار اون واسه پوشش استفاده کردیم. |
|
خوب شما خيلي به مربي نزديک بوديد وقتي کشتنش؟ |
|
. جايي درباره اش نخونده بودم |
|
هاگ هاوايي |
|
بههرحال اینجا به همه شلیک میکنن |
|
حالا برو و گور را بکن فهمیدی؟ |
|
... اون ميتونست تو رو در مورد نگفتن جريان چارلي ببخشه |
|
ما توسط مقامات رسمي در تعقيبيم پس در خفا کار ميکنيم |
|
نه، خيلي بدتر از اون بود. |
|
-آقاي کلينز ! |
|
تابع N همسایگی نامیده میشود اگر از چهار اصل زیر پیروی کند؛ آنگاه "X" با N یک فضای توپولوژیک نامیده میشود. |
|
خواهي ديد که ماهي من گشنش خواهد شد |
|
فکر کنم که هنرمند باشه. |
|
"هاسکل" یه مرد کاملا پیچیدهست. |
|
اگه چیزی پیداکردم بهتون میگم |
|
من فکر ميکنم شما اينکارو انجام ميدين . که مردم دوستون داشته باشن . |
|
بيچاره بچه مون . من نميخوام . که بار بزرگ کردن اون ، روي دوش تو بيفته . |
|
تو قدرتمندترين مرد توي شرق آتلانتيک هستي |
|
تميزن و برق ميزنن. |
|
آمادگيشو دارم که همه خدمتکاراي اينجا رو بخورم. |
|
به قتل رسیده اونجا بوده |
|
اجازه میدم افراد متخصص و شاغل زنده بمونن |
|
تو تقريباً تمام چيزي رو که بلدم، بهم ياد دادي. |
|
چگونه کافر میشوید به خدا و حال آنکه مرده بودید و خدا شما را زنده کرد و دیگر بار بمیراند و باز زنده کند و عاقبت به سوی او باز گردانده میشوید؟! |
|
و بگو: من بيمدهندهاى روشنگرم. |
|
امروز با پست شبانه امده. |
|
قربان کل پرونده روي دماغشه |
|
من بهش گفتم که دارم پيگير شرکتي که واسش کار ميکنه ميشم، |
|
باشه منو نکش |
|
اين چيزيه که اونها دارند |
|
عجله کن داره فرار ميکنه! |
|
خدا شب را داخل در روز، و روز را داخل در شب میکند. او خورشید و ماه را مسخّر کرده است (و برای سود انسانها به گردش و چرخش انداخته است). هر یک از آن دو تا مدّت معیّن و سرآمد روشنی به حرکت خود ادامه میدهند. آن کسی که (درازی و کوتاهی شبها و روزها و نظام نور و ظلمت و حرکات دقیق ماه و خورشید را سر و سامان داده است) الله است که خداوندگار شما است، و مالکیّت و حاکمیّت (جهان هستی) از آن او است. و بجز او کسانی که به فریاد میخوانید (و پرستش مینمائید) حتی مالکیّت و حاکمیّت پوستهی نازک خرمائی را ندارند. [[«یُولِجُ»: (نگا: آلعمران / 27، حجّ / 61، لقمان / 29) / «أَجَلٍ مُّسَمّیً»: (نگا: رعد / 2، روم / 8، لقمان / 29). «تَدْعُونَ»: (نگا: انعام / 40 و 41 و 56، اعراف / 37 و 194 و 197، اسراء / 67، مریم / 48، حجّ / 73). «قِطْمِیرٍ»: پوسته نازک و سفیدرنگ پیرامون هسته خرما، که نشان و نماد ناچیزی و کمی است.]] |
|
داداشت خيلي شاسکوله اگه فکر کرده ميتونه گوزن و آهو شکار کنه |
|
خب، از دست کی فرار کردی؟ |
|
اون چیه؟ |
|
هر دوتا تخت مال منه! |
|
همش براي داستانگفتن انجام ميشه . |
|
خواهر شما به اين گ كوچولو بگو كه من كرو پاره ميكنم . |
|
وسایل (صعود به) آسمانها تا از خدای موسی آگاه شوم؛ هر چند گمان میکنم او دروغگو باشد!» اینچنین اعمال بد فرعون در نظرش آراسته جلوه کرد و از راه حق باز داشته شد؛ و توطئه فرعون (و همفکران او) جز به نابودی نمیانجامد! |
|
اما در تقطیر الکل خیلی ماهر بود |
|
من درستش خواهم کرد |
|
خُب، ممكنه بخواي آشغالهاي "چشمتو پاك كني "سرپيكو |
|
نه، حالتش |
|
و اگه من با شما موافقت کنم... چطور ميتونم بهتون کمک کنم؟ |
|
آه، خدای من! آنها به چنین نقشه هایی هم فکر کردند؟ |
|
صبر کن ، برات يه چاي عالي درست ميکنم |
|
يه بار ديگه سعي کن . |
|
مزخرفه . اون نميتونه واقعيت داشته باشه . |
|
وينسنت سلام |
|
چون من گزارشت رو خوندم و تو بايد بدقت گوش کني |
|
نه، آن فقط چیزی است که شما با بینی خود را انجام وقتی که شما تعیین می. |
|
فکر مي کردم اين قراره يه سرقت باشه |
|
داغونم داداش |
|
شما واقعا شخص محترمي هستيد. |
|
"عشق من عشق من." |
|
آن كتاب رو بگيريد |
|
تا از راه ها و جاده های وسیع آن [هر جا که خواستید] بروید؟ |
|
..در حالت عادي بيصدا يه گوشه وايساده، ولي |
|
او که بسي در آرزوي عشق بود، او را در روشنايي خود پذيرا شو. |
|
تو نبايستي يه وزير کابينه بشي ! |
|
وقتي فشار خون دچار جهش شد |
|
هميشه همچين ماشيني گير نمياري |
|
زياد مشروب ميخوري |
|
ما را بر شما هيچ تسلطى نبود. شما خود مردمانى نافرمان بوديد. |
|
باشه، برو |
|
زنگ ، زنگ . کيه سرنوشت . |
|
پنیر منطقه آرمسترانگ، شناختهشدهترین نوع پنیر در کشور کانادا و بخشهای از ایالات متحده به شمار میآید. |
|
تو دادگاه شنيدم که مارتينز آزاد شد. |
|
مت موفق نشد. |
|
فکر کنم يک کم کوتاهه . |
|
هست ، پسر. |
|
عالیه... من با "لایلا" صحبت میکنم ببینم چیزی دستگیرم میشه یا نه |
|
من از سکس خوشم میاد |
|
نميدونستي که داشته ضبطش ميکرده ؟ |
|
حکومت نظامی از الان به طور جدی در "مدینا" برقرار میشه |
|
عمليات محرمانه اوهوم |
|
عشق در قلب ما زنده است و همیشه خواهد ماند |
|
مربيتميگهکه مي خواياز اينجابري . |
|
او به دوران ورزشي حرفه ايش براي هميشه پايان ميده |
|
ميخوام چوبدستي و سکهت رو به ما بدي |
|
مي دونستم که اين روز فرا ميرسه. |
|
سرزمين قديمي رومي ها |
|
در داستان يوسف و برادرانش براى آنان كه از آن پرسيدهاند عبرتهاست. |
|
آنا ، تو که ميدوني براي خواهرت چه اتفاقي افتاده . |
|
ادم کشتن يک رباط مثل اين ميمونه که يک رباط رو اب راه بره |
|
چند ساعت پيش اون اومد اينجا |
|
شاه دارم. |
|
ولي کاري که بايد بکنيم اينه که به بيرون از اين جعبه فکر کنيم |
|
-چي؟ |
|
چکار می کنی؟ |
|
ما پيشنهاد ميديم يک نماينده به نابو فرستاده بشه تا از حقيقت با خبر بشه . |
|
آقا، مرتب کردن ميز با حضور شما در اينجا غيراستادانه ست |
|
خب، فقط کافيه پاي سنت آنتوني رو ببوسين تا ثابت کنين حرفاي من اشتباهه |
|
ميداني چه تفاوتي ميان ايمان من و تو وجود دارد؟ |
|
هي اين پرديپ ـه؟ |
|
و بعد از مدتی ضعیف میشه |
|
و این باعث شد همه چیز خراب شود. |
|
منبع اطلاعاتت |
|
* Cicero * |
|
نميخوام تو شغلت رو از دست بدي! |
|
اون منو توي زندان ميبينه و ميزاره بسوزم. |
|
برنده همه چيزو باخودش ميبره . |
|
هي، "والتر" ميشه بعداً بهت زنگ بزنم؟ |
|
-مراسم رقص دهه (ده ساله) ست . |
|
-و اون کوچيکتره اون ؟ |
|
هي ، سرت رو بالا بگير اينجا رو نگاه کن |
|
فريا، استفن به لطفت نياز داره |
|
نه رویاهای جزیی، مثل مال شما دوتا. |
|
تري" الان اومد که با من حرف بزنه" |
|
برت استایلز راهنما و هدایت گر چد بود همونطور که واسه همه ی ما هست |
|
"Splendor in the Glass". |
|
... آخرين ... |
|
هديه بخشش . |
|
پنج سالشه - يه پنج سالهي خيلي فرزه - |
|
خدا جان... |
|
. راهی نبود ، من به اونجا تعلق داشتم |
|
و فقط پاشو برو |
|
اون تنها سیاستمدار بزرگِ زن در نیویورکـه |
|
اون شکست بخوره،کار آماندا هم تمومه |
|
لعنتي، مرد، تو حتي دفتر کارتم نمياي؟ |
|
تو بگير بخواب ، من با بچه يکمي حرف دارم |
|
در آن کارگاهی که من مشغول يادگيری بودم، يک ساختار سنتی حاکم بود اول استاد کار بود، بعد کارگران ماهر و آموزش ديده و دست پايين شاگرد. و من بعنوان شاگرد آنجا کار میکردم. |
|
فکر ميکني اويلين مولري شوهرش رو توي اقيانوس کشته بعد اون رو کشونده آورده توي آب انبار تا بيشتر شبيه به تصادف بشه؟ |
|
اگه ديدينش خواهش ميكنم بهم زنگ بزنين |
|
ولس"ميتوني اين وضعيتُ دوست نداشته باشي" |
|
[سه سال پيش] بهتر چند هست؟ |
|
اين احساس دو طرفه نيست، برني |
|
ولي وقتي عروسش بشي ميتوني بشيني يا سوار اسب بشي |
|
کاري که کردي، افتخار ميکنم |
|
تو صداي قشنگي داري کارمن |
|
پروازش امروز از مسير لندن به مقصد واشنگتنه |
|
من ميدونم كه شوهرم مانع نميشه |
|
راني بايد روي اين يکي، کلي کار کنه |
|
پس اگر (این بهانهجویان) تو را تکذیب کردند (چیز تازهای نیست و غمگین مباش) چه پیغمبران زیادی پیش از تو تکذیب شدهاند که معجزات و دلائل روشن و کتابهای متقن و مشتمل بر مواعظ و اندرز و کتاب روشنگر (راه نجات) با خود آوردهاند. [[«زُبُر»: جمع زَبُور، کتاب مشتمل بر مواعظ. کتاب آسمانی داود (نگا: نساء / 163 و انبیاء / 105). «کِتَاب»: مراد جنس کتاب است و شامل تورات و انجیل و صُحُف ابراهیم میگردد. عطف آن بر ما قبل خود، عطف عامّ بر خاصّ است. «مُنِیر»: روشنگر راه حق.]] |
|
من کسي ام که وودال ميخواد. |
|
اسکار معمولا اينجوري نيست ميدوني چي شده |
|
ترافیک چطوره؟ |
|
و مردانى از آدميان به مردانى از جن پناه مىبردند و بر سركشى آنها مىافزودند. |
|
استخدامي |
|
خب پس ميتونيم ببينيمش؟ |
|
کميته رو بيخيال، من با يکي ديگه کار ميکنم |
|
بله, همراه غذا به یاد خواهید داشت |
|
لني، کمکم کن |
|
و اما اصحاب شومی و شقاوت (که نامه عملشان به دست چپ است) چقدر روزگارشان سخت است! |
|
کليدرو دزديدي؟ |
|
من فکر کنم اون گيج و سردرگم شده |
|
مي دونم که تنها نيستم |
|
زمان عقد داره ميگذره لطفا از عروس بخوايد که بياد _ آنجلي |
|
خوب ما مناظری مثل این داریم. |
|
اونا اسلحه ها رو پيدا کردن |
|
بزن بریم |
|
چرا؟ |
|
درسته. |
|
یعنی بسه دیگه، مارکو یه نگاهی به خودت بنداز |
|
ظاهراً دستشویی رو از قلم انداختین |
|
خیلیخب، باشه ...اما اگه این |
|
فريتزي به راه خودش رفت |
|
بو دلقک نيست |
|
"هاروی"، برای چی افتخار این ناهار نصیبم شده؟ |
|
و کورمال کورمال دنبال زندگي ميگرند . |
|
گفتند: «ای موسی! آیا تو میافکنی و یا اینکه (همین) ما خودمان افکنندگانیم!» |
|
-آره،درسته، کريستو بولت |
|
عالي بود. |
|
من بايد خيلي وقت پيش ميديدمش |
|
-چرا يهو ترش کردي؟ |
|
تو اين موضوع رو ناپسند ميدوني , جان؟ |
|
-مي خوايم از اون کارا صبحا هم انجام بديم ؟ - نه! |
|
چند نفر به نفع کیسی مارتین رای می دادند؟ |
|
خوب ، جنگ . |
|
باکي،اين مامانمه رومانا کيتکرت لينسکيت |
|
الو؟ |
|
دادگان . |
|
ممکنه يه راهي باشه... راهي که بشه دوباره به خواب عميقي برم، خوابي که دوباره بذاره به اونجا دسترسي پيدا کنم. |
|
من فرمانده تراميک رو همراه تو مي فرستم |
|
همچنين، آنان كه آيات خدا را انكار مىكنند، از ايمان روى برمىگردانند. |
|
سپاهیان آسمان ها و زمین فقط در سیطره مالکیّت و فرمانروایی خداست؛ و خدا همواره توانای شکست ناپذیر و حکیم است. |
|
-اون داره مارو كجا ميبره؟ |
|
کف، درسته؟ |
|
امشب برو به نمايش. |
|
اين آهنگو دوست داري، چي طوره بچه؟ |
|
راستش الان همه چی پیچیده شده |
|
خب ، حرفت نيمه درسته . |
|
".. میخوام قطره های شبنم رو.. از روی لبات پاک کنم" |
|
احساسِ گناه ميکنه |
|
زنبور کراک دوست داره زنبورا کراک دوست دارن |
|
خب، من يه جورايي تو کار تاريخچه هستم |
|
چرا اونو فرستادي بره؟ |
|
اصلا دليلشون چي بوده؟ |
|
-بزار يه چيزي بهِت بگم، مايك. -واو. |
|
پلهها امنه، میریم جلو. |
|
تو یه یهودی رو آوردی که به جات حرف بزنه |
|
شما کي هستيد؟ هاردي بويز؟ |
|
سلام بچه ها |
|
با اين وضع بندرگاه خيلي خطرناکه. |
|
همه چيزي كه ازت مي خوام |
|
خب، الان کجان؟ |
|
رد ميکنه که مثل يه موش آموزش ببينه رد ميکنه به موش بزرگتر گوش کنه نه کمتر از 17 |
|
. اون بايد ساکت ميشد |
|
آنها نبايد موفق بشند |
|
ساعت کوارتز سوئيس |
|
معذرت ميخوام چي شده آنيتا . |
|
-تو يه دروغگويي! |
|
موشک راهبردي نيروي هوايي انگليس به موقعيت تالبان پرتاب شد |
|
باشه حالا ، ميخوام درباره بخش آخر باهات صحبت کنم |
|
شما بچههاي بي ادب به چي زل زدين؟ |
|
این برای ما مشکلی نداره |
|
بيا تو بازي يه شخصيت رو سريع انتخاب کن و به ما ملحق شو |
|
مکانياب براي جهت يابي معرکهاس اما بدرد مکانهاي بسته نميخوره |
|
اين يه رويا هست ، بچه |
|
قوانين واسه همين وضع شدن ديگه "ونلوپه" |
|
ولی هیچوقت یه بارم به خودت زحمت ندادی تا ازم بپرسی بعد از مرگ کول چه حسی دارم |
|
فقط می خواستم بدونم که این همه که میان پشت در کی هستن |
|
کي چراغا رو خاموش کرد؟ |
|
بخاطر حقيقت , امما فقط بخاطر حقيقت |
|
شما یک سلاح اتمی را به اون شلیک میکنید شما باید اونو درظرف کسری از ثانیه منفجرکنید وگرنه اون را ازدستش میدید. |
|
ولي تو شاملشون نميشي. |
|
من نمي خوام که پرده برگرده بالا. |
|
-و درختم؟ |
|
تا خدا ناپاک را از پاک جدا(سازی) کند و ناپاک(ها) را روی یکدیگر نهد تا همه(ی اینها) را انباشته سازد؛ پس آنها را در جهنّم نهد. اینان، (هم)ایشان زیانکارانند. |
|
، از وقتي كه انقلاب شده پدر هيچوقت تنهايي اجازه ملاقات نميده . |
|
ايشون مايلن لبانتون رو روي انگشتر پاپي حس کنن |
|
جناب دانش، شمائين؟ - اون شبي که به پانديت حمله شده بود تو اونجا چيکار ميکردي؟ |
|
اين سگهاي نگهبانتون واقعاً بوي يه فدرالي رو ميفهمن وقتي بوي مواد تو دماغشونه؟ |
|
...سرورم ، متأسفم |
|
اون ها چي ان؟ |
|
ما یه آزمایش طرحی کردیم که تو هم شاملش میشدی |
|
و بهش انرژی رو که احتیاج داره میدیم |
|
و پیامبر برجستهشان به آنان گفت: «بهراستی، خدا طالوت را بر شما همواره به فرماندهی جنگ برگماشته است.» گفتند: «چگونه او را بر ما فرماندهی است با آنکه ما به فرماندهی از وی سزاوارتریم، در حالی که به او گشایشی مالی داده نشده است؟» پیامبر برجستهشان گفت: «بهدرستی، خدا او را بر شما برگزیده و (هم) او را در دانش و بینش و جسم(اش) بر شما گشایشی داده است. و خدا فرماندهیش را به هر کس که بخواهد میدهد و خدا گشایشگری داناست.» |
|
من ازت میخوام که به پیت هم کمک کنی |
|
سونگ جو اونجايي؟ |
|
شنیدم یه گروه ازونا توی اون جنگل پشت بیمارستان نگه میدارن |
|
-ببريديش . |
|
کي قرار نقش منفي رو بازي کنه؟ |
|
آره، قبل از اون ماجرا هستیم. |
|
و هنگامی که به آنها گفته شود رکوع کنید رکوع نمیکنند! |
|
خداوند شما را از خاکی آفرید، سپس از نطفهای؛ سپس شما را بصورت زوجهایی قرار داد؛ هیچ جنس مادهای باردار نمیشود و وضع حمل نمیکند مگر به علم او، و هیچ کس عمر طولانی نمیکند، یا از عمرش کاسته نمیشود مگر اینکه در کتاب (علم خداوند) ثبت است؛ اینها همه برای خداوند آسان است. |
|
اون پيش من بر ميگرده |
|
خبري به گوشِت نرسيده، "لايونل"؟ |
|
و آنان را بيدار مىپنداشتى، در حالى كه خفته بودند. و آنها را به پهلوى راست و چپ مىگردانديم، و سگشان بر آستانه غار دو دست خود را گشاده بود. اگر بر آنها مشرف مىشدى، [و از نزديك مىديدى]، بىترديد به آنها پشت كرده مىگريختى و وجودت از بيمشان آكنده مى |
|
تو ميدوني اون چطوريه وقتي تو واقعا براي چيزي نگراني . |
|
تابستون تموم شده, هيچکس خونه نيست مراقب برادر کوچيکم باشه |
|
لزلي پين يه دلال و واسطه بود |
|
چيزي که " کالتن " داره بهمون ميگه " تاد " ؛ .فقطبازخورديازهرداستان؛. هر ترانه و سرود و هرتصويريه . . |
|
نمي خواي لباست رو عوض كني ؟ |
|
پدرت... يه چيزي داشت که متعلق به دون لوئيس بودش |
|
. لعنتي ؛ فايده نداشت |
|
بارگاه امپراتوري که مشکلي نداره |
|
"کلاري" نقشهي يه گنج توي ذهنت ـه. |
|
و زماني که دختره اومد... . بعد از ظهر روز دومي بود که ما اونجا رفته بوديم. |
|
#آنهاما را در اجراکردم |
|
بله خيلي متاسف |
|
روشون کار کن... |
|
بسیار خوب، بانوی من |
|
-کجا؟ |
|
(: |
|
ما مثل اونا نيستيم |
|
فکر کنم من حق دارم که بدونم شوهرم کجا بوده. |
|
ميدوني بهترين نکتهي پيروزي چيه؟ اينه که تو حکايت رو مينويسي. |
|
یک ضرب المثل یهودی است که من خیلی آنرا دوست دارم: |
|
اون شبي که ذره شتابدهندهت از بين رفت |
|
اين حريف ها را نابود خواهم کرد |
|
دیو بهم گفت که زامبیها ضربانشون در دقیقه حدود 10 تاست |
|
ببين،دارم باحال ميرقصيم |
|
پس شما به ما دروغ گفته بوديد ... ... و به جرم شهادت دروغ ، اختلال در راي دادگاه جلوگيري از اجراي عدالت ... |
|
هر كاري تونستي بكن، رندال |
|
اوه خداي من. |
|
اميدوارم مريض نشي. |
|
معمولا اينجور مواقع مسائل مذهبي در ميونه |
|
پدرم پيشنهاد کمک داد |
|
محتوای دیجیتالی ممکن است به شکل متن (مانند اسناد الکترونیکی)، فایلهای چندرسانهای (مانند فایلهای صوتی یا تصویری)، یا هر نوع فایل دیگری باشد که از چرخهی عمر محتوا (که نیاز به مدیریت دارد) تبعیت میکند. |
|
زمان يه مقوله ي نسبيه. |
|
تو خيلي ... خوبي |
|
من نميدونم گربهات کجاست . من هم همينطور . |
|
اگه با من به اتاق خواب بياين |
|
با هري مشروب خورديم. |
|
... همه کمکى که تو مى خواستى ...و از دست من بر مى اومد ... .تا در مقابل موسيو "مرتو" بکنم همين بود... |
|
بهتره يکم ديگه فکر کني از اينجا تا پايين راه خيلي زياديه |
|
اون ما رو نمي بينه |
|
کتاب صدقصه ي بوکاچو. |
|
در شبهاى روزه، همخوابگى با زنانتان بر شما حلال گرديده است. آنان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستيد. خدا مىدانست كه شما با خودتان ناراستى مىكرديد، پس توبه شما را پذيرفت و از شما درگذشت. پس، اكنون [در شبهاى ماه رمضان مىتوانيد] با آنان همخوابگى كنيد، و آنچه را خدا براى شما مقرر داشته طلب كنيد. و بخوريد و بياشاميد تا رشته سپيد بامداد از رشته سياه [شب] بر شما نمودار شود؛ سپس روزه را تا [فرا رسيدن] شب به اتمام رسانيد. و در حالى كه در مساجد معتكف هستيد [با زنان] درنياميزيد. اين است حدود احكام الهى! پس [زنهار به قصد گناه] بدان نزديك نشويد. اين گونه، خداوند آيات خود را براى مردم بيان مىكند، باشد كه پروا پيشه كنند. |
|
-اون |
|
- آره , تو قانون تبصره وجود داره - |
|
تو واقعاً تو زندگی بهت سخت میگذره |
|
کجا ميري؟ |
|
اما پس از آنکه خدا از غرق نجاتشان داد باز در زمین به نا حق ظلم و ستمگری آغاز کنند. ای مردم شما هر ظلم و ستم کنید منحصرا به نفس خویش کنید در پی متاع فانی دنیا، آنگاه در آخرت به سوی ما باز میگردید و شما را به آنچه میکردهاید آگاه میسازیم. |
|
خوب ؛ اون نباید این کارو کنه |
|
-چي؟ |
|
آره من چند بار با اون صحبت کردم |
|
يا اين فقط هزينه فرو کردن چيزي در مقعدته؟ |
|
عملياتي پست و بزدلانه بود. |
|
لعنتي را فرم بودما . |
|
جان ، بالاخره ديدمت ، آرزوشو داشتم |
|
اسمش چيه ؟ |
|
ای مؤمنان اگر از کافران پیروی کنید شما را [از عقیدهتان] باز میگردانند و آنگاه زیانکار میگردید |
|
فردا بيا استخر نشيونال کلاب |
|
هومر رو دارم |
|
آنچاتا مونایکی |
|
جرمي بدتر شده |
|
تو توي دادگاه ريدي به شوهر مرحوم اين زن! |
|
-بابي حالش چطوره؟ |
|
ارواح بر ضد شما ميشن. |
|
، و بعدش ... اونوقته که ديگه نمي توني تحمل کني ..من مي خوام يک دختر کوچولو رو پيشت بذارم... |
|
و در اين هنگام من در گمراهى آشكار باشم. |
|
تو بايد سخت بموني. |
|
در حالی که تو در آن جای داری |
|
ميدوني چيه؟ |
|
اون همه هم اطرافيونم . را به خطر مرگ ميندازم . |
|
خشم خدايان نميوته سبب نابودي بشه |
|
یانی، سفرتون به خونه هرجائی كه باشه بخیر. |
|
چون اونها واقعي هستن |
|
یقیناً خدا پروردگار من و پرودگار شماست؛ پس او را بپرستید، این است راه راست. |
|
بهم پول داد که تاکسي بگيريم |
|
اين يارو هم مثل خودت پليسه |
|
ای فرزندان آدم، شیطان شما را نفریبد، چنانکه پدر و مادر [نخستین] شما را از بهشت آواره کرد و لباس آنان را از آنان برکند تا عورتشان را بر ایشان آشکار کند، او و همانندانش شما را از جایی که شما آنان را نمیبینید، میبینند، ما شیاطین را سرور نامؤمنان گرداندهایم |
|
" آره ، " دکتر اَمرَک |
|
لنز هامو بذار |
|
نه،امروز صبح يه ايميل گرفتم |
|
می تونی بهم بگی واقعا می تونی |
|
فرانک تا چند دقيقه ديگه مياد |
|
خب، قربان ما فکر میکنیم چون شما خیلی خوب با هم جور شدین شاید بهتر باشه رسمیش کنیم |
|
و هنگامي هم كه دنبالت ميگردن اماده ميشي... . و بدترين احتمال هم اين هست كه خطا كار من ميشم و تو ميپري ميري |
|
بله، خودمم، جولیان |
|
چه ميکني , پسر ؟ |
|
يالا. |
|
"منم، "کاي |
|
"باب گيفِن" خيلي وقته از اينجا رفته و من هم ادعاش رو بايگاني کردم |
|
! نگهش دارین |
|
اگه يه نفر به خاطر احمقي ديگران مورد تمسخر واقع بشه اون ممکنه سعي کنه تا اونچه را که اونا مي خوان انجام بده اما کسي به من نمي خنده |
|
-خيلي خوب، مي دوني... |
|
اون همش اطراف داکلن ميپلکه من فکر نميکنم زياد به تيپ همديگه بخورن |
|
لهجه ی تو به اهالی یورکشایر نمیخوره |
|
زود برميگردم |
|
و دست خود را (در گریبان فرو برد و) بیرون آورد، و در برابر بینندگان سفید و روشن بود. |
|
پيداش کردي ؟ - . همونطور که دستور دادي - |
|
ما فقط يه کم عصبي شون مي کنيم. |
|
تو آموزش نديدي. |
|
.بهت گفته بودم که ، من يه جايزه ميخوام |
|
تنهابهترين،تکونبخور،تکون بخور ! |
|
! اوه شما من خجالت زده کرديد ، سرگروهبان |
|
به حقیقت کافر اینهایند و ما برای کافران عذابی خوار کننده مهیا ساختهایم. |
|
اينو توي سريال "سي اس اي: |
|
آنجي سعي دقيقاً يادت بياد |
|
...پس، ليليت و چشم زرد |
|
...اگه يه قرباني ديگه اي رو از دست بديم، اونوقت - "پارکر" - |
|
پیش از این در دههٔ ۵۰ میلادی، شاکل، روش جبری کمینه/بیشینه را برای توصیف میزان بالقوهٔ تعجب ارائه داده بود. |
|
نميتوني توي مسابقهي دو ازم جلو بزني |
|
من کارهای بسیار بدی رو مرتکب شدم |
|
. یه پیغام از طرف من برای اون |
|
( ماشين ايستاد ) |
|
.ديگههيچوقتسراغشنميريم |
|
خيلي خوب، ميشه برام مختصرش کني، ساندرز؟ |
|
ريبن حاضر ، قربان . |
|
افسر "ديلي"، درسته؟ |
|
نگران نباش، عزيزم |
|
اون ملغب به پدر يا... . ستون عوام بود |
|
لعنت ، اون ببر لعنتي رو کلأ يادم رفته بود |
|
# در گام اول، ما همه یال های چندگانه را به یال های تکی تقلیل می دهیم تا گراف ساده شود. |
|
و سه برابر پول گيرمون اومد |
|
فکر کنم بايد اين باشه |
|
و از تو درباره روح میپرسند، بگو روح از [عالم] امر پروردگارم است، و شما را از علم جز اندکی ندادهاند |
|
مادرم بهم گفت كه اون توي فيلما بازي ميكنه و كارهايي رو انجام ميده كه بقيه بازيگرا نميتونن مثل پريدن و كتك خوردن |
|
به خطا پرتاب کردنت به اين دليل نيست که دهانه چقدر گشادي داره |
|
به نظر مياد زير رو کردن گذشته ما رو به جايي نميرسونه |
|
زنگ زدم ببينم چطوري |
|
خوب.بيا بايد حتما بيام؟ |
|
واو، وايسا وايسا |
|
و شاید بگوید به خاطر آن برندهی نوبل است که من امروز اینجا هستم. |
|
جدی میگی ، مطمئنی؟ |
|
قایق نجات اینجاست. |
|
يکي به من گفت که شمارو خواهم ديد و شما منو به جايي که قراره برم خواهيد برد . |
|
مي دوني چيه؟ |
|
از اون تیکههای خوشگله |
|
ما مجبوريم خونه به خونه پيش بريم. |
|
اما،جمعاً، ششعضوکنگرهبودن، يکسناتورايالتمتحده، |
|
و تنها رنگهای تند، رنگ قرمز دکمههای اضطرار است. |
|
ولي اينا همهشون از يه شماره ناشناس هستن |
|
اگرچه با ديدن عکسهاي نولا رايس . ميتوني بفهمي چرا . |
|
:مثلاً بگي "به تو چه ربطي داره" |
|
- شيک مُد |
|
گلنس فالزCity name (optional, probably does not need a translation) |
|
کسانی را که در برابر و به جای خداوند میخوانید بندگانی مانند شما هستند، بخوانیدشان و اگر راست میگویید باید که پاسخ شما را بدهند |
|
اون اولين بار قبول کرد که طلاقمون اشتباه اون بوده |
|
در نتیجه کل محدوده برای یک مدتی گیر کرده بود، و در دهه 80 وقتی فن آوری های تحلیلی و فن آوری های کامپیوتر روی کار آمد، دوباره مشتعل شد. |
|
صداي جرينگ جرينگ ضعيفي گوشم رو پر کرده |
|
امسوورث (به انگلیسی: Emsworth) یک شهرک در بریتانیا است که در انگلستان واقع شدهاست. |
|
این چیزی است که به شما وعده داده میشود، و برای کسانی است که بسوی خدا بازمیگردند و پیمانها و احکام او را حفظ میکنند، |
|
اون به من نگفت اون نميدونه كه من صدايش را ميشنوم |
|
مایکل، چیکار داری میکنی لعنتی؟ |
|
سیاهمگس (گاهی اوقات به نام پشه بوفالو، پشه بوقلمون ، یا سفید) یک عضو تیره Simuliidae از راسته Culicomorpha است. |
|
هر روز مي تونم بخورم |
|
در مورد چيزي که قبلاً گفتم... تو چندتا نصيحت فوق العاده برام کردي. ميخوام اين لطفت رو جبران کنم. |
|
نه اگه تفنگ رو بدي و برنگرده |
|
[سنگهايى] كه نزد پروردگارت نشاندار بود و آن از [ساير] ستمگران به دور نيست |
|
احتمالا يه کم بيشتر |
|
بلکه فاشيستها اختراع اربابها بوده |
|
در این مورد واضحه که کار درستیه |
|
آيا من دلم لرزيد؟ |
|
ماها هنوز زن و شوهر هستيم. |
|
که يعني، جنابعالي باهوشتري جون تو |
|
تو نمیبری مگر اینکه تیمت ببره |
|
الان همدردي جهان رو داريم, اين... |
|
داداش، تو يا خيلي شجاعي يا خيلي احمق |
|
و اگر كسي موضوع رو فاش نكنه |
|
ميدوني ما مايه ميزاريم |
|
"گمگشته.. |
|
خودش اين طور مي خواد. |
|
مطمئني راز و رمزي نداره که باهامون در ميون بذاري؟ |
|
مرکز سرويس حمايت از حيوانات يه سگ تازي دريافت کرده. اين توي آدرست ثبت شده. ولي ما باور داريم که به احتمال زياد سگت دزديده شده. |
|
بیا |
|
یا همچون بارانی از آسمان، که در شب تاریک همراه با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذران) ببارد. آنها از ترس مرگ، انگشتانشان را در گوشهای خود میگذارند؛ تا صدای صاعقه را نشنوند. و خداوند به کافران احاطه دارد (و در قبضه قدرت او هستند). |
|
-نه ـه ـه ـه |
|
پشت در هم حوله آويزونه. |
|
از همين الان بهت مقرري ماهيانه داده ميشه |
|
اون زيباست فنتوم 3 ، 37 ، مگه نه؟ |
|
عفونت داخل دريچه ي ريه ش اونو از اهدا کردن منع ميکنه |
|
بهترم، ممنون |
|
-باشه، پس بدون اجازه غیبت میکنم . |
|
-احتمالاً همون اول سال انداختنش بيرون . |
|
اينجا |
|
مجبور شدم ماهها از پدربزرگ جني مراقبت کنم تا قبول کنه باهام سکس کنه |
|
نام خانوادگی من جین هست |
|
تا اون موقع خيلي دور شدي. |
|
بنابراین ترکیب این دو تغییر باعث به وجود آمدن نوع دیگری از موسیقی شد که در این سالنها بهتر از آب در میامد |
|
پس اگر بتونيم داونيا رو برگردونيم، ميتونيم اوضاع رو درست کنيم. |
|
کلايتس |
|
-مارکش مونتراچت . -يه شيشه گنده و پر . |
|
خدا براى آنان عذابى سخت آماده كرده است. راستى كه چه بد مىكردند. |
|
میزان چاقی مفرط 27 در صد ما بسیار بالا است، حتی برای این کشور، و دیابت همراه آن می آید. |
|
حالتون خوبه، خانم مورنینگ استار؟ |
|
- و به کجا داري مي ري؟ |
|
اون ميفهميد که يه نفر ميخواد اون کي باشه و تبديل به همون آدم ميشد |
|
کجا دارم لاس ميزنم |
|
لپرکان، درسته (نوعي پري خيالي کوتوله در اساطير ايرلندي با کلاه و وريش) |
|
خب اگه دکتر یه پیوند باشه چی؟ ،یه عفونت مسری هست یه سرایت و دکتر "عامل" باشه چی؟ |
|
ميتونم ازتون بپرسم، درآمد شما از كجاست؟ |
|
تو كه ميدوني من هيچيم نميشه. |
|
اين از ديد توئه. |
|
بدون شکّ، دشمن کینهتوز تو بیخیر و برکت و بینام و نشان خواهد بود. [[«شَانِئَ»: دشمن کینهتوز. از مصدر (شَنَآن) به معنیکینهتوزی (نگا: مائده / 2 و 8). «الأبْتَرُ»: بینام و نشان. بیخیر و برکت.]] |
|
نه سرورم |
|
-# ... هاليوود هاليوود # |
|
بنوشيم به سلامتي اسکات |
|
جک خیلی کمک کرد میدونی؟ |
|
-يالا، رفيق . |
|
فقط بعد از اون خونه پاتيلا ميتونه مثل يه خانواده باشه.. |
|
ما خوبيم پسرم. |
|
گفت: چه كسى جز گمراهان، از رحمت پروردگارش نوميد مىشود |
|
خوب با پاسپورت خودش رفته |
|
، نمیدونم - . من میدونم - |
|
اطلاعات اون بيشتر از اون چيزيه که انتظارش را داشتم . مسابقش را در برابر لئون قرار بده . |
|
و به موسى و برادرش وحى كرديم كه براى قوم خود در مصر خانههايى آماده سازيد و خانههاى خود را پرستشگاه- يا روبروى هم- قرار دهيد و نماز را برپا داريد، و مؤمنان را مژده ده. |
|
و من طردكننده مؤمنان نيستم. |
|
.سلام، من "ديويد" هستم "پسر "وودي |
|
فکر کنم که آسانسور خاموش بشه و اون افراد بانک مجبورن يه روز ديگه برگردن |
|
اينقدر بگو تا پاره شي |
|
واقعا حال بهم زنه |
|
نه تعميرات ماشين |
|
توي يک زندان سبزي عظيم گرفتار شديم |
|
و تو همهش رو تحمل میکنی؟ ... |
|
زيادي داريم که پيروز بشيم و ميشيم |
|
و تو هم بايد بهاش رو بدي |
|
در بخشی از کتاب خداوند تو رو "فرزند صبح" خطاب میکنه (اشعیا بخش 14: |
|
اما زماني بو كه بايد راي ميدادن |
|
- سرباز؟ - اونها بايد مخفيانه به گارد |
|
جنده ي سياه |
|
ترسيدي که سهمشو ازت بقاپه |
|
فکر کنم کارم دیگه اینجا تموم شده |
|
چون بهت ميگم زمين تا آسمون فرق ميکنه |
|
-ما که به "سم"، شب بخير نگفتيم . |
|
عجيبه که زن ها اينقدر از نشون دادن خودشون لذت مي برن. |
|
حالا پدرت اونا رو با تکنيک هاي جديدش شگفت زده کرده، نه؟ |
|
اتفاقي نميافته خيلي خوش ميگذره |
|
-فقط داشتم نگاه ميکنم |
|
چنین بندگانی تعجیل در خیرات میکنند و اینان هستند که به کارهای نیکو سبقت میجویند. |
|
و آنان که کافر شدند و آیات ما را انکار کردند، اهل آتش اند و در آن جاودانه اند، و بد بازگشت گاهی است! |
|
-چی شده عزیزم؟ |
|
کدوم يکي از اين بازنده هاي زشت زندگي تو رو خراب کرده ؟ |
|
يكي زن.دوتا. |
|
از کجا ، کلايتس؟ |
|
تو اطلاعي نداري . |
|
ناخنهای بلند داشته یعنی قاتل زن بوده |
|
اما برای آنکه این تحقیق و کنکاش را ممکن کنیم، اولین قدم قانونی شدن ماریجوانا خواهد بود. |
|
دارم می بینم ادامه بدین |
|
(شما هم دنیا پرستید) به مانند آنهایی که پیش از شما بودند در صورتی که پیشینیان از شما قویتر بودند و مال و اولادشان بیشتر بود، پس به سهم خود (از متاع فانی دنیا دو روزی) متمتّع بودند، اکنون هم که نوبت به شما رسید به تمتّع دنیا به سهم خود مانند آنها سرگرم شدید و هم (در شهوات دنیا) به مانند آنها فرو رفتید! آنان مردمی هستند که اعمالشان در دنیا و آخرت نابود و باطل گشت و هم آنان به حقیقت زیانکاران عالمند. |
|
به نظرم اين کاري بود که بايد انجام ميدادم |
|
.نترس ، برو |
|
بنابراین، چهار ماه حرام را [در کمال آزادی و امنیت] در زمین گردش کنید و بدانید که شما عاجز کننده خدا نیستید [تا بتوانید از دسترس قدرت او بیرون روید] و خدا خوار کننده کافران است. |
|
تو چيکارهاي ، جاکش ؟ |
|
من دنبال "دریک چیوو" میگردم |
|
بايد با هدايت فراآوا، براي بررسي آسيب کليه، ازش نمونه برداريم |
|
وقتي يه زن به سي سالگي ميرسه اون دوربين هاي اچ دي سريعتر عمر رو نشون ميدن |
|
واست آماده ميکنم . نه ، ميخوام يک دوش بگيرم . |
|
من خوبش كردم . |
|
و بگو: [سخن] حق [که قرآن است] فقط از سوی پروردگار شماست؛ پس هر که خواست ایمان بیاورد، و هر که خواست کافر شود، به یقین ما برای ستمکاران آتشی آماده کرده ایم که سراپرده هایش بر آنان احاطه دارد، و اگر [از شدت تشنگی] استغاثه کنند با آبی چون مس گداخته که چهره ها را بریان می کند [به استغاثه آنان] جواب گویند، بد آشامیدنی و بد جایگاهی است. |
|
و من از سرکار ميام دنبالش ، نظرت چيه ؟ |
|
پس حداقل این مراسم یه چیزی واست داره |
|
فقط پنج دلار دارم |
|
فکر نمي کني اگه معني داشته باشه خيلي بهتر ميشه؟ |
|
توبرنميگردي! |
|
من رو نوار داشتم آهنگشو ولي گمش کردم... و آرزو دارم دوباره گوش بکنمش. و ميدونم اينا ميتونن بزننش |
|
فکر کنم میتونم بشنوم که مسیحت صدات میزنه |
|
،وایسا، اونا بر اساس حروف الفبا بودن ! بر اساس طراح بازی |
|
دکتر "سوتو"، ايشون عمو "ري" من هستن |
|
فکرميکنهاگهماروازهم دورنگهداره، واسه اون بهتره. |
|
قوس و پيکان کماندار مقابل زني است شبيه به هم ترازي کهکشاني. |
|
وقتي مواد مصرف ميکرد ميشناختيش؟ |
|
- چیکار کنم، همینجوری بمالمش؟ |
|
.آره. خداحافظ، دلي |
|
اين به آدرس روزهاي زندگي ما نرفته، آومده به آپارتمان تو |
|
تو ... |
|
منظورم اينه، با توجه به اين سلاح قتل |
|
ولي چيکار کنم؟ تو دستم پيتزاست و امروز يکم خسته ام |
|
من اين فيلم رو در 22 ژوئن 2091 ضبط کردم اگر دارين اين فيلم رو ميبينين |
|
ما شرایطو بررسی کردیم و واقعا هیچکار نمیتونیم برات بکنیم هیچی |
|
پروردگارتان از هر كس ديگر به آنچه در دلهايتان مىگذرد داناتر است؛ و اگر از صالحان باشيد او توبهكنندگان را مىآمرزد. |
|
- تجارتم هميشه متحول ميشه |
|
-زنداني شما ره ي 5933،براي ماه اول اجازه نداري که صحبت کني ! |
|
...ببينيد، من متوجه هستم که اونا دي.ان.اي همسان دارن |
|
ينکورپ تعهد ميکنه تا باتو در مورش بحث کنه |
|
اصلاً شمارهش رو از کجا آوردی؟ |
|
آدميزاد با استفاده از پول و قدرت چه کارهايي که نميتونه بکنه ، مگه نه؟ |
|
آره |
|
و به داوود سلیمان را بخشیدیم، چه نیکو بندهای که تواب بود |
|
نميتونستي اين حرفا رو درباره من بزني ، اگه دوسم داشتي |
|
اونا رو به سمت عقب کشتي بفرس. |
|
آره، دو تا بردار |
|
اول ، بايد يه سري قانون اصلي بذاريم |
|
آدرس رو برام پیام کن... فردا ساعت 9 میام... . |
|
این کتابی [با عظمت] است که به سوی تو نازل شده است؛ پس نباید در سینه ات از ناحیه [تبلیغِ] آن تنگی و فشار باشد، تا به وسیله آن مردم را بیم دهی، و برای مؤمنان [مایه] تذکّر و پند باشد. |
|
من تو آسمون دنبالش گشتم... . |
|
ميدونستم که تصميم درست رو ميگيري |
|
ما الان در خطر نيستيم |
|
الان خیلی احساساتی شدی. |
|
نواح، اون يکي از ماست. |
|
و زيتون و نخل، |
|
کساني که بقتل ميرسن . |
|
بلکه (بنا به سرشت انسانی) زندگی دنیا را (که محسوس و نقد است، بر زندگی آخرت که نامحسوس و نسیه است) ترجیح میدهید و برمیگزینید. [[«تُؤْثِرُونَ»: ترجیح میدهید. برمیگزینید. خطاب عام است. ترجیح دنیا بر آخرت، کار بسیاری از مردم است و از راه تغلیب به صورت عام ذکر شده است. به عبارت دیگر هرکس در هر مرتبهای که باشد، مجذوب حیات محسوس و ملموس دنیا میگردد، و انسان خود به خود در میان دو جاذبه حیات پستتر و حیات برتر بسر میبرد. تنها افراد مؤمن میتوانند خود را از جاذبه قوی دنیای مادیات برهانند و خویشتن را به نعمتهای سرمدی آخرت برسانند.]] |
|
که مواردي مثل اين رو مي پذيرن. |
|
حالا بزن بريم حسابشون رو برسيم |
|
چي شده,قهرمان؟ |
|
خاک بر سرم |
|
موقع تمرين ميبينمت - اوه، سندي - |
|
آیا ندیدی که ما شیاطین را بر سر کافران فرستادیم تا سخت آنها را تحریک کنند (و به وهم و خیالات باطل دنیا آنان را به گناه اندازند و از سعادت ابد محرومشان سازند). |
|
رييس جمهور آبراهام لينکلن به وسيله يه مرد ناشناس بلند قد و يه اسلحه ناشناس در چهاردهم آوريل 1865 ترور شد |
|
بگذار آنها بخورند، و بهره گیرند، و آرزوها آنان را غافل سازد؛ ولی بزودی خواهند فهمید! |
|
اگه يکي از اينا به کله ـت ميخورد که . کارِت تموم بود |
|
فقط نظر اوليهتون رو به من بگيد |
|
نه، نه، نه، نه. |
|
شوهر سابقت،مایکل؟ |
|
"بهتر بود ميگفتي ادي اسكل" "و احمق خان و ننه ساطور!" |
|
چي اين جديده؟ |
|
"فهميدم که "بيسکوئيت" و "کليکتي |
|
آنان را است در آن میوه و آنان را است در آن هر چه میخواهند |
|
بسه،من می رم لباس بپوشم. |
|
فکر کنم آره، فکر کنم بهتر باشه |
|
(گفتیم:) «این بخشش ماست. پس (آن را) بیشمار منّت بگذار یا نگاه دار.» |
|
گفتیم مترس که تو برتری |
|
تو "دني بارسلي" رو نميشناسي "آني" |
|
پس اون سم رو ريخته داخل بطري و به شوهرش داده |
|
نميدونم |
|
کار ميکنه. |
|
وایسا ببینم تو واقعاً حامله ای؟ |
|
دوست دارم که قشنگ به نظر بيام |
|
يکم سوشي ميخواي |
|
اینم بخورین،خیلی خوشمزه ـست... |
|
گفتم اون عين يه ببره |
|
هي امشب مي ري رازماتاز؟ |
|
من تو را ميشناسم تو نيك بي سر هستي . |
|
من شيشه درست ميکنم.. |
|
-بله؟ |
|
اون فقط به اندازه اي به من گفت که جزئياتش مثل يه راز باقي موند |
|
پوستشو بکن |
|
من هنوز خونه هستم؟ |
|
بقيه ي مأمورا ميان دنبالت |
|
سم,من بايد برم |
|
"ردینگتون" سر "تانیدا" رو قطع میکنه... و فکر میکنه... |
|
و او را در برابر گروهی که آیات ما را تکذیب کردند، یاری دادیم؛ قطعاً آنان گروه بدی بودند، پس همه آنان را غرق کردیم. |
|
ميتونم سگت رو غلغلک بدم. |
|
آیا نیست خدا کفایتکننده بنده خویش و میترسانندت بدانان که جز اویند و آن را که گمراه سازد خدا نیستش راهنمائی |
|
خب، واسه من بخونشون |
|
ميتونين به ما کمک کنيد . |
|
هزار سال قبل با يخ پوشيده شده بود |
|
منواقعابايدبرم . |
|
نه منظورم اينه که |
|
اون بزرگتر شده |
|
به عبارت ديگه ريدم تو اينجا! |
|
«برایم قطعات بزرگ آهن بیاورید.» (آوردند) تا آنگاه که میان دو قلهی کوه برابر شد. گفت: «بدمید تا وقتی که آن قطعات را آتش گردانید.» (پس) گفت: «مس گداخته برایم بیاورید تا روی آن بریزم.» |
|
خداوند پروردگار من و پروردگار شماست، او را بپرستید که راه راست همین است |
|
تا وقتي 15 سالم بود، ولي بيشتر "کار اجباري نمايش" بود |
|
من با کمال میل میذارم پیتون بره به محض این که بریدی رو به سزاش برسونی |
|
اگر از آنان [که شرک می ورزند] بپرسی: چه کسی آسمان ها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را رام و مسخّر کرده؟ بی تردید خواهند گفت: خدا. پس چگونه [از حق به باطل] منحرف می شوند؟! |
|
تو تنها کسي هستي که مرا درک ميکني . |
|
به چي رسيدي، نابغه؟ |
|
هودج . |
|
حق با شماست فقط به او بگو با گفتن اين حرف به دوستاش واسه خودت دردسر درست ميکني |
|
بگوييد: ما به خدا و آياتى كه بر ما نازل شده و نيز آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و سبطها نازل آمده و نيز آنچه به موسى و عيسى فرستاده شده و آنچه بر پيامبران ديگر از جانب پروردگارشان آمده است، ايمان آوردهايم. ميان هيچ يك از پيامبران فرقى نمىنهيم و همه در برابر خدا تسليم هستيم. |
|
،اگه ميخواين توي شلواراتون خرابکاري کنين لازم نيست به کسي بگين |
|
دراعماق |
|
برو كنار رفيق ، عجله دارم . |
|
خب... اگه مصمم هستي، نظرت درباره پرستار امدادي چيه؟ |
|
شايد نه شايدم آره |
|
اوه، تعجبي نداره که جورج" داره تلاشش رو ميکنه" |
|
احتمالا ، چون ، اون همينجوري با مامان آشنا شده بود و خيلي احساس خوشبختي ميکرد . |
|
-خداحافظ آقاي تامپسون |
|
من قبلا به دکترها و پليس ها گفتم هيچکس حرفم رو باور نمي کنه |
|
نميزام يکي ديگه از آزمايشاتت با من بازي کنه، هريسون. |
|
من باهاتون موافقم. |
|
بنظر میاد شانسِ ما تغییرِ خوبی داشته، بروبچ! |
|
خیلی قشنگ به نظر میاد. |
|
به کارگيري غلط کريستال ها، مي تونه زمان و مکان رو وارونه کنه. |
|
براو، اینجا فقط کلم و سوپه |
|
تو اسپوزيتو هستي؟ |
|
مریخیها نمیدونستن توسط چی مورد حمله قرار گرفتن |
|
موسى به آنان گفت: آنچه را خواهيد افكند، بيفكنيد. |
|
قراردادم ؟ |
|
-پس کلاه و کتت کجاست؟ |
|
چون تو مثل دارکوب زر مي زني بندازش عوضي رو تو حموم |
|
خوشمزس |
|
واقعاً بايد به بخشِ اورژانس ميرفتي، دکــــس. |
|
قبل از اینکه موشک وارد فضا بشه باید عملیات رو لغو کنه و تا وقتی هم که کامپیوترهای موشک رو ریبوت نکرده چنین چیزی امکانپذیر نیست |
|
تو چرا نميخوابي؟ |
|
چیكار میكنی . |
|
اون به من ايمان داشت وقتي هيچ کسي نداشت |
|
-دنبال دردسر ميگردين ؟ |
|
لازمه مراقب الايس باشي |
|
جونز يه جايي يه بمب کار گذاشته |
|
خب من ميرم تو خيابون بشاشم |
|
به خدا قسم من روحم هم خبر نداره که اون چی میگه |
|
من مي تونم چيزها رو تغيير بدم |
|
من شماها رو اينجا زنداني كردم |
|
لختميشدم. |
|
تو مگه نميدونستي که اونا مواد ميفروشن ؟ |
|
واسه من فيلم بازي نکن. |
|
باجرنگي مقدس کمکمون ميکنه ديگه |
|
كسي اونجاست ؟ الو ؟ الو؟ |
|
نميدونم. |
|
جعلش كردي؟ |
|
به کافران بگو: به زودی شکست می خورید و به سوی دوزخ محشور می شوید، و آن بد آرامگاهی است. |
|
تو که نمی دونی اون کلبه چقدر دوره |
|
مي شناختمش خوب نه اون اندازه اي کهبرايدرگذشتشسوگواريکنم. |
|
و در راه خدا، با کسانی که با شما میجنگند، نبرد کنید! و از حدّ تجاوز نکنید، که خدا تعدّیکنندگان را دوست نمیدارد! |
|
و مادران باید فرزندانشان را دو سال کامل شیر دهند. [این حکم] برای کسی است که می خواهد دوران شیرخوارگی [کودک] را تکمیل کند. تأمین خوراک و پوشاک مادران شیردهنده به طور شایسته و متعارف بر عهده پدر فرزند است. هیچ کس جز به اندازه توانش تکلیف نمی شود. نباید مادری به خاطر فرزندش زیان بیند، و نه پدری برای فرزندش دچار ضرر شود [بر پدر است که مخارج مادر و کودک را در حدّ متعارف بپردازد، و بر مادر است که بیش از طاقت مالی شوهر از شوهر طلب خوراک و پوشاک نکند]. و [چنانچه پدر کودک از دنیا برود] هزینه مادر و کودک به اندازه متعارف [از میراث به جا مانده] بر عهده وارث است. و اگر پدر و مادر بر اساس توافق و مشورتشان بخواهند کودک را [قبل از دو سال] از شیر بگیرند، گناهی بر آنان نیست. و اگر بخواهید برای فرزندانتان دایه بگیرید، گناهی بر شما نیست، در صورتی که مزدی را که باید بدهید، به طور شایسته و متعارف بپردازید. و از خدا پروا کنید و بدانید یقیناً خدا به آنچه انجام می دهید، بیناست. |
|
-از خونه فرارذ کرده ، نه ؟ |
|
عذر ميخوام من بايد جواب بدم، رئيسم هستش. |
|
واقعاً اونجا خوب مست کردی رفیق. |
|
تو داغون شده پسش دادي |
|
و ميخوام کمک کني رديفش کنم. |
|
اين اگر خيانت نيست، پس چيه؟ |
|
فکر نميکنم ملکه ژيائو از شنيدن اين خوشحال بشن. |
|
اون اون تو پيش توئه، ليو |
|
و يه کلاس بالاتر براي پرواز بين المللي بعدي ت. |
|
وآمدکردن . |
|
من نمیتونم پسرتو به پسر خودم ترجیح بدم |
|
من هم همينطور، اونا اينجا رو مثل يه کثافت خونه اداره مي کنن |
|
اونه که رویا پردازیه |
|
هيچي ولي خيلي مقام و مرتبه داشت |
|
روزى كه خدا همه پيامبران را جمع كند و گويد: [از ناحيه امتها] چه پاسخى به شما داده شد؟ گويند: ما را هيچ علمى نيست، همانا تو خودت از رازهاى نهان آگاهى |
|
ببينين، آقاي نف. |
|
گفتم بذارش هموم جا . |
|
اون درباره يه ضربه روحي دروغ گفت تا يه ضربهي بدتر رو مخفي کنه |
|
! بهش مي گيم رحم |
|
باشه ، ما داریم میریم |
|
پس تكذيبش كردند و ما او و كسانى را كه با او در كشتى بودند رهانيديم و آنان را كه آيات ما را دروغ مىانگاشتند غرقه ساختيم، كه مردمى بىبصيرت بودند. |
|
چي شده؟ |
|
و اين خنجر خواهان زيادي داره |
|
دارم درباره ي کار حرف ميزنم، "درک". |
|
اینقدر خودتو اذیت نکن ، دانیل |
|
نميتونم بهشون اجازه بديم که ما رو تحت تاثير قرار بدن |
|
خب... اینکه خیلی عالیه |
|
بايد باهامون بموني،باشه؟ |
|
اما ژاپن از او کار سختی را خواست |
|
اونا دنبال يه نفر ميگردن به اسم کايل باتلر که يه دوست آرتور ميچل بوده |
|
و گفته شود، امروز فراموشتان کردهایم، همچنانکه شما هم دیدار امروزتان را فراموش کرده بودید، و جایگاه شما آتش [دوزخ] است و برای شما یاوری نیست |
|
باورنکردنيه نگاه کنش |
|
لازم نيست منو از شکل بندازي، آلبوس. |
|
-باشه قول... |
|
تريا مِرا |
|
فککنمزديبهاستخوان. |
|
بگو: «هر کس در (ژرفای) گمراهی بوده است، پس باید (خدای) رحمان به او تا زمانی مهلت دهد، تا هنگامی که آنچه به آنان وعده داده میشود ببینند، یا عذاب را، یا ساعت [:قیامت] را. پس به زودی خواهند دانست جایگاه چه کسی بدتر و سپاهش ناتوانتر است.» |
|
يک سال بعد از اينکه مظنون قتلها اون خونه را ترک کرد . |
|
. و يه سيگار هم کشيدم |
|
هفته بعد شام بريم بيرون |
|
-اون خونه هست ؟ |
|
اگه بدبین باشم کمکی میکنه؟ |
|
اون هنوزم عکس العمل نشون ميده؟ |
|
خيلي خوب ، خونسرد باشين بچه ها ، بچهها لطفا . |
|
- فيل اسپکتور. |
|
-فرديانو،چطوري؟ |
|
اون فقط راهش رو گم کرده |
|
برو به راست، دوباره برو راست. |
|
. اينکارو نميکنم - . هميشه اينکارو ميکني - |
|
و گرسنه تر از كشاورزها! |
|
خب، نيل بهم گفت |
|
از اين نوع لباسي كه پوشيده مطمئن نيستم داشته باشيم ، لارس |
|
ذکر خداوند رام و شام را گوي |
|
و آنگاه كه پيامبران را ميعادگاهى نهند- تا بر امتهاى خود گواهى دهند-. |
|
من "هائه يي" ام . |
|
،وقتی که فورمیک ها طرز کارش رو بفهمن دیگه کنار هم جمع نمیشن |
|
و به شتاب از تو عذاب مىخواهند. و اگر سرآمدى نامبرده نبود بىگمان عذاب بديشان مىرسيد، و هر آينه ناگهان بديشان آيد در حالى كه نفهمند و بىخبر باشند. |
|
هفت سال پيش راهو باز کنيد لطفا |
|
"اسکيني فديف" رييس مافيا هاي روسي "لس آنجلس" |
|
بدش من. |
|
و، آه، به من گفتن که شما رو می تونم اینجا پیدا کنم. |
|
!اونو دستگیر کنید |
|
تارا... |
|
و همگی به رشته الهی درآویزید و پراکنده نشوید، و نعمت خداوند را بر خود یاد کنید که دشمنان همدیگر بودید و او میان دلهای شما الفت داد و به نعمت او با هم دوست شدید، و بر لبه پرتگاه آتش بودید و او بازتان رهاند، خداوند بدینسان آیات خویش را برای شما به روشنی بیان میدارد تا هدایت یابید |
|
.دوست داشتني هستن |
|
يه خمپاره به ما خورد. |
|
هميشه بعد از هر خنده اي.. |
|
-.اوه ، سلام آقاي فارگاس |
|
و اسبان و استران و خران را [آفريد] تا بر آنها سوار شويد و [شما را] آرايشى باشد و چيزها مىآفريند كه نمىدانيد. |
|
تو هیچوقت زیر تخت نمیری |
|
ولي پسر... |
|
- اوه، كال، كال - |
|
بالا و پايين راهشه اين چيزيه که مامانم هميشه بهم مي گفت |
|
بايد سرِ فروشِ "زولوفت" يه تکوني به خودت بدي. |
|
آنها باهمدیگر درمیآمیزند، با محارم جماع میکنند، به صورت زنا و لواط. |
|
...ببخشيد آ |
|
براي سالها روي يه فرمول کار کرده |
|
اين بر حسب آراء ـه. |
|
و بر آنان عيبى نگرفته بودند جز اينكه به خداى ارجمند ستوده ايمان آورده بودند. |
|
من چيزي رو مي خواستم که اون داشت |
|
امروز مسابقه اي برگزار نميشه. |
|
خوب، همه اينجا هستن؟ |
|
قراره اونجا قاچاق اسلحه انجام بشه |
|
اينطور نيست |
|
سپس پاسخ و عذر آنها جز اين نيست كه بگويند: به خدايى كه پروردگار ماست [سوگند] ما مشرك نبوديم |
|
گفت: جز این نیست که این [ثروت و مال انبوه] را بر پایه دانشی که نزد من است به من داده اند. آیا نمی دانست که خدا پیش از او اقوامی را هلاک کرده است که از او نیرومندتر و ثروت اندوزتر بودند؟ و مجرمان [که جرمشان معلوم و مشهود است] از گناهانشان بازپرسی نمی شود. |
|
خب بهش نگو آره، چرا به خودم زحمت بدم بهش بگم تو سرش يه غده داره رشد ميکنه؟ |
|
اين اتفاق هيچوقت نيوفتاده، ببين. |
|
تو هم صدا رو شنيدي ؟ |
|
اگر مىفهميد، حسابشان تنها با پروردگار من است. |
|
-سيوري" چي؟" |
|
-و یه عالمه کوتوله . |
|
. ما الان دست تنها نيستيم . يکي طرف ماست |
|
باشه خیلی خب آروم باش وحشی |
|
مريم گفت: از تو به خداى رحمان پناه مىبرم، كه پرهيزگار باشى. |
|
مسافران ميتوانند چمدانهايشان را از جايگاهِ مخصوص در "اورلاندو" بردارند. |
|
. به آسوني از تست فلز فرودگاه رد ميشن |
|
در 11 آوريل 1994، با ترک نيروهاي سازمان ملل بيش از 2500 روآندايي در مدرسه صنعتي بي دفاع ماندند و توسط شبه نظاميان افراطي کشته شدند |
|
از طرف "اسلاگ لاين". |
|
گوش کن ببین... |
|
ميخوام ببينم يه چيزي اتفاق بيفته. خيلي کوتاه فکر ميکني. |
|
هو -هو! |
|
من می خواهم درباره انواع مختلف چیزهایی که ما میخواهیم از آنها صرفنظر کنیم صحبت کنم. |
|
گوردون |
|
با يك پرنده حرف ميزنم. |
|
و هم اوست که به درستی دو نوع آفرید: نر و ماده. |
|
وقتيبچهبودممثل يهزنپيرمي ديدمت... .. |
|
تا آنجا که به دیدار قبرها رفتید (و قبور مردگان خود را برشمردید و به آن افتخار کردید)! |
|
احتياج به فهرست تمام جاهايي که ميرفته، |
|
خب ما می دونیم که هایدریش هر روز در پاننسکه برژنی پیش خانواده اش میره |
|
بعد از اينکه شوهرش به زندان افتاد. |
|
ساده مثبت . |
|
حالت چطوره جان؟ |
|
خيلي خب، بخاطر ملکه و کشور هزينه هاي سفر و معاش، مخارج معمول و معقول |
|
نه، چون تنها دو پسورد ورود وجود داره یکی برای ادمین، یکی برای گشت و همه اون پسورد رو میدونن |
|
منظورم اینه این طرز معالجه آروم بدرد هیچکس نمیخوره |
|
ولی خیلی مهمتر، آنها به من توانایی دادند که باور کنم، که کاملا باور کنم که من میتوانم. |
|
ولي متاسفانه چاره ي ديگه اي نداريم |
|
پزشک ارشد استعفا داده است؟ |
|
واقعبيني و دستآوردهاي اين سيستم پر زرق و برق، کافي است که ظرفيتهاي انساني زيردستاني که توليد کرده را |
|
تو راه عجيبي در کشتن داري |
|
یا اگه تو خیابون ببینیمش باید بی تفاوت از کنارش رد بشیم |
|
از آنچه بودند میکردند |
|
کدبندی: |
|
-شپ هاتلي برم به نميدونم... |
|
فرستادهاى از جانب خدا كه [بر آنان] صحيفههايى پاك را تلاوت كند، |
|
من یه بار با یه آدم زال خوابیدم |
|
http: |
|
نمی خوام سر این دعوا کنم |
|
و برای او در میان واپسینیان، نام نیک نهادیم |
|
ولي ميدوني چيه، اگه بهش فكر كني... در حقيقت يه تصوير ِ ذهنيِ سالمِ بدني ارتقاء ميده. چون حتي باسنهاي بزرگ... |
|
-عياشي . |
|
خیلیخب، باهات تماس میگیرم |
|
معلم ت بهم گفت که شما به دانشگاهي که من توش هستم علاقه مندي. |
|
درود بر نوح در ميان جهانيان! |
|
-سلام سيندي. من جيکم |
|
و بر زنان بازنشسته (و از کار افتاده)ای که (دیگر) امید زناشویی (جنسی) ندارند، پس بر آنان گناهی نیست که لباسهای (حجاب) خود را کنار نهند، حال آنکه زینتی جالب نظر و آشکارگر نکنند؛ و (اما همان) پوشش برایشان بهتر است. و خدا بس شنوای بسیار داناست. |
|
دانشمند، آمارشناس، يه مبارز ماهر و خبره. |
|
در حقيقت، ما آنچه را كه بر زمين است، زيورى براى آن قرار داديم، تا آنان را بيازماييم كه كدام يك از ايشان نيكوكارترند. |
|
خدايا شکرت" |
|
و دلها و دیدگانشان را واژگون کنیم - چنانکه نخستین بار (هم) به آن (نشانه)ها ایمان نیاوردند- و رهایشان میکنیم تا در ژرفای طغیانشان سرگردان بمانند. |
|
من پسر تو رو نمي خواستم، مايکل! |
|
خيلي خب، بفرما، رفيق. |
|
او سرانجام موفق به این کار شد. |
|
فلينت، اين معركست |
|
من خيلي خوشحالم که تو رو پاي خودتي... . و داري شغل خانوادگيمون رو ادامه ميدي... |
|
بعضي وقت ها تنها چيزي که لازم داري اينه که چيزا رو کمي جابجا کني و از دور دست بياري جلوي چشمت |
|
اون پايين دراز کشيدم و منتظر شدم. |
|
من ميخوام... که تو اينو داشته باشي، "ماريا". |
|
آره، خوب پس وقتي به گالري رسيد، بهت پيام ميدم |
|
ليم" يه چيزي از تو بپرسم؟" |
|
. گمون کنم تصور میکردم که انتظار بیشتری از تو داشتم |
|
خطرناکترين مبارز اسمش بيگ بيله که19نفرروکشته . نفردوم14کيهکه... |
|
و چون به ایشان خبری که مایه آرامش یا نگرانی است برسد، آن را فاش میسازند، حال آنکه اگر آن را به پیامبر و اولوالامر عرضه میداشتند، آنگاه اهل استنباط ایشان، به [مصلحت] آن پی میبردند، و اگر بخشش و رحمت الهی بر شما نبود، جز عدهای اندکشمار همه از شیطان پیروی میکردید |
|
و بعدش اینا هست از کتاب مقدس |
|
اون سرنخ چطوره؟ |
|
وقتي مارسي بررسي کرد اگه چيزي پيدا کرد برو دنبالش |
|
-شب شما هم بخير، دوستون دارم. |
|
ما دنبال این زن هستیم |
|
من با یه بچه کوچکی کار می کردم. |
|
تو يه بار ديگه فرصت داري روياهات رو بدست بياري. |
|
بگو: در زمین بگردید پس با تأمل بنگرید که چگونه مخلوقات را آفرید، سپس خدا جهان آخرت را ایجاد می کند؛ زیرا خدا بر هر کاری تواناست، |
|
.فرياد بزني |
|
میخوام که چهار نفر رو قرقرهی سکان اضطراری باشن |
|
اون شب بعد از پارتي تو اون دره يک نفر از نيروش استفاده کرد |
|
-چه جمعيت خوبي . |
|
من تو رو جذاب میدونم. |
|
شارما ، از اون بخوايد عجله کنه. |
|
و الان ميتوني انتخاب کني که خوب باشي |
|
"رندال" مسئول بادبان کشتي بود قبل از اينکه سر يه غنيمت تا سرحد مرگ کتک بخوره |
|
زنباهوشيداري،ديويد. |
|
يک جانشين |
|
این پایگاه ماعه |
|
پاشو مرد ، يالله پاشو |
|
نمیدونم. |
|
برو اون ويل چير را بيار بايد از اينجا ببريمش . |
|
شما دوتا گمشيد. رئيس ساكايي،الان دو تا از فوق العاده ترين زنها مهمون ما ميشن. |
|
من فقط دارم پيشنهاد ميکنم بريم... توي لابي بشينيم و يکم... قهوه بخوريم تا ساعت 7 صبح... |
|
لولیتا، گناه من، روح من" "چهار گام رو در یک حرکت بردار |
|
یه پاکت "کوکو پاپس" شیلنگ بنزین نووای هموندو قطع کرده |
|
همه را، اين گروه را و آن گروه را، از دهش پروردگارت مدد رسانيم، و دهش پروردگارت [از كسى] باز داشته نيست. |
|
قسم مي خورم، نمي دونم |
|
که بايد خودم پيداش کنم. |
|
-درسته، ولي گرمه |
|
دارم به خوني که وقتي خودش رو مي بريده فکر مي کنم |
|
اون مامان رو از عکس پاک کرده |
|
خداوند شما را در مواقع زیادی یاری کرد و (به سبب نیروی ایمان بر دشمنان پیروز گرداند، و از جمله) در جنگ حُنَین (که در روز شنبه، شانزدهم شوّال سال هشتم هجری، میان شما که 12000 نفر بودید، و میان قبائل ثقیف و هوازنِ مشرک که 4000 نفر بودند درگرفت، و شما به کثرت خود و قلّت دشمنان مغرور شدید و خداوند شما را در اوائل امر به خود رها کرد و دشمنان بر شما چیره شدند) بدان گاه که فزونی خودتان شما را به اعجاب انداخت (و فریفته و مغرورِ انبوه لشکر شدید) ولی آن لشکریانِ فراوان اصلاً به کار شما نیامدند (و گره از کارتان نگشادند) و زمین با همهی وسعتش بر شما تنگ شد، و از آن پسپشت کردید و پای به فرار نهادید. [[«مَوَاطِنَ»: جمع مَوْطِن، قرارگاه. جایگاه. مراد میدانهای جنگ است. «فَلَمْ تُغْنِ عَنکُمْ شَیْئاً»: دردی از شما را دوا نکرد. کاری برای شما نکرد. «ضَاقَتْ»: تنگ شد. «بِمَا رَحُبَتْ»: با وجود فراخی. حرف (بِ) به معنی (مَعَ)، و واژه (ما) مصدری است، و (رَحُبَتْ) از رحب به معنی وسعت است. «وَلَّیْتُمْ»: پشت کردید. «مُدْبِرِینَ»: پشتکنان. «وَلَّیْتُم مُّدْبِرِینَ»: از معرکه گریختید و پشت به دشمن نمودید. (مَدْبِرینَ) حال است و برای تأکید معنی است.]] |
|
. و ليلي در حد يه يورکي بود ( يورکي : نژادي از سگ ) |
|
-چرا به اين چيزا نياز داريم؟ -چون "ملارسوپرول" پلاستيک رو ذوب مي کنه |
|
غیر از خود خونواده |
|
آیا این بهتر است پیشکشی یا درخت تلخکام زقّوم |
|
نه، رفتن |
|
خب، پس نه به من آسيب ميزنه نه به شما |
|
... نه تا وقتي که بدونم قدم بعديم چيه ولي خوبه که يه پناهنده از ملک "گريسن" داشته باشم |
|
یا فرمانروایی آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است از آنان است؟ پس باید در اسباب (آسمانی و) بالا روند (تا هر چه خواهند دریابند)! |
|
سيدي، خواهش ميکنم! |
|
فردا پرواز ميکنيم اونجا. |
|
بهت گفتم امروز شولين رو ملاقات کردم |
|
مادربزرگتنبودم... |
|
اون وقت ما هم جزئي از خانوادهي پلومنها ميشيم بايد ارل رو ببخشين |
|
چيزى نيست ، آژير خطر آتش سوزيه . |
|
ولي تو قرار نيست که بري خونه. |
|
تو غير قابل تحملي. |
|
پس يعني منابع انساني در مقابل هيچي از روس ها پول ميگيره؟ |
|
بايد الان برم ، لني |
|
حالا که هاينريش ديگه زنده نيست. |
|
بگو به فضل خدا و به رحمتش پس بدین باید شاد شوند آن بهتر است از آنچه گرد میآرند |
|
خب، اينجا ميگه شما بابت مورد ضرب و شتم قرار دادن و تجاوز، محکوم شدين |
|
حالا ميخوايم از پلهها ببريمت پايين |
|
خب کیت، من شوهر دلخواه تو هستم |
|
خوبه اما يک مقدار ترسناک بود |
|
اين به کاربر اجازه مي ده تا به طور جادويي چيزهايي رو از مکاني به مکاني ديگه انتقال بده (سفر در زمان و مکان) |
|
همین، دیگه سئوالی ازش نپرسیدی؟ |
|
ميدوني، اونها نشان من رو ميگيرند اگر بفهمند که من با تو همکاري ميکنم. |
|
شلدون، این یه رویهی معمول هست |
|
با چشمان تيزبين شما براي زيبايي و شامه تون براي استعداد مطمئناً ميدونيد كه چه كار بيهودهايه |
|
-يه آدم فوق العاده خطرناک |
|
دوشيزه پاسكال . |
|
آنان که یابندشان فرشتگان پاک گویند سلام بر شما درآئید بهشت را بدانچه بودید میکردید |
|
-مي خوام دهنتون رو سرويس کنم ... |
|
سخت بازي کنم که بگيرم؟ |
|
-براي اينکه تو دوست داشتي تو خوشت مي اومد که هردوتامون ديدت بزنيم |
|
نميدونم. |
|
صدایی که از دور میاد |
|
ماميتونيمبخاطرشجايزهنوبل بگيريم! |
|
يه لحظه صبر کن فارست گوش کن چي ميگم |
|
تو رو خدا منو بازنشسته نکنيد |
|
راستش ،اين محله تاريخچهخيليجالبيداره. |
|
براي پوشيدن، سر خود را از شکاف عبور داده، نوار را از پشت عبور دهيد و انتهاي آن را ببنديد، |
|
انواع میوهها، و خود گرامیانند |
|
من خوشحال از اينکه تو هيچوقت امريس رو پيدا نميکني به اون دنياي ديگه ميرم. |
|
. حوله-ی من گم شده |
|
چه عکس العملي؟ |
|
شب بخير |
|
پس خودم اونا رو میفرستم. چون فردا... |
|
مارسي ، اين مايکله . |
|
پيشش بمون - باشه - |
|
گاس تورو نمي تونه بکشه ، بخاطر من |
|
حقايق |
|
سالی در سن ۳ سالگی نواختن درام را آغاز نمود. |
|
-شروع کمپين . |
|
همبرگر، و نوشابه گاز دار براي بارت |
|
ممکنه آدماي خطرناکي باشيد. |
|
منظورت از قتل چيه؟ |
|
اونا رفتن |
|
%s (%s)language |
|
که این یک رویای من بود، رویایی که دریک ارکسترنوازنده باشم، در سالن زیبای کنسرت والت دیسنی با رهبری گوستافو دودامل معروف بنوازم، اما برای من مهم تر این بود که من در میان موسیقی دانان و مربیانی باشم که بعداً مثل که خانواده من شدند، اما برای من مهم تر این بود که من در میان موسیقی دانان و مربیانی باشم که بعداً مثل که خانواده من شدند، در خانه جدید پرازموسیقی من. |
|
فقط... يه جورايي از زير پلکم يه چيزايي ميديدم. |
|
ای قوم ما! دعوت کننده [به سوی] خدا [پیامبر اسلام] را اجابت کنید و به او ایمان آورید تا خدا برخی از گناهانتان را بیامرزد و از عذابی دردناک پناهتان دهد؛ |
|
بگو بیگمان پروردگار من روزی را برای هر کس که بخواهد گشاده یا تنگ میدارد، ولی بیشترینه مردم نمیدانند |
|
بهترين چيز کار کردن توي يه فروشگاه لوازم ورزشي |
|
ببين، دو شب پيش اونا هواپيما فرستاده بودن دنبال بشقاب پرنده تو همون محدوده اي که ما جسد کلنل هوارد و پيدا کرديم |
|
قبلنا اينجا مثل گرند سنترال بود |
|
كيم يانگ |
|
يه کمربند ساز اسکل که هيچ کي اسمش رو هم نشنيده |
|
با آنان كارزار كنيد تا آشوبى نماند و دين از آنِ خداى باشد پس اگر باز ايستادند، تجاوز روا نيست مگر بر ستمكاران. |
|
يه تفنگ حواس پرت کنه. |
|
بهمقولبدهکهمنويادتميمونه . |
|
کمبود سرخاب داري؟ |
|
معلومه، البته |
|
مثل این است که علم همان قصه گویی شده است که همه ی ما می دانیم، که تمام اطلاعات را به ما می دهد و هیچکس حوصله ی شنیدن داستانش را ندارد، مثل این است که کسی به شما بگوید، "آه، من چند روز پیش با دوستم ناهار خوردم، و او شلوار جین خیلی زشتی پوشیده بود. |
|
ازش آندوسکوپي و کلونوسکوپي بگيريد (فرستادن (لوله از دهان و مقعد براي مشاهده دستگاه گوارش |
|
من اوليويا هستم ميشناسمت |
|
و زمانی که موسی به نهایت قدرت و رشد (جسمانی) خود رسید، و خرد و اندیشهاش کامل گردید، بدو فرزانگی و دانش دادیم، و ما این گونه به نیکوکاران پاداش میدهیم (و خوبی و نیکی ایشان را با خوبی و نیکی پاسخ داده و آنان را در هر دو جهان یاری میکنیم و خوشبخت میگردانیم). [[«أَشُدَّ»: قدرت و قوّت. مراد رشد و نموّ جسمانی است. «إِسْتَوی»: تکامل و تعادل پیدا کرد و از نظر خرد و اندیشه کامل گردید. «حُکْماً»: حکمت. فرزانگی. روشنبینی (نگا: انعام / 89).]] |
|
کدوم يک از شما اتاق کناري اون رو اجاره کرده؟ |
|
- آب خواسته بودی - |
|
چطوري مي فهميمم که چه جوري کار مي کنه ؟ .. |
|
دارم فکر مي کنم ممکنه که برم قبر پدر مادرمو ببينم |
|
سپيداج |
|
کس ِ ديگه اي تخم مرغ نيمرو رو حس مي کنه؟ |
|
خب،ببين،يه دقهصبر کن، راکي. |
|
متاسفم که نا اميدت کردم نه نا اميدم نکردي |
|
بيمه ش کرده بوديم و تو خرج افتاديم. |
|
از بالا دستور رسيده که آزادي ديگه |
|
نشان داد که خواهر زاده آمریکایی فروید یعنی ادوارد برنیز اولین نفری بود که شرکتهای آمریکایی را متقاعد ساخت که میتوانند محصولاتشان را بفروشند به وسیله ارتباط برقرار کردن با احساسات ناخودآگاه مردم |
|
باهاش حرف زدي يا من بهش تلفن كنم ؟ منظورم اينه كه اگه تو اين ماجرا رو فراموش كني |
|
قومی پیش از شما هم سؤال از آن امور نمودند، آن گاه که برایشان بیان شد به آن کافر شدند. |
|
پس فکر کنم خيلي خوب بشه اگه قرارمون عقب بندازيم |
|
من والتر کرانتز هستم. |
|
باید بچهی اون مرد باشه |
|
هنگامی که فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از دیدن آنها بدحال و دلتنگ شد؛ گفتند: «نترس و غمگین مباش، ما تو و خانوادهات را نجات خواهیم داد، جز همسرت که در میان قوم باقی میماند. |
|
ميخوام بري خونه مايکل و به مامانش بگي که سوفيا توي انفراديه |
|
مثل: او خيلي ساده و معصوم هست |
|
اما نبايد بزاري که يکي ديگه جلوي موفقيتت رو بگيره فقط چون ولت نمي کنه |
|
اون هيچوقت تو رو جاي پدرم نميذاره |
|
من سعی کردم خواستار AAA، اما هیچ خدمات وجود دارد. |
|
با اجازه دادن به هر شخصي که وارد يا خارج از گوگوريو بشه, |
|
هیچی نمیگم |
|
برای تولید هیدروژن یاگاز غنی از هیدروژن معمولا" زغال سنگ با استفاده ازاکسیژن خالص(%٩٥>) در درجه حرارت وفشارهای بالا گازی می شود. |
|
-عالي جناب موير . -ها ها! |
|
و کسانی که پیش از آنان بودند، تکذیب پیشه کردند، و به یک دهم آنچه [از مکنت و نعمت به پیشینیان] آنان داده بودیم، نایل نشدند، آنگاه پیامبران مرا دروغزن شمردند، [بنگر] تا عقوبت من چگونه بود |
|
...من که نگفتم چه مدلي |
|
و [با اين حال] با سرعت در پى آنها كشانده مىشوند |
|
سعي کرد به منم ياد بده ولي... |
|
آيا تو باب، سلما رو براي داشتن و همراهي کردن در سلامت و مرض تا زمان مرگ قبول مي کني؟ |
|
من هميشه با تنها بودن راحتتر بودم |
|
شراب منو دختر بدی میکنه؛ ! ولی بد از نوع خوب |
|
تو بايد بهش گفتي که تو بايد متقاعدش مي کردي - نگفتي؟ - چه کار مي تونستم بکنم،دخترم؟ |
|
آقايان ، ما در جنگ هستيم . |
|
(ای مؤمنان! هرگاه منادی جهاد، شما را به جهاد ندا درداد فوراً) به سوی جهاد حرکت کنید، سبکبار یا سنگینبار، (جوان یا پیر، مجرّد یا متأهّل، کمعائله یا پرعائله، غنی یا فقیر، فارغالبال یا گرفتار، مسلّح به اسلحهی سبک یا سنگین، پیاده یا سواره و ... در هر صورت و در هر حال،) و با مال و جان در راه خدا جهاد و پیکار کنید. اگر دانا باشید میدانید که این به نفع خود شما است. [[«خِفَافاً»: جمع خَفیف، سبکباران. «ثِقَالاً»: جمع ثقیل، سنگینباران. «خِفَافاً وَ ثِقَالاً»: حال است و مراد این است که در هر حالی باید به جهاد رفت: سواره یا پیاده، پیر یا جوان، فقیر یا غنی، آسان یا مشکل.]] |
|
هر چند [به زبان] عذرهايش را پيش آورد |
|
که در واقع يه زنه فرانسوي ها واقعا ديوونه ان |
|
يه خورده موزيک گوش کنيم ، هرزه ها |
|
ميخواد اسکنت کنه چشماتو باز کن. |
|
بازگشت همه شما بسوی اوست! خداوند وعده حقّی فرموده؛ او آفرینش را آغاز میکند، سپس آن را بازمیگرداند، تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، بعدالت جزا دهد؛ و برای کسانی که کافر شدند، نوشیدنی از مایع سوزان است؛ و عذابی دردناک، بخاطر آنکه کفر میورزیدند! |
|
-و ما بايد باور کنيم که تو داري راستشو ميگي؟ |
|
،اگه اتفاق بیوفته سریع اتفاق میوفته و باید آماده باشی |
|
اون بهت يه بسته ميده. بازش... |
|
و اينم پايانمون دوستان |
|
در موردِ ديشب |
|
"سختي کشيدم" |
|
مي تونم که از چيزي که اونجاست استفاده کنم ؟ |
|
و تو بايد ببنديش؟ |
|
همون چيزي که ميخوايم |
|
هيچ کس در شعاع دو مايلي اينجا بهت نميفروشه. |
|
همه تکه هارو کنار هم بزاريد ببينيم چي داره دورمون ميزنه |
|
مثلا ميخواي يه دفعه يه دري رو باز کني و بعدش يه هو بپري جلوي من ، نه ؟ |
|
کافران میگویند: کاش! معجزهای (از معجزات پیشنهادی ما) از سوی پروردگارش بر او (که خویشتن را خاتمالانبیاء میخواند) نازل میشد، (و پیغمبری محمّد را برای ما ثابت میکرد. آخر قرآن و کارهای دیگری که از او دیده میشود ما را قانع نمیسازد. تازه اگر ما را هم قانع سازد، ما تنها چیزهائی را میپسندیم که خودمان پیشنهاد میکنیم! ای پیغمبر، بدیشان) بگو: (ایمان نیاوردن آنان تنها به خاطر کمبود معجزه نیست. بلکه آنان به سبب دلبستگی به دنیا و انجام گناه و مال دوستی و آرزوپرستی، گمراه گشتهاند و) خداوند هرکه را بخواهد گمراه میکند و هرکه را که (به سوی او) برگردد، به جانب خود رهبری میکند (و او را در مسیر هدایت توفیق میدهد). [[«لَوْ لآ أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ ...»: (نگا: یونس / 20، رعد / 7). «أَنَابَ»: توبه کرد. برگشت.]] |
|
پس در برابر آنچه میگویند، صبر کن! و پیش از طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن؛ تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور؛ و همچنین (برخی) از ساعات شب و اطراف روز (پروردگارت را) تسبیح گوی؛ باشد که (از الطاف الهی) خشنود شوی! |
|
چون جايي بوده که کليد اونجا بوده. |
|
پنجاه تا بابابزرگ براي 75 تا زنت هم ميتونه نگاه کنه |
|
چرا؟ تو که بيشتر از اون از من متنفري. |
|
به خدا قسم راست ميگم |
|
(کريس)، بيا اينجا! |
|
-زودباش بلند شو |
|
و هنگامی که سورهای نازل شود (و به آنان دستور دهد) که: «به خدا ایمان بیاورید! و همراه پیامبرش جهاد کنید!»، افرادی از آنها [= گروه منافقان] که توانایی دارند، از تو اجازه میخواهند و میگویند: «بگذار ما با قاعدین [= آنها که از جهاد معافند] باشیم!» |
|
به راستی هر کس پاکدلی پیشه کرد، رستگار شد |
|
جذابيت پسرانه ات , اندام سکسي , پول سنگين ؟ |
|
من فكر كردم بهتره تو زندگي شما يه تغييراتي ايجاد كنم وليازنحوهقرارگرفتنوبرخورد ... |
|
آرچيبالد |
|
ميخوام برگردي به مامموريت سرت |
|
-چه اتفاقي افتاد؟ |
|
و چون پيمانه كنيد پيمانه را تمام دهيد و با ترازوى درست وزن كنيد، كه اين بهتر و سر انجامش نيكوتر است |
|
من بارون گوگرد رو ريختم اينجا يه تفاوت زيرکانه وجود داره |
|
دسته ساجاگوئم براي جنگ اماده شدند |
|
تنها اطلاعات جدید |
|
بيا اينجا بفرماييد. |
|
اينو بنداز دور فرانسوي |
|
-بله |
|
"اسم تو" |
|
هیچ وقت در طول زندگیم ازت نخواستم كاری كنی فقطبهخاطرمن. |
|
چر اينا رو با خودت نبرده بودي ؟ |
|
اوه این همون کچل لعنتی است |
|
بليط نباشه، خبري از عشقوحال نيست |
|
به هيچ کس چيزي نگو من بهت پناه ميدم اما مردم سرزمين من و تو با هم دشمن هستن |
|
من فقط 18 سالمه |
|
خوب برو طبقه بالا يهدوري بزن و سيفون بکش . |
|
پس واسه چي اصلا باهات اومد سر قرار ؟ |
|
هنوز منتظر تاييد هستيم. |
|
نمي دونم چي شده، فقط بايد از اونجا ميزديم بيرون. |
|
الان وقت شمردن نيست. |
|
خوب اينکه من مي خوام ترتيب بريتني اسپيرز و تو کف حموم بدم |
|
نه ، من تا به حال بیشتر تماس بگیرید. |
|
همانا ما آسمان دنيا- نزديكتر- را به زيور ستارگان بياراستيم، |
|
به همین خاطر نگهش داشتم و تو خونه روش تحقیق میکردم. |
|
دوزخیان و بهشتیان یکسان نیستند، بهشتیان همان رستگارانند. |
|
مواد مصرف کرده بود موهای مادرش رو گرفته بود اسلحه ـش رو اینور و اونور تکون میداد |
|
نتونستيم از راه درستش قضيه رو جلو ببريم. |
|
-برق اضطراري هم دچار مشکل شده، قربان |
|
اين قيمتي نداره اما من دزديدمش براي همينم دنبالم افتاده بود |
|
چون عيسى از آنان احساس كفر كرد، گفت: «ياران من در راه خدا چه كسانند؟» حواريون گفتند: «ما ياران [دين] خداييم، به خدا ايمان آوردهايم؛ و گواه باش كه ما تسليم [او] هستيم.» |
|
تموم کتابهاتی توی کتابخونه رو خوندم حالا چی؟ |
|
يکي از دوستان سروريس مخفي تو "سينسيناتي" ميخواد باهات صحبت بکنه |
|
بايد شما رو به يه جاي امن ببرم. |
|
بذاريد ما بريم، بذاريد ما بريم خونه |
|
سپس نزدیک رفت و نزدیک تر شد |
|
. من که اينکار رو ميکنم |
|
من هيچ کاري نکردم آقا . |
|
بابا تو ماندوا يه معلم بوده. |
|
.مامان شاخ در مياره - .نميتوني به مامان بگي - |
|
بگو: «هر (که) در آسمانها و زمین است - جز خدا غیب (ویژهی خدا) را نمیداند و هرگز نمیفهمند کی برانگیخته میشوند.» |
|
من ميخوام به يه صحرا برم. |
|
...ما قدرتي داريم که تا بين خودمون دوباره به نمايشش بذاريم |
|
ديروز دوش گرفتم بو کن |
|
نبودم و الانم اون مرده |
|
من لايرا هستم . اينم پنه . پانتاليمون . |
|
جس... روي اون لبه خيلي چيزها از هم پاشيد |
|
منظورت چيه؟ |
|
خائن يا جاسوس! |
|
ما دعای او را مستجاب کردیم؛ و ناراحتیهایی را که داشت برطرف ساختیم؛ و خاندانش را به او بازگرداندیم؛ و همانندشان را بر آنها افزودیم؛ تا رحمتی از سوی ما و تذکّری برای عبادتکنندگان باشد. |
|
از بهر آنکه در ترازو از حد تجاوز مکنید |
|
زندگي من اين بود, اتفاقات روزانه من |
|
یالا! |
|
. خيلي ممنون ، عزيزم - |
|
اه، خب، ممنون، "آدري" |
|
چقدر ميخواي دستشويي کني |
|
من قسم میخورم میشه قاپشو دزدید |
|
اون تيچره! |
|
... من دوست دارم حقايق رو |
|
، اما ميتونه يه آزمايش باشه |
|
ممممممممممم... ...... خوشمزه اي |
|
نه چنین است هنوز نگذارد آنچه فرمودش |
|
"این بازی که داری میکنی..." "خودت اخرش میبازی..." |
|
- اختلالات متابوليک) |
|
اين هيجاناي کوچيک بسه برشون دار |
|
.. همينطوره که گفتي، خوب ، ميدوني فردا يه جاي بهتر ميريم |
|
- " عصر بخير " لِکس . |
|
پس ایمان آرید به خدا و پیمبرش و روشنائی که فرستادیم و خدا است بدانچه کنید آگاه |
|
-چي ؟ |
|
.نهايتا 30نفر |
|
ميتونم پولت رو از دُن پس بگيرم. |
|
تو جهنمم نتونستی من و از پا در بیاری |
|
-شما بايد اون طرف ماوراء رو ببينيد. |
|
تمام اون قيافه که هيچي برات مهم نيست؟ |
|
من قابل پیشبینی شدم ، ت نرم شدی |
|
آره. |
|
من سرِ هر جلسه لعنتی حاضر بودم. |
|
خب نگران توفان نباشين - خطري نداره - |
|
درس امروز آخرین درستونبه خاطر شرابیه که خوردم |
|
. نوبت توئه - . برو - |
|
به بومسنگ بگو و میتوانی دنبال او بروی |
|
" تو بازي ميکني " |
|
آرزوها برآورده ميشن. |
|
" Encyclopædia Britannica. |
|
تو داشتی... داشتی از من فیلم می گرفتی |
|
افرادتو جمع کن! |
|
فقط جاي انجام وظيفهست |
|
قدرت سیاه جوانان ژاپنی؟ |
|
اگه ميخوايم تو همچين دعوايي وارد بشيم اون بايد يه دعواي درست در يه زمان درست باشه و بايد يه سد باشه، که اين نيست |
|
ناخدا "وين"، علامتي براي تسليم شدن داده؟ |
|
ببريدش به سياهچال تا دختره رو ببينه و برش گردونيد |
|
و مهارت بلامنازع بارتندرمون |
|
...ولي بعدش اسمي آشنا که قبلاً |
|
فساد و پریشانی به کرده بد خود مردم در همه برّ و بحر زمین پدید آمد تا خدا هم کیفر بعضی اعمالشان را به آنها بچشاند، باشد که (از گنه پشیمان شده و به درگاه خدا) باز گردند. |
|
فکر کنم |
|
،اين بيدار موندن هاي شبانه يکم ما رو ديوانه کرده |
|
فکر نمي کردم بخوام براي امشب يه جا بگيرم. |
|
و ميدونم فکر ميکني که کار شريفي کردي که دوستت رو لو ندادي |
|
الیزابت"،وقتی باهم ازدواج کردیم" خودت از زیر و بالای من به خوبی خبر داشتی |
|
ما همه امروز اينجا جمع شدهايم... تا افتتاح دوبارهي سفينهي "اينترپرايز " را جشن بگيريم... و يادِ آنهايي را گرامي بداريم که تقريباً يک سال پيش... |
|
اون يک گناهکاره . |
|
اون بیرون چه کسایی منتظرمونن؟ برای اولین بار بریم و بادافزارها رو کشف کنیم |
|
قرباني سيزدهم سقوط کرد و يکي مونده |
|
پس (آنگاه) نه میتوانند سفارشی کنند و نه سوی کسان خود برگردند. |
|
"دونالد"، دوستم تو وزارت امور خارجست. |
|
باید تقریباً مرز بین فرانسه و سوئیس باشیم |
|
"مُهلک" يعني چي؟ |
|
بچه هاتون، نوه هاتون. |
|
... ولي من به ديدنش رفتم ... رفتم خونه اش |
|
اون درست جلوي خونه گويو توقف مي كنه |
|
نتيجه از الان هم معلومه. |
|
گوش کن ! تو عالي بودي |
|
هر موقع خواستیم می تونیم بهش گوش بدیم |
|
چون کفشاتون که همين جوريشَم شبيه همه |
|
گويند: چرا، بيمدهنده آمد ولى تكذيبش كرديم و گفتيم: خدا هيچ چيز نازل نكرده است؛ شما در گمراهى بزرگى هستيد. |
|
-معذرت ميخوام؟ |
|
همین الان بخوابید روی زمین مرتیکه الوات بخواب رو زمین |
|
يا مىخواهند حيلتى كنند؟ اما كافران خود به حيلت گرفتارند. |
|
گاره شدن لباس غواصيه |
|
تو قول دادي وقتي من تونستم ببينم منو ببري بيرون . |
|
Blow,wind,blow? |
|
اين رنگ خداست و رنگ چه كسى از رنگ خدا بهتر است. ما پرستندگان او هستيم. |
|
تا آنکه خدا پلید را از پاکیزه جدا سازد و پلیدان را بعضی با بعضی دیگر درآمیزد و با هم گرد آورد آنگاه همه را در آتش دوزخ افکند، که آنها زیانکاران عالمند. |
|
آره خب ، به کلي کار نياز داره. |
|
. منو نکش |
|
يا زَهر ... يا بُزاق دهنش |
|
. -خيلي خب! |
|
او کي پايين پيشه تي بيه باعثه تاسفهمسئله جديه . |
|
اون مامور نيست اتفاقي بهش برخورديم |
|
من ميخوام توي تختم بخوبم اينجوري كمرم درد ميگيره |
|
من ميدونم که بنظر نميرسه تو به اين سنو سال ...يه چيزايي در تو ايجاد شده باشه ، ولي |
|
من آزادم |
|
هر سه تاش وقت تلف کردنه. |
|
"اون ميگه : " انسان خالق حيات نيست |
|
مدارک جدید به شما تحویل داده میشوند در مقصد اخر شما |
|
- يه ماشين مسابقهاي چيه ... |
|
من بهش احتياج دارم |
|
آره |
|
بابي - چيه بابي - |
|
پيرمردا دوست دارن وراجي کنن! |
|
موزیکم رو خیلی بلند کرده بودم و صدا زیاد بود برای همین همسایهی احمقم یه درگیری خونوادگی رو گزارش داد |
|
تو کلی اطلاعات داری ولی ابزارش رو نداری که ازشون بیشتر از یه چیزِ فروشی که خطر تلافی کردن خانوم گاتری رو هم داره استفاده کنی |
|
آیا شما آن را میرویانید یا ما رویانندهایم؟ |
|
-كه مردم ميرن پيششون براي مشاوره... |
|
و اگر بخواهم شما را اندرز دهم، اندرزدادنم شما را سود ندهد اگر خداى بخواهد كه شما را [به كفرتان عقوبت كند و] به راه هلاكت افكند، اوست پروردگار شما و به او بازگردانده مىشويد. |
|
واقعا کمک زیادی از دستم بر نمیاد |
|
آره |
|
رازِ گريس |
|
زيرا او واقعا منو دوست داره. |
|
فقط 16 دقيقه تو فصل مونده |
|
ارين يه رقاصه؟ |
|
نئشه کردن مقرون به صرفه ايه |
|
نیومدی بخوابی |
|
من واقعا اهميت نميدم که کسي باور ميکنه يا نه. |
|
بلد باشي تا بتوني واسه کشورت بميري؟ |
|
ولش کن |
|
اسم اين کار قتل عمده، اِما |
|
و هیچ بشری را نرسد که خداوند با او سخن گوید مگر از راه وحی، یا از پشت پردهای، یا فرشتهای بفرستد و آنچه میخواهد به اذن خویش وحی کند که او بلندمرتبه فرزانه است |
|
مطمئن نیستم ، آقا |
|
دفعه بعد که به ذهنش نفوذ مي کنيم، يادم بنداز يه کاري کنم که بيس بالش بهتر شه. |
|
- وایسین ببینم، کجا دارین میبرینش؟ |
|
و سوگند به گواه و گواهیشونده. |
|
نذار نظرت رو تغییر بده |
|
چرا براي مراسم اومدي ؟ |
|
دستات خيلي خشنه |
|
ناگه آينده . |
|
اين راز زيبايي منه صابون طبيعي |
|
جدايي دو دوست صميمي. |
|
کدگذاریها |
|
سه ، دو ، یک ، حرکت |
|
ياران دست راست، كدامند ياران دست راست؟ |
|
شايد بهتر باشه كه تو راهنمايي كني |
|
ممکنه 5 دقیقه ما رو تنها بذارید؟ |
|
بر بسترهايى كه آستر آنها از ديباى سبز است تكيه مىزنند، و چيدن [ميوههاى] آن دو باغ [به آسانى] در دسترس است |
|
وگرنه هيچکس اينجوري حرف در نمياره |
|
تمام معشوقه هاي قبلي ات رو پيدا كردم |
|
اوه , خيلي عالي هستند |
|
صبر کنين ببينم ، اين زنيه که من عاشقشم قضيه چيه . |
|
اوا خيمنس 16 ساله |
|
شما روسها خودتون رو شاعر ميدونين... ولي احتمالا فقط دل نازک هستين |
|
من فکر ميکنم "الياس" بچه ي "دان" باشه. |
|
ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی، ولیکن (از ادیان باطله بیزار و منصرف و) بر (دین) حق و منقاد (فرمان) خدا بود، و از زمرهی مشرکان (و کافرانی چون قریش و همگنان ایشان) نبود. [[«حَنِیفاً»: دور از باطل و گراینده به حق. مخلصی که خویشتن را تسلیم فرمان خدا کرده و در هیچ چیز سر از فرمان دین او نپیچد.]] |
|
غیره |
|
و کوله پشتي هامون رو برداريم و راه بيفتيم . . همهدنيارو بگرديم. |
|
دادگاهش قرار بود هفته ديگه شروع بشه |
|
نه فقط بچه اش |
|
آره ، آره آره |
|
و واقعا جناب رئيس خجالت آوره که به خاطر چند سيب گنديده به کل بار ميوه تهمت زده باشه |
|
معرکه س، فردا بهترين روزه. عاشقتونم بچه ها. |
|
ضروريه بيا |
|
اگه ميخواستيم آسيب ببيني کمکت ميکرديم بپري |
|
زندگي تو واقعا |
|
احتمالاً اونا توي راه دي. سي هستن |
|
چون اونا ازت میپرسن. و من میخوام قبل از اینکه اونا بپرسن، جواب رو بدونم. |
|
(این سخن سحر و دروغ نیست) بلکه این، قرآن بزرگوار و عالیقدر است. [[«مَجِیدٌ»: شریف. دارای منزلت و مکانت. عالیقدر.]] |
|
-رفيق.اين قضيه رو ننداز گردن من،مرد. |
|
سوپ بچه ها ،شانس آوردين هنوز گرمه |
|
گفتند ای موسی مادام که آنان در آنجا هستند ما هرگز وارد نخواهیم شد، تو با پروردگارت بروید و بجنگید ما در اینجا برکنار میمانیم |
|
اون چهره نجواگر یه عجیبالخلقه دیگه رو هم انتخاب میکنه که با خودش به جهنم برگردونه |
|
همچين چيزي نيست ، من تمام طول روز رو ورزش ميکنم |
|
وقتي مشروط از زندان آزاد شدم ؛ ، نه كار داشتم . نه پول داشتم . هيچي نداشتم . |
|
اینان کسانی از پیامبران بودند که خدا به آنان نعمت داد، از نسل آدم و از نسل کسانی که با نوح در کشتی سوار کردیم و از نسل ابراهیم و اسرائیل و از کسانی که آنان را هدایت کردیم و برگزیدیم؛ هنگامی که آیات [خدایِ] رحمان بر آنان خوانده می شد، سجده کنان و گریان به رو می افتادند. |
|
. رهبر گروه |
|
جز اين نيست كه مردار را و خون را و گوشت خوك را و آنچه را كه به هنگام ذبح نام غير خدا بر آن بخوانند، بر شما حرام كرد. اما كسى كه ناچار شود هرگاه كه بىميلى جويد و از حد نگذراند، گناهى مرتكب نشده است، كه خدا آمرزنده و بخشاينده است. |
|
اون فکر میکرد شاید تو اطلاعاتی درباره تروریست های برلین داشته باشی |
|
بلكه وعدهگاه آنها قيامت است و قيامت بلاخيزتر و تلختر است. |
|
ميدونم |
|
تو مقوله گريه كارم درسته |
|
ساکن متل؟ |
|
ميخواي چيو بزني ؟ |
|
. ده دقيقه ديگه برميگردم - و اگه برنگردي؟ |
|
حالا، چرا باید چای بنوشید؟ |
|
چرا چيزي نگفتي؟ ميتونستم مراقبت باشم |
|
بخاطرهمين خدا هم طرفدارش شد . |
|
. باشه ، بریم یه نگاهی بندازیم |
|
يه عوضي سفيد پوست با موي خروسي تخمي ... که بخواد مثل "کانيا وستگ" بشه رو نديدي که از اينجا رد بشه؟ |
|
هیچی عملی نبود |
|
احتمالاً تنهايي رفته به موتورخونه. |
|
اين انگشت رو ميبيني؟ |
|
من به عهدش میگیرم چون من مسئولم |
|
با اون شال گردن نميخواد شرط ببندي |
|
چرا اومدي اينجا، هان؟ |
|
نه پسرم اتفاقي نميافته من مواظبم |
|
بيا از پيش آقاي "تيکشرا" بريم چاک رودز هستم |
|
و پیانو |
|
هرکي هم که داشت باهاش همکاري ميکرد مسلماً با ما دشمن شده |
|
UNM, ND, KSU, UNC, USGS. |
|
نه، منظورم از دو سال پیش تا الانه |
|
بيا اينجا، يالا |
|
- وندي؟ دکتر بنل هستم... |
|
ببين بذار يه چيزي بهت بگم |
|
اين اثر فوق العاده رو هم پس زمينه کارش کرده |
|
و ابراهيم فرزندان خود را به همين [كيش] سفارش كرد و يعقوب نيز، كه اى فرزندان من، خدا اين دين را براى شما برگزيده است پس مميريد مگر آنكه مسلمان- گردن نهاده و تسليم- باشيد. |
|
از عشق؟ از لطفش جاييکه من عاشقم |
|
چی؟ |
|
دوباره تعظيم كن ... سه باره ... |
|
من به جلسات شعر خواني هم مي رفتم اين کار منو کارل ساندبرگ نمي کنه |
|
اهرم . |
|
-از پاهات استفاده کن |
|
تو بايد مراقب خودت باشي |
|
اما شک نکن |
|
. اشکال نداره . بریزین تو کارتم |
|
با شيرين کننده مصنوعي که يه نياز رو به رشد براي دانشمندانه |
|
اون به دکتر گلس نیاز داره |
|
آیا مؤمنان را همچون مجرمان قرار میدهیم؟! |
|
رفتم، درست رفتم جلوش وايسادم و دهنم رو باز کردم و... |
|
پدرم بلد نيست، پيانو بزنه - نيازي به يادگيري نيست - |
|
! دوستدارم، دنی |
|
و قبول کنيم که اين اخرشه. |
|
و در اين روز به بندگى، خويشتن را تسليم خدا كنند و آن دروغها كه مىبافتهاند نابود شود. |
|
قرباني هاي تو قرنطينه زنده هستن؟ |
|
ما حتی نزدیک نبودیم |
|
تو ديگه بزرگ شدي اشکاتو پاک کن عسلکم . |
|
والي بيخيال اين دليلش ذره شتاب دهنده نيست بلکه دکتر آلکمي هست |
|
قطعاً تو خواهى مُرد، و آنان [نيز] خواهند مُرد؛ |
|
شهردار به خواسته بریک تن داد |
|
خداوند سایههائی برایتان از چیزهائی که آفریده است پدیدآورده، و پناهگاههائی برایتان از کوهها ساخته است، و (طرز ساختن و استفادهی از لباسها را به شما آموخته است و بدینوسیله) جامههائی برایتان تهیّه دیده است که شما را از (اذیّت) گرما و (آزار) جنگ محفوظ نگاه میدارد. بدین گونه خدا نعمتهای خود را بر شما اتمام میبخشد تا این که (حسّ قدردانی و شکرگزاری در درونتان بیدار و) مطیع و مخلص او گردید (و تنها او را خدا بدانید و فقط از وی فرمانبرداری کنید). [[«ظِلال»: جمع ظِلّ، سایهها. «أَکْنَاناً»: جمع کِنّ، پناهگاهها، مراد غارها و شکافهای کوهها است. «سَرَابِیلَ»: جمع سِرْبال، هر نوع لباس و هرگونه جامهای. در اینجا مراد زره و خفتان و کلاهخود و دیگر جامههای جنگی است. «بَأْس»: جنگ. اذیّت و آزار و شدائد ناگوار جنگ. «تُسْلِمُونَ»: تسلیم فرمان خدا و مخلص در عبادت او میگردید.]] |
|
باز موندن حفرهي بين دو بطن حمله قلبي رو توجيه ميکنه و همينطور نرسيدن خون به مغز باعث خشم ناگهاني ميشه |
|
هان ای کسانی که ایمان آوردید! گامهای شیطان را پیروی مکنید و هر کس گامهای شیطان را پیروی کند همواره او [:شیطان] به زشتکاری متجاوز و کاری ناپسند وامیدارد. و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز هیچ کس از شما پاک نمیشد. ولی خداست که هر کس را بخواهد پاک میگرداند. و خدا بس شنوای بسیار داناست. |
|
بگيمشكليپيشنمياد... . مطمئنا تو حرفهايي كه امشب زدم جدينبودم. |
|
و حالا هنوز زنده اي |
|
مرسي. |
|
آخرش فرياد زننده خانواده رو نجات ميده و همه خوشحال هستن؟ |
|
هی، اون "ای" نیست؟ |
|
هميشه،بايد امتحانش کني |
|
من واقعا تا حالا با مرداي کمــي قرار گذاشتم |
|
ياميتونيبهشبگي "خدا" . |
|
ضمنا حرکت قشنگت به کار گرفتن برادر اون دختره . |
|
روي کاناپه، لطفآ |
|
يا فقط نميخواي او پيروز بشه ؟ ميدوني يه اتاق مصاحبه هست ؟ |
|
فروختيمشون |
|
من ازت انتظار دارم که تورو فردا در کنار ما درحالی لبخند زدی ببینمت |
|
Stromeyer متوجه شد بعضی از نمونههای ناخالص کالامین هنگام حرارت تغییر رنگ میدهند اما کالامین خالص اینگونه نیست. |
|
.نه ، نمیتونه باشه |
|
منم میتونم با شما خوب باشم |
|
همه اینها گناهش نزد پروردگار تو ناپسند است. |
|
تو دردسر بیوفتیم، میزنیم بیرون |
|
واسه 2 ثانيه بوسيدمش |
|
هشتاد و هفت . |
|
ادامه داره نه از طریق تلفن |
|
زنان از این بیاری رنج میبرند. |
|
چطوری به این عدد رسیدی؟ |
|
تو فیلمای اکشن و سکسی |
|
اين کارتارو از کجا آوردي . |
|
نه اون طوفان نیست |
|
بايد امشب به اون پارتي بريم |
|
روزی روزگاری، یه... پسرکی بود |
|
! حالا... براي آقا داماد |
|
اون زمان ميبره |
|
همدیگه رو زیاد خواهیم دید |
|
اون مي تونه درمان بشه، درسته؟ |
|
سال اول ورود به دبيرستان ، خانم داسون |
|
برخورد پرنده؟ |
|
ميتونست بدتر باشه ميتونستم بذارم بخورت |
|
ژنرال فکر ميکنيد که دکتر رز جاسوسه؟ |
|
شايد يه دوست توي اون منطقه داشت؟ |
|
الو؟ |
|
چه حالي داري امروز صبح جيني؟ |
|
خداي من |
|
من خیلی وقت بود منتظر این روز بودم |
|
پس اون يه مامبا سياهه اولين مار مرگبار در کل دنيا |
|
اوه! و اون حامله ست بچه هم مال منه! |
|
خدا است که در شب شما را میمیراند و در روز شما را برمی انگیزاند و او میداند که در روز (که زمان عمدهی جنب و جوش و تلاش و کوشش است) چه میکنید و چه فراچنگ میآورید (و این مرگ و زندگیِ خواب و بیداری نام، پیوسته ادامه دارد) تا مهلت معیّن (زندگی هرکس با فرا رسیدن مرگ او) بسر آید. سپس (در روز رستاخیز همگان) به سوی خدا برمیگردید و آن گاه شما را بدانچه (از خوب و بد در دنیا) میکردید باخبر میگرداند (و پاداش و پادافره اعمال را به صاحبان آنها میرساند). [[«یَتَوَفَّاکُمْ»: شما را میمیراند. مراد از میراندن در اینجا خواباندن است (نگا: زمر / 42). «جَرَحْتُمْ»: فراچنگ آوردید. انجام دادید. گناه ورزیدید. «یَبْعَثُکُمْ»: شما را زنده میگرداند. مراد از زندهگرداندن در اینجا بیدارکردن است (نگا: زمر / 42). «لِیُقْضَی»: تا این که پایان داده شود (نگا: بقره / 200). تا این که به اتمام رسانده شود (نگا: طه / 114) تا آن گاه که مقدّر شود (نگا: سبأ / 14). «أَجَلٌ مُّسَمّیً»: مدّت معیّن. مراد پایان زندگی یا مدّت زندگانی است (نگا: انعام / 2). «مَرْجِعُکُمْ»: رجوع و برگشت شما.]] |
|
مي دوني، از جايي که من ميام، قلب هايي وجود دارن که مي تونن به خاطر جادو |
|
بارونت همين بود؟ |
|
یعنی هیچکس نمیتونه بفروشش |
|
پيش به سوي هلمز ديپ . |
|
نميدونم چي بگم؛ تو همين الان بهم گفتي شيطان |
|
- هیچ چی، با یک وکیل رفت |
|
اون گوتوئه؟ |
|
عصر بخير سر "جان". |
|
خيلي غير قابل مديريته |
|
اون قرارداد تصويب شده. |
|
هنگامی که زمین سخت به لرزه در انداخته میشود. [[«إِذَا ...»: اشاره به زلزله شدید قیامت است (نگا: حجّ / 1). «زِلْزَالَهَا»: زلزلهای که مخصوص زمین است و چگونگی و شدّت آن را تنها خدا میداند.]] |
|
نه، نه، تو الان نماينده شهر نيويورک هستي، رفيق. |
|
و اين عوضيا ميخوان تو ملا عام اعدامش کنن |
|
چون من 30 ثانيه پيش سيمشو قطع کردم |
|
هموني که شناسايش کرد |
|
گوش کن چيه؟ |
|
اون پنجره رو بيار پايين |
|
-مجبور نيستيا ، بنظر خسته مياي |
|
دستگاه مخابره ی هوایی مون مشخص کرده که دشمنها اینجا، اینجا و اینجا هستن. |
|
رو ديدي؟ |
|
توصيه ميکنم مستقيماً به سمت منبعش بريم |
|
دريا زده شدي؟ |
|
خب ، گفته بودم که حرفاتو مي شنوم و اينکارو ميکنم |
|
يکي بره حالش رو پايدار کنه. |
|
!چرا شما تمیز میکنید؟ !حتی آب را میجوشانید؟ |
|
-ولش کن. |
|
سيمون ، وايستا |
|
توپُ شليک کنيد. |
|
و كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته كردند، البتّه آنان را در گروه شايستگان در مىآوريم |
|
ستوان مي تونه خوب باشه همين طور افزايش حقوق |
|
عجب حبابهایی ! |
|
مثلهميشه، |
|
هيچکس فکر نميکنه بتونم از پس هيچ کاري بربيام |
|
خب خداحافظ . |
|
رو به مرگ بودم |
|
آره |
|
(ای پیغمبر!) اگر نامهای نوشته در صفحهی کاغذی بر تو نازل کنیم (و در آن حقّانیّت رسالت تو نگاشته شده باشد) و آن را (علاوه از دیدن) با دستهای خود لمس کنند (که در این صورت جای شکّ و گمانی باقی نمیماند) باز هم کافران (دشمن حق و ناباوران ستیزهگر) میگویند: این، چیزی جز جادوگری نیست. [[«کِتَاباً»: مصدر است و به معنی مکتوب. نوشته. کتاب. نامه. «قِرْطاسٍ»: کاغذ. صفحهای که روی آن بنویسند، اعم از کاغذ و پوست و الواح. «إِنْ»: نیست. نمیباشد.]] |
|
نسخه قلابي دختري بوده به اسم ميا فراي اهل گلن ديل ، 23 ساله . |
|
نميتونه اينطوري تموم بشه |
|
ببینین من سعی کردم بهتون کمک کنم اما الان خودتون رو تو بد دردسری انداختین |
|
اون-اون حامله است. |
|
تو واقعاً عوضی هستی |
|
شینزو، خواهشمیکنم، انقدربهشپرخاشنکن . |
|
تو به حرفم گوش کن ، رفيق. |
|
اون ازمايشگاه ديگه وجود نداره... |
|
در اولش نيک اين کتاب رو باور کرد به منم همين طور |
|
اما بعضي وقت ها هم بدم. |
|
مي خواي درباره امنيت حرف بزني مثل وقتي که يه کار پشت ميز نشيني داري؟ |
|
اون مي دونه که عاشقشي؟ |
|
من يه بار در سال 1935 اين كار رو كردم با ماگاري، دينگو جونز و برادران درونگو |
|
فكر مي كنه من تو رو كشتم |
|
یه تخماق مصری ـه. |
|
تو ديگه نمي توني توليد کني . |
|
کودي ماوريک ميکنه عاليه ، ممنون . |
|
بايد چند ثانيه بيشتر طول نکشه ولش کن |
|
و ظاهراً، ويليام بل تا دو هفته ديگه خارج از کشوره |
|
نه |
|
-بله |
|
اون جسد محو نميشه اگه اين آرزوى توئه |
|
خدا گفتار [زنى] را كه در باره شوهرش با تو گفتگو و به خدا شكايت مىكرد شنيد؛ و خدا گفتگوى شما را مىشنود، زيرا خدا شنواى بيناست. |
|
اما قول چيزي رو نميدم |
|
فقط اینجا هیچ شوروی نمیجنگـه |
|
وافعا فکر ميکني با اينکارا ميتوني منو خام کني؟ |
|
دلیل واقعی آنها برای خرید محصولات ریشه در |
|
چطور مگه ، ويد . |
|
از اين زمان او ميتواند بايستد ، او در نبرد آتش نامگذاري شد . |
|
من پرونده اش رو خوندم و اون تو اشاره اي به "اولين افراد" يا دستگاه نشده بود |
|
خب ، اين هم يک شغليه . |
|
عجيب اندر عجيب |
|
چي رو درست انجام بدم؟ |
|
بث |
|
تو حرفي نداري بهم بگي؟ |
|
حدود ده سال بعد من مشهور بودم و بعدش اون بهم علاقه مند بود |
|
اگه مي خواي اونجا بموني بيفت بيرون. قبل از اينکه لش ات رو پرت کنم داخل پارکينگ! |
|
... بعد از اينکه ازهم جداشديم يوهو پيداش شد با يه چاقو |
|
تورو خدا تاس رو بنداز التماس مي کنم |
|
تا وقتي جوابمو ندي نميشه من زندانيه تو هستم ؟ |
|
آره، حتماً سال اولي بودن خيلي بايد سخت باشه. |
|
سر راست تو وسط ترافیک لابد |
|
یه دوست قدیمی من ، عزیزم |
|
يه دقيقه صبر کن پروفسور . |
|
مادربزرگ همیشه بهم میگه هیچوقت نذارم یه پسر به جوجَم دست بزنه چون به محض اینکه حسش کنه ، میخوادش |
|
آره. |
|
اینا همش خیالاته ، خوب؟ |
|
و تو در وضع مساعدي نيستي. |
|
شوهر شما در يگاني خدمت ميكرد . |
|
عالیه! |
|
Translated By: Translated By: |
|
یا میگویند: «آن را (به خدا) افترا زده است!» بگو: «اگر راستگو بودهاید، سورهای همانند آن بیاورید و هر که را دون خدا میتوانید، فراخوانید.» |
|
فاحشه اي از ژاپن . |
|
من اين فرصت رو بهت ميدم... که انتقامت رو بگيري... |
|
«[چيزى] جز اين نمىگوييم كه بعضى از خدايان ما به تو آسيبى رساندهاند.» گفت: «من خدا را گواه مىگيرم، و شاهد باشيد كه من از آنچه جز او شريك وى مىگيريد بيزارم. |
|
ببين، تو هنوز ميتوني شغلت رو داشته باشي عزيزم. |
|
من مي خوام به دفتر پيتر تالبوت و کامپيوترش دسترسي داشته باشم. |
|
آره ااههمم . |
|
نميخوام هيچ ايدهي خنده داري بدي |
|
ميشه تا وقتي يه نفر برسه اينجا... |
|
چی شده؟ |
|
نقاشي زيبايي ـه، موافقي؟ |
|
اما باور نداري که... عشق مي تونه همه چيز رو توجيه کنه؟ |
|
وابسته به پاپ . |
|
! شما حرومی ها |
|
.فقط يه نفره که تو دردسر افتاده |
|
یه آدم عادی زنبورک هامون رو هک کرده و اطلاعاتش رو به "آتوبات"ها داده. |
|
مرا بگو كه اگر [آن بنده] بر راه راست باشد، |
|
و پشت اين تابلو واقعا خسته کننده ست |
|
خوب، چارلز بهمون گفت که شما تو "هیل دیستریکت" درس میدید |
|
منم "کارتر" رو ميذارم که تو شناسايي پنج نفر ديگه کمکمون کنه |
|
عزيزم ازت مي خوام از نوح فاصله بگيري باشه |
|
و میگویند: «این فقط سحری آشکار است! |
|
درست مثل سیبه |
|
نميتونم صداتو بشنوم. |
|
ميدوني سرنوشت گريه ميکنه واسه کسايي که واسه سرنوشت خودشون گريه ميکنن |
|
اگه زيادي سريع از بين بره ممکنه نشانه هايي ...رو تجربه کني مثل سرگيجه، توهم، گم کردن زمان |
|
2 (اشتهای دهانی جلد ۲) منتشر کرد که با موفقیت آهنگ Hips Don't Lie، به شهرت شکیرا افزوده شد. |
|
بدانید که خدا هم عِقابش بسیار سخت و دشوار است و هم خدا بسیار بخشنده و مهربان است. |
|
در آن وقت، هرکس نامهی اعمالش به دست راستش داده شود. [[«کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ»: (نگا: اسراء / 71، حاقّه / 19).]] |
|
هيچ هم بد نيست . |
|
خيلي خب بابا ! |
|
# مهم نیست که آب و هوا چطوری باشه # # من تو رو دارم ، مهم نیست که آب و هوا # |
|
جاک يک مرد واقعي بود . |
|
از ميکروسکوپ اکتروني استفاده کردم که با کيفيت خيلي بالا |
|
. بله |
|
دو برادر... "دو برادر"! |
|
بايد بگم که يکم بايد صبر کني |
|
و عشق بچه را به وجود اورد . |
|
اگه سه اينچ بيشتر به سمت چپ رفته بود ضربه محکمي خورده بودم |
|
و همه اروم اروم بمونن |
|
و اگر بر حال سفری بودهاید و گواهی نیافتید، پس گروگانی دریافتشده، (بایسته است). پس اگر بعضی بعض دیگر را امین دانست آنکه را امین دانسته، باید امانتش را (به او) بازپس دهد و از خدا -پروردگارش- بهراستی بپرهیزد. و گواهی را کتمان مکنید و هر که آن را کتمان کند او بیگمان قلبش گناهکار است. و خدا به آنچه میکنید داناست. |
|
وقتی از اینجا رفتیم همهچی رو توضیح میدیم. |
|
من از بازي کردن نقش دختر کوچولو وحشت زده خسته شدم |
|
بله، اون اينجاست. با تو کار دارن. -بله . |
|
بياين فقط بگيم که خيلي فرارـه |
|
و وقتي که باهاشم مي تونم خودم باشم. |
|
همين که بنظر بياد تغيير کرده کافيه. |
|
يه نفر بايد راهي واسه خلاص شدن از شر جادو در اينجا پيدا کنه. |
|
روزهاي بسياري گذشته ، اما روزهاي آينده اندکند . |
|
من نمي خوام که بري خونه آقاي ويلکس... و مثل يه خدمتکار غذا بخوري و مثل گراز از خودت صدا در بياري! |
|
اون تنِ لَشِت رو |
|
خداوند میخواهد توبهی شما را بپذیرد (و به سوی طاعت و عبادت برگردید و از لوث گناهان پاک و پاکیزه گردید) و کسانی که به دنبال شهوات راه میافتند، میخواهند که (از حق دور شوید و به سوی باطل بگرائید و از راه راست) خیلی منحرف گردید (تا همچون ایشان شوید). [[«أَن تَمِیلُوا»: این که منحرف شوید. این که دور گردید.]] |
|
لطفا جک هميشه اينطور نبود. |
|
لعنتي! |
|
نميدونم اما کمتر از 14ساعت وقت دارم تا هزار صفحه مربوط به قانون ثبت اختراع رو زير و رو کنم |
|
چچني ـه نه روسي. |
|
امروز بهت ترفيع ميدن درسته؟ |
|
پس داري ميگي يکي به پيتر تالبوت اون سرنگ رو داده ؟ |
|
آیغاباتس (به لاتین: Aygabats) یک municipality of Armenia در ارمنستان است که در استان شیراک واقع شدهاست. |
|
موسی گوسفندانشان را سیراب کرد و (با حالی خسته) رو به سایه درختی آورد و گفت: بار الها، من به خیری (یعنی زندگانی و قوت و غذایی) که تو (از خوان کرمت) نازل فرمایی محتاجم. |
|
کجا رفت؟ |
|
آماده باشین، مهمون داریم از دیدنت خوشوقتم |
|
من خوشحالم که پدرتون حالش خوبه |
|
تو هنوز قسم نخوردي |
|
رحمنکنين! |
|
خوب زمان براي مردها فرصتهاي جديد مياره ايوان . |
|
ما احتمالا مجبور ميشيم ناپدريم و بکشيم مامان تو اونجا جات امن نيست .. |
|
شهردار ميخواد اين دور بشه |
|
قلنبه . |
|
- چي؟ |
|
اما اينها چيزهايي هستند که تصوير درستي از زندگي ما بهمون ميدن. |
|
لباس، لوازم جانبی و کفش رو براتون فراهم میکنیم |
|
. کال . رو میدونه |
|
همانا پرهیزکارانند در باغها و نعمتها |
|
جنگ شدیدتر شد . |
|
و بجنبان بسوی خود شاخه خرما را میریزد بر تو رطبی تازهچیده را |
|
خيلي شيرينه ، تو بايد امتحانش کني |
|
کونت اونقدر گنده س... |
|
چه بسا چون دست یابید در این سرزمین فتنه و فساد کنید و پیوند خویشاوندانتان را بگسلید |
|
یه سکته ی کوچیک! اون خوب میشه |
|
هیچ کس از اوشنیک 815 زنده نمونده. |
|
"من مرهم دردهات شدم" |
|
چه مصيبتي باعث شد بياين اينجا؟ |
|
آيا آدمى پندارد كه استخوانهايش را فراهم نخواهيم آورد؟ |
|
و آيا به مرغان بر فراز سرشان ننگريستهاند كه بالها گشايند و به هم آرند؟ [تا ببينند كه] هيچ كس آنها را [در هوا] جز خداى رحمان نگاه نمىدارد همانا او به هر چيزى بيناست. |
|
شايد به اندازه کافي مدرک نداشته باشيم . |
|
يونانيها از اونچه که فکرش رو ميکردم . بيشتر به داخل سرزمين نفوذ کردن |
|
چيزا رو حتي آسونتر ميکنه |
|
ميتونم واستون جورش کنم |
|
هيچ نمايشي مثل اين نيست فقط همين يکيه |
|
خيلي خب ... بگو ببينم چي تو چنته داري |
|
كتابهاي بيچاره من خيلي نياز به تعمير دارند |
|
ما اينجا فقط دوازده نفر داريم. |
|
من هیچوقت یک تمثالی از طرحهای رادیویی پادرمیانی ندیده ام که بسیار حاضر و بخش مهمی از زندگیمان هستند. |
|
يا تو جراح هستي يا نيستي |
|
مي خواين به اين سوال جواب بدم؟ |
|
اُه، خداي من. |
|
آره |
|
لطفا بنشينيد |
|
تو پیدا کردن قاره ها دچار مشکل شدید؟ |
|
..."دستگاهي که تو ساختي، "آرتور |
|
کريسمس رو از دست دادم؟ تقريبا عيد پاک رو هم از دست دادي. |
|
هي ، اينجا چه خبره ؟ |
|
ولي حالا هست |
|
شرمنده دير كردم نتونستم پيدا كنم . |
|
یک خدمتکار، فقط میتونه مثل یک مرده زندگی کنه |
|
اونه ، خدای من ، بابا . |
|
فرماندار منتظر شما هستند برويد |
|
و [یاد کنید] هنگامی را که به بنی اسرائیل گفته شد: در این شهر [بیت المقدس] سکونت گزینید، و از هر جا که خواستید [ازمیوه و محصولاتش] بخورید، و بگویید: [خدایا! خواسته ما] ریزش گناهان است. و از دروازه [شهر یا درِ معبد] فروتنانه و سجده کنان درآیید، تا گناهانتان را بیامرزم، قطعاً [پاداش] نیکوکاران را بیفزایم. |
|
ما به مردان و زنان ارتش براي توانايي ها... شجاعت و وفاداري که به اين کشور شادباش ميگوييم. |
|
نمي خواستم اين آدم ضعيف رو بترسونم |
|
بيا ايدث، با من بيا. |
|
انجیل میگه بذر اولین نافرمانی انسان درونش بوده |
|
سلام, ایوا.خیلی خوشحالیم که به تیممون پیوستی. |
|
و اگه واقعاً درست گفته باشی 5000 تا دیگه میگیری |
|
زيستشناسي مولکولي |
|
من از هيچي مطمئن نيستم |
|
تنها چيزي که ميخواست عدالت براي ، دني ، بود |
|
لعنتي - . بعدشم بايد به يه جايي برايِ شام برم - |
|
زود باش |
|
يه کارت پستال برام رسيد . |
|
نمیدونم چرا میگم ماله من. |
|
صادقانه ميگم . |
|
مواظبم،قول مي دم خواهشاً کلاهت رو بزار |
|
از تو سؤال کنند که چه انفاق کنند؟ بگو: هر چه از مال خود انفاق کنید درباره پدر و مادر و خویشان و یتیمان و فقیران و در راه ماندگان رواست، و آنچه نیکویی کنید خداوند بر آن آگاه است. |
|
کل, من به شما گفتم که برد |
|
خداوند مثَلى زد: مردى كه چند خواجه بدخو و ناسازگار در او شريك باشند، و مردى كه از آنِ يك مرد باشد- اين مثَل مشرك و موحّد است- آيا اين دو در مثَل با هم برابرند؟ سپاس و ستايش خداى راست، بلكه بيشترشان نمىدانند. |
|
به زودى واماندگان، هنگامى كه شما به طرف غنايم [خيبر] حركت كنيد تا آن را به تصرف در آوريد، به شما خواهند گفت: بگذاريد ما [هم] به دنبال شما بياييم. [اين گونه] مىخواهند سخن خدا را تغيير دهند. بگو: هرگز از پى ما نخواهيد آمد. خدا از پيش چنين گفته است. |
|
چرا؟ |
|
"و همانطور که از ساحلِ کره شمالي دور ميشديم... |
|
دوباره میگم باید همه رو بخوری تا این حالت بهت دست بده |
|
من و فیلیکس توی تمرین یه هفته قبل از امتحانات |
|
بی تردید من برای شما فرستاده ای امینم، |
|
پس چرا يه روزنامه محلي به اين پرونده علاقه پيدا کرده؟ |
|
راحت بگم شما براي تير دوم . مقدار کافي نداريد |
|
با ديوانگي رفتن تا ريو... تا اين... |
|
ویدئو: دانشجویان قزاق برای رئیس جمهور آهنگهای عاشقانه میخوانند. |
|
-گفتم برو خونه چارلي -بله اقا |
|
اگر اومدي که پولت رو پس بگيري بايد بگم که دير رسيدي. |
|
باباش هوش زيادي داشت |
|
فکر نمی کردم این حرفهارو باور کرده باشی. |
|
کبدي. |
|
اینجا دیگه کاری نداریم، باید... |
|
پس شما مسخرهشان كرديد تا يادكرد مرا از يادتان بردند، و شما به آنان مىخنديديد |
|
؟ دور بزن لامسب |
|
تا حالا دربارش شنيدي؟ |
|
واقعاً؟ |
|
اوه، سگريزه. |
|
... اما اگه نتونستي |
|
تو براي روز "هاليدي" اينجايي؟ |
|
زود باشید، پرنده ها. |
|
"چهار"! "چهار"! |
|
الان ديگه همه چيز تموم شد |
|
میدونی چی بهش میگن؟ |
|
اونجا یه تونله آبه. |
|
یکشبنه دارم می رم روسیه |
|
بعضی از رهبران محلی انجمن ملی پیشرفت سیاهپوستان (NAACP) سعی کرده بودند دانش آموزان را به صرفنظر از اعتراض علیه قوانین جیم کراو در خصوص تفکیک نژادی در مدارس ترغیب کنند. |
|
قبلاً اينطوري گشاد نکردنت، نه؟ |
|
اونا پسره رو کشتند ! |
|
باشه حتما ممنونم |
|
بيا اينجا ، بيا اينجا. |
|
نميدونستم که شما اينجا تو بريجپورت ! مهموني اينجوري هم رفتيد |
|
بايد جلد اولش رو بخوني. |
|
و برای کسی که از ایستادن در پیشگاه پروردگارش [برای حساب در حشر] هراسیده باشد، دو بوستان است |
|
چي؟ از دست دادن نمايش يکم نااميد کننده ست، اما انتخاب شدن براي برنامه افتخاري استنفورد |
|
وقت داره تموم ميشه. |
|
عيسي نيومد که قانون رو از ميان بر داره بلکه اومده براي تکميلش , |
|
بايد بيشتر ازت مراقبت مي کردم. |
|
-تو خودتو معرفي نمي کني . |
|
ازت میخوام یه کاری برام انجام بدی |
|
مایکسر آشپزانتخابنکردیم. |
|
چاي نداريم |
|
و همانا این کتاب نزد ما در لوح محفوظ که اصل مخزن کتب آسمانی است بسی بلند پایه و محکم اساس است. |
|
دمم كجاست؟ ! |
|
از آنچه از پروردگارت به تو وحی شده پیروی کن (که) هیچ معبودی جز او نیست و از مشرکان روی بگردان. |
|
-ما داريم ازدواج مي کنيم . |
|
... چون من و استوار ... عاشقش هستيم |
|
خوبه پس مشکلي وجود نداره |
|
کسانی که کتاب آسمانی به آنان دادهایم، از آنچه بر تو نازل شده، خوشحالند؛ و بعضی از احزاب (و گروهها)، قسمتی از آن را انکار میکنند؛ بگو: «من مأمورم که «اللّه» را بپرستم؛ و شریکی برای او قائل نشوم! به سوی او دعوت میکنم؛ و بازگشت من بسوی اوست!» |
|
حركت كنيد ! |
|
در محافظت از تو و گله ـت کردم تشکر کنی |
|
این سیستم در سال ۱۸۸۹ میلادی در ایتالیا به وسیله شرکت "Acquedotto de Ferrari-Galliera" مورد استفاده قرار گرفت. |
|
-نه، والدينم پول دارن. |
|
و بنا براين، من اولين اسلايدم كه براي صحبت در مورد آغاز جهان و چيزي كه آن را "بررسي صحنه كيهاني" ناميده ام، آماده كرده ام، كه آن در پي كشف آثار خلقت و درك آنچه در آغاز رخ داده است، و سپس دنبال كردن آن و سعي براي فهميدنش است. |
|
چرا؟ |
|
بايد صبرکنين هنوز بعضي ها اون داخل هستند |
|
گمان مبر که کافران درمانده کنندگان (خدا) در زمین باشند (و بتوانند از چنگال مجازات الهی فرار کنند و از قلمرو قدرتش بیرون روند. نه تنها در این جهان از مجازات خدا مصون نیستند) بلکه در آخرت جایگاهشان دوزخ است و چه بد جایگاهی است! [[«مُعْجِزِینَ»: درماندهکنندگان. گاهی انسان در تعقیب کسی است و او از دستش فرار میکند و هرچه کوشش مینماید به او دسترسی پیدا نمینماید و از قلمرو قدرتش بیرون میرود، و این امر او را ناتوان میسازد، امّا خدا کسی نیست که بتوان از قلمرو قدرت او بیرون رفت و وی را درمانده کرد و از دست کیفرش خود را به دور داشت. (مُعْجِزین) مفعول دوم است. «مَأْوَاهُمْ»: مکانی که سرانجام کافران در آن منزل میگزینند.]] |
|
ژنو چطور بود؟ |
|
اما واقعا نميدونم اين مسائل رو چه طوري حلاجي کنم؟ |
|
مثل اين ميمونه که يه مهمونيه خدا توي فضاي دانشکده برگزار کني |
|
توي جزئيات تودرتوي آيين نامه دفن شده بود و چيزي بود که لوييس ليت هرگز از قلم نمي انداخت |
|
بلاکي تو باحالترين خلافکار تو شهر خدا رو کشتي |
|
اگه يک كم تحرك داشته باشه نميميره . |
|
،شايد واسشون اصلاً مهم نباشه ولي مردم نبايد درباره ش بدونن؟ |
|
♪نشانهها التماسم میکنن♪ |
|
چی، بجنگم؟ |
|
تو تا سر کار دنبالش نميري؟ |
|
-حتی مردن زنت هم برات عادی بود . |
|
مردي وجود نداره ، زنده يا مرده کسي بخواد اشتباه تو را براي زندگي . |
|
با پايان جنگهاي داخلي ، خيلي از سامورائي ها بدون ارباب شدن و کارشون رو از دست دادن |
|
الانديگهاونقدرراحتنيست . |
|
اى مردم، همانا وعده خدا حق است. زنهار تا اين زندگى دنيا شما را فريب ندهد، و زنهار تا [شيطانِ] فريبنده شما را در باره خدا نفريبد. |
|
ترجيح ميدم به خودم و واقعيت ها اعتماد کنم تا به حدس و خدا |
|
نميدونستم تويي . فکر کردم روحي چيزي هستي |
|
فکر کنم سرنخ خوبيه ، اينطور نيست ؟ |
|
من،خيلي... خيلي، خيلي، دلم برات تنگ ميشه، "مک ..." |
|
باشه دوباره حتي بهش نزديک هم نشدي |
|
تمام دنيا وبال گردنته و تو حتي نميدوني که کي به پايان ميرسه. |
|
اعلياحضرت، زتداني اي که خواسته بودين اينجاست. |
|
زمینمونو ترک کنیم دوباره ؟ |
|
با کارفرماي فعليش تماس گرفتم. |
|
برو بيرون درم پشت سرت ببند |
|
يه راه خروج ديگه پيدا کن . |
|
چند وقته؟ |
|
بنظر نمياد کسي اينجا زندگي کنه |
|
حالا خبر رسيده که داره براي قاچاقچي هاي يوناني کار ميکنه |
|
کسي که کيف دستش بود رو ديدي ؟ |
|
والتر"، جدا از چيزي که "ويليام" ميخواد" يا هر کي که هست |
|
رندا کجاست؟ |
|
دارايي هاي دولت، تمامش. به طور کلي يه پشتيبان براي دارايي هاي آمريکا |
|
يعني مشکل قلبياي که رد کرديم حالا بايد دوباره مطرح بشه |
|
من نمیتونم حریم خصوصی بیمار رو بشکنم ،و چیزی به شما بگم که نباید ولی میتونم بهت بگم وقتی داشتم آقای لاک رو درمان میکردم .یه مرد دیگه هم تو همون تصادف باهاش بود |
|
اون قديميه ، تقريبا 20 سال پيش گرفته شده. ولي خودشه. |
|
دست مرد و زن دزد را به سزاى كارى كه كردهاند، به عنوان يك مجازات الهى قطع كنيد، و خدا توانا و حكيم است |
|
زاويه افقي 33.33 درجه |
|
اين ميز نفس بشر نيست؛ بلکه گسل معنايي در روابط انساني |
|
و حالا احترامي که به همراهش مياد رو ميخوام |
|
و ديليمي که بالاتر ميرفت . |
|
.بله پاشا |
|
گفت: ای وای! آیا من که پیرزنی هستم و این هم (ابراهیم) شوهرم که پیرمردی میباشد، فرزندی میزایم! این چیز شگفتی (و محالی) است (مگر ممکن است از ما دو نفر انسان فرتوت و فرسوده، بچّهای پدید آید؟!). [[«یَا وَیْلَتی»: ای وای من! «عَجُوزٌ»: پیرزن. «بَعْل»: شوهر. «شَیْخاً»: پیرمرد. حال بَعْل است.]] |
|
اما راس ميگه ميخواي بدوني، اول خودت |
|
[و] آن وقت كه حواريون گفتند: اى عيسى بن مريم! آيا پروردگارت مىتواند براى ما مائدهاى از آسمان نازل كند؟ گفت: از خداوند پروا كنيد اگر مؤمنيد |
|
پايگاه هوايي "مکودن"... سه هزار نفر تو منطقه ـش استخدام کرده. |
|
همه کار که بايد بکنيم اينه... |
|
خوشحالم که ميبينمتون. |
|
و شکارچیان سایه شیاطین رو میکشن |
|
فقط يکم جملات رو بپيچون |
|
چطور ميتوني اونا رو ببيني؟ |
|
حالا کي خوشگلتره ؟ |
|
...ضمناً یه محمولهی دیگه از اجساد آلوده شده داریم |
|
پس شگردهاى خود را فراهم آوريد و در يك صف پيش آييد كه بىترديد امروز هر كه فايق آيد رستگار شده است |
|
اسمش سوزي کنگ |
|
پروب رو بگير |
|
-بازم مشکی نداره . |
|
تا به اينجاي کار، اسامي قرباني ها فاش نشده ولي مقامات به تحقيق درباره حادثه اي ادامه ميدهند که ظاهراً يک دسته حملات دقيق و هماهنگ شده بوده است |
|
ابداع كنندهى آسمانها و زمين است. چگونه او را پسرى باشد، حال آن كه او را همسرى نبوده و او همه چيز را آفريده و او به همه چيز آگاه است |
|
این دقیقا" نبض چیزیه که الان تو کشور داره رخ میده |
|
اما فقط در چند روز گذشته مريض بودم |
|
و "آيرنا" ؟ |
|
نه، مامان |
|
و اسماعيل و ادريس و ذو الكفل را [ياد كن] كه همه از شكيبايان بودند |
|
ولي اونا فرانسه رو هم ميخوان. |
|
میتونه بگه من آیریس وست... اهمیت داشتم |
|
جیمی تخمات قشنگه .ها |
|
و اونهايي از شما كه اونجا نرفتيد، حتما بايد بريد. |
|
ميدونم که تو هم اين رو ميدوني |
|
من چري هستم از جزيره ي رهود سلام , من |
|
تنها دوستي که توي عمرم داشتم .تو بودي |
|
اين ماده بدست مياد |
|
حق همان است که از طرف خدا به سوی تو آمد، پس هیچ شبهه به دل راه مده. |
|
و اونم گرفتن "کوئين" ـه |
|
بطور خاص یه نفر هست که بخاطر وجودش سپاسگزارم |
|
دوستان، بذاريد صداش کنيم جون، جون |
|
شما از استراليا اومديد ؟ |
|
تو نقشه پيداش مي کنيد حدوده 50 کيلومتر از شمال رم |
|
ما فاميل هستيم - ما همه فاميل هستيم - |
|
اگر نزديک در خروجي هستيد با آرامش از در خارج شويد |
|
...و بخاطر اون کارها |
|
آره. |
|
خدايا، استيفلر! يه اُردک زشت رو ميتوني تبديل به يه قو بکني. |
|
فقط يه چيز داشتم |
|
با تشکر از شما ، پادشاه و ملکه? به من آموخت که ايالات هزار. |
|
دختره رو پيدا نكردين؟ |
|
[غیر از زن هایی که گفته شد] از این پس زنان دیگر برای تو حلال نیست، و [نیز] جایز نیست که آنان را به همسرانی دیگر تبدیل کنی گرچه زیبایی آنان تو را خوش آید، مگر کنیزی که مالکش شوی؛ و خدا نگهبان و مراقب همه چیز است. |
|
.و اگه بیمار نیستی، میتونی برنارد صدام کنی |
|
احتمالا يه مشکلي با کاميپوتر هستش... اما براي تست کردنش اينجا وسايل لازم رو نداريم. |
|
يه " کريپتوني " که توسط انسانهايي با معيارهاياخلاقيباارزشبزرگشده. |
|
و اگر خدا از کردار زشت خلق مؤاخذه کند در پشت زمین هیچ جنبندهای باقی نگذارد و لیکن (کیفر) خلق را به تأخیر میافکند تا به وقت معیّن (که حکمتش اقتضا کند) و چون هنگام اجل آنان فرا رسد خدا به احوال بندگانش کاملا بیناست (و مقدار مجازات و عفو هر کسی را میداند). |
|
يا اون 50 دلاري که بهم دادي تا اون کتاب رو بخورم؟ |
|
-چيه؟ |
|
اما واسه اينکه روشنش کنيم ما کاغذ بازياش رو انجام داديم که "ليام" رو به فرزندي بگيريم |
|
کافیه - |
|
ممکنه الان بیشتر از هر وقت دیگهای بهش احتیاج داشته باشی. |
|
پس بترسید خدا را و فرمانم برید |
|
...اوه بله اين |
|
بله . |
|
اون ريختش . |
|
حالا ديگه هيچ فرقي نميکنه |
|
منظورم اين بود که، نه، وقت رو تلف نکن، باشه؟ |
|
اما نزديکتري ترجمه اينه که... |
|
،سخت کار کرديم يه زندگي خوب و صادقانه بنا کرديم |
|
اونا از تونل خیابون سوم عبور کردن؟ |
|
سختترين حرکتِ |
|
مي دونم که گفتي فقط آب، اما... |
|
-بذار يه مثال بزنم . |
|
...بانو چویی بهم گفته که ناپدید بشم |
|
بايد خيلي شجاعت به خرج داده باشي |
|
سوگند به طور مبارك، |
|
لطفاً بگو امروز خوب پیش رفت |
|
اوه, خدای من, من یک دوست دارم میتونه بکنه. |
|
نقد بهتره.بانک ها نميفهمن بين خودمون باشه |
|
چون آزمايش اعتيادي که اون روز دادي |
|
اما نه . بايد اضافه کنم قبل از درست کردن امتياز انحصاري قابل توجه |
|
جهنم در انتظار باشد. |
|
من يه الکلي ام پرونده قتل واسه آدماي مثل من نيست |
|
شب به خير |
|
</syntaxhighlight>=== Pawn ===<syntaxhighlight lang="c">main()print("Hello, world. |
|
براي سياحت رفتي؟ |
|
اونهايي كه به زندگي بها نميدن شايسته زنده موندن نيستن |
|
روي ساحره بدجنس شرق و اينم اون خونه است و اينم تو هستي و... |
|
من تو محراب عروسي ايستادم و تو داري با حرکت آهستهات فرار ميکني |
|
انگار ميخواست خداحافظي کنه |
|
خيلي خب ، باشه آقا زرنگه |
|
فکر کنم تا اون موقع دنيا رو منفجر کرده باشيم. |
|
بزاريد دو باره بگيرم از خط آخر حرف ريچارد و حرکت |
|
...خب، فکرِ من اینه ،حالا که سنگالفهای واقعی دستت هستن چرا اونا رو در نمیاری و بهمون نشون نمیدی ...که چی از دستت بر میاد |
|
...تو گفتي که کمک لازم دارم، خب کمک کن |
|
آره. |
|
...خب، ما تو رو نميکشيم، جوزف |
|
دیگه چی تو چنته داری؟ |
|
...نمیخوام ناراحتت کنم ولی خودت میدونی که لباست خونیه؟ |
|
ولي اگه يکي ديگه بود که يه چيز ديگه ميخواست چي؟ |
|
پيش از اين به او كافر شده بودند و به گمان خويش به او تهمت مىزدند. |
|
بهش قول دادم کهـ... اگه بخواد به "ارل هارالدسون" بگه، |
|
جک"، اون آدم بدي نيست" |
|
براي طرفداراي لعنتيم |
|
و شما ميخوايد سزارين انجام بدين |
|
تا بينشى باشد و پندى براى هر بندهاى كه [با روى دل به خدا] بازمىگردد. |
|
واقعاً به نظرت این آدما محل های بمب گذاری رو توئیت میکن؟ |
|
اگه دوباره آزادیِ مشروطش رو نقض کنه بقیه عمرش رو باید توی زندان سپری کنه |
|
شايد تمام دنيارو غذا بدم. |
|
." دوریس " |
|
اونم بهم دادش |
|
واسه چي ؟ |
|
پنجره ها رو ميخ بکوب ، منم تفنگ رو ميارم |
|
ميتونيد کاري کنيد بچه ي من يه بار ديگه مادرشو ببينه |
|
و نخستين قتل عمدي يك مادر به دست پسر، توسط جد پدري هشتم من صورت گرفته بود. |
|
داري اشتباهي شليک مي کني! |
|
از اينكه دوتايي يه اسم داريم ناراحت شدي؟ |
|
، سه سال ، تا ابد نیست جو . هرچقدر هم که سخت باشه |
|
و هرگاه برای مخالفان [به سبب تأخیر وحی] آیه ای نیاوری [بر پایه گمان پوچ و باطلشان که قرآن را از پیش خود می آوری] می گویند: چرا آیه ای از نزد خود انتخاب نکردی [تا برای ما بیاوری]؟ بگو: من فقط آنچه از سوی پروردگارم به من وحی می شود، پیروی می کنم. این قرآن دلایلی روشن از سوی پروردگار شماست و برای گروهی که ایمان می آورند، سراسر هدایت و رحمت است. |
|
ميدوني، فقط دوتا آدم بالغ آبگوشت بار ميزازن، رفيق. |
|
بيا ، اونو به ثبت برسونيم . |
|
ببين، فرانکلين |
|
و آیات خدا و سخنان حکمتانگیز (پیغمبر) را که در منازل شما خوانده میشود (بیاموزید و برای دیگران) یاد کنید. بیگمان خداوند دقیق و آگاه است. [[«أُذْکُرْنَ»: یاد کنید و بیان دارید. «الْحِکْمَةِ»: مراد سنّت نبوی است. «لَطِیفاً»: آگاه از دقائق امور. صاحب لطف.]] |
|
شايد فكر كنين ما يه كم غيرعادي هستيم |
|
مي فهمم |
|
ما بايد حواسمونو جمع کنيم و بفهميم بقيهي بي پرواها کجان |
|
پول ِبنزين ـمون هم درنمياره |
|
خداى را چنانكه سزاوار اوست نشناختند و ارج ننهادند آنگاه كه گفتند: خدا بر هيچ آدمى هيچ چيز نفرستاد. بگو: چه كسى آن كتاب را كه موسى آورد و براى مردم روشنايى و رهنمونى بود فرستاد؟ كه شما آن را [به صورت پراكنده] در كاغذها كرده- نوشته- [بخشى از] آن را آشكار مىكنيد و بسيارى را- كه وصف محمد |
|
اون يه زماني بهم گفت |
|
ببین، ما بنیان گذار دولت هستیم... |
|
آره اما يك كسى را قربانى مىكند.. |
|
اگر ميخوايم زنده بمونيم , بايد خان رو بکُشيم |
|
ولى نه، آنها به شك و شبهه خويش سرگرمند. |
|
فکر ميکردم اين قضيه تحت کنترلته. |
|
خب، به زودی می بینمت... |
|
-واي، عجب عطري داره |
|
چرا تو هم همين کارو نمي کني؟ |
|
.من میام دنبالتون قربان |
|
دستات بالا |
|
دفترچه من رو از توي کشو در بيار اون ميز اون طرف. |
|
تو با رشوه دادن و سواستفاده از اعتماد و وفاداري داخل تيم اونا رو كشتي |
|
خوب اون تو هرسطحي کار ميکنه چي ميخواي بپرسي؟ |
|
فاجعه ، اون اينجا چيکار ميکنه؟ |
|
نه، ميدوني که نميتونم اين کارو بکنم. |
|
هي ، خانوماي دوست داشتني . |
|
به سختترين وجهى عذابش مىكنم يا سرش را مىبرم، مگر آنكه براى من دليلى روشن بياورد. |
|
پليس هميشه منو تعقيب ميکرده به خاطر کارهايي که من نکرده بودم |
|
اهل كتاب از آنچه بر تو نازل شده شادمانند. و از آن جماعات كسانى هستند كه پارهاى از آن را انكار مىكنند. بگو: من مأمور شدهام كه خداى يكتا را بپرستم و به او شرك نياورم. به سوى او دعوت مىكنم و بازگشت من به سوى اوست. |
|
و گفتند: «ما دارايى و فرزندانمان از همه بيشتر است و ما عذاب نخواهيم شد.» |
|
یالوا؟ |
|
چرا؟ |
|
|