# ---
stringlengths
5
627
# language:
# iso_639_3: pes
# iso_15924: Arab
# glottocode: west2369
# source: https://oldi.org/
# license: CC-BY-SA-4.0
# submission_date: 2024-09-10
# document: true
# markdown: true
# ---
لیلیان دیانا گیِش (۱۴ اکتبر ۱۸۹۳ - ۲۷ فوریه ۱۹۹۳) بازیگر، کارگردان و نویسنده آمریکایی بود.
گیِش یک ستاره برجسته فیلم از سال ۱۹۱۲ تا دهه ۱۹۲۰ بود، و به طور خاص با فیلم های کارگردان دی. دبلیو. گریفیث مرتبط بود.
او همچنین از اوایل دهه ۱۹۵۰ تا دهه ۱۹۸۰ کار قابل توجهی در تلویزیون انجام داد و با بازی در مقابل بت دیویس در فیلم نهنگ های ماه اوت (۱۹۸۷) به کار خود پایان داد.
چندین نسل اول از خانواده گیِش کشیشان دونکرد بودند.
مادر آنها مغازه شیرینی فروشی مجستیک را باز کرد و دختران در کنار آن در تئاتر مجستیک قدیمی به مشتریان پاپ کورن و شیرینی می فروختند.
لیلیان هفده ساله به شاونی، اوکلاهاما، جایی که برادر جیمز، آلفرد گرانت گیِش، و همسرش، مود، زندگی می کردند، سفر کرد.
پدرش در سال ۱۹۱۲ در نورمن، اوکلاهاما، درگذشت، اما او چند ماه قبل از آن به اوهایو برگشته بود.
وقتی لیلیان و دوروتی به اندازه کافی بزرگ شدند به تئاتر پیوستند و اغلب به طور جداگانه در تولیدات مختلفی سفر می کردند.
گیِش به اجرای صحنه ای خود ادامه داد و در سال ۱۹۱۳، در حین اجرای "یک شیطان کوچک خوب"، از کم خونی غش کرد.
اجرای او در این شرایط سرد باعث آسیب دائمی اعصاب در چند انگشت او شد.
گریفیث از مهارت های بیانگر او نهایت استفاده را برد و او را به یک قهرمان رنج کشیده اما قوی تبدیل کرد.
او خواهرش دوروتی را در یک فیلم به نام "بازسازی شوهرش" (۱۹۲۰) کارگردانی کرد، زمانی که دی. دبلیو. گریفیث گروه خود را به محل فیلمبرداری برد.
او پول را رد کرد و خواستار حقوق ناچیزتر و درصدی شد تا استودیو بتواند از این وجوه برای افزایش کیفیت فیلم های او استفاده کند - استخدام بهترین بازیگران، فیلمنامه نویسان و غیره.
بسیاری از بازیگران زن برجسته دوران فیلم صامت، مانند گیِش و پیکفورد، پاک و معصوم بودند، اما در اوایل دهه ۱۹۳۰ (پس از پذیرش کامل صدا و قبل از اجرای کد تولید فیلم) این نقش ها از نظر آنها کهنه و منسوخ شده بود.
لوئیس میِر می خواست یک رسوایی به راه بیاندازد ("او را از جایگاهش پایین بیاندازد") تا ترحم عمومی را برای گیِش جلب کند، اما لیلیان نمی خواست هم در فیلم و هم در زندگی واقعی نقش بازی کند و به عشق اول خود، تئاتر، بازگشت.
گیِش که به سینما بازگشته بود، در سال ۱۹۴۶ برای فیلم "دوئل در آفتاب" برای جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن نامزد شد.
او برای نقش های مختلفی در "بر باد رفته" از جمله الن اوهارا، مادر اسکارلت (که به باربارا اونیل رسید) تا روسپی بل واتلینگ (که به اونای مانسون رسید) در نظر گرفته شده بود.
او در موزیکال کوتاه "آنیا" در برادوی در سال ۱۹۶۵ در نقش امپراتریس دواگر ماریا فیودوروونا ظاهر شد.
او در سریال مستند تلویزیونی "هالیوود: جشن فیلم صامت آمریکایی" (۱۹۸۰) مصاحبه شد.
او در خیابان ۱۷۲۰ وین در پیاده روی مشاهیر هالیوود ستاره دارد.
در جشنواره کن، گیِش با تشویق ده دقیقه ای ایستاده تماشاگران روبرو شد.
قسمت "ازدواج برای قتل" در ۹ سپتامبر ۱۹۴۳ پخش شد.
او در سال ۱۹۷۱ جایزه افتخاری اسکار را دریافت کرد و در سال ۱۹۸۴ جایزه دستاورد مادام العمر AFI را دریافت کرد.
دانشگاه در روز بعد از آن به گیِش درجه افتخاری دکترای هنرهای نمایشی را اعطا کرد.
پس از مرگ گیِش در سال ۱۹۹۳، دانشگاه بودجه ای را برای بزرگتر کردن گالری خود جمع آوری کرد تا یادگارهای دریافت شده از اموال گیِش را به نمایش بگذارد.
رابطه او با دی. دبلیو. گریفیث آنقدر نزدیک بود که برخی گمان رابطه عاشقانه داشتند، موضوعی که گیِش هرگز آن را تصدیق نکرد، اگرچه چند تن از همکاران آنها مطمئن بودند که آنها حداقل برای مدتی درگیر بودند.
در دهه ۱۹۲۰، رابطه گیِش با دوئل به نوعی رسوایی در روزنامه ها تبدیل شد زمانی که او از او شکایت کرد و جزئیات رابطه آنها را عمومی کرد.
جورج ژان ناتان از بازی گیِش ستایش کرد و او را با الئونورا دوسه مقایسه کرد.
او در طول دوران آشوب سیاسی در ایالات متحده که از آغاز جنگ جهانی دوم در اروپا تا حمله به پرل هاربر ادامه داشت، موضع صریح غیر دخالت گرایانه ای داشت.
جوزف فرانک کیتون (۴ اکتبر ۱۸۹۵ - ۱ فوریه ۱۹۶۶)، که به طور حرفه ای با نام باستر کیتون شناخته می شد، یک بازیگر، کمدین، کارگردان فیلم، تهیه کننده، فیلم نامه نویس و بدلکار آمریکایی بود.
کار او زمانی که با مترو گلدوین مایر قرارداد بست و استقلال هنری خود را از دست داد، افول کرد.
بسیاری از فیلم های کیتون از دهه ۱۹۲۰ مانند "شرلوک جونیور" (۱۹۲۴)، "ژنرال" (۱۹۲۶) و "فیلمبردار" (۱۹۲۸) بسیار مورد تحسین قرار می گیرند.
پدرش جوزف هالی "جو" کیتون بود که صاحب یک نمایش سیار با هری هودینی به نام شرکت دارویی پزشکی موهیکان یا شرکت دارویی کیتون هودینی بود که روی صحنه اجرا می کرد و در کنار آن داروهای ثبت اختراع می فروخت.
در روایت کیتون، او شش ماهه بود که این اتفاق افتاد و هری هودینی به او این لقب را داد.
این عمل در درجه اول یک طرح طنز بود.
یک دستگیره چمدان به لباس کیتون دوخته شده بود تا به او در پرتاب شدن مداوم کمک کند.
با این حال، باستر همیشه می‌توانست به مقامات نشان دهد که هیچ کبودی یا استخوان شکسته‌ای ندارد.
چند بار نزدیک بود کشته شوم اگر مثل گربه فرود نیامده بودم.
او متوجه شد که این باعث خنده کمتر تماشاگران می شود و در هنگام اجرا چهره بی روح مشهور خود را اتخاذ کرد.
با وجود درگیری با قانون و یک تور فاجعه بار از تالارهای موسیقی در بریتانیا، کیتون در تئاتر ستاره در حال ظهور بود.
او در فوریه ۱۹۱۷ با راسک "چاق" آربوکل در استودیوهای تالمج در نیویورک سیتی ملاقات کرد، جایی که آربوکل با جوزف ام. شنک قرارداد داشت.
باستر در اولین فیلم خود، "کشتارگر پسر"، آنقدر طبیعی بود که بلافاصله استخدام شد.
کیتون بعداً ادعا کرد که به زودی کارگردان دوم آربوکل و کل بخش طنز او بود.
این فیلم بر اساس یک نمایش موفق به نام "هنریتا جدید" بود که قبلاً یک بار با عنوان "بره" و با بازی داگلاس فرنکلین در نقش اصلی فیلمبرداری شده بود.
او مجموعه ای از کمدی های دو رولی ساخت، از جمله "یک هفته" (۱۹۲۰)، "خانه تئاتر" (۱۹۲۱)، "پلیس ها" (۱۹۲۲) و "خانه برقی" (۱۹۲۲).
لئو مک کری، کارگردان کمدی، به یاد روزهای آزادی عمل در ساختن کمدی های سخیف گفت: "همه ما سعی می کردیم طنزپردازان یکدیگر را بدزدیم."
در طول صحنه مخزن آب راه آهن در "شرلوک جونیور"، کیتون هنگام سقوط یک سیل آب از برج آب روی او، گردنش شکست، اما او تا سال ها بعد از آن متوجه نشد.
شخصیت کیتون، به لطف یک پنجره باز، سالم از این حادثه جان سالم به در برد.
علاوه بر "استیم بوت بیل، جونیور" (۱۹۲۸)، فیلم های بلند ماندگار کیتون شامل "مهمان نوازی ما" (۱۹۲۳)، "ناوبری" (۱۹۲۴)، "شرلوک جونیور" (۱۹۲۴)، "هفت شانس" (۱۹۲۵)، "فیلمبردار" (۱۹۲۸) و "ژنرال" (۱۹۲۶) هستند.
اگرچه بعداً به عنوان بزرگترین دستاورد کیتون شناخته شد، اما این فیلم در آن زمان با واکنش های مختلفی مواجه شد.
توزیع کننده او، یونایتد آرتیستس، اصرار داشت که یک مدیر تولید برای نظارت بر هزینه ها و دخالت در برخی از عناصر داستان وجود داشته باشد.
بازیگران چند خط از فیلمنامه های زبان خارجی را به طور آوایی حفظ می‌کردند و بلافاصله بعد از آن فیلمبرداری می‌کردند.
کارگردان معمولا ژول وایت بود که تأکید او بر سخیف و تمسخر باعث شد که بسیاری از این فیلم ها شبیه فیلم های کوتاه معروف "سه احمق" وایت شوند.
با این حال، اصرار کارگردان وایت بر شوخی های کند و خشن باعث شد که فیلم های کوتاه کلمبیا کم ابتکارترین کمدی هایی باشند که او ساخته است.
او آخرین فیلم بلند خود به نام "بَربَه‌آبی مدرن" (۱۹۴۶) را در مکزیک ساخت. این فیلم تولید بودجه پایینی داشت و ممکن است تا زمان عرضه آن در VHS در دهه ۱۹۸۰ با عنوان "بوم در ماه" در ایالات متحده پخش نشده باشد.
کیتون در فیلم "در دوران خوش تابستان"، به طور شخصی جودی گارلند و ون جانسون را در اولین صحنه مشترک آنها، که در آن آنها در خیابان به هم برخورد می کنند، کارگردانی کرد.
واکنش به قدری خوب بود که یک ایستگاه محلی لس آنجلس در سال ۱۹۵۰ به کیتون برنامه خود را پیشنهاد کرد که به صورت زنده پخش می شد.
النور، همسر باستر کیتون، در این مجموعه نیز حضور داشت (به ویژه به عنوان ژولیت مقابل رومئو باستر در یک نمایش تئاتری کوچک).
حضور دوره ای کیتون در تلویزیون در طول دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ به احیای علاقه به فیلم های صامت او کمک کرد.
کیتون در اواخر دهه پنجاه با موفقیت برنامه های قدیمی خود را دوباره اجرا کرد، از جمله یک شیرین کاری که در آن یک پا را روی میز می‌گذاشت، سپس پای دوم را به سمت آن بالا می‌آورد و برای لحظه‌ای در هوا نگه می‌داشت قبل از سقوط به زمین تئاتر.
کیتون چاپ های فیلم های "سه دوران"، "شرلوک جونیور"، "استیم بوت بیل، جونیور" و "کالج" (یک ریل گم شده) و فیلم های کوتاه "قایق" و "ارتباطات همسرم" را داشت که کیتون و روهاور سپس از فیلم نیترات فاسد به فیلم استات سلولزی منتقل کردند.
کیتون در مجموعه ای از تبلیغات تلویزیونی صامت برای آبجو سایمون پیور که در سال ۱۹۶۲ توسط جیم موره در بوفالو، نیویورک، ساخته شد، برخی از شوخی های دوران فیلم صامت خود را دوباره به نمایش گذاشت.
کیتون در دسامبر ۱۹۵۸ در قسمت "کریسمس بسیار شاد" از نمایش "دونا رید" در شبکه ABC به عنوان ستاره مهمان حضور داشت.
او در سال ۱۹۶۰ برای آخرین بار به MGM بازگشت و در اقتباس ۱۹۶۰ از کتاب "ماجراهای هاکلبری فین" اثر مارک تواین، نقش یک رام کننده شیر را بازی کرد.
او با کمدین ارنی کوواکس در یک خلبان تلویزیونی به نام "مرد دارویی" همکاری کرد و در ۱۲ ژانویه ۱۹۶۲ - یک روز قبل از مرگ کوواکس در یک تصادف رانندگی - صحنه هایی را برای آن فیلمبرداری کرد. "
او با کلاه لبه پهن سنتی خود از یک طرف کانادا به طرف دیگر با یک چرخ دستی موتوری سفر کرد و شوخی هایی شبیه به فیلم هایی که ۵۰ سال قبل ساخته بود را اجرا کرد.
همچنین در سال ۱۹۶۵، او برای بازی در فیلم "دو تفنگدار و یک ژنرال" با بازی فرنک فرانچی و سیسیو اینگراسیا به ایتالیا سفر کرد.
یکی از تقلیدهای بسیار کنایه آمیز او "شمال یخ زده" (۱۹۲۲) است، یک تقلید طعنه آمیز از ملودرام های غربی ویلیام اس. هارت، مانند "لولاهای جهنم" (۱۹۱۶) و "راه باریک" (۱۹۱۷).
تماشاگران دهه ۱۹۲۰ این تقلید را تشخیص دادند و این فیلم را به طرز خنده داری خنده دار می دانستند.
این فیلم کوتاه همچنین شامل تصویری از یک میمون در حال اجرا بود که احتمالاً از عمل یک بازیگر همکار (به نام پیتر کبیر) گرفته شده بود.
نکته: منبع، نام مستعار مکرر کیتون را به اشتباه "چهره سنگی بزرگ" می‌نویسد.
کیتون از اوایل دهه ۱۹۲۰ با بازیگر زن دوروتی سباستین و از اوایل دهه ۱۹۳۰ با کاتلین کی قرار گذاشت.
او با ترفندهایی که از هری هودینی آموخته بود، از یک جلیقه احمقانه فرار کرد.
او در سال ۱۹۳۵ بعد از اینکه کیتون را با لیآ کلمپیت ساول، همسر بارون میلیونر بارتون ساول، در یک هتل در سانتا باربارا پیدا کرد، درخواست طلاق داد.
او به مدت پنج سال از نوشیدن الکل دست کشید.
این ازدواج تا زمان مرگ او ادامه داشت.
کیتون در آخرین روزهای زندگی خود در بیمارستان بستری بود و بی قرار بود و مدام در اتاق راه می‌رفت و آرزو می‌کرد به خانه برگردد.
فیلمنامه، توسط سیدنی شلدون که کارگردانی فیلم را نیز بر عهده داشت، به طور آزادانه بر اساس زندگی کیتون بود اما شامل بسیاری از خطاهای واقعی بود و سه همسر او را در یک شخصیت ادغام کرده بود.
این عضویت برای جلب توجه بیشتر عموم به زندگی و کار کیتون اختصاص داده شده است و شامل بسیاری از افراد از صنعت تلویزیون و فیلم: بازیگران، تهیه‌کنندگان، نویسندگان، هنرمندان، رمان‌نویس‌های گرافیکی، نوازندگان و طراحان و همچنین کسانی که به سادگی از سحر و جادو باستر کیتون لذت می‌برند، می‌شود.
هیرشفلد گفت که ستارگان فیلم مدرن دشوارتر از آن هستند که به تصویر کشیده شوند، و کمدین های فیلم صامت مانند لورل و هاردی و کیتون "شبیه کاریکاتورهای خودشان به نظر می رسند".
راجر ایبرت، منتقد فیلم، اظهار داشت: "بزرگترین دلقک صامت، باستر کیتون است، نه تنها به خاطر آنچه که انجام داد، بلکه به خاطر اینکه چگونه آن را انجام داد. "
مل بروکز، فیلمساز، باستر کیتون را به عنوان یک تأثیرگذار اصلی می‌داند و می‌گوید: "من به (باستر) در دو سطح مدیونم: یکی به خاطر اینکه برای من به عنوان یک فیلمساز خودم معلم بزرگی بود و دیگری به عنوان یک انسان که این شخص با استعداد را تماشا می‌کند که این کارهای شگفت انگیز را انجام می‌دهد."
جانی ناکسویل، بازیگر و بدلکار، کیتون را به عنوان الهام خود در ارائه ایده های پروژه های "احمق" ذکر می‌کند.
لوئیس به ویژه از این واقعیت که النور گفت چشم های او شبیه کیتون است، تحت تاثیر قرار گرفت.
او در سال ۱۹۶۴ به یک مصاحبه کننده گفت که در ساختن "این لبه پهن خاص"، او "با یک استتسون خوب شروع کرد و آن را کوتاه کرد" و لبه آن را با آب قند سفت کرد.
اجداد بزرگ مادری او ولزی بودند.
لویید با روش شروع به همکاری کرد که در سال ۱۹۱۳ استودیوی خود را تاسیس کرده بود.
او در سال ۱۹۱۹ لویید را برای پیگیری آرزوهای دراماتیک خود ترک کرد.
گزارش شده است که لویید هر چه بیشتر دیویس را تماشا می‌کرد، بیشتر او را دوست می‌داشت.
هارولد لویید از شخصیت‌های غم انگیز و طنز دور شد و مردی معمولی با اعتماد به نفس و خوش‌بینی تزلزل ناپذیر را به تصویر کشید.

Wikipedia Seed Machine Translation Data in Persian

Description

Persian (Farsi) translation of >6000 English sentences originally from Wikipedia articles, included in the OLDI machine translation seed dataset.

Workflow

I used the Gemini 1.5 Flash model over API to translate the original seed dataset in English, using an iterative approach, trying out with different prompt format / templates, models, etc.

Next step was to feed the initial translated data back to the same model as “low-quality” translation, asking it to improve specific translation issues X2, and while the first instance did improve the quality, the second time didn’t. this was the system prompt for the second instance:

You are an IAPTI Professional Translator, expert in translating between English and Persian.
You will receive a sentence in English and a low-quality translation in Persian.
Your task is to ONLY respond with an improved translation provided in Persian.
Try to aim for a natural and localized translation the way an expert translator with knowledge of cultural contexts in Iran,
such as yourself does. Also where possible, always choose well-known words by the Persian speaking public, like native Persian speakers.

I have also browsed through the some parts of the translated data myself (native speaker of the target language and highly proficient in English at C2 level of the European Language Framework) and believe the translation is indeed of high quality (I also have a university degree in translation and +10 years of experience in Translation and Interpretation), and in fact I’m so pleasantly surprised by the quality that I have tons of ideas I want to implement with synthetic data to push the entire Persian NLP society forward!

License

CC-BY-SA-4.0

Attribution

@article{OLDI-Wikipedia-MTSeed-Persian,
  title={OLDI-Wikipedia-MTSeed-Persian},
  author={Reza Sayar},
  year={2024},
}

Language codes

  • ISO 639-3: pes
  • ISO 15924: Arab
  • Glottocode: west2369
Downloads last month
89