NLP
Collection
NLP models, datasets, etc.
•
23 items
•
Updated
•
4
text
stringlengths 15
122k
| summary
stringlengths 1
1.81k
| title
stringlengths 3
127
|
---|---|---|
اين دستور در پی افزايش فعاليت آتشفشان کوه مايون واقع در مرکز فيليپين در روز دوشنبه صادر شد. اين آتشفشان که آخرين بار در سال 2000 فوران کرد در يک ماه گذشته فعال بوده است. مايون فعال ترين آتشفشان در فيليپين است و در 400 سال گذشته در حدود 50 بار فوران کرده است. رناتو سوليدوم، مدير سازمان زلزله نگاری و آتشفشان شناسی فيليپين به خبرگزاری رويتر گفت: "لازم می دانيم سطح هشدار را به درجه چهار افزايش دهيم زيرا امروز صبح شاهد سه مورد انفجار خاکستر بوديم." اين سيستم هشدار دهنده به پنج درجه تقسيم می شود که پنج نشانه خطرناک ترين وضعيت است. "اين بدان معنی است که احتمال فورانی خطرناک وجود دارد." ارتش کاميون هايی برای انتقال روستاييانی که در شعاع 8 کيلومتری آتشفشان زندگی می کنند گسيل کرده است. خدمات | مقام های فيليپين دستور تخليه حدودا 20 هزار نفر از ساکنان ناحيه اطراف يک آتشفشان را صادر کرده اند چرا که نگرانند به زودی فوران کند. | آتشفشان فيليپين 'در آستانه فوران' |
اروپا انتخاب میکند نامزدهای بهترین ماشین سال ۲۰۱۹ اروپا معرفی شدند. امسال سه خودروی فرانسوی، یک ماشین کرهای، دو هچبک آلمانی و یک خودروی الکتریکی بریتانیایی برای کسب عنوان خودروی برتر اروپا رقابت میکنند. بهترین ماشین اروپا از بین هفت ماشین آلپین A110، سیتروئن C5 ایرکراس، فورد فوکوس، جگوار I-Pace، کیا سید، مرسدس-بنز کلاس A، و پژو ۵۰۸ انتخاب خواهد شد. (تصاویر این خودروها را در انتهای گزارش ببینید.) سال گذشته ولوو XC40 به عنوان بهترین ماشین اروپا انتخاب شد خودروی برتر اروپا هر سال با رای شصت روزنامهنگار صنعت خودرو از ۲۳ کشور اروپایی انتخاب میشود. ماشینهایی میتوانند در این رقابت شرکت کنند که در سال جاری میلادی به بازار آمده و هنگام رایگیری دستکم در پنج کشور اروپایی به بازار عرضه شده باشند. نتیجه این رایگیری بهار آینده و همزمان با نمایشگاه خودروی ژنو اعلام خواهد شد. سال ۲۰۱۸ ولوو XC40 به عنوان ماشین سال انتخاب شد. از مجموعه جهان خودرو بخوانید: نسل جدید مزدا ۳ در نمایشگاه لسآنجلس رونمایی شد مزدا ۳ شیکتر شد نسل جدید مزدا ۳ در نمایشگاه لسآنجلس رونمایی شد. این ماشین یکی از موفقترین مدلهای مزدا است و از سال ۲۰۰۳ تاکنون شش میلیون دستگاه از آن در سراسر جهان فروخته شده است. اما نسل چهارم مزدا۳ در دورانی سخت به بازار عرضه میشود. این ماشین نه تنها باید با رقیبان قدرتمندی نظیر فولکسواگن گلف، فورد فوکوس و تویوتا کرولا رقابت کند، بلکه باید بتواند بر روند کنونی بازار غلبه کرده و توجه خریدارانی را به خود جلب کند که محو مدلهای شاسیبلند شدهاند. راه حل مزدا برای این مسئله زیباتر کردن ماشین بوده است. نسل سوم مزدا ۳ اولین مدل کارخانه است که با برداشت تازهای از الگوی «کودو» طراحی میشود. مزدا این الگوی طراحی را حدود ده سال پیش با الهام از فرهنگ و سنتهای ژاپنی تعریف کرد و حالا آن را برای نسل جدید خودروهایش به روز کرده است. مزدا میگوید اتاق ماشین بیصدا تر از قبل شده است بیشتر تغییرات ظاهری ماشین با روند کنونی در صنعت خودرو همسو است. جلوپنجره ماشین بزرگتر شده و چراغهای الئیدی نازکتر شده است. همچنین از خطوط کمتری در طراحی استفاده شده و طراحان برای شکستن سطوح با نور و سایه بازی کردهاند. با بهتر شدن کیفیت ساخت داخل ماشین، مزدا ۳ جدید به خودروهای لوکسی مانند مرسدس-بنز کلاس A نزدیکتر شده است. اتاق کمی از مدل قبلی جادارتر شده و به گفته کارخانه نسبت به قبل بیصداتر است. داشبورد جدید ماشین هم از قبل سادهتر طراحی شده و اکثر اطلاعات خودرو از طریق یک نمایشگر ۸.۸ اینچی که در وسط داشبورد قرار دارد به راننده داده میشود. مزدا ۳ با پنج موتور بنزینی و دیزل مختلف ساخته میشود. کارخانه ژاپنی برای اولین بار از موتور جدیدش با نام اسکایاکتیو-اکس (Skyactiv-X) استفاده کرده است که به زبان ساده ترکیبی از مصرف سوخت کم موتورهای دیزل و عملکرد بهتر موتورهای بنزینی است. علاوه بر امکانات معمول ایمنی، کاپوت مزدا در صورت برخورد ماشین با عابر پیاده، انرژی بیشتری جذب میکند تا صدمه به جمجمه کمتر شود. همچنین ماشین با دوربینهای مادون قرمز تعداد پلک زدن و حالت صورت راننده را بررسی میکند و اگر تشخیص دهد که راننده خسته است به او هشدار میدهد. نسل جدید مزدا ۳ اولین مدل از نسل تازهای از محصولاتی است که مزدا میخواهد با آنها خود را به خودروسازان لوکس آلمانی نزدیکتر کند. به گفته مدیر این شرکت با آمدن این ماشین دوران تازهای در مزدا آغاز شده است. تولید اولین سدان الکتریکی آئودی از سال ۲۰۲۰ آغاز میشود اولین سدان الکتریکی آئودی آئودی در نمایشگاه لسآنجلس ایدهای از اولین سدان الکتریکی خود را در قالب یک کانسپت نمایش داد. آئودی ئی-ترون جیتی بعد از دو شاسیبلند، سومین مدل الکتریکی کارخانه آلمانی است که قرار است در سال ۲۰۲۰ به بازار عرضه شود. ئی-ترون جدید بر روی شاسی سوار میشود که پورشه برای اولین مدل الکتریکی خود طراحی کرده است. ماشین دو موتور الکتریکی دارد که بر روی محورهای جلو و عقب قرار داده شده است و در مجموع ۵۹۰ اسب بخار نیرو تولید میکند. شتاب صفر تا صد کیلومتر درساعت ماشین به گفته آئودی ۳.۵ ثانیه است و حداکثر سرعت آن به ۲۴۰ کیلومتر در ساعت محدود شده است. آئودی میگوید این ماشین با هر بار شارژ میتواند تا ۴۰۰ کیلومتر حرکت کند. نزدیکترین رقیب آئودی، تسلا مدل S است که با توجه به اطلاعاتی که آئودی منتشر کرده از نظر عملکرد تفاوت چندانی با اولین سدان الکتریکی آئودی ندارد. آنچه آئودی را از تسلا متمایز میکند، امکان سریع شارژ باتریهایش است. به گفته کارخانه آلمانی باتریهای ئی-ترون را میتوان در بیست دقیقه تا هشتاد درصد شارژ کرد. این باتریها را همچنین میتوان به صورت بیسیم هم شارژ کرد. تولید سدان الکتریکی آئودی از اواخر سال ۲۰۲۰ در کارخانهای در جنوب آلمان آغاز شده و اولین ماشینها از اوایل سال ۲۰۲۱ به مشتریان تحویل داده میشود. شتاب صفر تا ۱۰۰ کیلومتر در ساعت پورشه ۹۱۱ جدید ۳.۶ ثانیه است راند آخر مبارزه پورشه با موتورهای الکتریکی آمدن و رونق گرفتن ماشینهای لوکس و اسپرت الکتریکی بازار خودرو را متحول کرده و خودروسازانی نظیر پورشه را در موقعیت سختی قرار داده است. مدل ۹۱۱ که به نوعی سمبل خوردوهای اسپرت است حالا باید با ماشینهایی الکتریکی رقابت کند همزمان با داشتن گشتاور و شتاب فوقالعاده، قوانین سختگیرانه جدید برای حفظ محیط زیست را هم رعایت میکنند. پورشه اما هنوز در این رقابت تسلیم نشده است و نسل جدید مدل ۹۱۱ را سریعتر و قویتر کرده و با فنآوریهای تازه به بازار عرضه خواهد کرد. هشتمین نسل از مهمترین مدل پورشه هفته گذشته در نمایشگاه لسآنجلس رونمایی شد. ۹۱۱ جدید از نظر ظاهری تفاوت زیادی با مدلهای قبلی خود ندارد و تنها نمای عقب آن با نسل پیشین فرق کرده است. دستگیرههای ماشین در داخل بدنه مخفی شده و فقط هنگام باز کردن در بیرون میآید. برخلاف ظاهر ماشین، داخل خودرو به طور کامل متحول شده و داشبورد ماشین با الهام مدلهای ۹۱۱ دهه هفتاد سادهتر طراحی شده و با ترکیبی از دو نمایشگر بزرگ ساخته شده است. ظاهر ماشین با مدلهای پیشین ۹۱۱ تفاوت چندانی ندارد موتور شش سیلندر ۹۱۱ جدید ۳۰ اسب بخار قویتر شده و ۴۵۰ اسب بخار نیرو تولید میکند. شتاب صفر تا ۱۰۰ کیلومتر در ساعت ماشین حالا ۳.۶ ثانیه است و حداکثر سرعتش به ۳۰۸ کیلومتر در ساعت میرسد. از جمله امکانات تازه ۹۱۱ سیستمی است که به صورت خودکار میزان لغزندگی جاده را تشخیص میدهد و عملکرد فنی ماشین را با موقعیت جاده تنظیم میکند. پورشه میگوید بازار هنوز برای یک ۹۱۱ الکتریکی آماده نیست و موتورهای الکتریکی نمیتواند انتظارات مشتریان ۹۱۱ را برآورده کند. اما روند بازار به سرعت زیادی به سمت ساخت ماشینهای الکتریکی در حال حرکت است و به نظر میرسد این آخرین نسل از ۹۱۱ باشد که با موتور درونسوز به جنگ موتورهای الکتریکی میرود. با استفاده از سیستم عامل آندروید، علاوه بر نقشه گوگل، رانندگان میتوانند از طریق هوش مصنوعی گوگل و با فرمانهای صوتی بخشهای مختلف ماشین را کنترل کنند ولوو با سیستم عامل اندروید اولین ماشین ولوو که سیستم اطلاعات و سرگرمی آن به طور کامل توسط سیستم عامل آندروید مدیریت میشود دو سال دیگر به بازار عرضه خواهد شد. یک مدیر ولوو در نمایشگاه لسآنجلس اعلام کرد این ماشین دومین مدل از زیرمجموعه این شرکت به نام پولستار است که ماشینهای الکتریکی تولید میکند. در چند سال گذشته خودروسازان تلاش کردند تا با ساخت سیستم عاملهای خود در داخل کارخانه، گوگل و اپل را تا حد امکان از ماشینهای خود دور نگه دارند. با وصل شدن ماشینها به اینترنت، اطلاعات بسیار زیادی از رانندگان جمع آوری میشود. از جمله اطلاعات سفر و عادتهای راننده که ارزش زیادی دارد و این فرصت را به خودروسازان میدهد تا با استفاده از این اطلاعات خدمات و کالاهای بیشتری به رانندگان بفروشند. با استفاده از سیستم عاملهای گوگل یا اپل مالکیت این اطلاعات در اختیار شرکتهای فنآوری قرار خواهد گرفت و این فرصت از دست میرود. در حال حاضر رانندگان فقط میتوانند با وصل کردن تلفن همراه خود به سیستم عامل ماشین، از بعضی امکانات گوگل یا اپل استفاده کنند. اما چند ماه پیش ولوو اعلام کرد که علاقهای به پول درآوردن از اطلاعات رانندگان ندارد و در عوض میخواهد تجربهای شبیه به تلفنهای همراه را برای آنها فراهم آورد. هنریک گرین، مدیر بخش تحقیقات ولوو هفته گذشته در دفاع از این تصمیم گفت «مبارزه برای ساخت سیستم عاملی به خوبی گوگل برنده ندارد. چه دلیلی دارد که خودروسازان بخواهند به این رقابت وارد شوند و به اندازه گوگل برای این کار سرمایهگذاری کنند؟» با استفاده از سیستم عامل آندروید، علاوه بر نقشه گوگل، رانندگان میتوانند از طریق هوش مصنوعی گوگل و با فرمانهای صوتی بخشهای مختلف ماشین را کنترل کنند و به فروشگاه و خدمات و اپهای دیگر گوگل دسترسی داشته باشند. ولوو تنها شرکتی نیست که درهای محصولات خود را به روی آندروید باز کرده است. گروه خودروسازی رنو-نیسان-میتسوبیشی هم از سال ۲۰۲۱ محصولات خود را به سیستم عامل آندروید مجهز خواهد کرد. این گروه خودروسازی بیش از ده میلیون و ۵۰۰ هزار دستگاه ماشین در سال تولید میکند و همکاری با گوگل قدرت این شرکت را در کنترل اطلاعات رانندگان بیشتر میکند. خودروسازان آلمانی هنوز در برابر هجوم شرکتهای فنآوری مقاوت میکنند. دایملر و بامو به تازگی سیستم عامل تازهای برای ماشینهایشان ساختهاند که مانند هوش مصنوعی گوگل میتواند فرمانهای صوتی رانندگان را درک کند. با تغییرات جدید در جنرال موتورز تولید لوکسترین مدل کادیلاک متوقف خواهد شد تغییرات جنجالی در جنرال موتورز با واکنش تند دولت آمریکا تغییرات ساختاری در بزرگترین تولیدکننده خودروی آمریکا جنجالی شد. جنرال موتورز هفته گذشته اعلام کرد با توقف تولید شش مدل سواری، پنج کارخانهاش را در آمریکا و کانادا تعطیل میکند. این شرکت همچنین هشت هزار نفر از نیروی کارش در آمریکای شمالی را اخراج خواهد کرد. سه مدل شورلت، دو مدل کادیلاک و یک بیوک ماشینهایی هستند که به دلیل فروش کم تولیدشان متوقف شده است. در بین این مدلها کادیلاک CT6 هم قرار دارد که لوکسترین محصول این شرکت است. این مدل کمترین فروش را در بین محصولات کادیلاک داشته و امسال تنها اندکی بیش از هفت هزار دستگاه از آن فروخته شده است. مدل هیبرید شورلت ولت (Volt) و سواری کوچک کروز هم در بین مدلهایی است که از سال ۲۰۱۹ تولید نخواهد شد. دونالد ترامپ، رییس جمهوری آمریکا، به تصمیم جنرال موتورز به شدت اعتراض کرد. دولت آمریکا به حمایت از تولید در آمریکا اصرار دارد و توقع دارد جنرال موتورز به جای بستن کارخانهها در آمریکا، کارخانههایش در خارج از این کشور را تعطیل کند. آقای ترامپ تهدید کرده سوبسید دولتی ماشینهای الکتریکی جنرال موتورز را قطع خواهد کرد. ارزان شدن بنزین و رونق ماشینهای شاسیبلند باعث شده بازار سواریها و ماشینهای کوچک در آمریکا از رونق بیفتد. به همین دلیل کارخانههایی که این ماشینها را تولید میکنند توجیه اقتصادی خود را از دست دادهاند. همزمان جنرالموتورز برای ساخت فنآوری مورد نیاز برای ماشینهای الکتریکی و خودران به سرمایه زیادی نیاز دارد و نمیتواند بار مدلهای زیانده را بیش از این به دوش بکشد. فورد هم اوایل امسال اعلام کرد تولید مدلهای سواری خود را در آمریکا شمالی متوقف کرده و بر تولید وانت و ماشینهای شاسیبلند تمرکز خواهد کرد. نامزدهای بهترین ماشین سال ۲۰۱۹ اروپا فورد فوکوس سیتروئن C5 ایرکراس جگوار I-Pace کیا سید مرسدس-بنز کلاس A پژو ۵۰۸ | این هفته در جهان خودرو: معرفی نامزدهای رقابت برای کسب بهترین ماشین سال اروپا؛ رونمایی از نسل جدید مزدا ۳؛ نمایش اولین سدان الکتریکی آئودی؛ معرفی نسل جدید پورشه ۹۱۱؛ اولین ماشین با سیستم عامل آندروید و تعطیلی کارخانههای جنرال موتورز در آمریکا. | جهان خودرو؛ معرفی نامزدهای بهترین ماشین سال ۲۰۱۹ اروپا |
دیدی مایرز در دوره ریاستجمهوری بیل کلینتون در کاخ سفید کار میکرد در گذشتهای نه چندان دور، عقیده بر این بود که زنان ظرفیت لازم را برای انجام ارزیابیهای معقولانه ندارند و زمانی که لازم است در شرایط دشوار، تصمیمات سختی اتخاذ کنند، احساساتی عمل میکنند، به همین دلیل و دلایل مشابه دیگر گفته میشد که آنها ملزومات زمامداری و رهبری امور را ندارند. در آن زمان، هیچکس چنین نظری را مغرضانه نمیدانست و گفته میشد که ویژگیهای طبیعی زنان، آنها را اینگونه کرده است. اما شرایط در چند دهه اخیر تغییر کرده و به همان نسبت، تفکرات، ایدهها و نظرات افراد هم عوض شده است. البته نمیشود گفت که در هر گوشه جهان، از تغییر نقش زنان استقبال میشود و آنها به راحتی میتوانند از قالب نقشهای سنتی خارج شوند یا به آسانی از خلوت خانهها بیرون بیایند. اما به هر حال، این حرکت و جنبش شکل گرفته است. چه چیزی رخ داده است؟ تغییراتی عظیم. مطالعات و پژوهشهای متعدد به روشنی نشان میدهد که قدرت گرفتن زنان در اداره امور همهچیز را بهتر میکند؛ نه تمام و کمال، اما بهتر میکند. مطالعات نشان میدهد که با مشارکت بیشتر زنان، بخش تجاری سودآورتر شده است، دولتها بیش از پیش نماینده مردم هستند، بنیان خانوادهها قویتر شده است، جوامع سالمتر هستند و شاهد خشونت کمتر و صلح، ثبات و آرامش بیشتر هستیم. چرا؟ خب، همهچیز از یک واقعیت ساده شروع میشود: زنان اغلب زندگی را به چشم دیگری میبینند و نوع نگاهشان به زندگی، شیوه برخورد آنها با مشکلات و یافتن راهحلها را تحتتاثیر قرار میدهد. کریستین لاگارد، رئیس صندوق بینالمللی پول میگوید که "بدون شک تنوع، ثروت و دارایی بزرگی است." او تاکید دارد که زنان برای موفقیت در عرصههای مختلف، نباید به دنبال تقلید از مردان باشند. او میگوید: "با داشتن تنوع، شما شیوههای مختلفی برای دیدن و بررسی مشکلات پیش رو دارید، شیوههای مختلف و متفاوتی از تحلیل مسائل و یافتن راهحل." بین هر دو گروه زنان و مردان این اتفاق نظر وجود دارد که زنان به شیوهای متفاوت از مردان، با افراد ارتباط برقرار میکنند؛ آنها گوش میکنند، از گفتوگو و مذاکره استقبال میکنند و زمینه اتفاقنظر بیشتری را در یک جمع فراهم میسازند. مطالعات نشان داده است که زنان شیوههای رهبری متفاوتی را نیز در پیش میگیرند و احتمال این که امور را به شیوه تشریک مساعی و با کار گروهی پیش ببرند، بیشتر از مردان است. یک زن در مراسم ویژه روز جهانی زن در مکزیک مری رابینسون، رئیسجمهور سابق ایرلند میگوید که زنان در انجام وظایف خود، وضعیت آینده را هم در نظر دارند و به فکر نسل بعدی هستند. او میگوید: "لازم است تصمیماتی که در شرایط کنونی میگیریم، برای نوهها و نوههای نوههایمان دنیای بهتری بسازند. به نظرم، زمانی که زنان هدایت امور را در دست میگیرند، احتمال این که در تصمیماتشان به فکر وضعیت نسل آینده باشند، بیشتر است." پذیرش و تایید این موضوع که مردان و زنان با کیفیت و مهارتهای متفاوتی در اجتماع ایفای نقش میکنند، بحثبرانگیز بوده است و برای سالها از زنان انتظار میرفت که اگر به دنبال موفقیت هستند، همانند مردان فکر و عمل کنند. اما هرچه میگذرد، تفاوتهای زنان و مردان بیشتر مورد توجه قرار میگیرد و البته این تفاوتها به عنوان امتیاز و نه نقاط ضعف زنان در نظر گرفته میشود. البته نمیشود گفت که در این مسیر مانعی وجود ندارد. زنان برای سالها با استانداردها و معیارهایی دوگانه ارزیابی شدهاند. مطالعه پشت مطالعه نشان داده است که به دستاوردهای زنان ارزش و اهمیت کمتری داده شده و اشتباهاتشان بیشتر به چشم آمده است. حتی بعضی وقتها این خود زنان هستند که خودشان را دستکم میگیرند و هیچوقت برای کارهایی مثل درخواست ارتقای مقام یا افزایش حقوق پیشقدم نمیشوند. با وجود این چالشها که همواره وجود داشتهاند، منافع و مزایای قدرت گرفتن زنان در عرصههای مختلف غیرقابل انکار است. آنها موتور محرک رشد اقتصاد جهانی هم به شمار میروند. "زنان برای موفقیت در عرصههای مختلف، نباید به دنبال تقلید از مردان باشند" کریستین لاگارد، رئیس صندوق بینالمللی پول در عین حال که گفته میشود شیوه خرج کردن منابع مالی توسط زنان نیز متفاوت از مردان است. از جمله، وقتی زنها پول بیشتری در اختیار دارند، خورد و خوراک خانوادهها سالمتر میشود و فرزندانشان شرایط آموزشی بهتری دارند. زنان به سرمایهگذاری برای داشتن منابع آب سالم، مدارس بهتر و ارتقای خدمات بهداشتی و درمانی نیز اهمیت بیشتری میدهند. فعالیتهای تجاری تحت مدیریت زنان سودآوری بیشتری دارند و در مجموع، سرمایهگذاری بر مشارکت بیشتر زنان، بیش از آن که برای شرکتها و موسسهها در سراسر جهان وجه تبلیغاتی داشته باشد، در حال تبدیل شدن به یک ضرورت است. نقش زنان در ایجاد و حفظ صلح در جهان هم انکارناپذیر است. در شرایط کنونی، نزدیک به نیمی از توافقنامههای صلح در مدت ۵ سال، زیر پا گذاشته میشوند که شاید یکی از دلایل این عدم موفقیت، مشارکت نداشتن نیمی از جمعیتی است که در این صلح نقش دارند. وقتی زنان پشت میز مذاکره حضور مییابند، به پر کردن فاصلهها و اختلافات گروهی کمک میکنند و حتی مسائل حاشیهای همچون امنیت غذایی یا خشونت جنسی در میانه درگیریها را هم در مذاکرات مطرح میکنند. طرح و حلوفصل این مسائل، احتمال ریشه گرفتن صلح در چنین مذاکراتی را افزایش میدهد. در این زمینه بیشتر بخوانید بیشتر از مجله بیبیسی فارسی موضوعات مرتبط | تا همین چند وقت پیش، این ایده که شاید روزی زنان زمامدار امور جهان شوند، خندهدار، غیرواقعی و چیزی شبیه وقایع داستانهای علمی-تخیلی به نظر میرسید. دیدی مایرز، تحلیلگر سیاسی که در دوره ریاستجمهوری بیل کلینتون در آمریکا از مسئولان روابط عمومی کاخ سفید بود، در این یادداشت میگوید که موضوع حکومت و زمامداری زنان، موضوعی است که میتوان آن را خیلی جدی دنبال کرد. | اگر زنان حاکم شوند . . . |
عبدالله عبدالله عبدالله عبدالله در این انتخابات هیچ یک از نامزدها نتوانستند آرا کافی برای پیروزی به دست آورند و کمیسیون انتخابات آقایان کرزی و عبدالله را به عنوان رقیبان دور دوم انتخابات اعلام کرد، اما آقای عبدالله با این استدلال که این انتخابات به صورت شفاف برگزار نمی شود، از شرکت در انتخابات انصراف داد. در نتیجه کمیسیون انتخابات، آقای کرزی را برنده انتخابات اعلام کرد. در انتخابات قبلی برقراری نظام پارلمانی از شعارهای اصلی عبدالله عبدالله بود. او نظام ریاستی را باعث تمرکز قدرت و فساد در نهادهای دولتی می دانست. آقای عبدالله بر این امر تاکید داشت که اگر به قدرت برسد، قانون اساسی را تغییر می دهد. بعد از انتخابات ۱۳۸۹ ائتلاف تغییر و امید به ائتلاف ملی تغییر نام داد و شماری از گروهها و شخصیتهای سیاسی عضو این ائتلاف شدند. تا زمانی که جبهه ملی با عضویت سه حزب جمعیت اسلامی، وحدت اسلامی مردم و جنبش ملی اسلامی تشکیل شد، ائتلاف ملی بزرگترین تشکل مخالف سیاسی حکومت بود. در این انتخابات، محمد خان و محمد محقق، معاونان اول و دوم آقای عبدالله هستند. آقای عبدالله از پدری پشتون و مادری تاجیک در ۱۳۳۸ خورشیدی در کابل به دنیا آمده است. پدر او غلام محیالدین خان زمریانی، سناتور انتصابی از ولایت قندهار در آخرین دور کاری شورای ملی در زمان سلطنت محمد ظاهر شاه بود. آقای عبدالله دانش آموخته رشته پزشکی دانشگاه کابل است. او پس از دو سال کار در بیمارستان چشم کابل در سال ۱۳۶۳ به پاکستان رفت و یک سال بعد در جبهههای جنگ شمال کار در بخشهای صحی را دنبال کرد.او خیلی زود در قطار افراد نزدیک به احمدشاه مسعود، فرمانده مشهور مجاهدین در پنجشیر قرار گرفت و اعتماد او را جلب کرد. آقای عبدالله پس از پیروزی مجاهدین و تشکیل دولت موقت، ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، زمانی که آقای مسعود وزیر دفاع بود، در مقام رئیس دفتر و سخنگوی وزیر دفاع کار کرد. در سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۰، که دولت به رهبری برهانالدین ربانی در شمال کشور مستقر بود، آقای عبدالله معاون و سرپرست وزارت خارجه بود. او در این سالها در تامین روابط خارجی دولت آقای ربانی نقش عمدهای داشت و در سفرهای متعدد خود به کشورهای مختلف حمایت بینالمللی را برای این دولت جلب کرد. دولت به رهبری آقای ربانی با آن که بیش از ۱۰ درصد خاک کشور را در دست نداشت، کرسی نمایندگی افغانستان در سازمان ملل و بسیاری از نمایندگیهای این کشور در کشورهای مختلف جهان را در اختیار داشت. عبدالله پس از قتل احمدشاه مسعود، در جریان جنگ علیه رژیم طالبان، سخنگوی جبهه متحد بود و در رسانههای بین المللی به نمایندگی از این جبهه حضور مییافت. او بر اساس موافقتنامه بن آلمان به عنوان وزیر خارجه اداره موقت تحت رهبری حامد کرزی تعیین شد و در دولت انتقالی هم در همین مقام کار کرد. اما در دومین دور ریاست جمهوری حامد کرزی، آقای عبدالله در کابینه دولت منتخب حامد کرزی راه نیافت و از کارهای رسمی کنار گذاشته شد. در آستانه آغاز زمان ثبت نام سومین انتخابات ریاست جمهوری این دو ائتلاف و ۱۳ گروه و نهاد سیاسی دیگر "اتحاد انتخاباتی" را به هدف حمایت از یک نامزد واحد تشکیل دادند، اما پیش از رسیدن به توافق این اتحاد از هم پاشید. در این انتخابات حزب اسلامی به رهبری عبدالهادی ارغندهوال، حزب وحدت اسلامی مردم، یک بخشی عمده حزب جمعیت اسلامی و چند نهاد و برخی از شخصیتهای پرنفوذ سیاسی از آقای عبدالله حمایت میکنند. محمد داوود سلطانزوی محمد داوود سلطانزوی محمد داوود سلطانزوی، متولد سال ۱۹۵۳ در ولایت غزنی است. آقای سلطانزوی مدتی در کشور آلمان زندگی کرده است و از قوم پشتون است. او در دور قبلی مجلس نمایندگان افغانستان به عنوان نماینده ولایت غزنی به این مجلس راه یافت و به عنوان رییس کمیسیون اقتصادی مجلس نمایندگان کار کرد. اما پس از آنکه نتوانست وارد مجلس دوم شود، گردانندگی یک برنامه بحث به نام "داوود سلطانزوی" را در تلویزیون خصوصی طلوع برعهده گرفت. آقای سلطانزوی در سالهای اخیر به عنوان صاحبنظر، حضور پررنگی در رسانه های داخلی و بین المللی داشته است. او قبلا خلبان در شرکت هواپیمایی آریانای افغانستان بود. عبدالرحیم وردک عبدالرحیم وردک ژنرال عبدالرحیم وردک، وزیر دفاع پیشین افغانستان، متولد ولایت وردک است و ۶۸ سال دارد. او در اکادمی نظامی افغانستان درس خوانده و بعدا برای تحصیلات بیشتر نظامی به آمریکا و مصر سفر کرد. عبدالاحمد افضلی و سید حسین انوری، معاونان اول و دوم آقای وردک در انتخابات هستند. در سال گذشته آقای وردک دکترای افتخاری در رشته علوم نظامی را از دانشگاه نظامی کانادا بدست آورد. این ژنرال چهار ستاره افغان دو بار از سوء قصد جان به سلامت برده است. ژنرال وردک در سال ۲۰۰۴ بعد از انتخابات ریاست جمهوری، از سوی حامد کرزی، رئیس جمهوری افغانستان به عنوان وزیر دفاع افغانستان منصوب شد. او در سپتامبر ۲۰۱۲، بعد از استیضاح پارلمان رد صلاحیت شد و بعد از آن به کارش در وزارت دفاع پایان داد. آقای وردک در یک سال گذشته به عنوان مشاور ارشد دفاعی و اصلاحات نظامی حامد کرزی کار کرد و هفته گذشته قبل از ثبت نام برای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری افغانستان از این سمت استعفا داد. در دوران جنگ علیه نیروهای شوروی سابق، ژنرال وردک عضو یکی از احزاب هفتگانه جهادی به نام محاذ ملی به رهبری پیر سید احمد گیلانی بود. ژنرال وردک، در دهه ۸۰ میلادی رهبری یک سلسله عملیات نظامی علیه نیروهای شوروی را در نقاط مختلف افغانستان به عهده داشت. بعد از روی کار آمدن دولت مجاهدین به رهبری برهان الدین ربانی، آقای وردک رئیس ستاد ارتش افغانستان شد. در اخیر دهه ۹۰ میلادی آقای وردک عضو گروه سیاسی نزدیک به شاه سابق افغانستان موسوم به گروه رم شد و در کنفرانس بن در سال ۲۰۰۱ به عنوان نماینده این گروه شرکت کرد. آقای وردک به زبان های فارسی، پشتو و انگلیسی صحبت میکند و از او مقالاتی در امور نظامی منتشر شده است. ژنرال وردک، ازدواج کرده است و سه پسر دارد. اشرف غنی احمدزی اشرف غنی احمدزی اشرف غنی احمدزی، پشتون، ۶۰ ساله، متولد ولایت لوگر در جنوب کابل است. او در دانشگاههای آمریکایی بیروت و کلمبیا در نیویورک تحصیل کرده و در رشته مردم شناسی دکتری گرفته است. آقای احمدزی از طراحان اصلی "افغانی سازی" امنیت در حکومت حامد کرزی شمرده می شود. عبدالرشید دوستم و سرور دانش، معاونان اول و دوم آقای احمدزی در انتخابات هستند. آقای احمدزی سالها در بانک جهانی کار کرده و با رسانهها به عنوان کارشناس و تحلیلگر مسائل افغانستان گفتوگو کرده است. این نامزد انتخابات ریاست جمهوری افغانستان کار در دانشگاههای جان هاپکینز آمریکا و اروز دانمارک را هم در کارنامه خود دارد. او از اکتبر ۲۰۰۱ مشاور اخضر ابراهیمی، نماینده ویژه سازمان ملل در افغانستان شد و کار در داخل افغانستان را آغاز کرد. ولی چند ماهی از آغاز به کار آقای احمدزی در این پست نگذشته بود که مشاور ارشد حامدکرزی، رئیس جمهوری افغانستان شد. او همچنین رئیس اداره هماهنگ کننده کمکهای بین المللی به افغانستان بود. آقای احمدزی در ماه جون ۲۰۰۲ میلادی به عنوان وزیر مالیه/دارایی عضو کابینه دولت انتقالی به رهبری حامدکرزی شد و تا دسامبر ۲۰۰۴ در این مقام بود. او در وزارت مالیه دست به اصلاحات مالی زد و موفقیت هایی هم در این زمینه داشت؛ اما بعداً او در این کار با مخالفت هایی مواجه شد. آقای احمدزی پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۳ خورشیدی به کابینه حکومت منتخب راه نیافت و به ریاست دانشگاه کابل منصوب شد. او پس از دو سال کار از این مقام کناره گرفت و به یکی از منتقدان حکومت آقای کرزی بدل شد. او موجودیت فساد در ادارات دولتی و عدم موفقیت برنامه های آقای کرزی برای مبارزه با فساد را ناشی از ضعف مدیریت او می دانست. آقای احمدزی در سال ۲۰۰۶ میلادی از سوی افغانستان به عنوان نامزد دبیر کلی سازمان ملل برای جانشینی کوفی عنان معرفی شد، اما در برابر بان کی مون، دبیر کل کنونی این سازمان شکست خورد. او در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۹ با حامد کرزی رئیس جمهوری کنونی رقابت کرد، اما رای چندانی به دست نیاورد. آقای کرزی، اشرف غنی احمدزی را در دور دوم ریاست جمهوری خود مسئول برنامه انتقال مسئولیت امنیتی از نیروهای خارجی به نیروهای امنیتی داخلی تعیین کرد و قرار است این برنامه تا زمان خروج نیروهای بین المللی از افغانستان در سال آینده به پایان برسد. محمد نادر نعیم محمد نادر نعیم محمد نادر نعیم، نوه (نواسه) محمد ظاهر، شاه سابق و برادرزاده محمد داوود خان، رییس جمهور سابق افغانستان است. او بیشتر عمر خود را در بیرون از افغانستان سپری کرده است. در سال ۱۹۷۷ و یک سال قبل از کودتای ثور به رهبری حزب دموکراتیک خلق، به لندن رفت و آموزش های خود را در آنجا ادامه داد. آقای نعیم در سال ۲۰۰۳ و پس از فروپاشی طالبان به افغانستان بازگشت و در همکاری با ظاهرشاه که آن زمان لقب بابای ملت را کسب کرده بود، در موقف های مختلف دولتی کار کرد. با این حال، نادر نعیم در بیشتر از ده سال اخیر، عمدتا بدور از فضای سیاسی، در بخشهای تجارتی فعال بوده است. او اما در سال ۲۰۱۳ و قبل از ثبت نام به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری، به عنوان رییس حرکتی به نام تحریک صدای مردم انتخاب شد. آقای نعیم، تاج محمد اکبر و عزیزالله پیام را که هر دو چهره های کمتر شناخته شده در عرصه سیاسی در افغانستان هستند، به عنوان معاونان اول و دوم خود در انتخابات معرفی کرده است. زلمی رسول زلمی رسول زلمی رسول، از ژانویه ۲۰۱۰ تا اوایل اکتبر ۲۰۱۳ وزیر امور خارجه افغانستان بود. آقای رسول هفتاد سال سن دارد و در سال ۱۹۴۳ در کابل متولد شده است. او پشتون و مربوط به قبیله محمدزایی است. احمد ضیا مسعود و حبیبه سرابی، معاونان اول و دوم آقای رسول در انتخابات هستند. زلمی رسول، به زبان های فارسی دری، پشتو، فرانسه، انگلیسی و ایتالیایی صحبت می تواند و با زبان عربی هم آشنایی دارد. او از اشتراک کنندگان نخستین اجلاس بن در مورد افغانستان در سال ۲۰۰۱ بود که به ایجاد دولت موقت در این کشور منجر شد. او از افرادی بود که به همراه حامد کرزی پس از سقوط گروه طالبان به کابل آمد. پس از رویکار آمدن دولت جدید، حامد کرزی، آقای رسول را در سال ۲۰۰۲ نامزد وزارت هوانوردی کرد که به اتفاق آرای کابینه به این سمت رسید. در سال ۲۰۰۲ برای مدت کوتاهی وزیر هوانوردی شد، سپس مشاور امنیت رئیس جمهوری افغانستان شد و تا سال ۲۰۱۰ در این سمت باقی ماند. مسئولیت هایی چون "هماهنگی فعالیتهای امنیت و سیاست خارجی" را به عهده داشته است. در ژانویه ۲۰۱۰ حامد کرزی رئیس جمهوری افغانستان او را نامزد سمت وزارت خارجه این کشور کرد و به شورای ملی افغانستان معرفی کرد که با اکثریت آرای اعضای حاضر مجلس وزیر امور خارجه افغانستان شد. آقای رسول در دوازده سال گذشته از افراد نزدیک به حامدکرزی در ارگ بوده و در بیشتر سفرهای مهم، حامد کرزی را همراهی کرده است. قطب الدین هلال قطبالدین هلال قطب الدین هلال از اعضای فعال حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار بوده است. او در سال ۱۹۹۳، زمانی که آقای حکمتیار به حیث نخست وزیر حکومت مجاهدین تعیین شد، آقای هلال سمت معاونت او را بدست آورد. او همچنین در بخش ارتباطات خارجی حزب اسلامی کار کرده است. آقای هلال در سال ۲۰۰۳، در حومه شهر پیشاور پاکستان در ارتباط به همکاری او با حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار بازداشت شد.متولد سال ۱۳۳۱ در ولایت خوست است. پس از بازگشت او به کابل، اعلام کرد که رابطه ای با حزب اسلامی ندارد، با این حال، گزارشها می رساند که در تلاشهای دولت افغانستان برای مذاکره با حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار حضور داشته است. آقای هلال متولد سال ۱۳۳۱ در ولایت خوست در شرق افغانستان است. او در بخشهای نظامی و مهندسی ساختمانی درس خوانده و مدتی را در وزارت دفاع افغانستان کار کرده است. عنایت الله عنایت و محمد علی نبیزاده، معاونان اول و دوم آقای هلال در انتخابات ریاست جمهوری هستند. گل آغا شیرزی گل آقا شیرزی گل آغا شیرزی، از چهره های اصلی اداره ولایتی در تیم کاری حامد کرزی بوده است. او بین سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳ والی قندهار در جنوب افغانستان بود و مدت کوتاهی را هم در سمت وزارت فواید عامه کار کرد. آقای شیرزی در سال ۲۰۰۴ به عنوان والی ننگرهار در شرق افغانستان تعیین شد. او در این سمت، فعالیت زیادی در عرصه بازسازی ولایت ننگرهار از خود نشان داد. این فعالیت ها در حدی بود که آقای شیرزی به "بولدوزر" معروف شد. آقای شیرزی متولد سال ۱۳۳۳ خورشیدی در ولایت جنوبی قندهار است. او در همین ولایت درس خوانده است. آقای شیرزی بعدتر در صفوف گروه های مجاهدین علیه حکومت دکتر نجیب الله قرار گرفت. آقای شیرزی همچنین از اعضای حزب محاذ ملی بوده است. در کنار کارهای دولتی و سیاسی، آقای شیرزی در سالهای اخیر به تجارت نیز مشغول بوده است. سید حسین عالمی بلخی و محمد هاشم زارع، معاونان اول و دوم آقای شیرزی در انتخابات ریاست جمهوری هستند. عبدالرب رسول سیاف عبدالرب رسول سیاف عبدالرب رسول سیاف، از فرماندهان سابق جهادی، در دومین دوره انتخابات ریاست جمهوری از حامد کرزی، رئیس جمهوری کنونی افغانستان حمایت کرده بود. او همچنین با وجود درخواست های مکرر، حاضر نشد به جبهه ملی که مهم ترین اپوزیسیون سیاسی دولت کرزی به شمار می رود، بپیوندد. حالا آقای سیاف خود را برای انتخابات ریاست جمهوری نامزد کرده و اسماعیل خان، و عبدالوهاب عرفان، از چهره های سابق جهادی را به عنوان معاونان اول و دوم خود برگزیده است. او پس از رهایی از زندان پلچرخی در سال ۱۳۵۸ هجری خورشیدی، به پاکستان رفت و به تنظیمهای جهادی پیوست. آقای سیاف مدتی را در تنظیم جمعیت فعالیت کرد ولی سپس راه خود را از این حزب جدا کرد و حزبی را به نام اتحاد اسلامی افغانستان اساس گذاشت که خود رهبری آن را به عهده داشت. آقای سیاف از آن جایی که آموزشهای دینی خود را در کشورهای اسلامی به پایان رسانده بود از حمایت خاص این کشورها و به ویژه عربستان سعودی برخوردار بود. به دنبال سقوط رژیم دکتر نجیب الله در سال ۱۳۷۱، همراه با دیگر تنظیم ها و احزاب جهادی افغان وارد کشور شد و به مهم ترین حامی دولت به رهبری برهانالدین ربانی تبدل شد. در میان سال های ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۴ در درگیری های میان گروهی کابل نقش اساسی داشت و نبردهای حزب تحت فرمان او با حزب وحدت اسلامی که در آن زمان از سوی عبدالعلی مزاری رهبری میشد در غرب کابل شهرت فراوان دارد. این دو حزب در آن سالها جنگهای خونینی با هم داشتند که منجر به کشته و مجروح شدن صدها تن از افراد غیرنظامی شد و غرب کابل هم به ویرانه تبدیل شد. وی بارها به دلیل حضورش در جنگ های داخلی افغانستان از جانب سازمان دیدهبان حقوق بشر به جنایات جنگی متهم شده است. به دنبال ورود طالبان به کابل، پایتخت، آقای سیاف همراه با احمد شاه مسعود، از فرماندهان ارشد مجاهدین، این شهر را ترک کرد و در شمال کابل مستقر شد؛ جایی که عمدتا زیر کنترل فرمانده مسعود قرار داشت. به دنبال سقوط طالبان آقای سیاف به کابل برگشت و در نقش های گوناگونی در ایجاد ساختارهای جدید قدرت در این کشور نقش بازی کرد. او در لویه جرگه (نشست بزرگ افغانها) اضطراری و قانون اساسی شرکت کرد و بعدا هم به عنوان نماینده مردم کابل به پارلمان افغانستان راه یافت. درحال حاضر آقای سیاف یک دانشگاه خصوصی به نام " دعوت" در کابل ایجاد کرده است. سیاف از رهبران جهادی است که موضع تندی علیه طالبان دارد و اخیراً در مراسم دومین سالگرد ترور برهان الدین ربانی رئیس جمهوری پیشین تاکید کرد که حملات انتحاری حرام است. هدایت امین ارسلا هدایت امین ارسلا هدایت امین ارسلا ۶۸ ساله، پشتون و در کابل به دنیا آمده است. او در دوران ریاست جمهوری حامدکرزی در دولتهای موقت و انتقالی افغانستان عضویت داشت. در دور قبلی انتخابات ریاست جمهوری افغانستان به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری این کشور با حامد کرزی رقابت کرد، ولی با کسب کمتر از سه هزار رای در ردیف سی ام قرار گرفت. در این انتخابات، ژنرال خداداد، وزیر پیشین مبارزه با مواد مخدر افغانستان و صفیه صدیقی، عضو سابق مجلس نمایندگان، معاونان اول و دوم آقای ارسلا هستند. هدایت امین ارسلا لیسه/دبیرستان را در کابل خواند و آموزشهای عالی را در دانشگاه الینویز جنوبی در آمریکا در رشته اقتصاد به پایان رساند. آقای ارسلا مدرک دکتری خود را هم در همین رشته از دانشگاه جورج واشنگتن به دست آورد. او در سال ۱۹۶۹ به عنوان نخستین افغان کارمند بانک جهانی شد و ۱۸ سال در این بانک کار کرد. آقای ارسلا در سال ۱۹۸۷ از کار در بانک جهانی دست کشید و به صفوف مجاهدین پیوست. در سالهای ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۲ آقای ارسلا به وزارت مالیه/دارایی دولت مجاهدین در پاکستان منصوب شد. در سال ۱۹۹۳ آقای ارسلا عهده دار وزارت خارجه در دولت مجاهدین در کابل شد اما برای مدت کوتاهی در این سمت باقی ماند. بعد از سقوط طالبان هدایت امین ارسلا در اجلاس بن به عنوان وزیر تجارت و معاون رئیس اداره موقت به رهبری حامد کرزی معرفی شد. بعد از برگزاری لویه جرگه اضطراری که در آن لویه جرگه حامد کرزی را برای دو سال به عنوان رئیس دولت انتقالی برگزیدند، هدایت امین ارسلا در کابینه جدید آقای کرزی عهده دار وزارت مالیه شد. آقای ارسلا در کابینه حکومت منتخب آقای کرزی راه نیافت، اگرچه حامد کرزی آقای ارسلا را به عنوان "وزیر ارشد" به مجلس نمایندگان معرفی کرد اما مجلس نمایندگان به دلیل این که چنین پستی در قانون اساسی افغانستان پیش بینی نشده است اورا رد کرد. اما آقای ارسلا با وجود نظر مخالف مجلس نمایندگان، به کار خود به عنوان "وزیر ارشد" ادامه داد. آقای ارسلا اگرچه سمت اجرایی نداشت ولی در نشستهای هفتگی کابینه شرکت می کرد. بعد از انتخابات نیز کرزی او را به عنوان وزیر ارشد خود اعلام کرد. | عبدالله عبدالله، در دوره دوم ریاست جمهوری آقای کرزی به صف مخالفان سیاسی او پیوست و ائتلافی موسوم به "تغییر و امید" را تشکیل داد. آقای عبدالله در دومین انتخابات ریاست جمهوری، رقیب اصلی آقای کرزی بود. | نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۳ افغانستان |
سلی هاکینز، گیرمو دل تورو و ریچارد جنکینز پشت صحنه شکل آب با برادرش هر شب تا دیروقت بیدار میماندند و فیلمهای ترسناک تماشا میکردند. تماشای آن فیلمها و شیطنتهای برادرش باعث شده بود گیرموی کوچولو حسابی از هیولاها و از تاریکی بترسد. همان روزها اتفاقی افتاد و دل تورو با هیولاها عهدی بست که هنوز هم به آن وفادار است. او میگوید: "همیشه کابوس میدیدم. از خواب میپریدم و میدیدم که همه چی توی اتاق جان گرفته. مادرم اینها یک زیلوی سبز داشتند ولی از چشم من دریایی بود از انگشتهای در حال حرکت. انگار منتظر بودند من بلند شوم بروم توالت. من هم میترسیدم برمو وهمانجا در تخت کارم را میکردم. بعد مادرم عصبانی میشد. یک شب - این ماجرا کاملا واقعی است - بالاخره بلند شدم به این موجودات و این غولهایی که میدیدم گفتم اگه بگذارید من بروم دستشویی، با هم دوست میشویم. آنها هم گذاشتند بروم." تجسم امکان شکست وابستگی دل تورو به هیولاها فراتر از یک نوستالژی ساده است و رنگ و بویی مذهبی دارد. او در خانوادهای عمیقا مذهبی و کاتولیک متولد شد و اگرچه به معنای معمول مذهبی نیست، خودش گفته: "اگه یک زمانی کاتولیک بودی، تا ابد کاتولیک خواهی بود!" او بارها اشاره کرده به اینکه چطور تصاویر و آیکونهای مذهب کاتولیک در مکزیک، خشنترین تصاویر مذهبی مسیحیت در سرتاسر دنیا هستند و اینکه مجسمهسازان مکزیکی، موقع ساخت مجسمه مسیح به طرز غریبی جزییات خشن و دردناکی از فرایند فیزیکی شکنجه عیسی را به تصویر میکشیدند. پشت صحنه شکل آب این تصاویر خشن، تصادفا در مکزیک اتفاق نمیافتند: وقتی در قرن شانزدهم اسپانیاییها به مکزیک و تمدن آزتک آن زمان حمله کردند، ابتدا معابد و بتهای مردم محل را نابود کردند. ولی بعد از مدتی به این نتیجه رسیدند که بهترین راه برای تبلیغ مسیحیت، ترکیبی است از نمادهای مسیحت و مذهب مردم محلی. هر دو آیین، عناصر مشترک فراوانی داشتند؛ هر دو از نمادها و رسومی مثل غسل تعمید، سنت اعتراف و صلیب استفاده میکردند و - مهمتر از همه برای گیرمو دل تورو - در قلب هر دو مذهب ایدهای مشترک خوابیده بود: قربانی شدن یک انسان برای گناهان دیگران. گیرمو در همین فرهنگ بزرگ شده بود و در نتیجه به روایت خودش وقتی برای اولین بار چهره بوریس کارلوف را در فرانکنشتاین روی پرده دید، این برایش تجربهای مذهبی بود. این معجون درد و رنج و تنهایی که دیگران در چهره قهرمانهای مذهبی شان میدیدند، گیرمو در سیمای سیاه و سفید این هیولاها میدید: "حال سنت پل رو داشتم وقتی در راه دمشق، نور مسیح بر او تابید". خیلی کم پیش میآید که یک فیلمساز فیلمهای ترسناک و هیولایی به نامی آشنا بین منتقدان تبدیل شود؛ دلیل موفقیت دل تورو شاید همین باشد که هیولاهای فیلمهای او چیزی بیشتر از ماسکهای پلاستیکیای هستند که بازیگرهایش به سر میکنند. ما با هیولاهایش غریبگی نمیکنیم، چون آنها هم مثل ما اغلب معیوبند، خیلی وقتها تنها، و معمولا بازنده. او تمام ترسها و تنهایی های کودکی پردردش را در دل هیولاهایی میریزد که به قول خودش "قدیسان حامی نقایص پربرکت ما هستند. هیولاهایی که تجسم امکان شکستاند." دل تورو با شکل آب دو اسکار گرفت گیرمو از رو نمیرود از بین همه نامزدهای اسکار امسال، دل تورو شاید سختترین جاده را برای رسیدن به مراسم آن شب در بلوار هالیوود طی کرده باشد. او عمری برای ورود به سینما تلاش کرد و هر وقت کسی دری را رویش بست، او از پنجره وارد شد. میگفت: "من یک سیندرلای چاق بودم. لباسم را میپوشیدم و میگفتم می شود بروم برقصم. میگفتن دتو برو ظرفها را بشور!" در مکزیک در شرایطی شروع کرد که حتی به مدرسه فیلمسازی دسترسی نداشت. یک باشگاه تماشای فیلم راه انداخت که پوسترش را خودش طراحی میکرد و فیلمش را خودش روی پروژکتور میانداخت و بعد پخشش که تمام میشد خودش میرفت بالای سن و فیلم را نقد می کرد. بعدها آن باشگاه به فستیوالی تبدیل شد که تا همین امروز هم ادامه دارد. برای تولید اولین فیلم بلندش، کرونوس احتیاج به گریم مخصوص خونآشامها داشت ولی در مکزیک هیچ شرکتی نبود که جلوههای ویژه مورد نظرش را تامین کند. به جای کوتاه آمدن و تغییر فیلمنامه، گیرمو دل تورو کاری کرد که فقط به ذهن یک عدد گیرمو دل تورو میرسید: رفت و خودش یک شرکت گریم و مجسمهسازی تاسیس کرد و ده سال آن شرکت را مدیریت کرد تا این که بالاخره توانست بودجه و مجوز ساخت کرونوس را کسب کند و فیلم محبوبش را بسازد. بعد هم وقتی ساخت کرونوس تمام شد، شرکتش را تعطیل کرد! گیرموی همهچیزخوار دل تورو جایی گفته بود: "من همه چیز را یک لقمه چپ میکنم… چه تاکو باشد، چه فیلم سینمایی، چه کتاب و چه سریال. بیشخوار و همه چیز خوارم و هر کدام از فیلم هایم را طوری میسازم که انگار فیلم آخرم است." او هیچ ایدهای را برای فیلم بعدی باقی نمیگذارد. نتیجهاش میشود همین ترکیب عجیب همه ژانرهایی که در "شکل آب" دور هم جمع شدهاند: یک فیلم ترسناک هیولایی موزیکال جاسوسی جنگ سرد رمانتیک! جدای از این که موافق اسکار گرفتن شکل آب هستید یا نه، نمیتوانید مهارت مثالزدنی دل تورو را در مدیریت لحن و اتمسفر همه این ژانرهای به ظاهر متضاد انکار کنید. رفتار دوربین و نوع گریم و بازی بازیگران را طوری تنظیم کرده که هم در صحنه سرقت جواب میدهد، هم در صحنه موزیکال و هم در صحنه عشقبازی یک زن و یک هیولای آبزی. به قول آنتونی لین، منتقد آمریکایی، عجیبترین نکته درباره این فیلم این است که با وجود همه این ایدهها و تمها و الهامات متفاوت و متناقض، محصولی آشفته و به هم ریخته از آب در نیامده است. پوستر شکل آب سیاهی لشگرها انتقام میگیرند دل تورو زمانی گفته بود: "من عاشق دیو و دلبر بودم اگر آخرش دیو، دیو باقی میماند… دیو چه مشکلی دارد که حتما باید آدم شود؟" موقع ساخت فیلم تیغ، به وزلی اسنایپز، بازیگر قهرمان فیلم که خونآشامها را میکشت، گفت: "من اصلا قصه این فیلم را نمیفهمم. اگر به من بود، روی یک خونآشام هم دست بلند نمیکردم.. میگذاشتم زندگیشان رو بکنند... گور پدر آدمها!" او - که به عنوان کارگردانی مکزیکی خودش را به زور از حاشیه به متن سینما رساند - علاقه خاصی به سیاهی لشگرها، شخصیتهای جانبی و هیولاهایی دارد که سهم چندانی از روایت کارگردانهای دیگر ندارند. شکل آب بعد از صد و خردهای سال تاریخ سینما، انتقام همه این سیاهی لشگرها و حاشیهنشینها از قهرمانهای همیشگی است. همین است که قهرمانش، ابرقهرمان آشنای این روزها نیست؛ بلکه رفتگری است لال که بعد از اینکه ابرقهرمان صحنه مبارزه را ترک کرد، وارد اتاق میشود تا آوارها و اشغالهای باقیمانده را بروبد و صحنه را از لکههای خون قربانیان قهرمان پاک کند. سالهای کودکی به دل تورو خیلی سخت گذشتند. مادربزرگ مذهبیاش از علاقه او به هیولاها خوشش نمیآمد و دو بار سعی کرد مقدمات جنگیری او را فراهم کند و هیولا و شیاطین را از مغز این پسربچه بیرون بکشد. مادرش نقاشیهای او را میدید و او پیش دکتر میبرد. خلاصه که این تنهایی و درد فهمیده نشدن و انزوا، دردی است که گیرمو سالها آن را با تمام وجودش احساس کرده و تمی است که رد پایش را در تمام فیلمهایش میبینی؛ از هیولای شکل آب، که مثل خود دل تورو از آمریکای لاتین دزیده شده و به آمریکا آمده، تا رفتگر لال قهرمان فیلم. ضد قهرمان فیلم، مایکل شانون، معتقد است که انسان سفیدپوست، نماینده برتر خداوند روی زمین است. ولی هیچکدام از این کاراکترهای دیگر، نه این رفتگر لال، نه همکار سیاهپوستش و نه همسایه همجنسگرایش، در تعریف این مرد سفید از انسان جایی ندارند. به این ترتیب، شکل آب شخصیترین فیلم دل تورو است و راوی تجربه صد سال تنهاییاش. تجربهای که بعد از این همه سال به او آموخته که نقصی و عیبی که تو بیش از همه از آن میترسی و بابتش خجالت میکشی، اتفاقا همان برگ برنده تو است. دل تورو پارسال یکی دو جلسه برای فیلمسازهای جوان کلاس درس گذاشت و در یکی از همان کلاسها از همین تجربه صحبت کرد و رو به سالنی مملو از فیلمسازان جوان گفت: "بزرگترین توصیه من این است که به خودتان نگاه کنید و ببینید در کاراکتر شما چه چیزی هست که بیش از هر چیز از آشکار شدنش میترسید، که به شدت از آن خجالت می کشید… همان ترس، همان مایه سرافکندگی، همان صدای شماست." چیزی که به خیال دیگران کاستی و نقص تو است، همان فضیلت منحصر به فرد تو است. اگر از شکل آب خوشتان آمده اگر از فیلم شکل آب خوشتان آمده، یا موفقیت دل تورو در اسکار و گلدن گلوب کنجکاویتان را برانگیخته، تماشای سه فیلم زیر را از دست ندهید. جانور مرداب سیاه جانور مرداب سیاه جانور مرداب سیاه (Creature from the Black Lagoon) ساخته جک آرنولد فیلمی است که گیرمو دل تورو را در هفت سالگی عاشق هیولاهای آبزی کرد؛ داستان دانشمندانی که برای کشف یک هیولا به آمازون سفر میکنند و هیولایی که عاشق یکی از اعضای این گروه تحقیقاتی میشود. جک آرنولد برای باورپذیر کردن این هیولا اصرار داشت هیچ حبابی از دهانش بیرون نیاید. در نتیجه ریکو براونینگ بیچاره که نقش هیولا را بازی میکرد ناچار بود مدت طولانی نفسش را زیر آب نگه دارد. دل توروی هفت ساله حسابی شاکی بود که چرا آخر فیلم هیولای مرداب سیاه به عشق نرسید. سالها بعد حتی با استودیو یونیورسال - صاحب حقوق معنوی فیلم - کلی مذاکره کرد که به او اجازه بدهند فیلم را، این بار با پایان محبوب خودش، بازسازی کند. استودیو به هیچ وجه زیر بار این عشق فراگونهای نرفت و آخر سر دل تورو ناچار شد دنیای خیالی خودش را در فیلم شکل آب خلق کند. مدیران استودیو یونیورسال امروز لابد با حسرت به جایزه اسکاری نگاه میکنند که نصیب کمپانی رقیبشان "فاکس سرچلایت" شد و پشت دستشان میزنند که چرا بیشتر به هذیان گویی های این قصه گوی مکزیکی گوش نکردند. هزارتوی پن هزارتوی پن اگر از طراحی صحنه و حرکات دوربین دل تورو در شکل آب خوشتان آمده، حتما هزارتوی پن (Pan's Labyrinth) رو ببینید. فیلمی که با بردن سه اسکار بالاخره نام او را سر زبانها انداخت. دل تورو عاشق ترکیب کردن فضاها و ژانرهای ظاهرا نامربوط است و این ویژگی بیشتر از همه در هزارتوی پن به چشم میخورد؛ فیلمی که به طرزی غیرمنتظره یک قصه پریان را با پرتره فاشیستها در جنگ داخلی اسپانیا ترکیب کرد. فیلم داستان دخترکی است که در اسپانیای تحت دیکتاتوری فرانکو پا به هزارتویی مرموز پر از موجودات جادویی میگذارد. فیلم را تماشاکنید تا ببینید دل تورو چطور با ظرافت، اندکی خیال و رویا را به واقعیت کدر و مایوسکننده زندگی تزریق میکند. ستون فقرات شیطان ستون فقرات شیطان هزارتوی پن اولین باری نبود که دل تورو از جنگ داخلی اسپانیا به عنوان پسزمینهای برای دنیای خیالی خودش استفاده کرد. فیلم دیگرش ستون فقرات شیطان (The Devil's Backbone) هم در سالهای آغازین قدرتگیری فرانکو رخ میدهد. قهرمان فیلم پسرکی است که پدرش به دست فاشیستها کشته شده و حالا او را به یتیمخانه ای آوردهاند که یک بمب بزرگ منفجر نشده وسط حیاتش خودنمایی میکند. طولی نمیکشد که ارواح دستساخته دل تورو به ما می فهمانند این یک یتیمخانه معمولی نیست؛ مخصوصا روح پسرکی که پیشانیاش مثل یک کاسه سفالی ترکخورده و خون بیرونزده از جمجمهاش همیشه در فضای اطرافش معلق است. | گیرمو دل تورو، که امسال با فیلم "شکل آب" جوایز اسکار و گلدن گلوب را درو کرد، جایی گفته بود هیولاها مذهب او هستند. گیرمو سالها پیش، در تنهایی اتاق کودکیاش، با هیولاها عهد وفاداری بسته بود، وقتی هنوز در گهواره میخوابید و دو سه سالی بیشتر نداشت. | هزارتوی دل تورو؛ 'هیولا مذهب من است' |
جی سوکولو (وسط) به همراه پت سپولونه (راست کنار پلیس کنگره) امروز توجه بسیاری را به خود جلب کردند پت سپولونه، وکیل کاخسفید و جی سوکولو، وکیل شخصی آقای ترامپ که رهبری تیم وکلای مدافع او را بر عهده دارند ظهر سهشنبه، ۲۲ ژانویه، تقریبا تمام وقت خود را در صحن سنا به انتقاد تند از آدام شیف اختصاص دادند. آنها که در همان رایگیری نخست بر سر آییننامه چگونگی برگزاری جلسات اطمینان یافتند که هر ۵۳ جمهوریخواه حاضر در صحن سنا را پشت خود دارند، دموکراتها را به آیینشکنی، سندسازی و سیاسیگری متهم کردند و حتی از ۱۰۰ سناتوری که در مقام هیات منصفه نشسته بودند خواستند که با رای فوریتی خود رئیسجمهوری را تبرئه و "بساطی که دموکراتها برای او چیدهاند را زودتر جمع کنند". بیشتر بخوانید دیوید گراهام، ستوننویس آتلانتیک که یک مجله نزدیک به دموکراتها است در یادداشتی علت این استراتژی وکلای آقای ترامپ را چنین ارزیابی کرده: "آنها میدانند که دموکراتها رای لازم برای عزل کردن رئیسجمهور را ندارند بنابراین لزومی برای دفاع کردن از موکل خود نمیبینند... آنها یک تیم سیاسیاند نه حقوقی. هدف آنها برجسته کردن گفتمان مورد تاکید دونالد ترامپ برای اقلیتی از جامعه آمریکاست که حامی او هستند." در حقیقت از نظر ستوننویسهایی چون دیوید گراهام، تیم حقوقی رئیسجمهوری بنا دارد با استفاده از تریبون سنا و توجه میلیونها آمریکایی به این جلسات، با کوبیدن دموکراتها برای بالا بردن مقبولیت آقای ترامپ تلاش کند تا در آستانه انتخابات پاییز امسال او را برای ماندن در کاخسفید "مستحق" جلوه دهد. خلاصه آنچه وکلای آقای ترامپ تلاش کردند عصر سهشنبه ترسیم کنند این بود که دموکراتها و در راس تیم آنها آدام شیف در چند ماه گذشته و در خلال تحقیقات استیضاح میتوانستند هر کسی را که اراده کنند احضار کنند و در صورت مخالفت دونالد ترامپ با درخواست آنها گام بعدی بردن شکایت به دادگاه بود که در نظام حکومتی ایالات متحده مجاز به قضاوت میان اختلافات دولت و کنگره بر سر استنباط قانون اساسی است. جی سوکولو و پت سپولونه، وکلای آقای ترامپ میگویند درخواست آدام شیف برای احضار شاهدان جدید و یا مدارکی که در جریان تحقیقات به او داده نشده، نشان میدهد که خود آقای شیف هم قبول دارد که ادله او برای طرح اتهام علیه رئیس جمهور آمریکا کامل و کافی نیست. این دو که روز سهشنبه تلاش کردند با استفاده از مهارتهای سخنوری خود به عنوان وکلای حاذق، توجه سناتورها و بینندگان تلویزیونی را به خود جلب کنند و در این راه از عصبانی و خشگمین جلوه دادن و روی تریبون زدن هم واهمهای نداشتند، اصرار دارند که دموکراتها با امتناع از بردن شکایت خود به دادگاه در حقیقت شاخه سوم تعادل قوا در آمریکا، یعنی دادگاه و قوه قضاییه را نادیده گرفته و از این طریق "رویه و انحراف خطرناکی در قرائت از قانون اساسی" بدعت گذاشتهاند. میچ مککانل، رئیسجمهوری خواه مجلس سنا یک بار دیگر زیر ذرهبین رسانههای آمریکا قرار گرفته چرا که سرنوشت کاخ سفید و تا حدود زیادی حزب جمهوری خواه دست کم برای چند هفته آینده در دستان او قرار گرفته است 'تیم حقوقی ترامپ در تناقض با دادستان کل او حرف میزند' کایل چنی و اندرو دسیدریو، خبرنگاران حوزه کنگره نشریه پولیتیکو در یادداشتی ادعاهای وکلای آقای ترامپ را در تضاد با موضعگیری دادستانی کل کشور ارزیابی کردهاند. "تیم حقوقی دونالد ترامپ روز سهشنبه یک دور برگردان کامل از مواضع قبلی خود انجام داد که میتواند برایشان پیامدهایی داشته باشد... این آنها بودند که در جریان تحقیقات استیضاح دموکراتها را از کشاندن اختلافات به دادگاه آن هم بر سر احضار شاهدان و یا تحویل مدارک منع میکردند و میگفتند دادگاهها نباید وارد جدال میان کنگره و کاخسفید شوند چرا که در این صورت آنها به عنوان شاخه سوم استقلال قوا به بحثی سیاسی وارد میشوند در حالی که ماهیت ذاتی آنها این نیست... اما حالا دموکراتها را متهم میکنند که چرا به جای شکایت بردن به دادگاه از سنا میخواهند که شهود جدید احضار کند." نویسندگان یادداشت پولیتیکو در ادامه به اظهارات سه هفته پیش هاشم موپان، از دادستانهای وزارت دادگستری اشاره کردهاند که در جریان یکی از پروندههای مربوط به اختلاف کنگره و کاخسفید بر سر مجوز مشارکت مقامهای دولتی در تحقیقات استیضاح، گفته بود یک قاضی که "بدون رای مستقیم مردم" در این منصب قرار گرفته نباید بر اختلاف دو قوه مجریه و مقننه که با رای مستقیم مردم برگزیده شدند قضاوت کند. با این حال هم جی سوکولو و هم پت سپولونه، وکلای ارشد تیم حقوقی آقای ترامپ، روز سهشنبه توانستند هر ۵۳ سناتور جمهوریخواه حاضر در صحن علنی سنا را قانع کنند که نیازی نیست در آییننامه برگزاری جلسات استیضاح احضار شهود جدید و یا درخواست رسمی مدارک از ابتدا لحاظ شود. در حقیقت رای نه ۵۳ جمهوریخواه در برابر ۴۷ آری سناتورهای دموکرات به متممهای پیشنهادی دموکراتها نشان از آن داشت که خط اختلاف میان دو حزب بر سر استیضاح آقای ترامپ دست کم در روز نخست کاملا مماس بر دیوار بلند افتراق میان آنهاست. اخبار مرتبط استیضاح ترامپ؛ وکلای رئیسجمهور خواستار تبرئه فوری او شدند آدام شیف که رهبری تیم استیضاحکننده مجلس نمایندگان را بر عهده دارد هدف تندترین حملات از سوی جمهوریخواهان قرار گرفته است سنای زمان استیضاح کلینتون کجا، سنای استیضاح ترامپ کجا! همزمان با نخستین جلسه استیضاح دونالد ترامپ در مجلس سنا پیتر بیکر، گزارشگر ارشد کاخسفید نیویورک تایمز در پادکست دیلی این روزنامه به مرور تجارب و مشاهدات خود از استیضاح بیل کلینتون که حدود ۲۱ سال پیش برگزار شد پرداخت و تشابهات و تفاوتهای این دو را بررسی کرد. "اولین مشخصه استیضاح بیل کلینتون این بود که سناتورهای دموکرات و جمهوریخواه با وجود اختلاف نظر شدید با هم به اجماع رسیدند که آیین نامه جلسات استیضاح را به گونهای تنظیم کنند که روند برگزاری آن موجب تفرقهاکنی و شکاف در میان جامعه آمریکا نشود و همه چیز را دو قطبی نکند. برای همین هم آن آییننامه با ۱۰۰ رای موافق، یعنی اجماع صددرصدی سناتورها به تصویب رسید." گفتگوی پیتر بیکر با مایکل باربارو صبح سهشنبه، ۲۲ ژانویه و پیش از آغاز جلسات استیضاح پخش شد و شاید اگر این دو رایگیری ۵۳ موافق (تمامی سناتورهای جمهوریخواه) به ۴۷ مخالف (تمامی دموکراتها) را در عصر سهشنبه میدیدند میتوانستند با یقین بگویند که ظرف تنها دو دهه مجلس سنا از اتحاد مطلق به افتراق مطلق رسیده است. پیتر بیکر علت اجماع سناتورها بر سر آییننامه استیضاح بیل کلینتون را در چند حوزه ارزیابی میکند از جمله این که: "اعضای مجلس سنا به طور سنتی خود را پختهتر و افتادهتر از اعضای مجلس نمایندگان میدانند. آنها هر ۶ سال یکبار باید در انتخابات شرکت کنند و این به آنها اطمینان خاطر و شکیبایی بیشتری از اعضای مجلس نمایندگان میدهد که هر دو سال یکبار باید دوباره در انتخابات شرکت کنند و به همین علت هم شور وهیجان بیشتری برای نشان دادن عملکرد خود دارند." او میگوید رای ۱۰۰ سناتور بر سر آییننامه برگزاری جلسات استیضاح در سال ۱۹۹۹ تیم وکلای بیل کلینتون را "حسابی هراسان کرده بود... چون هر چه اختلافنظر سناتورهای دو حزب بیشتر باشد کاخسفید آسودهخاطرتر خواهد بود که رای کافی برای عزل رئیسجمهور جمع نخواهد شد." سناتورهای کنگره که به هنگام جلسات استیضاح حق استفاده از تلفن، قهوه نوشیدن و حرف زدن با هم را ندارند از شرایط منحصر به فرد این جلسات به وال استریت ژورنال گلایه بردهاند پیتر بیکر همچنین به سخنرانیهای تیم دادستانهای مجلس نمایندگان در آن زمان اشاره میکند که متشکل از ۱۳ مرد جمهوریخواه سفیدپوست بود. او به ویژه به سخنرانی درخشان یکی از اعضای جوان آن گروه اشاره میکند؛ لیندسی گراهام. کسی که در جریان استیضاح بیل کلینتون نام خود را پرآوازه کرد و اکنون به عنوان یکی از ستونهای اصلی جمهوریخواهان در مجلس سنا برای دفاع تمام قد از آقای ترامپ در برابر استیضاح دموکراتها تلاش میکند. با وجود این میان استیضاح بیل کلینتون در سال ۱۹۹۹ و استیضاح دونالد ترامپ یک اختلاف جدی وجود دارد که تا حدودی به تیم وکلای رئیس جمهور و سناتورهای کنگره "این حق را میدهد که بیمحابا" به دنبال دفاع از منافع حزبی خود بروند و آن در پیش بودن انتخابات ریاستجمهوری و کنگره تا چند ماه دیگر است. دونالد ترامپ اگر چه سومین رئیسجمهور تاریخ آمریکاست که استیضاح میشود اما در حقیقت او نخستین رئیسجمهوری است که در دور نخست حضور خود در کاخسفید استیضاح شده و بر همین اساس هم نخستین رئیسجمهوری است که بلافاصله بعد از اتمام جلسات استیضاح فرصت خواهد داشت تا یکبار دیگر "مشروعیت" ریاست جمهوری خود را در معرض رای مردم کشورش بگذارد. این در حالی است که بیل کلینتون که دور دوم ریاست جمهوری خود را میگذارند نگران انتخابات بعدی نبود و تیم وکلای او میتوانستند تمرکز خود را تنها بر رد اتهامات او بگذارند نه این که در پس ذهنشان نگران تاثیرات کلمات خود بر صندوقهای رای باشند. علاوه بر آن، سناتورها هم نگران انتخابات سنا هستند که همزمان با رایگیری ریاستجمهوری در نوامبر امسال برگزار خواهد شد. میچ مککانل، رئیس مجلس سنا یکی از آنهاست. نظرسنجیها در ایالت کنتاکی او را "محبوب قلبها" نشان نمیدهد اما در عوض دونالد ترامپ در همین ایالت محبوبیتی بالای ۷۰ درصد دارد. بر همین اساس هم دموکراتها که امروز هر چه تلاش کردند حتی نتوانستند یک رای بیشتر از تعداد خودشان (۴۷) کسب کنند امیدوارند که فارغ از شکست قابل پیشبینی در استیضاح، افکار عمومی مردم آمریکا را علیه دونالد ترامپ و سناتورهای حامی او "بشورانند" تا بلکه در ماه نوامبر دست کم یکی از دو خاکریز تحت کنترل جمهوریخواهان - کاخسفید یا مجلس سنا - را تصرف کنند؛ آرمانی که در روز نخست جلسه استیضاح نتوانستند به آن اپسیلونی نزدیکتر شوند. | نخستین جلسه رسیدگی به اتهامات دونالد ترامپ در مجلس سنای آمریکا در حالی آغاز شد که از همان لحظات اول وکلای رئیسجمهوری تلاش کردند آدام شیف، رئیس کمیته اطلاعات مجلس نمایندگان را "بکوبند" و دادخواست او را که رهبری تحقیقات طی شش ماه گذشته و حالا تیم استیضاح دموکراتها را برعهده دارد "بیاعتبار" جلوه دهند. | در رسانههای آمریکا: چرا وکلای ترامپ روی میز میکوبند؟ |
اجرای کنسرت ارکستر ملی بعد از چهار سال که از تعطیلی این ارکستر می گذشت از جمله خبرهایی است که روزنامه های هوادار دولت از آن استقبال کرده اند و روزنامه های جناح اصولگرا به آن کاملا بی اعتنا مانده اند. عکس و تیتر صفحه اول ایران احمد غلامی در سرمقاله شرق در اشاره به گذشت دو سال از انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری نوشته: احساس و تجربه میشود که انتخابات خرداد ٩٢، با دورههای دیگر تفاوتی عمیق دارد. دومخرداد ١٣٧٦ انفجاری از شور و حماسه بود، برای تغییر سریع که اندکاندک در تودههای مردم به سردی گرایید. در نخبگان جامعه آرمانگرایی دوم خرداد به واقعبینی و در سوداگران سیاسی به مصلحتاندیشی منجر شد. به نوشته سردبیر شرق: از این پارهپارهشدن طبقه متوسط و نخبگان، مردی ظهور کرد که همچون ناپلئون دوم بر اسب رؤیاسازی سوار شد و چون او که نماینده کشاورزان خردهپا شده بود، نماینده آدمهای حاشیهای شد که بهدنبال نمایندهای میگشتند که چون آنها حرف بزند و لباس بپوشد. اگر ناپلئون دوم کاریکاتوری از شکوهمندی عمویش بود، احمدینژاد نیز کپی بدرنگی از سادهزیستی شهید رجایی بود و حیرتانگیز است که سادهزیستی و تقواپیشگی احمدینژاد همچون شکوه قلابی ناپلئون دوم عیان و اثبات میشود. نه این، نه آن هیچکدام نماینده واقعی مردم فقیر و تهیدست نبودهاند که سوار بر گرده آنها بالا رفتهاند. سرمقاله این روزنامه سرانجام به آخرین دولت رسیده و نوشته: حسن روحانی و اصلاحطلبان باید بدانند و تجربه هم ثابت کرده رأی فقط یک رأی است. اگر مردم نخواهند یا نتوانند در یک یا دو دوره ریاستجمهوری رأیشان را پس بگیرند اما در فرصتی مقتضی اثر خود را خواهند گذاشت و اثبات خواهند کرد در مدتی کوتاه میشود آنها را فریب داد اما در بلندمدت نه. خلاصه سرمقاله شرق این که: پاشنه آشیل جدی حسن روحانی، بحران محیطزیست است؛ بحرانی که سیاسی نیست و بحرانی تمدنی است که البته رئیسجمهور به اهمیت آن واقف است. اما در بیان آن کمی خامدستانه عمل کرد. روحانی تنها مانده است محمد علی وکیلی در سرمقاله ابتکار نوشته: مشی دولت یازدهم میانه روی و اعتدالی شد ولی اعتدال هنوز به گفتمان اجتماعی تبدیل نشده است. اگر اعتدال به گفتمان تبدیل می شد نقطه مقابل خود را به محاق می برد و مردم تحت تاثیر حاکمیت گفتمان اعتدال دست رد بر سینه افراطیون می زدند اما شوربختانه صدای تندروها بیشتر از هر زمان گوش خراش شده است. به نظر این مقاله: چشم مردم همچنان به امید دولت روشن است. طعم شیرین تدبیر همچنان چشیده نشده است. آثار تدبیر بر سر سفره و زندگی مردم همچنان نمایان نیست. بروز دولت کمتر از ظهورش است. رویه های مختلفی در دولت شکل گرفته است. ژنرال های دولت هر کدام برای خویش رویه ای را در مدیریت اجرایی خویش انتخاب نموده اند. برغم وجود هماهنگی ها اما آهنگ واحدی را شاهد نیستیم. ابتکار در نهایت نوشته: روحانی روی صحنه و پشت تریبون ها با روحانی رئیس دولت فرق دارد. روحانی رئیس دولت به اعضای دولت شبیه است اما هیچ صدایی از اطراف روحانی که تائیدگر و تحکیم کننده مواضع عمومی ایشان باشد به گوش نمی رسد در نتیجه این شکاف شاهد کاهش محبوبیت مردمی و البته افزایش مقبولیت نخبگی دولت هستیم. به هر روی کار دولت روحانی سخت است. کار دولتی که بنای هویت سازی مستقل دارد به مراتب سخت تر از دولت هایی با هویت اجتماعی ثابت است. کار دولت روحانی به مراتب از تمام اسلاف خویش سخت تر می باشد. علي خرم در مقاله ای در اعتماد نوشته: دو سال قبل، حسن روحاني، براساس انتظاراتي در ايران و درجهان بر سر كار آمد. در ايران، نگرانيهايي جدي از عملكرد دولتهاي نهم و دهم در حوزه سياست خارجي و در حوزه اقتصاد كشور وجود داشت. نگرانيهاي سياست خارجي از آنجا بهطور جدي بروز كرد كه ايران هر روز با كشوري جديد در جهان درگير ميشد به ترتيبي كه در آن فضاي تنشآلود از يك سو بيم از اينكه هر روز كشوري به خود اجازه توهين، تحقير و تهديد به ايران دهد بيشتر ميشد. به نوشته این دیپلمات پیشین به تبع همين تصميمات ناصواب، در حوزه اقتصاد هم کشور شاهد بود كه چگونه ايراني كه در سال ٨٤ قدرت چهارم اقتصادي منطقه بود تحليل رفت و اين مقام در سال ٨٨ به نهم و در سال ٩٢ به چهاردهم تقليل يافت، در حالي كه سند چشمانداز بيست ساله تصويب شده توسط رهبر، مقام اول اقتصادي منطقه را در سال ١٤٠٤ براي ايران وعده داده بود. احسان گنجی، بی قانون نویسنده با اشاره به تحریم هایی که از دوران احمدی نژاد وضع شد نوشته: روحاني آمد تا اين معايب را بر طرف كرده و سازوكار جديدي را ايجاد كند؛ سازوكاري كه در آن موضوعات سياست خارجي و پرونده هستهاي از مهمترين مسائل كشور بهشمار مي رفتند زيرا بقيه مسائل كشور نظير اقتصاد، توليد، صنعت، محيط زيست، ارتقاي بخش خصوصي، ارتقا و احياي ارزش پول ملي و... همگي در گرو حل بهينه پرونده هستهاي و سامان دادن دوباره به سياست خارجي بودند. در ستایش تحریم! امیر یوسفی در سرمقاله دولت به حملات هماهنگ هفته گذشته رسانه های اصولگرا و صدا و سیمای جمهوری به رییس جمهور اشاره کرده و تاکید کرده: توفیر ندارد که تریبون را چه کسی یا چه نهادی علم کرده باشد؛ مهم آن است که در طغیان علیه رئیسجمهوری، یونیفورم متفاوت میپوشند اما صدایی یکسان دارند؛ انگار جایی که دور از دست و دیده ماست یک اتاق فرمان مجهز وجود دارد که کار و بار اصلیاش صدابرداری از تریبونها یا شاید صداگذاری روی آنهاست. نویسنده با رد غیرعمدی بودن حملات هماهنگ نوشته: کار، حساب و کتاب دارد؛ نسخه تصویری میخواهد؛ دستور پخت برای فضای مجازی لازم دارد؛ محورهای نطق برای خطیبان و گویندگان میخواهد؛ سهم طعن و طنز و مطایبه در آن باید همان قدر باشد که تحلیل و تبیین و توصیف؛ برای اثرگذاری بر احساسات و عواطف مخاطب همان مقدار متاع و مصالح میخواهد که برای تأثیر بر عقل و ادراک آنها. خلاصه اینکه اتاق فرمان، انگار مرامنامهای واحد را در ظرفها و زمینههای متفاوت میپزد و میریزد تا در یک تقسیمکار دقیق، سهم همه را داده باشد، شاید حسن روحانی زودتر از دیگران توانست تابلوی خاک گرفته این اتاق فرمان را رمزگشایی کند. روزنامه دولت در پایان نوشته: حسن روحانی هفته پیش از این واقعیت سخن گفت که کوتاه شدن سایه تحریمهای ظالمانه از سر ملت ایران، منشأ گشایشهای گسترده در همه زمینههاست از بانک و بیمه تا صنعت و صادرات؛ از دانش و دیپلماسی تا آب و آلودگی، این سخن سر راست وقتی به گوش کیمیاگران اتاق فرمان رسید، بیدرنگ آستین بالا زدند تا در کمترین فاصله، صفی از تریبونهای واحد را تجهیز کنند. در سالگرد اعتراض های خیابانی عباس عبدی در مقاله ای در قانون بدون اسم بردن از جنبش سبز و ۲۴ خرداد اشاره کرده و پرسیده آن روز چرا مهم بود؟ و در پاسخ نوشته می توان نگرشهاي دو دولت را در سياست خارجي، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع با يكديگر مقايسه کرد تا به ابعاد تناقض پي ببريم. اگر اين مسأله را بپذيريم به ناچار اين پرسش پيش ميآيد كه چرا جامعه ما به گونهاي است كه از خلال انتخابات ميتوان دو نگرش متضاد را جايگزين كرد؟ این جامعه شناس افزوده: اين پرسش از اين حيث مهم است كه در يك جامعه عادي وقتي مردم به مرحلهاي ميرسند كه به صورت روشن با سياست جاري دولت مخالف ميشوند، يا آن دولت سياست خود را تغيير ميدهد، يا مجبور به كنارهگيري ميشود و نيازي نيست كه مردم تا انتخابات بعدي صبر كنند. به عبارت ديگر در نظامهای جدید دولت وجودي مستقل از خواست مردم ندارد كه بتواند با اعمال سياستهاي خود كه مورد اعتراض اكثريت است به بقاي خود ادامه دهد. به نوشته سرمقاله اعتماد: ولي در ايران به دليل فقدان سازوكار لازم براي چنين مسألهاي، مشاهده ميكنيم كه از يك سو مردم نميتوانند پيش از انتخابات ترجيحات و نظر خود را منعكس كنند، و از سوي ديگر حتي اگر چنين نظري هم داشته باشند، سازوكار لازم براي تبديل آن به قدرت و تغيير دولت در اختیار ندارند. گويي هر كس و با هر سياستي كه بر سرير قدرت بيايد، به ناچار بايد تا آخر دوره او را تحمل كرد. اين ويژگي موجب ميشود كه انتخابات رياست جمهوري در ايران، در بيشتر مواقع غيرقابل پيشبيني شود. نویسنده معتقد است: بروز رفتار سياسي نبايد محدود به هفته و ماه انتخابات شود، بلكه بايد در تمام طول سال ممكن باشد، در اين صورت پيشبيني رفتار مردم در روز انتخابات ديگر غيرممكن نيست، اگر هم پيشبينيها غلط از آب درآيد در حد چنددرصد است و نه دهها درصد! اولین درسی که از این پیشبینیناپذیریهای پیاپی باید گرفت این است که چنین وضعی برای ثبات و پیشرفت جامعه خطرناک است و ریسک امور را زیاد میکند. ساختار سیاسی ایران باید به گونهای شود که رفتارهای مردم از خلال آزادیبیان خواستهای آنان شفاف شود. يك روز در ميانِ كودكان موادفروش آرزو یزدانی در گزارشی در قانون با اشاره به وجود يك ميليون و ۷۰۰ هزار كودك كار در ايران نوشته خبرنگار «قانون» از يك روز حضور در كنار كودكان كار تهراني گوياي سوء استفاده تمام قد از كودكان است كه اين اواخر به دلالي مواد مخدر نيز پرداخته و يا جاساز مواد بوده اند. در ابتدای گزارش خبرنگار قانون آمده: ترافیک پشت چراغ سنگین است ، شیشه ماشین را که پایین می کشم شلوغی خیابان وضوح بیشتری پیدا می کند، خودش سمت من می آید؛ پسربچه ای با جثه ۵ ساله و لی دستانش کارگری ۳۰ ساله است ! چشمان بیحالش رامیتوان در صورت هر معتادی تصور کرد ، صورتش زرد ورنگپریده و لبهایش خشک است. شاخه گلی بیحال تر از خودش را به زور روی داشبرد می گذارد، به او قول میدهم اگر جواب سوالهایم را بدهد برایش ساندویچ و نوشابه بخرم. اما با بیمیلی میگوید: سیرم خاله پول بده، سوالهایم ظاهرا برایش آشناست، میپرسد پلیسی؟ و من میگویم چیز دیگری لازم دارم. میپرسد برای کی؟ بدون توضیح از او درخواست «علف» ميكنم كه پاسخي نمي دهد. به او مي گويم اگر نداری وقتم را نگیر... نهایتا به فضای سبز بالای چهارراه اشاره میکند و اسکناس ۱۰ هزارتومانی را می گیرد و می رود. سنش كمتر از ۱۰ سال است اما با اين سن كم، ساقي مواد مخدر شده و كسي هم كاري به كارش ندارد… به نوشته این گزارشگر حضور و فعالیت این کودکان در جامعه کاملا علنی است در شمال و مرکز شهر، پارکها و متروها و این طور به نظر می آید که هیچ ارگانی به طور جدي اولویتی برای حمایت از این کودکان و مبارزه با انواع سوءاستفاده از آنان ندارد. آنها به خانههای امن و غذا و تحصیل نیازدارند و تنها یک نهاد اجرایی توان جدا کردن این کودکان بد سرپرست و بعضا بدون شناسنامه را از دلالان و بهرهکشان دارد. گزارش قانون حاکی است بچه های کار از خردسالی مورد آزار و اذیت جسمی و جنسی قرار میگیرند و از سوی دیگر نمودها و عوارض این آسیب ها در آینده آنها را به بزهکارانی حرفه ای با مشکلات روانشناختی بسیار تبدیل میکند. جلوگیری از جرم بسیار پر هزینه تر و پیچیده تر از پیشگیری، تربیت و پرورش بزهکار و مجرم است. امیر منتظمی، شرق خاک هم تحریمی است! سیاست روز در تیتر اول خود مقاله ای طعنه آمیز را قرار داده که اشاره ای است به هفته گذشته و گفته های رییس جمهور درباره تاثیر تحریم ها. این روزنامه نوشته: ريزگردهايي كه به قول مسئولان سالها بايد براي برطرف كردنش برنامهريزي ميشد و بايد مردم شهرهاي غربي كشور با آن كنار ميآمدند، حالا تا پشت پنجره اتاق مسئولاني كه قرار بود كارشان حفاظت از محيط زيست باشد هم رسيد. حالا بيش از چند روزي ميشود كه خاك بر سر تهران هم نشسته و وقتي از ارتفاعات به تهران نگاه ميكنيم، جز تلي خاك چيز ديگري مشخص نيست. این روزنامه اصولگرا با علامت های استفهام متعدد نوشته: نيمه دوم پارسال و هواي بسيار پاك! پايتخت نشانمان داد كه بنزينهاي يورو۴ كه كاملا مدبرانه! وارد چرخه سوخت كشور شد، چقدر آلودگيها را كم كرد و مردمان شهرهاي كلان هر روز صبح به آسمان آبي سلام دادند. حالا هم كه هواي پايتخت به رنگ خاك درآمده. راستي حالا كه ديگر نيازي به سفر با هواپيما نيست و اگر پنجره اتاق آن خانم و آقاي مسئول را باز كني، خاك در آغوش اتاقشان جا خوش ميكند. با آب چه کرده ایم علی فراستی در سرمقاله جهان صنعت با اشاره به روند خشک شدن زمین و این که در ایران بین ۲۰ تا ۲۵ درصد از نزولات جوی در یکصد سال اخیر از دست رفته نوشته در عین حال در یکصد سال اخیر جمعیت کشور از هشت میلیون به حدود ۸۰ میلیون نفر رسیده و فناوری برداشت و استخراج نیز به مراتب پیشرفتهتر شده است به این دلیل مدیریت آب باقیمانده یک امر حیاتی برای همگان است. نویسنده معتقد است: این روند تداوم خواهد داشت و از آنچه امروز هست، بدتر خواهد شد. شاید بر پایه این تحلیل باشد که معصومه ابتکار، رییس سازمان حفاظت محیطزیست کشور هشدار داد که تا سال ۲۰۵۰ وضعیت خشکسالی در کشور ۱۱ برابر بدتر خواهد شد یا آقای عیسی کلانتری سخن از کوچ اجباری بیش از ۵۰ میلیون ایرانی در سالهای آینده میگویند. اگر این فرضیات درست باشند- که صحت علمی آنها را هنوز قطعی نیست- میتوان بدتر شدن دو تا سه برابر خشکسالی را تصور کرد ولی آیا این تصور به این معناست که ۹۰ درصد سرزمین کنونی ایران تا ۳۵ سال دیگر غیر قابل سکونت خواهد شد. سرمقاله جهان صنعت گلایه کرده که: مسوولانی که خود در مصدر تصمیمگیری در مدیریت آب بودند، حالا در موضع اپوزیسیون قرار گرفته و چنان صحبت کرده و آمار و ارقام ارایه میدهند که گویی در زمان مدیریت آنها یا همفکران آنها نه مشکل کمآبی وجود داشته و نه سوءمدیریت منابع آبی و حالا متوجه این بحران شدهاند. حالا که سیاست سدسازی بیمطالعه زیر سوال رفته، بهقول وزیر نیرو همان سدسازان حالا توصیه به تخریب سدها میکنند. پراندن رویاهای لاک پشت فراتی شهرام شهیدی با اشاره به واٰژگون شدن قایق حامل خانم ابتکار در تالاب هورالعظیم و این گفته رییس سازمان محیط زیست را نقل کرده که: در بازدید از هورالعظیم، دیدیم که کماکان از دو دریچه آب به تالاب وارد میشود و بخش احیا شده، بسیار سرسبز و سرحال بود. شاید به خاطر این بود که ما ذوقزده شدیم و خواستیم به زیر آب هم سر بزنیم! البته ماهیان خوب و لاکپشتهای مختلفی در تالاب دیدیم، بهویژه لاکپشت فراتی که گونهای در معرض خطر است را هم دیدیم که به استقبال ما آمده بودند! طنزنویس شهروند مصاحبه ای کرده با لاک پشت فراتی و به او گفته از وقتی رئیس سازمان محیطزیست به شما سرزده خیلی معروف شدهاید و رسانهها مدام از شما نام میبرند.لاک پشت جواب داده: پس هیچی. گرفتار شدیم رفت. داشتیم زندگیمان را میکردیمها. از فردا شکارچی پشت شکارچی است که راه بیفتد بیاید اینجا برای ما دام بگذارد. طنزنویس اشاره کرده که اتفاقا خانم ابتکار هم اذعان کرده شما در معرض خطر هستید لاک پشت جواب داد: اولا هر جانداری را که انسان بتواند به راحتی به زیستگاهش نزدیک شود شما منقرض شده فرضش کن. تازه درد من بیشتر است. یعنی جانوری که یک سیاستمدار نزدیکش بشود کارش تمام است. یا جانش میرود یا آبرویش. محسن ظریفیان، قانون | روزنامه های صبح شنبه در سالگرد ۲۳ خرداد و هشت سال پس از تظاهرات خیابانی مردم در اعتراض به تقلب در انتخاباتی که گروهی پیروزی میرحسین موسوی را در آن قطعی می دانستند و میلیون ها نفر را به خیابان کشید، با کمتر اشاره ای به آن حادثه، سالگرد دولت روحانی و به نیمه رسیدن عمر این دولت را بهانه قرار داده و به بررسی کارنامه روحانی پرداخته اند. | روزنامه های تهران: فرصت روحانی به نیمه رسید، با کاهش محبوبیت |
دیدار محمد بن سلمان آل سعود، ولیعهد عربستان سعودی، با نخست وزیر پاکستان ، عمران خان پیش از چهاردهمین اجلاس سران سازمان همکاری اسلامی در مکه، عربستان سعودی ژوئن ۲۰۱۹ زمانی شاهزاده ترکی بن فیصل رئیس وقت سازمان استخبارات عربستان سعودی، در توصیف روابط کشورش با پاکستان گفته بود احتمالا از نزدیکترین روابط بدون معاهده رسمی در جهان است. اما این دوستی استراتژیک از مدتی به این سو به سردی گرائیده است. ریشه مساله هرچه باشد، حداقل از جانب عربستان که به طور سنتی خود را در جایگاه رهبری جهان اسلام میبیند نشانه ناخرسندی عمیق از شریکی است که فکر میکند در "زمان نیاز" همراه نیست و در عین حال "ناسپاس" است. ظاهرا اظهارات تند دوهفته قبل شاه محمود قریشی وزیر امورخارجه پاکستان علیه عربستان و متهم کردن این کشور به بی پروایی به مساله کشمیر، مشکل ساز شده است. دو کشور هند و پاکستان بر منطقه کشمیر در بلندیهای هیمالیا ادعای ارضی دارند اما هر کدام بخشی از کشمیر را کنترل میکنند. در سال ۲۰۱۸ عربستان با اعطای بسته کمک اقتصادی ۶ میلیارد دالری (سه میلیارد کمک نقدی و سه میلیارد اعتبار نفت و گاز) به یاری اقتصاد بحران زده پاکستان شتافت. اما به تازگی رسانههای پاکستانی گزارش کردهاند که عربستان قبل از موعد، خواهان بازپرداخت وام شده است و روند اعتبار غیر نفتی را نیز متوقف ساخته است. هفته پیش ژنرال جاوید قمر باجوا، رئیس ستاد ارتش پاکستان به ریاض رفت اما رسانههای هندی گزارش دادند که محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی از دیدار با باجوا خودداری کرده است و وی بعد از ملاقات با معاون وزیر دفاع و رئیس ستاد ارتش عربستان "دست خالی" برگشته است. سریال ترکی ارطغرل با استقبال زیادی در پاکستان مواجه شده است. سریال قیام ارطغرل درباره دوره آغاز امپراطوری عثمانی است. سابقه دوستی و همکاری عربستان سعودی از حامیان عمده اقتصادی پاکستان بعد از جدایی از هند و کسب استقلال و شریک استراتژیک این کشور بوده است. بنابر گزارش مؤسسه علوم و امنیت بینالمللی، عربستان از برنامه محرمانه هستهای پاکستان در دهه ۷۰ قرن گذشته میلادی حمایت مالی کرده است. بعد از تهاجم شوروی سابق به افغانستان که پاکستان میزبان میلیونها پناهنده افغان و گروههای مجاهدین بود، عربستان از کمک کنندگان عمده اقتصادی به این کشور به شمار میرفت و اکنون بیش از دو و نیم میلیون پاکستانی در عربستان کار میکنند که براساس اعلام بانک مرکزی پاکستان، در یک سال اخیر حدود ۴.۴ میلیارد دالر به کشور خود انتقال داده اند. درمقابل، در چند دهه اخیر پاکستان همکاری نزدیکی به ویژه در عرصه نظامی-امنیتی با عربستان داشته است و صدها سرباز و مشاور نظامی را بخاطر آن چه حفظ امنیت عربستان میخواند به این کشور اعزام کرده است. ریشه سردی روابط عربستان و پاکستان چیست؟ مروری بر رویدادهایی رسانهای شده در پنج سال اخیر این برداشت را تقویت میکند که دلایل متعددی در سردی روابط دو کشور دخیل بوده است. در سال ۲۰۱۵ پاکستان درخواست عربستان را برای کمک در جنگ با شورشیان حوثی نپذیرفت و اعلام کرد که سربازان پاکستانی تنها برای "امنیت داخلی" عربستان در این کشور حضور دارند. در میانه سال ۲۰۱۷ که عربستان روابط خود را با قطر قطع کرد، ادامه فعالیت دفتر طالبان در دوحه را به عنواند "نماد اعتبار دیپماتیک" نپذیرفت و از همین رو خواستار بسته شدن آن و میزبانی طالبان شد؛ تلاشهایی که به گفته تلویزیون الجزیره موفق نبوده و طالبان قطر را ترجیح دادند. عربستان همراه با امارات دیگر متحد منطقهای خود از جمله سه کشوری بود که با تشوق پاکستان حاکمیت طالبان بر کابل را در دهه ۹۰ میلادی به رسمیت شناخت و انتظار داشت پاکستان با توجه به نفوذش بر طالبان، این گروه را قانع کند که عربستان را به عنوان میزبان دفتر این گروه و مذاکرات صلح انتخاب کند اما این کار صورت نگرفت. در ماه اگست ۲۰۱۷ ظاهرا در پی همین ناخشنودی، سرپرست سفارت عربستان در کابل با تروریستی خواندن طالبان، قطر را متهم کرد که از طریق این دفتر از این گروه حمایت مالی میکند، اتهامی که واکنش طالبان را برانگیخت و این گروه گفت که دفتر دوحه تنها برای حل مسائل سیاسی افغانستان ایجاد شده است. افزون برآن، پاکستان در سالهای اخیر روابط خود را با ترکیه رقیب منطقهای عربستان توسعه داده است. ترکیه به عنوان پرچمدار و مروج اسلام سیاسی در حال ساخت "بزرگترین کنسولگری" این کشور در جهان، درکراچی است. عمرانخان صدراعظم پاکستان از برگزاری صدمین سال "جنبش خلافت" در این کشور سخنرانی کرده است که به گفته او یک قرن پیش در شبه قاره هند و برای حمایت و جلوگیری از حملات به امپراطوری عثمانی شکل گرفته بود. به گفته مؤسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک مستقر در بریتانیا، ترکیه در حال حاضر بعد از چین دومین صادرکننده اسلحه به پاکستان است و ضمن آموزش نظامیان پاکستانی، به پاکستان در ترمیم هواپیماهای پیشرفته و کشتیهای جنگی کمک می کند. در ابتدای سال ۲۰۱۸ که دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا از "دوگانگی" سیاست پاکستان در جنگ افغانستان آشفته شده بود، کمکهای اقتصادی و امنیتی آمریکا به این کشور را به شدت کاهش داد و احتمال میرفت اقدامهای بیشتری از جمله تحریم پاکستان را روی دست بگیرد، اما عربستان برای عبور پاکستان از عواقب درافتادن با آمریکا به یاری این کشور شتافت و محمد بن سلمان زمینه ملاقات عمران خان و دونالد ترامپ را فراهم ساخت. حسین حقانی، سفیر سابق پاکستان در آمریکا به رادیو اروپایی آزادی گفته است: "سعودی در زمان نیاز در کنار پاکستان بوده است اما ریاض احساس میکند که پاکستان در حالیکه از این کشور کمک اقتصادی و سیاسی طلب میکند، در حمایت از عربستان و نگرانیهای امنیتیاش کمتر اقدام کرده است." به گفته حقانی، سعودیها به پاکستان به عنوان یک دریافت کننده ناسپاس کمکهای اقتصادی خود و صدها هزار شغل برای کارگران غیر ماهر(درعربستان سعودی) نگاه میکنند. عربستان با تجارت سالانه ۲۷ میلیارد دالری چهارمین شریک اقتصادی هند و بزرگترین صادر کننده نفت به این کشور میباشد در حالی که میزان تجارتاش با پاکستان به حدود سه میلیارد و شش صد میلیون دالر میرسد. با این حساب عربستان هند را شریک تجاری بزرگی میبیند و نمیخواهد در بازی "حاصل جمع صفر اسلام آباد با دهلی (که در آن میزان برد هر طرف به اندازه باخت طرف مقابل است) بازی کند. ناگزیریها و علایق پاکستان در ارتباط با ایران، پاکستان بنابر فشار آمریکا و عربستان از انتقال خط لوله گاز موسوم به صلح عقب نشینی کرد و به جای آن پروژه انتقال گاز ترکمنستان به افغانستان، پاکستان و هند (تاپی) را برگزید که تا این جای کار- به خاطر خودداری ایران از دریافت خسارت مالی از پاکستان بابت عدم اجرای تعهداتش در این پروژه- ضرر نکرده است. پاکستان فرقه گرایی مذهبی خشونتبار و ترورهای هدفمند زیادی را که انگیزه مذهبی و سیاسی داشته و به اتباع این کشور محدود نبوده است از جمله ترور یک مسؤل سابق استخبارات عربستان در کراچی (سال ۲۰۱۱) تجربه کرده است و از خطر بازگشت این وضعیت به ویژه که ایران گزینههای از جمله شبه نظامیان پاکستانی فعال در جنگ سوریه (لشکر زینبیون) را در اختیار دارد به خوبی آگاه است. شاید بتوان محدود کردن فعالیت گروههای مسلح بلوچ در ایالت بلوچستان را که برای ایران دردسرساز شده بودند و همکاریهای نزدیک امنیتی دوجانبه را درهمین راستا ارزیابی کرد. در ارتباط با ترکیه، پاکستان با توجه به روابط پر فراز و نشیباش با آمریکا، به این کشور به عنوان یک عضو ناتو و بهرهوری از نفوذ، تجربه و تکنالوژیاش در بخشهای مختلف حساب میکند. از سوی دیگر، با وصف اینکه پاکستان یک کشور بسیار محافظهکار مذهبی شناخته میشود، خلافت اسلامی به عنوان یک نظام ایدهآل اسلامی در این کشور هواداران زیادی دارد. در حالیکه عربستان پخش سریالهای ترکی در این کشور را ممنوع کرده است،عمران خان با تعریف از سریال تاریخی ترکی قیام ارطغرل (پدر بنیانگزار امپراطوری عثمانی)، از تلویزیون دولتی این کشور خواسته است آن را برای درک مردم این کشور از اهمیت تمدن اسلامی نمایش دهد. عمق گرایش اسلام سیاسی در حکومت به رهبری عمرانخان را میتوان در نشست محرمانه او با رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه و مهاتیرمحمد نخست وزیر مالزی (بلوک رقیب عربستان) که سال ۲۰۱۹ در حاشیه اجلاس سازمان ملل متحد برگزار شد جستجو کرد. به گفته رسانههای پاکستانی، این سه رهبر ایده راهاندازی تلویزیونی مشترک را مطرح کرده بودند. سلاحهای استراتژیک هستهای پاکستان به این کشور توان بازدارندگی و تهاجمی ویژهای داده است. مدارس مذهبی و گروههای مسلح تندرو مذهبی چندین ملیتی مستقر در پاکستان از جمله طالبان از دیگر سرمایههای راهبردی پاکستان هستند که به شکلهای مختلف در جنگهای نیابتی در افغانستان یا در کشمیر علیه منافع هند و یا برای امتیازگیری از امریکا و کشورهای دیگر مورد استفاده قرار گرفتهاند. نقش پاکستان در ایجاد طالبان، استفاده از کارت دوستیاش با عربستان برای به رسمیت شناختن رژیم طالبان در کابل و اکنون بعد از ۲۰ سال جنگ، تلاش برای بازگرداندن این گروه به قدرت از مجرای یک کشور مخالف یا غیر همسو با عربستان (قطر)، نمونهای از کارکرد پاکستان است که با خوشبینی شاهزاده ترکی بن فیصل فاصله زیادی گرفته است. بیشتر بخوانید: | در این نوشته که برای صفحه ناظران فرستاده شده نویسنده با این فرضیه که روابط پاکستان با عربستان سعودی رو به سردی گرائیده، کارتهای بازی پاکستان در سیاست منطقهای را مرور کرده و از گرایش پاکستان به سمت ترکیه صحبت کرده است. | آیا پاکستان از عربستان دور شده و به سمت ترکیه میرود؟ |
با سلام و اظهار خوشحالی از اعلام رسمی کانديداتوری جنابعالی اينجانب مايل بودم من و شما به عنوان کسانی که بيش از ساير کانديداهای اين دوره در تحولات سالهای اخير، از جمله ناکاميها و موفقيتهای به وجود آمده نقش داشته ايم، برای ايجاد فضايی منطقی و کمک به انتخاب مردم تلاش کنيم. در اين راستا تصور می کردم بهترين راه برای رسيدن به اين هدف، نگاهی منصفانه به گذشته و ارائه راهکارهايی سازنده برای آينده است. بر همين اساس اميدوار بودم برخی ادعاهای غيرمنطقی که توسط بعضی دوستان مدعی حمايت از شما مطرح می شود از جمله عباراتی که القاکننده ضعف همه کانديداها بجز جنابعالی است، توسط خود حضرتعالی جبران خواهد شد. اما به نظر حقير آنچه در بيانيه انتخاباتی جنابعالی اعلام گرديد نه تنها در راستای همان ادعاهايی بود که توسط دوستان جنابعالی مطرح می شد بلکه مکمل فرمايشات قبلی خود شما بود که از چند ماه قبل به عنوان شرط کانديداتوری خود اعلام می نموديد (عدم وجود کانديدای توانمند و مقبولي)! صميمانه عرض می کنم اگر تلفيق مجموعه اظهارات ماههای اخير جنابعالی، اظهار نظر دوستان شما و بيانيه اخير، القاکننده ضعف همه کانديداها و انحصار همه راهها نجات کشور در وجود حضرتعالی نبود، قطعاً پاسخگويی را به پس از برگزاری انتخابات موکول می کردم اما گمان می کنم امروز مهمترين گام برای انتخاب دقيق مردم آن است که نقش هريک از کانديداهای مطرح فعلی در شکستها و پيروزيهای سالهای اخير که بيانگر ميزان موفقيتهای آتی آنان نيز خواهد بود مشخص شود. در بخشی از بيانيه مفصل جنابعالی با اشاره به ترديدهايی که برای کانديداتوری داشته ايد آمده است: "نمی خواستم گمان شود که نظام جمهوری اسلامی، توان زايش نخبگان و مديران تازه را ندارد ... " و آنگاه به مواردی از نگرانيها از جمله گسترش تنشها، بروز گرايشهای افراطی، شکلگيری فضای سرد، تهديد مبانی توسعه اشاره شده که به تعبير خود شما، جنابعالی را به اين نتيجه رسانده که "بنا به ضرورت، آمادگی خود را برای ورود به عرصه اجرايی اعلام کنيد". اين جملات گويای آن است که ظاهراً جنابعالی به اين نتيجه رسيده ايد که تنها فرد قادر به رفع آن نگرانيها، خود حضرتعالی هستيد، در حالی که معتقدم بذر بسياری از همين نگرانيها در دولت جنابعالی کاشته شد و اکنون چيزی را درو می کنيم که خود حضرتعالی سالها شاهد کاشته شدن و روئيدن آن بوديد و متأسفانه در برابر آن سکوت يا رفتار تأييدآميز داشتيد. جناب آقای رفسنجانی! شما از گسترش تنشهايی سخن گفته ايد که به طرد و انزوای نيروهای گرانقدر انقلاب منجر می شود، آيا راستی گمان می کنيد اين موضوع دقيقاً از روزی آغاز شد که مردم با رأی قاطع خود که نشان دهنده ديدگاه ملت نسبت به برخی اتفاقات گذشته بود اداره کشور را به شخصيت ديگری سپردند؟ من معتقدم بلندترين گام در زمينه حذف و طرد نيروها دقيقاً در زمانی برداشته شد که شورای نگهبان در آستانه انتخابات مجلس چهارم، تعداد زيادی از اصيلترين نيروهای انقلاب و خدمتگزاران مردم را به بهانه های واهی رد صلاحيت کرد. آيا جنابعالی به خاطر نداريد که تعداد زيادی از اين نيروها به استناد گزارشات غيرواقعی وزارت اطلاعات تحت مديريت شما، رد صلاحيت شدند؟ آيا در جريان هستيد که بر اساس اخبار موجود، جرم اصلی همسر شهيد رجايی که منجر به رد صلاحيت او شد، ادعای اهانت به جنابعالی و خانواده محترمتان بود؟ البته قبل از آن و بخصوص از نخستين روزهای انتخاب شما به عنوان رئيس جمهور نيز مقدمات حذف و طرد نيروها ايجاد شده بود که اينجانب در اکثر آن موارد شخصاً موضوع را به شما منتقل و خواستار همکاری شما برای جلوگيری از آنها شدم. جنابعالی امروز به صورت علنی يکی از دلايل بازگشت خود به صحنه را نگرانی از طرد نيروهای گرانقدر انقلاب اعلام می کنيد، قاعدتاً برای مردم جالب خواهد بود که بدانند شما در برابر رد صلاحيت نيروهای خدمتگزار به کشور وساير تلاشهای علنی برای حذف نيروهای انقلاب، کدام موضعگيری عانی را انجام داديد. آيا جنابعالی قبول داريد که در بعضی موارد رفتار خود شما مؤيد روشهای حذف و طرد بود؟ مثلاً شما نه تنها در برابر استيضاح کاملاً سياسی آقای مهندس بهزاد نبوی موضعگيری نکرديد، بلکه بر خلاف رويه معمول قبل و بعد از آن استيضاح، حتی حاضر به اداره جلسه استيضاح نشديد و پس از آن نيز با سکوت در برابر رد صلاحيت آقای نبوی در سالهای ۶۸ و ۷۱، حتی نامه سرگشاده ايشان که در اعتراض به رد صلاحيت خود خطاب به شما نوشته بود را بی پاسخ گذاشتيد و لابد به ياد می آوريد که کسی که در برابر رد صلاحيت ايشان و برخی افراد ديگر تا حد تهديد به کناره گيری از انتخابات ايستادگی کرد، اينجانب بودم که به همراه ساير اعضای مجمع روحانيون مبارز در برابر آن روند ايستادگی کرديم. البته اينجانب اين کار و دفاع از ساير کسانی که صلاحيت آنها به ناحق رد شده بود را نه در روندی کاسبکارانه بلکه به عنوان وظيفه ای ملی و انقلابی تلقی کرده ام و هم اکنون هم از اينکه دوستانی مانند آقای نبوی پاداش اينجانب را می دهند، دلخور نيستم. جناب آقای رفسنجانی! شما حق داشتيد به خاطر اختلاف سليقه، در کابينه اول خود وزير کشور دولت قبل از شما که امام از او به عنوان فردی هوشمند نام برده بود و دارای سوابق انقلابی بود را با نيروی ارزشمند ديگری جايگزين کنيد اما آيا سکوت در برابر برخوردهای نامناسب با ايشان از جمله ممنوع الخروج ساختن وی و بازگرداندن او از فرودگاه به بهانه فعاليتهای مطبوعاتی را نيز کار پسنديده می دانستيد؟ بنده يقين دارم که اگر شما که آن روز بحمدالله قدرت کافی نيز داشتيد در برابر ممنوع الخروج ساختن دو تن از نيروهای باسابقه انقلاب که رياست دو کميسيون مهم مجلس سوم را به عهده داشتند، آن هم تنها به بهانه اتهامات مطبوعاتی سکوت نمی کرديد، امروز لازم نبود که اين گونه در مورد طرد نيروها اظهار نگرانی کنيد. حضرت آقای هاشمی! من هم مانند شما نگران "تضعيف ارزشها" و "کاهش شأن و منزلت فردی" آحاد مردم هستم اما آيا در دين مين اسلام، ارزشی بالاتر از آبروی مردم وجود دارد؟ قطعاً قبول داريم که آبروی افراد حتی از خون آنان مهمتر است، پس جنابعالی با چه معياری انتخابات مجلس چهارم که در آن بعضی از وزرای فعلی، همسر شهيد رجايی، همسر شهيد باکری و صدها نيروی رزمنده، ايثارگر و مخلص که برخی از آنها دوازده سال نماينده مجلس بودند رد صلاحيت شدند را "بسيار بسيار خوب" و "بسيار موفق" دانستيد؟ آيا اين تعبير جنابعالی، صحه گذاردن بر آغاز روند طرد نيوها نبود؟ آيا اقدامات تخريبی صدا و سيمای تحت مديريت اخوی مکرم جنابعالی، برادر عزيز آقای مهندس محمد هاشمی عليه يکی از جناحهای سياس در جريان انتخابات بی سابقه مجلس چهارم، هيچ سهمی در حذف و طرد نيروها نداشت؟ جنابعالی پس از برگزاری انتخابات بی سابقه مجلس چهارم که نخستين تجربه حذف گسترده نيروهای انقلاب تحت عنوان غيرقانونی نظارت استصوابی بود، با لبخندی رضايت آميز روند برگزاری آن انتخابات را "بسيار بسيار خوب" دانستيد. البته اين خنده و ابراز رضايت، دولت مستعجل بود و يکسال بعد از آن، در جلسه تحليف دومين دور رياست جمهوری جنابعالی، به بغضی تأثرانگيز تبديل شد. دوست خوبم! به رغم آنکه جنابعالی نيز ثمره سکوت توأم با رضايت خويش در برابر رد صلاحيتهای غيرقانونی را لمس کرديد، اما مردم فهيم ايران در انتخابات بعد از آن، يعنی دوره پنجم، ششم و از همه مهتر دوره هفتم مجلس، هيچگاه شاهد اظهارنظر يا برخورد جنابعالی با روند حذف و طرد نيروها به بهانه اعمال نظارت استصوابی نبودند. دوست و همراه خوبم! شما با اظهار نگرانی نسبت به فرسايش توان نخبگان، نشان داده ايد که بیتوجهی به نخبگان را سمی مهلک برای کشور میدانيد اما برای آنکه مردم بدانند شما از روز نخست حفظ حرمت نخبگان را لازم می شمريد، خوب است علت سکوت خود در برابر حملات وحشيانه به تريبون سخنرانی برخی از نخبگان در دانشگاه اصفهان و ساير مراکز علمی و حتی بی پاسخ گذاشتن تظلم خواهی آنها را مطرح نماييد، آيا جرم آن افراد جز اين بود که با من و شما اختلاف نظر داشتند؟ مردم بخوبی به ميزان قدرت شما و وزارت اطلاعات تحت مديريت شما آگاهی دارند و می دانند در زمان مسئوليت جنابعالی، نيروی انتظامی در هماهنگی کامل با وزارت کشور بود، پس هر کس حق دارد از عدم شناسايی و مجازات عوامل حمله به نخبگان و ايجاد جو نا امنی برای آنها و نيز سکوت جنابعالی در برابر اين اقدامات فرهنگ سوز که حتی مرحله به مرحله تا سينماها نيز پيش رفت تعجب کند و نگران تکرار آنها در دولت بعدی نيز باشد. جناب آقای هاشمی! خوشحالم که بر توسعه و استقرار امنيت برای تداوم توسعه اقتصادی سخن گفته ايد و اين تأکيد را طليعه نيکو برای ايجاد اطمينان در فعالان اقتصادی می دانم، اما توصيه می کنم برای آنکه جديت جنابعالی در اين موضوع بخوبی آشکار گردد، به سئوالات موجود در مورد ورود وزارت اطلاعات به فعاليتهای اقتصادی و شائبه هايی که در خصوص برخورد امنيت عده ای از فعالان اقتصادی آن تشکيلات با رقبای اقتصادی خود وجود دارد، پاسخ دهيد. قاعدتاً جنابعالی استحضار داريد که يکی از گامهای مهم دولت آقای خاتمی، تعطيل فعاليتهای اقتصادی وزارت اطلاعات بود، اظهارنظر صريح جنابعالی در اين خصوص، هر گونه نگرانی در خصوص ورود مجدد تشکيلات امنيتی کشور به فعاليتهای اقتصادی را مرتفع خواهد ساخت. برادر عزيزم! از شما که جوانی خود را در راه مبارزه با استبداد صرف کرده ايد، توقعی جز اين نبود که از محدود شدن آزاديهای اساسی آحاد مردم ابراز نگرانی کنيد اما لابد به خاطر داريد که چگونه در سالهای ابتدايی دهه هفتاد، حتی آزاديهای اوليه جوانان توسط عده ای خودسر در خيابانهای پايتخت سلب می شد اما هيچگاه عکس العملی جدی توسط جنابعالی مشاهده نشد، خاطره گرفتاريهايی که در سالهای ۶۹ تا ۷۲ برای عدهای از فعالان سياسی به خاطر انتقاد از دولت به وجود آمد نيز هنوز از اذهان پاک نشده است و اکنون تنها راه اطمينان به آينده آن است که شما بصراحت نسبت به آن مسائل موضعگيری نماييد، چرا که برخی اتفاقات اخير از جمله نفوذی دانستن کسانی که در روز کارگر شعارهايی عليه بعضی مسئولان مطرح کردند اين نگرانی را ايجاد میکند که در آينده نيز مانند گذشته، انتقاد از دولت و رئيس آن تا حد مخالفت با پيامبر (ص) قبيح شمرده شود. جناب آقای هاشمی! شما با هوشمندی از تنشزدايی در عرصه بين المللی و جلب اعتماد ساير کشورها سخن گفته ايد و بر لزوم تبديل تهديدها به فرصت تأکيد کرده ايد اما با شجاعت و انصافی که از شما سراغ دارم انتظار داشتم که با صراحت اعلام کنيد که در آستانه تحويل دولت از سوی جنابعالی، حتی يک کشور اروپايی دارای سفير در ايران نبود. اينجانب هميشه زياده خواهيهای ساير کشورها نسبت به کشور عزيزمان ايران را محکوم کرده ام اما جنابعالی بخوبی می دانيد پس از واقعه عظيم دوم خرداد و قدرتنمايی ايران بزرگ ايران، فرصتهای طلايی در عرصه بين المللی ايجاد شد که بحمدالله دستاوردهايی برای ملت و کشور نيز به دنبال داشت و قطعاً در سالهای آينده مردم بخوبی به ثمرات آن پی خواهند برد اما متأسفانه بعضی حرکات نسنجيده در داخل حکومت و بعضی خصومت ورزيهای جناح مقابل اصلاح طلبان و متأسفانه برخی فرصت سوزيهای ناشی از اقدامات نسنجيده توسط برخی اصلاح طلبان، آن فرصتها را يکی پس از ديگری سلب و برخی از آنها را به تهديد تبديل کرد. اينجانب انتظار داشتم شما در تحليلی منصفانه، از نقش ارزنده دولت فعلی در از بين بردن خصومتها و ايجاد فرصتها ياد می کرديد و آنگاه به عوامل از بين رفتن برخی از اين فرصتها نيز اشاره می نموديد، در آن صورت مردم ما مطمئن می شدند که در دولت آينده، باز هم شاهد کاهش ارتباط با ساير کشورها يا طرح تهديدهای بزرگ عليه کشورمان نخواهيم بود. جناب آقای هاشمی! اينجانب باز هم تأکيد میکنم که به هيچ وجه تمايل نداشتم فضای انتخابات را با طرح چنين مسائلی تحت تأثير قرار دهم، بلکه معتقد بودم که بايستی با استقبال از کانديداتوری تمام کسانی که خود را لايق خدمت به مردم می دانند، ميدان انتخاب را گسترش دهيم، بر همين اساس هم در طول چند ماه گذشته همواره از ورود همه کانديداها، بويژه جنابعالی استقبال نموده ام اما با توجه به شائبه هايی که برخی اظهارنظرهای سابق بيانيه اخير جنابعالی ايجاد نمود، لازم ديدم با ذکر چند نمونه و مثال، غبارهای ايجاد شده پيرامون شخصيت و توانمندی همه کانديداها جز جنابعالی را برطرف و شمه ای از مسائل سابق و گوشه ای از ريشه نگرانيهای حضرتعالی را بازگو نمايم. جنابعالی بخوبی می دانيد علاوه بر مسائل فوق که تماماً در رسانه ها و مطبوعات سالهای گذشته بازتاب داشت، نکات ناگفته ای نيز وجود دارد که اگر قرار بر تداوم روشهای سابق و تحقير ساير کانديداها و گروههای سياسی باشد، چاره ای جز طرح آنها وجود نخواهد داشت اما اينجانب اميدوارم همه کانديداها با خودداری از تحقير ساير کانديداها در جهت تشويق مردم به توجه نسبت به برنامه ها گام بردارند. در آن صورت، هر چه مورد پذيرش مردم قرار گيرد، برای همه محترم و قبل قبول خواهد بود. ضمن آنکه اين روش، حضور گسترده تر مردم در انتخابات را نيز به دنبال خواهد داشت. برای شما سلامتی و بهروزی آرزو می نمايم. با احترام مهدی کروبی خدمات | برادر عزيز و ارجمندم، جناب حجت الاسلام و المسلمين آقای هاشمی رفسنجانی | متن کامل نامه کروبی به هاشمی رفسنجانی |
نصرت کریمی هنرپیشه و هنرشناس، مجسمهساز و عروسکپرداز بزرگ در پایان چهل سال عزلت در گذشت و همایون خسروی دهکردی صنعتگری که هنر در وجودش لانه داشت درگذشت و ماهنامه "سینما و ادبیات" دیگر معلوم نیست منتشر شود، بچههای دهها مدرسه نیمه کاره در سیستان و بلوچستان با مرگ حسین علیمردانی پیدا نیست به مدرسه میروند یا نه. نه شعرهای صادق چوبک چاپ میشود و نه چهلمین شماره مجله نوشتا در میآید. منتقدی نظر دارد که فقط فیلمهایی میفروشد، از نمایشهایی استقبال میشود، رسانههایی به چشم میآیند و آهنگهایی شنیده میشود که در آن گوشهای یا نکتهای نسبت به شرایط کشور زده شده باشد. طنزنویسان به طور قاطع از زبان خبرنگاران صدا و سیما مینویسند حال همه خوبه. کارتونهایی برای چاپ نشدن در دفتر کارتونیستها میماند و قصهها و شعرهایی که در جمعهای دورهمی خوانده میشود. حسین علیمرادی، مدرسهساز و فعال در امور آموزشی در تصادفی جان باخت بی تو دشت عزادار چطور میشود کسی در یک تصادف ساده از میان برخیزد و کسانی بنویسند توسعه عزادار شد، یا عنوان مقالهای باشد بدرود پسر "دشتیاری" و چطور مینویسند دهها هزار کودک سیستانی و بلوچستانی منتظر او بودند که مدرسههایشان را از نوبسازد، راه مدرسه رفتنشان را هموار کند. حالا او حسین علیمردانی نام آشنای منطقه دشتیار و روستاهایش در راهی که میگفتند خطرخیزست و خود فریاد میزد بچهها که نباید بین مرگ و درس یکی را انتخاب کنند در راههای بین دهات و مدرسهها، خود گرفتار همان خطر شد. اما حالا اتفاق افتاده است. حسين عليمرادی کسی است که رفته بود انگلستان درس بخواند، تازه ۲۲ سالش بود اما در سفری به دیار گزارش به دشتیار افتاد و پا سفت کرد که نمیروم و با تاسيس سمن (نهادی غیردولتی) با عنوان "دست ياری به دشتياری" قصد آن کرد که با كمك خيرين ۳۴۰ مدرسه برای ۳۰ هزار دانشآموز اين منطقه بسازد. از این جهت نزدیکترین فرد به هدی صابر بود، عاشق آبادانی در سیستان و بلوچستان، که در زندان درگذشت به غمی که گرفتارش شد. یک صفحه روزنامه اعتماد و هم سرمقالهای به قلم خانم مینو خالقی به این مرگ ناگهانی اختصاص یافت. در آن جا بود که شرمین نادری قصهنویس که مدتهاست در همان دیار محروم دنبال آدمهای خوب روان است و دنبال قصههای مانند چشمه زلال، در مقالهای در همان روزنامه با عنوان بدرود پسر دستیاری نوشت: "دو هفته بود پدر شده بود اما هنوز پسرك كوچكی بود كه درس خواندن در اروپا را رها كرد و به قول خودش با وجود عشقش به همسر قشنگش بازهم دلداده بلوچستان شده بود و دوست داشت آبادگر باشد تا تحصيلكردهاي در راه دور كه قصههای بی آبی و محروميت سيستان و بلوچستان را لايك میكند. من گفتم قصه تو بايد شنيده شود و هزار بار گفتم يك نفر را پيدا كن كه از اين همه كاری كه می کنی يك مستند خوب بسازد، گفت من كاری نكردهام كه كسی بخواهد از من چيزی بسازد، بعد گفت هدف من شنيده شدن قصه دشتياری است. دو هفته پيش هم همين را نوشت. می دانی مهدی بخشی میخواهد از كارهای ما فيلم بسازد و من به حرف تو گوش دادم، اما يك جوری خجالت میكشم توی اين سنِ كم سوژه فيلم باشم. گفتم نترس خودم قصهات را مینويسم، من هم هستم. چه میدانستم با مهدی بخشی میروند به همان دشتياری برای ساختن فيلم و توی همان پيرسهراب قشنگ عزيز و جايی نزديك همان مقبره، درست جلوی دوربين مهدی تمام میشود آن قصه؟" قصهنویس ما افزوده: "راستی تمامشده آن قصه؟ من كه خيال میكنم تازه شروع شده. وقتیكه برايم نوشت ساخت مدرسهها كمرم را خم كرده و برايش نوشتم كه تو مثل شاخههای گندمی، خم میشوی اما نمیشكنی." نوشتا ۴۰ منتشر نشد خیلی کار خوبی کردند سمیه کاظمی نویسنده و منتقد مثل خیلی از نویسندگان و مترجم و شاعران منتظر بود تا چهلمین شماره نوشتا فصلنامه بینالمللی ادبی، فرهنگی و هنری منتشر شود که معلوم شد مجوز نگرفته است. این نویسنده و منتقد در صفحه خود نوشت: "به سلامتی بنزین گران شد و از فردا نان و گوشت، خمیردندان، پونز، لاک ناخن، چسب یک دو سه، آفتابه، سوسیس با گوشت گربه، تخمه کدو، تخته نرد، ژاکت پشمی، تیغ تیز، ماهی تیلا پیلا، نخ و سوزن برادران شکری به جز حبیب، پشمک، زیر شلواری، روی شلواری، نبات، رژ لب مسی، هندوانه، گلدان، پدیکور، مانیکور، نان باگت، ریمل ضد آب مید این چین، انواع عرقیجات اصل، بدل، وطنی و.... همه گران میشود و ملت انگشت تحیر به دهان می گزند و زیر لب فحش چارواداری نثار این و آن می کنند." در ادامه این مقاله آمده: "بعد بیست و سی خیلی شیک و مجلسی دوربین به دست با مردم همیشه در صحنه مصاحبه میکند : مصاحبه کننده: آقا بنظرتون گرانی بنزین چه تاثیری بر اجتماع داره؟ مصاحبه شونده که از سر و رویش بدبختی میبارد: آقا من از همینجا میخواستم به نوبه خودم از مسوولین تشکر کنم، خیلی کار خوبی کردند." فهرست حذفیات از کتابهای درسی ماده تاریخ شد، شنبهای که بنزین سه هزارتومن شد، چند روز قبلش بود که معلوم شد به علت کمترین جا چند جا از کتاب درسی ادبیات فارسی حذف شد. حرفهایی کمابیش منعکس شد از جمله توجیهات مقامات آموزش و پرورش اما بیشتر طنزنویسان بودند که با افزودن نمکی به زخم، نوشتند که سعدی جای خود را داد به شعرهایی در وصف حججی. تا این هفته که اطلاعات دقیقی منشتر شد و حاصل این که معلوم شد طنز پردازان، چندان طنزی هم نپرداخته بودند. فهرست دقیق نشان میدهد که غزلهای "در این سرای بیکسی" از هوشنگ ابتهاج، "جوانی" از رهی معیری و قطعات "به کجا چنین شتابان" از محمدرضا شفیعیکدکنی، "باغ بیبرگی" از مهدی اخوانثالث، داستانهایی از غلامحسین ساعدی و بزرگ علوی، موسی و شبان از مولانا همین طور سه جمله از داستان "قاضی بست" از تاریخ بيهقی، نام صادق هدایت از داستان "کباب غاز" محمدعلی جمالزاده، بخشهایی از خاطرات محمدعلی اسلامی ندوشن، نام محمود دولتآبادی، مشفق کاظمی و عباس خلیلی، شعر مادر و نام ایرج میرزا، داستان "حلاج" از تذکرہالاولیا، دو شعر مهتاب و داروگ از نیما یوشیج، رباعیات خیام، داستان زیبا از اُ.هنری و سیاحتنامه ابراهیمبیگ. از کتابهای درسی پاک شد تا ادبیات فارسی با پاکی و اخلاقمداری باشد و به نوجوانان آموخته شود تا فاسد الاخلاق بار نیایند. فیلم مجبوریم نسرین ستوده: مجبوریم این عکس کیست؟ ـ پیداست. عکس خانم ستوده. هنوز زندانند؟ بله. اما این عکس از یک فیلم سینمایی است. در نگاه اول، عکس همان کسی است که بر سر حقوق آزادیخواهان و عدالتجویان ایستاد و شان وکالت را ارتقا بخشید و بر سرهمین پیمان سالها میگذرد و دور از خانه و فرزندانش در زندان میگذراند. نسرین ستوده که بی آن که نویسنده باشد سال ۲۰۱۱ جایزه جهانی قلم توسط انجمن قلم آمریکا به او اهدا شد، نوشتند بدان جهت که وکالت به جان خرید و وکالت بسیاری از هنرمندان و نویسندگان ایرانی را به عهده گرفت، بدون باکی از تهدید امنیتیها. و در زندان بود که دو ماه قبل جایزه جهانی صلح ۲۰۱۹ نیز توسط انجمن جورج ویدال و کمیته یادبود صلح اسپانیا به او اختصاص یافت. نسرین ستوده دو هفته قبل نیز ظلم بر کسانی که علیه فقر برخاسته بودند را تحمل نکرد و از همان سلول زندان اوین در مصاحبهای کتبی با لویس نشریه فرانسوی اعتراض خود را بیان کرد. سارا دانیل نویسنده فرانسوی نوشت نسرین ستوده از همان زندان برایمان نوشت در این کشور چه در زندان باشیم چه در بیرون، در حبس هستیم. اما این عکس از کجا آمده است؟ این عکس نگار جواهریان است با گریم و چهره پردازی شبیه به نسرین ستوده برای فیلم "مجبوریم"، ساخته تازه رضا درمیشیان. فیلمی که قرار است در جشنواره فجر رونمایی شود. رضا درمیشیان بعد از سالها که دستیار کارگردان و بازیگر در سینما بود، و چندین فیلم مستند ساخت سرانجام وقتی سال ۹۱ خواست تا فیلم سینمایی بسازد اولین کارش بغض با بازی حمیدیان و باران کوثری جسورانه و دیدنی بود، چنان که در کارگردانی فیلمهای عصبانی نیستم، لانتوری و یواشکی هم. حالا "مجبوریم" چهارمین فیلم رضا درمیشیان یک بار دیگر جسورانه و بدیع. با نگار جواهریان در نقش نسرین ستوده. مجبوریم. نمایش سوختن سوختن در جدال عشق و خدا سوختن یک نمایش است که اولین روز اجرای آن مصادف با سهشنبه همان هفتهای بود که تهران هم گر گرفته بود، صدای گلوله داشت و گاهی فریاد. همان روز که از شهرهای دیگر خبر میرسید که سخت است اوضاع. در این میانه اجرای نمایش سوختن سرساعت شروع شد و گرچه جمعیت به اندازه یک فضای آرام مساعد نبود اما به جمع خوش گذشت. کار پر زحمت گروه جای خود، متن برداشت شده از یک قصه مهم (مفتش و راهبه اثر کالین فاکنر) و شرایط خاص روزگار کمک کرد و نمایش جا افتاد. طراح و کارگردان نمایش علیرضا آرا و علیرضا اولیاییاند و بازیگرانش مجتبی پیرزاده، سوگل خلیق، میثاق زارع و مصطفی پروین. متن با نگاهی به رمان کالین فالکنر توسط مهرداد کوروشنیا نوشته شده. قرار بود این نمایش شش سال پیش با نام عزازیل به روی صحنه رود. اما نشد تا از سه چهار ماه پیش گروه تازه خود را شناخت. سوختن یک عاشقانه کلاسیک است با این وجود لحظههایی در آن هست که تماشاگر ایرانی امروز را، به همذات پنداری میرساند. وقتی دین و اخلاقی که کلیسا تبلیغ میکند با عشق رو در رو میشود. چه فرق میکند در چه زمانی میگذرد، و چه تفاوت میکند که دکور صحنه کلیسا باشد یا خانه خدای دیگر. دختری عاشق یک کشیش جوان میشود و دلش میخواهد ضمن اینکه عاشق پسر است به کلیسا رفته و در آنجا به عنوان راهبه خدمت کند. عملی ممنوع. تصمیمی که انگار ایستادن در برابر خداست و مقابله با فرستاده او. کشیش میان وظیفه و قانون کلیسا گرفتارست و از سویی دلباخته دختر. شبنم طاهرخانی در دیوار تیوال نوشته: "همه چیز برایم اجرای گرم دلنشینی به همراه داشت. نمایشی دیدم که برایم خاطرهساز و ماندگار شد...به کسانی که ندیدهاند توصیه میکنم این اثر را ببینند اثری که تاکیدات و گوشزدهای مهمی از فضای سیاسی اجتماعی دوران ما دارد." علی اذکاری نوشته: "سوختن، من را به دورانِ سیاهِ کلیساهایی بُرد که امروز به لطفِ ضعفِ حفظهی جمعیِ جهان، روسفید شدهاند. هنگامِ سوختن، رعیتِ عاشقپیشهی آن دوران با عینالقضاتهمدانی فرقی ندارد. تمام عاشقانِ جهان، عینالقضاتند و عینالقضاتها، همیشهی تاریخ در حال سوختنند." صادق چوبک (۱۲۹۵-۱۳۷۷) شعرهای چوبک چه شد؟ ساده بود خبر به ظاهر، اما میتوانست ساده نباشد وقتی خبر رسید که مجوز چاپ مجموعه شعرهای صادق چوبک داده نشده. به شنیدنش اهل فن میپرسیدند مگر چوبک شعر هم گفته است. پاسخ را نزدیکان وی میدانند که از سالهای دور از زبانش اشعاری شنیدهاند. آری چوبک حتی به اسم مستعار در دورههای جوانی اشعاری هم در مجلات و روزنامههای زمان چاپ کرده بود. اما گویی دیگر سالها بود که فقط برای خود مینوشت. دانستن این موضوع به اهمیت خبر افزود. چرا مجموع "آه انسان" نباید در کشور منتشر شود. اما همین خبرها ماهنامه تجربه را واداشت تا این شماره صفحاتی را به نویسنده معتبر و نام آور اختصاص دهد. مقدمه این مجموعه که شماره ۶۶ تجربه را در برگرفته به قلم مرتضی نگاهی نویسنده خوش قلم است که سالهاست بالای جزیره الکاتراز نشسته و خلیج سان فرانسیسکو را دید میزند و سالهایی دور را تا آخرین لحظههای حیاتش همراه و همسخن صادق چوبک بوده است. این مقدمه در حقیقت مقدمهای میباید بود بر کتاب شعرهای چوبک، تا با نثر شیرین نگاهی بازگوید مرد بزرگ در سالهای پایانی که نابینایی هم بر دردهایش فزون شده بود، با چه حالی میزیست. صادق چوبک از جمله نام آوران و درشت استخوانهای ادبیات معاصرست، که از دهه سی شمسی که صادق هدایت و همدلان دیگرش از جهان رفتند، دیگر دل و دماغی برای جدی گرفتن زندگی نداشت. خانهای در همسایگی ابراهیم گلستان در بیابانهای الهیه ساخته بود، همانجا که حالا در میان انبوه برجها گم شده است، و بیشتر روزها در خانه میماند و در شهر شایع بود که در آن خانه مجلل با تشریفاتی شبیه به ارنست همینگوی زندگی میکند، حتی آلاحمد شایع کرده بود که چوبک تفنگی هم خریده تا به سبک همینگوی به زندگی خود پایان دهد. اما نه که تفنگی در کار نبود بلکه ده سال بعد از مرگ آلاحمد، با صاعقهای که انقلاب زد چوبک و همسایهاش گلستان از این دیار رفتند. چوبک به سان فرانسیسکو رفت و در برکلی سکنی گرفت. قدسی خانم همسرش بعد از چند سالی برگشت، خانه را فروخت، اسباب خانه را هم یا بخشید، یا دور ریخت و تابلوهایش را هم فروخت. و از همین سفر با دست پر برگشت. چرا که دست نوشتههای چوبک را هم آورد. چندین قصه ناتمام بود و مهمتر آن چه که کمتر کسی خبر داشت، زندگی نامهاش. آشکار شد که از ده سالی قبل از رفتن به آمریکا، آرام آرام به نوشتن آن مشغول بوده است. به گفته خودش نیمی از زندگی نوشتاش از صادق هدایت بود. وقتی این دست نوشتهها به سان فرانسیسکو رسید تا مدتها مرد شادمان بود، و گاه خوشدلی صفحاتی را برای اهل دلی اگر میرسید، بازخوانی میکرد. احمد شاملو که در یک دیدار ده صفحهای از این یادداشتها را خوانده بود به تاکید میگفت در تاریخ ادبیات ایران زندگی نوشتهای چنین جذاب و "به درد بخور" نیست. مرتضی نگاهی در مقاله چوبک و چکامههایش که مجله تجربه چاپش کرده، آن را مقدمهای بر کتابی که چاپ نشد خوانده و از آن چهار یا پنج دفتر خاطرات چوبک گفته که شبها کنار شمینه خوانده میشده. تا بدان جا که یک شب ناگهان تصمیم میگیرد تمام خاطراتش را که همه عمر هر جا که بوده با دقت نگهداری کرده، بسوزاند. نگاهی مینویسد: "قدسی خانم تعریف میکرد که شبی وی را نشانده کنار شومینه و وادارش کرده که تمام دست نوشتههای خاطرات را صفحه به صفحه در آتش افکند و بعد که ماجرا را تعریف کرد میگفت مردم ایران هنوز به آن درجه از آگاهی نرسیدهاند که برخی از تمایلات و حتا گیاه خواری و شیوه زندگی هدایت را درک کنند. یادهای آن عزیز در آتش بسوزد بهترست تا به دست نامحرمان افتد." و همین جاست که مرتضی نگاهی نقل می کند که «دفتر شعرش اما باقی ماند، نسخهای کنار بالینش و نسخهای در حافظه لب تاپ من. از چاپ و نشر آن که صحبت میکردیم به هیجان میآمد. در آرزوی چاپ مجموعه شعرهایش بود." در بخش دیگری از مقاله چوبک و چکامههایش شرح عیادت با او در بیمارستان آمده، در حالی که بر نابیناییش، فشار خونی که اوج گرفته بود و ضعف کلیهها هم افزون شده، آنجا از زبان قدسی خانم همسر چوبک نقل میکند که یک شب بحرانی وی را واداشت تا شعرها را نیز برگ برگ بسوزاند. و این چند روزی پیش از مرگ مرد بزرگ است. اما بدتر این که نویسنده در مییابد که نسخه وی نیز در لب تاپش گم شده است و آه از نهادش برمیخیزد و تنها هجده سال بعد از مرگ چوبک هم آن را در مدارک کامیپوتر پیدا میکند و تازه در مییابد که ناصرزراعتی دوستش هم یک کپی از آن را دارد. و این همان کپی است که بیست سال بعد از مرگ یکی از مفاخر ادب ایران به ناشری سپرده شده و "معلوم نیست او از ترس نام چوبک یا شعرهایش، قبل از ارشاد دستور منع انتشار را صادر کرده است!" کارتون هفته کارتونی از بزرگمهر حسینپور | هفتهای که آرام بود و نبود، اهل هنر به کار مشغول بودند و نبودند، نمایشها در ۸۶ سالن در کشور روی صحنه بودند و نبودند، روزنامهها منتشر میشدند و خوانده نمیشدند. مرگ چند تن که وجودشان غنیمت بود به غمهای هفته افزود. | هفته هنر و فرهنگ؛ 'ما مینویسیم حال همه خوبه' |
مفتون موسیقی محلی بدخشان را از حاشیه به متن آورد قربانعلی همزی، خبرنگار بیبیسی در بدخشان میگوید مردم این ولایت با آمدن بهار و روزهای عید در دشت و دامن تپههای سرسبز و باغها میزبان آوازخوانان محلی و برنامههای ویژه موسیقی میبودند، اما حالا در این ولایت دیگر از آن شور و شوق خبری نیست. خوانندههای محلی با برگزاری این مراسم هزینه زندگی خود را تامین میکردند. آنها میگویند در وضعیت کنونی زیربار فشار اقتصادی قرار دارند و در عدم حمایت نهادهای رسمی و دولتی، نگران آینده هستند. اکبر قلندر، یکی از آوازخوانان محلی بدخشان از تأثیر شیوع ویروس کرونا بر زندگیاش شکایت دارد و میگوید که با شیوع کرونا در شهر فیض آباد زندانی شده است. او میگوید این روزها جایی رفته نمیتواند و تمامی هرمندان در شهر فیض آباد، کار و بارشان تعطیل است و به گفته او گیر ماندهاند. او میگوید شرایط به گونهای آمده که آوازخوانان به قناریهای خاموش تبدیل شوند. مردم ولایتهای شمال شرقی با صدای موسیقی این محلیخوانها عادت کردهاند و به خصوص در روزهای مثل عید لحظه شماری میکردند تا بار دیگر طنین دلنواز طبله، تنبور، غیجک و رباب را بشنوند، سازهای محلیایکه از دو ماه به این است در ولایتهای بدخشان، تخار، کندز و بغلان به گوش نمیرسد. میر مفتون، از چهرههای شناختهشده موسیقی محلی افغانستان است مردم میگویند که حالا به دلیل شیوع کرونا جرآت گردهمآمدن در سالنها و ساختمانها را ندارند و خانوادهها هم از بیم کرونا از رفت و آمد و گردهمآیی های معمولی جلوگیری میکنند. به گفته خبرنگار بیبیسی این وضعیت سبب شده است که صدای لعلگل خواننده محلی دیگر در بغلان بلند نشود و از میر مفتون و طلامحمد دو خواننده محلی در بدخشان و تخار سازی شنیده نشود. امان الله غیچک نواز در تخار میگوی: فشار اقتصادی و دل تنگیهای ناشی از انزوا رفتن، هنرمندان محلی را به ستوه آورده است. او میگوید وقتی که مردم در تنگنا باشند دیگر ساز هم صدای دلنواز ندارد. پیش از واگیری کووید ۱۹در ولایت بدخشان، هنرمندان هر وقت و در هر جا حضور داشتند اما وضعیت فعلی آنها را به محلات دور و نامعلوم رهسپار کرده است. داود پژمان، هنرمندی از کوه پایههای بدخشان که بیشتر به نشستهای ادبی و فرهنگی شرکت میکرد هم از خانه نشینی گلایه دارد ولی او برای رسیدن به مخاطبانش چاره دیگری سنجیده است. پژمان میگوید که وضعیت کسانی که در عرصه موسقیی کار میکنند در این شرایط خوب نیست و برنامهها همه تعطیل شده است. او میگوید با در نظرداشت وضعیت فعلی برای دلخوشی علاقمنداناش از طریق کانال یوتویب آهنگهایش را همرسانی میکند. فشارناشی از وضعیت کرونایی هرچند بر زند گی هنرمندان موسیقی محلی شمال افغانستان که به "قطغنی خوانان" شهرت دارند، سایه افگنده، ولی امید آنها برای عادی شدن شرایط و نواختن و سرودن دوباره در میان علامقندانشان همچنان فروزان است. | شیوع کرونا در افغانستان باعث شده که شماری از خوانندههای محلی که معمولا در این فصل در محافل و به مناسبتهایی مثل عید فطر شرکت میکردند، خانه نشین شوند و کارشان از رونق بیافتد. بیشتر این خوانندههای مردمی در ولایتهای شمال و شمال شرق این کشور فعالیت دارند ولی اکنون به دلیل ترس از شیوع کرونا نه از تجمعات هواداران آنان خبری است و نه هنرمندان شور لازم را دارند. | شیوع کرونا آوازخوانان محلی افغانستان را خانهنشین کرد |
آن گونه که وزارت خارجه بريتانيا اعلام کرده، در ديدار ميان بيل رمل و محمد حسين عادلی مسائلی همچون همکاری ايران و بريتانيا عليه مهاجرت غيرقانونی و قاچاق مواد مخدر نيز مطرح شده اما موضوع حقوق بشر مورد تأکيد ويژه ای قرار گرفته است. بنابر اطلاعاتی که وزارت خارجه بريتانيا در اختيار گذاشته، آقای رمل در اين ديدار گفته است که نقض حقوق بشر در ايران عامل جدی نگرانی بريتانياست و دولت بريتانيا پيوسته گزارشهای تکان دهنده ای دريافت می کند حاکی از اينکه افراد کم سن در ايران به اعدام محکوم می شوند، ارعاب و تهديد روزنامه نگاران، تشکلهای مدنی و مدافعان حقوق بشر رو به افزايش است و اقليتهای مذهبی در ايران همچنان مورد تبعيض قرار دارند. آقای رمل می گويد به آقای عادلی گفته است که در گزارش ساليانه وزارت خارجه بريتانيا در مورد حقوق بشر، به وضعيت ايران در اين زمينه اهميت ويژه ای داده خواهد شد. وی همچنين بر اظهارات جک استرا، وزيرخارجه بريتانيا تأکيد کرده که روز جمعه گذشته در نشست خبری مشترک خود با کاندوليزا رايس، وزير خارجه آمريکا گفته بود نشانه های بهبود وضعيت حقوق بشر که در پی روی کار آمدن محمد خاتمی در ايران مشاهده شد، ديگر به چشم نمی خورد و اين موضوع ابزار نگرانی عميق دولت بريتانيا را فراهم کرده است. در اطلاعيه دولت بريتانيا نيامده که آقای عادلی به انتقادات معاون وزير خارجه بريتانيا چه پاسخی داده و منابع رسمی در ايران نيز تاکنون هيچ گزارشی در مورد واکنش آقای عادلی به اين انتقادات نداده اند. مأموريت در مورد خشونت عليه زنان وی که مسلمان و اهل ترکيه است اين نشست خبری را با خواندن آيه ای از سوره تکوير در قرآن آغاز کرد که در آن در مورد دخترانی که زنده به گور شده اند پرسيده می شود: "بأی ذنب قتلت؟": به کدامين گناه کشته شدند؟ خانم ارتورک در اين نشست، تبعيض جنسي، مشكلات قانوني و ترس از بدنام شدن را مانع از پناه بردن زنان قرباني خشونت به قانون در ايران دانست و وجود برخي قوانين تبعيض آميز و عدم اجراي صحيح عدالت را عامل اصلی خشونت عليه زنان در اين کشور اعلام کرد. وي در عين حال مواردی از بهتر شدن وضعيت حقوق زنان در ايران نسبت به پيش از روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی در اين کشور برشمرد اما انتقاداتش از قوانين ايران، واکنش سخنگوی قوه قضائيه ايران را در پی داشت که گفت فرستادگان حقوق بشر سازمان ملل در گزارشهای خود از ايران دچار ضد و نقيض گويی می شوند. يقين ارتورک در نشست خود با خبرنگاران مدعی شد که با اينکه قوه قضائيه طی بخشنامه ای اجرای مجازات سنگسار را ممنوع کرده است اما اين مجازات همچنان در گوشه و کنار ايران اجرا می شود. اما خانم ارتورک نتوانست هيچ نمونه ای از فردی که پس از ابلاغ اين بخشنامه سنگسار شده باشد ارائه دهد و وقتی در اين مورد به اشتباه به نام ژيلا ايزدی در شهر مريوان در استان کردستان اشاره کرد مجبور شد به اشتباه خود اعتراف کند و از خبرنگاران بخواهد که اظهاراتش در اين زمينه را نقل نکنند. موضوع حقوق بشر همواره يکی از محورهای اصلی انتقادات بريتانيا و ديگر دولتهای اروپايی از ايران بوده و مانعی عمده بر سر گسترش روابط ايران و اين کشورها ايجاد کرده است. با در نظر گرفتن اينکه حتی در توافقنامه ای که دولتهای بريتانيا، فرانسه و آلمان بر سر فعاليت اتمی ايران با دولت اين کشور امضا کردند، موضوع حقوق بشر در ايران نيز مطرح شده است، اظهارات پی در پی مقامهای بريتانيايی در مورد وضعيت حقوق بشر در ايران می تواند نمايانگر اين باشد که اگرچه فعاليت اتمی ايران هم اکنون بيش از هر موضوع ديگری اين کشور را آماج حملات و انتقادات غرب قرار داده اما موضوع نگرانی از وضع حقوق بشر در ايران نيز به همان جديت گذشته مطرح است و در مورد نظرات آن دسته از دولتمردان ايرانی که معتقدند حل مسئله هسته ای ايران برای رفع اختلافات اين کشور با غرب کافی است ترديد جدی مطرح است. خدمات | يک روز پيش از آنکه تونی بلر، نخست وزير بريتانيا، حکومت جمهوری اسلامی را "حامی تروريسم" بخواند، محمد حسين عادلی، سفير ايران در بريتانيا در مقر وزارت خارجه بريتانيا با بيل رمل، يکی از معاونان اين وزراتخانه ديدار کرد تا در ميان موضوعات مختلف مربوط به روابط دو کشور، نگرانی دولت بريتانيا از وضعيت حقوق بشر در ايران با وی در ميان گذاشته شود. | گفتگو با سفير ايران پيش از طرح اتهام 'حمايت از تروريسم' |
فیلمساز قبل از فیلم این منتقد به فیلم وطن پرست (Patriot - 2000) اشاره می کند که مل گیبسون با لذت به استقبال شهادت رفت و از دیگر موارد می نویسد: "مل گیبسون در فیلم شجاع دل (Braveheart - 1995) مزد تمام زحماتش را با دریافت جایزه اسکار گرفت و در فیلم تلافی (Payback - 1999) فیلمنامه را با اضافه کردن جزئیات بیش از اندازه خشونتبار تغییر داد." مل گیبسون در مصاحبه هایش گفته بود که در مورد زندگی مسیح برایش این نکته تکان دهنده است که مسیح را شلاق و تازیانه زدند و سنگ بر تن او کوبیدند و آب دهان بر او انداختند و دستها و پاهایش را به صلیب میخ کردند و رهایش کردند تا از دنیا رفت، اما مسیح لحظه ای به انتقام نیاندیشید. انتقادات جدا از مسائلی که باعث می شود برخی مبانی تاریخی برخی حوداث را (آنگونه که در فیلم رخ می دهند) زیر سوال ببرند، مهمترین مسئله، خشونتهای به شدت آشکار فیلم است و این که مل گیبسون با این فیلم چه چیزی را می خواسته به نمایش بگذارد؟ جاناتان رامنی، نویسنده روزنامه ایندیپندنت می نویسند: "این فیلم را به هیچ وجه نمی توان با فیلمهای عمیق مذهبی مقایسه کرد. نه تنها واقع گرایی این فیلم شباهتی به انجیل به روایت متی ساخته پیر پائولو پازولینی ندارد، بلکه بیشتر به گرایشهای سادیسمی فیلم 120 روز سودوم از پازولینی نزدیک است که مجموعه ای بود از صحنه های منزجر کننده و غیرقابل تماشا." دربیان خشونت، مل گیبسون، حتی ابایی از نمایش کنده شدن پوست پشت بدن مسیح (با بازی James Caviezel) زیر ضربه های شلاق های چرمی که بر سر رشته هایش قطعات تیز و برنده وصل شده، ندارد و از خشونت بار ترین لحظه ها، در یک صحنه فیلمساز، فرو رفتن این قطعات در بدن مسیح را به تصویر می کشد که شکنجه گر برای رها شدن شلاق، آن را می کشد و قطعاتی از پوست و گوشت مسیح را نیز از بدنش جدا می کند. بسیاری از صحنه ها به شیوه حرکت آهسته (Slow Motion) نمایش داده می شود که تاثیر نمایش شکنجه ها را چند برابر می کند. جاناتان رامنی می نویسد:" زبان این فیلم به زبان سینمای وحشت نزدیک است و مشخص نیست که فیلم با این میزان نمایش جزئیات خشونت چگونه می خواهد تعالی بخش یا تهذیب کننده باشد." او ادامه می دهد:" مشخص نیست که این فیلم می خواهد چه لطفی در حق مسیحیت یا مسیح انجام دهد، چرا که در زیر این باران خون، چیزی از هویت انسانی مسیح مشخص نمی شود." پیتر بردشاو از روزنامه گاردین، تفکر پشت فیلم را کوته نظرانه و ابلهانه می خواند و می نویسد:" گرچه فیلم استادانه و جاه طلبانه ساخته شده، اما در نهایت به نمایشی از تسلیم و پذیرش آزار جسمانی تبدیل می شود که به طرز غیرقابل باوری سفیهانه جلوه می کند و پیام عشق مسیح و پیچیدگی های روحی او زیر سایه حمام های خون و تصاویر زخم های ساختگی مسیح در فیلم گم می شود." پری سیبرت منتقد سایت اینترنتی مرجع All Movie Guide هم در توصیف فیلم می نویسد:"برای یک مومن، این فیلم یادآور خشونتی است که مسیح در تصلیب تجربه کرده اما برای کسانی که با تاریخچه اینگونه وقایع آشنایی ندارند یا به صداقت فیلم در بیان وقایع باور ندارند، تنها موضوع بحث برای تجربه سادیسم در سینما را فراهم می کند و در انتهای فیلم، بینندگانی که موقعیت درک جنبه های روحانی داستان برایشان فراهم نشده، بواسطه مشاهده خشونتی بی پایان،کرخی مرگباری را احساس می کنند." ضد یهود؟ در پی نمایش این فیلم در سینماهای آمریکا (که معمولا پیش از سینماهای بریتانیا آغاز می شود)، عمده یهودیان این کشور نسبت به نقشی که در فیلم یهودیان در کشتن مسیح بازی می کنند، اعتراض کردند و آن را فیلمی ضد یهودی خواندند؛ مسئله ای که مل گیبسون آنرا نفی می کند. در فیلم گرچه مسیح به خواست شورای روحانیان یهود مصلوب می شود اما شکنجه ها و خود عمل تصلیب توسط سربازان رومی (با قساوت تمام) صورت می گیرد. در واقع در فیلم، شکنجه ها و شلاق ها با تصمیم فرماندار رومی منطقه (پیلاته) و با این هدف انجام می شود که یهودیان متقاعد شوند تنبیه مسیح کافی است و او را رها کنن که البته یهودیان به این موضوع تن نمی دهند. اما بنا بر متون تاریخی، تصلیب، تنبیهی سیاسی و در واقع حکومتی محسوب می شده که یهودیان به نوبه خود اجازه اعمال مجازاتی بیش از سنگسار را نداشته اند. فیلم هم این موضوع را به تصویر می کشد که روحانیون یهود، به فرماندار رومی (با بازی Hristo Shopov) می قبولانند که مصلوب نکردن مسیح، خلاف خواست امپراتور خواهد بود. گرچه فرماندار دستور تصلیب را می دهد اما در نهایت در صحنه ای، با شستن دست عنوان می کند که خواسته یهودیان را انجام می دهد و دست او از خون مسیح پاک است. جاناتان رامنی، از روزنامه ایندیپندنت می نویسد:" مل گیبسون با به تصویر کشیدن صحنه هایی که در آن به یهودی بودن مسیح استناد می شود هم، ظاهرا کوشیده از متهم شدن به ضد یهودیت دوری کند." اين منتقد معتقد است در چند صحنه، از جمله صحنه ای از فیلم که مسیح به فرماندار رومی می گوید "گناهکاران آنانند که من را پیش تو آورده اند"، و همچنین در صحنه ای دیگر با به تصویر کشیدن راه رفتن شیطان در میان روحانیان یهود، خود را در این مورد نقض کرده است. لحظات پایانی فیلم را هم نباید فراموش کرد: (ظاهرا) قطره اشکی از آسمان فرو می ریزد، زلزله ای ایجاد می شود و معبد و بارگاه یهودیان تخریب می گردد. شاید در این لحظات تاکید مل گیبسون بر تخریب معبد یهودیان و در برابر اشاره ای اندک به تخریب دارایی های رومیان نیز سوال برانگیز باشد. شیطان شیطان (با بازی Rosalinda Celentano)، زنی با ابروهای تراشیده با صدای یک مرد، تنها در ابتدای فیلم و در نقش "تردید" سخن می گوید. او در ادامه تنها یک نظاره گر است که از نقش او تعابیر بسیاری را می توان داشت اما اشاره اندک داستان به دلایل رفتارها و ماهیتش در صحنه های گوناگون (از جمله شباهت به مریم مجدلیه در صحنه انتهایی) حتی این شبهه را ایجاد می کند که مل گیبسون حضرت مریم (Maia Morgenstern) و مریم مجدلیه (Monica Bellucci) را، علی رغم نقش کمرنگشان، حربه ای از سوی شیطان می دانسته که مسیح را از راه خود (رنج کشیدن در ازاء گناهان بشریت) بازدارند. جاناتان رامنی همچنین صحنه ای را یادآور می شود که که شیطان، پیربچه ای کریه و زشت را که برپشت و شانه هایش مو روییده، به تقلید از تصویر در آغوش گرفتن عیسی از سوی مریم، در آغوش خود نوازش می کند. این منتقد می پرسد:" آیا هدف ایجاد یک شخصیت ضد مریم (Anti-Madonna) بوده؟ خدا می داند که اینجا منظور چه می توانسته باشد." مل گیبسون در پاسخ به سایت اینترنتی Christianity Today می گوید:" هدف این بود که بدی (شیطان) درواقع نقش تحریف کننده خوبی (در آغوش گرفتن کودک توسط مادر) را داشته باشد که صحنه ای تکان دهنده است." سوالات بی پایان رفتار مردم یهود در فیلم سوال برانگیز است. همان مردمی که از شکنجه مسیح شادی می کردند و حتی در هنگام حمل صلیب به سمت او سنگ پرتاب می کردند، در برخی صحنه ها زاری کنان از سربازان رومی می خواهند که این شکنجه را خاتمه دهند! مریم و مریم مجدلیه تنها ناظرند و بسیاری از منتقدان می نویسند یا شخصیت ایندو ضعیف طراحی شده یا اینکه مل گیبسون می خواسته تماشاگران فیلم در داخل داستان کسانی را داشته باشند که بتوانند همذات پنداری کنند (در مقام بیننده رنجهای مسیح). علت نواخته شدن یک قطعه موسیقی مربوط به مناطق جنوب شرق افغانستان، در فیلمی که داستانش در فلسطین رخ می دهد هم از دیگر نکات نامشخص است. درنهایت باوجود اینکه مل گیبسون عنوان کرده بود منتقدان فیلمش "نیروهای شیطان" و "فریب خوردگان شیطان" هستند، اما ظاهرا منتقدان سینما اعتقادی به مبانی فکری این ستاره هالیوود ندارند و بسیاری عنوان کرده اند که از خصائص نیکویی که مسیح با آنها شناخته می شود در این فیلم اثری نیست و شدت خشونتی بی دلیل علیه انسانی که حتی در فیلم لزوم از بین رفتن او هم بیان نمی گردد، بیننده را در پایان گیج و مبهوت بر روی صندلی سینما رها می کند. شاید تنها صحنه موفق در معرفی خصائص مسیح را بتوان جایی نامید که مسیح، در حین رنج کشیدن و تصلیب، از خدا برای رومیان، بخاطر نا آگاهیشان، طلب بخشش می کند. هنر فيلمبرداری (Caleb Deschanel) از سوی بسیاری از منتقدان مورد تحسین قرار گرفته اما همین منتقدان ابراز تاسف می کنند که این هنر در اختیار بیان جزئیات خشونتی قرار گرفته که شاید در سینمای هالیوود بی سابقه بوده است. با این حال سایت All Movie Guide می نویسد ممکن است این فیلم، خوب باشد یا بد اما بی تردید در بیان آنچه که می خواهد موفق است: "رنجهای مسیح" خدمات | این فیلم که سومین تجربه کارگردانی مل گیبسون، بازیگری که با فیلمهای اسلحه مرگبار و Mad Max مشهور شد، محسوب می شود، از روز 24 ماه مارس در بریتانیا به نمایش در آمد. "رنجهای مسیح" ساعات نهایی زندگی مسیح را به تصویر می کشد. | آيا ' رنجهای مسيح' يک فيلم مذهبی است؟ |
The Persian portion of the XLSum dataset.
@inproceedings{hasan-etal-2021-xl,
title = "{XL}-Sum: Large-Scale Multilingual Abstractive Summarization for 44 Languages",
author = "Hasan, Tahmid and
Bhattacharjee, Abhik and
Islam, Md. Saiful and
Mubasshir, Kazi and
Li, Yuan-Fang and
Kang, Yong-Bin and
Rahman, M. Sohel and
Shahriyar, Rifat",
booktitle = "Findings of the Association for Computational Linguistics: ACL-IJCNLP 2021",
month = aug,
year = "2021",
address = "Online",
publisher = "Association for Computational Linguistics",
url = "https://aclanthology.org/2021.findings-acl.413",
pages = "4693--4703",
}