# ---
stringlengths 5
627
⌀ |
---|
او از نوع کارگردانی است که دوست ندارم با او کار کنم... این تصویر یک خرابکاری است. |
با وجود تلخی، این فیلم موفق بود. طبق یک بررسی در نیویورک تایمز، بوگارت "به طرز باورنکردنی ماهر بود... مهارت این بازیگر قدیمی و سخت گیر در ترکیب شوخیها و این دوگانگیها با یک روش مردانهای که ذوب میکند، یکی از لذتهای بیحد و حصر این نمایش است." |
او با آوا گاردنر در نقش اول زن راحت نبود. او به تازگی با فرانک سیناترا، دوست بوگارت در گروه رات پک، از هم جدا شده بود و بوگارت از بازیگری بیتجربه او ناراحت بود. |
وقتی باکال آنها را با هم پیدا کرد، یک خرید گران قیمت از شوهرش گرفت. این سه نفر پس از فیلمبرداری با هم سفر کردند. |
او همچنین در برنامه جک بنی، که یک kinescope باقی مانده از پخش زنده آن او را در تنها نمایش کمدی اسکیس تلویزیونی او (25 اکتبر 1953) به تصویر میکشد، ظاهر شد. |
استفان نویسنده و زندگینامه نویس شد و یک برنامه ویژه تلویزیونی در مورد پدرش در شبکه تیسیام ارائه کرد. |
در پی ساخت فیلم سانتانا، بوگارت یک شرکت جدید تشکیل داده بود و برنامههایی برای یک فیلم (ملویل گودوین، آمریکا) داشت که در آن نقش یک ژنرال را بازی میکرد و باکال نقش یک مجلهنویس را بازی میکرد. |
او در مورد سلامتی خود صحبت نمیکرد و پس از اصرار زیاد باکال در ژانویه 1956 به پزشک مراجعه کرد. |
او در نوامبر 1956 تحت عمل جراحی دیگری قرار گرفت، زمانی که سرطان به سایر نقاط بدن او گسترش یافته بود. |
روی آن حک شده بود: "اگر چیزی میخواهی، فقط سوت بزن." |
او که در دهه ۱۹۴۰ با استلا آدلر تحصیل کرده بود، به عنوان یکی از اولین بازیگرانی شناخته میشود که سیستم بازیگری استانیسلاوسکی و بازیگری متد، که از سیستم استانیسلاوسکی اقتباس شده بود، را به مخاطبان اصلی معرفی کرد. |
او کارگردانی و بازی در فیلم وسترن کالت "یک چشم جکس" را بر عهده داشت، فیلمی که شکست تجاری و انتقادی بود، پس از آن او چندین شکست گیشه قابل توجه را به ارمغان آورد، که از جمله آنها "شورش در بونتی" (۱۹۶۲) بود. |
او به دلیل ادعای بدرفتاری و تصویر غلط هالیوود از بومیان آمریکا، این جایزه را رد کرد. |
طبق کتاب رکوردهای جهانی گینس، به برندو برای ۱۳ روز کار در فیلم "سوپرمن" مبلغ ۳.۷ میلیون دلار (۷.۴ میلیون دلار با احتساب تورم) و ۱۱.۷۵ درصد از سود ناخالص فیلم پرداخت شد. |
تبار او عمدتاً آلمانی، هلندی، انگلیسی و ایرلندی بود. |
براندو به عنوان یک مسیحی علمی بزرگ شده بود. |
با این حال، او الکلی بود و شوهرش اغلب مجبور بود او را از بارها در شیکاگو به خانه بیاورد. |
براندو نسبت به پدرش دشمنی بسیار بیشتری داشت و میگفت: "من هم نام او بودم، اما هیچ کاری که انجام میدادم هرگز او را راضی یا حتی به او علاقهمند نمیکرد. |
حدود ۱۹۳۰، والدین براندو زمانی که کار پدرش او را به شیکاگو برد به ایوانستون، ایلینوی نقل مکان کردند، اما در ۱۹۳۵، زمانی که برندو ۱۱ ساله بود، از هم جدا شدند. |
براندو که در دوران کودکی "باد" نامیده میشد، از دوران جوانی تقلیدگر بود. |
در فیلم بیوگرافی TCM "براندو: مستند" که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد، جورج انگلاند، دوست دوران کودکی براندو، به یاد میآورد که اولین بازیگری براندو، تقلید از گاوها و اسبهایی بود که در مزرعه خانواده بودند، تا مادر خود را از نوشیدن مشروب بازدارد. |
فرانسس، خواهر براندو، برای تحصیل هنر در نیویورک، کالج را در کالیفرنیا ترک کرد. |
براندو در تئاتر برجسته بود و در مدرسه عملکرد خوبی داشت. |
هیئت علمی مدرسه رأی به اخراج او داد، هرچند دانشآموزان از او حمایت میکردند و معتقد بودند اخراج او تنبیه سختی است. |
در یک مستند ۱۹۸۸ به نام "مارلون براندو: وحشی"، خواهر Jocelyn Brando به یاد میآورد: "او در یک نمایش مدرسهای حضور داشت و از آن لذت میبرد... بنابراین تصمیم گرفت که به نیویورک برود و بازیگری را یاد بگیرد، زیرا این تنها چیزی بود که از آن لذت میبرد. |
او مدتی با Roy Somlyo زندگی میکرد که بعداً به عنوان یک تهیهکننده برادوی برنده چهار جایزه امی شناخته شد. |
درک و حس واقعگرایی فوقالعاده براندو از همان ابتدا مشهود بود. |
بر اساس گفتههای داستین هافمن در دوره آنلاین Masterclass خود، براندو اغلب حتی بعد از اینکه کارگردان فریاد "اکشن" میزد، با فیلمبردارها و همکارانش درباره آخر هفته آنها صحبت میکرد. |
رفتار او باعث شد که او از بازی در نمایش مدرسهای در Sayville کنار گذاشته شود، اما او اندکی بعد در یک نمایش محلی در همان جا کشف شد. |
کورنل در همان سال او را به عنوان پیامآور در نمایش "آنتیگونه" اثر ژان آنویله انتخاب کرد. |
بانک هد نقش بلانش دوبوآ در نمایش "یک تراموا به نام هوس" را، که ویلیامز آن را برای او نوشته بود، رد کرد تا در فصل ۱۹۴۶-۱۹۴۷ برای اجرای این نمایش تور برگزار کند. |
ویلسون تا حد زیادی رفتار براندو را تحمل میکرد، اما زمانی که براندو در طول تمرین عمومی، اندکی قبل از افتتاحیه ۲۸ نوامبر ۱۹۴۶، زیر لب حرف میزد، از کوره در رفت. " |
یک عضو بازیگران به یاد میآورد: "خیلی شگفتانگیز بود. " |
با این حال، منتقدان آنقدر مهربان نبودند. |
او در مراحل بعدی تور نظرات مثبتتری دریافت کرد، اما چیزی که همکارانش به یاد داشتند تنها نشانههای گاهبهگاه از استعداد او بود که بعداً به نمایش گذاشت. " |
براندو بیتفاوتی خود را نسبت به این نمایش با نشان دادن برخی از رفتارهای تکاندهنده در صحنه به نمایش گذاشت. |
پس از چند هفته در جاده، آنها به بوستون رسیدند و در این زمان بانک هد آماده اخراج او بود. |
پیرپونت مینویسد که جان گارفیلد اولین انتخاب برای این نقش بود، اما "خواستههای غیرممکنی داشت." |
این شخصیت استنلی را انسانیتر میکند، زیرا وحشیگری و بیرحمی جوانی به جای یک پیرمرد پلید به نمایش درمیآید... یک ارزش جدید از خواندن براندو به دست آمد که به طور قطع بهترین خوانشی بود که من تاکنون شنیدهام. " |
او گفت: "پرده بالا رفت و روی صحنه آن احمق لعنتی از باشگاه ورزشی بود، و او نقش من را بازی میکرد. " |
اولین نقش براندو در سینما، نقش یک جانباز فلج شده تلخ در فیلم "مردان" (۱۹۵۰) بود. |
طبق گفته خود براندو، ممکن است به دلیل این فیلم بود که وضعیت سربازی او از ۴-F به ۱-A تغییر کرد. او عمل جراحی روی زانوی خود انجام داده بود و دیگر به اندازه کافی برای جلوگیری از سربازی ضعیف نبود. |
تصادفاً، روانپزشک دوست پزشکی از براندو را میشناخت. |
این نقش به عنوان یکی از بزرگترین نقشهای براندو شناخته میشود. |
این فیلم به کارگردانی الی کازان بود و آنتونی کوئین در آن نقشآفرینی کرد. |
در طول صحنههایی که با هم داشتیم، متوجه تلخی او نسبت به خودم میشدم و اگر بعد از کار نوشیدنی پیشنهاد میکردم، یا مرا رد میکرد یا غمگین میشد و حرفی نمیزد. |
کازان پس از دستیابی به اثر مورد نظر، هرگز به کوئین نگفت که او را گمراه کرده است. |
گیلگود تحت تأثیر قرار گرفت و به براندو یک فصل کامل در تئاتر هامر اسمیت پیشنهاد داد، پیشنهادی که او رد کرد. |
مثل باز شدن در کوره بود - گرما از روی پرده بیرون میزد. |
با توجه به همه گزارشها، براندو از تصمیم مربی خود ناراحت بود، اما او دوباره در فیلم "ساحل اسکله" با او کار کرد. " |
واردکنندگان فیلم "پیروزی" از این موضوع بیمیل بودند، زیرا موضوع فیلم، گروههای موتورسیکلت پر سر و صدا بودند که بر یک شهر کوچک تسلط داشتند. |
زمانی که نقش تِری ملوی ابتدا به براندو پیشنهاد شد، او که هنوز از شهادت کازان به کمیته فعالیتهای ضدآمریکایی (HUAC) رنج میبرد، با آن مخالفت کرد و تقریباً این نقش به فرانک سیناترا رسید. |
براندو جایزه اسکار را برای نقش تِری ملوی، اسکلهدار ایرلندی-آمریکایی، در فیلم "ساحل اسکله" دریافت کرد. |
A. H. Weiler، منتقد روزنامه نیویورک تایمز، در نقد خود در ۲۹ ژوئیه ۱۹۵۴، این فیلم را ستایش کرد و آن را "یک استفاده غیرمعمول قدرتمند، هیجانانگیز و خیالانگیز از پرده توسط متخصصان با استعداد" خواند. |
او نقش ناپلئون را در فیلم ۱۹۵۴ "دزیر" ایفا کرد. |
براندو به خصوص از کارگردان، هنری کوستر، متنفر بود. |
رابطه بین براندو و فرانک سیناترا، همبازی او در این فیلم، نیز سرد بود و استفان کَنفر اینگونه مشاهده میکند: "این دو مرد کاملاً مخالف بودند: مارلون به چندین بار فیلمبرداری نیاز داشت؛ فرانک از تکرار خود متنفر بود. " |
فرانک سیناترا، براندو را "پرطرفدارترین بازیگر دنیا" مینامید و او را "زیرلب حرف زن" خطاب میکرد. |
پلین کیل به طور خاص تحت تأثیر این فیلم قرار نگرفت، اما خاطرنشان کرد که "مارلون براندو برای ایفای نقش Sakini، مترجم پری، خود را گرسنه نگه داشته بود و به نظر میرسد که از این شیرین کاری لذت میبرد - با لهجهای دیوانه وار صحبت کردن، لبخند زدن به شیطنت، خم شدن به جلو و انجام حرکات زیرکانه با پاهایش. |
مجله نیوزویک این فیلم را "داستان کسل کنندهای از ملاقات دو نفر" نامید، اما با این حال موفقیت گیشه داشت. |
این فیلم چهار جایزه اسکار دریافت کرد. |
با توجه به همه گزارشها، براندو از مرگ او ویران شده بود و پیتر منسو، زندگینامهنویس او، در برنامه "بیوگرافی" شبکه A&E گفت: "او تنها کسی بود که میتوانست تأییدش را به او بدهد، مانند هیچ کس دیگر، و بعد از مرگ مادرش، به نظر میرسد که مارلون دیگر اهمیتی نمیدهد. " |
"شیرهای جوان" تنها فیلمی بود که براندو در آن با دوست و رقیب خود، مونتگومری کلیفت، همبازی شد (اگرچه آنها هیچ صحنهای با هم نداشتند). |
براندو نقش اصلی فیلم، ریو، را بازی میکند و کارل مالدن نقش همکار او، "بابا" لانگ ورث، را بر عهده دارد. |
بیتجربگی براندو به عنوان یک تدوینگر، پس از تولید را نیز به تأخیر انداخت و در نهایت پارامونت کنترل این فیلم را به دست گرفت. |
در آن زمان، من از کل پروژه خسته شده بودم و آن را رها کردم. " |
گفته میشود که انزجار براندو از صنعت فیلم در پشت صحنه فیلم بعدی او، بازسازی فیلم "شورش در بونتی" کمپانی مترو گلدوین مایر که در تاهیتی فیلمبرداری شد، به اوج خود رسید. |
لوئیس مایلستون، کارگردان این فیلم، ادعا کرد که مدیران "سزاوار آنچه که به دست میآورند هستند، زمانی که به یک بازیگر بد، یک کودک دمدمی مزاج، کنترل کامل یک فیلم گران قیمت را میدهند. " |
"آمریکایی زشت" (۱۹۶۳) اولین مورد از این فیلمها بود. |
تمام فیلمهای دیگر براندو که در این دوره در کمپانی یونیورسال تولید شدند، از جمله "داستان خواب" (۱۹۶۴)، "آپالووزا" (۱۹۶۶)، "کنتس هونگ کنگ" (۱۹۶۷) و "شب روز بعد" (۱۹۶۹)، نیز شکست تجاری و انتقادی بودند. |
براندو در ۱۹۶۵ در فیلم جاسوسی "موریتوری" نیز حضور داشت؛ این فیلم نیز نتوانست مخاطب جذب کند. |
"کندی" به ویژه برای بسیاری نفرت انگیز بود؛ این فیلم یک کمدی جنسی در سال ۱۹۶۸ بود که توسط کریستین مارکاند کارگردانی شد و بر اساس رمان ۱۹۵۸ "تری ساترن" ساخته شده بود، این فیلم داستانهای پورنوگرافی را از طریق ماجراهای قهرمان ساده لوح آن، "کندی" که توسط اوا اُولین بازی میشد، به سخره میگیرد. |
پلین کیل در شماره مارس ۱۹۶۶ مجله "اتلانتیک" نوشت که براندو در دوران شورشی خود "ضد اجتماعی بود، زیرا میدانست جامعه مزخرف است؛ او برای جوانان قهرمان بود، زیرا به اندازه کافی قوی بود که این مزخرفات را تحمل نکند"، اما اکنون براندو و افراد دیگری مانند او به "احمقها، بیشرم، تحقیرآمیز، تمسخرگر شهرت عمومی خود تبدیل شده بودند. " |
من در نقش بیتفاوتی بسیار قانعکننده بود، اما بسیار حساس بودم و این موضوع بسیار دردناک بود. " |
این فیلم به طور کلی بازخوردهای متفاوتی دریافت کرد. |
براندو در خاطرات خود یک فصل کامل را به این فیلم اختصاص داد و اظهار داشت که کارگردان، جیلو پونته کوروو، بهترین کارگردانی بود که تاکنون با او کار کرده بود، پس از کازان و برناردو برتولوچی. |
در سال ۱۹۷۱، مایکل وینر او را در فیلم ترسناک بریتانیایی "شبگذرانان" با استفانی بیچام، توره هرد، هری اندروز و آنا پالک کارگردانی کرد. |
او در جوایز حلقه منتقدان فیلم نیویورک در سال ۱۹۷۲ براندو را شکست داد. |
براندو همچنین "یک چشم جکس" را در برابر خود داشت، یک تولید مشکلساز که پس از انتشار در سال ۱۹۶۱ برای پارامونت ضرر مالی به همراه داشت. |
کوپولا براندو را برای یک تست آرایش "جبران" که به صورت ویدئویی ضبط شد، متقاعد کرد که در آن براندو خود آرایش خود را انجام داد (او از گلوله پنبه برای شبیهسازی گونههای پف کرده شخصیت استفاده میکرد). |
براندو خودش شک و تردید داشت و در زندگینامه خود میگوید: "من قبلاً نقش یک ایتالیایی را بازی نکرده بودم و فکر نمیکردم که بتوانم این کار را با موفقیت انجام دهم. " |
براندو با دستمزد کمی، ۵۰ هزار دلار، قرارداد بست، اما در قراردادش، درصدی از فروش ناخالص فیلم با نرخ متغیر به او داده شد: ۱ درصد از فروش ناخالص فیلم برای هر ۱۰ میلیون دلار بالاتر از مرز ۱۰ میلیون دلار، تا ۵ درصد اگر فروش فیلم از ۶۰ میلیون دلار تجاوز میکرد. |
کوپولا در یک مصاحبه در سال ۱۹۹۴ که در وبسایت آکادمی دستاوردها قابل مشاهده است، تأکید میکند: "پدرخوانده در زمان ساخت فیلم، فیلم بسیار بیارزش بود. |
آنها از نحوه فیلمبرداری من خوششان نیامد. |
ال پاچینو نیز در یک مصاحبه تلویزیونی در سال ۲۰۱۰ با لری کینگ درباره چگونگی کمک براندو به او برای حفظ نقش مایکل کورلئونه در این فیلم - با وجود اینکه کوپولا میخواست او را اخراج کند - صحبت کرد. |
او با نوشیدن یک لیوان شراب، یخ بین آنها را شکست. |
کان نیز میافزاید: "در اولین روزی که با براندو ملاقات کردیم، همه در هاله افتخار بودند. " |
همچنین، چون او قدرت و اقتدار تردیدناپذیری داشت، فکر کردم جالب خواهد بود که او را به عنوان یک مرد مهربان، برخلاف آل کاپون، که مردم را با چوب بیسبال میزد، به تصویر بکشم. " |
در واقع هیچ آغاز و پایانی نداشت. |
او مراسم اهدای جوایز را تحریم کرد و به جای خود، ساشین لیتلفدر، فعال حقوق بومیان آمریکا، را که لباس کامل آپاچی پوشیده بود، فرستاد تا دلایل برندو را بیان کند، دلایلی که براساس مخالفت او با نمایش بومیان آمریکا توسط هالیوود و تلویزیون بود. |
مانند فیلمهای قبلی، براندو در بسیاری از صحنهها خطوط خود را حفظ نکرد؛ در عوض، او خطوط خود را روی کارتهای راهنما مینوشت و آنها را برای دسترسی آسان در اطراف صحنه میچسباند و برتولوچی را با مشکل حفظ آنها در خارج از قاب تصویر روبرو میکرد. |
قرارداد مشارکت او در سود ناخالص، ۳ میلیون دلار به او سود رساند. |
پلین کیل، در نقد مجله "نیویورکر"، نوشت: "سرانجام فیلم به نقطه اوج خود رسید. |
در سال ۱۹۷۳، براندو از مرگ والی کاکس، بهترین دوست دوران کودکی خود، ویران شد. |
کلایتون که در یک ساعت اول فیلم غایب بود، سوار بر اسب وارد میشود، از کمر به پایین آویزان شده است، پوشیده شده با لباس سفید با چکمههای مچی، به سبک لیتلفدر. |
پن، که معتقد بود باید به بازیگران اجازه داده شود که خودشان کار خود را انجام دهند، تا آخرین لحظه به مارلون اجازه داد که هر کاری میخواهد انجام دهد. " |
در سال ۱۹۷۸، براندو گوینده نسخه انگلیسی فیلم مستند فرانسوی-بلژیکی "راونی" به کارگردانی ژان پیر دوتیله و لوئیز کارلوس سالدانها بود که زندگی راونی متوکتیری و مسائلی که به بقا قبیلههای بومی هندی در شمال مرکزی برزیل مربوط میشد را به نمایش میگذاشت. |
او در سال ۱۹۷۹، در یک حضور نادر تلویزیونی در مینی سریال "ریشهها: نسلهای بعدی"، نقش جرج لینکلن راکول را ایفا کرد؛ او برای این نقش جایزه امی ساعات پربیننده را برای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در یک مینی سریال یا فیلم دریافت کرد. |
به براندو برای سه هفته کار، یک میلیون دلار در هفته پرداخت شد. |
کوپولا در این مستند از تعجب خود صحبت میکند که چگونه براندو چاق برای فیلمبرداری صحنههای خود ظاهر شد و در آن لحظه که ناامید شده بود، تصمیم گرفت که کورتز را، که در داستان اصلی لاغر به نظر میرسد، به عنوان مردی که به تمام خواستههای خود رسیده بود، به تصویر بکشد. |