Id
int64 1
3.02M
| Title
stringlengths 1
132
| Type
int64 0
6
| Rank
int64 0
80.7k
| Namespace
int64 0
14
| RedirectList
sequencelengths 0
3.08k
| IsDisambiguationPage
bool 2
classes | TargetLinksCount
int64 0
80.2k
| InfoBox
dict | Text
stringlengths 0
196k
| Links
sequencelengths 0
5.96k
| Parents
sequencelengths 0
227
|
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
1 | صفحهٔ اصلی | 0 | 38 | 0 | [
"صفحهی اصلی",
"صفحۀ اصلی",
"صفحه اصلی",
"صفحهٔ اصلي",
"صفحه اصلي",
"Main Page",
"صفحه ي اصلي",
"صفحه ی اصلی",
"صفحۀ اصلي"
] | false | 30 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | پیوند= مقالههای برگزیده – مقاله پیشنهادی هفته
درباره ویکیپدیا
درونمایه
از میان خبرها
امروز : ، میلادی برابر هجری خورشیدی و (UTC)
-1 day – +1 day یادبودهای – یادبودهای بیشتر…
link= بایگانی – نگارههای برگزیده بیشتر
دیگر پروژههای بنیاد ویکیمدیا
ویکیپدیا در زبانهای دیگر | [
"j F",
"Y \"(میلادی)\"",
"تقویم میلادی",
"xij xiF",
"xiY (خورشیدی)",
"گاهشماری هجری خورشیدی",
"xmj xmF",
"xmY (قمری)",
"گاهشماری هجری قمری قراردادی",
"ساعت هماهنگ جهانی"
] | [] |
42 | ویکیپدیا | 6 | 728 | 0 | [
"ویکی پدیا",
"ویکیپدیا",
"دانشنامهٔ ویکیپدیا",
"دانشنامه ویکیپدیا",
"دانشنامه جهانشمول ویکیپدیا",
"Wikipedia",
"دانشنامه ویکیپدیا",
"دانشنامه ویکی پدیا",
"ويكي پديا",
"ويكيپديا",
"ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد",
"دانشنامهٔ ویکیپدیا",
"دانشنامه جهان شمول ويكي پديا",
"دانشنامه جهان شمول ویکی پدیا",
"دانشنامهٔ جهانشمول ویکیپدیا",
"دانشنامه ويكي پديا",
"دانشنامهٔ ویکی پدیا",
"دانشنامه ويكيپديا",
"دانشنامهٔ ويكيپديا",
"دانشنامهٔ ويكي پديا",
"دانشنامهٔ جهان شمول ويكي پديا",
"دانشنامهٔ جهان شمول ویکی پدیا",
"ويكي پديا، دانشنامهٔ آزاد",
"ویکی پدیا، دانشنامهٔ آزاد",
"ویکیپدیا، دانشنامهٔ ازاد",
"ويكي پديا، دانشنامهٔ ازاد",
"ویکی پدیا، دانشنامهٔ ازاد",
"تو ویکیپدیا ویرایش کردن"
] | false | 313 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "name",
"Item2": "ویکیپدیا"
},
{
"Item1": "collapsible",
"Item2": "yes"
},
{
"Item1": "caption",
"Item2": "[[صفحه اصلی]] ویکیپدیای انگلیسی در ۶ آوریل ۲۰۱۷"
},
{
"Item1": "slogan",
"Item2": "''دانشنامه آزادی که هر کسی میتواند آن را ویرایش کند''"
},
{
"Item1": "commercial",
"Item2": "خیر"
},
{
"Item1": "type",
"Item2": "[[دانشنامه برخط]]"
},
{
"Item1": "registration",
"Item2": "اختیاری"
},
{
"Item1": "language",
"Item2": "۲۹۵ زبان"
},
{
"Item1": "num_users",
"Item2": "[[>]] کاربر فعال and [[>]] کاربران ثبتنامکرده"
},
{
"Item1": "owner",
"Item2": "[[بنیاد ویکیمدیا]]"
},
{
"Item1": "author",
"Item2": "[[جیمی ویلز]]، [[لری سنگر]]"
},
{
"Item1": "oclc",
"Item2": "۵۲۰۷۵۰۰۳"
},
{
"Item1": "logocaption",
"Item2": "[[نشان ویکیپدیا]] دارای [[گلیف]]هایی از چندین [[خط (نوشتار)]] میباشد."
},
{
"Item1": "programming_language",
"Item2": "پلتفرم [[لمپ]]"
},
{
"Item1": "content license",
"Item2": "<small>Most text is also dual-licensed under [[پروانه مستندات آزاد گنو]]; media licensing varies</small>"
},
{
"Item1": "current status",
"Item2": "فعال"
},
{
"Item1": "Subsidiaries",
"Item2": "[[نیوپدیا]]، [[Wikiwiki.com]]"
}
],
"Title": "website"
} | ویکیپدیا یک دانشنامه اینترنتی چندزبانه با محتویات آزاد است که با همکاری افراد داوطلب نوشته میشود و هر کسی که به اینترنت دسترسی داشته باشد میتواند مقالات آن را ویرایش کند. نام ویکیپدیا واژهای ترکیبی است که از واژههای ویکی (وبگاه مشارکتی) و انسایکلو پدیا (Encyclo pedia ) (دانشنامه یا دائرهالمعارف) گرفته شدهاست. هدف ویکیپدیا آفرینش و انتشار جهانی یک دانشنامه آزاد به تمامی زبانهای زنده دنیاست.
ویکیپدیای انگلیسی در تاریخ ۱۵ ژانویه ۲۰۰۱ (۲۶ دی ۱۳۷۹) به صورت مکملی برای دانشنامه تخصصی نوپدیا نوشته شد. بنیانگذاران آن، «جیمی ولز» و «لری سنگر» هستند. هماکنون بنیاد غیرانتفاعی ویکیمدیا پروژه ویکیپدیا را پشتیبانی میکند. میزبانهای اینترنتی اصلی این وبگاه در شهر تامپای فلوریدا هستند. همچنین میزبانهای اضافی دیگری هم در شهرهای آمستردام و سئول به این وبگاه یاری میرسانند.
ویکیپدیا از پایان آوریل ۲۰۰۷ تاکنون، یکی از ۱۰ وبگاه برتر جهان از لحاظ شمار بازدیدکنندگان بودهاست که بیش از نیمی از بازدیدها به ویکیپدیای انگلیسی مربوط میشود.
در میان تمام زبانهای ویکیپدیا تا دسامبر ۲۰۱۵ (آذر ۱۳۹۴) بیش از ۱۴۱ میلیون صفحه وجود دارد که بیش از سی و هفت میلیون عدد از آنها مقاله است. از زبانهای مشهور به ترتیب زبان انگلیسی بیش از ۵ میلیون، سوئدی ۲٫۱ میلیون، آلمانی ۱٫۸ میلیون، هلندی ۱٫۸ میلیون، فرانسوی ۱٫۷ میلیون، روسی ۱٫۲ میلیون، ایتالیایی ۱٫۲ میلیون، اسپانیایی ۱٫۲ میلیون، لهستانی ۱٫۱ میلیون، ویتنامی ۱٫۱ میلیون و ژاپنی و پرتغالی و چینی هر کدام بیش از ۸۵۰ هزار مقاله دارند. تعداد کاربران ثبتنام شده حدود ۵۹ میلیون نفر است که از میان آنها، ۴٫۰۲۲ نفر مدیر هستند. ویکیپدیا دربرگیرنده ۲۸۱ زبان با بیش از ۱۰ مقاله و در کل دارای ۲۹۱ گونه زبان ملل دنیا است.
اعتبار ویکیپدیا دائما مورد اختلاف بودهاست. برخی آن را بهخاطر انتشار رایگان، ویژگی قابل ویرایش بودن، سیاست بیطرفی و گستردگی عناوین ستودهاند. از سوی دیگر، منتقدین درستی و اعتبار ویکیپدیا را بهخاطر آزادی ویرایش زیر سوال بردهاند، همچنین ویکیپدیا به خاطر آسیبپذیری در برابر خرابکاری، کیفیت غیریکنواخت، سوگیری نظام مند، بیثباتی و نیز به خاطر ترجیح اجماع بر اعتبار در سبک ویرایش مقالات نقد شدهاست. در مقابل سیاستهای محتوایی و ویکی پروژههای ویکیپدیا توسط کاربرانی تهیه میشود که در پی رفع این نگرانیها هستند. پژوهشگران در دو مطالعه علمی به این نتیجه دست یافتهاند که خرابکاریها عموما زودگذر هستند و ویکیپدیا نسبتا به درستی سایر دانشنامههاست.
ویکیپدیا بر سیاست «دیدگاه بیطرفانه» تاکید میکند. طبق این سیاست دیدگاههایی که توسط شخصیتهای برجسته ارائه شدهاند بدون هیچ تلاشی برای تایید آنها بهطور خلاصه بیان میشوند. از آن رو که هر داوطلب میتواند مقالهها را به سبک ویکی اضافه یا ویرایش کند، تخریب و عدم اطمینان به صحت همه مطالب از مشکلات همیشگی این دانشنامه بودهاست. با این حال در موارد متعددی مقالههای ویکیپدیا را در رسانههای گروهی و مراکز علمی نقل کردهاند. مقالههای این دانشنامه تحت مجوز حق تالیف آزاد گنو قابل دسترسی هستند. نسخه زبان آلمانی و انگلیسی ویکیپدیا بهوسیله دیسکهای فشرده منتشر شده و نسخههای دیگر آن روی وبگاههای دیگر به صورت Fork یا آینه قرار داده شدهاند. با رشد روزافزون این دانشنامه گردانندگان آن در بنیاد ویکیمدیا چندین پروژه مشابه دیگر همچون ویکیواژه، ویکیکتاب، ویکیگفتاورد و ویکیخبر را پدیدآوردند.
تاریخچه
ویکیپدیا بهعنوان نسخه تکمیلی نوپدیا آغاز به کار کرد. نوپدیا پروژه دانشنامه رایگان و برخطی بود که مقالههایش توسط کارشناسان و ازطریق یک جریان رسمی نوشته میشدند. نوپدیا در تاریخ ۹ مارس ۲۰۰۰ (۱۹ اسفند ۱۳۷۸) تحت مالکیت شرکت بومیس که یک شرکت پورتال وب بود، بنیانگذاری شد.
شرکت بومیس که در سال ۱۹۹۶ بنیانگذاری شده بود، یک پایگاه اینترنتی تفریحات شهوانی و دارای محتوای سکسی برای مردان بود؛ و سرمایه نخستین دانشنامه آزاد نوپدیا، و جانشین آن ویکیپدیا، توسط آن تا سال ۲۰۰۳ تامین میشد. پهنای باند و سرور استفاده شده برای پروژه ویکیپدیا، توسط بومیس اهدا شد؛ و بسیاری از کارمندان شرکت بومیس و نیز مدیرعامل این شرکت در ایجاد اولیه ویکیپدیا همکاری کردند. اعضای برجسته نوپدیا عبارت بودند از جیمی ولز، رئیس شرکت و تصمیمگیرنده نهایی و لری سنگر رئیس بخش ویرایش و نوشتار نوپدیا و بعدها ویکیپدیا. سنگر اینطور نوپدیا را توصیف میکند که بین تمام دانشنامههای موجود آن زمان، تنها نوپدیا دارای مطالب آزاد بود و محدودیت اندازه نداشت زیرا روی اینترنت قرار داشت. ضمنا به خاطر ماهیت عمومی و محدوده گسترده شرکتکنندگان بالقوه خود، بیطرف بود. نوپدیا دارای هفت مرحله بازنگری توسط کارشناسان متخصص در زمینههای مختلف بود ولی بعدها همگان به این باور رسیدند که این روند برای تولید مقالهها بسیار کند است. شرکت بومیس که پایهگذار این دانشنامه بود نقشههایی برای تبلیغات داشت تا از طریق آن جبران سرمایه کند. این دانشنامه در ابتدا دارای مجوز مطلب آزاد نوپدیا بود ولی درست قبل از تشکیل ویکیپدیا و بر اثر اصرار ریچارد استالمن مجوز خود را تبدیل به مجوز حق تالیف آزاد گنو کرد.
ویکیپدیا برای نخستین بار در تاریخ ۱۵ ژانویه ۲۰۰۱ (۲۶ دی ۱۳۷۹) و فقط به زبان انگلیسی به نام wikipedia.com به دنیای تازه اینترنت وصل شد. ویکیپدیا از ۱۰ ژانویه یکی از قابلیتهای Nupedia.com بهشمار میرفت. به این صورت که نویسندگان عمومی میتوانستند مقالههای خود را در آن وارد کنند تا پس از مرور در نوپدیا قرار گیرد؛ ولی پس از آنکه هیئت مشورتی کارشناسان نوپدیا مدل تولید آن را رد کرد، از وبگاه نوپدیا برداشته شد. بعد از آن ویکیپدیا به صورت پروژهای جدا از نوپدیا شروع به کار کرد. سیاست «دیدگاه بیطرفانه» که شبیه به سیاست پیشین «بیطرفی» نوپدیا بود در همان ماههای اول برنامهریزی شد. ویکیپدیا سریعا شرکتکنندگانی از نوپدیا، اسلش دات و راهنماهای موتورهای جستجو بدست آورد. در پایان سال اول به تعداد ۲۰،۰۰۰ مقاله بین ۱۸ زبان خود رسید. تا پایان سال ۲۰۰۲ تعداد زبانها به ۲۶، پایان سال ۲۰۰۳ به ۴۶ و در پایان ۲۰۰۴ به تعداد ۱۶۱ زبان رسید. نوپدیا و ویکیپدیا آنقدر کنار هم زیستند تا میزبان (سرور) نوپدیا از کار افتاد و در سال ۲۰۰۳ متون آن به ویکیپدیا منتقل شد.
ولز و سنگر فکر استفاده از ویکی را به وبگاه ویکیویکیوب متعلق به وارد کانینگهام نسبت میدهند. ولز اینگونه بیان میدارد که او برای اولین بار در دسامبر ۲۰۰۰ فکر استفاده از ویکی را از جرمی رزنفیلد که کارمند شرکت بومیس بود و یک ویکی مشابه را به او نشان داده بود شنید. اما این واقعه بعد از آن بود که سنگر خبر وجود چیزی به نام ویکی را از کوویتز که یکی از استفادهکنندگان ویکی بود شنید و پیشنهاد ساخت چیزی مثل ویکی برای نوپدیا را به ولز داد. از همینجا بود که تاریخ ویکی شروع شد. پروژهای به نام گنوپدیا تحت همان ایده مطلب آزاد (و نه تولید ویکی) همراه با نوپدیا شروع به کار کرده بود. این پروژه متعاقبا غیرفعال شد و سازنده آن، ریچارد استالمن که بنیانگذار بنیاد نرمافزارهای آزاد است، شروع به پشتیبانی از ویکیپدیا کرد.
کاربران اسپانیایی در فوریه ۲۰۰۲ از ترس تبلیغات تجاری و نبود کنترل در یک ویکیپدیای انگلیسیمحور از ویکیپدیا به روی Encyclopedia Libre رفتند. کمی بعد در همان سال، ولز اعلام کرد که ویکیپدیا از این پس هیچ تبلیغی نشان نخواهد داد و وبگاه آن را به wikipedia.org انتقال داد. بعضی پروژهها به دلایل ویرایشی خاص به جاهای دیگری نظیر ویکیاینفو انتقال داده شدهاند. در ویکیاینفو خبری از «دیدگاه بیطرفانه» نیست.
در تاریخ ۲۱ ژوئن ۲۰۰۳ (۳۰ خرداد ۱۳۸۲) بنیاد ویکیمدیا از بین ویکیپدیا و نوپدیا شکل گرفت. ویکیپدیا و پروژههای خواهرش تا به حال تحت اداره این سازمان ناسودبر کار کردهاند. اولین پروژه خواهر ویکیپدیا در ماه اکتبر ۲۰۰۲، به یاد حملات ۱۱ سپتامبر برای یادآوری حوادث آن روز ساخته شد. ویکیواژه که پروژه فرهنگ واژهها بود در دسامبر ۲۰۰۲، ویکیگفتاورد که مجموعهای از گفتههای معروف بود درست یک هفته بعد از افتتاح ویکیمدیا و پروژه ویکیکتاب که مجموعهای از کتابهای رایگانی است که با مشارکت همگانی گردآوری شدهاند در ماه بعد به کار افتاد. ویکیمدیا پس از آن شروع به تشکیل پروژههای جدیدی کرد که در زیر توضیح داده خواهند شد.
ویکیپدیا از ابتدا وضعیت خود را با شمارش مقالههایش سنجیدهاست. در دو سال ابتدایی پیدایش خود روزانه در حدود ۱۰۰ مقاله یا کمتر به آن اضافه میشد. ویکیپدیای انگلیسی در تاریخ ۲۲ ژانویه ۲۰۰۳ (۲ بهمن ۱۳۸۱) به سرعت ۱۰۰،۰۰۰ مقاله رسید. در سال ۲۰۰۴ مقالههای ویکیپدیا به نرخ رشد تقریبی ۱،۰۰۰ تا ۳،۰۰۰ مقاله در روز رسیدند. در ۲۵ فوریه ۲۰۰۴ (۶ اسفند ۱۳۸۲) ویکیپدیا در تمامی زبانهای خود به میزان ۵۰۰،۰۰۰ مقاله دست یافت. در تاریخ ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۴ (۲۹ شهریور ۱۳۸۳) مقالههای ویکیپدیا در ۱۰۵ زبان به یک میلیون رسید.
ویکیپدیا تا ۲ اردیبهشت ۱۳۹۱ دربرگیرنده ۲۷۹ زبان با بیش از ده مقاله بودهاست. بهطور کلی ویکیپدیا دارای ۲۸۵ گونه زبان ملل دنیا و بیش از ۲۱ میلیون مقاله بودهاست.
ویکیپدیا تا تاریخ ۱۸ اکتبر ۲۰۱۳ (۲۶ مهر ۱۳۹۲) در برگیرنده ۲۸۱ زبان با بیش از ده مقاله بودهاست. بهطور کلی ویکیپدیا دارای ۲۸۷ گونه زبان ملل دنیا و نزدیک به ۳۰ میلیون مقالهاست.
ویژگیها
جزئیات پورتال چندزبانه ویکیپدیا در نشانی http://wikipedia.org. در این تصویر بزرگترین نسخههای ویکیپدیا نشان داده شدهاند.
این دانشنامه روی وبگاه wikipedia.org با استفاده از نرمافزاری به نام «ویکی» که به زبان جزیره هاوایی به معنی «تند» است ساخته شدهاست. ولز بر این باور است که ویکیپدیا باید به کیفیت دانشنامه بریتانیکا یا بهتر برسد و چاپ هم بشود. جیمی ولز بنیانگذار ویکیپدیا آن را اینگونه توصیف میکند «ویکیپدیا کوششی برای آفرینش و پخش دانشنامهای با بالاترین کیفیت ممکن برای همه مردم روی زمین و به زبان مادریشان است.»
ویکیپدیا در میان دانشنامههای اینترنتی
دانشنامههای گوناگون دیگری روی اینترنت هستند یا قبلا وجود داشتهاند. در برخی از آنها مانند دانشنامه فلسفه استانفورد و نوپدیا (که دیگر وجود ندارد) سیاستهای مقالهنویسی سنتی و مالکیت مقاله وجود دارند. بهطور اتفاقی وبگاههایی مانند h2g2 یا اوریتینگ۲ وجود دارند که به مانند راهنماهایی کلی عمل میکنند و مقالههایشان توسط همگان نوشته و بازنگری میشوند. پروژههایی همچون ویکیپدیا، Susning.nu و Enciclopedia Libre همگی ویکی هستند و در همه آنها مقالهها به دست نویسندههای بیشماری نوشته میشوند و هیچ گونه بازنگری رسمی روی آنها اعمال نمیشود. ویکیپدیا تبدیل به بزرگترین نوع دانشنامه ویکی چه از نظر تعداد مقالهها و چه از نظر تعداد واژهها شدهاست. از بین تمامی دانشنامههای موجود، ویکیپدیا به خاطر داشتن حق تالیف آزاد گنو متمایز گشتهاست.
ویکیپدیا مصرانه میخواهد تنها یک دانشنامه باقی بماند. هدف آن تبدیل شدن به مجموعه کاملی از دانش بشری نیست. مجموعه سیاستهایی تحت عنوان «ویکیپدیا چه چیزی نیست» وجود دارند که مشخص میکنند چه اطلاعاتی نباید در ویکیپدیا گنجانده شوند. این سیاستها تا به حال غالبا باعث مشاجره بر سر اضافه کردن، حذف یا اصلاح مطلبی خاص شدهاند.
مطالب آزاد
مجوز حق تالیف آزاد گنو (GFDL) که مقالههای ویکیپدیا با استفاده از آن عرضه میشوند یکی از مجموعه «کپیلفت» کپیرایت است که اجازه توزیع دوباره، خلق آثار مشتق شده و استفاده تجاری از مطالب مقالهها به شرط ذکر نام نویسنده و ماندن اثر تحت مجوز GFDL را میدهد. هنگامی که یک نویسنده اصل اثر خود را به پروژه تحویل میدهد، حق تالیف او روی آن اعمال میشود ولی باید قبول کند که اثرش را تحت مجوز GFDL در اختیار عموم بگذارد. ممکن است مطالب موجود در ویکیپدیا روی منابع دیگری که از این مجوز استفاده میکنند قرار بگیرند یا از آن منابع گرفته شده باشند. مطالب ویکیپدیا از طریق انبارهای اطلاعاتی روی صدها منبع به صورت آینه یا fork قرار گرفتهاند. اگر چه تمامی متون عرضه شده در ویکیپدیا از مجوز GFDL استفاده میکنند، درصد بالایی از تصاویر و پروندههای صوتی ویکیپدیا رایگان نیستند. اقلامی چون لوگوی شرکتها، نمونه آهنگها یا تصویرهای دارای حق تالیف خبری با درخواست استفاده منصفانه استفاده میشوند. اقلامی نیز وجود دارند که با شرط عدم اشتقاق یا «فقط برای ویکیپدیا» به این دانشنامه داده شدهاند.
زبانها
ویکیپدیا تا (تا آذر ۱۳۹۴/ دسامبر ۲۰۱۵) دربرگیرنده ۲۸۱ زبان با بیش از ده مقاله بودهاست. بهطور کلی ویکیپدیا دارای ۲۹۱ گونه زبان ملل دنیا و نزدیک به ۳۵ میلیون مقاله است.
زبانهای مختلف به صورت مستقل از هم کار میکنند. ویرایشهای زبانی به بقیه زبانهای دیگر محدود یا وصل نشدهاند و فقط محدود به سیاستهای کلی نظیر «دیدگاه بیطرفانه» هستند. با اینکه مقالهها و تصاویر بین زبانها به اشتراک گذاشته نشدهاند ولی اولی از طریق صفحاتی که در آنها درخواست ترجمه میشود و روی زبانهای بزرگتر قرار دارند و دومی از راه انبار عمومی ویکیپدیا حل شدهاند. مقالههای ترجمه شده بخش کوچکی از مقالههای موجود همه زبانها را تشکیل میدهند.
فهرست زیر رتبهبندی ۲۰ ویکیپدیای برتر از نظر تعداد مقاله همراه با آمارهای کلی (تا آذر ۱۳۹۴ «دسامبر ۲۰۱۵») است:
انگلیسی (۵،۰۰۰،۰۰۰)
سوئدی (۲،۱۰۰،۰۰۰)
آلمانی (۱،۸۷۰،۰۰۰)
هلندی (۱،۸۴۰،۰۰۰)
فرانسوی (۱،۷۰۰،۰۰۰)
سینوگبانونی (۱،۳۰۰،۰۰۰)
روسی (۱،۲۶۰،۰۰۰)
وینارایی (۱،۲۵۰،۰۰۰)
ایتالیایی (۱،۲۳۰،۰۰۰)
اسپانیایی (۱،۲۱۰،۰۰۰)
لهستانی (۱،۱۴۴،۰۰۰)
ویتنامی (۱،۱۴۰،۰۰۰)
ژاپنی (۹۹۰،۰۰۰)
پرتغالی (۸۹۰،۰۰۰)
چینی (۸۴۰،۰۰۰)
اوکراینی (۶۰۰،۰۰۰)
کاتالان (۴۸۰،۰۰۰)
فارسی (۴۷۰،۰۰۰)
صربی کرواتی (۴۲۸،۰۰۰)
نروژی (بوکمل) (۴۲۴،۰۰۰)
ویکیپدیای فارسی هماکنون با نوشتار (شمارش زنده) در رده هجدهم ، و در میان زبانهایی که عموما در خاورمیانه تکلم میشود، بالاتر از زبان عربی (رده ۲۲)، زبان ترکی استانبولی (رده ۳۰) و زبان عبری (رده ۳۸) در رده نخست قرار دارد. همچنین در میان زبانهای رایج در آسیا، ویکیپدیای فارسی پس از ویکیپدیای ویتنامی، ژاپنی و چینی در رده چهارم قرار دارد.
آمار کلی ویکیپدیاها (انتهای سال ۲۰۱۵):
بیش از ۲،۱ میلیارد ویرایش
بیش از ۱۴۱ میلیون کل صفحات
بیش از ۳۷،۰ میلیون مقاله
بیش از ۲،۴ میلیون تصویر
بیش از ۵۹،۰ میلیون کاربر
۴٫۰۲۲ مدیر
ویکیپدیاهای موجود به زبانهای خانواده زبانهای ایرانی از این قرارند:
نرمافزار و سختافزار
left
ویکیپدیا توسط برنامه متنباز مدیاویکی روی دستهای از میزبانان وب مستقر در فلوریدا اجرا میشود. مدیاویکی نسخه سوم این برنامهاست. در ابتدا ویکیپدیا روی UseModWiki که توسط کلیفورد آدامز (نسخه ۱) نوشته شده بود کار میکرد. در ابتدا برای پیوندهایش از سرهمنویسی نگارش شتری استفاده میکرد ولی بعدها امکان استفاده از کروشه (bracket) هم در آن ایجاد شد. ویکیپدیا ژانویه ۲۰۰۲ در نسخه جدید خود (فاز دوم پروژه) از موتور پیاچپیویکی روی پایگاه داده مایاسکیوال استفاده کرد. این نرمافزار که نسخه دوم به حساب میآمد توسط ماگنوس مانسک و مخصوص دانشنامه ویکیپدیا نوشته شده بود. به خاطر تقاضاهای زیاد به منظور بهبود کیفیت، اصلاحات زیادی روی آن انجام شد. سرانجام این نرمافزار توسط لی دانیل کراکر دوبارهنویسی شد. این نرمافزار که نسخه شماره سه محسوب میشد در ژوئیه ۲۰۰۲ نوشته شد و مدیاویکی نامگذاری گردید. مجوز استفاده از آن تحت گنو است و در تمامی پروژههای ویکیمدیا از آن استفاده میشود.
ویکیپدیا روی دستهای از میزبانهای وب لینوکس در فلوریدا و چهار مکان دیگر میزبانی میشود. این وبگاه تا سال ۲۰۰۴ تنها روی یک سرور بود تا آنجا که تنظیمات میزبان آن تقسیم به چندین قسمت شد. در ژانویه ۲۰۰۵ ویکیپدیا روی ۳۹ سرور مختلف در فلوریدا مشغول به کار بود. پیکربندی آن عبارت است از یک بانک اطلاعاتی بزرگ تحت مایاسکیوال، چندین میزبان خادم بانک اطلاعاتی و ۲۱ میزبان وب که با نرمافزار آپاچی کار میکنند و ۷ تا که تحت میزبان Squid Cache کار میکنند.
در سپتامبر ۲۰۰۵، گروه میزبانهای وب ویکیپدیا به بیش از ۱۰۰ عدد افزایش یافت و بنابر تقاضای مسئول مرکز دادهها، تمامی میزبانها با موفقیت، به ساختمان جدید واقع در مرکز شهر تامپا انتقال داده شدند.
تقاضاهای صفحه وب ابتدا به میزبانان مخزن Squid caching فرستاده میشوند. درخواستهایی که قابلیت انجام شدن در این میزبانها را ندارند به دو میزبان متعادلساز که نرمافزار perlbal روی آنها نصب است فرستاده میشوند. سپس تقاضاها برای یکی از میزبانهای وب آپاچی فرستاده میشوند تا مورد پردازش قرار گیرند. میزبانهای وب، صفحات را به شکل لازم پردازش میکنند. برای افزایش سرعت، صفحاتی که برای کاربران ناشناس پردازش شدهاند در یک فایلسیستم ذخیره (cache) میشوند تا زمانیکه از درجه اعتبار ساقط شوند. این امر باعث عدم پردازش صفحات معمول شده و در نتیجه در زمان و انرژی صرفهجویی میشود. ویکیمدیا ساخت شبکهای جهانی از میزبانان مخزن در کنار ۳ میزبان مخزن خود در فرانسه را آغاز کردهاست تا سرعت پاسخگویی را بالاتر ببرد. در حال حاضر یک گروه میزبان جدید در هلند و در کره جنوبی شروع به کار کردهاند و پاسخگوی بخش بزرگی از ترافیک ویکیپدیا هستند.
رو به رشد وبگاه ویکیپدیا به صفحه وضعیت فرستاده میشود.
ویرایش
اندازه ویکیپدیای انگلیسی در سال ۲۰۰۷، اگر تمامی مطالب آن چاپ و صحافی میشد.
تقریبا هر کاربری میتواند مقالههای ویکیپدیا را ویرایش کند و تغییرات خود را سریعا ببیند. فکر ویرایش مقالهها بر این اساس شکل گرفته که همکاری کاربران با یکدیگر میتواند در بهبود کیفیت مقالهها در طول زمان تاثیر به سزایی داشته باشد؛ همانطور که در توسعه نرمافزارهای متنباز داشتهاست. نویسندگان آن نیازی به داشتن مدارک رسمی یا تخصص در زمینه موضوعی که ویرایش میکنند ندارند. به آنها اخطار داده میشود که ممکن است مقالههای آنها توسط هر کس و به هر نحوی که میخواهد، بیرحمانه مورد ویرایش قرار گیرند و توزیع شوند. مقالههای آنها توسط هیچ شخص خاصی یا گروه تحریریهای بازنگری نمیشوند. تصمیمگیری در مورد مطالب و سیاستهای ویرایشی ویکیپدیا با توافق عام و رایگیری صورت میگیرد، اگر چه تصمیم آخر همیشه با جیمی ولز است.
به دلیل بازبودن ویکیپدیا «جنگهای ویرایشی» (که «جنگهای بازنگری» نیز گفته میشوند) و مشاجرههای طولانی غالبا وقتی اتفاق میافتند که ویرایشگران با نظرات مختلف خود، با هم به توافق نمیرسند. اعضای انجمنهای ویکیپدیا روند ویرایشی آن را یک عمل دستهجمعی و نوعی جریان اجتماعی و تکامل تدریجی داروینی میدانند. مقالهها همیشه در معرض ویرایش قرار دارند بدینگونه که ویکیپدیا هیچگاه مقالهای را تمام شده تلقی نمیکند. تخریب، مشکل دائمی ویکیپدیا بودهاست، اما در این سایت اگر در مقالهای اقدام به تخریب ویا لجنپراکنی صورت پذیرد بلافاصله با اضافات دیگران تصحیح خواهد شد.
سیاستها
ویکیپدیا از تمام ویرایشگران خود میخواهد تا هنگام نوشتن «دیدگاه بیطرفانه» ای داشته باشند و پژوهش ابتکاری خود را در ویکیپدیا قرار ندهند. نگاه بیطرفانه که خود سیاستی «غیرقابل بازگشت» است هدف دانشنامه را اینگونه برمیشمرد: «نشان دادن عوامل اختلاف، توصیف آنها به جای وارد شدن در آنها». اگر به این مهم برسیم دیگر ویکیپدیا تنها از یک «دیدگاه بیطرفانه» بیان نشدهاست بلکه حاوی تمامی نظرات بیطرفانه مربوط به یک موضوع خواهد بود. این سیاست بیان میدارد که به هر دیدگاهی بسته به اعتبارش باید بها داد. از این سیاست به خاطر داشتن هدفی غیرقابل دسترس که در مورد آثار بیاعتبار بیمورد است و به دیدگاههای «ضد اخلاقی» اجازه ظهور میدهد انتقاد شدهاست.
آرا و نظراتی که تا پیش از نوشته شدن در ویکیپدیا منتشر نشده باشند، «تحقیقهای ابتکاری» تلقی شده و اجازه ورود نخواهند داشت. سیاست «تحقیق غیر ابتکاری» اینگونه بیان میدارد که آثار این چنینی نمیتوانند نمایانگر دیدگاهی بیطرفانه باشند. پس نظرات یا دیدگاههای جدید ویرایشگران نباید در ویکیپدیا معرفی شوند.
همکاران ویکیپدیا از سیاستها و خطمشیهای متنوع کوچکتری نیز پشتیبانی میکنند. بر خلاف دیگر ویکیهای موجود مانند Ward Cunninghams Portland Pattern Repository، ویکیپدیا به جای قرار دادن بحثهای مربوط به تغییرات مقالهها در درون آنها، صفحاتی جداگانه را به نام «بحث» به این کار اختصاص دادهاست. همکاران ویکیپدیا گاهی مقالههایی را که احساس میکنند مناسب یک دانشنامه نیست، تغییر یا انتقال داده یا حذف میکنند. تعاریف فرهنگ واژهها (dicdefs) یا اصل متنها از اینگونه مقالهها هستند. گاهی ویرایشهای مختلف ویکیپدیا برای خود سبک نوشتاری خاصی ایجاد میکنند.
مدیریت و ویرایشگری
تفاوتهای منحصربهفرد خاصی بین ویرایشگرهای ویکیپدیا وجود ندارد و تصمیمها با رای اکثریت گرفته میشوند. در ماه دسامبر ۲۰۰۵، ویکیپدیا حدودا دارای ۲۷،۰۰۰ کاربر بودهاست که هر کدام دست کم در روز پنج ویرایش یا اثر از خود به جا گذاشتهاست. بنابر آمارهای ویکیمدیا، یک چهارم ترافیک ویکیپدیا از سوی کاربرانی است که دارای حساب نیستند و کمتر دست به ویرایش مقاله میزنند.
وظایف نگهداری به عهده گروههای داوطلبی از توسعهدهندگان، ناظران، ماموران و مدیران که به صدها نفر میرسند است. مدیران بزرگترین گروه بین آنها هستند که توانایی جلوگیری از ویرایش یک مقاله یا جلوگیری از دسترسی کاربران خاص طبق سیاستهای جامعه را دارند. کاربران زیادی تا به حال به صورت اضطراری یا دائم از ویرایش مقاله در ویکیپدیا منع شدهاند. ممکن است تخریب یا تخلف از سیاستها، باعث منع اضطراری یک کاربر گردد. در حالیکه تصمیم اخراج بلندمدت یا همیشگی توسط آقای ولز یا کمیته داوری تخلفات جدی و دامنهدار اتخاذ میشود.
ویکیپدیا از طریق بنیاد ویکیمدیا برپا شد. هزینههای ربع چهارم سال ۲۰۰۵ آن معادل ۳۲۱،۰۰۰ دلار آمریکا بوده که ۶۰٪ آن مربوط به سختافزار است. هماکنون بنیاد ویکیمدیا بر روی کمکهای خصوصی تکیه دارد و از رایزنهای مالی استفاده میکند. رایزنی مالی سال ۲۰۰۷ موجب جمعآوری مبلغی بیش از ۱ میلیون دلار شد.
رئیس پیشین بخش ویرایش ویکیپدیا، لری سنگر گفتهاست وجود مجوز جیافدیال (GFDL) «بهعنوان ضمانت آزادی، انگیزه خوبی برای کار در یک دانشنامه آزاد است.» پروفسور آندریا سیفولیلی در مطالعه ویکیپدیا بهعنوان یک انجمن، اینطور مطرح میکند که: «هزینههای پایین شرکت در نرمافزار ویکی، خود عامل فروگشایی برای توسعه جمعی است و دیدگاه «ساخت خلاقانه» میزان شرکتپذیری را بالا میبرد». ویکیپدیا را از منظر تجربهای اجتماعی در آنارشیسم یا دموکراسی نیز مورد بررسی قرار دادهاند. بنیانگذار آن اینگونه پاسخ میدهد که حتما قرار نیست اینطور باشد اگرچه ممکن است دستاوردش این بوده باشد. در جستجویی که داخل ویکیپدیا انجام شد صفحهای پیدا شد که نویسنده آن اینگونه بیان داشته که ارزش این دانشنامه به خاطر آن است که ویکیپدیا انجمنی اجتماعی است. به این معنا که میتوان از نویسندگان خواست تا از کار خود دفاع کرده یا آن را روشن سازند و بحثها سریعا قابل مشاهدهاند. ویرایشهای گوناگون ویکیپدیا غالبا دارای میزهای مرجعی هستند که اعضای انجمن در آنجا به پرسشها پاسخ میدهند.
جامعه کاربری
تخمین سهم مناطق مختلف جهان در مشارکت در نسخههای مختلف ویکیپدیا
ویکیپدیا به عنوان یک دانشنامه برخط همزمان به بسیاری از زبانها نوشته میشود و همکاران آن افرادی از سراسر جهان هستند و هر کسی میتواند به رشد آن کمک کند. این دانشنامه از زمان تولد تاکنون، رشد بسیار سریعی داشته و بزرگترین وبگاه دانشنامهای با بیش از در ماه است و بیش از دارد که بر روی بیش از ۱۸،۰۰۰،۰۰۰ مقاله به ۲۷۰ زبان کار میکنند.
در یک مقاله تحقیقاتی منتشرشده در سال ۲۰۱۲ در پلاس وان، طاها یاسری و همکاران با بررسی میزان مشارکت کاربران در طول شبانهروز سهم مناطق جهان را در ویرایش چند نسخه مختلف ویکیپدیا تخمین زدند. این بررسیها نشان دادند برای مثال غالب مشارکتهای انجامشده در ویکیپدیای فارسی از اروپا و آمریکای شمالی بودهاست. یا مثلا ۵۰٪ ویرایشهای انجامشده از آمریکای شمالی در ویکیپدیای انگلیسی بودهاند و برای ویکیپدیای انگلیسی ساده این مقدار ۲۵٪ بودهاست.
دورههای آموزشی ویرایش در ویکیپدیا توسط گروههای سیاسی
صهیونیستها
اهداف دوره ویکینویسی صهیونیستها
نیویورک تایمز از قول هاآرتص مینویسد هدف سازماندهان این دوره، دو چیز بودهاست. یکی اینکه بتوانند مردمی را که نقطه نظرات ایدیولوژیکی خود را به اشتراک میگذارند، در ویرایش و نوشتن در ویکیپدیای عبری مشارکت دهند و از این طریق بتوانند افکار عمومی اسرائیل را تحت تاثیر قرار دهند و دیگری اینکه در ویکیپدیای انگلیسی ویرایش داشته باشند تا وجهه اسرائیل در سطح جهانی بهبود یابد.
نیویورک تایمز از قول روزنامه اسرائیلی آروتز شوا مینویسد آیلت شیکد عضو جنبش اسرائیل من، یکی از سازماندهان دوره گفت که به کار بردن کلمه «اشغالی» در مدخلهایی از ویکیپدیا که درباره تسخیر سرزمین فلسطین توسط اسرائیل در سال ۱۹۶۷ بحث میکنند، دقیقا از مشکلاتی است که وی امیدوار است که توسط تیمی جدید از ویرایشگران، حل شود.
جایزه انجمن ایشا
نیویورک تایمز از قول هاآرتص مینویسد انجمن ایشا جایزهای را برای «بهترین ویرایشگر صهیونیست»، یعنی کسی که طی چهار سال آینده بتواند در بیشترین تغییرات «صهیونیستی» در ویکیپدیا مشارکت داشته باشد، تعیین کرد. این جایزه مسافرت با بالون ورزشی بر فراز اسراییل است.
ارزیابیها
ادعای ویکیپدیا مبنی بر دانشنامه بودن یا اینطور نشان دادن، همیشه مایه بحث بودهاست. ویکیپدیا را همیشه به خاطر کمبود محسوس اطمینان، فراگیری و قدرت کنترلکننده، مورد انتقاد قرار دادهاند. بسیاری از کتابداران، دانشگاهیان و نویسندگان دانشنامههای رسمیتر بر این باورند که ویکیپدیا بهعنوان یک مرجع کاربردپذیری کمی دارد یا هرگز ندارد. ویکیپدیا دست کم در برخی محیطهای دیگر از نظر کیفی، مقبولیتی کافی دارد. این دانشنامه برنده یک آزمایش مقایسهای توسط مجله آلمانی س ت ct شدهاست. بیشتر ستایش آن به دلیل مطالب آزاد و اجازه ویرایش توسط همگان است.
انتقادات
همچنین نگاه کنید به: نقد ویکیپدیا
منتقدین بر این باورند که مجوز ویرایش همگانی، ویکیپدیا را دانشنامهای غیرقابل اعتماد ساختهاست. فیلیپ بردلی در مصاحبهای که با روزنامه گاردین در سال ۲۰۰۴ انجام داد گفت که او هرگز از ویکیپدیا استفاده نمیکند و «هیچ کتابدار دیگری را نمیشناسد که این کار را انجام دهد. مشکل اصلی عدم وجود قدرت کنترلکننده در ویکیپدیا است. در کتب منتشرشده، ناشر باید تضمین کند که اطلاعات کتابش درست است زیرا امرار معاش او بستگی به آن دارد. اما با وجود چیزی مثل ویکیپدیا همه آن بر باد میرود.» تد پاپاس رئیس ویرایشگران دانشنامه بریتانیکا در مصاحبهای با گاردین اینطور میگوید که: «فرضیه ویکیپدیا بر این استوار است که پیشرفت مداوم به کمال میانجامد. این فرضیه هیچگاه ثابت نشدهاست.» دانا بوید درسال ۲۰۰۵ در بحثی پیرامون ویکیپدیا بهعنوان یک منبع دانشگاهی اینطور میگوید که «ویکیپدیا هیچگاه یک دانشنامه نخواهد شد ولی حتما در آینده تبدیل به منبع گستردهای از دانش میشود که برای اهداف مختلف ارزش زیادی خواهند داشت.» با اینحال هنوز هم دانشنامههای سنتی حق خود میدانند که هیچ مسئولیتی در قبال خطاهای احتمالی به گردن نگیرند.
رابرت مکهنری ویرایشگر سابق بریتانیکا در مقالهای تحت عنوان «دانشنامه مورد اعتماد» ویکیپدیا را مورد انتقاد قرار دادهاست و مینویسد «هر چند که ممکن است مقالهای در ویکیپدیا به درجه اعتبار بالایی دست یابد ولی تا ابد در معرض تغییر دخالتکنندگان بیاطلاع یا کمسواد قرار خواهد داشت.» آرون کرون مقاله تکذیبیهای در رد روشهای مکهنری نوشته و آنها را FUD که نوعی فن تجاری به حساب میآید و در زبان انگلیسی مخفف سه واژه به معنای «ترس، عدم اطمینان و شک» میباشد اطلاق کردهاست. رئیس بخش تحریریه سابق، لری سانگر در اواخر سال ۲۰۰۴، از ویکیپدیا به دلیل داشتن ماهیت «ضد نخبه» که باعث رد بازنگری رسمی میشود و در نتیجه موجب کاهش اعتبار مقالههای آن میگردد انتقاد کرد.
ویکیپدیا را به خاطر فراگیر نبودن مورد اتهام قرار دادهاند زیرا ماهیت آن داوطلبانهاست و میتواند بازتاب جانبداریهای جهتدار نویسندگانش باشد. دال هویبرگ رئیس بخش تحریریه دانشنامه بریتانیکا اینطور بیان میدارد که «مردم درباره چیزهایی مینویسند که به آنها علاقه دارند در نتیجه بسیاری از موضوعات پوشش داده نمیشوند ولی وقایع خبری با تمام جزئیاتشان ذکر میشوند. مدخل مربوط به تندباد فرنسس پنج برابر بزرگی مدخل مربوط به هنر چین است و مدخل خیابان کورونیشن دو برابر مدخل مربوط به تونی بلر است.» لری سنگر رئیس بخش سابق ویرایش نوپدیا در سال ۲۰۰۴ گفت: «هنگامی که به یک مسئله نسبتا تخصصی میرسیم (که خارج از علاقه مردم است) اعتبار مقالهها بسیار غیرقابل اعتماد میشود.»
در ماه مه سال ۲۰۰۵ (خرداد ۱۳۸۴) مثال هویبرگ صحت خود را از دست داد: مقاله مربوط به هنر چین تقریبا سه برابر مقاله مربوط به تندباد فرنسس شد و مقاله مربوط به تونی بلر در حدود ۵۰٪ بزرگتر از مقاله خیابان کورونیشن گردید. این نکته کاملا روشن است که مقالههایی که در پرسش مطرح شده بودند تنها بهعنوان مثالهایی برای گرایش متمایل نویسندگان آورده شده بودند؛ اگر چه میتوان از این مثالها برای نشان دادن روند رو به تعادل منطقی ویکیپدیا استفاده کرد.
ویکیپدیابه دلیل اینکه اجازه میدهد مقالههایش ضمن وقایع جاری به روز شوند یا مقالهای بر اساس رویداد روز خلق شوند ستایش شدهاست. برای نمونه مقاله مربوط به زلزله اقیانوس هند که اندکی بعد از وقوع آن در ویکیپدیای انگلیسی نوشته شد به سرعت توسط بعضی از مطبوعات چاپ شد. به همین دلیل محدوده موضوعی این دانشنامه میتواند بسیار وسیعتر از بقیه دانشنامهها باشد.
مجله آلمانی رایانهای ct در اکتبر ۲۰۰۴ (مهر ۱۳۸۳) مقایسهای بین دانشنامههای براکهاوس پرمیوم، مایکروسافت انکارتا و ویکیپدیا انجام داد. کارشناسان ۶۶ مقاله از رشتههای گوناگون را ارزیابی کردند. امتیازات نهایی از این قرار بودند، ویکیپدیا ۶٫۳ از ۵ (-B)، براکهاوس پرمیوم ۳٫۳ و مایکروسافت انکارتا ۱٫۳. امیگ و هرینگ پروفسورهای دانشگاه ایندیانا در تحلیلی پیرامون دانشنامهها اینطور مینویسند که «ویکیپدیا در قلمروهایی که توانایی بیشتری دارد، همچون فناوری و وقایع جاری، اطلاعات سنتی را به روز میکند.»
قیاس خوبی که میتوان در مورد نقاط قدرت و ضعف ویکیپدیا انجام داد در مقایسه استانداردهای دادگاه و مدارک کارآگاهی است. این حقیقت که هر کس میتواند ویکیپدیا را ویرایش کند این ادعا را که میشود تا حد مدارک دادگاه به آن اعتماد کرد مشکل میسازد. با اینحال بازبودن آن به سوی خیل وسیع ویرایشگران این اجازه را به ویکیپدیا میدهد تا به وسعت و عمق خلاقیت و ارتباطاتی که باعث ایدئال شدن آموختن و جستجوی آراء میشوند برسد. این روند بسیار شبیه به روشی است که در آن استفاده بلندنظرانهتر از مدارک کارآگاهی میتواند باعث رسیدن به سرنخهای مهم و مدارک بیشتر بشود. این روند میتوانست توسط استانداردهای سختگیرانه دادگاهی در نطفه خفه شود.
ویرایش دستهجمعی
روند ویرایشی ویکیپدیا اینطور فرض میکند که قرار دادن مقالات در معرض ویرایش همگانی باعث صحت مطالب میشود. سانگر پیش از این با اشاره به قانون لینوس در مورد توسعه متنبازگفته بود: «با داشتن چشمهای زیاد، خطاهای کمتری رخ خواهند داد.». مرورگران زیاد مقالههای ویکیپدیا باعث میشود تا مطالب خرابکارانه و جانبدارانه به سرعت واگردانی شوند. جوی ایتو یکی از شخصیتهای برجسته فناوری در مورد صحت مطالب ویکیپدیا اینطور مینویسد که «هر چند این مسئله کمی بستگی به نوع رشته دارد، پرسش این است که آیا مطلبی که از یک منبع اطلاعاتی دقیق به دست میآید درستتر است یا مطلبی که توسط صدها هزار نفر (با امکان ویرایش) دیده شده و هنوز باقیمانده!» در آزمایش غیررسمی که روی توانایی ویکیپدیا در کشف اطلاعات غیرصحیح انجام شد، نویسنده اینطور بیان میدارد که این جریان «مکانیسمی حقیقت یاب نیست بلکه بیشتر شبیه مکانیسم رایگیری است، در نتیجه ممکن است مطلبی که اشتباه به «نظر» نرسد صحیح تلقی شود.»
ویکیپدیا دارای انجمنی از کاربران است که هر چند نسبتا کم هستند ولی بسیار فعال هستند. امیگ و هرینگ میگویند «هنگامی که گروه اندکی از کاربران در یک سیستم باز ویرایشی به صورت یک کنسرت و همراه با هنجارهای توافقی کار میکنند، میتوانند بر مطالب تولیدشده در سیستم، تنوع حذف مطالب، مشاجرات، تناقضات و سازگاری نظر شرکت کنندگان کنترل کاملی داشته باشند.» ویرایشگران ویکیاینفو که ویکیپدیا روی وبگاه آنها fork شدهاست از این که بعضی افراد کاربران جدید را ناعادلانه «جن» یا «کاربران مشکل ساز» لقب میدهند و آنها را از ویرایش و نوشتار منع میکنند انتقاد میکنند. انجمن ویکیپدیا به دلیل محول کردن ویرایش مقالهها به کاربرانی که مشکلات آن مقالهها را مطرح ساختهاند مورد انتقاد واقع شدهاست.
بسیاری از مشارکتجویان میگویند که ویرایش ویکیپدیا به دلیل وجود کشمکشها، کار بسیار سختی است. کاربرانی هستند که با داشتن وقت زیاد و عقاید خاص، رای خود را پیش میرانند زیرا هیچکس وقت و نیروی مقابله با تعصب آنها را ندارد.
ارجاع به ویکیپدیا
ویکیپدیا تا به حال توسط رسانهها، مراکز علمی و دیگر منابع بهعنوان مرجع یا ضمیمه، مورد استفاده قرار گرفتهاست. سازمانهای خبری مقالههای ویکیپدیا را بهعنوان منبع نام بردهاند یا در گوشه صفحه وب خود، برای کسب اطلاعات بیشتر، ارجاعی به آن گذاشتهاند. بعضی از آنها این کار را بهطور مرتب انجام میدهند. بنابر فهرستی که توسط ویرایشگران ویکیپدیا تهیه شدهاست، مقالههای ویکیپدیا بیشتر از همه جا در رسانههای خبری ذکر شدهاند. در ردههای پایینتر، تحقیقات علمی، کتابها، همایشها و دادگاهها قرار دارند. ارجاعهای زیادی به مقالههای ویکیپدیا در بخش «دیدگاههای بهتر» روزنامه علم (Science Journal) قرار گرفتهاست. اولین ارجاع این روزنامه، پیوندی به مقاله ویکیپدیا تحت عنوان «A White Collar Protein Senses Blue Light» (لیدن، ۲۰۰۲) بود. پس از آن مقالههای زیادی به پیوندهای مشابه ارجاع دادهاند.
ارجاع به ویکیپدیا در رسانههای فارسی
در رسانههای فارسی بسیاری از مقالات ویکی فارسی کپی و منتشر میشود و غالبا منبع آن نیز ذکر نمیشود در پایاننامههای دانشجویی به وفور از منابع ویکیپدیا استفاده میشود با این تفاوت که دانشجو ریفرنسهای ویکیپدیا را با نام خودش جا میزند و بسیاری از استادان نیز دانسته یا نادانسته مطالب را میپذیرند.
همین کار در خصوص مقالههای انگلیسی ویکیپدیا میشود. پژوهشگر یک یا چند سرفصل را ترجمه و ریفرنسها را بدون بیان ویکیپدیا در پایان میآورد. البته موارد بسیار زیادی نیز بخوبی منبع: ویکیپدیا را میآورند.
در سالهای اخیر مراجعه به ویکیپدیای فارسی افزایش چشمگیری داشته که علت آن جلب اعتماد و همچنین مزایای متعددی است که سایت ویکیپدیا از آن برخوردار است. آمار نشان میدهد که در سال ۲۰۰۹ میلادی در حدود نیمی از بازدیدهای کاربران ایرانی از نسخه انگلیسی ویکیپدیا انجام میشده و کمی بیشتر از نیمی از دیگر مراجعات به نسخه فارسی این دانشنامه جهانی بودهاست.
بررسی همین آمار برای سالهای پیاپی اما حکایت از استقبال فزاینده جامعه ایرانی از نسخه فارسی ویکیپدیا دارد بهطوریکه در سال ۲۰۱۳ در حدود ۷۵ درصد از مراجعات ایرانیان برای کسب اطلاعات از این دانشنامه به نسخه فارسی بوده و نسخه انگلیسی تنها حدود ۲۲ درصد از مراجعات از ایران را به خود جلب کردهاست.
طی این مدت البته تعداد مقالات نسخه فارسی ویکیپدیا نیز رشد چشمگیری را نشان میدهد بهطوریکه شمار مقالات این دائرهالمعارف فارسی هماینک از مرز ۳۴۶ هزار مقاله گذشته و از این نظر، زبان پیشرو در میان زبانهای منطقه خاورمیانه است.
Wikipedia Persian Gulf page روز ملی خلیج فارس دانشگاه دهلی.
سانسور ویکیپدیای فارسی
بر اساس یک بررسی در ژوئیه ۲۰۱۳ از میان حدود ۳۳۱هزار مقاله ویکیپدیای زبان فارسی ۹۶۳ مقاله در زمینههای سیاست، سکس و مذهب در ایران فیلتر هستند. از این میان بیشترین حجم به مسایل سیاسی و بیش از همه به «انتخابات ۸۸» و «جنبش سبز» اختصاص دارد. در سال ۲۰۱۵ فیلتر هدفمند مقالات ویکی درباره موضوعات مذهبی، سیاسی، جنسی یا غیره در ایران برداشته شد اما سرور فایلهای تصویری ویکی در ایران به صورت طولانی مدت از دسترس خارج شد و هنوز قابل دسترسی نیست.
قطع دسترسی به ویکیپدیا در ترکیه
از ساعت ۸ بامداد روز شنبه ۲۹ آوریل (۹ اردیبهشت) دسترسی به پایگاه اینترنتی دانشنامه ویکیپدیا به تمامی زبانهای آن، و از آنجمله زبان ترکی استانبولی، در این کشور قطع شد. سازمان اطلاعات و فناوری اطلاعرسانی ترکیه در بیانیهای اعلام کرد که «بعد از ارزیابیهای فنی و بررسیهای حقوقی بر اساس ماده ۵۶۵۱ قانون نظارت اینترنتی این تصمیم اتخاذ شدهاست.» خبرگزاری فرانسه به نقل از رسانههای دولتی ترکیه نوشتهاست که این محدودیت به دلیل ناموفق بودن ویکیپدیا در «حذف محتوای مشوق تروریسم و حاوی اتهام همکاری ترکیه با گروههای تروریستی» صورت گرفتهاست. جیمی ویلز، بنیانگذار ویکیپدیا در واکنش به این اقدام ترکیه، در صفحه توئیتر خود تصریح کرد که «دسترسی به اطلاعات از حقوق اساسی بشر است» و خطاب به مردم ترکیه گفت که «در جدال برای دستیابی به این حق، همواره در کنار شما خواهم بود».
جوایز و توجه سازمانهای بینالمللی
مجسمه یادبود ویکیپدیا اثر میهران هاکوبیان واقع در سوبیتسه، لهستان
ویکیپدیا در ماه می۲۰۰۴ (خرداد ۸۳) دو جایزه مهم را از آن خود کرد. نخستین جایزه Golden Nica برای Digital Communities بود که توسط Prix Ars Electronica اعطا شد. این جایزه به همراه ۱۰،۰۰۰ یورو و دعوت از ویکیپدیا به جشنواره سال بعد PAE Cyberarts اتریش بود. دومی جایزه Judges Webby برای بخش «انجمن» بود. همچنین ویکیپدیا نامزد جایزه «بهترین کوشش» از سوی Webby شد.
در سپتامبر ۲۰۰۴ (شهریور ۱۳۸۳) ویکیپدیای ژاپنی موفق به دریافت جایزه ساخت وب (Web Creation) از سوی انجمن تبلیغکنندگان ژاپن شد. این جایزه معمولا به افرادی اعطا میشود که سهم بزرگی در پیشبرد وب به زبان ژاپنی دارند و این بار جایزه به شرکتکنندگان دائم ویکیپدیای ژاپنی داده شد.
در سال ۲۰۰۶ گزارش تحقیقی مولتیاسکوپ نشان داد که ویکیپدیای هلندی با امتیاز ۸/۱ پس از گوگل و جیمیل محبوبترین وبگاه اینترنتی به زبان هلندی بودهاست.
مجله تایم در گزارش سال ۲۰۰۶ خود، جیمی ولز را در گروه ۱۰۰ فرد تاثیرگذار سال اعلام کرد.
همچنین در همین سال ویکیپدیای روسی برنده جایزه رانت (روسی: ) در بخش «دانش و آموزش» شد. این جایزه از طرف دولت اعطا میشود.
همچنین ویکیپدیا جایزه یک میلیون دلاری مدیریت پروژه را از همایش دکرت صفاجو دریافت کرد.
سازمان ملل متحد
طی سالهای گذشته ویکیپدیا از طرف سازمان ملل متحد نیز به عنوان عامل گسترش دانش به صورت مردم نهاد معرفی شده و حتی در راستای رشد و گسترش ویکی به این پروژه کمک شدهاست.
پلتفورم اهداف توسعه پایدار United Nations:
پروژههای مشابه
90px
ویکیمدیا دارای چندین پروژه متن-آزاد میباشد که وظایف غیر دانشنامهای را انجام میدهند، از جمله:
ویکیواژه: که بزرگترین پروژه دیگر ویکی و درباره فرهنگ واژه و اصطلاحات آزاد است.
ویکیکتاب: درسنامهها و دفترچههای راهنمای آزاد
ویکیسفر: راهنماهای سفر
ویکیگفتاورد: دانشنامه آزاد نقل قولها
ویکینبشته: مخزن چندزبانه متون منبع آزاد
ویکیانبار: انبار پروندههای چندرسانهای عمومی
ویکیداده: پایگاه داده آزاد
ویکیخبر: مرجع خبری با محتوای آزاد
ویکیپدیای فارسی
نقد ویکیپدیا
آشنایی با محیط ویکیپدیا | [
"صفحهٔ اصلی",
"دانشنامه برخط",
"فهرست ویکیپدیاها",
"بنیاد ویکیمدیا",
"جیمی ویلز",
"لری سنگر",
"نشان ویکیپدیا",
"گلیف",
"خط (نوشتار)",
"لمپ",
"مجوز کرییتیو کامنز",
"پروانه مستندات آزاد گنو",
"نیوپدیا",
"Wikiwiki.com",
"دانشنامه",
"وب",
"محتویات آزاد",
"واژه ترکیبی",
"ویکی",
"دائرةالمعارف",
"محتوای آزاد",
"ویکیپدیای انگلیسی",
"۱۵ ژانویه",
"۲۰۰۱ (میلادی)",
"نوپدیا",
"جیمی ولز",
"غیرانتفاعی",
"کارساز وب",
"وبگاه",
"تامپا",
"فلوریدا",
"آمستردام",
"سئول",
"ویکیپدیای سوئدی",
"ویکیپدیای آلمانی",
"ویکیپدیای هلندی",
"ویکیپدیای فرانسوی",
"ویکیپدیای روسی",
"ویکیپدیای ایتالیایی",
"ویکیپدیای اسپانیایی",
"ویکیپدیای لهستانی",
"ویکیپدیای ویتنامی",
"ویکیپدیای ژاپنی",
"ویکیپدیای پرتغالی",
"ویکیپدیای چینی",
"اجماع",
"صحت",
"وندالیسم",
"رسانههای گروهی",
"حق تألیف آزاد گنو",
"دیسکهای فشرده",
"ویکیواژه",
"ویکیکتاب",
"ویکیگفتاورد",
"ویکیخبر",
"۹ مارس",
"۲۰۰۰ (میلادی)",
"شرکت بومیس",
"پورتال وب",
"دانشنامه آزاد",
"پهنای باند",
"Reason (magazine)",
"Wired News",
"اسلشدات",
"در اشپیگل",
"اینترنت",
"ریچارد استالمن",
"زبان انگلیسی",
"اسلش دات",
"موتورهای جستجو",
"ویکیویکیوب",
"وارد کانینگهام",
"جرمی رزنفیلد",
"گنوپدیا",
"بنیاد نرمافزارهای آزاد",
"Encyclopedia Libre",
"۲۱ ژوئن",
"۲۰۰۳ (میلادی)",
"ویکیمدیا",
"سازمان ناسودبر",
"حملات ۱۱ سپتامبر",
"۲۲ ژانویه",
"۲۰۰۴ (میلادی)",
"۲۵ فوریه",
"۲۰ سپتامبر",
"نرمافزار",
"هاوایی",
"بریتانیکا",
"دانشنامه فلسفه استانفورد",
"h2g2",
"اوریتینگ۲",
"Susning.nu",
"Enciclopedia Libre",
"حق تألیف",
"GFDL",
"کپیلفت",
"کپیرایت",
"استفاده منصفانه",
"انبار عمومی",
"ویکیپدیای فارسی",
"زبان عربی",
"زبان ترکی استانبولی",
"زبان عبری",
"زبانهای ایرانی",
"مدیاویکی",
"UseModWiki",
"کلیفورد آدامز",
"نگارش شتری",
"پیاچپیویکی",
"پایگاه داده",
"مایاسکیوال",
"ماگنوس مانسک",
"لی دانیل کراکر",
"گنو",
"میزبانهای وب",
"بانک اطلاعاتی",
"میزبان وب",
"آپاچی (نرمافزار)",
"Squid Cache",
"مرکز شهر",
"صفحهٔ وب",
"Squid caching",
"perlbal",
"ساخت شبکهای",
"فرانسه",
"هلند",
"کره جنوبی",
"نرمافزارهای متنباز",
"فرهنگ واژهها",
"دلار آمریکا",
"جیافدیال",
"نرمافزار ویکی",
"آنارشیسم",
"دموکراسی",
"زبان",
"پلاس وان",
"آمریکای شمالی",
"ویکیپدیای انگلیسی ساده",
"ویکیپدیای عبری",
"نیویورک تایمز",
"سرزمین فلسطین",
"کتابدار",
"کاربردپذیری",
"نقد ویکیپدیا",
"گاردین",
"رابرت مکهنری",
"تندباد فرنسس",
"هنر چین",
"خیابان کورونیشن",
"تونی بلر",
"زلزله اقیانوس هند",
"براکهاوس پرمیوم",
"مایکروسافت انکارتا",
"دانشگاه ایندیانا",
"قانون لینوس",
"جوی ایتو",
"ویکیاینفو",
"رسانههای خبری",
"دائرةالمعارف فارسی",
"منطقه خاورمیانه",
"زبان فارسی",
"مذهب در ایران",
"انتخابات ریاستجمهوری ایران (۱۳۸۸)",
"جنبش سبز",
"خبرگزاری فرانسه",
"حقوق اساسی",
"میهران هاکوبیان",
"سوبیتسه",
"لهستان",
"Prix Ars Electronica",
"یورو",
"اتریش",
"ساخت وب",
"زبان ژاپنی",
"زبان هلندی",
"مجلهٔ تایم",
"مدیریت پروژه",
"سازمان ملل متحد",
"اهداف توسعه پایدار",
"ویکیسفر",
"ویکینبشته",
"ویکیانبار",
"ویکیداده"
] | [
"ویکیپدیا",
"اختراعهای آمریکایی",
"انقلاب علمی",
"برندگان جایزه اراسموس",
"بنیانگذاریهای ۲۰۰۱ (میلادی) در ایالات متحده آمریکا",
"پردازش جمعی اطلاعات",
"پروژههای ویکیمدیا",
"پروژههای همکاری",
"تعامل انسان و رایانه",
"جوامع مجازی",
"دانشنامههای عمومی",
"دانشنامههای برخط",
"متعلقات اینترنت بنیانگذاریشده در ۲۰۰۱ (میلادی)",
"وب ۲٫۰",
"وبگاههای آزاد تبلیغاتی",
"وبگاههای آمریکایی",
"وبگاههای با مجوز کریتیوکامنز",
"وبگاههای چندزبانه",
"ویکیسازی رباتیک",
"ویکیها"
] |
47 | سالنامه | 0 | 29 | 0 | [] | false | 15 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | سالنامه دفتر یا کتابی است دستنویس یا چاپشده که درمورد رویدادهای اتفاقافتاده در یک سال اطلاعاتی میدهد. سالنامهها ممکن است موضوعات مختلفی از جمله اقتصادی، سیاسی، یا اجتماعی را پوشش دهند یا تنها به یک موضوع بپردازند. سالنامه میتواند شامل فهرست مناسبتهایی باشد که بنا به تصمیماتی اتخاذ شدهاند تا یاد و خاطره حوادث، اتفاقات، یا انسانهای نامآور را زنده نگه دارند. نوشتن سالنامه میتواند در مواردی چون حقوقی، بازرگانی، انبارداری یا تولیدی جنبه قانونی داشته باشد.
سالنامه از ترکیب دو کلمه «سال» و «نامه» تشکیل شده و شاید به این دلیل باشد که سالنامه، مجموعهای از نامههایی است که فرد برای سال مینویسد یا برعکس. یعنی سال (گذر زمان)، و صاحب سالنامه، نامهنگاریهایی با یکدیگر ترتیب میدهند و به همین دلیل است که برای برخی از مردم، سالنامه یک وسیله کاملا شخصی محسوب میشود.
انواع
سالنامههای مختلفی در سالهای اخیر به چاپ رسیدهاند که از آن میان، «سالنامه هنرمندان»، «سالنامه تئاتر» و «سالنامه جاودانههای ایران» را میتوان نام برد. سالنامه میتواند تقویم نیز باشد یا تقویمی در بطن خود داشته باشد.
اندازه
سالنامه و سررسید هر اندازه میتواند بزرگ یا کوچک باشد. اندازههای معمول سررسید یا سالنامه، تقریبا مانند قطع کتاب، عبارتند از:
سالنامه وزیری
سالنامه اروپایی
سالنامه سلطانی
سالنامه رحلی
سالنامه رقعی
سالنامه پالتویی
سالنامه خشتی
سالنامه جیبی
سالنامه ارگانایزر | [
"کتاب",
"دستنویس",
"پیشامد",
"اطلاعات",
"سالنامه جاودانههای ایران",
"تقویم",
"قطع کتاب"
] | [
"آکادمی",
"سالنامهها",
"کتابها بر پایه نوع"
] |
49 | اطلاعات | 0 | 211 | 0 | [] | false | 191 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | اطلاع یا معلومات (به فارسی افغانستان) یا آگاهیرسانی در کوتاهترین تعریف، «دادههای پردازش نشده» است. دادهها مواد خام بالقوه معنیداری هستند که ما آنها را در راستای شناخت و فهم هر مفهوم مادی یا غیر مادی، به واسطه روشهای پژوهشی، و با استفاده از ابزارهای شناختی به دست میآوریم. داده یک شرح مقدماتی از یک پدیده، اتفاق، فعالیت یا تعاملات است که ثبت شدهاست، دستهبندی شده و ذخیره شدهاست؛ اما سازماندهی نشده و برای یک منظور مشخص آماده نشده است. دادهها عناصر اصلی اطلاعات هستند. دادهها در صورتی به اطلاعات تبدیل میشوند که افراد بخواهند برای درک بیشتر از آنها استفاده کنند. اطلاعات، دادههای خلاصهای هستند که گروهبندی، ذخیره، پالایش و سازماندهی شدهاند تا بتوانند معنیدار شوند. اطلاعات زمانی ارزش پیدا میکنند که برای یک بعد خاص، یک فرد خاص، یک هدف خاص و در زمان خاص گردآوری و آماده شوند، لذا اطلاعاتی که برای یک مدیر، جنبه اطلاعاتی دارد، برای مدیر دیگر ممکن است اصلا ارزشی نداشته باشد.
بدین ترتیب، اطلاعات، آگاهیهای به دست آمده از عنصرها و رویدادهای جهان هستی است. به زبان محدود تکنیکی، مجموعهای از نمادهای زبانی معنیدار و پیوسته درباره موجودات است. در زبان انگلیسی، اطلاعات از نظمی ساختاری و ذاتی خبر میدهد.
از منظر فلسفه، اطلاعات مفهومی چندشکلی و چندمعنایی است.
مفاهیم در طول اطلاعات
علم
دانش
مفاهیم در عرض اطلاعات
نظریه اطلاعات
معماری اطلاعات
فلسفه اطلاعات
آلودگی اطلاعات
اقتصاد اطلاعات
بازیابی اطلاعات
پردازش اطلاعات
فناوری اطلاعات
علوم کتابداری و اطلاعرسانی
نظام اطلاعرسانی
ماهیت اطلاعات
علم اطلاعات | [
"فلسفه",
"علم",
"دانش",
"نظریه اطلاعات",
"معماری اطلاعات",
"فلسفه اطلاعات",
"آلودگی اطلاعات",
"اقتصاد اطلاعات",
"بازیابی اطلاعات",
"پردازش اطلاعات",
"فناوری اطلاعات",
"علوم کتابداری و اطلاعرسانی",
"نظام اطلاعرسانی",
"ماهیت اطلاعات",
"علم اطلاعات",
"اصل تمامنگاری",
"جیمز گلیک",
"دائرةالمعارف فلسفه استانفورد",
"دانشگاه کالیفرنیا، برکلی"
] | [
"اطلاعات",
"اطلاعات، دانش و عدم قطعیت",
"علوم اطلاعرسانی",
"علوم کتابداری و اطلاعرسانی",
"مفهومها در متافیزیک"
] |
52 | محتوای آزاد | 0 | 129 | 0 | [
"محتويات آزاد",
"محتویات آزاد",
"محتواي آزاد",
"محتوای ازاد",
"محتواي ازاد",
"محتويات ازاد",
"محتویات ازاد",
"دانش آزاد",
"دانش ازاد"
] | false | 28 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | این نگاره نمونهای از یک اثر ویرایش شدهاست که تصویرهای گوناگونی را که با اجازهنامه GFDL و دیگر اجازهنامههای سازگار بارگذاری شدهاند، با هم ترکیب میکند.
محتوای آزاد یا اطلاعات آزاد هر کار عملی، هنری یا کارهای خلاقانه دیگر است که مطابق با تعریف آثار فرهنگی آزاد است و محدودیت قانونی چشمگیری بر آزادی افراد در کاربرد، توزیع، تغییر و توزیع کارهای منتجشده از محتوا نداشته باشد. محتوای آزاد از محتوای باز متمایز است؛ در محتوای آزاد میتوان دست برد، در حالیکه اگر محتوایی «باز» باشد اما «آزاد» نباشد، ممکن است نتوان در آن دست برد. در اینجا واژه «محتوا» طیف گستردهای، از موسیقی تا کتاب و از نرمافزار تا چندرسانهها را دربرمیگیرد. محتوای آزاد به آزادیهای زیر اشاره دارد:
استفاده از محتوا و بهرمند شدن از آن،
یادگیری محتوا و به کار بستن آن،
ایجاد و توزیع نسخههای تکثیرشده از محتوا،
تغییر و بهبود محتوا و توزیع آثار مشتقشده.
محتوای آزاد همه کارهای در مالکیت عمومی و کارهای دارای کپیرایت که اجازهنامهشان آزادیهای برشمرده در بالا را محترم بدانند، دربرمیگیرد. از آنجا که در بیشتر کشورها قانون کپیرایت اجازه کنترل انحصاری به دارنده اثر میدهد، محتواهایی که در مالکیت عمومی نیستند برای آنکه آزاد شوند باید صریحا (معمولا از درون اثر) اعلام کنند که این محتوا دارای اجازهنامه آزاد است.
محتویات آزاد برای استفاده به منظور اهداف گوناگون آزادند (تجاری و…)، هر کس نیز میتواند از آن نسخهبرداری کند، یا آن را تغییر دهد و توزیع کند. اجازهنامه مستندات آزاد گنو، کریتیو کامانز و اجازهنامه بیاسدی نمونههایی از اجازهنامههایی برای محتوای آزاد هستند. همچنین محتویات ویکیپدیا تحت «اجازهنامه کرییتیو کامنز از نوع ارجاع و اشتراک همسان (CC Attribution / Share-Alike)» منتشر میشود و تضمینکننده آزادی همیشگی محتویات است.
تعریف
دانش آزاد یا همچنین دانش باز یا دانش علنی دانشی است که بتوان آن را به دست آورد، تفسیر کرد و آزادانه اعمال کرد. این قاعده میتواند بر حسب نیازهای اشخاص تنظیم شود و به خاطر منافع اجتماعی با دیگران به اشتراک گذاشته شود.
این اصطلاح به حرکت فرهنگی دانش آزاد اشاره دارد که از اصول موفقیت نرمافزار آزاد، موفقیت تولید مشارکتکننده در توسعه نرمافزار آزاد (و ویکیپدیا) و این عقیده که دانش باید بدون هیچ محدودیتی در دسترس و قابل انتشار باشد، الهام گرفتهاست.
ترویجدهندگان دانش آزاد اعتقاد دارند که آزادی دانش تحت تاثیر اعتبار تلاشهاییست که برای محدود کردن یا کنترل انتشار اطلاعات (یا دانش صریح) روی اینترنت انجام میشود. به همین دلیل تعریف دانش آزاد بر اساس تعریف نرمافزار آزاد و توسط بنیاد نرمافزار آزاد که به این موضوع اهمیت میدهد، تنظیم شدهاست .
دانش آزاد همان دانش واضح و آشکار است که طوری منتشر شده که کاربران آزادند آن را بخوانند، گوش بدهند، ببینند و تجربه کنند تا از آن یاد بگیرند و آن را کپی کنند یا اقتباس کنند و برای هر منظوری استفاده کنند و نسخههای تغییر یافته را مشابه کالاهای عمومی منتشر کنند.
کاربران دانش آزاد آزادند تا:
از آن برای هر منظوری استفاده کنند.
مکانیزم آن را یاد بگیرند تا بتوانند تغییرش بدهند یا با نیاز خود منطبقش کنند.
کپیهایی را به صورت کلی یا جزئی بازنشر کنند.
کار را افزایش یا گسترش بدهند و نتیجه را منتشر کنند.
طبق تعریف بنیاد نرمافزار آزاد، آزادی ۲ و ۴ به ارائه دیجیتال دانش آزاد نیاز دارد تا در یک قالب فایل آزاد که به صورت کامل توسط نرمافزار آزاد قابل ویرایش باشد، قرار بگیرد .
دانش آزاد روشی است که همه افراد میتوانند در تولید دانش مشارکت داشته باشند. مشارکت در دانش آزاد به این معناست که مردم هم تولیدکننده دانش هستند (دانشمند، مخترع، هنرمند، مکتشف و …)، هم مصرفکنندگان، هم آموزش دهنده و هم حامی محسوب میشوند. کسب دانش و گسترش آن در این روش همگانی است. دانش آزاد وابسته به هیچ شخص، گروه یا حکومتی نیست. دانش آزاد روشی تجاری نیست بلکه زنده ماندن دانش وابسته به مردم است و تولیدکنندگان دانش تنها با حمایت هواداران خود میتوانند به کارشان ادامه دهند.
دانش آزاد تنها به حمایت کسانی احتیاج دارد که به جز خود، به جامعه خود هم اهمیت میدهند. این روش حمایتی در جامعه نرمافزار آزاد -که یکی از محصولات دانش آزاد محسوب میشود - پیادهسازی شدهاست.
منابع آزاد
اصطلاح «منابع آزاد» به منابعی که روی یک دستگاه ارائه میشود، اشاره دارد. از جمله فایلهایی در قالب باز یا آزاد که شامل متن، عکس، صدا، چند رسانهای و … یا ترکیبی از آنها میشود که با نرمافزار آزاد قابل دسترسی هست و تحت مجوزی که به کاربران آزادی دسترسی، مطالعه، گوش کردن، دیدن یا در غیر اینصورت تجربه منبع برای یادگرفتنش، کپیکردنش، اجرا کردنش، اقتباس و استفاده از آن برای هر منظوری و گسترش و به اشتراک گذاشتن بهبودها و کارهای اشتقاقی را بدهد، منتشر شده.
منابع از این دست مورد توجه جنبشهایی است که با نرمافزار آزاد، جنبش فرهنگ آزاد و دانش آزاد و … سر و کار دارند و توسط جوامع آزاد به عنوان مثال برای یادگیری (به یادگیری آزاد مراجعه کنید) استفاده میشود.
بیانیه آزاد بعضی از ارزشهای مورد توجه چنین جنبشهایی را نشان میدهد. اصطلاح «منابع آزاد» از بحثهای مربوط به دانش آزاد به عنوان تعمیمبخشی، متولد شد.
یادگیری آزاد
دانش و یادگیری دستبهدست منتقل میشود. دانش آزاد که مشارکت و توسعه از طریق یادگیری جامعه ساختارگرا را ممکن میسازد با استفاده از منابع آزاد از قید و بند مجوزهای بیش از حد محدود رهاست.
این اصطلاح به موضوعاتی مانند «آزادی برای یادگیری» به معنی آزاد کردن آموزش و یادگیری مربوط است که در کشورهایی که سیستم آموزش عمومی امکان پاسخگویی به تمام نیازها را ندارد مناسب است، جامعه مدنی را تشویق میکند و به آن اجازه میدهد تا ابتکار به خرج دهند و سیستمهای آموزش عمومی را بیفزایند.
نکات و ارجاعات تاریخی
ممکن است این استدلال آورده شود که مفهوم دانش آزاد و دانش غیرآزاد از وقتی که انسانها امکان ارتباط برقرار کردن پیدا کردند، اطراف ما وجود داشتند. مباحثات دانشگاهی پیرامون این مفاهیم چیز جدیدی نیست، اگر چه در سالهای اخیر با ظهور اینترنت و در نتیجه سهولت همراه با دانش قابل انتشار، این مباحثه به وجود آمده.
فهرستی از ارجاعات مرتبط و یادداشتهای تاریخی تکمیلی:
۱۹۰۹: ماهاتما گاندی: یکی از جدیدترین انتشارات گاندی، هند سورج که در ۱۹۰۹ منتشر شد به عنوان طرح فکری برای جنبش آزادی هند شناخته میشود. سال بعد آن کتاب به انگلیسی ترجمه شد، با کپیرایت که میگوید «هیچ حقی محفوظ نیست»
۱۹۵۴: مارک ون دورن
۲۰۰۱ اعلامیه فلی۳ - "فلی۳ - نرمافزار آزاد برای تولید دانش (آزاد)"
۲۰۰۲: پیشگامان دسترسی آزاد بوداپست «دسترسی باز» نامگذاری شده تا در تمام زمینهها پژوهش کند.
۲۰۰۲: مجموعهای از مقالات ریچارد استالمن که بیشتر شامل فلسفه دانش آزاد میشود اگر چه دارای یک حس نرمافزاری است.
به تازگی در این قرن ناشران دانشگاهی فکر کردن درباره دسترسی آزاد را شروع کردند و برخی مطالب علمی را تحت مجوز کرییتیو کامنز منتشر کردند. اگرچه درجه آزادی این مطالب فرق میکند، پرونده مجلات دسترسی باز فهرست تعدادی از آنها را تهیه کردهاست. (خیلی از آنها دانش باز منتشر میکنند).
تعریف دانش آزاد الهام گرفته از تعریف نرمافزار آزاد و روی وبلاگ جیمی ولز منتشر شدهاست. " ".
لارنس لسیگ چندین کتاب درباره تمایز بین آزادی که انتظار میرود، خواندن/نوشتن فرهنگ اینترنت و کنترل از طریق روشهای فنی منتشر کردهاست. این کتابها شامل " کتاب فرهنگ آزاد"، کد و دیگر قوانین محیط مجازی, کد: نسخه ۲٫۰ و آینده ایدهها. میشوند.
۲۰۰۶ یوچایی بنکلر ثروت شبکهها را منتشر کرده که مفهوم تولید مشارکتکننده برمبنای اشتراکات را توسعه میدهد.
۲۰۰۷ چارلوت هس و الینور استروم کتابی را با عنوان «فهمیدن دانش به عنوان یک اشتراک: از تئوری تا عمل» ویرایش کردند که علاقههای کنونی را در مورد این اتفاق و بخشی از تاریخ اشتراکات دانش بازتاب میکند.
۲۰۰۷ کیم توکر مقاله آزاد بگو" را منتشر کرده که توضیح میدهد آنجایی که بشود از این واژه استفاده کرد، استفاده این واژه نسبت به واژه "باز" ارجحیت دارد.
بعضی از صحبتها به سمت خروج از ایدههای «منابع آزاد» (بالا) و جوامع آزاد هدایت میکند که این ایدهها در طول ورکشاپهایی که در یک پروژهای که در اصل «جوامع دانش آزاد» و در آینده خطاب میشود، اتفاق میافتد.
نیاز به اعطای دسترسی به منابع یادگیری برای جهان توسعهیافته یعنی منابع نیازمند دوباره متنی شدن و اقتباس برای دسترسی محلی، اهمیت اصلی موضوع را نشان میدهد. همچنین اگر مشتریهای چنین منابعی برای اقتباس و انتشار کارهای اشتقاقی بدون محدودیت آزاد باشند، ممکن است سودمند باشد.
هدف اینست که مردم را در رابطه با محتوای باز (و غیره) تشویق کند تا "باز" را از "آزاد" تمیز دهد و کپیلفت را درک کند، و منابع را بر اساس آن مجوز دهی کند، تا "کپی-تغییر، در هم کردن و به اشتراک گذاشتن" (آزاد یا "خواندن-نوشتن") فرهنگ و جامعه را ممکن سازد.
احتمالا در راستای همین مواضع، صحبتهایی (برای مثال) در انجمنها و کنفرانسهای جوامع منابع آموزش آزاد پیرامون نرمافزار آزاد و فرهنگ آزاد یافت میشوند.
اینطور که به نظر میرسد پاسخ به موضوعات معاصر مرتبط با آزادی کاربران، شامل عناوین پروانه عمومی همگانی گنو و مجوزهای کریتیو کامانز میشود که ادامه پیدا میکنند.
اراده آزاد
آزادی سیاسی
دسترسی آزاد
سختافزار متنباز
متنباز
سازمانهایی که دانش آزاد را ترویج میکنند
(ایتیای)
بنیاد اپروپدیا
(ایاواس)
بنیاد دانش آزاد
موسسه دانش آزاد
بنیاد دانش باز (http://www.okfn.org/)
اوپناستریتمپ
اشتراکات علمی
(ائتلاف انتشار دانشمندانه و منابع دانشگاهی)
از طریق | [
"تعریف آثار فرهنگی آزاد",
"محتوای باز",
"اجازهنامه",
"جیافدیال",
"کریتیو کامانز",
"پروانه بیاسدی",
"اجازهنامه کرییتیو کامنز",
"ارجاع (حق نشر)",
"اشتراک همسان",
"تولید مشارکتکننده",
"نرمافزار آزاد",
"ویکیپدیا",
"دانش صریح",
"بنیاد نرمافزار آزاد",
"قالب فایل آزاد",
"فرهنگ آزاد",
"جوامع آزاد",
"یادگیری آزاد",
"بیانیه آزاد",
"منابع آزاد",
"ماهاتما گاندی",
"صراحت هندی",
"مارک ون دورن",
"فلی۳",
"پیشگامان دسترسی آزاد بوداپست",
"ریچارد استالمن",
"دسترسی آزاد",
"کرییتیو کامنز",
"پروندهٔ مجلات دسترسی باز",
"دانش باز",
"جیمی ولز",
"لارنس لسیگ",
"فرهنگ آزاد (کتاب)",
"کد و دیگر قوانین محیط مجازی",
"آیندهٔ ایدهها",
"لینوکس",
"طبیعت سفت",
"یوچایی بنکلر",
"ثروت شبکهها",
"اشتراکات دانش",
"کپیلفت",
"منابع آموزش آزاد",
"جنبش فرهنگ آزاد",
"پروانه عمومی همگانی گنو",
"مجوزهای کریتیو کامانز",
"ارادهٔ آزاد",
"آزادی سیاسی",
"سختافزار متنباز",
"متنباز",
"اپروپدیا",
"بنیاد دانش آزاد",
"مؤسسه دانش آزاد",
"بنیاد دانش باز",
"اوپناستریتمپ",
"اشتراکات علمی"
] | [
"اجازهنامههای متنباز",
"محتویات آزاد",
"نرمافزار آزاد",
"هنر دیجیتال"
] |
54 | ویکی | 0 | 146 | 0 | [
"ويكي",
"ویکینویسی",
"ویکی نویسی"
] | false | 69 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | مصاحبه با وارد کانینگهام، خالق ویکی
ویکی معمولا به انواعی از وبگاهها گفته میشود که به تمام بازدیدکنندگانش (حتی بعضی اوقات بدون نیاز به ثبتنام در وبگاه)، اجازه ویرایش، افزودن، یا حذف مطالب را میدهد. معمولا در ویکیها متنها با استفاده از یک زبان نشانهگذاری ساده نوشته میشوند و با کمک یک ویرایشگر متن غنی قابل ویرایش است.
به نرمافزارهای ویکی که پایه چنین وبگاههایی را ممکن میسازند، «موتور ویکی» گفته میشود. موتور ویکی، یک سامانه مدیریت محتوا است که ساختار نامستقیم کمی دارد و کاربران میتوانند بسته به نیازشان با تمام قسمتها مستقیما کار کنند. تفاوت این سامانه مدیریت محتوا با سایر سامانهها از جمله وبلاگها این است که در ویکی ایجاد محتوا بدون مالک یا رهبر تعریف شده انجام میگیرد و ساختار غیر مستقیم کمتری وجود دارد بنابراین ساختار در ارتباط با نیازهای کاربران میباشد.
تا کنون بزرگترین ویکی، ویکیپدیا بودهاست اما ویکیهای دیگری مثل ویکیکتاب نیز وجود دارند. اولین ویکی در اینترنت را وارد کانینگهام در سال ۱۹۹۵ و با نام ویکیویکیوب ایجاد کرد. واژه «ویکیویکی»، که در نام این وبگاه به کار رفتهبود، این واژه ویکی الهامگرفته از نام یکی از خطوط اتوبوسرانی یکی از خیابانهای جنوبی در هاوایی بود. (عبارت WikiWiki در زبان مردم هاوایی بهمعنی «بدو بدو» است)
اصطلاحهای «ویکی» و «ویکیویکی» برای شناسایی نوع ویژهای از فرامتنها (پروندههای HTML) یا نرمافزارهای مشارکتگرای تولیدکننده آنها به کار برده میشود.
ویژگیها
یک ویکی مجموعه صفحات وبی است که به هر کسی این اجازه را میدهد تا در تهیه محتوای آن مشارکت کند، یا دستکم هر کسی که به نرمافزار سرویسدهنده ویکی دسترسی دارد.
وارد کانینگهام، تولیدکننده اولین نرمافزار ویکی به نام «ویکیویکیوب» (WikiWikiWeb)، درباره ویکیها میگوید: «سادهترین پایگاه داده برخط که عملا کار میکند.» وی در کتابی که به همراه بو لوف نوشتهاست (کتاب راه ویکی) مفهوم ویکی را به صورتهای زیر تعریف کردهاست:
یک ویکی از همه کاربران دعوت میکند تا هر صفحهای در آن وبگاه را ویرایش کنند یا صفحههای جدید ایجاد کنند؛ برای این کار فقط به یک مرورگر وانیلی نیاز است و به نصب هیچ افزونهای نیاز نیست.
ویکی ارتباط معنیدار بین صفحاتش را با ایجاد پیوند که به تقریبا به آسانی قابل انجام است امکانپذیر میسازد و نشان میدهد آیا یک صفحه مورد درخواست وجود دارد یا نه.
ویکی توسط نویسندههای حرفهای نوشته نمیشود بلکه برای بازدیدکنندگان معمولی طراحی شدهاست. پایه تغییرات در فضای ویکی مبتنی بر همکاری است.
ویرایش کردن صفحههای ویکی
ویکیها با واسط کاربری نسبتا سادهای امکان تولید فرامتن و استفاده از زبانهای نشانهگذاری را فراهم میآورند و اغلب برای ایجاد پایگاههای وب گروهی و ارتقای پایگاههای اجتماعی و تحقق مدیریت دانش به کار برده میشوند. برای مثال، دانشنامه ویکیپدیا بهترین نمونه شناختهشده از ویکیها است.
در برخی از ویکیها یک دکمه یا پیوند در بالای صفحه قرار دارد که با کلیک روی آن، فورا میتوانید صفحه را ویرایش کنید البته به شرطی که کاربر اجازه ویرایش داشته باشد. بدین ترتیب یک صفحه قابل ویرایش مبتنی بر متن در اختیار کاربر قرار میگیرد که در آن از زبان نشانهگذاری ساده مثل ویکیمتن یا ویکیکد استفاده شدهاست (این صفحه ویرایش شدنی از نوع دریافت عین مشاهده است). به عنوان مثال اگر در آغاز سطرها ستاره بگذارید، یک فهرست گلولهای ایجاد میشود.
ناوبری
در لابلای متن بیشتر صفحهها پیوندهای ابرمتن به سایر صفحات متن وجود دارد. این شکل ناوبری غیر خطی بیشتر بومی ویکی است تا الگوهای ناوبری رسمیشده.
برخی از ویکیها در صفحاتشان پیوند ورودی دارند که نشان میدهد چه صفحههایی به صفحه مورد نظر پیوند دادهاند. همچنین بهطور معمول میتوان پیوندهایی به صفحاتی که هنوز وجود ندارند ایجاد کرد به عنوان راهی که دیگران را دعوت کنیم آنچه را درباره یک موضوع جدید در ویکی میدانند تبادل کنند.
پیوند دادن و ایجاد صفحه جدید
برای ایجاد پیوندها قاعده مشخصی رعایت میشود که «الگوی پیوند» نامیده میشود. در اصل بیشتر ویکیها برای نامگذاری صفحات و ایجاد پیوندها از نگارش شتری پیروی میکردند. به این صورت که واژهها را با حرف اول بزرگ مینوشتند و بین واژهها فاصله نمیدادند.
جستجو کردن
در اکثر ویکیها فقط امکان جستجوی عنوان مقاله وجود دارد اما هستند ویکیهایی که جستجوی تمام متن نیز دارند. این موضوع به این بر میگردد که موتور ویکی از یک پایگاه داده استفاده میکند یا نه. بعضی از ویکیها مثل پیامویکی از پایگاه داده flat files استفاده میکنند. نسخههای ابتدایی مدیاویکی نیز از پایگاه داده flat files استفاده میکردند که در اوایل سالهای ۲۰۰۰ توسط لی دانیل کروکر نوشته شده بود.
تاریخچه
کانینگهام در سال ۱۹۹۴ نرمافزار و وبگاه را توسعه داد تا تبادل اطلاعات را بین برنامهنویسان سادهتر کند. این ایده بر پایه فایلهای استک هایپرکارد بنا شده بود که در اواخر سالهای ۱۹۸۰ ایجاد شده بودند. کانینگهام در ۲۵ مارس ۱۹۹۵ این نرمافزار را روی وبگاه شرکت خودش (کانینگهام اند کانینگهام) نصب کرد. کانینگهام به یاد مسئول باجه فرودگاه هونولولو که به او گفته بود برای رفتن به پایانه فرودگاه سوار اتوبوس ویکیویکی شود این نام را برگزید. ویکیویکی دوگانسازی واژه «ویکی» است که در زبان هاوایی به معنی تند و زود به کار میرود.
تعریفهای جایگزین
در سالهای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ واژه ویکی هم به وبگاههای قابل ویرایشی و هم به نرمافزاری که این قدرت قابل ویرایش بودن را به آنها میدهد اطلاق میشد، البته هنوز هم از این معنای دوم استفاده میشود. خالق ویکی، وارد کانینگهام در سال ۲۰۱۴ نوشت فقط وقتی میتوانیم از واژه «ویکی» برای نامیدن یک وبگاه استفاده کنیم که صفحاتش توسط کاربران قابل ویرایش باشد.
مزایای ویکیها
ویکیها به کاربران این اجازه را میدهند که بدون دانش برنامهنویسی برای وب، اقدام به ایجاد صفحات اینترنتی درباره موضوعات مختلف بکنند. برای این منظور، ویکیها از قراردادهای سادهتری برای اصلاح ظاهر متونی که در ویکی گذاشته میشوند استفاده میکنند، که این قواعد در هر ویکی متفاوت با دیگری است.
یکی دیگر از مزایای ویکیها آن است که هرگونه تغییر در صفحات ثبت میشود، و صفحات قابل بازگرداندن به وضعیت قبل از تغییر هستند. همچنین، بسیاری از ویکیها (نظیر ویکیپدیا) این امکان را برای کاربران فراهم میکنند که محتوای یک صفحه را قبل و بعد از اعمال چندین مرحله تغییر، مقایسه کنند.
ویژگیای که به صورتهای مختلف در ویکیها دیده میشود، قابلیت پیوند به صفحهای دیگر است، چه آن صفحه موجود باشد چه نه. در ویکیپدیا، متنهای بهصورت به شکل پیوند درمیآیند، و اگر صفحه مربوط به متن موجود نباشد، پیوند با رنگ قرمز نمایش داده میشود.
همایشهای مرتبط با ویکیها
بهطور کلی همایشها و نشستهای مرتبط با ویکی موارد زیر هستند:
سمپوزیوم بینالمللی درباره ویکیها
اردوی تغییرات اخیر، یک همایش باز مرتبط با موضوعات ویکی
همایشهای درباره وبگاههای ویکی خاص و برنامهها موارد زیر هستند:
گردهمایی اطلسیان، یک همایش سالیانه برای کاربران نرمافزار اطلسیان
تیکیفست
ویکیمانیا
ویکیمدیا و زبان فارسی
بر اساس چهارچوب پروژههای چندزبانه بنیاد ویکیمدیا، در زبان فارسی نیز از یک نرمافزار ویکی استفاده شدهاست. برخی از پروژههای فارسی این بنیاد از این قرارند:
سایر پروژههای ویکیمدیا مثل ویکیانبار، ویکیداده و ویکیگونه چند زبانه هستند.
فهرست ویکیها
ویکیمتن
همکاری جمعی | [
"وبگاه",
"زبان نشانهگذاری",
"متن غنی",
"دانشنامه بریتانیکا",
"ویکی (نرمافزار)",
"سامانه مدیریت محتوا",
"وبلاگ",
"ویکیکتاب",
"وارد کانینگهام",
"ویکیویکیوب",
"هاوایی",
"فرامتن",
"نرمافزارهای مشارکتگرا",
"برخط",
"صفحه وب",
"نرمافزار وانیلی",
"دریافت عین مشاهده",
"ستاره (نشانگذاری)",
"گلوله (نشانهگذاری)",
"ابرمتن",
"پیوند ورودی",
"نگارش شتری",
"الگوریتم جستجو",
"جستجوی تمام متن",
"پیامویکی",
"لی دانیل کروکر",
"هایپرکارد",
"فرودگاه بین الملی هونولولو",
"دوگانسازی",
"وب",
"ویکیپدیا",
"همایش باز",
"ویکیمانیا",
"ویکیمدیا",
"صفحهٔ اصلی",
"پروژه ویکیمدیا",
"ویکیانبار",
"ویکیداده",
"ویکیگونه",
"فهرست ویکیها",
"ویکیمتن",
"همکاری جمعی"
] | [
"ویکیها",
"ابرمتن",
"پردازش جمعی اطلاعات",
"تعامل انسان و رایانه",
"خودساماندهی"
] |
55 | نرمافزارهای مشارکتگرا | 0 | 15 | 0 | [
"نرم افزارهای مشارکت گرا",
"نرم افزارهاي مشاركت گرا",
"نرمافزار تشریک مساعی"
] | false | 10 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | نرمافزارهای مشارکتگرا (Collaborative software)، گروهافزار (Groupware) یا ابزار گروهی نرمافزارهایی که امکان انجام کارهای گروهی در یک زمینهویژه یا زمینههای گوناگون را میدهد. از جمله این نرمافزارها میتوان به ویکیپدیا و فارمها اشاره کرد اشاره کرد. | [
"ویکیپدیا"
] | [
"نرمافزارهای مشارکتگرا",
"ارتباطات به واسطهگری کامپیوتر",
"نرمافزار آزاد",
"نرمافزارهای اجتماعی",
"نرمافزارهای کسبوکار"
] |
56 | سعدی | 1 | 1,414 | 0 | [
"سعدي",
"سعدي شيرازي",
"سعدی شیرازی",
"سعدي و غزل",
"شیخ مشرف الدین بن مصلح الدین سعدی شیرازی",
"سعدی و غزل",
"غزل سعدی",
"غزليات سعدي",
"مصلح سعدی",
"شیخ اجل",
"استاد سخن",
"شيخ اجل",
"شيخ مشرف الدين بن مصلح الدين سعدي شيرازي",
"غزل سعدي",
"مصلح سعدي",
"مصلحالدین"
] | false | 508 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام",
"Item2": "سعدی شیرازی"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "Sadi in a Rose garden.jpg"
},
{
"Item1": "توضیح تصویر",
"Item2": "سعدی در گلستان، از یک نسخه خطی گورکانی ''[[گلستان]]''، حدود ۱۶۴۵"
},
{
"Item1": "نام اصلی",
"Item2": "'''[[لقب]]''': مشرفالدین'''[[کنیه]]''': ابومحمد'''[[نام کوچک]]''': مصلح'''[[تخلص شعری]]''': سعدی'''نسبت''': شیرازی"
},
{
"Item1": "زمینه فعالیت",
"Item2": "شعر و نثر فارسی"
},
{
"Item1": "ملیت",
"Item2": "[[ایران]]ی"
},
{
"Item1": "تاریخ تولد",
"Item2": "۶۰۶ هجری قمری (۱۲۱۰ میلادی)"
},
{
"Item1": "محل تولد",
"Item2": "[[شیراز]]"
},
{
"Item1": "تاریخ مرگ",
"Item2": "۶۹۰ هجری قمری (۱۲۹۱ یا ۱۲۹۲ میلادی)"
},
{
"Item1": "محل مرگ",
"Item2": "[[شیراز]]"
},
{
"Item1": "محل زندگی",
"Item2": "[[شیراز]]، [[بغداد]]"
},
{
"Item1": "مدفن",
"Item2": "[[سعدیه]] واقع در [[شیراز]]"
},
{
"Item1": "در زمان حکومت",
"Item2": "[[اتابکان فارس]]، [[عباسیان]]، [[خوارزمشاهیان]]، [[ایلخانان]]"
},
{
"Item1": "اتفاقات مهم",
"Item2": "[[حمله مغول به ایران]]"
},
{
"Item1": "لقب",
"Item2": "افصح المتکلمین، استاد سخن، شیخ اجل"
},
{
"Item1": "دین",
"Item2": "[[اسلام]]، [[سنی]]"
},
{
"Item1": "مذهب",
"Item2": "[[شافعی]]، [[اشعری]]"
},
{
"Item1": "پیشه",
"Item2": "[[خطیب]]، [[شاعر]] و [[نویسنده]]"
},
{
"Item1": "سبک نوشتاری",
"Item2": "[[سبک عراقی]]"
},
{
"Item1": "کتابها",
"Item2": "''[[گلستان]]''، ''[[بوستان]]''، ''[[غزلیات سعدی]]''"
},
{
"Item1": "دین و مذهب",
"Item2": "[[اسلام]]، [[سنی]]"
},
{
"Item1": "دیوان اشعار",
"Item2": "''[[کلیات سعدی]]''"
},
{
"Item1": "تخلص",
"Item2": "سعدی"
},
{
"Item1": "تحصیلات",
"Item2": "دانشآموخته [[مدرسه نظامیه بغداد]]"
},
{
"Item1": "شاگرد",
"Item2": "[[سبط بن جوزی]]، [[شهابالدین عمر سهروردی]]"
},
{
"Item1": "تأثیرگذاشته بر",
"Item2": "[[حافظ شیرازی]]، [[امیرخسرو دهلوی]]، [[ولتر]]، [[گوته]]"
},
{
"Item1": "تأثیرپذیرفته از",
"Item2": "[[محمد]]([[پیامبر اسلام]])، [[محمد غزالی]]، [[سنایی]]، [[فردوسی]]، [[انوری]]"
}
],
"Title": "شاعر و نویسنده"
} | ابومحمد مشرفالدین مصلح بن عبدالله بن مشرف متخلص به سعدی (۶۰۶ – ۶۹۰ هجری قمری) شاعر و نویسنده پارسیگوی ایرانی است. اهل ادب به او لقب استاد سخن، پادشاه سخن، شیخ اجل و حتی بهطور مطلق، استاد دادهاند. او در نظامیه بغداد — که مهمترین مرکز علم و دانش جهان اسلام در آن زمان به حساب میآمد — تحصیل و پس از آن بهعنوان خطیب به مناطق مختلفی از جمله شام و حجاز سفر کرد. سعدی سپس به زادگاه خود، شیراز، برگشت و تا پایان عمر آنجا اقامت گزید. آرامگاه وی در شیراز واقع شدهاست که به سعدیه معروف است.
عمده عمر او مصادف با حکومت اتابکان فارس در شیراز و همزمان با حمله مغول به ایران و سقوط بسیاری از حکومتهای وقت نظیر خوارزمشاهیان و عباسیان بود. البته سرزمین فارس به واسطه تدابیر ابوبکر بن سعد؛ ششمین و معروفترین اتابکان سلغوری فارسی شیراز، از حمله مغول در امان ماند. همچنین قرن ششم و هفتم هجری مصادف با اوجگیری تصوف در ایران بود و تاثیر این جریان فکری و فرهنگی در آثار سعدی قابل ملاحظه است. نظر اغلب سعدیپژوهان بر این است که سعدی تحت تاثیر آموزههای مذهب شافعی و اشعری و بنابراین تقدیرگرا است. در مقابل، نشانههایی از ارادت وی به خاندان پیامبر اسلام مشاهده میشود. سعدی بیش از آن که تابع اخلاق بهصورت مطلق و فلسفی آن باشد، مصلحتاندیش است و ازینرو اصولا نمیتواند طرفدار ثابت و بیچونوچرای قاعدهای باشد که احیانا در جای دیگری آن را بیان کردهاست. برخی از نوگرایان معاصر ایران آثار او را غیراخلاقی، بیارزش، متناقض و فاقد نظم سیستماتیک قلمداد کردهاند.
سعدی تاثیر انکارناپذیری بر زبان فارسی گذاشتهاست؛ بهطوریکه شباهت قابل توجهی بین فارسی امروزی و زبان سعدی وجود دارد. آثار او مدتها در مدرسهها و مکتبخانهها بهعنوان منبع آموزش زبان و ادبیات فارسی تدریس میشده و بسیاری از ضربالمثلهای رایج در زبان فارسی از آثار وی اقتباس شدهاست. او بر خلاف بسیاری از نویسندگان معاصر یا پیش از خود، سادهنویسی و ایجاز را در پیش گرفت و توانست — حتی در زمان حیاتش — شهرت زیادی به دست آورد. آثار سعدی اصطلاحا سهل ممتنع است و در آنها نکتهسنجی و طنز آشکار یا پنهان ملاحظه میشود.
آثار وی در کتاب کلیات سعدی، شامل گلستان به نثر، کتاب بوستان در قالب مثنوی و نیز غزلیات، گردآوری شدهاست. علاوه بر این او آثاری در سایر قالبهای ادبی نظیر قصیده، قطعه، ترجیعبند و تکبیت به زبان فارسی و عربی نیز دارد. غزلیات سعدی، اغلب عاشقانه و توصیفکننده عشق زمینی است؛ هرچند که وی غزلیات پندآموز و عارفانه نیز سرودهاست. گلستان و بوستان بهعنوان کتابهای اخلاقی شناخته میشوند و علاوه بر فارسیزبانان، بر اندیشمندان غربی از جمله ولتر و گوته نیز تاثیرگذار بودهاند.
سعدی در زمان حیات شهرت فراوانی داشت. آثار او حتی در هندوستان، آسیای صغیر و آسیای میانه به زبان فارسی یا به صورت ترجمه در دسترس مخاطبانش قرار داشت. او نخستین شاعر ایرانی است که آثارش به یکی از زبانهای اروپایی ترجمه شدهاست. بسیاری از شاعران و نویسندگان فارسیزبان از سبک وی تقلید کردهاند. حافظ از جمله شاعرانی بوده که تحت تاثیر سبک سعدی به سرودن غزل پرداختهاست. در ادبیات معاصر نیز نویسندگانی مانند محمدعلی جمالزاده و ابراهیم گلستان از او تاثیر پذیرفتهاند. آثار سعدی، بعدها به موسیقی هم راه پیدا کرد و بسیاری از غزلهای او را خوانندگانی چون تاج اصفهانی، محمدرضا شجریان و غلامحسین بنان خواندند. بهمنظور تجلیل از سعدی، اول اردیبهشت روز آغاز نگارش کتاب گلستان در ایران، روز سعدی نامگذاری شدهاست.
زمانه سعدی
وضعیت سیاسی
حمله مغول به مناطق مختلف جهان که از ۱۲۰۶ تا ۱۲۲۱ میلادی طول کشید.
مهمترین واقعه قرن هفتم هجری، حمله مغول به ایران است. حمله مغول در سال ۶۱۶ هجری توسط چنگیز آغاز شد و در نهایت در سال ۶۵۶ هجری با تصرف بیشتر قسمتهای سرزمین ایران و عراق توسط هلاکو به سرانجام رسید. این هجوم با ویران کردن شهرها، سوزاندن کتابخانهها و غارت و کشتار مردم همراه بود. چند میلیون نفر از مردم در این حملات کشته شدند و بسیاری از شهرها با خاک یکسان شدند. اولین سرزمینی که مورد هجوم واقع شد، سرزمین فرارود بود و این حملات باعث شد تا بخشی از مردم به مناطق امنتر مانند فارس، اصفهان، هند و آسیای صغیر پناه ببرند.
سعدی در زمان حکومت اتابکان فارس (یا سلغریان) میزیست. این سلسله از سال ۵۴۳ هجری شروع شد و نزدیک به صد و پنجاه سال بعد، یعنی در سال ۶۸۵ هجری، به پایان رسید. ششمین و مشهورترین اتابک این سلسله ابوبکر بن سعد بود که در سال ۶۲۳ هجری به امارت رسید و ۳۵ سال حکومت کرد. پدر وی، سعد بن زنگی تبعیت سلطان محمد خوارزمشاه را پذیرفته بود؛ با از بین رفتن خوارزمشاهیان منطقه فارس به سبب تدبیر ابوبکر بن سعد از تجاوز مغول در امان ماند؛ وی با پذیرفتن اطاعت خان مغول، اجازه سلطنت در فارس (یرلیغ) را از جانب اوگتای خان، امپراتور مغول دریافت کرد. بعدا هلاکوخان، سرسلسله ایلخانان، هم حکومت وی را بر فارس تایید کرد. وی در سال ۶۵۶ هجری، عدهای از سپاه خود را برای کمک به هلاکوخان در تسخیر بغداد گسیل کرد. حمله هلاکو به بغداد منجر به انقراض حکومت عباسیان و کشته شدن مستعصم، آخرین خلیفه عباسی شد. اما ابوبکر بن سعد، در سال ۶۵۸ هجری در شیراز درگذشت و پسرش سعد بن ابوبکر هم در راه بازگشت از اردوی ایلخان در منطقه تفرش درگذشت. هلاکو در سال ۶۶۷ امیر انکیانو را به سمت فرماندار مغول در فارس منصوب کرد.
فرهنگ و ادبیات
قرن ششم و هفتم هجری مصادف است با اوجگیری تصوف، که زمینه گسترش آن از قرن پنجم هجری با پاسخگویی ابوحامد محمد غزالی به شبهات و ایجاد آشتی بین شرع و تصوف فراهم شدهبود. در این دوران بسیاری از مشایخ صوفیه از جمله عبدالقادر گیلانی و شهابالدین عمر سهروردی ظهور کردند. بسیاری از مکاتب صوفیه از جمله قادریه، سهروردیه و کبرویه بنیانگذاری شدند و خانقاههای بسیاری ساختهشدند. بسیاری از امرا، وزرا و سلاطین ازجمله مستنصر عباسی، طغرل سلجوقی و خواجه نظام الملک از مشایخ صوفیه حمایت کردند. در این دوره، عناصر صوفیانه در اشکال مختلف به شعر و نثر فارسی راه یافت و عالیترین مظاهر شعر تعلیمی در حدیقه سنایی و بعد از آن در اشعار عطار و مولوی نمایان شد. سهروردی در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم فلسفه اشراق را با استفاده از آثار صوفیه، منابع فلسفه یونانی و حکمت خسروانی پایهگذاری کرد. فلسفه اشراق هم مبتنی بر استدلال عقلی و هم سیر و سلوک عرفانی است. او در صدد زنده کردن حکمت ایرانی در بین ایرانیانی بود که دین اسلام را پذیرفته بودند و ختم شدن حماسه پهلوانی به حماسه عرفانی یکی از ابعاد تحولی است که در این دوران به وقوع پیوست.
با روی کار آمدن حاکمان سلجوقی و پس از آن ایلخانی _که علاقهای به شعر نداشتند_ سرودن مدیحه درآمدی برای شاعران ایجاد نمیکرد و در نتیجه قصیده که قالب متداول مدح در دوران پیشین بود، کمکماهمیت خود را از دست داد. در نقطه مقابل، از آنجا که غزل قالب مناسبی برای بیان مضامین عارفانه و عاشقانه است، شاعران غزلسرا ظهور کردند و پایههای غزل استوارتر شد. سنایی نخستین شاعری است که بهجد به سرودن غزل عارفانه و عاشقانه روی آورد و زمینه را برای تکامل آن در آثار شاعران بعد از خود، از جمله عطار، خاقانی، نظامی، سعدی، مولوی و حافظ فراهم کرد.
از سوی دیگر، روزگار سعدی مقارن با متداول شدن سبک عراقی در ادبیات فارسی است. رواج سبک عراقی به اواخر قرن ششم هجری و روی کار آمدن سلجوقیان بازمیگردد. در این دوره بسیاری از حکما و ادبا به مناطق مرکزی و جنوبی ایران مهاجرت کردند که به عراق عجم شهرت داشت. این روند مهاجرت با هجوم مغول به ایران سرعت و شدت بیشتری گرفت. با انتقال کانونهای تاثیرگذار بر زبان فارسی به مناطق مرکزی و جنوبی، زمینه بروز تغییرات در سبک سخنوری فارسی (که به سبک خراسانی مشهور بود) پدید آمد. در این دوران با نفوذ زبان عربی در زبان فارسی، بسامد استفاده از واژهها و ترکیبهای عربی در شعر و نثر فارسی بیشتر شد و نثر فنی متکلفانه نیز رواج پیدا کرد. کتاب مقامات حمیدی نمونهای از این نوع نثر است. در قرن ششم، غلبه زبان عربی بر فارسی به قدری زیاد شد که نویسندگان فارسیزبان به خلق آثار عربی روی آوردند و اگر هم به زبان فارسی مینوشتند، آن را با کلمهها و ترکیبهای عربی میآمیختند؛ بهطوریکه آثار این دوره پر از اشعار و اصطلاحات عربی و استدلالات قرآنی است. نویسندگان این عصر، در جستجوی سجع، به استفاده از واژگان نامانوس روی آورده بودند و صفت جوهری نثر که انتقال مفهوم به ذهن خواننده است، کاملا کمرنگ شده بود.
در سده هفتم هجری، از آنجا که حاکمان ایلخانی علاقه زیادی به ثبت وقایع تاریخی داشتند، زمینه گسترش تاریخنگاری فراهم شد که از آن جمله میتوان به جامع التواریخ و تاریخ جهانگشا اشاره کرد.
زندگینامه
مهمترین رویدادهای زندگی سعدی به اجمال
۶۰۶
تولد (تاریخ دقیق آن معلوم نیست؛ در منابعی ۵۸۵ و ۶۱۰ هم آمدهاست)
۶۱۰
صلح سلطان محمد خوارزمشاه با قراختائیان
۶۱۶
آغاز حمله مغول به ایران و اشغال بخارا
۶۱۷
درگذشت سلطان محمد خوارزمشاه در جزیره آبسکون (در حالی که از لشکر مغول میگریخت)
۶۱۸
غارت نیشابور و قتلعام نیشابوریان به دست لشکر مغول
۶۲۳
عزیمت به بغداد و آغاز تحصیل و سفر به نقاط مختلف جهان، درگذشت سعد بن زنگی، حاکم فارس و جانشینی پسرش ابوبکر بن سعد در شیراز (وی موفق میشود با اوگتای خان و بعدا با هلاکو خان مصالحه کند و شیراز را از حمله مغول در امان نگه دارد)
۶۲۶
آغاز موج دوم حمله مغول به ایران به فرمان اوگتای خان
۶۲۸
مرگ جلالالدین خوارزمشاه و انقراض حکومت خوارزمشاهیان
۶۴۵
آغاز موج هفتم جنگهای صلیبی و اسارت سعدی به دست فرنگیان
۶۵۳
آغاز موج سوم حمله مغول به ایران به رهبری هلاکو خان
۶۵۵
بازگشت به شیراز و نگارش بوستان
۶۵۶
سقوط بغداد و به قتل رسیدن مستعصم عباسی به دستور هلاکو خان و انقراض خلافت بنی عباس، نگارش کتاب گلستان
۶۵۸
درگذشت ابوبکر بن سعد، حاکم فارس در شیراز تقریبا همزمان با درگذشت پسرش سعد بن ابوبکر در راه بازگشت از بغداد، آغاز امارت محمد بن سعد در شیراز در سنین کودکی
۶۸۳
کشته شدن شمس الدین محمد جوینی مشهور به صاحب دیوان در دربار ایلخانی
۶۸۵
درگذشت ابش خاتون و پایان حکومت اتابکان فارس بر شیراز، آغاز حکومت انکیانو بر شیراز (سعدی با او ارتباط نزدیکی داشت و در ستایش او اشعاری سرودهاست)
۶۹۰
درگذشت (تاریخ دقیق آن معلوم نیست؛ این واقعه ممکن است در یکی از سالهای ۶۹۰ تا ۶۹۵ رخ داده باشد)
در مورد زندگی سعدی اطلاعات قطعی بسیار کمی در دست است. حتی قدیمیترین منابع، بسیاری از اطلاعات خود را از آثار خود او اقتباس کردهاند؛ اطلاعاتی که بسیاری از آنها به لحاظ تاریخی غیرممکناند و سعدی -احتمالا- بهمنظور تاثیر بیشتر کلام خود، آنها را تغییر داده و با مبالغه و افسانه درآمیختهاست. بنابراین، هنوز تصویر دقیق و منسجمی از زندگی سعدی وجود ندارد. بهویژه در مورد سالهای پیش از سال ۶۵۵ و پس از ۶۸۰ دانستهها متکی بر فرضیات است.
تولد و کودکی
سعدی به احتمال زیاد در سال ۶۰۶ هجری قمری (برابر با حدود ۵۸۹ خورشیدی و ۱۲۱۰ میلادی) در شیراز زاده شدهاست. با این حال، برخی از صاحبنظران تولد وی را حدود سال ۵۸۵ هجری قمری میدانند. با توجه به این که هیچ منبع تاریخی مستقلی در مورد زادروز سعدی گزارشی نداشتهاست، هر دو تاریخ ذکرشده، بر اساس استنباط صاحبنظران از آثار خود او به دست آمدهاست.
به عقیده یان ریپکا، محتملترین فرضیه برای تولد سعدی بین ۶۱۰ تا ۶۱۵ میباشد که توسط عباس اقبال، مورخ و ادیب معاصر، طرح شدهاست؛ هرچند حتی با این فرض نیز عمر سعدی بسیار طولانی میشود.
طبق قدیمیترین اسناد، نام وی مصلح الدین ابومحمد عبدالله بن مشرف بن مصلح بن مشرف است. نام کوچک سعدی، مصلح، از نام پدربزرگ پدریاش اقتباس شد. پدر او ملازم دربار سعد بن زنگی، اتابک فارس، بود و همزمان به علوم دینی نیز اشتغال داشت. سعدی از کودکی تحت تعلیم و تربیت قرار گرفت و از عشق و آموزههای خردمندانه پدرش به نیکی یاد میکند. سعدی در دوازده سالگی پدرش را از دست داد و تحت تکفل پدربزرگ مادری خود، مسعود بن مصلح الفارسی، قرار گرفت. او در دوران کودکی، مقدمات علوم ادبی و شرعی را در شیراز آموخت.
سعدی به قولی، خواهرزاده قطبالدین شیرازی، دانشمند و فیلسوف سرشناس است. دوران کودکی و نوجوانی سعدی همزمان با اتابکی سعد بن زنگی در فارس بود، که با حمله مغول به ایران مصادف شد. اوضاع نابسامان ایران در پایان دوران سلطان محمد خوارزمشاه و بهویژه حمله سلطان غیاثالدین خوارزمشاه، برادر جلالالدین خوارزمشاه، به شیراز در سال ۶۲۰ هجری قمری، سعدی را بر آن داشت که در روزگار جوانی شیراز را ترک کند و به بغداد برود.
تحصیل و سفر
سعدی حدودا از سال ۶۲۳ قمری در مدرسه نظامیه بغداد مشغول به تحصیل شد. این مدرسه در سال ۴۵۹ هجری به دستور خواجه نظامالملک طوسی، وزیر مشهور دربار سلجوقیان، تاسیس شده بود. در این مدرسه که به صورت شبانهروزی اداره میشد، دانشجویان دروسی از قبیل صرف و نحو عربی، قرآن، فقه، حدیث، اصول، طب، فلسفه و نجوم را فرا میگرفتند. هدف اصلی تاسیس مدارس نظامیه، تربیت قاضی و فقیه و محدث اهل سنت بود. امام محمد غزالی از سال ۴۸۴ هجری در آن تدریس میکرد و تاثیر وی در محتوا و نظام آموزشی، در درازمدت (حتی در زمان تحصیل سعدی) هویدا بود؛ چنانکه کتاب احیاء علومالدین یکی از مهمترین کتابهای درسی آن بهشمار میرفت. این مدرسه و سایر مدارس نظامیه مروج فقه شافعی و کلام اشعری بود و مثل سدی در برابر تفکر اسماعیلیه عمل میکرد.
سعدی در مدت تحصیل در بغداد از حضور استادان بنام دوران خود از جمله سبط بن جوزی (منظور ابن جوزی دوم، نواده ابن جوزی مشهور است) و شهابالدین عمر سهروردی، صوفی مشهور، بهره برد. به استناد یکی از سرودههای سعدی، او در این دوره از مدرسه نظامیه شهریه دریافت میکردهاست. سعدی پس از تحصیل در نظامیه، شغل واعظی پیشه میکند که مستلزم سفر به مناطق مختلف و ارائه خطابه و ارشاد مردم بودهاست. با توجه به شواهد متعددی که در بوستان و گلستان وجود دارد، سعدی مدتی را در شهرهای مختلف منطقه شام مانند دمشق و بعلبک به سر برده و به کار تدریس و موعظه مشغول بودهاست. مسلم است که سعدی به حجاز، شام و آسیای صغیر سفر کردهاست. با این حال نشانههایی از سفر به هندوستان، ترکستان، غزنین، آذربایجان، فلسطین، چین، یمن و آفریقای شمالی هم در سرودههای وی یافت میشود. اما بهنظر میرسد که بعضی از این سفرها داستانپردازی باشند و منطقا پایه نمادین و اخلاقی داشته باشند. یان ریپکا، سفر او به شرق ایران، شامل ترکستان و هندوستان، را بسیار بعید میداند. این جهانگردی که مورد اشاره خود سعدی نیز واقع شدهاست، به روایتی سی سال به طول انجامید.
بازگشت به شیراز
سعدی در حدود سال ۶۵۵ قمری به شیراز بازگشت و در خانقاه ابوعبدالله بن خفیف ساکن شد. سعدی در این زمان به حاکم فارس، اتابک ابوبکر بن سعد زنگی بسیار نزدیک شد و -مانند پدر- به دربار رفتوآمد پیدا کرد. ذبیحالله صفا، معتقد است که اشتغال سعدی در دربار، به عنوان شاعر درباری نبودهاست. در این دوران سعدی به تدوین و تصنیف اشعار و رسائل خود پرداخت.
با توجه به شواهدی که در کتاب بوستان وجود دارد، سعدی در بازگشت از سفر تصمیم گرفت که «سخنهای شیرینتر از قند به سوغات آورد» و بدین جهت کتاب بوستان را در سال ۶۵۵ قمری نوشت و به ابوبکر بن سعد زنگی، حاکم وقت شیراز، تقدیم کرد. محمدعلی همایون کاتوزیان، منتقد ادبی، با توجه به شواهدی در گلستان، معتقد است که سعدی پس از نگارش بوستان دچار نوعی افسردگی شد و با این فکر که عمر خود را به بطالت گذرانده و به ایام پیری رسیدهاست، دست از کار کشید؛ اما دوست یا دوستانی او را به نوشتن کتاب جدیدی مصمم کردند. سعدی نگارش کتاب گلستان را کمتر از یک سال بعد از تدوین بوستان، در اول اردیبهشت سال ۶۵۶ هجری شروع کرد و «هنوز از گل بوستان بقیتی موجود بود» که نگارش آن را به پایان رساند؛ بنابراین کتاب گلستان در مدت پنج یا شش ماه نوشته شد که -به نظر محمدعلی همایون کاتوزیان- شبیه به معجزه است و میتواند نشانی از فرح و انبساطی باشد که پس از یک دوره افسردگی -موقتا- بروز میکند. سعدی این کتاب را تلویحا به سعدبن ابوبکر زنگی، ولیعهد جوان فارس تقدیم و ابراز امیدواری کرد که مورد پسند وی واقع شود. یان ریپکا میگوید اینکه سعدی توانسته در این مدت کوتاه این دو اثر بلیغ را در نهایت کمال تصنیف کند، از این مسئله نشات میگیرد که مطالبش را پیشتر نگاشته بودهاست.
سعدی تا پیش از نگارش بوستان و گلستان، شاعری نامآشنا نبود، اما نگارش این دو کتاب سرآغاز شهرت و بلندآوازگی او شد. سعدی پس از سکونت در شیراز، زندگی خود را صرف سرودن شعر و مراقبه کرد و روزگار خود را با تقدیم شعری یا نصیحتی به امیران و رعایا و طرفداران خود و پذیرش هدایای آنها میگذراند.
سعدی در گلستان میگوید که با دو وزیر دربار ایلخانی زمان خود یعنی شمسالدین محمد جوینی و عطاملک جوینی دوستی و مراوده داشت. این دو اهل سخن و شعر بودند و با سعدی مکاتبات و ملاقاتهایی داشتند. سعدی پس از بازگشت به شیراز، یک بار به سفر حج میرود و در بازگشت، از مسیر آذربایجان، به دیدار این دو برادر نائل میشود. آنها او را به دیدار اباقاخان، پادشاه وقت ایلخانی، بردند و او هم از سعدی خواست که او را نصیحتی کند. سعدی در مدت اقامت خود در شیراز، با بسیاری از افراد سرشناس معاصر خود از جمله شیخ صفیالدین اردبیلی دیدار کرد. یان ریپکا گزارش این ملاقاتها را معتبر نمیداند.
قاضی نورالله شوشتری در کتاب قصص العلماء، داستانی از ملاقات سعدی با خواجه نصیرالدین توسی در شیراز نقل میکند که طی آن خواجه نصیر، به سبب قصیدهای که سعدی در رثای مستعصم، خلیفه عباسی سروده، دستور فلک کردن او را میدهد و این تنبیه، طی چند روز به درگذشت وی میانجامد. با این حال بهنظر ابراهیم باستانی پاریزی، اگرچه اصل فلک شدن سعدی بهواسطه سرودن مرثیه برای مستعصم عباسی ممکن است واقعیت داشتهباشد، اما جزئیات داستان ساختگی است؛ چرا که نشانهای از سفر خواجه نصیر به شیراز در دست نیست و در عین حال، سعدی تا سالها پس از درگذشت خواجه نصیر به حیات خود ادامه دادهاست.
مرگ
تاریخ مرگ سعدی را در منابع گوناگون، یکی از سالهای ۶۹۰ تا ۶۹۵ هجری قمری ذکر کردهاند. اما مورد اعتمادترین روایت که سعید نفیسی طرح میکند، این است که وی در ۲۷ ذیحجه سال ۶۹۰ هجری درگذشته و در همان خانقاهی که اقامت گزیدهبود، به خاک سپرده شدهاست.
داستانهای خیالی یا مبالغهآمیز
پیشتر عادت بر این بود که -غالبا بدون گفتگو- داستانهای گلستان و بوستان را بخشی از سرگذشت سعدی قلمداد نمایند؛ از معروفترین صاحبنظرانی که چنین رویکردی داشتهاند میتوان به هنری ماسه، علیاصغر حکمت و محمد خزائلی اشاره کرد. اما مطالعات نشان میدهد که برخی از این حکایات جنبه تخیلی دارد و واقعی نیست یا دست کم در بیان آن مبالغه شدهاست؛ بنابراین نمیتوان این داستانها را بهعنوان سرگذشت واقعی سعدی پذیرفت.
یکی از این سرگذشتها، حکایت بتی دیدم از عاج در سومنات… است که نمونهای از مقامهنویسی است و واقعیت ندارد؛ سعدی اصولا سفری به هندوستان نداشتهاست. داستان از این قرار است که سعدی در بتخانه سومنات، مردم را در حال پرستش بتی میبیند، که ادعا میشد صبحها دست خود را برای ستایش خداوند به سوی آسمان دراز میکند. سعدی درمییابد که یک برهمن در درون بت پنهان میشود و با کشیدن ریسمانی، دست بت را حرکت میدهد. متقابلا برهمن هم درمییابد که سعدی متوجه موضوع شدهاست. پس از بیم جان، برهمن را میکشد و از راه هندوستان و یمن به حجاز میگریزد.
سعدی در مدت اقامت در دمشق به علت دلگیری از دوستان خود، از آنها کنارهگیری میکند و سر به بیابان میگذارد. اما اسیر فرنگیان میشود و در شهر طرابلس به کار اجباری گماشته میشود. در این اثنا، آشنایی او را میبیند و از صاحبانش میخرد. این شخص سعدی را به شهر حلب میبرد و دختر خود را به عقد وی درمیآورد. به استناد این حکایت، برخی معتقدند که سعدی اسیر فرنگیان شده و به اروپا سفر کردهاست. ضیاء موحد اصل داستان اسارت را قابل رد یا اثبات نمیداند. اما بر این عقیده است که منظور سعدی از فرنگ، اروپا نیست؛ چون در آن دوران، طی جنگهای صلیبی، فرنگیان استحکاماتی را در منطقه شام به وجود آوردهبودند که به افرنج یا افرنجیه شهرت یافتهبود و سعدی نیز به اسارت محافظان یکی از همین قلعهها درآمدهبود. موحد برآورد میکند که این اتفاق -البته در صورت واقعیت داشتن- به احتمال زیاد بین سالهای ۶۴۵ تا ۶۵۲ قمری (۱۲۴۸ تا ۱۲۵۴ میلادی) طی هفتمین مرحله از جنگهای صلیبی واقع شده باشد.
سعدی در گلستان حکایتی نقل میکند راجع به سفر خود به کاشغر در سالی که محمد خوارزمشاه با ختا صلح اختیار کرد. بنا بر شواهد تاریخی این رخداد در سال ۶۱۰ هجری بودهاست. وی در این سفر با پسری زیباروی که در حال یادگیری صرف و نحو عربی بود، همکلام میشود. پسر از وی درخواست میکند شعری از سعدی برایش بخواند و سعدی هم فیالبداهه ابتدا شعری عربی و سپس شعری فارسی برای او میخواند. پسر نحوی بعدا که متوجه میشود این شخص، همان سعدی است، از او تقاضا میکند که مدت بیشتری در آنجا اقامت کند؛ اما سعدی بهرغم میل باطنی، تقاضای او را نمیپذیرد. سعدی در این سال، سن کمی داشتهاست و غیرممکن بوده که آوازهاش در شهر کاشغر در ترکستان شرقی به این درجه رسیدهباشد. از سوی دیگر، شمس قیس رازی در کتاب المعجم که در سال ۶۳۰ هجری نوشته شدهاست، هیچ عبارت یا شعری از سعدی را نقل نمیکند؛ در حالی که به آثار بسیاری از دیگر شاعران آن دوران اشاراتی دارد. از این رو سفر به کاشغر و ملاقات با پسر نحوی، احتمالا تخیلی است.
گرایشهای فکری و اجتماعی
مذهب
سعدی در نظامیه بغداد تحصیل کردهاست و هدف از تاسیس مدارس نظامیه، پرورش افرادی بود که فقه شافعی و کلام اشعری را تدریس کنند. همچنین تفکر اشعری در زمان و جغرافیای زندگی سعدی متداول بودهاست. برخی پژوهشگران معتقدند که نشانههای اعتقاد سعدی به اشاعره، در آثار او قابل تشخیص است و شکی در اشعریمذهب بودن او باقی نمیگذارد؛ بهطور مثال، سعدی قصیدهای دارد که در آن نخست پیامبر و سپس خلفای چهارگانه را ستوده و در آن از ادبیات و تعبیرات اهل سنت استفاده کردهاست. اما در مقابل، نشانههایی از ارادت وی به خاندان پیامبر اسلام مشاهده میشود و به همین دلیل، برخی از علما مانند قاضی نورالله شوشتری وی را شیعه قلمداد کردهاند. وی مدعی است که سعدی در ملاقات خود با خواجه نصیرالدین طوسی، شیعه بودن خود را اظهار کردهاست. نکته قابل توجه در بررسی مذهب سعدی این است که او اصراری به تبلیغ مذهب خود و زیر سوال بردن سایر مذاهب نمیکند و بیشتر بهعنوان یک شاعر به انعکاس و تبیین اصول اخلاقی میپردازد.
جهانبینی
اگرچه سفر به مناطق مختلف و همنشینی با حکیمان و دانشمندان نقش مهمی در شکلگیری عقاید سعدی دارد. اما او بیش از هر چیز تحت تاثیر آموزههای مذهبی است که در شیراز و بغداد فرا گرفتهاست. سعدی به پیروی از اشاعره فلسفه و هرگونه تفکر خارج از دایره تعالیم شرعی را گمراهی میداند و معتقد است که در هر امری باید تابع قرآن و حدیث بود. سعدی تقدیرگراست و حتی افتادن برگی از درخت را ناشی از اراده خداوند میداند؛ پس خوبی و بدی در ذات انسانها سرشته شده و قابل تغییر نیست.
نکته بارز دیگری که در مورد عقاید سعدی میتوان ذکر کرد، نوعدوستی و تلاش برای اصلاح جامعه است. این جنبه از تفکر او که از آن با عنوان حکمت عملی نام میبرند، در اشعار و آثار سعدی نمود بارز و برجستهای دارد. مفاهیمی از قبیل پرستش خدای یگانه، نکوهش ریاکاری، فروتنی، خدمت به خلق، انساندوستی، کار و تلاش، عدالت و مواردی از این دست در اشعار وی و بهویژه در بوستان به دفعات توصیه شدهاست. سعدی خود را مصلحی اجتماعی و آموزگاری اخلاقی میداند که با پند و اندرز تلاش میکند در مقابل ظلم و نابرابری بایستد یا دست کم تا حدی از عوارض آن بکاهد. او در طول عمر خود با دربار پادشاهان مختلفی در ارتباط بود. اما آزادی اندیشه و آزادی قلم خود را از دست نداد و ترجیح داد در قصیدههای خود، به جای ثنا گفتن امیران و وزیران، آنها را پند و اندرز دهد.
عرفان و تصوف
سعدی را نمیتوان صوفی یا عارف قلمداد کرد؛ اما در عین حال، نمیتوان او را یکسره مخالف یا بیگانه با تصوف دانست. تصوف و عرفان در قرن هفتم هجری بسیار رایج بود. سعدی هم بهعنوان یکی از عالمان زمان خود، بهواسطه تحصیل در بغداد و نشستوبرخاست با عارفان معاصر خود نظیر شیخ شهابالدین عمر بن محمد سهروردی در معرض اندیشههای عرفانی قرار داشت. او در گلستان میگوید که ابوالفرج جوزی او را به ترک سماع دعوت کرده بود و بههمین دلیل، بدیعالزمان فروزانفر، او را در زمره صوفیان دیندار(متشرع) قرار میدهد. سعدی در حکایات گلستان و بوستان رویکردی دوگانه نسبت به مقوله تصوف دارد؛ گاهی به تمجید از عارفان میپردازد؛ نظریه تصوف و عرفان را تبیین میکند، از آراء و روشهای اصولی تصوف برداشت میکند و بازتاب آن را در اخلاق و رفتار صوفیان بزرگ (ابدال) مانند جنید بغدادی، شبلی نعمانی و بایزید بسطامی بهتصویر میکشد. با این حال، گاهی صوفیان را مردمی بیکار و بیعار و بیبندوبار میشمارد و به انتقاد از جماعتی میپردازد، که تصوف را بهانهای برای تنپروری و شهوترانی قرار دادهاند.
رشید یاسمی، زبانشناس، بر این عقیده است که همه غزلهای سعدی عارفانه است و تصویر عشق زمینی در اشعار سعدی، وسیلهای برای رساندن مفهوم عشق حقیقی اهل تصوف است. اما بسیاری دیگر از صاحبنظران از جمله محمدعلی فروغی، همایون کاتوزیان و ضیاء موحد این نظر را رد میکنند. حدود ده درصد از غزلهای سعدی، عرفانی یا شبهعرفانی است. اما حتی در این اشعار نیز شور و شعف عارفانه، چنانکه در غزلیات مولوی هست، وجود ندارد. سیدعلی قاضی طباطبایی، عارف شیعه قرن سیزدهم و چهاردهم، سعدی را اگرچه فردی حکیم و دانشمند میدانست، اما معتقد بود که «در اشعار او بویی از عرفان به مشام نمیرسد.» وی تنها از غزلی با مطلع «به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست» به عنوان غزلی «آبدار و شیرین» یاد کردهاست. به عقیده روبن لوی، استاد دانشگاه کمبریج، فلسفه سعدی، عملی و عادی است و جنبه متافیزیک ندارد؛ سعدی درباره اندیشههای صوفیانه بهشکل جامع و دقیق سخن نمیگوید و نگاه او به عارفان برجسته به عنوان معلم اخلاق است و بههمین دلیل، رویکرد سعدی با مولوی متفاوت است. یان ریپکا نیز میگوید توجه سعدی نه به اندیشههای انتزاعی عارفانه، بلکه به کاربرد آن در زندگی عادی معطوف بودهاست. به نظر باربیه دومنار، شرقشناس فرانسوی، سعدی تمایل جدی به تصوف نداشت. اما از آنجا که در عصر او، تصوف مانند مذهب یک عامل تربیتی عمومی بود، از آن برکنار نماند و از چاشنی تصوف در آثار خود بهره گرفت.
مصلحتاندیشی
سعدی بیش از آن که تابع اخلاق بهصورت مطلق و فلسفی باشد، مصلحتاندیش است و ازینرو اصولا نمیتواند طرفدار ثابت و بیچونوچرای قاعدهای باشد که احیانا در جای دیگری آن را بیان کردهاست. مثلا راستگویی یک ارزش است؛ اما ممکن است شرایطی واقع شود که مصلحت، دروغ گفتن را ایجاب کند. سعدی در اولین حکایت از فصل اول گلستان، شرایطی را تصویر کردهاست که در آن ارزش راستگویی زیر پا گذاشته میشود؛ در غیر این صورت نادانی پادشاه و بیرحمی وزیرانش باعث کشتار بیمورد میشود. سعدی در عالم واقع نیز بهطور مطلق از یک سری قواعد اخلاقی ثابت پیروی نکردهاست.
او از جمله شاعرانی است که چاپلوسی را نمیپسندد و ترجیح میدهد در قصیده به جای مدح گفتن، تذکر بدهد. اما هلاکو خانی را، که آخرین خلیفه عباسی را به قتل رساندهاست، تمجید میکند و در همان زمان، برای خلیفه نیز سوگواری میکند؛ حال آن که حاکم شیراز -که سعدی او را تمجید کردهاست- برای شکست دادن همین خلیفه، لشکری را به کمک هلاکوخان گسیل کردهبود.
شاهدبازی
سعدی در دوره خود به هزالی و شاهدبازی معروف بودهاست. علاوه بر هزلیات، که در آن اشعاری در باب همجنسگرایی موجود است، در بوستان و گلستان هم مطالب متعددی در همین زمینه وجود دارد. خود سعدی از طرفداران جمال و رخ زیبا بود و از آن حظ روحانی میبرد. بدیعالزمان فروزانفر، استاد ادبیات فارسی، معتقد است که سعدی در اکثر غزلهای خود آشکارا و بیپروا، جمالپرستی را تایید کردهاست. مهدی جامی، روزنامهنگار، سعدی را مانند بسیاری از شاعران دیگر آن دوران، دارای گرایش به بچهبازی و دوجنسگرایی میداند. آرش نراقی، نویسنده و مترجم نیز معتقد است که سعدی در آثارش از عشق ورزیدن با پسران با لذت و تحسین یاد کردهاست. در مقابل، محمد بقایی ماکان، پژوهشگر ادبیات، معتقد است که سعدی صرفا ستایشگر زیبایی است و نباید اشعار جمالپرستانه او را به مسائل جنسی مرتبط دانست.
با این حال، سعدی در باب هفتم بوستان، شاهدبازی را تقبیح میکند و پدران را پند میدهد که از افتادن فرزندان خود به دام نظربازان جلوگیری کنند. وی ادعای صوفیانی را که عشقورزی به شاهدان را تجلی عشق به آفرینش پروردگار میدانند، به چالش میکشد.
آثار
همه آثار سعدی اعم از شعر و نثر در مجموعهای تحت عنوان کتاب کلیات سعدی جمعآوری شدهاست. از بین آثاری که در این کتاب آمده، بوستان و گلستان دو کتاب مستقل هستند. گلستان به نظم و نثر مسجع و بوستان به نظم توسط سعدی تالیف شدهاست. علاوه بر این، غزلیات و هزلیات (یا خبیثات) نیز بهصورت مستقل به چاپ رسیدهاند. سایر آثار سعدی که در کتاب کلیات آمدهاست، عبارتند از: قصاید، مراثی، ملمعات و مثلثات، ترجیعات، صاحبیه، رباعیات و مفردات.
قصاید، شامل قصیدههای عربی و قصیدههای فارسی است. قصیدههای عربی در حدود هفتصد بیت است و عموما دارای مضامین غنایی یا مدح است. قصیدههای فارسی نیز دارای مضامین موعظه و توحید و مدح است.
مراثی، مشتمل بر چند قصیده در مرثیه چند تن از رجال معاصر سعدی از جمله مستعصم، آخرین خلیفه عباسی، ابوبکر بن سعد بن زنگی و سعد بن ابوبکر (از اتابکان فارس) است.
صاحبیه، مجموعهای از قطعات فارسی و عربی است.
سعدی، علاوه بر گلستان، آثار دیگری نیز به نثر دارد، که عبارتند از نصیحهالملوک، رساله عقل و عشق و مجالس پنجگانه.
همچنین در نسخههای چاپی پاکستان و هند کتاب شعر دیگری با نام کریما به سعدی نسبت داده شدهاست. این کتاب مثنوی است و در بحر متقارب سروده شدهاست. اصالت این انتساب با توجه به قوی نبودن اشعار و موجود نبودن اسناد خطی از آن، محل شک است. علاوه بر این، محمدعلی فروغی در تحقیقات خود، در یکی از نسخههای خطی از کلیات سعدی، با کتاب دیگری به نام معمیات مواجه شدهاست که حاوی ۳۱ قطعه عربی و فارسی در لغز و معماست.
سعدی، در زمان حیات خود، نسبت به جمعآوری و تدوین آثارش مبادرت میورزیدهاست؛ چنانکه این امر در مورد گلستان، بوستان و طیبات مسلم است. علی بن احمد بن ابی بکر بیستون از جمله مشهورترین گردآورندگان کلیات سعدی است که یک بار در سال ۷۲۶ و بار دوم در سال ۷۳۴ هجری به این کار مبادرت کرد. در این نسخه، غزلیات سعدی بهترتیب الفبای حرف آخر ابیات مرتب شدهاند. ترتیب قرار گرفتن فصول مختلف کلیات سعدی در نسخههای بعدی نیز کم و بیش از این نسخه اقتباس شدهاست.
تاکنون نسخههای مختلفی از آثار سعدی -چه بهصورت مستقل و چه در قالب کلیات سعدی- تصحیح و منتشر شدهاست. اولین کتاب تصحیحشده گلستان در سال ۱۳۱۰ توسط عبدالعظیم قریب آماده و منتشر شد. اولین نسخه تصحیحشده کلیات سعدی نیز در سال ۱۳۱۶ توسط محمدعلی فروغی انتشار یافت، که تا به امروز بهعنوان مهمترین منبع ارجاع به آثار سعدی محسوب میشود. بعدا نسخههای دیگری از این کتاب توسط محققان دیگر از جمله سعید نفیسی، محمدجواد مشکور، خلیل خطیب رهبر و حسن انوری تصحیح شد. معتبرترین نسخه از گلستان به تصحیح غلامحسین یوسفی است که مبنای آن هفده نسخه خطی و نسخههای چاپی معتبر بود. با این حال، این تصحیح نیز نظرات همه منتقدان را برنیاورد و پس از آن دستکم دو تصحیح دیگر از کلیات سعدی از حسن انوری (۱۳۸۳) و بهاءالدین خرمشاهی (۱۳۷۵) عرضه شد.
بوستان
برگهای از بوستان سعدی، نوشتهشده در بخارا در سال ۱۵۳۹ میلادی. این اثر ارزشمند امروزه در موزه هنر نلسون اتکینز واقع در کانزاس سیتی در ایالات متحده آمریکا نگهداری میشود.
بوستان از آثار منظوم سعدی و یکی از شاهکارهای ادب فارسی بهشمار میآید. این کتاب در نسخههای قدیمی سعدینامه نامیده میشد، اما بعدها به بوستان شهرت یافت. بوستان به نظم (شعر) نوشته شده و مشتمل بر حدود چهار هزار بیت شعر است. قالب شعری آن مثنوی است و همانند شاهنامه فردوسی در بحر متقارب (فعولن فعولن فعولن فعل/ فعول) سرودهشدهاست. بوستان، کتابی اخلاقی و آموزشی است و سعدی آرمانشهر مطلوب خود را در آن به تصویر کشیدهاست. چنانکه سعدی خود اشاره کردهاست، نگارش آن را در ۶۵۵ هجری به پایان برده و به ابوبکر بن سعد زنگی تقدیم کردهاست.
بوستان با یک مقدمه نسبتا طولانی شروع میشود که در حمد خداوند، ستایش پیامبر اسلام، بیان دلیل نگارش کتاب و مدح ابوبکر بن سعد زنگی و سعد بن ابوبکر، حاکمان وقت فارس، سرودهشدهاست. این کتاب در ده فصل (اصطلاحا ده باب) نوشته شدهاست که عبارتند از: عدل، احسان، عشق، تواضع، رضا، ذکر، تربیت، شکر، توبه و مناجات و ختم کتاب. حجم این بابها متفاوت است و بهجز باب اول و پنجم، همگی با یک مقدمه نسبتا کوتاه شروع میشوند. هر باب مشتمل بر حکایتهایی است که بهصورت پیدرپی نقل میشوند. بر اساس نسخه تصحیح شده غلامحسین یوسفی، با احتساب دیباچه، مجموعا ۱۸۳ حکایت در این کتاب نقل شدهاست. حکایتهای بوستان از نظر پیچیدگی و ساختار یکسان نیستند؛ برخی از ساختار داستانی پیچیدهتری برخوردارند و حوادث و اشخاص متعددی را در بر میگیرند، درحالیکه برخی دیگر ساده و درحد حکایتوارهاند.
گلستان
شعری از گلستان
سعدی کتاب گلستان را در سال ۶۵۶ هجری قمری، یعنی یک سال پس از نگارش بوستان نوشتهاست. این کتاب به نثر آهنگین و آمیخته با نظم و در هشت فصل (اصطلاحا هشت باب) نوشته شدهاست. هشت باب گلستان عبارتند از: سیرت پادشاهان، اخلاق درویشان، فضیلت قناعت، فوائد خاموشی، عشق و جوانی، ضعف و پیری، تاثیر تربیت، و آداب صحبت. گلستان، یکی از تاثیرگذارترین کتابهای نثر در ادبیات فارسی است. سعدی این کتاب را به سعد بن ابوبکر بن سعدی زنگی تقدیم کردهاست.
این کتاب، مجموعهای از حکایتهای مستقل و حاوی اندرزها و جملههای قصار است. اما هنر داستانگویی و ایجاز نگارنده، مانع از آن میشود که وجه تعلیمی آن باعث ملالت خواننده شود. سعدی در گلستان، از پرداختن به تاریخنگاری و تذکرهنویسی پرهیز میکند و صرفا به بیان امور مربوط به زندگی و منش اشخاص میپردازد. کتاب گلستان را میتوان گزارش سعدی از جامعه زمان خود دانست، که در آن اوضاع فرهنگی و اجتماعی مردم به صورت واقعی به تصویر کشیده شدهاست.
حکایتهای گلستان، فراخور موضوع، کوتاه یا بلند میشود. در برخی از حکایتها شخصیتهای خیالی یا واقعی ثالثی وجود دارند و ایفای نقش میکنند؛ اما در برخی از حکایتها، نگارنده حاضر و ناظر است. برخی از این رخدادها، رخدادهای واقعی زندگی او و برخی صرفا رخدادهای تخیلی است.
این کتاب به لحاظ سبک و سیاق در زمره مقامات جای میگیرد. با این حال، بهرغم این که دشوارنویسی و اطناب در مقامههای نویسندگان قبلی متداول بود، حکایات گلستان، موجز و تا سرحد امکان نزدیک به زبان عامه نوشته شدهاست. داریوش رحمانیان، استاد تاریخ، با استناد به تعداد زیاد حکایاتی که در مورد سیاست در این کتاب موجود است، این کتاب را صورتی از اندرزنامه (سیاستنامه) میداند و سعدی را پیرو سنت اندرزنامهنویسی قلمداد میکند.
سعدی در نگارش نثر آهنگین گلستان، از جناس و تقارنهای لفظی و داستانی استفاده میکند؛ اما دچار تکلف و تصنع نمیشود. کلمهها و ترکیبهای پیچیده و دور از ذهن در گلستان به کار نمیرود و بههمین دلیل، این کتاب از کتابهایی مانند مقامات حمیدی، تاریخ وصاف و تاریخ جهانگشای جوینی سادهتر و روانتر است.
سعدی در گلستان، سبک شخصی و فردی خود را برگزیدهاست، که از حیث سادگی نگارش، به ویژگیهای سبک خراسانی نزدیک است. برخی از صاحبنظران، گلستان را اوج آمیزش دو سبک نثر موزون خواجه عبدالله انصاری و قاضی حمیدالدین حمیدی بلخی میدانند.
کتاب گلستان یکی از نخستین کتابهای فارسی است که با استفاده از ماشین چاپ منتشر شده. این کتاب نخستین بار در سال ۱۸۲۴ میلادی در تبریز به چاپ رسید.
غزلیات
غزلیات سعدی مجموعه شعرهاییست که سعدی در قالب غزل سروده و تاکنون چندین تصحیح از آنها بوسیله استادان زبان و ادب فارسی منتشر شدهاست. سعدی حدود ۷۰۰ غزل دارد. سعدی در سرایش غزلیات، به زبان سنایی و انوری توجه ویژه داشتهاست. بسیاری از صاحبنظران بر این عقیدهاند که غزل در اشعار سعدی و حافظ به اوج رسیدهاست.
محور بیشتر غزلهای سعدی، عشق است. سعدی از معدود شاعرانی است که غزلهای عاشقانهاش از ابتدا تا انتها عاشقانه باقی میماند. غزلهای عاشقانه سعدی، به سادگی، خلوص و زمینی بودن شهرهاند. سعدی همچنین در سرایش غزلیات خود، به وزنهای دوری (اوزان طربانگیز مانند فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن یا مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن) توجه ویژهای نشان دادهاست.
علاوه بر غزلهای عاشقانه، سعدی غزلهای عارفانه و غزلهای پندآموز نیز سرودهاست. فروغی در تدوین کلیات سعدی، غزلهای پندآموز و عارفانه را از بقیه غزلها جدا کرده و در فصلی مجزا با عنوان مواعظ آوردهاست.
غزلیات سعدی در چهار کتاب طیبات، بدایع، خواتیم و غزلیات قدیم گردآوری شدهاست. غزلیات قدیم را سعدی در دوره جوانی سروده و سرشار از شور و شعف است. خواتیم مربوط به در دوران کهنسالی سعدی و دربرگیرنده زهد و عرفان و اخلاقیات است. بدایع و طیبات، مربوط به دوران میانسالی و پختگی سعدیاند؛ هم شور و شعف جوانی و هم زهد و عرفان را در بر میگیرند. طیبات و بدایع به لحاظ هنری نیز به دو بخش دیگر برتری دارد. در برخی از نسخههای کلیات سعدی، غزلهای ملمع در بخش جداگانهای با نام ملمعات آمدهاست که به نظر محمدعلی فروغی یک تقسیمبندی جعلی است؛ چون در نسخههای قدیمی، مشاهده نشدهاست.
علی دشتی وجه تمایز سعدی از دیگر غزلسرایان را در طنین و ترنمی میداند که در اشعار و بهخصوص غزلیات وی وجود دارد. به تعبیر وی «موزونی و خوش آهنگی» کلام در غزلیات سعدی به سادگی قابل توصیف نیست و آن را به یک منحنی یا دایره تشبیه میکند که در آن پیوستگی واژگان با هیچ زاویهای شکست برنمیدارد.
هزلیات
در مجموعه آثار سعدی، سه رساله با نامهای مطایبات، مضحکات و خبیثات دیده میشود که به مجموعه آنها هزلیات گفته میشود. مطایبات، مجموعهای از لطیفهها و داستانهای جنسی است که در نگارش آنها از الفاظ جسورانه و بیان عریان و بیپروا استفاده شدهاست. بافت کلام و تسلط زبانی در سرایش آنها بهگونهای است که میتوان اطمینان یافت شاعر آنها سعدی است. خبیثات و مضحکات به نثر نوشته شدهاند و در نسخه لرد گرینوی، که سی سال پس از درگذشت سعدی نوشته شده و نسخه اساس غلامحسین یوسفی و محمدعلی فروغی نیز بوده، اثری از آنها نیست، اما در نسخههای قدیمیتر از این نسخه، این دو بخش نیز ضبط شدهاست و تردیدی در انتساب هر سه بخش به سعدی وجود ندارد.
یان ریپکا، ایرانشناس اهل چک مجموعه خبیثات را شامل مطالب خلاف ادب و نزاکت در مورد همجنسگرایی میداند. منتها بر این باور است که سعدی این اشعار را بنا به درخواست مقامات عالیرتبه زمان خود سرودهاست. سرایش خبیثات باعث شهرت سعدی در هزالی و شاهدبازی شد.
آثار به زبان عربی
سعدی اثر مستقلی به زبان عربی ندارد. اما تعدادی از اشعار وی به زبان عربی سروده شدهاست. این اشعار مرکب از تعدادی قصیده، قطعه و تکبیت است. مجموعه آثار عربی سعدی در سال ۱۳۹۰ در قالب کتابی به نام اشعار عربی سعدی گردآوری شد و بههمراه ترجمه فارسی آنها، توسط انتشارات مرکز سعدیشناسی بهچاپ رسید. بهعقیده ادوارد، شرقشناس، اشعار عربی سعدی در سطح متوسطی قرار دارد. موسی اسوار، این اشعار را در مقایسه با شعرای عرب زبان هم عصر سعدی، دارای جایگاه نسبتا خوبی میداند که از نظر مضمون و ساختار قوی هستند. بهعقیده وی، پارهای اشکالات نحوی در اشعار عربی سعدی بهچشم میخورد.
سبک و ویژگیها
بهطور کلی سعدی را میبایست از شاعران سبک عراقی بهحساب آورد. با این حال، نشانههایی از سبک خراسانی در آثار وی مشاهده میشود. وی در دورهای که استفاده از انواع آرایههای ادبی توسط سخنوران رواج پیدا کردهبود، به سادگی زبان رودکی و فردوسی روی آوردهاست. سبک شعری سعدی از تخیل و تصویرآفرینی پیچیدهای بهره دارد و در عین حال بسیار ساده و روان است؛ که حاصل از شیوه موجز، نرم و دلنشین بیان اوست.
سهل ممتنع
سهل یعنی آسان و ممتنع یعنی محال. یکی از مهمترین ویژگیهای آثار سعدی، سهل و ممتنع بودن آنهاست. معنی و مفهوم آثار سعدی به سادگی دریافته میشود و در ظاهر نگارش چنین جملات یا ابیاتی ساده بهنظر میرسد. اما در عمل، تقلید یا پدیدآوردن آثار مشابه دشوار یا غیرممکن میشود. دلیل بروز این ویژگی در آثار سعدی، پرهیز وی از تکلف و تصنع و در عین حال تسلط کامل او بر زبان فارسی است؛ با این ترفند سعدی توانستهاست مطالب پیچیده و دشواری را به سادهترین شکل ممکن بیان کند. سعدی -برخلاف مصنوعنویسان- از اصطلاحات و عناصری که مردم در زندگی روزمره با آن سر و کار دارند، بهوفور استفاده کردهاست. زبان سعدی به زبان محاوره در روزگار خود بسیار نزدیک است و حتی از مثلهای متداول در زبان فارسی نیز بهره بردهاست.
یکی دیگر از عواملی که باعث سهل بودن آثار سعدی میشود، وسیع بودن دایره واژگانی است. هریک از کلماتی که سعدی بهکار میبرد، نقش ویژهای در القای مفهوم دارد. وی در عین حال، از واژگان دشوار و مهجور کمترین استفاده ممکن را کردهاست. گذشته از حسن انتخاب کلمات، سعدی عموما ارکان جمله را در جای اصلی خود قرار میدهد و به همین دلیل فهم جملات وی در قالب شعر یا نثر آسان میشود. رعایت چنین قاعدهای، با توجه به ضرورت شعر در رعایت وزن، قافیه، ردیف و مصراعبندی کار دشواری است، که سعدی بهخوبی از عهده آن برآمده است.
سعدی در استفاده از آرایههای ادبی زیاده روی نکردهاست. استعارهها و مجازهای سعدی، عموما نزدیک به ذهن است و باعث ایجاد زیبایی و رعنایی در شعر میشود. وی در انتخاب وزن برای اشعار خود نیز به ساده و روان بودن آن توجه داشتهاست؛ چنانکه وزنهای ثقیل و پیچیده در اشعار او بهندرت بهچشم میخورد.
ایجاز
ایجاز یعنی کوتاه کردن سخن و گفتن معنی بسیار در لفظ کم. در دوران سعدی، ادبیات فارسی به اطناب (درازگویی) متمایل شده بود و نویسندگان و شاعران بهمنظور هنرنمایی، با افزودن جملات معترضه، استفاده از واژگان مترادف و شگردهای دیگر، کلام خود را طولانی میکردند. یکی از ویژگیهای سبک سعدی، بهکاربردن ایجاز است. سعدی درحالیکه اطلاعات ضروری برای فهم موضوع را در اختیار خواننده قرار میدهد، از دادن اطلاعات اضافی هم بهجد اجتناب میکند. در گلستان و بوستان حکایتهای متعددی وجود دارد که در آنها از مقدمهچینی و تفصیل غیرضروری اجتناب شده و مطلب صرفا در چند بیت یا چند جمله کوتاه بیان شدهاست.
یکی دیگر از تکنیکهای اصلی سعدی در بهکارگیری ایجاز، حذف کردن بخشی از جمله است؛ بهگونهای که ذهن خواننده، ناخودآگاه بخش حذفشده را درج میکند و متوجه کمبود آن در جمله نمیشود.
طنز
یکی از ویژگیهای بارز سعدی، شوخطبعی، نکتهدانی و طنازی اوست. در آثار گوناگون او اعم از غزلیات، بوستان، گلستان و غیره، همهجا آثاری آشکار یا پنهان از نکتهسنجی و طنز سعدی میتوان یافت. وی مفاسد و معایب جامعه خود را با طنز ملایمی به تصویر میکشد و از آن انتقاد میکند.
تخلص
تخلص نام هنری است که شاعر برای خود برمیگزیند و در اشعار خود (به خصوص در غزل) از آن استفاده میکند. بسیاری از شاعران، از جمله سعدی، با تخلص خود مشهورند. سعدی تخلص خود را به واسطه ارادتی که به سعد بن ابوبکر، فرزند حاکم وقت شیراز داشت، انتخاب کردهاست. او در استفاده از تخلص بسیار جدی بوده و در ۹۷٪ از غزلیاتش از تخلص استفاده کردهاست. تخلص اغلب در بیت آخر غزل قرار داده شده، اما در مواردی نیز بعد از بیت تخلص، یک یا چند بیت دیگر آمدهاست. سعدی در ۵۷ درصد موارد، تخلص خود را به صورت سوم شخص مفرد بهکار برده؛ یعنی در این ابیات خبری از خود دادهاست و در بقیه موارد از دوم شخص مفرد استفاده کرده و خودش را مخاطب قرار دادهاست.
تاثیرپذیری
قرآن و حدیث نبوی
سعدی از جمله شاعرانی است که با قرآن و حدیث آشنایی داشت و در آثار خود از آن بهره گرفت. او چه در نثر و چه در شعر، به آموزههای قرآنی توجه نشان دادهاست. او همچنین از احادیث محمد، پیامبر اسلام در اشعار خود استفاده کردهاست. سعدی محدث زبردستی است که سالها به معانی و مفاهیم احادیث نبوی اندیشیده و آنها را بر چارچوب فکری خود منطبق کرده و در نهایت نتایج این امتزاج را در قالب نظم و نثر به مخاطبان خود ارائه کردهاست. مفهومها، مضمونها و عبارتهای قرآنی را در گلستان، بوستان، قصاید و حتی در غزلیات سعدی میتوان یافت. سعدی مانند ادبای پیش از خود، در بسیاری از موارد عین آیه یا بخشی از آن را به زبان عربی در شعر یا متن ذکر کرده یا صرفا مفهوم آن را در بیان آوردهاست تا مخاطب خود را به صحت گفته خود مطمئن سازد یا او را به انجام یا اجتناب از کاری توصیه کند. در اصطلاح، به این روش بهره گرفتن از آیات و احادیث، استفاده استشهادی میگویند که هدف آن بهکار گرفتن جنبه تعلیمی قرآن است. در گلستان ۲۷ آیه از قرآن و ۱۳ حدیث از پیامبر اسلام بهصورت کامل نقل شده که در ۳۴ مورد متن اصلی (به زبان عربی) و در ۶ مورد ترجمه فارسی آنها مورد استفاده قرار گرفتهاست. اشاره به آیات و احادیث در آثار سعدی فراتر از این مقدار است؛ چنانکه اشاره به آیات قرآن در گلستان و بوستان، بهترتیب، ۱۰۲ و ۱۱۵ مورد و اشاره به احادیث نبوی ۷۰ و ۵۲ مورد گزارش شدهاست.
اما سعدی علاوه بر این روش، از آیات و احادیث برای ساختن تصویر شعری نیز استفاده کرده و توانستهاست با خلاقیت خود، در ادبیات غنایی و احساسی نیز از آیات قرآن بهره بگیرد. برای بهکارگیری این شگرد، سعدی عبارات و اصطلاحات قرآنی را در مفهومی متفاوت به کار بردهاست. امید مجد، مترجم قرآن و شاعر، این شگرد را استنباط ذوقی مینامد. بهطور مثال، سعدی از عبارت اللیل یغشی النهار در آیه ۵۴ سوره اعراف استفاده کرده تا مردی سیاهپوست را توصیف کند که زنی سفیدپوست را در کنار آوردهاست.
فردوسی
سعدی به شاهنامه فردوسی علاقهمند بود و از آن تاثیر میپذیرفت؛ چنانکه بارها از شاهنامه یاد کردهاست و اشارههای مختلفی به نامهای اساطیری شاهنامه، ابیات شاهنامه و خود فردوسی (م. ۴۱۶ هجری) داشتهاست. این تاثیرپذیری را بهخصوص در کتاب بوستان میتوان دید، که سعدی آن را در وزن و قالب شعری شاهنامه سرودهاست. در بوستان میتوان بیتهایی را یافت که بافت کلام فردوسی را دارند و این نشاندهنده انس سعدی با شاهنامه بودهاست. علاوه بر این، شباهتهای محتوایی و دیدگاههای فکری مشترک را نیز میتوان در آثار سعدی یافت. سعدی به قصد پند و اندرز سیاسی، بیش از همه چیز از داستانهای شاهنامه کمک میگیرد.
در بوستان حکایتی هست با این مضمون که کسی در محفلی، از شعر سعدی تمجید میکند، اما در عین حال، وی را شاعری حماسهسرا قلمداد نمیکند. سعدی در جواب این فرد پراکندهگو، عنوان میکند که «سر جنگ» ندارد؛ وگرنه، «مجال سخن» بر او «تنگ نیست».
سعدی، در پی آن، دو حکایت حماسی نقل میکند
و واژگانی مشابه واژگان شاهنامه را برای نامیدن سلاحها و حرکتهای جنگی بهکار میبرد. با این حال -علیرغم ادعای خود- در خلق یک اثر حماسی ناموفق بودهاست.
محمد غزالی
سعدی دانشآموخته نظامیه بغداد است و بهواسطه تحصیل در این مدرسه، به صورت غیرمستقیم از تعالیم محمد غزالی (م. ۵۰۵ هجری) بهرهمند شده و از او تاثیر پذیرفتهاست. سعدی از وی با عنوان امام مرشد یاد میکند. به عقیده برخی از سعدیشناسان از جمله ضیاء موحد، بررسی اندیشه سعدی بدون در نظر گرفتن آثار غزالی، به عنوان خاستگاه فکری و عقیدتی سعدی، میسر نیست. سعدی در یکی از حکایات گلستان، جایی که مناظره یکی از علما با یکی از ملاحده را نقل میکند، بلافاصله پس از ذکر ملاحده، عبارت لعنهم الله (خداوند لعنتشان کند) را مینشاند که تا حدی میتواند یادآور لحن شدیدی باشد که غزالی در ردیههای خود بر اسماعیلیه مینویسد. همچنین یکی دیگر از نشانههای تاثیر غزالی بر سعدی، حکایتی است که در آن سعدی «دروغ مصلحتآمیز» را «به از راست فتنهانگیز» میداند. این گفته، از کتاب احیاء علوم الدین برگرفته شدهاست.
ضیاء موحد، مهمترین تفاوت سعدی با محمد غزالی را «عشق به فرهنگ و زبان فارسی» میداند و بر این رای است که سعدی، برخلاف غزالی که در مورد اسماعیلیه فتواهای بسیار سنگینی دارد، چنین شدتی را از خود نشان نمیدهد.
سنایی
سنایی (م. ۵۴۵ هجری)، نخستین شاعری است که به قالب غزل تشخص بخشید. سعدی نیز در سرودن غزل به زبان سنایی توجه کامل داشتهاست. بهطور خاص، سنایی اولین شاعری بود که در غزل، بهطور جدی تخلص را بهکار برد و چنانکه میدانیم، سعدی هم کاربرد تخلص در غزل را تکرار کردهاست. سعدی در چندین قسمت از ترجیعبند مشهور خود، از غزلیات سنایی -با همان وزن و قافیه- استقبال کردهاست. با مقایسه اشعار این دو شاعر، میتوان دریافت که سعدی، سبکی را به کمال رسانده که سنایی شروع کردهاست.
علیرغم پیروی سعدی از زبان سنایی در سرودن غزل، نظر سنایی در مواردی مورد تعرض و انتقاد سعدی واقع شدهاست؛ چنانکه سنایی در جایی به تمثیل گفته: «خفته را خفته کی کند بیدار؟» اما سعدی چنین معنایی را «باطل» دانسته و به شعر گفتهاست که حتی از نوشتهای بر دیوار هم میتوان پند آموخت.
انوری
انوری (م. ۵۷۵ هجری) مانند سعدی از نبوغ زبانی برخوردار بودهاست؛ وی به زبان محاوره نزدیک شدهبود و از آرایههای ادبی پیچیده پرهیز میکرد. این تکامل زبانی، تاثیر بارزی بر اشعار سعدی داشت؛ بهطوریکه بسیاری از غزلهای او را استقبال کردهاست. توجه دقیق و مداوم سعدی به دیوان انوری و بهرهگیری از زبان و سبک او، بهخصوص در قصیده، انکارناپذیر است. هرچند که ضیاء موحد، سعدیشناس، معتقد است که در تاثیر گرفتن سعدی از غزل عاشقانه انوری نباید اغراق کرد، اما سیروس شمیسا، استاد ادبیات فارسی، سعدی را در غزل تابع تمام عیار انوری میداند. از نظر وی، سعدی هم به زبان ساده و همهفهم انوری توجه داشته و هم به پیروی از او، از عشق صوری و زمینی مبتنی بر سوز و گداز و وصال و فراق سخن گفتهاست.
ادبیات عرب
سعدی به زبان عربی مسلط بود و بهواسطه تحصیل در بغداد، آثار و منابع عربی را مطالعه میکرد. سعدی اشعاری نیز به زبان عربی دارد که نشاندهنده میزان تسلط او بر این زبان است. ضیاء موحد، بهرغم این پیشینه از سعدی، او را بهجد مقید به فارسینویسی میداند و بر این باور است که سعدی در گزینش واژگان و رعایت ساختار زبان فارسی نهایت دقت را بهکار میبرد. با این حال مواردی را به عنوان نمونه ذکر میکند که سعدی از قواعد زبان عربی استفاده کردهاست. به نظر او سعدی بیش از آن که در سرایش اشعار فارسی از زبان عربی متاثر باشد، در سرایش اشعار عربی از زبان فارسی متاثر است.
در عین حال برخی از پژوهشگران، مضمونهای انتخابی سعدی را برگرفته از برخی شاعران عرب تلقی کردهاند. یکی از نظرهای جنجالی در این خصوص، ادعای تاثیرپذیری او از متنبی است. متنبی (م. ۳۵۴ هجری) شاعر و ادیب عرب زبان عراقی در قرن چهارم هجری است که به عقیده حسینعلی محفوظ، سعدی دیوان اشعار او را از برداشته و در انتخاب مضامین اشعار خود از او تاثیر پذیرفتهاست. محفوظ از این نظریه در سال ۱۳۳۷ در قالب رساله دکترا در رشته زبان و ادبیات فارسی دفاع کرد که بعدا مورد تایید برخی از پژوهشگران ادبیات فارسی (از جمله غلامحسین یوسفی) واقع شد. در مقابل، برخی دیگر از پژوهشگران مانند علی دشتی و مهدی محقق این نظریه را رد کردند. استدلال مخالفان این بود که مضامین مشترک مورد اشاره محفوظ، مضامینی عمومی است که مورد استفاده بسیاری از شاعران دیگر قبل از متنبی نیز قرار گرفتهاست.
میراث
اعتلای زبان فارسی
شواهدی وجود دارد که کلام سعدی، در زمان حیات و همچنین پس از مرگ وی، در هرکجا که به زبان فارسی سخن میگفتهاند، شناختهشده بود. سعدی در زمان حیات خود به عنوان سخنور و شاعر، شهرت زیادی پیدا کرد و حتی در هندوستان، آسیای صغیر و آسیای میانه نیز او را میشناختند و اشعارش را میخواندند. ابن بطوطه، جهانگرد سده هشتم هجری، در گزارش سفر خود به چین، از امیرزاده شهر خنسا مینویسد که به شعر و موسیقی فارسی علاقه زیادی داشت و در محفل او آوازی به زبان فارسی خوانده میشد. این آواز آنقدر تکرار شد که ابن بطوطه آن را از بر شد و آن را گزارش کرد:
تا دل به مهرت دادهام در بحر غم افتادهام
چون در نماز استادهام گویی به محراب اندری
امروز میدانیم که این شعر از سعدی است و به عبارتی، دایره نفوذ شعر سعدی تا چین هم گسترش داشتهاست. یادداشتهای ابن بطوطه همچنین نشان میدهد که زمزمه اشعار سعدی در بین ملوانان چینی نیز مرسوم بودهاست.
بهنظر میرسد که سعدی از عالمگیر بودن شعر و کلام خود آگاه بوده؛ چنانکه در جایی مدعی میشود:
شنیدهام که مقالات سعدی شیراز همیبرند به عالم چو نافه ختنی
کلام سعدی تاثیر انکارناپذیری در زبان و ادبیات فارسی داشتهاست؛ آنچنانکه شباهت قابل توجهی بین زبان فارسی امروزی و زبان سعدی وجود دارد. محمدعلی فروغی در این باره میگوید: «گاهی شنیده میشود که اهل ذوق اعجاب میکنند که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن گفتهاست، ولی حق این است که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن نگفتهاست؛ بلکه ما پس از هفتصد سال به زبانی که از سعدی آموختهایم سخن میگوییم؛ یعنی سعدی شیوه نثر فارسی را چنان دلنشین ساخته که زبان او زبان رایج فارسی شدهاست.» شعر و نثر سعدی، همواره بهعنوان یکی از منابع متداول برای آموزش زبان فارسی مطرح بودهاست. کتاب گلستان، سالیان زیادی به عنوان منبع آموزشی برای مکتبخانهها و مدرسهها مورد استفاده واقع میشدهاست. به گفته ادوارد براون، ایرانشناس مشهور بریتانیایی، طی شش قرن و نیم، هرجا به تحصیل زبان فارسی پرداخته شده، نخستین کتابهایی که به دست محصل دادهاند، آثار سعدی بودهاست.
تکههای بسیاری از شعرها و حکایتهای سعدی در فارسی امروز بهصورت اصطلاح یا ضربالمثل بهکارمیرود. تنها از کتاب گلستان، بیش از ۴۰۰ عبارت به عنوان ضربالمثل وارد زبان فارسی شدهاست. از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
مشک آن است که خود ببوید…
ترسم نرسی به کعبهای اعرابی، کاین ره که تو میروی به ترکستان است
… ادب از که آموختی؟ از بیادبان
از کوزه همان برون تراود که در اوست
آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟
این ویژگی، تنها مختص گلستان نیست و در همه آثار سعدی ملاحظه میشود؛ چنانکه به گفته خطیب رهبر، بیش از ۸۰۰ مورد از غزلهای وی نیز جنبه ضربالمثل یافتهاست.
سعدی در زمان حیات و پس از مرگ، مورد توجه بسیاری از شاعران فارسیزبان قرار گرفتهاست. همام تبریزی (م. ۷۱۴ هجری) و نزاری قهستانی (م. ۷۲۱ هجری)، شاعران هم عصر سعدی بودند که به وی ارادت میورزیدند و از او تاثیر میپذیرفتند. از همام تبریزی بیش از دویست غزل بر جای مانده که در بیش از هشتاد غزل با غزلیاتی از سعدی هموزن یا همقافیه است. امیرخسرو دهلوی (م. ۷۲۵ هجری) و امیرحسن دهلوی (م. ۷۳۷ هجری) دو شاعر فارسیسرای هندی معاصر سعدی بودند که در سرایش غزل از سعدی پیروی میکردند. پیروی امیرحسن دهلوی از سعدی به حدی است که به وی لقب سعدی هندوستان را دادهاند. سیف فرغانی (م. ۷۴۹ هجری) شاعر فارسیگوی دیگری است که در عصر سعدی و در آقسرا در آسیای صغیر میزیست. وی شیفته غزلیات سعدی بود و برخی از غزلیات سعدی را پاسخ گفتهاست. وی همچنین چندین قصیده در ستایش سعدی سروده و وی را سلطان سخن قلمداد کردهاست.
تاثیر سعدی بر حافظ (م. ۷۹۲ هجری) نیز کاملا مشهود است؛ وی عروض خود را بر مبنای اشعار سعدی گذاشته و حدود ۳۰ غزل با وزن و قافیه غزلیات سعدی سرودهاست. همچنین در اشعار حافظ، موارد بسیاری از تضمین از اشعار سعدی بهچشم میخورد. تعداد تضمینها، استقبالها، اقتباسها و مشابهتهای لفظی و معنایی در اشعار حافظ با اشعار سعدی به ۱۵۰ مورد میرسد. حافظ در یکی از غزلهای خود بر جایگاه سعدی بهعنوان استاد سخن تاکید کرده و در عین حال خود را متاثر از سبک خواجو دانستهاست. البته این بیت منسوب به حافظ است و عبدالعلی دستغیب، نویسنده و منتقد، آن را غیرقابل استناد میداند. وی حافظ را بدون هیچ تردیدی از پیروان سبک سعدی میداند.
همچنین، بسیاری از شاعران و نویسندگان پس از سعدی با الهام از کتاب گلستان یا به تقلید از آن، آثاری را خلق کردهاند. از جمله این آثار میتوان به روضه خلد مجد خوافی، نگارستان معینالدین جوینی (م. ۷۸۳ هجری)، بهارستان جامی (م. ۸۷۱ هجری)، منشآت قائم مقام فراهانی (م. ۱۲۵۱ هجری)، پریشان قاآنی (م. ۱۲۸۵ هجری)، و بسیاری آثار دیگر اشاره کرد. با این حال، هیچیک از این آثار نتوانستهاند به موفقیت و جایگاهی مانند گلستان برسند.
تاثیر سعدی بر ادبیات فارسی، در ادبیات معاصر نیز مشهود است؛ بهطور مثال، تاثیرپذیری پروین اعتصامی از سبک شعری و اصطلاحات سعدی، به خوبی دیده میشود. ابراهیم گلستان از جمله نویسندگان معاصر است که در سبک نویسندگی خود از سعدی تاثیر پذیرفتهاست؛ او در نثر خود از جملات دارای وزن عروضی، جملات قصار و آرایههای ادبی مانند جناس، استعاره و مجاز استفاده کردهاست. محمدعلی جمالزاده، نویسنده و مترجم معاصر، گرایش مشهودی به سادهنویسی و کاربرد زبان عامیانه در آثار خود داشت. او در خلق آثارش، به گفته خودش، «در مقام ساده نوشتن، آنچه سهل و ممتنع میگویند و بارزترین نمونه آن گفته سعدی است» را در نظر داشتهاست. زبان جمالزاده، لحنی گزارشی و آمیخته با شوخی دارد و از شیوه حکایتنویسی متون کلاسیک مانند گلستان سعدی پیروی میکند؛ بهطوریکه نکات اخلاقی با لحنی اندرزگونه اما با استفاده از چاشنی طنز به خواننده انتقال داده میشود.
تاثیر بر نهضت روشنگری در غرب
آندره دو ریه از قسمتهایی از گلستان، منتشرشده در سال ۱۶۳۴
سعدی اولین شاعر ایرانی است که آثار او به یکی از زبانهای اروپایی ترجمه شدهاست. آندره دو ریه در سال ۱۶۳۴ میلادی قسمتهایی از گلستان را به زبان فرانسوی ترجمه کرد. در سال ۱۶۵۱میلادی، ترجمه لاتین از گلستان منتشر شد. در سال ۱۶۵۴، آدام اولئاریوس، ترجمه کاملی از بوستان و گلستان را به زبان آلمانی منتشر کرد. او زبان فارسی را در ایران آموخته بود و ترجمهاش را به کمک یک ایرانی به نام حقوردی انجام داد. در زبان انگلیسی، نخستینبار در سال ۱۷۷۴ میلادی، بخشهایی از گلستان توسط استیفن سالیوان ترجمه و با عنوان حکایات برگزیده از گلستان در لندن منتشر شد. در سال ۱۸۸۸ میلادی، اولین ترجمه انگلیسی کامل از این کتاب توسط سر ریچارد برتون صورت گرفت.
ترجمه آثار سعدی به زبان فرانسوی و سپس دیگر زبانهای اروپایی، زمینه نفوذ ادبیات و جهانبینی سعدی در غرب را فراهم کرد؛ بهطوریکه آثار او، قبل از نوگرایان ایرانی، مورد توجه نوگرایان غربی قرار گرفت. نوگرایان فرانسوی در قرن هجدهم میلادی، آثار سعدی را نوعی انتقاد اجتماعی یافتهبودند، که میتوانستند با توجه به ویژگیهای جامعه خود، از آن الگوبرداری کنند. سبک ظریف سعدی و توجه او به حکمت و خرد عملی، تاثیر مطلوبی بر خوانندگان اروپاییش داشت و درک آثار او را برای مردم اروپا، بیش از هر شاعر فارسیزبان دیگری تسهیل کرد.
در فرانسه
ژان دو لا فونتن یکی از مشهورترین حکایتنویسان فرانسوی است که در خلق آثار خود به کلیله و دمنه، انوار سهیلی و گلستان سعدی توجه داشتهاست. وی در برخی از آثار خود، بدون کموکاست از حکایات سعدی اقتباس کردهاست. ولتر، نویسنده مشهور عصر روشنگری در فرانسه، در بخشهایی از رمان فلسفی صادق، تحت تاثیر گلستان سعدی بودهاست. دنی دیدرو، از نویسندگان بزرگ قرن هجدهم فرانسه است که آثار سعدی را ستایش کردهاست. بهطور خاص، باب اول گلستان، در سیرت پادشاهان، مورد توجه وی قرار داشتهاست. ویکتور هوگو و آندره ژید نیز از جمله متفکران و ادیبان فرانسوی بودند که تا حدودی از سعدی متاثر شدند. گلستان تاکنون شش بار بهطور کامل به زبان فرانسه ترجمه شدهاست.
لازار کارنو، ریاضیدان مشهور فرانسوی، به سعدی علاقه خیلی زیادی داشت. این علاقه به حدی بود که نام سعدی را بهعنوان نام میانی فرزندان خود برگزید. فرزند وی نیکولا سعدی کارنو، پدر علم ترمودینامیک و نوه وی ماری فرانسوا سعدی کارنو، رئیسجمهور فرانسه در سالهای ۱۸۸۷ تا ۱۸۹۴ است، که نام میانی هردو به افتخار سعدی انتخاب شدهاست.
در آلمان
گوته، شاعر بلندآوازه آلمانی، یکی از شاعران اروپایی است که در خلق آثار خود به ادبیات شرقی و بهطور خاص، ادبیات فارسی توجه ویژهای داشت. گوته، سعدی را میشناخته و در خلق آثار خود از سعدی تاثیر پذیرفتهاست. یکی از کتابهای وی با نام دیوان غربی-شرقی، اگرچه بهطور کاملا مشهود تحت تاثیر اشعار حافظ سرودهشده و در هیچکجای کتاب نامی از سعدی برده نشده؛ اما بخشهایی از آن نیز حاوی اشعاری است که از بوستان و گلستان سعدی اقتباس شدهاست. یکی از این اقتباسها، داستان قطره بارانی است که با دیدن دریا، خود را ناچیز میشمارد و به سبب این فروتنی، صدفی او را در بر میگیرد و تبدیل به یک مروارید میشود. این داستان، عینا از قطعهای با مطلع «یکی قطره باران ز ابری چکید…» در بوستان اقتباس شدهاست. گوته، این دیوان خود را با نقل فارسی و ترجمه آلمانی یکی از اشعار گلستان به پایان بردهاست.
در آمریکا
رالف والدو امرسون، شاعر آمریکایی قرن نوزدهم میلادی، به فرهنگ و زبانهای شرقی از جمله فارسی و عربی علاقه داشت و بهواسطه مطالعه ترجمه آلمانی گلستان، با سعدی آشنا شد. وی مقالاتی در مورد سعدی نوشته و منتشر کردهاست. در اشعار او نیز میتوان عباراتی یافت که تحت تاثیر گلستان سعدی سرودهشدهاست. وی معتقد بود که سعدی به زبان همه اقوام و ملل سخن میگوید و سخنان او مانند شکسپیر، سروانتس و هومر همیشه تازگی دارد. وی دستورهای اخلاقی کتاب گلستان را قوانین عمومی و بینالمللی میدانست.
در روسیه
الکساندر پوشکین، شاعر و نویسنده نامدار روس و بنیانگذار ادبیات نوین روسی به فرهنگ و ادبیات شرق علاقهمند بود. او منظومه فواره باغچهسرای را با نگاهی جدی به ادبیات شرق نوشته و آن را با این عبارت آغاز کردهاست: «بسیاری چون من فواره را دیدهاند اما برخی از آنان در عالم وجود نیستند و دیگران نیز در بلاد دور سیاحت میکنند.» این عبارت برداشتی است از بیتهای ۴۷۹ و ۴۸۰ باب اول بوستان سعدی. او این مفهوم شاعرانه را بخشهای مختلفی از این اثر تکرار کردهاست. ایوان بونین، نویسنده و شاعر معاصر روس و برنده جایزه نوبل ادبیات، در اظهارات خود بارها به تاثیراتی که اشعار سعدی بر او گذاشته، اشاره کردهاست. به اعتقاد او سعدی، سی سال از عمرش را صرف شناخت کرد، سی سال سفر کرد و سی سال را نیز به اندیشیدن و خلق آثار اختصاص داد. بونین نیز بخش عمدهای از زندگی خود را صرف سفر به نقاط گوناگون دنیا کرد و بهطور خاص، سفرهای متعددی به سرزمینهای شرقی داشت. او در سفرهایش کتابهای سعدی -بهخصوص گلستان- را همراه داشت و مطالعه میکرد. در آثار او ردپای مضمونها و نمادهای سعدی مشاهده میشود و بعضا به نام سعدی اشاره نیز شدهاست. او در داستان مرگ پیامبر با صراحت از تاثیر سعدی میگوید و داستان را با سخنی از دیباچه گلستان به پایان بردهاست. او در این اثر به نام سعدی اشاره کرده و درباره او گفتهاست: «ما با بهره از اشعار شیخ سعدی که مانند دانههای مروارید در میان اشعار ما آمده، خوش قلم شدیم.» تشبیه کلام سعدی به دانههای مروارید نیز برگرفته از خود سعدی است.
محبوبیت در شرق
آثار سعدی در شبه قاره هند به زبانهای اردو، پنجابی، سندی و سانسکریت منتشر شدهاست. از آثار سعدی -چنانکه مورد اشاره جواهر لعل نهرو نیز واقع شده- در کتابهای درسی نظام آموزش و پرورش هندوستان و پاکستان استفاده شدهاست. بهواسطه این که زبان فارسی در مقاطعی از تاریخ، به ویژه در زمان گورکانیان زبان رسمی هند بوده، نسخههای خطی متعددی از گلستان، بوستان و کلیات سعدی از هند بهدست آمده که به سفارش حاکمان وقت نوشته شدهاست. علاوهبراین، شاعران فارسیزبان هندی مانند امیرخسرو دهلوی و امیرحسن دهلوی نیز تحت تاثیر سعدی بودهاند.
در امپراتوری عثمانی آثار سعدی و بهویژه گلستان و بوستان از اقبال عمومی برخوردار بود. اندیشمندان ترک ترجمهها و شرحهای متعددی بر این آثار نوشته و منتشر کردهاند. برخی منابع کهنترین ترجمه گلستان به ترکی را منسوب به سیف فرغانی، شاعر قرن هفتم هجری میدانند. در امپراتوری عثمانی، علاوه بر شرحها، دست کم هفت ترجمه ترکی از گلستان انجام شدهاست.
نخستین شرحی که به زبان عربی بر گلستان نوشته شده، اثر یعقوب بن علی بروسوی، فقیه و ادیب اهل عثمانی است که در قرن دهم هجری نوشته شده و در آن پس از متن فارسی عبارتهای گلستان، ترجمه و شرح عربی آن آمدهاست. از جمله ترجمههای متاخر آثار سعدی به زبان عربی میتوان موارد زیر را برشمرد:
ترجمه الجلستان الفارسی العباره المشیر الی محاسن الآداب بالطف اشاره (ترجمه گلستان)، جبرائیل المخلع (مترجم اهل سوریه)، ۱۸۴۶ میلادی
کلستان: روضه الورد (ترجمه گلستان)، محمد الفراتی (مترجم اهل سوریه)، ۱۹۶۲ میلادی
البستان (ترجمه بوستان)، محمد الفراتی، ۱۹۶۲ میلادی
شعر بنیآدم
«بنیآدم» قطعهشعر مشهوری از گلستان سعدیست که به دلیل مضمون انساندوستانهاش بسیار مورد توجه واقع شدهاست:
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
در برخی از منابع فارسی و انگلیسی گزارش شده که این شعر بر سردر ورودی تالار ملل مقر سازمان ملل متحد در نیویورک با خط نستعلیق طلاکوب نقش بستهاست؛ ولی این ادعا درست نیست و عکسی نیز از این شعر بر سردر نامبرده دیده نشدهاست. با این حال در سال ۱۳۸۴، از سوی ایران، فرشی از استاد صیرفیان به سازمان ملل متحد اهدا و در آن نصب شد، که شعر بنیآدم در آن نقش بسته بود. این شعر در پیام فارسی که در مجموعه پیامهای فضاپیمای ویجر (در مجموع، پیامهایی به ۵۵ زبان) برای فضاهای دوردست فرستاده شدهاست، برگزیده شدهاست.
الهام و بازآفرینی
در موسیقی
شواهد موجود در آثار سعدی نشان میدهد، که او در مجالس موسیقی شرکت میکرده و اصطلاحات و اسباب موسیقی را میشناختهاست. اشعار، به خصوص غزلیات، او ساده و روان است، مضمون مناسب دارد، در وزنهایی سروده شده که با الحان و ضرباهنگ موسیقی ایرانی سازگار است و واجها و آواهای آن هم همنشینی دارند. این ویژگیها باعث شدهاست که موسیقیدانها از قدیمالایام از اشعار سعدی برای ساختن ترانههای خود استفاده کنند. ابن بطوطه در سفر خود به ترکستان خواندن آوازی را در محفلی نقل میکند، که برگرفته از شعر سعدی است. قدیمیترین قطعات موسیقی ضبطشده بر روی صفحات گرامافون هم نشاندهنده قدمت بهکارگیری اشعار سعدی در موسیقی ایرانی است.
در بین خوانندگان معاصر، تاج اصفهانی بیش از دیگران به سعدی علاقهمند بود. او تاکید ویژهای بر مناسبخوانی داشت و بسیاری از قطعات آوازی خود را از اشعار سعدی برگزید. محمدرضا شجریان نیز از خوانندگان پیشرو در خواندن اشعار سعدی است. تمام ترانههای آلبوم پیوند مهر و بسیاری از ترانههای آلبومهای دیگر او از جمله نوا، دستان، دل مجنون، بهار دلکش، فریاد و در خیال از اشعار سعدی انتخاب شدهاست. غلامحسین بنان، محمودی خوانساری، عبدالوهاب شهیدی و اکبر گلپایگانی نیز بهدفعات اشعار سعدی را خواندهاند.
در تئاتر
نمایشی با عنوان گلگشت در گلستان به کارگردانی داریوش مودبیان در سال ۱۳۹۵ در تهران بر روی صحنه رفت که روخوانی نمایشی گزیدهای از گلستان سعدی بود. این نمایش اقتباسی، یکی از محصولات کارگاههای نمایشی مودبیان بود که در سال ۱۳۹۲ برگزار شدهبود. پری صابری نیز نمایشنامهای بر مبنای زندگی سعدی نوشت که در سال ۱۳۹۱ با عنوان باغ دلگشا؛ نگاهی بر احوالات، حکایات و شعر و شاعری شیخ سعدی به چاپ رسید. سلطان فیلگردن نیز عنوان نمایشنامه دیگری است داریوش ارجمند که بر اساس یکی از حکایات سعدی نوشته و منتشر کردهاست. ماجرای این داستان، ماجرای سلطانی است که از اسب میافتد و گردنش در بدنش فرومیرود. طبیبان در درمان او راه به جایی نمیبرند تا اینکه یکی از طبیبان او را درمان میکند. اما سلطان به طبیب پاداشی نمیدهد و او نیز برای تلافی، دانههایی را به ملیجک میسپارد تا در عودسوزها بریزد و باعث میشود گردن سلطان دوباره در بدنش فرورود. این نمایشنامه درقالب یک نمایش روحوضی نوشته شدهاست.
در ادبیات کودک و نوجوان
از حکایتهای بوستان و گلستان، آثار مختلفی برای کودکان و نوجوانان بازنویسی و بازآفرینی شدهاست. مجموعه ۱۰ جلدی قصههای شیرین فارسی اثر فرهاد حسنزاده و هفتمین جلد از مجموعه قصههای خوب برای بچههای خوب با عنوان قصههای گلستان و ملستان اثر مهدی آذریزدی از جمله کتابهایی هستند که در این حوزه در ایران به چاپ رسیدهاند.
رویکردهای نو
سعدی از دست خویشتن فریاد عنوان منتخبی از ابیات غزلهای سعدی به انتخاب عباس کیارستمی است که خوانشی جدید از اشعار سعدی محسوب میشود. کیارستمی هر صفحه از کتاب را به یک بیت اختصاص داده و آنها را براساس قافیه و ردیف طبقهبندی کردهاست. او در برخی از صفحات، بر خلاف رویه معمول، ابیات را به صورت سر و ته نوشتهاست. این کتاب نه مقدمهای دارد و نه فهرستی.
دیدگاههای منتقدان
با آغاز جنبش مشروطه در ایران، انتقاد از سعدی در میان برخی از منورالفکران و روشنفکران رواج یافت. منتقدان، عموما آموزههای اخلاقی و حکمی سعدی را کهنه و ناسازگار با هنجارهای اجتماعی جدید قلمداد کرده و مورد نقد قرار دادهاند. در این روزگار که نبردی بین سنت و مدرنیته شکل گرفته بود، سعدی به عنوان یکی از نمادهای سنت مورد هجمه نوگرایانی مانند میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی، میرزا آقاخان کرمانی و دیگران قرار گرفت.
گروهی از منتقدان، آثار سعدی را دچار تناقض و فاقد نظم سیستماتیک میدانند؛ بهطور مثال علی دشتی در کتاب قلمرو سعدی، اطلاق کتاب اخلاقی به گلستان را مورد تردید قرار میدهد؛ چراکه برخی از حکایات آن را فاقد هرگونه نکته تربیتی و برخی را حتی مخالف اصول اخلاقی میشمرد. به عقیده وی هرچند که نکات اخلاقی و پند و اندرز بهوفور در گلستان بهچشم میخورد، اما این کتاب -برخلاف دیگر کتابهایی که بهعنوان کتاب اخلاق شناختهمیشوند- فاقد یک سیر مدون برای تبیین اصول اخلاقی از جهات و زاویههای مختلف است. دشتی، اگرچه به برخی تناقضگوییها در آثار وی اشاره میکند، اما سخنوری سعدی را میستاید و خود را منتقد سعدی یا گلستان نمیداند؛ چنانکه در کتاب قلمرو سعدی مینویسد: «هدف انتقاد گلستان نیست، بلکه طرز پذیرش گلستان است… اگر گلستان را چنانکه هست قبول کنند؛ یعنی مجموعه ملاحظات و لطایف، و پند و موعظه و بیان اوضاع روحی و اخلاقی زمان… دیگر ایرادی باقی نمیماند.» یان ریپکا نیز نظر مشابهی دارد و سعدی را فاقد مکتب فلسفه اخلاق و نظام منسجم فکری میداند.
گروهی دیگر از منتقدان نیز با تکیه بر برخی از حکایتها و اشعار سعدی، دیدگاههای وی را مبتنی بر برخی از ضدارزشهای امروزی؛ مانند تقدیرگرایی، عدم برابری حقوق اجتماعی زن و مرد و مواردی از این دست میدانند.
احمد کسروی یکی از منتقدان جدی سعدی بهشمار میآید. وی اصولا حرفه شاعری را کاری بیهوده و ضداجتماعی میدانست و درباره بیشتر شاعران ایرانی بدگویی میکرد و بعضا دشنام میداد. از نظر کسروی، «سعدی اندیشههای پست و بیخردانه زمان خود را به قالب سخن ریخته» و بهصورت پند و اندرز بیان کردهاست. وی تیر نقد را به سمت گرایشهای جنسی سعدی نیز نشانه گرفته و او را از این منظر مورد سرزنش قرار دادهاست. علی شریعتی نیز این انتقاد را به سعدی وارد کردهاست. وی در کتاب زن در چشم و دل محمد (که برگرفته از یکی از سخنرانیهای اوست) در جایی که شواهدی مبنی بر روابط جنسی همجنسگرایانه در گذشته ارائه میکند، به استناد برخی از حکایات سعدی از جمله حکایت مسجد جامع کاشغر و حکایت قاضی همدان، به روابط عاشقانه سعدی با پسران اشاره و آن را تقبیح میکند. آرش نراقی، نویسنده و مترجم ایرانی نیز عشق ورزیدن و مغازله ورزیدنهای جنسی با کودکان و نوجوانان را در اشعار سعدی شایسته تقبیح میداند. وی اگرچه این موضوع را نوعی سنت ادبی در روزگار سعدی میداند. اما معتقد است که او در آثارش از این مناسبات با لذت و تحسین یاد کردهاست. میرزا آقاخان کرمانی ابیات عاشقانه سعدی را مورد نقد اخلاقی قرار دادهاست.
اسماعیل خویی بر گرایشهای سازشکارانه و محافظهکارانه سعدی انگشت گذاشته و از این لحاظ، وی را شایسته نقد میبیند.
بخشی از دیدگاههای انتقادی که متوجه آثار سعدی شده، از جانب شاعران نوپرداز بوده که تلقی متفاوت و جدیدی از شعر و فرم پردازش آن داشتهاند. احمد شاملو، شاعر نوپرداز معاصر، سعدی را اگرچه «ناظم» بزرگی میدانست؛ اما معتقد بود که آثار وی با معیارها و استنباط امروزی از شعر، مغایرت دارد. وی معتقد بود که سعدی تابع احساس نیست و عمیق نمیاندیشد؛ بلکه صرفا مطالب را به زیبایی بیان میکند. از نظر نیما یوشیج، شاعر در پرداخت غنایی شعر باید به جای «گفتن»، «نشان دهد». درحالی که به عقیده وی، اشعار سعدی فاقد چنین ظرافتی در خلاقیت معنایی و مفهومی است؛ مثلا به جای این که اندوه را غیرمستقیم به تصویر بکشد، مستقیما به سراغ واژگانی نظیر ناله، گریه، روز وداع و عبارتهایی از این دست رفتهاست.
همایون کاتوزیان، تاریخنگار و منتقد ادبی معاصر، حجم انتقادات و تبلیغات منفی نوگرایان معاصر به اشعار سعدی در سالهای بعد از ۱۳۲۰ را به حدی وسیع میداند که بسیاری از افراد بیآن که شعری از سعدی بخوانند، آثار او را مزخرف قلمداد میکردند. وی از این جریان به عنوان یکی از پدیدههای عجیب قرن بیستم در ایران یاد میکند و آن را «پدیده سعدیکشی در ایران» مینامد. البته حتی در این دوران نیز بزرگانی مانند فروغی، بهار و دیگران به سعدی ارادت میورزیدند.
یادبود و بزرگداشت
آرامگاه
آرامگاه سعدی شیراز
دوره قاجار
آرامگاه سعدی در شمال شرقی شیراز، در دامنه کوه پهندژ و در کنار باغ دلگشا واقع شدهاست. این مجموعه با عنوان سعدیه نیز نامیده میشود.
محل دفن سعدی، خانقاهی بود که او در سالهای پایانی حیات خود در آن میزیست. این خانقاه، در نزدیکی سرچشمههای نهر رکنآباد واقع شدهبود. در سال ۹۹۸ هجری قمری به حکم یعقوب ذوالقدر، حکمران فارس، بنای خانقاه شیخ تخریب شد.
در سال ۱۱۸۷ هجری قمری به دستور کریمخان زند، یک ساختمان آجری در آنجا بنا شد که شامل ۲ طبقه بود؛ طبقه پایین دارای راهرویی بود که پلکان طبقه دوم از آنجا شروع میشد و مزار سعدی در محفظهای چوبی در اتاق شرقی راهرو قرار داشت.
این بنا و محوطه آن در اثر مرور زمان رو به زوال گذاشت و در دهه ۱۳۲۰ خورشیدی عملا به بنایی مخروبه و کثیف و زیستگاه مگسها تبدیل شد. در این زمان، با توجه به اتمام بنای حافظیه، علی اصغر حکمت، رئیس وقت انجمن آثار ملی ایران، به فکر احداث بنایی جدید و مناسب افتاد. با تلاشهای وی، طراحی و ساخت این عمارت جدید، بر عهده محسن فروغی، معمار ایرانی، و علی صادق گذاشته شد؛ هرچند آندره گدار، معمار فرانسوی نیز بازدیدهایی از آن داشتهاست. کلنگ احداث این بنا در سال ۱۳۲۷ به دست اشرف پهلوی زدهشد. این بنا با صرف هزینه ۹۸۰ هزار تومان، در سال ۱۳۳۱ آماده و در روز یازدهم اردیبهشت همان سال با حضور محمدرضا پهلوی و دکتر حسابی، وزیر وقت فرهنگ، افتتاح شد.
معماری بنای جدید سعدیه، با استفاده از عناصر معماری ایرانی صورت گرفتهاست؛ این بنا از یک ایوان ستوندار بلند و یک رواق کشیده تشکیل شدهاست. رواق و ایوان بهصورت L جانمایی شدهاند. در محل برخورد ایوان و رواق، که مزار سعدی در آن قرار دارد، یک گنبد از کاشی فیروزهای تعبیه شدهاست. آب قنات نیز در آبنمای موسوم به حوض ماهی در زیرزمین مجموعه جریان دارد.
این مجموعه در سال ۱۳۵۴ در فهرست آثار ملی ایران ثبت شد.
مجسمه
در سال ۱۳۳۰، با ابتکار و پیگیری علی اصغر حکمت، رئیس وقت انجمن آثار ملی ایران، مجسمه بزرگی از سعدی ساخته و در میدان سعدی شیراز در نزدیکی دروازه اصفهان نصب و در سال ۱۳۳۱ همزمان با افتتاح آرامگاه سعدی، رونمایی شد. این مجسمه اثر ابوالحسن صدیقی، نقاش و مجسمهساز برجسته ایرانی است و از جنس سنگ مرمر ساختهشدهاست. کار ساخت این مجسمه که بیش از سه متر ارتفاع دارد، یک سال و نیم به طول انجامیدهاست. نصب این مجسمه در ابتدا با مخالفت و اعتراض برخی از متشرعین شیراز همراه بوده که آن را خلاف احکام اسلام میدانستند؛ منتها با وساطت علمای شیراز این اعتراضات خاتمه پیدا کرد.
علت انتخاب این محل برای نصب مجسمه سعدی، واقع شدن این محل در مبدا ورود مسافران به شیراز بود. اما به مرور زمان، با ساخته شدن مسیرهای جدید، مسافران کمتر این مسیر را انتخاب میکردند و این مجسمه امروز کمتر در معرض دید مسافران قرار دارد.
این مجسمه تا اواسط دهه ۱۳۷۰ در این میدان واقع بود اما با برچیده شدن تدریجی میدان، مجسمه به میدان پیرنیا انتقال دادهشد.
روز سعدی
مرکز سعدیشناسی، از سال ۱۳۸۱ خورشیدی، روز ۱ اردیبهشت را روز سعدی ، اعلام کرد و در اول اردیبهشت ۱۳۸۹ خورشیدی، در «اجلاس شاعران جهان» در شیراز، نخستین روز اردیبهشت، از سوی نهادهای فرهنگی داخلی و خارجی، بهعنوان «روز سعدی» نامگذاری شد.
پول ملی
شعر بنی آدم و نمایی از آرامگاه سعدی در پشت اسکناس صدهزار ریالی
سکههای پانصد ریالی برنزی ایران از سال ۱۳۸۷ خورشیدی به نقش آرامگاه سعدی مزین شدهاست. همچنین طرح پشت اسکناس دههزارتومانی (یکصدهزارریالی) نمایی از مقبره سعدی در شیراز میباشد. گفتنی است که چاپ بیت اول شعر بنیآدم اعضای یک پیکرند بر روی اسکناسهای یکصدهزار ریالی در سال ۱۳۸۹، موجب واکنشهای رسانهای شد و روایت صحیح این بیت، از فرهنگستان زبان و ادب فارسی استعلام شد.
یادواره هفتصدمین سال تصنیف گلستان و بوستان
سال ۱۳۱۶ خورشیدی مصادف با ۱۳۵۶ هجری قمری، هفتصدمین سالگرد تصنیف کتابهای گلستان و بوستان بود. در این سال بهمنظور بزرگداشت سعدی، به ابتکار علیاصغر حکمت، وزیر وقت معارف، مجموعه اقداماتی به عمل آمد. برخی از مهمترین این اقدامات عبارت بودند از:
برگزاری مراسم بزرگداشت و جشن در نقاط مختلف کشور و از جمله در دانشسرای عالی تهران
انتشار یک دوره کامل از کلیات سعدی از روی قدیمیترین و معتبرترین نسخههای خطی موجود در آن زمان
انتشار مجموعه مقالات با موضوع تحقیق و تتبع در آثار و احوال سعدی در قالب یک شماره از نشریه تعلیم و تربیت با عنوان سعدینامه
نامگذاری دبیرستان اصفهان به نام دبیرستان سعدی
منبعشناسی
تاکنون، در مورد سعدی، منابع کمی به زبان فارسی گردآوری شدهاست. از زمان سعدی تا حدود سال ۱۳۰۰ هجری خورشیدی، آثاری که به سعدی اشاره میکنند از کلیگویی و داستانسرایی فراتر نمیروند. در مورد سعدی، منابع و شواهد بیرونی چندانی وجود ندارد و بههمین دلیل، محققان اغلب به شواهد درونی؛ یعنی آثار خود سعدی روی میآورند و تلاش میکنند زندگی وی را از نوشتههای خودش -به خصوص بوستان و گلستان- استخراج نمایند. با این حال، یکی از راههای کسب اطلاعات درباره سعدی، مطالعه روزگار و زمانه اوست که با حمله مغول به ایران همزمان بودهاست. بهطور مثال تاریخ جهانگشا، تاریخ وصاف و جامعالتواریخ سه اثر دست اول در مورد تاریخ این دوران هستند. در عین حال میتوان از برخی تذکرهها، سفرنامهها و مقدمههای نگاشتهشده بر آثار او نیز اطلاعاتی در مورد زندگانی سعدی بهدستآورد.
منابع تاریخی درباره زمانه سعدی
برخی از منابع تاریخی، اگرچه مستقیما از سعدی نام نبردهاند، اما وقایع تاریخی قرن هفتم هجری را، که با حمله مغول به ایران و پایان حکومت خوارزمشاهیان و خلافت عباسیان مصادف بود، گزارش کردهاند. کتاب تاریخ جهانگشای عطاملک جوینی (م. ۶۸۱ هجری) که وزیر هلاکوخان و معاصر سعدی بود، وقایع زمان ایلخانان را به تصویر کشیدهاست. تاریخ وصاف را میتوان ادامه تاریخ جهانگشای دانست که به قلم شرفالدین عبدالله شیرازی (م. ۷۲۸ هجری) نوشته شدهاست. چکیدهای از تاریخ تیرههای مغول و ترک و تاریخ فرمانروایی چنگیزخان و جانشینان او در کتاب جامعالتواریخ به قلم رشیدالدین فضلالله همدانی (م. ۷۱۷ هجری) آمدهاست. همچنین کتابهای الکامل فی التاریخ به قلم ابن اثیر (م. ۶۳۰ هجری)، معجمالبلدان اثر یاقوت حموی (م. ۶۲۶ هجری) و طبقات ناصری نوشته منهاج سراج (م. ۶۵۸ هجری) اطلاعات مهمی در خصوص چگونگی حمله مغول و استیلای آنها بر سرزمین ایران را ارائه مینمایند.
منابع اولیه درباره سعدی
مقدمه کلیات سعدی
اولین نسخه کلیات سعدی که امروزه در دسترس است، نسخهای است که علی بن احمد بیستون ۳۵ سال پس از درگذشت سعدی یعنی در سال ۷۲۶ هجری نوشتهاست. وی در خصوص چگونگی گردآوری و تنظیم دیوان توضیح میدهد و از نوشتههای وی چنین بر میآید که پیش از وی نسخههای دیگری از کلیات سعدی وجود داشتهاست. وی در این مقدمه، نام کامل سعدی را «مولانا و شیخالشیوخ فی عهده و قدوهالمحققین افصح المتکلمین مفخر السالکین مشرف (شرف) المله و الحق و الدین مصلح الاسلام و المسلمین شیخ سعدیشیرازی قدس سره» ذکر کردهاست.
مجمعالآداب
کتاب مجمعالآداب فی معجمالالقاب، اثر ابن فوطی (م. ۷۲۳ هجری)، مورخ و راوی حدیث در قرن هفتم و هشتم هجری است که شرح حال افراد گوناگون در مکانها و زمانهای مختلف را شامل میشود. بخش زیادی از این کتاب از میان رفتهاست و بخش باقیمانده مشتمل بر نزدیک به ۶۰۰۰ شرح حال است. این کتاب، طیف گستردهای از شرححالها، از پیامبران گرفته تا معاصران ابن فوطی را دربردارد. با توجه به مطالب موجود در این کتاب میتوان دریافت که وی شاهد صحنههای تاریخی مهمی از جمله سقوط بغداد به وسیله هولاکو بودهاست. ابن فوطی، معاصر سعدی بوده و با وی ارتباط داشتهاست. وی در سال ۶۶۰ هجری، نامهای به سعدی مینویسد و بعضی از اشعار عربی او را درخواست میکند. مجمعالآداب، قدیمیترین ماخذی است که نام و نسب سعدی در آن بیان شده و از سعدی با عنوان «سعدی الشیرازی الشاعر العارف» یاد شدهاست. با این حال، ذبیحالله صفا گزارش ابن فوطی را خالی از اشکال نمیداند.
صفوهالصفا
ابن بزاز عارف و نویسنده سده هشتم و نویسنده کتاب صفوهالصفا است که در آن سرگذشت شیخ صفیالدین اردبیلی و خانواده او را روایت کردهاست. در فصل چهارم از این کتاب که در سال ۷۵۹ هجری قمری نوشته شدهاست، داستان دیدار و صحبت شیخ صفی با سعدی تشریح شدهاست.
شدالازار
کتاب شدالازار فی حط الاوزار عن زوار المزار در سال ۷۹۱ هجری قمری به قلم جنید شیرازی، شاعر و واعظ شیرازی نوشته شدهاست. این کتاب، راهنمای مزار افراد مشهوری است که در شیراز دفن شدهاند. آخرین فرد از فهرست این کتاب، سعدی است که سال مرگ وی ۶۹۱ هجری قمری و محل دفن وی قبرستان مصلی روایت شدهاست. در این کتاب، علاوه بر توصیف ویژگیهای سعدی، مقبره وی نیز توصیف شدهاست. نویسنده، بیشتر اشعار سعدی را در فضای تصوف و درباره مراحل و آفات طریق سلوک میداند و گزارش میکند که سعدی بسیاری از شیوخ و بزرگان زمان خود را ملاقات کرده و خود نیز صاحب کراماتی بودهاست.
الحوادثالجامعه
کتاب الحوادثالجامعه، کتابی است که توسط مولفی ناشناس به زبان عربی نوشته شده و در آن حوادث و رویدادهای سده هفتم هجری قمری در سرزمینهای اسلامی روایت شدهاست. البته بخشهایی از این کتاب که به سالهای ۶۰۰ تا ۶۲۵ مربوط میشود، از میان رفتهاست. تا مدتی گمان میرفت ابن فوطی مولف این کتاب باشد، اما امروز این نظر رد شده و مولف این کتاب ناشناس باقی ماندهاست. این کتاب یکی از منابع مهم در مورد چگونگی حمله مغول به ایران محسوب میشود و علاوه بر این، رویدادهای تاریخی دیگری از جمله سقوط بغداد به دست هلاکو، سقوط اسماعیلیان، مناسبات خوارزمشاهیان و وقایع اداری و اجتماعی در بغداد در آن تشریح شدهاست. این کتاب تاریخ وفات سعدی و ارتباط سعدی با ابن جوزی را گزارش کردهاست.
سفرنامه ابن بطوطه
سفرنامه ابن بطوطه کتابی است که در قرن هشتم هجری نوشته شدهاست. ابن بطوطه، سیاح مراکشی در این سفرنامه مشاهدات خود را در طی سی سال سفر به نقاط مختلف جهان اسلام (از جمله ایران) بازگو کردهاست. وی حدودا سی و پنج سال پس از درگذشت سعدی، از شیراز و آرامگاه سعدی بازدید و مشاهدات خود را گزارش میکند. گزارش وی از سفرش به چین نشان میدهد که دایره نفوذ شعر سعدی تا چین هم گسترش داشتهاست.
نفحاتالانس
نفحاتالانس عنوان کتابی است از جامی، شاعر و عارف قرن نهم هجری که در سال ۸۸۳ هجری قمری نوشته شدهاست. در این کتاب، تعدادی از افراد سرشناس از جمله علما و عرفا معرفی شدهاند. بخشی از این کتاب به شرح حال کوتاهی از سعدی میپردازد و از جمله مصاحبت او با شهابالدین عمر سهروردی در آن نقل شدهاست. برخی از مطالب این کتاب در مورد سعدی، از کتاب شدالازار نقل شدهاست.
تذکرهالشعرا
تذکرهالشعرا کتابی است از دولتشاه سمرقندی که در اواخر قرن نهم هجری قمری نوشته شدهاست. این کتاب به شرح حال شعرای پارسیگو اختصاص دارد که به لحاظ تاریخی به هفت طبقه تقسیم شدهاند. در فصل (طبقه) چهارم شرح حالی از سعدی و توصیفی از مقبره وی آمدهاست. دولتشاه در این کتاب، اشعار سعدی را نشاندهنده حقیقت و طریقت میداند و کراماتی به او نسبت میدهد.
منابع معاصر درباره سعدی
در دوران معاصر، کتابها و مقالات متعددی درباره سعدی منتشر شدهاست. لغتنامه دهخدا به چند اثر برجسته معاصر در این باب ارجاع دادهاست که عبارتند از:
تاریخ ادبیات ایران نوشته صادق رضازاده شفق
بحث در باب سعدی (یا تحقیق درباره سعدی) نوشته هنری ماسه
تاریخ ادبیات ایران جلد دوم (از فردوسی تا سعدی) و جلد سوم (از سعدی تا جامی) نوشته ادوارد براون
سبکشناسی جلد اول، دوم و سوم نوشته محمدتقی بهار
ضیاء موحد در کتاب سعدی () مهمترین کتابهایی را که تا دهه هفتاد شمسی در مورد سعدی نوشته شدهاست، برمیشمارد:
تکوین غزل و نقش سعدی، نوشته محمود عبادیان ()
ذکر جمیل سعدی (مجموعه مقالات کنگره هزاره سعدی)
در قلمرو سعدی، نوشته علی دشتی
طبله عطار و نسیم گلستان، نوشته جلالالدین همایی
حکمت سعدی، نوشته کیخسرو هخامنشی | [
"گلستان سعدی",
"لقب",
"کنیه",
"نام کوچک",
"تخلص",
"ایران",
"شیراز",
"بغداد",
"سعدیه",
"اتابکان فارس",
"خلفای عباسی",
"خوارزمشاهیان",
"ایلخانان",
"حمله مغول به ایران",
"اسلام",
"سنی",
"شافعی",
"اشعری",
"سخنرانی",
"شاعر",
"نویسنده",
"سبک عراقی",
"بوستان سعدی",
"غزلیات سعدی",
"کلیات سعدی",
"مدرسه نظامیه بغداد",
"سبط بن جوزی",
"شهابالدین عمر سهروردی",
"حافظ شیرازی",
"امیرخسرو دهلوی",
"ولتر",
"گوته",
"محمد",
"پیامبر اسلام",
"محمد غزالی",
"سنایی",
"فردوسی",
"انوری",
"زبان پارسی",
"اقوام ایرانیتبار",
"نظامیه بغداد",
"جهان اسلام",
"شام",
"حجاز",
"عباسیان",
"فارس (سرزمین)",
"ابوبکر بن سعد زنگی",
"تصوف",
"اشاعره",
"سرنوشتباوری",
"اخلاق",
"مصلحتاندیشی",
"جریان روشنفکری در ایران",
"زبان فارسی",
"زبان فارسی#فارسی نو",
"مدرسه",
"مکتبخانه",
"ادبیات فارسی",
"ضربالمثل",
"ایجاز",
"طنز",
"مثنوی",
"غزل",
"قصیده",
"قطعه (شعر)",
"ترجیعبند",
"مفرد",
"زبان عربی",
"عشق",
"ادبیات تعلیمی",
"عرفان",
"یوهان ولفگانگ فون گوته",
"هندوستان",
"آسیای صغیر",
"آسیای مرکزی",
"زبانهای اروپایی",
"حافظ",
"محمدعلی جمالزاده",
"ابراهیم گلستان",
"جلالالدین تاج",
"محمدرضا شجریان",
"غلامحسین بنان",
"۱ اردیبهشت",
"روز سعدی",
"چنگیزخان",
"عراق",
"هولاکوخان",
"شهر",
"کتابخانه",
"غارت",
"فرارود",
"اصفهان",
"هند",
"اتابک",
"ابوبکر بن سعد",
"سعد بن زنگی",
"سلطان محمد خوارزمشاه",
"یرلیغ",
"اوگتای خان",
"خلافت عباسیان",
"مستعصم",
"سعد بن ابوبکر",
"تفرش",
"انکیانو",
"ابوحامد محمد غزالی",
"عبدالقادر گیلانی",
"قادریه",
"سهروردیه",
"کبرویه",
"خانگاه",
"مستنصر (بغداد)",
"طغرلبیگ",
"خواجه نظامالملک طوسی",
"شعر",
"نثر",
"حدیقةالحقیقه",
"عطار نیشابوری",
"مولوی",
"فلسفه اشراق",
"فلسفه یونانی",
"حکمت خسروانی",
"منطق",
"حماسه",
"پهلوان",
"حماسه عرفانی",
"سلجوقیان",
"مدح",
"قالب شعر",
"خاقانی",
"نظامی گنجوی",
"سده ۶ (قمری)",
"عراق عجم",
"سبک خراسانی",
"بسامد",
"نثر فارسی",
"نثر فنی",
"مقامات حمیدی",
"قرآن",
"سجع",
"تاریخ",
"جامعالتواریخ",
"تاریخ جهانگشای",
"علاءالدین محمد خوارزمشاه",
"قراختائیان",
"بخارا",
"آبسکون",
"نیشابور",
"اوگتایخان",
"هولاکو خان",
"جلالالدین خوارزمشاه",
"جنگهای صلیبی",
"بنی عباس",
"اتابک محمد بن سعد",
"شمسالدین محمد جوینی",
"ابش خاتون",
"اغراق",
"افسانه",
"دانشنامه ایرانیکا",
"سال تولد سعدی",
"یان ریپکا",
"عباس اقبال آشتیانی",
"علوم دینی",
"شریعت",
"قطبالدین شیرازی",
"محمد خوارزمشاه",
"غیاثالدین خوارزمشاه",
"شبانهروزی (مکان)",
"صرف و نحو",
"فقه",
"حدیث",
"اصول فقه",
"پزشکی",
"فلسفه",
"اخترشناسی",
"قاضی",
"فقیه",
"علم حدیث",
"اهل سنت",
"احیاء علومالدین",
"علم کلام",
"اسماعیلیه",
"ابن جوزی",
"خطابه",
"شام (سرزمین)",
"دمشق",
"بعلبک",
"روم",
"ترکستان",
"غزنین",
"آذربایجان (ایران)",
"فلسطین",
"چین",
"یمن",
"آفریقای شمالی",
"نماد",
"پنج اقلیم حضور",
"خانقاه",
"ابوعبدالله بن خفیف",
"دربار سلطنتی",
"ذبیحالله صفا",
"محمدعلی همایون کاتوزیان",
"افسردگی (حالت)",
"ولیعهد",
"مراقبه",
"عطاملک جوینی",
"حج",
"آذربایجان",
"اباقاخان",
"شیخ صفیالدین اردبیلی",
"قاضی نورالله شوشتری",
"خواجه نصیرالدین طوسی",
"فلک",
"محمدابراهیم باستانی پاریزی",
"مرثیه",
"سعید نفیسی",
"ذیحجه",
"آنری ماسه",
"علیاصغر حکمت",
"محمد خزائلی",
"سومنات",
"مقامه",
"بتپرستی",
"برهمن",
"فرنگی",
"طرابلس (لبنان)",
"حلب",
"اروپا",
"ضیاء موحد",
"فرنگ",
"بارو",
"جنگ صلیبی هفتم",
"کاشغر",
"ختای",
"بداههپردازی",
"نحو",
"ترکستان شرقی",
"شمس قیس رازی",
"المعجم فی معاییر اشعار العجم",
"خلفای راشدین",
"شیعه",
"جامعه",
"حکمت#حکمت نظری و حکمت عملی",
"آزادی اندیشه",
"آزادی بیان",
"سده ۷ (قمری)",
"سماع",
"بدیعالزمان فروزانفر",
"نظریه",
"ابدال",
"جنید بغدادی",
"شبلی نعمانی",
"بایزید بسطامی",
"غلامرضا رشید یاسمی",
"عشق عرفانی",
"محمدعلی فروغی",
"سید علی قاضی",
"سده ۱۳ (خورشیدی)",
"سده ۱۴ (خورشیدی)",
"دانشگاه کمبریج",
"متافیزیک",
"انتزاع",
"باربیه دومنار",
"مذهب",
"چاپلوسی",
"هزل",
"شاهدبازی",
"همجنسگرایی",
"مهدی جامی",
"میل جنسی به کودکان",
"دوجنسگرایی",
"آرش نراقی",
"محمد بقایی",
"شعر کهن فارسی",
"هزلیات سعدی",
"مراثی",
"تلمیع",
"رباعی",
"مفردات سعدی",
"بیت (شعر)",
"شعر غنایی",
"موعظه",
"توحید (اسلام)",
"پاکستان",
"بحر متقارب",
"معما",
"الفبا",
"عبدالعظیم قریب",
"محمدجواد مشکور",
"خلیل خطیب رهبر",
"حسن انوری",
"غلامحسین یوسفی",
"نسخه خطی",
"بهاءالدین خرمشاهی",
"موزه هنر نلسون اتکینز",
"کانزاس سیتی",
"ایالات متحده آمریکا",
"شاهنامه",
"آرمانشهر",
"عدالت",
"احسان",
"تواضع",
"رضا (تصوف)",
"ذکر",
"تربیت",
"شکر (مفهوم اخلاقی)",
"توبه",
"قناعت",
"تاریخنگاری",
"تذکره",
"اطناب",
"داریوش رحمانیان",
"سیاستنامه",
"جناس",
"تاریخ وصاف",
"تاریخ جهانگشای جوینی",
"خواجه عبدالله انصاری",
"حمیدی بلخی",
"ماشین چاپ دوار (روتاری)",
"تبریز",
"زبان و ادب فارسی",
"وزن شعر فارسی",
"علی دشتی",
"منحنی",
"دایره",
"زاویه",
"میل جنسی در انسان",
"چکسلواکی",
"مرکز سعدیشناسی",
"ادوارد",
"شرقشناسی",
"موسی اسوار",
"آرایههای ادبی",
"رودکی",
"غلامحسین یوسفی",
"نثر مصنوع",
"واژه",
"جمله",
"قافیه",
"ردیف (شعر)",
"مصراع",
"استعاره",
"مجاز",
"میانجمله",
"مترادف",
"ایرج پزشکزاد",
"خلاقیت",
"ادبیات غنایی",
"امید مجد",
"اعراف (سوره)",
"سیاهپوست",
"سفیدپوست",
"اسطورهشناسی",
"جنگافزار",
"دانشآموخته",
"مناظره",
"ملاحده",
"فتوا",
"استقبال (ادبیات)",
"دیوان انوری",
"سیروس شمیسا",
"ابوطیب متنبی",
"دارالعلم للملایین",
"بیروت",
"حسینعلی محفوظ",
"مهدی محقق",
"ابن بطوطه",
"هانگژو",
"محراب مسجد",
"ختن",
"داریوش شایگان",
"ادوارد براون",
"ایرانشناس",
"بریتانیایی",
"مشک",
"کعبه",
"کوزه",
"همام تبریزی",
"سعدالدین نزاری قهستانی",
"امیرحسن دهلوی",
"سیف فرغانی",
"آقسرای",
"علم عروض",
"تضمین",
"اقتباس ادبی",
"خواجوی کرمانی",
"عبدالعلی دستغیب",
"خارستان",
"مجد خوافی",
"نگارستان معینالدین جوینی",
"معینالدین جوینی",
"بهارستان (کتاب)",
"جامی",
"منشآت قائم مقام فراهانی",
"قائممقام فراهانی",
"پریشان",
"قاآنی شیرازی",
"پروین اعتصامی",
"محمدعلی جمالزاده",
"زبان عامیانه",
"حکایت",
"آندره دوریه",
"زبان فرانسوی",
"زبان لاتین",
"آدام اولئاریوس",
"زبان آلمانی",
"زبان انگلیسی",
"لندن",
"ریچارد فرانسیس برتون",
"جهانبینی",
"روشنفکری",
"سده ۱۸ (میلادی)",
"ژان دو لا فونتن",
"کلیله و دمنه",
"انوار سهیلی",
"عصر روشنگری",
"رمان",
"دنی دیدرو",
"ویکتور هوگو",
"آندره ژید",
"لازار کارنو",
"نیکولا سعدی کارنو",
"ترمودینامیک",
"ماری فرانسوا سعدی کارنو",
"فرانسه",
"آلمان",
"دیوان غربی-شرقی",
"مروارید",
"رالف والدو امرسون",
"آمریکاییها",
"سده ۱۹ (میلادی)",
"ویلیام شکسپیر",
"میگل د سروانتس",
"هومر",
"الکساندر پوشکین",
"فواره باغچهسرای",
"ایوان بونین",
"جایزه نوبل ادبیات",
"شبهقاره هند",
"زبان اردو",
"زبان پنجابی",
"زبان سندی",
"زبان سانسکریت",
"جواهر لعل نهرو",
"کتاب درسی",
"آموزش و پرورش",
"گورکانیان",
"زبان رسمی",
"امپراتوری عثمانی",
"زبان ترکی استانبولی",
"یعقوب بن علی بروسوی",
"بنیآدم اعضای یک پیکرند",
"سنتوری (معماری)",
"سازمان ملل متحد",
"نیویورک",
"نستعلیق",
"فرش ایرانی",
"صیرفیان",
"ویجر",
"موسیقی",
"ساز",
"موسیقی سنتی ایرانی",
"واجشناسی و آواشناسی فارسی",
"ترانه",
"آواز",
"گرامافون",
"پیوند مهر",
"نوا، مرکبخوانی",
"دستان (آلبوم)",
"دل مجنون",
"بهار دلکش",
"فریاد (آلبوم)",
"در خیال",
"محمود محمودی خوانساری",
"عبدالوهاب شهیدی",
"اکبر گلپایگانی",
"تئاتر",
"داریوش مؤدبیان",
"تهران",
"اثر اقتباسی",
"پری صابری",
"نمایشنامه",
"داریوش ارجمند",
"سیاهبازی",
"فرهاد حسنزاده",
"قصههای خوب برای بچههای خوب",
"مهدی آذر یزدی",
"سعدی از دست خویشتن فریاد",
"عباس کیارستمی",
"جنبش مشروطه ایران",
"روشنفکران",
"نوگرایی",
"سنت",
"میرزا فتحعلی آخوندزاده",
"عبدالرحیم طالبوف",
"میرزا آقاخان کرمانی",
"نقد ادبی",
"اصول اخلاق",
"فلسفه اخلاق",
"تقدیرگرایی",
"حقوق اجتماعی",
"احمد کسروی",
"گرایشهای جنسی",
"علی شریعتی",
"کودک",
"نوجوان",
"اسماعیل خویی",
"شعر نو",
"احمد شاملو",
"نیما یوشیج",
"تاریخنگار",
"محمدتقی بهار",
"پهندژ",
"باغ دلگشا",
"رکنآباد (سروستان)",
"یعقوب ذوالقدر",
"کریمخان زند",
"آجر",
"مگس",
"حافظیه",
"انجمن آثار ملی ایران",
"محسن فروغی",
"آندره گدار",
"اشرف پهلوی",
"محمدرضا پهلوی",
"محمود حسابی",
"وزارت فرهنگ",
"معماری ایرانی",
"ایوان",
"ستون",
"رواق",
"L",
"گنبد",
"کاشی",
"فیروزهای",
"قنات",
"آبنما",
"آثار ملی ایران",
"انجمن آثار و مفاخر فرهنگی",
"دروازه اصفهان (شیراز)",
"ابوالحسن صدیقی",
"نقاش",
"مجسمهساز",
"ایرانیها",
"سنگ مرمر",
"اسکناس صدهزار ریالی",
"برنز",
"اسکناس یکصد هزار ریالی",
"فرهنگستان زبان و ادب فارسی",
"دانشسرای عالی",
"دبیرستان",
"دبیرستان سعدی",
"تاریخ جهانگشا",
"سفرنامه",
"وصاف شیرازی",
"مغول",
"مردمان ترک",
"رشیدالدین فضلالله همدانی",
"الکامل فی التاریخ",
"عزالدین بن اثیر",
"معجمالبلدان",
"یاقوت حموی",
"طبقات ناصری",
"منهاج سراج",
"مجمع الآداب فی معجم الالقاب",
"ابن فوطی",
"راوی (روایت)",
"سده ۸ (قمری)",
"شرح حال",
"پیامبر",
"سقوط بغداد (۱۲۵۸)",
"ابن بزاز اردبیلی",
"صفوةالصفا",
"شدالازار",
"جنید شیرازی",
"عرفان اسلامی",
"الحوادثالجامعه",
"اسماعیلیان الموت (حکومت)",
"سفرنامه ابن بطوطه",
"مراکش",
"نفحاتالانس",
"تذکرةالشعرا",
"دولتشاه سمرقندی",
"سده ۹ (قمری)",
"کرامات",
"کتاب",
"مقاله",
"لغتنامه دهخدا",
"صادق رضازاده شفق",
"تحقیق درباره سعدی (کتاب)",
"تاریخ ادبیات ایران ادوارد براون",
"سبکشناسی",
"محمود عبادیان",
"جلالالدین همایی",
"دائرةالمعارف بزرگ اسلامی",
"تاریخ ایران کمبریج"
] | [
"سعدی",
"افراد صدساله اهل ایران",
"افراد صدساله فارسیزبانان",
"اهالی ایران در سده ۱۳ (میلادی)",
"اهالی شیراز",
"دانشآموختگان نظامیه بغداد",
"درگذشتگان ۶۹۱ (قمری)",
"درگذشتگان در شیراز",
"درگذشتگان سده ۱۳ (میلادی)",
"زادگان ۱۱۸۴ (میلادی)",
"زادگان ۶۰۶ (قمری)",
"شاعران ایران بزرگ",
"شاعران سده ۱۲ (میلادی) اهل ایران",
"شاعران سده ۱۳ (میلادی) اهل ایران",
"شاعران صوفی",
"شاعران غزلسرا",
"شاعران فارسیزبان",
"شاعران فارسیزبان اهل ایران",
"شاعران فارسیزبان سده ۷ (قمری)",
"شاعران قصیدهسرا",
"شاعران مرد اهل ایران",
"صوفیان اهل ایران",
"مسلمانان سنی اهل ایران",
"نمادهای ملی ایران",
"نویسندگان سده ۱۳ (میلادی)",
"نویسندگان مرد اهل ایران"
] |
57 | جامی | 1 | 293 | 0 | [
"جامي",
"عبدالرحمان جامی",
"عبدالرحمن جامی",
"عبدالرحمن جامي",
"نورالدین عبدالرحمن جامی",
"نورالدّین عبدالرّحمن بن احمد جامی",
"نورالدین عبدالرحمان جامی",
"عبدالرحمان جامي",
"نورالدّين عبدالرّحمن بن احمد جامي",
"نورالدين عبدالرحمان جامي",
"نورالدين عبدالرحمن جامي",
"خاتم الشعرا",
"شیخ عبدالرحمان جامی",
"نورالدین عبدالرحمن بن احمد جامی"
] | false | 180 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام_شخص",
"Item2": "عبدالرحمن جامی"
},
{
"Item1": "نام_تصویر",
"Item2": "Jami Rose Garden.jpg"
},
{
"Item1": "توضیح_تصویر",
"Item2": "مینیاتوری در یکی از کتابهای جامی"
},
{
"Item1": "نام دیگر",
"Item2": "نورالدین عبد الرحمن بن نظامالدین احمد بن محمد"
},
{
"Item1": "لقبها",
"Item2": "خاتمالشعرا، ابوالبرکات، دشتی"
},
{
"Item1": "ملیت",
"Item2": "ایرانی"
},
{
"Item1": "محل زندگی",
"Item2": "[[هرات]]، [[سمرقند]]"
},
{
"Item1": "مذهب",
"Item2": "[[اسلام]] [[تصوف]]"
},
{
"Item1": "نهاد",
"Item2": "[[مدرسه نظامیه هرات]]"
},
{
"Item1": "آرامگاه",
"Item2": "[[تخت مزار]]، هرات"
},
{
"Item1": "کارهای برجسته",
"Item2": "[[بهارستان]] به تقلید از [[گلستان سعدی]]"
},
{
"Item1": "پیشه",
"Item2": "خلیفه طریقت [[نقشبندیه]]"
},
{
"Item1": "زمینه فعالیت",
"Item2": "شعر [[فارسی]]"
},
{
"Item1": "سبک",
"Item2": "[[تصوف]]"
},
{
"Item1": "تاریخ_تولد",
"Item2": "[[۲۴ آبان]] [[۷۹۳]]۲۳ شعبان ۸۱۷"
},
{
"Item1": "محل_تولد",
"Item2": "[[منار جام]]، خراسان"
},
{
"Item1": "تاریخ_مرگ",
"Item2": "[[۲۷ آبان]] [[۸۷۱]]۱۷ محرم ۸۹۸ (۸۱ سالگی)"
},
{
"Item1": "محل_مرگ",
"Item2": "[[هرات]]"
}
],
"Title": "زندگینامه"
} | نورالدین عبد الرحمن بن احمد بن محمد (۲۴ آبان ۷۹۳ خرگرد- ۲۷ آبان ۸۷۱ هرات)، معروف به جامی و ملقب به خاتم الشعرا همهچیزدان، شاعر، موسیقیدان، ادیب و صوفی نامدار ایرانی و فارسیزبان سده ۹ قمری است.
زندگی
از طرف پدر نسبش به محمد بن حسن شیبانی، فقیه معروف حنفی سده ۲ قمری میرسد. خراسان کوچ کرد و در شهر جام با شهرت دشتی منصب قضاوت یافت و ماندگار شد.
روزگار کودکی و تحصیلات مقدماتی جامی در خرگرد جام، که در آن زمان یکی از تبعات هرات بود در کنار پدرش سپری شد. در حدود سیزده سالگی همراه پدرش به هرات رفت و در آنجا اقامت گزید؛ در همانجا به تعلم و تعلیم پرداخت و قسمت عمده حیاتش نیز در همانجا به سر آمد و از آن زمان به جامی شهرت یافت. وی در شعر ابتدا دشتی تخلص میکرد، سپس آن را به جامی تغییر داد که خود علت آن را تولدش در شهر جام و ارادتش به شیخ الاسلام احمد جام ذکر کردهاست.
جامی مقدمات ادبیات فارسی و عربی را نزد پدرش آموخت و چون خانوادهاش شهر هرات را برای اقامت خود برگزیدند، او نیز فرصت یافت تا در مدرسه نظامیه هرات که از مراکز علمی معتبر آن زمان بود، مشغول به تحصیل شود و علوم متداول زمان خود را همچون صرف و نحو، منطق، حکمت مشایی، حکمت اشراق، طبیعیات، ریاضیات، فقه، اصول، حدیث، قرائت، و تفسیر به خوبی بیاموزد و از محضر استادانی چون خواجه علی سمرقندی و محمد جاجرمی استفاده کند.
در این دوره بود که جامی با تصوف آشنا و مجذوب آن شد بطوریکه در حلقه مریدان سعدالدین محمد کاشغری نقشبندی درآمد و به تدریج چنان به مقام معنوی خود افزود که بعد از مرگ مرشدش (۸۶۰ ه.ق برابر با ۱۴۵۵ م) خلیفه طریقت نقشبندیه گردید. پس از گذشت چند سالی جامی راه سمرقند را در پیش گرفت که در سایه حمایت پادشاه علم دوست تیموری الغ بیگ به کانون تجمع دانشمندان و دانشجویان تبدیل شده بود. در سمرقند نیز نورالدین توانست استادانش را شیفته ذکاوت و دانش خود کند. او که سرودن شعر را در جوانی آغاز کرده و در آن شهرتی یافته بود، با تکیه زدن بر مقام ارشاد و به نظم کشیدن تعالیم عرفانی و صوفیانه به محبوبیتی عظیم در میان اهل دانش و معرفت دست یافت.
مزار عبدالرحمان جامی در شمال غربی شهر هرات
جامی به افتادگی و گشادهرویی معروف بود و با اینکه زندگیای بسیار ساده داشت و هیچگاه مدح زورمندان را نمیگفت، شاهان و امیران همواره به او ارادت میورزیدند و خود را مرید او میدانستند. جانشینان الغ بیگ خصوصا سلطان حسین بایقرا و امیر او علیشیر نوایی تا آخر عمر او را محترم میداشتند و اوزون حسن آق قویونلو، سلطان محمد فاتح پادشاه عثمانی و ملک الاشراف پادشاه مصر از ارادتمندان او بودند.
اعتقادات مذهبی
بر اساس نسب و طریقت نقشبندیه و نوشتههای جامی واضح است که وی حنفی و اهل سنت بوده اما چون همه اهل سنت در حب اهل بیت محمد سخنانی دارند و جامی نیز در این رابطه اشعاری دارد برخی او را شیعی دانستهاند؛ عدهای نیز او را متمایل به عقاید اشاعره و فقهای شافعی دانستهاند.
جامی در کتاب شواهد النبوه ابتدا احادیثی درباره پیغمبر اسلام نقل و ترجمه کرده و سپس از خلفای راشدین یاد کرده، سپس به ذکر مناقب دوازده امام پرداخته و از یکایک آنان سخن گفته سپس به شرح احوال اصحاب محمد پرداختهاست.
اما آنچه جامی در ذم و سرزنش ابوطالب و پسرش عقیل سروده بود، مورد مخالفت بسیاری از علمای شیعه و از جمله قاضی میرحسین شافعی و قاضی عبید شوشتری واقع شد تا حدی که میرحسین یزدی او را با عبدالرحمن بن ملجم قیاس کرد.
در شعر دیگر میگوید:
هر چند از نظر خود او، رفض اگر حب آل محمد باشد، درست و کیش همه مسلمانان است و اگر منظور از آن بغض اصحاب رسول باشد، مذموم است و سپس گفتهاست مذهب «رفض» چون خواه و ناخواه به چنین بغضی میکشد، ناپسندیدهاست. جامی در سرودهای خود را ورای نزاع شیعه و سنی میداند:
دامنه عداوت منتسبین به اهل تشیع با جامی به زمان حیات او محدود نمانده و در زمان خروج صفویه و سرکوبی اهل سنت و شیعه سازی بالاجبار مردم دامنه این تجاوز بعد از وفات جامی به هرات رسید که شاه اسماعیل صفوی دستور داد در هر کتاب و اسنادی که نام جامی را بیابند آن را تراشیده و به عوض آن خامی بنویسند که مولانا هاتفی، خواهرزاده جامی، در این وصفالحال شعری هم دارد:
سیروس شمیسا در کتاب شاهدبازی در ادبیات فارسی او را دارای تمایلات هم جنس گرایانه دانستهاست.
آثار جامی
از جامی دهها کتاب و رساله از نظم و نثر به زبانهای فارسی و عربی به یادگار ماندهاست
۱- آثار منظوم: جامی اشعار خود را در دو مجموعه بزرگ گردآوری کردهاست:
دیوانهای سهگانه شامل قصاید و غزلیات و مقطعات و رباعیات
جامی دیوان خود را در اواخر عمر به تقلید از امیر خسرو دهلوی در سه قسمت زیر مدون نمود:
الف) فاتحه الشباب (دوران جوانی)
ب) واسطه العقد (اواسط زندگی)
ج) خاتمه الحیاه (اواخر حیات)
دیوان قصاید و غزلیات این دیوان را جامی در سال ۸۸۴ تدوین و تنظیم کردهاست. قصاید جامی در توحید و نعت پیامبر اسلام و صحابه و اهل بیت و نیز مطالب عرفانی و اخلاقیاست. جامی همچنین قصایدی در مدح یا مرثیه سلاطین و حکمای زمانش سرودهاست. غزلیات جامی غالبا از هفت بیت تجاوز نمیکند و اکثرا عاشقانه یا عارفانهاست.
از جامی مقطعات و رباعیاتی نیز باقیاست که یا محتوی مسائل عرفانیاست و اشاره به حقایق صوفیانه دارد یا نکته لطیف عاشقانهای در آن نهفتهاست. دیوانی نیز به نام دیوان بینقاط از جامی بهجای مانده که در تمامی واژههای آن هیچ حرف نقطهداری استفاده نشدهاست.
هفت اورنگ که خود مشتمل بر هفت کتاب در قالب مثنوی است.
مثنوی اول سلسله الذهب به سبک حدیقهالحقیقه سنایی و در سال ۸۸۷ سروده شدهاست، در این مثنوی از شریعت، طریقت، عشق و نبوت از دیدگاه عرفانی سخن رفتهاست.
مثنوی دوم سلامان و آبسال که به نام سلطان یعقوب ترکمان آق قویونلو است و در سال ۸۸۵ تالیف شدهاست. حکایت سلامان و آبسال نخستین بار در شرح اشارات خواجه نصیرالدین توسی و اسرار حکمه ابن طفیل آمده بود که جامی آن را به نظم فارسی درآورد.
مثنوی سوم تحفه الاحرار نخستین مثنوی تعلیمی جامی است که به سبک و سیاق مخزنالاسرار نظامی سروده شدهاست. در این کتاب اشارتهایی به آفرینش، اسلام، نماز، زکات، حج، عزلت، تصوف، عشق و شاعری آمدهاست. در انتهای این مثنوی جامی به فرزند خود ضیاءالدین یوسف پندنامهای نگاشتهاست که در آن از جوانی خود یاد کردهاست.
مثنوی چهارم سبحهالابرار و آن نیز مثنوی تعلیمیاست که در سال ۸۸۷ سروده شدهاست و در آن تعالیم اخلاقی و عرفانی در باب توبه، زهد، فقر، صبر، شکر، خوف، رجا، توکل، رضا و حب آمدهاست.
مثنوی پنجم یوسف و زلیخا مثنوی عشقی به سبک خسرو و شیرین نظامی و ویس و رامین فخر گرگانی است که به نام و یاد پیامبر و بیان معراج و مدح سلطان حسین بایقرا آغاز میشود. در این کتاب جامی از سوره یوسف در قرآن و نیز از روایات تورات در سفر پیدایش بهره بردهاست. تاریخ تالیف این کتاب را سال ۸۸۸ هجری دانستهاند.
مثنوی ششم لیلی و مجنون مثنوی عشقیاست که به وزن لیلی و مجنون نظامی و امیرخسرو دهلوی ساخته شدهاست.
مثنوی هفتم خردنامه اسکندری که مثنوی تعلیمی در حکمت و اخلاق است و در آن از حکیمان یونان از سقراط، افلاطون، ارسطو، بقراط، فیثاغورث و اسکندر سخن رفتهاست.
بهارستان از دیگر آثار جامی است.
ابن عربی
ادبیات عرفانی | [
"هرات",
"سمرقند",
"اسلام",
"تصوف",
"مدرسه نظامیه هرات",
"تخت مزار",
"بهارستان جامی",
"گلستان سعدی",
"نقشبندیه",
"فارسی",
"۲۴ آبان",
"۷۹۳ (قمری)",
"منار جام",
"۲۷ آبان",
"۸۷۱ (قمری)",
"خرگرد",
"همهچیزدان",
"شاعر",
"موسیقیدان",
"ادیب",
"صوفی",
"مردم ایرانی",
"محمد بن حسن شیبانی",
"فقیه",
"حنفی",
"خراسان",
"قاضی",
"احمد جام",
"ادبیات فارسی",
"زبان عربی",
"صرف و نحو",
"منطق",
"فلسفه مشاء",
"حکمت اشراق",
"طبیعیات",
"ریاضیات",
"فقه",
"اصول",
"حدیث",
"قرائت",
"تفسیر قرآن",
"خواجه علی سمرقندی",
"محمد جاجرمی",
"سعدالدین محمد کاشغری نقشبندی",
"علم",
"الغ بیگ",
"سلطان حسین بایقرا",
"امیر علیشیر نوایی",
"اوزون حسن",
"آق قویونلو",
"سلطان محمّد فاتح",
"عثمانی",
"ملک الاشراف",
"مصر",
"اهل بیت",
"شیعه",
"اشاعره",
"شافعی",
"پیغمبر اسلام",
"خلفای راشدین",
"دوازده امام",
"اصحاب",
"ابوطالب",
"عقیل",
"عبدالرحمن بن ملجم",
"شاه اسماعیل صفوی",
"سیروس شمیسا",
"عربی",
"قصیده",
"غزلیات",
"مقطعات",
"رباعیات",
"امیر خسرو دهلوی",
"فاتحة الشباب",
"واسطة العقد",
"خاتمة الحیاة",
"توحید (اسلام)",
"صحابه",
"دیوان بینقاط",
"هفت اورنگ",
"سلسلة الذهب",
"حدیقةالحقیقه",
"سنایی",
"شریعت",
"طریقت",
"عشق",
"نبوت",
"سلامان و آبسال",
"خسرو و شیرین",
"نظامی گنجوی",
"ویس و رامین",
"فخر گرگانی",
"لیلی و مجنون",
"امیرخسرو دهلوی",
"خردنامه اسکندری",
"یونان",
"سقراط",
"افلاطون",
"ارسطو",
"بقراط",
"فیثاغورث",
"اسکندر",
"بهارستان (کتاب)",
"ابن عربی",
"ادبیات عرفانی"
] | [
"ادبیات فارسی",
"اهالی ایران در سده ۱۵ (میلادی)",
"اهالی تربت جام",
"اهالی هرات",
"درگذشتگان ۱۴۹۲ (میلادی)",
"درگذشتگان ۸۷۱",
"درگذشتگان ۸۹۸ (قمری)",
"زادگان ۱۴۱۴ (میلادی)",
"زادگان ۷۹۳",
"زادگان ۸۱۷ (قمری)",
"شاعران اهل افغانستان",
"شاعران ایرانی سده ۱۵ (میلادی)",
"شاعران سده ۱۵ (میلادی)",
"شاعران صوفی",
"شاعران فارسیزبان",
"شاعران فارسیزبان سده ۹ (قمری)",
"شاعران قرون وسطی",
"صوفیان اهل ایران",
"عارفان اهل ایران",
"مقلدین سعدی",
"نویسندگان سده ۱۵ (میلادی)"
] |
58 | آیزاک نیوتن | 1 | 489 | 0 | [
"نيوتن",
"ایزاک نیوتن",
"ایساک نیوتن",
"آيزاك نيوتن",
"آیزاک نیوتون",
"ایزاک نیوتون",
"نیوتن",
"نيوتون",
"اسحاق نیوتون",
"نیوتون",
"ايزاك نيوتن",
"آيزاك نيوتون",
"اسحاق نيوتن",
"اسحاق نيوتون",
"ايزاك نيوتون",
"ايساك نيوتن",
"اسحاق نیوتن",
"اسحق نیوتن"
] | false | 269 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام",
"Item2": "آیزاک نیوتن"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "Sir_Isaac_Newton_by_Sir_Godfrey_Kneller%2C_Bt.jpg"
},
{
"Item1": "عرض تصویر",
"Item2": "240px"
},
{
"Item1": "زیرنویس",
"Item2": "نیوتون در ۱۷۰۲ پرتره از [[گادفری نلر]]"
},
{
"Item1": "زادگاه",
"Item2": "روستای [[وولزثروپ]]،[[لینکلنشر]]، [[انگلستان]]"
},
{
"Item1": "تاریخ مرگ",
"Item2": "۲۰ مارس ۱۷۲۶ یا ۳۱ مارس ۱۷۲۷"
},
{
"Item1": "محل مرگ",
"Item2": "[[کنزینگتون]]، [[میدلسکس]]، [[بریتانیای بزرگ]]، [[انگلستان]]"
},
{
"Item1": "ملیت",
"Item2": "[[انگلیسی]]"
},
{
"Item1": "رشته فعالیت",
"Item2": "[[گرماشناسی]]، [[فیزیک]]، [[ریاضیات]]، [[ستارهشناسی]]، [[فیزیولوژی]]، [[شیمی]]"
},
{
"Item1": "محل کار",
"Item2": "[[دانشگاه کمبریج]]"
},
{
"Item1": "فارغالتحصیل",
"Item2": "[[کالج ترینتی]]"
},
{
"Item1": "دلیل شهرت",
"Item2": "[[مکانیک نیوتونی]][[قانون جهانی گرانش نیوتون]][[دیفرانسیل]][[نورشناسی]]"
},
{
"Item1": "تأثیرات",
"Item2": "[[یوهانس کپلر]]، [[گالیلئو گالیله]]، [[هنری مور]]، [[پولیش برثرن]]، [[رابرت بویل]]"
},
{
"Item1": "جوایز",
"Item2": "[[شوالیه]] (۱۷۰۵)"
},
{
"Item1": "دین",
"Item2": "[[نامشخص]]"
},
{
"Item1": "امضا",
"Item2": "Isaac Newton signature.svg"
}
],
"Title": "دانشمند"
} | سر ایزاک نیوتن ; زاده ۲۵ دسامبر ۱۶۴۲ – درگذشته ۲۰ مارس ۱۷۲۷) فیزیکدان، ریاضیدان، ستارهشناس، فیلسوف و شهروند انگلستان بودهاست.
نیوتون در سال ۱۶۸۷ شاهکار «اصول ریاضی فلسفه طبیعی» را به نگارش درآورد. در این کتاب، او مفهوم گرانش عمومی را مطرح ساخت و با تشریح قوانین حرکت اجسام، علم مکانیک کلاسیک را پایه گذاشت.
از دیگر کارهای مهم او بنیانگذاری حساب دیفرانسیل و انتگرال است.
نام نیوتن با انقلاب علمی در اروپا و ارتقای نظریه خورشید-مرکزی پیوند خوردهاست. او نخستین کسی است که قواعد طبیعی حاکم بر گردشهای زمینی و آسمانی را کشف کرد. وی همچنین توانست برای اثبات قانونهای حرکت سیارههای کپلر برهانهای ریاضی بیابد. در جهت بسط قوانین نامبرده، او این جستار را مطرح کرد که مدار اجرام آسمانی مانند دنبالهدار، لزوما بیضوی نیست، بلکه میتواند هذلولی یا شلجمی نیز باشد. افزون بر اینها، نیوتن پس از آزمایشهای دقیق دریافت که نور سفید ترکیبی از تمام رنگهای موجود در رنگین کمان است. او فرضیه موجی کریستیان هویگنس را درباره نور رد کرد. از دیدگاه نیوتن نور جریانی از ذرات است که از چشمه نور به بیرون فرستاده میشوند.
نیوتن دیدگاهی نزدیک به دئیسم داشتهاست و بسیاری از پژوهشگران و زندگینامه نگاران از او را به عنوان یک دئیست نزدیک به مسیحیت یاد میکنند.
زندگینامه
آیزاک نیوتن در نیمه شب عید سال نو ۱۶۴۲ به دنیا آمد. او کودکی زودرس و بقدری نحیف بود که پزشکان به زنده ماندنش امید چندانی نداشتند. پدر وی که کشاورزی مرفه بود سه ماه پیش از تولد او از دنیا رفته بود و هانا مادر آیزاک مجبور بود این کودک رنجور را به تنهایی بزرگ کند. خانه مادری او در وولزثروپ بزرگ و راحت بود. آنها فقیر نبودند، اما بزرگ کردن آیزاک که کودکی رنجور و نحیف بود برای مادری تنها آسان نبود.
در سال تولد آیزاک نیوتن، جنگهای داخلی انگلستان آغاز شد. نبردهای خونینی میان گارد سلطنتی و طرفداران مجلس درگرفت. زمانی که جنگ تمام شد، نیوتن شش ساله بود.
تجزیه کشور که از رویدادهای مهم تاریخ آن محسوب میشد این کشور را به سخنگوی قدرتمند پروتستانها تبدیل کرد. اکثر اهالی محل زندگی نیوتن (لینکلنشر) حامی مجلس بودند ولی خانوده او طرفدار پادشاه بودند. این مشکلات سیاسی بر زندگی او تاثیرات فراوانی داشت.
در این هنگام بود که مادر او قصد ازدواج مجدد کرد و به محل زندگی ناپدریش رفت و او را نزد مادربزرگش نهاد. او هیچگاه با مادربزرگش صمیمی نبود و همیشه از ناپدریش متنفر بود. در خانه مادربزرگش اکثر ساعات روز را به ساخت الگوهای مکانیکی میپرداخت. او علاقه زیادی به این کار داشت.
نیوتن در ده سالگی شاهد مرگ ناپدریاش بود. نیوتون از این اتفاق بسیار خوشحال بود. چون از ناپدریاش نفرت داشت با مرگ ناپدری نیوتن، مادرش به وولزثروپ بازگشت. دو سال بعد نیوتن وارد دبیرستان گرانثام شد. حال او با عمویش در شهر زندگی میکرد. نیوتن بسیار ضعیف بود و نمیتوانست در بازیهای خشن شرکت کند. در چهارده سالگی او یک روز با یکی از بچههای قلدر مدرسه گلاویز شد و در آخر موفق شد بینی حریف خود را بشکند. این اتفاق او را به یک قهرمان تبدیل کرد و باعث تشویق و تحسین دیگر بچهها و دلگرمی او شد.
آیزاک جوان در سال ۱۶۶۱، در هجده سالگی وارد دانشگاه کمبریج شد اما مادر او نمیتوانست مخارج دانشگاه را بپردازد از این رو وی به گروه «سابسایزرها» پیوست. سابسایزرها دانشجوهایی بودند که به جای پرداخت شهریه، اتاقها را نظافت میکردند یا در سالن غذاخوری به عنوان پیشخدمت کار میکردند.
در یک روز یکشنبه در اواخر بهار ۱۶۶۴ آیزاک و دوستش، جان ویکنز به سیرکی که به تازگی درکمبریج دایر شده بود رفتند.
در این سیرک آیزاک بهطور تصادفی متوجه چیزی شد که به طرز خیرهکنندهای میدرخشید. آن چیز حیرتآور یک منشور بود. آیزاک متوجه شد که با استفاده از آن منشور میتواند آزمایشهای مفیدی انجام دهد. از این رو فورا آن را خرید.
مردم آن زمان فکر میکردند که اثر رنگین کمان از خواص منشور است و تابش نور بر منشور این خاصیت را از درون منشور آزاد میکند.
نیوتن دست به چندین آزمایش زد و از چند منشور استفاده کرد. نتایج او امروزه به عنوان جزئی از قوانین فیزیک محسوب میشوند. او کشف کرد که «تصاویری که ما از اجسام میبینیم، بازتاب نور از سطح آن اجسام است».
نیوتن پس از این موفقیتهای علمی در سال ۱۶۶۵ مدرک لیسانس علوم انسانی خود را گرفت. حال او میتوانست چهار سال دیگر در کالج ترینیتی تحصیل کند. او مایل بود از این پس به مسئله جاذبه بپردازد. اما در این سال طاعون در انگلیس شایع شد و شعلههای مرگبار آن از هر سوی این کشور زبانه میکشید. به همین دلیل دانشگاه تعطیل شد و نیوتن به لینکلنشر بازگشت.
نیوتن در این فکر بود که چگونه سیارات بر مدار خود پیرامون خورشید قرار میگیرند بیآنکه نیرویی ناشناخته دست اندرکار باشد. او هنگامی که در باغ خانه مادری خود در حال تفکر به این موضوع بود، سیبی از روی درخت افتاد و او را متوجه کرد که علت افتادن سیب همان دلیل گردش سیارات به دور خورشید است. خورشید نیروی کششی به سیارات وارد میکند و عین همان نیرو را زمین به ماه. اما سوالی دیگر برای وی پیشآمد: «چرا سیارات به روی خورشید سقوط نمیکنند؟»
او چندین روز به این مسئله فکر کرد اما جوابی نیافت. درست همان زمان که او بار و بنه خود را برای بازگشت به دانشگاه کمبریج میبست، حقیقت پرده از چهره برگرفت. در یک لحظه او نوعی بازی را که بچهها در مدرسه انجام میدادند بخاطر آورد. قاعده بازی این بود که باید بازیکن سطل آبی را در هوا میچرخاند. برنده این بازی کسی بود که سطل را بدون اینکه آب از آن بریزد در هوا بچرخاند.
اکنون نیوتن دلیل چرخش سیارات بدور خورشید، بدون آنکه در خورشید سقوط کنند را دریافته بود. این پدیده که نیازمند سرعت جانبی است، همان نیروی مرکز گراست. او پس از چند آزمایش کشف کرد که نیروی جاذبه از قانون عکس مجذور فاصله پیروی میکند.
در زمان گالیله فقط تلسکوپهای شکستی وجود داشت، اما بزرگنمایی و وضوح خوبی نداشتند. نیوتن با استفاده از نبوغ و تجربهاش در ساخت مدلهای مکانیکی توانست تلسکوپ بازتابی را که انقلابی در علم محسوب میشد اختراع کند. این تلسکوپ بزرگنمایی و وضوح بهتری نسبت به تلسکوپهای شکستی دارند.
نیوتن به دلیل اختراع تازهاش بسیار مشهور شد و پس از چندی به انجمن سلطنتی پیوست. او در اولین سخنرانیاش با دانشمند بزرگ هم عصرش یعنی رابرت هوک ملاقات کرد و میان این دو مشاجره درگرفت. هوک خود را خبره پژوهش درباره نور میدانست و نظرات نیوتن را رد میکرد.
پس از مدتی، نیوتن فیزیک را رها کرد و به پژوهش در مورد کیمیاگری (پایه شیمی امروز) پرداخت. اما در این بین هانا، مادر او درگذشت. این مسئله او را تا مدتی از کسب دانش بازداشت.
در ۲۸ آوریل ۱۶۸۶ نیوتن کتاب اصول ریاضی فلسفه طبیعی را چاپ کرد و نسخه اول آن را به انجمن سلطنتی داد. اما در نیمه شب همان روز هوک مدعی شد که قوانین نیوتن را قبلا کشف کردهاست.
در سال ۱۶۹۶ نیوتن رئیس ضرابخانه سلطنتی شد و همچنین در چند سال بعد او سرپرست انجمن سلطنتی نیز شد. در این مدت او متقاعد شد که اکتشافات خود در زمینه نور را با عنوان «نور شناخت» منتشر کند. یک سال بعد، ملکه آن به او لقب شوالیه (سر) داد.
سر آیزاک نیوتن در ۲۰ مارس ۱۷۲۶ یا ۱۷۲۷ چشم از جهان فروبست.
از کودکی تا استادی
نیوتن در روستای وولزثروپ-بای-کالسترورث واقع در ناحیه لینکلنشر زاده شد. سه ماه پیش از تولد، پدرش درگذشت. مادر او نیز دو سال بعد از نو ازدواج کرد و آیزاک را تحت سرپرستی مادربزرگش قرار داد.
پس از به پایان بردن آموزشهای آغازین در مدرسه گرنتم در سال ۱۶۶۱ نیوتن به کالج ترینیتی دانشگاه کمبریج جایی که عمویش نیز به تحصیل اشتغال داشت، وارد شد. در آن دوران دروس دانشکده عموما بر پایه آموزههای ارسطو تنظیم میشد ولی نیوتن ترجیح میداد که با اندیشههای مترقیتر فیلسوفان نوگرایی چون دکارت، گالیله، کوپرنیک و کپلر آشنا شود. در ۱۶۶۵ او موفق به کشف قضیه دو جملهای در جبر شد. یافتهای که بعدها به ابداع حساب دیفرانسیل انجامید. نیوتن نخستین مدرک دانشگاهی خود را در سال ۱۶۶۵ دریافت کرد اما زمانی که درصدد ورود به دوره کارشناسی ارشد بود، دانشگاه کمبریج بر اثر همهگیری طاعون در لندن و حومه تعطیل شد و نیوتن به روستایش بازگشت. در طول دو سال بعد او در خانهاش به مطالعات خود در زمینه حساب، نورشناسی و گرانش ادامه داد.
آیزاک نیوتن در سالخوردگی در سال ۱۷۱۲، تصویر از سر جیمز ثرنهیل
در همین دوران مرخصی اجباری بود که نیوتن نظریات خود را در مورد گرانش پایهریزی کرد. مطابق داستانی بسیار مشهور، روزی نیوتن زیر یک درخت سیب نشسته بوده که ناگاه سیبی به زمین میافتد و از این واقعه او به یکسانی ماهیت نیروی گرانش زمینی و سماوی پی میبرد. داستان فوق در واقع روایت اغراق شده ایست از خاطرهای که خود نیوتن نقل کرده بود مبنی بر اینکه یک روز کنار پنجره اتاق خانهاش به تماشای باغ نشسته بود که افتادن سیبی از درختی نظرش را به خود جلب کرد. در حقیقت طی گفتگوهای بعدی، وی اقرار کرد که داستان سیب کاملا ساختگی بوده و کشف جاذبه به تحقیقات قبلی او بر میگردد و او این داستان را به صرف جلب نظر عموم ساختهاست. سالها بعد در ۱۵ آوریل ۱۷۲۶، او به دوست نویسندهاش ویلیام استاکلی گفت: «واقعه مذکور این سوال را به ذهنم آورد که چرا سیب همیشه مستقیما به پایین میافتد؟ چرا به جای حرکت به سمت مرکز زمین به طرفین یا رو به بالا نمیرود؟» (به نقل از کتاب «یادداشتهایی از زندگانی سر آیزاک نیوتن») پس از برطرف شدن خطر طاعون در سال ۱۶۶۷، نیوتن به کمبریج بازگشت و عضو جزء کالج ترینیتی شد و در سال ۱۶۶۸ با دریافت مدرک فوق لیسانس و گرفتن کرسی استادی لوکاسین جایگاه خود را تثبیت کرد.
اوج فعالیتهای علمی
نورشناسی
در دهه ۱۶۶۰ میلادی نیوتن درباره شکست نور تحقیق میکرد. او دریافت که نور سفید اگر از یک منشور عبور کند به طیفی از رنگها تجزیه میشود. همچنین بهوسیله قرار دادن منشور مشابه دیگری در مسیر نور تجزیه شده به صورت وارونه، میتوان رنگهای طیف را بازترکیب کرد و نور سفید به دست آورد. او علت تشکیل طیف را چنین توجیه میکرد: نور جریانی از ذرات کوچک است که به خط مستقیم در فضا حرکت میکنند و هنگام عبور از یک ماده شفاف مانند منشور به مادهای دیگر، این ذرات بسته به نوع لرزش خود با زاویههای گوناگون شکست مییابند. در نتیجه ذرات تشکیل دهنده نور سفید ازهم جدا شده به شکل طیف هفت رنگ ظاهر میشوند.
نسخه بدل دومین تلسکوپ بازتابی نیوتن که او در سال ۱۶۷۲ به انجمن سلطنتی ارائه کرد
این ویژگی در تلسکوپهای شکستی پدیدهای را موجب میشود که به آن پراکندگی نور میگویند؛ لبههای عدسیهای این تلسکوپها مانند منشور عمل کرده و نور سفید را پس از عبور از خود به صورت طیف درمیآورند و در تصاویر تلسکوپ حاشیههای رنگی ایجاد میکنند. برای حل این مشکل نیوتن در سال ۱۶۶۸ تلسکوپ بازتابشی را که چندی قبل توسط جیمز گرگوری اسکاتلندی طراحی شده بود تکامل بخشید و آن را همراه با تحلیل دقیق قوانین بازتابش و تجزیه نور به انجمن سلطنتی ارائه نمود. نظریه نیوتن با مخالفت رابرت هوک فیزیکدان روبرو شد. هوک و کریستیان هویگنس هلندی در آن زمان صاحب تئوری موجی نور بودند که از نظر نیوتن مردود بود. چندی بعد نیوتن بر پایه نظریات خود کتابی در باب نورشناسی با عنوان «اپتیکس» نوشت؛ ولی از بیم مخالفتهای هوک انتشار آن را تا سال ۱۷۰۴ به تاخیر انداخت. در این زمان وی خود رئیس انجمن سلطنتی شده و رابرت هوک نیز در گذشته بود.
گرانش
نسخه خود نیوتن از کتاب «پرینکیپیا» با اصلاحات دستنویس برای نسخه دوم
در سال ۱۶۸۴ نیوتن که مطالعات خود را درباره گرانش و چگونگی حرکت سیارات کامل کرده بود، رسالهای در این مورد نوشت که بسیار مورد توجه ادموند هالی ستارهشناس معروف انگلیسی قرار گرفت. با تشویق و پیگیری او سرانجام نیوتن کتابش با نام «اصول ریاضی فلسفه طبیعی» را تکمیل و با سرمایه هالی منتشر کرد. این کتاب بر جهان علم به ویژه فیزیک تاثیری عظیم گذاشت و بعضی آن را بزرگترین کتاب علمی تاریخ دانستهاند.
یوهانس کپلر ستارهشناس آلمانی در سال ۱۶۰۹ نظریه انقلابی خود را درباره حرکت سیارات عرضه کرد. در آن زمان هنوز یافتههای کوپرنیک مقبولیت عام پیدا نکرده بود و اکثر مردم بر این باور بودند که سیارات، خورشید و دیگر ستارگان به دور زمین میچرخند. کپلر درکتاب خود به نام «هیئت جدید» تمام این پندارها را در هم ریخت. او با استفاده از نتایج رصدهای استادش تیکو براهه و مشاهدات خود توانست ثابت کند که سیارات نه به دور زمین که گرد خورشید میچرخند و مدار آنها نیز بر خلاف تصور رایج دایرهای نیست بلکه بیضوی است. کپلر نتوانسته بود توضیح دهد که چرا مدار سیارهها به این شکل است و چه نیرویی آنها را به حرکت درمیآورد. همچنین مشخص نبود که به چه علت سرعت مداری سیارات وقتی به خورشید نزدیکترند، افزایش مییابد.
نیوتن در کتاب «اصول ریاضی فلسفه طبیعی»، معروف به «پرینکیپیا» (Principia)، به تمامی این پرسشها پا- گفت. او ثابت کرد که نیروی کشش میان اجسام آسمانی، طبق قانون عکس مربع عمل میکند یعنی مقدار نیروی گرانش میان خورشید و یک سیاره برابر است با عکس مجذور فاصله میان آن دو. او با تحلیل ریاضی نشان داد که قانون عکس مربع به ناگزیر مسیر حرکت سیارهها را بیضی میسازد. اصول اساسی حساب دیفرانسیل را در این زمان اختراع کرد. آنگاه او گام بلند دیگری برداشت و قانون گرانش عمومی را کشف کرد که به موجب آن هر جسمی در عالم به هر جسم دیگری نیروی کششی وارد میکند و مقدار این نیرو با رابطه نامبرده محاسبهپذیر است.
قوانین نیوتن در حرکت اجسام
گهواره نیوتون در حال حرکت.
در بخش دیگری از پرینسیپیا، نیوتن چگونگی حرکت اجسام را در قالب سه قانون توصیف کردهاست. این قوانین آنقدر همهفهم و آشکارند که امروزه کسی گمان نمیبرد نیازی به کشف شدن داشته باشند. با این حال نیوتن نخستین کسی بود که با نبوغ خود به وجود آنها پیبرد و چیستان حرکت جسم را حل کرد.
قانون اول نیوتن (قانون لختی): هر جسم که در حال سکون یا حرکت یکنواخت در راستای خط مستقیم باشد، به همان حالت میماند مگر آنکه در اثر نیروهای بیرونی ناچار به تغییر آن حالت شود.
قانون دوم نیوتن (رابطه نیرو و شتاب): کل نیروی وارد بر یک جسم برابر است با حاصلضرب جرم آن جسم در شتاب آن.
قانون سوم نیوتن (قانون کنش و واکنش): هرگاه جسمی به جسمی دیگر نیرو وارد کند جسم دوم نیز نیرویی به همان بزرگی ولی در خلاف جهت بر جسم اول وارد میکند.
مجموعه قوانین سهگانه حرکت و قانون گرانش عمومی، اساس و شالوده فناوری مدرن هستند و با وجود پیدایش فرضیههای تازهتر از اهمیت آنها کاسته نشدهاست.
پذیرش مناصب حکومتی و ریاست انجمن سلطنتی
در کنار فعالیتهای علمی معمول، نیوتن از مسوولیتهای سیاسی نیز رویگردان نبود. او در سالهای ۱۶۸۹، ۱۷۰۱ و ۱۷۰۲ به نمایندگی مجلس برگزیده شد. اگر چه تنها جملهای که در طول این سه سال در صحن مجلس بر زبان آورد، تقاضای بستن پنجرهها بود!
آرامگاه نیوتن در کلیسای وستمینستر
در سال ۱۶۹۶ با فرمان چارلز مونتاگو رئیس خزانهداری انگلستان، نیوتن منصب ناظر ضرابخانه سلطنتی را عهدهدار شد و سه سال بعد در ۱۶۹۹ به مدیریت آن سازمان گمارده شد. اگر چه نیوتن چنین مشاغلی را بیشتر برای سرگرمی میپذیرفت ولی گفتهاند که در این مقام او وظیفه خود را «با شایستگی تمام» انجام میداد. از سال ۱۷۰۳ تا آخر عمر نیوتن رئیس انجمن سلطنتی بریتانیا و همچنین یکی از اعضای فرهنگستان علوم فرانسه بود. او در سال ۱۷۰۵ از سوی ملکه آن به مقام شوالیه (شهسواری) مفتخر گردید.
سر آیزاک نیوتن در سن ۸۴ سالگی در لندن درگذشت. پیکر وی را در کلیسای وست مینیستر به خاک سپردند. او نخستین دانشمندی بود که به این افتخار نائل آمد.
زندگی شخصی
نیوتن شخصیتی آشکارا غیرعادی داشت، بیش از اندازه استثنایی اما تکرو، سرد، بدعنق تا حد پارانویا و به حواسپرتی و انجام دادن کارهای غیرعادی معروف بود. او تا جایی پیش رفت که یک بار سنجاقی دراز را در کاسه چشم خود، بین چشم و استخوان کاسه چشم و تا حد امکان نزدیک به عقب چشم خود فرو برد و به اطراف چرخاند تا ببیند چه تغییری پیش میآید اما به طرزی معجزهآسا اتفاق ماندگاری روی نداد. در موردی دیگر، مدتی بس طولانی و تا جاییکه میتوانست تاب بیاورد به خورشید خیره شد تا ببیند چه تاثیری بر بیناییش میگذارد؛ این بار نیز از آسیب ماندگار مصون ماند ولی مجبور شد چند روزی را در یک اتاق تاریک بماند تا چشمانش به وضعیت عادی برگردند.
هرچند نیوتن بیشتر به خاطر آثار علمی شهرت دارد اما تعدادی از رسالههای وی در مورد تفسیر کتاب مقدس شهرت دارند. وی خود را از معدود افراد زمان میدانست که توسط خدا برای تفسیر کتاب مقدس برگزیده شده بودند. وی مانند بسیاری دیگر از معاصران هموطنش از ستایندگان آثار جوزف مید بود. نیوتن تاکید زیادی بر تفسیر مکاشفه یوحنا داشت و یادداشتهای فراوانی در مورد این بخش از انجیل دارد. وی به تثلیث اعتقاد نداشت. او نیمی از عمر خود را به کیمیاگری و کارهای خودسرانه مذهبی گذراند و سالهای متمادی را به مطالعه نقشه طبقه همکف معبد گمشده سلیمان در بیتالمقدس میگذراند (و زبان عبری را هم بدین منظور فرا گرفت) تا سرنخهای ریاضی لازم برای پیدا کردن تاریخ دومین بازگشت مسیح و پایان جهان را در آن پیدا کند. دلبستگی او به کیمیاگری بسیار بیشتر بود تا جاییکه تجزیه یک رشته از موی سر نیوتن در دهه ۱۹۷۰ میلادی نشان داد که جیوه موجود در موی او چهل برابر میزان عادی آن است که حواسپرتی او را نیز توجیه میکند که گاهی هنگام بیدار شدن تا ساعتها فراموش میکرد که باید از رختخواب برخیزد و به صورت نشسته در تختش در اندیشههای خود غرق میشد.
اختلافات علمی
ایزاک نیوتون با لایبنیتز بر سر اینکه کدام زودتر مبدع حساب دیفرانسیل و انتگرال بودهاست اختلاف داشت و هنگامی که لایبنیتز از آکادمی علوم سلطنتی درخواست کرد که کمیتهای بیطرف برای بررسی این موضوع دست به کار شود، نیوتون نیز به عنوان رئیس آکادمی کمیتهای متشکل از دوستان خود را برای این کار انتخاب کرد و در نتیجه لایبنیتز به دزدی محکوم شد. با این حال نیوتون اولین کسی بود که به حساب دیفرانسیل و انتگرال دست یافت.
درگیری دیگری نیوتون با رابرت هوک بر سر ابداع قوانین سهگانه حرکت نیوتون پیشآمد که مدارک تازه به دست آمده نشان میدهد حق با هوک بودهاست.
من فرضیه نمیسازم
- مدرسه ریاضیات و آمار، دانشگاه سنت اندروز، اسکاتلند. | [
"گادفری نلر",
"وولزثروپ-بای-کالسترورث",
"لینکلنشر",
"انگلستان",
"کنزینگتون",
"میدلسکس",
"بریتانیای بزرگ",
"گرماشناسی",
"فیزیک",
"ریاضیات",
"ستارهشناسی",
"فیزیولوژی",
"شیمی",
"دانشگاه کمبریج",
"کالج ترینیتی (کمبریج)",
"مکانیک کلاسیک",
"قانون جهانی گرانش نیوتون",
"دیفرانسیل (ریاضیات)",
"نورشناسی",
"یوهانس کپلر",
"گالیلئو گالیله",
"هنری مور",
"پولیش برثرن",
"رابرت بویل",
"شوالیه (لقب)",
"نامشخص",
"فیزیکدان",
"ریاضیدان",
"ستارهشناس",
"فیلسوف",
"اصول ریاضی فلسفهٔ طبیعی",
"گرانش عمومی",
"قوانین حرکت اجسام",
"حساب دیفرانسیل و انتگرال",
"انقلاب علمی",
"اروپا",
"نظریهٔ مرکزیت کوپرنیک",
"قانونهای حرکت سیارههای کپلر",
"دنبالهدار",
"بیضی",
"هذلولی",
"شلجمی",
"رنگین کمان",
"کریستیان هویگنس",
"دئیسم",
"زایمان زودرس",
"دانشنامه بریتانیکا",
"جنگ داخلی انگلستان",
"دبیرستان گرانثام",
"منشور",
"کالج ترینیتی",
"تلسکوپ شکستی",
"تلسکوپ بازتابی",
"رابرت هوک",
"کیمیاگری",
"ملکه آن",
"لقب شوالیه",
"ارسطو",
"دکارت",
"گالیله",
"کوپرنیک",
"کپلر",
"قضیه دو جملهای",
"جبر",
"حساب دیفرانسیل",
"طاعون",
"لندن",
"حساب",
"گرانش",
"ویلیام استاکلی",
"لوکاسین",
"شکست نور",
"طیف",
"عدسی",
"جیمز گرگوری",
"بازتابش",
"انجمن سلطنتی",
"ادموند هالی",
"تیکو براهه",
"قانون مربع معکوس#در ستارهشناسی",
"قانون اول نیوتن",
"قانون دوم نیوتن",
"نیرو",
"جِرم (فیزیک)",
"شتاب",
"قانون سوم نیوتن",
"فناوری",
"پارلمان بریتانیا",
"خزانهداری انگلستان",
"ضرابخانه سلطنتی",
"انجمن سلطنتی بریتانیا",
"فرهنگستان علوم فرانسه",
"شوالیه",
"کلیسای وست مینیستر",
"پارانویا",
"کتاب مقدس",
"خدا",
"جوزف مید",
"مکاشفه یوحنا",
"انجیل",
"تثلیث",
"بیتالمقدس",
"مسیح",
"لایبنیتز",
"آکادمی علوم سلطنتی",
"تاریخچه کوتاهتر زمان",
"من فرضیه نمیسازم",
"دانشگاه سنت اندروز"
] | [
"آیزاک نیوتن",
"اخترشناسان اهل انگلستان",
"استادان دانشگاه کمبریج",
"اعضای انجمن سلطنتی",
"انگلیکانهای اهل انگلستان",
"تاریخ حساب دیفرانسیل و انتگرال",
"خاکسپاریها در کلیسای وستمینستر",
"دارندگان کرسی ریاضیات لوکاسی",
"دارندگان لقب شوالیه",
"دانشمندان اهل انگلستان",
"دانشمندان رنگ",
"دانشمندان سده ۱۸ (میلادی) اهل بریتانیا",
"دانشمندان عصر روشنگری",
"دانشمندان فیزیک نظری",
"دانشآموختگان ترینیتی کالج، کمبریج",
"درگذشتگان ۱۷۲۶ (میلادی)",
"درگذشتگان ۱۷۲۷ (میلادی)",
"دینامیک سیالاتدانان",
"ریاضیدانان انگلیسی سده ۱۷ (میلادی)",
"ریاضیدانان انگلیسی سده ۱۸ (میلادی)",
"ریاضیدانان اهل انگلستان",
"ریاضیدانان سده ۱۸ (میلادی)",
"رؤسای انجمن سلطنتی",
"زادگان ۱۶۴۲ (میلادی)",
"سازندگان تجهیزات علمی",
"عارفان مسیحی",
"فیزیکدانان آزمایشگاهی",
"فیزیکدانان اهل انگلستان",
"فیزیکدانان نور",
"فیلسوفان علم",
"فیلسوفان طبیعی",
"کارشناسان پرتابهشناسی",
"محققان هندسه",
"مخالفان تثلیث",
"مخترعان اهل انگلستان",
"منتقدان بیخدایی",
"نویسندگان انگلیسی سده ۱۸ (میلادی)",
"نویسندگان سده ۱۷ (میلادی) اهل انگلستان",
"نویسندگان لاتین سده ۱۷ (میلادی)",
"نویسندگان لاتین سده ۱۸ (میلادی)",
"هرمسیون",
"دانشمندان خداباور"
] |
60 | گاهشماری میلادی | 0 | 3,781 | 0 | [
"گاهشماری گریگوری",
"تقویم گریگوری",
"تقويم گرگوري",
"تقویم گرگوری",
"سالنمای گریگوری",
"سالنماي گرگوري",
"سالنمای گرگوری",
"گاهشمار گرگوری",
"تقویم میلادی",
"سالنمای مسیحی",
"میلادی",
"گاهشماری گرگوری",
"گاهشماری گرگوری",
"گاهشماری مسیحی",
"گاهشماری میلادی",
"گاه شماري ميلادي",
"گاهشماری گریگوری",
"گاه شماری میلادی",
"تاریخ میلادی",
"تاريخ ميلادي",
"تقويم ميلادي",
"تقويم گريگوري",
"سالنماي مسيحي",
"سالنماي گريگوري",
"گاهشمار میلادی",
"گاهشمار گرگوري",
"گاهشماري مسيحي",
"گاهشماري ميلادي",
"گاهشماري گرگوري",
"گاهشماري گريگوري",
"گاه شمار ميلادي",
"گاه شمار میلادی",
"گاه شماري گرگوري",
"گاه شماری گرگوری",
"گاه شماري گريگوري",
"گاه شماری گریگوری",
"ميلادي",
"گاهشماری گریگورین",
"گاهشمار میلادی",
"گاهشماری مسیحی"
] | false | 3,692 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | جشنگرفتن گاهشماری گریگوری نزد پاپ گریگوری سیزدهم، اثر کامیلو روسکنی (تکمیلشده در سال ۱۷۲۳)
گاهشماری میلادی گاهشماری با ریشه مسیحی است که هماکنون در بیشتر کشورهای جهان استفاده میشود و تقویمی بینالمللی است. این گاهشماری برگرفته از گاهشماری ژولینی با مبدا میلادی (میلاد عیسی) است و نخست از سوی آلویسیوس لیلیوس که پزشکی از اهالی ناپل بود پیشنهاد شد. تعدیل کبیسهگیری این گاهشماری در ۲۴ فوریه ۱۵۸۲ از سوی پاپ گریگوری سیزدهم پذیرفته شد و از آن پس به گاهشماری گریگوری (گرگوری) نیز مشهور شد.
تاریخچه و ویژگیها
گاهشماری ژولینی که از گاهشماری رومی گرفته شده بود در دوره مسیحی با مبدا میلادی (گاهشماری میلادی قدیم) پذیرفته شد. این گاهشماری ۳۶۵ روز بود که برای هر ۴ سال یک روز به روزهای سال اضافه میشد (سال ۳۶۵٫۲۵ روزه). به علت دقیق نبودن کسر سال نسبت به سال اعتدالی هر ۱۲۸ سال یک روز عقب میافتاد. در سال ۱۵۸۲ میلادی جهت تصحیح آن گاهشماری گرگوری (میلادی جدید) ایجاد شد. در گاهشماری یولیانی اعتدال بهاری در سال ۳۲۵ میلادی که شورای نیقیه تشکیل شده بود در ۲۱ مارس صورت گرفته بود و در سال ۱۵۸۲ به ۱۱ مارس افتاده بود و ده روز عقب مانده بود. در گاهشماری گرگوری ده روز از تاریخ حذف گردید و کبیسهگیریهای یکنواخت چهارساله نسبتا کاهش یافت بدینگونه که سالهای قرن غیرقابل قسمت به ۴۰۰ (مانند: ۱۷۰۰، ۱۸۰۰ و ۱۹۰۰) بدون کبیسهگیری باشند. درنتیجه، با احتساب سال گریگوری ۳۶۵٫۲۴۲۵ روز (نسبت به سال حقیقی ۳۶۵٫۲۴۲۱۹۸۷۹ روز) میزان دقت گاهشماری میلادی را به عقبماندگی یک روز در هر ۳،۳۲۰ سال رساند.
طول زمانی سال گریگوری -> ۳۶۵،۲۴۲۵ روز = (۳:۴۰۰) - ۳۶۵،۲۵
دوره عقبماندگی یکروزه گاهشماری گریگوری -> ۳۳۲۰ سال = (تفاضل سال حقیقی با گریگوری): ۱
کبیسهگیری
کبیسهگیری تقویم میلادی دارای دو دوره زمانیست. در دوره ژولینی سالهای مضرب عدد ۴ کبیسهاند. در دوره گریگوری هر چهار سال یکبار (سالهای مضرب ۴) کبیسه است، با این استثنا که در سالهای راس سده، تنها سالهای مضرب عدد ۴۰۰ کبیسهاند. در تصحیح گاهشماری میلادی، با حذف ده روز از تقویم ژولینی، روز پس از پنجشنبه ۴ اکتبر ۱۵۸۲ ژولینی، جمعه ۱۵ اکتبر گریگوری است؛ و ازنظر تاریخی، روزهای ماقبل ۵ اکتبر ۱۵۸۲ میلادی بر اساس گاهشماری ژولینی درنظر گرفته میشود و عملا ده روز از تاریخ میلادی حذفشده قلمداد میگردد.
ماههای گاهشماری میلادی
سال در گاهشماری گرگوری ۱۲ ماه دارد. نامهای رایج در فارسی ایران از فرانسوی، نامهای رایج در فارسی افغانستان از انگلیسی، و نامهای رایج در فارسی تاجیکستان از روسی هستند.
ترتیب
فارسی ایران
فارسی افغانستان
فارسی تاجیکستان
شمار روز
۱
ژانویه
جنیوری
ینور
۳۱
۲
فوریه
فبریوری
فورل
۲۸ یا ۲۹
۳
مارس
مارچ
مرت
۳۱
۴
آوریل
آپریل
اپریل
۳۰
۵
مه
می
می
۳۱
۶
ژوئن
جون
ایین
۳۰
۷
ژوئیه
جولای
اییل
۳۱
۸
اوت
آگست
اوگست
۳۱
۹
سپتامبر
سپتمبر
سنتیبر
۳۰
۱۰
اکتبر
آکتبر
اکتیبر
۳۱
۱۱
نوامبر
نوومبر
نیبر
۳۰
۱۲
دسامبر
دیسمبر
دکبر
۳۱
پذیرش گاهشماری میلادی در نقاط مختلف جهان
گاهشماری گریگوری ابتدا در میان کشورهای اروپایی کاتولیک و سپس در میان پروتستانها و ارتدکسها پذیرفته شد. در میان کشورهای اروپایی، یونان آخرین کشوری بود که در سال ۱۹۲۳ اقدام به پذیرش این گاهشماری کرد. ژاپن، کره و چین بهترتیب در سالهای ۱۸۹۵، ۱۸۷۲ و ۱۹۱۲ گاهشماری میلادی را پذیرفتند. امروزه در اکثر کشورهای جهان، ازجمله در اغلب کشورهای اسلامی، گاهشماری میلادی بهعنوان تقویم رسمی شناخته میشود. مصر در سال ۱۸۷۵ و ترکیه در سال ۱۹۱۷ اقدام به پذیرش تقویم میلادی کردند. کشورهای افغانستان، ایران، اتیوپی و نپال تنها کشورهای جهان هستند که تقویم میلادی در آنها تقویم رسمی بهشمار نمیرود.
کاستیهای گاهشماری میلادی
نقص نخست گاهشماری گریگوری، سرآغار سال است که امروزه ۱ ژانویه به صورت جهانی رسمی شناخته شدهاست. پیشتر در اینباره اتفاقنظری میان کشورها و فرقههای مسیحی نبود. با توجه به اینکه اول ژانویه برابر با ۱۰ یا ۱۱ دی گاهشماری خورشیدی (اوایل زمستان در نیم کره شمالی و اوایل تابستان در نیم کره جنوبی) است، این زمان از لحاظ حرکت انتقالی زمین و در مقایسه با سرآغاز گاهشماریهای معتبر جهان برای آغاز سال مناسب نیست. از همین جاست که اشکالهای بزرگ در ازمنه تاریخ برای آن به وجود آمدهاست (چنانکه سال مالی کشورهایی که از این تقویم استفاده میکنند با سال میلادی منطبق نیست و تقریبا از اوایل فروردین آغاز میشود).
گاهشماری میلادی با وضعیت فصلها و موقعیت خاص زمین مانند اعتدالین و انقلابین هم خوانی ندارد و شمار روزهای هر ماه نیز نامنظم است. سرآغاز سال و سرآغاز ماهها در گاهشماری مسیحی کلا قراردادی هستند و به مسائل نجومی یا حرکت انتقالی زمین مربوط نیستند و با بروج سروکاری ندارند. برای بهرهگیری از این روش هیچ دلیل منطقی وجود ندارد و از سوی دیگر در طول تاریخ بسیاری به دلخواه دخل و تصرفی در این گاهشماری کردهاند.
هم چنین این گاهشماری پایه دقیق مذهبی ندارد و مشکلات مذهبی مسیحیان را برطرف نکردهاست و ایام مذهبی را بهطور دقیق مشخص نمیکند و برای تعیین این ایام باید از تقویم قمری کمک گرفت و منجمین ناچارند هر سال با کمک گرفتن از روش اپاکت (Epacte) محل آن را در ماههای قمری پیدا کنند؛ در نتیجه عید پاک در فاصله ۲۲ مارس تا ۲۵ آوریل دائما در تغییر است همچون سایر اعیاد و روزهای مذهبی مسیحیان و مسلمانان.
تغییر تاریخ میلادی
کاستیهای تقویم میلادی برخی را به فکر تدوین یک تقویم معتبر جهانی انداختهاست چنانکه چنین طرحی در سازمان ملل مطرح شد که به جایی نرسید. در گذشته نیز پس از انقلاب فرانسه به فکر تغییر تقویم در این کشور افتادند و تقویم جمهوری فرانسه را جایگزین تقویم میلادی کردند. از آن جمله شخصی به نام سیلون مارشال طرحی ارائه داد که مورد تایید انجمن ریاضیدانان و کنگره ملی فرانسه قرار گرفت. سرآغاز سال در این تقویم اعتدال پاییزی و مبدا آن سال ۱۷۸۷ (انقلاب فرانسه) بود که البته بعدا منسوخ شد.
چند گاهشماری مشهور جهان
گاهشماری هجری خورشیدی
گاهشماری هجری قمری
گاهشماری چینی
گاهشماری یولیانی
شب سال نو | [
"گاهشماری",
"مسیحیت",
"گاهشماری ژولینی",
"عیسی",
"آلویسیوس لیلیوس",
"ناپل",
"۲۴ فوریه",
"۱۵۸۲ (میلادی)",
"گریگوری سیزدهم",
"گاهشماری رومی",
"گاهشماری گرگوری",
"فارسی ایران",
"زبان فرانسوی",
"فارسی افغانستان",
"زبان انگلیسی",
"فارسی تاجیکستان",
"زبان روسی",
"ژانویه",
"فوریه",
"مارس",
"آوریل",
"معروف و مجهول",
"مه (ماه)",
"ژوئن",
"ژوئیه",
"اوت",
"سپتامبر",
"اکتبر",
"نوامبر",
"دسامبر",
"کاتولیک",
"پروتستان",
"ارتدکس",
"یونان",
"ژاپن",
"کره جنوبی",
"چین",
"مصر",
"ترکیه",
"افغانستان",
"ایران",
"اتیوپی",
"نپال",
"۱ ژانویه",
"۱۰ دی",
"۱۱ دی",
"حرکت انتقالی زمین",
"سال مالی",
"فصل",
"مسیحیان",
"عید پاک",
"۲۲ مارس",
"۲۵ آوریل",
"سمت (انتشارات)",
"سازمان ملل",
"انقلاب فرانسه",
"تقویم جمهوری فرانسه",
"اعتدال پاییزی",
"گاهشماری هجری خورشیدی",
"گاهشماری هجری قمری",
"گاهشماری چینی",
"گاهشماری یولیانی",
"شب سال نو"
] | [
"گاهشماری میلادی",
"بنیانگذاریهای ۱۵۸۲ (میلادی)",
"بنیانگذاریهای ۱۵۸۲ (میلادی) در اروپا",
"گاهشماری رومی",
"گاهشماریها"
] |
64 | عماد خراسانی | 1 | 85 | 0 | [
"عماد خراساني"
] | false | 17 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام",
"Item2": "عماد خراسانی"
},
{
"Item1": "نام اصلی",
"Item2": "'''عمادالدین حسنی برقعی'''"
},
{
"Item1": "زمینه فعالیت",
"Item2": "غزلسرا"
},
{
"Item1": "تاریخ تولد",
"Item2": "بهار ۱۳۰۰ خورشیدی"
},
{
"Item1": "محل تولد",
"Item2": "[[توس]]"
},
{
"Item1": "والدین",
"Item2": "سیدمحمدتقی معین دفتربیبی حرمت"
},
{
"Item1": "تاریخ مرگ",
"Item2": "۲۸ بهمن ۱۳۸۲"
},
{
"Item1": "محل مرگ",
"Item2": "[[تهران]]"
},
{
"Item1": "مدفن",
"Item2": "مقبرهالشعرای آرامگاه فردوسی"
},
{
"Item1": "پیشه",
"Item2": "شاعر"
},
{
"Item1": "تخلص",
"Item2": "شاهین، عماد"
},
{
"Item1": "همسر",
"Item2": "همسرش هشت ماه بعد از ازدواج درگذشت"
}
],
"Title": "شاعر و نویسنده"
} | عمادالدین حسنی برقعی ، معروف به عماد خراسانی (۱۳۰۰ - ۲۸ بهمن ۱۳۸۲) شاعر غزلسرا و قصیدهسرای مشهور خراسانی است و از نامآوران شعر و غزل معاصر ایران بهشمار میآید.
زندگینامه
عماد خراسانی به روایت مهدی اخوان ثالث متولد بهار ۱۳۰۰ خورشیدی در توس مشهد است اما خود در مصاحبهای گفته تولدش را بدون هیچ توضیح دیگری در ۱۲۹۹ ثبت کردهاند. پدرش «سید محمد تقی معین دفتر»(از صاحب منصبان آستان قدس رضوی) و مادرش «بیبی حرمت» نام داشتند. نسب عماد به احمد بن موسی مبرقع امام محمد تقی جواد میرسد و نام کاملش عمادالدین حسن برقعی است.
عماد در ۳ سالگی مادرش را از دست داد و در ۶ سالگی پدرش را و از آن پس تحت سرپرستی پدربزرگ و مادر بزرگ رشد کرد. عماد از ۹ سالگی با تشویق دایی خود، شعرخوانی و سرودن شعر را آغاز کرد. او در جوانی با تخلص «شاهین» یا «شاخص» شعر میگفت و سپس تخلص «عماد» را برگزید. تخلص عماد خراسانی را فریدون مشیری برای او انتخاب کرد.
عماد یک بار ازدواج کرد اما همسرش هشت ماه بعد درگذشت. او از سال ۱۳۳۱ به تهران رفت. عماد خراسانی فرزندی نداشت و تا آخر عمر تنها زندگی کرد.
وی پس از یک دوره بیماری در صبح روز شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۲ در تهران در سن ۸۲ سالگی درگذشت.
عماد در نگاه دیگران
«مهدی اخوان ثالث» که یکی از دوستان صمیمی عماد بود در مقدمهای بر کتاب «ورقی چند از دیوان عماد» شرح حال و زندگی کاملی از عماد را نوشته که این کتاب تاکنون بارها با همان مقدمه تجدید چاپ شدهاست. به گفته اخوان ثالث «اگر شعر را در معنای حقیقیش بهجای آوریم، نه فقط فن و صنعتگری و مهارت در تمشیت امر و قافیه و کلمات، بیشک عماد در غزلسرایی از شاعران برجسته و تراز اول معاصر است و در قیاسی وسیعتر، سخن او از این و آن متمایز است.»
پرویز خائفی از غزلسرایان معاصر، عماد خراسانی را یکی از معتبرترین چهرههای غزل معاصر دانسته و میگوید: در دورهای که غزل در ادبیات ما شرایط خاصی داشت و به سکون و سرگردانی رسیده بود، «محمد حسین شهریار»، «حسن رهی معیری» و «عماد خراسانی» هر یک با زبان و بیان خاص خود در پی غزل اصیل و سنتی رفتند. در ضمن اینکه عماد با حفظ ساختار و استحکام شعر کهن، حالاتی را ارائه میدهد که قابل توجهاست و درد جامعه امروز را میشناسد. نکته مهم در غزل عماد، تجلی دردها، ناراحتیها و سرخوردگیهایی است که او در زندگی خود با آنها روبهرو بودهاست. او اصالت غزل را حفظ میکرد و هیچوقت از روی تفنن غزل نگفت، بلکه مفهوم غزل یعنی عشق و دوست داشتن را شناخته و بهکار میبرد. خائفی کار عماد را بالاتر از شهریار میداند و میگوید: شهریار تراش خاص زبان فارسی را گاهی اوقات رعایت نمیکرد، ولی زبان عماد شفاف و تراش داده شدهاست.
حسین منزوی غزل عماد را غزلی بینابین دانسته و میگوید: غزل عماد ضمن اینکه به ارزشهای کلاسیک پایبند است، از برخی فضاها و اصولهای تازه هم خالی نیست. غزل عماد عاشقانه است و کمتر از مضامین فلسفی و اجتماعی استفاده میکند. منزوی معتقد است: غزل عماد، غزل و تغزل و حدیث نفس است. البته طبیعی است که در سن و سال پیری مانند همه به شکایت از دنیا و مسائل آن بپردازد، اما غزل او مانند غزل سایه یا منوچهر نیستانی نیست که علاوه بر طرح مضامین شخصی و عاطفی، به مشکلات اجتماعی و مسائل زمانه نیز بپردازد.
فرج سرکوهی معتقد است: «شعرهای عماد در قوالب کلاسیک قدمائی است و عماد به مباحث نظری مطرح در ایران در زمینه زبان، ساختار و فرم شعر بیاعتنا بود اما ماندگاری شعر او دیوان او را به کتاب درسی شاعران تازهنفس نوجو و نوگرا از «نیمائی و پسانیمائی» گرفته تا «مدرن و پسامدرن» بدل میکند؛ چرا که ابعادی از راز ماندگاری و جاودانگی در زبان و فرهنگ، راز تاثیر، نفوذ و حیات ادبی را در دیوان او میتوان خواند.» سرکوهی میگوید: «در شعر عماد همان جوهری است که قدما اصطلاح «سهل و ممنتع» را در توصیف آن به کار برده و سعدی را نمونه متعالی آن میدانستند. در بهترین شعرهای عماد اثری از تصنع زبانی و فرمی و ساختاری نیست و عماد عاطفه، ذهنیت، تخییل، اندیشه و حسی را در شعر خود درونی کرده، در اجرا به شعر برکشیده و با چنان قدرتی بیان میکند که مخاطب را به درون شعر میکشاند.»
اشعار
دیوان اشعار عماد خراسانی با مقدمهای از مهدی اخوان ثالث، بارها تجدید چاپ شدهاست.
برخی شعرهای عماد به ضربالمثل بدل شده و چند نسل از لایههای گوناگون مردم ایرانیان، از شاعران نوآور گرفته تا کسانی که با ادبیات مکتوب معاصر آشنائی چندانی ندارند، عواطف و احساسات و حالات خود را با تکرار بیتی از عماد بیان میکنند که در حافظه آنان نقش بستهاست.
عهد کردم که دگر مینخورم در همه عمر بهجز از امشب و فردا شب و شبهای دگر
یا این بیت دیگر:
دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم از چه با دشمن جانم شدهام دوست ندانم!
این غزل زیبا و معروف از اوست:
پیش ما سوختگان، مسجد و میخانه یکیست حرم و دیر یکی، سبحه و پیمانه یکی است
اینهمه جنگ و جدل حاصل کوتهنظریست گر نظر پاک کنی، کعبه و بتخانه یکیست
هر کسی قصه شوقش به زبانی گوید چون نکو مینگرم، حاصل افسانه یکیست
اینهمه قصه ز سودای گرفتارانست ورنه از روز ازل، دام یکی، دانه یکیست
ره هرکس به فسونی زده آن شوخ ار نه گریه نیمه شب و خنده مستانه یکیست
گر زمن پرسی از آن لطف که من میدانم آشنا بر در این خانه و بیگانه یکیست
هیچ غم نیست که نسبت به جنونم دادند بهر این یک دو نفس، عاقل و دیوانه یکیست
عشق آتش بود و خانه خرابی دارد پیش آتش، دل شمع و پر پروانه یکیست
گر به سرحد جنونت ببرد عشق عماد بیوفایی و وفاداری جانانه یکیست
عماد و موسیقی ایرانی
بسیاری از غزلها و اشعار عماد در برنامههای مختلف موسیقی اصیل ایرانی در رادیو یا برنامههای خصوصی توسط هنرمندان نامی و خوانندگان مشهور خوانده شده ازجمله محمد رضا شجریان یکی از غزلهای مشهدی عماد را به نام «پیری و معرکهگیری» بهصورت ضربی در برنامه موسیقی ایرانی اجرا کردهاست. همچنین آواز ویگن با شعر «ای دل بلا، ای دل بلا، ای دل بلایی» که از اشعار اوست معروف است.
از آثار عماد میتوان به «یک شب در بهشت» مثنوی حاوی پانصد بیت در بحرخفیف به سال ۱۳۲۰
«شبی بر مزار خیام» به سال ۱۳۲۹و کتابچه «سبو» و «دیوان عماد خراسانی» اشاره کرد. | [
"توس",
"تهران",
"۱۳۰۰ (خورشیدی)",
"غزل",
"قصیده",
"خراسان",
"مهدی اخوان ثالث",
"مشهد",
"احمد بن موسی مبرقع",
"محمد بن علی (امام نهم شیعه)",
"فریدون مشیری",
"پرویز خائفی",
"محمد حسین شهریار",
"حسن رهی معیری",
"زبان فارسی",
"حسین منزوی",
"حدیث نفس",
"هوشنگ ابتهاج",
"منوچهر نیستانی",
"فرج سرکوهی",
"کتاب درسی",
"ضربالمثل",
"موسیقی اصیل ایرانی",
"محمد رضا شجریان",
"موسیقی ایرانی",
"ویگن"
] | [
"اهالی توس",
"درگذشتگان ۱۳۸۲",
"زادگان ۱۳۰۰",
"شاعران اهل مشهد",
"مدفونان در مقبرةالشعرای آرامگاه فردوسی",
"شاعران مرد اهل ایران"
] |
65 | ۲۸ بهمن | 0 | 29 | 0 | [
"28 بهمن"
] | false | 19 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | ۲۸ بهمن - از آغاز سال در تقویم رسمی ایران ۳۳۴ روز گذشته و به پایان آن ۳۱ روز (در سال عادی) یا ۳۲ روز (در سال کبیسه) مانده است.
رویدادها
۱۳۸۸ - تغییر رنگ سبز پرچم ایران در چند مراسم دولتی به رنگ آبی.
زادروزها
۱۲۸۱ - صادق هدایت ؛ نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی، (مرگ ۱۹ فروردین ۱۳۳۰)
۱۲۹۷ - امیرعباس هویدا ؛ نخست وزیر در دوران پهلوی
۱۳۴۹ - آرش حجازی ؛ نویسنده و مترجم ایرانی
۱۳۵۳ - هریسو ؛ بازیگر و خواننده اهل کره جنوبی
مرگها
۱۳۶۴ - جیدو کریشنامورتی ، عارف، متفکر، نویسنده و سخنران مشهور هندی (زاده ۲۱ اردیبهشت، ۱۲۷۴)
۱۳۸۲ - عماد خراسانی ، شاعر غزلسرا و قصیدهسرا (زاده ۱۳۰۰) | [
"تقویم رسمی ایران",
"۱۳۸۸ (خورشیدی)",
"پرچم ایران",
"۱۲۸۱ (خورشیدی)",
"صادق هدایت",
"۱۳۳۰ (خورشیدی)",
"۱۲۹۷ (خورشیدی)",
"امیرعباس هویدا",
"۱۳۴۹ (خورشیدی)",
"آرش حجازی",
"۱۳۵۳ (خورشیدی)",
"هریسو",
"۱۳۶۴ (خورشیدی)",
"جیدو کریشنامورتی",
"مردم هند",
"۱۲۷۴ (خورشیدی)",
"۱۳۸۲ (خورشیدی)",
"عماد خراسانی",
"غزل",
"قصیده",
"۱۳۰۰ (خورشیدی)"
] | [
"روزهای بهمن"
] |
67 | انتخابات مجلس شورای اسلامی (۱۳۸۲–۱۳۸۳) | 4 | 70 | 0 | [
"انتخابات هفتمين مجلس شوراي اسلامي",
"انتخابات هفتمین مجلس شورای اسلامی",
"انتخابات هفتمين دوره مجلس شوراي اسلامي",
"انتخابات هفتمین دورهٔ مجلس شورای اسلامی",
"انتخابات مجلس شورای اسلامی (۱۳۸۲)",
"انتخابات هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی",
"انتخابات مجلس شوراي اسلامي (۱۳۸۲-۸۳)",
"انتخابات مجلس شورای اسلامی (1382-83)",
"انتخابات مجلس شوراي اسلامي (1382-83)",
"انتخابات مجلس شوراي اسلامي (۱۳۸۲)",
"انتخابات مجلس شورای اسلامی (1382)",
"انتخابات هفتمين دورهٔ مجلس شوراي اسلامي",
"انتخابات مجلس شوراي اسلامي (1382)",
"انتخابات مجلس شورای اسلامی (۱۳۸۲-۸۳)",
"انتخابات مجلس شوراي اسلامي (۱۳۸۲-۱۳۸۳)",
"انتخابات مجلس شورای اسلامی (1382-1383)",
"انتخابات مجلس شوراي اسلامي (1382-1383)",
"انتخابات مجلس شورای اسلامی (۱۳۸۲-۱۳۸۳)",
"انتخابات مجلس شوراي اسلامي (۱۳۸۳–۱۳۸۲)",
"انتخابات مجلس شورای اسلامی (1383–1382)",
"انتخابات مجلس شوراي اسلامي (1383–1382)",
"انتخابات مجلس شورای اسلامی (۱۳۸۳–۱۳۸۲)",
"انتخابات مجلس شوراي اسلامي (۱۳۸۲–۱۳۸۳)",
"انتخابات مجلس شورای اسلامی (1382–1383)",
"انتخابات مجلس شوراي اسلامي (1382–1383)",
"انتخابات مجلس ایران (۱۳۸۳–۱۳۸۲)",
"دوره هفتم انتخابات مجلس شورای اسلامی"
] | false | 19 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام انتخابات",
"Item2": "انتخابات هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی"
},
{
"Item1": "کشور",
"Item2": "ایران"
},
{
"Item1": "گونه",
"Item2": "مقننه"
},
{
"Item1": "گونه رای",
"Item2": "مردمی"
},
{
"Item1": "برگذارشوندگی",
"Item2": "no"
},
{
"Item1": "رنگ حزب",
"Item2": "no"
},
{
"Item1": "انتخابات پیش",
"Item2": "انتخابات مجلس شورای اسلامی (۱۳۷۹–۱۳۷۸)"
},
{
"Item1": "سال پیش",
"Item2": "۱۳۷۹–۱۳۷۸"
},
{
"Item1": "اعضای پیش",
"Item2": "فهرست نمایندگان دوره ششم مجلس شورای اسلامی"
},
{
"Item1": "اعضای برگزیده",
"Item2": "[[نمایندگان]]"
},
{
"Item1": "انتخابات پس",
"Item2": "انتخابات مجلس شورای اسلامی (۱۳۸۷–۱۳۸۶)"
},
{
"Item1": "سال پس",
"Item2": "۱۳۸۷–۱۳۸۶"
},
{
"Item1": "اعضای پس",
"Item2": "فهرست نمایندگان دوره هشتم مجلس شورای اسلامی"
},
{
"Item1": "کرسیهای موردرایگیری",
"Item2": "هر ۲۹۰ کرسی [[مجلس شورای اسلامی]]"
},
{
"Item1": "کرسیهای اکثریت",
"Item2": "۱۴۶"
},
{
"Item1": "مشارکت",
"Item2": "۲۳،۷۳۴،۶۷۷رای، ۵۱٫۲۱٪"
},
{
"Item1": "تصویر۱",
"Item2": "150پیکسل"
},
{
"Item1": "رنگ۱",
"Item2": "f4b005"
},
{
"Item1": "رهبر۱",
"Item2": "[[غلامعلی حداد عادل]]"
},
{
"Item1": "حزب۱",
"Item2": "[[ائتلاف آبادگران ایران اسلامی]][[جامعه روحانیت مبارز]] [[حزب موتلفه اسلامی]]"
},
{
"Item1": "اتحاد۱",
"Item2": "'''[[ائتلاف آبادگران ایران اسلامی]]'''"
},
{
"Item1": "حوزه انتخاباتی۱",
"Item2": "[[تهران، ری، اسلامشهر و شمیرانات]]"
},
{
"Item1": "کرسیها پیش از۱",
"Item2": "۵۴"
},
{
"Item1": "کرسی۱",
"Item2": "'''۱۹۶'''"
},
{
"Item1": "تغییر کرسیها۱",
"Item2": "۱۴۲"
},
{
"Item1": "درصد۱",
"Item2": "'''۶۷٫۵۸٪'''"
},
{
"Item1": "تصویر۲",
"Item2": "130پیکسل"
},
{
"Item1": "رنگ۲",
"Item2": "ff0000"
},
{
"Item1": "رهبر۲",
"Item2": "[[علیاکبر محتشمیپور]] [[مهدی کروبی]]"
},
{
"Item1": "حزب۲",
"Item2": "[[مجمع روحانیون مبارز]] و"
},
{
"Item1": "حوزه انتخاباتی۲",
"Item2": "''شرکت نداشت''''رای نیاورد''"
},
{
"Item1": "کرسیها پیش از۲",
"Item2": "۱۸۴"
},
{
"Item1": "کرسی۲",
"Item2": "۴۷"
},
{
"Item1": "تغییر کرسیها۲",
"Item2": "۱۳۷"
},
{
"Item1": "درصد۲",
"Item2": "۱۶٫۲٪"
},
{
"Item1": "رنگ۳",
"Item2": "ffffff"
},
{
"Item1": "حزب۳",
"Item2": "[[مستقلها]]"
},
{
"Item1": "کرسی۳",
"Item2": "۴۲"
},
{
"Item1": "تغییر کرسیها۳",
"Item2": "۲۶"
},
{
"Item1": "درصد۳",
"Item2": "۱۴٫۴۸٪"
},
{
"Item1": "عنوان",
"Item2": "[[رییسمجلس]]"
},
{
"Item1": "پیش از انتخابات",
"Item2": "[[مهدی کروبی]]"
},
{
"Item1": "حزب قبلی",
"Item2": "[[مجمع روحانیون مبارز]]"
},
{
"Item1": "پس از انتخابات",
"Item2": "[[غلامعلی حدادعادل]]"
},
{
"Item1": "حزب بعدی",
"Item2": "[[ائتلاف آبادگران]]"
}
],
"Title": "انتخابات/فارسی"
} | انتخابات دوره هفتم مجلس شورای اسلامی.
نتیجه انتخابات
پیروزی مطلق اصولگرایان
دومین پیروزی مطلق اصولگرایان پس از انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا (۱۳۸۱) بود که در تهران ۲۹ نفر از ۳۰ نامزد معرفی شده توسط این جریان، وارد مجلس شدند. این در حالی بود که انتخابات این دوره مجلس شورای اسلامی توسط دولت محمد خاتمی برگزار شد. همچنین اکثریت اعضای لیست انتخاباتی اصلاح طلبان در این دوره شکست خوردند. مهدی کروبی از آن جمله است.
واجدین شرایط: ۴۶ میلیون و ۳۵۱ هزار و ۳۲ نفر (بدون احتساب حوزه انتخابیه بم)
شرکتکنندگان: ۲۳ میلیون و ۴۳۸ هزار و ۳۰ نفر (۵۰٫۵۷٪)
تعداد شعب اخذ رای: ۳۹ هزار و ۸۸۵
تعداد شعب شهرها: ۲۰ هزار و ۵۴۲ (۵۲٪)
تعداد شعب روستاها: ۱۹ هزار و ۳۴۳ (۴۸٪)
انتخابات
انتخابات زودهنگام
قانون انتخابات
هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات
انتخابات ۲ خرداد ۱۳۷۶ (ایران)
انتخابات هفتمین مجلس شورای اسلامی
همهپرسی
پارلمان | [
"فهرست نمایندگان دوره هفتم مجلس شورای اسلامی",
"مجلس شورای اسلامی",
"غلامعلی حداد عادل",
"روزنامه همشهری",
"ائتلاف آبادگران ایران اسلامی",
"جامعه روحانیت مبارز",
"جام جم آنلاین",
"حزب موتلفه اسلامی",
"حوزه انتخابیه تهران، ری، اسلامشهر و شمیرانات",
"سید علیاکبر محتشمیپور",
"خبرگزاری مهر",
"مهدی کروبی",
"مجمع روحانیون مبارز",
"مجمع نیروهای خط امام(ره)",
"حزب کارگزاران سازندگی",
"حزب همبستگی ایران اسلامی",
"حزب اسلامی کار",
"خانه کارگر",
"انجمن اسلامی معلمان ایران",
"مجمع اسلامی بانوان",
"کنشگر سیاسی مستقل",
"رئیس مجلس شورای اسلامی",
"غلامعلی حدادعادل",
"دوره هفتم مجلس شورای اسلامی",
"اصولگرایان",
"انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا (۱۳۸۱)",
"سیدمحمد خاتمی",
"اصلاح طلبان",
"انتخابات",
"انتخابات زودهنگام",
"قانون انتخابات",
"هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات",
"انتخابات ۲ خرداد ۱۳۷۶ (ایران)",
"همهپرسی"
] | [
"انتخابات ۲۰۰۴ (میلادی) در آسیا",
"انتخابات در ایران",
"انتخابات مجلس شورای اسلامی",
"ایران در ۱۳۸۲",
"ایران در ۱۳۸۳",
"ایران در ۲۰۰۴ (میلادی)",
"دوره هفتم مجلس شورای اسلامی",
"رویدادهای فوریه ۲۰۰۴",
"رویدادهای مه ۲۰۰۴ (میلادی)"
] |
68 | ۱۴ اسفند | 0 | 32 | 0 | [
"14 اسفند"
] | false | 21 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | ۱۴ اسفند - از آغاز سال در گاهشماری ایران ۳۵۰ روز گذشته و به پایان آن ۱۵ روز (در سال عادی) یا ۱۶ روز (در سال کبیسه) ماندهاست.
رویدادها
۱۳۵۷ - تاسیس کمیته امداد امام خمینی به دستور سید روحالله خمینی.
۱۳۵۹ - رویدادهای ۱۴ اسفند پس از سخنرانی بنی صدر.
زادروزها
۱۰۵۶ - آنتونیو ویوالدی، آهنگساز و ویلنیست اهل ونیز
۱۲۵۴ - لئون-پل فارگ، نویسنده و شاعر اهل فرانسه
۱۳۰۷ - مهدی اخوان ثالث، شاعر معاصر
مرگها
۱۳۴۵ - محمد مصدق ، دولتمرد و نخستوزیر ایرانی (زاده ۱۲۶۱).
۱۳۸۸- محمد خوانساری استاد برجسته فلسفه و منطق در دانشگاه تهران، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی و یکی از بزرگترین منطق دانان دوران معاصر بود.
مناسبتها
روز احسان و نیکوکاری .
۵ مارس | [
"گاهشماری ایران",
"۱۳۵۷ (خورشیدی)",
"کمیته امداد امام خمینی",
"سید روحالله خمینی",
"۱۳۵۹ (خورشیدی)",
"رویدادهای ۱۴ اسفند ۱۳۵۹",
"۱۰۵۶ (خورشیدی)",
"آنتونیو ویوالدی",
"۱۲۵۴ (خورشیدی)",
"لئون-پل فارگ",
"۱۳۰۷ (خورشیدی)",
"مهدی اخوان ثالث",
"کوروش بزرگ",
"۱۳۴۵ (خورشیدی)",
"محمد مصدق",
"۱۲۶۱ (خورشیدی)",
"۱۳۸۸ (خورشیدی)",
"محمد خوانساری",
"احسان",
"امور خیریه",
"۵ مارس"
] | [
"روزهای اسفند"
] |
69 | محمد مصدق | 1 | 1,545 | 0 | [
"دکتر مصدق",
"دکتر محمد مصدق",
"مصدق",
"دكتر مصدق",
"دكتر محمد مصدق",
"دکترمحمد مصدق",
"مصدق السلطنه",
"مصدقالسلطنه",
"دكترمحمد مصدق",
"محمد مصدقالسلطنه",
"محمد مصدق السلطنه"
] | false | 618 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "name",
"Item2": "محمد مصدق"
},
{
"Item1": "image",
"Item2": "Mohmmad,Mosaddegh2 (cropped).jpg"
},
{
"Item1": "caption",
"Item2": "دکتر محمد مصدق"
},
{
"Item1": "office1",
"Item2": "[[سی و پنجمین]] [[نخستوزیر ایران]]"
},
{
"Item1": "term_start1",
"Item2": "۳۰ تیر ۱۳۳۱"
},
{
"Item1": "term_end1",
"Item2": "۲۸ مرداد ۱۳۳۲"
},
{
"Item1": "monarch1",
"Item2": "[[محمدرضا پهلوی]]"
},
{
"Item1": "predecessor1",
"Item2": "[[احمد قوام]]"
},
{
"Item1": "successor1",
"Item2": "[[فضلالله زاهدی]]"
},
{
"Item1": "term_start2",
"Item2": "۷ اردیبهشت ۱۳۳۰"
},
{
"Item1": "term_end2",
"Item2": "۲۵ تیر ۱۳۳۱"
},
{
"Item1": "monarch2",
"Item2": "[[محمدرضا پهلوی]]"
},
{
"Item1": "predecessor2",
"Item2": "[[حسین علاء]]"
},
{
"Item1": "successor2",
"Item2": "[[احمد قوام]]"
},
{
"Item1": "office3",
"Item2": "[[وزیر دفاع ملی]]"
},
{
"Item1": "term_start3",
"Item2": "۷ مرداد ۱۳۳۱"
},
{
"Item1": "term_end3",
"Item2": "۲۸ مرداد ۱۳۳۲"
},
{
"Item1": "primeminister3",
"Item2": "''خود او''"
},
{
"Item1": "monarch3",
"Item2": "[[محمدرضا پهلوی]]"
},
{
"Item1": "deputy3",
"Item2": "[[احمد وثوق]]"
},
{
"Item1": "predecessor3",
"Item2": "[[مرتضی یزدانپناه]]"
},
{
"Item1": "successor3",
"Item2": "[[عبدالله هدایت]]"
},
{
"Item1": "office4",
"Item2": "نماینده [[مجلس شورای ملی]]<br><small>دورههای [[<s>۱</s>]]، [[۳]]، [[۵]]، [[۶]]، [[۱۴]] و [[۱۶]]</small>"
},
{
"Item1": "term_start4",
"Item2": "۲۰ بهمن ۱۳۲۸"
},
{
"Item1": "term_end4",
"Item2": "۶ اردیبهشت ۱۳۳۰"
},
{
"Item1": "constituency4",
"Item2": "تهران"
},
{
"Item1": "majority4",
"Item2": "۳۰،۷۳۸"
},
{
"Item1": "term_start5",
"Item2": "۶ اسفند ۱۳۲۲"
},
{
"Item1": "term_end5",
"Item2": "۲۱ اسفند ۱۳۲۴"
},
{
"Item1": "constituency5",
"Item2": "تهران"
},
{
"Item1": "term_start6",
"Item2": "۱۹ تیر ۱۳۰۵"
},
{
"Item1": "term_end6",
"Item2": "۲۲ مرداد ۱۳۰۷"
},
{
"Item1": "constituency6",
"Item2": "تهران"
},
{
"Item1": "term_start7",
"Item2": "۲۲ بهمن ۱۳۰۲"
},
{
"Item1": "term_end7",
"Item2": "۲۲ بهمن ۱۳۰۴"
},
{
"Item1": "constituency7",
"Item2": "تهران"
},
{
"Item1": "term_start8",
"Item2": "۱۴ آذر ۱۲۹۳"
},
{
"Item1": "term_end8",
"Item2": "۲۲ آذر ۱۲۹۴"
},
{
"Item1": "constituency8",
"Item2": "تهران"
},
{
"Item1": "term9",
"Item2": "عدم تصویب اعتبارنامه در مجلس اول"
},
{
"Item1": "constituency9",
"Item2": "اصفهان"
},
{
"Item1": "office10",
"Item2": "[[وزیر امور خارجه]]"
},
{
"Item1": "term_start10",
"Item2": "۲۴ خرداد ۱۳۰۲"
},
{
"Item1": "term_end10",
"Item2": "۳۱ شهریور ۱۳۰۲"
},
{
"Item1": "monarch10",
"Item2": "[[احمدشاه قاجار]]"
},
{
"Item1": "primeminister10",
"Item2": "[[حسن پیرنیا]]"
},
{
"Item1": "predecessor10",
"Item2": "[[محمدعلی فروغی]]"
},
{
"Item1": "successor10",
"Item2": "[[محمدعلی فروغی]]"
},
{
"Item1": "term_start11",
"Item2": "۸ مهر ۱۳۰۰"
},
{
"Item1": "term_end11",
"Item2": "۱۶ مهر ۱۳۰۰"
},
{
"Item1": "monarch11",
"Item2": "[[احمدشاه قاجار]]"
},
{
"Item1": "primeminister11",
"Item2": "[[احمد قوام]]"
},
{
"Item1": "predecessor11",
"Item2": "[[حسن اسفندیاری]]"
},
{
"Item1": "successor11",
"Item2": "[[اسدالله قدیمی]]"
},
{
"Item1": "office12",
"Item2": "[[والی آذربایجان]]"
},
{
"Item1": "term_start12",
"Item2": "۲۸ بهمن ۱۳۰۰"
},
{
"Item1": "term_end12",
"Item2": "۲۰ تیر ۱۳۰۱"
},
{
"Item1": "monarch12",
"Item2": "[[احمدشاه قاجار]]"
},
{
"Item1": "primeminister12",
"Item2": "[[حسن پیرنیا]]"
},
{
"Item1": "predecessor12",
"Item2": "[[مهدیقلی هدایت]]"
},
{
"Item1": "successor12",
"Item2": "[[امانالله جهانبانی]]"
},
{
"Item1": "office13",
"Item2": "[[وزیر مالیه]]"
},
{
"Item1": "term_start13",
"Item2": "۱۴ خرداد ۱۳۰۰"
},
{
"Item1": "term_end13",
"Item2": "بهمن ۱۳۰۰"
},
{
"Item1": "monarch13",
"Item2": "[[احمدشاه قاجار]]"
},
{
"Item1": "primeminister13",
"Item2": "[[احمد قوام]]"
},
{
"Item1": "office14",
"Item2": "[[والی فارس]]"
},
{
"Item1": "term_start14",
"Item2": "۷ مهر ماه ۱۲۹۹"
},
{
"Item1": "term_end14",
"Item2": "۲ فروردین ۱۳۰۰"
},
{
"Item1": "monarch14",
"Item2": "[[احمدشاه قاجار]]"
},
{
"Item1": "primeminister14",
"Item2": "[[حسن پیرنیا]]"
},
{
"Item1": "predecessor14",
"Item2": "[[عبدالحسین میرزا فرمانفرما]]"
},
{
"Item1": "successor14",
"Item2": "[[ابراهیم قوام]]"
},
{
"Item1": "birth_date",
"Item2": "۲۹ اردیبهشت ۱۲۵۸"
},
{
"Item1": "birth_place",
"Item2": "[[تهران]]، [[ایران]]"
},
{
"Item1": "death_date",
"Item2": "۱۴ اسفند ۱۳۴۵ (۸۷ سال)"
},
{
"Item1": "death_place",
"Item2": "[[تهران]]، [[ایران]]"
},
{
"Item1": "resting_place",
"Item2": "[[احمدآباد مصدق]]، [[استان البرز]]"
},
{
"Item1": "nationality",
"Item2": "[[ایرانی]]"
},
{
"Item1": "party",
"Item2": "[[جبهه ملی ایران]]"
},
{
"Item1": "otherparty",
"Item2": "[[حزب دموکرات]] <br>[[اعتدالیون]]"
},
{
"Item1": "children",
"Item2": "احمد، غلامحسین، منصوره، ضیا اشرف، خدیجه"
},
{
"Item1": "alma_mater",
"Item2": "<br>[[دانشگاه نوشاتل]]"
},
{
"Item1": "cabinet",
"Item2": "[[''کابینههای مصدق'']]"
},
{
"Item1": "religion",
"Item2": "[[اسلام]] ([[شیعه]])"
},
{
"Item1": "signature",
"Item2": "mohammad mossadegh Signature.svg"
}
],
"Title": "Officeholder"
} | محمد مصدق تولد ۲۹ اردیبهشت ۱۲۵۸ (مطابق با شناسنامه) یا۲۶ خرداد ۱۲۶۱ (طبق محاسبه برخی مورخین) سنگلج تهران- درگذشت ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ بیمارستان نجمیه تهران در زمان قاجار معروف به میرزا محمد خان مصدقالسلطنه تا قبل از تصویب قانون منع استفاده از القاب و سپس مشهور به دکتر مصدق ، سیاستمدار، حقوقدان، نماینده هشت دوره مجلس شورای ملی، استاندار، وزیر و دو دوره نخستوزیر ایران بود. محمد مصدق نخستین ایرانی دارنده مدرک دکترای رشته حقوق است مصدق در زمان انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی، اگر چه از حکومت قاجار مایوس بود با توجه به این که میدانست رضا شاه حکومتی برمبنای دیکتاتوری ایجاد میکند، با این کار مخالفت کرد و بعد از آن یکی از منتقدین سرسخت رضاشاه بود. در زمان حکومت رضاشاه، مصدق زندان رفته و مدتی را در تبعید گذرانید. او سلطنت پهلوی را مخلوق سیاست انگلستان میدانست.
وی بعد از سقوط رضاشاه، از تبعید به عرصه سیاست بازگشت. در سال ۱۳۲۸ با چندین حزب وارد اتحاد شد و با همکاری افرادی مانند حسین فاطمی به تاسیس جبهه ملی ایران اقدام کرد. جبهه ملی و در راس آنها مصدق، به پیشنهاد فاطمی برای شروع استعمارستیزی در ایران، ملی شدن صنعت نفت را مطرح کردند. مصدق در سال ۱۳۳۰ به نخستوزیری رسید و در اولین قدم، نفت ایران را ملی کرد. به همین دلیل طرح سقوط دولت او توسط انگلستان (که تا قبل از ملی شدن نفت، صاحب عمده نفت ایران بود) ریخته شد و سرانجام در کودتای ۲۸ مرداد که توسط سازمان سیا انجام شد، دولت مصدق به صورت غیرقانونی و در حالی که محمدرضا پهلوی شدیدا با مصدق مخالفت میکرد و خواستار سقوط دولت مصدق بود، ساقط شد. یکی دیگر از دلایل سقوط دولت او، مخالفتهای ابوالقاسم کاشانی با مصدق بود. کاشانی در حالی که قبلا از مصدق حمایت میکرد، به همراه جمع کثیری از روحانیون به مخالفت با مصدق برخاست. بعد از آن مصدق در دادگاه نظامی محاکمه شد و علیرغم دفاعیه مستندی که از خود ارائه داد، به سه سال حبس انفرادی محکوم شد. پس از تحمل سه سال زندان، مصدق به دستور محمدرضا پهلوی به قلعه احمدآباد تبعید شد و تا پایان عمر خود، در آن جا تحت نظارت قرار داشت و به گفته خودش، «هر روز آرزوی مرگ میکرد» مصدق سرانجام در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ بر اثر بیماری سرطان در ۸۷ سالگی در بیمارستان نجمیه تهران تحت نظر ماموران ساواک درگذشت و به دلیل مخالفت شاه با دفن او مطابق با وصیتنامهاش در کنار کشتهشدگان قیام سی تیر، در احمدآباد به خاک سپرده شد.
مصدق یکی از پیشگامان نهضت ضد استعماری معاصر بود که نه تنها در ایران بلکه در بین کشورهای جهان سوم هم از او به عنوان کسی که شجاعانه و با سرسختی تحسینبرانگیزی مقابل استعمار انگلیس ایستاد، نام میبرند.
مصدق از طرفداران انقلاب مشروطه ایران بود و معتقد بود که شاه فقط باید نمادی برای وحدت باشد. مصدق در دوران نخستوزیری کوشید تا قدرت شاه را محدود به چارچوب مشخص شده آن در قانون اساسی مشروطه کند. در این دوره محمد مصدق به وضوح، قدرت برتر کشور (نسبت به شاه) بود. مصدق که در زمان نخستوزیری توانسته بود مشروطه را کاملا اجرا کند و قدرت شاه و خانواده سلطنتی را محدود کند، بعد از کودتای بیست و هشتم مرداد، همچنان منتقد حکومت محمد رضا شاه بود. در زمان نخستوزیری او، خانواده سلطنتی (به خصوص اشرف پهلوی) از مخالفین سرسخت مصدق بودند. محققان معتقدند در جستجوی ریشه اصلی انقلاب ۱۳۵۷ ایران، میتوان به کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ بازگشت.
اگرچه محمدرضا پهلوی کودتای بیست و هشتم مرداد را قیام مردم و رستاخیز ملی ایران مینامید. ولی شصت سال پس از کودتای بیست و هشتم مرداد سازمان سیا با انتشار اسنادی، به دخالت مستقیم خود در ایران معترف شد. دکتر محمد مصدق چهره آزادیخواه پرشور و استعمارستیزی بود که بر کشورهای خاورمیانه همچون مصر تاثیر گذاشت. او نخستین دولتمرد خاورمیانه بود که با اجرایی کردن اندیشه ملی شدن صنعت نفت پرچم مبارزه اقتصادی با قدرتهای استعماری را برافراشت. از این رو در کشورهای خاورمیانه از او به عنوان «زعیم الشرق» یاد میشد و حتی جمال عبدالناصر خیابانی را در قاهره به نام محمد مصدق نام نهاد که اکنون نیز به این نام خوانده میشود. او به طرق مختلف سرمشقی برای ملی گرایان خاورمیانه همچون جمال عبدالناصر بود. .
آغاز زندگی و جوانی
کودکی محمد مصدق
میانسالی محمد مصدق
ملک تاج نجمالسلطنه) در کنار دایی مصدق (عبدالحسین میرزا فرمانفرما).
محمد مصدق مطابق با آنچه در شناسنامهاش درج شده در ۲۹ اردیبهشت سال ۱۲۵۸ شمسی، در محله سنگلج شهر تهران به دنیا آمد. در مورد تاریخ دقیق زادروز وی اختلاف نظر هست و این مسئله از زمان حیات وی تا امروز وجود داشته برخی از منابع تاریخ تولد او را (طبق کتاب «خاطرات و تالمات مصدق») ۲۶ خرداد ۱۲۶۱ حساب میکنند. پدرش میرزا هدایت الله آشتیانی، وزیر دفتر ناصرالدین شاه و از نوادگان میرزا محسن آشتیانی بود. میرزا هدایت الله وزیر دفتر، پدر مصدق، از رجال متجدد روزگار خود و از اطرافیان میرزا تقی خان امیرکبیر بود. (نجمالسلطنه)، مادر دکتر مصدق، دختر شاهزاده فیروز میرزا نصرتالدوله و نوه عباس میرزا بود که موقوفه بیمارستان نجمیه تهران را بنا نهاد.
در ۱۶ اسفند ۱۲۶۴، فیروز میرزا نصرتالدوله که پدربزرگ مادری محمد بوده درمیگذرد. چنانکه در آن دوره مرسوم بوده هرگاه یکی از حقوقبگیران دولت درمیگذشت یک سوم حقوق او به بازماندگان میرسید و به همین سبب یک سوم حقوق ۱۲۰ تومانی وی، به فرزندانش از جمله عبدالحسین میرزا سالار لشکر (بعدا معروف به فرمانفرما), خانم سرورالسلطنه (بعدها ملقب به حضرت علیا) و خانم نجمالسلطنه تعلق گرفت. خود مصدق مینویسد: «هیچ حقوقی یا اضافهحقوقی داده نمیشد مگر اینکه پیشتر محل آن تعیین شدهباشد و محل حقوق جدید به این روش معمولا یک سوم متوفیات بود. بهاین طریق که هر کسی از دنیا میرفت اگر وارثی داشت یک سوم از حقوق او و الا تمام آن در اختیار دولت قرار میگرفت که به هر کس میخواست میداد…»
در سال ۱۲۷۰ شمسی، میرزا هدایتالله آشتیانی از ناصرالدین شاه درخواست کرد که میرزا محمد (مصدق) ۹ ساله در ردیف مستوفیان زبردست قرار گیرد و در فهرست حقوقبگیران درآید و ناصرالدین شاه آن را پذیرفت.
در تاریخ ۱ شهریور ۱۲۷۱ خورشیدی پدر میرزا محمد درگذشت. پسر بزرگ میرزا هدایتالله از خواهر میرزا یوسف آشتیانی، میرزا محمد حسین نام داشت که سالها به علت بیماری میرزا هدایت الله وزارت دفتر استیفا را عهدهدار بود و با فوت پدر رسما به این سمت منصوب شد. میرزا علی و میرزا محمد، پسران دیگر میرزا هدایت الله به ترتیب «موثقالسلطنه» و «مصدقالسلطنه» لقب گرفتند. در همین زمان یک سوم حقوق دوران خدمت میرزا هدایتالله وزیر دفتر بین بازماندگانش تقسیم شد و قسمتی هم به مصدق السلطنه رسید…"
از تاریخ ۱۶ دی ۱۲۷۳ تا ۸ اردیبهشت ۱۲۷۴، مظفرالدین میرزا ولیعهد که بهرسم معمول دوره قاجار، فرمانروای آذربایجان بود و در تبریز زندگی میکرد به همراه اطرافیان، به تهران سفر کرد و این ۱۱۲ روز را در منزل داماد خودعبدالحسین میرزا فرمانفرما (دایی مصدق) به سر برد. نجمالسلطنه با میرزا فضلالله خان وکیل الملک، منشی باشی ولیعهد ازدواج میکند و در بهار ۱۲۷۳ خورشیدی به همراه شوهر خود و مصدق از تهران به تبریز جابهجا میشود. مصدق بیش از یک سال در تبریز زندگی کرد و آشنایی او به زبان آذری در این دوران بود.
در سال ۱۲۷۵ مظفرالدین شاه پس از قتل پدرش ناصرالدین شاه تاجگذاری کرد. پس از این ماجرا تمامی افرادی که در دربار ولیعهد در تبریز بودند به تهران نقل مکان میکنند. در همان سال ۱۲۷۵ عبدالحسین میرزا فرمانفرما علیه علی اصغر خان اتابک معروف به امینالسلطان، اتابک اعظم نخستوزیر، توطئه کرد و چهار ماه پس از به تخت نشستن مظفرالدین شاه با دسیسه اتابک را کنار زدند و پس از آن، کشور بدون صدر اعظم و با زعامت چهار وزیر به شمول وزیر داخله مخبرالدوله؛ وزیر جنگ فرمانفرما؛ وزیر خارجه مشیرالدوله؛ و وزیر مالیه نظامالملک اداره گردید و میرزا فضلالله خان وکیلالملک، منشی مخصوص شاه، فرمان استیفای خراسان را به نام میرزا محمد خان مصدقالسلطنه صادر کرد.
ازدواج
سال ۱۲۸۰ خورشیدی، مصدق که در آن زمان ۱۹ سال داشت زهرا دختر میرزا زینالعابدین تهرانی سومین امام جمعه تهران را به همسری اختیار کرد. زهرا ابتدا ملقب به شمسالسلطنه بود. پس از مرگ مادرش، دختر ناصرالدین شاه که لقب ضیاءالسلطنه را داشت، این لقب به شمس السلطنه که همسر مصدق بود داده شد. ازدواج این دو ۶۴ سال تا پایان زندگانی شان ادامه یافت. این زوج سه پسر داشتند یکی از فرزندان یحیی در دوره کودکی و در سوئیس فوت کرده و دو فرزند پسر به نامهای احمد و غلامحسین و سه دختر به نامهای منصوره و ضیااشرف و خدیجه باقی ماندند.
انقلاب مشروطه
در بهمن ماه ۱۲۸۲ خورشیدی پیمان جدیدی بین ایران و روس بسته شد که بسیار به زیان بازرگانان و بازاریان بود. در تحصن شاهعبدالعظیم (۱۲۸۴) در ۵ اردیبهشت ۱۲۸۴ بازاریان تهران بازار را بستند و به شاه عبدالعظیم رفتند و بست نشستند و بنیاد کردن عدالت خانه در سراسر ایران را در خواست کردند. این بست نشستن در شاه عبد العظیم و ادامه فشارها و اعتراضها به انقلاب مشروطه منتهی شد تا این که مظفرالدین شاه فرمان مشروطه را در ۱۳ امرداد ۱۲۸۵ صادر کرد تا همهپرسی تشکیل مجلس شورای ملی و نوشتن قانون اساسی بر اساس خواست ملت ایران انجام بیابد.
الزامات قانونی ناشی از تغییر رکن قانونگذاری و ایجاد عدالت خانه از دستاوردهای نظامهای نوین در تحدید قدرت مطلقه شخص پادشاه بود. مشروطیت حاصل تفکرات فلاسفه اروپایی قرن هجدهم میلادی بود که به تغییر گسترده نظام سیاسی و اجتماعی این کشورها انجامیده بود. در ایران عهد قاجار، این امر موجب تغییر کلیه ارکان حکومتی و ایجاد نهادهای نوین به جای دوایر سنتی از جمله دیوان استیفا گردید. بدبینی عمومی به صاحبان شغل مستوفی گری و تغییر ساختار مالیه ایران سرانجام به استعفاء مصدق برای تحصیل علوم جدید در اروپا انجامید.
پس از مرگ مظفرالدین شاه پسرش محمد علی شاه در تاریخ ۲۹ دی ۱۲۸۵ تاجگذاری کرد. در تاریخ ۱۵ دسامبر ۱۹۰۷ بین محمد علی شاه و مجلس شورای ملی جدال شد زیرا مجلس حقوق وی را کم کرد و دیگر تصویب نکرد که وی برای هزینههای شخصی از دولت روسیه وام بگیرد. در عوض روسیه برای براندازی مشروطه محرمانه به او وام داد و محمد علی شاه جواهرات سلطنتی و مروارید ثروت ایران را گرو گذاشت.
مجلس شورای کبرای دولتی
محمد مصدق، در دوران سلطنت محمدعلی شاه، توسط برادر ناتنیاش حشمت الدوله والاتبار به عنوان یکی از اعضای طبقه اعیان و اشراف، به عضویت «مجلس شورای کبرای دولتی» که توسط شاه ایجاد شدهبود انتخاب میشود. احمد کسروی راجع بهاین اقدام چنین نوشتهاست: «محمد علیشاه… با فهم و اندیشه کوتاه خود بر آن شد که مجلسی به نام مجلس شورای کبرای دولتی از درباریان و اعیان و بازرگانان پدید آورد که در دربار بنشینند و در کارهای دولتی به سگالش پردازند و این خود جانشین دارالشورا باشد؛ از این رو پنجاه تن کمابیش از آن کسان فهرست کردند و به هر یکی نامه فرستاده به باشندگی در آن مجلس خواندند که روز شنبه هفتم آذر ۱۲۸۷ (۴ ذیقعده ۱۳۲۶) که روز گشایش آن مجلس خواستی بود، به دربار روند و پس از هفتهای دو روز در مجلس باشند و گفتگو کنند… در آن مجلس جز گفتگوهای بیهوده به میان نمیآمده و باشندگان بیش از همه به خودفروشی و برتری جویی به یکدیگر میپرداختهاند». اما این فعالیت باب طبع مصدق که خود جزء مشروطهخواهان محسوب میشد، نبود. مصدق پس از تشکیل یک جلسه با وساطت برادرش حشمتالدوله والاتبار در خواست گذرنامه میکند و در همین راستا یک جلسه بینتیجه با شاه برگزار میکند که شرح آن در کتاب «خاطرات و تالمات» آمدهاست. بعد از آن با کسب اجازه خروج از کشور برای ادامه تحصیل به اروپا رفت. مصدق در کنار غلامحسین صدیقی
رها کردن شغل مستوفی
در این باره مصدق به دو علت اشاره کردهاست، او علیرغم احساس رضایت در سالهای نخستین این مسوولیت، به کسب دانستهها بیش از آنچه در مکتبخانههای فراگیر درس داده میشد، گرایش داشت و در این میان ماجرای گله مندی یک ارباب رجوع که به گفته مصدق “حقوقی در حقش برقرار شده و از تادیه رسوم معمول خودداری میکرد… ” بهانهای به دست امینالسلطان اتابک اعظم صدراعظم دوران ناصری و مظفری داد تا ناراحتی درونی خود را نسبت به مصدق که میاندیشید با مخالفان صدراعظم ارتباط دارد، آشکار ساخته و تصمیم به برکناری او بگیرد، کاری که در عمل رخ نداد. این جریان منجر به این شد که مصدق در خانه گوشه نشینی کند و روانه مدرسه تازه تاسیس شده علوم سیاسی آن دوره گردید؛ ولی به علت ممنوعیت تحصیل مستخدمین دولت، در خانه به مطالعه خصوصی پرداخت و از اساتیدی مانند محمدعلی کاشانی، میرزا عبدالرزاق خان یغابری، میرزا غلامحسینخان رهنما و میرزا جوادخان قریب (دیپلم مدرسه سیاسی و ناظم مدرسه آلمانی) بهره برد.
مصدق برای رها کردن کارش دو دلیل برمیشمرد:
به گفته مصدق در دوره مشروطه «کلمه مستوفی و دزد مترادف شده بود».
برای شغل مستوفی شرایط مساعد نبود و دیگر اعتبار خود را از دست میداد. مصدق بر آن شد که در راه سیاست قدم بگذارد. مصدق شغل مستوفی خراسان را نزد آقا میرزا رضا گرکانی به امانت گذاشت. آقا میرزا مستوفی کردستان و ساوه بود. عبدالله مستوفی مینویسد «مصدق به مناسبت خصوصیتی که با برادرم آقا میرزا داشت به تقاضای خود مصدق، کار خراسان را هم ضمیمه سایر کارهای آقا میرزا گشت و فرمان و احکام آن صادر گردید».
تلاش برای نمایندگی در مجلس دوره اول
محمد مصدق در باره انتخاب خود به نمایندگی اصفهان در مجلس دوره اول چنین مینویسد:
«روزهای اول مشروطه که هنوز مشروطیت ایران نضج نگرفته بود و مقام نمایندگی حقوق نداشت و کمتر کسی داوطلب وکالت بود، برای من نیز سهل بود که مثل بعضی از همقطارانم به نمایندگی یکی از طبقات وارد مجلس بشوم و آن چیز که مانع از هر اقدام گردید نداشتن سن سی سال بود؛ ولی بعد که اعتبارنامه بعضی از نمایندگان کمتر از سی سال به تصویب رسید من نیز به فکر وکالت افتادم و چون در طهران محلی برای انتخابم نبود به جهات زیر داوطلب نمایندگی از شهر اصفهان شدم:
از طبقه اعیان و اشراف در آن شهر کسی انتخاب نشده و محل آن خالی بود.
همسرم در اصفهان دو ملک موروثی داشت موسوم به کاج و خاتونآباد که این علاقه سبب شده بود با بعضی از رجال و اعیان آن شهر آشنا بشوم.
شاهزاده سلطان حسین میرزا نیرالدوله حاکم اصفهان و یکی از ملاکین مهم نیشابور سالها در نیشابور حکومت میکرد و با من که مستوفی خراسان بودم ارتباط داشت.
دوستان دیگری هم در تهران داشتم که میتوانستند به من کمک بسیار بکنند، ولی غافل از آنکه در آن دوره نیز مثل ادوار بعد اعتبارنامههایی که قبل از رسمی شدن مجلس مطرح شد، بدون اعتراض گذشت و اعتبارنامه من که بعد میخواست مطرح شود در شعبه مامور به رسیدگی مورد اعتراض قرار گرفت و میرزا جواد خان موتمنالممالک نماینده کرمان و عضو شعبه که تاریخ درگذشت مرتضیقلی خان وکیلالملک والی کرمان و شوهر اول مادرم را میدانست چنین استدلال نمود که اگر مادرم بلافاصله پس از ۴ ماه و ۱۰ روز عده قانونی با پدر ازدواج کرده بود و من هم نه ماه بعد از آن متولد شده بودم باز سی سال نداشتم. چون این حرف جواب نداشت صرف نظر کردم.
این اعتراض که در آن دوره بر ضرر من بود در دوره شانزدهم تقنینیه سال ۱۳۲۸ شمسی به سودم تمام شد و علت این بود که در کابینه وثوقالدوله که هنوز قرارداد ۱۹۱۹ میلادی تصویب نشده ولی رویه کار دولت معلوم بود و من میخواستم از ایران بروم و در یکی از ممالک اروپا اقامت کنم احتیاج به گذرنامه داشتم که طبق تصویبنامه هیئت وزیران به کسانی داده میشد که دارای سجل احوال (شناسنامه) باشند. نظر به اینکه سال ولادتم در پشت قرآنی نوشته شده بود که در دست نبود، آن را بدون تحقیق و تشخیص اختلاف سال قمری با شمسی در کلانتری ۳ شهر تهران نوشتم که شناسنامه صادر شد، و موقع انتخابات دوره ۱۶ تقنینیه طبق آن شناسنامه از هفتاد تجاوز میکرد. این بود که عکس سنگ قبر وکیلالملک کرمانی را که تاریخ وفاتش با تمام حروف روی آن منقور است از نجف خواستم و آن را به وزارت کشور فرستادم و با همان دلیل که موتمنالممالک ثابت کرده بود که سی سال نداشتم، ثابت کردم که سالم از هفتاد کمتر است که مورد تصدیق انجمن مرکزی انتخابات قرار گرفت و اعتبارنامهام را صادر کردند.»
ادامه تحصیلات و بازگشت به ایران
left
محمد مصدق در سال ۱۲۸۷ خورشیدی برای ادامه تحصیلات خود به فرانسه رفت و پس از پایان یافتن تحصیل علوم مالیه در مدرسه علوم سیاسی پاریس به سویس رفت و به دریافت درجه کارشناسی ودکتری در رشته حقوق در دانشگاه نوشاتل نائل آمد. موضوع پایاننامه کارشناسی او مسوولیت دولت برای اعمال خلاف قانونی مستخدمین در موقع انجام وظایف و قاعده منع استرداد مقصرین سیاسی بود. او تز دکترای خود را در مورد وصیت در فقه اسلام و مذهب شیعه نوشت. مصدق اولین ایرانی است که در رشته حقوق دارای مدرک دکترا میباشد.
درخواست تابعیت سوییس و عدم کسب آن
مصدق جریان درخواست تابعیت سوییس را به شرح زیر بیان کردهاست: «… من در تمام مدت اقامتم، همه روزه تا ظهر به کارآموزی مشغول بودم و عصرها هم با یکی از دانشجویان همدوره خود به ترجمه تز اشتغال داشتم. … مدت کارآموزی شش ماه بود و من نه ماه در آن دارالوکاله کارکردم و در عالیترین دادگاه نوشاتل در محاکمهای شرکت نمودم و تصدیقنامه وکالت خود را به شرط تابعیت سوییس از آن دادگاه گرفتم. نظر به اینکه تحصیل تابعیت سوییس مستلزم ترک تابعیت اصلی نیست و هر واجد شرطی بدون از دست دادن تابعیت اصلی میتواند آن را تحصیل کند و شرط تحصیل تابعیت هم این بود که درخواستکننده مدت سه سال در سوییس اقامت کرده و در محل اقامت سابقه بد نداشته باشد، از شهربانی نوشاتل تصدیق گرفتم و آن را به ضمیمه درخواست خود به دولت مرکزی سوییس فرستادم که مورد قبول واقع شد.»
مصدق در صفحه ۱۱۸کتاب خاطرات و تالمات مصدق در تکمیل موضوع تابعیت چنین مینویسد: «ولی توقفم در تمام مدت جنگ در ایران سبب شد که کارم ناتمام بماند و بواسطه پیشآمد جنگ عده زیادی از ملل مختلف از ان دولت درخواست تابعیت کنند و دولت نیز برای احتراز از هرگونه مشکلات مدت اقامت را که یکی از شرایط قانون سابق بود به ده سال افزایش دهد تا کمتر بتوانند درخواست تابعیت بنمایند و چون مدت اقامت من در سوییس بیش از چهار سال نبود مشمول مقررات قانون جدید نگردیدم .»
مصدق در مراجعت از اقامت تحصیلی، چون مانند بسیاری استقلال طلبان ایرانی با قرارداد سال ۱۹۱۹ میلادی وثوقالدوله مبنی بر تحتالحمایه بریتانیا شدن ایران مخالف بود، دوباره به سوئیس بازگشت. مصدق در اروپا با همراهی دکتر محمود افشار یزدی، میرزا علی اکبر دهخدا و چند تن دیگر به تشکیل کمیته مقاومتی پرداخت و با انتشار نامهها و مقالههایی در مخالفت با این قرارداد اقدام کرد؛ با سقوط کابینه وثوقالدوله و منتفی شدن قرارداد ۱۹۱۹، از او در دولت بعدی به ریاست حسن پیرنیا (مشیرالدوله) برای تصدی مقام وزارت دادگستری از وی دعوت به عمل آورد و این بار برای همیشه به ایران بازگشت.
فعالیتهای علمی
مصدق در سال ۱۲۹۳خورشیدی به ایران بازگشت و به درخواست ولیالله خان نصر تدریس در مدرسه سیاسی مشغول شد. او در این دوران به دلیل علاقهای که به مسائل حقوقی و مالی و سیاسی داشت کتابهای زیر را نوشت:
کاپیتولاسیون و ایران
دستور در محاکم حقوقی
شرکتهای سهامی در اروپا
اصول قواعد و قوانین مالیه در ممالک خارجه و ایران قبل از مشروطیت و دوره مشروطه
دکتر مصدق در نشر مجله حقوقی- اقتصادی علمی با محمدعلی طهرانی (کاتوزیان) و عدهای دیگر چون امیر سهام الدین غفاری، موسی شیبانی (ذکاء السلطنه)، محمدعلی (سالار معظم) مافی، یحیی خان اعتماد الدوله قراگزلو، صالح لقمان و فیروز میرزا نصرت الدوله همکاری کرد. این مجله به مدت یک سال منتشر گردید.
والی گری و وزارت
بازگشت مصدق به ایران با آغاز جنگ جهانی اول مصادف بود. یک سال بعد برای مدتی به عضویت حزب اعتدال و سپس حزب دموکرات درآمد؛ و در آبان ماه همین سال به عضویت کمیسیون تطبیق حوالهجات (جانشین دیوان محاسبات) از طرف مجلس سوم به مدت ۲ سال انتخاب شد.
مصدق با سوابقی که در امور مالیه و مستوفیگری خراسان داشت به معاونت وزارت مالیه و ریاست کل محاسبات دعوت شد. نزدیک چهارده ماه در کابینههای مختلف این مسولیتها را بر عهده داشت.
در حکومت صمصام السلطنه به علت اختلاف با وزیر وقت مالیه (مشار الملک) استعفا داد و هنگام تشکیل کابینه دوم وثوق الدوله به اروپا رفت.
اندکی بعد میرزا حسن خان مشیرالدوله که به جای وثوق الدوله به نخستوزیری انتخاب شد، او را برای تصدی وزارت عدلیه(دادگستری) به ایران دعوت کرد.
در بازگشت به ایران از راه بندر بوشهر، پس از ورود به شیراز بر حسب درخواست محترمین فارس عریضهای به تهران برد و در تهران به والیگری (استانداری) فارس منصوب شد و تا کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ در این مقام ماند.پس از کودتای سوم اسفند با نگارش مقالات و سخنرانی در میان رجال به مخالفت با این کودتا پرداخت.مصدق دولت کودتا را به رسمیت نشناخت و از مقام خود مستعفی گشت و برای مصون ماندن از تعرض کودتاچیان به ابتدا به قریه سیدان و سپس به ایالت اصفهان و قریه گز رفت و بعد از آن با توجه به پیام سردار محتشم مبنی بر اینکه تنها در صورت حضور در چهارمحال بختیاری از او پذیرایی خواهد شد به دعوت سردار اشجع و معظم السلطان و سایر خوانی بختیاری نزد ایل بختیاری پناه برد و تا پایان سقوط کابینه سید ضیاء در فرخ شهر (قهفرخ) مهمان باقیماند
هنوز مدت زیادی از توقف مصدق در ایل بختیاری نگذشته بود که کابینه سید ضیاءالدین سقوط کرد. با سقوط کابینه سید ضیاء، قوام السلطنه به نخستوزیری رسید و مامور تشکیل کابینه شد و مصدق را به وزارت دارائی انتخاب کرد.
با سقوط دولت قوام السلطنه و روی کار آمدن دوباره مشیرالدوله از مصدق خواسته شد که والی آذربایجان شود او به آذربایجان رفت اما بخاطر سرپیچی فرمانده قشون آذربایجان از دستورهایش بدستور رضاخان سردار سپه، وزیر جنگ وقت، از این سمت مستعفی گشت و به تهران مراجعت کرد .
در خرداد ماه ۱۳۰۲ مصدق در کابینه مشیرالدوله به سمت وزیر خارجه انتخاب شد و با خواسته انگلیسیها برای دو میلیون لیره که مدعی بودند برای ایجاد پلیس جنوب خرج کردهاند بشدت مخالفت نمود و به حضور آنان در جزیره شعیب و ابوموسی اعتراض کرد.
پس از استعفای مشیرالدوله، رضاخان سردار سپه به نخستوزیری رسید و مصدق از همکاری با او خودداری کرد.
دوره رضاشاه و مخالفت با انقراض قاجاریه
مصدق در سال ۱۳۰۲ کتاب حقوق پارلمانی در ایران و اروپا را تالیف کرد و در دوره پنجم و ششم مجلس شورای ملی نیز به وکالت مردم تهران انتخاب شد.
در آن دوران طرفداران رضاخان سردارسپه که رئیسالوزرا بود سعی کرده بودند که حکومت ایران را به جمهوری تغییر دهند اما با مخالفت افرادی چون مدرس و ملک الشعرای بهار موفق نشده بودند. در ۲۱ آذر ۱۳۰۴، نمایندگان پنجمین دوره مجلس شورای ملی، ماده واحده «انقراض دودمان قاجار و خلع احمدشاه» را مورد بحث و رایگیری قرار دادند. از ۸۵ نماینده حاضر ۸۰ نفر رای مثبت دادند و ۵ نفر غیر موافق. از حدود ۲۰ نماینده مخالف تنها ۵ نماینده شامل محمد مصدق، حسن تقیزاده، حسین علاء و یحیی دولتآبادی، سید حسن مدرس در مخالفت علنی با انقراض قاجاریه در مجلس نطق کردند. خلاصه استدلال مصدق این بود که سردارسپه پس از این یا به موقعیتی که قانون اساسی برای پادشاه در نظر گرفته اکتفا میکند و کشور از خدمات او محروم میشود، یا تبدیل به یک حاکم مستبد خواهد شد و مشروطیت زیر سوال خواهد رفت. با انقراض پادشاهی خاندان قاجار رضا خان سردار سپه نخستوزیر وقت به شاهی رسید.
با پایان مجلس ششم و آغاز پادشاهی رضا شاه، مصدق به علت ادامه مخالفت با دستگاه حاکمه رضاشاه خانه نشین شد و تا سال ۱۳۱۹ در خانه شخصیاش زیر نظر بود. مصدق در این سال توسط نظمیه بازداشت و به زندان بیرجند فرستاده شد ولی پس از چند ماه با شفاعت طلبی پسرش دکتر غلامحسین مصدق آزاد و زیر نظر ماموران شهربانی در ملک خود در احمدآباد مصدق مجبور به سکونت شد. در سال ۱۳۲۰ پس از اشغال ایران بهوسیله نیروهای شوروی و بریتانیا، رضا شاه از پادشاهی برکنار و به آفریقای جنوبی تبعید شد و اندکی بعد، مصدق بعد از تحمل سه سال زندان و تبعید به تهران برگشت.
تشکیل جبهه ملی و نهضت ملی شدن نفت
نوشتار اصلی:جبهه ملی ایران
مصدق پس از شهریور ۲۰ و سقوط رضاشاه در انتخابات دوره ۱۴ مجلس بار دیگر در مقام وکیل اول تهران به نمایندگی مجلس انتخاب شد. در این مجلس برای مقابله با فشار شوروی برای گرفتن امتیاز نفت شمال ایران، او طرحی قانونی را به تصویب رساند که دولت از مذاکره در مورد امتیاز نفت تا زمانی که نیروهای خارجی در ایران هستند منع میشد.
در انتخابات دوره ۱۵ مجلس با مداخلات قوام (نخستوزیر) و شاه و ارتش، مصدق نتوانست قدم به مجلس بگذارد. در انتخابات دوره پانزدهم مجلس به دلیل اینکه مصدق از طرف دموکراتها و بسیاری از مستقلها برای نخستوزیری کاندید شده بود اما در برابر آرای حکیمی با یک رای کمتر رقابت را به حکیمی واگذار کرد و حکیمی نخستوزیر گردید. دکتر مصدق در مجلس پانزدهم به عنوان نماینده حضور نداشت.
در این دوره هدف عوامل وابسته به بریتانیا این بود که قرارداد سال ۱۹۳۳ دوره رضاشاه را به دست دولت ساعد مراغهای و با تصویب مجلس تنفیذ کنند. بر اثر فشار افکار عمومی و همچنین مساعی اقلیت چهارنفره مجلس، خصوصا سخنرانی چندین روزه حسین مکی در مخالفت با این لایحه، مقصود انگلیسیها تامین نشد و عمر مجلس پانزدهم بهسر رسید. در ۱۳۲۸ مصدق و یارانش احمد ملکی (مدیر روزنامه ستاره)، محمدحسن کاویانی، کریم سنجابی، احمد زیرکزاده، عباس خلیلی (مدیر روزنامه اقدام)، عمیدی نوری (مدیر روزنامه داد)، سید علی شایگان، شمس الدین امیرعلائی، سید محمود نریمان، ارسلان خلعتبری، ابوالحسن حائریزاده، حسین مکی، مظفر بقائی، عبدالقدیر آزاد، جلالی نایینی (مدیر روزنامه کشور) و حسین فاطمی، (هنگام کودتای ۲۸ مرداد از این گروه فقط ۳ یا ۴ نفر با مصدق بودند. بقیه یا کنار رفتند یا آشکارا علیه جنبش ملی ایران قیام کردند و به کودتا پیوستند) اقدام به پایهگذاری جبهه ملی ایران کردند. گسترش فعالیتهای سیاسی پس از شهریور ۱۳۲۰ سبب گسترش مبارزات مردم و به ویژه توجه آنان به وضع قرارداد نفت شده بود. مصدق در مجلس و بیرون از آن این جنبش را که به «نهضت ملی شدن نفت» معروف شد، هدایت میکرد.
مصدق در دوران نخستوزیری رزمآرا
محمد مصدق، در حال سخنرانی در دادگاه بینالمللی لاهه
در انتخابات مجلس شانزدهم ۱۳۲۸ از همان آغاز سپهبد حاجی علی رزمآرا، رئیس ستاد ارتش تلاش کرد تا نیروهای نزدیک به خود را به مجلس بفرستد. مصدق و یارانش در جبهه ملی برای رویارویی با تقلب، به دربار متحصن شده و از شاه درخواست کردند تا جلوی دخالت ارتش در سیاست را بگیرد. این انتخابات با پیروزی رزمآرا (که بعدا با رای همین مجلس به نخستوزیری رسید) به پایان رسید؛ ولی با پشتیبانی سرلشکر فضلالله زاهدی (رقیب دیرینه رزمآرا) در مقام رئیس شهربانی و حمایت ضمنی شاه که آنزمان رزمآرا را دشمن درجه یک خود میدید، صندوقهای ساختگی آراء تهران باطل شده و در نوبت دوم انتخابات تهران، اقلیت جبهه ملی با رهبری مصدق با کسب هشت کرسی از دوازده کرسی تهران به مجلس راه یافتند.
در سال ۱۳۲۹ اقلیت مجلس به شدیدترین شکل به رویارویی با نخستوزیر رزمآرا که قصد مصالحه با انگلیس در جریان نفت را داشت، پرداخت. رزمآرا چنین استدلال میکرد که ما توان فنی در اختیار گرفتن کامل صنعت نفت را نداریم و باید به افزایش سهم ایران از سود حاصل، به پنجاه درصد رضایت دهیم. همین باعث شد تا او را به عنوان یک خائن به منافع ملی ایران معرفی کنند. در بیرون از مجلس نیز جریانهای گوناگون کشور از دربار تا اسلامگرایان تندرو ائتلافی بر ضد رزمآرا ایجاد کرده بودند.
مصدق (۱۳۲۹) در آن دوران در مجلس و در مقام مخالفت با رزمآرا و انتقاد از برکناری سرلشکر زاهدی از ریاست شهربانی توسط رزمآرا، میگوید:
رزمآرا اگرچه لایحه قرارداد الحاقی نفت را از مجلس پس گرفت ولی مخالفتها با او ادامه یافت تا اینکه در روز شانزدهم اسفند سال ۱۳۲۹ سپهبد حاجی علی رزمآرا در مسجد شاه تهران کشته شد.
در این باره دو روایت وجود دارد. یکی اینکه خلیل طهماسبی، که پس از دستگیری در همان لحظه خود را عبدالله موحد رستگاری معرفی کرد، این کار را کرد. فداییان اسلام، گروه اسلامگرای وابسته به نواب صفوی، که آن زمان در اتحاد با آیت الله کاشانی و جبهه ملی بود، همان روز مسئولیت آن را به عهده گرفت. او پس از تصویب قانونی در مجلس شورای ملی مبتنی بر عفو قاتل رزم آرا به پیشنهاد شمس قناتآبادی و توشیح شاه آزاد شده و پس از کودتای ۲۸ مرداد، که دوباره بازداشت شد، قتل را منکر گشت. بنابر روایت فداییان اسلام، رزمآرا، هیچ اختلافی با شاه نداشت و شاه دشمن ملی شدن نفت بود. روایت دیگر آن است که اگرچه خلیل طهماسبی قصد این کار را داشت ولی در واقع گلوله او به رزمآرا نخورد، بلکه نخستوزیر ایران با گلولهای با کالیبر بزرگ مربوط به یک اسلحه کلت کمری که تنها در اختیار ارتش بود، کشته شدهاست؛ و ضارب واقعی یک گروهبان ارتش بود (از محافظان رزم آرا) که با هماهنگی دربار و شخص اسدالله علم این قتل را انجام دادهاست. بنابر روایت دوم، در آن مقطع، شاه مخالف رزمآرا بوده و از ان میترسیده که رزم آرا کودتا کرده و قدرت را در دست بگیرد.
محمد مصدق
مصدق در خاطرات خود میگوید:
فردای قتل رزمآرا، روز ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ کمیسیون نفت پیشنهاد ملی کردن صنعت نفت را تصویب و اعلام کرد.
قانون ملی شدن صنایع نفت در مجلس شورای ملی در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۲۹ و در مجلس سنا در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به تصویب رسید.
نخستوزیری دوره اول
مصدق و محمدرضا پهلوی در اولین دیدار پس از نخستوزیری مصدق
محمد مصدق در حال بوسه زدن بر دست ثریا اسفندیاری، ملکه وقت ایران.
مصدق در کنار اعضای کابینه اولش
با امضای قانون ملی شدن نفت از سوی شاه و رسمیت یافتن آن، حسین علاء که بعد از رزمآرا نخستوزیر شده بود، استعفا کرد. در این زمان شاه یک سیاستمدار قدیمی و طرفدار انگلیس به نام سید ضیاءالدین طباطبائی را نامزد نخستوزیری نمود. اما در مجلس جمال امامی خوئی نماینده طرفدار دربار در حین مذاکرات به مصدق تعارف نخستوزیری مینماید که برخلاف انتظار او این بار پذیرفت. به این شرط که در همان جلسه قانون خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس به تصویب برسد.
دیدار مصدق و ترومن در کاخ سفید در سال ۱۳۳۰
دیدار مصدق از آرامگاه سربازان گمنام در ایالت ویرجینیا
اولین اعضای پیشنهادی کابینه مصدق به مجلس شورای ملی عبارت بودن از (جلسه پنجشنبه ۱۲ اردیبهشت ماه ۱۳۳۰ مجلس شورای ملی):
دکتر محمد مصدق (نخستوزیر).
حکیمالدوله ادهم (وزیر بهداری).
یوسف مشار (وزیر پست و تلگراف و تلفن).
سید باقر کاظمی (وزیر امور خارجه).
جواد بوشهری (وزیر راه).
محمدعلی وارسته (وزیر دارایی).
علی هیئت (وزیر دادگستری).
حسنعلی فرمند (وزیر کشاورزی).
سپهبد نقدی (وزیر جنگ).
سرلشکر فضلالله زاهدی (وزیر کشور).
امیر تیمور کلالی (وزیر کار).
دکترکریم سنجابی (وزیر فرهنگ).
شمس الدین امیر علائی به سمت وزیر اقتصاد ملی
فضلالله نبیل به سمت معاونت وزارت امور خارجه
دکتر سیدحسین فاطمی به سمت معاونت نخستوزیری
همچنین افراد زیر نیز جهت خدمت در دولت فراخوانده شدند:
مهندس مهدی بازرگان به سمت معاونت وزارت فرهنگ -
مهندس احمد زیرکزاده به سمت معاونت وزارت اقتصاد ملی -
دکتر کیا به سمت معاونت وزارت بهداری -
سرلشکر احمد وثوق به سمت معاونت وزارت جنگ -
فیوضات به سمت معاونت وزارت فرهنگ -
دکتر سمیعی به سمت معاونت وزارت- منصوب شد.
برنامههای دولت هم بدین شرح به مجلس تقدیم گردید:
متن برنامه
۱ - اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور بر طبق قانون طرز اجرای اصل ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور مورخه نهم اردیبهشت ماه ۱۳۳۰ و تخصیص عواید حاصله از آن به تقویت بنیه اقتصادی کشور و ایجاد موجبات رفاه و آسایش عمومی.
۲ - اصلاح قانون انتخابات مجلس شورای ملی و شهرداریها.
البته نظریات اصلاحی دولت منحصر به این دو ماده نیست و عجالتا از ذکر جزئیات صرفنظر و در موقع خود لوایح ضروری را برای اصلاحات لازم تقدیم خواهد نمود و بسیار ممنون و خوشوقت خواهد شد که نمایندگان محترم مجلس شورای ملی و سنا راهنماییها و هدایتهای لازم به دولت برای اصلاحات بفرمایند.
اساس سیاست خارجی دولت هم مبتنی بر منشور ملل متحد و تقویت این سازمان بینالمللی و دوستی با کلیه دول و احترام متقابل نسبت به همه ملل میباشد.
دولت مصدق در مورخ ۱۵ اردیبهشت ۱۳۳۰ توانست از میان ۱۰۲ نفر عده حاضر با کسب ۹۹ رای موافق رای اعتماد مجلس را کسب نماید.
این ترکیب هیئت دولت تا پایان مجلس شانزدهم بارها تغییر پیدا کرد.
مصدق بلافاصله پس از نخستوزیری اجرای خلع ید از انگلیسیها را در دستور کار قرار داد؛ و هیئتی به ریاست مهدی بازرگان و با حضور حسین مکی را به این منظور به آبادان فرستاد. بیرون راندن شرکت انگلیسی باعث اعتراض دولت بریتانیا شد. با شکایت دولت انگلیس از دولت ایران در شورای امنیت سازمان ملل، مصدق به نیویورک رفت و به دفاع از حقوق ایران پرداخت. نتیجه به نفع ایران شد و شورای امنیت ادله ایران که این منازعه بین دولت ایران و یک شرکت بازرگانی است و نه منازعهای میان دو دولت که در صلاحیت شورای امنیت باشد، را پذیرفت.
در سال بعد مصدق به دادگاه لاهه رفت تا در آنجا به شکایت شرکت انگلیسی پاسخ دهد. در آن جا نیز دادگاه بینالمللی که در راس آن یک قاضی انگلیسی به نام سر آرنولد مک نایر بود شکایت بریتانیا را وارد ندانست و مصدق در احقاق حق ملت ایران به پیروزی دست یافت. وکالت ایران در این پرونده را دکتر هانری رولن (Henri Rolin) رئیس سابق مجلس سنای بلژیک بر عهده گرفت و برای این کار از دولت ایران دستمزدی دریافت نکرد. دکتر حسین علیآبادی از دانشکده حقوق دانشگاه تهران نیز وی را در این کار همراهی میکرد. نطقهای دفاعیه ایران در این دادگاه به زبان فرانسوی توسط مصدق ایراد شد. وی در راه بازگشت به ایران به مصر رفت و مورد استقبال نخستوزیر ضد استعمار آن زمان مصر موسوم به نحاس پاشا قرار گرفت.
دولت مصدق تا آغاز تشکیل مجلس ۱۷ چندین تغییر را به خود دید.
اولین تغییر انتخاب امیر علائی به جای تیمسار زاهدی پس از ۳ ماه از شروع کار کابینه بود. (۱۳ مرداد ماه ۱۳۳۰)
دومین تغییر در ۱۱ مهر ماه ۱۳۳۰ انجام میشود:
سیدباقر کاظمی به سمت کفالت نخستوزیری در مدت غیبت نخستوزیر-
دکتر حسن ادهم به سمت وزیر مشاور-
محمود نریمان به سمت وزیر دارایی-
دکتر محمدعلی ملکی به سمت وزیر بهداری-
معرفی میگردند.
در سومین تغییر (۱۰ آذر ماه ۱۳۳۰):
امیر علایی به سمت وزارت دادگستری-
سپهبد یزدانپناه به سمت وزارت جنگ-
دکتر علی امینی به سمت وزارت اقتصاد ملی-
امیر تیمور به سمت وزارت کشور معرفی شدهاند.
آخرین تغییر در دوران مجلس ۱۶ به این شرح بود:
دکتر محمود حسابی به سمت وزارت فرهنگ -
دکتر غلامحسین صدیقی به سمت وزارت پست وتلگراف و تلفن -
فروزان به سمت کفالت وزارت دارایی -
مهندس خلیل طالقانی به سمت وزارت کشاورزی معرفی شدهاند.
مصدق در دوره شانزدهم ۴ بار از مجلس شورای ملی رای اعتماد میگیرد:
تاریخ
حاضرین
موافقین
توضیحات
۱۵ اردیبهشت ماه ۱۳۳۰
۱۰۲
۹۹
معرفی کابینه و شروع کار دولت
سیام خرداد ماه ۱۳۳۰
۹۲
۹۱
۳۰ امرداد ۱۳۳۰
۸۱
۷۲
اولین و دومین تغییردر کابینه
۳ آذر ماه ۱۳۳۰
۱۰۷
۹۰
سومین تغییر
انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی و قیام سی تیر
انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی با درگیری همراه بود و به تشنج کشیده شد. کار بجایی رسید که پس از انتخاب ۸۰ نماینده، مصدق به دلیل دخالت ارتش و دربار، مجبور شد دستور توقف انتخابات حوزههای باقیمانده را صادر کند. ولی برخی مورخین عقیده دارند مصدق با پی بردن به اینکه جناح مخالف، اکثریت قابل توجه کرسیهای استانی را بدست خواهند آورد، پس از اینکه انتخاب شوندگان به حد نصاب رسیدند (هفتاد و نه نماینده)، انتخابات را متوقف کرد. بدین ترتیب، در مجلس هفدهم، نمایندهای از بسیاری از شهرهای بزرگ مانند شیراز و اصفهان و مشهد و کل خوزستان و بخشهایی از مازندران و کردستان و همدان و لرستان حضور نداشت و کرسی ۵۵ نماینده خالی مانده بود.
مصدق پس از بازگشت از لاهه به تهران، در ۱۹ تیر از مجلس شورای ملی تقاضای رای اعتماد کرد و با ۵۲ رای موافق، ۳ مخالف و ۱۰ رای ممتنع مامور تشکیل کابینه شد.
مجلس سنا در ابراز تمایل به او تعلل کرد. سرانجام با وساطت شاه که حمایت گسترده افکار عمومی و شخصیتها را از مصدق میدید، سناتورها به اکراه در ۱۸ تیر تشکیل جلسه دادند. در این جلسه از میان ۳۶ سناتور حاضر، فقط ۱۴ نفر به مصدق رای دادند و ۱۹ نفر رای سفید (ممتنع) دادند و یک نفر هم به فضلالله زاهدی رای داد. به این ترتیب، مصدق اکثریت آرای سناتورها را در مجلس سنا کسب نکرد و قاعدتا میبایست کنار رود؛ ولی شاه به سناتورها پیغام داد که مخالفت نکنند. سناتورها نیز بدون آنکه تشکیل جلسه بدهند به مصدق اطلاع دادند که در موقع اخذ رای اعتماد اکثریت آرا را خواهد داشت.
در تیر ۱۳۳۱ خورشیدی مصدق از شاه درخواست کرد تا مسئولیت وزارت جنگ را به او بسپارد. شاه در جواب مصدق که در خواست وزارت جنگ را کرده بود گفت: استدلال مصدق برای تصدی وزارت جنگ این بود که: مذاکرات مصدق و شاه در این مورد به جایی نرسید و مصدق در ۲۵ تیر ۱۳۳۱ از مقام خود استعفا کرد. استدلال مصدق این بود که طبق قانون اساسی، وزرا در قبال مجلس مسوولیت مشترک دارند و تعیین وزیر جنگ هم باید بر عهده نخستوزیر باشد نه شاه.
متن کنارهگیری مصدق از نخستوزیری:
پس از اعلام تمایل مجلس به قوام، شاه، فرمان نخستوزیری او را صادر کرد. قوام که از همان آغاز با مخالفت سرسختانه فراکسیون جبهه ملی در مجلس هفدهم روبهرو شده بود، از شاه تقاضا کرد مجلس را منحل کند، اما شاه موافقت نکرد. قوام نیز با صدور بیانیه شدیدالحنی نخستوزیری خود را آغاز کرد. بیانیه قوام بر «جدایی دین از سیاست» تاکید داشت و درباره «ارتجاع سیاه مذهبی» هشدار میداد و چنین پایان مییافت: «کشتیبان را سیاستی دگر آمد». این بیانیه باعث شد که اکثریت مطلق نیروهای جامعه از فداییان اسلام و بازار و اصناف و روحانیونی چون آیت الله کاشانی گرفته تا جبهه ملی و حزب توده و حزب پان ایرانیست به مخالفت با قوام بپردازند.
حزب توده که در عین غیرقانونی اعلام شدنش از چند سال پیش، بزرگترین حزب و تشکیلات ایران بود از این زمان به صورت علنی فعالیتش را مجددا آغاز کرد. همچین اسلامگرایان به جهت اشاره قوام به «جدایی دین از سیاست»، به شدیدترین شکل به رویارویی با قوام پرداختند. رهبران مذهبی و در راس آنها سید ابوالقاسم کاشانی بازارها را به تعطیلی کشانده و اخطار کردند که اگر قوام بر سر کار بماند، حکم جهاد میدهند.
سرانجام اکثریت مطلق نیروهای جامعه از جمله: فداییان اسلام و بازار و اصناف و روحانیونی چون آیت الله کاشانی تا جبهه ملی، حزب توده و حزب پان ایرانیست تظاهراتی بزرگ برگزار کردند که بعدها به قیام سی تیر مشهور شد. با رفتار خشونتآمیز شهربانی در تهران و کشتهشدن تظاهرکنندگان در این قیام، قوام مجبور به استعفا شد و شاه پس از رای تمایل مجلس به مصدق مجبور شد هم سمت نخستوزیری و هم سمت وزیر جنگ را به او واگذار کند. مجلس هفدهم پس از کشتهشدن تظاهرکنندگان در قیام سی تیر، قوام را مهدورالدم دانست و حکم مصادره اموالش را به نفع شهدای ۳۰ تیر صادر کرد.
نخستوزیری دوره دوم
کابینه دوم مصدق
تظاهرات دانشگاهیان که تبدیل به تظاهرات عمومی به نفع مصدق شد، اسفند ۱۳۳۱.
روی جلد نشریه تهران مصور - سوم امرداد ۱۳۳۱
در پی تظاهرات در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ که به کشته شدن چند نفر انجامید، قوام به دلیل عدم پذیرش انحلال مجلس از سوی شاه استعفا کرد و مصدق با رای تمایل مجلس (۶۱ رای از ۶۴ نماینده) بار دیگر به نخستوزیری ایران رسید.
در ۵ مردادماه سال ۱۳۳۱، مصدق وزیران کابینه خود را به این شرح به مجلس شورای ملی معرفی کرد و نام وزارت جنگ را به وزارت «دفاع ملی» تغییر داد.
مصدق سمت وزارت دفاع
باقر کاظمی را به عنوان نایب نخستوزیر
غلامحسین صدیقی وزیر کشور
مهدی آذر وزیر فرهنگ
حسین نواب وزیر خارجه
عبدالعلی لطفی وزیر دادگستری
خلیل طالقانی وزیر کشاورزی
روز بعد مجلس کابینه را تایید کرد؛ و توانست از ۶۹ نماینده حاضر با کسب ۶۸ رای مثبت کسب اعتماد مجلس را جلب نماید. در دوره دوم نخستوزیری مصدق این افراد جهت معاونت در وزارتخانههای مختلف فرا خوانده شدند:
مهندس داریوش به سمت معاونت وزارت پست و تلگراف معرفی-
عزیزالله ملکاسمعیلی به سمت معاونت وزارت دادگستری -
محمدحسین علیآبادی به سمت معاونت پارلمانی نخستوزیر -
نصیری به سمت معاونت وزارت فرهنگ -
مفتاح به سمت معاونت وزارت امور خارجه -
سرتیپ مهنا به سمت معاونت وزارت دفاع ملی -
شهشهانی به سمت معاونت وزارت کشور -
مهندس زاهدی به سمت معاونت وزارت کشاورزی -
قریب به سمت معاونت وزارت دارایی -
عزیزالله ملکاسمعیلی به سمت معاونت سیاسی و پارلمانی نخستوزیر -
علی مصطفوی به سمت معاونت وزارت دادگستری -
برنامههای دولت او برای رای اعتماد به این شرح اعلام شد :
سیاست خارجی دولت مبتنی بر منشور ملل متحد و تقویت این سازمان بینالمللی و دوستی با کلیه دول و احترام متقابل نسبت به همه ملل میباشد و در سیاست داخلی نظر به اوضاع و احوال فعلی اصلاحاتی در امور کشور ضرورت دارد که مواد آن را به شرح ذیل تقدیم داشته و درخواست تصویب آن را دارد:
اصلاح قانون انتخابات مجلس شورای ملی و شهرداریها.
اصلاح امور مالی و تعدیل بودجه به وسیله تقلیل در مخارج و برقراری مالیاتهای مستقیم و در صورت لزوم مالیاتهای غیر مستقیم.
اصلاح امور اقتصادی به وسیله افزایش تولید و ایجاد کار و اصلاح قوانین پولی و بانکی.
بهرهبرداری از معادن نفت کشور.
اصلاح سازمانهای اداری و قوانین استخدام کشوری و قضایی.
ایجاد شورای محلی در دهات به منظور اصلاحات اجتماعی و تامین مخارج این اصلاحات به وسیله وضع عوارض.
اصلاح قوانین دادگستری.
اصلاح قانون مطبوعات.
اصلاحات امور فرهنگی و بهداشتی و وسائل ارتباطی.
همچنین از این زمان ریاست مجلس به ابوالقاسم کاشانی سپرده شد. با اینحال به مرور او و برخی از قدیمیترین یاران مصدق از جمله ابوالحسن حائریزاده، دکتر بقایی و حسین مکی که از موسسین جبهه ملی و از نخستین هواداران ملی شدن نفت در مجلس پانزدهم بودند، از او فاصله گرفته و حتی به مقابله مستقیم با دولت پرداختند. همچنین زاهدی که به دلیل تلاش در برگزاری انتخابات آزاد در انتخابات مجلس شانزدهم در تهران، پس از به نخستوزیری رسیدن مصدق، به وزارت کشور رسیده بود، کنار گذاشته شده و در مجلس سنا خود را به عنوان رهبر اپوزیسیون هوادار شاه و مخالف مصدق اعلام نمود.
مصدق در دوره فعالیت مجلس ۱۷ تا کودتای ۲۸ مرداد جمعا ۴ بار از مجلس شورای ملی رای اعتماد کسب نمود.
تاریخ
حاضرین
موافقین
توضیحات
۷ مرداد ماه ۱۳۳۱
۶۹
۶۸
معرفی اولین کابینه پس از قوام
۲۵ شهریور ۱۳۳۱
۶۱
۶۰
انتخاب سید حسین فاطمی به وزارت امور خارجه
۱۶ آذر ماه ۱۳۳۱
انصراف از سووال و اعلام اعتماد به دولت
۱۶ دی ماه ۱۳۳۱
۶۵
۶۴
انتخاب مهندس رجبی به سمت وزیر مشاور جهانگیر حقشناس به وزارت راه
همچنین در کابینه دوره دوم او ۲۷ مهر ماه ۱۳۳۱ انتخاب حسین فاطمی به سمت وزارت امور خارجه و در ۱۹ بهمن ماه ۱۳۳۱ رجبی به سمت وزیر مشاور و جهانگیر حقشناس به وزارت راه آخرین تغییرات در کابینه مصدق بودند.
در مورد حقوق زنان
نشانه مهم دیگر در مورد فعالیت در جهت حقوق زنان در سال ۱۳۳۱ وقتی پدید آمد که ائتلافی از گروههای مختلف زنان بیانیهای مبنی بر تقاضای حقوق سیاسی و اقتصادی صادر کردند. در بخشی از این بیانیه چنین آمده بود:
هیچ کشوری مادامی که زنان را کنار گذاشتهاند نمیتواند پیشرفت کند: هیچ ملتی نمیتواند ادعای ساختن تمدن داشته باشد و از آن احساس غرور کند مادامی که زنان از داشتن حقوق مساوی با مردان محروم هستند…
بر اساس گزارشهای منتشره، در حمایت از این بیانیه صد هزار امضا جمع شد. نسخههایی از این بیانیه به نخستوزیر وقت مصدق و نیز نمایندگان مجلس و سازمان ملل فرستاده شد. به رغم چنین حرکتی، حق رای برای زنان در لایحه مربوط به قانون انتخابات درج نشد. تعداد زیادی از روحانیون رده بالا، مصدق را از مخالفت شدید خود درباره حق رای و حق انتخاب شدن زنان مطلع ساختند و حق رای زنان را ضداسلام اعلام کردند و مصدق نیز کاری برای حقوق زنان انجام نداد.
توطئه ۹ اسفند ۱۳۳۱
در بهمن ۱۳۳۱ علا وزیر دربار طی دیداری به اطلاع مصدق میرساند که محمدرضا پهلوی برای انجام معالجه ایران را به سمت یک کشور خارجی ترک میکند و این موضوع محرمانهاست. در صبح روز ۹ اسفند قرار میشود که مصدق به همراه وزرا برای امور مربوط به تشریفات به دربار بروند. مصدق که به درخواست شاه برای خداحافظی دربار رفته بود، در بازگشت با تظاهراتی از طرف هواداران شاه بر ضد او شکل گرفت مواجه میشود که توطئهای هدایت شده توسط شاه برای به قتل رساندن او بود.
ماجرا از این قرار بود که شاه بظاهر به مصدق اطلاع میدهد که عازم مسافرت خارج از کشور است و تنها ایشان از این موضوع اطلاع دارند و لازم است که برای خداحافظی نخستوزیر و وزراء به حضور شاه آمده تا صحبت نمایند. در هنگام مذاکرات مصدق با شاه سفیر آمریکا هندرسن چندین بار از مصدق (از طریق پیغام تلفنی) میخواهد که از کاخ خارج شده و به منزلش برگردد تا با او مذاکراتی را انجام دهد که این امر رخ نمیدهد. طرفداران شاه به هدایت سید محمد بهبهانی، شعبان جعفری (شعبان بیمخ) و تعدادی از افسران اخراجی ارتش و اراذل و اوباش در جلوی کاخ حضور پیدا کرده و پس از اینکه مصدق به جای در اصلی از در دیگری خارج میشود به هدایت شاپور حمید رضا به خانه وی حمله میکنند. که مصدق از خانه خود به منزل پسرش دکتر غلامحسین مصدق و از آن جا به ستاد ارتش رفته و اقدامهای لازم برای مقابله با این شورش را انجام میدهد. این عمل شاه باعث قطع ارتباط مصدق با دربار شد به گونهای که دیگر شاه و مصدق یکدیگر را ندیدند.
قتل سرتیپ افشار طوس
سرتیپ افشار طوس
تیمسار افشار طوس پس از اخذ درجه سرتیپی در سال ۱۳۳۱ به ریاست شهربانی تهران رسید. وی در همان سال، به اتفاق جمعی از افسران طرفدار نهضت ملی، گروهی به نام افسران ملی را تشکیل داد. در این زمان، وی نقش زیادی در جلوگیری از حرکتهای مخالفان نهضت ملی شدن صنعت نفت ایفا نمود.
در اردیبهشت ماه ۱۳۳۲ سرتیپ افشارطوس، رئیس شهربانی و از هواداران مصدق، ربوده شده و جسدش پس از چند روز کشف گردید. اسامی متهمان این پرونده هم به قرار زیر بود:
حسین خطیبی
سرتیپ بازنشسته علی اصغر مزینی
سرتیپ بازنشسته علی اکبر منزه
سرتیپ بازنشسته نصرالله بایندر
سرتیپ بازنشسته نصرالله زاهدی
سرگرد بازنشسته فریدون بلوچ قرائی
سرهنگ بازنشسته علی محمد هاشمزاده
هادی افشار قاسملو
احمد بلوچ قرائی
عبدالله امیر علائی
عباسعلی نخلی
امیر رستمی
شهریار بلوچ قرائی
ناصر زمانی
نصیر محمدی
مظفر بقائی کرمانی (دستگیر نشده)
مهندس علیرضا قره گزلو (متواری)
که کسانی چون بقائی و خطیبی و سرتیپهای بازنشسته عوامل اصلی و سایرین و مجری نظرات آنها بودهاند.
در نهایت به جز مظفر بقائی، سایر متهمان اصلی پرونده بازداشت شدند و پس از ۲۵ مرداد دکتر بقایی هم بازداشت شد اما به فاصله بسیار کمی ۲۸ مرداد رخ داد(۳۰ تیر۱۳۳۱، نهم اسفند ۱۳۳۱ و ۲۸ مرداد۱۳۳۲). در پی این ماجرا تیمسار زاهدی در ۱۴ اردیبهشت ماه به مجلس رفته و در آنجا متحصن شده و تا ۲۹ تیرماه در آنجا با موافقت و حمایت ابوالقاسم کاشانی باقی میماند و در ۲۹ تیرماه با توجه به تغییر ریاست مجلس و درخواست ایشان مجلس را ترک مینماید و مخفی میشود.
استیضاح
با وجود حمایت کاشانی از بقایی و زاهدی (متهمین پرونده قتل تیمسار افشار طوس) دولت اقدام به ارائه لایحه عدم مصونیت دکتر بقایی در مجلس و جلب زاهدی که در مجلس تحصن کرده بود میدهد. همین باعث شد تا شکاف بین مصدق و کاشانی علنیتر گردد و این دو در روبروی هم قرار بگیرند. در انتخابات هیئت رئیسه مجلس در تیرماه ۱۳۳۲ هواداران دولت در مجلس، دکتر عبدالله معظمی از نزدیکان مصدق را با ۴۱ رای در برابر ۳۰ رای کاشانی به ریاست برگزیدند.
در روز ۱۵ تیر علی زهری از حزب زحمتکشان، دولت را به اتهام شکنجه متهمان پرونده قتل سرتیپ افشارطوس، استیضاح کرد. در روز ۱۸ تیر، وزیر کشور، در مجلس حاضر شده و با اعلام اینکه نخستوزیر کسالت دارد، خود را مامور نخستوزیر دانست. در این جلسه نمایندگان مخالف اعتراض کردند که نخستوزیر دو سال است در جلسات مجلس حاضر نشدهاست. همچنین حائری زاده تاکید کرد که در شش دورهای که در مجلس بوده، سابقه نداشته، نخستوزیر، (حتی رضاخان) هنگام تعیین وقت استیضاح، به جای آنکه خود بیاید نماینده به مجلس بفرستد. در پایان روز ۲۳ تیرماه ۱۳۳۲ برای استیضاح معین گردید. بلافاصله پس از آن حسین مکی (مخالف سرسخت مصدق) با ۴۱ رای از ۷۲ نماینده حاضر، به عضویت هیئت نظارت بر اندوخته اسکناس برگزیده شد. این واپسین تصمیم مجلس هفدهم بود.
همهپرسی
نمایندگان طرفدار مصدق در حمایت از ابقای دولت و انحلال مجلس استعفا دادند. همین باعث شد تا دیگر جلسات مجلس به حد نصاب نرسیده و تشکیل نشود. از طرف دیگر مصدق رفراندومی با موضوع انحلال مجلس و ابقای دولت برگزار کرد. این نخستین همهپرسی تاریخ سیاسی ایران است.
تصمیم مصدق برای انحلال مجلس و ابقای دولت از طریق مراجعه به همهپرسی در حالی که کمتر از یک سال از عمر آن مانده بود، باعث مخالفت جمعی از برجستهترین مشاوران و هواداران مصدق از جمله دکتر معظمی، علی شایگان، کریم سنجابی، غلامحسین صدیقی، احمد رضوی، خلیل ملکی و محمود نریمان شد. آنها تلاش کردند که مصدق را از تصمیم خود منصرف کنند اما او بر سر رای خود باقیماند.
رضوی (نایب رئیس مجلس) در اعتراض به مصدق در جلسه فراکسیون نهضت ملی که صبح روز ۲۳ تیرماه ۱۳۳۲ در منزل نخستوزیر تشکیل شد، گفت:
عبدالله معظمی رئیس مجلس شورای ملی نیز در جلسهای که در مجلس برگزار شد، ضمن مخالفت با رفراندوم انحلال مجلس به مصدق گفت:
همچنین ابوالقاسم کاشانی در اعلامیهای در ۱۰/۵/۳۲ رفراندوم را تحریم کرد. در این اعلامیه آمده بود: «هموطنان و برادران عزیزم، ضمن اعلامیه قبلی از مفاسد و مضار رفراندوم شرحی متذکر و همه مستحضر گردیده و توجه دارند که عمل به آنچه ضررهایی برای دیانت و ملت و مشروطیت و مملکت دربردارد، با این حال دوران خود را دوره انقراض دیانت و استقلال مملکت و ملت قرار ندهید و طوق رقیت و اسارت و بندگی را به گردن خود نگذارید. شرکت در رفراندوم خانهبرانداز که با نقشه اجانب طرحریزی شده، مبغوض حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه و حرام است. البته و البته هیچ مسلمان وطنخواهی شرکت نخواهد کرد، گرچه ممکن است بعضی اشخاص غافل و بیاطلاع از حقایق و مضار آن و خائنین وطن فروش برای انجام مقاصد شوم دیگران در رفراندوم شرکت کنند یا این که دولت صندوق را از آرای قلابی پرکند. علیایحال عمل به رفراندوم بر خلاف قانون اساسی و مصلحت مملکت و ملت بوده و هیچگونه اثر قانونی ندارد».
سید محمد بهبهانی نیز در نامهای از مصدق خواست تا در تصمیم خود برای انحلال مجلس و ابقای دولت تجدید نظر کند. همچنین دکتر مظفر بقایی طی تلگرافی به مصدق خاطر نشان کرد در صورتی که وی از انجام رفراندوم انحلال مجلس صرف نظر کند، حاضر است به اتفاق علی زهری از سمت نمایندگی مجلس استعفا کند.
در این زمان دکتر مصدق در ملاقات با هندرسون، سفیر آمریکا میگوید که انگلیسیها ۳۰ نفر از نمایندگان مجلس را خریدند و با کمی تلاش بیشتر میتوانند ۱۰ نفر دیگر را هم بخرند و دولت را بیندازند. ما باید این مجلس را ببندیم.
در این میان حزب توده با انحلال مجلس و ابقای دولت موافق بود و در جریان رفراندوم هم اعضا و هواخواهان این حزب حضور داشتند و علاوه بر این از دولت خواسته بودند که علاوه بر انحلال مجلس برای تشکیل مجلس موسسان و تغییر قانون اساسی اقدام کند.
این همهپرسی به خاطر همزمان نبودن رایگیری در تهران و شهرستانها و جدا بودن صندوقهای مخالفان و موافقان مورد انتقاد بسیاری قرار گرفت. در تهران برای موافقان صندوقهایی در میدانهای سپه و راهآهن و برای مخالفان صندوقهایی در میدانهای بهارستان و محمدیه قرار داده شده بود.
روزنامه لوموند فرانسه از تهران چنین گزارش میدهد: «… به نظر میرسد که یک توافق ضمنی بین حزب توده و جبهه ملی برقرار شدهاست، به این شکل که طرفداران جبهه ملی در میدان سپه و طرفداران حزب توده در ایستگاه (راهآهن) آراء خود را به صندوق بریزند. تمام سفارتخانهها بستهاند و حدود سه هزار نیروی نظامی از ۴ نقطه محل اخذ رای و نقاط استراتژیک تهران محافظت میکنند … گروههای وابسته به حزب توده خیلی عظیمتر هستند و طول صفهای آنان به چند صد متر بالغ میشود. شعارها و پلاکاردهای جبهه ملی حاکی از اعلام حمایت از دکتر مصدق و درخواست انحلال مجلس است، در حالیکه شعارهای حزب توده – اساسا – علیه مجلس است و درخواست تشکیل مجلس موسسان برای تغییر رژیم فعلی است. نحوه اخذ رای، مخفی نیست زیرا نه فقط یک محل جداگانه برای کسانی که میخواهند رای منفی بدهند در نظر گرفته شده بلکه هر یک از شرکت کنندگان در این رفراندوم باید ورقهای را پر کنند که اسم و آدرس خود را روی آن بنویسند. محلی که برای اخذ رای طرفداران مجلس در نظر گرفته شده، مقابل مجلس است و روی یک پلاکارد بزرگ این جمله به چشم میخورد: کسانی که اینجا رای میدهند، طرفدار انحلال مجلس هستند. تا ساعت ۹ به وقت محلی، فقط سه نفر برای اعلام رای «نه» در این صندوق حضور یافتند و از این سه نفر، تعداد زیادی عکس گرفته شد و از آنها فیلمبرداری شد و مورد اهانت و آزار قرار گرفتند. دیشب حوادثی در منزل کاشانی رخ داد. وی به تمام «مسلمانان حقیقی» توصیه کرده تا این رفراندوم را تحریم کنند. طرفداران مصدق بطریهای بنزین آتش زا به طرف منزل کاشانی پرتاپ میکردند و نزاعی در اطراف منزل ایشان درگرفت که یک نفر کشته و نزدیک به صد نفر مجروح شدند و امروز صبح گروههای مسلح، منزل کاشانی را محاصره کرده و ورود به منزل ایشان – حتی برای نزدیکان و بستگان وی – را ممنوع کرده بودند، کاشانی مجددا رفراندوم برای انحلال مجلس را تحریم کرد و اعلام نمود که هر رایی که مصدق در این رفراندوم زیر حمایت سرنیزهها و تانکها بگیرد، موجب بطلان هر قرارداد بینالمللی است که در آینده منعقد نماید.»
گزارشگر لوموند در گزارش بعدی خود خبر داد: «… طرفداران دکتر مصدق در تهران برنده شدند. بر طبق خبر رادیو تهران، بیش از صدهزار نفر به طرفداری از دکتر مصدق رای به انحلال مجلس و فقط ۶۷ نفر رای مخالف دادند و این نتایج مربوط به تهران است که حدود یک میلیون نفر جمعیت دارد.»
در این همهپرسی در حدود دو میلیون ایرانی (از جمعیت حدود ۱۸ میلیونی ایران ) شرکت کرده و ۹۹٫۹٪ از شرکت کنندگان به «انحلال مجلس و ابقای دولت» رای مثبت دادند؛ و شمار آرای مخالفان مطابق با آمار اعلامی در تهران ۱۱۵ نفر و در کل شهرستانها فقط ۷۱۰ نفر بود. در ۲۱ مرداد ۱۳۳۲ مصدق، رسما نتیجه یعنی «ابقای دولت و انحلال مجلس ۱۷» را اعلام کرده و از شاه خواست فرمان برگزاری انتخابات جدید را امضا کند؛ ولی او این رفراندوم را تایید نکرد.
پیش از این یاران دکتر مصدق همچون غلامحسین صدیقی و خلیل ملکی به او هشدار داده بودند که در نبود مجلس، شاه شما را برکنار میکند؛ ولی مصدق چنین پاسخ داده بود که شاه جراتش را ندارد. اگر هم چنین کند، ما تمکین نمیکنیم.
محمد مصدق در دادگاه و کتاب خاطراتش عنوان میکند که مطابق با عرف و قانون اساسی و سابقه آن پادشاه اجازه عزل را ندارد و تنها میتواند در زمان رای تمایل مجلس نسبت به صدور فرمان اقدام نماید که آن هم امری تشریفاتی است. مصدق فرمان شاه برای نخستوزیر را زمانی دارای رسمیت میدانست که مجلس شورای ملی رای تمایل به یک فرد برای نخستوزیری بدهد و فرمان شاه را متمم میدانست و نه موجد.
قبل از این هم در مورد نخستوزیری صدرالاشراف به دلیل اینکه حکم را شاه به صورت مستقیم و قبل از رای مجلس صادر کرده بود موضوع منتفی اعلام شد.
او در کتاب خاطراتش در مورد حرکت احمد شاه در مورد عزل صمصام السلطنه چنین میگوید:
مصدق در نبود مجلس و دوران فترت، در صورت استعفای نخستوزیر پادشاه را مسوول تعیین نخستوزیر میدانست، چنانچه او و تنی چند از یارانش در ۲۲ دی ماه سال ۱۳۲۸، در اعتراض به دخالتهای دولت (ساعد) در انتخابات در دربار متحصن شدند، مصدق در نامهای خطاب به هژیر وزیر دربار، از شاه خواستند تا دولتی روی کار آورد که مصالح سلطنت و ملت را حفظ کند :.
نامه دکتر مصدق به هژیر :(۱۳۲۸/۷/۲۶)
عباس میلانی نظرش در این خصوص این است که:
به بیان دیگر چندسال پیش از آنکه همرزمان وی از جمله صدیقی و سنجابی، درباره انحلال مجلس و حقوق شاه در دوره فترت سخن برانند، مصدق خود به چنین حقی اذعان کرده بود.
اگر چه او فرمان شاه را متمم میدانست و نه موجد اما در کتاب خاطراتش مینویسد «چنانچه روز روشن ابلاغ مینمودند اگر اطاعت نمیکردم متمرد بودم»
دکتر محمد مصدق در بیرون ساختمان مجلس
پخش اخبار نادرست علیه وجهه مذهبی مصدق، ترس از گسترش کوششهای حزب توده و هراس نابودی دودمان تنها فرمانروای شیعی جهان، روحانیون را از دولت محمد مصدق دور کرد. اختلافها با چند انتصاب دولت مصدق که مورد انتقاد مذهبیها بود، بالا گرفت و سرانجام منتهی به فروپاشی مجلس هفدهم به وسیله همهپرسی عمومی شد که کاشانی را به سمت مخالفت و دشمنی با دولت مصدق گرایش داد. در ماههای آخر عمر دولت محمد مصدق، کاشانی اما پیدا و پنهان و با پشتیبانی از دسته جات مذهبی، از جمله دار و دسته شعبان جعفری و طیب، اعلام پیاپی «در خطر بودن اسلام» و تحریک به مقاومت گروههایی که علقه مذهبی داشتند، آشکارا به تضعیف دولت محمد مصدق اهتمام ورزید. در نتیجه کودتاچیان که از این اختلاف بیشترین استفاده را برده بودند، توانستند عملیات خود را با موفقیت انجام دهند.
کودتای ۲۵ مرداد
گروهی از طرفداران مصدق
در ۲۳ مردادماه ۱۳۳۲ بنا بر نقشه سیا موسوم به تی پی آژاکس برای براندازی دولت مصدق، شاه طی دو حکم جداگانه، فرمان عزل مصدق و نخستوزیری تیمسار زاهدی را امضا میکند. رئیس گارد شاهنشاهی، سرهنگ نصیری موظف میشود تا با محاصره خانه نخستوزیر فرمان را به وی ابلاغ و او را دستگیر کند. همچنین نیروهایی از گارد اقدام به بازداشت چند تن از وزرای مصدق (فاطمی معاون نخستوزیر و وزیر امور خارجه- حقشناس وزیر راه - زیرک زاده نماینده مجلس و از رهبران حزب ایران) میکنند. در همین زمان گروههایی از نظامیان اقدام به اشغال مرکز تلفن بازار و تلاش به قطع ان مینمایند. مصدق از طریق شبکه افسران حزب توده و کیانوری از این توطئه باخبر میشود. گروه دستگیر کنندگان رئیس ستاد ارتش نیز که با هجوم به منزل تیمسار ریاحی و تبادل آتش و با نگهبان آن جا موفق به دستگیری دکتر فاطمی و مهندس حقشناس و مهندس زیرک زاده میشوند این خبر توسط دو زن که از روی پشت بام فاطمی را در درون جیپ ارتشی و تحت بازداشت دیده بودند به آگاهی نخستوزیر میرسد. به دلیل عدم حضور تیمسار ریاحی در ستاد مشترک نمیتوانند او را دستگیر کنند. از سوی دیگر سرهنگ کیانی جانشین سرتیپ ریاحی که برای سرکشی به باغشاه آمده بود توسط افسران گارد دستگیر میگردد. دستگیرشدگان را به کاخ سعد آباد برده و در آن جا زندانی میکنند. سرهنگ نصیری نیز که در نیمه شب برای ابلاغ فرمان شاه و دستگیری مصدق به در منزل مصدق آمده بود توسط نیروهای نگهبان نخستوزیری به سرپرستی سرهنگ ممتاز و سروان فشارکی دستگیر و نیروهایش خلع سلاح و بازداشت میشوند.
در فردای این روز مصدق در بیانیهای از کشف و خنثیسازی یک کودتا علیه دولت خبر میدهد؛ ولی هیچ اشارهای به ماجرای فرمان شاه نمیکند. در این روز خبر خروج شاه از ایران و ورودش به بغداد منتشر میشود. حسین فاطمی به سفارتخانههای ایران از جمله سفیر ایران در بغداد دستور میدهد که با شاه مقابله کنند. از این روز نیروهای حزب توده با حضور در سطح شهر تشنجهایی ایجاد میکنند. در روز ۲۶ مرداد هر دو گروه مهم یعنی حزب توده و جبهه ملی میتینگهایی پرشور بر ضد شاه برگزار کردند. در میتینگ جبهه ملی در بهارستان، به رغم عدم حضور مصدق، یاران او همچون فاطمی و صالح به بیسابقهترین شکل ممکن به شاه تاختند. همچنین فاطمی در سرمقاله باختر امروز، شاه را به خیانت متهم کرد. در این روز برای جلوگیری از اغتشاش اعضای حزب توده، مامورین دولتی و طرفداران جبهه ملی، مجسمههای شاه و رضاشاه را از میدانهای شهر پایین کشیدند.
با توجه به اغتشاشات پیش آمده در روز ۲۶ و ۲۷ مرداد به رهبری تودهایها مصدق به تیمسار مدبر ریاست شهربانی دستور میدهد که با هرگونه تظاهراتی له یا علیه دولت یا شاه را مقابله نماید. در این روز هندرسون سفیر آمریکا به تهران بازگشت و به مصدق اولتیماتوم داد که اگر با حزب توده ائتلاف کند، آمریکا دولت وی را به رسمیت نمیشناسد؛ ولی مصدق به او اطمینان خاطر داد که کنترل اوضاع در دستش بوده و هرگز به توده ایها اجازه تشنج آفرینی نخواهد داد. همچنین در پاسخ به پرسش سفیر آمریکا درباره رابطه او با شاه، مصدق گفت:
شاه که از انجام موفقیتآمیز کودتا مطمئن بود. پس از خبردار شدن از شکست کودتا از رامسر به بغداد میرود.
کودتای ۲۸ مرداد
شعبان جعفری
در روز کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ حرکت دیگری بر ضد دولت انجام شد که اینبار باعث سرنگونی دولت مصدق گشت. بنابر کتاب «ضد کودتا» نوشته مامور سیا کیم روزولت، او در این روز با خریدن فتوای برخی از روحانیون و همچنین دادن پول به ارتشیان، ولگردان و اوباش تهران آنها را به خیابانها کشانید. در این عملیات ماشینهای وابسته هوایی سفارت آمریکا در تهران با انتقال نفرات گارد شاهنشاهی و ارتشیان تحت حمایت خود به سمت منزل مصدق و پرداخت دلار به افراد فعال در کودتا باعث پیشروی این کودتا گردیدند. امری که در کودتای ۲۵ مرداد ناموفق بود.
حدود ۸ صبح ۱۹ اوت جمعیتی حدودا سههزار نفره از مردانی مسلح به چوب و چماق در جنوبیترین نقطه شهر تظاهراتی علیه مصدق و به طرفداری از شاه شروع کردند. به خیابانها میرفتند و فریاد میکشیدند «زنده باد شاه» و «مرگ بر مصدق خائن». اگر چه احتمالا اغلبشان سرشار از احساسات سلطنتطلبانه بودند اما به روشنی برای این کار پول گرفته بودند؛ بین آنها انبوهی آدم بیکار و بسیاری اوباش و الوات سرشناس بودند. همزمان رئیس پلیس دستور داد کسی مانع تظاهرات نشود. بخش از جمعیت بهطرف بازار رفتند و تهدید به غارت مغازهها کردند. تاثیر کارشان آنی بود و بازار تعطیل شد. هر چه زمان گذشت جمعیت بیشتر شد و بخش اعظمی از ثروتمندان شهر که از دولت مصدق و بهخصوص سیاست اخیر حمایتش از حزب توده منزجر بودند، به تظاهرات پیوستند. بعد تعداد انبوهی کامیون و اتوبوس، که از صبح زود کرایه شده بودند، پیدایشان شد و امکان نقلوانتقال مجانی تظاهرکنندگان را مهیا کردند. این وسایل نقلیه در شهر میچرخیدند و سرنشینانشان با فریاد شعار میدادند، سعی میکردند خشم مردم را افزایش دهند و احساساتشان را به نفع شاه برانگیزند. خیلی زود روشن شد کل نیروی پلیس همراه و همدل تظاهراتاند و در بعضی موارد حرکت تظاهرکنندگان را هم هدایت میکنند. مصدق بلافاصله رئیس پلیس را عزل کرد و دستور دستگیریاش را داد. به ارتش هم دستور داد تانک و خودروهای زرهپوش برای متفرق کردن جمعیت بفرستد. دستورهای صادرشده ستاد فرماندهی کل طبیعتا بلافاصله اطاعت نشد و چند ساعت بعدتر که اجرا شد دیگر جمعیت خیلی آسان سربازان رسیده به محل را متقاعد کردند که در دفاع از شاه به آنها بپیوندند. بین ساعت ۹ تا ۱۲ تظاهرکنندگان ستادهای مرکزی سه حزب سیاسی طرفدار حکومت و دفاتر نیم دوجین روزنامه حامی مصدق را زیر و رو کردند و به آتش کشیدند. جمعیت بعد به دفاتر روزنامههای حزب توده حمله کردند؛ ابتدا در برابرشان مقاومت شد، اما خیلی زود چیره شدند.
سپس در حمله به زندان، شعبان جعفری (شعبان بیمخ) که از ۹ اسفند ماه ۱۳۳۱ به جرم تلاش برای قتل نخستوزیر در زندان بود، توسط نیروهای شورشی آزاد شد.
با اشغال مرکز رادیو، پس از چند ساعت سکوت رادیویی بیسابقه در تاریخ رادیوی ملی ایران، نخست مهدی میراشرافی، نماینده مجلس و مصطفی کاشانی فرزند آیت الله کاشانی و سپس دیگر نمایندگان ضد مصدق و طرفدار شاه در مجلس همچون احمد فرامرزی به سود زاهدی سخنرانی کرده و آنگاه سرلشکر زاهدی فرمان انتصاب خود به نخستوزیری خواند.
سپس نوبت به خانه مصدق که در واقع مقر نخستوزیری بود رسید. نخست جمعیت بدون پشتوانه نیروهای نظامی به منزلش حمله کردند اما با آتش مسلسل عقب رانده شدند؛ کلی آدم کشته و مجروح شدند. دومین حمله که با همراهی و پشتیبانی سربازان طرفدار زاهدی انجام شد، باز ناکام ماند. این بار تانکهای سنگین شرمن به محل رسیدند و خانه را به توپ بستند، حدود ۶ بعدازظهر دیگر دفاع مسئولان حفاظت خانه در هم شکست و خانه ویران شد. بعد جمعیت داخل ریختند، هر آنچه بود را به تاراج بردند و ساختمان را به آتش کشیدند. با خانه کناری هم، که منزل پسر مصدق بود، همین کار را کردند. عصر همه زندانیان آزاد شدند و سرلشکر زاهدی قدرت را در دست گرفت.
در این روز شاه در رم ایتالیا بود و به گفته همسرش ثریا، در فکر خریدن خانهای در رم برای اقامت بود که سقوط دولت مصدق و قدرت یابی زاهدی و تلگرافهای حمایتی ابوالقاسم کاشانی و سید محمد بهبهانی را دریافت کرد.
در روز ۲۹ مرداد مصدق و بیشتر یارانش خود را به شهربانی تسلیم کردند.
پس از موفقیت کودتای ۲۸ مرداد، سید ابوالقاسم کاشانی به شاه که به کشور و قدرت بازگشته بود به همراه سید حسین طباطبایی بروجردی تبریک گفت. پس از بازگشت شاه، کاشانی در مصاحبهای چنین میگوید:
«مصدق شاه را مجبور کرد که ایران را ترک نماید اما شاه با عزت و محبوبیت چند روز بعد بازگشت. ملت شاه را دوست دارد و رژیم جمهوری مناسب ایران نیست.»
همچنین نواب صفوی رهبر گروه فداییان اسلام نیز که در زمان کودتا در خارج از کشور بود طی یک مصاحبه در بغداد سقوط مصدق را به شاه تبریک گفت.
اختلاف نظر درباره کودتای ۲۸ مرداد
بیستمین سالگرد رستاخیز ۲۸ امرداد (کودتای ۲۸ امرداد) توسط پست شاهنشاهی ایران منتشر شد.
تا پیش از انقلاب ایران، پادشاهی پهلوی این روز را به عنوان یک جشن ملی با نام «رستاخیز ۲۸ امرداد» گرامی میداشت. پس از انقلاب ایران آن را با نام «کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد» در تقویم ثبت کردند.
بسیاری بحثها درباره قانونی بودن یا نبودن اقدام شاه در عزل نخستوزیر و اقدام مصدق در برگزاری رفراندوم و علل معطل ماندن مجلس و نقش آمریکا و انگلیس و عوامل آنها در سرنگونی مصدق بودهاست. برخی از منتقدان ایرانی نقش آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ را مورد تردید قرار داده و برخی دیگر بر نقش آمریکا در کودتا تاکید دارند. به موجب اسناد طبقهبندی شدهای که در ماه اوت سال ۲۰۱۳ توسط سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده، سیا، منتشر گردید این سازمان به ایفای نقش در کودتای ۲۸ مرداد علیه دولت مصدق اعتراف کرد.
سیا در مقدمه یکی از این اسناد تازه منتشرشده که گزارشی متعلق به سال ۱۹۵۴ است مینویسد: "در پایان ۱۹۵۲ روشن بود که دولت مصدق نمیتواند با کشورهای غربی که منافعی در ایران دارند به توافقی نفتی برسد."
"هدف عملیات آژاکس سرنگونی دولت محمد مصدق، بازسازی منزلت و قدرت شاه و جایگزینی دولت مصدق با دولتی بود که ایران را با سیاستهایی سازنده اداره کند."
بنا به این سند همچنین هدف کودتا این بوده که دولتی بر سر کار بیاید که دولتهای غربی بتوانند درباره بازار نفت با آن به توافق برسند.
در مارس ۱۹۵۳ (اسفند ۳۱-فروردین۳۲) وزارت خارجه آمریکا از سازمان سیا میخواهد امکان ساقط کردن دولت مصدق از طریق عملیات مخفیانه را بررسی کند. نتیجه ارزیابی سیا این است که امکان چنین عملیاتی وجود دارد.
پس از آن مقرر شد سیا به همراه سرویس اطلاعات سری بریتانیا (SIS که به MI6 شناخته میشود) عملیات سرنگونی مصدق را به انجام برسانند.
کرمیت روزولت، رئیس بخش خاور نزدیک و آفریقای سازمان سیا نخست با رئیس دفتر ایران سیا، راجر گولران، و دو افسر اطلاعاتی دیگر در بیروت دیدار میکند و سپس در ۱۴ ژوئن ۱۹۵۳ (۲۴ خرداد ۳۲) طرح کودتا به دفتر سرویس اطلاعات سری بریتانیا ارائه میشود.
منبعشناسی روند عملیات نظامی کودتای ۲۸ مرداد
(نویسندگان ایرانی)
کالبد شکافی توطئه - دکتر ابراهیم یزدی - انتشارات قلم۱۳۸۱
گفتگوهای ادیب برومند - امیر راسخی نژاد - شرکت سهامی انتشار ۱۳۹۳
راز پیروزی کودتا - محمدجعفر محمدی - انتشارات اختران ۱۳۸۵
خاطرات من -حسینقلی سر رشته -ناشر مولف -۱۳۶۷
نا گفتههایی پیرامون فروریزی حکومت مصدق - دکتر ماشاء الله ورقا- انتشارات بازتاب نگار-۱۳۸۴
سرهنگ ماشاء الله ورقا عضو ارشد شهربانی و سرهنگ سررشته عضو اطلاعات ارتش بودند.
مخالفان و منتقدان عملکرد ۲۸ ماهه دولت مصدق
تمبر یادبود محمد مصدق که به مناسبت یکصدمین سالگرد زادروز او منتشر گردید.
برخی از هواداران مصدق یا اعضای جبهه ملی که در زمان نخستوزیری مصدق، از جبهه ملی یا از هیئتوزیران کنار گذاشته شده یا کنار رفتند، پس از جدایی از مصدق، به انتقاد از کارنامه وی پرداختند و حتی برای سرنگونیاش تلاش کردند. برخی از این افراد عبارتاند از:
فضلالله زاهدی (نخستوزیر کودتا)
علی امینی
حسین مکی، (که در آغاز سرباز فداکار وطن نامیده شد ولی در پایان به دلیل مخالفت با مصدق از سوی هواداران جبهه ملی سرباز خطاکار وطن خطاب میشد)
مظفر بقایی (به دلیل اتهام مشارکت در قتل سرتیپ افشار طوس و سپس اتهام شرکت در کودتای ۲۵ مرداد به دستور فرماندار نظامی تهران بازداشت شد و تا روز ۲۸ مرداد در زندان بود).
آیت الله کاشانی، در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ در اعتراض به استعفای مصدق، تهدید به حکم جهاد کرد ولی در ماههای پایانی ضمن انتقاد شدید از کارنامه دولت، از زاهدی پشتیبانی میکرد. او در اعلامیهای به عنوان تحریم رفراندوم دولت، در هشتم مرداد ۱۳۳۲ نوشت:
ابوالحسن حائریزاده در سال ۱۳۳۱ در مجلس، ضمن مخالفت با لایحه اختیارات ویژه دولت، آن را خطر بازگشت دیکتاتوری ۲۰ ساله دانست و سپس در سال بعد با نوشتن نامه به رئیس سازمان ملل متحد، مصدق را دیکتاتور خواند. این افراد علیرغم هواداری از مصدق در ماههای نخست حکومت او، در یک سال پایانی دولت مصدق، گاه به صورت پنهانی و گاه علنا برای سرنگونی مصدق، تلاش میکردند.
این در حالی بود که برخی از هواداران مصدق که تا روز پایانی همراه و پشتیبان او بودند و پس از آن نیز به هواداری از مصدق ادامه دادند، به بعضی از رفتارهای مصدق در زمان نخستوزیریاش، نقدهایی دلسوزانه داشتند. از این جملهاند:
خلیل ملکی («آقای دکتر مصدق! این راهی که شما میروید به جهنم است ولی ما تا جهنم به دنبال شما خواهیم آمد» )
غلامحسین صدیقی که به ویژه با رفراندوم مصدق برای تعطیلی مجلس مخالفت کرد.
کریم سنجابی که به گفته خود، با خویشاوندگرایی مصدق در زمان نخستوزیریاش مخالفت کرد. کریم سنجابی همچنین با رفتار مصدق در هنگام تشکیل جبهه ملی دوم نیز مخالفت کرد.
برخی از تاریخپژوهان و روشنفکران جدیدتر، اگرچه کلیت مصدق را تصدیق و تایید کردهاند ولی برخی از کارهای او (به ویژه مخالفت او با پیشنهادهای نفتی ارائه شده به ایران همچون بانک جهانی یا پیشنهاد چرچیل - ترومن) را اشتباه دانسته و عقیده دارند که مصدق باید پیشنهادهای مذکور را میپذیرفت و از اصل ملی کردن صنعت نفت صرفنظر میکرد. اینان خطاهای مصدق در این رابطه را اصلیترین علت سرنگونی مصدق میدانند. از جمله این افراد میتوان به همایون کاتوزیان، فواد روحانی، محمدعلی موحد و صادق زیباکلام اشاره کرد.
گروه دیگری نیز هستند که سیاستهای مصدق را به شدت مورد نکوهش قرار دادهاند. برخی از این افراد عبارتاند از: موسی غنی نژاد، فریدون مجلسی، مرتضی مردیها، عباس میلانی و محمد قوچانی، که ضمن نقد دوران پهلوی پیش و پس از مصدق، دوران مصدق را نیز از انتقادات مصون نداشتهاند. حال آنکه برخی دیگر چون داریوش همایون، هوشنگ نهاوندی، پیروز مجتهدزاده، و جلال متینی، دوران حکومت ۲۸ ماهه مصدق را بدتر از دوران «پس از مصدق» و یک سراشیبی برای سقوط ایران به هرج و مرج یا کمونیسم دانستهاند.
موسی غنینژاد معتقد است: «هیچ ابتکاری در دوران دولت دکتر مصدق و اطرافیان او دیده نشد. اصطلاح اقتصاد بدون نفت را حتی در یک مورد قبل از آن نمیشود پیدا کرد. وقتی تحریم شروع شد دور و بریهای دکتر مصدق گفتند نفت بلای سیاه است و تحریم موهبت است. اما نتیجه آن بود که به مردم فشار آمد و مردم ناراضی شدند و بحرانهای سیاسی اقتصادی و اجتماعی شکل گرفت. درآمدهای ارزی ما کاهش پیدا کرد، اقتصاد دچار بحران شدید شد و به نارضایتی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم انجامید و مردم این نارضایتی را در روز ۲۸ مرداد نشان دادند. از روز ۲۵ مرداد که طبق دست خط شاه مصدق خلع شده بود حکومت مصدق غیرقانونی بود و اگر کودتایی صورت گرفت توسط مصدق بود. چرا که قانون اساسی، در غیاب مجلس، به شاه اختیار میدهد در عزل و نصب نخستوزیر و مصدق هم این را میدانست و به همین خاطر هم بود که این دست خط را اعلام و ابلاغ نکرد. اطرافیان او هم میدانستند. هنگام برگزاری رفراندوم هم این انتقاد را به او کرده بودند که انحلال مجلس همه اختیار را به شاه خواهد داد.»
غنی نژاد میگوید:
این راهم اضافه کنم که مصدق از ۱۲ سالگی، مستوفی بود. مستوفی به معنای امروزیاش، کاری شبیه ممیز مالیاتی بود. وقتی پدر محمد مصدق فوت کرد، او ۱۲ سال داشت و همان زمان ناصرالدین شاه به او لقب مصدق السلطنه داد و به مستوفیگری بلاد خراسان برگزید؛ بنابراین مصدق با مالیات و دخل و خرج از ۱۲ سالگی آشنا بود اما هیچ تصور درستی از اقتصاد پیش رو آن روزها نداشت. مصدق دکترای حقوق داشت اما تز دکتری او در مورد حقوق اسلامی و ایرانی بود و در مورد پدیدههای علمی مدرن چیزی سر رشته نداشت… مصدق در غرب درس خواند اما هرگز با ذهنی مدرن به کشور بازنگشت. هرگز متوجه واقعیتهای سیاست و اقتصاد مدرن نشد. این را به دلیل نوع تحصیلاتش نمیگویم بلکه به دلیل عملکردی که از ایشان به جا مانده میگویم. برداشت آقای مصدق از دموکراسی به پوپولیسم ختم شد و آقای مصدق یا نمیدانست یا نمیخواست بداند که دموکراسی، نیاز به ایجاد نهادها و بسترهای حقوقی دارد. این نهادها هستند که باعث ماندن و بقای دموکراسی میشوند و دموکراسی این نیست که عدهای را به خیابان دعوت کنیم و بگوییم هرچه اینها میگویند، عین دموکراسی است. مصدق شعار زنده باد مخالف من سر میداد اما طرفداران او در جبهه ملی را باید جزو بنیانگذاران چماقکشی درایران دانست. مطالعه تاریخ به خصوص آنچه از تاریخ شفاهی آن دوران میتوان برداشت کرد به ما نشان میدهد که نخستین چماقداران سیاسی ایران، طرفداران آقای مصدق بودند…
اقتصاد در دوران دولت ملی
مصدق با توجه به تجاربش در سمتهای مالی مانند: معاونت وزارت مالیه، ریاست کل محاسبات، عضویت در کمسیون توفیر جمع و خرج و تطبیق حوالهها وزارت مالی در مورد مسایل مالی دارای اطلاعات کاملی از نظر بودجه ریزی بود. او که اولین کتاب در ایران را در خصوص امور مالی و مباحث آن مانند روشهای بودجه نویسی، تراز مالی، قوانین مربوط و مالیات و … به همراه بررسی بررسی مسایل مالی در کشورهای را تحت عنوان اصول و قواعد و قوانین مالیه در ممالک خارجه و ایران به نگارش درآورده بود از این تجارب در دوران نخستوزیری استفاده کرد و توانست برای اولین بار بدون اتکا به درآمد نفت در دوران حکومت خود تراز بازرگانی کشور را مثبت کرده و صادرات از واردات پیشی بگیرد
تورم
در دوران مصدق تورم به صورت تک نرخی باقی ماند. این درحالی بود که نه تنها او از درآمد نفت برای اداره کشور محروم بود بلکه هزینه سنگین حقوق چهل هزار نفر از پرسنل صنعت نفت نیز بر هزینههای جاری کشور افزوده شده بود.
سال
میزان تورم
۱۳۳۰
۸٫۳
۱۳۳۱
۷٫۲
۱۳۳۲
۹٫۲
۱۳۳۳
۱۵٫۹
تولید و صادرات محصولات کشاورزی
در حالیکه ایران در سال ۱۳۲۹ یکی از کشورهای واردکننده گندم و جو بود با تغییر سیاستها در خصوص کشاورزی توسط دولت ملی این روند صورتی معکوس گرفت و در سال ۱۳۳۲ ایران توانست به صادرات جو و گندم مبادرت ورزد. چهارچوب اصلی سیاست دکتر مصدق در کشاورزی افزایش صادرات از طریق تولید بیشتر و کاهش واردات موادی بود که امکان تولید آنها در داخل کشور وجود داشت از سوی دیگر با تزریق مالی از طریق بانک ملی و بانک کشاورزی و افزایش سرمایه بانک کشاورزی امکان تامین اعتبار در مناطق کشاورزی را فراهم آورد و از سوی دیگر با ورود ۲ میلیون و ۴۸۰ هزار دلار از طریق موافقت نامه اصل ۴ ترومن نسبت به سرمایهگذاری در این بخش اقدام نمود.
جدول تغییرات تولیدات کشاورزی در سالهای ۱۳۲۹ الی ۱۳۳۳ واحد به هزار تن
سال
گندم
جو
برنج
پنبه
چای
۱۳۲۹
۲۲۸۷
۹۲۹
۵۸۴
۱۰۲
۳٫۹
۱۳۳۰
۲۲۶۶
۸۹۲
۳۵۹
۱۰۸
۴
۱۳۳۱
۲۷۷۱
۱۱۰۶
۵۴۱
۱۲۹
۴٫۱
۱۳۳۲
۲۸۰۰
۱۰۶۵
۶۵۸
۱۸۰
۴
۱۳۳۳
۲۵۵۹
۱۸۶۷
۵۲۸
۲۴۰
۵
رشد ۱۳۲۹ به ۳۱۳۲
۲۲٫۴
۱۴٫۶
۱۲٫۶
۷۶٫۴
۲٫۵
جدول صادرات محصولات کشاورزی (واحد تن)
سال
جو
گندم
برنج
۱۳۲۹
۱۳۷۷۶
۱۳۳۰
۳۳۷۵
۲۵۱۶۶
۱۳۳۱
۱۵۳۵۱
۶۲۱۸۵
۱۳۳۲
۱۲۵۰۴
۴۸۰
۴۸۹۹۹
جدول واردات محصولات کشاورزی (واحد تن)
سال
جو
گندم
برنج
۱۳۲۹
۳۵
۱۰۷۴۱۴
۹۴
۱۳۳۰
۱۰۶۷
۷۵
۱۳۳۱
۴۹
۳۱
۱۳۳۲
۲
۲۳
۱۸
محاکمه و زندان و خانه نشینی
محمد مصدق را پس از کودتای ۲۸ مرداد در دادگاه نظامی محاکمه و با توجه به تبرئه او از اتهامات اصلی چون «تلاش برای برهم زدن اساس سلطنت» و «کودتا علیه قانون اساسی» به سه سال حبس مجرد (انفرادی) محکوم شد. استدلال او در نفی صلاحیت دادگاه این بود که دیوان عالی حق محاکمه نخستوزیر را دارد و دادگاه نظامی، صالح نیست و او همچنان نخستوزیر قانونی کشور است. استدلال دادستان نیز این بود که مصدق در پی دریافت فرمان عزل پادشاه از روز ۲۵ مرداد تا روز ۲۸ مرداد نخستوزیر نبودهاست و این دادگاه به اتهامات او پس از برکناری از نخستوزیری یعنی تمرد از فرمان پادشاه رسیدگی میکند. پاسخ مصدق نیز آن بود که چون فرمان پادشاه را در نیمه شب و با یک دسته مسلح آورده بودند گمان بر جعلی بودن آن داده و از این نظر او متمرد نیست. او هم در دفاعیه در دادگاه و هم در خاطراتش مینویسد که اگرچه بنابر روح قانون اساسی مشروطه، پادشاه حق عزل و نصب وزیران را ندارد ولی اگر در روز و ساعات اداری فرمان را میآوردند، آن را میپذیرفت. ضمن اینکه با توجه به نوع نوشتار دست خط، احتمال داد که فرمان به صورت سفید، مهر و امضا شده و جعلی است. به همین دلیل آورنده نامه را دستگیر کرد تا صبح روز بعد از شاه، اصل ماجرا را جویا شود که با خروج شاه از کشور، فرصت این کار را نیافت.
دادگاه که به صورت علنی و با حضور رسانههای ایرانی و بیگانه برگزار شده و مشروح آن در روزنامهها به چاپ رسید.
مصدق در مورد دادگاهش و علل محاکمه خود چنین میگوید:
مصدق در احمدآباد در سال ۱۳۴۴
دادگاه اگرچه او را از اتهامات مهمی چون اقدام علیه اساس سلطنت و کودتا علیه قانون اساسی که حکم اعدام داشت، تبرئه کرد ولی به جهت تمرد از فرمان شاه او را به سه سال زندان محکوم کرد. مصدق پس از گذراندن سه سال زندان، به ملک خود در احمدآباد رفته و تا پایان زندگی زیر نظارت شدید دولت بود.
مصدق نخستین کسی بود که سرنگونی خود را غیرقانونی و کودتا خواند ولی هرگز تا پایان عمر (۱۳ سال بعد) آن را آمریکایی ندانست و تنها از انگلیسیها به بدی یاد میکرد.
او هم چنین چه در دادگاه و چه در کتابش با اشاره به سوگند خود به قرآن، تاکید کردهاست که هرگز تلاشی برای سرنگونی سلطنت و برپایی جمهوری نکرده و آرمانش ایجاد یک پادشاهی مشروطه بود که در ان شاه سلطنت کند و نه حکومت.
مصدق وصیت کرده بود او را کنار کشتهشدگان ۳۰ تیر در ابن بابویه دفن کنند، ولی با مخالفت شاه چنین نشد و او در یکی از اتاقهای خانهاش در قلعه احمدآباد در روستای احمدآباد به خاک سپرده شد. پیکر او توسط دکتر یدالله سحابی غسل و شستشو داده شد سپس نماز میت محمد مصدق توسط سید رضا زنجانی اقامه گردید. بدین ترتیب در دفن وی در قبرستان ابن بابویه جلوگیری شد.
محمد مصدق در روزهای آخر عمر خود درباره حوادث سال ۳۲ میگوید:
در سال ۱۳۴۲ همسر مصدق، ضیاءالسلطنه، در سن ۸۴ سالگی درگذشت. حاصل ازدواج وی و مصدق دو پسر و سه دختر بود. در سالهای حکومت محمدرضا پهلوی برگزاری مراسم بزرگداشت دکتر محمد مصدق از سوی حکومت وقت ممنوع اعلام شد. محمدرضا شفیعی کدکنی شعر «مرثیه درخت» را برای مرگ مصدق سرود که در مجله سخن در اردیبهشت ۱۳۴۶، ص۱۲۹ چاپ شد. همزمان با تاجگذاری محمدرضا پهلوی در سال پس از درگذشت مصدق، نمایش تمثیلی میراث و ضیافت کار بهرام بیضایی که اوضاع ایران را در چهرههایی تمثیلی مانند «شبان» (مصدق؟) و «دهباشی» (شاه؟) تصویر میکرد در تالار ۲۵ شهریور بر صحنه رفت و خود باعث واکنشهایی نیز شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در تاریخ ۱۵ اسفند ۵۷ یکی از بزرگترین گردهماییهای سیاسی در سالروز درگذشت رهبر نهضت ملی نفت بر آرامگاه وی در احمدآباد برگزار شد. در این مراسم که سید محمود طالقانی سخنران آن بود، به نوشته روزنامه اطلاعات یک میلیون نفر به احمدآباد رفتند. اطلاعات در شماره همان روز در توصیف این مراسم نوشت: «امروز ایران پس از دوازده سال خون دل خوردن و خاموشی بخاطر عجز از برپایی مراسم تجلیل از دکتر محمد مصدق رهبر ملی خود باشکوهی خیرهکننده یاد آن بزرگمرد تاریخ مبارزات ضد استعماری ملل شرق را گرامی داشت. مراسم تجلیل از این ابرمرد چندان باشکوه بود که بیشک پرتو پرجلالش قرون متمادی بر صفحات تاریخ جدید ایران پرتو خیرهکنندهای داشت.»
پس از انقلاب نیز از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۵ نیز هر گونه حضور رسمی بر سر آرامگاه مصدق ممنوع بود و پس از آن فشار برای عدم برگزاری این مراسم کمتر گردید اما از سال ۱۳۸۹ به بعد مجددا برگزاری هرگونه مراسمی در احمدآباد اعم از خصوصی یا عمومی ممنوع شد.
در سال ۱۳۹۵ هیئت امنای قلعه احمدآباد خبر از مسدود شدن حسابی دادند که هیئت امنای قلعه احمدآباد جهت نگهداری قلعه اعلام کرده بودند.
در جلسه هفدهم دادگاه بدوی
مصدق در جلسه هفدهم دادگاه بدویاش، در تاریخ شنبه ۷ آذر ۱۳۳۲ میگوید:
قبل از اینکه به جواب تیمسار محترم مبادرت کنم باید عرض کنم: اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمدا رسولالله. در این موقع مصدق از جای خود بلند شد این شهادتین است که تمام مذاهب اسلام باید بگویند، یعنی حنفی و شافعی و حنبلی و مالکی. این چهار مذهب تسنن و همچنین هر کس که مسلمان است این شهادتین را باید بگوید. یک شهادت هم مال مذهب شیعه است: اشهد ان علیا ولیالله! من در این دادگاه اقرار میکنم که مسلمان و شیعه اثنی عشری هستم. مسلک من مسلک حضرت سید الشهدا است. یعنی آنجایی که حق در کار باشد، با هر قوهای مخالفت میکنم؛ از همه چیزم میگذرم. نه زن دارم، نه پسر دارم، نه دختر دارم؛ هیچ چیز ندارم مگر وطنم را در جلو چشمم دارم. در این موقع مصدق به گریه افتاد رسول اکرم فرمودهاست: «قم فاستقم» بایست و مقاومت کن. البته نفرمودهاست: «بدون مطالعه مقاومت کن. وقتی دیدی موضوعی بحق است بایست و مقاومت کن.» حالا من پیروی از مولای خودم را که در یک عمر کرده میکنم؛ و تا نفس دارم، دنبال عقیده صحیح خود هستم…
یاران مصدق پس از سقوط دولت او
پس از پیروزی کودتا، محمد نخشب به اتفاق ابراهیم کریم آبادی و حسین شاهحسینی در روز ۲۹ مردادماه به منزل سید رضا زنجانی رفته و نخستین اعلامیه را نشر دادند. بعدها مهدی بازرگان، شاپور بختیار و سایر اعضای احزاب ملی عضو در جبهه ملی ایران، نهضت مقاومت ملی را تشکیل دادند و برخی دیگر از طرفداران مصدق همچون سید محمود طالقانی و یدالله سحابی و داریوش فروهر به آن پیوستند. شاپور بختیار در مصاحبه با پروژه تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد در پاسخ به سوالی درباره نهضت مقاومت ملی گفت:
انعقاد قرارداد جدید کنسرسیوم، تقریبا تمامی فعالیتهای محمد مصدق، ازقبیل موازنه منفی، ملی شدن نفت و … را از بین برد. پس از اعتراض بسیاری از طرفداران مصدق، واکنش رژیم اخراج دوازده نفر از استادان دانشگاه ازجمله مهدی بازرگان، یدالله سحابی، محمد قریب بود.
در اواخر دهه سی، جبهه ملی دوم توسط اللهیار صالح به همراهی احزاب ملی حزب ایران، حزب ملت ایران، حزب مردم ایران و منفردینی و همراهی اعضای نهضت مقاومت ملی و غلامحسین صدیقی، شاپور بختیار، مهدی بازرگان، کریم سنجابی، باقر کاظمی
سید محمود طالقانی و دیگران تشکیل شد. اما عملکرد آن به به گونهای بود که مصدق (که خودش هیچ نقشی در تشکیل جبهه ملی دوم نداشت) دستور انحلال آن را صادر کرد. شاپور بختیار در مصاحبه با پروژه تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد درباره انحلال جبهه ملی دوم گفت:
برخی از اعضای جبهه ملی مانند ادیب برومند و مهندس حسیبی اینکار را از اشتباهات بزرگ مصدق در قبال جبهه ملی دوم میدانند.
در اردیبهشت ۱۳۴۰، مهدی بازرگان به اتفاق سید محمود طالقانی و تنی چند از فعالان نهضت مقاومت ملی و اعضای جبهه ملی دوم نسبت به تشکیل حزب نهضت آزادی ایران اقدام کردند؛ که با توجه به موضعگیریهای انجام شده توسط برخی از اعضای نهضت آزادی در کنگره جبهه ملی در خصوص تهمت زدن به رهبران جبهه ملی عضویت نهضت آزادی در جبهه ملی به درخواست دکتر صدیقی تا زمان خروج این افراد از نهضت آزادی منتفی اعلام شد.
اقدامات زمان مصدق
موازنه منفی (قانونی برای ندادن هیچ امتیازی به دولتهای استعماری روسیه و انگلیس) در زمان وکالت در مجلس چهاردهم
ملی شدن شیلات و کشتیرانی در زمان وکالت در مجلس چهاردهم
ملی شدن صنعت نفت ایران (اکتشاف، استخراج و بازرگانی) در زمان وکالت در مجلس شانزدهم
اجرای قانون خلع ید از انگلیسیها در صنایع نفت ایران در زمان نخستوزیری
ملی شدن مخابرات در زمان نخستوزیری
تاسیس بندر آزاد در بوشهر در زمان نخستوزیری
لایحه مجازات دادن پاسخ خلاف واقع (مجازات دروغگویی) در زمان نخستوزیری
تصویب «لایحه استقلال کانون وکلای دادگستری» در ۷ اسفند ۱۳۳۱
قانون استقلال دانشگاه تهران
تاسیس سازمان نقشهبرداری
قانون صدور چک
ایجاد سازمان تربیت بدنی و پیشاهنگی ایران
طرحها و لوایح مهم دولت مصدق
لغو دادگاههای نظامی
قانون دادرسی و کیفر ارتش و متمم آن
لایحه قانون کار و تشکیل بیمههای اجتماعی
قانون بازنشستگی کشوری
لایحه تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی
قانون استقلال شهرداریها
اصلاح قانون مطبوعات
لایحه سد سفیدرود
قانون تشکیل اتاقهای بازرگانی
قانون تشویق صادرات و صدور پروانه بازرگانی
لایحه بانک توسعه صادرات
تشکیل شورای عالی فرهنگ
لایحه و متمم قانون وصول مطالبات غیر مالیاتی دولت
لایحه القا عوارض در دهات
قانون بنگاه عمران کشور
لایحه تشکیل پلیس گمرک
لایحه استقلال کانون وکلای دادگستری
قانون استقلال دانشگاه تهران
برخی از این طرحها در سالهای بعد عملیاتی شدند. از جمله تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی، ساخت سد سفیدرود و بانک توسعه صادرات؛ و برخی نیز بیدرنگ پس از سرنگونی دولت او، ملغی شدند. از جمله اصلاحات حقوقی و قضایی که در دوران مصدق انجام شده بود.
وصیتنامه مصدق
متن کامل وصیتنامه محمد مصدق به صورت ذیل است:
وصیت میکنم که فقط فرزندان و خویشان نزدیکم از جنازه من تشییع کنند و مرا در محلی که شهدای ۳۰ تیر مدفونند، دفن نمایند.
بدون سند رسمی یا نوشته به خط و امضای خود به کسی مدیون نیستم.
نظر به اینکه طبق اسناد رسمی ثبت شده در دفتر اسناد رسمی شماره ۳۹ تهران منافع دو سال از خانهها و مستغلاتی که به فرزندان خود بخشیدهام پس از مرگ تعلق به اینجانب دارد به شرح ذیل:
الف- منافع خانه واقع در کوچه ازهری ملک خانم ضیاء اشرف بیات مصدق سند شماره ۴۲۱۵۶ (۲۹ اسفند ۱۳۲۹)
ب- منافع چهاردانگ از خانههایی که در آن سکونت داشتم، ملک آقای مهندس احمد مصدق، سند شماره ۴۲۱۵۷ (۲۹ اسفند ۱۳۲۹)
ج- منافع خانه مسکونی همسر عزیزم، ملک آقای دکتر غلامحسین مصدق سند شماره ۴۲۱۵۸ (۲۹ اسفند ۱۳۲۹)
حقالارض عمارت دو اشکوبه و دو گاراژ، ملک دکتر غلامحسین مصدق، سند شماره ۴۲۱۵۹ (۲۹ اسفند ۱۳۲۹) که در سال به یکصد و بیست هزار ریال (دوازده هزار و تومان قطع شده)
د- مستغلات واقع در خیابان ناصرخسرو، ملک بانو منصوره متیندفتری، سند شماره ۴۲۱۶۰ (۲۹ اسفند ۱۳۲۹)
از بابت منافع سال اول مبلغی که در صورت جداگانه به خط اینجانب تنظیم شده به اشخاص مفصله در آن صورت بپردازند و هرچه باقیماند، برای نماز و روزه و حج اینجانب به کار برند و از عواید سال دوم قطعه زمینی که برای باشگاه دانشجویان دانشگاه تهران مناسب باشد، با نظر نماینده آقایان مزبور خریداری شود و چنانچه آقایان دانشجویان قطعه زمینی در اختیار داشته باشند، مبلغ مزبور را به نماینده یا نمایندگان قانونی آقایان دانشجویان تحویل دهند که آنها خود مبلغ مزبور را صرف تعمیر ساختمان جدید آن بنمایند. چنانچه وصیتنامه دیگری از نوشتجات غارت شده یا در خانه نزد دیگران است از درجه اعتبار ساقط است.
احمدآباد، ۲۰ آذر ماه هزار و سیصد و چهل و چهار هجری شمسی
دکتر محمد مصدق
آثار مصدق
کتابها
مسوولیت دولت برای اعمال خلاف قانون که از مستخدمین دولتی در موقع انجام وظایفشان صادر میشود و قاعده عدم تسلیم مقصرین سیاسی: رسالهای به زبان فرانسه در مدرسه علوم سیاسی پاریس.
وصیت در حقوق اسلامی (شیعه): رساله دکترای مصدق به زبان فرانسه (۱۹۱۴ م). ترجمه به فارسی توسط علیمحمد طباطبایی قمی چاپ انتشارات زریاب
کاپیتولاسیون و ایران: پس از انتشار خبر الغای کاپیتولاسیون در اول اکتبر ۱۹۱۴ در ترکیه عثمانی مصدق این کتاب را برای آگاهی مردم از نتایج منفی وجود چنین قانونی و نیز برای تشویق دولت ایران به الغای کاپیتولاسیون نگاشت. به این ترتیب او اولین کسی بوده که در ایران به مصونیت سیاسی اتباع دول بیگانه اعتراض کرد و خواهان الغای این رژیم مخالف آزادی و استقلال مملکت شد.
شرکت سهامی در اروپا: این کتاب بعد از اظهارات اردشیر جی، نماینده زرتشتیان هند در ایران، مبنی بر اینکه تاکنون در ایران کتابی درباره شرکتهای تجاری منتشر نشده و در این خصوص کمبودی وجود دارد، با مطالعه قوانین مختلف کشورهای اروپایی، در آبان ۱۲۹۳ در ۱۰۳ صفحه انتشار یافت.
دستور در محاکم حقوقی: این کتاب نتیجه مطالعات گسترده حقوقی مصدق بود که به درخواست مدیر مدرسه سیاسی تهران، دکتر ولیاللهخان نصر تالیف گردید.
مختصری از حقوق پارلمانی در ایران و اروپا برای آقای محترم نمایندگان دوره پنجم تقنینیه: در ۷۲ صفحه در سال ۱۳۰۲
اصول قواعد و قوانین مالیه در ممالک خارجه و ایران قبل از مشروطیت و دوره مشروطه: ابتدا در سال ۱۳۰۴ بعدها در ۱۳۷۷ با پیشگفتاری از عزتالله سحابی و مقدمهای از علیاکبر شبیرینژاد به وسیله نشر «فرزان» تجدید چاپ شد. در این کتاب مصدق به ارائه اطلاعات و تجربیات خود در امور مالی به عموم مردم پرداخت.
کتابهای پنجگانه اخیر را مصدق در قلمرو عمومی قرار داد و بر صفحه عنوان آنها نوشت: مجانی و حق طبع و ترجمه آزاد است
مقالات
اسقاط دعاوی یا قاعده مرور زمان: در اولین شماره مجله علمی در سال ۱۲۹۳ به چاپ رسید.
تصویب بودجه در پارلمانهای مختلف: مقاله مزبور در مجله آینده دوره اول، در سال ۱۳۰۴ بدون نام و با ذکر امضاء محفوظ به چاپ رسید.
انتخابات در اروپا و ایران
تابعیت در ایران
اصول مهمه حقوق مدنی و حقوق تجاری ایران: این مقاله درباره سیر قوانینی مانند حقوق مدنی، عقود، حقوق خانواده، حقوق توارث، املاک و تجارت در ایران از هنگام ورود اسلام تا آغاز مشروطیت و نیز دوره بعد از مشروطیت است. مقالات ردیفهای ۳، ۴ و ۵ در مجله آینده، دوره دوم، سال ۱۳۰۵ به چاپ رسید.
طرح پیشنهادی برای اصلاح قانون انتخابات: در دورانی که مصدق در مجلس چهاردهم نماینده بود، در روزنامه اطلاعات ۱۳۲۳/۲/۲۳ چاپ شد.
مسئله انتخابات: در یک مقدمه و در شش فصل که به بیان و بررسی قوانین انتخاباتی در ایران پرداختهاست، در دوره نمایندگی مصدق در مجلس چهاردهم و به درخواست مجله آینده، دوره سوم در مهرماه ۱۳۲۳ چاپ شدهاست.
خاطرات، نطقها و نامهها
خاطرات و تالمات مصدق: با یادداشت غلامحسین مصدق و توضیح ایرج افشار، تهران، انتشارات علمی، چاپ اول ۱۳۶۴، چاپ هشتم ۱۳۷۵. این کتاب توسط دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان و پرفسور سید حسن امین در سال 1988 توسط جبهه ملی خارج از کشور در لندن به زبان انگلیسی ترجمه و منتشر شد.
دکتر مصدق و نطقهای تاریخی او در دوره پنجم و ششم تقنینیه: گردآورنده حسین مکی، تهران، انتشارات جاویدان، چاپ سوم ۱۳۶۳. این کتاب قبلا در سالهای ۱۳۲۴ و۱۳۵۸ نیز چاپ شده بود
سیاست موازنه منفی در مجلس چهاردهم: شامل نطقهای مصدق در مجلس چهاردهم، دو جلد در یک جلد، گردآورنده حسین کیاستوان، مدیر روزنامه مظفر، تهران انتشارات اسلامی، ۱۳۲۷، ۱۳۲۹، ۱۳۵۶
نطقها و مکتوبات دکتر مصدق در ادوار ۵و ۶و ۱۴و۱۶ مجلس و در دوران نخستوزیری دفتر ۱ تا ۱۰” انتشارات مصدق ۹–۱۳۴۸
مدافعات مصدق و رولن در دیوان بینالمللی لاهه، تهران، انتشارات زبرجد، بیتا
نامههای دکتر مصدق: دو جلد، گردآورنده: محمد ترکمان، تهران، نشر «هزاران»، ۱۳۷۴ و ۱۳۷۷.
دکتر محمد مصدق در محکمه نظامی، سرهنگ جلیل بزرگمهر، دو جلد، تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۳، دوبار در سالهای ۶۹ و ۷۸ در یک جلد توسط انتشارات «نیلوفر» نیز انتشار یافتهاست.
دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدیدنظر نظامی: جلیل بزرگمهر، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۶۵
دکتر محمد مصدق و رسیدگی فرجامی در دیوان کشور:تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۶۵ یا ۱۳۶۷
تقریرات مصدق در زندان: زیر نظر ایرج افشار، تهران، سازمان کتاب، ۱۳۵۹؛ بعدها تحت عنوان «رنجهای سیاسی دکتر مصدق» با توضیحات عبدالله برهان به وسیله نشر در سال ۷۰ چاپ گردید و چاپ سوم آن در سال ۱۳۷۷ منتشر شد.
تبارنامه
یادواره
در اسفند ۱۳۹۶ خیابان نفت شمالی واقع در بلوار میرداماد تهران، با تصویب شورای شهر تهران به خیابان دکتر محمد مصدق تغییر نام داد.
در مصر نیز یکی از خیابانهای مرکزی شهر قاهره به نام خیابان مصدق نام گزاری شده است. | [
"فهرست نخستوزیران ایران",
"نخستوزیر دولت ایران",
"محمدرضا پهلوی",
"احمد قوام",
"فضلالله زاهدی",
"حسین علاء",
"فهرست وزیران دفاع ایران",
"احمد وثوق",
"مرتضی یزدانپناه",
"عبدالله هدایت",
"مجلس شورای ملی",
"دوره نخست مجلس شورای ملی",
"دوره سوم مجلس شورای ملی",
"دوره پنجم مجلس شورای ملی",
"دوره ششم مجلس شورای ملی",
"دوره چهاردهم مجلس شورای ملی",
"دوره شانزدهم مجلس شورای ملی",
"اشغال ایران در جنگ جهانی اول",
"فهرست وزیران امور خارجه ایران",
"احمدشاه قاجار",
"حسن پیرنیا",
"محمدعلی فروغی",
"حسن اسفندیاری",
"اسدالله مشارالسلطنه",
"فهرست استانداران آذربایجان",
"مهدیقلی هدایت",
"امانالله جهانبانی",
"وزارت امور اقتصادی و دارایی",
"فهرست استانداران فارس",
"عبدالحسین میرزا فرمانفرما",
"ابراهیم قوام",
"تهران",
"ایران",
"قلعه احمدآباد (مصدق)",
"استان البرز",
"مردمان ایرانی",
"جبهه ملی ایران",
"حزب دموکرات (دوران مشروطه)",
"نشر نی",
"اعتدالیون",
"لس آنجلس",
"مؤسسه مطالعات سیاسی پاریس",
"دانشگاه نوشاتل",
"نخستوزیری محمد مصدق",
"اسلام",
"شیعه",
"سنگلج",
"بیمارستان نجمیه",
"نخستوزیر",
"قاجار",
"دودمان پهلوی",
"رضاشاه",
"دیکتاتوری",
"ایرج افشار",
"تبعید",
"سیاست",
"حسین فاطمی",
"ملی شدن صنعت نفت",
"انگلستان",
"کودتای ۲۸ مرداد",
"سازمان سیا",
"ابوالقاسم کاشانی",
"سید ابوالقاسم کاشانی",
"دادگاه نظامی",
"نوروز",
"سرطان",
"ساواک",
"انقلاب مشروطه ایران",
"قانون اساسی مشروطه",
"انقلاب ۱۳۵۷ ایران",
"بیبیسی فارسی",
"مصر",
"جمال عبدالناصر",
"قاهره",
"خاورمیانه",
"میرزا هدایت الله آشتیانی",
"ناصرالدین شاه",
"قم",
"میرزا محسن آشتیانی",
"نجمالسلطنه",
"فیروز میرزا",
"عباس میرزا",
"بیمارستان نجمیه تهران",
"۱۲۷۰ (خورشیدی)",
"۱ شهریور",
"۱۲۷۱ (خورشیدی)",
"میرزا یوسف آشتیانی",
"۱۶ دی",
"۱۲۷۳ (خورشیدی)",
"۸ اردیبهشت",
"۱۲۷۴ (خورشیدی)",
"مظفرالدین میرزا",
"تبریز",
"فضلالله خان وکیلالملک",
"۱۲۷۵ (خورشیدی)",
"مظفرالدین شاه",
"علی اصغر خان اتابک",
"خراسان",
"۱۲۸۰ (خورشیدی)",
"میرزا زینالعابدین تهرانی",
"امام جمعه",
"غلامحسین مصدق",
"۱۲۸۲ (خورشیدی)",
"تحصن شاهعبدالعظیم (۱۲۸۴)",
"۵ اردیبهشت",
"۱۲۸۴ (خورشیدی)",
"انقلاب مشروطه",
"فرمان مشروطه",
"۱۳ امرداد",
"۱۲۸۵ (خورشیدی)",
"مشروطیت",
"محمد علی شاه",
"۲۹ دی",
"۱۵ دسامبر",
"۱۹۰۷ (میلادی)",
"روسیه",
"مشروطه",
"محمدعلی شاه",
"ابوالفتح والاتبار",
"احمد کسروی",
"میرزا علیاصغر اتابک",
"مستوفی",
"اصفهان",
"نیشابور",
"قرارداد ۱۹۱۹",
"سجل",
"شناسنامه",
"۱۲۸۷ (خورشیدی)",
"فرانسه",
"مدرسه علوم سیاسی پاریس",
"سویس",
"حقوق",
"وثوقالدوله",
"علی اکبر دهخدا",
"مدرسه علوم سیاسی",
"جنگ جهانی اول",
"حزب دموکرات ایران",
"دیوان محاسبات",
"نسیم جنوب",
"بوشهر",
"وزارت امور اقتصادی و دارایی ایران",
"صمصام السلطنه",
"وثوق الدوله",
"اروپا",
"دادگستری",
"شیراز",
"استان فارس",
"استانداری",
"کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹",
"کودتای سوم اسفند",
"مردم بختیاری",
"فرخ شهر",
"قوام السلطنه",
"آذربایجان (ایران)",
"رضاخان",
"وزیر جنگ",
"پلیس جنوب",
"لاوان",
"رضاخان سردار سپه",
"مدرس",
"ملک الشعرای بهار",
"۲۱ آذر",
"۱۳۰۴ (خورشیدی)",
"مجلس شورای ملی#.D9.85.D8.AC.D9.84.D8.B3 .D9.BE.D9.86.D8.AC.D9.85",
"ماده واحده",
"قاجاریان",
"احمدشاه",
"سید حسن تقیزاده",
"یحیی دولتآبادی",
"سید حسن مدرس",
"رضا شاه",
"احمدآباد مصدق",
"شوروی",
"بریتانیا",
"آفریقای جنوبی",
"مردم سالاری",
"نهضت ملی شدن صنعت نفت",
"شهریور ۲۰",
"قرارداد سال ۱۹۳۳",
"ساعد مراغهای",
"حسین مکی",
"احمد ملکی",
"محمدحسن کاویانی",
"کریم سنجابی",
"احمد زیرکزاده",
"عباس خلیلی",
"عمیدی نوری",
"سید علی شایگان",
"شمس الدین امیرعلائی",
"سید محمود نریمان",
"ارسلان خلعتبری",
"ابوالحسن حائریزاده (نماینده مجلس شورای ملی)",
"مظفر بقائی",
"عبدالقدیر آزاد",
"جلالی نایینی",
"نهضت ملی شدن نفت",
"حاجعلی رزمآرا",
"شاه",
"ارتش",
"رزمآرا",
"سرلشکر زاهدی",
"خلیل طهماسبی",
"عبدالله موحد رستگاری",
"فداییان اسلام",
"اسلامگرا",
"نواب صفوی",
"آیت الله کاشانی",
"اسدالله علم",
"مجلس سنا",
"سید ضیاءالدین طباطبائی",
"جمال امامی خوئی",
"کاخ سفید",
"محمدحسن لقمانادهم",
"یوسف مشار",
"سید باقر کاظمی",
"جواد بوشهری",
"محمدعلی وارسته",
"علی هیئت",
"حسنعلی فرمند",
"علیاصغر نقدی",
"امیر تیمور کلالی",
"شمس الدین امیر علائی",
"سیدحسین فاطمی",
"مهدی بازرگان",
"آبادان",
"شورای امنیت",
"نیویورک",
"دادگاه لاهه",
"هانری رولن",
"بلژیک",
"حسین علیآبادی",
"نحاس پاشا",
"سیدباقر کاظمی",
"محمود نریمان",
"محمدعلی ملکی",
"محمود حسابی",
"غلامحسین صدیقی",
"دوره هفدهم مجلس شورای ملی",
"قوام",
"حزب توده",
"حزب پان ایرانیست",
"قیام سی تیر",
"باقر کاظمی",
"مهدی آذر",
"حسین نواب",
"عبدالعلی لطفی",
"خلیل طالقانی",
"عزیزالله ملکاسمعیلی",
"محمدحسین علیآبادی",
"میرمحمد مهنا",
"دکتر بقایی",
"سید حسین فاطمی",
"جهانگیر حقشناس",
"سید محمد بهبهانی",
"شعبان جعفری",
"حمیدرضا پهلوی",
"محمود افشار طوس",
"سرتیپ افشارطوس",
"مظفر بقائی کرمانی",
"مظفر بقایی",
"عبدالله معظمی",
"علی زهری",
"حائری زاده",
"علی شایگان",
"احمد رضوی",
"خلیل ملکی",
"احمد شاه",
"طیب",
"عملیات آژاکس",
"تیمسار زاهدی",
"سرهنگ نصیری",
"حزب ایران",
"سازمان نظامی حزب توده ایران",
"کیانوری",
"محمدتقی ریاحی",
"کیم روزولت",
"کودتای ۲۵ مرداد",
"مهدی میراشرافی",
"مصطفی کاشانی",
"احمد فرامرزی",
"سید حسین طباطبایی بروجردی",
"حکومت پهلوی دوم",
"انقلاب ایران",
"علی امینی",
"سازمان ملل متحد",
"رفراندوم",
"بانک جهانی",
"همایون کاتوزیان",
"فوأد روحانی",
"محمدعلی موحد",
"صادق زیباکلام",
"موسی غنی نژاد",
"فریدون مجلسی",
"مرتضی مردیها",
"عباس میلانی",
"محمد قوچانی",
"داریوش همایون",
"هوشنگ نهاوندی",
"پیروز مجتهدزاده",
"جلال متینی",
"موسی غنینژاد",
"۳۰ تیر",
"ابن بابویه (گورستان)",
"یدالله سحابی",
"سید رضا زنجانی",
"آرامگاه ابن بابویه",
"۱۳۳۵ (خورشیدی)",
"۱۳۳۹ (خورشیدی)",
"محمدرضا شفیعی کدکنی",
"مجله سخن",
"تاجگذاری محمدرضا پهلوی",
"میراث و ضیافت",
"بهرام بیضایی",
"تالار ۲۵ شهریور",
"نهضت ملی نفت",
"سید محمود طالقانی",
"روزنامه اطلاعات",
"شاپور بختیار",
"نهضت مقاومت ملی",
"داریوش فروهر",
"پروژه تاریخ شفاهی ایران",
"دانشگاه هاروارد",
"محمد قریب",
"جبهه ملی دوم",
"حزب ملت ایران",
"حزب مردم ایران",
"ادیب برومند",
"نهضت آزادی ایران",
"سازمان پیشآهنگی ایران",
"سید حسن امین",
"خیابان دکتر مصدق",
"خیابان مصدق (قاهره)",
"شمسالدین امیرعلائی",
"خسرو قشقایی",
"ناصر قشقایی",
"ارنست پرون",
"اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی",
"جنبش مشروطه ایران",
"حاجیعلی رزمآرا",
"میرزا هدایتالله وزیر دفتر",
"قرارداد ۱۹۳۳",
"بیپی",
"حسن وثوق",
"بیبیسی",
"خاندان مستوفیان آشتیانی",
"فرمانده کل نیروهای مسلح ایران",
"اللهیار صالح",
"نیروهای مسلح ایالات متحده آمریکا",
"شخص سال",
"الیزابت دوم"
] | [
"استانداران ایران",
"استانداران فارس",
"اعضای جبهه ملی ایران",
"اهالی ایران در سده ۲۰ (میلادی)",
"اهالی تهران",
"اهالی سنگلج",
"تبعیدشدگان اهل ایران",
"حاکمان فارس",
"حصر خانگی",
"حقوقدانان اهل ایران",
"خاندان آشتیانی",
"دانشآموختگان دانشگاه نوشاتل",
"دانشآموختگان مدرسه علوم سیاسی پاریس",
"دانشآموختگان ایرانی سیانسپو",
"درگذشتگان ۱۳۴۵",
"درگذشتگان ۱۹۶۷ (میلادی)",
"دور از وطنهای اهل ایران در سوئیس",
"دور از وطنهای اهل ایران در فرانسه",
"رهبران برکنارشده توسط یک کودتا",
"رهبران جنگ سرد",
"زادگان ۱۲۶۱",
"زادگان ۱۸۸۲ (میلادی)",
"سیاستمداران اهل ایران در دوره قاجاریان",
"شخص سال برگزیده مجله تایم",
"فرماندهان کل نیروهای مسلح ایران",
"فعالان دموکراسی در ایران",
"کودتای ۲۸ مرداد",
"ملیگرایان اهل ایران",
"نخستوزیران ایران",
"نمایندگان تهران در مجلس شورای ملی",
"نمایندگان دوره سوم مجلس شورای ملی",
"نمایندگان دوره پنجم مجلس شورای ملی",
"نمایندگان دوره ششم مجلس شورای ملی",
"نمایندگان دوره چهاردهم مجلس شورای ملی",
"نمایندگان دوره شانزدهم مجلس شورای ملی",
"نویسندگان سیاسی اهل ایران",
"نویسندگان مرد اهل ایران",
"وزیران دولت محمد مصدق",
"وزیران دارایی ایران",
"وزیران امور خارجه پهلوی",
"وزیران جنگ پهلوی"
] |
70 | ریاضیات | 0 | 1,866 | 0 | [
"ریاضی",
"ریاضییات",
"رياضيات",
"رياضي",
"رياضييات",
"انگارش",
"دانش ریاضیات",
"علم ریاضیات",
"رشته ریاضی",
"علم رياضيات",
"دانش رياضيات",
"علم ریاضی"
] | false | 1,789 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | صفحهای از کتاب خوارزمی
ریاضیات یا ریاضی یا انگارش یا مزداهیک را بیشتر دانش بررسی کمیتها و ساختارها و فضا و دگرگونی (تغییر) تعریف میکنند. دیدگاه دیگری ریاضی را دانشی میداند که در آن با استدلال منطقی از اصول و تعریفها به نتایج دقیق و جدیدی میرسیم (دیدگاههای دیگری نیز در فلسفهریاضیات بیان شدهاست).
با اینکه ریاضیات از علوم طبیعی بهشمار نمیرود، ولی ساختارهای ویژهای که ریاضیدانان میپژوهند بیشتر از دانشهای طبیعی بهویژه فیزیک سرچشمه میگیرند و در فضایی جدا از طبیعت و محضگونه گسترش پیدا میکنند، بهطوری که علوم طبیعی برای حل مسائل خود به ریاضی بازمیگردند تا جوابشان را با آن مقایسه و بررسی کنند.
علوم طبیعی، مهندسی، اقتصاد و پزشکی بسیار به ریاضیات تکیه دارد ولی ریاضیدانان گاه به دلایل صرفا ریاضی (و نه کاربردی) به تعریف و بررسی برخی ساختارها میپردازند.
تاریخچه
مصریان باستان، بیش از ۵ هزار سال پیش، برای اندازهگیری و نقشهبرداری زمین و ساختن اهرام با دقت بسیار بالا، از حساب و هندسه استفاده میکردند. علم حساب با اعداد و محاسبه سر و کار دارد. در حساب، چهار عمل اصلی عبارتند از: جمع، تفریق، ضرب و تقسیم. هندسه علم مطالعه خطها، زاویهها، شکلها، و حجمها است. یونانیهایی چون اقلیدس، حدود ۲۵۰۰ سال قبل، بیشتر قوانین اصلی هندسه (قضایای هندسه) را تعیین کردند. جبر نوعی خلاصهنویسی ریاضیات است که در آن برای نشان دادن کمیتهای نامعلوم، از علائمی چون x و y استفاده میشود.
این علم را نیز دانشمندان ایرانی، مانند خوارزمی، حدود ۱۲۰۰ سال قبل توسعه دادند. حساب، هندسه و جبر، پایههای ریاضیات هستند.
ریاضیات نوعی زبان علمی است. مهندسان، فیزیکدانان، و سایر دانشمندان، همگی از ریاضیات در کارهایشان استفاده میکنند. سایر کارشناسان که به مطالعه اعداد، کمیتها، شکلها و فضا بهشکل محض علاقه دارند، ریاضیات محض (غیرکاربردی) را به کار میگیرند. نظریه اعداد که شامل مطالعه اعداد درست و نحوه عمل آنهاست، شاخهای از ریاضیات محض بهشمار میآید. در دنیای جدید، ریاضیات یکی از عناصر کلیدی علوم الکترونیک و رایانه بهشمار میرود.
کمیت
مجموعه، رابطه، تابع، عمل، گروه، میدان، عدد، اعداد طبیعی، اعداد حسابی، اعداد صحیح، اعداد اول، اعداد مرکب، اعداد گویا، اعداد گنگ، اعداد حقیقی، اعداد مختلط، اعداد جبری، عدد پی، عدد ای، چهارگانها، هشتگانها، شانزدگانها، اعداد پی-ادیک، اعداد فوق پیچیده (Hypercomplex numbers)، اعداد فوق حقیقی (Hyperreal number)، اعداد فراواقعی (Surreal numbers)، بینهایت، اعداد ترتیبی، اعداد اصلی، ثابتهای ریاضی، پایه
ساختار
82px
82px
جبر مجرد
نظریه اعداد
نظریه گروهها
82px
82px
82px
توپولوژی
نظریه مدولها
نظریه ترتیب
جبر مجرد، نظریه اعداد، هندسه جبری، نظریه گروهها، مونوئیدها، آنالیز ریاضی، آنالیز تابعی، توپولوژی، جبر خطی، نظریه گراف، جبر عمومی، نظریه مدولها، نظریه ترتیب
فضا
82px
82px
100px
82px
82px
توپولوژی
هندسه
مثلثات
هندسه دیفرانسیل
هندسه برخالها
توپولوژی، هندسه، مثلثات، هندسه جبری، هندسه دیفرانسیل، توپولوژی دیفرانسیل، توپولوژی جبری، جبر خطی، هندسه برخالها، متری
تغییر
82px
82px
حساب
حسابان
حساب برداری
آنالیز ریاضی
82px
82px
معادلات دیفرانسیل
سیستمهای دینامیکی
نظریه آشوب
حساب، حسابان، حساب برداری، آنالیز ریاضی، معادلات دیفرانسیل، سیستمهای دینامیکی، نظریه آشوب، فهرست تابعها
پایهها و روشهای ریاضیات
فلسفه ریاضیات، شهودگرایی، ساختگرائی، مبانی ریاضیات، نظریه مجموعهها، منطق نمادی، نظریه مدل، نظریه رستهها، منطق ریاضی، ریاضیات معکوس، جدول نمادهای ریاضی
ریاضیات گسسته
82px
82px
82px
82px
ترکیبیات
نظریه شهودی مجموعهها
نظریه رایانش
رمزنگاری
نظریه گراف
ترکیبیات، نظریه شهودی مجموعهها، نظریه رایانش، رمزنگاری، نظریه گراف
ریاضیات کاربردی
فیزیک ریاضی، مکانیک، مکانیک سیالات، آنالیز عددی، بهینهسازی، احتمالات، آمار، اقتصاد ریاضی، ریاضیات مالی، نظریه بازیها، ریاضیات زیستی، رمزنگاری، نظریه اطلاعات
فلسفه ریاضیات
برتراند راسل زمانی که درباره روش بنداشتی (اصل موضوعی) سخن میگفت که در آن برخی ویژگیهای یک ساختار (که چیزی از آن نمیدانیم) فرض میشود و پیامدهای این فرض از راه منطق نتیجهگیری میشود گفت:
کتابشناسی
Courant, R. and H. Robbins , What Is Mathematics? (۱۹۴۱);
Davis, Philip J. and Hersh, Reuben , The Mathematical Experience. Birkher, Boston, Mass. , 1980. معرفی آسان و سهلخوانی برای ورود به جهان ریاضیات
Gullberg, Jan , Mathematics--From the Birth of Numbers. W.W. Norton, 1996. معرفی دانشنامهای ریاضیات ارائه شده با زبانی واضح و ساده
Hazewinkel, Michiel (ed.) , Encyclopaedia of Mathematics. Kluwer Academic Publishers 2000. نسخه ترجمهشده و گسترشیافته دانشنامه ریاضیات شوروی سابق
Kline, M. , Mathematical Thought from Ancient to Modern Times (1973);
نگارش اعداد انگلیسی (هندی) | [
"کمیت",
"ساختار (ریاضی)",
"فضا",
"استدلال منطقی",
"اصل موضوع",
"تعریف",
"فلسفهریاضیات",
"علوم طبیعی",
"ریاضیدان",
"فیزیک",
"مهندسی",
"علم اقتصاد",
"پزشکی",
"مصر باستان",
"حساب",
"هندسه",
"اقلیدس",
"جبر",
"ایران",
"نظریه اعداد",
"الکترونیک",
"رایانه",
"مجموعه (ریاضی)",
"رابطه",
"تابع",
"عمل",
"گروه (ریاضی)",
"میدان",
"عدد",
"اعداد طبیعی",
"اعداد حسابی",
"اعداد صحیح",
"اعداد اول",
"اعداد مرکب",
"اعداد گویا",
"اعداد گنگ",
"اعداد حقیقی",
"اعداد مختلط",
"اعداد جبری",
"عدد پی",
"عدد ای",
"چهارگانها",
"هشتگانها",
"شانزدگانها",
"اعداد پی-ادیک",
"اعداد فوق پیچیده",
"اعداد فوق حقیقی",
"اعداد فراواقعی",
"بینهایت (ریاضی)",
"اعداد ترتیبی",
"اعداد اصلی",
"ثابتهای ریاضی",
"پایه (عددنویسی)",
"جبر مجرد",
"نظریه گروهها",
"توپولوژی",
"نظریه مدولها",
"نظریه ترتیب",
"هندسه جبری",
"مونوئیدها",
"آنالیز ریاضی",
"آنالیز تابعی",
"جبر خطی",
"نظریه گراف",
"جبر عمومی",
"مثلثات",
"هندسه دیفرانسیل",
"هندسه برخالها",
"توپولوژی دیفرانسیل",
"توپولوژی جبری",
"متری",
"حسابان",
"حساب برداری",
"معادلات دیفرانسیل",
"سیستمهای دینامیکی",
"نظریه آشوب",
"فهرست تابعها",
"فلسفه ریاضیات",
"شهودگرایی",
"ساختگرائی",
"مبانی ریاضیات",
"نظریه مجموعهها",
"منطق نمادی",
"نظریه مدل",
"نظریه ردهها",
"منطق ریاضی",
"ریاضیات معکوس",
"جدول نمادهای ریاضی",
"ترکیبیات",
"نظریه طبیعی مجموعهها",
"نظریه رایانش",
"رمزنگاری",
"فیزیک ریاضی",
"مکانیک",
"مکانیک سیالات",
"آنالیز عددی",
"بهینهسازی",
"نظریه احتمالات",
"آمار",
"اقتصاد ریاضی",
"ریاضیات مالی",
"نظریه بازیها",
"ریاضیات زیستی",
"نظریه اطلاعات",
"برتراند راسل",
"ساختار",
"جان فون نویمن",
"نگارش اعداد انگلیسی",
"GFDL",
"TeX"
] | [
"ریاضیات",
"علوم پایه",
"علوم صوری",
"واژگان ریاضیات"
] |
71 | عصر آزادگان | 3 | 37 | 0 | [
"روزنامه عصر آزادگان",
"عصر آزادگان (روزنامه)",
"عصر ازادگان",
"روزنامه عصر ازادگان",
"روزنامهٔ عصر آزادگان",
"روزنامهٔ عصر ازادگان",
"عصر ازادگان (روزنامه)"
] | false | 15 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "name",
"Item2": "عصر آزادگان"
},
{
"Item1": "type",
"Item2": "روزانه"
},
{
"Item1": "founder",
"Item2": "[[حمیدرضا جلاییپور]]"
},
{
"Item1": "chiefeditor",
"Item2": "[[ماشاالله شمسالواعظین]]"
},
{
"Item1": "maneditor",
"Item2": "[[غفور گرشاسبی]]"
},
{
"Item1": "foundation",
"Item2": "۷ اکتبر ۱۹۹۹"
},
{
"Item1": "political",
"Item2": "[[اصلاحطلبی]]"
},
{
"Item1": "language",
"Item2": "[[زبان فارسی]]"
},
{
"Item1": "ceased publication",
"Item2": "آوریل ۲۰۰۰"
},
{
"Item1": "headquarters",
"Item2": "[[تهران]]"
}
],
"Title": "newspaper"
} | عصر آزادگان روزنامهای اصلاح طلب بود که پس از توقیف روزنامههای جامعه، توس و نشاط به سردبیری ماشاالله شمسالواعظین منتشر گردید. این روزنامه نیز همچون روزنامههای قبل در جریان توقیف گسترده مطبوعات در اردیبهشت ۱۳۷۹ که به توقیف فلهای مشهور شد، پس از چند ماه انتشار توسط قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران توقیف گردید.
سردبیران این روزنامه در زمان انتشار:
اکبر گنجی، که در مورد سرویس مخفی ایران مینوشت.
ابراهیم نبوی، که طنز سیاسی روزانه مینوشت.
حسین درخشان، که یک ستون فناوری به طور منظم مینوشت.
مسعود بهنود، که یک ستون نظر به طور منظم مینوشت. | [
"حمیدرضا جلاییپور",
"ماشاالله شمسالواعظین",
"غفور گرشاسبی",
"اصلاحطلبی",
"زبان فارسی",
"تهران",
"روزنامه",
"اصلاح طلبان",
"قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران",
"اکبر گنجی",
"ابراهیم نبوی",
"حسین درخشان",
"مسعود بهنود"
] | [
"انحلالهای ۲۰۰۰ (میلادی) در ایران",
"بنیانگذاریهای ۱۹۹۹ (میلادی) در ایران",
"رسانه در تهران",
"روزنامههای اصلاحطلب ایران",
"روزنامههای فارسیزبان",
"روزنامههای منحلشده ایران",
"نشریههای ایران",
"نشریههای بنیانگذاریشده در ۱۹۹۹ (میلادی)",
"نشریههای توقیفشده",
"نشریههای منحلشده در ۲۰۰۰ (میلادی)"
] |
72 | قانون اساسی ایران | 0 | 31 | 0 | [
"قانون اساسي ايران",
"قانون اساسي ايران (ابهام زدايي)",
"قانون اساسی ایران (ابهامزدایی)",
"قانون اساسی ایران (ابهام زدایی)"
] | false | 25 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | قانون اساسی ایران ممکن است هر یک از دو قانون اساسی موجود در حکومتهای مختلف ایران باشد:
قانون اساسی مشروطه اولین قانون اساسی ایران که در ۱۴ ذیقعده ۱۳۲۴ هجری قمری به امضای مظفرالدینشاه رسید.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران قانون اساسی کنونی ایران که در سالهای آغازین پس از انقلاب ۱۳۵۷ و در ۱۷۷ اصل تدوین شد. | [
"ایران",
"قانون اساسی مشروطه",
"مظفرالدینشاه",
"قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران",
"انقلاب ۱۳۵۷"
] | [] |
73 | علم بهداشت | 0 | 31 | 0 | [
"علوم بهداشت",
"علوم بهداشتی",
"علوم بهداشتي"
] | false | 15 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | علم بهداشت شاخه پزشکی علوم کاربردی است که با بهداشت انسان، حیوان، گیاه یا بهداشت محیط سر و کار دارد. بهداشت علم حفظ سلامت و تندرستی است.
سازمان جهانی بهداشت WHO سلامت را رفاه کامل جسمی روانی اجتماعی تعریف میکند ،که همان آسایش تن و روان (پرورش جسم و روح) میباشد. اگر جسم سالم باشد و روح آرام فرد میتواند آرامش و رفاه مورد نظر خود را تامین کند و سلامت نه فقط فقدان بیماری است.
بهداشت در ایران سه شاخه اصلی دارد: بهداشت حرفهای (اموری که باید در کارگاهها و کارخانهها رعایت کرد)، بهداشت محیط (مسائل مربوط به آب، محیط زیست و شهری، مراکز تهیه و توزیع و عرضه مواد غذایی و اماکن عمومی و …)، و بهداشت عمومی (پیشگیری از بیماریها، مادر و کودک، تنظیم خانواده، واکسیناسیون و …). امروزه رشته مهندسی بهداشت حرفهای از نظر بازار کار وضعیت بهتری دارد.
اهمیت رشتهی مهندسی بهداشت محیط در جامعه در جایگاه بالایی قرار دارد چرا که نظارتهای کارشناسان بهداشت محیط تضمین کننده سلامت جامعه در سطوح مختلف میباشد.
رشته(( مهندسی بهداشت حرفهای )) به دلیل تخصصی بودن ازطرفی و بدلیل اینکه کشور روبه صنعتی شدن میرود یک نیاز اساسی جهت رسیدن به توسعه پایدار میباشد. زیرا نیروی انسانی ماهر سالم است که میتواند توسعه پایدار را تضمین نماید و این امر ممکن نمیگردد، مگر اینکه اجرای علم و ضوابط بهداشت حرفهای در جامعه نهادینه گردد.
علم بهداشت | [
"علم",
"بهداشت",
"بهداشت محیط",
"سازمان جهانی بهداشت",
"بهداشت حرفهای",
"بهداشت عمومی"
] | [
"پیشههای علوم",
"جستارها",
"علوم پایه پزشکی",
"فهرستهای مربوط به علوم",
"مشاغل بهداشت و درمان"
] |
75 | آنتوان دو سنت-اگزوپری | 1 | 110 | 0 | [
"آنتوان دو سن اگزوپری",
"آنتوان دو سنتاگزوپري",
"آنتوان دوسنت اگزوپری",
"سنت اگزوپری",
"اگزوپری",
"آنتوان دو سن تگزوپری",
"آنتوان دو سنت اگزوپري",
"آنتوان دوسنتاگزوپری",
"آنتوان دو سنت اگزوپری",
"انتوان دو سنتاگزوپری",
"آنتوان دو سن اگزوپري",
"انتوان دو سن اگزوپری",
"آنتوان دو سن تگزوپري",
"انتوان دو سن تگزوپری",
"انتوان دو سنت اگزوپري",
"انتوان دو سنت اگزوپری",
"انتوان دو سنتاگزوپري",
"آنتوان دوسنت اگزوپري",
"انتوان دوسنت اگزوپری",
"انتوان دوسنتاگزوپری",
"انتوان دو سن اگزوپري",
"انتوان دو سن تگزوپري",
"انتوان دوسنت اگزوپري",
"اگزوپري",
"سنت اگزوپري",
"آنتوان دو سنتاگزوپری"
] | false | 49 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام",
"Item2": "آنتوان دو سنت-اگزوپری"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "11exupery-inline1-500.jpg"
},
{
"Item1": "توضیح تصویر",
"Item2": "آنتوان دو سنتاگزوپری، ۱۹۳۳"
},
{
"Item1": "ملیت",
"Item2": "[[فرانسوی]]"
},
{
"Item1": "تاریخ تولد",
"Item2": "۲۹ ژوئن ۱۹۰۰"
},
{
"Item1": "محل تولد",
"Item2": "[[لیون]]، [[فرانسه]]"
},
{
"Item1": "تاریخ مرگ",
"Item2": "۳۱ ژوئیه ۱۹۴۴ ()"
},
{
"Item1": "محل مرگ",
"Item2": "آفشور، جنوب [[مارسی]]، [[فرانسه]]"
},
{
"Item1": "پیشه",
"Item2": "[[خلبان]]، [[نویسنده]]"
},
{
"Item1": "سالهای نویسندگی",
"Item2": "۱۹۲۹–۱۹۴۴۱۹۴۵–۲۰۰۸ (پس از مرگ)"
},
{
"Item1": "سبک نوشتاری",
"Item2": "[[خودزندگینامه]]، Belles-lettres، [[انشا]]، [[ادبیات کودک و نوجوان]]"
},
{
"Item1": "همسر",
"Item2": "[[کانسوئلو گومز کاریو دو سنتاگزوپری]]، (۱۹۳۱–۱۹۴۴) (مرگ وی)"
},
{
"Item1": "جوایز",
"Item2": "[[لژیون دونور]] (۱۹۲۹)\n[[جایزه فمینا]] (۱۹۲۹)\n[[جایزه بزرگ رمان آکادمی فرانسه]] (۱۹۳۹)\n[[U.S. National Book Award]] (1940)[[Croix de guerre]] (1940)\n[[Prix des Ambassadeurs]] (posthumous)[[Croix de guerre avec palme]] (posthumous)"
},
{
"Item1": "امضا",
"Item2": "Antoine de Saint-Exupéry signature.svg"
}
],
"Title": "شاعر و نویسنده"
} | آنتوان دو سنت-اگزوپری (۲۹ ژوئن ۱۹۰۰–۲۱ ژوئیه ۱۹۴۴) نویسنده و خلبان اهل فرانسه بود. اگزوپری برای دفعات متوالی برنده جوایز ادبی معتبر فرانسه و همچنین برنده جایزه کتاب ملی آمریکا گردید. عمده شهرت وی به واسطه کتاب مشهور شازده کوچولو و همینطور نوشتههای تغزلی او با عنوان زمین انسانها و پرواز شبانه است. اگزوپری تا قبل از جنگ جهانی دوم، خلبان تجاری موفقی بود که در خطوط پست هوایی میان اروپا، آفریقا و آمریکای جنوبی به فعالیت میپرداخت اما با آغاز جنگ، هر چند از دیدگاه سن و وضعیت سلامتی در شرایط مطلوبی نبود اما به نیروی هوایی فرانسه آزاد در شمال آفریقا پیوست. در ماه ژوئیه ۱۹۴۴ هواپیمای او در یک پرواز شناسایی بر فراز دریای مدیترانه ناپدید شد و اعتقاد بر این بود که در همان زمان کشته شدهاست.
قبل از آغاز جنگ، اگزوپری در کشور فرانسه به عنوان یک هوانورد حرفهای کاملا شناخته شده بود. آثار ادبی او، از جمله کتاب شازده کوچولو تاکنون به ۳۰۰ زبان و گویش ترجمه شدهاست. اگزوپری پس از مرگ، تبدیل به قهرمان ملی فرانسه گردید.
دوران جوانی
اگزوپری در شهر لیون و در یک خانواده کاتولیک مرفه و اشرافی متولد گردید که شجرهنامه این خانواده تا چندین قرن قدمت داشت. او سومین فرزند از ۵ فرزند ویکنت جین دو سنت اگزوپری و ویکنتس ماری دو فونسکلمب بود. پدر وی مدیر اجرایی کارگزاری بیمه بود که در ایستگاه قطار بر اثر حادثهای، قبل از چهارمین سال تولد آنتوان درگذشت. مرگ پدر، بر تمام خانواده تاثیر منفی گذاشت و به دنبال آن شرایط نامطلوبی فراهم گردید.
آثار
هوانورد (۱۹۲۶)
پیک جنوب (۱۹۲۹)
پرواز شبانه (۱۹۳۱)
زمین انسانها (۱۹۳۹)
خلبان جنگ (۱۹۴۲)
نامه به یک گروگان (۱۹۴۳)
شازده کوچولو (۱۹۴۳)
قلعه (۱۹۴۸) (پس از مرگ وی منتشر شد)
نامههای جوانی (۱۹۵۳) (پس از مرگ وی منتشر شد)
دفترچهها (۱۹۵۳) (پس از مرگ وی منتشر شد)
نامهها به مادر (۱۹۵۵) (پس از مرگ وی منتشر شد)
نوشتههای جنگ (۱۹۸۲) (پس از مرگ وی منتشر شد)
مانون رقاص (۲۰۰۷) (پس از مرگ وی منتشر شد) | [
"فرانسه",
"لیون",
"مارسی",
"خلبان",
"نویسنده",
"خودزندگینامه",
"انشا",
"ادبیات کودک و نوجوان",
"کانسوئلو دو سنتاگزوپری",
"لژیون دونور",
"جایزه فمینا",
"جایزه بزرگ رمان آکادمی فرانسه",
"جایزه کتاب ملی",
"Croix de guerre 1939–1945 (France)",
"جایزه ادبی",
"List of winners of the National Book Award",
"The New York Times",
"شازده کوچولو",
"زمین انسانها",
"پرواز شبانه",
"جنگ جهانی دوم",
"Airmail",
"Free French Air Forces",
"دریای مدیترانه",
"ویکنت",
"Nice",
"هوانورد (داستان)",
"پیک جنوب (کتاب)",
"زمین انسانها",
"خلبان جنگ",
"نامه به یک گروگان",
"قلعه",
"نامههای جوانی",
"دفترچهها",
"نامهها به مادر",
"نوشتههای جنگ",
"مانون رقاص"
] | [
"آنتوان دو سنتاگزوپری",
"اشراف اهل فرانسه",
"افسران نیروی زمینی اهل فرانسه",
"اهالی لیون",
"برندگان جایزه بزرگ رمان",
"برندگان جایزه فمینا",
"برندگان جایزه ملی کتاب",
"پرسنل نیروی هوایی فرانسه",
"پروندههای افراد مفقودالاثر دهه ۱۹۴۰ (میلادی)",
"خاطرهنویسان اهل فرانسه",
"خلبان جنگ جهانی دوم فرانسه",
"خلبانان اهل فرانسه",
"درگذشتگان ۱۹۴۴ (میلادی)",
"دور از وطنهای اهل فرانسه در آرژانتین",
"دور از وطنهای اهل فرانسه در ایالات متحده آمریکا",
"رماننویسان مرد اهل فرانسه",
"رماننویسان سده ۲۰ (میلادی) اهل فرانسه",
"زادگان ۱۹۰۰ (میلادی)",
"شوالیههای لژیون دونور",
"فرانسویهای عضو کلیسای کاتولیک روم",
"فرانسویهای مهاجرتکرده به آرژانتین",
"کنتهای فرانسه",
"مفقودالاثرهای جنگ جهانی دوم",
"نویسندگان ادبیات کودک اهل فرانسه",
"نویسندگان اهل فرانسه",
"نویسندگان خیالپردازی اهل فرانسه",
"نویسندگان نوگرا",
"نویسندگان هوانوردی",
"نویسندگانی که آثار خود را تصویرگری کردهاند",
"هوانوردان گمشده"
] |
77 | گورستان ابنبابویه | 2 | 105 | 0 | [
"ابن بابويه (گورستان)",
"گورستان ابن بابویه",
"ابنبابویه",
"قبرستان ابنبابویه",
"مقبره ابن بابویه",
"ابن بابویه (گورستان)",
"گورستان ابن بابويه",
"قبرستان ابن بابويه",
"قبرستان ابن بابویه",
"مقبره ابن بابويه"
] | false | 54 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | آرامگاه غلامرضا تختی در ابن بابویه
آرامگاه شیخ صدوق در داخل گورستان ابنبابویه
ابن بابویه نخستین گورستان شهر ری و دومین گورستان تهران است که بسیاری از مشاهیر ایران در آن دفن هستند. نام این گورستان برگرفته از نام محمد بن بابویه معروف به شیخ صدوق یکی از فقها و دانشمندان شیعه است که آرامگاه او در آنجا واقع شدهاست.
موقعیت
برج طغرل در شرق آرامگاه ابن بابویه در شهر ری واقع شدهاست و از آثار به جا مانده از دوره سلجوقیان میباشد. این گورستان وسعتی به میزان ۱۰ هکتار دارد.
تاریخچه
بر اساس گزارشها و مستندات تاریخی، پیش از زمان ناصرالدین شاه، گورستان ابن بابویه کشتزار و باغ بسیار وسیعی بودهاست، اما در پی کشف جسد سالم فردی در سردابی زیر آن باغ و بدست آمدن سنگی درون سرداب که آشکارا نشان میداد پیکر ازآن شیخ صدوق است که بیش از ۸۰۰ سال پیش درگذشتهاست، بیدرنگ بقعه شیخ صدوق بر آن مزار احداث میکنند
به اعتقاد برخی کارشناسان بنای نخستین گورستان ابن بابویه، به دوران سامانی برمیگردد و بعدها در اثر سیل تخریب شدهاست.
آرامگاه ابتدایی شیخ صدوق نیز، در گذر زمان به خاطر حمله مغولان و جنگهای خوارزمشاهیان و تیموریان و همچنین به علت حوادث مختلف چندین مرتبه خراب و ویران شد بهگونهای که سرانجام - تا پیش از کشف - سالها در زیر تودههای خاک پنهان میماند.
پس از برپایی بقعه شیخ صدوق، افراد زیادی در اطراف آن به خاک سپرده شدند و مقبرههای بزرگ و باشکوهی هم اطراف آن احداث شد.
محمدرضا شاه پهلوی و محمد مصدق نیز هر دو وصیت کرده بودند در ابن بابویه دفن شوند.
مشاهیر بخاکسپرده در ابن بابویه
از افراد مشهوری که در این گورستان دفن شدهاند میتوان به افراد زیر اشاره کرد:
حسین فاطمی
غلامرضا تختی
رحیم موذن زاده اردبیلی
علیاکبر دهخدا
محمدعلی فروغی
رکنالدین مختاری
وحدت کرمانشاهی
رجبعلی خیاط
حسین بهزاد و همسرش
میرزاده عشقی
هادی اسلامی
مزار بسیاری از چهرههای سیاسی و مذهبی و نیز کشتهشدگان قیام ۳۰ تیر هم در این گورستان واقع است.
بازسازی نافرجام و ویرانی
وزارت کشور، طی آنچه از آن بهعنوان حفاظت و نگهداری این گورستان یاد شد، در سال ۱۳۷۳، دستور منع دفن مردگان را در این محدوده صادر کرد؛ پس از آن، طرحهای بسیاری از سوی شهرداری برای عمران این گورستان پیشنهاد شد ولی سرانجام طی اجرای طرح «احداث باغ مشاهیر»، با این استدلال که اجرای این طرح نیازمند از بین بردن مقبرهها و همسطحسازی زمین آرامگاه ابن بابویهاست، در حدود ۴۰۰ (بهمعنای دقیقتر همه بجز سه تا) مقبره خصوصی و خانوادگی، با معماری زیبا که نمادی از هنر ایران را با قدمتی طولانی به تصویر درآورده بودند، بهطور کامل تخریب شدند. آرامگاه ابن بابویه بهخاطر داشتن این آرامگاههای بزرگ خصوصی و خانوادگی با عکسها، آیینهوشمعدانها و اشیای دیگری که در آنها قرار شده بود، به موزهای دیدنی از تاریخ معاصر ایران میمانست. دراویش نیز که حتی تا چند سال پس از این ویرانی، هنگام بزرگداشت عنقاء یکی از دراویش مدفون در ابن بابویه مراسم بزرگی برگزار میکردند، مدتی بعد در اجرای آن با محدودیت جدی روبرو شدند. در حال حاضر همان سه مقبره خانوادگی باقیمانده هم وضعیت مناسبی ندارند و این گورستان هم اکنون تقریبا بصورت مسطح درآمده ولی از نظر رسیدگی در وضعیت مناسبی قرار ندارد.
تخریب سنگ قبرهای تاریخی جهت توسعه آرامگاه شیخ صدوق
در سال ۱۳۹۰ جهت توسعه بقعه شیخ صدوق، تعدادی از سنگ قبرهای تاریخی این مجموعه تخریب شد که برای نمونه میتوان به سنگ هادی تجویدی و حسین کوهی کرمانی اشاره کرد.
فهرست گورستانهای تهران | [
"ابن بابویه (ابهام زدایی)",
"گورستان",
"شهر ری",
"تهران",
"شیخ صدوق",
"برج طغرل",
"ابن بابویه",
"سلجوقیان",
"هکتار",
"ناصرالدین شاه",
"آرامگاه ابن بابویه",
"سامانیان",
"حمله مغول",
"خوارزمشاهیان",
"تیموریان",
"مقبره",
"محمدرضا شاه پهلوی",
"محمد مصدق",
"حسین فاطمی",
"غلامرضا تختی",
"رحیم موذن زاده اردبیلی",
"علیاکبر دهخدا",
"محمدعلی فروغی",
"رکنالدین مختاری",
"وحدت کرمانشاهی",
"رجبعلی خیاط",
"حسین بهزاد",
"میرزاده عشقی",
"هادی اسلامی",
"قیام ۳۰ تیر",
"وزارت کشور",
"۱۳۷۳",
"آینه و شمعدان",
"درویش",
"عنقاء",
"هادی تجویدی",
"حسین کوهی کرمانی",
"سید اشرفالدین حسینی",
"مهوش",
"محمدحسین فروغی",
"محسن فروغی",
"اشرفالملوک فخرالدوله",
"میرزا ابوالحسن جلوه",
"رحیم مؤذنزاده اردبیلی",
"فهرست گورستانهای تهران"
] | [
"تاریخ ری",
"گورستانهای ایران",
"گورستانهای تاریخی شهرستان ری",
"گورستانهای تهران",
"گورستانهای شیعه"
] |
78 | توماس ادیسون | 1 | 271 | 0 | [
"توماس اديسون",
"ادیسون",
"توماس الوا ادیسون",
"توماس آلوا ادیسون",
"توماس آلوا اديسون",
"توماس الوا اديسون"
] | false | 117 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "name",
"Item2": "توماس آلوا ادیسون"
},
{
"Item1": "image",
"Item2": "Thomas Edison2.jpg"
},
{
"Item1": "image_size",
"Item2": "200px"
},
{
"Item1": "birth_name",
"Item2": "توماس آلوا ادیسون"
},
{
"Item1": "birth_place",
"Item2": "[[میلان، اوهایو]]"
},
{
"Item1": "death_place",
"Item2": "[[اورنج غربی، نیوجرسی]]"
},
{
"Item1": "citizenship",
"Item2": "[[ایالات متحده آمریکا]]"
},
{
"Item1": "nationality",
"Item2": "[[آمریکایی]]"
},
{
"Item1": "fields",
"Item2": "[[مخترع]]، مبدع و موسس شرکت"
},
{
"Item1": "known_for",
"Item2": "اختراع [[لامپ]]"
},
{
"Item1": "awards",
"Item2": "[[لژیون دونور]]"
},
{
"Item1": "parents",
"Item2": "ساموئل اوژن ادیسون (۱۸۰۴–۱۸۹۶)نانسی ماتئوس الیوت(۱۸۱۰–۱۸۷۱)"
},
{
"Item1": "spouse",
"Item2": "ماری استیلولمینا ادیسون"
},
{
"Item1": "children",
"Item2": "ماریون استلتوماس آلواویلیام لزلیمادلینچارلزو تئودور میلر ادیسون"
},
{
"Item1": "signature",
"Item2": "Thomas Alva Edison Signature.svg"
},
{
"Item1": "website",
"Item2": "<!\r\n>"
}
],
"Title": "scientist"
} | توماس آلوا ادیسون (; – ) مهندس، مخترع، دانشمند، و کارآفرین اهل ایالات متحده آمریکا بود.
وی وسایل متعددی را طراحی یا کامل کرد که مهمترین و معروفترین آنها لامپ رشتهای است.
هنگامی که ادیسون در دوره ابتدایی درس میخواند مدیر مدرسه وی اعتقاد داشت که ادیسون شاگرد کودنی است و عذر وی را از مدرسه خواست. ادیسون در طول حیات علمی خویش توانست ۲۵۰۰ امتیاز اختراع را در ایالات متحده آمریکا، بریتانیا، فرانسه و آلمان به نام خود ثبت کند از این تعداد ۱۰۹۳ امتیاز در ایالات متحده به نام او ثبت شدهاست. واقعیت این است که بیشتر اختراعات وی تکمیل شده کارهای دانشمندان پیشین بودند و ادیسون کارمندان و متخصصان پرشماری در کنار خود داشت که در پیشبرد تحقیقات و به سرانجام رسانیدن نوآوریهایش او را یاری میکردند. تلفن، ماشین چاپ، میکروفن، گرامافون، دیکتافون، کینتوسکوپ (نوعی دستگاه نمایش فیلم)، دینام موتور و لاستیک مصنوعی از جمله مواد و وسایلی هستند که ادیسون و همکارانش آنها را ابداع یا بهینه کردند.
ادیسون از اولین مخترعانی بود که توانست با موفقیت، بسیاری از اختراعات خود را به تولید انبوه برساند.
وی همچنین برنده جوایزی همچون لژیون دونور شدهاست.
سالهای میانه
نخستین پلههای ترقی
در سال ۱۸۶۹ ادیسون که اداره راهآهن را ترک کرده بود، بهعنوان سرپرست فنی به استخدام یک موسسه صرافی بزرگ در نیویورک درآمد. در این مقام او توانست نخستین اختراع موفقش را که نوعی تلگراف چاپی بود، به نام خود ثبت کند. تلگراف ادیسون برخلاف انواع رایج روز که علائم مورس را به صورت صداهای کوتاه و کشیده به گوش اپراتور میرسانیدند، آنها را به شکل خط و نقطه بر روی نوار کاغذی چاپ میکرد. او حق امتیاز اختراعش را در مقابل ۴۰۰۰ دلار به مدیر صرافخانه واگذار کرد و با پول آن در نیوآرک، نیوجرسی یک کارگاه تحقیقاتی برای خود برپا نمود. در محل جدید او علاوه بر تکمیل لوازم جانبی تلگراف، یک سامانه پیشرفته نمایشگر اطلاعات بورس را طراحی کرد که سود هنگفتی از آن حاصل آمد.
منلو پارک
ادیسون مدتها این فکر را در سر داشت که کارگاهش را به محل بازتر و بزرگتری منتقل کند. با فراهم شدن سرمایه کافی، سرانجام در سال ۱۸۷۶ م. در منطقه «منلوپارک» نیوجرسی یک لابراتوار پژوهشی مجهز بنیاد نهاد و گروهی از افراد لایق و مستعد را به همکاری فراخواند.
تاسیس این آزمایشگاه نقطه عطفی در رشته فعالیتهای ادیسون و از بزرگترین ابتکارهای او بهشمار میرود. آزمایشگاه منلو پارک نخستین موسسهای بود که منحصرا با هدف تولید و تکمیل ابداعات علمی برپا شد و آن را باید نمونه اولیه آزمایشگاههای تحقیقاتی بزرگی دانست که از آن پس تمام صنایع مهم در کنار کارگاههای خود ایجاد کردند. در سایه نظارت و سازماندهی توماس ادیسون و کار گروهی کارمندان وی صدها اختراع کوچک و بزرگ در این موسسه به ثمر رسیدند که البته همگی به نام ادیسون تمام شدند.ادیسون در کنار گرامافون اولیه
لامپ الکتریکی
چپ
توماس ادیسون لامپ حبابی را ابداع نکرد و قبل از وی نوعی لامپ اختراع شده بود او در سال ۱۸۸۰ یک طرح قابل تحقق و تولید برای لامپ حبابی مطرح کرد (با استفاده از یک رشته از جنس بامبوی کربنیزه) که مورد استفاده منازل و خانهها شد و البته یک سال بعد جوزف سوان در سال ۱۸۸۱ یک ساختار کارآمدتر را (با استفاده از رشته سلولوزی) مطرح نمود.
سابقه سیستم روشنایی الکتریکی به اواسط قرن نوزدهم میرسد. در سال ۱۸۵۴ هاینریش گوبل نخستین لامپ برق را اختراع کرد که حدود چهارصد ساعت نور میداد اما آن را به نام خود به ثبت نرساند. پس از وی جیمز وودوارد، ویلیام سایر، متیو ایوانز (۱۸۷۵) و جوزف سووان (۱۸۷۸ م) مدلهای دیگر چراغهای الکتریکی را ارائه کردند.
کمی پیش از آنکه ادیسون نیز وارد این عرصه جدید شود، والیس صنعتگر آمریکایی نوعی چراغ برق را روانه بازار کرده بود که نمونهای از آن به دست ادیسون رسید (۱۸۷۸). دستگاه والیس تشکیل میشد از چارچوبی با یک حباب و دو میله فلزی متحرک که به هر کدام تکه زغالی متصل بود. عبور جریان برق از میلهها باعث میشد که دو قطعه زغال بسوزند و میانشان قوس الکتریکی بسیار درخشانی به رنگ آبی پدیدار شود.
این چراغ الکتریکی ابتدایی بازده پایینی داشت زیرا مصرف برق آن زیاد و عمر زغالهایش کم بود. با این وجود، ادیسون که به اهمیت اختراع والیس پیبرده بود، تصمیم گرفت آن را اصلاح کند و به جای زغال ماده مناسبتری بیابد که با برق کمتر مدت درازی روشنایی بدهد و به مرور زمان نسوزد و از بین نرود.
پس از یک سال تلاش بیوقفه و آزمایش صدها ماده گوناگون، سرانجام ادیسون و همکارانش توانستند با خالی کردن هوای داخل حباب و استفاده از نخ معمولی کربنیزه (زغالی شده) لامپی بسازند که تا چهل ساعت نور بدهد. این موفقیت اولیه موجب شد تا آنها با پشتکار بیشتری به تحقیقات خود ادامه دهند و زمانیکه موفق شدند عمر متوسط چراغ برق را به پانصد ساعت برسانند، ادیسون تشخیص داد که زمان مناسب برای نمایش آن فرا رسیدهاست.
البته نمونه لامپ ادیسون قبل از ارائه توسط شخص دیگری تولید و در اداره ثبت بریتانیا به اسم دانشمندی به نام سوان ثبت شده بود و این ثابت میکند لامپ ادیسون چیز جدیدی نبود ولی با این حال نباید تلاشهای ادیسون را در راستای ترویج این تکنولوژی نادیده گرفت.
او از روزنامهنگاران و صاحبان سرمایه دعوت کرد تا در شب ۳۱ دسامبر ۱۸۷۹ برای دیدن اختراع جدیدش به منلوپارک بیایند. به دستور او آزمایشگاه و اطراف آن را با صدها لامپ برق آراستند بهطوریکه محوطه منلوپارک و جاده منتهی به آن غرق در نور شده بود. ادیسون میهمانان خود را با چیزی روبرو کرده بود که برایشان سابقه نداشت. منظره لامپهای نورانی بازدیدکنندگان را به شدت تحت تاثیر قرار داد؛ بهطوریکه وقتی ادیسون نقشه خود را برای تاسیس یک کارخانه بزرگ الکتریسیته در نیویورک مطرح کرد پیشنهادش با استقبال گرم سرمایهداران حاضر روبرو شد.
عصر الکتریسیته
در ۲۷ ژانویه ۱۸۸۰ ادیسون تقاضانامه دریافت امتیاز اختراع «لامپ روشنایی الکتریکی» را به اداره اختراعات آمریکا تسلیم کرد اما با درخواستش موافقت نشد. کارشناسان سازمان معتقد بودند که طراحی و ساخت لامپ ادیسون بر مبنای مطالعات ویلیام سایر انجام شدهاست؛ بنابراین تنها امتیاز اختراع رشته زغالی شده پر مقاومت (ماده تولیدکننده نور لامپ) به ادیسون تعلق گرفت.
در ۱۳ فوریه ۱۸۸۰ وی به کشف یک پدیده مهم فیزیکی نائل آمد که اکنون به اثر ادیسون معروف است.
دو سال پس از نمایش عمومی لامپ الکتریکی، (۱۸۸۲) ساختمان کارخانه مرکزی تولید برق موسوم به «ایستگاه پرل استریت» به پایان رسید و در چهارم سپتامبر همان سال نخستین سیستم توزیع نیروی الکتریسیته در جهان با قدرت ۱۱۰ ولت و ۵۹ مشتری در پایین محله منهتن به دست ادیسون افتتاح گردید.
چندی بعد ادیسون کوشید تا حق امتیاز لامپ برق را در بریتانیا از آن خود کند و بر رقیبش جوزف سووان – که مستقل از ادیسون موفق به اختراع لامپ حرارتی رشته کربنی شده بود- پیروز شود اما پس از یک دعوای حقوقی بیحاصل، دو طرف با یکدیگر به توافق رسیدند و برای بهرهمند شدن از منافع اختراعشان در بریتانیا شرکت «ادیسون» را تاسیس کردند. این شرکت در سال ۱۸۹۲ جزئی از کمپانی بزرگ جنرال الکتریک (متعلق به ادیسون) گردید.
شیوه ادیسون
همانطور که گفته شد، بیشتر اختراعات ادیسون حاصل تکمیل ایدههای دیگران و کار دستهجمعی گروه بزرگی از تکنسینها و کارمندانی بود که تحت نظارت او به تحقیق و آزمایش میپرداختند. لویس لاتیمر دستیار آفریقایی-آمریکایی ادیسون که در پروژه چراغ الکتریکی نقش مهمی داشت، از جمله این افراد است. اگر امروز کمتر نامی از کسانی مانند او به میان میآید، به این دلیل است که ادیسون غالبا همکاران خود را در افتخار و اعتبار اختراعاتش سهیم نمیکرد. با این همه شکی نیست که بدون قدرت سازماندهی و خصوصا همت بلند ادیسون دست یافتن به این همه موفقیت ممکن نبود. نیکلا تسلا فیزیکدان بزرگ و یکی از همکاران ادیسون درباره روش او برای حل مسائل مینویسد:
ادیسون خود نیز در اینباره گفتهاست:
تسلا دانشمندی شایسته و بهترین کارمند ادیسون بود. او ابتدا از طرف ادیسون مامور شده بود تا راههای توسعه سیستمهای جریان مستقیم (DC) را بررسی کند اما چون پس از پایان کار ادیسون تعهدات مالی خود را زیر پا گذاشت تسلا تصمیم به ترک شرکت او گرفت. با پذیرش استعفای تسلا، ادیسون مرتکب اشتباه بزرگی شد چرا که چندی بعد تسلا با کشف جریان متناوب (AC) در برابر امپراتوری ادیسون و سیستم DC او قد علم کرد. او با حمایت جرج وستینگهاوس کارخانهدار معروف سامانههای چند فازی توزیع برق را برپایه جریان AC تکامل بخشید که بسیار کارآمدتر از سیستم ادیسون بود. با وجود تبلیغات منفی جنرال الکتریک، جریان AC روز به روز رواج بیشتری یافت و سرانجام سلطه ادیسون را بر بازار صنایع الکتریکی درهم شکست.
سینما
A Day with Thomas Edison (۱۹۲۲)
در سال ۱۸۸۹ یکی از کارمندان شرکت ادیسون به اسم ویلیام کندی دیکسون نوعی دستگاه نمایش فیلم اختراع کرد که پنج سال بعد (۱۸۹۴) با نام تجاری کینهتوسکوپ (متحرک نما) در نیویورک به معرض نمایش گذاشته شد. کینهتوسکوپ دستگاهی بود که هرکس از سوراخ آن به درون مینگریست و دستهای را میچرخاند، تصاویر متحرکی را مشاهده میکرد. این وسیله ابتدا بهعنوان مکمل گرامافون و برای رونق بخشیدن به بازار آن طراحی شده بود و هدف آن بود که با افزودن امکان تماشای عکس متحرک، بر جذابیت گرامافون نزد خریداران افزوده شود.
با وجود اهمیت این اختراع، ادیسون یا دیکسون را نمیتوان پایهگذار سینما دانست؛ کینهتوسکوپ آنها بیشتر به ماشین «شهر فرنگ» شبیه بود و دریک زمان بیش از یک نفر نمیتوانست از آن استفاده کند. چنین دستگاهی در عصر جدید که توده مردم به هیجان و سرگرمیهای دستهجمعی نیاز داشتند چندان به کار نمیآمد. ایده بزرگ کردن تصاویر و بکارگیری پرده نمایش هرگز به ذهن ادیسون نرسید چون همانطور که گفتیم از اختراع کینهتوسکوپ مقصود دیگری داشت ولی حدود یک سال بعد لویی لومیر صنعتگر ثروتمند فرانسوی با ساختن دوربین فیلمبرداری و پروژکتور و افتتاح اولین سالن سینما در گراند کافه پاریس (۲۸ دسامبر ۱۸۹۵) نخستین گامها را برای علاقهمند کردن مردم به این پدیده نو برداشت. پس از گذشت چند سال، سالنهای نمایش فیلم در اروپا و آمریکا آن قدر فراوان شده بود که ادیسون نیز چارهای جز پیوستن به این جریان و کنار گذاشتن سینمای تک نفرهاش ندید.
ادیسون در تبدیل سینما به رسانهای همگانی و صنعتی سودآور نقش موثری ایفا کردهاست. فیلم استاندارد ۳۵ میلیمتری با چهار روزنه در لبه هر فریم که هنوز مورد استفاده قرار میگیرد از یادگارهای ادیسون است. وی همچنین موسس اولین استودیوی فیلمسازی دنیا (بلک ماریا در ایالت نیوجرسی) است. نخستین فیلم کپی رایت شده تاریخ سینما با عنوان «عطسه فرد ات» در این استودیو ساخته شد. همچنین فیلم فرانکنشتاین (۱۹۱۰) نیز در استودیو و شرکت فیلمسازی وی ساخته شدهاست.
اعتقادات مذهبی
توماس ادیسون بیان کردهبود که به خدای متکلمان اعتقاد ندارد و آنچه که دیگران خدا میخوانند را طبیعت مینامد ولی قائل به وجود یک دانشمند بلندمرتبه است و شکی در وجود آن ندارد همچنین وی ادیان را کاملا پوچ و توهم خواندهبود.
سالهای پایانی
در اول فوریه ۱۸۹۳ ادیسون ساختمان «بلک ماریا» نخستین استودیوی تصاویر متحرک را در اورنج غربی، نیوجرسی به پایان برد. او کوشید تا اختراع دوربین فیلمبرداری را تماما به خود نسبت دهد و حق استفاده انحصاری از آن را به دست آورد اما در ۱۰ مارس ۱۹۰۲ ادعای او در یک دادگاه استیناف ایالات متحده رد شد.
در سال ۱۸۹۴ او در زمینه ترکیب فیلم و صدا تحقیقاتی انجام داد که سرانجام به اختراع کینهتوفون انجامید. این دستگاه که ترکیب ناجوری از کینهتوسکوپ و گرامافون استوانهای بود با استقبال مردم مواجه نشد.
در ۶ ژانویه ۱۹۳۱ ادیسون درخواستنامه ثبت آخرین اختراع خود «وسیله نگه دارنده اشیاء هنگام آبکاری الکتریکی» را به اداره ثبت اختراعات فرستاد اما پیش از دریافت پاسخ، اجل به او مهلت نداد و این مخترع بزرگ در اواخر همان سال در سن ۸۴ سالگی چشم از جهان فروبست. | [
"میلان، اوهایو",
"اورنج غربی، نیوجرسی",
"ایالات متحده آمریکا",
"آمریکاییها",
"مخترع",
"لامپ",
"لژیون دونور",
"مهندس",
"دانشمند",
"کارآفرین",
"لامپ رشتهای",
"دوره ابتدایی",
"مدیر مدرسه",
"بریتانیا",
"فرانسه",
"آلمان",
"تلفن",
"میکروفن",
"گرامافون",
"دیکتافون",
"کینتوسکوپ",
"دستگاه نمایش",
"دینام",
"لاستیک مصنوعی",
"تولید انبوه",
"نیویورک",
"تلگراف چاپی",
"مورس",
"حق امتیاز",
"نیوآرک، نیوجرسی",
"لوازم جانبی",
"منلو پارک",
"بامبو",
"جوزف سوان",
"قرن نوزدهم",
"جوزف سووان",
"قوس الکتریکی",
"غرق در نور",
"نیویورک نیکس",
"اثر ادیسون",
"منهتن",
"جنرال الکتریک",
"لویس لاتیمر",
"نیکلا تسلا",
"جریان مستقیم",
"جریان متناوب",
"جرج وستینگهاوس",
"ویلیام کندی دیکسون",
"فیلم",
"بازار",
"اختراع",
"شهر فرنگ",
"تودهٔ مردم",
"برادران لومیر",
"دوربین فیلمبرداری",
"پروژکتور",
"پاریس",
"اروپا",
"آمریکا",
"بلک ماریا",
"نیوجرسی",
"عطسهٔ فرد اُت",
"استودیو",
"فرانکنشتاین (فیلم ۱۹۱۰)",
"متکلمین",
"ادیان",
"دادگاه استیناف",
"آبکاری الکتریکی",
"موزیکبرینز"
] | [
"توماس ادیسون",
"اعضای افتخاری آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی",
"اعضای فرهنگستان سلطنتی علوم سوئد",
"اعضای مجمع فیلسوفان آمریکا",
"افراد آمریکایی اسکاتلندیتبار",
"افراد آمریکایی انگلیسیتبار",
"افراد آمریکایی کاناداییتبار",
"افراد آمریکایی هلندیتبار",
"افراد جنرال الکتریک",
"افراد مرتبط با الکتریسیته",
"افسران لژیون دونور",
"اهالی ادیسون، نیوجرسی",
"اهالی اورنج غربی، نیوجرسی",
"اهالی فورت مایرز، فلوریدا",
"اهالی منهتن",
"اهالی میلان، اوهایو",
"اهالی نیوآرک",
"بنیانگذاران شرکت اهل ایالات متحده آمریکا",
"پیادهروی مشاهیر هالیوود",
"پیشگامان سینما",
"تلگراف",
"تولیدکنندگان گرامافون",
"جنرال الکتریک",
"خاکسپاریها در نیوجرسی",
"دادارباوران اهل ایالات متحده آمریکا",
"دانشمندان اهل ایالات متحده آمریکا",
"درگذشتگان ۱۹۳۱ (میلادی)",
"درگذشتگان به علت دیابت",
"دریافتکنندگان مدال طلای کنگره",
"دریافتکنندگان نشان خدمات برجسته (ایالات متحده آمریکا)",
"راهیافتگان به تالار مشاهیر آمریکاییان بزرگ",
"راهیافتگان به تالار مشاهیر مخترعین ملی",
"زادگان ۱۸۴۷ (میلادی)",
"کارآفرینان اهل اوهایو",
"کارآفرینان اهل ایالات متحده آمریکا",
"کارآفرینان اهل شهر نیویورک",
"کارآفرینان اهل فلوریدا",
"کارآفرینان اهل نیوآرک، نیوجرسی",
"کارآفرینان سده ۱۹ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا",
"کارآفرینان سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا",
"مخترعان اهل ایالات متحده آمریکا",
"مخترعان باتری",
"مخترعان سده ۱۹ (میلادی)",
"مخترعان سده ۲۰ (میلادی)",
"مدیران ارشد اهل ایالات متحده آمریکا",
"مدیران استودیوهای فیلم اهل ایالات متحده آمریکا",
"مهندسان برق اهل ایالات متحده آمریکا",
"مهندسان مخابرات اهل ایالات متحده آمریکا",
"ناشنوایان اهل ایالات متحده آمریکا",
"ویکیسازی رباتیک"
] |
79 | زبان | 0 | 575 | 0 | [
"زبانها",
"زبان ها",
"لسان"
] | false | 485 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | در داستان برج بابل که در تورات آمدهاست
دلیل تفاوت زبان گروههای مختلف بشری در تمام نقاط دنیا بیان میشود. زبان یک سیستم قراردادی منظم از آواها یا نشانههای کلامی یا نوشتاری بوده که توسط انسانهای متعلق به یک گروه اجتماعی یا فرهنگی خاص برای نمایش و فهم ارتباطات و اندیشهها به کار برده میشود. دانش مطالعه و بررسی زبان زبانشناسی نامیده میشود.
زبانها در گروههایی به نام خانواده زبانی طبقهبندی میشوند. زبانهایی که در یک خانواده قرار میگیرند از یک زبان مشترک ریشه گرفتهاند. زبانهای هندواروپایی پرگویشورترین خانواده زبانی در دنیای امروز است که زبان فارسی نیز به آن تعلق دارد. خانوادههای آفریقایی-آسیایی (شامل زبانهای سامی)، آلتایی، چینی-تبتی و بانتو از دیگر خانوادههای مهم زبانی هستند.
کارکرد اصلی زبان ایجاد ارتباط یعنی انتقال اطلاعات از شخصی به شخص دیگر است. هر سیستم ارتباطی منحصربفردی یک زبان نامیده میشود. اینکه دو سیستم باید چه مقدار با هم تفاوت داشته باشند تا زبانهای متفاوتی محسوب شوند را نمیتوان بهطور دقیق بیان کرد. اما بهطور کلی اگر زبان دو نفر برای یکدیگر قابل فهم نباشد دو زبان متفاوت محسوب میشود.
در سراسر دنیا حداقل ۷،۱۰۲ زبان زنده وجود دارد. در برخی از کشورها تعداد زبانهای زنده بیشتر از دیگر کشورها است. زبان چینی با ۱،۳۹۰،۰۰۰،۰۰۰ نفر گوینده پرشمارترین زبان دنیا بهشمار میرود.
تعریف دقیقتر
زبان مجموعهای از نشانههای قراردادیاست که در امتداد یک بعد (زمان) برای انتقال پیام استفاده میشود. منظور از امتداد یک بعد این است که هر نشانه از پس نشانه دیگری به نوبت میآید. مجموعه نشانهها در طول زمان مفهومی در ذهن انسان شکل میدهد. ویژگیای که خاص زبان انسان (یا آنچه بهطور اخص زبان میخوانیم) میباشد این است که کلامی را که به زبان خاص بیان شدهاست میتوان دوبار تجزیه کرد. در تجزیه بار نخست کلام را میتوان به واحدهای معنایی کوچکتر—و به بیان دقیقتر از لحاظ معنایی بسیط—تجزیه کرد. به این واحدها تکواژ میگویند. در مرحله دوم هر تکواژ را میتوان به واحدهای کوچکتر آوایی تقسیم کرد که از لحاظ کاربرد آوایی بسیطاند و از نظر معنایی فاقد معنا. به این جزءهای کوچکتر واج میگویند.
مثلا جمله «برگ سبز است» را میتوان در تجزیه بار نخست به سه تکواژ «برگ»، «سبز» و «است» تجزیه کرد. هر کدام از این اجزا تنها یک معنی را در ذهن تداعی میکنند و با شکستن به اجزای کوچکتر فاقد معنی میشوند. پس بهاصطلاح از لحاظ معنایی بسیطاند. در تجزیه دوم این اجزا را میتوان به واحدهای آوایی بسیط تقسیم کرد. مثلا برگ را به چهار واحد (واج) ب، ، ر و گ تجزیه کرد.
خاصیتی که زبان را از دیگر نظامهای قراردادی برای انتقال پیام متمایز میکند همین خاصیت تجزیه دوگانهاست که تا حد واحدهای بدون معنا (و تکرار شونده) پیش میرود.
زبان انسان
بخشهایی از مغز که در پردازش زبان نقش دارند:
ناحیه بورکا (آبی)، ناحیه ورنیکه (سبز)، Supramarginal gyrus(زرد)، Angular gyrus(نارنجی)، کورتکس شنوایی اولیه(صورتی)
انسان موجودی اجتماعی است و یکی از مهمترین نیازهای انسان برقراری ارتباط با همنوعان و ایجاد رابطه تفهیم و تفاهم است و زبان مهمترین ابزار این ارتباط است.
زبان مجموعهای از نشانههای قراردادی است که بهوسیله آن مقصود خود را به دیگران میرسانیم در زبانشناسی به هر واژه یک نشانه میگویند. این نشانهها صوتی یا نوشتاری یا اشارهای هستند. بدین ترتیب زبان انسان به سه بخش تقسیم میشود (سه الگوی زبانی انسان):
زبان گفتاری: زبانی است که نشانههای آن صوتی هستند و همه از آغاز زندگی با آن آشنا میشوند و هر زبانآموزی پیش از ورود به دبستان به خوبی از مهارت سخن گفتن برخوردار است.
زبان نوشتاری: زبانی است که نشانههای آن خطی است. این زبان پس از زبان گفتاری آموزش داده میشود.
زبان اشاره: زبانی است که نشانههای آن اشارهای است. این زبان بیشتر برای افراد کر و لال آموزش داده میشود.
زبان بینالمللی
زمانی رسید که مردم برای ارتباط با یکدیگر و انجام تجارت و خرید و فروش کالا به یک زبان واحد نیاز پیدا کردند و تصمیم گرفتند زبان انگلیسی را به عنوان زبان بینالمللی معرفی کنند.
به خاطر نفوذ بریتانیا و آمریکاییها در دنیا تصمیم بر این شد که انگلیسی را زبان واحد انتخاب کنند؛ ولی در بررسی بیشتر میتوان به این موضوع اشاره کرد که از لحاظ ساختاری، زبان انگلیسی زبانی بسیار ساده است.
هم اکنون بسیاری از افراد در دنیا به زبان انگلیسی تسلط دارند و بسیاری هم در حال یادگیری این زبان هستند.
زبانهایی مانند زبان اسپرانتو مختصا برای ارتباط بینالمللی طراحی شدهاند. زبان اسپرانتو زبانی ساده ، منطقی و بیطرف است.
بررسی زبان و زبانشناسی
دانش بررسی زبان به سدههای پیش برمیگردد و کهنترین نمونه بررسی سامانمند زبان از هندوستان است. در آنجا شخصی به نام پانینی در سده ۵ پیش از میلادی به مطالعه جامع و علمی زبان سانسکریت پرداخت و اصول استواری از زبانشناسی را بنیان نهاد. وی مفاهیمی مانند واج، تکواژ و غیره را سدهها پیشتر از زبانشناسان غربی درک و توصیف کرد.
در خاورمیانه، سیبویه، زبانشناس برجسته ایرانی، اواخر عمرش توصیفی جامع و زبان شناسانه از زبان عربی در شاهکار خود به نام («دستورنامه») به دست داد. وی در این کتاب نظریه آواشناسی و واجشناسی ویژهای پدید آورد.
در غرب، پیشرفت دانش ریاضیات و دیگر سیستمهای مشخص در سده بیستم میلادی منجر به کوشش دانشوران در مطالعه علمی زبان به عنوان یک «نشانه معنایی» شد. این کوششها به پیدایش رشتهای از دانش به نام زبانشناسی انجامید که بنیانگذار آن فردینان دو سوسور است.
نوام چامسکی از زبانشناسانی است که نظریاتش انقلابی در این رشته به وجود آوردند. او معتقد است اصول و خصوصیات زبان در انسان ذاتی و «بهطور ارثی برنامهریزی شده» اوست و محیط پیرامون کودک تنها نقش محرک را برای یادگیری زبان مادری ایفا میکند. کودک مجموعه محدودی از اطلاعات را از محیط زبانی خویش میگیرد و خود قادر است ترکیبات جدیدی بسازد. نظریهپردازان پیشتر معتقد بودند زبان مادری تنها از راه شنیدن گفتار اطرافیان و به صورت اکتسابی وارد مغز کودک میشود.
زبان بدن
به انتقال پیامهای غیر زبانی میان افراد که توسط اعضای بدن و حرکات صورت انجام میگیرد زبان بدن (Body language) میگویند.
زبانهای مرده و منقرض شده
بر اساس برخی از تعاریف، زبان منقرض شده به زبانی گفته میشود که دیگر هیچ گویشوری ندارد، در حالی که زبان مرده زبانی است که دیگر کسی آن را به عنوان زبان اصلی خود صحبت نمیکند.
زبان براساس نظریه مجموعهها
مقاله اصلی: زبانهای صوری
در تئوری محاسبات زبان به یک مجموعه رشتهها بر روی یک الفبا گفته میشود. منظور از الفبا مجموعهای از نمادهای زبان است، و عبارت «یک رشته بر روی الفبا» به یک توالی متناهی از سمبلهای الفبا اشاره دارد.
زبانهای فراساخته
برخی از افراد یا گروهها، به خاطر دلایل شخصی، کاربردی، ایدئولوژیکی یا برای آزمایش، زبانهای فراساخته (مصنوعی) خود را پدید آوردهاند. زبانهای کمکی فرامرزی (بینالمللی) اغلب زبانهای فراساختهای هستند که سعی شدهاست سادهتر از زبانهای طبیعی باشند. سایر زبانهای فراساخته به گونهای ایجاد شدهاند که منطقیتر از زبانهای طبیعی باشند؛ از نمونههای مشهور این زبانها زبان لژبن (Lojban) است.
برخی از نویسندگان، از جمله تالکین با هدفهایی چون ادبیات، هنر یا دلایل شخصی زبانهای تفننی آفریدهاند. در سالهای اخیر طرفداران مجموعه تلویزیونی پیشتازان فضا زبان نژاد کلینگان (Klingon)، که دارای دستور زبان و واژگان ویژه خود است را گسترش دادهاند.
زبان اسپرانتو نیز زبانی علمی یا فراساختهاست. این زبان توسط دکتر لودویک لازاروس زامنهوف ساخته شد.
اسپرانتو به علت ساختار علمی و آسان خود مورد توجه متفکران و دانشمندان با ملیتهای گوناگون قرار گرفته و به خاطر ویژگیهای منحصربهفرد آن، سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی سازمان ملل متحد (یونسکو) در سال ۱۹۵۴ (میلادی) به اتفاق آرا آن را به عنوان زبان بینالمللی و بیطرف به رسمیت شناخت و آموزش اسپرانتو را به تمامی کشورهای عضو خود توصیه کرد.
خانوادههای زبانی جهان
خط
رشد زبان
زبانشناسی
زبانشناسی تاریخی
زبانهای ابداعی، اختراعی، فراساخته یا مصنوعی
ضربالمثل
فهرست زبانهای جهان
زبان اشاره | [
"تورات",
"آوا",
"نشانه",
"ارتباطات",
"اندیشه",
"زبانشناسی",
"خانواده زبانی",
"زبانهای هندواروپایی",
"زبان فارسی",
"زبانهای آفروآسیایی",
"زبانهای سامی",
"زبانهای آلتایی",
"زبانهای چینی-تبتی",
"زبانهای بانتو",
"ارتباط",
"زبان چینی",
"تکواژ",
"واج",
"ناحیه بورکا",
"ناحیه ورنیکه",
"Supramarginal gyrus",
"Angular gyrus",
"کورتکس شنوایی اولیه",
"زبان گفتاری",
"صوتی",
"زبان نوشتاری",
"خط",
"زبان اشاره",
"اشاره",
"بریتانیا",
"آمریکایی",
"انگلیسی",
"زبان اسپرانتو",
"اسپرانتو",
"هندوستان",
"پانینی",
"سانسکریت",
"زبانشناسی",
"خاورمیانه",
"سیبویه",
"آواشناسی",
"واجشناسی",
"ریاضیات",
"فردینان دو سوسور",
"نوام چامسکی",
"زبان مادری",
"بدن",
"صورت",
"زبانهای صوری",
"تئوری محاسبات",
"رشتهها",
"الفبا",
"لژبن",
"تالکین",
"پیشتازان فضا",
"کلینگان",
"لودویک لازاروس زامنهوف",
"خانوادههای زبانی جهان",
"رشد زبان",
"زبانشناسی تاریخی",
"زبانهای ابداعی",
"زبان فراساخته",
"زبان مصنوعی",
"ضربالمثل",
"فهرست زبانهای جهان",
"مبانی زبانشناسی و کاربرد آن در زبان فارسی"
] | [
"زبانها",
"زبان",
"ارتباطات",
"ارتباطات انسان",
"زبانشناسی",
"مهارتهای انسان",
"نوشتارهای نیازمند ترجمه مطالب"
] |
81 | اخترشناسی | 0 | 1,233 | 0 | [
"اخترشناختی",
"نجوم",
"اختر شناسی",
"ستارهشناسي",
"اختر شناسي",
"اخترشناختي",
"اخترشناسي",
"ستاره شناسی",
"ستاره شناختی",
"ستارهشناختی",
"اختر فیزیک ستاره",
"علم نجوم",
"ستاره شناسي",
"اختر فيزيك ستاره",
"ستاره شناختي",
"ستارهٔ شناختی",
"ستارهٔ شناسي",
"ستارهٔ شناسی",
"اخترشناسی نور مرئی",
"اخترشناسي نور مرئي",
"ستارهٔ شناختي",
"اصطلاحات نجومی",
"اصطلاحات نجومي",
"علم ستاره شناسی",
"علم ستاره شناسي",
"علم ستارهشناسی",
"ستارهشناسی"
] | false | 832 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | عکس گرفتهشده از سحابی خرچنگ توسط تلسکوپ فضایی هابل
اخترشناسی ، ستارهشناسی یا نجوم به دانش بررسی موقعیت، تغییرات، حرکت و ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی «پدیدههای آسمانی» ازجمله ستارهها، سیارهها، دنبالهدارها، کهکشانها و پدیدههایی مانند شفق قطبی و تابش زمینه کیهانی گفته میشود که منشا آنها در خارج از جو زمین است. اخترشناسی با رشتههایی همچون فیزیک، شیمی و فیزیک حرکت ارتباط تنگاتنگ دارد و همچنین با رشته کیهانشناسی (پیدایش و تکامل عالم) ارتباط نزدیکی دارد.
اگر فقط ستارهها مطالعه شوند به آن اخترشناسی ستارهای گفته میشود.
اخترشناسی یکی از قدیمیترین علوم است. اخترشناسان در تمدنهای اولیه بشری بهدقت آسمان شب را بررسی میکردند و ابزارهای ساده اخترشناسی از همان ابتدا شناختهشده بودند. با اختراع تلسکوپ، تحولی عظیم در این رشته ایجاد شد و دوران اخترشناسی جدید آغاز شد.
در قرن بیستم، رشته اخترشناسی به دو رشته اخترشناسی رصدی و اخترشناسی نظری تبدیل شد. در اخترشناسی رصدی بهدنبال گردآوری دادهها و پردازش آنها و همچنین ساخت و نگهداری ابزارهای اخترشناسی هستیم. در اخترشناسی نظری بهدنبال کسب اطمینان از صحت نتایج بهدستآمده از مدلهای تحلیلی و تحلیلهای کامپیوتری هستیم. این دو رشته یکدیگر را تکمیل میکنند؛ به این ترتیب که کار اخترشناسی نظری ارائه شرحی بر رصدها و وظیفه اخترشناسی رصدی اثبات عملی نتایج پیشبینیشده در نظریههاست. با استفاده از یافتههای اخترشناسی میتوان نظریههای بنیادین فیزیک مانند نظریه نسبیت عام را آزمایش کرد.
در طول تاریخ، اخترشناسان آماتور در بسیاری از کشفهای مهم اخترشناسی نقش داشتهاند و اخترشناسی یکی از محدود رشتههایی است که در آن افراد آماتور نقشی بسیار فعال دارند و مخصوصا در کشف و مشاهده پدیدههای گذرا و محلی امیدوارکننده، ظاهر شدهاند.
علم اخترشناسی مدرن را نباید با علم احکام نجوم (طالعبینی یا اخترگویی) مقایسه کنیم چراکه در طالعبینی یا اخترگویی اعتقاد بر آن است که امور انسانها با موقعیت اجرام سماوی در ارتباط است. اگرچه اخترشناسی و طالعبینی یا اخترگویی دو رشتهای هستند که منشا یکسانی داشتهاند اما بیشتر اندیشمندان بر این باورند که این دو رشته از هم جدا شدهاند و تفاوتهای بسیاری بین آنها وجود دارد.
پیرامون واژه
در گذشته، در زبان پارسی میانه، از کلمه کونداگیه (kundãgih) برای اشاره به چیزی که امروزه ما نجوم مینامیم، استفاده میشد.
موارد استفاده از واژههای «اخترشناسی» و «آستروفیزیک»
با توجه به معنای واژه، «اخترشناسی» به «مطالعه اجسام خارج از جو زمین و ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی آنها» اشاره میکند و واژه «آستروفیزیک» به شاخهای از اخترشناسی اشاره میکند که با «رفتار، ویژگیهای فیزیکی و فرایند دینامیکی اجسام و پدیدههای آسمانی» سروکار دارد.
تعداد آسمانها
از قرنهای چهارم تا ششم پیش از میلاد، اخترشناسان یونانی پی بردند که باید بیشتر از یک سایبان (آسمان) وجود داشتهباشد، چون اوضاع نسبی ستارههای ثابت، که ظاهرا حول زمین حرکت میکنند، تغییری نمیکند، اما اوضاع نسبی خورشید، ماه و پنج جسم درخشان ستارهمانند (که امروزه میدانیم سیارههای تیر(عطارد)، ناهید(زهره)، بهرام (مریخ)، برجیس (مشتری) و کیوان (زحل) هستند) تغییر میکند.
روشهای مختلف اندازهگیری فاصلههای کیهانی
درحدود صد و پنجاه سال پیش از میلاد، ابرخس (۱۹۰ تا ۱۲۰ پیش از میلاد)، فاصله زمین تا ماه را برحسب قطر زمین بهدستآورد. او روشی را بهکار برد که یک قرن پیش از او، جسورترین اخترشناس یونانی، آریستارخوس، پیشنهاد دادهبود. آریستارخوس متوجه شدهبود که انحنای سایه زمین، وقتی که از ماه میگذرد، باید ابعاد نسبی زمین تا ماه را نشان دهد. با پذیرش این نظر و به کمک روشهای هندسی میتوان فاصله زمین تا ماه را برحسب قطر زمین محاسبه کرد.
برای تعیین فاصله خورشید نیز، آریستارخوس، یک روش هندسی را بهکار برد که ازنظر تئوری درست بود، اما نیاز به اندازهگیری زاویههایی چندان کوچک داشت که جز با استفاده از وسایل امروزی ممکن نبود. هرچند که ارقام او درست نبود، اما او نتیجه گرفت که خورشید دستکم باید هفت برابر بزرگتر از زمین باشد، و بنابراین اندیشه گردش خورشید به دور زمین را، که در آن زمان باور رایج بود، غیرمنطقی دانست.
ستارهشناسان بعدی، حرکات اجرام آسمانی را برمبنای این نظریه مطالعه کردند که زمین ساکن است و در مرکز عالم قرار دارد. نفوذ و سلطه این نظریه تا سال ۱۵۴۳، یعنی تا زمانی که کپرنیک کتاب خود را منتشر کرد و با پذیرش عقیده آریستارخوس، زمین را برای همیشه از مرکز جهان بودن بیرون راند، حاکم بود.
یکی دیگر از روشهایی که با آن میتوان فاصلههای کیهانی را محاسبه کرد، استفاده از روش اختلاف منظر است.
روش دیگر استفاده از مثلثات است. بطلمیوس با استفاده از مثلثات توانست فاصله راه را از روی اختلاف منظر آن تعیین کند و نتیجهاش با رقم پیشین، که ابرخس بدست آورده بود، تطبیق میکرد.
البته امروزه روشهای مختلف دیگری که خیلی دقیقتر از روشهای فوق است، فاصله خورشید از زمین را بهطور متوسط تقریبا برابر ۵‚۱۴۹ میلیون کیلومتر به دست میدهد. این فاصله میانگین را واحد نجومی (با علامت اختصاری A.U) مینامند و فاصلههای دیگر منظومه خورشیدی را با این واحد میسنجند.
سیر تحولی و رشد
با گسترش روزافزون علم و ساخت تلسکوپهای دقیق، دانشمندان، در اندازهگیری ابعاد جهان روز به روز به نتایج جدیدتری نائل میشدند. با ساخته شدن و گسترش این وسایل اندازهگیری، دید بشر نسبت به جهان نیز تغییر یافت. مثلا با چشم غیرمسلح تقریبا میتوانیم در حدود ۶ هزار ستاره را ببینیم، اما اختراع تلسکوپ، ناگهان آشکار کرد که این فقط جزئی از جهان است.
هر چند با بوجود آمدن وسایل دقیق اندازهگیری، دانش نیز نسبت به جهان هستی، گسترش پیدا میکرد، اما نظریههای مختلفی توسط دانشمندان ارائه میگردد. از جمله دانشمندانی که نسبت به ارائه این نظریهها اقدام کردند میتوان به ویلیام هرشل، ستارهشناس آلمانیتبار انگلیسی، یاکوبوس کورنلیس کاپیتن، اخترشناس هلندی، شارل مسیه و ادوین هابل و … اشاره کرد.
پایان جهان کجاست؟
سرانجام بعد از تحقیقات گسترده توسط پیچیدهترین تلسکوپها، دانشمندان دریافتند که:
غیر از کهکشان ما، کهکشانهای دیگری نیز وجود دارد؛ کهکشانهایی وجود دارند که جرم آنها بیشتر از کهکشان ماست. بر اساس مقیاس جدید فاصلهها، سن زمین حد اقل ۵ میلیارد سال است و این حد با حدسیات زمین شناسان در مورد سن زمین مطابقت دارد.
همچنین تلسکوپهای جدید وجود خوشههای کهکشانی را نشان میدهد؛ کهکشان ما نیز ظاهرا جزئی از یک خوشه محلی است که شامل ابرهای ماژلان، کهکشان امراه المسلسله و سهها، کهکشان کوچک نزدیک آن و چند کهکشان کوچک دیگر هست که روی هم رفته نوزده عضو را تشکیل میدهند.
اگر کهکشانها خوشهها را و خوشهها نیز خوشههای بزرگتری را تشکیل میدهند، آیا میتوان گفت که جهان و به تبع آن فضا، تا بینهایت گسترده شدهاست؟ یا اینکه چرا برای جهان و چه برای فضا انتهایی وجود ندارد؟ در هر حال، دانشمندان با وجود اینکه با تخمین میتوانند تا فاصله ۹ میلیارد سال نوری، چیزهایی را تشخیص دهند، ولی هنوز هم نشانهای از پایان جهان پیدا نکردهاند.
انقلاب علمی
نقشههای گالیله و مشاهدات او از ماه نشان داد که سطح ماه دارای کوهاست.
طی دوران رنسانس، نیکلاس کوپرنیک مدل خورشید محوری را برای سامانه خورشیدی (منظومه شمسی) پیشنهاد کرد. گالیلئو گالیله و یوهانس کپلر پیشنهاد وی را بسط داده و آن را اصلاح کردند. گالیله تلسکوپ را اختراع کرد تا بتواند مشاهدات خود را به صورت دقیقتری انجام دهد.
کپلر اولین کسی بود که با بیان اینکه خورشید در مرکز قرار دارد و بقیه سیارهها به دور آن میچرخند مدل تقریبا کاملی را ارائه کرد. با این وجود کپلر نتوانست برای قوانینی که ارائه نمود نظریهای تهیه کند. در نهایت ایزاک نیوتن با ارائه مکانیک سماوی و قانون گرانش حرکت سیارهها را توصیف کرد. نیوتن مخترع تلسکوپ بازتابی است.
کشفیات جدید باعث شد که ابعاد و کیفیت تلسکوپ بهبود بیابد. نیکلاس لوییس لاسیل نقشههای بیشتری از موقعیت ستارگان در فضا را ارائه نمود. ویلیام هرشل نقشه گستردهای از خوشههای سماوی و تهیه کرد و در سال ۱۷۸۱ توانست سیاره اورانوس را کشف کند که اولین سیاره کشف شده توسط انسان محسوب میشود. در سال ۱۸۳۷ برای اولین بار فردریش بسل فاصله ستاره ۶۱ دجاجه را مشخص کرد.
در قرن هجدهم و نوزدهم میلادی، توجه دانشمندانی چون لئونارد اویلر، الکسیس کلاد کلایرات و ژان دالمبر به مسئله سه جسمی باعث شد پیش بینیهای دقیقتری در مورد حرکت ماه و ستارگان انجام شود. ژوزف لویی لاگرانژ و پیر سیمون لاپلاس این کار را تکمیل کردند و میزان انحراف اقمار و سیارهها از وضعیت اصلیشان را تخمین زدند.
با اختراع طیفسنج و عکاسی افقهای جدیدی به روی اخترشناسی باز شد. در طی سالهای ۱۸۱۴ و ۱۸۱۵ یوزف فون فراونهوفر در طیف نور خورشید حدود ۶۰۰ نوار را مشاهده کرد و در سال ۱۸۵۹، گوستاو کیرشهف این نوارها را به حضور عناصر مختلف در جو خورشید نسبت داد. معلوم شد که بقیه ستارگان به ستاره منظومه شمسی (خورشید) شباهت زیادی دارند اما در ابعاد مختلف و با دماها و عناصر درونی متفاوتی دیده میشوند.
قرار داشتن زمین در کهکشان راهشیری، به عنوان مجموعهای از ستارهها و سیارهها، در قرن بیستم کشف گردید و همزمان وجود دیگر کهکشانهای خارجی در فضا تایید شد و بلافاصله پدیده انبساط جهان عامل اصلی وجود فاصله زیاد بین زمین و دیگر کهکشانها اعلام شد.
همچنین در اخترشناسی مدرن وجود اجرام خارجی زیادی مانند اختروشها، و کهکشانهای رادیویی را تایید کرد و با استفاده از این مشاهدات نظریههای فیزیکی ارائه نمود که برخی از آنها این اجرام را براساس اجرام دیگر مانند ستارههای نوترونی و سیاهچالهها توصیف میکنند. کیهانشناسی فیزیکی در طی قرن ۲۰ میلادی پیشرفتهای زیادی را تجربه کرد و نظریه مهبانگ (بیگ بنگ یا انفجار بزرگ) براساس شواهد کشف شده در علوم اخترشناسی و فیزیک مانند تابش زمینهای ریزموج کیهانی، قانون هابل و هستهزایی مهبانگ قوت یافت.
مشاهدات اخترشناسی
در بابل و یونان باستان، اخترشناسی بیشتر اخترسنجی بود و موقعیت ستارهها و سیارهها در آسمان مورد توجه زیادی قرار داشت. بعدها، تلاشهای اخترشناسانی چون آیزاک نیوتن و یوهانس کپلر علم مکانیک سماوی را پدیدآورد و اخترسنجی بر پیشبینی حرکت آن دسته از اجرام سماوی که میانشان نیروی جاذبه گرانشی وجود داشت تمرکز یافت. این پیشرفت بهطور خاص در مورد منظومه شمسی به کار گرفته شد. امروزه موقعیت و حرکت اجرام به آسانی تعیین میشود و اخترشناسی مدرن بر مشاهده و درک طبیعت فیزیکی اجرام سماوی تاکید دارد.
اخترشناسی رصدی
منبع اصلی ما برای به دست آوردن اطلاعات درباره اجرام آسمانی، نور یا همان امواج الکترومغناطیسی است که از این اجرام به ما میرسد. بخشی از این امواج را میتوان از سطح زمین رصد کرد، در حالیکه بخشی دیگر تنها در ارتفاعات بالا یا خارج از جو زمین قابل رصد هستند.
اخترشناسی رصدی را میتوان بر پایه قسمتی از طیف الکترومغناطیس که در آن مورد استفاده قرار میگیرد، به رشتههای زیر تقسیمبندی کرد.
اخترشناسی رادیویی
آرایه بسیار بزرگ (VLA) در نیو مکزیکو، نمونهای از یک رادیو تلسکوپ است.
طیف الکترومغناطیسی میتواند اطلاعات زیادی راجع به اخترشناسی را در اختیارمان قرار دهد. در بخشهایی از طیف که فرکانس اندک است، اخترشناسی رادیویی، ساطع شدن امواجی با طول موجهای میلیمتری و دکامتری را کشف میکند. گیرندههای رادیو تلسکوپی همانند گیرندههای رادیویی معمولی هستند اما حساسیت بسیار زیادی دارد. مایکرویوها بخش میلیمتری طیف رادیویی را تشکیل میدهند و در مطالعات تشعشعات مایکروویو پس زمینه کیهان کاربرد وسیعی دارند.
اخترشناسی فروسرخ
تلسکوپ سوبارو (چپ) وتلسکوپهای دوقلوی کک (وسط) و تلسکوپ جمینی (راست) در رصدخانه مونوکی در هاوایی، نمونههایی از تلسکوپهایی هستند که در طول موجهای مرئی و نزدیک فروسرخ کار میکنند.
در اخترشناسی فروسرخ با آشکارسازی و تحلیل امواج فروسرخ (با طول موجی بزرگتر از طول موج قرمز) سروکار داریم. معمولا برای این کار از تلسکوپ استفاده میشود اما در کنار آن به یک آشکارساز حساس نیز احتیاج داریم. بخار آب موجود در جو زمین امواج فروسرخ را جذب میکند و بنابراین مراکز مشاهده امواج فروسرخ میبایست در مکانهای بلند و خشک یا خارج از جو کره زمین ساخته شوند. تلسکوپهای فضایی به انتشار گرما در جو زمین، شفافیت جو زمین حساس نیستند و وقتی از آنها استفاده میکنیم دیگر با دردسرهای مشاهده در طول موجهای فروسرخ روبرو نمیشویم.
مشاهدات فروسرخ در مشاهده مناطقی از کهکشان که پوشیده از گرد و غبار هستند بسیار کارآمد هستند.
اخترشناسی نور مرئی
در طول تاریخ، اغلب دادههای اخترشناسی با استفاده از اخترشناسی نور تهیه شدهاند. در اخترشناسی نور، با استفاده از عناصر نوری (مانند آینه، عدسی، آشکارسازهای CCD و فیلمهای عکاسی) طول موجهای نور را در محدوده فروسرخ تا فرابنفش بررسی میکنیم. نور مرئی (طول موجهایی که توسط چشم انسان دیده میشوند و در محدوده ۴۰۰ تا ۷۰۰ نانومتر قرار دارند) در میانه این محدوده قرار دارد. تلسکوپ مهمترین ابزار مشاهدات اخترشناسی است که دارای طیف نگار و دوربینهای الکترونیکی است.
اخترشناسی انرژیهای بالا
برای مشاهده منابع پرانرژی از اخترشناسی انرژی بالا کمک میگیریم که اخترشناسی اشعه X، اخترشناسی پرتو گاما، اخترشناسی فرابنفش (UV) و همچنین مطالعات مربوط به نوترینوها و پرتوهای کیهانی را شامل میشود. اخترشناسی رادیویی و نوری با استفاده از رصدخانههای زمینی انجام میشود زیرا در این طول موجها، جو زمین به اندازه کافی شفاف است.
جو زمین در طول موجهای مورد مطالعه در اخترشناسی اشعه X، اخترشناسی پرتو گاما، اخترشناسی UV و اخترشناسی فرا فروسرخ (به جز در مورد چند «پنجره» طول موج) شفافیت کافی را ندارد و بنابراین تحقیقات و مشاهدات در مورد این علوم باید از طریق بالنهای تحقیقاتی یا رصدخانههای فضایی صورت پذیرد. پرتوهای قوی اشعه گاما براساس رگبارهای هوایی عظیمی که تولید میکنند شناسایی میشوند و مطالعه پرتوهای کیهانی زیرمجموعهای از اخترشناسی محسوب میشود.
ستارهشناسی و مکانیک اجرام آسمانی
یکی از قدیمیترین زمینههای تحقیقاتی در علم اخترشناسی و همه علوم عالم، اندازهگیری موقعیت و مکان اجرام سماوی در آسمان است. همواره در طول تاریخ، درک مناسب از موقعیت خورشید، ماه، ستارگان و سیارات در تعیین موقعیت افراد بر روی زمین (ملوانان و کشتیها) نقش داشتهاست.
اندازهگیری دقیق موقعیت مکانی سیارات به درک ما از نظریه انحراف وسعت داده و اکنون میتوانیم در مورد گذشته و آینده سیارات با دقت زیاد اظهارنظر کنیم. علمی که به این مباحث میپردازد را علم مکانیک اجرام آسمانی گویند. امروزه با ردیابی اجرام آسمانی در نزدیکی زمین میتوانیم احتمال برخورد این اجرام با یکدیگر یا جو زمین را بررسی کنیم.
اندازهگیری میزان سرعت زاویهای ستارههای نزدیک به کره زمین یکی از اساسیترین کارها در تعیین نردبان فاصله کیهانی است که برای اندازهگیری مقیاس جهان طراحی شدهاست. اندازهگیری سرعت زاویهای ستارههای مجاور عامل مهمی در آگاهی از ویژگیهای ستارههای دور محسوب میشود چرا که این ویژگیها قابل مقایسه هستند. محاسبه سرعت شعاعی و حرکت واقعی سینماتیک حرکت این مجموعه اجرام در کهکشان راه شیری را آشکار میسازد. همچنین از یافتههای اخترشناسی در اندازهگیری توزیع ماده تیره در کهکشان استفاده میشود.
در دهه ۱۹۹۰ (میلادی) روش اخترشناسی که در محاسبه تکانههای ستارگان به کار میرفت باعث کشف سیارههایی از خارج از منظومه شمسی شد که به دور خورشید گردش میکنند.
اخترشناسی نظری
اخترشناسان نظری از ابزارهای مختلفی مانند مدلهای تحلیلی و شبیهسازیهای عددی محاسباتی استفاده میکنند. هر یک از این ابزارها مزیتهای خاص خود را دارد. بهطور کلی، مدلهای تحلیلی برای به دست آوردن فهم بهتری از آنچه در یک فرایند اتفاق میافتد مناسب است. کاربرد مدلهای عددی نیز بیشتر برای پیشبینی و مشخص کردن آثار و نتایج (هر چند غیرقابل مشاهده باشند) فرایند است.
نظریه پردازان تلاش میکنند مدلهای نظری جدیدی خلق کنند و بر اساس آنها، پدیدههای تجربی حاصل از نتایج آن مدلها را پیشبینی کنند.
مشاهده تجربی پدیدهای که قبلا توسط یک مدل پیشبینی شدهاست، اخترشناسان را قادر میکند از بین مدلهای مختلف موجود در آن زمینه که گاه با هم متناقض هم هستند بهترین مدلی را که قادر به توضیح آن پدیده باشد انتخاب کنند.
نظریه پردازان همچنین تلاش میکنند مدلهای جدیدی ارائه دهند یا مدلهای موجود را به نحوی تغییر دهند که با دادههای جدید نیز سازگار باشند.
اگر بین دادههای (تجربی) به دست آمده و نتایج یک مدل تناقض باشد، معمولا سعی میشود که با اعمال تغییرات اندکی در آن مدل، نتایج آن را با دادهها سازگار کرد. گاهی نیز میزان دادههای متناقض با نتایج یک مدل به مرور زمان آن قدر زیاد میشود که آن مدل به کلی کنار گذاشته میشود.
برخی از پدیدههایی که اخترشناسان نظری به ارائه مدل برای آنها میپردازند عبارتند از: دینامیک ستارهها، تکامل ستارهها، شکلگیری و تکامل کهکشانها، نحوه توزیع ماده در ساختار بزرگ-مقیاس جهان، منشا پرتوهای کیهانی، نسبیت عام و کیهانشناسی فیزیکی (شامل کیهانشناسی بر اساس نظریه ریسمان و اخترفیزیک ذرهای). نسبیت عام در اخترفیزیک به عنوان ابزاری برای سنجش خصوصیات ساختارهای بزرگ مقیاس (که در آنها گرانش نقش مهمی در ایجاد پدیدههای فیزیکی دارد) به کار میرود. همچنین به عنوان مدل پایه برای مطالعه سیاهچالهها و امواج گرانشی به کار میرود.
در اخترشناسی، برخی مدلها و تئوریها به صورت گستردهای مورد پذیرش هستند. این مدلها عبارتند از: مهبانگ، تورم کیهانی، ماده تاریک و تئوریهای بنیادی فیزیک که در حال حاضر، همه آنها در مدل استاندارد مهبانگ گنجانده شدهاند.
چند نمونه از فرایند خلق مدل توسط اخترشناسان (با استفاده از قوانین فیزیکی و به کمک ابزارهای تجربی) و توضیح و پیشبینی پدیدهها بر اساس این مدلها در جدول زیر آمدهاست:
فرایند فیزیکی
ابزار تجربی
مدل نظری
توضیح میدهد/پیشبینی میکند
گرانش
تلسکوپهای رادیویی
سامانه خود-گرانشی
فرایند ایجاد یک سامانه ستارهای
همجوشی هستهای
اسپکتروسکوپی
تکامل ستارگان
چگونگی درخشش ستارهها و شکلگیری فلزات
مهبانگ
تلسکوپ فضایی هابل، ماهواره کوبی
انبساط جهان
سن جهان
نوسان کوانتومی
تورم کیهانی
مسئله تختبودن
رمبش گرانشی
اخترشناسی پرتو ایکس
نسبیت عام
سیاهچالهها در مرکز کهکشان اندرومدا
چرخه سیاناو
منشا اصلی انرژی در ستارگان پرجرم
ماده تاریک و انرژی تاریک موضوعات مهم و برجسته علم اخترشناسی در حال حاضر هستند که در هنگام مطالعه کهکشانها کشف شدند و جنجال پیرامون آنها آغاز شد.
شاخههای اخترشناسی
اخترشناسی خورشیدی
تصویر ماوراء بنفش از نورسپهر فعال خورشید که توسط تلسکوپ فضایی تریس (TRACE) گرفته شدهاست. (تصویر از ناسا).
خورشید ستارهای است که بیشترین تحقیقات علمی بر روی آن تمرکز یافتهاست. خورشید یک ستاره کوتوله رشته اصلی از رده G است و حدود ۶/۴ میلیارد سال عمر دارد. خورشید ستارهای متغیر نیست اما در فعالیت آن تغییرات متناوبی صورت میگیرد که به چرخه لکههای خورشیدی معروف است. در این چرخه، در هر ۱۱ سال در تعداد لکههای خورشیدی نوساناتی رخ میدهد. لکههای خورشیدی نواحی هستند که دمای آنها کمتر از دمای میانگین خورشید است و فعالیتهای مغناطیسی شدیدی در این مکانها رخ میدهد.
از زمانی که خورشید وارد مرحله رشته اصلی شده تاکنون، ۴۰ درصد به درخشندگی آن افزوده شدهاست. درخشندگی خورشید تغییراتی دورهای نیز دارد که میتواند تاثیر قابل ملاحظهای روی کره زمین داشته باشد. به عنوان نمونه، تصور میشود کمینه ماندر باعث ایجاد پدیده عصر یخبندان کوچک در قرون وسطی شدهاست.
سطح خارجی و قابل رویت خورشید را نورسپهر گویند. بالای این لایه، منطقه باریکی به نام فامسپهر قرار دارد. این قسمت هم توسط یک منطقه گذرا که دمای آن به سرعت افزایش مییابد احاطه شده و در نهایت تاج خورشیدی که بسیار داغ است قرار دارد.
در مرکز خورشید، هسته آن قرار دارد که در آن دما و فشار کافی برای وقوع پدیده همجوشی هستهای وجود دارد. بالای هسته، ناحیه تابشی قرار دارد. در این ناحیه پلاسما انرژی را به صورت تابش از خود عبور داده و منتقل میکند. بالای این قسمت، ناحیه همرفتی قرار دارد. در این بخش ماده به صورت گازی است و انرژی بیشتر از طریق همرفت (جابجایی فیزیکی گاز) منتقل میشود. دانشمندان اعتقاد دارند جابهجایی جرم در ناحیه همرفتی عامل ایجاد فعالیتهای مغناطیسی است که باعث تولید لکههای خورشیدی میشوند.
سیارهشناسی
در این شاخه از اخترشناسی، سیارهها، قمرها، سیارههای کوتوله، دنبالهدارها، سیارکها و دیگر اجرام سماوی که به دور خورشید میچرخند و همچنین سیارههای فراخورشیدی مطالعه میشوند. منظومه شمسی با استفاده از تلسکوپها و در مرتبه بعد از طریق فضاپیماها تقریبا به خوبی مورد مطالعه قرار گرفتهاست. هرچند اطلاعات به دست آمده درک کلی خوبی از نحوه پیدایش و تکامل این سیستم سیارهای به ما دادهاست، اما هنوز اکتشافات زیادی در حال انجام هستند.
نقطه سیاه رنگی که در بالای تصویر دیده میشود یک گردباد است که در حال بالا رفتن از دیواره یک دهانه در سطح مریخ است. این ستون متحرک و چرخان در جو مریخ (که میتوان آن را با گردبادهای زمینی مقایسه کرد) نوار طولانی و تیرهرنگی را به وجود آوردهاست.
منظومه شمسی از سیارات داخلی، کمربند سیارکها و سیارات خارجی تشکیل شدهاست. سیارات داخلی زمینمانند هستند و عبارتند از: تیر، زهره، زمین و مریخ. سیارات خارجی غولهای گازی هستند و عبارتند از: مشتری، زحل، اورانوس و نپتون. فراتر از نپتون، کمربند کویپر قرار دارد و در نهایت ابر اورت قرار گرفته که ممکن است تا یک سال نوری امتداد داشته باشد.
سیارات ۴٫۶ میلیارد سال پیش، در قرص پیش–سیارهای که خورشید اولیه را احاطه کرده بود، تشکیل شدند. بر اثر وجود جاذبه گرانشی، تصادم یا برخورد مواد و پدیده برافزایش، تودههایی از ماده در این قرص شکل گرفتند که با گذر زمان به پیش سیارهها تبدیل شدند. سپس فشار تشعشعات بادهای خورشیدی بیشتر مواد باقیمانده را عقب راند و تنها سیاراتی که از جرم و در نتیجه گرانش کافی برخوردار بودند توانستند جو خود را که به صورت گازی بود در اطراف خود نگه دارند. سیارات طی دورهای زمانی که در آن بمبارانهای شدیدی صورت میگرفت، (و از شواهد آن دهانههای برخوردی فراوانی است که در سطح کره ماه وجود دارند) مواد موجود در اطراف خود را جذب یا آنها را دور ساختند. در این دوران احتمالا برخی از پیش سیارهها با یکدیگر برخورد کردند و ممکن است یکی از همین برخوردها باعث تشکیل کره ماه شده باشد.
وقتی سیاره به جرم کافی دست پیدا میکند، در پدیده تفکیک سیارهای مواد با چگالی مختلف در داخل سیاره از هم جدا میشوند. این فرایند میتواند باعث ایجاد یک هسته سنگی یا فلزی شود که توسط گوشته و یک پوسته خارجی احاطه شدهاست. هسته میتواند شامل نواحی جامد و مایع باشد. برخی از هستههای سیارات میدان مغناطیسی خاص خود را تولید میکنند که میتواند مانع از دست رفتن جو آنها به وسیله بادهای خورشیدی شود.
حرارت داخلی یک سیاره یا قمر، دو منشا دارد: یا از برخوردهایی که آن جرم را تشکیل دادهاند و در اثر فروپاشی مواد رادیواکتیو (مانند اورانیوم و توریم و ۲۶ Al) ایجاد میشود یا از نوع گرمایش جزر و مدی است که نیروهای کشندی بین سیاره و قمر آن را ایجاد میکنند. در برخی از سیارات و اقمار آنها گرمای کافی برای فعالیتهای آتشفشانخیزی و زمین ساختی وجود دارد. سطح آن دسته از سیاراتی که دارای جو هستند ممکن است به وسیله باد یا آب دچار فرسایش شود. اجرام کوچکتر که از گرمای ناشی از نیروهای کشندی بهرهمند نیستند زودتر سرد میشوند و فعالیتهای زمینشناسی آنها متوقف میشود. البته ایجاد دهانههای برخوردی همچنان ادامه دارد.
ستارهشناسی
سحابی سیارهای مورچه. دفع گاز از ستاره مرکزی در حال مرگ برخلاف الگوهای بینظم انفجارات معمولی الگوهای متقارن نشان میدهد.
مطالعه ستارگان و نحوه تکامل آنها برای درک عالم ضروری است. ویژگیهای فیزیکی ستارگان به وسیله مشاهدات رصدی، دادههای نظری و شبیهسازیهای کامپیوتری تعیین میشود.
شکلگیری ستارگان در بخشهایی از ابرهای مولکولی غول پیکر که حاوی گاز و غبار متراکم است رخ میدهد. وقتی این نواحی ناپایدار میشوند، قطعات ابر میتوانند تحت تاثیر گرانش به هم پیوسته و یک پیش ستاره را تشکیل دهند. در صورتی که هسته پیش ستاره به اندازه کافی داغ و چگال باشد، همجوشی هستهای آغاز شده و به این ترتیب یک ستاره رشته اصلی شکل میگیرد.
در فرایند همجوشی هستهای در مرکز ستاره، هیدروژن به هلیوم تبدیل میشود. بین نیروی رو به خارج فشار گاز (ناشی از گرمای هسته) از یک سو و نیروی رو به داخل گرانش از سوی دیگر، تعادل هیدرواستاتیکی وجود دارد. همین تعادل موجب پایداری ستاره در این حالت میشود.
ویژگیهای ستاره و سرنوشت آن به جرم اولیه ستاره بستگی دارد. هرچه جرم اولیه بیشتر بوده باشد، سرعت مصرف سوخت هیدروژن در هسته و درخشندگی آن بیشتر است. با گذشت زمان، هیدروژن موجود در هسته کاملا مصرف شده و به هلیوم تبدیل میشود. با توقف فرایند همجوشی، نیروی رو به خارج فشار گاز (ناشی از تابش هسته) از بین رفته و غلبه نیروی گرانش باعث در هم فشرده شدن هسته میشود. ستاره در حالی که هسته آن متراکمتر میشود، لایههای خارجی خود را به بیرون میراند. با گسترش لایههای خارجی، ستاره به صورت غول قرمز درمی آید. اگر دمای موجود در هسته به اندازه کافی بالا باشد، فرایند همجوشی هلیوم آغاز میشود. ستارههای بسیار پرجرم میتوانند با گداخت عناصر سنگینتر از هلیوم مراحل تکاملی بعدی را هم طی کنند.
سرنوشت ستاره به جرم آن بستگی دارد و ستارگانی که جرم آنها بیش از ۸ برابر جرم خورشید است به ابرنواختر تبدیل میشوند درحالیکه ستارگان کوچکتر به سحابیهای سیارهای و در نهایت به کوتولههای سفید تبدیل میشوند. جسم باقیمانده از ابرنواختر یک ستاره نوترونی چگال است واگر جرم ستاره بیش از سه برابر جرم خورشید باشد ابرنواختر به یک سیاه چاله تبدیل میشود.
اخترشناسی کهکشانی
ساختار رصد شده بازوهای مارپیچی کهکشان راه شیری.
منظومه شمسی درون کهکشان راه شیری درحال چرخش است که کهکشانی مارپیچی و بستهاست که یکی از اعضای اصلی کهکشانهای Local Group محسوب میشود. منظومه شمسی مجموعهای از گاز، غبار، ستارگان و دیگر اجرام است که نیروی جاذبه آنها را در کنار هم قرار دادهاست. ازآنجا که زمین در بازوی خارجی پرگرد وغبار کهکشان راه شیری قرار دارد بخش عظیمی از این کهکشان از دیدهمان پنهان است.
درمرکز کهکشان راه شیری یک برآمدگی میله مانند قرار دارد که گمان میرود یک سیاه چاله بسیار بزرگ باشد در اطراف هسته چهار بازوی مارپیچ قرار دارند. در این ناحیه بسیاری از ستارگان شکل میگیرند و مملو از ستارگان جوان و ستارگان نسل دوم است. دراطراف دیسک، یک شبه کره کهکشانی مسنتر که ستارگان نسل اول محسوب میشوند و همچنین مجموعهای از خوشههای کروی نسبتا چگال قرار دارد.
درمیان ستارگان یک واسط بین ستارهای قرار دارد که ناحیهای است حاوی مواد پراکنده. در چگالترین قسمت، ابرهای مولکولی از جنس هیدروژن ودیگر عناصر نواحی تشکیل ستاره را تشکیل میدهند. سحابیهای تیره نامنظم (که در محدودهای که توسط طول جینز مشخص میشود تمرکز یافتهاند) ستارگان نوزاد فشرده را تشکیل میدهند.
با تشکیل ستارگان با جرم زیادتر ابر تبدیل به ناحیه HII میشود که درآن گازهای درخشنده و پلاسما قراردارند. طوفانهای ستارهای و انفجار ابرنواخترها باعث پراکنده شدن ابر میشوند و در نهایت یک یا چند خوشه باز از ستارگان تشکیل میشوند. این خوشهها در کنار هم کهکشان راه شیری را تشکیل دادهاند. مطالعات سینماتیک ماده در کهکشان راه شیری و دیگر کهکشانها نشان میدهد که جرم نامرئی درآنها بیش از جرم مرئی است بیشتر جرم کهکشان را هالههای سیاه تشکیل میدهند طبیعت این ماده سیاه رنگ هنوز برای دانشمندان نامشخص است.
اخترشناسی فراکهکشانی
در این شکل چندین جرم حلقه مانند آبی رنگ را مشاهده میکنید که تصاویر همان کهکشان هستند که با استفاده از اثر عدسیهای گرانشی از خوشه کهکشان زرد رنگ در وسط عکس کپیبرداری شدهاند. این عدسیها با استفاده از میزان گرانش خوشه نور را خم کرده و تصویر اجرام دورتر را بزرگنمایی نموده و درآنها اعوجاج ایجاد میکند.
مطالعه اجرامی که درخارج از کهکشان راه شیری قرار دارند به یک علم جدید تبدیل شده که شاخهای از اخترشناسی محسوب میشود. در این علم نحوه پیدایش و تکامل کهکشانها، ساختار و طبقهبندی آنها، کهکشانهای فعال وگروهها و خوشههای کهکشانی مورد بررسی قرار میگیرند. بررسی گروهها و خوشههای کهکشانی در درک بهتر از ساختار کلی کیهان نقش مهمی ایفا میکند.
اغلب کهکشانها دارای شکل منحصر به فردی هستند که طبقهبندی آنها را آسان میکند. بهطورکلی کهکشانها به انواع مارپیچ، بیضوی، و نامنظم تقسیمبندی میشوند.
همانطورکه از نام کهکشان بیضوی پیداست سطح مقطع این کهکشان بیضی شکل است. ستارگان در مدارهای تصادفی به دور کهکشان میچرخند. در این کهکشانها غبار میان ستارهای وجود ندارد یا به ندرت یافت میشود و نقاط تولید ستاره در این نوع کهکشان بسیار کم هستند. ستارگان این کهکشان عموما مسن هستند کهکشان بیضوی عموما درمرکز خوشههای کهکشانی یافت میشوند و ممکن است در اثر ترکیب کهکشان بزرگ بهوجود آیند.
کهکشان مارپیچ معمولا از یک صفحه دوار مسطح تشکیل شده که یک برآمدگی میله مانند در مرکز آن قرار دارد و بازوهای نورانی مارپیچی از آن خارج میشوند. این بازوها نواحی پر گرد و غباری هستند که درناحیه تولید ستاره قرار دارند و این مناطق ستارههای جوان بسیار بزرگ رنگ آبی را در برابر دیدگانمان قرار میدهند؛ کهکشانهای مارپیچ با هالهای از ستارههای پیر احاطه شدهاند؛ کهکشانهای راه شیری و آندرومدا کهکشانهای مارپیچ هستند.
شکل ظاهری کهکشانهای نامنظم درهم پیچیدهاست و این نوع از کهکشان در دستهبندی بیضوی و مارپیچ جای نمیگیرند. حدود یک چهارم کهکشانها نامنظم هستند و شکل نامنظم آنها ناشی از تعامل گرانشی با محیط اطراف است.
کهکشان فعال کهکشانهایی هستند که عمده انرژی که از آنها ساطع میشود از منبعی به جز ستارگان و گرد و غبار تامین میشود. درمرکز این کهکشانها هستهای فشرده قرار دارد که گفته میشود یک سیاه چاله بسیار عظیم است که به علت جذب اجرام انرژی زیادی را تولید میکند.
کهکشان رادیویی نوعی کهکشان فعال است که در بخش رادیویی طیف بسیار درخشان بوده و زبانههای پرانرژی گاز را متصاعد میکند. از میان کهکشانهای فعالی که تشعشعات پرانرژی ساطع میکنند میتوان به کهکشانهای سیفرت، اخترنماها و بلازارها اشاره کرد. گفته میشود که اختر نماها درخشندهترین اشیاء عالم هستند.
ساختار عظیم کیهان بر اساس گروهها و خوشههای کهکشانی شکل گرفتهاست. در این ساختار بزرگترین واحد کیهانی ابرخوشهها هستند. مجموعه مواد به فیلامانها و دیوارههای کهکشانی تبدیل میشوند و در میان آنها فضاهای خالی باقی میماند.
کیهانشناسی
مشاهده ساختار عظیم عالم در علم کیهانشناسی فیزیکی مطرح میشود و گام موثری در درک بهتر پیدایش و تکامل کیهان محسوب میشود. در کیهانشناسی مدرن نظریه انفجار بزرگ مورد پذیرش قرار گرفته و اعلام شده که در برههای از زمان انفجار بزرگ رخ داده با انبساط فضا درطول ۷/۱۳ گیگا سال جهان به شکل فعلی آن مبدل شدهاست. مفهوم انفجار بزرگ با کشف تشعشعات مایکروویو پس زمینه کیهان درسال ۱۹۶۵ مطرح شد.
در طول مدت تکامل جهان چندین مرحله تکاملی را تجربه کرد. در ابتدا جهان به سرعت انبساطی کیهانی را تجربه کرد که شرایط اولیه را همگن کرد. سپس با تشکیل هسته انفجار بزرگ عناصر اولیه جهان آغازین تولید شدند.
هنگامی که اولین اتمهای تشکیل دهنده فضا شفاف شدند توانستند امواجی را از خود ساطع کنند امواجی که امروزه به صورت تشعشعات مایکروویو پس زمینه کیهان مشهور هستند سپس جهان درحال انبساط به علت عدم وجود منابع انرژی کیهانی وارد عصر تیره و تار خود شد.
با وقوع تغییرات اندک در چگالی اجرام، ساختار سلسله مراتبی ماده شکل گرفت. موادی که در نواحی چگال جمع شده بودند ابرهای گاز و ستارگان اولیه را تشکیل دادند. این ستارههای عظیم باعث ایجاد مجدد فرایند یونیزاسیون شده و بسیاری از عناصر سنگین جهان آغازین را به وجود آوردند.
تودههای گرانشی به فیلامان تبدیل شده و فضایی بین این فیلامانها به صورت خالی باقی ماند. به تدریج گرد وغبار با یکدیگر ترکیب شده و اولین کهکشانها به وجود آمدند. باگذشت زمان این کهکشانها مواد بیشتری را به درون خود کشیدند و گروهها و خوشههای کهکشانی و در نهایت ابرخوشههای عظیم شکل گرفتند.
یکی از مفاهیم اصلی در ساختار عالم، ماده تاریک یا انرژی تاریک است. ماده تاریک عنصر اصلی تشکیل دهنده دنیاست و ۹۶درصد چگالی جهان را تشکیل میدهد. امروزه تلاش زیادی برای درک فیزیک این ماده و اجزا تشکیل دهنده آن صورت میگیرد.
مطالعات میانرشتهای
اخترشناسی با بسیاری از رشتههای علمی مهم ارتباط تنگاتنگ دارد. برخی از این علوم عبارتاند از:
فیزیک کیهانی : مطالعه فیزیک جهان پیرامون شامل ویژگیهای فیزیکی (درخشندگی، چگالی، دما و ترکیب شیمیایی) اجرام آسمانی.
بیولوژی کیهانی : مطالعه پیدایش و تکامل سیستمهای بیولوژیکی در دنیا.
اخترشناسی باستانی : مطالعه اخترشناسی قدیم در بافت فرهنگی آن با استفاده از مشاهدات باستانشناسی و مردمشناسی.
شیمی کیهانی : مطالعه مواد شیمیایی موجود در فضا به خصوص ابرهای گازی مولکولی و نحوه تشکیل، تعامل و مرگ آنها؛ بنابراین این رشته با رشتههای شیمی و اخترشناسی مباحث مشترکی دارد.
اخترشناسی غیر حرفهای (آماتوری)
بهطور کلی اخترشناسان آماتور با استفاده از تلسکوپهای ساخت خودشان بسیاری از پدیدههای کیهانی واجرام سماوی را مشاهده میکنند. آنها بیشتر به دنبال رصد کردن ماه، سیارات، ستارگان، دنباله دارها، بارانهای شهابی و بسیاری از اجرام موجود درعمق فضا مانند خوشههای ستارهای، کهکشانها و سحابیها هستند. یکی از شاخههای اخترشناسی آماتوری، عکس برداری کیهانی است که طی آن فرد آماتور از آسمان شب عکسبرداری میکند. بسیاری از افراد آماتور تلاش میکنند درمشاهده اجرام خاص تبحر لازم را کسب کنند و با توجه به علاقه فردی خود کار مشاهده خود را تخصصی ترکنند.
اغلب آماتورها مشاهدات خود را در طول موجهای مرئی انجام میدهند و تعداد محدودی هم این کار را درمورد طول موجهای نامرئی تجربه میکنند. آنها در تلسکوپ خود از فیلترهای فروسرخ استفاده میکنند ویا از تلسکوپهای رادیویی کمک میگیرند. کارل گوته یانسکی یکی از پیشگامان اخترشناسی رادیویی آماتوری است که در دهه ۱۹۳۰ آسمان را در طول موجهای رادیویی مشاهده کرد. تعدادی از افراد آماتور از تلسکوپهای دستساز یا تلسکوپهای رادیویی که برای تحقیقات اخترشناسی ساخته میشوند و دراختیار افراد آماتور قرار میگیرند استفاده میکنند. ("مثلا " تلسکوپ یک مایلی).
اخترشناسان آماتور در پیشرفتهای علم اخترشناسی سهم بسزایی داشتهاند. این رشته یکی از معدود رشتههایی است که در آن افراد آماتور ایفای نقش میکنند. آنها میتوانند دربرخی اندازهگیریها شرکت کرده و در اصلاح مدار سیارات کوچک مفید واقع شوند. همچنین افراد آماتور درکشف دنباله دارها و رصد ستارههای متغیر نقش بسزایی دارند. پیشرفتهای حاصل شده در زمینه تکنولوژی دیجیتال به افراد آماتور اجازه میدهد تا در رشته عکسبرداری کیهانی به موفقیتهای چشمگیری دست پیدا کنند.
پرسشهای بنیادین در اخترشناسی
اگرچه دررشته اخترشناسی تلاشهای بسیاری برای درک بهتر طبیعت جهان و محتوای آن صورت گرفتهاست اما هنوز سوالهای بیپاسخی در پیش رویمان قرار دارند شاید پاسخگویی به این سوالات مستلزم ساخت ابزارهای رصد جدید و پیشرفتهای تازه در زمینه فیزیک نظریه و تجربی باشد.
آیا حیات فرازمینی به خصوص از نوع هوشمند وجود دارد؟ در این صورت چگونه تناقض فرمی (Fermi) را توجیه میکنید؟ وجود حیات در سایر نقاط عالم پیامدهای علمی و فلسفی بسیار مهمی را در پی دارد.
ماهیت ماده تاریک و انرژی تاریک چیست؟ این دو عامل نقش بسیار تعیینکنندهای در تکامل و سرنوشت جهان دارند، اما هنوز ماهیت اصلی آنها ناشناخته ماندهاست. سرنوشت نهایی کیهان چه خواهد بود؟
چرا دنیا به وجود آمد؟ چرا برای مثال ثابتهای فیزیکی با دقت تنظیم شدهاند تا وجود حیات را تضمین کنند؟ چه چیزی باعث انبساط جهان شد و دنیا را همگن کرد؟
کهکشانهای اولیه و سیاهچالههای ابرپرجرم چگونه شکل گرفتند؟
عامل ایجاد پرتوهای کیهانی بسیار پر انرژی چیست؟
چرا فراوانی عنصر لیتیوم در کیهان، چهار برابر کمتر از میزانی است که نظریه استاندارد مهبانگ پیشبینی میکند؟
در آنسوی افق رویداد، چه میگذرد؟
پدیدههای آسمانی
پدیدههای آسمانی ماده فیزیکی طبیعی موجود در فضای بیرونی، موضوعات اخترشناسی را تشکیل میدهد و بطور عمده شامل: ستاره، سیاره، قمر، سیارک، دنبالهدار، شهابواره، شهابسنگ، کهکشان و سحابی است.
اسطرلاب
اسطرلاب ایرانی ساخته دانشمند بزرگ ایرانی غیاث الدین جمشید کاشانی که از بزرگترین منجمان و ریاضیدانان عصر خود و متعلق به سده هجدهم میلادی میباشد. صفحه گرد کوچکتر دارای ۱۳ میخچه یا پیکانک کمانی شکل است. جهت و اشاره پیکانکها، موقعیت درخشانترین و روشنترین ستارهها را نشان میدهند. نام ستارهها در پایین هر پیکانک حک شدهاست. صفحه گرد بزرگتر به وسیله خطوط هماهنگ ترسیم شدهاست.این اسطرلاب در موزه تاریخ علم کمبریج نگهداری میشود.
اسطرلاب مسطح سدسی، ساخت ایران-تبریز، ۱۳۷۰
اسطرلاب از ابزارهای قدیم نجوم و طالعبینی است. اسطرلاب وسیله بسیار کارآمدی در نجوم رصدی بوده و اکنون بیشتر برای کاربردهای آموزشی بکار میرود. این ابزار برای سنجش ارتفاع، سمت، بعد و میل خورشید و ستارگان، تعیین وقت در ساعات روز و شب، قبله و زمان طلوع و غروب آفتاب و بسیاری کاربردهای دیگر بهکار میرفتهاست.
سامانه خورشیدی
پیکرهای آسمانی (صورتهای فلکی)
فهرست پیکرهای آسمانی
سیارات
ستارگان
فهرست درخشانترین ستارهها
ستارهشناسان معروف
نجوم در ایران
واژههای نجومی از زبان فارسی کهن
ماهواره
کهکشانها
تاریخ نجوم
طیف نمایی نجومی | [
"تلسکوپ فضایی هابل",
"ستاره",
"سیاره",
"دنبالهدار",
"کهکشان",
"شفق قطبی",
"تابش زمینه کیهانی",
"جو زمین",
"فیزیک",
"شیمی",
"حرکت (فیزیک)",
"کیهانشناسی",
"آسمان شب",
"تلسکوپ",
"اخترشناسی رصدی",
"اخترشناسی نظری",
"نسبیت عام",
"اخترشناسی آماتوری",
"طالعبینی",
"اختربینی",
"پارسی میانه",
"عطارد",
"زهره",
"مریخ",
"مشتری (سیاره)",
"زحل",
"ابرخس",
"آریستارخوس",
"اجرام آسمانی",
"کپرنیک",
"اختلاف منظر",
"بطلمیوس",
"واحد نجومی",
"جهان",
"ویلیام هرشل",
"یاکوبوس کورنلیس کاپیتن",
"شارل مسیه",
"ادوین هابل",
"ماه",
"رنسانس",
"نیکلاس کوپرنیک",
"سامانه خورشیدی",
"گالیلئو گالیله",
"یوهانس کپلر",
"ایزاک نیوتن",
"مکانیک سماوی",
"قانون جهانی گرانش نیوتن",
"تلسکوپ بازتابی",
"نیکلاس لوییس لاسیل",
"اورانوس",
"فردریش بسل",
"۶۱ ماکیان",
"لئونارد اویلر",
"الکسیس کلاد کلایرات",
"ژان لو رون دالامبر",
"مسئله سه جسمی",
"ژوزف لویی لاگرانژ",
"پیر سیمون لاپلاس",
"طیفسنج",
"عکاسی",
"یوزف فون فراونهوفر",
"گوستاو کیرشهف",
"دما",
"کهکشان راهشیری",
"انبساط جهان",
"اختروش",
"کهکشانهای رادیویی",
"ستارههای نوترونی",
"سیاهچاله",
"مهبانگ",
"قانون هابل",
"هستهزایی مهبانگ",
"تمدن بابل",
"اخترسنجی",
"اخترشناس",
"آیزاک نیوتن",
"جاذبه گرانشی",
"منظومه شمسی",
"امواج الکترومغناطیسی",
"نیو مکزیکو",
"رادیو تلسکوپ",
"طیف الکترومغناطیسی",
"اخترشناسی رادیویی",
"طول موج",
"رادیو",
"مایکروویو",
"تلسکوپ کک",
"تلسکوپ جمنای",
"رصدخانه مونوکی",
"هاوایی",
"فروسرخ",
"تلسکوپهای فضایی",
"نور",
"طیف نگار",
"دوربینهای الکترونیکی",
"اشعه X",
"پرتو گاما",
"فرابنفش",
"نوترینو",
"پرتوهای کیهانی",
"رصدخانه",
"بالن",
"رصدخانههای فضایی",
"نظریه انحراف",
"مکانیک اجرام آسمانی",
"سرعت زاویهای",
"نردبان فاصله کیهانی",
"سرعت شعاعی",
"کهکشان راه شیری",
"دهه ۱۹۹۰ (میلادی)",
"دینامیک ستارهها",
"تکامل ستارگان",
"شکلگیری و تکامل کهکشانها",
"جهان قابل مشاهده",
"نظریه ریسمان",
"اخترفیزیک ذرهای",
"گرانش",
"امواج گرانشی",
"تورم کیهانی",
"ماده تاریک",
"لامبدا-سی دی ام",
"تلسکوپ رادیویی",
"سامانه ستارهای",
"همجوشی هستهای",
"اسپکتروسکوپی",
"مهبانگ",
"کاوشگر زمینه کیهان",
"سن جهان",
"نوسان کوانتومی",
"مسئله تختبودن",
"رمبش گرانشی",
"اخترشناسی پرتو ایکس",
"کهکشان زن برزنجیر",
"چرخه سیاناو",
"انرژی تاریک",
"نورسپهر",
"تلسکوپ فضایی تریس",
"ناسا",
"خورشید",
"ستاره کوتوله",
"رشته اصلی",
"ستاره نوع جی رشته اصلی",
"ستاره متغیر",
"چرخه خورشیدی",
"لکه خورشیدی",
"کمینه ماندر",
"عصر یخبندان کوچک",
"قرون وسطی",
"فامسپهر",
"تاج خورشیدی",
"ناحیه تابشی",
"پلاسما (فیزیک)",
"ناحیه همرفتی",
"همرفت",
"قمر",
"سیاره کوتوله",
"سیارک",
"سیاره فراخورشیدی",
"دهانه برخوردی",
"کمربند سیارکها",
"زمینسان",
"زمین",
"غول گازی",
"مشتری",
"نپتون",
"کمربند کویپر",
"ابر اورت",
"قرص پیش–سیارهای",
"برافزایش (اخترفیزیک)",
"پیشسیاره",
"فشار تشعشع",
"باد خورشیدی",
"جو (هواشناسی)",
"تفکیک سیارهای",
"گوشته",
"پوسته",
"میدان مغناطیسی",
"رادیواکتیو",
"اورانیوم",
"توریم",
"ایزوتوپهای آلومینیم",
"گرمایش جزر و مدی",
"آتشفشانخیزی",
"زمین ساخت",
"فرسایش",
"شبیهسازی کامپیوتری",
"ستارهزایی",
"ابر مولکولی",
"پیش ستاره",
"هیدروژن",
"هلیوم",
"تعادل هیدرواستاتیکی",
"غول قرمز",
"ابرنواختر",
"کوتولههای سفید",
"ستاره نوترونی",
"سیاه چاله",
"راه شیری",
"ستارگان نسل دوم",
"ستارگان نسل اول",
"خوشه کروی",
"ناحیه HII",
"اعوجاج",
"کهکشانهای فعال",
"بیضی",
"کهکشان آندرومدا",
"کهکشان رادیویی",
"کهکشانهای سیفرت",
"اخترنما",
"بلازار",
"ابرخوشه",
"ساختار عظیم",
"انبساط فضا",
"انفجار بزرگ",
"تشعشعات مایکروویو پس زمینه کیهان",
"انبساطی کیهانی",
"هسته انفجار بزرگ",
"ستارگان اولیه",
"میانرشتهای",
"باستانشناسی",
"مردمشناسی",
"مواد شیمیایی",
"عکس برداری کیهانی",
"کارل گوته یانسکی",
"دهه ۱۹۳۰",
"زیست فرازمینی",
"تناقض فرمی",
"ثابت فیزیکی",
"همگن",
"پرتو کیهانی",
"لیتیوم",
"افق رویداد",
"شهابواره",
"شهابسنگ",
"سحابی",
"ارتفاع",
"سمت (ستارهشناسی)",
"بعد",
"میل (ستارهشناسی)",
"وقت",
"روز",
"شب",
"قبله",
"طلوع",
"غروب",
"پیکرهای آسمانی",
"صورتهای فلکی",
"فهرست پیکرهای آسمانی",
"سیارات",
"ستارگان",
"فهرست درخشانترین ستارهها",
"ستارهشناسان معروف",
"نجوم در ایران",
"واژههای نجومی از زبان فارسی کهن",
"ماهواره",
"تاریخ نجوم",
"طیف نمایی نجومی"
] | [
"اخترفیزیک",
"اخترشناسی"
] |
82 | اریک کلپتون | 1 | 175 | 0 | [
"اریک کلپتن",
"اريك كلپتون",
"اریک کلاپتون",
"اريك كلاپتون",
"اريك كلپتن",
"اریک کلاپتن"
] | false | 83 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام",
"Item2": "اریک کلپتون"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "Eric Clapton 2.jpg"
},
{
"Item1": "توضیح_تصویر",
"Item2": "اریک کلپتون"
},
{
"Item1": "اندازه_تصویر",
"Item2": "280px"
},
{
"Item1": "پسزمینه",
"Item2": "خواننده_تک"
},
{
"Item1": "نام_اصلی",
"Item2": "اریک پاتریک کلپتون"
},
{
"Item1": "نام_مستعار",
"Item2": "اسلوهند"
},
{
"Item1": "تولد",
"Item2": "ریپلی، ساری، [[انگلستان]]"
},
{
"Item1": "ملیت",
"Item2": "[[انگلستان]]"
},
{
"Item1": "ساز",
"Item2": "[[گیتار الکتریک]]، [[گیتار آکوستیک]]"
},
{
"Item1": "سبک",
"Item2": "[[بلوز]]، [[راک]]"
},
{
"Item1": "فعالیت",
"Item2": "[[خواننده]]/[[ترانهسرا]]، [[موسیقیدان]]، [[آهنگساز]]"
},
{
"Item1": "مدت",
"Item2": "۱۹۶۲ تا کنون"
},
{
"Item1": "نقشهای_مرتبط",
"Item2": "[[بی.بی. کینگ]]، [[رابرت جانسون]]، [[جان لنون]]، [[راجر واترز]]، [[جیجی کیل]]"
}
],
"Title": "هنرمند موسیقی"
} | اریک پاتریک کلپتون (زاده ۳۰ مارس ۱۹۴۵) نوازنده گیتار، خواننده، ترانهسرا و آهنگساز مشهور راک و بلوز انگلیسی است. او برنده جایزه گرمی و تنها فردی است که سه بار به عضویت تالار مشاهیر راک اند رول درآمدهاست. وی بهعنوان یکی از تاثیرگذارترین گیتاریستهای تمام دوران معرفی شدهاست.
آغاز زندگی
اریک پاتریک کلپتون در ۳۰ مارس ۱۹۴۵ در ریپلی انگلستان بهدنیا آمد. مادر او Patricia Molly Clapton هنگام تولد فرزندش ۱۶ سال داشت و پدر او Edward Walter Fryer سربازی بود که هنگام جنگ جهانی از کانادا به انگستان رفته و پس از پایان جنگ به کانادا بازگشت.
اریک توسط مادربزرگ و پدربزرگ خود٫درحالی که تا سنین نوجوانی گمان میکرد آنها پدر و مادر واقعی او هستند بزرگ شد. بعدها مادرش که اریک گمان میکرد خواهرش است٫ با سرباز کانادایی دیگری ازدواج کرد و با مهاجرت به آلمان اریک را با مادربزرگ و پدربزرگ خود تنها گذاشت.
اریک اولین گیتار آکوستیک خود را از مادربزرگش برای تولد ۱۳ سالگیاش هدیه گرفت اما دشواری نواختن بر روی سیمهای زبر و سخت آن علاقه او را برای مدتی کوتاه از بین برد. اما دو سال بعد دوباره نواختن را بهصورت مداوم در پی گرفت. او در جوانی به موسیقی بلوز علاقهمند بود و نخستین تجربههای خود را در نواختن بر روی آثار بلایند لمون جفرسون و بی.بی. کینگ کسب کرد. او با بارها گوشدادن به آهنگهای ضبط شده و تمرین از روی آنها نواختن گیتار را فرا گرفت.
او در سال ۱۹۶۱ وارد کالج هنری کینگستون شد ولی در پایان سال تحصیلی بهدلیل تمرکز فقط بر روی موسیقی و بیتوجهی به دروس هنر، از کالج اخراج شد. در همین زمان بود که نوازندگی او بهدلیل حرفهای شدن مورد توجه قرار گرفت و در سال ۱۹۶۳ به گروه The Roosters پیوست. البته همکاری او با این گروه تنها ۷ ماه بهطول انجامید.
زندگی حرفهای
از مهمترین گروههایی که اریک در دهه ۶۰ با آنها همکاری کرد میتوان به دو فوق گروه The Yardbirds و Cream اشاره کرد. موسیقی او در این دو گروه بسیار زیباتر از گروههای دیگر دهه ۶۰ مرتبط با اریک بود. با وجود اینکه در آن سالها موسیقی او بازار خوبی نداشت اما نام اریک کلپتون در بین موزیسینهای دهه ۱۹۶۰ از اعتبار و جایگاه ویژهای برخوردار بود.
در نیمه دوم دهه ۶۰ اریک تصمیم گرفت با پیوستن به گروه Blind Faith به بلوز کلاسیک بپیوندد ولی این گروه نیز با انتشار یک آلبوم موفق اریک را خیلی زود خسته کرد و برای مدتی در چند گروه سرگردان شد.
اریک کلپتون در فستیوال موسیقی کراسرود. ۲۰۰۷
او در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ میلادی اولین آلبوم سولوی خود را که همنام خودش بود روانه بازار کرد که در Top 15 آمریکا و Top 20 بریتانیا قرار گرفت.
در اواسط سال ۱۹۷۰ میلادی بود که اریک تصمیم به تشکیل فوق گروه Derek and the Dominos گرفت که حاصل آن ۴ آلبوم موفق استودیویی و زنده بود. تک آهنگ Layla هم اثر بسیار موفق او در همین دوران بود.
اریک تمام سال ۱۹۷۱ را به دلیل اعتیاد شدید در خانهاش در ریپلی گذراند. اما سال ۱۹۷۲ برای او پر ثمرتر بود و آلبوم History Of Clapton اثر او در این سال است. او در سالهای اولیه دهه ۷۰ ضربات روحی زیادی خورد که از جمله آنها میتوان به مرگ زود هنگام و مشکوک به خودکشی جیمی هندریکس در سپتامبر ۱۹۷۰، مرگ دوئن آلمن در اکتبر ۱۹۷۱ که در یک حادثه موتور سواری رخ داد و مرگ پدربزرگش که برای او بسیار دوست داشتنی بود اشاره کرد.
در ژانویه ۱۹۷۳ پیت تاون زند گیتاریست گروه The Who با هدف ایجاد انگیزه در اریک کنسرت بزرگی ترتیب داد که در آن استیو وینوود بیسیست، ران وود، جیم کپلدی درامر و ریک گرچ بیسیست و ویولونیست نیز حضور داشتند. این کنسرت چنان امیدی در اریک پدید آورد که بتواند معالجات اعتیادش را با موفقیت به اتمام برساند.
پس از پشت سر گذاشتن بحرانهای زندگی او کار موزیکش را در ژوئیه ۱۹۷۴ و با عرضه آلبوم استودیویی جدیدش به نام 461 Ocean Boulevard باعث شد تا اریک کلپتون تمام نشود. از دیگر کارهای زیبای او در دهه ۷۰ میتوان به Wonderful Tonight, Cocaine , Bell Bottom Blues ,Tell The Truth و… اشاره کرد.
در سال ۱۹۷۶ هم او در آلبومی به نام No Reason To Cry با باب دیلن و رانی (ران) وود همکاری کرد.
از کارهای او در دهه ۸۰ میشود به همکاری او با دو موزیسین بزرگ به نامهای راجر واترز و فیل کالینز اشاره کرد که برای هر سه اینها موفقیت بزرگی محسوب میشد.
بندانگشتی
اما دهه ۹۰ برای او از نظر زندگی شخصی همراه با اتفاقات بدی بود؛
ابتدا مرگ استیوی ری ون و مهمتر از آن سقوط پسر پنج سالهاش از آسمان خراشی در نیو یورک که برای او ضربه روحی مهلکی بود؛ او آهنگ اشکها در بهشت را به همین خاطر تهیه و اجرا کرد.
از دیگر فعالیتهای او در دهه ۹۰ را میتوان به اجرای دو کنسرت تاریخی به نامهای ۲۴ شب و Unplugged اشاره کرد. همچنین موزیک متن فیلم Rush و آلبوم بلوز بسیار موفق" از گهواره "و آلبوم Pilgrim از فعالیتهای موفق کلپتون در دهه ۹۰ محسوب میشود. آهنگهای Change The World و My Fathers Eyes هم محصول دهه ۹۰ است.
دهه ۲۰۰۰ هم موج دیگری از فعالیتهای مختلف کلپتون را به خود دید. از اجرای تورهای موفق مخصوصا تور Crossroads و همچنین آلبومهای مختلف از جمله Reptile تا فعالیتهای خیر خواهانه در زمینه مبارزه با مواد مخدر و الکل.
آلبوم سال ۲۰۰۴ او به نام " من و آقای جانسون " است. در این آلبوم او کارهای رابرت جانسون را کاور کرده که با استقبال عمومی مواجه شد.
اریک کلپتون تنها کسی است که نامش سه بار در تالار افتخارات راک اند رول ثبت شده.
او در ابتدا در سال ۱۹۹۲ به دلیل عضویت در گروه افسانهای The Yardbirds این افتخار نصیبش شد سپس در سال ۱۹۹۳ به دلیل عضویت در سوپر گروه خامه (Cream) دو عنوانه شد و بالاخره در سال ۲۰۰۰ به دلیل فعالیتهای سولو در این زمینه رکورد دار شد.
آثار کلپتون در ایران
از معروفترین آثار وی در ایران میتوان موسیقی سریال لبه تاریکی را نام برد.
وی در دو آهنگ خود به نام «Layla» و «I am yours» از اشعار شاعر ایرانی، نظامی گنجوی الهام گرفتهاست.
کلپتون و رابرت جانسون
او از نوجوانی نواختن ترانههای رابرت جانسون را با گوش دادن مکرر، فرا گرفته بود.
در سال ۲۰۰۴، آلبوم Sessions For Robert.J روانه بازار شد؛ که در آن، کلپتون همراه با گروه خود، ترانههای رابرت جانسون را با تنظیمات مختلف اجرا کردهاند.
مجله رولینگ استون در سال ۲۰۰۳ و در ردهبندی ۱۰۰ گیتاریست برتر تمامی دوران، اریک کلپتن را در رتبه دوم قرار داد.
همچنین مجله تایم هم او را در سال ۲۰۱۱ در رتبه دوم قرار داد | [
"انگلستان",
"گیتار الکتریک",
"گیتار آکوستیک",
"بلوز",
"راک",
"خواننده",
"ترانهسرا",
"موسیقیدان",
"آهنگساز",
"بی.بی. کینگ",
"رابرت جانسون",
"جان لنون",
"راجر واترز",
"جیجی کیل",
"جایزه گرمی",
"تالار مشاهیر راک اند رول",
"کانادا",
"بلایند لمون جفرسون",
"جایگاه ویژه",
"تک آهنگ",
"جیمی هندریکس",
"آلبوم استودیویی",
"باب دیلن",
"فیل کالینز",
"استیوی ری ون",
"نیو یورک",
"اشکها در بهشت",
"مواد مخدر",
"راک اند رول",
"لبه تاریکی",
"نظامی گنجوی",
"رولینگ استون",
"مجله تایم"
] | [
"اریک کلپتون",
"آهنگسازان اهل بریتانیا",
"افراد انگلیسی کاناداییتبار",
"اهالی بخش گولیفورد",
"برندگان جایزه آیور نوولو",
"برندگان جایزه بریت",
"برندگان جایزه گرمی",
"ترانهپردازان اهل انگلستان",
"تکنیکهای نوازندگی گیتار",
"خوانندگان بلوز اهل انگلستان",
"خوانندگان راک اهل انگلستان",
"خوانندگان سده ۲۰ (میلادی) اهل انگلستان",
"خوانندگان سده ۲۱ (میلادی) اهل انگلستان",
"خوانندگان مرد اهل انگلستان",
"خواننده-ترانهسرایان اهل انگلستان",
"خواننده-ترانهسرایان بلوز",
"خودزندگینامهنویسان اهل انگلستان",
"دارندگان لقب رتبه امپراتوری بریتانیا",
"دانشآموختگان دانشگاه کینگستون",
"راهیافتگان به تالار مشاهیر ترانهسرایان",
"راهیافتگان به تالار مشاهیر راک اند رول",
"راهیافتگان به تالار مشاهیر موسیقی بلوز",
"گیتاریستهای مرد",
"مجموعهداران ماشین اهل بریتانیا",
"موسیقیدانان الکتریک بلوز",
"موسیقیدانان بلوز-راک",
"موسیقیدانان بلوز اهل انگلستان",
"موسیقیدانان دوره شکوفایی ریتم اند بلوز بریتانیا",
"موسیقیدانان راک اهل انگلستان",
"نوازندگان گیتار اهل انگلستان",
"نوازندگان گیتار بلوز اهل انگلستان",
"نوازندگان گیتار جز-بلوز",
"نوازندگان گیتار راک اهل انگلستان",
"نوازندگان گیتار لید",
"هنرمندان آتکو رکوردز",
"هنرمندان آراساو رکوردز",
"هنرمندان برادران وارنر رکوردز",
"هنرمندان رپریز رکوردز"
] |
83 | آلبرت اینشتین | 1 | 902 | 0 | [
"انیشتین",
"آلبرت اينشتاين",
"اینشتین",
"آلبرت اينشتين",
"آلبرت انیشتین",
"آلبرت انيشتين",
"آلبرت انشتن",
"اینشتاین",
"انشتین",
"آلبرت انشتین",
"آلبرت اینشتاین",
"البرت انشتين",
"آینشتاین",
"آلبرت اینیشتین",
"آلبرت انشتين",
"آلبرت آینشاین",
"انیشتن",
"البرت اینشتین",
"آلبرت آينشاين",
"البرت اینشاین",
"آلبرت آينشتاين",
"البرت اینشتاین",
"البرت انشتن",
"البرت انشتین",
"البرت انيشتين",
"البرت انیشتین",
"البرت اينشتاين",
"البرت اينشتين",
"آلبرت اينيشتين",
"البرت اینیشتین",
"آينشتاين",
"البرت اينشاين",
"البرت اينيشتين",
"انشتين",
"انيشتن",
"انيشتين",
"اينشتاين",
"اينشتين",
"البرت انیشتن",
"البرت انيشتن",
"آلبرت انیشتن",
"آلبرت انيشتن",
"آلبرت آین اشتاین",
"آلبرت آين اشتاين",
"البرت این اشتاین",
"البرت اين اشتاين",
"آلبرت آینشتاین",
"آلبرت اَینشتین"
] | false | 413 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام",
"Item2": "آلبرت اینشتین"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "Albert_Einstein_Head.jpg"
},
{
"Item1": "زادگاه",
"Item2": "[[اولم]]، [[وورتمبرگ]]، [[پادشاهی ورتمبرگ]]، [[امپراتوری آلمان]]"
},
{
"Item1": "محل مرگ",
"Item2": "[[پرینستون، نیوجرسی]]، [[ایالات متحده]]"
},
{
"Item1": "محل زندگی",
"Item2": "[[آلمان]][[سوئیس]][[ایالات متحده آمریکا]]"
},
{
"Item1": "شهروند",
"Item2": "آلمان (۱۸۷۹–۱۸۹۶ و ۱۹۱۴–۱۹۳۳)سوئیس (۱۹۰۱–۱۹۵۵)آمریکا (۱۹۴۰–۱۹۵۵)"
},
{
"Item1": "ملیت",
"Item2": "[[آلمان]]ی"
},
{
"Item1": "رشته فعالیت",
"Item2": "[[فیزیک]]"
},
{
"Item1": "محل کار",
"Item2": "[[اداره ثبت اختراعات سوییس]][[دانشگاه زوریخ]][[دانشگاه چارلز پراگ]][[دانشگاه صنعتی زوریخ]][[دانشگاه لایدن]][[موسسه مطالعات پیشرفته]][[موسسه کایزر ویلهلم]]"
},
{
"Item1": "دلیل شهرت",
"Item2": "[[نسبیت عام]]، [[نسبیت خاص]]، [[اثر فوتوالکتریک]] و [[حرکت براونی]]"
},
{
"Item1": "جوایز",
"Item2": "[[جایزه نوبل در فیزیک]] (۱۹۲۱) [[مدال فرانکلین]] (۱۹۳۵)[[مدال کاپلی]]"
},
{
"Item1": "دین",
"Item2": "[[بیدین]] [[ندانمگرا]] [[با دیدگاه]] معتقد به [[همه خدایی]] [[باروخ اسپینوزا]] یا"
},
{
"Item1": "امضا",
"Item2": "Albert Einstein signature.svg"
}
],
"Title": "دانشمند"
} | آلبرت اینشتین (زاده ۱۴ مارس ۱۸۷۹ – درگذشته ۱۸ آوریل ۱۹۵۵) (به آلمانی آینشتاین و انگلیسی آینستاین و به فارسی انیشتین یا انیشتین ) فیزیکدان نظری یهودی الاصل آلمانی بود. او بیشتر به خاطر نظریه نسبیت و به ویژه برای همارزی جرم و انرژی (E=mc ۲ که از آشناترین رابطهها در فیزیک بین غیرفیزیکدانهاست) شهرت دارد. علاوه بر این، او در بسط تئوری کوانتوم و مکانیک آماری سهم عمدهای داشت. اینشتین جایزه نوبل فیزیک را در سال ۱۹۲۱ برای خدماتش به فیزیک نظری و به خصوص به خاطر کشف قانون اثر فوتوالکتریک دریافت کرد. او به دلیل تاثیرات چشمگیرش، به عنوان یکی از بزرگترین فیزیک دانانی شناخته میشود که به این جهان پا گذاشتهاند. در فرهنگ عامه، نام «اینشتین» مترادف هوش زیاد و نابغه شدهاست.
زندگینامه
اینشتین در ۳ سالگی مربوط به سال ۱۸۸۲
اینشتین در ۱۴ سالگی مربوط به سال ۱۸۹۳
آلبرت اینشتین در ۱۴ مارس ۱۸۷۹ میلادی در شهر اولم واقع در ایالت پادشاهی وورتمبرگ آلمان (در ۹۲ کیلومتری اشتوتگارت)، در خانوادهای یهودی به دنیا آمد. اولین رد پای مکتوب این خانواده از قرن هفدهم از مردیست به نام «باروخ موزس آینشتاین» که در حوالی دریاچه کنستانس زندگی میکرده و تاجر اسب و پارچه بوده. آلبرت حدودا یک ساله بود که خانواده او به شهر مونیخ نقل مکان کرد. پدر آلبرت، هرمان اینشتین با شراکت برادر خود یک کارگاه لولهکشی آب و گاز تاسیس نمود که با موفقیت چشمگیری شروع به کار کرد. پس از رونق گرفتن کار، دو برادر در سال ۱۸۸۵ تصمیم گرفتند با همکاری اهل خانواده یک کارخانه تولید لوازم الکتریکی به نام (Elektrotechnische Fabrik J. Einstein - Cie) با گرایش تولید نیروگاه برق برپا کنند و توانستند برای چند شهر در آلمان و ایتالیا نیروگاه برق بسازند.
آلبرت خیلی دیرتر از بچههای معمولی، عاقبت در سن سه سالگی شروع به حرف زدن کرد. به دلیل پیشرفت کند کلامی اینشتین، و گرایش او به بیتوجهی به هر موضوعی که در مدرسه برایش خستهکننده بود و در مقابل توجه صرف او به مواردی که برایش جالب بودند باعث شده بود که برخی همچون خدمه منزل آنها، او را کند ذهن بدانند.
اعضای خانواده آلبرت، همگی یهودیهایی لاقید بودند و از همین رو، او در یک مدرسه ابتدایی کاتولیک درس میخواند. او با اصرار مادرش آموزش ویولون را فراگرفت. اگرچه او از همان ابتدای کار مشق ویولون را دوست نداشت و در نهایت نیز آن را کنار گذاشت، اما بعدها آرامش عمیق خود را در سونات ویلون موتسارت بدست میآورد.
وقتی اینشتین پنج ساله بود، پدرش به او یک قطبنمای جیبی نشان داد و اینشتین پی برد که در فضای خالی چیزی بر روی سوزن تاثیر میگذارد. او بعدها این اتفاق را یکی از تحول آمیزترین اتفاقات زندگیاش توصیف کرد.
در سال ۱۸۸۹، دانشجویی به نام مکس تلمود (بعدها به نام تالمی)، که به مدت شش سال پنجشنبه شبها به منزل خانواده اینشتین میآمد، اینشتین را با مهمترین متون علمی و فلسفی آشنا کرد، که از جمله آنها میتوان به نقد خرد ناب از کانت اشاره کرد. همچنین در اواخر دوران کودکی و اوایل دوران بزرگسالی، دو عموی او با توصیه و تهیه کتابهایی در زمینه علم، ریاضی و فلسفه، به رشد فکری او کمک میکردند.
در سال ۱۸۹۴، در پی کسادی کسب و کار خانواده اینشتین از مونیخ به پیوا- شهری در ایتالیا در نزدیکی میلان - مهاجرت کردند. اینشتین اولین فعالیت علمی خود را با عنوان بررسی وضعیت اتر در زمینههای مربوط به مغناطیس، در همان زمان برای یکی از عموهایش مینوشت. آلبرت برای تمام کردن درسهایش، در مدرسه شبانهروزی مونیخ ماند و پس از آنکه تنها توانست یک ترم را تمام کند. در بهار سال ۱۸۹۵ دبیرستان را رها کرده و برای پیوستن به خانوادهاش رهسپار پریوا شد. یک سال و نیم پیش از امتحانات نهایی، او بدون اطلاع والدینش و با متقاعد کردن مسئولین مدرسه به اینکه به واسطه یک گواهی پزشکی به او اجازه مرخصی بدهند مدرسه را ترک کرد و این بدان معنا بود که اینشتین هیچگونه گواهی در تحصیلات متوسطه کسب نکرد. در همان سال یعنی در سن ۱۶ سالگی، او آزمایش ذهنی که به آیینه آلبرت اینشتین شهرت دارد را انجام داد. او پس از خیره شدن به آیینه، آزمایش کرد که اگر با سرعت نور حرکت کند چه اتفاقی برای تصویرش خواهد افتاد؛ نتیجهگیری او مبنی بر اینکه سرعت نور مستقل از بینندهاش است، بعدها به یکی از دو فرضیه نسبیت خاص تبدیل شد.
در آزمون ورودی انستیتو تکنولوژی فدرال سوئیس -که امروزه به ایتیاچزوریخ (ETHZ) شهرت دارد- اگرچه امتیاز آلبرت در بخش ریاضی و علوم عالی شد، اما امتیاز پایین او در بخش ادبیات مانع از قبولی وی شد (فهرست تصورات نادرست متداول را ببینید)؛ پس از آن خانوادهاش او را به کانتون آرگاو در سوییس فرستادند تا تحصیلاتش را در آنجا به اتمام برساند. پس از آن دیگر معلوم بود که آلبرت آنگونه که پدرش میخواست مهندس الکترونیک نخواهد شد. او در آنجا به مطالعه تئوری الکترومغناطیس مشغول شد و در سال ۱۸۹۶ دیپلم خود را دریافت کرد. در این مدت او در منزل خانواده پروفسور یاست وینتلر اقامت کرد و در آنجا به عنوان اولین تجربه عاشقانه، به ماری دختر این خانواده علاقهمند شد. مایا، خواهر اینشتین که نزدیکترین همراز او بود بعدها با پسر همان خانواده یعنی پل ازدواج کرد و دوست او نیز یعنی مایکل بسو با دختر دیگر همان خانواده یعنی آنا وصلت کرد. پس از آن اینشتین در ماه اکتبر در موسسه فدرال پلی تکنیک ثبت نام کرد و به زوریخ رفت؛ در همین حال ماری نیز برای تدریس به اولسبرگ در سوییس رفت. او در همان سال شهروندی خود در ورتمبرگ را لغو کرد.
روابط شخصی
اینشتین و میلوا ماریچ
اینشتین و السا (الزا)
اینشتین در ۱۹۰۴
در بهار سال ۱۸۹۶، میلوا ماریچ صربستانی که ابتدا در دانشگاه زوریخ در رشته پزشکی آغاز به تحصیل کرده بود، پس از یک ترم به موسسه فدرال پلی تکنیک آمد تا در آنجا به عنوان تنها زن در آن سال، در رشتهای که اینشتین درس میخواند تحصیلات خود را ادامه دهد. در طی سالهای بعد رابطه ماریخ با اینشتین به یک رابطه عاشقانه تبدیل شد، هرچند که مادر اینشتین به خاطر غیر یهودی بودن، سن بالا و نقص جسمانی ماریخ، به شدت با رابطه آنها مخالف بود. اینشتین در سال ۱۹۰۳ با میلوا ماریچ (Mileva Marić)، ازدواج کرد. قبل از ازدواج رسمی اینشتین با ماریچ، در سال ۱۹۰۲ آنها صاحب یک فرزند دختر به نام لیسرل شده بودند. لیسرل هنگامی متولد شد که ماریچ نزد خانواده خود در صربستان به سر میبرد و اینشتین در برن سویس. از سرنوشت لیسرل اطلاع چندانی در دست نیست و نظرهای مختلفی در مورد او وجود دارد که هیچکدام ثابت نشدهاند. پس از ازدواج رسمی، اینشتین و ماریچ صاحب دو فرزند پسر به نامهای هانس آلبرت و ادوارد شدند. از سال ۱۹۱۴، اینشتین جدا از ماریچ و تنها در برلین زندگی میکردهاست در حالیکه ماریچ و فرزندانش در زوریخ مانده بودند. بیماری اسکیزوفرنی ادوارد پسر اینشتین به شدت وی را عذاب میداد، و او بارها گفته بود بهتر بود ادوارد هیچگاه به دنیا نمیآمد.
از سال ۱۹۱۲، اینشتین رابطه عاشقانهای با دختر خاله بیوهاش (و نوه عموی پدرش) السا اینشتین برقرار کرده بود. او در فوریه سال ۱۹۱۹ از ماریچ طلاق گرفت و در ژوئن همان سال با السا ازدواج کرد. در طی طلاقش از ماریخ، اینشتین به او قول داد که اگر صاحب جایزه نوبل شد، منافع مادی آن را در اختیار ماریچ بگذارد و نهایتا نیز در سال ۱۹۲۳ این کار را انجام داد.
السا از ازدواج سابقش دو دختر به نامهای ایلسه و مارگوت داشت اما او و اینشتین صاحب فرزند مشترکی نشدند.
اینشتین دخترخواندههای خود را میستود و در نامهاش به السا در سال ۱۹۲۴، نوشت: این نامهها به عنوان شاهدی برای تکذیب ادعاها در مورد بیمهری اینشتین به خانوادهاش به کار رفتهاست. پس از مهاجرت به آمریکا در سال ۱۹۳۳، در سال ۱۹۳۵ السا مبتلا به بیماری کبد و قلب شد و در دسامبر ۱۹۳۶ درگذشت.
کار
پس از فارغالتحصیل شدن از دانشگاه، اینشتین نتوانست شغلی دانشگاهی پیدا کند. برخی از مورخان گرایشهای ضدیهودی را در ناکامی اینشتین در پیدا کردن شغل دخیل میدانند. پدر یکی از همکلاسیهایش به او کمک کرد تا در یکی از دفاتر ثبت اختراع در سوئیس در سال ۱۹۰۲ استخدام شود. پس از انتشار نظریه نسبیت خاص (۱۹۰۵) و نظریه نسبیت عام (۱۹۱۵)، اینشتین به شهرت و اعتبار دست یافت و در دانشگاههای متعددی به تدریس و تحقیق پرداخت. اینشتین تا سال ۱۹۳۲ مدیر انستیتوی فیزیک کایزر ویلهلم برلین آلمان و استاد یکی از دانشگاههای برلین (Humboldt University of Berlin) بود. در این سال او ابتدا چندین ماه در دانشگاه پرینستون به سر برد و سپس به دلیل قدرتگیری نازیها در سال ۱۹۳۳، تصمیم گرفت که به آلمان برنگردد. در سال ۱۹۳۳ او شغلی در موسسه مطالعات پیشرفته پرینستون بدست آورد و در حدود ۱۹۳۵ تصمیم گرفت که بهطور درازمدت در آمریکا بماند.
اینشتین و بمب اتمی
اینشتین و رابرت اوپنهایمر
در سال ۱۹۳۹ گروهی از فیزیکدانهای مجارستانی از جمله لئو زیلارد که به آمریکا مهاجرت کرده بود، به دولت ایالات متحده آمریکا در مورد برنامه نازیها در مورد بمب اتمی هشدار دادند، اما سخنان آنها مورد توجه قرار نگرفت. در تابستان سال ۱۹۳۹ و چند ماه پیش از جنگ جهانی دوم، لئو زیلارد نامهای برای روزولت، رئیسجمهور وقت ایالات متحده تهیه کرد و از اینشتین خواست که نامه را امضاء کند. زیلارد نسبتا گمنام بود، اما اینشتین به واسطه نظریههای نسبیت و جایزه نوبل، شخص مشهوری بهشمار میرفت. آنها در این نامه از او توجه به این مسئله را درخواست نمودند. در این نامه، همچنین از روزولت خواسته شده بود تا به پژوهش در زمینه انرژی هستهای و واکنشزنجیرهای اهمیت بیشتری داده شود. این نامه را نقطه شروع پروژه منهتن برای ساخت بمب اتمی میدانند.
اینشتین، یک سال قبل از مرگش به دوست قدیمیاش لینوس پاولینگ گفت "من یک اشتباه بزرگ در زندگی مرتکب شدم؛ وقتی نامهای را که ساخت بمب اتمی را به روزولت توصیه میکرد امضا کردم. اما یک دلیل برای این کار وجود داشت؛ خطر ساخت این بمب توسط آلمانیها …"
به واسطه فعالیتهای صلحجویانه سابق اینشتین، گرایشهای چپگرانه وی، و همچنین گزارشهای مغرضانه و بیپایهای که افبیآی در مورد ارتباط اینشتین با شوروی دریافت کرده بود، از شرکت او در پروژه منهتن جلوگیری شد.
نظریات
آلبرت اینشتین در ۱۹۲۱
نسبیت خاص
نسبیت خاص یکی از نظریاتی است که اینشتین مطرح کرده و شامل سه پدیده در سرعتهای بالا است:
انقباض طول که کاهش طول جسم در طی حرکت است.
اتساع زمان که کند شدن زمان است.
همارزی جرم و انرژی یا همان E=mc 2 .
نسبیت عام
اینشتین در نوامبر سال ۱۹۱۵ یک سری سخنرانیهایی در آکادمی علوم پروس ایراد کرد که در آن نظریه جدید گرانش، موسوم به نسبیت عام را مطرح کرد. او در آخرین سخنرانیای که ایراد کرد معادلهای را مطرح کرد که جانشین قانون گرانش نیوتون شد. این معادله بعدها با نام معادله میدان اینشتین شناخته شد که با تانسور اینشتین معرفی میشود. *
این نظریه قائل به این است که نه تنها کسانی که با یک سرعت ثابت در حرکتند، بلکه تمامی ناظران یکسان و هم ارز هستند. در نسبیت عام، گرانش دیگر نیرو محسوب نمیشود (مانند قانون جاذبه نیوتون)، بلکه نتیجه خمیدگی فضازمان است.
به خاطر جنگ، مقالاتی که اینشتین در مورد نسبیت عام چاپ کرده بود، در خارج از آلمان در دسترس نبود. خبر نظریه جدید اینشتین توسط فیزیکدانهای هلندی هنریک لورنتز و پل ارنفست و همکار آنها ویلم دو سیتر که مدیر رصد خانه لیدن بود، به منجمان انگلیسی زبان در انگلیس و آمریکا رسانده شد. در انگلیس، آرتور استنلی ادینگتون دبیر انجمن نجوم سلطنتی از دوسیتر خواست تا یک سری مقالاتی به زبان انگلیسی به نفع منجمان بنویسد. نظریه جدید او را مجذوب خود ساخته بود و از این رو یکی از مدافعان و مبلغان اصلی نسبیت شد.
اغلب منجمان هندسیسازی گرانش توسط اینشتین را نمیپسندیدند و معتقد بودند پیش بینیهای او در مورد خمیدگی نور و انتقالبهسرخ گرانشی درست از آب درنخواهد آمد. در سال ۱۹۱۷، منجمان رصدخانه ویلسون در کالیفرنیای جنوبی نتایج تحلیل طیف نور را که در ظاهر نشان میداد که در پرتو خورشید انتقالبهسرخ گرانشی وجود ندارد، منتشر کردند.
در سال ۱۹۱۸، منجمان رصدخانه لیک در شمال کالیفرنیا تصاویری از خورشیدگرفتگی که در ایالات متحده قابل رویت بود گرفتند. پس از پایان جنگ، آنها نتایج بررسیهای خود را اعلام کردند و مدعی شدند که پیشبینی نسبیت عام اینشتین در خصوص خمیدگی نور اشتباه بودهاست. با این حال آنها به خاطر خطاهای احتمالی فراوان، هیچگاه اقدام به چاپ نتایجی که به دست آورده بودند نکردند.
آرتور استنلی ادینگتون، طی سفرهایی که درماه میسال ۱۹۱۹ در زمانی که خورشید گرفتگی در بریتانیا رخ داد، به سوبرال سیارا برزیل و جزیره پرینسیپ در ساحل غربی آفریقا داشت، اندازهگیری خمیدگی گرانشی عدسی نور ستاره را به هنگام عبور از نزدیکی خورشید تحت نظارت داشت و در نهایت به این نتیجه رسید که محل قرار گرفتن ستاره از خورشید دورتر است. این حالت با پیشبینی نسبیت عام همخوان بود. ادینگتون اعلام کرد که نتایج به دست آمده پیشبینی اینشتین را تایید میکند و روزنامه تایمز در هفتم نوامبر آن سال با انتخاب تیتر زیر تایید شدن پیشبینی نظریه اینشتین را گزارش کرد: ""انقلابی در علم، نظریهای جدید در مورد جهان، ایدههای نیوتن اعتبار خود را از دست میدهد."" ماکس بورن، برنده جایزه نوبل از نسبیت عام به عنوان ‹‹ بزرگترین دستاورد و شاهکار تفکر بشری در مورد طبیعت›› برشمرد و پل دیراک نیز که یکی از برندگان جایزه نوبل است، از آن به عنوان ‹‹ بزرگترین اکتشاف علمی آن زمان›› یاد کرد. این اظهار نظرها و تبلیغات متعاقب از آن، باعث شهرت اینشتین شد.
با این حال باز هم برخی از دانشمندان به دلایل مختلفی که شامل دلایل علمی (مخالفت با تفسیر اینشتین از آزمایشهای انجام شده، اعتقاد به اتر یا ضرورت وجود ملاک مطلق) و دلایل روانی - اجتماعی (محافظه کاری، یهود ستیزی) - میشد، نظریات اینشتین را نمیپذیرفتند. به نظر اینشتین، اغلب مخالفتهایی که با نظریه او میشد، از جانب آزمایش باورانی بود که درک ناچیزی از نظریه مطرح شده داشتند.
شهرتی که اینشتین بعد از چاپ مقاله ۱۹۱۹ دست آورده بود، باعث شد بسیاری از دانشمندان نسبت به او ابراز نفرت و انزجار کنند و نفرت و انزجار برخی از آنها حتی تا دهه ۳۰ نیز ادامه یافت. مباحث زیادی در مورد ابراز انزجار نسبت به شهرت و معروفیت اینشتین وجود دارد، بهویژه در میان آن دسته از فیزیکدانان آلمانی که بعدها جنبش ضد اینشتینی ‹‹دویچه فیزیک›› را در مقدمه Klaus Hentschel به معنای ‹‹ فیزیک و سوسیالسم اجتماعی›› به راه انداختند
اینشتین در ۳۰ مارس سال ۱۹۲۱، یعنی همان سالی که برنده جایزه نوبل شد، برای ایراد سخنرانی در مورد نظریه جدید نسیبت به نیویورک رفت. اگرچه امروزه اینشتین به خاطر فعالیتهایش در مورد نسبیت شهرت یافته، اما جایزه نوبل به خاطر کارهای او در مورد اثر فوتوالکتریک به او اعطا شد، چرا که در مورد نسبیت عام در آن زمان هنوز اختلاف نظر وجود داشت. هیئت نوبل به این نتیجه رسیدند که اشاره به آن نظریه اینشتین در نوبل که اختلاف نظر و مخالفت در مورد آن کمتر است، بیشتر مورد قبول جامعه علمی واقع خواهد شد.
تفسیر کوپنهاگی
اینشتین و نیلز بور در طول دهه ۱۹۲۰ بر سر نظریه کوانتوم اختلاف دارند. این عکس توسط پاول ارنفست در دسامبر سال ۱۹۲۵ در خلال سفر وی به لایدن گرفته شدهاست.
اینشتین و نیلز بور در بروکسل
در سال ۱۹۰۹ اینشتین در حضور جمعی از فیزیکدانان، مقالهای تحت عنوان
(Über die Entwicklung unserer Anschauungen über das Wesen und die Konstitution der Strahlung)
‹‹ شکلگیری نظریات و عقاید ما در مورد اجزای سازنده و ماهیت انرژی تابشی››
درمورد تاریخ نظریه اتر و مهمتر از آن در مورد اندازهگیری نور ارائه کرد. اینشتین در این مقاله و مقالهای که پیش از آن در سال ۱۹۰۹ ارائه کرده بود، نشان داد که کوانتوم انرژی که توسط ماکس پلانک مطرح شده، نیز حامل مقدار حرکت مشخص و معینی بوده و از بسیاری جهات به گونهای عمل میکرد که گویی آنها ذرات مستقل و خاصی بودهاند. این مقاله نشانگر ارائه مفهوم جدید و بیسابقه فوتون بود (اگرچه این اصطلاح چندین سال بعد و طی مقالهای به سال ۱۹۲۶ توسط گیلبرن لوئیز مطرح شد). حتی مهمتر از آن این است که اینشتین نشان داد که نور میبایست بهطور همزمان یک موج و یک ذره باشد. اینشتین همچنین بدرستی پیشبینی کرد که فیزیک در آستانه انقلابی قرار داشت که ایجاب میکرد آنها این ماهیتهای دوگانه نور را یکسان و واحد سازند. با وجود این، پیشنهاد خود او برای راه حل یعنی اینکه همارزیهای مطرح شده توسط جیمز ماکسول برای میدانهای الکترومغناطیسی تعدیل شوند تا زمینه برای راه حلهای موجی که با غرایب میدانی عجین هستند، فراهم شود، هیچگاه بسط و توسعه نیافت. این در حالی است که این پیشنهاد بر نظریات ‹‹ موج آزمایشی›› ‹‹ لوئیز دی بروگلی›› در ارتباط با مکانیک کوانتوم تاثیر داشتهاست.
جبر باوری
با نشستن نظریه جدید مکانیک کوانتوم به جای نظریه کوانتوم اولیه که از اواسط دهه ۳۰ قرن ۲۰ آغاز شد، اینشتین اعتراضات خود را نسبت به تفسیر کپنهاکی از همارزیهای جدید مطرح کرد. مخالفت و اعتراض اینشتین در این باره تا آخر عمرش ادامه یافت. به باور اکثریت افراد علت این مخالفت و اعتراض این بودهاست که اینشتین فردی جبر باور و انعطافناپذیر بودهاست. آنها به نامهای اشاره میکنند که اینشتین در سال ۱۹۲۶ به ماکس بورن نوشته و در آن آوردهاست:
در جواب به این نوشته، نیلز بوهر که در مورد نظریه کوانتوم با اینشتین اختلاف نظر شدیدی داشت، خطاب به اینشتین چنین گفت:
مناظرات بوهر- اینشتین در مورد جنبههای اساسی مکانیک کوانتوم در کنفرانسهای سولوای انجام میشد. بخش مهم دیگری از دیدگاه اینشتین مقاله مشهوری است که در سال ۱۹۳۵ توسط اینشتین، پودولسکی و روزن نوشته شد. به زعم برخی فیزیک دانان این مقاله یکی دیگر از مواردی است که این نظریه را تقویت میکند که اینشتین جبر باور بودهاست.
البته جا دارد از نظر کاملا متفاوت اینشتین در مورد ارتودوکسی کوانتوم دفاع کرد. خود اینشتین گفتههای بیشتری در این زمینه منتشر کرد و اظهار نظر گیرایی و قاطعانهای توسط یکی از هم عصران او، یعنی ولفگانگ پاولی صورت پذیرفت. نقل قولی با مضمون ‹‹ خداوند نرد بازی نمیکند›› که در بالا به آن اشاره شد، در ابتدای کار اینشتین و توسط او مطرح شده بود، اما بیانیهها و گفتههایی که بعدها از اینشتین داریم حول موضوعات دیگری میچرخد.
نقل قول وولف گانگ به شرح ذیل است:
نقص و واقع گرایی
بسیاری از اظهار نظرات بیانشده توسط اینشتین حکایت از اعتقاد او به ناقص بودن مکانیک کوانتوم است. این مسئله برای نخستینبار در مقاله مشهوری که در سال ۱۹۳۵ توسط اینشتین، پودولسکی و روزن به نام پارادوکس EPR نوشته شد، مطرح گردید.
و برای بار دوم در کتابی تحت عنوان آلبرت اینشتین، فیلسوف - دانشمند به سال ۱۹۴۹ عنوان شد.
. The "EPR"
مقاله تحت عنوان آیا توصیف مکانیکی کوانتوم و واقعیت فیزیکی را میتوان کامل در نظر گرفت؟ بود و در آن چنین نتیجهگیری شد: از آنجایی ما نشان دادهایم که عملکرد موج توصیف کاملی از واقعیت فیزیکی را به دست نمیدهد، ما این سوال را که آیا چنین توصیفی وجود دارد یا خیر حل نشده و بیپاسخ رها کردیم. با این حال، به اعتقاد ما چنین نظریهای ممکن و میسر است.
اینشتین پیشنهاد آزمایشی جالب توجهی را را ارائه میکند که تا حدودی با گربه شرودینگر مشابهاست. او با پرداختن به موضوع متلاشی شدن رادیواکتیوی اتم کار خود را آغاز میکند. اگر کسی با یک اتم غیر متلاشی نشده کار خود را آغاز کند و منتظر وقفه زمانی خاصی باشد، در آن صورت نظریه کوانتوم این احتمال را میدهد که آن اتم دستخوش متلاشی شدن رادیواکتیوی قرار گرفته و دچار تغییر شدهاست. بدین ترتیب، اینشتین روش ذیل را به عنوان راهی برای پی بردن به متلاشی شدن مفروض میدارد:
اینشتین هیچگاه نسبت به روشها و افکار احتمالی و نیز در مورد آنها بیاعتناء نبود و آنها را رد نمیکرد. خود اینشتین یکی از متخصصان آمار بود. , که از تحلیل آماری در کارهایش در ارتباط با پیشنهاد براون و مقالاتی که پیش از سال ۱۹۰۵ به چاپ رسیده بود، استفاده میکرد. اینشتین حتی وحدت گیبز را کشف کرده بود. معهذا، بنا به گفته اکثر فیزیکدانها او بر این باور بود که بیعلت انگاری یکی از معیارها برای مطرح کردن اعتراض قاطعانه به نظریه فیزیکی است. دلیلی که پولی ارائه میکند در تضاد با این باور است، و گفتههای خود اینشتین بیانگر آن است که او بر عدم تکامل به مثابه دغدغه اصلی خود تمرکز و تاکید داشت.
جان استوارت بل در تحقیقاتی که در مورد اینشتین، پودولسکی و روزن انجام داد، به نتایج جالب توجه (تئوری بل) و نابرابری بل بیشتری دست یافت. بر اساس تحلیل EPR در مورد عقاید و تفکراتی که در خصوص نتایج قابل استنتاج از این مسئله بیان شده، تفاوت و اختلاف وجود دارد. به زعم بل، نامکانی کوانتوم محرز شدهاست؛ این در حالی است که دیگران قائل به مرگ علیت باوری هستند.
نظریه میدان یکنواخت
پس از شرح و بسط نظریه نسبیت، تلاشهای تحقیقاتی اینشتین عمدتا شامل یک سری اقدامات جهت تعمیم نظریه نیروی جاذبه بود که به منظور یکپارچه ساختن و آسانسازی قانون فیزیک، به ویژه نیروی جاذبه و الکترومغناطیس بود. او در سال ۱۹۵۰ به تشریح این کار پرداخت، و در یک مقاله علمی آمریکایی از آن تحت عنوان نظریه میدان یکنواخت یاد کرد. راهنما و الهام بخش اینشتین این نظر و عقیده بود که یک منبع واحد برای کل قوانین فیزیکی وجود دارد.
اینشتین در تحقیقاتش در مورد نظریه نسبیت عام بهطور فزایندهای منزوی و از دیگران جدا شد و تلاشهای او در نهایت عقیم و بینتیجه بود. بویژه، اینشتین در پیگیری وحدت نیروهای اساسی، بهطور کل کارهای انجام شده در جامعه فیزیک را نادیده گرفت (و بالعکس)؛ به ویژه کشف نیروی هستهای قوی و نیروی هستهای ضعیف که تا حدود ۱۹۷۰؛ یعنی ۱۵ سال پس از مرگ اینشتین بهطور مستقل شناخته نشده بود. هدف اینشتین از یکپارچهسازی قوانین فیزیک تحت لوای یک الگوی واحد هنوز هم برای نظریه یکپارچهسازی بزرگ به قوت خود باقی است.
ویژگیهای شخصی
انیشتین در نوازندگی ویلون مهارت داشت.
وی از کودکی تلاش داشت تا برای شمار بیشتری از همنوعان خود و بهویژه کسانی که در دور و بر او میزیستهاند سودمند باشد. ویژگی دوم او ذوق هنری او بود که انیشتین را وامیداشت که نه تنها اندیشه کلی مومی خود را به شیوهای روشن و منطقی سازمان دهد بلکه روش سازماندهی و بهینهسازی آنها نیز به شیوهای باشد که هم خود او و هم مستمعان، از دید جهانشناسی لذت برند. هدف انیشتین این بود که فضای مطلق را از فیزیک براندازد، نظریه نسبیت ۱۹۰۵ که در آن اینشتین فقط به حرکت راستخط یکسان پرداخته بود اینشتین با کمک از اصل تعادل پدیدههای جدیدی را در گفتگوی نور پیشبینی کند که قابل مشاهده بودهاند و میتوانست درستی نظریه نوین او را از دید تجربی تایید کرد.
دیدگاه مذهبی
او بیدین بود و به گفته خودش به همهخدایی باروخ اسپینوزا یا معتقد بود اما به خدای شخصی معتقد نبوده بلکه آن را نقد میکرد. او همچنین خودش را ندانمگرا معرفی میکرد در حالی که خودش را از برچسب آتئیست مجزا دانسته و ترجیح میداد که همانطور که خودش میگوید «یک دیدگاه انسانی نسبت به ضعف هوش ادراکی ما انسانها درباره درک طبیعت و وجود خودمان» داشته باشد.
به گزارش گاردین و دویچهوله، در نامهای از آینشتاین که از یک کلکسیون شخصی در لندن به مزایده گذاشته شد به قیمت ۳ میلیون دلار، وی ادیان و مذاهب را «خرافات بچگانه» صدا میکند و با انتشار این نامه مشاجرههای طولانی که بین طرفداران و مخالفان دین درباره گفتاورد وی «علم بدون دین لنگ است و دین بدون علم کور است» مطرح بود به پایان رسید.
دیدگاههای سیاسی
کاریکاتوری از انیشتین، کسی که بالهای کارلس مکالی
اینشتین خود را یک صلحطلب و بشردوست و در سالهای بعد یک سوسیال دموکرات متعهد قلمداد میکرد. او گفتهاست که :
اینشتین که عمیقا تحت تاثیر گاندی قرار داشت، بار دیگر در مورد گاندی گفت: «نسلهای بعدی به سختی باور خواهند کرد که روزگاری چنین موجودی از گوشت و پوست بر روی زمین میزیستهاست.»
گاهی اوقات عقاید اینشتین جنجالبرانگیز بود. آلبرت اینشتین در مقالهای با نام در سال ۱۹۴۹، به توصیف مرحله شکارگری رشد انسان به نقل از تورستن وبلن پرداخته، و از بیقانونی جامعه سرمایهدار آن زمان، به عنوان منبع پلیدی که باید بر آن فائق آمد نام بردهاست. او با رژیمهای خودکامه در اتحاد شوروی و دیگر نقاط جهان مخالف بود، و همواره از مزایای سیستم سوسیال دموکرات که ترکیبی از یک اقتصاد برنامهریزی شده توام با احترام به حقوق بشر بود سخن میگفت. اینشتین یکی از بنیانگذاران حزب دمکرات آلمان و یکی از اعضای اتحادیه فدراسیون معلمان آمریکا از اتحادیههای وابسته به فدراسیون کارگران آمریکا - کنگره سازمانهای صنعتی بود.
اینشتین دخالت بسیاری در جنبش حقوق مدنی داشت. او یکی از دوستان نزدیک پل رابسون در طول بیش از ۲۰ سال بودهاست. اینشتین یکی از اعضای چندین گروه طرفدار حقوق بشر از جمله بخش پرینستون انجمن ملی پیشرفت رنگینپوستان (NAACP) بود که رهبری بسیاری از جنبشهای آن را پل رابسون بر عهده داشت. او به همراه پل رابسون ریاست «نهضت پایان زجرکشی در آمریکا را بر عهده داشت. زمانی که دبلیو. ای. بی. دوبویس در دهه هشتاد عمر خود در طول دوره مککارتی به نحوی جاهلانه متهم به جاسوسی برای کمونیستها شد، اینشتین اعلام کرد داوطلبانه حاضر است به عنوان یکی از شهودی که به نفع وی شهادت میدهد در جلسه دادگاه حاضر شود. بلافاصله پس از آنکه اعلام شد اینشتین قرار است در جایگاه شهود قرار گیرد این پرونده رد شد. اینشتین گفتهاست «نژادپرستی بزرگترین بیماری آمریکاست».
افبیآی پروندهای ۱۴۲۷ صفحهای در مورد فعالیتهای اینشتین داشت و توصیه میکرد که به موجب قانون اخراج بیگانگان از مهاجرت اینشتین به آمریکا ممانعت شود، این اداره اینشتین را متهم به «اعتقاد به اصلی خاص و پیروی و تبلیغ و تدریس آن میدانست که از نظر قانون، و به اعتقاد دادگاهها، منجر به ایجاد هرج و مرجطلبی و ایجاد دولتی میشد که تنها به اسم دولت» «نامیده میشد. آنان همچنین اینشتین را متهم به» «عضویت، حمایت مالی، یا وابستگی به سی و چهار جبهه کمونیست در بین سالهای ۱۹۳۷ و ۱۹۵۴» «و» «نیز رهبری افتخاری سه سازمان کمونیستی»" کردند. بسیاری از اسناد این پرونده عمدتا توسط گروههای سیاسی غیرنظامی به افبیآی تحویل شد، و خود افبیآی آنها را تهیه نکرده بود.
اینشتین با دولتهای مستبد مخالف بود، و به همین دلیل (و به خاطر یهودی بودن)، با رژیم نازی نیز مخالف بوده و بلافاصله پس از آنکه این رژیم به قدرت رسید از آلمان گریخت. همزمان، کارل اینشتین خواهرزاده هرجومرجطلب او، که دارای بسیاری از عقاید اینشتین بود، سرگرم جنگ با فاشیستها در جنگ داخلی اسپانیا بود. اینشتین ابتدا با تولید بمب اتم موافق بود، هدف وی اطمینان یافتن از این نکته بود که هیتلر زودتر به سلاح اتمی دست نیابد. او با ارسال نامه خطاب به رئیسجمهور روزولت (به تاریخ ۲ اوت ۱۹۳۹، پیش از آغاز جنگ جهانی دوم، که احتمالا توسط لئو زیلارد نوشته شده بود دولت آمریکا را تشویق به آغاز برنامهای برای تولید سلاح هستهای کرد. روزولت با ایجاد کمیتهای برای بررسی استفاده از اورانیوم به عنوان سلاح به این نامه پاسخ گفت، و چند سال بعد پروژه منهتن جایگزین این کمیته شد.
اما پس از جنگ، اینشتین برای خلع سلاح هستهای و تشکیل یک دولت جهانی مبارزه کرد:
اسکناس شکل جدید اسرائیل در سال ۱۹۶۸ با تصویر اینشتین
صهیونیسم
اینشتین حامی سرشناسی هم برای صهیونیسم کارگری و هم برای تلاشهای پیش برنده همکاری یهودی-عربی بود. او در زمان قیومیت بریتانیا بر فلسطین از ایجاد وطن ملی یهودی حمایت میکرد ولی در ابتدا مخالف ایده یک دولت یهودی دارای مرز، یک ارتش و درجهای از قدرت دنیوی بود.
آلبرت اینشتین و همسرش الزا در این عکس به همراه رهبران صهیونیست، حییم وایزمن، رئیسجمهور آینده اسرائیل، همسرش دکتر وره وایزمن، مناحیم اوسیسکین، و بن-زایان موسینسن به هنگام ورود به نیویورک در سال ۱۹۲۱ دیده میشوند.
اینشتین در سال ۱۹۳۹ کتابی نیز به نام «درباره صهیونیسم»(About Zionism) نوشت. او پس از سفر به آمریکا به سخنرانیهایش به نفع صهیونیسم ادامه داد. اینشتین در یک سخنرانی در هتل کومودور نیویورک، به مردم گفت «آگاهی من از ماهیت اصلی یهودیت با عقیده یک کشور یهودی دارای مرز، ارتش، و درجهای از قدرت دنیوی هر چقدر هم که متعادل باشد، مخالف است. من نگران آسیب داخلی هستم که یهودیت متحمل آن خواهد شد». او همچنین یک نامه سرگشاده منتشر شده در نیویورک تایمز این نامه مناخیم بگین و حزب ملیگرای هروت را خصوصا برای برخورد نامناسب با بومیان عرب در جریان دیر یاسین که توسط نفراتی از ایرگون و لحی انجام پذیرفت محکوم کرد.
علیرغم این نگرانیها، او در تاسیس دانشگاه عبری در اورشلیم، فعالیت بسیاری کرد و در سال (۱۹۳۰) کتابی با عنوان «در مورد صهیونیسم: مجموعه مقالات و سخنرانیهای استاد آلبرت اینشتین» ، منتشر کرد و مقالات خود را وقف آن دانشگاه کرد.
در سال ۱۹۵۲ و پس از درگذشت حییم وایزمن، عزرائیل کارلیباخ، روزنامهنگار پرنفوذ اسرائیلی در نامهای به آلبرت اینشتین پیشنهاد داد که مقام رئیسجمهوری اسرائیل را بپذیرد، اما اینشتین این پیشنهاد را نپذیرفت و گفت که فاقد توانایی لازم برای این کار است؛ و به بهانه اشتغالات علمی از پذیرش این مسئولیت سر باز زد.
آلبرت اینشتین از ۱۹ اوت، ۱۹۴۶، با اعلام تشکیل بنیاد آموزش عالی آلبرت اینشتین ارتباط نزدیکی با طرحهایی داشت که مطبوعات از آن تحت عنوان «یک دانشگاه همگانی یهودی» نام میبرد،
اما وی در ۲۲ ژوئن، ۱۹۴۷، از حمایت از این بنیاد دست برداشت و با استفاده از نامش در این بنیاد مخالفت کرد. این دانشگاه در سال ۱۹۴۸ با نام دانشگاه برندیس افتتاح شد.
اینشتین، به همراه آلبرت شوایتزر و برتراند راسل، علیه آزمایش هستهای و بمب اتم مبارزه کردند. اینشتین به عنوان آخرین اقدام عمومی خود، تنها چند روز پیش از مرگ، بیانیه راسل-اینشتین را امضاء کرد، که این اقدام وی منجر به برگزاری کنفرانس پوگواش در مورد علوم و امور جهان شد.
تابعیت
اینشتین در آلمان به دنیا آمد. وی در ۱۷ سالگی، در ۲۸ ژانویه ۱۸۹۶ با تایید پدرش خواستار خروج از تابعیت آلمانی خود شد و تا پنج سال یک بیتابعیت بود. در ۲۱ فوریه ۱۹۰۱ تابعیت سوئیس را به دست آورد و تا پایان عمر یک شهروند سوئیس بود. اینشتین در ۱۹۱۴ یعنی زمانی که وارد خدمات اجتماعی پروس شد به تابعیت پروس درآمد، اما به دلیل موقعیت سیاسی و آزار و اذیت یهودیان در آلمان نازی، او خدمات اجتماعی را در مارس ۱۹۳۳ رها کرد و در نتیجه تابعیت پروس (آلمان) را نیز از دست داد. در ۱ اکتبر ۱۹۴۰ اینشتین تابعیت ایالات متحده آمریکا را به دست آورد. او تا زمان مرگ ۱۸ آوریل ۱۹۵۵ هم تبعه ایالات متحده آمریکا و هم تبعه سوئیس بود.
در سال ۱۹۲۶ هم انجمن سلطنتی اخترشناسان بریتانیا مدال طلائی انجمن سلطنتی اختر شناسان در آن سال را به او اختصاص داده بود.
در واقع انجمن سلطنتی اختر شناسان بریتانیا در سال میلادی ۱۹۱۹ همراه با پیشنهاد نامزدی اخترشناس انگلیسی آرتور استنلی ادینگتون؛ برای مدال طلای آن سال، اینشتین را نیز برای مدال طلای سال ۱۹۲۰ پیشنهاد کرد، ولی احساسات ملی گرایانه گروهی از اعضای انجمن باعث شد که مدال طلای سال ۱۹۲۰ به کسی داده نشود.
اینشتین در دنیای تفریحات
آلبرت اینشتین تبدیل به موضوع تعدادی رمان، فیلم و نمایشنامه، از جمله رمان رماننویس فرانسوی ژانکلود کاریر در سال ۲۰۰۵، با نام Einstein Sil Vous Plait (به معنی لطفا آقای اینشتین)، فیلم بیاهمیتی ساخته نیکولاس روگ، فیلم آیکیو ساخته فرد شپیسی (در این فیلم والتر متهو نقش اینشتین را ایفا میکرد)، رمان «رویاهای اینشتین» نوشته آلن لایتمن، و نمایشنامه طنز «پیکاسو در چابکی خرگوش نوشته استیو مارتین شد. اینشتین همچنین موضوع اپرای بیهمتای اینشتین در ساحل اثر فیلیپ گلس بود. شخصیت طنز اینشتین موضوع نمایشنامه تک بازیگر اد متزگر با نام نیز بود.
اغلب در داستانها از وی به عنوان الگویی برای ترسیم دانشمندان دیوانه و استادان حواسپرت استفاده میشود، چرا که شخصیت وی و مدل موهایش نمایانگر بیقاعدگی، یا حتی دیوانگی است و اغلب مورد تقلید یا اغراق قرار میگیرد. فردریک گلدن نویسنده تایم از اینشتین به عنوان تحقق رویای یک کاریکاتوریست یاد کردهاست.
در جشن تولد ۷۲ سالگی اینشتین در سال ۱۹۵۱، آرتور ساسه عکاس یو پی آی تلاش میکرد تا وی را متقاعد کند که در برابر دوربین لبخند بزند. اینشتین که این کار را آن روز بارها برای عکاس انجام داده بود، در عوض زبان خود را از دهان خارج کرد. این تصویر به خاطر به تصویر کشیدن تعارض در رفتار یک دانشمند نابغه و سبک سری وی تبدیل به نمادی در فرهنگ عامه شدهاست. یاهو سیریس، یک فیلمساز استرالیایی، این تصویر را به عنوان الهام بینالمللی برای فیلم بینالمللی و نابهنگام اینشتین جوان استفاده کرد. این تصویر همچنین در انگلیس به عنوان بخشی از آموزش خوانش پریشی به کار میرود، که طی آن مجموعهای از پوسترهای دانشمندان، متفکران و هنرمندان بزرگ به تصویر کشیده شده و ادعا میشود (این امر در پوسترها مشخص نشده) که همه آنان مبتلا به خوانشپریشی هستند.
اختلال زبانآموزی اینشتین
عکسی از اینشتین که در طول سفر او به آمریکا گرفته شدهاست.
در مورد خصیصه کودکی اینشتین در مورد زبانآموزی با تاخیر (که خود به عنوان دلیلی در برابر ادعاهای مبنی بر نارسایی آسپرجر به کار میرود: شرح بالینی آسپرجر شامل زبانآموزی توام با تاخیر نیست)، شمار معدودی گفتهاند که اینشتین دارای لالی انتخابی بودهاست و ممکن است تا زمانی که نتوانسته به صورت کامل جملات را ادا کند از تکلم امتناع کرده باشد. گرچه این مفهوم با طرح یک کمالگرای حساس (زمانی که اینشتین شروع به صحبت کرد، قبل از اینکه عبارت را یکجا بگوید ابتدا آن را تکرار کرده و بعد آن را ادا میکرد)، همخوانی دارد این امر تا جایی ادامه مییابد که لالی انتخابی – به نحوی که امروزه شناخته میشود – دیگر به عنوان یک سکوت اختیاری در نظر گرفته نمیشود. این اصطلاح به تازگی به افرادی اطلاق میشود که در شرایط اجتماعی خاصی قادر به صحبت نیستند. این امر در مورد اینشتین، که تا زمانی که شروع به صحبت کرد اصلا نمیتوانست سخن بگوید فاقد کارایی است.
به گفته دکتر استیو پینکر متخصص اعصاب، کالبدشکافی مغز اینشتین نشان میدهد احتمال اینکه او، در کودکی، به یک نوع ناشناستر از تاخیر در تکلم که ناشی از رشد غیرعادی و سریع پیش از تولد در ناحیههایی از مغز که مسئول منطق تحلیلی و فضایی است، مبتلا شده باشد زیاد است. در واقع رشد سریع این نواحی از مغز منجر شدهاست مجال کمتری به دیگر کارکردهای مغز که مسئول تکلم هستند اختصاص داده شود. پینکر و دیگران از این فرض برای شرح رشد ناهماهنگ دیگر افراد نابغه که دیر زبان به سخن گشودهاند همچون جولیا رابینسون ریاضیدان، آرتور روبین اشتاین و کلارا شومن پیانیست، و ریچارد فاینمن و ادوارد تلر فیزیکدان استفاده کردند، گفته میشود این افراد نیز در کودکی بخشی از ویژگیهای خاص اینشتین، همچون کجخلقی زیاد، فردگرایی خشن و نیز علایق شدیدا گزینشی را داشتهاند. توماس ساول روزنامهنگار و اقتصاددان از دید یک غیرآسیبشناس با ساخت واژهای در ارتباط با نارسایی – «نارسایی اینشتین» – این مجموعه مشخصات که در درصد محدودی (گرچه میزان محدودیت قابل بحث است) از کودکانی که گرچه دیر زبان به سخن گشودهاند اما از نظر تحلیلی تبدیل به افرادی پیشرفته و (علیرغم) دخالتهای گسترده پزشکی از نظر اجتماعی سرشناس دیدهمیشود
حقوق معنوی
اینشتین داراییها، و نیز استفاده از تصویر خود را به دانشگاه عبری در بیتالمقدس وقف کردهاست. اینشتین در طول حیات خود از دانشگاه حمایت بسیاری کرده و این حمایت از طریق حق امتیازاتی که از طریق امتیازدهی به فعالیتها دریافت میشود ادامه دارد. آژانس روجر ریچمن به عنوان کارگزار دانشگاه عبری صادرکننده پروانه استفاده تجاری از نام آلبرت اینشتین و تصاویر مربوط به وی و دیگر تصاویر شبیه به آن است. این آژانس به عنوان دارنده اصلی پروانه میتواند استفاده تجاری از نام اینشتین را که از معیارهای خاصی متابعت نمیکند کنترل کند(مثلا زمانی که نام اینشتین به عنوان یک نشان تجاری به کار میرود باید به همراه آن، نشان TM به کار رود). از ماه می، ۲۰۰۵، کوربیس آژانس روجر ریچمن را در اختیار گرفت.
افتخارات
پرتره رسمی آلبرت اینشتین بعد از دریافت جایزه نوبل فیزیک در سال ۱۹۲۱
آلبرت اینشتین شماری از افتخارات خود را پس از مرگ به دست آوردهاست. به عنوان مثال:
در سال ۱۹۹۹، تایم اینشتین را مرد قرن نامید.
همچنین در سال ۱۹۹۹، نظرسنجی گالوپ اینشتین را چهارمین مرد محبوب جهان در قرن بیستم معرفی کرد محبوبترین.
یونسکو به مناسبت صدمین سال مقالات نسبیت خاص، اثر فوتوالکتریک و اثر براوانی سال ۲۰۰۵ را سال جهانی فیزیک نامید.
آکادمی ملی علوم تندیس برنز یادبود آلبرت اینشتین را در محوطه مقر این آکادمی، در واشینگتن نصب کردهاست.
از جمله همنامهای اینشتین میتوان به این موارد اشاره کرد:
واحدی که در نورشیمی مورد استفاده قرار میگیرد، اینشتین.
عنصر شیمیایی ۹۹، اینشتینیوم.
استروئید ۲۰۰۱ اینشتین.
جایزه آلبرت اینشتین.
جایزه صلح آلبرت اینشتین.
دانشکده پزشکی آلبرت اینشتین دانشگاه یشیوا که در سال ۱۹۵۵ افتتاح شدهاست.
مرکز پزشکی آلبرت اینشتین در فیلادلفیا، پنسیلوانیا
پس از مرگ
مغز فیزیکدان برجسته، آلبرت اینشتین ، موضوع پژوهش و جستجوهای بسیاری بودهاست. مغز او طی هفت و نیم ساعت پس از مرگش از سر او خارج گردید. آلبرت اینشتین به عنوان یکی از بزرگترین نابغههای قرن بیستم به حساب میآمد و دلیل جلب توجه به سوی مغز وی، تلاش برای یافتن رابطه میان کالبدشناسی اعصاب و هوش عمومی یا هوش ریاضیاتی بود. مطالعات انجام گرفته نشان دادهاند که قسمتهایی از مغز که مربوط به صحبت کردن و زبان هستند، کوچکتر و قسمتهای مربوط به پردازشهای عددی و فضایی (تجسم) بزرگتر هستند. مطالعات دیگری، نشاندهنده بیشتر بودن تعداد یاختههای گلیال در مغز اینشتین هستند.
هرچند مغز او از نظر اندازه فرقی با مغز دیگران ندارد و ۱۲۳۰گرم است.
سال ۲۰۱۲ نتیجه پژوهش مفصلی بر روی چهارده عکس منتشر نشده از مغز اینشتین که از «زوایای غیر متعارف» گرفته شده بودند منتشر شد. همچنین در سال ۲۰۱۳ نتیجه پژوهش دانشمندان دانشگاه چین شرقی در شانگهای و دانشگاه ایالتی فلوریدا در آمریکا در نشریه «مغز» منتشر شد. دانشمندان از بررسی عکسهای منتشر نشده مغز اینشتین (دو عکس از نیمکرههای راست و چپ) متوجه یکی دیگر از تفاوتهای مغز او با سایرین شدند. این تصاویر نشان میدهد که بخشی از مغز به نام جسم پینهای (کورپوس کالوزوم) در اینشتین بسیار بزرگتر از افراد عادی بودهاست.
جسم پینهای بزرگترین دسته رشتههای عصبی است که دو نیمکره مغز را بهم وصل میکند؛ در واقع مهمترین راهی است که اطلاعات بین دو نیمکره مغز مبادله میشوند.
تفاوتهای مغز اینشتین با دیگران
بزرگی قشر مغز در جلوی پیشانی (پری فرونتال) که به مهارتهای شناختی مربوط است
بزرگی قشر کناری (پریتال) که به تواناییهای ریاضی و تجسم فضایی ارتباط دارد
تراکم زیاد نورونها (سلولهای عصبی) در لب پیشانی راست
تعداد زیاد سلولهای نگهدارنده نورونها (گلیال)
تفاوت ظاهری شکل مغز در اطراف قشرهای حسی و حرکتی
بزرگتر بودن جسم پینهای (کورپوس کالوزوم)
اینشتین، برخلاف باور پذیرفتهشده در بین مردم، راستدست بود. به نظر میرسد که شاهدی برای چپدست بودن او وجود ندارد.
آثار اینشتین
اینشتین در طول حیات خود بیش از پنجاه مقاله علمی منتشر کرد. او همچنین آثار غیرعلمی متعددی نیز منتشر کردهاست، که از آن جمله میتوان به «درباره صهیونیسم» (۱۹۳۰)، «چرا جنگ؟» (۱۹۳۳، به همراه زیگموند فروید)، «جهانی که من میبینم» (۱۹۳۴)، و «پس از سالهای پایانی من» (۱۹۵۰) اشاره کرد.
آثار ترجمه شده به فارسی
مقالات علمی اینشتین؛ محمود مصاحب، انتشارات پیروز/انتشارات فرانکلین
نسبیت نظریه خصوصی و عمومی؛ غلامرضا عسجدی، موسسه انتشارات امیرکبیر
فیزیک و واقعیت؛ محمدرضا خواجهپور، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی
نسبیت و مفهوم نسبیت؛ محمدرضا خواجهپور، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی
تکامل فیزیک؛ به همراه لئوپولد اینفلد، احمد آرام، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی
حاصل عمر؛ ناصر موفقیان، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
اینشتین ۱۹۰۵: مجموعه مقالههای سال ۱۹۰۵؛ آلبرت اینشتین، ترجمه احمد شریعتی، تهران: دانشگاه الزهراء، ۱۳۸۳
درباره انیشتین به فارسی
رنجهای آلبرت اینشتین؛ آنتونیا والنتین، ترجمه هوشنگ گرمان، انتشارات توکا
اینشتین؛ ژوزف شوارتز و مایکل مک گینس، ترجمه آرام قریب، موسسه نشر و پژوهش شیرازه
اینشتین در ۹۰ دقیقه؛ جان و مری گریبین، ترجمه مسعود سلطانی، انتشارات ذکر
زندگی نامه آلبرت اینشتین و تاریخ سیاسی و اجتماعی دوران او؛ فیلیپ فرانک، ترجمه حسن صفاری، انتشارات امیرکبیر
دانستنیها
انیشتین در زندگی خود هرگز خودرویی نداشت و رانندگی هم نیاموخت.
یادبودها
دیدگاههای مذهبی آلبرت آینشتاین
نکات
ویکیپدیای انگلیسی
Highfield
اینشتین در ۹۰ دقیقه | [
"اولم (آلمان)",
"وورتمبرگ",
"پادشاهی ورتمبرگ",
"امپراتوری آلمان",
"پرینستون، نیوجرسی",
"ایالات متحده",
"آلمان",
"سوئیس",
"ایالات متحده آمریکا",
"فیزیک",
"اداره ثبت اختراعات سوییس",
"دانشگاه زوریخ",
"دانشگاه چارلز پراگ",
"دانشگاه صنعتی زوریخ",
"دانشگاه لایدن",
"مؤسسه مطالعات پیشرفته",
"مؤسسه کایزر ویلهلم",
"نسبیت عام",
"نسبیت خاص",
"اثر فوتوالکتریک",
"حرکت براونی",
"جایزه نوبل فیزیک",
"مدال فرانکلین",
"مدال کاپلی",
"بیدین",
"ندانمگرا",
"دیدگاههای مذهبی آلبرت آینشتاین",
"همه خدایی",
"باروخ اسپینوزا",
"زبان انگلیسی",
"فیزیک نظری",
"یهودی الاصل",
"آلمانیها",
"نظریه نسبیت",
"همارزی جرم و انرژی",
"فیزیکدان",
"مکانیک کوانتومی",
"مکانیک آماری",
"هوش",
"نابغه",
"اشتوتگارت",
"یهودی",
"دریاچه کنستانس",
"مدرسه کاتولیک",
"ویولون",
"سونات",
"ولفگانگ آمادئوس موتسارت",
"نقد خرد ناب",
"امانوئل کانت",
"مونیخ",
"پیوا",
"ایتالیا",
"میلان",
"اتر (فیزیک)",
"دبیرستان",
"آزمایش ذهنی",
"سرعت نور",
"انستیتو تکنولوژی فدرال سوئیس",
"فهرست تصورات نادرست متداول#.D8.AA.D8.A7.D8.B1.DB.8C.D8.AE .D8.AC.D8.AF.DB.8C.D8.AF",
"کانتون آرگاو",
"سوییس",
"مهندسی الکترونیک",
"الکترومغناطیس کلاسیک",
"مایکل بسو",
"مؤسسه فدرال پلی تکنیک",
"زوریخ",
"اولسبرگ",
"ورتمبرگ",
"میلوا ماریچ",
"صربستان",
"انستیتو تکنولوژی فدرال زوریخ",
"پیبیاس",
"اسکیزوفرنی",
"مارگوت",
"اختراع",
"لئو زیلارد",
"بمب اتمی",
"جنگ جهانی دوم",
"روزولت",
"نامه اینشتین-زیلارد",
"واکنشزنجیرهای",
"پروژه منهتن",
"لینوس پاولینگ",
"افبیآی",
"انقباض طول",
"اتساع زمان گرانشی",
"فرهنگستان علوم پروس",
"گرانش",
"قانون گرانش نیوتون",
"معادلات میدان اینشتین",
"تانسور اینشتین",
"دیوید هیلبرت",
"مباحث اولویت نسبیت",
"فضازمان",
"هندریک لورنتز",
"پل ارنفست",
"ویلم دو سیتر",
"آرتور استنلی ادینگتون",
"تایمز",
"ماکس بورن",
"پل دیراک",
"نیویورک",
"کوانتوم",
"پاول ارنفست",
"بروکسل",
"نظریه اتر",
"انرژی",
"ماکس پلانک",
"فوتون",
"گیلبرن لوئیز",
"دوگانگی موج - ذره",
"مکانیک کوانتوم",
"تفسیر کپنهاکی",
"خداوند",
"مناظرات بوهر- اینشتین",
"کنفرانسهای سولوای",
"پودولسکی",
"روزن",
"ولفگانگ پاولی",
"گربه شرودینگر",
"اتم",
"وحدت کامل",
"جان استوارت بل",
"تئوری بل",
"نابرابری بل",
"قوانین فیزیک",
"نظریه میدان یکنواخت",
"نیروی هستهای قوی",
"نیروی هستهای ضعیف",
"نظریه وحدت بزرگ",
"ویلون",
"حرکت راستخط یکسان",
"اصل تعادل",
"نظریه",
"همهخدایی",
"خدای شخصی",
"آتئیست",
"گاردین",
"دویچهوله",
"نازیسم",
"والتر ایزاکسون",
"جوانان هیتلری",
"صلحطلبی",
"بشردوستی",
"سوسیال دموکرات",
"ماهاتما گاندی",
"تورستن وبلن",
"سرمایهداری",
"خودکامه",
"اتحاد شوروی",
"اقتصاد برنامهریزی شده",
"حقوق بشر",
"حزب دمکرات آلمان",
"فدراسیون معلمان آمریکا",
"فدراسیون کارگران آمریکا - کنگره سازمانهای صنعتی",
"جنبش حقوق مدنی آمریکا",
"پل رابسون",
"انجمن ملی پیشرفت رنگینپوستان",
"دبلیو. ای. بی. دوبویس",
"قانون اخراج بیگانگان",
"هرج و مرج",
"کمونیسم",
"کارل اینشتین",
"سوسیالیسم طرفدار آزادی فردی",
"جنگ داخلی اسپانیا",
"بمب اتم",
"آدولف هیتلر",
"فرانکلین روزولت",
"اورانیوم",
"خلع سلاح هستهای",
"دولت جهانی",
"جنگ جهانی سوم",
"اسرائیل",
"وره وایزمن",
"نیویورک تایمز",
"مناخیم بگین",
"هروت",
"کشتار دیریاسین",
"ایرگون",
"لحی",
"دانشگاه عبری",
"اورشلیم",
"حییم وایزمن",
"عزرائیل کارلیباخ",
"دانشگاه برندیس",
"آلبرت شوایتزر",
"برتراند راسل",
"بیانیه راسل-اینشتین",
"کنفرانس پوگواش",
"بیتابعیتی",
"پروس",
"آلمان نازی",
"انجمن سلطنتی اختر شناسان بریتانیا",
"مدال طلائی انجمن سلطنتی اختر شناسان",
"فیلم",
"ژانکلود کاریر",
"بیاهمیتی (فیلم)",
"نیکولاس روگ",
"آیکیو (فیلم)",
"فرد شپیسی",
"والتر متهو",
"آلن لایتمن",
"پیکاسو در چابکی خرگوش",
"استیو مارتین",
"اپرا",
"اینشتین در ساحل",
"فیلیپ گلس",
"اد متزگر",
"مجله تایم",
"آرتور ساسه",
"یونایتد پرس اینترنشنال",
"یاهو سیریس",
"خوانش پریشی",
"لالی انتخابی",
"تأخیر در تکلم",
"دانشگاه ییل",
"جولیا رابینسون",
"آرتور روبین اشتاین",
"کلارا شومن",
"ریچارد فاینمن",
"ادوارد تلر",
"توماس ساول",
"نارسایی",
"آژانس روجر ریچمن",
"(حقوق) کارگزار",
"صادرکننده پروانه",
"نشان تجاری",
"کوربیس",
"نظرسنجی گالوپ",
"فهرست محبوبترین انسانها",
"یونسکو",
"اثر براوانی",
"سال جهانی فیزیک",
"آکادمی ملی علوم",
"یادبود آلبرت اینشتین",
"نورشیمی",
"اینشتین (واحد)",
"عنصر شیمیایی",
"اینشتینیوم",
"استروئید",
"۲۰۰۱ اینشتین",
"جایزه آلبرت اینشتین",
"جایزه صلح آلبرت اینشتین",
"فیلادلفیا",
"پنسیلوانیا",
"مغز انسان",
"کالبدشناسی اعصاب",
"یاخته گلیال",
"دانشگاه چین شرقی",
"شانگهای",
"دانشگاه ایالتی فلوریدا",
"جسم پینهای",
"زیگموند فروید",
"جهانی که من میبینم",
"محمود مصاحب",
"انتشارات پیروز",
"انتشارات فرانکلین",
"غلامرضا عسجدی",
"انتشارات امیرکبیر",
"محمدرضا خواجهپور",
"انتشارات خوارزمی",
"لئوپولد اینفلد",
"احمد آرام",
"ناصر موفقیان",
"انتشارات علمی و فرهنگی",
"آنتونیا والنتین",
"هوشنگ گرمان",
"انتشارات توکا",
"ژوزف شوارتز",
"مایکل مک گینس",
"آرام قریب",
"مسعود سلطانی",
"فیلیپ فرانک",
"حسن صفاری",
"Edmund Blair Bolles"
] | [
"آلبرت اینشتین",
"آلمانیهای مهاجرتکرده به سوئیس",
"آمریکاییهای آلمانی-یهودیتبار",
"استادان دانشگاه صنعتی زوریخ",
"استادان دانشگاه لیدن",
"استادان مؤسسه مطالعات پیشرفته",
"اعضای افتخاری آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی",
"اعضای انجمن سلطنتی",
"اعضای خارجی انجمن سلطنتی",
"اعضای فرهنگستان سلطنتی هنر و علوم هلند",
"اعضای فرهنگستان علوم باواریا",
"اعضای فرهنگستان علوم پروس",
"اعضای فرهنگستان ملی دانش آمریکا",
"اعضای مجمع فیلسوفان آمریکا",
"اعطای تابعیت اتریش",
"افراد آمریکایی سوئیسی-یهودیتبار",
"افراد آمریکایی یهودیتبار",
"افراد دارای تابعیت ایالات متحده آمریکا",
"افراد سلب تابعیتشده",
"اهالی اولم",
"اهالی برلین",
"اهالی برن، شهر",
"اهالی پادشاهی وورتمبرگ",
"اهالی پرینستون، نیوجرسی",
"اهالی زوریخ",
"اهالی مونیخ",
"برندگان جایزه نوبل اهل آلمان",
"برندگان جایزه نوبل اهل سوئیس",
"برندگان جایزه نوبل فیزیک",
"برندگان مدال ماکس پلانک",
"بشردوستان اهل ایالات متحده آمریکا",
"جبرگرایان",
"دانشگاهیان دانشگاه چارلز در پراگ",
"دانشمندان فیزیک نظری",
"دانشمندان یهودی اهل ایالات متحده آمریکا",
"دانشآموختگان انستیتو تکنولوژی فدرال زوریخ",
"دانشآموختگان دانشگاه زوریخ",
"درگذشتگان ۱۹۵۵ (میلادی)",
"درگذشتگان به علت آنوریسم آئورت شکمی",
"دریافتکنندگان پور لی میریت",
"زادگان ۱۸۷۹ (میلادی)",
"سوژههای عکسهای شمایلوار",
"سوسیالیستهای اهل آلمان",
"سوسیالیستهای اهل ایالات متحده آمریکا",
"سوسیالدموکراتهای اهل اروپا",
"سوئیسیهای مهاجرتکرده به ایالات متحده آمریکا",
"شهروندان سوئیس از طریق تغییر تابعیت",
"صلحطلبان ایالات متحده آمریکا",
"صهیونیستها",
"صهیونیستهای اهل ایالات متحده آمریکا",
"ضد ملیگرایان",
"فعالان اهل نیوجرسی",
"فیزیکدانان اهل آلمان",
"فیزیکدانان اهل ایالات متحده آمریکا",
"فیزیکدانان اهل سوئیس",
"فیزیکدانان سده ۲۰ (میلادی)",
"فیزیکدانان یهودی",
"فیلسوفان اهل آلمان",
"فیلسوفان اهل ایالات متحده آمریکا",
"فیلسوفان اهل سوئیس",
"فیلسوفان علم",
"فیلسوفان یهودی",
"کیهان شناسان",
"مخترعان اهل آلمان",
"مخترعان اهل ایالات متحده آمریکا",
"مخترعان یهودی",
"مهاجران یهودی گریخته از آلمان نازی به ایالات متحده",
"مهندسان اهل ایالات متحده آمریکا",
"مهندسان سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا",
"مهندسان یهودی",
"ندانمگرایان اهل آلمان",
"ندانمگرایان اهل ایالات متحده آمریکا",
"ندانمگرایان اهل سوئیس",
"ندانمگرایان یهودی",
"نسبیتپردازان",
"نویسندگان آمریکایی یهودیتبار",
"نویسندگان اهل آلمان",
"نویسندگان اهل ایالات متحده آمریکا",
"نویسندگان اهل سوئیس",
"نویسندگان سده ۲۰ (میلادی) اهل آلمان",
"نویسندگان سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا",
"نویسندگان علم اهل ایالات متحده آمریکا",
"همهخداباوران",
"یهودیان اشکنازی",
"یهودیان اهل آلمان",
"یهودیان اهل سوئیس",
"یهودیان سده ۲۰ (میلادی)",
"یهودیان سوسیالیست"
] |
84 | زیستشناسی | 0 | 1,080 | 0 | [
"زیستشناختی",
"زیست شناسی",
"زيست شناسي",
"زیستشناسی",
"بیولوژی",
"بيولوژي",
"زيستشناسي",
"زيست شناختي",
"زیست شناختی",
"زيست شناس",
"زیست شناسان",
"زيست شناسان",
"طبيعي دان",
"گرده شناسي",
"گرده شناسی",
"بیوژنیک",
"بيوژنيك",
"بیولوژیک",
"بیولوژیکی",
"بيولوژيك",
"بيولوژيكي"
] | false | 732 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | لاکتیک اسید
135px
140px
135px
140px
زیستشناسی به مطالعه ارگانیسمهای زنده میپردازد.
بالا: باکتری اشریشیا کلی و غزال.
پایین: سوسک جالوت و سرخس درختی.
زیست شناسی یا بیولوژی از علوم طبیعی و دانش مربوط به کاوش درباره جانداران است. این دانش به بررسی ویژگیها و رفتار سازوارهها، چگونگی پیدایش گونهها و افراد (کاهش گرایی)، و نیز به بررسی تعامل جانداران با یکدیگر و محیط پیرامونشان میپردازد. (زیستشناسی سیستمها) زیستشناسی شامل موضوعات گسترده ایست که دارای تقسیمبندی بسیاری از مباحث و رشتههای مختلف است. از جمله مهمترین موضوعات آن عبارت از پنج اصل به هم وابسته است که میتوان آنها را اساس زیستشناسی مدرن نامید:
سلولها به عنوان واحد اصلی حیات هستند. (نظریه یاخته)
گونههای جدید و صفات موروثی، محصول فرگشت هستند.
ژنها واحد اصلی وراثت هستند.
ارگانیسمها محیط داخلی خود را برای حفظ یک وضعیت پایدار و ثابت، حفظ میکنند.
موجودات زنده انرژی مصرف میکنند و آن را به صورت دیگری تبدیل میکنند.
رشتههای فرعی زیستشناسی به وسیله مقیاسی که در آن موجودات زندهای که قبلا مطالعه شدهاند، انواع موجودات زنده مورد مطالعه و روشهای استفاده شده در مطالعه آنها، تعریف میشود: بیوشیمی، مطالعه شیمی اولیه زندگی؛ زیستشناسی مولکولی، مطالعه فعل و انفعالات پیچیده در میان مولکولهای زیستی؛ گیاهشناسی، مطالعه زیستشناسی گیاهان؛ زیستشناسی سلولی، بررسی واحدهای ساختمانی همه حیات، سلول؛ فیزیولوژی، بررسی عملکردهای فیزیکی و شیمیایی بافتها، اندامها و دستگاه زیستی هر موجود زنده؛ زیستشناسی فرگشتی، بررسی فرایندهایی که تنوع زیستی را ایجاد میکنند؛ و بوم شناسی بررسی فعل و انفعالات موجودات زنده در محیط خود.
تاریخچه
درخت حیات ارنست هکل به سال ۱۸۷۹
اصطلاح بیولوژی از واژه یونانی - بیوس «به معنی زندگی»، و پسوند - لوژیا «به معنی مطالعه چیزی»، مشتق شدهاست. این واژه در آلمان در اوایل سال ۱۷۹۱ ممکن است از پسینسازی واژه قدیمیتر دوزیستانشناسی با حذف واژه دوزیستان، به وجود آمده باشد.
فرم لاتین این اصطلاح نخستین بار در ۱۷۳۶ زمانی که کارل لینه، از واژه biologi در کتاب Bibliotheca botanica خود استفاده کرد، ظاهر شدهاست.
اگرچه زیستشناسی در قالب مدرن خود پیشرفتهای بسیاری یافتهاست، اما علوم مرتبط و وابسته به آن، از زمانهای قدیم مورد مطالعه قرار گرفتهاند. فلسفه طبیعی در اوایل تمدنهای باستانی میانرودان، مصر، شبهقاره هند و چین مورد مطالعه قرار گرفت. با این حال، ریشههای زیستشناسی مدرن و گرایش به مطالعه طبیعت اغلب به یونان باستان برمیگردد. در حالی که مطالعه رسمی پزشکی به بقراط (حدود ۴۶۰ سال قبل از میلاد – حدود ۳۷۰ سال قبل از میلاد) برمی گردد، اما ارسطو (۳۲۲ سال قبل از میلاد – ۳۸۴ پیش از میلاد) گستردهترین سهم را برای توسعه زیستشناسی به کار گرفت. نقش برجسته او در تاریخچه جانوران و کارهای دیگری با تکیه بر طبیعتگرایی، و فعالیتهای تجربی دیگری که بر روی علت و معلولی زیستی و تنوع زندگی متمرکز بود، از اهمیت ویژهای برخوردار است. ثئوفراستوس جانشین ارسطو در لیسه، سلسله کتابهایی در زمینه گیاهشناسی نوشت که تا به امروز سالم ماندهاند و به عنوان مهمترین سهم از دوران باستان و حتی قرون وسطی از علوم گیاهی به حساب میآید.
دانشمندان قرون وسطی جهان اسلام که در مورد زیستشناسی کتاب نوشتهاند شامل جاحظ (۸۶۹–۷۸۱)، ابوحنیفه دینوری (۸۹۶–۸۲۸)، که در مورد گیاهشناسی کتاب نوشتهاست، و رازی (۹۲۵–۸۶۵) که در مورد کالبدشناسی و فیزیولوژی کتاب نوشتهاست، میباشند. دانش پزشکی با تحقیقات دانشمندان اسلامی در مورد سنتهای فیلسوف یونانی، به خوبی مطالعه شدهاست، در حالیکه تاریخ طبیعی، تفکر ارسطو را به خصوص در حفظ سلسله مراتب ثابت زندگی، به شدت جذب کرده بود.
زیستشناسی با ساخت میکروسکوپ آنتونی وان لیوون هوک، شروع به رشد و پیشرفت سریع کرد. اینگونه بود که دانشمندان اسپرم، باکتری، مژهداران و تنوع زندگی میکروسکوپی را کشف کردند. تحقیقات انجام شده توسط یان سوامردام منجر به اطلاعات جدید در حشرهشناسی شده و به توسعه روشهای اساسی کالبدشکافی میکروسکوپی و رنگآمیزی کمک بسیاری کردهاست.
پیشرفت در تکنیکهای میکروسکوپی تاثیر بسیاری در تفکرات زیستشناسی داشت. در آغاز سده ۱۹، تعدادی از زیستشناسان به اهمیت سلول اشاره کردند. سپس، در ۱۸۳۸، اشلایدن و تئودور شوان شروع به ترویج ایدههای کنونی جهانی کردند که شامل این موارد بودند: (۱) واحد اصلی موجودات زنده سلول میباشد و (۲) سلولهای هر موجود تمام ویژگیهای زندگی را دارد، اگرچه آنها با این ایده مخالف بودند که (۳) همه سلولها از تقسیم دیگر سلولها به وجود میآیند. به لطف کارهای روبرت ریماک و رودولف فیرخو، در ۱۸۶۰ بیشتر زیستشناسان همه سه اصلی را که به عنوان نظریه یاخته شناخته میشد، قبول کردند.
در همین هنگام، طبقهبندی موجودات زنده و ردهبندی آنها عامل تمرکز تاریخدانان طبیعی شد. کارل لینه، طبقهبندی اساسی برای جهان طبیعی را در سال ۱۷۳۵ (گونههایی که تا آن زمان شناخته شده بودند) منتشر کرد، و در سالهای ۱۷۵۰ نامهای علمی را برای تمام گونههای خود معرفی کرد. ژرژ-لوئی لکرک کنت دو بوفون، جانوران را به عنوان طبقهبندیهای مصنوعی و گونههای زنده را به عنوان تطبیقپذیر معرفی کرد – حتی پیشنهاد داد که آنها احتمالا از نسب مشترک هستند. اگرچه او با فرگشت مخالف بود، بوفون یک چهره کلیدی در تاریخچه اندیشه فرگشتی بود چرا که کارهایش بعدها بر نظریههای فرگشتی لامارک و داروین تاثیر گذاشت.
آغاز جدی اندیشه فرگشتی با آثار ژان-باپتیست لامارک میباشد، که برای نخستین بار یک نظریه منسجم از فرگشت را ارائه کرد. او فرض کرد که فرگشت نتیجه فشارهای محیطی بر ویژگیهای جانوران میباشد، به این معنی که هرچه یک عضو بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد، پیچیدهتر و کارآمدتر میشود، بنابراین جانور با محیط خود سازگار میشود. لامارک اعتقاد داشت که این صفات به دست آمده میتواند به فرزندان منتقل شود، و آنها را کامل کرده و توسعه دهد. با این حال، این زیستشناس بریتانیایی چارلز داروین بود که روشهای جغرافیایی زیستی هومبولت، زمینشناسی مبتنی بر شکلگیری یکتای چارلز لایل، نوشتههای رشد جمعیت رابرت مالتوس، و تخصص ریختشناسی و مشاهدات طبیعی خود را ترکیب کرد، و با موفقیت نظریه فرگشت بر پایه سازوکار انتخاب طبیعی را ارائه داد. دلایل و شواهد مشابه نیز، آلفرد راسل والاس را بهطور مستقل به همان نتایج رسانید. هرچند که این موضوع باعث بحث فراوان شد (که تا امروز نیز ادامه دارد)، اما نگره داروین به سرعت از طریق جامعه علمی گسترش یافته و به زودی به یک اصل مرکزی در سرعت توسعه علم زیستشناسی تبدیل شد.
کشف دلیل فیزیکی روی دادن وراثت همزمان با کشف اصول فرگشتی و ژنتیک جمعیت شد. در سالهای ۱۹۴۰ و اوایل سالهای ۱۹۵۰، آزمایشها به دی ان ای به عنوان بخشی از کروموزوم اشاره کردند که واحدهای صفاتی را حمل میکنند که به نام ژن شناخته میشوند. تمرکز بر روی انواع جدیدی از مدلهای موجودات زنده مانند ویروسها و باکتریها، همراه با کشف ساختار مارپیچ دو رشتهای دی ان ای در ۱۹۵۳، راه را برگزار به ژنتیک مولکولی باز کردند. از سالهای ۱۹۵۰ تا زمان حال، زیستشناسی در حوزه مولکولی بسیاری گسترده شدهاست. رمز ژنتیکی توسط هار گوبیند کورانا، رابرت دبلیو. هالی و مارشال وارن نایرنبرگ بعد از درک اینکه دی ان ای از واحدهایی به نام کودون تشکیل شدهاست، شکسته شد. در نهایت، پروژه ژنوم انسان در سال ۱۹۹۰ با هدف ترسیم نقشه ژنتیکی انسان بهطور کلی راهاندازی شد. این پروژه در اصل در سال ۲۰۰۳ تکمیل شد، و تجزیه و تحلیل بیشتر آن هنوز در حال انتشار است. پروژه ژنوم انسان نخستین تلاش جهانی در ترکیب دانش زیستشناسی عملکردی، با تعریف مولکولی برای توضیح چگونگی کارکرد بدن انسان و دیگر موجودات بود.
مبانی زیستشناسی مدرن
بخش عمدهای از زیستشناسی مدرن را میتوان متشکل از پنج اصل به هم وابسته دانست که شامل: نظریه سلولی، تکامل، ژنتیک، هومئوستازی و انرژی است.
نظریه سلولی
نظریه سلولی بیان میکند که سلول واحد اساسی زندگی است، و همه موجودات زنده از یک یا چندین سلول تشکیل شدهاند یا موادی را از سلولهای خود ترشح میکنند (به عنوان مثال، پوسته، استخوان بندی بیرونی). همه سلولها از طریق تقسیم سلولی از سلولهای دیگر به وجود میآیند. در موجودات پر سلولی، هر سلول بدن موجود زنده از یک سلول تخم بارور مشتق شدهاست. همچنین سلول به عنوان واحد اساسی در بسیاری از فرایندهای پاتولوژیک نیز در نظر گرفته میشود. به علاوه، پدیده جریان انرژی در سلولها طی فرایند سوخت ساز اتفاق میافتد. در نهایت، سلولهای حاوی اطلاعات وراثتی (دی ان ای)، در طول تقسیم سلولی از یک سلول به سلول دیگر منتقل میشوند.
سلولهای رنگآمیزی شده، کراتین (قرمز) و دیانای (سبز) در محیط کشت
فرگشت (به غلط تکامل)
مفهوم سازماندهی مرکزی در زیستشناسی این است که تغییر و توسعه در زندگی در طول فرگشت اتفاق میافتد، و تمام موجودات زنده شناخته شده نسب مشترک دارند. نظریه فرگشت ادعا میکند که تمام موجودات زنده روی زمین، موجودات زنده و منقرض شده، از یک نیای مشترک یا یک خزانه ژنی نیایی به وجود آمدهاند. این باور وجود دارد که آخرین نیای مشترک تمام موجودات زنده حدود ۳٫۵ میلیارد سال پیش ظاهر شدهاست. هر چند که فسیلهایی از مولکولهای آلی مربوط به ۳ میلیارد و ۸۵۰ میلیون سال پیش کشف شدهاست. بهطور کلی زیستشناسان حضور همهجانبه و جهانی رمز ژنتیکی را به عنوان شاهد قطعی در حمایت از نظریه نیای مشترک جهانی برای همه باکتریها، آرکی باکتریها (باستانیان) و یوکاریوتها در نظر میگیرند (پیدایش حیات را ببینید).
معرفی در واژهنامه علمی توسط ژان-باتیست لامارک در ۱۸۰۹، نظریه فرگشت تدریجی توسط چارلز داروین ۵۰ سال بعد به عنوان مدل علمی، زمانی که او نیروی محرکه را بیان میکرد، ایجاد شد: انتخاب طبیعی. (آلفرد راسل والاس به عنوان همکار کاشف، زمانی که به تحقیق و پژوهش مفهوم تکامل کمک میکرد، شناخته شد). در حال حاضر، فرگشت برای توضیح تغییرات بزرگ یافته شده بر روی زمین استفاده میشود.
نظریه داروین بیان میکند که گونهها و نژادها در طول فرایندهای انتخاب طبیعی و انتخاب مصنوعی یا پرورش انتخابی توسعه یافتهاند. رانش ژن به عنوان یک مکانیسم اضافی از توسعه تکاملی در سنتز مدرن نظریه بیان میشود.
تاریخچه فرگشتی گونهها – که ویژگیهای گونههای مختلف را از جایی که آمدهاند توصیف میکند – همراه با رابطه شجره نامهشان با دیگر گونهها به عنوان تبارزایش شناخته میشود. با روشهای گسترده متفاوت زیستشناسی، اطلاعاتی درباره تبارزایش به دست آمدهاست. این اطلاعات عبارتند از مقایسه توالی اسید نوکلئیک در زیستشناسی مولکولی یا ژنومیک، و مقایسه فسیلها یا دیگر موجودات باستانی در دیرینه شناسی. زیستشناسان روابط فرگشتی را با روشهای مختلف از جمله تبارزایش، فنوتیک و شاخه بندی سازماندهی و تجزیه و تحلیل میکنند. (برای مشاهده خلاصهای از رویدادهای مهم در فرگشت زندگی که در حال حاضر توسط زیستشناسان درک شدهاست جدول زمانی فرگشتی را مطالعه کنید)
ژنتیک
ژنها واحد اصلی وراثت در تمام موجودات زنده هستند. یک ژن واحد اصلی وراثت بوده و قسمتی از دی ان ای میباشد که شکل یا عملکرد یک موجود را با روشهای خاص تحت تاثیر قرار میدهد. تمام موجودات زنده، از باکتریها تا جانوران، دستگاههای اساسی یکسانی که توسط دی ان ای کپی شده و به پروتئین ترجمه میشوند را به اشتراک میگذارند. سلولها ژن دی ان ای را به نسخه آرانای ژن رونویسی میکنند، و سپس ریبوزوم آرانای را به پروتئین ترجمه میکند، و یک توالی اسید آمینه به وجود میآید. رمز ترجمه از کدون آر ان ای به اسید آمینه در بیشتر موجودات زنده مشابه است، اما در بعضی از آنها تفاوتهای کمی دارد. به عنوان مثال، توالی از دی ان ای که انسولین را در انسانها کد میکند وقتی درون موجود زنده دیگری مثل گیاهان قرار بگیرد نیز انسولین را کد میکند.
دی ان ای معمولا به شکل کروموزوم خطی در یوکاریوتها و کروموزوم حلقوی در پروکاریوتها وجود دارد. کروموزوم ساختاری سازمان یافته متشکل از دی ان ای و هیستونها میباشد. مجموعهای از کروموزومها در یک سلول و دیگر اطلاعات وراثتی یافت شده در میتوکندریها، کلروپلاستها، یا دیگر مکانها در مجموع به عنوان ژنوم شناخته میشوند. در یوکاریوتها، ژنوم دی ان ای در هسته سلول و به مقدار کم همراه میتوکندری و کلروپلاست وجود دارد. در پروکاریوتها، دی ان ای درون منطقهای نامنظم از سیتوپلاسم به نام نوکلئوئید (ناحیه هسته) قرار گرفتهاست. اطلاعات ژنتیکی در یک ژنوم درون ژنها قرار دارند، و مجموعه کاملی از این اطلاعات را در یک موجود زنده ژنوتیپ مینامند.
هومئوستازی
هومئوستازی توانایی یک سیستم باز در تنظیم محیط داخلی برای حفظ شرایط پایدار با استفاده از تعادل پویای چندگانه میباشد که با مکانیسمهای تنظیمی مرتبط میباشد. در تمام موجودات زنده، خواه جانداران تک یاختهای یا چند یاختهای، هومئوستاز وجود دارد.
برای حفظ تعادل پویا و انجام موثر عملکردهای خاص، یک سیستم باید اختلال را شناسایی و به آن پاسخ دهد. پس از تشخیص یک اختلال، یک سیستم بیولوژیکی بهطور معمول از طریق خودتنظیمی منفی به آن پاسخ میدهد. به این معنی که با کاهش یا افزایش فعالیت هر اندام یا سیستم، شرایط ثابت میشود. به عنوان مثال آزاد شدن گلوکاگون در زمان کاهش شدید سطح قند.
انرژی
بقای یک موجود زنده بستگی به ورود مداوم انرژی دارد. واکنشهای شیمیایی که مسئول این ساختارها و عملکردها هستند انرژی را برای کمک به سلولهای جدید و حفظ آنها از موادی که به عنوان غذا عمل میکنند استخراج میکنند. در این فرایند مولکولهای مواد شیمیایی که غذا را تشکیل میدهند نقش دارند؛ اول، آنها حاوی انرژی هستند که میتوانند مبدل واکنشهای شیمیایی باشند؛ دوم، آنها ساختارهای مولکولی جدید را از مولکولهای زیستی میسازند.
موجودات زندهای که مسئول تولید انرژی به اکوسیستم هستند به نام تولیدکننده یا اتوتروف شناخته میشوند. تقریبا تمام این موجودات انرژی اولیه را از خورشید به دست میآورند. گیاهان یا نورپروردها (فتواتوتروف) با انجام فرایندی به نام فتوسنتز از انرژی خورشید برای تبدیل مواد خام به مولکولهای آلی استفاده میکنند، از جمله ATP (آدنوزینتری فسفات)، که با شکستن پیوندهایش انرژی آزاد میشود. هرچند در بعضی اکوسیستمها استخراج انرژی توسط شیمی پروردها از متان، سولفید یا دیگر منابع انرژی غیر خورشیدی صورت میگیرد.
برخی از انرژیهای بدست آمده برای تولید زیست تودهها برای حفظ حیات و تامین انرژی برای رشد و توسعه استفاده میشوند. اکثریت باقیمانده این انرژی به عنوان گرما و مولکولهای زاید از دست میرود. مهمترین فرایندهایی که انرژی به دام افتاده در مواد شیمیایی را برای حفظ حیات استفاده میکنند متابولیزم و تنفس یاختهای (تنفس سلولی) هستند.
پژوهش
ساختار
زیستشناسی مولکولی، مطالعه زیستشناسی در سطح مولکولی میباشد. این زمینه، با دیگر موضوعات زیستشناسی همپوشانی دارد، به خصوص با ژنتیک و بیوشیمی. زیستشناسی مولکولی عمدتا به درک فعل و انفعالات بین سیستمهای مختلف یک سلول میپردازد، از جمله ارتباطات دی ان ای، آر ان ای، و سنتز پروتئین و یادگیری اینکه چگونه این فعل و انفعالات تنظیم میشوند.
زیستشناسی سلولی، به مطالعه ساختاری و فیزیولوژیکی خواص سلولها از جمله، رفتار آنها، فعل و انفعالات، و محیط میپردازد. این مطالعات در سطح میکروسکوپی و مولکولی برای جانداران تک یاختهای مثل باکتریها، همچنین، سلولهای تخصص یافته جانداران چندیاختهای مثل انسان، انجام میشوند. درک ساختار و عملکرد سلولها برای تمام علوم زیستی اساسی میباشد. شباهتها و تفاوتهای بین انواع سلولها به زیستشناسی مولکولی مربوط میباشد.
آناتومی، اشکال میکروسکوپی ساختارها از جمله اندامها و دستگاههای اندامها را در نظر میگیرد.
ژنتیک، علم مربوط به ژن، وراثت و گوناگونی ارگانیسمها است. ژنها اطلاعات لازم برای سنتز پروتئینها را کد میکنند، که به نوبه خود نقش مهمی در فنوتیپ نهایی ارگانیسم دارند. در تحقیقات جدید، ژنتیک ابزار مهمی در بررسی عملکرد یک ژن خاص یا بررسی فعل و انفعالات ژنتیکی فراهم میکند. در بدن جانداران، اطلاعات ژنتیکی معمولا در کروموزومها حمل میشوند، جایی که ساختار شیمیایی مولکول دی ان ای خاص ارائه شدهاست.
زیستشناسی رشد، در مورد فرایندهایی که در آن اندامها رشد و توسعه مییابند، مطالعه میکند. در منشا رویان شناسی، زیستشناسی رشد مدرن در مورد کنترل ژنتیکی رشد یاخته، دگرگونی یاخته، و «ریخت زایی» و اینکه کدام فرایند به تدریج باعث افزایش بافتها، اندامها، و کالبدشناسی میشود، مطالعه میکند. مدل ارگانیسم برای زیستشناسی رشد شامل کرم گرد سینورابدیتیس الگانس، مگس سرکه، ماهی گورخری دانیو رریو، موش خانگی، و علف هرز رشادی گوش موشی میباشند. (یک ارگانیسم مدل، گونهای است که مطالعه گسترده برای درک پدیده زیستی خاص روی آن انجام میشود، با انتظار اینکه این اکتشافات بینشی از ارگانیسم را نسبت به ارگانیسمهای دیگر ارائه میدهد)
فیزیولوژی
فیزیولوژی در مورد فرایندهای مکانیکی، فیزیکی و بیوشیمیایی موجودات زنده و تلاش برای درک این موضوع که چگونه تمام ساختارها به عنوان یک کل عمل میکنند، مطالعه میکند. موضوع «ساختار به عملکرد» در زیستشناسی اساسی است. مطالعات فیزیولوژیکی بهطور سنتی به فیزیولوژی گیاهی و فیزیولوژی جانوری تقسیم شدهاست، اما بعضی از اصول فیزیولوژی بدون توجه به اینکه کدام ارگانیسم خاص مطالعه میشود، جهانی هستند. به عنوان مثال، آنچه که در مورد فیزیولوژی سلولهای مخمری آموخته شده میتواند در مورد سلولهای انسانی نیز به کار برده شود. زمینه فیزیولوژی جانوری ابزارها و روشهای فیزیولوژی انسانی را به گونههای غیرانسانی گسترش میدهد. فیزیولوژی گیاهی روشها را از هر دو زمینه تحقیقات اقتباس میکند.
فیزیولوژی چگونگی تعاملات و عملکردهای دستگاه عصبی، دستگاه ایمنی، دستگاه درون ریز، دستگاه تنفس، و دستگاه گردش خون را مطالعه میکند. مطالعه این دستگاهها با رشتههای مرتبط پزشکی مثل عصب شناسی و ایمنی شناسی به اشتراک گذاشته شدهاست
تکاملی
پژوهشهای تکاملی به اصل و نسب گونهها علاقهمند است، و در طول زمان تغییر میکند، و شامل دانشمندان بسیاری از رشتههای طبقهبندی میباشد. به عنوان مثال، بهطور کلی شامل دانشمندانی میشود که آموزش ویژهای در مورد ارگانیسمهای خاص دیدهاند از جمله پستاندارشناسی، پرندهشناسی، گیاهشناسی، یا خزندهشناسی، اما از آن ارگانیسمها به عنوان سیستمهایی برای پاسخگویی به سوالات اصلی درباره تکامل استفاده میکنند.
زیستشناسی تکاملی تاحدودی بر اساس دیرینه شناسی میباشد، که با استفاده از سنگوارهها به پرسشهایی در مورد حالت و سرعت تکامل، و تا حدی بر تحولاتی در زمینه ژنتیک جمعیت پاسخ میدهد. در سالهای ۱۹۸۰، زیستشناسی رشد، با حذف اولیه از سنتز مدرن، از طریق مطالعه زیستشناسی رشد تکاملی، دوباره وارد زیستشناسی تکاملی شد. رشتههای مرتبط که اغلب بخشی از زیستشناسی تکاملی در نظر گرفته میشوند تبارزایش، سامانهشناسی و آرایهشناسی میباشند.
سامانهشناسی
رویداد گونهزایی چندگانه یک ساختار درختی از رابطه بین گونهها ایجاد میکند. نقش سامانهشناسی مطالعه این روابط و در نتیجه شباهتها و تفاوتهای بین گونهها و گروههای گونهای است. هرچند، سامانهشناسی یک زمینه فعال پژوهشی طولانی قبل از اینکه تفکر تکاملی عمومی شود، دارد.
بهطور سنتی، موجودات زنده به پنج فرمانرو تقسیم میشوند: تک یاختهها، آغازیان، قارچها، گیاهان، جانوران. هرچند، امروزه بیشتر دانشمندان این پنج فرمانرو را سیستمی قدیمی در نظر میگیرند. سیستمهای جایگزین مدرن طبقهبندی بهطور کلی با سیستم سه قلمرو آغاز میشوند: باستانیان (در اصل آرکی باکتریها)؛ باکتریها (در اصل یوباکتریها) و یوکاریوتها (شامل آغازیان، قارچها، گیاهان و جانوران). این قلمروها داشتن یا نداشتن هسته سلول را منعکس میکنند، همچنین تفاوت در ترکیب شیمیایی مولکولهای زیستی کلیدی مثل ریبوزومها را نشان میدهند.
علاوه بر این، هر قلمرو به صورت برگشتپذیر شکسته میشود تا هر گونهای جداگانه دستهبندی شود. به این صورت که:حوزه؛ فرمانرو، شاخه، رده، راسته، تیره، سرده، گونه.
خارج از این دستهبندی، انگلهای دورن سلولی اجباری وجود دارند که در اصطلاح فعالیتهای متابولیکی «بر روی لبه زندگی» قرار دارند، به این معنی که بسیاری از دانشمندان این موجودات را به عنوان موجود زنده دستهبندی نکردهاند، با توجه به عدم یا حداقل نیاز به یک یا بیشتر توابع اساسی یا مشخصاتی که حیات را تعریف میکنند، آنها به عنوان ویروسها، ویروئیدها، پریونها یا حاملها طبقهبندی میشوند.
نام علمی یک ارگانیسم از جنس و گونهاش به وجود میآید. به عنوان مثال، انسانها به عنوان انسان اندیشه ورز (Homo sapiens) ذکر شدهاند. انسان جنس، و اندیشه ورز گونه است. زمانی که دانشمندان نام یک ارگانیسم را مینویسند، اولین حرف جنس را با حروف بزرگ نوشته و بقیه جنس را با حروف کوچک مینویسند. علاوه بر این، تمام اصطلاح به شکل ایتالیک یا زیر خط دار نوشته میشود.
سیستم طبقهبندی غالب را طبقهبندی لینائن مینامند. این طبقهبندی شامل رتبه و نام علمی میباشد. چگونگی نامگذاری این ارگانیسمها توسط توافقنامههای بینالمللی از جمله قوانین جهانی نامگذاری برای جلبکها، قارچها و گیاهان (ICN)، قوانین جهانی نامگذاری برای جانوران (ICZN)، و قوانین جهانی نامگذاری برای باکتریها (ICNB) اداره میشود. طبقهبندی ویروسها، ویروئیدها، پریونها و تمام عوامل زیر-ویروسی که ویژگیهای بیولوژیکی را نشان میدهند توسط کمیته بینالمللی طبقهبندی ویروسها (ICTV) اداره شده و به نام قوانین جهانی طبقهبندی و نامگذاری ویروسها شناخته میشود (ICVCN). هر چند، چندین سیستم طبقهبندی ویروسی وجود دارند.
بومشناسی
اکولوژی به مطالعه توزیع و فراوانی موجودات زنده، و فعل و انفعالات بین موجودات و محیط زیست میپردازد. زیستگاه یک ارگانیسم میتواند به عنوان عوامل غیر زنده محلی توصیف شود از جمله اقلیم و بومشناسی، به علاوه سایر ارگانیسمها و اجزاء حیاتی نیز محیط زیست خود را به اشتراک میگذارند. یکی از دلایلی که سیستمهای بیولوژیکی برای مطالعه مشکل هستند این است که بسیاری از فعل و انفعالات مختلف با دیگر موجودات زنده و محیط زیست حتی در مقیاسهای کوچک امکانپذیر است. یک باکتری میکروسکوپی در شیب قند مورد نیاز خود به اندازه یک شیر در ساوانای آفریقا که برای یافتن غذا تلاش میکند در قبال محیط مسئول است. رفتارهای هر گونه، میتواند همکاری، رقابتی، انگلی، همزیستی باشد. وقتی که دو یا چند گونه در یک اکوسیستم تداخل میکنند مسایل پیچیدهتر میشود.
سیستمهای زیستمحیطی در چند سطح مختلف از افراد و جمعیت به اکوسیستم و زیستکره مورد مطالعه قرار میگیرند. اصطلاح زیستشناسی جمعیت اغلب به جای بومشناسی جمعیت استفاده میشود، اگرچه زیستشناسی جمعیت اغلب زمانی که در مورد بیماریها، ویروسها و میکروبها مطالعه میشود استفاده میشود در حالیکه بومشناسی جمعیت معمولا در زمان مطالعه گیاهان و جانوران استفاده میشود. بومشناسی به دیگر رشتههای فرعی متصل است.
کردارشناسی رفتارهای جانوران را مطالعه میکند (بخصوص جانوران اجتماعی مثل نخستی سانان و سگسانان)، و گاهی اوقات شاخهای از جانورشناسی در نظر گرفته میشود. کردارشناسان بخصوص علاقهمند به تکامل رفتار و درک رفتار در اصطلاحات نظریه انتخاب طبیعی هستند. به یک معنا، اولین کردارشناس مدرن چارلز داروین، کسی که کتاب بیان احساسات در انسان و جانوران را نوشتهاست و بسیاری از کردارشناسان را تحت تاثیر قرار دادهاست.
جغرافیایزیستی توزیع فضایی ارگانیسمهای روی زمین، با تمرکز بر موضوعاتی مانند زمینساخت بشقابی، تغییر اقلیم، پراکندگی و مهاجرت و شاخهبندی را مطالعه میکند.
مشکلات عمومی حل نشده در زیستشناسی
با وجود پیشرفتهای عمیقی که در درک ما از فرایندهای اساسی زندگی در دهههای اخیر به دست آمده، برخی از مشکلات اساسی حل نشده باقیماندهاست. به عنوان مثال، یکی از بزرگترین مشکلات حل نشده عملکرد انطباقی اولیه در جنس، و به ویژه فرایندهای کلیدی در یوکاریوتها، میوز و نوترکیبی همولوگ میباشد. یک دیدگاه این است که رابطه جنسی تکامل یافته در درجه اول به عنوان یک سازگاری برای افزایش تنوع ژنتیکی میباشد (منابع را ببینید). ) دیدگاه دیگر این است که رابطه جنسی برای ترویج دقیق اصلاح دی ان ای در خط اصلی دی ان ای میباشد، که افزایش تنوع ژنتیکی در درجه اول یک محصول جانبی است که ممکن است در دراز مدت مفید باشد.
یکی دیگر از مشکلات اساسی حل نشده در زیستشناسی، اساس بیولوژیک سالخوردی است. در حال حاضر، هیچ توافقی بر علت سالخوردگی وجود ندارد. نظریههای مختلف رقابتی در سالخوردگی مشخص شدهاست.
سطوح زیستشناسی
زیستشناسی گستره پهناوری از رشتههای تحصیلی دانشگاهی را دربرمیگیرد. بسیاری از این عرصهها گاه خود به عنوان رشتههای جدا و مستقلی قلمداد میگردند.
رویهمرفته این رشتهها به مطالعه زیست در مقیاسها و سطوح گوناگون میپردازند از جمله:
در مقیاس هستهای از راه زیستشناسی مولکولی، زیست شیمی، و تا اندازهای ژنتیک
در مقیاس یاختهای از طریق زیستشناسی یاختهای
در مقیاس چندیاختهای از راه فیزیولوژی، کالبدشناسی، و بافتشناسی
در سطح شکلگیری یا ریخت زایی (اونتوژنی) یک سازواره مفرد از راه پژوهش در رشته زیستشناسی تکاملی
در سطح وراثت میان زایندگان و زادگان از راه دانش ژنتیک
در سطح رفتار گروهی از راه رفتارشناسی
در سطح بررسی مجموعه یک جمعیت از طریق ژنتیک جمعیت و در مقیاس چندگونهای تبارها از راه دانش سامانهشناسی
در سطح جمعیتهای وابسته به هم و زیستگاههای ایشان از راه بومشناسی و زیستشناسی فرگشتی و نیز احتمالا از راه دانش دگرزیستشناسی که به بررسی وجود زیست در ورای کره زمین میپردازد.
شاخهها
موارد زیر شاخههای اصلی زیستشناسی میباشند:
هوازیستی: مطالعه ذرات آلی موجود در هوا
کشاورزی: مطالعه تولید محصولات کشاورزی و پرورش دام، با تاکید بر برنامههای علمی
کالبدشناسی: مطالعه فرم و عملکرد، در گیاهان، جانوران، و دیگر ارگانیسمها، یا بهطور خاص در انسان
بافتشناسی: مطالعه یاختهها و بافتها، یک شاخه از کالبدشناسی
اخترزیستشناسی (که به عنوان دگرزیستشناسی نیز شناخته میشود): مطالعه تکامل، توزیع و آینده زندگی در جهان
بیوشیمی: مطالعه واکنشهای شیمیایی مورد نیاز برای زندگی و عملکرد موجودات زنده، معمولا تمرکز بر سطح سلولی
مهندسی زیستی: مطالعه زیستشناسی از طریق استفاده از مهندسی با تاکید بر دانش کاربردی و به خصوص مرتبط با بیوتکنولوژی
جغرافیای زیستی: مطالعه توزیع فضایی و زمانی یک گونه
بیوانفورماتیک: استفاده از فناوری اطلاعات برای مطالعه، جمعآوری، و ذخیرهسازی دادههای بیولوژیکی و ژنومی
زیستشناسی ریاضی: مطالعه کمی یا ریاضی فرایندهای زیستشناسی، با تاکید بر مدلسازی
بیومکانیک: اغلب به عنوان شاخهای از پزشکی در نظر گرفته میشود، مطالعه مکانیکی موجودات زنده، با تاکید بر استفاده کاربردی از طریق اندام ساختگی یا ارتز
تحقیقات پزشکی: مطالعه سلامتی و بیماریها
داروشناسی: مطالعه و کاربرد عملی آمادهسازی، استفاده و اثرات داروها و داروهای مصنوعی
زیستموسیقی: مطالعه موسیقی از دیدگاه زیستشناسی
زیستفیزیک: مطالعه فرایندهای زیستی از طریق فیزیک، با استفاده از نظریهها و روشهایی که بهطور سنتی در علم فیزیک استفاده میشود.
زیستفناوری: مطالعه دستکاری ماده زندگی، شامل اصلاح ژنتیکی و زیستشناسی مصنوعی
زیستشناسی مصنوعی: پژوهش ادغام زیستشناسی و مهندسی؛ ساخت و ساز عملکردهایی که در طبیعت یافت نمیشوند.
زیستشناسی ساختمانی: مطالعه محیط زندگی در محیط داخلی
گیاهشناسی: مطالعه گیاهان
زیستشناسی یاختهای: مطالعه سلول به عنوان واحد کامل، و فعل و انفعالات مولکولی و شیمیایی که درون سلول زنده اتفاق میافتد
زیستشناسی شناختی: مطالعه شناخت به عنوان عملکرد زیست شناختی
زیستشناسی بقا: مطالعه نگهداری، حفاظت یا ترمیم محیط زیست، اکوسیستم طبیعی، پوشش گیاهی و حیات وحش
سرمازیستشناسی: مطالعه تاثیرات دمای پایینتر از حد نرمال بر روی موجودات زنده
زیستشناسی رشد: مطالعه فرایندهایی که از طریق آن فرمهای ارگانیسمها از تخم تا ساختار کامل تبدیل میشوند
رویانشناسی: مطالعه رشد رویان (از لقاح تا تولد)
بومشناسی: مطالعه فعل و انفعالات موجودات زنده با موجود دیگر و با عناصر غیر زنده محیط آنها
زیستشناسی محیطی: مطالعه محیط طبیعی به صورت کلی یا یک منطقه خاص، به خصوص که توسط فعالیتهای انسانی تحت تاثیر قرار گرفته باشد.
همهگیرشناسی: تحقیقات بر روی یکی از اجزا مهم سلامت عمومی، مطالعه عوامل موثر بر روی سلامت جمعیت
زیستشناسی تکاملی: مطالعه منشا و اجداد گونهها در طول زمان
ژنتیک: مطالعه ژنها و وراثت
وراژنتیک: مطالعه تغییرات وراثتی در بیان ژن یا فنوتیپ سلولی ناشی از مکانیسمهای دیگری که در توالی دی ان ای تغییرات ایجاد میکنند
خونشناسی: مطالعه خون و اندامهای تشکیل دهنده خون
زیستشناسی یکپارچه: مطالعه تمامی ارگانیسمها
لیمنولوژی: مطالعه آبهای داخلی
زیست دریا (یا اقیانوسشناسی بیولوژیکی): مطالعه اکوسیستمهای اقیانوس، گیاهان، جانوران و دیگر موجودات زنده
میکروبیولوژی: مطالعه ارگانیسمهای میکروسکوپی (میکروارگانیسمها) و فعل و انفعالات آنها با دیگر موجودات زنده
انگلشناسی: مطالعه انگلها و زندگی انگلی
ویروسشناسی: مطالعه ویروسها و سایر عوامل شبهویروسی
زیستشناسی مولکولی: مطالعه زیستشناسی و عملکردهای زیستی در سطح مولکولی، جدا از بیوشیمی
قارچ شناسی: مطالعه قارچها
علوم اعصاب: مطالعه دستگاه عصبی، شامل کالبدشناسی، فیزیولوژی و آسیبشناسی
زیستشناسی جمعیت: مطالعه گروههایی از ارگانیسمهای همنوع، شامل
بومشناسی جمعیت: مطالعه چگونگی پویایی و انقراض جمعیت
ژنتیک جمعیت: مطالعه تغییرات توالی ژنها در جمعیتی از موجودات زنده
دیرینهشناسی: مطالعه فسیلها و گاهی اوقات شواهد جغرافیایی از زندگی ماقبل تاریخ
آسیبشناسی: مطالعه بیماریها، و دلایل، فرایندها، طبیعت و توسعه بیماری
فیزیولوژی: مطالعه عملکردهای موجودات زنده و اندامها و بخشهایی از موجودات زنده
گیاهپزشکی: مطالعه بیماریهای گیاهان (همچنین آسیبشناسی گیاهان نیز نامیده میشود)
علوم اعصاب رفتاری: مطالعه زیستی بر اساس روانشناسی
زیستجامعهشناسی: مطالعه زیستی بر اساس جامعهشناسی
زیستشناسی سازه: شاخهای از زیستشناسی مولکولی، بیوشیمی و زیستفیزیک که نسبت به ساختارهای مولکولی ماکرومولکولهای زیستی توجه دارد.
جانورشناسی: مطالعه جانوران، شامل طبقهبندی، فیزیولوژی، توسعه و رفتار. زیرشاخهها شامل: کردارشناسی (رفتار جانوران)، حشرهشناسی (حشرات)، خزندهشناسی (خزندگان و دوزیستان)، آبزیشناسی (ماهی)، پستاندارشناسی (پستانداران) و پرندهشناسی (پرندهها)
سیاهه جستارهای زیستشناسی در ویکیپدیا فارسی
فهرست جانوران
فهرست گیاهان
زیست فناوری | [
"ارگانیسمهای زنده",
"اشریشیا کلی",
"غزال",
"سوسک جالوت",
"سرخس درختی",
"علوم طبیعی",
"دانش",
"سازواره",
"گونه (زیستشناسی)",
"تعامل",
"حیات",
"فرگشت",
"ژن",
"وراثت",
"هومئوستازی",
"انرژی",
"بیوشیمی",
"زیستشناسی مولکولی",
"مولکول",
"گیاهشناسی",
"زیستشناسی سلولی",
"سلول",
"فیزیولوژی",
"بافت (زیستشناسی)",
"اندام",
"دستگاه زیستی",
"زیستشناسی فرگشتی",
"تنوع زیستی",
"بوم شناسی",
"زبان یونانی",
"پسینسازی",
"زبان لاتین",
"کارل لینه",
"میانرودان",
"مصر باستان",
"شبهقاره هند",
"چین",
"یونان باستان",
"بقراط",
"ارسطو",
"ثئوفراستوس",
"لیسه (آموزش)",
"قرون وسطی",
"اسلام",
"جاحظ",
"ابوحنیفه دینوری",
"Encyclopedia of the History of Arabic Science",
"روتلج",
"رازی",
"کالبدشناسی",
"میکروسکوپ",
"آنتونی وان لیوون هوک",
"اسپرم",
"باکتری",
"مژهداران",
"یان سوامردام",
"حشرهشناسی",
"کالبدشکافی",
"رنگآمیزی",
"میکروسکوپی",
"ماتیاس یاکوب اشلایدن",
"تئودور شوان",
"روبرت ریماک",
"رودولف فیرخو",
"نظریه یاخته",
"Jan Sapp",
"ژرژ-لوئی لکرک کنت دو بوفون",
"نسب مشترک",
"تاریخچه اندیشه فرگشتی",
"لامارک",
"داروین",
"ژان-باپتیست لامارک",
"استیون جی گولد",
"سازگاری (زیستشناسی)",
"#Lamarck1914",
"چارلز داروین",
"الکساندر فون هومبولت",
"چارلز لایل",
"رابرت مالتوس",
"انتخاب طبیعی",
"آلفرد راسل والاس",
"ژنتیک جمعیت",
"دی ان ای",
"کروموزوم",
"ویروس",
"ژنتیک مولکولی",
"رمز ژنتیکی",
"هار گوبیند کورانا",
"رابرت دبلیو. هالی",
"مارشال وارن نایرنبرگ",
"پروژه ژنوم انسان",
"استخوان بندی بیرونی",
"تقسیم سلولی",
"تخم",
"پدیده جریان انرژی",
"دیانای",
"خزانه ژنی",
"باستانیان",
"یوکاریوت",
"پیدایش حیات",
"ژان-باتیست لامارک",
"انتخاب مصنوعی",
"پرورش انتخابی",
"رانش ژن",
"سنتز مدرن",
"تبارزایش",
"توالی اسید نوکلئیک",
"ژنومیک",
"فسیل",
"دیرینه شناسی",
"فنوتیک",
"شاخه بندی",
"جدول زمانی فرگشتی",
"پروتئین",
"آرانای",
"رونویسی (ژنتیک)",
"ریبوزوم",
"ترجمه",
"اسید آمینه",
"انسولین",
"پروکاریوت",
"هیستون",
"میتوکندری",
"کلروپلاست",
"ژنوم",
"هسته سلول",
"نوکلئوئید",
"ژنوتیپ",
"تحول انگاره",
"تعادل پویا",
"تک یاختهای",
"جانداران چندیاختهای",
"هومئوستاز",
"خودتنظیمی منفی",
"گلوکاگون",
"مواد شیمیایی",
"غذا",
"واکنشهای شیمیایی",
"اتوتروف",
"نورپرورد",
"فتوسنتز",
"آدنوزین تری فسفات",
"اکوسیستم",
"شیمی پرورد",
"متان",
"سولفید",
"زیست توده",
"متابولیزم",
"تنفس یاختهای",
"ژنتیک",
"فیزیولوژیکی",
"رفتار",
"محیط",
"باکتریها",
"انسان",
"آناتومی",
"ارگانیسم",
"فنوتیپ",
"انفعالات ژنتیکی",
"ساختار شیمیایی",
"زیستشناسی رشد",
"رویان شناسی",
"رشد یاخته",
"دگرگونی یاخته",
"ریخت زایی",
"مدل ارگانیسم",
"سینورابدیتیس الگانس",
"Genetics (journal)",
"مگس سرکه",
"گورخرماهی",
"موش خانگی",
"رشادی گوش موشی",
"پدیده",
"فیزیولوژی گیاهی",
"فیزیولوژی جانوری",
"مخمر",
"دستگاه عصبی",
"دستگاه ایمنی",
"دستگاه درون ریز",
"دستگاه تنفس",
"دستگاه گردش خون",
"عصب شناسی",
"ایمنی شناسی",
"پژوهشهای تکاملی",
"پستاندارشناسی",
"پرندهشناسی",
"خزندهشناسی",
"John H. Gillespie",
"زیستشناسی رشد تکاملی",
"سامانهشناسی",
"آرایهشناسی",
"گونهزایی",
"Sinauer Associates",
"تک یاخته",
"آغازیان",
"قارچها",
"گیاهان",
"جانوران",
"سیستم سه قلمرو",
"حوزه",
"فرمانرو",
"شاخه",
"رده",
"راسته",
"تیره (زیستشناسی)",
"سرده",
"انگل",
"ویروئید",
"پریون",
"حامل",
"انسان اندیشه ورز",
"طبقهبندی لینائن",
"نام علمی",
"قوانین جهانی نامگذاری برای جلبکها، قارچها و گیاهان",
"قوانین جهانی نامگذاری برای جانوران",
"قوانین جهانی نامگذاری برای باکتریها",
"اکولوژی",
"زیستگاه",
"اقلیم",
"بومشناسی",
"ساوانا",
"همکاری",
"رقابتی",
"انگلی",
"همزیستی",
"جمعیت",
"زیستکره",
"زیستشناسی جمعیت",
"بومشناسی جمعیت",
"بیماری",
"میکروب",
"کردارشناسی",
"نخستی سانان",
"سگسانان",
"تکامل",
"بیان احساسات در انسان و جانوران",
"جغرافیایزیستی",
"زمین",
"زمینساخت بشقابی",
"پراکندگی",
"مهاجرت",
"شاخهبندی",
"سالخوردگی",
"رشته تحصیلی",
"دانشگاهی",
"زیست شیمی",
"یاخته",
"بافتشناسی",
"اتولوژی",
"زیستگاه",
"دگرزیستشناسی",
"هوازیستی",
"کشاورزی",
"اخترزیستشناسی",
"مهندسی زیستی",
"جغرافیای زیستی",
"بیوانفورماتیک",
"زیستشناسی ریاضی",
"بیومکانیک",
"اندام ساختگی",
"اُرتِز",
"تحقیقات پزشکی",
"داروشناسی",
"زیستموسیقی",
"زیستفیزیک",
"زیستفناوری",
"زیستشناسی مصنوعی",
"زیستشناسی ساختمانی",
"زیستشناسی یاختهای",
"زیستشناسی شناختی",
"شناخت",
"زیستشناسی بقا",
"سرمازیستشناسی",
"رویانشناسی",
"زیستشناسی محیطی",
"همهگیرشناسی",
"زیستشناسی تکاملی",
"وراژنتیک",
"خونشناسی",
"زیستشناسی یکپارچه",
"لیمنولوژی",
"زیست دریا",
"اقیانوسشناسی بیولوژیکی",
"میکروبیولوژی",
"انگلشناسی",
"ویروسشناسی",
"قارچ شناسی",
"علوم اعصاب",
"دیرینهشناسی",
"آسیبشناسی",
"گیاهپزشکی",
"علوم اعصاب رفتاری",
"روانشناسی",
"زیستجامعهشناسی",
"جامعهشناسی",
"زیستشناسی سازه",
"جانورشناسی",
"آبزیشناسی",
"فهرست جانوران",
"فهرست گیاهان",
"زیست فناوری"
] | [
"زیستشناسی",
"اصطلاحات زیستشناسی"
] |
87 | ئاشتی | 0 | 14 | 0 | [
"ئاشتي"
] | false | 2 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | ئاشتی (Aştî) یا آشتی (به معنی «صلح» در فارسی)، اولین روزنامه کردی-فارسی ایران است که به دو زبان فارسی و کردی که به مدیرمسئولی برهان لهونی و سردبیری بهرام ولدبیگی مدیر انستیتو فرهنگی کردستان در تهران منتشر میشد. روزنامه آشتی در تهران در موضوعات فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی چاپ میشود و در کلیه مناطق کردنشین ایران و عراق توزیع میگردد. این روزنامه به صورت هفتگی چاپ میشد. اما در سال ۱۳۸۴ شمسی، از جانب دولت جمهوری اسلامی ایران ممنوع و توقیف شد. | [
"فارسی",
"کردی",
"برهان لهونی",
"بهرام ولدبیگی",
"انستیتو فرهنگی کردستان",
"تهران",
"فرهنگی",
"اقتصادی",
"سیاسی",
"اجتماعی",
"مناطق کردنشین ایران",
"کردستان عراق",
"ایران",
"توقیف",
"سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران",
"بیبیسی فارسی",
"مگایران",
"ایسنا",
"رادیوزمانه",
"کردها",
"کردستان (روزنامه)"
] | [
"روزنامههای کردیزبان",
"نشریههای توقیفشده",
"مجلههای کردی",
"نشریههای فارسی",
"روزنامههای فارسیزبان",
"رسانه در تهران"
] |
89 | آشپزی | 0 | 115 | 0 | [
"آشپزي",
"پخت و پز",
"طبخ",
"طبخ غذا",
"اشپزی",
"اشپزي",
"پختن",
"هنر آشپزی"
] | false | 97 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | در یک تعریف جامع، آشپزی یک هنر، تکنولوژی و مهارت برای فراهم آوردن غذا، با اسفاده از گرما یا بدون آن میباشد. آشپزی یا در متون قدیمی خوالیگری ، عمل آمادهکردن مواد غذایی برای مصرف است. این اصطلاح معمولا به معنی محدودتری به کار میرود، که اعمال گرما به غذا برای تغییر شیمیایی طعم، بافت، ظاهر، یا خواص غذایی آن است. وقتی انسان در هزاران سال پیش آتش را کشف کرد، آشپزی ویژگی فرهنگی بسیار رایجی شد. هر کشور برای خود نوع خاصی از آشپزی را دارد که بسیار متنوع و گوناگون است. مثلا کشورهای آسیای میانه غذاها و طرز پختشان شبیه هم است همینطور کشورهای اروپایی و آمریکایی.
پختن به روشهای مختلفی که مواد غذایی را به کمک حرارت دادن، آماده خوردن میکنند گفته میشود. پختن مواد غذایی ممکن است در یک ظرف در بسته و تحت فشار به نام زودپز انجام شود. این روش، سرعت پخت را افزایش میدهد و ویتامینهای غذا نیز بهتر در آن باقی میمانند.
روشها
ممکن است پختن به یکی از روشهای زیر باشد
پختن در تنور یا فر آشپزی یا ماکروفر
پختن در آب (آبپز کردن یا بخارپز کردن)
پختن در روغن (سرخ کردن)
وسایل آشپزی
فهرست مواد غذایی بر پایه اندازه کالری
آشپزیها | [
"مواد غذایی",
"گرما",
"طعم",
"آتش",
"ویتامین",
"تنور",
"فر آشپزی",
"ماکروفر",
"آبپز کردن",
"بخارپز کردن",
"سرخ کردن",
"وسایل آشپزی",
"فهرست مواد غذایی بر پایه اندازه کالری"
] | [
"آشپزی",
"اقتصاد خانه",
"مهارتهای ابقا"
] |
91 | واژهشناسی | 0 | 90 | 0 | [
"واژهشناسي",
"صرف و نحو",
"واژه شناسي",
"واژهشناس",
"واژه شناسی",
"صرفونحو",
"صرف ونحو",
"واژه شناس"
] | false | 85 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | واژهشناسی بررسی و شناخت اجزای یک واژه، مانند تکواژها و وندها و پسوندهای تصریفی است. | [
"واژه",
"تکواژ",
"وند",
"پسوند",
"محمدرضا باطنی"
] | [
"واژهشناسی"
] |
92 | تهران | 2 | 12,229 | 0 | [
"شهرهای خواهر تهران",
"شهرهاي خواهر تهران",
"شهر تهران",
"تهران بزرگ",
"تهرون",
"تهران،ایران",
"تهران،ايران",
"Tehran",
"ﺗﻬﺮﺍﻥ"
] | false | 11,582 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نامرسمی",
"Item2": "تهران"
},
{
"Item1": "روینقشه",
"Item2": "آری"
},
{
"Item1": "عرضجغرافیایی",
"Item2": "۳۵٫۷"
},
{
"Item1": "طولجغرافیایی",
"Item2": "۵۱٫۴"
},
{
"Item1": "فتوکلاژ",
"Item2": "بله"
},
{
"Item1": "اندازهتصویر",
"Item2": "۲۵۰"
},
{
"Item1": "استان",
"Item2": "تهران"
},
{
"Item1": "شهرستان",
"Item2": "تهران"
},
{
"Item1": "بخش",
"Item2": "[[مرکزی]]"
},
{
"Item1": "جمعیت",
"Item2": "* شهر: ۸،۶۹۳،۷۰۶\n* شهرستان تهران: ۸،۷۳۷،۵۱۰\n* استان تهران: ۱۳،۲۶۷،۶۳۷\n* منطقه شهری: ۱۴،۷۰۰،۰۰۰"
},
{
"Item1": "تراکمجمعیت",
"Item2": "* شهر: ۱۲،۲۰۰"
},
{
"Item1": "مساحت",
"Item2": "۷۳۰ کیلومتر مربع"
},
{
"Item1": "ارتفاع",
"Item2": "* کمینه: ۹۰۰ متر\n* بیشینه: ۱۸۰۰ متر"
},
{
"Item1": "میانگینبارشسالانه",
"Item2": "۲۲۰ میلیمتر"
},
{
"Item1": "شمارروزهاییخبندان",
"Item2": "۴۸ روز"
},
{
"Item1": "شهردار",
"Item2": "[[محمدعلی افشانی]]"
},
{
"Item1": "پیششماره",
"Item2": "۰۲۱"
},
{
"Item1": "نماد شهرداری",
"Item2": "Tehran-Municipality-Logo.png"
}
],
"Title": "شهر ایران"
} | تهران () بزرگترین شهر و پایتخت ایران، مرکز استان تهران و شهرستان تهران است. جمعیت شهر تهران طبق سرشماری سال (۱۳۹۵) بالغ بر ۸،۶۹۳،۷۰۶ نفر و مساحت ۵۷۴ کیلومتر مربع است؛ تهران بیست و پنجمین شهر پرجمعیت جهان بهشمار میآید.
در جنوب دامنه رشتهکوه البرز در ۱۱۲ کیلومتری جنوب دریای خزر واقع شدهاست. این شهر دارای ۳۷۴ محله، یک شبکه متراکم بزرگراهی و ۷ خط فعال مترو و ۸ خط در حال ساخت مترو است که در سال ۱۳۹۴، ۷۱۷ میلیون مسافر را جابهجا کردهاند.
پیشینه شکوفائی تهران به سال ۱۷۸۸م هنگامی که آغا محمد خان قاجار آن را به پایتختی برگزید، بازمیگردد. سپس در روزگار رضا شاه پهلوی با شتاب بیشتری گسترش یافت و مردم بسیاری از استانها پیرامونش را جذب نمود. از دهه ۱۹۶۰م، مرکز جذب مهاجران زیادی از سراسر ایران بودهاست.
ساکنان اصلی تهران، گروههای فارسیزبان بودند، اکنون مردم از اقوام مختلفی در این شهر زندگی میکنند. در تهران مردم به زبان فارسی با هم گفتگو میکنند. بیشتر مردم در این شهر، زبان فارسی با لهجه تهرانی دارند. دیگر گروهها ساکن تهران عبارتند از کرد، آذربایجانی، گیلک، مازندرانی، ارمنی، عرب، لر. تراکم جمعیت در تهران بین دههزار و هفتصد تا بیش از یازده هزار فرد در هر کیلومتر مربع برآورد میشود که بنابر آمار بیستمین شهر پرتراکم جهان است.
شهر تهران در شمال ایران، در کوهپایهها جنوبی رشتهکوه البرز در حد فاصل طول جغرافیایی ۵۱ درجه و ۲ دقیقه شرقی تا ۵۱ درجه و ۳۶ دقیقه شرقی، به طول تقریبی ۵۰ کیلومتر و عرض جغرافیایی ۳۵ درجه و ۳۴ دقیقه شمالی تا ۳۵ درجه و ۵۰ دقیقه شمالی به عرض تقریبی ۳۰ کیلومتر گسترده شدهاست. ارتفاع شهر در بلندترین نقاط شمال به حدود ۲۰۰۰ متر و در جنوبیترین نقاط به ۱۰۵۰ متر از سطح دریا میرسد. تهران از شمال به نواحی کوهستانی، و از جنوب به نواحی کویری منتهی شده، در نتیجه در جنوب و شمال دارای آب و هوایی متفاوت است. نواحی شمالی آب و هوای سرد و خشک و نواحی جنوبی آب و هوای گرم و خشک دارند.
ساختار اداری ایران در تهران متمرکز شدهاست. تهران به ۲۲ منطقه، ۱۳۴ ناحیه (شامل ری و تجریش) و ۳۷۴ محله تقسیم شدهاست. نماد شهر تهران برج آزادی است. برج میلاد نیز نماد دیگر آن به حساب میآید.
تهران میزبان نزدیک به نیمی از فعالیتهای صنعتی ایران است، کارخانجاتی در زمینه تجهیزات خودرو، برق و الکترونیک، منسوجات، شکر، سیمان و مواد شیمیایی در این شهر واقع شدهاند، تهران همچنین بازار بزرگ فرش و محصولات مبلمان در سراسر ایران است. در جنوب حومه تهران یک پالایشگاه نفت به نام پالایشگاه نفت تهران وجود دارد. در تهران و حومه، اماکن تاریخی مذهبی نظیر مساجد، کلیساها، کنیسهها، و آتشکدههای زرتشتیان قرار گرفتهاست. در فهرست گرانترین پایتختهای دنیا در سال ۲۰۰۸ میلادی، تهران در پله آخر قرار داشت. تهران همچنین در فهرست گرانترین شهرهای دنیا و بر مبنای شاخص هزینههای زندگی، در پله یکی مانده به آخر جای دارد. همچنین هزینه متوسط خانوار در تهران دو برابر دیگر استانهای ایران است.
تهران از جهت تولید ناخالص داخلی رتبه پنجاه و ششم و با لحاظ کردن جمعیت منطقه شهری، رتبه بیست و نهم را در بین شهرهای دنیا دارد. مردم تهران ۳۳٪ از مالیات کشور را پرداخت میکنند.
نام
منشا نام تهران به صورت قطعی مشخص نیست و درباره ریشهشناسی آن، چند دیدگاه وجود دارد:
«ران» پسوندی به معنای دامنه است و شمیران و تهران به بالادست و پاییندست بودن اشاره دارد.
تهران تغییر شکل یافته «تهرام» به معنای منطقه گرمسیر است و در مقابل آن «شمیرام» یا شمیران به معنای منطقه سردسیر قرار دارد.
سراسر دشت پهناوری که امروزه «تهران بزرگ» خوانده میشود، در میان کوههای اطراف خود، گود به نظر میرسید و بدین سبب «ته ران» نام گرفت.
به دلیل اینکه مردم تهران هنگام حمله دشمن زیر زمین پنهان میشدند، آن را «ته ران» به معنای زیرزمین نامیدند.
نخستین اشاره به نام تهران در نوشتههای تاریخی، در حدود سال ۴۵۰ توسط خطیب بغدادی و در پی ثبت مرگ حافظ تهرانی در تاریخ بغداد انجام شدهاست. پس از آن نیز نام تهران به خاطر انار خوبش در فارسنامه ابن بلخی آمدهاست.
شیوه نگارش
روستایی که پیشدرآمد شهر تهران بودهاست، پیش از اسلام نیز وجود داشته، اما پس از اسلام نام آن معرب گردیدهاست و از «تهران» به «طهران» تبدیل شد. با این وجود جغرافیدانان معروف آن روزگار نیز به املای تهران اشاره نمودهاند. همزمان با جنبش مشروطه که تغییرات زیادی در ادبیات و نگارش زبان فارسی به وجود آمد، رفتهرفته املای تهران رواج یافت و پس از تاسیس فرهنگستان ایران و تاکید آن بر املای تهران، املای دیگر (طهران) کاملا منسوخ شد.
پیشینه
تهران کهن
تهران پیشینهای طولانی دارد و بسیاری از باستانشناسان بر این باورند که زندگی در این منطقه به دوران نوسنگی برمیگردد. در سال ۱۳۹۳ اسکلت یک انسان در منطقه مولوی تهران، متعلق به حدود ۷،۰۰۰ سال پیش پیدا شد؛ در سال ۱۳۹۴ نیز یک اسکلت دیگر به همراه ابزارهای سنگی در نزدیکی همان محل یافت شد.
در برخی نوشتههای پارسیگ، ری به عنوان زادگاه زرتشت معرفی شدهاست. همچنین در درگیری میان داریوش سوم و اسکندر مقدونی، اسکندر و سپاهیانش برای چند روز در این منطقه توقف داشتند.
در نوشتههای تاریخی از تهران به عنوان منطقهای خوش آب و هوا و پر از باغهای میوه یاد شدهاست. در اوایل قرن هفتم بر اثر حمله چند باره مغولها به ری و رخدادهایی همانند زلزله، ری که از شهرهای پرآوازه آن دوران بود، ویران گشت، بسیاری از مردمش کشته شدند و گروههایی از آنها نیز به دیگر نقاط پناه بردند؛ تهران یکی از محلهایی بود که پناهگاه مردم ری شد که این در کنار انتقال دانش ساختوساز، تجارت و شهروندی مردم ری به تهران، توانست آغاز فصل تازهای برای پیشرفت تهران باشد.
نخستین زیرساختهای شهری
در دوران صفوی بسیار بر اهمیت تهران افزوده شد. در سال ۹۳۳، شاه تهماسب صفوی فرمان ساخت حصاری با چهار دروازه و برج را برای تهران داد. این کار که برای پشتیبانی از پایتخت آن زمان کشور، قزوین صورت گرفت، بر اهمیت تهران افزود؛ پس از این نیز بناهایی شامل حمام، تکیه و مدرسه خانم به دستور مهینبانو، خواهر شاه تهماسب، ساخته شدند. از دیگر رخدادهای مهم آن دوران، ساخت بازاری برای تهران بود که پس از ساخت حصار انجام شد. تعیین بیگلربیگی برای بلوک تهران توسط شاه عباس صفوی نیز بیش از پیش بر اهمیت تهران افزود.
پس از سرنگونی صفویان، تهران به دست افغانها افتاد و بار دیگر مرکز رخدادها و توجهها شد. نادرشاه افشار تهران را از افغانها گرفت و پسرش، رضاقلی میرزا را حکمران آن کرد که نشان از اهمیت این شهر در آن زمان داشت؛ پیشینه محلههایی نظیر چالهمیدان و عودلاجان نیز به این دوران برمیگردد.
تهران که پس از صفویان بارها محل اقامت افراد مهم حکومتی بود، در ۱۱۳۹ بیشتر هم مورد توجه قرار گرفت و کریمخان زند اقداماتی را برای پایتخت شدن تهران انجام داد؛ او برای مدت کوتاهی تهران را به عنوان پایتخت برگزید اما در نهایت به دلایل اقلیمی و زیستمحیطی، پایتخت را به شیراز منتقل کرد.
پایتخت شدن
آقا محمدخان قاجار
نگارهای تاریخی از دارالفنون
آقا محمدخان، بنیانگذار دودمان قاجار که پس از بارها تلاش برای تصرف تهران بالاخره موفق به این کار شده بود، در نوروز سال ۱۱۶۵، پس از سالها جنگ با خاندان زند و مدعیان پادشاهی، تهران را پایتخت خواند. در آن زمان جمعیت تهران از بیست هزار تن فراتر نمیرفت و نیمی از تهران باغ و بستان بود.
از دلایلی که آقا محمدخان، تهران را به عنوان پایتخت ایران برگزید، میتوان به موقعیت راهبردی جنگی، خودکفایی تولیدی و اقتصادی تهران آن زمان، نزدیکی به گرگان (مرکز ایل قاجار) و نزدیکی به ری اشاره کرد. پایتخت ایران در زمان قاجاریه پیشرفت قابل توجهی داشت. فتحعلی شاه و محمد شاه قاجار اقدامات مهمی در راستای بهبود وضعیت پایتخت انجام دادند؛ با این حال تغییرات بنیادین شهر تهران در دوران ناصری انجام شد؛ این دوران که با اقداماتی همچون تاسیس ادارات، بیمارستان دولتی، دارالفنون، بهبود اساسی راههای اصلی و طرح نقشه جدید شهر همراه بود، باعث شد تهران به بزرگترین شهر ایران با ۲۵۰،۰۰۰ نفر جمعیت تبدیل شود.
تغییرات بنیادین، پایتختی پیشرفته
تبدیل شدن تهران از شهری معمولی به یک پایتخت مدرن، از دوران پهلوی شروع شد. در دوران پهلوی، امور کشوری در پایتخت متمرکز شد و تعداد کارکنان دولتی در شهر به سرعت افزایش یافت؛ در این دوران، شهر تهران علاوه بر دو وظیفه سیاسی و تجاری، وظیفه اداری را نیز پذیرفت.
در سالهای ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۸، ساخت موسسات آموزشی بزرگ همانند دانشگاه تهران و بیمارستانهای امروزی آغاز گردید. ورزشگاه امجدیه، موزه ایران باستان و کتابخانه ملی نیز در همین سالها تاسیس شدند. همچنین در شهر تهران ساخت سینما، کافه، هتل و رستوران انجام شد و به علت ورود اتومبیل و اتوبوس، خیابانها سنگفرش یا آسفالت شدند و ساختمانهایی جدید با معماری نوین غربی چهره پایتخت را دگرگون کردند.
گامهای مهم صنعتی شدن تهران نیز در این دوران برداشته شدند. کارخانههای سیمان، بلورسازی، چیتسازی، دخانیات و صنایع نظامی در پیرامون پایتخت ساخته شدند؛ ایستگاه راهآهن نیز در همین دوران گشایش یافت.
تهران در جنگ جهانی دوم
چرچیل، روزولت و استالین در کنفرانس تهران
در طول جنگ جهانی دوم، نیروهای شوروی و انگلیسی وارد شهر شدند. همچنین از ۶ تا ۹ آذر ۱۳۲۲، کنفرانس تهران با شرکت چرچیل، روزولت و استالین به صورت محرمانه در سفارت شوروی در تهران برگزار شد. رخدادهای مربوط به جنگ جهانی دوم در تهران، باعث توقف موقت و کندی بسیاری از پروژههای توسعهای شد.
توسعه گسترده و سریع
نوگرایی، نیازهای تازه، گرد هم آمدن نخبگان اجتماعی و خواست هیئت حاکمه برای ایجاد آرمانشهری که همانند پایتختهای کشورهای پیشرفته باشد، ذهنیت تحول شهری را در تهران به وجود آورد.
روند توسعه تهران با ایجاد شهرکهای تهرانپارس و نارمک در شرق و تهرانویلا، شهرآرا و گیشا در غرب ادامه یافت. همچنین صنایع تازه و فرودگاهی در غرب و تاسیسات ترابری در جنوب گسترش یافتند. احداث اتوبانهای پارک وی، شاهنشاهی، افسریه، ایوبی و همچنین احداث شهرکهای جدید اکباتان، لویزان، غرب، شوش و دهها کوی مسکونی دیگر در این دوره انجام شد. در این دوره تهران به سرعت به یک کلانشهر بینالمللی تبدیل شد. برنامههای توسعه تهران بسیار گسترده بودند و این شهر یکی از شهرهای موفق آسیایی آن دوران بود.
مطالعات نخستین طرح جامع تهران در سال ۱۳۴۵ آغاز شد و در ۱۳۴۹ به تصویب رسید. در این برهه، تهران حدود ۱۸۰ کیلومتر مربع وسعت داشت و جمعیت آن به ۷٫۲ میلیون نفر میرسید. این طرح، گسترش شهر تهران را به دلیل وجود ارتفاعات در شمال و شرق و نامناسب بودن زمینهای جنوبی، در منطقه غرب تعیین کرد و سطح شهر را به ده منطقه با مراکز مجهز تقسیم و شبکهای از آزادراهها و بزرگراهها را نیز پیشنهاد کرد. ویکتور گروئن و عبدالعزیز فرمانفرمائیان مسئولیت این طرح را برعهده داشتند.
در جریان تدارک جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران، طرح نماد تهران به مسابقه گذاشته شد؛ برنده مسابقه، حسین امانت، در نهایت برج شهیاد (آزادی) را طراحی کرد؛ برجی که از برجهای معروف دنیا به حساب میآید. همچنین از منشور کوروش بزرگ، نخستین نوشتار حقوق بشری جهان، برای نخستینبار در برج شهیاد پردهبرداری شد.
تاسیس دانشگاهها و مراکز آموزشی متعدد در این دوران توانست اوضاع آموزشی تهران را بسیار بهتر کند. برای دادن وجهه ورزشی بهتر به پایتخت نیز، مجموعه ورزشی آریامهر (آزادی) در ۱۰ شهریور ۱۳۵۳ و همزمان با بازیهای آسیایی تهران افتتاح شد. بازیهای آسیایی ۱۹۷۴ تهران، به عنوان نخستین رویداد بینالمللی مهم ورزشی در تهران برگزار شد؛ همچنین این برای نخستینبار بود که بازیهای آسیایی در خاورمیانه برگزار میشد و ورزشگاه آریامهر (آزادی) به عنوان یکی از بزرگترین ورزشگاههای جهان، میزبان اصلی این بازیها بود.
تهران پس از انقلاب ۱۳۵۷
مردم انقلابی در تهران
انقلاب ۱۳۵۷ به همراه درگیری نیروهای نظامی و مردم انقلابی در تهران، پایتخت ایران را محل راهپیماییها در زمان انقلاب و حتی پس از آن کرد. همچنین هنگام جنگ ایران و عراق، تهران به صورت مکرر تحت حملات هوایی میگ-۲۵ و موشکی اسکاد قرار گرفت که با تلفاتی نیز همراه بود. دفاع از تهران در آن دوران برعهده سامانه ضدهوایی بود.
پایتخت ایران دورانی دارای تنش را در دهههای اخیر گذراند که برای کل کشور پیامدهایی داشتهاست. گروگانگیری در سفارت ایالات متحده آمریکا (۱۳۵۸)، انفجار در دفتر نخستوزیری جمهوری اسلامی ایران (۱۳۶۰)، حمله به کوی دانشگاه تهران (۱۳۷۸)، تظاهراتهای ۱۷ اسفند ۱۳۵۷، ۲۲ خرداد ۱۳۸۵، ۱۳۸۸ و ۱۳۹۶ نمونههایی از رخدادهای مهم سیاسی و اجتماعی دهههای گذشته در تهران هستند.
نمایی از برج میلاد در سال ۱۳۹۶
در دوران جمهوری اسلامی برای نزدیک به یک دهه به دلیل جنگ ایران و عراق، توسعهای در تهران صورت نگرفت. پس از جنگ، توسعه پایتخت با ساخت راهها و فضای سبز ادامه یافت. برج میلاد از مهمترین نمادهای توسعه تهران در دهههای گذشتهاست که با ۴۳۵ متر ارتفاع، به عنوان بلندترین برج ایران، در ۱۶ مهر ۱۳۸۷ با شعار «آسمان نزدیک است» گشایش یافت.
بحث انتقال پایتخت نیز در دوران جمهوری اسلامی بارها مطرح شدهاست. تمرکززدایی، حل مشکلات تهران و حفاظت از ارکان حکومت در برابر آسیبهای ناشی از زلزله از دلایل موافقان این کار میباشد. انتقال پایتخت مخالفانی دارد که شامل دولت حسن روحانی نیز میشود؛ اجرایی نبودن، پابرجا بودن مشکلات تهران، هزینه زیاد و وجود نداشتن زیرساخت در دیگر شهرها، از دلایل مخالفان این کار است.
تهران پس از انقلاب ۱۳۵۷ به کانون پذیرش جمعیت در ایران تبدیل شد. این موضوع توانست به شکلگیری کلانشهر تهران کمک کند و تهران را به یکی از بزرگترین کلانشهرهای خاورمیانه تبدیل کرد. افزایش جمعیت با وجود اینکه به شکلگیری کلانشهر تهران کمک کرد، در کنار ناکارآمدی مدیریت شهری بر مشکلات آن نیز افزود؛ آلودگی هوا، آلودگی صوتی و ترافیک از این دسته مشکلات هستند.
جغرافیا
تصویر ماهوارهای تهران
تهران در پهنهای بین دو وادی کوه و کویر و در دامنههای جنوبی البرز گسترده شدهاست. از نظر جغرافیایی نیز در ۵۱ درجه و ۱۷ دقیقه تا ۵۱ درجه و ۳۳ دقیقه طول خاوری و ۳۵ درجه و ۳۶ دقیقه تا ۳۵ درجه و ۴۴ دقیقه عرض شمالی قرار دارد. گستره کنونی تهران از ارتفاع ۹۰۰ تا ۱۸۰۰ متری از سطح دریا امتداد یافتهاست؛ این ارتفاع از شمال به جنوب کاهش مییابد. برای مثال، ارتفاع در میدان تجریش، در شمال شهر حدود ۱۳۰۰ متر و در میدان راهآهن که ۱۵ کیلومتر پایینتر است، ۱۱۰۰ متر است.
از دید ناهمواریهای طبیعی، تهران به دو ناحیه کوهپایهای و دشتی تقسیم میشود. از کوهپایههای البرز تا جنوب شهر ری، تپههای کوچک و بزرگ پرشماری وجود دارند.
آبوهوا
تهران دارای اقلیم نیمهخشک است. شمال شهر به دلیل ارتفاع بیشتر، خنکتر از دیگر مناطق شهر است. همچنین بافت نامتراکم، وجود باغهای کهن، بوستانها، فضای سبز حاشیه بزرگراهها و کم بودن فعالیتهای صنعتی در شمال شهر کمک کردهاند تا هوای مناطق شمالی بهطور متوسط ۲ تا ۳ درجه سانتیگراد خنکتر از مناطق جنوبی شهر باشد.
جریانهای هوایی که در محدوده شهر تهران میوزند:
نسیم توچال: با سرد شدن سریع رشته کوه البرز در شبها، کانون پرفشار محلی روی کوه توچال شکل گرفته و این جریان سرد به دلیل سنگینی و فشار زیاد به سمت پایین کوه روان میشود؛ بدینترتیب، در شب نسیم ملایمی از سمت شمال به درون شهر میوزد.
بادهای منطقهای جنوبی و جنوب شرقی: این بادها در ماههای گرم سال از سمت دشت کویر و چالههای مرکزی ایران میوزند.
بادهای غربی: این بادها از جمله بادهای سیارهای هستند که در تمام طول سال، کمابیش شهر تهران را تحت تاثیر قرار میدهند و میتوان آنها را باد غالب خواند.
جریانهای هوایی، اثرگذاری زیادی در آبوهوای تهران دارند. وزش باد غالب از سمت غرب سبب میشود که غرب شهر همواره در معرض هوای تازه قرار گیرد؛ با وجود اینکه این باد دود و آلودگی نواحی صنعتی غرب را به همراه میآورد، وزش شدید آن میتواند هوای آلوده را از شهر تهران بیرون ببرد.
در بیشتر سالها، فصل زمستان نیمی از کل بارشهای سالانه تهران را تامین میکند. اسفند پربارانترین ماه سال است و حدود یکپنجم از بارش سالانه در آن صورت میگیرد. تابستان نیز کمبارانترین فصل و شهریور خشکترین ماه سال در تهران است. میانگین بارش سالانه شهر در مناطق شمال و جنوب گاهی بسیار تفاوت دارد. در محدوده تهران بین ۲۰۵ تا ۲۱۳ روز هوای صاف تا کمی ابری وجود دارد.
یکی از شدیدترین بارندگیهای تهران در ۱ اردیبهشت ۱۳۴۱ روی داد و این بارش ۱۰ ساعت طول کشید؛ هواشناسی نیز اعلام کرد میزان بارش یک روز تهران معادل شش سال بودهاست.
خطرات طبیعی
تهران در برابر بسیاری از رخدادها و خطرات طبیعی از جمله زمینلرزه آسیبپذیر است. بررسیهای زمینشناسی انجام شده بیانگر آن است که شهر تهران روی گسلهای زیادی قرار دارد. با گسترش فضای شهر، ساختوسازهایی نیز در حریم یا روی گسلهای بزرگ و لرزهخیز انجام شدهاست. افزون بر آن، دشت تهران و شهر ری دارای شکستگیهایی است که ممکن است به هنگام لرزش گسلهای بزرگ، دچار لغزش و جابهجایی شوند. با بررسی زمینلرزههای روی داده در گستره تهران و پیرامون آن، زمینلرزههایی به بزرگی ۷٫۷ درجه ریشتر را میتوان یافت. همچنین بررسیها نشان میدهد که گسلهای مشا در ارتفاعات البرز و گسل گرمسار فعالیت بیشتری داشتهاند.
کارشناسان بر این باورند که با توجه به اینکه از آخرین زمینلرزه بزرگ تهران مدت زیادی میگذرد، خطر رخ دادن زمینلرزهای بزرگ در تهران افزایش مییابد. پیشبینی زلزلههایی تا ۸ ریشتر نیز در تهران شدهاست و تمام مناطق، حتی آنهایی که روی گسل نیستند نیز در برابر چنین رخدادهایی آسیبپذیرند. البته احتمال ویرانی تمام شهر با یک زمینلرزه، از سوی کارشناسان رد شدهاست.
وضعیت نامناسب مدیریت بحران شهر تهران و احتمال رفتار نامناسب شهروندان هنگام رخ دادن خطرات طبیعی، باعث نگرانیهایی شدهاست. «قفل شدن شهر» که بر اثر خروج مردم از محله خود و ایجاد ترافیک هنگام زمینلرزه رخ میدهد، نیز میتواند کار امداد و نجات را با مشکل روبرو سازد.
از سیل نیز توسط مقامات شهری تهران به عنوان خطری جدی یاد شدهاست. اختلاف ارتفاع زیاد، ساختوساز در حریم یا بستر رودها و مسیلها، شرایط اقلیمی ویژه، وجود رودخانههایی نظیر رودخانه کرج، مسیلهای پرشمار دیگر و قرارگرفتن شهر در پای کوه از جمله دلایل اصلی تهدید تهران توسط سیلاب است.
تقسیمات اداری
کلانشهر تهران به ۲۲ منطقه و ۱۱۲ ناحیه شهری تقسیم شدهاست. با وجود اداره جداگانه، ری و شمیران نیز جزئی از تهران خوانده میشوند.
پیشینه
تهران بهعنوان پایتخت ایران، هنگام شکلگیری مساحتی حدود ۳ کیلومتر مربع داشت. تغییرات سیاسی و افزایش جمعیت، شهر را دستخوش دگرگونی منطقهای کرد و مساحت آن افزایش یافت؛ به طوری که در سال ۱۳۴۷، نخستین طرح جامع شهر تهران ابلاغ شد که در آن مساحت شهر با افزایشی خیرهکننده به ۱۸۱ کیلومتر مربع رسید. تهران با این مساحت به ۱۲ منطقه تقسیم شده بود.
پس از انقلاب ۱۳۵۷، تعداد مناطق تهران به ۲۰ منطقه افزایش یافت. در ابتدای دهه ۷۰ و پس از بررسیهای دوباره غرب شهر تهران، چهار منطقه تازه ۹، ۵، ۲۰ و ۲۱ ایجاد شدند و تعداد مناطق تهران به ۲۲ منطقه افزایش یافت.
محلهها
برخی از محلههای تهران نیز دارای پیشینهای تاریخی هستند. تهران قدیم از چهار محله به نامهای سنگلج، عودلاجان، بازار و چالهمیدان تشکیل شده بود.
در دوران ناصرالدینشاه قاجار محلههایی از جمله ارگ، چالهحصار، خانیآباد، جوادیه، پامنار، یافتآباد، گار ماشین و گود زنبورکخانه ساخته شد.
از محلههای دیگر تهران میتوان به تهرانپارس، تهراننو، نارمک، کن، طرشت، بریانک اشاره کرد. محلههای تهران در طول تاریخ آن با گسترش شهر و افزایش جمعیت، تغییراتی یافتند و به تعداد آنها افزوده شد.
نمای شهر
تهران شهری برنامهریزی شدهاست که توسعه آن مهار و سعی در هدایتش میشود. همچنین ساختوساز در تهران کنترل شده و برای ساختمانهای بلند شرایط و قوانینی تهیه شدهاست.
نخستین طرح جامع تهران در سال ۱۳۴۷ با افق ۲۵ ساله، با مسئولیت عبدالعزیز فرمانفرمائیان و ویکتور گرئون در پنج جلد تهیه شد. این طرح محدود کردن جمعیت تهران به میزان پنج میلیون و ۵۰۰ هزار نفر در سال ۱۳۷۰ و پذیرش الگوی توسعه خطی (شرقی-غربی) را پیشنهاد کرده بود که تاکنون از مهمترین مبنای قانونی توسعه شهر تهران بودهاست. همچنین تاکید بر رعایت ضوابط حریم گسلهای تهران برای ساختوساز، از دیگر موارد مطرح شده در طرح جامع تهران است که بر این اساس، زمینهای ساخته نشدهای که در محدوده حریم گسل بزرگ شمالی هستند، باید به فضای سبز اختصاص یابند و ساختوساز در این گونه زمینها ممنوع شود؛ مگر ساخت بنا در ارتباط با تاسیسات و تجهیزات شهری که با رعایت اصول فنی مصوب، آزاد اعلام شد.
پس از انقلاب ۱۳۵۷، طرح جامع تهران تنها برای ۸ سال بهطور مستقیم مبنای کنترل و هدایت توسعه پایتخت ایران بود و در دهههای گذشته تغییرات کالبدی و توسعه کلانشهر تهران بیشتر بر مبنای مجموعهای از ضوابط و بخشنامهها صورت گرفتهاست.
شهر بافت فرسودهای نیز دارد که در برابر زمینلرزه بسیار آسیبپذیر است. تسهیلات و طرحهایی برای نوسازی و بهبود وضعیت بافتهای فرسوده ارائه شدند که در بسیاری از موارد، با عدم استقبال مالکان و سرمایهگذاران روبرو شدهاند.
معماری
کاخ شهربانی، از نمونههای شاخص معماری ایران باستان در تهرانتهران به دلیل پایتخت بودن و تمرکز بنیادهای سیاسی و اقتصادی در آن، نسبت به دیگر شهرهای ایران زودتر با مظاهر نوگرایی و به تبع آن با معماری نوین آشنا شد. این آشنایی در دوران قاجار و به خصوص دوره ناصرالدین شاه آغاز شد اما در عمل، در دوران پهلوی بود که جنبههای زندگی مدرن از حصار دربار و ارگ سلطنتی خارج شد و چهره شهر را دگرگون ساخت.
در دوران رضاشاه معماران و دانشآموختگان مطرح اروپایی نقش مهمی در دگرگونی چهره شهر داشتند. بعدتر سبک تازهای از معماری ایران باستان وارد تهران شد. این سبک در برخی پروژهها، در کالبد مدرن بود اما در تزئینات و نماسازیها از معماری باستانی ایران الهام گرفته بود؛ این سبک در ساختمانهای اداری و مهم آن زمان تهران استفاده شد.
چند چهره شاخص ارمنی نیز، تعدادی از مهمترین ساختمانهای دولتی، عمومی و خانههای شخصی را در تهران طراحی کردهاند. وارطان هوانسیان، پل آبکار، گابریل گورکیان و اوژن آفتاندلیانس از جمله این معماران مشهور هستند. برای نمونه ساختمان اصلی بانک سپه و سینما متروپل از وارطان هوانسیان و کاخ دادگستری و کاخ شهربانی نیز از آثار گابریل گورکیان هستند.
هماکنون نیز طرح گسترش معماری ایرانی و اسلامی در برنامههای پیش رو، برای هویتدهی به تهران قرار دارد.
جمعیتشناسی
تغییرات جمعیت تهران بین سالهای ۱۳۳۵ و ۱۳۹۵
تهران شهری با گوناگونی گروههای قومی است اما جمعیت خارجی آن بسیار کم است. تهران هنگام پایتخت شدن جمعیتی کمتر از ۲۰ هزار تن داشت و اکنون به یکی از پرجمعیتترین کلانشهرهای خاورمیانه تبدیل شدهاست. بر اساس نتایج سرشماری سال ۱۳۹۵، شهر تهران ۸،۷۳۷،۵۱۰ تن جمعیت دارد. میزان رشد جمعیت در تهران، سالانه ۱/۷۹ درصد است. میزان باسوادی نیز در تهران بالاست.
شهر تهران جمعیت سالخوردهتری نسبت به ایران و استان تهران را در خود جای دادهاست. پراکندگی گروههای سنی نیز در تهران یکنواخت نیست و مناطق شمالی دارای جمعیتی با میانگین سنی بالاتری هستند. مناطق حاشیه شهر نیز دارای جمعیت جوانتری هستند. تحولات جمعیتی تهران به عنوان پایتخت، پس از سال ۱۳۰۰ شامل چهار دوره برجسته میشود:
دوره اول از سال ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ که خندقها و دروازهها از میان رفتند، راههای شهر اصلاح شدند و شهر شکل منظم هندسی به خود گرفت. جمعیت تهران در این سده افزایش چشمگیری پیدا کرد؛ بهنحوی که در سرشماری سال ۱۳۱۹ جمعیت پایتخت به ۵۴۰ هزار تن رسید.
دوره دوم از سال ۱۳۲۰تا ۱۳۳۲ که با بروز جنگ جهانی دوم همراه بود، دارای تغییرات زیادی نبود و شهر تنها از اطراف توسعه یافت. جمعیت تهران در این دوره مطابق آمار رسمی سال ۱۳۲۵، حدود ۸۸۰ هزار تن بود.
دوره سوم از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ که در این دوره به دلیل ساخت بزرگراهها، خیابانها، بلوارها، شهرکهای تازه و ساختمانهای بزرگ، تهران رشد چشمگیری داشت، از هر سو گسترش پیدا کرده بود و یکی از شهرهای بزرگ آسیا به حساب میآمد. جمعیت تهران در این سالها به سرعت افزایش پیدا کرده بود و از یک میلیون و ۸۰۰ هزار تن در ۱۳۳۵ به چهار میلیون و ۵۳۰ هزار تن در سال ۱۳۵۵ رسیده بود.
دوره چهارم از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۵ که سالهای نخست پس از انقلاب ۱۳۵۷ بود، تهران از هر سو گسترش یافت. مهاجرت به تهران و دادن زمین به تعاونیها برای خانهسازی و ایجاد خانههای ارزانقیمت، از دلایل گسترش شهر در این دوران است. براساس آمار سال ۱۳۶۵ جمعیت تهران ۶،۰۵۸،۲۰۷ تن بود.
جمعیت خالص افزوده شده به تهران در دهههای گذشته بیش از پنج میلیون نفر است که این، پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی گستردهای داشتهاست. براساس شش دوره سرشماری انجام شده، جمعیت تهران از سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۸۵ حدود پنج برابر شدهاست و این رشد در شهرهای اطراف، بیشتر از شهر تهران بودهاست؛ در کل، رشد شهر تهران طی دهههای اخیر در حال کاهش بوده و بیشتر بر جمعیت پیرامون آن افزوده شدهاست.
آمار جمعیتی
سال
جمعیت
نرخ رشد
حکومت
۹۳۳
شاه طهماسب صفوی
۱۰۰۵
۳،۰۰۰
۱/۴
شاه عباس صفوی
۱۱۷۶
۱۵،۰۰۰
۵/۲
آقامحمدخان قاجار
۱۱۸۶
۵۰،۰۰۰
۱۲/۰۳
فتحعلیشاه قاجار
۱۱۹۱
۶۰،۰۰۰
۳/۶
فتحعلیشاه قاجار
۱۲۱۳
۸۰،۰۰۰
۲/۸
فتحعلیشاه قاجار
۱۲۴۶
۱۴۷،۲۵۶
۲/۹
ناصرالدینشاه قاجار
۱۳۰۹
۲۵۰،۰۰۰
۲/۴
پهلوی اول
۱۳۱۹
۵۴۰،۰۸۷
۶/۶
پهلوی اول
۱۳۳۵
۱،۵۶۰،۹۳۴
۵/۵
پهلوی دوم
۱۳۴۵
۲،۷۱۹،۷۳۰
۵/۱
پهلوی دوم
۱۳۵۵
۴،۵۳۰،۲۲۳
۲/۹
پهلوی دوم
۱۳۶۵
۶،۰۵۸،۲۰۷
۱/۳
جمهوری اسلامی
۱۳۷۰
۶،۴۹۷،۲۳۸
۰/۷۸
جمهوری اسلامی
۱۳۷۵
۶،۷۵۸،۸۴۵
۱/۳
جمهوری اسلامی
۱۳۸۵
جمهوری اسلامی
۱۳۹۵
۸،۷۳۷،۵۱۰
۱/۷
جمهوری اسلامی
منابع : اطلس کلانشهر تهران - درگاه آمار ایران
گروههای قومی
اکثریت مردم تهران را پارسیان تشکیل میدهند؛ پس از آنها، به ترتیب، آذریهای ایرانی و مازندرانیها بزرگترین اقلیتهای قومی موجود در تهران هستند. همچنین قومیتهای کرد و گیلک نیز از دیگر اقوام پر جمعیت شهر هستند. تهران میزبان جمعیت خارجی کمی است و بیشترین خارجیهای ساکن آن را افغانها و پس از آن، پاکستانیها و عراقیها تشکیل میدهند.
گویش
تهران بزرگترین شهر فارسیزبان جهان است. ۹۸ درصد تهرانیها زبان فارسی را میفهمند و ۱۰ درصد از آنها توان گفتگو به حداقل یکی از زبانهای رایج جهان را دارند. مردم تهران در گذشته گویش خاص خودشان را داشتند، معروف به لهجه تهرانی که در طول زمان کمرنگ شد و تغییراتی یافت. لهجه تهرانی تنها دارای واژگان متفاوت نبود و در برخی موارد دارای قواعد، رسم و ساختار ادبی بودهاست.
دین
بیشتر مردم تهران رسما مسلمان و شیعه دوازدهامامی هستند. دیگر جوامع مذهبی در تهران شامل بهائیان، زرتشتیان، مسیحیان و یهودیان میشود. افراد زرتشتی، مسیحی و یهودی تنها اقلیتهای دینی تهران و ایران هستند که در حد قانون در انجام آیین دینی خود آزادند. همچنین برخی اقلیتهای دینی، همانند زرتشتیان دارای انجمن و مدارس اختصاصی خود در تهران هستند.
مراکز مذهبی پرشماری نیز در سراسر شهر ساخته شدهاست؛ از مساجد گرفته تا کلیساها، کنیسهها و نیایشگاههای زرتشتی. نخستین مسجد تهران نیز مربوط به دوره صفویه است که مسجد جامع بلده طیبه تهران نام دارد و توسط مولانا ملا محمد مقیمارازی بازسازی شده بود.
مشکلات اجتماعی
حسین رحیمی، رئیس پلیس تهران، در سال ۱۳۹۷ اعلام کرد که بیشتر آمار جرم در تهران، به ترتیب، مربوط به دزدی، مواد مخدر و درگیریهای خیابانی بودهاست. بیشتر دزدیهای ثبت شده در ایران، متعلق به تهران هستند. از معتادان متجاهر نیز به عنوان یکی از مشکلات مردم و شهر تهران یاد میشود؛ به گزارش خبرگزاری تسنیم، این افراد عامل برخی دزدیها و خردهفروشی مواد مخدر در سطح شهر هستند. خشونت و درگیریهای خیابانی در پایتخت ایران، باعث نگرانی کارشناسان شدهاست که برخی دلایل آن را نابرابری اجتماعی، مشکلات اقتصادی، مشکلات شهری تهران و عدم اطمینان به آینده میدانند.
حقوق کودکان
کودکان کار تهران در سال ۱۳۹۲
مشکلات اجتماعی تهران و فقر باعث شدهاست که حقوق کودکان این شهر نادیده گرفته شود. مشکلات کودکان تهران شامل اجبار به ازدواج، اعتیاد پدر و مادر، بدسرپرستی، فرار از خانه، بیشناسنامگی، کار، سوءتغذیه و خشونتهای جسمی، روحی و جنسی میشود.
کودکان کار در شهر تهران به سه دسته ایرانی، افغانستانی و ایرانی کولی تقسیم میشوند. نتایج تحقیقاتی که در سال ۱۳۹۵ منتشر شد، نشان میدهد بسیاری از این کودکان حاصل عدم پیروی از سیاستهای جمعیتی هستند و در خانوادههایی پر جمعیت زندگی میکنند. همچنین بر اساس همین تحقیقات، مشخص شد که بیشترین تراکم کودکان برای کار در خیابان، به ترتیب، منطقه ۲، منطقه ۱۲ و پس از آن منطقه ۱ است. بسیاری از کودکان کار تهران نیز مسیری طولانی را از محل زندگی خود تا محل کارشان طی میکنند.
حقوق زنان
تجمعات فعالان حقوق زنان در تهران به شکلی خشونتآمیز سرکوب میشود و گزارشهایی از بازداشت حاضران در تجمعات منتشر شدهاست. بانوان تهرانی در صورت نداشتن پوشش اسلامی، جریمه یا دستگیر میشوند. پلیس تهران سابقه برخورد با رانندگان بدحجاب را نیز دارد. در سال ۱۳۹۷، ویدئویی از خشونت یک مامور گشت ارشاد علیه یک دختر تهرانی به خاطر پوشاکی که بر تن کرده بود، در شبکههای اجتماعی منتشر شد و بازتابی جهانی داشت.
تلاشهای شهروندان تهرانی در مقابله با حجاب اجباری با خشونت از سوی نیروهای نظامی و شبه نظامی پاسخ داده میشود. در دیماه ۱۳۹۶ اعتراضات علنی به حجاب اجباری در خیابان انقلاب تهران، توسط ویدا موحد آغاز شد؛ پس از آن، دیگر دختران نیز در مناطق مختلف خیابان انقلاب و در دیگر خیابانها و شهرهای ایران، با رفتن روی بلندی و برداشتن پوشش سر، نسبت به حجاب اجباری اعتراض کردند. گزارشهایی نیز از دستگیری و ضربوشتم دختران خیابان انقلاب وجود دارد که با انتقاد سازمانهای مدافع حقوق بشر، از جمله عفو بینالملل و دیدبان حقوق بشر روبهرو شدهاست.
اقتصاد
ساختمان بورس اوراق بهادار تهران در خیابان حافظ
تهران کانون اقتصادی ایران است. همچنین این شهر به عنوان پایتخت سیاسی ایران، مشاغل فراوانی در زمینههای گوناگون دارد و اولین منطقه صنعتی کشور محسوب میشود. فعالیتهای اقتصادی بینالمللی با وجود پایتخت بودن، تاریخ و بزرگی تهران نقش چندانی در تعداد شاغلهای آن ندارد.
بر اساس آمار سال ۱۳۹۵، سهم تهران در کل تولید ناخالص داخلی ایران ۲۱ درصد است و با اختصاص نیمی از بخش صنعت کشور به خود، نقش مهمی در اقتصاد ایران دارد. صنایع تهران شامل خودروسازی، الکترونیک و تجهیزات الکتریکی، تسلیحات نظامی، منسوجات، شکر، سیمان و محصولات شیمیایی است. همچنین تهران مرکزی پیشرو در فروش فرش و مبلمان در ایران است. در جنوب حومه تهران نیز یک پالایشگاه نفت به نام پالایشگاه نفت تهران وجود دارد. مقر اصلی شرکت ملی نفت ایران، دومین شرکت بزرگ نفتی جهان در تهران قرار دارد. ایران خودرو نیز به عنوان بزرگترین خودروساز ایران در تهران کارخانه دارد و مقر اصلی آن نیز در همین شهر است.
جوانان تهران درگرفتن کار و فرصتهای اقتصادی مشکلاتی دارند. طبق اعلام عیسی فرهادی، فرماندار وقت تهران در سال ۱۳۹۷، نرخ بیکاری تهران ۱۱/۵ درصد است و با توجه به میزان مهاجرت بیکاران به تهران، کاهش آن سخت است.
طبق آمار سال ۱۳۹۴، ردیف مسکن، آب، برق و گاز، با سهمی معادل ۴۹/۹ درصد، بیشترین سهم از متوسط هزینه ناخالص یک خانوار ساکن تهران را به خود اختصاص دادهاست؛ پس از آن نیز ردیف خوراکیها و آشامیدنیها با سهم ۱۵/۷ درصدی قرار دارد.
بورس اوراق بهادار تهران به عنوان بزرگترین بازار بورس ایران، در سال ۱۳۴۶ و بر پایه قانون مصوب اردیبهشت ۱۳۴۵ تاسیس شد. به عنوان یک رکورد، شاخص کلی آن در ۲۷ خرداد ۱۳۹۷ به بالای ۱۰۲ هزار و ۴۵۲ واحد رسیده بود. همچنین به عقیده بسیاری از کارشناسهای بازارهای مالی ایران، سیاستهای خارجی حکومت و بهای نفت و ارزهای خارجی از عوامل تاثیرگذار بر این بازار هستند.
خرید
نمایی از درون بازار بزرگ تهران
با وجود مراکز خرید نوین در شهر، بازار تهران به عنوان بازاری قدیمی که در مرکز شهر و در منطقه ۱۲ شهرداری تهران قرار دارد، همچنان دارای اهمیت بالای اقتصادی در تهران و کشور است.
گردشگری
تهران یکی از مهمترین مراکز گردشگری ایران به حساب میآید و این شهر دارای مجموعهای از جاذبههای گردشگری است که شامل کاخها و موزههایش میشود. میدان و برج آزادی، برج میلاد، پل طبیعت و دریاچه چیتگر نیز از جاذبههای گردشگری مهم شهر تهران هستند.
تهران در سال ۲۰۰۹ میلادی میزبان ۶۴۶ هزار گردشگر خارجی بود و در سال ۲۰۱۲ این آمار به ۱/۱۱ میلیون تن تغییر یافت. افزایش پیوسته ورود گردشگران خارجی به این شهر باعث شد آمار این گردشگران در سال ۲۰۱۵ به ۱/۵۱ میلیون تن برسد. عراقیها بیشترین درصد مسافران خارجی تهران را از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۶ تشکیل میدادند. حدود ۳۰۵ هزار عراقی در سال ۲۰۱۲ در تهران اقامت شبانه داشتند که این میزان در سال ۲۰۱۶ به ۴۸۷ هزار تن رسید. پس از عراقیها، آذربایجانیها دومین گروه مسافران وارد شده به تهران بودهاند.
در سال ۲۰۱۲، ۱۹۶ هزار گردشگر آذربایجانی به تهران سفر کردند و این میزان در سال ۲۰۱۶ به ۳۲۰ هزار نفر رسید. افغانستان نیز در سال ۲۰۱۶ با فرستادن ۱۵۶ هزار گردشگر با اقامت شبانه به تهران، در رده سوم مبادی برتر تهران قرار گرفته بود که پس از آن، ترکیه و ترکمنستان قرار داشتند. در سال ۲۰۱۶، حدود ۱۴۳ هزار تن از شهروندان ترکیه و ۷۵ هزار تن از شهروندان ترکمنستان به تهران سفر کردند و دارای اقامت شبانه در این شهر بودند.
تهران با جذب ۱/۶۴ میلیون گردشگر در سال ۲۰۱۶ میلادی یکی از مهمترین شهرهای خاورمیانه در زمینه گردشگری بودهاست. همچنین تهران پس از شهرهای دبی، ژوهانسبورگ، ریاض و ابوظبی در رتبه پنجم از دیدگاه شمار ورود گردشگران خارجی در سال ۲۰۱۶ در مناطق آفریقا و خاورمیانه قرار داشت و گردشگران خارجی تهران در این سال نیم میلیارد دلار هزینهکرد داشتهاند.
زیرساخت
ترابری
هواپیمایی
فرودگاه امام خمینی؛ فرودگاه بینالمللی اصلی تهران
تهران دارای دو فرودگاه بینالمللی مهرآباد و امام خمینی است. فرودگاه مهرآباد که در سال ۱۳۱۷ تاسیس شد، در بخش غربی تهران قرار دارد و نام آن از روستای مهرآباد که پیشتر در آن منطقه وجود داشت، گرفته شدهاست. بر اساس آمار اردیبهشت ۱۳۹۷، فرودگاه مهرآباد بیشترین عملکرد را میان فرودگاههای ایران داشت؛ همچنین تا همین زمان، این فرودگاه بیش از ۳۰ درصد از پروازهای ایران را به خود اختصاص داده بود.
فرودگاه امام خمینی نیز در ۳۰ کیلومتری جنوب غربی تهران و در زمینی به وسعت ۱۳٫۵ هزار هکتار ساخته شدهاست. پیشنهاد ساخت این فرودگاه در سال ۱۳۴۶ از سوی ایکائو داده شد و گشایش اولیه آن نیز در سال ۱۳۸۳ انجام شد. این فرودگاه بر اساس آمار آبان ۱۳۹۶، بیشترین سهم را از پروازهای خارجی در میان فرودگاههای ایران داشتهاست.
اتوبوسها
سامانه اتوبوس تندرو تهران در پایانه آزادیتهران دارای چهار پایانه مسافربری شرق، غرب، میدان آرژانتین و جنوب است. خدمت اتوبوسها به شهروندان تهرانی دارای پیشینهای طولانی است. در سال ۱۳۰۵، تعدادی اتوبوس از شوروی خریداری شد و در ۸ خط اتوبوسرانی خصوصی از آنها استفاده شد؛ مسیر نخستین خط احداث شده نیز، از سبزه میدان تا کارماشین بود.
پس از گذشت سالها از خدمترسانی اتوبوسها در شهر تهران، برای نخستینبار در سال ۱۳۲۰ بود که نظم قابل قبولی در استفاده از آنها شکل گرفت و تا سال ۱۳۳۵ تعداد خطوط به ۳۸ رسیده بود. شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، در سال ۱۳۳۵ به عنوان نخستین شرکت سهامی اتوبوسرانی عمومی ایران تاسیس شد.
اتوبوس برقی تهران، در سال ۱۹۹۲ میلادی به عنوان تنها نمونه از این سامانه در ایران، گشایش یافت. در سال ۲۰۰۵، اتوبوس برقی تهران شامل پنج خط میشد که همگی از میدان امام حسین آغاز میشدند.
ایجاد و گسترش سامانه اتوبوس تندرو تهران، به عنوان یکی از ارکان نوسازی شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، از سال ۱۳۸۵ در دستور کار مدیریت ترابری شهر و شرکت واحد قرار گرفتهاست.
بر اساس گزارشی در سال ۱۳۹۶، اتوبوسرانی تهران با مشکلاتی از قبیل فرسودگی و کمبود تعداد اتوبوسهای فعال روبرو است که این موضوع میتواند باعث افزایش آلودگی هوا و کاهش کیفیت خدمات به شهروندان شود.
خودروها، راهها و ترافیک
پل فجر در بزرگراه همت|جایگزین=|راست
تهران دارای شبکه متراکم بزرگراهی است و این شبکه توسط گروهی گسترده از خیابانها و جادهها همراهی میشود. بزرگراه آزادگان طولانیترین بزرگراه تهران با داشتن ۳۶/۴ کیلومتر طول است.
سفر با خودروی شخصی در تهران رایج است و شهروندان تمایل زیادی به استفاده از خودروی شخصی دارند. ترافیک تهران نیز وضعیت مناسبی ندارد و گاهی بحرانی خوانده شدهاست. پس از ماه مهر نیز معمولا وضعیت ترافیکی شهر به دلیل افزایش سفرهای محصلان بدتر میشود.
شمار خودروها و وسایل نقلیه شخصی در شهر تهران به صورت روزافزون در حال افزایش است و این موضوع به یکی از مشکلات مهم این کلانشهر تبدیل شدهاست. به گفته مازیار حسینی، معاون سابق حملونقل و ترافیک شهرداری تهران، تعداد خودروهای این شهر حدود ۶ برابر ظرفیت خیابانهای آن است.
پیدا کردن جای پارک در برخی مناطق تهران بسیار سخت است و به یک مشکل برای شهروندان تبدیل شدهاست. به گفته احمد دنیامالی پیدا کردن پارکینگ یکی از مشکلات شهر تهران بوده و کمبود پارکینگ تاثیری مستقیم در افزایش ترافیک داشتهاست.
تاکسیها
جایگزین=
در سال ۱۳۲۵، شرکتی با ۱۰ دستگاه خودروی ساخته فیات، در تهران آغاز به ارائه خدمت به مسافران کرد؛ تاکسیهای این شرکت بیشتر در مرکزهای تفریحی شهر حاضر بودند و مانند آژانسهای امروزی تهران، مسافران را بدون سوار کردن مسافری دیگر در بین راه، به مقصد میرساندند. با توجه به استقبال مردم، این شرکت شمار خودروهایش را تا ۵۰ دستگاه افزایش داد.
در برخی منابع تاریخی، از اشرفالملوک فخرالدوله به عنوان بنیانگذار نخستین سازمان تاکسیرانی تهران یاد شدهاست.
اکنون تاکسیهای تهران به چهار گروه بیسیم، خطی، ویژه و گردشی تقسیم شدهاند. همچنین سن فرسودگی تاکسیها ۱۰ سال در نظر گرفته شدهاست و تاکسیهای فرسوده باید در طرح نوسازی شرکت کنند.
راهآهن و مترو
درون یکی از واگنهای متروی تهران
در سال ۱۲۶۱، یک خط آهن با تقریبا ۸ کیلومتر طول و عرض ۱۰۰۰ میلیمتر، از تهران به شهر ری کشیده شد و مدتی بعد، امتیاز آن به یک شرکت بلژیکی واگذار شد. نخستین کلنگ ساختمان ایستگاه راهآهن تهران در ۲۳ مهر ۱۳۰۶، با اختصاص زمینی به مساحت ۱۷۴ هکتار، به زمین زده شد. بنای این ایستگاه را یک مهندس اوکراینی طراحی کرد و در سال ۱۳۷۹ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.
نخستین مطالعات برای ایجاد متروی تهران، در سال ۱۳۵۰ توسط سوفرتو و سازمان حملونقل پاریس انجام شد و تا سال ۱۳۵۹، کارهای لازم برای توسعه مترو انجام شد. از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۵، به دلیل جنگ ایران و عراق، طرح به صورت کامل متوقف شد. از سال ۱۳۷۴ به بعد، گسترش متروی تهران به صورت جدی دنبال شدهاست. در ۱۶ اسفند ۱۳۷۷ نیز نخستین گشایش رسمی مترو انجام شد و با استقبال خوبی از سوی مردم روبرو شد.
بر اساس آمار سال ۱۳۹۵، متروی تهران روزانه ۳ میلیون و ۸۰۰ هزار مسافر را جابهجا میکند. همچنین در پایان همین سال، شمار سفرهای انجام شده با متروی تهران از مرز هفت میلیارد گذشت. خط ۳ متروی تهران نیز طولانیترین خط متروی این شهر است.
فضای سبز
بوستان ملت در پاییز
تهران به دلیل داشتن آبوهوای مناسب و فراوانی آب، معمولا منطقه سرسبزی بوده و در منابع جغرافیایی قدیم از درختان انبوه و باغهای تهران یاد شدهاست. با وجود پیشینه طولانی و تاریخی باغداری در تهران، نخستین باغهای معروف تهران، در دوران صفوی و پس از آن در دوران قاجار، در دوره فتحعلیشاه پدید آمدند. در دوران ناصرالدینشاه قاجار نیز دگرگونیهای مهمی در شیوه باغداری پایتخت ایجاد شد و باغداری نوین، پس از روبرو شدن اشراف با سبک اروپایی آن و استخدام باغبانهای خارجی وارد تهران شد. همچنین تهران برای چنارهایش مشهور بودهاست.
باغ و عمارت عینالدوله، باغ فردوس، باغ نگارستان و کاخ گلستان نمونههایی از باغهای تهران هستند.
بر اساس آماری در سال ۱۳۹۵، سرانه فضای سبز درونشهری تهران، فقط با احتساب فضاهای سبز همگانی، ۱۵٫۸ متر مربع بودهاست. همچنین طبق گفته مدیرعامل سازمان پارکها و فضای سبز شهر تهران در سال ۱۳۹۳، این شهر ۲،۱۰۰ بوستان داشتهاست.
تلاشها برای رسیدن سرانه فضای سبز تهران به استانداردهای جهانی ادامه دارد و در برنامههای شهرداری به آن اشاره شدهاست. ایجاد بوستانهای جدید، ایجاد فضای سبز در حاشیه بزرگراهها، ایجاد و گسترش فضای سبز عمودی و گسترش کمربند سبز تهران از برنامههایی هستند که توسط سازمانهای مسئول دنبال میشوند.
بهداشت و سلامت
بیمارستان میلاد
مراقبتهای بهداشتی در تهران عمدتا توسط درمانگاهها و بیمارستانهای خصوصی ارائه میشود. اگر چه شبکه بهداشتی دولتی که شامل آزمایشگاهها، بیمارستانها، داروخانهها و مراکز توانبخشی میشود نیز در شهر وجود دارد. سیستمهای بیمهای، بخش قابل توجهی از هزینهها که شامل بخش درمان خصوصی نیز میشود را پوشش نمیدهند.
در برخی منابع اعلام شدهاست که نخستین بیمارستان تهران، در سال ۱۲۳۱ تاسیس شدهاست؛ اما در منابع دیگر اعلام شدهاست که نخستین بیمارستان تهران، در سال ۱۲۵۵ با نام مریضخانه دولتی تاسیس شدهاست که نام آن، در سال ۱۳۱۹ برای قدردانی از ابوعلی سینا، به بیمارستان سینا تغییر یافت.
تهران میزبان شماری از معتبرترین بیمارستانهای ایران است. بیمارستان میلاد با ۱۰۰۰ تخت در سال ۱۳۸۰ تاسیس شد و دارای بخشهای تخصصی قابل توجهی است.
بیمارستانهای آراد، پارس و پارسیان نیز از بیمارستانهای خصوصی تهران هستند.
در سال ۱۳۹۶، سخنگوی وزارت بهداشت ایران اعلام کرد که ۷۵ درصد از بیمارستانهای دولتی تهران فرسوده بوده و در برابر رخدادهای طبیعی مقاوم نیستند.
فرهنگ و هنر
تئاتر
تئاتر شهر، از بزرگترین مجموعههای نمایش تئاتر ایران
پیشینه تئاتر در تهران، از زمان ناصرالدینشاه قاجار آغاز میشود. پس از آشنایی ناصرالدینشاه با تئاتر در سفری که به اروپا داشت؛ او فرمان ساخت سالنی را برای اجرای تئاتر صادر کرد. در همین دوران بود که تکیه دولت ساخته شد.
با روی کار آمدن مشروطیت در ایران، تئاتر پیشرفت بیشتری کرد و تئاترهای تازهای پدید آمد که از اولین آنها تئاتر فرهنگ بود که در عمارت مسعودیه نمایش میداد. تئاتر دوم نیز تئاتر ملی بود که که ریاست آن را عبدالکریمخان محققالدوله بر عهده داشت.
تالار رودکی نیز یکی از مجهزترین و بزرگترین تالارهای اپرا، موسیقی و تئاتر در ایران است که توسط اوژن آفتاندلیانس طراحی شده و با نام شاعر و نوازنده ایرانی، رودکی در ۳ آبان ۱۳۴۶ گشایش یافتهاست.
تئاتر شهر تهران در سال ۱۳۴۶ توسط علی سردارافخمی طراحی شد و ساخت آن پنج سال به طول انجامید. این مجموعه در روز شنبه، هفتم بهمن ۱۳۵۱ با روی صحنه رفتن نمایش باغ آلبالو نوشته آنتون چخوف و به کارگردانی آربی اوانسیان به عنوان مهمترین سالن تئاتر ایران گشایش یافت.
رویداد سالانه جشنواره تئاتر فجر نیز در تهران برگزار میشود.
فیلم و سینما
میرزا ابراهیمخان صحافباشی نخستین سالن نمایش فیلم تهران را در سال ۱۲۸۳ ایجاد کرد. روسیخان نیز در سال ۱۲۸۶ تصمیم گرفت که در مغازهاش نمایش همگانی فیلم راهاندازی کند. او کارش را توسعه داد و با استقبال خوبی از سوی مردم مواجه شد؛ این موضوع به ایجاد رقابت و پیشرفت سینما در تهران کمک کرد.
پردیس سینمایی کوروش
در دوران پهلوی اول، برای مدتی سینماهای تهران تعطیل شدند اما بالاخره مشروط بر این که از ساعت ۱۸ شروع و تا ساعت ۲۱:۳۰ کارشان پایان یابد، به فرمان سید ضیاء باز شدند. سینماهای این دوران همان گونه که پیش از این نیز رسم بود، بر اساس ماده ۹ نظامنامه سینماها، فیلمهایی از انواع «فیلم اخبار»، «فیلم علمی» و «فیلم بزرگ نمایش» را نمایش میدادند.
نخستین سینمای مدرن ایرانی نیز گراند سینمای تهران بود که در سال ۱۳۰۵ تاسیس شد و ترجمه میاننویسهای خارجی نیز از آن شروع شد؛ پس از این اقدام گراند سینما، بر اساس دستور نظامنامه، سینماهای تهران باید خلاصهای از داستان فیلم را چاپ میکردند. همچنین در اواخر دهه بیست، اغلب سینماهای تهران، دارای ارکستر بود.
از دهه چهل تا ۱۳۵۷، از ۹۰ سینمای فعال شهر تهران، نام بیش از یک سوم آنها خارجی بود. در این دوران شمار قابل توجهی از سینماهای نوین تهران دراختیار شرکتهای خارجی بود. همچنین به گزارش دفتر مطالعات و برنامهریزی وزارت فرهنگ و هنر، از ۴۷۳ فیلم نمایش داده شده در سال ۱۳۵۳ در تهران، ۶۱ فیلم ایرانی، ۱۴۳ فیلم آمریکایی و دیگر فیلمها نیز از کشورهای انگلستان، فرانسه، ایتالیا، هندوستان، ژاپن، هنگ کنگ و شوروی بودهاند.
از سال ۱۳۴۴ که سینمای ایران در اوج بود، فیلمهایی همانند قیصر، گنج قارون و گاو سینماهای تهران را درنوردیدند.
با انقلاب ۵۷ شماری از سینماهای تهران در آتش سوختند و نام شمار قابل توجهی از سینماهای باقیمانده نیز تغییر یافت. فروشنده از موفقترین فیلمهایی است که پس از انقلاب ۵۷ در تهران فیلمبرداری شدهاست. جشنواره فیلم فجر نیز از سال ۱۳۶۱، هر سال در تهران برگزار میشود.
موسیقی
گروه شیلر در تالار وزارت کشور
شمار قابل توجهی گروه موسیقی مطرح در تهران شکل گرفتهاند. گروه بلک کتز در سال ۱۳۴۱ توسط شهبال شبپره که مغز متفکر گروه نامیده میشود، در تهران تاسیس شد.
تهران زادگاه بسیاری از خوانندههای مطرح ایران نیز است. ابراهیم حامدی با نام هنری «ابی» که به «آقای صدای موسیقی ایرانی» معروف است، زاده تهران است و تا پیش از انقلاب ۵۷ در ایران فعالیت میکرد. فائقه آتشین با نام هنری «گوگوش» که از پر هوادارترین خوانندگان تاریخ موسیقی ایران بهشمار میرود زاده تهران است و در کشورهای آسیای میانه و خاورمیانه هواداران بسیاری دارد.
پس از انقلاب ۵۷ خوانندگان زن در سراسر ایران دچار مشکلاتی شدند. روحانیون خواندن زنان را به شهوت و مسائل جنسی ربط دادند و پخش ترانههای آنان در رادیو و تلویزیون ملی ممنوع شد. در حال حاضر زنان میتوانند با تهیه مجوزی مخصوص، در تهران اجرا داشته باشند.
تالار وحدت و تالار وزارت کشور میزبان کنسرت گروههای ایرانی و خارجی هستند. همچنین تالار وحدت محل اجرای ارکستر سمفونیک تهران، بزرگترین و قدیمیترین ارکستر سمفونیک ایران است.
جشنواره موسیقی فجر نیز از سال ۱۳۶۴، هر سال در تهران برگزار میشود.
موزهها
موزه هنرهای معاصر تهران؛ گالری این موزه محل برگزاری نمایشگاههای هنری است، که در آنها گنجینههایی از هنرمندان بینالمللی نیز نمایش داده میشود.
شماری موزه بزرگ در تهران وجود دارد که در مجموع، به طیف گستردهای از موضوعات میپردازند. برای نمونه، موزه ملی ایران در باستانشناسی ایران متمایز است، موزه فرش ایران هنر قالیبافی ایرانی را نمایش میدهد و موزه هنرهای معاصر تهران نیز آثار هنرمندان سرشناس بینالمللی را نگهداری میکند.
خوراک
تهران پایتخت ایران است؛ کشوری که از مکتبهای اصلی آشپزی در جهان بهشمار میرود و ۲۵۰۰ نوع خوراک دارد. در تهران رستورانهای آسیایی، اروپایی و شمار قابل توجهی پیتزا فروشی وجود دارد. بر اساس گزارشی، رستورانهای خارجی تهران بیشتر در مناطق شمالی شهر قرار دارند.
زندگی شبانه
تهران از اندک پایتختهای جهان است که زندگی شبانه ندارد و از نیمهشب کاملا تعطیل میشود. برای سالها، زندگی شبانه در تهران تنها یک ماه در سال، در قالب یک طرح ویژه یا در ماه رمضان وجود دارد. البته در برخی خیابانهای تهران با عرضه خوراک خیابانی، زندگی شبانه تهران اندکی احیا شدهاست.
ورزش
تهران نخستین شهر در خاورمیانه بود که میزبانی بازیهای آسیایی را بر عهده گرفت. تهران میزبان بازیهای آسیایی ۱۹۷۴ بود و همزمان با آن، مجموعه ورزشی آریامهر (آزادی) به عنوان یکی از پیشرفتهترینهای آن زمان در ۱۰ شهریور ۱۳۵۳ افتتاح شد.
فدراسیون هندبال آسیا، مهمترین نهاد مسئول هندبال در آسیا، در سال ۱۳۵۳ رسما در تهران تشکیل شد.
توچال و شمشک از مهمترین پیستهای اسکی تهران هستند. توچال شلوغترین و نزدیکترین پیست اسکی تهران است که در پایان خیابان ولنجک، در ۳ کیلومتری میدان تجریش، در منطقه شمیرانات قرار دارد. شمشک دومین پیست اسکی بزرگ در ایران پس از دیزین است و در ۵۷ کیلومتری شمال شرق تهران قرار دارد. دیزین، مهمترین پیست اسکی ایران و معتبرترین پیست اسکی در خاورمیانه نیز برای مردم تهران در دسترس است.
فوتبال
فوتبال ورزش نخست تهران است و شهرآورد تهران میان دو تیم استقلال و پرسپولیس برگزار میشود. فوتبال در تهران توسط انگلیسیها رواج یافت و نخستین زمین بازی آنها نیز میدان مشق بود. آشنایی تهرانیها با فوتبال نیز از همین طریق صورت پذیرفت.
نخستین تشکیلات فوتبالی تهران در سال ۱۳۰۲، با نام کلاب ایران پدید آمد. در سالهای میانی حکومت رضاشاه چندین باشگاه در تهران تاسیس شد و در سال ۱۳۱۶ مسابقاتی میان آنها برگزار شد. کمی بعد عباس اکرامی باشگاه شاهین را تاسیس کرد که برای چند دهه از قویترین باشگاههای ایران بود. در سال ۱۳۱۷ نیز بزرگترین ورزشگاه فوتبال ایران تا به آن زمان، گشایش یافت که امجدیه نامیده شد.
استقلال دو بار و پاس یک بار به عنوان قهرمانی جام قهرمانان آسیا دست یافتند. پرسپولیس هم یک عنوان قهرمانی در جام برندگان جام آسیا دارد. از دو تیم استقلال و پرسپولیس معمولا به عنوان قطبهای اصلی فوتبال ایران یاد میشود و این تیمها در دیگر شهرهای ایران نیز هوادار دارند.
آموزش و پژوهش
آموزش در تهران دارای جداسازی جنسیتی از مقاطع ابتدایی است. آموزش ابتدایی و متوسطه در تهران عمدتا توسط دولت ارائه شدهاست؛ اگر چه مدرسههای خصوصی نیز وجود دارد. ورود به دانشگاهها نیز از طریق یک آزمون سراسری رقابتی اداره میشود.
دانشگاهها
جایگزین=دارالفنون، نخستین دانشگاه تاریخ نوین ایران در سال ۱۲۳۰ گشایش یافت و رشتههای تحصیلی آن شامل پزشکی، داروسازی، کانیشناسی و مهندسی بودهاست.
دانشگاههای تهران از با کیفیتترینهای نوع خود در ایران هستند و شماری از آنها در رتبهبندیهای جهانی دانشگاهها حضور دارند.
دانشگاه تهران در بهمن ۱۳۱۳ جهت ایجاد مرکزی برای آموزش عالی در ایران تاسیس شد. از این دانشگاه به عنوان مهمترین و معتبرترین دانشگاه و نماد آموزش عالی ایران یاد میشود. سردر دانشگاه تهران نیز دارای شهرت است و در جهان به عنوان نمادی از این دانشگاه شناخته میشود.
دانشگاه صنعتی شریف نیز در سال ۱۳۴۴ تاسیس شد. این دانشگاه توانستهاست به عنوان یک کانون علمی صنعتی، جایگاه و اعتبار قابل توجهی در ایران پیدا کند. همچنین یکی از با سابقهترین آموزشگاههای عالی ایران در زمینه فنی و مهندسی، دانشگاه صنعتی امیرکبیر تهران است که در سال ۱۳۳۵ تاسیس شد.
قدیمیترین مرکز آموزش عالی نوین و بزرگترین دانشگاه علوم پزشکی ایران نیز دانشگاه علوم پزشکی تهران است که در سال ۱۳۱۳ تاسیس شد.
پژوهشگاهها
از مراکز پژوهشی تهران، پژوهشگاه صنعت نفت است که در سال ۱۳۳۸ با هدف اولیه پژوهش پیرامون مواد نفتی و کاربردهای آن، تاسیس شد. پژوهشگاه دانشهای بنیادی که در سال ۱۳۶۸ بنیانگذاری شد و پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی که در در سال ۱۳۶۰ با ادغام ۱۲ موسسه پژوهشی تاسیس شد نیز از دیگر مراکز پژوهشی تهران هستند.
مدرسهها
حاجیبابایی در آیین هوشمندسازی مدرسههای تهران. با افزودن یک رایانه، فراتاب، پرده نمایش و تخته هوشمند به کلاس، آن کلاس هوشمند خوانده میشود.
اداره کل آموزش و پرورش تهران به ۱۹ منطقه تقسیم شدهاست و آموزگاران میتوانند به صورت برخط، از طریق وبگاه متعلق به آموزش و پرورش تهران درخواست انتقال میان منطقهای دهند.
در سال ۱۳۹۶ اعلام شد که ۱،۱۰۰،۰۰۰ دانشآموز در مدرسههای تهران درس میخوانند که از این شمار، ۹۰۰،۰۰۰ دانشآموز در مدرسههای دولتی و بقیه در مدرسههای غیردولتی مشغول به تحصیل هستند. همچنین اعلام شد که ۸۲ درصد مدرسههای تهران دولتی و ۱۸ درصد غیردولتی هستند.
بر اساس اعلام مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران در سال ۱۳۹۶، بابت استحکام مدارس دولتی تهران نگرانیهایی وجود دارد و شمار قابل توجهی از آنها نیازمند توجه یا بازسازی هستند. همچنین با اعلام معاون آموزش ابتدایی آموزش و پرورش شهر تهران در سال ۱۳۹۶، شمار دانشآموزان در برخی از کلاسهای درس مقطع ابتدایی شهر تهران، بیش از ۳۶ نفر و به صورت میانگین، این تراکم برابر با ۳۰ تا ۳۳ دانشآموز بودهاست.
کودکستانها
نخستین کودکستان ایران را برسابه هووسپیان از ایرانیان ارمنی، در دهه ۳۰ خورشیدی با نام «ایران» و در خیابان معتمدالدوله با مجوزی از وزارت فرهنگ تاسیس کرد.
کودکستانهای تهران از یک تا چهار درجه تقسیمبندی شدهاند و شهریه آنها نیز با نظارت سازمان بهزیستی ایران ابلاغ میشود. فوق برنامههای کودکستانها نیز باید طبق قوانین اسلامی و ایرانی باشند و توسط کمیته تخصصی استان تایید شوند. در سال ۱۳۹۵ یک کودکستان به دلیل برگزاری استخری که کودکان خردسال دختر و پسر از آن استفاده میکردند، تعطیل شد. پس از مدتی اعلام شد که کودکستانها اجازه برگزاری «استخر مختلط» را ندارد و این موضوع یک تخلف خوانده شد.
مشکلات زیستمحیطی
آلودگیهای زیستمحیطی مانند آلودگی آب، هوا، خاک و صوتی باعث شدهاست که تهران به یکی از آلودهترین شهرهای جهان تبدیل شود. همچنین وجود جانوران موذی همانند موش از مشکلات تهران است.
آلودگی آب
آبهای زیرزمینی تهران دارای آلودگی هستند؛ از آنها به صورت مستقیم در کشاورزی استفاده میشود و بخشی از آب آشامیدنی تهران را نیز تامین میکنند. یکی از زیانآورترین عناصری که به دلیل نفوذ فاضلابهای انسانی و حیوانی در سفرههای آب زیرزمینی تهران وجود دارد، نیترات است. فرسودگی زیرساخت آب آشامیدنی تهران نیز به آلودگی بیشتر آب کمک میکند.
آلودگی هوا
نوروزی. وسایل نقلیه به عنوان یکی از عوامل اصلی آلودگی هوای تهران شناخته میشوند.
تهران از آلودگی هوا رنج میبرد. عوامل آلودگی هوا در تهران شامل عوامل جغرافیایی همانند اثر محصورکننده کوهها، وسایل نقلیه نظیر خودروها و موتور سیکلتها، سوخت خانهها و آلودگی حاصل از کارخانهها میشود. همچنین کیفیت پایین بنزین عرضه شده در ایران نیز جزو دلایل آلودگی هوای تهران دانسته میشود. در سال ۱۳۹۶، سرپرست مرکز ملی هوا و تغییر اقلیم سازمان حفاظت محیط زیست ایران اعلام کرد که حدود ۲۰ درصد از آلودگی هوای تهران حاصل تردد موتورسیکلتهای کاربراتوری است.
آلایندههای اصلی هوای تهران نیز اکسیدهای نیتروژن، اکسیدهای گوگرد، مونوکسید کربن، ترکیبات آلی فرار و ذرات معلق هستند. از ذرات معلق به عنوان عامل اصلی مرگ ناشی از آلودگی هوا در تهران یاد شدهاست. همچنین بخش بزرگی از ذرات معلق تهران را اتوبوسها، مینیبوسها، کامیونها و موتورسیکلتها تولید میکنند.
تعطیلی مدرسهها و اجرای طرح زوج و فرد از طرحهایی هستند که در مقابله با آلودگی هوا در تهران اجرا شدهاند.
جهت آگاهسازی شهروندان، نمایشگرهای آگاهساز آلودگی هوا در نقاط مختلف شهر نصب شدهاند و امکان بررسی وضعیت هوای تهران به صورت برخط نیز وجود دارد.
آلودگی صوتی
حریم صوتی در بافت شهری تهران رعایت نشدهاست و آلودگی صوتی در تهران بحرانی خوانده شدهاست. تهران همچنین رتبه نخست را در میزان آلودگی صوتی در ایران دارد.
آلودگی صوتی در بزرگراههای تهران بین ۱۵ تا ۲۰ دسیبل بیشتر از استاندارد آن است. بر اساس آمار سال ۱۳۹۲ موتورسیکلتها به تنهایی عامل ۴۹ درصد از آلودگی صوتی که توسط وسایل نقلیه ایجاد میشود، هستند. همچنین ده منطقه تهران با بیشترین آلودگی صوتی به ترتیب، ۶، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۷، ۱۳، ۳، ۱۹، ۱۸ و ۲ بودهاست.
بخش صوت شرکت کنترل کیفیت هوا، وابسته به شهرداری تهران در سال ۱۳۷۵ تاسیس شد. واحد صوت شرکت کنترل کیفیت هوای تهران، پروژه تهیه و تدوین ترازها و نقشههای آلودگی صوتی را از سال ۱۳۷۹ آغاز نمود. برنامه عملیاتی کاهش آلودگی صوتی در سال ۱۳۹۴ در شورای شهر تهران تصویب و سپس کمیته کنترل و پایش آلودگی صوتی شهر تهران تشکیل شد. ایجاد و بهروزرسانی نقشههای صوتی، ایجاد دیوار صوتی، تدوین دستورالعملها و تعیین حریم صوتی بزرگراهها از اقداماتی بودند که در مقابله با آلودگی صوتی در تهران صورت پذیرفت.
جانوران موذی
با توجه به اینکه در صورت رخ دادن بحرانی در تهران، موشهای مهاجم میتوانند خسارتها را افزایش دهند و باعث شیوع بیماری شوند، از آنها به عنوان یک معضل مهم یاد میشود.
زبالهها مهمترین منبع غذایی موشها در تهران اعلام شدند. دفع نادرست زبالهها به بقای موشها و افزایش شمار آنها در سطح شهر کمک کردهاست. شهرداری تهران در مبارزه با موشها طرحهایی همچون سمپاشی، طعمهگذاری، موشگیری با تفنگ بادی و مسدودسازی کلونی موشها را اجرا کردهاست.
سیاست
تهران پایتخت ایران، مرکز استان تهران و شهرستان تهران است. به عنوان یک مرکز سیاسی و اداری، مهمترین نهادهای دولتی و قضایی ایران همانند وزارتخانهها و مجلس شورای اسلامی در تهران واقع شدهاست و این شهر محل زندگی تاثیرگذارترین مقامهای کشور ایران، شامل رهبر، رئیسجمهور، برخی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، شماری از نمایندگان و رئیس مجلس شورای اسلامی است.
تهران ۳۰ نماینده در مجلس شورای اسلامی دارد. اداره شهر نیز توسط شهرداری تهران انجام میشود. شهردار تهران توسط شورای شهر تهران انتخاب شده و این شورا بر عملکرد شهرداری نظارت و برای اداره شهر قانونگذاری میکند. شهر تهران به لحاظ اداری به ۲۲ منطقه شهرداری و ۱۱۲ ناحیه تقسیم شده و شهرهای تجریش و ری را نیز دربرگرفتهاست.
شورای شهر تهران
شورای شهر تهران در سال ۱۳۹۴|جایگزین=
نخستین انتخابات شورای اسلامی شهر تهران در سال ۱۳۷۷ برگزار شد و این شورا در ۹ اردیبهشت ۱۳۷۸ شکل گرفت. مهمترین وظایف آن نیز شامل انتخاب شهردار، برکناری شهردار، نظارت بر عملکرد شهرداری، تصویب بودجه شهرداری و سازمانهای وابسته به آن، تصویب آییننامهها و انجام امور نظارتی جهت بهبود کیفیت زندگی شهروندان است.
اکنون شورای اسلامی شهر تهران ۲۱ عضو اصلی و ۱۱ عضو جانشین دارد.
شهرداری تهران
اداره تهران بر عهده سازمان غیردولتی شهرداری تهران است که در سال ۱۲۸۶ تاسیس شد. مدیریت این سازمان را شهرداران تهران بر عهده داشتهاند. اکنون شهردار تهران با حکم شورای شهر تهران انتخاب میشود اما پیش از این با حکم وزیر کشور ایران منصوب میگردید. شهرداری تهران ۲۲ منطقه را شامل میشود و مدیریت هر منطقه به عهده شهردار آن منطقه است. تصویب بودجه شهرداری تهران نیز بر عهده شورای شهر است و بودجه سال ۱۳۹۷ این سازمان، با سقفی در حدود ۱۷ هزار و ۴۳۰ میلیارد تومان توسط شورای شهر تصویب شده بود.
شهرداری تهران با مشکلات زیستمحیطی تهران مواجه است. همچنین تراکم جمعیت بالای تهران توانایی شهرداری را برای ارائه برخی خدمات کاهش دادهاست.
نامگذاری معابر
پس از انقلاب ۱۳۵۷ نام بسیاری از معابر شهر تهران تغییر کرد و به جای استفاده از نامهای شخصیتهای پیش از اسلام، خاندان پهلوی و نزدیکان آنها، از نامهای افراد مبارز با حکومت پهلوی، جانباختگان انقلاب اسلامی، مبارزان صدر اسلام و افراد شهید (با مفهوم اسلامی) استفاده میشود. برای نمونه نام خیابان کوروش کبیر به علی شریعتی، خیابان شاه به جمهوری اسلامی و میدان ژاله به شهدا تغییر یافت. تنها از اردیبهشت ۱۳۵۸ تا آبان ۱۳۵۹، نام ۵۰۰ گذرگاه شهر تهران تغییر یافت. مجتبی شاکری، رئیس سایق کمیسیون نامگذاری معابر شورای شهر تهران، دلیل عدم استفاده از سیستم عددی را برای نامگذاری معابر، عدم امکان انتقال هویت و فرهنگسازی از این طریق اعلام کرد.
روابط جهانی
شهرهای خواهرخوانده
سئول، کره جنوبی: از ۱۳۵۱
لسآنجلس، آمریکا: از ۱۳۵۱
بیشکک، قرقیزستان: از ۱۳۷۳
دوشنبه، تاجیکستان از ۱۳۷۴
برازیلیا، برزیل از ۱۳۷۵
خارطوم، سودان: از ۱۳۷۵
هاوانا، کوبا: از ۱۳۷۹
کاراکاس، ونزوئلا: از ۱۳۷۹
پرتوریا، آفریقای جنوبی: از ۱۳۸۰
صنعا، یمن: از ۱۳۸۳
مسکو، روسیه: از ۱۳۸۳
مینسک، بلاروس: از ۱۳۸۵
هانوی، ویتنام: از ۱۳۹۱
آنکارا، ترکیه: از ۱۳۹۲
پکن، چین: از ۱۳۹۲
بوداپست، مجارستان: از ۱۳۹۴
تفلیس، گرجستان: از ۱۳۹۴
دیگر روابط جهانی
تهران با شهرهای زیر پیماننامه همکاری بستهاست:
مینسک، بلاروس: از ۱۳۷۳
مسکو، روسیه: ۱۳۷۴
کویت، کویت: از ۱۳۷۴
کابل، افغانستان: ۱۳۸۳
میلان، ایتالیا: از ۱۳۹۴
سن پترزبورگ، روسیه: از ۱۳۸۳
بانکوک، تایلند: از ۱۳۹۱
پلاک وسایل نقلیه استانهای تهران و البرز
فهرست شهرداران تهران
فهرست فرهنگسراهای تهران
گذرگاهها و میدانهای تهران
مناطق شهری تهران
پایتختهای ایران
فهرست شهرهای ایران بر پایه جمعیت | [
"شهرک غرب",
"برج میلاد",
"کوه توچال",
"بزرگراه شهید مدرس",
"دریاچه چیتگر",
"گیشا (محله)",
"تماشاخانه",
"بوستان آب و آتش",
"تئاتر شهر",
"بزرگراه شهید همت",
"برج آزادی",
"شمسالعماره",
"بخش مرکزی شهرستان تهران",
"محمدعلی افشانی",
"پایتخت",
"ایران",
"استان تهران",
"شهرستان تهران",
"سازمان ملل متحد",
"البرز",
"دریای خزر",
"بزرگراه",
"مترو",
"۱۷۸۸ (میلادی)",
"آقامحمدخان قاجار",
"رضاشاه",
"۱۹۶۰ (میلادی)",
"فارسیزبانان",
"زبان فارسی",
"لهجه تهرانی",
"مردم کرد",
"مردمان آذربایجانی",
"مردم گیلک",
"مردم مازندرانی",
"ارمنیان",
"مردم عرب",
"مردم لر",
"سطح آبهای آزاد",
"شهر ری",
"تجریش",
"قالی",
"پالایشگاه نفت",
"پالایشگاه نفت تهران",
"مسجد",
"کلیسا",
"کنیسه",
"آتشکده",
"تولید ناخالص داخلی",
"منطقه شهری",
"شهرستان شمیرانات",
"خطیب بغدادی",
"ابوعبدالله حافظ تهرانی",
"تاریخ بغداد (خطیب)",
"فارسنامه (ابن بلخی)",
"جنبش مشروطه ایران",
"فرهنگستان ایران",
"دوران نوسنگی",
"زبان پارسی میانه",
"ری",
"زرتشت",
"داریوش سوم",
"اسکندر مقدونی",
"مغول",
"شاه تهماسب صفوی",
"قزوین",
"مهینبانو خانم",
"بیگلربیگی",
"شاه عباس صفوی",
"سرنگونی صفویان",
"نادرشاه",
"رضاقلی میرزا",
"چالهمیدان",
"عودلاجان",
"کریمخان زند",
"شیراز",
"قاجاریان",
"نوروز",
"گرگان",
"فتحعلیشاه قاجار",
"محمدشاه",
"ناصرالدینشاه قاجار",
"دارالفنون",
"دودمان پهلوی",
"دانشگاه تهران",
"ورزشگاه امجدیه",
"موزه ایران باستان",
"سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران",
"شرکت دخانیات ایران",
"ایستگاه راهآهن تهران",
"دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران",
"موزه ملی ایران",
"مجلس شورای ملی",
"ساختمان تلگرافخانه (تهران)",
"میدان توپخانه",
"فرانکلین دلانو روزولت",
"ژوزف استالین",
"کنفرانس تهران",
"جنگ جهانی دوم",
"شوروی",
"بریتانیا",
"چرچیل",
"روزولت",
"استالین",
"سفارت شوروی در تهران",
"تهرانپارس",
"نارمک",
"تهرانویلا",
"شهرآرا",
"بزرگراه شهید چمران",
"بزرگراه شاهنشاهی",
"بزرگراه افسریه",
"شهرک اکباتان",
"لویزان",
"ویکتور گروئن",
"عبدالعزیز فرمانفرمائیان",
"جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران",
"حسین امانت",
"استوانه کوروش",
"مجموعه ورزشی آریامهر",
"بازیهای آسیایی تهران",
"بازیهای آسیایی",
"ورزشگاه آزادی تهران",
"خیابان فردوسی",
"بلوار الیزابت",
"بلوار کریمخان زند (تهران)",
"محمدرضا شاه پهلوی",
"انقلاب ۱۳۵۷ ایران",
"جنگ ایران و عراق",
"میگ-۲۵",
"اسکاد",
"توپ ضدهوایی",
"گروگانگیری در سفارت ایالات متحده آمریکا",
"انفجار در دفتر نخستوزیری جمهوری اسلامی ایران",
"حمله به کوی دانشگاه تهران (۱۸-۲۳ تیر ۱۳۷۸)",
"تظاهرات ۱۷ اسفند ۱۳۵۷",
"تجمع ۲۲ خرداد ۱۳۸۵",
"پیامدهای انتخابات ریاستجمهوری دهم ایران",
"تظاهرات ۱۳۹۶ ایران",
"نظام جمهوری اسلامی ایران",
"دولت یازدهم جمهوری اسلامی ایران",
"اقلیم نیمهخشک",
"نسیم توچال",
"دشت کویر",
"زمستان",
"اسفند",
"تابستان",
"شهریور",
"زمینلرزه",
"سیل",
"رودخانه کرج",
"محلههای تهران",
"سنگلج",
"بازار تهران",
"ارگ تهران",
"چالهحصار",
"خانیآباد",
"جوادیه (تهران)",
"پامنار (تهران)",
"یافتآباد",
"گار ماشین",
"گود زنبورکخانه",
"تهراننو",
"کن (تهران)",
"طرشت",
"بریانک",
"سراسرنما",
"معماری ایران باستان",
"نوگرایی",
"معماری مدرن",
"وارطان هوانسیان",
"پل آبکار",
"گابریل گورکیان",
"اوژن آفتاندلیانس",
"بانک سپه",
"سینما رودکی",
"کاخ دادگستری تهران",
"کاخ شهربانی (تهران)",
"معماری ایرانی",
"معماری اسلامی",
"بزرگترین کلانشهرهای خاورمیانه",
"آسیا",
"مهاجرت به تهران",
"شاه طهماسب یکم",
"پهلوی اول",
"پهلوی دوم",
"پارسیان",
"آذریهای ایرانی",
"مازندرانی ها",
"مردمان کرد",
"افغانستانیها در ایران",
"پاکستانیهای ایران",
"عراقیهای ایران",
"مسلمان",
"شیعه دوازدهامامی",
"بهائیان",
"زرتشتیان",
"مسیحیان",
"یهودیان",
"کلیسا (ساختمان)",
"مسجد شاه (تهران)",
"کلیسای مریم مقدس (تهران)",
"کنیسه یوسفآباد",
"نیایشگاه آدریان",
"حسین رحیمی",
"دزدی",
"مواد مخدر",
"خبرگزاری تسنیم",
"حقوق کودکان",
"منطقه ۲ شهرداری تهران",
"منطقه ۱۲ شهرداری تهران",
"منطقه ۱ شهرداری تهران",
"حجاب اسلامی",
"پلیس تهران",
"گشت ارشاد",
"حجاب اجباری در ایران",
"خیابان انقلاب اسلامی",
"ویدا موحد",
"دختران خیابان انقلاب",
"عفو بینالملل",
"دیدبان حقوق بشر",
"خیابان حافظ",
"اقتصاد ایران",
"شرکت ملی نفت ایران",
"ایران خودرو",
"عیسی فرهادی",
"بورس اوراق بهادار تهران",
"گردشگری در ایران",
"کاخهای تهران",
"پل طبیعت",
"دبی",
"ژوهانسبورگ",
"ریاض",
"ابوظبی",
"آفریقا",
"خاورمیانه",
"موزه سینمای ایران",
"باغ فردوس",
"عمارت مسعودیه",
"کاخ گلستان",
"فرودگاه بینالمللی",
"فرودگاه بینالمللی مهرآباد",
"فرودگاه بینالمللی امام خمینی",
"ایکائو",
"پایانه آزادی",
"پایانه شرق تهران",
"پایانه مسافربری غرب",
"پایانه مسافربری آرژانتین",
"پایانه مسافربری جنوب",
"اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی",
"شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه",
"اتوبوس برقی تهران",
"سامانه اتوبوس تندرو تهران",
"بزرگراه آزادگان",
"مهر (ماه)",
"احمد دنیامالی",
"فیات",
"اشرفالملوک فخرالدوله",
"بلژیک",
"اوکراین",
"متروی تهران",
"سوفرتو",
"سازمان حملونقل پاریس",
"خط ۳ متروی تهران",
"پاییز",
"چنار",
"باغ و عمارت عینالدوله",
"باغ نگارستان",
"مراقبت سلامت",
"درمانگاه",
"بیمارستان",
"آزمایشگاه",
"داروخانه",
"توانبخشی",
"ابن سینا",
"بیمارستان سینا",
"بیمارستان میلاد",
"بیمارستان آراد تهران",
"بیمارستان پارس تهران",
"بیمارستان پارسیان",
"وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی",
"تئاتر",
"اروپا",
"تکیه دولت",
"مشروطیت در ایران",
"تالار وحدت",
"رودکی",
"علی سردارافخمی",
"باغ آلبالو",
"آنتون چخوف",
"آربی اوانسیان",
"جشنواره تئاتر فجر",
"میرزا ابراهیمخان صحافباشی",
"روسی خان",
"سید ضیاءالدین طباطبایی",
"گراند هتل",
"میاننویس",
"ارکستر",
"قیصر (فیلم)",
"گنج قارون",
"گاو (فیلم)",
"فروشنده (فیلم ۱۳۹۴)",
"جشنواره فیلم فجر",
"تالار وزارت کشور",
"بلک کتس",
"شهبال شبپره",
"ابی",
"انقلاب ۵۷",
"گوگوش",
"موسیقی ایران",
"آسیای میانه",
"دانشنامه بریتانیکا",
"آخوند",
"شهوت",
"ارکستر سمفونیک تهران",
"جشنواره موسیقی فجر",
"انواع موزه",
"باستانشناسی ایران",
"موزه فرش ایران",
"قالی ایرانی",
"موزه هنرهای معاصر تهران",
"آشپزی ایرانی",
"پیتزا",
"زندگی شبانه",
"ماه رمضان",
"غذای خیابانی",
"بازیهای آسیایی ۱۹۷۴",
"فدراسیون هندبال آسیا",
"هندبال",
"پیست اسکی توچال",
"پیست اسکی شمشک",
"فهرست مناطق و پیستهای اسکی ایران",
"پیست اسکی",
"پیست دیزین",
"فوتبال",
"شهرآورد تهران",
"باشگاه فوتبال استقلال تهران",
"باشگاه فوتبال پرسپولیس",
"انگلیسیها",
"میدان مشق",
"عباس اکرامی",
"باشگاه فوتبال شاهین تهران",
"ورزشگاه شهید شیرودی",
"باشگاه فوتبال پاس تهران",
"لیگ قهرمانان آسیا",
"جام برندگان جام آسیا",
"ورزشگاه تختی تهران",
"پیست اتومبیلرانی آزادی",
"آموزش در تهران",
"جداسازی جنسیتی",
"حکومت ایران",
"دانشگاه",
"آزمون سراسری",
"پزشکی",
"داروسازی",
"کانیشناسی",
"مهندسی",
"دانشگاههای تهران",
"آموزش عالی در ایران",
"سردر دانشگاه تهران",
"دانشگاه صنعتی شریف",
"دانشگاه صنعتی امیرکبیر",
"دانشگاه علوم پزشکی تهران",
"پژوهشگاه صنعت نفت",
"فراورده نفتی",
"پژوهشگاه دانشهای بنیادی",
"پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی",
"رایانه",
"فراتاب",
"آموزگار",
"دانشآموز",
"کودکستان",
"برسابه هوسپیان",
"سازمان بهزیستی ایران",
"استخر",
"آلودگی آب",
"آلودگی هوا",
"آلودگی خاک",
"آلودگی صوتی",
"موش",
"آبهای زیرزمینی",
"نیترات",
"بنزین",
"سازمان حفاظت محیط زیست ایران",
"کاربراتور",
"اکسید نیتروژن",
"اکسید گوگرد",
"مونوکسید کربن",
"ترکیبات آلی فرار",
"ذرات معلق",
"وزارتخانه",
"مجلس شورای اسلامی",
"رهبر ایران",
"رئیسجمهور ایران",
"مجمع تشخیص مصلحت نظام",
"رئیس مجلس شورای اسلامی",
"شهرداری تهران",
"شورای اسلامی شهر تهران",
"شورای اسلامی شهر تهران و ری و تجریش",
"انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا (۱۳۷۷)",
"فهرست شهرداران تهران",
"وزیر کشور ایران",
"مناطق شهری تهران",
"مسائل زیستمحیطی در تهران",
"ایران پیش از اسلام",
"خاندان پهلوی",
"شهید",
"خیابان شریعتی (تهران)",
"خیابان جمهوری اسلامی",
"میدان ژاله",
"مجتبی شاکری",
"سئول",
"کره جنوبی",
"۱۳۵۱ (خورشیدی)",
"لسآنجلس",
"آمریکا",
"بیشکک",
"قرقیزستان",
"۱۳۷۳ (خورشیدی)",
"دوشنبه",
"تاجیکستان",
"۱۳۷۴ (خورشیدی)",
"برازیلیا",
"برزیل",
"۱۳۷۵ (خورشیدی)",
"خارطوم",
"سودان",
"هاوانا",
"کوبا",
"۱۳۷۹ (خورشیدی)",
"کاراکاس",
"ونزوئلا",
"پرتوریا",
"آفریقای جنوبی",
"۱۳۸۰ (خورشیدی)",
"صنعا",
"یمن",
"۱۳۸۳ (خورشیدی)",
"مسکو",
"روسیه",
"مینسک",
"بلاروس",
"۱۳۸۵ (خورشیدی)",
"هانوی",
"ویتنام",
"۱۳۹۱ (خورشیدی)",
"آنکارا",
"ترکیه",
"۱۳۹۲ (خورشیدی)",
"پکن",
"چین",
"بوداپست",
"مجارستان",
"۱۳۹۴ (خورشیدی)",
"تفلیس",
"گرجستان",
"کویت (شهر)",
"کویت",
"کابل",
"افغانستان",
"میلان",
"ایتالیا",
"سن پترزبورگ",
"بانکوک",
"تایلند",
"پلاک وسایل نقلیه استانهای تهران و البرز",
"فهرست فرهنگسراهای تهران",
"گذرگاهها و میدانهای تهران",
"پایتختهای ایران",
"فهرست شهرهای ایران بر پایه جمعیت"
] | [
"تهران",
"پایتختهای آسیا",
"شهرهای استان تهران",
"شهرهای ایران",
"شهرهای راه ابریشم",
"شهرهای شهرستان تهران",
"مراکز استانهای ایران",
"مناطق مسکونی بنیانگذاریشده در ۱۷۸۸ (میلادی)"
] |
93 | رودکی | 1 | 395 | 0 | [
"رودکی سمرقندی",
"رودكي",
"رودكي سمرقندي",
"ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم",
"ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حكيم بن عبدالرحمن بن آدم",
"ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن ادم",
"آدم الشعرا",
"آدمالشعرا",
"ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حكيم بن عبدالرحمن بن ادم",
"ادم الشعرا",
"ادمالشعرا",
"ابوالشعر فارسی"
] | false | 138 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام",
"Item2": "رودکی"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "Rudakii.jpg"
},
{
"Item1": "نام اصلی",
"Item2": "ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم"
},
{
"Item1": "زمینه فعالیت",
"Item2": "[[شعر]]، [[موسیقی]]"
},
{
"Item1": "تاریخ تولد",
"Item2": "۴ دی ۲۳۷ خورشیدی۲۵ دسامبر ۸۵۸ (میلادی) ۱۱ رمضان ۲۴۴ (قمری)"
},
{
"Item1": "محل تولد",
"Item2": "[[پنجکنت]]، [[تاجیکستان]] کنونی"
},
{
"Item1": "والدین",
"Item2": "محمدبن حکیمبن عبدالرحمن"
},
{
"Item1": "تاریخ مرگ",
"Item2": "۳۲۹ (قمری) ۳۱۹ خورشیدی ۹۴۰ (میلادی)"
},
{
"Item1": "محل مرگ",
"Item2": "[[پنجکنت]]"
},
{
"Item1": "محل زندگی",
"Item2": "[[پنجکنت]] و [[بخارا]]"
},
{
"Item1": "مدفن",
"Item2": "[[پنجکنت]]"
},
{
"Item1": "در زمان حکومت",
"Item2": "[[سامانیان]]"
},
{
"Item1": "نام دیگر",
"Item2": "رودکی سمرقندی"
},
{
"Item1": "لقب",
"Item2": "پدر شعر فارسیاستاد شاعران جهان"
},
{
"Item1": "کتابها",
"Item2": "مثنوی [[کلیله و دمنه]]مثنوی [[سندباد نامه]]"
},
{
"Item1": "فرزندان",
"Item2": "عبدالله"
},
{
"Item1": "گفتاورد",
"Item2": "«هیچ گنجی نیست از فرهنگ به»"
}
],
"Title": "شاعر و نویسنده"
} | ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم متخلص به رودکی و مشهور به استاد شاعران (زاده ۴ دی ۲۴۴، رودک - درگذشته ۳۲۹، پنجکنت) نخستین شاعر مشهور پارسیسرای حوزه تمدن ایرانی در دوره سامانی در سده چهارم هجری قمری و استاد شاعران این قرن در ایران است. در اشعار رودکی با باور به ناپایداری و بیوفایی جهان، اندیشه غنیمتشمردن فرصت، شادی و شادنوشی روبهرو میشویم.
او در روستایی بهنام بنج رودک (پنجکنت در تاجیکستان امروزی) در ناحیه رودک در نزدیکی نخشب و سمرقند به دنیا آمد.
رودکی را نخستین شاعر بزرگ پارسیگوی و پدر شعر پارسی میدانند که به این خاطر است که تا پیش از وی کسی دیوان شعر نداشتهاست و این از نوشتههای ایرانی عربی نویس هم عصر رودکی- ابوحاتم رازی مسجل میگردد. ریچارد فرای عقیده دارد که رودکی در تغییر خط از خط پهلوی به خط فارسی نقش داشتهاست. از تمام آثار رودکی که گفته میشود بیش از یک میلیون و سیصد هزار بیت و نیز شش مثنوی بودهاست، فقط ابیاتی پراکنده به همراه چند قصیده، غزل و رباعی باقی ماندهاست. تعداد بیتهای باقیمانده از رودکی را ۱۰۴۷ بیت گزارش میکنند.
ویژگیهای سرودهها
سبک شعری رودکی، سبک غالب آن روزگار یعنی سبک خراسانی است. ویژگیهای سبک خراسانی در شعر رودکی نمود کامل و جامعی دارد و به همین دلیل میتوان او را نماینده تام و تمام این سبک از شعر فارسی دانست.
اگر چه سرودههای وی در دایره ادبیات غنایی و بعضا تعلیمی جای میگیرد، اما اندکی تامل در شعر او نشان میدهد که وی از داستانها و موضوعات حماسی، به خوبی آگاهی داشته و با استادی و مهارت تمام توانستهاست این مسئله را در شعر خود بازتاب دهد. جدا از این، شعر رودکی نشان دهنده فضا و حال و هوای حماسی است که بر جامعه آن روزگار سایه افکنده بود. رودکی اغلب در توصیفات غنایی از عنصر حماسه بهره برده و بدین وسیله به شعر خود صلابت و فخامت ویژهای بخشیدهاست.
یکی از مهارتهای او کاربرد صور خیال، از جمله تشبیه و استعاره در اشعار است، تصاویری که رودکی در اشعارش به کار برده، بر عکس شعرای دیگر سبک خراسانی، متحرک و جاندار است. در میان تصویرهای گوناگون، تشبیه مهمترین نوع تصاویری است که رودکی بدان علاقه نشان داد. با بررسیهایی که از سرودهایش به عمل آمده، اکثر تشبیهات او از نوع حسی به حسی و عقلی به حسیاند که در انواع مختلف آن، از جمله: تشبیه مضمر، تفضیل و… بکار رفتهاست.
مفاخره یا خودستایی از مضامین رایج در شعر فارسی است. رودکی سمرقندی نیز از این موضوع بهره بردهاست. او گاه به شعر خود میبالد و گاه به امور دیگری که در این مقاله تحت عنوان مفاخرات غیر شعری بررسی شدهاست. در ستایش شعر خود، او بر خصایصی چون اعتدال کلام، محتوای اشعار، تاثیر و قبول آن و شهرت و فراگیر شدنش تاکید میکند. در این دسته مفاخرات او بیشتر درصدد جلب توجه ممدوح و رقابت و منافست با دیگر شاعران است.
در مفاخرات غیرشعری او به صفات و ویژگیها و شرایطی که به ویژه در ایام جوانی از آن بهرهمند بوده اشاره میکند و به آنها میبالد.
زندگی و مرگ
او زاده نیمه دوم سده سوم هجری بود. رودکی در دربار امیر نصر سامانی بسیار محبوب شد و ثروت بسیاری به دست آورد. میگویند رودکی در حدود یک صدهزار بیت شعر سرودهاست و در موسیقی، ترجمه و آواز نیز دستی داشتهاست.
رودکی در سه سال پایانی عمر مورد بیمهری امرا قرار گرفته بود. او در اواخر عمر به زادگاهش بنج رودک بازگشت و در همانجا به سال ۳۲۹ هجری (۹۴۱ میلادی) در گذشت.
او مدحکننده امیر سعید نصر بن احمد اسماعیل(۳۰۱–۳۳۱ (هجری)) امیر سامانی، ابوجعفر احمد بن محمد بن خلف بن لیث یا بانویه امیر صفاری(۳۱۱–۳۵۲ (هجری))، ماکان پسر کاکی سردار دیلمی و خواجه ابوالفضل بلعمی وزیر سامانیان-که رودکی را به نظم کلیله دمنه انگیزاند- بودهاند. درباره صلههای گرانی که او از ماکان گرفت خود چنین سرود:
نستعلیق
رودکی فرزندی به نام عبدالله داشتهاست که در بیشتر تذکرهها پیش از نام خودش میآمده و از این رو به ابوعبدالله معروف شده بود.
شاعری رودکی
تمبر یادبود رودکی در هزار و صدمین سال زادروز وی
رودکی در بسیاری از موارد از اولینها در ادبیات پارسی است. او آثار بسیاری را خلق نمود که متاسفانه جز پارهای از آنها بدستمان نرسیدهاست. شمس قیس رازی در کتاب المعجم فی معاییر اشعار عجم خود رودکی را آفریننده رباعی دانسته و آغاز شاعری رودکی را از آنجا میداند که وی صدای شادی کودکی که درحال گردو بازی کردن بود را میشنود که از فرط شادی بابت هنر بازی خود زبان شاعری وی گشوده شده و با کلامی آهنگین میگوید: «غلتان غلتان همی رود تا بن گو». دولتشاه سمرقندی (قرن نهم) در تذکره معروف خود آن کودک را پسر یعقوب لیث سر سلسله صفاریان میداند؛ و شاعر با شنیدن آهنگ این کلام تحت تاثیر قرار گرفته و به خانه میرود و بر همان وزن به شاعری میپردازد؛ و از آنجا که اشعارش در دوبیت بودند به رباعی معروف میشوند. به هر حال او را مبتکر قالب رباعی دانستهاند.
موسیقی و رودکی
در تذکرهها آمده رودکی چنگ نواز بودهاست. میگویند توان و چیرگی رودکی در شعر و موسیقی به اندازهای بودهاست که نیروی افسونگری شعر و نوازندگی وی در ابونصر سامانی چنان تاثیر گذاشت که وی پس از شنیدن شعر «بوی جوی مولیان» بدون کفش، هرات را به مقصد بخارا ترک کرد. این داستان که در کتاب چهار مقاله از نظامی عروضی آمدهاست بر این قرار است که امیرنصر سامانی (یا امیری دیگر) از بخارا به هرات میرود و دلبسته هوای هرات میگردد. بازگشت به بخارا را چنان فصل به فصل عقب میاندازد که مدت چهارسال او و ملازمانش در هرات میمانند. لشکریانش که دلتنگ بخارا شده بودند به رودکی که در آن زمان نزد امیرمحتشم و مقبول القول بود روی آورده و به او گفتند اگر هنری بورزد و شاه را به بازگشت به بخارا ترغیب کند پنجاه هزار درم به او پاداش میدهند. رودکی نیز میدانست در این هوای لطیف نثر کارگر نیست و باید چیزی بسراید و بنوازد که از هوای هرات لطیفتر بنماید. از این رو قصیدهای میسراید و هنگامی که امیر سامانی صبوحی کرده بود، چنگ نواخته و آن تصنیف را با آواز میخواند؛ و امیر چنان تحت تاثیر قرار میگیرد که بدون آنکه کفش را در پایش کند سوار بر اسب میشود و مستقیم به سوی بخارا میتازد؛ و نقل است که کفشهایش را تا دو فرسنگ دنبال او میبردند؛ و رودکی پنجاه هزار درم از لشکریان میگیرد. آن قصیده اینگونهاست:
نستعلیق
او برای سرودههای آهنگین خود یک راوی داشته که نامش احتمالا مج یا ماج که اشعار رودکی را با صدای خوش میخواندهاست. خود رودکی در شعر خود از او بنام مج یاد میکند. اما فرهنگ انجمن آرای ناصری نام اورا ماج ثبت کردهاست.
آثار
رودکی با وجود تقدم نسبت به شاعران بزرگ ایران زمین از پرکارترینها نیز بهشمار میرود. ابیات او در گزارشهای رشیدی سمرقندی، جامی در بهارستان، نجاتی و شیخ منینی و مولفان «حبیب السیر» و «زینت المجالس» و مفتاح التواریخ در همه و همه تعداد ابیات رودکی بیش از یک میلیون محاسبه کردهاند که آمار ارائه شده اندکی در شمار با هم متفاوت است.
کلیله و دمنه
مهمترین اثر او کلیله و دمنه منظوم است. جز آن سه مثنوی از او به ما رسیده و از بقیه اشعارش جز اندکی نماندهاست. کلیله و دمنه در اصل کتابی ست هندی که در دوره ساسانیان به دستور بزرگمهر و به وسیله برزویه طبیب به پارسی میانه ترجمه شد؛ و داستانیست رمزآمیز از زبان حیوانات. روزبه دادویه مشهور به ابن مقفع پس از اسلام آن را به عربی برگرداند و همان اثر ابن مقفع یا متن پهلوی بتوسط رودکی به شعر فارسی درآمد. نصرالله منشی از معاصران بهرامشاه غزنوی نیز در سده ششم ترجمه ابن مقفع را به نثر پارسی کشید. داستان منظوم شدن کلیله و دمنه به توسط رودکی در شاهنامه نیز منقول است. شیخ بهایی در کتاب کشکول خود آوردهاست که منظومه کلیله و دمنه رودکی مشتمل بر دوازده هزار بیت بودهاست. اینک نمونهای از ابیات باقیمانده از منظومه کلیله و دمنه رودکی:
نستعلیق
سندبادنامه
از دیگر آثار رودکی میتوان به سندبادنامه اشاره نمود. اثر سندبادنامه هم از اصلی هندی بوده که از عصر ساسانیان به ایران شده و از ایران به ادبیات عرب و اروپا راه یافتهاست. سندبادنامه در دوره سامانیان به فرمان نوح بن نصر سامانی به فارسی ترجمه گشت. هماکنون تنها یک سندبادنامه دردست داریم که تهذیب کاتب سمرقندی میباشد و اصل آن نوشته ابوالفوارس قنازری ست. مطابق پژوهشهای پاول هرن شرقشناس مشهور آلمانی مربوط به سندبادنامه رودکی است:
نستعلیق
یا این بیت:
نستعلیق
اشعار غنایی
عمده اشعار غنایی رودکی را غزلها و رباعیهای وی تشکیل میدهند. این اشعار که برپایه دم غنیمت شمری و خوشی و گذران زندگی و معاشقه استوار است شباهت زیادی با اشعار هوراس و آناکرئون و ابونواس دارد و در حقیقت تجدیدگر راهی ست که از اپیکور آغاز شده در ایران به رودکی رسیده و از همین راه به دست خیام و حافظ سپرده شدهاست. خمریات او بسیار شبیه به خمریات ابونواس است. در اینگونه خمریات و نیز در اوصاف طبیعت و زیباییهای جهان او بسیار موفق عمل نموده که این موفقیت را در تاثیر بر متاخرین میتوان جست. علت اصلی موفقیتش را میتوان در ذوق بالا در تصویرسازی و تشبیهات دقیق و لطیف دانست. همین تشبیهات و جلوههای رنگارنگ و گوناگون طبیعت در شعر رودکی راه را برای شاعرانی مانند منوچهری دامغانی در وصف طبیعت گشود. یک مورد از خمریات معروف رودکی بدین قرار است: (بیار آن میکه پنداری روان یاقوت نابستی/و یا چون برکشیده ابر پیش آفتابستی//سحابستی قدح گویی و میقطره سحابستی/طرب گویی که اندر دل دعای مستجابستی//اگر مینیستی یکسر همه دلها خرابستی/اگر در کالبد جان را ندیدستی شرابستی)).
مدایح
اولین مدیحه در پارسی ظاهرا در سیستان بوسیله محمد سگزی و بسام کرد سروده شد؛ که در مدح یعقوب لیث بود. رودکی نیز مانند غالب شعرا شاعری درباری بود و درمدح و تکریم شاهان و فضلا بیت میسرود. مدایح او غالبا به صورت قصیدهاند. گاهی تنها در پایان قصیده چند بیت در مدح کسی نیز گفته و اضافه میشود و گاهی نیز قصاید بلند بالایی در مدح بزرگان در اشعار او دیده میشود. مهمترین و معروفترین مدیحه او در مدح ابوجعفر احمد بن محمد امیر سیستان است و با این مطلع آغاز میشود (مادر میرا بکرد باید قربان/بچه اورا گرفت و کرد به دندان). او بجز مدایح مراثی و هجویاتی نیز دارد که البته تعدادشان چندان زیاد نیست. او در مدح بسیار میانهرو بوده و اثری از تملق و چاپلوسی در مدحیاتش نمیتوان یافت. از مراثی معروف او نیز دو مورد که برای شهید بلخی و خواجه مرادی سروده شدهاست شهرت دارد.
در شعر رودکی پند و اندرز و سخنان حکیمانه نیز به وفور یافت میشود که همین گونه در شعر کسایی مروزی و فردوسی و ناصرخسرو نیز آمدهاست. بیشتر پند و اندرزهای رودکی اخلاقی و در باب هوشیاری و هشدار است که خواننده را به پندگیری و عبرت آموزی از جهان وامیدارد:
نستعلیق
نابینایی رودکی
برخی از نویسندگان همانند محمد عوفی در لبابالالباب رودکی را کور مادرزاد دانستهاند، همچنین قدیمیترین منبع، رودکی را اکمه (کور مادرزاد) خواندهاست. ولی برخی تنها از نابینایی او سخن گفتهاند، چنانکه ابوزراعه گرگانی میگوید:
نستعلیق
و نیز دقیقی میگوید:
نستعلیق
و فردوسی نیز آنجا که از نظم کلیله و دمنه سخن میگوید نابینایی رودکی را مینمایاند:
نستعلیق
و ناصر خسرو میگوید:
نستعلیق
با این همه برخی هیچ سخنی از کوری او نمیگویند مانند سمعانی در الانساب یا نظامی عروضی در چهار مقاله و نیز در کتاب تاریخ سیستان. از دیگر سو شعرهایی نیز از رودکی بهجامانده که او را بینا مینمایاند:
نستعلیق
یا
نستعلیق
یا در جایی طبیعت بهار را اینگونه توصیف مینماید و سخت است که این ابیات را از شاعری نابینا بدانیم
نستعلیق
یا در جایی نقش و نگار و رنگارنگی طبیعت را به کتاب ارژنگ اثر مانی پیامبر ایران باستان مانند میکند. مانی پسر پاتگ همدانی کتابی نوشته بود که متاسفانه در دست نیست و آن سراسر مانند دیگر آثار مانویان پر دارای حاشیه منقش بودهاست. ربط دادن تصاویر ملون و رنگارنگ روی صفحه کتاب به طبیعت بهاری برای کسی که تاکنون آن را ندیدهاست حتی بر اثر آموزش نیز دور از تصور است:
نستعلیق
با توجه به این اشعار و اشعار دیگری که رودکی به تصریح از فعل «دیدن» استفاده کردهاست، اندیشمندان فارسی بر این نظر هستند که نوشته محمود بن عمر نجاتی نویسنده کتاب بساتینالفضلاء را که در ۷۰۹ (قمری) نوشته شده درست میانگارد که چنین میگوید: «رودکی در پایان عمر کور شدهاست.»، ولی با این حال بدیع الزمان فروزانفر با مقایسه بین رودکی و بشار بن برد، شاعر نابینای شعوبی و عربی گوی، اعتقاد دارد که اشعار ذکر شده از او هیچ تضادی با نابینا بودنش ندارد.
با این حال بنابر کشفیات اخیر انجام شده، سعید نفیسی با صراحت نابینا بودن رودکی را رد میکند. از آنجایی که خود وی در هیچکجای اشعار باقیماندهاش اشارهای به کوری خود نمیکند و تذکره نویسانی که مدعی کور بودن مادرزادی وی هستند بیتی از خود رودکی درباره کور بودنش ذکر نکردند این احتمال وجود دارد که در سالهای پایانی عمرش مثلا در زمان سرودن کلیله و دمنه (که امروزه اثری از آن نیست) کور بوده باشد که این جدای از تطابق با گزارش فردوسی از نظم کلیله دمنه، با یافتههای محققین و تصویر سازیهای موجود در تشبیهات شاعر نیز همخوانی دارد.
ماجرای نبش قبر
در سال ۱۹۴۰ یعنی هزار سال پس از مرگ رودکی، صدرالدین عینی، بنیانگذار ادبیات فارسی تاجیکی برآن شد که از شواهد موجود در «تاریخ سمرقند» گور وی را بیابد. سرانجام پس از تلاشهای بسیار وی موفق شد گور وی را چنانکه در تمامی تذکرهها آمده در یک گورستان قدیمی در بنجرود شناسایی نماید. در سال ۱۹۶۵، گروهی باستانشناس روسی به رهبری گراسیموف- پیکرتراش نامی روس- گور وی را شکافتند. پس از تحقیقاتی که بر پیکر وی انجام شد و با مبنا قرار دادن اشعار خود شاعر چهره وی را ترسیم نمودند. نتیجه پژوهشها این شد که کسی چشمان شاعر را درنیاوردهاست بلکه سر وی را روی آتش یا زغال گداخته گرفتهاند که موجب سوختن و کوری چشم وی گشتهاست. همچنین شکستگیهای متعدد در ستون مهرهها و دندههای وی از شکنجه شدنش پیش از مرگ حکایت میکند.
رودکی در ادبیات فارسی
رودکی را پدر ادبیات فارسی دانستهاند. پیش از وی شعر فارسی سروده میشد اما کیفیت اشعار رودکی آغازگر راه پیشرفت ادبیات فارسی بود. ریچارد فرای عقیده دارد که رودکی در تغییر خط از خط پهلوی به خط فارسی نقش داشتهاست. در تذکرهها و کتب پارسی اشعار وی بارها ذکر شدهاست که همینها اساس جمعآوری دیوان وی بودند. اشعار او بارها بتوسط شاعران ایرانی مورد استقبال قرار گرفت و بارها در تضمینها از آنها استفاده شد. وی در میان شاعران فارسی بسیار مورد ارج و احترام بوده و کمتر کسی زبان به نکوهش وی گشودهاست. او شعر فارسی را از پیروی از شعر عربی جدا کرد و اوزان و قالبهای جدید فارسی بوجود آورد و با ترجمه منظومههای مختلف و سرایش اشعار حکیمانه و تعلیمی و نیز تغزلات و مدیحه راه را برای پیشرفت شعر فارسی به خوبی گشود. از کسانی که از سرودههای رودکی در اشعار خود تضمین آوردهاند میتوان به غضایری رازی، عثمان مختاری، سوزنی سمرقندی، فرخی سیستانی، معزی نیشابوری، خاقانی شروانی، ابوسعید ابوالخیر، مولانا جلال الدین بلخی و حافظ اشاره نمود .
در مورد غزلیات وی که نخستین نمونه دردست غزل فارسی است عنصری بلخی میگوید:
غزل رودکی وار نیکو بود
غزلهای من رودکی وار نیست
مولوی نیز در بسیاری موارد از اشعار رودکی استقبال کردهاست؛ که مهمترین آنها شعری ست که مولوی در مرثیه سنایی سرودهاست که تقلیدی مستقیم از سرودهای از رودکی به این مطلع است: { مرد همانا که مرادی بمرد/مرگ چنان خواجه نه کاریست خرد
مولوی در مرثیهای درباب مرگ سنایی غزنوی اینگونه آوردهاست:
نستعلیق
در جایی دیگر مولوی یکی دیگر از تنها چند واژه متن اصلی رودکی را تغییر دادهاست که نشان از علاقه وی به اشعار رودکی دارد. رودکی در غزلی اینگونه میسراید:
نستعلیق
مولوی در استقبال از غزل بالایی رودکی اینگونه سرودهاست:
نستعلیق
بیشک معروفترین شعر و سروده رودکی که در ادب فارسی سخت نیکو افتاده باشد همان غزلی ست که در بازگرداندن امیرنصر سامانی به بخارا سروده شدهاست. با مطلع { بوی جوی مولیان آید همی / یاد یار مهربان آید همی
مولوی در تقلید از آن اینگونه سرودهاست:
نستعلیق
رودکی در شعر و اندیشه حافظ کاملا تاثیرگذار نشان میدهد و جدای از تضمین حافظ از شعر رودکی سبک شاعری و اندیشههای شاعرانه رودکی نیز در شعر حافظ به وفور دیده میشود. از همین غزل فوق خواجه حافظ شیرازی غزلسرای بزرگ سده هشتم در استقبال از مهاجمی که احتمالا امیرتیمور است اینگونه شعر رودکی را یادآوری کرده و دیگران را به غازی مهاجم فرا میخواند:
نستعلیق
ابوالفضل بلعمی و رودکی
رودکی و ابوالفضل بلعمی به یکدیگر علاقه بسیار داشتهاند، چنانکه ابوالفضل بلعمی گفتهاست «در عرب و عجم، رودکی را نظیری نیست». درمقابل رودکی نیز بلعمی بزرگ را مدح بسیار گفتهاست و صله دریافت میکردهاست.
گویا این بیت را رودکی در مدح خواجه بلعمی گفتهاست:
نستعلیق
آیین بزرگداشت رودکی و جایگاه جهانی
به عنوان پدر شعر کلاسیک فارسی رودکی از جایگاه ممتازی در جهان برخوردار است. اشعار غنایی و تعلیمی وی راه را بر بزرگان زیادی بازکردهاست و از این رو همواره آیینهای پاسداشت مختلفی برای این شاعر پارسیزبان برگزار میشود. در یکی از این آیینها که در سال ۲۰۰۸ به میزبانی سازمان ملل متحد برگزار شد بان کی مون دبیرکل سازمان ملل متحد درباره شاعری رودکی در حضور جمع کثیری از سرشناسان علمی فرهنگی جهان، نمایندگان یونسکو و سفیران کشورهای مختلف گفت: «اشعار رودکی میتواند مبنای اتحاد جهانی قرار بگیرد چرا که رودکی شاعر خوبیها و عدالت بود». یونسکو هرساله از کشورهای عضو خود درخواست میکند تا بر هر مناسبتی نام بزرگان فرهنگ و ادب خود را ارائه دهند تا جهت بزرگداشت و برگزاری کنگرههای مربوطه اقدام به عمل آید.
همچنین در آذر ماه سال ۱۳۸۷ هجری شمسی، سازمان میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی با همکاری بنیاد فرهنگی رودکی و یونسکو، آیین بزرگداشتی برای رودکی در تهران با حضور شرکت کنندگان داخلی و خارجی ترتیب داده شد. بیشتر شرکت کنندگان خارجی از کشورهای هندوستان، افغانستان، تاجیکستان، فرانسه، ازبکستان، قرقیزستان و قزاقستان بودند. در سال ۱۹۵۵ میلادی دولت جمهوری تاجیکستان به مناسبت هزار و صدمین سالگرد تولد رودکی مراسمی در این زمینه برپا نمود.
از میان بزرگترین رودکی پژوهان میتوان به براگینسکی، سیمنوف، صدرالدین عینی، سعید نفیسی، محمدعلی فروغی، محمد شکوروف و ریچارد فرای اشاره نمود.
در ستارهشناسی، یکی از دهانههای برخوردی سیاره تیر به نام این شاعر فارسیزبان دهانه رودکی نامیده شدهاست.
نمونه سرودها
نمونه تعلیمی
نستعلیق
نمونه غنایی
نستعلیق
آرامگاه
بدنبال کشفیات صدرالدین عینی آرامگاه او در نیمه قرن بیستم از روی شواهد مندرج در تذکرهها و تواریخ نوشته شده از سمرقند پس از مدتی گمگشتگی شناسایی شد؛ و استخوانهای وی که نشانه کوری هم در آن بود یافتههای عینی را تثبیت کرد. در پی آن بقعهای شبیه به آرامگاه عطار بر بالای گور وی ساخته شد که هماکنون در روستای بنجرودک یا پنجکنت در ۱۷۰ کیلومتری شمال شهر دوشنبه و در خاک جمهوری تاجیکستان قرار دارد. بقعه آرامگاه رودکی دارای پلانی هشت ضلعی و گنبدی دایرهای شکل در بالای آن است. اخیرا به دعوت وزارت فرهنگ تاجیکستان چند تن از استادان کاشی کار نیشابور به نمایندگی از سوی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی استان خراسان رضوی برای مرمت آرامگاه رودکی سمرقندی به تاجیکستان اعزام گشتند. کار گروه ایرانی در این مرمت تنها بازسازی گنبد بقعه رودکی به مساحت یکصد متر مربع به سبک افلاک نما، با بهرهگیری از کاشی فیروزهای بودهاست.
پژوهشهایی درباره رودکی
صدرالدین عینی و سمینوف. استاد رودکی (به فارسی و لاتین)، استالین آباد ۱۹۴۰
رودکی (به زبان روسی) با مقدمهای.س. براگینسکی، ترجمه درژاوین، استالین آباد ۱۹۵۵.
م. زند. صاحب قران شاعری استاد رودکی، (به فارسی و خط سیریل) -استالین آباد ۱۹۵۷.
اشعار همعصران رودکی، به فارسی تاجیکی، زیر نظر عبدالغنی میرزایف، استالین آباد۱۹۵۸.
عبدالغنی میرزایف. نمونه فولکلور در رودکی، (به فارسی تاجیکی) -استالین آباد ۱۹۵۸.
میرزایف. رودکی و انکشاف غزل در عصرهای ۱۰–۱۵ (به فارسی تاجیکی)، استالین آباد ۱۹۵۷.
احمد اداره چی گیلانی. شاعران هم عصر رودکی، تهران نشر موقوفات افشار، سال۱۳۷۰.
محمدصادق همایون فرد. کتابشناسی رودکی، مرکز اسناد علمی، تهران ۱۳۶۵.
حمید زرین کوب. عناصر بدیعی در شعر رودکی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، بهار ۱۳۵۵ - شماره ۴۵
مجتبی مینوی. برزویه حکیم و رودکی شاعر و نشو و نمای زبان فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، زمستان ۱۳۵۰ - شماره ۲۸
مجتبی مینوی. داستان کلیله و دمنه رودکی، فرهنگ ایران زمین، ۱۳۳۶ - شماره ۵
عارف نوشاهی. اشعار نویافته رودکی سمرقندی بر اساس دو متن کهن فارسی، کتاب ماه ادبیات، اسفند ۱۳۸۹ - شماره ۱۶۱
مجید منصوری. درباره برخی ابیات منتسب به رودکی سمرقندی، بوستان ادب، پاییز ۱۳۹۰ - شماره ۹
علی اصغر قهرمانی مقبل. تصحیح شش بیت از رودکی سمرقندی بر اساس نسخههای خطی معیارالاشعار، معارف، فروردین و تیر ۱۳۸۸ - شماره ۶۷
مریم صادقی و سعید بزرگ بیگدلی. پیوند زبان و اندیشه در شعر رودکی، پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه اصفهان)، تابستان ۱۳۸۸ - شماره ۲
محمدصادق بصیری. جادوی اندیشه و زبان ادبی رودکی، پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه اصفهان)، تابستان ۱۳۸۸ - شماره ۲
حسین آقاحسینی و اسراءالسادات احمدی. بررسی موسیقی شعر رودکی، پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه اصفهان)، تابستان ۱۳۸۸ - شماره ۲
محمد دبیر سیاقی. رودکی… آن تیره چشم شاعر روشن بین، نگین، مرداد ۱۳۵۲ - شماره ۹۹
داوود اسپرهم. موسیقی و خوانش اشعار رودکی، زبان و ادب، بهار ۱۳۸۸ - شماره ۳۹
امیر دانش زاده. رودکی و فراروان شناسی، حافظ، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۸ - شماره ۵۹
ترحم امیری امرایی. جایگاه غزل در آثار رودکی، کیهان فرهنگی، بهمن و اسفند ۱۳۸۸ - شماره ۲۸۰ و ۲۸۱
احمد ابو محبوب. رودکی احیاگر فرهنگ و زبان فارسی، کتاب ماه ادبیات، شهریور ۱۳۸۷ - شماره ۱۳۱
کامل احمدنژاد. نابینایی رودکی و عنصر رنگ در شعر او، کتاب ماه ادبیات، شهریور ۱۳۸۷ - شماره ۱۳۱
محمدتقی سبک دل. آرایههای ادبی و صور خیال در شعر رودکی، کتاب ماه ادبیات، شهریور ۱۳۸۷ - شماره ۱۳۱
مسعود فرزاد. عروض رودکی، خرد و کوشش، آبان ۱۳۴۹ - شماره ۷
هاشم محمدی. رودکی «آخرین گوسان تاریخ»، فردوسی، آبان و آذر ۱۳۸۶ - شماره ۵۸ و ۵۹
سعید نفیسی. چند نکته تازه درباره رودکی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، سال ششم، فروردین ۱۳۳۸ - شماره ۳ و ۴
جلال الدین همایی. رودکی و اختراع رباعی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، سال ششم، فروردین ۱۳۳۸ - شماره ۳ و ۴
هوشنگ محمدی افشار. رودکی، حماسه، اسطوره و آیینهای ایرانی، مطالعات ایرانی، پاییز ۱۳۸۷ - شماره ۱۴
رابطه میان رودکی و ابوالفضل بلعمی
تاریخ ادبیات فارسی
شعر فارسی | [
"شعر",
"موسیقی",
"پنجکنت",
"تاجیکستان",
"بخارا",
"سامانیان",
"کلیله و دمنه",
"سندباد نامه",
"شعر پارسی",
"تمدن ایران",
"ناپایداری",
"روستا",
"رودک (سمرقند)",
"نخشب",
"سمرقند",
"پارسی",
"دیوان شعر",
"عربی",
"ابوحاتم رازی",
"ریچارد فرای",
"خط پهلوی",
"خط فارسی",
"بیت (شعر)",
"قصیده",
"غزل",
"رباعی",
"سبک خراسانی",
"حماسه",
"صور خیال",
"تشبیه",
"تشبیه مضمر",
"مفاخره",
"سده ۳ (قمری)",
"نصر بن احمد سامانی",
"ترجمه",
"آواز",
"محمد دبیرسیاقی",
"امیر سعید نصر بن احمد اسماعیل",
"ابوجعفر احمد بن محمد بن خلف بن لیث",
"صفاری",
"ماکان پسر کاکی",
"دیلمیان",
"خواجه ابوالفضل بلعمی",
"کلیله دمنه",
"صله",
"ادبیات پارسی",
"شمس قیس رازی",
"المعجم فی معاییر اشعار عجم",
"یعقوب لیث",
"صفاریان",
"چنگ",
"هرات",
"چهار مقاله",
"نظامی عروضی",
"تصنیف",
"فرسنگ",
"ایران زمین",
"جامی",
"مثنوی",
"هند",
"ساسانیان",
"بزرگمهر",
"پارسی میانه",
"ابن مقفع",
"زبان پارسی میانه",
"نصرالله منشی",
"غزنویان",
"شاهنامه",
"شیخ بهایی",
"ایران",
"نوح بن نصر سامانی",
"فارسی",
"کاتب سمرقندی",
"آلمان",
"دم غنیمت شمری",
"عشق",
"هوراس",
"ابونواس",
"اپیکور",
"خیام",
"حافظ",
"منوچهری دامغانی",
"سیستان",
"محمد سگزی",
"بسام کورد",
"شهید بلخی",
"کسایی مروزی",
"فردوسی",
"ناصرخسرو",
"محمد عوفی",
"لبابالالباب",
"ابوزراعه گرگانی",
"دقیقی",
"نظم",
"ناصر خسرو",
"تاریخ سیستان",
"مانی",
"ایران باستان",
"۷۰۹ (قمری)",
"بدیع الزمان فروزانفر",
"بشار بن برد",
"شعوبیه",
"صدرالدین عینی",
"فارسی تاجیکی",
"بنجرود",
"میخائیل گراسیموف",
"روس",
"ادبیات فارسی",
"شعر فارسی",
"ادبیات عرب",
"غضائری رازی",
"عثمان مختاری",
"سوزنی سمرقندی",
"فرخی سیستانی",
"امیر معزی",
"خاقانی شروانی",
"ابوسعید ابوالخیر",
"مولانا جلال الدین بلخی",
"عنصری بلخی",
"مولوی",
"سنایی غزنوی",
"امیرنصر سامانی",
"ابوالفضل بلعمی",
"شعر کلاسیک فارسی",
"سازمان ملل متحد",
"بان کی مون",
"یونسکو",
"فرهنگ",
"تهران",
"هندوستان",
"افغانستان",
"فرانسه",
"ازبکستان",
"قرقیزستان",
"قزاقستان",
"سعید نفیسی",
"محمدعلی فروغی",
"دهانه برخوردی",
"رودکی (دهانه)",
"قرن بیستم",
"عطار",
"دوشنبه",
"جمهوری تاجیکستان",
"نیشابور",
"استان خراسان رضوی",
"استروشن",
"رابطه میان رودکی و ابوالفضل بلعمی",
"تاریخ ادبیات فارسی",
"بان کیمون"
] | [
"رودکی",
"ادبیات کهن فارسی",
"اهالی ایران در سده ۱۰ (میلادی)",
"اهالی ایران در سده ۹ (میلادی)",
"اهالی خراسان",
"اهالی سمرقند",
"اهالی فرارود",
"درگذشتگان دهه ۹۴۰ (میلادی)",
"زادگان ۸۵۸ (میلادی)",
"شاعران ایران بزرگ",
"شاعران دوره سامانیان",
"شاعران سبک خراسانی",
"شاعران سده ۱۰ (میلادی)",
"شاعران سده ۱۰ (میلادی) اهل ایران",
"شاعران سده ۹ (میلادی) اهل ایران",
"شاعران فارسیزبان",
"شاعران فارسیزبان سده ۳ (قمری)",
"شاعران فارسیزبان سده ۴ (قمری)",
"شاعران نابینا",
"موسیقیدانان اهل ایران",
"نابینایان اهل ایران",
"نویسندگان دوران قرون وسطی",
"نویسندگان نابینا",
"هنرمندان نابینا"
] |
95 | ابوالفضل بلعمی | 1 | 46 | 0 | [
"ابوالفضل بلعمي",
"ابو علي بلعمي",
"خواجه ابوالفضل بلعمی",
"خواجه بلعمی",
"بلعمی بزرگ",
"محمد بن عبداللّه بلعمی",
"بلعمي بزرگ",
"خواجه ابوالفضل بلعمي",
"خواجهٔ ابوالفضل بلعمی",
"خواجه بلعمي",
"خواجهٔ بلعمی",
"خواجهٔ ابوالفضل بلعمي",
"خواجهٔ بلعمي",
"محمد بن عبداللّه بلعمي"
] | false | 11 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | ابوالفضل محمد بن عبیدالله بلعمی مشهور به ابوالفضل بلعمی، بلعمی بزرگ یا خواجه بلعمی (درگذشت ۱۰ صفر ۳۲۹ قمری/۳۱۹ خورشیدی) از دانشمندان و وزیران دوره سامانی است. وی پدر ابوعلی بلعمی -صاحب کتاب تاریخ بلعمی- و نخستین وزیر از خاندان بلعمی است.
زندگی و فعالیتها
ابوالفضل بلعمی وزیر دانشمند نصر بن احمد سامانی بود. وی در توسعه زبان فارسی خدمات بزرگ و ازرشمندی داشته است. وی پدر ابوعلی بلعمی صاحب کتاب تاریخ بلعمی است.
وی از خاندانهای معروف خراسان بود و وزارت امیر اسماعیل و امیر نصر احمد سامانی را عهده دار بود. در سال ۳۲۹ هجری قمری توسط خمارتکین از امرای ترک خراسان کشته شد. وی در علم حدیث، تاریخ، تفسیر و کلام تبحر داشت. دانش وی در علوم مختلف در ترجمهای که وی از تاریخ طبری تحت عنوان تاریخ بلعمی کرده است نمودار است.
در بسیاری از مواقع بلعمی مطالبی را به ترجمه افزوده یا بخشهایی را اصلاح نموده و البته در این کار شرط امانت را رعایت کرده و ضمن بیان اصل مطالب محمد جریر طبری اصلاحات یا افزودههای خود را نیز مشخص کرده است. دیدگاه وی نسبت به ویژگیهای انبیا معقولتر از محمد جریر طبری است و تفاسیری که وی برای رخدادهای تاریخی ذکر میکند همواره معقولتر از تفاسیر طبری است.
ناصرخسرو هنر و گوهر ابوالفضل بلعمی را این چنین وصف کرده است:
بوالفضل بلعمی بتوانی شدن به فضل گر نیستی به نسبت بوالفضل بلعمی
ابوالفضل بلعمی و رودکی
رودکی -پدر شعر فارسی- و ابوالفضل بلعمی به یکدیگر علاقه بسیار داشتهاند، چنانکه ابوالفضل بلعمی گفته است «در عرب و عجم، رودکی را نظیری نیست». درمقابل رودکی نیز بلعمی بزرگ را مدح بسیار گفته است و صله دریافت میکرده است.
گویا این بیت را رودکی در مدح خواجه بلعمی گفته است:
چه فضل میرابوالفضل بر همه ملکان چه فضل گوهر و یاقوت بر نبهره پشیز
و نیز رودکی در قصیده مشهورش در ستایش ابوجعفر بن بانویه گوید:
یک صف میران و بلعمی بنشسته یک صف حران و پیر صالح دهقان
ابوالفضل بلعمی در سال ۳۲۶ قمری از وزارت کنار گذاشته شد و جیهانی جای او را گرفت. گمان بر این است که رودکی به خاطر دوستی و نزدیکی به ابوالفضل بلعمی مورد خشم نصر بن احمد سامانی واقع شده باشد و میل کشیدن به چشمهای رودکی نیز به همین خاطر انجام شده باشد.
خاندان بلعمی
ابوعلی بلعمی
تاریخ بلعمی | [
"۳۱۹",
"سامانیان",
"ابوعلی بلعمی",
"تاریخ بلعمی",
"خاندان بلعمی",
"نصر بن احمد سامانی",
"زبان فارسی",
"تاریخ طبری",
"محمد جریر طبری",
"ناصرخسرو",
"رودکی",
"ابوجعفر بن بانویه",
"۳۲۶ (قمری)",
"جیهانی"
] | [
"اهالی ایران در سده ۱۰ (میلادی)",
"بلعمی",
"خاندان بلعمی",
"درگذشتگان ۳۱۹",
"درگذشتگان ۳۲۹ (قمری)",
"درگذشتگان ۹۴۰ (میلادی)",
"وزیران سامانی"
] |
96 | سامانیان | 6 | 388 | 0 | [
"سامانيان",
"ساماني (واحد پول)",
"ساماني تاجيكستان",
"دوره سامانی",
"دوره ساماني",
"سامانی ها",
"دودمان سامانیان",
"آلسامان"
] | false | 280 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "conventional_long_name",
"Item2": "سامانیان"
},
{
"Item1": "common_name",
"Item2": "امپراتوری سامانیان"
},
{
"Item1": "continent",
"Item2": "آسیا"
},
{
"Item1": "region",
"Item2": "خاورمیانه"
},
{
"Item1": "government_type",
"Item2": "امپراتوری"
},
{
"Item1": "year_start",
"Item2": "[[۲۶۱]]/[[۸۷۴]]"
},
{
"Item1": "year_end",
"Item2": "[[۳۹۵]]/[[۱۰۰۴]]"
},
{
"Item1": "p1",
"Item2": "صفاریان"
},
{
"Item1": "flag_p1",
"Item2": "Saffarid dynasty 861-1003.png"
},
{
"Item1": "s1",
"Item2": "غزنویان"
},
{
"Item1": "flag_s1",
"Item2": "Ghaznavid Empire 975 - 1187 (AD).PNG"
},
{
"Item1": "s2",
"Item2": "قراخانیان"
},
{
"Item1": "flag_s2",
"Item2": "KaraKhanidAD1000.png"
},
{
"Item1": "s3",
"Item2": "آل فریغون"
},
{
"Item1": "image_map",
"Item2": "Samanid dynasty (819–999).GIF"
},
{
"Item1": "image_map_caption",
"Item2": "گستره فرمانروایی سامانیان"
},
{
"Item1": "capital",
"Item2": "[[بلخ]][[بخارا]]"
},
{
"Item1": "common_languages",
"Item2": "[[فارسی]] (رسمی)"
},
{
"Item1": "religion",
"Item2": "[[تسنن]]، [[اسلام]] , [[ زرتشتی ]]"
},
{
"Item1": "leader1",
"Item2": "[[اسماعیل سامانی]] (اولین)"
},
{
"Item1": "leader2",
"Item2": "[[ابراهیم بن منصور]] (آخرین)"
},
{
"Item1": "title_leader",
"Item2": "[[امیر]]"
},
{
"Item1": "stat_year1",
"Item2": "۹۲۸"
},
{
"Item1": "stat_area1",
"Item2": "۲۸۵۰۰۰۰"
}
],
"Title": "Former Country"
} | سامانیان (۲۶۱–۳۹۵ ق / ۸۷۴–۱۰۰۴ م) این سلسله یکی از دودمانهای ایران کهن بودند که کم و بیش بر همگی سرزمینهای خراسان، هیرکان، مکران، سیستان، خوارزم و کرمان فرمانروایی کردند و باعث رشد و شکوفایی زبان فارسی دری شدند. سامانیان به زبان فارسی علاقه زیادی نشان میدادند.
تبارنامه
نابودی حکومت طاهریان
از میان رفتن حکومت طاهریان و ضعف و ناتوانی تدریجی که از غلبه ترکان در دستگاه خلافت پدید آمد، سرزمینهای خاوری خلافت را از نفوذ خلیفه و از امکان به کار بستن قدرت عملی او آزاد کرد. در چنین ایمنی و آسودگی که به ویژه دوری از بغداد آن را بیدغدغه میساخت، سرزمین فرارود که از عهد طاهریان یا پیش از آن به آل سامان واگذار شده بود، به رهبری فرماندهان این خاندان، مرکز یک دولت قدرتمند شد و خراسان و ری، و مدتی هم، جرجان، طبرستان، و سیستان، از سوی خلیفه یا به حکم پیروزی و غلبه، به قلمرو آنها پیوست. با آن که پیروزی این خاندان بر جرجان، طبرستان و سیستان همیشگی نبود و چندان دوام نداشت، ولی خراسان و فرارود در بخش عمده دوره فرمانروایی آنها، از مداخله مستقیم کارگزاران خلیفه آزاد ماند و باقیمانده دنیای باستانی ایران، در شکل اسلامی خود، در همه این سرزمینها، زندگی تازهای یافت.
سامانیان
خاندان سامانی از مردم بلخ و از نوادگان بهرام چوبین ساسانی بوده و آیین زردشتی داشتند، سامانخدا بنیانگذار اعلی خانواده از روشناسان محل و فرمانروای بلخ بود. اسد والی عربی خراسان در نیمه سده هشتم با سامان دوست شد. سامان دین اسلام را برگزید و نام پسر خود را اسد گذاشت. پسران اسد اشخاص با کفایتی بودند و در سده نهم عهد مامون عباسی به حکمرانی محلی فرارود و هرات برگزیده شدند. مانند: علی در سمرقند، احمد در فرغانه و الیاس در هرات. ابراهیم پسر الیاس بود که بعدها به سپهسالاری دولت طاهری ایران رسید. احمد حاکم فرغانه در ۸۷۴ فوت، و نصر پسرش در سمرقند جانشین او گردید. اسمعیل برادر نصر حاکم بخارا شد و همین شخص است که بعدها دولت حسابی سامانی را در سال ۸۹۲ بعد از مرگ نصر گرفت و در سمرقند پایه گذاشت.
نصر یکم بنیانگذار سلسله سامانی
بنیانگذار این سلسله، نصر اول و گروهی از فرمانروایان برجسته آن، توانسته بودند دورانی از آرامش نسبی را برای ایرانیان فراهم آورند، ولی البته همه آنان چنین نبودند و همیشه نیز چنین نبود. ثبات این سرزمین با کوششهایی که توسط مرداویج زیاری برای بازگرداندن طرز حکومت پیش از اسلامی صورت گرفت و همچنین با افراط کاریهای دینی پادشاه با شکوه سامانی، نصر دوم در اواخر زندگی خود به مذهب اسماعیلی گروید و از این راه خود را با دستگاه خلافت درگیر کرد، در صورتی که این دستگاه در حقیقت تکیهگاه عمده این سلسله بهشمار میرفت. با وجود این، حتی پیش از آن که نشانه سقوط سامانیان در نتیجه کشمکشهای ایشان با خاندانهای زمیندار با نفوذ یعنی «دهقانان» و خاندانهای ماموران رسمی پدیدار شود و نیز در نتیجه جنگهای درون خاندان خود ایشان و بالاخره با گسترش قدرت آل بویه در باختر و جنوب باختری ایران آشکار شود، تحولی در نوار باختری منطقه نفوذ ایشان به دست آمد که چهره جهان اسلامی را از سده پنجم هجری / یازدهم میلادی به بعد کاملا تغییر داد. مدت درازی مجاهدان در راه ایمان، بار جنگهای دفاعی را در مرزهای امپراتوری بیزانس بر دوش داشتند و تقریبا همه ساله با هجومهایی که به «حملههای تابستانی» معروف شده بود، در سرزمینهای آل بویه پیشروی میکردند، ولی هیچ پیشرفت بزرگی برای مردم ارتدوکس و آیین آناتولی به دست نمیآمد. در فرارود و کناره دره فرغانه نیز با همسایگان غیر مسلمان زد و خوردی صورت میگرفت؛ که از این میان تنها بهره عمدهای که در نبرد سامانیان با همسایگانشان نصیب ایشان شد، گرفتن طراز «تلاس» در ۲۸۰ ق / ۸۹۳ م بود. همسایگان نامبرده شده؛ قرا خانیان یا ایلیک خانیان «هر دو نام عنوانهایی است که داشتند» بودند؛ که بر ترکان قرلق فرمانروایی داشتند. کشور ایشان پس از انقراض دومین فرمانروایی گوک تورکها به وجود آمده بود، که خیلی زود پارهپاره شد، به صورت دولتهای کوچکی درآمد که روابط آنان با یکدیگر خیلی هم دوستانه نبود.
زبان فارسی در دوره سامانیان
سامانیان ایجادگر دومین نو ایران گرایی تاریخ تمدن ایران بودند و در شکلگیری فرهنگ، تمدن و دانش در ایران پس از اسلام نقش بسزایی دارند.
در دوره سامانیان، زبان فارسی از پیشرفت و شکوفایی زیادی برخوردار شد. با آن که سامانیان در کارهای اداری زبان عربی را به کار میبردند و آن را شعار وحدت خلافت میشمردند، امکان آن را فراهم آوردند تا شاعران فارسی دری همچون رودکی «وفات در ۳۲۹ ق / ۹۴۰–۱ م» و دقیقی «حدود ۳۲۵–۷۰ ق / ۹۳۵–۸۰ م» از نخستین کسانی باشند که با گونهای از زبان ملی خود که از تکمیل و آمیختن لهجههای محلی گوناگون فراهم آمده بود مطلب بنویسند. این زبان در دربار سامانیان پذیرفته شد و سرانجام به عنوان زبان فارسی نوین گسترش پیدا کرد که با اندکی تغییرات آوایی تا زمان حاضر بر جای ماندهاست. فارسی نوین به خط عربی نوشته شد و رفته رفته هر چه بیشتر واژههای عربی به آن راه یافت که این امر تا اندازهای نتیجه پیشرفت جهانی تمدن اسلام بودهاست. در دوره ایران سامانی، زبان فارسی از پیشرفت و شکوفایی زیادی برخوردار شد.
امیران سلسله سامانی
سامان خدا
اسد بن سامان
یحیی بن اسد
نصر بن احمد (۲۷۹–۲۵۰ ه. ق)
اسماعیل بن احمد، معروف به امیر ماضی (۲۹۵ – ۲۷۹ ه. ق)
احمد بن اسماعیل سامانی، معروف به امیر شهید (۳۰۱ – ۲۵۹ ه. ق)
نصر بن احمد، معروف به امیر سعید (۳۳۱ – ۳۰۱ ه. ق)
نوح بن نصر، معروف به امیر حمید (۳۴۳ – ۳۳۱ ه. ق)
عبدالملک بن نوح، معروف به امیر رشید (۳۵۰ – ۳۴۳ ه. ق)
منصور یکم سامانی، معروف به امیر سدید (۳۶۵ – ۳۵۰ ه. ق)
نوح بن منصور، معروف به امیر رضی (۳۸۷ – ۳۶۵ ه. ق)
منصور دوم سامانی (۳۸۹ – ۳۸۷ ه. ق)
عبدالملک دوم سامانی (۳۸۹ – ۳۸۹ ه. ق)
منتصر سامانی (۳۸۹ – ۳۹۰ ه. ق)
550px
جمعیت
در زمان سامانیان، سغدیان در دره زرافشان، ازبکستان، استان قشقهدریا و اسروشنه زندگی میکردند؛ باختریان در باختر (بلخ)؛ خراسانیان در قسمت جنوبی خراسان؛ خوارزمیان در خوارزم و ساکاها در پامیر.
زبان این گروهها عموما زبانهای ایرانی و فارسی جدید بود.
دیوانسالاری سامانیان
یکی از ارکان اداری دولت سامانیان دیوانسالاری بود که به ۱۰ بخش تقسیم میشد: دیوان وزارت که در راس تمامی دیوانها قرار داشت و توسط وزیر اداره میشد بر مابقی بخشها نظارت داشت. دیوان خراج امور مالی دولت سامانی را بررسی میکرد. دیوان اشراف وظیفه بازرسی در امور دیوانی را به عهده داشت که در هر ولایت هم نایبی داشت تا به کارهای مربوط به این دیوان رسیدگی کند. دیوان رسائل وظیفه داشت فرمانهای حکومتی و مکاتبات اداری را ثبت کند این دستگاه به دیوان اسرار مشهور بود. دو دیوان به نام شرطه و قضا با یکدیگر همکاری داشتند، شرطیان حافظ نظم و امنیت شهرها بودند و اجرای احکام جنایت در مرحله ابتدایی، قاضی نیز وظیفه حل و فصل منازعات بین مردم و رساندن حق به صاحب آن را داشت. تعیین این قضات به عهده قاضیالقضات مسقر در پایتخت بود. دیوان دیگری به نام برید وظیفه جمعآوری و گزارش اطلاعات را داشت و حافظ امنیت دولت بود. دیوان حسبه وظیفهای دینی و اجتماعی و اقتصادی داشت و در زمینه امر به معروف و نهی از منکر بر کار اصناف و بازاریان نظارت داشت. دیوان سپاه مسئول ثبت مشخصات و تعداد افراد هر فرمانده بوده و همچنین وظیفه داشت مواجب آنها را تعیین و سلاح و اسب آنها را تامین کند. دیوان اوقاف، آب و مملکه خاصه از دیگر دیوانهای سامانی بودند.
تبارنامه سامانیان | [
"۲۶۱ (قمری)",
"۸۷۴ (میلادی)",
"۳۹۵ (قمری)",
"۱۰۰۴ (میلادی)",
"بلخ",
"بخارا",
"زبان فارسی",
"تسنن",
"اسلام",
"زرتشتی",
"اسماعیل سامانی",
"ابراهیم بن منصور",
"امیر",
"ایران",
"خراسان",
"سرزمین گرگان",
"مکران",
"سیستان",
"خوارزم",
"کرمان",
"فارسی دری",
"طاهریان",
"بغداد",
"فرارود",
"جرجان",
"طبرستان",
"بهرام چوبین",
"سامانخدا",
"مرداویج زیاری",
"اسماعیلی",
"آل بویه",
"بیزانس",
"ارتدوکس",
"آناتولی",
"رودکی",
"دقیقی",
"فارسی",
"سامان خدا",
"اسد بن سامان",
"یحیی بن اسد",
"نصر یکم سامانی",
"احمد بن اسماعیل سامانی",
"نصر دوم سامانی",
"نوح یکم سامانی",
"عبدالملک یکم سامانی",
"منصور یکم سامانی",
"نوح دوم سامانی",
"منصور دوم سامانی",
"عبدالملک دوم سامانی",
"منتصر سامانی",
"سغد",
"زرافشان، ازبکستان",
"استان قشقهدریا",
"اسروشنه",
"باختر (بلخ)",
"ساکا",
"پامیر",
"زبانهای ایرانی",
"تبارنامه سامانیان"
] | [
"سامانیان",
"امارتهای سابق",
"امپراتوریهای پیشین",
"انحلالهای ۹۹۹ (میلادی)",
"انحلالهای ۹۹۹ (میلادی) در آسیا",
"ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۸۱۹ (میلادی)",
"ایالتها و قلمروهای منحلشده در ۹۹۹ (میلادی)",
"ایالتها و قلمروهای منحلشده در دهه ۹۹۰ (میلادی)",
"ایالتها و قلمروهای منحلشده در سده ۱۰ (میلادی)",
"ایران در سده ۱۰ (میلادی)",
"ایران در سده ۹ (میلادی)",
"بنیانگذاریهای ۸۱۹ (میلادی) در آسیا",
"بنیانگذاریهای ۸۷۵ (میلادی)",
"تاریخ ازبکستان",
"تاریخ افغانستان",
"تاریخ پاکستان",
"تاریخ تاجیکستان",
"تاریخ ترکمنستان",
"تاریخ فرارود",
"تاریخ قرقیزستان",
"تاریخ قزاقستان",
"حکومتهای ایران در سده ۱ (میلادی)",
"حکومتهای ایران در سده ۱۱ (میلادی)",
"حکومتهای ایران در سده ۹ (میلادی)",
"دربارهای فارسیزبان",
"دودمان سامانیان",
"دودمانهای افغانستان",
"سلسلههای مسلمان",
"سلسلههای مسلمان سنی",
"کشورهای پیشین در آسیای غربی",
"کشورهای پیشین در آسیا",
"میاندوره ایرانی",
"طبرستان"
] |
97 | افغانستان | 2 | 3,684 | 0 | [
"افغانستانی",
"افغانستاني",
"جمهوري اسلامي افغانستان",
"Afghanistan"
] | false | 3,233 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "conventional_long_name",
"Item2": "جمهوری اسلامی افغانستان"
},
{
"Item1": "common_name",
"Item2": "افغانستان"
},
{
"Item1": "image_flag",
"Item2": "Flag of Afghanistan.svg"
},
{
"Item1": "image_coat",
"Item2": "National emblem of Afghanistan.svg"
},
{
"Item1": "symbol_type",
"Item2": "Coat of arms"
},
{
"Item1": "national_motto",
"Item2": "\"\""
},
{
"Item1": "national_anthem",
"Item2": "<center><small>\"The National Anthem\"</small>پرونده:National anthem of Afghanistan, performed by the United States Navy Band.wav</center>"
},
{
"Item1": "image_map",
"Item2": "Afghanistan (orthographic projection).svg"
},
{
"Item1": "image_map2",
"Item2": "Afghanistan - Location Map (2013) - AFG - UNOCHA.svg"
},
{
"Item1": "capital",
"Item2": "[[کابل]]"
},
{
"Item1": "largest_city",
"Item2": "کابل"
},
{
"Item1": "languages_type",
"Item2": "[[زبان رسمی]]"
},
{
"Item1": "ethnic_groups",
"Item2": "[[پشتونها]]، [[تاجیکها]]، [[مردمان هزاره]]، [[ازبکها]]، [[مردم ایماق]]، [[ترکمنها]]، [[مردم بلوچ]] و [[اقوام افغانستان]]"
},
{
"Item1": "demonym",
"Item2": "افغان"
},
{
"Item1": "government_type",
"Item2": "[[حکومت متمرکز]] [[نظام ریاستی]] [[جمهوری اسلامی]]"
},
{
"Item1": "leader_title1",
"Item2": "[[رئیسجمهور]]"
},
{
"Item1": "leader_name1",
"Item2": "[[محمداشرف غنی]]"
},
{
"Item1": "leader_title2",
"Item2": "[[رئیس هیئت اجرایی]]"
},
{
"Item1": "leader_name2",
"Item2": "[[عبدالله عبدالله]]"
},
{
"Item1": "legislature",
"Item2": "[[شورای ملی افغانستان]]"
},
{
"Item1": "upper_house",
"Item2": "[[مشرانو جرگه]]"
},
{
"Item1": "lower_house",
"Item2": "[[ولسی جرگه]]"
},
{
"Item1": "established_date1",
"Item2": "آوریل ۱۷۰۹"
},
{
"Item1": "established_event2",
"Item2": "[[روز استقلال افغانستان]]"
},
{
"Item1": "established_date2",
"Item2": "۱۹ اوت ۱۹۱۹"
},
{
"Item1": "area_km2",
"Item2": "۶۵۲٫۸۶۴"
},
{
"Item1": "area_rank",
"Item2": "۴۱ام"
},
{
"Item1": "area_sq_mi",
"Item2": "۲۵۱٫۸۲۷"
},
{
"Item1": "percent_water",
"Item2": "ناچیز"
},
{
"Item1": "population_estimate",
"Item2": "۳۳،۳۳۲،۰۲۵"
},
{
"Item1": "population_estimate_year",
"Item2": "۲۰۱۶"
},
{
"Item1": "population_estimate_rank",
"Item2": "۴۰ام"
},
{
"Item1": "population_density_km2",
"Item2": "۴۹٫۸۸"
},
{
"Item1": "population_density_sq_mi",
"Item2": "۱۱۱٫۸"
},
{
"Item1": "population_density_rank",
"Item2": "۱۵۰ام"
},
{
"Item1": "GDP_PPP",
"Item2": "۶۵٫۲۹۵ میلیارد [[دلار آمریکا]]"
},
{
"Item1": "GDP_PPP_year",
"Item2": "۲۰۱۶"
},
{
"Item1": "GDP_PPP_per_capita",
"Item2": "۱،۹۹۴ دلار آمریکا"
},
{
"Item1": "GDP_nominal",
"Item2": "۱۹٫۶۵۴ میلیارد دلار آمریکا"
},
{
"Item1": "GDP_nominal_year",
"Item2": "۲۰۱۶"
},
{
"Item1": "GDP_nominal_per_capita",
"Item2": "۶۰۰ دلار آمریکا"
},
{
"Item1": "Gini",
"Item2": "۲۹"
},
{
"Item1": "Gini_year",
"Item2": "۲۰۰۸"
},
{
"Item1": "HDI",
"Item2": "۰٫۴۶۵"
},
{
"Item1": "HDI_year",
"Item2": "۲۰۱۴"
},
{
"Item1": "HDI_change",
"Item2": "increase"
},
{
"Item1": "HDI_rank",
"Item2": "۱۷۱ام"
},
{
"Item1": "currency",
"Item2": "[[افغانی]]"
},
{
"Item1": "currency_code",
"Item2": "AFN"
},
{
"Item1": "time_zone",
"Item2": "D†"
},
{
"Item1": "utc_offset",
"Item2": "+۴:۳۰ [[گاهشماری هجری خورشیدی]]"
},
{
"Item1": "drives_on",
"Item2": "[[راست]]"
},
{
"Item1": "calling_code",
"Item2": "۹۳+"
},
{
"Item1": "cctld",
"Item2": "[[.af]]"
},
{
"Item1": "religion",
"Item2": "[[اسلام]]"
},
{
"Item1": "country_code",
"Item2": "AFG"
}
],
"Title": "country"
} | افغانستان با نام رسمی جمهوری اسلامی افغانستان (به پشتو: د افغانستان اسلامی جمهوریت) کشور محصور در خشکی در آسیای مرکزی است. این کشور حدفاصل آسیای میانه، آسیای غربی و خاورمیانه و پایتخت آن کابل است. همسایگان افغانستان، پاکستان در جنوب و شرق، ایران در غرب، تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان در شمال و چین در شمال شرقی هستند.
افغانستان دارای ۶۵۲،۸۶۴ کیلومتر مربع مساحت چهلو یکمین کشور وسیع دنیا است و جمعیت آن در سال ۱۳۹۷ بیش از ۳۶ میلیون نفر بوده که آن را در رتبه سی و نهم پرجمعیتترین کشورهای دنیا قرار میدهد. فارسی دری و پشتو زبانهای رسمی این کشور و اسلام دین رسمی آن است. حدود چهار دهه جنگ، افغانستان را به یکی از کشورهای خطرناک و فقیر دنیا تبدیل کردهاست. تولید ناخالص ملی سرانه این کشور در سال ۲۰۱۶ بر اساس ارزش اسمی دلار معادل ۶۰۰ دلار آمریکا است و بر اساس برابری قدرت خرید به ۱۹۹۴ دلار میرسد. این کشور در سال ۲۰۱۱ با شاخص توسعه انسانی ۰٫۳۹۸ در رتبه ۱۷۲ دنیا قرار گرفتهاست.
افغانستان در دوران باستان از نقاط کانونی در جاده ابریشم و مسیرهای مهاجرت انسانها بودهاست. باستانشناسان شواهدی از سکونت انسانها تا بیش از ۵۰،۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح بهدست آوردهاند. نخستین تمدن شهری ممکن است در این قلمرو در بین ۳،۰۰۰ تا ۲،۰۰۰ سال پیش از میلاد آغاز شده باشد.
این کشور در محل ژیواستراتژیکی مهمی قرارگرفته که آسیای شرقی، آسیای جنوبی، آسیای غربی و آسیای میانه را به هم وصل میکند. از روزگار باستان، این سرزمین شاهد فتوحات نظامی بسیاری از جمله توسط اسکندر، شاهنشاهی موریا، مسلمان عرب، چنگیزخان و دیگران بودهاست. همچنین محل پاگیری امپراتوریهای متعددی از جمله دولت یونانی بلخ، شاهنشاهی کوشان، ارغون شاهان، هپتالیان، ژنبیل (یا زنبیل یا کابلشاهان)، سامانیان، صفاریان، غزنویان، غوریان، تیموریان و پادشاهی درانی بودهاست.
تاریخ سیاسی دولت مدرن افغانستان با سلسلههای هوتک و درانی در قرن ۱۸ میلادی آغاز شد. پایتخت آن در سال ۱۷۷۶ توسط تیمورشاه درانی از قندهار به کابل منتقل شد و بخشی از قلمرو آن به امپراتوریهای همسایه در سال ۱۸۹۳ واگذار شد. در اواخر سده نوزدهم میلادی، افغانستان به یک دولت حائل در «بازی بزرگ» بین امپراتوری بریتانیا و روسیه تبدیل شد. در سال ۱۹۱۹، پس از جنگ سوم افغان و انگلیس و امضای معاهده راولپندی، این کشور دوباره کنترل امور خارجه خود را از بریتانیا پس گرفت و استقلال خود را توسط امانالله شاه اعلام نمود.
افغانستان در دهه ۱۹۷۰ میلادی پس از انقلاب ثور، که تاثیر یافته از اتحاد جماهیر شوروی بود، به حکومتی سوسیالیست تبدیل شده و شاهد جنگی طولانی با مجاهدین افغان بود که در طول یک دهه، جان بیش از دو میلیون غیرنظامی را گرفت و باعث آواره شدن بیش از پنج میلیون نفر شد. پس از چند کودتای پیدرپی و پیروزی مجاهدین بر دولت محمد نجیبالله جنگ داخلی افغانستان آغاز شد و وارد دورهای از جنگ میان احزاب مختلف مجاهدین شد. طالبان در میانههای دهه ۱۳۷۰ کنترل بیشتر مناطق افغانستان را به دست گرفتند. اما با یورش ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا در سال ۱۳۸۰ حکومت را از دست دادند. در دسامبر ۲۰۰۱، شورای امنیت سازمان ملل متحد نیروهای بینالمللی کمک به امنیت (ایساف) را مامور کمک به حفظ امنیت و دولت جدید افغانستان به ریاست حامد کرزی کرد. افغانستان در حال حاضر در عین حال که با مقاومت مسلحانه طالبان و گروههای دیگری همچون سازماندهی شدههای آمریکا شبکه حقانی در پاکستان و داعش درگیر است به کندی و با حمایت جامعه بینالمللی در حال بازسازی است.
دولت کنونی افغانستان یک جمهوری اسلامی متمرکز و ریاستی است که دین اسلام را به عنوان دین رسمی میشناسد. افغانستان به عنوان عضوی از سازمان ملل متحد، سازمان همکاری اسلامی، گروه ۷۷، سازمان همکاری اقتصادی و جنبش عدم تعهد شناخته میشود. اقتصاد افغانستان در جهان با تولید ناخالص داخلی ۶۴،۰۸ میلیارد دلار رتبه ۱۰۸ را دارد.
نام
واژه افغانستان از دو بخش «افغان» و «ستان» تشکیل شدهاست. افغان، نامی است که معمولا در اشاره به پشتونها استفاده میشود. این واژه به شکل ابگان در قرن سوم میلادی توسط شاهنشاهی ساسانی و اوگانا در قرن ششم میلادی توسط ستارهشناس هندی واراهمیرا استفاده شدهاست. در نوشتههای قرن دهم میلادی به بعد بهطور مکرر به واژه افغان در آثار جغرافیایی اشاره میشود.
واژه افغانستان به عنوان نام این کشور در سال ۱۳۰۲ ه.ش (۱۹۲۳) و در قانون اساسی امانالله شاه به تصویب رسید. واژه افغان در سال ۱۳۴۳ (۱۹۶۴) و در قانون اساسی تصویبی محمد ظاهرشاه با تعریفی تازه و به معنی همه افراد شهروند کشور افغانستان بهکار رفت.
در منابع تاریخی کهن خراسان و آریانا و آریانستان و کابلستان نیز برای سرزمینهای شرق ایران یا افغانستان امروزی بکار رفتهاست.
تاریخ
باختر (Bactria) و هریوه (Aria) در این نقشه موقعیت افغانستان را در جاده ابریشم نشان میدهند. این کشور بهدلیل قرارگرفتن در مسیر شاهراه جاده ابریشم محل پیوندگاه فرهنگها و تمدنهای بزرگ جهان بودهاست.
افغانستان، اگرچه بهعنوان یک کشور و یک ملت دارای تاریخی جدید است؛ اما این سرزمین از لحاظ قدمت تاریخی، یکی از کهنترین کشورهای جهان بهشمار میرود.
سرزمین افغانستان امروزی به دلیل قرارگرفتن در مسیر جاده ابریشم محل پیوندگاه تمدنهای بزرگ جهان بوده و در طول سدهها، قشرهای پیاپی از هویتها، فرهنگها و باورها سرزمینی را که امروزه افغانستان نامیده میشود بازشناساندهاند. این موقعیت مهم و حساس ژئواستراتژیکی و ژئوپولیتیکی افغانستان در شکلدادن هماوردی غنی از فرهنگها و تمدنهای بزرگ همچون ایرانی، یونانی، میانرودان و هندی در این کشور نقش مهمی داشتهاست و میراث فرهنگی باستانی این کشور را ترسیم میکند: از پیکرههای یونانی-بودایی گنداره گرفته تا نگارههای دیواری مغارههای بامیان و تا نقوش تذهیب و خوشنویسی که زینتبخش بناهای دوران نخستین اسلامی هستند. از عصر پارینهسنگی و طی دورههای تاریخی، مردم افغانستان، یا همان ایرانیان شرقی باستان، جایگاه عمدهای در معرفی و گسترش ادیان جهانی و نقش مهمی در بازرگانی و دادوستد داشته و گهگاه کانون مسلط سیاسی و فرهنگی در آسیا بودهاند. از این رو افغانستان در طول تاریخ گلوگاه یورش مهاجمین و جهانگشاییان بوده که ردپای آنها هنوز در گوشه و کنار این سرزمین دیده میشود.
از روزگار باستان، این سرزمین شاهد فتوحات نظامی بسیاری از جمله توسط اسکندر مقدونی، شاهنشاهی موریا، مسلمان عرب، چنگیزخان و دیگران بودهاست. این سرزمین همچنین محل پاگیری امپراتوریهای متعددی از جمله دولت یونانی بلخ، شاهنشاهی کوشان، ژنبیل (یا زنبیل یا کابلشاهان)، سامانیان، صفاریان، غزنویان، غوریان، تیموریان و پادشاهی درانی بودهاست. در اواسط سده هفتم (۶۴۲–۸۷۰) پس از اینکه حمله اعراب به ایران با شکست شاهنشاهی ساسانی کامل شد. آنها به سوی خاور ایران هجوم برده و در سال ۶۴۲ میلادی شهر هرات را تسخیر کردند. در سال ۸۷۰، کابل و تقریبا تمام مناطق افغانستان فعلی توسط اعراب فتح شدند.
با اطمینان و جرات میتوان گفت که تاریخ کامل کشور افغانستان را نمیتوان از ذیل نام افغان و افغانستان دریافت. بلکه تاریخ باستانی و سدههای میانه این مملکت را باید در تاریخ ایران اوستایی و شاهنامهای و در تاریخ خراسان جستجو نمود و بدون تردید تاریخ ایران اوستایی و شاهنامهای و خراسان تاریخی از سرزمین بلخ و بامیان و سیستان و نیمروز و زابل و کابل و هرات و مرو و غور و غرجستان و از کتاب اوستای زرتشت و شاهنامهها و از تاریخ پیشدادیان و کیانیان و ادبیات دری، جدا نیست.
افغانستان مستقل
ظاهرشاه آخرین پادشاه افغانستان چهل سال بر این کشور حکومت کرد.
تاریخ سیاسی افغانستان مدرن در ابتدای سده هجدهم میلادی با خیزش قبایل پشتون (که به عنوان اوغان یا افغان نیز شناخته میشوند) آغاز شد. زمانی که در سال ۱۷۰۹ میلادی، سلسله هوتکیان با سرپرستی میرویس خان هوتک حکومت خود را در قندهار ایجاد کردند و به صورت دقیقتر و گستردهتر زمانی آغاز شد که احمدشاه درانی امپراتوری درانی را در سال ۱۷۴۷ ایجاد کرد. پایتخت آن در سال ۱۷۷۶ از قندهار به کابل منتقل شد و بخشی از قلمرو آن به امپراتوریهای همسایه در سال ۱۸۹۳ واگذار شد. در اواخر سده نوزدهم میلادی، افغانستان به یک دولت حائل در «بازی بزرگ» بین امپراتوریهای بریتانیا و روسیه تبدیل شد.
افغانستان چندی پس از استقلال، زیر سلطه بریتانیا درآمد. از زمان استقلال افغانستان در سال ۱۲۹۸، این کشور دو بار توسط امپراتوری بریتانیا اشغال شد و تا زمان اعلان استقلال آن توسط امانالله خان در ۱۲۹۸ (۱۹۱۹ م) سیاست خارجی افغانستان زیر نظر مستقیم امپراتوری بریتانیا بود. در ۱۹ اوت ۱۹۱۹، پس از جنگ سوم افغان و انگلیس (معروف به جنگ تل) و امضای معاهده راولپندی، این کشور دوباره کنترل امور خارجه خود را از بریتانیا پس گرفت. واژه افغانستان به عنوان نام یک کشور در سال ۱۳۰۲ و در قانون اساسی امانالله شاه به تصویب رسید. آغاز پادشاهی امانالله شاه در سال ۱۳۰۲ آغاز تاریخ مستقل افغانستان است.
یک دوره کوتاهمدت که به نام دهه دموکراسی نامیده میشود در این کشور در ده سال پایانی دوره پادشاهی محمد ظاهرشاه به وجود آمد و با کودتای سال ۱۳۵۲ داوود خان به پایان رسید. داوود خان پسر کاکای (پسرعمو) محمد ظاهرشاه آخرین پادشاه افغانستان بود و خودش نخستین رئیسجمهور افغانستان شد.
جنگ داخلی افغانستان
ملاقات نمایندگان مجاهدین افغان با 270x270پیکسل
حزب دموکراتیک خلق افغانستان که حزبی مارکسیست و طرفدار شوروی بود در هفت ثور ۱۳۵۷ (ماه اردیبهشت) حکومت داوود خان را سرنگون کرده و جمهوری دمکراتیک افغانستان را تاسیس کرد.
در پی برقراری این حکومت و به ویژه پس از مداخله نظامی شوروی در افغانستان مقاومت گروههای اسلامگرا علیه آن آغاز شد. شورشیان که به نام مجاهدین افغان شناخته میشدند. پس از بیش از یک دهه جنگ چریکی علیه نیروهای شوروی در افغانستان در هشت ثور ۱۳۷۱ کابل را به تصرف خود درآوردند. 270x270پیکسل
رهبران اصلی مجاهدین افغان در توافق پیشاور برای تشکیل حکومت جدیدی به نام دولت اسلامی افغانستان به توافق رسیدند اما گلبدین حکمتیار پشتون که به عنوان نخستوزیر دولت تعیین شده بود، با این شیوه تقسیم قدرت مخالفت کرده و وارد جنگ علیه نیروهای شورای نظار و جمعیت اسلامی افغانستان به رهبری برهانالدین ربانی و احمد شاه مسعود تاجیک و جنبش ملی اسلامی افغانستان به رهبری عبدالرشید دوستم ازبک شد. این در حالی بود که اختلافات گروههای مختلف مجاهدین بر سر تقسیم قدرت باعث آغاز مرحله جدیدی از جنگ داخلی افغانستان بود که با جنگهای پیدرپی گروههای رقیب و بمباران شهرها و مناطق مسکونی همراه بود. در این دوران گروههای مختلف سیاسی و نظامی هر یک بخشی از کشور را در کنترل خود داشتند و شهر کابل و حومه آن بین پنج گروه مختلف مجاهدین تقسیم شده بود.
رقابت قدرتهای منطقهای نیز باعث شده بود تا جنگ گروههای افغان به یک جنگ نیابتی تبدیل شود. پاکستان که از حکومت جدید مجاهدین ناخشنود بود از حزب اسلامی گلبدین حکمتیار پشتون مهمترین مخالف آنها حمایت نظامی، عملیاتی، و مالی میکرد. گلبدین حکمتیار بدون پشتیبانی لجستیکی و راکتهای ارتش پاکستان قادر نبود تا نیمی از کابل را به ویرانه تبدیل کند. عربستان سعودی و ایران نیز برای تامین هژمونی منطقهای خود از گروههای متحد خود در این نبرد پشتیبانی میکردند. ایران به حزب وحدت اسلامی افغانستان به رهبری عبدالعلی مزاری که از هزارههای شیعهمذهب تشکیل میشد، کمک میکرد تا قدرت نظامی و تاثیرگذاری سیاسی آنها را افزایش دهد. عربستان نیز از جریان وهابی تنظیم دعوت اسلامی افغانستان به رهبری رسول سیاف پشتیبانی میکرد. اختلافات این دو گروه نیز به سرعت به یک جنگ تمام عیار و خونین تبدیل شد که گروههای دیگر مجاهدین را نیز درگیر خود کرد. ازبکستان نیز از نیروهای جنبش ملی اسلامی افغانستان به رهبری عبدالرشید دوستم ازبک تبار حمایت میکرد تا این گروه بتواند بخشهای شمالی افغانستان را در کنترل خود داشته باشد.
حزب وحدت هزاره شیعه برهبری عبدالعلی مزاری که در جریان جنگ با نیروهای سیاف وهابی در مقاطعی با نیروهای شورای نظار/جمعیت اسلامی تاجیک هم درگیر شده بود در ابتدای زمستان سال ۱۳۷۱ از دولت خارج شده و با حزب اسلامی حکمتیار پشتون متحد شد. در همین زمان صبغتالله مجددی که به عنوان رئیسجمهور دولت انتقالی تعیین شده بود جای خود را به برهانالدین ربانی تاجیک رهبر جمعیت اسلامی افغانستان داد. ربانی نخستین و تنها رئیس غیرپشتون در تاریخ سیاسی افغانستان محسوب میشود.
حکمتیار که علت اصلی مخالفت خود را حضور کمونیستهای سابق به ویژه ژنرال دوستم در دولت جدید عنوان میکرد در زمستان ۱۳۷۲ با جنبش ملی ژنرال دوستم نیز متحد شد و ائتلاف حزب وحدت هزاره/حزب اسلامی پشتون/جنبش ملی ازبک، علیه نیروهای مسعود تاجیک و دولت افغانستان شکل گرفت. با این ائتلاف، حزب اسلامی پشتون حکمتیار میتوانست از نیروی هوایی جنبشیهای ازبک دوستوم هم برای بمباران مواضع دشمن و تدارکاترسانی به نیروهای خودی استفاده کند.
با این وجود در سال ۱۳۷۳ مسعود تاجیک تبار موفق شد تا تمامی مخالفان خود را از کابل بیرون براند.
اما از سوی دیگر نیروهای دوستم ازبک تبار موفق شدند تا نیروهای جمعیت اسلامی را از مزار شریف بیرون رانده و این شهر مهم شمال افغانستان را در اختیار خود بگیرند.
قندهار نیز در این دوران بین سه رهبر پشتون به نامهای گلآغا شیرزی، ملا نقیبالله و آمر لالی تقسیم شده بود که هر یک برای تحکیم موقعیت خود با یکدیگر درگیر بودند.
جنگ میان گروههای مجاهدین زمانی آغاز شد که دولت جدید افغانستان هنوز نتوانسته بود ادارات دولتی، واحدهای پلیس و نظام دادگستری خود را تشکیل دهد و در چنین وضعیتی رفتار سبعانه برخی اعضای گروههای مختلف مجاهدین باعث شده بود تا کابل به شهری بیقانون و آشوبزده تبدیل شود. با توجه به همین وضعیت آشوبناک بسیاری از رهبران مجاهدین هم در عمل کنترلی بر فرماندهان زیردست خود نداشتند و قتل، زورگیری و تجاوز جنسی به پدیدهای رایج تبدیل شده بود.
سلطه طالبان
مجاهدین موفق به تشکیل دولت ملی نشدند و جای آنها را طالبان که از حمایت مادی و معنوی پاکستان و عربستان سعودی سود میبرد، گرفت.
طالبان نیز نتوانست بقایای مجاهدین را که علیه آنها پایداری میکردند، بهطور کامل سرکوب نماید. رژیم طالبان در سال ۱۳۸۰ با حمله ائتلاف بینالمللی به رهبری ایالات متحده آمریکا از هم پاشید.
ورود ۲۰۰۱ ایالات متحده
از سال ۱۳۸۰ (۲۰۰۱ میلادی) پس از کنفرانس بن با توافق گروههای افغان دولت موقت به رهبری حامد کرزی روی کار آمد. دولت جدید در پاییز ۱۳۸۳ (۷ دسامبر ۲۰۰۴) به ریاست جمهوری حامد کرزی شکل گرفت و در پاییز ۱۳۸۴ (۱۹ دسامبر ۲۰۰۵ میلادی) نیز انتخابات مجلس قانونگذاری برگزار شد.
جغرافیای طبیعی
افغانستان کشوری محصور در خشکی و کوهستانی است که بین آسیای جنوبی و آسیای میانه در طول جغرافیایی ۶۰ تا ۷۵ درجه شرقی و عرض ۲۹ تا ۳۸ درجه شمالی قرار گرفتهاست. بلندترین نقطه کشور قله نوشاخ به بلندای ۷،۴۸۵ متر ارتفاع از سطح دریا در شمال شرقی کشور در مرز تاجیکستان است. نقشه ناهمواریهای افغانستانافغانستان از نظر جغرافیایی به سه منطقه متمایز از یکدیگر تقسیم میشود؛ دشتهای شمالی کشور که ناحیهای عمدتا زراعی است. فلات جنوب غربی که بیشتر چشماندازی بیابانی و نیمهخشک دارد و ارتفاعات مرکزی از جمله رشتهکوه هندوکش که این دو را از هم جدا میکند. دره ارغنداب بین لشگرگاه و قندهار
افغانستان اقلیم قارهای مرطوب (تابستان گرم و زمستان سرد) دارد. زمستانهای ارتفاعات مرکزی و شمال شرقی افغانستان بسیار سرد و خشن است. بهطوریکه میانگین دما در دی ماه به زیر ۱۵ درجه سلسیوس زیر صفر میرسد. از سوی دیگر مناطق کمارتفاع جنوب غربی (حوضه سیستان)، منطقه جلالآباد در شرق و دشتهای ترکستان در کنار رود آمودریا در شمال، تابستانهایی گرم دارند و میانگین دمای آنها در تیرماه به بیش از ۳۵ درجه میرسد.
کوهستان هندوکش در شمال شرق افغانستان منطقهای فعال از نظر زمینشناختی است و بسیار زمینلرزه خیز است که گاهی به رانش زمین و ریزش بهمن (برف کوچ) نیز منجر میشود.
در سال ۱۹۹۸ زلزلهای در این منطقه جان ۶ هزار نفر را گرفت. چهار سال بعد ۱۵۰ نفر در زلزله دیگری در هندوکش کشته شدند و در سال ۲۰۱۰ زلزله دیگری جان ۱۱ افغان را گرفته و ۲ هزار خانه را تخریب کرد. در سال ۲۰۱۴ نیز رانش زمین در بدخشان چندین هزار کشته بر جای گذاشت.
مرزها
کل: ۵۵۲۹ کیلومتر
ایران (باختر): ۹۳۶ کیلومتر
ترکمنستان (شمال): ۷۴۴ کیلومتر
ازبکستان (شمال): ۱۳۷ کیلومتر
تاجیکستان (شمال): ۱۲۰۶ کیلومتر
چین (شمال خاور): ۷۶ کیلومتر
پاکستان (جنوب): ۲،۴۳۰ کیلومتر
منابع آبی
طبیعت افغانستان؛ از چپ: پارک ملی بند امیر در بامیان، تونل سالنگ در پروان، دره کورنگل در کنر و سد کجکی در هلمند
بیشتر رودخانههای مهم افغانستان از ارتفاعات مرکزی کشور سرچشمه گرفته و به دریاچههای کوچک داخلی ریخته یا در شنزارهای بیابانی فرومیروند. آمودریا، هیرمند، دریای کابل و هریرود مهمترین حوضههای آبی کشور را تشکیل میدهند.
آمودریا که ۲۵۴۰ کیلومتر طول دارد و از یخچالهای پامیر سرچشمه میگیرد و حدود ۲۴۱ هزار کیلومتر مربع از خاک افغانستان را آبیاری میکند. حدود هزار کیلومتر از این رود مرز بین افغانستان و جمهوریهای تاجیکستان و ازبکستان است. آمودریا از جایی که رود کوکچه در غرب شهر فیضآباد به آن میریزد قابل کشتیرانی میشود. ارغنداب و ترناک موازی با یکدیگر از شهر قندهار میگذرندحوضه آبی شمال غرب کشور وابسته به هریرود است که از دامنه غربی کوه بابا سرچشمه میگیرد. این رود در مسیری غربی به سوی هرات آمده و زمینهای بارور دره عریض هرات را آبیاری میکند و سپس به سمت شمال چرخیده و مرز ایران و افغانستان تبدیل میشود. سپس به خاک ترکمنستان وارد شده و در بیابان قرهقوم ناپدید میشود.
رود هلمند یا هیرمند رودخانه اصلی جنوب غرب افغانستان است. شاخه اصلی هلمند هم از رشتهکوه بابا در غرب کابل سرچشمه گرفته و ۱۱۵۰ کیلومتر طول دارد. رودهای متعددی در طول این مسیر به هلمند میپیوندند که ارغنداب مهمترین آنهاست. هلمند ۲۵۹ هزار کیلومترمربع از خاک افغانستان را آبیاری میکند و به دریاچههامون و دیگر دریاچههای فصلی مرز ایران و افغانستان میریزد.
مهمترین حوضه آبخیز شمال شرق این کشور به دریای کابل تعلق دارد که از رشتهکوه پغمان به سوی شرق میرود تا اینکه در پاکستان به رود ایندوس میپیوندد.
هامون صابری دریاچه آب شوری که فقط گاهی اوقات پرآب میشود در جنوب غرب افغانستان و ایستاده مقر دریاچه آب شور دیگری در ۱۰۰ کیلومتری جنوب غزنی، دو دریاچه مهم افغانستان هستند. در کوه بابا هم پنج دریاچه کوچک وجود دارد که به دریاچههای امیر شهرت دارند و به جهت رنگهای عجیبشان شهرت دارند. رنگ آنها از سفید شیری تا سبز تیره متغیر است و این به دلیل سنگهای بستر این دریاچههاست.
منابع طبیعی
از منابع طبیعی کشور میتوان به گاز طبیعی، نفت خام، زغالسنگ، مس، کرومیت، طلق (نوعی کانی شفاف به رنگهای سفید و سبز و خاکستری)، سولفات باریوم، گوگرد، سرب، روی، آهن، نمک و سنگهای قیمتی، اورانیوم و دیگر کانیها اشاره کرد. ارزش مجموعی معادن زیرزمینی افغانستان یک هزار میلیارد دلار است. دولت برای جذب سرمایهگذاران در این زمینه، تلاش میکند.
محیط زیست
بزکوهی مارخور از حیوانات در معرض انقراض افغانستان
قطع درختان جنگلی توسط قاچاقچیان و انتقال چوب این درختان به کشورهای همسایه و عمدتا پاکستان باعث نابودی بیش از ۷۰ درصد جنگلهای این کشور تا سال ۲۰۰۹ شد.
شاید مهمترین مشکل زیستمحیطی افغانستان خطر نابودی جانورانی مانند پلنگ برفی، بزهای کوهی، سمور، آهو، قوچ و دیگر حیوانات باشد. بیشتر این حیوانات برای استفاده از پوستشان، کشته میشوند.
از شاخصترین محدودیتهای زیستمحیطی این کشور میتوان به محدودیت در دسترسی به منابع آب (مصرف کشاورزی و آشامیدنی)، چرای بیش از حد دام، آلودگی هوا و آب، عدم دسترسی به آبهای آزاد و… اشاره کرد.
در افغانستان تقریبا سامانه دفع زباله به روش مدرن وجود ندارد.
جانوران
بیشتر حیوانات مربوط به منطقه زیر گرمسیری در افغانستان زندگی میکنند. پستانداران بزرگ در گذشته بسیار فراوان بودند. اما اکنون تعداد آنها بسیار کم شده و از میان آنها ببر منقرض شدهاست. پستاندارانی چون گرگ، روباه، کفتار راهراه، شغال، آهو و چندین گربهسان وحشی از جمله پلنگ و پلنگ برفی در افغانستان حضور دارند. چندین گونه از بز کوهی مثل مارخور (که بخاطر شاخهای درهمپیچیده و بلندش معروف است) و گوسفندهای وحشی اوریال و غرم در هندوکش و پامیر دیده میشوند و خرس قهوهای هم در مناطق کوهستانی و جنگی حضور دارد.
پرندگان شکاری مثل کرکس و عقاب و پرندگان دیگری چون بلدرچین، کبک، قرقاول، پلیکان، و درنا نیز در این کشور حضور دارند. در رودخانهها و دریاچهها و تالابهای افغانستان انواع مختلفی از ماهیهای آب شیرین زندگی میکنند. اما تعداد آنها معمولا زیاد نیست. فقط در رودخانههای بخش شمالی هندوکش است که ماهیهای قزلآلا در تعداد فراوان حضور دارند.
حکومت
حامد کرزی پس از پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۳ سوگند یاد میکند. فیصل احمد شینوری رئیس وقت ستره محکمه قانون اساسی را باز کرده و ظاهر شاه پشت سر آنها نشستهاست.
نظام حکومتی افغانستان جمهوری اسلامی نام دارد و از سه قوه اجرائیه، قانونگذاری و قضاییه تشکیل میشود. افغانستان یک نظام ریاستی است که در آن رئیسجمهور، رئیس کشور و حکومت است.
حامد کرزی رئیسجمهور افغانستان از سال ۲۰۱۱ بود که با روشن شدن نتایج پر سر و صدای انتخابات ریاستجمهوری افغانستان در سال ۱۳۹۳ جای خود را به محمداشرف غنی داد. رئیس جمهور دو معاون دارد که معمولا از قومیتهای مختلف متفاوت انتخاب میشوند. پس از مرگ ناگهانی محمد فهیم در اسفند ۱۳۹۲ یونس قانونی به جای او به عنوان معاون اول انتخاب شد و کریم خلیلی نیز معاون دوم رئیسجمهور از سال ۱۳۸۳ خورشیدی است.
شورای ملی افغانستان نهاد قانونگذاری این کشور که از دو مجلس به نامهای ولسی جرگه (مجلس سفلی) و مشرانو جرگه (مجلس علیا یا سنا) تشکیل میشود. ریاست ولسی جرگه بر عهده یونس قانونی و ریاست مشرانو جرگه بر عهده صبغتالله مجددی است.
انتخابات ولسی جرگه (مجلس نمایندگان) در سطح ولسوالیهای افغانستان به صورت انتخابات سراسری انجام میشود. این مجلس ۲۴۹ نماینده دارد. در مشرانو جرگه ۱۰۲ نماینده عضویت دارند. یک سوم آنها توسط رئیس جمهور انتخاب میشوند. همچنین هر ولایت در مشرانو جرگه دو نماینده دارد که یکی توسط شوراهای ولایتی و دیگری توسط شوراهای ولسوالیها انتخاب میشوند و به دلیل تشکیل نشدن شوراهای ولسوالیها فعلا هر دو نماینده را شوراهای ولایتی انتخاب میکنند. اختیارات مشرانو جرگه بیشتر جنبه مشورتی دارد اما در حالتهای خاصی امکان وتو قوانین ولسی جرگه نیز به آن داده شدهاست.
ستره محکمه (دیوان عالی افغانستان) عالیترین نهاد قضایی این کشور است و ریاست آن را عبدالسلام عظیمی بر عهده دارد.
ارتش
اردوی ملی افغانستان پس از فروپاشی طالبان به تدریج شروع به باز شکلگیری کرد. در سال ۱۳۸۵ نیروی هوایی این کشور رسما آغاز به کار کرد.
خدمت سربازی در افغانستان اجباری نیست.
تقسیمات کشوری
نقشه ولایات افغانستان
افغانستان دارای ۳۴ ولایت (استان) و حدود چهارصد ولسوالی (شهرستان) است. هر ولایت توسط یک والی اداره میشود که رئیسجمهور، وی را به این مقام منصوب میکند و هر ولسوالی به دست یک ولسوال که از سوی والی منصوب میشود. در هر ولایت یک شورای ولایتی وجود دارد که اعضای آن در انتخابات عمومی انتخاب میشوند. نقش شوراهای ولایتی مشارکت در برنامهریزیهای توسعه ولایت و نظارت و ارزیابی عملکرد نهادهای دولتی ولایت است.
بر اساس اصل ۱۴۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان شاروالها (شهردارها) نیز باید با انتخابات برای یک دوره چهارساله تعیین شوند. اما به دلیل هزینههای بسیار، برگزاری انتخابات این اتفاق تاکنون نیفتاده و شهرداران، منتخب حکومت هستند. همچنین در هر ولسوالی نیز یک شورای ولسوالی باید وجود داشته باشد که این شوراها هم به همین دلیل هنوز تشکیل نشدهاند.
اقتصاد
فقر
افغانستان یکی از فقیرترین کشورهای جهان است. به دلیل سه دهه جنگ و خرابی، این کشور از آبادانی و پیشرفت بازماندهاست.
در سال ۲۰۰۹، نرخ مبادله تولید ناخالص داخلی ۱۴ میلیارد دلار آمریکا بود و سرانه تولید ناخالص داخلی به ۱،۰۰۰ دلار میرسید. نرخ بیکاری آن ۳۵٪ و تقریبا ۳۶٪ ساکنین آن زیر خط فقر زندگی میکنند. مطابق با دادههای نمایندگی ایالات متحده آمریکا برای توسعه بینالمللی (USAID) بیش ۴۲ درصد از جمعیت افغانستان با کمتر از ۱ دلار در روز زندگی میکنند.زنان کارگر در کارگاه ریسندگی در 270x270پیکسل
اقتصاد افغانستان از حوادثی که از سال ۱۹۷۸ تاکنون جریان دارد رنج میبرد. همراه با آن چندین خشکسالی نیز به مشکلات مردم در طول سالهای ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۱ اضافه شدند. اگرچه بعد از جاری شدن میلیاردها دلار توسط تجارتهای بینالمللی و کمکهای کشورهای دیگر در طول شش سال، اقتصاد کشور کمی رشد کرد. حدود ۸۱ درصد مردم این کشور کشاورز هستند و بقیه شامل ۱۱ درصد در صنعت (اغلب بافندگی) و ۹ درصد در خدمات مشغول به کار هستند.
تورم
نرخ تورم در این کشور در سال ۲۰۰۵، ۱۶٫۳ و در سال ۲۰۰۶، ۱۷ درصد بودهاست.
عضویت در سازمانهای اقتصادی بینالمللی
افغانستان یکی از اعضای اتحادیه همکاریهای منطقهای جنوب آسیا، سازمان همکاری اقتصادی (اکو) و سازمان همکاری اسلامی است.
شریکان تجاری
عمدهترین شریکان صادرکننده محصولات به این کشور پاکستان (۲۳٫۷٪)، آمریکا (۱۱٫۲٪)، هند (۷،۹٪)، آلمان (۶٫۸٪)، ترکمنستان (۴٫۹٪)، روسیه (۴٫۵٪)، کنیا (۴٫۳٪) و ترکیه (۴٫۲٪) هستند که حجم آن به بیش از ۴ میلیارد دلار میرسد. بیشترین بدهی این کشور به کشور روسیه و نیز بانک جهانی است که به بیش از ۸ میلیارد دلار میرسد. پس از سقوط طالبان بیش از ۶۰ کشور جهان قول کمک به این کشور را دادند که به فاصله ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۹، ۸٫۹ میلیارد دلار به این کشور کمک بلاعوض کنند.
واحد پول
واحد پول افغانستان، «افغانی» نام دارد که از سال ۱۳۸۰ به بعد ارزش آن نسبت به دلار رو به بهبودی میرود. سال مالی آن از یکم فروردین (۲۱ مارس) تا ۲۹ اسفند (۲۰ مارس) است.
از دیگر اقلام صادراتی این کشور میتوان به جامه پشمی بومی این کشور و فرشهای دستباف و پوست گاو و گوسفند و سمور و پلنگ و مار اشاره کرد.
صادرات
بیشترین محصولات صادراتی این کشور به سه کشور آمریکا (۲۵٫۴٪)، پاکستان (۲۲٪) و هند (۱۹٫۵٪) است که حجم آن ۵۰۰ میلیون دلار آمریکا تخمین زده میشود.
مواد مخدر
270x270پیکسلعمدهترین محصول صادراتی این کشور مرفین یا تریاک است. حجم تولید تریاک در افغانستان به حدی است که بنابر گزارشهای سازمانهای بینالمللی، بخش عمده تریاک جهان در این کشور تولید میشود.
معادن
افغانستان دارای معادن غنی بسیاری چون طلا، لاجورد، زمرد، فیروزه و زغالسنگ است که در نوع خود در جهان بینظیر است و حدود ۱۳ نوع زغال سنگ از این معدن استخراج میشدهاست و حتی در زمان جنگ نیز به فعالیت خود ادامه میدادهاست. بعضی از تجهیزات و وسایل موجود در این معدن به حدود ۴۵ سال پیش بر میگردد که از طرف دولت اتریش به افغانستان داده شده بود.
دامداری
270x270پیکسل
افغانستان کشوری زراعتی با ظرفیت بالای دامداری است. بر اساس برخی آمارها، حدود چهار میلیون گاو و نزدیک به بیست میلیون بز و گوسفند دارد. افغانستان نزدیک به ۶۰ درصد لبنیات مورد نیاز این کشور در داخل تولید میشود.
صنایع دستی
صنایع زیادی در افغانستان وجود ندارد. اما صنایع دستی قالیبافی، فرشهای دستی، گلیم، نمد یا نماد و جاجیمبافی در این کشور بهطور خودجوش موجود است. افغانستان سالانه حدود دو و نیم میلیون مترمربع فرش صادر میکند.
رفت و آمد
عنوان=Assistant Secretary of State for South and Central Asian Affairs Richard A. Bouchers Remarks at Paul H. Nitze School for Advanced International Studies Washington, D.C
هوایی
بهطور کلی ۴۵ فرودگاه در این کشور وجود دارند. نام هواپیمایی بینالمللی افغانستان هواپیمایی آریانا است. دو فرودگاه بینالمللی کابل (میدان هوایی بینالمللی حامد کرزی) و میدان هوایی بینالمللی قندهار و میدان هوایی بگرام از مهمترین فرودگاههای این کشور هستند.
آبی
افغانستان به دلیل عدم دسترسی به آبهای آزاد فاقد بندر و کشتیرانی است و تنها رودخانه مرزی آمودریا از این قاعده مستثنا است که آن هم به سبب عدم توجه کافی هیچ بهرهای برای این کشور ندارد.
ریلی
در افغانستان ترابری ریلی وجود ندارد.
جادهای
در کشور افغانستان بنا بر آمار سال ۱۳۸۳ حدود ۳۵ هزار کیلومتر جاده وجود دارد که تنها ۹ هزار کیلومتر آن آسفالت و ریگ اندازی شدهاست. ۱۲۰۰ کیلومتر تنها مسیر رودخانهای و آبی این کشور است که در محدوده آمودریا با سه کشور تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان واقع است. از بنادر نزدیک به این رودخانه میتوان به شیرخانبندر و خیرآباد اشاره کرد. نزدیکترین شهر مهم به این رودخانه مزار شریف است.
ارتباطات
رشد و توسعه نظام ارتباطی افغانستان به دلیل کوهستانی بودن این کشور بسیار کند بود. اما هماکنون با استفاده از تکنولوژی مدرن با سرعت زیادی در حال رشد است و بیش از ۸۰ درصد کشور زیر پوشش مخابراتی جیاسام قرار دارد. در افغانستان بیش از ۳۰ هزار نفر صاحب تلفن هستند و ۸۰ برابر آن در این کشور صاحب تلفن همراه هستند. در این کشور بیش از ۳٫۶ میلیون نفر کاربر اینترنت هستند. همچنان وزارت مخابرات افغانستان از دو سال پیش روی پروژه فیبر نوری کار میکند که با تکمیل این پروژه، افغانستان به خطوط جهانی فیبر نوری وصل خواهد شد.
مردمشناسی
جمعیت
جمعیت افغانستان، ۱۹۶۱ تا ۲۰۰۳
دختران افغانستانی با پوشش بومی
در سال ۲۰۱۲ جمعیت افغانستان ۳۱ میلیون و ۱۰۸ هزار نفر برآورد شده که این رقم شامل حدود ۲٫۷ میلیون مهاجر افغان مقیم ایران و پاکستان هم میشود. جمعیت افغانستان در سال ۱۹۷۹ سال آغاز جنگ داخلی ۱۵٫۵ میلیون نفر یعنی نصف این تعداد بود. تنها شهر میلیونی افغانستان پایتخت آن کابل است که بر اساس برآورد سال ۲۰۱۰ بیش از ۳ میلیون و ۷۱ هزار نفر جمعیت داشتهاست. پس از کابل هم قندهار، هرات، مزارشریف، جلالآباد، لشکرگاه، تالقان، خوست، شبرغان و غزنی به ترتیب پرجمعیتترین شهرهای افغانستان هستند. ۲۳٫۵ درصد جمعیت افغانستان در سال ۲۰۱۱ شهرنشین بودهاند و رشد شهرنشینی بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ حدود ۴٫۴ درصد در سال برآورده شدهاست.
شاخصهای جمعیتی بر اساس برآورد سال ۲۰۱۴ سیا ورلد فکتبوک
وضعیت سنی (آمار تقریبی):
۰ تا ۱۴ سال: ۴۲٪
۱۵ تا ۲۴ سال: ۲۲٫۲٪
۲۵ تا ۵۴ سال: ۲۹٫۴٪
۵۵ تا ۶۴ سال: ۲٫۵٪
۶۵ به بالا: ۲٫۵٪
نرخ رشد جمعیت: ۲٫۲۹ درصد (رتبه ۳۹ دنیا)
نرخ تولد: ۳۸٫۸۴ تولد در هر هزار نفر (رتبه ۱۰ دنیا)
نرخ مرگ و میر: ۱۴٫۱۲ مرگ در هر هزار نفر (رتبه ۷ دنیا)
نرخ مهاجرت: ۱٫۸۳- در هر هزار نفر
متوسط سن مادران در نخستین تولد: ۲۰٫۱ سال
نرخ مرگ و میر نوزادان (زیر یک سال): ۱۱۷ در هر هزار کودک (رتبه اول دنیا)
در افغانستان، مردم تاجیک نوعی رقص گروهی بنام قرصک و مردم پشتون دارای نوعی رقص گروهی به نام اتن هستند. در موسیقی نیز افغانستان پیشینه خوبی دارد. در گذشتهها مردم افغانستان در نشستهایی که در موعد معینی برگزار میشدهاست، گردهم میآمدند و به بحث و بررسی درباره کتب و اشعار میپرداختند و در پایان این جلسات به آوازخوانی و موسیقی میپرداختند و از اشعار بسیار شیرین و پرمعنا استفاده مینمودند.
سینما
سینما در افغانستان به دلیل سه دهه جنگ پیشرفت چندانی نداشتهاست. در دوره طالبان سینما نیز ممنوع شد. در این دوره طالبان حتی اقدام به تخریب آثار سینمایی نیز کرد، اما در این میان برخی از این آثار به ویژه آرشیو تلویزیون ملی افغانستان به وسیله افراد هنردوست از نابودی نجات یافتند و امروز در دسترس میباشند.
پس از سرنگونی طالبان، سینما به پیشرفتهایی نایل آمد و آثار خوبی هم ارائه شد. از جمله این آثار میتوان به فیلم «اسامه» ساخته «صدیق برمک» اشاره کرد.
نخستین انیمیشن در تاریخ افغانستان پس از سرنگونی طالبان با نام «تهاجم» به کارگردانی «افشین دانش» برگرفته از طرح احمد فهیم کوه دامنی برای شرکت در جشنوارههای بینالمللی در سال ۱۳۸۲ ساخته شد. این انیمیشن توانست توجه و دید بیشتر داوران جشنواره را به سوی خود جلب نماید.
رادیو و تلویزیون
مسابقه بزکشی، ورزش سنتی افغانستان، در شهر مزارشریف
نخستین برنامه رادیویی افغانستان توسط رادیو کابل در سال ۱۳۰۷ در زمان امانالله شاه پخش شد. تلویزیون اما در پایان حکومت سردار داوود در سال ۱۳۵۷ به میان آمد.
در دوران طالبان تلویزیون، وسائل فیلمبرداری، ماهوارهها، سینماها، موسیقی، تئاتر و دیگر وسائل ارتباط جمعی و رسانههای صوتی و تصویری، همه و همه منع اعلام و تحریم شده بود.
افغانستان هماینک دارای یک سازمان رسانهای ملی به نام «رادیو تلویزیون ملی افغانستان» میباشد. این سازمان دارای یک شبکه تلویزیونی و یک شبکه رادیویی میباشد. اگرچه رادیو تلویزیون ملی رسانهای متعلق به دولت است اما طبق قوانین جدید رسانهای نه دولتی و نه خصوصی، بلکه رسانهای مردمی است که صرفا هزینهاش را دولت تامین میکند.
اخیرا دوباره سعی بر این است که محصولات رادیو و تلویزیون ملی افغانستان، بر اساس اصول، روش و پالیسی حکومت کارکرد داشته باشد. افغانستان در سالهای اخیر به یکی از کشورهای پیشتاز منطقه در بخش رسانه تبدیل شدهاست، این کشور دارای ۸۴ شبکه تلویزیونی و ۲۲۲ شبکه رادیویی است. رادیو و تلویزیونهای خصوصی نیز در افغانستان وجود دارند که شامل نزدیک به ۱۰۰ شبکه رادیویی و بیش از ۳۰ شبکه تلویزیونی میشود.
طی چند ماه اخیر برای اولین بار در تاریخ افغانستان، یک شبکه تلویزیونی مخصوص زنان به نام «زن تی وی» ایجاد شد. این شبکه تلویزیونی با ۴۷ کارمند زن و ۱۱ کارمند مرد کار خود را آغاز کردهاست.
غلام جان میرگن، مدیرمسئول شبکه زن تی وی هدف از راه اندازی این شبکه تلویزیونی را رساندن صدای خفته و خاموش زنان افغان عنوان کرد.
رسانههای چاپی
پیشینه رسانهها درافغانستان به نشر نخستین روزنامه، شمسالنهار در سال ۱۲۵۲ برمیگردد.
همینک چندین روزنامه در کابل و سایر ولایات افغانستان فعالیت میکنند.
بیشتر روزنامههای افغانستان پس از سرنگونی طالبان روی کار آمدند.
آموزش و پرورش
در هنگام اشغال افغانستان توسط شوروی (دهه ۱۳۶۰) و جنگهای داخلی این کشور (دهه ۱۳۷۰)، شالوده آموزش و پرورش افغانستان از هم پاشید. در دوره قدرت طالبان دختران خانهنشین شده و اجازه تحصیل از آنها گرفته شد. در این دوره، به جای درسهای علمی مانند کیمیا و فیزیک در مدارس، بیشتر بر آموزشهای مذهبی تاکید میشد.
اکنون برآورد میشود کمتر از نیمی از مدارس افغانستان دسترسی به آب آشامیدنی داشته باشند. پس از یورش آمریکا به افغانستان در سال ۱۳۸۰ و فروپاشی طالبان، با روی کار آمدن دولت انتقالی وضعیت تحصیل اندکاندک رو به بهبودی میرود، ولی با این وجود هنوز بیش از ۶۰٪ مردم افغانستان از سواد خواندن و نوشتن بیبهرهاند.
اکنون ۱۳ دانشگاه و ۶ مرکز تربیت معلم، در سراسر افغانستان وجود دارد.
در کنکور ورود به دانشگاه سال ۱۳۸۵ خورشیدی، ۸۰ هزار نفر شرکت کردهاند. برآورد مسئولان این است که حدود سی هزار دانشجو به علت نبود امکانات از ورود به دانشگاه محروم شوند.
ده درصد بودجه سالانه افغانستان به امور آموزشی اختصاص دارد، که از این میان هفت درصد آن مربوط به وزارت معارف (آموزش و پرورش) است، یک درصد مربوط به نهادهای پژوهشی و یک درصد مربوط به آموزش عالی است.
زنان
افغانستان از کشورهایی است که بالاترین آمار خشونت علیه زنان را دارد. تا دهه ۱۹۶۰ میلادی نقش زنان در علوم اجتماعی کاملا نادیده گرفته میشد و موضوع پژوهشها مردمحور بودند. صحبت از نقش زنان در کار و سیاست هم، بیشتر محدود به نقشهای سنتی آنان به عنوان همسران و مادران در داخل خانه و خانواده بود.
هماکنون افغانستان به همراه سوریه بدترین کشورهای جهان در برای زنان است. دولت افغانستان برای حل این مشکل اقدام به تاسیس رشته «جنسیت و مطالعات زنان» در دانشگاه کابل کردهاست.
رابطههای خارجی
رابطه با همسایهها
رابطه با ایران
کودکان افغان در ولایت خوست، شرق افغانستان
به سبب ارتباطات ریشه دار فرهنگی، ایران نقش مهمی در سیاست خارجی افغانستان دارد، علاوه بر این ایران یکی از بزرگترین طرفهای تجاری افغانستان است. پس از سرنگونی طالبان و روی کار آمدن نظام سیاسی جدید در افغانستان روابط تجاری افغانستان و ایران افزایش چشمگیری داشتهاست. البته این روابط تاکنون بیشتر صادرات ایران به افغانستان بودهاست. ایران و افغانستان در زمینه مبارزه با مواد مخدر و بازسازی شبکه حمل و نقل افغانستان همکاری دارند.
افغانستان و ایران در سالهای اخیر که مشکل کمبود باران وجود دارد بر سر تقسیم آب رودخانه هیرمند در منطقه سیستان اختلاف نظر دارند. اگرچه هردو بر توافقنامه امضا شده توسط امیرعباس هویدا و محمد موسی شفیق (نخست وزیرهای وقت هر دو کشور) در مورد تقسیم حق آب هیرمند تاکید دارند.
رابطه با پاکستان
افغانستان از دیرباز با پاکستان بر سر خط دیورند مشکل مرزی دارد.
روابط فرامنطقهای
حکومت کنونی افغانستان جز با اسرائیل با همه کشورهای دنیا دارای روابط سیاسی است. دولت افغانستان اعلام داشته که در صورت تشکیل کشور کاملا مستقل فلسطین روابط کامل خود را با اسرائیل برقرار خواهد کرد.
عضویت در سازمانهای بینالمللی
سازمان ملل متحد
اینتلست
اکو
سارک
پیماننامههای بینالمللی
پیمان منع گسترش مینهای ضد نفر
افغانستان عضویت سازمان همکاری منطقهای آسیای جنوبی (سارک) را نیز حاصل کردهاست.
مهاجرت افغانها به خارج از کشور
به دلیل جنگهای داخلی و خارجی و در پی آن ناامنی و بیکاری، چندین میلیون افغان به کشورهای دیگر از جمله ایران و پاکستان رفتهاند.
چشماندازها
مصلای هرات و آرامگاه گوهرشاد بیگم
بودای بامیان
تاریخ افغانستان
فرهنگ افغانستان
فهرست مطالب مربوط به افغانستان
فهرست شهرهای افغانستان
فهرست آوازخوانان افغانستان
فهرست شبکههای رادیویی افغانستان
جنگ افغانستان
کمکهای ایران به افغانستان
برابرهای انگلیسی | [
"شهادتین",
"سرود ملی افغانستان",
"کابل",
"زبان پشتو",
"فارسی دری",
"زبان رسمی",
"پشتونها",
"تاجیکها",
"مردمان هزاره",
"ازبکها",
"مردم ایماق",
"ترکمنها",
"مردم بلوچ",
"اقوام افغانستان",
"حکومت متمرکز",
"نظام ریاستی",
"جمهوری اسلامی",
"رئیسجمهور افغانستان",
"محمداشرف غنی",
"رئیس هیئت اجرایی (افغانستان)",
"عبدالله عبدالله",
"شورای ملی افغانستان",
"مشرانو جرگه",
"ولسی جرگه",
"هوتکیان",
"روز استقلال افغانستان",
"دلار آمریکا",
"افغانی (واحد پول)",
"گاهشماری هجری خورشیدی",
"جهت رانندگی در کشورهای مختلف",
".af",
"اسلام",
"کشور محصور در خشکی",
"آسیای مرکزی",
"آسیای غربی",
"خاورمیانه",
"پاکستان",
"ایران",
"تاجیکستان",
"ازبکستان",
"ترکمنستان",
"چین",
"فهرست کشورها و مناطق بر پایه پهناوری",
"فهرست کشورها بر پایه جمعیت",
"جنگ در افغانستان (۱۹۷۸–تاکنون)",
"شاخص توسعه انسانی",
"جاده ابریشم",
"باستانشناسی",
"آسیای شرقی",
"آسیای جنوبی",
"اسکندر",
"شاهنشاهی موریا",
"تاریخ افغانستان (پس از اسلام)",
"چنگیزخان",
"دولت یونانی بلخ",
"شاهنشاهی کوشان",
"ارغون شاهان",
"هپتالیان",
"ژنبیل",
"سامانیان",
"صفاریان",
"غزنویان",
"غوریان",
"تیموریان",
"درانی",
"تیمورشاه درانی",
"قندهار",
"بازی بزرگ",
"امپراتوری بریتانیا",
"امپراتوری روسیه",
"جنگ سوم افغان و انگلیس",
"معاهده راولپندی",
"امانالله شاه",
"انقلاب ثور",
"اتحاد جماهیر شوروی",
"جمهوری دموکراتیک افغانستان",
"جنگ شوروی در افغانستان",
"مجاهدین افغان",
"محمد نجیبالله",
"طالبان",
"جنگ افغانستان (۲۰۰۱–۲۰۱۴ میلادی)",
"شورای امنیت سازمان ملل متحد",
"نیروهای بینالمللی کمک به امنیت",
"حامد کرزی",
"سازماندهی شدههای آمریکا",
"شبکه حقانی در پاکستان",
"داعش",
"اسلام در افغانستان",
"دین رسمی",
"سازمان ملل متحد",
"سازمان همکاری اسلامی",
"گروه ۷۷",
"سازمان همکاری اقتصادی",
"جنبش عدم تعهد",
"اقتصاد افغانستان",
"تولید ناخالص داخلی",
"ـستان",
"شاهنشاهی ساسانی",
"۱۹۶۴ (میلادی)",
"محمد ظاهرشاه",
"آریانا",
"کابلستان",
"هریوه",
"ژئواستراتژی",
"ژئوپلیتیک",
"تاریخ ایران باستان",
"یونان باستان",
"میانرودان",
"تاریخ هند",
"هنر یونانی",
"هنر بودایی",
"گنداره",
"بامیان",
"تذهیب",
"خوشنویسی",
"پارینهسنگی",
"آسیا",
"هرات",
"اوستا",
"زرتشت",
"میرویس خان هوتک",
"جنگ تل",
"حزب دموکراتیک خلق افغانستان",
"جنگ چریکی",
"دولت اسلامی افغانستان",
"گلبدین حکمتیار",
"شورای نظار",
"جمعیت اسلامی افغانستان",
"برهانالدین ربانی",
"احمد شاه مسعود",
"جنبش ملی اسلامی افغانستان",
"عبدالرشید دوستم",
"جنگ داخلی افغانستان",
"جنگ نیابتی",
"حزب اسلامی گلبدین حکمتیار",
"عربستان سعودی",
"حزب وحدت اسلامی افغانستان",
"عبدالعلی مزاری",
"وهابیت",
"تنظیم دعوت اسلامی افغانستان",
"رسول سیاف",
"صبغتالله مجددی",
"گلآغا شیرزی",
"ملا نقیبالله",
"آمر لالی",
"قتل",
"قلدری",
"تجاوز جنسی",
"ایالات متحده آمریکا",
"کنفرانس بن",
"مجلس قانونگذاری",
"نوشاخ",
"ارتفاع از سطح دریا",
"اقلیم قارهای مرطوب",
"تابستان",
"زمستان",
"سلسیوس",
"آمودریا",
"هندوکش",
"زمینلرزه",
"زمینلغزش",
"ریزش بهمن",
"بدخشان",
"نمای کلی ایران",
"تونل سالنگ",
"سد کجکی",
"هیرمند",
"دریای کابل",
"پامیر",
"رود کوکچه",
"فیضآباد (افغانستان)",
"رود ترناک",
"کوه بابا",
"سند (رود)",
"هامون صابری",
"ایستاده مقر",
"غزنی",
"گاز طبیعی",
"نفت خام",
"زغالسنگ",
"مس",
"کرومیت",
"طلق",
"کانی",
"باریوم سولفات",
"گوگرد",
"سرب",
"روی",
"آهن",
"نمک",
"سنگهای قیمتی",
"اورانیوم",
"چوب",
"جانوران",
"پلنگ برفی",
"بز کوهی (سرده)",
"سمور",
"آهو",
"گوسفند",
"کشاورزی",
"دام (حیوان)",
"آلودگی هوا",
"آلودگی آب",
"آبهای آزاد",
"زباله",
"پستانداران",
"ببر",
"گرگ",
"روباه",
"کفتار راهراه",
"شغال",
"گربهسانان",
"پلنگ",
"مارخور",
"گوسفند وحشی اوریال",
"غرم (جانور)",
"خرس قهوهای",
"بلدرچین",
"کبک (پرنده)",
"قرقاول",
"پلیکان",
"درنا",
"قزلآلا",
"فیصل احمد شینوری",
"انتخابات ریاستجمهوری افغانستان (۱۳۹۳)",
"یونس قانونی",
"کریم خلیلی",
"ولسوالیهای افغانستان",
"دیوان عالی افغانستان",
"عبدالسلام عظیمی",
"اردوی ملی افغانستان",
"سربازی",
"ولایت (تقسیمات کشوری)",
"ولسوالی",
"قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان",
"کشورهای توسعهنیافته",
"جنگ",
"نرخ بیکاری",
"نمایندگی ایالات متحده آمریکا برای توسعه بینالمللی",
"اتحادیه همکاریهای منطقهای جنوب آسیا",
"آلمان",
"روسیه",
"کنیا",
"ترکیه",
"بانک جهانی",
"سال مالی",
"یکم فروردین",
"۲۱ مارس",
"۲۰ مارس",
"مرفین",
"تریاک",
"طلا",
"لاجورد",
"زمرد",
"فیروزه",
"اتریش",
"دامداری",
"گاو",
"قالیبافی",
"هنر قالیبافی",
"گلیم",
"نمد",
"جاجیم",
"فرودگاه",
"هواپیمایی آریانا",
"میدان هوایی بینالمللی حامد کرزی",
"میدان هوایی بینالمللی قندهار",
"میدان هوایی بگرام",
"بندر",
"ترابری ریلی",
"آسفالت",
"شیرخانبندر",
"جیاسام",
"تلفن",
"تلفن همراه",
"اینترنت",
"فیبر نوری",
"افغانستانیهای ایران",
"مزارشریف",
"جلالآباد",
"لشکرگاه",
"تالقان",
"خوست",
"شبرغان",
"سیا ورلد فکتبوک",
"مهاجرت",
"نرخ مرگ و میر نوزادان",
"امید به زندگی",
"نرخ کلی باروری",
"کشور کثیرالمله",
"کتابخانه کنگره",
"دانشگاه میزوری",
"قزلباش",
"مردم هزاره",
"ایماقها",
"بلوچها",
"پشهایها",
"نورستانیها",
"سید",
"براهوییها",
"اقوام پامیری",
"سنی",
"شیعه",
"ولایت نورستان",
"کافرستان",
"روحباوری",
"چندخدایی",
"شمنباوری",
"هندوئیسم",
"سیک",
"یهودی",
"اسرائیل",
"زابلون سیمینتوف",
"مسیحیت در افغانستان",
"زبان مادری",
"زبانهای هندواروپایی",
"زبانهای نورستانی",
"زبانهای پشهای",
"زبانهای داردی",
"زبان بلوچی",
"زبانهای ترکی",
"زبان ازبکی",
"زبان ترکمنی",
"زبان قرقیزی",
"زبانهای دراویدی",
"زبان براهویی",
"زبان انگلیسی",
"موسیقی",
"سینما",
"انیمیشن",
"جشنواره",
"رادیو",
"تلویزیون",
"سردار داوود",
"رادیو تلویزیون ملی افغانستان",
"فهرست شبکههای رادیویی افغانستان",
"فهرست شبکههای تلویزیونی افغانستان",
"روزنامه",
"شمسالنهار",
"شوروی",
"دختران",
"شیمی",
"فیزیک",
"آمریکا",
"دانشگاه",
"کنکور",
"وزارت معارف افغانستان",
"سوریه",
"دانشگاه کابل",
"مواد مخدر",
"سیستان",
"امیرعباس هویدا",
"محمد موسی شفیق",
"نخست وزیر",
"خط دیورند",
"روابط سیاسی",
"فلسطین",
"اینتلست",
"اکو",
"سارک",
"پیمان منع گسترش مینهای ضد نفر",
"قصر دارالامان",
"غزنین",
"گذرگاه وخان",
"پارک ملی بند امیر",
"مسجد",
"تاریخ افغانستان",
"فرهنگ افغانستان",
"فهرست مطالب مربوط به افغانستان",
"فهرست شهرهای افغانستان",
"فهرست آوازخوانان افغانستان",
"جنگ افغانستان",
"کمکهای ایران به افغانستان",
"Library of Congress Country Studies",
"Center for Applied Linguistics",
"اطلاعاتنامه جهان",
"سیا",
"دانشنامه بریتانیکا",
"دانشنامه ایرانیکا",
"دانشنامه اسلام",
"مدرسه عالی نیروی دریایی",
"مرکز تحقیقات پیو",
"دانشگاه کلمبیا",
"IRIN"
] | [
"افغانستان",
"آسیای مرکزی",
"آموزش و پرورش در افغانستان",
"ایالات و سرزمینهای بنیانگذاریشده در ۱۷۴۷ (میلادی)",
"ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۷۰۹ (میلادی)",
"بنیانگذاریهای ۱۷۰۹ (میلادی) در آسیا",
"جمهوریها",
"جمهوریهای اسلامی",
"فلات ایران",
"کشورها و سرزمینهای ایرانی زبان",
"کشورها و سرزمینهای پشتوزبان",
"کشورها و سرزمینهای فارسیزبان",
"کشورهای آسیای مرکزی",
"کشورهای آسیایی",
"کشورهای اسلامی",
"کشورهای تحت اشغال نظامی",
"کشورهای توسعهنیافته",
"کشورهای جنوب آسیا",
"کشورهای خاورمیانه",
"کشورهای عضو سازمان ملل متحد",
"کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی",
"کشورهای محصور در خشکی"
] |
98 | ناصرخسرو | 1 | 367 | 0 | [
"ناصر خسرو",
"ناصرخسرو قبادياني",
"ناصر خسرو قبادیانی",
"ناصرخسرو قبادیانی",
"ناصر خسرو بلخی",
"ناصر خسرو بلخي",
"ناصر خسرو قبادياني"
] | false | 222 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام",
"Item2": "ناصر خسرو قبادیانی"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "ناصر خسرو.jpg"
},
{
"Item1": "نام اصلی",
"Item2": "ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی"
},
{
"Item1": "زمینه فعالیت",
"Item2": "حکمت، فلسفه، شعر، ادب،"
},
{
"Item1": "ملیت",
"Item2": "ایرانی"
},
{
"Item1": "تاریخ تولد",
"Item2": "۹ ذیقعده ۳۹۴ قمری۳ سپتامبر ۱۰۰۴ میلادی۱۲ شهریور ۳۸۳ خورشیدی"
},
{
"Item1": "محل تولد",
"Item2": "[[قبادیان]]، بلخ، تاجیکستان کنونی"
},
{
"Item1": "تاریخ مرگ",
"Item2": "۴۸۱ قمری۱۰۸۸ میلادی۴۶۷ خورشیدی"
},
{
"Item1": "محل مرگ",
"Item2": "[[یمگان]]، بدخشان؛ افغانستان کنونی."
},
{
"Item1": "محل زندگی",
"Item2": "بلخ، مرو، قاهره، بدخشان"
},
{
"Item1": "مدفن",
"Item2": "دره یمگان در بدخشان افغانستان"
},
{
"Item1": "در زمان حکومت",
"Item2": "[[غزنویان]]، [[سلجوقیان]]، فاطمیان مصر"
},
{
"Item1": "لقب",
"Item2": "حجت؛ سید شاه ناصر خسرو؛ پیر کوهستان"
},
{
"Item1": "پیشه",
"Item2": "شاعر و نویسنده و فیلسوف"
},
{
"Item1": "کتابها",
"Item2": "[[وجه دین]]؛ [[سفرنامه]]؛ [[جامعالحکمتین]]؛ [[زادالمسافرین]]؛ [[خوانالاخوان]]؛ [[روشنایینامه]]؛ [[سعادتنامه]]؛ [[دلیلالمتحرین]] و چند اثر دیگر"
},
{
"Item1": "دیوان اشعار",
"Item2": "دیوان اشعار پارسی و دیوان اشعار عربی"
},
{
"Item1": "تخلص",
"Item2": "ناصر"
},
{
"Item1": "علت شهرت",
"Item2": "سفرنامه نویسی - اشعار"
},
{
"Item1": "تأثیرپذیرفته",
"Item2": "از مکتب اسماعیلیه (نزاریان مصر)"
}
],
"Title": "شاعر و نویسنده"
} | ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی ، معروف به ناصرخسرو (۳۹۴–۴۸۱ ه. ق) از شاعران بزرگ فارسیزبان، فیلسوف، حکیم و جهانگرد ایرانی و از مبلغان مذهب اسماعیلی بود. وی در قبادیان از توابع بلخ متولد شد و در یمگان از توابع بدخشان درگذشت. وی بر اغلب علوم عقلی و نقلی زمان خود از قبیل فلسفه و حساب و طب و موسیقی و نجوم و کلام تبحر داشت و در اشعار خویش به کرات از احاطه داشتن خود بر این علوم تاکید کردهاست. ناصر خسرو به همراه حافظ و رودکی جزء سه شاعری است که کل قرآن را از برداشتهاست. وی در آثار خویش، از آیات قرآن برای اثبات عقاید خودش استفاده کردهاست.
زندگینامه
ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی ، معروف به ناصر خسرو ، در ۹ ذیقعده ۳۹۴ قمری (۳ سپتامبر ۱۰۰۴ میلادی، ۱۲ شهریور ۳۸۳ خورشیدی) در روستای قبادیان بلخ در خراسان بزرگ -در کشور کنونی تاجیکستان - در خانواده ثروتمندی که ظاهرا به امور دولتی و دیوانی اشتغال داشتند چشم به جهان گشود.
بگذشت ز هجرت پس سیصد نود و چار بنهاد مرا مادر بر مرکز اغبر
(اغبر = غبارآلود، مرکز اغبر = کره زمین)
در آن زمان پنج سال از آغاز سلطنت سلطان محمود غزنوی میگذشت. ناصر خسرو در دوران کودکی با حوادث گوناگون روبرو گشت و برای یک زندگی پرحادثه آماده شد: از جمله جنگهای طولانی سلطان محمود و خشکسالی بیسابقه در خراسان که به محصولات کشاورزان صدمات فراوان زد و نیز شیوع بیماری وبا در این خطه که جان عده زیادی از مردم را گرفت.
ناصر خسرو از ابتدای جوانی به تحصیل علوم متداول زمان پرداخت و قرآن را از برکرد. در دربار پادشاهان و امیران از جمله سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی به عنوان مردی ادیب و فاضل به کار دبیری اشتغال ورزید و بعد از شکست غزنویان از سلجوقیان در نبرد دندانقان، ناصر خسرو به مرو و به دربار سلیمان چغری بیک، برادر طغرل سلجوقی رفت و در آنجا نیز با عزت و اکرام به حرفه دبیری خود ادامه داد و به دلیل اقامت طولانی در این شهر به ناصر خسرو مروزی شهرت یافت.
همان ناصرم من که خالی نبود ز من مجلس میر و صدر وزیر
نخواندی به نامم کس از بس شرف ادیبم لقب بود و فاضل دبیر
به تحریر اشعار من فخر کرد همی کاغذ از دست من بر حریر
وی که به دنبال سرچشمه حقیقت میگشت با پیروان ادیان مختلف از جمله مسلمانان، زرتشتیان، مسیحیان، یهودیان و مانویان به بحث و گفتگو پرداخت و از رهبران دینی آنها در مورد حقیقت هستی پرس و جو کرد. اما از آنچا که به نتیجهای دست نیافت، دچار حیرت و سرگردانی شد و برای فرار از این سرگردانی به شراب و میگساری و کامیاریهای دوران جوانی روی آورد.
بنا بر نوشتهاش در سفرنامه ناصرخسرو در سن چهل سالگی شبی در خواب دید که کسی او را میگوید «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند؟ اگر بهوش باشی بهتر» ناصر خسرو پاسخ داد «حکما، چیزی بهتر از این نتوانستند ساخت که اندوه دنیا ببرد». مرد گفت «حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهشی و بیخردی رهنمون باشد. چیزی باید که خرد و هوش را بیفزاید.» ناصر خسرو پرسید «من این از کجا آرم؟» گفت «عاقبت جوینده یابنده بود» و به سمت قبله اشاره کرد. ناصر خسرو در اثر این خواب دچار انقلاب فکری شد، از شراب و همه لذائذ دنیوی دست شست، شغل دیوانی را رها کرد و راه سفر حج در پیش گرفت. وی مدت هفت سال سرزمینهای گوناگون از قبیل آذربایجان، ارمنستان، آسیای صغیر، حلب، طرابلس، شام، سوریه، فلسطین، جزیره العرب، قیروان، تونس و سودان را سیاحت کرد و سه یا شش سال در پایتخت فاطمیان یعنی مصر اقامت کرد و در آنجا در دوران المستنصر بالله به مذهب اسماعیلی گروید و از مصر سه بار به زیارت کعبه رفت.
ناصر خسرو در سال ۴۴۴ بعد از دریافت عنوان حجت خراسان از طرف المستنصر بالله رهسپار خراسان گردید. او در خراسان و بهخصوص در زادگاهش بلخ اقدام به دعوت مردم به کیش اسماعیلی نمود، اما برخلاف انتظارش مردم آنجا به دعوت وی پاسخ مثبت ندادند و سرانجام عدهای تحمل او را نیاورده و در تبانی با سلاطین سلجوقی بر وی شوریده، و از خانه بیرونش کردند. ناصر خسرو از آنجا به مازندران رفت و سپس به نیشابور آمد و چون در هیچکدام از این شهرها در امان نبود بهطور مخفیانه میزیست و سرانجام پس از مدتی آوارگی به دعوت امیر علی بن اسد یکی از امیران محلی بدخشان که اسماعیلی بود به بدخشان سفر نمود و بقیه ۲۰ تا ۲۵ سال عمر خود را در یمگان بدخشان سپری کرد.
پانزده سال برآمد که به یمگانم چون و از بهر چه زیرا که به زندانم
وی تمام روستاهای بدخشان را گشت. حکیم ناصر خسرو دربین اهالی بدخشان دارای شان، مقام و منزلت خاصی است تا حدی که مردم او را بهنام «حجت»، «سید شاه ناصر ولی»، «پیر شاه ناصر»، «پیر کامل»، و غیره یاد میکنند. او در ۴۸۱ قمری (۱۰۸۸ میلادی، ۴۶۷ خورشیدی) درگذشت. مزار وی در یمگان زیارتگاه است.
از ناصر خسرو زن و فرزندی نماند؛ زیرا وی تا پایان زندگانی مجرد بود.
فعالیتهای مذهبی
ناصرخسرو حجت اسماعیلیان در خراسان بزرگ بود و در بلخ و بدخشان به ترویج این مذهب پرداخت. وی از ۴۴۴ تا ۴۸۱ در این راه کوشید بهطوریکه نقشی مهم در گسترش این مذهب در این ناحیه (افغانستان و تاجیکستان کنونی) ایفا کرد.
شخصیت ناصر خسرو
ناصر خسرو یکی از شاعران و نویسندگان درجه اول ادبیات فارسی است که در فلسفه و حکمت دست داشته، آثار او از گنجینههای ادب و فرهنگ ما محسوب میگردند. او در خداشناسی و دینداری سخت استوار بودهاست، و مناعت طبع، بلندی همت، عزت نفس، صراحت گفتار، و خلوص او از سراسر گفتارش آشکار است. ناصر در یکی از قصاید خویش میگوید که به یمگان افتادنش از بیچارگی و ناتوانی نبوده، او در سخن توانا است، و از سلطان و امیر ترس ندارد، شعر و کلام او سحر حلال است. او شکار هوای نفس نمیشود، او به یمگان از پی مال و منال نیامدهاست و خود یمگان هم جای مال نیست. او بنده روزگار نیست، چرا که بنده آز و نیاز نیست، این آز و نیازند که انسان به درگاه امیر و سلطان میآورند و میمانند. ناصر جهان فرومایه را به پشیزی نمیخرد. (از زبان خود ناصر خسرو). او به آثار منظوم و منثور خویش مینازد، و به علم و دانش خویش فخر میکند، اینکار او گاهی خواننده را وادرا میکند که ناصر به یک شخص خود ستا و مغرور به خودپرست قلمداد کند.
علی دشتی در اینباره میگوید: مردی است با مناعت طبع، خرسند فروتن، در برابر رویدادها و سختیها بردبار، اندیشهورز، در راه رسیدن به هدف پای میفشارد. ناصر خسرو درباره خود چنین میگوید:
گه نرم و گه درشت چون تیغ پند است نهان و آشکارم
با جاهل و بیخرد درشتم با عاقل نرم و بردبارم
ناصر در سفرنامه رویدادها و قضاها را با بیطرفی و بیغرضی تمام نقل میکند. اما زمانیکه به زادگاهش بلخ میرسد و به امر دعوت به مذهب اسماعیلی مشغول میشود، ملاها و فقها سد راه او شده و عوام را علیه او تحریک نموده، خانه و کاشانهاش را بهنام قرمطی، غالی و رافضی به آتش کشیده قصد جانش میکنند، به این سبب در اشعار لحن او اندکی در تغییر میکند، مناعت طبع، بردباری و عزت نفس دارد اما نسبت گرایش به مذهب اسماعیلی و وظیفهای که به وی واگذار شده بود و نیز رویارویی با علمای اهل سنت و با سلجوقیان و خلیفگان بغداد که مخالفان سرسخت اسماعیلیان بودند، ستیز و پرخاشگری در وی بیدار میشود، به فقیهان و دینآموختگان زمان میتازد و به دفاع از خویشتن میپردازد.
آثار ناصر خسرو
ناصر خسرو دارای تالیفات و تصنیفهای بسیار بودهاست، چنانچه خود درین باره گوید:
منگر بدین ضعیف تنم زانکه در سخن / زین چرخ پرستاره فزونست اثر مرا
آثار ناصر خسرو عبارت اند از:
دیوان اشعار فارسی
دیوان اشعار عربی (که متاسفانه در دست نیست). خود درباره دو دیوان فارسی و تازی چنین گوید:
بخوان هر دو دیوان من تا ببینی / یکی گشته باعنصری، بحتری
یا:
این فخر بس مرا که به هر دو زبان / حکمت همی مرتب و دیوان کنم
روشنایینامه
سعادتنامه
دلیلالمتحرین
دیوان اشعار
جامعالحکمتین
رساله ایست به نثر دری (فارسی) در بیان عقاید اسماعیلیان.
خوانالاخوان - کتابیست به نثر در اخلاق و حکمت و موعضه.
زادالمسافرین - کتابی است در بیان حکمت الهی به نثر روان.
گشایش و رهایش - رسالهای است به نثر روان فارسی، شامل سی پرسش و پاسخ آنها.
وجه دین - رساله ایست به نثر در مسائل کلامی و باطن و عبادات و احکام شریعت.
بستانالعقول و دلیل المتحرین که از آنها اثری در دست نیست.
سفرنامه - این کتاب مشتمل بر بخشی از مشاهدات سفر هفت ساله ایشان بوده و یکی از منابع مهم جغرافیای تاریخی به حساب میآید.
سفرنامه ناصرخسرو
سعادتنامه - رساله ایست منظوم شامل سیصد بیت.
روشنایینامه - این رساله نیز به نظم فارسی است.
غیر از کتابها و رسالههای فوق کتابها و رسالههای دیگری نیز به حکیم ناصرخصرو ونسبت داده شدهاند که بعضی افراد در تعلق آنها تردید کردهاند. نام این کتابها و رسالات عبارت است از: اکسیر اعظم، در منطق و فلسفه و قانون اعظم؛ در علوم عجیبه - المستوفی؛ در فقه - دستور اعظم - تفسیر قرآن - رساله در علم یونان - کتابی در سحریات - کنزالحقایق - رسالهای موسوم به سرگذشت یا سفرنامه شرق و رسالهای موسوم به سرالاسرار.
مهمترین و معروفترین اثر ناصر خسرو سفرنامه ناصر خسرو است که مختصری از گزارش مشاهدات مسافرت هفت ساله ناصر خسرو است و به زبانهای متعددی ترجمه شده است
حکیم ناصر خسرو دارای تآلیفات زیادی بوده که برخی از آنها به مرور زمان نابود شدهاست و به دوران ما نرسیدهاند. چنانچه خود در باره تالیفات و تصنیفاتش گوید:
منگر بدین ضعیف تنم زانکه در سخن زین چرخ پر ستاره فزون است اثر مرا
این کتابها عبارت اند از:
۱ - دیوان اشعار به فارسی
۲ - دیوان اشعار عربی که در دست نیست. خود در مورد دو دیوان پارسی و عربی خویش گوید:
بخوان هر دو دیوان من تا ببینی یکی گشته با عنصری بحتری را
یا:
این فخر بس مرا که با هر دو زبان حکمت همی مرتب و دیوان کنم
۳ - جامع الحکمتین - رساله است به نثر دری در بیان عقاید اسماعیلی.
۴ - خوان الاخوان - کتابی است به نثر دری در اخلاق و حکمت و موعظه.
۵ - زادالمسافرین - کتابی است در حکمت الهی بزبان دری.
۶ - گشایش و رهایش - رساله لیست به نثر دری شامل سی سوال و جواب آنها.
۷ - وجه دین - کتابیست به نثر دری در مسایل کلامی و باطن عبادات و احکام شریعت.
۸ - دلیل المتحرین - مفقود. (در بیان الادیان ابوالمعالی از آن نام برده شدهاست)
۹ - بستان العقول - آنهم مفقود.
- سعادت نامه - رساله ایست منظوم شامل سیصد بیت.
- روشنایی نامه - این هم یک رساله منظوم است.
به غیر از اینها کتب و رسالات دیگری نیز منسوب به حکیم ناصر خسرو هستند که ازین قرارند:
اکسیر اعظم، قانون اعظم، دستور اعظم، کنزالحقایق، رساله الندامه الی زادالقیامه و سرالاسرار.
نمونه اشعار
نکوهش مکن چرخ نیلوفریرا برون کن ز سر باد و خیرهسری را
بری دان از افعال چرخ برین را نشاید ز دانا نکوهش بری را
چو تو خودکنی اختر خویش را بد مدار از فلک چشم نیکاختری را
به چهره شدن چون پری کی توانی به افعال ماننده شو مر پری را
درخت ترنج از بر و برگ رنگین حکایت کند کله قیصری را
سپیدار ماندهست بیهیچ چیزی ازیرا که بگزیده او کمبری را
درخت تو گر بار دانش بگیرد بهزیر آوری چرخ نیلوفری را
نگر نشمریای برادر گزافه به دانش دبیری و نه شاعری را
تورا خط قید علوم است و خاطر چو زنجیر مر مرکب لشکری را
اگر شاعری را تو پیشه گرفتی یکی نیز بگزیده خنیاگری را
تو برپایی آنجا که مطرب نشیند سزد گر ببری زبان جری را
به علم و به گوهر کنی مدحت آن را که مایهست مر جهل و بدگوهری را
پسند است با زهد عمار و بوذر کند مدح محمود مر عنصری را
من آنم که در پای خوکان نریزم مر این قیمتی در لفظ دری را | [
"قبادیان",
"یمگان",
"غزنویان",
"سلجوقیان",
"وجه دین",
"سفرنامه ناصر خسرو",
"جامعالحکمتین",
"زادالمسافرین",
"خوانالاخوان",
"روشنایینامه",
"سعادتنامه",
"دلیلالمتحرین",
"زبان فارسی",
"مردمان ایرانی",
"داعی",
"اسماعیلی",
"بلخ",
"بدخشان",
"Ludwig W. Adamec",
"فلسفه",
"حساب",
"طب",
"موسیقی",
"نجوم",
"کلام",
"حافظ",
"رودکی",
"قرآن",
"۹ ذیقعده",
"۳۹۴ (قمری)",
"۳ سپتامبر",
"۱۰۰۴ (میلادی)",
"۱۲ شهریور",
"۳۸۳",
"خراسان بزرگ",
"دانشنامه بریتانیکا",
"تاجیکستان",
"سلطان محمود غزنوی",
"وبا",
"سلطان مسعود غزنوی",
"نبرد دندانقان",
"مرو",
"سلیمان چغری بیک",
"طغرل سلجوقی",
"مسلمانان",
"زرتشتیان",
"مسیحیان",
"یهودیان",
"مانویان",
"سفرنامه ناصرخسرو",
"قبله",
"آذربایجان (ایران)",
"ارمنستان",
"آسیای صغیر",
"حلب",
"طرابلس",
"شام",
"سوریه",
"فلسطین",
"شبهجزیره عربستان",
"قیروان",
"تونس",
"سودان",
"فاطمیان",
"مصر",
"المستنصر بالله",
"مذهب اسماعیلی",
"کعبه",
"۴۴۴ (هجری قمری)",
"خراسان",
"سلجوقی",
"مازندران",
"نیشابور",
"امیر علی بن اسد",
"۴۸۱ (قمری)",
"۱۰۸۸ (میلادی)",
"۴۶۷ (خورشیدی)",
"حجت",
"سحر حلال",
"نیاز",
"علی دشتی",
"قرمطی",
"غالی",
"رافضی",
"عنصری",
"بحتری",
"گشایش و رهایش",
"سفرنامه",
"بیان الادیان",
"کرامت الله تفنگدار شیرازی",
"جعفر شعار",
"برتلس",
"سبک خراسانی",
"شاعران پارسیگوی"
] | [
"ادبیات اسماعیلی",
"امامان اسماعیلی اهل ایران",
"اهالی ایران در سده ۱۱ (میلادی)",
"اهالی بلخ",
"اهالی خلافت فاطمیان در سده ۱۱ (میلادی)",
"جهانگردان و مکتشفان اهل ایران",
"خاندان موسوی",
"درگذشتگان ۱۰۸۸ (میلادی)",
"درگذشتگان ۴۸۱ (قمری)",
"ریاضیدانان اهل ایران در قرون وسطی",
"زادگان ۱۰۰۴ (میلادی)",
"زادگان ۳۹۴ (قمری)",
"سفرنامهنویسان اهل ایران",
"شاعران ایرانی سده ۱۱ (میلادی)",
"شاعران فارسیزبان",
"شاعران فارسیزبان اهل ایران",
"شاعران فارسیزبان سده ۵ (قمری)",
"فاطمیان",
"فیلسوفان اسلامی",
"فیلسوفان اهل ایران",
"فیلسوفان فارسیزبان",
"فیلسوفان مسلمان",
"متکلمان",
"محققان فلسفه دوران باستان",
"نویسندگان ادبیات فارسی دوران قرون وسطی",
"نویسندگان سده ۱۱ (میلادی)",
"نویسندگان متون دینی اهل ایران"
] |
99 | نصر دوم سامانی | 1 | 134 | 0 | [
"امیر نصر سامانی",
"نصر بن احمد ساماني",
"نصر بن احمد سامانی",
"نصر دوم ساماني",
"امیر سعید نصر بن احمد اسماعیل",
"نصر بن احمد",
"نصربن احمد سامانی",
"نصربن احمد ساماني",
"امير سعيد نصر بن احمد اسماعيل",
"امير نصر ساماني",
"نصر پسر احمد سامانی"
] | false | 60 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "عنوان",
"Item2": "امیر [[سامانی]]"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "Nasr II Nishapur coin 921 922.jpg"
},
{
"Item1": "اندازه تصویر",
"Item2": "250px"
},
{
"Item1": "زیرنویس تصویر",
"Item2": "سکه نصر دوم سامانی که در [[پژوهشهای باستانشناسی در نیشابور]] کشف شدهاست."
},
{
"Item1": "دوران",
"Item2": "[[۳۰۱]]-[[۳۳۱]] ه.ق"
},
{
"Item1": "نام کامل",
"Item2": "'''ابوالحسن نصر بن احمد بن اسماعیل سامانی'''"
},
{
"Item1": "لقب",
"Item2": "'''امیر سعید'''"
},
{
"Item1": "تاریخ درگذشت",
"Item2": "[[۲۷ رجب]] [[۳۳۱ (قمری)]] (۳۸ سلگی)"
},
{
"Item1": "محل درگذشت",
"Item2": "- (مرض سل)"
},
{
"Item1": "پیش از",
"Item2": "[[نوح یکم]]"
},
{
"Item1": "پس از",
"Item2": "احمد بن اسماعیل"
},
{
"Item1": "دودمان",
"Item2": "[[سامانی]]"
},
{
"Item1": "پدر",
"Item2": "احمد بن اسماعیل"
}
],
"Title": "حاکم"
} | ابوالحسن نصر بن احمد بن اسماعیل سامانی (۳۰۱ تا ۳۳۱ ه. ق) امیر سامانی بود.
امیر در هشتسالگی جانشین پادشاه شدهاست و بر تخت سلطنت جلوس میکند. در آن زمان بخارا پایتخت دولت سامانیان بودهاست. امیر نصر بن احمد سامانی مدت سی سال و اندی پادشاهی کرد.
امیر نصر مانند پدر و اجداد خود اهل دانش و شعردوست بود و در ترویج و توسعه زبان و ادبیات فارسی خدمات شایانی کردهاست. میگویند او امیری بود نیکوخصال، بردبار و دلیر و بامتانت و با تدبیر و کاردانی دشمنانش را مطیع خود ساخته یا نابود کرد. ماجرای مشهوری که منجر به سرودن شعر «بوی جوی مولیان…» از سوی رودکی شد نیز به امیر نصر مربوط است.
امارت
نصر بن احمد هشت ساله، با مرگ پدر، در میان آتش فتنه و بلا، تنها ماند؛ اما، به تدبیر ابوعبدالله محمد بن احمد جیهانی، توانست آتش شورشها را فرونشاند و بر دشواریها فایق آید.
پس از کشته شدن امیر احمد بن اسماعیل سامانی پسر هشتساله او نصر بن احمد را برگردن گرفته میبردند تا مردم با او بیعت کنند. نصر ترسید و گفت: «شما میخواهید که مرا همچون پدرم بکشید.» گفتند: «نه، ما میخواهیم که تو را بهجای پدرت بنشانیم.»
مردم ماوراءالنهر چشم امید به اسحاق، عموی نصر، دوخته بودند، ولی مردم بخارا بهرغم همه مخالفتها، نصر را بهجای پدرش نشاندند.
در زمان او در اطراف سرزمین سامانیان هرج و مرج و شورش شد و از هر سو صدای مخالفتی بلند گردید. از جمله کسانی که به مخالفت برخاستند یکی اسحق بن احمد عموی او است که در سمرقند حکمرانی داشت، دیگر لیلی بن نعمان، رئیس علویهای طبرستان و احمد بن سهل، از سرداران بزرگ سامانیان، و یحیی و منصور و ابراهیم (برادران او) و مرداویج و وشمگیر پسران زیار. اهالی سیستان هم از اطاعت نصر سر باز پیچیدند. نصر به یاری وزیران دانشمند خود کلیه این فتنهها را فرونشاند و معروف به امیر سعید گردید.
شهرت نصر در سنین جوانی از پدر و اجدادش درگذشت. امیر نصر مانند اجداد خود از عباسیان خاطرات خوشی نداشت. شاید روی این دلیل بوده باشد که به مذهب اسماعیلی گروید. اسماعیلی شدن نصر بهانهای به دست عباسیان داد تا عدهای از سپاهش را علیه وی تحریک کرده، او را خلع و پسرش امیر نوح سامانی را به جایش نشاندند.
تندیسی با ذکر نام و تاریخ وفات او در داخل پارک ملت مشهد واقع در ابتدای بلوار وکیل آباد مشهد وجود دارد.
بعد از خلع نصر، مردم تحریک شده و دست به آزار و اذیت اسماعیلیان زده به طوری که عدهای را مجازات کرده، و تعداد دیگری متواری گشتند. یکی از مبلغین اسماعیلی بهنام احمد نخشبی نیز، که نصر را به مذهب اسماعیلی درآورده بود، در شورش ۳۳۲ قمری به دار آویخته شد.
میگویند امیر نصر بقیه عمر خود را در عبادت گذراند، تا در سال ۳۳۱ قمری در سیوهشتسالگی در اثر بیماری سل درگذشت. مدت امارتش سی سال بود.
فعالیتهای فرهنگی در دوره او
درگاه نصر بن احمد مجمع هنرمندان و ادیبان و شاعران و دینشناسان شده بود. رشد و اعتلای علم و ادب در دوره امارت امیرنصر، گذشته از عنایت این امیر سامانی، مدیون وزرای دانشپرور و ادب دوستی چون ابوعبدالله جیهانی و ابوالفضل بلعمی است. رودکی، شهید بلخی، ابوالحسن مرادی، رابعه قزداری، فارابی، و ابن سینا در چنین دوران و فضای فرهنگی ظهور کردند و بالیدند. رودکی، در دوره زمامداری نصر بن احمد، کلیله و دمنه را به نظم درآورد. نامآوران ماوراءالنهر و خاندانهای دانشپروری نظیر بلعمیان، عدنانیان، جیهانیان و مصعبیان نیز در دربار او با احترام میزیستند.
در ایام امارت نصر، کتب عربی و فارسی بسیاری در بخارا و دیگر بلاد قلمرو سامانی تالیف شدهاست. در بخارا، کتابخانهای وجود داشته که، به روزگار خود، از کتابخانههای بزرگ جهان بهشمار میآمدهاست. چنانکه از زندگینامه ابن سینا برمی آید، در آن کتابخانه، هر دانشی، اتاقی مخصوص به خود داشت که در آنجا کتب مربوط به آن علم را با نظم و سیاق خاصی در جعبهها و صندوقها چیده بودند.
جیهانی، وزیر نصر بن احمد، به پژوهش و تحقیق در باب احوال و آداب ملل علاقهای وافر داشت. وی جغرافی دانان و عالمان را به بخارا فرا خواند. کتابی هم در باب مسالک و ممالک نگاشت که حاوی اطلاعات مفصلی درباره سرزمینها و مردم مشرق زمین و شمال ماوراءالنهر است. وی تالیفات دیگری هم در زمینههای گوناگون داشته که از بین رفتهاند.
در همین دوره، امیرنصر ابودلف را به سفارت روانه چین کرد. ابودلف، پس از بازگشت، گزارشی پرارزش از سفر خود، حاوی اطلاعات بس سودمند در باب چین و آداب و رسوم آن سرزمین، به امیر تقدیم کرد. فایده مهمی که از مراوده با چینیان عاید ایرانیان گشت این بود که ایرانیان طریقه ساختن کاغذ مرغوب را از آنان آموختند و این امر در گسترش و نشر علوم و فنون در ایران تاثیری به سزا داشت.
بوی جوی مولیان آید همی
در یکی از سفرهای بازدید از سمت هرات به دو روستای زیبا میرسند که در این مکان در مقابل هرکدام از خانهها باغهای بزرگی قرار داشت. امیر بهسبب اینکه از این مکانها خوشش میآید دستور میدهد تا همه لشکریان در اینجا اقامت کنند. این اقامت بهسبب اینکه در تمامی سرزمینها آرامش وجود داشت کمی طولانی میشود که این زمان برابر چهار سال میشود. امیران لشکر و سربازان که دلشان برای خانواده خود تنگ شدهاست از وزیر امیر میخواهند که تدبیری بیندیشد و امیر را راضی به ترک این مکان سازد، در مقابل به او سکههای زیادی خواهند داد. رودکی وزیر امیر صبح با در دست داشتن چنگی در دست این ابیات را میخواند.
بوی جوی مولیان آید همی بوی یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درشتی راه او زیر پایم پرنیان آید همی
آب جیحون از نشاط روی دوست خنگ ما را تا میان آید همی
ای بخارا شاد باش و دیر زی میر زی تو شادمان آید همی
میر ماه است و بخارا آسمان ماه سوی آسمان آید همی
میر سرو است و بخارا بوستان سرو سوی بوستان آید همی
امیر به اینجای شعر که رسید از شدت خوشحالی سوار بر اسب گردید و تا زمانی که به بخارا رسیدند بهجز موارد ضرورت هیج جای دیگر توقف نکرد. رودکی نیز چند برابر سکههایی که به او قول داده بودند از آنها دریافت کرد. | [
"سامانیان",
"پژوهشهای باستانشناسی در نیشابور",
"۳۰۱ (قمری)",
"۳۳۱ (قمری)",
"۲۷ رجب",
"نوح یکم سامانی",
"بخارا",
"ادبیات فارسی",
"احمد بن اسماعیل سامانی",
"ماوراءالنهر",
"اسحق بن احمد",
"لیلی بن نعمان",
"احمد بن سهل",
"مرداویج",
"وشمگیر",
"عباسیان",
"مذهب اسماعیلی",
"خلع",
"مبلغ",
"احمد نخشبی",
"۳۳۲ (قمری)",
"سل",
"رودکی",
"شهید بلخی",
"ابوالحسن مرادی",
"رابعه قزداری",
"فارابی",
"ابن سینا",
"کلیله و دمنه",
"جیهانی",
"مسالک و ممالک",
"کاغذ",
"هرات"
] | [
"اهالی ایران در سده ۱۰ (میلادی)",
"امیران نیشابور",
"حکمرانان آسیا در سده ۱۰ (میلادی)",
"حکمرانان خاورمیانه در سده ۱۰ (میلادی)",
"درگذشتگان ۳۳۱ (قمری)",
"درگذشتگان ۹۴۳ (میلادی)",
"سامانیان",
"شاهان سامانی",
"فرمانروایان کودک در قرون وسطی"
] |
100 | دقیقی | 1 | 334 | 0 | [
"دقیقی بلخی",
"دقيقي",
"دقیقی طوسی",
"ابومنصور دقیقی",
"ابومنصور دقيقي",
"دقيقي بلخي",
"دقيقي طوسي",
"دقیقی توسی",
"دقيقي توسي"
] | false | 52 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام",
"Item2": "ابو منصور محمد بن احمد توسی"
},
{
"Item1": "زمینه فعالیت",
"Item2": "[[شعر فارسی]]"
},
{
"Item1": "ملیت",
"Item2": "ایرانی"
},
{
"Item1": "تاریخ تولد",
"Item2": "پس از ۳۲۰ هجری قمری"
},
{
"Item1": "محل تولد",
"Item2": "[[توس]]، [[ایران]] کنونی"
},
{
"Item1": "علت مرگ",
"Item2": "کشتهشدن به دست غلام خود"
},
{
"Item1": "در زمان حکومت",
"Item2": "[[سامانیان]]"
},
{
"Item1": "علت شهرت",
"Item2": "آغاز به نظم درآوردن [[شاهنامه ابومنصوری]]"
}
],
"Title": "شاعر و نویسنده"
} | بیدرفش، پهلوان تورانی، زریر، پهلوان ایرانی و عموی اسفندیار را میکشد. این بخش از شاهنامه سروده دقیقی است.
ابو منصور محمد بن احمد توسی که بیشتر به کوتاهی با نام دقیقی شناخته میشود (زادهشده پس از ۳۲۰ – درگذشت در مابین سالهای ۳۶۷ تا ۳۶۹ هجری قمری) شاعر بزرگ پارسیزبان بود. او از نخستین کسانی بود که پیش از فردوسی تلاش کرد داستانهای ملی ایران را به شعر درآورد و از پیشگامان حماسهسرایی به زبان فارسی است. بخشی از شاهنامه سروده اوست که فردوسی آنها را در اثر خود گنجاندهاست. زادگاه وی بنا به روایات گوناگون، توس، بلخ، سمرقند و بخارا ذکر شدهاست، اما بر پایه پژوهشهای نوین، اینگونه پنداشته میشود که او زاده شهر توس بودهاست. دقیقی با دربار شاهان سامانی در پیوند بود و به تشویق نوح دوم سامانی به نظم درآوردن شاهنامه ابومنصوری را آغاز کرد. اما پیش از آنکه آن را به پایان برساند، به دست غلام خود کشته شد. پس از آن فردوسی توسی کار دقیقی را ادامه داد و شاهنامه ابومنصوری را که منثور بود به نظم درآورد. فردوسی در شاهنامه خود داستان زندگی دقیقی را به کوتاهی نقل کرده و هزاربیتی که دقیقی سروده را هم در شاهنامه خود گنجانده و بدینگونه از ازدسترفتن آنها جلوگیری کردهاست. در دورانهای نوین، از سوی خاورشناسان این دیدگاه مطرح شد که دقیقی یک زرتشتی بوده، ولی امروزه این دید با پژوهشهای بیشتر رد شده و دقیقی را یک مسلمان شیعه بهشمار میآورند. دقیقی یکی از بزرگترین و مهمترین شاعرهای فارسیزبان است و تاثیری فراوان بر شاعرهای پس از خود، به ویژه سبک حماسی شعر فارسی گذاشتهاست.
منبعشناسی
کتابهایی که یادی از دقیقی یا شعرهایش کردهاند: شاهنامه فردوسی (۴۰۰)، تاریخ بیهقی (نیمه دوم سده پنجم)، شرح قصیده ابوالهیثم (پایان سده چهارم و آغاز سده پنجم)، چهار مقاله نظامی عروضی (پیرامون ۵۵۰ هجری)، حدائقالسحر رشید وطواط (سده ششم)، ترجمانالبلاغه (آغاز سده ششم)، لبابالالباب عوفی (۶۱۷ تا ۶۲۵)، مونسالاحرار محمد جاجرمی (۷۴۱)، تاریخ سیستان، تاریخ گزیده (۷۳۰)، دیوان فرخی، غضایری، معزی، ادیب صابر، سوزنی، لغت فرس اسدی توسی، صحاحالفرس، فرهنگ جهانگیری، سخن و سخنوران تالیف فروزانفر، احوال رودکی از سعید نفیسی، و مقاله تقیزاده در مجله کاوه.
در نوشتههای خاورشناسان به دو دلیل از دقیقی یاد شده. در جایهایی که سخن از ادبیات فارسی و شاعرهای این زبان است، چون دقیقی از پیشگامان شعر فارسی بوده نامش در میان دیگر شاعرها آورده میشود. مناسبت دیگر آن است که کسانی که به جستجو در زندگانی فردوسی پرداختهاند، همچنان به دلیل اینکه بخشی از شاهنامه سروده دقیقی است، از پژوهش درباره او نیز سر باز نزدهاند. در اینجا برخی از مهمترین پژوهشهایی که خاورشناسان درباره دقیقی انجام دادهاند را به کوتاهی میآوریم. این مطالب برگرفته از مقاله ایرج افشار است که در سال ۱۳۵۵ خورشیدی چاپ شدهاست.
نخستین کوشش از سوی خاورشناسان برمیگردد به هنگامی که لمسدن، از نظامیان انگلیسی مقیم هند، نخستین مجلد شاهنامه را در سال ۱۸۱۱ میلادی در کلکته به چاپ رسانید. پس از او کسانی که به شاهنامه پرداختند، در پیشگفتارهای خود به ناچار از دقیقی و پیشگامی او در سردون حماسه ملی ایران نیز سخن یاد کردند.
یکی از خاورشناسان آلمانی به نام هرمان اته میان سالهای ۱۸۷۲ و ۱۸۷۵ به انتشار دو مقاله به زبان آلمانی پرداخت و در آنها از دقیقی یاد کرده بود. نخستین مقاله درباره فردوسی، و دیگر مقالهای درباره پیشروان و معاصران رودکی (۱۸۷۵) بود. اته یکی از نخستین کسانی است که بحث درباره زرتشتی بودن دقیقی را مطرح کرد و بر پایه آن، سرودن شاهنامه را بیشتر ناشی از حس و توجه شاعر به عوالم روحی و فکری او عنوان کرد.
تئودور نولدکه در سال ۱۸۹۲ در جلد دوم مجموعه پژوهشهای مربوط به زبان فارسی که در شهر وین انتشار یافت، ضمن بحثی درباره شعر فارسی از سهم دقیقی در حماسه ایران یاد کرد و موضوع زرتشتی بودن دقیقی را یکی از مباحث اصلی بحث خود قرار داد.
ادوارد براون که اولین مجلد از اثر پایدارش بنام «تاریخ ادبیات ایران» که در سال ۱۹۰۲ انتشار یافت، در دو صفحه از آن کتاب به زندگانی دقیقی پرداخت و ضمن بازگویی و بازبینی آنچه در کتابها و مآخذ قدیم ایرانی دیده بود، تا اندازهای به دیدگاههای مستشرقان نیز پرداخت. او پس از آن بحث کوتاهی درباره ممدوحین میآورد و برخلاف پیشینیان خود میگوید که دقیقی زرتشتی نبودهاست. این نخستین بار بود که در برابر عقاید نولدکه و اته و هرن، نظری مخالف گفته میشد.
در سال ۱۹۱۳ نخستین مجلد از چاپ اول دائرهالمعارف اسلام انتشار یافت. در این دائرهالمعارف ذیل تخلص دقیقی پنج شش سطری به زندگانی او اختصاص داشت. این نخستین بار بود که نام دقیقی در یک دائرهالمعارف اروپایی وارد شده بود. در حالی که نام فردوسی و همگنان او سالها پیش از آن در دائرهالمعارفهای دیگر جایگاه خود را یافته بود. مقاله کوتاه دائرهالمعارف اسلام به دست کلمان هوار خاورشناس فرانسوی نوشته شده بود.
شدر در سال ۱۹۳۲ مقالهای تحت عنوان «آیا دقیقی زرتشتی بود؟» در جشن نامه خاورشناس نامی جرج یاکوب به چاپ رسانید و این عقیده را اظهار کرد دقیقی زرتشتی نبودهاست.
کتاب «تاریخ ادبیات ایرانی» تالیف یان ریپکا مستشرق در سال ۱۹۵۶ به زبان چکی در پراگ به چاپ رسید. سه سال پس از آن در سال ۱۹۵۹ ترجمه آلمانی آن در لایپزیک منتشر شد. ریپکا سه صفحه از این کتاب را به زندگانی دقیقی اختصاص دادهاست. آنچه در تحقیق او تازگی دارد اظهارنظریست که در باب کشته شدن دقیقی بدست میدهد و علت آن را به دلایل آنچه فردوسی در حق دقیقی آوردهاست، به اخلاق خشونتآمیز و تند دقیقی منحصر میکند. او میگوید زحمات دقیقی مقدمه بلافصل شاهنامه فردوسی بود و هنوز هم آثار آن در این منظومه به روشنی قابل درک است. درست است که دقیقی به تنهایی مبتکر سبک و وزن حماسی نبود ولی بیگمان در پیشرفت این دو سهیم بودهاست و نمونهای پرداختهاست که فردوسی هم بدنبال آن رفتهاست.
پیشینه بهنظمدرآوردن داستانهای ملی ایران
در اواخر دوره ساسانی کتابی به زبان پهلوی به نام خداینامه نوشته شده بود که داستانهای ملی ایران را در آن گردآوری کرده بودند. این کتاب در آغاز دوره اسلامی به دست المقفع به زبان عربی برگردانده شد و منبع اصلی «تاریخ» ایران باستان بود. عنوان شماری از کتابها درباره قهرمانان ملی ایران هم به عربی و هم به فارسی در دسترس است، که گویا از نوشتههای فارسی میانه ترجمه شده بودند؛ که همین نوشتهها منابع مستقیم یا غیرمستقیم فردوسی در سرودن شاهنامه بودهاند. پیش از فردوسی نیز تلاشهایی برای به شعر درآوردن این داستانها، هم به عربی و هم به فارسی، انجام شده بود. در پیرامون سال ۲۰۰ هجری قمری (۸۱۵ میلادی)، آبان بن عبدالحمید لاحقی شماری از کتابهای ساسانی را به شعر عربی و در بحر رجز برگردانده بود، که از جمله آنها «کتاب مزدک» بود که گویا در شاهنامه هم بکار برده شدهاست. در نیمه نخست سده دهم، مسعودی مروزی شاهنامهای در بحر حجز سروده بود که این بحر بر پایه همان اصول وزنی بحر عربی رجز بنا شده بود. از این شاهنامه تنها سه بیت به جا ماندهاست. دقیقی از شاعرانی بود که در نیمه دوم سده دهم میلادی به نظم درآوردن داستانهای ملی ایران دست یازید، اما کار او ناتمام ماند تا اینکه فردوسی آن را به پایان رساند.
در زمان سدههای نخستین اسلام عربها آشکارا ملل دیگر را تحقیر میکردند. این وضع در دوره بنی عباس نهضت ملی شعوبیه را ایجاد کرد. اینان نخست برابری همه مسلمانان را اعلام داشتند، ولی پس از آن مدعی برتری ایرانیان بر عربها شدند. در این دوره کشمکشی میان نویسندگان ایرانی و عرب در زمینه ادبیات پدید آمد که هر کدام تلاش میکردند برتری خود را نشان دهند. از این کشمکش ادبیاتی به زبان عربی پدید آمد که از سده نهم تا یازدهم میلادی ادامه داشت. در سده نهم به این ملتپرستی فکری، ملتخواهی سیاسی نیز افزوده شد. به دنبال آن نخستین سلسله پادشاهان ایرانی در خراسان پدید آمد که از بغداد دور بود و برای همین کانون بدعتهای پرشمار سیاسی و مذهبی بهشمار میرفت. به همت شاعران فارسیزبان، زبان فارسی کمکم زبان عربی را از دربار شاهان کنار راند. فرمانروایان سلسلههای نخستین ایرانی، از پیشرفت زبان کشور خود خرسند بودهاند، چرا که بطور غیرمحسوسی رشتههایی که ایرانیان را به خلافت پیوند میداد، میگسست. این خرسندی را از آنجا میتوان دریافت که آنان بر حفظ سنتهای تاریخی و افسانهای ایران پافشاری داشتند و بکاربستن همین سنتها بود که بزودی حماسه ملی ایران را پدیدآورد.
بر پایه مقدمههای کهن شاهنامه، در سال ۹۵۷ میلادی یعنی در بهترین دوران سامانیان، ابومنصور المعمری شاهنامه پهلوی یا همان خداینامه را به دستور ابومنصور عبدالرزاق، حاکم توس، به پارسی برگرداند. این شاهنامه منثور پایهای برای سرودن نسخههای منظوم شاهنامه شد، ولی خود آن عمری کوتاه داشت. دقیقی از نخستین کسانی بود که پیش از فردوسی دست به سرودن شاهنامه منظوم از روی این شاهنامه منثور ابومنصوری زد. در این باره مورخی آوردهاست «آنگاه که پیشانی سامانیان به تاج خراسان آراسته شد، آنان خواستار شدند که وقایع عمده شاهان قدیم ایران به شعر آورده شود. اما در این زمان مقام شعر چنان بلند نبود و آنان نتوانستند به آرزوی خود برسند تا زمانیکه نوع بن منصور به حکومت رسید. وی با تمام نیرو بر این همت گماشت که از چراغ لطف خود نور خالص این نیت را بیرون دهد و گردن بند این اقدام را بگردن دقیقی که سرمشق شعرای زمان خود بود بیاویزد».
زندگینامه
از زندگانی دقیقی دانستههای اندکی در دسترس است. آنچه میدانیم این است که او با دربار سامانیان در پیوند بوده و از شاهان این خاندان امیر سدید ابوصالح منصور بن نوح سامانی (۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری) و امیر رضی ابوالقاسم نوح بن منصور (۳۶۵ تا ۳۸۷) را مدح گفته و گویا به فرمان امیر نوح به نظم کردن شاهنامه دست یازیدهاست. او پس از به نظم کشیدن نزدیک به هزار بیت، در روزگار جوانی به دست غلام خود کشته میشود. اینکه چرا غلامش او را کشتهاست، در جایی گفته نشدهاست. اما محمدامین ریاحی احتمال کشته شدن او را به دلیل تعصبات مذهبی و گرایشی که نسبت به دین زرتشت داشتهاست، رد نمیکند. بر پایه گفته او، روایت کشتهشدن دقیقی در شاهنامه، با آنچه که در تذکرهها آمده و قاتل دقیقی را بنده خود او دانستهاند، یکی نیست؛ چرا که مصراع «به دست یک بندهبر کشته شد» این را نمیرساند که بنده خود دقیقی، او را کشتهاست.
هزار بیتی که او سروده درباره پادشاهی گشتاسپ و ظهور زرتشت و تاختن ارجاسپ به ایران است. او به تشویق نوح دوم سامانی به بهنظمدرآوردن شاهنامه ابومنصوری دست یازید.
تاریخ دقیق زادن و مرگ او دانسته نیست، ولی او به دستور نوح بن منصور (پادشاهی از ۳۶۵ تا ۳۸۷) آغاز به به نظم درآوردن شاهنامه کرد و فردوسی کار او را در پیرامون سالهای ۳۶۵ هجری ادامه داد. مرگ دقیقی باید حدودا پیرامون ۳۶۶ انجام گرفته باشد. افزون بر آن، آنچنان که فردوسی در شاهنامه گزارش کردهاست، دقیقی در سن جوانی کشته شد، از این روی میتوان تاریخ زادن او را پس از ۳۲۰ هجری دانست. به گفته محمد دبیرسیاقی، چون آغاز فرمانروایی نوح بن منصور در ۳۶۵ ه.ق است و فردوسی نیز که کشتهشدن دقیقی را در شاهنامه خود یاد میکند در حدود سال ۳۷۰ ه.ق به نظم شاهنامه دست یازیده، بنابراین تاریخ کشتهشدن این شاعر میان سالهای ۳۶۷ تا ۳۶۹ هجری قمری باید رخ داده باشد.
بر پایه گفته عوفی «او را بسبب دقت معانی و دقت الفاظ دقیقی گفتندی». بر پایه گفته ذبیحالله صفا، پذیرش این نکته مستلزم آن است که بپنداریم او پیش از رسیدن به مرتبه استادی در شعر فارسی، لقب شعری نداشته و بنابراین این گفته عوفی را نادرست میداند.
برخی او را همان ابوعلی محمد بن احمد بلخی دانستهاند که ابوریحان بیرونی به او و شاهنامهاش اشاره کردهاست، ولی بر پایه گفته صفا، دلایلی که برای یکی دانستن آنها گفته میشود قانعکننده نیست. نخست آنکه شاعر بودن ابوعلی بلخی و نوشتن شاهنامه از روی منابع مختلف دلیل نمیشود که او همان دقیقی توسی باشد و دوم آنکه از گفته ابوریحان پیداست که شاهنامه ابوعلی بلخی منثور بودهاست، نه منظوم.
عوفی گفتههای دقیقی را بیستهزار بیت برمیشمرد. این گفته لزوما درست نیست (و ممکن است بر اثر اشتباه نوشتاری «بیتیهزار» به «بیست هزار» رخ داده باشد، ) ولی تاریخ هرات نوشته سیف هروی ۷۰ بیت در بحر متقارب در سبک حماسی را به دقیقی نسبت میدهد و این امکان وجود دارد که این بیتها گوشههایی از شاهنامه او بوده باشند، هرچند که آن بیتها را میتوان بخشی از آثار دیگر دقیقی نیز به حساب آورد.
زادگاه
سرگذشتنویسان گوناگونی بخارا، سمرقند، بلخ، مرو و توس را زادگاه او دانستهاند. بر پایه گفته محمد عوفی زادگاه او شهر توس بودهاست و جلال خالقی مطلق با برشمردن چندین دلیل توس را زادگاه دقیقی میداند. دانشنامه بریتانیکا نیز زادگاه او را توس دانستهاست.
بر پایه خالقی مطلق، توس به چند دلیل زادگاه دقیقی است. نخست آنکه زمان عوفی نسبت به دیگر سرگذشتنویسان دقیقی، پنجسده پیشتر و نزدیکتر است و خود عوفی نزدیک به دویست سال با دقیقی فاصله دارد، به ویژه آنکه عوفی سالها در شهرهای خراسان بزرگ سفر کرده و یادداشت تهیه نموده. دوم آنکه بخارا از آن رو نمیتواند زادگاه دقیقی باشد که خود عوفی زاده این شهر است و در همانجا تحصیل کرده و بعید است که شاعری به نامبرداری دقیقی پس از دویست سال آنچنان از یاد همشهریانش رفته باشد که او را بیگانه بپندارند. این حکم درباره مردم دیگر شهرها مانند سمرقند و مرو و توس نیز درست است و میدانیم که عوفی در سمرقند و مرو به سر برده و در سال ۶۰۰ در نسا و در ۶۰۳ در نیشابور بوده و به احتمال زیاد از توس نیز دیدن کرده و با دانشمندان آنجا گفتگو و نشستوبرخاست داشته و افزون بر این، توس در آن هنگام هنوز گرفتار تاخت و تاز مغولها نشده بود و بیشتر کتابها و دیوانهای سدههای گذشته همچنان در دسترس بودهاست.
دقیقی در یکجا میگوید:
خدایگانا بامس به شهر بیگانه فزون از این نتوانم نشست دستوری
در جای دیگر میگوید:
من اینجا دیر ماندم خوار گشتم عزیز از ماندن داه م شود خوار
چو آب اندر شمر بسیار ماند ز هومت گیرد از آرام بسیار
شاعر در اینجا میگوید که سالیان درازی از زادگاه خود دور افتاده و از ماندن در شهر بیگانه دلگیر شده و شکوه میکند. اگر این شعر در بخارا سروده شده باشد، بخارا دیگر نمیتواند زادگاه او باشد. اگر هم در چغانیان سروده باشد، آنگاه نه بخارا و نه سمرقند نمیتوانند زادگاه او باشند، چون این شهرها با هم نزدیک هستند و دقیقی که ثروتمند هم بوده میتوانسته هر هنگام که دوست داشت از زادگاه خود در آن شهرها دیدن کند.
منوچهری در قصیده «لغز شمع» که در ستایش استادش عنصری سروده، بیتی بدین گونه دارد:
از بخارا پنج و پنج از مرو پنج از بلخ باز هفت نیشابوری و سه توسی و سه ابوالحسن
جای توس را میتوان با سه نام فردوسی، اسدی توسی و دقیقی پر کرد. احتمال اینکه شاعر نامی دیگر از توس بوده باشد که ما درباره آن چیزی ندانیم، اندک است.
دین
در شعرهای دقیقی اشارههایی هست که پژوهشگران را بر آن داشته تا او را زرتشتی بپندارند. اما بر پایه گفته جلال خالقی مطلق در دانشنامه ایرانیکا، به جز نام اسلامی او، اشارههای دیگری هست که نشان میدهد او یک مسلمان بوده. اگر زادگاه او توس بوده باشد که از شهرهای کهن شیعهنشین بوده و در زمان فرماندار سامانی، ابومنصور عبدالرزاق به مرکز فعالیتهای ملیگرایانه ایرانی تبدیل شده بوده، محتمل است که دقیقی نیز همچون فردوسی یک شیعه بودهاست. در آن دوره بسیاری از پیروان مذهب شیعه به فرهنگ باستانی ایران افتخار میکردند که این کار موجب میشده مخالفین آنها، به آنها نامهایی چون قرمطی و شعوبی بدهند و آنها را در دسته مجوس و زندیق قرار دهند.
دقیقی آغاز به نظم درآوردن شاهنامه را از پادشاهی گشتاسپ گرفتهاست، نه از آغاز، که این یکی از دلایلی بوده که شماری او را زرتشتی بدانند؛ ولی بر پایه خالقی مطلق، پیش از فردوسی، قهرمانان ملی ایران گشتاسپ و اسفندیار بودند، نه رستم. از آنجایی که گرشاسپ نیز جایی در خداینامه و شاهنامه ابومنصوری نداشته، دقیقی کار را با پادشاهی گشتاسپ آغاز کرده که آغاز روایت اسفندیار نیز هست.
فردوسی در شاهنامه (سده چهارم)، عوفی در لبابالالباب (سده هفتم)، حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده (سده هشتم)، و کسانی که پس از آنها سرگذشت دقیقی را نوشتهاند، به نامسلمان بودن او اشاره نکردهاند.
دیدگاه زرتشتیبودن دقیقی نخستین بار توسط خاورشناسان غربی و گویا از منبعی هندو به گزارش ایشان راه یافته و رفتهرفته پررنگتر شده. با این حال شواهد نشان از زرتشتیبودن او ندارد. جدا از نام او که عربی و از نامهای پیامبر اسلام است، اینکه گفته میشود زرتشتیانی بودهاند که دارای نامهای عربی بودهاند در تاریخ مصداق ندارد. بر پایه گفته محمد جواد شریعت، زرتشتیانی که نامهای اسلامی دارند، دست کم لقب و اشارهای در نام آنان هست که نشان دهد پیرو این کیش هستند، مانند علی بن عباس مجوسی که کلمه مجوس در پایان نام او نشان از آن داد که او پیرو این کیش بودهاست.
در جایی دقیقی اینگونه درباره خود سخن میگوید:
دقیقی چار خصلت برگزیده به گیتی از همه نیکی و زشتی
لب یاقوترنگ و ناله چنگ میخوشرنگ و دین زردهشتی
از جمله دلایل زرتشتیشمردن دقیقی بیت بالا بودهاست. با این حال زرتشتی بودن او نامحتمل است، چرا که اینکه شاعر میگوید کیش زرتشتی را «برگزیده است»، نشان میدهد که او زرتشتیزاده نبودهاست و اگر بخواهیم او را زرتشتی بپنداریم، آنگاه باید بعدها به این دین گرویده باشد. اینکه در سده دهم در ایران یک شاعر به دینی دیگر گرویده باشد و ازدینبرگشتگی خود را در شعر به رخ کشیده باشد، چیزی نامحتمل است که به سختی میتوان آن را باور کرد. محمدجواد شریعت بر این باور است که احتمال اینکه یک زرتشتی در زمره مداحان شاهان بخارا درآید و اولیای دین اسلام را ستایش کند خیلی کمتر است تا برعکس آن، یعنی احتمال اینکه یک نفر مسلمان ایرانی و دارای گرایش به نهضت ملی شعوبیه و ایرانیگری، علاقه ملی و در عین حال رمانتیک به دین بهی نشان دهد، چنانکه فردوسی در شاهنامه نشان دادهاست. این بیت میتواند به این معنی باشد که دقیقی به عنوان یک شاعر مسلمان، کیش زرتشتی را «میپسندد»، یا «ستایش میکند»، نه اینکه لزوما به گونه رسمی پیرو آن باشد. بیتهای بالا که در آن اشاره به خوشگذرانیهای ممنوعه دیگری همچون «می خوشرنگ» نیز دیده میشود، میتواند اشاره به بازیگوشی شاعرانه یک مسلمان داشته باشد و نباید به آن به گونه ابراز عقیده راسخ دینی نگریسته شود.
بیتهای دیگری که میتواند نشان از زرتشتی بودن او داشته باشد، عبارتند از:
یکی زردشتوارم آرزویست که پیشت زند را برخوانم از بر
به یزدان که هرگز نبیند بهشت کسی کو ندارد ره زردهشت
ببینم آخر روزی به کام دل خود را گهی ایار ده خوانم شاها گهی خرده
برخیز و برافروز هلا قبله زردشت بنشین و برافگن شکم قاقم بر پشت
بس کس که ز زردشت بگردید و دگر بار ناچار کند رو به سوی قبله زردشت
ولی بر پایه گفته محمد جواد شریعت، جدا از اینکه بیتهای بالا میتوانند نقل قول باشند، میتوانند صرفا تنها گرایش و علاقه دقیقی را به کیش زردشتی نشان دهند و نه اینکه او واقعا متدین و پیرو این دین بوده را. دو بیت آخر نشاندهنده آن است که دقیقی با مطالعه ادبیات حماسی ایران کهن، حسرت از دست دادن دین بهی یا گرایش به بازگشت به آن را در قلب خود احساس میکند.
بر پایه گفته محمد جواد شریعت، زبان شعری دقیقی بیشتر از آن «دری» است که بتواند زرتشتی پهلویدان در آن دوره باشد. همه واژههای پازندی که دقیقی در نزدیک به ۳۵۰ بیت پراکنده بکار برده از شمار انگشتهای یک دست نیز فراتر نمیرود و برای نمونه با زرتشت بهرام پژدو که شاعر زرتشتی سده هفتم هجری است، قابل سنجش نیست.
همچنین دقیقی در جایی میگوید:
شفیع باش بر شه مرا بر این زلت چو مصطفی بر داداربر روشنان را
که به نوشته محمد روشن نشان از مسلمان بودن او دارد.
در شاهنامه
فردوسی در مقدمه شاهنامه میگوید که چگونه آن «مرد جوان» بر آن شد تا شاهنامه منثور را به نظم درآورد، ولی او را خوی بد یار بود و پیش از آنکه بتواند سرتاسر شاهنامه را به نظم دربیاورد به دست غلام خویش کشته میشود. در آغاز پادشاهی گشتاسپ، فردوسی دقیقی را در خواب میبیند که از او درخواست میکند تا بخیلی نکرده و هزاربیتی که او سروده را در شاهنامهاش بگنجاند. از سخن فردوسی به گستردگی اینگونه برداشته شدهاست که سرودههای دقیقی تماما آن بوده که فردوسی آنها را در شاهنامه آورده، اما اینگونه نیز میتوان برداشت کرد که بخش مورد نظر، آخرین بخشی بوده که دقیقی پیش از «پایان زندگی خویش» به نظم کشیده، نه لزوما تنها سرودههای او. اینکه فردوسی هزار بیت او را گنجاندهاست میتواند برای فرار از سردون بخش ظهور زرتشت بوده باشد، چرا که به دست دادن یک تصویر مثبت از زرتشت و کیش او، میتوانست موجب آن شود که مسلمانان به فردوسی تهمت زردشتیبودن بزنند. خالقی مطلق البته با این دید مخالف است و آن بخش از شاهنامه را دربرگیرنده مطلب «حادی» نمیبیند که فردوسی بخواهد از آن بگریزد. او همان دلیل اینکه فردوسی به ارزش کار دقیقی آگاه بوده و خواسته این هزاربیت از دست نروند و بمانند را محتملتر میداند.
مدحشدگان از سوی دقیقی
دقیقی با شاهان سامانی و چغانیان همدوره بوده و آنان را مدح گفتهاست. برخی از مهمترین آنان عبارتند از:
امیر سدید ابوصالح منصور بن نوح سامانی (۳۵۰–۳۶۵). عوفی در لبابالالباب بیتهای در ستایش او از دقیقی آوردهاست.
امیر رضی ابولقاسم نوح بن منصور بن نوح (۳۶۵–۳۸۷). که عوفی در لبابالالباب بیتهای در ستایش او از دقیقی آوردهاست.
امیر فخرالدوله احمد بن محمد از آل محتاج، امیر چغانیان. دقیقی در خدمت آل محتاج تقرب و حرمت فراوان داشت. ارجی که چغانیان بر دقیقی گذاردند در آینده زبانزد شاعران پس از او بودهاست و برای نمونه فرخی سیستانی یادی از این ارجنهیها در شعرهایش کردهاست و نیز امیرمعزی میگوید:
فرخنده بود بر متنبی بساط سیف چونانکه بر حکیم دقیقی چغانیان
امیر ابوسعد مظفر که گویا از شاهان چغانی بوده. بعضی او را همان ابوالمظفر احمد بن محمد یا محمد بن محمد پنداشتهاند.
امیر ابونصر بن ابوعلی احمد چغانی که دقیقی در مرثیه او دو بیت دارد:
دریغا میربونصرا دریغا که بس شادی ندیدی از جوانی
ولیکن رادمردان جهاندار چو گل باشند کوته زندگانی
سبک
به گفته دبیرسیاقی، دقیقی قدرت طبع و کلام نیک درهم بافته دارد، در غزلسرایی لطیف و در ستایندگی قوی و در مضمونآوری نوآور و تازهگوی است و دلانگیزی و روانی را در قول و غزل خویش از یاد نبردهاست. با این حال او را در داستانسرایی به پای فردوسی نمیداند و گشتاسپنامه او را پس از شاهنامه از دیگر منظومههای بحر متقارب برتر میداند. بر پایه جلال خالقی مطلق در دانشنامه ایرانیکا، هزاربیت دقیقی در شاهنامه نسبت به سخن فردوسی زبانی باستانیتر و کهنهتر دارد، اما خشک و تهی از استعارهها و تصویرهایی است که در سخن فردوسی دیده میشود. فردوسی پس از آوردن سرودههای دقیقی در شاهنامه، با آنکه با احترام نسبت به او سخن میگوید و او را راهبر خود میپندارد، ولی همزمان لب به نکوهش او نیز میگشاید و آن را برای حماسه ملی ایران سزاوار نمیبیند.
بیتهای دقیقی در شاهنامه که به گشتاسپنامه مشهور است، در تصحیح جلال خالقی مطلق ۱۰۱۵ بیت، در تصحیح ژول مول ۱۰۲۳ بیت و در چاپ مسکو ۱۰۰۹ بیت است. جلال خالقی مطلق در مقالهای به بررسی سخن دقیقی در شاهنامه پرداخته و بیتهای او را با سخن فردوسی سنجیدهاست. بر پایه پژوهش او، سخن فردوسی در سنجش با دقیقی، از کوتاهی و ایجاز بیشتری برخوردار است و دقیقی جزئیات بیشتری را در داستانها آورده و در جایهایی هم مطالبی که پیشتر عنوان شدهاند را دوباره به گونهای زاید تکرار کردهاست. این تکرار و درازگویی حتی واکنش بنداری اصفهانی که شاهنامه را به زبان عربی ترجمه کرده را نیز در پی داشته و او در جایی سخن دقیقی را یکباره خلاصه میکند. برای سنجش، خالقی بر این باور است که فردوسی میتوانست هزاربیت دقیقی را با ۵۰۰ یا ۷۰۰ بیت بازگو کند، از آن سو، دقیقی اگر قرار بود همه شاهنامه را بسراید، به هفتاد تا صدهزار بیت نیاز داشت. از نظر تشبیهها و توصیفهای شاعرانه، سخن دقیقی به جز شمار اندکی، روی هم رفته تهی از تشبیهها و توصیفهای زیبای شاعرانه است و از این دیدگاه در سنجش با فردوسی خشک و خالی شمرده میشود. همچنین سخن دقیقی نیز مانند فردوسی سرشار از احساسات ملی است و به زیبایی ایران و ایرانیان را توصیف کردهاست. همچنین دشنامهایی که فردوسی به کار برده، نسبت به دقیقی ملایمتر هستند.
در حماسه دقیقی وقتی قهرمان تازهای وارد صحنه میشود و سپس ناپدید میگردد کموبیش با همان شیوه و با همان واژههای پیشین توصیف میشود، در صورتیکه فردوسی میکوشد آنها را به شیوههای گوناگون توصیف کند. در سخن دقیقی میدانهای جنگ و به ویژه جنگهای تنبهتن کمتر از فردوسی رنگین است و گوناگونی دارد. گفتار و پیامها بهتر از خود داستان بیان میگردد. گفتگوها اندکی ناشیانه است و تحولها و تضادها گاهی مبهم و همچون آثار هومر، در کتاب دقیقی اصطلاحات ساخته و پرداخته بیش از اندازه تکرار میشود. در عوض دقیقی دارای شیوهای کاملا حماسی است. بدیهی است که او این سبک را یک مرتبه، ابداع نکرده بلکه پیشینیان او آن را تکمیل و رفتهرفته بوجود آوردهاند. بیتهای پراکندهای از پیشینیان دقیقی وجود دارد که نشان میدهد پیش از دقیقی نوع شعر حماسی تثبیتیافته بوده و فرهنگ خاص و وزن شعری خاص داشتهاست که همان بحر متقارب است.
از لحاظ بکار بردن واژههای عربی، دقیقی در ۱۰۱۵ بیت خود ۵۰ واژه عربی یا معرب را ۱۱۰ بار بکار بردهاست. در مقابل فردوسی در همه شاهنامه ۶۴۲ واژه عربی بکار بردهاست، که این شمار بر پایه دیدگاه خالقی مطلق، در دستنویس اصلی خود فردوسی که از دست رفته بیگمان کمتر هم بودهاست. اگر فردوسی در نزدیک به ۴۸ هزار بیت خود نزدیک به ۶۴۰ واژه عربی به کار برده باشد، بهطور میانگین در هر هزاربیت ۱۴ واژه نو عربی بکار بردهاست، در حالی که این رقم برای دقیقی ۵۰ واژه است. بسامد واژههای عربی در شاهنامه ۸۸۰۰ بار است، که برای فردوسی در هر هزار بیت، میشود ۱۸۴ واژه نو یا معرب و این رقم برای دقیقی ۱۱۰ است. در نتیجه، فردوسی از دید بسامد، واژههای عربی بیشتری بکار برده، ولی دقیقی، نوواژههای عربی بیشتری دارد. در شعرهای پراکنده و غیرحماسی دقیقی، برخلاف شعرهای حماسی او، واژههای عربی زیاد به کار رفتهاند که نشان میدهد پرهیز از بکاربردن واژههای عربی از روی عمد بودهاست.
هزاربیتی که از دقیقی در شاهنامه آمدهاست و به گشتاسپنامه نامبردار است، درونمایهای یکسان با کتاب پهلوی ایادگار زریران دارد. بررسی و سنجش این دو نشان میدهد که دقیقی از مآخذ دیگری برای سرودن گشتاسپنامه بهره برده و زبان پهلوی نمیدانسته که یکراست از روی این نوشته پهلوی گشتاسپنامه خود را بسراید. در این دو نوشته، یعنی گشتاسپنامه دقیقی و یادگار زریران پهلوی، ناهمسانیهایی بزرگ میان روند روی دادن رخدادها، مفاهیم و گاه جملات و حتی نام پهلوانان وجود دارد، هرچند که این دو نوشته خالی از شباهت هم نیستند.
تاثیرها
دقیقی یکی از مهمترین شاعران در دورههای نخستین شعر فارسی است. او راه را برای شاعران پس از خود همچون فردوسی هموار کرد، که فردوسی نزدیک به هزار بیت از دقیقی را در شاهنامه خود گنجاندهاست. هر چند که نمیتوان بوجود آوردن سبک و شیوه غالب در ادبیات حماسی فارسی را تماما به دقیقی نسبت داد، ولی بیگمان دقیقی سهم زیادی در بوجود آوردن آن داشتهاست. پس از ابو عبدالله جعفر رودکی، دقیقی به همراه ابوشکور بلخی و شهید بلخی، مهمترین سرایندگان سده ۱۰ میلادی هستند. شاعران دورانهای بعد دقیقی را در ردیف گویندگان بزرگ نام برده و سخن او را ستودهاند و از دیوانش نسخه برداشتهاند و در طرز سخنگویی و شیوه شاعری بدو اقتدا کردهاند. ناصر خسرو در سفرنامه از قطران تبریزی، شاعر سده پنجم یاد میکند که در تبریز دیوان دقیقی و منجیک ترمذی را نزد او آورده و مشکلات آن دو دیوان را از وی پرسیدهاست. اما امروزه جدا از هزار بیت گشتاسپنامه که فردوسی آنها را در شاهنامه آورده، تنها نزدیک به سیصد بیت، از قطعه و قصیده و ابیات پراکنده در دست است. | [
"شعر فارسی",
"توس",
"ایران",
"سامانیان",
"شاهنامه ابومنصوری",
"زریر",
"اسفندیار",
"شاهنامه",
"فهرست شاعران فارسیزبان",
"بلخ",
"سمرقند",
"بخارا",
"نوح دوم سامانی",
"فردوسی توسی",
"تاریخ بیهقی",
"شرح قصیده ابوالهیثم",
"چهار مقاله",
"نظامی عروضی",
"حدائقالسحر",
"رشید وطواط",
"ترجمانالبلاغه",
"لبابالالباب",
"عوفی",
"مونسالاحرار",
"محمد جاجرمی",
"لغت فرس",
"اسدی توسی",
"خاورشناسان",
"ایرج افشار",
"مردم انگلستان",
"هند",
"کلکته",
"آلمانیها",
"هرمان اته",
"زبان آلمانی",
"رودکی",
"تئودور نولدکه",
"وین",
"ادوارد براون",
"تاریخ ادبیات ایران",
"دائرةالمعارف اسلام",
"مردم فرانسوی",
"جرج یاکوب",
"یان ریپکا",
"زبان چکی",
"پراگ",
"لایپزیک",
"ساسانیان",
"فارسی میانه",
"خداینامه",
"دوره اسلامی",
"المقفع",
"زبان عربی",
"ایران باستان",
"فارسی دری",
"آبان بن عبدالحمید لاحقی",
"بحر رجز",
"مسعودی مروزی",
"بحر حجز",
"بنی عباس",
"شعوبیه",
"ایرانیان",
"خراسان",
"بغداد",
"ابومنصور المعمری",
"ابومنصور عبدالرزاق",
"نوع بن منصور",
"منصور یکم سامانی",
"محمدامین ریاحی",
"گشتاسپ",
"زرتشت",
"ارجاسپ",
"محمد دبیرسیاقی",
"ذبیحالله صفا",
"محمد بن احمد بلخی",
"ابوریحان بیرونی",
"تاریخ هرات",
"سیف هروی",
"بحر متقارب",
"مرو",
"محمد عوفی",
"جلال خالقی مطلق",
"دانشنامهٔ بریتانیکا",
"خراسان بزرگ",
"نسا",
"نیشابور",
"حمله مغول به ایران",
"چغانیان",
"منوچهری",
"عنصری",
"شیعه",
"قرمطی",
"شعوبی",
"مجوس",
"زندیق",
"رستم",
"گرشاسپ",
"حمدالله مستوفی",
"هندو",
"پیامبر اسلام",
"علی بن عباس مجوسی",
"پازند",
"زرتشت بهرام پژدو",
"آل محتاج#ابوالمظفر احمد بن محمد",
"آل محتاج",
"فرخی سیستانی",
"امیرمعزی",
"ژول مول",
"بنداری اصفهانی",
"هومر",
"ایادگار زریران",
"ابوشکور بلخی",
"شهید بلخی",
"ناصر خسرو",
"قطران تبریزی",
"تبریز",
"منجیک ترمذی"
] | [
"ادبیات کهن فارسی",
"اهالی ایران در سده ۱۰ (میلادی)",
"اهالی توس",
"اهالی خراسان",
"درگذشتگان ۹۷۷ (میلادی)",
"زادگان سده ۱۰ (میلادی)",
"زرتشتیان مسلمانشده",
"شاعران ایران بزرگ",
"شاعران دوره سامانیان",
"شاعران سده ۱۰ (میلادی)",
"شاعران سده ۱۰ (میلادی) اهل ایران",
"شاعران فارسیزبان سده ۴ (قمری)"
] |
101 | ابوشکور بلخی | 1 | 67 | 0 | [
"ابو شکور بلخی",
"ابوشكور بلخي",
"ابو شكور بلخي",
"ابوشکور",
"ابوشكور"
] | false | 16 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | ابوشکور بلخی (زاده نزدیک به ۳۰۰ (هجری) در بلخ) از شعرای نامآور سده چهارم هجری است که به زبانهای فارسی و عربی شعر گفتهاست. درباره زندگی و شعرهای او آگاهی چندانی بهجای نماندهاست. او در روزگار سامانیان میزیستهاست و مورد توجه و عنایت خاص نوح سامانی شاه وقت بود. ابیات و قطعات پراکندهای از آثار او در حد ۴۲۹ بیت باقی است که بیشترین ابیات از آفریننامه است.
ابوشکور از مردم بلخ بودهاست. مهمترین اثر او مثنوی آفریننامه بوده که در بحر متقارب سروده و چنانکه خود گفته در سال ۳۳۶ ق به پایان رساندهاست. ابوشکور را شاعران سدههای پس از او در کنار شهید بلخی و رودکی ستودهاند. برای نمونه منوچهری چنین میگوید:
از حکیمان خراسان کو شهید و رودکی بوشکور بلخی و بوالفتح بستی هکذی
او جز آفریننامه شعرهای دیگری هم در قالبهای قطعه، قصیده و شاید غزل داشتهاست که از آنها تکبیتهایی پراکنده بهجای ماندهاست. شعرهای پراکنده او را در کتابهایی چون لغت فرس اسدی، قابوسنامه، ترجمانالبلاغه، المعجم فی معاییر اشعارالعجم، مرصادالعباد، لبابالالباب عوفی و… میتوان یافت.
آفریننامه
برپایه برآوردهای انجامشده و سنجش بیتهایی که از آن در فرهنگها بهعنوان گواه بهره برده شدهاست، تعداد بیتهای این اثر دستکم دوسوم شاهنامه فردوسی بودهاست. از آفریننامه تنها سیصد و اندی بیت به جای ماندهاست. این اثر را که در حکمت و اندرز و پند بوده و در بحر متقارب سروده شده یکی از شاهکارهای زبان پارسی دانستهاند. آفریننامه را ابوشکور به نام نوح بن نصر سامانی (پادشاهی از ۳۳۱ تا ۳۴۳) به نظم کشیدهاست، چنانکه میگوید:
خداوند ما نوح فرخنژاد که بر شهر ایران بگسترد داد…
آغاز نگارش آفریننامه برپایه بیت زیر ابوشکور در ۳۳۳ (هجری) بودهاست:
مر این داستان کش بگفت از فیال ابر سیصد و سی و سه بود سال
او در بیتی دیگر میگوید که در هنگام آفرینش این اثر چندساله بودهاست:
سرانجام کاغاز از این نامه کرد جوان بود چون سی و سه ساله مرد
و از این بیت چنین برداشت کردهاند که سال زادن او نباید پیش از ۳۰۰ ق باشد.
مضامین شعری ابوشکور
سرایندگان بسیاری پس از ابوشکور بلخی از مضامین شعر او بهره بردهاند و اشعار تازهای را بر آن پایهها سرودهاند، برای نمونه در شعر زیر از ابوشکور:
به دشمن برت استواری مباد که دشمن درختیست تلخ از نهاد
درختی که تلخش بود گوهرا اگر چرب و شیرین دهی مر ورا
همان میوه تلخت آرد پدید از او چرب و شیرین نخواهی مزید
ز دشمن گر ایدون که یابی شکر گمان بر که زهر است، هرگز مخور
مضمون این شعر در هجونامه محمود—که کسانی ازآن فردوسیاش میشمردند—آمدهاست:
درختی که تلخ است وی را سرشت گرش برنشانی به باغ بهشت
ور از جوی خلدش به هنگام آبه بیخ انگبین ریزی و شهد ناب
سرانجام گوهر به کار آورد همان میوه تلخ بار آورد
گفتهشده که جامی به خواهرزاده چامهسرایش هاتفی سپرد که این مضمون را جامهای دیگر بپوشاند و او چنین سرود:
اگر بیضه زاغ ظلمتسرشت نهی زیر طاووس باغ بهشت
به هنگام آن بیضه پروردنش ز انجیر جنت دهی ارزنش
دهی آبش از چشمه سلسبیل در آن بیضه دم دردمد جبرئیل
شود عاقبت بیضه زاغ زاغ برد رنج بیهوده طاووس باغ
همچنین ابوشکور در دو بیت چنین میگوید:
درختی که خردک بود باغبان بگرداند او را چو خواهد چنان
چو گردد کلان باز نتواندش که از کژی و خم بگرداندش
و سعدی این مضمون را چنین میگرداند:
شاختر را چنانکه خواهی پیچ نشود خشک جز به آتش راست
خود ابوشکور مضمون این بیت رودکی را گرفته:
هرکه نامخت از گذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
و چنین برگرداندهاست:
مگر پیش بنشاندت روزگار که به زو نیابی تو آموزگار
و فردوسی نیز این مضمون را در چهار جای شاهنامهاش چنین آوردهاست:
نگه کن بدین گردش روزگار که به زو نیابی تو آموزگار
یکی نغز بازی کند روزگار که بنشاندت پیش آموزگار
کسی کو بود سوده روزگار نباید به هر کارش آموزگار
گر ایدون که بدبینی از روزگار به نیکی هم او باشد آموزگار
در بیت دیگری که ظاهرا مطلع قصیده رثائیهای است، از کشته شدن امیری خبر میدهد:
آن کس که بر امیر در مرگ باز کرد بر خویشتن نگر نتواند فراز کرد | [
"۳۰۰ هجری",
"بلخ",
"فارسی",
"زبان عربی",
"سامانیان",
"نوح سامانی",
"مثنوی",
"آفریننامه",
"بحر متقارب",
"شهید بلخی",
"رودکی",
"منوچهری",
"قطعه",
"قصیده",
"غزل",
"لغت فرس اسدی",
"قابوسنامه",
"ترجمانالبلاغه",
"المعجم فی معاییر اشعارالعجم",
"مرصادالعباد",
"لبابالالباب",
"عوفی",
"بیت (شعر)",
"شاهنامه",
"فردوسی",
"نوح بن نصر",
"۳۳۱ (هجری)",
"۳۴۳ (هجری)",
"نظم",
"۳۳۳ (هجری)",
"جامی",
"هاتفی",
"سعدی",
"محمد دبیرسیاقی",
"شاعران پارسیگوی"
] | [
"ادبیات کهن فارسی",
"اهالی ایران در سده ۱۰ (میلادی)",
"اهالی تاجیکستان",
"زادگان ۹۱۵ (میلادی)",
"شاعران دوره سامانیان",
"شاعران سبک خراسانی",
"شاعران فارسیزبان سده ۴ (قمری)",
"شاعران مرد اهل ایران",
"فاقد سال درگذشت"
] |
102 | فهرست گورستانهای تهران | 0 | 10 | 0 | [
"فهرست گورستانهاي تهران",
"فهرست گورستان های تهران",
"فهرست گورستان هاي تهران"
] | false | 5 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | گورستانی در تهران، سال ۱۹۲۵
مسگرآباد
ابن بابویه
امامزاده عبدالله (شهرری)
ظهیرالدوله
بهشت زهرا
باغ طوطی (آستان حضرت عبدالعظیم)
گورستان خاوران
امامزاده اسماعیل (شهریار)
امامزاده صالح | [
"مسگرآباد",
"ابن بابویه (گورستان)",
"امامزاده عبدالله (شهرری)",
"ظهیرالدوله (گورستان)",
"بهشت زهرا",
"باغ طوطی",
"گورستان خاوران",
"امامزاده اسماعیل (شهریار)",
"امامزاده صالح (تجریش)"
] | [
"گورستانهای تهران",
"فهرستهای مربوط به تهران",
"خاکسپاریها در ایران"
] |
104 | شیمی | 0 | 1,287 | 0 | [
"شيمي",
"دانش شیمی",
"علم شیمی",
"دانش شيمي",
"علوم شیمی",
"علم شيمي",
"علوم شيمي",
"شیمیایی",
"شيميايي",
"رشته شیمی"
] | false | 972 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | شیمی مطالعه شکل وساختار، خواص، ترکیبات، و تغییر شکل مواد است.
شیمی یکی از دانشهای بنیادین است که به مطالعه و بررسی ساختار، خواص، ترکیبات، و دگرگونی ماده میپردازد. گستره زیاد این دانش باعث شدهاست تا تعریف یکپارچه برای آن مشکل گردد.
واژهشناسی
واژه شیمی از کیمیا در زبان زبان مصری باستان، کیمیا از واژه خامه یا خمه به معنای زمین سیاه برگرفته شدهاست. پس از تسلط ایرانیان بر مصر در ۵۲۰ پیش از میلاد، این واژه به صورت کیمیا به شرق آمدهاست و پس از تسلط یونانیان در ۳۳۰ پیش از میلاد به صورت خومیا در یونانی نیز وارد گردیدهاست. در دوران تسلط خلافت اسلامی در خاور میانه، به صورت الکیمیاء درآمدهاست و با جنگهای صلیبی به صورت الشمی مجددا است. در زبان فارسی، شیمی یک ترانویسی از برابر فرانسوی است و نخستین بار در سال ۱۸۳۱ توسط میرزا صالح شیرازی در یک رساله علوم طبیعی که خود وی مرقوم داشته بود بهکار برده شد که بعدها در مدرسه دارالفنون با عنوان رساله طبیعیات تدریس میگردید.
پیشینه
دموکریت، مهمترین شارح و بسطدهنده افکار لئوکیپوس درباره اتمگرایی بود.
جابر بن حیان، او را «پدر علم شیمی» نامیدهاند و اولین کسی است که به علم شیمی شهرت و آوازه بخشید.
کوششهای نخستین بشر برای فهمیدن طبیعت مواد و بیان چگونگی دگرگونی آنها ناموفق بود. اندک اندک کوششها برای تبدیل مواد کم ارزش، به مواد ارزشمندی چون زر و سیم، منجر به پیدایی دانش کیمیا گردید. هر چند در ظاهر دانش کیمیا به خواست اصلی خود نرسید، اما دستاوردهای کیمیاگران در این راه به اندوخته گرانبهایی تبدیل شد که پایهگذار شیمی مدرن گردید.
شیمی به عنوان علم
آنتوان لاووازیه به عنوان پدر شیمی نوین شناخته میشود.".
دمیتری مندلیفدر جدول تناوبی خود ۷ عنصر جدید را پیشبینی کرد، و ۶۰ عنصر را در جای درست قرار داده بود.
نظریه اتمی پایه و اساس علم شیمی است. این تئوری بیان میدارد که تمام مواد از واحدهای بسیار کوچکی به نام اتم تشکیل شدهاند. یکی از اصول و قوانینی که در مطرح شدن شیمی به عنوان یک علم تاثیر بهسزایی داشته، اصل بقای جرم است. این قانون بیان میکند که در طول انجام یک واکنش شیمیایی معمولی، مقدار ماده تغییر نمیکند. (امروزه فیزیک مدرن ثابت کرده که در واقع این انرژی است که بدون تغییر میماند و همچنین انرژی و جرم با یکدیگر رابطه دارند)
این مطلب بهطور ساده به این معنی است که اگر دههزار اتم داشته باشیم و مقدار زیادی واکنش شیمیایی انجام پذیرد، در پایان ما همچنان بطور دقیق دههزار اتم خواهیم داشت. اگر انرژی از دست رفته یا بهدستآمده را مد نظر قرار دهیم، مقدار جرم نیز تغییر نمیکند. شیمی کنش و واکنش میان اتمها را به تنهایی یا در بیشتر موارد بههمراه دیگر اتمها و بهصورت یون یا مولکول (ترکیب) بررسی میکند.
این اتمها اغلب با اتمهای دیگر واکنشهایی را انجام میدهند. (برای نمونه زمانیکه آتش چوب را میسوزاند واکنشی است بین اتمهای اکسیژن موجود در هوا و مواد آلی چوب؛ که نور بر روی مواد شیمیایی فیلم عکاسی ایجاد میکند شکل میگیرد)
یکی از یافتههای بنیادین و جالب دانش شیمی این بودهاست که اتمها رویهمرفته همیشه به نسبت برابر با یکدیگر ترکیب میشوند. سیلیس دارای ساختمانی است که نسبت اتمهای سیلیسیوم به اکسیژن در آن یک به دو است. امروزه ثابت شدهاست که استثناهایی در زمینه قانون نسبتهای معین وجود دارد(مواد غیر استوکیومتری).
یکی دیگر از یافتههای کلیدی شیمی این بود که زمانی که یک واکنش شیمیایی مشخص رخ میدهد، مقدار انرژی که بدست میآید یا از دست میرود همواره یکسان است. این امر ما را به مفاهیم مهمی مانند تعادل، ترمودینامیک و سینتیک شیمیایی میرساند.
شیمی فیزیک بر پایه فیزیک پیشرفته (مدرن) بنا شدهاست. اصولا میتوان تمام سیستمهای شیمیایی را با استفاده از تئوری مکانیک کوانتوم شرح داد. این تئوری از لحاظ ریاضی پیچیده بوده و عمیقا شهودی است. به هر حال در عمل و بطور واقعی تنها بررسی سیستمهای ساده شیمیایی قابل بررسی با مفاهیم مکانیکی کوانتوم امکانپذیر است و در اکثر مواقع باید از تقریب استفاده کرد (مانند تئوری کاری دانسیته). بنابراین درک کامل مکانیک کوانتوم برای تمامی مباحث شیمی کاربرد ندارد؛ زیرا نتایج مهم این تئوری (بخصوص اربیتال اتمی) با استفاده از مفاهیم سادهتری قابل درک و بهکارگیری هستند.
با اینکه در بسیاری موارد ممکن است مکانیک کوانتوم نادیده گرفته شود، اما از مفهوم اساسی آن، یعنی کوانتومی کردن انرژی، نمیتوان صرف نظر کرد. شیمیدانها برای بکارگیری کلیه روشهای طیف نمایی به آثار و نتایج کوانتوم وابستهاند. علم فیزیک هم ممکن است مورد بیتوجهی واقع شود، اما به هر حال برآیند نهایی آن (مانند رزونانس مغناطیسی هستهای) پژوهیده و مطالعه میشود.
یکی دیگر از تئوریهای اصلی فیزیک مدرن که نباید نادیده گرفته شود نظریه نسبیت است. این نظریه که از دیدگاه ریاضی پیچیدهاست، شرح کامل فیزیکی علم شیمی است. مفاهیم نسبیتی تنها در برخی از محاسبات خیلی دقیق ساختمان هسته، بهویژه در عناصر سنگینتر، کاربرد دارند و در عمل تقریبا با شیمی پیوند ندارند.
ساختار شیمیایی
آزمایشگاه، موسسه بیوشیمی، دانشگاه کلن در آلمان.
ساختار شیمیایی شامل هندسه مولکولی، ساختار الکترونی و ساختار کریستالی مولکول است. هندسه مولکولی اشاره به آرایش فضایی اتمها در یک مولکول و نحوه چیدمان پیوندهای شیمیایی اتمها باهم میباشد. هندسه مولکولی میتواند بسیار ساده باشد، مانند اکسیژن دواتمی یا مولکولهای نیتروژن، یا بسیار پیچیده باشد مانند پروتئینها یا مولکول دیانای. هندسه مولکولی را میتوان تقریبا با استفاده از یک فرمول ساختاری نشان داد. ساختار الکترونی توصیف اشغال اوربیتالهای مولکولی یک مولکول توسط الکترونها است.
نظریه ساختار شیمیایی در دهههای ۱۸۵۰ و ۱۸۶۰ توسط شیمیدانهای مختلف، از جمله فریدریش آگوست ککیوله، آرچیبالد اسکات کوپر و الکساندر بوتلروف توسعه داده شد. این شیمیدانان نشان دادند که ترکیبات شیمیایی از گروههای فرعی و گروههای عاملی تشکیل شدهاند، اما ساختار با نظم مشخصی بر اساس ظرفیت ظرفیت شیمیایی اتمها شکل گرفتهاند.
اصول شیمی مدرن
ماده
ماده بهطور کلی تمام آن چیزی است که اشیاء فیزیکی شامل آن میشوند.
تا پیش از سده بیستم میلادی، اصطلاح ماده شامل ماده معمولی تشکیل شده از اتمها بود و دیگر پدیدههای انرژی مانند نور یا صدا را در بر نمیگرفت. این مفهوم از ماده، اکنون به هر گونه چیزی که دارای جرم، حتی در حالت سکون، گسترش یافته ولی این تعریفها نارسا است زیرا جرم یک شیء خود میتواند در نتیجه حرکت و تعامل انرژیهای (احتمالا بدون جرم) بوجود آید.
همه چیزهایی را که در زندگی روزمره میتوانیم لمس کنیم از اتمها تشکیل شدهاند. این مادههای ساخته شده از اتمها، که آنها هم به نوبه خود از تعامل ذرات زیراتمی شکل گرفتهاند معمولا از یک هسته، محتوی پروتون و نوترون، و ابری از الکترون در مدار پیرامون هسته ساخته شدهاند.
ذرات بدون جرم، مانند فوتونها، ماده در نظر گرفته نمیشوند، چرا که آنها نه جرم و نه حجم دارند. با این حال، تمام ذرات با جرم هم، دارای حجم (به معنی کلاسیک) نیستند، زیرا ذرات بنیادی مانند کوارکها و لپتونها (که گاهی اوقات با ماده برابرند) «ذراتی نقطهای» در نظر گرفته شدهاند که اندازه و حجم موثری ندارند. با این وجود، کوارکها و لپتونها با هم «ماده معمولی» را تشکیل میدهند، و اثر متقابل آنهاست که به ایجاد حجم موثر در ذرات مرکب که ماده معمولی را میسازند کمک میکند.
اتم
مدل اتمی رادرفورد
اتم (به یونانی: به معنی «ناگسستنی (تجزیه ناپذیر)») کوچکترین واحد تشکیل دهنده یک ماده ساده است که میتواند به کمک پیوند شیمیایی به اتمی دیگر متصل گردد. تئوری مکتب اتم گرایی که از عقیده تشکیل مواد از ریزدانههای نادیدنی (در برابر عقیده به تفکیکپذیر بودن مواد به ذرات نامتناهی) دفاع میکرد از تاریخ باستان شناخته شده بود.
ابتدا توسط هوشتانه (به یونانی اوستن یا اوستانوس) که در لشگرکشی خشایارشا به یونان با او همراه بود و در آنجا به آموزش کیمیا میپرداخت طرح گردید. مکتب آموزشی او چنان مورد استقبال قرار گرفت که بنا به گفته پلینی(پلینیوس)، بسیاری از فیلسوفان یونان همچون فیثاغورث، امپدکلس، دموکریت، و افلاطون برای مطالعه آن به خارج سفر کردند. پس از او توسط فلاسفه یونان باستان از جمله لئوکیپوس و شاگرد وی دموکریت و همچنین بعدها در هند و در یکی از شش مدرسه هندوئیسم یعنی وایششیکا که توسط کاناد بنیان نهاده شده بود، تدریس میشد.
اتم از یک هسته مرکزی با بار مثبت محاطه شده با ابر الکترونی با بار منفی تشکیل شدهاست. تعریف دیگری آن را به عنوان کوچکترین واحدی در نظر میگیرد که ماده را میتوان به آن تقسیم کرد بدون اینکه اجزاء بارداری از آن خارج شود. اتم ابری الکترونی، تشکیلشده از الکترونها با بار الکتریکی منفی، که هسته اتم را احاطه کردهاست. هسته نیز خود از پروتون که دارای بار مثبت است و نوترون که از لحاظ الکتریکی خنثی است تشکیل شدهاست. زمانی که تعداد پروتونها و الکترونهای اتم با هم برابر هستند اتم از نظر الکتریکی در حالت خنثی یا متعادل قرار دارد در غیر این صورت آن را یون مینامند که میتواند دارای بار الکتریکی مثبت یا منفی باشد. اتمها با توجه به تعداد پروتونها و نوترونهای آنها طبقهبندی میشوند. تعداد پروتونهای اتم مشخصکننده نوع عنصر شیمیایی و تعداد نوترونها مشخصکننده ایزوتوپ عنصر است.
عنصر
فرم استاندارد جدول جدول تناوبی عناصر شیمیایی. رنگها نشان دهنده دستههای مختلف عناصر هستند
عنصر در دانش شیمی به مادهای گفته میشود که اتمهای آن تعداد پروتونهای برابر در هستهی خود داشته باشند. این عدد (تعداد پروتونها) که با نماد Z نشان داده میشود، عدد اتمی آن عنصر نام دارد. همه اتمهایی که دارای تعداد پروتونهای برابر (عدد اتمی برابر) باشند، ویژگیهای شیمیایی یکسانی دارند. اما اتمهای یک عنصر میتوانند دارای تعداد متفاوتی نوترون باشند که ایزوتوپهای آن عنصر نامیده میشوند. گاهی نیز برای سادگی، به عنصر شیمیایی صرفا عنصر گفته میشود. ویژگیهای شیمیایی اتمهای یک عنصر توسط ساختار الکترونی آنها تعیین میشود که آن نیز به تعداد پروتونهای هسته آن اتم وابسته است.
عناصر شیمیایی میتوانند در هنگام واکنش شیمیایی با یکدیگر ترکیب شده و تعداد بیشماری ماده شیمیایی بوجود آورند. مثلا آب نتیجه واکنش عنصرهای هیدروژن و اکسیژن است. در این حالت، دو اتم هیدروژن و یک اتم اکسیژن به هم متصل میشوند و مولکولی با فرمول شیمیایی H 2 O میسازند. همین دو عنصر در شرایط متفاوت میتوانند ماده دیگری را به نام هیدروژن پراکسید (آب اکسیژنه) بسازند که دارای مولکولهای H 2 O 2 است. به همین شکل، همه ترکیبهای شیمیایی میتوانند به عناصر سازنده خود تجزیه شوند. به عنوان مثال میتوان آب را به کمک برقکافت به عناصر هیدروژن و اکسیژن تبدیل کرد.
نماد عناصر چهارگانه در یونان باستان
یک ماده خالص که تنها از اتمهای یک عنصر تشکیل شده باشد، «ماده ساده» نامیده میشود. چنین مادهای را نمیتوان به ماده دیگری تجزیه کرد. از این دیدگاه، ماده ساده در برابر ماده مرکب قرار میگیرد. به عنوان مثال، اکسیژن یک عنصر است. اما مادهای را که ما در طبیعت به عنوان گاز اکسیژن شناختهایم، در حقیقت یک ماده ساده دو اتمی از این عنصر است که «دی اکسیژن» یا «اکسیژن مولکولی» (O 2 ) نامیده میشود. اوزون شکل دیگری از عنصر اکسیژن است که در طبیعت با فرمول (O 3 ) یافت میشود. رابطه بین دی اکسیژن و اوزون رابطهای است که به آن دگرشکلی (آلوتروپی) میگویند. به زبان دیگر، دی اکسیژن و اوزون، دگرشکلهای عنصر اکسیژن هستند. الماس و گرافیت نیز دو آلوتروپ برای عنصر کربن هستند. عناصر دیگر مانند گوگرد و فسفر هم دارای آلوتروپهای شناختهشده پرکاربردی هستند.
عناصر شیمیایی را نمیتوان به کمک واکنشهای شیمیایی معمولی به یکدیگر تبدیل کرد. تنها واکنشی که میتوان با استفاده از آن تعداد پروتونهای هسته اتمهای یک عنصر را تغییر داد و یک عنصر را به عنصر دیگری تبدیل کرد، یک واکنش هستهای است که آن را واکنش تبدیل هستهای مینامند.
تا کنون ۱۱۸ عنصر، کشف یا ساخته شدهاند. از این تعداد، ۹۴ عنصر در طبیعت یافت میشوند و بقیه بهطور مصنوعی و به کمک واکنشهای هستهای در آزمایشگاه ساخته شدهاند. از میان همه عناصر، ۸۰ عنصر دارای حداقل یک ایزوتوپ پایدار میباشند که به جز عنصر شماره ۴۳ (تکنسیم) و عنصر شماره ۶۱ (پرومتیم) همگی دارای عدد اتمی برابر یا پایینتر از ۸۲ هستند. به زبان دیگر در جدول تناوبی تنها عناصری که از عنصر ۸۳ (بیسموت) سبکتر بوده و دارای ایزوتوپ پایدار نمیباشند، تکنسیم و پرومتیم هستند.
ترکیب
کربن دیاکسید (CO 2 )یک نمونه از ترکیبات
ترکیب شیمیایی عبارت است از یک ماده شیمیایی خالص که از دو یا چند عنصر شیمیایی مختلف تشکیل میشود. این عناصر به وسیله پیوند شیمیایی به یکدیگر متصل میشوند و میتوانند به وسیله واکنش شیمیایی به مواد ساده تبدیل گردند. هر ترکیب شیمیایی مختلف، یک ساختمان شیمیایی تعریف شده منحصر به فرد دارد؛ به عبارت دیگر، هر ترکیب نسبت اتمی یکسانی دارد که اتمهای آن با چینش مکانی مشخصی به وسیله پیوند شیمیایی آرایش مییابند. ترکیبات شیمیایی ممکن است به صورت ترکیب مولکولی باشند که در این صورت مولکولها با پیوند کووالانسی در کنار هم قرار میگیرند؛ همچنین ممکن است به صورت نمک باشند و به وسیله پیوند یونی به هم پیوند یابند؛ اگر ترکیب مورد نظر تنها شامل فلزات باشد، پیوند بین ذرههای آن پیوند فلزی و اگر کمپلکس شیمیایی باشد، پیوند بین ذرات آن پیوند داتیو خواهد بود. عناصر شیمیایی خالص، در گروه ترکیبات شیمیایی قرار نمیگیرند، حتی اگر از دو یا چند اتم از یک نوع عنصر (مانند H ۲ و S ۸ ) تشکیل شده باشند که پیوندهای دو اتمی یا چند اتمی نامیده میشوند.
مولکول
مدل گلوله و میله مولکول کافئین (C 8 H 10 N 4 O 2 ).
فرمول اسکلتی بنزن (C 6 H 6 )
مولکول کوچکترین ذره یک ماده شیمیایی خالص است که ویژگیهای آن ماده را دارد. یک مولکول از دو یا چند اتم تشکیل شده که با پیوند شیمیایی به هم متصلند. البته مولکول بعضی عناصر (همچون گازهای بیاثر) تنها از یک اتم تشکیل شدهاست.
اتمهای یک مولکول میتواند از یک نوع یا از چند نوع باشد.
نسبت اتمها در یک مولکول خاص همیشه ثابت است. برای مثال در مولکول آب نسبت اتمهای هیدروژن به اکسیژن همیشه ۲ است. تعداد اتمهای موجود در یک مولکول به وسیله فرمول شیمیایی آن نشان داده میشود. فرمول شیمیایی به تنهایی نشان دهنده ویژگیهای ماده نیست. ممکن است دو ماده فرمول شیمیایی یکسانی داشته باشند، اما ویژگیهای آنها کاملا متفاوت باشد. برای مثال اتانول و دیمتیل اتر فرمول شیمیایی یکسان اما خواص شیمیایی متفاوت دارند. به این مواد ایزومر گفته میشود.
مول و مقدار مواد
مول مقداری از هر ماده است که تعداد ذرات بنیادی آن (مولکول یا اتم) برابر با تعداد اتمهای موجود در ۱۲ گرم از کربن-۱۲ است.
این تعداد، عدد آووگادرو نامیده شده و برابر است با ۱۰ ۲۳ × ۶٫۰۲۲۱۴۱۹۹. که در واقع مقداری از جسم که تعداد واحدهای بنیادی آن برابر با عدد آووگادرو باشد، یم مول است که به صورت واحد SI بهشمار میرود.
مواد خالص و مخلوط
مواد خالص مادهای است که تنها از یک جزء ساخته شدهاند به عبارت دیگر ماده خالص مادهای است که تنها از یک نوع عنصر یا یک نوع ماده مرکب تشکیل شدهاست. مجموعهای از مواد خالص مواد مخلوط را تشکیل میدهند. هوا و آلیاژها نمونههایی از مخلوطها هستند.
فاز (ماده)
مثالی از تغییرات فاز
به قسمتی همگن و مشخص از یک ماده که در آن خواص فیزیکی و ساختار شیمیایی به صورت پیوسته (نه گسسته) تغییر کند، فاز گفته میشود. هر فاز توسط مرزهای حقیقی از فازهای مجاور خودش جدا میشود که به ان فصل مشترک میگویند که در این مرزها خواص به صورت گسسته تغییر میکنند.
پیوند شیمیایی
فرایند پیوند یونی بین سدیم (Na) و کلر (Cl) به شکل سدیم کلرید یا نمک خوراکی. پیوند یونی جاذبه بین یونهای با بار ناهمنام است.
پیوند شیمیایی به نیروهایی که اتمها یا مولکولها را کنار هم نگه میدارد گفته میشود و بر دو دستهاند: پیوندهای میان اتمی: شامل پیوند کووالانسی - پیوند الکترووالانسی (پیوند یونی) - پیوند فلزی و پیوندهای میان مولکولی: نیروی واندروالسی - پیوند هیدروژنی
این پیوندها میتواند بین دو اتم یکسان یا دو اتم متفاوت باشد که در حالت اول آن را مولکول جور هسته و در حالت دوم آن را مولکول ناجور هسته مینامند. استحکام پیوند شیمیایی را الکترونگاتیوی (یا الکترونگاتیویته) تعیین میکند. تعداد پیوندهای شیمیایی در مولکولهای مختلف متفاوت است و از یک پیوند در مولکولهای ساده دو اتمی تا پیوندهای بسیار در ماکرومولکولها را شامل میشود.
انرژی
انرژی خاصیتی از جسم است که قابل انتقال به اشیای دیگر یا قابل تبدیل به حالتها و شکلهای مختلف است. انرژی کمیتی بنیادین است که برای توصیف وضعیت یک ذره، شیی یا سامانه به آن نسبت داده میشود.
گونههای متفاوتی از انرژی شناخته شده و به دستههای متفاوتی طبقهبندی میشوند از آن جمله میتوان انرژی جنبشی، انرژی پتانسیل، انرژی گرمایی، انرژی الکترومغناطیسی، انرژی شیمیایی
و انرژی الکتریکی و انرژی هستهای را نام برد. بجز انرژی هستهای منبع همه گونه انرژیهایی که بشر از آن استفاده میکند خورشید است.
واکنش شیمیایی
واکنش ترمایت با استفاده از اکسید آهن (III).
واکنش شیمیایی فرایندی است که در آن ساختار ذرههای تشکیل دهنده مواد اولیه دچار تغییر میشود؛ یعنی طی آن یک یا چند ماده شیمیایی به یک یا چند ماده شیمیایی دیگر تبدیل میشود. تغییراتی که در واکنشی بر روی مواد واکنشدهنده صورت میگیرد، بطور کلی به دو نوع تغییرات فیزیکی و شیمیایی تقسیم میشوند.
در تغییرات شیمیایی اتصال اتمها به یکدیگر و آرایش الکترونی آنها در واکنشدهندهها تغییر مییابد. البته در یک واکنش شیمیایی، اتمها نه بهوجود میآیند و نه از بین میروند و تنها ترکیب، تجزیه یا بازآرایی میشوند. واکنش شیمیایی بیان یک تغییر شیمیایی است که ممکن است با آزاد کردن انرژی به صورت گرما، نور یا صوت همراه باشند و تولید گاز، تشکیل رسوب یا تغییر رنگ در پی داشته باشند.
یونها و نمکها
ساختار شبکه بلوری ترکیب سدیم کلرید(NaCl) که نمونهای از یک ترکیب یونی است. در این نگاره گوی ارغوانی رنگ نمایانگرکاتیونهای سدیم (Na + ) و گوی سبز نشاندهنده آنیونهای کلرید (Cl − )
یون به اتم یا مولکولهایی گفته میشود که بار الکتریکی اضافه داشته باشند و این بار میتواند منفی یا مثبت باشد. نابرابری تعداد کل الکترونها با پروتونها، در یک اتم یا مولکول، به آن بار خالص مثبت یا بار خالص منفی الکتریکی میدهد.
با استفاده از روشهای فیزیکی یا شیمیایی، از طریق یونیزاسیون میتوان این پدیده را ایجاد کرد. از نگاه شیمیایی، اگر یک اتم خنثی، یک یا چند الکترون خود را از دست دهد، دارای بار خالص مثبت میشود و به عنوان یک کاتیون شناخته میشود و اگر یک اتم خنثی الکترون بیشتری به دست آورد، دارای بار خالص منفی میشود و به عنوان یک آنیون شناخته شدهاست. به سبب ناهمگونی بار الکتریکی خود، کاتیونها و آنیونها یکدیگر را به آسانی جذب و تشکیل ترکیبات یونی مانند نمک را ممکن میسازند.
پلاسما از مواد گازی تشکیل شدهاست که بهطور کامل در دمای بالا یونیزه شدهاست
واکنش اسید و باز
هنگامی که هیدروژن برمید (HBr), در آب حل میشود اسید قوی هیدروبرومیک اسید تشکیل میشود.
واکنش اسید و باز یک واکنش شیمیایی است که میان یک اسید و یک باز اتفاق میافتد. مفاهیم متعددی که تعاریف دیگری از مکانیزم واکنشهای درگیر و کاربرد آنها در حل مسائل وجود دارد. علیرغم تعدد تعاریف مختلف، اهمیت آنها در تجزیه و تحلیل هنگام سر و کار داشتن با واکنشهای اسید و باز در حالتهای گازی یا به خصوص مایع یا حتی در حالتهایی که به ندرت دیدهمیشوند، مشخص میشود. اولین مفاهیم درباره واکنشهای اسید و باز در حدود سال ۱۷۷۶ توسط آنتوان لاووازیه تنظیم شد.
براساس تعریف سوانت آرنیوس اسید مادهای است که در محلول آبی از هم جدا میشود و یون هیدروژن (یک پروتون) آزاد میکند.
HA A − + H +
ثابت تعادل در اینگونه واکنشهای جداسازی، ثابت جداسازی نام دارد. پروتون آزاد شده با یک مولکول آب وارد واکنش میشود تا یک هیدرونیوم (یا اکسینیوم) یون بدهد. بعدها آرنیوس پیشنهاد کرد که این جداسازی را با نام واکنش اسید-باز شناخته شود.
HA + H ۲ O A − + H ۳ O + .
بر طبق نظریه اسید-باز برونستد-لوری اسید مادهای است که پروتون (H + ) از دست میدهد و باز مادهای است که پروتون میگیرد. به عنوان نمونه در واکنش اسید استیک و آب، استیک اسید پروتون از دست داده و آب پروتون میگیرد پس استیک اسید، اسید و آب به عنوان باز عمل میکند.
طبق نظریه لوییس مولکولی که بتواند جفت الکترون غیر پیوندی از مولکول دیگری دریافت کند اسید و مولکول دهنده جفت الکترون باز است. این نظریه نخستین بار توسط دانشمند مشهور آمریکایی گیلبرت لوویس و در سال ۱۹۲۳ ارائه شد.
اکسایش-کاهش
اکسایش-کاهش نام کلی واکنشهای شیمیایی است که مایه تغییر عدد اکسایش اتمها میشوند. این فرایند میتواند دربرگیرنده واکنشهای سادهای همچون اکسایش کربن و تبدیل آن به کربن دیاکسید و کاهش کربن و تبدیل آن به متان یا واکنشهای پیچیدهای چون اکسایش قند در بدن انسان طی واکنشهای چند مرحلهای باشد.
با کمی اغماض علمی میتوان این فرایند را انتقال یک یا چند الکترون از یک اتم، مولکول یا یون به یک اتم، مولکول یا یون دیگر دانست. در هر واکنش اکسایش و کاهش اتم یا مولکولی الکترون از دست میدهد (اکسایش) و اتم یا مولکولی دیگر الکترون جذب میکند (کاهش) مییابد.
در چنین واکنشی مولکول دهنده اتم اکسیده شده و مولکول گیرنده کاهیده میشود. در واقع تعریف ابتدایی اکسایش واکنش یک ماده با اکسیژن و ترکیب شدن با آن بودهاست، اما با کشف الکترون اصطلاح اکسایش دقیقتر تعریف شد و کلیه واکنشهایی که طی آن مادهای الکترون از دست میدهد اکسایش نامیده شدند. اتم اکسیژن میتواند در چنین واکنشی شرکت داشته یا نداشته باشد. در اثر اکسایش عدد اکسایش معمولی یک اتم یا اتمهای یک مولکول در پی حذف الکترونها افزایش مییابد.
برای نمونه آهن (II) میتواند به آهن (III) اکسید شود.
-Fe2+ → Fe3+ + e
تعادل شیمیایی
بورت، ابزار رایج برای انجام تیتراسیون، تکنیکی مهم در آزمایش تعادل و شیمی تجزیه است.
تعادل شیمیایی به حالتی گفته میشود که در آن فعالیت شیمیایی و در نتیجه غلظت واکنشگرها و محصولات در واکنش شیمیایی با گذشت زمان تغییر نکند. معمولا این تعادل در شرایطی حاصل میشود که سرعت واکنش رفت با برگشت برابر باشد.
از دیدگاه ترمودینامیکی تغییرات انرژی آزاد گیبس واکنش در تعادل شیمیایی صفر است. کاهش سطح انرژی و افزایش انتروپی (بینظمی) آن را در دو جهت رفت (مستقیم) و برگشت (معکوس) بهطور همزمان پیش میبرند.
در تعادلهای شیمیایی هیچیک از دو عامل کاهش سطح انرژی و افزایش انتروپی بر دیگری برتری ندارد و به این دلیل تا زمانی که تغییری در شرایط مرزی سیستم رخ ندهد در تعادل خواهد ماند. تغییر دما و حجم و فشار سامانه میتواند آن را از تعادل خارج کند و در این حالت واکنش در جهتی که بتواند تاثیر تغییرات اعمال شده را کاهش دهد، سرعت بیشتری نسبت به دیگری پیدا میکند.
قانون شیمیایی
قانون شیمیایی آن دسته از قانونهای طبیعت اند که با شیمی مرتبطند. پایه ایترین مفهوم در شیمی قانون پایستگی جرم است که بیان میدارد در طی یک واکنش شیمیایی معمولی هیچ جرمی از میان نمیرود. پایستگی انرژی منجر به مفهوم مهم تعادل، ترمودینامیک و سینتیک میشود. واکنشهای شیمیایی تحت قوانین خاصی قرار میگیرند که مفاهیم اساسی در شیمی هستند. بعضی از آنها عبارتند از:
قانون آووگادرو
قانون بیر-لامبرت
قانون بویل (۱۶۶۲, مربوط به فشار و حجم)
قانون شارل (۱۷۸۷, مربوط به حجم و دما)
قانون نفوذ فیک
قانون شارل - گیلوساک (۱۸۰۹, مربوط به فشار و دما)
اصل لوشاتلیه
قانون هنری
قانون هس
پایستگی انرژی منجر به مفاهیم مهم تعادل شیمیایی، ترمودینامیک، و سینتیک شیمیایی.
پایستگی جرم
قانون نسبتهای معین
قانون نسبتهای چندگانه
قانون رائول
بخشهای اصلی
رشتهها
شیمی تجزیه، که به تعیین ترکیبات مواد و اجزای تشکیل دهنده آنها میپردازد.
شیمی آلی، که به مطالعه میلیونها ترکیب شیمیایی دارای اتمهای عنصر کربن، غیر از ترکیباتی چون دیاکسید کربن، کربن مونوکسید، ترکیبات سیانیدی و کربناتها میپردازد.
شیمی معدنی، که به اکثریت عناصری که در شیمی آلی روی آنها تاکید نشده، و برخی خواص مولکولها میپردازد.
شیمی فیزیک، که پایه و اساس کلیه شاخههای دیگر را تشکیل میدهد، و شامل ویژگیهای فیزیکی مواد و ابزار تئوری بررسی آنهاست.
زیستشیمی، مطالعه فرایندهای شیمیایی در سازوارههای زیستی است. زیستشیمی با ساختار و عملکرد اجزاء سلولی مثل پروتئینها، کربوهیدراتها، لیپیدها، اسیدهای نوکلئیک، و انواع دیگر زیستمولکولها سر و کار دارد.
علم مواد، یک حوزه میان رشتهای است که در آن رابطه بین ساختار و خواص مواد به منظور طراحی مواد جدید برای پاسخگویی به نیازهای روزافزون فناوری مواد مورد بررسی قرار میگیرد. امروزه با افزایش تحقیقات در زمینه نانو، مهندسی مواد به یکی از رشتههای پیشرو در عرصه دانش بدل شدهاست.
شیمی اعصاب، که به مطالعه مواد شیمیایی عصبی و مطالعه پیامرسانهای عصبی و نقش آنها در دستگاه عصبی بدن و تاثیرات آنها بر نورونها میپردازد.
شیمی هستهای، جزئیات ماهیت پیوندی (نیرویی) که پروتونها و نوترونها را به یکدیگر نگه میدارد و خواص هسته از قبیل رادیواکتیویته، تغییرات و تبدیلات مصنوعی، شکست هسته و ذوب هستهها را مورد بررسی قرار میدهد.
اشعه ایکس، پرتوهای آلفا و بتا و گاما و ساختارهای اتمی از جمله موارد مورد بررسی شیمی هستهای هستند.
شیمی نظری، که به توصیف پدیدههای شیمیایی با استفاده از خواص فیزیکی مواد میپردازد. این حوزه از علم در سالهای اخیر بیشتر در بخشهایی نظیر شیمی کوانتوم گسترش داشتهاست.
زمینههای دیگر عبارتند از: شیمی کشاورزی، اخترشیمی (و کیهانشیمی), شیمی جو، مهندسی شیمی، زیستشناسی شیمیایی، شیمیانفورماتیک، الکتروشیمی، شیمی محیط زیست، فمتوشیمی، زمینشیمی، شیمی سبز، ایمونوهیستوشیمی، تاریخ شیمی، هیدروژنه کردن، ایمونوشیمی، شیمی دریایی، علم مواد، شیمی ریاضیاتی، مکانوشیمیایی، شیمی دارویی، زیستشناسی مولکولی، مکانیک مولکولی، فناوری نانو، فراورده طبیعی، میشناسی، شیمی آلی فلزی، پتروشیمی، داروشناسی، فوتوشیمی، شیمی آلی فیزیکی، فیتوشیمی، شیمی بسپار، پرتوشیمی، شیمی حالت جامد، آواشیمی، شیمی فراذرهای، علم سطح، سنتز شیمیایی، ترموشیمی.
صنایع شیمیایی
یک پالایشگاه نفت در لویزیانا
صنایع شیمیایی به بخشی از صنایع گفته میشود، که مواد شیمیایی مورد نیاز دیگر صنایع را، از طریق تبدیل مواد خام به مواد مورد نیاز، تامین میکند. پالایشگاهها و واحدهای پتروشیمی که مواد خام نفتی را به موادی چون سوخت، حلال (محصولات غذایی)، رزین و… تبدیل میکنند نمونهای از صنایع شیمیایی بهشمار میروند؛ و جز این دسته میباشند.
جوامع حرفهای
انجمن شیمی آمریکا
انجمن شیمی اعصاب آمریکا
موسسه شیمی کانادا
انجمن مواد شیمیایی پرو
آیوپاک
موسسه شیمی سلطنتی استرالیا
انجمن شیمی شیمی سلطنتی هلند
انجمن سلطنتی شیمی
انجمن صنایع شیمیایی
انجمن جهانی متخصصان نظری و محاسباتی
فهرست جوامع شیمی
سال جهانی شیمی
فهرست شیمیدانها
فهرست ترکیبات | [
"دانش پایه",
"ساختار",
"خواص شیمیایی",
"ترکیبات",
"گذار فاز",
"ماده (فیزیک)",
"کیمیا",
"زبان [[مصر باستان",
"تسلط ایرانیان بر مصر",
"۵۲۰ پیش از میلاد",
"یونانیان",
"۳۳۰ پیش از میلاد",
"خلافت اسلامی",
"خاور میانه",
"جنگهای صلیبی",
"زبان فارسی",
"میرزا صالح شیرازی",
"دارالفنون",
"لئوکیپوس (فیلسوف)",
"مکتب اتمگرایی",
"کیمیاگری",
"نظریه اتمی",
"تئوری",
"اتم",
"اصل بقای جرم",
"واکنش شیمیایی",
"انرژی",
"رابطه",
"جِرم (فیزیک)",
"یون",
"مولکول",
"اکسیژن",
"فیلم عکاسی",
"سیلیسیوم",
"قانون نسبتهای معین",
"مواد غیر استوکیومتری",
"تعادل شیمیایی",
"ترمودینامیک",
"سینتیک شیمیایی",
"شیمی فیزیک",
"فیزیک",
"مکانیک کوانتوم",
"شهودی",
"تئوری کاری دانسیته",
"اربیتال اتمی",
"طیف نمایی",
"رزونانس مغناطیسی هستهای",
"نظریه نسبیت",
"دانشگاه کلن",
"آلمان",
"ساختار شیمیایی",
"ساختار کریستالی",
"پیوندهای شیمیایی",
"دیانای",
"فرمول ساختاری",
"الکترون",
"فریدریش آگوست ککیوله",
"آرچیبالد اسکات کوپر",
"الکساندر بوتلروف",
"ترکیبات شیمیایی",
"ظرفیت شیمیایی",
"جسم فیزیکی",
"نور",
"صدا",
"جرم نامتغیر",
"ذرات زیراتمی",
"هسته",
"پروتون",
"نوترون",
"مدار",
"ذره بدون جرم",
"فوتون",
"کوارکها",
"لپتون",
"زبان یونانی",
"مکتب اتم گرایی",
"تاریخ باستان",
"هوشتانه",
"اوستانوس",
"خشایارشا",
"یونان",
"پلینیوس",
"فیثاغورث",
"امپدکلس",
"دموکریت",
"افلاطون",
"یونان باستان",
"لئوکیپوس",
"هند",
"هندوئیسم",
"وایشِشیکا",
"کاناد",
"بار الکتریکی",
"ایزوتوپ",
"هسته اتم",
"عدد اتمی",
"ترکیب شیمیایی",
"هیدروژن",
"فرمول شیمیایی",
"هیدروژن پراکسید",
"تجزیه شیمیایی",
"برقکافت",
"دگرشکلی",
"الماس",
"گرافیت",
"گوگرد",
"فسفر",
"واکنش هستهای",
"تبدیل هستهای",
"ایزوتوپ پایدار",
"تکنسیم",
"پرومتیم",
"بیسموت",
"مواد شیمیایی",
"عنصر (شیمی)",
"پیوند شیمیایی",
"ساختمان شیمیایی",
"پیوند کووالانسی",
"نمک",
"پیوند یونی",
"میانفلزی",
"پیوند فلزی",
"کمپلکس شیمیایی",
"پیوند داتیو",
"بنزن",
"گازهای بیاثر",
"آب",
"اتانول",
"دیمتیل اتر",
"ایزومر",
"مول",
"کربن-۱۲",
"عدد آووگادرو",
"قلع",
"کربن",
"ساکارز",
"سدیم کلرید",
"بیکربنات سدیم",
"جو زمین",
"آلیاژ",
"همگن",
"کلر",
"نیروی واندروالسی",
"پیوند هیدروژنی",
"مولکول جور هسته",
"مولکول ناجور هسته",
"استحکام پیوند",
"الکترونگاتیوی",
"ماکرومولکول",
"سامانه",
"انرژی جنبشی",
"انرژی پتانسیل",
"انرژی گرمایی",
"انرژی الکترومغناطیسی",
"انرژی شیمیایی",
"انرژی الکتریکی",
"انرژی هستهای",
"خورشید",
"آهن",
"آرایش الکترونی",
"ترکیب",
"تجزیه",
"بازآرایی",
"گرما",
"صوت",
"گاز",
"رسوب",
"ترکیب یونی",
"کاتیون",
"سدیم",
"آنیون",
"کلرید",
"فیزیکی",
"شیمیایی",
"یونیزاسیون",
"پدیده",
"نمک (شیمی)",
"پلاسما (فیزیک)",
"هیدروبرومیک اسید",
"واکنش اسید و باز",
"اسید",
"باز",
"آنتوان لاووازیه",
"سوانت آرنیوس",
"محلول آبی",
"جداسازی (شیمی)",
"ثابت جداسازی",
"مولکول آب",
"واکنش اسید-باز",
"نظریه اسید-باز برونستد-لوری",
"باز (شیمی)",
"اسید استیک",
"مک گرا-هیل",
"اسید و باز لوییس",
"جفت الکترون غیر پیوندی",
"گیلبرت لوویس",
"زنگ زدن",
"اکسایش-کاهش",
"عدد اکسایش",
"کربن دیاکسید",
"متان",
"بدن انسان",
"تیتراسیون",
"شیمی تجزیه",
"فعالیت شیمیایی",
"انرژی آزاد گیبس",
"انتروپی",
"سیستم",
"دما",
"حجم",
"فشار",
"قانون شیمیایی",
"پایستگی جرم",
"پایستگی انرژی",
"قانون آووگادرو",
"قانون بیر-لامبرت",
"قانون بویل",
"قانون شارل",
"قانون نفوذ فیک",
"قانون شارل - گیلوساک",
"اصل لوشاتلیه",
"قانون هنری",
"قانون هس",
"قانون نسبتهای چندگانه",
"قانون رائول",
"شیمی آلی",
"دیاکسید کربن",
"کربن مونوکسید",
"سیانید",
"کربنات",
"شیمی معدنی",
"زیستشیمی",
"سازواره",
"پروتئین",
"کربوهیدرات",
"لیپید",
"اسید نوکلئیک",
"زیستمولکول",
"علم مواد",
"میان رشتهای",
"نانو",
"مهندسی مواد",
"شیمی اعصاب",
"دستگاه عصبی",
"بدن",
"نورونها",
"شیمی هستهای",
"خواص هسته",
"رادیواکتیویته",
"اشعه ایکس",
"آلفا",
"بتا",
"گاما",
"شیمی نظری",
"خواص فیزیکی مواد",
"شیمی کوانتوم",
"شیمی کشاورزی",
"اخترشیمی",
"کیهانشیمی",
"شیمی جو",
"مهندسی شیمی",
"زیستشناسی شیمیایی",
"شیمیانفورماتیک",
"الکتروشیمی",
"شیمی محیط زیست",
"فمتوشیمی",
"زمینشیمی",
"شیمی سبز",
"ایمونوهیستوشیمی",
"تاریخ شیمی",
"هیدروژنه کردن",
"ایمونوشیمی",
"شیمی دریایی",
"شیمی ریاضیاتی",
"مکانوشیمیایی",
"شیمی دارویی",
"زیستشناسی مولکولی",
"مکانیک مولکولی",
"فناوری نانو",
"فراورده طبیعی",
"میشناسی",
"شیمی آلی فلزی",
"پتروشیمی",
"داروشناسی",
"فوتوشیمی",
"شیمی آلی فیزیکی",
"فیتوشیمی",
"شیمی بسپار",
"پرتوشیمی",
"شیمی حالت جامد",
"آواشیمی",
"شیمی فراذرهای",
"علم سطح",
"سنتز شیمیایی",
"ترموشیمی",
"لویزیانا",
"صنایع شیمیایی",
"صنعت",
"پالایشگاه",
"صنایع پتروشیمی",
"نفت خام",
"حلال (محصولات غذایی)",
"رزین",
"انجمن شیمی آمریکا",
"انجمن شیمی اعصاب آمریکا",
"مؤسسه شیمی کانادا",
"انجمن مواد شیمیایی پرو",
"آیوپاک",
"مؤسسه شیمی سلطنتی استرالیا",
"انجمن شیمی شیمی سلطنتی هلند",
"انجمن سلطنتی شیمی",
"انجمن صنایع شیمیایی",
"انجمن جهانی متخصصان نظری و محاسباتی",
"فهرست جوامع شیمی",
"سال جهانی شیمی",
"فهرست شیمیدانها",
"فهرست ترکیبات"
] | [
"شیمی"
] |
105 | آمار | 0 | 616 | 0 | [
"آمارگیری",
"علم آمار",
"آمارشناس",
"امارشناس",
"آمارگيري",
"امارگیری",
"امارگيري",
"علم امار",
"رشته آمار",
"آماردان",
"اماردان",
"احصائیه",
"تحلیل آماری"
] | false | 393 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | توزیع نرمال
آمار (در ایران) یا احصائیه (در افغانستان ) دانشی است که به مطالعه گردآوری، تحلیل، تفسیر، ارائه و سازماندهی دادهها میپردازد. آمار را باید علم و عمل استخراج، بسط، و توسعه دانشهای تجربی انسانی با استفاده از روشهای گردآوری، تنظیم، پرورش، و تحلیل دادههای تجربی (حاصل از اندازهگیری و آزمایش) دانست. زمینههای محاسباتی و رایانهای جدیدتری همچون یادگیری ماشینی، و کاوشهای ماشینی در دادهها، در واقع، امتداد و گسترش دانش گسترده و کهن از آمار به عهد محاسبات نو و دوران اعمال شیوههای ماشینی در همهجا میباشد. علم آمار، علم فن فراهم کردن دادههای کمی و تحلیل آنها به منظور به دست آورن نتایجی که اگرچه احتمالی است، اما در خور اعتماد است.
در صورتی که شاخهای علمی مد نظر نباشد، معنای آن، دادههایی بهشکل ارقام و اعداد واقعی یا تقریبی است که با استفاده از علم آمار میتوان با آنها رفتار کرد و عملیات ذکر شده در بالا را بر آنها انجام داد. بیشتر مردم با کلمه آمار به مفهومی که برای ثبت و نمایش اطلاعات عددی به کار میرود آشنا هستند؛ ولی این مفهوم منطبق با موضوع اصلی مورد بحث آمار نیست. آمار عمدتا با وضعیتهایی سر و کار دارد که در آنها وقوع یک پیشامد بهطور حتمی قابل پیشبینی نیست.
اسنتاجهای آماری غالبا غیر حتمیاند، زیرا مبتنی بر اطلاعات ناکاملی هستند.
در طول چندین دهه آمار فقط با بیان اطلاعات و مقادیر عددی درباره اقتصاد، جمعیتشناسی و اوضاع سیاسی حاکم در یک کشور سر و کار داشت. حتی امروز بسیاری از نشریات و گزارشهای دولتی که تودهای از آمار و ارقام را دربردارند معنی اولیه کلمه آمار را در ذهن زنده میکنند. اکثر افراد معمولی هنوز این تصویر غلط را درباره آمار دارند که آن را منحصر به ستونهای عددی سرگیجهآور و گاهی یک سری شکلهای مبهوتکننده میدانند؛ بنابراین، یادآوری این نکته ضروری است که نظریه و روشهای جدید آماری از حد ساختن جدولهای اعداد و نمودارها بسیار فراتر رفتهاند. آمار به عنوان یک موضوع علمی، امروزه شامل مفاهیم و روشهایی است که در تمام پژوهشهایی که مستلزم جمعآوری دادهها به وسیله یک فرایند آزمایش و مشاهده و انجام استنباط و نتیجهگیری به وسیله تجزیه و تحلیل این دادهها هستند اهمیت بسیار دارند.
علم آمار
علم آمار، مبتنی است بر دو شاخه آمار توصیفی و آمار استنباطی. در آمار توصیفی با داشتن تمام اعضا جامعه به بررسی خصوصیتهای آماری آن پرداخته میشود در حالی که در آمار استنباطی با بدست آوردن نمونهای از جامعه که خصوصیات اصلی جامعه را بیان میکند در مورد جامعه استباط آماری انجام میشود.
در نظریه آمار، اتفاقات تصادفی و عدم قطعیت توسط نظریه احتمالات مدلسازی میشوند. در این علم، مطالعه و قضاوت معقول در باره موضوعهای گوناگون، بر مبنای یک نمونه انجام میشود و قضاوت در مورد یک فرد خاص، اصلا مطرح نیست.
از جمله مهمترین اهداف آمار، میتوان تولید «بهترین» اطلاعات از دادههای موجود و سپس استخراج دانش از آن اطلاعات را ذکر کرد. به همین سبب است که برخی از منابع، آمار را شاخهای از نظریه تصمیمها بهشمار میآورند.
از طرف دیگر میتوان آن را به دو بخش آمار کلاسیک و آمار بیز تقسیمبندی کرد.
در آمار کلاسیک، که امروزه در دانشگاهها و دبیرستانها تدریس میگردد، ابتدا آزمایش و نتیجه را داریم و بعد بر اساس آنها فرضها را آزمون میکنیم. به عبارت دیگر ابتدا آزمایش انجام میشود و بعد فرض آزمون میگردد.
در آمار بیزی ابتدا فرض در نظر گرفته میشود و دادهها با آن مطابقت داده میشوند به عبارت دیگر در آمار بیزی یک پیش داریم-توزیع پیشین- و بعد از مطالعه دادهها و برای رسیدن به آن توزیع پیشین، توزیع پسین را در نظر میگیریم.
علم آمار یکی از علوم مرتبط با علم دادهها است.
علم آماری
شامل برنامهریزی و جمعبندی و تفسیر مشاهدات غیر قطعی است بهشکلی که:
اعداد نماینده واقعی مشاهدات بوده، غیرواقعی یا غلط نباشند.
بهنحو مفیدی تهیه و تنظیم شوند.
بهنحو صحیح تحلیل شوند.
قابل نتیجهگیری صحیح باشند.
روشهای آماری
مطالعات تجربی و مشاهداتی هدف کلی برای یک پروژه تحقیقی آماری، بررسی حوادث اتفاقی بوده و به ویژه نتیجهگیری روی تاثیر تغییرات در ارزش شاخصها یا متغیرهای غیر وابسته روی یک پاسخ یا متغیر وابستهاست. دو شیوه اصلی از مطالعات آماری تصادفی وجود دارد: مطالعات تجربی و مطالعات مشاهداتی. در هر دو نوع از این مطالعات، اثر تغییرات در یک متغیر (یا متغیرهای) غیر وابسته روی رفتار متغیرهای وابسته مشاهده میشود. اختلاف بین این دو شیوه در چگونگی مطالعهای است که عملا هدایت میشود.
یک مطالعه تجربی در بردارنده روشهای اندازهگیری سیستم تحت مطالعهاست که سیستم را تغییر میدهد و سپس با استفاده از روش مشابه اندازهگیریهای اضافی انجام میدهد تا مشخص سازد که آیا تغییرات انجام شده، مقادیر شاخصها را تغییر میدهد یا خیر. در مقابل یک مطالعه نظری، مداخلات تجربی را در بر نمیگیرد. در عوض دادهها جمعآوری میشوند و روابط بین پیش بینیها و جواب بررسی میشوند.
یک نمونه از مطالعه تجربی، مطالعات Hawthorne مشهور است که تلاش کرد تا تغییرات در محیط کار را در کمپانی الکتریک غربی Howthorne بیازماید. محققان علاقهمند بودند که آیا افزایش نور میتواند کارایی را در کارگران خط تولید افزایش دهد. محققان ابتدا کارایی را در کارخانه اندازهگیری کردند و سپس میزان نور را در یک قسمت از کارخانه تغییر دادند تا مشاهده کنند که آیا تغییر در نور میتواند کارایی را تغییر دهد. به واسطه خطا در اقدامات تجربی، به ویژه فقدان یک گروه کنترل محققاتی در حالی که قادر نبودند آنچه را که طراحی کرده بودند، انجام دهند قادر شدند تا محیط را با شیوه Hawthorne آماده سازند.
یک نمونه از مطالعه مشاهداتی، مطالعه ایست که رابطه بین سیگار کشیدن و سرطان ریه را بررسی میکند. این نوع از مطالعه بهطور اختصاصی از شیوهای استفاده میکند تا مشاهدات مورد علاقه را جمعآوری کند و سپس تجزیه و تحلیل آماری انجام دهد. در این مورد، محققان مشاهدات افراد سیگاری و غیر سیگاری را جمعآوری میکنند و سپس به تعداد موارد سرطان ریه در هر دو گروه توجه میکنند.
احتمالات
مقاله اصلی: احتمالات
در زبان محاوره، احتمال یکی از چندین واژهای است که برای دانسته یا پیشامدهای غیر مطمئن به کار میرود و کم و بیش با واژههایی مانند ریسک، خطرناک، نامطمئن، مشکوک و بسته به متن قابل معاوضهاست. شانس، بخت، امتیاز و شرطبندی از لغات دیگری است که نشان دهنده برداشتهای مشابهی است. همانگونه که نظریه مکانیک به تعاریف دقیق ریاضی از عبارات متداولی مثل کار و نیرو میپردازد، نظریه احتمالات نیز تلاش دارد تا مفاهیم و برداشتهای مربوط به احتمالات را کمیسازی کند.
نرمافزارها
آمار مدرن برای انجام بعضی از محاسبات خیلی پیچیده و بزرگ به وسیله رایانهها استفاده میشود.
کل شاخههای آمار با استفاده از محاسبات کامپیوتری انجامپذیر شدهاند، برای مثال شبکههای عصبی.
انقلاب کامپیوتری با یک توجه نو به آمار «آزمایشی» و «شناختیک» رویکردهایی برای آینده آمار داشتهاست.
یکی از مهمترین کاربردهای آمار و احتمال با استفاده از رایانه شبیهسازی است.
شبیهسازی نسخهای از بعضی وسایل حقیقی یا موقعیتهای کاری است. شبیهسازی تلاش دارد تا بعضی جنبههای رفتاری یک سیستم فیزیکی یا انتزاعی را به وسیله رفتار سیستم دیگری نمایش دهد.
شبیهسازی در بسیاری از متون شامل مدلسازی سیستمهای طبیعی و سیتمهای انسانی استفاده میشود. برای به دست آوردن بینش نسبت به کارکرد این سیستمها در تکنولوژی و مهندسی ایمنی که هدف، آزمون بعضی سناریوهای عملی در دنیای واقعی است از شبیهسازی استفاده میشود. در شبیهسازی با استفاده از یک شبیهساز یا وسیله دیگری در یک موقعیت ساختگی میتوان آثار واقعی بعضی شرایط احتمالی را بازسازی کرد.
شبیهسازی فیزیکی و متقابل (شبیهسازی فیزیکی، به شبیهسازی اطلاق میشود که در آن اشیای فیزیکی به جای شی واقعی جایگزین میشوند و این اجسام فیزیکی اغلب به این خاطر استفاده میشوند که کوچکتر و ارزانتر از شی یا سیستم حقیقی هستند. شبیهسازی متقابل (تعاملی) که شکل خاصی از شبیهسازی فیزیکی است و غالبا به انسان در شبیهسازیهای حلقهای اطلاق میشود یعنی شبیهسازیهای فیزیکی که شامل انسان میشوند مثل مدل استفاده شده در شبیهساز پرواز)
شبیهسازی در آموزش (شبیهسازی اغلب در آموزش پرسنل شهری و نظامی استفاده میشود. معمولا هنگامی رخ میدهد که استفاده از تجهیزات در دنیای واقعی از لحاظ هزینه کمرشکن یا بسیار خطرناک است تا بتوان به کارآموزان اجازه استفاده از آنها را داده. در چنین موقعیتهایی کارآموزان وقت خود را با آموزش دروس ارزشمند در یک محیط واقعی «ایمن» میگذرانند. غالبا این اطمینان وجود دارد تا اجازه خطا را به کارآموزان در طی آموزش داد تا ارزیابی سیستم ایمنی– بحران صورت گیرد)
شبیهسازیهای آموزشی بهطور خاص در یکی از چهار گروه زیر قرار میگیرند:
الف - شبیهسازی زنده (جایی که افراد واقعی از تجهیزات شبیهسازی شده (یا آدمک) در دنیای واقعی استفاده میکنند)
ب - شبیهسازی مجازی (جایی که افراد واقعی از تجهیزات شبیهسازی شده در دنیای شبیهسازی شده (یا محیط واقعی) استفاده میکنند) یا
ج - شبیهسازی ساختاری (جایی که افراد شبیهسازی شده از تجهیزات شبیهسازی شده در یک محیط شبیهسازی شده استفاده میکنند. اغلب به عنوان بازی جنگی نامیده میشود زیرا که شباهتهایی با بازیهای جنگی رومیزی دارد که در آنها بازیکنان، سربازان و تجهیزات را اطراف یک میز هدایت میکنند)
د - شبیهسازی ایفای نقش (جایی که افراد واقعی نقش یک کار واقعی را بازی میکنند)
شبیهسازیهای پزشکی (شبیهسازهای پزشکی بهطور فزایندهای در حال توسعه و کاربرد هستند تا روشهای درمانی و تشخیص و همچنین اصول پزشکی و تصمیمگیری به پرسنل بهداشتی آموزش داده شود. طیف شبیهسازها برای آموزش روشها از پایه مثل خونگیری تا جراحی لاپاراسکوپی و مراقبت از بیمار دچار ضربه، وسیع و گستردهاست. بسیاری از شبیهسازهای پزشکی دارای یک رایانه هستند که به یک ماکت پلاستیکی با آناتومی مشابه واقعی متصل است. در بعضی از آنها، ترسیمهای کامپیوتری تمام اجزای قابل رویت را به دست میدهد و با دستکاری در دستگاه میتوان جنبههای شبیهسازی شده کار را تولید کرد. بعضی از این دستگاهها دارای شبیهسازهای گرافیکی رایانهای برای تصویربرداری هستند مانند پرتو ایکس یا سایر تصاویر پزشکی. بعضی از شبیهسازهای بیمار، دارای یک مانکن انسان نما هستند که به داروهای تزریق شده واکنش میدهد و میتوان آن را برای خلق صحنههای مشابه فوریتهای پزشکی خطرناک برنامهریزی کرد. بعضی از شبیهسازهای پزشکی از طریق شبکه اینترنت قابل گسترش هستند و با استفاده از جستجوگرهای استاندارد شبکه به تغییرات جواب میدهند. در حال حاضر، شبیهسازیها به موارد غربال گری پایه محدود شدهاند به نحوی که استفادهکنندگان از طریق وسایل امتیازدهی استاندارد با شبیهسازی در ارتباط هستند)
شبیهسازهای پرواز (یک شبیهساز پرواز برای آموزش خلبانان روی زمین مورد استفاده قرار میگیرد. به خلبان اجازه داده میشود تا به هواپیما ی شبیهسازی شدهاش آسیب برساند بدون آن که خود دچار آسیب شود. شبیهسازهای پرواز اغلب برای آموزش خلبانان استفاه میشوند تا هواپیما را در موقعیتهای بسیار خطرناک مثل زمین نشستن بدون داشتن موتور یا نقص کامل الکتریکی یا هیدرولیکی هدایت کنند. پیشرفتهترین شبیهسازها دارای سیستم بصری با کیفیت بالا و سیستم حرکت هیدرولیک هستند. کار با شبیهساز بهطور معمول نسبت به هواپیمای واقعی ارزانتر است)
شبیهسازی و بازیها (هم چنین بسیاری از بازیهای ویدئویی شبیهساز هستند که بهطور ارزانتر آمادهسازی شدهاند. بعضی اوقات از اینها به عنوان بازیهای شبیهسازی (sim) نامبرده میشود. چنین بازیهایی جنبههای گوناگون واقعی را شبیهسازی میکنند از اقتصاد گرفته تا وسایل هوانوردی مثل شبیهسازهای پرواز)
شبیهسازی مهندسی (شبیهسازی یک مشخصه مهم در سیستمهای مهندسی است. برای مثال در مهندسی برق، از خطوط تاخیری استفاده میشود تا تاخیر تشدید شده و شیفت فاز ناشی از خط انتقال واقعی را شبیهسازی کنند. مشابها، از بارهای ظاهری میتوان برای شبیهسازی مقاومت بدون شبیهسازی تشدید استفاده کرد و از این حالت در مواقعی استفاده میشود که تشدید ناخواسته باشد. یک شبیهساز ممکن است تنها چند تا از کارکردهای واحد را شبیهسازی کند که در مقابل با عملی است که تقلید نامیده میشود.
اغلب شبیهسازیهای مهندسی مستلزم مدلسازی ریاضی و بررسیهای کامپیوتری هستند. به هر حال موارد زیادی وجود دارد که مدلسازی ریاضی قابل اعتماد نیست. شبیهسازی مشکلات مکانیک سیالات اغلب مستلزم شبیهسازیهای ریاضی و فیزیکی است. در این موارد، مدلهای فیزیکی نیاز به شبیهسازی دینامیک دارند)
شبیهسازی کامپیوتری (شبیهسازی رایانه، جزو مفیدی برای بسیاری از سیستمهای طبیعی در فیزیک، شیمی و زیستشناسی و نیز برای سیستمهای انسانی در اقتصاد و علوم اجتماعی (جامعهشناسی کامپیوتری) و همچنین در مهندسی برای به دست آوردن بینش نسبت به عمل این سیستمها شدهاست. یک نمونه خوب از سودمندی استفاده از رایانهها در شبیهسازی را میتوان در حیطه شبیهسازی ترافیک شبکه جستجو کرد. در چنین شبیهسازیهایی رفتار مدل هر شبیهسازی را مطابق با مجموعه پارامترهای اولیه منظور شده برای محیط تغییر خواهد داد. شبیهسازیهای کامپیوتری اغلب به این منظور به کار گرفته میشوند تا انسان از شبیهسازیهای حلقهای در امان باشد.
بهطور سنتی، مدل برداری رسمی سیستمها از طریق یک مدل ریاضی بودهاست به نحوی که تلاش در جهت یافتن راه حل تحلیلی برای مشکلات بودهاست که پیشبینی رفتار سیستم را با استفاده از یک سری پارامترها و شرایط اولیه ممکن ساختهاست. شبیهسازی کامپیوتری اغلب به عنوان یک ضمیمه یا جانشین برای سیستمهای مدلسازی است که در آنها راه حلهای تحلیلی بسته ساده ممکن نیست. انواع مختلفی از شبیهسازی کامپیوتری وجود دارد که وجه مشترک همه آنها در این است که تلاش میکند تا یک نمونه از برنامهای برای یک مدل تولید کنند که در آن امکان محاسبه کامل تمام حالات ممکن مدل مشکل یا غیرممکن است)
بهطور رو به افزونی معمول شدهاست که نام انواع مختلفی از شبیهسازی شنیده میشود که به عنوان «محیطهای صناعی» اطلاق میشوند. این عنوان اتخاذ شدهاست تا تعریف شبیهسازی عملا به تمام دستاوردهای حاصل از رایانه تعمیم داده شود.
۹ - شبیهسازی در علم رایانه (در برنامهنویسی کامپیوتری، یک شبیهساز اغلب برای اجرای برنامهای مورد استفاده قرار میگیرد که انجام آن برای رایانه با مقداری دشواری همراه است. برای مثال، شبیهسازها معمولا برای رفع عیب یک ریزبرنامه استفاده میشوند. از آن جایی که کار کامپیوتر شبیهسازی شدهاست، تمام اطلاعات در مورد کار رایانه مستقیما در دسترس برنامه دهندهاست و سرعت و اجرای شبیهسازی را میتوان تغییر داد.
همچنین شبیهسازها برای تفسیر درختهای عیب یا تست کردن طراحیهای منطقی VLSI قبل از ساخت مورد استفاده قرار میگیرند. در علم رایانه نظریه، عبارت شبیهسازی نشان دهنده یک رابطه بین سیستمهای انتقال وضعیت است که این در مطالعه مفاهیم اجرایی سودمند است)
۱۰ - شبیهسازی در تعلیم و تربیت (شبیهسازیها در تعلیم و تربیت گاهی مثل شبیهسازیهای آموزشی هستند. آنها روی وظایف خاص متمرکز میشوند. در گذشته از ویدئو برای معلمین و دانش آموزان استفاده میشود تا مشاهده کنند، مسائل را حل کنند و نقش بازی کنند؛ هرچند، یک استفاده جدیدتر از شبیهسازیها در تعلیم و تربیت شامل فیلمهای انیمیشن است (ANV.(ANVها نوعی فیلم ویدئویی کارتون مانند با داستانهای تخیلی یا واقعی هستند که برای آموزش و یادگیری کلاس استفاده میشوند.ANVها برای ارزیابی آگاهی، مهارتهای حل مسئله و نظم بچهها و معلمین قبل و حین اشتغال کارایی دارند)
شکل دیگری از شبیهسازی در سالهای اخیر با اقبال در آموزش بازرگانی مواجه شدهاست. شبیهسازی بازرگانی که دارای یک مدل پویا است که آزمون استراتژیهای بازرگانی را در محیط فاقد خطر مهیا میسازد و محیط مساعدی برای مباحث مطالعه موارد ارائه میدهد.
واژگانی که درک مفهوم آنها در علم آمار مهم است عبارتاند از:
جمعیت
نمونه
متغیر
مقیاسهای اندازهگیری:
مقیاس اسمی
عبارت اسمی، یعنی نامگذاری کردن.
در مقیاس اسمی، افراد همانند، از نظر یک صفت ویژه، در یک دسته قرار میگیرند. ملاک طبقهبندی در این نوع مقیاس، بر ویژگیهای مشترک افراد یا رویدادها، مبتنی است و به عبارت دیگر، ویژگیها، صرفا در مقولههایی ردهبندی میشوند؛ بیآن که هیچ رابطه ریاضی بین مقولهها ضرورت داشته باشد. مثال: فرض کنید که محققی مایل است تا تعداد دانش آموزان شاد و غمگین را در یک کلاس بررسی کند. اگر وی پس از مصاحبه با هر کودک و با استفاده از قاعدهای خاص، او را در مقوله شاد و غمگین ردهبندی کند، در این صورت، محقق از مقیاس اسمی استفاده کردهاست. هیچ رابطه ریاضی یی بین شاد و غمگین فرض نمیشود و آنها تنها دو مقوله متفاوتند. هر چند به این مقولهها میتوان ۰ و ۱ را نسبت داد، اما این دو عدد، هیچ رابطهای با مقادیر صفت متغیر (شاد و غمگین) ندارند.
مقیاس ترتیبی
عبارت ترتیبی؛ یعنی ترتیب دادن.
مقیاس رتبهای، مقیاسی است که افراد یا اشیا را از لحاظ صفت ویژه، رتبهبندی میکند. در این مقیاس به تعداد افراد، رتبه وجود دارد. در مقیاس رتبهای، اعداد فقط اطلاعاتی درباره سلسله مراتب یا به عبارتی، رتبه اشیاء یا افراد در طول مقیاس، فراهم میورند؛ مثل «طبقه اجتماعی – اقتصادی». در مقیاس رتبهای نه تنها تفاوت کیفی متغیرها مشخص میشود. (مانند مقیاس اسمی) بلکه برتری یا کمتری مقدار و درجه صفت مورد بررسی نیز، نشان داده میشود. بدین معنا که افراد مورد مطالعه از نظر صفت مورد نظر، از بیشترین تا کمترین مقدار آن صفت درجهبندی و مرتبه هر فرد نسبت به دیگران مشخص میشود. فرض کنید که مشاهده گر در مثال قبلی ما، با تمام کودکان کلاس مصاحبه کرده و سپس آنان را بر حسب میزان شادی رتبهبندی نمودهاست. اکنون شادی هر کودک را میتوان بر حسب رتبه مشخص کرده و سپس آنان را بر حسب میزان شادی رتبهبندی کرد. با مشخص کردن ترتیب دانش آموزان بر حسب شادی، مشاهده گر یک مقیاس ترتیبی به وجود آوردهاست.
مقیاس فاصلهای
این مقیاس از مقیاسهای قبلی کاملتر است. در این نوع اندازهگیری، نه تنها افراد از نظر صفت مورد مطالعه طبقهبندی میشوند و رتبه هر فرد تعیین میشود، بلکه تفاوت هر فرد با فرد دیگر را نیز میتوان تعیین کرد. این مقیاس به ما اجازه میدهد، میانگین و انحراف معیار پاسخهای مرتبط با متغیرهای مختلف را محاسبه کنیم.
به عبارت دیگر این مقیاس نه تنها قادر است افراد را با توجه به خصوصیت مشخصی گروهبندی کند و رتبهها را درون گروههای مشخص سازد، بلکه قادر است مقدار این تفاوت را اندازهگیری و تفاوت بین اشخاص را مشخص سازد. در حقیقت نه تنها ترتیب اشیا بلکه فاصله بین آنها نیز مشخص میگردد. علاوه بر آن در این مقیاس مبدا صفر وجود ندارد. برای مثال در یک آزمون نمره یک دانش آموز ۲۰ و نمره دیگری ۱۸ است؛ بنابراین مقیاس فاصلهای با فراهم آوردن واحد ثابت اندازهگیری، به تفاوت بین اعداد، معنا میدهد.
مقیاس نسبی
مقیاس نسبی دقیقترین مقیاس اندازهگیری است. خصوصیات ممتاز مقیاس نسبی داشتن نقطهای دقیق برای شروع است که آن را صفر مطلق مینامیم؛ و از این رو، نارسایی نقطه دلخواه برای شروع در مقیاس ترتیبی را جبران میکند. صفر مطلق مقیاسی معنا دار در یک مقیاس اندازهگیری است. این مقیاس قویترین مقیاس اندازهگیری بین چهار مقیاس موجود است. نکته مهم این است که چنانچه متغیری را در مقیاس بالاتر، اندازهگیری کردهایم میتوانیم به مقیاسهای سطح پایینتر تبدیل کنیم ولی عکس آن امکانپذیر نیست.
آمار علم وسیعی است که راههای جمعآوری، خلاصهسازی و نتیجهگیری از دادهها را مطالعه میکند. این علم برای طیف وسیعی از علوم دانشگاهی از فیزیک و علوم اجتماعی گرفته تا انسانشناسی و همچنین تجارت، حکومت داری و صنعت کاربرد دارد.
هنگامی که دادهها جمعآوری شدند چه از طریق یک روش نمونه برداری خاص یا به وسیله ثبت پاسخها در قبال رفتارها در یک مجموعه آزمایشی (طرح آزمایش) یا به وسیله مشاهده مکرر یک فرایند در طی زمان (سریهای زمانی) خلاصههای گرافیکی یا عددی را میتوان با استفاده از آمار توصیفی به دست آورد.
الگوهای موجه در دادهها سازمان بندی میشوند تا نتیجهگیری در مورد جمعیتهای بزرگتر به دست آید که این کار با استفاده از آمار استنباطی صورت میگیرد و تصادفی بودن و عدم قاطعیت در مشاهدات را شناسایی میکند. این استنباطها ممکن است به شکل جوابهای بله یا خیر به سوالات باشد (آزمون فرض)، خصوصیات عددی را برآورد کند (تخمین)، پیشگویی مشاهدات آتی باشد، توصیف ارتباطها باشد (همبستگی) یا مدلسازی روابط باشد (رگرسیون).
شبکه توصیف شده در بالا گاهی اوقات به عنوان آمار کاربردی اطلاق میشود. در مقابل، آمار ریاضی (یا سادهتر نظریه آماری) که از نظریه احتمال و آنالیز برای بهکارگیری آمار بر روی یک پایه نظریه محکم استفاده میکند.
مراحل پایه برای انجام یک تجربه عبارتاند از:
برنامهریزی تحقیق شامل تعیین منابع اطلاعاتی، انتخاب موضوع تحقیق و ملاحظات اخلاقی برای تحقیق و روش پیشنهادی.
طراحی آزمون شامل تمرکز روی مدل سیستم و تقابل متغیرهای مستقل و وابسته.
خلاصهسازی از نتایج مشاهدات برای جامعیت بخشیدن به آنها با حذف نتایج (آمار توصیفی).
رسیدن به اجماع در مورد آنچه مشاهدات درباره دنیایی که مشاهده میکنیم به ما میگویند (استنباط آماری).
ثبت و ارائه نتایج مطالعه.
سطوح اندازهگیری
چهار نوع اندازهگیری یا مقیاس اندازهگیری در آمار استفاده میشود. چهار نوع یا سطح اندازهگیری (ترتیبی، اسمی، بازهای و نسبی) دارای درجات متفاوتی از سودمندی در بررسیهای آماری دارند. اندازهگیری نسبی در حالی که هم یک مقدار صفر و فاصله بین اندازههای متفاوت تعریف میشود بیشترین انعطافپذیری را در بین روشهای آماری دارد که میتواند برای تحلیل دادهها استفاده شود. مقیاس تناوبی با داشتن فواصل معنی دار بین اندازهها اما بدون داشتن میزان صفر معنی دار (مثل اندازهگیری بهره هوشی یا اندازهگیری دما در مقیاس سلسیوس) در تحقیقات آماری استفاده میشود.
صفت آماری - هر ویژگی مربوط به هر واحد جامعه را یک صفت آماری یا به اختصار یک صفت برای آن واحد آماری است. اگر یک واحد آماری یک انسان باشد، گروه خون، وزن، میزان سواد، میزان درآمد، درجه حرارت بدن و تعداد خانوار هر کدام یک صفت آماری برای آن واحد است.
صفتهای آماری دو دسته کلی هستند. ۱- صفت مشخصه ۲ صفت متغیر
پارسیان، احمد. صفحه ۲.
همان، صص ۲–۴.
تاریخچه آمار
آمار پارامتری
آمار ناپارامتری
علم دادهها
مکانیک آماری
ترمودینامیک آماری
یادگیری ماشینی
مرکز آمار ایران
آمار باثبات | [
"داده",
"دانش",
"انسان",
"اندازهگیری",
"یادگیری ماشینی",
"کاوشهای ماشینی در دادهها",
"آمار توصیفی",
"آمار استنباطی",
"اتفاقات تصادفی",
"نظریه احتمالات",
"مدلسازی",
"نظریه تصمیمها",
"علم دادهها",
"نمونه",
"سرطان",
"احتمالات",
"زبان",
"احتمال",
"رایانه",
"شبکههای عصبی",
"انقلاب",
"آزمون",
"آموزش",
"پزشکی",
"آناتومی",
"دستگاه",
"مانکن (ابزار)",
"فوریتهای پزشکی",
"شبکه اینترنت",
"شبکه",
"شبیهساز پرواز",
"هواپیما",
"بازی",
"اقتصاد",
"هوانوردی",
"مهندسی برق",
"ریاضیات",
"مدلسازی ریاضی",
"مکانیک سیالات",
"شبیهسازی کامپیوتری",
"فیزیک",
"شیمی",
"زیستشناسی",
"علم اقتصاد",
"علوم اجتماعی",
"شبیهسازی ترافیک شبکه",
"محیط",
"برنامهنویسی",
"کامپیوتر",
"تعلیم و تربیت",
"بازرگانی",
"جمعیت (آمار)",
"نمونه (آمار)",
"متغیر (آمار)",
"مقیاسهای اندازهگیری (آمار)",
"مقیاس اسمی",
"مقیاس ترتیبی",
"مقیاس فاصلهای",
"مقیاس نسبی",
"تجارت",
"حکومت داری",
"صنعت",
"منابع اطلاعاتی",
"متغیرهای مستقل و وابسته",
"دادهها",
"بهره هوشی",
"سلسیوس",
"تاریخچه آمار",
"آمار پارامتری",
"آمار ناپارامتری",
"مکانیک آماری",
"ترمودینامیک آماری",
"مرکز آمار ایران",
"آمار باثبات",
"دانشگاه صنعتی اصفهان",
"کتاب الکترونیکی"
] | [
"آمار",
"اطلاعات",
"دادهها",
"روش علمی",
"روشهای ارزیابی",
"روشهای پژوهش",
"روشهای کمی و ریاضی (اقتصاد)",
"ساختار ریاضیات",
"علوم ریاضی",
"علوم کمکی از تاریخ",
"ویکیسازی رباتیک"
] |
106 | جبران خلیل جبران | 1 | 94 | 0 | [
"جبران خليل جبران",
"جبران خلیل",
"خلیل جبران"
] | false | 24 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "عنوان",
"Item2": "خلیل جبران"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "Khalil Gibran.jpg"
},
{
"Item1": "زادروز",
"Item2": "[[۶ ژانویه]] [[۱۸۸۳]]"
},
{
"Item1": "زادگاه",
"Item2": "البشری، شمال [[لبنان]]"
},
{
"Item1": "تاریخ مرگ",
"Item2": "[[۱۰ آوریل]] [[۱۹۳۱]] (۴۸ سالگی)"
},
{
"Item1": "مکان مرگ",
"Item2": "[[نیویورک سیتی]]"
},
{
"Item1": "علت مرگ",
"Item2": "[[سیروز کبدی]]"
},
{
"Item1": "ملیت",
"Item2": "لبنانی-آمریکایی"
},
{
"Item1": "پیشه",
"Item2": "شاعر، نویسنده، فیلسوف، هنرمند"
},
{
"Item1": "شناختهشده برای",
"Item2": "کتاب ''[[پیامبر]]''"
},
{
"Item1": "دین",
"Item2": "[[مسیحی]]"
},
{
"Item1": "مذهب",
"Item2": "[[مارونی]]"
},
{
"Item1": "والدین",
"Item2": "کامله (مادر)"
}
],
"Title": "زندگینامه"
} | جبران خلیل جبران (۶ ژانویه ۱۸۸۳ - ۱۰ آوریل ۱۹۳۱) زاده بشری لبنان از نویسندگان لبنانی-آمریکایی و خالق کتاب"پیامبر" است.
دوران کودکی
او در ششم ژانویه سال ۱۸۸۳، در خانوادهای مسیحی مارونی (منسوب به مارون قدیس) که به خلیل جبران شهرت داشتند، در البشری، ناحیهای کوهستانی در شمال لبنان به دنیا آمد. مادرش زنی هنرمند بود که کامله نام داشت.
خلیل جبران
مادر جبران کامله رحمه، سی ساله بود که جبران را از شوهر سومش خلیل جبران به دنیا آورد. شوهرش مردی بیمسئولیت بود و خانواده را به ورطه فقر کشاند. جبران خلیل یک برادر ناتنی به نام «پیتر»، شش سال بزرگتر از خودش، و دو خواهر کوچکتر به نامهای «ماریانه» و «سلطانه» داشت که در تمام عمرش به آنها وابسته بود.
از آنجا که جبران در فقر بزرگ میشد، از تحصیلات رسمی بیبهره ماند و آموزشهایش محدود به ملاقاتهای منظم با یک کشیش روستایی بود که او را با اصول مذهب و انجیل و زبانهای سوری و عربی آشنا کرد.
جبران هشت ساله بود که پدرش به علت عدم پرداخت مالیات به زندان افتاد و حکومت عثمانی تمام اموالشان را ضبط و خانواده را آواره کرد. سرانجام مادر جبران تصمیم گرفت با خانوادهاش به آمریکا کوچ کند.
در ۲۵ ژوئن سال ۱۸۹۵، جبران در دوازده سالگی با مادر، برادر و دو خواهرش لبنان را ترک و به ایالات متحده آمریکا رفت و در بوستون ساکن شد.
وی در بوستون به مدرسه رفت. در مدرسه، اشتباهی در ثبت نام، نام او را برای همیشه تغییر داد و به کهلیل جبران Kahlil Gibran تبدیل کرد که علیرغم تلاشهایش برای بازیابی نام کاملش، تا پایان عمرش بر جا ماند.
جبران در سال ۱۸۹۶ با فرد هلند دی ملاقات کرد و از آن به بعد وارد مسیر هنر شد. وی جبران را با اساطیر یونان، ادبیات جهان، نوشتههای معاصر و عکاسی آشنا کرد.
بازگشت به لبنان
دختر جوانی به نام «ژوزفین پی بادی» که ثروت سرشاری از ذوق و فرهنگ داشت دل به محبت این جوان بست و در رشد و کمال او بسیار موثر واقع شد. وی در آمریکا به نگارگری پرداخت. زنان دیگری نیز بعدها در زندگی جبران ظاهر شدند که از همه مهمتر خانم «مری هسکل» و «شارلوت تیلر» است. این دو زن اخیر بخصوص خانم هسکل شاید بیشترین تاثیر را در زندگی فرهنگی و هنری و حتی اقتصادی جبران داشتهاند. اما جبران پس از حدود سه سال اقامت در آمریکا به شوق زادگاه و عشق به آشنایی با زبان و فرهنگ بومی خویش به وطن بازگشت.
جبران که به کمک فرد هلند دی کمکم وارد حلقه بوستونیها شده بود و شهرت کوچکی به هم زده بود، با نظر خانوادهاش تصمیم گرفت به لبنان برگردد تا تحصیلاتش را به پایان برساند و عربی بیاموزد. جبران در سال ۱۸۹۸ وارد بیروت شد و به «مدرسه الحکمه» رفت. جبران در این دوره کتاب مقدس را به زبان عربی خواند و با دوستش یوسف حواییک، مجلهای به نام «المناره» منتشر کرد که حاوی نوشتههای آن دو و نقاشیهای جبران بود.
مرگ در خانواده و بازگشت به ایالات متحده
جبران دانشگاه را در سال ۱۹۰۲ تمام کرد. زبانهای عربی و فرانسه را آموخته بود و در سرودن شعر به مهارت رسیده بود. در این هنگام رابطهاش با پدرش قطع شد و از او جدا شد و زندگی محقر و فقیرانهای را از سر گرفت. در همان هنگام شنید که برادر ناتنیاش سل گرفته، خواهرش سلطانه مشکل رودهای دارد و مادرش گرفتار سرطان است. با شنیدن خبر بیماری هولناک سلطانه، جبران در ماه مارس ۱۹۰۲ لبنان را ترک کرد. اما دیر رسید و سلطانه در چهارده سالگی درگذشته بود. در همان سال، پیتر به بیماری سل و مادرش به سرطان درگذشتند.
خلیل جبران بعد از پایان تحصیلاتش در فرانسه دوباره وارد آمریکا شد و تا مرگش در سال ۱۹۳۱ در آنجا کار و زندگی کرد.
خلیل جبران در سال ۱۹۳۱ به علت سیروز کبدی درگذشت.
آثار
به زبان عربی
دمعه وابتسامه.
الارواح المتمرده.
الاجنحه المتکسره.
العواصف (روایه).
البدائع والطرائف: مجموعه من مقالات وروایات تتحدث عن مواضیع عدیده لمخاطبه الطبیعه ومن مقالاته "الارض". نشر فی مصر عام 1923.
عرائس المروج.
نبذه فی فن الموسیقی.
المواکب.
به زبان انگلیسی
The Madman (1918) (transcriptions: wikisource, gutenberg)
Twenty Drawings (1919)
The Forerunner (1920)
The Prophet, (1923)
Sand and Foam (1926)
Kingdom of the Imagination (1927)
Jesus, The Son of Man (1928)
The Earth Gods (1931) | [
"۶ ژانویه",
"۱۸۸۳ (میلادی)",
"لبنان",
"۱۰ آوریل",
"۱۹۳۱ (میلادی)",
"نیویورک سیتی",
"سیروز کبدی",
"پیامبر (کتاب)",
"مسیحیت",
"مارونی",
"پیامبر (کتاب ۱۹۲۳)",
"کشیش",
"حکومت عثمانی",
"ایالات متحده آمریکا",
"بوستون",
"نگارگری",
"کتاب مقدس",
"۱۹۰۲ (میلادی)",
"سرطان",
"فرانسه",
"الأرواح المتمردة",
"الأجنحة المتکسرة",
"البدائع والطرائف",
"مصر",
"1923",
"المواکب",
"The madman, his parables and poems",
"The Prophet (book)",
"The Earth Gods"
] | [
"جبران خلیل جبران",
"افراد آمریکایی لبنانیتبار",
"تاریخ فرهنگ بوستون",
"نویسندگان داستان کوتاه مرد اهل ایالات متحده آمریکا",
"دانشآموختگان آکادمی ژولیان",
"درگذشتگان ۱۹۳۱ (میلادی)",
"درگذشتگان به علت سل",
"درگذشتگان به علت سیروز",
"درگذشتگان سده ۲۰ (میلادی) به علت سل",
"رماننویسان اهل عثمانی",
"رماننویسان اهل لبنان",
"رماننویسان سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا",
"رماننویسان عثمانیتبار اهل ایالات متحده آمریکا",
"رماننویسان عربتبار اهل ایالات متحده آمریکا",
"رماننویسان مرد اهل ایالات متحده آمریکا",
"زادگان ۱۸۸۳ (میلادی)",
"شاعران اهل ایالات متحده آمریکا",
"شاعران اهل لبنان",
"شاعران سده ۲۰ (میلادی) اهل امپراتوری عثمانی",
"شاعران سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا",
"شاعران عربی سده ۱۹ (میلادی)",
"شاعران عربی سده ۲۰ (میلادی)",
"شاعران مرد اهل امپراتوری عثمانی",
"شاعران مرد اهل ایالات متحده آمریکا",
"عارفان مسیحی",
"عثمانیاییهای مهاجرتکرده به ایالات متحده آمریکا",
"عربهای امپراتوری عثمانی",
"لبنانیهای مهاجرتکرده به ایالات متحده آمریکا",
"مارونیهای اهل ایالات متحده آمریکا",
"مارونیهای اهل لبنان",
"مجسمهسازان اهل ایالات متحده آمریکا",
"مجسمهسازان اهل لبنان",
"مرگها بر اثر بیماری عفونی در نیویورک",
"مسیحیان عرب",
"ملیگرایان اهل سوریه",
"نویسندگان اهل ایالات متحده آمریکا",
"نویسندگان اهل لبنان",
"نویسندگان داستان کوتاه لبنانیتبار اهل ایالات متحده آمریکا",
"نویسندگان عرب",
"هنرمندان اهل لبنان"
] |
107 | تاجیکستان | 2 | 1,816 | 0 | [
"تاجيكستان",
"تاجکستانی",
"جمهوری تاجیکستان",
"تازیکستان",
"تاجکستان",
"تاجكستان",
"تاجكستاني",
"تازيكستان",
"جمهوري تاجيكستان"
] | false | 1,370 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "languages_type",
"Item2": "[[زبان رسمی]]"
},
{
"Item1": "leader_name2",
"Item2": "[[قاهر رسولزاده]]"
},
{
"Item1": "conventional_long_name",
"Item2": "جمهوری تاجیکستان"
},
{
"Item1": "image_flag",
"Item2": "Flag of Tajikistan.svg"
},
{
"Item1": "image_coat",
"Item2": "Coat of arms of Tajikistan.svg"
},
{
"Item1": "common_name",
"Item2": "Tajikistan"
},
{
"Item1": "symbol_type",
"Item2": "Emblem"
},
{
"Item1": "national_anthem",
"Item2": "''[[سرود ملی تاجیکستان]]''<center>پرونده:Tajikistan anthem.ogg</center>"
},
{
"Item1": "image_map",
"Item2": "Tajikistan (orthographic projection).svg"
},
{
"Item1": "capital",
"Item2": "[[دوشنبه]]"
},
{
"Item1": "largest_city",
"Item2": "[[دوشنبه]]"
},
{
"Item1": "official_languages",
"Item2": "[[تاجیکی]]"
},
{
"Item1": "languages",
"Item2": "[[تاجیکی]]"
},
{
"Item1": "ethnic_groups_year",
"Item2": "۲۰۱۰"
},
{
"Item1": "demonym",
"Item2": "[[تاجیکی]]"
},
{
"Item1": "government_type",
"Item2": "[[حکومت متمرکز]] [[نظام ریاستی]] [[حزب حاکم]]"
},
{
"Item1": "leader_title1",
"Item2": "[[رئیسجمهور]]"
},
{
"Item1": "leader_name1",
"Item2": "[[امامعلی رحمان]]"
},
{
"Item1": "leader_title2",
"Item2": "[[نخست وزیر]]"
},
{
"Item1": "legislature",
"Item2": "[[مجلس عالی]]"
},
{
"Item1": "upper_house",
"Item2": "[[مجلس ملی]]"
},
{
"Item1": "lower_house",
"Item2": "[[مجمع نمایندگان]]"
},
{
"Item1": "established_event1",
"Item2": "اعلام استقلال"
},
{
"Item1": "sovereignty_type",
"Item2": "[[استقلال]]"
},
{
"Item1": "established_event2",
"Item2": "شناسایی استقلال"
},
{
"Item1": "established_event3",
"Item2": "[[قانون اساسی کنونی]]"
},
{
"Item1": "established_date1",
"Item2": "۹ سپتامبر ۱۹۹۱"
},
{
"Item1": "established_date2",
"Item2": "۲۶ دسامبر ۱۹۹۱"
},
{
"Item1": "established_date3",
"Item2": "۶ نوامبر ۱۹۹۴"
},
{
"Item1": "area_km2",
"Item2": "۱۴۳،۱۰۰"
},
{
"Item1": "area_rank",
"Item2": "۹۸مین"
},
{
"Item1": "area_sq_mi",
"Item2": "۵۵،۲۵۱"
},
{
"Item1": "percent_water",
"Item2": "۱٫۸"
},
{
"Item1": "population_estimate",
"Item2": "۸،۶۱۰،۰۰۰"
},
{
"Item1": "population_census",
"Item2": "۷،۵۶۴،۵۰۰"
},
{
"Item1": "population_estimate_year",
"Item2": "۲۰۱۵"
},
{
"Item1": "population_estimate_rank",
"Item2": "۹۸مین"
},
{
"Item1": "population_census_year",
"Item2": "۲۰۱۰"
},
{
"Item1": "population_density_km2",
"Item2": "۴۸٫۶"
},
{
"Item1": "population_density_rank",
"Item2": "۱۵۵مین"
},
{
"Item1": "population_density_sq_mi",
"Item2": "۱۲۵٫۸"
},
{
"Item1": "GDP_PPP",
"Item2": "۲۷٫۸۰۲ میلیارد دلار آمریکا"
},
{
"Item1": "GDP_PPP_year",
"Item2": "۲۰۱۷"
},
{
"Item1": "GDP_PPP_rank",
"Item2": "۱۲۸مین"
},
{
"Item1": "GDP_PPP_per_capita",
"Item2": "۳،۱۴۶ دلار"
},
{
"Item1": "GDP_nominal",
"Item2": "۷٫۲۴۲ میلیارد دلار آمریکا"
},
{
"Item1": "GDP_nominal_year",
"Item2": "۲۰۱۶"
},
{
"Item1": "GDP_nominal_rank",
"Item2": "۱۳۶مین"
},
{
"Item1": "GDP_nominal_per_capita",
"Item2": "۸۱۹ دلار آمریکا"
},
{
"Item1": "Gini",
"Item2": "۳۰٫۸"
},
{
"Item1": "Gini_year",
"Item2": "۲۰۰۹"
},
{
"Item1": "HDI",
"Item2": "۰٫۶۲۷"
},
{
"Item1": "HDI_year",
"Item2": "۲۰۱۵"
},
{
"Item1": "HDI_change",
"Item2": "increase"
},
{
"Item1": "HDI_rank",
"Item2": "۱۲۹مین"
},
{
"Item1": "currency",
"Item2": "[[سامانی]]"
},
{
"Item1": "currency_code",
"Item2": "TJS"
},
{
"Item1": "time_zone",
"Item2": "[[TJT]]"
},
{
"Item1": "utc_offset",
"Item2": "+۵"
},
{
"Item1": "drives_on",
"Item2": "راست"
},
{
"Item1": "calling_code",
"Item2": "[[+۹۹۲]]"
},
{
"Item1": "cctld",
"Item2": "[[.tj]]"
},
{
"Item1": "area_magnitude",
"Item2": "1 E11"
}
],
"Title": "country"
} | تاجیکستان با نام رسمی جمهوری تاجیکستان (, Çumhurii Toçikiston) کشوری کوهستانی و محصور در خشکی است که با حدود ۸ میلیون نفر جمعیت در سال ۲۰۱۳ میلادی و مساحتی بالغ بر در آسیای مرکزی قرار دارد. این کشور با افغانستان از جنوب، ازبکستان از غرب، قرقیزستان از شمال، و جمهوری خلق چین از شرق، مرز مشترک دارد
سرزمینی که امروزه تاجیکستان نامیده میشود، پیشتر وطن فرهنگهای باستانی متعددی بودهاست که آثار برخی از آنها در محوطه باستانی سرزم یافت شدهاست. در دوران نوسنگی و در عصر برنز، و در سدههای پس از آن، فرهنگها و ادیان متفاوتی در این سرزمین حضور داشتند که از میان آنها میتوان به تمدن آمودریا، فرهنگ آندرونوو، آیین بودایی، مسیحیان نسطوری، مزدیسنا، آیین مانوی و اسلام اشاره کرد. پادشاهان و حکومتهایی همچون شاهنشاهی هخامنشی، شاهنشاهی ساسانی، هپتالیان، سامانیان، امپراتوری مغول، تیموریان، امپراتوری روسیه، و اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی نیز بر این سرزمین سلطه داشتند. سرانجام پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ میلادی، تاجیکستان مستقل شد ولی بلافاصله درگیر جنگی داخلی گردید که از سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۷ بهطول انجامید.
نظام حکومتی تاجیکستان ریاستی است که از ۴ استان تشکیل شده. اکثریت ۸ میلیون جمعیت تاجیکستان را تاجیکها تشکیل میشوند که به زبان فارسی تاجیکی سخن میگویند. بسیاری از تاجیکستانیها به زبان روسی نیز بهمثابه زبان دوم تسلط دارند. ولایت مختار کوهستان بدخشان علیرغم جمعیت پراکندهاش، دارای مردمانی با تنوع گویشهای متفاوت است، گویشهایی همچون روشنی، شغنانی، اشکاشمی و وخی.
حدود ۹۳٪ تاجیکستان را رشتهکوههای بلند منشعب از تیانشان، پامیر و آلای دربر گرفتهاست. این کشور دارای یک اقتصاد گذار است که شدیدا به کمکهای مالی و تولیدات آلومینیم و پنبه وابسته است.
نام
واژه تاجیکستان بهمعنای سرزمین تاجیکها است و از دو بخش «تاجیک» و «ستان» تشکیل شده که پسوند «ستان» در زبان پارسی بهمعنای «جایگاه» یا «کشور» است و «تاجیک» نیز نام قبیلهای مستقر در این سرزمین در پیش از دوران اسلام است.
تاریخ
تاجیکستان مشتمل بر نواحی تاریخی خجند، فرغانه، زرافشان و پامیر است. این نواحی چهارگانه هیچگاه وحدت سیاسی امروزی را نداشتند و هرکدام از آنها در طول تاریخ در حدود قلمروی دولتها و حکومتهایی بودند که مرکز آنها در بیرون از تاجیکستان فعلی بودهاست. از این رو، سرزمین تاجیکستان را نمیتوان ملاک تاریخ آن کشور قرار داد، هرچند که تاجیکها خود را میراثدار سغدیان، بلخیان، خوارزمیان و سکاییان میدانند.
پیش از اسلام
کهنترین آثار یافتشده در تاجیکستان مربوط به مغاره شخته در پامیر شرقی است که متعلق به دوره میانسنگیاند و نیز بقایای قدیمترین خانهها در جلگههای جنوبی تاجیکستان کشف شدهاست و متعلق به دوره نوسنگی است. تعداد زیادی از زیستگاههای گروههای انسانی همراه با ابزارها و وسایل آنها، مربوط به عصر برنز در قیراقوم کاوش شدهاست. آثار عصر آهن آغازین به ویژه در پامیر فراوان است و غالبا به قبایل کوچنده سکایی منسوب است.
در دوره تاریخی، تا زمان ورود اسلام به تاجیکستان، قلمرو کنونی تاجیکستان در حیطه قلمرو دولتهای بلخ در جنوب و سغد در شمال بود که به وسیله رشتهکوههایی که امروزه ترکستان خوانده میشوند، از یکدیگر جدا میشدند. نخستین آگاهیهای تاریخی از بلخ و سغد در سنگنوشته داریوش بزرگ در بیستون بازتاب دارد که بر اساس این منبع، این دو سرزمین در آن روزگار در شمار ساتراپهای خراجگزار شاهنشاهی هخامنشی بودهاند. از این روزگار در قبادیان، واقع در کافرنهان سفلا، آثاری به دست آمدهاست؛ از جمله «قلعه میر» در نزدیکی آبادی ناصر خسرو که مشتمل بر خانهای گلین است. «خزانه جیحون» نیز که در اواخر سده ۱۹ میلادی به دست گنجیابان، ظاهرا در «تخت سنگین» یافت شدهاست، حاوی اشیاء طلا و نقره سکایی متاثر از فرهنگ و هنر هخامنشی است.
برخی از مورخان عقیده دارند که در سدههای ۷ و ۶ پیش از میلاد، بخشهایی از تاجیکستان امروزی، همچون ناحیههایی در دره زرافشان، پیش از پیوستن به شاهنشاهی هخامنشی، بخشی از کمبوجه بودهاست.
پس از شاهنشاهی هخامنشیان، اسکندر مقدونی در سال ۳۲۹ پیش از میلاد به آن سوی جیحون و سیحون لشکرکشی کرد که جنگهای آن چندین سال به درازا کشید. در دفع مقدونیان، اسپنتمان، سرداری سغدی از خود رشادتها نشان داد. سلوکوس یکم جانشین اسکندر در متصرفات شرقی او، آپاما دختر اسپنتمان را به عقد خود درآورد و فرزندشان آنتیوخوس پس از پدر به سلطنت ایران و سوریه رسید.
پس از اسکندر، تاجیکستان بخشی از دولت یونانی بلخ شد. تاجیکستان شمالی (شهرهای خجند و پنجکنت) بخشی از سغد شدند، مجموعهای از دولت-شهرهایی که توسط سکاها و قبای کوچنشین یوئهچی در حدود سال ۱۵۰ پیش از میلاد اداره میشدند. جاده ابریشم از میان این منطقه میگذشت و چانگ چیان در زمان امپراتور وو، باعث ایجاد روابط اقتصادی بین دولت یونانی بلخ و دودمان هان شد.
کوشانیان که مجموعهای از قبایل یوئهچی بودند، در سده یکم میلادی بر بلخ چیره شدند و تسلط خود را تا سده ۴ میلادی حفظ کردند. در قلمرو کوشانیان افزون بر دین مزدیسنا که از دیرباز در آنجا رایج بود، آیینهای مانوی و بودایی نیز رواج داشت. آیین بودا به احتمالی از جانب کانیشکا حمایت میشد و فراوانی آثار بودایی در دو سوی جیحون گواه بر نفوذ فرهنگ هندی در آن صفحات است.
در اواخر سده چهارم میلادی، باختر و تخارستان از قلمرو دولت کوشانی به تصرف ساسانیان درآمد. در نیمههای سده ششم میلادی اقوام ترک بیابانگرد بهتدریج به آسیای مرکزی آمدند و با ساسانیان درگیر شدند. در این زمان سرزمینهای کنونی تاجیکستان جنوبی و ازبکستان و ترکمنستان در تصرف ایران و نواحی شمالی در دست ترکها بود. این نوآمدگان رفتهرفته با ایرانیزبانان درآمیختند و ایشان را در خود مستحیل ساختند. در اواسط سده ۶ میلادی، هپتالیان را مغلوب کردند و دولت پهناور، اما نامتمرکزی را به وجود آوردند که ماوراءالنهر و از جمله شهرهای سغد را تابع خود ساختند.
در آستانه حمله اعراب، سغد و بلخ دو کانون مهم تمدن ایرانی بودند. سغد بیشتر به بازرگانی و صنعتگری و بلخ بیشتر به کشاورزی گرایش داشت و این وضعیت تا امروز نیز در شمال و جنوب تاجیکستان مشهود است. به فراخور گذران متفاوت، اوضاع اجتماعی دو سرزمین نیز تفاوت داشت. بلخ همانند باختر فلات ایران از قدیم دارای دولت بزرگ و متمرکز بود که عواید آن از دهقانان صاحب ملک تامین میشد؛ بزرگ مالکان در کوشکهای منفردی میزیستند که پیرامونشان کشتزارها و روستاها حلقه میزد. اما سغدیان بیشتر شهرنشین بودند و هر شهر، دولتی مستقل بهشمار میآمد. فرهنگ غالب در سغد بیشتر دنیوی و در بلخ بیشتر دینی بود. آنچه بر دوره باستانی سغد و بلخ نقطه پایان نهاد، فتوحات عرب در مرو، تخارستان، خوارزم و جز آنها بود که یک سده به درازا کشید و با شکست سپاهیان چینی در سال ۷۵۱ میلادی در کارزار طراز چیرگی اعراب بر سراسر ماوراءالنهر مسلم شد.
پس از اسلام
مسلمانان حدودا از سال پنجاه تا اوایل دهه ۱۳۰ هجری مهمترین ولایات این منطقه را فتح کردند و اسلام بهتدریج در میان مردم نفوذ یافت. در سدههای ۳ و ۴ قمری، ماوراءالنهر شاهد بالندگی فرهنگ و تمدن ایرانی، و رواج مجدد بازرگانی و صنعتگری بود. جغرافیانویسان آن روزگار ماوراءالنهر را در زمره آبادترین سرزمینهای اسلامی توصیف کردهاند. کاوشهای باستانشناسی نیز از رشد و توسعه شهرها و افزایش بیسابقه جمعیت در آن دوران حکایت دارد. دوره سامانی که با نوزایی فرهنگی ماوراءالنهر و خراسان قرین بود، از نظر تاریخنگاران معاصر تاجیک آخرین مرحله تشکل قومیت تاجیک بهشمار میآید. اهمیت این دوره بیشتر به سبب ظهور زبان ادبی فارسی دری است که در نهایت شالوده ملیت تاجیکان آسیای مرکزی و علت وجودی جمهوری تاجیکستان شد. با فراگیر شدن فارسی دری در مقام زبان ارتباطی اقوام ایرانی، زبانهای ایرانی سغدی، بلخی و خوارزمی به تدریج رنگ باختند و فرهنگهای محلی نیز در فرهنگ پهناوری که ادب فارسی جلوهگاهش بود، آمیخت. در فاصله ۲۶۱ تا ۳۸۹ قمری تاجیکستان بخشی از قلمرو سامانیان بود تا اینکه ترکان قراخانی با تصرف بخارا، سامانیان را سرنگون کردند و بر آسیای مرکزی مسلط شدند.
در نیمه دوم سده پنجم ترکان سلجوقی با هجوم به آسیای مرکزی، قراخانیان را خراجگزار خود کردند. سلطان محمد خوارزمشاه در ۶۰۹ قمری قراخانیان را سرنگون کرد. مهاجرت ترکان از جانب شمال باعث شد که پس از سامانیان و غزنویان، ماوراءالنهر به تصرف دودمانهای ترک درآید که خود سرانجام مغلوب حمله مغول شد. با ورود مغولان به آسیای مرکزی از ۶۱۷ تا ۶۱۹ قمری دولت خوارزمشاهیان فروپاشید. در حمله مغول به فرغانه، تیمور ملک حاکم خجند، تسلیم نشد و در برابر مغولها از خود مقاومت نشان داد. تیمور ملک را شاعران و نویسندگان معاصر تاجیک در مقام قهرمان ملی ستودهاند و بارها موضوع آفرینشهای ادبی قرار دادهاند.
از آن پس تا ۱۵۰ سال بعد قبایل مختلفی، از جمله جغتاییها، بر آسیای مرکزی مسلط بودند تا اینکه تیمور در ۷۷۱ قمری دولت مستقل خود را در این منطقه بنا نهاد و از جمله تاجیکستان کنونی را به تصرف درآورد. دوره تیموریان از دورههای رونق اقتصادی و مدنی ماوراءالنهر است. در این دوره عمارتهای عظیم و فاخری بنا شد که مخصوصا سمرقند شهرت جهانی خود را مدیون آنهاست. اما در تاجیکستان نیز آثار فراوانی از عهد تیموری برجای ماندهاست که از نظر تاریخ معماری دامنهاش تا دوره شیبانیان کشیده میشود و عموما تابع سبک معماری سمرقندی است؛ از آن جمله است: بارگاه امیر سید علی همدانی، پیشوای بزرگ تصوف در سده ۸ قمری در کولاب. از دیگر آثار کولاب، مقبره یارمحمد ولی در روستای بخارک و مسجد و مقبره شاه خاموش در لنگر کلان است. مسجد و مزار مولانا یعقوب چرخی در نزدیکی شهر دوشنبه، و مقبره منسوب به عبدالقادر گیلانی نیز بر رونق بازار تصوف در آن روزگار گواه است. مجموعه موسوم به شیخ مصلحالدین دارای بناهایی از سدههای ۶–۱۳ قمری و دیدنیترین یادگار شهر خجند است. نمازگاههای نوگلیم و عبدالله خان در اسفره و مسجد کوک گنبد و مزار بابا طغا و مجتمع سرمزار در اوراتپه نیز از آثار سدههای ۸–۱۰ق بهشمار میآید
سدههای۴–۷ قمری (۱۰–۱۳ میلادی)، عصر بالندگی معماری ماوراءالنهر است و تاجیکستان هم از آثار این دوره بیبهره نیست؛ بیشتر این آثار آرامگاههای پیشوایان دین و امیران است؛ از آن جمله است: آرامگاه خواجه مشهد، طلا حلاجی، خواجه سرباز، خواجه دربد و آق مزار در شهر توز، مزار محمد بشارا در پنجکنت، مقبره خواجه نقشران در نزدیکی ریگر (تورسونزاده کنونی)، مقبره امیر حمزه و مزار چارکوه در اسفره، و آرامگاه حضرت شاه در اوراتپه. برخی از این آثار حالتی نیمهویران دارند. دو محراب از دهکدههای اشت و اسکادر که در موزه بهزاد شهر دوشنبه محفوظ است، از نمونههای عالی گچبری روزگار سامانیان است. نامیترین بنای دوره سامانی، آرامگاه منسوب به نصر بن احمد در بخارا است که اگر چه از قلمرو تاجیکستان بیرون مانده، اما تاجیکان آن را از یادگارهای تاریخی خود میشمارند.
دولت تیموریان در اوایل سده دهم قمری با حمله ازبکهای شیبانی از میان رفت. با چیرگی ازبکان در اوایل سده ۱۰ قمری (۱۶ میلادی) ترکیب قومی ماوراءالنهر به سرعت روبه دگرگونی نهاد که در نتیجه بعدها زمینهساز ایجاد جمهوریهای شوروی بر حسب تقسیمات زبانی گشت. در دوره حکومت خانات شیبانی و هشترخانی در بخارا بسیاری از اراضی جمهوری ازبکستان کنونی به تصرف ایلات ازبک درآمد و زبان ترکی جغتایی در روستاهای فارسی زبان رو به پیشرفت نهاد. آن گروه از شهرنشینان و دهنشینان ایرانینژاد که تغییر زبان داده بودند، «سارت» خوانده میشدند.
در ۱۰۰۷ قمری ازبکهای هشترخانی جای شیبانیان را گرفتند. در ۱۱۵۳ قمری نادرشاه بخارا را تصرف کرد و اشترخانیان تا ۱۱۶۰ قمری که نادرشاه کشته شد، خراجگزار ایران بودند. در ۱۱۵۳ قمری محمد رحیم بی، ابوالفیض خان اشترخانی را به قتل رساند و پایهگذار سلسله منغیت در بخارا شد. بخشهای مرکزی و جنوبی تاجیکستان کنونی جزئی از امارت بخارا و بخشهای شمالی آن عمدتا در تصرف امارت خوقند بود. امیرنشین بخارا در عهد منغیتیان حکومت نسبتا متمرکزی بود. بخارای شرقی که تقریبا منطبق با نواحی جنوبی و مرکزی تاجیکستان کنونی است، بیگنشینهای نیمهمستقل قبادیان، حصار، درواز، قراتگین، بلجوان، قرغانتپه و کولاب را شامل میشد. اخذ مالیات سنگین به خصوص از توابع شرقی، شورشهایی را بر ضد امرای محلی دامن زد که مشهورترین آنها شورش «واسع» در۱۳۰۲ قمری (۱۸۸۵ میلادی) در کولاب و بلجوان به عنوان نمادی از ستمستیزی و استقلالخواهی کوهنشینان تاجیک در کتابهای تاریخ تاجیکستان بازتاب یافتهاست. نام واسع را امروزه بر بخشی از ناحیه کولاب نهادهاند و شورش او موضوع اپرای معروفی شدهاست.
از سدههای ۱۱–۱۳ قمری چند یادگار معماری در خاک تاجیکستان بر جای ماندهاست که از لحاظ سبک عموما تابع سبک معماری بخارا و هم نمایانگر دوره انحطاط معماری ماوراءالنهر است. در حصار مجموعهای از بناهای تاریخی در «ممنوعگاه تاریخ و مدنیت قلعه حصار» نگهداری میشود که دارای آثار فراوان از سده ۳ پیش از میلاد به بعد است. دروازه قلعه، ارگ بخارا را به یاد میآورد که شاخص معماری سده ۱۲ قمری است. در نزدیکی قلعه دو مدرسه به نامهای کهنه و نو، و کمی دورتر آرامگاه مخدوم اعظم و مسجد سنگین همه از آثار همین دوره است. مدرسه میرعالم دادخواه در پنجکنت، مقبره خالبایقرا در خاور شهر دوشنبه، مزار ملااکرم در کولاب، مدرسههای میر رجب دادخواه و آییم و آرامگاه لنگر بالا در کان بادام، مسجد چارباغ در خجند، و مدرسههای نمازگاه و رستمبیک در اوراتپه از دیگر آثار قابل ذکر در تاجیکستان است
تاجیکستان در امپراطوری روسیه
در ۱۲۸۳ قمری (۱۸۶۶ میلادی) روسها خجند و اوراتپه و قلعه ناو و در ۱۲۸۵ قمری (۱۸۶۸ میلادی) بخش علیای رود زرافشان از جمله پنجکنت را گرفتند، در ۱۲۸۶ قمری (۱۸۶۹ میلادی) امیر بخارا، حصار و کولاب را به قلمرو خود ضمیمه کرد؛ بدین ترتیب، شمال تاجیکستان به روسیه تزاری و جنوب آن به امارت بخارا ملحق شد. در ۱۳۰۹ قمری (۱۸۹۲ میلادی) نیروهای روسی وارد پامیر شرقی شدند. در ۱۳۱۳ قمری (۱۸۹۵ میلادی) هیئت مشترک انگلستان و روسیه مرز آسیای مرکزی را، از جمله در پامیر، تعیین کردند. در ۱۳۳۴ قمری (۱۹۱۶ میلادی) مردم آسیای مرکزی، از جمله اهالی خجند و دیگر بخشهای تاجیکستان شمالی، به سبب فرمان تزار روسیه برای سربازگیری، بر او شوریدند.
تاجیکستان شوروی
شوروی در حال مذاکره با باسماچیها در سال ۱۹۲۱ میلادی.
پس از انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷ میلادی، در رجب ۱۳۳۶ قمری (آوریل ۱۹۱۸ میلادی) شمال تاجیکستان بخشی از جمهوری خودمختار شوروی ترکستان گردید. در ۲ سپتامبر ۱۹۲۰، ارتش شوروی بخارا را تصرف کرد و بساط فرمانروایی منغیتیان را برچید. عالمخان آخرین امیر بخارا به بخارای شرقی گریخت و برای مقابله با ارتش سرخ درصدد گردآوری سپاه برآمد. در ۲۱ فوریه ۱۹۲۱ میلادی نیروهای شوروی به آبادی دوشنبه رسیدند و آنجا را مقر حکومت خویش در بخارای شرقی ساختند اما موفق به تصرف کامل بخارای شرقی و از جمله شهر دوشنبه نشدند.
جمهوری خلق بخارا که پس از سرنگونی امیر بخارا در محرم ۱۳۳۹ قمری (سپتامبر ۱۹۲۰ میلادی) به این نام خوانده میشد و از استقلال برخوردار بود، در سپتامبر ۱۹۲۴ میلادی منحل شد و با نام «جمهوری شوروی سوسیالیستی بخارا» به اتحاد جماهیر شوروی ضمیمه گردید؛ اما چون نام جمهوریهای شوروی برپایه نام اقوام ساکن در آن استوار بود، در ۱۴ اکتبر همان سال عنوان نهایی جمهوری سوسیالیستی ازبکستان شوروی تثبیت گردید. ازبکستان کمابیش قلمرو امیرنشین بخارا را دربرمیگرفت. در همان تاریخ ناحیه بخارای شرقی با نام «جمهوریت اجتماعی شوروی مختار تاجیکستان» در درون جمهوری ازبکستان تاسیس شد و چون هیچ شهری در تاجیکستان نبود، آبادی مهاجرنشین دوشنبه به پایتختی برگزیده شد. جمهوری سوسیالیستی خودمختار تاجیکستان شوروی که شامل دوازده ناحیه از جمهوری خودمختار ترکستان و پنج ولایت بخارای شرقی میشد، در درون جمهوری شوروی سوسیالیستی ازبکستان قرار داشت. بنابراین، تاجیکان نهتنها از سرزمینهای فارسیزبان ماوراءالنهر و کانونهای معتبری چون سمرقند و بخارا بیبهره ماندهبودند، بلکه از لحاظ سیاسی نیز تابع ازبکستان شدند و این وضعیت برای آنها ناخوشایند بود. تا آن زمان میدانداری پانترکیستها، معدود تاجیکان اهل قلم را محتاط و خاموش نگاه داشتهبود. از این گذشته، اندیشه تشکیل ملت برپایه قومیت که در میان مردم اروپا ریشه داشت، در امیرنشین بخارا و دیگر نواحی آسیای مرکزی سابقهای نداشت و اجرای این اندیشه به دست دولت انقلابی شوروی، فارسیزبانان آنجا را به کلی غافلگیر کرده بود. اما رشد معرفت تاریخی و هویت قومی در میان فارسیزبانان بخارا از یک سو، و آغاز سرکوب اندیشه پانترکیسم از جانب حکومت شوروی از سوی دیگر، به تاجیکان مجال ابراز وجود و دادخواهی داد.
در دی ۱۳۰۴ خورشیدی (ژانویه ۱۹۲۵ میلادی) ولایت پامیر به عنوان بخشی از جمهوری خودمختار تاجیکستان ایجاد شد. قیام باسماچیان تا ۱۳۰۵ خورشیدی (۱۹۲۶ میلادی) با شدت تمام در قلمرو تاجیکستان کنونی ادامه یافت. در ۲۴ مهر ۱۳۰۸ خورشیدی (۱۶ اکتبر ۱۹۲۹ میلادی) جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیکستان با الحاق ولایت خجند، که پیش از آن بخشی از ازبکستان بود، رسما ایجاد شد و نخستین قانون اساسی آن در ۱۳۱۰ خورشیدی (۱۹۳۱ میلادی) تصویب شد؛ با این حال، نهتنها سمرقند و بخارا، بلکه برخی از حاصلخیزترین جلگههای تاجیکنشین هم در تملک ازبکستان باقی ماند.
در دوره شوروی، مزارع تاجیکستان اشتراکی شد و صنایع سبک و سنگین گوناگونی بهویژه پس از جنگ جهانی دوم در آنجا ایجاد گردید، ولی سطح زندگی مردم پایین باقی ماند. در این دوره مبارزه با مذهب منجر به تعطیلی بیشتر مساجد و مدارس دینی گردید. از سال ۱۳۰۶ خورشیدی (۱۹۲۷ میلادی) تغییر تدریجی خط از فارسی به الفبای لاتینی آغاز شد تا اینکه در ۱۳۰۸ خورشیدی (۱۹۲۹ میلادی) خط لاتینی رسمیت یافت و در ۱۳۱۹ خورشیدی (۱۹۴۰ میلادی) الفبای سیریلیک جای آن را گرفت.
در دهه اول حکومت شوروی بسیاری از کسانی که از حاکمیت شوروی بر تاجیکستان ناراضی بودند یا در قیام باسماچیان مبارزه مسلحانه کرده بودند، راهی شمال افغانستان شدند. در فاصله ۱۳۰۶ تا ۱۳۱۰ خورشیدی (۱۹۲۷ تا ۱۹۳۱ میلادی) استالین، با متهم کردن رهبران حزب کمونیست تاجیکستان به ملیگرایی و خیانت که آن را ناشی از تماس این رهبران با بریتانیا میدانست بسیاری از آنان را برکنار کرد و تا ۱۳۱۴ خورشیدی (۱۹۳۵ میلادی) حدود ۶۶٪ از رهبران برجسته حزب که در اواخر دهه ۱۹۳۰ میلادی به مقامات حزبی رسیدهبودند، برکنار شدند. در محاکماتی که در سال ۱۳۱۶ خورشیدی (۱۹۳۷ میلادی) برگزار شد، رئیس جمهور و دبیر شورای مرکزی و رئیس کنگره خلق از حزب کمونیست تاجیکستان اخراج و با چند رهبر دیگر اعدام شدند. در دوره سرکوبهای دهه ۱۳۱۰ خورشیدی (۱۹۳۰ میلادی) تقریبا تمامی مقامات تاجیک در حکومت تاجیکستان جای خود را به روسها دادند.
در دوره شوروی قدرت در دست خجندیها و متحدان کولابی آنها بود. از دهه ۱۳۵۰ خورشیدی (۱۹۷۰ میلادی) بهتدریج باورهای اسلامی در میان مردم تاجیکستان رشد یافت، از جمله در ۱۳۵۷ خورشیدی (۱۹۷۸ میلادی) شورشی بر ضد روسها به پا شد که ۱۳ هزار نفر در آن شرکت داشتند و پس از حمله شوروی به افغانستان، شماری از مردم تاجیکستان به علت مخالفت با این حمله بازداشت شدند.
با روی کارآمدن گورباچف در سال ۱۳۶۴ خورشیدی (۱۹۸۵ میلادی) در تاجیکستان همانند دیگر جمهوریهای شوروی، مبارزه با فساد آغاز شد. در نتیجه این سیاست، رحمان نبیاف که از ۱۳۶۱ خورشیدی (۱۹۸۲ میلادی) دبیر اول حزب کمونیست تاجیکستان بود، به فساد مالی و خویش و قوم بازی متهم شد و جای خود را به قهار محکموف داد. در این دوره بهتدریج از شدت سانسور کاسته و آزادی بیان بهویژه در مطبوعات بیشتر شد.
استقلال تاجیکستان
دوشنبه، فوریه ۱۹۹۰ میلادی.
در بهمن ۱۳۶۸ خورشیدی (فوریه ۱۹۹۰ میلادی) بهدنبال شایعاتی مبنی بر اسکان آوارگان ارمنی در شهر دوشنبه، مردم اعتراض کردند و در نتیجه درگیری آنان و نیروهای پلیس عدهای زخمی یا کشته شدند. مردم در تظاهرات خود خواستار اصلاحات اقتصادی و سیاسی، بازگشایی مساجد و احیای فرهنگ ملی خود بودند. بهدنبال این درگیریها، فعالیت حزب رستاخیز و حزب دموکراتیک تاجیکستان و حزب نهضت اسلامی غیرقانونی اعلام شد. در نوامبر ۱۹۹۰ میلادی قهار محکموف به ریاست جمهوری برگزیده شد. در ۳۱ اوت ۱۹۹۰ محکموف که با کودتای نظامیان بر ضد گورباچف مخالفت نکردهبود، بهدنبال تظاهرات گسترده مردم مجبور به استعفا شد. در نهم سپتامبر شورای عالی تاجیکستان به استقلال تاجیکستان رای داد. قدرالدین اصلانف، رئیس شورای عالی و کفیل ریاست جمهوری، فعالیت حزب کمونیست را ممنوع و دارایی آن را ملی کرد، اما شورای عالی که اکثر نمایندگان آن کمونیست بودند اصلانف را برکنار و نبیاف را جانشین وی کرد و ممنوعیت فعالیت حزب کمونیست را لغو نمود. در ششم اکتبر شورای عالی در نتیجه فشار مخالفان، فعالیت حزب کمونیست را به حال تعلیق درآورد و فعالیت حزب نهضت اسلامی را آزاد اعلام کرد. نبیاف بلافاصله پس از آن از کفالت ریاست جمهوری استعفا کرد تا زمینه برگزاری انتخابات فراهم شود. انتخابات ریاست جمهوری سرانجام در ۲۴ نوامبر ۱۹۹۱ برگزار و نبیاف با ۵۷٪ آرا رئیس جمهور شد. رقیب اصلی وی، دولت خدانظروف که از پشتیبانی احزاب اصلی مخالف کمونیستهای پیشین برخوردار بود، ۳۴٪ آرا را به دست آورد، هرچند که مخالفان صحت برگزاری انتخابات را رد کردند. در ماه بعد تاجیکستان به عضویت جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع درآمد.
نبیاف بار دیگر در چهارم ژانویه ۱۹۹۲ به حزب کمونیست تاجیکستان اجازه فعالیت داد. در مارس ۱۹۹۲ در دوشنبه در اعتراض به برکناری نوجوانف، از اهالی بدخشان، از وزارت کشور، تظاهرات ضدحکومتی آغاز شد. در آوریل ۱۹۹۲ به دنبال دستگیری مقصود اکراماف، شهردار دوشنبه که اجازه نصب مجسمه فردوسی به جای مجسمه لنین را داده بود، تظاهرات مردم شدت بیشتری گرفت. مخالفان حکومتی تقریبا دو ماه در مرکز دوشنبه ماندند. حکومت نیز با آوردن هواداران خود از کولاب و خجند که از دوره شوروی حامی حزب کمونیست بودند تظاهراتی در دوشنبه ترتیب داد. پس از ۵۱ روز از شروع تظاهرات و کشتهشدن حدود ۱۵۰ تن، مذاکرات مخالفان با نبیاف به نتیجه رسید و حکومت مصالحه ملی در یازدهم مه ۱۹۹۲ تشکیل شد که از ۲۴ وزیر آن هشت وزیر از احزاب مخالف بودند. پس از این مصالحه درگیری در دوشنبه خاتمه یافت، ولی در همان ماه نیروهای کولابی طرفدار کمونیسم ضمن مخالفت با حکومت مصالحه ملی و خلع سلاح خود، با هواداران احزاب اسلامی و دموکراتیک در آن منطقه درگیر شدند.
جنگ داخلی تاجیکستان
اشپتسناز در دوران جنگ داخلی تاجیکستان، ۱۹۹۲ میلادی.
در اواخر مه ۱۹۹۲ شبهنظامیان جبهه خلق تاجیک به فرماندهی سنگک صفروف که پس از ۲۳ سال زندان به جرم اعمال جنایی، آزاد شده بود از کولاب به قرغان تپه، پایگاه اصلی احزاب اسلامی و دموکراتیک، حمله کردند. کولابیها ادعا میکردند که مخالفان از گروههای اسلامی افغانستان، بهویژه حزب اسلامی گلبدین حکمتیار، اسلحه میگیرند و در پایگاههای این حزب آموزش میبینند. اتحاد دموکراتیک اسلامی نیز ادعا میکرد که نیروهای نظامی روسیه مستقر در تاجیکستان، شبهنظامیان طرفدار حکومت را مسلح میکنند. در اواخر اوت ۱۹۹۲ شبهنظامیان کولابی صدها تن را در قرغان تپه کشتند. تظاهرکنندگان مخالف حکومت با ورود به کاخ ریاست جمهوری ۳۵ تن از مقامات را گروگان گرفتند. درنتیجه فشار مخالفان، نبیاف در هفتم سپتامبر مجبور به استعفا گردید و اکبرشاه اسکندراف، رئیس شورای عالی، کفالت ریاست جمهوری را عهدهدار شد و عبدالملک عبدالله جانف از خجند را به نخست وزیری برگزید. در ۲۷ سپتامبر کولابیها با تصرف قرغان تپه موجب فرار هزاران تن (تا نیمه نوامبر ۰۰۰، ۱۲۶ تن) به دوشنبه شدند.
اسکندراف که در پایان دادن به جنگ داخلی شکست خورده بود مجبور شد برگزاری نشست شورای عالی را در خجند بپذیرد؛ ازینرو در دهم نوامبر ۱۹۹۲ به همراه دولت خود استعفا کرد. نشست فوقالعاده دو هفتهای شورای عالی، که کمونیستها در آن بیشترین سهم را داشتند، امامعلی رحمانف از کولاب را به ریاست کشور و عبدالملک عبدالله جانف را به نخستوزیری برگزید. در حکومت جدید، وابستگان به احزاب اسلامی و دموکراتیک مناصب خود را از دست دادند و بیشتر وزرای جدید نیز کولابی بودند. شورای عالی همچنین با ادغام کولاب و قرغان تپه ولایت جدید ختلان را ایجاد کرد تا اطمینان یابد که جنوب کشور را نیروهای کولابی طرفدار کمونیسم اداره میکنند.
در دسامبر ۱۹۹۲ نیروهای وفادار به حکومت جدید و شبهنظامیان کولابی حصاری، دوشنبه را تصرف کردند و صدها تن از شبهنظامیان هوادار گروههای اسلامی و دموکراتیک را کشتند و در پایتخت و جنوب کشور بهویژه نسبت به مردم غرم (از پایگاههای اصلی نیروهای اسلامی و دموکراتیک) و بدخشان، قساوت زیادی به خرج دادند. در همین ماه به درخواست امامعلی رحمانف نیروهای ارتش روسیه و ازبکستان وارد تاجیکستان شدند و در سرکوب نیروهای مخالف به حکومت تاجیکستان کمک کردند. تا مارس ۱۹۹۳ حکومت اختیار بخش اعظم کشور و از جمله غرم را به دست گرفت. در نتیجه این درگیریها حدود پنجاه هزار تن کشته شدند؛ هرچند که برخی، شمار کشتگان جنگ داخلی را تا صد هزار تن برآورد کردهاند. شمار زیادی از روسها و غیربومیان، تاجیکستان را ترک کردند و در داخل کشور حدود هشتصد هزار تن جابجا شدند که این بزرگترین جابجایی جمعیت در آسیای مرکزی از زمان اشتراکی کردن اراضی در دهه ۱۹۳۰ بود. ضمنا چند شهر و شمار زیادی روستا و کشتزار و کارخانه بهکلی تخریب شد.
در دسامبر ۱۹۹۲ و ژانویه ۱۹۹۳، حدود شصت هزار تن در پی حملات کولابیها به افغانستان گریختند، از جمله قاضی اکبر تورجانزاده بالاترین مقام مذهبی تاجیکستان که حکومت، او را به تلاش برای برقراری دولتی اسلامی متهم کرده بود. در فوریه ۱۹۹۳ فتحالله شریفزاده به جای وی مفتی تاجیکستان شد که او نیز در ژانویه ۱۹۹۶ به دست افراد ناشناسی کشته شد.
جنگ داخلی تاجیکستان در ۱۹۹۳ تا حد زیادی آرام شد، ولی درگیریها با شدت کمتری تا چند سال بعد ادامه یافت. در ژوئن ۱۹۹۳ دیوان عالی رسما فعالیت حزب نهضت اسلامی تاجیکستان، سازمان لعل بدخشان، سازمان رستاخیز و حزب دموکراتیک تاجیکستان را غیرقانونی اعلام کرد و عملا تنها حزب کمونیست تاجیکستان را قانونی دانست. در دسامبر ۱۹۹۳ در نتیجه اختلاف کولابیها و خجندیها، عبدالله جانف از نخست وزیری استعفا کرد. مذاکرات صلح میان حکومت و مخالفانش از آوریل ۱۹۹۴ در مسکو تحت نظارت سازمان ملل و در حضور نمایندگانی از ایران، پاکستان، روسیه و ایالات متحده آمریکا آغاز شد.
در انتخابات ریاست جمهوری در ششم نوامبر ۱۹۹۴، رحمانف با ۵۸٪ آرا بر تنها رقیب خود عبدالله جانف، که ۳۵٪ آرا را کسب کرد، پیروز شد. در همین انتخابات ۹۰٪ رای دهندگان قانون اساسی جدید را تایید کردند.
پس از مذاکرات طولانی نمایندگان حکومت با مخالفان آن، در مسکو، کابل، آلماتی، عشقآباد، بیشکک، مشهد و تهران، سرانجام سیدعبدالله نوری رهبر حزب نهضت اسلامی و امامعلی رحمانف، سازشنامه عمومی استقرار صلح و سازگاری ملی را در ۲۷ ژوئن ۱۹۹۷ در مسکو امضا کردند و رسما به جنگ داخلی پنج ساله پایان دادند. به دنبال آن شبهنظامیان مخالف حکومت عفو شدند و به آنها اجازه بازگشت به کشور داده شد. بسیاری از این شبهنظامیان بنابر سازشنامه صلح، در ارتش تاجیکستان ادغام شدند. ضمنا در شورای مصالحه ملی که در نتیجه پیمان صلح به وجود آمد، و هریک از طرفین سیزده کرسی به دست آوردند و ۳۰٪ از مناصب حکومتی در سطح ملی و منطقهای به مخالفان داده شد.
در اوایل نوامبر ۱۹۹۸ نیروهای فرمانده شورشی ارتش، محمود خدای بردی اف، به خجند حمله کردند و پنج روز نبرد شدید میان نیروهای او و سربازان حکومتی درگرفت. پس از سرکوبی تهاجم، خدای بردی اف به ازبکستان گریخت. رحمانف، چند تن از جمله عبدالله جانف نخست وزیر سابق، و دوستوف معاون پیشین رئیس جمهور، را از محرکان این واقعه اعلام کرد. وی همچنین اسلام کریموف، رئیس جمهور ازبکستان، را به دست داشتن در این توطئه متهم کرد. این وقایع به تیرگی روابط دو کشور انجامید.
در اواخر سال ۱۹۹۹ مجلس عالی به طرحهای رحمانف مبنی بر اصلاحاتی در قانون اساسی رای داد. این اصلاحات که شامل تمدید دوره ریاست جمهوری از پنج به هفت سال و قانونی کردن احزاب سیاسی و مذهبی میشد، در همهپرسی ۲۶ سپتامبر ۱۹۹۹ به تایید مردم رسید. در انتخابات ریاست جمهوری در ششم نوامبر ۱۹۹۹، رحمانف در رقابت با تنها رقیبش، دولت عثمان، به پیروزی دست یافت.
سیاست
حکومت تاجیکستان، جمهوری است.
امامعلی رحمان از سال ۱۳۷۱ ریاست جمهوری تاجیکستان را به عهده دارد. در سال ۱۳۷۱، پس از برکناری اجباری رحمان نبیاف، نخستین رهبر این کشور پس از استقلال از اتحاد جماهیر شوروی سابق، امام علی رحمان، که پیشتر رئیس یک مجتمع کشاورزی بود، به مقام ریاست شورای عالی تاجیکستان منصوب شد. در سال ۱۳۷۳، رحمان به مقام ریاست جمهوری انتخاب شد. پس از پایان دوره پنج ساله، او دوباره در سال ۱۳۷۸ به مدت هفت سال دیگر به این مقام برگزیده شد.
در سال ۱۳۸۲، در یک همهپرسی، ۹۳٪ مردم به اصلاح قانون اساسی (برای ممکنشدن انتخاب دوباره رحمان) رای مثبت دادند. دولت میگوید که ۹۶٪ مردم در این همه پرسی شرکت کردهاند. در نوروز ۱۳۸۶ ه. خ (۲۰۰۷ م) امامعلی رحمانف خواستار آن شد که او را امامعلی رحمان بخوانند. از آنجا که امکان تمدید دوره ریاست جمهوری در کنار دهها اصلاحیه دیگر به رای گذاشته شد، منتقدان دولت گفتند که رای مردم با آگاهی کامل نبودهاست.
جغرافیا
پهناوری تاجیکستان ۱۴۳،۱۰۰ کیلومتر مربع (۹۵ ام در جهان) است و جمعیت آن ۸،۱۶۰،۰۰۰ تن (۹۸ ام در جهان) است (آمار ۲۰۱۴). تراکم جمعیت در این کشور ۵۷ تن در هر کیلومتر مربع است. تاجیکستان کشوری کوهستانی و سرسبز با بارندگی فراوان است که میتواند صادرکننده آب و برق به سایر کشورها باشد. تاجیکستان کشوری مرتفع است که رشتهکوه پامیر آن را پوشاندهاست، ولی در شمال کشور، منطقه پست فرغانه وجود دارد.
در شمال تاجیکستان دشت فرغانه، در شمال غربی و بخش مرکزی، رشتهکوههای ترکستان، زرافشان، حصار و آلای، در جنوب شرقی رشتهکوههای بلند پامیر (بلندی تا ۷۴۹۵ متر) قرار دارد. در بخش جنوب غربی زمینهای نسبتا پستتر وخش و حصار و غیره قرار دارد. رودها و دریاچههای تاجیکستان از قلهها سرچشمه میگیرند. مجموع طول ۹۴۷ رودخانه تاجیکستان بیش از ۲۸۵۰۰ کیلومتر است که ۶۰٪ ذخیره آبی آسیای مرکزی را تشکیل میدهند.
در تاجیکستان بیش از ۸۰ گونه از پستانداران، بیش از ۳۶۵ گونه پرنده، ۴۹ گونه خزنده، تقریبا ۴۰ گونه ماهی و بیش از ۱۰ هزار گونه حشره زندگی میکنند. از جانوران این کشور میتوان به پلنگ برفی، سیاهگوش ، خرس، گرگ، و روباه اشاره کرد. در این کشور آهو و گوسفندهای کوهی بسیاری هم زندگی میکنند.
در تاجیکستان چهار حفاظتگاه ملی (بیشه پلنگان، رامیت، دشت جوم و زارغول)، و ۱۳ پرورشگاه و پارک ملی فعالیت دارند. مناطق حفاظتشده طبیعی این کشور جمعا حدود ۲۱٪ از خاک کشور را دربر میگیرند.
رودها
تصویر ماهوارهای تاجیکستان
تاجیکستان دارای رودهای بسیاری است. شمار رودهایی که طول آنها از ۱۰ کیلومتر تجاوز میکند به ۹۴۷ میرسد. رودهای مهم آن عبارتند از:
سیر دریا (سیحون)
آمودریا (جیحون)
رودخانه زرافشان
رود پنج
رودخانه مرغاب
سرخ آب
کافرنهان
رود وخش
نقشه توپوگرافی تاجیکستان
در مجموع طول ۹۴۷ رودخانه تاجیکستان بیش از ۲۸٫۰۰۰ کیلومتر است.
همچنین در تاجیکستان ۱٫۳۰۰ مرداب، جمعا به مساحت ۷۰۵ کیلومتر مربع وجود دارد. بزرگترین مرداب کشور قراکول نام دارد.
مرزها
افغانستان (جنوب): ۱۲۰۶ کیلومتر
ازبکستان (باختر): ۱۱۶۱ کیلومتر
قرقیزستان (شمال): ۸۷۰ کیلومتر
چین (خاور): ۴۱۴ کیلومتر
در ماه ژانویه سال ۲۰۱۱ مجلس نمایندگان تاجیکستان پروتکل تعیین خطوط مرز میان تاجیکستان و چین را تصویب کرد که طبق این سند ۱٫۱ هزار کیلومتر مربع (حدود یک درصد) از خاک تاجیکستان در ولایت بدخشان این کشور، به کشور چین داده شد.
قلهها
کوه
بلندی
محل
قله استقلال (قله انقلاب)
۷،۱۷۴ متر
۲۳،۵۳۷ فوت
شمالیترین مرز در رشتهکوه آلای
گردنه قیزیلآرت
۴،۲۸۰ متر
۱۴،۰۴۲ فوت
شمالیترین مرز در کوهستان سراسری آلای
قله اسماعیل سامانی (بلندترین قله)
۷،۴۹۵ متر
۲۴،۵۹۰ فوت
شمال ولایت خودمختار کوهستان بدخشان
قله ابنسینا (قله لنین)
۶،۹۷۴ متر
۲۲،۸۸۱ فوت
شمال قله اسماعیل سامانی
قله کورژنیوسکی
۷،۱۰۵ متر
۲۳،۳۱۰ فوت
ولایت خودمختار کوهستان بدخشان
رشتهکوه آکادمی فنها
۶،۷۸۵ متر
۲۲،۲۶۰ فوت
ولایت خودمختار کوهستان بدخشان
قله کنکورد
۵،۴۶۹ متر
۱۷،۹۴۳ فوت
مرز جنوبی رشتهکوه قرهقروم
قله کارل مارکس
۶،۷۲۶ متر
۲۲،۰۶۷ فوت
مرز جنوبی رشتهکوه قرهقوروم
قله مایاکاوسکی
۶،۰۹۶ متر
۲۰،۰۰۰ فوت
مرز افغانستان.
تقسیمات کشوری
نقشه
تقسیمات کشوری تاجیکستان از ۳ ولایت، ۱ ناحیه تابع جمهوری، ۱ پایتخت، ۵۸ ناحیه و ۴۰۱ جماعت تشکیل میشود که ولایتها شامل ولایت مختار کوهستان بدخشان، ولایت سغد، ولایت ختلان و ناحیههای تابع جمهوری میشوند. هر ولایت به چندین ناحیه و هر ناحیه به چندین جماعت و هر جماعت به چندین ده تقسیم میگردد.
تقسیمات کشوری جمهوری تاجیکستان از بدو تاسیس آن دستخوش تغییر بودهاست و نام جایهای آن به علتهای گوناگون عوض شدهاست. برای نمونه، انگیزه سیاسی در تغییر نام دو شهر عمده تاجیکستان مشهود است. در دوره شوروی، دوشنبه پایتخت این کشور چندی استالینآباد خوانده میشد و به شهر خجند نیز لنینآباد میگفتند. برخی از تغییر نامها بهدلیل جابهجایی جمعیت بودهاست. برای نمونه در اواخر دهه ۱۹۵۰ میلادی که گروهی از مردم مستچا از بالا آب زرافشان به دشتهای واقع در گوشه شمال غربی تاجیکستان کوچانیده شدند، نام مستچا را با خود به آنجا بردند.
ولایت خودمختار بدخشان، تنها ولایتی است که نام آن از بدو تشکیل تاجیکستان تاکنون بیتغییر ماندهاست. صفت «مختار» (خودمختار) برای این ولایت هرگز جدی نبودهاست و آن اختیارات فرهنگی که قانون اساسی اتحاد شوروی برای نواحی خودمختار پیشبینی کردهبود، از جانب مردم بدخشان مورد تقاضا نبودهاست. ولایت خجند در شمال که رشته حصار، آن را از دیگر نواحی تاجیکستان جدا میکند، در دوره شوروی، لنینآباد خوانده میشد. نواحی مرکزی و جنوبی که تنه اصلی تاجیکستان را تشکیل میدهد و مشتمل بر یک تا ۴ ولایت بوده، بارها دستخوش تجدیدنظر اداری واقع شدهاست. در سال ۱۹۴۴ میلادی این ناحیه مشتمل بر ولایت مرکزی وابسته به پایتخت یا «ناحیههای تابع جمهوری»، غرم، کولاب و قرغان تپه بود. ابتدا ولایت کولاب و سپس ولایت قرغان تپه در اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی از ناحیههای تابع جمهوری جدا شدند. پس از استقلال تاجیکستان دو ولایت کولاب و قرغان تپه در ولایت واحدی ادغام شدند که نام تاریخی ختلان بر آن نهاده شد.
اقتصاد
تاجیکستان یکی از جمهوریهای سابق اتحاد جماهیر شوروی است. در سال ۲۰۰۵، تولید ناخالص ملی آن نزدیک به ۲ میلیارد دلار بود.
نفت و گاز تاجیکستان
دولت تاجیکستان حدود ۹۰ درصد از نیازهای انرژی خود را با واردات تامین میکند. بیشتر ذخایر نفت و گاز این کشور در جنوب غرب تاجیکستان در امتداد حوزه آمو-دریا قرار دارد.
به گزارش پایگاه اینترنتی روزنامه وال استریت ژورنال، شرکت ملی نفت چین (سی ان پی سی)، توتال فرانسه و شرکت انگلیسی-کانادایی تزیس پترولیوم توافقنامهای برای توسعه میدانهای نفت و گاز در تاجیکستان امضا کردند. بنابر اعلام شرکت تزیس پترولیوم، منطقه بوختار احتمال دارد ۳،۲۲ تریلیون مترمکعب گاز و ۸٫۵ میلیارد بشکه نفت داشته باشد.
چندی پیش نیز یک شرکت نفتی انگلیس در بیانیهای اعلام کرد، تاجیکستان ذخائر نفت و گاز بسیاری دارد که بطور قابل توجهی بیشتر از ذخایر باقیمانده منابع نفتی در دریای شمال است.
این میزان نفت در تاجیکستان از ذخایر کشورهای صادرکنندهای چون جمهوری آذربایجان با صادرات روزانه ۸۲۰ هزار بشکه، عمان ۷۰۵ هزار بشکه و نروژ ۱میلیون و ۶۰۰ هزار بشکه بیشتر است.
همچنین میزان منابع گازی تاجیکستان از کشورهای صادرکننده گاز مانند الجزایر، مصر و ازبکستان بیشتر است.
مردم
کودکان تاجیک
جمعیت تاجیکستان در سال ۲۰۱۶ میلادی ۸،۷۳۰،۰۰۰ تن برآورد شدهاست. حدود ۷۹٫۹٪ از مردم این کشور تاجیک هستند (که به فارسی تاجیکی سخن میگویند)، ۱۵٫۳٪ ازبکها، ۱٫۱٪ روس، ۱٫۱٪ قرقیز، ۰٫۳٪ ترکمن و ۰٫۳٪ تاتار هستند. اقلیتهای کوچک غیربومی از قبیل اوکراینی، چینی، کرهای و غیره نیز در تاجیکستان زندگی میکنند که حدود ۲٪ از جمعیت تاجیکستان را تشکیل میدهند.
تاریخ و فرهنگ تاجیکستان با ایران اشتراکات بسیاری دارد. در پارههایی از دوران پیش از اسلام، تاجیکستان جزئی از شاهنشاهی ایران بود. پس از اسلام، سرزمین خراسان و فرارود (از جمله تاجیکستان) زندهکننده فرهنگ ایرانی و به وجود آورنده زبان پارسی دری بود که جانشین زبان پهلوی شد. نخستین شاعران پارسیزبان از این ناحیه به پا خاستند، به ویژه رودکی، که پدر شعر پارسی محسوب میگردد. در نخستین سدههای هجری، خراسان و فرارود مهد تمدن و علوم ایرانی بوده و بزرگانی مانند ابن سینا و فارابی در آنجا پرورش یافتهاند. حکومت سامانی نیز از تاجیکستان برخاستهاست.
دین حدود ۹۵٪ از مردم تاجیکستان اسلام است (۸۵٪ سنی حنفی، اقلیت ۵٪ شیعه که غالبا شیعه اسماعیلی و کمتر از ۱٪ آن شیعه دوازده امامی) است. شیعیان بیشتر در بدخشان زندگی میکنند. مسیحیان، یهودیان، زرتشتیان، بوداییان و بهائیان از جمله اقلیتهای دینی ساکن در تاجیکستان هستند. طریقت نقشبندیه تصوف نیز در تاجیکستان وجود دارد.
شخصیتها
تصویر باباجان غفوروف بر روی اسکناس.
باباجان غفورف تاریخدان و نویسنده کتاب تاریخ تاجیکان از اهالی تاجیکستان است. تیمور ملک نیز از شخصیتها و قهرمانان تاریخی تاجیک بهشمار میآید.
بانو گلرخسار شاعر معاصر تاجیکستان از همراهان مهدی اخوان ثالث و احمد شاملو و سیمین بهبهانی و بسیاری از دیگر شاعران و اهل فرهنگ و هنر ایران بوده و میباشد.
ادبیات
نظم و نثر فارسی و تاجیکی در طول چندین قرن ترقی کرد. دوره نشو و نمای ادبیات فارسی و تاجیکی به عصرهای میانه راست میآید، هنگامی که در آسیای میانه نخستین دولت تاجیکان به وجود میآید (۸۷۴–۱۰۰۵). (۸۷۴–۱۰۰۵). (۸۷۴–۱۰۰۵). محض در همین دوره ترقیات ملت تاجیک به حساب میرود. سامانیان به علم و ادبیات دقت ویژهای ظاهر میکردند. شاعران و عالمان همان دوره به مانند رودکی، ابن سینا، فردوسی، عنصری، دقیقی در درگاه شاهان سامانیان کار و فعالیت میکردند. ایرانیان و تاجیکان آن وقتها یک قوم را با ریشههای با خم پیوست تشکیل میکردند و ادبیات، صنعت، علم خم دسترس همه بود. رودکی اساسگزار ادبیات فارس و تاجیک میباشد. استیلای عربها به آسیای میانه دگرگونیهای زیادی آورد. بای و میماری تایسلامی تاجیکان نیست کرده میشد، کتابها سوزانده میشدند. در آسیای میانه دین اسلام چاری شده زبان عربی عمومی گردید. زبان نو ادبی – زبان فارس و تاجیک در عصرهای IX - X تشکل یافت. رودکی – شاعر برجسته، اساسگزار ادبیات فارس و تاجیک، اولین شده زبان را تشکل داد و آن را در نظم خود استفاده برده، چندین ژانرهای ادبی آن زمان را به وقوع آورد. محض از همان دوره سر کرده ادبیات فارس و - تاجیک تشکل یافته در تمام عالم مشهور گردید. در آخر عصر X فردوس «شاهنام» - «شاهنام» - بیزوال خود را ایجاد کرد، که از جهت معنا و حجم در تمام ادبیات عالم همتایا ندارد. عصر XI با به وقوع آمدن ایپاسهای رمانتیکی مشهور شدهاست. محض در همین ژانر سلسله داستانهای عنصری، اییوکی، گنگوری، عمر خیام میباشند، ولی «خمس» - «خمس» - نظامی گنجوینمنه بهترین محسوب میشوند، که عصر XI ایجاد کرده شدهاست. در عصر XI «بوستان» و «گلستان» - «گلستان» - سعدی، در عصر XIV داستانهای امر خسرو دیخلوی و خواجه کرمانی، کمال خوجیند و غزلهای حافظ شیرازی ایجاد شدهاند. عصر XV باشد با نظم جامی مشهور گردیدهاست.
آموزش و پرورش و فرهنگ
در سال ۲۰۱۲ میلادی در دوشنبه، کتابخانه ملی تاجیکستان که در آسیای مرکزی بزرگترین کتابخانه بهشمار میرود بنیان نهاده شد و به استفاده گذاشته شد. در کتابخانه ملی تاجیکستان بیش از شش میلیون نسخه کتاب وجود دارد.
افتتاح آثارخانه ملی از جمله رویدادهای تاریخی و دستاوردهای مهم فرهنگی در تاجیکستان میباشد. در بیستم مارس ۲۰۱۳ میلادی در شهر دوشنبه رسم گشادهشوی بنای نو آثارخانه ملی تاجیکستان برگزار گردید. در مراسم گشادهشوی آثارخانه، امامعلی رحمان و ساکنان شهر دوشنبه شرکت نمودند. در تالار بزرگ آثارخانه ملی تاجیکستان پرزیدنت کشور امامعلی رحمان با نمایندگان سیرشمار ضیاءیان ایجادکار جمهوری ملاقات نمود.
تغییر خط در تاجیکستان
مردم تاجیک
فهرست شهرهای تاجیکستان
قانون اساسی تاجیکستان
خط تاجیکی
میدان مین مرز ازبکستان-تاجیکستان
انجمن پیوند
سازمان اطلاعات تاجیکستان
فرهنگ تاجیکستان | [
"زبان رسمی",
"قاهر رسولزاده",
"سرود ملی تاجیکستان",
"دوشنبه (تاجیکستان)",
"فارسی تاجیکی",
"تاجیکها",
"ازبکها",
"قرقیزها",
"حکومت متمرکز",
"نظام ریاستی",
"نظام حزب حاکم",
"رئیسجمهور تاجیکستان",
"امامعلی رحمان",
"Prime Minister of Tajikistan",
"مجلس عالی تاجیکستان",
"Assembly of Representatives (Tajikistan)",
"فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی",
"اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی",
"قانون اساسی تاجیکستان",
"سامانی (واحد پول)",
"+۹۹۲",
".tj",
"کشور محصور در خشکی",
"آسیای مرکزی",
"افغانستان",
"ازبکستان",
"قرقیزستان",
"جمهوری خلق چین",
"سرزم",
"دوران نوسنگی",
"عصر برنز",
"تمدن آمودریا",
"فرهنگ آندرونوو",
"آیین بودایی",
"مسیحیان نسطوری",
"مزدیسنا",
"آیین مانوی",
"اسلام",
"شاهنشاهی هخامنشی",
"شاهنشاهی ساسانی",
"هپتالیان",
"سامانیان",
"امپراتوری مغول",
"تیموریان",
"امپراتوری روسیه",
"جنگ داخلی تاجیکستان",
"زبان روسی",
"ولایت مختار کوهستان بدخشان",
"گویش روشنی",
"زبان شغنانی",
"زبان اشکاشمی",
"زبان وخی",
"اقتصاد گذار",
"آلومینیم",
"پنبه",
"تاجیک",
"ـستان",
"پسوند",
"زبان پارسی",
"خجند",
"فرغانه",
"زرافشان",
"پامیر",
"سغد",
"بلخ",
"خوارزم",
"سکاها",
"دائرةالمعارف بزرگ اسلامی",
"مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی",
"میانسنگی",
"قیراقوم",
"سنگنبشته بیستون",
"فهرست ساتراپیهای هخامنشیان",
"قبادیان",
"وحدت (شهر)",
"ناصرخسرو (جماعت)",
"کمبوجه",
"اسکندر",
"آمودریا",
"سیردریا",
"اسپنتمان",
"سلوکوس یکم",
"آپاما",
"آنتیوخوس یکم",
"دولت یونانی بلخ",
"پنجکنت",
"یوئهچی",
"جاده ابریشم",
"چانگ چیان",
"امپراتور وو",
"دودمان هان",
"شیجی",
"شاهنشاهی کوشان",
"کانیشکا",
"میراث باستانی ایران",
"انتشارات علمی و فرهنگی",
"مسعود رجبنیا",
"ترکمنستان",
"دانشنامه جهان اسلام",
"بنیاد دایرةالمعارف اسلامی",
"حمله اعراب به ایران",
"تخارستان",
"ماوراءالنهر",
"فارسی دری",
"زبان سغدی",
"زبان باختری",
"زبان خوارزمی",
"آل افراسیاب",
"سلجوقیان",
"علاءالدین محمد خوارزمشاه",
"غزنویان",
"حمله مغول به ایران",
"تیمور ملک",
"تیمور لنگ",
"شیبانیان",
"کولاب",
"مولانا یعقوب چرخی",
"عبدالقادر گیلانی",
"محمد بشارا",
"تورسونزاده",
"اسفره",
"موزه بهزاد",
"نصر دوم سامانی",
"بخارا",
"جمهوریهای اتحاد جماهیر شوروی",
"جانیان",
"امارت بخارا",
"امارت خوقند",
"امیرنشین بخارا",
"منغیتیان",
"حصار (تاجیکستان)",
"ناحیه درواز",
"قراتگین",
"بلجوان",
"قرغانتپه",
"ارگ بخارا",
"مسجد سنگین",
"روسیه تزاری",
"انقلاب روسیه",
"جمهوری خودمختار شوروی سوسیالیستی ترکستان",
"جمهوری خلق بخارا",
"جمهوری سوسیالیستی ازبکستان شوروی",
"جمهوری سوسیالیستی خودمختار تاجیکستان شوروی",
"پانترکیسم",
"باسماچیها",
"جنگ جهانی دوم",
"الفبای سیریلیک",
"ژوزف استالین",
"حزب کمونیست تاجیکستان",
"جنگ شوروی در افغانستان",
"میخائیل گورباچف",
"رحمان نبیاف",
"قهار محکموف",
"حزب دموکراتیک تاجیکستان",
"حزب نهضت اسلامی تاجیکستان",
"قدرالدین اصلانف",
"دولت خدانظروف",
"مقصود اکراماف",
"سنگک صفروف",
"گلبدین حکمتیار",
"اکبرشاه اسکندراف",
"عبدالملک عبداللّه جانف",
"ولایت ختلان",
"غرم",
"قاضی اکبر تورجانزاده",
"فتحاللّه شریفزاده",
"سازمان ملل متحد",
"آلماتی",
"عشقآباد",
"بیشکک",
"مشهد",
"تهران",
"سیدعبداللّه نوری",
"ارتش تاجیکستان",
"اسلام کریموف",
"جمهوری",
"ریاست جمهوری",
"کشاورزی",
"همهپرسی",
"نوروز",
"هجری خورشیدی",
"فهرست کشورها بر اساس مساحت",
"تراکم جمعیت",
"کیلومتر مربع",
"کوه",
"برق",
"رشتهکوه",
"رشتهکوه آلای",
"سیاهگوش",
"بیشه پلنگان",
"سیر دریا",
"رودخانه زرافشان",
"رود پنج",
"رودخانه مرغاب",
"سرخ آب",
"کافرنهان",
"رود وخش",
"چین",
"قله استقلال",
"قلّهٔ انقلاب",
"متر",
"فوت",
"گردنه قیزیلآرت",
"قلّه اسماعیل سامانی",
"ولایت خودمختار کوهستان بدخشان",
"قله ابنسینا",
"قله لنین",
"قلّه کورژنیوسکی",
"رشتهکوه آکادمی علوم",
"قله کنکورد",
"رشتهکوه قرهقروم",
"قله کارل مارکس",
"قلّه مایاکاوسکی",
"ولایت سغد",
"ناحیههای تابع جمهوری",
"تقسیمات کشوری تاجیکستان",
"ولایتهای تاجیکستان",
"ناحیههای تاجیکستان",
"جماعتهای تاجیکستان",
"دوشنبه (شهر)",
"مستچا",
"قرغان تپه",
"استقلال تاجیکستان",
"اتحاد جماهیر شوروی",
"تولید ناخالص ملی",
"تزیس پترولیوم",
"روس",
"قرقیز",
"ترکمن",
"تاتار",
"اوکراینی",
"چینی",
"مردم کرهای",
"ایران",
"تاریخ ایران پیش از اسلام",
"شاهنشاهی ایران",
"خراسان",
"فرهنگ ایرانی",
"دری",
"زبان پهلوی",
"رودکی",
"پارسی",
"فرارود",
"ابن سینا",
"فارابی",
"سنی",
"شیعه",
"شیعه اسماعیلی",
"شیعه دوازده امامی",
"بدخشان",
"نقشبندیه",
"باباجان غفورف (تاریخدان)",
"تاریخ تاجیکان (کتاب)",
"فردوسی",
"عنصری",
"دقیقی",
"امامعلی رحمان",
"سازمان سیا",
"شهر دوشنبه",
"تغییر خط در تاجیکستان",
"مردم تاجیک",
"فهرست شهرهای تاجیکستان",
"خط تاجیکی",
"میدان مین مرز ازبکستان-تاجیکستان",
"انجمن پیوند",
"سازمان اطلاعات تاجیکستان",
"فرهنگ تاجیکستان"
] | [
"تاجیکستان",
"آثار تاریخی تاجیکستان",
"آسیای مرکزی",
"ایالات و نواحی بنیانگذاریشده در سال ۱۹۹۱ (میلادی)",
"ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۹۴ (میلادی)",
"بنیانگذاریهای ۱۹۹۱ (میلادی) در آسیا",
"بنیانگذاریهای ۱۹۹۴ (میلادی) در آسیا",
"کشورها و سرزمینهای ایرانی زبان",
"کشورها و سرزمینهای روسیزبان",
"کشورها و سرزمینهای فارسیزبان",
"کشورهای آسیای مرکزی",
"کشورهای آسیایی",
"کشورهای اسلامی",
"کشورهای عضو سازمان ملل متحد",
"کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی",
"کشورهای محصور در خشکی"
] |
108 | محمد فرخی یزدی | 1 | 163 | 0 | [
"فرخي يزدي",
"فرخی یزدی",
"محمد فرخي يزدي",
"محمد فرخییزدی",
"محمد فرخي"
] | false | 47 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام",
"Item2": "میرزا محمد فرخی یزدی"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "فرخی یزدی 1.jpg"
},
{
"Item1": "زمینه فعالیت",
"Item2": "[[شاعر]]، [[روزنامهنگار]]، نماینده مجلس"
},
{
"Item1": "ملیت",
"Item2": "ایرانی"
},
{
"Item1": "تاریخ تولد",
"Item2": "۱۲۶۸ خورشیدی"
},
{
"Item1": "محل تولد",
"Item2": "[[ایران]]، [[یزد]]"
},
{
"Item1": "والدین",
"Item2": "محمدابراهیم سمسار یزدی"
},
{
"Item1": "تاریخ مرگ",
"Item2": "۲۵ مهر ۱۳۱۸"
},
{
"Item1": "محل مرگ",
"Item2": "[[ایران]]، [[تهران]]، [[زندان قصر]]"
},
{
"Item1": "محل زندگی",
"Item2": "یزد، تهران"
},
{
"Item1": "مدفن",
"Item2": "نامعلوم"
},
{
"Item1": "در زمان حکومت",
"Item2": "[[احمدشاه قاجار]][[رضاشاه پهلوی]]"
},
{
"Item1": "القاب",
"Item2": "تاج الشعرا یا شاعر لب دوخته"
},
{
"Item1": "بنیانگذار",
"Item2": "[[روزنامه طوفان]]"
},
{
"Item1": "سبک نوشتاری",
"Item2": "مقالهها و اشعار تند سیاسی"
},
{
"Item1": "تخلص",
"Item2": "فرخی"
},
{
"Item1": "علت شهرت",
"Item2": "نشر روزنامههای «طوفان»، «پیکار»، «قیام»، «طلیعه آئینه افکار» و «ستاره شرق» و مبارزات آزادی خواهانه"
},
{
"Item1": "تأثیرپذیرفته از",
"Item2": "[[سعدی]]، [[مسعود سعد سلمان]]"
}
],
"Title": "شاعر و نویسنده"
} | میرزا محمد فرخی یزدی (تاج الشعرا) (۱۲۶۸ خورشیدی – ۲۵ مهر ۱۳۱۸) شاعر و روزنامهنگار آزادیخواه و دموکرات صدر مشروطیت است. وی سردبیر نشریات حزب کمونیست ایران از جمله روزنامه طوفان بود. او همچنین نماینده مردم یزد در دوره هفتم مجلس شورای ملی بود و در زندان قصر فوت کردهاست. مدفن او نامعلوم است.
زندگی
خانواده و تحصیلات
پدرش محمدابراهیم سمسار یزدی بود. برادری داشت عبدالغفور نام که یازده سال از وی بزرگتر بود. فرخی علوم مقدماتی را در یزد فرا گرفت. قدری در مکتبخانه و مدتی در مدرسه مرسلین انگلیسی یزد تحصیل نمود. فرخی تا حدود سن ۱۶ سالگی تحصیل کرد و فارسی و مقدمات عربی را آموخت. وی در حدود سن ۱۵ سالگی به دلیل اشعاری که علیه مدرسان و مدیران مدرسه یزد میسرود، از مدرسه اخراج شد.
هرگز دلم برای کم و بیش غم نداشت
آری نداشت غم که غم بیش و کم نداشت
در دفتر زمانه فتد نامش از قلم
هر ملتی که مردم صاحب قلم نداشت
در پیشگاه اهل خرد نیست محترم هر کس که فکر جامعه را محترم نداشت
باآنکه جیب و جام من از مال و میتهی ست ما را فراغتی ست که جمشید جم نداشت
انصاف و عدل داشت موافق بسی ولی چون فرخی موافق ثابت قدم نداشت
شعر
فرخی شاعری را از کودکی آغاز کرد و فرخی خود معتقد بود که طبع شعرش برخاسته از مطالعه اشعار سعدی به خصوص رباعی زیر است:
گر در همه شهر، یک سر نیشتر است در پای کسی رود که درویشتر است
با این همه راستی که میزان دارد میل از طرفی کند که آن بیشتر است
شعر فرخی از میان شعرای متقدم، بیش از همه از مسعود سعد سلمان متاثر است. او علاوه بر اشعار سیاسی، در سرودن غزلیات عاشقانه نیز تبحر داشتهاست:
شب چو در بستم و مست از مینابش کردم ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم
منزل مردم بیگانه چو شد خانه چشم آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
غرق خون بود و نمیمرد ز حسرت فرهاد خواندم افسانه شیرین و به خوابش کردم
دل که خونابه غم بود و جگرگوشه درد بر سر آتش جور تو کبابش کردم
زندگی کردن من مردن تدریجی بود آنچه جان کند تنم، عمر حسابش کردم
سروده فوق مورد استقبال تمام شعرای پارسی زبان واقع گردید؛ مخصوصا شعرای بزرگ افغانستان مانند قاری عبدالله خان و امیر عمرخان.
حسین مکی در مقدمه دیوان فرخی در ادامه اضافه میکند:
«مقام فرخی در غزلسرایی را باید دریابند. نه تنها مرگ وی را یکی از ضربات سهمگین بر پیکر دلفریب ادب و درشت سیلی بر چهره زیبای سخن دانند بلکه فقدان المناک ادبی جبرانناپذیر بهشمار آرند، زیرا این قبیل اشخاص در هر عصری خود به خود پیدا نمیشوند و قرنها میگذرد تا چنین افرادی پا به عرصه ظهور گذارند».
این شعر نیز از اوست:
آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی دست خود زجان شستم از برای آزادی
آغاز مبارزه در یزد
فرخی از هواداران جدی و حقیقی حزب دموکرات در شهر یزد بود. وی در غزلی آزادی را چنین میستاید:
قسم به عزت و قدر و مقام آزادی که روحبخش جهان است نام آزادی
به پیش اهل جهان محترم بود آنکس که داشت از دل و جان، احترام آزادی
چگونه پایگذاری به صرف دعوت شیخ به مسلکی که ندارد مرام آزادی
هزار بار بود به ز صبح استبداد برای دسته پابسته شام آزادی
به روزگار، قیامت به پا شود آن روز کنند رنجبران چون قیام آزادی
اگر خدای به من فرصتی دهد یک روز کشم ز مرتجعین انتقام آزادی
ز بند بندگی خواجه کی شوی آزاد چو «فرخی» نشوی گر غلام آزادی
در نوروز سال ۱۳۲۷ ق، فرخی برخلاف سایر شعرای شهر که معمولا قصیدهای در مدح حاکم و حکومت وقت میساختند شعری در قالب مسمط ساخت و در مجمع آزادیخواهان یزد خواند. در پایان این مسمط ضمن بازخوانی تاریخ ایران، خطاب به ضیغمالدوله قشقایی حاکم یزد چنین گفت:
خود تو میدانی نیام از شاعران چاپلوس کز برای سیم بنمایم کسی را پایبوس
لیک گویم گر به قانون مجری قانون شوی بهمن و کیخسرو و جمشید و افریدون شوی
به همین دلیل حاکم یزد دستور داد دهانش را با نخ و سوزن دوختند و به زندانش افکندند. تحصن مردم یزد در تلگرافخانه شهر و اعتراض به این امر موجب استیضاح وزیر کشور وقت از طرف مجلس شد؛ ولی وزیر کشور بهکلی منکر وقوع چنین واقعهای شد. دو ماه بعد فرخی از زندان یزد فرار کرد و شعر زیر را با زغال بر دیوار زندان نگاشت:
به زندان نگردد اگر عمر طی من و ضیغمالدوله و ملک ری
به آزادی ار شد مرا بخت یار برآرم از آن بختیاری دمار
فرخی درباره دوخته شدن لبانش سرودهاست:
شرح این قصه شنو از دو لب دوختهام تا بسوزد دلت از بهر دل سوختهام
مبارزه در تهران
در اواخر سال ۱۳۲۸ ق فرخی به تهران کوچید و در آنجا مقالات و اشعار مهیجی را درباره آزادی در روزنامهها به نشر سپرد. وی در جریان جنگ جهانی اول، رهسپار بغداد و کربلا شد، در آنجا تحت پیگرد انگلیسیها قرار گرفت. وی هنگامی که بهطور ناشناس عزم ورود به ایران از طریق موصل را داشت به دست سربازان روسیه مورد سوء قصد قرار گرفت. در دوران نخستوزیری وثوقالدوله با قرارداد ۱۹۱۹ مخالفت کرد و به همین سبب مدتها در زندان شهربانی محبوس شد. با وقوع کودتای سوم اسفند، همراه با بقیه آزادیخواهان باز هم مدتی را در باغ سردار اعتماد زندانی گردید.
او در شهریور ۱۳۰۰ شمسی در نقد قرارداد ۱۹۱۹ خطاب به لرد کرزن سیاستمدار انگلیسی میسراید:
لرد کرزن عصبانی شدهاست داخل مرثیه خوانی شدهاست
ما بزرگی به حقارت ندهیم گوش بر حکم سفارت ندهیم
… آخر ای لرد ز ما دست بدار کشور جم نشود استعمار
بهر دلسوزی ما اشک مبار تا نگویند ز الغای قرار
روزنامهنگاری
فرخی در سال ۱۳۰۰ ش در تهران روزنامه طوفان را منتشر ساخت.
کینه دشمن مرا گفتی چرا در سینه نیست بس که مهر دوست آنجا هست جای کینه نیست
نقد جان را رایگان در راه آزادی دهیم گر به جیب و کیسه ما مفلسان نقدینه نیست
خوب و بد را صفحه طوفان نماید منعکس زانکه این لوح درخشان کمتر از آیینه نیست
طوفان در طول مدت انتشار بیش از پانزده مرتبه توقیف و باز منتشر شدهاست. گاه نیز به سبب زندانی شدن فرخی، انتشار روزنامه دچار وقفه گردیدهاست. در مواقعی که روزنامه طوفان توقیف میشد، فرخی با در دست داشتن مجوز و امتیاز سایر روزنامهها همچون پیکار، قیام، طلیعه، آیینه افکار و ستاره شرق مقالات و اشعار خود را منتشر مینمود. فرخی درباره توقیفهای مکرر روزنامههایش سروده:
هر خامه نکرد ناکسان را توصیف هر نامه نکرد خائنان را تعریف
آن خامه ز پافشاری ظلم شکست آن نامه به دست ظالمان شد توقیف
نمایندگی مجلس
در سال ۱۳۰۷ ش فرخی یزدی به عنوان نماینده مجلس شورای ملی در دوره هفتم قانونگذاری، از طرف مردم یزد انتخاب گردید و به همراه محمدرضا طلوع، تنها نمایندگان بازمانده در جناح اقلیت را تشکیل دادند. با توجه به اینکه تمامی بقیه وکلا حامی دولت رضاشاه بودند، فرخی مرتبا از سایر وکلا ناسزا میشنید و حتی یک بار در مجلس توسط حیدری، نماینده مهاباد مورد ضرب و شتم نیز قرار گرفت. از آن پس با اظهار اینکه حتی در کانون عدل و داد نیز امنیت جانی ندارد، ساکن مجلس شد و پس از چند شب، مخفیانه از تهران فرار کرد.
زندان و مرگ
وی از طریق شوروی به آلمان رفت و مدتی در نشریهای به نام «پیکار» که صاحبامتیاز آن غیرایرانی بود، افکار انقلابی خود را منتشر ساخت. در ملاقاتی با عبدالحسین تیمورتاش فریب وعده او را خورد و از طریق ترکیه و بغداد به تهران بازگشت و بلافاصله تحت نظر قرار گرفت. اندکی بعد به بهانه بدهی به یک کاغذفروش ابتدا به زندان ثبت و سپس به زندان شهربانی افتاد. همزمان پروندهای با اتهام «اسائه ادب به مقام سلطنت» برای وی تشکیل گردید. ابتدا به ۲۷ ماه و پس از تجدید نظر به سی ماه زندان محکوم شد و به زندان قصر منتقل گردید.
بنا به اظهار دادستان محاکمه عمال شهربانی، فرخی در بیمارستان زندان، به وسیله تزریق آمپول هوا توسط پزشک احمدی کشته شد، اگرچه گواهی رئیس زندان حاکی از فوت فرخی بر اثر ابتلا به مالاریا و نفریت است. مدفن فرخی نامعلوم بوده، ولی احتمالا در گورستان مسگرآباد بهطور ناشناس دفن شدهاست.
احمد کسروی وکیل تسخیری پزشک احمدی بود و در دادگاه از او دفاع کرد. کسروی با استناد به مدارک و ارائه آنها به دادگاه، خواستار تبرئه احمدی شد. متن دفاعیات احمد کسروی از سرپاس مختاری و پزشک احمدی نخست در نشریه پرچم (۱۳۲۱–۱۳۲۲) و در دوره معاصر، در کتابی مستقل (دفاعیات احمد کسروی از سرپاس مختاری و پزشک احمدی؛ انتشارات خاوران: پاریس، پاییز ۱۳۸۳) منتشر شد. در باره مرگ فرخی یزدی، کسروی در همین کتاب مشخصا ذکر میکند:
«تعجب میکنم که فرخی، به حکایت پرونده، چند مرض مهلکی از نفریت و مالاریای مزمن و مانند اینها داشته و چون مرده، طبیب قانونی مرگ او را عادی دانسته و جواز دفن صادر کرده، با این حال اصرار میکنند که او را کشتهشده با دست احمدی وانمایند و به تکلفات باورنکردنی میپردازند!» (ص ۱۲۱).
سلول فرخی یزدی
سلول فرخی زندان قصر بعد از مرمت
بنابر اظهارات علی اصغر مونسان مدیر عامل شرکت توسعه فضاهای فرهنگی شهر تهران در زمان مرمت زندان قصر به سلولی برخوردند که بر دیوارهایش اشعار فرخی یزدی نقش بسته بوده و با توجه به این موضوع اتاق مذکور را به عنوان سلول فرخی یزدی شناسایی کرده و تنها آن را مرمت و بازسازی کرده در معرض بازدید عموم قرار دادهاند.
البته جای آن دارد که متخصصان فن صحت این مطلب را به شکل دقیقتری مورد بررسی قرار دهند.
سوگواران را مجال بازدید و دید نیست بازگرد ای عید از زندان که ما را عید نیست
عید نوروزی که از بیداد ضحاکی عزاست هرکه شادی میکند از دوده جمشید نیست
بیگناهی گر به زندان مرد با حال تباه ظالم مظلوم کش هم تا ابد جاوید نیست
وای بر شهری که در آن مزد مردان درست از حکومت غیر حبس و کشتن و تبعید نیست
وسطچین
پایان وسطچین
زندان قصر ۱۳۱۸
خواندن اشعار فرخی
علی شیرازی هشت قطعه از اشعار فرخی را به صورت آواز و ضربی برای فیلم مستند فرخی یزدی به کارگردانی هومن ظریف اجرا کرد. البته هشت قطعه آوازی و ضربی شیرازی متفاوت با موسیقی تیتراژ فیلم است که آن را گروه موسیقی خورشید سیاه بهطور جداگانه اجرا کردهاست. همچنین دکلمه شعر معروف "زندگی کردن من مردن تدریجی بود" توسط میلاد دارابی منتشر شدهاست. | [
"شاعر",
"روزنامهنگار",
"ایران",
"یزد",
"تهران",
"زندان قصر",
"احمدشاه قاجار",
"رضاشاه پهلوی",
"روزنامه طوفان",
"سعدی",
"مسعود سعد سلمان",
"مشروطیت",
"حزب کمونیست ایران (دهه ۱۹۲۰)",
"هفتمین مجلس شورای ملی",
"مکتبخانه",
"رباعی",
"غزل",
"حسین مکی",
"حزب دموکرات (دوران مشروطه)",
"آزادی",
"نوروز",
"قالب شعر",
"مسمط",
"ضیغمالدوله قشقایی",
"استیضاح",
"جنگ جهانی اول",
"بغداد",
"کربلا (شهر)",
"انگلیس",
"موصل",
"وثوقالدوله",
"قرارداد ۱۹۱۹",
"زندان شهربانی",
"کودتای سوم اسفند",
"لرد کرزن",
"مجلس شورای ملی",
"محمدرضا طلوع",
"مهاباد",
"شوروی",
"آلمان",
"عبدالحسین تیمورتاش",
"ترکیه",
"پزشک احمدی",
"مالاریا",
"نفریت",
"علی اصغر مونسان",
"شرکت توسعه فضاهای فرهنگی شهر تهران",
"علی شیرازی",
"فرخی یزدی",
"هومن ظریف"
] | [
"افراد انقلاب مشروطه",
"اهالی یزد",
"درگذشتگان ۱۳۱۸",
"درگذشتگان ۱۹۳۹ (میلادی)",
"درگذشتگان در زندان اهل ایران",
"روزنامهنگاران اهل ایران",
"زادگان ۱۲۶۸",
"زادگان ۱۸۸۹ (میلادی)",
"زندانیان درگذشته در زندانهای ایران",
"زندانیان اهل ایران",
"سیاستمداران اهل ایران",
"شاعران اهل یزد",
"شاعران سده ۲۰ (میلادی) اهل ایران",
"شاعران مرد اهل ایران",
"نمایندگان دوره هفتم مجلس شورای ملی",
"نمایندگان یزد در مجلس شورای اسلامی"
] |
109 | اسطورهشناسی | 0 | 317 | 0 | [
"اساطیر",
"اسطورهشناسي",
"اساطير",
"اساطير يونان",
"استوره شناسی",
"استورهشناسی",
"اسطوره شناسی",
"افسانهشناسی",
"اسطورهشناس",
"میتولوژی",
"اسطوره شناسي",
"استوره شناسي",
"استورهٔ شناسی",
"اسطورهٔ شناسي",
"اسطورهٔ شناسی",
"اسطوره شناس",
"افسانه شناسي",
"افسانه شناسی",
"استورهٔ شناسي",
"اسطورهٔ شناس",
"افسانهٔ شناسي",
"افسانهٔ شناسی",
"ميتولوژي"
] | false | 209 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | اسطورهشناسی یا افسانهشناسی دانشیاست که به بررسی روابط میان افسانهها و جایگاهشان در دنیای امروز میپردازد.
بیشتر اسطورهها بازمانده از روزگاران باستان هستند، گرچه جوامع مدرن نیز اسطورههای خاص خود را دارند. تحول اساطیر هر قوم، معرف تحول شکل زندگی، دگرگونی ساختارهای اجتماعی و تحول اندیشه و دانش آنها است. در واقع، اسطوره نشانگر یک دگرگونی بنیادی در پویش بالارونده ذهن بشری است. اسطورهها روایاتی هستند که از طبیعت و ذهن انسان بدوی ریشه میگیرند، و برآمده از رابطه دوسویه این دو هستند.
ریشه واژه «اسطوره»
این واژه که میتوان در فارسی برابرنهاد افسانه را بهجای آن بهکار برد و جمع شکسته عربی آن بهگونه اساطیر بهکار میرود، ریشههایی نیز در زبانهای هندواروپایی دارد. در زبان سنسکریت Sutra به معنی داستان یا گفتار مذهبی است که کارکرد آموزشی و روحانی دارد و بیشتر در نوشتههای هندویی، بودایی یا جین بهکار رفتهاست. سوترا در یونانی Historia به معنی جستجو و آگاهی، در فرانسوی Histoire، در انگلیسی به دو صورت Story به معنی حکایت، داستان و قصه تاریخی، و History به معنی تاریخ، گزارش و روایت بهکار میرود.
مهرداد بهار در کتاب پژوهشی در اساطیر ایران، به واژهشناسی اسطوره پرداختهاست. او واژه «اسطوره» را واژهای برگرفته از زبان عربی میداند و اعتقاد دارد «الاسطوره» و «الاسطیره»، در زبان عرب به معنای روایت و حدیثیاست که اصلی ندارد. وی این واژه عربی را نیز، برگرفته از اصل یونانی historia (به معنای استفسار، تحقیق، اطلاع، شرح و تاریخ) میداند که از دو جزو ترکیب یافتهاست: یکی از واژه histor یا -history، به معنای داور، و دیگری پسوند -ia. او اعتقاد دارد واژه history با مصدر یونانی iden، به معنای دیدن، خویشاونداست. بهار در ادامه، واژههای لاتینی Vidēre، به معنای دیدن، یونانی idenai، به معنای دانستن، سنسکریت vidyā و اوستا vaēdya، به معنای دانش، و فارسی «نوید» به معنای خبر خوش، مژده و بشارت، را با این واژه همریشه میداند. وی، همچنین ریشه هند و اروپایی نخستین این واژههای خویشاوند را vid- میداند.
به اعتقاد بهار، در زبانهای اروپایی، واژه myth در انگلیسی و فرانسه و myth و mythe در آلمانی، از نظر محتوای معنایی، برابر واژه اسطوره و حالت جمع آنها، برابر واژه اساطیر در زبان پارسیاست. او واژه myth را برگرفته از اصل یونانی mouth، به معنای سخن و افسانه، و آن را با دو واژه فارسی «مست» و «مویه»، همریشه میداند.
پیشینه پژوهش در حوزه اسطورهشناسی
از دیدگاه تاریخی، مهمترین رویکردهای مدرن در مطالعات اسطورهشناختی توسط افرادی همچون فروید، یونگ، لوی برول، لوی استروس، فرای، و گروههایی همچون مکتب شوروی و حلقه اسطوره و آیین پایهگذاری شدهاست.
نخستین نظریههای انتقادی در باب اسطوره طی سده نوزدهم میلادی ارایه گردید. در این سده پژوهشگران، اسطورهها را بهعنوان نمونههای منسوخ و ناکارآمد اندیشه انسانی معرفی مینمودند و باور داشتند که اسطوره چیزی بیش از همتای ابتدایی دانش مدرن نیست.
اما در سده بیستم میلادی بسیاری از پژوهشگران اسطورهشناس این دیدگاه را ناقص دانسته و رد کردند. در اصل امروز دیگر به اسطوره بهعنوان سویه متضاد یا مخالف دانش نگاه نمیشود. از دید اسطورهشناسی مدرن، بررسی و تفسیر اسطورهها به معنای کنار نهادن دانش نیست.
یونگ تلاش کرد بنیادهای روانشناختی پنهان در پس جهان اسطورهها را دریابد. او بر این باور بود که همه انسانها در وابستگی به یک سری از نیروهای ذاتی ناخودآگاه با یکدیگر شریک هستند، که او نامشان را کهنالگو نهاد
لوی استروس عقیده داشت اسطورهها بازتاب الگوهای ذهنی انسان هستند و بیشتر در پی یافتن این ساختارهای ذهنی و بهویژه دوگانهای متضاد (همچون خوب و بد، یا مهربان و ستمگر) در دل اسطورهها بود.
الیاده بر این باور بود که یکی از محوریترین کارکردهای اسطوره، بنیان نهادن سرمشقهایی برای رفتار انسانی است. او نشان داد که نه تنها اسطورهسازی در تضاد با جهان امروز نیست، بلکه انسان مدرن نیز به ناچار همچون نیاکانش اسطورههای ویژه خود را میسازد. در نیمه سده بیستم میلادی بارت مجموعه مقالاتی منتشر کرد که در آنها فرایند اسطورهسازی در جوامع مدرن را بررسی نمود. از دید وی، از آنجایی که تبیین مقررات اخلاقی وظیفه دانش مدرن نیست، انسان همواره نیاز دارد برای درک یک رسم اخلاقی، با تجربیات اسطورهای/دینی درکشده در گذشته مرتبط شود.
تعریف افسانه
افسانه را از دیدگاههای گوناگون میتوان مورد بررسی قرار داد. جامعهشناسان، دینشناسان و روانشناسان و… هر یک به نوعی از افسانهها برای بیان شناخت خاستگاه تفکر و عاطفه بشر و آرزوهای آدمی بهره جستهاند. انسانهای جوامع کهن پیچیدگیهای جهان بیرونی خود را در روایتهای ساده برای خویش بازگشایی میکردند. افسانه با ادبیات، فلسفه و دین همواره پیوندی نزدیک داشتهاست. افسانههای ملل مختلف با همه اختلافاتی که در جزئیات با هم دارند در ساختار دارای یک سرنمون و روایت شبیه به هم میباشند.
جیمز فریزر و ادوارد برنت تایلر افسانه را حاصل تلاش انسان آغازین برای شناخت جهان میدانند.
لوسین لوی-برول افسانه را گونهای از شناخت برآیند ذهن پیش منطقی انسان آغازین میداند.
الکساندر کراپ افسانه را روایتی از خدایان میداند که توجیهکننده پدیدههای طبیعی است.
از دید ماکس مولر افسانه گونهای تبدیل مفاهیم استعاری به شبهواقعیاست.
در نظریه کارکردگرای برونیسلاو مالینوفسکی افسانه پاسخیاست به پرسشهای فلسفی انسان ابتدایی و واقعیتیاست که در شکل عقاید و تصعید این عقاید و در قوانین کارکردی رفتار یعنی اخلاقی پدیدار میشود.
لوی استروس در نظریه ساختارگرای خود افسانه را لایه ژرف اندیشه انسانی میداند و از دید او معنی هر افسانه براساس شکل آن تغییر مییابد و بدینسان معنی افسانه چند لایه و در هر زمان معنی خاصی دارا است و نزد هر فرد و در هر جامعه برداشتهای متفاوتی ازآن وجود دارد؛ و از این برداشتها میتوان به ساختار و الگوی ناخودآگاه قومی یک جامعه پی برد.
میرچا الیاده با توجه به نگرش آیینگرای خود افسانه را خمیرمایه دین میداند.
ژرژ دومزیل بر خلاف روش تحلیلی فروید دنبال یک عامل ثابت انسان شناختی نیست، بلکه در افسانهها روایات مختلف و نسخههای بدل یک افسانه را از نظر ساختار قیاسی و تطبیقی بررسی میکند؛ و بیش از هر چیز به جزئیات نظر دارد.
پل رادین افسانه را از دیدگاه اقتصادی آن بررسی میکند و بر آناست که در شناخت افسانهها باید به ساختار زیر بنایی آن پرداخت.
آن دسته از کسانیکه چه در گذشته و چه امروزه به پژوهش، واکاوی و شناخت اسطورهها اشتغال دارند، تا کنون برای اسطوره تعریف مشخص، دقیق و پذیرفتنی برای همگان نیافتهاند، بلکه هریک به میل و اشتیاق و وابستگیهای اجتماعی خویش آن را تعریف کردهاند. گهگاه در تعریف متخصصان از اسطوره اشکالاتی دیده میشود، علت آن ایناست که آنها به اسطوره از سر اعتقاد و ایمان مینگرند. آنان دنبال این اندیشه لوی استروس که «برای درک اندیشه وحشی باید با او و مثل او زندگی کرد» نه تنها به ساختار، بلکه به عملکرد جادویی اسطوره در جامعه، و در واقع، به اعجاز آن در ایجاد همبستگی قومی و عقیدهای ایمان میآورند و به همین دلیل برای آنها اسطوره یا نهاد زنده بسیار مهمتر از نهادهای کهن است.
میرچا الیاده دینشناس رومانیایی افسانه را چنین تعریف میکند:
افسانه نقلکننده سرگذشت قدسی و مینویاست، راوی واقعهایاست که در زمان نخستین، زمان شگرف بدایت همه چیز رخ دادهاست. به بیان دیگر: افسانه حکایت میکند که چگونه به برکت کارهای نمایان و برجسته موجودات فراطبیعی، واقعیتی، چه کل واقعیت، یا تنها جزیی از آن پا به عرصه وجود نهادهاست؛ بنابراین، افسانه همیشه متضمن روایت یک خلقتاست، یعنی میگوید چگونه چیزی پدید آمده و هستی خود را آغاز کردهاست. افسانه فقط از چیزی که براستی روی داده و به تمامی پدیدار گشته، سخن میگوید. شخصیتهای افسانه موجودات فراطبیعیاند و تنها به دلیل کارهایی که در زمان سرآغاز همه چیز انجام دادهاند، شهرت دارند. اساطیر کار خلاق آنان را بازمینمایانند و قداست یا فراطبیعی بودن اعمالشان را عیان میسازند.
در مقابل هستند عده دیگری که به افسانه صرفا از سر انکار مینگرند. این گروه افسانه را یکی از الگوهای تاریخی یا سازوارهای کهنه و ازکارافتاده میبینند که پیشرفت بشر آن را از رده خارج کردهاست. در نظر یونگ و فروید افسانهشناسی دانشیاست که از فرافکنی نمادین تجربیات روانی نوع بشر به وجود آمدهاست.
افسانه، قصهایاست با خصلتی خاص، یعنی نقل روایتی که در آن خدایان یک یا چند نقش اساسی دارند. افسانهشناسی علمیاست که کارش طبقهبندی و بررسی مواد و مصالح افسانهشناختی بر حسب روش تحلیل و وارسی دقیقی که در همه دیگر علوم تاریخی معمولاست.
به عبارت دیگر، افسانه تلاشی برای بیان واقعیتهای پیرامونی با امور فراطبیعیاست. انسان در تبیین پدیدههایی که به علتشان واقف نبوده به تعبیرات فراطبیعی روی آورده و این زمانیاست که هنوز دانش بشری توجیه کننده حوادث پیرامونیاش نیست.
به عبارت دیگر، انسان در تلاش برای ایجاد صلحی روحی میان طبیعت و خودش افسانهها را خلق کردهاست.
«از دیدگاه انسان به اصطلاح ابتدایی، افسانه تاریخاست. از دیدگاه انسان مدرن، افسانه و تاریخ دو چیز متمایز و کاملا متفاوتاند.»
با آنچه دانشمندان افسانهشناس به آن پرداختهاند به تعریفی کامل ولی چند وجهی از افسانه میرسیم و میتوان از لوی استروس نقل قول کرد که: «… ارزش افسانهای داستان، حتی از خلا بدترین ترجمهها و برگردانها نیز حفظ میشود. ذات و مفهوم افسانه نه در سبک و سیاق آن و نه در موسیقی کلامی یا ترکیبی است که با اجزا ایجاد میکند، بلکه ارزش افسانه در قصهایاست که میگوید…» و از این رو افسانهها با همه تفاوت در جزئیات، ساختار و سرنمونی شبیه به هم دارند:
رویدادی که در زمانهای اولیه اتفاق میافتد.
سامانی متفاوت با واقعیتهای تجربی دارد.
دغدغهها و شناخت انسان اولیه از جهاناست.
سرگذشت و زندگی خدایان و ابرانسانهاست.
در حافظه مردم میماند و از محدوده دنیای واقعی فراتر میرود.
دنیایی آرمانی برساخته از واقعیتها را نشان میدهد.»
افسانههای ایران
موجودات افسانهای
اسطورههای یونان
اسطورههای چین
اسطورههای مصر | [
"عربی",
"سنسکریت",
"هندوئیسم",
"بودایی",
"جین (دین)",
"زبان یونانی",
"زبان فرانسوی",
"زبان انگلیسی",
"تاریخ",
"فروید",
"یونگ",
"لوسین لوی-برول",
"لوی استروس",
"فرای",
"میرچا الیاده",
"رولان بارت",
"جیمز فریزر",
"ادوارد برنت تایلر",
"الکساندر کراپ",
"ماکس مولر",
"برونیسلاو مالینوفسکی",
"ژرژ دومزیل",
"پل رادین",
"فراطبیعی",
"رضا طاهری",
"افسانههای ایران",
"موجودات افسانهای",
"اسطورههای یونان",
"اسطورههای چین",
"اساطیر مصر",
"University of Massachusetts Press",
"wikisource",
"Youngstown State University",
"Lexicon Iconographicum Mythologiae Classicae"
] | [
"اسطورهشناسی",
"انسانشناسی دینی",
"انسانشناسی فرهنگی",
"جامعهشناسی دین",
"سنتها",
"فولکلور",
"معنویت"
] |
110 | کمال خجندی | 1 | 52 | 0 | [
"كمال خجندي",
"کمال الدین خُجندی",
"کمالالدین خجندی",
"کمال الدین مسعود خجندی",
"كمال الدين خُجندي",
"كمال الدين مسعود خجندي",
"كمال الدين خجندي",
"کمال الدین خجندی",
"کمالالدین مسعود خجندی"
] | false | 21 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام_شخص",
"Item2": "کمالالدین مسعود خجندی"
},
{
"Item1": "عرض_تصویر",
"Item2": "250px"
},
{
"Item1": "توضیح_تصویر",
"Item2": "چهره کمال خجندی."
},
{
"Item1": "نام دیگر",
"Item2": "کمال خجندی"
},
{
"Item1": "لقبها",
"Item2": "شیخ"
},
{
"Item1": "ملیت",
"Item2": "[[تاجیک]]"
},
{
"Item1": "مذهب",
"Item2": "اسلام"
},
{
"Item1": "مدفن",
"Item2": "[[تبریز]]: [[آرامگاه دوکمال]]"
},
{
"Item1": "پیشه",
"Item2": "[[عارف]] و [[شاعر]]"
},
{
"Item1": "محل_تولد",
"Item2": "[[خجند]]"
},
{
"Item1": "تاریخ_مرگ",
"Item2": "[[۷۹۲ هجری قمری]] یا\n[[۸۰۸ هجری قمری]]"
},
{
"Item1": "محل_مرگ",
"Item2": "[[تبریز]]"
}
],
"Title": "زندگینامه"
} | کمالالدین مسعود خجندی معروف به شیخ کمال و کمال خجندی از عارفان و شاعران پارسیگوی قرن هشتم هجری بود. تولدش در خجند فرارود بود؛ اما پس از سفر حج در تبریز ساکن شد.
امام کمال خجندی چنان شیفته اقطاب عرفان آذربایگان بود ، تو گویی از خورکند(به عربی:خجند) بر فراز ماوراالنهر ، از تبریز میشنید بوی جوی مولیان را ، که در وصف سه جوی پر آب اش ؛ سرخاب ، چرنداب و گجل سروده است : (این سه بعدها نام محلات معروف تبریز شدند)
نستعلیق
نستعلیق
با اینکه شاعری پیشه اصلی او نبودهاست، دیوانش مشتمل بر حدود هشتهزار بیت است که بخش اصلیاش غزلهای اوست. نمونهای از غزلیات:
نستعلیق
نستعلیق
نستعلیق
نستعلیق
نستعلیق
نستعلیق
شیخ کمال در خدمت سلطان حسین جلایر درآمد و در خانقاهی که سلطان برای او ساخته بود به سر میبرد. وی از شاعران بزرگ اواخر قرن هشتم است که مخصوصا در غزلسرایی مهارت داشت. دیوان او شامل غزلهای مطبوع زیاد وغالبا مقرون به ذوق عرفانی است.
کمال خجندی معاصر حافظ بود و درباره او چنین گفتهاست:
نستعلیق
از اشعار اوست:
نستعلیق
نستعلیق
نستعلیق
نستعلیق
نستعلیق
نستعلیق
کمالالدین خجندی در سال ۷۹۲ هجری قمری یا ۸۰۸ هجری قمری درگذشت. آرمگاه او در تبریز است. این بیت بر لوح مزار او ثبت شدهاست:
نستعلیق | [
"تاجیک",
"تبریز",
"آرامگاه دوکمال",
"عارف",
"شاعر",
"خجند",
"۷۹۲ (قمری)",
"۸۰۸ (قمری)",
"عرفان",
"قرن هشتم هجری",
"فرارود",
"غزل",
"عشق",
"کعبه",
"منبر",
"شراب",
"خانقاه",
"حافظ",
"دین",
"لغتنامه دهخدا"
] | [
"شاعران اهل خجند",
"درگذشتگان ۱۴۰۰ (میلادی)",
"درگذشتگان ۷۹۲ (قمری)",
"زادگان ۱۳۲۱ (میلادی)",
"شاعران صوفی",
"شاعران فارسیزبان سده ۸ (قمری)",
"شاعران قرون وسطی",
"صوفیان اهل ایران",
"نویسندگان سده ۱۴ (میلادی)",
"خاکسپاریها در باغ دوکمال"
] |
112 | مجارستان | 2 | 4,951 | 0 | [
"مجار",
"مجارستانی",
"هنگری",
"مجارستاني",
"هنگري",
"هانگری"
] | false | 4,677 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام اصلی",
"Item2": "Magyar Köztársaság"
},
{
"Item1": "نام فارسی رسمی",
"Item2": "جمهوری مجارستان"
},
{
"Item1": "نام عادی",
"Item2": "مجارستان"
},
{
"Item1": "تصویر پرچم",
"Item2": "Flag of Hungary.svg"
},
{
"Item1": "تصویر نشان ملی",
"Item2": "Coat of Arms of Hungary.svg"
},
{
"Item1": "سرود ملی",
"Item2": "[[هیمنوس]]"
},
{
"Item1": "نقشه",
"Item2": "EU location HUN.png"
},
{
"Item1": "پایتخت",
"Item2": "[[بوداپست]]"
},
{
"Item1": "latm",
"Item2": "20"
},
{
"Item1": "longm",
"Item2": "40"
},
{
"Item1": "بزرگترین شهر",
"Item2": "[[بوداپست]]"
},
{
"Item1": "زبان رسمی",
"Item2": "[[مجاری]]"
},
{
"Item1": "نوع حکومت",
"Item2": "[[جمهوری پارلمانی]]"
},
{
"Item1": "نوع حاکمان",
"Item2": "• [[رئیسجمهور]]• [[نخستوزیر]]"
},
{
"Item1": "نام حاکمان",
"Item2": "[[یانوش آدر]][[ویکتور اوربان]]"
},
{
"Item1": "نحوه تشکیل",
"Item2": "پیدایشرسمیت امپراتوریسومین جمهوری"
},
{
"Item1": "تاریخ تشکیل",
"Item2": "[[۹۶۸]][[۱۰۰۰]][[۱۹۸۹]]"
},
{
"Item1": "مساحت",
"Item2": "۹۳،۰۳۰"
},
{
"Item1": "رتبه مساحت",
"Item2": "۱۰۹ام"
},
{
"Item1": "درصد آبها",
"Item2": "۰٫۷۴"
},
{
"Item1": "رتبه جمعیت",
"Item2": "۷۹ام"
},
{
"Item1": "تراکم جمعیت",
"Item2": "۱۰۹"
},
{
"Item1": "رتبه تراکم جمعیت",
"Item2": "۹۴ام"
},
{
"Item1": "واحد پول",
"Item2": "[[فورینت]]"
},
{
"Item1": "کد واحد پول",
"Item2": "HUF"
},
{
"Item1": "منطقه زمانی",
"Item2": "CET"
},
{
"Item1": "منطقه زمانی تابستانی",
"Item2": "CEST"
},
{
"Item1": "utc",
"Item2": "+۱"
},
{
"Item1": "dst",
"Item2": "+۲"
},
{
"Item1": "دامنه اینترنتی",
"Item2": "[[.hu]]"
},
{
"Item1": "پیششماره تلفنی",
"Item2": "۳۶+"
}
],
"Title": "کشور"
} | مجارستان یا هانگری کشوری در اروپای مرکزی با پایتخت بوداپست است. مساحت مجارستان ۹۳۰۳۰ کیلومتر مربع است. این کشور در حدود ۹ میلیون و ۸۸۰ هزار نفر جمعیت دارد، زبان رسمی آن مجاری و واحد پول آن فورینت است. پایتخت و پرجمعیتترین شهر این کشور بوداپست با یک میلیون ۷۴۰ هزار نفر جمعیت است.
در حدود ۸۴ درصد از مردم این کشور مجاریتبار، ۱۴ درصد نامشخص، و ۳ درصد روما (کولی) هستند. زبان مجاری پر گویشورترین زبان غیر هندواروپایی در قاره اروپا است.
زبان مجاری از خانواده فینواوگری است که از کوههای اورال سرچشمه میگیرند و مجاری با زبانهای فنلاندی و استونیایی خویشاوند است.
پایههای مجارستان در اواخر سده نهم میلادی توسط شاهزاده آرپاد نهاده شد. فرزند نوه او یعنی استفن اول در سال هزار میلادی بر تخت پادشاهی نشست و مسیحیت را به عنوان دین رسمی مجارستان پذیرفت. مجارستان در سده دوازدهم قدرتی متوسط در جهان غرب آن زمان بهشمار میآمد. بخشهایی از مجارستان از ۱۵۴۱ تا ۱۶۹۹ یعنی ۱۵۸ سال در زیر سلطه عثمانی قرار گرفت. مجارستان بعدها تحت فرمان هابسبورگ قرار گرفت و سپس بخش عمدهای از پادشاهی اتریش-مجارستان را تشکیل داد.
مجارستان در تاریخ ۲۳ اکتبر ۱۹۸۹ تبدیل به جمهوری پارلمانی دموکراتیک شد و امروزه به عنوان یک کشور توسعهیافته شناخته میشود. مجارستان از کشورهای توریستی است و در سال ۲۰۱۱ میلادی ۱۰٫۲ میلیون گردشگر را به خود جلب کرد. مجارستان، از کشورهای سابق کمونیستی شرق اروپا، همراه با شمار دیگری از کشورهای کمونیستی سابق و همچنین قبرس و جزیره مالت در سال ۲۰۰۴ به عضویت اتحادیه اروپا پذیرفته شد.
در طول جنگ جهانی دوم و در جریان هولوکاست، نزدیک به ششصد هزار یهودی در مجارستان کشته شدند. در آن زمان دولت وقت مجارستان، با آلمان نازی متحد بود.
امروزه، برطبق نتایج آژانس حقوق اساسی اتحادیه اروپا شدیدترین کشور یهودیستیز اتحادیه اروپا مجارستان است. ۹۰ درصد یهودیان این کشور اعلام کردهاند که به آنها توهین و بیحرمتی و در بسیاری موردها حمله میشود.
تاریخ
تاریخ مهاجرت قوم مجار به جلگه دانوب دقیقا معلوم نیست. این قوم بهصورت قبایلی بهتدریج از آسیا و نواحی غربی سیبری به این سرزمین آمده و پس از زد و خوردهای فراوان با دیگر قبایل برای تصاحب اراضی پربرکت سرانجام در جلگه دانوب بین نژادهای ژرمن و اسلاو حائل گردیدهاند. این تاریخ را حدود سال ۸۹۶م. میدانند، یعنی زمانیکه قبایل مجار به رهبری پرنس آرناپه ساکن حوزه کارپات (سرزمینی که از لحاظ آب و مراتع غنی بوده) را تماما یا بهطور وسیعی تصرف کردند و امروز بهنام «مجارستان» و «ترانسیلوانیا» خوانده میشود.
حوزه کارپات که از لحاظ جغرافیایی در مرکز اروپا واقع شده از دوران ماقبل تاریخ توسط بشر اولیه اشغال شده بود. مردم دوران اولیه عصر آهن و بهدنبال آن کلتها بهنوبت در شروع دوره حاضر توسط رومیها شکست خوردند. ایالات رومی پانونیا و داسیا که در زمان حکومت تیبریوس و تراجان به تصرف درآمده بودند، دربرگیرنده قسمتی از آنچه مجارستان میشد بودند. پس از چهار قرن فرمانروایی رومیها بهواسطه مهاجرت عظیمی منقرض گردید. هونها به رهبری پادشاه معروف خود آتیلا، آستروگوتها ژپیدها و لونگوبارها و بهدنبال آنها آوارها که از نژاد هونها بودند برای زمان کوتاهی در این مکان سکنی گزیدند.
با انقراض امپراتوری آوار بهدست شارل ماگن، تنها گروههای کوچکی از آوارها در دره رود دانوب باقیماندند. وضعیت اجتماعی و اقتصادی این مردمان تقریبا همسطح مجاریهای غالب بود و بههمین علت باعث همزیستی و بعدها جذب شدن آنها توسط مردم مجار میگردید.
تندیسی از آرپاد، بنیانگذار دودمان پادشاهی مجارها.
در قرن دهم هفت قبیله فاتح مجار که با هم متحد بودند تحت رهبری شاهزاده آرپاد موسس اولین سلسله مجار قرار داشتند و قدرت را به فرزندش کیزاسپرو سپردند. در سال ۹۷۲ گیزا بهعنوان یکی از سران قبایل مجار به ریاست اتحادیهای که از این قبایل بهوجود آمده بود انتخاب شد و به اتفاق همسرش سارولت به آئین مسیحیت گروید و پس از وی فرزندش ایشتوان یکم که در تاریخ مجارستان نسبت به سنت ایشتوان شهرت دارد در سال ۱۰۰۰م. بهعنوان نخستین پادشاه مجارستان تاجگذاری کرد. وی که در کودکی غسل تعمید داده شده بود بعد از تحکیم حکومت خود بهعنوان اولین پادشاه مجارستان مسئله مسیحی کردن مجارها را رسمیت بخشید و به تاسیس صومعه و بنانهادن کلیسا اقدام کرد. سن استفان برای استقرار نظام پادشاهی و پیریزی یک نظم اجتماعی پایدار کوششهای فراوانی نمود و مردم را مجبور کرد از آیین قدیمی بهسمت مسیحیت بگروند.
در اواخر قرن ۱۱ کلیسا ایشتوان یکم را به خاطر خدمات وی به مقدس ملقب نمود. وی دو مجموعه عقاید برای اداره امور کشور تنظیم کرد. وی پادشاهی جنگجو بود. در جنگی که با «کنراد» امپراتور ژرمن نمود وی را شکست داد و تا حوالی وین پیشروی کرد، و بهعلت ثروت سرشار حاصل از جنگ دانوب، خطر همسایگان اعم از امپراطوری ژرمن و بیزانس وجود داشت. مجارها نخست با بیزانس از در دوستی درآمدند و پس از شکست ژرمنها در سال ۱۱۰۸ که با غلبه بر سپاهیان هانری پنجم در پوترن بهدست آمد از جانب ژرمنها آسودهخاطر گشتند. در سال ۱۱۸۱ با استقرار بلغارها و تشکیل دولت بلغار مرز مشترک مجارستان و بیزانس از بین رفت و خطر دوم که متوجه مجارها بود منتفی گشت. در قرن ۱۲ قدرت حکومت مرکزی رو به زوال نهاد و با رشد فئودالیسم قدرت سیستم ملوکالطوایفی افزایش یافت. از زمان مرگ استفان اول یک دوره ناامنی شروع شد که طی آن شورش نجیبزادگان پیرو مذهب قدیمی پاگان، اصلاحات اجتماعی و مذهبی پادشاه را به مخاطره انداخت. در هر حال این شورش فرونشانده شد و حملات آلمانها از غرب و کومانها از شرق سرکوب گردید.
طی سدههای ۱۱ و ۱۲ پادشاهان دودمان «آرپاد» مجارستان را یکپارچه نگه داشته و در مقابل سیاستهای توسعهطلبانه امپراتوری مقدس روم، قسطنطنیه و پاپ در رم مبارزه نمودند. سرانجام پیشرفت نسبتا صلحآمیز مجارها در قرون وسطی با حمله مغولها به رهبری پاتوخان در سالها (۴۴–۱۲۴۱) دچار وقفه شد و ارتش مجارستان شاه بلدی چهارم بهسختی توسط مغولها تارومار شد.
اوج شکوه و عظمت مجارستان در قرون وسطی روزگار سلطنت لوئی اول (بزرگ) (۸۲–۱۳۴۲) بود؛ زیرا نفوذش تا دریای بالتیک، دریای سیاه، دریای مدیترانه میرسید. جنگ با ترکها در سال ۱۳۸۹ صورت گرفت و ترکها تا دریای بالکان پیش رفتند و مدتهای دراز مجارستان در چنگال ترکان عثمانی و قسمتی از خاک مجارستان زیر فرمان جابرانه خانوادهها هابسبورگ اتریش گرفتار بود.
این سیاست حفظ قدرت مرکزی توسط «ماتیوس هونیادی» (۱۴۹۰–۱۴۵۸) که از پادشاهان بسیار محبوب و موفق بود دنبال گردید. با مهار کردن قدرت بارونها و تشکیل یک ارتش قوی اجیر شده، وی امنیت و آسایش برای مردم شهر و روستا را به ارمغان آورد، در حالیکه سیاست خارجی توسعهطلبانه وی موجب هراس بود با این وجود دربار با شکوه و کتابخانه عظیم گرونسیانا برای وی در سرتاسر اروپا شهرت آفرید. جانشینان شاه ماتیوس در هر حال قادر نبودند که با قدرت رو به افزایش بارونها مقابله کنند. افزایش فشار روستاییان موجب گردید که تخم نارضایتی در میان آنان کاشته شود؛ بهطوریکه در سال ۱۵۱۴ منجر به جنگ دهقانی بزرگی به رهبری گیورگ دوژا از اهالی ترانسیلوانیا گردید. بههرحال ارتش دهقانی با نبردهای خونینی از هم پاشید و شکست آن منجر به کیفر خونینی برای دهقانان گردید. در این شرایط تهدید ترکها برای اشغال کشوری که بهدلیل اختلافات داخلی از هم پاشیده شده بود یک خطر جدی بهشمار میآمد. در سال ۱۵۲۶ ارتش بزرگ سلطان سلیمان دوم قوای شاه جوان لوتیز دوم را در «نبرد موهاچ» نابود کرد.
پادشاهی اتریش - مجارستان
پس از آن نواحی غربی و شمالی مجارستان حکومت هابسبورگ را پذیرفته و از اشغال عثمانیها رهایی یافتند. جنگ مجارها و عثمانیها سرانجام با انعقاد پیمانی در سال ۱۶۹۹ پایان یافت. در سال ۱۸۶۷ میلادی حکومتهای اتریش و مجارستان باهم متحد و سپس ادغام شده و دولت «اتریش - مجارستان» را شکل دادند. این پادشاهی دوتایی در طی جنگ جهانی اول توسط قدرتهای مرکزی اروپا از هم گسسته شد. یک نظام جمهوری کوتاه مدت در سال ۱۹۱۸ در مجارستان به وجود آمد ولی بیش از ۸ ماه دوام نیافت، در سال ۱۹۱۹ بلا کن رهبر کمونیستهای رومانی با حمله به مجارستان و اشغال بوداپست در ۴ اوت ۱۹۱۹ یک حکومت کمونیستی بینظم را در مجارستان پایهگذاری کرد. پس از ترک مجارستان توسط رومانیاییها، آدام نیکولاس هورتی با یک ارتش ملی بوداپست را به تصرف درآورد، فاتحان بوداپست در ۴ ژوئن۱۹۲۰ معاهدهای تحت عنوان «پیمان تریانون» را به امضا رساندند.
در جریان جنگ جهانی دوم، مجارستان متحد آلمان در این جنگ بود. به دنبال حمله نازیها به شوروی در ۲۲ژوئن۱۹۴۱میلادی، مجارستان از متجاوزان به شوروی که آلمانها بودند حمایت کرد ولی با شکست آلمانها در جبهه شرق از متفقین، در مه ۱۹۴۳ از این حمایت صرف نظر کرد. آلمانها مجددا در سپتامبر ۱۹۴۳ برای بقا در جریان جنگ، مجارستان را اشغال کردند و یک رژیم دستنشانده در این کشور برقرار کردند. در جریان اشغال مجارستان توسط نازیها، دهها هزار یهودی و کولی مجار به اردوگاههای مرگ فرستاده شدند و به دست نازیها به قتل رسیدند. با شکست آلمانها در جنگ جهانی دوم، رژیم دست نشانده آنها در مجارستان نیز بین سالهای ۱۹۴۴ تا ۱۹۴۵ توسط شوروی از قدرت ساقط شد. به موجب پیمان پاریس که در سال ۱۹۴۷ بسته شد، «مجارستان بایستی از کلیه قلمرو خود که در جریان جنگ جهانی دوم به دست آورده بود صرف نظر میکرد، همچنین مجارستان به پرداخت ۳۰۰ میلیون دلار غرامت به شوروی، چکسلواکی و یوگسلاوی محکوم شد»
کمونیسم
در سال ۱۹۴۸ حزب کمونیست با پشتیبانی نیروهای شوروی در مجارستان قدرت را در دست گرفت، نظام جمهوری خلق در مجارستان تاسیس، صنعت ملی، زمینها اشتراکی و حکومت تکحزبی شد، همچنین مخالفین توسط پلیس مخفی ترور میشدند. بهطور کلی دقیقا یک مدل و کپی از حکومت شوروی در مجارستان حکم فرما بود. یکی از مهمترین مخالفان حکومت کمونیستی، رهبر کاتولیکهای مجارستان «کاردینال یوزف میندشنتی» در سال ۱۹۴۸ به زندان افتاد، در سال۱۹۵۶ قیامهای مردمی به اوج خود رسید، در قیام معروف ۲۳ اکتبر۱۹۵۶ ضد کمونیستی مردم مجارستان، قیام مردم به خاک و خون کشیده شد و کماکان حکومت کمونیستی در مجارستان پایدار ماند.
انقلاب ۱۹۵۶ مجارستان:
تانک نابودشده شوروی در مجارستان. ۱۹۵۶.
پس از تغییراتی که در شوروی، در پی مرگ استالین و کم شدن از ترس عمومی در پی حکومت وی صورت میگرفت، اعتراض گروههای سیاسی و صنفی در کشورهای کمونیستی اروپای شرقی نیز آرام آرام بالا گرفت. در همان روزها، حزب کمونیست مجارستان، میان دو دسته اصلاح طلبان و استالینیستها تقسیم شده بود. از سوی دیگر دانشجویان دانشگاه صنعتی بوداپست برای نخستین بار دست به انتشار نامهای زدند و در آن خواستار برقراری آزادیهای مدنی و برگزاری انتخابات آزاد شدند.
قیام خونین بوداپست در ۲۳ اکتبر ۱۹۵۶ و با تظاهرات جمعیتی بالغ بر ۲۳ هزار نفر در مرکز شهر شروع شد. تظاهرکنندگان به قرائت مرامنامه دموکراسی پرداختند و آوازهای ممنوعه را خواندند. تا غروب، جمعیت به ۲۰۰ هزار نفر رسید و آنها مجسمه غولپیکر استالین را به زیر کشیدند. تانکهای شوروی مجبور به عقبنشینی از مواضع خود شدند اما یک هفته بعد، با قدرت بیشتری بازگشتند.
تانکها و زرهپوشهای ارتش سرخ به تظاهرات و اعتراضات پایان دادند و سه هزار نفر از جمله ایمره نوج، نخستوزیر وقت توسط ارتش سرخ شوروی بازداشت و اعدام شدند و بیش از ۲۰۰ هزار نفر نیز از خانههای خود آواره شدند.
در سال ۱۹۵۶ تا ۱۹۸۸، یوناس کادار که به شدت به شوروی وابسته بود به قدرت رسید. در اواخر حکومت شوروی و پیش از اضمحلال آن، حکومت وابسته به آن در مجارستان، آزادیهای سیاسی بیشتری به احزاب مخالف داد و سرانجام در سال۱۹۸۹ حکومت کمونیست مجارستان فروپاشید. پس از آن در اکتبر۱۹۸۹ قانون اساسی اصلاح شد و یک نظام چندحزبی در مجارستان روی کار آمد. آخرین نیروهای شوروی درژوئن۱۹۹۱، مجارستان را ترک کردند و به ۴۷ سال حضور نظامی در مجارستان پایان دادند. در آوریل ۱۹۹۹ مجارستان به ناتو پیوست و در مه ۲۰۰۴ به عضویت اتحادیه اروپا درآمد. در ۵ اوت ۲۰۰۵، لاسلو سولیوم به عنوان رئیسجمهور و در ۲۹سپتامبر۲۰۴ فرنتس جورچانی با سمت نخستوزیر مجارستان انتخاب شدند
جغرافیا
نقشه توپوگرافی مجارستان.
مرزهای مجارستان کنونی پس از پایان جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری اتریش-مجارستان تثبیت شد. مرزهای مشترک مجارستان با دیگر کشورها جمعا ۲۲۵۸ کیلومتر است. در شمال با جمهوری اسلواکی ۵۱۵ کیلومتر مرز مشترک دارد. در شرق آن کشور رومانی با ۴۴۳ کیلومتر مرز مشترک قرار دارد. همچنین در شمالشرقی مجارستان جمهوری اوکراین با ۱۰۳ کیلومتر مرز مشترک قرار دارد. در جنوب نیز کشور مجارستان با جمهوریهای پیشین یوگسلاوی (صربستان ۱۵۱ کیلومتر، کرواسی ۳۲۹ کیلومتر و اسلوونی ۸۲ کیلومتر) مرز مشترک دارد. در غرب مجارستان کشور اتریش با ۳۶۶ کیلومتر مرز مشترک جای گرفتهاست.
مساحت مجارستان ۹۳،۰۳۰ کیلومتر مربع است. این کشور از شمال به جنوب ۲۵۰ کیلومتر و از شرق به غرب ۵۲۴ کیلومتر طول دارد.
کشور مجارستان کشوری مسطح با دشتهایی در حوزه کارپات است که توسط رود بزرگ دانوب به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شدهاست. مجارستان در حوزه اروپای مرکزی قرار دارد و دارای آب و هوایی معتدل میباشد. تابستانها در این کشور نسبتا گرم با رطوبی متوسط است و در این فصل دشتهای مرکزی، افزایش شدیدی دارد. مجارستان دارای زمستانهایی با بارندگی زیاد و هوایی سرد است. بلندترین نقطه مجارستان کوه ککس است که ۱۰۱۴ متر ارتفاع دارد.
دو رود مهم از جنوب (صربستان) وارد مجارستان میشود، رود دانوب که با گذر از بوداپست، پایتخت مجارستان راه شمال و شمال غرب را طی میکند و به اسلواکی و اتریش میرود و دیگری رود تیسا که آن هم از جنوب وارد مجارستان شده و راه شمال شرق را درپیش میگیرد و وارد اوکراین میشود. دریاچهای نیز به نام دریاچه بالاتون در غرب مجارستان قرار دارد. مجارستان دارای حالت دشت مانند و صاف بوده و دارای خاک حاصلخیزی نیز میباشد.
از مهمترین شهرهای مجارستان میتوان به، دبرتسن ۲۰۵ هزار نفر، میشکولتس ۱۷۸ هزار نفر، سگد ۱۶۳ هزار نفر، پچ ۱۵۸ هزار نفر و گیور ۱۲۹ هزار نفر اشاره کرد.
بوداپست از دو بخش بودا و پست تشکیل شده که اولی در کرانه باختری (سمت راست) رود دانوب و دومی در سمت خاوری این رود واقع شدهاند. شهر پچ که یکی از بزرگترین شهرهای کشور مجارستان میباشد پایتخت فرهنگی اروپا بوده و همچنین این شهر هر ساله پذیرای دانشجویان زیادی از دیگر کشورها است.
تقسیمات کشوری
شهرستانهای مجارستان
مجارستان از ۱۹ شهرستان تشکیل شدهاست به علاوه بوداپست که متعلق به هیچ شهرستانی نیست و مستقل است. شهرهای مهم مجارستان شامل دبرسن، میشکولتس، سگد، پچ و گیور هستند.
شهرهای مهم
Budapestبوداپست
رتبه
شهر
جمعیت
رتبه
شهر
جمعیت
DebrecenدبرسنSzegedسگد
1
بوداپست
1,757,618
11
سلنوک
۷۲،۷۸۶
2
دبرسن
203,914
12
تاتابانیا
۶۶،۷۹۱
3
سگد
162,593
13
ایرد
۶۳،۹۹۳
4
میشکولتس
159,554
14
کاپشوار
۶۳،۷۴۲
5
پچ (شهر مجارستان)
145,985
15
شپرن
61,780
6
گیور
129,372
16
وسپریم
۶۰،۷۶۱
7
نیرگهزا
118,125
17
بیکیشچابا
۶۰،۳۳۴
8
کچکمیت
111,836
18
زالائگرسگ
۵۸،۹۵۹
9
سیکشفهروار
98,673
19
اگر
۵۴،۶۰۹
10
سمباتهی
77,866
20
نادکانیژا
۴۸،۲۴۱
سیاست
پارلمان مجارستان در بوداپست
رئیسجمهوری از بین اعضای مجمع ملی برای یک دوره پنج ساله برگزیده میشود. مقام او تا حدود زیادی تشریفاتی است و اما به صورت اسمی وی فرمانده رئیس نیروهای مسلح و دارای قدرتهای از جمله نامزدی برای نخستوزیری است که باید توسط اکثریت آرای اعضای پارلمان، بر پایه پیشنهاد ارائه شده توسط خود رئیسجمهوری انتخاب شود. در مجارستان رئیسجمهور و نخستوزیر توسط دو سوم آراء پارلمان تعیین میشود.
در مه ۲۰۱۲ در پی کنارهگیری پال اشمیت، رئیسجمهوری پیشین مجارستان به دلیل اتهام سرقت علمی در نگارش رساله دکترا، مجمع ملی مجارستان رئیسجمهوری جدید این کشور را انتخاب کردهاست. رئیسجمهوری جدید مجارستان «یانوس آدر» نام دارد که از متحدان نزدیک ویکتور اوربان، نخستوزیر بهشمار میآید.
حزب مخالف دولت در پارلمان از شرکت در رایگیری خودداری ورزیده و گفت که انتخاب آقای آدر به این سمت باعث میشود تا حزب حاکم پایههای قدرت خود را محکمتر کند.
قانون اساسی جدید مجارستان از اول ژانویه ۲۰۱۲ سال جاری به اجرا گذاشته شدهاست؛ در حالیکه اتحادیه اروپا هشدار داده بود که بخشی از محتوای آن شامل تغییر در موقعیت بانک مرکزی و ارتباط آن با دولت، ساختار قوه قضاییه و تشکیلات ناظر بر حفظ اطلاعات و حریم خصوصی شهروندان برای این اتحادیه قابل قبول نیست. اتحادیه اروپا علیه مجارستان به دلیل اصلاحاتی که در قانون اساسی این کشور صورت گرفته به دادگاه شکایت کردهاست.
در انتخابات ماه مه ۲۰۱۴ پارلمان اروپا، در مجارستان حزب حاکم که به عنوان راستگرا و ضد خارجی شهرت دارد با بیش از ۵۰ درصد، اکثریت مطلق آرا را به خود اختصاص دادهاست.
روابط خارجی
کنفرانس خبری در ۶ مارس ۲۰۱۳
این کشور از سال ۱۹۵۵ عضو سازمان ملل بودهاست. بین سالهای ۱۹۴۷ تا ۱۹۸۹ سیاستهای خارجی این کشور از اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی تبعیت میکرد.
در پی بحران مهاجرتی اروپا در سال ۲۰۱۵، این کشور اقدام به کشیدن فنسهایی در مرز جنوبی خود کرد.
اقتصاد
معادن بوکسیت بسیار غنی در این کشور، شناسایی شده و به بهرهبرداری رسیدهاست. نیمی از صادرات مجارستان را ماشین آلات کشاورزی، ابزار مهندسی و غلات و ماشینهای صنعتی تشکیل میدهند.
در سال ۲۰۰۸ اقتصاد مجارستان زیر فشار بدهی شدید و کسری بودجه قرار داشت. ارزش پول مجارستان موسوم به فورنیت، و شاخص اصلی معرف سهام در آن کشور، موسوم به بوکس، همزمان با سیر نزولی بازارهای مالی جهان، تنزل کرد. در پی کاهش شدید ارزش پول ملی و فشار مضاعف بر اقتصاد، مقامات این کشور به سراغ صندوق بینالمللی پول رفتند. بانک مرکزی مجارستان برای جذب داراییهای مردم به بانکها، بهره عامل را به ۵/ ۱۱ درصد افزایش داد.
در اکتبر ۲۰۱۰ مخزن زبالههای شیمیایی شرکت آلومینیومسازی آیکا در غرب مجارستان ترکید. آن حادثه سیلی از زبالههای سمی به راه انداخت که دو شهر کوچک را ویران کرد، هشت تن را کشت، و تمام حیات وحش را در رودخانه «مارکال» از بین برد.
مناسبات بازرگانی ایران و مجارستان
در سال ۱۹۵۲ برای اولین بار بعد از جنگ جهانی دوم یک موافقتنامه بازرگانی بین ایران و مجارستان منعقد گردید که اساس و پایه مبادلات بین دو کشور در سالهای بعد قرار گرفت. از آن تاریخ تا ۱۹۶۶ بهطور کلی حجم مبادلات بین دو کشور چندان زیاد نبود و جمعا از ۵/۱۱ میلیون دلار تجاوز نکرد. در مه ۱۹۶۶ یک موافقتنامه بازرگانی و پرداخت برای مدت سه سال بین دو کشور منعقد گردید که بهموجب آن حجم مبادلات بازرگانی بین طرفین برای سال اول ۲۶ میلیون دلار و برای سال دوم ۲/۲۹ میلیون دلار و برای سال سوم ۳۳ میلیون پیشبینی شد. برطبق این موافقتنامه کالای صادراتی ایران به مجارستان عبارت بودند از: خشکبار، دانههای روغنی، چای، توتون و فراوردههای آن، پنبه، روغن نباتی، ماهی و کنسرو و پوست و روده و پشم و ابریشم طبیعی و فرش و پارچههای ابریشمی، منسوجات جوراب و زیرپوش و منسوجات نخی و نخ پنبه و سنگهای معدنی و سنگهای قیمتی مانند فیروزه، محصولات شیمیایی و فراوردههای نفتی و گوگرد و … که قریب چهل رقم کالای صادراتی بود ولی عملا صادرات از هشت قلم کالا تجاوز نکرد.
شامل: پنبه، پوست خام، مقدار فرش و چوب، کشباف و پارچه پنبهای و حتی همین قلم با مقایسه ارزش کالاهای صادره و سهمیههای تعیین شده در موافقتنامه به میزان پیشبینی شده نرسید. طبق آمار بانک مرکزی ایران در سال اول موافقتنامه صادرات ایران به مجارستان ۳/۴ میلیون دلار و در سال دوم موافقتنامه صادرات ۶/۳ میلیون دلار و واردات ۳/۸ میلیون دلار و در هشتماهه سال سوم ۲۰/۵ میلیون دلار و واردات ۴/۴ میلیون دلار بودهاست. یکسال قبل از انعقاد موافقتنامه مذکور یعنی در مه ۱۹۶۵ یک موافقتنامه همکاری اقتصادی و فنی بین دو کشور در تهران به امضاء رسید که بر اساس آن دولت مجارستان موافقت نمود اعتباری به میزان ده میلیون دلار با بهره ۵/۲٪ جهت تحویل ماشینآلات و تجهیزات و انجام خدمات فنی در اختیار دولت ایران قرار دهد؛ ولی بهعلت اینکه شرایط این موافقتنامه با موافقتنامههای مشابه که ایران با دیگر کشورها منعقد نموده و تا حدی متفاوت بود، از تمام اعتبار مذکور استفاده نشد.
در آوریل ۱۹۶۸ یک موافقتنامه دیگر همکاری اقتصادی و فنی بین ایران و مجارستان به امضاء رسید که بهموجب آن دولت مجارستان اعتباری به میزان چهلمیلیون دلار با بهره ۵/۲٪ در اختیار دولت شاهنشاهی برای انجام پروژههای صنعتی و خرید ماشینآلات و تجهیزات و خدمات قرارداد و موافقت نمود که ایران در مقابل به همان میزان نفت خام شرکت ملی نفت ایران به مجارستان صادر نماید. با توجه به اینکه مبادلات بازرگانی بین دو کشور با وجود امکانات فراوان برای بسط و توسعه به میزان پیشبینی شده در موافقتنامه بازرگانی مورخ مه ۱۹۶۶ نرسیده بود لذا کمیسیون مختلط مرکب از نمایندگان دو دولت ایران و مجارستان در ژانویه ۱۹۶۹ در تهران تشکیل گردید و نتایج حاصله از اجرای موافقتنامه بازرگانی و پرداخت را مورد بررسی قرار دادند و چون مدت اعتبار در ژوئن ۱۹۶۹ به پایان میرسید لذا هیئتهای نمایندگی دو کشور پیشنویس موافقتنامههای وزرای اقتصادی ایران و مجارستان آن را در بوداپست امضاء نمودند.
برطبق آن قرار شد ایران در سال اول معادل یکمیلیون دلار اتومبیل سواری - اتوبوس، ۲۰۰ هزار دلار کفش - ۶۰۰ هزار دلار یخچال - چراغ گاز و آبگرمکن و ۳۵۰ هزار دلار فرش - یکصد هزار دلار صابون و پودر رختشویی - یکصد هزار دلار جوراب و پیراهن و زیرپیراهن، ۲۰۰ هزار دلار تریکو و پتو - ۵۵۰ هزار دلار دخانیات - ۲۳۰ هزار دلار روغن نباتی و دانههای روغنی - ۳۰۰ هزار دلار محصولات نخی به مجارستان بفرستد. در امضای موافقتنامه فوق طرفین توافق کردند که اجرای اصل کاملهالوداد را در مورد یکدیگر رعایت نمایند.
روابط اقتصادی ایران و مجارستان در سال ۱۹۷۰ وارد مرحله تازهای شد. در اردیبهشت این سال در تهران مذاکرات مفصلی بین هیئتهای نمایندگی دو کشور صورت گرفت و قرار شد که کالاهای صنعتی ایران در فهرست کالاهای قابل صدور به مجارستان قرار گیرد. در مهرماه ۱۳۵۰ یک هیئت بازاریابی و بازرگانی مرکب از وزیران صنایع و کارشناسان اقتصادی ایران به اروپا از جمله مجارستان مسافرت نمودند و سرانجام در آذرماه همان سال هیئت اقتصادی و بازرگانی مجار بهمدت یک هفته به ایران آمد و پیمانهایی بهمنظور خرید کالاهای گوناگون از قبیل کفش و جوراب و تریکو و کشمش و پنبه به امضاء رسید. از سال ۱۳۴۹ ایجاد یک کارخانه تولید قند از خرما در خرمشهر با همکاری فنی کارشناسان مجارستان آغاز به کار کرد و در سال ۵۰ به مرحله بهرهبرداری رسید. در مهر ۵۱ وزیر بازرگانی خارجی مجارستان در راس یک هیئت شش نفری از مقامات اقتصادی و بازرگانی آن کشور برای شرکت در دومی اجلاس مشترک وزیران اقتصادی ایران و مجارستان به تهران آمد و طی مذاکراتی توافق شد که دولت مجار میزان خریدهای خود را از ایران افزایش و متنوع سازد. در همین سال مذاکرات دیگری برای تامین دومین واحد تولیدی تحقیق شده خرما صورت گرفت و ایجاد یک واحد عظیم کشت و صنعت در دشت مغان در دستور همکاریهای اقتصادی و فنی دو کشور قرار گرفت.
مردم
جمعیت مجارستان بالغ بر ۱۰،۳۱۳،۸۸۳ نفر (سازمان ملل متحد ۱۹۹۵) است. ۸۸٪ جمعیت کشور از مجارها تشکیل شده و دیگر تیرههای ساکن این کشور رومانیاییها، صربها، کرواسیها، آلمانها، و شمار نسبتا زیادی از کولیها هستند. مطالعات ژنتیکی نشان دادهاست که مجارها فقط ۱۳ درصد از ژنهای اقوام اورالی را دارا هستند.
زبان رسمی مجارستان مجاری است. ۷۰٪ مردم مسیحی کاتولیک و ۲۵٪ پروتستان هستند.
فرهنگ
سده نوزدهم برای این کشور احیاء ملی را به بار آورد که در آن، فرهنگ نقش بسیار ارزندهای را ایفا نمود. بخش عمده موسسات فرهنگی و سنتهای موجود کشور، ریشه در قرن نوزدهم دارند. بیش از نیمی از جامعه مجارستان تا میانههای سده نوزدهم از زندگی روستایی برخوردار بودند و در مقایسه با جامعه غرب، طبقه روشنفکر مجارستان منفعل باقی ماند. در همان زمان، جمهوری مجارستان به عنوان یکی از کشورهای اروپای مرکزی نوعی انتقال غربی از سنتهای قدیمی به سنتهای جدید را تجربه نمود که با مخالفت شدید کشورهای شبه جزیره بالکان و اروپای شرقی مواجه گردید.
در اواخر دهه ۴۰ عنصر پیشرو سیاست فرهنگی از نوع بلشویکی حذف گردید و تا انقلاب سال ۱۹۵۶ سیاست فرهنگی طراحی شده به سبک اتحاد جماهیر شوروی سابق در کشور حاکم بود.
پس از فرونشستن آتش انقلاب، فرهنگ آمرانه در اوایل دهه ۶۰ روبه زوال نهاد. در سال ۱۹۸۹، فرایند تجدیدنظر در زمینههای مختلف زندگی و انتقال تدریجی از سنتهای قدیمی به سنتهای جدید در کل بلوک کمونیسم در حال شکلگیری بود. در نتیجه تضعیف نظام کمونیسم، منابع دولتی به تدریج تحلیل رفته و به موازات حذف کنترل سیاسی، حوزه فرهنگ کشور از نظام یارانهای خارج گردید. در سال ۱۹۸۰، فرهنگ تجارتی به اوج خود رسیده و بنیاد فرهنگی سوروس نقش مهمی را در این میان ایفا نمود.
سوارکاری و موسیقی دو بخش مهم از فرهنگ مجار است.
زبان
قسمتی از اروپا که عمده مردم به زبان مجاری صحبت میکنند.
طبق آمار سال ۲۰۱۱، ۹،۸۹۶،۳۳۳ نفر از جمعیت مجارستان (معادل ۹۹٫۶٪ از جمعیت کشور) به زبان مجارستانی صحبت میکنند که از این بین ۹،۸۲۷،۸۷۵ نفر (معادل ۹۰٪) از این زبان به عنوان زبان اول استفاده میکنند و ۶۸،۴۵۸ نفر زبان دومشان است.
ارتش
سربازان نیروی ویژه مجارستان (KMZ)
جنگندههای ساب ۳۹ گریپن مجارستان
ارتش مجارستان به دو شاخه نیروی زمینی مجارستان و نیروی هوایی مجارستان تقسیم میشود.
تا سال ۲۰۱۴ نیروهای مجارستان برای برقراری امنیت و مقابله با طالبان در افغانستان حضور داشتند.
Richard C. Frucht, Eastern Europe: An Introduction to the People, Lands, and Culture p. 359-360
J. Lee Ready (1995), World War Two. Nation by Nation, London, Cassell, page 130. | [
"سرود ملی مجارستان",
"بوداپست",
"زبان مجاری",
"جمهوری پارلمانی",
"رئیسجمهور",
"نخستوزیر",
"یانوش آدر",
"ویکتور اوربان",
"۹۶۸ (میلادی)",
"۱۰۰۰ (میلادی)",
"۱۹۸۹ (میلادی)",
"۲۰۰۸ (میلادی)",
"فورینت مجارستان",
".hu",
"اروپای مرکزی",
"کیلومتر مربع",
"کولی",
"زبانهای هندواروپایی",
"زبانهای فینواوگری",
"کوههای اورال",
"زبان فنلاندی",
"زبان استونیایی",
"آرپاد",
"دودمان هابسبورگ",
"اتریش-مجارستان",
"اتحادیه اروپا",
"هولوکاست",
"دانوب",
"پرنس آرناپه",
"ترانسیلوانیا",
"ماقبل تاریخ",
"تیبریوس",
"تراجان",
"آتیلا",
"سارولت",
"آئین مسیحیت",
"ایشتوان یکم",
"نظام پادشاهی",
"نظم اجتماعی",
"حکومت مرکزی",
"امپراتوری مقدس روم",
"پاتوخان",
"بلدی چهارم",
"لوئی اول",
"دریای بالتیک",
"دریای مدیترانه",
"ترکان عثمانی",
"ماتیوس هونیادی",
"سیاست خارجی",
"گیورگ دوژا",
"سلیمان دوم",
"لوتیز دوم",
"نازیها",
"پیمان پاریس",
"چکسلواکی",
"یوگسلاوی",
"کاردینال یوزف میندشنتی",
"انقلاب ۱۹۵۶ مجارستان",
"استالین",
"ایمره نوج",
"آزادیهای سیاسی",
"اتحادیهٔ اروپا",
"اسلواکی",
"رومانی",
"اوکراین",
"صربستان",
"کرواسی",
"اسلوونی",
"اتریش",
"کارپات",
"ککس",
"رود تیسا",
"دریاچه بالاتون",
"پایتخت فرهنگی اروپا",
"دبرسن",
"میشکولتس",
"سگد",
"پچ",
"گیور",
"سلنوک",
"تاتابانیا",
"ایرد",
"کاپشوار",
"پچ (شهر مجارستان)",
"شپرن",
"وسپریم",
"نیرگهزا",
"بیکیشچابا",
"کچکمیت",
"زالائگرسگ",
"سیکشفهروار",
"اگر (مجارستان)",
"سمباتهی",
"نادکانیژا",
"رئیسجمهوری",
"نیروهای مسلح",
"پال اشمیت",
"یانوس آدر",
"قانون اساسی",
"پارلمان اروپا",
"سازمان ملل",
"اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی",
"بحران مهاجرتی اروپا",
"صندوق بینالمللی پول",
"سانحه کارخانه آلومینیوم آیکا",
"سنگهای قیمتی",
"فراوردههای نفتی",
"بانک مرکزی ایران",
"شرکت ملی نفت ایران",
"دانههای روغنی",
"۱۹۹۵ (میلادی)",
"مجار",
"زبانهای اورالی",
"کاتولیک",
"پروتستان",
"بالکان",
"کمونیسم",
"بنیاد فرهنگی سوروس",
"زبان مجارستانی",
"نیروی زمینی مجارستان",
"نیروی هوایی مجارستان",
"طالبان",
"افغانستان",
"بالاتون"
] | [
"مجارستان",
"ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۰۰۰ (میلادی)",
"ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۲۰ (میلادی)",
"ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در دهه ۸۹۰ (میلادی)",
"بنیانگذاریهای ۸۹۶ (میلادی)",
"جمهوریها",
"کشورها و سرزمینهای مجاریزبان",
"کشورهای اروپایی",
"کشورهای عضو اتحادیه اروپا",
"کشورهای عضو سازمان ملل متحد",
"کشورهای عضو ناتو",
"کشورهای محصور در خشکی",
"لیبرال دموکراسی",
"ویکیسازی رباتیک"
] |
115 | بلغارستان | 2 | 1,990 | 0 | [
"بلغاریا",
"بلغاريا"
] | false | 1,722 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام فارسی رسمی",
"Item2": "جمهوری بلغارستان"
},
{
"Item1": "نام عادی",
"Item2": "بلغارستان"
},
{
"Item1": "تصویر پرچم",
"Item2": "Flag_of_Bulgaria.svg"
},
{
"Item1": "تصویر نشان ملی",
"Item2": "Coat of arms of Bulgaria.svg"
},
{
"Item1": "شعار ملی",
"Item2": "یگانگی نیرومندی است"
},
{
"Item1": "سرود ملی",
"Item2": "[[میهن گرامی]]"
},
{
"Item1": "نقشه",
"Item2": "Location Bulgaria EU Europe.png"
},
{
"Item1": "پایتخت",
"Item2": "شهر [[صوفیه]]"
},
{
"Item1": "latd",
"Item2": "42"
},
{
"Item1": "latm",
"Item2": "41"
},
{
"Item1": "longd",
"Item2": "23"
},
{
"Item1": "longm",
"Item2": "19"
},
{
"Item1": "بزرگترین شهر",
"Item2": "[[صوفیه]]"
},
{
"Item1": "زبان رسمی",
"Item2": "[[زبان بلغاری]]"
},
{
"Item1": "نوع حکومت",
"Item2": "[[جمهوری]]"
},
{
"Item1": "نوع حاکمان",
"Item2": "[[رئیسجمهور]]• [[نخستوزیر]]"
},
{
"Item1": "نام حاکمان",
"Item2": "[[روسن پلونلیف]][[بویکو بوریسوف]] (CDU)"
},
{
"Item1": "نحوه تشکیل",
"Item2": "پیدایشآخرین استقلال سابقخودمختاری از امپراتوری عثمانیوحدت با روملی شرقیاعلام رسمی استقلال"
},
{
"Item1": "تاریخ تشکیل",
"Item2": "[[۶۸۱]][[۱۴۲۲]][[۱۸۷۸]][[۱۸۸۵]][[۱۹۰۸]]"
},
{
"Item1": "مساحت",
"Item2": "۱۱۰٫۹۱۲"
},
{
"Item1": "رتبه مساحت",
"Item2": "۱۰۴ام"
},
{
"Item1": "درصد آبها",
"Item2": "۰٫۳"
},
{
"Item1": "سال برآورد جمعیت",
"Item2": "[[۲۰۰۸]]"
},
{
"Item1": "جمعیت",
"Item2": "۷،۳۶۴،۵۷۶"
},
{
"Item1": "رتبه جمعیت",
"Item2": "۹۸ام"
},
{
"Item1": "تراکم جمعیت",
"Item2": "۶۸،۹"
},
{
"Item1": "رتبه تراکم جمعیت",
"Item2": "۱۲۴ام"
},
{
"Item1": "سال تولید ناخالص داخلی",
"Item2": "[[۲۰۰۸]]"
},
{
"Item1": "تولید ناخالص داخلی",
"Item2": "۹۳٫۸۰۵ میلیارد دلار"
},
{
"Item1": "رتبه تولید ناخالص داخلی",
"Item2": "۶۳ام"
},
{
"Item1": "سرانه تولید ناخالص داخلی",
"Item2": "۱۲،۳۷۲ دلار"
},
{
"Item1": "رتبه سرانه تولید ناخالص داخلی",
"Item2": "۶۵ام"
},
{
"Item1": "سال شاخص توسعه انسانی",
"Item2": "[[۲۰۰۶]]"
},
{
"Item1": "شاخص توسعه انسانی",
"Item2": "۰٫۸۳۴"
},
{
"Item1": "رتبه شاخص توسعه انسانی",
"Item2": "۵۶ام"
},
{
"Item1": "واحد پول",
"Item2": "[[لف]]"
},
{
"Item1": "کد واحد پول",
"Item2": "BGN"
},
{
"Item1": "منطقه زمانی تابستانی",
"Item2": "DST"
},
{
"Item1": "utc",
"Item2": "+۲"
},
{
"Item1": "dst",
"Item2": "+۳"
},
{
"Item1": "دامنه اینترنتی",
"Item2": "[[.bg]]"
},
{
"Item1": "پیششماره تلفنی",
"Item2": "+۳۵۹"
}
],
"Title": "کشور"
} | بلغارستان کشوری در جنوب شرقی اروپاست. پایتخت این کشور شهر صوفیه است. جمعیت این کشور بالغ بر ۷،۳۶۴،۵۷۰ (در سال ۲۰۱۱ میلادی) نفر است که هر ساله ۱٪ از آن کاسته میشود. بلغارستان بیشترین رشد منفی جمعیت را در جهان دارد.
زبان رسمی این کشور بلغاری و واحد پول آن لف با واحد جزء استونیکی است. حدود ۸۵ درصد از مردم آن بلغاریتبار و بقیه بیشتر ترک و کولی هستند.
بلغارستان ۱۱۰،۹۹۴ کیلومتر مربع مساحت دارد و چهاردهمین کشور بزرگ در اروپا است.
بلغارستان در سال ۲۰۰۴ به عضویت سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) درآمد و در سال ۲۰۰۵ اتحادیه اروپا، درخواست عضویت بلغارستان را در این اتحادیه پذیرفت و روز عضویت این کشور در اتحادیه اروپا را ۱ ژانویه ۲۰۰۷ اعلام کرد.
مهمترین صادرات بلغارستان اسانس گل رز است، همچنین شراب نیز از دیگر اقلام مهم صادراتی بلغارستان است، بلغارستان چهارمین صادرکننده شراب در جهان است، پوشاک، کفش، آهن و فولاد، ماشین آلات و تجهیزات و سوخت نیز از دیگر صادرات بلغارستان میباشد.
جمهوری بلغارستان رسما کشوری سکولار است اما در قانون اساسی آن مسیحیت ارتدکس به عنوان دین سنتی کشور ذکر شدهاست. ۷۶٪ جمعیت پیرو آیین مسیحیت نوع ارتدوکس هستند و ۱۰٪ جمعیت را مسلمانان تشکیل میدهند و ۱۱٫۸ درصد بیدین هستند.
منطقه امروزی بلغارستان در قدیم در قلمرو تراکیهایها قرار داشت و بعدا یونانیها و رومیها بر این منطقه چیره شدند. ظهور قومیت بلغار به روزگار امپراتوری اول بلغار در قرون وسطی بازمیگردد. منطقه بلغارستان حدود پانصد سال در تصرف عثمانیان قرار داشت (از ۱۳۹۶ تا ۱۸۷۸ میلادی).
در اواخر سده نوزدهم، مداخله روسیه در سرزمینهای امپراتوری عثمانی در بالکان منجر به تشکیل کشور خودمختار بلغاری در ۱۸۷۸ گشت. بلغارستان تا سال ۱۹۰۸ شاهزادهنشین و تا ۱۹۴۶ پادشاهی مستقلی بود. با این حال، مرزهایی که در کنفرانس برلین (۱۸۷۸) تعیین شده بود، بلغارها را راضی نکرد و برای به دست آوردن زمینهایی که برپایه پیمان سن استفانو (۱۸۷۷) به آنان وعده داده بودند پنج بار وارد جنگ شدند.
بلغارستان که در دو جنگ اول (۱۸۸۵ و ۱۹۱۲) پیروز گشت در جنگ نهایی بالکان (۱۹۱۳) و دو جنگ جهانی (۱۹۱۵ تا ۱۹۱۸ و ۱۹۴۴) مغلوب شد و سرزمینهایی را از دست داد. پس از اشغال کشور به دست ارتش سرخ (۱۹۴۴) و رژیمی کمونیستی برقرار و پادشاه تبعید شد (۱۹۴۶) و به دنبال تظاهرات مردمی در ۱۹۸۹، تئودور ژیفوک (زاده ۱۹۱۱) رهبر تندروی رژیم را اصلاحطلبانی برکنار کردند که یا وعده انتخابات آزاد، از نقش رهبری حزب کمونیست دست کشیدند. در ژوئن ۱۹۹۰ انتخابات آزاد برگزار شد و حزب سوسیالیست پیشین به قدرت بازگردانده شد. این حزب که با مشکلات شدید اقتصادی روبرو بود و نتوانست به تنهایی حکومت کند و در ۱۹۹۱ دولتی ائتلافی بدون برتری هیچ حزبی زمام امور را در دست گرفت و سه حزب اصلی روی کار آمدهاند.
جغرافیا
در شمال این کشور جمهوری رومانی با ۶۰۸ کیلومتر مرز مشترک قرار دارد. در غرب با جمهوری پیشین یوگسلاوی (صربستان با طول مرز ۳۱۸ کیلومتر و مقدونیه با مرز مشترک ۱۴۸ کیلومتری) همجوار میباشد. در جنوب با کشور یونان (۴۹۸ کیلومتر) و ترکیه (۲۴۰ کیلومتر) هممرز است. در خاور این جمهوری دریای سیاه قرار دارد.
نقشه توپوگرافیک بلغارستان.
دو رشته کوه مهم بلغارستان را فرا گرفتهاست، یکی رشته کوههای بالکان که شمال و مرکز این کشور را دربر گرفته و دیگری رشتهکوههای ردوپه که باختر و جنوب کشور را شامل میشود، از دیگر رشتهکوههای بلغارستان میتوان به ریلا و پیرین اشاره کرد.
کوههای بالکان از شرق تا غرب و مرکز بلغارستان میگذرد. در شمال، تپههای کمارتفاع به رود دانوب متمایل است. در جنوب، منطقهای از زمینهای پست کوههای بالکان را از گرانکوهی بلند و چیندار که بلندترین قله بلغارستان در آن است جدا میکند. بلندترین نقطه این کشور قله مصلی با ۲۹۲۵ متر ارتفاع است که در ارتفاعات ریلا در غرب بلغارستان واقع شدهاست.
شمال کشور تابستانهای گرم و زمستانهای سرد دارد، در حالی که جنوب شرق از آب و هوای مدیترانهای برخوردار است. بیشتر اقلیم بلغارستان دارای آب و هوای سرد و کوهستانی است و نواحی ساحلی دریای سیاه نیز آب و هوایی معتدل و مرطوب دارد. مهمترین رود ماریتسا نام دارد که از رشتهکوههای ردوپه در باختر بلغارستان سرچشمه گرفته و با گذر از مناطق مرکزی کشور راه جنوب را در پیش گرفته و وارد ترکیه میشود و سپس به دریای اژه میریزد. رود دیگر دانوب نام دارد که در شمال بلغارستان جریان دارد.
پایتخت بلغارستان، شهر صوفیه است و از مهمترین شهرهای بلغارستان میتوان به پلوودیف ۳۵۰ هزار نفر، وارنا ۳۱۵ هزار نفر، بورگاس ۱۹۰ هزار نفر و روسه ۱۶۰ هزار نفر اشاره کرد.
تاریخ
استپهای شمال
left
شروع مهاجرت و تاریخ باستان
تاریخ تمدن در بلغارستان کنونی به ۳۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح بازمیگردد، ساکنان اولیه این منطقه اقوام تراکیهایها بودند. نام بلغارستان برگرفته از بلغارها است که از استپهای شمال دریای سیاه به آنجا مهاجرت کردند و بر قبایل اسلاو غلبه نمودند و در سال ۶۸۱ میلادی اولین پادشاهی بلغاری را بنا نهادند. بلغارها قومی آمیخته از مردمان ترکتبار و اورال-آلتاییتبار (سکایی-سرمتی) بودند. که در مسیر مهاجرت، اقوام دیگری را نیز در خود حل کرده بودند. و زبان آن قوم نیز زبان بلغار نام داشت که از شاخه زبانهای ترکیتبار بود و امروزه منقرض شدهاست. بلغارها در جمعیت اسلاوها که افزونتر بودند حل شدند که این فرایند با پذیرش مسیحیت ارتدکس از سوی پادشاه بوریس یکم در سده نهم شتاب گرفت. پیدایش خط سیریلیک در سال ۸۵۵ میلادی و استقرار مسیحیت به عنوان مذهب رسمی در ۸۶۴ میلادی محرکهایی نیرومند در تحول فرهنگی کشور بودند. تحت حاکمیت شاه سیمئون یکم بلغارستان به اوج قدرت خود رسید و گفته میشد که پایتخت آن، پرسلاو، از لحاظ قدرت بازرگانی و حیات فکری با قسطنطنیه رقابت میکند.
نخستین پادشاهی بلغار در ۱۰۱۸ مغلوب حکومت بیزانس شد. پادشاهی دوم بلغاری که در سال ۱۱۸۶ در ولیکو تارنووو تاسیس شد، دوباره مرزهای پیشین را برقرار ساخت و عصر طلایی نوینی آغاز شد که در طی آن قلمرو بلغار با سه دریا هممرز بود: دریای سیاه، دریای آدریاتیک و دریای اژه. در ۱۳۹۶ پس از یک جنگ طولانی و مقاومتی سخت، کشور به سلطه عثمانیها درآمد. آغاز سده هجدهم سرآغازی بر دوره احیای بلغارستان بود که با شکوفایی کلیسا، ادبیات و فرهنگ بلغاری مشخص میگردد. پس از یک انقلاب ناموفق در ۱۸۷۶، بلغارستان در پی جنگ آزادیبخش اردو- ترکی در ۳ مارس ۱۸۷۸ به استقلال دست یافت.
در پی کنگره برلین در ۱۸۷۸، کشور به سه بخش یعنی بلغارستان شمالی، روملیای شرقی و مقدونیه تقسیم شد. کلیه این مناطق به نحوی تحت نفوذ عثمانی بودند اما نخستین پادشاه بلغارستان شمالی بنام الکساندر باتنبرگ، روملیای شرقی را تصرف کرده و به خاک خود ملحق کرد. جانشین وی شاهزاده فردیناند ساکس کوبورگ گوتا در ۲۲ سپتامبر ۱۹۰۸ میلادی بلغارستان را کاملا مستقل از حکومت عثمانی اعلام کرد و به خود لقب تزار داد. ادعای صربستان بر ناحیه مقدونیه منجر به جنگهای دوم بالکان (در سال ۱۹۱۳) شد که در طی آن بلغارستان سرزمینهای وسیعی را که در جنگ اول بالکان تصرف کرده بود از دست داد. پس از جنگ دوم بالکان پیمان آشتی بخارست در ۱۰ اوت ۱۹۱۳ به امضاء طرفین جنگ رسید. بنا به این معاهده بلغارستان از تمام فتوحات خود (از سال ۱۹۱۲ تا این زمان) تنها به ترانس و دره استرومیتسا اکتفا نمود، ولی صربستان، مونیستار و دره واردار و قسمتی از سن ژاک و نوی بازار (نویبازار را بین خود و مونتهنگرو تقسیم کرد) را به دست آورد.
دو جنگ جهانی
میان سالهای ۱۹۱۲ تا ۱۹۱۸ بلغارستان درگیر سه جنگ شد، دو جنگ در بالکان و دیگری، جنگ جهانی اول. پس از یک شکست فاجعه بار در جنگ دوم بالکان، بلغاریها دوباره درگیر نبردی بودند که آنها در سمت بازندهاش قرار داشتند چون آنها متحد قدرتهای مرکز در جنگ جهانی اول بودند. با وجود آنکه بیش از یک چهارم جمعیت بلغارستان، ۱،۲۰۰،۰۰۰ تن عضو ارتش شدند و پیروزیهای چشمگیری در مناطقی مانند دوبریچ بدست آمد با این حال این کشور در ۱۹۱۸ شکست را پذیرفت. جنگها باعث شد ۸۷،۵۰۰ سرباز کشته شوند و زمینهای بسیاری از دست برود. از سال ۱۹۱۲ تا ۱۹۲۹ به دلیل جنگها بیش از ۲۵۳ هزار فراری به بلغارستان مهاجرت کردند و بار اضافه بر دوش اقتصاد از پیش آسیب دیده بلغارستان گذاشتند.
سیاستها و خسارتهای وارده باعث شد تا از سال ۱۹۱۸ تا ۱۹۴۳ یک حکومت دیکتاتوری توسط بوریس سوم برپا شود. در ۱۹۴۱ بلغارها به عنوان عضوی از نیروهای محور، وارد جنگ جهانی دوم شدند اما نپذیرفتند تا در عملیات بارباروسا شرکت کنند و مانع از فرستاده شدن جمعیت یهودی شان به اردوگاههای کار اجباری آلمان نازی شدند. مرگ ناگهانی بوریس سوم در تابستان ۱۹۴۳ کشور را دچار آشفتگی سیاسی کرد چرا که جریان اقلیت کمونیست حرکتهایی از خود نشان دادند. بوگدان فیلوف نتوانست با متفقین به صلح برسد. بلغارستان درخواست شوروی در بیرون راندن نیروهای آلمان را اجرا نکرد درنتیجه شوروی در سپتامبر ۱۹۴۴ وارد خاک بلغارستان شد. پس از آن گروه مقاومت کمونیست قدرت را بدست گرفت، از نیروهای محور خارج شد و به نیروهای متفقین پیوست و تا پایان جنگ در این سو ماند.
با آغاز جنگ جهانی اول، بلغارستان به امید بازپسگیری دوباره مقدونیه به آلمان پیوست. پس از دومین شکست، فردیناند ساکس کوبورگ در سال ۱۹۱۸ از حکومت کنارهگیری نموده و قدرت را به پسرش بوریس سوم واگذار کرد. بوریس سوم ضمن ایجاد حکومتی استبدادی منابع طبیعی کشور را نیز بر باد داد. بلغارستان با آغاز جنگ جهانی دوم متحد آلمان نازی و در جبهه نازیها علیه متفقین میجنگید ولی روسیه در ۵ سپتامبر ۱۹۴۴ به این کشور اعلان جنگ داد و این کشور جهت خود را به زیان نازیها تغییر داد و به متفقین پیوست و چهار روز بعد در ۹ سپتامبر ۱۹۴۴ حکومتی کمونیستی در کشور ایجاد شد و کیمون گئورگیف دبیرکل حزب کمونیست بلغارستان شد.
دوره کمونیسم
از سال ۱۹۴۷ حکومتی در بلغارستان به سبک حکومت شوروی سوسیالیست برقرار شد. به زودی بلغارستان به سبب سرسپردگی و وابستگی کامل به شوروی به مطیعترین منطقه تحت سیطره کمونیسم در اروپای شرقی بدل شد، بدین دلیل نیز بود که فعالیت ضد کمونیستی چشمگیری در دوره نفوذ شوروی بر بلغارستان به وقوع نپیوست. تودور ژیکوف، دبیرکل حزب کمونیست بلغارستان، پس از ۳۵ سال در سال ۱۹۸۹ از قدرت کناره گرفت، بلافاصله پتر ملادنوف جانشین او شد، ملادنوف، پولیت بورو (دفتر سیاسی حزب کمونیست) بلغارستان را پاکسازی کرد و به بیش از چهار دهه انحصار قدرت در دست حزب کمونیست پایان بخشید.
به سوی دموکراسی
انتخابات آزاد در ماه مه ۱۹۹۰ در بلغارستان برگزار شد و حزب کمونیست بلغارستان که به حزب سوسیالیست بلغارستان (BSP) تغییر نام داده بود پیروز انتخابات شد. ملادنوف در ژوئیه ۱۹۹۰ مجبور به استعفا شد. در اکتبر ۱۹۹۱ یک ائتلاف از یک جریان غربگرا موسوم به اتحاد نیروهای دموکراتیک (UDF) و یک حزب نماینده اقلیت ترکهای کشور جای سوسیالیستها را گرفتند. در ژانویه ۱۹۹۲ ژلیو ژلف، روشنفکری از سنخ واسلاو هاول در چکسلواکی با شعار «دموکراسی یا کمونیسم» دست به مبارزه زد و رئیسجمهور بلغارستان شد. بلغارستان با مشکلات همیشگی رو به رو بود: تورم، نرخ بیکاری هجده درصدی در اوایل ۱۹۹۴ و بدهی خارجی یازده میلیارد دلاری که با دستمزد دو سال تمام بلغارها برابری میکرد. اما بلغارستان پس از کمونیسم وجوه مثبتی نیز داشت، خصوصیسازی مزارع و کسب و کار با موفقیت انجام شد و بازارهای کشور از فراوانی مواد غذایی جلوه تازهای یافت. حکومت پیشین کمونیست، اقلیت ترک کشور را که حدود ۹ ٪ از جمعیت بلغارستان را تشکیل میدادند مورد اذیت و آزار قرار میداد، اما آنها اینک زندگی بهتری داشتند، طی یک نظرسنجی که در سال ۱۹۹۲ انجام شد، نود درصد ترکهای بلغارستان از مناسبات قومی در این کشور اظهار رضایت کردند.
سیاست
۲۴۰ عضو مجمع ملی هر پنج سال تحت نظام تعیین تعداد نمایندگان به نسبت جمعیت هر منطقه با رای تمامی افراد بالغ انتخاب میشوند. رئیسجمهور که مستقیما برای پنج سال انتخاب میگردد نخستوزیر و شورای وزیرانی را انتصاب میکند که از حمایت اکثریت در مجمع برخوردارند. احزاب عمده سیاسی بلغارستان عبارتند از: اتحاد نیروهای دموکراتیک (میانهرو)، حزب سوسیالیست (کمونیست سابق)، جنبش برای حقوق و آزادی (ترکی).
بلغارستان در سازمان ملل متحد، کنفرانس امنیت و همکاری اروپا، و شورای اروپا عضویت دارد.
ژلیو ژلف نخستین رئیسجمهور بلغارستان که به صورت دموکراتیک انتخاب شد در دیدار با جورج واکر بوش (سمت راست) در سال ۱۹۹۰.
حزب ائتلاف دموکراتیک بلغارستان (UDF) در سال ۱۹۹۷ مجددا پیروز انتخابات شده و مامور تشکیل کابینه گردید. پس از آن ایوان کوستوف نخستوزیر بلغارستان شد. کوستوف توانست با ایجاد اصلاحاتی سیستم فاسد اقتصادی بلغارستان را تا حدودی ترمیم کند. با این وجود، این پیشرفتها بسیار کند و ناچیز به نظر میرسید. در انتخابات ۲۰۰۱، حزب ائتلاف دموکراتیک شکست سختی خورد و حزب جدید یعنی حزب جنبش ملی سیمئون دوم (SNM) به رهبری پادشاه پیشین سیمئون ساکس کوبورگ گوتا ملقب به سیمئون دوم پسر بوریس سوم که ۵۵ سال پیش از آن به دنبال نفوذ کمونیسم بر کشور از سلطنت خلع شده بود به عنوان نخستوزیر بلغارستان انتخاب شد. در انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ ژانویه ۲۰۰۲ گئورگی پاروانوف با اکثریت آراء به عنوان رئیسجمهور بلغارستان انتخاب شد، پاروانوف در انتخابات ژانویه ۲۰۰۶ نیز مجددا با کسب اکثریت قاطع ۷۷ درصدی پیروز انتخابات شد، رقیب جدی او در این انتخابات وولن سیدروف بود که تنها توانست ۲۲ ٪ آراء را از آن خود کند.
در انتخابات عمومی سال ۲۰۰۵، هیچکدام از احزاب شرکتکننده در انتخابات نتوانستند به اکثریت قاطع دست یابند، بنابراین یک دولت ائتلافی توسط حزب سوسیالیست به رهبری سرگئی استانیشف به عنوان نخستوزیر مامور تشکیل کابینه شد. در سال ۲۰۰۷ بلغارستان به عضویت اتحادیه اروپا درآمد. در ۲۳ ژوئیه ۲۰۰۸ کمیسیون اروپا اعطای کمک ۵۰۰ میلیون دلاری اتحادیه اروپا را به بلغارستان به علت جنایتهای سازمان یافته و فساد لجامگسیخته در این کشور به حالت تعلیق درآورد. کمبود شدید انرژی برای چندین هفته در ژانویه ۲۰۰۹ به دنبال مناقشه روسیه و اوکراین بر سر قیمت گاز وارداتی از روسیه، بلغارستان را نیز تحت تاثیر قرار داد که اعتراضات گسترده و خشم مردم بلغارستان در قبال سیاستهای مربوط به انرژی دولت را به دنبال داشت.
در انتخابات عمومی که در ژوئیه ۲۰۰۹ در بلغارستان برگزار شد، حزب راست میانه موسوم به «شهروندان برای توسعه اروپایی بلغارستان» یا (GERB) به رهبری بویکو بوریسوف پیروز انتخابات شد و بوریسوف به عنوان نخستوزیر بلغارستان برگزیده شد، بوریسوف کار خود را به عنوان نخستوزیر از روز ۲۷ ژوئیه ۲۰۰۹ آغاز کرد.
روسن پلونلیوف وزیر پیشین توسعه منطقهای و شهرسازی بلغارستان آبان ماه سال ۱۳۹۰ در دومین مرحله انتخابات ریاست جمهوری با کسب ۵۴٫۸ درصد آرا به عنوان رئیسجمهوری جدید این کشور انتخاب شد.
اقتصاد
در حال حاضر و پس از فروپاشی بلوک شرق، علیرغم همه تلاشهای صورت گرفته سیستم اقتصادی این کشور همچنان کشاورزی محور است و صنعت در آن جایی ندارد. همین مسئله باعث بروز فقر شدهاست.
بلغارستان با خاکی حاصلخیز و اندکی منابع طبیعی دیگر، اقتصادی استوار بر کشاورزی دارد. تولید در تعاونیهای بزرگ مکانیزه متمرکز است. فراوردههای عمده شامل: غلات (گندم، ذرت، جو) و میوه (انگور) و بهطور فزایندهای تنباکو است. تولیدات کشاورزی اساس صنایع غذایی و شرابسازی و تنباکو را تشکیل میدهد. وامهای بلوک شرق در توسعه صنایع ازجمله مهندسی و کودسازی و شیمیایی نقش داشتهاست. به دنبال آشوبهای اجتماعی اقتصادی و سیاسی که اروپایی شرق را پس از ۱۹۹۰ دربر گرفت الکوهای تجارت در این منطقه مختل گشت. بلغارستان که روابط بازرگانیاش با شوروی به ویژه نزدیک بود، با کمبودهای شدید بسیاری از کالاها و از جمله نفت، بیشتر از اغلب کشورهای اروپای شرقی لطمه دید. تولید صنعتی کاهش یافت ولی پیشرفت در امر خصوصی کردن صنعت و کشاورزی حاصل شدهاست.
اقتصاد بلغارستان بهطور کلی در سال ۲۰۱۱ به میزان ۱٫۷ درصد نسبت به سال قبل رشد داشت. پیشبینی اقتصادی کمیسیون اروپا برای رشد کلی بلغارستان در سال ۲۰۱۲ میلادی ۰٫۵ درصد بود درحالیکه صندوق بینالمللی پول رشد تولید ناخالص ملی این کشور را در سال ۲۰۱۲ رقم ۰٫۸ درصد اعلام کرده بود.
نیروگاه هستهای دو هزار مگاواتی کازلودی بیش از ۳۵ درصد برق بلغارستان را تامین میکند و افزایش طول عمر دو رآکتور هزار مگاواتی این نیروگاه تا بیش از ۲۰ سال به یکی از اولویتهای دولت بلغارستان تبدیل شدهاست.
مردم، زبان، دین
نمودار تغییر جمعیت میان سالهای ۱۹۶۱ تا ۲۰۰۹.
۸۳٪/۹ جمعیت بلغارستان را بلغارها و ۱۰٪ را ترکها و کولیها تشکیل میدهند. بسیاری از دانشمندان ریشه بلغارها را از قبایل ترکزبان آسیای میانه میدانند. همچنین گروههایی از روسها، رومانیها، ارمنیها، یونانیها و سایر اقلیتهای کوچک نیز در این کشور به سر میبرند. کمتر از ۰/۱٪ درصد از مردم این کشور به ایدز مبتلا هستند.
زبان رسمی کشور، بلغاری است اگرچه جوانان بلغاری امروزه تکلم به انگلیسی را ترجیح میدهند.
۷۶٪ جمعیت پیرو آیین مسیحیت نوع ارتدوکس هستند و ۱۰٪ جمعیت را مسلمانان تشکیل میدهند و ۱۱٫۸ درصد بیدین هستند. در بلغارستان هشتاد هزار مسلمان علوی وجود دارد. گسترش اسلام در بلغارستان را میتوان در تصرف این کشور توسط امپراتوری عثمانی ریشهیابی کرد.
زبان بلغاری زبانی هندواروپایی و از شاخه اسلاوی جنوبی است که نزدیکترین به آن زبان مقدونی است و گویشوران آن با گویشوران زبان مقدونی درک مطلب میکنند.
در زبان بلغاری کهن و معاصر صدها واژه فارسی وجود دارد که در مکالمات روزمره بهکار میرود. تعداد این واژهها حدود ۱۰۰۰ عدد است که بیشتر از طریق زبان ترکی و در دوره تسلط ۵۰۰ ساله عثمانی بر این کشور، وارد این زبان شدهاست.
ترکهای بلغارستان
توزیع پوشاک در میان آوراگان ترک بلغارستان (۱۸۷۷).
آوارگان ترک ولیکو ترنوو به شوملا وارد میشوند در سال ۱۸۷۷ میلادی.
ترکها یکی از اقلیتهای قومی بلغارستان هستند که در تخمینی در سال ۲۰۱۱ جمعیت آنان در این کشور بالغ بر ۵۸۸،۳۱۸ نفر بودهاست.جمعیت ترکهای کشور بلغارستان پیش از شکل گرفتنش در سال ۱۸۷۸ میلادی تقریبا یک سوم از کل جمعیت آن بود. با این وجود برخی پژوهشگران (عمدتا ترک) بر این باور هستند که ترکها در اکثریت بودند. در سال ۱۸۷۶ تقریبا ۷۰٪ از زمینهای کشاورزی به ترکها تعلق داشت. یک تاریخنگار ترک به نام تورهان چتین بر این باور بود که جنگهای روسیه و ترکیه (۱۸۷۷–۱۸۷۸) به معنای پاکسازی ترکها از بالکان بود. ادعا شدهاست در میان سالهای ۱۹۲۳ تا ۱۹۴۹ بالغ بر ۲۲۰،۰۰۰ نفر از ترکها به ترکیه مهاجرت کردند. هرچند که دولت ترکیه تشویق به مهاجرت میکرد. سپس موج دیگری از ترکها بلغارستان را ترک کردند. در میان سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۵۱ بالغ بر ۱۵۵،۰۰۰ نفر از بلغارستان به صورت اختیاری یا اجباری خارج شدند. اگرچه مهاجرتهای انجام شده طبق توافق با دولت ترکیه انجام شد.
ترکهای بلغارستان (سال ۲۰۱۱))
در سال ۱۹۸۴ دولت بلغارستان یک سیاست بلغاری کردن را آغاز کرد که طی آن ویژگیهای فرهنگی و قومی ترکهای بلغارستان محدود میشد. تقریبا ۸۰۰،۰۰۰ ترک مجبور به تغییر نام خود به یک نام بلغاری شدند. همچنین ترکها دیگر حق شرکت در مراسم مذهبی اسلامی را نداشتند. همینطور نمیتوانستند در مکانهای عمومی ترکی صحبت کنند یا پوشاک سنتی ترکی بر تن کنند. از سال ۱۹۸۶ ترکستیزی در بلغارستان بار دیگر شدت گرفت. این اقدامات در نهایت منجر به بزرگترین مهاجرت دست جمعی در اروپا پس از پایان جنگ جهانی دوم شد و در میان آن ۳۵۰،۰۰۰ ترک به کشور ترکیه وارد شدند. این اتفاق میان ژوئن تا اوت ۱۹۸۹ افتادهاست و از آن به عنوان سیر بزرگ یاد میشود. پس از برکناری تئودور زیوکوف بیش از ۱۵۰۰۰۰ نفر از ترکها به بلغارستان برگشتند. اما بیش از ۲۰۰ هزار نفر بهطور دائم در ترکیه باقی ماندند.
بوکو بوریسو که متهم به داشتن تمایلات ترکستیزانه شده بود. در انتخابات ژوئیه ۲۰۰۹ به قدرت رسید. در دسامبر ۲۰۰۹ وی پشتیبانی خود را از حرکتی که حزب ATAKA و رهبرش در مورد پخش اخبار روزانه به زبان ترکی از تلویزیون ملی بلغارستان مطرح شده بود اعلام کرد. اما پس از آن وی این پشتیبانیش را پس گرفت. نخستوزیر ترکیه نگرانی خود را از افزایش احساسهای ترکستیزانه در بلغارستان به نخستوزیر بلغارستان ابراز کرد. وزیر امور خارجه ترکیه هم نگرانیش در مورد داغ شدن بحثها در مورد اخبار به زبان ترکی در بلغارستان را بیان کرد. ایوان دیکوف اعلام کرد نه همه حزب ATAKA ولی بسیاری از مردم بلغارستان از طرح اخبار به زبان ترکی خشمگین شدند.
فرهنگ
کاخ فرهنگ ملی در صوفیه، ساختهشده در سال ۱۹۸۱.
عناصر اصلی فرهنگ سنتی بلغارستان از میراث تراکیهای، اسلاوی و بلغار تشکیل شدهاند و نفوذ فرهنگی یونانی، رومی، عثمانی، ایرانی و سلتی نیز در فرهنگ این کشور دیده میشود.
نمونه سازهای بلغارستان عبارتند از کاوال (فلوتی که از ته دمیده میشود)، دودوک (سوت بلغاری)، کاباگیوا (نیانبان)، گادولکا (ساز زهی قوسدار) و توپان (طبل استوانهای دو سر).
هفتاد درصد عطر رز در بازارهای بینالمللی از بلغارستان میآید و جشن رزها در نیمه اول ژوئن در دره گل سرخ برگزار میشود. (در بلغارستان مرکزی در نزدیکی شهرهای کازانلوک و کارلوود). این جشن شامل یک گردهمایی شاد همراه با رزچینی همگانی است.
استانهای بلغارستان
از سال ۱۹۹۹ بدین سو کشور بلغارستان به ۲۸ استان (منطقه) بخش شدهاست. نام آنها بدین شرح است:
استان بلاگووگراد
استان بورگاس
استان دوبریچ
استان گابرووو
استان خاسکوو
کرجالی
استان کیوستندیل
استان لووچ
استان مونتانا
استان پازارجیک
استان پرنیک
استان پلون
استان پلوودیو
استان رازگراد
استان روسه
استان شومن
استان سیلیسترا
استان اسلیون
استان اسمولیان
استان صوفیه
استان صوفیه سیتی
استان استارا زاگورا
استان تورگوویشته
استان وارنا
استان ولیکو ترنوو
استان ویدین
استان وراتسا
استان یامبول
جاذبههای گردشگری
نمایی از کلیسای بویانا
نمایی از کلیسای هاگیا صوفیا
یکی از شهرهای بندری و زیبای این کشور، وارنا نام دارد که منطقه ساحلی گلدن سندز (golden sands) را در کنار خود دارد. این منطقه از نظر اقتصاد گردشگری، نقش بسیار مهمی برای مردم منطقه و مردم کشور بلغارستان دارد. اهالی این منطقه از انواع و اقسام شگردها برای کسب درآمد بهره میبرند. اجاره دادن سایهبان و تخت در حاشیه ساحل و همینطور اجاره دادن خودرو، موتورسیکلت، دوچرخه و اسبهای کوتاه قد از جمله این شگردهاست. در بازارچههای اطراف این منطقه ساحلی، انواع و اقسام جانوران (نظیر طوطی، میمون، تمساح و مارهای کوچک و بزرگ) موجود است تا گردشگران در ازای پرداخت مبلغی آنها را در اختیار بگیرند و عکس یادگاری بیندازند.
بناهای تاریخی:
کلیسای بویانا: این کلیسا متعلق به قرن چهاردهم میلادی است کلیسا و باغ آن در فهرست آثار جهانی یونسکو است.
کلیسای هاگیا صوفیا: این کلیسا در قرن ششم میلادی ساخته شد و بارها تغییراتی در آن رخ داد این کلیسا در زمان تسلط عثمانیها بر بلغارستان به عنوان مسجد استفاده میشد.
منطقه تاریخی «پریریکون»، از قدیمیترین مجموعههای باستانشناسی بلغارستان است که به گفته پژوهشگران نیایشگاه ایزدبانو دیونیسوس که در جهان باستان از شهرت فراوانی برخوردار بوده، در آن قرار دارد. برپایه اسناد موجود فعالیتهای بشری در این منطقه متعلق به ۵ هزار سال پیش از میلاد بوده و این صومعه نیز از جمله قلعههای مهم دفاعی شهر در سدههای میانه بهشمار میرفتهاست.
صومعه ریلا که در دل کوهستان ریلا واقع است، بزرگترین صومعه بلغارستان است. این بنا در قرن دهم ساخته شده و در فهرست میراث فرهنگی جهانی یونسکو قرار دارد. مقبره گنبد تراسی کازانکوک که قدمت آن به انتهای سده چهارم و ابتدای قرن سوم قبل از میلاد میرسد، حاوی نقاشیهای دیواری منحصر به فرد است، تنها آثار باقیمانده از نقاشی هلنی که جزء فهرست میراث فرهنگی جهانی است.
گورستان باستانی وارنا که حاوی شواهد اولین تمدن اروپایی و قدیمیترین طلای جهان است به ۴۶۰۰ تا ۴۲۰۰ سال پیش از میلاد برمی گردد. کلیسای جامع الکساندر نفسکی قدیس در صوفیه بزرگترین کلیسای جامع ارتدکس در شبه جزیره بالکان است.
گنبد سنت جرج، قدیمیترین بنای صوفیه است. سه لایه نقاشی دیوار در آن کشف شدهاست که قدیمیترین آنها به سده دهم میرسد.
ورزش
ورزشهایی مانند کشتی، وزنهبرداری، بوکس، ژیمناستیک، والیبال، فوتبال و تنیس در بلغارستان محبوب و مرسوم است. این کشور یکی از تیمهای والیبال و اسکی پیشرو در جهان است. | [
"سرود ملی بلغارستان",
"صوفیه",
"زبان بلغاری",
"جمهوری",
"رئیسجمهور",
"نخستوزیر",
"روسن پلونلیف",
"بویکو بوریسوف",
"۶۸۱ (میلادی)",
"۱۴۲۲ (میلادی)",
"۱۸۷۸ (میلادی)",
"۱۸۸۵(میلادی)",
"۱۹۰۸ (میلادی)",
"۲۰۰۸ (میلادی)",
"۲۰۰۶ (میلادی)",
"لف",
".bg",
"۲۰۱۱ (میلادی)",
"مردمان ترک",
"کولی",
"ناتو",
"رز",
"شراب",
"سکولار",
"ارتدکس",
"ارتدوکس",
"مسلمان",
"تراکیه",
"بلغار",
"پیمان سن استفانو",
"ارتش سرخ",
"تئودور ژیفوک",
"رومانی",
"یوگسلاوی",
"صربستان",
"مقدونیه",
"یونان",
"ترکیه",
"دریای سیاه",
"رشتهکوههای ردوپه",
"ریلا",
"پیرین",
"قله مصلی",
"ماریتسا",
"دریای اژه",
"دانوب",
"پلوودیف",
"وارنا",
"بورگاس",
"روسه",
"#استپهای شمال",
"اسلاو",
"ترکتبار",
"سکایی",
"سرمتی",
"زبان بلغار",
"بوریس یکم بلغارستان",
"بیزانس",
"آدریاتیک",
"اژه",
"روملیای شرقی",
"پیمان آشتی بخارست",
"استرومیتسا",
"مونیستار",
"سن ژاک",
"نویبازار",
"جنگهای بالکان",
"جنگ جهانی اول",
"جنگ دوم بالکان",
"قدرتهای مرکز",
"دوبریچ",
"مهاجرت",
"اقتدارگرایی",
"بوریس سوم (بلغارستان)",
"نیروهای محور",
"عملیات بارباروسا",
"اردوگاههای کار اجباری آلمان نازی",
"بوگدان فیلوف",
"نیروهای متفقین",
"کیمون گئورگیف",
"تودور ژیکوف",
"پتر ملادنوف",
"ژلیو ژلف",
"واسلاو هاول",
"کمونیسم",
"خصوصیسازی",
"اتحاد نیروهای دموکراتیک",
"جورج هربرت واکر بوش",
"ایوان کوستوف",
"سیمئون دوم",
"بوریس سوم",
"گئورگی پاروانوف",
"سرگئی استانیشف",
"روسن پلونلیوف",
"تنباکو",
"صندوق بینالمللی پول",
"نیروگاه کازلودی",
"امپراتوری عثمانی",
"زبانهای اسلاوی",
"جنگهای روسیه و ترکیه (۱۸۷۷–۱۸۷۸)",
"guardian.co.uk",
"Guardian News and Media Limited",
"بریتانیا",
"تلویزیون ملی بلغارستان",
"کاوال",
"دودوک",
"کاباگیوا",
"گادولکا",
"توپان",
"دره گل سرخ",
"کازانلوک",
"کارلوود",
"۱۹۹۹ (میلادی)",
"استان بلاگووگراد",
"استان بورگاس",
"استان دوبریچ",
"استان گابرووو",
"استان خاسکوو",
"استان کرجالی",
"استان کیوستندیل",
"استان لووچ",
"استان مونتانا",
"استان پازارجیک",
"استان پرنیک",
"استان پلِون",
"استان پلوودیو",
"استان رازگراد",
"استان روسه",
"استان شومن",
"استان سیلیسترا",
"استان اسلیون",
"استان اسمولیان",
"استان صوفیه",
"استان صوفیه سیتی",
"استان استارا زاگورا",
"استان ترگوویشته",
"استان وارنا",
"استان ولیکو ترنوو",
"استان ویدین",
"استان وراتسا",
"استان یامبول",
"پریریکون",
"سدههای میانه",
"صومعه ریل",
"کازانکوک",
"عصر هلنی",
"گورستان باستانی وارنا",
"کلیسای جامع الکساندر نفسکی قدیس",
"گنبد سنت جرج"
] | [
"بلغارستان",
"امپراتوریهای پیشین",
"ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۸۷۸ (میلادی)",
"ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۰۸ (میلادی)",
"ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۶۸۱ (میلادی)",
"جمهوریها",
"جنوب شرقی اروپا",
"کشورها و سرزمینهای اسلاویزبان",
"کشورهای اروپایی",
"کشورهای عضو اتحادیه اروپا",
"کشورهای عضو سازمان ملل متحد",
"کشورهای عضو ناتو",
"لیبرال دموکراسی"
] |
118 | نهاوند | 2 | 413 | 0 | [] | false | 221 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نامرسمی",
"Item2": "نهاوند"
},
{
"Item1": "روینقشه",
"Item2": "آری"
},
{
"Item1": "عرضجغرافیایی",
"Item2": "۳۴٫۱۹۱۹"
},
{
"Item1": "طولجغرافیایی",
"Item2": "۴۸٫۳۶۵۸"
},
{
"Item1": "اندازهتصویر",
"Item2": "۲۵۰"
},
{
"Item1": "استان",
"Item2": "همدان"
},
{
"Item1": "شهرستان",
"Item2": "نهاوند"
},
{
"Item1": "بخش",
"Item2": "[[مرکزی]]"
},
{
"Item1": "نامهایدیگر",
"Item2": "ناون"
},
{
"Item1": "نامهایقدیمی",
"Item2": "لائودیسه، نیفواندای، نیهاوند، نیوانتا، نیسایا"
},
{
"Item1": "سالشهرشدن",
"Item2": "دارای پیشینه تاریخی"
},
{
"Item1": "جمعیت",
"Item2": "۷۵،۴۴۵ نفر در سال ۱۳۹۰"
},
{
"Item1": "زبان",
"Item2": "[[گویش نهاوندی]]"
},
{
"Item1": "مساحت",
"Item2": "۱۵۳۵ کیلومتر مربع"
},
{
"Item1": "آب وهوا",
"Item2": "معتدل"
},
{
"Item1": "ارتفاع",
"Item2": "۱۶۴۴"
},
{
"Item1": "میانگینبارشسالانه",
"Item2": "۳۷۶ میلیمتر"
},
{
"Item1": "رهآورد",
"Item2": "[[گردو]]، [[عسل]]، [[خمیر صنل]]، [[حلوا گردویی]]، [[کلوا]]، [[نقل]]، [[گز آردی]]، [[شیره انگور]]"
},
{
"Item1": "پیششماره",
"Item2": "۰۸۱"
},
{
"Item1": "پلاک اتومبیل",
"Item2": "۲۸ ب"
},
{
"Item1": "جملهخوشامد",
"Item2": "نهاوند پایتخت کهن ایران زمین"
}
],
"Title": "شهر ایران"
} | نهاوند شهری در غرب ایران است. این شهر در جنوب غربی استان همدان قرار گرفته و مرکز شهرستان نهاوند است. نهاوند دارای ۷۵،۴۴۵ نفر جمعیت است که بعد از همدان و ملایر سومین شهر بزرگ استان به حساب میآید. نهاوند از تاریخیترین و با تمدنترین شهرهای ایران است و نام آن به دفعات در منابع تاریخی ذکر شدهاست. به هنگام حمله اعراب به ایران، آخرین نبرد سپاهیان ایران و اعراب در نهاوند اتفاق افتاد که در تاریخ با نام فتح الفتوح یا جنگ نهاوند از آن یاد شدهاست.
نهاوند از شمال به تویسرکان و همدان، از شرق به ملایر، از جنوب شرقی به بروجرد، از جنوب غربی به نورآباد و از غرب به کنگاور مرتبط میشود. نهاوند زمستانهایی سرد و تابستانهایی نسبتا خنک دارد. بارش سالانه در شهر نهاوند ۳۷۶ میلیمتر میباشد.
نام نهاوند
بنابر پژوهشهای احمد کسروی، واژه نهاوند به معنی شهر یا آبادی قرار گرفته در پیش رو است، زیرا «نها» در زبانهای ایرانی به معنی پیش و وند از فعل کهن «وندیدن» به معنی نهادن گرفته شدهاست؛ بنابراین نهاوند یعنی «نهاده در پیش رو». نظریههای مختلفی از پیشینه تاریخی این منطقه باستانی باقی ماندهاست. برخی از مورخین نهاوند را محل پهلو گرفتن کشتی نوح میدانند. به استناد تحقیقات باستانشناسان در تپه گیان) روستایی در ۱۸ کیلومتری جنوب باختری نهاوند (در حدود ۳۷ قرن قبل از میلاد مسیح قومی در این منطقه زندگی میکرد که تمدنی شبیه تمدن بینالنهرین داشت و بعدها به دست اقوام دیگر اروپایی و آسیایی از بین رفت. در مورد کلمه نهاوند از گذشته تا به امروز اختلاف نظرهایی وجود داشتهاست.
واژه نهاوند در زمانهای مختلف و از زبانهای متفاوت، به صورتهای مختلفی تلفظ شدهاست که از جمله آنها میتوان به: نوح آوند، نیماوند، اینهاوند، نیوهاوند، نیاوند و نیهاوند اشاره کرد.
از طرف دیگر نهاوند در گذشته نامهای دیگری داشتهاست به قول بطلمیوس نیفواندای خوانده شده و در عصر مادها به نهاوند، نهاوند ماد هم گفته شدهاست. به گفته ملک الشعرای بهار در عصر سلوکیه نهاوند استان بزرگی بوده که به لحاظ سکونت داشتن ملکه لائودیسه در این شهر به آن لائودیسه هم گفته شدهاست.
به همین صورت واژه دماوند که صورت اصلی و قدیمیتر آن دمباوند و دنباوند ضبط شده به معنی «قرارگرفته در پشت» است زیرا دنب در زبانهای ایرانی به معنی دنباله و پشت است. به گفته برخی دیگر از صاحبنظران نهاوند کنونی همان «نوح آوند» بوده که به گفته آنان محل به گل نشستن کشتی حضرت نوح بودهاست.
نهاوند به گفته برخی پژوهش گران تاریخ ایران به معنی شهر جلو یی و شهر دماوند به معنی شهر عقبی از سمت مغرب زمین میباشد و در برخی دیگر از کتابها از نهاوند به معنی شهر ظرف سخن بمیان آمده ولی در نقشههای ایران قدیم و در زمان ساسانیان نهاوند را به صورت نیهاوند نوشتهاند که در همسایگی شهر دیناور و مای و همدان قدیم بودهاست.
شهرستان نهاوند که قدمت بسیار دیرینهای در استان همدان دارد، در گذشتههای دور پایتخت یزدگرد سوم بودهاست و از آن به عنوان شهر خفته ساسانی یاد میشود. اسلام در جنگ فتح الفتوح نهاوند برای اولین بار به ایران وارد شد. اکتشافاتی که در تپههای گیان و زرامین توسط رومن گیرشمن باستانشناس آلمانی صورت گرفت منجر به پیدا شدن دهها اثر باستانی از جنس سفال، نقره و طلا گردید که این اشیاء هماکنون در موزه لوور پاریس نگهداری میشود.
پیشینه تاریخی
تبدیل نهاوند به شهرستان
استان پنجم
نهاوند در گذشته و براساس قانون تقسیمات کشوری مصوب ۱۳۲۶ ه.ش از بخشهای تابعه در استان پنجم کشور بود که در سال ۱۳۱۶ ه.ش به شهرستان ارتقاء یافت.
ولایت ثلاث
ولایت ثلاث یکی از ولایتهای ایران در بخشی از دوره قاجار بودهاست. این ولایت در غرب ایران و جنوب استان همدان فعلی قرار داشته و شامل سه شهر ملایر، نهاوند و تویسرکان بود. حدود این ولایت منطبق با منطقه جنوب کوهستان الوند در استان همدان کنونی است که سه شهرستان ملایر، نهاوند و تویسرکان را شامل میشود. ولایت ثلاث بخشی از استان پنجم بودهاست.
اصطلاح ولایت ثلاث در تقسیمبندیهای کشوری دوره ناصرالدینشاه قاجار ایجاد شد و شامل دولتآباد (شهر ملایر)، نهاوند و تویسرکان میشد. ملایر شهری حاکم نشین بود و کلیه دفاتر دولتی و اداری در آنجا متمرکز بودند.
تاریخ نهاوند
نهاوند از شهرهای کهن ایران است. در دوره ساسانیان، بخشی از ایالت پهله ماد نهاوند یا ماه نهاوند نام داشت. نخستین ساکنان نهاوند حدود هزاره سوم پیش از میلاد کاسیها بودند. در تقسیمات باستانی ایران، نهاوند و بروجرد دو نقطه شهری از ماه نهاوند بودند که این استان، از توابع پهله از سرزمین ماد محسوب میشد. ایالت پهله در زمان ساسانیان به این نام نهاده شده و پهلوی، به مردم، زبان و خط مربوط به پهله اشاره میکند.
ماه نهاوند بعد از اسلام به ماه بصره نیز شهرت یافت چرا که خراج آن به بصره فرستاده میشد. ابن الندیم از قول عبداالله بن المقفع ذکر میکند که ماه نهاوند یکی از پنج ناحیه پهله (فهله) بودهاست (یادداشتهای دهخدا ). بروجرد و نهاوند دو قصبه یا نقطه شهری ماه نهاوند بودهاند.
موقعیت جغرافیایی
پوشش گیاهی اطراف نهاوند
نهاوند در موقعیت ۴۸ درجه و ۲۴ دقیقه طول شرقی و ۲۳ درجه و ۲۲ دقیقه عرض شمالی قرار دارد. اختلاف ساعت آن با تهران ۱۳ دقیقه و ۲۸ ثانیه میباشد.
نهاوند از شمال به شهرهای تویسرکان و همدان، از شرق به ملایر، از غرب به کنگاور و از جنوب به استان لرستان محدود است.
فاصله این شهر تا تهران ۳۹۰ کیلومتر میباشد که از مسیر ملایر - اراک عبور میکند. فاصله نهاوند تا همدان ۱۱۰ کیلومتر، تا کرمانشاه ۱۳۰ کیلومتر و تا اراک ۱۳۵ کیلومتر است. فاصله این شهر با ملایر (از مسیر آورزمان) حدود ۴۵ کیلومتر و با بروجرد ۶۰ کیلومتر است.
ترابری
شهرستان نهاوند بر سر مسیر ارتباطی کرمانشاه - ملایر - اراک - اصفهان و کرمانشاه - اراک - قم و ایلام - تهران قرار گرفتهاست.
پروژه خط راهآهن غرب کشور که سالها در انتظار بودجه بود، در هنگام بررسی بودجه سال ۱۳۷۹در مجلس با پیشنهاد نماینده نهاوند و حمایت سایر نمایندگان استانهای مربوطه مقرر گردید:شرکت راهآهن کشور بازای هر تن کیلومتر حمل بار مبلغ ۴ ریال اخذ و سرجمع آن را برای توسعه راهآهن غرب کشور و سرخس مصرف نماید. با این اعتبار عملیات ساخت راهآهن غرب کشور که یکی از بزرگترین راههای مواصلاتی و اقتصادی محسوب میشود آغاز شد. تاکنون قطعه اراک - ملایر تکمیل و افتتاح شدهاست. قرار است این مسیر از راهآهن نهایتابه راهآهن کشور عراق و از آنجا به سوریه و بالاخره به در یای مدیترانه و اروپا وصل گردد، که میتواند افزون بر کمک بزرگ به حمل و نقل مسافر و بار در غرب کشور، دریچهای نو باشد، برای حمل ونقل صادرات و واردات کالای بخش غربی کشور با هزینهای مناسبتر از آنچه در حال حاضر از طریق خلیج فارس انجام میگردد.
وسعت
طبیعت نهاوند
برآوردهای آماری وسعت شهر نهاوند را در سال ۶۵–۶۴، حدود ۰۲/۱۳ کیلومتر مربع نشان میدهد. همچنین وسعت دهستان علیا ۳۷۷ و دهستان سفلی ۴۵۲، سلگی ۱۸۲ و خزل ۶۴۶ کیلومتر مربع بوده که مجموع وسعت شهرستان حدود ۱۶۷۰ کیلومتر مربع میباشد.
بافت قدیمی شهر ابتدا در منطقه پاقلعه بوده، بعد به تدریج به دامنههای جنوبی و خاوری کشیده شدهاست. پس از احداث خیابان سراسری در سال ۱۳۱۵، به تدریج بافت کالبدی شهر از نظم و ترتیب بیشتری برخوردار و به آهستگی ترکیب عناصر و فضاهای زیستی آن به وضعیت متعارف شهری نزدیکتر شد. از مجموعه سطح شهر، بیش از نیمی از آن به مسکن اختصاص یافتهاست، حدود ۳۰ درصد به معابر و بقیه زیر پوشش خدمات شهری و فضاهای خالی است. تراکم متوسط شهر در حال حاضر ۱۱۲ نفر در هکتار است.
جمعیت
بر اساس سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۹۰، جمعیت شهر نهاوند ۷۵،۴۴۵ نفر بودهاست که پس از همدان و ملایر، سومین شهر بزرگ استان همدان بهشمار میآید.
مردمشناسی
۹۹درصد مردم نهاوند لر و لک و ۱ درصد ترک و کرد هستند.
گویش نهاوندی
مستوفی در کتاب نزهت القلوب به معرفی نهاوند میپردازد گویش نهاوندی گویش مردم نهاوند است. نهاوندی گویشی از زبان لری و این شهر یکی از مراکز مهم گویشوران لری شمالی است. از سوی دیگر برخی منابع نهاوندی را گویشی مستقل از گروه زبانهای جنوب غربی ایرانی میدانند. گویش نهاوندی با زبان پارسی میانه نزدیکی دارد.ولی گویش لکی در نهاوند سکایی یا پهلوی اشکانی و جز زبانهای شمالغربی است به مانند تپورهای مازندران که تیره از قوم پرثوه سکایی هستند.
ابنیه تاریخی
پل زرامین سفلی
پل آجری زرامین معروف به پل لاغه در ۵ کیلومتری غرب شهرستان نهاوند و در کنار روستای زرامین سفلی بر روی یکی از شعبات رودخانه گاماسیاب احداث شدهاست. این پل دارای یک دهانه با قوس جناغی از بناهای دوره قاجار میباشد. در حال حاضر با گسترده کردن طول گذر پل تبدیل به پل جادهای شدهاست. این اثر در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۸۰ با شماره ثبت ۵۰۳۶ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست
حمام حاج آقا تراب
حمام حاج آقا تراب یکی از بناهای تاریخی شهرستان نهاوند است که در سال ۱۳۵۶ در فهرست آثار ملی ثبت شدهاست. این حمام با صرف هزینهای بالغ بر ۴۰۰ میلیون ریال به موزه مردمشناسی تبدیل شده و در روز جهانگردی افتتاح میشود. بگزارش البرز به نقل از میراث «محمود یاری» مسئول روابط عمومی اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری استان همدان با اعلام خبر تبدیل شدن این حمام به موزه گفت: «با تفکیک دو بخش زنانه و مردانه و تزئین آنها با ماکتهای مجزا، در بخش مردانه مراسم شستشو به نمایش گذاشته شده و در بخش زنانه مراسم حنابندان یک عروس به تصویرکشیده شدهاست.» وی افزود: «با افتتاح این موزه در پنجم مهرماه (روز جهانگردی) مردم نهاوند و گردشگران غیر بومی میتوانند بخشهای مهمی از زندگی مردم پیشین منطقه به همراه آداب و رسوم و لباسهای محلی را ببینند.» حمام حاج آقا تراب که در بافت قدیمی شهر نهاوند قرار دارد از دو بخش مردانه و زنانه تشکیل شدهاست. بنای این ساختمان مربوط به دوران قاجار بوده و یکی از جاذبههای تاریخی و قابل بازدید در نهاوند است. تزئینات بین بنا شامل گج بری، کاشی کاری و نقاشی یکی از نبردهای شاهنامهاست. این حمام افزون بر دو قسمت ماکتها حمام سرد و گرم، حجره شاه نشین و خزینه نیز دارد
معبد سلوکی (لائودیسه)
معبد لااودیسه در داخل شهر نهاوند قرار دارد و کتیبهای از «آنتیوکوس سوم» و نیز تعدادی مجسمه برنزی خدایان یونانی در آن کشف شدهاست.
تپه و دهکده باستانی گیان
تپه دهکده باستانی گیان در کیلومتر ۱۹ جنوب غربی نهاوند و در مسیر جاده جنگلی گیان قرار گرفتهاست. این تپه در سال ۱۹۳۲ میلادی توسط پروفسور گریشمن بررسی شد. بسیاری از باستان شناسان به این منطقه آمده و گنجینههای بسیاری از جمله ظروف سفالی و جواهر را کشف کردهاند که منشا این ظروف به قرنهای دوم و سوم میلادی برمیگردد.
تپه گیان همچنین محل دفن مردگان نیز بودهاست. روش دفن مردگان، رنگ کردن آنها و کشف وسایل همراه آنها پرده از رمز و رازهای زندگی آنها برمیدارد و تمدن آنان را آشکار میسازد. در موزه ایران باستان ظروف سفالی فراوانی از جمله گلدان و بشقاب و دیگچه که از این منطقه کشف شدهاست، در آنجا دیده میشود.
مقبره نعمان ابن مقرن (باباپیر)
نعمان بن مقرن یکی از سرداران و فرماندهان عرب بود که در جنگ نهاوند (فتح الفتوح) در سال ۲۱ هجری یا ۶۴۲ میلادی پس از سه روز نبرد سنگین در پشت دروازههای نهاوند به دست سربازان ایرانی به فرماندهی فیروزان (پیروزان) کشته شد. جسد او در ۵ کیلومتری شمال غربی شهر نهاوند دفن گردیده و امروزه در نزد اهالی نهاوند به مقبره باباپیر معروف است.
خانه قدوسی
این خانه قدیمی که متعلق به شیخ علی قدوسی از عالمان نهاوند است دارای سر در ورودی زیبائی است که با نقوش هندسی آجری تزئین شدهاست و دو ستون نما در دو سوی سر در به زیبائی آن افزودهاست. نمای بنا در داخل حیاط بوسیله آجر کاریهای زیبا تزئین شدهاست و قوسهایی به شکل شاخ قوچ نما را آراستهاست. پیرامون حیاط با طاق نماهای هلالی تزئین شدهاست. این خانه قدیمی و تاریخی در خیابان انقلاب واقع شدهاست وچند خانه قدیمی دیگر در جای جای این شهر وجود دارد.
جاذبههای طبیعی نهاوند-شهر سرابهای جوشان ایران
۱-سراب گیان
سراب گیان یکی از تفریحگاههای غرب کشور بهشمار میرود. سرآب گیان، با چشمههای جوشان، پرآب و زلال، در ۲۲ کیلومتری جنوب غربی نهاوند در استان همدان پای کوههای گرین از رشتهکوههای زاگرس جریان دارد که از جنوب به کوههای گرین و از غرب به زمینهای روستاهای ظفر آباد و مهین آباد محدود میشود. تپه باستانی گیان نیز در مسیر و دو کیلومتری این سراب قرار دارد. در مسیر این سرآب، جنگلی طبیعی، به وسعت بیش از ۱۰۰ هکتار وجود دارد. کلمه سرآب، از دو کلمه «سر» و «آب» تشکیل شده که به معنی سرچمشه آب میباشد.
در نهاوند به دلیل آهکی بودن زمین، آب حاصل از بارش با انحلال آهک به راحتی در زمین نفوذ میکند و به صورت چشمه در سطح زمین جاری، میشوند که معمولا بسیار پرآب هستند.
آب دهی سالانه سرآب گیان، در حد ۲۵۰۰ لیتر در ثانیهاست، که پس از مصارف آشامیدنی اهالی و استفادههای کشاورزی روستاهای اطراف، مازاد آب به رودخانه گاماسیاب میریزد.
در مسیر این سرآب، جنگلی است طبیعی، به وسعت بیش از ۱۰۰ هکتار شامل: درختان قطور، کهنسال بلوط، چنار، زالزالک (گویچ) گرو، بید، زبان گنجشک، گوجه وحشی، داغداغان، آلوچه، مو، انجیر، ون، گلابی، نبهو، پادامک وحشی که یکی از تفریحگاههای غرب کشور محسوب میشود با توجه به قابلیتهای گردشگری جنگل و سرآب گیان، اخیرا مطالعاتی انجام شده و برای آمادهسازی و بهرهبرداریهای گردشگری یک سلسله عملیاتی عمرانی در دست اقدام بوده و در حال حاضر نیز به عنوان یک اثر طبیعی جذاب قابل بازدید میباشد.
دسترسی به این سرآب، از طریق جاده نهاوند به کنگاور به سمت روستای گیان امکانپذیر میباشد.
۲-سراب گاماسیاب
سراب گاماسیاب
سراب گاماسیاب
سراب گاماسیاب (بزرگترین چشمه ایران) در ۲۰ کیلومتری جنوب شهرستان نهاوند به سمت نورآباد واقع شدهاست و از درههای شمالی رشته کوه گروین (کوه چهل نابالغان) سرچشمه میگیرد. منشا اب آن یخچال طبیعی است و دارای آبدهی ۵ متر مکعب در ثانیه و دمای متوسط ۵ درجه سانتیگراد است.
رود گاماسیاب دارای آبی با کیفیت عالی میباشد. در طول دره شهرستان و مسیر دشت دلتایی نهاوند جاری است و به هنگام عبور، قسمت عمده روستاها و باغهای باختری شهر را مشروب ساخته و راهی شهرستان صحنه در استان کرمانشاه میشود. این رودخانه پس از ورود به استان کرمانشاه قرهسو در عبور از استان لرستان، سیمره و در استان خوزستان کرخه نامیده میشود و بعد از این گذر پر پیچ و تاب به هورالعظیم میپیوندد. در بالا دست چشمهها، غاری طبیعی دیده میشود که هر ساله میزبان گردشگران متعددی میباشد و نیز محوطه اطراف سرآب جنگل کاری شدهاست. در مسیر این رود با احداث نیروگاه برق آبی و حوضچههای پرورش ماهی، در تولید برق و پرورش ماهی بهرهبرداری نمودهاند. شایان ذکر است ماهی پرورش یافته در این منطقه به شهرها و کشورهای مجاور صادر میشود. چشمه جوشان و پرآب با ویژگیهای خاص طبیعی، یکی از جاذبههای مستعد گردشگری استان محسوب میشود.
۳-سراب ملوسان
سراب ملوسان در ۱۷ کیلومتری شمال شهرستان نهاوند واقع گردیدهاست. زمینهای اطراف این سراب، سرسبز و خرم و بیشتر روستاهای اطراف آن کوهستانی است و به همین علت از قدیم، بهترین منطقه پرورش بز کوهی و انواع شکارهای مختلف بودهاست.
۴-سراب فارسبان
سراب فارسبان در ۳۲ کیلومتری جنوب غربی نهاوند با آبدهی ۱/۵ متر مکعب در ثانیهاست که هر ساله تعداد زیادی از گردشکران داخلی را به سوی خود جلب میکند.
۵-سراب کنگاور کهنه
این سراب تقریبا در چهل و پنج کیلومتری غرب نهاوند و در نزدیکی روستای کنگاور کهنه در داخل یکی از درههای کوه گرو قرار گرفتهاست. دبی متوسط این سراب حدود ۰/۵ متر مکعب در ثانیه برآورد شدهاست. درختان این سراب از نوع چنار و بید است و یک درخت تنومند و کهنسال چنار که عمر آن به بیش از چهار صد سال میرسد در ابتدای سراب خودنمایی میکند.
از دیگر سرابهای این شهرستان میتوان به سرابهای بنفشه، گنبد کبود، تازناب طاف و ورازانه باروداب (قلعه باروداب) اشاره کرد.
۶-سرابهای ورازانه
الف-سراب بردینه:
این سراب در ضلع شمال غربی منطقه شمشال در کوههای ورازانه وجود دارد. فاصله آن تا شهرستان نهاوند حدود ۲۵ کیلومتر میباشد. در تمام فصول سال دارای آب شیرین و گوارایی بوده و آب کشاورزی و شرب روستا از محل این سراب تامین میگردد. به دلیل وجود قطعات بزرگ سنگ که به شکل مکعبی میباشند سراب بردینه نام گرفتهاست. اهالی روستادر گذشته از سنگهای این محل جهت فونداسیون ساختمانها استفاده میکردند.
ب-سراب دو روزنه:
این سراب در دره مابین ضلع شرقی قله خرمن کوه و تپه بیدکو در کوههای ورازانه واقع شدهاست. مقدار آب آن در فصول بهار و زمستان زیاد بوده و در فصول تابستان و پاییز خشک میگردد. خروجی آب از محل دو روزنه در ضلع شرقی و غربی دره میباشد بدین دلیل سراب دو روزنه نامیده میشود.
۳-چشمه ویکو
دو چشمه دائمی که در طول سال داری اب اندکی هستند وجود دارد این چشمهها در مکانی قرار دارند که به زبان محلی ویکو نامیده میشود که به علت وجود درختان بید به این نام معروف شدهاست
قناتهای نهاوند
آب شهر از چند رشته قنات و چشمه تامین میشود:
قنات قیصریه : که دارای ۴ سنگ آب است و از قنوات قدیمی شهر بوده در قیصریه خرابه مظهر شده خانههای چهار باغ و راسته میرزا آقا را مشروب مینماید.
قنات چشمه : عبدل که دارای یک سنگ آب است در علیای محله سادات مظهر شده قسمتی از محله سادات میرزا آقایی و چهار باغ را مشروب مینماید.
قنات پهلوان : محمدصادق که فعلا دارای یک سنگ آب است و قسمتی از محله چهارباغ را مشروب مینماید.
قنات گلشن : در محله گلشن مظهر و آن محل را مشروب مینماید. گذشته از این، چند چشمه نیز به نام چشمه علی، دو خواهران، چاله اولاد و چشمه ملامحمد طاهر مورد استفادهاست.
سوغات نهاوند
از جمله سوغات این شهرستان میتوان به خمیر صنل و گز آردی که مختص نهاوند است اشاره کرد، همچنین نقل، گردو، کلوا، عسل، شیره انگور هم از دیگر سوغاتیهای معروف نهاوند است.
جنگ نهاوند
ماه نهاوند
گوشه نهاوند
محمد نهاوندیان سیاستمدار و اقتصاددان ایرانی، معاون اقتصادی رئیسجمهور در دولت دوازدهم
هوشنگ نهاوندی، وزیر آبادانی و مسکن و رئیس دانشگاه تهران در دوران محمدرضا پهلوی
عبدالباقی نهاوندی، عبدالباقی نهاوندی معروف به «باقی» شرححالنویس، مورخ و شاعر
احمد نهاوندی، احمد بن محمد نهاوندی، منجم در زمان یحیی بن خالد بن برمکی
بنیامین نهاوندی، بنیامین بن موسی نهاوندی حکیم الهی یهودی در پایان سدهء هشتم و آغاز سدهء نهم میلادی
مرشد چلویی، حاج میرزا احمد عابد نهاوندی مشهور به حاج مرشد چلویی، شاعر متخلص به ساعی و از عارفان معاصر
نهاوند | [
"بخش مرکزی شهرستان نهاوند",
"گویش نهاوندی",
"مهندس شاهین فر جی فر",
"گردو",
"عسل",
"خمیر صنل",
"حلوا گردویی",
"کلوا",
"نقل",
"گز آردی",
"شیره انگور",
"ایران",
"استان همدان",
"شهرستان نهاوند",
"همدان",
"ملایر",
"حمله اعراب به ایران",
"فتح الفتوح",
"جنگ نهاوند",
"تویسرکان",
"بروجرد",
"نورآباد (لرستان)",
"کنگاور",
"زبانهای ایرانی",
"وند",
"تمدن بینالنهرین",
"اروپایی",
"آسیا",
"ماد",
"دماوند",
"گیان",
"رومن گیرشمن",
"آلمانی",
"موزه لوور",
"استان پنجم",
"قاجار",
"کوهستان الوند",
"شهرستان ملایر",
"شهرستان تویسرکان",
"نشریه اسناد بهارستان",
"ناصرالدینشاه قاجار",
"کاسیها",
"ماه نهاوند",
"پهله",
"ساسانیان",
"پهلوی (پهله)",
"ابن الندیم",
"ابن مقفع",
"تهران",
"اراک",
"کرمانشاه",
"اورزمان",
"اصفهان",
"مردم لر",
"مردم لک",
"ترک",
"کرد",
"زبان لری",
"پارسی میانه",
"زرامین سفلی",
"گاماسیاب",
"حمام حاج آقا تراب",
"معبد لااودیسه",
"آنتیوکوس سوم",
"نعمان بن مقرن",
"فیروزان",
"سراب گیان",
"سرآب",
"رود گاماسیاب",
"شهرستان صحنه",
"استان کرمانشاه",
"استان لرستان",
"سیمره",
"استان خوزستان",
"کرخه",
"هورالعظیم",
"بز",
"کنگاورکهنه",
"قنات",
"گوشه نهاوند",
"محمد نهاوندیان",
"دولت دوازدهم",
"هوشنگ نهاوندی",
"محمدرضا پهلوی",
"عبدالباقی نهاوندی",
"مورخ",
"شاعر",
"احمد نهاوندی",
"یحیی بن خالد بن برمکی",
"بنیامین نهاوندی",
"مرشد چلویی"
] | [
"نهاوند",
"شهرستان نهاوند",
"شهرهای استان همدان",
"شهرهای ایران",
"شهرهای شهرستان نهاوند"
] |
119 | استان مرکزی | 2 | 2,548 | 0 | [
"استان مركزي",
"استان صفرم"
] | false | 1,974 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام استان",
"Item2": "مرکزی"
},
{
"Item1": "نقشه موقعیت",
"Item2": "IranMarkazi-SVG.svg"
},
{
"Item1": "مرکز",
"Item2": "[[اراک]]"
},
{
"Item1": "مساحت",
"Item2": "۲۹،۵۳۰"
},
{
"Item1": "جمعیت",
"Item2": "۱،۴۱۳،۹۵۹ نفر (1390)\n۱،۴۲۹،۴۷۵ نفر (1395)"
},
{
"Item1": "شهرستان",
"Item2": "۱۲"
},
{
"Item1": "زبانها",
"Item2": "[[فارسی]]، [[ترکی]]، [[تاتی]]"
},
{
"Item1": "نماینده ولی فقیه",
"Item2": "[[قربانعلی دری نجفآبادی]]"
},
{
"Item1": "استاندار",
"Item2": "[[سید علی آقازاده]]"
}
],
"Title": "استان ایران"
} | استان مرکزی از استانهای ایران است. بزرگترین شهر و مرکز استان مرکزی شهر اراک میباشد. این استان به عنوان پایتخت صنعتی ایران شناخته میشود. در روزگار کهن این مکان عراق نام داشت که در زمان تسلط اعراب بر ایران عراق عجم نامیده میشد که شامل بسیاری از استانهای همجوار امروزی میشد. این استان از شمال به استانهای البرز و قزوین، از غرب به استان همدان، از شمال شرقی به استان تهران از جنوب به استانهای لرستان و اصفهان و از شرق به استانهای قم و اصفهان محدود است. این استان با مساحتی معادل ۲۹،۵۳۰ کیلومتر مربع حدود ۱،۸۲ درصد از مساحت کل کشور را به خود اختصاص دادهاست. بر اساس آخرین تقسیمات کشوری، استان مرکزی دارای ۱۲ شهرستان، ۲۳ بخش، ۳۲ شهر، ۶۶ دهستان، ۱،۳۹۴ آبادی دارای سکنه و ۴۶ آبادی خالی از سکنهاست. مرکز این استان شهر اراک است. شهرستانهای این استان عبارتاند از:
اراک، محلات، ساوه، تفرش، خمین، فراهان، دلیجان، شازند، آشتیان، کمیجان، زرندیه و خنداب.
نامگذاری
نام استان مرکزی برای اولین بار در سال ۱۳۲۶ خورشیدی مطرح گردید. در آن سال استان مرکزی (به مرکزیت تهران) پهنه وسیعی از مرکز کشور شامل شهرهای تهران، قزوین، ساوه، قم، دماوند و محلات بود. در سال ۱۳۳۹ شهرهای اراک و کاشان به استان مرکزی اضافه شدند تا سرانجام در سال ۱۳۵۶ با انتقال مرکز استان از تهران به اراک، نام مرکزی بر روی استان باقی ماند.
از نظر واژه شناسی، مرکزی یک صفت است که ریشهای غیر فارسی دارد.
در سال ۱۳۸۹ رئیسجمهور وقت، محمود احمدینژاد پیشنهاد تغییر نام استان به استان آفتاب را مطرح کرد. دلیل وی برای طرح این پیشنهاد روشن نبودن نام مرکزی در تبیین هویت و معرف فرهنگ استان بود. اما این پیشنهاد دربرنامه زنده تلویزیونی با مخالفت مجری برنامه و پس از آن با مخالفت برخی از نمایندگان استان مرکزی مواجه شد. بعد از این برای تغییر نام استان نامهای دیگری مانند استان ماد و استان اراک نیز پیشنهاد شد.
پیشینه
پیش از اسلام
استان مرکزی در منطقهای واقع شدهاست که در زمانهای قدیم به آن ماد بزرگ، در اوایل دوره اسلامی ایالت جبال و در سدههای بعد عراق عجم میگفتند. نام جبال برای اولین بار توسط اعراب به کوهستانهای مغرب ایران نسبت داده شد. در دوره سلجوقیان، خلفای عباسی لفظ عراق عجم (به معنای عراق غیر عرب) را به مناطق غربی ایران نسبت دادند.
مادها
زمانی که آریاییها وارد ایران شدند که متشکل از سه طایفه یا قوم بودند. گروهی با نام قوم پارس در مناطق جنوبی کشور مستقر شدند، گروه دوم پارتها بودند که در قسمت شرقی ایران ساکن شدند و گروه سوم مادها بودند که در مرکز و غرب ایران سکنی گزیدند.
بنا بر تحقیقات تاریخی، در گذشته سرزمین ماد به سه بخش عمده تقسیم شده بود:
ماد آتروپاتن یا ماد علیا یا ماد کوچک.
ماد سفلی یا ماد بزرگ (که امروزه قسمت بزرگ آن را استان مرکزی تشکیل میدهد).
ناحیه پارتاکنا (استان اصفهان امروزی).
برای بررسی و چگونگی پیشرفت و توسعه در هر مکانی نیاز به اطلاعات جغرافیایی و تاریخی آن ناحیه از زمان یکجانشینی و توسعه روستا و پیدایش شهر میباشد اما به دلیل جنگها و هجوم اقوام وحشی و خارجی به سرزمین ماد سفلی، اسناد و نوشتهها و آثاری که بهطور وضوح مبین زندگی و تمدن آن دوران در استان باشد از بین رفتهاست، به عنوان مثال:
از خط نوشته دوران ماد، در داخل ایران چیز زیادی باقی نمانده، تنها سند مهم زبان تاتی است که از شاخههای زبان مادی بوده و اکنون در بخشهایی از استان مرکزی (منطقه وفس) در کمیجان با آن زبان سخن میگویند.
تمام سنگ نوشتهها و الواح مکشوفه مربوط به دوران هخامنشی، اشکانی و ساسانی است و آنها توجهی به آثار و تمدن قوم ماد نداشتند.
یورشهای مداوم ۴۶ ساله قومآشور به سرزمین ماد که سبب ویرانی شهرها و شهرکها شد. بسیاری از تپههای تاریخی به احتمال قوی بازمانده آن دوران هستند.
هجوم بیست و پنج ساله سکاها به ماد سفلی و ویرانی شهرها و شهرکها.
ویرانگریهای اسکندر مقدونی در قسمتی از غرب ایران و ناحیه ماد و نابودی کلیه نوشتههای تاریخی و فرهنگی و اجتماعی به زبان مادی.
دگرگونی و تغییر خط و الفبا از پارسی باستان به هخامنشی و سپس به پهلوی ساسانی و پهلوی اشکانی.
حمله اعراب به ایران و سپس تهاجم ترکان و مغولان که موجب شد تمامی کتابهای مذهبی، علمی، تاریخی و فرهنگی سوزانده شود یا درون رودخانه ریخته شود.
هخامنشیان
در دوران هخامنشیان سرزمین ایران بنا به نوشته هرودت بیست ساتراپ تقسیم میشدهاست، که ماد سفلی (از ری تا همدان) که کمیجان امروزی جزء ساتراپ دهم بودهاست. فهرست بیستگانه ساتراپهای ایران با توجه به تاریخ هرودت و سنگ نبشتههای بیستون کشف شدهاست. استان مرکزی در روزگار هخامنشیان بخشی از ایالت مادها (ساتراپ دهم) و قسمتهایی از جنوب آن بخشی از سرزمین الیمائیس بهشمار میرفتهاست. این استان در شمار کوست خوربران (یعنی جایی که خورشید از آنجا میرود) بودهاست.
ساتراپ دهم که استان مرکزی کنونی بیشترین مساحت و مهمترین بخش آن را تشکیل میدادهاست، اهمیت این ناحیه را در زمان قبل از اسلام معلوم مینماید و از طرف دیگر هر گونه تصمیمگیری و فرمانهای حکومتی، نوع معیشت، تخصصها، حوزههای فرهنگی و اقتصادی و رشد و توسعه از هر نظر در ساختار تمدن آریایی آن زمان مشمول ساتراپ دهم نیز میشدهاست.
جغرافیا
جغرافیای طبیعی
آب و هوا
آب و هوای استان به علت وجود کوههای مرتفع، مجاورت با حاشیه مرکزی ایران، همجواری با بخشی از منطقه حوض سلطان، کویر میقان و حوزه آبریز دریاچه نمک و همچنین قرار گرفتن در محل تلاقی دو رشته کوه البرز و زاگرس، دارای آب و هوایی متنوع است. همچنین جهت و جریان وزش بادهای غربی مدیترانهای و اقیانوس اطلس، تودههای هوای فشار زیاد اقیانوس هند و جریانهای سرد آسیای مرکزی شرایط اقلیمی استان را تحت تاثیر خود قرار میدهد. مهمترین انواع آب و هوای استان عبارتند از: آب و هوای نیمه بیابانی در مناطقی چون ساوه و زرندیه، آب و هوای معتدل کوهستانی همراه با زمستان سرد و تابستان معتدل، در شهرستانهایی مانند اراک، خمین، تفرش و محلات. آب و هوای سرد کوهستانی با زمستانی سرد و برفی و تابستانی خنک در محدودههای جغرافیایی شهرستان شازند. همچنین در بخشهایی از شهرستان فراهان مخصوصا روستای کسرآصف مناظری زیبا دارند که انسان را به یاد جنگلهای شمالی ایران میاندازد.
دشتها و بیابانها
استان مرکزی در دوره کواترنری مرطوب بوده و بارشهای آن روزگار که باعث شسته شدن رسوبات از کوهها و انباشت آنها در بخشهای پست شده دشتهای حاصلخیزی چون دشت فراهان، دشت شازند، دشت ساوه و دشت زرند را به وجود آوردهاست. پستترین نقطه استان دشت مسیله با ۹۵۰ متر بلندا از سطح دریاست.
کویر
کویر میقان در نزدیکی شهر داوودآباد
دریاچهها و تالابها
تالاب میقان در شمال شرقی اراک
دریاچه میقان
این دریاچه در شمال شرقی اراک و در دشت فراهان قرار دارد، مساحت اش بسته به میزان بارندگی از صد تا صد و ده کیلومتر مربع تغییر مییابد. آب این دریاچه شور است. از نظر اقلیم زمستانهای معتدلی دارد و همین سبب شده تا در پاییز و اوایل زمستان زیستگاه پرندگان و به ویژه پرندگان مهاجر باشد.
دریاچه خورهه
این دریاچه دائمی از یکی از معدود دریاچههای معدنی استان مرکزی است. خودجوش است و حاوی ترکیبات گوگردی، غیر از آن به سبب جایگاه تاریخیاش مورد اهمیت است. همچنین از لحاظ علم پزشکی نیز مورد توجه است.
دریاچه قاسمآباد
دریاچهای طبیعی است در غرب خنداب، در منطقهای کوهستانی بین روستاهای اوچ تپه و قاسمآباد. میزان آب اش بسته بارندگی متغیر است به گونهای که در سالهای خشک سالی گاهی خشک میشود و در سالهای بارندگی قابل قایقرانی است. وسعت اش بین دو تا سه کیلومتر متغیر است و در پاییز و ابتدای زمستان محل تجمع پرندگان مهاجر است.
کوهها
۷۵٪ از مساحت استان را ناهمواریها تشکیل دادهاست. کوههای استان مرکزی که در دوره ترشیاری شکل گرفتهاند از شمال غربی به جنوب شرقی کشیده شدهاند. کوههای استان مرکزی دو گروه هستند یکی کوههای مرکزی در شهرستانهای کمیجان، تفرش مانند کوه گوند قرمز روستای کسرآصف و قسمتهایی از ساوه و دیگری کوههای زاگرس در جنوب استان و در شهرستانهای شازند و خمین. کوههای راسوند در جنوب شازند و سفیدخانی در جنوب اراک از مهمترین کوههای استان هستند و قله شهباز با ۳۳۸۸ بلندی، در کوههای راسوند بلندترین کوه استان محسوب میشود.
رودخانهها
در حال حاضر میزان آب بدست آمده از رودخانهها، قناتها و چشمهها در استان حدود۲/۴ میلیارد متر مکعب است که تنها ۵۰ درصد از این حجم به مصرف کشاورزی میرسد.
چشمهها
چشمههای موجود در استان همانند: چشمه عمارت، چشمه عباسآباد، چشمه پنجعلی، چشمه اسکان، چشمه بلاغ حک (کیخسرو)، چشمه انجدان، چشمه محلات، چشمه سنگستان و چشمه بالقلو نقش مهمی در تامین آب مصرفی استان دارد.
جغرافیای سیاسی
تقسیمات کشوری
در سال ۱۳۱۶ کشور ایران به ۲۷ قسمت تقسیم گردید که شهرهای ساوه، زرند، عراق عجم، خمین (کمره)، گلپایگان، خوانسار و محلات از قسمتها اصلی این تقسیمبندی بودند، در همان سال براساس قانون کشور به ۱۰ استان و ۴۹ شهرستان تقسیم گردید که استانها برحسب شماره نامگذاری گردیدند که استان مرکزی امروزی در استان یکم قرار داشت.
در تغییر دیگری که در قانون تقسیمات کشوری در سال ۱۳۳۹ اتفاق افتاد، استانها به جای نام به اسامی اصلی و تاریخی خود نامیده شدند و براساس این قانون کشور به ۱۴ استان، ۶ فرمانداری کل، ۱۳۹ فرمانداری، ۴۹ بخشداری تقسیم گردید که بخش اعظم استان مرکزی فعلی در استان مرکزی آن زمان به مرکزیت شهر تهران قرار گرفت، براساس قانون مورخه ۸/۱۲/۱۳۵۶ استان مرکزی به دو استان تهران به مرکزیت شهر تهران و استان مرکزی به مرکزیت اراک تبدیل شد، که شهرهای تابعه استان مرکزی به این شرح بودند: اراک، ساوه، قم، خمین، تفرش، کاشان
براساس تصویبنامه سال ۱۳۵۷ شهر کاشان از استان مرکزی جدا به استان اصفهان افزوده شد، براساس قوانین سالهای ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ شهرهای سربند و دلیجان به استان مرکزی اضافه و در سال ۱۳۶۵ شهرستان قم از استان مرکزی جدا و به استان تهران الحاق و در سال ۱۳۷۵ مستقلا به استان تبدیل گردید.
فهرست شهرهای استان مرکزی
میدان باغملی اراک در سال ۱۳۴۸
میدان شهرداری کمیجان
استانداری
شهرهای باستانی
استان مرکزی به دلیل قرارگیری در مرکز کشور و مجاورت با حکومتهای بزرگ قبل از اسلام از اهمیت خاصی برخودار بود و به همین دلیل شهرهایی که در منطقه وجود دارند از لحاظ تاریخی اهمیت پیدا کردهاند. از جمله این شهرها میتوان به کمیجان، نراق، آوه، آستانه، نیمور و ساروق، وفس ،چهرقانوکرهرود، مشکویه در شهر پرندک اشاره کرد.
پوشش گیاهی و جانوری
پوشش گیاهی
جنگلها
استان مرکزی از جمله استانهایی است که از نظر پوشش جنگلهای طبیعی بسیار فقیر است. سرانه جنگل در این استان شانزده برابر از سرانه آن در ایران پایینتر است. اما در جادهای که به روستای کسرآصف کمیجان ختم میشود باغهای زیبایی وجود دارد که جنگل گونهاند و دست کمی از جاده چالوس ندارند و همچنین دره سرسبز وفس کمیجان که به طول ۱۵ کیلومتر میباشد و در مسیر ارتباطی کمیجان به سمت ساوه قرار دارد. همچنین روستای کسرآصف دارای زیباییهایی نظیر غار اینجیل آغاجی (درخت انجیل) هست و برخی بخشها مانند ساوه و شازند و تفرش تاج پوشش ۵ تا ۱۰ درصد هستند و برخی دیگر از بخشها مانند دلیجان، محلات، خمین، اراک، کمیجان و زرندیه دارای تاج پوشش ۱ تا ۵ درصد هستند. از جمله جنگلهای موجود در استان میتوان به پارکهای جنگلی و جنگلهای دست کاشت (۸۳۹٫۵ هکتار) اشاره کرد. مساحت جنگلهای طبیعی استان مرکزی ۱۵۱۲۷/۵۴۷۱ هکتار است. سرانه جنگل (جنگلهای طبیعی و دست کاشت) نزدیک به ۱۲۸ مترمربع است. در استان چهار ذخیره گاه جنگلی وجود دارد که شامل ذخیره گاه بلوط و سماق در شهرستان شازند با وسعت ۲۱۰ و ۷۵ هکتار و بنه در شهرستان تفرش با وسعت ۲۰ هکتار و خونیار واقع در شهرستان ساوه به مساحت ۲۰۰۰ هکتار است.
مراتع
مراتع استان که عمدتا گیاهان بوتهای هستند به دلیل آب و هوای مختلف دارای تنوع زیادی هستند و در مجموع ۶۶٪ کل استان را پوشش میدهند.
گونههای جانوری
حدود ۳۳۵ گونه جانوری شامل: ۵۳ گونه پستاندار، ۲۰۵ گونه پرنده، ۵۴ گونه خزنده، ۴ گونه دوزیست و ۱۹ گونه ماهی در این استان موجود هستند. نماد محیط زیست طبیعی این استان پازن میباشد که در استان به تگه نیز مشهور است. جانورانی مانند آهو، کل و بز، قوچ، میش، شغال، روباه، گرگ، خوک، خرگوش، تشی، خرس قهوهای، پلنگ، گربه پالاس، سیاهگوش، سمور، لاکپشت، کبک، تیهو، کوکر، باقرقره و پرندگان مهاجر درنا، آنقوت، غاز و مرغابی چنگر در مناطق کوهستانی و استپی حفاظت شدهاستان زندگی میکنند.
مناطق حفاظت شده
منطقه حفاظت شده هفتادقله
این منطقه کوهستانی مساحتی برابر ۸۲۱۲۵ هکتار دارد، و بین شهرستانهای اراک، محلات و خمین قرار دارد. این منطقه از سال ۱۳۵۳ تحت کنترل سازمان حفاظت محیط زیست درآمدهاست. این منطقه نمونه بارز یک اکوسیستم کوهستانی است به خاطر ارزشهای زیستگاهیاش از زمانهای قدیم به عنوان یکی از بهترین شکارگاههای کشور به حساب میآمده، وجود بیش از هفتاد کتیبه که قدیمی ترینشان به چهارصد سال پیش متعلق است نشانهای بر این مدعا است. در این منطقه بیش از دویست گونه گیاهی وجود دارد و حیات وحش آن عبارت است از: قوچ و میش، کل و بز، آهو، پلنگ، گراز و گونههای مختلف پرندگان از جمله غاز خاکستری، اردک، لک لک سفید، بلدرچین، هوبره، فاخته و…
مناطق حفاظت شده چرا و وفس
این مناطق کوهستانی است و پوشش گیاهی بین بیست و پنج تا شصت درصد و همچنین آب فراوان دارد. کوههای کوچک زار، خشکه، وحش و لجور در این مناطق قرار دارند و حیات وحش آن عبارت اند از: قوچ و میش، آهو، گرگ، روباه، خرگوش، کبک، تیهو، باقرقره، فاخته و ….
منطقه حفاظت شده سربند
این منطقه بیشتر از تپه ماهورها تشکیل یافته، زمستانهای سرد و تابستانهای معتدل دارد و حیات وحش آن را قوچ و میش و به ویژه کبک تشکیل میدهند. دره مالمیر و باغ سماق لو که از مناطق زیبای استان بهشمار میروند در این منطقه واقعاند.
محصولات کشاورزی
چشماندازی از گلخانههای شهر محلات
انار پوست سیاه ساوه
پرورش گل در شهر محلات
بهطور کلی ۱۹ درصد از مساحت استان مرکزی اراضی کشاورزی و ۵۷ درصد مرتع و بقیه غیر مزروعی (شهرها، جادهها، دریاچه و…)است. محصولات کشاورزی استان شامل گندم، جو، آفتابگردان، حبوبات، پنبه، چغندرقند، گوجه فرنگی، پیاز، انگور، خشکبار، سبزیجات، انار، طالبی، هلو، پسته، بادام و گردو میباشد.
از مهمترین قابلیتهای کشاورزی در استان مرکزی میتوان به تولید گل و گیاه اشاره کرد. سطح زیر کشت گل و گیاهان زینتی در این استان هزار و ۹۱ هکتار است که از این میزان ۳۷۱ هکتار به صورت گلخانه و بقیه در فضای باز است. شهرستان محلات در این استان که به عنوان قطب تولید گل و گیاهان زینتی کشور مطرح است، بیشترین سطح زیر کشت گل و گیاه را به خود اختصاص دادهاست. ایستگاه ملی تحقیقات گل و گیاهان کشور در شهرستان محلات قرار دارد که هدایت فنی و علمی و پشتیبانی مالی تحقیقات گل کشور در ۷ سایت، لاهیجان، تنکابن، ورامین، کرج، جیرفت، دزفول و اصفهان بر عهده این ایستگاه میباش.
از دیگر محصولات کشاورزی استان تولید لوبیا است که بیش از ۹۰٪ آن در شهرستان خمین کاشت میشود. به همین سبب استان مرکزی به عنوان یکی از قطبهای تولید لوبیا در کشور مطرح بوده و ایستگاه ملی تحقیقات لوبیای کشور در این استان و در شهرستان خمین قرار دارد
انار از دیگر محصولات کشاورزی استان است که در شهرستان ساوه تولید میشود. شهرستان ساوه بهترین نوع انار در کشور را تولید میکند و محصول آن شهرتی جهانی دارد، به صورتی که در دنیا به یک برند معتبر تبدیل شدهاست. سالانه ۷۸۰ نوع انار در ساوه تولید میشود
تولید پسته ارگانیک از دیگر محصولات کشاورزی استان است که در شهرستان زرندیه شهر پرندک کاشت میشود. استان مرکزی مقام ششم تولید پسته کشور را داراست و بزرگترین باغ تولید پسته ارگانیک کشور در این استان قرار دارد.
مردم
جمعیت
جمعیت استان طبق آخرین سرشماری نفوس و مسکن در سال ۱۳۸۵ بالغ بر ۱،۳۲۶،۸۲۶ بودهاست که از این تعداد ۱۰۱۵۳۷۵ باسواد بودهاند.
استان مرکزی از مهاجرپذیرترین استانهای ایران پیش از انقلاب ۱۳۵۷ به حساب میآید. بهطوریکه بر اساس سرشماری رسمی انجامشده در سال ۱۳۳۵، ۴۴ درصد از ۲ میلیون ایرانی که در آن دوره اقدام به مهاجرت داخلی نمودند، این استان را مقصد نهایی خود برای سکونت انتخاب کردهاند. این فرایند جذب مهاجر داخلی در دهه بعد افزایش یافت و به میزان ۶۷ درصد از ۲٫۳ میلیون نفر مهاجر افزایش یافت. اما در دهه ۵۰ و همچنین سالهای بعد از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، این مهاجرت کاهش یافت و ایرانیان مهاجر، تمایل بیشتری برای حضور در استان تهران و شهر تهران از خود نشان میدادند.
عشایر
جمعیت عشایر استان مرکزی در سرشماری عشایر کوچنده در سال ۱۳۸۷
ایل
استانها
خانوار
جمعیت به نفر
شهرستان محل اقامت در استان مرکزی
ایل ذلکی
مرکزی - خوزستان - لرستان
۵۱
۳۳۹
خمین
ایل شاهسون بغدادی
مرکزی - قم - قزوین - تهران - همدان
۳۹۱
۲۰۹۱
ساوه - زرندیه
ایل مغان
مرکزی - تهران
۱۴۰
۶۲۷
ساوه - زرندیه
ایل کرد همدان
مرکزی - همدان - قم
۱۵۲
۸۸۲
ساوه
طایفه مستقل کله کوهی
مرکزی - قم - قزوین - تهران
۱۳۰
۷۲۲
زرندیه
مجموع
۸۶۴
۴۶۶۱
زبان
زبان رایج مردم استان مرکزی فارسی است. در برخی مناطق مانند دهستان رودبار تفرش و قسمتی از روستاهای شهرستانهای فراهان، خنداب، کمیجان، شازند، اراک، ساوه و زرندیه به ترکی محلی نیز سخن میگویند. در دلیجان و محلات مردم به زبان راجی حرف میزنند. در برخی روستاهای شهرستانهای کمیجان (مانند وفس)، زرندیه (مانند الویر) و تفرش (مانند کهک) به زبان تاتی سخن گفته میشود که ریشه در زبان مادی دارد. در بخش گستردهای از مناطق غربی و جنوبی استان، در مرز لرستان و همدان در شهرهای خمین، شازند، خنداب، لکی ، بروجردی، و لری نیز گویشور دارد که دامنه آن تا اراک نیز کشیده شدهاست. ترکی خلجی که در خلجستان قم بیشتر گویشور دارد، در روستاهای آشتیان و تفرش نیز گویشورانی دارد. در پارهای از روستاهای شازند، خرقان و ساوه که ارمنی نشیناند و نیز در بخشی از شهر اراک که تا چند دهه قبل ارمنینشین بود، زبان ارمنی نیز صحبت میشود.
اقوام
نظرسنجی سال ۱۳۸۹
طی پژوهشی که شرکت پژوهشگران خبره پارس به سفارش شورای فرهنگ عمومی در سال ۸۹ انجام داد و براساس یک بررسی میدانی و یک جامعه آماری از میان ساکنان ۲۸۸ شهر و حدود ۱۴۰۰ روستای سراسر کشور، درصد اقوامی که در این نظر سنجی نمونهگیری شد در استان مرکزی به قرار زیر بود: ۷۲٫۳ فارس (۶۸٫۷٪ مرد، ۷۵٫۵٪ زن)، ۲۰٫۸ ترک (۲۲٫۷٪ مرد، ۲۰٫۵٪ زن)، ۱٫۳٪ کرد (۲٪ مرد، ۰٫۷٪ زن)، ۰٫۷ عرب (۰٫۷٪ مرد، ۰٫۷٪ زن)، ۱٫۶ لر (۲٪ مرد، ۰٫۷٪ زن)، ۰٫۷ شمالی شامل گیلک، مازنی، تات، تالش و ترکمن (۰٫۷٪ مرد، ۰٫۷٪ زن)، ۱٫۳ سایر و ۱٫۳ بدون جواب بودند.
ادیان
قبل از ورود اسلام به ایران اهالی این منطقه پیرو دین زرتشتی بودند و وجود آتشکدههای گوناگون مانند آتشکوه وره در آشتیان و آتشکده خورهه در محلات و آتشکده برزو در راهجرد آتشکده فردقان در کمیجان شاهد این مدعاست.
هم اکنون اهالی استان مرکزی اکثرا مسلمان و شیعه هستند و مسیحیان ارمنی و زرتشتیان و عدهای کم از کلیمیان از اقلیتهای مذهبی این استان هستند.
مفاخر و مشاهیر
استان مرکزی از جمله استانهای نخبه پرور کشور است. تعداد مفاخر کشور بیش از ۴۵۰۰ نفر هستند که یک چهارم (۱۱۰۰ نفر) مربوط به استان مرکزی است و این امر نشانگر اهمیت خطه این استان در فرهیخته پروری است از این رو به این استان لقب بهشت مفاخر، سرزمین آفتاب و پایتخت مفاخر و مشاهیر را دادهاند.
از جمله مشاهیر و مفاخر این استان میتوان به مواد زیر اشاره کرد:
روحالله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران،
استاد فتحعلی واشقانی فراهانی یکی از بزرگترین خوشنویسان ممتاز معاصر
ابو علی مسکویه، فیلسوف
سید محمد علی میرمومنی استاد خوشنویسی
محمود پورهادی استاد خوشنویسی
سید اسدالله رضوانی فرد استاد خوشنویسی
پروفسور حسابی، پدر علم فیزیک ایران، پدر مهندسی نوین ایران، پدر فرهنگستان ایران، پدر علوم نوین ایران
امیر کبیر،
عباس اقبال آشتیانی نویسنده،
میرزا حسن آشتیانی نماینده میرزا حسن شیرازی در ایران و عامل شکست قرارداد ظالمانه تالبوت در ایران
سلمان ساوجی از بزرگترین قصیدهسرایان و غزلگویان ایران،
ادیب الممالک فراهانی ادیب و شاعر،
میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی صدر اعظم ایران، سیاستمدار، ادیب، شخصیت برجسته و تاثیرگذار ایرانزمین در عرصه حکومت و سیاست و نیز ادب و هنر
فخرالدین عراقی، عارف و شاعر نامدار قرن هفتم هجری
محمدعلی اراکی، استاد سید روحالله خمینی و بسیاری از مجتهدین فعلی
ملا احمد نراقی، فقیه شیعی
ملا مهدی نراقی، فقیه شیعی
حاج آقا محسن عراقی،
آقا نورالدین عراقی،
محمد مصدق، نخستوزیر ایران
فروغ فرخزاد، شاعر
پروین اعتصامی، شاعر
علی سعیدی، شاعر
حویزی،
محمد رضا درودیان تفرشی نقوسانی، مرجع، محدث و شاعر شیعی
کربلایی کاظم ساروقی، بزرگترین معجزه قرن-حافظ کل قرآن به صورت معجزه آسا
ملا فتحعلی سلطانآبادی،
احمد قوام،
قوامالدوله، نخستوزیر ایران
میرزا یوسف مستوفی الممالک، صدراعظم قاجاریان
محمد خزائلی روشندل نابغه
علی بصیرتنژاد پیشکسوت معماری و گچبری سنتی
مشیرالدوله،
علی منصور، دو دوره نخستوزیر ایران
وثوق الدوله، برادر قوام السطنه و عامل انعقاد قرارداد ننگین تحت الحمایگی ایران به انگلستان معرف به ۱۹۱۹
محمد استعلامی،
مصطفی چمران،
ابراهیم دهگان،
حبیبالله ذوالفنون،
بهاءالدین ساوجی،
ابوالفضل جلیلی،
صابر رهبر،
علی حاتمی،
غلامرضا رمضانی،
بهزاد فراهانی، نویسنده، کارگردان و بازیگر مشهور سینما و تلویزیون
واروژ کریم مسیحی،
حسن مجللی، تعزیه خوان
ذبیح بهروز،
مصطفیقلی بیات (صمصام الملک)،
ابوالقاسم سحاب،
یوسف اعتصامی، نویسنده و مترجم- وی پدر پروین اعتصامی میباشد
سید جلالالدین آشتیانی، فیلسوف، عارف و نویسنده - دارنده نشان درجه ۱ دانش جمهوری اسلامی ایران در سال۱۳۸۱
شیخ طبرسی،
عبدالعظیم قریب، بنیانگذار دستور زبان فارسی نوین (محمدرضا پهلوی ۷ سال دانش آموز وی بودهاست)
عبدالکریم قریب، پدر علم زمینشناسی در ایران
علی اکبر شهنازی،
محمد قریب، بنیانگذار طب اطفال در ایران
پوری بنایی، بازیگر مشهور سینمای ایران
محمد حسن اشتیانی، مجتهد بزرگ، نویسنده کتب مذهبی
رضوان فلاح ، حافظ خردسال بنام قران کریم،ژیمناست حرفهای، ستاره علمی
احمد قریب، رئیس سابق مرکز پژوهشی سازمان انرژی اتمی ایران
متین دفتری، نخستوزیر رضاشاه
آقامحمد فراهانی، وزیر شاه تهماسب اول (صفوی)
آقا علی اکبر فراهانی، بزرگترین موسیقی دان ایرانی در عهد قاجاریه
ژاله فراهانی (عالم تاج قائم مقامی)، شاعره - مادر شاعر معروف (پژمان بختیاری)
رجبعلی منصور سیاستمدار و دو دوره نخستوزیر ایران، پدر حسنعلی منصور
مهندس عباس سحاب پدر علم کارتوگرافی ایران
احمد پارسا بنیانگذار دانش گیاهشناسی در ایران، بنیانگذار موزه علوم طبیعی ایران
پروفسور پروانه وثوق، رئیس هیئت امنای بیمارستان محک وی را «فرشته نجات کودکان سرطانی ایران» و «مادر ترزای ایران» مینامیدند
مرتضیقلی بیات، سیاستمدار و نخستوزیر ایران در دوره پهلوی
مهدی مهدوی کیا، فوتبالیست
عیسی خان بهادری، نقاش و هنرمند نامی ایران (استاد محمود فرشچیان)
بهجت صدر، اولین نقاش نوگرای ایرانی
عبدالله خان دوامی استاد برجسته موسیقی ایرانی که شاگردان نامدار او استادان محمد رضا شجریان، محمد رضا لطفی، محمود کریمی، نصرالله ناصح پور، فاطمه واعظی … میباشند زاده روستای طا
از توابع اراک میباشد
برخی هنرمندان شهیر استان مرکزی عبارتند از
رجب علی نکیسا تفرشی خواننده و استاد نامی آواز
آقا علی اکبر و آقا حسینقلی و میرزا عبدالله فراهانی
اساتید بیبدیل موسیقی ایرانی و واضع نظام نوین دستگاهی که استادان مسلم هنر موسیقی آقایان شهنازی و عبادی از خاندان ایشان بودند وهمچنین
استاد نقاشی جناب سیحون نیز از نوادگان ایشان
بودند
بهزاد فراهانی، نیکی کریمی، مهرانه مهین ترابی
سوسن پرور، پوری بنایی، اکی بنایی، محمدرضا صادقی خواننده توانمند موسیقی کلاسیک، حمید خزایی، محمد گودرزی بازیگر فیلمهای صمد از جمله هنرمندان عرصه بازیگری و موسیقی استان مرکزی میباشند
غذاها
استان مرکزی دارای غذاهای سنتی متنوعی میباشد:
کله جوش (کال جوش یا دوغ گرمه)
آش اشکنه اراک (او گرمه)
پتلهپلو
کوفته تفرشی (گندله)
آش گندینه
رشته پلو
شفته اراکی (کوفته اراکی)
گوشتابه اراک
کباب ته تالی
اقتصاد
استان مرکزی از جمله استانهای صنعتی کشور است و بخشهای خدمات، صنعت و کشاورزی به ترتیب اهمیت اساس اقتصاد استان را تشکیل میدهند.
با توجه به وجود بیش از ۲۷۰۰ واحد تولیدی و صنعتی در استان مرکزی، بهرهمندی از صنایع مادر و حلقههای واسط کلیدی در تولید کشور، سرمایهگذاری در طرحهای صنعتی استان بالا بوده بهطوریکه این استان همراه در رتبه ممتازترین استانها در جذب سرمایهگذاری صنعتی را داراست.
از مزیتهای سرمایهگذاری در بخش صنعت استان میتوان به نزدیک بودن به پایتخت، وجود ظرفیتهای مکانی مناسب به لحاظ وجود شهرکهای صنعتی در استان، برخورداری از موقعیت خاص جغرافیائی و قرارگیری در کریدور حمل و نقل بینالمللی، وجود صنایع بزرگ و مادر، تجربه نیم قرن توسعه صنعتی،
وجود منابع و ذخایر معدنی نظیر سنگ آهن، سولفات سدیم، انواع سنگ و…، وجود ظرفیت ایجاد صنایع تبدیلی کشاورزی، وجود نیروی کار متخصص،
وجود خوشه صنایع ریلی و انجمنهای تخصصی در استان، قرارگیری در مسیر خطوط اصلی انتقال و تامین انرژی و پائین بودن نسبی خطر زلزله در استان
اشاره کرد.
صنایع و محصولات صنعتی
استان مرکزی طی دو دهه گذشته چهرهای صنعتی به خود گرفت و با راهاندازی طرحهای صنعت نفت و پتروشیمی به یکی از بزرگترین مراکز صنایع استراتژیک کشور تبدیل شد. از تولیدات عمده استان میتوان به آلومینیوم، محصولات آلومینیومی، ریختهگری فلزات سنگین، مخازن تحت فشار، بویلرهای نیروگاهی و صنعتی، ماشین آلات کشاورزی و راهسازی، محصولات پتروشیمی و پالایشگاهی، رنگهای صنعتی، منسوجات، شیشه و جام، بلور، انواع لاستیک خودرو، شیم و کابل، شویندهها، دوده صنعتی، الیاف مصنوعی، انواع سنگ ساختمانی، لوازم خانگی و کاشی، لوله و پروفیل فولادی و پی وی سی و … اشاره کرد.
کانون اصلی صنعت استان به ترتیب در اراک، ساوه، دلیجان و محلات میباشد.
پتروشیمی و پالایشگاه
پالایشگاه نفت امام خمینی شازند یکی از پالایشگاههای ایران است که در شهرستان شازند واقع شدهاست. این پالایشگاه از شرکتهای فرعی شرکت ملی پالایش و پخش فراوردههای نفتی ایران میباشد و به عنوان بزرگترین پالایشگاه تک واحدی ایران در سال ۱۳۷۲ با ظرفیت اسمی ۱۵۰ هزار بشکه در روز راهاندازی گردید، همچنین نخستین پالایشگاهی است که کار مطالعه و عملیات اجرای آن بعد از انقلاب اسلامی و در نخستین سال بعد از جنگ تحمیلی آغاز شد. بزرگترین طرح تولید بنزین کشور در این پالایشگاه در حال بهرهبرداری است. این طرح پالایشگاه امام خمینی را به بزرگترین پالایشگاه تولید بنزین در کشور تبدیل میکند.
پتروشیمی شازند یکی از بزرگترین تولیدکننده محصولات پلیمری، مواد شیمیایی و از طرحهای زیر بنایی کشور است که در سال ۱۳۶۳ به تصویب رسید و فاز اول آن در سال ۱۳۷۲ مورد بهرهبرداری قرار گرفت. این مجتمع در جوار پالایشگاه نفت امام خمینی واقع در شهرستان شازند و در کیلومتر ۲۲ جاده اراک - بروجرد و در زمینی به مساحت ۵۳۲ هکتار احداث گردیدهاست.
صنایع و محصولات غذایی
شهرکهای صنعتی
تعداد شهرکهای صنعتی در استان مرکزی به ۳۵ شهرک و ناحیه صنعتی میرسد که از نظر میزان زمین واگذاری شده در کشور رتبه اول را دارد.
بورس
استان مرکزی دارای بورس منطقهای در شهر اراک است که به عنوان بیست و دومین بورس منطقهای کشور در سال ۱۳۸۵ افتتاح گردید. تالار بورس استان مرکزی اولین تالار بورس خصوصی کشور است که کارگزاری آن توسط شرکت کارگزاری بانک پاسارگاد انجام میشود.
مناطق ویژه اقتصادی
نخستین منطقه ویژه اقتصادی استان با ارتقاء شهرصنعتی کاوه به منطقه ویژه اقتصادی کاوه ایجاد گردید. هدف ایجاد این منطقه ویژه گسترش صادرات غیرنفتی از استان اعلام شدهاست. موقعیت ویژه ترانزیتی، زمینی، ریلی و هوایی، نزدیکی به پایتخت، همجواری با فرودگاه بینالمللی امام خمینی، وسعت سرزمینی مناسب، وجود زیر ساختهای مطلوب و استاندارد برای توسعه آتی منطقه، افزایش منابع آبی مورد نیاز، وجود شبکه آبرسانی و شبکه جمعآوری فاضلاب شهری، وجود شبکه گاز شهری، مخابرات، تصفیه خانه صنعتی، فضای سبز مناسب با استاندارد زیستمحیطی از جمله ویژگیهای این منطقهاست.
انرژی و منابع
انرژی فسیلی
نیروگاه حرارتی شازند یکی از نیروگاههای ایران و از نوع حرارتی است که ظرفیت تولید ۱۳۰۰ مگاوات برق را دارد و شامل ۴ واحد بخار ۳۲۵ مگاواتی میشود. این نیروگاه ۵٪ برق کشور را تولید میکند.
نیروگاه رودشور که در در ۴۴ کیلومتری آزادراه تهران-ساوه و در محدوده شهرستان زرندیه قرار دارد، یکی دیگر از منابع تولید برق در استان است که با ظرفیت ۲،۱۶۲ مگاوات برق تولید میکند. این نیروگاه از نوع گازی است و به عنوان بزرگترین نیروگاه خصوصی کشور شناخته میشود.
تاسیسات آب سنگین اراک
نخستین تلاش برای تهیه آب سنگین در ایران در سال ۱۳۶۳ بهطور آزمایشگاهی و با استفاده از روش الکترولیز انجام شد، اما تلاشها در این زمینه نتیجهای در برنداشت. پس از فراغت سازمان انرژی اتمی از پروژههای نیمه صنعتی افزایش غلظت و تبدیل اورانیوم بین سالهای ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۷، پیشنهاد اجرای یک پروژه صنعتی آب سنگین به سازمان ارائه و پس از مدتی با ابلاغ شورای معاونان سازمان انرژی اتمی اجرای این طرح آغاز شد؛ اما با توجه به محدودیتها در کسب اطلاعات علمی و فنی از کشورهای خارجی و جذب نشدن نیروهای حرفهای این پروژه تا سال ۱۳۷۷ به تعویق افتاد. در این سالها علاوه بر تهیه دانش فنی، طراحیهای پایه، مقدماتی، شروع طراحی تفصیلی، مطالعات و عملیات سایتیابی انجام شد و در این میان سایت خنداب انتخاب گردید.
کار ساخت مجتمع از سال ۱۳۷۷ خورشیدی آغاز و تمامی مراحل طراحی و اجرای آن توسط متخصصان ایرانی انجام شد. بهرهبرداری از این نیروگاه در سال ۱۳۸۵ و توسط محمود احمدینژاد رئیسجمهور وقت انجام گردید.
در آبان ۱۳۹۲ آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گزارش فصلی خود خبر داد که ایران پس از روی کار آمدن حسن روحانی توسعه فعالیتهای هستهای را متوقف کردهاست. این اولین گزارشی بود که آژانس بینالمللی انرژی اتمی پس از ریاست جمهوری حسن روحانی منتشر کرد. ایران اعلام کرده بود نیروگاه آب سنگین خنداب در سهماهه اول سال ۲۰۱۴ شروع به کار خواهد کرد اما بعدا آن را به تعویق انداخت.
نیروگاه شامل آب سنگین و آب سبک است که از محصولات جانبی آب سنگین بهشمار میرود.
تولیدات آب سبک جهت درمان و پیشگیری از سرطان کاربرد دارد. آب سنگین تولیدی این نیروگاه در حوزههای مختلف از جمله زیستشناسی، پزشکی و فیزیک کاربرد دارد. همچنین از آن به عنوان ماده خنککننده برای نیروگاههای هستهای و تولید رادیودارو استفاده میشود. فعالیت نیروگاه آب سنگین اراک (خنداب) یکی از موارد نگرانی غرب درباره برنامه هستهای ایران بودهاست. مخالفان برنامه هستهای ایران مدعیاند این نیروگاه میتواند در صورت آغاز و گسترش فعالیت، پلوتونیوم قابل استفاده در ساخت سلاح هستهای را تولید کند.
انرژی آبی
سد الغدیر ساوه یکی از نیروگاههای برقآبی استان است که ظرفیت تولید برق آن ۱۵ مگاوات است. این سد در سال ۱۳۷۲ به بهرهبرداری رسید.
منابع معدنی
در استان مرکزی ۱۱۲ معدن فعال مختلف وجود دارد که بیشترین آن مربوط به مصالح ساختمانی است. مواد معدنی موجود شامل سنگ آهن سنگ ساختمانی، سنگ لاشه، سنگ گچ، سنگ آهک، خاک سرخ، خاک صنعتی، باریت، پلی متال، تاک، تراورتن، تنگستن، سرب، سرب روی، کریستالین، سولفات سدیم، سیلیس، فلورین، کائولن، گرانیت، مرمریت، مس، لیمونیت هستند.
ترابری و ارتباطات
فرودگاه
بر اساس اسناد موجود، قدیمیترین فرودگاه در استان مرکزی فرودگاه شهر دلیجان میباشد که تا ۶۰ سال پیش فعال بودهاست. در آن سالها از این فرودگاه برای حمل مسافر و تجهیزات جنگی در جنگ جهانی دوم استفاده میشد. در سال ۱۳۱۷ فرودگاه اراک ساخته شد. پس از پیروزی انقلاب روند ساخت فرودگاه جدید اراک آغاز شد و در سال ۱۳۷۶ به بهرهبرداری رسید. هماکنون تنها فرودگاه موجود در استان مرکزی فرودگاه اراک است. این فرودگاه یک فرودگاه بینالمللی است.
راه
استان مرکزی اتصال دهنده شهرهایی نظیر تهران و قم به استانهای همجوار مانند استان لرستان و استان همدان است. مقدار راههای اصلی معمولی در استان مرکزی ۵۴۰ کیلومتر و راههای بین شهری ۳۲۰ کیلومتر بوده و طول راههای روستایی در استان ۷۰۰ کیلومتر برآورد میشود. از جمله آزادراهها و بزرگراههای موجود در استان مرکزی میتوان به آزادراه تهران - ساوه - سلفچگان، آزادراه ساوه - همدان، آزادراه اراک - خرمآباد، آزادراهسلفچگان - اراک، بزرگراه اراک - ملایر، بزرگراه اراک - خمین، بزرگراه خمین - محلات - دلیجان، بزرگراه خمین - گلپایگان، بزرگراه اراک - فرمهین و بزرگراه قم - اصفهان در محدوده شهرستان دلیجان و همچنین راه ارتباطی که جاده ۵۷ میباشد از مسیر ارتباطی از استان همدان به سمت استان مرکزی میباشد که از شهرستان ملایر شروع میشود و پس از گذشتن از شهرستان کمیجان و دره زیبای وفس به طول ۱۵ کیلومتر به آزاد راه ساوه - همدان میرسد را اشاره کرد.
مطابق آمار درصد تخلفات سرعت غیرمجاز در استان مرکزی ۱۸ درصد است که از این لحاظ استان رتبه ۶ را در کشور داشتهاست.
راهآهن
استان مرکزی از جمله اولین استانهایی بود که در هنگام ساخت راهآهن سراسری به دستور رضا شاه پهلوی در مسیر آن قرار گرفت. ایستگاه اراک از مهمترین ایستگاههایی بود که در آن دوره ساخته شد. همچنین ایستگاه سمیه که محل تلاقی راهآهن شمال و جنوب در ۴ شهریور ۱۳۱۷ خورشیدی بود در محدوده استان مرکزی قرار دارد.
. مدیریت ایستگاههای انجیلاوند، کوهپنگ، ناهید، شهر صنعتی کاوه، پرندک، رودشور، مشک آباد، ملکآباد، اراک، سمنگان، شازند، نورآباد، سمیه، حک و جلایر زیر نظر اداره کل راهآهن اراک قرار دارد.
مخابرات و اینترنت
ازنظر میزان ضریب نفوذ اینترنت استان مرکزی در سال ۹۰ نسبت به استانهای دیگر سطح پایینی دارد. میزان ضریب نفوذ اینترنت در استان ۳۷٪ است که از میانگین کشوری پایینتر میباشد. از جمله دلایل آن فراهم نکردن زیرساختهای اینترنت پرسرعت مانند تامین ظرفیت پهنای باند بین مراکز، اینترانت و فضای پسیو بارها توسط شرکت مخابرات استان مرکزی اعلام شدهاست.
در بخش ارتباطات سیار با راهاندازی دومین مرکز سوئیچ ۴۰۰ هزار شمارهای استان مرکزی توانست ۹۹٪ راههای ارتباطی خود را زیر پوشش تلفن همراه قرار دهد و از این لحاظ مقام دوم را به خود اختصاص دهد. بیش از ۲۵۵ هزار شماره تلفن همراه دائمی و ۲۷۸هزار شماره اعتباری فعال دراستان از خدمات تلفن همراه استفاده میکنند.
همچنین استان مرکزی چهارمین استانی است که طرح همکدسازی استانی را به اجرا درآورد. به همین منظور کد استان به ۰۸۶ تغییر پیدا کرد و کلیه شماره تلفنهای ثابت در محدوده استان مرکزی ۸ رقمی شد.
رسانهها
مطبوعات
اگرچه آوازه استان مرکزی بیشتر به خاطر صنعت، کشاورزی و تربیت مشاهیر و نخبگان فکری است اما در حوزه ارتباطات نیز حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
در لابه لای اوراق مطبوعاتی به جای مانده در استان مرکزی ناگفتههای متعدد تاریخی و نحوه زیست اجتماعی، ویژگیهای رفتاری و مشی سیاسی و فرهنگی این مرز و بوم نهفته و نقش و جایگاه استان مرکزی در رشد دایره علوم ارتباطی و مستندسازی وقایع برجسته است.
گشتی در آثار و اسناد مطبوعاتی استان مرکزی این واقعیت را مشخص میکند که این خطه نقش بسزایی را در تربیت اندیشمندان قلم به دست، صاحبان اندیشه و فعالان عرصه نویسندگی و روشنفکری داشته و این مهم تابه امروز با چرخهای از فعالیتهای مطبوعاتی ادامه دارد.
مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسی و از ابزار مهم توسعه مطرح شدهاند و پیشتازی استان مرکزی در این عرصه و در شرایطی که کمترین امکانات چاپ و نشر در کشور موجود بوده، نشان از بالندگی فکری و توانمندی ساکنان این خطه دارد.
براساس مدارک موجود، نخستین جریدهای که در عراق (اراک) انتشار یافت، نشریه ˈاتفاقˈ بود که به مدیریت ˈمیرزا حبیبالله خان طاهری عکاسباشیˈ رئیس انجمن دموکرات عراق با طبع ژلاتینی به صورت هفتگی در اختیار مردم گذاشته شد.
از این جریده که ارگان انجمن دموکرات عراق بود، نمونهای که بتوان خط مشی سیاسی آن را معلوم کرد در دسترس نیست.
دومین نشریه منتشره در استان که جزو نشریات قدیمی میباشد روزنامه «رنجبر» بود. این روزنامه نیز در اراک انتشار میافت و مانند روزنامه اتفاق منتسب به روشنفکران دموکرات بود. این نشریه که خط مشی سیاسی خبری داشت به صورت هفتگی منتشر میشد و مدیر آن شیخ علی نخستین بود. هفتهنامه رنجبر تا سه سال انتشار یافت و در سال ۱۲۹۲ به واسطه آتشسوزی در چاپخانه تعطیل شد. از این نشریه حتی نمونهای نزد خانوادهاش باقی نمانده ولی باید اذعان کرد که شیخ علی نخستین یکی از اعضای فعال انجمن دموکرات عراق بود و در این راه صدمات سنگین، زجر، شکنجه و تبعید را متحمل شد.
از دیگر نشریات میتوان به نشریه «مفتش ایران» که قبلا در تهران و اصفهان منتشر میشد اشاره کرد که سید نور الدین عراقی (ایران مدار مکی) آن را در تاریخ ۲۹ تیرماه ۱۳۱۰ شمسی در اراک منتشر ساخت، بعدا به دستور شهربانی نام روزنامه به «تمدن ایران» تغییر یافت. چاپ این نشریه در سالهای ۱۳۱۰ و ۱۳۱۱ ادامه داشت.
مکی از آزادیخواهان صدر مشروطه بود و تمایل داشت، نشریهاش همانند سایر نشریههای آغاز مشروطه مملو از مطالب مفید باشد ولی توجه به اینکه درآن سالها رضاشاه در اوج قدرت بود و مطبوعات به شدت سانسور میشدند، این امکان را از وی سلب کرد و سرانجام پس از انتشار حدود ۳۰ شماره از ˈتمدن ایرانˈ این نشریه تعطیل شد.
در سال ۱۳۱۲ با عزیمت ˈسیدباقر موسویˈ از اصفهان به اراک و تاسیس چاپخانه موسوی، نامبرده اقدام به انتشار جریده ˈنامه عراقˈ کرد.
این نشریه که با ۴۲ سال انتشار، پایدارترین هفتهنامه اراک محسوب میشود، سه دوره متفاوت ˈاز آغاز انتشار تا سال ۱۳۲۰ˈ، ˈاز ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ˈ و ˈاز ۱۳۳۲ تا پایان کارˈ را در کارنامه خود دارد.
پس از خروج رضاشاه از ایران در شهریورماه ۱۳۲۰ و پیدایش تغییرات کلی در فضای سیاسی کشور، ˈنامه اراکˈ نیز با پیوستن به صف آزادی خواهان، به نقد عملکرد دوران بیست ساله رضاشاه پرداخت.
ˈنامه اراکˈ در زمان حکومت ملی از طرفداران جدی مبارزات مردم شد و پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ بار دیگر تغییر روش داده و از آن زمان تا تعطیل شدن نشریه، همواره اقدامات شاه را تایید میکرد. این نشریه از سال ۱۳۱۲ مقارن با سالگرد کودتای سوم اسفند رضاخان تا بهمن ماه سال ۱۳۵۴ منتشر گشت. مدیریت نامه عراق بر عهده سید باقر موسوی از نوادگان حجه الاسلام شفتی بود.
سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۲ اوج انتشار نشریه در اراک است، در این مدت علاوه بر ˈنامه اراکˈ، جرایدی از قبیل ˈاراک نوˈ، ˈافق اراکˈ، ˈاهرامˈ، ˈبیان الحقˈ، ˈزبان اراکˈ، ˈسپهرˈ، ˈسمنگانˈ، ˈسندانˈ، ˈطاهرˈ، ˈقیام اراکˈ، ˈمدنیˈ، ˈندای اراکˈ و ˈهدیˈ منتشر شد.
در طلیعه این دوره کوتاه، هفتهنامه ˈسپهرˈ قرار دارد که در سال ۱۳۲۹ قدم به عالم مطبوعات گذاشت.
این نشریه بدون وابستگی به گروهی خاص، از منافع ملی و حکومت دفاع میکرد. مبارزه با خائنین و متنفذین شهری، همکاری با جراید ملی و دفاع از حکومت ملی عمدهترین اهداف نشریه سپهر بود.
در سال ۱۳۳۰ در حالی که دولت قصد مداخله در انتخابات را نداشت، سه گروه در اراک شامل ˈحسین خاکباز و یوسف شکراییˈ، ˈعزتالله بیات و حبیبالله بیک لیکˈ و ˈمحمدرضا قدوهˈ فعالیت انتخاباتی میکردند.
در همین حال، هفته نامههای ˈاراک نوˈ، ˈافق اراکˈ، ˈاهرامˈ و ˈقیام اراکˈ که نشریه اخیر ارگان طرفداران جبهه ملی در اراک بود، از نامزدی عزتالله بیات (داماد دکتر مصدق) و حبیبالله بیک لیک یکی از فئودالهای بزرگ اراک حمایت میکردند.
هفته نامه ˈسندانˈ به مدیریت ˈحسن تهرانچیˈ متعلق به طرفداران حزب توده در اراک بود و از نامزدی ˈمحمدرضا قدوهˈ یکی از اعضای طراز اول آن حزب حمایت میکرد.
حزب توده در آغاز امر، با دکتر مصدق مخالف بود و او را عامل امپریالیسم آمریکا میدانست و در نشریات گوناگونش تهمتهای سنگینی بر مصدق میبست.
هفته نامه ˈسندانˈ آنجا که میتوانست مخالفت خود را با دکتر مصدق و کابینه او نشان میداد.
هفته نامه ماهک
به صاحب امتیازی عسگر اکبری در استان مرکزی در حال نشر است از این نشریه تاکنون 89 شماره چاپ شدهاست.
در سال ۱۳۳۰ دو نشریه دیگر در اراک شامل هفتهنامه ˈبیان الحقˈ و مجله ˈهدیˈ منتشر شد که اولی ضمن دفاع از حکومت ملی، بیشتر در اندیشه گسترش مبانی اسلام در میان مردم بود و نشریه هدی هم در اساس به امورسیاسی نمیپرداخت و محتوای آن پند و اندرز و ارشاد مردم به خیر و صلاح بود.
پس از سال ۱۳۳۲ به جز ˈنامه اراکˈ بقیه جراید تعطیل شدند و این وضعیت تا سال ۱۳۴۷ ادامه داشت.
در این سال دکتر ˈمحمد خزائلیˈ که از سوی حزب ˈایران نوینˈ به نمایندگی مجلس رسیده بود، مجله ˈروشندلˈ را در تهران منتشر کرد. این مجله با توجه به موقعیت سیاسی دکتر خزائلی و سردبیرش ˈحسین شاه زیدیˈ که سرهنگ بازنشسته ارتش بود، با ستایش از شاه کلیه عملکرد دولت ˈامیرعباس هویداˈ را تایید میکرد.
در حدود سال ۱۳۵۰ ˈفرجالله بینش زنجانیˈ با انتشار ˈسفرنگ بینشˈ به صف مطبوعات استان مرکزی پیوست.
فرجالله بینش از طرفداران سرسخت شاه بود و نسبت به حزب توده کینهای عمیق داشت، با توجه به شخصیت بینش میتوان محتوای نشریهاش را حدس زد.
اولین فصلنامه علمی و ادبی اراک، «دانش روز» است. این فصلنامه در سال ۱۳۵۲ به همت دکتر عبدالکریم قریب تاسیس و توسط استادان مدرسه عالی علوم اراک به مدت دو سال جمعا در ۸ شماره انتشار یافت.
این مجله یا فصلنامه؛ مجموعهای علمی و ادبی بود و هیچ گونه دیدگاه سیاسی درآن منعکس نمیشد و اگر هم میشد خارج از تایید اقدامات دولت نبود.
از دیگر نشریات علمی «نشریه کتابخانه عمومی اراک» بود که در سال ۱۳۵۶ توسط کتابخانه عمومی اراک در چند شماره به صورت زیراکس انتشار یافت و استاد ابراهیم دهگان مقالات ارزشمندی در آن منتشر میساخت.
از دیگر روزنامهها و نشریات استان مرکزی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
نام نشریه نحوه انتشار موضوع مدیر مسئول سال نشر
اراک نو هفتهنامه خبری اجتماعی کوهپایه ۱۳۳۰
افق اراک هفتهنامه خبری اجتماعی رضاقلی فولادوند ۱۳۳۰
زبان اراک هفتهنامه خبری جعفر شکرایی ۱۳۳۰–۱۳۳۱
سپهر هفتهنامه اجتماعی رضا رئیس زاده ۱۳۳۰–۱۳۳۱
طاهر هفتهنامه خبری اجتماعی رضا شکرایی و سردبیری ابوالفضل موحد۱۳۳۱
قیام اراک هفتهنامه سیاسیارگان جمعیت طرفداران جبهه ملی ۱۳۳۰–۱۳۳۱ به مدیریت محمد تقی صفاری
بیان الحق هفتهنامه اجتماعی بیان الحق ۱۳۳۰
سمنگان هفتهنامه سیاسی حسین خاکباز ۱۳۳۰
ندای اراک هفتهنامه سیاسی رشیدی ۱۳۳۰
مدنی هفتهنامه سیاسی مدنی ۱۳۳۰
سندان هفتهنامه سیاسی ارگان توده ایها، تهرانچی۱۳۳۰
سروش تفرش هفتهنامه عباس جلالی ۱۳۳۰ سردبیر شاپور شاهی
همچنین برخی نشریات استان که در فاصله سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۰ منتشر میگردیدند عبارتند از:
نام نشریه مدیر مسئول محل نشر
آینده اراک کاظم ضوابطی اراک
اراک امروز غلامعلی سپهداری اراک
افکار اراک مرتضی ذوالفقاری اراک
خلق اراک غلامرضا اقیانوس اراک
خورشید اراک علی محمد مددی اراک
راهنمای اجتماعی احمد محمد عراقی اراک
سعادت اراک بانو سلطنت استادآقا اراک
سفرنگ بینش فرجالله بینش اراک
صدای اراک حسن نجمزاده اراک
ندای اراک محمود گودرزی اراک
نیروی مردم علاءالدین فریدنی عراقی اراک
ستاره ساوه اسدالله طبی ساوجی ساوه
قیام ساوه موسی امیر حسینی خلیج ساوه
ندای ساوه ابوالحسن سعیدی ساوه
صدای تفرش مهدی قوامزاده تهران
برخی از مطبوعات استان پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز عبارتند از:
هفته نامه سروش
نخستین هفتهنامه اراک پس از پیروزی انقلاب اسلامی پس از پیروزی انقلاب اسلامی؛ هفتهنامه ˈسروشˈ به مدیریت ˈعلی معطریˈ بود و قلمرو موضوعات آن؛ مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بودند.
با چاپ و انتشار سروش آگهیهای ثبتی اراک که بخشی از آن در جراید کثیرالانتشار و بخشی در جراید همدان به چاپ میرسید پس از وقفهای چهار ساله (از هنگام تعطیلی هفتهنامه ˈنامه اراکˈ در سال ۱۳۵۴) مجددا به زیور طبع آراسته شد.
نخستین شماره سروش در تاریخ دوم شهریور ۱۳۵۸ در چهار صفحه و به مبلغ ۱۰ ریال توزیع شد.
التهابات و تنشهای سیاسی در حدفاصل سالهای ۵۸ تا ۶۳، وجود احزاب و گروههای مختلف، نابسامانی و بیثباتی در مراکز اداری کشور به ویژه در شهرستانها، مخالفت نیروهای مردمی با عوامل دولت موقت و تعدد گروهها و مراکز قدرت و تصمیمگیری، امر انتشار هفتهنامه سروش را با مشکلات متعددی روبرو ساخت.
گروهها و مراجع قدرت با هر نوع گرایش و مسلک سیاسی، حق خود میدانستند که سروش به عنوان ارگان آنها به انعکاس مواضع فکری و عملکردشان اقدام و از درج مطالب منتسب به سایر جناحها پرهیز کند بدین ترتیب سروش به تدریج به محل نفوذ عناصر فرصت طلب تبدیل شد و عدم اختیار و اعلان مواضع روشن سیاسی و عقیدتی از سوی مسوولان آن، کشتی روزنامه را در دست امواج مهلک گرفتار کرد و سرانجام ˈسروشˈ پس از انتشار ۲۸۰ شماره در بهار سال ۱۳۶۴ به کار خود پایان داد.
هفته نامه لاله سرخ
سپس هفتهنامه ˈلاله سرخˈ با مشی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ادبی از بهمن ماه ۱۳۶۶ با صاحب امتیازی و مدیرمسئولی محمدحسن فخرزاده پای به جرگه مطبوعات استان مرکزی نهاد.
عمده مطالب لاله سرخ، مقالات و پژوهشهای ادبی به علاوه اخبار و گزارشهای شهری به نقل از خبرگزاری جمهوری اسلامی مرکز اراک بود.
این نشریه با قطع ۴۵ در ۶۰ در سالهای آخر دوره اول انتشار با حروفچینی رایانهای به صورت تک رنگ و اغلب در ۴ یا ۶ صفحه منتشر میشد.
لاله سرخ به مدت تقریبا هشت سال و در ۳۷۷ شماره تا تاریخ هشتم مهرماه ۱۳۷۴ منتشر شد و بعد از یک وقفه، مجددا در اواخر سال ۱۳۷۶ انتشار خود را از سر گرفت.
هفته نامه نوید
هفته نامه ˈنوید استان مرکزیˈ با موضوعات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی نیز از مردادماه ۱۳۶۹ به صاحب امتیازی سیدحسن الحسینی نماینده مردم اراک در دوره سوم مجلس شورای اسلامی در قطع ۵/۱ ورقی و در هشت صفحه انتشار خود را آغاز کرد.
نوید؛ در حوزه طرح مسائل سیاسی کشور و ارائه تحلیل مناسب به ویژه همزمان با رویدادهای مهم کشور و انقلاب، بیشتر از سایر نشریات به طبع مقالات اهتمام ورزیده و به دلیل اختصاص دو صفحه ثابت به اخبار، گزارش و تفسیرهای ورزشی از رخدادهای ورزشی استان در بین جوانان ورزشکار، نشریه شناخته شدهای است.
این نشریه با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به روزنامه تغییر ماهیت داد و در سالهای اخیر تحرک ویژهای برای جلب رپرتاژ آگهی از مراکز صنعتی، آموزشی و اداری از خود نشان داده و به منظور جذب خواننده از بین قشرها جوان، ستون ثابتی را با عنوان ˈامید جوانˈ هر هفته با درج مطالبی تربیتی و ادبی به چاپ میرساند.
هفته نامه شهاب
هفته نامه ˈشهاب استان مرکزیˈ هم از بهمن ماه ۱۳۶۹ در قلمرو مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری به صاحب امتیازی و مدیرمسئولی غلامحسین فرحی به جرگه مطبوعات محلی این استان پیوست.
شهاب از جمله نشریاتی است که از آغاز انتشار تاکنون همواره با مشکلات فراوان مالی روبرو بوده و همین مسئله وقفههای مکرری در مسیر انتشار مرتب آن پدیدآورده است.
شهاب در سالهای نخست با درج سرمقالههای صریح و شورانگیز خود به قلم فرحی، خیلی زود در بین قشرها انقلابی شناخته شد اما به تدریج در چنبره مشکلات گرفتار آمد و به درج اخبار نه چندان تازه و مطالب ادبی و اجتماعی روی آورد.
فصلنامه آشتیان
ˈفصلنامه آشتیانˈ به صاحب امتیازی و مدیر مسئولی علی دانش منفرد از مقالات نویسندگان، استادان و محققین بومی ساکن در منطقه و عمدتا مقیم تهران بهره میبرد.
نخستین شماره این فصلنامه در سال ۱۳۷۳ در اندازه ۲۸ در ۱۲ با جلد رنگی و موضوعات متنوع اعتقادی، سیاسی، تاریخی، ادبی، اجتماعی و اقتصادی در ۷۶ صفحه منتشر شد.
تنوع مطالب فصلنامه آشتیان بیشتر بدان خاطر است که به عنوان یک نشریه محلی، کلیه اخبار و رویدادهای منطقه را پوشش داده و نوشتههای خوانندگان را بیپاسخ نمیگذارد.
زندگینامه و معرفی شخصیتهای علمی، روحانی، فرهنگی و شهدای منطقه، فصل ویژهای در نشریه مذکور داشت
فصلنامه صحیفه مبین
ˈفصلنامه صحیفه مبینˈ به صاحب امتیازی دانشگاه آزاد اسلامی و مدیرمسئولی محمدعلی خواجه پیری، قبل از انتشار رسمی در چندین شماره با نام ˈمبینˈ منتشر شد.
این نشریه با هدف ارتقای سطح دانستنیهای خوانندگان در حوزه دانشهای قرآنی و معرفی پژوهشهای نوین قرآنشناسی با سردبیری رضا بابایی از بهار ۱۳۷۴ در فهرست نشریات استان مرکزی قرار گرفت.
صحیفه مبین مدتی در ابعاد ۵/۲۱ در ۲۸ با جلد دو رنگ و صفحه آرایی به نسبت خوب در حدود ۸۰ صفحه منتشر شد و پس از دو سال وقفه مجددا از سال ۱۳۷۹ در قطع وزیری با صاحب امتیازی دانشگاه آزاد و سردبیری جعفر نکونام انتشار خود را از سر گرفت.
فصلنامه بصیرت
ˈفصلنامه بصیرتˈ به صاحب امتیازی دانشگاه آزاد اسلامی نراق و مدیرمسئولی محمد مهدی مظاهری در قطع A4، از دیگر نشریات استان مرکزی است.
مشی این فصلنامه؛ علمی، تحقیق و اجتماعی است و مقالات آن اغلب به قلم استادان دانشگاه آزاد اسلامی نراق است، این نشریه با جلد چهاررنگ در ۸۰ تا ۱۰۰ صفحه منتشر میشود.
فصلنامه راه دانش
ˈفصلنامه راه دانشˈ به صاحب امتیازی انجمن علمی، فرهنگی و هنری استان مرکزی تحت نظارت شورای پژوهشی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی نخستین و دومین شمارهای خود را در یک مجلد در بهار ۱۳۷۴ با جلد چهار رنگ انتشار داد.
مدیرمسئول راه دانش، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان مرکزی و سردبیر آن تا مجلد ششم (شمارههای ۱۱–۱۲) نعمتالله فاضلی و بعد از آن افشین حسینی بودهاست.
ˈتوسعه فرهنگی استان مرکزی، تاریخ و هویت مذهبی استان مرکزی، صنعت در استان مرکزی، میراث فرهنگی استان مرکزی، ادبیات استان مرکزی، تاریخ استان مرکزی، هنر در استان مرکزی و مردمشناسی استان مرکزیˈ عناوین مجلدات اول تا هشتم (۱۶ شماره) فصلنامه راه دانش است.
نشریه هدایت
ˈنشریه هدایتˈ هم درسال ۱۳۷۰ مجوز انتشار خود را اخذ کرده ولی تاکنون منتشر نشدهاست.
هفته نامه ˈپیام بانوان
هفته نامه ˈپیام بانوانˈ نخستین شماره خود را در هشت صفحه با صفحه آرایی به نسبت خوب و به صورت تک رنگ منتشر ساخت و انتشار آن تا چهار شماره ادامه پیدا کرد ولی در حال حاضر فعالیت نمیکند.
ماهنامه ˈصحیفه پاکدلان
ماهنامه ˈصحیفه پاکدلانˈ به صاحب امتیازی اداره کل آموزش و پرورش استان مرکزی و مدیر مسئولی مدیر کل وقت آموزش و پرورش استان، یکی دیگر از نشریات منطقه است که در سال ۱۳۷۵ در قطع ۲۵ در ۳۵ انتشار یافت و مشی آن؛ خبری تحلیلی است.
نشریه پاکدلان که بطور منظم منتشر نمیشود و بیشتر به موضوعات مربوط به آموزش و پرورش به ویژه مسائل و مشکلات این نهاد در استان مرکزی میپردازد.
هفته نامه سرچشمه
ˈسرچشمهˈ به صاحب امتیازی و مدیرمسئولی مهناز زامیادی، هفته نامهای با مشی خبری - تحلیلی و اطلاعرسانی است که در سطح استان توزیع میشود.
این نشریه بهطور معمول بین هشت تا ۱۲ صفحه است و مانند سایر نشریات محلی استان مرکزی بخشی از مطالب خود را به موضوعات استان و منطقه توزیع و بخشی را به موضوعات کشوری اختصاص میدهد.
صبح خمین
ˈصبح خمینˈ به صاحب امتیازی و مدیر مسئولی مجید مجدی و با مشی خبری، تحلیلی و اطلاعرسانی و در موضوعات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و ورزشی از سال ۱۳۷۸ بر روی گیشه مطبوعات در بین نشریات استان مرکزی عرضه شد.
ماهنامه ندای ساوه
ˈندای ساوهˈ به صاحب امتیازی و مدیرمسئولی سید احمد نبوی، ماهنامهای با مشی خبری - تحلیلی و با موضوعات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و ورزشی است که انتشار آن از سال ۱۳۷۸ آغاز شد.
ویژگیهای ظاهری ندای ساوه، کم و بیش شبیه سایر هفته نامههای استان مرکزی است و حیطه توزیع آن استان مرکزی و تهران است.
راوی
ˈراویˈ نیز به صاحب امتیازی و مدیرمسئولی حسین مهدوی، با مشی خبری، تحلیلی و اطلاعرسانی در موضوعات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به چاپ میرسد.
ابتدا و انتهای نشریه راوی دو رنگ و صفحههای داخلی آن یک رنگ است و گستره توزیع آن که در هشت صفحه منتشر میشود، استان مرکزی است
آوای ساوه
ˈآوای ساوهˈ به صاحب امتیازی و مدیرمسئولی محمد نبوتی، هفته نامهای با مشی عمومی است که ازسال ۱۳۷۷ در موضوعات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و ورزشی منتشر میشود و حیطه توزیع آن استان مرکزی و تهران است.
ماهنامه پیام مدیریت موفق
ˈپیام مدیریت موفقˈ به صاحب امتیازی و مدیرمسئولی ناصر خلیلی، ماهنامهای در قطع A4 است که از سال ۱۳۷۷ در شمار نشریات استان مرکزی قرار گرفت.
مشی این ماهنامه ۱۰۰ صفحهای؛ خبری، تحلیل، آموزشی و پژوهشی است و مقالههای آن به قلم استادان و نویسندگان استانی و بیشتر با موضوعاتی درباره دانش مدیریت تهیه میشود.
از دیگر نشریات منتشره در این استان میتوان به این موارد اشاره نمود:
روزنامه عطر یاس، مجنون، آوای خمین، شمس، نامه امیر، آرمان جوان، چشم براه، میلاد مرکز، مهتاب، وقایع استان، آفتاب مرکزی، کتیبه، نسیم اراک، ماهک، کاوه، صور، صبوح، سماع قلم، سیما نگار، امید استان…
صداو سیما
جاذبههای گردشگری
شهرستان شازند: منطقه تفریحی دوخواهران، باغهای عروسانه آستانه، کوه قروقدر آستانه، حمام حاج ربیع آستانه، کوه و غار شاه کیخسرو (محل غایب شدن شاه کیخسرو پادشاه اسطورهای کیانی)، کوه شهباز (بلندترین قله استان مرکزی)، کوه لجور و پل دوآب، چشمه عباسآباد شازند، چشمه بلاغ حک، سراب عمارت، سراب سورانه، سراب اسکان، تپه تاریخی قلندرون (تنها قلعه شناخته شده هخامنشی در زاگرس مرکزی)، تپه تاریخی سرسختی، جنگل حفاظت شده بلوط سرسختی، چشمه و عمارت تاریخی پنجعلی، کلیسای کلاوه، تالاب کوکبیه، سد کمال صالح، سد هندودر و …
شهرستان خنداب: رودخانه قره چای (شراء)، تالاب آق گل، باغهای خنداب، کوه سر تخت، چشمه سلاله، چشمه علی گذر، حمام مصطفوی، باغ دهنو، روستای تاریخی درمن، قبرستان تاریخی هفت برادران
شهرستان کمیجان: غار قلعه جوق، غار وفس، امامزاده محمد عابد، تپه باستانی چهل گزی و روستای هدف گردشگری وفس
شهرستان آشتیان: قلعه تاریخی مستوفی الممالک، خانه معتمدالایاله
شهر اراک: مسجد و مدرسه سپهداری، روستای تاریخی هزاوه (زادگاه امیرکبیر)، حمام تاریخی و موزه چهارفصل، بازار اراک، چشمه چپقلی، مقبره شاه قلندر انجدان و…
شهرستان تفرش: آرامگاه پروفسور حسابی، مقبره ابوالعلی، مسجد جامع شش ناو، چشمههای آب معدنی گراو، آب انبار بلور، تکیه زاغرم تفرش و…
شهرستان خمین: منزل امام خمینی، قلعه سالار محتشم، مسجد جامع خمین، حمام تاریخی لکان، قلعه قره سی لکان، بوستان کوه بوجه و …
شهرستان ساوه: مناره و مسجد جامع ساوه ٫ قلعه دختر (ساوه)، پل سرخده، کاروانسرای باغ شیخ، تپه تاریخی آوه، قاعه الویر، امامزاده سید اسحاق، روستای سنگک
شهرستان محلات: سرستونهای آتشکده خورهه، غار آزادخان، چشمه وزوان، مسجد جامع محلات، مجتمع آب گرم محلات و مراکز تهیه گل و گیاه.
شهرستان دلیجان: غار چال نخجیر، کاروانسرا و پل شاه عباسی (دوهک)، سد پانزده خرداد، مجموعه تاریخی نراق، امامزاده یحیی نراق و…
شهرستان زرندیه: یخچال مهدیآباد، مسجد اعظم چلسبان، آبشار چناقچی علیا، مقبره اشموعیل نبی، کبوترخانه خورآباد، کلیسای حضرت مریم چناقچی و…
شهرستان فراهان: دارای تکیه تاریخی
صنایع دستی و سوغات
فرش، قالی و قالیچه صنایع دستی اصلی استان میباشند که در گذشتهای نه چندان دور صادرات اصلی استان را تشکیل میدادهاند.
علاوه بر آن گیوه که نوعی پاپوش دستدوز تولید شده از نخهای قالی است، از جمله صنایع دستی در خور توجه این استان است که در سنجان و وفس تولید میشود. منبت کاری مردمان سمقاور شهرستان کمیجان شهرت زیادی در ایران واستان دارد و سمقاور قطب منبت کشور بهشمار میرود.
فتیر، شیرمال، کسمه، کماج، جوزغند نراق، کشمش، شیره انگور، گوش فیل، کف لمه، رب انار ساوه، حلوا ارده محلات و عسل خمین نیز از سوغات این استان به حساب میآیند.
آموزش
آموزش ابتدایی
در استان مرکزی در سال ۱۳۹۵، ۲۲۷ هزار دانشآموز در ۲۲۶۹ مرکز آموزشی مشغول به تحصیل بودهاند.
آموزش عالی
اولین دانشگاه ساخته شده در استان مدرسه علوم عالی مرجان بود که در سال ۱۳۵۰ در اراک ایجاد شد.
استان مرکزی دارای ۷۸ مرکز آموزش عالی است که از این تعداد ۱۲ مرکز دولتی، ۱۳ مرکز پیام نور، ۲۳ مرکز علمی – کاربردی، ۱۹ مرکز آزاد اسلامی و ۱۱ مرکز غیرانتفاعی هستند. تعدا کل دانشجویان تا پایان سال ۹۱ برابر با ۱۲۸۲۶۹ نفر بوده که از این تعداد ۶۷۶۰۲ نفر پسر و ۶۰۶۶۷ نفر دختر بودهاند. از کل دانشجویان استان ۶۳ درصد بومی استان هستند.
ورزش
ورزشگاهها
استادیوم امام خمینی اراک
پیست اسکی
پیست اسکی شازند تنها پیست اسکی استان مرکزی است که در شهرستان شازند و در جاده شازند - هندودر قرار گرفتهاست.
پیست در ارتفاعات پلنگ در و در نزدیکی به روستای پاکل قرار دارد. منطقه پلنگ در به دلیل وجود ارتفاع مناسب، دارای زمستان زود هنگام و بارش سنگین برف است. از جمله امکانات موجود در پیست اسکی میتوان به سه دستگاه تله سیژ، هتل، رستوران، تجهیزات برفروبی و ساختمان اداری اشاره کرد.
تیمهای ورزشی
تیمهای مطرح ورزش استان به شرح زیر اند:
تیم فوتسال شن سا: قهرمان نخستین دوره جام باشگاههای آسیا در سال ۱۳۸۴ و مسابقات بینالمللی پرتغال موسوم به جام جهانی کوچک در سال ۱۳۸۶ و قهرمان لیگ برتر فوتسال ایران در سال ۱۳۸۵
تیم فوتسال شهرداری ساوه:نماینده استان در لیگ برتر فوتسال ایران در سال ۱۳۹۰.
تیم فوتبال شهرداری اراک: نماینده استان در لیگ دسته دوم فوتبال ایران
تیم هندبال هپکوی اراک: نماینده استان در لیگ برتر هندبال ایران
تیم بسکتبال شهرداری اراک: نماینده استان در لیگ حرفهای کشور در سال ۹۴ | [
"اراک",
"فارسی",
"زبان ترکی آذربایجانی",
"زبان تاتی ایران",
"قربانعلی دری نجفآبادی",
"سید علی آقازاده",
"عراق عجم",
"استان البرز",
"استان قزوین",
"استان همدان",
"تهران",
"استان لرستان",
"استان اصفهان",
"استان قم",
"محلات",
"ساوه",
"تفرش",
"خمین",
"فراهان",
"دلیجان (مرکزی)",
"شازند",
"آشتیان",
"کمیجان",
"زرندیه",
"خنداب",
"قزوین",
"قم",
"دماوند",
"کاشان",
"ماد بزرگ",
"ایالت جبال",
"ایران",
"سلجوقیان",
"آریایی",
"پارس",
"پارت",
"ماد",
"آتروپاتن",
"ماد کوچک",
"زبان تاتی",
"زبان مادی",
"وفس",
"هخامنشی",
"اشکانی",
"ساسانی",
"آشور",
"سکاها",
"اسکندر مقدونی",
"پارسی باستان",
"زبان پارسی میانه",
"زبان پارتی",
"هخامنشیان",
"هرودت",
"ساتراپ",
"سنگنبشته بیستون",
"الیمائیس",
"کوست",
"حوض سلطان",
"کویر میقان",
"دریاچه نمک",
"اقیانوس اطلس",
"ترشیاری",
"زاگرس",
"قله شهباز",
"گلپایگان",
"خوانسار",
"سربند",
"دلیجان",
"فهرست شهرهای استان مرکزی",
"نراق",
"آوه",
"آستانه (مرکزی)",
"نیمور",
"ساروق (اراک)",
"چهرقان",
"کرهرود",
"پرندک (زرندیه)",
"پارک جنگلی",
"بلوط",
"سماق",
"شهرستان شازند",
"بنه",
"شهرستان تفرش",
"پازن",
"منطقه حفاظت شده هفتادقله",
"گندم",
"جو (گیاه)",
"حبوبات",
"پنبه",
"چغندرقند",
"گوجه فرنگی",
"پیاز",
"انگور",
"خشکبار",
"سبزیجات",
"انار",
"طالبی",
"هلو",
"پسته",
"بادام",
"گردو",
"گیاهان زینتی",
"گلخانه",
"شهرستان محلات",
"ایستگاه ملی تحقیقات گل و گیاهان زینتی",
"لاهیجان",
"تنکابن",
"ورامین",
"کرج",
"جیرفت",
"دزفول",
"اصفهان",
"لوبیا",
"شهرستان خمین",
"ایستگاه ملی تحقیقات لوبیا",
"شهرستان ساوه",
"برند",
"ارگانیک",
"شهرستان زرندیه",
"انقلاب ۱۳۵۷",
"مهاجرت داخلی",
"دهه ۵۰",
"انقلاب ۱۳۵۷ ایران",
"مردمان ایرانی",
"استان تهران",
"شهر تهران",
"همشهری",
"ایل شاهسون بغدادی",
"زبان فارسی",
"زبان راجی",
"شهرستان کمیجان",
"الویر",
"کهک (تفرش)",
"لرستان",
"همدان",
"لکی",
"لری",
"ترکی خلجی",
"خلجستان",
"زبان ارمنی",
"شورای فرهنگ عمومی",
"زرتشتی",
"مسلمان",
"شیعه",
"مردم ارمنی",
"زرتشتیان",
"کلیمیان",
"روحالله خمینی",
"استاد فتحعلی واشقانی فراهانی",
"ابو علی مسکویه",
"پروفسور حسابی",
"امیر کبیر",
"عباس اقبال آشتیانی",
"میرزا حسن آشتیانی",
"سلمان ساوجی",
"ادیب الممالک فراهانی",
"میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی",
"فخرالدین عراقی",
"محمدعلی اراکی",
"ملا احمد نراقی",
"ملا مهدی نراقی",
"محسن سلطانآبادی عراقی",
"آقا نورالدین عراقی",
"محمد مصدق",
"فروغ فرخزاد",
"پروین اعتصامی",
"علی سعیدی",
"جعفر بن عبدالله حویزی",
"محمد رضا درودیان تفرشی نقوسانی",
"کربلایی کاظم ساروقی",
"ملا فتحعلی سلطانآبادی",
"احمد قوام",
"قوامالدوله",
"میرزا یوسف مستوفی الممالک",
"محمد خزائلی",
"علی بصیرتنژاد",
"مشیرالدوله",
"علی منصور",
"وثوق الدوله",
"محمد استعلامی",
"مصطفی چمران",
"ابراهیم دهگان",
"حبیبالله ذوالفنون",
"بهاءالدین ساوجی",
"ابوالفضل جلیلی",
"صابر رهبر",
"علی حاتمی",
"غلامرضا رمضانی",
"بهزاد فراهانی",
"واروژ کریم مسیحی",
"حسن مجللی",
"ذبیح بهروز",
"مصطفیقلی بیات",
"ابوالقاسم سحاب",
"یوسف اعتصامی",
"سید جلالالدین آشتیانی",
"شیخ طبرسی",
"عبدالعظیم قریب",
"عبدالکریم قریب",
"علی اکبر شهنازی",
"محمد قریب",
"پوری بنایی",
"محمد حسن اشتیانی",
"رضوان فلاح",
"احمد قریب",
"سازمان انرژی اتمی ایران",
"متین دفتری",
"رضاشاه",
"آقامحمد فراهانی",
"آقا علی اکبر فراهانی",
"ژاله فراهانی (عالم تاج قائم مقامی)",
"رجبعلی منصور",
"مهندس عباس سحاب",
"احمد پارسا",
"پروفسور پروانه وثوق",
"مرتضیقلی بیات",
"مهدی مهدوی کیا",
"عیسی خان بهادری",
"بهجت صدر",
"پالایشگاه نفت امام خمینی",
"شرکت ملی پالایش و پخش فراوردههای نفتی ایران",
"پتروشیمی شازند",
"بروجرد",
"بانک پاسارگاد",
"منطقه ویژه اقتصادی",
"شهرصنعتی کاوه",
"فرودگاه بینالمللی امام خمینی",
"فاضلاب",
"مخابرات",
"تصفیه خانه",
"فضای سبز",
"نیروگاه شازند",
"فهرست نیروگاههای ایران",
"نیروگاه حرارتی",
"مگاوات",
"نیروگاه رودشور",
"آب سنگین",
"رادیودارو",
"پلوتونیوم",
"سلاح هستهای",
"سد الغدیر",
"فرودگاه",
"جنگ جهانی دوم",
"فرودگاه اراک",
"آزادراه",
"بزرگراه",
"خرمآباد",
"سلفچگان",
"ملایر",
"فرمهین",
"شهرستان دلیجان",
"رضا شاه پهلوی",
"شهر صنعتی کاوه",
"مشک آباد",
"اینترنت",
"پهنای باند",
"اینترانت",
"شهرستان خنداب",
"شهرستان آشتیان",
"قلعه مستوفی الممالک",
"خانه معتمدالایاله",
"شهر اراک",
"مدرسه سپهداری",
"هزاوه",
"امیرکبیر",
"حمام چهارفصل",
"بازار اراک",
"چشمه چپقلی",
"مسجد جامع شش ناو",
"سید روحالله خمینی",
"قلعه سالار محتشم",
"مسجد جامع خمین",
"حمام لکان",
"قلعه قره سی",
"مسجد جامع ساوه",
"قلعه دختر (ساوه)",
"پل سرخده",
"کاروانسرای باغ شیخ",
"تپه تاریخی آوه",
"امامزاده سید اسحاق (ساوه)",
"روستای سنگک",
"معبد خورهه",
"شهرستان فراهان",
"فرش",
"قالی",
"قالیچه",
"گیوه",
"سنجان (مرکزی)",
"منبت کاری",
"سمقاور",
"منبت",
"فتیر",
"شیرمال",
"کماج",
"کشمش",
"گوش فیل",
"رب انار",
"حلوا ارده",
"عسل",
"دانشآموز",
"دانشگاه",
"پسر",
"دختر",
"ورزشگاه امام خمینی اراک",
"پیست اسکی",
"هندودر",
"پاکل",
"تله سیژ",
"هتل",
"رستوران",
"باشگاه فوتسال شنسا ساوه",
"جام باشگاههای آسیا",
"پرتغال",
"جام جهانی کوچک",
"لیگ برتر فوتسال",
"باشگاه فوتسال شهرداری ساوه",
"لیگ برتر فوتسال ایران",
"باشگاه فوتبال شهرداری اراک",
"لیگ دسته دوم فوتبال ایران",
"لیگ برتر هندبال ایران ۱۳۹۱"
] | [
"استان مرکزی",
"استانهای ایران"
] |
120 | خمین | 2 | 345 | 0 | [
"خمين"
] | false | 109 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نامرسمی",
"Item2": "خمین"
},
{
"Item1": "روینقشه",
"Item2": "آری"
},
{
"Item1": "عرضجغرافیایی",
"Item2": "۳۳٫۶۳۳۳"
},
{
"Item1": "طولجغرافیایی",
"Item2": "۵۰٫۰۵۰۰"
},
{
"Item1": "استان",
"Item2": "مرکزی"
},
{
"Item1": "شهرستان",
"Item2": "خمین"
},
{
"Item1": "نامهایدیگر",
"Item2": "کمره، تیمره"
},
{
"Item1": "نامهایقدیمی",
"Item2": "خمیهن"
},
{
"Item1": "سالشهرشدن",
"Item2": "۱۳۲۸"
},
{
"Item1": "جمعیت",
"Item2": "۷۴،۲۵۶ (۱۳۹۵)\n۱۰۵،۰۱۷([[شهرستان خمین]])"
},
{
"Item1": "رشد جمعیت",
"Item2": "۶٪+ (۵سال)"
},
{
"Item1": "زبان",
"Item2": "[[فارسی]]، [[ترکی]]، [[لری]]"
},
{
"Item1": "مذهب",
"Item2": "شیعه"
},
{
"Item1": "ارتفاع",
"Item2": "۱۸۳۰ متر بهطور میانگین"
},
{
"Item1": "میانگیندما",
"Item2": "۱۳/۶"
},
{
"Item1": "میانگینبارشسالانه",
"Item2": "۲۹۶ میلیمتر"
},
{
"Item1": "نماینده مجلس",
"Item2": "[[محمدابراهیم رضایی]]"
},
{
"Item1": "شهردار",
"Item2": "ابوالفضل مرتضیان"
},
{
"Item1": "رهآورد",
"Item2": "عسل، کشمش، لوبیا، قالی، شاته"
},
{
"Item1": "پیششماره",
"Item2": "۰۸۶"
},
{
"Item1": "وبگاه",
"Item2": "http://www.khomein.ir"
},
{
"Item1": "پلاک اتومبیل",
"Item2": "۵۷ ج"
},
{
"Item1": "جملهخوشامد",
"Item2": "به زادگاه خمینی کبیر و شهر هزار شهید خمین خوش آمدید"
}
],
"Title": "شهر ایران"
} | خمین یکی از شهرهای استان مرکزی است که در جنوبیترین قسمت این استان و در همسایگی شهرهای شازند، اراک، محلات، گلپایگان، الیگودرز و ازنا و در فاصله ۳۲۰ کیلومتری از تهران واقع شدهاست. زبان و لهجه رایج در منطقه فارسی است، همچنین این شهر زادگاه روحالله خمینی، رهبر انقلاب سال ۱۳۵۷ ایران است.
پیشینه تاریخی
محدوده شهرستان خمین امروزی، در گذشته جزئی از ناحیه پهناور بلاد جبال (عراق عجم) بوده که در طول تاریخ نامهای گوناگونی به خود گرفتهاست. «یونانیان آن را مدیا میگفتند» چه آنجا سرزمین ماد بودهاست. در متون جغرافیای اسلامی به نامهای کوهستان، جبال، جبل، قهستان، قوهستان و بالاخره عراق عجم نامیده شدهاست. بعدها قسمت وسیعی از عراق عجم را تیمره نام نهادند و سپس تیمره به تیمره علیا و تیمره سفلی تقسیم شد که تیمره علیا، محدوده کنونی شهرستان خمین بودهاست. از منابع محدود چنین برمیآید که شهرت تیمره و خمین پیش از اسلام و قرون اولیه اسلامی بیش از دورههای بعد بودهاست و آخرین منابعی که در آن از تیمره نام برده شده مربوط به قرن پنجم و هفتم هجری است و پس از آن تا چهار صد سال منبعی که روشنگر وضعیت ناحیه باشد در دست نیست. لیکن در کتاب نزهت القلوب مربوط به قرن هشتم هجری از ویژگیهای این ناحیه سخن به میان آمده که نشان میدهد به احتمال زیاد نام تیمره در زمان تالیف به «کمره» تبدیل یافته و گلپایگانیها آن را کمردی خواندهاند. نام «خمین» معرب هخامنش است و در منابع به صورت خمهین، حمهین، خهبین، خماهین آمدهاست و برای اولین بار در کتاب تاریخ پیامبران و شاهان که هزار سال پیش نگاشته شده به نام خمین اشاره شدهاست.
نامگذاری
شهرستان خمین را در گذشته کمره مینامیدند. در کتاب تاریخ قم به قلم سید جلالالدین تهرانی، خمین به صورت واژه «خمیهن» نوشته شدهاست. همچنین برخی ریشه نام را «خومیهن» میدانند که مرکب از دو کلمه «خو» به معنای خوب و «میهن» به معنای سرزمین است.
بخش بزرگی از ایران در متون جغرافیای اسلامی به نام عراق عجم نامیده شدهاست. بعدها قسمت وسیعی از عراق عجم را تیمره نام نهادند.
جغرافیا
اقلیم و آب و هوا
خشک ساحلی
متوسط بارندگی در خمین ۲۹۶ میلیمتر است که سال ۸۱–۸۰ با بیشترین مقدار بارندگی ۴۸۶/۲ میلیمتر و سال ۷۸–۷۷ با ۱۳۸ میلیمتر کمترین میزان بارش سالیانه در شهر ثبت شدهاست.
میانگین سالانه دمای خمین ۱۳/۶ درجه سانتی گراد است. ماه تیر با میانگین ۲۱/۱درجه سانتی گراد گرمترین و ماه دی با میانگین ۶ درجه سانتی گراد سردترین ماه سال است.
میانگین رطوبت سالیانه خمین ۵۱ درصد است. ماه دی با میانگین ۶۳ درصد مرطوبترین و ماه شهریور با میانگین ۲۸ درصد خشکترین ماه سال است.
باد غالب خمین، شمال غربی (۲۷۰ درجه) غربی و بیشترین سرعت باد ثبت شده ۹۴ کیلومتر بر ساعت در اسفند ۱۳۹۶ گزارش شدهاست. میانگین تبخیر سالیانه خمین ۲۱۴۴ میلیمتر است. حداکثر تبخیر در ماه مرداد ۳۹۶ میلیمتر بودهاست.
اقلیم خمین بر اساس روش دومارتن نیمه خشک و بر اساس روش آمبرژه نیمه خشک و سرد است.
آلودگی هوا در شهر خمین اغلب به دلیل گردوغبارهای محلی و تودههای غباری که از کشور عراق و عربستان به سمت ایران میآید میباشد.
میانگین بارندگی سالانه زراعی
حداکثر بارش ۶۴ ساعته
میانگین تعداد روزهای بارندگی بیش از ۱۰ میلیمتر
میانگین تعداد روزهای همراه با بارندگی
حداکثر بارندگی سالانه
حداقل بارندگی سالانه
حداکثر بارندگی ماهانه
باد غالب
۲۹۶ میلیمتر
۵۳ میلیمتر
۱۰روز
روز۵۱
۴۸۶ میلیمتر
۱۳۸ میلیمتر
۱۶۱ میلیمتر
غرب و جنوب غرب
میانگین تبخیر سالانه
حداکثر تبخیر ماهیانه
حداقل دمای مطلق
حداکثر دمای مطلق
میانگین دمای حداکثر
میانگین دمای حداقل
میانگین دمای سالانه
اختلاف ماکزیمم مینیم (DTR) دما
۲۱۴۴ میلیمتر
۳۹۶ میلیمتر در مرداد
۲۴٫۲ - درجه سانتیگراد
۴۰٫۸ درجه سانتیگراد
۲۱٫۱ درجه سانتیگراد
۶ درجه سانتیگراد
۱۳٫۶ درجه سانتیگراد
۱۴٫۱ درجه سانتیگراد
زمینشناسی
شهرستان خمین در دشتی نسبتا هموار قرار گرفته که از اطراف کوههای مختلفی آن را در بر گرفتهاند.
معروفترین ارتفاعات این شهرستان عبارتند از: کوه الوند
به ارتفاع ۲۱۱۱ متر، کوه انگشت لیس، کوه بوجه سلطان
و کوه دز، کوه شنی، و کوه هفت سواران را میتوان
نام برد.
زمین لرزه
مقایسه نسبی میزان خطر زمینلرزه در نقاط مختلف ایران؛ نقاط قرمزتر نقاطی هستند که شتاب حداکثر جنبش زمین در آنها بیشتر است.
بررسی زمین لرزههای تاریخی شهر خمین (در فاصله کمتر از ۱۵۰ کیلومتر) از سال ۱۹۰۹ تا سال ۲۰۰۴ میلادی نشان میدهد که بالغ بر ۵۶ مورد زلزله به بزرگای ۳ تا ۷٫۴ ریشتر در منطقه به وقوع پیوستهاست. گسلهای منطقه از جمله، گسل جنوب خمین- تپههای خاوری خمین و گسل فرنق و قره کهریز و گسل گلپایگان که از فاصله ۵ تا ۷ کیلومتری جنوب باختری گسل جنوب خمین عبور میکند. در منطقه شناسایی شده که عمدتا عامل زلزلههای شهرستان خمین میباشند (بر اساس مطالعات صورت گرفته این شهرستان از نظر شدت زمین لرزه در پهنه خطر نسبی متوسط قرار گرفتهاست).
گیاهشناسی
نوع پوشش گیاهی که در سطح در شهرستان خمین دیده میشود بهطور تقریبی یکسان و یک شکل میباشد. بیشتر پوشش منطقه عمدتا بوته و از لحاظ مراتع فقیر میباشد گونههای گیاهی بومی محل شامل:خاکشیر، گون، کتیرا، پونه، کنگر، خارشتر، ملو، لاله سرخ و زرد میباشند.
وضعیت سیاسی
پس از مستقل شدن خمین از محلات و قبل از آن گلپایگان، خمین و روستاهای آن بخش کمره را تشکیل میدادند در حال حاضر شهرستان خمین یکی از شهرستانهای استان مرکزی است که تا قبل از دیماه ۱۳۵۸ از شهرستانهای استان مرکزی سابق (استان تهران) محسوب میشد.
شهرستان خمین به وسعت ۷۳۲۲۰۸ کیلومتر مربع ۵/۷ درصد کل استان از شمال شرقی به محلات، از شمال غربی به اراک و از شرق به بخش مرکزی از شهرستان محلات و از جنوب به بخش مرکزی از شهرستان گلپایگان و از مغرب به بخش چاپلق (غربی) از شهرستان الیگودرز محدود است، نزدیکترین شهر به آن، گلپایگان در فاصله ۴۱ کیلومتری و فاصله آن تا تهران ۳۲۳ کیلومتر میباشد.
شهرستان خمین دارای ۱۸۲ روستا با ۱۳۸۵۴ خانوار و۱۲۱۸۰۱ نفر است. این شهرستان دارای یک بخش مرکزی و ۷ دهستان به اسامی و مشخصات ذیل میباشد:
دهستان آشناخور (با ۱۳ آبادی و ۱۲۰۹ خانوار و ۷۲۲۵ نفر جمعیت)
دهستان چهارچشمه (با ۲۸ آبادی و ۱۸۰۸ خانوار و ۱۰۵۹۳ نفر جمعیت)
دهستان حمزه لو (با ۲۴ آبادی ۱۸۱۱ خانوار و ۹۰۲۹ نفر جمعیت)
دهستان خرمدشت (با ۳۱ آبادی ۲۴۶۷ خانوار و ۱۳۷۶۱ جمعیت)
دهستان رستاق (با ۲۱ آبادی ۱۷۵۴ خانوار و ۹۸۰۷ نفر جمعیت)
دهستان صالحان (با ۳۵ آبادی ۳۰۵۵ خانوار و ۱۴۸۷۶ نفر جمعیت) و
دهستان گله زن (با ۳۰ آبادی ۱۸۰۰ خانوار و ۸۳۳۵ نفر جمعیت)
لازم است ذکر شود که اطلاعات فوق مربوط به سال ۱۳۷۰ است.
مردمشناسی
جمعیت
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این شهر ۷۴۲۵۶ نفر (۲۳،۳۳۴ خانوار) شامل ۳۶۷۷۶ زن و ۳۷۴۸۰ مرد بودهاست.
زبان و لهجه
بهطور کلی زبان و لهجه رایج در منطقه فارسی با لهجه محلی است.
آداب و رسوم
رسانهها
در خمین نشریات متعددی در حال فعالیت اند که برای نمونه میتوان به هفته نامههای آوای خمین و خبر خمین اشاره کرد همچنین در شهر تعدادی ماهنامه نیز وجود دارد.
ورزش
فوتبال ورزش اول شهر است و بیشترین طرفداران را نیز دارد. در کنار آن کشتی نیز بهطور سنتی بسیار مورد توجه بودهاست و به عنوان ورزش ملی مورد توجه قرار گرفتهاست. دوچرخه سواری نیز از دیگر ورزشهای این شهر است که نفراتی همچون امیر زرگری از این شهرستان سابقه حضور در تیم ملی را دارد. همچنین از سال ۹۶ مسابقات بینالمللی شطرنج جام آفتاب که سالانه به در بیت قدیمی امام خمینی برگزار میشود. از جمله نزدیکترین پیستهای اسکی به شهر خمین پیست اسکی شازند را میتوان نام برد. همچنین در روستای ورچه و در فاصله ۱۸ کیلومتری از شهر خمین ورزش پاراگلایدر نیز وجود دارد.
به دلیل وجود کوههای متعدد در اطراف خمین ورزشهای کوهنوردی و صخرهنوردی به خصوص در اواخر هفته بهطور همگانی مورد توجه قرار میگیرد
از جمله مراکز مهم ورزشی خمین میتوان به:
مجتمع ورزشی شهید مطهری (شامل بخشهای:زمین چمن، استخر، دو میدانی، دوچرخه سواری و…)
مجوعه ورزشی شهید بهشتی
مجتمع ورزشی خورشید خمین (شامل بخشهای:استخر شنا، سونا وجکوزی، آب درمانی و پزشکی ورزشی، سالن بدنسازی مجزا و…)
مجموعه ورزشی کارگران (شامل بخشهای: استخر، زمین چمن، سالن سرپوشیده)
مجموعه ورزشی ۲۲ بهمن (شامل بخشهای: فوتسال، بدمینتون)
و… اشاره نمود.
در شهرستان خمین حدود چهار هزار ورزشکار سازماندهی شده در ۴۰ رشته ورزشی فعال دارند.
بهداشت و درمان
از جمله مراکز درمانیهای شهرستان خمین میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
بیمارستان امام خمینی
درمانگاه خیریه
درمانگاه تامین اجتماعی
درمانگاه بسیج
بیمارستان ۱۳۰ تخته خوابی خمین (درحال ساخت)
بیمارستان تخصصی قلب و عروق (درحال ساخت)
بیمارستان حضرت زینب (س): تغییر کاربری به دانشکده علوم پزشکی خمین
بر مراکز درمانی که به آنها اشاره شدهاست شهرستان خمین دارایام ار ای، سنو گرافی و … است که میتواند در بخش توریسم درمانی موثر باشد.
ساختار شهری
خمین در شب
نمای شهر در نقاط گوناگون بر پایه عوامل جغرافیایی، اقتصادی، فرهنگی و تاریخی متفاوت است. در جنوب شهر که به کوه بوجه نزدیکتر است معمولا خیابانها و کوچهها شیبدارتر و در شمال شهر هموارترند. ساختمانهای اداری و دولتی نیز عمدتا در مرکز و جنوب شهر قرار دارند. از طرف دیگر، در مناطقی که تاریخ ساخت آنها جدیدتر است مانند شهرکها (معلم، جانبازان و …)، محله بهاران، بنیاد و … که همگی در جنوب و جنوب شرق شهر جای دارند، با توجه به پیروی از آییننامههای جدیدتر، اصول شهرسازی در آنها بیشتر رعایت شدهاست. در این منطقهها معمولا عرض خیابانها و کوچهها، سرانه پارکینگ و سرانه فضای سبز از دیگر مناطق شهر بیشتر است. بر خلاف آن در مناطق کهنتر که ساخت آنها زودتر انجام گرفتهاست مانند محله سبزیکار، قلعه و لب رودخانه معمولا بناهای تاریخی و سنتی بیشتری وجود دارد.
زیرساختها
اولین کارخانه برق خمین با خرید دو موتور مولد برق در نزدیکی امامزاده ابوطالب به بهرهبرداری رسید. در سال ۱۳۸۹ تعداد کل مشترکین برق خمین ۴۳،۸۲۷ بودهاست.
در خمین ۲۱ هزار و ۹۲ مشترک آب وجود دارد که از این بین ۱۱ هزار و ۱۷۰ مشترک دارای انشعاب فاضلاب هستند، همچنین یک تصفیهخانه آب با ظرفیت ۱۸۲ لیتر در ثانیه (مصرف خانگی ۱۲۲ لیتر در ثانیه) در بهمن ۱۳۹۶ احداث شدهاست و فاز دوم تصفیه خانه فاضلاب نیز در حال احداث است.
شهر خمین دارای ۴۰ هزار مشترک خط ثابت تلفن (ضریب نفوذ ۳۴٪)است. ضریب نفوذ تلفن همراه در خمین بیش از ۸۰٪ است و ۴۰۰۰ مشترک اینترنت ADSL وجود دارد همچنین گازرسانی به این شهر صورت گرفته و تمامی مشترکین دارای انشعاب گاز هستند
شهرداری
سابقه ایجاد شهرداری در خمین طبق مدارک مستند به سال ۱۳۲۸ بازمیگردد. درجه شهرداری خمین نیز ۹ میباشد.
پارکها و فضای سبز
سرانه فضای سبز شهر خمین برای هر نفر ۱۴ متر مربع است این میزان از میانگین سرانه فضای سبز استان که ۱۱ متر مربع میباشد بیشتر است اما با سرانه فضای سبز کشور که ۲۵ متر مربع ذکر شده فاصله زیادی دارد. شهر خمین نزدیک به ۱۰ بوستان فعال وجود دارد. که دارای وسایل تفریحی و رفاهی میباشند. همچنین در مناطق و محلههای مسکونی بوستانهای محلهای نیز وجود دارد.
از جمله پارکهای مهم خمین:
نام پارک
مساحت
آدرس
پارک جنگلی کوه بوجه
۶۵ هکتار
بلوار دانشجو
پارک جنگلی ولایت
۱۰۰ هکتار
کیلومتر ۷ بزرگراه خمین_اراک
پارک مدرس
_
میدان مدرس
پارک مادر
۲/۲ هکتار
بلوار شهید صدوقی
پارک لاله
_
میدان ۹ دی
پارک بانوان
_
خیابان سردار جنگل
پارک شهید بهشتی
_
خیابان شریعتی
پارک بعثت
_
میدان شهرک
اقتصاد و صنعت
پیشه اکثر مردم خمین کشاورزی و دامپروری است. از محصولات خمین لوبیا، عسل، انگور، سیب زمینی و پیاز، لبنیات، خشکبار، همچنین مرغوبترین زعفرانهای دنیا را میتوان نام برد. با این وجود صنایع متعددی در منطقه موجود است. کارخانه آرد و سیلوی آفتاب هفت سواران کارخانه نخ طلا، کارخانه ویستا اعتماد ایرانیان (تولیدکننده ظروف چینی استخوانی) کارخانه رینگ آلومینیومی گام آفرین، کارخانه ذوب بریس، نوین پرشین پرچم خمین (تولیدکننده انواع پرچم)، کارخانه تولید فروسیلیس و … میتوان به عنوان بزرگترین کارخانههای این شهرستان یاد کرد. شرکت سایپا خمین نیز بعد از ۹ سال با روند کندی در حال تکمیل شدن است اما گفته میشود کارخانه سایپا خمین قرار است جای خود را به سایت مونتاژ محصولات میتسوبیشی ژاپن بدهد . همچنین این شهرستان دارای یک شهرک صنعتی و دو ناحیه صنعتی نیز میباشد. ساخت پتروشیمی خمین پس از واردات دستگاههای مورد نیاز در شهرک صنعتی خمین آغاز شدهاست که به گفته مسولان سال ۱۳۹۸ به بهرهبرداری میرسد.
از آنجایی که شهر خمین از شهرهای کمتر توسعه یافتهاستان است، سرمایه گذاران در این شهرستان از ۱۳ سال معافیت مالیاتی برخوردارند.
کشاورزی و دامپروری
در سالهای گذشته با توجه به کاهش بارندگی و کمبود آب کشاورزی و مراتع زیر کشت در خمین کاهش یافت اما در بخش کاشت گلهای زینتی شاخه بریده و لوبیا شهرستان خمین در صدر تولیدکنندگان کشور و استان قرار دارد.
در بخش گلهای زینتی شاخه بریده با توجه به اقلیم، آب، خاک و هوای مناسب عامل پیشرفت گلخانهها و مراتع سطح زیر کشت بودهاست و قطب تولید در کشور و رتبه اول تولید در استان را نیز داراست. کشاورزان خمین سال ۹۵ مجموعا در ۶۰ هکتار از گلخانههای شهرستان مشغول به کاشت گل بودند و ۴۰ میلیون گل شاخ بریده تولید کردند و در سال ۹۶ با توجه به شرایط بهتر آب و هوایی ۷ میلیون گل بیشتر تولید نمودند که در مجموع ۲۰ میلیارد تومان درآمدزایی داشتند. همچنین در صورت افتتاح پایانه صادراتی گلهای شاخه بریده در خمین علاوه بر تامین نیاز کشور میتوان بهطور مستقیم به کشورهای دیگر صادر کرد.
مجتمع بزرگ دامداری گوسفند ۳۰٫۰۰۰ راسی که سالانه ۲۳۰ تن گوشت قرمز تولد میکند و دارای مرکز تحقیقاتی است از مهمترین مراکز دامپروری شهرستان خمین است.
همچنین در تولید لوبیا با توجه شرایط آب و هوایی و اقلیم حاکم بر منطقه شهرستان خمین بزرگترین تولیدکننده لوبیا در استان و دومین تولیدکننده در کشور میباشد. با توجه به تولیدات لوبیا در شهرستان مرکز ملی تحقیقاتی لوبیا تاسیس شدهاست.
ترابری
راهآهن
شهر خمین در جنوب شهر اراک قرار دارد. این شهر هماکنون روی خط سراسری راهآهن قرار ندارد و نزدیکترین ایستگاه ایستگاه راهآهن اراک است اما خط راهآهن اراک اصفهان به طول ۱۶۵ کیلومتر از این شهر میگذرد و از اراک به شهرهای خمین، گلپایگان، میمه و در آخر به اصفهان میرسد.
فرودگاه
شهر خمین فاقد فرودگاه میباشد و نزدیکترین فرودگاه به این شهر فرودگاه اراک است.
مسیر ارتباطی
Road 58 (Iran)
Road 47 (Iran)
شهر خمین بین شهرهای صنعتی اراک و اصفهان قرار دارد. از جمله مسیرهای مهمی که از خمین میگذرد بزرگراه شماره ۴۷ است. همچنین بزرگراه شماره ۵۸ نیز در حال احداث میباشد.
جاده خمین به شازند ، حلقه مفقود شده مرکز به غرب کشور میباشد که راه ارتباطی استانهای مرکز و جنوب شرق را به استانهای غربی و شمال غربی متصل میکند.
18px جاده ۴۷ (ایران)
18px جاده ۵۸ (ایران)
فاصله خمین با برخی نقاط پرتردد
شهر مقصد
فاصله(KM)
تهران
۳۲۰
قم
۱۸۸
اصفهان
۲۲۰
اراک
۶۵
مشهد
۱۱۵۶
پایانههای مسافربری
شهر خمین دارای ۳ پایانه مسافربری درون استانی و بیرون استانی است:
پایانه مرکزی: واقع در میدان آزادی
پایانه اراک: واقع در میدان ۹ دی
پایانه محلات و دلیجان: واقع در میدان سرداران
تاکسیرانی
به گفته حمید رضایی مدیرعامل سازمان حمل و نقل و ترافیک شهرداری خمین در شهر خمین و در سال ۱۳۹۵ خورشیدی ۳۵۲ دستگاه تاکسی فعال بودهاست که در ۷ ایستگاه فعالیت میکردند. درکنار این تعداد ۵۲ دستگاه تاکسی بیسیم ۱۳۳ به صورت ۲۴ ساعته بیش از ۲۰ هزار مسافر را جابهجا میکردند
همچنین به گفته حمید رضایی فرسودگی ناوگان تاکسی شهر نیز، کمتر از ۷ درصد است.
اتوبوسرانی
شهر خمین فاقد سیستم اتوبوسرانی است اما تعداد ۵۵ مینیبوس در مسیرهای دانشگاه پیام نور، دانشگاه علوم پزشکی، دانشگاه ۱۵ خرداد، مصلی، باغ رضوان، تره بار و شهرکهای معلم، نخ طلا، فنی حرفهای و… مسافران را جابهجا میکنند.
آموزش و پژوهش
آموزش عالی
alt=IAU of Khomein (5).jpg
دانشکده علوم دانشگاه آزاد
دانشگاه آزاد اسلامی واحد خمین
دانشگاه پیام نور
دانشگاه آزاد اسلامی و دانشکده سما و واحد علوم و تحقیقات (در سطح کارشناسی ارشد و دکتری)
دانشگاه جامع علمی کاربردی
دانشگاه علوم پزشکی
دانشکده علوم و معارف قرآنی و موسسه قرآنی
دانشکده آموزش عالی آفتاب
حوزه علمیه امام خمینی (ره) مخصوص آقایان
حوزه علمیه هاجر مخصوص بانوان
آموزش و پرورش
شهرستان خمین در سال ۱۳۹۱ دارای ۲۰۴ مدرسه که از بین این تعداد ۱۲۲ مدرسه در مقطع ابتدایی، ۴۰ مدرسه در مقطع راهنمایی و ۴۲ مدرسه در مقطع دبیرستان بودهاست. در کنار این آمار ۲۵ مجتمع آموزشی وجود دارد که ۱۰ مجتمع در شهر و ۱۵ مجتمع در روستا وجود دارد. همچنین در تاریخ ۱۳۹۱ ۱۷۵۰۰ دانش آموز درمقاطع مختلف تحصیلی مشغول به فعالیت بودهاند.
اماکن
موزهها
قلعه سالار محتشم یکی از دیدنیهای پرطرفدار و معروف خمین است که در اواخر دوره قاجاریه به دست «میرزا علی خان سالار محتشم» ساخته شدهاست. این روزها این قلعه تغییر کاربری داده و مردم آن را بهعنوان «موزه مردمشناسی خمین» میشناسند که لوازم و ابزار معیشتی مردم خمین از جمله انواع قفل، ظروف مسی و سفالی، سکه، آسیابهای کوچک دستی و… را در معرض عموم به نمایش گذاشتهاست.
سینما
در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۶ سینما لاله شهر خمین که متعلق به شهرداری خمین میباشد افتتاح شدهاست، پیشتر فعالیت این سینما به مدت ۶ سال به علت قدیمی بودن تجهیزات متوقف شده بود. ظرفیت این سینما ۳۷۰ نفر است.
هتلها و مهمانسراها
هتل امام رضا (چهار ستاره)
مهمانسرای کریمه اهل بیت
کتابخانهها
کتابخانه مرکزی
کتابخانه شهید بهشتی
کتابخانه سرداران شهید
کتابخانه مجتمع فرهنگی خانه امام خمینی
گردشگری
از جمله گردشگاههای خمین میتوان به تیمچه بازار خمین، مسجد جامع خمین و قلعه سالار محتشم، باغ شهابیه و امامزاده ریحان اشاره کرد.
نمای قسمتی از شهر خمین و کوه تفریحی بوجه
شهربازی پارک بوجه، خمین حدود ۱۵ سال پیش
از جاذبههای گردشگری و فرهنگی تاریخی، مذهبی شهر خمین میتوان به پارک جنگلی و کوه بوجه، عمارت کشاورز صدر (روستای جعفرآباد)، موزه مردمشناسی، شبستان مسجد جامع، بازار سرپوشیده، باغات گل، سنگنگارههای تیمره، امامزاده خدیجه خاتون (روستای حشمتیه)، کبوتر خانهها، ارگ تاریخی شهابیه ،طرح نهایی ارگ تاریخی میشیجان
طرح هتل ارگ تاریخی میشیجان
حسینیه آقا خان، آسیاب آبی، محراب فضل و یحیی، امامزاده حسن (روستای طیب آباد) بیشه علی شهر قورچی باشی، امامزاده سلیمان و ابوالفتح (روستای دهنو)، بقعه محمد مالک اشتر (روستای گوشه محمد مالک)، بقعه آقا سید علی (روستای پشتکوه)، غارهای انجدان، بقعه شاه قلندر و شاه قریب، کاروانسرای شاه عباسی، امامزاده ابوطالب، امامزاده اسماعیل، امامزاده عبدالعلی (روستای ریحان)، امامزاده عبداله (روستای گودرز)، امامزاده اهل ابن علی در کیلومتر ۲۰ بزرگراه خمین-اراک (روستای امامزاده) و … اشاره کرد.
خانه پدری و محل تولد امام خمینی
خانه پدری و محل تولد امام خمینی
شهر خمین زادگاه سید روحالله خمینی است. بیت قدیمی وی در این شهرستان واقع است. این بیت وسعت زیادی دارد و از چندین حیاط تشکیل شدهاست که از طریق حوضهایی به شکل دایره، قلب و مانند آن از همدیگر تفکیک میشوند. این عمارت در مرکز شهر و در کنار رودخانه قرار دارد.
دستکندها و شهرهای زیر زمینی
خمین از نظر دستکندها و شهرهای زیر زمینی در رتبه اول کشور است. تاکنون در شهر خمین ۱۰ شهر زیرزمینی کشف شدهاست که نشان دهنده اوضاع سیاسی و اجتماعی خمین در قرن ششم و هفتم هجری بودهاست. از بین این ۱۰ شهر زیر زمینی میتوان به شهرهای زیرزمینی واقع در روستاهای کندها، آشناخور، تهیق، طیب آباد، دانیان، رباط آغاچ و … اشاره کرد در دستکندهای روستای تهیق سکهها، سفالینهها، ظروف و اشیای دیگری نیز کشف شده که مربوط به دوره سلجوقیان و دوره گذر خوارزمشاهیان به ایلخانیان است. همچنین این شهر زیر زمینی شامل فضای مسکونی از جمله ده اتاق، ۴ انبارک، راهرو، سالن و چاه است و هواکش تعبیه شده که هوای مناسب را فراهم میکردهاست.
سنگ نگارههای تاریخی
سنگ نگارههای تیمره
سنگ نگارههای جوباده
سنگ نگارههای خوگان
سنگ نگارههای دره کندهها
سنگ نگارههای سرکوبه
سنگ نگارههای قارادره
سنگ نگاره کاروان شتر
سنگ نگارههای روستای قیدو
کلیسا
کلیسا و درمانگاه تاریخی لیلیان
قلعهها و بناهای تاریخی
تپه قلعه دور
تپه قلعه رباط آغاج
قلعه قره سی
عمارت امیر مفخم بختیاری
عمارت کشاورز صدر
غار زاغه بزرگه
کبوترخانهها
کبوترخانه امیرآباد
کبوترخانه رباط مراد
کبوترخانه طنجران
کبوترخانه فشارود
کبوترخانه یوجان
گورستانهای تاریخی
تپه گورستان چغاسیفالدین
تپه گورستان خارونصرآباد
گورستان ارامنه لیلیان
گورستان دانیان
گورستان رباط علیا
گورستان قلعه محمد قلی
گورستان قلعه محمد قلی
محوطههای تاریخی
محوطه تاریخی سرکوبه
محوطه تاریخی قارا دره
محوطه تاریخی ورونه
محوطه جو باده
حمامهای تاریخی
حمام لکان خمین
حمام لکان
امامزادهها
امامزاده اسماعیل یوجان
امامزاده طیبآباد
امامزاده عبدالعلی (روستای ریحان)
سدهای تاریخی
سد خاکی رضاآباد
روستاها
از روستاهای این شهرستان میتوان به روستای آشمسیان، طنگران (طنجران) ده سفید چهار طاق، آشناخور، چهار چشمه، کفسان. خلیلآباد، سکانه، اسفنجه، قره کهریز، ککه، فرفهان، لکان، میوران، دانیان، جعفرآباد، رباط علیا، رباط مراد، اشوقه، ریحان، گوشه محمد مالک، گلدشت (شهابیه)، فرنق، دربند، ورآباد، میشیجان، اسدآباد، خوگان، خراوند، دهنو، پشتکوه، فرج آباد، امیریه (زرشک)، حشمتیه، حاجیآباد، خان آباد، نیشهر، بهدشت، لیلیان، آشمسیان، یمن و … اشاره نمود.
تامین آب از لرستان
آب مصرفی (شرب، صنعتی، کشاورزی) مورد نیاز شهرهای خوانسار، گلپایگان، خمین، محلات، نیم ور، سلفچگان و قم از سرچشمههای دز در شهرستان الیگودرز تامین میشود.
به گفته فتاح وزیر وقت نیرو این آب یکی از بهترین آبهای دنیا است.
باوجود آنکه انتقال آب از شهرستان الیگودرز به شهرهای ذکر شده باعث اعتراض مردم الیگودرز شدهاست. سرانجام در تاریخ ۴ بهمن ۱۳۹۶ این طرح بهطور رسمی با حضور وزیر نیرو و مدیران استانی به بهرهبرداری رسید و آب شهر خمین که تا مدتها مشکل داشت از سرچشمههای رود دز تامین شد. سهم خمین از این طرح ۱۸۲ لیتر بر ثانیه است.
شهرستان خمین
روحالله خمینی
کمره
آشمسیان
محمدابراهیم رضایی
سنگنگارههای تیمره | [
"شهرستان خمین",
"فارسی",
"ترکی",
"لری",
"محمدابراهیم رضایی",
"استان مرکزی",
"شازند",
"اراک",
"محلات",
"گلپایگان",
"الیگودرز",
"ازنا",
"تهران",
"روحالله موسوی خمینی",
"انقلاب سال ۱۳۵۷",
"عراق عجم",
"ماد",
"نزهةالقلوب",
"جلالالدین تهرانی",
"تیمره",
"دلیجان",
"اصفهان",
"بارندگی",
"دما",
"درجه سانتی گراد",
"تیر (ماه)",
"سانتی گراد",
"دی",
"رطوبت",
"باد",
"کیلومتر بر ساعت",
"روش دومارتن",
"روش آمبرژه",
"آلودگی هوا",
"ودربیس",
"خاکشیر",
"گون",
"کتیرا",
"پونه (گیاه)",
"کنگر فرنگی",
"خارشتر",
"ملو",
"لاله",
"کیلومتر مربع",
"شهرستان محلات",
"شهرستان گلپایگان",
"چاپلق",
"سرشماری عمومی نفوس و مسکن ایران",
"سرشماری عمومی نفوس و مسکن (۱۳۹۵)",
"فوتبال",
"دوچرخه سواری",
"امیر زرگری",
"پیست اسکی شازند",
"پاراگلایدر",
"پزشکی ورزشی",
"دانشکده علوم",
"امامزاده ابوطالب",
"کارخانه آرد و سیلوی آفتاب هفت سواران",
"شرکت سایپا",
"شهرک صنعتی",
"مرکز تحقیقاتی",
"میمه",
"فرودگاه اراک",
"جاده ۴۷ (ایران)",
"جاده ۵۸ (ایران)",
"قم",
"مشهد",
"تاکسی",
"علوم پزشکی",
"فنی حرفهای",
"دانشگاه پیام نور",
"دانشگاه آزاد اسلامی",
"کارشناسی ارشد",
"دانشگاه جامع علمی کاربردی",
"دانشگاه علوم پزشکی",
"حوزه علمیه",
"دوره قاجاریه",
"تیمچه بازار خمین",
"مسجد جامع خمین",
"قلعه سالار محتشم",
"باغ شهابیه",
"جاذبههای گردشگری",
"پارک جنگلی",
"موزه مردمشناسی",
"شبستان مسجد جامع",
"خدیجه خاتون",
"امامزاده سلیمان",
"بقعه شاه قلندر",
"کاروانسرای شاه",
"امامزاده اهل ابن علی",
"سید روحالله خمینی",
"سلجوقیان عراق عجم",
"خوارزمشاهیان",
"ایلخانان",
"سنگ نگارههای جوباده",
"سنگ نگارههای خوگان",
"سنگ نگارههای دره کندهها",
"سنگ نگارههای سرکوبه",
"سنگ نگارههای قارادره",
"سنگ نگاره کاروان شتر",
"کلیسا و درمانگاه تاریخی لیلیان",
"تپه قلعه دور",
"تپه قلعه رباط آغاج",
"قلعه قره سی",
"عمارت امیر مفخم بختیاری",
"عمارت کشاورز صدر",
"غار زاغه بزرگه",
"کبوترخانه امیرآباد",
"کبوترخانه رباط مراد",
"کبوترخانه طنجران",
"کبوترخانه فشارود",
"کبوترخانه یوجان",
"تپه گورستان چغاسیفالدین",
"تپه گورستان خارونصرآباد",
"گورستان ارامنه لیلیان",
"گورستان دانیان",
"گورستان رباط علیا",
"گورستان قلعه محمد قلی",
"پناهگاه زیرزمینی تهیق",
"محوطه تاریخی سرکوبه",
"محوطه تاریخی قارا دره",
"محوطه تاریخی ورونه",
"محوطه جو باده",
"حمام لکان",
"امامزاده اسماعیل یوجان",
"امامزاده طیبآباد",
"سد خاکی رضاآباد",
"اشمسیان",
"خوانسار",
"نیم ور",
"سلفچگان",
"دز",
"شهرستان الیگودرز",
"روحالله خمینی",
"کمره",
"سنگنگارههای تیمره"
] | [
"خمین",
"شهرستان خمین",
"شهرهای استان مرکزی",
"شهرهای شهرستان خمین",
"ویکیسازی رباتیک"
] |
122 | داده | 0 | 273 | 0 | [
"داده ها",
"دادهها",
"دادهٔ ها"
] | false | 242 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | بهطور کلی، میتوان همه دانستهها، آگاهیها، داشتهها، آمارها، شناسهها، پیشینهها و پنداشتهها را داده یا دیتا نامید. انسان برای ثبت و درک مشترک هر واقعیت و پدیده از نشانههای ویژه آن بهره گرفتهاست.
انسان برای نمایاندن دادهها نخست از نگاره و در ادامه سیر تکاملی آن از حروف، شمارهها و نشانهها کمک گرفت. برای بازنمودن دادهها از این موارد کمکی یا ترکیبی از آنها استفاده میشود برای نمونه:
سال ۱۳۸۶
شماره سریال ۵۲/ب ۷۶۸۰۶۰
نام حمید
در رایانه
به اعداد، حروف و علائم که جهت درک و فهم مشترک از انسانها یا رایانه سرچشمه میگیرند داده میگویند. دادهها معمولا از سوی انسانها به صورت حروف، اعداد، علائم و در رایانه به صورت نمادهایی (همان رمزهای صفر و یک) قراردادی ارائه میشوند. اصطلاح داده یک عبارت نسبی است یعنی اگر موجب درک و فهم لازم و کامل در این مرحله شدهاست به عنوان آگاهی یا اطلاعات از آن نام میبرند و چنانچه موجب درک و فهم کامل نگردد به عنوان همان داده بهشمار میآیند و چون هدف نهایی آگاهی و اطلاعات است باید از سوی دستاندرکاران (انسان یا رایانه) دستکاری یا پردازش شوند. منظور از دستکاری یا پردازش دادهها انجام عملیاتی از قبیل جمع، تفریق، ضرب، تقسیم، مقایسه وغیرهاست.
دادهها مجموعهای از نمادها (برای انسان حروف، اعداد، علائم و برای رایانه رمزهای صفر و یک) هستند که حقایق را نشان میدهند و برای انسان از طریق رسانههای وی (بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی، بساوایی) و برای رایانه از طریق لوازم ویژه (صفحه کلید موس و غیره) به دست میآیند.
دادهها امروزه فقط از سوی انسان یا رایانه پردازش میشوند یعنی کارهایی روی آنها صورت میگیرد. در پردازش دادهها (دادهپردازی) در رایانه ابتدا دادهها به رایانه وارد میشوند. این دادهها درابتدا ذخیره شده و روی آنها عملیاتی (جمع، تفریق، ضرب، تقسیم و…) صورت میگیرد. پس از این که این عملیات (پردازش) صورت گرفت معمولا دادهها به یک رایانه دیگر یا دوباره به انسانها منتقل میشود. در اغلب گزارشها و یادداشتهای سازمانی، دادهها به چشم میخورند. برای نمونه، تاریخ و مقدار یک صورتحساب یا چک، جزئیات فهرست حقوق، تعداد وسایل نقلیهای که از نقطه خاصی در کنار جاده گذشتهاند،… نمونههایی از دادهها هستند.
انواع دادهها از نظر ساختیافتگی
دادههای غیرساختیافته
دادههای نیمهساختیافته
دادههای ساخت یافته
نوع و منبع دادهها از نظر ساخت یافتگی
دادههای زمانی
مقاله اصلی: دادههای زمانی
در بسیاری از کاربردهای مبتنی بر دادهها و اطلاعات ذخیرهسازی و بازیافت حالا ت و وضعیتهای سیستم در طی زمان اهمیت مییابد.
دادههای مکانی
مقاله اصلی: دادههای مکانی
پردازش دادهها
مقاله اصلی: پردازش دادهها
فشردهسازی دادهها
مقاله اصلی: فشردهسازی دادهها | [
"فرهنگستان زبان و ادب فارسی",
"زبان انگلیسی",
"رایانه",
"پدیده",
"نماد",
"پردازش",
"ماوس",
"دادهپردازی",
"صورتحساب",
"چک (سند)",
"حقوق",
"دادههای غیرساختیافته",
"دادههای نیمهساختیافته",
"دادههای ساخت یافته",
"نوع و منبع دادهها از نظر ساخت یافتگی",
"دادههای زمانی",
"دادههای مکانی",
"پردازش دادهها",
"فشردهسازی دادهها",
"تصمیمگیری دادهمحور",
"آمار",
"علم دادهها",
"پایگاه دادهها",
"داده کاوی",
"مدلسازی دادهها",
"دادههای زیست شناسی",
"اطلاعات"
] | [
"آمار",
"دادهها",
"مدیریت دادهها"
] |
123 | گروه موسیقی (راک و پاپ) | 0 | 12 | 0 | [] | false | 1 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | گروه موسیقی یا بند به دستهای از موسیقیدانان گفته میشود که برای اجرای قطعات راک و پاپ گرد هم آمدهاند. در این نوع موسیقیها، گروههای چهارنفره مرسوم است. پیش از توسعه کیبورد الکترونیک، این گروهها از دو نوازنده گیتار (یکی گیتار لید و دیگری ریتم که یکی خواننده اصلی نیز هست)، یک گیتار بیس و یک درامر تشکیل میشده است. گروههایی چون کیس، اونجد سونفولد و فرانز فردیناند چنینند. تقسیمبندی دیگر این گروهها به این صورت است که خواننده، سازی نمینوازد، یک گیتار الکتریک، یک گیتار بیس و یک درامر گروه را تشکیل میدهند. مانند گروههای د هو، مانکیز، لد زپلین، کوئین و یوتو و گازاروک | [
"موسیقی",
"موسیقی راک",
"موسیقی عامهپسند",
"کیبورد الکترونیک",
"گیتار لید",
"گیتار ریتم",
"گیتار بیس",
"درام (ساز)",
"کیس (گروه موسیقی)",
"اونجد سونفولد",
"فرانز فردیناند",
"گیتار الکتریک",
"د هو",
"مانکیز",
"لد زپلین",
"کوئین",
"یوتو",
"گازاروک"
] | [
"گروههای موسیقی",
"موسیقی راک",
"موسیقی عامهپسند",
"همراهی (موسیقی)"
] |
124 | ساتراپ | 0 | 195 | 0 | [
"خشثر پاون",
"شهرب",
"ساتراپي",
"ساتراپی",
"ساتارپی",
"ساتارپي"
] | false | 181 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | هخامنشی
ساتراپ شکل یونانیشده واژه خشتر پاون (به پارسی باستان: xšarapāwn) است که در زمان هخامنشیان به فرماندار یا استاندار یکی از بخشهای شاهنشاهی گفته میشد.
ریشهشناسی
واژه خشثرپاون از پارسی باستان، در پهلوی به شکل شهرب و در زبان پارسی نو نیز شهرب (به معنی شهربان)، درآمدهاست. شهرب به چم استاندار به کار میرفتهاست. این واژه در زبان یونانی به ساتراپ تبدیل شدهاست (Satrap). اسکندر و سلوکوس (۳۱۲–۲۸۱ پیش از میلاد) جانشین او نیز سرزمینهای خود را به شهربانیهای فراوانی بخش کرده بودند. سرزمینهای سلوکوس ۷۲ بخش و برای هر کدام یک شهربان برگمارد ولی شهربانیهای او کوچکتر از شهربانیهای هخامنشی و اسکندر بودهاست.
در دوران سلوکیان
از سال ۳۳۰ تا ۳۲۸ پیش از میلاد شماری از ایرانیان توسط اسکندر به عنوان ساتراپ گمارده میشوند و برخی از فرماندهان ایرانی در ارتش اسکندر مشغول به کار میگردند. | [
"پارسی باستان",
"هخامنشیان",
"فرماندار",
"استاندار",
"پهلوی (زبان)",
"پارسی نو",
"سلوکوس",
"اسکندر مقدونی"
] | [
"تاریخ ایران باستان",
"داریوش یکم",
"ساتراپها",
"نوع تقسیمات کشوری"
] |
126 | علوم رایانه | 0 | 1,002 | 0 | [
"علوم رايانه",
"دانش رایانه",
"رشته علوم رایانه",
"علوم کامپیوتر",
"علوم رایانهای",
"رشته علوم كامپيوتر",
"علم رايانه",
"رشته کامپیوتر",
"علم رایانه",
"دانش کامپیوتر",
"علوم کامپوتر",
"رشته علوم کامپیوتر",
"رشته علوم رايانه",
"دانش های رایانه",
"دانشهای رایانه",
"علم کامپیوتر",
"انفورماتيك",
"دانش رايانه",
"دانش هاي رايانه",
"دانش كامپيوتر",
"رشتهٔ علوم رايانه",
"رشتهٔ علوم رایانه",
"رشتهٔ علوم كامپيوتر",
"رشتهٔ علوم کامپیوتر",
"رشته كامپيوتر",
"رشته رایانه",
"رشتهٔ کامپیوتر",
"رشته رايانه",
"رشتهٔ كامپيوتر",
"رشتهٔ رایانه",
"رشتهٔ رايانه",
"علم كامپيوتر",
"علوم رايانه اي",
"علوم رایانه ای",
"علوم كامپوتر",
"علوم كامپيوتر"
] | false | 893 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | علوم رایانه یا علوم کامپیوتر به مجموعه مطالعاتی گفته میشود که به زیربناهای نظری، روشهای طراحی و ساخت و چگونگی استفاده از رایانه میپردازند. علوم کامپوتر رویکردی علمی و عملی به محاسبات (computation) و کاربردهای آن است. این علم به بررسی سیستماتیک: امکانپذیری، ساختار، پیادهسازی و مکانیزم محاسبههای روشمند (یا الگوریتم) میپردازد؛ که مبنای آن کسب، نمایش، پردازش، ذخیرهسازی، ارتباط و دسترسی به اطلاعات است.
بنا به نظر پیتر جی. دنینگ، پرسش اساسی در علوم رایانه این است که: چه چیزی میتواند (به نحوی کارآمد) خودکار انجام شود؟
رشته علوم کامپیوتر را میتوان به زیررشتههای نظری و عملی بسیاری تقسیم کرد. بعضی از این زیررشتهها، نظیر نظریه پیچیدگی محاسباتی (که خواص اساسی مشکلات محاسباتی و قابل حل بودن آنها را بررسی میکند) بسیار انتزاعی هستند، این در حالی است که زیررشتههای دیگر مانند گرافیک کامپیوتری به بررسی کاربردهای قابل لمستر در دنیای واقعی تاکید دارند. اکثر زیررشتههای علوم کامپیوتر بر چالشهای موجود در اجرای محاسبات تمرکز دارند.
پیشینه
اگرچه آغاز ساخت رایانههای رقمی الکترونیک را میشود از اواخر دهه ۱۹۳۰ میلادی دانست، ریشهها، مبادی و سرچشمههای دانش رایانه را باید در روشهای محاسباتی کهن با تاریخ و سوابق هزاران ساله نشانه گرفت. در بسیاری از روشهای محاسباتی بابلیان، الگوریتمهایی به کار میرفتهاند که هماکنون نیز رایجند. بطور نمونه کتاب الجبر و المقابله خوارزمی پر از روشهای محاسباتی الگوریتمی است و بیدلیل نیست که نام الگوریتم از نام الخوارزمی و خوارزمی گرفته شدهاست که اشاره به روشها و راهکارهای متفاوت حل یک مسئله دارد چنانکه حتی وی برای حل مسائل جبری از هندسه نیز استفاده میکردهاست. برای اولین بار در سال ۱۹۶۰ علوم رایانه به صورت یک رشته تحصیلی مستقل بوجود آمد و آن را با مدارک معتبر در دانشگاهها ارائه نمودند. از زمانی که رایانهها در دسترس عموم قرار گرفتند، برنامههای کاربردی مختلف ارائه شده برای آنها، زمینههای جداگانه برای مطالعه گشتهاند.
پیشرفتهای بزرگ
با وجود عمر کم این شاخه از علوم، به عنوان یک رشته دانشگاهی، علم رایانه کمکهای اساسی به دانش و اجتماع نمودهاست که شامل موارد زیر است:
کاربردها در علم رایانه
یک تعریف رسمی برای محاسبات و محاسبهپذیری و اثبات اینکه مسائلی غیرقابل حل یا حل آنها طاقت فرساست، ارائه داد.
مفهوم زبان برنامهنویسی، به معنی ابزاری برای بیان دقیق اطلاعات تحلیل پذیر در سطوح مختلف انتزاع، را ارائه داد.
کاربردها خارج از علم رایانه
موجب بوجود آمدن انقلاب دیجیتال شد که به عصر اطلاعات فعلی منجر شد.
در رمزنگاری شکسته شدن کد انیگما کمکی اساسی برای پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم شد.
محاسبات علمی مطالعه پیشرفت ذهن و بررسی ژنوم انسانی در پروژه ژنوم انسانی را ممکن ساخت. پروژههای محاسبات توزیعی مانند Folding@home، امکان بررسی پروتئینها را فراهم ساخت.
بخشهایی از علم رایانه
علم رایانه، موضوعات متنوعی از مطالعات نظری روی الگوریتمها و محدودیت محاسبات گرفته تا مسائل کاربردی از جمله ساخت سختافزار و نرمافزار رایانهها را شامل میشود.
هیئت اعتبارگذاری علم رایانه(The Computer Sciences Accreditation Board) - متشکل از انجمن محاسبات ماشینی (انجمن ماشینهای محاسب)، جامعه علوم کامپیوتر موسسه مهندسین برق و الکترونیک و انجمن سیستمهای اطلاعاتی - چهار عرصه خطیر برای علم رایانه معرفی کردهاست: نظریه محاسبات، الگوریتمها و ساختمان داده، زبانهای برنامه سازی و معماری رایانه. علاوه بر اینها، این هیئت، موضوعاتی نظیر مهندسی نرمافزار، هوش مصنوعی، شبکههای کامپیوتری، سیستمهای پایگاه داده، پردازش موازی، ارتباط انسان و کامپیوتر، گرافیک کامپیوتری، سیستمهای عامل و محاسبات عددی را نیز موضوعاتی مهم در این علم قلمداد کردهاست.
علم نظری رایانه
موضوع وسیع علم نظری رایانه، علاوه بر نظریات کلاسیک محاسبات، شامل طیف وسیعی از موضوعات دیگری میشود که بیشتر بر روی جنبههای منطقی و ریاضیاتی پردازش و محاسبه تمرکز دارند.
96px
96px
P = NP ?
GNITIRW-TERCES
96px
نظریه اتوماتا
نظریه رایانش پذیری
نظریه پیچیدگی محاسباتی
رمزنگاری
نظریه رایانش کوانتومی
نظریه محاسبات
"نظریه محاسبات سعی دارد به این پرسشها پاسخ دهد "که اساسا چه چیزی میتواند محاسبه شود و محاسبه آن چقدر توان و منابع نیاز دارد. در تلاشی برای پاسخ گویی به پرسش اول، نظریه محاسبهپذیری (computability theory) بررسی میکند که چه مسائلی قابل حل هستند (از طریق نظریات مدلهای پردازش). پاسخ دومین پرسش به نظریه پیچیدگی محاسباتی مرتبط میشود. این نظریه به زمان و فضای مورد نیاز برای رسیدن به پاسخ مطلوب در روشهای مختلف پاسخگویی، میپردازد.
مسئله مشهور یکی مسائل حل نشده نظریه محاسبات است.
الگوریتمها و ساختمانهای داده
96px
96px
آنالیز الگوریتمها
الگوریتم
ساختمان داده
زبانهای برنامه سازی
96px
96px
کامپایلرها
زبانهای برنامهنویسی
معماری رایانه
96px
96px
96px
منطق دیجیتال
ریزمعماری
چند پردازی
محاسبات عددی
96px
96px
96px
96px
96px
بیوانفورماتیک
علوم شناختی
شیمی محاسباتی
عصبشناسی محاسباتی
فیزیک محاسباتی
آنالیز عددی
محاسبات نمادین
برنامهها
فهرست زیر، موضوعاتی است که هم از جنبه نظری و هم عملی، به آنها پرداخته میشود.
96px
96px
96px
96px
سیستمعامل
شبکههای رایانهای
گرافیک رایانه
بینایی کامپیوتری
پایگاه داده
96px
96px
96px
96px
امنیت رایانهای
هوش مصنوعی
روباتیک
رابط انسان و رایانه
رایانش فراگیر
ارتباط با سایر رشتهها
علیرغم نام آن، علم رایانه بیشتر در زمینههایی غیر از رایانه به بررسی میپردازد. بدین دلیل نامهای جایگزین دیگری برای آن پیشنهاد شدهاست. دانشمند دانمارکی پیتر ناور عبارت دادهشناسی (Datalogy) را پیشنهاد نمود تا این حقیقت را که این رشته علمی بیشتر به دادهها و پردازش آنها توجه دارد نه لزوما رایانهها، روشن سازد. اولین موسسه علمی که عبارت دادهشناسی را بکار برد DIKU گروه دادهشناسی در دانشگاه کپنهاگ بودهاست که توسط پیتر ناور در سال ۱۹۶۹ به عنوان اولین گروه دادهشناسی بنا گذاشته شد. این عبارت بیشتر در کشور اسکاندیناوی مورد استفاده قرار گرفتهاست. در اولین روزهای این علم در ارتباطات ACM نامهای دیگری نیز برای دانشمندان این زمینه پیشنهاد شده بود مانند ((Turingineer و Turologist و Flowcharts-Man و Applied-Metamathematition و Applied Epistomologist)). سه ماه بعد در این مجله عبارت "Comptologist "پیشنهاد شد و سال بعد عبارت" Hypologist". اخیرا عبارت Computics نیز پیشنهاد شدهاست.
عبارت زیر از دانشمند معروف علم رایانه ادسخر دیکسترا نقل قول شدهاست: "علم رایانه به همان اندازه در مورد رایانه است که نجوم در مورد تلسکوپ."طراحی و بکارگیری رایانه و سیستمهای رایانهای معمولا در محل بکارگیری رشتههای دیگر است. برای مثال سختافزار رایانه؛ توسط مهندسین رایانه مورد بررسی قرار میگیرد، و مطالعه سیستمهای رایانهای تجاری و بکارگیری آنها در رشته فناوری اطلاعات و سیستمهای اطلاعاتی است. گاهی علوم رایانه را به دلیل این که به اندازه کافی علمی نیست مورد انتقاد قرار میدهند که در این عبارت بیان شدهاست: "دانش به علم رایانه مانند هیدرودینامیک است به لولهکشی". این عبارت توسط استن کلی بوتل و دیگران بیان شدهاست. مطالعات در علم رایانه به سایر رشتهها نیز وارد شدهاست مانند هوش مصنوعی.
آموزش علوم رایانه در ایران
در بسیاری از کشورهای پیشرو در زمینه علوم کامپیوتر، مثل ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپایی، رشته علوم کامپیوتر رشته اصلی در زمینه علوم و مهندسی کامپیوتر و سیستمهای اطلاعاتی است. در کنار این رشته، رشتههایی مانند مهندسی کامپیوتر — که بسیار مرتبط با مهندسی برق است — و سیستمهای اطلاعاتی برای علاقهمندان وجود دارد.
در این کشورها، معمولا مهندسی نرمافزار زمینهای در علوم کامپیوتر است؛ حال آنکه مهندسی کامپیوتر، که راجع به سختافزار و معماری کامپیوتر است بهصورت مستقل و معمولا در دانشکدههایی در کنار مهندسی برق ارائه میشوند.
اما در ایران، رشته اصلی کامپیوتر، رشته مهندسی کامپیوتر است که شامل رشتههای مهندسی نرمافزار، مهندسی سختافزار و فناوری اطلاعات است. در کنار آن علوم کامپیوتر که متاسفانه آشنایی کمی با آن وجود دارد، بیشتر روی مسائل نظری متمرکز است و در واقع چیزی شبیه علوم کامپیوتر نظری در کشورهایی نظیر ایالات متحده است.
در رتبهبندی شانگهای، دانشگاههای تهران، صنعتی امیرکبیر و شریف هر کدام برای مدت یک سال در بین ۲۰۰ دانشگاه برتر جهان در زمینه علوم کامپیوتر بودهاند، که این ردهبندی بیشتر بر اساس میزان مقالههای منتشر شده در این زمینه میباشد(. ) | [
"رایانه",
"الگوریتم",
"اطلاعات",
"پیتر جی. دنینگ",
"نظریه پیچیدگی محاسباتی",
"رایانههای رقمی",
"الجبر و المقابله",
"خوارزمی",
"دانش",
"اجتماع",
"زبان برنامهنویسی",
"دیجیتال",
"انجمن ماشینهای محاسب",
"نظریه محاسبات",
"الگوریتمها",
"ساختمان داده",
"زبانهای برنامه سازی",
"معماری رایانه",
"هوش مصنوعی",
"گرافیک کامپیوتری",
"نظریه اتوماتا",
"نظریه رایانش پذیری",
"رمزنگاری",
"رایانه کوانتومی",
"نظریه محاسبهپذیری",
"مدلهای پردازش",
"آنالیز الگوریتمها",
"کامپایلر",
"زبانهای برنامهنویسی",
"منطق دیجیتال",
"ریزمعماری",
"چند پردازی",
"بیوانفورماتیک",
"علوم شناختی",
"شیمی محاسباتی",
"عصبشناسی محاسباتی",
"فیزیک محاسباتی",
"آنالیز عددی",
"محاسبات نمادین",
"سیستمعامل",
"شبکه کامپیوتری",
"بینایی کامپیوتری",
"پایگاه داده",
"امنیت رایانهای",
"روباتیک",
"رابط انسان و رایانه",
"رایانش فراگیر",
"پیتر ناور",
"ادسخر دیکسترا",
"تلسکوپ",
"هیدرودینامیک",
"استن کلی بوتل",
"مهندسی کامپیوتر",
"سیستمهای اطلاعاتی",
"مهندسی نرمافزار",
"مهندسی سختافزار",
"فناوری اطلاعات",
"رتبهبندی دانشگاههای جهان",
"دانشگاه تهران",
"دانشگاه صنعتی امیرکبیر",
"دانشگاه صنعتی شریف"
] | [
"علوم رایانه",
"علوم شناختی",
"مهندسی الکترونیک",
"مهندسی برق",
"مهندسی کامپیوتر"
] |
127 | استیون هاوکینگ | 1 | 368 | 0 | [
"استفان هاوکینگ",
"استفن هاوکینگ",
"استيون هاوكينگ",
"هاوکینگ",
"استیفن ویلیام هاوکینگ",
"استیون هاکینگ",
"استیفن هاوکینگ",
"استیون هوکینگ",
"استفان هاوكينگ",
"استفن هاوكينگ",
"استيفن هاوكينگ",
"استيفن ويليام هاوكينگ",
"استيون هاكينگ",
"استيون هوكينگ",
"هاوكينگ"
] | false | 102 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام",
"Item2": "استیون هاوکینگ"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "Stephen Hawking.StarChild.jpg"
},
{
"Item1": "زیرنویس",
"Item2": "استیون هاوکینگ در [[ناسا]]، دهه ۱۹۸۰ میلادی"
},
{
"Item1": "زادگاه",
"Item2": "[[آکسفورد]]، [[انگلستان]]"
},
{
"Item1": "محل مرگ",
"Item2": "[[کمبریج]]، [[کمبریجشر]]، انگلستان"
},
{
"Item1": "محل زندگی",
"Item2": "[[انگلستان]]"
},
{
"Item1": "ملیت",
"Item2": "[[بریتانیا]]"
},
{
"Item1": "رشته فعالیت",
"Item2": "[[ریاضیات کاربردی]][[فیزیک نظری]][[کیهانشناسی]]"
},
{
"Item1": "محل کار",
"Item2": "[[دانشگاه کمبریج]][[موسسه فناوری کالیفرنیا]]"
},
{
"Item1": "فارغالتحصیل",
"Item2": "[[دانشگاه آکسفورد]][[دانشگاه کمبریج]]"
},
{
"Item1": "استاد راهنما",
"Item2": "[[دنیس ویلیام سیاما]]"
},
{
"Item1": "دانشجویان دکتری وی",
"Item2": "[[بروس آلن (فیزیکدان)]] [[گری گیبونز]] [[دان پیج]]"
},
{
"Item1": "دلیل شهرت",
"Item2": "[[سیاهچاله]][[کیهانشناسی نظری]][[گرانش کوانتومی]][[تابش هاوکینگ]][[قضایای تکینگی پنروز-هاوکینگ]]"
},
{
"Item1": "جوایز",
"Item2": "[[همکار انجمن سلطنتی]][[جایزه دنی هینمن در فیزیک ریاضی]]\n[[مدال فرانکلین]] (۱۹۸۱)[[جایزه ولف در فیزیک]] (۱۹۸۸)[[جایزه شاهدخت آستوریاس]] (۱۹۸۹)[[مدال کاپلی]] (۲۰۰۶)[[مدال آزادی ریاست جمهوری]] (۲۰۰۹)[[جایزه بریکترو در فیزیک بنیادی]] (۲۰۱۲)"
},
{
"Item1": "دین",
"Item2": "[[بیخدا]]"
},
{
"Item1": "همسر",
"Item2": "جین وایلد (۱۹۹۵–۱۹۶۵) جداشدهالین میسون (۲۰۰۶–۱۹۹۵) جداشده"
},
{
"Item1": "فرزندان",
"Item2": "رابرت (متولد ۱۹۶۷)[[لوسی]] (متولد ۱۹۷۰)تیموتی (متولد ۱۹۷۹)"
}
],
"Title": "دانشمند"
} | استیون ویلیام هاوکینگ (؛ ؛ زاده ۸ ژانویه ۱۹۴۲ - درگذشته ۱۴ مارس ۲۰۱۸) فیزیکدان نظری، کیهانشناس و نویسنده بریتانیایی و مدیر تحقیقات مرکز کیهانشناسی نظری در دانشگاه کمبریج بود. که بیش از چهل سال سابقه فعالیت علمی داشت. کتابها و همایشهایش او را به یک چهره محبوب تبدیل کردهبود. او عضو جامعه سلطنتی هنر و عضو ثابت جامعه اسقفان دانشمند بود و در سال ۲۰۰۹ مدال آزادی ریاست جمهوری آمریکا را گرفت.
هاوکینگ سی سال، از ۱۹۷۹ تا یکم اکتبر ۲۰۰۹، دارنده کرسی ریاضیات لوکاس بود. وی به خاطر فعالیت در کیهانشناسی و گرانش کوانتومی به ویژه درباره سیاهچاله، شناخته شدهاست. کتاب تاریخچه زمان او که با رکوردی ۲۳۷ هفتهای پرفروشترین کتاب در بریتانیا باقیماند باعث شهرتش شد. همچنین، کتاب طرح بزرگ او که در اواخر سال ۲۰۱۰ به چاپ رسید پس از چند روز به یکی از پرفروشترین کتابهای آمازون تبدیل شد.
هاوکینگ دچار بیماری اسکلروز جانبی آمیوتروفیک بود و از هر گونه حرکت ناتوان بود؛ نه میتوانست بنشیند، نه برخیزد، و نه راه رود. حتی قادر نبود دست و پایش را تکان بدهد یا بدنش را خم و راست کند و حتی توانایی سخن گفتن نیز نداشت. وی، با وجود تواناییهای فراوان در کیهانشناسی، جایزه نوبل نگرفت.
زندگینامه
۱۹۴۲ تا ۱۹۵۹: تولد و کودکی
استیون هاوکینگ در ۸ ژانویه ۱۹۴۲ در شهر دانشگاهی آکسفورد از فرانک و ایزابل هاوکینگ زاده شد. استیون در روزهای جنگ جهانی دوم به دنیا آمد. خانه والدین وی در هایگیت در شمال لندن واقع بود. فرانک و ایزابل هاوکینگ، برای اطمینان یافتن از تولد بدون خطر و سالم نخستین فرزندشان تصمیم گرفتند پیش از به دنیا آمدن او موقتا به آکسفورد بروند. ایزابل در آکسفورد پسرش را به سلامت به دنیا آورد. این روز مصادف بود با سالروز مرگ گالیله، که دقیقا سیصد سال پیش از آن، در ۱۶۴۲ اتفاق افتاده بود. بنابر تصادفی دیگر، نیوتون حدود همان روزها در همان سال به دنیا آمده بود. وی از همان زمان به علم ریاضیات علاقه داشت و آرزوی دانشمند شدن را در سر میپروراند، اما در مدرسه یک شاگرد خودسر و به خصوص بدخط شناخته میشد. او هرگز خود را در محدوده کتابهای درسی مقید نمیکرد، بلکه چون با مطالعات آزاد سطح معلوماتش از کلاس بالاتر بود همیشه سعی داشت در کتابهای درسی اشتباهاتی را یافته و با معلمان به جروبحث بپردازد. پدر و مادرش از طبقه متوسط بودند و زندگی ساده در خانهای شلوغ و فرسوده اما مملو از کتاب، عادت به مطالعه را در فرزندانشان تقویت میکرد. فرانک پدر خانواده پزشک متخصص در بیماریهای مناطق گرمسیری بود و به همین جهت نیمی از سال را به سفرهای پژوهشی در مناطق آفریقایی میگذراند. این غیبتهای متوالی برای بچهها چنان عادی شده بود که تصور میکردند همه پدرها چنین وضعی دارند. در عین حال غیبتهای پدر نوعی استقلال عمل و اتکا به نفس در بچهها ایجاد میکرد.
در سن هشت سالگی، هاوکینگ و خانوادهاش به شهر سنت آلبنز، شهری در ۳۲ کیلومتری شماللندن رفتند. استیون در آنجا به بهترین مدرسه محلی رفت و از همان آغاز، نبوغ خود را نشان داد. استیون به علوم طبیعی علاقهمند شد و حتی یک آزمایشگاه علمی در خانه دایر کرد. استعداد پنهان وی به یک تکان و ضربه نیاز داشت تا خود را آشکار کند. این اتفاق در شانزده سالگی او افتاد، که در حال آماده شدن برای امتحانات ای لول بود. در سال ۱۹۵۸ پدر هاوکینگ به یک سمت تحقیقاتی در هند گمارده شد و خانواده تصمیم گرفت دست به ماجراجویی بزند و تا هند با اتومبیل خود برود. اما یک اتفاق نومیدکننده بزرگ رخ نمود، همه اعضای خانواده نمیتوانستند در این سفر شرکت کنند و باید استیون را باقی میگذاشتند تا امتحانهایای لول خود را بدهد و نزد خانواده همفری، که از دوستان نزدیکشان بودند، ماند. جاگذاشته شدن هاوکینگ از سوی خانوادهاش ممکن است هر تاثیری بر او نهاده باشد، اما باعث شد نفوذ نیروی خرد وی در زندگیاش برانگیخته و تحریک شود. پدرش از وی خواسته بود به مطالعه زیستشناسی بپردازد، تا حرفه او را از حوزه پزشکی تعقیب کند. استیون بیشتر به ریاضیات گرایش و علاقه داشت، که در این درس از همه بهتر بود؛ اما پدرش ریاضی خواندن را راه پیمودن به سوی بنبست میدانست که فقط به تدریس ختم میشود. سرانجام آنان به سازش رسیدند، قرار شد استیون ریاضیات، فیزیک و شیمی را مطالعه کند. وی تمام تلاش و دقت خود را وقف درسهایش برای امتحان ای لول کرد، یک امتحان اولیه هم برای آزمون ورودی آکسفورد در پیش داشت که هدف آن شرکت در آزمون واقعی سال بعد بود. در اتفاقی نامنتظره، استیون از پس امتحان آکسفورد چندان خوب برآمد که یک کمک هزینه تحصیلی به او عطا شد.
استیون هاوکینگ نشسته بر صندلی چرخدار مخصوص خود
۱۹۵۹ تا ۱۹۶۳: آغاز تحصیلات عالی
استیون هاوکینگ در هفده سالگی به کالج دانشگاه آکسفورد وارد شد تا در آن جا به تحصیل علوم طبیعی، با تاکید بر فیزیک بپردازد. او از همان زمان به اخترفیزیک و کیهانشناسی علاقهمند شد زیرا در خود کنجکاوی شدیدی مییافت که به رمز و راز ستارگان و آغاز و انجام کیهان پی ببرد. سالهای دهه ۶۰ عصر طلایی کشف فضا، پرتاب اولین ماهوارهها و سفر فضانوردان به کره ماه بود و بازتاب این وقایع تاریخی در رسانهها جوانان را مجذوب میکرد. بهعلاوه، استیون از کودکی عاشق رمانهای علمیتخیلی بود و مطالعه آنها نیز بر اشتیاق او به کسب معلومات بیشتر در فیزیک، نجوم و علوم دیگر میافزود. بسیاری از دانشجویان سال اول حدود یک سال و نیم از استیون هفده ساله بزرگتر بودند، و کسانی هم تا سه سال مسنتر، و دو سال خدمت سربازی خود را هم طی کرده بودند. وی قسمت عمده وقت خود را در سال اول در اتاقش میگذرانید. علائق هاوکینگ متوجه دنیای بزرگتر پیرامونش بود، و این حوزه را به دقت و مشتاقانه مطالعه میکرد، حتی تا انجام رصدهای شبانه هم پیش میرفت. وی در آستانه امتحانات نهایی یک شب را تا صبح نخوابید، و در نتیجه پاسخ تعدادی از سوالها را به هر ترتیبی که شده، داد. نمرههای نهاییاش در مرز بین اول و دوم قرار گرفت. مطابق معمول در این مورد، برای مصاحبه فراخوانده شد تا در مورد سرنوشتش تصمیم بگیرند. در این هنگام اعتماد به نفس ویژه وی برگشته بود. وقتی درباره برنامههایش از او پرسیدند، پاسخ داد:
«اگر شاگرد اول شوم به کمبریج راه پیدا میکنم. اگر شاگرد دوم شوم در آکسفورد خواهم ماند. از این رو انتظار دارم مرا شاگرد اول کنید.»
به قول دکتر برمن:
«مصاحبهکنندگان به اندازه کافی از خرد و هشیاری برخوردار بودند که تشخیص دهند دارند با کسی صحبت میکنند که از اکثرشان بسیار باهوشتر است.»
هاوکینگ شاگرد اول شد، و در پاییز سال ۱۹۶۲، در بیست سالگی به ترینیتی هال کمبریج وارد شد. ورودش به آکسفورد خیلی ناخوشایند بود؛ ورودش به کمبریج بسی بدتر اتفاق افتاد. در همان ابتدا، پی برد که با همه اینها فرد هویل تصمیم گرفته او را به عنوان دانشجوی خود نپذیرد. دستیار هویل به عنوان استاد راهنمای وی برگزیده شد. به غرور هاوکینگ ضربه سختی وارد آمد: این بیاعتنایی و تحقیر را هرگز فراموش نکرد. در دوره فوقلیسانس کمبریج، هاوکینگ دیگر آن دانشجوی درخشان دوره لیسانس نبود.
۱۹۶۳: آغاز بیماری ALS و خواب اندام
در سال آخر تحصیل هاوکینگ در آکسفورد در پاگرد پلهها زمینخورده و سرش به زمین اصابت کرده بود. در نتیجه، اندکی حافظهاش را از دست داده بود. دوستانش گمان میکردند که این اتفاق ناشی از مستی او بودهاست اما این تنها باری نبود که او از پلهها افتاده بود و گاهی هم گره زدن بند کفشهایش برایش دشوار شده بود. هاوکینگ دررفتن از پلهها مواظب خودش بود، اما آن دشواری بستن بند کفش کماکان باقی بود. وقتی در پایان نخستین نیمسال تحصیلی یعنی در ژانویه ۱۹۶۳ در آغاز بیست و یک سالگی در کمبریج به خانه رفت، پدرش تصمیم گرفت او را برای معاینه به بیمارستان ببرد. نتیجه فراتر از بدترین کابوسهایی بود که ممکن بود به سراغ کسی بیاید. آزمایشهایی که روی او انجام گرفت علائم بیماری بسیار نادر و درمانناپذیری به نام ALS را نشان داد. این بیماری بخشی از نخاع و مغز و سیستم عصبی را مورد حمله قرار میدهد و به تدریج اعصاب حرکتی بدن را از بین میبرد و با تضعیف ماهیچهها فلج عمومی ایجاد میکند بهطوریکه به مرور توانایی هر گونه حرکتی از شخص سلب میشود. معمولا مبتلایان به این بیماری بیدرمان مدت زیادی زنده نمیمانند و این مدت برای استیون بین دو تا سه سال پیشبینی شدهبود. هاوکینگ به کمبریج بازگشت، به حالت افسردگی سیاه و هراسناکی فرورفت. چندین ماه به ندرت خانه اجارهای خود را ترک کرد. تمام چیزی که از این اتاق به بیرون راه مییافت، نوایی بود که از صفحههای موسیقی واگنر گسیل و بطریهای خالی ودکا که بیرون گذاشته میشد. نومیدی و اندوه عمیقی استیون را دربرگرفت. ناگهان همه آرزوهای خود را بر باد رفته میدید؛ دوره دکترا، رویای دانشمند شدن، کشف رمز و راز کیهان، همگی به صورت کاریکاتورهایی درآمدند که در حال دورشدن از او بودند. به جای همه آن خیالپردازی حالا کاری به جز این از دستش برنمیآمد که در گوشهای بنشیند و دقیقهها را بشمارد تا دو سال بعد با فلج عمومی بدن زمان مرگش فرا برسد. به اتاقی که در دانشگاه داشت پناه برد و در تنهایی ساعتها متفکر و بیحرکت ماند. خودش بعدها تعریف کردهاست که آن شب دچار کابوسی شد و در خواب دید که محکوم به اعدام شدهاست و او را برای اجرای حکم میبرند و در آن موقعیت حس کرد که هر لحظه زندگی چقدر برایش ارزشمند است. بعد از بیداری به یاد آورد که در بیمارستان با یک جوان مبتلا به بیماری سرطان خون هماتاق بوده و او از فرط درد چه فریادهایی میکشید. پس خود را قانع کرد که اگر به بیماری بدون درمان مبتلا است اما لااقل درد نمیکشد. به علاوه طبع لجوج و نقادش که هیچ چیز را به آسانی نمیپذیرفت هشدار داد که از کجا معلوم که پیشبینی پزشکان درست باشد و چه بسا که از نوع اشتباههای کتب درسی باشد.
استیون هاوکینگ بیوزنی را در پرواز در گرانش صفر تجربه میکند.
۱۹۶۴ تا ۱۹۶۵: آشنایی با جین وایلد
آنچه به او قوت قلب و اعتماد به نفس بیشتری برای مبارزه با ناامیدی و بدبینی داد آشناییاش در همان ایام با دختری به نام جین وایلد بود. دختری که در مهمانی سال نو با او دیدار کرده بود، در کمبریج به دیدنش رفت. او فقط هیجده سال داشت. وی درسهایای لول را در دبیرستان سنآلبانز نزد خود میخواند، و قصد داشت سال بعد به دانشگاه لندن برود. جین دختری کمرو و خجالتی بود. وقتی هاوکینگ نخستین بار به او گفته بود که دارد کیهانشناسی میخواند، او بعدا ناگزیر به فرهنگ لغات مراجعه کرد تا بفهمد کیهانشناسی به چه معناست. جین به خداوند اعتقاد داشت، و طبعا خوشبین بود. وی معتقد بود که هر چیزی برای هدف و منظوری به وجود آمده و در واقع آفریده شدهاست؛ و مهم نیست که رویدادهای نامناسب و نامطلوب چگونه جلوه میکنند، که ممکن است چیز خوب و مطلوبی از دل آنها به وجود آید و رخ بنماید. هاوکینگ از دیرباز اعتقاد به خدا را وانهاده بود، اما نگرش جین به نظرش آشنا آمد و در دلش نشست. او یکدنده و لجوج بود، و همیشه یکدنده بودهاست، همین امر راز کامیابی و توفیق او بودهاست. چرا حالا باید دگرگون و متحول میشد. او طی دو سال با اشتیاق و پشتکار این برنامه را عملی کرد در حالی که رشد بیماری را در عضلاتش شاهد بود و ابتدا به کمک یک عصا و سپس دو عصا راه میرفت. ازدواجش با جین در سال ۱۹۶۵ صورت گرفت. از نظر هاوکینگ، این اتفاق «همه چیز را تغییر داد.» وی اکنون چیزی داشت که به خاطرش زندگی کند. اما اگر قرار بود ازدواج کند، پس باید شغل و پیشهای میداشت و اگر باید به کاری مشغول میشد، به درجه دکتری نیاز داشت. هاوکینگ بار دیگر اعتماد به نفس خود را به دست آورد، و دست به کار اندیشیدن درباره موضوع مناسبی برای پایاننامه دکتری خود شد. خود را خوشبخت میدانست.
۱۹۶۵: شروع دوباره به زندگی
هاوکینگ در ۱۹۶۵، در بیست و سه سالگی، کار برای دریافت دکتری تخصصی را آغاز کرد، و در ژوئیه همان سال ازدواج کرد. در پاییز جین برای گذراندن واپسین سال دانشگاهش به لندن رفت که در روزهای آخر هفته به کمبریج برمیگشت. هاوکینگ به خانهای از یک ردیف خانههای هم شکل و کنار یکدیگر، به فاصله حدود هزار متری از بخش ریاضیات کاربردی و فیزیک نظری اسبابکشی کرد و مقداری از پول مراسم عروسی را بابت خرید یک خودرو سهچرخه پرداخت کرد تا بتواند با آن تا رصدخانهای که در حومه شهر واقع بود، رفتوآمد کند. اراده مصمم هاوکینگ برانگیخته شد، و نیروی مغزش را بهطور کامل، بدون کمترین پریشانی حواس، متمرکز کرد؛ و باید هم این شرایط فراهم میآمد. زیرا مسائلی که وی اینک متوجه آنها شده بود از جمله پیچیدهترین و بلندپروازانهترین مسائل در کل حوزه کیهانشناسی بهشمار میآمدند.
از اواخر دهه ۶۰ برای نقل مکان مجبور به استفاده از صندلی چرخدار شد زیرا قدرت تحرک از همه اجزای بدنش بجز دو انگشت دست چپش سلب شدهبود. او با این دو انگشت میتوانست دکمههای رایانه بسیار پیشرفتهای را فشار دهد که اختصاصا برای او ساخته بودند که به جایش حرف میزد و رابطهاش را با دنیای خارج برقرار میکرد زیرا استیون از سال ۱۹۸۵ قدرت گویایی خود را هم از دست داده بود.
درگذشت
هاوکینگ صبح روز چهاردهم مارس ۲۰۱۸ (۲۳ اسفند ۱۳۹۶) در ۷۶ سالگی در منزلش واقع در کمبریج درگذشت. فرزندانش جهت بزرگداشت او بیانیهای منتشر کردند. خاکستر وی در کلیسای وستمینستر لندن و در نزدیکی آرامگاه آیزاک نیوتن و چارلز داروین به خاک سپرده شد.
زمینههای پژوهشی
رساله دکترای استیون هاوکینگ با عنوان «خواص جهانهای در حال بسط» در سال ۱۹۶۶ نوشته شدهاست و در دسترس عموم قرار دارد. هاوکینگ در ۲۴ سالگی زمانی که دانشجوی فوق لیسانس هال ترینیتی کمبریج بود این پژوهش ۱۳۴ صفحهای را نوشت.
زمینه پژوهشی اصلی وی کیهانشناسی و گرانش کوانتومی است. از مهمترین دستاوردهای وی مقالهای است که به رابطه سیاهچالهها و قانونهای ترمودینامیک میپردازد. او نشان میدهد که سیاهچالهها بعد از مدتی به وسیله زوجهای ذرات مجازی که در افق رویداد آن تشکیل میشود، نابود میشوند که همین زوج ذرات پیشبینی میکند که سیاه چالهها باید امواجی از خود تابش کنند، که امروزه این امواج به نام تابش هاوکینگ (و گاهی تابش بکستین-هاوکینگ) خوانده میشوند.
مقاله مشترک استیون هاوکینگ و پنروز که در سال ۱۹۷۰ منتشر شد و ثابت میکرد که اگر نسبیت عام درست باشد و جهان دارای آن مقدار ماده که مشاهده میکنیم باشد، باید تکینگی انفجار بزرگ در گذشته رخ داده باشد.
او با کیپ ثورن درباره اینکه ماکیان ایکس یک سیاهچاله نیست یک شرطبندی علمی داشتهاست. او همچنین طرف بازنده در نبرد مشهور هاوکینگ-ساسکیند است.
صدای رباتی
وی که به دلیل ابتلا بیماریای ال اس (اسکلروز جانبی آمیوتروفیک)، امکان تحرک نداشت، از سیستمی که با استفاده از هوش مصنوعی تولید شده بود برای صحبت کردن استفاده میکرد. بیماریای ال اس باعث تخریب پیشرونده و غیرقابل ترمیم دستگاه عصبی مرکزی فرد میشود. به همین دلیل صدای او آهنگی رباتیک داشت. پروفسور هاوکینگ اذعان میکرد که صدایش هنوز کمی رباتی است اما تاکید میکرد که به دنبال صدایی «طبیعیتر» نیست: «این صدا حالا به نشانه من تبدیل شده و حاضر نیستم آن را با یک صدای طبیعی با لهجه بریتانیایی عوض کنم.» او میافزاید که شنیده کودکانی که به صدای کامپیوتری نیاز دارند ترجیح میدهند صدایی شبیه به او داشته باشند. شرکت بریتانیایی سویفت کی در ساخت این دستگاه مشارکت داشتهاست. تکنولوژی هوش مصنوعی این شرکت (که در حال حاضر به عنوان اپلیکیشن صفحه کلید در تلفنهای هوشمند به کار گرفته میشود)، یادمیگرفت که پروفسور هاوکینگ چطور میاندیشد و بر این اساس واژهای را پیشنهاد میداد که این دانشمند قصد استفاده از آن را داشت.
باورها
علمی
وی میگوید:
تفاوت میان گذشته و آینده از کجا ناشی میشود؟ قوانین علم میان گذشته و آینده تمایزی قایل نمیشود، با این حال در زندگی عادی تفاوتی عظیم میان گذشته و آینده وجود دارد. ممکن است ببینید یک فنجان از روی میز به زمین بیفتد و تکهتکه شود اما هرگز شاهد آن نخواهید بود که فنجان تکههای خود را جمع کند و به بالا بپرد و بر روی میز برگردد. افزایش بینظمی یا به اصطلاح آن آنتروپی چیزی است که گذشته را از آینده متمایز میکند و به زمان جهت میدهد.
هاوکینگ زمانی عقیده داشت که گسترش جهان هستی متوقف و جهان دوباره جمع میشود. او بعدها گفت که اشتباه میکردهاست.
وی گفتهاست تلاشها برای آفریدن هوش مصنوعی، تهدیدی برای وجود بشر است. توسعه کامل تکنولوژی هوش مصنوعی میتواند پایان نژاد بشر باشد. هشدار این دانشمند در درباره تکنولوژیای است که خود او نمونهای ساده از آن را برای برقراری ارتباط (سخن گفتن) استفاده میکند. هاوکینگ میگوید نسخههای ابتدایی هوش مصنوعی که تاکنون ابداع شدهاند مفید بودهاند با وجود این، از تبعات آفرینش تکنولوژیای که بتواند با انسان برابری کند یا از او پیشی بگیرد ابراز نگرانی کردهاست. «چنین موجودی میتواند روی پای خودش بایستد هر بار با شتابی بیشتر خود را از نو طراحی کند. بشر که به دلیل محدودیتهای بیولوژیک سرعت کمتری دارد بدون توانایی رقابت عقب خواهد ماند.»
او از قول مدیر ستاد ارتباطات دولت بریتانیا درباره این که اینترنت مرکز مشترک تروریستها شدهاست هشدار میدهد و میگوید: «شرکتهای اینترنتی باید برای مقابله با این تهدیدها بیشتر تلاش کنند اما مشکل آنجاست که بدون فدا کردن حریم خصوصی و آزادی بتوان این کار را عملی کرد.»
وی اعلام کرده که یک سیاهچاله کوچک به اندازه یک کوه پرتو ایکس و پرتو گاما از خود به اندازه ۱۰ میلیون مگاوات ساطع میکند که برای تامین برق تمام جهان کافی است. هاوکینگ خودش هشدار داده که احتمالا بسیار سخت خواهد بود که بدون آنکه این انرژی به انسانها آسیب بزند و تمدن بشری را نابود کند، بتوان از آن استفاده کرد و سیاهچاله را به اصطلاح تحت کنترل خود درآورد. یک راهکار این است که سیاهچاله در مدار زمین و فاصله مناسب از ما قرار بگیرد تا بتوان از انرژی ساطع شدهاستفاده کرد. هنوز اما کسی در دنیا نتوانستهاست سیاهچاله کوچک را پیدا کند.
دینی
هاوکینگ خود را یک بیخدا میدانست و علاوه بر رد وجود خدا، اعتقاد به جهان آخرت و زندگی پس از مرگ را هم داستانهای کودکانه میشمارد. هاوکینگ درباره وجود خدا میگوید: «پیش از آنکه ما علم را بفهمیم، طبیعی بود که به خلقت جهان توسط خدا باور داشته باشیم. اما امروز علم توضیح متقاعدکنندهتری ارائه میکند.»
هاوکینگ که در کتاب پرفروش تاریخچه مختصر زمان به بازخوانی ذهن خدا اشاره کرده بود: «اگر ما بتوانیم فرضیههای لازم برای توضیح هر پدیده و ماده موجود در هستی را کشف کنیم این کشف یک پیروزی نهایی برای خرد انسانی است بدین معنی که ما میتوانیم فکر خدا را بخوانیم.»
بعدا در پاسخ به این پرسش که اگر به وجود خدا باور ندارد، دلیل اشارهاش به «بازخوانی ذهن خدا» چه بوده، توضیح میدهد: «منظور من از بازخوانی ذهن خدا این بود که ما هر چیزی را که خدا میتوانست بداند، میدانستیم اگر خدایی وجود داشت؛ اما خدایی وجود ندارد. من یک بیخدا هستم.»
در کتاب طرح عظیم نیز به این موضوع اشاره میکند که برای توضیح عالم هستی نیازی به یک آفریدگار نیست. همچنین وی به صراحت عنوان کردهاست که اعتقاد به وجود بهشت یا حیات پس از مرگ در حقیقت «افسانهای» است برای مردمانی که از مرگ میهراسند. او با صراحت میگوید که پس از آخرین فعالیت مغز انسان، دیگر حیاتی برای آن وجود ندارد.
هاوکینگ در مصاحبهای در سال ۲۰۱۴ با نشریه الموندو، بهطور قطع وجود خدا را انکار کرده و میگوید: «ال موندو به معنای جهان در اسپانیایی حاصل پدیدههای علمی قابل توضیح است.» و «طبیعی است که پیش از درک دانش به خلق هستی به دست یک خداوندگار باور داشته باشیم. اما اکنون و در این عصر، دانش توضیحی مجابکنندهتر در اختیار ما قرار میدهد.» سپس خبرنگار «ال موندو» بازهم از نظریه پیشین هاوکینگ در کتاب «تاریخچه مختصر زمان» مبنی بر «کمک دانش به درک اندیشه خداوندگار توسط بشر» پرسیدهاست. هاوکینگ در پاسخ توضیح داد: «منظور من در آنجا این بود که اگر بر همه چیز عالم شویم، به درک اندیشه خداوند نیز نائل خواهیم آمد، با این قید که اساسا خدایی وجود داشته باشد، که این چنین نیست. من خداناباور هستم.»
سیاسی
باراک اوباما در حال صحبت با استیون هاوکینگ در اتاق آبی کاخ سفید در اوت ۲۰۰۹، پیش از مراسم اعطای نشان افتخار آزادی رئیسجمهوری به او و ۱۵ نفر دیگر
جنگ ویتنام
هاوکینگ در سال ۱۹۶۸ در کنار طارق علی و ونسا ردگریو در تظاهرات علیه جنگ ویتنام در لندن شرکت کرد.
تحریم علمی اسرائیل
هاوکینگ در مه ۲۰۱۳ با تصمیم به عدم شرکت در همایش سالانه فردای پیش رو که هر ساله به میزبانی شیمون پرز در اورشلیم برگزار میشود به جمع کمپین تحریمکنندگان علمی اسرائیل پیوست.
جنگ داخلی سوریه
وی در سال ۲۰۱۴ خواستار پایان دادن به جنگ داخلی سوریه شد: «ما باید از هوش انسانیمان برای پایان دادن به این جنگ بهره ببریم. من پدر، وقتی رنج کشیدن بچههای سوری را میبینم، با خود میگویم: دیگر بس است.»
دونالد ترامپ
وی در ۳۰ می۲۰۱۵ گفت دونالد ترامپ نامزد نهایی جمهوریخواهان یک عوام فریب است که همیشه به فکر منافع خودش است. او گفت هیچ استدلالی برای موفقیتهای وی ندارد.
همهپرسی ماندن انگلیس در اتحادیه اروپا
وی از رایدهندگان انگلیسی خواست تا در همهپرسی ۲۳ ژوئن برای ابقای کشورشان در اتحادیه اروپا رای دهند. وی اهمیت ماندن انگلیس در اتحادیه اروپا را به دلایل امنیتی و اقتصادی محدود نکرد و تاکید کرد که این امر برای پیشبرد پژوهشهای علمی انگلیس اهمیت بسیاری دارد. وی افزود: روزهایی که میتوانستیم روی پای خودمان و در برابر دنیا بایستیم به اتمام رسیدهاست. باید برای امنیت و تجارتمان جزء اتحادیه گروهی از ملتها باشیم.
اجتماعی
نظر در مورد حق پایان دادن داوطلبانه به زندگی برای بیماران لاعلاج
استیون هاوکینگ در رابطه با حق پایان دادن داوطلبانه به زندگی برای بیماران لاعلاج معتقد است: البته او اضافه میکند که باید شرایطی وجود داشته باشد که تضمین شود زندگی شخصی بر خلاف خواسته خودش گرفته نشود.
آثار
The Large Scale Structure of Spacetime with George Ellis
The Large, the Small, and the Human Mind, (with Abner Shimony, Nancy Cartwright, and Roger Penrose), Cambridge University Press, 1997,
The Grand Design | طرح بزرگ
My Brif History | تاریخچه مختصر زندگی من
A Briefer History of Time | تاریخچه مختصر زمان
Black Holes and Baby Universes and Other Essays
The Universe in a Nutshell | جهان در پوست گردو
On The Shoulders of Giants. The Great Works of Physics and Astronomy
Georges secret key to the universe | دریچهای بهسوی کیهان
Georges cosmic treasure hunt | گنجینه کیهانی
George and the Big Bang | مهبانگ
همچنین بنگرید به رده کتابهای استیون هاوکینگ
۲۰۱۴ - تئوری همه چیز (فیلم)
۲۰۰۴ - هاوکینگ (فیلم)
نظریهام
نظریه ریسمان
طرح بزرگ | [
"ناسا",
"آکسفورد",
"انگلستان",
"کمبریج",
"کمبریجشر",
"بریتانیا",
"ریاضیات کاربردی",
"فیزیک نظری",
"کیهانشناسی",
"دانشگاه کمبریج",
"مؤسسه فناوری کالیفرنیا",
"دانشگاه آکسفورد",
"دنیس ویلیام سیاما",
"بروس آلن (فیزیکدان)",
"گری گیبونز",
"دان پیج",
"سیاهچاله",
"کیهانشناسی نظری",
"گرانش کوانتومی",
"تابش هاوکینگ",
"قضایای تکینگی پنروز-هاوکینگ",
"همکار انجمن سلطنتی",
"جایزه دنی هینمن در فیزیک ریاضی",
"مدال فرانکلین",
"جایزه ولف در فیزیک",
"جوایز شاهدخت آستوریاس",
"مدال کاپلی",
"مدال آزادی ریاست جمهوری",
"جایزه بریکترو در فیزیک بنیادی",
"بیخدا",
"لوسی هاوکینگ",
"مرکز کیهانشناسی نظری",
"انجمن سلطنتی",
"نشان افتخار آزادی رئیسجمهوری",
"ایالات متحده آمریکا",
"کرسی ریاضیات لوکاسی",
"تاریخچه مختصر زمان",
"طرح بزرگ",
"اسکلروز جانبی آمیوتروفیک",
"جایزه نوبل",
"استیون هاوکینگ",
"Oxford University Press",
"جنگ جهانی دوم",
"لندن",
"گالیلئو گالیله",
"ریاضیات",
"کتاب درسی",
"طبقه متوسط",
"پزشک",
"آفریقا",
"سنت آلبنز",
"علوم طبیعی",
"هند",
"فیزیک",
"شیمی",
"اخترفیزیک",
"ماهواره",
"آپولو ۱۱",
"رمان",
"علمی–تخیلی",
"نجوم",
"سربازی",
"اعتمادبهنفس",
"فرد هویل",
"بند کفش",
"علامت بیماری",
"نخاع",
"مغز",
"سیستم عصبی",
"ماهیچه",
"راز کیهان",
"فلج عمومی",
"سرطان خون",
"دانشگاه لندن",
"فرهنگ لغات",
"درجهٔ دکتری",
"دکتری تخصصی",
"حومهٔ شهر",
"صندلی چرخدار",
"انگشت دست",
"کلیسای وستمینستر",
"آیزاک نیوتن",
"چارلز داروین",
"فوق لیسانس",
"گرانش",
"ترمودینامیک",
"افق رویداد",
"راجر پنروز",
"نسبیت عام",
"مقدار ماده",
"انفجار بزرگ",
"کیپ ثورن",
"ماکیان ایکس یک",
"سیاهچاله",
"ای ال اس",
"هوش مصنوعی",
"دستگاه عصبی مرکزی",
"صفحه کلید",
"تلفنهای هوشمند",
"جهان هستی",
"هانیبال (رمان)",
"انسان",
"حریم خصوصی",
"آزادی",
"کوه",
"پرتو ایکس",
"پرتو گاما",
"مدار زمین",
"خداناباوری",
"زندگی پس از مرگ",
"طرح عظیم",
"خداناباور",
"اتاق آبی (کاخ سفید)",
"طارق علی",
"ونسا ردگریو",
"جنگ ویتنام",
"تحریم علمی اسرائیل",
"شیمون پرز",
"اورشلیم",
"جنگ داخلی سوریه",
"دونالد ترامپ",
"جمهوریخواهی در ایالات متحده آمریکا",
"انگلیس",
"اتحادیه اروپا",
"پایان دادن داوطلبانه به زندگی",
"تاریخچه مختصر زندگی من",
"جهان در پوست گردو",
"دریچهای بهسوی کیهان",
"گنجینه کیهانی",
"مهبانگ",
"نظریه همهچیز (فیلم ۲۰۱۴)",
"هاوکینگ (فیلم ۲۰۰۴)",
"نظریه ام",
"نظریه ریسمان",
"رضا منصوری"
] | [
"استیون هاوکینگ",
"اخترشناسان اهل انگلستان",
"استادان دانشگاه کمبریج",
"اعضای انجمن سلطنتی",
"اعضای فرهنگستان ملی دانش آمریکا",
"اعضای مجمع فیلسوفان آمریکا",
"افراد در حزب کارگر (بریتانیا)",
"افراد مبتلا به بیماری موتور نورونهای حرکتی",
"افراد مبتلا به فلج چهاراندام",
"افراد معلول",
"افراد انگلیسی اسکاتلندیتبار",
"اهالی آکسفورد",
"اهالی سنت آلبنز",
"بایکوتهای اسرائیل",
"برندگان جایزه ولف فیزیک",
"بیخدایان اهل انگلستان",
"بیخدایان سده ۲۰ (میلادی)",
"پروژه استیو",
"ترابشرها",
"ترابشرهای اهل بریتانیا",
"خاکسپاریها در کلیسای وستمینستر",
"خاطرهنویسان اهل انگلستان",
"دارندگان کرسی ریاضیات لوکاسی",
"دارندگان لقب رتبه امپراتوری بریتانیا",
"دانشمندان فیزیک نظری",
"درگذشتگان ۲۰۱۸ (میلادی)",
"درگذشتگان به علت بیماری نورون حرکتی",
"دریافتکنندگان مدال اینشتین",
"دریافتکنندگان مدال رئیسجمهوری آزادی",
"دریافتکنندگان مدال کاپلی",
"دریافتکنندگان مدال طلائی انجمن سلطنتی اختر شناسان",
"زادگان ۱۹۴۲ (میلادی)",
"ستارهشناسان سده ۲۰ (میلادی)",
"ستارهشناسان سده ۲۱ (میلادی)",
"شکگرایان دینی",
"فیزیکدانان اهل انگلستان",
"فیلسوفان سده ۲۰ (میلادی)",
"فیلسوفان سده ۲۱ (میلادی)",
"کیهان شناسان",
"منتقدان ادیان",
"نابغههای محاسبات",
"ندانمگرایان اهل انگلستان",
"نسبیتپردازان",
"نشر",
"نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان اهل انگلستان",
"نویسندگان انگلیسی سده ۲۰ (میلادی)",
"نویسندگان سده ۲۱ (میلادی) اهل انگلستان",
"نویسندگان علمی تخیلی انگلیسی",
"نویسندگان مرد اهل انگلستان",
"ویکیسازی رباتیک"
] |
128 | جدول تناوبی | 0 | 553 | 0 | [
"جدول تناوبي",
"جدول تناوبی عنصرها مندلیف",
"جدول تناوبي عناصر شيميائي",
"جدول مندلیف",
"جدول مندليف",
"جدول تناوبی عناصر شیمیائی",
"جدول تناوبی عناصر",
"جدول تناوبي عناصر شيميايي",
"جدول تناوبی عناصر شیمیایی",
"جدول تناوبی عنصرها",
"جدول تناوبي عناصر",
"جدول تناوبي عنصرها",
"جدول تناوبي عنصرها مندليف",
"جدول تناوبی (استاندارد)"
] | false | 187 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | جدول تناوبی عنصرها
جدول تناوبی عنصرهای شیمیایی ، نمایش جدولی عنصرهای شیمیایی بر پایه عدد اتمی، آرایش الکترونی و ویژگیهای شیمیایی آنها است. ترتیب جایگیری عنصرها در این جدول از عدد اتمی (شمار پروتونهای) کمتر به سوی عدد اتمی بالاتر است. شکل استاندارد این جدول است؛ عنصرهای اصلی در بالا و دو ردیف کوچکتر از عنصرها در پایین جای دارد. میتوان این جدول را به چهار مستطیل شکست، این چهار بلوک مستطیلی عبارتند از: بلوک اس در سمت چپ، بلوک پی در راست، بلوک دی (فلزات واسطه) در وسط و بلوک اف (فلزات واسطه داخلی) در پایین. ردیفهای این جدول، دوره و ستونهای آن، گروههای جدول تناوبی نام دارند. همچنین گاهی برخی از این گروهها نامهای ویژهای دارند. برای نمونه گروه هالوژنها و گازهای نجیب از آن جملهاند. هدف از ساخت جدول تناوبی، چه به شکل مستطیلی و چه به شکلهای دیگر، بررسی بهتر ویژگیهای شیمیایی عنصرها بودهاست. این جدول، کاربرد زیادی در دانش شیمی و پردازش رفتار عنصرها دارد.
جدول تناوبی با نام دیمیتری مندلیف شناخته شدهاست، با اینکه پیشروان دیگری پیش از او وجود داشتهاند. او این جدول را در سال ۱۸۶۹ منتشر کرد. این، نخستین جدولی بود که به این گستردگی مرتب شده بود. مندلیف این جدول را تهیه کرد تا ویژگیهای دورهای آنچه که بعدها «عنصر» نام گرفت را بهتر نشان دهد. وی توانسته بود برخی ویژگیهای عنصرهایی که هنوز کشف نشده بود را پیشبینی کند و جای آنها را خالی گذاشته بود. کمکم با پیشرفت دانش، عنصرهای تازهای شناسایی شد و جای خالی عنصرها در جدول پر شد. با شناسایی عنصرهای نو و گسترش شبیهسازیهای نظری درباره رفتار شیمیایی مواد، جدول آن روز مندلیف بسیار گستردهتر شدهاست.
همه عنصرهای شیمیایی از عدد اتمی ۱ (هیدروژن) تا ۱۱۸ (اوگانسون) شناسایی یا ساخته شدهاند. دانشمندان هنوز به دنبال ساخت عنصرهای پس از اوگانسون هستند و البته این پرسش را پیش رو دارند که عنصرهای تازهتر چگونه جدول را اصلاح خواهند کرد. همچنین ایزوتوپهای پرتوزای بسیاری هم در آزمایشگاه ساخته شدهاست.
ظاهر
همه نسخههای جدول تناوبی تنها دربردارنده عنصرهای شیمیایی هستند و مخلوط، ترکیب یا ذره زیراتمی در آنها جایی ندارد. هر عنصر شیمیایی یک عدد اتمی یکتا دارد و این عدد برابر با شمار پروتونها در هسته اتم آن عنصر است. اتمهای گوناگون یک عنصر میتوانند شمار نوترونهای متفاوتی داشته باشند. در این حالت به آنها ایزوتوپ گفته میشود. برای نمونه کربن سه ایزوتوپ طبیعی دارد. همه ایزوتوپهای کربن ۶ پروتون، و بیشتر آنها ۶ نوترون دارند؛ اما یک درصد آنها ۷ نوترون و شمار بسیار کمتری از آنها ۸ نوترون دارند. ایزوتوپها در جدول تناوبی به صورت جداگانه، نمایش داده نمیشوند؛ بلکه میانگین آنها به عنوان جرم اتمی در زیر عنصر درج میشود. برای عنصرهایی که هیچ ایزوتوپ پایداری ندارند، جرم اتمی پایدارترین یا متداولترین ایزوتوپ آنها درون پرانتز نوشته میشود.
در جدول تناوبی استاندارد عنصرها به ترتیب عدد اتمی (شمار پروتونها در هسته)، به صورت صعودی مرتب شدهاند. هر ردیف تازه در جدول، که یک دوره یا تناوب نامیده میشود، با افزوده شدن نخستین الکترون به یک لایه الکترونی تازه آغاز میشود. عنصرهایی که در یک ستون جدول (گروه) جای گرفتهاند، همگی در لایه آخر الکترونی خود دارای تعداد الکترونهای برابر هستند؛ به عبارت دیگر آرایش الکترونی لایه آخر آنها یکسان است. مانند اکسیژن و سلنیم که هر دو در یک ستون هستند و هر دو چهار الکترون در لایه بیرونی آرایش الکترونی خود یعنی تراز p دارند. عنصرهایی که ویژگیهای شیمیایی مشابه دارند، معمولا در یک گروه از جدول قرار میگیرند. اما در بلوک f عنصرهایی که در یک دوره هستند نیز ویژگیهای مشابهی را نشان میدهند. در نتیجه به آسانی میتوان ویژگیهای شیمیایی یک عنصر را با آگاهی از عنصرهای پیرامونیاش پیشبینی کرد.
تا سال ۲۰۱۵، جدول تناوبی ۱۱۸ عنصر داشتهاست که ۱۱۴ عنصر به صورت رسمی از سوی اتحادیه بینالمللی شیمی محض و کاربردی پذیرفته و نامگذاری شدهاند. ۹۸ عنصر از مجموع ۱۱۸ عنصر در طبیعت یافت میشوند و از آن میان، ۸۴ مورد، عنصرهای پایدار یا دارای نیمعمر بیش از سن زمین هستند. در حالی که ۱۴ عنصر باقیمانده نیمعمر کوتاهی دارند یا به عبارت دیگر پرتوزا هستند. در حال حاضر، این عنصرها تنها بر اثر انجام واکنش هستهای در عنصرهای دیگر به وجود میآیند و فراوانی ناچیزی دارند. تمام عنصرهای با عدد اتمی ۹۹ تا ۱۱۲ (که مابین اینشتینیم و کوپرنیسیم قرار دارند) و نیز دو عنصر فلروویوم و لیورموریوم، در طبیعت پدید نیامدهاند، بلکه در آزمایشگاه ساخته شدهاند. سپس آیوپاک آنها را بهطور رسمی پذیرفتهاست. گزارش شده که عنصرهای ۱۱۳، ۱۱۵، ۱۱۷ و ۱۱۸ هم در آزمایشگاه ساخته شدهاند، اما هنوز آیوپاک آنها را تایید نکردهاست. برای همین، این عنصرها هنوز بر پایه عدد اتمیشان شناخته میشوند. تاکنون عنصری سنگینتر از کالیفرنیم (عنصر ۹۸) در طبیعت به صورت خالص در اندازه قابل مشاهده، پیدا نشدهاست. تا سال ۲۰۱۵ هنوز عنصری با عدد اتمی بزرگتر از ۱۱۸ ساخته نشدهاست.
روش دستهبندی
عنصرها در جدول تناوبی به صورت افقی در دورههای ۱ تا ۷ و به صورت عمودی در گروههای ۱ تا ۱۸ دستهبندی میشوند. همچنین دستهبندی دیگری بر اساس لایه الکترونی در حال پر شدن وجود دارد که بر اساس آن، عنصرها در بلوکهای s و p و d و f قرار میگیرند.
گروه
یک گروه یا خانواده، یک ستون عمودی از جدول تناوبی است. عنصرهای یک گروه معمولا ویژگیهای نزدیک به هم بیشتری نسبت به عنصرهای یک دوره یا بلوک دارند. دانش مکانیک کوانتوم که درباره ساختار اتمی پژوهش میکند، نشان میدهد که چون عنصرهای موجود در یک گروه همگی از آرایش الکترونی یکسانی در لایه آخر الکترونی برخوردارند؛ بنابراین ویژگیهای شیمیایی مشابهی از خود نشان میدهند و هرچه عدد اتمی آنها بالاتر میرود، این مشابهتها افزایش پیدا میکند. با این حال گاهی در بلوک d و f همانندیهای عنصرهای یک دوره به اندازه همانندیها در یک گروه مهم هستند. به همانندی (شباهت) در یک دوره، همانندی افقی و در یک گروه، همانندی عمودی گفته میشود.
بر اساس یک قرارداد جهانی، گروهها از ۱ تا ۱۸ شمارهگذاری شدهاند که گروه شماره یک را نخستین گروه از چپ (فلزهای قلیایی) و آخرین گروه را گروه نخست از راست (گازهای نجیب) در نظر گرفتهاند. در گذشته، شماره گروهها را با عددهای رومی نشان میدادند. همچنین در آمریکا برای گروههای بلوک اس و پی یک حرف A و برای عنصرهای بلوک دی یک حرف B در کنار شماره رومی گروه میگذاشتند. برای نمونه گروه چهار به صورت IVB و گروه چهاردهم (یا عنصرهای گروه کربن) به صورت IVA نمایش داده میشد. در اروپا هم همین روش به کار میرفت، با این تفاوت که حرف A برای گروههای پیش از گروه ۱۰ و حرف B برای عنصرهای گروه ۱۰ و گروههای پس از آن بکار میرفت. در سال ۱۹۸۸ آیوپاک سامانه نامگذاری تازهای را پیشنهاد کرد و روشهای پیشین همگی فراموش شد.
+ نامگذاری نخستین گروهها
گروه
نام
۱
فلزهای قلیایی
۲
فلزهای قلیایی خاکی
۱۱
فلزهای سکه
۱۲
فلزهای فرار (کم کاربرد)
۱۳
گروه بور
۱۴
گروه کربن
۱۵
گروه نیتروژن
۱۶
کالکوژنها
۱۷
هالوژنها
۱۸
گاز نجیب
ویژگیهای عنصرهای یک گروه مانند شعاع اتمی، انرژی یونش و الکتروندوستی مشابه یکدیگر هستند. از بالا به پایین، شعاع اتمی عنصرها افزایش مییابد، در نتیجه الکترونهای لایه آخر در فاصله دورتری از هسته جای میگیرند، چون ترازهای انرژی بیشتری پر شدهاند. از بالا به پایین، انرژی یونش کاهش مییابد. چون الکترونها کمتر به هسته پیوند خوردهاند و آسانتر میتوان آنها را جدا کرد. با تحلیل مشابه، از بالا به پایین الکتروندوستی عنصرها کاهش مییابد. چون فاصله میان الکترونهای لایه آخر و هسته افزایش مییابد. البته در این میان استثناهایی هم وجود دارد. برای نمونه در گروه ۱۱ الکتروندوستی از بالا به پایین افزایش مییابد.
دوره
یک دوره در جدول تناوبی، یک ردیف افقی از این جدول است. با اینکه عنصرها در یک گروه همانندیهای بسیاری دارند، اما بخشهایی از دورهها هستند که از اهمیتی بیش از گروهها برخوردارند. مانند بلوک F، جایی که لانتانیدها و آکتینیدها دو مجموعه افقی از عنصرهای جدول را میسازند.
عنصرها در یک دوره همانندیهایی از لحاظ شعاع اتمی، انرژی یونش، الکتروندوستی و الکترونخواهی (مقدار انرژی آزاد شده هنگامی که یک الکترون به یک مولکول یا اتم خنثی افزوده میشود) از خود نشان میدهند. در یک دوره از چپ به راست، شعاع اتمی کاهش مییابد. این پدیده، به این دلیل است که با افزایش عدد اتمی در یک دوره، شمار لایههای الکترونی ثابت است، اما شمار پروتونها افزایش مییابد. برای همین الکترونها بیشتر به سوی هسته کشیده میشوند. کاهش شعاع اتمی باعث افزایش انرژی یونش میشود (از چپ به راست). هرچه پیوندها در یک عنصر محکمتر باشد، انرژی بیشتری هم برای جداسازی یک الکترون نیاز است. الکتروندوستی مانند انرژی یونش رفتار میکند و از چپ به راست افزایش مییابد. چون کشش هسته بر روی الکترونها افزایش مییابد. همچنین مقدار الکترونخواهی هم در طول یک دوره اندکی تغییر میکند. فلزها (عنصرهای سمت چپ دوره) معمولا نسبت به نافلزها (سمت راست دوره) الکترونخواهی پایینتری دارند. این قانون برای گازهای نجیب برقرار نیست.
بلوک
چون لایه آخر الکترونی از اهمیت ویژهای برخوردار است، جدول تناوبی به بخشهایی وابسته به این لایههای الکترونی تقسیم شدهاست. به هر یک از این بخشها یک بلوک میگویند. بلوک اس دربردارنده دو گروه نخست جدول (فلزهای قلیایی و قلیایی خاکی) و دو عنصر هیدروژن و هلیم است. بلوک پی دربردارنده شش گروه آخر جدول، گروههای ۱۳ تا ۱۸ آیوپاک (۳A تا ۸A در نامگذاری آمریکایی) است. همه شبهفلزات و نافلزها در این بلوک جای میگیرند. بلوک دی دربردارنده گروههای ۳ تا ۱۲ آیوپاک (۳B تا ۸B در نامگذاری آمریکایی) و همه فلزات واسطه است. بلوک اف که بیشتر در پایین بدنه اصلی جدول جای میگیرد دربردارنده لانتانیدها و اکتینیدها است.
دیگر قراردادها
در نمایش جدول تناوبی، لانتانیدها و اکتینیدها بیشتر به صورت دو ردیف اضافی در زیر بدنه اصلی جدول گذاشته میشوند. همچنین در این نمایش، دو تکخانه از بدنه اصلی جدول به یکی از عنصرهای این دو مجموعه اختصاص داده میشود. برای نمونه، یکی از عنصرهای لانتانیوم یا لوتسیم (برای لانتانیدها) و اکتینیم یا لارنسیم (برای اکتینیدها) را برمیگزینند و آنها را به ترتیب در یک تکخانه میان باریم و هافنیم، و رادیم و رادرفوردیم میگذارند. در دیگر جدولها، دو مجموعه لانتانیدها و اکتینیدها به صورت دو ردیف (دوره) در میانه بدنه اصلی جدول جای داده میشود.
جدول تناوبی با بلوک اف جدا شده
جدول تناوبی با بلوک اف میانی
جدول تناوبی با بلوک اف که به صورت جداگانه در پایین آمده (راست)، بلوک اف در میانه جدول (چپ)
در برخی جدولها یک خط جداکننده فلزها از نافلزها هم گنجانده میشود. همچنین ممکن است در یک جدول دستههای گوناگونی از عنصرها به صورت برجستهتری نمایان شوند. برای نمونه میتوان به فلزهای واسطه، فلزات پس واسطه و شبهفلزها اشاره کرد. همچنین بسته به کاربرد جدول، ممکن است گروههای ویژهای از عنصرها مانند فلزهای دیرگداز و فلزهای کمیاب که خود زیرگروه فلزهای واسطه هستند، به صورت پررنگتر نمایش داده شوند.
ویژگیهای تناوبی
آرایش الکترونی
روش پرکردن لایههای الکترونی رو به تراز انرژی بالاتر برپایه اصل آفبا.
جدول تناوبی به همراه برخی ویژگیهای تناوبی در عنصرها.
آرایش الکترونی عنصرهای جدول، الگویی تکرار شونده دارند. الکترونها در هر عنصر، مجموعهای از لایههای الکترونی را پر میکند. هر لایه الکترونی از یک یا چند زیرلایه ساخته شدهاست که به آنها لایههای s و p و d و f و g گفته میشود. هر چه عدد اتمی یک عنصر افزایش یابد، لایهها و زیرلایههای الکترونی بیشتری در آن عنصر پر میشود. این لایهها بر پایه اصل آفبا یا قانون تراز انرژی پر میشوند (همانند نموداری که کشیده شدهاست). برای نمونه، آرایش الکترونی نئون با عدد اتمی ۱۰ عبارت است از: که دو الکترون در لایه نخست و هشت الکترون در لایه دوم (دو تا در زیرلایه s و شش تا در زیرلایه p) جای میگیرد. برای نمونه، فلزهای قلیایی و عنصر هیدروژن، همگی تنها یک الکترون در لایه اس دارند.
ویژگیهای یک عنصر بیشتر به آرایش الکترونی آن عنصر وابسته است. درنتیجه، چون آرایش الکترونی عنصرها در جدول از نظم روشنی پیروی میکند، میتوان برخی رفتارهای فیزیکی و شیمیایی عنصرها در جدول را پیشبینی کرد. در نمودار سمت راست، به برخی از این رفتارها اشاره شدهاست. پیش از آنکه نیلز بور نظریه خود پیرامون آرایش الکترونی را مطرح کند، از روی این ویژگی پلهکانی عنصرها، جای برخی از عنصرها در جدول پیشبینی شده بود.
نمودار عدد اتمی برحسب شعاع اتمی (برای شعاع اتمی گازهای نجیب، استاتین، فرانسیوم و همه عنصرها سنگینتر از آمریسیوم دادهای وجود ندارد)
شعاع اتمی
اندازهگیری شعاع اتمی یک اتم به صورت مجزا امکانپذیر نیست؛ ولی میتوان با اندازهگیری فاصله میان هستههای دو اتم که با هم پیوند دارند، شعاع اتمی آنها را به دست آورد. برای نمونه، هنگامی که دو اتم یک عنصر با یکدیگر پیوند دارند، شعاع اتمی هر یک از آنها نصف طول پیوند دو اتم است. هرچند که این مقدار در پیوندهای مختلف، اندکی متفاوت است؛ ولی میتوان یک میانگین را برای شعاع اتمی در نظر گرفت. بهطور کلی، با حرکت به سمت چپ و پایین جدول تناوبی، شعاع اتمی افزایش مییابد. این تغییر شعاع اتمی و در کنار آن تغییر در ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی عنصرها را میتوان با کمک نظریههای اتمی درباره لایههای الکترونی توضیح داد. این تغییرها شاهدی بر درستی نظریه کوانتوم است.
عنصرهای واسطه از الگوی کلی تغییرات شعاع اتمی پیروی نمیکنند. در آغاز پر شدن لایه d شعاع اتمی کاهش مییابد که نرخ آن از نرخ کاهش عنصرهای گروه ۲ نسبت به گروه ۱ بسیار کمتر است؛ ولی در اتمهای انتهایی، روند افزایشی وجود دارد.
انرژی یونش
انرژی یونش: هر دوره با مقدار کمینه برای فلز قلیایی آغاز میشود و با مقدار بیشینه برای گاز نجیب پایان مییابد.
نخستین انرژی یونش، انرژی لازم برای جدا کردن سستترین الکترون از یک اتم خنثی در حالت گازی است. دومین انرژی یونش، انرژی مورد نیاز برای جدا کردن دومین الکترون از یک اتم است. انرژیهای یونش مراتب بالاتر نیز به همین ترتیب تعریف میشوند. برای یک اتم مشخص، با افزایش درجه یونش، انرژیهای یونش متعاقب هم افزایش مییابند. بر الکترونهای لایههای نزدیکتر به هسته، نیروی جاذبه الکترواستاتیک بیشتری اعمال میشود؛ بنابراین انرژی مورد نیاز برای جداسازی آنها نیز بیشتر است. انرژی یونش با حرکت به سمت بالا و راست جدول تناوبی، افزایش مییابد.
در هر دوره جدول، دو پرش بزرگ دیده میشود. یک پرش در گذر از گاز نجیب به فلز قلیایی بعدی است. پرش دوم که کوچکتر است، پیش از گروه ۱۳ رخ میدهد. در هر دو حالت، ابتدا آخرین لایه آرایش الکترونی پر شده و سپس الکترون بعدی در لایه جدید قرار میگیرد؛ بنابراین انرژی مورد نیاز برای جدا کردن آن، بسیار کمتر خواهد بود. چنین رخدادی در انرژیهای یونش متوالی یک عنصر نیز مشاهده میشود. هنگامی که همه الکترونهای یک لایه جدا شوند، انرژی یونش بعدی به شدت افزایش مییابد.
الکترونگاتیوی
نمودار افزایش الکترونگاتیوی با افزایش عدد اتمی در هر دوره
الکترونگاتیوی، تمایل یک اتم به جذب الکترون است که به دو عامل عدد اتمی و فاصله الکترونهای لایه آخر آن اتم با هسته وابسته است. این ویژگی در سال ۱۹۳۲ توسط لینوس پاولینگ پیشنهاد شد. الکترونگاتیوی با حرکت به سمت بالا و راست جدول تناوبی، افزایش مییابد. فلوئور بیشترین و سزیم کمترین میزان الکترونگاتیوی را در میان عنصرهایی که در طبیعت یافت میشوند، دارا هستند.
استثناهایی در تغییرات تناوبی الکترونگاتیوی مشاهده میشوند. الکترونگاتیوی عنصرهای گروه ۱۳ و ۱۴ در دوره چهارم بیشتر از دوره سوم است که دلیل آن، پر شدن لایه d (که درونیتر است) و کمتر شدن شعاع اتمی است. استثنای دیگر، بالا بودن غیرعادی الکترونگاتیوی سرب در مقایسه با عنصرهای پیرامونش است که به نظر میرسد به دلیل اشکال در تحلیل دادهها باشد. روشهای محاسباتی دیگر، متفاوت با آنچه مورد استفاده پاولینگ بوده، نشان میدهند که این عنصرها دارای رفتار دورهای طبیعی هستند.
تفاوت الکترونگاتیوی میان دو اتم که پیوندی را تشکیل میدهند، میزان خصلت یونی آن پیوند را نشان میدهد. هرچه این تفاوت بیشتر باشد، پیوند دو اتم قطبیتر است. برای نمونه، در پیوند میان نافلزها که تفاوت الکترونگاتیوی اندک است، پیوند کووالانسی با قطبیت کم یا غیر قطبی است؛ ولی پیوند میان یک فلز و یک نافلز به دلیل تفاوت قابل توجه الکترونگاتیوی دو اتم، از نوع پیوند یونی است. معیار الکترونگاتیوی چندان دقیق نیست. زیرا دو اتم ممکن است به شکلهای گوناگونی با یکدیگر پیوند داشتهباشند. (برای نمونه الکترونگاتیوی فسفر در دو ترکیب PF 3 و PF 5 با یکدیگر متفاوت است)
الکترونخواهی
الکترونخواهی، انرژی واکنش افزوده شدن یک الکترون به یک اتم در حالت گازی و تبدیل اتم خنثی به یون منفی است. برای بیشتر عنصرها، این فرایند با آزاد شدن انرژی همراه است و در نتیجه، مقدار الکترونخواهی برای نخستین الکترون، مقداری منفی است. تنها الکترونخواهی فلزات قلیایی خاکی (گروه ۲)، گروههای ۷ و ۱۲ و گازهای نجیب (گروه ۱۸) مثبت است. (در واقع، برای این عنصرها مقدار تجربی الکترونخواهی اندازهگیری نشدهاست) دلیل این رخداد، پر بودن (مانند گروه ۲، ۱۲ و ۱۸) یا نیمهپر بودن آخرین لایه آرایش الکترونی این عنصرها (مانند گروه ۷) است. الکترونخواهی عنصرهای گروه ۱۵ نیز به دلیل نیمهپر بودن لایه p کمتر از گروههای مجاور است. در هر دوره، بیشترین الکترونخواهی منفی مربوط به گروه هالوژنها است. کلر بیشترین مقدار الکترونخواهی را در میان عنصرهای جدول تناوبی دارد.
پیشینه
نخستین تلاشها
سیبورگ در ۱۹۴۵خاکستری: شناخته شده تا سال ۲۰۰۰بنفش: شناخته شده تا سال ۲۰۱۲
در سال ۱۷۸۹ آنتوان لاووازیه فهرستی از ۳۳ عنصر شیمیایی را منتشر کرد. او این عنصرها را زیر نامهای گازی، فلزی، نافلزی و خاکی دستهبندی کرده بود. سپس در دهه ۱۷۹۰ یرمیا بنیامین ریشتر جدول وزن معادل را تهیه کرد. به این منظور، مقدار وزنی اسیدهایی که با یک مقدار مشخص باز ترکیب میشدند و نیز مقدار فلزهایی که با مقدار مشخصی اسید ترکیب میشدند را اندازهگیری کرد. در سال ۱۸۲۹ یوهان ولفگنگ دوبرآینر دریافت که بسیاری از عنصرها را میتوان بسته به ویژگیهای شیمیایی آنها، در دستههای سهتایی بخشبندی کرد. برای نمونه لیتیم، سدیم و پتاسیم را با هم در دسته فلزهای واکنشپذیر نرم گذاشت. همچنین او متوجه شد که وقتی عنصرها را به ترتیب وزن اتمی دستهبندی میکند، وزن عنصر دوم (میانی) تقریبا برابر است با میانگین وزن عنصر پیش و پس از خود (عنصر اول و سوم). این پدیده به نام قانون سهتایی یا سهتایی دوبرآینر شناخته شد. شیمیدان آلمانی لئوپولد گملین با همین روش ادامه داد و تا سال ۱۸۴۳ توانست ده دسته سهتایی، سه دسته چهارتایی و یک دسته پنجتایی را شناسایی کند. در سال ۱۸۵۷ ژان باتیست آندره دوما توانست ارتباطهایی میان دستههای گوناگون فلزها به دست آورد. تا این دوره شیمیدانان گوناگون توانسته بودند ارتباطهای گوناگونی میان دستههای کوچک عنصرها به دست آورند؛ اما هیچیک جدول کلی ارائه نکردهبودند.
در ۱۸۵۸ شیمیدان آلمانی فریدریش آگوست ککوله مشاهده کرد که کربن همواره با چهار اتم پیرامون خود پیوند برقرار میکند. برای نمونه در متان یک کربن با چهار هیدروژن پیرامون خود پیوند خوردهاست. این مفهوم کمکم با نام والانس یا الکترونهای ظرفیت شناخته شد. منظور از والانس یک اتم، تعداد اتمهایی است که با آن اتم پیوند میخورند.
در ۱۸۶۲ یک زمینشناس فرانسوی به نام الکساندر-امیل بگویه دو شانکورتوآ یک نمای اولیه از جدول تناوبی را منتشر کرد و نام آن را «مارپیچ خاکی» یا «مارپیچ» گذاشت. او نخستین کسی بود که متوجه ویژگیهای تناوبی عنصرها شد و آنها را به ترتیب عدد اتمی از کمتر به بیشتر در یک استوانه مارپیچ مرتب کرد. همچنین او نشان داد که عنصرهایی که ویژگیهای مانند هم دارند در فاصلهای ثابت از هم قرار دارند (شمار عنصرهای میان آنها همیشه ثابت است). جدول او برخی یونها و ترکیبها را هم دربرداشت. مقالهای که او درباره جدول خود منتشر کرد، بیش از دانش شیمی، به مطالب مربوط به زمینشناسی پرداخته بود. برای همین تا پیش از جدول دیمیتری مندلیف توجه کمی را به خود جلب کرد.
در ۱۸۶۴ شیمیدان آلمانی، جولیوس لوتار میر جدولی ساختهشده از ۴۴ عنصر را بر پایه الکترونهای لایه ظرفیت (والانس) ارائه کرد. این جدول نشان میداد که عنصرهایی که ویژگیهای مانند هم دارند، معمولا الکترونهای ظرفیت برابر هم دارند. همزمان شیمیدان انگلیسی، ویلیام آدلینگ هم جدولی ساختهشده از ۵۷ عنصر منتشر کرد. جدول آدلینگ بر پایه وزن اتمی بود که چندین جای خالی و نکته غیرمعمول در آن دیده میشد. او متوجه مفهوم تناوبی بودن جرم اتمی در میان عنصرها و مسئله گروهبندی عنصرها در جدول شده بود اما هرگز پیگیر ادامه آن نشد. او در ۱۸۷۰ عنصرها را برپایه الکترونهای لایه ظرفیت (والانس) مرتب کرد و به عنوان جدول پیشنهادی خود ارائه کرد.
جدول تناوبی نیولندز که در سال ۱۸۶۶ به جامعه شیمی ارائه شده بود و برپایه قانون هشتگانها بود.
شیمیدان انگلیسی جان نیولندز از سال ۱۸۶۳ تا ۱۸۶۶ مجموعه مقالاتی را منتشر کرد. او در این مقالهها توضیح میداد که هنگامی که عنصرها به ترتیب از عدد اتمی کمتر به بیشتر مرتب شوند در دستههای هشتتایی ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی مشابهی را تکرار میکنند. او این تناوب و تکرار هشتتایی را به هشتگانهای موسیقی همانند کرد. قانون هشتگانهای نیولندز از سوی همکارانش احمقانه دانسته شد و جامعه شیمی حاضر به انتشار کار او نشد. برخلاف این برخورد، نیولندز دادههای جدول هشتایی خود را جمعآوری کرد و از آن برای پیشبینی عنصرهای ناشناخته مانند ژرمانیم بهره برد. جامعه شیمی پنج سال پس از آنکه جدول تناوبی مندلیف به جهان معرفی شد، به کار نیولندز بها داد.
در سال ۱۸۶۷ یک شیمیدان زاده دانمارک به نام گوستاووس هینریشس یک جدول تناوبی مارپیچ پیشنهاد کرد. این جدول برپایه طیف اتمی، وزن و شباهتهای شیمیایی بود. جدول او به عنوان کاری «منحصربهفرد»، «درخور توجه» و البته «تودرتو و پیچیده» دانسته شد. چنین توصیفاتی مانع از شناسایی و پذیرش عمومی جدول او شد.
جدول مندلیف
دیمیتری ایوانویچ مندلیف
استاد روس شیمی، دیمیتری مندلیف و شیمیدان آلمانی، ژولیوس لوتار میر، هر یک به صورت مستقل جدولی را به ترتیب در سالهای ۱۸۶۹ و ۱۸۷۰ منتشر کردند. جدول مندلیف، نخستین نسخه از کار او بود؛ درحالی که جدولی که میر منتشر کرد، نسخه گسترش یافته جدول پیشین او بود که در سال ۱۸۶۴ منتشر کرده بود. هر دو نفر، عنصرها را در ردیفها و ستونها به ترتیب وزن اتمی فهرست کرده بودند. در هر دو جدول در آغاز یک ستون یا ردیف، ویژگیهای عنصرها به صورت مرتب تکرار میشد.
مندلیف در این جدول دو انتخاب مهم انجام داده بود که باعث شد تا جدول او مورد پذیرش عمومی قرار گیرد: نخست اینکه جای عنصرهایی را که هنوز شناسایی نشده بود، خالی گذاشته بود. مندلیف نخستین شیمیدانی نبود که چنین کرده بود، اما نخستین کسی بود که با توجه به ردپایی که از جدول داشت، جای عنصرها را پیشبینی کرده بود. عنصرهایی مانند گالیم و ژرمانیم عنصرهایی بودند که بعدا شناسایی شدند. انتخاب دوم مندلیف در جایگذاری و دستهبندی عنصرها بود، او گاهی ویژگی وزن اتمی را نادیده گرفته بود و به جای آن، عنصرها را با توجه به ویژگیهای شیمیایی جایگذاری کرده بود. عنصرهایی مانند تلوریم و ید از این دست بودند. بعدها با پیشرفت علم معلوم شد که مندلیف نادانسته عنصرها را به ترتیب افزایش عدد اتمی و بار هسته مرتب کرده بود.
اهمیت عدد اتمی در جایگذاری عنصرها در جدول تناوبی نادیده گرفته میشد تا اینکه وجود و ویژگیهای پروتون و نوترون در هسته شناسایی شد.
گسترش در آینده
نسخه نخست جدول تناوبی که از سوی مندلیف در سال ۱۸۷۱ منتشر شد.
مندلیف در سال ۱۸۷۱ جدول خود را به روز کرد و جزئیات بیشتری از عنصرهایی که جای آنها را پیشبینی میکرد، ارائه داد. او باور داشت که این عنصرها وجود دارند، اما هنوز شناسایی نشدهاند. با گذر زمان و شناسایی عنصرهایی که به صورت طبیعی یافت میشوند، جاهای خالی کمکم پر شد. باور عمومی چنین است که آخرین عنصر شناسایی شدهای که به صورت طبیعی پدید میآید، فرانسیم است که در سال ۱۹۳۹ شناسایی شد. مندلیف این عنصر را «اکا-سزیم» (اکا به معنی همانند) نامیده بود. پس از آن، در سال ۱۹۴۰ عنصر پلوتونیم به صورت آزمایشگاهی تولید شد؛ اما در سال ۱۹۷۱ دانشمندان به این نتیجه رسیدند که این عنصر به صورت طبیعی ساخته میشود.
جدول تناوبی پرکاربرد امروزی که به نام جدول تناوبی استاندارد یا جدول تناوبی متداول نیز شناخته میشود، جدولی است که به شیمیدان آمریکایی هوراس گرووز دمینگ نسبت داده میشود. دمینگ در ۱۹۲۳ دو نسخه کوتاه (نسخه مندلیفی و ۱۸ ستونی ) جدول تناوبی را منتشر کرد.
بعدها در سال ۱۹۲۸ نسخه ۱۸ ستونی جدول دمینگ به صورت گسترده در دسترس مدرسههای آمریکا قرار گرفت. تا دهه ۱۹۳۰ جدول دمینگ در بسیاری از کتابها و دانشنامههای شیمی در دسترس بود. همچنین برای سالها توسط انتشارات علمی سرجنت-ولچ منتشر میشد.
گلن سیبورگ که در سال ۱۹۴۵ پیشنهاد کرد که الکترونهای اکتینیدها به لایه دوم بلوک اف تعلق دارند
با پیشرفت دانش مکانیک کوانتوم و افزایش دانش درباره الکترونها و نقش آنها در اتم، روشن شد که جایگیری عنصرها در هر دوره (ردیف) از جدول تناوبی با پر شدن یکی از لایههای الکترونی همسنگ است. اتمهای بزرگتر، الکترونها و در نتیجه زیرلایههای بیشتری دارند. پس با افزایش شماره دوره، طول دورههای جدول بیشتر میشود.
در ۱۹۴۵، دانشمند آمریکایی گلن سیبورگ گفت که الکترونها در اکتینیدها مانند لانتانیدها بلوک اف از لایههای الکترونی را پر میکنند. چرا که پیش از آن فرض میشد که الکترونهای لایه آخر این عنصرها در بلوک دی جای میگیرند. همکار سیبورگ به او توصیه کرد که چنین مطلبی را منتشر نکند و آینده کاری خود را به خطر نیندازد. با این حال، او پیشنهاد خود را ارائه داد که از سوی جامعه علمی درست دانسته شد. سیبورگ به تلاش خود ادامه داد و در سال ۱۹۵۱ توانست جایزه نوبل شیمی را به خاطر کار بر روی اکتینیدها از آن خود کند.
قالبهای جایگزین
جدول تناوبی تئودور بنفی
غیر از جدول تناوبی استاندارد، جدولهای تناوبی گوناگونی تاکنون ساخته شدهاست. با گذشت ۱۰۰ سال از معرفی جدول از سوی مندلیف در سال ۱۸۶۹، نزدیک به ۷۰۰ نسخه گوناگون از جدول تناوبی معرفی و منتشر شد. غیر از قالب معمول که به شکل مستطیلی بود، قالبهایی دیگری مانند دایرهای، مکعبی، استوانهای، هرمی، مارپیچ، کروی، مربعی، حلزونی، منشور هشت وجهی، به صورت تو در تو (مانند نماد بینهایت ∞ ) و حتی جدا جدا هم ساخته شد. هدف از پیشنهاد چنین قالبهایی بیشتر تاکید بر روی یک ویژگی فیزیکی یا شیمیایی ویژه از عنصرها است که در جدول تناوبی سنتی به خوبی دیده نمیشود.
یکی از قالبهای جایگزین و شناخته شده جدول، نسخهای است که به تئودور بنفی (۱۹۶۰) نسبت میدهند. در جدول بنفی، عنصرها به صورت یک مارپیچ پیوسته در کنار هم جای گرفتهاند؛ به گونهای که هیدروژن در مرکز مارپیچ و عنصرهای واسطه، لانتانیدها و اکتینیدها به صورت بیرونزدگی در کنار جای گرفتهاند. (مانند شکل)
بیشتر جدولهای تناوبی دو بعدی هستند. با این حال پیش از آنکه مندلیف جدولش را معرفی کند در سال ۱۸۶۲ جدول سه بعدی هم پیشنهاد شده بود. جدولهای تازهتر مانند دستهبندی کورتین (۱۹۲۵)، نظام لامینای رینگلی (۱۹۴۹)، جدول حلزونی گیگر (۱۹۶۵)، درخت تناوبی دوفور (۱۹۹۶) و جدول تناوبی استاو (۱۹۸۹) همگی به صورت چهاربعدی توصیف شدهاند. به این صورت که سه بعد آن، بعدهای فضایی و یک بعد، رنگ آن در نظر گرفته شدهاست.
پرسشها و تناقضهای امروز جدول
عنصرهای دارای ویژگیهای شیمیایی ناشناخته
با وجود آنکه عنصرهای جدول تا اوگانسون شناسایی شدهاند اما تنها تا عنصرهای هاسیم (عنصر ۱۰۸) و کوپرنیسیم (عنصر ۱۱۲) ویژگیهای شیمیایی شناخته شده دارند. در حالی که دیگر عنصرها رفتاری متفاوت از آنچه برایشان از راه برونیابی پیشبینی میشود از خود نشان میدهند. برای نمونه برخی پژوهشها میگوید که با اینکه عنصر فلروویوم در گروه کربن جای دارد اما باید رفتاری همانند گاز بیاثر رادون از خود نشان دهد، البته آزمایشهای تازهتر همانندیهایی در رفتار شیمیایی فلروویوم و عنصر سرب پیدا کردهاند که این با جدول تناوبی همخوانی بیشتری دارد.
گسترش بیشتر جدول تناوبی
هنوز روشن نیست که آیا عنصرهای تازهتر که در آینده شناسایی میشوند در ردیف هشتم (دوره هشتم) جای میگیرند یا به کلی نظم جدول را به هم میریزند. گلن سیبورگ بر این باور بود که دوره هشتم جدول به گونهای است که دو عنصر ۱۱۹ و ۱۲۰ از بلوک اس، ۱۸ عنصر از بلوک جدید جی و ۳۰ عنصر از بلوکهای اف، دی و پی را دربر میگیرد. برخی فیزیکدانان معاصر مانند پکا پیکو به صورت نظری به این نتیجه رسیدهاند که این عنصرهای تازهتر، از اصل آفبا که توضیحدهنده چگونگی پر شدن لایههای الکترونی است، پیروی نخواهند کرد. به این ترتیب با شناسایی عنصرهای تازهتر، ظاهر جدول تناوبی دچار دگرگونی خواهد شد.
بالاترین عدد اتمی ممکن
بالاترین عدد اتمی ممکن هنوز روشن نیست. نخستین بار الیوت آدامز در ۱۹۱۱ با توجه بهشمار عنصرهای جای گرفته در هر ردیف به این نتیجه رسیده بود که وزن اتمی بالاتر از (یعنی عنصرهای ۹۹ و ۱۰۰ امروز) ناممکن است و وجود ندارد. پس از آن گفته شد که جدول تناوبی به زودی پس از جزیره پایداری به پایان خواهد رسید. بر پایه این پیشبینی باید نزدیک به عنصر ۱۲۶ ام جدول به پایان میرسید. پس از آن جان امزلی و ریچارد فاینمن هر یک به ترتیب پیشبینی کردند که عنصر ۱۲۸ ام و ۱۳۷ ام آخرین عنصرهای جدول اند و در نهایت آلبرت خزان گفت که عنصر ۱۵۵ ام عنصر آخر است. همچنین مدل بور داشتن عدد اتمی بالاتر از ۱۳۷ را ناممکن میداند چون در این صورت باید الکترونهای ۱s با سرعتی بیشتر از سرعت نور حرکت کند؛ بنابراین مدل غیر نسبیتی بور در این کاربرد دقیق نیست.
جای هیدروژن و هلیم
هیدروژن و هلیم گاهی در جایی گذاشته میشوند که مطابق آرایش الکترونی شان نیست. برای نمونه برپایه شمار الکترونها معمولا هیدروژن بالای لیتیم جای میگیرد؛ اما چون گاهی رفتاری همانند فلوئور یا کربن از خود نشان میدهد، بالای این دو عنصر هم گذاشته میشود. در حالتهایی که رفتار هیدروژن مانند هیچ عنصری دانسته نمیشود، برایش یک گروه تعریف میکنند و آن را در گروه خودش میگذارند. اما هلیم تقریبا همیشه در بالای نئون جای میگیرد؛ چون رفتار شیمیایی بسیار همانندی دارند. با این حال دیده شده که آن را بالای بریلیم هم بگذارند، چون آرایش الکترونی نزدیک به هم دارند. (هلیم: برلیم: )
عنصرهای تناوب ۶ و ۷ در گروه سوم جدول
گروه سه جدول از چهار عنصر ساخته شدهاست که دو عنصر نخست یعنی اسکاندیم و ایتریم مورد پذیرش همه است. اما بر سر دو عنصر بعدی اختلاف است، برخی میگویند دو عنصر بعدی، لانتان و اکتینیم هستند و برخی دیگر اعتقاد دارند، دو عنصر باید لوتتیم و لارنسیم باشند. بر سر ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی این عنصرها در نظم جدول بحث است که هنوز همگان را قانع نکردهاست.
بهطور سنتی، لانتان و اکتینیم به عنوان دو عضو بعدی گروه ۳ در نظر گرفته میشدند. به نظر میرسد که این انتخاب، از دهه ۱۹۴۰ میلادی با ظهور جدولهای تناوبی که وابسته به آرایش الکترونی بودند، آغاز شدهاست. آرایش الکترونی سزیم، باریم و لانتان به صورت Xe6s 1 وXe6s 2 و Xe5d 1 6s 2 است. آخرین الکترون لانتان در لایه 5d قرار میگیرد که آن را به عنوان نخستین عنصر بلوک d دوره ششم در گروه ۳ قرار میدهد. دو عنصر دیگر گروه ۳، یعنی اسکاندیم و ایتریم نیز چنین آرایش الکترونی را در لایه آخر خود دارند. از سوی دیگر، آرایش الکترونی لوتتیم به صورت Xe4f 14 5d 1 6s 2 است و آخرین الکترون آن در لایه f قرار میگیرد؛ بنابراین لوتتیم آخرین عنصر بلوک f در دوره ششم است.
در جدولهای دیگر، لوتتیم و لارنسیم به عنوان دو عضو دیگر گروه ۳ نشان داده میشوند. از اوایل سده بیستم شباهت میان ویژگیهای شیمیایی اسکاندیم و ایتریم با لوتتیم و سایر عنصرهای کمیاب خاکی شناخته شدهبود. به همین دلیل، برخی از شیمیدانان در دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ لوتتیم را به جای لانتان در گروه ۳ قرار دادند. مطالعات طیفبینی در سالهای بعد، نشان داد که آرایش الکترونی ایتربیم به صورت Xe4f 14 6s 2 است. در نتیجه آخرین الکترون لوتتیم در لایه d قرار میگیرد. به این ترتیب، لوتتیم نیز مانند لانتان واجد شرایط قرار گرفتن در گروه ۳ است. برخی از فیزیکدانان در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ لوتتیم را به جای لانتان برای قرار گرفتن در گروه ۳ برگزیدند. در این ساختار، لانتان در بلوک f قرار میگیرد. در حالی که هیچ الکترونی در لایه 4f ندارد. هرچند که گفته میشود چنین انتخابی مشکلی ایجاد نمیکند. زیرا توریم نیز هیچ الکترونی در لایه 5f خود ندارد، در حالی که عضوی از بلوک f است.
گروههایی که فلزهای واسطه را دربردارند
بر پایه تعریف آیوپاک، فلز واسطه به عنصری گویند که زیرلایه d آن پر نشدهاست یا با ناقص بودن زیرلایه d خود میتواند کاتیونها را افزایش دهد. با این تعریف، همه عنصرهای گروه ۳ تا ۱۱ در گروه فلزهای واسطه قرار میگیرند؛ ولی عنصرهای گروه ۱۲ (شامل روی، کادمیوم و جیوه) جزء فلزهای واسطه نیستند. بعضی شیمیدانان عقیده دارند که همه عنصرهای بلوک d (از جمله گروه ۱۲) در دسته فلزات واسطه هستند. در این حالت، عنصرهای گروه ۱۲ به عنوان حالت خاصی از عنصرهای واسطه در نظر گرفته میشوند که الکترونهای زیرلایه d آنها در پیوند شیمیایی شرکت نمیکنند.
کشف تازه مبنی بر آن که جیوه میتواند از الکترونهای زیرلایه d خود در تشکیل جیوه فلوئورید (HgF 4 ) استفاده کند، بعضی مفسران را بر آن داشته که پیشنهاد دهند جیوه میتواند در گروه عنصرهای واسطه قرار گیرد. ولی بعضی دیگر معتقد هستند که امکان ساختهشدن این ماده تنها در شرایط بسیار غیرمعمول وجود دارد؛ بنابراین با هیچ تفسیری نمیتوان جیوه را جزء فلزهای واسطه قرار داد.
بعضی دیگر از شیمیدانان، عنصرهای گروه ۳ را از تعریف فلزهای واسطه خارج میکنند. دلیل آنان، این است که این عنصرها هیچ یونی با زیرلایه d ناقص ایجاد نمیکنند و ویژگیهای شیمیایی فلزهای واسطه را ندارند. در این حالت، تنها عنصرهای گروه ۴ تا ۱۱ به عنوان فلز واسطه در نظر گرفته میشوند.
قالب بهینه جدول
در حال حاضر، شکلهای گوناگونی از جدول تناوبی وجود دارند و دانشمندان نمیدانند که شکل بهینه یا قطعی جدول تناوبی چیست. به نظر میرسد که پاسخ این پرسش بستگی به این دارد که آیا تناوب شیمیایی میان عنصرها، یک حقیقت بنیادی است که در تمام جهان وجود دارد یا چنین تناوبی، محصول تفسیر ذهنی انسان، باورها، شرایط و علاقه ناظران انسانی است. یک مبنای عینی برای تناوبهای شیمیایی میتواند پرسشهایی از جمله مکان هیدروژن، هلیم و عنصرهای گروه ۳ را پاسخ دهد. تصور میشود که چنین حقیقت اساسی، در صورت وجود، هنوز کشف نشدهاست. در نبود آن، شکلهای گوناگون جدول تناوبی را میتوان به عنوان نسخههای گوناگون تناوب شیمیایی در نظر گرفت. هر شکلی، جنبهها، ویژگیها و رابطههای مختلفی میان عنصرها را بررسی میکند و مد نظر قرار میدهد.
تکمیل شدن سطر هفتم جدول
در جریان آخرین اکتشافهای علمی و به تایید سازمان جهانی شیمی که نظارت بر جدول تناوبی را به عهده دارد، ۴ عنصر جدید به این جدول افزوده شدند که بهاینترتیب هفتمین ردیف آن کامل میشود. بر اساس اعلام اتحادیه بینالمللی شیمی محض و کاربردی (IUPAC)، عنصرهای شماره ۱۱۳، ۱۱۵، ۱۱۷ و ۱۱۸ با کسب معیارهای لازم بهعنوان عنصرهایی با خواص شیمیایی منحصربهفرد، شرایط لازم برای معرفی بهعنوان عنصر مستقل را پیدا کردند و بهاینترتیب اولین سری از عنصرهایی لقب گرفتند که بعد از سال ۲۰۱۱ به جدول تناوبی اضافه میشوند. آیوپاک نام و نماد شیمیایی این عنصرها را به این ترتیب اعلام کرد: عنصر ۱۱۳: نیهونیوم (Nh)، عنصر ۱۱۵: مسکوویم (Mc)، عنصر ۱۱۷: تنسین (Ts) و عنصر ۱۱۸: اوگانسون (Og).
برنامههای آینده برای کشف عنصرهای جدید
در سومین همایش بینالمللی عنصرهای فوق سنگین در سال ۲۰۱۷ در لهستان، «هیدتو انیو» مدیر موسسه تحقیقاتی ریکن ژاپن اعلام کرد که در دسامبر ۲۰۱۷ تلاش برای ساخت عنصر ۱۱۹ جدول تناوبی را آغاز خواهند کرد. آنها امیدوارند در مدت زمان پنج سال عنصر ۱۱۹ و نیز عنصر ۱۲۰ را بسازند. برای این هدف آنها عنصر کوریوم را با یونهای وانادیم بمباران خواهد کرد. از سوی دیگر یوری اوگانسیان از موسسه مشترک پژوهشهای هستهای دوبنا (JINR) در روسیه نیز در این همایش اعلام کرد که آنان نیز کار ساخت این عنصر را در اوائل سال ۲۰۱۹ آغاز خواهند کرد. آنان برای این کار از روشی متفاوت استفاده خواهند کرد و عنصر برکلیوم را با یونهای تیتانیوم بمباران خواهند کرد. در صورت موفقیت، عنصر ۱۱۹ نخستین عنصر ردیف هشتم جدول تناوبی خواهد بود.
گروه جدول تناوبی
دوره جدول تناوبی
گروه شیمیایی
کشف عناصر شیمیایی
آیوپاک
روش اصولی نامگذاری عناصر
یادداشت | [
"عنصر (شیمی)",
"عدد اتمی",
"آرایش الکترونی",
"خواص شیمیایی",
"بلوک اس",
"بلوک پی",
"بلوک دی",
"فلزات واسطه",
"بلوک اف",
"فلزات واسطهٔ داخلی",
"دوره (جدول تناوبی)",
"گروههای جدول تناوبی",
"هالوژن",
"گاز نجیب",
"دانش شیمی",
"دیمیتری مندلیف",
"عناصر پیشبینیشده توسط مندلیف",
"عنصرهای شیمیایی",
"هیدروژن",
"اوگانسون",
"ایزوتوپ پرتوزا",
"مخلوط",
"ترکیب شیمیایی",
"ذرات زیراتمی",
"عنصر شیمیایی",
"نوترون",
"ایزوتوپ",
"کربن",
"جرم اتمی",
"جدول تناوبی (استاندارد)",
"پروتون",
"هسته اتم",
"الکترون",
"لایهٔ الکترونی",
"اکسیژن",
"سلنیم",
"آیوپاک",
"نیمعمر",
"اینشتینیم",
"کوپرنیسیم",
"فلروویوم",
"لیورموریوم",
"نیهونیوم",
"مسکوویم",
"تنسین",
"کالیفرنیم",
"اشپرینگر ساینس+بیزینس مدیا",
"فلزهای قلیایی",
"گازهای نجیب",
"عددنویسی رومی",
"گروه ۴ جدول تناوبی",
"گروه کربن",
"گروه ۱۰ جدول تناوبی",
"Pure and Applied Chemistry",
"فلزهای قلیایی خاکی",
"فلزهای سکه",
"گروه ۱۲ جدول تناوبی",
"گروه بور",
"گروه نیتروژن",
"کالکوژن",
"شعاع اتمی",
"انرژی یونش",
"الکترونگاتیوی",
"گروه ۱۱ جدول تناوبی",
"لانتانیدها",
"آکتینیدها",
"الکترونخواهی",
"انرژی آزاد",
"هلیم",
"شبهفلزات",
"نافلز",
"لانتانیوم",
"لوتسیم",
"اکتینیم",
"لارنسیم",
"باریم",
"هافنیم",
"رادیم",
"رادرفوردیم",
"فلز واسطه",
"فلزات پس واسطه",
"شبهفلز",
"فلزهای دیرگداز",
"فلزهای کمیاب",
"لایه الکترونی",
"اصل آفبا",
"نئون",
"نیلز بور",
"مکانیک کوانتوم",
"لینوس پاولینگ",
"فلوئور",
"سزیم",
"آنتوان لاووازیه",
"گاز",
"فلز",
"خاک (شیمی)",
"یرمیا بنیامین ریشتر",
"یوهان ولفگنگ دوبرآینر",
"لیتیم",
"سدیم",
"پتاسیم",
"سهتایی دوبرآینر",
"لئوپولد گملین",
"ژان باتیست آندره دوما",
"فریدریش آگوست ککوله",
"متان",
"ظرفیت شیمیایی",
"زمینشناس",
"الکساندر-امیل بگویه دو شانکورتوآ",
"زمینشناسی",
"شیمیدان",
"جولیوس لوتار میر",
"الکترونهای ظرفیت",
"ویلیام آدلینگ",
"جان الکساندر رینا نیولندز",
"هشتگان",
"A Short History of Nearly Everything",
"ژرمانیم",
"گوستاووس دتلف هینریشس",
"وزن اتمی",
"گالیم",
"تلوریم",
"ید",
"فرانسیم",
"پلوتونیم",
"هوراس گرووز دمینگ",
"انتشارات علمی سرجنت-ولچ",
"گلن سیبورگ",
"اکتینیدها",
"جامعهٔ علمی",
"جایزهٔ نوبل شیمی",
"بینهایت (ریاضی)",
"هاسیم",
"رادون",
"سرب",
"آناننیوم",
"آنبینیلیوم",
"پکا پیکو",
"جزیره پایداری",
"جان امزلی",
"ریچارد فاینمن",
"ستاره نوترونی",
"مدل بور",
"سرعت نور",
"John Wiley & Sons",
"بریلیم",
"گروه ۳ جدول تناوبی",
"اسکاندیم",
"ایتریم",
"لانتان",
"لوتتیم",
"سازمان جهانی شیمی",
"اتحادیه بینالمللی شیمی محض و کاربردی",
"لهستان",
"کوریوم",
"وانادیم",
"یوری اوگانسیان",
"مؤسسه مشترک پژوهشهای هستهای دوبنا",
"برکلیم",
"تیتانیم",
"گروه جدول تناوبی",
"دوره جدول تناوبی",
"گروه شیمیایی",
"کشف عناصر شیمیایی",
"روش اصولی نامگذاری عناصر"
] | [
"جدول تناوبی",
"آثار ۱۸۶۹ (میلادی)",
"اختراعهای روسی",
"دمیتری مندلیف",
"سامانههای ردهبندی",
"شیمی",
"عناصر شیمیایی"
] |
129 | عنصر (شیمی) | 0 | 554 | 0 | [
"عنصرهاي شيميايي",
"عناصر شیمیایی",
"عنصرهای شیمیایی",
"عناصر شیمیائی",
"عنصر شيميايي",
"عنصر شیمیائی",
"عناصر",
"عنصر شیمیایی",
"عنصر (شيمي)",
"عناصر شيميائي",
"عناصر شيميايي",
"عنصر شيميائي"
] | false | 296 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | جدول تناوبی عناصر
عنصر یا المان شیمیایی ، در دانش شیمی به مادهای گفته میشود که اتمهای آن از تعداد پروتونهای برابری در هستهی خود برخوردار باشند. این عدد (تعداد پروتونها) که با نماد Z نشان داده میشود، عدد اتمی آن عنصر نام دارد. همه اتمهایی که دارای تعداد پروتونهای برابر (عدد اتمی برابر) باشند، ویژگیهای شیمیایی یکسانی دارند. اما اتمهای یک عنصر میتوانند دارای تعداد متفاوتی نوترون باشند که ایزوتوپهای آن عنصر نامیده میشوند. گاهی نیز برای سادگی، به عنصر شیمیایی صرفا عنصر گفته میشود. ویژگیهای شیمیایی اتمهای یک عنصر که توسط ساختار الکترونی آنها تعیین میشود که آن نیز به تعداد پروتونهای هسته آن اتم وابسته است.در بیان کلی مفهوم عنصر به ویژگی یک اتم گفته میشود که آن را از سایر ویژگیهایی که اتمهای دیگر دارند متمایز میکند. منظور از ویژگی در حالت کلی به تعداد پروتنهای یک اتم در هسته خود گفته میشود که ویژگی آن را شکل میدهد این همان ویژگی است که بهطور مثال اتم مس را از طلا متمایز میکند. تمام عناصر شیمیایی از باریون ساخته شدهاند. با این وجود کیهان شناسان بر این باورند که باریون تنها ۱۵٪ مواد قابل مشاهده در کیهان را تشکیل میدهند. بنابراین باقی مانده مواد موجود در کیهان، ماده تاریک است که ماهیت آن شناخته شده نیست ولی از عناصری که ما میشناسیم تشکیل نشدهاست. از بین تمام عناصر دو عنصر هیدروژن و هلیم که در بدو مه بانگ (بیگ بنگ) تشکیل شدهاند، فراوانترین عناصر موجود در کائنات هستند.
عناصر شیمیایی میتوانند در هنگام واکنش شیمیایی با یکدیگر ترکیب شده و تعداد بیشماری ماده شیمیایی بوجود آورند. مثلا آب نتیجه واکنش عنصرهای هیدروژن و اکسیژن است. در این حالت، دو اتم هیدروژن و یک اتم اکسیژن به هم متصل میشوند و مولکولی با فرمول شیمیایی H 2 O میسازند. همین دو عنصر در شرایط متفاوت میتوانند ماده دیگری را به نام هیدروژن پراکسید (آب اکسیژنه) بسازند که دارای مولکولهای H 2 O 2 است. به همین شکل، همه ترکیبهای شیمیایی میتوانند به عناصر سازنده خود تجزیه شوند. به عنوان مثال میتوان آب را به کمک برقکافت به عناصر هیدروژن و اکسیژن تبدیل کرد.
یک ماده خالص که تنها از اتمهای یک عنصر تشکیل شده باشد، «ماده ساده» نامیده میشود. چنین مادهای را نمیتوان به ماده دیگری تجزیه کرد. از این دیدگاه، ماده ساده در برابر ماده مرکب قرار میگیرد. به عنوان مثال، اکسیژن یک عنصر است. اما مادهای را که ما در طبیعت به عنوان گاز اکسیژن شناختهایم، در حقیقت یک ماده ساده دو اتمی از این عنصر است که «دی اکسیژن» یا «اکسیژن مولکولی» (O 2 ) نامیده میشود. اوزون شکل دیگری از عنصر اکسیژن است که در طبیعت با فرمول (O 3 ) یافت میشود. رابطه بین دی اکسیژن و اوزون رابطهای است که به آن دگرشکلی (آلوتروپی) میگویند. به زبان دیگر، دی اکسیژن و اوزون، دگرشکلهای عنصر اکسیژن هستند. الماس و گرافیت نیز دو آلوتروپ برای عنصر کربن هستند. عناصر دیگر مانند گوگرد و فسفر هم دارای آلوتروپهای شناختهشده پرکاربردی هستند. از بین عناصر شناخته شده تعداد کمی به صورت ساده یا خالص در طبیعت یافت میشوند که از بین آنها میتوان به مس، طلا، نقره، کربن و گوگرد اشاره کرد. به جز چند عنصر بقیه عناصر از جمله گازهای نجیب (گازهای بیاثر) و فلزات نجیب معمولا به صورت ترکیب یافته بر روی زمین کشف میشوند و نه به صورت خالص.
عناصر شیمیایی را نمیتوان به کمک واکنشهای شیمیایی معمولی به یکدیگر تبدیل کرد. تنها واکنشی که میتوان با استفاده از آن تعداد پروتونهای هسته اتمهای یک عنصر را تغییر داد و یک عنصر را به عنصر دیگری تبدیل کرد، یک واکنش هستهای است که آن را واکنش تبدیل هستهای مینامند.
تا کنون ۱۱۸ عنصر، کشف یا ساخته شدهاند. از این تعداد، ۹۴ عنصر در طبیعت یافت میشوند و بقیه بهطور مصنوعی و به کمک واکنشهای هستهای در آزمایشگاه ساخته شدهاند. از میان همه عناصر، ۸۰ عنصر دارای حداقل یک ایزوتوپ پایدار میباشند که به جز عنصر شماره ۴۳ (تکنسیم) و عنصر شماره ۶۱ (پرومتیم) همگی دارای عدد اتمی برابر یا پایینتر از ۸۲ هستند. به زبان دیگر در جدول تناوبی تنها عناصری که از عنصر ۸۳ (بیسموت) سبکتر بوده و دارای ایزوتوپ پایدار نمیباشند، تکنسیم و پرومتیم هستند. به جز ۸۰ عنصر مذکور بقیه ایزوتوپ پرتوزا (رادیو نوکلئید) بوده که در طول زمان و در پی واپاشی هستهای به عناصر دیگر تبدیل میشوند.
تاریخچه
نماد عناصر چهارگانه در یونان باستان
فلاسفه یونان باستان بر این باور بودند که کل ماده موجود در جهان از مقداری مواد ساده پدید آمدهاست که «عنصر» نام دارند. این واژه برای اولین بار توسط افلاطون در کتاب تیمائوس به کار گرفته شد. وی باور داشت این مواد که یک قرن پیش از وی توسط امپدوکلس معرفی شده بودند، چندوجهیهای منتظم کوچکی میباشند که سازنده مواد جهان هستند و ماهیت آنها عبارت است از آتش، هوا، خاک و آب.
سپس ارسطو عنصر جدید به نام «اتر» را به این چهار عنصر اضافه نمود که به نظر او سازنده اجرام آسمانی یا بهشت بود. این عنصر بعدا به نام quintessence نامیده شد که در زبان لاتین به معنی عنصر پنجم است. اون عنصر را جسمی تعریف نمود که قابل تقسیم به اجزا کوچکتر نیست.
رابرت بویل در سال ۱۶۶۱ در کتاب کیمیاگر (شیمیدان) شکاک (The Skeptical Chymist) مفاهیم جدیدی را برای عنصر ارائه کرد. به نظر او عناصر، موادی بودند که از ترکیب هیچ ماده دیگری ساخته نشدهباشند؛ بلکه خود در ترکیب با یکدیگر، اجسام تازهای را شکل دهند. وی بر این عقیده بود که تشخیص عناصر، تنها با آزمایش شیمیایی ممکن است.
بعدها آنتوان لاووازیه پدر شیمی مدرن همین مفهوم را گستردهتر کرد و مادهای را عنصر نامید که به مواد سادهتری تجزیه نشود. هر چند او نور و گرما را هم به همراه چند ماده مرکب (از جمله آب) به اشتباه در فهرست عناصر خود وارد کردهبود؛ ولی توانست ۲۳ عنصر را به درستی از هم تفکیک و معرفی کند. لاووازیه موادی را که از پیوستن چند عنصر حاصل میشوند، مواد مرکب نامید.
ویژگیهای عناصر
عدد اتمی
عدد اتمی یک عنصر که با Z نشان داده میشود، برابر با تعداد پروتونهایی است که در هسته اتمهای آن عنصر یافت میشود. برای مثال، تمام اتمهای هیدروژن تنها یک پروتون در هسته خود دارند. به همین دلیل، عدد اتمی هیدروژن برابر با یک است. اما ممکن است که هسته اتمهای یک عنصر، دارای تعداد نوترونهای متفاوت باشند، که هر کدام نشانگر ایزوتوپهای متفاوت آن عنصر هستند.
اتمهای یک عنصر از دیدگاه الکتریکی خنثی هستند. زیرا تعداد الکترونهای آن که دارای بار منفی هستند با تعداد پروتونهای آن که دارای بار مثبت هستند برابر است. به همین دلیل، عدد اتمی اتمهای یک عنصر هم نشان دهنده تعداد پروتونها و هم الکترونهای آن است. ویژگیهای شیمیایی یک عنصر بیش از هر چیز با آرایش الکترونی آن تعیین میشود. میتوان گفت که شناخت عدد اتمی یک عنصر به شناخت ماهیت آن عنصر کمک میکند. عدد اتمی یک عنصر را در گوشه سمت چپ و پایین نماد آن عنصر به صورت z X مینویسند.
گاهی اصطلاح سبک یا سنگین به صورت غیررسمی برای اشاره به عدد اتمی نسبی عنصر (و نه چگالی آن) استفاده میشود. مثلا عناصر سبکتر از کربن یا عناصر سنگینتر از سرب. هر چند وزن یا جرم اتمهای یک عنصر همانند عدد اتمی آن از یک روند افزایشی با آهنگ ثابت برخوردار نیست.
عدد جرمی
عدد جرمی یک عنصر که با A نشان داده میشود، برابر است با مجموع تعداد نوکلئونها (پروتون و نوترون) در داخل هسته اتمهای آن عنصر. عدد جرمی معمولا در کنار نماد عنصر نشان داده نمیشود؛ مگر این که بخواهیم به تفاوت ایزوتوپهای آن عنصر اشاره کنیم. برای نشان دادن عدد جرمی در کنار نماد شیمیایی عنصر، باید آن را در گوشه سمت چپ و بالای آن به صورت A X نوشت.
اگرچه تعداد پروتونهای اتمهای یک عنصر همواره برابر است؛ ولی اتمهای یک عنصر میتوانند دارای تعداد نوترونهای متفاوت و در نتیجه عدد جرمی متفاوت (ایزوتوپهای متفاوت) باشند. برای مثال، هیدروژن دارای سه ایزوتوپ اصلی است که عبارتند از:
پروتیوم یا هیدروژن معمولی که هسته آن فاقد نوترون است و با نماد H نمایش داده میشود،
دوتریوم که کمیابتر بوده و هسته آن دارای یک نوترون و یک پروتون است (گاهی با نماد 2 H و بعضی مواقع با نماد D نشان داده میشود)
و تریتیم که هیدروژن پرتوزا است و در طبیعت به تعداد بسیار کم یافت شده و در هسته خود دارای دو نوترون و یک پروتون است (میتوان این ایزوتوپ را با نماد 3 H یا T هم نشان داد).
تغییر عدد جرمی تاثیری بر روی آرایش الکترونی اتمهای یک عنصر ندارد؛ پس انتظار داریم ایزوتوپهای یک عنصر خواص شیمیایی یکسانی داشته باشند که معمولا همینطور است؛ اما اثرات ایزوتوپیک (تغییرات عدد جرمی) میتوانند در اتمهای سبک (لیتیم، هیدروژن و هلیم) به راحتی مشاهده شوند. زیرا اضافه یا کم شدن یک نوترون در هسته این اتمها منجر به تغییرات نسبتا مشهود در جرم اتم میشود که بر روی سینتیک واکنشهای شیمیایی و استواری پیوندهای شیمیایی تاثیرگذار است. عدد جرمی، برای ۱۱۵ عنصر دیگر، اثر چندانی بر روی خواص شیمیایی عنصر ندارد.
جرم اتمی
جرم اتمی هر اتم، عددی است حقیقی که برابر است با جرم هر ایزوتوپ خاص از اتم یک عنصر که با واحد یکای جرم اتمی (U) نشان داده میشود. به دلیل برابر واحد U نبودن جرم پروتون و نوترون، بیشتر بودن تعداد نوترونها از پروتونها و ناچیز بودن جرم الکترونها و همچنین به خاطر وجود انرژی بستگی هستهای، عدد جرمی با جرم اتمی متفاوت است. به عنوان مثال، جرم اتمی کلر-۳۵ تا پنج رقم معنیدار برابر با ۳۴/۹۶۹U و وزن اتمی کلر-۳۷ برابر با ۳۶/۹۶۶U میباشد. جرم اتمی یک ایزوتوپ خالص یک عنصر بر حسب U بسیار به عدد جرمی آن نزدیک میباشد. تنها استثنا در مورد جرم اتمی ایزوتوپی از یک عنصر که از لحاظ ریاضی یک عدد حقیقی نیست، ایزوتوپ کربن-۱۲ است که مقدار آن بر حسب تعریف، دقیقا برابر با دوازده U میباشد. زیرا یکای جرم اتمی به صورت یک دوازدهم جرم ایزوتوپ آزاد و بدون بار کربن-۱۲ در حالت پایه تعریف میشود.
جرم اتمی نسبی یا همان وزن اتمی (اصطلاح مشهور و تاریخی برای جرم اتمی نسبی) هر عنصر در واقع میانگین جرمهای اتمی تمام ایزوتوپهای آن عنصر با توجه به درصد فراوانی آنها است. برای مثال جرم اتمی نسبی کلر برابر با ۳۵/۴۵۳U است که اختلاف معنیداری با عدد طبیعی منظور شده برای کلر (۳۵) دارد. علت آن، وجود دو ایزوتوپ با درصدهای فراوانی متفاوت در طبیعت است: کلر-۳۵ با درصد فراوانی ۷۶٪ و کلر-۳۷ با درصد فراوانی ۲۴٪.
ایزوتوپ
ایزوتوپهای یک عنصر، اتمهایی با تعداد پروتونهای برابر و تعداد نوترونهای متفاوت میباشند. برای مثال، عنصر کربن سه ایزوتوپ اصلی دارد. تمام اتمهای کربن دارای شش پروتون در درون هسته خود هستند؛ ولی میتوانند دارای شش، هفت یا هشت نوترون باشند؛ بنابراین سه ایزوتوپ کربن به ترتیب دارای عدد جرمی ۱۲، ۱۳ و ۱۴ بوده و کربن-۱۲، کربن-۱۳ و کربن-۱۴ نام دارند.
به جز هیدروژن که ایزوتوپهای آن دارای جرم نسبی بسیار متفاوت با یکدیگر و در نتیجه اثرات شیمیایی متفاوت میباشند، ایزوتوپهای دیگر عناصر به راحتی از هم قابل شناسایی نیستند.
تمام عناصر دارای تعدادی ایزوتوپ رادیواکتیو یا رادیوایزوتوپ میباشند. هر چند تمام این رادیوایزوتوپها طبیعی نیستند. رادیوایزوتوپها معمولا با تابش پرتو آلفا یا پرتو بتا به عناصر دیگری تبدیل میشوند. ایزوتوپهای غیر رادیو اکتیو از هر عنصر، ایزوتوپ پایدار نام دارند. تمام ایزوتوپهای پایدار شناخته شده به صورت طبیعی یافت میشوند. بیشتر عناصری که در طبیعت یافت میشوند، بیش از یک ایزوتوپ پایدار دارند. بسیاری از رادیوایزوتوپها که در طبیعت یافت نمیشوند، پس از سنتز مصنوعی توصیف و معرفی میشوند. برخی عناصر نیز دارای هیچ ایزوتوپ پایداری نیستند که عنصر پایدار نامیده میشوند و به عکس برخی تنها دارای ایزوتوپهای رادیواکتیو میباشند. تمام عناصری که دارای عدد اتمی بیشتر از ۸۲ باشند در این دسته قرار دارند.
دگرشکل
اتمهای عناصر خالص میتوانند با یکدیگر بیش از یک نوع پیوند، ایجاد کرده و در نتیجه با چندین ساختار متفاوت مشاهده شوند. به این اشکال مختلف، آلوتروپ میگویند. آلوتروپها در خواص شیمیایی با یکدیگر متفاوت هستند. برای مثال، کربن میتواند به شکل الماس با ساختار چهاروجهی در اطراف هر اتم کربن، به شکل گرافیت با ساختار لایهلایه و شش وجهی، به شکل گرافین که تشکیل شده از یک لایه گرافیت و بسیار مستحکم است یا به شکل فولرن با ساختار کروی یافت شود. ریزلولههای کربن نیز یکی دیگر از آلوتروپهای کربن هستند که از لولههایی با ساختار شش وجهی تشکیل شدهاند (که حتی در خواص الکتریکی نیز میتوانند با یکدیگر متفاوت باشند). توانایی یک عنصر برای وجود داشتن به اشکال مختلف آلوتروپی نامیده میشود.
حالت استاندارد یک عنصر شیمیایی، شکلی از آن عنصر است که آنتالپی استاندارد تشکیل آن در شرایط طبیعی کمینه باشد. طبق قرارداد، کمترین آنتالپی استاندارد تشکیل را در محاسبات برابر با صفر در نظر میگیرند. برای مثال حالت استاندارد کربن، گرافیت است. زیرا پایدارترین آلوتروپ در بین همه ساختارهای کربن میباشد.
خلوص شیمیایی و خلوص ایزوتوپیک
خلوص شیمیایی با خلوص ایزوتوپیک متفاوت است. عنصر خالص مادهای است که اتمهای آن دارای عدد اتمی یکسان و یا تعداد پروتونهای یکسان باشند. در حالیکه از دیدگاه ایزوتوپیک عنصر خالص عنصری است که تنها دارای یک ایزوتوپ پایدار باشد.
برای مثال اگر ۹۹/۹۹٪ اتمهای یک سیم مسی از اتمهای مسی که همگی دارای ۲۹ پروتون باشند، تشکیل شده باشد، از دیدگاه شیمیایی خالص است. اما مس از دیدگاه ایزوتوپیک خالص نیست زیرا مس معمولی از دو ایزوتوپ پایدار ^{63cu به میزان 69٪ و ^{65Cu به میزان ۳۱٪ با تعداد نوترونهای متفاوت تشکیل شدهاست. برخی عناصر مانند طلای خالص هم از دیدگاه ایزوتوپیک و هم شیمیایی خالص هستند زیرا طلای معمولی تنها دارای یک ایزوتوپ ( ^{197Au ) میباشد .
خواص عمومی
چندین اصطلاح معمولا برای توصیف خواص فیزیکی و شیمیایی عناصر شیمیایی استفاده میشوند.
رسانایی
نخستین وجه تمایز بین فلزات و غیر فلزات، توانایی آنها در رسانایی الکتریکی است. عناصری که توانایی هدایت جریان الکتریسیته را دارند، در گروه فلزات تقسیمبندی میشوند و عناصری که رسانایی الکتریکی آنها بسیار پایین است، غیر فلزات را تشکیل میدهند. در این میان، گروه دیگری از عناصر به نام شبه فلز نیز وجود دارند که خواصی حد واسط بین فلزات و غیر فلزات را نشان داده و به صورت نیمرسانا عمل میکنند.
معمولا چنین تمایزاتی را در حدول تناوبی به تفاوت رنگها نشان میدهند. به جز تقسیم بندی بر اساس توانایی هدایت جریان الکتریکی، اکتینیدها، فلزهای قلیایی، فلزهای قلیایی خاکی، هالوژنها، لانتانیدها، فلزهای واسطه، فلزهای پسا واسطه و گازهای نجیب نیز در جدول تناوبی حضور دارند.
حالت ماده
معیار دیگر برای متمایز کردن عناصر از یکدیگر، حالت ماده یا فاز ماده است. در دما و فشار استاندارد، فازهای متصور برای یک عنصر عبارتند از جامد، مایع و گاز. بیشتر عناصر در دمای مرسوم و فشار اتمسفر، جامد هستند. در حالی که برخی گاز بوده و تنها عناصر مایع در دمای صفر درجه سلسیوس (سی و دو درجه فارنهایت) برم و جیوه هستند. گالیم و سزیم نیز در این دما جامد هستند، اما به ترتیب در دماهای ۲۸/۴ سلسیوس و ۲۹/۸ سلسیوس تبدیل به مایع میشوند.
دمای جوش و دمای ذوب
دمای جوش و دمای ذوب را که معمولا در مقیاس سلسیوس در فشار یک اتمسفر ذکر میشوند، میتوان به عنوان معیاری برای تشخیص عناصر از یکدیگر مورد استفاده قرار داد. این دو معیار برای بسیاری از عناصر محاسبه شدهاند، اما دمای ذوب و جوش برای بسیاری از عناصر مصنوعی و برخی عناصر پرتوزای بسیار کمیاب شناخته شده نیست. هلیم در صفر مطلق نیز مایع باقی میماند؛ بنابراین برای این عنصر، نقطه ذوب تعریف نمیشود و تنها نقطه جوش برای آن معنیدار است.
چگالی
چگالی در دما و فشار استاندارد، برای توصیف و تشخیص عناصر از یکدیگر مورد استفاده قرار میگیرد. چگالی معمولا با واحد g/cm 3 بیان میشود. از آنجاییکه تعداد زیادی از عناصر به شکل گاز یافت میشوند، چگالی آنها نیز برای حالت گازی، مایع یا شکل جامد آنها به صورت جداگانه بیان میشود. برای عناصری که آلوتروپهای متفاوت و در نتیجه چگالیهای متفاوت دارند، معمولا چگالی یک آلوتروپ به عنوان نماینده چگالیهای متفاوت آن عنصر عنوان میشود. هر چند در صورت نیاز به جزئیات بیشتر میتوان چگالی هر آلوتروپ را به صورت جداگانه عنوان کرد. مثلا چگالی سه آلوتروپ معروف کربن یعنی کربن آمورفی، گرافیت و الماس به ترتیب ۱/۸–۲/۱، ۲/۲۶۷ و ۳/۵۱۵ g/cm 3 میباشد.
ساختار بلوری
عناصری که تاکنون به عنوان نمونه عناصر جامد مطالعه شدهاند، هشت نوع حالت بلور را نشان میدهند: مکعبی، مکعبی مرکز-پر، مکعبی وجه-پر، شش وجهی، مونو کلینیک، اورتورومیک و چهار وجهی. برای برخی عناصر مصنوعی پس از اورانیوم، بلورهایی موجود است که از فرط کوچکی نمیتوان برای آنها ساختار بلوری تعیین نمود.
پیدایش عناصر بر روی زمین
از بین ۹۴ عنصری که به صورت طبیعی بر روی زمین قرار دارند، ۸۳ عنصر پایدار بوده یا خاصیت پرتوزایی ضعیفی داشته و در دسته عناصر نخستین جای دارند. ۱۱ عنصر باقی مانده نیمه عمری آنقدر کوتاه دارند که نمیتوانستهاند در ابتدای پیدایش سامانه خورشیدی وجود داشته باشند و بنابراین جزو فلزات واسطه هستند. از بین این ۱۱ عنصر ۵ عنصر پولونیوم، رادون، رادیوم، اکتینیوم و پروتاکتینیوم نسبتا کمیاب و محصول مشترک رادیوم و توریوم هستند. ۶ عنصر دیگر یعنی تکنتیوم، پرومتیوم، استاتین، فرانسیوم، نپتونیوم و پلوتونیوم که به ندرت یافت میشوند محصول واپاشیهای کم یاب و یا فرآیند واکنش هستهای اورانیوم یا فلزهای سنگین دیگرند.
تمام عناصر دارای عدد اتمی ۱ تا ۴۰ پایدارند. عناصر دارای اعداد اتمی ۴۱ تا ۸۲ به جز تکنتیوم و پرومتیوم متااستیبل میباشند که نیم عمر آنها به اندازهای بلند است (حداقل ۱۰۰ میلیون برابر بیش از سن تخمین زده شده کیهان) که ردیابی واپاشی هستهای آنها هنور به شکل تجربی امکان پذیر است. عناصر با عدد اتمی ۸۳ تا ۹۴ به شکلی ناپایدارند که واپاشی آنها قابل ردیابی است. سه عنصر از این عناصر یعنی بیسموت (عنصر ۸۳)، توریوم (عنصر۹۰)، و اورانیوم (عنصر ۹۲) دارای یک یا بیش از یک ایزوتوپ با نیم عمری به اندازهای بلند هستند که از فرآیند هسته زایی ستارهای که به نوبه خود عناصر سنگین را پیش از پدید آمدن سامانه خورشیدی تولید نموده است، باقی ماندهاند. ۲۴ عنصر باقی مانده (از پلوتونیوم به بعد) عناصر سنگین دارای نیم عمر پایینی هستند که به صورت طبیعی یافت نمیشوند.
جدول تناوبی
ویژگیهای عناصر شیمیایی در جدول تناوبی خلاصه میشوند. در این جدول، عناصر به ترتیب عدد اتمی در سطرها و ستونهایی جای گرفتهاند. به هر سطر، یک تناوب و به هر ستون، یک گروه میگویند. هر چند پیش از مندلیف، کسانی سعی کرده بودند که این جدول را شکل دهند؛ اما افتخار تهیه آن به نام دیمتری مندلیف، شیمیدان روس، به سال ۱۸۶۹ ثبت شدهاست. هدف مندلیف در ابتدا نشان دادن خواص تناوبی عناصر بود. با گذشت زمان و به موازات کشف عناصر تازه، جدول بارها دستخوش تغییر و پالایش شد و مدلهای نظری نوین برای توضیح رفتار شیمیایی عناصر ارائه شد. امروزه استفاده از جدول تناوبی در محیطهای آموزشی به امری روزمره تبدیل شدهاست.
نامگذاری عناصر
+نماد عناصر دارای ریشه لاتین
نام
نماد
نام لاتین
آنتیموان
Sb
Stibium
مس
Cu
Cuprum
طلا
Au
Aurum
آهن
Fe
Ferrum
سرب
Pb
Plumbum
جیوه
Hg
Hydrargyrum
پتاسیم
K
Kalium
نقره
Ag
Argentum
سدیم
Na
Natrium
قلع
Sn
Stannum
نامگذاری مواد مختلف که امروزه به نام عنصر شناخته میشوند، پیش از ارائه نظریه اتمی آغاز شده بود. بسیاری از فلزات، ترکیبها و آلیاژهایی که در آن زمان از سوی شیمیدانان به عنوان عنصر شناخته نمیشدند، با توجه به ویژگیهای زبانی و فرهنگی خاص هر منطقه، دارای نامهای محلی بودند. حتی پس از شناخته شدن مفهوم عنصر، نامهای موجود برای عناصر شناخته شده قدیمی مانند جیوه، طلا، نقره، آهن و … در بیشتر کشورهای دنیا حفظ شدند.
به منظور برقراری ارتباط سادهتر در بین محافل آکادمیک و نیز به منظور تسهیل اهداف تجاری، نام عناصر قدیمی و همینطور عناصری که اخیرا کشف شدهاند، توسط آیوپاک (اتحادیه بینالمللی شیمی کاربردی و شیمی محض) و بیشتر با نگاهی مثبت نسبت به زبان انگلیسی به عنوان یک زبان بینالمللی انتخاب میشود. مثلا پذیرش نام طلا (گلد) به جای Aurum به عنوان نام عنصر ۷۹ در حالی که نماد آن یعنی «Au» از زبان لاتین وام گرفته شدهاست، حاصل این رویکرد است.
در نیمه دوم قرن بیستم آزمایشگاههای فیزیک قادر به ساخت هسته عناصر با نیمعمر بسیار کوتاه و در کمیتیهایی شدند که در هر بازه زمانی بتوان آنها را ردیابی کرد. این عناصر هم توسط آیوپاک معمولا با پیشنهاد کاشفان آنها نامگذاری میشوند. البته در مورد برخی عناصر با عدد اتمی بزرگتر از ۱۰۳ تا مدتها بحث بر سر این بود که کدام گروه زودتر عناصر مذکور را سنتز کردهاند و بنابراین نامگذاری آنها تا مدتها به تعویق افتاد.
نماد شیمیایی عناصر
عناصر شیمیایی طبق قرارداد با نمادهای شیمیایی نشان داده میشوند که از یک یا دو حرف ابتدایی از نام انگلیسی (مانند سدیم (Soda))، آلمانی (مانند تنگستن (Wolfram))، لاتین (مانند مس (Cuprum))، عربی (مانند بوراق (B)) یا پارسی (مانند زیرکونیوم یا زرگون (Zr) و روی یا زینک (سنگ)Zn) آن عنصر تشکیل شدهاست. جدول روبرو نشان دهنده نماد و نام برخی عناصر است که ریشه لاتین دارند. هر چند عناصر بسیاری هستند که نامهای متفاوتی در زبانهای مختلف دارند، اما نماد هر عنصر در همه زبانها یکسان است.
نماد شیمیایی عمومی
به جز نمادهای عناصر، نمادهای دیگری نیز هستند که در شیمی به صورت تک حرفی و با مفاهیم مشخص استفاده میشوند. مثلا "X" برای اشاره به عناصر گروه هفتم یعنی هالوژنها، "R" برای اشاره به رادیکالها یعنی مواد مرکب مانند زنجیرههای هیدروکربنی، "Q" برای نشان دادن گرما در واکنشهای شیمیایی، "L" برای اشاره به لیگاندها در شیمی معدنی و شیمی فلزی آلی و "M" به صورت عمومی برای نشان دادن فلزات به کار میروند. "Ln" نیز یک نماد دو حرفی است که برای اشاره به لانتانیدها استفاده میشود.
فراوانی
۱۱۸ عنصر تا سهماهه اول سال ۲۰۱۵ توسط شیمیدانان مشاهده شدند. مشاهده به این معناست که حداقل یک اتم از عنصر مورد نظر را بتوان در شرایط معتبر و قابل اطمینان ردیابی کرد. برای نمونه تا امروز تنها سه اتم از عنصر ۱۱۸ ردیابی شدهاست. از این میان آیوپاک تنها ۱۱۲ عنصر ابتدایی به همراه عناصر شماره ۱۱۴ و ۱۱۶ را به رسمیت شناختهاست.
از میان نود و چهار عنصری که در طبیعت یافت میشوند، شش عنصر یعنی عناصر تکنسیم، پرومتیم، استاتین، پلوتونیم، فرانسیم و نپتونیم تنها به صورت رادیوایزوتوپ طبیعی در مقادیر بسیار ناچیز یافت میشوند. تمام این شش عنصر به علاوه عنصری بنام کالیفرنیم در فضا نیز ردیابی شدهاند. ۲۲ عنصر دیگر که نه بر روی زمین و نه در فضا یافت نمیشوند، بهطور مصنوعی از عناصر سبکتر و به روش همجوشی هستهای ساخته میشوند.
فرایند ساخت عناصر در فضا
+ده عنصر فراوان در کهکشان راه شیری بر اساس تخمینهای طیفسنجی
عدد اتمی
نام عنصر
فراوانی(قسمت در میلیون)
۱
هیدروژن
۷۳۹۰۰۰
۲
هلیم
۲۴۰۰۰۰
۸
اکسیژن
۱۰۴۰۰
۶
کربن
۴۶۰۰
۱۰
نئون
۱۳۴۰
۲۶
آهن
۱۰۹۰
۷
نیتروژن
۹۶۰
۱۴
سیلیسیم
۶۵۰
۱۲
منیزیم
۵۸۰
۱۶
گوگرد
۴۴۰
همانطور که اشاره شد تنها ۴٪ مواد موجود در کیهان از اتم و یون تشکیل شده و به عنوان عنصر قابل شناسایی هستند. بقیه ماده موجود در کائنات که ۱۵٪ مواد موجود را تشکیل میدهد، ماده تاریک است که ماهیت آن بر ما شناخته شده نیست اما میدانیم که از اتمهای عناصر شیمیایی تشکیل نشدهاند زیرا حاوی پروتون، نوترون و الکترون نیستند.
بر اساس مدل استاندارد کیهانشناسی، فراوانی نسبی ایزوتوپهای ۹۴ عنصر در جهان هستی حاصل چهار پدیده است:
هسته زایی مه بانگ که در پی آن، سه یا چهار عنصر نخستین یعنی هیدروژن، هلیم، لیتیم و بریلیم تنها در چند دقیقه ابتدایی مه بانگ به وجود آمدند. به جز این عناصر مقدار کمی دوتریوم نیز در این فرآیند تولید شدند. میزان لیتیم و برلیم تولید شده در این مرحله بسیار اندک بودهاست. حتی ممکن است مقداری بسیار کمتر از بور نیز در این مرحله پدیدار شده باشد زیرا این عنصر در بسیاری از ستارههای قدیمی مشاهده شدهاست. در حالیکه کربن در این سیارهها وجود ندارد. بر سر این مساله که عناصر سنگینتر از بور در این مرحله تولید نشدهاند تقریبا توافق وجود دارد. بنابراین عناصر ابتدایی عبارتند از ^{1H به میزان ۷۵٪، ^{4He ۲۵٪، دوتریوم ۰/۰۱٪ و تنها مقداری بسیار اندک از لیتیوم، برلیوم و احتمالا بور.
هسته زایی ستارهای که بیست و دو عنصر بعدی (تا عنصر آهن) را پدید آورد اما مقدار کمی لیتیم، برلیوم و بر نیز تولید نمود.
پدیده پراش که در طی آن هستههای عناصر یاد شده، محیط بین اختری را (به ویژه با عناصر لیتیم و بریلیم که به مقدار بسیار زیاد در تشعشع کیهانی یافت میشوند) پر نمودهاند.
هسته زایی ابر نواختری که در آن، هسته این عناصر بر روی ستارههای در حال مرگ، به ویژه ابرنواخترها، تمام عناصر سنگینتر از آهن را به دو روش سریع (R) یا آرام (S) به وجود آوردند. هر چند به جز این دو روش، روش پروتون سریع (RP) و روش فروپاشی نوری (P) به خصوص برای تشکیل هسته اتم عناصر پر پروتون نظیر جیوه دخیل بودهاند.
هیدروژن فراوانترین عنصر موجود در همه جهان است. پس از آن، هلیم، اکسیژن و کربن، بیشترین فراوانی را در جهان دارند.
فراوانی بر روی زمین
فراوانترین عنصر در کره زمین و اتمسفر آن، اکسیژن با درصد جرمی ۴۹/۲ درصد است. اما فراوانترین عنصر در لایههای مختلف کره زمین (هسته، پوسته و گوشته) آهن با درصد جرمی ۴/۷ درصد است.
کشف عناصر شیمیایی
جزیره پایداری
جدول هستهها
فهرست عناصر جدول تناوبی | [
"شیمی",
"اتم",
"پروتون",
"هسته اتم",
"عدد اتمی",
"نوترون",
"ایزوتوپ",
"باریون",
"ماده تاریک",
"مهبانگ",
"واکنش شیمیایی",
"ترکیب شیمیایی",
"هیدروژن",
"اکسیژن",
"مولکول",
"فرمول شیمیایی",
"هیدروژن پراکسید",
"تجزیه شیمیایی",
"برقکافت",
"دگرشکلی",
"الماس",
"گرافیت",
"گوگرد",
"فسفر",
"گاز نجیب",
"فلزات نجیب",
"واکنش هستهای",
"تبدیل هستهای",
"ایزوتوپ پایدار",
"تکنسیم",
"پرومتیم",
"بیسموت",
"ایزوتوپ پرتوزا",
"واپاشی هستهای",
"افلاطون",
"تیمائوس (افلاطون)",
"امپدوکلس",
"چندوجهی منتظم",
"ارسطو",
"اجرام آسمانی",
"زبان لاتین",
"رابرت بویل",
"شیمیدان شکاک",
"آنتوان لاووازیه",
"نور",
"گرما",
"آب",
"فهرست عناصر",
"الکترون",
"آرایش الکترونی",
"عدد جرمی",
"نماد شیمیایی",
"دوتریوم",
"سینتیک واکنش",
"پیوند شیمیایی",
"یکای جرم اتمی",
"انرژی بستگی هستهای",
"حالت پایه",
"جرم اتمی نسبی",
"رادیوایزوتوپ",
"پرتو آلفا",
"پرتو بتا",
"رادیو اکتیو",
"آنتالپی استاندارد تشکیل",
"شبه فلز",
"نیمرسانا",
"آکتینیدها",
"فلزهای قلیایی",
"فلزهای قلیایی خاکی",
"هالوژن",
"لانتانیدها",
"فلز واسطه",
"فلزات پسواسطه",
"حالت ماده",
"جامد",
"مایع",
"گاز",
"فشار اتمسفر",
"درجه سلسیوس",
"گالیم",
"سزیم",
"دمای جوش",
"دمای ذوب",
"دستگاه بلوری مکعبی",
"مکعبی وجه پر",
"دستگاه بلوری هگزاگونال",
"دستگاه بلوری مونوکلینیک",
"دستگاه بلوری اورتورومبیک",
"دستگاه بلوری تتراگونال",
"منظومه شمسی",
"سن جهان",
"دمیتری مندلیف",
"شیمیدان",
"نظریه اتمی",
"آیوپاک",
"شیمی کاربردی",
"زبان انگلیسی",
"قرن بیستم",
"شیمی معدنی",
"شیمیدانان",
"استاتین",
"پلوتونیم",
"فرانسیم",
"نپتونیم",
"کالیفرنیم",
"فضای بیرونی",
"همجوشی هستهای",
"کهکشان راه شیری",
"طیفسنجی",
"کیهانشناسی",
"فراوانی نسبی",
"جهان هستی",
"هستهزایی مهبانگ",
"هلیم",
"لیتیم",
"بریلیم",
"هستهزایی ستارهای",
"هستهزایی ابرنواختری",
"کربن",
"کره زمین",
"آهن",
"آرگون",
"جیوه",
"مس",
"کشف عناصر شیمیایی",
"جزیره ثبات (فیزیک)",
"جدول هستهها",
"فهرست عناصر جدول تناوبی",
"انتشارات دانشگاه آکسفورد"
] | [
"جدول تناوبی",
"شیمی",
"شیمی نظری",
"عناصر شیمیایی"
] |
132 | مهندسی مکانیک | 0 | 575 | 0 | [
"مهندسي مكانيك",
"مکانیکی",
"مهندس مکانیک",
"مهندس مكانيك",
"مكانيكي",
"رشته مهندسی مکانیک"
] | false | 365 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "name",
"Item2": "مهندسی مکانیک"
},
{
"Item1": "official_names",
"Item2": "مهندسی مکانیک\n<!\r\n\r\n\r\nDetails\r\n\r\n\r\n\r\n--->"
},
{
"Item1": "activity_sector",
"Item2": "[[مکانیک]]، [[ترمودینامیک]]، [[مکانیک کاربردی]]، [[مکانیک شارهها]]، [[برق]]"
},
{
"Item1": "competencies",
"Item2": "دانش فنی، مهارتهای مدیریتی، طراحی"
},
{
"Item1": "formation",
"Item2": "See [[professional requirements]] below"
}
],
"Title": "occupation"
} | مهندسی مکانیک شاخهای از مهندسی است، که با طراحی، ساخت و راهاندازی دستگاهها و ماشینها سروکار دارد. تهیه و ساخت دستگاههایی که انرژیهای مختلف نظیر انرژی خورشید، انرژی هستهای و انرژی شیمیایی را به کار میگیرند نیز در حوزه این شاخه از دانش است. این رشته یکی از قدیمیترین و گستردهترین رشتههای مهندسی است.
مهندسی مکانیک نیازمند فهم مفاهیمی همانند مکانیک، دینامیک، ترمودینامیک، دانش مواد، تحلیل سازهها و الکتریسیته است.
مهندسان مکانیک، اصول اساسی نیرو، انرژی، حرکت و گرما را به کار برده و با دانش تخصصی خود، سیستمهای مکانیکی و دستگاهها و فرایندهای گرمایی را طراحی کرده و میسازند. مهندسان مکانیک، گستره وسیعی از دستگاهها، فراوردهها و فرایندها را تولید میکنند؛ از آن جمله میتوان به موتورها و سیستمهای کنترل، نیروگاههای الکتریکی، دستگاههای پزشکی، چرخدندهها، فناوری لیزر، طراحی به کمک رایانه، مهندسی به کمک رایانه و تولید به کمک رایانه، خودکارسازی و رباتیک، دستگاههای تهویه مطبوع و تجهیزات کارخانهها اشاره کرد.
مهندسی مکانیک ابتدا در طی انقلاب صنعتی در اروپا در قرن ۱۸ میلادی به عنوان یک شاخه مجزا شناخته شد؛ با این وجود این شاخه دانش در طی هزاران سال توسعه پیدا کردهاست. دانش مهندسی مکانیک در قرن ۱۹ میلادی درنتیجه پیشرفتهای فیزیک نشات گرفت. این شاخه بهطور پیوستهای تکامل یافته تا پیشرفتهای فناوری را بهکار گیرد و امروزه مهندسان مکانیک به دنبال گسترش دانش در رشتههایی چون مواد مرکب، مکاترونیک و نانوتکنولوژی هستند. مهندسی مکانیک به میزان زیادی همپوشانیهایی با مهندسی هوافضا، مهندسی خودرو، مهندسی مکاترونیک، مهندسی برق، مهندسی پزشکی (بیومکانیک)، مهندسی شیمی، مهندسی عمران، مهندسی متالورژی، مهندسی دریا، مهندسی راه آهن (ماشینهای ریلی)، مهندسی رباتیک، مهندسی صنایع، مهندسی معدن، مهندسی نفت و مهندسی هستهای دارد.
مهندسان مکانیک معروف
چند تن از مهندسان مکانیک معروف که پیش از این میزیستهاند، عبارتاند از:
جیمز وات (۱۷۳۶–۱۸۱۹): تکمیلکننده موتور بخار و پدر انقلاب صنعتی.
گوتلیب دایملر (۱۸۳۴–۱۹۰۰): مهندس و طراح صنعتی، به همراه میباخ مخترع اولین موتور سیکلت (دوچرخه موتور دار) و پیشرو در گسترش موتورهای احتراق داخلی، پدر بزرگ موتورهای احتراق داخلی.
کارل بنز (۱۸۴۴–۱۹۲۹): مخترع موتورهای دیزلی و بنیانگذار موتورهای احتراق داخلی (هم دوره با دایملر و میباخ) و سازنده اولین خودروی تجاری، مبدع پدال گاز در خودرو و سیستم جرقه زنی با استفاده از شمع و باتری، مخترع کلاچ و مکانیزم تعویض دنده، کاربراتور و رادیاتور نیز از اختراعات اوست.
ویلهلم میباخ(۱۸۴۶–۱۹۲۹): مهندس و طراح صنعتی، صاحب نشان میباخ، همکاری با دایملر در ساخت موتورهای احتراق داخلی و موتورهای چهار زمانه، دارنده دکترای افتخاری از دانشگاه اشتوتگارت، عضو افتخاری انجمن مهندسین آلمان.
فردیناند پورشه (۱۸۷۵–۱۹۵۱): بنیانگذار شرکت خودروسازی پورشه.
فرانتس جوزف پوپ (۱۸۸۶–۱۹۵۴): یکی از سه بنیانگذار شرکت خودروسازی ب ام و.
آگوست هورش (۱۸۶۸–۱۹۵۱): بنیانگذار شرکت خودروسازی آئودی.
آدام اوپل (۱۸۳۷–۱۸۹۵): بنیانگذار شرکت خودروسازی اوپل.
انزو فراری (۱۸۹۸–۱۹۸۸): بنیانگذار شرکت خودروسازی فراری.
فروچیو لامبورگینی (۱۹۱۶–۱۹۹۳): بنیانگذار شرکت خودروسازی لامبورگینی.
اتوره بوگاتی (۱۸۸۱–۱۹۴۷): بنیانگذار شرکت خودروسازی بوگاتی.
آرماند پژو (۱۸۴۹–۱۹۱۵): بنیانگذار شرکت خودروسازی پژو.
آندره سیتروئن (۱۸۷۸–۱۹۳۵): بنیانگذار شرکت خودروسازی سیتروئن.
لوئی رنو (۱۸۷۷–۱۹۴۴): بنیانگذار شرکت خودروسازی رنو.
ویلیام سی. دورانت (۱۸۶۱–۱۹۴۷): بنیانگذار شرکت جنرال موتورز.
هنری فورد (۱۸۶۳–۱۹۴۷): بنیانگذار شرکت خودروسازی فورد.
لوئیس شورولت (۱۸۷۸–۱۹۴۱): بنیانگذار شرکت خودروسازی شورولت.
دیوید دانبار بیوک (۱۸۵۴–۱۹۲۹): بنیانگذار شرکت خودروسازی بیوک.
والتر کرایسلر (۱۸۷۵–۱۹۴۰): بنیانگذار شرکت خودروسازی کرایسلر.
هنریام. لیلند (۱۸۴۳–۱۹۳۲): بنیانگذار شرکتهای خودروسازی کادیلاک و لینکلن.
کیشیرو تویودا (۱۸۹۴–۱۹۵۲): بنیانگذار شرکت خودروسازی تویوتا.
یوشیسوکه آیکاوا (۱۸۸۰–۱۹۶۷): بنیانگذار شرکت خودروسازی نیسان.
جوجیرو ماتسودا (۱۸۷۵–۱۹۵۲): بنیانگذار شرکت خودروسازی مزدا.
سوییشیرو هوندا (۱۹۰۶–۱۹۹۱): بنیانگذار شرکت خودروسازی هوندا.
چستر کارلسون (۱۹۰۶–۱۹۶۸): دستگاه زیراکس از نوآوریهای اوست.
ساموئل کلت (۱۸۱۴–۱۸۶۲): سازنده اسلحه کلت.
آیزاک سینگر (۱۸۱۱–۱۸۷۵): سازنده نخستین چرخ خیاطی خانگی.
رودولف دیزل(۱۸۵۸–۱۹۱۳): سازنده موتورهای معروف دیزل که با گازوئیل کار میکنند.
نیکلاس اتو(۱۸۳۲–۱۸۹۱): مهندس و مخترع اولین موتور احتراق داخلی با بازدهی مطلوب، تعمیم دهنده مفهوم چهار زمانه به موتورهای احتراق داخلی.
فلیکس وانکل(۱۹۰۲–۱۹۸۸): مخترع موتور دورانی وانکل.
ویلیس کریر(۱۸۷۶–۱۹۵۰): مخترع تهویه مطبوع
زمینههای فعالیت در مهندسی مکانیک
موتور یک خودرو (بوگاتی)
توربین گاز سری H ساخت شرکت جنرال الکتریک
زمینههای فعالیت مهندسی مکانیک بهطور جامعتر عبارتاند از:
در زمینه طراحی:
ماشینها و دستگاههایی که هر نوع محصولی را ساخت و تولید میکنند
تجهیزات دوار مانند توربوماشینها (توربینها، پمپها، کمپرسورها، دمندهها و …)
موتورهای درونسوز، موتور جت و موتور موشک
مخزنهای تحت فشار، رآکتورهای شیمیایی و رآکتورهای هستهای
مبدلهای حرارتی (بویلرها، کندانسورها، اواپراتورها و …)
سامانههای لولهکشی
وسیلههای نقلیه مانند خودرو، کامیون، اتوبوس، هواپیما، کشتی، قطار و …
تجهیزات حمل مواد مانند تسمهنقالهها، رباتها و …
طراحی کنترلر برای سیستمهای دینامیکی
طراحی سیستمهای اچویایسی، تهویه مطبوع، گرمایش و سرمایش در ساختمانها
کشتی
در زمینه تحلیل:
خستگی، خزش و شکست دستگاهها
روش اجزاء محدود و دینامیک سیالات محاسباتی (CFD)
انتقال گرما، مکانیک سیالات
ارتعاشات مکانیکی، آکوستیک
کمانش ستونها، تیرها، ورق و پوستهها
یک میللنگ CAD
در زمینه آزمایش:
آزمایش کیفیت، بهبود عملکرد و قابلیت اطمینان فراوردهها، دستگاهها و فرایندها
آزمونهای غیرمخرب
دایره مور
در زمینه فرایندهای ساخت و تولید:
فرایندهای ماشینکاری سنتی
فرایندهای ماشینکاری غیر سنتی
فرایندهای شکلدهی شامل شکلدهی ورقی و حجمی
طراحی و ساخت قالبها و قیود
روشهای اتصال و جوشکاری
عملیات حرارتی
روشهای ریختهگری
مترولوژی و سیستمهای اندازهگیری
یک دستگاه ماشینکاری
زمینههای نوین:
فناوری نانو
سیستمهای میکرو الکترومکانیکی و سیستمهای نانو الکترومکانیکی (حسگری و عملگری)
سیستمهای دارو رسانی در ابعاد نانو
سیستمهای میکرو و نانو سیالاتی
نانو کامپوزیتها، نانوکریستالها، نانولولههای کربنی
نانو روباتها
میکرو توبولها و نانو توبولها
کامپوزیت فیبر کربن
همکاری با مهندسان دیگر رشتهها (مانند مهندسی عمران، برق، شیمی و …) به منظور طراحی واحدهای تولیدکننده انواع گوناگون فراوردهها
آینده شغلی مهندسی مکانیک
چشمانداز شغلی مهندسان مکانیک، امیدبخش و با استحکام است. برای مثال، در ایالات متحد آمریکا، رشد شغلها و حرفههای مربوط به مهندسی مکانیک، هر سال حدود ۱۶٪ (۳۵ هزار شغل) است و انتظار میرود این آهنگ رشد تا سالهای آینده حفظ شود.
مهندسان مکانیک از روزگاران گذشته تا به امروز، اغلب در بخشهای صنعتی زیر نقش عمدهای ایفا میکنند:
هوا فضا، خودروسازی، واحدهای شیمیایی، فناوری نانو، رایانه و الکترونیک، ساختمانسازی، انواع فراوردههای مصرفی، انرژی، مشاوره مهندسی و بخشهای دولتی.
همچنین صنعت پزشکی و داروسازی، فرصتهای شغلی هیجانانگیزی را برای مهندسان مکانیک به وجود آوردهاند تا نیروها و دانشهای زیستی را در هم بیامیزند.
همچنین فرصت شغلی این رشته در ایران نسبت به رشتههای دیگر بسیار مناسب است.
گرایشهای مهندسی مکانیک در دانشگاههای ایران
گرایشهای عمومی
مکانیک - طراحی جامدات (فعالیت در طراحی ماشین آلات صنعتی، خطوط تولید کارخانجات، طراحی سیستمهای انتقال نیرو و…)
مکانیک - حرارت و سیالات (فعالیت در زمینه طراحی موتورهای احتراق داخلی، موتورهای جت، بررسیهای آیرودینامیکی، هوافضا، طراحی سیستمهای هیدرولیکی و نیوماتیکی، نیروگاههای حرارتی، گازی و آبی، پالایشگاههای نفت و گاز، پتروشیمی و تاسیسات مکانیکی ساختمان و…)
مکانیک - ساخت و تولید (فعالیت در کارگاههای قالب سازی، ابزارسازی، ماشین ابزار و ساخت و تولید ماشین آلات صنعتی و…)
گرایشهای خاص
مکانیک - خودرو
مکانیک - هوافضا
مکانیک - دریا
مکانیک - ماشینهای ریلی
مکانیک - تاسیسات حرارتی و برودتی
مکانیک - نیروگاه
مکانیک - بیومکانیک
مکانیک - مکاترونیک
مکانیک - سیستمهای انرژی
مکانیک- بیوسیستم (کشاورزی)
مکانیک- سلاح (صنایع نظامی)
مباحث اساسی در مهندسی مکانیک
مبحثها و موضوعهای اساسی مهندسی مکانیک عبارتاند از:
ایستایی (استاتیک)
پویایی (دینامیک)
مکانیک مواد (مقاومت مصالح)
طراحی اجزاء ماشین
ترمودینامیک
مکانیک شارهها (مکانیک سیالات)
انتقال گرما (انتقال حرارت)
ارتعاشات مکانیکی
دینامیک ماشین
کنترل خودکار (کنترل اتوماتیک)
علم مواد و روشهای تولید
ریاضیات مهندسی
مهمترین نرمافزارهای مورد استفاده در مهندسی مکانیک
Catia (نرمافزار طراحی قطعات بهصورت سهبعدی 3D CAD/CAM/CAE)
NX (Unigraphics) (نرمافزار طراحی قطعات بهصورت سهبعدی 3D CAD/CAM/CAE)
Creo (Pro/Engineer) (نرمافزار طراحی قطعات بهصورت سهبعدی 3D CAD/CAM/CAE)
SolidWorks (نرمافزار طراحی قطعات بهصورت سهبعدی 3D CAD)
Autodesk inventor (نرمافزار طراحی قطعات بهصورت سهبعدی 3D CAD)
Solid Edge (نرمافزار طراحی قطعات بهصورت سهبعدی 3D CAD)
Microstation (نرمافزار طراحی قطعات بهصورت دو بعدی 2D CAD)
Autodesk Autocad (نرمافزار طراحی بهصورت دو بعدی 2D CAD)
Autodesk Autocad Mechanical (نرمافزار طراحی مکانیکی قطعات)
Autodesk Autocad MEP (نرمافزار ترسیم نقشه تاسیسات ساختمان)
Autodesk Autocad P-ID (نرمافزار ترسیم نقشه پایپینگ و ابزار دقیق)
Autodesk Autocad Plant (نرمافزار طراحی پلنت)
PowerShape (نرمافزار مدلسازی تولید قطعات CAD برای نرمافزار PowerMill)
PowerMill (نرمافزار تولید به کمک کامپیوتر CAM)
MasterCAM (نرمافزار تولید به کمک کامپیوتر CAM)
SurfCAM (نرمافزار تولید به کمک کامپیوتر CAM)
EdgeCAM (نرمافزار تولید به کمک کامپیوتر CAM)
SolidCAM (نرمافزار تولید به کمک کامپیوتر CAM)
ArtCAM (نرمافزار تولید به کمک کامپیوتر CAM)
Esprit (نرمافزار تولید به کمک کامپیوتر CAM)
FeatureCAM (نرمافزار تولید به کمک کامپیوتر CAM)
SmartCAM (نرمافزار تولید به کمک کامپیوتر CAM)
TopCAM (نرمافزار تولید به کمک کامپیوتر CAM)
TopSolid (نرمافزار مدلسازی تولید قطعات CAD برای نرمافزار TopCAM)
Ansys (نرمافزار تحلیل تنش به روش اجزاء محدود FEM)
Abaqus (نرمافزار تحلیل تنش به روش اجزاء محدود FEM)
Comsol Multiphysics (FEMLAB) (نرمافزار تحلیل تنش به روش اجزاء محدود FEM)
MSC Nastran (نرمافزار تحلیل تنش به روش اجزاء محدود FEM)
MSC Patran (نرمافزاری برای مدلسازی و ایجاد مدل هندسی برای نرمافزار Nastran)
Autodesk Simulation Mechanical (ALGOR) (نرمافزار تحلیل تنش به روش اجزاء محدود FEM)
ADINA (نرمافزار تحلیل تنش به روش اجزاء محدود FEM)
NISA (نرمافزار تحلیل تنش به روش اجزاء محدود FEM)
CosmosWorks (نرمافزار تحلیل تنش به روش اجزاء محدود FEM)
LMS Samcef (نرمافزار تحلیل تنش به روش اجزاء محدود FEM)
MSC Marc (نرمافزار تحلیل تنش به روش اجزاء محدود FEM)
++CSM (نرمافزار تحلیل تنش به روش اجزاء محدود FEM)
++CAA (نرمافزار شبیهسازی پدیدههای آیروآکوستیکی)
MSC Actran (نرمافزار شبیهسازی پدیدههای آکوستیکی)
MSC Sinda (نرمافزار حل مسائل حرارتی پیشرفته به روش اجزاء محدود FEM)
FEHT (نرمافزار حل مسائل حرارتی پیشرفته به روش اجزاء محدود FEM)
Fluent (نرمافزار تحلیل جریان سیال به روش دینامیک سیالات محاسباتی CFD)
Gambit (نرمافزاری برای مدلسازی و ایجاد مدل هندسی برای نرمافزار Fluent)
+STAR-CCM (نرمافزار تحلیل جریان سیال به روش دینامیک سیالات محاسباتی CFD)
++FLO (نرمافزار تحلیل جریان سیال به روش دینامیک سیالات محاسباتی CFD)
++CFD (نرمافزار تحلیل جریان سیال به روش دینامیک سیالات محاسباتی CFD)
FLOW-3D (نرمافزار تحلیل جریان سیال به روش دینامیک سیالات محاسباتی CFD)
OpenFoam (نرمافزار تحلیل جریان سیال به روش دینامیک سیالات محاسباتی CFD)
fidap (نرمافزار تحلیل جریان سیال به روش دینامیک سیالات محاسباتی CFD)
ANSYS CFX (نرمافزار تحلیل جریان سیال به روش دینامیک سیالات محاسباتی CFD)
ANSYS POLYFLOW (نرمافزار تحلیل جریان سیال به روش دینامیک سیالات محاسباتی CFD)
Autodesk Simulation CFD (CFDesign) (نرمافزار تحلیل جریان سیال به روش دینامیک سیالات محاسباتی CFD)
CosmosFlowWorks (نرمافزار تحلیل جریان سیال به روش دینامیک سیالات محاسباتی CFD)
MSC Adams (نرمافزار شبیهسازی و تحلیل سیستمهای دینامیکی MBD)
LMS Dads (نرمافزار شبیهسازی و تحلیل سیستمهای دینامیکی MBD)
Visual Nastran 4D (نرمافزار شبیهسازی و تحلیل سیستمهای دینامیکی MBD)
SimWise 4D (نرمافزار شبیهسازی و تحلیل سیستمهای دینامیکی MBD)
Working Model 2D (نرمافزار شبیهسازی و تحلیل سیستمهای دینامیکی MBD)
CosmosMotion (نرمافزار شبیهسازی و تحلیل سیستمهای دینامیکی MBD)
Ansys LS-DYNA (نرمافزار شبیهسازی پدیدههای دینامیکی پیچیده مانند ضربه، انفجار،…)
Ansys Autodyn (نرمافزار شبیهسازی پدیدههای دینامیکی پیچیده مانند ضربه، انفجار،…)
MSC Dytran (نرمافزار شبیهسازی پدیدههای دینامیکی پیچیده مانند ضربه، انفجار،…)
Matlab (نرمافزار محاسبات ریاضی و مهندسی)
Mathcad (نرمافزار محاسبات ریاضی و مهندسی)
Maple (نرمافزار محاسبات ریاضی و مهندسی)
Mathematica (نرمافزار محاسبات ریاضی و مهندسی)
Scilab (نرمافزار محاسبات ریاضی و مهندسی)
PDMS (نرمافزار طراحی پلنت)
PDS (نرمافزار طراحی پلنت)
MPDS4 (نرمافزار طراحی پلنت)
SmartPlant (نرمافزار طراحی پلنت)
AutoPlant (نرمافزار طراحی پلنت)
COADE CADWorx (نرمافزار طراحی پلنت)
COADE PV Elite (نرمافزار طراحی مخازن تحت فشار)
COADE TANK (نرمافزار طراحی مخازن ذخیره)
COADE CAESAR II (نرمافزار تحلیل تنش پایپینگ)
AutoPipe (نرمافزار تحلیل تنش پایپینگ)
CaePipe (نرمافزار تحلیل تنش پایپینگ)
CATT2 (نرمافزار جداول ترمودینامیکی)
EES (نرمافزار شبیهسازی و تحلیل سیستمهای ترمودینامیکی و حرارتی)
Thermo-Calc (نرمافزار شبیهسازی و تحلیل سیستمهای ترمودینامیکی و حرارتی)
Thermoflow (نرمافزار طراحی و شبیهسازی نیروگاههای حرارتی)
Carrier HAP (نرمافزار طراحی سیستمهای تهویه مطبوع)
Trane TRACE 700 (نرمافزار طراحی سیستمهای تهویه مطبوع)
Rhvac (نرمافزار طراحی سیستمهای تهویه مطبوع)
Chvac (نرمافزار طراحی سیستمهای تهویه مطبوع)
HeatCAD (نرمافزار طراحی سیستمهای تهویه مطبوع)
LoopCAD (نرمافزار طراحی سیستمهای تهویه مطبوع)
CADVent (نرمافزار طراحی سیستمهای تهویه مطبوع)
MagiCAD (نرمافزار طراحی سیستمهای تهویه مطبوع)
TRNSYS (نرمافزار تحلیل سیستمهای انرژی)
eQUEST (نرمافزار تحلیل سیستمهای انرژی)
Aspen EDR (نرمافزار طراحی مبدلهای حرارتی)
Aspen B-Jac (نرمافزار طراحی مبدلهای حرارتی)
Aspen HTFS (نرمافزار طراحی مبدلهای حرارتی)
Aspen HX-Net (نرمافزار طراحی مبدلهای حرارتی)
SimSci HEXTRAN (نرمافزار طراحی مبدلهای حرارتی)
HTRI Xchanger Suite (نرمافزار طراحی مبدلهای حرارتی)
UniSim Heat Exchangers (نرمافزار طراحی مبدلهای حرارتی)
CFTurbo (نرمافزار طراحی توربوماشین)
Numeca FINE/Turbo (نرمافزار طراحی توربوماشین)
Concepts NREC (نرمافزار طراحی توربوماشین)
ANSYS Vista TF (نرمافزار طراحی توربوماشین)
TURBOdesign (نرمافزار طراحی توربوماشین)
Autodesk Alias Automotive (نرمافزار طراحی بدنه خودرو)
AVL FIRE (نرمافزار طراحی موتور خودرو)
GT Suite (نرمافزار طراحی موتور خودرو)
Engine Analyzer Pro (نرمافزار طراحی موتور خودرو)
CarSim (نرمافزار شبیهسازی و تحلیل دینامیکی حرکت خودرو)
ADVISOR (نرمافزار شبیهسازی و تحلیل دینامیکی حرکت خودرو)
AirCAD (نرمافزار طراحی هواپیما)
SpaceCAD (نرمافزار طراحی هواپیما)
XFLR5 (نرمافزار طراحی هواپیما)
RcCAD (نرمافزار طراحی هواپیما)
Autoship (نرمافزار طراحی کشتی)
NavCAD (نرمافزار طراحی کشتی)
Shipconstructor (نرمافزار طراحی کشتی)
Tribon (نرمافزار طراحی کشتی)
Robotics Developer studio (نرمافزار طراحی ربات)
Webots (نرمافزار طراحی ربات)
Automation Studio (نرمافزار طراحی مدارهای هیدرولیک و پنوماتیک)
Festo Fluidsim (نرمافزار طراحی مدارهای هیدرولیک و پنوماتیک)
Autodesk Simulation Moldflow (نرمافزار شبیهسازی فرایند تزریق پلاستیک)
FLOW-3D THERMOSET (نرمافزار شبیهسازی فرایند تزریق پلاستیک)
Moldex3D (نرمافزار شبیهسازی فرایند تزریق پلاستیک)
Deform (نرمافزار شبیهسازی فرایند شکلدهی)
Autoform (نرمافزار شبیهسازی فرایند شکلدهی)
Qform (نرمافزار شبیهسازی فرایند شکلدهی)
PAM-STAMP (نرمافزار شبیهسازی فرایند شکلدهی)
Procast (نرمافزار شبیهسازی فرایند ریختهگری)
Autocast (نرمافزار شبیهسازی فرایند ریختهگری)
FLOW-3D CAST (نرمافزار شبیهسازی فرایند ریختهگری)
STAR-Cast (نرمافزار شبیهسازی فرایند ریختهگری)
SUTCast (نرمافزار شبیهسازی فرایند ریختهگری)
MAGMA (نرمافزار شبیهسازی فرایند ریختهگری)
WeldPlanner (نرمافزار شبیهسازی فرایند جوشکاری)
SYSWELD (نرمافزار شبیهسازی فرایند جوشکاری)
Simufact welding (نرمافزار شبیهسازی فرایند جوشکاری)
Piping systems fluid flow (نرمافزار تحلیل جریان پایپینگ)
Pipenet (نرمافزار تحلیل جریان پایپینگ)
Pipeflow (نرمافزار تحلیل جریان پایپینگ)
Pipesys (نرمافزار تحلیل جریان پایپینگ)
Pipesim (نرمافزار تحلیل جریان پایپینگ)
Pipephase (نرمافزار تحلیل جریان پایپینگ)
Epanet (نرمافزار طراحی لوله کشی منطقهای و شهری)
FlowMaster (نرمافزار تحلیل جریان کانال)
MSK Channel (نرمافزار تحلیل جریان کانال)
AULOS (نرمافزار تحلیل جریان کانال)
HEC-RAS (نرمافزار تحلیل جریان کانال)
Primavera (نرمافزار مدیریت و کنترل پروژه)
MS Project (نرمافزار مدیریت و کنترل پروژه)
Minitab (نرمافزار کنترل کیفیت آماری)
SAS (نرمافزار کنترل کیفیت آماری)
کتاب سال مهندسی مکانیک ایران
مهندسی ساخت و تولید
مهندسی خودرو
مهندسی مکاترونیک
مهندسی سیستمهای انرژی
بیومکانیک
نرمافزارهای رشته مهندسی مکانیک شاخه CAD و CAE
نرمافزارهای رشته مهندسی مکانیک شاخه CAM
مهندسی طراحی ونقشه کشی صنعتی | [
"مکانیک",
"ترمودینامیک",
"مکانیک کاربردی",
"مکانیک شارهها",
"برق",
"#Coursework",
"مهندسی",
"دستگاه",
"ماشین",
"انرژی خورشیدی",
"نیروی هستهای",
"انرژی شیمیایی",
"رشتههای مهندسی",
"دینامیک",
"دانش مواد",
"تحلیل سازهها",
"الکتریسیته",
"نیرو",
"انرژی",
"حرکت",
"گرما",
"فرایند",
"موتور",
"سیستمهای کنترل",
"نیروگاه",
"چرخدنده",
"لیزر",
"طراحی به کمک رایانه",
"مهندسی به کمک رایانه",
"تولید به کمک رایانه",
"خودکارسازی",
"رباتیک",
"تهویهٔ مطبوع",
"انقلاب صنعتی",
"فیزیک",
"مواد مرکب",
"مکاترونیک",
"نانوتکنولوژی",
"مهندسی هوافضا",
"مهندسی خودرو",
"مهندسی مکاترونیک",
"مهندسی برق",
"مهندسی پزشکی",
"بیومکانیک",
"مهندسی شیمی",
"مهندسی عمران",
"مهندسی متالورژی",
"مهندسی دریا",
"مهندسی راه آهن",
"مهندسی رباتیک",
"مهندسی صنایع",
"مهندسی معدن",
"مهندسی نفت",
"مهندسی هستهای",
"جیمز وات",
"موتور بخار",
"گوتلیب دایملر",
"موتور درونسوز",
"کارل بنز",
"پدال",
"کلاچ",
"کاربراتور",
"رادیاتور",
"ویلهلم مایباخ",
"فردیناند پورشه",
"فرانتس جوزف پوپ",
"آگوست هورش",
"آدام اوپل",
"انزو فراری",
"فروچیو لامبورگینی",
"اتوره بوگاتی",
"آرماند پژو",
"آندره سیتروئن",
"لوئی رنو",
"ویلیام سی. دورانت",
"هنری فورد",
"لوئیس شورولت",
"دیوید دانبار بیوک",
"والتر کرایسلر",
"هنری ام. لیلند",
"کیشیرو تویودا",
"یوشیسوکه آیکاوا",
"جوجیرو ماتسودا",
"سوییشیرو هوندا",
"چستر کارلسون",
"ساموئل کلت",
"آیزاک سینگر",
"رودولف دیزل",
"نیکلاس اتو",
"فلیکس وانکل",
"ویلیس کریر",
"بوگاتی",
"جنرال الکتریک",
"توربوماشین",
"توربین",
"پمپ",
"کمپرسور",
"دمنده",
"موتورهای درونسوز",
"موتور جت",
"موتور موشک",
"مخزن تحت فشار",
"رآکتور شیمیایی",
"رآکتور هستهای",
"مبدل حرارتی",
"بویلر",
"کندانسور (انتقال حرارت)",
"اواپراتور",
"لولهکشی",
"وسیله نقلیه",
"خودرو",
"کامیون",
"اتوبوس",
"هواپیما",
"کشتی (شناور)",
"قطار",
"کانوایر",
"ربات",
"سامانه دینامیکی",
"اچویایسی",
"تهویه مطبوع",
"گرمایش",
"سرمایش",
"خستگی (مواد)",
"خزش (مواد)",
"شکست",
"روش اجزاء محدود",
"دینامیک سیالات محاسباتی",
"انتقال گرما",
"مکانیک سیالات",
"ارتعاشات مکانیکی",
"آکوستیک",
"CAD",
"کیفیت",
"آزمونهای غیرمخرب",
"ماشینکاری",
"شکلدهی فلزها",
"قالب",
"جوشکاری",
"عملیات حرارتی",
"ریختهگری",
"مترولوژی",
"اندازهگیری",
"سیستمهای میکرو الکترومکانیکی",
"سیستمهای نانو الکترومکانیکی",
"نانو سیال",
"نانوکامپوزیت",
"نانولوله کربنی",
"فیبر کربن",
"ایستایی",
"استاتیک",
"پویایی",
"مکانیک مواد",
"مقاومت مصالح",
"طراحی اجزاء ماشین",
"انتقال حرارت",
"دینامیک ماشین",
"کنترل خودکار",
"کنترل اتوماتیک",
"کتیا",
"ان ایکس (یونیگرافیکس)",
"کرئو",
"سالیدورکس",
"اتودسک اینونتور",
"سالید اج",
"میکرواستیشن",
"اتوکد",
"پاورمیل",
"مسترکم",
"سرف کم",
"اج کم",
"انسیس",
"آباکوس",
"کامسول مولتیفیزیکس",
"نسترن (نرمافزار)",
"فلوئنت",
"آدامز (نرمافزار)",
"متلب",
"متکد",
"میپل",
"متمتیکا",
"سایلب",
"پیدیاماس (نرمافزار)",
"کریر اچایپی",
"ترین تریس ۷۰۰",
"پریماورا (نرمافزار)",
"اماس پروجکت",
"مینیتب",
"ساس (نرمافزار)",
"کتاب سال مهندسی مکانیک ایران",
"مهندسی ساخت و تولید",
"مهندسی سیستمهای انرژی",
"نرمافزارهای رشته مهندسی مکانیک شاخه CAD و CAE",
"نرمافزارهای رشته مهندسی مکانیک شاخه CAM",
"مهندسی طراحی و نقشهکشی صنعتی"
] | [
"مهندسی مکانیک"
] |
134 | بلخ | 0 | 372 | 0 | [
"باکترا",
"زاریاسپا",
"بلخ باستان",
"شهر بلخ",
"باكترا",
"زارياسپا"
] | false | 321 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | بلخ
دانستنیها
کشور:
افغانستان 20px
ولایت:
بلخ
ولسوالی:
جمعیت:
ارتفاع از سطح دریا:
۳۶۵ متر
پیششماره تلفنی:
(۰۵۰) (۰۰۹۳)
شهر بلخ یا شهر باختر (یونانی باستان: باکترا ؛ لاتین: باکترا Bactra)، که بنام زریاسپه (Zariaspa) نیز آمدهاست، از شهرهای مهم ایران باستان و از قدیمیترین شهرهای افغانستان است که امروزه در فاصله ۲۰ کیلومتری از مزار شریف مرکز ولایت بلخ واقع است.
پیشینه تاریخی
بلخ به قولی کهنترین شهر تاریخ جهان است که پیشینه آن به هزاران سال قبل از میلاد برمیگردد و یکی از شهرهای مهم امپراطوری ایران بودهاست. زرتشت بین سالهای۱۷۰۰ تا ۶۰۰ قبل از میلاد در بلخ ظهور کرد و پادشاه کیانی، یما (جمشید) دعوت وی را به آیین زرتشت پذیرفت و همواره از مروجان و طرفداران آیین زرتشت بود.
در زمانهای پیش از اسلام بلخ مرکز و آغازگر زبان اوستایی و دین زرتشتی بود و در دورههای فرمانروایی موریای هند و کوشانیان از مراکز دین بودایی و محل معبد معروف «نو بهار» بود.
اولین حمله مسلمانان به بلخ در سال ۶۵۲ م. (۳۲ ه. ق) به سرکردگی احنف بن قیس بود. در سال ۴۳ ه.ق دوباره بتصرف مسلمانان درآمد ولی در زمان قتیبه بن مسلم (متوفی بسال ۹۶ ه. ق) بود که کاملا مغلوب آنان شد. در دوره اعراب، یعنی در قرون وسطی، بلخ همراه با هرات، نیشابور و مرو یکی از چهار قسمت (چهار ربع) خراسان بود.
در سال ۱۱۸ ه.ق اسدبن عبدالله قسری پایتخت خراسان را از مرو به بلخ انتقال داد و شهر رونق یافت. در سال ۲۵۶ ه.ق این شهر بتصرف یعقوب لیث صفاری درآمد. درسال ۲۸۷ ه.ق عمرو لیث صفاری نزدیک بلخ مغلوب اسماعیل سامانی شد و به قتل رسید و بلخ تحت حکومت سامانی درآمد. در سال ۴۵۱ ه.ق سلجوقیان تصرفش کردند و در سال ۵۵۰ ه.ق بدست ترکان غز افتاد. در سال ۶۱۷ (ه. ق) با وجود اینکه بلخ تسلیم چنگیز مغول شد، مغولان همه مردم شهر از زن و مرد و کودک را از شهر بیرون آورده و همه را کشتند به طوری که تا مدتها حیوانات وحشی از گوشت آنها تغذیه میکردند و سپس شهر را آتش زده و کاملا تخریب نمودند. در دوره تیموریان (۷۷۱ – ۹۱۱ ه. ق) تا اندازهای شکوه گذشته را بازیافت ولی پس از بنای مزارشریف در بیست کیلومتری آن، بلخ رو به انحطاط گذاشت. خرابههای بلخ قدیم اکنون ناحیه وسیعی را اشغال کردهاست.
در منابع تاریخی به خاطر موقعیت فرهنگی و تمدنی بلخ از آن به نامهای مختلف یاد شدهاست. مثلا بلخ گزین، بلخ الحسنا، امالبلاد، امالقرا، بلخ بامی، قبه الاسلام، دارالفقاهه، دارالاجتهاد…
جهانگردان اروپایی و فارسیزبان، بلخ را انبار مهمی برای کالاهای عبوری در آسیای میانه در نخستین سالهای سده ۱۹ م بهشمار آوردهاند. این شهر، در مرز میان بیابانهای بیدرخت و زمینهای سرسبز، در شمال هندوکش و جنوب آمودریا، زمانی بسیار آبادان بود و آب شهر از طریق شبکهای مرکب از ۱۸ جوی پخش میشد که درههای شهر را به هم پیوند میداد. بلخ در برخوردگاه جادههای کاروانی واقع بود که از جنوب به هند، از غرب به ایران، و از شرق به چین کشیده میشد. کاروانهای بیشماری از طریق این شهر، که به عنوان بازاری در آسیای برای خرید و فروش اسب شهرت داشت، رفتوآمد میکردند.
نامداران بلخ
بلخ همواره کانون علم و هنر و فرهنگ بوده، علماء و فضلای بزرگی را در دامان خویش پرورانیدهاست. در فهرست زیر نامهای تعدادی از این بزرگان که در بلخ زاده شده یا زیستهاند آمدهاست:
مولانا جلالالدین محمد بلخی
ناصر خسرو قبادیانی
رابعه بلخی
دقیقی بلخی
عنصری بلخی
رشیدالدین وطواط
ابوالموید بلخی
باختر (بلخ)
بلخ در دانشنامهها و واژهنامههای فارسی | [
"فهرست کشورهای جهان",
"افغانستان",
"ولایتهای افغانستان",
"ولایت بلخ",
"فهرست ولسولیهای افغانستان",
"جمعیت شهرهای افغانستان",
"پیششماره",
"زبان یونانی باستان",
"زبان لاتین",
"ایران باستان",
"مزار شریف",
"جمشید",
"اوستایی",
"زرتشتی",
"موریا",
"کوشانیان",
"بودایی",
"احنف بن قیس",
"قتیبة بن مسلم",
"هرات",
"نیشابور",
"مرو",
"خراسان بزرگ",
"اسدبن عبدالله قسری",
"یعقوب لیث",
"عمرو لیث",
"اسماعیل سامانی",
"سامانیان",
"سلجوقیان",
"غز",
"چنگیز",
"تیموریان",
"مزارشریف",
"هندوکش",
"آمودریا",
"اسب",
"مولانا جلالالدین محمد بلخی",
"ناصر خسرو قبادیانی",
"رابعه بلخی",
"دقیقی بلخی",
"عنصری بلخی",
"رشیدالدین وطواط",
"ابوالمؤید بلخی",
"باختر (بلخ)",
"بلخ در دانشنامهها و واژهنامههای فارسی"
] | [
"بوداگرایی در افغانستان",
"تاریخ افغانستان",
"تاریخ ایران",
"جایها در شاهنامه",
"حشرات ترکیه",
"شهرها در افغانستان",
"شهرهای باستانی ایران",
"شهرهای راه ابریشم",
"مناطق مسکونی بنیانگذاریشده در هزاره ۲ (پیش از میلاد)",
"مناطق مسکونی در ولایت بلخ",
"مناطق مسکونی پیشین در افغانستان",
"منطقههای تاریخی افغانستان",
"ولسوالیهای ولایت بلخ",
"هنر و فرهنگ بودایی"
] |
135 | اسکندر | 1 | 1,388 | 0 | [
"اسکندر ذوالقرنین",
"اسکندر ذوالقرنی",
"اسکندر کبیر",
"اسكندر",
"اسكندر مقدوني",
"اسکندر بزرگ",
"الکساندر مقدونی",
"اسکندر مغانی",
"الکساندر",
"السنتر",
"اسكندر كبير",
"اسكندر بزرگ",
"الكساندر",
"الكساندر مقدوني",
"اسکندر سوم",
"اسكندر سوم",
"الکساندروس",
"الكساندروس",
"مگاس الکساندروس",
"اسکندر مقدونی",
"اسکندر گجستک",
"الکساندروس هو مگاس",
"الکساندروس او مگاس",
"اسکندر گجسته",
"اسكندر گجستك",
"اسكندر گجسته",
"اسکندر پسر فیلیپ",
"الکساندر کبیر",
"الكساندر سوم مقدونيه",
"الكساندر سوم مقدوني",
"الكساندر كبیر",
"الكساندر بزرگ",
"الكساندر مقدونی",
"اسكندر كبیر",
"اسکندر سوم مقدونی",
"اسكندر سوم مقدوني",
"اسکندر رومی",
"مگاس الكساندروس",
"اسكندر رومي",
"اسكندر پسر فيليپ",
"الكساندر كبير",
"الكساندروس او مگاس",
"الكساندروس هو مگاس",
"اسکندرمقدونی",
"اسكندرمقدوني",
"اسکندر ملعون",
"اسكندر ملعون",
"اسکندر ذو القرنین"
] | false | 637 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "name",
"Item2": "اسکندر"
},
{
"Item1": "title",
"Item2": "[[باسیلئوس]] [[مقدونیه]]، [[هژمون]] [[اتحادیه هلنی]]، [[شاهنشاه]] [[ایران]]، [[فرعون]] [[مصر]]، [[ارباب آسیا]]"
},
{
"Item1": "image",
"Item2": "Alexander the Great mosaic.jpg"
},
{
"Item1": "caption",
"Item2": "<small>اسکندر در حال نبرد با شاهنشاه ایران، [[داریوش سوم]]. [[موزائیک اسکندر]]، [[موزه ملی باستانشناسی ناپل]]</small>"
},
{
"Item1": "succession",
"Item2": "[[پادشاه مقدونیه]]"
},
{
"Item1": "reign",
"Item2": "۳۳۶–۳۲۳ ق م"
},
{
"Item1": "predecessor",
"Item2": "[[فیلیپ دوم]]"
},
{
"Item1": "successor",
"Item2": "[[اسکندر چهارم]][[فیلیپ سوم]]"
},
{
"Item1": "succession1",
"Item2": "[[فرعون مصر]]"
},
{
"Item1": "reign1",
"Item2": "۳۳۲–۳۲۳ ق م"
},
{
"Item1": "predecessor1",
"Item2": "[[داریوش سوم]]"
},
{
"Item1": "successor1",
"Item2": "[[اسکندر چهارم]][[فیلیپ سوم]]"
},
{
"Item1": "succession2",
"Item2": "[[شاه ایران]]"
},
{
"Item1": "reign2",
"Item2": "۳۳۰–۳۲۳ ق م"
},
{
"Item1": "predecessor2",
"Item2": "[[داریوش سوم]]"
},
{
"Item1": "successor2",
"Item2": "[[اسکندر چهارم]][[فیلیپ سوم]]"
},
{
"Item1": "succession3",
"Item2": "[[شاه آسیا]]"
},
{
"Item1": "reign3",
"Item2": "۳۳۱–۳۲۳ ق م"
},
{
"Item1": "predecessor3",
"Item2": "''دوره جدید''"
},
{
"Item1": "successor3",
"Item2": "[[اسکندر چهارم]][[فیلیپ سوم]]"
},
{
"Item1": "full name",
"Item2": "اسکندر سوم مقدونیه"
},
{
"Item1": "native_lang1",
"Item2": "[[یونانی]]"
},
{
"Item1": "spouse",
"Item2": "[[روشنک]][[استاتیرای دوم]][[پروشات دوم]]"
},
{
"Item1": "issue",
"Item2": "[[اسکندر چهارم]]"
},
{
"Item1": "house",
"Item2": "[[خاندان آرگئاد]]"
},
{
"Item1": "house-type",
"Item2": "خاندان"
},
{
"Item1": "father",
"Item2": "[[فیلیپ دوم مقدونیه]]"
},
{
"Item1": "mother",
"Item2": "[[المپیاس اپیروسی]]"
},
{
"Item1": "birth_date",
"Item2": "۲۰ یا ۲۱ ژوئیه ۳۵۶ ق م"
},
{
"Item1": "birth_place",
"Item2": "[[پلا]]، مقدونیه"
},
{
"Item1": "death_date",
"Item2": "۱۰ یا ۱۱ ژوئن ۳۲۳ ق م (۳۲ سال)"
},
{
"Item1": "death_place",
"Item2": "[[بابل]]"
},
{
"Item1": "religion",
"Item2": "[[چندخدایی یونانی]]"
}
],
"Title": "royalty"
} | اسکندر سوم مقدونیه (۲۰ یا ۲۱ ژوئیه ۳۵۶ ق م در پلا – ۱۰ یا ۱۱ ژوئن ۳۲۳ ق م در بابل)، معروف به اسکندر کبیر (به یونانی: Ἀἑ ὁ ἑ الکساندروس هو مگاس) و در متون زرتشتی ایران معروف به اسکندر گجستک (ملعون)، پادشاه مقدونیه باستان بود. او در سال ۳۵۶ ق م در شهر پلا متولد شد و تا سن ۱۶ سالگی تحت تعلیم ارسطو قرار داشت. اسکندر توانست تا پیش از رسیدن به سن سی سالگی یکی از بزرگترین امپراتوریهای دنیای باستان را شکل دهد که از دریای یونان تا هیمالیا گسترده بود. او در جنگها شکستناپذیر مینمود و هرگز شکست نخورد. از اسکندر به عنوان یکی از موفقترین فرماندهان نظامی در سرتاسر تاریخ یاد میشود.
پس از آنکه پدر اسکندر، فیلیپ دوم مقدونیه، به قتل رسید، اسکندر در سال ۳۳۶ ق م به جای او بر تخت سلطنت نشست.
اسکندر کشوری نیرومند و ارتشی کارآزموده را از سلطنت پدرش به ارث میبرد. سرلشکری یونان به او اعطا شد و او از این موهبت برای تحقق بخشیدن به بلندپروازیهای نظامی پدرش نهایت استفاده را برد. در سال ۳۳۴ ق م به آسیای صغیر که تحت کنترل هخامنشیان قرار داشت هجوم برد و سلسله نبردهایی را به راه انداخت که ده سال به درازا انجامیدند. اسکندر طی سلسله نبردهای سرنوشتسازی، بهویژه نبردهای ایسوس و گوگمل، اقتدار ایران در منطقه را در هم شکست. او متعاقبا داریوش سوم، شاهنشاه ایران، را به زیر کشید و سرتاسر شاهنشاهی ایران را تسخیر کرد. در آن زمان امپراتوری اسکندر گسترهای از دریای آدریاتیک تا رود سند را در بر میگرفت.
در سال ۳۲۶ ق م اسکندر در پی دستیابی به «انتهای دنیا و دریای بزرگ بیرونی» به هند حمله کرد اما بنا بر تقاضای سربازانش سرانجام مجبور شد ناکام بازگردد. اسکندر در نظر داشت تا رشته نبردهایی را ترتیب دهد که با هجوم به عربستان آغاز میشد اما پیش از عملیکردن این رشته نبردها در سال ۳۲۳ ق م در بابل درگذشت. پس از مرگ اسکندر، وقوع جنگ داخلی میان بازماندگانش منجر به ازهمگسیختگی امپراتوری پهناور او و ظهور حکومتهایی شد که توسط سرداران و وارثانش، موسوم به دیادوخوی، اداره میشدند.
کشورگشاییهای اسکندر موجب بروز پراکنش فرهنگی در دنیای آن روزها شد. او بیست شهر جدید بنیان گذاشت که نام اسکندر را بر خود داشتند و مشهورترینشان اسکندریه در مصر است. اسکندر با اسکاندادن مهاجران یونانی در جای جای متصرفات خود و به تبع آن با اشاعه فرهنگ یونانی در شرق باعث پدیدآمدن تمدن هلنیستی نوینی شد که وجهههایی از آن حتی در رسوم و سنن امپراتوری روم شرقی در اواسط سده پانزدهم میلادی نیز مشهود بودند. اسکندر بهسرعت به قهرمانی افسانهای در همان ریخت و هیئت آشیل مبدل شد و در تاریخ و اساطیر فرهنگهای یونانی و غیریونانی نقش عمده و برجستهای را بازی کرد. او به معیاری مبدل شد که سایر فرماندهان نظامی خود را در قیاس با او محک میزدند. مدارس نظامی در سرتاسر جهان همچنان تاکتیکهای نظامی او را آموزش میدهند.
اسکندر پس از تسخیر تخت جمشید هفت سال بر ایران حکومت کرد.
از سال ۳۲۷ تا ۳۲۶ پیش از میلاد اسکندر به هندوستان حمله میکند.
در سال ۳۲۳ پیش از میلاد اسکندر به بابل باز میگردد، اسکندر بیمار شده و نهایتا در ۳۳ سالگی میمیرد.
آغاز زندگی
تبار و کودکی
سردیس جوانی اسکندر متعلق به عصر هلنیستی، موزه بریتانیا
ارسطو در حال آموزش اسکندر، اثر ژان لئون ژروم فریس
اسکندر در روز ششم از ماه باستانی یونانی، هکاتومبایون، که احتمالا متناظر با ۲۰ ژوئیه سال ۳۵۶ ق م است در شهر پلا، پایتخت پادشاهی یونانی مقدونیه باستان، زاده شد. پدر او، فیلیپ دوم، پادشاه مقدونیه بود و مادرش، المپیاس، دختر نئوپتولموس یکم، پادشاه اپیروس. المپیاس چهارمین همسر فیلیپ بود و با وجود آنکه فیلیپ هفت یا هشت همسر دیگر نیز داشت، المپیاس برای مدتی همسر اصلی او محسوب میشد احتمالا به این دلیل که اسکندر را به دنیا آورده بود.
درباره تولد و کودکی اسکندر چندین افسانه نقل کردهاند. بنا به گفته پلوتارک، زندگینامهنویس یونان باستان، المپیاس در شب زفافش خواب میبیند که صاعقهای به رحمش اصابت میکند و شعلهای را میافروزد که زبانههایش «دور و نزدیک» را در بر میگیرند و سپس خاموش میشود. گفته میشود که فیلیپ نیز چندی پس از ازدواج با المپیاس خواب میبیند که رحم همسرش را با مهری که تصویر یک شیر بر آن نقش بسته است مهر و موم میکند. پلوتارک تفسیرهای گوناگونی برای این رویاها ذکر کردهاست از جمله آنکه: المپیاس پیش از همبستری با فیلیپ باردار بودهاست و این امر از مهر و موم کردن رحم او فهمیده میشود، یا اینکه زئوس پدر اسکندر بودهاست. مفسران باستان درباره اینکه آیا المپیاس جاهطلب داستان اصل و نسب الوهی اسکندر را ترویج دادهاست متفقالقول نیستند؛ برخی بر این باورند که او موضوع را به اسکندر گفتهاست و برخی دیگر نیز بر این عقیدهاند که او اعلام این موضوع را بیعفتی میدانسته و سکوت اختیار کردهاست.
در روز تولد اسکندر، فیلیپ در حال مهیا شدن برای محاصره شهر پوتیدایا در شبهجزیره خالکیدیکه بود. در همان روز فیلیپ اخباری دریافت کرد مبنی بر اینکه سردارش پارمنیون سپاهیان مختلط ایلیریا و پئونیا را شکست داده و اسبهایش در بازیهای المپیک پیروز شدهاند. همچنین گفته میشد که در این روز معبد آرتمیس در افسوس، یکی از عجایت هفتگانه جهان باستان، آتش گرفته و به تلی از خاک مبدل شدهاست. هگسیاس در این باره گفته که معبد آرتمیس خاکستر شدهاست زیرا که آرتمیس به قصد مراقبت از زادهشدن اسکندر معبد را ترک کرده بود. ممکن است چنین افسانههایی در هنگامی که اسکندر به قدرت رسیده بود و احتمالا به دستور خود او رواج پیدا کرده باشند، تا اثباتی باشند بر قدرت مافوق بشری اسکندر و سرنوشت مقدر او برای سروری بر جهانیان از همان لحظهای که نطفهاش بسته شد.
مجسمهای در ادینبرو که اسکندر را در حال رام کردن بوکفالوس نشان میدهد.
اسکندر را پرستاری به نام لانیکه بزرگ کرد. لانیکه خواهر کلیتوس سیاه، یکی از سرداران اسکندر در سالهای آتی، بود. لئونیداس سختگیر که از خویشاوندان مادر اسکندر بود و لوسیماخوس که از سرداران فیلیپ بود مربیان خصوصی اسکندر شدند. اسکندر به شیوه نجیبزادگان مقدونی تربیت شد و خواندن و نوشتن، نواختن چنگ، سوارکاری، جنگیدن، و شکار را آموخت.
وقتی که اسکندر ۱۰ ساله بود، تاجری از تسالی اسبی برای فیلیپ آورد و قیمت گزافی معادل ۱۳ تالان به ازای آن خواست. فیلیپ خواست که سوار آن شود ولی اسب تمرد کرد و فیلیپ دستور داد تا اسب را از او دور کنند. اسکندر که پی برده بود اسب از سایه خودش میترسد، فرصت خواست تا اسب را رام کند و سرانجام نیز موفق به انجام این کار شد. پلوتارک اظهار میکند که فیلیپ سرمست از نمایش شجاعانه و جاهطلبانه پسرش، با چشمانی پر از اشک شوق او را میبوسد و میگوید: «پسرم، تو باید قلمرو وسیعی داشته باشی که کفاف بلندپروازیهایت را بدهد. مقدونیه برای تو خیلی کوچک است» و اسب را برای او میخرد. اسکندر نام بوکفالوس را بر اسب میگذارد که به معنای «گاوسر» است. بوکفالوس اسکندر را تا پاکستان امروزی حمل کرد و زمانی که بر اثر پیری در سن سی سالگی مرد، اسکندر شهر بوکفالا را به یاد او نامگذاری کرد.
نوجوانی و آموزش
اسکندر که سیزده ساله شد فیلیپ به دنبال یک مربی خصوصی برای او گشت و فرهیختگانی چون ایسوکراتس و اسپئوسیپوس را مد نظر گرفت و حتی اسپئوسیپوس پیشنهاد داد تا برای بر عهده گرفتن آموزش اسکندر، از ریاست آکادمی کنارهگیری کند. فیلیپ در نهایت ارسطو را انتخاب کرد و معبد نیمفها در میزا را به محل تشکیل کلاسهای آنان اختصاص داد. در ازای آموزش اسکندر، فیلیپ متعهد شد که شهر استاگیرا، زادگاه ارسطو، را که روزگاری خودش ویران کرده بود از نو بسازد و شهروندان سابق آن را که بردگی گرفته شده بودند آزاد کند یا بخرد و آنان را دوباره در زادگاهشان اسکان دهد و نیز کسانی را که در تبعید به سر میبردند عفو کند.
میزا برای اسکندر و فرزندان نجیبزادگان مقدونیه، همچون بطلمیوس، هفستیون، و کاساندر همانند یک مدرسه شبانهروزی بود. بسیاری از دانشآموزان میزا در آینده به دوستان و سرداران اسکندر مبدل شدند و اغلب از آنان با نام «ملازمان اسکندر» یاد میشود. ارسطو به اسکندر و ملازمانش علم طب، فلسفه، اخلاقیات، دین، منطق، و هنر آموزش داد. اسکندر تحت تربیت ارسطو به آثار هومر و بهویژه ایلیاد علاقهمند شد؛ ارسطو نسخهای حاشیهنویسیشده از ایلیاد را به اسکندر داد و اسکندر در لشکرکشیهایش این کتاب را همواره به همراه داشت.
وارث فیلیپ
نیابت سلطنت و ترقی مقدونیه
فیلیپ دوم مقدونیه، پدر اسکندر
آموزش اسکندر توسط ارسطو تا شانزده سالگی او طول کشید. فیلیپ درگیر جنگی علیه بیزانس شد و به هنگام ترک مقدونیه، اسکندر را نایبالسلطنه و ولیعهد خویش قرار داد. در نبود فیلیپ، قبیله تراکیانی مایدی سر به شورش برداشتند. اسکندر بهسرعت واکنش نشان داد و شورشیان را از قلمروشان بیرون راند و به جایشان یونانیان را در آنجا اسکان داد و شهری به نام الکساندروپولیس بنیان نهاد.
فیلیپ که بازگشت، برای سرکوب شورشها در تراکیه جنوبی، اسکندر را در معیت سپاه کوچکی به منطقه اعزام کرد. گفته میشود اسکندر با دست زدن به عملیات نظامی علیه شهر یونانی پرینتهوس جان پدرش را نجات دادهاست. در همین گیرودار، اهالی شهر آمفیسا زمینهایی در نزدیکی دلفی را که نزد آپولون مقدس بهشمار میآمدند آماده کشت کردند و این هتک حرمت این فرصت را به فیلیپ داد تا در امور یونان بیش از پیش دخالت کند. فیلیپ که همچنان در تراکیه به سر میبرد، به اسکندر فرمان داد تا سپاهی جمعآوری کند و به عملیات نظامی در یونان دست بزند. اسکندر که نگران مداخله سایر دولتشهرهای یونانی بود، طوری وانمود کرد که گویی در حال مهیا شدن برای لشکرکشی به ایلیریاست. در این آشفته بازار ایلیریانیها به مقدونیه هجوم آوردند اما اسکندر یورش آنان را دفع نمود.
در سال ۳۳۸ ق م، فیلیپ و سربازانش به سپاهیان اسکندر پیوستند تا از طریق ترموپیل به سمت جنوب پیشروی کنند. آنان پس از در هم شکستن مقاومت سرسختانه پادگان تبی ترموپیل توانستند آن شهر را تسخیر کنند. فیلیپ و اسکندر به قصد اشغال شهر الاتیا به پیشرویشان ادامه دادند. شهر الاتیا به فاصله تنها چند روز پیادهنظام از هر دو شهر تب و آتن قرار داشت. اهالی آتن، به رهبری دموستن، به برقراری اتحاد با تب علیه مقدونیه رای دادند. آتن از یک سو و فیلیپ از سویی دیگر نمایندگانی به تب فرستادند تا حمایت آن شهر را علیه دیگری جلب کنند. تبیها پیشنهاد فیلیپ را رد کردند و پیشنهاد آتنیها را پذیرفتند. فیلیپ به آمفیسا رفت و مزدورانی را که دموستن در آنجا اجیر کرده بود اسیر کرد و آمفیسا تسلیم شد. سپس فیلیپ به الاتیا بازگشت و آخرین پیشنهاد صلح را به آتن و تب ارائه داد اما هر دو این پیشنهاد را رد کردند.
همانطور که فیلیپ به سوی جنوب پیشروی میکرد، دشمنان او در خایرونیا، بئوسی راهش را سد کردند. در نبرد خایرونیا فیلیپ فرماندهی جناح راست سپاه را در دست داشت و اسکندر به همراه گروهی از سرداران معتمد فیلیپ جناح چپ را فرماندهی میکرد. بنا بر منابع تاریخی، هر دو طرف برای مدتی بهسختی با یکدیگر جنگیدند. فیلیپ عامدانه به سربازانش دستور عقبنشینی داد تا سربازان آتنی آنان را دنبال کنند و در نتیجه خطوط سپاه دشمن از هم بپاشد. در جناح چپ، اسکندر زودتر از سرداران کارآزموده فیلیپ توانست خطوط سپاه تبیها را در هم بشکند. با از بین رفتن پیوستگی سپاه دشمن، فیلیپ به سربازانش فرمان داد که جلو بکشند و بدین ترتیب بهسرعت دشمن را تار و مار کرد. با شکست خوردن آتنیها، تبیها تنها ماندند و محاصره شدند و در نهایت آنان نیز مغلوب شدند.
فیلیپ و اسکندر پس از پیروزی در نبرد خایرونیا بیدردسر در پلوپونز پیشروی کردند و مورد استقبال تمامی شهرها قرار گرفتند. اگرچه وقتی به اسپارت رسیدند مورد بیمهری قرار گرفتند ولی به جنگ نیز متوسل نشدند. فیلیپ در کورنت بین اکثر دولتشهرهای یونانی بهجز اسپارت یک «اتحادیه هلنی» برقرار کرد و خود را هژمون (فرمانده اعظم) این اتحادیه نامید و طرحهایش برای حمله به امپراتوری هخامنشیان را علنی کرد.
تبعید و بازگشت
فیلیپ که به پلا بازگشت، عاشق کلئوپاترا ائورودیکه، برادرزاده یکی از سردارانش به نام آتالوس شد و با او ازدواج کرد. این وصلت موقعیت اسکندر را به عنوان وارث تخت و تاج متزلزل میساخت زیرا که پسر کلئوپاترا ائورودیکه، یک مقدونیهای با خون پاک و اصیل در نظر گرفته میشد حال آنکه اسکندر نیمه مقدونی بود (مادر اسکندر یونانی بود). در مراسم عروسی، آتالوس در حالی که سیاهمست بود با صدای بلند از درگاه خدایان خواست که حاصل این وصلت، وارثی مشروع برای سلطنت باشد.
اسکندر همراه مادرش از مقدونیه گریخت. مادرش را نزد داییاش (دایی اسکندر)، الکساندر یکم اپیروس در دودونا برد و خودش به ایلیریا رفت و از پادشاه آنجا پناه خواست. با وجود آنکه اسکندر چند سال پیش پادشاه ایلیریا را طی نبردی مغلوب کرده بود اما به او پناه دادند و همچون یک مهمان از او پذیرایی کردند. اما فیلیپ هرگز نمیخواست که پسرش را که آن همه تعلیم نظامی و سیاسی دیده بود به همین سادگی از دست بدهد. این چنین بود که با تلاشهای یکی از دوستان خانوادگیشان به نام دماراتوس میان فیلیپ و اسکندر وساطت کردند و اسکندر پس از شش ماه دوری، دوباره به مقدونیه بازگشت.
سال بعد، پیکسوداروس، ساتراپ ایرانی کاریا، پیشنهاد کرد که بزرگترین دخترش را به عقد برادر ناتنی اسکندر، فیلیپ آریدایوس، درآورد. المپیاس و چند تن از دوستان اسکندر به او تلقین کردند که این موضوع حاکی از قصد فیلیپ برای وارث قرار دادن آریدایوس به جای اوست. اسکندر بازیگری به نام تسالوس از اهالی کورنت را به نزد پیکسوداروس فرستاد تا به او بگوید که او نباید دخترش را به عقد پسر نامشروع فیلیپ درآورد و به جایش اسکندر را انتخاب کند. فیلیپ که از موضوع باخبر شد، مذاکرات را متوقف کرد و اسکندر را به خاطر تمایلش برای ازدواج با دختر یک کاریایی مورد شماتت قرار داد و اظهار کرد که عروس بهتری را برای او در نظر داشتهاست. فیلیپ چهار تن از دوستان اسکندر به نامهای هارپالوس، نئارخوس، بطلمیوس، و اریگیوس را تبعید کرد و به اهالی کورنت دستور داد تا تسالوس را در غل و زنجیر کنند و به او تحویل دهند.
پادشاه مقدونیه
رسیدن به قدرت
پادشاهی مقدونیه در سال ۳۳۶ ق م
در سال ۳۳۶ ق م در مراسم عروسی کلئوپاترا، دختر المپیاس و فیلیپ، با برادر المپیاس، الکساندر یکم اپیروس، در آیگای فیلیپ توسط سردسته محافظانش به نام پاوسانیاس کشته شد. پاوسانیاس به هنگام فرار پایش به یک گیاه پیچکی گیر کرد و زمین خورد و تعقیبکنندگانش او را کشتند. دو تن از ملازمان اسکندر به نامهای پردیکاس و لئوناتوس نیز در میان تعقیبکنندگان پاوسانیاس بودند. اشراف و فرماندهان نظامی، اسکندر را در حالی که بیست سال بیشتر نداشت شاه جدید مقدونیه خواندند.
تحکیم قدرت
اسکندر سلطنتش را با از میان برداشتن رقبای بالقوهاش در راه دستیابی به تخت و تاج آغاز کرد. اسکندر دستور داد که پسرعمویش، آمونتاس چهارم، را اعدام کنند. او همچنین دو تن از شاهزادگان مقدونی از منطقه لونکستیس را کشت اما شاهزاده سوم، الکساندر لونکستیس، را امان داد. المپیاس نیز دستور داد کلئوپاترا ائورودیکه (همسر فیلیپ) و دخترش ائوروپا (دختر فیلیپ و کلئوپاترا ائوریدیکه) را زنده زنده بسوزانند. اسکندر که از این موضوع باخبر شد، بسیار عصبانی شد. اسکندر نیز دستور قتل آتالوس، فرمانده گارد پیشروی ارتش در آسیای صغیر و عموی کلئوپاترا، را صادر کرد. آتالوس در آن زمان درباره احتمال پشت کردن به مقدونیه و پیوستن به آتن با دموستن نامهنگاری میکرد. همچنین آتالوس پیشتر در جریان مراسم عروسی فیلیپ با کلئوپاترا شدیدا به اسکندر توهین کرده بود و پس از ماجرای زنده زنده سوزاندن کلئوپاترا، اسکندر زنده ماندن آتالوس را بسیار خطرناک میپنداشت. اسکندر از خون برادر ناتنیاش، آریدایوس، گذشت. بنا بر تمامی روایتهای تاریخی، آریدایوس در آن زمان از نظر ذهنی معلول شده بود. علت معلولیت او احتمالا زهری بوده که المپیاس به او خورانده بود.
با شنیدن خبر مرگ فیلیپ، بسیاری از دولتشهرها سر به شورش برداشتند. تب، آتن، تسالی، و قبائل تراکیایی شمال مقدونیه در میان شورشیان بودند. خبر این شورشها که به اسکندر رسید، بهسرعت واکنش نشان داد. اگرچه به اسکندر توصیه کرده بودند که راه دیپلماسی را در پیش گیرد، اما او سوارهنظامی متشکل از سه هزار مرد جنگی جمعآوری کرد و به جنوب به سوی تسالی لشکر کشید. اسکندر پی برد که ارتش تسالی گذرگاه بین کوه المپ و کوه اوسا را اشغال کردهاست لذا به سربازانش دستور داد که از روی کوه اوسا بگذرند. روز بعد که سپاهیان تسالی از خواب برخاستند، اسکندر و سوارهنظامش را در عقب خود دیدند؛ بیدرنگ تسلیم شدند و سوارهنظامشان را در اختیار اسکندر قرار دادند. اسکندر برای سرکوب سایر شورشها همچنان به حرکتش به سوی جنوب ادامه داد و این بار به سمت پلوپونز حرکت کرد.
اسکندر در ترموپیل توقف کرد و در آنجا خود را به عنوان رهبر اتحادیه آمفیکتوئونی مورد تایید قرار داد و سپس به سمت کورنت حرکت کرد. آتن تقاضای صلح کرد و اسکندر شورشیان را مورد عفو قرار داد. دیدار مشهور اسکندر با دیوژن کلبی در مدت اقامت او در کورنت رخ داد. وقتی اسکندر به دیوژن گفت که «هرچه میخواهی از من بخواه» دیوژن فیلسوف با لحن تحقیرکنندهای از اسکندر خواست که اندکی کنار برود و جلو نور خورشید را نگیرد. اسکندر از پاسخ دیوژن محظوظ شد و گفته میشود که جواب دادهاست «براستی که اگر اسکندر نبودم، دوست داشتم دیوژن باشم». در کورنت اسکندر به لقب هژمون (رهبر) مفتخر شد و همانند پدرش، فیلیپ، به عنوان فرمانده جنگ قریبالوقوع با هخامنشیان انتخاب شد. همچنین در کورنت بود که خبر شورش تراکیاییها به او رسید.
نبرد بالکان
پیش از لشکرکشی به آسیا، اسکندر میخواست مرزهای شمالیاش را ایمن کند تا از این بابت آسودهخاطر باشد. در بهار سال ۳۳۵ ق م، به طرف شمال رفت تا چندین شورش شکلگرفته را سرکوب کند. او از آمفیپولیس شروع کرد و سپس به سمت شرق و به کشور «مستقل تراکیانیها» رفت. در کوههای هایموس ارتش مقدونیه به نیروهای تراکیان که در پشت ارتفاعات مستقر شده بودند حمله کرد و شکستشان داد. مقدونیان به درون قلمرو تریبالی پیشروی کردند و ارتش آنان را در نزدیکی رود لوگینوس مغلوب ساختند. سپس به طرف رود دانوب حرکت کردند و با قبیله گتای که در آنسوی رود مستقر شده بودند روبهرو شدند. اسکندر با عبور دادن سپاهیانش از عرض رودخانه در شب، دشمن را غافلگیر کرد و پس از بروز اولین زدوخورد مابین سوارهنظامها، دشمن مجبور به عقبنشینی شد. پس از آن اسکندر باخبر شد که کلیتوس، پادشاه ایلیریا، و گلاوکیاس، پادشاه تاولانتی، بر ضد او علم مخالف برکشیدهاند. اسکندر سپاهش را به سمت غرب به حرکت درآورد و هر دو فرمانروا را مجبور کرد که به همراه سربازانشان بگریزند و بدین ترتیب هر دو شورش را خواباند. اسکندر با نایل شدن به این پیروزیها مرزهای شمالی قلمروش را مستحکم و ایمن ساخت.
وقتی اسکندر به شمال لشکر کشیده بود، تبیها و آتنیها بار دیگر دست به شورش زدند. اسکندر بدون فوت وقت به جنوب رفت. با وجود آنکه سایر شهرها نسبت به جنگ با اسکندر مردد بودند، تبیها تصمیم به جنگ گرفتند. مقاومت تبیها دوام نیاورد و اسکندر شهر تب را با خاک یکسان کرد و قلمروش را مابین سایر شهرهای بئوسیایی تقسیم کرد. فرجام تب، آتنیها را ترساند و از جنگ منصرفشان کرد. بدین ترتیب موقتا در یونان صلح برقرار شد و اسکندر با انتخاب آنتیپاتر به عنوان نایبالسلطنه خود، برای جهانگشایی عازم آسیا شد.
سالشمار جنگهای اسکندر با هخامنشیان
در سال ۳۳۴ پیش از میلاد اسکندر مقدونی به آسیا حمله میکند و سپاه هخامنشیان در تنگه داردانل شکست میخورد.
در سال ۳۳۳ پیش از میلاد در نبرد ایسوس ارتش اسکندر مقدونی، قوای هخامنشیان به فرماندهی داریوش سوم را شکست میدهد.
در سال ۳۳۱ پیش از میلاد قوای هخامنشیان به وسیله اسکندر مقدونی در جنگ گوگمل در شرق موصل امروزی شکست سنگینی متحمل میشوند.
در سال ۳۳۰ پیش از میلاد داریوش سوم کشته شده و هگمتانه فتح میشود، همچنین تخت جمشید به وسیله اسکندر مقدونی ویران شده و حکمرانی هخامنشیان بر ایران پایان میپذیرد.
از سال ۳۳۰ تا ۳۲۸ پیش از میلاد اسکندر مقدونی به شمال شرق و شرق ایران حمله میکند و تعدادی شهر تحت عنوان اسکندریه، بنا مینماید. همچنین تعدادی از ایرانیان توسط اسکندر به عنوان ساتراپ انتصاب میشوند و برخی از فرماندهان ایرانی در ارتش اسکندر مشغول به کار میگردند.
تسخیر شاهنشاهی ایران
آسیای صغیر
نقشه امپراتوری اسکندر و مسیر لشکرکشی او
در سال ۳۳۴ ق م اسکندر با ارتشی مشتمل بر حدودا ۴۸،۰۰۰ سرباز پیاده، ۶،۱۰۰ سوار و ۱۲۰ کشتی جنگی با ۳۸،۰۰۰ خدمه از تنگه داردانل گذشت. برخی از سربازان از اهالی مقدونیه و دولتشهرهای یونانی بودند؛ برخی مزدور بودند و اجیر شده بودند؛ برخی نیز رعایایی بودند که از مزارع اربابان تراکیه، پایونیا، و ایلیریا جمعآوری شده بودند. اسکندر با پرتاب یک نیزه به خاک آسیا و بیان این مطلب که او آسیا را به عنوان هدیهای از جانب خدایان قبول کردهاست، نیتش برای تسخیر سرتاسر شاهنشاهی هخامنشیان را آشکار کرد. همچنین این امر اشتیاق اسکندر به جنگ را در قیاس با ترجیح پدرش به دیپلماسی بهخوبی نمایان میساخت. اسکندر پس از کسب اولین پیروزی در برابر ایرانیان در نبرد گرانیک، تسلیم شهر سارد و خزانه آن را پذیرفت و به حرکتش در امتداد ساحل ایونیا ادامه داد. اسکندر شهر هالیکارناس واقع در کاریا را با موفقیت محاصره کرد و سرانجام توانست دشمنانش، کاپیتان ممنون رودسی و ساتراپ ایرانی کاریا به نام اورونتوباتس، را مجبور به عقبنشینی از راه دریا کند. اسکندر حکمرانی بر کاریا را به آدا، که اسکندر را به فرزندخواندگی پذیرفته بود، واگذار کرد.
اسکندر حرکتش را از هالیکارناس به سوی سرزمین کوهستانی لیکیه و دشت پامفیلیه ادامه داد. او بر در دست داشتن کنترل تمامی شهرهای ساحلی اصرار میورزید تا از پهلو گرفتن ناوگان دریایی ایرانیان جلوگیری کند. از پامفیلیه به سوی ساحل هیچ بندر مهمی وجود نداشت لذا اسکندر به سوی نواحی داخلی و بدور از ساحل حرکت کرد. در حالی که از یورش بردن به ترمسوس با تمام قوا و به صورت غافلگیرانه اجتناب ورزید اما در آن شهر توانست دشمنش را بهآسانی از پای درآورد. اسکندر در گردیوم، پایتخت فریگیه باستان، گره گوردی را که تا آن زمان ناگشودنی مینمود گشود؛ شاهکاری که گفته میشد تنها از دست «پادشاه آتی آسیا» بر میآید. بنا بر افسانهها، اسکندر اعلام کرد که نحوه گشودن گره اهمیت ندارد فلذا آن را با یک ضربه شمشیر برید.
شام
جزئیات موزائیک اسکندر که نبرد ایسوس را به تصویر کشیدهاست، خانه فائون، پمپئی.
سپاهیان اسکندر پس از سپری کردن زمستان، در سال ۳۳۳ ق م از دروازههای کیلیکیه گذشتند و در ماه نوامبر با سپاه اصلی ایران تحت فرماندهی داریوش سوم، شاهنشاه ایران، مصاف دادند. اسکندر در نبرد ایسوس شکست سختی را به داریوش تحمیل کرد و داریوش بهناچار از میدان جنگ گریخت و همسرش، دخترانش، مادرش، سیسیگامبیس، و خزانهای افسانهای را پشت سرش رها کرد. با گریختن داریوش از میدان جنگ، سپاه ایران نیز از هم پاشید. داریوش با ارائه پیشنهاد باج ۱۰،۰۰۰ هزار تالانی برای آزادسازی خانوادهاش و نیز بخشیدن تمام سرزمینهایی که اسکندر تا آن زمان به دست آورده بود خواستار انعقاد پیمان صلح شد. اسکندر پاسخ داد از آنجا که اکنون او شاه آسیاست، تصمیمگیری درباره تقسیمات ارضی تنها بر عهده اوست.
اسکندر برای در دست گرفتن کنترل سوریه و اکثر نواحی ساحلی شام به لشکرکشیهایش ادامه داد. او سال بعد مجبور شد که به صور حمله کند و پس از یک محاصره طولانی و طاقتفرسا سرانجام توانست آن شهر را نیز تسخیر کند. اسکندر مردانی را که به سن جنگ رسیده بودند از دم تیغ گذراند و زنان و کودکان را نیز به بردگی فروخت.
مصر
نام اسکندر کبیر به هیروگلیف مصری (از راست به چپ) در حدود سال ۳۳۰ ق م در موزه لوور
پس از آنکه اسکندر صور را ویران کرد، اکثر شهرهایی که بر سر راه مصر قرار داشتند بیدرنگ تسلیم شدند، بهجز غزه. دژ غزه بر روی یک تپه ساخته شده و بهخوبی مستحکم و مسلح شده بود؛ بنابراین تصرف آن مستلزم محاصره آن بود. پس از سه بار دفع حمله، سرانجام دژ تاب مقاومت نیاورد و سقوط کرد اما این امر تنها زمانی میسر شد که شانه اسکندر بهشدت زخم برداشته بود. همچون صور، در غزه نیز مردانی را که به سن جنگ رسیده بودند قتلعام کردند و زنان و کودکان را به بردگی فروختند.
در عوض اورشلیم به نشانه تسلیم دروازههایش را به روی سپاهیان اسکندر گشود؛ و بنا بر یوسفوس، پیشگویی کتاب دانیال (احتمالا فصل هشتم) را به او نشان دادند که به توصیف تسخیر شاهنشاهی ایران به دست یک شاه مقتدر یونانی میپردازد. اسکندر از خون اهالی اورشلیم گذشت و به جنوب و به سوی مصر حرکت کرد.
اسکندر در سال ۳۲۳ ق م در مصر پیشروی کرد و در آنجا به عنوان یک ناجی مورد استقبال قرار گرفت. او را در واحه سیوا واقع در صحرای لیبی، «ارباب جدید عالم» و پسر آمون خواندند. از این زمان به بعد، اسکندر اغلب از زئوس-آمون به عنوان پدر حقیقی خود یاد میکرد و سکههایی که متعاقبا ضرب شدند اسکندر را با شاخهای قوچ که نشانه الوهیت بود، به تصویر کشیدند. در مدت اقامتش در مصر شهر اسکندریه را بنیان نهاد که در آینده به پایتخت باشکوه دودمان بطالسه مبدل شد.
آشور و بابل
اسکندر در سال ۳۳۱ ق م مصر را ترک و به سمت بینالنهرین حرکت کرد و در نبرد گوگمل بار دیگر داریوش را شکست داد. داریوش بار دیگر از میدان جنگ گریخت و اسکندر او را تا اربیل تعقیب کرد. نبرد گوگمل آخرین و سرنوشتسازترین رویارویی بین اسکندر و داریوش بود. داریوش از راه کوهستان به هگمتانه فرار کرد و اسکندر بابل را تسخیر کرد.
پارس
اسکندر از بابل به شوش، که یکی از پایتختهای هخامنشیان بهشمار میآمد، رفت و ثروت افسانهای آن شهر را از آن خود کرد. او قسمت اعظم سپاه خود را از طریق راه شاهی به پایتخت تشریفاتی ایرانیان، تخت جمشید، فرستاد و خود با سربازانی دستچینشده از مسیر مستقیم رهسپار آن شهر شد. از آنجا که گذرگاه دربند پارس توسط آریوبرزن و سپاهیانش مسدود شده بود، اسکندر ناچار شد به آن گذرگاه یورش ببرد. اسکندر با در هم شکستن مقاومت آریوبرزن، با عجله خود را به تخت جمشید رساند تا مبادا سربازان ایرانی مستقر در آن شهر، خزانهاش را غارت کنند. اسکندر با ورود به تخت جمشید به سپاهیانش اجازه داد تا چندین روز به غارت شهر بپردازند. او پنج ماه در تخت جمشید اقامت کرد و در این هنگام بود که قسمت شرقی کاخ خشایارشا آتش گرفت و به باقی نقاط شهر گسترش یافت. دلایل مختلفی از جمله بدمستی یا انتقام عمدی آتشسوزی آکروپولیس در جنگ دوم یونانیان با ایرانیان را عامل بروز این حادثه دانستهاند.
سقوط شاهنشاهی و شرق
اسکندر در تعقیب داریوش ابتدا به ماد و سپس پارت رفت. سرنوشت شاهنشاه ایران دیگر دست خودش نبود و توسط بسوس، ساتراپ ایرانی باختر، دستگیر شد. با نزدیک شدن اسکندر، بسوس دستور داد تا شاهنشاه ایران را به ضرب چاقو از پای درآورند و آنگاه خود را اردشیر پنجم، جانشین داریوش، خواند. سپس به آسیای مرکزی عقب کشید تا جنگی چریکی علیه اسکندر به راه بیندازد. اسکندر بقایای داریوش را طی مراسمی شاهانه و شکوهمند در نزدیکی مقبره نیاکانش به خاک سپرد. اسکندر همچنین مدعی شد که داریوش در لحظه جان سپردن او را به عنوان جانشینش برگزیدهاست. اما معمولا مورخان مرگ داریوش را پایان کار شاهنشاهی هخامنشیان قلمداد میکنند.
اسکندر، بسوس را غاصب میپنداشت و عزم کرد که او شکست دهد. این لشکرکشی که در ابتدا به منظور شکست بسوس انجام گرفت، به سیاحتی عظیم در آسیای مرکزی مبدل گشت. اسکندر رشتهای از شهرهای جدید تاسیس کرد که همگی اسکندریه نامیده شدند: از جمله قندهار امروزی در افغانستان و اسکندریه اسخاته در تاجیکستان امروزی. اسکندر در طول این لشکرکشی از ماد، پارت، هریوا (غرب افغانستان)، زرنگ، رخج (جنوب و مرکز افغانستان)، باختر (شمال و مرکز افغانستان)، و سکائستان گذر کرد.
اسپنتمان، که سمتی نامعلوم در ساتراپی سغد داشت، در سال ۳۲۹ ق م به بسوس خیانت کرد و او را به بطلمیوس، از ملازمان معتمد اسکندر، لو داد و بسوس اعدام شد. با وجود این، بعدها وقتی اسکندر در سیردریا مشغول رسیدگی به تاخت و تاز یک ارتش ایلیاتی سواره بود، اسپنتمان اهالی سغد را به شورش برانگیخت. اسکندر شخصا سغدیان را در نبرد سیردریا مقهور ساخت و بلافاصله به عملیاتی علیه اسپنتمان دست زد و در نبردی موسوم به گابای او را شکست داد. پس از این شکست، اسپنتمان را افراد خودش به قتل رساندند و سپس درخواست صلح کردند.
مشکلات و توطئهها
کلیتوس را میکشد، اثر آندره کاستنی.
در این هنگام، اسکندر خود را به لقب «شاهنشاه» مفتخر نموده و برخی از نمودهای پوششی و رسوم ایرانی را در دربارش به کار گرفته بود؛ بهویژه رسم پروسکونسیس یا بوسیدن نمادین دست یا به خاک افتادن و سجده کردن که ایرانیان در مقابل مقامات مافوق خود انجام میدادند. یونانیان این نوع رفتار را تنها در مقابل خدایان جایز میشمردند و معتقد بودند که اسکندر با الزامی کردن این گونه رفتارها در مقابل خود، خود را خدا پنداشتهاست. این امر به قیمت روی بر گرداندن بسیاری از مقدونیان از او تمام شد اما مآلا اسکندر از این گونه رفتارها دست شست.
توطئهای برای گرفتن جان اسکندر برملا شد و یکی از افسرانش، فیلوتاس، به خاطر اینکه نتوانسته بود اسکندر را از این خطر آگاه کند، کشته شد. مرگ پسر مستلزم مرگ پدر بود و در نتیجه پارمنیون که مسئول حفاظت از خرانه در هگمتانه بود به قتل رسید تا جلو هرگونه تلاش برای انتقام گرفته شود. اما شرمآورتر از همه اینکه اسکندر شخصا مردی را کشت که جانش را در نبرد گرانیک نجات داده بود. این امر در حین مشاجرهای شدید و در حال مستی در ماراکاندا (سمرقند امروزی در ازبکستان) روی داد و در آن کلیتوس سیاه، اسکندر را به ارتکاب چند اشتباه متهم کرد که مهمترینشان از یاد بردن راه و روش مقدونیایی زندگی و اتخاذ شیوه فاسد زندگی شرقی بود.
بعدا و در هنگام لشکرکشی به آسیای میانه، توطئهای دیگر بر ضد جان اسکندر برملا شد که به تحریک پیشخدمتان خود او صورت گرفته بود. پای تاریخنگار رسمی او، کالیستنس اهل اولونتوس، نیز به میان کشیده شد. با این همه مورخان هنوز درباره دخیل بودن یا نبودن او به اجماع نرسیدهاند. کالیستنس با رهبری کردن مخالفان رسم پروسکونسیس، از چشم اسکندر افتاده بود.
مقدونیه در نبود اسکندر
اسکندر عزم آسیا که کرد، آنتیپاتر را که سرداری کارآزموده و رهبری سیاسی و از اعضای گارد سلطنتی فیلیپ بود، مسئول حفاظت از مقدونیه کرد. چپاول تب از سوی اسکندر، او را مطمئن ساخت که در نبودش، یونان آرام خواهد نشست. تنها استثناء زمانی روی داد که شاه آگیس سوم در سال ۳۳۱ ق م فراخوان جنگ داد اما آنتیپاتر او را در نبرد مگالوپولیس به سال ۳۳۲ ق م شکست داد و کشت. آنتیپاتر مجازات اسپارتیان را به اتحادیه کورنت سپرد و آن نیز تعیین مجازات را به عهده اسکندر گذاشت و اسکندر آنان را بخشید. همچنین تنش چشمگیری مابین آنتیپاتر و المپیاس وجود داشت و هر کدام از دیگری به اسکندر شکایت میکرد.
در کل، یونان مدت زمان لشکرکشی اسکندر به آسیا را با صلح و بهروزی و رونق اقتصادی گذراند. اسکندر مقدار معتنابهی غنیمت از سرزمینهای مفتوح به یونان میفرستاد که چرخ اقتصاد را به گردش در میآورد و تجارت را در سرتاسر امپراتوریاش رونق میداد. با این همه، نیاز دائمی او به سربازان تازهنفس و مهاجرت مقدونیان به سرتاسر امپراتوری او، مقدونیه را از نیروی انسانی مرد خالی کرده بود. این امر باعث شد که مقدونیه پس از عصر اسکندر رو به ضعف نهد و سرانجام تحت انقیاد روم در بیاید.
لشکرکشی به هند
هجوم به شبه قاره هند
فالانکس در کشاکش نبرد هوداسپس به جبهه دشمن میتازد، اثر آندره کاستنی.
پس از مرگ اسپنتمان و ازدواج با روشنک که به منظور تحکیم روابط با ساتراپهای جدیدش انجام گرفت، توجه اسکندر به سوی شبه قاره هند معطوف شد. او روسای قبایل ساتراپی گنداره، واقع در شمال پاکستان امروزی، را دعوت کرد که پیش او بیایند و از او اطاعت کنند. اومفیس، فرماندار تاکسیلا که قلمروش از رود سند تا جهلم گسترده بود، از اسکندر تبعیت کرد اما روسای برخی قبایل منجمله بخشهای آسپاسیوی و آساکنوی از کمبوجه، حاضر به متابعت نشدند.
در زمستان سال ۳۲۷/۳۲۶ ق م، اسکندر شخصا به سوی قبائل آسپاسیوی در دره کونار، گوراینها در دره گورایوس، و آساکنوی در درههای سوات و بونیر لشکر کشید. نبردی سهمگین بر ضد آسپاسیوی درگرفت و زوبینی شانه اسکندر را زخمی کرد اما سرانجام آسپاسیوی شکست خورد. سپس نوبت آساکنوی رسید که در استحکامات ماساگا، اورا، و آئورنوس پناه گرفته و میجنگیدند. دژ ماساگا بالاخره پس از چندین روز نبرد خونین سقوط کرد و در کوران همین نبردها بود که قوزک پای اسکندر بهشدت مجروح شد. بنا به گفته کوینت کورس «اسکندر نه تنها همه اهالی ماساگا را قتلعام کرد بلکه ساختمانهای را نیز به تلی از خاک مبدل ساخت». کشتاری مشابه در اورا روی داد. پس از کشتارهای ماساگا و اورا، بسیاری از آساکنیها به دژهای آئورنوس گریختند. اسکندر به تعقیب آنان پرداخت و آن دژ استراتژیک را پس از چهار روز نبرد خونبار تسخیر کرد.
پس از آئورنوس، اسکندر از رود سند گذشت و در نبردی حماسی علیه شاه پور جنگید و پیروز شد. شاه پور بر منطقهای در پنجاب فرمان میراند. این نبرد در سال ۳۲۶ ق م روی داد و به نبرد هوداسپس موسوم گشت. اسکندر تحت تاثیر شجاعت و دلاوری شاه پور قرار گرفت و با او پیمان اتحاد بست. او پور را به مقام ساتراپ برگماشت و قلمروی بیش از قلمرو پیشینش بدو بخشید. انتخاب یک فرد محلی، او را در مدیریت و کنترل مناطقی اینچنین دور از یونان یاری میرساند. اسکندر دو شهر جدید در دو طرف رود جهلم تاسیس کرد؛ یکی را به افتخار اسبش که در همین حوالی و در همین دوره زمانی مرده بود، بوکفالا نام نهاد. دیگری نیکایا نام داشت که در موقعیت امروزی شهر مونگ قرار گرفته بود.
نافرمانی ارتش
تهاجم اسکندر به شبهقاره هند
شرق قلمرو پور، در نزدیکی رود گنگ، امپراتوری ناندا از ماگادها قرار گرفته بود و در ماورای آن امپراتوری گانگاریدای از بنگال. ارتش اسکندر که از رویارویی با سایر ارتشهای بزرگ دشمن به واهمه افتاده بود و در نتیجه سالها نبرد رمقی برایش نمانده بود، در گذر از رود هوفاسیس از فرمان اسکندر سرپیچی و از رفتن به سوی شرق امتناع کرد؛ لذا این رود کرانه شرقی فتوحات اسکندر بهشمار میآید.
و اما مقدونیان، نزاع با پور شجاعتشان را فرو کشانده و پیشرویشان به هند را متوقف ساخته بود. زیرا که هر چه را در توان داشتند گذاشته بودند تا دشمنی را که تنها از بیست هزار پیاده و دو هزار سوار تشکیل شده بود، پس زنند. آنها وقتی که اسکندر بر گذر از رود گنگ پافشاری کرد قویا به مخالفت با او برخاستند. همچنین آنطور که آنها دریافته بودند عرض رود ۶،۴۰۰ و عمق آن ۱۸۰ متر بود و سواحل آنطرف رود مملو از مردان مسلح و مردان سوار و فیلها بود. زیرا که به آنها گفته شده بود که شاهان گاندریتس و پرایسیای با هشتاد هزار مرد سوار، دویست هزار مرد پیاده، هشت هزار ارابه، و شش هزار فیل به انتظار آنان نشستهاند.
اسکندر کوشید تا سپاهیانش را متقاعد کند به سوی شرق پیش روند اما سردارش، کوینوس، از او تقاضا کرد تا تجدید نظر کند و بازگردد. او گفت: مردان «سخت مشتاقند که دوباره والدینشان، همسرانشان و بچههایشان، و وطنشان را ببینند». سرانجام اسکندر موافقت کرد و به سوی جنوب و در امتداد رود سند رفت. در میانه راه، ارتش اسکندر قبائل مالهی (امروزه مولتان) و سایر قبائل هندی را شکست داد.
اسکندر اکثر سپاهیانش را در معیت سردار کراتروس به کارمانیا فرستاد و ناوگانی را به سرپرستی دریاسالار نئارخوس ماموریت داد تا به اکتشاف سواحل خلیج فارس بپردازند و خود مابقی سربازان را از طریق مسیر جنوبی صعبالعبورتری که از صحرای گدروزی و مکران میگذشت به ایران بازگرداند. اسکندر در سال ۳۲۴ ق م به شوش رسید اما مردان زیادی به دلیل عبور از بیابانهای سوزان هلاک شدند.
اواخر عمر در ایران
اسکندر دریافت که بسیاری از ساتراپها و فرماندهان نظامیاش در غیاب او با مردم بدرفتاری کردهاند لذا در راه بازگشت به شوش چندین تن از آنان را اعدام کرد تا حساب کار دست سایرین بیاید. او به نشانه قدردانی، بدهیهای سربازان را بدانها بخشید و اعلام کرد که کهنهسربازان مسن و علیل را تحت فرماندهی کراتروس به مقدونیه خواهد فرستاد. سپاهیانش منظور او را درست نفهمیدند و در شهر اوپیس یاغیگری کردند. آنان با فرستاده شدن به مقدونیه مخالفت کرده، از خو گرفتن اسکندر به آداب و سنن ایرانی و پوشیدن جامه ایرانی و افزودن افسران و سربازان ایرانی به یگانهای ارتش مقدونیه انتقاد کردند. سه روز گذشت و اسکندر نتوانست مردانش را متقاعد کند که کوتاه بیایند در نتیجه به ایرانیان جایگاه فرماندهی در ارتش را داد و به مقدونیان سمتهای نظامی فرماندهی بر یگانهای ایرانی را اعطا کرد. مقدونیان بهسرعت تقاضای عفو نمودند و اسکندر آنان را بخشید و ضیافتی ترتیب داد که چندین هزار نفر از سپاهیانش در آن شرکت داشتند. اسکندر در تلاش برای برقراری هماهنگی ماندگار میان رعایای مقدونی و ایرانیاش، ازدواجی دستهجمعی ترتیب داد که در آن مقامات ارشد سپاهش با ایرانیان و دیگر نجیبزادگان در شوش ازدواج کردند اما به نظر میرسد تنها اندکی از آن ازدواجها فراتر از یک سال دوام آورده باشند.
پس از آنکه اسکندر به هگمتانه رفت تا قسمت اعظم خزانه ایران را بردارد، دوست صمیمی و معشوق احتمالیاش، هفستیون، بر اثر بیماری یا مسمومیت درگذشت. مرگ هفستیون، اسکندر را در بهت فرو برد. او دستور داد تا تل بزرگی از هیزم در بابل فراهم آورند و همچنین فرمان عزاداری عمومی صادر کرد. اسکندر در بابل رشتهای از لشکرکشیهای جدید را برنامهریزی کرد که با تهاجم به عربستان آغاز میگشت اما اجل مهلت نداد و نتوانست آنها را به تحقق برساند.
مرگ و جانشینی
تابلویی متعلق به قرن نوزدهم که مراسم تدفین اسکندر را بنا بر گفتههای دیودور به تصویر کشیدهاست.
۱۰ یا ۱۱ ژوئن ۳۲۳ ق م بود که اسکندر در سن ۳۲ سالگی در کاخ بختنصر در بابل درگذشت. جزئیات مرگ او اندکی متفاوت نقل شدهاست. طبق روایت پلوتارک، اسکندر تقریبا ۱۴ روز پیش از مرگش، از دریاسالار نئارخوس پذیرایی کرد و شب و روز بعد را به همراه مدیوس لاریسایی به بادهگساری گذراندند. اسکندر تب کرد و حالش وخیمتر شد تا اینکه توان حرف زدن را از کف داد. سربازان معمولی که از وضعیت سلامتی او نگران بودند از مقابل او به صف عبور میکردند و اسکندر در سکوت مطلق برای آنها دست تکان میداد. از دیودور نقل است که اسکندر پس از سرکشیدن کاسه بزرگی از شراب خالص به افتخار هراکلس دچار درد شد و پس از تحمل رنج و الم درگذشت. آریان نیز همین روایت را به عنوان شق ثانی مطرح میکند اما پلوتارک صریحا منکر این روایت میشود.
با توجه به گرایش اشراف و نجبای مقدونی به قتل اسکندر، جنایت و نارو زدن در روایتهای متعددی از مرگ او تبلور یافتهاست. دیودور، پلوتارک، آریان، و یوستین همگی به نظریه مسموم شدن اسکندر اشاره میکنند. پلوتارک این روایت را جعلی میشمارد و دیودور و آریان، به بیان خود، تنها به سبب حفظ جامعیت به آن اشاره میکنند.
با وجود این، روایتها تقریبا متفقالقولند که آنتیپاتر که به تازگی از سمت نایبالسلطنه خلع شده بود و با المپیاس اختلاف داشت، توطئه ادعاشده را رهبری کردهاست. شاید او احضاریهاش به بابل را نشانه مجازات مرگ دانسته و با توجه به سرنوشت پارمنیون و فیلوتاس، علیالظاهر مسمومیت اسکندر را توسط پسرش، یولاس که ساقی اسکندر بود، ترتیب دادهاست. بنا به اقوالی ممکن است ارسطو نیز در این توطئهچینی شرکت کرده باشد. مهمترین استدلال در رد نظریه مسمومیت این است که دوازده روز از شروع بیماری تا مرگ اسکندر فاصله افتاد؛ احتمالا آن موقع چنین زهرهای دیرعملکنی در دسترس نبودهاست. اگرچه در سال ۲۰۱۰ نظریه جدیدی مدعی شد که شرایط مرگ اسکندر منطبق با مسمومیت به وسیله آب رودخانه استوکس (ماورونری) بودهاست. آب این رودخانه شامل کالیکامیسین بوده که ماده مرکب خطرناکی است که توسط باکتریها ایجاد میشود.
چندین عامل طبیعی (بیماری) را نیز دلیل مرگ اسکندر دانستهاند از جمله مالاریا و حصبه. مقالهای در سال ۱۹۹۸ در ژورنال پزشکی نیو انگلند منتشر شد که حصبه را عامل مرگ اسکندر دانسته و البته به گفته این مقاله، سوراخشدگی روده و فلج بالارونده نیز مشکل را بغرنجتر نمودهاست. تحلیل تازه دیگری اسپوندیلیت چرکی یا مننژیت را عامل مرگ اسکندر دانستهاست. التهاب حاد لوزالمعده و ویروس نیل غربی نیز از جمله بیماریهایی میباشند که علائمی شبیه علائم بیماری اسکندر دارند. نظریههای مبتنی بر عوامل طبیعی مایلاند تاکید کنند که ممکن است سلامت اسکندر پس از سالها میگساری و برداشتن زخمهای کاری رفته رفته تنزل یافته باشد. عذاب روحیای که اسکندر پس از مرگ هفستیون کشیدهاست نیز ممکن است در تنزل وضعیت سلامتی او دخیل بوده باشد. عامل احتمالی دیگر مصرف بیش از حد مجاز داروهای محتوی خربق بودهاست که مصرف بیش از حد آن میتواند مرگآور باشد.
پس از مرگ
تصویر اسکندر بر روی تابوتدان اسکندر
جسد اسکندر را درون یک تابوتدان طلایی انساننما قرار دادند و آن را درون تابوتی طلایی گذاشتند. بنا به گفته آیلیان، پیشگویی به نام آریستاندر پیشبینی کرد که زمینی که اسکندر را در آن دفن کنند «تا ابد شادمان و شکستناپذیر خواهد ماند». محتملتر آن است که جانشینان، تملک جسد اسکندر را نماد مشروعیت دانستهاند زیرا که دفن شاه پیشین امتیازی ویژه محسوب میشد. وقتی که تشییعکنندگان در حال انتقال جسد اسکندر به مقدونیه بودند، بطلمیوس آن را دزدید و به ممفیس برد. جانشینش، بطلمیوس دوم فیلادلفوس، تابوتدان را به اسکندریه منتقل کرد و حداقل تا دوران باستان متاخر در آنجا ماند. بطلمیوس چهارم لاتوروس، از آخرین جانشینان بطلمیوس، تابوتدان طلایی اسکندر را با تابوتدانی شیشهای عوض کرد تا از طلای تابوتدان اصلی برای ضرب سکه استفاده کند. پومپه، ژولیوس سزار، و آگوستوس همگی از آرامگاه اسکندر در اسکندریه بازدید کردند. گفته میشود آگوستوس بهطور اتفاقی بینی جسد را کند. همچنین گفته میشود کالیگولا سینه زره اسکندر را از آرامگاهش برای خودش برداشت. امپراتور سپتیموس سوروس در سال ۲۰۰ پس از میلاد آرامگاه اسکندر را بر روی مردم بست. پسر و جانشینش، کاراکالا، از ستایندگان اسکندر، در دوره سلطنت خویش از آرامگاه بازدید کرد. پس از این زمان، جزئیات سرنوشت آرامگاه مبهم ماندهاست.
وجه تسمیه آن بهاصطلاح «تابوتدان اسکندر» که در نزدیکی صیدا پیدا شدهاست و هماکنون در موزه باستانشناسی استانبول نگهداری میشود، به خاطر آن نیست که تصور میشده حاوی بقایای اسکندر است، بلکه از آن روست که نقشبرجستههای آن، اسکندر و ملازمانش را در حال جنگ با ایرانیان و شکار به تصویر کشیدهاست. ابتدا تصور میشد که این تابوتدان متعلق به آبدالونوموس، شاه صیدا که بلافاصله پس از نبرد ایسوس به سال ۳۳۱ ق م به توسط اسکندر به این مقام گماشته شد، بوده باشد اما جدیدا این نظر قوت یافتهاست که قدمت این تابوتدان به پیش از مرگ آبدالونوموس باز میگردد.
تقسیم امپراتوری
قلمروهای جانشینان (
مرگ اسکندر چنان ناگهانی رخ داد که وقتی خبرش به یونان رسید، مردم باورش نمیکردند. اسکندر وارث مشخص یا مشروعی نداشت؛ پسرش از روشنک، اسکندر چهارم، پس از مرگ او به دنیا میآمد. بنا به گفته دیودور، ملازمان اسکندر در بستر مرگ از او پرسیدند که امپراتوریاش را برای چه کسی به میراث گذاشتهاست؛ پاسخ کوتاه او «برای قویترین» بود. آریان و پلوتارک مدعی شدهاند که اسکندر در این زمان لال شده بود که بیان از این دارد که این داستان ساختگی است. دیودور، کوینت کورس، و یوستین روایت منطقیتری از آنچه رخ دادهاست نقل کردهاند: اسکندر انگشتر مهردارش را در حضور شاهدان به پردیکاس، از محافظان و رهبر ملازمان سوار، دادهاست فلذا او را به عنوان جانشین برگزیدهاست.
پردیکاس در ابتدا داعیه قدرت نداشت، بلکه حتی پیشنهاد کرد نوزاد روشنک اگر پسر باشد شاه خواهد بود و خودش، کراتروس، لئوناتوس، و آنتیپاتر محافظان او خواهند بود. اما پیادهنظام تحت رهبری ملئاگر، این پیشنهاد را نپذیرفت زیرا که آنان در قدرت سهیم نشده بودند. در عوض آنان از برادر ناتنی اسکندر، فیلیپ آریدایوس، پشتیبانی کردند. سرانجام دو طرف مصالحه کردند و پس از تولد اسکندر چهارم، او و فیلیپ سوم مشترکا شاه نامیده شدند اگرچه تنها در اسم.
با این وجود مقدونیان بهزودی دچار نفاق و خصومت شدند. ساتراپیهای که در تجزیه بابل توسط پردیکاس توزیع شدند به پایگاههای قدرتی مبدل شدند که هر سردار با استفاده از آنها برای کسب قدرت بیشتر میکوشید. پس از قتل پردیکاس در ۳۲۱ ق م، وحدت مقدونیان از هم گسیخت و چهل سال جنگ مابین جانشینان (دیادوخوی) آغاز گشت. سپس در جهان هلنیستی چهار بلوک پایدار قدرت پدید آمدند: سلطنت بطالسه در مصر، امپراتوری سلوکیه در شرق، سلطنت پرگامون در آسیای صغیر، و مقدونیه. در این میان اسکندر چهارم و فیلیپ سوم نیز به قتل رسیدند.
وصیت
از دیودور نقل است که اسکندر چندی پیش از مرگش دستورالعملهای مکتوب مفصلی را به کراتروس دادهاست. کراتروس خواست که دستورهای اسکندر را انجام دهد اما جانشینان به دلیل غیرعملی و پرخرج بودن آنها از اجرایشان منصرف شدند. با این همه پردیکاس وصیتنامه اسکندر را برای سربازانش خواند. وصیتنامه خواستار توسعه نظامی در جنوب و غرب مدیترانه، احداث سازههای یادبود، و ممزوج کردن جماعت شرقی با غربی بود. وصیتنامه اسکندر شامل موارد زیر بود:
احداث آرامگاه یادبودی برای پدرش فیلیپ که «به پای عظیمترین هرم مصر برسد».
بر پا کردن معابد عظیم در دلوس، دلفی، دودونا، دیوم، آمفیپولیس، و معبد یادبودی برای آتنا در تروآ.
فتح عربستان و تمامی حوضه مدیترانه
کرانهنوردی آفریقا
گسترش شهرها و «کوچ دادن مردمان آسیا به اروپا و بالعکس از اروپا به آسیا تا از راه برقراری پیوند زناشویی و روابط خانوادگی، اتحاد و دوستی را برای دو قاره به ارمغان آورد».
شخصیت
سرلشکری
نبرد گرانیک، ۳۳۴ ق م
نبرد ایسوس، ۳۳۳ ق م
اسکندر لقب «کبیر» را به خاطر موفقیت بیمانندش در کسوت یک فرمانده نظامی به دست آورد. او هرگز در هیچ نبردی شکست نخورد، اگرچه سپاه او معمولا از نظر شمار کمتر از دشمن بود. این امر حاصل استفاده از تاکتیکهای زمینی، فالانکس، و سوارهنظام، بهکارگیری راهبردهای جسورانه، و وفاداری شدید سربازانش بود. فالانکس مقدونی، مسلح به ساریسا یا نیزه ۶ متری، توسط فیلیپ دوم از راه تمرینهای سفت و سخت پرورش یافته و ورزیده شده بودند و اسکندر از سرعت و قابلیت مانور آن علیه نیروهای بزرگتر اما ناهمگون ایرانی نهایت استفاده را برد. اسکندر از احتمال بروز نفاق در سپاه گونهگونش که از زبانها و سلاحهای متفاوتی بهره میبردند باخبر بود. او شخصا و در هیئت یک پادشاه مقدونی در نبردها شرکت میجست و از این راه بر مشکل گونهگونی سپاهش غالب میآمد.
اسکندر در نخستین نبردش در آسیا، نبرد گرانیک، تنها از بخش کوچکی از سپاهش، شاید ۱۳،۰۰۰ پیاده و ۵،۰۰۰ سوار، در برابر سپاه بسیار بزرگتر ایران مشتمل بر ۴۰،۰۰۰ سرباز استفاده کرد. اسکندر فالانکس را در مرکز سپاه و سوارهنظام و کمانداران را در جناحین چید تا خط مقدم او برابر با طول خط سوارهنظام ایران (حدود ۳ کیلومتر) شود. در مقابل، پیادهنظام ایران پشت سوارهنظام قرار گرفت. این امر اسکندر را خاطرجمع کرد که دشمن، سپاه او را دور نخواهد زد و از پشت مورد هجوم قرار نخواهد گرفت و در عین حال فالانکس او، مسلح به نیزههای طویل، مزیت قابل ملاحظهای نسبت به شمشیرها و نیزههای کوتاه ایرانیان داشت. تلفات مقدونیان در قیاس با ایرانیان قابل اغماض بود.
او در نبرد ایسوس، در نخستین رویارویی با داریوش، از همان آرایش نظام استفاده کرد و دوباره فالانکس مرکزی موجبات موفقیت او را فراهم آورد. اسکندر شخصا از وسط یورش را هدایت و سپاه دشمن را منهزم کرد. در نبرد سرنوشتساز گوگمل، داریوش بر چرخهای ارابههایش داس نصب کرده بود تا فالانکس را متفرق کند و سوارهنظامش را به نیزههای طویل مسلح نموده بود. اسکندر فالانکس را دوتکه کرد به نحوی که وسط آن با زاویهای مشخص پیش رود و هرگاه به ارابههای مهاجم رسید دو پاره شود و پس از عبور از آنها مجددا به آرایش اولیه بازگردد. پیشروی موفقیتآمیز بود و مرکز سپاه داریوش را در هم شکست و سپاه داریوش دوباره به هزیمت رفت.
اسکندر در هنگام مواجهه با دشمنانی که از فنون جنگی ناشناخته استفاده میکردند (مثلا در آسیای میانه یا هند)، نیروهایش را به شیوه دشمن وفق میداد. فلذا در باختر و سغد، اسکندر با موفقیت از نیزهاندازان و کماندارانش استفاده کرد تا از تحرکات دشمن برای دور زدن سپاه جلوگیری کند و همزمان سوارانش را در مرکز جمع کرد. در هند در هنگام مواجهه با سپاه فیل شاه پور، مقدونیان صف خود را باز میکردند تا فیلها را احاطه کرده و با استفاده از نیزههای طویل به سمت بالا ضربه وارد کرده و فیلران را به پایین بیندازند.
ظاهر فیزیکی
نسخه بدل رومی از مجسمه لوسیپوس، موزه لوور. از پلوتارک نقل است که مجسمههای لوسیپوس قابل اعتمادترین بودند.
پلوتارک، زندگینامهنویس یونانی، ظاهر اسکندر را اینچنین توصیف میکند:
آریان، مورخ یونانی، اسکندر را چنین توصیف میکند:
یکی از رمانسهای نیمهافسانهای اسکندر نیز به این مطلب اشاره دارد که اسکندر دچار ناهمرنگی عنبیه بودهاست: یک چشمش تیره بودهاست و دیگری روشن.
پیتر گرین، مورخ بریتانیایی، بر پایه بررسی مجسمهها و برخی اسناد کهن توصیف زیر را از ظاهر اسکندر ارائه دادهاست:
نویسندگان باستان نقل کردهاند که اسکندر چنان از شمایلی که لوسیپوس از او میآفرید خرسند بودهاست که دیگر مجسمهسازان را از آفرینش تصاویر او منع کرده بود. لوسیپوس از حالت مجسمهسازی کونتراپوستو برای چهرهپردازی از اسکندر و دیگر شخصیتها نظیر آپوکسوئومنوس، هرمس، و اروس استفاده کردهاست. مجسمه لوسیپوس، که به خاطر طبیعتگراییاش مشهور است نه به خاطر ژست ایستاتر و خشکترش، وفادارترین تصویرپردازی از اسکندر محسوب میشود.
ویژگیهای شخصیتی
اسکندر (چپ) در حال شکار شیر آسیایی به همراه دوستش کراتروس. موزائیک متعلق به قرن سوم ق م، موزه پلا
برخی از خصلتهای بارز شخصیتی اسکندر در واکنش به رفتار والدینش شکل گرفت. مادرش بسیار جاهطلب بود و او را ترغیب میکرد که باور کند او مقدر به فتح شاهنشاهی هخامنشیان بودهاست. تاثیرات المپیاس به او حس تقدیر را تلقین کرد و پلوتارک به ما میگوید که جاهطلبی او «روحیهاش را طی سالهای پیش رو، مصمم و منیع نگه داشته بود». با وجود این، پدرش نقش نزدیکترین و تاثیرگذارترین الگو را برای او بازی میکرد زیرا که اسکندر جوان میدید فیلیپ عملا هر سال به جنگ میرود، پشت سر هم پیروزی به دست میآورد و همزمان زخمهای کاریاش را نادیده میگیرد. رابطه اسکندر با پدرش جنبه رقابتجویی شخصیتش را شکل داد؛ او نیاز داشت از پدرش پیشی بگیرد که این امر از رفتارهای بیپروای او در میادین رزم مشهود است. در حالی که اسکندر نگران بود که پدرش «هیچ دستاورد مهم یا طراز اولی» را برای او باقی نگذارد تا در مقابل جهانیان خودنمایی کند، همزمان دستاوردهای پدرش را در نزد ملازمانش کوچک میشمرد.
بنا بر گفتههای پلوتارک، از جمله خصلتهای اسکندر تندخویی و عجولی و تبعیت از امیال آنی بود که تا حدی در تصمیماتش نمود پیدا میکرد. اگرچه اسکندر لجوج بود و بهخوبی به فرامین پدر گوش نمیسپرد، نسبت به بحثهای مستدل روی خوش نشان میداد. او جنبه آرامتری نیز داشت: تیزهوش، منطقی، و حسابگر بود. میل وافری به دانش داشت، عاشق فلسفه بود، و خوره کتاب. بیشک اینها تا قسمتی به خاطر تدریس خصوصی ارسطو بود؛ اسکندر باهوش بود و درس را زود فرا میگرفت. ذکاوت و عقلانیت او از توانایی و موفقیت او در کسوت یک سرلشکر بهخوبی آشکار میشود. او در «خوشی دادن به بدن» قید و بند زیادی داشت اما در مقابل نمیتوانست در برابر الکل مقاومت کند.
اسکندر فاضل بود و از هنر و علم حمایت میکرد. اما بر خلاف پدرش علاقه کمی به ورزش یا بازیهای المپیک نشان میداد و تنها در جستجوی آرمانهای هومری عزت (timê) و افتخار (kudos) بود. او جذبه و ابهت فراوانی داشت، شاخصههایی که از او رهبری بزرگ میساخت. تواناییهای منحصر به فرد او وقتی به خوبی آشکار میشود که بدانیم هیچیک از سرداران اسکندر نتوانست مقدونیه را متحد سازد و امپراتوری پهناور او را پس از مرگش حفظ کند — تنها اسکندر چنین توانایی و قدرتی داشت.
در آخرین سالهای زندگیاش، بهویژه پس از مرگ هفستیون، نشانههای مبنی بر جنون خودبزرگبینی و پارانویا در او بروز کرد. غرور ناشی از دستاوردهای چشمگیرش به همراه اعتقاد وصفناپذیرش به تقدیر و چاپلوسیهای ملازمانش، احتمالا در بروز این امراض موثر بودهاند. هذیانهای خودبزرگانگاری او بهسادگی در وصیتنامهاش و نیز میلش به فتح جهان مشهود است.
به نظر میرسد او خود باور کرده بود که خداست یا دستکم به دنبال الوهیت بخشیدن به خود بود. المپیاس همواره نزد اسکندر پافشاری میکرد که او فرزند زئوس است، فرضیهای که ظاهرا توسط غیبگوی آمون در واحه سیوا برای اسکندر تایید شد. از آن پس او شروع کرد که خود را فرزند زئوس-آمون بشناساند. اسکندر در دربارش رگههایی از نحوه لباس پوشیدن ایرانیان و دیگر سنن ایشان را اتخاذ کرد، بالاخص رسم پروسکونسیس که در میان مقدونیان مقبولیت نیافت و از انجام آن اکراه داشتند. این رفتار موجبات ناخشنودی و نارضایتی بسیاری از هموطنان او را فراهم آورد. با وجود این، اسکندر فرمانروایی عملگرا بود که از مشکلات فرمانروایی بر مردمانی ناهمگون از نظر فرهنگی، باخبر بود؛ مردمانی که بسیاری از آنها در کشورهایی زندگی میکردند که پادشاه چون خدا پرستیده میشد؛ بنابراین، افزون بر جنون خودبزرگبینی، ممکن است این دست رفتارهای او تنها تلاشی برای استحکام بخشیدن به امپراتوریاش و متحد نگه داشتن مردمانش باشد.
روابط خصوصی
دیوارنگارهای در پمپئی که ازدواج اسکندر با استاتیرا را در سال ۳۲۴ ق م به تصویر کشیدهاست. آن دو ظاهرا همچون آرس و آفرودیته لباس بر تن کردهاند.
اسکندر دو بار ازدواج کرد: با روشنک دختر وخشارد، نجیبزاده باختری، منتها بدون عشق؛ و با استاتیرای دوم، شاهزاده ایرانی و دختر داریوش سوم، به دلایل سیاسی. او ظاهرا دو پسر داشت: اسکندر چهارم مقدونیه از روشنک و احتمالا هراکلس مقدونی از رفیقهاش، بارسینه. او فرزند دیگری نیز از روشنک در راه داشت اما در بابل سقط جنین شد.
همچنین اسکندر رابطهای نزدیک با دوست، سردار، و محافظش، هفستیون، داشت. هفستیون پسر نجیبزادهای مقدونی بود. مرگ هفستیون اسکندر را ویران کرد. این حادثه ممکن است در تنزل وضعیت سلامت جسمانی و روانی اسکندر در ماههای آخر زندگیاش نقش مهمی ایفا کرده باشد.
درباره گرایش جنسی اسکندر گمانهزنیها شده و این امر به موضوعی جنجالی مبدل شدهاست. در هیچیک از منابع باستان نیامده که اسکندر رابطه همجنسگرایانه داشته یا رابطه او با هفستیون جنسی بودهاست. با این وجود آیلیان درباره بازدید اسکندر از تروا مینویسد که «اسکندر مقبره آشیل و هفستیون مقبره پاتروکل را با تاج گل آراستند. دومی عزیزکرده اسکندر بود، درست همانطور که پاتروکل عزیزکرده آشیل بود». قابل توجه است که از واژه یونانی باستان eromenos به معنی «عزیزکرده» لزوما مفهوم جنسی مستفاد نمیگردد. ممکن است اسکندر دوجنسگرا بوده باشد که در زمان او موضوعی جنجالبرانگیز نبودهاست.
گرین استدلال میکند که شواهد کمی درباره علاقه جسمانی اسکندر به زنان در منابع باستانی وجود دارد؛ او تا اواخر عمرش نایبالسلطنهای نداشت. اما به هنگام مرگ نسبتا جوان بود و اوگدن بیان میدارد که سابقه زناشویی اسکندر نسبت به پدرش در همان سن و سال پربارتر و جالب توجهتر است. اسکندر به جز همسر، چندین و چند رفیقه داشت. اسکندر حرمی به سبک و سیاق شاهان هخامنشی برای خود گرد آورد اما در استفاده از آن جانب امتساک را میگرفت و در «خوشی دادن به بدن» نفسش را کنترل میکرد. با این وجود پلوتارک از شیفتگی و دلباختگی اسکندر نسبت به روشنک میگوید و اسکندر را به خاطر تحمیل نکردن خود بر آن زن تحسین میکند. به عقیده گرین، با توجه به دوره زمانی اسکندر، او دوستی نسبتا عمیقی با زنان برقرار میکرد از جمله آدای کاریهای که اسکندر را به فرزندخواندگی پذیرفت و حتی مادر داریوش، سیسیگامبیس، که گفته میشود در اثر حزن و اندوه پیشآمده پس از شنیدن خبر مرگ اسکندر درگذشت.
میراث
نمای جهان هلنیستی پس از اسکندر: نقشه جهان باستان اثر اراتوستن، حاوی اطلاعاتی در باب لشکرکشیهای اسکندر و جانشینان او
میراث اسکندر تنها به فتوحاتش محدود نمیشود. لشکرکشیهای او ارتباط و تجارت را بین شرق و غرب بهشدت افزایش داد و مناطق پهناوری از شرق در معرض تمدن و فرهنگ یونانی قرار گرفتند. برخی از شهرهایی که او بنا کرد به مراکز مهم فرهنگی مبدل شدند و بسیاری از آنها تاکنون به حیات خود ادامه دادهاند. وقایعنگاران او اطلاعات ذیقیمتی را درباره مسیرهای لشکرکشی او ثبت کردند و همزمان یونانیان حس کردند به دنیای عظیمتری تعلق دارند؛ اکنون وسعت دید به فراسوی مدیترانه میرسید.
اوستا در آتش
دانشنامه کتابخانه و دانش اطلاعات:
«به گفته ابن ندیم، نویسنده الفهرست، که در حدود سال ۹۸۷ میلادی نوشته شده؛ در قصر آپادانا در تخت جمشید نوشتههایی به صورت لوحهای چوبی، سنگ و خاک رس در موضوعات متعدد وجود داشت. تعداد بسیاری از این الواح به وسیله اسکندر مقدونی(۳۳۳ پیش از میلاد) نابود شد یا به کتابخانه اسکندریه فرستاده شد. کشف سی هزار لوحه از گل رس در سال ۱۹۳۴ میلادی در زیر زمین ویرانههای کاخ آپادانا در تخت جمشید این گفته را تایید میکند. باستانشناسان این بخش را خزانه تخت جمشید یا کتابخانه استخر نامیدهاند. اسکندر همینطور ۲۰۰۰۰ چرم گاوی را که اوستا بر روی آنها نوشته شده بود سوزاند. به ما گفته شده که این کتابها در بایگانی تخت جمشید نگهداری میشدند و زمانی که اسکندر آن قصر را به آتش کشید این کتابها هم از میان رفتند.»
زبی بلال اسماعیل تاریخ دان مینویسد:
«در ابتدا اوستا به زبان اوستایی نوشته شد اما در زمان حمله اسکندر ، اسکندر اوستا را نابود کرد و بیشتر قسمتهای آن ازبین رفت تا اینکه یک بار در زمان پارتها و و بار دیگر در زمان ساسانیان به جمعآوری آن پرداختند و این بار به وسیله خطی به نام -دین دبیر- نوشته شد»
پادشاهیهای هلنیستی
عاجلترین میراث اسکندر انضمام قطعههای بزرگی از خاک آسیا به قلمرو مقدونیه بود. در هنگام مرگ اسکندر، امپراتوریاش ۵،۲۰۰،۰۰۰ کیلومتر مربع مساحت داشت و بزرگترین دولت وقت به حساب میآمد. بسیاری از این مناطق تا ۲۰۰ الی ۳۰۰ سال آینده در دستان مقدونیان یا تحت نفوذ فرهنگ یونانی باقی ماندند. دولتهای جانشینی که پس از مرگ اسکندر سر بر آوردند، حداقل در ابتدا، قدرت غالب منطقه بودند و از این ۳۰۰ سال غالبا با عنوان عصر هلنیستی یاد میشود.
نقشه اسکندریه در عهد باستان
مرزهای شرقی امپراتوری اسکندر حتی در زمان حیات خود او در حال فروپاشی بود. خلا قدرتی که او در شمال غربی شبهقاره هندوستان بر جای گذاشت، به ظهور یکی از قدرتمندترین دودمانهای هندی در تاریخ انجامید. چاندراگوپتا مائوریا با استفاده از خلا قدرت پیشآمده، بر پنجاب مسلط شد و از این پایگاه قدرت، بر امپراتوری ناندا تاخت و موفق به فتح آن شد.
شهرسازی
اسکندر در مسیر لشکرکشیاش، در حدود بیست شهر جدید بنا کرد که نام اسکندر را بر خود داشتند و اکثرشان در شرق دجله بودند. نخستین و مهمترین آنان، اسکندریه در مصر بود که در آینده به یکی از مهمترین شهرهای مدیترانه مبدل گشت. شهرها در مسیر راههای بازرگانی و نیز موقعیتهای دفاعی واقع شده بودند. قاعدتا در ابتدا شهرهای تازه تاسیس برای زندگی نامساعد بودهاند و شرایط تنها اندکی از پادگانهای دفاعی بهتر بودهاست. پس از مرگ اسکندر، بسیاری از یونانیان ساکن در شهرهای تازه تاسیس تلاش کردند به یونان بازگردند. وانگهی تقریبا یک سده پس از مرگ اسکندر، بسیاری از اسکندریهها شکوفا شدند و زندگی در آنها رونق گرفت؛ ساختمانهای عمومی مجللی در آنجاها ساخته شد و جماعت فراوانی اعم از یونانی و بومی در آنها ساکن شدند.
یونانیسازی
اصطلاح «یونانیسازی» را ابتدا یوهان گوستاف درویزن برای دلالت بر گسترش زبان، فرهنگ، و جماعت یونانی در قلمرو پیشین شاهنشاهی هخامنشی پس از تسخیر آن به توسط اسکندر به کار برد. در وقوع این صدور فرهنگی جای هیچ شکی باقی نیست و در شهرهای بزرگ هلنیستی، چون اسکندریه، انطاکیه، و سلوکیه، بهخوبی مشهود است. اسکندر در پی آن بود که رگههایی از فرهنگ یونانی را به آن ایرانی وارد کند و کوشید فرهنگ یونانی و ایرانی را به هم بیامیزد. او آرزو داشت تا جماعت آسیا و اروپا را همگون کند. اما جانشینانش چنین سیاستهایی را صراحتا رد کردند. با این وجود، در سرتاسر منطقه یونانیسازی به وقوع پیوست و همزمان روند مخالف و مجزای «شرقیسازی» در دول جانشینان صورت گرفت.
مجسمه بودا در ریخت یونانی-بودایی، متعلق به قرن اول یا دوم میلادی، گنداره
هسته فرهنگ هلنیستی اساسا آتنی بود. سپاهیان اسکندر از گوشه و کنار یونان به دور هم جمع شده بودند. معاشرت و مصاحبت آنان با یکدیگر منجر به پیدایش لهجه جدید «کوینه» یا «یونانی عامی» شد که عمدتا مبتنی بر گویش آتیک بود. کوینه در سرتاسر جهان هلنیستی اشاعه یافت و به عنوان زبان میانجی در آن سرزمینها به کار گرفته شد و در نهایت نیای زبان یونانی جدید گشت. افزون بر این، طراحی شهری، آموزش، حکومتداری محلی، و جریان هنری در عصر هلنیستی همگی در آرمانهای یونان کلاسیک ریشه داشتند و بهتدریج به اشکال کاملا جدیدی فرگشت یافته، در زمره «هلنیستی» جای گرفتند. حتی وجهههای از فرهنگ هلنیستی در سنن و رسوم امپراتوری بیزانس در اواسط قرن پانزدهم میلادی مشهود است.
برخی از عجیبترین آثار یونانیسازی در هند، در موطن پادشاهیهای نسبتا دیرظهور هندی-یونانی، قابل مشاهده است. در آن سرزمینهای دور از اروپا، ظاهرا فرهنگ یونانی با آن هندی، بهویژه بودایی، در هم آمیختهاست. اولین تصویرپردازی واقعی از بودا در این زمان به تقلید از مجسمههای یونانی آپولون شکل گرفت. برخی از رسوم بودایی احتمالا تحت تاثیر دین یونان باستان قرار گرفتهاست: مفهوم بوداسف یادآور قهرمانان الوهی یونان است و برخی از مناسک عبادی مهایانه (سوزاندن عود، اهدای گل، گذاشتن غذا بر مذبح) مشابه همین مناسک در یونان باستان میباشند. احتمالا شاهی یونانی به نام مناندر یکم به کیش بوداییان وارد شده و در متون بودایی تحت نام «میلیندا» جاودانه شدهاست. فرایند یونانیسازی به حیطه علم نیز تسری یافته بود؛ به گونهای که نظریات اخترشناسی یونان به هند رسیده و اخترشناسی آنان را طی سدههای نخستین میلادی عمیقا متاثر نموده بود. به عنوان مثال ابزارهای اخترشناسی یونانی متعلق به قرن سوم قبل از میلاد در شهر یونانی-باختری آیخانم در افغانستان و امروزی پیدا شدهاست. این ابزارها مربوط به دوره زمانیای بودهاند که دیدگاه یونانیان مبنی بر کروی بودن زمین و احاطه شدن آن به وسیله سیارات کروی در هند مورد پذیرش قرار گرفت و نهایتا جایگزین دیدگاه دیرینه هندیان مبنی بر مسطح و دایرهوار بودن زمین گشت.
تاثیر بر روم
رومیان بسیاری، بالاخص سرداران، اسکندر و دلاوریهایش را تحسین کردند. آنها میخواستند خود را به نحوی به دستاوردهای اسکندر مربوط سازند. پولوبیوس کتابش تواریخ را با متذکر شدن دستاوردهای اسکندر به رومیان آغاز کرد و بنابراین رهبران روم او را به مثابه الگوی خویش دیدند. پومپه لقب «مگنوس» به معنی «کبیر» را بر خود نهاد و حتی از مدل موی اسکندر تقلید کرد و سرزمینهای فتحشده شرق را جست تا ردای ۲۶۰ ساله او را بیابد و آن را به نشانه بزرگی به تن کرد. ژولیوس سزار از سواردیس برنزی اسکندر ساخته لوسیپوس در محل اجتماعات شهر پردهبرداری کرد اما سر خود را به جای سر اسکندر گذاشت. اوکتاویان از مقبره اسکندر در اسکندریه بازدید کرد و موقتا تصویر مهرش را از ابوالهول به چهره اسکندر تغییر داد. تراژان، نرون، و کاراکالا اسکندر را تحسین کردند. خاندان ماکریانی، خاندانی رومی که به توسط ماکرینوس برای مدتی کوتاه به قدرت رسید، تصاویر اسکندر را همواره همراه خود داشتند، یا بر روی جواهراتشان یا به صورت گلدوزیشده بر روی لباسهایشان.
از سوی دیگر، برخی از نویسندگان رومی، بهویژه شخصیتهای جمهوریخواه، از داستان اسکندر به عنوان حکایتی عبرتانگیز برای تبیین این موضوع که چگونه میتوان یکهسالاری را با ارزشهای جمهوریخواهی تعدیل کرد، استفاده کردهاند. این نویسندگان از اسکندر به عنوان مثالی از یک حکمران با فضایلی چون amicita (دوستی) و clementia (رافت)، و رذایلی چون iracundia (خشم) و cupiditas gloriae (تمایل بیش از حد به عزت و افتخار) استفاده کردهاند.
افسانه
روایتهای افسانهای فراوانی پیرامون زندگی اسکندر وجود دارد که بسیاری از آنها ریشه در زمان حیات خود او دارند و احتمالا به توسط خودش ترویج شدهاند. کالیستنس، تاریخنگار درباری اسکندر، دریای کیلیکیه را به گونهای ترسیم کرد که در حال انجام پروسکونسیس از اسکندر پس میکشد. اونسیکریتوس چند صباحی پس از مرگ اسکندر قراری عاشقانه بین او و تالستریس، ملکه اسطورهای آمازونها، از خود سر هم کرد و وقتی داستان را برای لوسیماخوس، سردار اسکندر و پادشاه آتی مقدونیه، خواند گفته میشود لوسیماخوس به شوخی گفتهاست «متعجبم که من آن موقع کجا بودم».
در نخستین سدههای پس از مرگ اسکندر، احتمالا در اسکندریه، چندین داستان افسانهای مختلف در هم آمیخته شدند و متن واحدی را به نام رمانس اسکندر شکل دادند. رمانس اسکندر بعدها بهاشتباه به کالیستنس نسبت داده شد و از این رو به کالیستنس-نما معروف است. این متن که در دوران باستان و قرون وسطی چندین مرتبه مورد بسط و بازنگری قرار گرفت، حاوی داستانهای مشکوک فراوانی است و به چندین زبان ترجمه شدهاست.
در فرهنگ نوین و باستان
موفقیتها و میراث اسکندر در بسیاری از جوامع و فرهنگها توصیف و تشریح شدهاست. نام او در فرهنگ عوام و خواص از عصر خودش تا به امروز مطرح بودهاست. رمانس اسکندر، بهطور خاص، تاثیر قابل توجهی بر تصویرپردازیها از اسکندر در جوامع آتی، از ایران گرفته تا اروپای قرون وسطی تا یونان امروزی، گذاشتهاست.
اسکندر در فولکلور یونان امروزی بیش از هر شخصیت باستانی دیگر، به نحو بارزی برجسته است. شکل محاورهای نام او در زبان یونانی نوین («او مگالکساندروس») نامی بسیار رایج است و او تنها قهرمان باستانی است که در سایهبازی کاراگیوزیس ایفای نقش میکند. قصهای مشهور بین دریانوردان یونانی وجود دارد که در آن یک پری دریایی گوشهگیر در حین طوفان، سینه کشتی را در چنگ میگیرد و میپرسد «آیا شاه اسکندر زنده است؟». جواب صحیح «او زنده و سرحال است و بر جهان فرمان میراند» است و دادن پاسخ صحیح منجر به ناپدید شدن پری دریایی و آرام گرفتن دریا میشود. هر جواب دیگری داده شود، پری دریایی به یک گورگون وحشتناک تبدیل میشود و کشتی را به اعماق دریا میکشاند و غرق میکند.
مینیاتور ایرانی متعلق به قرون پس از اسلام. خضر و اسکندر در حال مشاهده آب حیات که به ماهی مرده جان دوباره بخشیدهاست.
در ادبیات فارسی میانه (پیش از اسلام) از اسکندر با لقب «گجستک» به معنی «ملعون» یاد شدهاست و او متهم به ویران کردن معابد و سوزاندن متون مقدس زرتشتیان است. در ایران پس از اسلام تحت تاثیر اسکندرنامه چهرهای خوشبینانهتر از اسکندر شکل میگیرد. اسکندرنامه فردوسی، اسکندر را در خط شاهان مشروع ایران جای میدهد و از او چهرهای اسطورهای ترسیم میکند که در طلب آب حیات دورادور جهان را جست. بعدها نویسندگان ایرانی اسکندر را به فلسفه مربوط میسازند و او را همنشین اشخاصی چون سقراط و افلاطون و ارسطو در جستجوی جاودانگی به تصویر میکشند.
نسخه سوری رمانس اسکندر، او را در هیئت کشورگشایی مسیحی و آرمانی به تصویر میکشد که به درگاه «خدای احد و راستین» دعا کرد. در مصر، اسکندر به عنوان پسر نکنتانبوی دوم، آخرین فرعون پیش از استیلای ایرانیان، به تصویر کشیده شد. پیروزی او بر داریوش، رستگاری مصر دانسته شد و ثابت کرد که همچنان یک مصری بر مصر فرمانروایی خواهد کرد.
برخی از محققین عقیده دارند شخصیت ذوالقرنین که در قرآن ذکر آن رفتهاست، همان اسکندر کبیر میباشد و دلیل آن را وجود قرائنی در رمانس اسکندر ذکر کردهاند. ذوالقرنین قهرمانی است که سدی بنا میکند تا گروهی مستضعف را در برابر ستم قوم یاجوج و ماجوج یاری رساند. سپس در دنیای شناختهشده آن روز لشکر میکشد تا آب حیات و جاودانگی را بیابد و در نهایت پیامبر میشود.
در هند و پاکستان، بهطور دقیقتر در پنجاب، نام «سکندر» که از زبان فارسی برگرفته شدهاست، بیانگر جوان مستعد نوخاسته است. در اروپای قرون وسطی، اسکندر از اعضای نه دلاور بهشمار میآمد؛ نه دلاور گروهی از قهرمانان بودند که همه خصوصیتهای آرمانی شوالیهگری را داشتند.
تاریخنگاری
به جز چند کتیبه و قطعه بازمانده، نوشتههای کسانی که اسکندر را از نزدیک میشناختند یا از خادمان او اطلاعاتی را جمعآوری کرده بودند، همه از میان رفتهاست. کالیستنس، تاریخنگار اسکندر؛ بطلمیوس و نئارخوس، سرداران اسکندر؛ آریستوبولوس، افسر جزء سپاه اسکندر؛ و اونسیکریتوس، سکاندار ارشد اسکندر، از جمله همعصران اسکندر بودند که شرح حال او را نوشتند. این آثار همه از بین رفتهاند اما آثار بعدی که بر پایه آن آثار اولیه نوشته شدهاند باقی ماندهاند. قدیمیترین آنها دیودور سیسیلی (قرن اول ق م) است. بعد از آن کوئینتوس کورتیوس روفوس (اواسط تا اواخر قرن اول میلادی) است و بعدی آریان (قرن اول تا دوم میلادی) و بعدی پلوتارک (قرن اول تا دوم میلادی) و در نهایت یوستین است که آثار او متعلق به قرن چهارم میلادی میباشد. از میان این آثار، آریان را موثقترین دانستهاند زیرا که او از آثار بطلمیوس و آریستوبولوس به عنوان منبع بهره بردهاست. اثر دیودور از لحاظ توثیق در رده دوم قرار میگیرد.
اسکندر در تاریخ روایی ایران
تصویر اسکندر در تاریخ روایی ایران شامل دو چهره کاملا متفاوت است که هردوی آنها احتمالا توسط زرتشتیها نقل شدهاند و در نتیجه میتوان به آنها برچسب «زرتشتی» زد. یکی از این داستانها، اسکندر را با دیدی مثبت بهتصویر میکشد و در قالب اسکندر افسانهای در متون فارسی تداوم مییابد، و به نظر میرسد که این سنت دستکم تا حدی دارای منشا غیرایرانی باشد، اما روشن است که کاملا با سنت داستانسرایی زرتشتیان ساسانی ادغام شدهاست. دومین داستان درباره اسکندر، او را بهعنوان چهرهای «ملعون» (گجستک) و مخرب دین زرتشی توصیف میکند. در متونی از جمله ارداویرافنامه، بندهشن، دینکرد، زند وهمن یسن، نامه تنسر، و روایتهای پهلوی آذرفرنبغ و فرنبغ سروش از اسکندر بهعنوان کسی که اوستا را سوزاند و در دین زرتشتی گسست و خلل ایجاد کرد، یاد میشود.
این پرسش که تصویرهای ذکرشده در بالا، تا چه اندازه بر واقعیتهای عینی استوارند و تا چه مقدار نقش فرهنگی، مذهبی و ملاحظات سیاسی دوران بعدی در شکلگیری آنها موثر بودهاست، به شیوههای گوناگونی توسط پژوهشگران پاسخ داده شدهاست. بهرام آنکلساریا و گراردو نیولی داستان تخریب متون مقدس زرتشتی توسط اسکندر را حقیقتی تاریخی میدانند، حال آنکه اکثر پژوهشگران دیگر در این زمینه تردید دارند و «زمان روزگار زندگی زرتشت» و نوشتن اوستا بر «۱۲ هزار پوست گاو» را بهعنوان افسانه رد میکنند. در زند وهمن یسن، از اسکندر با لقب «بدکار مسیحی» یاد میشود، که نشاندهنده اختلافات دینی اواخر عصر ساسانی و منازعات زرتشتیان و مسیحیان است.
فهرست مشاهیری که در اوج شهرت درگذشتند | [
"باسیلئوس",
"مقدونیه باستان",
"هژمونی",
"اتحادیه کورنت",
"شاهنشاه",
"شاهنشاهی هخامنشی",
"فرعون",
"مصر باستان",
"ارباب آسیا",
"داریوش سوم",
"موزائیک اسکندر",
"موزه ملی باستانشناسی ناپل",
"فهرست پادشاهان مقدونیه",
"فیلیپ دوم مقدونیه",
"اسکندر چهارم مقدونیه",
"فیلیپ سوم مقدونیه",
"زبان یونانی",
"روشنک (همسر اسکندر)",
"استاتیرا (دختر داریوش سوم)",
"پروشات (دختر اردشیر سوم)",
"خاندان آرگئاد",
"المپیاس",
"پلا",
"بابل (دولتشهر)",
"دین در یونان باستان",
"مقدونیهٔ باستان",
"ارسطو",
"فهرست بزرگترین امپراتوریهای جهان",
"تاریخ باستان",
"دریای یونان",
"هیمالیا",
"آناتولی",
"هخامنشیان",
"نبرد ایسوس",
"نبرد گوگمل",
"دریای آدریاتیک",
"رود سند",
"شبهجزیره عربستان",
"دیادوخوی",
"مبادله فرهنگی",
"اسکندریه (ابهامزدایی)",
"اسکندریه",
"تمدن هلنیستی",
"امپراتوری روم شرقی",
"آشیل",
"هندوستان",
"موزهٔ بریتانیا",
"ژان لئون ژروم فریس",
"گاهشماری آتیکی",
"نئوپتولموس یکم اپیروس",
"اپیروس",
"پلوتارک",
"زئوس",
"پوتیدایا",
"خالکیدیکه",
"پارمنیون",
"ایلیریا",
"پئونیا",
"تاریخ بازیهای المپیک",
"معبد آرتمیس",
"افسوس (شهر)",
"عجایب جهان",
"هگسیاس",
"آرتمیس (اسطوره)",
"بوکفالوس",
"لانیکه",
"کلیتوس سیاه",
"لئونیداس اهل اپیروس",
"لوسیماخوس",
"چنگ رومی",
"تسالی",
"تالان آتیک",
"پاکستان",
"بوکفالا",
"نبرد هوداسپس",
"جلالپور شریف",
"جهلم، پاکستان",
"پهالیه",
"مندی بهاءالدین، پاکستان",
"ایسوکراتس",
"اسپئوسیپوس",
"آکادمی افلاطون",
"میزا (مقدونیه باستان)",
"استاگیرا (شهر باستانی)",
"بطلمیوس یکم",
"هفستیون",
"کاساندر",
"هومر",
"ایلیاد",
"بیزانس",
"نایبالسلطنه",
"ولیعهد",
"تراکیان",
"مایدی",
"الکساندروپولیس مایدیکا",
"تراکیه",
"پرینتهوس",
"آمفیسا",
"دلفی (شهر)",
"آپولو (اساطیر یونان)",
"ترموپیل",
"الاتیا",
"تبس (یونان)",
"آتن",
"دموستن",
"خایرونیا",
"بئوسی",
"نبرد خایرونیا",
"پلوپونز",
"اسپارت",
"کورینتوس",
"هژمون",
"امپراتوری هخامنشیان",
"کلئوپاترا ائورودیکه",
"آتالوس (سردار)",
"الکساندر یکم اپیروس",
"دودونا",
"دماراتوس",
"پیکسوداروس",
"ساتراپ",
"کاریا",
"فیلیپ آریدایوس",
"تسالوس (بازیگر)",
"هارپالوس",
"نئارخوس",
"اریگیوس",
"ورجینا",
"سوماتوفولاکس",
"پاوسانیاس اهل اورستیدوس",
"پردیکاس",
"لئوناتوس",
"آمونتاس چهارم مقدونیه",
"لونکستیس",
"الکساندر لونکستیس",
"فیلیپ سوم",
"کوه المپ",
"کوه اوسا",
"اتحادیه آمفیکتوئونی",
"دیوژن کلبی",
"آمفیپولیس",
"کوههای هایموس",
"تریبالی",
"دانوب",
"گتای",
"کلیتوس اهل ایلیریا",
"گلاوکیاس اهل تاولانتی",
"تاولانتی",
"آنتیپاتر",
"آسیا",
"تنگه داردانل",
"جنگ گوگمل",
"موصل",
"هگمتانه",
"تخت جمشید",
"نبرد گرانیک",
"محاصره هالیکارناس",
"محاصره ملط",
"داردانل",
"پایونیا",
"سارد",
"ایونیا",
"هالیکارناس",
"ممنون رودسی",
"اورونتوباتس",
"آدا (ساتراپ کاریا)",
"لیکیه",
"پامفیلیه",
"ترمسوس",
"گردیوم",
"فریگیه",
"گره گوردی",
"محاصره صور",
"خانه فائون",
"پمپئی",
"دروازههای کیلیکیه",
"سیسیگامبیس",
"سوریه",
"شام (سرزمین)",
"صور (لبنان)",
"محاصره غزه",
"موزهٔ لوور",
"غزه",
"اورشلیم",
"یوسفوس فلاویوس",
"کتاب دانیال",
"واحه سیوا",
"آمون",
"زئوس-آمون",
"دودمان بطالسه",
"بینالنهرین",
"اربیل",
"نبرد دربند پارس",
"شوش",
"راه شاهی",
"دربند پارس",
"آریوبرزن (هخامنشی)",
"خشایارشا",
"آکروپولیس",
"جنگهای ایران و یونان",
"ماد",
"پارت",
"اردشیر پنجم",
"باختر (بلخ)",
"جنگ چریکی",
"قندهار",
"اسکندریه اسخاته",
"تاجیکستان",
"هریوا",
"زرنگ (ساتراپی)",
"رخج",
"سکائستان",
"اسپنتمان",
"سغد",
"بطلمیوس یکم سوتر",
"سیردریا",
"نبرد سیردریا",
"آندره کاستنی",
"پروسکونسیس",
"الوهیت",
"فیلوتاس",
"ماراکاندا",
"سمرقند",
"ازبکستان",
"کالیستنس",
"اولونتوس",
"آگیس سوم",
"نبرد مگالوپولیس",
"جمهوری روم",
"شبه قارهٔ هند",
"گنداره",
"اومفیس",
"تاکسیلا",
"سند (رود)",
"جهلم (رود)",
"آسپاسیوی",
"آساکنوی",
"کمبوجه",
"کونار",
"پنجکوره",
"سوات",
"بونیر",
"آئورنوس",
"کوینت کورس",
"پور (شاه)",
"پنجاب",
"اسکندریه بوکفالوس",
"نیکایا، پنجاب",
"مونگ، پنجاب",
"گنگ (رود)",
"امپراتوری ناندا",
"ماگادها",
"امپراتوری گانگاریدای",
"بنگال",
"رود بیاس",
"کوینوس",
"مالهی",
"مولتان",
"کراتروس",
"کارمانیا",
"خلیج فارس",
"گدروزی",
"مکران",
"شوش (شهر باستانی)",
"اوپیس",
"ازدواج دستهجمعی شوش",
"بختنصر",
"مدیوس لاریسایی",
"دیودور",
"هراکلس",
"آریان (مورخ)",
"ژوستین (تاریخنگار)",
"استیکس",
"ماورونری",
"کالیکامیسین",
"باکتری",
"مالاریا",
"حصبه",
"ژورنال پزشکی نیو انگلند",
"سوراخشدگی روده",
"فلج کامل اندام",
"اسپوندیلیت چرکی",
"مننژیت",
"پانکراتیت",
"ویروس نیل غربی",
"خربق",
"تابوتدان",
"ممفیس",
"بطلمیوس دوم فیلادلفوس",
"دوران باستان متأخر",
"بطلمیوس چهارم لاتوروس",
"پومپه",
"ژولیوس سزار",
"آگوستوس",
"کالیگولا",
"سپتیموس سوروس",
"کاراکالا",
"تابوتدان اسکندر",
"صیدا",
"موزهٔ باستانشناسی استانبول",
"آبدالونوموس",
"بطالسه",
"سلوکیه",
"پرگامون",
"کارتاژ",
"اسکندر چهارم",
"ملئاگر",
"تجزیهٔ بابل",
"اهرام ثلاثه",
"دلوس",
"دیوم",
"آتنا",
"تروآ (شهر)",
"فالانکس",
"فالانکس مقدونی",
"ساریسا",
"شاه پور",
"رمانس اسکندر",
"ناهمرنگی عنبیه",
"پیتر گرین",
"لوسیپوس",
"کونتراپوستو",
"آپوکسوئومنوس",
"هرمس",
"اروس",
"طبیعتگرایی (هنر)",
"فیلیپ دوم مقدونی",
"بازیهای المپیک باستان",
"جنون خودبزرگبینی",
"پارانویا",
"هذیان خودبزرگبینی",
"واحهٔ سیوا",
"آرس",
"آفرودیته",
"وخشارد",
"هراکلس مقدونی",
"بارسینه",
"همجنسگرایانه",
"تروا",
"پاتروکل",
"آدای کاریهای",
"دانشنامه کتابخانه و دانش اطلاعات",
"عصر هلنیستی",
"چاندراگوپتا مائوریا",
"دجله",
"یوهان گوستاف درویزن",
"انطاکیه",
"کوینه",
"آتیک",
"یونانی جدید",
"امپراتوری بیزانس",
"پادشاهی هندی-یونانی",
"بودایی",
"بودا",
"آپولون",
"دین یونان باستان",
"بوداسف",
"مهایانه",
"عود (چوب)",
"مذبح",
"مناندر یکم",
"متون بودایی",
"اخترشناسی",
"یونانی-باختری",
"آیخانم",
"زمین کروی",
"پولوبیوس",
"تواریخ",
"تندیس اسبسوار",
"اوکتاویان",
"ابوالهول",
"تراژان",
"نرون",
"ماکرینوس",
"اونسیکریتوس",
"تالستریس",
"آمازونها",
"قرون وسطی",
"سایهبازی",
"کاراگیوزیس",
"پری دریایی",
"گورگون",
"خضر",
"فارسی میانه",
"زرتشتیان",
"اسکندرنامه",
"فردوسی",
"آب حیات",
"سقراط",
"افلاطون",
"نکنتانبوی دوم",
"ذوالقرنین",
"یأجوج و مأجوج",
"نه دلاور",
"شوالیهگری",
"آریستوبولوس",
"دیودور سیسیلی",
"کوئینتوس کورتیوس روفوس",
"دانشنامه ایرانیکا",
"ارداویرافنامه",
"ژاله آموزگار",
"بندهشن",
"دینکرد",
"زند وهمن یسن",
"نامه تنسر به گشنسب",
"روایتهای پهلوی آذرفرنبغ و فرنبغ سروش",
"اوستا",
"بهرام گور آنکلساریا",
"گراردو نیولی",
"فهرست مشاهیری که در اوج شهرت درگذشتند"
] | [
"اسکندر مقدونی",
"افراد ایزد انگاشته",
"افراد دوره هلنیستی",
"اهالی مقدونیه در سده ۴ (پیش از میلاد)",
"اهالی یونان سده ۴ (پیش از میلاد)",
"بنیانگذاران شهر",
"پادشاهان شاهنامه",
"پادشاهان شاهنشاهی ایران",
"تاریخ باستان",
"جنگهای ایران باستان",
"حاکمان سده ۴ (پیش از میلاد)",
"درگذشتگان ۳۲۳ (پیش از میلاد)",
"زادگان ۳۵۶ (پیش از میلاد)",
"ژنرالهای مقدونیه باستان",
"شاهان ایران",
"فرماندهان نظامی که هیچ جنگی را نباختند",
"فرمانروایان مقدونیه",
"هخامنشیان"
] |
136 | جدول تناوبی جایگزین | 0 | 62 | 0 | [
"جدول تناوبي (جايگزين)",
"جدول تناوبی (جایگزین)",
"جدول تناوبي جايگزين"
] | false | 1 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | جدول تناوبی جایگزین، جدولی است که به صورت ستونی و در خلاف جهت عقربههای ساعت چرخیدهاست؛ و مانند اکثر جدولهای تهیه شده، گروهای پایینتر در طرف چپ قرار گرفته و اعداد به طرف راست افزایش میابند. این جدول به خاطر چرخش و همچنین ادغام لانتانیدها (Lanthanides) و آکتینیدها (Actinide) با جدول اصلی، از لحاظ طولی بصورت جدی بسیار بلندتر از جدول استاندارد است. عرض محدود آن اجازه مرور آن را بصورت برخط
(on-line) و بدون نیاز به استفاده از حرکت طوماری مرورگر، فراهم مینماید.
پریود
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۷
گروه
H ۱
Li ۳
Na ۱۱
K ۱۹
Rb ۳۷
Cs ۵۵
Fr ۸۷
۱ (IA)
قلیائی فلزی
Be ۴
Mg ۱۲
Ca ۲۰
Sr ۳۸
Ba ۵۶
Ra ۸۸
۲ (IIA)
قلیائی خاکی
La ۵۷
Ac ۸۹
Ce ۵۸
Th ۹۰
Pr ۵۹
Pa ۹۱
Nd ۶۰
U ۹۲
Pm 61
Np 93
Sm ۶۲
Pu 94
Eu ۶۳
Am 95
Gd ۶۴
Cm 96
Tb ۶۵
Bk 97
Dy ۶۶
Cf 98
Ho ۶۷
Es 99
Er ۶۸
Fm 100
Tm ۶۹
Md 101
Yb ۷۰
No 102
Sc ۲۱
Y ۳۹
Lu ۷۱
Lr 103
۳ (IIIB)
Ti ۲۲
Zr ۴۰
Hf ۷۲
Rf 104
۴ (IVB)
V ۲۳
Nb ۴۱
Ta ۷۳
Db 105
۵ (VB)
Cr ۲۴
Mo ۴۲
W ۷۴
Sg 106
۶ (VIB)
Mn ۲۵
Tc 43
Re ۷۵
Bh 107
۷ (VIIB)
Fe ۲۶
Ru ۴۴
Os ۷۶
Hs 108
۸ (VIIIB)
Co ۲۷
Rh ۴۵
Ir ۷۷
Mt 109
۹ (VIIIB)
Ni ۲۸
Pd ۴۶
Pt ۷۸
Ds 110
۱۰ (VIIIB)
Cu ۲۹
Ag ۴۷
Au ۷۹
Uuu 111
۱۱ (IB)
فلزات گرانبها
Zn ۳۰
Cd ۴۸
Hg 80
Uub 112
۱۲ (IIB)
B ۵
Al ۱۳
Ga ۳۱
In ۴۹
Tl ۸۱
Nh 113
۱۳ (IIIA)
گروه برم
C ۶
Si ۱۴
Ge ۳۲
Sn ۵۰
Pb ۸۲
Fl 114
۱۴ (IVA)
گروه کربن
N 7
P ۱۵
As ۳۳
Sb ۵۱
Bi ۸۳
Mc 115
۱۵ (VA)
پنیکتوژن(Pnictogen)ها
O 8
S ۱۶
Se ۳۴
Te ۵۲
Po ۸۴
Lv 116
۱۶ (VIA)
چالکوژن(Chalcogen)ها
F 9
Cl 17
Br 35
I ۵۳
At ۸۵
Ts 117
۱۷ (VIIA)
هالوژن(Halogen)ها
He 2
Ne 10
Ar 18
Kr 36
Xe 54
Rn 86
Og 118
۱۸ (VIIIA)
گازهای کامل(Noble)
+ گروههای شیمیایی جدول تناوبی
قلیائی فلزی
قلیائی خاکی
لانتانیدها
آکتینیدها
فلزات انتقالی
دیگر فلزات
شبه فلزات
غیر فلزات
هالوژنها
گازهای کامل
جدول استاندارد - جدول جایگزین - جدول ضد - جدول بزرگ - جدول عظیم - جدول عریض - جدول توسعه یافته - جدول ساختاری - فلزات و غیر فلزات
کد رنگ برای اعداد اتمی:
عناصر شماره گذاری شده با رنگ آبی ، در دمای اتاق مایع هستند؛
عناصر شماره گذاری شده با رنگ سبز ، در دمای اتاق بصورت گاز میباشند؛
عناصر شماره گذاری شده با رنگ سیاه، در دمای اتاق جامد هستند.
عناصر شماره گذاری شده با رنگ قرمز ترکیبی بوده و بطور طبیعی یافت نمیشوند (همه در دمای اتاق جامد هستند).
عناصر شماره گذاری شده با رنگ خاکستری ، هنوز کشف نشدهاند (و بصورت کم رنگ نشان داده شدهاند تا گروه شیمیایی را که در آن قرار میگیرند، مشخص نماید).
رجوع به: جدول تناوبی | [
"جدول تناوبی",
"عمودی",
"لانتانید",
"آکتینید",
"مرورگر",
"هیدروژن",
"لیتیم",
"سدیم",
"پتاسیم",
"روبیدیم",
"سزیم",
"فرانسیم",
"قلیائی فلزی",
"بریلیم",
"منیزیم",
"کلسیم",
"استرانسیم",
"باریم",
"رادیم",
"قلیائی خاکی",
"لانتان",
"اکتینیم",
"سریم",
"توریم",
"پرازئودیمیم",
"پروتاکتینیم",
"نئودیمیم",
"اورانیم",
"پرومتیم",
"نپتونیوم",
"ساماریم",
"پلوتونیم",
"یوروپیم",
"امریسیم",
"گادولینیم",
"کوریم",
"تربیم",
"برکلیم",
"دیسپروزیم",
"کالیفرنیم",
"هولمیم",
"اینشتینیم",
"اربیم",
"فرمیم",
"تولیم",
"مندلیفیم",
"ایتربیم",
"نوبلیم",
"اسکاندیم",
"ایتریم",
"لوتتیم",
"لارنسیم",
"تیتانیم",
"زیرکونیم",
"هافنیم",
"رادرفوردیم",
"وانادیم",
"نیوبیم",
"تانتال",
"دوبنیم",
"کروم",
"مولیبدن",
"تنگستن",
"سیبورگیم",
"منگنز",
"تکنسیم",
"رنیوم",
"بوریم",
"آهن",
"روتنیم",
"اسمیم",
"هاسیم",
"کبالت",
"رودیم",
"ایریدیم",
"مایتنریم",
"نیکل",
"پالادیم",
"پلاتین",
"دارمشتادیم",
"مس",
"نقره",
"طلا",
"رونتگنیوم",
"فلز گرانبها",
"روی",
"کادمیم",
"جیوه",
"کوپرنیسیم",
"بور",
"آلومینیم",
"گالیم",
"ایندیم",
"تالیم",
"نیهونیوم",
"گروه برم",
"کربن",
"سیلیسیم",
"ژرمانیم",
"قلع",
"سرب",
"فلروویوم",
"گروه کربن",
"نیتروژن",
"فسفر",
"آرسنیک",
"آنتیموان",
"بیسموت",
"مسکوویم",
"پنیکتوژن(Pnictogen)",
"اکسیژن",
"گوگرد",
"سلنیم",
"تلوریم",
"پولونیم",
"لیورموریوم",
"چالکوژن(Chalcogen)",
"فلوئور",
"کلر",
"برم",
"ید",
"آستاتین",
"تنسین",
"هالوژن(Halogen)",
"هلیم",
"نئون",
"آرگون",
"کریپتون",
"زنون",
"رادون",
"اوگانسون",
"گاز کامل",
"گروههای شیمیایی",
"فلز انتقالی",
"دیگر فلز",
"شبه فلز",
"غیر فلز",
"هالوژن",
"جدول تناوبی (استاندارد)",
"جدول تناوبی (ضد)",
"جدول تناوبی (بزرگ)",
"جدول تناوبی (عظیم)",
"جدول تناوبی (عریض)",
"جدول تناوبی (توسعه یافته)",
"جدول تناوبی (ساختار الکترون)",
"جدول تناوبی (فلزات و غیر فلزات)"
] | [
"اختراعهای روسی",
"جدول تناوبی",
"سامانههای ردهبندی",
"شیمی"
] |
138 | جدول تناوبی (برعکس) | 0 | 59 | 0 | [
"جدول تناوبي (ضد)",
"جدول تناوبی (ضد)",
"جدول تناوبي (برعكس)"
] | false | 2 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | گروه
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۱۷
۱۸
ردیف
۱
۱ H
۲ He
۲
۳Li
۴Be
۵B
۶C
۷ N
۸ O
۹ F
۱۰ Ne
۳
۱۱Na
۱۲Mg
۱۳Al
۱۴Si
۱۵P
۱۶S
۱۷ Cl
۱۸ Ar
۴
۱۹K
۲۰Ca
۲۱Sc
۲۲Ti
۲۳V
۲۴Cr
۲۵Mn
۲۶Fe
۲۷Co
۲۸Ni
۲۹Cu
۳۰Zn
۳۱Ga
۳۲Ge
۳۳As
۳۴Se
۳۵ Br
۳۶ Kr
۵
۳۷Rb
۳۸Sr
۳۹Y
۴۰Zr
۴۱Nb
۴۲Mo
۴۳ Tc
۴۴Ru
۴۵Rh
۴۶Pd
۴۷Ag
۴۸Cd
۴۹In
۵۰Sn
۵۱Sb
۵۲Te
۵۳I
۵۴ Xe
۶
۵۵Cs
۵۶Ba
۷۱Lu
۷۲Hf
۷۳Ta
۷۴W
۷۵Re
۷۶Os
۷۷Ir
۷۸Pt
۷۹Au
۸۰ Hg
۸۱Tl
۸۲Pb
۸۳Bi
۸۴Po
۸۵At
۸۶ Rn
۷
۸۷ Fr
۸۸Ra
۱۰۳ Lr
۱۰۴ Rf
۱۰۵ Db
۱۰۶ Sg
۱۰۷ Bh
۱۰۸ Hs
۱۰۹ Mt
۱۱۰ Ds
۱۱۱ Uuu
۱۱۲ Uub
۱۱۳Uut
۱۱۴ Uuq
۱۱۵Uup
۱۱۶Uuh
۱۱۷Uus
۱۱۸Uuo
* لانتانیدها
۵۷La
۵۸Ce
۵۹Pr
۶۰Nd
۶۱ Pm
۶۲Sm
۶۳Eu
۶۴Gd
۶۵Tb
۶۶Dy
۶۷Ho
۶۸Er
۶۹Tm
۷۰Yb
** آکتینیدها
۸۹Ac
۹۰Th
۹۱Pa
۹۲U
۹۳ Np
۹۴ Pu
۹۵ Am
۹۶ Cm
۹۷ Bk
۹۸ Cf
۹۹ Es
۱۰۰ Fm
۱۰۱ Md
۱۰۲ No
+ گروههای شیمیایی جدول تناوبی
قلیائی فلزیها
قلیائی خاکیها
لانتانیدها
آکتینیدها
فلزات انتقالی
فلزات ضعیف
شبه فلزات
غیر فلزات
هالوژنها
گازهای کامل
در اینجا روشهای دیگر برای نمایش جدول ارائه شدهاند:
جدول استاندارد - جدول جایگزین - جدول تناوبی (ضد) - جدول بزرگ - جدول عظیم - جدول عریض - جدول توسعهیافته - جدول ساختاری - فلزات و غیرفلزات
کد رنگ برای اعداد اتمی:
عناصر شمارهگذاریشده با رنگ آبی ، در دمای اتاق مایع هستند؛
عناصر شمارهگذاریشده با رنگ سبز ، در دمای اتاق بهصورت گاز میباشند؛
عناصر شمارهگذاریشده با رنگ سیاه، در دمای اتاق جامد هستند؛
عناصر شمارهگذاریشده با رنگ قرمز ترکیبی بوده و بهطور طبیعی یافت نمیشوند (همه در دمای اتاق جامد هستند)؛
عناصر شمارهگذاریشده با رنگ خاکستری ، هنوز کشف نشدهاند (و بهصورت کمرنگ نشان داده شدهاند تا گروه شیمیاییای را که در آن قرار میگیرند، مشخص کنند).
رجوع به جدول تناوبی | [
"گروه جدول تناوبی",
"قلیائی فلزی",
"قلیائی خاکی",
"گروه ۳ عناصر",
"گروه ۴ عناصر",
"گروه ۵ عناصر",
"گروه ۶ عناصر",
"گروه ۷ عناصر",
"گروه ۸ عناصر",
"گروه ۹ عناصر",
"گروه ۱۰ عناصر",
"فلز گرانبها",
"گروه ۱۲ عناصر",
"گروه برم",
"گروه کربن",
"نیکتوژن",
"چالکوژن",
"هالوژن",
"گاز کامل",
"ردیف جدول تناوبی",
"ردیف ۱ عناصر",
"AntiHydrogen",
"AntiHelium",
"ردیف ۲ عناصر",
"AntiLithium",
"AntiBeryllium",
"AntiBoron",
"AntiCarbon",
"AntiNitrogen",
"AntiOxygen",
"AntiFluorine",
"AntiNeon",
"ردیف ۳ عناصر",
"AntiSodium",
"AntiMagnesium",
"AntiAluminium",
"AntiSilicon",
"AntiPhosphorus",
"AntiSulfur",
"AntiChlorine",
"AntiArgon",
"ردیف ۴ عناصر",
"AntiPotassium",
"AntiCalcium",
"AntiScandium",
"AntiTitanium",
"AntiVanadium",
"AntiChromium",
"AntiManganese",
"AntiIron",
"AntiCobalt",
"AntiNickel",
"AntiCopper",
"AntiZinc",
"AntiGallium",
"AntiGermanium",
"AntiArsenic",
"AntiSelenium",
"AntiBromine",
"AntiKrypton",
"ردیف ۵ عناصر",
"AntiRubidium",
"AntiStrontium",
"AntiYttrium",
"AntiZirconium",
"AntiNiobium",
"AntiMolybdenum",
"AntiTechnetium",
"AntiRuthenium",
"AntiRhodium",
"AntiPalladium",
"AntiSilver",
"AntiCadmium",
"AntiIndium",
"AntiTin",
"AntiAntimony",
"AntiTellurium",
"AntiIodine",
"AntiXenon",
"ردیف ۶ عناصر",
"AntiCesium",
"AntiBarium",
"AntiLutetium",
"AntiHafnium",
"AntiTantalum",
"AntiTungsten",
"AntiRhenium",
"AntiOsmium",
"AntiIridium",
"AntiPlatinum",
"AntiGold",
"AntiMercury (element)",
"AntiThallium",
"AntiLead",
"AntiBismuth",
"AntiPolonium",
"AntiAstatine",
"AntiRadon",
"ردیف ۷ عناصر",
"AntiFrancium",
"AntiRadium",
"AntiLawrencium",
"AntiRutherfordium",
"AntiDubnium",
"AntiSeaborgium",
"AntiBohrium",
"AntiHassium",
"AntiMeitnerium",
"AntiDarmstadtium",
"AntiUnununium",
"AntiUnunbium",
"AntiUnuntrium",
"AntiUnunquadium",
"AntiUnunpentium",
"AntiUnunhexium",
"AntiUnunseptium",
"AntiUnunoctium",
"لانتانید",
"AntiLanthanum",
"AntiCerium",
"AntiPraseodymium",
"AntiNeodymium",
"AntiPromethium",
"AntiSamarium",
"AntiEuropium",
"AntiGadolinium",
"AntiTerbium",
"AntiDysprosium",
"AntiHolmium",
"AntiErbium",
"AntiThulium",
"AntiYtterbium",
"آکتینید",
"AntiActinium",
"AntiThorium",
"AntiProtactinium",
"AntiUranium",
"AntiNeptunium",
"AntiPlutonium",
"AntiAmericium",
"AntiCurium",
"AntiBerkelium",
"AntiCalifornium",
"AntiEinsteinium",
"AntiFermium",
"AntiMendelevium",
"AntiNobelium",
"گروه شیمیایی",
"فلز انتقالی",
"فلز ضعیف",
"شبه فلز",
"غیر فلز",
"جدول تناوبی (استاندارد)",
"جدول تناوبی (جایگزین)",
"جدول تناوبی (بزرگ)",
"جدول تناوبی (عظیم)",
"جدول تناوبی (عریض)",
"جدول تناوبی (توسعه یافته)",
"جدول تناوبی (ساختار الکترون)",
"جدول تناوبی (فلزات و غیر فلزات)",
"جدول تناوبی"
] | [
"جدول تناوبی",
"سامانههای ردهبندی"
] |
139 | هیدروژن | 0 | 925 | 0 | [
"Hydrogen",
"هيدروژن",
"ئیدروژن",
"هیدرژن",
"ئيدروژن",
"هيدرژن"
] | false | 538 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | هیدروژن یا آبزا ، با نماد شیمیایی H نام یک عنصر شیمیایی در جدول تناوبی با عدد اتمی ۱ است. وزن اتمی این عنصر ۱٫۰۰۷۹۴ u است. هیدروژن سبکترین عنصر در جهان است و بیش از دیگر عنصرها میتوان آن را به صورت آزاد در طبیعت پیدا کرد. میتوان گفت نزدیک به ۷۵٪ از جرم جهان از هیدروژن ساخته شدهاست. برخی جرمهای آسمانی مانند کوتوله سفید یا ستارههای نوترونی از حالت پلاسمای هیدروژن ساخته شدهاند؛ ولی در طبیعت روی زمین به سختی میتوان تک اتم هیدروژن را پیدا کرد.
ایزوتوپی از هیدروژن که بیشتر دیده میشود، پروتیوم نام دارد (بیشتر از نماد آن ۱ H یاد میشود تا نام آن) این ایزوتوپ، یک پروتون دارد و نوترون ندارد و در ترکیبهای یونی میتواند بار منفی (آنیون هیدرید با نماد - H) به خود بگیرد. همچنین بار مثبت آن نیز به صورت + H یافت میشود که در این صورت تنها از یک پروتون ساده ساخته شدهاست. البته در حقیقت بدست آوردن کاتیون هیدروژن در ترکیبهای پیچیدهتری ممکن میشود.
عنصر هیدروژن با بیشتر عنصرها میتواند ترکیب شود و میتوان آن را در آب، تمامی ترکیبهای آلی و موجودات زنده پیدا کرد. این عنصر در واکنشهای اسید و قلیایی در بسیاری واکنشها با داد و ستد پروتون میان ماده حل شدنی و حلال نقش مهمی از خود نشان میدهد. هیدروژن به عنوان سادهترین عنصر شناخته شده در دانش نظری بسیار کمککار بودهاست، برای نمونه از آن در حل معادله شرودینگر یا در مطالعه انرژی و پیوند و در نهایت پیشرفت دانش مکانیک کوانتوم نقش کلیدی داشتهاست.
گاز هیدروژن (با نماد H ۲ ) نخستین بار در سده ۱۸ میلادی به صورت آزمایشگاهی از واکنش اسیدهای قوی با فلزهایی مانند روی بدست آمد (۱۷۶۶ تا ۱۷۸۱). هنری کاوندیش نخستین کسی بود که دریافت گاز هیدروژن برای خود، یک ماده جداگانهاست. و از سوختن آن آب پدید میآید. دلیل نامگذاری هیدروژن هم همین ویژگی آن است به معنی آبساز در زبان یونانی. در شرایط استاندارد دما و فشار هیدروژن عنصری است بیرنگ، بیبو، بیمزه، نافلز، غیرسمی یک ظرفیتی، گازی دو اتمی، بسیار آتشگیر و با فرمول شیمیایی H ۲ .
در صنعت برای تولید هیدروژن از گاز طبیعی بهره میبرند و کمتر به الکترولیز آب روی میآورند. بیشتر هیدروژن تولیدی در نزدیکی محل تولید، در فرایند سوخت سنگوارهای (مانند کراکینگ) و تولید آمونیاک برای ساخت کود شیمیایی، مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. امروزه دانشمندان در تلاش اند تا جلبکهای سبز را در تولید هیدروژن بکار ببندند.
در دانش فلزشناسی، تردی هیدروژنی بسیاری فلزها مورد بررسی است تا با کمک آن در طراحی لولهها و مخزنها دگرگونیهایی پدیدآورند.
ویژگیها
سوختن
alt=A black cup-like object hanging by its bottom with blue glow coming out of its opening.
گاز هیدروژن (دیهیدروژن یا مولکول هیدروژن) بسیار آتشگیر است و میتواند در هوا و در بازه گستردهای از غلظت، میان ۴٪ تا ۷۵٪ حجمی، بسوزد. آنتالپی استاندارد سوختن برای هیدروژن ۲۸۶ کیلوژول بر مول است:
2 H ۲ (g) + O ۲ (g) → 2 H ۲ O(l) + 572 kJ (286 kJ/mol)
اگر هیدروژن با هوا آمیخته شود و غلظت آن میان ۴ تا ۷۴ درصد باشد یا آمیزهای از هیدروژن و کلر با درصد ۵ تا ۹۵ درصد میتواند مادهای انفجاری را پدیدآورد. این آمیزههای گازی با یک جرقه، کمی گرما یا نور خورشید بیدرنگ منفجر میشود. دمای خودآتشگیری هیدروژن، دمایی که هیدروژن در آن خود به خود در هوا آتش میگیرد، ۵۰۰ درجه سانتیگراد یا ۹۳۲ فارنهایت است. از شعله سوختن هیدروژن-اکسیژن خالص پرتوهای فرابنفش تابیده میشود که برای چشم ناپیدایند. مانند شعلهای که در موتور اصلی شاتل فضایی در اثر سوختن هیدروژن-اکسیژن پدید میآید. برای ردیابی نشتی در هیدروژن در حال سوختن نیاز به ابزارهای ردیابی شعله داریم، چنین نشتیهایی میتوانند بسیار خطرناک باشند. فاجعه آتشگیری کشتی هوایی هیندنبرگ و سقوط آن یک نمونه مصیبتبار از سوختن هیدروژن است دلیل این آتشسوزی مورد بررسی است اما شعله و آتشی که از بیرون دیده شد به دلیل سوختن دیگر مواد روی این کشتی هوایی بود. چون هیدروژن سبک است و در هوا شناور میشود شعله آتش هیدروژن خیلی زود بالا رفت و نسبت به سوختهای هیدروکربنی خرابی کمتری به بار آورد. دو-سوم سرنشینان این فضاپیما از آتشسوزی جان سالم به در بردند. بیشتر کشتهها به دلیل سقوط یا آتشگیری سوخت دیزل بود.
H ۲ میتواند با هر عنصر اکسید شدهای وارد واکنش شود همچنین میتواند در دمای اتاق به صورت خود به خودی و البته خطرآفرین با کلر و فلوئور واکنش دهد و هالیدهای هیدروژن، هیدروژن کلرید و هیدروژن فلوئورید را پدیدآورد. این هالیدها خود اسیدهای خطرناکیاند.
تراز انرژی الکترونی
نگارهای از اتم هیدروژن که در آن بزرگی پروتون مرکزی و قطر اتم، هر دو نشان داده شدهاست. قطر اتم تقریبا دو برابر شعاع بدست آمده توسط alt=Drawing of a light-gray large sphere with a cut off quarter and a black small sphere and numbers 1.7x10 −5 illustrating their relative diameters.
تراز انرژی الکترون در اتم هیدروژن در پایینترین سطح خود یا حالت صفر، ۱۳٫۶- الکترونولت است؛ که برابر است با یک فوتون فرابنفش با طول موجی نزدیک به ۹۲ نانومتر.
تراز انرژی هیدروژن را میتوان با کمک مدل اتمی بور، نزدیک به دقیق بدست آورد. در مدل بور فرض بر این است که الکترونها در اتم مانند زمین که به گرد خورشید میگردد، به گرد پروتون (هسته اتم) میچرخند. البته نیروی الکترومغناطیسی میان الکترونها و پروتونها ربایش پدیدمیآورد مانند سیارهها که به خاطر نیروی گرانش سوی ستارهها رباییده میشوند. در دوران آغازین مکانیک کوانتوم، چنین انگار شده بود که تکانه زاویهای کمیتی گسستهاست در نتیجه الکترون در مدل بور اجازه داشت در فاصلههای مشخصی از پروتون جای گیرد و در نتیجه انرژی آن هم با مقدارهای مشخصی برابر میشد.
برای دریافت توضیح دقیقتری درباره اتم هیدروژن باید به رفتار آن در مکانیک کوانتوم نگاه کرد. با توجه به معادله شرودینگر و فرمول انتگرالی فاینمن میتوان رفتار احتمالاتی الکترون به گرد پروتون را محاسبه کرد. برپایه مکانیک کوانتوم، الکترون در یک اتم هیدروژن در حالت تراز صفر، هیچگونه تکانه زاویهای ندارد، تفاوت میان همانندسازی گردش الکترونها به منظومه خورشیدی و آنچه در عمل رخ میدهد اینجا است.
ساختار مولکولی
نخستین نشانههای دیده شده در alt=Two bright circles on dark background, both contain numerous thin black lines inside.
دو اسپین متفاوت برای همپارهای مولکول دو اتمی هیدروژن وجود دارد که در آن، تفاوت در اسپین هستهها نسبت به یکدیگر است. در ساختار راستهیدروژن (اورتوهیدروژن) اسپین دو پروتون همسو است و با عدد کوانتومی اسپین مولکول یک حالت سهگانه میسازد. در پاراهیدروژن اسپینها ناهمسو است در نتیجه با عدد کوانتومی اسپین یک یگانه را میسازد. در دما و فشار استاندارد، ساختار ۲۵٪ از گاز هیدروژن به صورت پارا و ۷۵٪ آن به صورت راست یا اورتو است که به آن «ساختار معمولی» هم گفته میشود. نسبت تعادلی هیدروژن پارا به راست (اورتو) به دمای آن بستگی دارد اما چون ساختار راست یک حالت برانگیخته است و تراز انرژی بالاتری نسبت به پارا دارد، ناپایدار است و نمیتوان آن را پالایید. در دمای بسیار پایین میتوان گفت حالت تعادل تنها از پارا ساخته شدهاست. ویژگیهای گرمایی پاراهیدروژن پالاییده در حالتهای گازی و مایع، با ساختار معمولی بسیار متفاوت است و این از آنجا است که ظرفیت گرمایی گردشی آنها متفاوت است. تفاوتهای پارا و راست در مولکولهای دیگری که هیدروژن دارند یا در گروههای عاملی نیز دیده میشود. برای نمونه آب و متیلن چنین اند اما این تفاوت در ویژگیهای گرمایی آنها بسیار ناچیز است. برای نمونه نقطه ذوب و جوش پاراهیدروژن ۰٫۱ کلوین از هیدروژن راست (اورتو) پایینتر است.
با افزایش دما، تغییر ویژگیهای هیدروژن از پارا به راست (اورتو) افزایش مییابد و پس از اندکی H ۲ فشرده سرشار از ساختار پرانرژی اورتو میشود، ساختاری که با کندی بسیار به ساختار پارا بازمیگردد. نسبت اورتو/پارا در هیدروژن فشرده، نکته کلیدی در آمادهسازی و ذخیره هیدروژن مایع است که باید آن را در نظر داشت. فرایند دگرگونی هیدروژن از راست (اورتو) به پارا گرمازا است و آنقدر گرما تولید میکند که باعث بخار شدن بخشی از هیدروژن مایع شود. در این فرایند از آسانگرهایی مانند زغال فعال، اکسید آهن(III)، آزبست پلاتینی، برخی فلزهای کمیاب، ترکیبهای اورانیوم، اکسید کروم(III) و برخی ترکیبهای نیکل کمک گرفته میشود. این آسانگرها هنگام خنکسازی هیدروژن افزوده میشوند.
حالتهای گوناگون
هیدروژن فشرده
هیدروژن مایع
هیدروژن دوغاب
هیدروژن جامد
هیدروژن فلزی
هیدروژن در فاز فلزی، یک ماده تباهیده است، در این فاز، هیدروژن به شکل یک رسانای الکتریکی رفتار میکند. این فاز به صورت نظری در سال ۱۹۳۵ پیشبینی شد اما هنوز به روشنی دیده نشدهاست و همچنان این احتمال وجود دارد که فازهای جدیدی از هیدروژن جامد، در شرایط استاتیک، پیدا شود.
ترکیبها
نگاه کنید به:
کووالانت و ترکیبهای آلی
هیدروژن از سبکترین گازها است و میتواند با بیشتر عنصرها وارد واکنش شود در حالی که در حالت مولکولی، H ۲ در شرایط استاندارد چندان واکنش پذیر نیست. هیدروژن الکترونگاتیوی ۲٫۲ دارد و میتواند با عنصرهایی که الکترونگاتیوی بیشتری دارند مانند هالوژنها (مانند F، Ca، Br و I) یا اکسیژن وارد واکنش شود. در تمامی این واکنشها هیدروژن بار مثبت به خود میگیرد. هیدروژن در ترکیب با فلوئور، اکسیژن یا نیتروژن پیوندی غیرکووالانسی با توانمندی میانگین به نام پیوند هیدروژنی برقرار میکند. این پیوند در پایداری بسیاری از مولکولهای زیستی نقش اساسی دارد. همچنین هیدروژن این توان را دارد که با عنصرهایی با الکترونگاتیوی کمتر مانند فلزها و شبهفلزها وارد واکنش شود. در این صورت هیدروژن بار منفی به خود میگیرد. این گونه ترکیبها بیشتر با نام هیدرید شناخته میشوند.
هیدروژن میتواند رشتههای ترکیبهای گستردهای را با کربن پدیدآورد. این ترکیبها، هیدروکربن نام دارند. بیش از این، رشته ترکیبهای هیدروژن با ناجوراتمها هم وجود دارد که از هیدروکربنها هم گستردهتر است و به دلیل ارتباطی که میان آنها و اندامهای زنده وجود دارد به آنها ترکیبهای آلی گفته میشود. و دانش بررسی ویژگیهای چنین ترکیبهایی شیمی آلی نام دارد. و چنانکه این بررسی در زمینه سازوکار اندامکهای زنده باشد زیستشیمی خوانده میشود. البته تعریف دیگری هم وجود دارد: برخی بر این باور اند که هر ترکیبی که کربن داشته باشد ترکیب آلی نام دارد، هرچند، بیشتر این ترکیبهای کربنی دارای هیدروژناند. امروزه میلیونها هیدروکربن در جهان شناخته شدهاست که برای ساخت بسیاری از آنها از فرایندهای پیچیدهای بهره برده شدهاست.
هیدریدها
بیشتر ترکیبهای هیدروژن، هیدرید نام دارند. عبارت هیدرید نشان میدهد که در آن ترکیب اتم هیدروژن بار منفی یا آنیون به خود گرفته و به صورت - H نمایش داده میشود. این حالت زمانی پیش میآید که هیدروژن با عنصرهایی که دوست دارند الکترون از دست دهند، ترکیب شود. این مطلب نخستین بار توسط گیلبرت لوویس در سال ۱۹۱۶ برای هیدریدهای گروه یک و دو پیشنهاد شد؛ پس از آن مورئر، در سال ۱۹۲۰ با کمک الکترولیز لیتیم هیدرید مذاب، درستی این پدیده را نشان داد. همچنین مقدار هیدروژن در آند با کمک معادلات استوکیومتری قابل شمارش بود. برای هیدرید عنصرهایی غیر از فلزهای گروه یک و دو، با در نظر گرفتن الکتروندوستی پایین هیدروژن، وضعیت کمی متفاوت است. همچنین ترکیب BeH ۲ در گروه دو، یک پلیمری و استثنا است. در لیتیم آلومینیوم هیدرید، آنیون مرکزهای هیدریدی را با خود میبرد در حالی که به سختی با در پیونداند.
هیدریدها تقریبا با همه عنصرهای گروه اصلی ساخته میشوند ولی شمار و آمیزش آنها متفاوت است. برای نمونه بیش از ۱۰۰ هیدرید بور دوتایی شناخته شدهاست درحالی که تنها یک هیدرید آلومینیم دوتایی داریم و هیدرید ایندیم دوتایی هنوز شناخته نشدهاست هرچند که ترکیبهای پیچیدهتر وجود دارند.
در شیمی معدنی، هیدریدها به عنوان یک پل لیگاندی یا لیگاند واسطه هم کاربرد دارند؛ به این ترتیب که میان دو مرکز فلزی در ترکیبهای کمپلس ارتباط برقرار میکنند. این کاربرد هیبرید بیشتر در میان عنصرهای گروه ۱۳ به ویژه در هیدریدهای بور، کمپلکسهای آلومینیم و کربورانهای خوشهدار دیده میشود.
پروتونها و اسیدها
آگاهی بیشتر در واکنش اسید و باز
هیدروژن با اکسید شدن الکترون خود را از دست میدهد در نتیجه بدست میآید که تنها دارای یک هستهاست که خود آن هسته تنها یک پروتون دارد. به همین دلیل را پروتون نیز مینامند. این ویژگی در بحث واکنشهای اسیدها در خور توجهاست. برپایه نظریه اسید و باز برونستد-لاری اسیدها دهنده پروتون و قلیاها گیرنده پروتوناند.
پروتون یا را نمیتوان به صورت تکی در یک محلول یا بلور یونی پیدا کرد، این به دلیل ربایش بسیار بالای آن به الکترون اتمها یا مولکولهای دیگر است. مگر در دماهای بسیار بالای مرتبط با حالت پلاسما. چنین پروتونهایی را نمیتوان از ابر الکترونی اتم یا مولکول جدا کرد بلکه چسبیده به آنها باقی میماند. البته گاهی از عبارت «پروتون» برای اشاره به هیدروژن با بار مثبت یا کاتیون که در پیوند با دیگر مواد است هم استفاده میشود.
ایزوتوپها
پروتیوم، معمولیترین ایزوتوپ هیدروژن فاقد نوترون است گرچه دو ایزوتوپ دیگر به نام دوتریوم دارای یک نوترون و تریتیوم رادیو اکتیو دارای دو نوترون، وجود دارند. دو ایزوتوپ پایدار هیدروژن پروتیوم(H-1) و دیتریوم(D, H-۲) هستند. دیتریوم شامل ۰٫۰۱۸۴–۰٫۰۰۸۲٪ درصد کل هیدروژن است (آیوپاک)؛ نسبتهای دیتریوم به پروتیوم با توجه به استاندارد مرجع آب VSMOW اعلام میگردد. تریتیوم(T یا H-3)، یک ایزوتوپ پرتوزا (رادیواکتیو) دارای یک پرتون و دو نوترون است. هیدروژن تنها عنصری است که ایزوتوپهای آن اسمی مختلفی دارند.
پیشینه
شناسایی هیدروژن و دستآوردهای پس از آن
در سال ۱۶۷۱، رابرت بویل دریافت و توضیح داد که از واکنش میان آهن و یک اسید رقیق باعث تولید گاز هیدروژن میشود. پس از او در سال ۱۷۶۶ هنری کاوندیش نخستین کسی بود که گاز هیدروژن را به عنوان یک ماده جداگانه شناخت. مادهای که نتیجه واکنش شیمیایی میان فلز و اسید بوده و البته آتشگیر نیز بودهاست برای همین وی نام «هوای آتشگیر» را بر آن نهاد. او گمان برد «هوای آتشگیر» در حقیقت همان ماده افسانهای «آتشدوست» یا phlogiston است. آزمایشهای پس از آن در سال ۱۷۸۱ نشان داد که از سوختن این گاز، آب پدید میآید. کاوندیش به عنوان کسی که برای نخستین بار هیدروژن را به عنوان یک عنصر دانست، شناخته میشود. در سال ۱۷۸۳ لاوازیه و لاپلاس هنگامی که یافتههای کاوندیش را آزمودند و دیدند که از سوختن این گاز، آب پدید میآید به پیشنهاد لاوازیه نام هیدروژن را برای آن برگزیدند. هیدروژن به معنی سازنده آب یا آبزا، از واژه یونانی ὕ یا hydro به معنی «آب» و ῆ یا genes به معنی «سازنده» ساخته شدهاست.
لاوازیه در آزمایشهای سرشناس خود درباره بقای ماده، از واکنش میان بخار آب با فلز آهنی که در آتش به شدت داغ و دچار تابش شده بود، به تولید هیدروژن دست یافت. اکسید کردن آهن در یک فرایند بدون هوا با کمک پروتونهای آب در دمای بسیار بالا از واکنشهای زیر پیروی میکند:
Fe + H ۲ O → FeO + H ۲
2 Fe + 3 H ۲ O → Fe ۲ O ۳ + 3 H ۲
3 Fe + 4 H ۲ O → Fe ۳ O ۴ + 4 H ۲
زیرکونیم و بسیاری دیگر از فلزها اگر همین فرایند را با آب داشته باشند باز به تولید هیدروژن میرسند.
نخستین بار در سال ۱۸۹۸ جیمز دیوئر توانست هیدروژن را در فرایند سرمایش بازسازانه و با کمک چندی از ابتکارهای خودش مانند فلاسک خلاء مایع کند. او یک سال بعد توانست هیدروژن را جامد کند. در دسامبر ۱۹۳۱، هارولد یوری توانست دوتریوم و پس از او در ۱۹۳۴ ارنست رادرفورد، مارک اولیفانت و پاول هارتک توانستند تریتیوم را بدست آورند. در ادامه، آب سنگین که به جای هیدروژن معمولی از دوتریوم ساخته شده را گروه هارولد یوری در ۱۹۳۲ بدست آوردند. در سال ۱۸۰۶ فرانسوآ ایزاک دو ریواز نخستین ماشین درونسوز با سوخت آمیزهای از هیدروژن و اکسیژن را ساخت و ادوارد دانیل کلارک لولههای دم دهنده هیدروژن را در سال ۱۸۱۹ درست کرد. روشنایی کلسیم و لامپ دوبراینر هم نخستین بار در سال ۱۸۲۳ درست شدند.
کشتی هوایی در آسمان
نخستین بادکنک هیدروژنی را ژاک شارل در ۱۷۸۳ پدیدآورد، اما آنری ژیفار نخستین کسی بود که توانست از این بادکنکهای هیدروژنی یک وسیله جابجایی در آسمان بسازد و به اندازه کافی در هوا بالا رود. او در سال ۱۸۵۲ به این کامیابی دست یافت. پس از آن فردیناند زپلین آلمانی پیشنهاد ساخت یک کشتی پرنده را داد و در سال ۱۹۰۰ نخستین زپلین در آسمان به پرواز درآمد. با آمدن این ابزار مسافرتهای هوایی ممکن شد تا آنجا که از سال ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۴ که جنگ جهانی اول آغاز شد، ۳۵،۰۰۰ مسافر بدون هیچ حادثه جدی در آسمان جابجا شدند. در طول جنگ هم این ابزار به عنوان دیدهبان یا بمب افکن کاربرد داشت.
کشتیهای هوایی بریتانیایی آر۳۴ که در سال ۱۹۱۹ ساخته شد میتوانست عرض اقیانوس اطلس را بدون توقف طی کند. پس از آن در دهه ۱۹۲۰ پروازهای مرتب برای مسافرین فراهم شد. با شناسایی گاز هلیم توسط آمریکاییها امید آن بود که این مسافرتها از امنیت بیشتری برخوردار شوند. اما دولت آمریکا نپذیرفت که هلیوم را برای این هدف بفروشد. برای همین به ناچار این کشتیهای فضایی همچنان با هیدروژن کار میکردند. کشتی هوایی هیندنبورگ که در ۶ مه ۱۹۳۷ در آسمان نیوجرسی آتش گرفت هم با گاز پرواز میکرد. این رویداد به صورت زنده از رادیو پخش میشد و از آن فیلم گرفته میشد. گمان آن میرفت که آتشسوزی به دلیل نشت گاز هیدروژن رخ دادهاست اما چندی بعد بررسیها نشان داد که از جرقه میان تارهای آلومینیمی در اثر الکتریسیته ساکن آتشسوزی روی دادهاست اما هر چه بود این رویداد باعث از بین رفتن اعتماد عمومی نسبت به ابزارهای پروازی به کمک گاز هیدروژن شد.
در سال ۱۹۷۷ برای نخستین بار از پیلهای نیکلهیدروژن در سامانه ردیابی ماهوارهای نیروی دریایی بهره برده شد. برای نمونه در ایستگاه فضایی بینالمللی، اودیسه مریخ و نقشهبردار سراسر مریخ، پیلهای نیکلهیدروژن بکار رفتهاست. تلسکوپ فضایی هابل هم در بخشهایی از گردشش که فضا تاریک است از نیرو پیلهای نیکلهیدروژن بهره میبرد. اما این پیلها در مه سال ۲۰۰۹ جایگزین شدند.
نقش هیدروژن در گسترش نظریه کوانتوم
طیف مرئی تابیده شده از هیدروژن، چهار خط مرئی سری بالمر.
ساختار اتمی نسبتا ساده هیدروژن یعنی اینکه تنها دارای یک پروتون و یک الکترون بود و افزون بر آن، طیف نوری که از هیدروژن تابیده میشد یا توسط هیدروژن دریافت میشد، همگی در گسترش نظریه ساختار اتم بسیار کمککار بودند. سادگی ساختار مولکول هیدروژن و کاتیون H ۲ + کمک کرد تا شناخت بهتری از پیوندهای شیمیایی بدست آید. این دستاورد اندکی پس از بیان نظریه رفتار مکانیک کوانتوم اتم هیدروژن در میانه دهه ۱۹۲۰، بدست آمد.
یکی از اثرها و ویژگیهای کوانتومی که به خوبی دیده شد (اما در آن هنگامه فهمیده نشد) مشاهدات ماکسول در زمینه هیدروژن بود که نیم قرن پیش از رسیدن به نظریه مکانیک کوانتوم روی داد. ماکسول مشاهده کرد که ظرفیت گرمایی H ۲ در دماهای زیر دمای اتاق به سرعت از انرژی گرمایی گازهای دو اتمی دور و به تک اتمیها نزدیک میشود. برپایه نظریه کوانتوم این رفتار به فاصله میان ترازهای انرژی دورانی بازمیگردد که به ویژه در H ۲ به دلیل جرم کوچک آن، با هم فاصله زیادی دارند این ترازهای بافاصله، از پخش شدن یکنواخت انرژی گرمایی در حرکت دورانی هیدروژن در دمای پایین پیشگیری میکند. گازهای دو اتمی که از اتمهای سنگینتری ساخته شدهاند دارای چنین ترازهای با فاصله انرژی نیستند و نمیتوانند چنین رفتاری را از خود نشان دهند.
پیدایش
انجیسی ۶۰۴ یک ناحیه گسترده از هیدروژن یونی شده از کهکشان سه تکه
هیدروژن فراوانترین عنصر در جهان است تا آنجا که ۷۵٪ جرم مواد طبیعی از این عنصر ساخته شده و بیش از ۹۰٪ اتمهای سازنده آنها اتم هیدروژن است و البته گمان آن میرود که جرمهای ناشناخته مانند ماده تاریک و انرژی تاریک هم چنین ساختاری داشته باشند. هیدروژن و ایزوتوپهای آن به فراوانی در ستارهها و سیارههای غولهای گازی یافت میشوند. هیدروژن از راه واکنشهای پروتون-پروتون و چرخه سیاناو در همجوشی هستهای نقشی کلیدی در زاییده شدن، درخشان شدن و پرتوان شدن یک ستاره بازی میکند چون ابرهای مولکول هیدروژن رابطهای مستقیم با زایش یک ستاره دارند.
در سراسر کیهان، هیدروژن بیشتر در حالت اتمی یا پلاسمایی دیده میشود. در حالت پلاسما ویژگیهای ماده کاملا متفاوت از ویژگیهای آن در حالت مولکولی است چرا که در این وضعیت الکترون و پروتون دیگر در بند یکدیگر نیستند در نتیجه رسانش الکتریکی و تابش بسیار بالایی در ماده رخ میدهد (نوری که از خورشید و دیگر ستارگان تابیده میشود) و ذرههای باردار به شدت زیر تاثیر میدانهای مغناطیسی و الکتریکی قرار دارند. برای نمونه بادهای خورشیدی که با مغناطکره زمین در اندرکنش قرار میگیرد و باعث بوجود آمدن شفق قطبی و جریانهای بیرکلند در زمین میشوند، چنیناند.
برخلاف فراوانی زیاد هیدروژن در کیهان، غلظت این عنصر در هواکره زمین بسیار کم است (۱ ppm برحسب حجم) و این بیشتر به دلیل سبکی این گاز نسبت به دیگر گازها است که میتواند آسانتر از میدان گرانش زمین بگریزد هیدروژن گازی هم که در زمین یافت میشود بیشتر به صورت مولکول دو اتمی دیده میشود. با وجود تمام این توضیحها، از دیدگاه فراوانی، هیدروژن سومین عنصر فراوان در سطح زمین است و این به دلیل حضور آن در بیشتر ترکیبهای شیمیایی مانند هیدروکربنها و آب است. آب در دسترسترین سرچشمه هیدروژن در زمین است که از دو بخش هیدروژن و یک بخش اکسیژن (H ۲ O) ساخته شدهاست.
همچنین هیدروژن در بیشتر گونههای مواد آلی که در اندامهای زنده کاربرد دارند پیدا میشود، زغال، سوخت فسیلی و گاز طبیعی. متان (CH ۴ )، که یکی از محصولات فرعی فساد ترکیبات آلی است همگی دارای هیدروژناند. گاز هیدروژن توسط باکتریها و جلبکها ساخته میشود و البته یکی از سازندگان طبیعی باد شکم است.
هیدروژن از راههای گوناگون بدست میآید، گذر بخار از روی کربن داغ، تجزیه هیدروکربن بوسیله حرارت، واکنش هیدروکسید سدیم یا پتاسیم بر آلومینیوم، الکترولیز آب یا از جابجایی آن در اسیدها توسط فلزات خاص.
تولید
در آزمایشگاههای زیستشناسی و شیمی میتوان گاز هیدروژن را تولید کرد. این گاز معمولا محصول کناری دیگر واکنشها است.
در آزمایشگاه
در آزمایشگاه با کمک دستگاه کیپ میتوان از واکنش اسیدها با فلزهایی مانند روی، هیدروژن بدست آورد:
Zn + 2 → +
از واکنش آلومینیم با قلیاها هم میتوان به نتیجه رسید:
۲ Al + 6 + 2 → ۲ + ۳
الکترولیز آب هم یک روش آسان برای تولید هیدروژن است. با گذر یک جریان کم ولتاژ از آب میتوان گاز اکسیژن را در آند و گاز هیدروژن را در کاتد جمع کرد. برای جمعآوری هیدروژن معمولا کاتد از پلاتین یا یک فلز واسطه دیگر برگزیده میشود. البته چون امکان آتش گرفتن وجود دارد و اکسیژن هم به این سوختن کمک میکند برای همین فلز کاتد و آند هر دو واسطه در نظر گرفته میشود (آهن اکسید میشود و مقدار اکسیژن بدست آمده را کاهش میدهد). بیشترین بازده نظری این واکنش یعنی نسبت جریان الکتریسیته به هیدروژن تولیدی میان ۸۰ تا ۹۴ درصد است.
۲ (l) → ۲ (g) + (g)
شیمیدانان در سال ۲۰۰۷ دریافتند که اگر آلیاژی از گالیم و آلومینیم را به صورت گلولهای درآورند و در آب بیندازند میتواند هیدروژن تولید کند. همچنین این فرایند آلومینا هم پدیدمیآورد. در این میان گالیم نمیگذارد که لایهای از اکسیژن بر روی گلوله ساخته شود و البته گالیم پس از واکنش دوباره قابل استفادهاست و این به دلیل گرانی این فلز نکته مهمی است. این روش از نظر کاهش هزینه هم درخور توجهاست چرا که هیدروژن در همانجا تولید میشود و دیگر نیازی به جابجایی ندارد.
در صنعت
راههای گوناگونی برای تولید صنعتی هیدروژن پیدا شدهاست. اما بهترین آنها از نظر اقتصادی، برداشتن هیدروژن از هیدروکربنها است. در این روش بخار آب در دمای بالا با سوختهای سنگوارهای مانند متان موجود در گاز طبیعی واکنش میدهد و مخلوط مونوکسید کربن و پدیدمیآورد که به آن گاز آب یا گاز سنتز میگویند. منظور از دمای بالا در این واکنش ۱۰۰۰ تا ۱۴۰۰ کلوین، ۷۰۰ تا ۱۱۰۰ سانتیگراد، ۱۳۰۰ تا ۲۰۰۰ فارنهایت است.
+ → CO + 3
تمایل بر این است که این واکنش در فشار پایین انجام گیرد ولی چنین نمیشود و در فشارهای بالا (۲ مگاپاسکال، ۲۰ اتمسفر یا ۶۰۰ اینچ جیوه) رخ میدهد چون هیدروژن با فشار بالا کالای تجاریتری است و فرایند پالایش آن و جداسازیاش از دیگر گازها (PSA) در فشار بالا بهتر صورت میگیرد. مخلوط گاز سنتز جهت تولید متانول و ترکیبهای مرتبط دیگر بکار میرود. جدای از متان، هیدروکربنهای پیچیدهتر هم میتوانند در تولید گاز سنتز بکار روند تنها نسبت محصولات تولیدی متفاوت است. یکی از بزرگترین پیچیدگیها در این فرایندهای بهینهسازی پدیداری کک یا کربن است.
→ C + 2 H ۲
برای پالایش گاز هیدروژن از بخار آب زیادی که در آغاز واکنش افزودیم، از مونوکسید کربن استفاده میشود و اکسید آهن در این میان نقش آسانگر را بازی میکند. این واکنش از واکنشهای مهم صنعتی در تولید کربن دیاکسید است.
CO + → +
یک روش صنعتی و مهم دیگر در تولید هیدروژن، اکسید کردن جزئی هیدروکربنها است:
۲ + → ۲ CO + 4
و البته واکنش زغال سنگ که به عنوان پیشدرآمدی بر واکنش بالایی است:
C + → CO +
هیدروژن مورد نیاز در فرایند هابر برای تولید آمونیاک هم از گاز طبیعی بدست میآید. برقکافت آبنمک هم علاوه بر تولید سدیم هیدروکسید و آزادسازی کلر، هیدروژن نیز آزاد میکند.
به علت خورندگی و اشتعالپذیری گاز هیدروژن، جابجایی آن با دشواری روبروست. از این رو در بسیاری از این فرایندهای صنعتی، هیدروژن تولید شده در همانجا مصرف میشود بدون آنکه پالایش یا جداسازی انجام گیرد.
چرخه گرماشیمی
بیش از ۲۰۰ چرخه گرماشیمی (ترموشی) برای شکستن مولکول آب به اتمهای سازندهاش وجود دارد. دانشمندان بر روی نزدیک به دو جین از این چرخهها مانند چرخه اکسید آهن، چرخه اکسید سریم (IV)-اکسید سریم (III)، چرخه روی-اکسید روی، چرخه گوگرد-ید، چرخه مس-کلر، چرخه هیبرید گوگرد پژوهش و آزمایش میکنند و در تلاش اند تا از آب و گرما، به هیدروژن و اکسیژن برسند بدون اینکه از جریان برق کمک بگیرند. شماری از آزمایشگاهها (از جمله در فرانسه، آلمان، یونان، ژاپن و آمریکا) در حال گسترش روشهای ترموشیمی یا گرماشیمیاند تا بتوانند با کمک انرژی خورشیدی و آب، هیدروژن تولید کنند.
خوردگی بدون هوا
در شرایط بدون هوا، آهن و فولاد به آرامی با پروتونهای آب، اکسید میشوند و مولکول هیدروژن () آزاد میشود. در این فرایند نخستین چیزی که ساخته میشود هیدروکسید آهن(II) (زنگارهای سبز) است و واکنش آن به صورت زیر است:
Fe + 2 H ۲ O → Fe(OH) ۲ + H ۲
در شرایط بیهوا، هیدروکسید آهن(II) آزاد شده میتواند با پروتونهای آب اکسید شود و مگنتیت و هیدروژن را پدیدمیآورد. فرایندی که توضیح داده شد، واکنش شیکور نام دارد.
۳ Fe(OH) ۲ → Fe ۳ O ۴ + ۲ H ۲ O + H ۲
هیدروژن + آب + مگنتیت → هیدروکسید آهن
بلور مگنتیت ()، اگر به خوبی ساخته شده باشد از دید ترمودینامیکی پایدارتر از هیدروکسید آهن () است.
آنچه گفته شد فرایند خوردگی بدون هوای آهن و فولاد است که در آبهای زیرزمینی بدون اکسیژن یا در خاکهای کاهنده زیر سفرههای آب روی میدهد.
درون زمین
در نبود اکسیژن هوا (O ۲ )، در شرایط ویژه درون زمین و در فاصلهای بسیار دور از هواکره، در فرایندی به نام سرپانتینی کردن، گاز هیدروژن یا پدید میآید. در این فرایند: اکسیدکردن بدون هوا، توسط پروتونهای () آب موجود در یون آهن سیلیکات در شبکه بلوری فایالیت (Fe ۲ SiO ۴ ، الیوین سرشار از آهن) دیده میشود. در پایان، این واکنش به ساخت مگنتیت ()، کوارتز () و هیدروژن () میرسد:
۳ Fe ۲ SiO ۴ + ۲ H ۲ O → ۲ Fe ۳ O ۴ + ۳ SiO ۲ + ۳ H ۲
هیدروژن + کوارتز + مگنتیت → آب + فایالیت
این واکنش به واکنش شیکور که در خوردگی بدون هوا گفته شد، بسیار نزدیک است.
کاربردها
کاربرد در فرایندها
هیدروژن یا H ۲ به فراوانی در صنایع شیمیایی و پتروشیمی کاربرد دارد. بزرگترین کاربرد آن در فراوری سوختهای سنگوارهای و تولید آمونیاک است. مصرفکنندگان کلیدی H ۲ در کارخانههای پتروشیمی عبارتند از هیدرودآلکیلاسیون، هیدرودسولفوریزاسیون و کراکینگ. البته هیدروژن چندین کاربرد مهم دیگر هم دارد. هیدروژن در هیدروژنه کردن به ویژه در افزایش سطح اشباع چربیهای غیر اشباع و تولید روغن جامد، دانههای روغنی و تولید متانول کاربرد دارد. کاربرد دیگر آن به عنوان منبع هیدروژن در تولید هیدروکلریک اسید است. همچنین هیدروژن به عنوان عامل کاهنده در احیای سنگ معدنهای فلزی کار میکند.
هیدروژن به خوبی در بسیاری از عنصرهای خاکی کمیاب و فلزهای واسطه حل میشود. همچنین در فلزهای آمورفی و بلورهای نانو حل شدنی است.
جدا از واکنشهای شیمیایی که هیدروژن میتواند در آنها شرکت کند، این ماده کاربرد فراوانی در مهندسی و فیزیک دارد. برای نمونه به عنوان گاز پوششی (محافظ) در روشهای گوناگون جوشکاری مانند جوشکاری اتمی هیدروژن مورد نیاز است. کاربرد دیگر هیدروژن در خنک کردن مولد الکتریکی نیروگاههای برق است. این کاربرد به این دلیل است که هیدروژن دارای بالاترین رسانش گرمایی در میان گازها است. در پژوهشهای سرماشناسی مانند مطالعه ابررسانایی هم بر روی هیدروژن مایع کار میشود. چگالی گاز هیدروژن نزدیک به هوا است. به همین دلیل در گذشته به عنوان گاز بالابر در بالونها و کشتیهای هوایی کاربرد داشت.
به تازگی از هیدروژن خالص یا آمیختهای از هیدروژن و نیتروژن برای شناسایی نشتیهای ریز و سوراخهای بسیار کوچک در نیروگاهها، صنعتهای شیمیایی، هوافضا، خودروسازی و مخابرات بهره برده میشود. هیدروژن یک افزودنی مجاز به مواد خوراکی است (E 949) با کمک آن میتوان بستهبندی مواد خوراکی را از نظر نشتی و سوراخ آزمود همچنین از اکسید شدن مواد خوراکی هم پیشگیری میکند. دمای هیدروژن در نقطه سهگانهاش به عنوان یکی از نقطههای ثابت در ITS-90 (مقیاس بینالمللی دما در ۱۹۹۰) نشانهگذاری شده که برابر با ۱۳٫۸۰۳۳ کلوین است.
ایزوتوپهای کمیاب هیدروژن هر یک کاربرد ویژهای دارند.
دوتریوم (هیدروژن-۲) در واکنشهای شکافت هستهای به عنوان کندکننده در کاهش حرکت نوترونها کار میکند و در واکنشهای همجوشی هستهای کاربرد دارد.
ترکیبهای دوتره (حاوی دوتریوم) در پژوهشهای زیستشناسی و شیمی درباره تاثیرات ایزوتوپها مورد نیازند.
تریتیوم (هیدروژن-۳) که در رآکتورهای هستهای پدید میآید در ساخت بمبهای هیدروژنی مورد نیاز است.
تریتیوم یک ایزوتوپ طبقهبندی شده در علوم زیستی است و به عنوان یک منبع ذرات بتا کاربرد دارد (مثلا در رادیولومینسانس).
حامل انرژی
همچنین ببینید: اقتصاد هیدروژن
هیدروژن به خودی خود یک منبع انرژی نیست. مگر آنکه با کمک واکنشهای همجوشی هستهای در دوتریوم یا تریتیوم برای نیروگاهها انرژی تولید کند؛ که البته این فناوری بسیار پیشرفتهاست. انرژی خورشید هم از همجوشی هستهای هیدروژن گرفته شدهاست اما بر روی زمین به سختی میتوان به صورت کنترل شده به این فرایند دست یافت. هیدروژن بدست آمده از خورشید، فرایندهای زیستی یا الکتریکی انرژی مورد نیاز برای تولیدش بیشتر از انرژی بدست آمده از سوختنش است به همین دلیل در این موقعیتها با هیدروژن به عنوان یک حامل انرژی برخورد میشود مانند یک باتری. هیدروژن را میتوان از سوختهای سنگوارهای (مانند متان) بدست آورد اما این گونه منبعها همیشگی و پایدار نیستند.
چگالی انرژی در یکای حجم هم برای هیدروژن مایع و هم برای گاز فشرده هیدروژن در هر فشاری که بتوان با آن کار کرد آشکارا از چگالی انرژی سوختهای سنگوارهای سنتی پایینتر است همچنین چگالی انرژی در یکای جرم هم برای سوختهای سنگوارهای بالاتر است. اما همچنان پژوهشها بر سر این است که در آینده به گستردگی از هیدروژن عنوان یک حامل انرژی بهره برده شود. برای نمونه میتوان فرایند جداسازی کربن از هواکره و ذخیرهسازی آن را برای هیدروژن هم همانند کرد و از سوختهای سنگوارهای هیدروژن بدست آورد. اگر بتوان از هیدروژن به عنوان سوخت در ترابری بهره برد، این سوخت به نسبت دیگر سوختها، پاک میسوزد، اندکی NO x تولید میکند اما به هر حال بدون پدیدآوردن کربن میسوزد. نباید فراموش کرد که هزینههای مربوط به دگرگونی کامل سامانه، به اقتصاد هیدروژنی درخور نگرش است.
خنککننده
از هیدروژن در نیروگاههای برق به عنوان خنککننده ژنراتورها بهره برده میشود. این به دلیل ظرفیت گرمایی بسیار بالای این گاز است که از همه گازها بالاتر است.
در نیمه رساناها
هیدروژن برای اشباع پیوندهای شکسته سیلیسیم آمورف و کربن آمورف کاربرد دارد و کمک میکند تا ویژگیهای ماده پایدار شود. همچنین در بسیاری از اکسیدهای مواد به عنوان دهنده الکترون کار میکند. چند مورد از این اکسیدها عبارتند از:
ZnO, SnO ۲ , CdO, MgO, ZrO ۲ , HfO ۲ , La ۲ O ۳ , Y ۲ O ۳ , TiO ۲ , SrTiO ۳ ، LaAlO ۳ ، SiO ۲ , Al ۲ O ۳ ، ZrSiO ۴ ، HfSiO ۴ و SrZrO ۳ .
دیگر کاربردها
به مقدار بسیار زیادی هیدروژن در فرایند هابر (Haber Process) نقش دارد. دیگر کاربردهای هیدروژن عبارتاند از:
آلکیل زدایی آبی (هیدرو د آلکیلاسیون hydrodealkylation)، گوگردزدایی آبی (هیدرو د سولفوریزاسیون، hydrodesulfurization) و هیدروکرکینک (hydrocracking)
در سوختهای موشک
هیدروژن میتواند در موتورهای درونسوز سوخته شود یا در پیلهای هیدروژنی، انرژی الکتریکی تولید کند. تاکنون چند خودروی آزمایشی توسط چند شرکت خودروسازی از جمله BMW (موتور گرمایی) و بنز، تویوتا، اپل و … (پیل هیدروژنی) تولید شدهاست. پیلهای سوختی هیدروژنی، بهعنوان راه کاری برای تولید توان بالقوه ارزان و بدون آلودگی، مورد توجه قرار گرفتهاست.
واکنشهای زیستی
H ۲ محصول برخی از واکنشهای بدون هوا است که توسط چندین گونه میکروب درست میشود. این واکنشها معمولا با کمک آهن یا نیکل موجود در آنزیمهایی به نام هیدروژناس آسان میشوند. این آنزیمها به عنوان آسانگر در واکنشهای برگشتپذیر اکسایش و کاهش میان H ۲ و اجزایش، دو پروتون و دو الکترون، کار میکنند. گاز هیدروژن هنگام انتقال تعادلهای کاهشی بوجود آمده در اثر تخمیر اسید پیرویک با آب، پدید میآید.
همه روزه شکستن مولکول آب به اجزای سازندهاش، پروتونها، الکترونها و اکسیژن در واکنش نورساخت در اندامهای زنده روی میدهد. برخی از اندامها مانند سیانوباکتر و جلبک کلامیدوموناز رینهارتی یک گام دوم را هم وارد واکنش میکنند که مربوط به واکنشهای در تاریکی است و در آن پروتونها و الکترونها کاهیده میشوند و با کمک آنزیمهای ویژهای که در کلروپلاست وجود دارد گاز H ۲ را درست میکنند. تلاش شده تا آنزیمهای سیانوباکتری را به صورت ژنی تصحیح کنند و با کمک آنها حتی در حضور اکسیژن هم گاز هیدروژن تولید کنند. همچنین تلاش شده تا ژنهای جلبک یک واکنش دهنده زیستی را هم اصلاح کنند.
هشدارها
هنگام کار با هیدروژن باید بسیار هشیار بود. این به دلیل توان آتشگیری و انفجار آن است به ویژه هنگامی که با هوا آمیخته میشود و هنگامی که خالص یا بدون اکسیژن باشد هم فرد را دچار خفگی میکند. هیدروژن مایع توان سردکنندگی بسیار بالایی دارد و مانند دیگر مایعات بسیار سرد، میتواند آسیبهایی همچون یخزدگی را به بار آورد. هیدروژن در بسیاری از فلزها حل میشود گاهی این توانایی دلخواه ما نیست مانند امکان نشت به بیرون و پدیده تردی هیدروژنی که در صورت ادامه باعث ترک خوردگی یا انفجار میشود. نشت هیدروژن در هوای آزاد باعث شعلهور شدن آن میشود افزون بر این سوختن هیدروژن هنگامی که بسیار داغ باشد، تقریبا پدیدهای ناپیدا (نامرئی) است و میتواند باعث رویدادهای ناگواری شود.
دادههای مربوط به هیدروژن از جمله دادههای مربوط به امنیت آن به دستهای از پدیدهها بستگی دارد. بسیاری از ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی هیدروژن به نسبت اورتوهیدروژن و پاراهیدروژن گاز وابستهاست که معمولا روزها و گاهی هفتهها طول میکشد تا در یک دمای مشخص به تعادل برسد و چون دادههای امنیت مربوط به حالت تعادل است کمی کار دشوار میشود همچنین پارامترهای انفجار، مانند فشار و دمای بحرانی به شدت به هندسه ظرف دربردارنده هم بستگی دارد.
طیف اتمی هیدروژن
پادهیدروژن
یون هیدروژن
پیل سوختی | [
"نشان شیمیایی",
"عنصر شیمیایی",
"جدول تناوبی",
"عدد اتمی",
"یکای جرم اتمی",
"جهان",
"ناسا",
"کوتوله سفید",
"ستاره نوترونی",
"پلاسما (فیزیک)",
"ایزوتوپ",
"اتم هیدروژن",
"پروتون",
"نوترون",
"یون",
"هیدرید",
"آب",
"واکنش اسید و باز",
"معادله شرودینگر",
"مکانیک کوانتوم",
"روی",
"هنری کاوندیش",
"بیبیسی",
"بیبیسی چهار",
"شرایط استاندارد دما و فشار",
"طعم",
"نافلزها",
"گاز",
"الکترولیز",
"Florida Solar Energy Center",
"سوخت سنگوارهای",
"کراکینگ",
"آمونیاک",
"جلبک",
"فلزشناسی",
"تردی هیدروژنی",
"ساینس",
"دانشگاه صنعتی دانمارک",
"University of Southern Maine",
"شورای ملی پژوهش ایالات متحده آمریکا",
"United States National Academy of Engineering",
"National Academies Press",
"کلر",
"دمای خودآتشگیری",
"سانتیگراد",
"فارنهایت",
"فرابنفش",
"موتور اصلی شاتل فضایی",
"حسگر آتش",
"سانحه هیندنبرگ",
"فلوئور",
"هیدروژن کلرید",
"هیدروژن فلوئورید",
"اسید",
"انتشارات دانشگاه کمبریج",
"الکترون",
"اتم",
"الکترونولت",
"فوتون",
"نانومتر",
"مدل بور",
"نیروی لورنتس",
"نیروی گرانش",
"تکانه زاویهای",
"ریچارد فاینمن",
"اتاقک حباب",
"بواترن",
"اسپین",
"حالت برانگیخته",
"آسانگر",
"زغال فعال",
"اکسید آهن(III)",
"عنصرهای خاکی کمیاب",
"اورانیوم",
"اکسید کروم(III)",
"نیکل",
"هیدروژن فشرده",
"هیدروژن مایع",
"هیدروژن دوغاب",
"هیدروژن جامد",
"هیدروژن فلزی",
"ماده تباهیده",
"فاز (ماده)",
"رسانای الکتریکی",
"Journal of Chemical Physics",
"Nature Materials",
"الکترونگاتیوی",
"هالوژن",
"کلسیم",
"برم",
"ید",
"اکسیژن",
"نیتروژن",
"پیوند هیدروژنی",
"فلز",
"شبهفلزات",
"کربن",
"هیدروکربن",
"ناجوراتم",
"ترکیب آلی",
"شیمی آلی",
"ارگانیسم",
"زیستشیمی",
"گیلبرت لوویس",
"لیتیم هیدرید",
"استوکیومتری",
"لیتیم آلومینیوم هیدرید",
"ایندیم",
"شیمی معدنی",
"لیگاند واسطه",
"ترکیبات کمپلکس",
"گروه بور",
"بور",
"آلومینیم",
"نظریه اسید-باز برونستد-لوری",
"پلاسما",
"اوربیتال",
"دوتریوم",
"تریتیوم",
"آیوپاک",
"VSMOW",
"پرتوزا",
"آهن",
"واکنش شیمیایی",
"آنتوان لاووازیه",
"پیر لاپلاس",
"زبان یونانی",
"تابش",
"زیرکونیم",
"جیمز دیوئر",
"سرمایش بازسازانه",
"فلاسک",
"هارولد یوری",
"ارنست رادرفورد",
"مارک اولیفانت",
"پاول هارتک",
"آب سنگین",
"فرانسوا ایزاک دو ریواز",
"ادوارد دانیل کلارک",
"روشنایی کلسیم",
"لامپ دوبراینر",
"بادکنک",
"ژاک شارل",
"آنری ژیفار",
"فردیناند زپلین",
"زپلین",
"جنگ جهانی اول",
"آر۳۳-کلاس ایرشیپ",
"اقیانوس اطلس",
"هلیم",
"هیندنبورگ",
"نیوجرسی",
"ایستگاه فضایی بینالمللی",
"نقشهبردار سراسر مریخ",
"تلسکوپ فضایی هابل",
"پیوند شیمیایی",
"ظرفیت گرمایی",
"کهکشان مثلث",
"عنصر (شیمی)",
"جرم (فیزیک)",
"باریون",
"ماده تاریک",
"انرژی تاریک",
"غول گازی",
"چرخه سیاناو",
"همجوشی هستهای",
"ستاره",
"زایش ستارگان",
"دانشگاه کلمبیا",
"باد خورشیدی",
"مغناطکره",
"شفق قطبی",
"جریان بیرکلند",
"زمین",
"بخش در واحد سنجش",
"ترکیب شیمیایی",
"زغال",
"سوخت فسیلی",
"گاز طبیعی",
"باکتری",
"باد شکم",
"بخار",
"هیدروکسید",
"سدیم",
"پتاسیم",
"آلومینیوم",
"آزمایشگاه",
"دستگاه کیپ",
"آند (شیمی)",
"کاتد",
"پلاتین",
"گالیم",
"آلومینا",
"متان",
"کربن مونوکسید",
"گاز آب",
"کلوین",
"متانول",
"کربن دیاکسید",
"فرایند هابر",
"برقکافت",
"آبنمک",
"سدیم هیدروکسید",
"خوردگی",
"چرخه اکسید آهن",
"چرخه اکسید سریم (IV)-اکسید سریم (III)",
"چرخه روی-اکسید روی",
"چرخه گوگرد-ید",
"چرخه مس-کلر",
"چرخه هیبرید گوگرد",
"فولاد آلیاژی",
"هیدروکسید آهن(II)",
"مگنتیت",
"واکنش شیکور",
"فولاد",
"آبهای زیرزمینی",
"خاک",
"سفره آب",
"سرپانتینی کردن",
"آهنی",
"فایالیت",
"الیوین",
"کوارتز",
"صنایع شیمیایی",
"پتروشیمی",
"هیدرودآلکیلاسیون",
"هیدرودسولفوریزاسیون",
"هیدروژنه کردن",
"دانههای روغنی",
"هیدروکلریک اسید",
"سنگ معدن",
"فلز واسطه",
"Inorganic Chemistry (journal)",
"جوشکاری",
"جوشکاری اتمی هیدروژن",
"مولد الکتریکی",
"نیروگاه",
"رسانندگی گرمایی",
"سرماشناسی",
"ابررسانایی",
"کشتی هوایی",
"فناوری هوافضا",
"صنعت خودروسازی",
"مخابرات",
"اتحادیه اروپا",
"نقطه سهگانه",
"راکتور کندو",
"رآکتور هستهای",
"بمب هیدروژنی",
"ذرات بتا",
"رادیولومینسانس",
"اقتصاد هیدروژن",
"دانشگاه استنفورد",
"چگالی انرژی",
"The Hype About Hydrogen",
"سیلیسیم آمورف",
"کربن آمورف",
"دهنده الکترون",
"روی اکسید",
"دیاکسید قلع",
"کادمیم اکسید",
"منیزیم اکسید",
"دیاکسید زیرکونیم",
"اکسید هافنیم(IV)",
"اکسید لانتان",
"اکسید ایندیم(III)",
"تیتانیوم دیاکسید",
"تیتانات استرانسیم",
"سیلیسیم دیاکسید",
"سوخت",
"موشک",
"موتورهای درونسوز",
"پیلهای سوختی",
"توان",
"آلودگی",
"تخمیر",
"میکروب",
"آنزیم",
"هیدروژناس",
"کاتالیزور",
"اکسایش و کاهش",
"اسید پیرویک",
"نورساخت",
"سیانوباکتر",
"کلامیدوموناز رینهارتی",
"کلروپلاست",
"خفگی",
"یخزدگی",
"دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در هامبولت",
"طیف اتمی هیدروژن",
"پادهیدروژن",
"یون هیدروژن",
"پیل سوختی"
] | [
"هیدروژن",
"زیستشناسی و داروشناسی عنصرهای شیمیایی",
"سردسازها",
"سوختها",
"عناصر شیمیایی",
"عوامل کاهنده",
"نافلزها"
] |
145 | زندیق | 0 | 72 | 0 | [
"زنديق",
"زنادقه"
] | false | 24 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | زندیق معرب واژههای زندیک یا زندیکیه است (به معنی مفسر زند) این واژه توسط مسلمانان در خصوص افرادی که تصور میشود نظرات یا عملکردهایی دارند که با نظرات بنیادی اسلام در تعارض است بکار میرود. مسلمانان شروع به خواندن مانویان، مرتدان، کفار و ملحدین و معارضین اسلام با عنوان زندیق نمودند عنوانی که مجازات آن مرگ بود. از اواخر قرن هشتم میلادی (قرن دوم هجری) خلفای عباسی شروع به شکار و قلع و قمع زندیقان در مقیاس وسیع نموده و هرکس را که ظن زندیق بودن به وی میرفت از دم تیغ میگذراندند. در دوران جدید گاهی این لغت برای اشاره به پیروان مذاهب و فرقههایی که در جامعه اسلامی ریشه گرفته اما توسط مسلمین سنتی کفرآمیز یا دگرکیشی محسوب میشود بکار میرود.
مانی و زند
علی بن حسین مسعودی که در سال ۳۴۶ هجری خورشیدی درگذشت، در مروج الذهب، در سخن از شاپور یکم از پدید آمدن مانی یادکرده، مینویسد، اسم زندقه با مانی پدید آمد و از کلمه زند که تفسیر اوستاست درآمدهاست، پیروان مانی را زندی گفتند برای اینکه دلبخواه خود اوستا را تاویل کنند.
کلمه زند به معنی تفسیر اوستاست. زنتی در خود اوستا به معنی شرح و تفسیر یا گزارش، بسیار بکار رفته و مشتق است از مصدر «زن» که به معنی دانستن و شناخت است. «زنتی» یا «آزنتی» در گزارش پهلوی اوستا، به زند گردانیده شدهاست. بسیاری از نویسندگان زنادقه را از پیروان مانی دانسته و خود مانی را زندیق خواندهاند. در تاریخ طبری و ترجمه فارسی آن تاریخ بلعمی چنین آمدهاست «مانی زندیق در زمان شاپور یکم بود و بیرون آمد و زندقه آشکار کرد.» قرنها پیش از این نویسندگان، مورخ ارمنی، ازنیک که از معاصرین ساسانیان است، از زندیکها سخن میدارد. ازنیک کتاب خود را در میان سالهای ۴۴۵ تا ۴۴۸ میلادی تالیف کرده و از عقاید دینی فرق زرتشتی زمان خود بحث میکند و از زندیکها یعنی پیروان آیین مانی نام بردهاست، بنابراین کلمه پهلوی زندیک در روزگار خود در ساسانیان به مانویان اطلاق میشد. در قرون اولیه اسلام زندیق به مانوی و به همه کسانی که ملحد و دهری یا مخالف اسلام بودند، اطلاق میگردید. روزبه دادویه معروف به ابن مقفع در سال ۱۴۰ هجری خورشیدی به گناه زندقه یعنی پیروی از آیین مانی، در بصره به فرمان ابوجعفر منصور دومین خلیفه عباسی در تنور سوزانیدهشد.
البته پیروان مکتب خلافت از این عنوان برای مبارزه و سرکوب مخالفین خود بسیار استفاده میکردند آنها از مناقشه و نقد حدیث به شدت جلوگیری میکردند هرچند مخالف عقل، وجدان و تاریخ قطعی باشد زیرا نقد حدیث به نقد، مناقشه و تشکیک در امور مهمتر و حساستری میانجامید. چنان که برخی مزدوران و جیره خواران از رسول خدانقل کردندکه بین موسی و آدم محاجهای روی داد، در این محاجه، آدم، موسی را محکوم کرد. یکی از حاضران پرسید: چه وقت آدم و موسی به هم رسیدند؟ خلیفه شخصا دخالت کرد و دستور داد بساط چرم و شمشیری حاضر کنند و معترض را که در صدد فهم مطلب بود با این حجت که زندیقی است که حدیث رسول خدا را تکذیب کرده، بکشند.
اتهام به زندیقی گری آسانترین وسیله ممکن برای خلاصی از کسی بود که نماز پشت سر خلیفه ستمگر را جائز نمیدانست.
زنادقه مشهور یا زندیق خوانده شدگان تاریخ اسلام
ابوشاکر
ابوتمار مطبب
محمد ابن وراق
یزدان پور باذان
یزدان بخت
علی ابن عبیده ریحانی
ابوالخطاب محمد بن لبی
زینب مغیره
ابن سعید صالح
منفذ بن زیاد هلالی
عبداله بن داود
صیمری
عماره بن حمزه
مطر بن ابی الغیث
مطیع بن ایاس
علی بن الخلیل
حماد عجرد
نعمان بن طاعوت
معن ابن زائده
حماد بن زبرقان
ابن الاعمی الحریزی
ذوالنون مصری
زکریا رازی
ملحد
دهری
خداناباور
ندانم گرایی
کافر
ارتداد
طبیعتگرایی
آزاداندیشی | [
"مسلمانان",
"اسلام",
"مانویان",
"ارتداد",
"کافر",
"ملحد",
"خلفای عباسی",
"زندیقان",
"دگرکیشی",
"علی بن حسین مسعودی",
"۳۴۶",
"هجری خورشیدی",
"مروج الذهب",
"شاپور یکم",
"مانی",
"اوستا",
"زبان پارسی میانه",
"طبری",
"تاریخ بلعمی",
"مردم ارمنی",
"ازنیک",
"ساسانیان",
"زرتشتی",
"دهری",
"روزبه دادویه",
"ابن مقفع",
"۱۴۰",
"بصره",
"ابوجعفر منصور",
"خلافت عباسیان",
"ابوشاکر",
"ابوتمار مطبب",
"محمد بن وراق",
"یزدان پور باذان",
"یزدان بخت",
"علی ابن عبیده ریحانی",
"محمد بن لبی",
"زینب مغیره",
"ابن سعید صالح",
"منفذ بن زیاد هلالی",
"عبداله بن داود",
"صیمری",
"عماره بن حمزه",
"مطر بن ابی الغیث",
"مطیع بن ایاس",
"علی بن الخلیل",
"حماد عجرد",
"نعمان بن طاعوت",
"معن ابن زائده",
"حماد ابن زبرقان",
"ابن الاعمی الحریزی",
"ذوالنون مصری",
"زکریا رازی",
"خداناباور",
"ندانم گرایی",
"طبیعتگرایی دینی",
"آزاداندیشی"
] | [
"آزار توسط مسلمانان",
"اصطلاحات اسلامی",
"بیخدایی",
"مانویگری",
"هرطقه",
"متهمان به زندقه"
] |
147 | کریستف کلمب | 1 | 425 | 0 | [
"کریستوفر کلمبوس",
"کریستوف کلمب",
"كريستف كلمب",
"كريستوف كلمب",
"كريستوفر كلمبوس",
"کریستف کلمبوس",
"كريستف كلمبوس"
] | false | 187 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "عنوان",
"Item2": "کریستف کلمب"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "Retrat_Colom_per_Rafael_Tejedo.jpg"
},
{
"Item1": "عنوان تصویر",
"Item2": "چهره کریستف کلمب اثر رافائل تخدو"
},
{
"Item1": "زادروز",
"Item2": "مابین ۲۶ اوت تا ۳۱ اکتبر ۱۴۵۱"
},
{
"Item1": "زادگاه",
"Item2": "[[جنوا]]، [[جمهوری جنوا]]"
},
{
"Item1": "مکان مرگ",
"Item2": "[[والادولید]]، کاستیلاسپانیای کنونی"
},
{
"Item1": "آرامگاه",
"Item2": "[[کلیسای جامع سبیا]] یاکلیسای جامع [[سانتا دومینگو]]"
},
{
"Item1": "ملیت",
"Item2": "[[جنوا]]یی"
},
{
"Item1": "پیشه",
"Item2": "سوداگر و دریانورد"
},
{
"Item1": "مذهب",
"Item2": "کاتولیک رومی"
},
{
"Item1": "همسر",
"Item2": "'''فیلیپا مونیتز''' (۱۴۸۵–۱۴۷۶)"
},
{
"Item1": "شریک زندگی",
"Item2": "'''بئاتریس انریکه د آرنا''' ۱۵۰۶–۱۴۸۵)"
},
{
"Item1": "فرزندان",
"Item2": "'''دیگو''''''فرناندو'''"
},
{
"Item1": "امضا",
"Item2": "Columbus Signature.svg"
},
{
"Item1": "signature_alt",
"Item2": "یک نسخه از امضا کلمب"
}
],
"Title": "زندگینامه"
} | کریستف کلمب (کریستوبال کلن) ۱۴۵۱–۲۰ مه ۱۵۰۶) یک سوداگر و دریانورد اهل جنوا در ایتالیا بود که بر حسب اتفاق قاره آمریکا را کشف کرد. او که از طرف پادشاهی کاستیل (بخشی از اسپانیا) ماموریت داشت تا راهی از سمت غرب به سوی هندوستان بیابد، در سال ۱۴۹۲ با سه کشتی از عرض اقیانوس اطلس گذشت اما به جای آسیا به آمریکا رسید. کلمب هرگز ندانست که قارهای ناشناخته را کشف کردهاست. سفرنامه کریستف کلمب به آمریکا در قالب ۴ سفر اکتشافی صورت گرفت.
کریستف کلمب از چهرههای بحثبرانگیز تاریخ است. برخی – از جمله اکثر سرخپوستان آمریکا – او را مسئول مستقیم یا غیرمستقیم کشتار دهها میلیون نفر از مردم بومی و عامل استثمار آمریکا از سوی اروپا میدانند؛ در حالیکه دیگران وی را به خاطر نقش موثری که در گسترش فرهنگ و تمدن غرب ایفا کرد میستایند.
سالهای نخست
در مورد زادگاه واقعی کلمب روایتهای مختلفی مطرح شده و درباره سالهای نخست زندگانی او اطلاعات اندکی موجود است. اکثر تاریخ نگاران وی را اهل جنوا در ایتالیا میدانند اما برخی نیز او را اسپانیایی دانستهاند. کریستف کلمب در روزی بین ۲۶ اوت تا ۳۱ اکتبر سال ۱۴۵۱ زاده شد. پدرش دومنیکو کلمبو تاجر پشم و مادرش سوزانا فونتاناروسا دختر یک بازرگان پشم بود. کلمب سه برادر کوچکتر به نامهای بارتولومئو، جیووانی په لگرینو و جیاکامو و خواهری به نام بیانچینتا داشت. در ۱۴۷۰ خانوادهاش برای کار به ساوانو کوچ کردند جایی که کریستف و برادرش بارتولومئو توانستند در کنار پیشه خانوادگی، نقشهنگاری نیز بیاموزند. کلمب تحصیلات رسمی نداشت و تا حدود بیست و چهار سالگی خواندن و نوشتن نمیدانست اما چون آرزو داشت که ناخدای کشتی شود در این دوره و بعد از آن کوشید تا با مطالعه فراوان نزد خود این کمبود علمی را جبران کند.
در سال ۱۴۷۴ کلمب در شمار کارکنان کشتی گروه «سرمایهداران اسپنولا» که از مشتریان جنوایی پدرش بودند درآمد. پس از آن یک سالی را روی یک کشتی در حوالی آبهای جزیره خیوس، واقع در دریای اژه، خدمت کرد. کلمب پس از دیداری کوتاه از خانه، دوباره رهسپار خیوس شد و یک سال دیگر را آنجا گذراند.
در ۱۴۷۶ همراهی با یک هیئت بازرگانی این فرصت را نصیب کلمب کرد تا برای نخستین بار به اقیانوس اطلس سفر کند ولی در حوالی خلیج سنت وینسنت دزدان دریایی فرانسوی به ناوگان حملهور شدند و آن را به آتش کشیدند و کلمب که جان بدر برده بود، به ناچار شش مایل شنا کرد تا خود را به ساحل برساند.
در ۱۴۷۷ کلمب مقیم پرتغال شد که در آن زمان قطب بازرگانی دریایی اروپا بود و کشتیهای زیادی از آنجا به مقصد انگلستان، ایرلند، ایسلند، جزیره مادئیرا، مجمعالجزایر آزور و آفریقا رهسپار میشدند. کریستف و بارتولومئو کار خود را در لیسبون، پایتخت پرتغال، با نقشهکشی آغاز کردند. پس از مدتی کلمب به عنوان بازرگان ملوان به یک ناوگان پرتغالی پیوست و طی دو سال برای خرید شکر به مادئیرا و از طریق ایرلند به ایسلند سفر کرد. او پس از سفری به سواحل غرب آفریقا به مقام نمایندگی تجاری پرتغال در کرانه گینه گمارده شد. (۱۴۸۵–۱۴۸۲).
ملیت و مذهب کلمب
والری فلینت (Valerie I.J. Flint) در مقاله کریستف کلمب در دانشنامه بریتانیکا نقل میکند که امروزه اکثریت قریب به اتفاق پژوهشگران با رجوع به وصیتنامه او (به سال ۱۴۹۸) و اسناد بایگانی شده در جنوا و ساوونا، معتقدند که او در جنوا در یک خانواده مسیحی به دنیا آمد. با این حال برخی هم مدعی هستند که او از گروندگان به یهودیت بوده و در اسپانیا، پرتغال یا مکانهای دیگری غیر از جنوا زاده شدهاست.
یک نقاشی از کریستف کلمب
اگر چه معمولا تاریخنویسان فرض را بر جنوایی بودن کلمب میگذارند ولی ملیت واقعی او بهطور دقیق روشن نیست و دانستههای ما از زندگانی کلمب تا میانه دهه ۱۴۷۰ میلادی بسیار ناچیز است. به گمان بعضی کلمب که بیشتر مایل بوده او را اسپانیایی بدانند خود عمدا این اطلاعات را پنهان میکرده تا آنجا که حتی برای نامهنگاری با ایتالیاییها زبان کاستیلی را به کار میبردهاست.
با رشد ملیگرایی در غرب قضیه ملیت کلمب صورت جدیتری به خود گرفت. این مسئله برای جامعه ایتالیایی ایالات متحده از چنان اهمیتی برخوردار بود که در سال ۱۸۹۲ در خلال جشنهای آغاز سده پنجم کشف آمریکا مسئولان شهرداری نیویورک مجبور شدند دو مجسمه یادبود کلمب در دو محل، یکی با زیرنویس اسپانیایی و دیگری به ایتالیایی نصب کنند.
شماری از تاریخنگاران باسک او را یک باسکی میدانند. بعضی دیگر حدس میزنند که وی یک کونورسو (یهودی اسپانیایی مسیحی شده) بوده و برای رسیدن به اهداف خود تبارش را مخفی میکردهاست. برخی مدعیاند که او اهل جزیره کرس (در آن زمان تحت سلطه امپراتوری جنوا) بوده و بعلت شهرت بد اهالی این جزیره صلاح خود را در کتمان پیشینهاش میدیده و بالاخره کسانی هم بر این باور هستند که وی اصلا کاتالونیایی، یونانی یا پرتغالی بودهاست.
همچنین در میان اقلیتی که وی را یهودی میدانند از جمله «دیوید مکس آیکهورن» (David Max Eichhorn)، نویسنده یهودی در اینباره میگوید: نام حقیقی او کلمبوس نیست و همچنین یک ایتالیایی زاده جنوا نبودهاست، بلکه نام حقیقی او جونکولون (Joncolon) بوده که در نزدیکیهای شهر پانتهودرا (Pantevedra) در اسپانیا به دنیا آمده بود. آیکهورن معتقد است که او در واقع یک یهودی اسپانیایی بودهاست.
بخشهایی از مقالهای که تحت عنوان «آیا کریستف کلمب حقیقتا یک یهودی بود؟» به قلم دالیا سیاح (Dalia Sayah) که در روزنامه «شالوم»، ارگان یهودیان ترکیه، بیان شده قابل ملاحظه است:
«نکته مهم اینست که در گوشه سمت چپ بالای کلیه نامههایی که کلمب برای خانواده خود ارسال میداشت، حروف اختصاری به چشم میخورد که مفهوم آن توسط موریس دیوید (Maurice David) کشف شد. این حروفنگاره از دو حرف تشکیل شدهاست که هر یهودی آن را در بالای تمام نوشتههای خود مینوشت. این دو حرف عبارت بودند از د (ب) و (ه) که امروزه معلوم شده که بر عبارت «د » (بعزرت هاشم به معنی «به یاری خدا») دلالت دارد. نکته دیگری که ثابت میکند که او یک یهودی پنهانکار بوده، نحوه نگهداشتن دست چپ خود (به صورت پنجه باز بر روی قفسه سینه سمت راست) در تصاویر و تابلوهای اوست. این عمل، اقدام رمزآلودی بود که «مارانو»ها جهت شناسایی یکدیگر به کار میبردند.»
لیام فریدمن (Lee M.Friedman)، تاریخنگار یهودی، موید این ادعاست که علایم و نمادهای یهودی موجود در امضای کلمب نشانی بر یهودی بودن وی است. به نظر او شکل یک مثلث کامل که برای یهودیان مقدس است و در گورستانها و معابد یهودیان از آن استفاده میشود، در تمام امضاهای کلمب دیده میشود.
«کنسولو وارلا» (Consuelo Varela)، کلمبشناس معروف اسپانیایی معتقد است که کلمب، عهد عتیق «تورات» را از حفظ بوده و چنین چیزی برای یک فرد منسوب به جامعه کاتولیک نمیتواند موضوعیت داشته باشد.
اهداف سفر
«نقشه کلمب» که در حدود سال ۱۴۹۰ در کارگاه بارتولومئو و کریستف کلمب در شهر لیسبون ساخته شد
عواملی چون تبلیغ دینی و گسترش مسیحیت، شور ضد اسلام در آن روزگار، قدرت کاستیل و آراگون، بیم از خطر کشور پرتغال، اشتیاق به یافتن طلا، ماجراجویی و امید به فتح سرزمینهای جدید، نیاز اروپا به تهیه ادویه و گیاهان معطر و دارویی، انگیزه نخستین سفر کلمب به هند شد.
در عصر کلمب، اروپاییها برای سفر به هند (منظور از هند آسیای جنوبی و شرقی بود) راهی نداشتند جز حرکت به سمت جنوب، دور زدن قاره آفریقا از کنار دماغه امید نیک و رفتن به طرف شرق در طول اقیانوس هند. در دهه ۱۴۸۰ میلادی، کلمب نیز خیال سفر به هند را در سر داشت ولی نه از طریق معمول. او میخواست با حرکت مستقیم از اروپا به سوی غرب و عبور از دریای محیط (اقیانوس اطلس) به آسیا برسد. از نظر دیگران نقشه جسورانه کلمب نپذیرفتنی و بیفایده بود و او ناچار شد برای یافتن پشتیبان در میان قدرتمندان و افراد صاحب نفوذ کوشش زیادی به کار برد. برخی معتقدند که علت این استقبال سرد، اعتقاد اروپاییها به تخت بودن کره زمین بود.
تصوری که کلمب از موقعیات جغرافیایی داشت.
برخی مورخان یهودی که کلمب را یهودی فرض کردهاند اهداف دیگری برای سفر او ذکر نمودهاند چنانکه دیوید ام. آیکهورن در این رابطه مینویسد: «کلمب برای کشف دنیای جدید میرفت. در حقیقت او از وجود چنین دنیایی با اتکا به مطالعات و کشفهای وایکینگها خبر داشت. انگیزه اصلی او در این راه، جستجوی جایی برای هم کیشان یهودی خود بود.»
بر اساس نوشته نشریه آمریکایی «جمهوری جدید» سیمون ویزنتال مورخ یهودی، معتقد است که کلمب برای یافتن جایی جدید برای یهودیان رانده شده از اسپانیا به این سفر تن داد. در اصل هدف کلمب ایجاد یک جبهه علیه امپراطوری عثمانی و به عبارت بهتر علیه اسلام از سویی و تامین منابع مالی برای بازسازی بنای معبد سلیمان در قدس بود.
در دائرهالمعارف یهود، در جایی که از کلمب سخن به میان آمده، نوشته شدهاست: «علیرغم اینکه کلمب همه مقدمات سفر خود را فراهم کرده بود، آن را یک روز بدون هیچ دلیلی به عقب انداخت. این روز بنابر تقویم یهودیان، روز نهم ماه آو یهودی، یعنی روز تخریب معبد سلیمان است. این روز را یهودیان به عنوان «روز عزا» روزه میگیرند.»
سفر نخست
کلمب در آغاز در سال ۱۴۸۵ طرح خود را به دربار پرتغال ارائه داد و پیشنهاد کرد که زیر پرچم این کشور در جزایر هند به اکتشاف بپردازد اما کارشناسان پادشاه پس از بررسی به این نتیجه رسیدند که خط سیر سفر بسیار طولانیتر از آن چیزی است که کلمب ادعا میکند (امروز میدانیم که مسافت واقعی حتی از برآورد پرتغالیها نیز درازتر بود) و درخواست او پذیرفته نشد.
او که از مقامات لیسبون ناامید شده بود به اسپانیا رقیب سیاسی پرتغال پناه برد تا از حاکمان آن دیار کمک بخواهد. در ۱۴۸۵ بخش اعظم اسپانیای امروزی زیر سلطه فردیناند شاه آراگون و ایزابلا ملکه کاستیل بود که پس از ازدواج با یکدیگر بطور مشترک بر قلمروی بزرگ حکومت میکردند. کلمب در مجموع توانست نقشهاش را به کارشناسان دربار اسپانیا بقبولاند اما هفت سال (تا ۱۴۹۲) طول کشید تا با شاه و ملکه به توافق نهایی برسد. در نهایت قرار بر این شد که نیمی از بودجه سفر را سرمایهداران ایتالیایی بگذارند و نیم دیگر از سوی دولت اسپانیا فراهم شود. نبردهای سخت با مسلمانان و تصرف گرانادا خزانه سلطنتی را تهی کرده بود و پرداخت همین سهم پنجاه درصدی هم برای دولت آسان نبود. پیش از آغاز سفر شاه و ملکه کلمب را به مقام دریاسالاری گماردند و سخاوتمندانه حق موروثی حکومت بر تمام سرزمینهای کشف شده در آن سوی اقیانوس را به وی بخشیدند.
پس از تحویل گرفتن سه کشتی با ملزومات کامل از دولت، نوبت به کار دشوار گردآوردن خدمه رسید. بیشتر ملوانان از رفتن به چنین ماموریت «جنونآمیزی» وحشت داشتند. اگر نفوذ سیاسی ملکه و وعدههای رنگارنگ کلمب نبود شاید هیچکس حاضر به همراهی با وی در این سفر نمیشد.
سرانجام در غروب سوم اوت ۱۴۹۲ سه کشتی سانتاماریا، نینیا و پینتا همراه با نود نفر خدمه به فرماندهی کلمب از بندر پالوس به راه افتادند و پس از توقفی کوتاه در جزایر قناری (آفریقا) رهسپار دل اقیانوس شدند.
در آغاز اوضاع خوب بود و ملوانان کاملا از کلمب فرمان میبردند ولی پس از چند روز که ساحل در زیر خط افق ناپدید شد، بهتدریج دچار ترس و وحشت شدند. تا آن زمان تمام کشتیهایی که در اقیانوس اطلس سفر میکردند یکی از دو مسیر شمالی یا جنوبی را در پیش میگرفتند و همواره کرانههای اروپا یا آفریقا در نزدیکی آنها بود. اما اکنون آنها درحال رفتن به بخشهای ناشناخته مرکزی بودند؛ جایی که به عقیده عوام پر از هیولاهای هولناک بود و طوفانهای شدید راه کشتیها را میبست. کلمب از نارضایتی زیردستانش آگاه بود. گفتهاند وی یک دفتر رخداد نگاری روزانه جعلی ترتیب داده بود که فواصل را کوتاهتر از مقدار واقعیشان در آن ثبت میکرد تا افراد نفهمند که چه مقدار پیش رفتهاند و از هراسشان کاسته شود. این داستان به احتمال زیاد واقعیت ندارد. با حضور ناخداهای دیگر و افسران و سکانداران با تجربه در ناوگان، کلمب هرگز نمیتوانست با چنین ترفندی آنها را بفریبد.
مسافرت پنج هفته به طول انجامید. در این مدت ملوانان وحشتزده بارها بر فرمانده خود شوریدند و حتی خواستند او را سربه نیست کنند و کشتیها را به اسپانیا بازگردانند. اما هر بار کلمب با وعده یا تهدید آرامش را برقرار میساخت.
کلمب در حال نامگذاری دنیای جدید- چاپ سنگی
در بیستم سپتامبر با مشاهده دستهای پرنده که از شرق میآمدند این امید در ایشان قوت گرفت که خشکی در آن حوالی است. بالاخره در یازده اکتبر دیدهبانان وجود یک خشکی را در روبرو اعلام کردند؛ فردای آن روز، ۱۲ اکتبر ۱۴۹۲ و بر اساس تقویم یهودی مصادف با ۲۱ تشرین ۵۲۵۳ یعنی آخرین روز جشن سایهبانها، روز «خواهشمندی بزرگ» (هوشانا ربا) بود، کلمب و یارانش پس از ۳۵ روز سفر سخت، پا بر جزیرهای زیبا و سرسبز از مجمعالجزایر باهاما (آمریکای مرکزی) گذاشتند.
کریستف کلمب پس از کشف قاره جدید (آمریکا) در تاریخ ۱۴۹۳، نامهای هشت صفحهای را برای ایزابل و فرناندو ملکه و پادشاه اسپانیا نوشت و در آن برداشت خود از مردمان، گیاهان و جانوران سرزمین جدید را توضیح داد.
رفتار بومیان آمریکایی با تازهواردان دوستانه و آشتیجویانه بود. کلمب در نامهای به فردیناند و ایزابلا درباره ساکنان جزیره مینویسد:
«اگر اعلیحضرتین دستور فرمایند، میتوانم تمام آنها را به کاستیل گسیل دارم یا در همین جزیره به اسارت گیرم. پنجاه مرد کافیست تا کل این مردم را تحت انقیاد درآورید و به انجام دادن هر کاری وادار سازید.»
او ادامه میدهد:
«این مردم دین ندارند و حتی بت نمیپرستند. بسیار نجیبند و نمیدانند بدی چیست. هیچ نوع سلاحی ندارند؛ نه یکدیگر را میکشند و نه از هم سرقت میکنند.»
پس از ارتباطات دوستانه آغازین میان بومیان و غربیها، کلمب به این باور رسیده بود که گسترش دین مسیح در میان این جماعت نه با توسل به زور که با محبت ممکن خواهد بود.
کلمب در این سفر اول کرانههای شمال شرقی کوبا و هیسپانیولا (جزیره هائیتی امروزی) را نیز کاوش کرد. اما در شب میلاد مسیح به هنگام گشتزنی، سانتاماریا، کشتی اصلی فرماندهی در کرانه هیسپانیولا به گل نشست و ناگزیر به حال خود رها شد. به این ترتیب ناوگان کلمب به یک کشتی محدود گردید. (کشتی پینتا کمی بعد از کشف کوبا شورش کرده و گریخته بود) کلمب که از مدتی قبل در حال برنامهریزی برای بازگشت به اروپا بود دیگر برای بردن تمام افرادش جای کافی نداشت. از این رو پس از کسب اجازه از گواکاناگاری رئیس بزرگ بومیان، قرارگاهی در هیسپانیولا برپا کرد و سی وپنج نفر از ملوانان داوطلب را آنجا گذاشت که تا زمان بازگشت دوباره کلمب به کشاورزی بپردازند.
در ۴ ژانویه ۱۴۹۳ مسافران کشتی نینیا راه میهن خود را در پیش گرفتند و پس از تحمل مشقات بسیار و دست و پنجه نرم کردن با بادهای ناشناخته و توفانهای سخت اقیانوس به اروپا رسیدند. اما کلمب برخلاف میلش نتوانست مستقیما در کاستیل پیاده شود و چند ماهی را نزد پرتغالیها (دشمن دیرین اسپانیا) در بازداشت به سر برد. در این مدت کوتاه اخبار اکتشافات او در سراسر اروپا پیچید بهطوریکه وقتی در ۱۵ مارس بالاخره کلمب در میان استقبال پرشور مردم به اسپانیا وارد شد سفرنامهاش به چاپ سوم رسیده بود. او بلافاصله با طلاهای غنیمتی و چند بومی اسیر به دربار رفت و فردیناند و ایزابلا به گرمی پذیرای او شدند. در این مجلس علاوه بر طلا، کلمب چهار تحفه تا آن زمان ناشناخته دیگر از «دنیای نو» را تقدیم شاه و ملکه کرد؛ گیاه تنباکو، میوه
آناناس، بوقلمون و وسیله محبوب ملوانان یعنی ننو.
سفر دوم
(۱۴۹۳–۱۴۹۶)
در ۲۴ سپتامبر ۱۴۹۳، کلمب با ناوگانی از هفده کشتی مجهز با همراهی یک گروه ۱۲۰۰ نفری جهت استعمار و سرکوب بومیان، عازم آمریکا شد. او این بار نسبت به سفر اول مسیر جنوبیتری را برگزید و پس از ۲۶ روز به جزیره بزرگ دومینیکا (آمریکای مرکزی) رسید سپس راه شمال را در پیش گرفت و به ترتیب جزایر آنتیل کوچک - شامل گوادلوپ، مونتسرات، آنتیگوا و نویس (Navis)- و جزایر ویرجین و پورتوریکو را کشف و همه را جزئی از قلمرو اسپانیا اعلام کرد؛ سپس به هیسپانیولا رفت و به جستجوی یاران پیشین برآمد اما مهاجرنشین را خالی از سکنه یافت؛ اروپاییهای ساکن جزیره، همه در جنگ با بومیان کشته شده بودند. وی در مدت اقامت کوتاهش یک قلعه کوچک در داخل و یک شهرک در کرانههای شمالی جزیره بنا نهاد.
کلمب در ادامه ماموریت اکتشافی، بیشتر کرانههای جنوبی کوبا را از شرق تا غرب پیمود اما پیش از رسیدن به انتهای آن به این پندار که به جای جزیره با شبهجزیرهای روبروست، تغییر مسیر داد و جامائیکا را کشف کرد.
کلمب پس از سپردن امور به دست برادرانش در ۱۰ مارس ۱۴۹۶ هیسپانیولا را به مقصد اروپا ترک کرد. سفر دوم او هم به پایان رسید.
سفر سوم و بازداشت
در سال ۱۴۹۸ کلمب برای سومین بار به آمریکا رفت. او در این سفر پیش از رسیدن به هیسپانیولا جزیره ترینیداد را کشف کرد(۳۱ ژانویه) و بخشهایی از ریزشگاه رودخانه اورینوکو در خاک اصلی آمریکای جنوبی را پویید (اول اوت).
اوضاع در مهاجرنشین اسپانیایی ناآرام بود. مهاجرانی که وعدههای کلمب را شنیده و به طمع ثروتهای بیپایان دنیای نو راهی آمریکا شده بودند، اینک ناخشنود از وضعیت خود، برکناری وی را میخواستند. کلمب که درگیر سرکوب بومیان بود برای مقابله با این فتنه جدید از خود شدت عمل نشان داد و چند تن از افرادش را به جرم نافرمانی اعدام کرد. شماری از ناراضیان پس از بازگشت به میهن، از کلمب به دربار اسپانیا شکایت بردند و او را به سوءمدیریت و بیکفایتی متهم کردند. شاه و ملکه یک بازرس سلطنتی به نام فرانسیسکو دبوبادیلا را مامور رسیدگی به این شکایات کردند. او نیز پس از ورود به آمریکا (۱۵۰۰ میلادی) بیدرنگ کلمب و برادرانش را از مناصبشان برکنار کرده و همه را تحتالحفظ به اسپانیا فرستاد. هرچند کلمب پس از مدت کوتاهی آزادیش را به دست آورد ولی مقام فرمانداری دیگر به او داده نشد.
سفر چهارم
در ۹ مه ۱۵۰۲ کلمب برای چهارمین و آخرین بار به آمریکا رفت با این هدف جسورانه که برای نخستین بار کره زمین را دور بزند. او و پسر کوچکترش فردیناند برای یافتن راه عبوری به سوی غرب سراسر کرانههای آمریکای مرکزی را از بلیز تا پاناما جستجو کردند ولی حادثه تصادف با یک کشتی بازرگانی بومی آنان را از ادامه سفر بازداشت. تا رسیدن نیروی کمکی از هیسپانیولا، کلمب به ناچار یک سال را در جامائیکا به سر برد و سرانجام در ۷ نوامبر ۱۵۰۴ میلادی توانست به اسپانیا بازگردد.
در سالهای آخر عمر کلمب طبق توافقات اولیه با دربار خواستار دریافت ده درصد کل سودهای بدستآمده از سرزمینهای جدید شد ولی دولت به این بهانه که وی دیگر به عنوان فرماندار انجام وظیفه نمیکند، قراردادهای پیشین را معتبر ندانست و درخواستهایش را رد کرد.
کریستف کلمب در ۲۰ مه ۱۵۰۶ در اسپانیا درگذشت. آرامگاه او در کلیسای جامع سویل یا به روایتی در کلیسای جامع سانتا دومینگو است.
رفتار کلمب در برابر بومیان آمریکا
چگونگی رفتار با بومیان آمریکا یکی از موارد اختلاف نظر میان کلمب و هیئت حاکمه اسپانیا بود. ایزابلا و فردیناند این قوم را اعضای آینده جامعه مسیحیت میدانستند و خواستار برقراری روابط دوستانه با آنان بودند؛ در حالیکه به عقیده کلمب برای بهرهبرداری از منابع سرزمینهای تازه لازم بود بومیان به بردگی گرفته شوند.
هنگامی که کلمب آمریکا را کشف کرد، در آنجا بالغ بر ۳۰ میلیون سرخپوست زندگی میکرد. در حالی که امروزه و بعد از گذشت چندین قرن تنها یک جمعیت ۲ میلیونی از آنها وجود دارد. همین مطلب میتواند بیانگر بسیاری از واقعیتها باشد. ژاک اتالی، نویسنده یهودی فرانسوی در این مورد میگوید: «بومیان آرام و بیآزار جزیره، برای استقبال از آنها آمدند، اما کلمب آنها را به عنوان انسان به حضور نپذیرفت.»
یکبار در میانه سفر دوم، او طی نامهای به دربار پیشنهاد دستگیری تعدادی از بومیان یاغی – خصوصا کاریبها- را مطرح کرد. سپس بدون توجه به مخالفت مقامات، در فوریه ۱۴۹۵ میلادی حدود ۱۶۰۰ بومی آراواک را بهعنوان برده به اسارت گرفت و ۵۵۰ نفرشان را نیز به اسپانیا فرستاد. دویست تن از بردگان در طول راه مردند و نیمی از بقیه نیز وقتی به مقصد رسیدند بیمار بودند. کلمب با موافقت قرار شد که از فعالیتهای تجاری انجام شده در قلمرو خود۱۰٪ مالیات دریافت کند. به این ترتیب کلمب اولین کسی بود که به تجارت بردگان پرداخت.
کلمب از همان آغاز، یافتن طلا را اصلیترین هدف سفر خود قرار داده بود و برای رسیدن به مطلوبش از اعمال روشهای افراطی و غیرانسانی هم ابایی نداشت. در یکی از مناطق هائیتی (هیسپانیولا) او تمام بومیان بالای چهارده سال را مجبور کرد که هر یک مقدار مشخصی طلا برای او پیدا کنند؛ مجازات کسانی که در موعد مقرر سهم خود را تحویل نمیدادند قطع دست بود.
الی بارناوی مینویسد: «فاتحان اسپانیایی به سیاستهای برده داری و چپاول اموال بومیان ادامه دادند و آنان بیش از هر چیز دیگری به دنبال طلا میگشتند. آنها برای مطیع کردن بومیان به زور و خشونت متوسل میشدند؛ و این، اولین حرکت استعماری بزرگی بود که برای قدرتمند نمودن یهودیان و تصاحب ثروتهای یک سرزمین انجام شد.»
او در هائیتی نوعی نظام تولیتی برقرار کرده بود که به موجب آن در ازای مسیحی کردن اهالی بومی، حق استفاده از نیروی کار آنان منحصرا در اختیار اسپانیاییها قرار میگرفت. به این ترتیب بردهسازی و برده داری صورت قانونی یافت. در مناطق زیر سلطه اسپانیا بومیان بسیاری بر اثر کار شدید، بیماری و سوءتغذیه مردند. سیاستهای اقتصادی کلمب و جانشینانش آنچنان زیانبار بود که باعث شد جمعیت بومیان تاینو جزیره هائیتی از هشت میلیون نفر در ۱۴۹۳ به تنها ۲۰۰ نفر در ۱۵۴۲ میلادی کاهش یابد.
ساموئل الیوت موریسون در کتاب خود کریستف کلمب دریانورد نوشتهاست که ورود اروپاییها به قاره آمریکا آغاز کشتار بومیان این سرزمین است.
پس از مرگ
کریستف کلمب وصیت کرده بود که در آمریکا دفن شود، ولی در آن زمان در سال ۱۵۰۶ کلیسای مناسبی در آمریکا برای این کار یافت نشد. از این رو وی را در شهر والادولید اسپانیا دفن کردند و سپس به صومعهای در سویل منتقل شد. با این حال جسد او را در سال ۱۵۴۲ از خاک خارج و به هیسپانیولا منتقل کرده و در سانتو دومینگو (پایتخت جمهوری دومینیکن) دفن کردند. در پایان قرن هفدهم، اسپانیا قسمت غربی هیسپانیولا را به فرانسه واگذار کرد و جسد کلمب به کوبا منتقل شد. بعدها هنگامی که کوبا به استقلال دست یافت، در سال ۱۸۹۸، جسد برای آخرین بار از اقیانوس اطلس گذشت و در کلیسای جامع سبیا اسپانیا دفن شد. با این حال در بنای یادبود کلمب در پایتخت جمهوری دومینیکن، جعبهای حاوی استخوانهایی وجود دارد که روی آن نوشته شده «کریستف کلمب». محققینی که از جسد موجود در این تابوت نمونه برداری دیانای کردهاند میگویند که نتیجه با دیانای برادرش دیگو، که او هم در نزدیکی سویل دفن شده همخوان است. | [
"جنوا",
"جمهوری جنوا",
"والادولید",
"کلیسای جامع سبیا",
"سانتا دومینگو",
"ایتالیا",
"قاره آمریکا",
"کاستیل",
"اسپانیا",
"هندوستان",
"اقیانوس اطلس",
"آسیا",
"سفرنامه کریستف کلمب",
"سرخپوست",
"استثمار",
"دومنیکو کلمبو",
"سوزانا فونتاناروسا",
"بارتولومئو",
"جیووانی په لگرینو",
"جیاکامو",
"بیانچینتا",
"ساوانو",
"نقشهنگاری",
"جزیره خیوس",
"دریای اژه",
"خلیج سنت وینسنت",
"پرتغال",
"انگلستان",
"ایرلند",
"ایسلند",
"جزیره مادئیرا",
"مجمعالجزایر آزور",
"آفریقا",
"لیسبون",
"والری فلینت",
"دانشنامه بریتانیکا",
"ساوونا",
"زبان کاستیلی",
"نیویورک",
"باسک",
"جزیره کرس",
"کاتالونیا",
"یونان",
"دیوید مکس آیکهورن",
"پانتهودرا",
"حروفنگاره",
"مارانو",
"لی ام فریدمن",
"تورات",
"آراگون",
"اقیانوس هند",
"وایکینگ",
"سیمون ویزنتال",
"آو",
"فردیناند دوم آراگون",
"ایزابلای یکم کاستیا",
"کاستیل-لئون",
"امارت غرناطه",
"پالوس",
"جزایر قناری",
"روبرو",
"جشن سایهبانها",
"باهاما",
"آمریکای مرکزی",
"مسیح",
"کوبا",
"هیسپانیولا",
"هائیتی",
"سانتاماریا",
"گواکاناگاری",
"کشتی نینیا",
"فردیناند",
"ایزابلا",
"دنیای نو",
"تنباکو",
"آناناس",
"بوقلمون",
"ننو",
"دومینیکا",
"جزایر آنتیل کوچک",
"گوادلوپ",
"مونتسرات",
"آنتیگوا",
"نویس",
"جزایر ویرجین",
"پورتوریکو",
"جامائیکا",
"ترینیداد",
"رودخانه اورینوکو",
"فرانسیسکو دبوبادیلا",
"بلیز",
"پاناما",
"سویل",
"کلیسای جامع سانتا دومینگو",
"جامعه مسیحیت",
"کاریب",
"آراواک",
"مالیات",
"تجارت بردگان",
"برده داری",
"بومی",
"نظام تولیتی",
"ساموئل الیوت موریسون",
"حمید مولانا",
"آمریکا",
"سانتو دومینگو",
"جمهوری دومینیکن",
"عدنان اکتار"
] | [
"کریستف کلمب",
"آمریکای شمالی در ۱۴۹۲ (میلادی)",
"افراد نبش قبر شده",
"اهالی ایتالیا در سده ۱۵ (میلادی)",
"اهالی جنوا",
"تاریخ ایالات متحده آمریکا",
"تاریخ هیسپانیولا",
"جهانگردان و مکتشفان اهل ایتالیا",
"درگذشتگان ۱۵۰۶ (میلادی)",
"دریانوردان اهل ایتالیا",
"دور از وطنهای اهل ایتالیا در اسپانیا",
"زادگان ۱۴۵۱ (میلادی)",
"زندگینامههای دارای امضاء",
"عصر کاوش",
"کاتولیکهای رومی اهل ایتالیا",
"کاتولیکهای رومی سده ۱۵ (میلادی)",
"کوبا در دهه ۱۴۹۰ (میلادی)",
"مکتشفان آمریکای مرکزی",
"مکتشفان سده ۱۵ (میلادی)"
] |
149 | تاریخ افغانستان (پیش از اسلام) | 0 | 1,202 | 0 | [
"تاريخ افغانستان (دوران پيش از اسلام)",
"تاریخ افغانستان (دوران پیش از اسلام)",
"تاريخ افغانستان (پيش از اسلام)"
] | false | 3 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | افغانستان، اگرچه بهعنوان یک کشور و یک ملت دارای تاریخی جدید است؛ اما، این سرزمین از لحاظ قدمت تاریخی، یکی از کهنترین کشورهای جهان بهشمار میرود.
افغانستان به دلیل قرارگرفتن در مسیر جاده ابریشم پیوندگاه تمدنهای بزرگ جهان بوده و یکی از مهمترین مراکز بازرگانی عصر باستان بهشمار میرفتهاست. این موقعیت مهم و حساس ژئواستراتژیکی و ژئوپولیتیکی افغانستان در شکلدادن موزائیکی غنی از فرهنگها و تمدنهای بزرگ همچون ایرانی، یونانی، بینالنهرینی و هندی در این کشور نقش مهمی داشتهاست. از عصر پارینهسنگی و طی دورههای تاریخی، مردم افغانستان، یا همان ایرانیان شرقی باستان، جایگاه عمدهای در معرفی و گسترش ادیان جهانی و نقش مهمی در بازرگانی و دادوستد داشته و گهگاه کانون مسلط سیاسی و فرهنگی در آسیا بودهاند. از این رو افغانستان در طول تاریخ گلوگاه یورش مهاجمان و جهانگشایان بوده که ردپای آنها هنوز در گوشه و کنار این سرزمین دیده میشود.
همانطور که از میانرودان (بینالنهرین؛ عراق امروزی) بهسبب تمدنهای کهن و باستانیاش بهعنوان "گهواره تمدن"، و از مصر باستان بهسبب اهرام باستانیاش بهعنوان "عجایب دنیای باستان" خوانده میشود، از افغانستان نیز بهسبب موقعیت مهم و حساس ژئواستراتژیکی و ژئوپولیتیکیاش و حضور موزائیکی غنی از فرهنگها و تمدنهای بزرگ در تاریخ هزاران ساله این سرزمین بهعنوان "چهارراه فرهنگهای باستان" یاد میشود.
در این نوشتار دوران تاریخی پیش از اسلام افغانستان به دو دوره تقسیم میشود:
دوران پیشاتاریخ: دورانی که بهسبب نبود خط و کتابت در آن معلومات زبادی از آن در دسترس نیست و فرضیات دانشمندان از این دوره تنها بر آثار بدستآمده از کاوشهای باستانشناسی و مطالعات زبانشناسی استوار است؛ این دوران از دوره پارینهسنگی زیرین که در این دوره نخستین شواهد باستانشناسی از حضور انسان در شمال کوهپایههای هندوکش در حدود ۱۰۰٫۰۰۰ پیش از میلاد بدست آمده، آغاز میشود، و تا پایان عصر برنز و عصر آهن در اوایل سده هفتم پیش از میلاد (پیدایش خط) را در بر میگیرد؛
تاریخ باستان: دوران پس از پیدایش خط، که معلومات زیادی از آن در نوشتههای کهن به جای مانده، و از دوره فرمانروایی مادها و هخامنشیان در اوایل سده هفتم پیش از میلاد آغاز میشود، و تا حمله تازیان (اعراب) به افغانستان در سده هفتم میلادی را در بر میگیرد.
دوران پیشاتاریخ
دوران پیشاتاریخ یا دوران پیش از تاریخ یا ماقبل تاریخ از پیدایش انسان آغاز میشود و به پیدایش خط و کتابت منتهی میگردد. در آن دوران تجربهها و دستاوردهای مردم به سرعت از بین میرفت و دانش انتقال پیدا نمیکرد.
دوران پارینهسنگی
قرهکمر در ولایت سمنگان، شمال افغانستان بدست آمدهاند.
دوران پارینهسنگی یا عصر حجر (سنگ) کهن ، نخستین، ابتداییترین و طولانیترین مرحله زندگی انسان است؛ از دو میلیون و پانصد هزار تا دوره نوسنگی (عصر حجر نو)، زمانی که انسان با کشاورزی آشنا شد، در حدود دوازده هزار سال پیش را در بر میگیرد. این دوران خود به سه زیر دوره تقسیم میگردد:
دوره پارینهسنگی زیرین یا قدیم یا دوره دیرینهسنگی که از حدود دو میلون و پانصد هزار سال پیش شروع و تا یکصد هزار سال قبل ادامه پیدا میکند. در این دوره، گونههای اولیه سرده انسان (Homo) ظهور میکند، که از آتش استفاده میکرده و ابزار ساز بودهاست. آثار دوره پارینهسنگی زیرین در آفریقا، شرق مدیترانه و اروپا پیدا شدهاست.
دوره پارینهسنگی میانی یا دوره میانسنگی - موسترین از حدود یکصد هزار سال قبل شروع و تا سی هزار سال پیش ادامه داشتهاست. انسان نئاندرتال در این دوره ظهور میکند. در این دوره، سنت ابزارسازی موسترین پدیدار میشود که از ابزارهای پیشین پیشرفتهتر است و شامل تراشههای سنگی، رندهها، قلمها، برمهها (متهها)، چاقوهای دستهدار و انواع تبر بودهاست. در این دوره آیین تدفین وجود داشتهاست. انسان نئاندرتال به همراه متوفی ابزار، گل و گل اخرا دفن میکردهاست. بر اساس نظریه خروج از آفریقا و با توجه به شواهد ژنتیکی و فسیلی، انسان خردمند در این دوره، حدود هفتاد هزار سال پیش از خاستگاهش در قاره آفریقا خارج میشود و از طریق تنگه آبی بابالمندب در قسمت جنوبی دریای سرخ به قاره آسیا پا گذاشته و از آنجا به دیگر نقاط زمین مهاجرت میکند.
دوره پارینهسنگی پایانی - بارادوستین از حدود پنجاه هزار سال پیش شروع و در ده هزار سال پیش پایان میگیرد. در این دوره انسان نئاندرتال از بین میرود و انسان خردمند در آسیای میانه پدیدار میگردد، و بدینترتیب این منطقه را به یکی از قدیمیترین منزلگاههای انسان تبدیل میکند.
دوران پارینهسنگی افغانستان
فاصله زمانی زیاد، دیدگاهمان را راجع به پیدایش نخستین مردمان در افغانستان، که در تراسهای رودخانهها و غارهای زیستگردار و پناهگاههای صخرهای در شمال و شرق این کشور امروزی میزیستند تار میکند.
صدها ابزار سنگی در ساحههای متعدد در دشت و صحرا پراکنده شدهاند - ابزاری چون ابزار کوارتزی متعلق به دوره پارینهسنگی زیرین (تبرهای دستی، چاقوهای دستهدار و تراشهها) با قدمتی بیش از ۱۰۰٫۰۰۰ ساله - گواهی است بر موجودیت فعالیتهای منظم انسان در ابتداییترین برهههای تاریخی.
اسکلت انسان نئاندرتال در طی اواسط دهه هفتاد میلادی در دره کور در بدخشان، و همچنین استخوان گیجگاهی بزرگی یافت شدهاند که به عقیده دانشمندان میبایست متعلق به انسان امروزی با ویژگیهای نئاندرتالی باشد.
لوئی دوپری، باستانشناس دانشگاه پنسیلوانیا راجع به کشف دره کور میگوید:
اما با حمله شوروی به افغانستان در ۱۹۷۹ میلادی کاوشهای باستانشناسی را که احتمالا میتوانست این فرضیه شگفتانگیز را تایید کند، متوقف ساخت.
در شمال افغانستان، از بلخ تا سرحد پاکستان، شواهدی روشن بر فرهنگهای عصر حجر، عصر نوسنگی و عصر برنز اولیه موجود است. در یک پناهگاه صخرهای در قرهکمر، در ۱۴ مایلی شمال سمنگان ابزاری متعلق به عصر حجر با قدمتی حدود ۳۰٫۰۰۰ پیش از میلاد بدست آمدهاند. (نگاره ۱) بیشتر از ۲۰٫۰۰۰ ابزار سنگی بدستآمده از آقکپرک (در ولایت بلخ) آنچنان ماهرانه ساخته شدهاند که باستانشناسان اغلب از سازندگان این ابزار در آقکپرک به عنوان «میکلآنجلوهای دوره پارینهسنگی فوقانی» یاد میکنند.
آثار بدستآمده از آقکپرک متعلق به یک دوره فرهنگی است که ۵۰۰۰ سال، از حدود ۲۰٫۰۰۰ تا ۱۵٫۰۰۰ سال پیش طول کشید. در دورهای که هنرمندی ناشناس چهره یک مرد (یا یک زن؟) بر روی سنگ آهک کوچکی تراشیده - و یکی از نخستین ترسیمهای چهره انسان ساخت دست است که به ما رسیدهاست. (نگاره ۲)
آقکپرک، در ولایت بلخ، شمال افغانستان، پیرامون ۲۰٫۰۰۰ پیش از میلاد - نخستین ترسیم چهره انسان که تا اکنون در افغانستان کشف شدهاست.
اگرچه ترسیمهایی دیگر از استخوان و سفال در چکسلواکیا و فرانسه در دورهای مشابه ساخته شدهاند، اما بقایای حجاریهای آقکپرک هنوز یکی از قدیمیترین ترسیمهای شناختهشده از چهره انسان است که تا به کنون کشف شدهاست. اما چرا این کندهکاری صورت گرفته؟ شاید پاسخ این پرسش را هرگز نیابیم.
دوره پارینهسنگی زیرین افغانستان
ابزارهای مربوط به دوره پارینهسنگی زیرین با قدمت بیش از ۱۰۰ هزار سال پیش در دشت ناور در غرب غزنی پیدا شدهاست. این ابزار شامل تعدادی ابزار سنگی ساخته شده از کوارتز است که شامل تراشه، ساطور، رنده، تیشه و تبر ابزار هستند. این آثار نخستین شواهد بدستآمده از دوره پارینهسنگی زیرین در افغانستان هستند.
دوره پارینهسنگی میانی افغانستان (۳۰٫۰۰۰–۵۰٫۰۰۰ پیش از میلاد):
آثار بدستآمده از دره کور (کر)، در غرب بدخشان، نخستین شواهد آشکار زیستگاههای انسان را در افغانستان نشان میدهد. طی کاوشهایی در دره کور در سال ۱۹۴۴ توسط لوئی دوپری و همکارانش، ابزارهای موسترین و جمجمه انسان نئاندرتال بهدست آمده که مربوط به دوره میانسنگی بوده و عمر آن را ۳۰ هزار سال پیش تخمین زدهاند. از دیگر پایگاههای باستانشناسی مربوط به این دوره میتوان از دره چخماخ (در ولایت بلخ)، دره دادل (در ولایت بلخ)، دشت ناور (در ولایت غزنی)، غار مردهگوسفند (در ولایت فاریاب)، حیرتان (در ولایت سمنگان)، قرهکمر (در ولایت سمنگان)، کشم (در ولایت بدخشان)، سر نمک (در ولایت سمنگان) و زمبوکن (در ولایت بلخ) نام برد.
دوره پارینهسنگی فوقانی افغانستان (۱۰٫۰۰۰–۱۵٫۰۰۰ پیش از میلاد):
آثار بدست آمده از این دوره در آقکپرک (در ولایت بلخ)، دره کلان (در ولایت سمنگان)، حیرتان (در ولایت سمنگان)، اسلامپنجه (در ولایت جوزجان)، کلفت (در ولایت بلخ)، کوکجر (در ولایت سمنگان)، و سر نمک (در ولایت سمنگان) یافت شدهاند.
دوره فراپارینهسنگی افغانستان (۸٫۰۰۰–۱۰٫۰۰۰ پیش از میلاد)
آثار بدست آمده از این دوره در آقکپرک (در ولایت بلخ)، باد آسیا؟ (در ولایت بدخشان)، بهارک؟ (در ولایت بدخشان)، برخن زادیان (در ولایت بلخ)، دره کلان (در ولایت سمنگان)، هزارسم (در ولایت سمنگان)، قرهکمر (در ولایت سمنگان)، لنگارکیش؟ (در ولایت بدخشان)، رحمانگل (در ولایت بدخشان)، سندوکتی (در ولایت جوزجان)، شاهتپه (در ولایت سمنگان)، سیاهریگان (در ولایت سمنگان)، تاشگذر (در ولایت فاریاب)، تاشقورغان (در ولایت سمنگان) و اوچتپه (در ولایت بلخ) یافت شدهاند.
دوره نوسنگی
(۴۰۰۰–۸۰۰۰ پیش از میلاد)
دوره نوسنگی واپسین مرحله عصر حجر است و قبل از عصر فلزات یعنی عصر مس (Chalcolithic)، عصر برنز (۴۰۰۰–۸۰۰۰ پیش از میلاد) و عصر آهن (۷۰۰–۱۵۰۰ پیش از میلاد) آغاز میگردد. در دوره نوسنگی، در برخی نواحی خاور میانه، انسان در حدود ۱۱ هزار سال پیش، از مرحله جمعآوری و شکار به مرحله کشت و اهلی کردن برخی جانوران، انتقال یافت. به این خاطر دوره نوسنگی را «عصر کشاورزی» نیز دانستهاند.
در سال ۱۹۶۵ دکتر لوئی دوپری در نتیجه کاوشهای خود در آقکپرک، در جنوب مزار شریف و کنار بلخآب، آثاری را به دست آورد که براساس شواهد اهلیساختن حیوانات در این دوره، متعلق به دوره نوسنگی است.
از دیگر پایگاههای باستانشناسی مربوط به دوره نوسنگی میتوان از چاشبابا (در ولایت جوزجان)، چیلیک قل (در ولایت جوزجان)، چیلیک یلدش (در ولایت جوزجان)، چیلیک یاسخان (در ولایت جوزجان)، گورزیوان (در ولایت فاریاب)، هزارسم (در ولایت سمنگان)، جرقودوق (در ولایت جوزجان)، کوک (در ولایت جوزجان)، خواجه دوکوه (در ولایت فاریاب)، خواجه دوکوه نو (در ولایت فاریاب)، کیلیفت (در ولایت بلخ)، لیرو؟ (در ولایت زابل)، قاق (در ولایت فاریاب)، قاق نظارآغا (در ولایت فاریاب)، قرهقل (در ولایت جوزجان)، قرهتپه (در ولایت سمنگان)، قورقودوق (در ولایت جوزجان)، سفروال (در ولایت جوزجان) و سیدآباد (در ولایت جوزجان) نام برد.
زمینهای کشاورزی با قدمتی ۲۰٫۰۰۰–۳۰٫۰۰۰ پیش از میلاد، که در هزار سم و در کوهپایههای هندوکش یافت شدهاند، این واقعیت را تایید میکنند که شمال افغانستان یکی از نخستین جایگاههای حیوانات و گیاهان خانگی بودهاست؛ و بعدها، روستاهای زراعی، با قدمتی ۵٫۰۰۰–۷٫۰۰۰ سال پیش از میلاد، در نزدیکی تپه دهمراسی (پشتو: دهمراسی غوندی) در ولایت قندهار، دوره تحول انسان را نشان میدهد که روستاهایی با زمینهای کشاورزی پدیدار شده و جایش را به شهرهای کوچک دادهاست. در این دوران، شواهدی از فرهنگ عصر برنز به وفور پدیدار میشود.
در این دوره، در حدود ۷۰۰۰ سال پیش از میلاد، دهقانان و چوپانانی در جلگههای حاصلخیز پیرامون هندوکش زندگی میکردند. این مردمان صنعت ابتدائی خانهسازی با خشت خام و سفالگری را با خود بهمراه آوردند و بعدها، در عصر مس (Chalcolithic)، از فروش لاجورد (Lapis lazuli) که در سواحل و بستر رودخانهها مییافتند و تجارت آن به کشورهای اولیه باختری از طریق فلات ایران و میانرودان ثروتمند میشدند.
عصر برنز و عصر آهن
(عصر برنز: ۱۵۰۰–۴۰۰۰ ق.م. عصر آهن: ۷۰۰–۱۵۰۰ ق. م)
مندیگک (چپ) و تپه دهمراسی (راست)، گل پخته، ولایت قندهار، هزاره سوم پیش از میلاد.
سنگ لاجورد (لاتین: Lapis lazuli) نوعی سنگ قیمتی آبیرنگ است که تنها در افغانستان یافت میشود ولی از هزاران سال پیش در جهان خواهان زیادی داشتهاست. این سنگ در جواهرات فراعنه مصر باستان، هنر خاور نزدیک باستان و تا هنر رنسانس ایتالیا به چشم میخورد. وجود دهها تن سنگ لاجورد بکارفته در گنجینههای شاهان میانرودان (بینالنهرین) و فراعنه مصر باستان نشاندهنده این واقعیت است که این سنگ قیمتی در آن عصر در اوج مد بوده و نیاکان باشندگان افغانستان در تجارت و بازرگانی در عصر برنز نقش پویایی داشتند. همچنین ضرورت انتقال این همه سنگ لاجورد از افغانستان به خاور نزدیک و مصر گواه بر موجودیت امکانات و تاسیسات پیشرفته بین راهی در آن عصر است.
سمت چپ، بالا : نمونهای از سنگ لاجورد.
سمت چپ، پایین : لاجورد بکار رفته در یکی از زیورآلات توتعنخآمون، یکی از فراعنه مقتدر مصر باستان، ۱۳۵۲–۱۳۶۱ پیش از میلاد.
سمت راست : لاجورد بکار رفته در «قوچ در یک بیشه»، بدستآمده از مقبرههای شاهی شهر باستانی اور، میانرودان (بینالنهرین) باستان، عراق امروزی، ۲۵۰۰–۲۶۰۰ پیش از میلاد.
فرهنگ عصر برنز (عصر مفرغ) اولیه در شمال و شرق افغانستان پدید آمد. در عصر برنز سه تمدن باختر-مرو (که گاه تمدن آمودریا نامیده میشود)، دره سند و جیرفت (تمدنی نیاعیلامی) در افغانستان تاثیرگذار بودند. (نقشه ذیل را ببینید). نخستین شواهد واقعی شهریسازی در تپه دهمراسی (پشتو: دهمراسی غوندی) و مندیگک (در نزدیکی قندهار امروزی) پدیدار گشت، که پایتختهای محلی تمدن دره سند بودند. اقتصاد بر اساس گندم، جو، دامداری و معدنکاری استوار بود. سنگ لاجورد که در گورهای پادشاهان اور در جنوب عراق، پیرامون ۲۵۰۰–۲۶۰۰ پیش از میلاد، بکار رفته بود از بدخشان در شمالشرق افغانستان در همان دوره استخراج شده بود. همچنین شبکه راه زمینی بازرگانی دوربردی با میانرودان (بینالنهرین) و مصر ایجاد شده بود.
با اینکه بسیاری از آثار ساحههای چون دشت دشلی به غارت رفته، آثار بسیار زیاد دیگری نیز کشف شده، و آثار بیشتری انتظار میرود در این ساحهها پیدا شوند.
در طی جستجوهای باستانشناسان برای یافتن تمدن، آنها در مندیگک (در نزدیکی قندهار امروزی) شواهدی از یک شهر واقعی پیدا کردند، و شواهدی از بناها و اشیائی که شهرهای واقعی برجای میمانند: بناهای مذهبی و آثار هنری حجاریشده و نقاشی شده.
در مندیگک، باستانشناسان بنای ستوندار بزرگی متعلق به هزاره سوم پیش از میلاد کشف کردند که درگاهش با خط سرخ ترسیم شده بود، و احتمالا برای اهداف مذهبی بنا شده بود. در تپه دهمراسی، باستانشناسان مجموعهای از یک زیارتگاه را پیدا کردند که حاوی اشیایی بود متعلق به مراسم مذهبی همچون شاخهای بز، یک کاسه، مهر مسی، لوله مسی توخالی، جام کوچکی از سنگ مرمر، و یک تندیس سفالگریشده و کندهکاریشده از یک ایزدبانوی مادر (نگاره ۳) و تندیسی که نشانه فراوانی بوده و مشابه تندیسهایی بود که در مندیگک نیز یافت شده بودند.
عاقبت تپه دهمراسی در حدود ۱۵۰۰ پیش از میلاد متروکه شد، شاید به دلیل تغییر مسیر رودخانه بهسوی غرب که تپه دهمراسی آنجا بنا شده بود. مندیگک برای ۵۰۰ سال دیگر نیز دوام پیدا کرد. دو هجوم پیاپی قومی کوچنشین از سوی شمال باشندگان این ساحهها را بعد از ۲۰۰۰ سال زیست مداومشان در این شهر مجبور به ترک آن شدند.
زمانیکه باستانشناسان در افغانستان تمدنهای باستانی را در مندیگک و دهمراسی کاوش میکردند، نزدیک به سه هزار کیلومتر آنطرفتر در غرب، در شهر باستانی اور در جنوب عراق، یک تیم دیگر از باستانشناسان زمانی که جواهر و آثار کشفشده دیگر یافتشده از مقبرههای شاهی (حدود ۲۴۰۰ پیش از میلاد) را مطالعه میکردند، به آثار چشمگیر دیگری برخوردند.
بیش از بیست هزار مهرههای ساختهشده از سنگ لاجورد از مقبرههای شاهی بیرون کشیده شده بودند که همگی دقیقا ترکیب معدنی یکسانی داشتند؛ بدین معنا که همگی از یک معدن استخراج شده بودند. در واقع، پس از بررسیهای گسترده، به این نتیجه رسیدند که تقریبا هر یک از این لاجوردهای بکاررفته در جواهرات شاهان خاور نزدیک باستان (نگاره ۴) - که هزاران کیلو سنگ لاجورد بود - همگی از یک رشتهکوه آمده بودند، معدن سر سنگ در اعماق هندوکش افغانستان.
انتقال این همه سنگ لاجورد از افغانستان تا میانرودان (بینالنهرین)، و حتی تا مصر (جایی که این سنگ آبیرنگ به عنوان اوج مد انگاشته میشد)، و حمل اجناس قیمتی از آنطرف (همچون طلا، مس، سنگهای قیمتی، چوب و حیوانات غیر بومی) بدون تدارکات لجستیکی پیشرفته و مجموعهای از امکانات و تاسیسات بین راهی امکان نداشت.
همانطور که شواهد باستانشناسی نشان میدهد، تمدن دوران هزاره چهارم و سوم پیش از میلاد هیچ خلائی را در پهناوری دنیای ارتباطی و تجاری که میانرودان را با هند و چین وصل میکرده، باقی نگذاشتهاست.
در ۴۰۰۰ پیش از میلاد، شکلهای اولیه از زندگی شهری با فرهنگهای خاص در بازههای زمانی منظم رونق پیدا کرد، که نمونه آن جاپاهای سنگی، در سرتاسر آسیای میانه است؛ بنابراین لاجوردی که از معادن سر سنگ در افغانستان به شهرهای بزرگی چون اور در ۲۴۰۰ پیش از میلاد میرسید و در امتداد راههای تجاری حمل میشد، مبادله آن هزاران سال پیش از آن فعال بودهاست.
برعکس تمدنهای میانرودان، مصر یا دره سند، در تمدنهای آسیای میانه، رودهای برتری برای تمرکز دادن مردم، منابع و مبادلات در مسیر کوه تا اقیانوس وجود نداشت. با این وجود، آمیزشی بزرگ از مردمان متنوع و جوامع مستقل در این سرزمینهای دورافتاده برخاستند - یک شهرنشینی ناپیوسته که در آن کمبود آب و شرایط اقلیمی سخت معمول بودهاست.
آثار بدست آمده از عصر برنز در افغانستان (۱۵۰۰–۴۰۰۰ پیش از میلاد) در اکرمقلعه (در ولایت هلمند)، علیآباد (در ولایت کندوز)، آقکپرک (در ولایت بلخ)، ارنجی (در ولایت جوزجان)، ایتانتپه (در ولایت سمنگان)، باد سهغوندی (در ولایت قندهار)، باغ پولغوندی (در ولایت قندهار)، برگتوت (در ولایت فراه)، باسیز (در ولایت کندوز)، بوئینهقره (در ولایت بلخ)، چادرتپه (در ولایت بلخ)، چارسنگتپه (در ولایت قندهار)، چول آبدان (در ولایت کندوز)، دم (در ولایت نیمروز)، دره کور (در ولایت بدخشان)، دشلی ۱ (در ولایت جوزجان)، دشلی ۳ (در ولایت جوزجان)، دشلی شرقی (در ولایت جوزجان)، دشلی جنوبی (در ولایت جوزجان)، تپه دهمراسی (در ولایت قندهار)، ده نو (در ولایت سمنگان)، فرخآباد (در ولایت بلخ)، گردانریگ (در ولایت نیمروز)، هیردایتپه (در ولایت فاریاب)، قندهار، خوشبای (در ولایت تخار)، خوشتپه (تپه فلول) (در ولایت بغلان)، کهنه قلعه طالقان (در ولایت تخار)، لیرو (در ولایت زابل)، مندیگک (در ولایت قندهار)، مندیحصار (در ولایت قندهار)، قونسای (در ولایت کندوز)، قورغانتپه (در ولایت تخار)، سعید قلعهتپه (در ولایت قندهار)، سسماق (در ولایت تخار)، شهر صفا (در ولایت زابل)، شیرآباد (در ولایت سمنگان)، شورتوغی (در ولایت تخار)، سیاهریگان (در ولایت سمنگان)، اسپیرون (در ولایت قندهار)، تیکر (در ولایت فاریاب) و اورتهبز (در ولایت تخار) یافت شدهاند. (نقشه بالا را ببینید)
فرهنگهای عصر برنز تاثیرگذار در افغانستان و فرهنگهای مرتبط با آن در منطقه
سپالیتپه■
جارکوتن■
گونورتپه■
توگولوکتپه■
نمازگاه■
■اناو
دشلی■
■تپه فلول
سر سنگ■
■مندیگک
گردانریگ■
دم■
■تکسیلا
هرپه■
■◉کویته
داودهدمب■
سیبری■
مهرگره■
■نوشهرو
■موهنجو دارو
■شهر سوخته
■شهداد
■تپه یحیی
■مارلیک
■بابل
■ایسین
■لارسا
اور■
لاگاش■
تمدن آمودریا
تمدن دره سند
نیا-ایلامی
تمدن عیلام
میانرودان
◉تهران
◉اصفهان
◉تبریز
◉مشهد
◉کابل
◉هرات
■◉قندهار
◉دوشنبه
◉سمرقند
◉عشقآباد
اسلامآباد◉
پیشاور◉
لاهور◉
◉کراچی
◉بغداد
فرهنگهای عصر برنز تاثیرگذار در افغانستان و فرهنگهای مرتبط با آن در منطقه
پایگاه باستانشناسی ■
شهر امروزی ◉
توجه: برای مشاهده موقعیت صحیح این پایگاهها از تفکیکپذیری (resolution) ابعاد ۱۹۲۰ در ۱۰۸۰ و زوم %۱۰۰ در صفحه نمایشگر خود استفاده کنید.
عصر برنز جدید و عصر آهن، مهاجرت آریاییها و تمدن باختر-مرو
نگاره ۵: نقشه مهاجرتهای هندواروپائیان در حدود شش تا سه هزار سال پیش از دیدگاه مدل کورگان (Kurgan)
بعد از ۲۴۰۰ پیش از میلاد، رشد جوامع شهرنشین در آسیای میانه بهشدت به چالش کشیده شد. در طی یک مدتزمان ۳۰۰ ساله، هیچکدام از مراکز عمدهای که در نیمه اول هزاره سوم پیش از میلاد بوجود آمده بودند، دیگر دارای سکنه نبودند. دلایل دقیق برای این «فروپاشی مدنی» همچنان یک راز ماندهاست. با اینحال در اواخر هزاره سوم پیش از میلاد، در شمال افغانستان و جنوب ترکمنستان و ازبکستان، مجموعهای از وقایع منجر به ظهور شهرها و زیستگاههایی شد که از آن پس میرفت تا تاثیر عمدهای برجای بگذارد.
شمار زیادی از مهاجمان و مهاجران کوچنشین، مردمان دامدار بدون شهر که سوار بر اسب یا با ارابه سفر میکردند، و از قبل بنام آریاییها (برگرفته از واژه سانسکریت، به معنای «مردمان نجیب و شریف») شناخته میشدند، از منطقه دریای مازندران بهسوی جنوب مهاجرت کرده و از آمودریا (Oxus) گذشته و طی اوایل هزاره دوم (حدود ۱۷۰۰ پیش از میلاد) وارد افغانستان امروزی شدند. (نگاره ۵)
هیچ گونه آثار همعصر با سفر آریاییها یافت نشدهاست. اما نظر به افسانهها، آریاییها همزمان با مهاجرتشان سرودههایی سرودهاند که دهان به دهان از یک نسل از موبدان (روحانیون) به نسلی دیگر منتقل میشده تا اینکه در حدود ۱۲۰۰ پیش از میلاد، زمانی که این سرودهها در مجموعهای چند جلدی جمعآوری شد که بنام ریگودا (۱۱۰۰–۱۷۰۰ ق. م) مشهور است.
این نوشتهها، راجع به قومی هستند، که قرنها پیش از آن، از هندوکش برخاسته و در ۱۵۰۰ پیش از میلاد از رود کوبها، یا رود کابل، گذشتند (نگاره ۶) و بدینترتیب تقریبا میتوان سفر این کوچنشینان را که وسعت آسیای میانه را پشت سر میگذاشتند، تجسم کرد.
اقوام آریایی از آسیای میانه (مهاجرت آریاییها) به شمال و غرب افغانستان رسیدند؛ برخی از آنها در این مناطق مستقر شدند و بقیه بطرف شرق بسوی شمال هند و غرب بسوی فلات ایران رهسپار شدند. شواهد نخستین زیستگاه کوچنشینان عصر آهن در آقکپرک ۴ (Aq Kupruk IV) یافت شدهاست. مردمان آریایی به شکل قبیلههای کوچک در مناطق شرقی فلات ایران (شامل افغانستان امروزی)، در مغرب فلات پامیر و در شمال کوههای هندوکش میزیستند. اینان زبان و آداب و رسوم مشترکی داشتند. در دوران باستان، اقوام هندی و ایرانی (آنان که به زبانهای هندوایرانی سخن میگفتند) خود را «آریایی» مینامیدند. نمونه این اشارهها را میتوان در اوستا، سنگنبشتههای هخامنشی و متنهای کهن هندو (مانند ریگودا) دید.
با رشد و رونق کشتزارها و روستاها مردمان ساکن جلگههای حاصلخیز پیرامون هندوکش بهتدریج شیوههای ابتدائی آبیاری را ابداع کردند که به آنها اجازه میداد تا به کشت غلات در دشتهای شمالی افغانستان روی آورند. این مناطق شمالی همان سرزمین باختر است که بعدها در نوشتههای غربی بنام «باکتریا» (Bactria) یاد میشود. در سرزمین باختر مجموعهای از واحههای مصنوعی دلتامانند توسط سیستمهای گسترده آبیاری در ۴۰۰۰ سال پیش پدید آمد. باشندگان این آبادیها زیستگاهایشان را در برابر مهاجمان مستحکم میکردند. شیوه معماری که امروزه هنوز در شمال افغانستان مورد استفادهاست. مینماید که فرهنگ این مردمان باشنده در واحهها با فرهنگ همسایگان میانرودانیشان (بینالنهرین) مشترکاتی داشته، از قبیل: صنعتگری هنرمندانه، وجود طبقه نخبگان و رسوم همگانی پیچیده.
با این وجود، به دلیل فقدان خط و نوشتار در این تمدن، نام بومی تمدن آنها مشخص نیست. محققان امروزه این تمدن گمنام را «مجموعه باستانشناسی بلخ-مرو» (BMAC)، یا «تمدن آمودریا» (Oxus Civilization) مینامند. مدرک علمی بر موجودیت تمدنی پیشرفته در شمال افغانستان با قدمتی در حدود ۱۸۰۰–۲۱۰۰ پیش از میلاد از حفریات در بیشتر از دوازده ساحه باستانشناسی در طی دهه هفتاد میلادی در BMAC بدست آمد. گنجینه تپه فلول در شمال افغانستان آثار به جای مانده از این تمدن است و نشان میدهد که مردم افغانستان در عصر برنز در تجارت جهانی آن زمان سهیم بودند.
نگاره ۶: جغرافیای ریگودا، با نام هفت رود، که دره رود کابل را که در نقشه بنام کوبها (Kubha) دیده میشود، در برمیگیرد.
تمدن آمودریا در فاصله زمانی ۲۲۰۰ پیش از میلاد تا ۱۸۰۰ پیش از میلاد به سرزمینهای شرقی گسترش مییابد و به کرانههای غربی رود سند رسیده و تمدن دره سند آنجا را منقرض میکند. گمان میرود، با افزایش تعداد اعضا، این مردمان ناچار به مهاجرت شدند و به نواحی شرق و غرب و جنوب سرزمین اصلی خود کوچ کردند. دلیل اصلی مهاجرت آنها مشخص نیست، اما به نظر میرسد دشوار شدن شرایط آب و هوایی و کمبود چراگاهها، از دلایل آن باشد.
پیرامون ۱۱۰۰–۱۷۰۰ پیش از میلاد : ریگودا یکی از کهنترین متون شناختهشده به یک زبان هندواروپایی، در دوره ودایی که ایرانیان و هندیان با هم میزیستند، در سپته سندو (Sapta Sindhu) (سرزمین هفت رود)، که احتمالا پنجاب یا دره کابل باشد، نگاشته شد.
پیرامون ۱۳۵۰ پیش از میلاد : مهاجرت دستههایی از اقوام ایرانی از مجموعه باستانشناسی بلخ-مرو (BMAC) بهسوی فلات ایران و غرب ایران.
پیرامون ۱۱۰۰–۵۵۰ پیش از میلاد : زرتشت یک آیین یکتاپرستی - مزدیسنا - را در بلخ (Bactra) معرفی میکند که در سرتاسر فلات ایران منتشر میشود. از دیدگاه افسانوی (که در شاهنامه فردوسی در حدود سال ۱۰۰۰ میلادی آمده)، زرتشت در بلخ بدست یک تورانی بقتل میرسد. تورانیان یکی از چندین اقوام کوچنشینی هستند که بین سالهای ۱۱۰۰ و ۵۵۰ پیش از میلاد به شمال افغانستان یورش آوردند، یا در آنجا ماندند یا از آنجا گذر کردند. (تاریخ زرتشت مورد بحث است و از حدود ۱۲۰۰ تا حدود ۶۰۰ پیش از میلاد تخمین زده میشود)
قراری که از روی اوستا معلوم میشود، باشندگان بومی افغانستان و سرزمینهای مجاور که خود را «آریایی» مینامیدند بخاطر سرما و کمبود چراگاهها مجبور به مهاجرت به سرزمینهای دیگر در گوشه و کنار افغانستان و سرزمینهای مجاور میشوند. نسکهای وندیداد و یشت از اوستا به محدوده جغرافیایی اشاره دارد که نخستین منزلگاههای آریاییان را تشکیل میدادند و حدود آن سرزمینهای شرقی فلات ایران تا سرحد ایران باستان و هند باستان بودهاست.
باختری» با لباس کاوناکس (Kaunakes)، بدستآمده از مجموعه باستانشناسی بلخ-مرو (BMAC) یا «تمدن آمودریا»، سرزمین باستانی باختر در شمال افغانستان، هزاره دوم پیش از میلاد، موزیم لوور در پاریس
در این میان فرگرد یکم وندیداد به فهرستی از شانزده سرزمین آفریده اهوره مزدا اشاره دارد که انگرهمینیو دربرابر آفرینش اهوره مزدا دست به آفرینش مخرب میزند. این فهرست عبارت است از:
ایریانه ویجه = زادگاه زرتشت (در حدود ۱۰۰۰ پیش از میلاد) و آیین مزدیسنا، در مجاورت سرزمینهای سغد، مرو و بلخ،… که بلافاصله بعد از آن آمدهاند؛
گهوه = سرزمین سغد؛
موئورو = سرزمین مرو؛
باخذی = سرزمین بلخ؛
نیسایه = سرزمینی مابین مرو و بلخ، احتمالا میمنه؛
هرویوه = سرزمین هرات؛
ویکرته = سرزمین گندهارا؛
اوروا = احتمالا منطقه غزنی؛
خننته = سرزمینی که از آن زیستگاه مردمان «ورکانه» یاد شده، جایی که مارکوارت زیستگاه بارکانیهای (Barkánioi) استزیاس (Ctesias) میداند، قومی که با واژه پارسی باستانی ورکانه مشابهت دارد، باشندگان هیرکانیا، گرگان امروزی، یا به احتمال کمتر، هیرکانیا؛
هرخویتی = سرزمین رخج (قندهار)؛
هیتومنت = منطقه هلمند که کم و بیش با استان زرنک هخامنشیان مطابقت دارد؛
رغه = سرزمینی در شمال هرخویتی و هیتومنت در مسیر سرزمین چخره؛ با توجه به موقعیت آن در فهرست باید از سرزمین رگا (Ragā) دوره ماد و احتمالا همچنین از سرزمین رغا زرتشتری- (Raa zarauštri-) یشتها ۱۹٫۱۸ متمایز شود؛
چخره = سرزمینی مابین غزنی و کابل؛ نه مازندران، آنطور که کریستنسن میپنداشت؛
ورنه = منطقه بونیر، ورنوی ماهامایوری، آئورنوس اسکندر مقدونی، زیستگاه فریدون (Fereydun|Ferraētaona/Frēdōn/Afrīḏūn);
هپته هندو = «هفت رود»، همان سرزمین سپته سندوه در جغرافیای ودائی، شمال شرقی منطقه پنجاب؛
رنها = همان سرزمین رسا در جغرافیای ودائی، در پارهای از نوشتهها همراه با «کوبها» (کابل) و «کرومو» (کرم) آمدهاست، رودخانهای در منطقهای کوهستانی، احتمالا با رود سند مرتبط بوده، نه با سیردریا و نه با رود ولگا؛
اگر ما بخش نخست وندیداد را با اشارههای یشتها به جغرافیای زیستگاه مردم اوستایی مقایسه کنیم خواهیم دید که رشتهکوه هندوکش در مرکز جغرافیای اوستا قرار میگیرد. حدود غربی جغرافیای اوستا را سرزمینهای مرو، هرات و زرنگ، و حدود شرقی آن را مناطق سرحدی مانند گنداره، بونیر و سرزمین «هفت رود» تشکیل میدهند. سغد و احتمالا خوارزم حدود شمالی آن و سرزمینهای سیستان و بلوچستان حدود جنوبی آن را تعیین میکنند. بدین ترتیب افغانستان امروزی قلب جغرافیای اوستا را تشکیل میدادهاست. گفتنی است که برخی از مورخان یونان باستان همچون اراتستن و استرابون از مجموعه سرزمینهایی بنام «آریانه» (یونانی: ، به لاتین: «آریانا» / Ariana) یاد کردهاند که مابین سرزمینهای پارس باستان و هند باستان بودهاست، و کشور افغانستان امروزی را در بر میگرفتهاست.
تاریخ باستان
مادها
(حدود اوائل سده هفتم تا ۵۵۱ پیش از میلاد)
حول و حوش این دوره، تمدن آمو (BMAC) در آسیای میانه (شمال افغانستان، جنوب ترکمنستان، جنوب ازبکستان)، بدنباله فروپاشی عصر برنز، سقوط میکند، و دو قوم بزرگ ایرانی مادها و پارسها بطور ناگهانی در سنگنوشتههای میخی میانرودان (بینالنهرین) ظهور میکنند. از این دو قوم، مادها قوم مهمتر و بزرگتر بودند.
نخستین شواهد نوشتهشده از شاهنشاهی ماد از هرودوت (Herodotus) به جای مانده، که وی از قومی در میانرودان در حدود ۸۳۶ پیش از میلاد یاد کرده که به شلمانسر سوم، پادشاه آشوری خراج میدادند. آنها خود را آریایی (یونانی: Areoi، لاتین: Arii) مینامیدند، و دیگران آنها را ماد ("باشندگان سرزمین ماد، سرزمینی در شمالغربی ایران امروزی") میخواندند.
با پیروزی مادها در نبرد با آشور، رهبر یکی از قبایل مادی بنام دیااکو (یونانی: Deiocres؛ فرمانروایی: ۶۷۵–۷۲۸ ق. م) دولتی را در نیمه دوم سده هفتم پیش از میلاد تشکیل میدهد. جانشین دیاکو، فرورتیش (یونانی: Phraortes؛ فرمانروایی: ۶۵۳–۶۷۵ ق. م)، اقوام ایرانی بشمول پارسها را متحد ساخته و آنها را به اطاعت کشید. آنگاه وارد جنگ با دولت آشور شد ولی در برابر آشوریها شکست خورد و کشته شد، پس از وی پسرش خشتریته (یونانی:Cyaxares؛ فرمانروایی: ۶۲۵–۵۸۵ ق. م) به فرمانروایی رسید.
در سال ۶۰۰ پیش از میلاد، مادها به فرمانروایی خشتریته امپراتوریشان را وسعت میبخشند که قلمرو آنها از سواحل جنوبی دریای سیاه تا افغانستان امروزی میرسید.
بر سر اینکه مادها بر سرزمینهای شرقی فرمان راندهاند بین محققان اختلاف نظر وجود دارد. ارنست هرتسفلد (Ernst Herzfeld)، باستانشناس و ایرانشناس آلمانی برین باور است که قلمرو امپراتوری مقتدر ماد از شمال میانرودان تا بلخ و هند باستان گسترده بودهاست. از سوی دیگر، هلین سانسیسی-ویردنبورگ (Heleen Sancisi-Weerdenburg)، تاریخدان هلندی و متخصص در تاریخ یونان باستان و هخامنشیان، عقیده دارد که هیچ سند واقعی مبنی بر حتی وجود امپراتوری ماد موجود نبوده و ماد یک ساختار حکومتی متزلزل بودهاست.
شاهنشاهی هخامنشیان
(ح. ۳۳۰–۵۳۰ پیش از میلاد)
گنجینه آمودریا، از دوره هخامنشیان، که در نزدیکی آمودریا (همان سرزمین باستانی باختر) کشف شدهاست، موزیم ویکتوریا و آلبرت و موزیم بریتانیا
پادشاهان این دودمان از قوم قدرتمند پارس بودند و تبار خود را به هخامنش میرساندند که سرکرده خاندان پاسارگاد از خاندانهای پارسیان بودهاست. هخامنشیان نخست پادشاهان بومی پارس و سپس انشان بودند ولی با متحد ساختن اقوام فلات ایران تحت یک لوا، کوروش بزرگ، شاه خوشنام و مقتدر هخامنشی شکستی بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد فرو ساخته و سپس با گرفتن لیدیه، بابل و دیگر سرزمینها، پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی (۳۳۱–۵۵۹ ق. م) شد که قلمرو خود را در اوج قدرت بر سه قاره گسترانیده بود:
از لیبیا، مصر و عربستان سعودی در جنوب،
تا آسیای صغیر (ترکیه امروزی) در غرب،
تا شبهجزیره بالکان و دریای سیاه در شمال،
تا افغانستان و پاکستان امروزی در شرق.
از نظر وسعت زمین، شاهنشاهی هخامنشیان پهناورترین امپراتوری بود که دنیای باستان تا ۳۳۰–۳۳۱ پیش از میلاد شناخته بود، یعنی زمانیکه این امپراتوری بدست اسکندر مقدونی در طی لشکرگشاییهایش از مدیترانه بسوی شرق، و از طریق افغانستان تا هند فرو میپاشد.
شهر اصلی و پایگاه قدرت هخامنشیان در شمال افغانستان شهر بلخ (پارسی باستان: باختریش) بود، که براستی یکی از کهنترین شهرها و تمدنهای آن منطقه محسوب میشود و باختر (بلخ) به احتمال قوی زادگاه فیلسوف و عارفی بنام زرتشت است، که بدینترتیب افغانستان زادگاه آیین مزدیسنا (زرتشتی) است، یکی از کهنترین آیینهای یکتاپرستی روزگار که هنوز پیروانی دارد و برای بیش از دوازده قرن، از دوران هخامنشیان تا آمدن اسلام، یکی از آیینهای مهم شمرده میشد.
اینکه هخامنشیان چگونه افغانستان و سرزمینهای شرقی دیگر را فتح کردند نامعلوم است. بگفته پلینی (در Naturalis Historia/دانشنامه تاریخ طبیعی، در کتاب ششم، فصل ۹۲)، در سده ششم پیش از میلاد، کوروش بزرگ، قلمروی فرمانروایش را به سرزمینهای شرقی گستراند. وی از مسیر پاروپامیز به سوی باختر پیش میرود و در سر راهش کاپیسا (شهری باستانی در شمال کابل) را ویران میکند (کاپیسا دوباره بدست داریوش بزرگ آباد شد). سپس گنداره (سانسکریت: گندهارا) را تسخیر و از آنجا رهسپار سرزمین زرنگ (سیستان) شده و مردم آریاسپ آنجا را زیر فرمان خود درمیآورد. بگفته هرودوت، تاریخنگار یونانی، تسخیر سرزمینهای آسیای میانه به دست کورش بعد از شکست سرزمین لیدی در ۵۴۷ پیش از میلاد و قبل از لشکرکشی به آشور در ۵۳۹ پیش از میلاد روی دادهاست.
هخامنشیان شاهنشاهی خود را به چند بخش تقسیم کرده و هر کدام را بیک خشثرپاون (واژهای پارسی باستانی؛ یونانی: ساتراپ؛ "والی" یا "شهربان") میسپردند و برای هر قسمت یک مالیات جنسی و نقدی مقرر میداشتند. مالیات سالانهای که این ساتراپها به شاهنشاه هخامنشی میپرداختند در حجاریهای پلکان (زینه) رو به مشرق کاخ آپادانا در تخت جمشید (پارسی باستان: پارسه؛ یونانی: Persepolis/پرسپولیس)، واقع در جنوب ایران، که در اوایل سده ششم پیش از میلاد کندهکاری شدهاند، ترسیم شدهاست. (نگارههای زیر را ببینید)
بر روی این پلکان باستانی، مجموعهای باشکوه از تصویرهای کندهکاریشده که در حال پرداخت مالیات به شاهنشاه هخامنشی هستند، به ما درک مفصل بهتری از مردمان آن روزگار، نوع چهرههای آنها، پوشاک آنها، تجهیزات آنها، و جزئیات دیگر میدهند و در درک ما از مناطق مختلف شاهنشاهی هخامنشی کمک میکنند.
هر ساتراپ، سالانه میبایست به تخت جمشید سفر میکرد تا این مالیات را همراه با هدایایی که مختص به صنعت همان منطقه بود به شاهنشاه پرداخت کند. نقش پنج ساتراپ از افغانستان با ویژگیهای فردی و پویایی در میان این ساتراپها ترسیم شدهاست. این نقوش حجاریشده یکی از کهنترین نقوش بجایمانده از افغانهاست. (رجوع شود به سه نگاره زیر)
داریوش بزرگ در سنگنبشته بیستون نام چند سرزمین تابع هخامنشیان (پارسی باستان: خشثرپاوه؛ یونانی: ساتراپی؛ "شهرب"، "استان" یا "ولایت") را آورده که افغانستان امروزی را شامل میشدند:
ترتیب
نام سرزمین به پارسی باستان
نام لاتینی
موقعیت
پایتخت
ساتراپهای برجسته
۱
هریوه
Aria
سرزمین هرات
آرتاکوانا (Artacoana)
ساتیبرزن/Satibarzanes
۲
باختریش
Bactria
سرزمین بلخ
بلخ/زاریاسپا (Bactra/Zariaspa)
ماسیست/Masistes، بسوس/Bessus
۳
هرهوتیش
Arachosia
سرزمین رخج، حوزه قندهار
آراخوتی (Arachoti) یا کاپیشهکانیش (Kāpišakāniš)، بعدها الکساندروپولیس یا اسکندریه (Alexandropolis) یا همان قندهار امروزی
ویوانه/Vivâna، بکبدوش/Bakabaduš، بارزانت/Barsaëntes
۴
زرنکه
Drangiana
سرزمین زرنگ یا سیستان، سرزمینی که دریاچههامون و رود هلمند را دربرمیگرفته
۵
ثتهگوش
Sattagydia
۶
گنداره
Gandhara
سرزمینی در منتهیالیه شمالغربی شبهقاره هند، مابین رود سند در شرق، رود کنر در غرب، رشتهکوه هندوکش در شمال و رود کابل در جنوب. این نام نخستین بار در ریگودا در اواخر هزاره دوم پیش از میلاد تحت عنوان گندهاری در عبارت گندهارینام اویکا (Gandhārīnām avikā) (یعنی میش گندهاری) آمدهاست.
قلمرو هخامنشیان در دوران اوج خود، سرزمینهای باختریش (Bactriana)، هریوه (Aria)، زرنکه (Drangiana)، هرهوتیش (Arachosia)، ثتهگوش (Sattagydia) و گنداره (Gandhara) از شاهنشاهی هخامنشیان افغانستان امروزی را دربرمیگرفتند.
از میان این ساتراپیها، باختریش و هرهوتیش ساتراپیهای اصلی را تشکیل میدادند و ساتراپ باختریش بایست یک مقام مهم بوده باشد. ظاهرا تعداد زیاد آنها پسران شاه یا جانشینانشان مثیشته|mathišta بودهاست. بگفته هرودوت، تاریخنگار یونانی، در نبردهای سالامیس و ترموپیل بین سپاهیان هخامنشی و یونانی، در سپاهیان ایرانیان علاوه بر پارسیها و مادها، باختریها، هرویها، گنداریها و سکاها نیز شرکت داشتهاند.
یکی دیگر از مزایای فرمانروایی هخامنشیان بر افغانستان احداث جاده شاهی است، یک راه تجاری که از تخت جمشید (پارسه یا پرسپولیس) بسوی شرق، از طریق هرات تا قندهار (که در سال ۵۰۰ پیش از میلاد جای مندیگک را گرفته بود) و آنطرفتر بسوی شرق و از طریق گذرگاه خیبر بسوی هند کشیده شده بود. این جاده شاهی یکی از مجموعه جادههایی را شکل میداد که بعدها جاده ابریشم نام گرفت.
ساتراپیهای شرقی در سر راه آسیای میانه، میانرودان و هند قرار داشتند. این سرزمینها همواره از سوی اقوام کوچنشین شمال خود تهدید میشدند. این هجومها دولت مرکزی را تضعیف میکرد و گاه دولت مرکزی جای خود را به دولتهای محلی میداد. شاهنشاهی هخامنشی در ۳۳۰ پیش از میلاد به دست اسکندر مقدونی برافتاد.
آثار برجسته از دوران هخامنشیان در شمال افغانستان (در گنجینه آمودریا در ۱۸۸۰ میلادی که بعقیده موزیم بریتانیا از تخت کواد در شمال آمودریا در تاجیکستان و در چند قدمی سرحد با افغانستان بدست آمده)، در تخت سنگین در نزدیکی تخت کواد، در کابل (مسکوکات چمن حضوری در سال ۱۹۳۳) و در میرزکه (در ولایت پکتیا در سال ۱۹۴۷) بدست آمدهاند. گفتنی است که از میرزکه در حدود ۴٫۵ تن سکه و حدود ۵۰۰ تا ۶۰۰ کیلوگرم آثار طلایی و نقرهای و ظروف ارزندهای بدست آمدهاست، که در جریان جنگهای داخلی افغانستان، بین سالهای ۹۳–۱۹۹۲ میلادی غارت شد و در پاکستان به نرخ بسیار نازل فروخته شد، که حدود ۶۰ درصد آن توسط یک سرمایهدار جاپانی (ژاپنی) خریداری شد که وی برای این گنجینه توسط یک مهندس امریکایی در شهر کیوتو جاپان (ژاپن) موزیمی ساخت که بنام موزیم میهو (Miho Museum) مشهور است.
در آلتینتپه ، در نزدیکی مجموعه ساحات باستانی دشت دشلی، به فاصله کمی از شمال بلخ، باستانشناسان بقایای شهری متعلق به دوره هخامنشیان را یافتند که در آنجا محل اداری بزرگ و یک محله مسکونی شامل یک حیاط با چند سرستون، و یک حوض آب همراه با فواره قرار داشت، و احتمالا قرارگاه ساتراپ محلی باختر (بسوس) بودهاست. شواهد روبنای سوخته ساحه آلتین نشان میدهد که آتشسوزی عظیمی در آنجا رخ داده، که با استفاده از شیوه تاریخیابی با کربن-۱۴ این آتشسوزی در سال ۳۲۹ یا ۳۲۸ پیش از میلاد رخ داده، که با تاریخ بدام افتادن بسوس بدست اسکندر مقدونی در نزدیکی بلخ (Bactra) در تابستان سال ۳۲۹ پیش از میلاد مطابق است.
هرویها، با پوشاکی شبیه سکاها، در حال اهدا ظروف فلزی و پوست پلنگ در حجاریهای پلکان رو به مشرق کاخ آپادانا، تخت جمشید، ایران.
یورش اسکندر مقدونی
(۳۲۴–۳۳۰ پیش از میلاد)
لشکرکشیهای اسکندر مقدونی در آسیا بین سالهای ۳۳۰ تا ۳۲۳ پیش از میلاد.
اسکندر مقدونی فرزند فیلیپ مقدونی بود. وی در هنگام مرگ پدر ۲۰ سال بیش نداشت. اسکندر در طی دوران نوجوانی تحت نظر دانشمندان عصر خود، از جمله ارسطو پرورش یافت و به تدریج ضمن فراگیری علوم و فلسفه رایج، در مسائل جنگی و نظامی و کشورداری تبحر یافت. او پس از استیلای بر یونان، با فکر جهانی کردن فرهنگ یونانی به تدارک ارتشی وسیع پرداخت تا به آسیا حملهور شود.
با شکست داریوش سوم، آخرین پادشاه هخامنشی، در جنگ با یونانیها و سقوط تخت جمشید بدست اسکندر (۳۳۱ ق. م) امپراتوری هخامنشی نیز در هم شکسته شد و خزاین هخامنشی در شوش، تخت جمشید، پاسارگاد، هگمتانه و سایر شهرهای هخامنشیان به تسخیر اسکندر درآمد.
بعد از شکست قطعی داریوش در سال ۳۳۰ پیش از میلاد، و فرار او بسوی مشرق، در حدود دامغان، بسوس ساتراپ (والی) باختر و از خویشاوندان داریوش که از آمدن اسکندر مطلع شده بود، شاه را به قصد کشتن، زخم مهلکی زد و به سوی باختر گریخت و خود را اردشیر چهارم، شاه خواند.
اسکندر پس از تسخیر گرگان (Hyrcania) از پایتخت آن زادراکرته حرکت کرده در شهر سوسیا (Susia) یکی از شهرهای ساتراپی هرات (Areia) رسید. ساتیبرزن ساتراپ آن به استقبال اسکندر آمد و اعلام اطاعت و وفاداری کرد. اسکندر نیز او را بحکمرانی ساتراپی (ولایت) هرات که در دوره سابق داشت مجددا منصوب کرد و اسکندر آناکسیپ را با چهل کماندار سواره مامور کرد که این ولایت را از آزار قشون مقدونی در موقع عبورش از اینجاها حفظ کند.
پرتریت اسکندر مقدونی بر روی این سکه طلا (بدستآمده از گنجینه میرزکه در سال ۱۹۹۳ در ولایت پکتیا) یکی از تنها دو سکه موجود در دنیاست که در دوران زندگی اسکندر ضرب شدهاست (سکه دیگر در آرامگاه زادگاهش در ورگینا (شهری کوچک در شمال یونان) کشف شده بود). غارت و چپاول میرزکه در سالهای ۱۹۹۲ و ۱۹۹۳- که گنجینهای عظیم مشتمل بر چهار تن (۴۰۰۰ کیلوگرم) سکه و در حدود ۷۷۰ پوند (حدود ۳۵۰ کیلوگرم) اشیاء طلا و نقره بود - بقدری گسترده و جبرانناپذیر بوده که به یک رویداد افسانوی میماند! این سکه اسکندر را که در تصویر بالا میبینید، بسرعت سر از لندن درآورد، و فعلا در همین شهر در کلکسیون شخصی یک نفر جای گرفتهاست! صاحب این سکه تنها رسامی از این سکه را اجازه داده تا از کاپی شدن آن جلوگیری شود. آثار باستانی دیگر از میرزکه در موزیم میهو در جاپان (ژاپن) موجود است. بقیه این گنجینه در سطح دنیا پراکنده شده و به کلکسیونرها در اقصا نقاط دنیا فروخته شدهاست.
پس از شنیدن خبر اعلان پادشاهی بسوس، اسکندر تمام قشون خود را جمع کرده و برای سرکوبی بسوس بسوی باختر راند. بعد به اسکندر خبر رسید که ساتیبرزن آناکسیپ و دسته او را کشته و هراتیها را شورانیده و آنها در پایتختشان آرتاکوانا (Artacoana) گرد آمدهاند. اسکندر که نزدیک بود به بسوس برسد تصمیم گرفت اول کار ساتی برزن را یکسره کند. قسمتی از لشکرش را در محل گذاشت و خود با پیادهنظام و سوارهنظام سبک اسلحه تمام شب را به سوی هرات راند و به آرتاکوانا رسید. ساتیبرزن از سرعت حرکت اسکندر بوحشت افتاد، دو هزار سوار برداشت و به باختر در پناه بسوس گریخت و باقی سپاهیان او در شهر آرتاکوانا که مستحکم شده بود آماده جنگ ایستادند. اسکندر آن شهر را گشود و آن را ویران کرد. وی سپس در نزدیکی ارتاکوانا شهری آباد کرد و نامش را اسکندریه آریانا (Alexandria in Ariana) نهاد که همان هرات امروزی است. اسکندر در آنجا دژی برای نظامیان خود ساخت که بقایای آن هنوز باقی است. هدف از ساختن این دژ، حفظ نظامیان از شورش احتمالی مردم شهر بود. وی آرزاسس (Arzaces) را به جای ساتیبرزن والی هرات (Areia) کرد.
پس از آن اسکندر بسوی سیستان (Drangiana) شتافت و سپس به طرف مردم اورگت (Evergetes) معروف به آریماسپ (Arimaspes) یا آگریاسپ که در جنوب شرقی سیستان میزیستند راند. مردم با آغوش باز او را پذیرفتند و او هدایای فراوان به آنها داد. اهالی گدروزی (بلوچستان کنونی) که در همسایگی مردم آریماسپ سکنی داشتند نیز اسکندر را خوب پذیرفتند. اسکندر از آنجا به سرزمین رخج (Arachosia) عازم شد و قبل از حرکت آمنید (Amenides) را که دبیر داریوش بود والی اورگتها کرد. رخجیها را به اطاعت درآورده و کاپیشهکانیش (Kāpišakāniš) پایتخت رخج را به نامش اسکندریه (Alexandropolis) تغییرنام داد که همان قندهار امروزی است. اسکندر این ولایت را به ممنن (Memnon) داد. بعد شنید که ساتیبرزن با دو هزار سوار به هرات آمدهاست، بر اثر این خبر سپاهی مرکب از شش هزار پیاده یونانی و ۶۰۰ سوار به سرداری اریگیوس (Erygius) و ارتهباذ (Artabazus) بدانجا فرستاد و با وجود دلیریهای ایرانیان اریگیوس موفق به سرکوب ساتیبرزن در ۳۲۸ ق.م.شد.
اسکندر با وجود برفهای بسیار و نبودن آذوقه و خستگیها، هندیهای سرحدی را مطیع کرد و رهسپار کوههای هندوکش که تاریخنویسان یونانی آن را «پاراپامیز» (Parapomisus یا Paropamisadae) یا «قفقاز هند» (Caucasus Indicus) گفتهاند شد و در آنجا به سرزمینی رسید که حتی همسایگانشان آنها را نمیشناختند زیرا مردم مزبور از هرگونه روابطی با مردمان دیگر دوری میجستند، این قوم «پاراپامیز» (Paropamisadae) نام داشت. اسکندر با وجود سختی آب و هوای این سرزمین بدرون آن راند و لشکر مقدونی دچار قحطی و سرمای سخت و درد و رنج بسیار گردید و عده زیادی از سرما تلف شدند. اسکندر خود را به کابل و از آنجا به پروان رسانید و زمستان را در آنجا به سربرد. او در نزدیکی مدخل دره سالنگ، دژی را به نام خود ساخت. اسکندر این شهر را برای پاسداری از شهر کاپیسی (کاپیسا) در نخستین شیبهای جبلالسراج کنونی (پروان کهن) برپا نمود که به نام اسکندریه قفقاز (Alexandria on the Caucasus) شناخته شد که همان بگرام امروزی میباشد. تعداد زیادی از مقدونیها و یونانیهای لشکر اسکندر در آنجا ماندند. هدف از بنای شهر استقرار قرارگاهی برای عملیات آتی در آنسوی کوههای هندوکش بود.
بسوس در باختر همچنان خود را اردشیر مینامید و شاه میخواند. سپاهیان بسوس در ابتدا تصور میکردند که بخاطر آب و هوای سخت باختر، اسکندر به آن سرزمین نخواهد رفت و راه هند را پیش خواهد گرفت ولی بعد که شنیدند اسکندر دارد نزدیک میشود از دور بسوس بپراکندند. در این احوال بسوس با مشتی از سپاهیان وفادار خویش از آمودریا بقصد سغد گذشت و پس از عبور از رود مزبور تمام کشتیها را بسوخت تا بدست اسکندر نیفتد. پس از آن اسکندر از کوههای پاراپامیز (هندوکش) گذشت و بسوی سرزمین باختر راند. در این راه فقدان غله باعث گرسنگی گردید زیرا بومیها در انبارهای زیرزمین آذوقهشان را پنهان کرده و آنها را چنان ساخته بودند که کسی جز سازندگان نمیدانست این انبارها کجاست.
کوینت کورس، تاریخنگار رومی باختر آن زمان را چنین وصف کرده:
ارگ هرات (قلعه اختیارالدین). اگرچه ساخت این ارگ در سال ۱۳۰۵ میلادی صورت گرفته، اما مسکنگزینی در اینجا به دوران باستان برمیگردد، قرنها پیش از رسیدن اسکندر مقدونی، که گفته میشود دژ او هم در زیر این پشته آرامیدهاست.
از جمله اقدامات مهم و اساسی اسکندر در کشورهای تحت استیلا و تسلط خود شهرسازی بود، و در دوران کشورگشای او در افغانستان هفت شهر بدست وی یا جانشینانش تهدابگذاری شده که به نام اسکندریه معروف هستند. اسکندریه آریانا (Alexandria of Ariana) یکی از این شهرهاست که همان هرات امروزی است. قلعه اختیارالدین در طول تاریخ چندین بار ویران شده. تیمور نیز در حمله به هرات آن را ویران کرد، اما شاهرخ پسر او آن را بازسازی کرد.
اسکندر با وجود برف عمیق و اشکالات حرکت بار و بنه راه خود را دنبال کرد و بسوس به سغد عقبنشینی کرد. پس از آن اسکندر بسوی شهر باکترا و آارن (Aorne) روانه شد و در یورش اول این دو شهر عمده را گرفت. باقی سرزمین باختر پس از آن مطیع گشت. بعد اسکندر ساخلوی در اینجا به فرماندهی آرخهلائوس (Archelaios) گذاشته ارتهباذ را والی کرد. بسوس نیز گرفتار شد و اسکندر سردار خائن را بیپاداش نگذاشت بدین ترتیب که فرمان داد تا اعضای وی را به شاخههای چند درخت که به نیرو بهم نزدیک ساخته بودند بستند و آنها را ناگهان رها کردند، بدینسان هر شاخه درختی عضوی از اعضای خائن را با خود برد؛ و بنا بروایتی وی را در اکباتان (همدان) به دار آویختند. در باختر اسکندر عاشق شاهدخت باختری به اسم رخسانه (Roxane، به باختری: روشنک) گشت و با وی ازدواج کرد. اسکندر به مدت یک سال در دشتهای آسیای میانه سرگردان بود و با تاختوتاز جنگجویان این سامانها روبرو میگشت و شماری از سپاهیانش را نیز به علت سرما و کمبود خواربار از دست داد.
سپس اسکندر برای لشکرکشی به هند به باختر بازگشت. وی تدارک سفر هند را دید و در بهار ۳۲۷ ق.م. با تمام قوا عازم هند شد و پس از عبور از کوههای پاراپامیز (هندوکش) به شهر اسکندریه رسید و پس از تسخیر مناطقی، از سند عبور کرده به تاکسیلا وارد شد و نهایتا قسمتی از هند را فتح کرد.
اسکندر پس از فتح هند به علت کمی قشون به پارس بازگشت و به فکر تسخیر عربستان افتاد؛ بنابراین به سمت بابل حرکت کرد ولی در آنجا به علت تبی که از باتلاقهای بابل بر او مستولی شده بود در سن ۳۲ سالگی درگذشت.
از جمله اقدامات مهم و اساسی اسکندر در کشورهای تحت استیلا و تسلط خود میتوان به موضوع دژسازی اشاره کرد. مقدونیها در قوسی بزرگ از هرات در غرب تا قندهار در جنوب و تا آمودریا (یونانی: Oxus) در شمال و آنطرفتر در قزاقستان و تاجیکستان امروزی دژهایی (تحت عنوان اسکندریه ) برپاساخت. دژهایی اسکندر که تا امروز میشناسیم عبارتند از:
اسکندریه هرات (Alexandria in Ariana)، پایتخت (پس از ویران شدن آرتاکوانا، پایتخت پیشین بدست اسکندر) سرزمین باستانی هریوه (یونانی: Ariana یا Aria) یا همان هرات امروزی - سپتامبر، ۳۳۰ ق.م.
اسکندریه پروفتازیا (Alexandria in Prophtasia)، پایتخت سرزمین باستانی زرنگ یا همان سرزمین سیستان، احتمالا در فراه - اکتبر، ۳۳۰ ق.م.
اسکندریه آراخوزیا (Alexandria in Arachosia)، پایتخت سرزمین باستانی رخج (یونانی: Arachosia/آراخوزیا)، در قندهار امروزی - زمستان ۳۳۰/۳۲۹ ق.م.
اسکندریه قفقاز (Alexandria in the Caucasus)، پایتخت پاروپامیز (Paropamisadai) (یونانیان رشتهکوه هندوکش را نیز (Paropamisos Caucasus) مینامیدند)، گمان میرود همان بقایای شهر باستانی بگرام باشد. فرضیههای دیگر آن را به بامیان، چاریکار یا پروان نسبت میدهند - مارچ، ۳۲۹ ق.م.
اسکندریه اسخاته (Alexandria of Eschate)، در تاجیکستان - ۳۲۹ ق.م.
اسکندریه بر روی آمودریا (Alexandria on the Oxus)، در آیخانم - بهار ۳۲۸ ق.م..
فرمانروایی سلوکیان یا سلوسیدها در افغانستان
(ح. ۱۸۵–۳۱۳ ق.م. در حوزه سیستان؛ ۱۸۵–۳۱۳ ق.م. در بقیه نقاط کشور)
منظر یونانیان از جهان شناختهشده آن روزگار (روزگار بعد از سلوکیان)؛ نام آریانا (Ariana) در این نقشه بازسازیشده از سده ۱۹ میلادی از جغرافیای اراتوستن (۱۹۴–۲۷۶ ق. م) دیده میشود.
پس از مرگ اسکندر مقدونی در ۳۲۳ پیش از میلاد، اغتشاشی بزرگ سراسر کشور را فرا گرفت و مهاجرنشینان و سربازان پیشین یونانی کنترل باختر را بدست گرفتند. جنرالهای اسکندر (یونانی: Diadochi؛ یا "جانشینان") بر سر تقسیم متصرفات اسکندر با یکدیگر به نبرد پرداختند. بدینترتیب چهار جنگ دیادوخوی (۳۰۱–۳۲۳ ق. م) روی داد. سرانجام، سه حکومت مقدونیه در اروپا، یونانی در مصر و سلوکی در آسیا را بنا نهادند. بدین ترتیب متصرفات مشرقزمین به سلوکوس رسید و این سرزمینها جزء قلمرو سلوکیان درآمدند که از بابل اداره میشد. سلوکوس بدنبال ادامه سیاستهای اسکندر با اپامه دختر اسپیتامن یکی از دشمنان اسکندر در سرزمین باختر ازدواج کرد. تا سلسلهای را بنیان نهد که آمیزهای از نژاد ایرانی و مقدونی باشد. او جهت ایجاد وحدت در قلمرو خود، به احداث شهرهای یونانینشین پرداخت.
۳۲۳–۳۱۵ پیش از میلاد : سلوکوس یکم ملقب به نیکاتور (Seleucus I Nicator)، افسر سوارهنظام اسکندر، سرزمینهای مشرقزمین، از سوریه و عراق در غرب تا هند در شرق را تصرف میکند و به زیر فرمان خود درمیآورد.
۳۰۵ پیش از میلاد : سلوکوس برای استحکام بخشیدن به امپراتوری سلوکی تازهتاسیس خود در شرق، به هند یورش میآورد، و به قشون چندراگوپتا مائوریا برمیخورد؛ آنگاه سلوکوس با مائوریاها صلح میکند و جنوب افغانستان را به ازای ۵۰۰ فیل جنگی به آنها واگذار میکند.
وجود امکانات سیاسی، بازرگانی و هنری سبب گردید تا قشرها مختلف مردم یونان، به شهرهای تازه احداث شده، مهاجرت کرده و در کنار ساکنین بومی، سکنی گزینند و به این ترتیب زمینه ترویج فرهنگ و هنر یونانی و پشتیبانی از حکومت یونانی فراهم گردید. آنتیوخوس فرزند و جانشین سلوکوس، سلسلهای را که پدر بنا نهاده بود، استحکام بخشید. سلوکیها توانستند حکومت خود را در فلات ایران و سرزمین میانرودان (بینالنهرین) تا اواسط قرن دوم ق.م. تثبیت نمایند.
فرمانروایی مائوریاها در افغانستان
(۱۸۵–۲۷۵ پیش از میلاد: تنها در حوزههای جلالآباد، غزنی، قندهار و بست)
یونانی و آرامی) که در قندهار کشف شده، یکی از ۳۸ ستون فرمانها و حکامیهای صخرهای به فرمان آشوکای بزرگ است، حدود ۲۶۲ پیش از میلاد، موزیم ملی افغانستان در کابل.
حدود سال ۳۰۴ پیش از میلاد، زمانی که جانشینان اسکندر (Diadochi) بر سر تقسیم متصرفات او در منطقه مدیترانه با یکدیگر در نبرد بودند، دولتی مقتدر در هند به رهبری چندراگوپتا مائوریا تاسیس شد، که قلمرو فرمانرواییش بسوی غرب تا سرزمینهای جنوب هندوکش افغانستان امروزی میرسید. مقتدرترین فرمانروای آن آشوکا بود. دین بودا در عهد این پادشاه مقتدر از حدود شبهقاره هند تجاوز و توسط مبلغین از شمال غربی تا کشمیر و قندهار و کابل نفوذ کرد و متدرجا به سواحل آمودریا رسید و در کناز آیین زرتشتی، آیینی مهم شد، اما در سرزمینهای باختر و فلات ایران بازایستاد.
وسعت قلمرو هخامنشیان و لزوم برقراری امنیت و اداره آن ساختن راههای شوسه و وسائل حمل و نقل را ایجاب میکرد. هخامنشیان راه شاهی را وسعت داده بودند، که کابل امروزی را به شهرهای مختلف در پنجاب و دشت گنگ متصل میکرد. بدینترتیب بازرگانی، هنر، و معماری رونق پیدا کرد، و بخصوص بناها با معماری بودایی و استوپههایی که هنوز در شرق افغانستان بچشم میخورند.
۳۰۵–۱۸۵ پیش از میلاد : مائوریاها بر جنوب هندوکش افغانستان فرمانروایی میکنند؛ یونانیها در سرزمین باختر در بلخ امروزی حکمرانی میکنند.
۲۷۲–۲۳۲ پیش از میلاد : آشوکای بزرگ (فرمانروایی: ۲۷۲–۲۳۲ ق. م)، فرزند چندراگوپتا شبهقاره هند را پس از نبردی خونین به اطاعت میکشد، به آیین بودایی میگراید، و این آیین را با گشودن استوپهها در سرتاسر قلمرو فرمانروایی خود میگستراند، فرمانهای بودا را منتشر میکند و "ستونهای آشوکا را با سنگنوشتههایی بقلم امپراتور "فرمانهای آشوکا" میافرازد؛ فرمانهای بودا و سنگنوشتههای روی ستونها در سرتاسر شاهنشاهی مائوریا، از هند تا افغانستان منتشر میشوند. سنگنوشتههای دوزبانه یونانی و آرامی (زبان آرامی زبان رسمی هخامنشیان بوده) کشفشده در قندهار و لغمان به دوران فرمانروایی آشوکا برمیگردد.
دولت یونانی باختر
(ح. ۱۱۰–۲۵۰ ق.م. در حوزههای بلخ و بدخشان؛ ۱۶۰–۲۵۰ ق.م. در حوزههای هرات، بادغیس و کابل؛ ۱۱۰–۱۸۵ ق.م. در بقیه نقاط کشور)
قلمرو دولت یونانی باختر در دوران اوج خود، در حدود سال ۱۸۰ پیش از میلاد، از دریای مازندران در غرب، سرزمین سغد در شمال، و رخج در جنوب.
خاورترین منطقه از دنیای هلنی (یونانی) سرزمین باختر (یونانی: Bactria؛ در شمال افغانستان) و سرزمینهای شمالی آن (که در عصر باستان بنام سغد، در تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان امروزی، شناخته میشد) - یکی از پیامدهای یورش اسکندر مقدونی به آسیا و گذر وی از افغانستان امروزی بود، که در طی این یورش لشکر وی دژهایی بنا کرده و سپاهیان یونانی و مقدونی و همه گونه کارکنان پشتیبانی - از معماران و پزشکان گرفته تا مدیران، هنرمندان، بازرگانان و حتی روسپیان - در سرزمین باختر برجای گذاشتند تا در این سرزمین برای مستقر شدن و ماندن در اواخر سده چهارم پیش از میلاد، زمانیکه اسکندر بهسوی شرق و هند لشکرکشی میکرد، آماده شوند.
در دو سده پیش از یورش اسکندر در سال ۳۳۰ پیش از میلاد، سرزمین باختر یکی از ساتراپیهای (پارسی باستان: خشثرپاوه، "استان") مهم امپراتوری هخامنشیان (۳۳۰–۵۵۹ ق. م) و، پیش از آن، بخشی از امپراتوری ماد (۵۵۹–۷۲۸ ق. م) بود.
سردیسی گلی و مرمری رنگآمیزیشده از یک موبد زرتشتی باختری با جامه سر متداول در سرزمین باستانی باختر، تخت سنگین در تاجیکستان در نزدیکی سرحد با افغانستان (همان سرزمین باستانی باختر)، سدههای سوم و دوم پیش از میلاد.
در دوران باستان، دشتهای وسیع حاصلخیز باختر که از سرازیریهای شمالی هندوکش تا آمودریا (یونانی: Oxus) گسترده بودند، و مراکز مهم بازرگانی جاده ابریشم بوده و ذخایری غنی از طلا، نقره و لاجورد را در کوهستانهای مجاور جای داده بودند، این سرزمین را یکی از ساتراپیهای مهم و پرارزش هخامنشیان تبدیل کرده بودند.
در میان هیئتهای خراجدهندگان در سنگنگارههای کاخ آپادانا در تخت جمشید (یونانی: Persepolis؛ در اوایل سده پنجم ق. م)، هیئت باختریها در حال ارائه جامهای طلایی به عنوان خراج به شاهنشاه هستند. این با هیئتهای دیگر از ساتراپیهای دیگر بسیار متفاوت است، که هدایایی چون پوست جانوران، ظروف سفالی و دام را هدیه میدهند.
از آنجا که اسیران یونانی که در نبردهای هخامنشیان و یونانیان در سدههای پنچم و چهارم پیش از میلاد به اسارت گرفته میشدند، به سرزمین باختر تبعید میشدند، جمعیت بومی این سرزمین از قبل شمار زیادی از یونانیان را پیش از رسیدن اسکندر به آنجا در ۳۲۸–۳۲۹ پیش از میلاد در خود جای دادهبود.
این یونانیان باختری که در نبرد سخت شده بودند، اغلب توسط هخامنشیان در نبردهای بزرگ استفاده میشدند و توسط اسکندر در لشکرکشیهایش در مشرقزمین بهخدمت گرفته میشدند، ستون اصلی نیرویی را تشکیل میدادند که بر سرزمین خاور در اواسط سده سوم تا نیمه دوم سده دوم پیش از میلاد چیره شد.
یونانیان باختر تحت رهبری سربازان پیشین اسکندر و بازماندگان آنها یک دولت پادشاهی الهامگرفتهشده هلنی (یونانی) در قلب آسیای میانه تاسیس کردند.
در بلخ (یونانی: Bactra)، پایتخت یونانیان دژهای بجایمانده از عهد سلوکیان و بناهای سبک هلنی زیادی وجود داشت. سرستونهای کرینتی که برای تزئین قصرهای چند ستونه بکار برده میشدند، و در بلخ کشف شدهاند، مربوط به همین دوران اولیه هستند.
یونانیان باختر از ضعف سلوکیان حاکم بر باختر که برای دفاع از سرزمینهایشان در مشرقزمین در مصر مصروف نبرد بودند، فرصت را غنیمت شمرده و تحت رهبری دیودوت (یونانی: Diodotus)، ساتراپ (شهرب یا والی) باختر اعلان استقلال کردند.
سکه دیودوت یکم، بنیانگذار دولت مستقل یونانی باختر، قدمت سکه حدود ۲۴۵ پیش از میلاد، کتابخانه ملی فرانسه، بخش مدالها (Cabinet des Médailles). گفتنیاست که زمانی مجموعه مشهور ۳۵۰۰۰ سکهای (مشمول سکههای دوره یونانیان باختر) در گنجینههای موزیم کابل موجود بوده که در طول سه دهه جنگهای داخلی بیشتر آن به غارت رفته و اکنون شمار اندکی از آن باقی ماندهاست.
دیودوت در سال ۲۵۶ پیش از میلاد، آنتیوخوس دوم (Antiochus II)، امپراتور سلوکی را کنار گذاشته و پس از شنیدن اعلان استقلال متحد خود، آندروگوراس (Andragoras) در سرزمین پارت (Parthia)، خود را پادشاه خواند. اما بزودی آندروگوراس توسط ارشک، رهبر قوم پارت سرنگون شده و ارشک امپراتوری اشکانیان را در ایران بنیانگذاری کرد، که بدینصورت، کنترل باختریها را بر تجارت زمینی در امتداد جاده ابریشم تضعیف میکرد و عملا ارتباط یونانیان در باختر را با دنیای هلنی در مدیترانه قطع میکرد.
دیودوت دوم جانشین پدرش شد، و او هم بدست اوتیدموس (Euthydemus؛ فرمانروایی: ۲۰۰/۱۹۵–۲۳۰ ق. م) برافتاد.
طبق منابع تاریخی، اوتیدموس پس از دستیافتن به تاج و تخت دولت یونانی باختر، سپاهی متشکل از ۱۰۰٫۰۰۰ سوارکار را گرد آورده و با سپاه نیرومند سلوکی در شمالغرب افغانستان درگیر شد. اوتیدموس با عقبنشینی به دژ خود در باختر، از محاصرهای سه ساله (۲۰۵–۲۰۸ ق. م) توسط آنتیوخوس سوم، جان سالم بدر برد. این دشمنی سرانجام با امضای معاهده صلح که استقلال دولت یونانی باختر را به رسمیت میشناخت، خاتمه یافت.
اواخر فرمانروایی اوتیدموس در حدود ۱۹۵–۲۰۰ ق.م. تقریبا با حمله باختر به هند، در دوره پادشاهی فرزند و جانشینش، دمتریوس یکم (Demetrius I) مصادف است. هند که پس از مرگ آشوکای بزرگ (فرمانروایی: ۲۳۲–۲۷۲ ق. م) در هرج و مرج بسر میبرد، پاداشی بزرگ برای یونانیان باختر بود.
دمتریوس نخستین پادشاه یونانی باختر بود که به هندوکش دست یافت، کوههایی که مدتها همانند یک دیوار، باختریها را در شمال و فرمانروایان مائوریای هند را در جنوب از هم جدا میکرد. وی در حدود ۱۸۵ پیش از میلاد از هندوکش عبور کرده از راه کابل و قندهار رهسپار جنوب شد، و در پاکستان امروزی (جاییکه وی پایتختی در تاکسیلا تاسیس کرده و در آنجا سکههای فراوانی از وی یافت شده) با مائوریاهای جنگید و سپس بسوی هند تاخت. طبق سنگنوشته هاتیگومفا (Hathigumpha؛ "غار فیل")، در اودایاگیری هند، که گفته میشود در حدود ۱۵۷ پیش از میلاد کندهکاری شده، پادشاه یاوانائی (یونانی) بنام دمتریوس سپاهیانش را عازم شرق هند، و احتمالا تا شهر راجاگریها کرد، پیش از آنکه بهسوی غرب عقبنشینی کند. دمتریوس که در نبرد شکست نخورده بود، پس از مرگش عنوان آنیکتوس (Aniketos؛ "شکستناپذیر") را بر روی سکههای ضربشده توسط آگاتوکولس (Agathokoles)، یکی از بازماندگان دولت یونانی هند خویش کسب کرد.
دمتریوس در این پیشروی یونانی هند را در خاورترین کرانههای دنیای هلنی تاسیس کرد، و در آن یونانیان برای دوصد سال آینده فرمانروایی کردند. (حضور یونانیان هند در شمالغرب هند، شمال پاکستان، و شرق افغانستان تا سقوط آخرین امیرنشینان کوچک توسط کوچنشینان سکائی در حدود ۲۰ پیش از میلاد دوام کرد)
دمتریوس که قادر نبود بر تمامی سرزمینهایی که تصرف کرده بود فرمانروایی کند، متصرفاتش را در دره کابل و منطقه قندهار (شامل شهرهایی چون دمتریاپولیس (Demetriapolis) و الکساندروپولیس (Alexandropolis)، که احتمالا قندهار امروزی باشد) به برادرش آنتیماخوس یکم (Antimachus I) داد. انتیماخوس در حدود ۱۷۱ پیش از میلاد در طی یک کودتا بدست فرمانروایی ستمگر بنام اوکراتید (Eucratides؛ فرمانروایی: ۱۴۵–۱۷۱ ق. م) سرنگون شد.
اوکراتید پس از رسیدن به تاج و تخت، خود را، آنطور که بر روی سکههایش نوشته شده، مگاس (Megas؛ "بزرگ") خواند. سکههای اوکراتید یکی از بزرگترین سکههای ضربشده در عصر باستان هستند. اوکراتید که به باختر کفایت نمیکرد، بهسوی خاور و به هند لشکر کشید و برای کسب قدرتی در قلمرو دولت یونانی هند با این فرمانروایان یونانی هند درگیر شد: آپولودوتوس یکم (Apollodotus I)، آنتیماخوس دوم (Antimachus II) و مناندر یکم (Menander I). پیشرویهای اوکراتید در هند بر روی سکههای بیشمار دوزبانه (حک شده به یونانی و پالی) دیده میشود.
بگفته ژوستین (Marcus Junianus Justinus) وقایعنگار رومی در سده سوم میلادی، اوکراتید بدست فرزندش (یا اوکراتید دوم یا هلیوکلس یکم/Heliocles I) بقتل رسید، که به نقل از ژوستین "با ارابه از روی خون پدرش گذشت." این قتل جنگهای داخلی را دامن زد، که به تضعیف فرمانروایی یونانیان باختر منجر شد. بازماندگان اوکراتید - اوکراتید دوم و لیوکلس یکم (۱۳۰–۱۴۵ ق. م) - آخرین پادشاهان یونانی باختر بودند که نتوانستند از پیشرفت قبایل یوئهژی از سوی شمال جلوگیری کنند.
آیخانم (نامی است ازبکی، «ماهبانو»؛ احتمالا همان شهر باستانی اسکندریه بر روی آمودریا / Alexandria on the Oxus ، و بعدها اوکراتیدیه / Eucratidia ): شاید یکی از بزرگترین شهرهای «هزار شهر باختر»، که ما تا امروز میشناسیم، آیخانم باشد، که در محل پیوندگاه رودهای آمو و کوکچه در نزدیکی مرز تاجیکستان، در شمال افغانستان، بنا شدهاست.
در ابتدا ساحه یک دژ بنام اسکندریه بر روی آمودریا (Alexandria on the Oxus) در ۳۲۸–۳۲۹ پیش از میلاد توسط سپاهیان اسکندر مقدونی بنا شد، این ساحه بعدها مستعمرهای یونانی شد که در آنجا سربازان و بخشی از شمار زیاد همراهان اسکندر ماندند و مادامیکه اسکندر به لشکرکشیهایش در هند ادامه میداد، آنان در دشتهای آسیای میانه دولتی یونانی بنیان گذاردند.
در ۱۵۰ سال بعدی، این دژ بهتدریج وسعت پیدا کرد تا اینکه ردیف بناهایی در امتداد سواحل جنوبی آمودریا در آن افزوده شد. نقشه ساختمانی آیخانم شامل یک قصر شاهی، گنجخانه، حوضهای آببازی (استخرها) و فوارهها، پیشدروازه (Propylaea؛ سازههایی بهصورت راهرویی ستوندار و سرپوشیده متشکل از ۱۱۸ سرستون کرینتی (Corinthian) که بهعنوان دروازه آغازین برای ورود به مکانهای مقدس در یونان باستان ساخته میشد)، یک کتابخانه شاهی، یک ورزشگاه (gymnasium) که وقف هراکلس (نام یونانی: Herakles؛ نام رومی: Hercules؛ نام قهرمان اسطورهای یونان و روم باستان فرزند خدای زئوس و آلکمنه)، انبارخانههایی برای جایدادن طلاها و سنگهای قیمتی که از کوههای مجاور استخراج میکردند. اجناس نفیس که از طریق تجارت و غنایم جنگی بدست میآوردند، و همچنین گورستانی (necropolis) برای تدفین مردگانشان.
ردیف بناهای ساختهشده در امتداد ساحل آمودریا از روی سبک یونانی آکروپولیس (Acropolis؛ به یونانی قدیم: بلندشهر یا دژشهر) و تئاتر بزرگ یونانی (بزرگترین نوع آن در مشرقزمین، حتی بزرگتر از همتای بابلیاش) بنا شدهبودند.
در آنجا یک «شهر زیرین» بود که با دیوارهای دفاعی هراسانگیزی (که باروی آن بیش از ۹ متر ارتفاع و ۶ تا ۸ متر ضخامت دارد) محافظت میشد و محله مسکونی برای نخبگان با ۵۰ یا بیشتر خانه مجلل (با سبکی یونانی و سنگفرشی از معرقکاری (mosaic) و تسهیلات رفاهی شامل سامانههای گرمکننده آب).
خانهها (که به احتمال زیاد یونانیان را در برخی مناطق از غیر یونانیان جدا میکرده) در جنوب دامنه تپه پراکنده شدهبودند و برای اسکان دادن هزاران باشنده، سرباز، مدیر، هنرمند و هر پیشه و حرفه دیگری که معمولا در شهری پررونق در خود یونان یافت میشد، بنا شده بودند. آیخانم خاوریترین شهر یونانی در دنیای هلنی بود، که احتمالا در دوره فرمانروایی اوکراتید، اوکراتیدیه (Eucratidia) نامیده میشد.
راهرو اصلی که از برج و باروی آیخانم میگذشت، بر روی خیابانی بزرگ به درازای شهر زیرین باز میشد. در جانب چپ، تئاتر یونانی ۵۰۰۰ تماشاگر را بر ۳۵ ردیف جای میداد. در فوارههای نزدیک به تئاتر، درونمایههای الهامگرفتهشده از هنر تئاتر همچون ماسکهای آبپران (gargoyle؛ از آنها در حوضهای آب بهعنوان فواره استفاده میشده) موجود بودند. در کتابخانه، باستانشناسان بقایای نوشتههای سوفوکل (Sophocles؛ یکی از تراژدینویسان یونان باستان) را یافتند که از یونان وارد شدهبودند. آنطرفتر در پایین خیابان اصلی سربازخانهای بزرگ که میتوانست هزاران سرباز - نیروی حراستی برای محافظت ار سرحدات وسیع باختر - را در خود جای دهد.
تخت سنگین: در سمت شمال آمودریا چند کیلومتر در شمال سرحد تاجیکستان و افغانستان، در غرب آیخانم، باستانشناسان ساحهای کوچکتر، بجایمانده از دوره هلنی متعلق به سدههای سوم و دوم پیش از میلاد، که به همان اندازه آیخانم دارای اهمیت است کشف کردهاند: نیایشگاهی که در بین مردمان محلی آنجا بنام تخت سنگین مشهور است.
این ساحه ترکیبی از معبدی یونانی و آتشکده زرتشتی بوده، که نمایانگر این واقعیت است که در باختر دوره هلنی (یونانی) دو رسم و سنت وجود داشتهاست.
در تخت سنگین شمار زیادی سکه (هدایای اهداشده به معبد) و تندیسها و سردیسهای رئالیستی چشمگیری کشف شدهاند: سردیسهای رنگآمیزیشده ساخت محلی از مردان و موبدان، تندیسهای مرمرین ساخت محلی مردی شبیه به اسکندر مقدونی (با کلاهخودی با نقشی از شیر) و تندیس یونانی مارسواس (Marsyas؛ در اسطورههای یونان، نوازنده فلوت است)، که احتمالا مقصود از یک آیین محلی بوده، در داخل معبد پیدا شدهاست.
سکه طلایی
۲۵۰–۱۲۵ پیش از میلاد : دیودوت یکم (Diodotus I)، والی سلوکی باختر، اعلان استقلال میکند؛ در آن زمان باختر به یک سرزمین شهرنشین (مدنیت) عمده تبدیل شده بود (که در نوشتههای باستانی به عنوان سرزمین هزاران شهر آمده) و یکی از ثروتمندترین شاهنشاهیهای آسیا بهشمار میرود.
۲۴۵ پیش از میلاد : در فلات ایران، ارشک، رهبر اشکانی ساتراپ سلوکی را شکست میدهد، استقلال بدست میآورد، و بدینترتیب ارتباط یونانیان باختر را با سرزمین مادریشان یونان قطع میکند.
۲۳۰ پیش از میلاد : دیودوت دوم، جانشین دیودوت یکم، توسط اوتیدموس (Euthydemus)، ساتراپ یونانی سغد عهد سلوکیان، از اریکه قدرت پایین کشیده میشود.
۲۱۰ پیش از میلاد : آنتیوخوس سوم (Antiochus III)، فرمانروای سلوکی، به بلخ (Bactra) حمله میبرد؛ محاصره سه ساله پی میگیرد؛ اوتیدموس، جان سالم بدر میبرد.
۲۰۶ پیش از میلاد : آنتیوخوس استقلال باختر را به رسمیت میشناسد.
۲۰۰–۱۸۰ پیش از میلاد : دمتریوس یکم (Demetrius I)، فرزند و جانشین اوتیدموس، قلمرو فرمانروایی را از شرق ایران تا هند میگستراند؛ یونانی هندیونانی هند در قلب آسیای میانه ظهور میکند.
۱۷۰–۱۴۵ پیش از میلاد : اوکراتید یکم (Eucratides I)، پادشاه یونانی باختر، سلسله اوتیدموس را برهم میچیند و با هند علیه ظهور یونانی هند اعلان جنگ میکند، و در این راه منابع باختری را تا آخر مصرف میکند. اوکراتید عمدتا بر روی سکههای پر زرق و برق که در پایتختش اوکراتیدیه (آیخانم) ضرب میشد، ترسیم شدهاست.
۱۴۵ پیش از میلاد : پس از مرگ اوکراتید، یونانیان باختر بخاطر حمله کوچنشینان آسیای میانه (یوئهژیها (Yuezhi)، تخاریها (Tocharians) و سکاها (Scythians)) تضعیف میشوند، بهتدریج بسوی جنوب هندوکش و شرق بسوی پاکستان امروزی و هند مهاجرت میکنند، و دولت هندویونانیشان را در آنجا مستحکم میکنند.
۱۴۵–۱۳۰ پیش از میلاد : فرمانروایی یونانیان در باختر توسط هلیوکلس یکم (Heliocles I) منقرض میشود.
کرینتی یکی از چندین سرستونهایی است که در آیخانم (احتمالا همان شهر باستانی اسکندریه بر روی آمودریا/Alexandria on the Oxus، و بعدها اوکراتیدیه/Eucratidia) یافت شدهاند، سده دوم ق.م. موزیم ملی افغانستان در کابل.
سکه
تندیس یک زن، آیخانم، سده دوم ق.م. موزیم ملی افغانستان در کابل.
سکه
لوحهای که در آن کوبله توسط دو شیر کشیده میشود، آیخانم، سده دوم پیش از میلاد، موزیم ملی افغانستان در کابل.
دولت یونانی هند
(ح. ۹۰–۱۵۵ ق.م. تنها در حوزههای کابل، جلالآباد و غزنی)
حمله دمتریوس یکم (Demetrius) به هند در سال ۱۸۰ پیش از میلاد سبب پیدایش دولت هندویونانی شد که مناطق شمالغربی و شمالی شبهقاره هند و سرزمین باستانی گنداره را در برمیگرفت و پایتخت آن تاکسیلا (Taxila) و سگالا (Sagala) بود. در زمان سلطنت مناندر یکم (Menander I) بین ۱۳۰–۱۵۵ ق.م. فرمانروایی آنها در آنجا وسعت یافت و تا حدود نیم قرن پس از سقوط دولت یونانی باختر دوام یافت.
در این دوران و در دوره کوشانیان (سده اول پیش از میلاد تا سده سوم پس از میلاد)، هنر گندهارا که تلفیقی از هنر یونانی و بودایی بود به اوج شکوفایی خود رسید و نمونه آن در پایگاه باستانشناسی هده در جنوب جلالآباد (گندهارای عصر بودایی) قابل مشاهدهاست.
۱۵۵–۱۳۰ پیش از میلاد : مناندر یکم (Menander I)، فرمانروای یونانی هند بعد از دفع حمله اوکراتید یکم، قلمرو فرمانروایش را تا عمق هند (تا شهر پتنا) میگستراند. او که نخستین فرمانروای یونانی است که به آیین بودایی گراییده، در سرزمینهای غربی به نشر این آیین و تلفیق زبان و فرهنگ یونانی و هندی، آرمانهای بودایی و نگارگری یونانی و گرایشهای هندی تا افغانستان (از طریق گندهارا) و تا آسیای میانه، و قرنها بعد، در چین سرعت میبخشد.
۱۳۰–۱۰ پیش از میلاد : فرمانروایی یونانی هند در شرق بهدنبال حمله یوئهژیها، سکاها و کوشانیان سقوط میکند.
امپراتوری اشکانیان
(ح. ۱۶۰ ق.م. -۲۲۵ م. در حوزههای هرات و بادغیس؛ ۱۵۵ ق.م. -۲۰ م. در حوزه سیستان؛ و ۹۰–۱۵۵ ق.م. در حوزههای قندهار و بست)
سکه
پس از مادها (سدههای هشتم تا هفتم ق. م) و هخامنشیان (ششم تا چهارم ق. م)، اشکانیان (اواخر سده سوم ق.م. تا دوم م) سومین دودمان بزرگ نظامی بودند که در ایران امروزی به فرمانروایی رسیدند؛ و توانستند امپراتوری واقعی برای قریب به ۵۰۰ سال تشکیل دهند. اشکانیان که از تیره ایرانی پرنی و شاخهای از طوایف وابسته به اتحادیه داهه از عشایر سکاهای حدود باختر بودند، از ایالت پارت که مشتمل بر خراسان فعلی در ایران بود برخاستند. نام سرزمین پارت در کتیبههای داریوش بزرگ پرثوه آمدهاست که به زبان پارتی پهلوی میشود. چون پارتیان از اهل ایالت پهله بودند، از این جهت در نسبت به آن سرزمین ایشان را پهلوی نیز میتوان خواند. ارشک (اشک) در سالهای ۲۳۸/۲۳۹ پیش از میلاد و در زمان پادشاهی سلوکوس دوم کالینیکوس به پارت یورش برد و بر آندراگوراس پیروز شد، سپس بر هیرکانی (گرگان) تاخت و آنجا را تسخیر نمود و شالودههای دستگاه اشکانی و پادشاهی پارتها را پی ریزی نمود.
پارتها که سوارکاران زبردستی بودند، و میتوانستند مسافتهای طولانی را طی کرده و با دریافت فرمان در دم یورش برند، از فرصت استفاده کرده و دولت سلوکی را برانداختند و امپراتوری تشکیل دادند که از اواخر سده سوم پیش از میلاد تا سده یکم پس از میلاد دوام کرد، و در دوران اوج خود، از دریای مازندران در شمال تا سوریه در غرب، خلیج فارس در جنوب و نیمه غربی افغانستان در شرق گسترده بود و پس از امپراتوری روم دومین امپراتوری بزرگ از نظر وسعت و قدرت اقتصادی در زمان خود بود.
اشکانیان به جای نبرد با سلوکیان، صلح با آنان را ترجیح دادند، و با آزاد ساختن آنتیوخوس سوم (Antiochus III)، فرمانروای سلوکی، وی را برای حمله به بلخ (Bactra) آماده ساختند. برای مدت سه سال (۲۰۶–۲۰۹ ق. م)، هزاران سرباز سلوکی و جنگجویان اشکانی بهمراه صدها فیل جنگی، برای به پایین کشیدن اوتیدموس یکم (Euthydemus I؛ فرمانروایی: ۲۰۰–۲۳۰ ق. م)، فرمانروای یونانی باختر، شهر مستحکم شده بلخ را بدون هیچ پیروزی به محاصره کشیدند. این محاصره با امضای معاهدهای که استقلال دولت یونانی باختر را تضمین میکرد، به پایان رسید.
در حدود سال ۱۵۰ پیش از میلاد، مهرداد یکم (فرمانروایی: ۱۳۸–۱۷۱ ق. م)، فرزند ارشک (اشک یکم)، مناطق شرقی سرزمین بابل را گرفت، و بیشتر مناطق غربی و جنوبی افغانستان را بشمول هرات، مرکز بازرگانی جاده ابریشم را ضمیمه امپراتوری کرد.
با تصرف هرات، مهرداد یکم نهتنها ارتباط یونانیان باختر را با سرزمین یونان قطع کرد، بلکه بر کنترل جریان تجارت کالاها از مدیترانه و خاور میانه به چین و هند نیز تسلط یافت. چیزی که به فروپاشی دولت یونانی باختر مقتدر انجامید.
در طی اواسط تا اواخر سده دوم پیش از میلاد، سکاها (Scythians) زیر فشار تخاریها (Tocharians) در شمال باختر و قوم یوئهژی (Yuezhi)، به جنوبغربی به سرزمینهای اشکانیان ریختند.
یوئهژیها نیز زیر فشار جنگجویان چینی، از سرزمین بومیشان در دشت تاریم (منتهیالیه غرب چین) به سمت جنوب ریخته بودند. فشار از سوی سکاها دردسر عمده برای اشکانیان بود. بهطوریکه دو پادشاه اشکانی، فرهاد دوم (فرمانروایی: ۱۲۸–۱۳۸ ق. م) و جانشینش اردوان دوم (فرمانروایی: ۱۲۴–۱۲۸ ق. م) در نبرد با سکاها بهقتل رسیدند.
سردیس گلی و رنگآمیزیشده یک جنگجوی یوئهژی (یوئهژیها سکاهایی بودند که در سده اول پیش از میلاد در باختر شاهنشاهی کوشان را بنیان گذاردند)، بدستآمده از قصر باستانی خلچیان در استان سرخاندریا در جنوب ازبکستان (همان سرزمین باستانی باختر).
بان چائو، فرمانروایی چینی از قوم هان، برای محافظت از جاده ابریشم، در سال ۹۷ پیش از میلاد با اشکانیان اتحاد نظامی برقرار کرد، که در نتیجه آن دو امپراتوری سوارهنظام ۷۰٫۰۰۰ نفری تشکیل دادند تا از کاروانها حفاظت کرده و با سکاها، تخاریها و یوئیژیها بجنگند.
فشار سکاها بر روی پارت با به قدرت رسیدن سیناتروک (Sanatruces؛ فرمانروایی: ۷۰–۷۷ ق. م)، پادشاه سکایی بر تخت سلطنت اشکانی به اوج خود رسید، و از آن پس اشکانیان و سکاها تعادل قدرت برقرار کرده، و در نهایت به تشکیل زیرفرمانروایی اشکانی انجامید، که در سرتاسر جنوبغربی افغانستان تا پاکستان امروزی و شمال هند گسترده بود. این زیرفرمانروایی نزد تاریخدانان بنام دولت هندوپارتی معروف است.
حمله یوئهژیها
یوئهژیها اتحادیهای از اقوام کوچنشین آریایی بودند که خاستگاه آنها در دشت تاریم (در غرب چین) بود. آنها که زیر فشار جنگجویان چینی از سرزمینشان بیرون رانده شده بودند، با دیگر اقوام کوچنشین (تخاریها و سکاها/Scythians) متحد شدند، و بهسوی جنوب به فلات ایران ریختند، با پارتهای اشکانی درگیر شدند (۱۲۴ ق. م)، و سپس به باختر یورش آوردند، و یونانیان حاکم بر آن سرزمین را به جنوب بهسوی دره کابل و شرق بهسوی پاکستان و هند کنونی راندند.
۱۲۵–۱۲۰ پیش از میلاد : شهر یونانیباختری اوکراتیدیه (که امروزه آیخانم نامیده میشود) پس از حملههای پیاپی یوئهژیها متروکه میشود.
دولت هندوسکایی
آزس، فرمانروای هندوسکایی (فرمانروایی: ۳۵–۵۷ ق. م)، که علیه هیپوستراتوس (Hippostratos؛ فرمانروایی: ۵۵–۶۵ ق. م)، فرمانروای هندوپارتی جنگید و با مقاومت وی در شرق پنجاب و پوشکلاواتی مواجه شد. بر روی سکه نگاره آزس یکم با پوشاک نظامی بر روی اسب ترسیم شدهاست.
چدن با سنگهای قیمتی، که بودا و ایزدان هندو را در دو طرفش، برهما (چپ) و شکرا (راست)، نشان میدهد. این ظرف در استوپه بودایی در منطقه بیماران در نزدیکی جلالآباد در شرق افغانستان یافت شده؛ سکههایی هندوسکایی آزس دوم در داخل ظرف یافت شدهاند، موزیم بریتانیا، لندن.
(ح. ۹۰ ق.م. -۲۰ م. تنها در حوزههای کابل، جلالآباد، غزنی، قندهار و بست)
هندوسکاها زیردستهای از مجموعه بسیار بزرگتر اقوام کوچنشین ایرانی سکاها (Scythian) بودند. هندوسکاها بین اواسط سده دوم پیش از میلاد و سده چهارم میلادی از آسیای میانه از طریق آمودریا به باختر، رخج، گندهارا (در افغانستان امروزی)، و سپس بسوی پنجاب و کشمیر (در هند و پاکستان امروزی) و همچنین به گجرات و راجستان (در غرب و مرکز هند) تاختند. یورش هندوسکاها تنها یکی از رویدادها و پیامدهایی است که از یورش یوئهژیها موجب شد، یورشی که چشمانداز باختر، دره کابل و هند را برای همیشه تغییر داد و حتی دورترین نقاط چون روم نیز از پیامد از یورشها مصون نماندند. (لشکرکشی هونها به روم)
همین مهاجرت سکاها به منطقه سیستان (از جلگه رود هلمند تا جلگههامون) و تشکیل دولت هندوسکایی در آنجا بود که از آن پس سرزمین زرنگ (آنطور که در سنگنوشتههای هخامنشی آمده) سکستان (در صدر اسلام: سجستان؛ و امروز سیستان) نامیده شد.
ماویس (Maues) . این پادشاه سکائی در طی فرمانروایی کوتاهمدتش (۶۰–۸۵ ق. م) به سرزمینهای هندویونانیان در پاکستان امروزی حمله برده، و سیرکاپ (در نزدیکی تاکسیلا) را پایتخت خود برگزید و دولتی بنیان گذارد که بیشتر تمایل به آمیزش و سازش با فرهنگ یونانی داشت تا از بین بردن آن. برخی پژوهشگران برین باورند که ماویس (که لقب پارسی شاهنشاه را برگزید) احتمالا جنرال سکائی بوده که توسط هند و یونانیها بکار گمارده شده باشد. به هر روی، برخلاف یوئهژیها، ماوئس سیاست مدارا و سازش را با جوامع محلی یونانی و هندی برگزید، سیاستی که جانشینانش نیز آن را دنبالهروی کردند.
آزس یکم و آزس دوم (Azes) . آزس یکم (احتمال فرمانروایی: ۳۵–۵۷ ق. م) تازش بر هندویونانیان را آغاز کرد و آزس دوم (فرمانروایی در حدود ۱۲–۳۵ ق. م) کار را تمام کرده و دولت هندویونانیان را در شمال هند برانداخت.
با این وجود، فرمانروایی آزس نیز با بهقدرترسیدن کوشانیان سقوط کرد. کوشانیان یکی از پنج قبایل یوئهژی بودند که پس از گرفتن باختر در یک قرن پیشتر، اکنون بهسوی هند پیشروی میکردند.
اشکانیان (پارتیان) به مدت کوتاهی، از سوی غرب یورش آوردند. رهبر آنان گندفر (Gondophares) موقتا کوشانیان را جابجا کرد و دولت هندوپارتی را در سرتاسر شمالشرق افغانستان تا شمال هند بنیان گذارد. اما فرمانروایی وی کمتر از یک عمر بطول انجامید و دولت وی نیز در اواسط سده نخست میلادی برافتاد.
۱۰ پیش از میلاد تا حدود ۵۰ میلادی : سکاها (Scythians) در این دوره از طریق حمله به کاروانها در جاده ابریشم ثروت هنگفتی را جمعآوری میکنند، که گنجینه طلاتپه بدستآمده از شش گور در شمال افغانستان از همین دوره سکاهاست و مشتمل بر ۲۰٫۰۰۰ آرایههای طلایی و غیره میشود.
ظرف طلاکاری شده بیماران:
در طی یکی از نخستین کاوشهای غیرحرفهای در افغانستان در سالهای ۳۸–۱۸۳۳ میلادی، چارلز مسون (Charles Masson)، جهانگرد بریتانیایی در پایگاهی که بنام استوپه شماره ۲، در بیماران شناخته میشود، در نزدیکی جلالآباد در شرق افغانستان، یک ظرف زرین کوچک را کشف کرد که حاوی بقایای بودایی (مرواریدهای سوخته، مهرههایی که از سنگهای گرانبها و نیمهگرانبها) و سکههای ضربشده توسط آزس دوم (Azes II)، پادشاه سکایی بود.
این ظرف کوچک زرین که سه سانتیمتر ارتفاع دارد، و بر روی جداره آن سنگهای قیمتی کار شده، و احتمالا هنر دوران هندویونانی است، به عنوان شاهکار هنر یونانی بودایی از گندهارا است.
اینکه پادشاهان هندویونانی هنرمندان و صنعتکاران هندویونانی را بکار میگرفتند چیز تعجبآوری نیست. نمایش بودای ایستاده بگونه هلنی (که به صورت رئالیستی و با ژست ملایم کنتروپستو (controposto) اجرا میشود)، که در پهلوی وی برهما و شکرا (Śakra) دو ایزد هندی (که هر دو جواهراتی پوشیده، و نشاندهنده آن است که آنان جلوهای از بوداسف (Bodhisattva) هستند، دستهایشان در حالت انجالی-مودرا «ژست عبادتگونه» است) بر روی دیواره ظرف قاب گرفته شده و این اقتباسی است از معماری یونانی-رومی.
بازسازی پوشاک و جواهرات دو نفر از طلاتپه، یک مرد (گور چهارم، نگاره سمت چپ)، و یک زن (گور دوم، نگاره سمت راست).
از سکههایی که در داخل ظرف پیدا شده پیداست که پیشینه آن به تاریخی نه زودتر از دوران فرمانروایی آزس دوم (Azes II؛ ۲۱–۳۵ ق. م) برمیگردد. تحقیقات بیشتر نشان داده که این ظرف احتمالا بعدها باز شده و دوباره در آنجا قرار داد شده، و براساس سبک و هنر بکاررفته در این ظرف، این اتفاق احتمالا در زمانی در حدود سده دوم میلادی رخ دادهاست. در این اواخر که این ظرف کشف شد، در صندوقچهای ساختهشده از استیتایت (steatite) قرار گرفته بود و بر روی آن نوشتهای نقش شده بود.
سقوط هندوسکاها در شرق به پارتها این امکان را داد تا به رهبری گندفر (Gondophares) از غرب حمله کرده، و کوشانیان را موقتا به عقب رانند. فرمانروایی دولت تازه تاسیسیافته هندوپارتی تا اواسط سده نخست میلادی بطول انجامید، و پس از آن کوشانیان دوباره قدرت را بدست گرفته و برای دو قرن آینده بر منطقه فرمان راندند.
گنجینه طلای باختری در طلاتپه:
در سالهای ۷۹–۱۹۷۸ میلادی، یک تیم از باستانشناسان شوروی سابق به سرپرستی ویکتور ساریانیدی شش گور سکائی را در طلاتپه در نزدیکی شهر شبرغان، در غرب بلخ، در آستانه حمله شوروی به افغانستان کشف کردند.
کمتر از نیم کیلومتر از شهر مستحکم شده باستانی یمشیتپه، این تیم شش گور دستنخورده را پیدا کردند که بقایای پنج زن و یک مرد را در خود جای داده بود، و پیشینه آن به سده نخست میلادی میرسید. در پنج تا از این گورها ۲۰٫۰۰۰ پارچه طلا و ابزار دیگر - جواهرات، کمربندها، سرپوش (کلاه)، اسلحه سنتی و هزاران اشیای شخصی دیگر جای گرفتهبودند. این اشیاء که کاملا سالم و دستنخورده باقیمانده بودند و به ترتیب دقیقی که بازماندگان و فامیل این مردگان قرار داده بودند، و از پنج گور در طلاتپه بیرون کشیده شده بودند به باستانشناسان این امکان را داد تا پوشاک و جواهرات این رفتگان در جزئیات دقیق آن بازسازی کنند. (نگاره زیر را ببینید)
تاریخگذاری این گورها با مطالعه سکههایی که در دستان و جیبهای این مردگان قرار داده شده بودند امکانپذیر بود. یک نمونه که اخیرا تاریخگذاری شده سکه زرینی متعلق به تیبریوس (Tiberius) امپراتور رومی است که در شهر لوگدونوم در گال (Lugdunum in Gaul؛ در کشور امروزی فرانسه) بین سالهای ۱۶ و ۲۱ میلادی ضرب شدهبود. با نظر داشت سالیانی که این سکه میبایستی از گال به شمال افغانستان در دوران باستان پیموده باشد، مینماید که پیشینه گورهای طلاتپه میبایستی متعلق به ربع دوم از سده نخست میلادی باشد.
یکی از آویزههایی که به «پادشاه اژدها» معروف است، از گور دوم، طلاتپه، سده اول میلادی، موزیم ملی افغانستان در کابل.
گردنبندی از طلاتپه، گور ششم، سده نخست میلادی، طلا، موزیم ملی افغانستان در کابل.
غلافی برای سه خنجر، طلاتپه، گور چهارم، ربع دوم از سده نخست میلادی، برنز، طلا، فیروزه (درون غلاف خنجری آهنی با دستهای از عاج قرار گرفتهاست. بر روی غلاف نگاره دو جاندار افسانوی در حال نبرد، که یکی در حال بلعیدن دیگری است دیده میشود. جاندار حملهبرنده اژدهای بالداری با تاج موجدار، دندانهای قوی و شاخهای آهو که شاخه شاخه شدهاند است و در سر هر شاخه فیروزه کار شدهاست. این احتمالا اشارهای است به آهو و گوزن، یکی از نگارهای افسانوی کوچنشینان، که هنر استپها، از سایبریا تا دانوب را در ذهن تداعی میکند. دو سر قوچ در دو گوشه پایین غلاف نیز دیده میشوند. ردیفی از قلب که با فیروزه گوهرنشان شدهاند در پیرامون غلاف مشاهده میشود. در موازای این ردیف قلبها، نوارهای از چهارگوشههایی-که برخی از آنها شبدر چهاربرگ که بهشکل قلب هستند و با فیروزه کار شدهاند-و نشان سواستیکا، با خمیر شیشهای رنگآمیزیشده که به احتمال زیاد میبایست اصل آن آبیرنگ بوده باشد-قرار دارد)، موزیم ملی افغانستان در کابل.
کمربند طلایی با نمایی از دیونیس (Dyonisos)، ایزد یونانی که سوار بر شیر است، از گور چهارم، طلاتپه، سده اول میلادی، موزیم ملی افغانستان در کابل.
تاج طلایی قدشو (تاشو) از گور پنجم متعلق به یک زن کوچنشین سکایی، طلاتپه، سده اول میلادی، موزیم ملی افغانستان در کابل.
گندفر روی سکهای بجایمانده از دوران وی در سرزمین باستانی گندهارا، افغانستان.
پارتیان هند/پهلوها
(ح. ۲۲۵–۲۰ م. در حوزههای قندهار، بست و سیستان؛ ۷۵–۲۰ م. در حوزههای کابل، جلالآباد و غزنی)
۲۰–۴۷ میلادی : گندفر (Gondophares)، که متعلق به پارتهای اشکانی است، از امپراتوری اشکانی اعلان استقلال میکند و دولت پارتی هند را در مناطقی تاسیس میکند که از طریق نبرد با مهاجمان آسیای میانه (سکاها و شاهنشاهی کوشان که در عهد شاهنشاهی کوجوله کادفیزس در حال گستردن قلمرو خود بود) در جنوب افغانستان امروزی (رخج/Arachosia)، شرق افغانستان و و جنوب و غرب پاکستان (گندهارا) و شمال هند به مرکزیت تاکسیلا (Taxila) در جنوب پاکستان، بدست آمده بودند.
۴۷–۷۰ میلادی : بخشهای دولت پارتی هند در عهد فرمانروایی گندفر (Gondophares) شکل میگیرد.
۷۰–۱۳۵ میلادی : لشکرکشیهای کوشانیان در هند باعث راندهشدن پارتیان هند به جنوب افغانستان میشود؛ پایتخت آنها به کابل انتقال داده میشود (۷۵ میلادی)؛ سه نسل بعد (۱۳۰ میلادی) دولت پارتی هند منقرض میشود.
شاهنشاهی کوشانیان
سکه طلایی
یکی از پنج قبیله اتحادیه کوچنشینان یوئهژی، کوشانیها بودند، که قبایل یوئهژی را متحد ساختند و امپراتوری را تاسیس کردند که در اوج قدرت از ترکمنستان تا غرب چین تا مناطق مرکزی هند وسعت داشت. استراتژی یورشگری کوشانیان و مرکزیت فرمانرواییشان در امتداد جاده ابریشم، آنها را قادر ساخت تا سومین ابرقدرت عصر باستان (بین چین و روم) شوند. بدینسان، آنها که زمانی قومی کوچنشین بودند، پس از یکجانشینی و شهرنشینی، تبدیل به یک دولتشهر (Cosmopolitan) ثروتمند شدهبودند.
نخستین حکمران خودخوانده کوشانی هرایوس (Heraios؛ فرمانروایی: ۳۰–۱ م) بود که در یک قدمی ریاست قبیله کوشانی قرار داشت. اما بزودی قدرت بدست کوجوله کادفیز (Kujula Kadphises؛ فرمانروایی: ۸۰–۳۰ م) افتاد و او شاهنشاه واقعی کوشان شد و قبایل متفرق و ستیزهجوی یوئهژی را زیر لوای کوشانیان در سده نخست میلادی متحد ساخت.
کوجوله کادفیز پس از گرفتن باختر از سکاها و هندوپارتیان قلمرو فرمانروایی کوشان را به سرزمین گندهارا (در شمالشرقی افغانستان و شمال پاکستان) گستراند و شهر تاکسیلا (در شمالغرب پاکستان) را پایتخت مهم خود، و شهر بگرام (که در دوران باستان زیر کاپیسا نامیده میشد، در نزدیکی پایگاه هوایی بگرام) را بهعنوان پایتخت تابستانی خود برگزید که این شهر مرکز عمده بازرگانی نیز بود.
از این دو پایتخت، و چند مرکز مسکونی و بازرگانی دیگر در شمال، کوشانیان بزودی فعالترین بازرگانان شده، و الفبای یونانی را برگزیدند و سکههای طلائی خود را ضرب کردند که در آن چهرههای شاهنشاهان کوشانی، شعارهای و نمادهای یونانی و تاثیرپذیرفته از مسکوکات رومی نقش میشد و از این سکهها برای داد و ستد از کاروانهای جاده ابریشم استفاده میشد.
در سال ۴۸ میلادی، کوجوله کادفیز از هندوکش عبور کرد و در دره کابل با هرمایوس (Hermaeus) واپسین پادشاه یونانی آن منطقه متحد شد تا سکاها (دولت هندوسکایی) را در شمال هند شکست داده و امپراتوری را بنیان گذارد که بازماندگان کوشانی پس از او آن را از رود گنگ در شرق تا صحرای گبی در شمال وسعت بخشیدند.
فرمانروایی کانیشکا، سومین امپراتور کوشان، که از اواخر سده اول تا اوایل/اواسط سده دوم میلادی بطول انجامید، از دو پایتخت اداره میشد: پوروشاپوره (شهر امروزی پیشاور)، و مجموعه پایتخت تابستانی در بگرام (کاپیسا)، که با قصرهای خوشگذرانی امپراتورهای روم و دودمان هان در چین رقابت میکرد.
کوشانیان در عهد فرمانروایی کانیشکا بر آسیای میانه فرمان میراندند و از طریق فعالیتهای گسترده بازرگانی ثروتی بزرگ جمعآوری کردند و در این دوره شهرها رونق بسیار پیدا کرده و تندیسگری بودایی و بنای معابد شکوفا شد. یکجانشینی تحول بزرگی در زندگی این کوچنشینان بهوجود آورد. آنها که تجربهای در هنر و معماری نداشتند، هر هنری را که در مسیر راهشان میدیدند و با ویژگیهای آنها تناسب داشت اقتباس میکردند. این منجر به زایش یک هنر بومی درخشان شد که از همآمیزی تفکرات غربی یونانی-باختری با تفکرات شرقی هندی و تعبیری از ویژگی موثر پرشور و پویای آسیای میانه تاثیر میپذیرفت.
تندیس آفرودیت، بدستآمده از اتاق ۱۳ در بگرام، سده نخست میلادی، گچ، موزیم ملی افغانستان در کابل.
منطقه گندهارا قلب شاهنشاهی کوشان و زادبوم یک جامعه چند قومی و مدارا با گوناگونیهای مذهبی بود. موقعیت مطلوب استراتژیک (سوقالجیشی) گندهارا و دسترسی مستقیم آن به راههای تجاری زمینی جاده ابریشم و پیوند آن با بنادر در دریای عرب، این منطقه را در طول تاریخ طولانی آن آماج لشکرگشاییهای متعدد چون هخامنشیان، اسکندر مقدونی (۳۲۵/۲۴–۳۲۷/۲۶ ق. م)، مائوریاهای هند، سلوکیان، شاهان یونانی باختری و بازماندگان هندویونانی آنان (سدههای سوم تا دوم ق. م)، سکاها و اشکانیان (سدههای دوم تا یکم ق. م) ساخت.
ادغام نژادها، باورها و مهارتهایی که در غرب و شرق رشد یافته بودند، فرهنگی دستچین و التقاطی پدید آورد که بطور روشن در هنرهای تصویری دوره کوشانی دیده میشود. درونمایههای (تمها) برگرفته از اساطیر یونانی و رومی با نمادها و ظرافتهای بودایی درآمیخته و نخستین ترسیم بودا در شکل یک انسان و ابتداییترین نگارههای شخصیتهای مهم بودایی چون بوداسف (Bodhisattva) را در عصر کوشانیان خلق کرد.
کوشانیان صرفا گردآورندگان هنر نبودند، بلکه حامیان و مشوقان اصلی هنر نیز بودند. کوشانیان در سفارش دادن آثار هنری، دستور میدادند تا چهرهها و پوشاک آنان در کنار بودا و همراهان وی قرار داده شوند. این خوداستواری جدید سبکی بینظیر از هنر گندهارا را پدید آورد که در آن هنر یونانی و رومی و دورنمایههای تاثیرپذیرفته از تفکرات هندی بدون کموکاستی توسط هزاران هنرمند مشغول خدمت آیین در حال گسترش بودایی بکار برده میشد.
در نوشتههای بودایی، از کانیشکا شاهنشاه کوشانی (حدود ۱۰۰ م)، او که هیچکس دیگری چون او پشتیبانی نیکخواهش آیین بودایی را حمایت کرده، تجلیل شدهاست.
سرخکوتل: وجود نمادهای ایرانی در فرهنگ کوشانی از همه بیشتر در ویرانههای بجایمانده از مجموعه نیایشگاه زرتشتی سرخکوتل، با پلکان (راهزینه) پیشرفته، واقع در شمال هندوکش در نزدیکی شهر پل خمری، مرکز ولایت بغلان دیده میشود. کاوشهای سرخکوتل بین سالهای ۱۹۵۲ و ۱۹۶۶ همزیستی آیین خالص بومی زرتشتی، بدون هیچگونه تاثیرپذیری از بوداگرایی، را در این منطقه نشان میداد. به نظر میرسد کانیشکا از هر دو آیین بودایی و آیین ایرانی میتراییسم استقبال میکرده. قطعاتی از تندیس کانیشکا در سرخکوتل پیدا شده که از آثار نفیس باستانی موزیم ملی افغانستان در کابل بهشمار میروند.
گنجینه بگرام: در شصت کیلومتری شمالغرب کابل، در نزدیکی شهر امروزی چاریکار، در محل پیوندگاه غوربند و دره پنجشیر، پایتخت تابستانی شاهنشاهی کوشانیان بنا شد، در جایی بنام کاپیسا (که بعدها بگرام نام گرفت، و نباید با پایگاه هوایی بگرام امروزی اشتباه شود)
بگرام که در یک نقطه گذرگاه کلیدی در امتداد جاده ابریشم بین کابل و بامیان واقع بود، زمانی توسط کوروش بزرگ، شاهنشاه هخامنشی ویران شد، و بعد از مدت کوتاهی توسط جانشینش داریوش بزرگ ترمیم شد، و بعدها توسط اسکندر مقدونی از نو بنا شده و در آن دژی برپاشد و بنام اسکندریه قفقاز (Alexandria of the Caucasus) مسمی گردید و این شهر را به یک پایگاه دفاعی برای یونانیان باختر تبدیل کرد.
در اطراف جاده اصلی در بگرام، که توسط دیوار خشتی (آجری) بلند با برج و باروهایی در چهار گوشه آن مستحکم شده بود، و قصر تابستانی کوشانی واقع در این شهر کارگاهها و دکانهایی واقع بودند. عاجهای نفیس از هند، جعبههای لاکی (lacquer) از چین، ظروف شیشهای و برنزی از مصر و روم، برجستهکاریهای گچی تزئینی و دیگر اشیاء از جاده ابریشم نمایش و داد و ستد میشدند و احتمالا در صورت کالاها نگهداری میشدند تا از روی آنها کپیبرداری شود.
علیرغم افتادن کاپیسا (بگرام) بدست ساسانیان در حدود سال ۲۴۱ میلادی، دو انبارخانه مملو از کالاهای جاده ابریشم، که برای جلوگیری از شناسایی آنها مهر و موم شده بودند، تا مدت قریب به هفده قرن در داخل قصر در امان مانده بودند تا اینکه در سالهای دهه ۱۹۳۰ میلادی توسط باستانشناسان فرانسوی کشف شدند.
هر یک از این آثار نفیس «گنجینه بگرام» گواهی است بر رونق بازرگانی در عصر کوشانی و احتمال وجود بازارهای مشابه در امتداد جاده ابریشم در سرتاسر جهان متمدن آن دوران. این کشفیات شیفتگی ما را با دستساختهای ماهرانه و شهروندی بسیار فرهیخته و بافرهنگ در عصر کوشانیان تجدید میکند.
جنیوس (Genius) حامل دسته گل، بدستآمده از نیایشگاه تپهکلان در پایگاه باستانشناسی هده در ولایت ننگرهار، سدههای چهارم و پنجم میلادی، موزیم گیمه در پاریس.
مجموعه معابد بودایی در هده: هده که یک پایگاه (ساحه) باستانشناسی یونانی-بودایی واقع در سرزمین باستانی گندهارا، در شش مایلی (ده کیلومتری) جنوب شهر جلالآباد در شرق افغانستان است، یکی از بزرگترین معابد و مجموعه زیارتگاههای بودایی در جهان، طی سدههای نخست تا سوم میلادی بودهاست. هده با موقعیت کلیدیش در مسیر دو هزار مایلی سفر زائران و مبلغان بودایی از هند به چین، مرکزی فعال برای ترجمه و تکثیر (نسخهبرداری) نوشتههای بودایی و همچنین هنر تندیسگری شمرده میشد. بیش از ۲۳٫۰۰۰ پیکرههای یونانی-بودایی ساختهشده از خاک رس و گچ، تزئینات معماری و سردیسها و تندیسهایی که مردان، زنان، کودکان، دیوهای گوناگون، سالخوردگان، با حالات و پوشاک قابل تصور، از هر طبقه و مقامی، از هر گونه چهرهای از هر گوشه دنیا را نشان میداد - حتی چهرههای بیشتر از آنچه که برای بازآفرینی تمام یک شهر بودایی ضرورت باشد - در سلسله کاوشهای باستانشناسی در هده بین دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۷۰ کشف شد. پیکرههای بدستآمده از هده، عناصری از فرهنگ بودایی و هلنی (یونانی) را در سبکی کامل و بینظیر قابل شناسایی از هلنی تلفیق (باهمدرآمیختن) میکنند. اگرچه بهعقیده کارشناسان خود سبک متعلق به هلنی واپسین (متاخر) در سدههای دوم و اول پیش از میلاد است، اما پیکرههای بدستآمده از هده احتمالا متعلق به سده اول پس از میلاد و پس از آن هستند. با توجه به تاریخ کهن، کیفیت عالی، ظرافت کار، گوناگونی و کیفیت حیرتانگیز پیکرهها، هده میبایست یک «شهر کارخانهای» بوده باشد که در آن هنرمندان یونانی و کارآموزان آنها، آشنا با تمام جنبههای تندیسگری هلنی، زندگی و کار میکردند، بهطوریکه جان بردمن (John Boardman) دانشمند هده را «مهد تندیسگری آغازین بودایی به سبک هندویونانی» تعبیر کردهاست. ترانسفرانس (انتقال) قهرمانان یونانی به بودایی (بطور مثال از هراکلس (Herakles) که در بوداسف (Boddhisatva) بودایی الهام گرفته شدهاست) بطور روشن در هده دیده میشود. افزون بر این، هده یکی از کهنترین نسخههای بودایی بجایمانده در دنیا را ارائه میدهد، که احتمالا یکی از کهنترین نسخههای هندی بجایمانده، مجموعه قوانین فرقه سروستیوادا (Sarvastivadin) که مدتها گم بوده و زمانی در تمام سرزمین گندهارا رایج بوده و در نشر آیین بودایی از هند به چین کارساز بودهاست. این نوشتههای بودایی که احتمالا متعلق به حدود سده نخست میلادی است، و در طی سالهای ۱۹۹۰ میلادی از هده غارت شده و به پاکستان قاچاق شده، بر پوست درخت توس (غان) به زبان گندهاری نوشته شدهاند. این نوشتهها در درون ظرف سفالی (که بر روی آن نوشتهای به همان زبان برنوشته شدهبود) کشف شدند و سرانجام سر از کتابخانه بریتانیا در لندن و دانشگاه واشینگتن در سیاتل، واشینگتن آوردند. صاحب قانونی این نوشتهها هنوز مورد بحث است.
بیش از ۱۰۰۰ مجموعه پیکرهها در هده در طی سالهای دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۷۰ کشف شدند و به موزیم ملی افغانستان در کابل و موزیم گیمه در پاریس منتقل شدند. معابد و استوپههای بودایی هده به صورت موزیمی آزاد تبدیل شدهاند که امروزه در معرض خطر جدی قرار دارند. در زمان جنگ شوروی در افغانستان، شمار زیادی از پیکرههای هده به غارت رفت و بهسرعت سر از بازارهای بینالمللی آثار عتیقه درآوردند. بسیاری از این معابد هده در جریان نبردهای تانک بین سربازان شوروی و چزیکهای افغان که به این منطقه کشیده شدهبودند تخریب شدند. آنچه که پس از خروج نیروهای شوروی از افغانستان بجایمانده بود در طی جنگهای داخلی افغانستان بین سالهای ۲۰۰۱–۱۹۹۱ میلادی تا سرحد نابودی به غارت رفتند. این پایگاه افسانهای، که زمانی تاج جواهرنشان عصر کوشانی بود، اینک به ویرانهای تبدیل شدهاست.
۳۰–۸۰ میلادی : کوجوله کادفیز (Kujula Kadphises)، فرمانروای کوشانی، از طریق فرارود (ماوراءالنهر)، شمال آمودریا (یونانی: Oxus)، گندهارا را فتح کرده، بر هندوپارتیان یورش میآورد، و آنها را از هند بهسوی دره کابل رانده، و به انقراض آنها سرعت میبخشد.
۸۰–۱۲۷ میلادی : ویما کادفیز (Vima Kadphises)، جانشین کوجوله، قلمرو کوشانیان را تا جنوب و مرکز افغانستان میگستراند.
۱۲۷–۱۴۷ میلادی : کانیشکا یکم (Kanishka I)، شاهنشاهی کوشان را با برگزیدن پایتخت در پیشاور و بگرام استحکام میبخشد، جامعه کاسموپولیتنی (Cosmopolitan؛ جهانشهری یا بینالمللی) شکل میگیرد، این دوران بسبب بدستآوردن ثروت کلان از راه تجارت جاده ابریشم و تبادل فرهنگی بین شرق و غرب، دوران طلایی آسیای میانه بهشمار میرود.
خلق آثار هنری بینظیر و تبادل فرهنگی در عهد شاهنشاهی کانیشکا (ح. ۱۰۰ تا ۲۲۵ م) به اوج خود میرسد. تشویق کوشانیان به آیینهای بوداگرایی (در شرق افغانستان در نیایشگاهها و زیارتگاههایی چون هده) و زرتشتی (در غرب، در بین آنانی که از تبار پارسها هستند، در پایگاههایی چون سرخکوتل) و ارجحیتدادن آنها به سبک نگارگری رئالیسم یونانی (Hellenistic) موجب ظهور دورهای برجسته و بارور از بروز هنری میشود. بطور مثال، نخستین تندیسگریها و ترسیم شناختهشده از بودا به صورت انسان در یک سکه کوشانی از سده اول میلادی ظهور میکند.
شواهد هنردوستی و تبادل فرهنگی کوشانیان در هده (در نزدیکی جلالآباد)، سرخکوتل (در ولایت بغلان در شمال افغانستان) و بگرام (شمال کابل) و دیگر پایگاههای باستانشناسی در پاکستان و هند یافت شدهاست.
۱۴۰–۲۲۵ میلادی : پارچه پارچه شدن - در عهد فرمانروایی هوویشکا (Huvishka؛ ۱۸۳–۱۴۰ م)، حکومت کوشانیان رو به ضعف مینهد؛ ساسانیان در اواخر سلطنت واسودوا یکم (Vasudeva I؛ ۲۲۵–۱۹۱ م) سرزمینهای کوشانیان در افغانستان را میگیرند.
۲۴۱ میلادی : تاریخ احتمالی دستیابی ساسانیان بر بگرام. امپراتوری کوشانی که زمانی ابرقدرتی توانگر بود از میان میرود و به دولتهای خرد و چندتکه کوشانیساسانیان و کوشانشاهان هندو تقسیم میشود.
یونانی-رومی از یک گلادیاتور بر روی ظرف شیشهای، پایگاه باستانشناسی بگرام در ولایت پروان، سده نخست میلادی، موزیم ملی افغانستان در کابل.
پایگاه باستانشناسی بگرام در ولایت پروان، سده نخست میلادی، موزیم ملی افغانستان در کابل.
پایتخت تابستانی کوشانیان در کاپیسا (بگرام امروزی، شمال کابل)، همچنین یک مرکز تجاری بوده، که باستانشناسان در سال ۱۹۳۷ یکی از چشمگیرترین یافتههای باستانشناسی را در آن بدست آوردند. گنجینه بگرام مشتمل است بر ظروف برنزی، شیشهای، سرامیک و مجموعهای مشهور از کندهکاریها بر روی عاجهای هندی که به «عاجهای بگرام» مشهور هستند، تندیس سراپیس (Serapis).
سنگنوشته رباطک به زبان باختری و خط یونانی، از دوران کانیشکا، امپراتور مقتدر کوشانی، در این سنگنوشته زبان بکاررفته در آن بنام «زبان آریایی» (ariao) یاد شده، پایگاه باستانشناسی سرخکوتل در ولایت بغلان، سده دوم میلادی، موزیم ملی افغانستان در کابل.
چند چهرهنگاری (Portrait)، بدستآمده از نیایشگاه تپهکلان، پایگاه باستانشناسی هده در ولایت ننگرهار، سده سوم میلادی، موزیم گیمه در پاریس.
صلح و فراوانی در دوران کوشانیان هنرمندان را قادر ساخت تا در مجموعه معابد بودایی همچون هده (جنوب جلالآباد)، با بهرهگیری از هنر بومی گندهارا، نمونههایی بینظیر و فراموشنشدنی از تندیسگری را خلق کنند که هنر بودایی تا بحال ارائه کرده، ترسیم بوداسف (Bodhisattva) و چندکا، سده پنجم میلادی.
شاهنشاهی ساسانیان
شاهنشاهی ساسانیان، کوشانشاهان و کیداریان در حدود سال ۴۰۰ میلادی.
سکه
اردشیر یکم (اردشیر بابکان) را در حال شکار یک گراز نشان میدهد. سبک شهرستانی ساسانیان. اواخر سده چهارم یا اوایل سده پنجم. کشفشده در افغانستان.
کوشانشاهان (که به کوشانیساسانیان یا ساسانیان هند هم معروف هستند)، شاخهای از امپراتوری ساسانی بودند که در سدههای سوم و چهارم میلادی، خلاء قدرت را که از سقوط کوشانیان به جای مانده بود، پر کردند.
کوشانشاهان قلمرو خود را بر بخشی از سرزمین گندهارای قدیم (شمالغرب هند در شرق تا دره کابل در غرب) گستراندند.
کوشانشاهان در حدود سال ۴۱۰ میلادی توسط هفتالیان رانده شدهبودند، پس از شکست یفتلیان بدست ساسانیان در سال ۵۶۵ میلادی، دوباره حکومتشان را تاسیس کردند. اما فرمانروایی آنها سرانجام با حمله تازیان (عربها) در اواسط سده هفتم میلادی سقوط کرد.
کالاهای تجاری از قبیل ظروف نقرهای و پارچههای بجامانده از این دوره، شاهنشاهان ساسانی را درحال شکار یا اجرای عدالت نشان میدهند، بنابراین پیداست که فرهنگ کوشانیساسانیان پذیرای بوداگرایی و همچنین هنرهای سکولار دیگر بودهاست. هنر ساسانی قرنها در افغانستان و شمالغرب هند پرنفوذ بودهاست.
ساسانیان نخستین سلسلهای هستند که ایده ایرانشهر را به عنوان یک ایده سیاسی و هویت فرهنگی ایرانیان برپا کردند. کتاب شهرستانهای ایرانشهر که یکی از نادرترین منابع جغرافیای تاریخی ایران عصر ساسانی است، و اصل سه برگی آن به پهلوی از بین رفته و تنها ترجمه آن بوسیله دانشمند ارمنی عصر ساسانی یعنی موسس خورناتسی (زاده سال ۴۱۰ م) بدست آمده، ایرانشهر را مطابق معمول آن دوران – در چهار جهت جغرافیائی – یا به چهار ناحیه شمالشرق، جنوبغرب، جنوبشرق و شمالغرب تقسیم کردهاست و هر ناحیه را " کوست " مینامد. ساسانیان هر کوست را به یک سپاهبد (جنرال) میسپاردند. این چهار کوست عبارتند از: کوست خراسان ، ربع شمالشرق؛ کوست خاوران، ربع جنوبغرب؛ کوست نیمروز، ربع جنوبشرق؛ کوست آدوربادگان، ربع شمالغرب؛ که کوست خراسان و کوست نیمروز افغانستان امروزی را دربرمیگرفتند.
ایرانشهر (برگرفته از کتاب شهرستانهای ایرانشهر، برگردان تورج دریایی)
سمرقند
سغد
بلخ
نوازه
خوارزم
ولسوالی مرغاب
مرو
هریوه
فوشنج
توس
نیشابور
قاین
گرگان
داها
قومس
تیسفون
نصیبین
رها
تمدن بابل
حیره
همدان
ماد (ساتراپی)
نهاوند
پدیشوارگر
موصل
کابل
رخج
لشکرگاه
فراه
زابلستان
سیستان
کرمان
بهرسیر
استخر (شهر)
دارابگرد
بیشابور
فیروزآباد
توز
سوقالاهواز
رامهرمز
شوش
شوشتر
گندیشاپور (شهر)
ایرانکردشاپور
نهرهتیر
سیمران
آرست
آشور
بهاردشیر
اصفهان
ایرانآسانکردقباد
اشکر
آدوربادگان
ون
گنزگ
آمل
بغداد
آذربایجان
خراسان بزرگ
کوست خاوران
کوست نیمروز
شهرستانهای ایرانشهر ( برگرفته از )
نیشابور: نام شهرستان ( این نامها به زبان پهلوی هستند. )
توجه: برای مشاهده موقعیت صحیح این پایگاهها از تفکیکپذیری (resolution) ابعاد ۱۹۲۰ در ۱۰۸۰ و زوم %۱۰۰ در صفحه نمایشگر خود استفاده کنید.
حدود ۵۶۱–۲۲۴ میلادی : همچنان که شاهنشاهی کوشان به حکومتهای خرد و کوچک تکهتکه میشود، ساسانیان در عهد شاهنشاهی شاپور یکم (فرمانروایی: ۲۷۲–۲۴۱ م) بیشتر منطقه را در سال ۳۰۰ میلادی ضمیمه شاهنشاهی ساسانی میکنند. بااینحال، ساسانیان همواره از سوی اقوام آسیای میانه مورد تهدید قرار میگیرند؛ قرنهای متمادی ناامنی و جنگ پی میگیرد.
کیداریان
(ح. ۴۶۵–۳۶۰ م. در بلخ، بدخشان، کابل و جلالآباد)
پایان فرمانروایی کوشانیساسانیان خلاء قدرتی را در اواخر سده چهارم میلادی بوجود آورد که بزودی توسط نخستین قبیله هونها پر شد. خاستگاه آنها در آسیای میانه یا منطقه دریای سیاه بود و به کیداریان معروف بودند.
کیداریها در طی دهه بیست از سده پنجم میلادی (سالهای ۴۲۰) در شمال افغانستان و قبل از تازش بهسوی شرق و فتح پیشاور بهقدرت رسیدند. آنها سپس بهسوی شمال تاختند تا قسمتهایی از شمالغرب هند و (آنطرفتر در شمال) سغد را در طی سالهای ۴۴۰ تسخیر کنند.
آنطور که از سکههای بجایمانده از دوران آنها پیداست، حکومتهای کوجک متعددی از کیداریها در این دوره ظهور کردند. نوشتههای موجود بر روی برخی از این سکهها نشان میدهد که کیداریها بازماندگان شاهنشاهی کوشان، که دو سده پیش از آمدن کیداریها ناپدید شدهبودند، هستند. به هر حال در مورد این قوم هنوز نمیتوان بطور مشخص سخن گفت.
پیروز یکم و یزدگرد دوم دو شاه ساسانی بودند که با کیداریان جنگیدند. کیداریان از سال ۴۵۶ میلادی به بعد علیه ساسانیان جنگیدند. پریسکی پونی نوشتهاست که رومیان تعهد کردند که اگر دولت ساسانی علیه هونها و کیداریان محاربه نماید کمک پولی خواهند رسانید زیرا مقابله آنها باعث میشد که این اقوام وارد سرزمین روم نشوند.
پیروز یکم (فرمانروایی: ۴۵۹ تا ۴۸۳ میلادی)، پادشاه ساسانی توانست بطور قطعی کیداریها را مغلوب کند و آنان به هدایت شاه کیداره هجرت کردند و در قندهار ساکن شدند. اما قوم کوچنشین دیگری موسوم به هفتالیان (هیاطله)، به نواحی تخارستان که تازه کیداریها از آنجا رفته بودند، هجوم آوردند. پیروز با آنها شروع به جنگ کرد.
فرمانروایی صدساله کیداریها در دوران اوج اقتدار خود، از آمودریا تا دریاچه آرال گسترده بوده، و پایتخت آنها در فرارود (ماوراءالنهر)، در منطقهای که متون تاریخی آن را "جنوب هونوک سرخ " (مکان نامعلوم) نامیدهاند، واقع بوده و در سده پنجم میلادی بهسوی غرب کیوه "سفید" (مکان نامعلوم) منتقل شدهبود. در این منطقه کیداریها در سالهای ۴۵۰ میلادی، با یورش قوم کوچنشین جدیدی بنام هفتالیان مواجه میشوند.
تندیس بودای کوچک (۳۸ متر) در سال ۱۹۷۷ (قبل از آنکه توسط طالبان در سال ۲۰۰۱ تخریب شود)، سده ششم پس از میلاد، بامیان، مرکز افغانستان
هفتالیان
(ح. ۵۶۵–۴۷۵ م. در بلخ و بدخشان؛ ۵۳۵–۴۵۰ م. در حوزههای کابل، جلالآباد، غزنی و قندهار؛ و ۵۶۵–۴۸۵ م. در حوزه بادغیس)
هفتالیان (یونانی: Ephthalites، اعراب آنان را هیاطله و هندیها آنها را Huna مینامیدند، همچنین به «هونهای سفید» یا خیونها معروف هستند) کنفدراسیونی (اتحادیه) از اقوام کوچنشین آسیای میانه بودند که خاستگاه دقیق آنها نامعلوم است.
آنها از خود شهر یا رسمالخطی نداشتند، در خیمههای نمدی زندگی میکردند و در بین آنها دگردیسی جمجمه (برای نشان دادن رتبه و مقام در اجتماع) و چندشوهری (حالتی از چندهمسری است که در آن، زن بهطور همزمان بیش از یک شوهر داشته باشد) رواج داشت.
هفتالیان از سوی آسیای میانه بهسوی جنوب تاختند و سغد را در ۴۲۵ میلادی گرفتند و به شاهنشاهی ساسانیان حمله بردند. طبق روایت بعضی از مآخذ، هفتالیان در شهر باستانی بیابانی گیاورقلعه، در نزدیکی دژ نظامی دوره سلوکی مرو) ساسانیان را مغلوب ساخته و شیرازه قدرت نظامی و نخبگان سیاسی ساسانیان را نابود ساخته و داخل مملکت آنها شدند و چندین ایالت را با شهرهای مرو و هرات تصرف کردند و خراجی سالیانه بر ساسانیان تحمیل کردند. (حدود ۴۸۵–۴۸۳ میلادی) تا اینکه یک نسل بعد، هفتالیان در طی چند جنگ (حدود ۵۱۳–۵۰۳ میلادی) بیرون رانده شدند و سرانجام توسط خسرو یکم (انوشیروان)، شاهنشاه ساسانی، در ایرانشهر شکست میخورند.
اگرچه هفتالیان، بعد از آمدنشان در حدود سال ۴۰۰ میلادی، برای مدت قریب به دوصد سال بر بخشهای بزرگی از افغانستان فرمان راندند، اما از خود در افغانستان بجز چند بنا، آثاری زیادی به جای نماندهاند. دژهای سنگی و گلی و بالاحصار کابل و دیوارهای شهر بر روی تپه شیردروازه (متعلق به سده پنجم میلادی)، تومولی (کورگانها و گورهای سنگی و گلی) در خارج از قندوز در فلات شاختپه متعلق به عصر هفتالیان هستند.
اگرچه منابع تاریخی از تخریب پایگاههای بودایی بدست هفتالیان خبر میدهند، اما به بامیان آسیبی زیادی نرسیده، در جاییکه دو تندیس بزرگ بودا به احتمال زیاد در اواخر حکومت هفتالیان بنا شده باشند.
بامیان نخستین نقاشیهایی دنیا هستند که در آن از رنگ روغنی بهکار رفتهاست.
نسخههای خطی که بین دهههای هشتاد تا اواخر نود میلادی از دوران هفتالیان و کوشانشاهان در افغانستان بدست آمدهاند (که هماکنون در کلکسیون دکتر دیوید خلیلی در لندن موجود هستند) نشان میدهند که هفتالیان زبان باختری (بلخی) را به خط یونانی (که از دوران کوشانیان بطور سنتی به عنوان خط اداری در این منطقه بکار میرفته) مینوشتند. در اسناد تازهکشفشده چندین لقب ترکی (از قبیل خاقان) آمده، که نشان میدهد که ترکهای آسیای میانه احتمالا در مقامهای حکومتی هفتالیان حضور داشتند.
از اسناد و سکهها و شواهد بجایمانده از دوره هفتالیان، پیداست که آنها در سال ۵۳۱ میلادی بدست ائتلافی از ترکهای غربی و ساسانیان سقوط کردهاند.
اشارههای گرانبهایی به دوران پر هرج و مرج بعد از هفتالیان از هوانتسنگ (Xuán Zàng)، زائر چینی، که بین سالهای ۶۳۰ تا ۶۴۴ به این منطقه سفر کردهبود، به جای ماندهاست. هوانتسنگ در سفر خود به کابل در زمستان سال ۶۴۴ میلادی این شهر را اینچنین توصیف کرده:
از این شواهد پیداست که آیین بودایی تا سده هفتم میلادی در بامیان، کابل، جلالآباد، و گندهارا رواج داشته و احتمالا بعد از اشاعه اسلام و حملههای نخست تازیان (اعراب) تا سدههای هشتم و نهم دوام پیدا کردهاست.
حدود ۵۵۰–۳۵۰ میلادی : هفتالیان (هونهای سفید) از آسیای میانه بهسوی جنوب میتازند، و شاهنشاهی ساسانیان و کوشانیساسانیان را درهم میشکنند.
فرهنگ بودایی و هنر تندیسگری در بامیان ، شترک و دیگر پایگاهها علیرغم سقوط کوشانیان و نبردهای پیاپی دوام پیدا میکند.
ستیز بین هفتالیان، ساسانیان و کوشانیساسانیان تا حدود ۵۵۰ میلادی ادامه مییابد؛ در این زمان، هفتالیان بدست گوکترکان آسیای میانه در شمال آمودریا (Oxus)، و ساسانیان در افغانستان که دوباره یورش آورده بودند، شکست میخورند؛ شورشهای قبیلهای داخلی ادامه پیدا میکند.
پیکره بوداسف بدستآمده از نیایشگاه فندقستان در ولایت پروان، سده هفتم پس از میلاد، موزیم گیمه در پاریس.
بامیان: دو تندیس بزرگ از بودا در بامیان به بلندای ۵۵ متر و ۳۸ متر، تا قبل از آنکه توسط گروه بنیادگرای طالبان در سال ۲۰۰۱ تخریب شوند، بزرگترین تندیسهای بودا و بلندترین مجسمههای سنگی در جهان بهشمار میآمدند، و برای زمانی طولانی از جاذبههای اصلی گردشگری در افغانستان بودند. اطراف تندیسها صدها مغاره وجود دارد که گفته میشود قبل از اسلام راهبان بودایی در آنها مشغول عبادت و آموزش آموزههای بودایی بودهاند. شماری از این مغارهها پر از نقاشیهای مذهبی بوده و در بیشتر این نقاشیها تصویر زنان و مردان نقاشی شدهاست. برخی از این نقاشیها مربوط به لحظاتی از زندگی بودا میشود. گفتنی است بامیان در عهد باستان مرکز مهم بوداگرایی بوده، و با قرارگرفتن در قلب جاده ابریشم استراحتگاهی برای کاروانها بوده و راهبان بودایی را از سرتاسر منطقه جذب مینمودهاست. معابد صخرهای متعددی در دره بامیان، در قلب رشتهکوههای هندوکش، در مسیری صعبالعبور واقع هستند، که سرزمینهای باستانی کاپیسا و باختر را به یکدیگر متصل میکرده. در بامیان معابد بودایی وجود دارند که در آن پیکرههای گلی رنگآمیزیشده موجود بوده و احتمالا در سده سوم میلادی بنا شده و هنوز تا سدههای هفتم و هشتم میلادی فعال بودهاند. این معابد از هنر ساسانیان ایران و بعدها از فرهنگ هندی گندهارا و پست-گوپتا تاثیر پذیرفته بودند. گمان میرود این نمادها توسط کیداریها (بازماندگان کوشانیان) یا حتی هفتالیان ترویج داده شده باشند، و بهگفته زائران چینی همچون هوانتسنگ، اینها بودائیانی زاهد و پارسا بودند. بر روی تپهای مشرف به جنوب، دو فرورفتگی کندهکاریشده تندیسهای بودا را دربرمیگیرند. داخل این فرورفتگیها را نقشهای مذهبی با هالههای نوری رنگین فراگرفتهبود. در زیر تاق قوسی حافظ تندیس ۳۸ متری بودا، ایزد بزرگ خورشید، یا احتمالا همان میترا، جامهای از خفتان و ردایی آویخته بر تن دارد، که در قسمت سقف آن دو ردیف از شاهان اهداکننده خیرات دیده میشود. در فرورفتگیهای دیگر، پیکرههای بوداسف (boddhisattva) با لنگهایی (dhōtī) بر تن و شالهایی آویخته بر سر دیده میشوند. ساختار سقف تاقها مشابه همتاهای آن در آسیای میانه است، درحالیکه قوسها تقلیدی از معماری ایرانی است. تزئینات پایگاههای مجاور در ککراک و فولادی مشابه همتاهای خور در دوران واپسین بامیان هستند.
فندقستان : معبدی کوچک در مسیر بامیان است که تندیسهای زیبای آن از گل نپخته رنگآمیزیشده، با قدمت سده هشتم میلادی با ویژگی تاثیرپذیری از سبکهای همزیستگونه متعدد ایرانی، هندی و آسیای میانهاست. در این تندیسها با سبکی ویژه از رئالیزم و خمشی فنورانه، دوشیزه هندی دلربا دستش را بر دست یک شاهزاده محلی گذاشته که جامهای ترکمانند بر تن دارد. نقاشیهای بوداهای متین و بوداسفهای سبک باروک با چهره و پوشاک عجیب که بیشتر برای پر کردن پانتئون (معبد رومی) مساعد بودند. معبد دیگر بودایی در غزنی در تپهسردار واقع است که قدمت آن به سدههای سوم تا هشتم میلادی برمیگردد. یک هیئت ایتالیایی آثاری را کاوش کردند که نشاندهنده تاثیر سبکها و فرهنگهای گوناگون ذکرشده بوده و بک مقایسه دقیق درونمایهها کمک میکند. خشتهای نپخته و گچی و تندیسهای رنگآمیزیشده و زراندودشده (طلاییرنگ) نمایانگر هنر تندیسنگاری هستند که به مطالعه تحول فرهنگ و گرایشهای مذهبی طولانیمدت و گذر احیای بوداگرایی مهایانای اولیه و برهمنگرایی یاری میرساند.
کابلشاهان یا رتبیلشاهان
(ترکشاهان-ح. ۸۵۰–۶۵۰ م. در حوزههای کابل، جلالآباد، غزنی و قندهار؛ ۸۰۰–۶۵۰ م. در حوزه بست)
(هندوشاهان-ح. ۱۰۰۰–۸۷۰ م. در جلالآباد؛ ۹۸۰–۸۷۰ م. در کابل؛ و ۹۶۰–۸۷۰ م. در حوزه غزنی)
سکه
دودمانهای کابلشاهان، در بخشهایی از دره کابل (در شرق افغانستان) و ولایت قدیم گندهارا (شمالشرقی افغانستان، شمال پاکستان و شمالغربی هند) فرمانروایی میکردند. پایتخت آنها در شهر کاپیسا و کابل بود.
کاربرد واژه شاهی لقب سلطنتی متداول در این منطقه بوده که در زمانهای مختلف توسط هخامنشیان، باختریان، سکاها، کوشانیان و هونها (هفتالیان)، و همچنین بین سدههای ششم تا هشتم میلادی توسط شاهیهای کابل و کاپیسا کاربرد میشدهاست.
تاریخدانان دوره فرمانروایی شاهیهای کابل و گندهارا را به دو دوره تقسیم میکنند:
ترکشاهان بودایی (پیش از سال ۸۷۰ میلادی)،
هندوشاهان (بعد از سال ۸۷۰ میلادی).
با اینکه منابع، شاهیها را بازماندگان کوشانیان یا بازماندگان ترکان میخوانند، اما فرمانروایان شاهی کابل و کاپیسا بطور قطع از بازماندگان طبقه جنگجوی اشواکاها (Ashvaka) (بعقیده برخی از محققان، واژه افغان از این واژه برگرفته شدهاست) هستند. اشوکاها سالیان دراز تحت عنوان کمبوجهها (Kamboja) در مناطق شمال و جنوب هندوکش میزیستند.
حدود ۶۵۰–۵۰۰ میلادی : در گردیز و کابل، کابلشاهان بر تکههایی از جوامع بودایی، هندو و زرتشتی فرمانروایی میکنند. شاهیها چند فرهنگی و پرمدارا با تمام عقاید گوناگون هستند، و تنها وقتیکه از سوی تازیان (عربها) از سوی ایران (۶۴–۶۵۲ میلادی) و ترکان مسلمان از سوی آسیای میانه (سده هشتم میلادی) تهدید میشوند به نبرد و دفاع از خود میپردازند. زمانیکه درهم شکسته میشوند، بهسوی گندهارا و پنجاب عقبنشینی میکنند.
اعراب
(۶۵۰–۸۰۰ م. در سیستان؛ و ۸۲۱–۶۵۰ م. در هرات)
حمله تازیان (اعراب) مسلمان به افغانستان بفاصله کوتاهی پس از رحلت محمد (۶۳۲ م)، در دوره خلافت خلفای راشدین (۶۶۱–۶۳۲ م) صورت گرفت.
سپاهیان عرب پس از شکست دادن ساسانیان در جنگ قادسیه (۶۳۶ م) و جنگ نهاوند (۶۴۲ م) بسوی شرق تاختند.
تازیان که شکستناپذیر بنظر میرسیدند، سرسختانه بسوی سرزمین ناهموار و سنگلاخی افغانستان، که به اعراب بیابانگرد تازگی داشت، به پیش رفتند و با مقاومت قبایل سرسخت این سرزمین مواجه شدند. مقاومت مردمان سرسخت بومی این سرزمین مانع جدی برای اعراب بیابانگرد بود. بدین ترتیب، پیشرفت سریع و طوفانگونه اسلام، در این سرزمین که از طریق قندهار و غزنی به سوی قلب افغانستان پیش میرفت، به پیشرفتی کند و سخت تبدیل شد، بهطوریکه هر فرسخ پیشروی آنان بهشدت با مقاومت مردمام بومی مواجه میشد، و نبرد پشت نبرد تازیان دفع میشد، و شهرهایی هم که فتح شدهبودند دوباره علیه تجاوز و حمله تازیان بیابانگرد شورش میکردند.
کابلشاهان (رتبیلشاهان یا هندوشاهان) در کابل رهبری مقاومت را بر عهده داشتند. اهمیت شهر کابل در عهد فرمانروایی این دودمان از کاپیسا پیشی گرفته بود. رتبیلشاهان و مردم بومی کابل آنچنان قهرمانانه در مقابل حمله تازیان دفاع کردند که استثمار آنان جوهره داستانهای قهرمانی در ادبیات اسلامی شد. در این میان، ایستادگی چندین شبانه روزه جوانی بنام رستمداد کابلی در برابر محاصره تازیان حائز اهمیت است.
سرانجام کابل پس از محاصره یک ساله، در سال ۶۶۴ میلادی توسط متجاوزین عرب فتح شد. نافرمانی سرسختانه کابلیها، تازیان را به واکنش متقابل وامیداشت و بدینترتیب در شهر چندین درگیری رخ داد. کابل تنها پس از محاصرهشدنهای طولانی، و بدبیاریهایی چون افتادن یک فیل زخمی در مابین دروازه شهر، که مانع بستن آن میشد، تسلیم شد. سرانجام، تازیان خشمگین، سپاهی را آماده نمودند که به دلیل تجهیزات باشکوهش، سپاه طاووس (جیش الطواویس) نامیده شد. رتبیل شاهان در گردنهای بین کابل و غزنی با سپاهیان عرب به سختی جنگیدند و در نهایت شکست درین جنگ نصیب اعراب گردید.
ابوریحان بیرونی، تاریخدان عهد غزنویان، در گزارشی از سفرش به هند در کتاب تحقیق ماللهند، از ایستادگی کابلشاهان با دیده حرمت نگریسته:
این شاهزادگان نجیب برای دوصد سال ایستادگی کردند. در این مدت مسلمانان سرزمینهای مجاور، یعنی هرات، سمرقند، و کاشغر را در شمال، و سیستان را در جنوبغرب فتح کرده بودند و حکمرانان عرب در اواخر سده هشتم میلادی فرمان میراندند. کابل هم مناطق وسیعی از قلمروش را به هرات باخته بود، و در کابل یک مامور عرب به باجهای پرداخته شده به خلفای بغداد رسیدگی میکرد. بدینترتیب شاهزادگان کابل با پرداخت باج که همیشه هم صورت نمیگرفت توانستند سرزمین خویش تا آمدن یعقوب لیث صفاری، از چنگال تازیان محافظت کنند.
۶۵۲ میلادی: تازیان (اعراب) ابتدا هرات، پوشنگ و بادغیس را تصرف کرده، و سپس به سوی قلب هندوکش پیشروی میکنند، اما با مقاومت شدید قبایل مواجه میشوند.
بندانگشتی
باستانشناسی افغانستان
فرهنگ افغانستان
موزیم ملی افغانستان
جاده ابریشم
خلاصه تاریخ افغانستان
معادلهای انگلیسی
در الفبای آوانگاری بینالمللی به ترتیب: Airyana Vaēǰah, Gava, Mōuru, Bāxī, Nisāya, Harōiva, Vaēkərəta, Urvā, Xnənta, Haraxvaitī, Haētumant, Raa, Čaxra, Hapta Həndu, Raŋhā
در نوشتههای بازمانده از سالهای واپسین شاهنشاهی ساسانیان در بندهشن (۱۲–۲۹) به صورت ایران-ویز آمده و بندهشن آن را در غرب امپراتوری ایران آن زمان آوردهاست، در منطقه آدربایگان؛ ولی نظر به فرگرد یکم وندیداد اوستا روشن است که ایرینهوئجه میبایست در مشرق ایران باستان، در مجاورت سغد، مرو، بلخ و… بوده باشد که بلافاصله بعد از آن میآیند.
نام بیشتر پایتختها و ساتراپها به یونانی یا لاتین هستند و نام پارسی باستانی یا محلی آنها معلوم نیست. | [
"افغانستان",
"جاده ابریشم",
"ایران باستان",
"یونان باستان",
"میانرودان",
"هند باستان",
"پارینهسنگی",
"اقوام ایرانیتبار",
"آسیا",
"عراق",
"مصر باستان",
"اهرام مصر",
"خط (نوشتار)",
"باستانشناسی",
"زبانشناسی",
"دوره دیرینهسنگی",
"انسان",
"هندوکش",
"عصر برنز",
"عصر آهن",
"ماد",
"هخامنشیان",
"حمله اعراب به افغانستان",
"دوران پیشاتاریخ",
"دانش",
"ولایت سمنگان",
"نوسنگی",
"کشاورزی",
"انسان (سرده)",
"آفریقا",
"مدیترانه",
"اروپا",
"دوره میانسنگی",
"موسترین",
"نئاندرتال",
"خروج از آفریقا",
"انسان خردمند",
"قاره آفریقا",
"بابالمندب",
"دریای سرخ",
"بارادوستین",
"آسیای میانه",
"کوارتز",
"تبر",
"اسکلت",
"دره کور",
"بدخشان",
"استخوان گیجگاهی",
"لوئی دوپری",
"دانشگاه پنسیلوانیا",
"هوموساپینس",
"عصر حجر",
"شوروی",
"بلخ",
"پاکستان",
"عصر نوسنگی",
"قرهکمر",
"آقکپرک",
"ولایت بلخ",
"میکلآنجلو",
"سنگ آهک",
"سفال",
"چکسلواکی",
"فرانسه",
"دشت ناور",
"غزنی",
"سنگ کوارتز",
"عصر مس",
"خاور میانه",
"اهلی کردن",
"مزار شریف",
"بلخآب",
"هزار سم",
"دهمراسی",
"پشتو",
"ولایت قندهار",
"سفالگری",
"لاجورد",
"فلات ایران",
"تپه دهمراسی",
"زبان لاتین",
"فرعون",
"خاور نزدیک",
"رنسانس",
"ایتالیا",
"توتعنخآمون",
"اور",
"تمدن آمودریا",
"تمدن دره سند",
"باستانشناسی در جیرفت",
"تمدن عیلام",
"مندیگک",
"قندهار",
"مصر",
"دشلی",
"مس",
"سنگ مرمر",
"سفالگری",
"سنگ لاجورد",
"سر سنگ",
"دره سند",
"ولایت هلمند",
"ولایت کندوز",
"ولایت جوزجان",
"ولایت فراه",
"ولایت نیمروز",
"ولایت بدخشان (افغانستان)",
"گردانریگ",
"ولایت فاریاب",
"ولایت تخار",
"خوشتپه",
"ولایت زابل",
"مندیگَک",
"شورتوغی",
"سپالیتپه",
"جارکوتن",
"گونورتپه",
"توگولوکتپه",
"نمازگاه",
"اناو",
"تپه فلول",
"سر سنگ (معدن)",
"دم (نیمروز)",
"تکسیلا",
"هرپه",
"کویته",
"داودهدمب",
"سیبری (پاکستان)",
"مهرگره",
"نوشهرو",
"موهنجو دارو",
"شهر سوخته",
"شهداد",
"تپه یحیی",
"مارلیک",
"بابل (دولتشهر)",
"ایسین (میانرودان)",
"لارسا",
"لاگاش",
"نیا-ایلامی",
"تهران",
"اصفهان",
"تبریز",
"مشهد",
"کابل",
"هرات",
"دوشنبه",
"سمرقند",
"عشقآباد",
"اسلامآباد",
"پیشاور",
"لاهور",
"کراچی",
"بغداد",
"نمایشگر",
"ترکمنستان",
"ازبکستان",
"اسب",
"ارابه",
"آریاییها",
"سانسکریت",
"دریای مازندران",
"آمودریا",
"ریگودا",
"رود کابل",
"مهاجرت آریاییها",
"هند",
"فلات پامیر",
"کوههای هندوکش",
"زبانهای هندوایرانی",
"آریایی",
"اوستا",
"سنگنبشتههای هخامنشی",
"آبیاری",
"باختر (بلخ)",
"واحه",
"مجموعه باستانشناسی بلخ-مرو",
"رود سند",
"زبانهای هندواروپایی",
"مردم هند",
"ایران",
"زرتشت",
"مزدیسنا",
"شاهنامه",
"فردوسی",
"توران",
"وندیداد",
"یشت",
"جغرافیای اوستا",
"کاوناکس",
"مجموعه باستانشناسیِ بلخ-مرو",
"موزیم لوور",
"پاریس",
"فرگرد یکم وندیداد",
"اهوره مزدا",
"اهریمن",
"ایرانویج",
"سغد",
"مرو",
"میمنه",
"هریوه",
"گندهارا",
"ولایت غزنی",
"یوزف مارکوارت",
"پارسی باستان",
"ورکانه",
"هیرکانیا",
"گرگان",
"رخج",
"هلمند",
"زرنگ (ساتراپی)",
"یشتها",
"مازندران",
"آرتور کریستنسن",
"بونیر",
"ورنو",
"ماهامایوری",
"آئورنوس",
"اسکندر مقدونی",
"فریدون",
"وداها",
"منطقه پنجاب",
"رود کرم",
"سیردریا",
"رود ولگا",
"مردم اوستایی",
"رشتهکوه هندوکش",
"خوارزم",
"گدروزی",
"اراتستن",
"استرابون",
"زبان یونانی",
"آریانا",
"پارس",
"مادها",
"مردم پارسی",
"هرودوت",
"شلمانسر سوم",
"آشور",
"دیاکو",
"فرورتیش",
"خشتریته",
"دریای سیاه",
"ارنست هرتسفلد",
"ایرانشناسی",
"آلمان",
"هلین سانسیسی-ویردنبورگ",
"هلند",
"موزیم ویکتوریا و آلبرت",
"موزیم بریتانیا",
"هخامنش",
"پاسارگاد",
"انشان",
"کوروش بزرگ",
"ایشتوویگو",
"لیدیه",
"قاره",
"لیبیا",
"عربستان سعودی",
"آسیای صغیر",
"ترکیه",
"بالکان",
"یکتاپرستی",
"پلینیوس",
"پاروپامیز",
"کاپیسا",
"داریوش بزرگ",
"گنداره",
"آریاسپ",
"یونان",
"لیدی",
"ساتراپ",
"کاخ آپادانا",
"تخت جمشید",
"سنگنبشته بیستون",
"ساتراپی",
"الفبای لاتین",
"آرتاکوانا",
"ساتیبرزن",
"بسوس",
"آراخوتی",
"الکساندروپولیس",
"بارزانت",
"دریاچه هامون",
"رود هلمند",
"زاریس",
"فرادا",
"ثتهگوش",
"شبهقاره هند",
"رود کنر",
"تاکسیلا",
"پوشکلواتی",
"نبرد سالامیس",
"جنگ ترموپیل",
"سکاها",
"گذرگاه خیبر",
"گنجینه آمودریا",
"تاجیکستان",
"تخت سنگین",
"چمن حضوری",
"میرزکه",
"ولایت پکتیا",
"ژاپن",
"ایالات متحده",
"کیوتو",
"جاپان",
"موزیم میهو",
"آلتینتپه (افغانستان)",
"اردشیر پنجم",
"کربن",
"پلنگ",
"فیلیپ مقدونی",
"ارسطو",
"داریوش سوم",
"هخامنشی",
"شوش",
"هگمتانه",
"دامغان",
"زادراکرته",
"سوسیا",
"آناکسیپ",
"ورگینا",
"پوند (یکای جرم)",
"لندن",
"اسکندریه آریانا",
"ارگ هرات",
"پاراپامیز",
"پروان",
"دره سالنگ",
"کاپیسی",
"جبلالسراج",
"اسکندریه قفقاز",
"بگرام",
"کوینت کورس",
"روم",
"باکتروس",
"تیمور",
"شاهرخ",
"روشنک (همسر اسکندر)",
"زبان باختری",
"عربستان",
"تمدن بابل",
"دژ",
"مقدونیها",
"قزاقستان",
"سیستان",
"فراه",
"بامیان",
"چاریکار",
"اسکندریه اسخاته",
"آیخانم",
"اراتوستن",
"سلوکوس",
"سلوکیان",
"اپامه",
"اسپیتامن",
"سلوکوس یکم",
"سوریه",
"چندراگوپتا مائوریا",
"آنتیوخوس یکم",
"زبان آرامی",
"آشوکای بزرگ",
"موزیم ملی افغانستان",
"آشوکا",
"بوداگرایی",
"زرتشتی",
"گنگ (رود)",
"بودایی",
"شاهنشاهی مائوریا",
"چندراگوپتا",
"استوپه",
"بودا",
"خط یونانی",
"خط آرامی",
"ولایت لغمان",
"تمدن هلنی",
"مقدونیه باستان",
"فهرست ساتراپیهای هخامنشیان",
"موبد",
"آپادانا",
"فهرست نبردهای ایران و یونان",
"کرینتی",
"دیودوت یکم",
"دولت یونانی باختر",
"کتابخانه ملی فرانسه",
"موزیم کابل",
"آنتیوخوس دوم",
"آندروگوراس",
"پارت",
"ارشک یکم",
"اشکانیان",
"دیودوت دوم",
"اوتیدموس",
"آنتیوخوس سوم",
"دمتریوس یکم",
"مائوریا",
"اودایاگیری",
"راجاگریها",
"آگاتوکولس",
"دولت یونانی هند",
"دولت هندوسکایی",
"دره کابل",
"آنتیماخوس یکم",
"اوکراتید یکم",
"آپولودوتوس یکم",
"آنتیماخوس دوم",
"مناندر یکم",
"زبان پالی",
"ژوستین (تاریخنگار)",
"اوکراتید دوم",
"هلیوکلس یکم",
"یوئهژی",
"زبان ازبکی",
"آمو",
"کوکچه",
"پیشدروازه",
"هراکلس",
"اسطورههای یونان",
"روم باستان",
"زئوس",
"آلکمنه",
"آکروپولیس",
"تئاتر",
"معرقکاری",
"آبپران",
"سوفوکل",
"تراژدی",
"آتشکده",
"واقعگرایی (هنر)",
"مرمر",
"کلاهخود",
"مارسواس",
"فلوت",
"اشکانی",
"سلوکی",
"یونانیِ هندیونانیِ هند",
"یوئهچی",
"تخار (قوم)",
"دولت هندویونانی",
"سگالا",
"کوشانیان",
"هنر گندهارا",
"هده",
"جلالآباد (افغانستان)",
"پتنا",
"چین",
"پرنی",
"داها",
"خراسان",
"زبان پارتی",
"پهلوی (پهله)",
"سلوکوس دوم",
"هیرکانی",
"دولت سلوکی",
"خلیج فارس",
"امپراتوری روم",
"اوتیدموس یکم",
"مهرداد یکم",
"دشت تاریم",
"فرهاد دوم",
"اردوان دوم",
"شاهنشاهی کوشان",
"خلچیان",
"استان سرخاندریا",
"بان چائو",
"قوم هان",
"سیناتروک",
"دولت هندوپارتی",
"یوئهژیها",
"پارتها",
"یونانیباختری",
"اوکراتیدیه",
"هیپوستراتوس",
"هندوپارتی",
"پوشکلاواتی",
"هندو",
"برهما",
"شکرا",
"هندوسکایی",
"آزس دوم",
"کشمیر",
"گجرات",
"راجستان",
"هون#لشکرکشی آتیلا به روم",
"جلگه",
"فرهنگ یونانی",
"گندفر",
"طلاتپه",
"چارلز مسون",
"بیماران",
"مروارید",
"هنر یونانی بودایی",
"هلنی",
"کنتروپستو",
"ایزدان هندو",
"بوداسف",
"هنر یونانی",
"هنر رومی",
"استیتایت",
"ویکتور ساریانیدی",
"شبرغان",
"یمشیتپه",
"تیبریوس",
"گلها (فرانسه)",
"برنز",
"طلا",
"فیروزه",
"عاج",
"اژدها",
"آهو",
"استپ",
"سایبریا",
"دانوب",
"قوچ",
"شبدر",
"سواستیکا",
"دولت پارتی هند",
"کوجوله کادفیزس",
"کوشانی",
"مودرا",
"کوشانیها",
"هرایوس",
"کوجوله کادفیز",
"هندوپارتیان",
"پایگاه هوایی بگرام",
"الفبای یونانی",
"شعار",
"نماد",
"هرمایوس",
"رود گنگ",
"صحرای گبی",
"کانیشکا",
"دودمان هان",
"تندیسگری",
"یونانی-باختری",
"گچ",
"دریای عرب",
"اساطیر یونانی",
"اساطیر رومی",
"سرخکوتل",
"پل خمری",
"ولایت بغلان",
"میتراییسم",
"رود غوربند",
"دره پنجشیر",
"یونانیان باختر",
"خشت",
"لاک چینی",
"ساسانیان",
"ولایت ننگرهار",
"موزیم گیمه",
"مایل",
"خاک رس",
"دیو",
"فرهنگ بودایی",
"سارواستیوادا",
"توس (درخت)",
"زبان گندهاری",
"کتابخانه بریتانیا",
"دانشگاه واشینگتن",
"سیاتل، واشینگتن",
"جنگ شوروی در افغانستان",
"تانک",
"جنگ چریکی",
"فرارود",
"ویما کادفیز",
"کانیشکا یکم",
"پارسها",
"نگارگری",
"هوویشکا",
"واسودوا یکم",
"کوشانیساسانیان",
"کوشانشاهان",
"گلادیاتور",
"ولایت پروان",
"سرامیک",
"سراپیس",
"زبانهای ایرانی",
"کیداریان",
"کوشانیساسانی",
"گراز",
"ساسانی",
"هفتالیان",
"تازیان",
"نقره",
"پارچه",
"سکولار",
"ایرانشهر (ساسانیان)",
"شهرستانهای ایرانشهر (کتاب)",
"زبان پارسی میانه",
"ارمنستان",
"موسس خورناتسی",
"ربع",
"تورج دریایی",
"نوازه",
"ولسوالی مرغاب",
"فوشنج",
"توس",
"نیشابور",
"قاین",
"قومس",
"تیسفون",
"نصیبین",
"رها",
"حیره",
"همدان",
"ماد (ساتراپی)",
"نهاوند",
"پدیشوارگر",
"موصل",
"لشکرگاه",
"زابلستان",
"کرمان",
"بهرسیر",
"استخر (شهر)",
"دارابگرد",
"بیشابور",
"فیروزآباد",
"توز",
"سوقالاهواز",
"رامهرمز",
"شوشتر",
"گندیشاپور (شهر)",
"ایرانکردشاپور",
"نهرهتیر",
"سیمران",
"آرست",
"بهاردشیر",
"اشکر",
"ون",
"گنزگ",
"آمل",
"آذربایجان",
"خراسان بزرگ",
"زبان پهلوی",
"شاپور یکم",
"هون",
"پیروز یکم",
"یزدگرد دوم",
"۴۵۶ (میلادی)",
"پریسکی پونی",
"۴۵۹ (میلادی)",
"۴۸۳ (میلادی)",
"کیداره",
"تخارستان",
"دریاچه آرال",
"طالبان",
"عرب",
"هونهای سفید",
"خیونها",
"نمد",
"دگردیسی جمجمه",
"چندشوهری",
"چندهمسری",
"زن",
"شاهنشاهی ساسانیان",
"گیاورقلعه",
"خسرو یکم",
"بالاحصار کابل",
"قندوز",
"تندیسهای بودا در بامیان",
"زبان ترکی",
"خاقان",
"مردمان ترک",
"هوانتسنگ",
"جلالآباد",
"گؤکترکان",
"نیایشگاه فندقستان",
"کیداریها",
"میترا",
"خفتان",
"فندقستان",
"پانتئون (معبد رومی)",
"مهایانه",
"برهمنگرایی",
"کابلشاهان",
"دولت یونانی بلخ",
"هیاطله",
"ترکشاهان",
"هندوشاهان",
"اشواکا",
"کمبوجهها",
"گردیز",
"محمد",
"خلفای راشدین",
"جنگ قادسیه",
"جنگ نهاوند",
"اسلام",
"فرسخ",
"رستمداد کابلی",
"ابوریحان بیرونی",
"غزنویان",
"کاشغر",
"یعقوب لیث",
"صفاری",
"پوشنگ",
"بادغیس",
"باستانشناسی افغانستان",
"فرهنگ افغانستان",
"خلاصه تاریخ افغانستان",
"الفبای آوانگاری بینالمللی",
"مهدیزاده کابلی",
"میر غلام محمد غبار",
"میر محمد صدیق فرهنگ",
"احمدعلی کهزاد",
"دانشنامه ایرانیکا",
"دانشنامه بریتانیکا",
"یونسکو"
] | [
"تاریخ افغانستان",
"تاریخ افغانستان پیش از اسلام",
"تاریخ باستان افغانستان",
"تاریخ پاکستان",
"فرهنگ در افغانستان"
] |
150 | بخارا | 2 | 532 | 0 | [] | false | 344 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "official_name",
"Item2": "بخارا"
},
{
"Item1": "native_name",
"Item2": "''Buxoro'',"
},
{
"Item1": "pushpin_map",
"Item2": "uzbekistan"
},
{
"Item1": "pushpin_label_position",
"Item2": "bottom"
},
{
"Item1": "pushpin_mapsize",
"Item2": "250"
},
{
"Item1": "coordinates_region",
"Item2": "UZ"
},
{
"Item1": "subdivision_type",
"Item2": "[[کشور]]"
},
{
"Item1": "subdivision_type1",
"Item2": "[[استان]]"
},
{
"Item1": "subdivision_name1",
"Item2": "[[استان بخارا]]"
},
{
"Item1": "leader_title",
"Item2": "حاکم"
},
{
"Item1": "leader_name",
"Item2": "قیامالدین قهاروویچ رستموف"
},
{
"Item1": "population_as_of",
"Item2": "۱۳۸۸"
},
{
"Item1": "population_urban",
"Item2": "۲۸۳،۴۰۰"
},
{
"Item1": "population_metro",
"Item2": "۳۲۸،۴۰۰"
},
{
"Item1": "timezone",
"Item2": "GMT +5"
},
{
"Item1": "latd",
"Item2": "۳۹"
},
{
"Item1": "latm",
"Item2": "۴۶"
},
{
"Item1": "longd",
"Item2": "۶۴"
},
{
"Item1": "longm",
"Item2": "۲۶"
},
{
"Item1": "postal_code_type",
"Item2": "کد پستی"
},
{
"Item1": "postal_code",
"Item2": "۲۰۰۱"
},
{
"Item1": "area_code",
"Item2": "محلی ۳۶۵, بینالمللی. ۹۹۸۶۵+"
},
{
"Item1": "website",
"Item2": "http://www.buxoro.uz/"
}
],
"Title": "Settlement"
} | بخارا پنجمین شهر بزرگ ازبکستان و مرکز استان بخارا است. شهر بخارا در جلگه واقع در مسیر پایینی رود زرافشان و کنار کانال شاهرود (شهر رود) واقع است. جمعیت این شهر بر اساس برآورد سال ۲۰۰۹ حدود ۲۶۳٫۴۰۰ نفر و به همراه حومه حدود ۳۸۳٫۴۰۰ نفر بودهاست.
بخارا (همراه با سمرقند) یکی از دو شهر بزرگ تاجیکنشین و فارسیزبان ازبکستان است. اکثریت مردم بخارا تا امروز نیز به زبان فارسی با گویش ویژه آسیای مرکزی که امروزه به زبان فارسی تاجیکی معروف شده سخن میگویند که برخی منابع میزان فارسیزبانان این شهر را ۹۰٪ هم یاد کردهاند. ازبکها و یهودیان بخارایی هم در بخارا زندگی میکنند.
بخارا از کهنترین شهرهای فرارود است که خود شهر بیش از ۲۵۰۰ سال پیشینه دارد ولی پیشینه ماندن انسانها در محلی که این شهر بر آن بنا شده به هزاره دوم پیش از میلاد میرسد. بخارا در کنار جاده ابریشم قرار گرفته و کاملترین نمونه یک شهر سدههای میانه در منطقه آسیای مرکزی بهشمار میرود که نمای تاریخی باستانی آن تا اندازه زیادی دستنخورده ماندهاست. از مهمترین بناهای تاریخی واقع در آن مزار امیر اسماعیل سامانی که از شاهکارهای معماری مسلمانان در سده دهم میلادی بهشمار میرود و شمار زیادی مدرسه متعلق به سده هفدهم میلادی است. هسته تاریخی مرکزی بخارا در فهرست میراث تاریخی جهانی بشر یونسکو به ثبت رسیدهاست.
پنبه و آلو از مهمترین دستاوردهای کشاورزی بخارا بهشمار میآیند، چنانکه آلوی بخارا در ایران به گونه کامل شناخته شدهاست.
نامشناسی
درباره نام بخارا نظرها متفاوت است. بعضی برآنند که بخارا به معنای پرستشگاه است که در زبان سنسکریت به صورت «ویهارا» آمدهاست. جوینی بخارا را مجمع بزرگان هر دین نامیده و بخارا را مشتق از «بخار» دانستهاست. در باور وی این واژه به واژه بتپرستان اویغور و ختای نزدیک است که معابد ایشان را بخار گویند و در زمان گذشته نام شهر بمجکث بودهاست. به گفته فرای: شهری به نام بخار در ایالت بیهار هند وجود داشت که ریشه هر دو نام را ویهارا گفتهاند که بر معابد بودایی اطلاق میشود. احتمال دیگر آن است که نام بخارا برگرفته از بخارک سغدی باشد.
چینیان از سده پنجم آن را «نومی» نوشتهاند که با نام نومیجکت مشهور در دوره اسلامی همخوانی دارد. بخارا که نام چینی آن را «بوخو» نوشتهاند نخستینبار به احتمال در نوشته هسیوآن تسانگ جهانگرد بودایی چینی که در ۶۲۹ م از بخارا دیدن کرده، آمدهاست.
مقدسی بنابر گفتهای ریشه نام بخارا را «کوه خوران» نوشته که گویا «ه» و «و» را برای تخفیف انداختهاند که «کخارا» شد. سپس «ک» را به «ب» بدل کردند تا ریشهاش از مردم پنهان ماند.
بر سکههای مسین بخارا این نام به گونه «پوخار» آمدهاست. «رویداد نامه مسیحی سغدی» عنوان پارسی «خواتو» را درمورد بخارا به کار برده که به معنای خدا و بزرگ است و حالت جمع آن در متون بودایی به گونه «گودائوته» (= قوقائوته) آمدهاست. عنوان فرمانروایان بخارا، بخار خدات (سغدی: بوکارکودات) بود، که بخار خدات را متاثر از زبان عربی، و اصل آن را بخار خدا دانستهاست). عنوان سغدی «گو» (= قو) از کهنترین عنوانهای آسیای مرکزی است که پیش از سده چهارم بر سکههای ساخته شده در بخارا دیده شدهاست. بر سکههای مسین بخارا نخست واژه «پوخار» و در سمت چپ آن عنوان «گو» نوشته شدهاست واژه پوخار را میتوان برآمده از واژه سغدی «فوخار» به معنای نیکبخت دانست. گرشویچ و هنینگ آن را گونهای از واژه «فرخ» در پارسی میانه دانستهاند. در متنهای سغدی مسیحی «فوخار» به معنای فرخ صورت دیگری از واژه یاد شده در پارسی میانهاست.
تاریخچه
سکهای متعلق به دولت یونانی بلخ یافت شده در بخارا
یافتههای باستانشناسی و وجود اشیایی از دوره مفرغ، نشانهای بر وجود زیستگاههایی در بخارا طی هزاره دوم پیش از میلاد است. در عهد باستان، ایرانیان در اطراف رود زرافشان جایگاهها و شهرهایی داشتند. در واقع بخارا یکی از آبادیهای بیشماری بوده که در دهانه رود زرافشان واقع شده بودند. مدرکی وجود ندارد که در آن دوران رود زرافشان به آمودریا رسیده باشد در نتیجه میتوان تصور کرد که در هزاره نخست پیش از میلاد با استفاده از تکنیکهای آبیاری آن زمان جمعیت در حال افزایشی در این منطقه سکونت داشتهاند که از آب زرافشان برای گسترش زمینهای قابل کشت این آبادیها استفاده میکردند. نام واحه بخارا در کتیبه داریوش در بیستون، «تاریخ» هرودت و نیز در اوستا نیامدهاست. میتوان چنین تصور کرد که بخارا در در روزگار هخامنشیان جزو ساتراپنشین سغدیانا (سغد) بودهاست. در سال ۳۳۰ ق.م. در تصرف اسکندر مقدونی درآمد. بعد جزء دولت یونانی باختری گردید. در سده ششم م. ترکان بیابانگرد آن را متصرف شدند و در سده هفتم چینیها. در سال ۷۰۵ م. اعراب آن را تصرف کردند و تا سده نهم در تصرف خلفای اموی و عباسی بود.
سکههایی با نوشتههای به زبان سغدی بخارایی (همریشه با زبان پارسی) و با الفبایی آرامی (خط عربی و فارسی نیز ریشهای آرامی دارد) متعلق به سده چهارم و پنجم میلادی به در این منطقه کشف شدهاست.
دوران خلافت اسلامی
همزمان با ظهور اسلام در فرارود، در بخارا زنی حکومت میکردهاست که نام او در تاریخنامهها نماندهاست. به نوشته تاریخ بخارا هنگامی که بخارا-خداه (فرمانروای بخارا) که بیدون نام داشت، درگذشت، «از وی پسری شیرخواره ماند نام او طغشاده». بههمین دلیل، مادر طغشاده که زنی بسیار نیرومند بود، به جانشینی از فرزندش زمام امور بخارا را به دست گرفت.
در سال ۵۳ ه.ق. عبیدالله بن زیاد از سوی معاویه والی خراسان شد. ملکه بخارا در سال ۵۴ قمری یعنی در آن هنگام که عبیدالله بن زیاد برای گرفتن شهر بخارا آماده میشد از ترکان ساکن در پیرامون قلمرو خویش کمک خواست. وی در حالیکه در انتظار نیروی کمکی ترکان به سر میبرد، با شگردی مناسب، حمله عبیدالله بن زیاد را به مدت دو هفته به درنگ انداخت. خاتون بخارا و حامیان ترک او جنگهای بسیاری با مسلمانان به رهبری عبیدالله بن زیاد داشتند ولی سرانجام کاری از پیش نبردند و ملکه بخارا پس از پراکندگی سپاهیان به ارگ شهر بازگشت. در میان غنایم بسیاری که در این نبرد به دست مسلمانان افتاد جورابی زرین و مرصع به جواهر از آن ملکه بخارا بود که دویست هزار درهم ارزش داشت.
با آنکه مسلمانان در نبرد با سپاهیان فرمانروای بخارا پیروزیهای مهمی به دست آوردند، شهر بخارا همچنان در برابر سپاه عبیدالله بن زیاد ایستادگی میکرد. سرانجام، ملکه بخارا با فرستادن نمایندگان خویش به نزد عبیدالله بن زیاد، امان خواست و براساس مفاد پیمان دوستی میان طرفین مقرر گردید که خاتون بخارا سالیانه یک میلیون درهم (به عنوان هزینه آشتی) به عبیدالله بن زیاد بپردازد.
از امیران سامانی تا امیران منغیت
امیر عالم خان آخرین امیر بخارا
بخارا از بزرگترین شهرهای فرارود و یکی از کانونهای دانش و ادب ایران پس از اسلام است. در ۱۰۰۰ م. در تصرف سامانیان درآمد و پایتخت سامانیان بود. در ۱۰۲۷ سلجوقیان آن را تصرف نمودند. در ۱۲۱۹ توسط چنگیز فتح و ویران شد و در ۱۳۸۳ در تصرف تیمور لنگ درآمد. بعد در ۱۵۰۵ در تصرف ازبکان که از نوادگان تیمور بودند (شیبانیان) و به عنوان پایتخت خانات بخارا درآمد، نادرشاه افشار در ۱۷۴۰ میلادی این منطقه را به تصرف خود درآورد ولی با مرگ او حکومت دوباره به ازبکان شیبانی رسید و در نیمههای سده نوزدهم میلادی روسها با غلبه بر خان بخارا آن را پیوست امپراتوری خود کردند. پس از آن اگرچه خان بخارا حاکم تشریفاتی این شهر بود ولی در حقیقت جزیی از خاک روسیه بهشمار میرفت.
نخستین روزنامه فارسی آسیای میانه با نام بخارای شریف در سال ۱۲۹۰ خورشیدی در بخارا منتشر شد. دیگر روزنامههای نخستین بخارا که به فارسی تاجیکی بود، سمرقند، آیینه، صدای فرغانه و صدای ترکستان بودند. همچنین در ابتدای سده بیستم، در قلمرو بخارا به دنبال تلاشهای معارف پروران، نهضت تجدد گرایان ظهور کرد که با نامهای بخاراییان جوان و جدیدها مشهور شد.
حکومت شوراها
بمباران ارگ بخارا در ۱۹۲۰ توسط ارتش سرخ
نشان متعلق به جمهوری شوروی خلق بخارا
با انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه، سوسیالیستها در آسیای میانه به قدرت رسیده و جمهوری شوروی خلق بخارا را تاسیس کردند که بیشتر بخشهای ازبکستان و تاجیکستان کنونی را در قلمرو خود داشت. آکادمیسین محمد جان شکوری در کتاب فتنه انقلاب در بخارا با استناد به دادههای تاریخی و دانستههای خود میگوید که آنچه روز ۲ سپتامبر ۱۹۲۰ در بخارا اتفاق افتاد، انقلاب نبود، بلکه تعرض روسیه همراه با بلوای بلشویکهای پانترکیست بود که کمر فرهنگ ایرانی منطقه را شکست. در سال ۱۹۲۴ میلادی تقسیمات کشوری آسیای میانه تغییر گرد و بخارا جزئی از جمهوری شوروی ازبکستان اعلام شد، هرچند تاجیکها به این تقسیمبندی معترض بوده و خواهان پیوستن بخارا و سمرقند به جمهوری تاجیکستان شده بودند.
پس از شوروی
دولت ازبکستان با سیاست فارسیستیزی خود همچنان محدودیتهای آموزشی و رسانهای سختی بر ضد زبان فارسی پیاده کردهاست.
جغرافیا
اقلیم
بخارا زمستانهای بسیار سرد و تابستانهای بسیار گرمی دارد. میانگین بارش سالانه شهر بسیار پایین است. دمای هوا در مرداد ماه به اوج خود (نزدیک ۵۰ درجه سلسیوس) میرسد.
مردمشناسی
ساکنان اصلی بخارا تاجیکان هستند. تا آغاز سده بیستم بخارا محل سکونت یهودیان بخارایی بود که از دورههای کهن ساکن این شهر بودند. بیشتر این یهودیان بین سالهای ۱۹۲۵ تا ۲۰۰۰ میلادی به اسرائیل و ایالات متحده کوچ کردند. پس از کوچ اجباری اهالی مرو به امیرنشین بخارا در ۱۲۰۰ هجری توسط شاه مرادخان حاکم منغیت بخارا به ایشان اجازه ورود به شهر بخارا داده نشد. ایرانیان بیرون از دروازههای بخارا سکونت گزیدند و کوچه خاص ایرانیها را بنیاد نهادند. با گذشت سالها همین مردم وارد بخارا شدند. این مردم که در بخارا به ایرانیان مشهورند در عین حفظ ارتباطشان با تاجیکان فرهنگ خود را نیز حفظ کردهاند به گونهای که در فیلارمونی بخارا گروه ویژه موسیقی خود (موسیقی مروگی) را دارند.
بخارا در اساطیر
در بعضی نوشتههای اساطیری کهن بخارا دیه و جایگاه پادشاهان بوده که گویا افراسیاب آن را بنا کردهاست. پس از آن، به صورت شهر درآمد و پادشاهان در فصل زمستان بدین شهر میآمدند. مغان گفتهاند که در بخارا آتشکدهای برپا بود و گویا گور افراسیاب به دروازه آتشکده بر در شهر بخارا بودهاست.
اسطوره پیر شالیار نیز با بخارا پیوند دارد. گفته میشود دختر حاکم بخارا که بیمار شده و زبانش بند آمده بود، چون حکایت پیر شالیار را میشنود به سوی هورامان میرود و در نزدیکی آن جا از کرامات پیر شفا مییابد. در واقع مراسم پیر شالیار که امروزه در هورامان برگزار میشود سال روز عروسی دختر حاکم بخارا با پیر شالیار است.
جایگاه بخارا در فرهنگ فارسیزبانان
سامانیان که میخواستند امپراتوری ساسانی را زنده کنند در اندیشه تبدیل بخارا به تیسفونی دیگر بودند. از این رو بود که به پیشگامی اسماعیل سامانی کوشیدند تا بخارا را پایگاه زبان، هنر، فرهنگ و تمدن ایرانی سازند. بخارای سامانیان رفته رفته در فرهنگ با بغداد به رقابت پرداخت در این باره بیتی منسوب به رودکی است:
صفحه اول نخستین شماره بخارای شریف
امروز به هر حالی، بغداد بخاراست / کجا میر خراسان است، پیروزی آنجاست
مولوی:
ز دی بگذر سبک برپر که نی جان بهاری تو / بخارای جهان جان که معدنگاه علم آن است
ابوسعید ابوالخیر:
باد که از سوی بخارا به من آید / با بوی گل و مشک و نسیم سمن آید
حافظ:
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را / به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
نقش بخارا در فرهنگ فارسیزبانان تنها به دوران کهن محدود نمیشود، در دوران معاصر نیز میتوان این نقش پررنگ را مشاهده کرد. بخارا محل انتشار یکی از نخستین روزنامههای فارسی زبان با نام بخارای شریف است. اهمیت این روزنامه به اندازهای است که صدرالدین عینی پس از بنیادگذاریش نوشته بود که تاجیکان در روز ۱۱ مارس صاحب زبان خود شدهاند. صدرالدین عینی شاعر نوگرای اهل بخارا یکی از نخستین سرایندگان شعر نو فارسی است پنج سال پیش از آنکه نیما افسانه (که مبدا شعر نو فارسی شناخته میشود) را بسراید عینی در همان وزن شعری سروده به نام مارش حریت. هم چنین از سال ۱۳۷۷ دو ماهنامهای به نام بخارا به سرپرستی علی دهباشی در تهران منتشر میشود که به ادبیات و هنر ایران و جهان میپردازد.
آموزشگاه نگارگری بخارا
با فروپاشی مکتب نگارگری هرات در بخارا شیبانیان روی کار آمدند. اینان با الگوبرداری از تیموریان به تشویق هنرمندان پرداختند و شماری از هنرمندان آموزشگاه هرات را به کار گرفتند، این هنرمندان به تصویرپردازی و نویسندگی کتابهای گوناگون پرداختند و کمکم آموزشگاه بخارا را بنیان گذاشتند.
بزرگان و مشاهیر بخارا
در سدههای دوم و سوم هجری (۸ و ۹ میلادی) بغداد بزرگترین حوزه علمی مسلمانان و تنها مرکز علوم عقلی در محدوده ممالک اسلامی بهشمار میرفت. پس از بغداد حوزههای دیگری در جهان اسلام پدید آمدند که ماوراءالنهر یکی از آنها بود و بخارا به گونهای یکی از مراکز علمی ماوراءالنهر درآمد. در فهرست زیر، نام برخی از بزرگان و مشاهیر اسلامی که در بخارا زاده شده یا زیستهاند آمدهاست:
محمدجان شکوری بخارایی
ابوعبدالله ابن ابیحفص، فقیه بزرگ بخارا
ابن سینا
ابوعبدالله احمد بن محمد جیهانی مولف کتابهای آیین، المسالک و الممالک و بسیاری کتب دیگر وزیر سامانیان در بخارا بود که ابن فضلان او را شیخالعمید نامیده، و در بخارا با او دیدار داشتهاست.
بلعمی مترجم تاریخ طبری از وزیران دولت سامانی
رودکی از بزرگان پیشگام ادب فارسی
ابوشکور بلخی از بزرگان پیشگام ادب فارسی
ابوالفتح بستی
ابوبکر بن احمد بن حامد فقیه
عبدالعزیز بن احمد بن صالح حلوانی امام حنفیه بخارا
قاضی عبدالرزاق ترکی
جوهری زرگر
عمعق بخارایی
سوزنی سمرقندی
حسن بن علی قطان مروزی
محمد بن جعفر نرشخی
ابونصر احمد بن محمد نصر قباوی
محمد بن محمد عوفی
محمد بن احمد حسینی مورخ اخباری و از اکابر علم حدیث که کتاب القول الجلی فی ترجمه ابن تیمیه
امام محمد بن اسماعیل بخاری از محدثان مشهور
ابوالطیب محمد بن علی بخاری
عبدالله بن محمد مسندی جعفی
ابوزکریا عبدالرحیم ابن احمد تمیمی بخاری
محمد بن احمد بن سلیمان الغنجار بخاری
احمد بن علی بن عمرو سلیمانی بیکندی
عبدالرحمان بن محمد بن حمدون
عزیزالدین نسفی
سیفالدین باخرزی و نوادهاش ابوالمفاخر باخرزی که در بخارا مدفونند.
بهاءالدین محمد نقشبندی
علاء منجم بخاری
عبدالرحمان مشفقی ملک الشعرا
محمدبن اسماعیل حافظ بخاری
حمویه صاحب طواویس
سیفی بخاری
اماکن و ابنیه تاریخی
از چپ به راست: مدرسه میر عرب، مناره کلان و مدرسه خان
آرامگاه اسماعیل سامانی
مدرسه چهارمنار
گورستان چشمه ایوب
بخارا شهر و سرزمین موزهها و در واقع موزهای است در فضای باز که آن را مرواریدی بر تارک آسیای مرکزی نامیدهاند. در فهرست زیر، نام برخی از اماکن و ابنیه تاریخی بخارا آمدهاست:
ارگ بخارا
بالاحوض (سده ۱۸ تا ۲۰)
آرامگاه سامانی (سدههای ۹ تا ۱۰)
قبرستان چشمه ایوب (۱۳۸۰ یا ۱۳۸۴–۱۳۸۵)
مدرسه عبداللهخان (۱۵۹۶/۹۸)
مدرسه مادر خان (۱۵۵۶/۵۷)
مسجد بلند (سده ۱۶)
مجموعه گاوکشان (مسجد، مناره، مدرسه) (سده ۱۶)
خانقاه زینالدینخواجه (۱۵۵۵)
مجموعه پای کلان (سدههای ۱۲ تا ۱۴)
مجموعه لب حوض (سدههای ۱۶ تا ۱۷)
مدرسه کاکلداش (۱۵۶۸/۶۹)
خانقاه نادر دیوانبیگی (۱۶۲۰)
مدرسه الغبیگ (۱۴۱۷)
مدرسه عبدالعزیزخان (۱۶۵۲)
مسجد بالاحوض (۱۷۱۲)
آرامگاه سیفالدین باخرزی (نیمه دوم سده ۱۳ - سده ۱۴)
آرامگاه بیانقلیخان (نیمه دوم سده ۱۴–۱۵ یا ۱۶)
مسجد نمازگاه (سده ۱۲ تا ۱۶)
خانقاه فیضآباد (۱۵۹۸/۹۹)
مدرسه چهارمنار (۱۸۰۷)
ستاره ماهخاصه، سرای امیر بخارا (پایان سده ۱۹، آغاز سده ۲۰)
چهاربکر (محل خاکسپاری خاندان شیخ جبیره) (۱۵۶۰/۶۳)
شهرهای خواهرخوانده
زمان
کشور
شهر خواهرخوانده
۱۳۹۳
ایران
همدان
پاکستان
لاهور
آمریکا
سنتا فه، نیومکزیکو
فرانسه
روی ملمزون
اسپانیا
کوردوبا
ترکیه
ملطیه
هند
کانپور غربی
خانات بخارا
سمرقند
ازبکستان و زبان فارسی
مکتب بخارا | [
"کشورهای جهان",
"فهرست استانهای ازبکستان",
"استان بخارا",
"ازبکستان",
"رود زرافشان",
"شاهرود (رود)",
"سمرقند",
"تاجیک",
"فارسی",
"آسیای مرکزی",
"فارسی تاجیکی",
"ازبکها",
"یهودیان بخارایی",
"فرارود",
"جادهٔ ابریشم",
"امیر اسماعیل سامانی",
"مدرسه",
"پنبه",
"آلو",
"آلو بخارا",
"ایران",
"سنسکریت",
"عطا ملک جوینی",
"اویغور",
"ختای",
"هند",
"بودایی",
"چینی",
"هسیوآن تسانگ",
"سغدی",
"عربی",
"پارسی میانه",
"دوره مفرغ",
"ایرانیان",
"سنگنبشته بیستون",
"هرودت",
"اوستا",
"هخامنشیان",
"سغدیانا",
"اسکندر مقدونی",
"دولت یونانی باختری",
"بیدون",
"طغشاده",
"عبیدالله بن زیاد",
"ارگ (معماری)",
"سامانیان",
"سلجوقیان",
"چنگیز",
"تیمور لنگ",
"شیبانیان",
"خانات بخارا",
"نادرشاه افشار",
"روسیه",
"بخارای شریف",
"ارتش سرخ",
"جمهوری شوروی خلق بخارا",
"محمد جان شکوری",
"فتنهٔ انقلاب در بخارا",
"بلشویک",
"پانترک",
"فرهنگ ایرانی",
"جمهوری شوروی ازبکستان",
"فارسیستیزی",
"یهودی بخارایی",
"اسرائیل",
"ایالات متحده",
"کوچ اجباری اهالی مرو به امیرنشین بخارا",
"شاه مرادخان",
"موسیقی مروگی",
"افراسیاب",
"پیر شالیار",
"هورامان",
"مراسم پیر شالیار",
"فرهنگ فارسیزبانان",
"امپراتوری ساسانی",
"تیسفون",
"اسماعیل سامانی",
"تمدن ایرانی",
"بغداد",
"رودکی",
"مولوی",
"ابوسعید ابوالخیر",
"حافظ",
"صدرالدین عینی",
"تاجیکان",
"شعر نو",
"نیما یوشیج",
"بخارا (مجله)",
"علی دهباشی",
"تهران",
"مکتب هرات",
"تیموریان",
"خمسه نظامی",
"گلستان سعدی",
"دیوان حافظ",
"فرهنگی",
"آسیا",
"اقیانوس آرام",
"۱۹۹۳ (میلادی)",
"محمدجان شکوری بخارایی",
"ابوعبدالله ابن ابیحفص",
"ابن سینا",
"ابوعبدالله احمد بن محمد جیهانی",
"ابن فضلان",
"شیخالعمید",
"ابوعلی بلعمی",
"تاریخ طبری",
"ابوشکور بلخی",
"سوزنی سمرقندی",
"قطان مروزی",
"نرشخی",
"عوفی",
"امام",
"بخاری",
"محدثان مشهور",
"عزیزالدین نسفی",
"سیفالدین باخرزی",
"ابوالمفاخر باخرزی",
"بهاءالدین محمد نقشبندی",
"ارگ بخارا",
"بالاحوض",
"مدرسه عبداللهخان",
"مدرسه مادر خان",
"مجموعه گاوکشان",
"زینالدینخواجه",
"مجموعه پای کلان",
"مجموعه لب حوض",
"نادر دیوانبیگی",
"الغبیگ",
"مدرسه عبدالعزیزخان",
"بیانقلیخان",
"مسجد نمازگاه",
"مدرسه چهارمنار",
"ستاره ماهخاصه",
"چهاربکر",
"همدان",
"پاکستان",
"لاهور",
"آمریکا",
"سنتا فه، نیومکزیکو",
"فرانسه",
"روی ملمزون",
"اسپانیا",
"کوردوبا",
"ترکیه",
"ملطیه",
"کانپور غربی",
"ازبکستان و زبان فارسی",
"مکتب بخارا",
"دانشنامه ایرانیکا"
] | [
"بخارا",
"ازبکستان",
"برندگان جایزه آقا خان",
"تاریخ ایران باستان",
"جوامع تاریخی یهودیت",
"شهرهای آسیای میانه",
"شهرهای راه ابریشم",
"شهرهای سغد",
"شهرهای سغدی",
"شهرهای فرارود",
"مناطق مسکونی بنیانگذاریشده در هزاره ۱ (پیش از میلاد)",
"مناطق مسکونی در ازبکستان",
"مناطق مسکونی در ولایت بخارا",
"میراث جهانی یونسکو در ازبکستان",
"یهودی بخارایی"
] |
151 | مکانیک | 0 | 192 | 0 | [
"مكانيك",
"فیزیک مکانیک",
"علم حیل",
"علم جراثقال",
"علم حيل",
"فيزيك مكانيك"
] | false | 162 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | 300px
مکانیک (کوشار در فارسی باستان و علم الحیل عرب) یکی از شاخههای فیزیک است که به مطالعه حرکات ماده و نیروهایی که باعث آن حرکات میشود اقدام میکند. دانش مکانیک که بر مبانی متعددی همچون زمان، مکان، نیرو، انرژی، و ماده بنا گردیده است، در مطالعه تمامی شاخهها و شعبههای فیزیک، شیمی، زیستشناسی، و مهندسی به کار گرفته میشود.
مکانیک مجموعه گستردهای از دانش است که سابقه آن از تاریخ مدون بشری فراتر میرود.
دانش مکانیک به دو زمینه اصلی مکانیک کلاسیک و مکانیک کوانتومی بخش میشود.
مکانیک کلاسیک
مقاله اصلی: مکانیک کلاسیک
مکانیک کلاسیک (یا مکانیک نیوتنی) بیان ریاضی حرکت و نیرو در پدیدههای ماکروسکپی طبیعت است. کارهای دانشمندانی مانند تیکو براهه و کپلر و گالیله و بهویژه نیوتن این دانش را برپایههای نظری قرارداد. بعدها نیز دانشمندانی مانند، دالامبرت، لاگرانژ، همیلتون و ژاکوبی فرمولبندیهای جدیدی از این مبحث ارائه دادند.
شاخهها
مکانیک کلاسیک به شاخههای استاتیک و دینامیک تقسیم میشود؛ که استاتیک بررسی نیروهای اجسام ایستاده است و دینامیک که حرکت ذرات را بررسی میکند. در حالت کلی حرکت یک ذره از دو دیدگاه مختلف میتواند مورد بررسی قرار گیرد به بیان دیگر میتوان گفت، بطور کلی دینامیک که در آن حرکت اجسام مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد، شامل دو قسمت سینماتیک و سینتیک است. در بخش سینماتیک از علت حرکت بحثی به میان نمیآید و حرکت بدون توجه به عامل ایجاد کننده آن بررسی میشود و حرکت بحث بیشتر جنبه هندسی دارد. در بخش سینتیک دلایل حرکت اجسام که همان نیروهای وارد بر جسم پویاست، بررسی میشود.
مکانیک کوانتومی
مقاله اصلی: مکانیک کوانتومی
با آنکه مکانیک کلاسیک توصیف دقیقی از پدیدههای ماکروسکپی در سرعتهای بسیار کمتر از سرعت نور بهدست میدهد و در پدیدههای روزمره وسیله اصلی کار مهندسان و فیزیکدانان است، در توضیح پدیدههای مربوط به سرعتهای زیاد (نزدیک به سرعت نور) و پدیدههای میکروسکپی بهکار نمیآید. در قرن بیستم برای رفع این اشکالات رشته مکانیک کوانتومی بهوجود آمد. پدیده سرعتهای زیاد را اینشتین با نظریه نسبیت خود توجیه کرد ولی برای حل مشکلات پدیدههای میکروسکوپی به قوانین و نظریههای کاملا جدیدی احتیاج داریم که در مجموع مکانیک کوانتومی را تشکیل میدهند.
مکانیک نیوتنی
مکانیک لاگرانژی
مکانیک همیلتونی
مهندسی مکانیک
مکانیک کلاسیک
مکانیک کوانتومی | [
"فیزیک",
"ماده (فیزیک)",
"نیرو",
"زمان",
"فضا",
"انرژی",
"شیمی",
"زیستشناسی",
"مهندسی",
"مکانیک کلاسیک",
"مکانیک کوانتومی",
"ماکروسکپی",
"تیکو براهه",
"کپلر",
"گالیله",
"نیوتن",
"دالامبرت",
"لاگرانژ",
"ویلیام همیلتون",
"ژاکوبی",
"استاتیک",
"دینامیک",
"سینماتیک",
"سینتیک (مکانیک)",
"میکروسکپی",
"اینشتین",
"نسبیت خاص",
"مکانیک نیوتنی",
"مکانیک لاگرانژی",
"مکانیک همیلتونی",
"مهندسی مکانیک"
] | [
"مکانیک"
] |
152 | زبان فارسی در ازبکستان | 0 | 49 | 0 | [
"ازبكستان و زبان فارسي",
"ازبکستان و زبان فارسی",
"فارسی ازبکستان",
"زبان پارسی در ازبکستان",
"زبان فارسي در ازبكستان",
"زبان پارسي در ازبكستان",
"فارسي ازبكستان"
] | false | 12 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | مناطق فارسیزبان ازبکستان
قسمت عمدهای از پارسی زبانان ازبکستان در دو شهر سمرقند و بخارا و استان سرخاندریا سکونت دارند، در دوران شوروی سابق و به ویژه پس از فروپاشی شوروی، سیاستهای ازبکستان تلاش در بیگانهسازی اهالی این شهرها از فرهنگ و زبانشان بودهاست. در زمان حکومت شوروی و زمامداری شرف رشیدف عضو دفتر سیاسی حزب کمونیست و دبیر اول حزب کمونیست در ازبکستان هرگاه کسی در شهرهای سمرقند و بخارا در مراکز و اماکن و ادارههای دولتی به زبان پارسی حرف میزد باید مبلغ پنج روبل شوروی را به خزانه دولت به عنوان جریمه پرداخت میکرد. در دوره رشیداف با تمام زبانها میشد حرف زد به جز پارسی، برای همین پارسی زبانان سمرقند و بخارا زبان روسی را بر زبان ازبکی ترجیح میدادند.
بسیاری اهالی سمرقند و بخارا تاجیکاند ولی در ادارههای دولتی بر حسب سیاست به نام ازبک ثبت گردیدهاند، بچهها باید مدرسه را به زبان ازبکی بخوانند در صورتیکه زبان ازبکی برایشان بیگانهتر از زبان روسی است. موسسات آموزشی از جمله دانشگاه سمرقند که قدیمیترین دانشگاه آسیای مرکزی است و به فرمان لنین نخستین رهبر حکومت شوروی پایهگذاری شد، به زبان پارسی بود که پس از فروپاشی شوروی و به قدرت رسیدن اسلام کریموف رئیسجمهوری فعلی ازبکستان، آموزش در این دانشگاه به زبان ازبکی شد.
بر اساس آمار رسمی ازبکستان تاجیکها ۵ ٪ جمعیت کل این کشور را شامل میشوند. اما آمارهای غیررسمی تعداد تاجیکهای این کشور را بین ۸ تا ۱۱ میلیون تخمین میزند. استانهای سمرقند، بخارا، سرخاندریا، قشقهدریا، نمنگان، فرغانه و سیردریا از مناطق تاجیکنشین این کشور هستند. برخلاف آمار رسمی فارسی زبانان ازبکستان (تاجیکها) ۳۰ تا ۴۰ درصد برآورد شدهاند. نمایههای رسمی سرشماری کشور ازبکستان شمار تاجیکان این کشور را پیرامون ۵ درصد کل جمعیت اعلام کردهاند و این نمایهها به همین شکل بدون چون و چرا از سوی بیشتر غربیان دانشگاهی، روزنامهنگار و نویسندگان راهنماهای مسافرتی تکرار شدهاند. در همین حال تاجیکها در سراسر ازبکستان بر این پافشاری دارند که این نمایه بیشتر به ۲۵ تا ۳۰ درصد نزدیک است و بر اینکه تاجیکها ۷۰ درصد باشندگان (جمعیت) سمرقند، پایتخت پیشین و دومین شهر بزرگ ازبکستان و بیش از ۹۰ درصد مردم بخارا را تشکیل میدهند تاکید میکنند. بیشتر مردم منطقه کوهستانی شمال خاوری تاشکند، آنسوی سد چورووک تاجیکند، همچنین مردم بخشهایی از دره فرغانه، استان جیزخ، سرخان دریا و کشکه دریا. استادان دانشگاه دولتی سمرقند کل جمعیت تاجیک ازبکستان را ۶ تا ۷ میلیون نفر برآورد میکنند. این شمار دو برابر یا بیش از دو برابر جمعیت تاجیکان در جمهوری تاجیکستان است.
زبان رسمی
ترکی
تاثیر زبان فارسی بر زبان ازبکی
زبان ازبکی یکی از زبانهای ترکتبار است. ازبکی زبان رسمی کشور ازبکستان است و حدود ۲۷ میلیون نفر گویشور دارد. زبانهای فارسی، عربی و روسی تاثیرات خارجی محسوسی بر زبان ازبکی داشتهاند. واژگان، جملهسازی و تلفظ زبان ازبکی از راه ریشههای تاریخی به شدت تحت تاثیر زبان فارسی قرار گرفتهاست.
زبان فارسی در تاجیکستان
پانترکیسم | [
"پارسی",
"ازبکستان",
"سمرقند",
"بخارا",
"استان سرخاندریا",
"شوروی",
"شرف رشیدف",
"کمونیست",
"روبل شوروی",
"لنین",
"اسلام کریموف",
"استان سمرقند",
"استان بخارا",
"استان قشقهدریا",
"استان نمنگان",
"استان فرغانه",
"استان سیردریا",
"ریچارد فولتس",
"زبانهای ترکتبار",
"زبان رسمی",
"زبان فارسی",
"زبان فارسی در تاجیکستان",
"پانترکیسم"
] | [
"ازبکستان",
"تاجیکستان",
"پانترکیسم",
"جغرافیای زبان فارسی",
"زبانهای ازبکستان",
"کشورها و سرزمینهای فارسیزبان"
] |
153 | ازبکستان | 2 | 1,165 | 0 | [
"جمهوری ازبکستان",
"ازبكستان",
"جمهوري ازبكستان"
] | false | 883 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام اصلی",
"Item2": "O‘zbekiston Respublikasi"
},
{
"Item1": "نام فارسی رسمی",
"Item2": "جمهوری ازبکستان"
},
{
"Item1": "نام عادی",
"Item2": "ازبکستان"
},
{
"Item1": "تصویر پرچم",
"Item2": "Flag of Uzbekistan.svg"
},
{
"Item1": "تصویر نشان ملی",
"Item2": "Coat_of_Arms_of_Uzbekistan.svg"
},
{
"Item1": "نقشه",
"Item2": ".svg"
},
{
"Item1": "پایتخت",
"Item2": "[[تاشکند]]"
},
{
"Item1": "latd",
"Item2": "۴۱"
},
{
"Item1": "latm",
"Item2": "۱۶"
},
{
"Item1": "longd",
"Item2": "۶۹"
},
{
"Item1": "longm",
"Item2": "۱۳"
},
{
"Item1": "بزرگترین شهر",
"Item2": "[[تاشکند]]"
},
{
"Item1": "زبان رسمی",
"Item2": "[[زبان ازبکی]]"
},
{
"Item1": "نوع حکومت",
"Item2": "[[جمهوری پارلمانی]]"
},
{
"Item1": "نوع حاکمان",
"Item2": "• [[رئیسجمهور]]•[[نخستوزیر]]"
},
{
"Item1": "نام حاکمان",
"Item2": "[[شوکت میرضیایف]][[عبدالله عارفوف]]"
},
{
"Item1": "نحوه تشکیل",
"Item2": "استقلال از شوروی سایق"
},
{
"Item1": "موارد منجر به تشکیل",
"Item2": "از [[اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی]]"
},
{
"Item1": "تاریخ تشکیل",
"Item2": "[[۱۹۹۱]]"
},
{
"Item1": "مساحت",
"Item2": "۴۴۸،۹۷۸"
},
{
"Item1": "رتبه مساحت",
"Item2": "۵۶ام"
},
{
"Item1": "درصد آبها",
"Item2": "۴٫۹"
},
{
"Item1": "سال برآورد جمعیت",
"Item2": "[[۲۰۱۶]]"
},
{
"Item1": "جمعیت",
"Item2": "۳۱،۵۷۶،۴۰۰"
},
{
"Item1": "رتبه جمعیت",
"Item2": "۴۱ام"
},
{
"Item1": "تراکم جمعیت",
"Item2": "۷۰/۳"
},
{
"Item1": "رتبه تراکم جمعیت",
"Item2": "۱۳۶ام"
},
{
"Item1": "سال تولید ناخالص داخلی",
"Item2": "[[۲۰۱۵]]"
},
{
"Item1": "تولید ناخالص داخلی",
"Item2": "۶۸٫۱۹ میلیارد دلار"
},
{
"Item1": "رتبه تولید ناخالص داخلی",
"Item2": "۷۰ ام"
},
{
"Item1": "سرانه تولید ناخالص داخلی",
"Item2": "۲،۳۸۹"
},
{
"Item1": "رتبه سرانه تولید ناخالص داخلی",
"Item2": "ام"
},
{
"Item1": "سال شاخص توسعه انسانی",
"Item2": "[[۲۰۱۴]]"
},
{
"Item1": "شاخص توسعه انسانی",
"Item2": "۰٫۶۷۵"
},
{
"Item1": "رتبه شاخص توسعه انسانی",
"Item2": "۱۱۳ام"
},
{
"Item1": "واحد پول",
"Item2": "[[سوم]]"
},
{
"Item1": "کد واحد پول",
"Item2": "UZS"
},
{
"Item1": "منطقه زمانی",
"Item2": "UZT"
},
{
"Item1": "منطقه زمانی تابستانی",
"Item2": "DST"
},
{
"Item1": "utc",
"Item2": "+۵"
},
{
"Item1": "dst",
"Item2": "+۵"
},
{
"Item1": "دامنه اینترنتی",
"Item2": "[[.uz]]"
},
{
"Item1": "پیششماره تلفنی",
"Item2": "۹۹۸"
}
],
"Title": "کشور"
} | ازبکستان (، به سیریلیک: ) کشوری در آسیای مرکزی و دارای مرز مشترک با کشورهای افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قرقیزستان، و قزاقستان است. پایتخت این کشور شهر تاشکند است.
مساحت خاک ازبکستان ۴۴۷،۴۰۰ کیلومتر مربع است (پنجاه و ششمین کشور از نظر وسعت) و جمعیت آن در سال ۲۰۱۷ میلادی نزدیک به ۳۳ میلیون نفر برآورد شد. ازبکستان پرجمعیتترین کشور در میان کشورهای آسیای مرکزی است. واحد پول این کشور سوم ازبکستان نام دارد.
زبان رسمی ازبکستان زبان ازبکی است که با خط لاتین نوشته میشود. واژه ازبکستان از دو بخش ازبک و ستان تشکیل شده که به معنای «سرزمین ازبکها» است. مسلمانان ۷۹ درصد از جمعیت ازبکستان را تشکیل میدهند. ۵ درصد از جمعیت این کشور نیز پیروی مسیحیت ارتدکس روسی میباشند. ۱۶ درصد نیز پیرو دیگر ادیان یا بیدین هستند. نظام حکومتی این کشور سکولار است. زبان روسی همچنان استفاده زیادی در این کشور دارد و رایجترین زبان آموزشی در مدارس این کشور است.
ازبکستان در آسیای مرکزی و در کنار جاده ابریشم، شامل شهرهای باستانی و تاریخی زیادی است و سمرقند، بخارا، خیوه ، ترمذ و شهرسبز از مهمترین و قدیمیترین شهرهای این سرزمین هستند.
منطقه کنونی ازبکستان از مناطق باستانی ایرانیزبان بود که بعدها با کوچ فزاینده ترکتباران زبانهای ترکی در آن رایج شد. دو شهر بزرگ سمرقند و بخارا در این کشور همچنان فارسی زبانند. آمارهای اعلامشده رسمی این کشور، درصد تاجیکان فارسیزبان ازبکستان را حدود ۵ درصد اعلام میکند. آماری که در محافل پژوهشی با شک و تردید روبهرو شدهاست.
تاجیکهای سراسر ازبکستان بر این پافشاری دارند که این نمایه بیشتر به ۲۵ تا ۳۰ درصد نزدیک است و بر این تاکید دارند که تاجیکها ۷۰ درصد جمعیت سمرقند، پایتخت پیشین و دومین شهر بزرگ ازبکستان و بیش از ۹۰ درصد مردم بخارا را تشکیل میدهند.
ازبکستان از تولیدکنندگان عمده پنبه در جهان است. بزرگترین معدن طلای روباز جهان نیز در این کشور مورد بهرهبرداری قرار دارد. شوکت میرضیایف، رئیسجمهور دوم این کشور از زمان استقلال، دگرگونیهای عمدهای را باعث شده و از جمله بردهداری در کشتزارهای پنبه و کار کودکان را ممنوع کردهاست. او همچنین اصلاحات مالیاتی انجام داده و چهار منطقه آزاد اقتصادی در کشور ایجاد کردهاست. بخشودن بسیاری از زندانیان سیاسی و بهبود روابط با کشورهای تاجیکستان، قرقیزستان و افغانستان از دیگر اقدامات اوست. به ویژه روابط سرد چندین ساله دوشنبه و تاشکند پس از مرگ اسلام کریماف رئیس جمهور سابق ازبکستان رو به بهبود است.
انرژیهای تجدیدپذیر بیش از ۲۳ درصد از بخشهای انرژی ازبکستان را تشکیل میدهند. از این میزان ۲۱٫۴ درصد آن مربوط به نیروی برقآبی و دو درصد دیگر مربوط به انرژی خورشیدی است.
تاریخ ازبکستان
مردمان ایرانیتبار، ساکنان اولیه منطقه ازبکستان را تشکیل میدادند. زبانهای قدیمی رایج در این منطقه زبانهای ایرانی سغدی، خوارزمی و پارسی میانه بود.
تندیس زنی که کاوناکس به تن دارد. آغاز سده دوم پیش از میلاد. سرزمین باختر.
نخستین مردمانی که در آسیای میانه مسکن گزیدند سکاهای ایرانیتبار بودند که در هزاره نخست پیش از میلاد از دشتهای شمالی منطقه کنونی ازبکستان و دیگر مناطق اطراف وارد شده بودند. این کوچنشینان پس از یکجانشینی در این مناطق سامانه آبیاری گستردهای را پیرامون رودهای آسیای مرکزی بنا کردند. در این زمان شهرهایی چون بخارا و سمرقند به عنوان مراکز حکومتی و فرهنگی ایجاد شدند. در سده پنجم پیش از میلاد، مملکتهایی از اقوام ایرانیتبار باختری و سغدی و همچنین قوم هندواروپایی تخاری بر کلیه این مناطق تسلط داشتند.
پس از آنکه چین آغاز به گسترش راه ابریشم به سمت غرب نمود، شهرهای ایرانی نیز از این فرصت بازرگانی سود جسته تبدیل به مراکز تجاری شدند. به ویژه بازرگانان سغدی با استفاده از شبکه شهرها و سکونتگاههای فرارود (ماوراءالنهر) و مناطق تخارینشین (ترکستان امروزی چین، سینکیانگ) به سود فراوانی دست یافتند. بازرگانان سغدی رفته رفته تبدیل به متمولترین بازرگانان ایرانی شدند و در نتیجه آن شهرهای بخارا و سمرقند نیز تبدیل به شهرهای بسیار ثروتمند شده و بدین طریق فرارود تبدیل یکی از نیرومندترین و پرنفوذترین ایالتهای ایران در دوران باستان شد.
در سال ۳۲۷ پیش از میلاد اسکندر مقدونی شاهنشاهی ایران را تصرف کرد. ایالتهای سغد و باختر ازبکستان امروزی نیز جزئی از آنها بود که به تصرف اسکندر درآمد. به گزارش تاریخدانان، ایستادگی مردم این نواحی در برابر لشکر اسکندر بسیار شدید بود و باعث شد که نیروی او در این مناطق همواره درگیر و گرفتار بماند. در دوران پیش و پس از آن، منطقه ازبکستان همواره برای سدههای پیاپی بخشی از شاهنشاهی ایران یعنی در قلمرو پارتیان، ساسانیان و غیره بود. هپتالیها و گوکترکها نیز در دورههایی به بخشی از این مناطق دست یافتند.
اتسویوکی اکابه، پژوهشگر آسیای میانه مینویسد: «در دوران باستان مردم آبادینشین آسیای میانه، ایرانی بودند. از سده ششم میلادی به بعد چند موج از گروههای ترکتبار بهآبادیهای منطقه کوچ کردند و از جمله در وادی فرغانه سکنی گزیدند که در پی آن، برخی از ایرانیان ویژگیهای ترکی کسب کردند. ترکتباران در روستاها و شهرها ماندگار شدند. علیرغم روند تاریخی ترکسازی منطقه شمار زیادی از مردم در محلهای مختلف ایرانی باقیماندند و تا به سده بیستم میلادی رسیدند.
در سده هشتم میلادی عربها به فرارود حمله کردند با سرکوب خیزشهای فراوان مردم زرتشتی و بودایی منطقه به مرور اسلام را در آسیای مرکزی رواج دادند. با گذشت زمان و آموزش زبان عربی در این منطقه، زبان فارسی فرارود نیز با خط عربی نگاشته شد و میزان سواد در این منطقه بالاتر رفته، دانشمندان معتبری چون ابن سینا و فارابی از این نواحی سر برآوردند که کتابهای خود را به زبانهای عربی و فارسی مینوشتند.
مدرسه شیردار، ریگستان سمرقند. تصویر از واسیلی ورشچگین (۱۸۷۲).
در سده دهم میلادی، منطقه کنونی ازبکستان جزئی از قلمرو سامانیان بود. در زمان سامانیان نخستین شاعران پارسیزبان، ادب فارسی را در شهرهایی چون سمرقند و بخارا پایهگذاری کردند. یکی دیگر از نقاط عطف فرارود شکلگیری و گسترش طریقههای گوناگون تصوف در آن زمان است. منطقه کنونی ازبکستان بعدها به ترتیب جزئی از حکومتهای غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، ایلخانان، تیموریان و ازبک شد.
تا میانه قرن نوزدهم، سه خانات فرغانه، بخارا (جنوب ازبکستان) و خیوه (غرب و شمال ازبکستان) بهطور مستقل دارای حمکرانیهای مستقل بودند. پس از حمله امپراتوری روسیه به آسیای مرکزی در ۱۸۶۶ این خانات به زیر حکومت استعماری روسیه کشیده شدند. پس از انقلاب ۱۹۱۷ روسیه، بلشویکهای به قدرت رسیده قرار بر تقسیم آسیای مرکزی را بر بنیاد هویتهای قومی-زبانی نهادند. اما در این تقسیمبندی، گاه مصلحتهای سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی هم در نظر گرفته میشد؛ بنابراین در سال ۱۹۲۴، دولت بلشوویک برای جلوگیری از بروز کشمکشهای دیرپای تاریخی هر سه این خانات را در جمهوری سوسیالیستی ازبکستان جمع کرد.
در آغاز حکومتداری اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، نشانههای فراوان از کشمکش تباری و ولایتی بین بخشهای شرق و غرب و مرکز ازبکستان میتوان یافت. هر قومی و هر ولایتی سهم بیشتری از قدرت میطلبید. در فرایند استحکام پایههای حکومتداری شوروی اما هر چند توان قدرتجویی اقوام و ولایات به هم ریخت اما این قدرت جویی قومی-ولایتی در شکلهای گوناگون تا پایان حکومت شوروی همچنان ادامه یافت.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ ازبکستان به استقلال دست یافت. در این دوران اسلام کریموف، با استفاده از این کشمکشهای قومی و ایجاد تنش میان ولایات به تضعیف جایگاه آنها دست زد. در این میان به دلیل عقب ماندن وادی فرغانه، گرایش زیادی در میان مردم این منطقه به بنیادگرایی اسلامی ایجاد شدهاست.
جغرافیا
نقشه ناهمواریهای ازبکستان.
ازبکستان با تاجیکستان، قرقیزستان، ترکمنستان و قزاقستان همسایه است.
ازبکستان در جنوب مرز مشترک کوتاهی نیز با افغانستان دارد.
ازبکستان ۴۴۷،۴۰۰ کیلومترمربع مساحت و ۲۶،۸۵۱،۰۰۰ تن جمعیت دارد که از این لحاظ ۵۶امین کشور بزرگ جهان و ۴۲امین کشور پرجمعیت جهان به حساب میآید. در میان کشورهای مستقل همسود از نظر پهناوری پنجمین و از لحاظ جمعیت سوم است. پایتخت آن تاشکند و از شهرهای مهم آن سمرقند و بخارا و ترمذ است. این کشور ۱،۴۲۵ کیلومتر از شرق به غرب و ۹۳۰ کیلومتر از شمال به جنوب کشیده شدهاست. در این کشور هم یک جمهوری خودمختار به نام قرهقالپاقستان قرار دارد.
ازبکستان کشوری خشک و محصور در خشکی است.
از آنجایی که دریای خزر دریایی درونبوم است و به اقیانوسها راه ندارد، ازبکستان یکی از دو کشور محصور دوگانه در خشکی در جهان است، یعنی همه همسایگان آن هم به دریاهای آزاد راه ندارند؛ تنها کشور دیگری که چنین وضعیتی دارد لیختناشتاین است. هیچیک از رودخانههای ازبکستان نیز به دریا نمیریزند.
ازبکستان کشوری خشک است و تنها کمتر از ۱۰ درصد پهنه آن را کشتزارهای آبیاری شده تشکیل میدهند که در دره رودخانهها و وادیها قرار گرفتهاند. بقیه کشور از بیابانی وسوم به قزلقوم (شن سرخ) و کوهستان تشکیل شدهاست. بلندترین نقطه ازبکستان حضرت سلطان نام دارد که قلهای است با ۴۶۴۳ متر ارتفاع. این قله در بخش جنوبی کوهستان حصار در استان سرخاندریا در مرز با تاجیکستان و در محلی در شمال غربی شهر دوشنبه واقع شدهاست.
آب و هوای ازبکستان قارهای و میانگین بارش سالانه آن بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیمتر است. میانگین دمای تابستان نیز حدود ۴۰ درجه سانتیگراد است در حالیکه میانگین دما در زمستان منفی ۲۳ درجه سانتیگراد میباشد.
ازبکستان در اصل محیط زیست طبیعی غنی و گوناگونی دارند اما چندین دهه سیاست زیانبار شوروی برای تولید هر چه بیشتر پنبه از این منطقه سناریوهای فاجعهباری را برای محیط زیست این کشور رقم زده و آلودگی و نابودی منابع آبی و خاکی و وخامت کیفیت هوای این کشور را به دنبال داشتهاست. دریاچه آرال که با خشکی روبرو شده پیش از این چهارمین دریاچه داخل خشکی روی زمین بود و اهمیت بسزایی برای معتدل کردن رطوبت هوا و کیفیت خاک اطراف داشت.
زمینهای هموار بیابانی تقریبا ۸۰ درصد پهنه ازبکستان را پوشاندهاند. در بخش جنوب شرقی کشور تپهماهورهای کوهستان تیانشان قرار دارد که در کشورهای همسایه یعنی قرقیزستان و تاجیکستان ارتفاع میگیرد و مرزی طبیعی را بین آسیای مرکزی و چین به وجود میآورد.
بیابان وسیع قزلقوم که بخش بزرگی از آن نیز در قزاقستان قرار دارد زمینهای پست شمال ازبکستان را دربر گرفتهاست. حاصلخیزترین بخش ازبکستان دره فرغانه است، یعنی مساحتی در حدود ۲۱ هزار و ۴۴۰ کیلومتر مربع، که درست در شرق قزلقوم واقع شده و از سوی شمال، جنوب، و شرق کوهها آن را محصور کردهاند. انتهای غربی دره فرغانه به رود سیردریا محدود میشود.
تقسیمات کشوری
Political Map of Uzbekistan
کشور ازبکستان دارای ۱۲ استان (ولایت)، شهر تاشکند و یک جمهوری خودمختار است که عبارت اند از:
شهر تاشکند
ولایت اندیجان
ولایت بخارا
ولایت فرغانه
ولایت جیزک
ولایت نمنگان
ولایت نوایی
ولایت کشکدریا
ولایت سمرقند
ولایت سیردریا
ولایت سرخاندریا
ولایت تاشکند
ولایت خوارزم
جمهوری خودمختار قرهقالپاقستان
سیاست
رئیس حکومت در این کشور رئیسجمهور است. در ازبکستان، رئیس دولت نخستوزیر است که رئیسجمهور او را انتخاب میکند. بر اساس قانون اساسی ازبکستان رئیسجمهور باید با رای مردم برای دورهای هفت ساله (قابل تمدید برای دور دوم) انتخاب شود.
شورای عالی قانونگذاری در این کشور ۱۰۰ کرسی دارد که ۸۴ نماینده آن با رای مردم و ۱۶ نماینده به انتخاب رئیسجمهور برای دورهای پنج ساله انتخاب میشوند. مجلس ملی این کشور ۱۲۰ کرسی دارد که نمایندگانش با رای مردم برای دورهای پنج ساله تعیین میشوند.
اسلام کریموف، رئیسجمهور پیشین ازبکستان که در تاریخ ۲ سپتامبر ۲۰۱۶ فوت کرد، بیش از ۲۶ سال مقام ریاست جمهوری کشور را در دست داشت.
اسلام کریماف در سال ۱۹۹۰ با رای شورای جماهیر انتخاب شد. او از ژوئن ۱۹۸۹ یعنی دو سال قبل از فروپاشی شوروی زمانی که بهعنوان دبیر اول حزب کمونیست انتخاب شد، زمام امور ازبکستان را در دست گرفته بود. اما او توانست در دسامبر ۱۹۹۱ بهعنوان اولین رئیسجمهوری ازبکستان پس از استقلال نام خود را در تاریخ این کشور ثبت کند. با آنکه قرار بود پنج سال پس از آن برای بار دوم در انتخابات شرکت کند، تحت شرایطی ویژه تصمیم گرفت با برگزاری همهپرسی در مارس ۱۹۹۵ مدت ریاستجمهوری خود را تا سال ۲۰۰۰ تمدید کند.
کریماف در ژانویه ۲۰۰۰ مجددا برای دومین بار در انتخابات پیروز شد اما اینبار هم تنها پس از دو سال با اصلاح قانون اساسی در سال ۲۰۰۲ دوره ریاستجمهوری را از ۵ سال به هفت سال افزایش داد. او در انتخابات ۲۰۰۷ نیز بار دیگر توانست رهبری ازبکها را در دست بگیرد.
اسلام کریماف، نخستین رئیس جمهور ازبکستان، حین بازدید از پنتاگون. سال ۲۰۰۲ م.
پس از مرگ کریماف، از میان تاتیانا کریموا همسر اسلام کریموف، رستم اینویاتوف رئیس سازمان اطلاعات ازبکستان، رستم عظیم اف از منطقه تاشکند و معاون نخستوزیر و شوکت میرضیایف نخستوزیر ازبکستان عنوان نماینده قبیله سمرقند تا زمان برگزاری انتخابات، با حفظ سمت نخستوزیر، کفیل ریاست جمهوری بود شوکت میرضیایف پس از انتخاباتی که در دسامبر ۲۰۱۶ برگزار شد با حفظ سمت نخستوزیری به ریاستجمهوری ازبکستان رسید.
پارلمان ازبکستان
گلناره کریموا که یکی از دو دختر رئیسجمهور ازبکستان است تا مدتها به عنوان جانشین احتمالی پدرش شناخته میشد. او مدتی سفیر ازبکستان در سازمان ملل متحد و مدتی نیز سفیر این کشور در اسپانیا بود. اما از اواخر سال ۲۰۱۳ به سبب قانونشکنیهای نامحتاطانه او و اطرافیانش در کارهای بینالمللی تجاری مانند چندین رسوایی مالی، از طرف پدرش دستور حبس خانگی او صادر شد که بر این اساس دیگر احتمالی برای جانشینی وی نیست.
بر اساس توافقی، که ماه سپتامبر سال ۲۰۱۶ بعد از درگذشت اسلام کریماف نخستین رئیسجمهوری ازبکستان در عرصه سیاسی تاشکند حاصل شد، قدرت در این کشور، بین سه نفر شامل شوکت میرضیایف نخستوزیر که به مقام رئیسجمهوری رسید، «رستم عظیماف» معاون نخستوزیر و ژنرال «رستم عنایتاف» رئیس سازمان امنیت ملی تقسیم شده بود.
در حالی که میرضیایف و عظیماف به اصلاحات اقتصادی، از جمله بالا رفتن ارزش پول ملی (سوم) و بهبود روابط با کشورهای همسایه اصرار میورزید، ژنرال عنایتاف مخالف چنین اصلاحات و همچنین مخالف ازسرگیری پرواز هواپیماها بین ازبکستان و تاجیکستان بود.
پس از مدتی، شوکت میرضیایف، در موضوع تقسیم قدرت، رستم عظیماف، معاون نخستوزیر، را که یکی از رقیبانش محسوب میشود از صحنه کنار زد و در قله قدرت در تاشکند تنها میرضیایف و رستم عنایتاف رئیس امنیت ملی این کشور باقی ماندند.
ازبکستان که همسایه افغانستان است از اهمیتی ژئوپولتیکی در منطقه برخوردار است.
از زمان روی کار آمدن شوکت میرضیایف، دولت ازبکستان گامهایی جدی برای بهبود روابط با همسایگان، از جمله تاجیکستان، برداشتهاست. از جمله پرواز هواپیماها میان تاشکند و دوشنبه بعد از ۲۵ سال وقفه از سر گرفته شده و حجم تبادلات میان دو کشور نسبت به دو سال پیش از آن تا ۱۰ برابر افزایش یافتهاست.
روز ۴ دسامبر سال ۲۰۱۶ میلادی که «شوکت میرضیایف» به عنوان رئیسجمهور ازبکستان انتخاب شد در این کشور تغییراتی پدید آمد. رئیسجمهور جدید که طی ۱۳ سال پیش از آن به عنوان نخستوزیر فعالیت میکرد مشغول حل و فصل مسائلی مانند مشکلات مرزی و آبی با کشورهای همسایه، تبدیل ارز ملی، برقراری همکاریها با رسانههای غربی و سازمانهای غیردولتی شد. ممنوعیت کار اجباری در مزارع پنبه برای آموزگاران و کارمندان بهداشت را میتوان از جمله تغییرات مهم داخلی در ازبکستان عنوان کرد. رئیسجمهور ازبکستان فروش اجباری ۲۵ درصد از درآمد صادرکنندگان ازبک به ارز خارجی را لغو کرد و مردم این کشور امروز میتوانند ارز خارجی را در بانکها تبدیل کنند. تاشکند حتی موافقت کرد در ساخت نیروگاه برق آبی بر روی رودخانه «نارین» در قرقیزستان کمک کند. در ماه آوریل سال ۲۰۱۷ میلادی در پایان گفتوگوهای میرضیایف و ولادیمیر پوتین در روسیه، کرملین متعهد شد در ازبکستان ۱۲ میلیارد دلار سرمایهگذاری کند و قراردادهای تجاری به ارزش ۳ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار امضا کرد.
حقوق بشر
ازبکستان کشوری ۳۲ میلیونی با اکثریت جمعیت مسلمان میباشد. کشورهای غربی و گروههای حقوق بشری برای مدتها سابقه تاشکند در رابطه با دمکراسی و حقوق بشر را مورد انتقاد قرار دادهاند.
در سپتامبر ۲۰۱۷ ازبکستان اسامی ۱۶۰۰۰ نفر را از لیست سیاه امنیتی که حاوی ۱۷۰۰۰ اسامی امنیتی از افراد بالقوه مسلمان مذهبی افراطی بود، حذف کرد، این اقدام بخشی از تلاشها برای پیگیری سیاستهای لیبرالتر در این کشور که یکی از جمهوری سابق شوروی بوده، میباشد.
شوکت میرضیایف رئیسجمهور ازبکستان در تلویزیون دولتی گفت: «بیش از ۱۷۰۰۰نفر با تمایلات مذهبی افراطی در این لیست قرار داشتند، بعد از اینکه ما مجدد با آنها صحبت کردیم اسامی ۱۶۰۰۰نفر را از لیست افراد مذهبی افراطی حذف کردیم.»
اقتصاد
تاشکند
سمرقند
ازبکستان دارای چهارمین ذخیره بزرگ طلا در جهان است. این کشور سالانه ۸۰ تن طلا از معادن استخراج میکند که در دنیا هفتم است. ذخایر مس ازبکستان در جهان دهم و ذخایر اورانیوم آن دوازدهم است. تولید اورانیوم این کشور در دنیا هفتم است. ازبکنفتهگاز، شرکت ملی گاز ازبکستان با تولید سالانه گاز طبیعی در دنیا یازدهم است. این کشور دارای ذخایر قابل توجه استخراج نشده نفت و گاز است: ۱۹۴ ذخیره هیدروکربوری از جمله ۹۸ ذخیره گاز طبیعی و میعانات گازی در ازبکستان وجود دارد.
ازبکستان دارای برابری قدرت خرید معادل $۳،۸۰۰ است. تولید اقتصادی بر کالاها متمرکز است. در سال ۲۰۱۱ ازبکستان هفتمین تولیدکننده بزرگ و پنجمین صادرکننده بزرگ پنبه و هفتمین تولیدکننده بزرگ طلا در جهان بود.
کشاورزی ازبکستان ۲۶٪ از نیروی کار را استخدام کرده و ۱۸٪ از تولید ناخالص ملی را به خود اختصاص میدهد.
فرآوردههای صادراتی این کشور شامل پنبه، طلا، انرژی، کودهای معدنی، فلزات آهنی و غیرآهنی، منسوجات، محصولات غذایی، ماشینآلات و اتوموبیل است که به کشورهای روسیه (۸/۲۳ درصد)، لهستان (۷/۱۱ درصد)، چین (۴/۱۰ درصد)، ترکیه (۷/۷ درصد)، قزاقستان (۹/۵ درصد)، اوکراین (۷/۴ درصد) و بنگلادش (۳/۴ درصد) صادر میشود.
چین و ازبکستان چند قرارداد به ارزش ۱۰ میلیارد دلار در حوزه جاده ابریشم امضا کردهاند. دو کشور پیشتر نیز در اجرای طرحهای زیربنایی با یکدیگر همکاری داشتهاند که از جمله این طرحها میتوان به ساخت تونلی به طول ۴۷ کیلومتر در ازبکستان اشاره کرد.
این تونل که چینیها در مدت ۹۰۰ روز آن را ساخته و سال گذشته به پایان رساندند، در زمره بزرگترین تونلهای آسیای مرکزی محسوب میشود.
مردم
مناطق فارسیزبان ازبکستان
جمعیت جمهوری ازبکستان ۲۸،۹۲۹،۷۱۶ نفر است. تراکم جمعیت تقریبا ۷۰ نفر در یک کیلومتر مربع است.
ترکیب جمعیتی ازبکستان شامل ۸۰٪ ازبک، ۵٫۵٪ روس، ۵ تا ۵٫۵٪ تاجیک (طبق آمارهای دولت ازبکستان)، ۳٪ قزاق، ۲٫۵٪ قره قالپاق، ۱٫۵٪ تاتار و ۲٫۵٪ نیز از سایر اقوام تشکیل میدهند.
برخلاف آمار رسمی فارسی زبانان ازبکستان (تاجیکها) ۳۰ تا ۴۰ درصد برآورد شدهاند. نمایههای رسمی سرشماری کشور ازبکستان شمار تاجیکان این کشور را پیرامون ۵ درصد کل جمعیت اعلام کردهاند و این نمایهها به همین شکل بدون چون و چرا از سوی بیشتر غربیان دانشگاهی، روزنامهنگار و نویسندگان راهنماهای مسافرتی تکرار شدهاند. در همین حال تاجیکها در سراسر ازبکستان بر این پافشاری دارند که این نمایه بیشتر به ۲۵ تا ۳۰ درصد نزدیک است و بر اینکه تاجیکها ۷۰ درصد باشندگان (جمعیت) سمرقند، پایتخت پیشین و دومین شهر بزرگ ازبکستان و بیش از ۹۰ درصد مردم بخارا را تشکیل میدهند تاکید میکنند. بیشتر مردم منطقه کوهستانی شمال خاوری تاشکند، آنسوی سد چورووک تاجیکند، همچنین مردم بخشهایی از دره فرغانه، استان جیزخ، سرخان دریا و کشکهدریا. استادان دانشگاه دولتی سمرقند کل جمعیت تاجیک ازبکستان را ۶ تا ۷ میلیون نفر برآورد میکنند. این شمار دو برابر یا بیش از دو برابر جمعیت تاجیکان در جمهوری تاجیکستان است. پان ترکیسم از اواخر قرن نوزدهم یکی از عناصر اصلی در جعل جمهوری بخارا بود. در تمام نقاطی که ساکنانش پارسی (تاجیک) بودند مدارس به زبان ترکی جغتایی ایجاد شد و دانش آموزان تاجیک به اجبار به این مدارس میرفتند.
جمعیت ازبکستان بر پایه گروههای قومی ۱۹۲۶–۱۹۸۹
قومیگروه
آمار دولتی ۱۹۲۶ ۱
آمار دولتی ۱۹۳۹ ۲
آمار دولتی ۱۹۵۹ ۳
آمار دولتی ۱۹۷۰ ۴
آمار دولتی ۱۹۷۹ ۵
آمار دولتی ۱۹۸۹ ۶
تعداد
تعداد
تعداد
تعداد
تعداد
تعداد
ازبکها
۳،۴۶۷،۲۲۶
۷۳٫۰
۴،۸۰۴،۰۹۶
۶۵٫۱
۵،۰۳۸،۲۷۳
۶۲٫۲
۷،۷۳۳،۵۴۱
۶۴٫۷
۱۰،۵۶۹،۰۰۷
۶۸٫۷
۱۴،۱۴۲،۴۷۵
۷۱٫۴
روسها
۲۴۵،۸۰۷
۵٫۲
۷۲۷،۳۳۱
۱۱٫۶
۱،۰۹۰،۷۲۸
۱۳٫۵
۱،۴۹۵،۵۵۶
۱۲٫۵
۱،۶۶۵،۶۵۸
۱۰٫۸
۱،۶۵۳،۴۷۸
۸٫۴
تاجیکها
۳۵۰،۶۷۰
۷٫۴
۳۱۷،۵۶۰
۵٫۱
۳۱۱،۳۷۵
۳٫۸
۴۵۷،۳۵۶
۳٫۸
۵۹۴،۶۲۷
۳٫۹
۹۳۳،۵۶۰
۴٫۷
قزاقها
۱۹۱،۱۲۶
۴٫۰
۳۰۵،۴۱۶
۴٫۹
۳۳۵،۲۶۷
۴٫۱
۵۴۹،۳۱۲
۴٫۶
۶۲۰،۱۳۶
۴٫۰
۸۰۸،۲۲۷
۴٫۱
تاتارها
۲۸،۳۳۵
۰٫۶
۱۴۷،۱۵۷
۲٫۳
۳۹۷،۹۸۱
۴٫۹
۴۴۲،۳۳۱
۳٫۷
۵۳۱،۲۰۵
۳٫۵
۴۶۷،۸۲۹
۲٫۴
قرهقالپاق
۱۴۲،۶۸۸
۳٫۰
۱۸۱،۴۲۰
۲٫۹
۱۶۸،۲۷۴
۲٫۱
۲۳۰،۲۷۳
۱٫۹
۲۹۷،۷۸۸
۱٫۹
۴۱۱،۸۷۸
۲٫۱
تاتارهای کریمه
۴۶،۸۲۹
۰٫۶
۱۳۵،۴۲۶
۱٫۱
۱۱۷،۵۵۹
۰٫۸
۱۸۸،۷۷۲
۱٫۰
کرهایها
۳۰
۰٫۰
۷۲،۹۴۴
۱٫۲
۱۳۸،۴۵۳
۱٫۷
۱۵۱،۰۵۸
۱٫۳
۱۶۳،۰۶۲
۱٫۱
۱۸۳،۱۴۰
۰٫۹
قرقیزها
۷۹،۶۱۰
۱٫۷
۸۹،۰۴۴
۱٫۴
۹۲،۷۲۵
۱٫۱
۱۱۰،۸۶۴
۱٫۰
۱۴۲،۱۸۲
۰٫۷
۱۷۴،۹۰۷
۰٫۸
اوکراینیها
۲۵،۳۳۵
۰٫۵
۷۰،۵۷۷
۱٫۱
۸۷،۹۲۷
۱٫۱
۱۱۴،۹۷۹
۱٫۰
۱۱۳،۸۲۶
۰٫۷
۱۵۳،۱۹۷
۰٫۸
ترکمنها
۳۱،۴۹۲
۰٫۷
۴۶،۵۴۳
۰٫۷
۵۴،۸۰۴
۰٫۷
۷۱،۰۶۶
۰٫۶
۹۲،۲۸۵
۰٫۶
۱۲۱،۵۷۸
۰٫۶
ترکها
۳۷۱
۰٫۰
۴۷۴
۰٫۰
۲۱،۲۶۹
۰٫۳
۴۶،۳۹۸
۰٫۴
۴۸،۷۲۶
۰٫۳
۱۰۶،۳۰۲
۰٫۵
یهودیان
۳۷،۶۲۱
۰٫۸
۵۰،۶۷۶
۰٫۸
۹۴،۳۰۳
۱٫۲
۱۰۲،۸۴۳
۰٫۹
۹۹،۸۳۶
۰٫۷
۹۴،۶۸۹
۰٫۵
ارمنیها
۱۴،۸۶۲
۰٫۳
۲۰،۳۹۴
۰٫۳
۲۷،۳۷۰
۰٫۳
۳۴،۴۷۰
۰٫۳
۴۲،۳۷۴
۰٫۳
۵۰،۵۳۷
۰٫۳
آذربایجانیها
۲۰،۷۶۴
۰٫۴
۳،۶۴۵
۰٫۱
۴۰،۵۱۱
۰٫۵
۴۰،۴۳۱
۰٫۳
۵۹،۷۷۹
۰٫۴
۴۴،۴۱۰
۰٫۲
اویغورها
۳۶،۳۴۹
۰٫۸
۵۰،۶۳۸
۰٫۸
۱۹،۳۷۷
۰٫۲
۲۴،۰۳۹
۰٫۲
۲۹،۱۰۴
۰٫۲
۳۵،۷۶۲
۰٫۲
باشقیرها
۶۲۴
۰٫۰
۷،۵۱۶
۰٫۱
۱۳،۵۰۰
۰٫۲
۲۱،۰۶۹
۰٫۲
۲۵،۸۷۹
۰٫۲
۳۴،۷۷۱
۰٫۲
دیگر اقوام
۷۷،۸۸۹
۱٫۶
۹۸،۸۳۸
۱٫۶
۱۲۶،۷۳۸
۱٫۶
۱۹۸،۵۷۰
۱٫۷
۱۷۶،۲۷۴
۱٫۱
۲۰۴،۵۶۵
۱٫۰
مجموع
۴،۷۵۰،۱۷۵
۶،۲۷۱،۲۶۹
۸،۱۰۵،۷۰۴
۱۱،۹۵۹،۵۸۲
۱۵،۳۸۹،۳۰۷
۱۹،۸۱۰،۰۷۷
۱ Excluding the Tadzjik ASSR, but including the Kara-Kalpak Autonomous Oblast (in 1926 part of the Kazakh ASSR); source: . ۲ Source: . ۳ Source: . ۴ Source: . ۵ Source: . ۶ Source: .
فرهنگ
غذای ملی ازبکستان آشپلو نام دارد.
برطبق قانون ازدواج ازبکستان، سن ازدواج برای پسران ۱۸ سال و برای دختران ۱۷ سال تعیین شدهاست. در ازبکستان در بیشتر موارد عروس را مادر و پدر داماد و در موارد کمتر خود پسر انتخاب میکند.
سپس مراسم «نصف کردن یک نان محلی» صورت میگیرد که برطبق این مراسم، ۵–۳ نفر از نزدیکان داماد با نان، نان فطیر، حلوا و دیگر شیرینیجات به خانه عروس میروند. در این مراسم با حضور نمایندگان ۲ طرف نانهای روی هم قرار گرفته از وسط نصف میشود و به هر ۲ طرف بهطور برابر حلوا و شیرینی داده میشود. پس از این مرحله، مراسم «اعزام فاتحه کوچک و بزرگ» برپا میشود که در این آئین ۵–۳ نفر از نزدیکان داماد به خانه عروس میروند. عقد عروس و داماد توسط «داملا» (روحانی) خوانده میشود. حین و پس از ازدواج، در ازبکستان انجام آیینهای مختلفی رسم است بدین ترتیب: مراسم «پایانداز»، مراسم «اعزام عروسی به طرف عروس»، مراسم «ضیافت دختر»، مراسم «کویا و نوکر» (داماد و دوستانش)، آئین «نهار آشی»، و «نگاه کردن به آیینه در چیمیلدیق». «چیمیلدیق» گوشهای مختص برای عروس و داماد در اتاق است که با پارچهای دیوار کشیده شدهاست. در پایان نیز مراسم «عروس سلام»، و مراسم «چارلار» (دعوت کردن) یا «آشنایی خانوادگی» برگزار میشود.
آموزش
انواع موسسات آموزش پیشدبستانی و ابتدایی در ازبکستان بدین شرح است: «یسلی» (کودکستان برای سنین ۱–۳ سال)، «باغچه» (برای سنین ۳–۷ سال) و آموزش ابتدایی (در سنین ۶–۷ سال) که در مراکز دولتی یا غیردولتی ثبت نام صورت میگیرد.
در مدارس راهنمایی ازبکستان آموزش به هفت زبان از جمله به زبانهای «ازبکی»، «قرهقالپاقی»، «روسی»، «فارسی تاجیکی»، «ترکمنی»، «قزاقی» و «قرقیزی» تدریس میشود.
آموزش عالی در ازبکستان پس از استقلال رونق پیدا کرد در حالی که قبل از استقلال فقط ۴۲ موسسه آموزش عالی وجود داشته که از این تعداد ۳ دانشگاه («تاشکند»، «سمرقند» و جمهوری خودمختار قرهقالپاقستان)، ۱۴ انستیتوی زبانهای خارجی، ۹ دانشکده مهندسی، ۳ انستیتوی کشاورزی، ۷ دانشکده پزشکی و داروسازی، ۳ انستیتوی فرهنگ، هنر و موسیقی، یک دانشکده اقتصاد ملی، یک انستیتوی تعاونی و یک انستیتوی تربیت بدنی بودهاست.
در سال ۱۹۹۱ توسط دانشگاه تاشکند (اکنون دانشگاه ملی ازبکستان) و دانشگاه فناوری تاشکند طرح نوینسازی روش آموزشی دانشگاه تدوین شد و در ماه فوریه سال ۱۹۹۲ مجموعه برنامههای آموزشی نوین تهیه شد که در آن آموزش در سطح لیسانس (چهار سال تحصیل در انستیتو و دانشگاهها) گام مهمی محسوب میشد. افزایش مهارت حرفهای کادرها و بازآموزی آنها در ۲۳ انستیتو، ۲۲ دانشکده و ۱۵ مرکز وابسته به وزارتخانهها و ادارات انجام میشود.
سازمان همکاری شانگهای
جمهوری خلق شوروی بخارا
قانون اساسی ازبکستان
میدان مین مرز ازبکستان-تاجیکستان
فهرست شهرهای ازبکستان | [
"سرود ملی جمهوری ازبکستان",
"نقشه ازبکستان",
"تاشکند",
"زبان ازبکی",
"جمهوری پارلمانی",
"رئیسجمهور",
"نخستوزیر",
"شوکت میرضیایف",
"عبدالله عارفوف",
"اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی",
"۱۹۹۱ (میلادی)",
"۲۰۱۶ (میلادی)",
"۲۰۱۵ (میلادی)",
"۲۰۱۴ (میلادی)",
"سوم",
".uz",
"آسیای مرکزی",
"افغانستان",
"تاجیکستان",
"ترکمنستان",
"قرقیزستان",
"قزاقستان",
"سوم ازبکستان",
"خط لاتین",
"ـستان",
"سکولار",
"جاده ابریشم",
"سمرقند",
"بخارا",
"خیوه",
"ترمذ",
"شهرسبز",
"زبانهای ایرانی",
"بردهداری",
"اسلام کریماف",
"برقآبی",
"انرژی خورشیدی",
"زبان سغدی",
"زبان خوارزمی",
"زبان پارسی میانه",
"باختر (بلخ)",
"سکاها",
"یکجانشینی",
"هندواروپایی",
"تخاریها",
"سغدی",
"فرارود",
"سینکیانگ",
"اسکندر مقدونی",
"بلخ",
"هپتالیها",
"گوکترکها",
"اتسویوکی اکابه",
"سده ۶ (میلادی)",
"مردمان ترک",
"فرغانه",
"ترکسازی",
"سده ۲۰ (میلادی)",
"زرتشتی",
"ابن سینا",
"فارابی",
"واسیلی ورشچگین",
"سامانیان",
"تصوف",
"غزنویان",
"سلجوقیان",
"خوارزمشاهیان",
"ایلخانان",
"تیموریان",
"خانات خوقند",
"خانات بخارا",
"خانات خیوه",
"امپراتوری روسیه",
"انقلاب روسیه",
"بلشویک",
"۱۹۲۴ (میلادی)",
"فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی",
"اسلام کریموف",
"بنیادگرایی اسلامی",
"کشورهای مستقل همسود",
"قرهقالپاقستان",
"کشور محصور در خشکی",
"دریای خزر",
"دریای درونبوم",
"لیختناشتاین",
"وادی",
"قزلقوم",
"حضرت سلطان (قله)",
"استان سرخاندریا",
"پنبه",
"دریاچه آرال",
"تیانشان",
"دره فرغانه",
"سیردریا",
"ولایت اندیجان",
"ولایت بخارا",
"ولایت فرغانه",
"ولایت جیزک",
"ولایت نمنگان",
"ولایت نوایی",
"ولایت کشکدریا",
"ولایت سمرقند",
"ولایت سیردریا",
"ولایت سرخاندریا",
"ولایت تاشکند",
"ولایت خوارزم",
"همهپرسی",
"پنتاگون",
"تاتیانا کریموا",
"رستم اینویاتوف",
"سازمان اطلاعات ازبکستان",
"رستم عظیم اف",
"انتخابات ریاستجمهوری ازبکستان (۲۰۱۶)",
"گلناره کریموا",
"سازمان ملل متحد",
"اسپانیا",
"حبس خانگی",
"ارز",
"نارین",
"ولادیمیر پوتین",
"حقوق بشر",
"مسلمان",
"افراطگرایی",
"طلا",
"معدن",
"مس",
"اورانیوم",
"ازبکنفتهگاز",
"گاز طبیعی",
"میعانات گازی",
"برابری قدرت خرید",
"تولید ناخالص ملی",
"چین",
"ازبکها",
"مردم روس",
"تاجیکها",
"مردم قزاق",
"مردم قرهقالپاق",
"تاتارها",
"ریچارد فولتس",
"پان ترکیسم",
"امارت بخارا",
"ترکی جغتایی",
"روسها",
"قزاقها",
"تاتارهای کریمه",
"کرهایها",
"قرقیزها",
"اوکراینیها",
"ترکمنها",
"ترکهای استانبولی",
"یهودیان",
"ارمنیها",
"مردم آذری",
"اویغورها",
"باشقیر",
"آشپلو",
"ازدواج",
"نان فطیر",
"حلوا",
"عقد",
"پایانداز",
"پیشدبستانی",
"زبان قرهقالپاقی",
"دانشگاه ملی ازبکستان",
"دانشگاه فناوری تاشکند",
"سازمان همکاری شانگهای",
"جمهوری خلق شوروی بخارا",
"قانون اساسی ازبکستان",
"میدان مین مرز ازبکستان-تاجیکستان",
"فهرست شهرهای ازبکستان"
] | [
"ازبکستان",
"ایالات و نواحی بنیانگذاریشده در سال ۱۹۹۱ (میلادی)",
"بنیانگذاریهای ۱۹۹۱ (میلادی) در آسیا",
"تاریخ خوارزم",
"جمهوریها",
"کشورها و سرزمینهای ایرانی زبان",
"کشورها و سرزمینهای فارسیزبان",
"کشورهای آسیای مرکزی",
"کشورهای اسلامی",
"کشورهای عضو سازمان ملل متحد",
"کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی",
"کشورهای محصور در خشکی",
"کشورهای آسیایی",
"دولتهای مدرن ترک"
] |
154 | کیومرث صابری فومنی | 1 | 160 | 0 | [
"گل آقا",
"کیومرث صابری",
"كيومرث صابري فومني",
"گل اقا",
"موسسه گل آقا",
"موسسهٔ گل آقا",
"گلآقا",
"مؤسسه گل آقا",
"مؤسسه گلاقا",
"مؤسسهٔ گلآقا",
"مؤسسه گل اقا",
"موسسه گلآقا",
"موسسه گلاقا",
"موسسه گل اقا",
"مؤسسهٔ گل آقا",
"مؤسسهٔ گلاقا",
"موسسهٔ گلآقا",
"مؤسسهٔ گل اقا",
"موسسهٔ گلاقا",
"موسسهٔ گل اقا",
"كيومرث صابري",
"گلاقا"
] | false | 77 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام",
"Item2": "کیومرث صابری فومنی"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "Kioumars_Saberi_Foumani.png"
},
{
"Item1": "توضیح تصویر",
"Item2": "کیومرث صابری فومنی"
},
{
"Item1": "ملیت",
"Item2": "ایرانی"
},
{
"Item1": "تاریخ تولد",
"Item2": "۷ شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی"
},
{
"Item1": "محل تولد",
"Item2": "[[فومن]]، [[ایران]]"
},
{
"Item1": "تاریخ مرگ",
"Item2": "۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۳ خورشیدی ()"
},
{
"Item1": "محل مرگ",
"Item2": "[[تهران]]، [[ایران]]"
},
{
"Item1": "محل زندگی",
"Item2": "[[تهران]]"
},
{
"Item1": "بنیانگذار",
"Item2": "[[موسسه گل آقا]]"
},
{
"Item1": "پیشه",
"Item2": "[[نویسنده]]، [[طنزنویس]]، [[روزنامهنگار]]"
}
],
"Title": "شاعر و نویسنده"
} | کیومرث صابری فومنی (۷ شهریور ۱۳۲۰ -۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۳ خورشیدی)، نامور به گلآقا ، پایهگذار موسسه گلآقا، نویسنده، طنزنویس و معلم ایرانی بود.
او با کار خود، میزان تحمل مسئولان حکومتی ایران پس از انقلاب را تا حدی بالا برد؛ بهگونهای که اگر طنز او فقط گزنده بود تا این اندازه تاثیرگذار نمیبود.
تولد
وی در صومعهسرا در شمال ایران به دنیا آمد. تولد وی همزمان با هجوم نیروهای اتحاد جماهیر شوروی به ایران در خلال جنگ جهانی دوم بود. پدرش که اصالتا اهل رشت و کارمند وزارت دارایی بود در سال ۱۳۲۱ خورشیدی از اداره دارایی صومعهسرا به اداره دارایی فومن منتقل شد و چند ماه بعد در همان شهر درگذشت.
فعالیتهای پیش از انقلاب ایران
او از دانشگاه تهران فوق لیسانس ادبیات تطبیقی داشت و به معلمی زبان و ادبیات فارسی در دبیرستانهای تهران از جمله دبیرستان صفوی و دبیرستان دکتر هشترودی مشغول بود. همزمان در مجله توفیق فعالیت میکرد و معاونت سردبیری این مجله را بر عهده داشت که با توقیف شدن توفیق فعالیت وی نیز در آن نشریه به پایان رسید.
صابری، پس از انقلاب
صابری پس از انقلاب در دولت موقت مهندس مهدی بازرگان به عنوان مدیر کل بازرگانی وزارت آموزش و پرورش مشغول به کار شد و با تشکیل اولین دولت، به عنوان مشاور فرهنگی نخستوزیر محمد علی رجایی به کار مشغول شد.
وی در سال ۱۳۶۲، در حالی که شانس به دست آوردن پست وزارت را نیز داشت ، ناگهان از همه مسئولیتهای دولتی خود کناره گرفت و پس از مدتی، از روز ۲۳ دی سال ۱۳۶۳ شروع به نوشتن یادداشتهای روزانه طنز با نام مستعار «گل آقا» و تحت عنوان «دو کلمه حرف حساب» با محتوای انتقاد از دستگاههای دولتی و مشکلات موجود جامعه در صفحه سوم روزنامه اطلاعات کرد، که نقطه عطفی در طنز نویسی ایران و احیاگر طنز مطبوعاتی بعد از انقلاب بود.
یادداشتهای «دو کلمه حرف حساب» به خاطر شرایط سال ۱۳۶۳ که متاثر از جنگ و بحثهای ایدئولوژیک و خشونت بود توانست با زبان طنز نوین خود و بهره گرفتن از شخصیتهای خیالی نظیر «شاغلام»، «غضنفر»، «ممصادق»، و «کمینه عیال ممصادق»، تحولی در جامعه ایجاد سازد که با توجه به جو محدود آن سالها، این کار فقط از گل آقا برمیآمد.
هفتهنامه گل آقا
پس از گذشت شش سال از نوشتن یادداشتهای دو کلمه حرف حساب، صابری تصمیم گرفت که اولین هفتهنامه طنز پس از انقلاب را منتشر سازد. وی با هدف تیراژ صد هزار نسخه، در ۱ آبان سال ۱۳۶۹ اولین نسخه هفتهنامه گل آقا را به قیمت ۱۵ تومان منتشر کرد که با نایاب شدن نسخههای اولیه مجبور به تجدید چاپ شد.
از همکاران او در روزهای نخست میتوان از مرتضی فرجیان، مرتضی ناطقیان (معتضدی)، سید ابراهیم نبوی، محمدرفیع ضیایی، احمد عربانی، ناصر پاکشیر، نیکآهنگ کوثر، منوچهر احترامی، ابوالفضل زرویی نصرآباد، رضا رفیع و بزرگمهر حسینپور نام برد.هفتهنامه «گلآقا» به مدیریت کیومرث صابری فومنی سرآمد نشریاتی بود که طی دهههای ۷۰ و ۸۰ با زبان طنز و کاریکاتور به نقد فضای سیاسی و اجتماعی کشور میپرداخت. این نشریه پرطرفدار که با شعار: نستعلیق منتشر میشد، مدیران دولتهای هاشمی رفسنجانی و در این اواخر دولت خاتمی را به عنوان سوژههایی همیشگی در طنزهای تصویری روی جلدش مد نظر داشت. طنزهایی که با زبانی ساده، نقدهایی جدی را به سیاستهای داخلی و خارجی دولت مطرح میکرد، آنچنان که به دل نقدشونده هم مینشست.
فعالیتهای گل آقا منحصر به هفتهنامه باقی نماند. ماهنامه گل آقا، سالنامه گل آقا، هفتهنامه «بچههالله گل آقا» ، انتشارات گل آقا برای انتشار کتب طنز و کاریکاتور، و سرانجام خانه طنز ایران جهت پرورش طنزنویسان جوان، از دیگر فعالیتهای کیومرث صابری بود.
پایان کار هفتهنامه
در ۲ آبان سال ۱۳۸۱، و در دوازدهمین سالگرد انتشار هفتهنامه گل آقا، همزمان با چاپ ۵۴۸مین شماره، گل آقا تصمیم به تعطیلی هفتهنامه به دلایلی نامعلوم گرفت، و با چاپ سرمقاله شماره ۵۴۸، که این بار در آن نه شاغلام و غضنفری بود و نه گل آقایی، با نام صابری از تصمیم خود برای پایان کار هفتهنامه خبر داد.
موسسه گل آقا
از موسسات بنیانگذاری شده توسط صابری است که با نشر هفته نامه بچهها گل آقا ماهنامه و سالنامه گل آقا و نشر کتبی درباره طنز به کار خود ادامه میداد. در تاریخ ۳ دی ۱۳۸۷ دختر آقای صابری، پوپک صابری فومنی، مدیر مسئول هفتهنامه گلآقا اعلام کرد که این هفتهنامه تا اطلاع ثانوی دیگر منتشر نخواهد شد و موسسه نیمه تعطیل است. فعالیتهای موسسه گل آقا محدود به تولید انیمیشن و همچنین بهروزرسانی وبگاه گل آقا میباشد.
مرگ
کیومرث صابری فومنی پس از دورهای از تحمل بیماری سرطان خون، در صبح ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۸۳ در بیمارستان مهر تهران دارفانی را وداع گفت. در حالی که به اصرار خودش جز سه چهار نفر، کسی از بیماریاش خبر نداشت تا دلی آزرده نشود و خاطری اندوهگین نگردد .
کیومرث صابری و دیگر هنرمندان
رضا ساکی (از نویسندگان مجله گلآقا) سنگ بنای آموزش و پرورش نسل جدیدی از طنزپردازان گلآقایی را گذاشته است. «مکتبخانه طنز» نامی است که برای این کار انتخاب کرده است تا در برنامهای درازمدت، بتواند طنزپردازانی جوان تربیت کند.
عاطفه تلقانی کارگردان و تهیهکننده سینما و تلویزیون با تولید مستند «راز گل آقا» طی سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۲ به واکاوی زندگی حرفهای کیومرث صابری فومنی پرداخت. در این فیلم مستند یکی از اشعار رضا رفیع آخرین سردبیر مجله گل آقا که در سوگ وی سروده بود، به ترانه درآمدهاست. همچنین برای نوروز سال ۱۳۹۳ مستندی با نام «پرونده سازی» توسط عاطفه تلقانی ساخته شد که این مستند دیدگاه وزرای وقت را که روزگاری شخصیتهای کاریکاتورهای مجله گل آقا بودند، به تصویر کشیده است. | [
"فومن",
"ایران",
"تهران",
"مؤسسه گل آقا",
"نویسنده",
"طنزنویس",
"روزنامهنگار",
"۱۱ اردیبهشت",
"طنز",
"معلم",
"انقلاب ۱۳۵۷ ایران",
"صومعهسرا",
"اتحاد جماهیر شوروی",
"جنگ جهانی دوم",
"رشت",
"دانشگاه تهران",
"توفیق (نشریه)",
"دولت موقت",
"مهدی بازرگان",
"محمد علی رجایی",
"۲۳ دی",
"دو کلمه حرف حساب",
"اطلاعات (روزنامه)",
"۱ آبان",
"تومان",
"مرتضی فرجیان",
"مرتضی ناطقیان (معتضدی)",
"سید ابراهیم نبوی",
"محمدرفیع ضیایی",
"احمد عربانی",
"ناصر پاکشیر",
"نیکآهنگ کوثر",
"منوچهر احترامی",
"ابوالفضل زرویی نصرآباد",
"رضا رفیع (طنزپرداز)",
"بزرگمهر حسینپور",
"کاریکاتور",
"خانه طنز ایران",
"۲ آبان",
"بچهها گل آقا",
"انیمیشن",
"سرطان خون",
"بیمارستان مهر تهران",
"رضا ساکی"
] | [
"آموزگاران اهل ایران",
"اهالی استان گیلان",
"اهالی فومن",
"خاکسپاریها در قطعه هنرمندان بهشت زهرا",
"دانشآموختگان دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران",
"درگذشتگان ۱۳۸۳",
"درگذشتگان ۲۰۰۴ (میلادی)",
"درگذشتگان به علت سرطان",
"روزنامهنگاران طنز اهل ایران",
"زادگان ۱۳۲۰",
"زادگان ۱۹۴۱ (میلادی)",
"شاعران سده ۲۰ (میلادی) اهل ایران",
"شاعران مرد اهل ایران",
"ناشران اهل ایران",
"نویسندگان مرد اهل ایران",
"طنزپردازان اهل ایران"
] |
157 | علوم کتابداری و اطلاعرسانی | 0 | 198 | 0 | [
"علوم کتابداری و اطلاع رسانی",
"علم كتابداري و اطلاعات",
"علوم كتابداري و اطلاع رساني",
"کتابداری",
"کتابداری",
"علوم کتابداری",
"علم کتابداری و اطلاعات",
"علوم كتابداري",
"كتابداري",
"كتاب داري",
"کتاب داری",
"کتابداری و اطلاعرسانی",
"علوم کتابداری و اطلاعرسانی"
] | false | 89 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | علوم کتابداری و اطلاعرسانی ، دانشی است که به مطالعه و بررسی شیوههای گوناگون تولید دانش، گردآوری منابع اطلاعاتی (کتاب، مجله، لوح فشرده، بانکهای اطلاعاتی، پایگاه اطلاعاتی، اینترنت و وب)، سازماندهی، بازیابی و اشاعه این منابع و محملهای اطلاعاتی میپردازد و در این راستا تلاش مینماید که در وقت خواننده یا کاربر صرفهجویی نماید. این دانش در واقع آمیزهای است از دو دانش کتابداری و اطلاعات (اطلاعرسانی).
تاریخچه
واژه کتابداری به عنوان برابر واژه انگلیسی "Librarianship" انتخاب شدهاست. دانشمند بزرگ، شیالی رانگاناتان زمانی که در دهه ۱۹۳۰ از انگلیس به هندوستان بازگشت و درصدد راهاندازی این دانش نوین در هند برآمد، جامعه هند در فهم این واژه مشکل داشتند و در نتیجه ایشان واژه جدید " Library Science" یعنی علم کتابداری را جایگزین آن واژه نمود. امروزه در آمریکا این واژه بیشتر بکار گرفته میشود.
در دهه ۱۹۹۰ با اختراع ریزرایانهها و در سال۱۹۹۰ با اختراع وب و ورود این فناوریهای نوین اطلاعاتی به پهنه کتابخانههای جهان این دانش نیز دستخوش دگرگونیهای گستردهای شد. در نتیجه پژوهشگران و استادان این رشته درصدد تغییر نام آن برآمدند و واژه " Information" یعنی "اطلاعات" یا "اطلاعرسانی" نیز به نام این دانش اضافه شد و امروز از آن به عنوان " Library - Information Sciences" یعنی: علوم کتابداری و اطلاعرسانی یاد میشود. اگرچه در انگلستان و برخی کشورهای دیگر با عناوین دیگری از جمله " Information Studies" و " Information Management" نیز از آن یاد میشود.
کتابداری افرادی را تربیت میکنند برای کتابخانهها و مراکز اطلاع رسانی. کار فارغ التحصیلان این رشته دانش و مهارتهایی است که اطلاعات به شکل مضبوط چاپی و الکترونیکی ثبت و ضبط میکنند گرد آوری میکنند، سازماندهی میکنند و اشاعه میدهند. در واقع محل فعالیت فارغ التحصیلان این رشته کتابخانهها، آرشیوها و مراکز اطلاعرسانی است. در ایران از حدود ۶۵ سال پیش این رشته با مقطع فوق لیسانس در دانشگاه تهران آغاز و هماکنون حدود ۷۵ گروه در دانشگاه ایران فعالیت دارند و ۴ دانشگاه شهید چمران، فردوسی مشهد و دانشگاه تهران و واحد علوم تحقیقات تهران واحد شمال در مقطع دکترا فعالیت دارند. با ظهور منابع الکترونیکی و ورود کامپیوتر به کتابخانهها ماهیت این رشته هم دگرگون شده و فارغ التحصیلان متناسب با تحولاتی که در این رشته رخ داده است با مهارتهای مختلف کامپیوتری و اینترنت آشنایی پیدا میکنند. در سال گذشته با توجه به تحولاتی که در این رشته رخ داده عنوان کتابداری به علم اطلاعات دانششناسی تغییر یافتهاست.
امروزه این دانش در ایران نیز گسترش یافته و زیرشاخههای تازهای از جمله اطلاعشناسی و وبشناسی را هم در بر میگیرد.
در اصل یک کتابدار در زمینههای سازماندهی، بازیابی و پراکنش اطلاعات در قالبهای گوناگونی اعم از کتاب، مجله، پایگاههای اطلاعاتی و اینترنت تخصص دارد.
همان طور که همه میدانید، اگر جامعهای بخواهد پیشرفت کند و توسعه یابد، باید مردم آن جامعه از نظر سواد رشد بالایی داشته باشند و اطلاعات خود را به روز سازند.
کتابخانهها برای این امر در تمام جوامع بشری بوجود آمدهاست. اگر کتابخانه بخواهد افراد بشری را به روز سازد، خود باید پویا باشد.
امروزه کتابخانهها به صورت الکترونیکی در آمدهاند، تا هر کس نیاز اطلاعاتی خود را در آن بر طرف سازد.
کارکنان کتابخانهها که به کتابدار شهرت دارند، مسئول خدماترسانی و اطلاعرسانی به تمام افراد مراجعهکننده هستند.
کتابدار باید از کار خود لذت ببرد و با مراجعهکننده با تبسم و خشنودی برخورد نماید، بهطوریکه افراد جذب کتابخانهها شوند. کتابدار باید از خود مایه بگذارد و نگذارد که مراجعهکننده بدون اینکه نیازش بر طرف شود از کتابخانه بیرون آید.
امروزه اینترنت که دنیای اطلاعات است، در دسترس همگان قرار دارد و هر کس میتواند خود جویای مطالب باشد. ولی کتابدار به عنوان واسطه باید به این افراد کمک کند. زیرا بعضی مطالب از صحت و اعتبار کافی برخوردار نیستند و تنها کتابدار میتواند این مشکل را برطرف سازد.
کتابداری چیست؟ کتابداری یعنی اطلاع رسانی، برطرف کردن نیازهای اطلاعاتی، به روز ساختن اطلاعات افراد و کسی که اینها را ارائه دهد کتابدار است.
در ضمن برای اینکه یک کتابدار شویم باید در مراکز عالی و دانشگاهها درس خواند و مهارت لازم برای این رشته را کسب نماییم.
به جرات میتوان گفت که از جمله عوامل پیشرفت مسلمانان در سالهای اول در زمینههای علمی و فرهنگی، به توجه آنان به کتاب و کتابخانه ارتباط داشتهاست. چرا که همواره جمعآوری کتابهای سودمند و مفید و به عبارت دیگر کتابخانههای عظیم، نشانه پیشرفت یک ملت و جلوه واقعی توجه آنها به علم و دانش است. اما امروزه با وجود آن که ما در عصر ارتباطات و خانواده جهانی به سر میبریم، توجه لازم به کتابخانهها که مرکز اصلی اطلاعرسانی هستند، نمیشود و نقش مهم و با ارزش کتابخانه را در حد مخزن کتاب و کتابدار را در حد امانت دهنده کتاب پایین آوردهایم. هدف رشته کتابداری این است که کتابخانهها جایگاه واقعی خود را به دست آورده و باعث رشد فرهنگی جامعه شوند.
گفتنی است که رشته کتابداری در مقطع کارشناسی دارای سه گرایش "علوم انسانی" , "علوم پایه"و"علوم پزشکی" است که دانشجویان گرایش علوم انسانی درسهایی در زمینه مبانی علم حقوق، جغرافیای شهری، اقتصاد، تاریخ دینها و مدیریت مطالعه میکنند و دانشجویان گرایش علوم پایه در زمینه ریاضیات، فیزیک، شیمی، آمار، زمینشناسی و فیزیولوژی اطلاعات پایه را به دست میآورند و دانشجویان گرایش علوم پزشکی در زمینه زیستشناسی آناتومی،بیوشیمی،روانشناسی،داروشناسی و کلیه علوم اطلاعات پایه را کسب مینمایند.
قوانین پنجگانه رانگاناتان
شیالی رانگاناتان (Shiyali Ramamrita Ranganathan) پدر علم کتابداری هند است. که قوانین پنجگانه او سرلوحه کار کتابداران است. این پنج قانون از قوانین معروف در علم کتابداری و اطلاعرسانی میباشد:
۱. کتاب برای استفادهاست.
۲. هر خوانندهای کتابش.
۳. هر کتابی خوانندهاش.
۴. در وقت خواننده صرفه جویی کنید.
۵. کتابخانه ارگانیسمی زنده و پویا است.
رشته دانشگاهی مرتبط در ایران
رشته دانشگاهی مرتبط در ایران با عنوان علم اطلاعات و دانششناسی است که در جلسه شورای عالی برنامهریزی، توسط اعضای کمیته برنامهریزی، در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۹۱ از عنوان علوم کتابداری و اطلاع رسانی به این عنوان تغییر یافت.
ابزارهای کتابدار
همانند هر فن حرفهای، انجام یک مصاحبه موثر به مهارتهای ویژهای نیاز دارد. مهارتهای بالنسبه ملموس هستندو میتوان آنها را آموزش داد، فرا گرفت و به کار برد. به هر حال مصاحبه گر متبحر عوامل ناملموسی را به کار خواهد گرفت تا این گفت و شنود کنترل شده را قرین موفقیت سازد. قبل از توجه به مهارتهای ویژه، کتابدار باید نظری کلی از مصاحبه به دست آورد و از تعدادی عوامل ناملموس آگاهی یابد. عوامل ناملموس شامل سبک، جداسازی مصاحبه و موفقیت است. عوامل ملموس شامل مهارتهای غیرکلامی و مهارتهای کلامی است
مهارتهای کلامی
این مهارتها عبارتند از:
یاد آوردن (remembering)
اجتناب از تشخیص قبل از موعد(avoiding premature diagnoses)
انعکاس کلامی احساسات (reflecting feelings verbally)
بازگویی یا نقل محتوی(restating or paraphrasing content)
استفاده از مشوقها(using encouragers)
ختم مقبول مذاکره (closure)
اظهار نظر و پیشنهاد (giving opinions and suggestion)
پرسشهای باز (open questions)
مهارتهای غیر کلامی
این مهارتها عبارتند از:
برخورد چشمها (eye contact)
اشارات و حرکات (gestures)
حالت راحت و جسمانی (relaxed posture)
حالت چهره و لحن صدا (facial expression and tone of voice)
حرکات: حرکات ،به تار و پود زندگی روزمره ما تنیده شدهاند. اشاره و استفاده از دست هنگام صحبت کردن یا بیان کردن با حرکات ،اغلب بدون تفکرانجام میگیرد .
با این حال، مفهوم حرکات و اشارات میتواند در سراسر فرهنگها و مناطق متفاوت باشد، بنابراین، این مهم است برای جلوگیری از سوء تعبیر ،مراقب حرکات و رفتارهای خود هنگام صحبت کردن باشید.
لمس کردن
انجام یک معامله بزرگ در ارتباط از طریق لمس کردن است. درمورد پیامهای ارسال شده در این مورد به شرح زیر میباشد:
دست دادن، در آغوش گرفتن،نوازش کردن،تکیه کردن به کسی و…
فضا
آیا تا به حال شده که شما در ارتباط با فرد دیگر فضای فیزیکی لازم را برای ارتباط نداشته باشید و بیش از اندازه به هم نزدیک باشید؟
هر چند که این نوع نیازبسته به نوع فرهنگ، شرایط و نزدیکی رابطه متفاوت است ،شما میتوانید از فضای فیزیکی برای برقراری ارتباط با بسیاری از پیامهای غیرشفاهی مختلف از جمله : سیگنالهایی مملو از صمیمیت، پرخاشگری، تسلط یا محبت استفاده کنید.
صدا
هنگامی که ما صحبت میکنیم، افراد دیگر علاوه بر گوش دادن به حرف ما ،صدای ما را نیز مورد توجه قرار میدهند.
چیزهایی که بیشتر مورد توجه قرار میگیرد شامل : توجه به زمان و سرعت صحبت کردن،نوع بلندی وتن صدا، لحن و انعطافپذیری و صداهایی که انتقال دهنده تفاهم میباشد مانند : "اه" و "اوهو."
در مورد چگونگی لحن صدای به عنوان مثال: نشان دادن طعنه، خشم، محبت یا اعتماد به نفس میباشد.
زیرشاخهها
کتابداری تطبیقی
کتاب، مجله، روزنامه و گاهنامه
فهرستنویسی و ردهبندی
رده بندی دهدهی دیویی
ردهبندی مردمی
نمایهسازی و چکیدهنویسی
مرجعشناسی و خدماتمرجع
کتابسنجی، علمسنجی، اطلاعسنجی، وبسنجی
آموزش علوم کتابداری و اطلاعرسانی
داده، اطلاعات، دانش و علم
دانششناسی
دادهکاوی
دادهپردازی
دادگان، پایگاه اطلاعاتی، بانکهای اطلاعاتی
رایانه، لوح فشرده، اینترنت، فناوری اطلاعات
بازیابی اطلاعات، رفتار اطلاعیابی
وب، موتور جستجو، وب پنهان، روشهای جستجوی اطلاعات
کتابهای کودکان و نوجوانان و رمان
اسناد دولتی
پژوهشگاه اطلاعات و مدارک علمی ایران
شواهد دیجیتالی
نظام اطلاعرسانی
عکس و نوار ویدئویی
انجمنهای کتابداری
انواع کتابخانهها
پایگاه خبری کتابداری و اطلاعرسانی (لیزنا)
علم اطلاعات و دانش شناسی
اسباببازیخانه
کتابداری در ایران
تاریخچه صنعت نشر ایران
فهرست کتابها | [
"دانش",
"کتاب",
"مجله",
"لوح فشرده",
"بانکهای اطلاعاتی",
"پایگاه اطلاعاتی",
"اینترنت",
"وب",
"دانش کتابداری",
"دانش اطلاعات",
"شیالی رانگاناتان",
"دهه ۱۹۳۰",
"دهه ۱۹۷۰",
"۱۹۹۰ (میلادی)",
"کتابخانه",
"اطلاعات مرکزی (فیلم)",
"اطلاعرسانی",
"ایران",
"اطلاعشناسی",
"وبشناسی",
"کتابدار",
"اطلاعات",
"رانگاناتان",
"علم اطلاعات و دانششناسی",
"علوم کتابداری و اطلاع رسانی",
"کتابداری تطبیقی",
"روزنامه",
"گاهنامه",
"فهرستنویسی",
"ردهبندی",
"رده بندی دهدهی دیویی",
"ردهبندی مردمی",
"نمایهسازی",
"چکیدهنویسی",
"مرجعشناسی",
"خدماتمرجع",
"کتابسنجی",
"علمسنجی",
"اطلاعسنجی",
"وبسنجی",
"آموزش علوم کتابداری و اطلاعرسانی",
"داده",
"علم",
"دانششناسی",
"دادهکاوی",
"دادهپردازی",
"دادگان",
"رایانه",
"فناوری اطلاعات",
"بازیابی اطلاعات",
"رفتار اطلاعیابی",
"موتور جستجو",
"وب پنهان",
"جستجوی اطلاعات",
"کتابهای کودکان و نوجوانان",
"رمان",
"اسناد دولتی",
"پژوهشگاه اطلاعات و مدارک علمی ایران",
"شواهد دیجیتالی",
"نظام اطلاعرسانی",
"عکس",
"نوار ویدئویی",
"انجمنهای کتابداری",
"انواع کتابخانهها",
"پایگاه خبری کتابداری و اطلاعرسانی (لیزنا)",
"علم اطلاعات و دانش شناسی",
"اسباببازیخانه",
"کتابداری در ایران",
"تاریخچه صنعت نشر ایران",
"فهرست کتابها"
] | [
"علوم کتابداری و اطلاعرسانی",
"علوم اطلاعرسانی",
"کتابدارها"
] |
159 | حسنک وزیر | 1 | 68 | 0 | [
"حسنك وزير",
"حسن میکالی نیشابوری",
"حسن میکالی",
"حسن بن محمد میکالی",
"حسن بن محمد میکالی نیشابوری",
"حسن بن محمد ميكالي",
"حسن بن محمد ميكالي نيشابوري",
"حسن ميكالي",
"حسن ميكالي نيشابوري",
"حسنک میکال",
"حسنك ميكال",
"ابوعلی حسن بن محمد بن میکال"
] | false | 20 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام کامل",
"Item2": "حسن بن محمد میکالی"
},
{
"Item1": "معروف به",
"Item2": "حسنک وزیر"
},
{
"Item1": "تاریخ مرگ",
"Item2": "۱۴ فوریه ۱۰۳۲ میلادی"
},
{
"Item1": "دین",
"Item2": "اسلام"
},
{
"Item1": "سمت",
"Item2": "وزیر"
}
],
"Title": "سیاستمدار"
} | حسن بن محمد میکالی شناخته شده به حسنک وزیر ، آخرین وزیر سلطان محمود غزنوی بود که به دستور مسعود غزنوی و به فتوای خلیفه بغداد، تحت عنوان قرمطی یا اسماعیلی به دار آویخته شد.
امیر حسنک، از آل میکال از خاندان دیواشتیج شاهزاده سغدی بود. سلطان محمود او را به خاطر دانش و تجربهاش به وزارت حکومت خویش منصوب کرد. حسنک در زمان حیات محمود به حج رفت و در هنگام بازگشت به دلیل ناامنی راهها از مسیر مصر به غزنی برگشت. در مصر خلعت خلیفه فاطمی مصر را که شیعه اسماعیلی بود قبول کرده و در غزنی تسلیم سلطان محمود کرد. خلیفه عباسی، حسنک را در واقع بخاطر قبول خلعت فاطمیان و به خدمت نرسیدن وی ولی در ظاهر و با بهانه کردن قرمطیگری ساختگی او از محمود خواست وی را تسلیم کند. سلطان محمود که به وزیرش اعتماد داشت و مطمئن بود که وی قرمطی نیست به خواست خلیفه جواب رد داد. ابوالفضل بیهقی میگوید که سلطان محمود نسبت به پافشاری خلیفه بر اعدام حسنک محمود به خشم آمد و گفت:
«به این خلیفه خرف شده بباید نبشت که من از بهر عباسیان انگشت در کردهام در همه جهان و قرمطی میجویم و آنچه یافته آید و درست گردد بردار میکشند، و اگر مرا درست شدی که حسنک قرمطی است خبر به امیرالمومنین رسیدی که در باب وی چه رفتی. وی را من پروردهام و با فرزندان و برادران من برابر است. اگر وی قرمطی است من هم قرمطی باشم!»
پس از مرگ محمود غزنوی، حسنک وزیر از جمله کسانی بود که در به سلطنت رساندن محمد پسر محمود و برادر مسعود تلاش فراوان کرد. زمانی که محمد شکست خورد و مسعود غزنوی زمام امور را در دست گرفت، قرمطیگری وزیر پدرش را بهانه گرفته و به درخواست خلیفه بغداد و با پافشاری بوسهل زوزنی، او را به دار آویخت.
صحنه به دار آویختن حسنک که در تاریخ بیهقی آمدهاست بیشک یکی از شاهکارهای نثر قرن ۵ فارسی است. در تاریخ بیهقی آمدهاست:
و حسنک را سوی دار بردند و بجایگاه رسانیدند. بر مرکبی که هرگزننشسته بود نشانیدند و جلادش استوار ببست و رسنها فرود آورد و آواز دادند که سنگ زنید. هیچکس دست بسنگ نمیکرد و همه زار میگریستند، خاصه نشاپوریان. پس مشتی رند را زر دادند که سنگ زنند و مرد خود مرده بود، که جلادش رسن بگلو افکنده بود و خبه کرده. اینست حسنک و روزگارش و گفتارش، رحمه الله علیه، این بود که خود بزندگی گاه گفتی که: «مرا دعای نشاپوریان بسازد» و نساخت و اگر زمین و آب مسلمانان بغصب بستدند، نه زمین ماند بدو و نه آب و چندان غلام و ضیاع و اسباب و زر و سیم و نعمت، هیچ سودش نداشت. او رفت و آن قوم که این مکر ساخته بودند، نیز برفتند. … احمق مردی که دل درین جهان بندد، که نعمتی بدهد و زشت بازستاند… چون ازین فارغ شدند بوسهل و قوم از پای دار بازگشتند و حسنک تنها ماند، چنانکه تنها آمده بود، از شکم مادر …
حسنک قریب هفت سال بر دار بماند، چنانکه پایهایش همه فرو تراشیده و خشک شد، چنانکه اثری نماند تا بدستوری فرود گرفتند و دفن کردند، چنانکه کس ندانست که سرش کجاست و تن کجاست و مادرحسنک زنی بود سخت جگرآور. چنان شنیدم که دو سه ماه ازو این حدیث پنهان داشتند و چون بشنید جزعی نکرد، چنانکه زنان کنند، بلکه بگریست بدرد، چنانکه حاضران از درد وی خون گریستند. پس گفت: بزرگا، مردا، که این پسرم بود، که پادشاهی چون محمود این جهان بدو داد و پادشاهی چون مسعود آن جهان و ماتم پسر سخت نیکو بداشت.
شش قصیده در مدح وی از فرخی سیستانی در دیوان فرخی موجود است. | [
"سلطان محمود غزنوی",
"مسعود غزنوی",
"خلیفه",
"قرمطی",
"اسماعیلی",
"آل میکال",
"دیواشتیج",
"سغد",
"حج",
"مصر",
"غزنی",
"خلفای فاطمی",
"ابوالفضل بیهقی",
"محمد پسر محمود غزنوی",
"بوسهل زوزنی"
] | [
"آل میکال",
"اعدامشدگان اهل ایران",
"اعدامشدگان با طناب دار",
"اعدامشدگان بدست شاهنشاهی غزنوی",
"اعدامشدگان سده ۱۱ (میلادی)",
"اهالی ایران در سده ۱۰ (میلادی)",
"اهالی ایران در سده ۱۱ (میلادی)",
"اهالی اسماعیلی مذهب نیشابور",
"ایرانیهای اعدامشده با طناب دار",
"خاندان میکالی",
"درگذشتگان ۱۰۳۲ (میلادی)",
"زادگان دهه ۹۹۰ (میلادی)",
"سیاستمداران نیشابور",
"وزیران غزنویان"
] |
161 | طاهریان | 2 | 315 | 0 | [
"طاهريان",
"تاریخ طاهریان",
"تاريخ طاهريان",
"دودمان طاهریان",
"دودمان طاهريان",
"سلسله طاهریان"
] | false | 107 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "native_name",
"Item2": "طاهریان"
},
{
"Item1": "status",
"Item2": "ایران"
},
{
"Item1": "year_start",
"Item2": "[[۲۰۷]]/[[۸۲۱]]"
},
{
"Item1": "year_end",
"Item2": "[[۲۵۹]]/[[۸۷۳]]"
},
{
"Item1": "p1",
"Item2": "عباسیان"
},
{
"Item1": "s1",
"Item2": "صفاریان"
},
{
"Item1": "flag_s1",
"Item2": "Saffarid dynasty 861-1003.png"
},
{
"Item1": "s2",
"Item2": "علویان تبرستان"
},
{
"Item1": "flag_s2",
"Item2": "White_flag.png"
},
{
"Item1": "image_map",
"Item2": "Tahirid Dynasty 821 - 873 (AD).png"
},
{
"Item1": "image_map_caption",
"Item2": "گستره فرمانروایی طاهریان"
},
{
"Item1": "capital",
"Item2": "[[مرو]]، [[نیشابور]]، [[بلخ]]"
},
{
"Item1": "common_languages",
"Item2": "فارسی (رسمی)"
},
{
"Item1": "leader1",
"Item2": "طاهر بن حسین"
},
{
"Item1": "leader2",
"Item2": "محمد بن طاهر"
},
{
"Item1": "title_leader",
"Item2": "امیر"
}
],
"Title": "دودمان قدیمی"
} | طاهریان اولین حکومت مستقل ایران بعد از حمله اعراب بودند. آنان از تبار دهقانان خراسان بودند.
در اوایل قرن سوم، طاهر بن حسین، یکی از سرداران مامون عباسی از طرف او امیر خراسان شد و به دلیل آن که عدم اطاعت خود را از مامون اعلام کرد،
اولین حکومت مستقل ایرانی بعد از اسلام در ایران تشکیل شد و حکومت او به طاهریان معروف شد. در زمان طاهریان بلخ به پایتختی برگزیده شد.
طاهریان در جنگ با خوارج در شرق ایران به پیروزی دست یافتند و سرزمینهای دیگری مانند سیستان و قسمتی از ماوراءالنهر را به تصرف درآوردند و نظم و امنیت را در مرزها بر قرار کردند. گفته میشود که در زمان حکومت طاهریان، به جهت اهمیت دادن آنان به کشاورزی و عمران و آبادی، کشاورزان به آسودگی زندگی میکردند.
در زمان طاهریان قیامهای بابک و مازیار که به ترتیب در آذربایجان و طبرستان (مازندران) رخ داد، باعث شد که آنها را از توجه به شرق ایران بازدارد. به همین دلیل خوارج دست به شورش زدند. آخرین امیر طاهری، محمد بن طاهر نیز فردی مقتدر نبود.
در نتیجه حکومت طاهریان رو به ضعف نهاد و سرانجام در میانههای سده سوم هجری
به دست یعقوب لیث سرنگون شد.
امیران خانواده طاهریان
امیران خانواده طاهریان عبارت اند از:
طاهر بن حسین معروف به ذوالیمینین
طلحه بن طاهر
علی بن طاهر
عبدالله بن طاهر
طاهر بن عبدالله
محمد بن طاهر بن عبدالله
طاهریان در یک نگاه
«طاهریان نخستین سلسله ایرانی است که از اطاعت خلفای بغداد سر پیچید و به تشکیل دولتی محلی و تا اندازه زیادی مستقل در خراسان توفیق یافت.
طاهریان از خاندان امیران و سرداران ناحیهای در نزدیکی هرات به نام پوشنگ یا فوشنج بودند و در مبارزات ابومسلم برای روی کار آوردن بنیعباس شرکت داشتند. در اختلاف بین پسران هارون الرشید، امین و مامون، طاهر پسر حسین جانب مامون را گرفت و در جنگی که علی بن عیسی بن ماهان، سردار امین، در ری برضد مامون کرد، طاهر بن حسین او را شکست داد و کشت.
هنگامی که مامون به خلافت رسید به پاس این خدمات طاهر را، برای پاسداری از امنیت شهر، شرطه بغداد کرد و چند سال بعد حکومت خراسان را به او داد.
نوشتهاند که طاهر پس از فتح بغداد، هنگامی که میخواست با علی ابن موسی الرضا ولیعهد مامون بیعت کند، با دست چپ با او بیعت کرد! و گفت:
چون مامون این گفته را شنید گفت:
از این جهت به طاهر لقب " ذوالیمینین " داد یعنی کسی که دارای دو دست راست است.
بازگفتهاند که طاهر با هر دو دست شمشیر میزد و لقب ذوالیمینین به این مناسبت بدو داده شدهاست. درسال ۲۰۷ه/۸۲۲م، هنگامی که طاهر حکومت خراسان را داشت، روزی در مسجد جامع مرو نام خلیفه را از خطبه انداخت. اگرچه فردای آن روز او را مرده یافتند و گمان میرود که به وسیله جاسوسان خلیفه مسموم شده باشد، اما این تاریخ را آغاز تلاش برای تشکیل حکومتهای ملی ایرانی شمردهاند.
پس از طاهر ذوالیمینین جانشینان او ۵۰ سال حکومت خراسان را داشتند و در بغداد نیز با نفوذ بسیار چندی در مقام شرطه بودند.
معروفترین امیر طاهریان، پس از طاهر ذوالیمینین، عبدالله بن طاهر است که مردی دانا و دادگر بود و با آن که نام خلیفه را در خطبه نماز جمعه میآورد و هر ساله بخشی از خراج خراسان را به دربار خلافت میفرستاد، اما به خلیفه اجازه دخالت درامور داخلی خراسان را نمیداد. این امیر دانشمند در آبادانی نیشابور بسیار کوشید.
به کشاورزی توجهی خاص داشت و از همین رو به فرمان او کتابی درباره راه نگهداری از قناتها نوشته شد.
دربار او محل رفتوآمد دانشمندان و شاعران و نویسندگان پارسیزبان بود. آخرین امیر طاهریان، محمد بن طاهر، به دست یعقوب لیث صفار زندانی شد. وی پس از مرگ یعقوب آزاد گردید و دوباره به مقام ریاست شهربانی بغداد رسید. اما دیگر نتوانست حکومت خراسان را به دست آورد.»
چکیده
طاهریان نخستین سلسله ایرانی هستند که از سوی حکمای عباسی بر بخشهای مهمی از ایران یعنی خراسان – هندوستان – کرمان و گرگان وبرخی از مناطق طبرستان – ری و همدان حکومت کردند قبل از این در زمان خلافت امویان حکمرانان عرب بر ایران حکومت میکردند. دولت طاهریان در حدود ۵۵ سال توانست حاکمیتی یک پارچه تشکیل دهد.
ریشه طاهریان
پیرامون نسب طاهر میان مورخان مباحث بسیاری شکل گرفته و نظرات گوناگونی مطرح شدهاست که بر اساس آن نسب طاهر به یکی از دو شکل ذیل است: طاهر بن حسین بن مصعب بن رزیق بن ماهان یا طاهر بن حسین بن مصعب بن زریق بن اسعد بن زادان. طاهریان دارایتبار ایرانی بودند و لقب خزاعی را به سبب این که از موالی قبیله خزاعه بودند به دست آوردهاند. البته به همین سبب، نسب خود را به قبیله خزاعه که در دوران دعوت پیامبر از قبایل بزرگ مکه بودند، میرساندند. عدهای از راویان و مورخان از یک سو و طاهریان نیز از سمتی دیگر خاندان طاهری را منسوب به رستم، پهلوان ایرانی و منوچهر، پادشاه ایرانی میدانستند. مورخان بر این عقیدهاند که علت این نسب سازیها، اهمیت نسب و ریشه هر خاندان در آن دوره بودهاست که طاهریان و بهطور ویژه طاهر با تلاشهای هوادارانشان، توانستند از این راه حمایت و دوستی خاندانهای محلی را جلب کرده و از این طریق نفوذ و قدرت خویش را افزایش دهند. طاهریان یک خاستگاه اصیل ایرانی و زندگی اشرافی داشتند و از منافع توده مردم غافل نبودند و با مواردی مانند ترویج علم و فرهنگ و تشویق شعرا دانش وسیع و فعالیت ادبی در میان فرمانروایان جایگاه ممتازی داشتند. بیشتر امیران طاهری شاعر نیز بودهاند.
تشکیل سلسله بهوسیله طاهر بن حسین
طاهر بن حسین از فرماندهان بزرگ عباسیان بود طاهر فرماندهی لشکر مامون علیه برادرش یعنی امین را بر عهده داشت و طاهر با قتل امین به عنوان حاکم شام و عراق و مغرب تعیین شد اما در چند سال بعد به حکومت تمام سرزمینهای شرق بغداد که مهمترین آن خراسان بود منصوب گردید. استقلال طاهر از آنجا شروع شد که فعالیتهای خود را از جمله انداختن نام مامون از خطبهها و منابر مساجد شروع کرد و همین کار را ادامه داد (کمی جلوتر مفصلا توضیح داده خواهد شد).
هارون الرشید آغازی بر سلسله طاهریان
هارون الرشید در دوران حکومت خویش و به منظور تحکیم قدرت خلافت و پیشگیری از هرگونه مشکلات احتمالی در روند انتقال قدرت، سلسله تمهیداتی را در نظر گرفته و بر اساس آن سیستم جانشینی پیچیدهای طراحی کرد. بدین ترتیب، امین به عنوان جانشین هارون، پس از وی به خلافت میرسید و مامون نیز به عنوان جانشین امین منصوب گشت و قاسم، فرزند دیگر هارون، جانشین مامون شد. تمام این تصمیمات تبدیل به عهدنامهای گشت که بر کعبه آویخته شد و به ایالات فرستاده شد، اما پس از مرگ هارون، امین با سلسله اقداماتی مامون را تحت فشار قرار داد و مدتی پس از عزل قاسم، مامون را از جانشینی عزل کرد و فرزند خود موسی را با لقب الناطق بالحق به عنوان جانشین خویش اعلام کرد که نامش را در خطبه، جایگزین نام مامون ساختند. مامون نیز در اقدامی متقابل هرگونه ارتباط با بغداد را قطع کرد و از فرامین امین سرپیچی کرد و به ستیزی آشکار با وی پرداخت که نتیجه آن، درگیری نظامی میان دو برادر بود. پس از مرگ هارون الرشید و پدیدار شدن اختلاف و درگیری میان مامون و امین بر سر خلافت، طاهر عهدهدار وظایف سنگینتری از سمت مامون گشت و به کنشگری فعال و عنصری مهم در روند تصاحب قدرت توسط مامون تبدیل گشت.
جنگ طاهر و ابن ماهان
امین در سال ۱۹۵ هجری علی بن عیسی را در راس سپاهی به جنگ با مامون و دستگیری او گسیل کرد. مامون نیز پس از مشورت با فضل بن سهل، وزیر خود، طاهر را به فرماندهی لشکر خود منصوب کرد و او را به جنگ با علی بن عیسی فرستاد.
پس از گفتارها و اعمال معمول قبل از جنگ، نبرد میان دو لشکر آغاز شد و به زودی شدت گرفت. طاهر در اثنای نبرد نیز به تهییج سپاهیان خویش میپرداخت و آنان را در جهت شکست دشمن راهنمایی میکرد. روایت است جنگ ادامه داشت تا زمانی که علی بن عیسی در جریان جنگ، بر اثر تیر یا ضربت داوود سیاه از اسب سرنگون گشته و کشته شد و با مرگ او، سپاهیان امین همگی راه فرار در پیش گرفتند. البته به روایتی علی بن عیسی در همدان از طاهر شکست یافت. عده زیادی از لشکریان امین تسلیم طاهر گشتند و غنایم و ثروت بسیاری از جمله هفتصد کیسه هزار درهمی به چنگ طاهر افتاد.
پیروزیهای طاهر بن حسین و سقوط امین
طاهر، پس از این پیروزی در نبرد ری، به مقابله با لشکرهایی که به صورت پیاپی از سمت امین گسیل میگشتند، پرداخت. و به پیشروی به سمت عراق ادامه داد. وی در همدان با یکی از سرداران امین، به نام عبدالرحمن بن جبله ابناوی، روبرو گشت و پس از جنگی سخت با آنان و محاصره چند ماهه همدان، وی را از پای درآورد و لشکرش را وادار به هزیمت کرد. پس از این واقعه، طاهر شهرها را یکی پس از دیگری با جنگهای پراکنده یا روشهای دیگر فتح کرد.
طاهر و هرثمه به وسیله لشکریانی که در اختیار داشتند، در سال ۱۹۷ هجری/۸۱۲ میلادی، به محاصره اطراف بغداد مشغول گشتند و با شدت بخشیدن به این محاصره، فشار را بر لشکریان امین افزون کردند. محاصره بغداد تا سال ۱۹۸ هجری/ ۸۱۳ میلادی، به صورت فرسایشی به درازا کشید تا در محرم همین سال، طاهر بر شدت حملات خود افزود و محلات را یکی پس از دیگری فتح کرد و به لشکر دستور داد که برای فتح نهایی بغداد، حمله را آغاز نمایند و سرانجام بغداد، در همین زمان فتح گردید. امین پس از ناامیدی از جانب طاهر، به هرثمه بن اعین روی آورد. در نظر امین، هرثمه بهترین شخص برای تسلیم گشتن بود. او هرثمه را از موالی و خدمتگزاران خود و پدرش میدانست و به وفاداریاش نیز اطمینان داشت و در اثر شرایط پیش آمده، شناخت و اعتمادش نسبت به او فزونی یافته بود؛ بنابراین در نامهای از هرثمه درخواست کمک و امان کرد. پنج شب مانده از محرم سال ۱۹۸ هجری/ ۸۱۳ میلادی، امین با وجود اخطار هرثمه به او درباره تامین امنیتش و توصیه به تسلیم گشتنش در روز بعد برای محافظت از جانش، به علت جایز ندانستن هرگونه تعلل و تاخیر، از کاخ خود بیرون آمده و به اخطار هرثمه بیتوجهی کرد. امین بر قایقی که برای او در کنار دجله آماده کردهبودند و هرثمه خود با آن به استقبال امین آمده بود، سوار شد. هرثمه در مواجهه با امین، اظهار اطاعت و بندگی کرد. مسیری طی نشده بود که سپاهیان طاهر از کمینگاه خویش خارج گشته و به سوی قایق، سنگ و تیر پرتاب کردند. در ادامه افرادی به زیر قایق رفته و آن را واژگون ساختند. یکی از یاران هرثمه او را نجات داد و امین نیز با شنا، خود را به کنار آب رساند. روایت است که پیش از اسارت امین، یکی از یارانش که احمد بن سلام نام داشت را اسیر کردند که پس از پرسش از او درباره امین، وی اظهار بیاطلاعی کرد. سرانجام امین اسیر گشت و توسط محمد بن حمید طاهری شناسایی گشته و این خبر به اطلاع طاهر رسید، که او نیز بلافاصله دستور قتل امین را به قریش دندانی، حاجب خویش، ابلاغ کرد. بدین ترتیب امین در اسارت کشته شد. بدن امین در باغ مونسه دفن گردیده و سرش به همراه فتحنامهای توسط قاصدی به نزد مامون در مرو، فرستاده شد.
تاسیس حکومت طاهریان
سرانجام به علت تمایل مامون برای واگذاری خراسان به طاهر و همچنین تلاش بیوقفه طاهر و اطرافیانش، به خصوص وزیر مامون، احمد بن ابیخالد احول، حکومت خراسان بزرگ و ایالات شرقی در سال ۲۰۵ هجری / ۸۲۱ میلادی به طاهر واگذار شد.
مسئله خوارج و عدم کامیابی کامل طاهر در کنترل و سرکوب تحرکات آنان یا امری دیگر، موجب ایجاد تنش میان او و مامون گردید. منقول است که مامون، طبق نگرانی خاطری که از زمان بخشیدن حکومت خراسان، نسبت به طاهر داشت و همچنین در اثر سعایت دشمنان طاهر در نزد وی، پس از بروز مجدد تنش در روابطش با او، اقدام به بخشیدن کنیزکی به وی به قصد مسموم کردنش کرد، اما با اطلاع طاهر از این موضوع و ارسال پیامی حاوی ابراز وفاداری و عدم پیمانشکنی به مامون، خاطر وی از جانب طاهر آسوده گشت. طاهر که مترصد فرصتی مناسب برای اعلام استقلال بود، تنش موجود را دستاویزی قرار داد و یک سال و شش ماه پس از حکومت خود بر خراسان، در سال ۲۰۷ هجری/ ۸۲۲ میلادی با حذف نام خلیفه از خطبه نماز جمعه، استقلال حکومت خود را اعلام کرد. از دیگر علائم اعلام استقلال نیز، حذف نام خلیفه از سکههایی که ذوالیمینین نیز بر روی آنان ضرب گشته بود (۲۰۶ هجری/ ۸۲۱ میلادی)، در دوره طاهر میدانند.
نظر مامون درباره طاهر بن حسین
مامون میگفت او هیچ وقت از کسی پروا نداشت و در کارها سستی نمیکرد و همیشه مردی فراتر از انتظار بود. زمانی که بغداد را فتح کرد هیچ چیزی برای خودش نخواست و شفاعت وزیران و مریدان امین را کرد از قتل بسیاری از مردم عادی توسط مامون گذشت.
رسیدن حکومت به طلحه بن طاهر
به هر صورت، پس از مرگ طاهر، مامون با وجود طغیان او، حکومت نواحی شرقی را به پسران وی واگذار کرد، زیرا قصد داشت تا شورش سپاهیان طاهر، که بر اثر مرگ وی شکل گرفته بود را آرام نماید و همچنین به نفوذ خاندان ایشان در آن نواحی واقف بود و به تجربه دریافته بود که فقط ایرانیان توانایی اداره ایالات مختلف و حل مسائل داخلی ایران را دارند و به سبب اطلاع از شایستگی افراد این خاندان در اداره امور آن نواحی، حکومتشان را بر مناطق شرقی تایید کرد و این واقعه آغازگر، حکومت ۵۰ ساله طاهریان، به عنوان نخستین حکومت نیمه مستقل ایرانی گشت.
پس از مرگ طاهر حکومت به طلحه رسید که در کل هفت سال حکومت کرد و از مهمترین اقدامات او جنگهای بیپایان با خوارج بود که نتیجه خاصی را هم در برنداشت.
آغاز حکومت عبدالله بن طاهر
عبدالله با توجه به این که با فرزند مامون به دنیا آمد مامون عبدالله را مثل فرزند خود تربیت کرد و به او مانند فرزندش در کارهای مختلف دربار وظیفهای میداد و عبدالله از این نظر بسیار به ماون علاقهمند بود. از جمله کارهای موثر او در این دوره لشکر کشی به منطقه جزیره، فتح مصر و فتوحات دیگری در همین مناطق البته با اقتدار بود. او پس از این جنگها توانست به منطقه اسکندریه (ناحیهای در جنوب اسپانیا) برود و آنجا را فتح کند.
جنگ عبدالله با خرم دینان
خرم دینان در واقع فرقهای بودند که پس از قتل ابومسلم خراسانی بر ضد عباسیان برخاستند خرمیه در واقع نهضتی در جهت اصلاح آیین مزدک بود که عبدالله بن طاهر با آنها جنگید ولی نتیجهای حاصل نشد .
قیام علویان
در زمان طاهریان قیامهایی علیه آنها صورت گرفت از جمله قیام محمد بن قاسم علوی بر ضد طاهریان و عباسیان بود قاسم که از نوادگان امام چهارم شیعیان بود در نواحی خراسان قیام کرد و به دلیل اخلاق نیکویی که داشت در بین مردم بسیار مورد اعتماد بود و به راحتی مردم را قانع میکرد زمانی که در مسجد پیامبر ملازم بود تعدادی از مردم خراسان با او بیعت کردند ولی در جنگ با عبدالله شکست خورد و سپس عبدالله او را به بغداد فرستاد اما توسط یارانش از زندان فرار کرد ودیگر هیچکسی نتوانست او را پیدا کند.
قیام مازیار
اما قیام دوم قیام مازیار بود که حوادث خاصی داشت مازیار در کل با طاهریان روابط خوبی نداشت و خراج را مستقیما به بغداد میداد همین کینهتوزیهای بین مازیار و عبدالله با دخالت افشین که یکی از سرداران معتصم بود شدت گرفت و سر انجام با کمک روستاییان و شهرنشینان در منطقه طبرستان شورش کردند ابتدا مازیار توانست بر قسمتهایی از ساری و آمل مسلط شود اما با فرستادن نیروهای بسیار زیادی از ری و بغداد از سوی معتصم مازیار محاصره شد و سرانجام دستگیر و به بغداد فرستاده شد و معتصم که از حیلهگری افشین آگاه شده بود او را با افشین در بغداد روبرو کرد و پس از اقرار مازیار بر کمک افشین به او مازیار به ۵۰۰ ضربه شلاق محکوم شد که پس از تحمل ۴۵۰ شلاق مرد اما به همین صورت افشین به زندان محکوم شد و در همان زندان چند سال بعد مرد.
عبدالله بن طاهر پس از گذشت ۱۵ سال و حکومت بر مناطق مهم ایران سر انجام در نیشابور در گذشت.
رسیدن پسر عبدالله به قدرت
پس از عبدالله پسر او طاهر بن عبدالله با میانجیگری قاضی القضات دواد به جای پدر نشست در زمان طاهر اتفاقات و بلایای طبیعی به شدت در ایران اوج گرفت مانند باد سردی که از سمت ترکستان میوزید و باعث کشته شدن تعداد زیادی از مردم به وسیله بیماری زکام شد بعد از زلزلهای بسیار مهیب رخ داد و حدود شصت هزار نفر زیر آوارها جان خود را از دست دادند و در این دوران به شدت بر مردم ایران سخت گذشت.
سراشیبی سلسله طاهریان
بعد از طاهر حکومت به دست محمد بن طاهر افتاد و این فرد با خود سریها و اقدامات ساده خود باعث کوچک شدن سلسله طاهریان شد در زمان او علوان بر طبرستان، آمل، ساری و ری مسلط شدند اما پس از چند سال با فشارهای خارجی محمد بن طاهر با نیروهای بیشماری بر بسیاری از مناطق طبرستان مسلط شدند در همین زمان بود که یعقوب لیث صفار به هرات لشکر کشید و در جنگی سخت موفق به شکست آنها شد بعد از آن بود که یعقوب بر مناطق کرمان، فارس و بلخ چیره شد و دودمان طاهریان را از این ولایات برچید.
پایتخت طاهریان
پایتخت طاهریان در ابتدا شهر مرو بود که امروزه به نام ترکمنستان است اما عبدالله بن طاهر آن را به نیشابور برد.
اوضاع اداری و فرهنگی طاهریان
طاهریان امیرانی بخشنده بودند و خواستههای مردم را شخصا رسیدگی میکردند با افرادشان بسیار مهربان بودند در یکی از این موارد فضل بن محمد مسئول رابط بین مردم و امیر در هنگام انجام وظیفه خود اندکی تاخیر میکند عبدالله از او میپرسد چرا دیر کردی؟ گفت کاری شخصی داشتم مانده بودم کارم را انجام دهم یا به پیش شما بیایم و کار مردم را رسیدگی کنم در همین زمان بود که عبدالله به او دستور میدهد تو برو و من نیز کار دارم الان وقت انجام دادن این کار را ندارم بعد از این که فضل ناراحت از این که نه کار خودش را انجام داده و نه کار مردم را بیرون میآید مردم به سمت او میروند و با عجله نامههای خود را بیرون میآورند و همه نامهها را امضا شده میبینند یا در مورد دیگر عبدالله بن طاهر که به علت فتوحات و جنگهای زیادی که انجام میداد معمولا کمتر در خراسان بود به همین دلیل یک نایبی در خراسان منصوب میکند اما این حاکم ظالم با مالیاتهای مردم کاخی مجلل برای خود میسازد و مزارع مردم را تصرف میکند تا این که روزی عبدالله به خراسان میآید و از مردم درباره حاکم سوال میکند اما مردم سکوت میکنند در همین زمان بود که عبدالله میفهمد و دستور میدهد کاخ او را خراب و او را از مقامش برکنار و زمینهای مردم را به همراه خسارتهایشان به آنها بازمیگرداند.
ورزشهای مورد علاقه طاهریان
در زمان طاهریان شکار، شطرنج و چوگان ورزش مورد علاقه آنها بود و آنها برای گذراندن اوقات بیکاری خود معمولا چوگان بازی میکردند.
طاهریان مبلغان آیینهای ایرانی
اما در زمان طاهریان دستگاههای اداری و لشکری به دست کارداران و دبیران ایرانی اداره میگردد از این راه شیوههای کشور داری و آیینهای کهن ایرانی هم مانند میراث ساسانیان به آنها منتقل شد. اسلام در این زمان در عمق جان مردم ریشه گرفت و زبان عربی زبان سیاست و علم بود اما زبان فارسی هم چنان در بین مردم جای داشت.
دیوان سالاری
در زمان طاهریان امور اداری توسط سازمانهایی به نام دیوان اداره میشد اما یکی از کارهای شگفتانگیز که توسط طاهر اتفاق افتاد گماشتن افرادی بود که در آن دیوان تجربهای نداشتند اما همین افراد توانستند در دیوانهایی مانند خراج (وزارت دارایی)، دیوان خاتم (دبیر خانه شاهی) و دیوانهای دیگر تسلط کامل پیدا کنند طاهر چند سال بعد در این باره میگویید من این افراد را برگزیدم تا مردان سیاست فکر نکنند افراد دیگر حق دخالت در امور مملکتی را ندارند.
تعلیم و تعلم در زمان طاهریان بسیار اهمیت داشت و طاهر در عهدنامه خویش به فرزندش سفارش کرد که فقیهان و حاملان دین و عاملان به کتاب خدا را برگزینید و در کارها با آنها مشورت کنید.
طاهریان به آداب و حکمتهای ایرانی توجه و گرایش خاصی داشتند و همواره چه در بغداد و چه در خراسان آیینهای کهن ایرانی را به دیگر افراد میآموختند البته این نکته نیز قابل ذکر است که بخش مهمی از کتابهای ایران در پایتخت ایران یعنی مرو نگهداری میشدهاست.
اما در مورد مذهب باید گفت طاهریان روابط بسیار نزدیکی با شیعیان داشتند چنانکه محمد بن ابی العاس برادر زن طاهر فردی شیعی مذهب بود و بر سر شیعه با برخی عالمان و ادبیان دربار مامون بحث میکند و آنها را در این مباحثه محکوم میکند که باعث ناراحتی و عصبانیت مامون میشود که طاهر میانجیگری میکند.
در زمان طاهریان نهادهای اصلی کشور دبیری، شرطه، برید، قضا و سپاه نام داشت که هرکدام کار مخصوص به خود را انجام میدانند.
در زمان طاهریان به قیامهای علویان، طبرستان، عراق قاطعانه ایستادند و به این وسیله حمایت خود را از عباسیان اعلام کردند در ضمن در آن زمان با خوارج که مردمانی شورش گر و مفسد شده بودند به شدت برخورد کرد و آنها را نابود کرد
زوال طاهریان نیز به دست یعقوب لیث صفار اتفاق افتاد که در متن به آن کاملا اشاره شد.
تبارنامه طاهریان | [
"۲۰۷ (قمری)",
"۸۲۱ (میلادی)",
"۲۵۹ (قمری)",
"۸۷۳ (میلادی)",
"مرو",
"نیشابور",
"بلخ",
"ایران",
"حمله اعراب به ایران",
"طاهر بن حسین",
"مأمون عباسی",
"خراسان",
"اسلام در ایران",
"پایتخت",
"خوارج",
"سیستان",
"ماوراءالنهر",
"بابک",
"مازیار (کارنوندیان)",
"امیر طاهری",
"محمد بن طاهر",
"یعقوب لیث",
"طلحه بن طاهر",
"عبدالله بن طاهر",
"طاهر بن عبدالله",
"بغداد",
"هرات",
"ابومسلم",
"هارون الرشید",
"مأمون",
"علی ابن موسی الرضا",
"مسجد جامع",
"نماز جمعه",
"خلیفه",
"کشاورزی",
"دانشمندان",
"شاعران",
"نویسندگان",
"مردمان ایرانی",
"موالی",
"قبیله",
"خزاعه",
"مکه",
"رستم",
"منوچهر",
"توده مردم",
"ترویج علم",
"کعبه",
"فضل بن سهل سرخسی",
"درهم",
"عراق",
"همدان",
"عبدالرحمن بن جبله ابناوی",
"محرم (ماه)",
"دجله",
"احمد بن سلام",
"محمد بن حمید طاهری",
"قریش دندانی",
"کاخدار",
"باغ مونسه",
"احمد بن ابیخالد احول",
"استقلال",
"ابومسلم خراسانی",
"امام چهارم شیعیان",
"مسجد پیامبر",
"قاضی القضات",
"بلایای طبیعی",
"مردم ایران",
"چوگان",
"زبان عربی",
"پایتخت ایران",
"برادر زن",
"دو قرن سکوت"
] | [
"طاهریان",
"امارتهای سابق",
"انحلالهای دهه ۸۷۰ (میلادی)",
"ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۸۲۱ (میلادی)",
"ایالتها و قلمروهای منحلشده در سده ۹ (میلادی)",
"تاریخ ازبکستان",
"تاریخ تاجیکستان",
"دودمانهای افغانستان",
"سلسلههای مسلمان",
"کشورهای پیشین در آسیا"
] |
162 | تیمور لنگ | 1 | 664 | 0 | [
"تيمور لنگ",
"امیر تیمور",
"امیرتیمور گورکان",
"تیمور گورکانی",
"تیمور گورگان",
"تامرلان",
"تيمور",
"امیر تیمور گورکانی",
"تیمورلنگ",
"امير تيمور",
"امير تيمور گوركاني",
"اميرتيمور گوركان",
"تيمور گوركاني",
"تيمور گورگان",
"تيمورلنگ",
"تیمور گورکان",
"امیر تیمور گورکان",
"امير تيمور گوركان",
"تيمور گوركان",
"تیمور"
] | false | 426 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام",
"Item2": "تیمور گورکانی"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "Tamerlan.jpg"
},
{
"Item1": "اندازه تصویر",
"Item2": "200px"
},
{
"Item1": "زیرنویس تصویر",
"Item2": "تیمور گورکانی"
},
{
"Item1": "دوران",
"Item2": "[[۷۷۱]] - [[۸۰۷ قمری]] [[۷۸۳]] - [[۷۴۸ خورشیدی]] [[۱۳۶۹]] - [[۱۴۰۵ میلادی]]"
},
{
"Item1": "تاجگذاری",
"Item2": "[[۷۷۱ هجری قمری]][[۷۴۸ هجری خورشیدی]][[۱۳۷۰ میلادی]]، [[بلخ]]"
},
{
"Item1": "تفویض",
"Item2": "میری تابام"
},
{
"Item1": "لقب",
"Item2": "تیمور لنگ، تیمور خان، صاحبقران"
},
{
"Item1": "زادروز",
"Item2": "[[۲۵ شعبان]] [[۷۳۶ هجری قمری]][[۲۷ فروردین]] [[۷۱۵ هجری خورشیدی]][[۹ آوریل]] [[۱۳۳۶ میلادی]]"
},
{
"Item1": "زادگاه",
"Item2": "[[کش]]، [[خانات چغتای]] (امروزه در [[ازبکستان]] قرار دارد)"
},
{
"Item1": "تاریخ درگذشت",
"Item2": "[[۸ شعبان]] [[۸۰۷ هجری قمری]][[۲۳ بهمن]] [[۷۸۳ هجری خورشیدی]][[۱۸ فوریه]] [[۱۴۰۵ میلادی]]"
},
{
"Item1": "محل درگذشت",
"Item2": "[[اترار]]، [[سیردریا]] (امروزه در [[قزاقستان]] قرار دارد)"
},
{
"Item1": "آرامگاه",
"Item2": "[[گور امیر]]، [[سمرقند]]"
},
{
"Item1": "پیش از",
"Item2": "[[پیرمحمد]]، [[میرانشاه]]، [[خلیل سلطان]]، [[شاهرخ میرزا]]"
},
{
"Item1": "پس از",
"Item2": "[[امیر حسین]]"
},
{
"Item1": "همسر ۱",
"Item2": "[[الجای خاتون آغا]]"
},
{
"Item1": "همسر ۳",
"Item2": "[[سارای خانم]]"
},
{
"Item1": "کاخ",
"Item2": "کاخ سبز"
},
{
"Item1": "دودمان",
"Item2": "25px [[تیموریان]]"
},
{
"Item1": "شعار سلطنتی",
"Item2": "فتح جهان"
},
{
"Item1": "زبان",
"Item2": "ترکی «اوزبیگی»"
},
{
"Item1": "پدر",
"Item2": "[[امیر تراغای]]"
},
{
"Item1": "مادر",
"Item2": "تکینا مهبیگم"
},
{
"Item1": "فرزندان",
"Item2": "[[میرزا جهانگیر]][[عمر شیخ]][[میرانشاه تیموری]][[شاهرخ]][[ابراهیم میرزا]]"
},
{
"Item1": "دین",
"Item2": "[[اسلام]]، [[حنفی]]"
}
],
"Title": "پادشاهی"
} | تیمور گورکان (۷۴۸–۷۸۳ ه.خ / ۷۷۱–۸۰۷ ه.ق / ۱۳۳۶–۱۴۰۵ م.)، معروف به تیمور لنگ ، نخستین پادشاه گورکانی (تیموری) و پایهگذار این دودمان شاهی است که در بیشتر سرزمینهای آسیای مرکزی و غربی حکمرانی کرد. تیمور در زبان جغتایی به معنای «آهن» است و از او با القاب «امیر تیمور»، «تیمور لنگ»، «تیمور گورکان» و «صاحبقران» یاد شدهاست.
تیمور پسر تراغای، از ملاکین شهر کش ترکستان بود. وی در ۲۵ شعبان ۷۳۶ ه.ق (۷۱۴ ه.خ) در شهر کش به دنیا آمد. طایفهاش از شاخه «برلاس» ترکستان بود، تیمور ادعا میکرد که نسبش به چنگیز خان میرسد.
به گفته ابن عربشاه تاریخنگار آن زمان، تیمور در زمان جنگ زخم برداشت و لنگ شد. بنابر روایات دیگر وی در سال ۷۶۴ ه.ق (۷۴۱ ه.خ) بنا به استمداد «امیر سیستان» به کمک او شتافت و در جنگ با مخالفانش زخمی شد، ولی پایش بعد از بهبود زخم هم همیشه میلنگید.
شهرت تیمور از فتح خوارزم در سال ۷۸۱ ه.ق (۷۵۸ ه.خ) آغاز شد. تیمور در سال ۷۸۱ ه.ق خراسان را تسخیر کرد و در سال ۷۸۴ ه.ق (۷۶۱ ه.خ) گرگان، مازندران، سیستان و هرات را گشود و آل کرت را به تصرف درآورد.
در سال ۸۰۰ تیمور سرزمین فارس، بخشی از عراق، لرستان و آذربایجان را گرفت و سلسله جلایریان را نیز منقرض کرد. آنگاه رو به خزر نهاد و اهالی برخی از شهرهای آن را به قتل رساند. در سال ۷۹۵ ه.ق بعد از انقراض مظفریان متوجه آسیای کوچک شد. در سال ۸۰۰ (۷۷۶ ه.خ) هند را فتح کرد و دهلی را به تصرف درآورد. با عثمانیان نیز جنگها کرد و در سال ۸۰۴ (۷۸۰ ه.خ) بایزید عثمانی را به اسارت بگرفت. تیمور در سال ۸۰۷ (۷۸۳ ه.خ) به سمرقند پایتخت خویش برگشت، عزم تسخیر چین را نمود ولی اجل مهلتش نداد و در سال ۸۰۷ (۷۸۳ ه.خ) در ۶۹ سالگی در قزاقستان درگذشت. پس از مرگ تیمور فرزندان او به وصیتی که کرده بود مبنی بر اینکه پیرمحمد جهانگیر جانشینش شود، عمل نکردند و بین فرزندان و نوادگان اختلاف افتاد. این اختلافات باعث این شد روز به روز قدرت تیموریان کمتر شود و زمینه انحطاط آنان را فراهم آورد. در نهایت حکومت تیموریان توسط شیبانیان از میان رفت.
سالهای اولیه
تیمور در ابتدای جوانی هیچ نقش جدی و مهمی در تاریخ تحولات منطقه خود نداشت. بسیاری رخدادها در منطقه پدید آمد اما او هیچ واکنشی نشان نداد. بهویژه شواهد بسیار زیادی وجود دارد که بهدقت به تحولات داخلی ایران مینگریست و مواظب اختلافات موجود میان شاهان و سردستگان ایرانی و مغول بود. او منتظر فرصتی مناسب بود و بهدقت برنامههایش را تنظیم میکرد. تنها در حدود پنجاه سالگی است که ناگاه بخش بزرگی از آسیای مرکزی و غربی را فتح میکند و به خاک و خون میکشد.
تیمور در خانوادهای از قبایل برلاس در فرارود (ماوراءالنهر) و در شهر «کش» - از توابع سمرقند در ترکستان (آسیای مرکزی و ازبکستان فعلی)- در ۷۳۶ ه.ق / ۱۳۳۵ م. متولد گردید و خیلی زود در سوارکاری و تیراندازی مهارت یافت. پدرش تراغای از ملاکین متوسط شهر کش بود. در ۷۶۱ ه.ق / ۱۳۶۰ م. فردی به نام تغلق تیمور، از نوادگان جغتای، از ترکستان به ماوراءالنهر لشکر کشید. حاجی برلاس که دفاع از شهر کش - بعدها «شهر سبز» خوانده شد - را در مقابل این مهاجم دشوار یافت، دفاع از ولایت را به پسر تراغای - تیمور گورکان - سپرد. تیمور که در چنین آشوبی قدم به صحنه حوادث گذاشت در آن هنگام ۲۵ سال داشت. او از همان آغاز کار توانست با زیرکی و سیاست و با اظهار اطاعت نسبت به مهاجمان، شهر کش را از قتل و غارت نجات دهد. سپس با امیر حسین - نواده قزغن در کابل - بنای دوستی گذاشت و بالاخره خواهر او - اولجای ترکان - را به عقد ازدواج خود درآورد.
تیمور به سبب همین خویشاوندی در خانواده امیر حسین به «گورکان» (به معنای داماد) مشهور شد. با این حال دوستی تیمور با امیر حسین دیری نپایید و با مرگ اولجای ترکان جنگ بین این دو امیر اجتنابناپذیر شد. در آخرین نبرد، قلعه هندوان نزدیک بلخ، به محاصره سپاه تیمور درآمد و امیر حسین مغلوب شد و به قتل رسید. با این پیروزی، تیمور در بلخ به فرمانروایی مستقل رسید (رمضان ۷۷۱ ه.ق / آوریل ۱۳۷۰ م.) و خود را صاحبقران خواند. چهار تن از زنان امیر حسین را نیز به ازدواج خود درآورد و باقی را به سرداران بخشید. پس از آن به ماوراءالنهر رفت و سمرقند را پایتخت خویش ساخت.
تیمور در جنگ با والی لرستان (اتابک لر) نیز چند زخم برداشت، دو انگشت دست راستش قطع شد و پای راستش چنان صدمه دید که تا پایان عمر میلنگید؛ ولی با دست راست به خوبی شمشیر میزد و به این دلیل به «تیمور لنگ» شهرت یافت.
پس از قدرت یافتن یا شاید در زمان جانشینانش نسب او را به چنگیز خان مغول میرساندند. این بدان جهت بود که میخواستند خود را جانشینان چنگیز قلمداد کنند.
لشکرکشیهای تیمور
تیمور که فرد هوشیار و فرصتطلبی بود، توانست بهزودی با شکست امیر حسین از نوادگان قزغن در کابل که مدعی منصب اجدادی خود بود، بلخ را تسخیر کند و به این ترتیب حکومت مستقلی تشکیل دهد (رمضان ۷۷۱ ه.ق / آوریل ۱۳۷۰ م). او سپس خود را «حافظ قرآن» خواند. پس از آن تیمور طی پنج سال از ۷۷۲ تا ۷۷۷ ه.ق / ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۵ م، سه بار به خوارزم و پنج بار به قلمرو خانان جثه در آن سوی سیحون لشکر کشید. با این حال فتح خوارزم ده سال پس از آغاز سلطنتش ممکن شد و عاقبت آنجا را ویران کرد.
تیمور دشت قفچاق و مغولستان را فتح کرد و در سال ۷۸۳ ه.ق فرزند دهساله خود، میران شاه، را با سپاهی مامور تسخیر خراسان کرد و خود نیز به آنها پیوست. تیمور نیشابور و هرات را تصرف کرد و در هرات از سرهای مردم منارهها ساخت. سپس مازندران را که تا سال ۷۵۰ ه.ق در تصرف باوندیان بود، و این زمان مرعشیان بر آن حکومت میکردند، تسخیر کرد.
حمله سه ساله
در یورشی سه ساله که از ۷۸۸ تا ۷۹۰ ه.ق طول کشید آذربایجان، لرستان، ارمنستان، گرجستان و شروان را نیز تصرف کرد و در سال ۷۹۳ ه.ق مردم خوارزم را قتلعام کرد.
حمله پنجساله
قلمرو تیموریان در زمان مرگ تیمور
حمله پنجساله وی بین سالهای ۷۹۴ تا ۷۹۸ ه.ق صورت گرفت و پس از آن حکومت هر شهر را به یکی از فرزندان یا خویشاوندان خود سپرد. سپس مسکو را فتح کرد و عازم هندوستان شد. در سال ۸۰۱ ه.ق آنجا را تصرف کرد و صدهزار نفر را به قتل رساند. پس از تقسیم شهرها و نواحی تصرفشده، به سمرقند بازگشت.
حمله هفتساله
تیمور در پاییز سال ۱۳۹۹ میلادی آخرین و طولانیترین سفر جنگی خویش، با نام «یورش هفتساله»، را به جانب نواحی غربی آغاز کرد. حملات تیمور منجر به شکست سلطان مملوک مصر و سلطان عثمانی شد. وی هنگام رهسپار شدن به این سفر جنگی، اداره سمرقند را به محمد سلطان، پسر بزرگ جهانگیر، واگذار کرد و اندیجان را نیز به اسکندر، پسر عمر شیخ واگذار کرد.
لشکرکشی تیمور به ایروان از سال ۸۰۲ تا ۸۰۷ هجری قمری (۱۳۹۹ تا ۱۴۰۴ میلادی) طول کشید. تیمور در طول این لشکرکشیها، شهرهای حلب، دمشق و بغداد را نیز تصرف کرد. تیمور در اواخر سال ۸۰۲ ه.ق (۱۴۰۰ میلادی) پیش از حمله به جانب سیواس، همسران و تعدادی از شاهزادگان را تحت سرپرستی عمر بهادر، پسر میران شاه، به سمرقند فرستاد.
تیمور در ۲۰ ژوئیه ۱۴۰۲ میلادی در نبرد آنقره، سلطان معروف عثمانی مشهور به ایلدروم بایزید (به معنای صاعقه) را مغلوب و اسیر کرد. تیمور پس از لشکرکشی به آناتولی در ژوئن ۱۴۰۳ م. / ۸۰۶ ه.ق به پادشاهی متحد گرجستان حمله کرد و زمانی به فتوحات در آن سرزمین مشغول بود. پس از آن قصد فتح چین کرد و رهسپار آنجا شد. او با سپاهیانش تا کنار رود سیردریا نیز رفت، ولی در اترار شهری در کناره شرقی این رود بیمار شد و در رمضان سال ۸۰۷ ه.ق / فوریه ۱۴۰۵ میلادی، در ۷۱ سالگی درگذشت.
تیمور در مقبرهای در سمرقند به سال ۱۴۰۵ میلادی دفن شد که خودش قبلا دستور داده بود به صورت بنایی مجلل بسازند و مادر او بیبی خانم در آن دفن شده بود و بعدا عده دیگری از خاندان تیموری نیز در آن به خاک سپرده شدند. وقتی تیمور در آنجا مدفون شد، این مکان به گور امیر معروف شد.
تیمور پس از ۳۶ سال سلطنت و بر جا گذاشتن قلمروی گسترده از خود ۳۱ پسر، نوه، نبیره و نبیرهزاده باقی گذاشت. تیمور از ۷۷۸ ه.ق / ۱۳۷۷ م. تا هنگام مرگش در ۸۰۷ ه.ق / ۱۴۰۵ م، به مدت ۲۹ سال، جهانی را با تهاجمات و یورشهای مکرر و با خشونتی وصفناپذیر، در هم کوبید و بنیان تیموریان ایران را گذاشت که بلافاصله پس از مرگش، انحطاط و زوال و تجزیه آن آغاز شد. بدین ترتیب فتوحات تیمور که به قیمت خونریزیهای دهشتبار و ویرانیهای بسیار به دست آمد، دیری نپایید. قلمرو تیمور با ظهور دو طایفه ترکمان - قراقویونلو و آق قویونلو - تجزیه و بعدها توسط دولت صفوی یکپارچه و متمرکز شد. هر چند به واسطه ظهیرالدین محمد بابر، از نوادگان تیمور، دودمان شاهی گورکانیان هند یا «امپراتوری مغول هند» در سرزمین هندوستان بنا گذاشته شد که سرنوشت گورکانیان در هند بسیار متفاوت بود.
اخلاق و روش تیمور
سلطان بایزید یکم در محبس تیمور، اثر ساتنسلاو چلوبسکی (۱۲۵۷ ه. خ)، که در آن دربند کشیده شدن خلیفه عثمانی به تصویر کشیده شدهاست.
موارد بسیار زیادی از قتلعامها و خشونتهای تیمور را در منابع تاریخی آوردهاند. اما تیمور علاوه بر آن، بسیاری از هنرمندان و دانشمندان شهرهای فتحشده را به پایتخت خود یعنی سمرقند میآورد. افراد زیادی از نقاشان برجسته و استادان معماری، فقیهان و نظایر آنها وجود دارد که توسط تیمور به سمرقند آورده شدند که ایشان نقش فراوانی در تحولات بزرگ هنری و فرهنگی در عصر پس از تیمور داشتند.
تیمور مردی دوستدار دانش و هنر بود و به عالمان و هنرمندان احترام بسیار میگذاشت و حتی هنگام قتلعام یک شهر دستور میداد که از کشتن دانشمندان و فقیهان و هنرمندان خودداری کنند. وی با حافظ و خواجه علی سیاهپوش صفوی ملاقات دوستانهای داشتهاست و به درخواست خواجه علی، قبایل ترک بسیاری را که از آسیای کوچک اسیر کرده بود، آزاد کرد که این قبایل بعدا قزلباشان را تشکیل دادند.
او طی سه حمله سرتاسر ایران را تسخیر کرد. ادوارد براون در «تاریخ ادبیات» خود وقتی از دوره تیموریان صحبت میکند از اعمال خشن او چند فقره را ذکر میکند که از آن جمله است: «در دهلی هزار اسیر هندی را سر برید (۸۰۱ ه / دسامبر ۱۳۹۸)؛ همچنین بر پا کردن بیست کلهمناره در همان سال نزدیکی دمشق؛ و همینطور قتلعام مردم اصفهان در ۷۸۹ ه.ق / اوت ۱۳۸۷ م؛ و مانند اینها که اندکی از بسیار حوادث خونینی است که در آن بیاعتنایی تیمور به جان آدمیان را میتوان دید.»
تمام تاریخدانان و سفرنامهنویسان، هارولد لمب و کلاویخو و سایرین در این نکته همنظر هستند که تیمور همه جا را فتح میکرد تا بتواند سمرقند را چون یک شهر رویایی بسازد. گفته میشود ثروت امیر تیمور از طلا و نقره و سنگهای قیمتی و جواهرات، آن قدر زیاد بود که میتوانستند سطح زمین را با سکه طلا فرش کنند و هر روز هزار مثقال طلا خرج آشپزخانه و شربتخانه خصوصی او بود. بیرحمتر از این مرد در جهان یافت نمیشد و اگر مقابل چشم او صدهزار مرد و زن و کودک را سر میبریدند کوچکترین تاثیری در او نمیکرد. او خیلی به دینداری اهمیت میداد و در جامعه اسلامی مورد توجه مردم و علما قرار گرفت.
تیمور به رسم ایلیاتی درون چادر یا اگر هم در قصر سلطنتی بود روی زمین غذا میخورد. چون از نسل صحراگردان آسیای مرکزی بود غذای او اغلب کباب گوشت کره اسب بود. پیرو یکی از مذاهب اهل تسنن بود و به گفته خودش از چهلسالگی حتی یکوقت از پنج وقت نمازش قضا نمیشد مگر در هنگام جنگ. او برای ساختن سمرقند و قصرها و مساجد آن از تمام شهرهای ایران هنرمندان و صنعتگران را به آنجا برد. وقتی میخواست شهر زادگاه خویش کش را تجدید بنا کند، دو تن از معماران به او قول داده بودند که در موقع معینی ساختمانی را تمام خواهند کرد، اما موفق نشدند، تیمور آن دو را گردن زد. در اداره کشور و انتصاب فرماندهان ویژگیهایی داشت که به خوبی جدیت او را نمایان میساخت. کسی را به فرماندهی سپاه انتخاب میکرد که از نظر منش و شخصیت سنگدلتر، دیندارتر و بیرحمتر باشد.
در سخن گفتن از لغات فارسی، ترکی و عربی استفاده میکرد. افرادی که به او خیانت میکردند را بهشدت سرکوب میکرد و دستور میداد پوستشان را زندهزنده بکنند.
از مورخان دوره تیموری شرفالدین علی یزدی میگوید: «مقصود او بلندی نام و فتح کشور بود و به جهت تحصیل اسباب این دو مطلب پروا نداشت که ملکی با خاک یکسان شود یا خلقی با تیغ بیجان شود. حیات و عافیت جمیع افراد بشر را در مقابل ترقی و استیفای خواهش خود فدا میکرد.»
وقتی که لرستان را در ۱۳۸۵ م. / ۷۸۷ ه.ق فتح کرد جنگجویانی را که در خرمآباد در برابر او مقاومت کرده بودند زنده از پرتگاههای بلند به درون درهها پرتاب کرد.
در ۱۹۴۱ م. همزمان با حمله هیتلر به شوروی که نزد روسها به جنگ میهنی مشهور شد، خاورشناسان شوروی قبر تیمور را شکافتند تا بتوانند از روی شکل جمجمهاش مجسمه او را بسازند. بعد از ۵۷۵ سال اسکلت او سالم بود و پای چپش کوتاهتر از پای راستش بود و روی جمجمهاش هنوز مقداری از ریش او که حنایی رنگ بود وجود داشت.
قتلعام مردم اصفهان
در ۷۹۰ ه.ق / ۲۷ اوت ۱۳۸۷ میلادی تیمور گورکان اصفهان را فتح کرد ولی به سبب آن که عدهای از مردم اصفهان به رهبری علی کچهپا برضد او شورش کردند و ماموران وصول باج را کشتند، دستور قتلعام مردم را صادر کرد. مورخان نوشتهاند که هفتاد هزار نفر از مردم کشته شدند و از سرهای آنها منارههای زیادی ساخت. تیمور تا نوامبر ۱۳۸۷ میلادی (آذرماه) به مدت سه ماه در اصفهان باقی ماند و سپس در دسامبر ۱۳۸۷ م. به سمت شیراز رهسپار شد تا سلسله آل مظفر را از میان بردارد.
شهر اصفهان از نظر آبادی و صنعت و هنر در مرکز فلات ایران برای کلیه کسانی که به ایران هجوم میآوردند مورد توجه بود. تیمور زمانی که در خراسان بود دچار نوعی بیماری شد که پزشکان تشخیص دادند که این بیماری ناشی از گرمی مزاج است و تنها آبلیموی شیراز است که رفع این بیماری میکند. تیمور از این جهت نامهای به شاه منصور از آل مظفر فرستاد و از او درخواست کرد که چندین ظرف بزرگ آبلیموی شیراز بهسرعت به خراسان بفرستد. شاه منصور در جواب تیمور نوشت: «من دکان عطاری ندارم که تو مرا تحقیر میکنی و خیال میکنی که از نسل چنگیز هستی و من برای تو آب لیمو بفرستم. این کار خیال باطلی است. اگر هم آبلیموفروش بودم برای تو نمیفرستادم.» در آن زمان آل مظفر بر کرمان، شیراز، اصفهان و خوزستان فرمانروا بودند و مرکز حکومت آنان شیراز بود. حاکم اصفهان عموی سلطان زینالعابدین پادشاه مظفر بود و نظر داشت که اگر تیمور به اصفهان حمله کند ما باید دروازههای شهر را روی او باز کنیم ولی شاه منصور مظفری اعتقاد داشت که باید در مقابل تیمور ایستادگی کرد.
در آن موقع اصفهان دارای دیوار و برج و باروی محکمی بود که قطر آن، آن قدر پهن بود که یک گاری میتوانست روی دیوار شهر حرکت کند. تیمور لنگ از راه همدان و گلپایگان خود را به سده اصفهان (خمینی شهر کنونی، شهری نزدیک اصفهان) رسانید و در آنجا پس از کسب اطلاعات وسیعی از وضعیت اصفهان، شهر را از بهار سال ۷۸۹ ه.ق محاصره کرد. علمای شهر به اتفاق حاکم شهر توافق کردند که از تیمور امان بخواهند و در عوض به او باج و خراج بدهند تا شهر دچار قتل و کشتار نشود. در این موقع امیرمنصور مظفری برای جمعآوری سپاه از طریق شیراز به خوزستان بهویژه دزفول رفت.
امیر حمله خود را آغاز کرد و حدود هفتاد هزار نفر را کشت و بچههای یتیم زیادی در شهر به جا ماندند. تیمور ابتدا مردم باقیمانده را وادار کرد که کشتهشدگان تاتار را دفن کنند. در نزدیک مسجد جامع اصفهان در یک منطقه مرتفع تمام بچههای کشتهشدگان توسط یکی از بزرگان شهر جمعآوری شدند. امیرتیمور وقتی که به سمت کودکان نظر کرد، پرسید که این نگونبختان خاکنشین کیستند؟ آن مرد بزرگ گفت: کودکان بینوا هستند که پدر و مادرشان به تیغ سربازان تو هلاک شدهاند. تیمور چیزی نگفت و به آن سویی راند و چنان نمود که ایشان را ندیدهاست.
پس از این قتلعام، تیمور با سپاهیان خود به سمت شیراز حرکت کرد. اهالی شهر دروازهها را گشودند در حالی که ملک منصور از آل مظفر در دزفول بود. او بعد از آن که هر کس از آل مظفر را که در شیراز اسیر نموده بود کشت به مردم صدمهای وارد نکرد و شاعر بزرگ شیراز یعنی حافظ را خواست و به او گفت که من قسمت بزرگی از جهان را به ضرب شمشیر گشودم و هزاران شهر را ویران کردم تا پایتختهای خود را آباد و زیبا کنم و تو آن را که سمرقند باشد به خال هندویی میبخشی. خواجه فیالبداهه جواب داد، ای سلطان این بخششهای بیجا بود که مرا به این روزگار فلاکت بار انداخت. تیمور از این جواب حافظ خوشش آمد و او را بخشید و انعامی به او داد.
تیمور جهانگیر
تیمور فاتح بزرگی بود و تقریبا هیچگاه شکست نخورد و همه جهان پیرامونش را فتح کرد. حتی سرزمینهای دوردستی مثل هند و بخشهایی از سوریه و مناطق شرقی ترکیه کنونی و مسکو پایتخت روسیه کنونی از هجوم تیمور در امان نماندند. فتوحات پیدرپی تیمور خود نشانگر آگاهی عمیق او از امور رزمی و دقت زیاد او به امور تدارکاتی جنگ هستند.
شیوه تیمور در سرکوب حاکمان مناطق بر تسلیم و ابقا استوار بود. حاکمی که تسلیم میشد به عنوان حاکم دستنشانده در منصب خویش ابقا میگردید و اگر سرکشی میکرد به شدت سرکوب و تنبیه میشد؛ مثلا هنگامی که امیر ولی (که بر حکومت گرگان و استرآباد ابقا شده بود) سرکشی کرد تیمور به آن نواحی لشکر کشید و او را سرکوب کرد.
پس از مرگ تیمور تمام سرزمینهایی که او فتح کرده بود (به استثنای خراسان بزرگ که شامل ماوراءالنهر و بخش بزرگی از افغانستان فعلی و تمامی خراسان کنونی و بخشی از سیستان میشد) بهسرعت از تصرف جانشینان تیمور خارج شد.
روابط تیمور با پادشاهان اروپا
نامه تیمور به شارل ششم فرانسه
نامه تیمور به شارل ششم فرانسه.
این نامه از قدیمیترین نامههای مهردار فرمانروایان ایران است که در آسیای صغیر و ۱۲ روز پس از شکست تاریخی عثمانیها و اسارت سلطان بایزید ایلدرم نگاشته شدهاست. نامه لحنی دوستانه دارد ولی پر از غلطهای نوشتاری است (نامه توسط اسقف سلطانیه نگارش شدهاست) و اصل آن به شماره ۹۳۷ در خزانه اسناد رسمی در پاریس بایگانی و مورخ به تاریخ سهشنبه ۱۸ مرداد ۷۸۱ (ه. خ) غره محرم سنه ۸۰۵ هجری برابر ماه اوت ۱۴۰۲ مسیحی) میباشد. نامه تیمور توسط «فری جوآن مارحسیا مطران» معروف به «جان دوم» کشیش بزرگ منطقهای که سلطانیه در مرکز آن قرار داشت و اصالتا از مردم ایتالیا و فرقه فرانسیسکن بود فرستاده شد. وی در ژوئن ۱۴۰۳ به پاریس رسید.
بازماندگان تیمور
آرامگاه امیر تیمور در سمرقند
آرامگاه امیر تیمور در سمرقند
از پسران وی، عمر شیخ و جهانگیر که پسران اول بودند در زمان حیات تیمور درگذشتند و میرانشاه و شاهرخ نیز چون مورد توجه پدر نبودند برای جانشینی انتخاب نشدند و تیمور، پیرمحمد جهانگیر را که در آن زمان والی کابل بود، به جانشینی شهرهای خود برگزید. سیاست تیمور در اداره شهرهای تسخیر شده، واگذاری حکومت هر ولایت به یکی از اعضای خاندانش یا حکام محلی مورد اعتماد و قرار گرفتن خودش در راس همه امور بود. با اعلام خبر مرگ تیمور، این امیرزادگان و مدعیان سلطنت، بر سر جانشینی او به کشمکش پرداختند و به این ترتیب اندکی بعد از مرگش، منازعات طولانی خانوادگی و درونی بین بازماندگان او آغاز شد.
در آغاز، همراهان تیمور مرگ «صاحبقران» (لقبی برای پادشاهی با سی سال سلطنت) را پنهان داشتند و بهعلاوه طرح حمله به چین را بیآن که لغو نمایند، متوقف کردند. همچنین چون نوه تیمور که بنا به وصیتش جانشین او میشد یعنی پیرمحمد فرزند میرزا جهانگیر در آن هنگام دور از پایتخت و در حدود غزنین بود، موقتا، شخص دیگری را به نیابت از او جانشین تیمور نمودند.
این شخص خلیل سلطان، پسر دیگر تیمور بود و در آن هنگام با لشکر تیمور همراه و حاضر شده بود. البته این اقدام هم فایدهای نبخشید و به زودی با مخالفت بازماندگان مواجه شد. بهتدریج این اختلافات طولانی شد و دامنه پیدا کرد. چنانکه در اندک مدتی، این توطئهها و تحریکات، میراث عظیم تیمور را به حکومتهای مستقل و متخاصم تبدیل کرد.
بر خلاف چنگیزخان که پسرانش بلافاصله بعد از او، با ولیعهدی که او برگزیده بود کنار آمدند و با حفظ اتحاد، از فروپاشی امپراتوری جلوگیری کردند، بازماندگان تیمور به درگیری با هم پرداختند. بازماندگان تیمور که بیشتر نوادگان او بودند، پس از مرگش به مخالفت با یکدیگر پرداختند و قلمرو وسیعی را که او با وجود آن همه جنگ و شقاوت به هم پیوند داده بود، تجزیه نمودند. | [
"۷۷۱ (قمری)",
"۸۰۷ (قمری)",
"۷۸۳",
"۷۴۸",
"۱۳۶۹ (میلادی)",
"۱۴۰۵ (میلادی)",
"۱۳۷۰ (میلادی)",
"بلخ",
"۲۵ شعبان",
"۷۳۶ (قمری)",
"۲۷ فروردین",
"۷۱۵",
"۹ آوریل",
"۱۳۳۶ (میلادی)",
"شهرسبز",
"خانات چغتای",
"ازبکستان",
"۸ شعبان",
"۲۳ بهمن",
"۱۸ فوریه",
"فاراب",
"سیردریا",
"قزاقستان",
"گور امیر",
"سمرقند",
"پیر محمد جهانگیر",
"جلالالدین میرانشاه تیموری",
"خلیل سلطان",
"شاهرخ",
"امیر حسین",
"الجای خاتون آغا",
"سارای خانم",
"تیموریان",
"امیر تراغای",
"میرزا جهانگیر",
"عمر شیخ",
"ابراهیم پسر تیمور",
"اسلام",
"حنفی",
"آسیای مرکزی",
"آسیای غربی",
"زبان جغتایی",
"آهن",
"ترکستان",
"منم تیمور جهانگشا",
"ذبیحالله منصوری",
"برلاس",
"چنگیز خان",
"ابن عربشاه",
"خوارزم",
"خراسان",
"گرگان",
"مازندران",
"سیستان",
"هرات",
"آل کرت",
"فارس (سرزمین)",
"عراق",
"لرستان",
"آذربایجان (ایران)",
"جلایریان",
"خزر",
"مظفریان",
"آسیای کوچک",
"هند",
"دهلی",
"عثمانیان",
"بایزید یکم",
"چین",
"پیرمحمد جهانگیر",
"شیبانیان",
"فرارود",
"تغلق تیمور",
"جغتایخان",
"ماوراءالنهر",
"حاجی برلاس",
"تراغای",
"قزغن",
"کابل",
"اولجای ترکان",
"چنگیزخان",
"مغول",
"سیحون",
"قفچاق",
"مغولستان",
"میران شاه",
"خراسان بزرگ",
"نیشابور",
"باوندیان",
"مرعشیان",
"ارمنستان",
"گرجستان",
"شروان",
"مسکو",
"هندوستان",
"سلطنت مملوک (مصر)",
"محمد سلطان",
"غیاثالدین جهانگیر",
"اندیجان",
"اسکندر پسر عمرشیخ",
"ایروان",
"حلب",
"دمشق",
"بغداد",
"سیواس",
"عمر بهادر",
"میرانشاه",
"نبرد آنکارا",
"پادشاهی متحد گرجستان",
"اترار",
"بیبی خانم",
"قراقویونلو",
"آق قویونلو",
"صفویان",
"ظهیرالدین محمد بابر",
"گورکانیان هند",
"حافظ و تیمور",
"خواجه علی سیاهپوش",
"قزلباش",
"ادوارد براون",
"کلهمناره",
"اصفهان",
"هارولد لمب",
"کلاویخو",
"مثقال",
"زبان فارسی",
"زبان ترکی",
"زبان عربی",
"شرفالدین علی یزدی",
"خرمآباد",
"علی کچهپا",
"آل مظفر",
"فلات ایران",
"شیراز",
"شاه منصور",
"سلطان زینالعابدین",
"خمینیشهر",
"دزفول",
"حافظ",
"سوریه",
"ترکیه",
"روسیه",
"امیر ولی",
"دانشنامه رشد",
"نامه تیمور به شارل ششم فرانسه",
"امپراتوری عثمانی",
"پاریس",
"سلطانیه",
"ایتالیا",
"فرقه فرانسیسکن",
"سمت",
"جهانگیر پسر تیمور",
"میرانشاه",
"غزنی",
"لغتنامهٔ دهخدا",
"فرهنگ فارسی معین",
"تاریخ ادبیات ایران",
"علیاصغر حکمت",
"سعدی",
"جامی",
"تاریخ پنج هزارساله ایران",
"مراد میرزا",
"منم تیمور جهانگشا",
"گورکانیان (هند)",
"ظفرنامه تیموری"
] | [
"تیمور لنگ",
"بنیانگذاران شهر",
"پادشاهان مسلمان",
"پادشاهی و نجیبزادگی با معلولیتها",
"درگذشتگان ۱۴۰۵ (میلادی)",
"زادگان ۱۳۳۶ (میلادی)",
"سمرقند",
"سوریه در قرون وسطی",
"عاملان نسلکشی",
"مصر در قرون وسطی"
] |
163 | نظریه فراهنجار | 0 | 37 | 0 | [
"نظريه فراهنجار",
"کوییر",
"نظریهٔ فراهنجار",
"نظریه کوییر",
"نظريه كويير",
"نظريهٔ فراهنجار",
"كويير"
] | false | 13 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | نظریه کوئیر مجموعهای از عقاید بر پایه این امر است که هویتها ثابت نیستند و نمیتوانند مشخصکننده خصوصیات یک انسان باشند. طبق این نظریه، بهطور کلی صحبت کردن در مورد گروهی تحت عنوان «زنان»، «همجنسگرایان» و غیره، بیمفهوم است، چرا که هر هویتی متشکل از تعداد زیادی عناصر مختلف است و پیشفرض این که بتوان انسانها را بر پایه یک هویت مشترک طبقهبندی کرد بسیار اشتباهاست. این نظریه پیشنهاد میکند که انسانها مفاهیم مربوط به هویتهای ثابت را به گونههای مختلف و مبتکرانه زیر سوال ببرند.
نظریه کوئیر تا حدودی بر پایه اثر جودیت باتلر تحت عنوان «آشفتگی جنسیتی» و آثار میشل فوکو است.
باید توجه داشت که نظریه کوئیر نام دیگری برای نظریات دگرباشی نیست، بلکه با کمک نظریه کوئیر میتوان پیشفرضهای مربوط به جنسیت، جنس گونگی و همجنسگرایی را مورد سوال قرار داد.
کوئیر
واژه کوئیر به افرادی اطلاق میشود که از نظر گرایش جنسی متفاوت هستند؛ از قبیل همجنسگرایان زن و مرد، دوجنسگرایان و دگرجنس شدگان.
کلمه Queer در اصل در زبان انگلیسی به معنای غیرعادی و عجیب بود که در عین حال لفظی تحقیرآمیز بهشمار میآمد. این واژه در اواخر قرن ۱۹ میلادی در مورد همجنسگرایان مرد به کار برده میشد. اما در دهه ۸۰ میلادی، در جریان مبارزات همجنسگرایان در آمریکا، بعضی مبارزان و گروههای همجنسگرا، به خصوص گروه کوئیر نیشن شروع به استفاده از این واژه به جای واژههای رایج «گی» و «لزبین» برای بیان هویت خود کردند. این گذار نشانگر تغییر و تحول هویت و موقعیت اجتماعی سیاسی فرهنگی همجنسگرایان در آمریکا و بعضی کشورهای غربی بود. از نظر آنها «گی» و «لزبین» بیانگر هویتهایی محدود و ناقص بودند. بهعلاوه لفظ فراهنجار نشانگر خواست عصیانگرانه این افراد به متفاوت بودن و عدم نیاز آنها به پذیرفتهشدن از طرف باقی افراد جامعه بود.
به انگلیسی: Queer theory
به انگلیسی: Judith Butler
به انگلیسی: Gender Trouble
QueerNation | [
"هویت",
"زنان",
"همجنسگرایان",
"جودیت باتلر",
"آشفتگی جنسیتی",
"میشل فوکو",
"دگرباشی",
"جنسیت",
"جنس گونگی",
"همجنسگرایی",
"دوجنسگرایان",
"دگرجنس شدگان",
"آمریکا"
] | [
"نظریه فراهنجار",
"نظریه انتقادی",
"نظریه فمینیسم",
"مطالعات جنسیت",
"تاریخ همجنسگرایان"
] |
164 | فلسفه | 0 | 1,457 | 0 | [
"تعاریف مفهوم فلسفه",
"تعاریف مختلف درباره فلسفه",
"تعاريف مفهوم فلسفه",
"فلسفههای مضاف",
"فلسفه مضاف",
"فلسفههای خاص",
"فلسفه هاي مضاف",
"فلسفه های مضاف",
"فلسفه دان",
"فلسفهدان",
"تعاريف مختلف درباره فلسفه",
"تعاریف مختلف دربارهٔ فلسفه",
"تعاريف مختلف دربارهٔ فلسفه",
"فلسفه هاي خاص",
"فلسفه های خاص",
"مفهوم فلسفه",
"فلسفهٔ"
] | false | 1,308 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | فلسفه یا خرددوستی در یک تعریف کلی مطالعه مسائلی کلی و اساسی، درباره موضوعاتی همچون هستی، واقعیت، آگاهی، ارزش، خرد، ذهن و زبان است. واژه فلسفه شکل معرب واژه یونانی فیلوسوفیا و به معنای «دانشدوستی» است. واژه فلسفه ریشه یونانی دارد که سپس به عربی و فارسی راه یافتهاست. احتمالا این واژه را نخستینبار فیثاغورس به کار بردهاست. فیثاغورس نخستین کسی بود که خود را فیلسوف یا فیلاسوفا نامید که از ریشه فلسفه است. او به جای اینکه خود را مرد دانا (sophos) بنامد، خود را philo (دوستدار) sophos (دانایی) نامید، چرا که نهادن نام مرد دانا بر خود را نشانه گستاخی میدانست.
تفاوت فلسفه با دیگر راههای پرداختن به چنین مسائلی، رویکرد نقادانه و معمولا سازمان یافته فلسفه و تکیه آن بر استدلالهای عقلانی و منطقی است.
در تعبیرهای غیرتخصصی بهطور گستردهتر فلسفه به بنیادیترین عقاید، مفاهیم و رویکردهای یک فرد یا گروه اشاره دارد.
اگرچه فلسفه پژوهشی تخصصی است؛ اما ریشهاش در نیازهای مشترک مردمی است که هرچند فیلسوف نیستند، به این نیازها آگاهند.
تعاریف
تعاریف گوناگونی برای فلسفه وجود دارد از جمله:
ویتگنشتاین میگوید: فلسفه نبردی است علیه افسونزدگی ذهن توسط زبان.
ارسطو: فلسفه علم به موجودات است از آن سو که وجود دارند.
در تاریخ فلسفه اسلامی: فلسفه عبارت است از علم به موجود بماهو موجود. (که همان نظر ارسطوست-البته به یاد داشته باشیم در مفاهیم عقلی، تقلید ممکن نیست. یعنی اگر دو شخص از راه عقل به چیزی دست یافتند، نمیتوان گفت که یکی ازدیگری تقلید کرده، بلکه هر دو یک مفهوم را درک کردهاند)
کانت: فلسفه شناسایی عقلانی است که از راه مفاهیم حاصل شده باشد.
افلاطون: فلسفه لذتی گرامی است. خاستگاه فلسفه، شگفتی در برابر جهان است.
فیشته: فلسفه علم علم یا علم معرفت است.
هربارت: فلسفه تحلیل معانی عقلی است.
فلسفه مدرن: فلسفه یک روش سیال و تغییرپذیر در مطالعه پدیدهها و افکار است.
گستره پژوهش
فلسفه به بسیاری از رشتههای فرعی تقسیم شدهاست که میتوان از معرفتشناسی، منطق، متافیزیک، اخلاق و زیباییشناسی و غیره نام برد. برخی از حوزههای عمده مطالعه به صورت جداگانه در زیر آمدهاست.
شعر
فلسفه در شعر به گذشتههایی دور برمیگردد و میتوان در این باب از شاعران کهن ایران، خیام و مولوی نام برد.
البته با ظهور پست مدرنیته در هنر و بهویژه شعر، شاهد جان گرفتن دوباره فلسفه در این فضا شدهایم.
معرفتشناسی
معرفتشناسی در پیوند با چیستی، اعتبار و دامنه دانش است، همانند روابط بین حقیقت، باور و نظریههای توجیه. معرفتشناسی، به بررسی روشهای کسب دانش، بررسی نظریههای کسب دانش در طول تاریخ، و سنجش اعتبار هر کدام از طرق کسب دانش میپردازد.
منطق
منطق مطالعه اصول استدلال درست است.
مابعدالطبیعه یا متافیزیک
متافیزیک مطالعه ویژگیهای عمومی واقعیت همانند وجود، زمان، رابطه بین ذهن و بدن، اشیاء و خواص آنها، کل و اجزای آن، وقایع، فرایندها، و علت و معلول است.
تابلوی مرگ سقراط، اثر ژاک لوئی داوید؛ یادآور زمانی است که دادگاه آتن، سقراط فیلسوف را به نوشیدن جام زهرآلود محکوم کرد.
فلسفه اخلاق
اخلاق یا «فلسفه اخلاق» در درجه اول با سوال «بهترین راه برای زندگی» روبرو است، و ثانیا با این سوال که «آیا این سوال را میتوان پاسخ داد».
فلسفه سیاسی
فلسفه سیاسی به مطالعه دولت و رابطه افراد (یا خانواده و قبیله) با جوامع و از جمله دولت میپردازد. فلسفه سیاسی به موضوعات و پرسشهای مهمی همچون عدالت، آزادی، دموکراسی، شهروندی، قانون، حاکمیت، برابری و … میپردازد.
زیباییشناسی
زیباییشناسی به زیبایی، هنر، لذت، ارزشهای حسی، عاطفی، ادراک، و مسائل مربوط به ذوق و احساسات میپردازد.
شاخههای تخصصی
فلسفه زبان به بررسی ماهیت، ریشه و استفاده از زبان میپردازد.
فلسفه حقوق به بررسی نظریههای مختلف که توضیح دهنده طبیعت و تفاسیر قانون در جامعه است، میپردازد.
فلسفه ذهن به بررسی ماهیت ذهن و رابطه آن با بدن میپردازد. در سالهای اخیر شباهت بین این شاخه از فلسفه و علوم شناختی افزایش یافتهاست.
فلسفه دین: به بررسی ماهیت دین، دعا، خدا، وحی و موضوعاتی این چنینی از منظری فلسفی و نقادانه میپردازد و در این مسیر نگاهی متدینانه ندارد.
فلسفه علم: به بررسی ماهیت علم، ماهیت نظریهها، تاثیر مشاهده و نظریه برهم، بررسی الگوهای رشد علمی بر اساس تاریخ علم و … میپردازد.
ابرفلسفه
بسیاری از رشتههای مطالعاتی نیز داری جستارهای فلسفی هستند که میتوان به تاریخ، منطق و ریاضیات اشاره نمود.
تاریخچه
بسیاری از جوامع پرسشهایی فلسفی مطرح کردهاند و سنتهای فلسفی بر اساس آثار دیگر جوامع ساختند.
فلسفه شرقی توسط دورههای زمانی هر منطقه، سازماندهی شدهاست. مورخان فلسفه معمولا تاریخ فلسفه را به سه دوره یا بیشتر تقسیم میکنند؛ مهمترین آنها فلسفه باستان، فلسفه قرون وسطی و فلسفه مدرن میباشند.
فلسفه باستان
مصر و بابل
چین
یونان و روم
هند
ایران
فلسفه قرون وسطی (قرن ۵ تا ۱۶ میلادی)
اروپا
قرون وسطی
رنسانس
شرق آسیا
هند
خاورمیانه
فلسفه قرون جدید (قرن ۱۷ تا ۲۰ میلادی)
فلسفه مدرن اولیه
فلسفه قرن ۱۹
فلسفه قرن ۲۰
سنتهای فلسفی
ایدئالیسم آلمانی
اشکال آرمانگرایی در فلسفه از قرن هجدهم تا اوایل قرن بیستم رایج بودهاست. آرمانگرایی استعلایی (Transcendental Idealism) که امانوئل کانت از طرفداران آن بود، دیدگاهی است که بر محدودیت در مورد آنچه میتواند درک شود تاکید دارد، چرا که مسائل بسیاری وجود دارند که نمیتوان تحت شرایط قضاوت عینی آورده شوند.
پراگماتیسم
عملگرایی (پراگماتیسم) در جریان یافتن یک مفهوم علمی از حقیقت که بر بینش شخصی (الهام) یا ارجاع به برخی از حوزههای متافیزیکی مبتنی نباشد، پایهگذاری شد.
پدیدارشناسی
پدیدارشناسی مطالعه فلسفی ساختار تجربه ذهنی و آگاهی میباشد.
اگزیستانسیالیسم
اگزیستانسیالیسم اصطلاحی است که به کارهای تعدادی از فلاسفه اواخر قرن ۱۹ و ۲۰ اطلاق میشود که با وجود تفاوتهای عمیق، بر این باور است که تفکر فلسفی با موضوع انسان آغاز میشود، البته صرفا نه موضوع تفکر، بلکه عمل کردن، احساس کردن و زندگی فردی انسان.
ساختارگرایی و پساساختارگرایی
ساختارگرایی که بوسیله زبانشناس سویسی فردینان دوسوسور بنیانگذاری شده، در پی روشن کردن سیستمهایی از نشانهها از طریق تحلیل کردن گفتمانها میباشد.
سنت تحلیلی
اصطلاح فلسفه تحلیلی تقریبا اشاره به گروهی از روشهای فلسفی دارد که بر استدلال دقیق، توجه به معناشناسیها، استفاده از منطق کلاسیک و منطق غیر کلاسیک و روشن کردن معنا تاکید میکند.
تقسیمبندیها
فلسفههای مضاف (فلسفه خاص)
فلسفههای خاص یا فلسفههای مضاف به شاخههایی از فلسفه گفته میشود که یک حوزه یا پدیده خاص را بهطور تخصصی از دیدگاه فلسفی مورد مطالعه قرار میدهند. از جمله فلسفههای خاص میتوان به فلسفه کنش، زیستشناسی، شیمی، آموزش، اقتصاد، مهندسی، زیستبوم، فیلم، جغرافیا، اطلاعات، بهداشت، تاریخ، طبیعت انسان، شادی، زبان، حقوق، ادبیات، ریاضیات، ذهن، موسیقی، وجود، فرهنگ، فلسفه، فیزیک، سیاست، روانشناسی، دین، علم، جامعهشناسی، فناوری، جنگ و جنسیت اشاره کرد.
علیاصغر مصلح معتقد است با توجه به آنکه اصطلاح «مضاف» در سنت فلسفه اسلامی و ایرانی سابقهای ندارد و اغلب اهل فلسفه با شنیدن اصطلاح «مضاف»، معنای فقهی آن را در نظر میگیرند، اصطلاح «فلسفه خاص» در برابر «فلسفه عام» برای اطلاق به این حوزههای فلسفی مناسبتر مینماید.
جواد طباطبایی درباره اصطلاح «فلسفه مضاف» میگوید: «در ده بیست سال گذشته رایج شده که میگویند فلسفههای مضاف و فلسفه سیاست را جزو فلسفههای مضاف میدانند. در سالهای اخیر کلمات و ترکیبهای زشت و نابهنجار بسیاری کشف و جعل کردند و به کار میبرند که این هم یکی از آنهاست. فلسفههای مضاف در هیچ جای دنیا معنا ندارد، جز در میان بخشی از جماعت ظاهرا فلسفی ایران. معلوم نیست که فلسفه مضاف یعنی چه؟ این را از آب مضاف قیاس گرفتند. اگر کتابی به این اسم دیدید حتما نخرید و اگر هم این اصطلاح را تا حالا به کار میبردید دیگر به کار نبرید. فلسفه مضاف نداریم، بلکه یک فلسفه داریم، وقتی به یونان بر میگردیم، در سالهای سقراطی و افلاطونی یک فلسفه بیشتر وجود ندارد و آنها این تقسیمبندی اینگونهای را انجام ندادند.»
فلسفه قارهای و تحلیلی
تفاوت فلسفه و دیگر حوزههای معرفت
تفاوت فلسفه و علوم تجربی
فلسفه مجموعه نتیجهگیریهایی نیست که درباره آنها توافق وجود داشته باشد.
در سده ششم قبل از میلاد مسیح که فلسفه در یونان باستان پیدا شد، به همه مطالعات نظری فلسفه میگفتند، و فیلسوفان نخستین در موضوعاتی کاوش میکردند که اکنون باید آنها را موضوعات علم بهشمار آورد؛ اما علوم گوناگون که به نتایجی رسیدند که دربارهشان همرایی پدید آمد، از فلسفه جدا شدند و به رشتهای مستقل تبدیل گردیدند. ناممکن نیست که علوم دیگری از فلسفه جدا شوند، مثلا منطق در راهی گام برمیدارد که به شاخهای مستقل از فلسفه تبدیل گردد.
از همین روست که فلسفه را مادر علوم نامیدهاند. بحث فلسفی بیشتر متوجه تفکر محض است. هدف این بحث در اصل آن است که اشتباهات برطرف گردد و دشواریها و پیچیدگیها از میان برداشته شود. آنگاه که از این وظیفه فراغت حاصل شود، آنچه برای فلسفه به جا میماند، پیامدهای نتیجه نیست؛ بلکه از میان رفتن چیزهایی است که پیش از آن مشکل و مسئله قلمداد میشدهاست.
فلسفه، مطالعه واقعیت است، اما نه آن جنبهای از واقعیت که علوم گوناگون بدان پرداختهاند. به عنوان نمونه، علم فیزیک درباره اجسام مادی از آن جنبه که حرکت و سکون دارند و علم زیستشناسی درباره موجودات از آن حیث که حیات دارند، به پژوهش و بررسی میپردازد؛ ولی در فلسفه کلیترین امری که بتوان با آن سر و کار داشت، یعنی وجود؛ موضوع تفکر قرار میگیرد؛ به عبارت دیگر، در فلسفه، اصل وجود بهطور مطلق و فارغ از هر گونه قید و شرطی مطرح میگردد. به همین دلیل ارسطو در تعریف فلسفه میگوید: «فلسفه علم به احوال موجودات است، از آن حیث که وجود دارند».
بهطور خلاصه فلسفه مجموعه نتیجهگیریها نیست، بلکه بیشتر راه و روش تفکر است؛ از همین روست که فلاسفه تحصلی، کارکردهای فلسفه را در سه حوزه منطقی، زبانشناختی و کاربردی (فلسفه علم، اخلاق، سیاست و…) دانستهاند.
تاریخ فلسفه به یک معنا خود موضوع فلسفه است:
تاریخ فلسفه به سان تاریخ علوم زائده فرعی موضوع اصلی نیست. بلکه به یک معنا خود موضوع است. مثلا دانستن تاریخ زیستشناسی، پایه دانستن زیستشناسی نوین نیست. زیستشناسی شاخهای از دانش است، تاریخ زیستشناسی توضیح چگونگی دست یافتن به این دانش است، و این دو موضوعاتی جداگانهاند.
اما مطالعه فلسفه بیشتر مطالعه سیر داد و ستد اندیشهها درباره موضوعات فلسفی است؛ و همین داد و ستد اندیشههاست که تاریخ فلسفه را تشکیل دادهاست.
فرایند فلسفه ورزی خود بخشی از موضوع فلسفه است:
فلسفه مدعی جهت دار بودن و جهتدهی است:
دانشمند از دانشش نتایج اخلاقی و فرجام گرایانه نمیگیرد، یعنی داوری نمیکند که کار جهان درست است یا خراب. حال آن که یکی از وظایف سنتی فلسفه که در آن تردید نکردهاند؛ رهنمود دادن است. رهنمود در این باب که چگونه باید زیست، و این وظیفه موضوع علم نیست.
گذشته از جهت دهیهای کلی قسم دیگر جهت دهی مختص به هر یک از دانش پژوهان فلسفه است. به دشواری میتوان تصور کرد که رشته دیگری (البته به جز دین) بتواند آن دگرگونی عمیقی را که فلسفه در دیدگاه دانشپژوه ایجاد میکند به وجود آورد.
فیزیکدانی بزرگ شما را میخواند تا تصوراتی را که درباره نحوه پیدایش کهکشانها دارید تغییر دهید؛ اما فیلسوفی بزرگ در واقع شما را فرا میخواند تا زندگیتان را دگرگون سازید.
اعتبار علوم وابسته به قلمرو فلسفه است:
علم پیش فرضهایی دارد که قبلا در فلسفه مورد توجه قرار گرفتهاند. گزارههایی مانند اینکه: طبیعت مادی واقعیت دارد؛ طبیعت دارای قوانین ثابت علت و معلولی است؛ طبیعت قابل فهم و از منابع معرفت بشری است؛ علمی نیستند، بلکه لازمه پرداخت به علم میباشند.
درست است که برای مثال دانشمندان علوم لزوما از دلالتهای فلسفه علم بر کارشان آگاهی ندارند، و فلسفه قادر بر تحت تاثیر قرار دادن نحوه کارشان نیست، اما بیتردید فلسفه علاوه بر آنکه میتواند تفکر دانشمندان را نسبت به آنچه انجام میدهند تغییر دهد؛ پیشفرض هرگونه علم ورزی است.
تفاوت فلسفه و دین
در دین، معرفت متکی بر وحی است، و حقایق نهایی در پرتوی وحی فهمیده میشوند؛ اما در فلسفه، وحی نیز باید به محک منطق و استدلال آزموده شود.
البته در منابع شیعی دو حجت برای انسان مطرح شده یکی وحی و دیگری عقل.
نقد
فلسفه گرچه نسبت بسیار نزدیکی با نقد دارد، اما هرگز خود از نقد کاملا مصون نبودهاست. دیکتاتورها معمولا یکی از بزرگترین دشمنان فلسفه و فیلسوفان بودهاند. دین هم بهطور کلی با فلسفه پیوند خوبی نداشتهاست. گروهی دیگر گرچه از فلسفه به عنوان یک علم پشتیبانی میکنند اما نسبت به آسیبهای آن هشدار میدهند رنه دکارت هم بر این باور است که هر چقدر یک فیلسوف بزرگتر باشد، امکان خطای او بیشتر است.
فیلسوف
فیلسوفان یونان باستان
فهرست فیلسوفان مسلمان
فهرست فیلسوفان غربی
فهرست فیلسوفان ایرانی
فلسفه مشاء
فلسفه اشراق | [
"هستی",
"واقعیت",
"آگاهی",
"ارزش",
"خِرَد",
"ذهن",
"زبان",
"زبان یونانی",
"زبان عربی",
"زبان فارسی",
"فیثاغورس",
"فیلسوف",
"ویتگنشتاین",
"افسونزدگی",
"ارسطو",
"بماهو موجود",
"کانت",
"افلاطون",
"فیشته",
"هربارت",
"دانش",
"حقیقت",
"باور",
"نظریههای توجیه",
"استدلال",
"وجود",
"زمان",
"بدن",
"علت",
"معلول",
"ژاک لوئی داوید",
"سقراط",
"دولت",
"عدالت",
"آزادی",
"دموکراسی",
"شهروندی",
"قانون",
"حاکمیت",
"برابری اقتصادی",
"زیبایی",
"هنر",
"لذت",
"ادراک",
"فلسفه زبان",
"فلسفه حقوق",
"فلسفه ذهن",
"علوم شناختی",
"فلسفه دین",
"فلسفه علم",
"تاریخ علم",
"ابرفلسفه",
"تاریخ",
"منطق",
"ریاضیات",
"فلسفه شرقی",
"مکتب آتن",
"رافائل سانتسیو",
"امانوئل کانت",
"نظریه کنش (فلسفه)",
"فلسفه زیستشناسی",
"فلسفه شیمی",
"فلسفه آموزش",
"فلسفه اقتصاد",
"فلسفه مهندسی",
"فلسفه زیستبوم",
"فلسفه فیلم",
"فلسفه جغرافیا",
"فلسفه اطلاعات",
"فلسفه بهداشت",
"فلسفه تاریخ",
"مردمشناسی فلسفی",
"نظریههای شادی",
"فلسفه ادبیات",
"فلسفه ریاضیات",
"فلسفه موسیقی",
"هستیشناسی",
"فلسفه فرهنگ",
"فرافلسفه",
"فلسفه فیزیک",
"فلسفه سیاسی",
"فلسفه روانشناسی",
"فلسفه جامعهشناسی",
"فلسفه فناوری",
"فلسفه جنگ",
"فلسفه سکسوالیته",
"علیاصغر مصلح",
"فلسفه (نشریه)",
"جواد طباطبایی",
"آب مضاف",
"یونان باستان",
"فیزیک",
"زیستشناسی",
"حیات",
"تاریخ فلسفه",
"دانشمند",
"کهکشان",
"دین",
"معرفت",
"وحی",
"فیلسوفان یونان باستان",
"فهرست فیلسوفان مسلمان",
"فهرست فیلسوفان غربی",
"فهرست فیلسوفان ایرانی",
"فلسفه مشاء",
"فلسفه اشراق",
"رجینالد هالینگ دیل",
"مبانی فلسفه",
"مسائل فلسفه",
"۲۳ ژوئن",
"۲۰۱۰ (میلادی)",
"قوام آنتونی آپیا",
"Philosophy Now",
"Richard Tarnas",
"Wing-tsit Chan",
"لوچانو فلوریدی",
"فردریک کاپلستون",
"دانشگاه نوتردام"
] | [
"فلسفه",
"باورها"
] |
165 | گنو | 0 | 155 | 0 | [
"GNU",
"پروژهی گنو",
"Gnu",
"جیانیو",
"جي ان يو",
"جی ان یو",
"سيستم عامل گنو",
"سیستم عامل گنو",
"پروژه ي گنو",
"پروژه ی گنو",
"سیستمعامل گنو",
"GNU Project"
] | false | 90 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام",
"Item2": "گنو"
},
{
"Item1": "نشان",
"Item2": "Heckert GNU white.svg"
},
{
"Item1": "اندازه نشان",
"Item2": "128px"
},
{
"Item1": "توسعهدهنده",
"Item2": "جامعه کاربری"
},
{
"Item1": "زبانهای برنامهنویسی",
"Item2": "بهطور عمده [[سی]] و [[اسمبلی]]"
},
{
"Item1": "خانواده",
"Item2": "[[شبه-یونیکس]]"
},
{
"Item1": "نوع هسته",
"Item2": "[[ریزهسته]] در [[گنو هرد]]، [[یکپارچه]] در [[لینوکس-لیبره]]"
},
{
"Item1": "نوع منبع",
"Item2": "[[نرمافزار آزاد]]"
},
{
"Item1": "پلاتفرم",
"Item2": "[[IA-32]] (با هسته [[گنو هرد]]) و [[دک آلفا]]، [[ARC]], [[معماری آرم]]، [[AVR32]], [[Blackfin]], C6x , [[ETRAX CRIS]], [[FR-V]], H8/300 , [[Hexagon]], [[ایتانیوم]]، [[M32R]], [[m68k]], [[META]], [[Microblaze]], [[معماری میپس]]، [[MN103]], [[OpenRISC]], [[PA-RISC]], [[پاورپیسی]]، [[s390]], [[S+core]], [[SuperH]], [[اسپارک]]، [[TILE64]], [[Unicore32]], [[اکس۸۶]], [[Xtensa]] (با هسته [[لینوکس-لیبره]])"
},
{
"Item1": "روش بروزرسانی",
"Item2": "[[مدیر بسته]]"
},
{
"Item1": "برنامه مدیریت بستهها",
"Item2": "[[گیکس]]"
},
{
"Item1": "واسط کاربری پیشفرض",
"Item2": "[[گنوم]] و واسطهای دیگر"
},
{
"Item1": "پروانه",
"Item2": "[[جیپیال]] و [[پروانههای آزاد]] دیگر"
},
{
"Item1": "وضعیت",
"Item2": "فعال"
},
{
"Item1": "وضعیت پشتیبانی",
"Item2": "مبتنی بر جامعه کاربری"
}
],
"Title": "سیستمعامل"
} | سیستمعامل گنو در سال ۱۹۸۳ با هدف ایجاد یک سیستمعامل کامل و آزاد شبه-یونیکس بهوسیله ریچارد استالمن پایهگذاری شد. GNU مخفف بازگشتی «GNUs Not Unix» است.
پروژه گنو در سال ۱۹۸۴ با هدف پشتیبانی و تولید نرمافزار آزاد برای سیستمعامل گنو تاسیس شد.
بنیاد نرمافزار آزاد در سال ۱۹۸۵ با هدف حمایت از جنبش نرمافزار آزاد و به ویژه پروژه گنو شروع به کار کرد.
امروزه مهمترین و رایجترین سیستمعاملی که از نرمافزارهای پروژه گنو و پروانه GNU GPL استفاده میکند، لینوکس است که از کرنل لینوکس استفاده میکند و به شکل توزیع لینوکس عرضه میشود که بعضی اشخاص به آن «گنو/لینوکس» میگویند. (بحث نامگذاری لینوکس)
کرنل اصلی سیستمعامل گنو، گنو هرد است که هنوز در حال توسعه تا رسیدن به سطح پایدار است و کاربر و کاربرد زیادی ندارد.
تاریخچه
در دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰، برنامهنویسان رایانه تمامی کدهایی را که مینوشتند با دیگران به اشتراک میگذاشتند. هر شخصی متن برنامه خود را در اختیار دیگر برنامهنویسان میگذاشت و به اشتراکگذاری نرمافزار امری عادی بود.
اما در اوایل دهه ۱۹۸۰ همه چیز به آرامی دگرگون شد. شرکتهای نرمافزاری دیگر متن برنامههای خود را در اختیار دیگران قرار نمیدادند. برنامهنویسان نمیتوانستند برنامههای دیگران را تغییر داده و آن را بهبود بخشند. از این پس به اشتراک گذاری نرمافزار جرم محسوب میشد.
در همین سالها ریچارد استالمن در آزمایشگاه هوش مصنوعی موسسه تکنولوژی ماساچوست (امآیتی) مشغول به کار بود. او معتقد بود که نرمافزار باید همواره آزاد بوده و همگان اجازه ویرایش آن را داشته باشند. به عبارت دیگر نرمافزار باید آزاد باشد.
نخستین گام برای داشتن یک رایانه آزاد، وجود یک سیستمعامل آزاد و نرمافزارهای آزاد بر روی آن بود؛ بنابراین ریچارد استالمن پروژه گنو را آغاز کرد. در طی سالهای ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۵ او کامپایلر جیسیسی و ویرایشگر متن ایمکس را نوشت و منتشر کرد. به این ترتیب ابزارهای نخستین مورد نیاز برای طراحی و ساخت یک سیستمعامل فراهم شد. در سال ۱۹۸۵ بنیاد نرمافزارهای آزاد پایهگذاری شد، مفهوم کپیلفت به وجود آمد و اجازهنامه جامع و عمومی گنو (جیپیال) برای حمایت نرمافزارهای آزاد و تضمین آزادی کابران نوشته شد.
از آن زمان تاکنون افراد بسیاری به صورت داوطلبانه برای توسعه بخشهای مختلف این سیستمعامل همکاری کرده و بخشهای مختلف آن را توسعه دادند.
تا سال ۱۹۹۰ تمامی اجزای یک سیستمعامل به غیر از هسته آن آماده بود. در سال ۱۹۹۱ لینوس توروالدز هستهای با نام لینوکس را پدیدآورد. ترکیب نرمافزارهای گنو با لینوکس یک سیستمعامل کامل شد.
هر چند لینوکس کاملا آزاد است، اما میتوان اجزای غیر آزاد را نیز بر روی آن اجرا کرد. به این ترتیب توزیعهای لینوکسی پدیدآمدهاند که کاملا آزاد نیستند. البته بنیاد نرمافزارهای آزاد تهیه کردهاست.
سیستمعامل گنو
هدف اصلی در پروژه گنو ایجاد مجموعهای از نرمافزارها شامل کرنل، ابزارهای مدیریتی، ابزارهای توسعه نرمافزارها (همانند مجموعه همگردانهای جیسیسی) و … است که به کاربران آزادی کامل را برای اجرا، مطالعه، ویرایش و به اشتراکگذاری نرمافزارها اعطا کند. در حقیقت، هدف اصلی پروژه تنها تامین یک سیستمعامل پایدار و ایمن نیست، بلکه تامین آزادی کاربران و دفاع از آن است.
نام و نشان گنو
گنو یک مخفف بازگشتی است و از نخستین حرف کلمات GNUs Not Unix به معنای گنو یونیکس نیست گرفته شدهاست. ریچارد استالمن این نام را روشی خلاقانه برای ادای دین به سیستمعامل یونیکس میداند، زیرا استفاده از نام یونیکس به دلیل علامت تجاری بودن در یک محصول دیگر بدون اجازه ممکن نیست. همچنین گنو نام نوعی گاو وحشی است که در آفریقا زندگی میکند.
نشان گنو، با طرحی از سر گاو وحشی، توسط Etienne Suvasa طراحی شدهاست و در وبسایت گنو یا مقالههای بنیاد نرمافزارهای آزاد به کار میرود.
جنبش نرمافزار آزاد
فهرست بستههای گنو
تاریخچه نرمافزار آزاد و متنباز
مقایسه سیستمعاملهای متنباز | [
"سی (زبان برنامهنویسی)",
"اسمبلی",
"شبه-یونیکس",
"ریزهسته",
"گنو هرد",
"هسته یکپارچه",
"لینوکس-لیبره",
"نرمافزار آزاد",
"IA-32",
"دک آلفا",
"Synopsys ARC",
"معماری آرم",
"AVR32",
"Blackfin",
"ETRAX CRIS",
"FR-V",
"Qualcomm Hexagon",
"ایتانیوم",
"M32R",
"m68k",
"Imagination META",
"Microblaze",
"معماری میپس",
"MN103",
"OpenRISC",
"PA-RISC",
"پاورپیسی",
"s390",
"S+core",
"SuperH",
"اسپارک",
"TILE64",
"Unicore32",
"اکس۸۶",
"Xtensa",
"مدیر بسته",
"گیکس",
"گنوم",
"جیپیال",
"پروانه نرمافزار آزاد",
"۱۹۸۳ (میلادی)",
"سیستمعامل",
"ریچارد استالمن",
"کوتهنوشت بازگشتی",
"پروژه گنو",
"۱۹۸۴ (میلادی)",
"بنیاد نرمافزار آزاد",
"۱۹۸۵ (میلادی)",
"GNU GPL",
"لینوکس",
"کرنل لینوکس",
"توزیع لینوکس",
"بحث نامگذاری لینوکس",
"برنامهنویس",
"امآیتی",
"جیسیسی",
"ایمکس",
"بنیاد نرمافزارهای آزاد",
"کپیلفت",
"لینوس توروالدز",
"کرنل",
"همگردان",
"یونیکس",
"گاو وحشی",
"آفریقا",
"جنبش نرمافزار آزاد",
"فهرست بستههای گنو",
"تاریخچه نرمافزار آزاد و متنباز",
"مقایسه سیستمعاملهای متنباز"
] | [
"پروژه گنو",
"سیستمعاملهای آزاد",
"سیستمعاملهای مبتنی بر ریزهسته",
"گونههای یونیکس",
"ماک (هسته)",
"نرمافزارهای پروژه گنو"
] |
168 | اقیانوس منجمد شمالی | 2 | 187 | 0 | [
"يخ بسته شمال",
"منجمد شمالی",
"اقيانوس منجمد شمالي",
"اقیانوس یخبسته شمالی",
"مدار ۸۵ درجه شمالی",
"اقيانوس يخبسته شمالي",
"اقیانوس یخبستهٔ شمالی",
"اقيانوس يخبستهٔ شمالي",
"مدار ۸۵ درجه شمالي",
"مدار 85 درجه شمالی",
"منجمد شمالي",
"مدار 85 درجه شمالي",
"مدار ۸۶ درجه شمالی",
"مدار ۸۸ درجه شمالی",
"مدار ۸۷ درجه شمالی",
"مدار ۸۹ درجه شمالی",
"مدار ۸۶ درجه شمالي",
"مدار ۸۷ درجه شمالي",
"مدار ۸۸ درجه شمالي",
"مدار ۸۹ درجه شمالي",
"اقیانوس شمالگان"
] | false | 153 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | 220 px
اقیانوس منجمد شمالی یا اقیانوس شمالگان کوچکترین اقیانوس جهان است که مساحت آن ۱۴،۰۵۶،۰۰۰ کیلومترمربع میباشد. عمق متوسط این اقیانوس ۱۰۳۸ متر برآورد شدهاست.
این اقیانوس در پیرامون قطب شمال و در ناحیه شمالگان واقع شده و در ضمن کوچکترین و کمعمقترین اقیانوس جهان بهشمار میرود. سازمان بینالمللی آبنگاری آن را به عنوان یک اقیانوس به رسمیت میشناسد، ولی برخی از اقیانوسنگاران آن را دریای منجمد شمالی نام نهادهاند.
از نگاهی دیگر، این اقیانوس را میتوان شمالیترین بخش اقیانوس جهانی دانست.
دریاهای پیرامون یا مربوط به آن عبارتاند از:
بارنتس با مساحت ۱۴۲۴ کیلومترمربع و عمق ۶۰۰ متر.
دریای سفید با مساحت ۹۰۰۰۰ کیلومترمربع، چون این دریاچه همیشه یخ بستهاست تعیین عمق آن دشوار است.
دریای سیبری شرقی که مساحتش ۹۱۳۰۰۰ کیلومترمربع و عمق متوسط آن ۵۴ متر و عمیقترین نقطه آن ۹۱۵ متر میباشد.
دریای کارا با مساحت نزدیک به ۰۰۰ ۸۸۳ کیلومترمربع و عمق ۳۰ تا ۱۰۰ متر.
دریای لاپتف با مساحت ۰۰۰ ۶۶۲ کیلومترمربع و عمق متوسط ۵۰ متر.
دریای چوکچی با مساحت ۰۰۰ ۵۹۵ کیلومترمربع و با عمق میانگین کمتر از ۵۰ متر.
آینده
دانشمندان دریافتهاند که باد و جریانهای دریایی دست به دست هم داده و کوههای یخی دریایی را از تمامی مناطق شمالگان به سوی کرانههای شمالی گرینلند و مجمعالجزایر شمالگانی کانادا هدایت میکنند. بنا بر این دادهها، دانشمندان معتقدند که با گذر زمان و ادامه گرمایش زمین منطقه یادشده، تنها بخش از اقیانوس منجمد شمالی خواهد بود که همچنان در آن دریای یخبسته دیده خواهد شد. این منطقه نسبتا آرام دریایی چشماندازهای زیبا و بیش از ۳۶ هزار جزیره دارد که شامل جزیره الزمیر و جزیره بافین هستند. برخی از یخپهنههای آنجا قدمتی چند دههای دارند و ضخامتشان بیش از ۲۴ متر است.
شمالگان | [
"اقیانوس",
"قطب شمال",
"شمالگان",
"آبنگاری",
"اقیانوسنگاری",
"اقیانوس جهانی",
"دریای بارنتز",
"دریای سفید",
"دریای سیبری شرقی",
"دریای کارا",
"دریای لاپتف",
"دریای چوکچی",
"گرینلند",
"گرمایش زمین",
"جزیره الزمیر",
"جزیره بافین"
] | [
"اقیانوس منجمد شمالی",
"اقیانوسها",
"زمینچهرهای اقیانوس منجمد شمالی",
"نقاط حداکثری زمین"
] |
169 | پزشکی | 0 | 1,451 | 0 | [
"پزشكي",
"علم طب",
"پزشکی بالینی",
"طبیب",
"طب مدرن",
"طب",
"پزشکان",
"علم پزشکی",
"طبّ",
"علوم پزشکی",
"طبابت",
"اطبا",
"طبيب",
"علم پزشكي",
"علوم پزشكي",
"پزشكان",
"پزشكي باليني",
"رشته پزشکی"
] | false | 1,085 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | پزشکی یک دانش کاربردی است، هدف آن حفظ و ارتقاء تندرستی، درمان بیماریها و بازتوانی آسیبدیدگان است. این منظور با شناخت بیماریها، تشخیص، درمان و جلوگیری از بروز آنها به انجام میرسد. دانش پزشکی بر روی طیف وسیعی از رشتهها شامل از فیزیک و زیستشناسی تا علوم اجتماعی، مهندسی و علوم انسانی بنا شدهاست. امروزه هدف دانش پزشکی استفاده از فناوریهای دانشمبنا و استدلال قیاسی برای رسیدن به راهحل مشکلات بالینی است. اکتشافات در باب ماهیت ژنها و سلولها دریچهای برای تعریف فیزیولوژی بر مبنای سیستمهای مولکولی فراهم کردهاست. این بصیرت فیزیولوژیکی راه را برای درک بهتر فرایندهای پیچیده بیماریها و رویکردهای نو درمانی فراهم کردهاست.
تلاش بشر برای درمان بیماریها و آسیبها از دوران پیش از باستان وجود داشتهاست و در دوران باستان نیز در کنار مذهب و گاه به عنوان بخشی از آن وجود داشتهاست. در یونان باستان پزشکانی چون بقراط پزشکی را به عنوان دانش و فنی مجزا مطرح کردند و بنیانگذاران راهی بودند که بعدها توسط پزشکانی همچون ابنسینا و رازی (رازی مسلمان نبوده و تنها به توحید اعتقاد داشته یعنی موحد بوده؛ اما به اشتباه عنوان میشود که وی مسلمان بودهاست) طی شد. در رنسانس با بهرهگیری از روش علمی پزشکی پیشرفتهای قابل توجهی کرد. از قرن ۱۹ آنچه به عنوان پزشکی مدرن شناخته میشود بنیان گذاشته شد. در اواخر قرن بیستم و دوران معاصر دانش ژنتیک رویکرد نسبت به درمان و بیماریها را دچار تحولی جدی کرد بهطوریکه ژنتیک پزشکی را دارای نقشی متحولکننده برای پزشکی از درمان محور بودن به حفظ سلامتی دانستهاند. اهمیت سلامتی در بهرهوری اجتماع و کیفیت زندگی منجر به تاسیس موسسات و قوانین شدهاست تا مسایلی همچون تحصیل و مجوزدهی به پزشکان تا نحوه استفاده از بودجههای درمانی در کشورها قانونمند و تنظیم شوند؛ لذا سازمانهای پزشکی در کشورهای مختلف برای سازمان دهی و قانونمندسازی فعالیتهای پزشکی تاسیس شدهاند.
در حرفه پزشکی، پزشکان با استفاده از قضاوت بالینی، بیمار را جهت تشخیص، درمان و پیشگیری از بیماری ارزیابی میکنند. در عملکرد بالینی معمولا مراحل شرح حال، معاینه فیزیکی، تهیه فهرست مشکلات، مشخص کردن تشخیصهای افتراقی، بررسیها (شامل آزمایشها و تصویربرداری و …)، رسیدن به تشخیص و در آخر درمان انجام میشود. امروزه پیشرفتهای روزمره علم و گسترش قابل توجه دامنه دانش پزشکی و شناخت بشر از بیماریها منجر به تخصصی شدن پزشکی و تقسیم آن به رشتههای مختلف شدهاست. با این حال کماکان ارائه خدمات پزشکی در بیشتر جوامع از سطح مراقبتهای اولیه بهداشتی، با تمرکز روی عملکرد پزشکان عمومی و پزشکان خانواده شروع میشود و بسته به نیاز در سیستم ارجاع بیماران به سطوح دوم و سوم که خدمات پزشکی تخصصیتر را ارائه میدهند ارجاع میشوند.
پزشکی مدرن با انتقاداتی هم مواجه است از جمله عدم دسترسی مناطق محروم و طبقه کم درآمد بعضی جوامع به خدمات پزشکی گرانقیمت که در این راه سازمانهایی همچون سازمان جهانی بهداشت با تعیین سیاستهای جهانی و ایجاد مسئولیت در کشورها و سیاستمداران نسبت به سلامت سعی در رفع این نقیصه را دارند.
واژهشناسی
واژه فارسی «پزشک» از پارسی میانه bizešk (bcšk) است. در اوستایی به صورت baēṣ̌aza () آمدهاست که با سانسکریت bhiṣaj () همریشه است، که همگی به معنی «پزشک» هستند. این واژه در فارسی به صورت «بجشک»، «بچشک»، و «بزشک» هم آمدهاست.
تاریخچه دانش پزشکی
پیدایش پزشکی را به دوران ماقبل تاریخ نسبت میدهند، دورانی پیش از اختراع خط. و از آنجا که زمان اختراع خط در فرهنگهای مختلف متفاوت است. پزشکی ماقبل تاریخ دورههای زمانی گستردهای را میتواند دربر گیرد.
پزشکی در دوران باستان
پزشکی در مصر باستان وجود داشت، اطلاعات پزشکی در پاپیروس ادوین اسمیت یافت شده که متعلق به ۳۰۰۰ پیش از میلاد است. اولین جراحی احتمالا در ۲۷۵۰ پیش از میلاد در مصر انجام شدهاست. در پاپیروس ژاینکولوژی کاهون اطلاعاتی در مورد درمان بیماریهای زنان و باروری وجود دارد. اولین پزشک شناخته شده هم احتمالا هسی-رع رئیس پزشکان و دندانپزشکان پادشاه جوزر در قرن ۲۷ پیش از میلاد است.
در کنار مصریها بابلیها هم به تشخیص، معاینه و درمان بیماریها میپرداختند. کتاب راهنمای تشخیصی آنها روشهای درمان و سببشناسی (اتیولوژی) را معرفی کرد.
پزشک یونان باستان بقراط که پدر پزشکی خوانده میشود.
بسیاری از منابع بقراط را پدر پزشکی میدانند، او پایههای رویکرد منطقی به پزشکی را بنا نهاد. بقراط ایجادکننده سوگندنامه بقراط برای پزشکان است که هنوز مورد استفاده است، او اولین کسی بود که بیماریها را به حاد و مزمن، اندمیک و اپیدمیک تقسیمبندی کرد و کلماتی همچون راجعه، بهبود، بحران، پاروکسیسم، اوج و تشنج را در پزشکی استفاده کرد. در مطالعه فیزیولوژی و کالبدشناسی دو اسکندریهای به نامهای هروفیلوس از کالسدون و اراسیستراتوس از سئوس نقش داشتند. پزشک یونانی گالن نیز یکی از بزرگترین جراحان دوران باستان بود؛ و جراحیهای بیپروایانهای شامل مغز و چشم انجام داد. کتابهای او بعدها مورد استفاده در قرون وسطی قرار میگرفت.
قرون میانه
در دوران رکود علم و پزشکی در دنیای غرب در قرون وسطی، مسلمانان و ایرانیان شروع به ترجمه آثار پزشکی یونان باستان از جمله آثار بقراط و گالن به عربی کردند. از طرفی با بهرهگیری از میراث علمی پزشکی ایرانیان در جندی شاپور پزشکی در دنیای اسلام شکوفا شد. ابن سینا از مشاهیر برجسته پزشکی در این دوران بود که توسط برخی منابع در کنار بقراط به عنوان پدر علم پزشکی شناخته میشود. او کتاب قانون در پزشکی را نگاشت که از مشهورترین کتابهای تاریخ پزشکی محسوب میشود از سایر مشاهیر میتوان از زهراوی، ابن زهر، ابن نفیس، و ابن رشد نام برد.
رازی یکی از اولین دانشمندانی بود که نظریه یونانی اخلاط چهارگانه را مورد تردید قرار داد، بهطوریکه در الحاوی که بزرگترین دائرهالمعارف طبی اسلامی خوانده میشود هیچ نامی از اخلاط و طبایع و مزاجها نبردهاست. با این وجود تا مدتها این نظریه در پزشکی غربی قرون وسطی و پزشکی اسلامی موثر باقی ماند. بیمارستانها در دنیای اسلام که از بیمارستان جندی شاپور ایران الگو گرفته بودند، از اولین نمونههای بیمارستانهای عمومی در جهان بودند.
در اواخر قرون وسطی پزشکی دوباره در اروپا رونق گرفت. اندرو واسالیوس یکی از تاثیر گذارترین کتابها در کالبدشناسی را نوشت. باکتری و میکروارگانیسمها اولین بار توسط میکروسکوپ آنتونی وان لوونهوک در ۱۶۷۳ مشاهده شد. مایکل سروانتس بهطور مستقل از ابن نفیس جریان خون ریوی را دوباره کشف کرد ولی این کشف منتشر نشد. بعدها این کشف توسط رنالدوس کولومبوس و آندره سزالپینو توصیف شد. بر مبنای کارهای کولومبوس بعدها ویلیام هاروی پزشک انگلیسی دستگاه گردش خون را توصیف کرد.
قرن نوزدهم و پزشکی مدرن
حرفه پزشکی در قرن نوزدهم در پی پیشرفتهای سریع علم و رویکردهای نوین پزشکان دستخوش تغییر شد. پزشکان بیمارستانها شروع به آنالیز سیستماتیکتر علایم بیماریها در تشخیص کردند. از جدیدترین تکنیکها استفاده از بیهوشی و بهکارگیری تکنیک آسپتیک در اتاق عمل بود.
در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم آماردانان انگلیسی به رهبری فرانسیس گالتون، کارل پیرسون و رونالد فیشر ابزارهای آماری برای مرتبطسازی و آزمودن فرضیهها ابداع کردند که امکان آنالیزهای پیچیدهتر اطلاعات را فراهم میکرد. در قرن بیستم جنگهای بزرگ همراه با حضور پزشکان و بیمارستانهای سیار بودند. در طی جنگ جهانی اولین تکنیک اشعه ایکس در تشخیص گسترش یافت و استفاده از مواد ضدعفونیکننده برای پیشگیری از قانقاریای زخمها فراگیر شد. پاندمی آنفلوآنزای ۱۹۱۸ در سطح جهان ۵۰ میلیون نفر تلفات داد و منشا تحقیقات اپیدمیولوژیک شد. در جنگ جهانی دوم مراقبت از بیماران و زخمیها با بهکارگیری تکنیکهای جدیدی همچون واکسیناسیون فعال علیه کزاز، داروهای سولفونامید و پنی سیلین متحول شد. از جنگ جهانی دوم استفاده از ددت در مقابله با پشه حامل مالاریا که در بیشتر مناطق حاره شایع بود، شروع شد.
در همین دوره درمانهای آلوپاتیک (مبتنی بر مداخلات خارجی شامل دارو و جراحی) از درمانهای مبتنی بر فیزیولوژی (فیزیوتراپی = Physiological Theraputics) از یک دیگر جدا شد که قشر جدا شده بعد از سال ۱۹۴۵ میلادی در آمریکا فیزیوتراپیست نامیده شد.
عملکرد بالینی
دکتر، اثر سر لوک فیلدز (۱۸۹۱)
در عملکرد بالینی پزشکان با استفاده از قضاوت بالینی، بیمار را جهت تشخیص، درمان و پیشگیری از بیماری ارزیابی میکنند. در عملکرد بالینی ترتیب خاصی از فعالیتها وجود دارد که معمولا رعایت میشود، شامل: شرح حال، معاینه فیزیکی، تهیه فهرست مشکلات، مشخص کردن تشخیصهای افتراقی، بررسیها (شامل آزمایشها و تصویربرداری و …)، رسیدن به تشخیص و در آخر درمان.
رابطه پزشک و بیمار با بررسی سابقه و شرح حال پزشکی بیمار شروع شده و به دنبال آن مصاحبه پزشکی و معاینه پزشکی بیمار صورت میگیرد. ابزارهای اولیه تشخیص (همچون گوشی پزشکی و آبسلانگ) معمولا استفاده میشوند. بعد از معاینه برای علائم و مصاحبه برای نشانههای بیماری، پزشک ممکن است آزمایشهای پزشکی (تست، به عنوان مثال آزمایش خون) درخواست دهد، نمونهگیری (بیوپسی) کند یا دارو و سایر درمانها را تجویز کند. در این راه تنظیم فهرستی از تشخیصهای افتراقی کمک میکند که بیماریهای مشابه بر اساس اطلاعات به دست آمده رد شوند. در طی ویزیت آگاهسازی مناسب بیمار از همه حقایق بخش مهمی از رابطه پزشک و بیمار است و به اعتمادسازی کمک میکند. ویزیت پزشکی سپس در سابقه پزشکی مستندسازی میشود که این یک سند قانونی در بسیاری از منابع قضایی محسوب میشود. ممکن است ویزیتهای بعدی کوتاهتر باشند اما همین رویه کلی صورت میگیرد.
اجزاء اصلی مصاحبه پزشکی
مصاحبه و ویزیت پزشکی شامل این اجزا است:
شکایت اصلی (CC): علت این ویزیت پزشکی، شامل نشانهها که با همان کلماتی که بیمار بیان کرده به همراه مدت بروزشان ثبت میشود.
شرححال بیماری/شکایت فعلی : ترتیب زمانی وقایع و نشانههای بیماری و توضیح بیشتر هر کدام از آنها
فعالیت فعلی : شغل، تفریحات و کاری که بیمار انجام میدهد.
داروها (Rx): داروهایی که بیمار مصرف میکند، شامل داروهای بدون نسخه و داروهای خانگی و همچنین داروهای طب جایگزین و گیاهی. آلرژیها هم در اینجا ثبت میشوند.
سابقه پزشکی قبلی (PMH/PMHx): شامل بیماریهای پزشکی دیگر همزمان، سابقه بستریها، مصدومیتها، بیماریهای عفونی قبلی و/یا واکسیناسیونها و سابقه آلرژیهای شناخته شده.
سابقه اجتماعی (SH): محل تولد، اقامت، وضعیت تاهل، وضعیت اجتماعی و اقتصادی، عادتها (شامل رژیم غذایی، داروهای مصرف شده یا در حال مصرف، سیگار و الکل).
سابقه خانوادگی (FH): فهرست بیماریها در فامیل که ممکن است بیمار را مورد تاثیر قرار دهد. گاه یک شجرهنامه به کار میرود.
بازبینی سیستمها (ROS): مجموعهای از سوالات که ممکن است در شرح حال بیماری پرسیده نشده باشد، یک بررسی کلی (برای نمونه: «آیا اخیرا متوجه هر نوع کاهش وزن، تغییر در خواب، توده یا برآمدگی شدهاید؟» و غیره). و سپس پرسشهایی از تمامی دستگاههای اصلی بدن (قلب، ریه، دستگاه گوارش، دستگاه ادراری و غیره).
معاینه فیزیکی
یک پزشک در حال معاینه کانال گوش
معاینه فیزیکی، معاینه بیمار به دنبال یافتن علایم بیماری است که در آن نشانهها را بیمار بیان میکند و علایم توسط پزشک پیدا میشوند. پزشک از حواس بینایی، شنوایی، لامسه و گاه بویایی (برای نمونه در عفونتها، اورمی، کتواسیدوز دیابتی) استفاده میکند. استفاده از حس چشایی با وجود روشهای تشخیص مدرن به کار نمیرود ولی قدیم در نبود آزمایش قند خون در تشخیص دیابت شیرین به کار میرفت.
در معاینه چهار عمل به عنوان بخشهای اصلی معاینه شناخته میشوند: مشاهده، لمس، دق و سمع. این ترتیب ممکن است بسته به موضع معاینه تغییر کند؛ برای نمونه یک مفصل را با مشاهده، لمس و حرکت معاینه میکنند. وجود این ترتیب تنظیم شده یک ابراز آموزشی هم هست که پزشکان را به برخورد سیستماتیک با بیمار و پرهیز از استفاده از ابزارهای پزشکی همچون گوشی پزشکی قبل از استفاده از این روشها تشویق میشوند.
معاینه بالینی شامل بررسی این موارد نیز است:
علایم حیاتی، شامل قد، وزن و حرارت، فشار خون، ضربان قلب، میزان تنفس، درجه اشباع اکسیژن.
وضعیت ظاهری عمومی بیمار و مشخصههای خاص بیماری (وضعیت تغذیه، وجود زردی، رنگ پریدگی و چماقی شدن ناخنها)
دستها و پوست
سر (شامل غدد لنفاوی)، دهان، چشم، گوش، بینی و گلو (شامل تیروئید)
تنفس (ریهها و مجاری تنفسی بزرگ)
پستان
وضعیتی حرکتی و دستگاه عضلانی و اسکلتی
شکم و رکتوم
اعضاء جنسی (در صورت وجود حاملگی)
اعصاب (هوشیاری، آگاهی، مغز، بینایی، اعصاب کرانیال، نخاع و اعصاب محیطی
روان (گرایش یا اورینتیشن، معاینه وضعیت روانی، شواهدی از درک و افکار غیرطبیعی) معمولا معاینه بر اساس شرح حال بیماری روی قسمتهای خاصی متمرکز میشود و شامل همه موارد بالا نمیشود.
در صورت لزوم ممکن است از نتیجه آزمایشهای پزشکی (تست) و تصویربرداری پزشکی هم استفاده شود.
تصمیمگیری پزشکی و درمان
در پزشکی مدرن برای رسیدن به تشخیص از آزمایشهای پزشکی استفاده میشود، در تصویر کادر درمانی در حال گرفتن نمونه خون از بیمار هستند.
روند تصمیمگیری پزشکی شامل آنالیز و ایجاد دادههای فوق برای رسیدن به یک فهرست از تشخیصهای افتراقی است، در طی این روند پزشک با فکر کردن به آنچه لازم است تا یک تشخیص قطعی به دست آید مسیر درست را انتخاب میکند. معمولا پزشک برای رسیدن به تشخیص این مراحل را در استدلال بالینی در ذهن خود طی میکند:
پیدا کردن یافتههای غیرطبیعی
مشخص کردن محل آناتومیک آنها
تفسیر یافتهها بر مبنای روند محتمل
ایجاد فرضیهای در مورد ماهیت مشکل بیمار
آزمون فرضیه برای رسیدن به یک تشخیص عملی
مشخص کردن یک نقشه درمانی قابل قبول برای بیمار
در نهایت نقشه درمانی ممکن است شامل درخواست آزمایشها و بررسیهای آزمایشگاهی بیشتر، شروع درمان، ارجاع به متخصص یا مشاهده هوشیارانه روند بیماری باشد. ویزیتهای بعدی ممکن است لازم باشد. در پزشکی برای انتخاب بهترین آزمایش یا روش تصویربرداری معیارهایی وجود دارد. این اصول کلی شامل قابل اعتماد بود، اعتبار، حساسیت، خصوصیت و ارزش پیشگویی آن تست میشود.
این روند معمولا توسط ارائهکنندگان اصلی خدمات درمانی و همچنین متخصصها به کار میرود. ممکن است در صورت ساده و مشخص بودن مشکل تنها چند دقیقه طول بکشد. برعکس ممکن است هفتهها در بیماری که با نشانههای غیرمعمول و چند-سیستمی درگیر است به طول انجامد و چندین متخصص درگیر این روند شوند. در ویزیتهای بعدی مشابه این روند در فرم خلاصه شدهاش تکرار میشود تا شرح حال، نشانهها، یافتههای معاینه و نتیجه آزمایشها و تصویربرداریها یا نتیجه مشاوره با متخصص به دست آید.
کاربرد فناوری اطلاعات در پزشکی
رشد روزافزون صنایع ارتباطی، مخابراتی و انفورماتیکی، هر روز دنیا را با انقلابی جدید مواجه میکند. انقلاب فناوری اطلاعات و ارتباطات در کلیه بخشهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی کشورها تاثیراتی قابل توجه بر جای گذاشتهاست. با توسعه این فناوری در بخش پزشکی، به دنبال تحول عظیمی در نظام ارائه خدمات بهداشتی و درمانی میباشیم و یکی از مهمترین حوزههای کاربرد فناوری اطلاعات، حوزه بهداشت و درمانی میباشد. فناوری اطلاعات از روشهای متعددی میتواند به این حوزه کمک نماید. سیستمهای ذخیره اطلاعات بیمار، سیستمهای اطلاعات دارویی، سیستمهای درمانی و جراحی، سیستمهای پیگیری درمان، سیستمهای درمان از راه دور، سیستمهای راهبری پرستار، رباتهای جراح و سیستمهای پذیرش بیمار و بسیاری دیگر که در پس پرده طراحی تمام اینها یک هدف مشترک وجود دارد و آن تسهیل در کار درمان است. با استفاده از این سیستمها بیمار در کمترین زمان بهترین خدمات را دریافت میکند، پزشک تمام وقت از هر جای دنیا که بخواهد به بیماران خود دسترسی دارد و اطلاعات بیماران در همه جا بهطور کامل در دسترس است. دسترسی همگانی به اطلاعات پزشکی در بستر شبکههای الکترونیکی یک رویا نیست آن را به وضوح میتوان در سازمانهای درمانی که به این سیستمها نزدیک شدهاند مشاهده کرد. سامانههایی مانند ذخیره الکترونیکی اطلاعات سلامت (HER) که میتواند اطلاعات بهداشتی، درمانی و سلامتی فرد را پیش از تولد، یعنی زمانی که فرد دوران جنینی را طی میکند تا پس از مرگ یعنی وقتی دیگر در قید حیات نیست را به صورت اطلاعات جامعی در یک فایل الکترونیکی ذخیرهسازی کرده و آن را در یک شبکه اختصاصی در دسترسی افراد مشخصی قرار دهد، به عنوان نمونه بارزی از کارکردهای فناوری اطلاعات در امر سلامت بهشمار میرود.
موسسات
بیمارستان سانتا ماریا دلا اسکالا، اثر فرسکو از دومنیکو دی بارتولو ۱۴۴۱–۱۴۴۲
پزشکی معاصر بهطور کلی در یک سامانه مراقبتهای بهداشتی عمل میشود. چارچوبهای حقوقی، صدور گواهینامه و بودجهدهی را دولتها و گاهی در کنارشان سازمانهای بینالمللی همچون خیریهها و موسسات مذهبی برقرار میکنند. خصوصیات هر سیستم درمانی تاثیر قابل توجهی در چگونه ارائه خدمات پزشکی دارد.
از دوران قدیم ادیان در ارائه خدمات عامالمنفعه نقش داشتهاند و این منجر به ایجاد ساختارهای پرستاری و بیمارستانی شد. کشورهای پیشرفته صنعتی (به جز ایالات متحده آمریکا ) در بسیاری از کشورهای در حال توسعه خدمات درمانی از طریق سامانههای سراسری بهداشتی ارائه میدهند، که هدف آنها ارائه این خدمات از طریق پرداخت یکباره دولتی یا بیمههای خصوصی و مشارکتی اجباری است. این منجر به دسترسی تمامی جمعیت کشور به خدمات درمانی بر مبنای نیاز و نه توان پرداخت میشود. ارائه خدمات ممکن است توسط ارائهکنندگان خصوصی یا بیمارستانها و درمانگاههای دولتی یا موسسات خیریه یا ترکیبی از این سه صورت گیرد. بیشتر جوامع قبیلهای و ایالات متحده آمریکا هیچ تضمینی برای ارائه خدمات به کل جمعیت ندارند. در این جوامع خدمات درمانی تنها برای کسانی که توان مالی کافی را دارند یا خوشان را بیمه کردهاند یا توسط کمک مالی مستقیم دولت یا قبیله ارائه میشود.
آمپولهای دارویی مدرن
شفافیت اطلاعات معیار دیگری است که ارائه خدمات درمانی را تعریف میکند. دسترسی به اطلاعات در مورد بیماریها، درمانها و کیفیت و قیمتگذاری این خدمات تاثیر زیادی روی انتخاب بیماران، مصرفکنندگان و در نتیجه متخصصان پزشکی میشود. در حالیکه در سیستم درمانی آمریکا به خاطر نبود چنین شفافیتی انتقادات زیادی وجود دارد. قوانین جدید شفافیت بیشتری را تشویق میکند. از طرف دیگر میان میزان شفافیت و نگرانیهایی همچون محرمانه بودن اطلاعات بیماران و امکان بهرهبرداری تجاری از این اطلاعات وجود دارد.
ارائه
ارائه خدمات پزشکی به سه رده اولیه، ثانویه و ثالثیه تقسیم میشود. خدمات بهداشتی اولیه به عنوان اولین مرحله روند درمانی طبقهبندی میشوند. طبق سازمان بهداشت جهانی در کنفرانس آلما-آتا در ۱۹۷۸، مراقبتهای بهداشتی اولیه عبارتند از مراقبتهای ضروری در زمینه سلامت که برای همه افراد و خانوادهها قابل دسترسی باشد.
بر طبق سازمان جهانی بهداشت خدمات بهداشتی اولیه لازم است پوشش همگانی برای همه مردم داشته باشند، مردم محور باشند و به نیازهای مردم تحت پوشش بپردازند. به فاکتورهای خارج از بحثهای بیولوژیکی که بر سلامت موثرند توجه کند و شامل مشارکت تمامی اجزاء جامعه باشد. در بسیاری کشورها رکن اصلی ارائه این خدمات پزشکان خانواده هستند که در بیشتر کشورها پزشکان با طی دورههای آموزشی خاص مخصوص پزشکی خانواده برای این منظور آماده میشوند.
این خدمات در خانههای بهداشت، مطب پزشکان، درمانگاهها، آسایشگاهها، مدارس، ویزیتهای خانگی و سایر محلهای نزدیک به بیمار ارائه میشوند. خدمات اولیه درمانی خود در سه سطح متفاوت مطرح میشود. سطح اول به دنبال پیشگیری و کاهش احتمال بروز بیماری یا کاهش سلامتی است، سطح دوم شامل خدمات غربالگری جهت شناسایی زودهنگام افراد بیمار است و در سطح سوم درمان و کنترل عوارض بیماریها مطرح است.
در صورت وجود سیستم ارجاع در کشور خدمات مراقبتی ثانویه (یا سطح دو در سیستم ارجاع) توسط متخصصین پزشکی در مطب یا درمانگاه یا در بیمارستانهای محلی برای بیماران ارجاع شده از خدمت دهنده اولیه صورت میگیرد. ارجاع در صورت نیاز به تخصص یا فرایندی تخصصی به متخصص صورت میگیرد. این شامل خدمات سرپایی و بستری، بخش اورژانس، مراقبتهای ویژه، جراحیها، فیزیوتراپی، زایمان، واحد آندوسکوپی، آزمایشگاه تشخیص پزشکی و خدمات تصویربرداری پزشکی، مراکز هاسپایس و غیره است. بعضی از ارائه دهندگان خدمات اولیه درمانی ممکن است به درمان در بیمارستانها و زایمان نوزادان در یک سیستم درمانی ثانویه نیز مشغول باشند.
خدمات پزشکی ثالثیه (سطح سوم در سیستم ارجاع) نوعی از خدمات مشاورهای تخصصی است که توسط متخصصین بیمارستانی و مراکز ناحیهای مجهز به امکانات تشخیصی و درمانی که در بیمارستانهای محلی معمولا در دسترس نیست ارائه میشود. این خدمات شامل مراکز مصدومیتها، مراکز سوختگی، بخشهای پیشرفته نوزادان، پیوند اعضاء، زایمان با ریسک بالا، پرتودرمانی، بخشهای سرطان، جراحی اعصاب و سایر مداخلات پیچیده جراحی و پزشکی میشود.
گاه از خدمات سطح چهار هم نام برده میشود که در واقع اشاره به خدمات تخصصیتر منشعب از مراکز سطح سه است که معمولا دسترسی محدودتری دارند. این خدمات شامل روشهای آزمایشی و تحقیقاتی و بعضی روشهای ناشایع جراحی و تشخیصی هستند.
خدمات پزشکی مدرن همچنین وابسته به اطلاعاتی است که هنوز در بسیاری از مراکز بر مبنای کاغذ است و هر روز بیشتر به صورت الکترونیکی صورت میگیرد.
سازمان بهداشت جهانی
پرچم سازمان بهداشت جهانی
سازمان بهداشت جهانی (WHO) یکی از آژانسهای تخصصی سازمان ملل متحد است که در تابستان ۱۹۴۸ در ژنو (واقع در سوییس) آغاز به کار کرد. اولویتهای اولیه این سازمان مالاریا، سل، بیماریهای جنسی، سلامت مادر و کودک، مهندسی بهداشتی و تغذیه بود. سازمان جهانی بهداشت جهت دهی و هماهنگسازی مراجع سلامت در ساختار سازمان ملل متحد را عهدهدار است. این سازمان هدایت امور مربوط به سلامت در سطح جهان، شکلدادن به برنامههای تحقیقاتی، تعیین استانداردها، تبیین سیاستگذاری شاهد مبنا، ارائه حمایت فنی به کشورها و نظارت و ارزیابی رویکردهای سلامتی را عهدهدار است. به دنبال تغییرات جهانی در زمینه سلامت و بحرانهایی که این سازمان در اواخر قرن بیستم با آنها روبرو بود، این سازمان امروزه به دنبال بازیابی موقعیت در معرض خطر خود به عنوان هماهنگکننده و رهبری سلامت در جهان، با در پیشگیری رویکرد سلامت جهانی به جای سلامت بینالمللی است.
موسسات و سازمانهای پزشکی در ایران
در ایران تدوین و ارائه سیاستها، تعیین خط مشیها و برنامهریزی برای فعالیتهای مربوط به تربیت نیروی انسانی گروه پزشکی، پژوهشی، خدمات بهداشتی- درمانی، دارویی، بهزیستی و تامین اجتماعی بر عهده وزارت بهداشت است. همچنین این وزارتخانه ایجاد نظام هماهنگ بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و گسترش شبکه تلفیقی بهداشت و درمان را بر عهده دارد. تعیین رشتهها و مقاطع تحصیلی مورد نیاز ایران و اجرای برنامههای تربیت نیروی انسانی گروه پزشکی از دیگر وظایف قانونی این وزارتخانه است.
شاخهها
در ایران افراد برای پزشکی یا اخذ یکی از تخصصهای پزشکی لازم است پس از اخذ دیپلم یا مدرک پیش دانشگاهی در ابتدا دوره هفت ساله دکتری حرفهای را بگذرانند، شامل سه دوره علوم پایه، کارآموزی و کارورزی که در نهایت به عنوان پزشک عمومی شناخته میشوند. هر پزشک عمومی پس از چند سال تحصیل در یکی از رشتههای تخصصی به عنوان متخصص آن رشته پزشکی شناخته میشود. هر متخصص یکی از رشتههای تخصصی پزشکی پس از گذراندن دو تا سه سال دیگر به عنوان فوقتخصص یک رشته زیرگروه آن رشته تخصصی شناخته میشود. سایر دورههای آموزشی برای پزشکان متخصص که طول دوره آنها کمتر از دو سال است، دورههای فلوشیپی یا تکمیل تخصص گفته میشوند، و این دورهها منجر به اخذ مدرک نشده و به عنوان فوق تخصص تلقی نمیگردد. پی اچ دی (PHD) مدرک دکترای ناپیوسته در رشتههای علوم پایه پزشکی است، فعالیت این افراد بیشتر غیربالینی و در فعالیتهای دانشگاهی، تحقیقی و تدریس است.
علوم پایه
رشته
نام مدرک
نوع تحصیل
ایمونولوژی پزشکی
دکتری PhDکارشناسی ارشد
ناپیوسته
باکتریشناسی
دکتری PhD
ناپیوسته
بیوشیمی بالینی
دکتری PhDکارشناسی ارشد
ناپیوسته
ژنتیک پزشکی
دکتری PhD
ناپیوسته
علوم تشریحی
دکتری PhDکارشناسی ارشد
ناپیوسته
فارماکولوژی
دکتری PhD
ناپیوسته
فیزیک پزشکی
دکتری PhDکارشناسی ارشد
ناپیوسته
فیزیولوژی
دکتری PhDکارشناسی ارشد
ناپیوسته
ژنتیک انسانی
کارشناسی ارشد
ناپیوسته
سمشناسی
کارشناسی ارشد
ناپیوسته
میکروبشناسی
کارشناسی ارشد
ناپیوسته
تخصصها
در ایران اکثر تخصصهای پزشکی جهانی وجود دارد و تدریس میشود:
تخصصهای تشخیصی
یک پزشک در حال بررسی ماموگرافی که معمولا برای غربالگری سرطان سینه انجام میشود
آسیبشناسی دستیاری (تخصص)
رادیولوژی دستیاری (تخصص)
پزشکی هستهای دستیاری (تخصص)
تخصصهای طب داخلی
طب داخلی یک تخصص پزشکی مجزا است که به خصوص با تشخیص، کنترل و درمان غیر جراحی بیماریهای غیرمعمول یا وخیم سروکار دارد، چه مربوط به یک دستگاه بدن یا چندین دستگاه بهطور کلی. تاکید خاص این زمینه پزشکی روی ارگانهای داخلی بدن است.
از آنجا که معمولا بیماران این متخصصین وضعیت وخیمی دارند کار این متخصصان بیشتر در بیمارستانها است. قبلا این تخصص زیر شاخه (فوق تخصص) نداشت و این متخصصین عمومی همه نوع بیماری را ویزیت میکردند اما امروزه این شیوه کمتر به کار میرود و بیشتر متخصصین داخلی در فوق تخصص خاصی فعالیت میکنند. به عنوان مثال متخصصین گوارش فقط به بیماریهای دستگاه گوارش میپردازند یا متخصصین کلیه فقط درمان بیماریهای کلیوی را عهدهدار میشوند.
فوق تخصصهای زیادی در پزشکی داخلی وجود دارد:
بیماریهای قلب و عروق دستیاری (تخصص)
بیماریهای قلب و عروق فوق تخصص
بیماریهای قلب اطفال فوق تخصص
اینترونشنال کاردیولوژی فلوشیب
طب اورژانس
غده درونریز و متابولیسم فوق تخصص
غدد اطفال فوق تخصص
گوارش داخلی فوق تخصص
گوارش اطفال فوق تخصص
بیماریهای اعصاب دستیاری (تخصص)
اعصاب اطفال، فوق تخصص
بیماریهای عفونی گرمسیری دستیاری (تخصص)
عفونی اطفال، فوق تخصص
روماتولوژی فوق تخصص
نفرولوژی فوق تخصص
کلیه اطفال، فوق تخصص
بیماریهای ریه فوق تخصص
خون وسرطان وبالغین فوق تخصص
تخصصهای جراحی
یک جراح فوق تخصص توراکس در حال عمل جایگزینی دریچه میترال
درماتولوژی دستیاری (تخصص)
ارتوپدی دستیاری (تخصص)
جراحی عمومی دستیاری (تخصص)
جراحی کلیه ومجاری ادراری -تناسلی دستیاری (تخصص)
جراحی مغز و اعصاب دستیاری (تخصص)
چشم پزشکی دستیاری (تخصص)
جراحی زنان و زایمان دستیاری (تخصص)
گوش و حلق و بینی دستیاری (تخصص)
اروانکولوژی فلوشیب
ارولوژی اطفال فلوشیب
استرابیسم فلوشیب
پیوند کلیه فلوشیب
جراحی سر و گردن فلوشیب
جراحی عروق فلوشیب
قرنیه فلوشیب
گلوکوم فلوشیب
جراحی اطفال فوق تخصص
توراکس فوق تخصص
جراحی قلب و عروق فوق تخصص
جراحی پلاستیک فوق تخصص
سایر تخصصهای اصلی
پزشکی کودکان دستیاری (تخصص)
نوزادان فوق تخصص
ایمونولوژی وآلرژی اطفال فوق تخصص
ویتره ورتین فلوشیب
بیهوشی دستیاری (تخصص)
پرتودرمانی دستیاری (تخصص)
پزشکی اجتماعی دستیاری (تخصص)
پزشکی هستهای دستیاری (تخصص)
پزشکی قانونی دستیاری (تخصص)
روانپزشکی دستیاری (تخصص)
طب اورژانس دستیاری (تخصص)
طب کار دستیاری (تخصص)
آنکولوژی فلوشیب
اتولوژی و نورواتولوژی فلوشیب
پریناتولوژی فلوشیب
مراقبتهای ویژه پزشکی فلوشیب
نازائی فلوشیب
درماتوپاتولوژی فلوشیب
جراحی سرطان فلوشیب
رینولوژی فلوشیب
روانپزشکی اطفال فوق تخصص
زمینههای میانرشتهای
برخی زیر تخصصهای میان رشتهای پزشکی عبارتند از:
نانوفناوری پزشکی، که با کاربردهای فناوری نانو در علوم پزشکی درگیر است.
اخلاق پزشکی، که درگیر اصول اخلاقی و سیرتی موثر در قضاوت و عملکرد پزشکی است.
طب اعتیاد با درمان اعتیاد درگیر است.
مهندسی پزشکی زمینهای است که با کاربرد مهندسی در عملکرد پزشکی سروکار دارد.
داروشناسی بالینی در مورد تاثیر سیستمهای درمانی بر بیماران است.
تراپوتیک زمینهای است که با درمانهای مختلف مورد استفاده در بیماریها و بهبود سلامتی سروکار دارد.
پزشکی مولکولی، که هدف آن بررسی اساس مولکولی بیماریها در پزشکی است و با هدف کمک به تشخیص و درمان هدفمند بیماریها خصوصا سرطان تعریف شدهاست.
آموزش
در برنامههای آموزشی پزشکی هنوز هم شیوه خاصی از آموزش مرکزیت دارد که به مکتب اوسلری معروف است. ویلیام اوسلر که پزشک و آموزگار برجستهای بود نوشتهاست: «این یک قانون ایمن است که هیچ آموزش کتابی بدون بیمار انجام نشود، چرا که همیشه بهترین آموزش آن است که توسط خود مریض صورت گیرد.» این مکتب به دلیل آنکه در عمل موثر بوده همچنین ادامه یافته و از پایههای اصلی برنامههای آموزشی پزشکی محسوب میشود.
تمامی اشکال آموزش پزشکی به دنبال آماده کردن دانشجویان برای طبابت مسوولانه هستند؛ لذا این دانشجویان لازم است مقادیر قابل توجهی تئوری و دانش را فراگیرند و در نهایت آنچه تواناییشان را محک میزند نه دانش آنها بلکه عملکردشان است. هدف از آموزش پزشکی انتقال دانش، انتقال مهارتها و ارزشهای این حرفه به شکلی مناسب و هماهنگ است.
ساختار کلی آموزش پزشکی در جهان با تفاوتهایی همسان است. برنامه دوره دکتری عمومی پزشکی در ایران شامل چندین مرحله است که در تمامی دانشگاههای علوم پزشکی کشور به یک شکل اجرا میشود. در مرحله اول دروس عمومی و علوم پایه تدریس میشود. در پایان این مرحله امتحان جامع علوم پایه برگزار میشود و قبولی در این امتحان شرط ورود به مرحله بعدی است. در مرحله دوم نشانهشناسی و فیزیوپاتولوژی مورد تدریس قرار میگیرد دانشجویان پزشکی پس از این دوره میتوانند وارد دوره کارآموزی بالینی شوند و در آخر دوره کارورزی (اینترنی ) است که زیر نظارت مستقیم پزشکان باتجربه میتوانند به تشخیص و درمان بیماران بپردازند. طبق قوانین ایران حداقل سنوات تحصیلی مجاز جهت تحصیل در دوره دکتری عمومی پزشکی ۷ سال و حداکثر ۱۰ سال است.
اخلاق پزشکی
اخلاق پزشکی اهمیت زیادی برای خودمختاری بیمار قایل است و لازمه آن آگاهی بیمار از همه حقایق شناخته شدهاست، در تصویر پزشک در حال مشاوره و توضیح یافتههای رادیولوژی مشاهده میشود.
اخلاق پزشکی شاخهای از اخلاق است که آموزههایش در راه تعالی حرفه پزشکی به کار میرود. پزشکان اخلاق را به عنوان چارچوبی فراتر از قانون و به اراده خود به کار گرفته و به آن عمل میکنند. اخلاق پزشکی بحثی در حوزه اخلاق هنجاری کاربردی است و هدف آن حل مشکلات خاصی است که در عمل به پزشکی و تحقیقات زیستی به وجود میآید. اخلاق پزشکی به عنوان مبحثی جداگانه از اخلاق اولین بار در ۱۹۷۰ مطرح شد. مرکز اخلاق و حیات (مرکز هاستینگز)، موسسه کندی، مرکز اخلاق زیستی دانشگاه جرج تاون و مجلاتی همچون فلسفه و پزشکی و پزشکی نظری و اخلاق پزشکی طلایه داران آن بودند.
اخلاق پزشکی به موضوعاتی همچون رابطه میان پزشک از یک سو و بیماران و همراهان از سوی دیگر، تعاملات پزشک با دیگر پزشکان، روابط تیم پزشکی و پرسنل بیمارستانی با یکدیگر میپردازد. در اخلاق پزشکی بحثهایی همچون خودمختاری بیمار، رضایت بیمار، منفعت بیمار، عدالت در حق بیماران و موضوعات پرچالشی همچون اتانازی، ژنتیک و کلونینگ انسان، لقاح مصنوعی، باروری آزمایشگاهی مطرح است.
کنترل قانونی
همیشه این بحث در میان پزشکان وجود داشته که تنها یک شخص از درون این حرفه با همان میزان تجربه و آموزش میتواند در مورد دیگری قضاوت کند. اما پزشکان خود بخشی از مجموعه بزرگتری سیستم مراقبتهای سلامتی در جامعه هستند. هر سیستم درمانی محیط قانونگذاری مخصوص خود را دارد که خود وابسته به سیستمهای گستردهتر اجتماعی و سیاسی است؛ بنابراین برای اینکه کنترل قانونی پزشکی موثر باشد لازم است بر مبنا و تکمیلکننده ارکان قانونی موجود در سیستم سلامت و آموزش باشد.
مراجع قانونی در پزشکی معمولا سه عملکرد اصلی را تحت پوشش قرار میدهند. تعیین استاندارها که در زمینه آموزش، رفتار اخلاقی، صلاحیت، کارایی و رفتار قراردادی صورت میگیرد. دوم نظرات بر عمل به این استانداردها و در آخر مداخله برای اطمینان از برقرار بودن یا نبودن آنها صورت میگیرد.
کنترل قانونی در ایران
در ایران صدور پروانه طبابت و سایر تخصصهای بهداشتی از وظایف وزارت بهداری است.
از طرف دیگر رسیدگی به شکایتهای مربوط به امور پزشکی در ایران بسته به نوع شکایت طبق قانون اصلاح مقررات امور پزشکی و دارویی (۲۹ فروردین ۱۳۷۴) میتواند در صلاحیت دادگاههای عمومی یا دادگاههای انقلاب اسلامی باشد، اما رسیدگی به بیشتر شکایت در صلاحیت سازمان تعزیرات حکومتی است.
قصور و خطاهای پزشکی
از دیدگاه حقوقی خطاهای پزشکی با قصور در پزشکی تفاوت دارند. خطاهای پزشکی یک عمل ناخواسته است که به نتیجه مطلوب در امر طبابت منجر نمیشود. از طرفی خطای جزایی پزشکی یا قصور به آن دسته از خطاهایی اطلاق میشود که اولا باید موجب ایجاد عارضه و آسیبی شده باشد و ثانیا این عارضه ناشی از قصور یا تقصیری از ناحیه کادر درمان باشد.
انتقادات از پزشکی مدرن
از بزرگترین مشکلات پزشکی مدرن عدم دسترسی به آن در مناطق محروم و قشرها کم درآمد است. میان فقرا و ثروتمندان یک فاصله درآمدی وجود دارد که به ویژه در درمانهای پرهزینهای چون درمان ایدز و سل آشکار میشود. اکثریت منابع پزشکی و درمانها در کشورهای ثروتمند و با شیوع پایین بیماریها به خصوص نیمکره غربی متمرکز شدهاند. از سوی دیگر کشورهای در حال توسعه و عقبافتاده دنیا شیوع بالایی از ایدز دارند ولی فاقد منابع کافی برای درمان آن هستند.
خطاهای پزشکی و تجویز زیاد از حد دارو و سایر بیماریهای ناشی از درمان هم از مشکلات دیگر مورد توجه هستند. متخصصین مهندسی فاکتور انسانی عقیده دارند که پزشکی میتواند با اتخاذ ایدههای مورد استفاده در ایمنی هوانوردی که از خطرات قرار دادن مسوولیت زیاد روی دوش یک ابرانسان و انتظار از او برای خطا نکردن فایده ببرد. سیستمهای گزارش دهی و سازوکارهای وارسی هر روزه بیشتر در تشخیص منبع خطاها و بهبود عملکرد به کار میروند. روشهای تشخیصی بالینی در برابر روشهای آماری و الگوریتمی قبلا در تشخیص روانپزشکی به کار برده شدهاند و برتری روشهای آماری مشخص شدهاست. در یک متاآنالیز در سال ۲۰۰۰ که این روشها در پزشکی و روانشناسی مورد مقایسه قرار گرفتند بهطور کلی روشهای مکانیکی و آماری در بیشتر موارد و نه همه موارد برتری داشتند.
نابرابری در کیفیت خدمات در جمعیتها نیز یکی دیگر از موضوعات مورد مناقشه است. به عنوان مثال در مطالعهای مشخص شد که افراد پیر دچار مشکلات روانی از مراقبتهای ضعیفتری در طی بستری برخوردار بودند.
افتخارات و جوائز
الکساندر فلمینگ جایزه نوبل پزشکی ۱۹۴۵ را در پی کشف پنیسیلین دریافت کرد
بزرگترین و پرافتخارترین جایزه جهانی در زمینه پزشکی جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی است که سومین جایزهای است که آلفرد نوبل در وصیتنامهاش از آن نام برد. اولین جایزه نوبل در پزشکی و فیزیولوژی به امیل فون براون به علت درمان با سرم اهدا شد. در سالهای بعد هم بسیاری از اکتشافات بزرگ در زمینه پزشکی، همچون کشف پنیسیلین، مهندسی ژنتیک و گروههای خونی به دریافت جایزه نوبل منجر شدهاست.
در ایران بزرگترین جایزه پزشکی را جشنواره تحقیقاتی علوم پزشکی رازی اهدا میکند که از سال ۱۳۷۴ هر ساله توسط وزارت بهداشت برگزار میشود.
فهرست بیماریها
فهرست علایم و نشانههای بیماریها
فهرست تجهیزات و لوازم پزشکی
رشتههای مختلف پزشکی
مسئولیت پزشکی | [
"علوم کاربردی",
"بیماری",
"تشخیص",
"درمان",
"جلوگیری",
"فیزیک",
"زیستشناسی",
"علوم اجتماعی",
"مهندسی",
"علوم انسانی",
"بقراط",
"روش علمی",
"ژنتیک",
"ژنتیک پزشکی",
"معاینه فیزیکی",
"تشخیص افتراقی",
"آزمایش پزشکی",
"سازمان جهانی بهداشت",
"پارسی میانه",
"سانسکریت",
"اختراع",
"خط",
"فرهنگ",
"مصر باستان",
"مصر",
"جوزر",
"تمدن بابل",
"سببشناسی",
"سوگندنامه بقراط",
"گالن",
"قرون وسطی",
"ابن سینا",
"قانون در پزشکی",
"زهراوی",
"ابن زهر",
"ابن نفیس",
"ابن رشد",
"رازی",
"اخلاط چهارگانه",
"بیمارستان جندی شاپور",
"اندرو واسالیوس",
"آنتونی وان لوونهوک",
"مایکل سروانتس",
"رنالدوس کولومبوس",
"آندره سزالپینو",
"ویلیام هاروی",
"دستگاه گردش خون",
"تکنیک آسپتیک",
"اتاق عمل",
"اشعه ایکس",
"همهگیری ۱۹۱۸ آنفلوآنزای اسپانیایی",
"جنگ جهانی دوم",
"ددت",
"مالاریا",
"فیزیوتراپی",
"پیشگیری",
"مدارک پزشکی",
"شرح حال (پزشکی)",
"تجهیزات پزشکی",
"گوشی پزشکی",
"آبسلانگ",
"آزمایش بالینی",
"علائم بیماری",
"نشانههای بیماری",
"آزمایش خون",
"بافتبرداری",
"دارو",
"آلرژی",
"بیماریهای عفونی",
"واکسن",
"رژیم غذایی",
"سیگار",
"شجرهنامه",
"قلب",
"ریه",
"دستگاه گوارش",
"دستگاه ادراری",
"اورمی",
"کتواسیدوز دیابتی",
"دیابت",
"فشار خون",
"ضربان قلب",
"پوست",
"پستان",
"دستگاه عضلانی",
"شکم",
"رکتوم",
"اعصاب کرانیال",
"اعصاب محیطی",
"معاینه وضعیت روانی",
"تصویربرداری پزشکی",
"آزمایشگاه",
"اعتبار",
"حساسیت",
"خصوصیت",
"ارزش پیشگویی",
"کاربرد فناوری اطلاعات در پزشکی",
"مخابرات",
"انفورماتیک",
"فناوری اطلاعات",
"اقتصاد",
"اجتماعی",
"سیاسی",
"امنیتی",
"بهداشت",
"سیستم",
"بیمار",
"جراحی",
"پرستار",
"رباتهای جراح",
"پزشک",
"سامانههایی",
"سامانه مراقبتهای بهداشتی",
"خدمات بهداشتی اولیه",
"پزشک خانواده",
"خانه بهداشت",
"نظام ارجاع خدمات پزشکی",
"خدمات سرپایی",
"بخش اورژانس",
"زایمان",
"آندوسکوپی",
"سازمان ملل متحد",
"ژنو",
"سوییس",
"بهزیستی",
"سازمان تأمین اجتماعی ایران",
"تخصصهای پزشکی",
"دیپلم",
"پیش دانشگاهی",
"پزشک عمومی",
"ایمونولوژی پزشکی",
"باکتریشناسی",
"بیوشیمی بالینی",
"علوم تشریحی",
"فارماکولوژی",
"فیزیک پزشکی",
"فیزیولوژی",
"ژنتیک انسانی",
"سمشناسی",
"میکروبشناسی",
"سرطان سینه",
"آسیبشناسی",
"رادیولوژی",
"پزشکی هستهای",
"کاردیولوژی",
"بیماریهای قلب اطفال",
"اینترونشنال کاردیولوژی",
"طب اورژانس",
"غده درونریز و متابولیسم",
"غدد اطفال",
"پزشکی گوارش",
"گوارش اطفال",
"بیماریهای اعصاب",
"روماتولوژی",
"نفرولوژی",
"بیماریهای ریه",
"خونشناسی",
"درماتولوژی",
"ارتوپدی",
"جراحی عمومی",
"جراحی کلیه ومجاری ادراری -تناسلی",
"جراحی مغز و اعصاب",
"چشم پزشکی",
"جراحی زنان و زایمان",
"پزشکی گوش و حلق و بینی",
"اروانکولوژی",
"ارولوژی اطفال",
"استرابیسم",
"پیوند کلیه",
"جراحی سر و گردن",
"جراحی عروق",
"قرنیه",
"گلوکوم",
"جراحی اطفال",
"جراحی قفسه صدری",
"جراحی قلب و عروق",
"جراحی پلاستیک",
"پزشکی کودکان",
"نوزادان",
"ایمونولوژی وآلرژی اطفال",
"ویتره ورتین",
"بیهوشی",
"پرتودرمانی",
"پزشکی اجتماعی",
"پزشکی قانونی",
"روانپزشکی",
"طب کار",
"آنکولوژی",
"اتولوژی و نورواتولوژی",
"پریناتولوژی",
"مراقبتهای ویژه پزشکی",
"نازائی",
"درماتوپاتولوژی",
"جراحی سرطان",
"رینولوژی",
"روانپزشکی اطفال",
"نانوفناوری پزشکی",
"اخلاق پزشکی",
"اخلاق",
"طب اعتیاد",
"مهندسی پزشکی",
"داروشناسی",
"تراپوتیک",
"ویلیام اوسلر",
"مرکز اخلاق و حیات",
"مؤسسه کندی",
"مرکز اخلاق زیستی",
"دانشگاه جرج تاون",
"فلسفه و پزشکی (مجله)",
"پزشکی نظری (مجله)",
"اخلاق پزشکی (مجله)",
"اتانازی",
"کلونینگ",
"لقاح مصنوعی",
"دادگاههای انقلاب اسلامی",
"سازمان تعزیرات حکومتی",
"ایدز",
"سل",
"کشورهای در حال توسعه",
"خطاهای پزشکی",
"فاکتور انسانی",
"ایمنی هوانوردی",
"خطا",
"جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی",
"آلفرد نوبل",
"فهرست بیماریها",
"فهرست علایم و نشانههای بیماریها",
"فهرست تجهیزات و لوازم پزشکی",
"رشتههای مختلف پزشکی",
"مسئولیت پزشکی"
] | [
"پزشکی",
"علم بهداشت"
] |
170 | روانشناسی | 0 | 1,088 | 0 | [
"روانشناسی",
"روانشناختی",
"روانشناسي",
"علم روانشناسی",
"روان شناسی",
"روان شناسي",
"روانشناسي",
"روانشناختي",
"روانشناس",
"تعریف روان شناسی",
"تعريف روان شناسي",
"روان شناختي",
"روان شناختی",
"علم روانشناسي",
"رشته روانشناسی",
"روان آزمایی",
"روانشناسان"
] | false | 811 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | روانشناسی علمی است که با استفاده از روش علمی به پژوهش و مطالعه روان (ذهن)، فرایندهای ذهنی و رفتار در موجودات زنده میپردازد. به عبارتی دیگر روانشناسی به مباحث رفتار و فرایندهای روانی میپردازد که منظور از رفتار کلیه حرکات، اعمال و رفتار قابل مشاهده مستقیم و غیرمستقیم و منظور از فرایندهای روانی مباحثی همانند احساس، ادراک، تفکر، هوش، شخصیت، هیجان و انگیزیش، حافظه و.. است
آغاز روانشناسی به شکل علمی و آکادمیک، به اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم بازمیگردد؛ میتوان گفت اکتشافات و تحقیقات قابل توجه در روانشناسی، تنها از حدود ۱۵۰ سال پیش شروع شدهاست؛ و این درحالی است که علوم تجربی دیگر از تاریخچهای بلندتر و پربارتر برخوردارند. البته مباحث مربوط به ذهن و روان قرنهاست که ذهن متفکران را به خود مشغول کرده و آثار مکتوب آن از دانشمندان یونانی و متفکرانی چون سقراط، افلاطون و ارسطو نیز در دست است، اما این شاخه از علم تا پیش از روانشناسی جدید، به صورت مدون و آکادمیک مورد مطالعه قرار نگرفته بود.
ریشهشناسی لغت سایکولوژی
زبان انگلیسی
کلمه
Psychology
با
مستقیما از عبارت یونانی
وام گرفته شده؛ این عبارت از دو واژه
و
تشکیل میشود؛ که با کمی اغماض، آن را میتوان به صورت «مطالعه روح»
برگرداند.
جالب توجه است که واژه Psyche
در زبان یونانی مطلقا «روح»
معنا میدهد، و مفهوم «ذهن» یا «عقل»
را در بر نمیگیرد
، اما بر اساس اشتباه رایج، در انگلیسی، واژه یونانی Psyche تقریبا معادل Mind گرفته میشود
زبان فارسی
«روان» در اکثر منابع، معادل واژه عربی «روح» گرفته شدهاست ؛
لذا همانند معادل انگلیسیاش، واژه روانشناسی در زبان فارسی نیز کلمهای ناقص برای تعریف این علم است. به نظر میرسد عبارت عربی «نفس ناطقه» مناسبترین کلمه برای مشخص کردن موضوع علم روانشناسی باشد.
از آنجا که جزء «شناس» در «روانشناسی»، صفت فاعلی است، این کلمه الزاما جدا و با فاصله مجازی نوشته میشود.
از سوی دیگر «شناس» در بسیاری از منبعها، پسوند صفت ساز در نظر گرفته شده که به واژه پیشین خود میپیوندد.
تعریف
روانشناسی طی تاریخچه کوتاه خود به گونههای متفاوتی تعریف شدهاست. اولین دسته از روانشناسان حوزه کار خود را مطالعه فعالیت ذهنی میدانستند. با توسعه رفتارگرایی در آغاز قرن حاضر و تاکید آن بر مطالعه انحصاری پدیدههای قابل اندازهگیری عینی، روانشناسی به عنوان بررسی رفتار تعریف شد.
این تعریف معمولا هم شامل مطالعه رفتار حیوانها بود و هم رفتار آدمیان، با این فرضها که:
اطلاعات حاصل از آزمایش با حیوانها قابل تعمیم به آدمیان است.
رفتار حیوانها فی نفسه شایان توجهاست.
از سال ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۰ در بسیاری از کتابها درسی روانشناسی همین تعریف ارائه میشد. اما با توسعه روانشناسی پدیدارشناختی و روانشناسیشناختی بار دیگر به تعریف قبلی رسیدهایم و در حال حاضر در تعاریف روانشناسی هم به رفتار اشاره میشود و هم به فرایندهای ذهنی.
از نظر ما روانشناسی را میتوانیم چنین تعریف کنیم: مطالعه علمی رفتار و فرایندهای روانی. این تعریف هم توجه روانشناسی را به مطالعه عینی رفتار قابل مشاهده نمایان میسازد و هم به فهم و درک فرایندهای ذهنی که مستقیما قابل مشاهده نیست و بر اساس دادههای رفتاری و عصب-زیستشناختی قابل استنباط است، عنایت دارد.
تاریخچه
میتوان گفت پیشینه روانشناسی از تمام نظامهای علمی موجود قدمت بیشتری دارد. ریشههای آن را میتوان تا سده چهارم و پنجم پیش از میلاد با دانشمندانی چون افلاطون و ارسطو دنبال نمود؛ ولی به قول هرمن ابینگهوس، قرن ۱۹، ”روانشناسی پیشینهای دراز اما تاریخچهای کوتاه دارد (شولتز و شولتز، ۱۳۷۲، ص ۱۸).
یک فیلسوف تحصیل کرده آلمانی بنام رادولف گوسلنیوس ابداعکننده اصطلاح «روانشناسی» است (۱۹۵۰). تا حدود اواخر سده نوزدهم، روانشناسی به عنوان شاخهای از علم فلسفه شناخته میشد؛ و همچنین به عنوان یک کیش در برخی فرهنگها در نظر گرفته میشد که شامل تهاجم افکار و نابودی یگانگی درونی میگردید.
ویلهلم وونت (نشسته) با همکاران در آزمایشگاه روانی او، اولین در نوع خودش
دوره ساختارگرایی
ساختارگرایی اشاره به «تئوری آگاهی» دارد که توسط ویلهلم وونت مطرح شد. در سال ۱۸۷۹ شخصی بنام ویلهلم وونت (که به پدر روانشناسی آزمایشی نیز معروف است) اقدام به تاسیس یک آزمایشگاه در دانشگاه شهر لایپزیک آلمان نمود که تمرکز اصلی آن بر مطالعات روانشناسی قرار داشت. ویلهلم وونت خودش یک ساختارگرا نبود اما از شاگردان وی و فردی بنام ادوارد بردفورد تیچنر که یکی از نخستین روانشناسان آمریکا شد، از فعالان رویکرد ساختارگرا در برابر رویکرد کارکردگرایی بود. مطالعات ویلهلم وونت بر شکست ساختار جز به جز فرایندهای ذهنی متمرکز بود.
ویلیام جیمز، ۱۸۹۰
دوره کارکردگرایی
در مجموع رویکرد کارکردگرایی در مقابل رویکرد ساختارگرایی شکل گرفت. این رویکرد به شدت تحت تاثیر کار و مطالعات فیلسوف، دانشمند و روانشناس آمریکایی بنام ویلیام جیمز استوار بود. وی باور داشت که علم روانشناسی میبایست ارزش کاربردی داشته باشد و دریابد که ذهن چطور میتواند به منفعت فرد عمل کند. در سال ۱۸۹۰ ویلیام جیمز درکتاب خود با نام «اصول روانشناسی» به بسیاری از پرسشهای مطرح شده در باب بنیادهای روانشناسی که تا سالها بعد توسط روانشناسان مطرح میشدند، پاسخ داد. از دیگر محققان مکتب کارکردگرایی میتوان به جان دیویی و هاروی کار اشاره کرد.
همچنین میبایست به دانشمند آلمانی بنام هرمان ابینگ هاوس اشاره کرد. فردی که پیشرو انجام آزمایشهایی درباره حافظه بود. وی در این مطالعات که در دانشگاه برلین انجام میگرفت، مدل روش تحقیق کمی درباره یادگیری و فراموشی را ارائه کرد. در همین زمان دانشمند روسی با نام ایوان پاولف (شخصی که مبتکر فرایند یادگیری شرطی شدن کلاسیک است) نیز آزمایشها خود را بر روی سگها انجام میداد که بعدها به عنوان مفهوم شرطی شدن کلاسیک از آن یاد شد.
اما در سالهای ابتدایی دهه ۱۹۵۰ میلادی تمامی تکنیکهای بکار گرفته شده و توسعه یافته شده توسط ویلهلم وونت، ویلیام جیمز، جان دیویی، هرمان ابینگ هاوس و بقیه این دسته از دانشمندان- تخت عنوان روانشناسی آزمایشی- که به شدت به دستههای اطلاعات ذهنی و پردازش آنها مربوط میشدند، شاخهای از مباحث مربوط به روانشناسی شناختی شده بودند.
استنلی هال، کارل یونگ. ردیف عقب: آبراهام بریل، ارنست جونز، ساندور فرنزی. دانشگاه کلارک، ۱۹۰۹
بی.اف. اسکینر در گروه روانشناسی دانشگاه هاروارد، ۱۹۵۰
دوره رفتارگرایی
به عنوان بخشی از عکسالعمل نسبت به طبیعت فردی و درون نگر روانشناسی و وابستگی انحصاری آن به جمعآوری مجدد تجارب مبهم و دوردست کودکی، مکتب رفتارگرایی به منزله روش راهنمائی تئوری روانشناسی معروف گردید. روانشناسانی همچون جان بی. واتسون، ادوارد لی سرندایک و بی.اف. اسکینر به عنوان پیشتازان این مکتب بودند. رفتارگرایان اعتقاد داشتند که روانشناسی باید تبدیل به علم رفتارشناسی گردد و نه ذهن. آنها این نظر را که وضعیتهای درون ذهنی مانند اعتقادات، تمایلات یا اهداف را میتوان به صورت علمی مورد تحقیق قرار داد را رد نمودند. در سال (۱۹۱۳) واتسون در نوشتاری با نام «روانشناسی از دیدگاه رفتارگرا» اظهار داشت که روانشناسی رشتهای کاملا تجربی از علوم طبیعی است، اشکال درونگرایی از اجزای لازم این روشها محسوب نمیگردند، و اینکه رفتارگرایان مرزی بین انسان و حیوان صفتی قائل نیستند.
رفتارگرایی در تمامی سالهای آغازین سده بیستم به عنوان مدل غالب روانشناسی مطرح بود. دلیل عمده این سرآمد بودن خلق و کاربرد موفق (نه حداقل از آنچه به نام تبلیغ) تئوریهای شرطی شدن به عنوان مدلهای علمی رفتار انسان بود. بههرحال، کمکم مشخص شد که علیرغم آنکه رفتارگرایی اکتشافات مهمی صورت داده بود ولی به عنوان یک تئوری راهنمای رفتار انسان نا کارآمد بهنظر میرسید. بازبینی کتاب"رفتار کلامی اثر اسکینر توسط نوام چامسکی (با هدف توضیح فرایند اکتساب زبان در یک چهار چوب رفتارگرایی) بهعنوان یکی از عوامل اصلی ختمکننده دوران رفتارگرایی بهشمار میآید.
چامسکی اثبات نمود که زبان را نمیتوان بهصورت انحصاری از طریق شرطی شدن آموخت؛ زیرا مردم قادرند جملاتی بیهمتا در ساختار و معنا را بیان کنند که بتنهایی از طریق تجارب روزمره زندگی قابل تولید نیستند. این مباحث موید آنست که فرایندهای درونی ذهن که رفتارگرایان آنها را تحت عنوان توهم رد میکردند، واقعا وجود دارند. به همین شکل، کار آلبرت بندورا نشان داد که کودکان قادرند یادگیری از طریق مشاهدات اجتماعی را بدون تغییر در رفتار علنی بیاموزند و بنابراین بیشتر بروی بازنماییهای درونی حساب باز نمایند.
روانشناسی بشر دوستانه در سال ۱۹۵۰ بوجود آمد و بهعنوان عکسالعملی نسبت به مثبتگرایی و تحقیقات علمی ذهن بکار خود ادامه داد. تاکید این روانشناسی بر نظریه پدیدار شناختی تجارب انسانی بوده و در جستجوی فهم ابناء بشر و رفتار آنها از طریق انجام تحقیقات کیفی برآمد. ریشههای تفکرات بشر دوستانه در اگزستانسیالیستها و فلسفه پدیدار شناختی بوده و بسیاری از روانشناسان بشری روش علمی را کاملا رد نموده و اعتقاد داشتند که سعی در تبدیل تجارب انسان به واحدهای اندازهگیری باعث تخلیه کلیه معانی و ارتباطات او بهعنوان موجودی زنده خواهد گشت.
هرم مزلو
کارل راجرز
برخی دیگر از تئوریسینهای این مکتب فکری عبارتند از آبراهام مازلو مبتکر سلسله نیازهای انسانی، کارل راجرز مبتکر درمان مشتری مداری و فیتز پرلز مبتکر و بسط دهنده درمان گشتالت.
ظهور فناوری رایانهای نیز به پیشرفت استعاره عملکرد ذهنی به پردازش اطلاعات کمک نمود. این فناوری بههمراه تحقیقات علمی در زمینه مطالعه ذهن و همچنین اعتقاد به وضعیت داخلی ذهن به پیدایش روانشناسی شناختی بهعنوان مدل برجسته ذهن کمک نمود.
ارتباطات بین مغز و عملکرد دستگاه عصبی نیز متداول گردید. دلیل این رایج شدن قسمتی به آزمایشهای افرادی مانند چارلز شرینگتون و دونالد هب و قسمتی به مطالعات دانشمندان در خصوص جراحت مغزی (همچنین بخش روانشناسی شناختگرا را ببینید) برمیگشت. با توسعه فناوریهای اندازهگیری عملکرد مغز، روانشناسی اعصاب و علوم مربوط به اعصاب بخشهای فعال در روانشناسی امروزی گردیدند.
با درگیری علوم دیگر (از جمله فلسفه، دانش رایانه و علوم مربوط به اعصاب) جهت شناخت و فهم ذهن، چتری از علوم شناختی بهعنوان ابزار تمرکز تلاشها در مسیری سازنده تشکیل گردید.
بههرحال، بسیاری از روانشناسان از آنچه بهعنوان مدلهای «مکانیکی» ذهن انسان و طبیعت او مطرح بود، دلخوشی نداشتند. حلقه کامل افراد این دست، میتوان به روانشناسی تبدیل شخصیت و روانشناسی تحلیلی کارل یونگ اشاره نمود که در طلب برگشت روانشناسی به ریشههای روحانی خود بودند. دیگران مانند سرگئی موسکویکی و گرهارد داوین اعتقاد داشتند که رفتار و فکر در ذات خود الزاما با هم تعامل داشته و در جستجوی قالبگذاری روانشناسی در قالب وسیعتر مطالعات علوم اجتماعی بودند که این علوم نیز در ارتباط مستقیم با مفهوم اجتماعی تجربه و رفتار هستند.
شاخصهای سلامت روان
اخیرا مشکلات سلامت روان بیشتر شده یا اینکه بشر بیشتر به آن توجه کردهاست
رسیدن به آرامش و اطمینان و دوری از افسردگی و اضطراب از اساسیترین نیازهای سرشتین آدمی و از دیرباز جزو مسائل اساسی بشر بودهاست. همین مسئله موجب شده تا در ادیان و آیینهای کهن بشری، ضمن تشریح علل آرامش روحی و روانی، راهکارهایی برای پاسخ به این نیاز اساسی بشر ارائه شود.
از طرف دیگر، بهداشت و سلامت روانی یکی از نیازهای اجتماعی نیز هست؛ چراکه عملکرد مطلوب جامعه مستلزم برخورداری از افرادی است که از نظر سلامت و بهداشت روانی در وضعیت مطلوبی قرار داشته باشند.
دورهای در روانشناسی
درمان شناختی-رفتاری یا CBT) Cognitive Behavior Therapy) از شهرتی فزاینده برخوردار شده و به عنوان یک روش درمانی موثر و بادوام برای درمان بسیاری از اختلالات شناخته شدهاست.
درمان شناختی رفتاری یا رفتاری-شناختی هدفش کمک به کسانی است که با مشکلاتی مواجه شدهاند. بعد شناختی اشاره به فکر دارد. بعد رفتار شامل هر کاری است که انجام میدهید. درمان شناختی رفتاری بر این بعد متکی است که هر طور فکر کنید احساس کرده و رفتار میکنید. پس اگر سالم فکر کنید زندگی شادمانی خواهید داشت.
ذهن و مغز
روانشناسی تشریحکننده تلاشهای توصیفکننده هوشیاری، رفتار و تاثیرات متقابل اجتماعی میباشد. منظور ابتدائی روانشناسی تجربی توضیح تجربه و رفتار انسان به همان صورتی که رخ میدهد بود. در حدود بیست سال گذشته روانشناسی به بررسی ارتباط هوشیاری و مغز یا دستگاه عصبی پرداخت. هنوز مشخص نیست اینها به چه صورتهایی با هم در ارتباط هستند: آیا هوشیاری تعیینکننده وضعیت مغز است یا وضعیت مغز تعیینکننده هوشیاریست یا اینکه هر دو اینها روشهای خاص خود را دارند؟ احتمالا برای فهم این ارتباطات میباید ابتدا با تعاریف «هوشیاری» و «وضعیت مغز» آشنا گردید – یا اینکه آیا هوشیاری نوعی «وهم و خیال» پیچیدهاست که هیچ ارتباطی با فرایندهای عصبی ندارد؟ فهم عملکرد مغز نیز بهصورتی فزاینده در تئوری و تمرین روانشناسی خصوصا در بخشهایی مانند هوش مصنوعی، روانشناسی شناخت اعصاب و علوم شناختگرای اعصاب داخل شدهاست.
مکاتب فکری
بحث اکثر مکاتب فکری بر سر استفاده از یک مدل خاص بهعنوان تئوری راهنما بود که از طریق آن بتوان کلیه، یا اکثریت رفتارهای انسانی را توضیح داد. محبوبیت این مکاتب در طول زمان کم و زیاد میشدهاست. ممکن است برخی از روانشناسان تصور کنند که پیرو مکتب خاصی بوده و مابقی را رد نمودهاند، اگرچه اکثر افراد هر کدام از این مکاتب را روشی برای فهم ذهن و نه لزوما تئوریهای انحصاری متقابل در نظر میگیرند.
حوزه و قلمرو روانشناسی
زمینه روانشناسی بسیار گسترده و شامل روشهای متفاوت مطالعه فرایندهای ذهنی و رفتاری میگردد. در زیر حوزههای اصلی بررسی و تحقیق روانشناسی به آگاهی میرسند. فهرست کامل و جامع عناوین زیر مجموعه و حوزههای علم روانشناسی را میتوانید در فهرست سر فصلهای روانشناسی و فهرست رشتههای علمی روانشناسی پیدا و ملاحظه نمائید.
واقعیت روانشناسی
روانشناسی یک دانش یا علم خالص نیست بلکه رشته علمی بین رشتهای از ترکیب دانش فلسفه و فیزیولوژی بدن
انسان با تاکید بر فیزیولوژی و عملکرد مغز است از آنجاییکه در غرب تربیت یک متخصص روانپزشکی یا متخصص
مغز و اعصاب یا نورولوژیست پرهزینه بودهاست و در همه روستاها یا شهرهای کوچک دور افتاده نمیتوانستند از
خدمات این افراد استفاده نمایند ابتدا آلمانیها و بعد سایر کشورها رشتههای پیرا پزشکی چون روانشناسی دستیار روانپزشک، مامایی دستیار متخصص زنان و زایمان و بینایی سنج دستیار متخصص چشم پزشکی را تربیت
نمودند به جای ۶ سال پزشکی و ۴ سال تخصص پزشکی با یک صرفه جویی ۶ سال با یک دوره کارشناسی چهارساله نیروی مورد نیاز در بخش درمان را تامین نمودند
روشهای تحقیقات
تحقیقات روانشناسی بر طبق استانداردهای روش علمی انجام و هم شامل کیفی کردارشناسی و هم وجوه آمار کمی گردیده تا به تولید و ارزیابی توضیحی فرضیات در ارتباط با پدیدههای روانشناسی بپردازد. در جائیکه تحقیقات اخلاقی و حالت توسعه در یک دامنه فرضی تحقیق مجاز انجام گردد، پژوهش از طریق پروتکلهای آزمایشیدنبال میشوند. تمایل روانشناسی به التقاطی بودن باعث اقتباس دانش علمی از دیگر رشتهها برای کمک به توضیح و درک پدیدههای روانشناسی گردید.
تحقیقات کمی روانشناسی باعث ایجاد طیفی وسیع از روشهای مشاهدهای شامل تحقیقات عمل، کردارشناسی، قوم نگاری، توضیحات آماری، ساختاری شده و بدون ساختار مصاحبهها و مشاهدات شرکتکنندگان گردید که منظور آن گردآوری اطلاعات غنی بدون غرض حاصل از آزمایشهای سنتی بود. ادامه تحقیقات عام روانشناسی انسانی با تحقیق در روشهای قوم نگار، تاریخی و تاریخنگار ادامه یافت.
تست جنبههای مختلف عملکرد روانشناسی زمینهای فوقالعاده از روانشناسی معاصر است. روان سنجی و روشهای آماری غالب شامل انواع معروف تستهای استاندارد شده و همچنین آنهایی که بهطور اتفاقی به مقتضی وضعیت و آزمایش شکل گرفتهاند، میباشند.
تمرکز روانشناسان آکادمیک احتمالا بهطور خالص بروی تحقیق و تئوری روانشناسی با هدف فهم بیشتر روانشناسانه در زمینهای مشخص قرار دارد، این در حالیست که دیگر روانشناسان بروی روانشناسی کاربردی کار کرده تا چنین دانشی را برای سود آوری سریع و عملی گسترش دهند. بههرحال، این دیدگاهها بهطور متقابل انحصاری نبوده و بیشتر روانشناسان هم درگیر تحقیقات و هم در بکار بردن روانشناسی در مقاطع خاص کار خود مشغول بودهاند. در میان بسیاری از انواع رشتههای روانشناسی، هدف روانشناسی بالینی توسعه کاربرد دانش روانشناسان و تجارب پژوهشها و روشهای آزمایشها که آنها به ساخت و بکار بستن ادامه دادند و همچنین بکارگیری موضوعات روانشناسی انفرادی یا استفاده از روانشناسی جهت کمک به دیگران میباشد.
زمانیکه زمینه رغبت نیاز به آموزش خاص و دانش تخصصی خصوصا در زمینههای کاربردی دارد، تداعیات روانشناسی بهطور عادی به ایجاد سازمانی حاکم جهت مدیریت نیازهای آموزشی میپردازد. به همین شکل، نیازمندیها احتمالا در درجات دانشگاهی روانشناسی قرار دارند، طوریکه دانش آموزان بتوانند به کسب علم کافی در زمینههای مختلف اقدام نمایند. در کل، زمینههای روانشناسی عملی که در آن روانشناسان درمان را به دیگران توصیه میکنند، همچنین نیاز به اعطای پروانه از سازمانهای منظم دولتی به روانشناسان نیز احساس میشود.
آزمایشهای کنترل شده
تحقیقات روانشناسی آزمایشی در داخل لابراتوار و تحت شرایط کنترل شده انجام میپذیرند. تلاش این متد تحقیقات تکیه انحصاری بر کاربرد روشهای علمی بر ابناء بشر برای فهم رفتار میباشد. نمونههای چنین معیارهای سنجش رفتاری شامل زمان عکسالعمل و انواع معیاریهای روان سنجی میگردد. آزمایشها جهت آزمودن یک فرضیه خاص انجام میپذیرند.
بهعنوان یک مثال روانشناسی آزمایشی، ممکن است ادراک مردم را در زمینه تنهای صدا بسنجد. خصوصا، ممکن است سوال زیر پرسیده شود: آیا برای مردم آسانتر نیست که بین یک جفت تن صدا تفاوت قائل شده و آن را از دیگر اصوات بر مبنای تکرار آنها تشخیص دهند؟ برای پاسخ به این سوال امکان عدم اثبات این فرضیه که کلیه اصوات صرفنظر از فرکانس آنها، بهطور یکسان قابل تشخیص هستند وجود دارد (همچنین بخش تست فرضیه برای توضیح اینکه چرا شخص بهجای اثبات فرضیه به عدم اثبات آن میپردازد، را ببینید) جهت تست این فرضیه میباید یک شرکتکننده در یک اتاق نشانده شده و به یک سری اصوات گوش دهد. چنانچه شرکتکننده بخواهد نسبت به یک صوت عکسالعمل نشان دهد (مثلا از طریق فشار دادن یک دکمه)،
در صورتیکه فکر کنند که تن آواها شامل دو صدای متفاوت بوده و یک عکسالعمل دیگر اگر فکر کنند که همان صدا را شنیدهاند. نسبت پاسخهای صحیح بهعنوان معیار سنجش اینکه آیا کلیه تنهای آواها بهصورت یکسان قابل تشخیص بوده یا خیر، بکار میرود. نتیجه این آزمایش بخصوص نشانگر بهتر تفاوت اصوات خاص بر پایه درگاه شنیداری انسان میباشد.
مطالعات همبستگی
یک مطالعه همبستگی از آمارها جهت تعیین اینکه اگر یک متغیر بههمراه متغیر دیگر مجددا رخ میدهد یا خیر، استفاده مینماید. بهعنوان مثال، ممکن است یک شخص علاقه داشته باشد که بداند آیا سیگار کشیدن با احتمال ابتلاء به سرطان ریه در ارتباط هست یا خیر. یک راه ساده پاسخ گفتن به این سوال آنست که گروهی از افراد سیگاری را در نظر گرفته و نسبت آنهایی را که در یک مدت زمان مشخص به سرطان ریه مبتلا گشتهاند را برآورد نمائیم. در این مورد خاص، ممکن است نتیجه حاصله حاکی از همبستگی بالای این دو عامل با یکدیگر باشد. (قبلا ثابت شدهاست که توتون اثرات زیانباری بر ریه انسان وارد میسازد). بههرحال، تنها بر پایه همین رابطه همبستگی، نمیتوان بهطور قاطع قضاوت نمود که کشیدن سیگار «علت» ابتلاء به سرطان ریهاست. فقط میتوان گفت آنهایی که مستعد سرطان هستند بیشتر آنهایی هستند که سیگار نیز میکشند. جایگزین سوم آنست که یک متغیر دیگر باعث ایجاد هر دو وضعیت گردد. با مثال روشن نمودن این واقعیت که همبستگی بر علیت دلالت ندارد این مورد را به یکی از اصلیترین محدودیتهای مطالعات همبستگی تبدیل مینماید.
مطالعات طولی
مطالعات طولی نوعی روش تحقیق است که به مشاهده یک گروه در یک دوره زمانی مشخص میپردازد. بهعنوان مثال، ممکن است شخصی در نظر داشته باشد که پدیده اختلال در یک زبان مشخص (اس.ال. آی) را از طریق مشاهده یک گروه از افراد تحت شرایطی خاص و در یک دوره زمانی مورد مطالعه قرار دهد. مزیت این روش آن است که میتوان چگونگی تاثیرگذاری یک وضعیت در افراد را طی مدت زمان طولانی مورد نظر قرار داد؛ ولی در هر صورت، از آنجا که نمیتوان تفاوتهای فردی اعضاء گروه را کنترل نمود، نتیجهگیری درباره کل گروه مشکل خواهد بود.
روشهای روانشناسی اعصاب
موضوع روانشناسی اعصاب هم بررسی افراد سالم و هم افراد بیمار که بهطور عام از جراحت مغزی یا بیماریهای ذهنی رنج میبرند، میباشد.
موضوع بررسی رشتههای روانشناسی اعصاب شناختگرا و پزشکی اعصاب و روان شناختگرا بیماریهای عصبی یا ذهنی از طریق تلاش در استنتاج تئوریهای عملکرد عادی ذهن و مغز میباشد. فعالیت این رشته بهطور عادی شامل مشاهده تفاوتهای موجود در زمینههای توانائی باقیمانده (که بنام «عملکرد عدم همکاری» شناخته میشود) است که میتواند پاسخی به این سوال باشد که آیا توانائیها از عملکردهای جزئیتری تشکیل شده یا توسط یک مکانیسم شناختگرای واحد کنترل میگردند.
در کل، تکنیکهای آزمایشهایی اغلب مورد استفاده قرار میگیرند که بر مطالعات روانشناسی اعصاب افراد سالم نیز صدق میکنند. این تکنیکها شامل آزمایشهای رفتاری، اسکن مغز یا تصویرسازی اعصاب از منظر عملکرد – برای بررسی فعالیت مغز در حین انجام عملی خاص، و تکنیکهایی مانند شبیهسازی مغناطیسی انتقال جمجمه، که بهصورتی مطمئن به تغییر عملکرد بخشهای کوچک مغز جهت بررسی اهمیت آنها در عملیات ذهنی میپردازد. تکنیکهای آزمایش در روانشناسی اعصاب میتواند شامل آزمونهایی نیز باشد که به این هدف تهیه و تدوین شدهاند.
مدلسازی رایانهای
Neural network with two layers
شیبهسازی رایانهای
ابزاری است که اغلب در روانشناسی شناختگرا جهت شبیهسازی رفتاری خاص با استفاده از یک رایانه بکار میرود. این مدل مزیتهای زیادی دارد. نظر به اینکه رایانههای مدرن از سرعتی فوقالعاده بالا برخوردار هستند، بسیاری از فرایندهای شبیهسازی را میتوان در مدت اندک اجرا نمود که این خود توان آماری ما را به مقدار بسیار زیاد افزایش خواهد داد. همچنین با استفاده از مدلسازی، روانشناسان قادر به تجسم فرضیات در خصوص سازمان عملکردی وقایع ذهنی میگردند که این امر بهصورت مستقیم در انسان قابل رویت نیست.
انواع متعددی از مدلسازی در مطالعه رفتار مورد استفاده قرار میگیرد. پیوندگرایی از شبکههای عصبی جهت شبیهسازی مغز بهره میجوید. روش دیگر مدلسازی سمبلیک است که اشیاء ذهنی مختلف را با استفاده از متغیرها و قوانین به نمایش درمیآورد. انواع دیگر مدلسازی عبارتند از سیستمهای پویا و اتفاقی.
انتقاد
اگرچه جریان روانشناسی مدرن بهطور گسترده در مسیر تلاشهای علمی قرار دارد، ولیکن این مسیر سابقه مناقشات تاریخی دارد. زمینه برخی از انتقادات روانشناسی بر پایه اخلاقیات و فلسفه استوار گردیدهاست. برخی معتقدند روانشناسان با در مرکز قرار دادن ذهن انسان در آزمایشها و مطالعات آماری، بهشکل دهی ماهیت آنها پرداختهاند؛ زیرا این روشها با انسان بمانند اشیاء بیجان و چیزهایی که با آزمایش مورد بررسی قرار گرفته برخورد میکنند. گاهی اوقات روانشناسی بهعنوان ابزار از بین بردن خصایص انسانی، بیتوجهی یا بیارزش کردن هر آنچه برای ابناء بشر لازم است، تلقی میگردد.
یک انتقاد مشترک از روانشناسی به نامتعادل بودن آن بهعنوان یک علم بر میگردد. نظر به اینکه تکیه بعضی از زمینههای روانشناسی بر روشهای تحقیقات «ضعیف» از قبیل زمینهیابی و پرسشنامه قرار دارد، برخی گفتهاند که این زمینههای روانشناسی بهاندازهای که خود روانشناسی ادعا میکند علمی نیستند. روشهایی از قبیل درونگرایی و تحلیل متخصص، که توسط برخی روانشناسان مورد بهرهبرداری قرار دارند، بهصورت باز با مسئله ذهنیت برخورد نموده و بر پایه مشاهده قرار دارند. در اینجا سوال مطروحه آنست که آیا بایست روانشناسی را بهعنوان علم طبقهبندی نمود یا خیر زیرا عواملی مانند عینیت، اعتبار، جامدیت بهعنوان معیارهای کلیدی وجوب تجربه و علم بهشمار میآیند. از این جهت برخی شاخههای روانشناسی دارای این معیارها نیستند. از سوی دیگر، استفاده گستردهتر از کنترلهای آماری و طراحیهای تحقیقات که بهصورت فزایندهای پیچیده میگردند، تحلیلها، روشهای آماری و همچنین عدم استفاده از روشهای مشکل دارتر مانند درونگرایی، حداقل در بخشهای روانشناسی دانشگاهها، باعث کاهش سطح انتقاد نسبت به آنچه درگذشته بود گردیدهاست.
برخی سوال میکنند که آیا ذهن تابع تحقیقات کمی علمیخواهد شد؛ و برخی منتقدین نیز به طرح تنوع زیاد تئوریهای روانشناسی که مخالف سر سخت نحوه کارکرد ذهن هستند، پرداختند. انتقاد وارده شده دیگر بر روانشناسی مدرن بیاعتنایی آن به روحانیت و خود روح است.
همچنین انتقاداتی از سوی پژوهندگان تجربی روانشناسی در خصوص شکاف میان تحقیق و تمرینات بالینی در روانشناسی طرح گردیدهاست. یک روند جدید شامل رشد درمانهای غیر علمی مانند برنامهریزی زبانشناختی عصبی، تولد مجدد و درمان آغازین میگردد که توسط برخی سازمانهای روان درمانی توسعه مییابند. سازمانهایی از قبیل مرکز بررسی علمی تمرینات سلامت ذهن برای افزایش سطح آگاهی و تحقیق در خصوص این رشته بوجود آمدهاند.
زیرشاخههای روانشناسی
روانشناسی بالینی
روانشناسی مشاوره
روانشناسی تربیتی
روانشناسی سلامت
روانشناسی تجربی
روانشناسی تطبیقی
روانشناسی شخصیت
روانشناسی اجتماعی
روانشناسی تفاوتهای فردی
روانشناسی مرضی
روانشناسی فرهنگی
روانشناسی سیاسی
روانشناسی محیطی
روانشناسی ورزش
روانشناسی صنعتی و سازمانی
روانشناسی نظامی
روانشناسی یادگیری
روانشناسی جنسی
روانشناسی رشد
روانشناسی زبان
روانشناسی خواب
روانشناسی فیزیولوژیک
روانشناسی کار
روانشناسی هنر
روانشناسی دین
روانشناسی خانواده
روانشناسی تکاملی
روانشناسی موفقیت
روانشناسی تحلیلی
روانشناسی فردی
روانشناسی اگزیستانسیالیستی
روانشناسی رفتاری
روانشناسی شناختی
روانشناسی رفتاری-شناختی
روانشناسی مثبتگرا
روانشناسی رفتار متقابل
روانشناسی کودکان استثنایی
روانشناسی جنایی
روانشناسی خود
روانشناسی خلاقیت
فراروانشناسی
هنردرمانی
روانشناسی اصلاح و تربیت
انسانشناسی
فهرست روانشناسان معروف
علوم اعصاب
روانپزشکی
فلسفه روانشناسی
ارتباطات تعلیمی
زیستشناسی اجتماعی
جامعهشناسی
ان ال پی | [
"نفس ناطقه",
"فاصلهٔ مجازی",
"افلاطون",
"ارسطو",
"رادولف گوسلنیوس",
"سده نوزدهم",
"فلسفه",
"ساختارگرایی",
"ویلهلم وونت",
"روانشناسی آزمایشی",
"لایپزیک",
"ادوارد بردفورد تیچنر",
"کارکردگرایی (فلسفه ذهن)",
"ویلیام جیمز",
"اصول روانشناسی",
"روانشناسان",
"جان دیویی",
"هاروی کار",
"هرمان ابینگ هاوس",
"دانشگاه برلین",
"روس",
"ایوان پاولف",
"شرطی شدن کلاسیک",
"روانشناسی شناختی",
"کارل یونگ",
"آبراهام بریل",
"ارنست جونز",
"دانشگاه کلارک",
"دانشگاه هاروارد",
"رفتارگرایی",
"جیمز واتسون",
"ادوارد لی سرندایک",
"اسکینر",
"شرطیشدن کلاسیک",
"رفتار کلامی",
"نوام چامسکی",
"اکتساب زبان",
"آلبرت بندورا",
"تئوری یادگیری اجتماعی",
"روانشناسی مثبتگرا",
"پدیدارشناسی",
"تحقیقات کیفی روانشناسی",
"اگزیستانسیالیسم",
"آبراهام مازلو",
"هرم سلسله مراتب نیازهای مزلو",
"کارل راجرز",
"فیتز پرلز",
"گشتالت",
"پردازش اطلاعات",
"مغز",
"دستگاه عصبی",
"چارلز شرینگتون",
"دونالد اولدینگ هب",
"جراحت مغزی",
"روانشناسی شناختگرا",
"نوروسایکولوژی",
"رایانه",
"عصبشناسی",
"علوم شناختی",
"روانشناسی تبدیل شخصیت",
"روانشناسی تحلیلی",
"سرگئی موسکویکی",
"گرهارد داوین",
"هوش مصنوعی",
"روانشناسی شناخت اعصاب",
"علوم شناختگرای اعصاب",
"فهرست سر فصلهای روانشناسی",
"فهرست رشتههای علمی روانشناسی",
"روش علمی",
"تحقیق کیفی",
"کردارشناسی",
"تحقیقات کمی روانشناسی",
"توضیحات علمی",
"فرضیه",
"پدیده",
"آزمایشی",
"تحقیقات عمل",
"قوم نگاری",
"توضیحات آماری",
"مصاحبه دارای ساختار",
"تاریخ زندگی",
"مصاحبه",
"مشاهدات شرکتکنندگان",
"روانشناسی انسانی",
"روشهای تاریخی",
"تاریخنگاری",
"تست روانشناسی",
"متدهای روان سنجی",
"آمار",
"روانشناسی کاربردی",
"لابراتوار",
"زمان عکسالعمل",
"روان سنجی",
"زیر و بم (موسیقی)",
"تست فرضیه",
"درگاه محض شنیداری",
"همبستگی",
"آمارها",
"متغیر",
"همبستگی بر علیت (سفسطه منطقی) دلالت دارد",
"اختلال در یک زبان مشخص",
"روانشناسی اعصاب",
"بیماریهای ذهنی",
"روانشناسی اعصاب شناختگرا",
"پزشکی اعصاب و روان شناختگرا",
"تصویرسازی اعصاب از منظر عملکرد",
"شبیهسازی مغناطیسی انتقال جمجمه",
"شیبهسازی رایانهای",
"پیوندگرایی",
"شبکههای عصبی",
"مدلسازی سمبلیک",
"سیستمهای پویا",
"فرایند اتفاقی",
"روحانیت",
"روح",
"برنامهریزی زبانشناختی عصبی",
"تولد مجدد",
"درمان آغازین",
"روانشناسی بالینی",
"روانشناسی مشاوره",
"روانشناسی تربیتی",
"روانشناسی سلامت",
"روانشناسی تجربی",
"روانشناسی مقایسهای",
"روانشناسی شخصیت",
"روانشناسی اجتماعی",
"روانشناسی تفاوتهای فردی",
"روانشناسی مرضی",
"روانشناسی فرهنگی",
"روانشناسی سیاسی",
"روانشناسی محیطی",
"روانشناسی ورزش",
"روانشناسی صنعتی و سازمانی",
"روانشناسی نظامی",
"روانشناسی یادگیری",
"روانشناسی جنسی",
"روانشناسی رشد",
"روانشناسی زبان",
"روانشناسی خواب",
"روانشناسی فیزیولوژیک",
"روانشناسی کار",
"روانشناسی هنر",
"روانشناسی دین",
"روانشناسی خانواده",
"روانشناسی تکاملی",
"روانشناسی موفقیت",
"روانشناسی فردی",
"روانشناسی اگزیستانسیالیستی",
"روانشناسی رفتاری",
"رفتار درمانی شناختی",
"روانشناسی رفتار متقابل",
"روانشناسی کودکان استثنایی",
"روانشناسی جنایی",
"روانشناسی خود",
"روانشناسی خلاقیت",
"فراروانشناسی",
"هنردرمانی",
"انسانشناسی",
"فهرست روانشناسان معروف",
"علوم اعصاب",
"روانپزشکی",
"فلسفه روانشناسی",
"ارتباطات تعلیمی",
"زیستشناسی اجتماعی",
"جامعهشناسی",
"ان ال پی"
] | [
"روانشناسی",
"علوم اعصاب",
"علوم رفتاری",
"علوم شناختی"
] |
171 | جدول تخصیص فایل | 0 | 66 | 0 | [
"جدول تخصيص فايل",
"فت",
"FAT32"
] | false | 16 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | جدول تخصیص فایل(FAT) فایل سیستم اولیه در سیستمعاملهای داس و ویندوز میباشد.
فایل سیستم جدول تخصیص فایل (FAT) بصورت ساده طراحی گردیده، و به همین دلیل آن یک فرمت عمومی برای فلاپی دیسکها (دیسک نرم) میباشد؛ علاوه براین، این فرمت بصورت واقعی توسط تمامی سیستمعاملهای مختص IBM/PC پشتیبانی میگردد، و به همین دلیل اغلب جهت اشتراک اطلاعات بین سیستمعاملهای متفاوت که روی یک کامپیوتر بوت میشوند بکارگرفته میشود (دریک محیط چند-بوتی). همچنین در روی تکه حافظههای سخت-حالت (Solid-state memory) و سایر دستگاههای مشابه بکار گرفته میشود.
FAT از لحاظ طراحی قدیمی به نظر میآید، و طراحان آن بهنظر میرسد اطلاع دقیقی از طراحی یک فایل سیستم مناسب نداشتهاند، و به همین دلیل دارای اشکالات عمدهای میباشد. اولین ایراد آن سادگی لایه فایل آن است که اجازه تکه-تکه نمودن (Fragmentation) آسان آن، که منجر به کندی عملیات در سیستمعامل استفاده کننده میگردد. دومین ایراد ،FAT برای پشتیبانی ایرادات سیستم طراحی نگردیدهاست. سومین ایراد این است که نگارشهای اصلی آن اجازه استفاده از نامهای فایل بیش از ۱۱ کاراکتر را نمیدهند (۸ کاراکتر برای نام فایل، ۳ کاراکتر برای پسوند آن)، همچنین تغییراتی که بروی این سیستم از سوی مایکروسافت انجام گرفته اما در سیستمی به نام VFAT پیاده سازی گردیده این امکان را میدهد که بتوان ۲۵۵ کاراکتر و بیشتر را بهعنوان نام فایل قرار داد. در نهایت چهارمین ایراد این که بروی خوشهها (Cluster) وسیع مقدار زیادی از فضای مورد استفاده به دلیل تعدد فایلهای با ظرفیت پایین به هدر میرود.
هرچند به دلیل اینکه IBM طراحی نموده MS-DOS را به عنوان سیستمعامل منتخب بروی PCها، و اینکه MS-DOS استفاده میکند از FAT، این فایل سیستم بصورت گسترده در بخشهای مهمی استفاده میگردد. به دلیل طراحی اولیه آن، پیاده سازی دستورالعملهای این فایل سیستم به سادگی میسر میگردد، و همچنین به دلیل گستردگی بیمثال ویندوز و داس، FAT در بعضی مواقع تبدیل به استانداری جهت تبادل اطلاعات میشود.
ساختار فایل سیستمی FAT
یک فایل سیستم FAT بروی یک پارتیشن حاوی بخشهای ذیل میباشد :
Partition Boot Record، که حاوی یک یا چند سکتور در ابتدای پارتیشن میباشد که دربرگیرنده اطلاعاتی ابتدایی در مورد سیستمعامل (بطور خاص، نوع آن) و برنامه هدایت کننده عملیات بوت (Boot Loader) میباشد.
جدول تخصیص فایل(File Allocation Table) فهرستی از اتصالات(Link) بین کلاسترها میباشد. کلاسترها قطعات کوچک و مرتبتی میباشند که دادههای موجود در فایلها در آنها ذخیره میگردند. این زنجیرههای اطلاعاتی لزوما برای ثبت دادههای فایلها و شاخهها به ترتیب روی دیسک قرار نگرفتهاند، در واقع این کلاسترها روی سطح دیسک پخش میباشند. هر رکورد فایلی یا inode، (که در ذیل شرح داده شدهاند) محل قرارگیری هر اولین کلاستر را نشان میدهد و آن کلاستر نیز به نوبه خود محل قرار گیری کلاسترهای مرتبت بعدی را در دیسک در خود نگه میدارند (و به همین ترتیب تا به انتهای فایل). تعداد بیتهایی که برای آدرس دهی کلاسترها اختصاص مییابد در حقیقت ظرفیت FAT را نشان میدهد. اعدادی مثل ۱۲، ۱۶، ۳۲ در حقیقت ماکسیمم ظرفیت یک پارتیشن FAT را که میتوان آدرس دهی نمود نمایش میدهد. FAT یک یا چند (معمولا دو) کپی از خود را بروی دیسک نگهداری میکند تا اگر به دلیل فعالیتهای مختلف سیستمعامل آسیب دید به دادههای قرارگرفته روی دیسک آسیبی نرسد، هچنین سیستمعامل نتواند ورودیهای اضافهای برای آنها ایجاد نماید.
شاخه ریشه (Root Directory) برای پارتیشن (که حداکثر ظرفیت را دارد، معمولا ۵۱۲ ورودی روی هارددیسک دارد، نوشته شده بروی بوت رکورد) رکوردهایی از فایلها و شاخههایی که در درون آن قرارمیگیرند دارد. رکوردها یا inodeها حاوی اطلاعاتی در مورد فایلها و شاخههای پارتیشن از قبیل تاریخها، ظرفیت، نام، و کلاستر اول را درخود نگهداری میکنند.
ناحیه داده (Data Area) جائی که دادهها , inodeها (زیرشاخهها) ذخیره شده هستند و اکثر فضای پارتیشن را اشغال نمودهاست. این بخش به قطعات کوچکی بنام کلاستر تقسیم میشود. ظرفیت فایلها و زیرشاخهها میتواند بصورت دلخواه افزایش یابد (تا جائیکه فضای خالی از کلاسترها وجود داشته باشد) به آسانی توسط افزودن لینکهای بیشتری به زنجیره فایلها در FAT. بخاطر داشته باشید هرکلاستر توسط تنها یک فایل میتواند اشغال شود پس بنابراین اگر برای مثال ۲۰ بایت از یک فایل روی یک کلاستر به ظرفیت ۳۲ کیلوبایت به اصطلاح نشست ۳۲ کیلو بایت از دیسک برای آن ۲۰ بایت به هدر رفتهاست.
برای ذخیره نامهای طولانی فایلها (Long File Names - LFN) روی یک فایل سیستم FAT، ویندوز ۹۵ و بالاتر از یک ترفند به ترتیبی که یک رکورد ساختگی روی جدول فایلهای دایرکتوریی که فایل در آن قرار دارد اضافه میکند. رکورد توسط یک صفت Volume Label که برای یک فایل FAT امکانپذیر نیست و بنابراین توسط برخی از برنامههای قدیمی MS-DOS خوانده نمیشود علامت زده میشود. هر رکورد ساختگی میتواند حاوی ۱۳ کارکتر از نوع UCS-۲ باشد (۲۶ بایت)، به علاوه ۱۵ بایت اضافه مربوط به سیستم ۸+۳ قدیمی که حاوی تاریخ یا ظرفیت آن میباشد. | [
"سیستمعامل",
"داس (رایانه)",
"ویندوز",
"فایل سیستم",
"دیسک نرم",
"بوت",
"نام فایل",
"ریشه"
] | [
"اجزای ویندوز",
"استانداردهای ئیسیامای",
"سیستم فایل",
"فایل سیستمهای رایانه",
"فناوریهای داس (سیستمعامل)",
"نرمافزارهای ۱۹۷۷ (میلادی)"
] |
172 | تاریخ | 0 | 1,230 | 0 | [
"تاريخ",
"تاریخدان",
"تاریخدان",
"تاریخ دان",
"تاریخی",
"تاریخ شناس",
"مورخین",
"تاريخ دان",
"تاريخ شناس",
"تاريخدان",
"تاريخنگار",
"تاريخي",
"مورخين"
] | false | 1,055 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "عرض",
"Item2": "250px"
},
{
"Item1": "گفتاورد",
"Item2": "آنان که سرگذشت خود را به یاد نسپارند محکوم به تکرار آن هستند."
},
{
"Item1": "منبع",
"Item2": "—[[جرج سانتایانا]]"
}
],
"Title": "گفتاورد"
} | تاریخ (Historia) اثر نیکولاس گیزس (۱۸۹۲)
تاریخ باستان : مطالعه تاریخ انسان از دوران آغازین تا اوایل قرون وسطی.
تاریخ آتلانتیک : مطالعه تاریخ مردمان اقیانوس آتلانتیک.
تاریخ هنر : مطالعه تغییرات بافت اجتماعی و تحولات هنر.
تاریخ بزرگ : مطالعه تاریخ در مقیاس بزرگ در سراسر مدت زمان طولانی و مبدا تاریخ از طریق یک رویکرد چند رشتهای.
گاهنگاری : علم محدودسازی وقایع تاریخی در زمانی خاص.
تاریخ تطبیقی : مطالعه سازمانیافته رویدادهای همانند در موقعیتهای جغرافیایی یا زمانی متفاوت.
تاریخ معاصر : مطالعه رویدادهای تاریخی مربوط به زمان حال.
Counterfactual history : the study of historical events as they might have happened in different causal circumstances.
تاریخ فرهنگی : مطالعه فرهنگ در گذشته.
تاریخ دیجیتال : the use of computing technologies to produce digital scholarship.
تاریخ اقتصاد : مطالعه اقتصاد و پدیدههای اقتصادی در گذشته.
آیندهپژوهی : مطالعات میانمدت و درازمدت آینده جوامع و جهان فیزیکی.
تاریخ عقلانی : مطالعه ایدهها و عقاید در بستر فرهنگهایی که آنها را تولید کردهاند و گسترش این ایدهها در گذر زمان.
تاریخ دریانوردی : مطالعه تاریخ دریانوردی و همه موضوعات مرتبط با آن.
تاریخ مدرن : مطالعه دوران مدرن، دوران پس از قرون وسطی.
تاریخ نظامی : مطالعه جنگاوریها و جنگها در طول تاریخ.
تاریخ طبیعی : تاریخ تحول و گسترش گاهشمار جهان، تاریخ زمین، فرگشت و تعاملات آن.
کتیبهشناسی : مطالعه متون باستانی.
تاریخ مردم : اثر تاریخی از دیدگاه مردم عادی.
تاریخ سیاسی : مطالعه سیاست در گذشته.
روانشناسی تاریخی : مطالعه انگیزههای روانشناختی رویدادهای تاریخی.
شبهتاریخ : study about the past that falls outside the domain of mainstream history (sometimes it is an equivalent of شبه علم).
تاریخ اجتماعی : مطالعه روند تغییرات اجتماعی در طول تاریخ
تاریخ جهانی : basic to the Western tradition of historiography.
تاریخ زنان : مطالعه نقش زنان در تاریخ.
تاریخ جهان : مطالعه تاریخ از دیدگاه جهانی.
تاریخ مفهومی انتزاعی است که حداقل دو معنا از آن مستفاد میگردد: گاه ناظر به وقایع گذشته و گاه معطوف به مطالعه و بررسی وقایع است؛ بنابراین، هم به علم تاریخ و هم به موضوع آن، تاریخ گفته میشود. برای تفکیک این دو مقوله، اصطلاحا تاریخ را تاریخ (۱) و علم تاریخ را تاریخ (۲) مینامند.
منظور از تاریخ (۱)، مجموعه حوادث فرهنگی، طبیعی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و رویدادهایی است که در گذشته و در زمان و مکان زندگی انسانها و در رابطه با آنها رخ داده است. این رویدادها شامل اموری میشود از قبیل کردارها و دستاوردهای مادی و معنوی بشر و هرآنچه که گفته، اندیشیده و عمل کردهاست. تاریخ (۲) معرفتی ناظر به وقایع جزئی و درک پدیدههای ذکرشده است که در ذهن تاریخنگار شکل میگیرد و از نوع معرفت درجه یک است. به عبارت دیگر، رویداد (تاریخ)، موقعیتی هستیشناختی دارد و تاویل و فهم از رویداد (علم تاریخ) دارای موقعیتی شناختشناختی است. ویلیام هنری والش تاریخ (۲) را بازگو کردن کلیه اعمال گذشته انسان میداند، بهگونهای که نهتنها در جریان وقایع قرار میگیریم، بلکه علت وقوع آن حوادث را نیز بازمیشناسیم. به عبارت دیگر، هدف تاریخ علاوه بر اینکه معرفت به افراد انسان است، آگاهی به روابط اجتماعی او در گذشت روزگار را نیز هست. منظور از «اجتماعی» در واقع کل اموری است که در حیات آدمی موثر است، نظیر امور اقتصادی، مذهبی، سیاسی، هنری، حقوقی، نظامی و علمی. پژوهشگرانی که درباره تاریخ مینویسند، تاریخنگار نامیده میشوند. هرچند غالبا این رشته مطالعاتی را در زیرگروهی از علوم انسانی یا علوم اجتماعی قرار دادهاند، با این حال میتوان آن را به عنوان پلی بین این دو شاخه تلقی کرد؛ زیرا روشهای مطالعاتی مختلف آن از هر دو شاخه وام گرفته شدهاند. تاریخ به عنوان یک رشته مطالعاتی دارای شاخهها و گرایشهای جانبی زیادی است.
تاریخنگاران از گذشته کوشیدهاند تا پرسشهای تاریخی را با پژوهش در اسناد نوشتاری پاسخ گویند. با اینحال پژوهشهای تاریخی تنها به این منابع محدود نمیشوند. بهطور کلی، منابع دانشورانه تاریخی را میتوان به سه رده تقسیم کرد: منابع مکتوب، منابع منقول و منابع مادی. تاریخنگاران اغلب از هر سه مورد استفاده میکنند.
واژهشناسی
درباره واژه تاریخ و منشا آن، گزارشهای مختلف و گوناگونی وجود دارد. برخی ریشه واژه تاریخ را در زبان فارسی و مفهوم «ماه روز» جستجو نمودهاند. واژه «ماه روز» در ایران باستان به معنای «تعیین روزی که در آن امری مشهور بین ملت یا دولتی آشکار شده یا آنکه در آن روز واقعه ترسناکی چون زلزله یا طوفان حادث گردیده است.» بنابراین آنچه در این مفهوم دارای حضور و نمود بیشتری بوده، توجه به رخدادها و حوادث در قالب مکانی و زمانی است. در برخی از گزارشها آمدهاست که چون عمر بن خطاب در تعیین مبدا محاسبه زمان دچار مشکل شد، به پیشنهاد هرمزان (از موالی ایرانی ساکن در مدینه) از تعریب ترکیب فارسی «ماه روز»، واژه «مورخ» را ساختند و مصدرش را «تاریخ» قرار دادند. در خصوص تعریب و معرب بودن واژه تاریخ باید توجه داشت که کمترین شباهت آوایی و قرابت واکهای یا همآهنگی واکهای، تشابه صرفی یا تکواژی بین «ماه روز» و «تاریخ» وجود ندارد و به همین دلیل، آن را تعرب غریبی میدانند.
ابومنصور جوالیقی ریشه تاریخ را غیر عربی دانسته در حالی که جوهری، آن را از ماده «الارخ» به معنای «ماده گاو جوان وحشی» و ابن منظور از «ارخ» و «ورخ» (واو بدل از همزه) دانسته است. اصمعی هم آورده که قیسیان و تمیمیان هر دو برای تعیین زمان شکلهایی از این واژه را بهکار بردهاند و این حاکی از آن است که تاریخ واژهای عربی است.
فرانتس روزنتال احتمال داده که این واژه ماخوذ از «ارخو» اکدی یا «یرخ» عبری بهمعنی ماه یا ماه به واسطه عربی جنوبی یا حبشی باشد. همچنین روزنتال میگوید که واژه ارخ در کتیبهای از عربی جنوبی به معنایی نزدیک به «داوری» یا «حکم» و ظاهرا در جایی دیگر مقرون با سال به کار رفتهاست.
واژه «تاریخ» در زبانهای اروپایی از مفهوم History با شکلهای مختلف آن برای تاریخ استفاده میشود و ریشه آن از واژه hístōr در زبان یونانی گرفته شدهاست که به معنای نقل وقایع و حوادث گذشته و به عبارت دقیقتر، یعنی جستجوی هر آنچه که به دانستنش بیرزد. واژه تاریخ (Histories) نزد هرودوت به معنای «مطالعه» یا «بررسی» روزگاران گذشته بودهاست.
تعریف
عنوان کتاب ۲۵ جلدی مورخین، تاریخ جهان که دانشنامهای جامع در خصوص تاریخ ملل میباشد.
تاریخ مفهومی انتزاعی است که حداقل دو معنا از آن مستفاد میگردد: گاه ناظر به وقایع گذشته و گاه معطوف به مطالعه و بررسی وقایع است؛ بنابراین، هم به علم تاریخ و هم به موضوع آن، تاریخ گفته میشود. برای تفکیک این دو مقوله، اصطلاحا تاریخ را تاریخ (۱) و علم تاریخ را تاریخ (۲) مینامند.
موضوع علم تاریخ عبارت است از: «مجموعه پدیدهها و واقعهها و روابط و فعل و انفعالات و زاد و مرگ حوادث و تکوین طبقات و طلوع و رشد و افول تمدنها و جامعهها و مجموعه همه رویدادها و پدیدههای ویژه انسان در رابطهاش با «طبیعت» و در رابطهاش با «دیگری» در زمان «گذشته»، از بینهایت دور تا حال.»
منظور از تاریخ (۱)، مجموعه حوادث فرهنگی، طبیعی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و رویدادهایی است که در گذشته و در زمان و مکان زندگی انسانها و در رابطه با آنها رخ داده است. این رویدادها شامل اموری میشود از قبیل کردارها و دستاوردهای مادی و معنوی بشر و هرآنچه که گفته، اندیشیده و عمل کردهاست. تاریخ (۲) معرفتی ناظر به وقایع جزئی و درک پدیدههای ذکرشده است که در ذهن تاریخنگار شکل میگیرد و از نوع معرفت درجه یک است. به عبارت دیگر، رویداد (تاریخ)، موقعیتی هستیشناختی دارد و تاویل و فهم از رویداد (علم تاریخ) دارای موقعیتی شناختشناختی است. ویلیام هنری والش تاریخ (۲) را بازگو کردن کلیه اعمال گذشته انسان میداند، بهگونهای که نهتنها در جریان وقایع قرار میگیریم، بلکه علت وقوع آن حوادث را نیز بازمیشناسیم. به عبارت دیگر، هدف تاریخ علاوه بر اینکه معرفت به افراد انسان است، آگاهی به روابط اجتماعی او در گذشت روزگار را نیز هست. منظور از «اجتماعی» در واقع کل اموری است که در حیات آدمی موثر است، نظیر امور اقتصادی، مذهبی، سیاسی، هنری، حقوقی، نظامی و علمی.
ای. اچ. کار علم تاریخ را علم شناخت و تفسیر گذشته انسانها در پرتو حال میداند که بر اساس روشها، گزینشها و تفسیرهای مورخان به دست میآید و قابلیت پیشبینی کلی ندارد، بلکه مشروط و جزئی و احتمالی است.
تاریخنگاران در بستر زمان خود و با توجه به ایدههای غالب و چگونگی تفسیر گذشته، به نوشتن میپردازند و گاهی اوقات درسهایی آموزنده را برای جامعه خودشان مینویسند. بهگفته بندیتو کروچه، «همه تاریخ، تاریخ معاصر است». تاریخ، با پرورش یک «گفتمان واقعی از گذشته» از طریق تولید روایتها و تحلیل رویدادهای گذشته مربوط به نژاد بشر، تسهیل شدهاست.
همه رویدادهایی که در تعدادی از منابع معتبر ثبت شدهاند و محفوظ ماندهاند، شیوه تشکیل گزارشهای تاریخی را نشان دادهاند. وظیفه گفتمان تاریخی، شناسایی منابعیست که میتوانند بیشترین استفاده مفید را برای تولید علتهای دقیق گذشته بیان کنند.
رشته تاریخ، گاهی بخشی از علوم انسانی و در پارهای از موارد بخشی از علوم اجتماعی طبقهبندی شدهاست. تاریخ همچنین میتواند همچون یک پل میانرشتهای با ترکیبی از روششناسی بین دو زمینه فوق عمل کند. برخی از تاریخنگاران مستقل، از یکی یا دیگر طبقهبندیها قویا پشتیبانی میکنند.
بهطور سنتی، تاریخنگاران گزارشهای مرتبط به گذشته را ضبط میکنند؛ هر دو سنت تاریخنگاری مکتوب و تاریخنگاری شفاهی، سعی در پاسخ به پرسشهای تاریخی از طریق مطالعه اسناد مکتوب و گزارشهای شفاهی دارند. برای آغاز، تاریخنگاران از منابع دیگری همچون آثار باستانی، سنگنوشتهها و تصاویر استفاده میکنند. بهطور کلی، منابع علمی تاریخی را میتوان به سه رده تقسیم کرد: منابع مکتوب، منابع منقول و منابع مادی. تاریخنگاران اغلب از هر سه مورد استفاده میکنند. اما نوشتن، تاریخ و آنچه از گذشته آمدهاست را جدا میکند.
باستانشناسی رشته علمیای است که بهطور ویژه به بررسی و کاوش محوطههای باستانی و اشیاء قدیمی که کشف شدهاند میپردازد و به مطالعه تاریخ کمک میکند. اما باستانشناسی بهندرت میتواند بهتنهایی مورد استفاده قرار گیرد، به این معنا که در این دانش، از منابع روایی و مکتوب تاریخی برای تکمیل آنچه کشفشده است استفاده میشود. البته، باستانشناسی متشکل از بازه گوناگونی از روششناسیها و رویکردهاست که هر کدام آنها مستقل از تاریخند؛ این بدان معناست که باستانشناسی خلاها و شکافهای ناشی از منابع مکتوب را پر نمیکند. در واقع، باستانشناسی تاریخی شاخهای ویژه از باستانشناسی است که اغلب، نتیجهگیریهای آن با آنچه منابع متنی میگویند، متضاد است.
مناطق جغرافیایی خاص میتوانند مورد مطالعه تاریخی قرار گیرند، برای نمونه، قارهها، کشورها و شهرها. درک این که چرا مکان وقایع تاریخی صورتگرفته مهم است، برای انجام این کار، مورخان اغلب به جغرافیا روی میآورند. الگوهای آب و هوایی، منابع آب موجود و چشمانداز از مکان زندگی، همه، بر روی مردمی که در آنجا زندگی میکنند، اثر میگذارد. برای نمونه، برای توضیح اینکه چرا مصریان باستان تمدنی موفق را گسترش دادند، مطالعه جغرافیای مصر ضروری است. تمدن مصری در ساحل رود نیل ساخته شده بود که طغیانهای سالانه نیل، خاک حاصلخیزی را به ساحل میآورد. خاک غنی میتواند به کشاورزان کمک کند تا محصولات کافی را رشد دهند و به تامین خوراک مردم شهر بپردازند. این بدان معناست که هرکس مزرعه کشاورزی نداشت، بنابراین دیگر مردم میتوانستند کارهای دیگری انجام دهند که به رشد و توسعه تمدن کمک میکرد.
تاریخ فرهنگی جایگزین تاریخ اجتماعی شد و در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ میلادی بهصورت شیوه غالب درآمد. این شاخه، بهطور معمول ترکیبی از رویکردهای انسانشناسی و تاریخ است که با نگاهی به زبان، فرهنگ عمومی سنتی و تفسیر فرهنگی از تجریبات تاریخی میپردازد. تاریخ فرهنگی، گزارشها و توصیفات روایی از دانش گذشته، رسوم و هنر گروهی از مردمان را مورد بررسی قرار میدهد.
مورخان غالبا به اهمیت نوشتههای تاریخی اشاره میکنند. این تاکید باعث ایجاد اصطلاح پیش از تاریخ شده که به دورانی که هنوز خط ابداع و ایجاد نشده بود، اشاره میکند. تقسیم تاریخ به شکل پیش از تاریخ و تاریخی بستگی زیادی به موضوع مورد مطالعه دارد، زیرا خط در نقاط مختلف دنیا در زمانهای متفاوتی پدید آمدهاست.
توجه به گذشته انسان بهطور طبیعی باعث تقسیم زمان به تکههای قابل اداره شدهاست. راههای زیادی برای تقسیم گذشته وجود دارد که از این میان میتوان به تقسیمهای تاریخشماری، فرهنگی و موضوعی اشاره کرد. این سه گونه تقسیمبندی انحصاری نیستند و غالبا میتوان موارد تداخل را بین آنها مشاهده کرد. تمرکز روی مکان، زمان یا موضوعی خاص بین مورخان امری عادی است و باعث تخصصگرایی در تاریخنگاری میشود. تاریخ برای دیگران، به شکل اصطلاحی کلی به معنای مطالعه هر چیز درباره انسانهای پیشین درآمدهاست اما به تازگی حتی این محدوده هم توسط رشتههایی چون تاریخ بزرگ به چالش کشیده میشود، از روزگاران گذشته تاریخ را با هدفهای عملی یا نظری میخواندند، اما امروزه آن را از جهت کنجکاوی فکری هم مطالعه میکنند.
به تعریفی دیگر تاریخ دانش واکاوی پیشامدهای گذشتهاست، علمی که بر مبنای آن بشر این امکان را مییابد که بگوید حوادث تاریخی در یک سلسله زمانی رخ دادهاند. بحث تعریف تاریخ و علم تاریخ در نزد گذشتگان و معاصران ابداعی نیست و در نگاه اجمالی به مفهوم زمان تاکید ویژهای دارد. هر تعریفی که ارائه میشود بر منظری است که از آن زاویه مطرح میشود، مفهوم تاریخ از مفاهیمی مانند گذشته، طبیعت و هستی متفاوت است. تاریخ مربوط به گذشتهاست ولی فایده تاریخ برای گذشته نیست بلکه برای زمان حال و آینده تاثیر بسیاری دارد. تاریخ بازسازی گذشته بر اساس مدارک و اسناد است و اینکه مدرک و سند چیست و چه چیزی را سند و مدرک تلقی کنیم بحث مهمی در علم تاریخ بهشمار میآید. نظریهای که یک مورخ دارد بایستی به تایید مورخان برسد و مورخان دیگر نیز با آن نظریه موافقت کنند، اگر مورخان بر نظریهای که مبتنی بر واقعیتهایی که از اسناد و مدارک ذکر میشود، توافق کنند آن نظریه باعث میشود حقایق به واقعیتهای تاریخی بدل شوند.
متغیرهای تاریخ
تاریخ تابعی از متغیرهای گوناگون است که انسان فقط در برخی از آنها نقش دارد. زمینشناسی و جغرافیا از متغیرهای اساسی تاریخ هستند. ضرباهنگ زایش و فرسایش کوهها، پیشروی متقابل دریا و خشکی، طغیان و تغییر مسیر رودها، میزان بارش نزولات جوی و سایر عوامل طبیعی، بر تاریخ اثرگذار هستند. عوامل انسانی مانند جمعیت، مهاجرت، فناوری و حتی نژاد اثر چشمگیری بر روند فرایندهای تاریخی دارند. در شرایط طبیعی تقریبا برابر (مانند مصر و آمریکای شمالی)، نژادهای بشری، تمدنهای بسیار متفاوتی ایجاد کردهاند.
تاریخنگاری
تاریخنگاری، به عنوان اصطلاحی خاص، به معنی وصف و ثبت وجوه گوناگون حیات و احوال انسان در عرصه سیاست و اجتماع است. بنا به تعریفی دیگر، تاریخ تاریخ و نمود تاریخ و نشانهشناسی است که چگونگی بدست آمدن یا انتقال دانش گذشته را در نظر میگیرد.
فلسفه تاریخ
اصطلاح فلسفه تاریخ ، در قرن هیجدهم میلادی، توسط ولتر وضع شد. منظور وی از این اصطلاح، چیزی بیش از تاریخ انتقادی و علمی نبود؛ یعنی نوعی از تفکر تاریخی که در آن، مورخ به جای تکرار داستانهایی که در کتب کهن مییابد، خود به بازسازی آنچه واقع شده میپردازد. این نام توسط هگل و نویسندگانی دیگر، در پایان قرن هیجدهم به کار رفت، ولی آنها معنای کاملا متفاوتی از این اصطلاح اراده کردند و آن را به معنای تاریخ کلی یا جهانی به کار بردند. سومین کاربرد این اصطلاح را در نوشتههای برخی از پوزیتیویستهای قرن نوزدهم مییابیم. از نظر آنها وظیفه فلسفه تاریخ، کشف قوانین عامی بود که بر روند رویدادهایی که مورخ به شرح و نقل آنها میپردازد، حاکم است. وظایفی که ولتر و هگل بر عهده فلسفه تاریخ مینهادند، به وسیله تاریخ نیز قابل انجام بود، ولی پوزیتیویستها تلاش کردند تا از این طریق، تاریخ را نه فلسفه، بلکه علمی تجربی قلمداد کنند. در هر یک از این موارد کاربرد فلسفه تاریخ مفهوم خاصی از فلسفه مد نظر بود.
متفکران اروپایی که از طبیعت ناامید شده بودند، به پژوهش درباره تاریخ روی آوردند. زیرا تاریخ هرچند آکنده از وقایع فهم ناپذیر و رازهای ناگشودنی مینمود، با این حال بیشتر از طبیعت به خواست و آرزوی انسان وابسته دیده میشد.
حتی با پذیرفتن سیر تاریخ بشر در جهت خردمندی بیشتر او درباره پایندگی این پیشرفت تردید وجود دارد. پیشنهاد میشود در همین رابطه به کتاب فلسفه تاریخ استاد ویل دورانت، و دکتر علی شریعتی رجوع شود.
به عبارت دیگر فلسفه تاریخ یعنی علم به تحولات و تطورات جامعهها از مرحلهای به مرحله دیگر و قوانین حاکم بر این تطورات و تحولات؛ به مفهوم دیگر، علم به «شدن» جامعهها نه «بودن» آنها.
تاریخنگار
تاریخنگار دادهها و اطلاعات مربوط به رویدادهای گذشته را کشف، جمعآوری و سازماندهی میکنند.
در فهرست تاریخنگاران، میتوان تاریخنگاران را بر اساس دورههایی که درباره آن مینوشتند، تقسیمبندی کرد.
سالنامهنویسان و وقایعنامهنویسان نیز که امروزه تاریخنگار دانسته نمیشوند، در این فهرست ذکر شدهاند.
شبهتاریخ
شبهتاریخ به متونی اطلاق میشود که بهعنوان متنی با موضوع تاریخی نوشته شده باشد اما به دور از استانداردهای متداول تاریخنگاری نگارش شده باشد و به همین سبب یافتههای این کتاب، نوشته یا مقاله معمولا قابل اعتنا نیستند. کارهایی که به نتایج جنجالی براساس مدارک بحثبرانگیز یا ضعیف میرسند به عنوان شبهتاریخ دستهبندی میشوند و مورد اعتنا قرار نمیگیرد. معمولا بسیاری از این متون در جهت اعتقادات و با اغراضی سیاسی، ملیگرایانه یا نظامی نگاشته میشوند.
باستانشناسی | [
"تاریخ باستان",
"تاریخ آتلانتیک",
"تاریخ هنر",
"تاریخ بزرگ",
"مبدأ تاریخ",
"گاهنگاری",
"تاریخ تطبیقی",
"تاریخ معاصر",
"Counterfactual history",
"تاریخ فرهنگی",
"تاریخ دیجیتال",
"تاریخ اقتصاد",
"آیندهپژوهی",
"تاریخ عقلانی",
"تاریخ دریانوردی",
"تاریخ مدرن",
"تاریخ نظامی",
"تاریخ طبیعی",
"گاهشمار جهان",
"تاریخ زمین",
"کتیبهشناسی",
"تاریخ مردم",
"تاریخ سیاسی",
"روانشناسی تاریخی",
"شبهتاریخ",
"شبه علم",
"تاریخ اجتماعی",
"تاریخ جهانی",
"تاریخ زنان",
"تاریخ جهان",
"جرج سانتایانا",
"تاریخنگار",
"ویلیام هنری والش",
"علوم انسانی",
"علوم اجتماعی",
"زبان فارسی",
"عمر بن خطاب",
"ابومنصور جوالیقی",
"قیسیان",
"تمیمیان",
"فرانتس روزنتال",
"اکدی",
"عبری",
"زبان یونانی",
"هرودوت",
"ای. اچ. کار",
"بندیتو کروچه",
"باستانشناسی",
"علی شریعتی",
"قاره",
"نیل",
"انسانشناسی",
"دانشگاه آکسفورد",
"پیش از تاریخ",
"فرهنگ",
"زمینشناسی",
"جغرافیا",
"تاریخنگاری",
"نشانهشناسی",
"ملیگرایانه",
"نشر مرکز",
"حسن کامشاد",
"عبدالحسین آذرنگ",
"دائرةالمعارف بزرگ اسلامی",
"سمت",
"مؤسسه انتشاراتی امیرکبیر",
"عقل در تاریخ"
] | [
"تاریخ"
] |
173 | روابط عمومی | 0 | 238 | 0 | [
"روابط عمومي",
"تعريف روابط عمومي"
] | false | 186 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | روابط عمومی
(به انگلیسی Public relations یا به اختصار PR ) به علم مدیریت چرخه اطلاعات، مابین یک فرد یا سازمان، (اعم از بازرگانی و اقتصادی، دولتی یا سازمان مردمنهاد)، با عموم اطلاق میگردد.
روابط عمومی، به مثابه پلی است میان یک سازمان و مخاطبان آن.روابط عمومی عبارت است انتقال و تجزیه و تحلیل اطلاعات و نظرات مدیریت موسسه به مخاطبان ان و انتقال تجزیه و تحلیل اطلاعات این گروهها به مدیریت به منظور ایجاد همسویی و هماهنگی در علایق و منافع.
روابط عمومی مجموعهای از اقدامات و کوششهای حسابشدهای است که هر سازمان برای برقراری ارتباطات موثر و هدفمند با گروههایی که با آن در ارتباطند انجام میدهد.
روابط عمومی، روبهرو شدن یک سازمان یا موسسه با مخاطبانش را از طریق پرداختن به موضوعات و مطالب و اخباری انجام میدهد که به منافع مشترک آنها مربوط است. سخنرانی در کنفرانسها، همکاری با رسانهها و بهرهوری از آنها، ارتباطات بحران، اشتغال به امور اجتماعی از طریق رسانهها و ارتباط با کارکنان، در زمره وظایف این حرفه است. فعالیت روابط عمومی، چندان مستقیم و ملموس نیست و همین، فرق آن با تبلیغات است. روابط عمومی میتواند برای ساختن روابط تفاهمآمیز با کارکنان، مشتریان، سرمایهگذاران، رایدهندگان و عموم مردم به کار رود.
تقریبا هر سازمانی که با افکار عمومی سروکار دارد و نیازمند ارائهی تصویر روشنی از خود نزد آن است، گونهای از روابط عمومی را به خدمت میگیرد.
برخی از رشتههای مرتبط تحت نام ارتباطات شرکتی نظیر روابط رسانهای، روابط سرمایهگذاری، ارتباطات داخلی و روابط کار وجود دارند که به فعالیتهای روابط عمومی ربط دارند.
کارکنان روابط عمومی عموما توجه خود را به ساختن مناسباتشان با کسانی معطوف میکنند که به همسازی با آنها بینجامد. کارکنان روابط عمومی باید بدانند که چطور به شکلی شفاف بنویسند، صحبت کنند و با تجزیه و تحلیل امور مربوط به سازمان و موسسهی خود، به رفع و رجوع مسائل بپردازند. این مهارتها به شدت مورد نیازند، زیرا در رشتهی روابط عمومی، ارتباط پیوستهای میان کارکنان و کسانی وجود دارد که در تعیین سمت سیاستهای همگانی، نقش ایفا میکنند. کارکنان روابط عمومی همچنین باید به اندیشهورزی انتقادی بپردازند تا بتوانند به واسطه این مهارت، به حل مشکلات احتمالی مشتریان و موکلان خود اقدام کنند.
روابط عمومی دارای چندین قلمرو کاری مشخص است و از همه مقبولتر، روابط عمومی مالی، روابط عمومی فرآورده و روابط عمومی بحران است:
روابط عمومی مالی عمدتا اطلاعات گزارشگران تجاری را فراهم میکند.
روابط عمومی فراورده برای یک فرآورده ویژه یا خدمات (به جای استفاده از آگهی بازرگانی) شهرت به دست میآورد.
روابط عمومی بحران به اتهامهای ناروا و اطلاعات نادرست پاسخ میدهد.
تفاوتهای روابط عمومی و تبلیغات
یکی از بزرگترین تفاوتهای روابط عمومی و تبلیغات در برنامهریزی است؛ بهطوریکه روابط عمومی برای بلندمدت برنامهریزی میکند اما تبلیغات، در کوتاهترین زمان ممکن به دنبال نتیجه است و البته این موضوع، ریسک کار را بالا میبرد. روابط عمومی با صبر و حوصله و اختصاص زمان تفکر بیشتر به مشتری و شرکت، در جهت جلب رضایت هرچه بیشتر مشتری و ارائهی خدمات بهتر، سعی در دائمی کردن مشتریان و مخاطبان شرکت دارد.
ارئه چهره واقعی و شفاف شرکت به مشتریان از وظایف مهم روابط عمومی است و اگر این درک به وجود آید که مشتریان صاحبان اصلی شرکت هستند و بدون وجود آنها شرکت و سوددهی معنی نخواهد داشت، در مییابیم که باید به روابط عمومی حرفهای، به دیدهی یک بخش مهم و لازم در هر سازمانی نگریسته شود.
مدیرعاملان و مدیران ردهبالا، زمان کافی برای رسیدگی به سیل اطلاعاتی که هر روزه به سازمانها سرازیر میشوند ندارند؛ و البته تمام این اطلاعات نیز به کار آنها نمیآید. در این زمینه، دستهبندی اطلاعات وارد شده به سازمانها، بهروزرسانی و شناخت ارتباط آنها با سمتهای متفاوت مدیران، نه تنها به صرفهجویی در زمان آنها کمک فراوانی میکند بلکه باعث جلوگیری از پراکندگی و سردر گمی واحدهای مختلف سازمان میشود. این کاتالیزور تصمیمگیری در سازمان تا حد زیادی به مشتریان نیز کمک میکند؛ و آنها هم میدانند برای مطالبات خود به کجا مراجعه نمایند.
امروزه مشتریمداری نه به عنوان یک شعار که به عنوان یک رکن اصلی در سودآوری و بقای سازمانها و شرکتها به موضوعی حیاتی تبدیل شدهاست و دیگر نمیتوان با شعار دادن بدون عمل گفت که سازمانی به این امر پرداختهاست یا سازمان این ادعا را داشته باشد، در حالی که در عمل مشتریان رضایتی از سازمان ندارند.
بازگوکردن واقعیتهای سازمانها برای مشتریان و حد این شفافسازی، دغدغه اصلی روابطعمومیها است. چرا که آنجا که پای بازگوکردن اسرار سازمان در میان است میان حقوق مشتری و اسرار سازمان باید به بهترین نحو توازن برقرار کرد.
ساختن چهرهای مناسب از سازمان در میان مردم و مخاطبان اصلی سازمان یا شرکت و نیز مطرح کردن نام یا برند در بین این همه سازمان و شرکت که روزانه به تعداد آنها افزوده میشود، کاری است که تنها یک روابط عمومی حرفهای و آگاه از عهده آن بر میآید.
روابط عمومی به دنبال سود دو طرفه است و مثل تبلیغات تنها به سود سازمان خود فکر نمیکند و در واقع روابط عمومی تلاش دارد تا با ارتباطی هدفمند و موثر، ضمن برآوردن نیازهای سازمان خود در جهت شکل دهی صحیح به ارتباط مشتریان و سازمانش اقدام کند و از این طریق ارتباط مخاطبان با سازمان را تسهیل کنند. | [
"اطلاعات",
"سازمان",
"عموم",
"کنفرانس",
"رسانه",
"ارتباطات بحران",
"تبلیغات",
"افکار عمومی",
"برنامهریزی",
"برند"
] | [
"روابط عمومی",
"اخلاق تجارت",
"ارتباطات",
"بازاریابی",
"طراحی ارتباطات",
"ویکیسازی رباتیک"
] |
174 | گردشگری | 0 | 1,011 | 0 | [
"جهانگردی",
"توریسم",
"سیاحت",
"جهانگرد",
"گردشگري",
"گردش گری",
"توريسم",
"توريست",
"اكتشاف",
"جهانگردي",
"جهان گردي",
"جهان گردی",
"سياح",
"سياحت",
"توریستی",
"صنعت گردشگری",
"توريستي",
"صنعت گردشگري",
"گردش گري",
"جهان گردان و کاشفان",
"جهان گردان و كاشفان",
"صنعت توریسم",
"صنعت توريسم",
"گردشگر",
"جهانگردی",
"توریست",
"گردشگران"
] | false | 657 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | گردشگری یا توریسم (به انگلیسی: tourism) بهطور کلی به عنوان مسافرت تفریحی در نظر گرفته میشود. هر چند که در سالهای اخیر شامل هرگونه مسافرتی میشود که شخص به واسطه آن از محیط کار یا زندگی خود خارج شود. به کسی که گردشگری میکند گردشگر یا توریست (tourist) گفته میشود. واژه گردشگر از زمانی پدید آمد که افراد طبقه متوسط اقدام به مسافرت کردن نمودند. از زمانی که مردم توانایی مالی بیشتری پیدا کردند و عمرشان طولانیتر شد، این امر ممکن شد.
اغلب گردشگرها بیش از هر چیز به آب و هوا، فرهنگ یا طبیعت مقصد خود علاقهمند هستند. ثروتمندان همیشه به مناطق دوردست سفر کردهاند، البته نه به صورت اتفاقی، بلکه در نهایت به یک منظور خاص. بهطور مثال برای دیدن ساختمانهای معروف و آثار هنری، آموختن زبانهای جدید و چشیدن غذاهای متفاوت. گردشگری سازمانیافته امروزه یک صنعت بسیار مهم در تمام جهان است.
واژهشناسی
در گذشته به گردشگران سیاح نیز گفته میشد که در اصل واژهای عربی برگرفته از فعل سیاحت بودهاست.
تعریف گردشگری
سازمان جهانی گردشگری با توجه به تمامی تعاریف گردشگری که تا قبل از سال ۱۹۹۴ ارائه شده بودند در سال ۱۹۹۵ یک تعریف نهایی منتشر کرد:
«مجموعه فعالیتهای فرد یا افرادی که به مکانی غیر از مکان عادی زندگی خود مسافرت و حداقل یک شب و حداکثر یک سال در آنجا اقامت میکنند و هدف از مسافرت آنان نیز گذراندن اوقات فراغت است. البته اهدافی نظیر اشتغال و کسب درآمد شامل آن نمیشود» براین اساس کسانی که شامل این تعریف میشوند نیز گردشگر نامیده میشوند.
تاریخچه
گردشگری در جهان
میدان تایمز در نیویورک - پر بازدیدکنندهترین نقطه جهان با ۳۵ میلیون بازدیدکننده در سال
واژه توریسم از کلمه تور (tour) به معنای گشتن اخذ شده که ریشه در لغت لاتین turns به معنای دور زدن، رفت و برگشت بین مبدا و مقصد و چرخش دارد که از طریق زبانهای فرانسه و انگلیسی به فارسی راه یافتهاست. معادل فارسی آن گردشگری است.
افراد ثروتمند معمولا به اقصی نقاط جهان سفر میکنند تا شاهکارهای هنری را ببینند، زبانهای جدید بیاموزند، با فرهنگهای جدید آشنا شوند یا با غذاهای دیگر کشورها آشنا شوند.
اصطلاحات «توریسم» و «توریست» اولین بار در سال ۱۹۳۷ توسط جامعه ملل مورد استفاده قرار گرفتند. گردشگری به سفر به خارج از کشور و با مدت زمان بیش از ۲۴ ساعت اطلاق میشود.
گردشگری در ایران
با دقت در سفرنامههایی که به جای مانده به این نتیجه میرسیم که آنچه از قرن نهم تا قرن چهاردهم میلادی وجود دارد، گردشگری توسط مردمانی است که از منطقه جغرافیایی ایران پیش از دوره اسلامی است به کشورهای خاورمیانه و خاور دور، مانند: ژاپن و اروپا سفر میکردند. این گردشگران گزارش سفر خویش را در کتابهای جغرافیائی یا در پژوهشهای تاریخی و عقیدتی ارائه دادهاند؛ و در این دوران خبری از رفت و آمد گردشگران اروپایی و مردمان غربی نیست؛ و گویا آنان هیچ گونه علاقهای به گردشگری نداشتهاند. گاهی به یک جهانگرد و تاجر یهودی غربی در بلاد شرق برمیخوریم. از قرن پانزدهم به بعد، به ویژه در قرن هفدهم میبینیم که جریان گردشگری بهطور دقیق به عکس جریان یافتهاست. جهانگردان مهم را غربیان تشکیل میدهند که به سرزمینهای شرق روی آورده و گزارشهای گوناگونی از آداب، میراث فرهنگی، شیوههای حکومتی، اجناس و محصولات شهرهای اسلامی دادهاند و خبری از جهانگردان مسلمان نیست یا اگر رحله هائی وجود دارد، در محدوده سفر حج و از منطقهای اسلامی به منطقهای دیگر است.
گردشگران ایرانی
ایرانیها پس از آلمانیها و گرجیها، سومین کشور «صادرکننده گردشگر» به آسیای صغیر شمرده میشوند. پس از ترکیه، کشورهای حاشیه خلیج فارس قرار دارند که به دلیل نزدیکی و ارزان بودن مسافرت، مورد توجه گردشگران ایرانی قرار میگیرند. این کشورهای کم وسعت توانستهاند به حدی در صنعت گردشگری موفق شوند که رقم حضور ایرانیان در این کشورها، سالانه بیش از ۷۰۰ هزار نفر، برآورد میشود.
گردشگری در اروپا قبل از قرن بیستم
تاریخچه گردشگری در اروپا به سفرهای زائران قرون وسطی برمیگردد. زائران کلیسای اعظم کانتربوری در انگلستان مسافرت خود را مسافرتی مذهبی دانسته و آن را تجربهای در روز تعطیل خود تلقی میکردند. زائران فعالیتهایی را آغاز کردند که هنوز هم آنها را میتوان مشاهده کرد، مثلا سوغاتی آوردن از سفر، بازکردن حسابهای اعتباری در بانکهای خارجی (که در قرون وسطی شبکههای بینالمللی یهودیان و لمباردها موسس آن بودند) و استفاده از اشکال مختلف حمل و نقل (مانند استفاده زائران مقبره سانتیاگو و کومپستلا از کشتیهای شراب انگلیسی در قرون وسطی که شراب را به بندر ویگو اسپانیا منتقل میکردند). هنوز زائران در صنعت گردشگری جایگاه مهمی دارند. البته اشکال سکولار آن نیز شکل گرفتهاند که میتوان از بازدید از مقبره جیم موریسون درگورستان پرلاشز نام برد. در طی قرن شانزدهم در انگلستان برگزاری تورهای بزرگ تفریحی کاملا مرسوم بود. پسران نجیبزادگان و اشراف را برای کسب تجربه به تورهای دور اروپا اعزام میکردند. قرن هیجدهم عصر طلایی تورهای بزرگ بود.
گردشگری در قطبهای زمین
نزدیک به دو قرن از تاریخ شروع مسافرتهای ماجراجویانه گردشگران به قطبهای شمالی و جنوبی کره زمین میگذرد. از سال ۱۸۰۷ میلادی، راهنمایان گردشگری تفریحاتی چون کوهنوردی، یخ نوردی، شکار و ماهیگیری، مشاهده شفق قطبی، و تجربه زندگی اسکیمویی را برای گردشگران قطبی پیشنهاد میکردهاند. توماس کوک یکی از اولین کارآفرینان صنعت توریسم بود که افراد را به قطب شمال دعوت کرد. سفر گردشگران قطبی به قطب جنوب از حدود ۵۰ سال پیش آغاز شدهاست و بنابر آمارهای جهانی، از سال ۲۰۰۰ میلادی تعداد گردشگران قطب جنوب سالانه بین ۸۰۰ تا ۳۷۰۰ نفر بودهاست.
اهمیت گردشگری
افزایش درآمد
وقتی گردشگران به کشوری وارد میشوند الزاما باید هزینههایی را در آن کشور بپردازند مثل هزینه خوراک و محل اقامت، هتل، مهمانخانه، هزینه تفریحات، هزینههای حمل و نقل، هزینه گشتها، تورها، و همچنین پولی که بابت خرید سوغاتی و کالای بومی کشور میزبان میپردازند و هزینه ورود به موزه یا مکان دیدنی این هزینهها از طریق ارزی که وارد کشور میزبان میکنند باعث رونق اقتصادی کشور میزبان میشوند به گردشگران صادرات نامرئی هم میگویند.
اشتغال زایی
با توسعه فعالیتهای گردشگری زمینه برای ایجاد اشتغال فراهم میشود و این امر برای کشورهایی که با جمعیت جوان و متقاضی روبه رو هستند بسیار مفید است از هر ده نفر گردشگر که وارد کشور میزبان میشود یک فرصت شغلی ایجاد میگردد.
گونهشناسی گردشگری
گردشگری به گونههای مختلفی انجام میشود.
گردشگری تاریخی
به نوعی از گردشگری برای بازدید از مناطق باستانی مانند موزهها و سایت موزه اطلاق میشود.
اینگونه از گردشگری که گردشگری میراث نیز نامیده میشود و به بازدید از موزهها، مکانها و ابنیه تاریخی میپردازد، امروزه بخش عمدهای از گردشگری را به خود اختصاص داده است. ایران به دلیل دارا بودن هزاران ابنیه باارزش تاریخی (یکمیلیون و دویست) در این زمینه میتواند بسیار موفق باشد. گردشگری تاریخی_فرهنگی نوعی از گردشگری است که برای شناخت تمدن، فرهنگ، آدابورسوم و سنتهای یک گروه، جامعه، شهر یا یک کشور از طریق بازدید بناهای باستانی و معماری دورههای مختلف تاریخی، موزهها و شرکت در جشنوارههای هنری انجام میشود (یغفوری و همکاران، 1392). گردشگری فرهنگی خواهان آشنایی بافرهنگ مناطق مختلف و کاوش در چشماندازهای فرهنگی جوامع انسانی و درک آنهاست. امروزه، آثار باستانی و تاریخی جاذبههای فرهنگی از عوامل مهم در جذب گردشگری است. چراکه آثار باستانی و کهن هر جامعهای معرف فرهنگ خاص همان کشور و دارای ویژگیها و ارزشهای درخور توجه همان مملکت و مرزوبوم است. این آثار دارای ارزشهای معنوی بسیار زیاد برای آن قوم و جاذبهای برای دیگران است و در نتیجه باعث جلب و جذب دیگران برای بازدید و شناخت آن جاذبهها و آثار میشود (ساعی و همکاران، 1389). این نوع جهانگردی برای آشنایی با میراثهای هنری، فرهنگی، آدابورسوم و بناهای تاریخی با اهداف گوناگون ازجمله آموزشی و پژوهشی صورت میگیرد، اطلاق میگردد (شمس، امینی، 1388). با توجه به این تعاریف بافتهای تاریخی بستری مناسب جهت برآورده شدن بسیاری از اهداف گردشگری با تاکید بر گردشگری تاریخی_فرهنگی میباشند. آشنایی با کالبد، معنا و فعالیتهای درون بافتهای تاریخی بهعنوان کلیتی جامع بوده که همزمان آشنایی با میراثهای فرهنگی، هنری و تاریخی را میسر میسازد. گردشگری فرهنگی نیز، بخش مهمی از تقاضای جهانی گردشگری را تشکیل میدهد. طبق آمار سازمان جهانی گردشگری ۳۷ درصد گردشگری بینالمللی باانگیزه فرهنگی انجام میشود و این تقاضا در حال افزایش است. گردشگری فرهنگی یک تجربهآموزشی و تفریحی است که هنر را با میراث اجتماعی، طبیعی و تاریخی در هم میآمیزد و مردم را درباره جنبههای اجرایی، هنری، معماری و تاریخی یک مکان خاص آموزش میدهد. بازدیدکنندهها بهوسیله مردم از ظواهر جامعه میزبان بهصورت کامل به هیجان درمیآیند، این هیجان بهوسیله آثار هنری تاریخی، علمی، سبک زندگی یا میراثی است که از طرف جامعه میزبان، منطقه، گروه یا موسسات مطرح میشود (افخمی، 1386). ازنظر فنی گردشگری فرهنگی شامل حرکت انسان برای دیدن جاذبه-های فرهنگی خاص همچون مکانهای میراثهای فرهنگی، نشانههای زیباشناختی و فرهنگی، هنرها و نمایشها که در خارج از مکان معمولی سکونت قرار دارد میشود (پاپلی یزدی، سقایی، 1385).
موزه تاریخ و مردمشناسی ساردوری
گردشگری مجازی
گردشگری مجازی (e-tourism) مقوله جالبی است که حداکثر دو دهه از پدید آمدن آن نمیگذرد. گردشگری مجازی، حضور در سرزمین دیجیتالی وب و مشاهده دادههای صوتی، متنی و تصویری از دنیای فیزیکی پیرامون ما است.
دور دنیا با یک کلیک، آرزویی بود که امروزه از مرحله واقعیت به حقیقتی غیرقابل انکار مبدل شدهاست. بااستفاده از تور مجازی کاخ موزهها، اماکن باستانی جهان میتوان به دنیایی اطلاعات متنی و تصویری از نمادهای تاریخ باستان دست یافت.
یکی دیگر از مسائلی جهانگردی، راهاندازی تورهای مجازی است. این قبیل تورها به کمک تصاویر ویدئویی و عکسهای سهبعدی چشماندازهای زیبایی را از محل سفر نشان میدهند تا تمایل افراد برای انجام این مسافرت افزایش یابد که در مطلب معرفی تور مجازی به صورت کامل به آن پرداختیم. مجریان تورهای مجازی معمولا عکسهای روی اینترنت را بسیار باکیفیت و با تمام جزییات آن مکان به نمایش میگذارند. برای تهیه این قبیل تصاویر عکاس مجبور است که چند عکس را از قسمتهای مختلف فضای مورد نظر تهیه کرده و آنها را به صورت ماهرانهای در کنار یکدیگر قرار دهد که برای کسب اطلاعات دقیقتر میتوانید به مطلب عکاسی پاناروما مراجعه نمایید.
تور مجازی عبارت است از ترکیبی از تصاویر، نماهای ۳ بعدی، نماهای سراسرنما (۳۶۰ درجه)، ویدئو، صوت و … که یک فضای حقیقی را مدل سازی کرده و به کاربر امکان میدهد که در این فضا به صورت مجازی به گشت وگذار بپردازد و از محیط مجازی اطلاعات مورد نظر خود را کسب کنند.
گردشگری درمانی
گردشگر درمانی هم همیشه وجود داشته ولی تا قبل از قرن هجدهم اهمیت چندانی برای آن قائل نبودند در انگلستان این بخش به شهرهای دارای چشمههای آب گرم اختصاص داشت و عموما مناطقی که آبهای معدنی داشتند برای درمان امراض مختلف از بیماریهای رودهای گرفته تا کبدی و برونشیت مورد توجه قرار میگرفتند.
امروزه برخی کشورهای پیشرفته در زمینه بهداشت و درمان، اقدام به توسعه شهرکهای گردشگری درمانی در کشورهای خود نمودهاند تا بیمارانی که نیاز به عملهای جراحی دارند که هزینه این اقدامات در آن کشورها بسیار بالا بوده یا تحت بیمههای درمانی قرار ندارند، تصمیم به درمان خود در کشورهای میزبان گردشگران درمانی نمایند که این کشورها به دلیل حضور بلندمدت بیماران در مراکز درمانی به علت طولانی شدن مدت بهبودی، درآمد قابل توجهی از این طریق کسب میکنند. کشور کره جنوبی، با جذب ۱۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۳ (میلادی) از این طریق، در جهان، رکورددار است.
گردشگری تفریحی
سفر تفریحی از ابداعات انگلستان بود و ریشه در عوامل جامعه شناختی داشت. بریتانیا نخستین کشور اروپایی بود که انقلاب صنعتی را آغاز نمود و جامعه صنعتی نخستین جامعهای بود که فرصت تفریح را برای تعداد روزافزونی از مردم فراهم میآورد. در شروع کار این تفریحات برای طبقه کارگری ممکن نبود بلکه صاحبان ماشین تولید مالکین کارخانجات و تجار و اقتصاد مدارها از این فرصت بهرهمند بودند. بدین ترتیب طبقه متوسط هم پدید آمد.
در نامگذاری بسیاری از این مناطق ردپایش از اصل و ریشه بریتانیایی دیده میشود. مثلا در نیس که اولین مرکز تفریحی ایام تعطیلات در فرانسه بود مراسم ویژهای به نام پرومناد دزانگلی برگزار میشود. در بسیاری از دیگر ایام تاریخی قاره اروپا و حتی نامگذاری هتلهای قصرگونه نیز این قاعده مستثنی نیستند و نامهایی چون هتل بریستول، کارلتون و مجستیک جملگی نشان از تاثیرگذاریهای مشتریهای انگلیسی دارند.
گردشگری زمستانی
ورزشهای زمستانی عمدتا از اختراعات طبقات مرفه بریتانیا هستند که در بدو امر در روستاهای زرمات، والایس و سنت موریتس سوئیس در سال ۱۸۶۴ مطرح و معرفی شدهاند.
نخستین تور ورزشی زمستانی برای ایام تعطیل یا تعطیلات زمستانی در سال ۱۹۰۳ عازم آولبودن شد که آن هم در سوئیس بود.
ورزش سازماندهی شده در بریتانیا پیش از رسیدن به کشورهای دیگر به رونق رسیده بود. واژگان ورزش شاهد این مدعا هستند از جمله: راگبی، فوتبال و بوکس که تماما ریشه انگلیسی دارند حتی تنیس که یک ورزش اصیل فرانسوی است از سوی بریتانیاییها جنبه رسمی پیدا کرد و قانونمند شد و حتی اولین میزبانی رقابتهای قهرمانی در قرن نوزدهم را عهدهدار شد (درویمبلی) ورزشهای زمستانی پاسخ طبیعی به نیاز کلاس خاصی به تفریح در سردترین فصل سال بود.
برخی معتقدند، مناطقی زیادی در ایران مانند لرستان ظرفیت مناسبی برای توسعه گردشگری زمستانی دارند.
گردشگری انبوه
مسافرت دسته جمعی تا دو شرط تامین نشود به فعلیت درنمیآید.
پیشرفت در تکنولوژی که حمل و نقل جمع زیادی را ممکن میسازد. بدون این که نیاز به فضا و زمان زیادی داشته باشد تا به مراکز تفریحی برسند.
عده بیشتری شروع به استفاده از اوقات فراغت نمایند.
تعدادی توریست در فواره تروی، شهر رم ایتالیا
پدر گردشگری گروهی نوین توماس کوک بود که در ۵ ژوئیه ۱۸۴۱ اولین تور بزرگ گروهی را سازماندهی کرد. او یک سفر گروهی ۵۷ نفری با هزینه هر نفر یک شیلینگ را برای کارکنان راه آهن ترتیب داد که از لیچستر به لاگ بورو به مسافت ۱۱ مایل را طی نمودند.
چیزی نگذشت که عده زیادی به تقلید از وی روی آوردند (مثل انجمن گردشگری پلی تکنیک، دین وداوسون و غیره) و در نتیجه این ضعف به سرعت در بریتانیا رشد کرد. در عصر ویکتوریا رشد اصلی در میان طبقه متوسط جامعه بود که در مشاغل خود از مرخصی برخوردار شده بودند و میتوانستند به سفرهای تفریحی بروند و حتی مدتی در سفر اقامت هم داشته باشند. اقامتگاه آنان نیز توسط سازمانهای کارفرما تحت عنوان «مسکن اداری» تامین میشد.
مرخصیهای با حقوق از دیگر عوامل تاثیرگذار بر توسعه صنعت گردشگری بود:
یک و نیم میلیون کارگر در سال (۱۹۲۵) از این امتیاز برخوردار شدند.
وتا سال ۱۹۳۹ این جمعیت به ۱۱ میلیون نفر (یعنی ۳۰درصد جمعیت در خانوادهها) رسید.
گردشگری گروهی بینالمللی
سرعت زیاد قطار به معنی قابلیت توسعه صنعت گردشگری در عرصه بینالمللی بود. میتوان سفرهای دریایی آسان را هم به آن اضافه کرد. تا سال ۱۹۰۱ تعداد افرادی که از کانال انگلیس به طرف فرانسه یا بلژیک میرفتند به نیم میلیون نفر در سال رسید. شرکتهای کشتیرانی نگران کابینهای خالی کشتیهایشان بودند. مثلا شرکت ناوبری پنینسولار و اورینتال استیم دریافت که عمده مسافران آنان به هندوستان و خاور دور در ماه مارس، سوار کشتی میشوند. متعاقبا ترتیبی دادند تا مردم ایام تعطیل را با رغبت بیشتری در مسیر دریایی لندن به لیبسون و جیبرالتار بگذرانند. دیگر شرکتها نیز کشتیهای قدیمی خود را در مسیر گشتهای تابستانی قرار دادند.
قلعه دریایی سیدون، سیدون لبنان
اما عصر واقعی مسافرتهای جمعی و گروهی بینالمللی پس از جنگ جهانی دوم با مسافرتهای هوایی، رشد بیشتری یافت. در دوران پس از جنگ، بخش عمده هواپیماهای ترابری مثل داگلاس داکوتا که از اعتماد و قابلیت بالایی برخوردار بود با همراهی خلبانان نظامی به کار حمل و نقل مسافر پرداختند؛ و به صورت پروازهای چارتر وارد عمل شدند. متخصصین گردشگری هم برای پروازهای اروپایی مثل پاریس و اوستند از آنها استفاده میکردند.
ولادیمیر رایتس روش نوینی را برای گردشگری در ۲۰ می۱۹۵۰ در شرکت جدید التاسیس افق، یا هورایزن ابداع کرد و طی آن سفر دوهفتهای به کالوی را طراحی نمود. سفر با این تور اختصاصی برای هر نفر ۳۲ پوند و ۱۰ سنت بود. مسافران میتوانستند در چادرهای سفر بخوابند و دو وعده غذا و شراب محلی بخورند. چنین سفری برای مردم جنگ دیده جنگ جهانی دوم بسیار روحیهبخش بود. ظرف مدت ۱۰ سال شرکت وی گردشگری گروهی را شروع کرده بود و مقاصد پالما دومایورکا (۱۹۵۲)، لوردس (۱۹۵۳)، کوستا براوا (۱۹۵۴)، آلگیرو (۱۹۵۴)، دمینورکا (۱۹۵۵)، پورتو (۱۹۵۶)، کازابلانکا (۱۹۵۷) و کاستا دلسول (۱۹۵۹) را پوشش میداد.
کولکا کانیون در شهر آرکیوپا پرو
اما این تورها با خطوط هواپیمایی ارزان و به وسیله پکیجهای گردشگری بینالمللی انجام میشدند.
معرفی سیستم قانونمند خطوط هواپیمایی پس از جنگ نیز از عوامل موثر در توسعه صنعت گردشگری بود. موافقتنامههای دو جانبه سبب تثبیت قیمت بلیت هواپیماها میشد و همین امر صندلیهای خالی هواپیما را به حداقل میرسانید. به ویژه این که خرید یکجای انبوه بلیطها توسط تورهای جمعی متضمن سود اقتصادی این خطوط بود و بدینسان اساس تورهای گروهی نوین بنا نهاده شد.
این پیشرفتها با افزایش جدی کیفیت استانداردهای زندگی در بریتانیا همراه شدند؛ و در اواخر دهه ۱۹۵۰ بود که هارولد مکمیلان جرات کرد مدعی شود «هرگز چنین تجربه خوبی نداشتهاید».
همچنین در اواخر این دهه تحول چشمگیر دیگری حادث شد. افت ارزش پزوتا سبب شد که اسپانیا مقصد خوبی برای گردشگران شود. ارزانی نرخ اسکان، گردشگران زیادی را جذب کرد. توریسم گروهی در این ایام به شدت رونق گرفته بود و میدان آنها در پی افزایش فرصتهای گردشگری و کاهش نرخها در کشورهای دیگری بودند که استاندارد زندگی در آنها پایینتر باشد. اما نقاط فقیر دنیا که در آن ایام شاهد جذب گردشگر بودند با رشد استانداردهای زندگی مواجه شدند و از قبل توریسم سود سرشاری کسب کردند.
اسپانیا و جزایر بالریک از مقاصد اصلی توریسم شدند و در دهه ۱۹۸۰ توسعه در آنها به اوج خود رسید. در عین حال متولیان صنعت توریسم در بریتانیا آنگارو را در پرتغال بنا کردند. جستجوی بیوقفه برای یافتن مقاصد جدید و ارزانتر سبب شد این صنعت به جزایر یونان، ایتالیا، تونس، مراکش، بخشهایی از سواحل ترکیه و اخیرا کراوسی کشیده شود.
امروزه برای کارگرانی که در لندن زندگی میکنند دسترسی به ونیز به مراتب سادهتر از دسترسی به برایتون در ۱۰۰ سال قبل است. این تحولات سبب شد تا از دهه ۱۹۷۰ به بعد سواحل بریتانیا از رونق بیافتند. برخی از این نواحی ساحلی مثل نیوبرایتون کلا از بین رفتند. برخی دیگر هم دوباره خود را احیا کردند و امروزه شاهد سفرهای روزمره و حضور گردشگران در ایام تعطیل آخر هفته هستند.
سایر گونههای گردشگری
مسجد ایاصوفیه در شهر استانبول کشور ترکیه.
بوم گردشگری (اکوتوریسم): گردش در طبیعت با تاکید بر طبیعت جاندار (زیست شناختی).
زمین گردشگری (ژئوتوریسم): گردش در طبیعت با تاکید بر طبیعت بیجان (زمین شناختی).
کویرگردی: گردش در مناطق بکر کویری مثل کویرنوردی در کلوتهای شهداد.
گردشگری ورزشی: به منظور انجام ورزشی خاص یا شرکت در مسابقات بینالمللی.
گردشگری فضایی: گونه جدیدی در صنعت گردشگری است که فعلا توسط آژانس فضایی روسیه و با اعزام داوطلبان به ایستگاه بینالمللی فضایی آغاز شدهاست.
گردشگری تفریحی: رایجترین نوع گردشگری که برای تفریح و بازدید از کشور مقصد صورت میگیرد.
گردشگری شهری:مراد ازآن گردشگری است که در سطح شهرها انجام میگیرد.
گردشگری درمانی: برای بهرهگیری از آبهای گرم معدنی یا برای بهرهگیری از امکانات تشخیصی و درمانی مثل درمانگاهها و بیمارستانهای کشورهای دارای این ظرفیت.
گردشگری مذهبی: زیارت و حج و سفرهای دینی مسلمانان و هندویان و غیره.
گردشگری بازاری: سفر گردشی به منظور خرید و فروش کالا.
گردشگری همایشی: برای شرکت در همایشها و بازدید از مناطق.
گردشگری الکترونیک (الکترونیک توریسم): در بر گیرنده اطلاعات و انجام بخش اعظم سفر به صورت مجازی میباشد.
طی چند دهه اخیر اشکال دیگری از گردشگری شهرت بیشتری پیدا کردهاند. برای نمونه میتوان به این اشکال اشاره کرد:
«مسافرت ماجراجویی» که در آن از نواحی ناهموار بازدید میشود یا ورزشهای ماجراجویانه مثل کوهنوردی و قدم زدن (پیادهروی) انجام میگیرد.
«مسافرت کشاورزی» مسافرت مبتنی بر صنعت کشاورزی که به پشتیبانی از اقتصاد کشاورزی بومی منطقه انجام میشود.
«مسافرت نیاشناسی» (که آن را مسافرت نسب شناسی) هم میگویند و هدف از آن سفر به دیار آبا و اجدادی و زادگاه نیاکان و گاهی آشنا شدن با فامیل است.
«مسافرت میزی» و «مسافرت مجازی» که در آن فرد به صورت فیزیکی سفر نمیکند بلکه از طریق اینترنت، کتابها، تلویزیون و غیره به کشف دنیا میپردازد.
«مسافرت صوتی» شامل تورهای صوتی در حین قدم زدن و سایر اشکال راهنمایی صوتی مثلا در موزهها و نیز کتب سفر شنیداری میشود.
«مسافرت فروشگاه کتاب» این سیستم اقدامی است در جهت حمایت از فروشگاههای مستقل کتاب و صاحبان آنها را ترغیب میکند که کتابهای خود را به اقصی نقاط دنیا برده و عرضه نمایند اگر جه که فروشگاههای اینترنتی بنوعی سفیر مجازی در این حوزه محسوب میگردند.
«مسافرت فرهنگی» شامل گردشگری شهری بازدید از اماکن و شهرهای تاریخی و دیدنی مثل برلین، کاتماندو، لاهور، لیما، بوینس آیرس، لندن، پاریس، دهلی، رم، پراگ، دوبروفنیک، پکن، استانبول، کیوتو، ورشو و مشاهده میراث فرهنگی آنان میشود. این گردش میتواند حاوی تجربه واقعی و تخصصی فرهنگی هم باشد مثلا در توریسم موزه هنری که در آن افراد از انواع موزهها بازدید میکنند یا توریسم اپرا که در آن از کنسرتها و اپراها دیدن میشود.
«گردشگری تاریک» این نوع از توریسم به منزله سفر به مناطق مرتبط با موضوع مرگ رنج است. اولین تور از این دست سفرهایی بود که به لیک هورست انجام شد تا از محل سقوط کشتی فضایی هیندربرگ در نیوجرسی بازدید به عمل آید.
«مسافرت مصیبت» سفر به مناطق مصیبت زدهاست که هدف اصلی نه کمک به مردم بلکه دیدن صحنههای جالب است. اگر این بازدیدها مانع عملیات امداد و نجات و کارهای تعمیراتی باشد میتوان مسئلهساز هم بشود.
«مسافرت دارو و مواد مخدر» این نوع توریسم به سفرهای خاصی اطلاق میشود که با هدف تهیه دارو اعم از نوع مجاز و غیرمجاز آن انجام میگیرند.
«مسافرت زیستمحیطی» در این نوع گردش کمترین اثر سو بر محیط زیست ایجاد میشود مثلا تورهای صحرایی کنیا، گردش در جنگلهای بارانی بلیز و پیادهروی در لاپلاند یا در پارک ملی.
«مسافرت تحصیلی» شامل سفر به مراکز تحصیلی یا بازگشت به زندگی جنگلی یا سایر نقاطی میشود که در آنها میتوان انواع کلاسها را تجربه کرد. مثل کلاسهای آشپزی صنایع دستی و غیره.
«مسافرت افراطی» شامل سفر به نقاط خطرناک و دارای ریسک بالا.
«مسافرت قمار» مثل سفر به شهر آتلانتیک در نیوجرسی، لاس وگاس در نوادا، پالم اسپرینگ در کالیفرنیا، ماکائو یا مونته کارلو برای انواع قمار در کازینوها.
«گردش در باغ» بازدید از باغهای گیاهشناسی در مناطق معروف از نظر تاریخ گیاهشناسی مثل ورسیلز و تاج محل.
«مسافرت میراث» بازدید از نواحی تاریخی مثل رم، آتن، کراکو یا مراکز صنعتی مثل کانالها و راهآهنها ورزم گاههای قدیمی و غیره.
«مسافرت سلامت» معمولا برای فرار از شهرها و گریز از استرس یا شاید برای لذت بردن از آفتاب و غیره میباشد. اغلب به استراحت گاهها یا «چشمههای آب گرم».
«مسافرت سرگرمی» گردش به تنهایی یا گروهی برای مشارکت در سرگرمیها، دیدار با دیگران و افرادیکه علایق مشابهی را دنبال میکنند یا مایلند تجربهای خاص در مورد یک سرگرمی داشته باشند. مثل تورهای باغی، رادیوی آماتور، یا سیرکهای رقص میدانی.
«مسافرت جامع» ویژه کسانی که ناتوانی یا محدودیتهای کارکردی دارند. در بعضی از مناطق به آن «توریسم همگانی» گفته میشود. اساس کار آنها را اصول طراحی و توسعه مقصد جهانی تشکیل میدهد.
«مسافرت پزشکی» مثل
انجام امور خاص پزشکی که در کشور خاصی غیرقانونی محسوب میشود مثل سقط جنین و مرسی کیلینگ
برای مراقبتهای پیشرفته پزشکی که در کشوری وجود ندارد.
در مواردی که اقدامات پزشکی با نوبتهای طولانی همراه باشد.
بهرهمندی از مراقبت درمانی ارزان یا رایگان
«مسافرت فرهنگ پاپ» گردشی که در آن افراد از محل خاصی دیدن میکنند و عموما در پی دیدن فیلم یا خواندن مطلبی در مورد آن هستند.
«مسافرت دائمی» افراد ثروتمند همیشه در سفرهای شغلی و حرفهای هستند و برخی از آنها با هدف گریز از مالیات و اینکه ساکن کشور خاصی محسوب نشوند از این نوع گردش استفاده میکنند.
گردشگری مذهبی یا زیارت یا «مسافرت زیارتی» زائران اماکن مقدس قدیمی (مثل برخی نقاط زیارتی در رم و سانتیاگو دی کامپوستلا ویژه کاتولیکها)، معابر و عبادتگاههای ویژه هندوان و بودائیان، مونت آتوس یا کلیساهای رنگ آمیزی شده شمال مولداوی برای ارتودکسها و مراکز مذهبی مانند مساجد، مقبرهها و غیره.
گردشگری جنسی که به سفر با اهداف جنسی مثلا با قصد برقراری رابطه جنسی به خصوص با زنان روسپی انجام میشود.
گردشگری زایمان که به سفر با هدف تولد فرزند در کشور مقصد انجام میشود.
«مسافرت تک نفره» که به سفر یک نفره اطلاق میشود.
«سفر ورزشی» یکی از راههای گذراندن تعطیلات پرداختن به ورزشهایی چون اسکی گلف و شیرجه است. سفر برای تماشای رویدادهای ورزشی بینالمللی مهم مثل جام جهانی فوتبال یا همراهی تورهای The Ashes.
«گردشگری فضایی» به گونه جدیدی از گردشگری گفته میشود که در طی آن گردشگر سوار بر یک فضاپیما راهی سفر زیرمداری یا سفر مداری میشود. سفرهای زیرمداری در حال حاضر هنوز عملیاتی نشدهاست اما سفرهای مداری توسط سازمان فضایی فدرال روسیه به مقصد ایستگاه بینالمللی فضایی انجام میگیرد. هزینه این سفر اکنون ۲۵ میلیون دلار آمریکا است.
«سفر بیهدف» به سفری گفته میشود که در آن فردی سفر را از مقصد سفر مهمتر میداند و دائما بدون هدف خاصی رهسپار مسافرت میشود.
«سفر شرابی» بازدید از مناطق تهیه شراب باغهای انگور ویژه تولید شراب میخانهها مراکز چشیدن انواع شراب جشنواره شراب وامکان خاصی که با هدف مصرف و خرید شراب فعالیت دارند.
پیشرفتهای اخیر
طی چند دهه اخیر شاهد رشد چشمگیر صنعت گردشگری، بهویژه در اروپا، بودهایم و سفرهای بینالمللی برای تعطیلات کوتاه بسیار مرسوم شدهاست. گردشگران از درآمد بیشتر و اوقات فراغت بیشتری برخوردار شدهاند. همچنین از سطح تحصیلات و ذائقههای متنوع بیشتری هم بهره میگیرند؛ لذا امروزه بیش از هر زمان دیگری در پی کیفیت برتر هستند و در نتیجه:
بازار گردشگری گروهی برای استفاده از آفتاب دریا و شن به شدت تفکیک شدهاست. مردم به صورتهای کاملا اختصاصی این جذابیتها گرایش نشان میدهند مثلا «کلوپ ۳۰–۱۸» از هتلهای آرامتر و مجللتری برخوردار است و افراد بیشتری را جذب میکند.
مردم از مکانهای تفریحی اروپایی و بریتانیایی گرفته تا هتلهای روستایی را برای اقامتهای تفریحی کوتاه خود انتخاب میکردند.
مردم برای بازدید از مراکز خاصی که جاذبه و فعالیتهای خاصی را انجام میدهند استقبال میکنند.
پیشرفتهای زیرساختارهای تکنولوژی و ترابری (بهویژه پس از اختراع جمبوجت) انواع سفرهای ایام تعطیلات را مطرح کردهاند.
بازار سفرهای گشت و گذاری در ایام تعطیل رونق گرفتهاست.
مسافرتهای طولانی مدت به مقاصد دوردست مثل تایلند یا کنیا مرسوم شدهاند.
پدیده پروازهای ارزان قیمت به کمک نسل جدید فرودگاههای کوچک محلی بوجود آمدهاست.
همچنین تغییراتی در سبک زندگی ایجاد شده که تعاریف فعلی توریسم را زیر سوال بردهاند. برخی مردم (بهویژه افرادی بالای سن ۴۵ سالگی و بازنشستگان) به سراغ توریسم رفته و بعضا تمام سال را با این تورها میگذرانند. هفتهای چند بار در خارج از منزل غذا میخورند به تئاتر میروند، به گشت و گذارهای روزانه میپردازند و درسال نیز چند بار مسافرت میکنند. بخش اعظم این تغییرات به تنوع خرید منجر شدهاند. امروزه خرید انواع محصولات گردشگری از طریق اینترنت صورت میگیرد. برخی از سایتهای اینترنتی تخفیفهای زیادی را برای این محصولات در نظر گرفتهاند که با هدف جلب مشتری صورت میگیرد. البته گاهی در این صنعت اختلالاتی هم بروز میکند مثل واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و تهدیدات تروریستی علیه مراکز گردشگری مثل شهرهای اروپایی و بالی. برخی مراکز گردشگری مثل کاستا دل سول، بالیرس و کانکن به دلیل تغییر سلیقه مردم شهرت خود را از دست دادهاند. چرا که با سایر مراکز تفاوتهای زیادی دارند. ساخت و ساز و تخریب طبیعت نیز اغلب میتواند جلوههای زیبایی مناطق مذکور را تغییر داده و کاهش گردشگر را سبب شود. این وضعیت در کاستا براوا در اسپانیا طی دو دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ کاملا مشهود بودهاست.
امروزه تنها ۱۱٪ منطقه و فضای سبز آن دست نخورده باقیماندهاست که این امر باعث ایجاد بحران در جذب گردشگر در این منطقه شدهاست. توریسم پایدار با وقوف مردم نسبت به اثرات چشمگیر این صنعت بر جوامع شهرت بیشتری پیدا میکند. توریسم در حال حاضر در کشورهای در حال توسعه روبه رشد نهاده و بهویژه در فعالیتهای اقتصادی آنها اهمیت فوقالعادهای دارد و از عناصر اصلی درآمد ناخالص ملی محسوب میشود. در سالیان اخیر تعطیلات دوم یا همان تعطیلات رسمی در میان قشرها مردم از جمله درآمدزایی بیشتر بسیار مورد توجه قرار گرفتهاست. ترکیبات خاص در بستههای (پکیجهای) گردشگری و مراکز عرضه این خدمات مثل مراکز اسکی که در پایان هفته مورد توجه قرار میگیرند یا در ایام تعطیل پایان هفته به پارک ملی یا شهری زیبا میروند به این درآمدزایی کمک کردهاست. در۲۶ دسامبر ۲۰۰۴ در اثر واقعه سونامی که به علت زمین لرزه شدید اقیانوس هند درگرفت و مرز کشورهای آسیایی این اقیانوس و مالدیورا درنوردید هزاران تن ناپدید شدند و بسیاری از گردشگران جان باختند. این واقعه و عملیات پاکسازی این مناطق سبب شد تا در صنعت توریسم در منطقه به شدت آسیب ببیند.
بحثهایی در مورد گردشگری
سازمان گردشگری جهانی (UNWTO) پیشبینی میکند که گردشگری بینالمللی با نرخ رشد ۴٪ به کار خود ادامه دهد
و اروپا تا سال ۲۰۲۰ همچنان جزء پرجاذبهترین مناطق گردشگری جهان خواهد ماند ولی سهم این قاره از ۶۰ درصد در سال ۱۹۹۵ به ۴۶ درصد کاهش خواهد یافت. این در حالی است که روند مسافرتهای دور اندکی بیشتر از مسافرتهای داخلی خواهد بود و از ۱۸ درصد در سال ۱۹۹۵ به ۲۴ درصد در سال ۲۰۲۰ افزایش خواهد یافت.
از زمانی که تجارت الکترونیکی در اینترنت رونق گرفته، محصولات گردشگری از جمله پرمعاملهترین اقلام مورد تجارت بودهاند. این محصولات یا سرویسها با نرخ مناسب در شبکه عرضه میشوند. عرضهکنندگان خدمات گردشگری (سفرها، هتلها، خطوط هواپیمایی و غیره) فروش اینترنتی را در دستور کار خود قرار دادهاند و بدین ترتیب تا حد زیادی دست واسطهها کوتاه شدهاست.
انتظار میرود در زمینه طی ربع اول قرن بیست و یکم پیشرفت چشمگیری حاصل شود اگر چه در مقایسه با مراکز سنتی، آمار گردشگران این بخش قابل توجه نخواهد بود مگر این که تکنولوژیهایی چون سیستمهای حمل به فضا پیشرفت کنند و ارزان تمام شوند.
پیشرفتهای تکنولوژیکی میتواند هتلهای فضایی را ممکن نمایند و مثلا هواپیماهای خورشیدی یا فضاپیماهای بزرگ را عرضه کنند. هتلهای زیر آبی مثل هیدروپلیس هم که انتظار میرود در سال ۲۰۰۶ در دبی ساخته شود به این مجموعه اضافه خواهند شد. در اقیانوس نیز گردشگران مورد استقبال کشتیهای گشتی بسیار بزرگ و بینظیر و شاید هم شهرهای شناور قرار خواهند گرفت.
برخی آیندهگراها انتظار دارند هتلهای سیار و پایهداری ساخته شوند که بتوانند بهطور موقت در هر جای کره زمین نصب شوند و هر جا که ساخت هتلها از نظر سیاسی اقتصادی یا بنا به ملاحظات زیستمحیطی قابل قبول نباشد از آنها استفاده کنند.
دلایل مختلف ارزانی یا گرانی تورهای مختلف و بلیطهای هواپیما در زمانهای خاص کدامند ؟
تورها به دلایل مختلف در زمانهایی خاص از سال ، ارزان و گران میشوند . بلیطهای هواپیما هم همچین حالتی دارد . چیزی است که هر مسافری آرزوی آن را دارد! مخصوصا در این وانفسای گرانیها! ما در این مقاله به صورت کامل دلایل این ارزانی و گرانیها را برایتان توضیح خواهیم داد پس با ما همراه باشید .
در زمانهایی از سال ممکن است پیامکهایی برای شما بیاید که متن آن شما را به یک سفر چند روزه با قیمتی استثنایی دعوت میکند و در آخر نوشته "پرواز 24 ساعت بعد"
اینها همان تورهای لحظه آخری هستند. تورهای دقیقه نودی یا تور چارتری آفری نامهای دیگر این تورها هستند.
آژانسهای هواپیمایی بلیطهایشان را به صورت چارتر خریداری میکنند و همین امر سبب میشود که آنها نتوانند بلیطهایشان را لغو کنند . در ماههایی از سال که کمرت کسی سفر میرود پروازها خالی میماند و آنها ناچارا بلیطها را با سود کمتر میفروشند که به آن تور لحظه آخری میگویند . قیمتها در این زمانهای خاص تا 30% کاهش پیدا میکند که بسیار مقرون به صرفه و ایده آل است .
کشورهای ترکیه ، گرجستان ، مالزی ، بلاروس و … در راس کشورهای تورهای لحظه آخری هستند .
البته کشورهای چین ، هند و دوبی را نیز شامل میشود اما به دلیل اینکه برای رفتن به این کشورها نیاز به ویزا است معمولا از 10 روز قبل تورهای توسط آژانسها اعلام میشود .
فصلنامه میراث و گردشگری گیلگمش
فصلنامه گیلگمش با رویکرد آگاهی رسانی و ایجاد انگیزه تحقیق و پژوهش برای علاقهمندان، دانشجویان، محققان، دست اندرکاران میراث فرهنگی، میراث طبیعی، میراث ناملموس، گردشگری، هنرهای سنتی و سایر مخاطبان، با پرداختن به موضوعات فرهنگی و تاریخی، محیط زیست و طبیعت گردی و با نگاهی به چالشهای روز صنعت گردشگری به صورت فصلی و زیر نظر کانون راهنمایان گردشگری ایران (IFTGA) تهیه و منتشر میشود.
گردشگری پایدار
سازمان جهانی جهانگردی گردشگری پایدار را اینگونه تعریف میکند «گردشگریای پایدار است که همزمان با حفظ و افزایش فرصتها برای آینده نیازهای مناطق میزبان و گردشگران حاضر در آن منطقه را فراهم کند. در واقع مدیریت منابع و توسعه گردشگری باید بصورتی انجام گیرد که در کنار تامین نیازهای اقتصادی، اجتماعی و زیباشناختی تمامیت فرهنگی، فرایندهای ضروری زیستمحیطی، تنوع زیستی و سیستمهای بقا حفظ گردند.» با توجه به این بیانیه و تعریف، اصول و مبانی زیر برای توسعه گردشگری مطرح میگردد:
طبیعت، تاریخ، فرهنگ و منابع دیگر جهت استفاده دائم در آینده برای گردشگری حفظ شدهاند که منافعی را نیز برای جامعه امروز به همراه دارند.
توسعه گردشگری، برنامهریزی و مدیریت شود تا مشکلات فرهنگی، اجتماعی یا زیستمحیطی جدی در منطقه ایجاد نکند.
در صورت نیاز، کیفیت کلی زیستمحیطی منطقه گردشگری حفظ و وضع آن بهبود یابد.
مدیریت هتلداری و جهانگردی
فهرست پررفتوآمدترین فرودگاههای جهان بر پایه جابهجایی مسافران بینالمللی
رتبهبندی گردشگری جهان | [
"انگلیسی",
"سفر",
"آب و هوا",
"فرهنگ",
"طبیعت",
"صنعت",
"سازمان جهانی گردشگری",
"نیویورک",
"۱۹۳۷ (میلادی)",
"جامعه ملل",
"آسیای صغیر",
"کشورهای حاشیه خلیج فارس",
"انگلستان",
"جیم موریسون",
"گورستان پرلاشز",
"موزه تاریخ و مردمشناسی ساردوری",
"قرن هجدهم",
"جامعه شناختی",
"انقلاب صنعتی",
"طبقه متوسط",
"نیس",
"فرانسه",
"قاره اروپا",
"والایس",
"سنت موریتس",
"سوئیس",
"۱۸۶۴ (میلادی)",
"۱۹۰۳ (میلادی)",
"آولبودن",
"راگبی",
"فوتبال",
"بوکس",
"تنیس",
"ایران",
"لرستان",
"حمل و نقل",
"رم",
"ایتالیا",
"کورکوادو",
"ریودوژانیرو",
"برزیل",
"گردشگری گروهی",
"توماس کوک",
"۵ ژوئیه",
"۱۸۴۱ (میلادی)",
"لیچستر",
"لاگ بورو",
"مایل",
"عصر ویکتوریا",
"۱۹۳۹ (میلادی)",
"کانال انگلیس",
"بلژیک",
"هندوستان",
"خاور دور",
"لبنان",
"داگلاس داکوتا",
"پروازهای چارتر",
"ولادیمیر رایتس",
"۲۰ می",
"کالوی",
"لوردس",
"پورتو",
"کازابلانکا",
"آرکیوپا",
"پرو",
"هارولد مکمیلان",
"پزوتا",
"اسپانیا",
"جزایر بالریک",
"آنگارو",
"پرتغال",
"جزایر یونان",
"تونس",
"مراکش",
"ترکیه",
"کراوسی",
"لندن",
"ونیز",
"برایتون",
"نیوبرایتون",
"زمین گردشگری",
"کویرگردی",
"کلوت",
"شهداد",
"گردشگری ورزشی",
"گردشگری فضایی",
"سازمان فضایی فدرال روسیه",
"ایستگاه بینالمللی فضایی",
"گردشگری تفریحی",
"گردشگری شهری",
"گردشگری درمانی",
"گردشگری مذهبی",
"زیارت",
"حج",
"گردشگری بازاری",
"گردشگری همایشی",
"گردشگری الکترونیک",
"کوهنوردی",
"شهری",
"برلین",
"کاتماندو",
"لاهور",
"لیما",
"بوینس آیرس",
"پاریس",
"دهلی",
"پراگ",
"دوبروفنیک",
"پکن",
"استانبول",
"کیوتو",
"ورشو",
"گردشگری تاریک",
"صحرا",
"کنیا",
"بلیز",
"لاپلاند",
"پارک ملی",
"ماکائو",
"مونته کارلو",
"کازینو",
"ورسیلز",
"تاج محل",
"آتن",
"کراکو",
"باغ",
"رادیوی آماتور",
"رقص میدانی",
"سقط جنین",
"مساجد",
"گور",
"گردشگری جنسی",
"روسپی",
"گردشگری زایمان",
"اسکی (ورزش)",
"گلف",
"شیرجه",
"جام جهانی فوتبال",
"The Ashes",
"فضاپیما",
"شراب",
"حملات ۱۱ سپتامبر",
"بالی",
"۲۶ دسامبر",
"۲۰۰۴ (میلادی)",
"اروپا",
"قرن بیست و یکم",
"خورشیدی",
"۲۰۰۶",
"دبی، امارات",
"فصلنامه گیلگمش",
"کانون راهنمایان گردشگری ایران",
"مدیریت هتلداری و جهانگردی",
"فهرست پررفتوآمدترین فرودگاههای جهان بر پایه جابهجایی مسافران بینالمللی",
"رتبهبندی گردشگری جهان"
] | [
"گردشگری",
"اوقات فراغت",
"تفریح",
"سرگرمی",
"سرگرمیها",
"سنتهای فصلی",
"صنایع خدماتی",
"مدیریت هتلداری و جهانگردی",
"مسافرت",
"نوواژههای سده ۱۸ (میلادی)"
] |
175 | ترابری | 0 | 649 | 0 | [
"ترابري",
"مواصلاتی",
"حمل و نقل",
"صنعت حمل و نقل",
"حمل و نقل عمومي",
"مواصلاتي",
"حملونقل"
] | false | 565 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | ترابری یا حمل و نقل به جابجایی یا انتقال انسان، حیوان یا کالا، از جایی به جای دیگر گفته میشود.
پیرامون واژه
واژه ترابری از پیشوند پارسی ترا- به معنی فراسو و آنسو، و واژه بری از فعل بردن ساخته شدهاست. پیشوند ترا- از پیشوندهای کهن زبان پارسی است که در پارسی باستان نیز همینگونه کاربرد را داشتهاست و هممعنی و همریشه با Trans در انگلیسی است. ترابری از دید واژگانی به معنی بردن به آنسوی دیگر است.
جنبههای ترابری
رشته ترابری دارای جنبههای گوناگونی است. در یک ردهبندی کلی میتوان آن را به سه بخش زیرساخت، وسایل نقلیه، و بهرهبرداری بخش نمود. زیرساخت شامل شبکههای ترابری (جادهها، خطوط راهآهن، راههای هوایی، راههای آبی، خطوط لوله حمل مواد، و غیره) مورد استفاده و همچنین گرهها یا پایانهها (مانند فرودگاهها، ایستگاههای راهآهن، ایستگاه اتوبوس، و بندرها) است. وسایل نقلیه عموما در شبکهها حرکت میکنند، مانند خودروها، قطارها، و هواپیماها.
بهرهبرداری، دربرگیرنده فعالیتهایی است که کنترل سامانه را انجام میدهند (مانند چراغهای راهنمایی و شیبسنجها، خط گردانهای راهآهن، کنترل شدآمد هوایی، و جز اینها)، و همچنین سیاستهایی مانند چگونگی اداره امور مالی ترابری (مانند استفاده از عوارض جادهای یا مالیات سوخت در ترابری بزرگراهی).
در حالت کلی، طراحی شبکه در حوزه مهندسی عمران و برنامهریزی شهری، طراحی وسایل نقلیه در حوزه مهندسی مکانیک و گرایشهای تخصصی آن، مانند مهندسی دریا و مهندسی هوا-فضا، و بهرهبرداریها نیز معمولا ویژهگرانه (تخصصی) شدهاند؛ هرچند که ممکن است متعلق به پژوهش بهرهبرداری یا مهندسی سامانهها باشند.
شیوههای ترابری
شیوهها، ترکیبی از شبکهها، وسایل نقلیه و بهرهبرداری، شامل پیاده رفتن، سامانه خودرو/بزرگراه حمل و نقل زمینی، ترابری ریلی، و ترابری دریایی (کشتیها، راههای آبی، و کنترل شدآمد هوایی هستند.
ردهبندی ترابری
غیرانسانی: جابجایی با نیروی حیوانات
هوانوردی
ترابری کابلی
ترابری انتقالی
ترابری با نیروی انسانی
ترابری پیوندی
ترابری جادهای موتوری
ترابری غیرجادهای موتوری
جابجایی سریع شخصی (شبیه یک سرویس تاکسی خودکار)
ترابری لولهای
ترابری ریلی (راهآهن)
ترابری دریایی
ترابری فضایی
ترابری در دیگر سیارهها
ترابریهای پیشنهادشده برای آینده
ترابری و ارتباطات
ترابری و ارتباطات جایگزین و مکمل یکدیگرند. با اینکه ممکن است ارتباطات کاملا پیشرفته بتواند جایگزین ترابری شود و شخص به جای دیدن کسی از نزدیک، به او تلگراف، تلفن، دورنگار یا ایمیل بزند، ثابت شدهاست که این شیوههای ارتباطی در واقع در کل ارتباط دوطرفه بهتری را ایجاد میکنند. پیشرفت در ترابری بدون ارتباطات غیرممکن است. ارتباطات برای سامانههای ترابری پیشرفته حیاتی و ضروری است، از خطوط راهآهن دارای یک خط که میخواهند در هر دو جهت از آنها قطار عبور کند تا کنترل خطوط هوایی که همواره باید از محل هواپیما در آسمان اطلاع داشته باشد؛ بنابراین، مشاهده شدهاست که افزایش و پیشرفت یکی، به توسعه بیشتر دیگری میانجامد. برای پیادهسازی ارتباطات در حمل و نقل شیوههای وسیله نقلیه به زیر ساخت و وسیله نقلیه به وسیله نقلیه وجود دارد. در صورت استاندارد بودن زیرساختهای ارتباطی باید مد نظر قرار گیرد.
ترابری، فعالیتها، و کاربری زمین
یک رابطه و ارتباط مشهور بین انبوهش (تراکم) توسعه و انواع ترابری وجود دارد. تراکم عبارت است از نسبت مساحت فضای طبقه (ساخته شده) به مساحت زمین. طبق قانون شست، انبوهشهای یکونیم یا کمتر برای اتومبیلها (خودروها) مناسب هستند، و تراکمهای شش و بیشتر برای قطارها. محدوده تراکمهای بین حدود دو تا چهار از قواعد قراردادهای ترابری خصوصی یا همگانی خیلی پیروی نمیکنند. بسیاری از شهرها دارای این میزان تراکم بوده و از مشکلات ترافیکی رنج میبرند. جابجایی سریع شخصی ممکن است این خلاء را پر کند.
کاربری زمین از فعالیتها پشتیبانی میکند. این فعالیتها از لحاظ فضایی از هم فاصله دارند. مردم احتیاج دارند از نقطهای به نقطهای دیگر بروند (به عنوان مثال از خانه به محل کار یا خرید، و بازگشت به خانه).
ترابری یک خواسته برآمده است که وجودش برای فعالیتهایی که در انتهای سفرها انجام میشوند لازم است. بهرهگیری بهینه از کاربری زمین فاصله بین فعالیتهای عادی و روزمره (مانند خانه و خرید آذوقه) را کاهش میدهد، و مکانهای توسعه یافته دارای تراکم بیشتر را نزدیک خطوط ترابری و مراکز فعالیت قرار میدهد. کاربری زمین نامناسب باعث تمرکز فعالیتها (مانند مشاغل) در محل به دور از سایر مقصدها (مانند خانه و خریدگاهها) میشود.
راههایی برای صرفهجویی در تراکم وجود دارد. بسیاری از زمینها میتوانند کاربریهای بهتری از کاربری حمل و نقلی داشته باشند. تسهیلات حمل و نقلی به زمین نیاز دارند و در شهرها سطوح آسفالت و سنگفرش شده (شامل خیابانها و پارکینگها) به راحتی تا بیش از بیست درصد کل کاربری زمینها را دربرمیگیرند. یک سامانه ترابری کارا میتواند از هدررفتن زمین جلوگیری نماید.
ترابری؛ انرژی، و محیط زیست
ترابری یکی از بخشهای عمده و اصلی مصرفکننده کارمایه (انرژی) است. بیشتر ترابرها از سوختهای هیدروکربنی استفاده میکنند. اگر این سوختها ناقص بسوزند، تولید آلودگی میکنند. با وجود اینکه وسایل نقلیه در ایالات متحده نسبت به گذشته به علت مقررات زیستبومی آلودگی کمتری ایجاد میکنند، اما در عمل این امر به دلیل افزایش تعداد ترابرها (وسایل نقلیه) و میزان استفادهای که از هر یک از آنها میشود، بیاثر شدهاست. سوختهای کمآلودهکننده میتوانند آلودگی را کاهش دهند. در حال حاضر معمولترین سوخت کمآلودهکننده گاز مایع است. هیدروژن نیز یک سوخت کمآلودهکنندهاست؛ حتی از گاز هم کمتر هوا را آلوده میکند.
یک روش دیگر بالا بردن کارایی وسایل نقلیهاست، که کاهش آلودگی و اتلاف را بهوسیله ایجاد کاهش در مصرف کارمایه به همراه دارد. اگر امکان بهرهگیری از نیروی الکتریسیته در ترابرها وجود داشته باشد، موتورهای الکتریکی بهترین و کاراترین گزینه هستند. راه دیگر تولید کارمایه با استفاده از یاختههای سوختی است که کاراییشان دو تا پنج برابر موتورهای گرمایشی مرسومی است که در ترابرها وجود دارند. یک روش ترکیبی و بسیار موثر طراحی ترابرهای زمینی به شکلی است که مقاوت هوا در مقابل آنها کم شود، زیرا این وسایل هفتادوپنج درصد از کارمایه خود را صرف غلبه بر مقاومت هوا میکنند. روش دیگر بازیافت انرژی است که در اثر ترمز از دست میرود؛ بهکارگیری این روش نیازمند یک ترابر پیچیدهتر است.
- از این پیشوند در واژگان نوساخته تراگسیل(transmission)، ترانهش(transposition)، تراکنش(transaction)، ترافرازنده(transcendental)، تراکافت(dialysis)، ترادیس(transform)، ترادمش (transpiration)، ترانما(Transparent) و.. نیز بکار رفتهاست.
ترابری همگانی
ترابری جادهای
آزادراه | [
"پارسی",
"پارسی باستان",
"زیرساخت",
"وسایل نقلیه",
"جاده",
"ریل راهآهن",
"راههای هوایی",
"راههای آبی",
"خطوط لوله",
"گره",
"پایانه",
"فرودگاهها",
"ایستگاه قطار",
"ایستگاه اتوبوس",
"بندرها",
"خودرو",
"قطار",
"هواپیما",
"چراغ راهنمایی",
"شیبسنج",
"خط گردانهای راهآهن",
"امور مالی",
"عوارض",
"مالیات سوخت",
"مهندسی عمران",
"برنامهریزی شهری",
"مهندسی مکانیک",
"مهندسی دریا",
"مهندسی هوا-فضا",
"مهندسی سامانهها",
"ترابری ریلی",
"ترابری دریایی",
"کشتی (شناور)",
"جابجایی با نیروی حیوانات",
"هوانوردی",
"ترابری کابلی",
"ترابری انتقالی",
"ترابری با نیروی انسانی",
"ترابری پیوندی",
"ترابری جادهای",
"ترابری غیرجادهای",
"جابجایی سریع شخصی",
"تاکسی",
"ترابری لولهای",
"راهآهن",
"ترابری فضایی",
"ترابری در دیگر سیارهها",
"ترابریهای پیشنهادشده برای آینده",
"ارتباطات",
"دورنگار",
"رایانامه",
"برهمکنش",
"سامانه",
"خطوط راهآهن",
"کنترل خطوط هوایی",
"سند ملی سیستمهای حمل و نقل هوشمند در ایران",
"انبوهش",
"بخش خصوصی",
"همگانی",
"بهینه",
"خریدگاه",
"انرژی",
"زیستبوم",
"ترابر",
"سوختهای هیدروکربنی",
"سوخت",
"ایالات متحده",
"مقررات زیستبومی",
"الانجی",
"هیدروژن",
"الکتریسیته",
"موتورهای الکتریکی",
"یاختههای سوختی",
"موتورهای گرمایشی",
"پیچیدهتر",
"ترابری همگانی",
"آزادراه"
] | [
"ترابری",
"توزیع تجاری",
"خدمات عمومی",
"ساخت و تولید",
"لجستیک",
"مدیریت زنجیره تأمین",
"موضوعات مرتبط با ترابری و توزیع",
"واژگان مدیریت زنجیره تأمین"
] |
176 | ورزش | 0 | 725 | 0 | [
"تربیت بدنی",
"تربيت بدني",
"ورزشها",
"ورزشي",
"اعتیاد به ورزش",
"اعتياد به ورزش",
"تربیتبدنی",
"ورزشی"
] | false | 475 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | ورزش در کودکی فرصتی برای بهبود آمادگی بدن و تعاملات اجتماعی فراهم میکند.
ورزش به تمامی گونههای فعالیت فیزیکی بدن گفته میشود که شرکت کنندگان آن میتوانند به صورت منظم و سازمان یافته یا گاه به گاه در آن شرکت کنند و از آن برای بهبود تناسب اندامشان یا فراهم آوردن سرگرمی و تفریح بهره ببرند. ورزش میتواند به صورت رقابتی برگزار شود که در این صورت باید بر پایه رشته قوانینی که مورد توافق همگان است، یک یا چند برنده در آن مشخص گردد که در اینگونه ورزشها شرکت کنندگان باید درجهای از توانمندیهای مربوط به آن رشته به ویژه در ردههای بالاتر را دارا باشند. هم اکنون با در نظر گرفتن ورزشهای تک نفره، صدها رشته ورزشی وجود دارد. ورزشهای گروهی میتواند افراد را در قالب دو یا چند گروه دستهبندی کند و تیمها با هم رقابت کنند. گونههایی از فعالیتهای غیر فیزیکی وجود دارد که گاهی آنها را به ورزش نسبت میدهند؛ برای نمونه میتوان به ورقبازی و بازیهای تختهای و فکری اشاره کرد.
تعریف ورزش به هدف و منظور از انجام آن بستگی دارد:
برای نمونه رقابتهای شنا که در برابر هزاران نفر در یک استخر سرپوشیده ویژه مسابقات انجام میگیرد یک گونه از ورزش بهشمار میرود در حالی که شنا در یک استخر معمولی یا در دریا یک تفریح شمرده میشود. رشتههای فراوانی در ورزش وجود دارند و مردم زمان و هزینه زیادی را چه به عنوان شرکتکننده و چه به عنوان تماشاگر صرف ورزش میکنند. ورزش و ورزش کردن طی سالیان طولانی از قالب یک تفریح و سرگرمی به قالب یک حرفه و فعالیت درآمدهاست و تعداد بیشماری از ورزشکاران حرفهای در سراسر جهان از طریق ورزش به ثروت رسیدهاند. این یکی دیگر از ویژگیهای ورزش بهشمار میآید. امروزه ورزش زنان نیز جایگاه ویژهای در مجامع بینالمللی پیدا کردهاست.
واژه ورزش که از دیرباز معنای تمرین و ممارست داشت به هنگام تصویب «قانون ورزش اجباری در مدارس» در ۱۶ شهریور ماه ۱۳۰۶ خورشیدی بهطور رسمی به معنای امروزی وارد قاموس واژگان دولتی ایران شدهاست. توسعه ورزشها با توجه به گذشته کامل آنها، مطالب مهمی را درباره دگرگونیهای اجتماعی و دگرگونیهای خود ورزشها آشکار مینمایند.
تاریخچه
کشفهای بسیار مدرنی در فرانسه، آفریقا و استرالیا درباره هنر غارنشینها وجود دارد (برای نمونه لاسکائوکس) که مربوط به زمان ماقبل تاریخ است اطلاعات زیادی درباره جشنهای مذهبی و رفتار انسانها از آن دوران را در دسترس قرار میدهد. دانشمندان با کمک تاریخنویسی کربنی دریافتهاند که پیشینه برخی از این منابع به ۳۰۰۰۰ سال پیش بازمیگردد. شواهد مستقیم و کافی درباره ورزش از این منابع به دست نیامدهاست اما میتوان این برداشت را داشت که فعالیتهایی در آن دوران وجود داشته که برابر ورزش در زمان ما میشدهاست.
واقعیتهای هنری و ساختاری وجود دارد که نشان میدهد که در ۴۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح چینیها با ورزش و فعالیتهای شبیه آن سر و کار داشتهاند. بهنظر میرسد که ورزش ژیمناستیک یکی از ورزشهای پرطرفدار و عمومی در چین باستان بودهاست. آثار باقیمانده از فرعونها نشان میدهد که تعداد زیادی از ورزشها، شامل شنا و ماهیگیری، بهطور کامل گسترش یافته و تکمیل شده بود و بطور منظمی در چندین هزار سال قبل در مصر باستان انجام میشدهاند. سایر ورزشهای مصر باستان شامل پرتاب نیزه، پرش ارتفاع و کشتی گرفتن بود. ورزشهای ایران یا پرشیای باستان مانند هنر نظامی ایرانیان درزمان زرتشتیان ارتباط نزدیکی با مهارتهای دفاعی و رزمی جنگی داشت. از رشتههای ورزشی دیگری که در پرشیا رواج داشت از چوگان و شمشیربازی سوار بر اسب میتوان نام برد. در اروپا، علائم باقیمانده از ایرلند باستان شمایلی از آماده کردن جنگاوران برای جنگ را نشان میدهد که یادآور ورزش هاکی ایرلندی در عصر حاضر است. پیشینه این تصاویر به ۱۳ قرن قبل از میلاد مسیح بازمیگردد.
شمار زیادی از رشتههای ورزشی از قبیل، کشتی، دو، بوکس، پرتاب نیزه، پرتاب دیسک، راندن گاری در زمان یونان باستان وجود داشتهاند. این فعالیتها ارتباط فرهنگ نظامی و توسعه ورزش در یونان باستان را نشان میدهد. از زمانی که یونانیها المپیک را بوجود آوردند، ورزش بخشی از فرهنگ این کشور شدهاست. بازیهای المپیک در ابتدا هر چهار سال یکبار در المپیا (دهکده کوچکی در پلئوپونس) برگزار میشدهاست. از آن روزگار تا زمان حال این ورزشها بهشکل فزایندهای سازمان یافتهتر شدهاند و مقررات ویژهای برای آنها تدوین شدهاست. صنعتی شدن زمان استراحت و تفریح بیشتری برای شهروندان کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه فراهم کرده و باعث شده مدت زمان بیشتری برای ورزش صرف کنند. چه بهعنوان تماشاچی مسابقههای هیجانانگیز ورزشی و چه بهعنوان شرکتکننده در اینگونه رقابتها. این گرایشها و تمایلها با کارایی مد یا وسایل ارتباط جمعی گسترده و ارتباطات جهانی وسیع ادامه دارد. حرفهای شدن در یک ورزش یک مورد و امتیاز خاصی شده و بعلاوه بودن آنها محبوبیت و مردمی بودن ورزشها را افزایش دادهاست، تا آن جا که طرفداران ورزشها شروع به تبلیغ و نمایش ورزشکاران حرفهای از طریق رادیو، تلویزیون و اینترنت کردهاند—که همه آنها در تمرینها و رقابتهای ورزشی با ورزشهای آماتور شرکت و نقش دارند. فوتبال محبوبترین و مردمیترین ورزش در سطح جهان است.
ایران باستان
آریاییها یکی از شعب مردمان هند و اروپایی بودند. برخی از باستان شناسان معتقدند که ساکنان اولیه آریانها یا آریاییها در قسمت شرقی و جنوب شرقی دریای خزر بوده و برخی دیگر آنها را به مردمان قفقازیه که به قسمتهای جنوبی خزر آمدهاند نسبت میدهند.
ایشان سربازانی را تشکیل میدادند که میبایست یک روز جانشین امرایی بشوند که خود در خدمت ایشان بودند؛ بنابراین آریانها مردمانی قوی، سلحشور و صحرا گرد بوده و کار عمدهشان پرورش حیوانات اهلی و شکار و سواری و تیراندازی بودهاست.
ورزش و تقویت قوای بدنی و مهارت در جنگ و سواری و تیراندازی و راهپیمایی از اصول متداول این مردم بودهاست قومی که دائما در حال کوچیدن و منازعه با بومیهای محلی بوده و به قهر و غلبه زمینها و کشتزارها را تصاحب میکرده قطعا باید چالاک و سلحشور و بردبار و قویاندام باشند.
این مردم به تدریج شهرنشین شده و ده و شهر و قصبه به وجود آوردهاند از وقتی که آریانها شهرنشین شدند همیشه مورد هجوم شعبه دیگر آریاییها – سکاها واقع شدند.
قبل از تشکیل دولت ماد، آریانها به شکل ملوک الطوایفی میزیسته و رئیس هر خانواده با قدرت کامل خانواده را اداره میکرد، و در مواقع جنگ یکی از روسای این خانواده فرماندهی لشکر را به عهده میگرفتند که بعدا مقام سلطنت از همین اختیارات به وجود آمد. در آن زمان هیچیک از امراء و سلاطین قدرت رئیس خانواده را تهدید نمیکردند.
از قرن نهم قبل از میلاد سه تیره بزرگ آریایی در سرزمین ایران به حکومت رسیدند، در مشرق باختریها، در مغرب مادها و در جنوب پارسها. آنچه از اخلاق و آداب این زمان روشن است حالت آمادگی قوم آریایی برای حرکت و جنگ و دفاع بوده و در این عصر کشت غلات کاملا مرسوم شده و در دهات و قصبات مزارع رونق بیشتری یافتند. تربیت حیوانات اهلی را عملی ساخته و اسب و سگ از نظر فوایدی که در جنگ و سفر و حضر و نگهبانی رمه و گله داشتند بیشتر اهمیت داشت.
روحیه ورزشکاری
تحریک و تحرک بخشیدن به ورزشها اغلب یک حالت و وسیله بیاد ماندنی نمیباشد. برای مثال، پیشقدمان دریانوردی و قایقرانی اغلب میگفتند که اغلب مسابقه قایقهای باد شونده به معنی تحریک بخشیدن به مهارتهای یادگیرندگان قایقرانی و دریانوردی است. اما با وجود این، اغلب مهارتهای محرک برای افزایش قابلیت کارایی و عملکرد در موقع رقابت بیشتر از یادگیری باهم ادغام میشوند. روحیه ورزشکاری یک روحیه یا حالتی را بیان میکند که از آن فعالیت یا رقابت بخاطر خود آن لذت میبرند. این حالت عاطفی معروف توسط خبرنگار ورزشی Grantland Rice به این صورت معنی میشود که مهم نیست که شما برنده یا بازنده شدید بلکه این مهم است که بازی را انجام دادهاید. " و شعار المپیک مدرن که توسط بنیانگذار آن پییر د کوبرتن این است. مهمترین چیز این نیست که برنده نشدید اما این است که شما شرکت کردید، نمونههایی از بیان این حالت عاطفی مناسب هستند. بیان میشود.
اما اغلب فشار برای رقابت یا یک تمایل فردی برای احراز کارایی مانند فشار و زور تکنولوژی میتواند بر بازی لذت بخش و رقابت عادلانه توسط شرکت کنندگان تاثیر بگذارد.
افراد مسئول برای فعالیتهای تفریحی اغلب در جستجوی شناخته شدن و کسب احترام در ورزشها هستند که با پیوستن به فدراسیون ورزشها مانند کمیته بینالمللی المپیک یا با تشکیل هیئت منظم و قانونی اقدام به این کار میکنند. در این صورت ورزشها از حالت تفریحی به حالت رسمی عوض میشوند: در ارتباط با اعضای جدید اخیر از قبیل دوچرخه سواران کوهنوردان برفی، و کشتی گیران هستند بعضی از این فعالیتها جنبه عمومی و همگانی دارند اما شکلگیری غیر یکسان در فرمهای مختلف برای مدت زمان طولانی دوام داشتهاست. در حقیقت، مقررات رسمی ورزشها در ارتباط با زندگی مدرن و توسعه فزایندهاست.
روحیه ورزشکاری، تحت هر اسمی مربوط به رفتار رقابتکننده در قبل، در طی و بعد از رقابت میباشد. نه تنها اگر یک ورزشکار برنده شود باید روحیه ورزشکاری خوبی داشته باشد و آن را حفظ کند بلکه اگر او ببازد باید هم چنین این روحیه را حفظ کند. برای مثال در فوتبال روحیه ورزشکاری چنان ملاحظه شدهاست که برای معالجه یک ورزشکار زخمی از طرف مقابل توپ را به بیرون از زمین بازی شوت میکند که امکان معالجه او را فراهم سازند. بطور دوجانبه تیم دیگر انتظار دارد که توپ را در موقع پرتاب به داخل زمین بازی دریافت کند
خشونت در ورزشها شامل رد شدن از روی خط رقابت عادلانه و ایجاد خشونت و دعوا است. ورزشکاران، مربیان، طرفداران آنها و والدین بعضی وقتها رفتار خشونتآمیز را علیه افراد یا املاک و تاسیسات در نمایش ناراحتی از عادلانه بودن نمایش، احاطه طرف مقابل و عصبانیت یا جشن و سرور در پیش میگیرند.
تغذیه
امروز بیش از هر زمان دیگری ارزش فعالیتهای بدنی و نقش آن در سلامت شناخته شدهاست. در واقع زندگی ماشینی، فعالیتهای حرکتی روزمره را کاهش داده و برای جلوگیری از بروز بسیاری از بیماریها ورزش امری ضروری است. گاهی یک ورزشکار فراتر از حفظ سلامتی در رشتهای خاص جهت کسب مقام قهرمانی کوشش مستمر مینماید که در این شرایط تمامی عوامل در بدن تغییر میکنند. قلب، ریه، دستگاه گوارش، هورمونها، سیستم عصبی و بخصوص ماهیچهها نیاز به تطابق با وضعیت جدید دارند. در واقع هیچ استرس و فشاری مانند یک ورزش سنگین و طولانی مدت روی بدن تاثیر نمیگذارد؛ بنابراین جهت کسب مقام قهرمانی یکی از مسایل مهم، تغذیه ورزشکاران است. ورزشکارا برای ریکاوری بهتر و گرفتن نتیجه بهتر مصرف ویتامینهایA,B,CD,E,zic,iron,K,calsiom,chorumium کنند. رسیدن ویتامینهای لازم به بدن باری فعالیتهای ورزشی بسیار مهم است و با رعایت این امر نتیجه بهتر حاصل میشود.
انرژی
انرژی مورد نیاز برای یک ورزشکار به عوامل مختلفی مثل خصوصیات فردی ورزشکار (قد، وزن، جثه فرد، جنس، سن و بلوغ)، مدت ورزش، نوع و شدت ورزش و شرایط جغرافیایی محل زندگی فرد و شرایط روحی و روانی فرد بستگی دارد. بطور کلی طی فعالیت ورزشی از یک طرف میزان متابولیسم پایه (BMR) افزایش مییابد و از طرف دیگر فعالیت فرد زیاد میشود؛ بنابراین مقدار نیاز انرژی بین ۳ تا ۶ هزار کیلو کالری در روز توصیه میشود. برای ورزشهای سنگین مثل اسکی، ماراتن و ورزشهای تیمی حداکثر انرژی لازم است که برای این نوع ورزشها توصیه میشود ۷۵–۷۰ درصد کالری رژیم از منبع کربوهیدرات که قسمت اعظم آن از نوع کمپلکس میباشد تامین گردد.
در ورزشهایی که انرژی زیادی در مدت کوتاه نیاز دارند مثل کشتی و شنای ۵۰ متر، میزان نیاز انرژی بین ۵۰۰–۳۰۰۰ کیلو کالری است. کمترین میزان نیاز به انرژی مربوط به فعالیتهای ورزشی با شدت کم و مدت طولانی یا ورزشهایی که با شدت زیاد و مدت کم انجام میشود است. ورزشهایی مثل پرش طول، پرش ارتفاع، پرتاب دیسک، پرش با نیزه و غیره… بهطور کلی میزان نیاز انرژی برای زنان ورزشکار ۱۰ درصد کمتر از مردان ورزشکار میباشد. در اینگونه ورزشها بدن نیاز به ریکاوری و مواد معدنی ومغذی لازم را دارد.
پروتئین
پروتیین برای رشد و بازسازی، انقباض عضلانی و گاهی تولید انرژی برای ورزشکاران لازم است. اما مصرف زیاد پروتیین بر قدرت عضلانی نمیافزاید (فقط حجم عضلات را زیاد میکند) و توصیه میشود ۱۵–۱۲ درصد انرژی مصرفی بایستی از منبع پروتیین تامین شود. چون نیاز ورزشکاران به انرژی افزایش مییابد، بنابراین مقدار پروتیین مورد نیاز برای فعالیتهای ورزشی حداکثر ۵/۱ گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در روز است که در مورد پروتیین مصرفی توصیه میشود.
نسبت پروتیین حیوانی به گیاهی ۶۰ به ۴۰ میباشد و نوع پروتیین مصرفی بهتر است از گوشتهای کم چربی (گوشت سفید مثل مرغ و ماهی) و بیشتر به صورت کبابی یا آبپز باشد. سفیده تخم مرغ و لبنیات کم چربی نیز از منابع خوب پروتیین هستند. جگر منبع خوبی از پروتیین، آهن، فسفر، ویتامینهای گروه AوB میباشد. اما به دلیل اینکه غنی از اسیدهای نوکلییک، ترکیبات پوریندار و کلسترول است، مصرف آن بیش از هفتهای یک بار توصیه نمیشود. باید به این نکته توجه کرد که مصرف زیاد پروتیین باعث ایجاد عوارضی مثل از دست دادن کلسیم، خشکی بدن، ایجاد نقرس، دهیدراتاسیون یا کاهش آب بدن، کنونریس و اختلالات کلیوی میشود.
چربی
جهت تولید انرژی برای فعالیتهایی که مدت زیادی طول میکشد سوختن مواد حاوی چربی ضروری است. با طولانی شدن ورزش، اسیدهای چرب آزاد از ذخایر بافت چربی رها میشوند و برای مصرف عضلات به عنوان سوخت استفاده میشوند.
عضلات در ۶۰ تا ۹۰ دقیقه ابتدای ورزش از گلوکز و گلیکوژن ذخیره شده استفاده میکنند و پس از ۹ دقیقه اسیدهای چرب آزاد جهت سوخت مصرف میشوند. تحقیقات نشان دادهاست که چربی زیاد در رژیم غذایی باعث کاهش قدرت ورزشکاران میشود. در تحقیقی که روی دوچرخه سواران انجام گرفته مشاهده شده دوچرخه سوارانی که غذای مصرفی آنها غنی از کربوهیدرات پیچیده (نانهای سبوس دار، پاستا و…) و محدود از چربی بوده، تا ۲۴۰ دقیقه دوچرخهسواری کردهاند. در حالی که در نتیجه خوردن غذای چرب مقاومت آنها کم شده و حداکثر تا ۷۵ دقیقه توانستهاند فعالیت دوچرخه سواری داشته باشند. بطور کلی چربی مصرفی باید کمتر از ۲۵ درصد کالری رژیم باشد که از این مقدار ۱۰ درصد آن به اسیدهای چرب غیر اشباع حاوی چند باند دوگانه (روغن گیاهی مایع) اختصاص داده شود.
آب
آب تنها مادهای است که کمبود یا فقدان آن تهدید جدی برای سلامتی است. بخصوص در فعالیتهای ورزشی فقدان آب یا کمبود آب سبب خستگی زودرس ورزشکار میشود. نقش آب برای فعالیت قلب و عروق، متابولیسم مواد مغذی، سیستم تنظیمی حرارت بدن و همچنین دفع مواد زاید حاصل از متابولیسم سلولی است. از طرف دیگر انتقال آب از داخل به خارج از سلول و بالعکس متضمن جابجایی یونهای سدیم، پتاسیم، کلرومنیزم است. هر چند که عرق یک ترکیب هیپوتونیک (رقیق) است و غلظت سدیم، پتاسیم و کلر در عرق کمتر از خون است، ولیکن در فعالیتهای طولانی مدت تعریق زیاد سبب افزایش غلظت خون و در نتیجه خستگی و عدم توان ورزشی میشود. مصرف نوشیدنیها و ترکیب آن در فعالیتهای ورزشی به عواملی مثل حرارت محیط، رطوبت محیط، خصوصیات مورفولوژیک و بیوشیمیایی فرد و شدت و مدت ورزش بستگی دارد. توصیه میشود که مصرف روزانه آب برای هر نفر بین ۶ تا ۸ لیوان باشد.
بطورکلی توصیه میشود قبل از مسابقات ورزشی حدود ۵۰۰–۴۰۰ سی سی از نوشیدنیهای مختلف که حاوی گلوکز است، استفاده شود و گاهی اوقات کمی الکترولیت به این نوشیدنیها اضافه شود.
مواد معدنی
در حین فعالیتهای ورزشی نیاز به مصرف بسیاری از مواد معدنی در ورزشکاران افزایش مییابد. به عنوان مثال نیاز به کلسیم در ورزشکاران زیادتر میشود زیرا کلسیم در افزایش دانسیته استخوانی، از بین رفتن استرسهای ناشی از ورزش و افزایش توان ورزشی نقش بسزایی ایفاد میکند. نیاز به منیزیم افزایش مییابد زیرا منیزیم در متابولیسم مواد مغذی و تولید انرژی شرکت میکند. نیاز به فسفر افزایش مییابد به دلیل اینکه فسفر در تنظیم انرژی به صورت ATP، تعادل اسید و باز و در نتیجه افزایش توان ورزشی موثر است.
نیاز به «روی» افزایش مییابد زیرا روی جزء ساختمانی بسیاری از آنزیمهایی است که در متابولیسم مواد مغذی شرکت میکنند و همچنین به همراه مس و آهن در سنتز هموگلوبین و خونسازی شرکت میکند. نیاز به مصرف مس به دلیل نقشی که در بالا بردن درصد جذب آهن، سنتزمیلین و فسفر لیپیدها، استحکام بافت پیوندی و همینطور آزادسازی انرژی از مواد مغذی دارد افزایش مییابد؛ و بالاخره نیاز به آهن به دلیل نقشی که آهن در انتقال اکسیژن به صورت هموگلوبین و میوگلوبین و خونسازی دارد بیشتر میشود؛ بنابراین مواد معدنی در تامین سلامت ورزشکاران از جایگاه ویژهای برخوردار هستند.
ویتامینها
مصرف ویتامینها باید در ورزشکاران جهت افزایش توان ورزشی و کاهش خستگی ناشی از ورزش افزایش یابد. این گروه از مواد مغذی هرچند نقش انرژیزایی ندارند و لیکن به صورت کوآنزیم در متابولیسم مواد مغذی شرکت میکنند. به عنوان مثال ویتامینهای B2،B1،B3 همگی برای انرژیزایی نقش مهمی دارند. مصرف ویتامین B6 باید در بدن سازان بیشتر شود چون این ویتامین نقش مهمی در سنتز پروتیینها بر عهده دارد. کمبود ویتامین B۱۲ و اسید فولیک در ورزشکاران گیاهخوار که برای چند سال این رژیم را داشتهاند شایع است و مصرف مکمل برای این گروه توصیه میشود.
در فعالیتهای ورزشی نیاز به ویتامینهای E, A و C نیز به دلیل نقش آنتیاکسیدانی که دارند افزایش مییابد، زیرا در نتیجه ورزش فرایند اکسیداتیو (ورزشهایی که در آن اکسیژن زیادی مصرف میشود) در عضله افزایش مییابد و منجر به افزایش تولید پراکسیدهای چربی و رادیکالهای آزاد میگردد. نتایج مطالعاتی که روی ورزشکاران صورت گرفته نشان میدهد که مصرف این سه ویتامین برای مدت ۳ تا ۴ هفته از طریق برنامه غذایی سبب کاهش میزان آنزیمهای کراتین فسفوکیناز (CRK) و لاکتات دهیدروژناز (LDH) میگردد که کاهش این دو آنزیم سبب افزایش توان ورزشی میشود.
فعالان
به مرور زمان شرکتهای مختلف در سطح کشور به منظور همسانسازی سطح استادیومها و اماکن ورزشی با استانداردهای بینالمللی شروع به فعالیت نمودند. شرکت سپید گستر الوند نیز در طی سالهای گذشته بسیاری از اماکان ورزشی را تجهیز نمودهاست. از جمله استادیوم مسجد سلیمان که با بهترین کیفیت و متناسب با استانداردهای روز دنیا راهاندازی شدهاست.
هنگامی که آپارتاید رویه سیاسی آفریقای جنوبی بود بسیاری از افراد ورزشکار بخاطر خواست وجدان خود در رقابتهای ورزشی در آنجا حاضر نمیشدند. بعضی این رویه را مشارکت موثری در فروپاشی و اضمحلال آپارتاید در آن منطقه میدانند و بعضی فکر میکنند که این کار عمر آن رویه را طولانی کرده و تاثیرهای بدی بجا گذاشتهاست.
در تاریخ ایرلند ورزشهای ایرلندی محلی به ناسیونالیسم فرهنگی مربوط شدهاند. تا نیمه قرن بیستم میلادی یک شخص میتوانست از شرکت در بازی فوتبال ایرلندی، هاکی یا ورزشهای دیگری که توسط انجمن ورزشکاران ایرلندی قبول شده بودند به دلیل شرکت در فوتبال یا بازی دیگر حمایت شده از طرف بریتانیای کبیر از بازی در تیمهای محلی محروم شود. تا زمان اخیر GAA به محروم سازی در بازی فوتبال واتحادیه راچبی در بازیهای محلی ایرلندی ادامه میداد. این محروم سازی هنوز اعمال میشود، اما برای بازی فوتبال و راچبی که در پارک کروک بازی میشود تا زمانی که جاده لانسداو تعمیر میشود، اجازه داده شدهاست. تا زمان اخیر تحت قانون ۲۱ از GAA اعضای نیروهای امنیتی انگلستان و اعضای اعضای خانواده سلطنتی انگلستان از بازی در تیمهای ایرلندی محروم بودند اما، توافقنامه روز جمعه خوب در سال ۱۹۹۸ به واقعه این محروم سازی پایان داد.
ناسیونالیسم اغلب شواهدی عمومی برای ایجاد خشوند در ورزشها یا در گزارش افرادی است که در تیمهای ملی رقابت میکنند یا نکته پردازان و حضاری که میتوانند یک مشاهده پارتیزانی نشان دهند میباشد. این گرایشها بر خلاف اصول بنیادی خود ورزشها است که آن را بخاطر خودش و لذت بردن از شرکت در آن جالب میداند، است.
ورزشها وابستگیها و ارتباطات بسیاری با هنر دارند. اسکیت روی یخ و تای چی، برای مثال ورزشهایی هستند که با نمایشهای هنری در اساس خود نزدیک میباشند. تماشای این فعالیتها با تجربه تماشای رقص باله نزدیک و یکسان است. بطور مشابه، فعالیتهای دیگری هستند که وجوه ورزشی و هنری در عمل و اجرای خود شامل میباشند، مانند عملیات هنری، ژیمناستیک هنری، بدن سازی، پارکور، یوگا، بوسابول، پرش با اسب و غیره. شاید بهترین مثال گاوبازی است که در اسپانیا در صفحات هنری روزنامهها گزارش میشود.
این حقیقت که هنر خیلی به ورزشها نزدیک است بهطوریکه در بعضی وضعیتها محتملا با طبیعت ورزشها ارتباط دارند. تعریف «ورزش» که در بالا ذکر شده این عقیده را توسعه داده که یک فعالیت که اجرا و عمل میشود فقط برای منظورهای عمومی و معمولی نمیباشد، برای مثال، اجرای آنها برای احراز موقعیتها نیست، اما اجرای آنها بخاطر خودشان و به روشی که بهتر میتوانند اجرا شوند، میباشد.
این مورد خیلی مشابه به مشاهده عمومی و همگانی از ارزشهای تجلیل هنری است که به عنوان بعضی چیزهای گفته شده در بالا با ارزشهای عملکردی جدی از استفاده معمولی از موارد نتیجه میشود؛ بنابراین یک تجلیل از ارزشهای هنری یک اتومبیل خوش شانس است که فقط مسیر Aتا B را طی نمیکند بلکه ما را از استفاده از آن شاد و خوشحال و آماده میکند و روحیه شاد و شادابی میبخشد.
به همان طریق یک قابلیت ورزشی مانند پرش فقط ما را برای استفاده از روشهای مناسب برای پرش و اجتناب از موانع یا گذشتن از روی رودخانهها خوشحال و راضی نمیکند.. آن ما را بخاطر توانایی، مهارت و سبکی که نشان داده میشود خوشحال و شاد میکند.
هنر و ورزش احتمالا در زمان یونان باستان هنگامی که ژیمناستیک و سالیستنیک با تجلیل و تحسین از خدایان و تقدیر از زیبایی و هنر بدنسازی، شجاعان و کوههای آرت که توسط شرکت کنندگان نمایش داده میشدند، بطور واضحی ارتباط داده شدهاند. واژه مدرن «هنر» به عنوان مهارت به این مورد آرت در یونان باستان مربوط میشود. نزدیکی هنر و ورزش در این زمانها در طبیعت بازیهای المپیک نشان داده شدهاست، همانطور که ما دیدهایم، جشنهایی از فعالیتهای ورزشی و هنری، شعر خوانی، مجسمهسازی و آرشیتکت میباشند.
فناوری
فناوری نقش مهمی در ورزشها دارد که به سلامت یک ورزشکار، تکنیکهای یک ورزشکار یا ویژگیهای تجهیزاتی که از آنها استفاده میکند، مربوط میشود. تجهیزات — چون ورزشها بطور رقابتی رشد یافتهاند، احتیاج برای تجهیزات بهتر افزایش یافتهاست. کلوبهای گلف، راکتهای بیس بال، توپهای فوتبال، اسکیتهای هاکی، و تجهیزات دیگر بطور قابل ملاحظهای با اعمال فناوری جدید عوض شدهاند.
بهداشت و سلامتی — از چگونگی تغذیه تا معالجه زخمیها، که به اطلاعات در مورد بدن انسان در آن زمانها بستگی داشته، یک حالت و خصوصیات ورزشکار بالقوه افزایش یافتهاست. حالا ورزشکارها قادر هستند که تا سنین بالاتری بازی کنند، بسرعت زخمهای خود را مداوا کنند، و بیشتر و بهتر از ورزشکاران نسلهای قبلی آموز دستورالعملها — فناوری پیشرفته فرصتهای جدیدی برای تحقیق در مورد ورزشها بوجود آوردهاست. حالا امکان آنالیز جنبههای ورزشها که قبلا خارج از درک و فهم بودند، امکانپذیر است. با امکان ضبط حرکات برای ثبت حرکات ورزشکار، یا استفاده از یک کامپیوتر پیشرفته برای نمایش سناریوی مدل فیزیکی، بطور فزایندهای توانایی ورزشکاران را در مورد درک آنچه که آنها انجام میدهند و چگونه میتوانند این اعمال خود را بهبود بخشند فراهم شدهاست.
اثرات ورزش
شخصی
ورزش در پیشگیری از افسردگی و بالا بردن روحیه عمومی فرد موثر است.
در میانه انجام فعالیت بدنی، تولید یک ماده شیمیایی از بدن به نام «سروتونین» بیشتر میشود. کاهش سرتونین در بدن با افسردگی مرتبط است و داروهای ضد افسردگی نیز در جهت افزایش این ماده در بدن عمل میکنند؛ بنابراین در میان افرادی که بهطور مرتب ورزش میکنند، احتمال ابتلا به افسردگی کاهش مییابد.
از طرفی با ورزش کردن، تولید «اندورفین» و «اپی نفرین» و «سیتوکینها» نیز افزایش مییابد و این مواد بهطور طبیعی باعث بالا بردن سطح هوشیاری و روحیه عمومی فرد شده و احساس انرژی و شادابی بیشتری برای انجام کارهای روزمره زندگی به شخص ورزشکار اعطا میکنند.
ورزش کردن روزانه به افزایش متابولیسم بدن و سطح کارایی فرد ورزشکار اضافه میکند و معمولا افراد ورزشکار فعالتر، شادابتر، روحیه مثبت بالا و هوشیارتر نسبت به بقیه افراد میباشند.
اجتماعی
مسلما یک شخص ورزشکار با تنبلی و کسالت بیگانه است و علاوه برداشتن اندامی متناسب از روحیه بالا و شادابی نیز برخوردار است و این موفقیت، ارتباطات وی را در زندگی روزمره، چه در خانواده و چه در اجتماع یا محیط کار تضمین میکند. کارفرمایان در بکارگیری افراد، این معیارهای مهم را در نظر خواهند گرفت؛ بنابراین یک شخص سالم و تندرست، از موقعیت و پیشرفت شغلی بهتری نسبت به افراد چاق و کمتحرک برخوردار خواهد بود.
پیشگیری از بزهکاری
یک فرد سالم و ورزشکار، ناخودآگاه از سیگار دوری میکند، چون در مییابد با ورزش به اکسیژن بیشتری نیاز دارد، ولی سیگار یا مواد مخدر به وضوح انرژی وی را کم و او را ضعیفتر میکند؛ بنابراین خود به خود برای پیشرفت در امور ورزشی خویش و برای انجام تمرینات، از این مواد دوری میجوید.
از سوی دیگر، در یک محیط ورزشی سالم کمتر میتوان از اینگونه افراد و آلودگیها اثری یافت و احتمال ابتلای چنین افرادی به آلودگیهای اجتماعی بسیار پایین است و به دلیل روحیه ورزشی از بسیاری ناهنجاریهای دیگر اجتماعی، که با خلق و خوی ورزشکاری همخوانی ندارد، پرهیز میکنند.
تقویت عملکرد ذهن
تعریف ورزش تنها در افزایش فعالیت جسمانی خلاصه نمیشود. بسیاری از ورزشهای امروزی نظیر پینگ پنگ، اسکیت، اسکی، بسکتبال، هنرهای رزمی، شنا و… حرفهای هستند و نیاز به یادگیری و حتی مربی مجرب دارند و کار فکری زیادی را نیز میطلبند؛ بنابراین ورزشهای امروزی تنها یک فعالیت جسمی ساده نیستند، بلکه تواناییهای پیچیده مغز را در کارهای گوناگون از جمله هماهنگی، چالاکی، درست عمل کردن و درست تصمیم گرفتن بهبود میبخشد.
بهطور کلی میتوان گفت ورزش در کلیه اجزای جسم و ذهن بدن و در کلیه مراحل زندگی انسان تاثیر غیرقابل انکار و به سزایی دارد. افراد ورزشکار ذهن فعالتر و خلاقانهای دارند و دیرتر نسبت به بقیه دچار خستگی ذهنی میشوند.
بازیهای المپیک
ورزش زنان
رشتههای ورزشی
بازیهای المپیک
جام جهانی فوتبال
دوپینگ
ورزشهای رزمی
۱:گاهنامه پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی، کتابخانه پهلوی، ج ۱، انتشارات سهیل، ص ۵۹. اشارهشده .
سید جلال عسگری، کارشناس تربیت بدنی و ورزش | [
"سرگرمی",
"توانمندی",
"ورقبازی",
"بازیهای تختهای",
"ورزش شنا",
"ورزش زنان",
"فرانسه",
"هنر غارنشینها",
"لاسکائوکس",
"چین",
"ژیمناستیک",
"فرعون",
"ماهیگیری",
"مصر باستان",
"پرتاب نیزه",
"پرش ارتفاع",
"کشتی (ورزش)",
"زرتشتیان",
"ایران",
"چوگان",
"شمشیربازی سوار بر اسب",
"ایرلند باستان",
"هاکی ایرلندی",
"دو",
"بوکس",
"پرتاب دیسک",
"بازیهای المپیک",
"المپیا، یونان",
"پلئوپونس",
"کشورهای توسعه یافته",
"رادیو",
"تلویزیون",
"اینترنت",
"فوتبال",
"هند و اروپایی",
"اسب",
"سگ",
"دریانوردی",
"Grantland Rice",
"پییر د کوبرتن",
"فشار",
"کمیته بینالمللی المپیک",
"فوتبال (فوتبال)",
"خشونت در ورزشها",
"سپید گستر الوند",
"آپارتاید",
"آفریقای جنوبی",
"ایرلند",
"ناسیونالیسم فرهنگی",
"قرن بیستم میلادی",
"فوتبال ایرلندی",
"هاکی",
"انجمن ورزشکاران ایرلندی",
"بریتانیای کبیر",
"پارک کروک",
"جاده لانسداو",
"اعضای خانواده سلطنتی انگلستان",
"توافقنامه روز جمعه خوب",
"ناسیونالیسم",
"هنر",
"تای چی",
"باله (رقص)",
"عملیات هنری",
"ژیمناستیک هنری",
"بدن سازی",
"پارکور",
"یوگا",
"بوسابول",
"پرش با اسب",
"گاوبازی",
"تجلیل هنری",
"بازیهای المپیک",
"رشتههای ورزشی",
"جام جهانی فوتبال",
"دوپینگ",
"ورزشهای رزمی"
] | [
"ورزش",
"رشتهها بر پایه نوع"
] |
177 | بازیهای المپیک | 4 | 2,820 | 0 | [
"مسابقات المپیک",
"المپيك",
"بازیهای بینالمللی المپیک",
"بازیهای بینالمللی المپیک",
"بازی های المپیک",
"بازیهای المپیک",
"بازي هاي المپيك",
"رقابتهای المپیک",
"بازيهاي المپيك",
"بازيهاي بين المللي المپيك",
"بازیهای بین المللی المپیک",
"بازي هاي بين المللي المپيك",
"بازی های بین المللی المپیک",
"رقابت هاي المپيك",
"رقابت های المپیک",
"مسابقات المپيك",
"المپیک"
] | false | 2,294 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | بازیهای المپیک
300px
سازمانها
Charter IOC NOC نمادهاSports شرکتکنندگان در المپیکجدول مدالهای بازیهای المپیک مدالآوران مراسم
بازیها
تاریخ بازیهای المپیکبازیهای المپیک تابستانیالمپیک زمستانیبازیهای پارالمپیکبازیهای المپیک جوانان
بازیهای المپیک یا المپیاد ورزشی به جشنواره ورزشیای گفته میشود که به عقیده باستانشناسان و تاریخنویسان در یونان باستان به انجام میرسیده، و در اواخر قرن ۱۹ میلادی ازنو احیا شد. در دوره باستان جشنها در ابتدا جنبه مذهبی داشته و برای ادای احترام به زئوس (پادشاه خدایان یونان) در صحن مربوط به او در المپیا برگزار میشد. در یونان باستان شرکت کنندگان متشکل از مردانی که ثروت و وقت کافی داشتند که به تمرین ورزشی بپردازند بودند. پس از احیا مسابقات در دوران مدرن، تا دهه هفتاد قرن بیستم میلادی شرکت کنندگان حتما میبایست ورزشکاران غیر حرفهای میبودند؛ ولی در طی دهه هشتاد قرن بیستم، درها به روی ورزشکاران حرفهای هم باز شد.
بعد از گذشت سالها از احیا شدن، المپیک تبدیل به معتبرترین و بزرگترین رویداد ورزشی در سراسر جهان شد. امروزه بسیاری از ورزشکاران آرزوی شرکت و مدال آوردن در المپیک را دارند.
تاریخچه و پیدایش بازیهای المپیک
دوران باستان
مجسمه زئوس. مسابقات المپیک برای ادای احترام به او در صحن مقدس او در المپیا برگزار میشد.
بازیهای المپیک :در ابتدا یک جشن مذهبی بود که برای ادای احترام به زئوس (پادشاه خدایان یونان) در صحن مربوط به او برگزار میشد. این مسابقات هر چهار سال یک بار و از سال ۷۷۶ قبل از میلاد در المپیا که محل صحن زئوس بود برگزار میشد.
افسانههای زیادی پیرامون پیدایش مسابقات المپیک به وجود آمدهاست: بر اساس یک داستان، هرکول (که در اساطیر یونانی نیم خدا بود) آن را جهت تجلیل از فتوحات بینظیرش بوجود آورد. بر اساس افسانههای دیگر زئوس و کرونوس، دو خدای یونان باستان، با یکدیگر بر سر فرمانروایی المپیا به جدال برخاستند که نهایتا زئوس به پیروزی نائل آمد. بر اساس این داستان مسابقات المپیک یادبود این پیروزی میباشد.
در دوران باستان تنها مردان یونانی که آزاد (و نه برده) متولد شده بودند میتوانستند در مسابقات در جشن مذهبی زئوس شرکت کنند. زنانی که مجرد بودند در تاریخ دیگری به احترام هرا همسر زئوس و مادر هرکول، به مسابقه میپرداختند. زنهای ازدواج کرده حق شرکت در مسابقات را نداشته و در صورت مخالفت باید بهای آن را با جانشان میپرداختند. مسابقات المپیک در بین یونانیها از اهمیت زیادی برخوردار بود چنانکه مورخین یونانی در دوران باستان، از آن به عنوان یک واحد برای اندازهگیری زمان استفاده میکردند. یک «المپیاد» بیانگر چهار سال میبود.
مسابقات در ابتدا تنها شامل «مسابقه دو» بود، ولی بعدها کشتی، بوکس و پرش به آن اضافه شد. شرکت کنندگان که متشکل از افرادی که ثروت و وقت کافی داشتند که به تمرین ورزشی بپردازند. افراد در این مسابقات به صورت شخصی شرکت میکردند و نه به عنوان نمایندگان از شهر یا ناحیهای خاص. تمرکز اصلی این مسابقات بر روی ویژگیهای مردانه مانند قدرت و ورزیدگی که فرهنگ یونانی آن زمان ارج مینهاد پایهگذاری شده بود. بر خلاف سنت جاری در ناحیه مدیترانه که بر پوشیدگی تاکید داشت شرکت کنندگان برهنه در مسابقات شرکت میکردند (کلمه «ژیمناستیک» به عنوان مثال از کلمه یونانی به معنی «برهنه» میآید) مورخین نظریات متفاوتی جهت توضیح این موضوع ارائه کردهاند: حضور برهنه در بین عموم مردم بدون اینکه شخص تحریک جنسی بشود نشانگر کنترل شخص بر خودش است یا لخت بودن بخشی از مراسم مذهبی بود که بر مفهوم گذرا بودن تاکید میکرد یا عقیده به اینکه برهنگی قدرت جادویی به آنها در مقابل صدمات میداد یا اینکه برهنگی لباس مخصوص افراد از طبقه بالا بود… چیزی که به هر حال مشخص است این است که یونانیها برهنگی را خجالتآور نمیدانستند.
در زیر و روی تاریخ یونان و آثار کشف شده به سال ۷۶۶ پیش از میلاد مسیح برخورد میکنیم که «تیمائوس» نخستین مورخ یونانی در نوشتههای خود از مردی بنام «کره ابوس» یاد کردهاست که در راه رفتن از همه سریعتر بودهاست.
این جشنها بیشتر از آن جهت که عاملی بود برای ورزیده شدن و آماده کردن جوانان برای مقابله با هر نوع تجاوز بخاک یونان رونق گرفت.
رشتههای ورزشی برگزار شده در ادوار مختلف این مسابقات شامل مادههای مختلف مسابقات دو، پرش، پرتاب دیسک، پنجگانه باستانی، مشتزنی، کشتی، پانکریشن، اسبدوانی و ارابه رانی میشد.
نوباوگان، جوانان و پهلوانان جداگانه به مبارزه میپرداختند، در حاشیه المپیک مسابقههای شعر و شاعری، سخنوری و موسیقی هم برگزار میگردید. جشنهای «المپیا» ادامه داشت تا سال ۳۹۴ که امپراتور روم آن را تعطیل کرد. این تعطیلی طولانی سبب ویرانی «المپیا» و نیایشگاه «زئوس» نماد قدرت و پهلوانی گردید.
احیا مجدد در دوران مدرن
یک باستانشناس آلمانی به نام «کورتیوس» در دل تپههای خاموش «المپیا» به کاوش پرداخت، و آثار شگفتی را کشف کرد. فکر احیای این بازیها قوت گرفت و با هزاران دشواری مردی شریف، انسان دوست و دانشمند بنام «پیر بارون دوکوبرتن» فرانسوی به کمک دوستان خود در سال ۱۸۸۹ در پاریس همایشی تشکیل داد و اساس بازیهای جدید المپیک را پی نهاد.
بازیهای المپیک با الهام ازاین نام و این دورهای قهرمانی بوجود آمد. رسما از سال۱۸۹۶ بود که درآتن انجام گرفت و پس از آن هر چهارسال یک بار در نقاط مختلف جهان انجام گرفتهاست؛ و فقط سه دوره به دلیل جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم انجام نپذیرفت.
رشد
شمار شرکت کنندگان در المپیک از ۲۴۵ شرکتکننده از ۱۵ کشور جهان در سال ۱۸۹۶، به حدودا ۱۱،۱۰۰ ورزشکار از ۲۰۲ کشور جهان در المپیک تابستانی ۲۰۰۴ در آتن رسید. شمار شرکت کنندگان در المپیک زمستانی بسیار کمتر از شرکت کنندگان در المپیک تابستانی است؛ در المپیک زمستانی ۲۰۰۲ در سالت لیک سیتی، ۲،۴۰۰ ورزشکار از ۷۷ کشور جهان در ۷۸ رویداد ورزشی با یکدیگر به رقابت پرداختند.
المپیک یکی از بزرگترین رویدادهای رسانهای است. در المپیک سیدنی ۲۰۰۰ بیش از ۱۶،۰۰۰ گزارشگر و روزنامهنگار حضور داشتند و حدود ۸/۳ میلیارد بیننده از طریق تلویزیون بازیها را مشاهده کردند. رشد المپیک یکی از بزرگترین مشکلاتی است که المپیک در حال حاضر با آن مواجهاست. گرچه در دهه ۱۹۸۰، ورود ورزشکاران حرفهای و کمک مالی توسط شرکتهای بزرگ بینالمللی مشکلات مالی را برطرف کرد، اما شمار زیاد ورزشکاران، خبرنگاران و تماشاچیان شهرهای میزبان را در مورد سازماندهی المپیک با مشکل مواجه میکند.
عضویت
در حال حاضر ۲۰۳ کشور در رقابتهای المپیک شرکت میکنند. این رقم از ۱۹۳ کشوری که سازمان ملل متحد به رسمیت شناخته بیشتر است. کمیته بینالمللی المپیک بر خلاف دیگر سازمانهای بینالمللی به کشورهایی که دارای استقلال سیاسی نیستند نیز اجازه شرکت در رقابتهای المپیک را میدهد. در نتیجه، بسیاری از مستعمرات و کشورهای غیر مستقل اجازه دارند تا تیمها و ورزشکاران خاص خود را روانه مسابقات المپیک کنند حتی اگر این ورزشکاران دارای شهروندی یک کشور دیگر عضو کمیته المپیک باشند. سرزمینهایی همچون پورتوریکو، برمودا، و هونگ کونگ، نمونههای بارز این مسئله هستند، و تمامی آنها گرچه قانونا بخشی از یک کشور دیگر هستند اما به صورت کشورهایی مستقل در این رقابتها شرکت میکنند. همچنین، از سال ۱۹۸۰، تایوان تحت عنوان «چین تایپه»، و تحت پرچمی که کمیته بینالمللی المپیک طراحی کرده در این رقابتها شرکت میکند. پیش از این سال جمهوری خلق چین به بهانه آنکه تایوان تحت عنوان «جمهوری چین» در این رقابتها شرکت میکرد از شرکت در این رقابتها امتناع میکرد. کمیته بینالمللی المپیک در ۹ فوریه، ۲۰۰۶، جمهوری جزایر مارشال را به رسمیت شناخت و این سرزمین نیز میتواند در المپیک ۲۰۰۸ پکن شرکت کند.
مشکلهای المپیک
جنگ
به رغم آنچه که کوبرتین امید آن را داشت، المپیک نتوانست مانع از وقوع جنگ شود در حقیقت، به خاطر جنگ سه المپیاد بدون برگزاری مسابقات المپیک سپری شد؛ المپیک ۱۹۱۶ به خاطر جنگ جهانی اول برگزار نشد، و رقابتهای ۱۹۴۰ و ۱۹۴۴ نیز به دلیل جنگ جهانی دوم برگزار نشد. همچنین، کشورهای پیروز جنگ جهانی اول مانع از حضور کشورهای مغلوب در المپیک ۱۹۲۰ شدند.
کشتار مونیخ
در حین برگزاری بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۷۲ در مونیخ (آلمان غربی)، ۱۱ عضو تیم المپیک اسرائیل توسط گروهی از شبه نظامیان انتقامجوی فلسطینی تحت عنوان سازمان سپتامبر سیاه، گروگان گرفته شدند. طی یک حمله آزادسازی نافرجام توسط پلیس آلمان غربی ۹ نفر از ورزشکاران اسرائیل، یک پلیس و ۵ نفر از گروگانگیران توسط گلولههای پلیس آلمان غربی کشته شدند. از آن واقعه آزادسازی نافرجام، اکنون به نام کشتار مونیخ یاد میشود.
تروریسم
در زمان بازیهای المپیک تابستانی سال ۱۹۹۶ در آتلانتا، جورجیا، ایالات متحده، انفجار بمبی در المپیک پارک سنتینال باعث کشته شدن ۲ نفر و زخمی شدن بیش از صد نفر شد. گفته میشود بمبگذار اریک رابرت رودلف بودهاست که اکنون در سوپرمکس در فلورنس، کلورادو در حبس ابد بسر میبرد؛ با این حال چندین تئوری توطئه در این مورد وجود دارد.
المپیک زمستانی ۲۰۰۲ در شهر سالت لیک، ایالات یوتا، ایالات متحده آمریکا، اولین سری از بازیهای المپیک زمستان بود که پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ برگزار شد. از آن زمان تاکنون شرایط امنیتی سختی بر روی بازیهای المپیک اعمال میشود تا از فعالیتهای تروریستی احتمالی جلوگیری شود.
سیاست
سیاست نیز در چند مورد در بازیهای المپیک اختلال ایجاد کرد که اولین آنها در بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۳۶ در برلین رخ داد. حزب نازی آلمان از این بازیها به عنوان حربهای تبلیغاتی استفاده کرد. در این بازیها لو زلانگ با کمکی که به جسی اونز (دونده و پرنده سیاه پوست) در مسابقه پرش طول کرد، باعث شد او اول شود و خود در جایگاه دوم ایستاد و بدین گونه روح ورزشکاری را در بازیهای المپیک به نمایش گذاشت. جسی اونز در این مسابقات بر خلاف تصورات رایج در مورد برتری نژاد سفید، که به ویژه از سوی ناسیونال سوسیالیستهای آلمانی مطرح شد، با کسب ۴ مدال طلا یکی از نقاط اوج ورزش سیاهان و جنبش ضد تبعیض نژادی را رقم زد.
اتحاد جماهیر شوروی تا بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۵۲ در هلسینکی در این بازیها شرکت نکرده بود. در عوض این کشور بازیهایی بینالمللی به نام اسپارتاکاید را از سال ۱۹۲۸ به راه انداخته بود. بسیاری از ورزشکاران عضو اتحادیههای کارگری یا احزاب کمونیست یا هواداران آنها بازیهای المپیک را تحریم نموده یا از حضور در آن منع میشدند و در عوض در بازیهای اسپارتاکاید شرکت میکردند.
ماجرای سیاسی دیگری که در مقیاس کوچکتری اتفاق افتاد مربوط یه بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۶۸ در مکزیکوسیتی است. دو ورزشکار آمریکایی رشته دو و میدانی به نامهای تامی اسمیت و جان کارلوس بخاطر پیروزی در مسابقات دو ۲۰۰ متر به نشانه جنبش حمایت از حقوق سیاهان سلام نظامی با مشتهای گره خورده دادند. در پاسخ رئیس کمیته بینالمللی المپیک (آی او سی) آوری براندیژ از کمیته ملی المپیک ایالات متحده آمریکا خواست که این دو ورزشکار را به کشورشان بازگرداند و گرنه تیم دو و میدانی این کشور را اخراج خواهد کرد. مقامات ورزشی آمریکایی نیز ناگزیر آن دو را به کشور بازگرداند.
در پاسخ به این حرکت و رویکرد سیاست گریزانه کمیته بینالمللی المپیک در سال ۱۹۷۳ تعدادی از ملتهای تازه به استقلال رسیده، در حرکتی به نام گانفوا بازیهای کشورهای تازه شکل یافته با نام گانفوا را آغاز کردند که به صراحت طرفدار دخالت سیاست در ورزش بود. آی او سی اعلام کرد که شرکت کنندگان در بازیهای گانفوا حق حضور در بازیهای المپیک را ندارند.
آفریقای جنوبی هم از سال ۱۹۶۴ تا ۱۹۹۲ به دلیل مخالفت برخی از کشورها با سیاست آپارتاید در این کشور از حضور در بازیهای المپیک محروم شده بود.
در سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۲ حضور ورزشکاران اهل کشور افغانستان در المپیک و میدانهای جهانی و آسیایی به حالت تعلیق درآمد. پس از سقوط رژیم طالبان در سال ۲۰۰۱ افغانستان دوباره در بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۰۴ حضور یافت.
تحریم
به دلیل سرکوبی شورش مجارستانیها توسط پیمان ورشو کشورهای هلند، اسپانیا، سویس المپیک ملبورن ۱۹۵۶ را تحریم کردند. کشورهای کامبوج، مصر، عراق و لبنان نیز بهدلیل بحران کانال سوئز این بازیها را تحریم کردند.
در ۱۹۷۲ و ۱۹۷۶ جمع کثیری از کشورهای آفریقایی برای اجبار IOC به محروم کردن آفریقای جنوبی، رودزیا، نیوزیلند تهدید به تحریم بازیها کردند. IOC در دو مورد اول همکاری کرد، اما در المپیک ۱۹۷۶ اقدامی نکرد، زیرا تهدید تحریم از سوی تیم راگبی نیوزیلند به آفریقای جنوبی بود و راگبی جزو بازیهای المپیک محسوب نمیشد. با شروع بازیها کشورهای تهدیدکننده تیمهای خود را به کشورشان بازگرداندند، در حالیکه برخی از ورزشکاران آفریقای جنوبی رقابت خود را آغاز کرده بودند. با این ورزشکاران که به اجبار دولتهایشان مجبور به ترک دهکده المپیک بودند همدردی شد. با این حال در خارج از آفریقا با این حرکت دولتها به سردی برخورد شد. ۲۱ کشور آفریقایی باضافه کشور گواناکو بهدلیل تحریم نشدن نیوزلند از المپیک، بازیهای مونترال را تحریم کردند.
همچنین در سال ۱۹۷۶، به دلیل فشارهایی که از سوی جمهوری خلق چین اعمال شد، کانادا به تیم اعزامی از جمهوری چین (تایوان) اعلام کرد که این تیم نمیتواند تحت نام «جمهوری چین» در المپیک تابستانی مونترال بازی کند، با این حال توافق شد که تایوان از پرچم و سرود ملی جمهوری خلق چین استفاده کند. تایوان مخالفت کرد و تا المپیک لسآنجلس در سال ۱۹۸۴ در این بازیها حضور نیافت، تا اینکه بار دیگر با نام «چین تایپه» و با پرچم مخصوص خود بازگشت.
در المپیک مسکو در سال ۱۹۸۰ و المپیک لسآنجلس در سال ۱۹۸۴ طرفین درگیر در جنگ سرد بازیهای یکدیگر را تحریم کردند.
ایالات متحده بهمراه ۶۴ کشور دیگر از جمله ایران، المپیک مسکو در سال ۱۹۸۰ را بهدلیل حمله شوروی به افغانستان تحریم کردند؛ این در حالیست که تنها ۱۶ کشور غربی در بازیهای المپیک مسکو حضور یافتند. به دلیل این تحریم فقط ۸۰ کشور در این المپیک حضور یافتند. از سال ۱۹۵۶ تاکنون این کمترین تعداد کشور حاضر در المپیک بودهاست.
اتحاد جماهیر شوروی و ۱۴ عضو بلوک شرق (بجز رومانی) هم در دوره بعدی المپیک یعنی در المپیک لسآنجلس در سال ۱۹۸۴ با عنوان این مطلب که امنیت ورزشکارانشان تامین نیست در المپیک لسآنجلس در سال ۱۹۸۴حضور نیافتند. تحریم کنندگان بازیهای المپیک سال ۱۹۸۴ همزمان با المپیک لسآنجلس در سال ۱۹۸۴در ماههای ژوئیه-اوت در مسکو بین خودشان بازیهایی موسوم به جام دوستی را انجام دادند.
جمهوری اسلامی ایران به دلیل تغییر مکان مسابقات از تهران به لسآنجلس به دلیل انقلاب اسلامی المپیک لسآنجلس در سال ۱۹۸۴ را تحریم کرد. (جمهوریاسلامیایران تنها کشوریست که هر دو المپیک (۱۹۸۰ و ۱۹۸۴) را تحریم کردهاست)
در سال ۱۹۸۸ کره شمالی در اعتراض به اینکه با کره جنوبی میزبان مشترک نشده است، در المپیک سئول شرکت نکرد. سه کشور دیگر کوبا، اتیوپی، نیکاراگوئه (به دلیل مشکلات اقتصادی و عدم توانایی فرستادن ورزشکاران) همگی از حضور در بازیها انصراف دادند، اما برای اینکه توسط IOC تحریم نشوند، رسما اعلام کردند که این بازیها را تحریم کردهاند.
ایران بعد از انقلاب اسلامی، همواره مسابقات خود را با اسرائیل بایکوت کردهاست، (ایران اینکار را بهطور واضح انجام نمیدهد و از راههای مشابه استفاده میکند، تا از تحریم توسط کشورهای دیگر خود را برهاند) در المپیک ۲۰۰۴ در آتن، جودوکار ایرانی آرش میر اسماعیلی به عمد با پرخوری زیاد و افزایش وزن بیشاز حدمجاز از مسابقه با حریف اسرائیلی خود (ایهود واکس) محروم شد. چنین اتفاقی در تاریخ برگزاری مسابقات المپیک بیسابقه بودهاست.
در المپیک ۲۰۰۸ پس از آنکه معلوم شد دولت چین ۸۰۰هزار مترمربع از جنگلهای استوایی و در معرض انقراض استان پاپوآی اندونزی را برای بازیهای المپیک ۲۰۰۸ (بهقیمت یک میلیارد دلار) خریدهاست، گروههای طرفدار محیط زیست المپیک ۲۰۰۸ را تحریم کردند.
داروهای نیروزا
یکی از مهمترین مشکلات پیش روی المپیک (و بطور کلی رقابتهای ورزشی بینالمللی)، استفاده از داروهای نیروزا است. از اوایل قرن بیستم، بسیاری از ورزشکاران برای تقویت عملکرد خود به استفاده از دارو رو آوردند. به عنوان مثال، برنده دو ماراتن در المپیک تابستانی ۱۹۰۴ توسط مربی خود حتی در حین مسابقه از استریکنین و کنیاک استفاده کرده بود.
با شدت گرفتن استفاده از این روشها، به تدریج این آگاهی پدید آمد که چنین روشهایی در ورزش سالم نیستند.
اولین و آخرین مورد مرگ در اثر استفاده از داروهای نیروزا در المپیک، در سال ۱۹۶۰ رخ داد. در میدان دوچرخهسواری رم، کنت انهمارک دانمارکی از دوچرخهاش به زمینخورد و پس از آن فوت کرد. بررسی پزشکی قانونی نشان داد که مرگ وی در اثر استفاده از امفتامین بودهاست.
در اواسط دهه ۶۰، فدراسیونهای ورزشی استفاده از داروهای نیروزا را منع کردند و در سال ۱۹۶۷، کمیته بینالمللی المپیک نیز همین رویه را دنبال کرد.
اولین ورزشکار المپیک که آزمایش دوپینگش مثبت بود، هانس گونار لیلینوال سوئدی بود که در رشته پنجگانه مدرن شرکت کرده بود و به دلیل استعمال الکل، مدال برنز خود را از دست داد. طی ۳۸ سال بعدی، هفتاد و سه ورزشکار دیگر نیز به سرنوشت وی دچار شدند که در میان آنان چندین برنده مدال نیز حضور دارد. مشهورترین رد صلاحیتی که به خاطر دوپینگ صورت گرفت، مربوط به بن جانسون دونده دو سرعت از کانادا بود. او در المپیک ۱۹۸۸ سئول برنده دو صد متر شد اما جواب آزمایش استانوزولول وی مثبت شد.
با وجود انجام آزمایشها، بسیاری از ورزشکاران بدون اینکه گیر بیافتند به استفاده از مواد نیروزا ادامه دادند. در سال ۱۹۹۰، اسنادی فاش شد که نشان میداد بسیاری از ورزشکاران زن آلمان شرقی به عنوان بخشی از سیاستهای دولت کشورشان به دستور مربیان خود از آنابولیک استروید استفاده کردهاند.
در اواخر دهه نود، کمیته بینالمللی المپیک در حرکتی سازمانیافتهتر علیه دوپینگ دست به اقدام زد که این حرکت به تشکیل آژانس جهانی مبارزه با دوپینگ در سال ۱۹۹۹ منجر شد. درالمپیک تابستانی اخیر در سال ۲۰۰۰ و المپیک زمستانی ۲۰۰۲، معلوم شد که این نبرد هنوز پایان نیافتهاست چراکه بسیاری از مدالآوران رشتههای وزنهبرداری و اسکی میدانی، به دلیل استفاده از داروهای نیروزا رد صلاحیت شدند.
اخیرا، در المپیک زمستانی ۲۰۰۶، تنها یک ورزشکار در آزمایش دوپینگ مردود شد و مدالش لغو شد. در تنها مورد دیگر، سطح هموگلوبین ۱۲ نفر دیگر بالا تشخیص داده شد و جریمه آن یک تعلیق ۵ روزه به دلیل ملاحظات بهداشتی بود.
در طی این بازیها، کمیته بینالمللی المپیک برای اولین بار طرح آزمایش خون را به اجرا گذاشت.
جنبش المپیک
چندین سازمان در برقراری بازیهای المپیک نقش دارند. آنها در کنار هم نهضت المپیک را شکل میدهند. قوانین و راهکارهایی که این سازمانها بر اساس آن فعالیت میکنند در بخش المپیک عنوان شدهاند.
کمیته بینالمللی المپیک (IOC) که اکنون ژاک روژ ریاست آن را بر عهده دارد، قلب نهضت المپیک را تشکیل میدهد. از این کمیته به عنوان دولت المپیک یاد میشود، زیرا کار حل و فصل مشکلات، تصمیم گیریهای حیاتی مانند انتخاب میزبان مسابقات و برنامهریزی برای المپیک بر عهده این کمیتهاست.
سه سازمان در سطحی تخصصی کمیته المپیک را تشکیل میدهند:
فدراسیون بینالمللی (IFs)، هیئتهای کنترلکننده هر ورزش (برای مثال فیفا یا فدراسیون بینالمللی فوتبال و فدراسیون بینالمللی والیبال، یا فدراسیون بینالمللی والیبال.)
کمیته ملی المپیک (NOCs)، که نهضتهای المپیک در هر کشور را هدایت و کنترل میکنند (برای مثال کمیته المپیک ایالات متحده، یا کمیته ملی المپیک در ایالات متحده)
کمیته برنامهریزی برای بازیهای المپیک (OCOGs)، که مسئول کنترل رویدادهای خاص در المپیک است.
در حال حاضر نهضت المپیک ۲۰۲ عضو NOC و ۳۵ عضو IF دارد. OCOGها قبل از هر المپیک تشکیل میشوند و پس از خاتمه آن و کامل شدن گزارشها کتبی منحل میگردند.
به بیان دیگر نهضت المپیک متشکل از هر شخص و ارگانی است که در المپیک نقش دارند، مثل هیئتهای داوری ورزش ملی، ورزشکاران، رسانهها و حمایت کنندگان بازیهای المپیک.
نکوهش
اغلب بازیهای المپیک در شهرهای اروپایی و آمریکای شمالی برگزار شدهاند و تنها چند دوره معدود از بازیها در مکانهای دیگر بوده که این مکانها نیز محدود به شهرهای آسیای شرقی میشود. تمامی پیشنهادهای برگزاری المپیک از سوی آفریقا و آمریکای جنوبی رد شدهاند. بسیاری بر این باورند که بازیهای المپیک باید در مناطق فقیرتر دنیا نیز برگزار شود. اقتصاددانان به این نکته اشاره میکنند که سرمایهگذاریهای عظیم زیربنایی میتواند شهرهای فقیرتر را پس از برگزاری بازیها به شهرهایی با تولید ناخالص داخلی بیشتر تبدیل کند.
IOC اغلب مورد انتقاد قرار گرفتهاست که چرا سازمانی انعطاف نا پذیر است و تعدادی از اعضای آن حتی تا زمان مرگ عضو باقی میمانند. در این میان خوان آنتونیو سامارانش رئیس IOC بیش از دیگران مورد انتقاد قرار گرفتهاست. تحت ریاست او نهضت المپیک رشد چشمگیری داشتهاست؛ این درحالیست که نهضت همچنان مستبد و فاسد باقی ماندهاست. از مواردی که از او انتقاد شدهاست یکی ارتباطات او با دولت فاشیستی سابق در اسپانیا و دیگری دوره ریاست اوست (۲۱ سال---تا سن ۸۱ سالگی).
در سال ۱۹۹۸ مشخص شد که چند عضو آیاسی از کمیته برنامهریزی برای المپیک زمستانی ۲۰۰۲ رسوایی در قرعه کشی المپیک زمستانی ۲۰۰۲ تا سالتلیکسیتی در ایالت یوتا را به عنوان میزبان بازیها انتخاب کنند. طی تحقیقاتی که از سوی IOC صورت گرفت، ۴ عضو آن استعفا دادند و ۶ عضو دیگر اخراج شدند.
این رسوایی باعث بروز اصلاحات جدیدی شد تا رویه انتخاب شهر میزبان تغییر کرده و مسئله رشوهگیری دیگر رخ ندهد. همچنین ورزشکاران فعالتر و قدیمی نیز توانستند به IOC راه یابند و شرایط عضویت نیز محدود شد.
برنامهای مستند از BBC در ماه اوت سال ۲۰۰۴ با عنوان پانوراما: "فروش بازیها " پخش شد که به بررسی رشوهگیری در فرایند پیشنهاد میزبانی برای المپیک تابستانی ۲۰۱۲ اختصاص داشت. این برنامه نشان داد که چگونه میتوان به اعضای IOC رشوه داد تا به نفع شهر خاصی برای میزبانی رای دهند. در این برنامه ۲ شخصی که مخصوصا به آنها اشاره شد ایوان اسلاوکو از بلغارستان و مطلب احمد کنسول المپیک آسیا بود. با این حال آنها این اتهامات را رد کردند. برخی دیگر ادعا کردند که مقامات رسمی با رشوه دادن به اعضای IOC باعث شدند شهر تورین برای المپیک زمستانی ۲۰۰۶ انتخاب شود و شهر سیون سوییس انتخاب نشد.
نهضت المپیک همچنین متهم به حفاظت بیش از حد از نماد المپیک شدهاست. (آنها مخصوصا برای هرگونه ترتیبی از ۵ حلقه خواهان حق کوپی رایت اختصاصی شدهاند). این نهضت حتی در برابر مسائلی که هیچ ارتباطی با ورزش ندارند مثل بازی «افسانه پنج حلقه» جبههگیری کردند.
جشنها
مراسم بازگشایی
مشعل المپیک در سال ۱۹۸۰
جدای از عناصر سنتی، کشور میزبان هم نمایشهای هنری از رقص و تئاتر مرسوم در آن کشور را اجرا میکند.
عناصر سنتی بسیاری در مراسم افتتاحیه بازیهای المپیک حضور دارند. مراسم معمولا با برافراشتن پرچم کشور میزبان و اجرای سرود ملی آن کشور آغاز میشود. بخش سنتی جشن با رژه ملتها شروع میشود که در آن ورزشکاران هر کشور به ترتیب در ورزشگاه رژه میروند. ورزشکار برجسته هر کشور پرچم آن کشور را در جلوی گروه ورزشکاران آن کشور حمل میکند.
بهطور سنتی (که از المپیک تابستانی ۱۹۲۸ شروع شد) یونان به دلیل موقعیت تاریخی خود به عنوان مبدا بازیهای المپیک، اولین کشور و کشور میزبان، آخرین کشوری هستند که رژه میروند. (استثنائا در سال ۲۰۰۴ که المپیک در آتن برگزار شد، یونان آخرین کشوری بود که رژه رفت؛ با این حال پرچم یونان جلوتر از بقیه حمل شد) دیگر کشورهای شرکتکننده بر اساس حروف الفبای زبان اصلی کشور میزبان و اگر زبان آن کشور به حروف لاتین نباشد، بر اساس حروف الفبای انگلیسی رژه میروند. در المپیک تابستانی ۱۹۹۲ در بارسلونا هر دو زبان اسپانیایی و زبان کاتالان زبان رسمی بازیها بودند، اما به دلیل عوامل سیاسی در حاشیه استفاده از زبان کاتالان، کشورها به ترتیب بر اساس حروف الفبای زبان فرانسوی وارد شدند.
پس از رژه کشورها، ابتدا رئیس کمیته المپیک کشور میزبان سخنرانی میکند و پس از آن رئیس IOC سخنرانی کرده و در انتهای سخنرانی خود رهبر کشور میزبان را معرفی میکند که پس از سخنرانی رئیس IOC رسما المپیک را افتتاح میکند. در برخی موارد اشخاص دیگری به جای رهبر کشور میزبان المپیک را افتتاح میکنند. دو مثال از این مطلب به ایالات متحده بر میگردد. در سال ۱۹۶۰ معاون رئیس جمهور ریچارد نیکسون به جای دوایت آیزنهاور رئیس جمهور بازیهای المپیک زمستانی ۱۹۶۰ را در دره اسکو در کالیفرنیا افتتاح کرد بار دیگر در سال ۱۹۸۰ والتر ماندیل، معاون رئیس جمهور به جای رئیس جمهور جیمی کارتر بازیهای المپیک زمستانی۱۹۸۰ را در لیک پلاسید، نیویورک افتتاح کرد. علیرغم این افتخار برگزاری بازیها به شهر اعطا میشود و نه به کشور.
پس از آن پرچم المپیک را وارد ورزشگاه میکنند و در حالیکه سرود المپیک در حال اجرا است، آن را برافراشته میکنند. سپس حمل کنندگان پرچم هر کشور به دور یکدیگر حلقه زده و جایگاه مانندی را درست میکنند که در وسط آن یک ورزشکار (از زمان المپیک تابستانی ۱۹۲۰) و یک داور (از زمان المپیک تابستانی ۱۹۷۲) سوگند المپیک را یاد میکنند که بر طبق قوانین باز ی کرده و داوری میکنند. در آخر مشعل المپیک وارد ورزشگاه میشود و پس از آنکه از دست هر ورزشکار عبور کرد به آخرین حملکننده مشعل میرسد که معمولا ورزشکاری مطرح از کشور میزبان است. او آتش را در جایگاه مخصوص خود در ورزشگاه روشن میکند. (آتش المپیک از زمان المپیک تابستانی ۱۹۲۸ روشن بودهاست، اما حمل امدادی مشعل از المپیک تابستانی ۱۹۳۶ آغاز شدهاست) از زمان المپیک تابستانی ۱۹۲۰ پس از جنگ جهانی اول، ۶۸ سال است که پس از روشن شدن شعله المپیک کبوترها را به نشانه صلح رها میکنند. اما پس از اینکه چند کبوتر در آتش المپیک در زمان افتتاح المپیک تابستانی ۱۹۸۸ سوختند، این کار متوقف شد.
مراسم افتتاحیه در فضای باز اجرا میشود، اما قرار است در المپیک زمستانی ۲۰۱۰ این مراسم در فضای سبز در ورزشگاه BC برگزار شود.
مراسم پایانی
نشانههای تاریخی بسیاری نیز در زمان برگزاری مراسم اختتامیه، یعنی پس از اتمام تمامی مسابقات ورزشی، به اجرا گذاشته میشود. در ابتدا حمل کنندگان پرچم از هر یک از کشورهای شرکتکننده در یک ردیف وارد ورزشگاه میشوند، اما در پشت آنها تمامی دیگر ورزشکاران بدون هیچ نشانه یا دستهبندی خاصی رژه میروند. این سنت از بازیهای تابستانی ۱۹۵۶ و به پیشنهاد دانشآموزی از ملبورن اجرا میشود. به پیشنهاد او با این کار ورزشکاران جهان در کنار یکدیگر «یک ملت» خواهند بود. (در ۲۰۰۶ ورزشکاران با هموطنان خود وارد ورزشگاه شدند و در ادامه جشن همه با هم مخلوط شدند)
پرچم سه کشور هر یک در هر بار همزمان با نواخته شدن سرود ملی کشورشان در میلههای پرچم به اهتزاز درآمدهاست. پرچم یونان (که افتخار خاستگاه مسابقات المپیک را یدک میکشد)، پرچم کشور میزبان و سر انجام پرچم کشوری که میزبان مسابقات المپیک تابستانی یا زمستانی در سال آینده خواهد بود. (استثنائا در سال ۲۰۰۴ که مسابقات المپیک در آتن برگزار شد، تنها یک پرچم؛ یعنی پرچم یونان به اهتزاز درآمد)
طی مراسمی موسوم به ‹ مراسم آنتورپ ›، (علت این نامگذاری آن است که این سنت در خلال المپیک تابستانی ۱۹۲۰ در شهر آنتورپ برای اولین بار اجرا شد) شهردار شهری که مسابقات را سازماندهی کردهاست، یک پرچم مخصوص المپیک را حمل میکند و آن را به رئیس کمیته ملی المپیک میرساند. رئیس کمیته ملی المپیک پس از دریافت پرچم المپیک، آن را به شهردار شهری که میزبان مسابقات المپیک است، میدهد. شهردار نیز پس از دریافت پرچم، آن را هشت مرتبه میچرخاند. از این پرچمها ۳ عدد بیشتر وجود ندارد و این ۳ پرچم با همه دیگر پرچمها فرق دارند؛ تفاوت این پرچمها با سایر پرچمها در آن است که دور آن پرچمهای ۳ گانه یک حاشیه ۶ رنگی وجود دارد و نیز آن پرچمها توسط روبانهای ۶ رنگی به میله پرچم بسته شدهاند.
پرچم آنتورپ : این پرچم توسط شهردار شهر آنتورپ، بلژیک در المپیک تابستانی ۱۹۲۰ به کمیته ملی المپیک عرضه شد و تا مسابقات سئول ۱۹۸۸ به دیگر شهر سازمان دهنده المپیک تابستانی انتقال داده میشد.
پرچم اسلو : این پرچم توسط شهر اسلو، نروژدر المپیک زمستانی ۱۹۵۲ به کمیته ملی المپیک عرضه شد و پس از آن به دیگر شهر سازمان دهنده المپیک زمستانی انتقال داده میشد.
پرچم سئول : این پرچم توسط شهر سئول، سئول، کره جنوبی در المپیک تابستانی ۱۹۸۸ به کمیته ملی المپیک عرضه شد و پس از آن به دیگر شهر سازمان دهنده المپیک تابستانی انتقال داده میشد.
پس از به اهتزاز درآمدن این ۳ پرچم سنتی، کشور میزبان با اجرای هنرمندانه صحنههایی از رقص و نمایش خاص سرزمینش به معرفی خود میپردازد. این سنت از زمان مسابقات ۱۹۷۶ شروع شد.
پس از سخنرانی رئیس کمیته برگزاری مسابقات المپیک کشور میزبان، رئیس کمیته ملی المپیک به ایراد سخنرانی میپردازد و در پایان سخنرانی خود رسما مسابقات را خاتمه میبخشد. مشعل المپیک خاموش میشود و در حالی که سرود المپیک نواخته میشود، پرچم المپیک که در مراسم افتتاحیه به اهتزاز درآمده بود، از میله پرچم پایین کشیده میشود و به بیرون از ورزشگاه برده میشود.
اهدای مدال
به گفته پروفسور افتخاری رابرت کی بارنی، بنیانگذار مرکز بینالمللی مطالعات المپیک در دانشگاه وسترن انتاریو، ایده برپایی سکوی مدال برای ورزشکاران برنده، ایدهای کانادایی است که از سال ۱۹۳۰ در انتاریو بوجود آمد.
مقاله ۲۵ صفحهای پروفسور بارنی در «مجله بینالمللی مطالعات المپیک» نشان میدهد که از سکوی مدال ابتدا در مسابقات امپراتوری انگلیس در سال ۱۹۳۰ (اکنون بازیهای مشترکالمنافع)در همیلتون استفاده شد و پس از آن در بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۳۲ در لس آنجلس و بازیهای زمستانی در لیک پلاسید.
نمادهای المپیک
بندانگشتی
نهضت المپیک نمادهای بسیاری دارد که بیشتر آنها نشاندهنده ایدهها و ایدهآلهای کوبرتین هستند. معروفترین نما در این میان حلقههای المپیک است. این پنج حلقه در هم بافته شده نمادی از اتحاد میان پنج قارهاست. (آمریکا یک قاره محسوب شدهاست). این پنج حلقه در پنج رنگ روی زمینه سفید در پرچم المپیک کشیده شدهاند. رنگهای سفید (رنگ زمینه)، قرمز، آبی، سبز، زرد و سیاه بگونهای انتخاب شدهاست که هر کشوری حداقل یکی از این رنگها را در پرچم ملی خود دارد. پرچم المپیک در سال ۱۹۱۴ انتخاب شد، اما اولین بار در آنتورپ، ۱۹۲۰ برافراشته شد. این پرچم برای هر یک از جشنهای بازیها برافراشته میشود.
اشعار رسمی المپیک «Citius, Altius, Fortius» عبارتی لاتین به معنی «سریعتر، بالاتر، قدرتمندتر» است. ایدههای کوبرتین بیش از همه در آیین المپیک نمود دارد:
مهمترین مسئله در بازیهای المپیک حضور در آن است، نه برنده شدن. همانگونه که در زندگی مهمترین اصل تلاش است نه پیروزی، اصل مهم فتح کردن نیست، بلکه خوب جنگیدن است.""
آتش المپیک در جایگاه مخصوص المپیک روشن میشود و مشعل آن را دوندگان به صورت امدادی حمل میکنند. این آتش نقش مهمی در مراسم افتتاحیه بازی میکند. با اینکه مشعل از قبل در تاریخ بودهاست، اما حمل امدادی آن از ۱۹۳۶ آغاز شد.
رشتههای ورزشی در المپیک
مسابقات المپیک تابستانی ۲۰۰۴ در ۲۸ رشته ورزشی برگزار شد. اگر هر رشته ورزشی، از قبیل ورزشهای آبی، بهطور جداگانه شمرده میشد، شمار رشتههای ورزشی به ۳۷ میرسید. ۹ رشته ورزشی در برنامه نخستین المپیک جای داشتند و در تمام دورههای بعد نیز برگزار شدهاند: دو و میدانی، دوچرخهسواری، شمشیربازی، ژیمناستیک، وزنهبرداری، تیراندازی، شنا و کشتی. اگر مسابقات قایقرانی در سال ۱۸۹۶ به سبب شرایط نامناسب جوی لغو نمیشد، این ورزش نیز به فهرست ورزشهای آن المپیک افزوده میشد.
آخرین المپیک زمستانی در ۷ رشته ورزشی برگزار شد و اگر بخواهیم هر رشته ورزشی، از قبیل اسکی و اسکیت را بهطور جداگانه بشماریم، باید بگوییم با ۱۵ رشته ورزشی برگزار شد. از میان این رشتهها، اسکی بیرون از جاده، اسکیت بازی نمایشی، هاکی روی یخ، عملیات مرکب اسکاندیناویایی، پرش با اسکی، و اسکیت سرعت در برنامه همگی المپیکهای زمستانی قرار داشتهاست. افزون بر آن اسکیت نمایشی و هاکی روی یخ حتی قبل از ظهور مسابقات المپیک زمستانی، بخشی از مسابقات المپیک تابستانی بود و تیمها در این زمینه با یکدیگر به رقابت میپرداختند.
در سالهای اخیر، کمیته ملی المپیک به منظور جلب توجه تماشاگران چندین ورزش دیگر را نیز به برنامه مسابقات افزودهاست. به عنوان مثال میتوان به اسنو بورد و والیبال ساحلی اشاره کرد. رشد المپیک همچنین باعث میشود که ورزشهای کم طرفدار مانند پنجگانه مدرن یا ورزشهای پرهزینه (قایقرانی آبهای آرام) جایگاه خود را ر برنامه المپیک از دست بدهند. کمیته ملی المپیک تصمیم گرفتهاست از سال ۲۰۱۲ بیسبال و سافتبال را از برنامه مسابقات المپیک خارج کند.
مطابق ماده ۴۸٫۱ منشور المپیک، هر دوره مسابقات المپیک تابستانی باید با دستکم ۱۵ ورزش برگزار شود. کمیته ملی المپیک پس از نشست صد و چهاردهم (۱۱۴) خود در (مکزیک ۲۰۰۲)، تصمیم گرفت برنامه المپیک تابستانی را به حداکثر ۲۸ ورزش، ۳۰۱ مسابقه و ۱۰۵۰۰ ورزشکار محدود کند. مسابقات المپیک عبارت است از ورزشهایی که تحت نظارت فدراسیونهای بینالمللی قرار دارد و فهرست آن در ماده ۶۴ منشور المپیک آمدهاست. رای دو سوم اعضای کمیته ملی المپیک لازم است تا بتوان منشور المپیک را اصلاح کرد و یک فدراسیون رسمی را به جایگاه المپیک ارتقا داد و آن رشته ورزشی را برای گنجاندن در برنامه المپیک واجد شرایط تلقی کرد. ماده ۴۷ منشور المپیک میگوید: تنها ورزشهای المپیکی را میتوان در برنامه المپیک گنجاند.
کمیته بینالمللی المپیک در نخستین جلسهای که پس از هر المپیاد برگزار میکند به بررسی در مورد برنامه المپیک میپردازد. برای آنکه بتوان نام ورزشی را در برنامه المپیک نوشت، به رای اکثریت اعضا نیاز است. بر اساس قوانین فعلی، هر یک از ورزشهای المپیک که برای قرار گرفتن در مسابقات المپیک خاصی انتخاب نشدهاند، کماکان ورزش المپیک محسوب میشوند و ممکن است در مسابقات آتی به شرط حصول رای اکثریت در برنامه المپیک جای گیرند. در هفدهمین جلسه کمیته ملی المپیک در سنگاپور، ۲۶ ورزش برای قرار گرفتن در برنامه المپیک ۲۰۱۲ لندن انتخاب شدند.
تا سال ۱۹۹۲ ورزشهای نمایشی نیز در برنامه المپیک قرار داشتند. هدف از گنجاندن این ورزشها در برنامه المپیک آن بود که این ورزشها بتوانند تماشاچیان بیشتری برای خود جذب کنند؛ اما برندگان ورزشهای نمایشی قهرمان رسمی المپیک محسوب نمیشدند. در پارهای اوقات ورزشهای نمایشی تنها ورزشهایی بودند که در کشور میزبان طرفدار داشتند، اما ورزشهایی که در سطح بینالمللی مطرح بودهاند نیز در المپیک به نمایش درمیآمدند. شماری از ورزشهای نمایشی از جمله بدمینتون و تکواندو سرانجام به عنوان ورزشهای مدال گیر و رسمی وارد برنامه المپیک شدند.
دوستاری و حرفهای گری در المپیک
مدارس خصوصی انگلیس درنیمه دوم قرن نوزدهم تاثیر و نفوذ زیادی بر بسیاری از ورزشها داشت. این مدارس به شکلگیری قوانین کمک کردند و تاثیر فوقالعاده زیادی بر هیئتهای حاکمه این ورزشها داشتند.
آنها این باور یونان باستان و روم را تقویت بخشیدند که ورزش بخش مهمی از آموزش را تشکیل میدهد و این نگرشی بود که در یک ضربالمثل قدیمی خلاصه شده بود: ‹‹ عقل سالم در بدن سالم›› یا به لاتین mens sana in corpore sano. با توجه به این روح و خلقیات، شرکت کردن در ورزش مهمتر از پیروزی در میدان مسابقه بود؛ چرا که جامعه خواهان آن بود که نجیب زادگان تبدیل به آدمهای همه فن حریف شوند؛ نه اینکه الزاما در هر حوزه و زمینه سرآمد و بهترین باشند. نفرت و انزجار طبقات مختلف از ‹‹تجارت›› بر شدت و حدت این باور افزوده بود. خانه والدین محصلان مدارس خصوصی ورودی ویژه و جداگانهای برای نجیب زادگان داشت؛ چرا که تجار و نجیب زادگان از لحاظ طبقه اجتماعی در یک ردیف و پایه قرار نمیگرفتند. مدارس خصوصی نفوذ و دخالت زیادی در شکلگیری و رشد تیمهای ورزشی و مسائل مربوط به آنها از قبیل مجموعه قوانین فوتبال بریتانیا و کریکت و هاکی روی چمن داشتهاند. مضاف بر آن، عادات مدارس خصوصی انگلیس تاثیر بسیار زیادی بر پیر دو کوبرتن (پایهگذار المپیک) داشت. کمیته بینالمللی المپیک از نماینده مجمع مدیران مدارس خصوصی انگلیس دعوت به عمل آورد تا در جلسات اولیه آنها حضور یابد. اعضای مجمع مدیران مدارس رابرت لافان مدیر مدرسه چلتنهام را به عنوان نماینده خود برای حضور در جلسات کمیته بینالمللی المپیک انتخاب کردند. در سال ۱۸۹۷ او یکی از اعضای کمیته بینالمللی المپیک شد و پس از اولین حضور کمیته در لندن که به سال ۱۹۰۴ اتفاق افتاد، این نماینده منتخب نقش بسیار حیاتی و سرنوشتسازی در شکلگیری انجمن المپیک بریتانیا داشت که یک سال پس از آن تاسیس شد.
به نظر کوبرتن ورزشکاران باید نجیب زاده باشند. در ابتدا این گونه تصور میشد که تنها ورزشکاران آماتور دارای این خصلت هستند؛ ورزشکاران حرفهای اجازه نداشتند در بازیهای المپیک حضور یابند. مربیان شمشیر بازی، که انتظار میرفت خود نجیب زاده باشند، از این قاعده مستثنی بودند. استثنا قائل شدن در مورد حرفهایها باعث به وجود آمدن منازعه و جنجال بسیاری در سراسر تاریخ معاصر المپیک شدهاست.
هنگامی که معلوم شدجیم تورپی قهرمان پنجگانه مدرن و دهگانه المپیک ۱۹۱۲ قبل از به دست آوردن مدالهایش به صورت نیمه حرفهای بیسبال بازی میکردهاست، عناوین قهرمانیاش از وی گرفته شد. اما در سال ۱۹۸۳ کمیته بینالمللی المپیک از روی ملاحظات انسانی عنوان قهرمانیاش را به او پس داد. اسکی بازان سوئیسی و اتریشی در حمایت از مربیان خود که به سبب درآوردن پول از طریق ورزش و قرار گرفتن در ردیف ورزشکاران حرفهای از شرکت در مسابقات المپیک زمستانی ۱۹۳۶ محروم شده بودند، آن مسابقات را تحریم کردند.
رفته رفته برای بسیاری روشن شد که قوانین آماتوریسم از رده خارج شدهاند. با این حال کمیته بینالمللی المپیک به قوانین سنتی مربوط به آماتوریسم پایبند ماند. در دهه هفتاد شرایط آماتوریسم از منشور المپیک حذف شد و تصمیمگیری در مورد حضور حرفهایها در هر رشته ورزشی، به فدراسیون بینالمللی هر ورزش محول شد. مثال بارز این تغییر جهت، تیم رویایی آمریکا بود که از ستارگان گرانقیمت اتحادیه ملی بسکتبال تشکیل شده بود و در سال ۱۹۹۲ قهرمان المپیک شد. از سال ۲۰۰۴ به بعد تنها رشتهای که در آن هیچ ورزشکار حرفهای شرکت نمیکند بوکس است (البته با تعریفی ساده از آماتوریسم، چراکه بوکسرها هم از کمیتههای ملی المپیک کشور خود جوایز نقدی دریافت میکنند)؛ در فوتبال مردان تعداد بازیکنان بالای ۲۳ سال در هر تیم نباید بیشتر از ۳ نفر باشد.
مقررات تبلیغات حداقل در زمین بازی، هنوز هم بسیار سختگیرانهاست هر چند که رسمی بودن «حامیان مالی المپیک» پدیدهای عادی است. ورزشکاران تنها مجازند که نام لباسها و لوازم ورزشی را بر روی لباسهای خود داشته باشند. اندازه این نامها نیز محدودیت دارد.
قهرمانان و مدالآوران المپیک
بازیهای میاندورهای، ری ایوری را میتوان یکی از موفقترین ورزشکارانی دانست که در عصر حاضر در مسابقات المپیک شرکت کردهاست.
ورزشکاران (یا تیمهایی) که در هر رشته به مقام اول، دوم یا سوم میرسند مدال دریافت میکنند. به برندگان اول «مدال طلا» اهدا میشود. (اگرچه تا سال ۱۹۱۲ این مدالها از طلای خالص بودند، اما در حال حاضر از نقره طلاکاری شده ساخته میشوند. برندگان دوم مدال نقره دریافت میکنند و به ورزشکاران رتبه سوم، مدال برنز اهدا میشود. در برخی رقابتها که در یک دور مسابقه تکحذفی صورت میگیرد (از جمله بوکس)، ممکن است مقام سوم مشخص نشود که در این حالت هر دو بازنده مرحله نیمه نهایی مدال برنز دریافت میکنند. رسم اهدای مدال به سه شرکتکننده برتر از سال ۱۹۹۴ رایج شد؛ در المپیک ۱۸۹۶ تنها به دو مقام اول و دوم مدالهای نقره و برنز اهدا شد و این در حالیست که در ۱۹۰۰ مدالهای متنوعی اعطا شدند. با این وجود در المپیک ۱۹۰۴ نیز به نفرات اول مدال نقره اهدا میشد، که همین امر ۱۹۰۶ آتن را به اولین دورهای تبدیل کرد که در آن سه مدال اهدا میشد. علاوه بر این از سال ۱۹۴۸ به بعد، به ورزشکارانی هم که رتبههای چهارم، پنجم یا ششم را دریافت میکنند گواهینامههایی اهدا میشود که به صورت رسمی از آنها با عنوان «دیپلم پیروزی» یاد میشود. از سال ۱۹۷۶، این گواهینامهها به کسانی که مدال دریافت کردهاند نیز اهدا میشوند. از سال ۱۹۸۴ دیپلم پیروزی به رتبههای هفتم و هشتم نیز اهدا میشود تا اطمینان حاصل شود کلیه بازندگان رقابتهای مرحله یکچهارم نهایی که در آنها ساختار تک-حذفی حاکم است دیپلم پیروزی را کسب کردهاند تا بدین ترتیب نیاز به برگزاری مسابقات دلجویی (یا بالفظ رسمی «ردهبندی») با هدف مشخص کردن نفر پنجم از بین هشت نفر مرتفع شود. (جالب اینکه رتبه مذکور هنوز هم در بسیاری از مسابقات حذفی محل اختلاف است). در المپیک ۱۸۹۶ نیز این گواهینامهها اهدا میشدند اما در آن زمان، این گواهینامهها به همراه مدال به نفرات اول و دوم اهدا میشد. مدالها و دیپلمهای یادبود که از لحاظ طراحی با مدالها و دیپلمهای ذکر شده متفاوت هستند نیز به ترتیب به شرکت کنندگانی که مقامی پایینتر از سوم و هشتم را کسب کردهاند اهدا میشود. در المپیک تابستانی ۲۰۰۴ آتن، به سه نفر اول علاوه بر مدال تاج گل نیز اهدا شد.
از آنجا که رقابتهای المپیک هر چهار سال یکبار برگزار میشوند، عموم مردم و ورزشکاران این رقابتها را از رقابتهای قهرمانی جهان و سایر رقابتهای بینالمللی که به صورت سالانه برگزار میشوند مهمتر و ارزشمندتر میدانند. بسیاری از ورزشکاران پس از کسب قهرمانی المپیک، در کشورهای خود یا حتی در سطح جهانی، به قهرمان یا فردی مشهور تبدیل شدهاند.
تنوع رشتههای ورزشی و نیز تفاوتهای عمدهای که از المپیک ۱۸۹۶ تاکنون ایجاد شده، قضاوت در این مورد که کدام ورزشکار موفقترین ورزشکار در کل تاریخ المپیک بوده را سخت میکند. به علاوه با توجه به اینکه کمیته بینالمللی المپیک دیگر رقابتهای میان مدتی را ترتیب نمیدهد اینکار بسیار پیچیدهتر شدهاست. اما اگر بخواهیم با توجه به تعداد رتبههای کسب شده این مقایسه را انجام دهیم، ورزشکاران زیر جزء موفقترینها بهشمار میآیند (در امتیازات ری ایوری دو مدال طلا مربوط به رقابتهای میان مدتی هستند)
ردهبندی مدال فردی در تمام دورهها
ردهبندی مدال کشوری
در حالیکه شمار مدالهای هر کشور ثبت میشود، کمیته بینالمللی المپیک هیچ «برنده» مشخصی را اعلام نمیکند. برخی رسانهها همچون روزنامهها و حتی سایت کمیته بینالمللی المپیک در طی بازیها، در فهرستی مدالهای تیمها را بطور غیررسمی پیگیری میکنند. روال متداول اینست که ترتیب کشورها با توجه به مدالهای طلایی که کسب کردهاند مشخص میشود اما مشخص کردن ترتیب کشورها با توجه به تعداد کل مدالها نیز صورت میگیرد.
منابع مختلفی نیز کل مدالها یا تعداد کل مدالهای کسب شده از گذشته تاکنون را معیار قرار میدهند. این جداول ممکن است گمراهکننده باشند، چراکه کشورهایی چون ایالات متحده آمریکا از آغاز بطور مرتب و پیوسته در رقابتهای المپیک شرکت کردهاند در حالیکه ممکن است برخی کشورهای دیگر یا بطور پیوسته شرکت نکرده باشند یا اینکه شمار مدالهای آنها به عنوان یک کشور بین کدهای کمیته بینالمللی المپیک پخش شده باشد.
میزبانان
شهر
کشور
قاره
پرچم
دوره
دوره
فصل
سال
از
تا
آتن
یونان
اروپا
۱
تابستان
۱۸۹۶
۶ آوریل
۱۵ آوریل
پاریس
فرانسه
اروپا
۲
تابستان
۱۹۰۰
۱۴ مه
۲۸ اکتبر
سنتلوئیس ( ۱ )
آمریکا
آمریکای شمالی
۳
تابستان
۱۹۰۴
۱ ژوئن
۲۳ نوامبر
لندن
بریتانیا
اروپا
۴
تابستان
۱۹۰۸
۲۷ آوریل
۳۱ اکتبر
استکهلم
سوئد
اروپا
۵
تابستان
۱۹۱۲
۵ مه
۲۷ ژوئیه
برلین
آلمان
اروپا
۶
تابستان
۱۹۱۶
به خاطر جنگ جهانی اول برگزار نشد
آنتورپ
بلژیک
اروپا
۷
تابستان
۱۹۲۰
۲۰ آوریل
۱۲ سپتامبر
شامونیکس
فرانسه
اروپا
۱
زمستان
۱۹۲۴
۲۵ ژانویه
۴ فوریه
پاریس
فرانسه
اروپا
۸
تابستان
۱۹۲۴
۴ مه
۲۷ ژوئیه
سنت موریتز
سوییس
اروپا
۲
زمستان
۱۹۲۸
۱۱ فوریه
۱۹ فوریه
آمستردام
هلند
اروپا
۹
تابستان
۱۹۲۸
۱۷ مه
۱۲ اوت
لیک پلاسد
آمریکا
آمریکای شمالی
۳
زمستان
۱۹۳۲
۴ فوریه
۱۵ فوریه
لس آنجلس
آمریکا
آمریکای شمالی
۱۰
تابستان
۱۹۳۲
۳۰ ژوئیه
۱۴ اوت
گارمیش-پارتنکرشن
آلمان
اروپا
۴
زمستان
۱۹۳۶
۶ فوریه
۱۶ فوریه
برلین
آلمان
اروپا
۱۱
تابستان
۱۹۳۶
۱ اوت
۱۶ اوت
ساپورو
ژاپن
آسیا
۵
زمستان
۱۹۴۰
به خاطر جنگ جهانی دوم برگزار نشد
توکیو
ژاپن
آسیا
۱۲
تابستان
۱۹۴۰
به خاطر جنگ جهانی دوم برگزار نشد
کورتینا ده آمپتزو
ایتالیا
اروپا
۵
زمستان
۱۹۴۴
به خاطر جنگ جهانی دوم برگزار نشد
لندن
بریتانیا
اروپا
۱۳
تابستان
۱۹۴۴
به خاطر جنگ جهانی دوم برگزار نشد
سنت موریتز
سوییس
اروپا
۵
زمستان
۱۹۴۸
۳۰ ژانویه
۸ فوریه
لندن
بریتانیا
اروپا
۱۴
تابستان
۱۹۴۸
۲۹ ژوئیه
۱۴ اوت
اسلو
نروژ
اروپا
۶
زمستان
۱۹۵۲
۱۴ فوریه
۲۵ فوریه
هلسینکی
فنلاند
اروپا
۱۵
تابستان
۱۹۵۲
۱۹ ژوئیه
۳ اوت
کورتینا ده آمپتزو
ایتالیا
اروپا
۷
زمستان
۱۹۵۶
۲۶ ژانویه
۵ فوریه
ملبورناستکهلم ( ۲ )
استرالیاسوئد
استرالیااروپا
۱۶
تابستان
۱۹۵۶
۲۲ نوامبر۱۰ ژوئن
۸ دسامبر۱۷ ژوئن
اسکوا ولی
آمریکا
آمریکای شمالی
۸
زمستان
۱۹۶۰
۱۸ فوریه
۲۸ فوریه
رم
ایتالیا
اروپا
۱۷
تابستان
۱۹۶۰
۲۵ اوت
۱۱ سپتامبر
اینسبروک
اتریش
اروپا
۹
زمستان
۱۹۶۴
۲۹ ژانویه
۹ فوریه
توکیو
ژاپن
آسیا
۱۸
تابستان
۱۹۶۴
۱۰ اکتبر
۲۴ اکتبر
گرنوبل
فرانسه
اروپا
۱۰
زمستان
۱۹۶۸
۶ فوریه
۱۸ فوریه
مکزیکو سیتی
مکزیک
آمریکای شمالی
۱۹
تابستان
۱۹۶۸
۱۲ اکتبر
۲۷ اکتبر
ساپورو
ژاپن
آسیا
۱۱
زمستان
۱۹۷۲
۳ فوریه
۱۳ فوریه
مونیخ
آلمان
اروپا
۲۰
تابستان
۱۹۷۲
۲۶ اوت
۱۱ سپتامبر
اینسبروک
اتریش
اروپا
۱۲
زمستان
۱۹۷۶
۴ فوریه
۱۵ فوریه
مونترال
کانادا
آمریکای شمالی
۲۱
تابستان
۱۹۷۶
۱۷ ژوئیه
۱ اوت
لیک پلاسد
آمریکا
آمریکای شمالی
۱۳
زمستان
۱۹۸۰
۱۴ فوریه
۲۳ فوریه
مسکو
شوروی
اروپا ( ۴ )
۲۲
تابستان
۱۹۸۰
۱۹ ژوئیه
۳ اوت
سارایوو
یوگسلاوی
اروپا
۱۴
زمستان
۱۹۸۴
۷ فوریه
۱۹ فوریه
لس آنجلس
آمریکا
آمریکای شمالی
۲۳
تابستان
۱۹۸۴
۲۸ ژوئیه
۱۲ اوت
کالگری
کانادا
آمریکای شمالی
۱۵
زمستان
۱۹۸۸
۱۳ فوریه
۲۸ فوریه
سئول
کره جنوبی
آسیا
۲۴
تابستان
۱۹۸۸
۱۷ سپتامبر
۲ اکتبر
آلبرتویل
فرانسه
اروپا
۱۶
زمستان
۱۹۹۲
۸ فوریه
۲۳ فوریه
بارسلون
اسپانیا
اروپا
۲۵
تابستان
۱۹۹۲
۲۵ ژوئیه
۹ اوت
لیلهامبر
نروژ
اروپا
۱۷
زمستان
۱۹۹۴
۱۲ فوریه
۲۷ فوریه
آتلانتا
آمریکا
آمریکای شمالی
۲۶
تابستان
۱۹۹۶
۱۹ ژوئیه
۴ اوت
ناگانو
ژاپن
آسیا
۱۸
زمستان
۱۹۹۸
۷ فوریه
۲۲ فوریه
سیدنی
استرالیا
استرالیا
۲۷
تابستان
۲۰۰۰
۱۵ سپتامبر
۱ اکتبر
سالت لیک سیتی
آمریکا
آمریکای شمالی
۱۹
زمستان
۲۰۰۲
۸ فوریه
۲۴ فوریه
آتن
یونان
اروپا
۲۸
تابستان
۲۰۰۴
۱۳ اوت
۲۹ اوت
تورین
ایتالیا
اروپا
۲۰
زمستان
۲۰۰۶
۱۰ فوریه
۲۶ فوریه
پکن ( ۳ )
چین
آسیا
۲۹
تابستان
۲۰۰۸
۸ اوت
۲۴ اوت
ونکوور
کانادا
آمریکای شمالی
۲۱
زمستان
۲۰۱۰
۱۲ فوریه
۲۸ فوریه
لندن
بریتانیا
اروپا
۳۰
تابستان
۲۰۱۲
۲۷ ژوئیه
۱۲ اوت
سوچی
روسیه
اروپا ( ۴ )
۲۲
زمستان
۲۰۱۴
۷ فوریه
۲۳ فوریه
ریو دو ژانیرو
برزیل
آمریکای جنوبی
۳۱
تابستان
۲۰۱۶
۶ اوت
۲۲ اوت
پیونگچانگ
کره جنوبی
آسیا ( ۴ )
۲۳
زمستان
۲۰۱۸
۷ فوریه
۲۳ فوریه
توکیو
ژاپن
۲۴
تابستان
۲۰۲۰
۲۲ ژوئیه
۹ اوت
ایران در بازیهای المپیک
کشور ایران تاکنون در رشتههای کشتی آزاد، وزنهبرداری، تکواندو، کشتی فرنگی و دو و میدانی موفق به کسب مدالها و قهرمانیهایی در بازیهای المپیک شدهاست.
جدول مدالهای بازیهای المپیک | [
"منشور المپیک",
"کمیته بینالمللی المپیک",
"کمیتههای ملی المپیک",
"نمادهای المپیک",
"ورزشهای المپیک",
"جدول مدالهای بازیهای المپیک",
"فهرست مدالآوران المپیک",
"مراسم بازیهای المپیک",
"تاریخ بازیهای المپیک",
"بازیهای المپیک تابستانی",
"المپیک زمستانی",
"بازیهای پارالمپیک",
"بازیهای المپیک جوانان",
"باستانشناس",
"تاریخنگاری",
"یونان",
"دانشنامه بریتانیکا",
"زئوس",
"المپیا",
"هرکول",
"کرونوس",
"برده",
"هرا",
"مسابقه دو",
"کشتی (ورزش)",
"بوکس",
"پرش",
"تیمائوس (تاریخنگار)",
"مورخ",
"پرتاب دیسک",
"پنجگانه باستانی",
"مشتزنی",
"اسبدوانی",
"ارابه رانی",
"پهلوان",
"شعر",
"موسیقی",
"امپراتور روم",
"نماد",
"کورتیوس",
"همایش",
"المپیک تابستانی ۲۰۰۴",
"آتن",
"المپیک زمستانی ۲۰۰۲",
"سالت لیک سیتی",
"بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۰۰",
"تلویزیون",
"سازمان ملل متحد",
"پورتوریکو",
"برمودا",
"هونگ کونگ",
"تایوان",
"چین تایپه",
"جمهوری خلق چین",
"جمهوری چین",
"جزایر مارشال",
"المپیک ۲۰۰۸ پکن",
"المپیاد",
"جنگ جهانی اول",
"جنگ جهانی دوم",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۲۰",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۷۲",
"اسرائیل",
"سازمان سپتامبر سیاه",
"کشتار مونیخ",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۹۶",
"حملات ۱۱ سپتامبر",
"سیاست",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۳۶",
"برلین",
"حزب نازی آلمان",
"تبلیغات",
"جسی اونز",
"پرش طول",
"نژاد سفید",
"آلمان",
"تبعیض نژادی",
"اتحاد جماهیر شوروی",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۵۲",
"هلسینکی",
"اسپارتاکاید",
"۱۹۲۸ (میلادی)",
"اتحادیههای کارگری",
"حزاب کمونیست",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۶۸",
"مکزیکوسیتی",
"دو و میدانی",
"تامی اسمیت",
"جان کارلوس",
"دو ۲۰۰ متر",
"سلام نظامی",
"کمیته ملی المپیک ایالات متحده آمریکا",
"۱۹۷۳ (میلادی)",
"گانفوا",
"آفریقای جنوبی",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۶۴",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۹۲",
"آپارتاید",
"۱۹۹۹ (میلادی)",
"۲۰۰۲ (میلادی)",
"افغانستان",
"طالبان",
"۲۰۰۱ (میلادی)",
"بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۰۴",
"انقلاب ۱۹۵۶ مجارستان",
"پیمان ورشو",
"هلند",
"اسپانیا",
"سویس",
"المپیک تابستانی ۱۹۵۶",
"کامبوج",
"مصر",
"عراق",
"لبنان",
"بحران کانال سوئز",
"المپیک تابستانی ۱۹۷۶",
"رودزیا",
"نیوزیلند",
"راگبی",
"گواناکو",
"نیوزلند",
"مونترال",
"کانادا",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۸۴",
"المپیک تابستانی ۱۹۸۰",
"جنگ سرد",
"ایالات متحده",
"ایران",
"جنگ شوروی در افغانستان",
"۱۹۵۶",
"رومانی",
"ژوئیه",
"اوت",
"جام دوستی",
"تهران",
"لسآنجلس",
"انقلاب اسلامی",
"کره شمالی",
"کره جنوبی",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۸۸",
"کوبا",
"اتیوپی",
"نیکاراگوئه",
"جودو",
"آرش میر اسماعیلی",
"المپیک ۲۰۰۸",
"چین",
"پاپوآ",
"اندونزی",
"دو ماراتن",
"استریکنین",
"کنیاک",
"امفتامین",
"هانس گونار لیلینوال",
"بن جانسون",
"استانوزولول",
"آلمان شرقی",
"آنابولیک استروید",
"آژانس جهانی مبارزه با دوپینگ",
"هموگلوبین",
"ژاک روژ",
"فیفا",
"فوتبال",
"فدراسیون بینالمللی والیبال",
"والیبال",
"کمیته المپیک ایالات متحده",
"شرق آسیا",
"تولید ناخالص داخلی",
"خوان آنتونیو سامارانش",
"فاشیسم",
"رشوه گرفتهاند",
"سالتلیکسیتی",
"یوتا",
"اوت ۲۰۰۴",
"المپیک تابستانی ۲۰۱۲",
"بلغارستان",
"تورین",
"المپیک زمستانی ۲۰۰۶",
"سیون",
"بازی",
"افسانه پنج حلقه",
"رقص",
"تئاتر",
"پرچم کشور",
"سرود ملی",
"زبان اسپانیایی",
"کاتالان",
"فرانسه",
"معاون رئیس جمهور ایالات متحده",
"ریچارد نیکسو",
"دوایت آیزنهاور",
"رئیس جمهور ایالات متحده",
"دره اسکو",
"المپیک تابستانی ۱۹۲۰",
"آنتورپ",
"(شهر) آنتورپ",
"المپیک تابستانی ۱۹۸۸",
"المپیک تابستانی",
"اسلو",
"المپیک زمستانی ۱۹۵۲",
"سئول",
"مرکز بینالمللی مطالعات المپیک",
"سکوی مدال",
"کانادایی",
"انتاریو",
"بازیهای مشترکالمنافع",
"حلقههای المپیک",
"پرچم المپیک",
"اشعار رسمی المپیک",
"زبان لاتین",
"آیین المپیک",
"آتش المپیک",
"بازیهای المپیک تابستانی سال ۱۹۳۶",
"دوچرخهسواری",
"شمشیربازی",
"ژیمناستیک",
"وزنهبرداری",
"تیراندازی",
"ورزش شنا",
"قایقرانی",
"اسکی (ورزش)",
"اسکیت روی یخ",
"اسکی بیرون از جاده",
"اسکیت بازی نمایشی",
"هاکی روی یخ",
"عملیات مرکب اسکاندیناویایی",
"پرش با اسکی",
"اسکیت سرعت",
"اسنو بورد",
"والیبال ساحلی",
"پنجگانه مدرن",
"بیسبال",
"سافتبال",
"ورزشهای نمایشی",
"بدمینتون",
"تکواندو",
"یونان باستان",
"کریکت",
"هاکی روی چمن",
"انجمن المپیک بریتانیا",
"شمشیر بازی",
"جیم تورپی",
"دهگانه",
"المپیک زمستانی ۱۹۳۶",
"اتحادیه ملی بسکتبال",
"ری ایوری",
"طلا",
"آبطلا کاری شده",
"نقره",
"برنز",
"دور مسابقه تکحذفی",
"المپیک تابستانی ۱۸۹۶",
"المپیک تابستانی ۱۹۰۰",
"المپیک تابستانی ۱۹۰۴",
"المپیک تابستانی ۱۹۰۶",
"رقابتهای میان مدتی",
"ایالات متحده آمریکا",
"فهرست کد کشورهای کمیته بینالمللی المپیک",
"اروپا",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۸۹۶",
"۶ آوریل",
"۱۵ آوریل",
"پاریس",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۰۰",
"۱۴ مه",
"۲۸ اکتبر",
"سنتلوئیس",
"آمریکا",
"آمریکای شمالی",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۰۴",
"۱ ژوئن",
"۲۳ نوامبر",
"لندن",
"بریتانیا",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۰۸",
"۲۷ آوریل",
"۳۱ اکتبر",
"استکهلم",
"سوئد",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۱۲",
"۵ مه",
"۲۷ ژوئیه",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۱۶",
"بلژیک",
"۲۰ آوریل",
"۱۲ سپتامبر",
"شامونیکس",
"بازیهای المپیک زمستانی ۱۹۲۴",
"۲۵ ژانویه",
"۴ فوریه",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۲۴",
"۴ مه",
"سنت موریتز",
"سوییس",
"بازیهای المپیک زمستانی ۱۹۲۸",
"۱۱ فوریه",
"۱۹ فوریه",
"آمستردام",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۲۸",
"۱۷ مه",
"۱۲ اوت",
"لیک پلاسد",
"بازیهای المپیک زمستانی ۱۹۳۲",
"۱۵ فوریه",
"لس آنجلس",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۳۲",
"۳۰ ژوئیه",
"۱۴ اوت",
"گارمیش-پارتنکرشن",
"بازیهای المپیک زمستانی ۱۹۳۶",
"۶ فوریه",
"۱۶ فوریه",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۳۶",
"۱ اوت",
"۱۶ اوت",
"ساپورو",
"ژاپن",
"آسیا",
"1940 Winter Olympics",
"توکیو",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۴۰",
"کورتینا ده آمپتزو",
"ایتالیا",
"1944 Winter Olympics",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۴۴",
"بازیهای المپیک زمستانی ۱۹۴۸",
"۳۰ ژانویه",
"۸ فوریه",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۴۸",
"۲۹ ژوئیه",
"نروژ",
"بازیهای المپیک زمستانی ۱۹۵۲",
"۱۴ فوریه",
"۲۵ فوریه",
"فنلاند",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۵۲",
"۱۹ ژوئیه",
"۳ اوت",
"بازیهای المپیک زمستانی ۱۹۵۶",
"۲۶ ژانویه",
"۵ فوریه",
"ملبورن",
"#Stockholm",
"استرالیا",
"استرالیا (قاره)",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۵۶",
"۲۲ نوامبر",
"۱۰ ژوئن",
"۸ دسامبر",
"۱۷ ژوئن",
"اسکوا ولی",
"بازیهای المپیک زمستانی ۱۹۶۰",
"۱۸ فوریه",
"۲۸ فوریه",
"رم",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۶۰",
"۲۵ اوت",
"۱۱ سپتامبر",
"اینسبروک",
"اتریش",
"بازیهای المپیک زمستانی ۱۹۶۴",
"۲۹ ژانویه",
"۹ فوریه",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۶۴",
"۱۰ اکتبر",
"۲۴ اکتبر",
"گرنوبل",
"بازیهای المپیک زمستانی ۱۹۶۸",
"مکزیکو سیتی",
"مکزیک",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۶۸",
"۱۲ اکتبر",
"۲۷ اکتبر",
"بازیهای المپیک زمستانی ۱۹۷۲",
"۳ فوریه",
"۱۳ فوریه",
"مونیخ",
"۲۶ اوت",
"بازیهای المپیک زمستانی ۱۹۷۶",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۷۶",
"۱۷ ژوئیه",
"بازیهای المپیک زمستانی ۱۹۸۰",
"۲۳ فوریه",
"مسکو",
"شوروی",
"#RussiaEurope",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۸۰",
"سارایوو",
"یوگسلاوی",
"بازیهای المپیک زمستانی ۱۹۸۴",
"۷ فوریه",
"۲۸ ژوئیه",
"کالگری",
"بازیهای المپیک زمستانی ۱۹۸۸",
"۱۷ سپتامبر",
"۲ اکتبر",
"آلبرتویل",
"بازیهای المپیک زمستانی ۱۹۹۲",
"بارسلون",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۹۲",
"۲۵ ژوئیه",
"۹ اوت",
"لیلهامبر",
"بازیهای المپیک زمستانی ۱۹۹۴",
"۱۲ فوریه",
"۲۷ فوریه",
"آتلانتا",
"۴ اوت",
"ناگانو",
"بازیهای المپیک زمستانی ۱۹۹۸",
"۲۲ فوریه",
"سیدنی",
"۱۵ سپتامبر",
"۱ اکتبر",
"بازیهای المپیک زمستانی ۲۰۰۲",
"۲۴ فوریه",
"بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۰۴",
"۱۳ اوت",
"۲۹ اوت",
"بازیهای المپیک زمستانی ۲۰۰۶",
"۱۰ فوریه",
"۲۶ فوریه",
"پکن",
"#Hong Kong",
"بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۰۸",
"۸ اوت",
"۲۴ اوت",
"ونکوور",
"بازیهای المپیک زمستانی ۲۰۱۰",
"بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۱۲",
"سوچی",
"روسیه",
"بازیهای المپیک زمستانی ۲۰۱۴",
"ریو دو ژانیرو",
"برزیل",
"آمریکای جنوبی",
"بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۱۶",
"۶ اوت",
"۲۲ اوت",
"پیونگچانگ",
"بازیهای المپیک زمستانی ۲۰۱۸",
"بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۲۰",
"۲۲ ژوئیه",
"کشتی آزاد",
"کشتی فرنگی"
] | [
"بازیهای المپیک",
"اختراعهای یونانی",
"رویدادهای چند ورزشی",
"رویدادهای ورزشی بنیانگذاریشده در ۱۸۹۶ (میلادی)"
] |
178 | عدد اتمی | 0 | 168 | 0 | [
"عدد اتمي",
"اعداد اتمی",
"اعداد اتمي",
"Atomic number"
] | false | 147 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | عدد اتمی ( Z )، اصطلاحی است که در شیمی و فیزیک برای بیان تعداد پروتونهای موجود در هسته اتم به کار میرود. این اصطلاح نخستین بار توسط ارنست رادرفورد کشف و سپس به کار رفتهاست.
عدد اتمی سمت چپ پایین علامت اختصاری عنصر نوشته میشود:
۱ H (هیدروژن)، ۸ O (اکسیژن)، ۶ C (کربن)
عدد اتمی اصولا شماره محل هر اتم در جدول تناوبی است. وقتی مندلیف، عناصر شیمیایی شناخته شده را بر اساس تشابهاتشان در شیمی مرتب کرد، متوجه شد که قرار دادن دقیق آنها بر اساس جرم اتمی، ناهماهنگیهایی را بوجود میآورد. او متوجه شد که اگر ید و تلریوم بر اساس جرم اتمی شان قرار بگیرند، ترتیبشان غلط به نظر میرسد و وقتی در جدول در جای مناسب قرار خواهند گرفت که جابجا شوند. با قرار دادن آنها بر اساس نزدیکتر بودن خواص شیمیایی، شماره آنها در جدول تناوبی همان عدد اتمی آنها بود. به نظر میرسید که این عدد تقریبا با جرم اتم نسبت دارد. اما همانطور که تفاوت جرم - خواص شیمیایی نشان داد، بازتاب خاصیت دیگری به جز جرم بود.
عجیب بودن این ترتیب، بالاخره بعد از تحقیقات هنری موزلی در سال ۱۹۱۳ تشریح شد. موزلی کشف کرد که ارتباط دقیقی بین طیف بازتاب پرتو ایکس عناصر و محل صحیح آنها در جدول تناوبی وجود دارد. بعدا نشان داده شد که عدد اتمی مساوی بار الکتریکی هسته - به عبارت دیگر تعداد الکترونها - است و این بار الکتریکی است که خواص شیمیایی عناصر را به وجود میآورد و نه جرم اتمی.
جرم اتمی
چگالی
جدول تناوبی
فهرست عناصر شیمیایی | [
"شیمی",
"فیزیک",
"پروتون",
"هسته اتم",
"ارنست رادرفورد",
"علامت اختصاری",
"عنصر",
"هیدروژن",
"اکسیژن",
"کربن",
"اتم",
"جدول تناوبی",
"مندلیف",
"عناصر شیمیائی",
"جرم اتمی",
"ید",
"تلریوم",
"هنری موزلی",
"پرتو ایکس",
"بار الکتریکی هسته",
"چگالی",
"فهرست عناصر شیمیایی"
] | [
"اتم",
"اعداد بدون بعد شیمی",
"خواص شیمیایی",
"فیزیک هستهای"
] |
179 | کروم | 0 | 215 | 0 | [
"كروم",
"کرم (عنصر)",
"كرم (عنصر)"
] | false | 126 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | کروم یکی از عناصر جدول تناوبی است که دارای نشان Cr و عدد اتمی ۲۴ میباشد. کروم یا کرومیوم فلزی سخت، براق و به رنگ خاکستری فلزی با جلاپذیری بالا و نقطه جوش بالا و مقاومت قابل توجه در برابر زنگزدگی و تیرگی ا
اکسید کروومیوم از بیش از ۲ هزار سال پیش در امپراتوری چین برای روکش سلاحهای فلزی استفاده میشد. کروم به عنوان یک عنصر در سال ۱۷۶۱ کشف شد و ابتدا به عنوان رنگدانه کاربرد داشت. در ۱۷۹۷ فلز کروم برای نخستین بار از سنگ معدنی آن جدا شد. از آن زمان تاکنون تقریبا تمام کروم دنیا از سنگ معدنی کرومیت به دست میآید. ارزش این فلز بیشتر به دلیل مقاومت بسیار آن در برابر زنگزدگی و فرسایش است به ویژه وقتی کشف شد که افزودن کروم به فولاد تاثیر قابل توجهی در جلوگیری از فرسایش و تیرگی فولاد دارد. امروزه حدود ۸۵ درصد مصرف کروم دنیا برای ساخت فولاد ضدزنگ (که حداقل ۱۰٫۵ درصد حجم آن را کروم تشکیل میدهد) و همچنین آبکاری با کروم است.
معمولیترین حالتهای اکسایش کروم ۲+ ،۳+ و ۶+ است که ۳+ پایدارترین آنها و حالتهای ۴+ و ۵+ نسبتا کمیاب هستند. ترکیبات کروم در حالت اکسایش ۶، اکسیدکنندههایی قوی هستند.
کاربردها
موارد استفاده کروم:
در متالورژی برای مقاوم کردن در مقابل پوسیدگی و در براقی نهائی:
بهعنوان یک جزء در آلیاژها، مثلا در فولاد ضدزنگ،
در آب کاری با کروم،
در آلومینیوم آنادایز،
به عنوان یک کاتالیزور.
از کرومیت برای ساخت قالبهای پخت آجر استفاده میشود.
نمکهای کروم باعث سبز شدن رنگ شیشه میشوند.
کروماتها و اکسیدها در رنگ مو و رنگهای معمولی به کار میروند.
دی کرومات پتاسیم یک معرف شیمیایی است که درتمیز کردن ظروف شیشهای آزمایشگاهی و به عنوان یک عامل تیترات مورد استفاده قرار میگیرد. این عنصر همچنین به صورت دندانه (مثلا، عامل ثابت نگه دارنده) در رنگرزی بکار میرود.
دی اکسید کروم(CrO2) در تولید نوارهای مغناطیسی مصرف میشود این نوارها نسبت به نوارهای اکسید آهن دارای مقاومت در برابر میدانهای مغناطیسی بیشتری بوده، لذا کارایی بهتری دارند.
تاریخچه
یوهان گوتلوب لمن در سال ۱۷۶۱ در کوههای اورال ماده معدنی نارنجی-قرمز رنگی پیدا کرد که نام آن را سرب قرمز سیبریایی نهاد. گرچه او به اشتباه آن را ترکیب سرب با آهن و سلنیوم انگاشت، آن ماده معدنی در حقیقت کرومات سرب (PbCrO4) بود.
پیتر سیمون پالاس در سال ۱۷۷۰ این ماده معدنی سربی قرمزرنگ (سرب قرمز سیبریایی) را در همان مکانی که لمن قبلا دیده بود، مشاهده کرد که خصوصیات مفید زیادی داشت. از جمله این خصوصیات کاربرد آن به عنوان رنگدانه در تولید رنگ بود که استفاده از این ویژگی به سرعت توسعه یافت. رنگ زرد درخشانی که از کروکوئیت ساخته شد به یک رنگ بسیار رایج تبدیل گشت.
سال ۱۷۹۷ نیکلاس لوئی واکلین نمونههایی از سنگ معدن کروکوئیت را پیدا کرد. او با مخلوط کردن کروکوئیت و اسید هیدروکلریک موفق به تهیه اکسید کروم (CrO3) گشت. سال ۱۷۹۸ واکلین متوجه شد که با حرارت دادن این اکسید در کورههای ذغالی میتوان کروم فلزی به دست آورد. او موفق به شناسایی مقدار کمی کروم در سنگهای قیمتی از جمله یاقوت و زمرد شد.
در طول دهه اول قرن نوزدهم از کروم بیشتر به عنوان سازهای در رنگها استفاده میشد، اما امروزه عمده کاربرد آن (۸۵٪) در آلیاژهای فلزی است و مابقی موارد استفاده آن در صنایع شیمیایی، مواد نسوز و صنایع پایه است.
نقش بیولوژیکی
کروم سه ظرفیتی فلزی است که مقدار کم آن بسیار ضروری است و برای سوخت و ساز کامل قند در بدن انسان مورد نیاز است. کمبودهای کروم میتواند بر توانایی انسولین در ثابت نگهداشتن میزان قند خون تاثیر بگذارد. برخلاف سایر فلزاتی که مقدار کم آنها ضروری است، برای کروم عملکرد بیولوژیکی در متالوپروتئین دیده نشده است.
خاصیت ضد زنگ کردن
این فلز کروم میتواند بسیاری از فلزات دیگر را ضد زنگ کرده و از آنها در برابر خوردگی و زنگ زدن محافظت کند. از همین رو یکی از آلیاژهای اصلی فولاد ضدزنگ یا استینلس استیل را کروم تشکیل میشود.
پیدایش
کروم به شکل سنگ معدن کرومیت Fe, Mg)Cr2O۴) استخراج میشود و با غلظت ۲۱ ذره در میلیون بیستویکمین عنصر از نظر فراوانی در پوسته زمین است. این عنصر را به صورت تجاری با حرارت دادن این سنگ معدن در حضور آلومینیوم یا سیلیسیوم تهیه میشود. نزدیک به نیمی از سنگ معدن کرومیت جهان در آفریقای جنوبی تولید میشود و قزاقستان، هند، زیمبابوه، ایران، فنلاند، برزیل، روسیه و ترکیه نیز از تولیدکنندگان عمده آن هستند. مقدار کرومیت استخراج نشده بسیار زیاد است، اما از نظر جغرافیایی در قزاقستان و آفریقای جنوبی متمرکز هستند. در سال ۲۰۰۰ حدود ۴٫۴ میلیون تن سنگ معدن کرومیت قابل فروش تولید شد که ۳٫۳ میلیون تن آهن- کروم به ارزش تقریبی ۲٫۵ میلیارد دلار آمریکا از آن به دست آمد.
اگرچه وجود کروم خالص بسیار نادر است، مقادیری کروم خالص کشف شدهاست. معدن اوداچنایا در روسیه نمونههایی از کروم خالص تولید میکند. این معدن یک استوانه کیمبرلیت غنی از الماس است که در آن هم کروم خالص و هم الماس تولید میشود.
ترکیبات
دی کرومات پتاسیم عامل اکسیدکننده بسیار قوی است و این ترکیب برای تمیز کردن ظروف آزمایشگاهی، ارجحتر از سایر ترکیبات آلی است. اکسید کرومیک همان اکسید کروم سبز است (Cr2O۳)که در نقاشی لعابی و رنگ کردن شیشه مورد استفاده قرار میگیرد. زردینه کروم رنگدانه زرد درخشانی است (PbCrO4) که مورد استفاده نقاشان قرار میگیرد.
اسید کرومیک دارای ساختار فرضی H2CrO۴ است. نه اسید کرومیک و نه اسید دی کرومیک در طبیعت یافت نمیشوند اما آنیونهای آنها در ترکیبات متنوعی یافت میشود.تری اکسید کروم CrO۳ ،اسید بدون آب اسید کرومیک - به صورت تجاری، بهعنوان اسید کرومیک بفروش میرسد.
ایزوتوپها
کروم بهطور طبیعی متشکل از ۳ ایزوتوپ پایدار Cr-53 ,Cr-54 ,Cr-۵۲ است که فراوانترین آنها Cr-۵۲ (با فراوانی طبیعی ۷۸۹/۸۳٪) است. ۱۹ رادیو ایزوتوپ که پایدارترین آنها Cr-۵۰ با نیمه عمر (بیش از) ۱٫۸E۱۷سال وCr-۵۱ با نیمه عمر۷۰۲۵/۲۷ روز است برای این عنصر شناخته شدهاست. مابقی ایزوتوپهای رادیواکتیو آن از نیمه عمری کمتراز ۲۴ ساعت برخوردارند که نیمه عمر اکثر آنها کمتر از ۱ دقیقه است. این عنصر همچنین دارای ۲ حالت برانگیخته است.
کروم ۵۳ محصول فروپاشی پرتوزاد Mn-۵۳ است. محتویات ایزوتوپی کروم معمولا با محتویات ایزوتوپی منگنز ترکیب میشود و در زمینشناسی ایزوتوپی کاربرد دارد. نسبتهای ایزوتوپ Mn-Cr شواهدی را که از Al-۲۶ وPd-۱۰۷ درباره تاریخ ابتدایی به دست آمده تقویت میکند. اختلاف در نسبتهای Cr-53/Cr-۵۲ و Mn-Cr در چندین شهاب سنگ بیانگر یک نسبت Mn-53/Mn-۵۵ است که نشان میدهد ردهبندی ایزوتوپ Mn-Cr باید از فروپاشی ثابت Mn-۵۳ در پیکره سیارههای مجزا ناشی شده باشد؛ بنابراین Cr-۵۳ دلایلی بیشتر را درباره فرایندهای نوکلئوسنتزی بلافاصله قبل از یکپارچگی منظومه شمسی در اختیار میگذارد.
ایزوتوپهای کروم از نظر وزن اتمی، در بازه ۴۳amu (کروم ۴۳) تا ۶۷amu(کروم ۶۷) قرار دارند. حالت فروپاشی اتمی بلافاصله قبل از فراوانترین ایزوتوپ پایدار (کروم ۵۲)، جذب الکترون است و حالت بلافاصله بعد از آن کاهش بتا است.
هشدارها
فلز کروم و ترکیبات کروم (III) معمولا" برای سلامتی خطرناک نیستند، اما ترکیبات کروم VI در صورت بلع سمی هستند. مقدار تقریبا" نصف قاشق چای خوری ترکیبات کروم سمی (VI) کشنده بوده و سرطانزا بودن مقادیر غیرکشنده کروم VI به اثبات رسیدهاست. بیشتر ترکیبات کروم VI برای چشم، پوست و همچنین بافتهای مخاطی مضر هستند. تماس دائمی با این ترکیبات میتواند موجب آسیبهای دائمی چشم گردد، مگر مواردی که درمان کامل صورت پذیرد.
در سال ۱۹۵۸ سازمان بهداشت جهانی حداکثر میزان مصرف مجاز کروم VI از جنبه سلامتی را ۰۵/۰ میلیگرم در هر لیتر آب آشامیدنی پیشنهاد کرد. این پیشنهاد بارها بررسی شد و در این فاصله مقدار اعلام شده تغییر نکرد | [
"عناصر",
"جدول تناوبی",
"عدد اتمی",
"زنگزدگی",
"دودمان چین",
"کرومیت",
"فولاد",
"فولاد ضدزنگ",
"حالت اکسایش",
"اکسایش",
"متالورژی",
"آلیاژ",
"آب کاری",
"آلومینیوم آنادایز",
"کاتالیزور",
"کرومات",
"اکسید",
"رنگ",
"دی کرومات پتاسیم",
"ظروف شیشهای آزمایشگاهی",
"رنگرزی",
"دی اکسید کروم",
"نوارهای مغناطیسی",
"اکسید آهن",
"coercivity",
"یوهان گوتلوب لمن",
"کوههای اورال",
"سرب",
"آهن",
"سلنیوم",
"کرومات سرب",
"اسید هیدروکلریک",
"اکسید کروم",
"یاقوت",
"زمرد",
"صنایع شیمیایی",
"قند",
"انسولین",
"زنگ زدن",
"پوسته زمین",
"آلومینیوم",
"سیلیسیوم",
"آفریقای جنوبی",
"قزاقستان",
"هند",
"زیمبابوه",
"ایران",
"فنلاند",
"برزیل",
"روسیه",
"ترکیه",
"اکسید کرومیک",
"اسید کرومیک",
"اسید دی کرومیک",
"تری اکسید کروم",
"بدون آب",
"ایزوتوپ",
"فراوانی طبیعی",
"رادیو ایزوتوپ",
"نیمه عمر",
"رادیواکتیو",
"حالت برانگیخته",
"پرتوزاد",
"زمینشناسی ایزوتوپی",
"نوکلئوسنتزی",
"وزن اتمی",
"حالت فروپاشی اتمی",
"جذب الکترون",
"کاهش بتا",
"سرطانزا",
"سازمان بهداشت جهانی"
] | [
"کروم",
"آلایندهها",
"آلایندههای خطرناک هوا",
"ایمنی و بهداشت شغلی",
"زیستشناسی و داروشناسی عنصرهای شیمیایی",
"عناصر شیمیایی",
"فلزات واسطه",
"کانیهای غذایی",
"وامواژههای یونانی",
"کانیهای عناصر آزاد"
] |
180 | کربن | 0 | 615 | 0 | [
"Carbon",
"كربن"
] | false | 464 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | کربن عنصری شیمیائی در جدول تناوبی با نشان C و عدد اتمی ۶ است. کربن عنصری غیر فلزی و فراوان، چهارظرفیتی و دارای چندین دگرشکل است. چنین کربنی همسانگرد و مانند شیشه محکم است. لایههای گرافیت آن مانند کتاب مرتب نشدهاند، بلکه مانند کاغذ خرد شده میباشند.
الیاف کربن شبیه کربن شیشهای هستند. تحت مراقبتهای ویژه (کشیدن الیاف آلی و کربنی کردن) میتوان لایههای صاف کربن را در جهت الیاف مرتب کرد. هیچ لایه کربنی در جهت عمود بر محور الیاف قرار نمیگیرد. نتیجه الیافی با استحکام بیشتر از فولاد است.
کربن در تمامی جانداران وجود داشته و پایه شیمی آلی را تشکیل میدهد. همچنین این غیرفلز ویژگی جالبی دارد که میتواند با خودش و انواع زیادی از عناصر دیگر پیوند برقرار کند (تشکیل دهنده بیش از ده میلیون ترکیب). در صورت ترکیب با اکسیژن تولید دیاکسید کربن میکند که برای رویش گیاهان، حیاتی است. در صورت ترکیب با هیدروژن ترکیبات مختلفی بنام هیدرو کربنها را بوجود میآورد که به شکل سوختهای فسیلی، در صنعت بسیار بنیادی هستند. وقتی هم با اکسیژن و هم با هیدروژن ترکیب گردد، گروه زیادی از ترکیبات را از جمله اسیدهای چرب را میسازند که برای حیات و استر، که طعم دهنده بسیاری از میوهها است، ضروری است. ایزوتوپ C-۱۴ بهطور متداول در تاریخگذاری رادیوکربن کاربرد دارد.
دگرشکلهای کربن
الماس، سختترین کانی شناخته شده و دارای بالاترین سرعت صوت و رسانایی گرمایی در میان مواد
گرافیت، یکی از نرمترین مواد است که در نوک مداد از ان استفاده شدهاست.
فولرن، مولکولهایی در حد بیلیونیوم متر هستند و اشکال مختلفی دارند.
دوده چراغ از سطوح کوچک گرافیت تشکیل شده. این سطوح به صورت تصادفی توزیع شده، به همین دلیل کل ساختمان آن همسانگرد (ایزوتروپ) است.
خواص الکتریکی کربن
کربن به عنوان یک ماده الکتریکی شناخته میشود. کربن میتواند به شکلهای مختلفی باشد: یک رسانای خوب به شکل گرافیت، یک نیمه رسانای خیلی سخت با فاصله زیاد به شکل الماس، یک ابر رسانا هنگامی که با یک جزء مناسب مخلوط شود به علاوه مواد الکتریکی بر پایه کربن نمونههایی از مواد را عرضه میکنند که مجموعه به هم پیوستهای از ابعاد را نشان میدهند از فلورنها که نقاط ذرهای صفر بعدی هستند، تا نانوتیوپهای کربنی که لولههای کوانتومی 1 بعدی هستند، تا گرافیت که ماده غیر همسان لایهای 2 بعدی است و سرانجام تا الماس، یک نیمه رسانای با فاصله عریض 3 بعدی.
اشکال
کربن به دلایل زیادی قابل توجهاست. اشکال مختلف آن شامل یکی از نرمترین (گرافیت) و یکی از سختترین (الماس) مواد شناخته شده توسط انسان است. افزون بر این، کربن میل زیادی به پیوند با اتمهای کوچک دیگر از جمله اتمهای دیگر کربن، داشته و اندازه بسیار کوچک آن امکان پیوندهای متعدد را بوجود میآورد. این خصوصیات باعث شکلگیری ده میلیون ترکیبات کربنی شدهاست. ترکیبات کربن زیر بنای حیات را در زمین میسازند و چرخه کربن – نیتروژن قسمتی از انرژی تولید شده توسط خورشید و ستارگان دیگر را تامین میکند.
تولید کربن
کربن در اثر مهبانگ (انفجار بزرگ آغازین) حاصل نشده، چون این عنصر برای تولید نیاز به یک برخورد سه مرحلهای ذرات آلفا (هسته اتم هلیم) دارد. جهان در ابتدا گسترش یافت و چنان به سرعت سرد شد که امکان تولید آن غیرممکن بود. به هر حال، کربن درون ستارگانی که در رده افقی نمودار H-R قرار دارند، یعنی جائی که ستارگان هسته هلیم را با فرایند سهگانه آلفا به کربن تبدیل میکنند، تولید شد.
کاربردها
کربن بخش بسیار مهمی در تمامی موجودات زندهاست و تا آنجا که میدانیم بدون این عنصر زندگی وجود نخواهد داشت (به برتر پنداری کربن مراجعه کنید). عمدهترین کاربرد اقتصادی کربن، فرم هیدروکربنها میباشد که قابل توجهترین آنها سوختهای فسیلی، گاز متان و نفت خام است. نفت خام در صنعت پتروشیمی برای تولید محصولات زیادی از جمله مهمترین آنها بنزین، گازوئیل و نفت سفید بکار میرود که از طریق فرایند تقطیر در پالایشگاهها بدست میآیند. از نفت خام مواد اولیه بسیاری از مواد مصنوعی، که بسیاری از آنها در مجموع پلاستیک نامیده میشوند، شکل میگیرد.
دیگر کاربردها
ایزوتوپ C-۱۴ که در ۲۷ فوریه ۱۹۳۰ کشف شد در سن یابی کربن پرتوزا مورد استفادهاست.
گرافیت در ترکیب با خاک رس بهعنوان مغز مداد بکار میرود.
الماس جهت تزئین ونیز در متهها و سایر کاربردهایی که سختی آن مورد استفادهاست کاربرد د ارد.
برای تولید فولاد، به آهن کربن اضافه میکنند.
کربن در میله کنترل در واکنشگاههای اتمی بکار میرود.
گرافیت به شکل پودر و سفت شده بهعنوان زغال چوب برای پخت غذا، در آثار هنری و موارد دیگر مورد استفاده قرار میگیرد.
قرصهای زغال چوب در پزشکی که به صورت قرص یا پودر وجود دارند برای جذب سم از دستگاه گوارشی مورد استفادهاند.
خصوصیات ساختمانی و شیمیایی فولرن به شکل ریزتیوب کربن، کاربردهای بالقوه امیدوارکنندهای در رشته در حال شکلگیری نانوتکنولوژی دارد.
پیشینه
کربن (واژه لاتین carbo به معنی زغال چوب) در دوران پیشاتاریخ کشف شد و برای مردم باستان که آن را از سوختن مواد آلی در اکسیژن ضعیف تولید میکردند، آشنا بود. (تولید زغال چوب). مدت طولانی است که الماس بهعنوان مادهای زیبا و کمیاب به حساب میآید. فولرن، آخرین آلوتروپ شناخته شده کربن در دهه ۸۰ بهعنوان محصولات جانبی آزمایشهای پرتو مولکولی کشف شدند.
دگرگونهها (آلوتروپها)
هشت آلوتروپ از کربن
نمودار فازی کربن
تاکنون چهار شکل گوناگون از کربن شناخته شدهاست: غیر متبلور (آمورف)، گرافیت، الماس و فولرن.
کربن در نوع غیر بلورین آن اساسا گرافیت است اما به صورت ساختارهای بزرگ بلورین وجود ندارد. این شکل کربن، بیشتر به صورت پودر است که بخش اصلی موادی مثل زغال چوب و سیاهی چراغ (دوده) را تشکیل میدهد.
در فشار و دمای اتاق کربن به شکل گرافیت پایدارتر است که در آن هر اتم با سه اتم دیگر به صورت حلقههای شش وجهی- درست مثل هیدروکربنهای معطر - به هم متصل شدهاند. هردو گونه شناخته شده از گرافیت، آلفا (شش ضلعی) و بتا (منشور شش وجهی که سطوح آن لوزی است) خصوصیات فیزیکی همانند دارند تنها تفاوت آنها در ساختار بلوری آنها است. گرافیتهای طبیعی شامل بیش از ۳۰٪ نوع بتا هستند در حالیکه گرافیتهای مصنوعی تنها حاوی نوع آلفا میباشند. نوع آلفا از طریق فرآوری مکانیکی میتواند به بتا تبدیل شود و نوع بتا نیز بر اثر دمای بالای ۱۰۰۰ درجه سانتیگراد دوباره به صورت آلفا بر میگردد.
گرافیت به سبب پراکندگی ابر pi هادی الکتریسیته است. این ماده نرم بوده و ورقههای آن که اغلب بهوسیله اتمهای دیگر تفکیک شدهاند، تنها بهوسیله نیروهای وان در والس به هم چسبیدهاند به گونهای که به راحتی یکدیگر را کنار میزنند.
در دما و فشارهای خیلی بالا کربن به صورت الماس پایدار است که در آن هر اتم با چهار اتم دیگر پیوند دارد. الماس ساختار مکعبی همانند سیلسیم و ژرمانیم دارد و (به سبب نیروی پیوندهای کربن – کربن) با نیترید بور همالکترون(BN) در کنارهم بوده و سختترین جسم از نظر مقاومت در برابر سایش بهشمار میرود. تبدیل الماس به گرافیت در حرارت اتاق به قدری کند است که محسوس نیست. در برخی شرایط کربن به شکل لونسدالیت (lonsdalite) متبلور میشود که مشابه الماس ولی شش ضلعی است.
فولرین ساختاری مثل گرافیت دارد اما به جای بخشهای تماما شش ضلعی، حاوی پنج ضلعیها (یا احتمالا هفت ضلعیهای) اتمهای کربن نیز میباشند که ورقه را به شکل کره، بیضی یا استوانه بوجود میآورند. ویژگیهایی از فولرین با نام فولرین باکمینستر (buckminsterfullerene) هم نامیده میشوند هنوز بخوبی بررسی نشدهاند. اینگونه ساختار را به گونه کوتاه شده، گلولههای باکی (buckyballs) هم نامیدهاند. کل نامگان فولرین برگرفته از نام باکمینستر فولر (Buckminster Fuller)، توسعه دهنده گنبد میلهای است که از ساختار گلولههای باکی تقلید کرد.
پیدایش
تقریبا ده میلیون ترکیبات کربنی که برای دانش شناخته شدهاند وجود دارد که هزاران نوع آنها در فرایندهای حیاتی و واکنشهای آلی بسیار مهم اقتصادی، ضروری هستند. این عنصر به مقدار فراوان در خورشید، ستارگان، دنباله دارها و نیز در جو بیشتر سیارات یافت میشود. بعضی از شهابسنگها حاوی الماسهای میکروسکپی هستند که در زمانیکه منظومه شمسی هنوز یک دیسک گازی شکل بود شکل گرفتهاند. کربن به صورت ترکیب با سایر عناصر در جو زمین وجود دارد و در همه گونه آب حل میشود. کربن به همراه مقادیر کمتر کلسیم، منیزیم و آهن، عنصر اصلی سازنده جرم زیادی از سنگ کربنات (سنگ آهک، دولمیت، سنگ مرمر و…) است. این عنصر در صورت ترکیب با هیدروژن تولید زغال سنگ، نفت خام و گاز طبیعی میکند که آنها را هیدرو کربن مینامند.
گرافیت به مقدار فراوان در نیویورک و تکزاس، آمریکا، روسیه، مکزیک، گرینلند و هند یافت میشود.
الماس طبیعی در کیمبرلیت معدنی موجود درچینهها یا ستونهای سنگهای آذرین یافت میشوند. بیشترین الماس در آفریقا به ویژه آفریقای جنوبی، نامیبیا، بوتسوانا، جمهوری کنگو و سیرالئون وجود دارد. همچنین کانادا، قسمتهای قطبی روسیه، برزیل و بخشهای غربی و شرقی استرالیا دارای الماس میباشد.
ترکیبات غیر آلی
(به شیمی آلی هم مراجعه کنید)
معروفترین اکسید کربن، دیاکسید کربن (CO2) است که به مقدار کمتری در اتمسفر زمین وجود دارد. این اکسید توسط موجودات زنده، و برخی موارد دیگر تولید شده و مورد استفاده قرار میگیرد. آب مقدار کمی اسید کربنیک تولید میکند اما دیاکسید کربن مانند بیشتر ترکیباتی که دارای پیوندهای ساده چندگانه با اکسیژنهای روی یک کربن هستند، ناپایدار است. به هر حال، از طریق این واسطه، یونهای کربنات با تشدید تثبیت شده، بوجود میآیند. تعدادی از مواد معدنی مهم، کربناتها هستند که معروفترین آنها کلسیت است. دی سولفید کربن، (۲ CS)، هم مانند آن است.
اکسیدهای دیگر آن، مونوکسید کربن (CO) و زیراکسید (suboxide) نادر C3O۲ هستند. مونوکسید کربن که گازی بیرنگ و بیبو است بهوسیله اکسیده شدن ناقص بوجود میآید. هر یک از این مولکولها دارای یک پیوند سهگانه و نسبتا قطبی هستند که ناشی از تمایل به یک پیوند دائمی با مولکولهای هموگلوبین میباشد بهطوریکه این گاز بسیار سمی است. سیانید (CN-) دارای ساختار و رفتاری بسیار شبیه به یون هالید بوده و نیترید سیانوژن (CN2) نیز به آن مربوط است.
کربن با فلزات قوی، کاربید C-، یا استیلید C 2 2- ؛ بوجود میآورد که با متان و استیلن همراه بوده و هر دوی آنها اسیدهای بهطور باور نکردنی پائتیک اسید هستند. در کل، کربن با الکترو نگاتیوی ۵/۲ به تشکیل پیوندهای کووالانسی تمایل دارد. تعداد کمی از کاربیدها مثل کربوراندوم و Sic، که شبیه الماس میباشند، به صورت شبکههای کووالانسی هستند.
زنجیره کربن
در ساختار اتمی هیدروکربنها، گروهی از اتمهای کربن (اشباع شده با اتمهای هیدروژن) تشکیل یک زنجیره میدهند. روغنهای فرار زنجیرههای کوچکتری دارند. چربیها دارای زنجیرههای بلندتر و پارافینها زنجیرههایی بیاندازه بلند دارند.
چرخه کربن
فرایند مداوم ترکیب و آزادسازی کربن و اکسیژن که در آن انرژی و حرارت ذخیره و دفع میشود را چرخه کربن میگویند. فروگشت (کاتابولیسم) + فراگشت (آنابولیسم) = دگرگشت (متابولیسم). (واژهها از فرهنگستان زبان و ادب فارسی). به چرخه کربن مراجعه کنید
ایزوتوپها
اتحادیه بینالمللی شیمی کاربردی و محض در سال ۱۹۶۱ ایزوتوپ کربن- ۱۲ را برای اوزان اتمی اتخاذ کرد. کربن- ۱۴ رادیوایزوتوپی است با نیمه عمر ۵۷۱۵ سال و برای تاریخ یابی رادیو کربن چوب، نقاط باستانشناسی و نمونهها کاربرد بسیار زیادی دارد.
کربن دارای دو ایزوتوپ پایدار طبیعی میباشد: (C-۱۲(۹۸٫۸۹٪ و C-۱۳(۱٫۱۱٪). نسبت این ایزوتوپها در؟ به نسبت الگوی VPDB (Vienna Pee Dee Belemnite from the Peedee Formation of South Carolina).
d C-۱۳ در اتمسفر ۷ -؟ است است. هنگام فتوسنتز، کربنی که در بافت گیاه تثبیت میشود، بهطور قابل ملاحظهای به C-۱۳ موجود در جو بستگی دارد.
دو حالت برای توزیع مقادیر dC-۱۳ در گیاهان خشکی وجود دارد که ناشی از تفاوتهایی است که گیاهان در واکنشهای فتوسنتز بکار میبرند. بیشتر گیاهان خشکی، گیاهان مسیر C۳ هستند و دارای ارزشهای dC-۱۳ بوده که بین ۲۴- و ۳۴- قرار دارند(؟). دومین گروه از گیاهان (گیاهان مسیر C۴) میباشند که ترکیبی از گیاهان آبی، صحرایی، شوراب زار و مرغزارهای استوایی هستند، و دارای ارزشهای dC-۱۳ بین ۶- و ۱۹- میباشند. یک گروه واسطه (گیاهان کم)، متشکل از جلبک و گلسنگ، دارای ارزشهای dC-۱۳ میباشد که بین ۱۲- و ۲۳-؟ هستند. dC-۱۳ گیاهان و موجودات زنده دادههای سودمندی درباره مواد مغذی و ارتباطات شبکه غذایی ارائه میکند.
هشدارها
ترکیبات کربن گستره وسیعی از آثار سمی دارند. مونوکسید کربن (C O) موجود در اگزوز موتورهای درونسوز و سیانید (CN) که گاهی اوقات در آلودگیهای معدنی وجود دارد برای پستانداران بسیار سمی هستند. بسیاری از ترکیبات دیگر کربن نه تنها سمی نیستند بلکه در واقع برای زیست ضروری میباشند. گازهای آلی مثل اتیلن (H2C=CH2) و اتان و (HCCH)، و متان (CH 4 ) در صورت مخلوط شدن با هوا قابلیت انفجار و اشتعال خطرناکی پیدا میکنند.
ویژگیهای کربن =
1_کربن به دلیل 4 ظرفیت که دارد میتواند چهار پیوند کوالانسی دهد.
2_کربن میتواند با تمام عناصر پیوند دهد
3_میتواند هم پیوند یگانه هم دوگانه هم سهگانه دهد | [
"عنصر شیمیائی",
"جدول تناوبی",
"عدد اتمی",
"دگرشکل",
"عناصر",
"اکسیژن",
"هیدرو کربن",
"فسیل",
"هیدروژن",
"اسید چرب",
"ایزوتوپ",
"C-۱۴",
"تاریخگذاری رادیوکربن",
"الماس",
"گرافیت",
"فولرن",
"همسانگرد",
"پیوند شیمیایی",
"اتم",
"زمین",
"کربن – نیتروژن",
"خورشید",
"ستاره",
"مهبانگ",
"هلیم",
"نمودار H-R",
"فرایند سهگانه آلفا",
"برتر پنداری کربن",
"سوختهای فسیلی",
"گاز متان",
"نفت خام",
"صنعت پتروشیمی",
"بنزین",
"گازوئیل",
"نفت سفید",
"تقطیر",
"پالایشگاه",
"پلاستیک",
"سن یابی کربن پرتوزا",
"فولاد",
"آهن",
"میله کنترل",
"واکنشگاههای اتمی",
"جذب",
"ریزتیوب کربن",
"زبان لاین",
"زغال چوب",
"آلوتروپ",
"ساختار شیشهای",
"دوده",
"شش وجهی",
"هیدروکربنهای معطر",
"گرافیت بتا",
"ابر pi",
"الکتریسیته",
"نیروهای وان در والس",
"سیلسیم",
"ژرمانیم",
"نیترید بور",
"همالکترون",
"سایش",
"لونسدالیت",
"دانش",
"دنباله دار",
"جو (هواشناسی)",
"سیاره",
"شهابسنگ",
"منظومه شمسی",
"دیسک گازی شکل",
"کلسیم",
"منیزیم",
"سنگ",
"کربنات",
"سنگ آهک",
"دولمیت",
"سنگ مرمر",
"زغال سنگ",
"گاز طبیعی",
"نیویورک",
"تکزاس",
"آمریکا",
"روسیه",
"مکزیک",
"گرینلند",
"هند",
"کیمبرلیت",
"آذرین",
"آفریقا",
"آفریقای جنوبی",
"نامیبیا",
"بوتسوانا",
"جمهوری کنگو",
"سیرالئون",
"کانادا",
"برزیل",
"استرالیا",
"شیمی آلی",
"دیاکسید کربن",
"هواکره",
"آب",
"اسید کربنیک",
"یون",
"کلسیت",
"دی سولفید کربن",
"مونوکسید کربن",
"قطبیت شیمیایی",
"هموگلوبین",
"هالید",
"سیانوژن",
"فلز",
"متان",
"استیلن",
"پائتیک",
"اسید",
"پیوند کووالانسی",
"کربوراندوم",
"فروگشت",
"فراگشت",
"دگرگشت",
"چرخه کربن",
"اتحادیه بینالمللی شیمی کاربردی و محض",
"کربن- ۱۲",
"اوزان اتمی",
"کربن- ۱۴",
"رادیو ایزوتوپی",
"نیمه عمر",
"تاریخ یابی رادیو کربن",
"باستانشناسی",
"d",
"فتوسنتز",
"بافت (زیستشناسی)",
"گیاهان مسیر C۳",
"گیاهان مسیر C۴",
"گیاهان کم",
"ماده مغذی",
"پستاندار",
"گاز",
"اتیلن"
] | [
"کربن",
"دگرشکلهای کربن",
"زیستشناسی و داروشناسی عنصرهای شیمیایی",
"عناصر شیمیایی",
"عوامل کاهنده",
"کانیهای آلی",
"کانیهای کربنات",
"نافلزها",
"جدول تناوبی"
] |
181 | اکسیژن | 0 | 751 | 0 | [
"Oxygen",
"اكسيژن",
"اکسیجن",
"اكسیژن",
"اکسيژن",
"اكسيجن",
"گاز اکسیژن",
"گاز اكسيژن"
] | false | 679 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | عکسی از جوزف پریستلی کاشف اکسیژن
اکسیژن یکی از عناصر شیمیایی در جدول تناوبی است که نماد آن O و عدد اتمی آن ۸ است. یک عنصر زیستی بوده و همه جا چه در زمین و چه در کل جهان هستی یافت میشود. مولکول اکسیژن (O ۲ )در زمین از نظر ترمودینامیکی ناپایدار است ولی توسط عمل فتوسنتز باکتریهای بیهوازی و در مرحله بعدی توسط عمل نور ساخت گیاهان زمینی به وجود میآید.
ویژگیها
اکسیژن در دما و فشار استاندارد در حالت گاز است که حاوی دو اتم اکسیژن به فرمول شیمیایی O ۲ است. اکسیژن عنصر مهم هوا است و از طریق عمل فتوسنتز گیاهان تولید شده و برای تنفس حیوانات لازم است. واژه اکسیژن در دو واژه یونانی Oxus(ترش) و Gennan (زایش) ساخته شدهاست یعنی چیزی که از آن ترشی پدید میآید. در فارسی میتوان برای آن واژه ترشمایه را بکار برد. (برابرهای زبانهای دیگر برای واژه اکسیژن مثلا آلمانی Sauerstoff و هلندی zuurstof هم دقیقا همین معنی ترشمایه را میدهد). اکسیژن مایع و جامد رنگ آبی کمرنگ داشته و هر دو بسیار پارامغناطیس میباشند. اکسیژن مایع معمولا با عمل تقطیر جزئی هوای مایع به دست میآید.
درصد حجمی اکسیژن ۲۰٪ است
کاربردها
اکسیژن بهعنوان اکساینده کاربرد بسیار زیادی داشته، و تنها فلوئور از آن الکترونگاتیوتر است. اکسیژن مایع بهعنوان اکسیدکننده در نیروی حرکتی موشکها استفاده میشود. از آنجا که اکسیژن برای تنفس ضروری است در پزشکی کاربرد دارد. گاهی اوقات کسانی که کوهنوردی میکنند یا در هواپیما پرواز میکنند، مخازن اکسیژن همراه دارند (بهعنوان هوا). اکسیژن در جوشکاری و ساخت فولاد و همچنین متانول نیز کاربرد دارد.
اکسیژن به عنوان یک ماده آرامش بخش، سابقه کاربرد دارد که تا زمان حال نیز ادامه دارد و بارهای اکسیژن در مهمانیها و بزمهای امروزی وجود دارد. در سده ۱۹ اکسیژن معمولا با اکسید نیترات ترکیب میشد که اثر تسکین دهنده دارد.
پیشینه
اکسیژن در سال ۱۷۷۱ از سوی داروساز سوئدی کارل ویلهلم شیله کشف شد، ولی این کشف خیلی سریع شناخته نشد و با اکتشاف مستقل جوزف پریستلی بهطور گستردهتری شناخته شد، و از سوی آنتوان لورن لاووزیه در سال ۱۷۷۴ نامگذاری شد.
پیدایش
اکسیژن فراوانترین عنصر در پوسته کره زمین است و برآوردهایی در این زمینه وجود دارد که مقدار آن را ۴۶٫۷٪ ذکر میکنند. اکسیژن ۸۷٪ اقیانوسها (به صورت آب ،H ۲ O)و ۲۰٪ درصد جو زمین (به صورت اکسیژن مولکولی، O ۲ ، یا O ۳ ، ازن) را به خود اختصاص میدهد. ترکیبات اکسیژن به ویژه اکسید فلزات و سیلیکاتها (SiO ۴ ۴- ) و کربناتها(CO ۳ ۲- )معمولا در خاک و تخته سنگها یافت میشوند. آب یخ زده یک جسم سخت متداول بر روی سیارات دیگر و ستارههای دنباله دار میباشد. کلاهکهای یخ کره مریخ از دیاکسید کربن منجمد تولید شدهاند. ترکیبات اکسیژن در سراسر کهکشان یافت میشوند و طیف نور اکسیژن اغلب در ستارهها دیده میشود.
ترکیبات
الکترون به خاطر وجود الکترونگاتیوی، اکسیژن تقریبا با تمام عناصر دیگر پیوند شیمیایی تشکیل میدهد (که این مطلب منشا تعریف اصلی اکسید شدن میباشد). تنها عناصری که تحت عمل اکسایش قرار نمیگیرند گازهای اصیل هستند. یکی از معروفترین این اکسیدها اکسید هیدروژن یا آب است H ۲ O. سایر اکسیدهای معروف دیگر ترکیبات کربن و اکسیژن هستند مانند دیاکسید کربن (CO ۲ )، الکلها (R-OH)، آلدئیدها (R-CHO) و کربوکسیلیک اسیدها (R-COOH). رادیکالهای اکسیژن مانند کلراتها(ClO ۳ - )، پرکلراتها (ClO ۴ - )، کروماتها (CrO ۴ ۲- )، دی کروماتها (Cr ۲ O ۷ ۲- )، پرمنگناتها (MnO ۴ - )، و نیتراتها (NO ۳ - )، اکسایندههای قوی هستند. خیلی از فلزات مانند آهن با اتم اکسیژن پیوند برقرار میکنند اکسید آهن(Fe ۲ O ۳ ). ازن (O ۳ )، با عمل تخلیه برق ایستایی (الکترواستاتیکی) در حضور مولکول اکسیژن شکل میگیرد. مولکول اکسیژن دوتایی (O ۲ ) ۲ نیز شناخته شده، که از جزء کمی از اکسیژن مایع را تشکیل میدهد. اپوکسیدها و اترها موادی هستند که در آن اتم اکسیژن قسمتی از یک حلقه سه اتمی هستند.
ایزوتوپها
اکسیژن طبیعی مخلوطی از سه ایزوتوپ پایدار هست: اکسیژن-۱۶ (۹۹٫۷۵۹ درصد)، اکسیژن-۱۷ (۰٫۰۳۷ درصد) و اکسیژن-۱۸ (۰٫۲۰۴ درصد).
اکسیژن ده ایزوتوپ پرتوزا نیز دارد. ایزوتوپهای پرتوزایی همه، نیمه عمری کمتر از سه دقیقه دارند. بیشترین نیمه عمر را اکسیژن-۱۵ (۱۲۴ ثانیه) دارد که در بررسی تنفس پستانداران استفاده میشود.
هشدارها
اکسیژن در فشارهای نسبی بالا میتواند سمی باشد.
قرارگرفتن طولانی در معرض اکسیژن خالص میتواند برای شش و سامانه عصبی سمی باشد. تاثیرات ریوی شامل آماس شش (ورم ریه) کاهش ظرفیت شش و آسیب به بافتهای ششی میباشد. تاثیرات بر سامانه عصبی شامل کاهش بینایی، تشنج و اغما میشود.
همچنین مشتقات خاصی از اکسیژن، مانند ازون (O ۳ )، پروکسید هیدروژن و رادیکالهای هیدروکسیل و سواکسیدها بسیار سمی میباشند. بدن سازوکارهایی را برای مقابله با اینگونهها توسعه داده. برای نمونه، عامل طبیعی گلوتاتیون (glutathione) و بیلی روبین که فراورده بخش شدن طبیعی هموگلوبین است، میتوانند به عنوان یک پاداکسید (ضد اکسید) عمل کنند. منابع تمرکزیافته اکسیژن باعث احتراق سریع شده و بنابراین، در کنار فراوردههای سوختی خطر گسترش سریع آتشسوزی و انفجار وجود دارد.
آتشی که در مخازن اکسیژن آپولو ۱۳ رخ داد به این دلیل سریع گسترش پیدا کرد، که فشار جوی اکسیژن در حالت معمولی بود، درحالیکه هنگام عملیات پرتاب این فشار باید یک سوم فشار جوی معمولی باشد). | [
"عناصر شیمیایی",
"جدول تناوبی",
"عدد اتمی",
"زمین",
"جهان",
"ترمودینامیک",
"ناپایدار",
"فتوسنتز",
"باکتریهای بیهوازی",
"گیاه",
"گاز",
"اتم",
"تنفس",
"زبان یونانی",
"ترش",
"پارامغناطیس",
"تقطیر",
"اکساینده",
"فلوئور",
"الکترونگاتیو",
"موشک",
"پزشکی",
"کوهنوردی",
"هواپیما",
"متانول",
"اکسید نیترات",
"مسکن",
"۱۷۷۱ (میلادی)",
"سوئد",
"کارل ویلهلم شیله",
"جوزف پریستلی",
"آنتوان لورن لاووزیه",
"۱۷۷۴ (میلادی)",
"اکسید",
"فلز",
"سیلیکاتها",
"آب",
"ستارههای دنباله دار",
"یخ",
"دیاکسید کربن",
"طیف",
"ستاره",
"الکترون",
"پیوند شیمیایی",
"اکسایش",
"کربن",
"الکل",
"کربوکسیلیک اسید",
"رادیکال (شیمی)",
"کلرات",
"پرکلرات",
"کرومات",
"دی کرومات",
"پرمنگنات",
"نیترات",
"اکسید آهن",
"اپوکسید",
"اتر",
"ایزوتوپ",
"پرتوزا",
"پستانداران",
"فشار نسبی",
"سمی",
"شش",
"سامانه",
"آماس شش",
"بافت (زیستشناسی)",
"پروکسید",
"رادیکالهای هیدروکسیل",
"سوپراکسید",
"سازوکار",
"گلوتاتیون",
"بیلی روبین",
"آپولو ۱۳"
] | [
"اکسیژن",
"اکسیدکنندهها",
"زیستشناسی و داروشناسی عنصرهای شیمیایی",
"عناصر شیمیایی",
"کالکوژنها",
"گازهای تنفسی",
"مواد شیمیایی برای اورژانسهای پزشکی",
"نافلزها"
] |
182 | موسیقی | 6 | 1,301 | 0 | [
"موسیقی (کلیات)",
"موسيقي",
"موسيقي (كليات)",
"موسقی",
"موزیک",
"موزيك",
"موسقي",
"موسيقيدان",
"موسيقي دان",
"خنیا"
] | false | 1,099 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | موسیقی
موسیقی یا موزیک که در فارسی به آن خنیا هم گفته میشد، یکی از فعالیتهای بشری است که بن مایه تشکیلدهنده آن، صدا و سکوت است. عناصر اصلی تشکیلدهنده موسیقی شامل نواک (تعیینکننده ملودی و هارمونی) و ریتم است.
ریشه واژه خنیا و موسیقی
یک خواننده (چستر بنینگتون) که گاهی با آوازخوانی و تغییر لحن «بهتنهایی» موسیقی ایجاد میکرد.
خنیا از ریشه «خونیاک» زبان پارسی میانه و «هو نواک» اوستایی است که خود آن از دو بخش تشکیل شده: «هو» به معنای نیک، زیبا، خوش (برای نمونه در واژه «هومن» به معنای نیکاندیش)، و «نواک» به معنای نوا. در کل هونواک، خونیاک و خنیا به معنی «نوای خوش» است.
موسیقی را هنر بیان احساسات به وسیله آواها گفتهاند که مهمترین عوامل آن صدا و ریتم هستند و همچنین دانش ترکیب صداها به گونهای که خوشآیند باشد و سبب انبساط و انقلاب روان گردد نیز نامیده میشود.
واژه موسیقی از واژهای یونانی و برگرفته از واژه (Mousika) و مشتق از واژه ῦ میباشد.
تعاریف گذشتگان از موسیقی
پیشینیان موسیقی را چنین تعریف کردهاند: معرفت الحان و آنچه التیام الحان بدان بود و بدان کامل شود. ارسطو موسیقی را یکی از شاخههای ریاضی میدانسته و فیلسوفان اسلامی نیز این نظر را پذیرفتهاند، همانند ابن سینا که در بخش ریاضی کتاب شفا از موسیقی نام بردهاست ولی از آنجا که همه ویژگیهای موسیقی مانند ریاضی مسلم و غیرقابل تغییر نیست، بلکه ذوق و قریحه سازنده و نوازنده هم در آن دخالت تام دارد، آن را هنر نیز میدانند. در هر صورت موسیقی امروز دانش و هنری گستردهاست که دارای بخشهای گوناگون و تخصصی میباشد.
صدا در صورتی موسیقی نامیده میشود که بتواند پیوند میان اذهان ایجاد کند و مرزی از جنس انتزاع آن را محدود نکند.
افلاطون: موسیقی یک ناموس اخلاقی است که روح به جهانیان، و بال به تفکر و جهش به تصور، و ربایش به غم و شادی و حیات به همه چیز میبخشد.
ارسطو: موسیقی حکمتی است که نفوس بشر از اظهار آن در قالب الفاظ عاجز است بنابراین آن را در قالب اصوات ظاهر میسازد.
ابونصر فارابی: موسیقی علم شناسایی الحان است و شامل دو علم است؛ علم موسیقی عملی و علم موسیقی نظری.
ابوعلی سینا: موسیقی علمی است ریاضی که در آن از چگونگی نغمهها از نظر ملایمت و سازگاری، و چگونگی زمانهای بین نغمهها بحث میشود.
افلاطون: موسیقی روح انسان را مناسب و هماهنگ میکند و استعداد پذیرش عدالت را در وی برمیانگیزد.
بتهوون: موسیقی مظهری است عالیتر از هر علم و فلسفهای. موسیقی هنر زبان دل و روح بشر و عالیترین تجلی قریحه انسانی است.
بتهوون: آنجا که سخن از گفتن بازمیماند موسیقی آغاز میشود.
لئوپددوفن: ریشه موسیقی به عهد کهن ارتباط دارد. در واقع همان روزی که انسان توانست برای نخستین بار خوشیها ورنجهای خود را با صدا نمایش دهد، مبدا موسیقی بهشمار میآید.
ابن خردادبه (به نقل از یحیی بن خالدبن برمک): موسیقی آن است که تو را شاد کند و برقصاند و بگریاند و اندوهگین کند و جز آن هر چه باشد رنج و بلاست.
ابن خردادبه: موسیقی ذهن را لطیف و خوی را ملایم و جان را شاد و قلب را دلیر و بخیل را بخشنده میکند، آفرین بر خردمندی که موسیقی را پدیدآورد.
هگل: آنچه موسیقی متعلق به خود میداند همان اعماق زندگانی درون شخص است موسیقی هنر خاص روح است و بهطور مستقیم به روح خطاب میکند.
واگنر: من موسیقی را تنها وسیله لذت گوش بهشمار نمیآورم بلکه آن را محرک قلب و مهیج احساسات میدانم. موسیقی عالیترین هنرهاست. موسیقی متعلق به دل است و جایی که دل نیست موسیقی هم وجود ندارد.
نیچه: تمام پدیدهها در مقایسه با موسیقی تنها نمادند «زایش تراژدی»
نیچه: زندگی بدون موسیقی اشتباهی بزرگ بودهاست
نظریههای زیباییشناسی درباره موسیقی
ایرانی
سه نظریه زیباییشناسی درباره موسیقی وجود دارد:
موسیقی به مثابه زبان احساسات
موسیقی به مثابه نماد احساس
ذات موسیقی صدا و حرکت است
بسیاری از پدیدههای طبیعی مانند آبشار و وزش باد از میان برگهای درختان و نوای طبیعی موسیقی ایجاد میکنند. پس باید بپذیریم موسیقی پدیدهای است در فطرت آدمی. از آنجا که موسیقی، یکی از زیر مجموعههای فرهنگ، در همه جوامع وجود دارد، و گاه با افسانهها و حکایتها و احساسات آمیخته شدهاست.
تاریخچه زیباییشناسی در موسیقی
بیش از دوهزار سال است که غرب و شرق به قدرت موسیقی در برانگیختن احساسات اذعان کردهاند. به حدی که کسانی که دغدغه حفظ امنیت دولت را داشتهاند موسیقی را خطرناک تلقی کردهاند. اما تشریح این امر که موسیقی چگونه چنین تاثیری بر ما میگذارد بسیار دشوار است. فهم دلیل این امر چندان سخت نیست. قدیمیترین و رایجترین نظریههای غربی هنر، هنر را تقلید طبیعت میدانند. اما موسیقی تماما با این تعریف سازگار نیست. موسیقی قادر به بازنمایی اشکال و رنگها یا توصیف جهان در قالب واژگان نیست و تواناییاش در تقلید اصواتی که در عالم طبیعت وجود دارند سهم بسیار کوچکی است. اما این قالب هنری غیرمفهومی و غیر تقلیدی که مجموعهای از اصوات نظام یافتهاست به نحو معینی تجربیات زیبایی شناسانهای فراهم میآورد که در ابعاد و مراتب مختلف دارای ارزشند.
از سرگرمکنندگی نسبی تا تجربههای زیبایی شناسانهای که به کنه شخصیت راه میبرند و ما را به مرتبهای بیبدیل میرسانند. این هنر از چه نوعی است؟
نظریههای زیباییشناسی موسیقی که به این پرسش پاسخ میدهند در دو گروه کلی جای میگیرند؛ نظریههای قایل به وابستگی که ارزش زیبایی شناسانه موسیقی را بر حسب روابط آن با امر دیگری خارج از موسیقی تبیین میکنند و این امر معمولا احساس است.
نظریههای قایل به استقلال که ارزش زیبایی شناسانه موسیقی را وابسته به امری خارج از موسیقی نمیدانند بلکه آن را وابسته به ویژگیهای ذاتی موسیقی تلقی میکنند.
تقسیمبندی موسیقی
موسیقی به روشهای بسیاری تقسیمبندی میشود.
بر اساس دوره هنری پیدایش :
موسیقی قرون وسطی
موسیقی رنسانس
موسیقی دوره باروک
موسیقی کلاسیک
موسیقی رومانتیک
موسیقی مدرن
موسیقی معاصر
بر اساس ساختار آواشناسی :
کوانتو تونیک (موسیقی دارای نتهای جداگانه مشخص با فاصله موسیقایی)
استریم تونیک (موسیقی بدون فواصل - موسیقی دارای نتهای پیوسته)
بر اساس ساختار گام
گام کروماتیک
گام دیاتونیک
بر اساس تعداد نتها در گام:
پنتاتونیک یا پنج صدایی (مانند موسیقی ژاپن)
مونوتونیک یا تک صدایی (مانند برخی سازهای تکنت همچون برخی شیپورهای نظامی یا سوتسوتک)
هگزاتونیک
از دیدگاه ضرباهنگ :
موسیقی بیضرب - آن است که دارای وزنی آشکار نباشد که نمونه آن برخی آوازهای موسیقی ایرانی هستند.
موسیقی آهنگین یا رنگ (Rhythmic) به موسیقیهایی گفته میشود که دارای وزن باشد مانند آهنگهایی که برای رقص ساخته شده باشد؛ پیشدرآمد، مارش و غیره.
لارگو (خیلی آرام و آهسته)
آداجیو (آهسته)
پرستو (خیلی تند)
آلگرو (تند)
آندانته (معمولی)
آلگرتو
از دیدگاه ناحیه پیدایش :
موسیقی بومی
موسیقی نواحی
موسیقی شرقی
موسیقی غربی
موسیقی ایرانی
موسیقی عربی
موسیقی فلامنکو
موسیقی کانتری
(و بسیاری نواحی دیگر)
از دیدگاه خاستگاه معنایی-کلامی و جایگاه اجتماعی :
موسیقی مذهبی
موسیقی آیینی (به عنوان مثال موسیقی عرفانی یا موسیقی صوفی گری موسیقی عروسی یا عزا)
موسیقی بلوز
موسیقی پاپ
موسیقی راک
موسیقی هیپ هاپ
موسیقی کودک
نوحه خوانی
تواشیح
از لحاظ اولویت کلام یا ساز :
موسیقی کلامی
موسیقی بیکلام
از دیدگاه کاربردی :
موسیقی درمانی مانند موسیقی زار جنوب ایران یا موسیقیهای مخصوص آرامش و مدیتیشن
موسیقی رقص
موسیقی فیلم
موسیقی نظامی (مارشه)
از لحاظ سازبندی (ارکستراسیون) و آوایی :
موسیقی تک سازی (Solo)
موسیقی سمفونیک
موسیقی اپرا
دو نوازی (دوئت)
سه نوازی (تریو)
چهارنوازی (کوارتت)
موسیقی تلفیقی (فیوژن)
موسیقی ضربی
موسیقی آرشهای (مانند کوارتت زهی، گروه سازهای بادی)
موسیقی آوایی (وکال) - مانند آثار ارکستر آوازی تهران یا گروه کر کلسیا
بر پایه فرم موسیقی
سونات
سمفونی
پرلود (پپش درآمد)
مینوئت
پیشنوا (اورتور)
کنسرتو
لایتموتیف یا نغمه معرف (leitmotiv به معنی نغمه راهبر یا شاخص)
بر اساس دستگاه یا مقام :
برای موسیقی سنتی ایرانی هفت دستگاه به همراه ۵ آواز برمیشمارند مانند: دستگاه ماهور، دستگاه شور، آواز بیات ترک. هر دستگاه میتواند تعدادی «گوشه» داشته باشد. همچنین در موسیقی ایرانی ۱۲ مقام برشمردهاند مانند مقام راست، زیر، اصفهان، حجاز.
تئوری موسیقی :
نظریهای درباره نگارش و ساختار و قواعد موسیقی است. تئوری موسیقی از قرنهای گذشته ابداع شده و به تدریج کاملتر شدهاست. تئوری موسیقی شامل تحلیل نت (موسیقی)های ملودی و نیز بررسی آنها از دیدگاه نگارش (نت نویسی)، شناخت گامهای مینور و ماژور، آکوردشناسی، ریتم، هارمونی (هماهنگی عرضی نتها)، کنترپوان (هماهنگی طولی نتها) و … است. در تئوری موسیقی به بررسی پویایی و دینامیک موسیقی نیز میپردازند و آن بستگی به نرمی یا سختی صداها و نتها دارد. میتوان تئوری موسیقی را براساس روابط ریاضی نیز مطرح کرد. در این صورت از روشهای ریاضی برای تحلیل موسیقی استفاده میشود.
دیدگاه ادیان به موسیقی
اسلام
در میان فقهای اسلام کسانی مانند شهاب الدین الهیثمی و ابن ابی الدنیا موسیقی را یکسره لهو و لعب میدانستند و آن را مکروه یا حرام تلقی مینمودند. فارابی معتقد بود که موسیقی نمیتواند هرگونه حالت روحی یا هر نوع شور و هیجانی را در شخص برانگیزد. ابن زیله نیز معتقد بود که موسیقی میتواند شخص را به ارتکاب عمل گناه بکشاند. با این حال، ابوحامد محمد غزالی، موسیقی و سماع را جایز دانستهاست. از آنجا که دامنه تمدن اسلامی جز عربستان کشورهای بسیاری از جمله مصر، ایران، هند و آفریقا را دربرمیگرفت، موسیقی اسلامی نیز با تنوع و گوناگونی روبهرو بودهاست.
زرتشت
طبق متون تاریخی پیش از حمله اعراب به ایران، زرتشتیان با آهنگهای گروهی یا تک نفره آشنا بودند. طبق آیین زرتشتی خواندن دعاها با آواز تاثیر بیشتری دارد. متن این ترانهها بیشتر از اوستا و گاتاها (منسوب به زرتشت) بودهاند.
آلات موسیقی
آلت موسیقی یا ساز به ابزار نواختن موسیقی گفته میشود.
اگرچه هر وسیلهای را که صدا بدهد میتوان ساز دانست ولی در این مقاله منظور از ساز وسایلی است که صرفا برای اجرای موسیقی ساخته شدهاست.
احتمالا قدیمیترین وسیله تولید موسیقی صدای انسانی است. بعد از آن شاید انواع سازهای کوبهای و پس از آن سازهای بادی قدمت بیشتری دارند. یک قطعه استخوان سوراخ شده مربوط به دوره انسان نئاندرتال را قدیمیترین ساز بادی کشفشده میدانند.
آلات موسیقی بادی
نی
نی از قدیمیترین این نوع است و شامل یک لوله استوانهای از جنس نی بوده که دارای هفت بند و شش گرهاست. نی از دسته سازهای محلی است و تقریبا در تمام نقاط ایران معمول و رایج است.
سرنا
سرنا ساز دیگری از خانواده آلات موسیقی بادی است که در تمام نقاط ایران معمول است و شامل سرنای بختیاری و موسیقی آذربایجانی و خراسانی است. در ایران این ساز به همراه دهل یا نقاره نواخته میشود. لازم است ذکر شود که نواختن این ساز در نقاط مختلف کشور در مواقع خاصی و به منظورهای مختلف انجام میشود. در لرستان و کردستان با نواختن دهل و سرنا مرگ کسی را خبر میدهند و در شمال به همراهی طناب بازها سرنا نواخته میشود و در آذربایجان غربی، روستائیان در عروسیها حین رقص چوبی، سرنا مینوازند.
کرنا
کرنا: سازی قدیمی و تاریخی است که در استانهای مختلف ایران به شکلهای متفاوت ساخته و اجرا میشود. مهمترین کرناها، کرنای شمال، گیلان و کرنای مشهد و بختیاری است. این ساز بیشتر در فارس و چهار محال و گیلان مورد استعمال قرار میگیرد.
نی انبان
نی انبان بیشتر در جنوب ایران مورد استفاده قرار میگیرد و در بعضی نقاط ایران آن را " خیک نای " نیز مینامند.
آلات موسیقی زهی کششی و زخمهای
کمانچه
یکی از قدیمیترین سازهای زهی، کمانچه است که اولین شکل ویولون امروزی است. این ساز نقش تک نواز و همنواز، هر دو را به خوبی اجرا میکند. کمانچه سازی ملی است. در تمام استانهای ایران نواختن آن متداول است و بیشتر در میان طوایف لر و بختیاری رواج دارد. این ساز در مناطق مختلف ایران دارای اشکال و فونکسیون گوناگونی است. به عنوان نمونه کمانچه ترکمنی کوچکتر و یک سیم کمتر دارد. امروزه این ساز در گستره آلتو هم مورد استفاده است.
از سازهای دیگر میتوان از قیچک نام برد که قژک هم مینامند. این ساز امروزه در گستره باس هم ساخته و نواخته میشود. در این دسته میتوان از چند ساز گمشده در طول تاریخ هم نام برد: دلربا و رباب زهی
بربط
بربط سازی ایرانی از خانواده سازهای رشتهای مفید که به آن " العود یا لوت " نیز میگویند. ساختمان این ساز شبیه گلابی است که از درازا به دو نیم شدهاست. دارای کاسهای بزرگ و دستهای کوتاه که در آغاز سه رشته سیم داشتهاست.
ابعاد ذکر شده از بربت در کتب قدیم با عود امروزی تفاوت داشتهاست.
رباب
این ساز زهی است از چهار قسمت شامل شکم خربزه مانند، سینه، دسته و سر تشکیل شدهاست. سیمهای رباب در قدیم از روده و امروز از نخ نایلون ساخته میشود و مضراب رباب از پر مرغ ساخته شدهاست. این ساز اساسا سازی محلی است و بیشتر در نواحی بلوچستان معمول است و همچنین در نواحی سیستان نیز نواخته میشود.
تار
تار یکی از سازهای زهی اصیل ایران است که یک شکم چند قسمتی دارد و دارای شش تار میباشد. از این گروه سازها، سه تار و دو تار را میتوان نام برد که نوازندگی دوتار در ترکمن صحرا و نواحی خراسان بسیار معمول میباشد.
سازهای گلابی شکل در طول تاریخ دچار تکامل و تغییر شدهاست. این تغییر از ساختمان اصلی دوتار؛ در ابعاد گوناگون شروع شده و به سازهای امروزی رسیدهاست.
گیتار
گیتار یکی از دیگر سازهای زهی است که انواع مختلف، چهار سیم، شش سیم، هشت سیم، دوازده سیم و… و به دستههای گیتار کلاسیک، گیتار آکوستیک و گیتار الکتریک تقسیم میشود. این ساز زهی با پیک یا انگشت نواخته میشود. این ساز ریشه اسپانیایی دارد.
آلات موسیقی ضربی
از سازهای ضربی معروف ایرانی دهل و تنبک و نقاره در ابعاد و شکلها و کاربردهای گوناگون و دایره ودف و دهلک و کسسر و . . . میباشند.
دهل
این ساز از استوانه کوتاهی از جنس چوب که قطر دایره آن حدود یک متر و ارتفاع آن ۲۵ تا ۳۰ سانتیمتر است تشکیل شده و بر دو سطح دایرهای شکل آن پوست کشیده شدهاست. مضرابش دو چوب یکی به شکل عصا و دیگری ترکهای نازک میباشد. دهل سازی کاملا محلی و بیشتر همراهیکننده با سرنا است. در مناطق فارس، بلوچستان و کردستان و خراسان بیش از سایر جاها مورد استفاده قرار میگیرد.
دایره
این ساز ضربی که از حلقهای چوبی تشکیل گردیده که بر یکی از سطوح جانبی دایرهای شکل آن پوست کشیده شدهاست، این ساز را با ضرب سر انگشتان هر دو دست مینوازند. سازی است همراهیکننده با سایر سازها. دایره در حال حاضر در مناطق مختلف ایران مورد استفاده قرا میگیرد مثل خراسان شمالی و آذربایجان و سلیر مناطق. این ساز در موسیقی شهری نیز کاربرد دارد. در بعضی از مناطق ایران اشکال غیر گرد نیز موجود است. دایره شش و هشت گوش خراسان جنوبی.
طبل
طبل یکی دیگر از سازهای ضربی که کوچکتر از دهل میباشد و مضراب آن دو کوبه چوبی است و آن را در مراسم عزاداری در اکثر مناطق ایران مینوازند.
میتوان گفت این ساز حداکثر ۱۰۰ سال است که در مراسم عزاداری مرسوم شده و جای دهل را گرفتهاست و در مناطق غیر شهری ایران کمتر معمول است.
تنبک
تنبک سازی است از پوست و چوب (معمولا گردو) و از دو قسمت گلویی و استوانهای تشکیل یافته، سطح بالایی آن از پوست و قسمت گلویی آن که با دهانهای گشاد دارد باز میباشد.
تکنیک نواختن این ساز با دو دست و انگشتان به گونهای است که آن را جزو پر تکنیکترین سازهای کوبهای قرار دادهاست.
کاخن
کاخون(Cajon) لغتی اسپانیایی به معنی «جعبه، صندوق، صندوقچه، کمد کوچک یا میز کشودار کوچک» است که به نوعی ساز کوبهای اطلاق میشود. نوازنده بر روی کاخون مینشیند و با ضربات کف دست و انگشتان که بر روی صفحه جلویی ساز میکوبد، صدایی خاص و زنگ دار تولید میکند.
آلات موسیقی زهی کوبهای
ساز منحصربهفرد ایرانی که در این تقسیمبندی قرار میگیرد سنتور است. این ساز شامل جعبهای ذوزنقهای است و از هفتاد و دو رشته سیم سفید و زرد تشکیل یافتهاست.
سنتور اساسا سازی است که قابلیت تکنوازی و همنوازی را داراست و نواختن آن در تمام استانهای ایران متداول است.
ساز شستیدار
سازی است که برای نواختن آن از صفحهکلید استفاده میشود. شناخته شدهترین اینگونه سازها پیانو است.
تاریخ موسیقی
فهرست اصطلاحات موسیقی
گروههای موسیقی
فهرست خوانندگان ایرانی
سبکهای موسیقی
موسیقی ایران
اپرا
سازها
تئوری موسیقی
نت (موسیقی) | [
"صدا",
"سکوت",
"نواک",
"ملودی",
"هارمونی",
"ریتم",
"چستر بنینگتون",
"آوازخوانی",
"پارسی میانه",
"اوستایی",
"احساسات",
"آوا",
"زبان یونانی",
"ارسطو",
"ریاضی",
"ابن سینا",
"کتاب شفا",
"هنر",
"انتزاع",
"افلاطون",
"ناموس",
"روح",
"تفکر",
"تصور",
"ربایش",
"ابونصر فارابی",
"ابوعلی سینا",
"نغمه",
"بتهوون",
"علم",
"فلسفه",
"لئوپددوفن",
"ابن خردادبه",
"امرداد (هفتهنامه)",
"هگل",
"واگنر",
"نیچه",
"موسیقی قرون وسطی",
"موسیقی رنسانس",
"موسیقی دوره باروک",
"موسیقی دوره کلاسیک",
"موسیقی رمانتیک",
"موسیقی مدرن",
"موسیقی کلاسیک معاصر",
"کوانتو تونیک",
"نت (موسیقی)",
"فاصله موسیقی",
"استریم تونیک",
"گام (موسیقی)",
"گام کروماتیک",
"گام دیاتونیک",
"پنتاتونیک",
"موسیقی ژاپن",
"مونوتونیک",
"ساز",
"شیپور",
"سوت (وسیله)",
"هگزاتونیک",
"ضرباهنگ",
"آواز",
"رنگ (سبک موسیقی)",
"لارگو",
"آداجیو",
"پرستو (موسیقی)",
"آلگرو",
"آندانته",
"آلگرتو",
"موسیقی بومی",
"موسیقی نواحی",
"موسیقی شرقی",
"موسیقی غربی",
"موسیقی ایرانی",
"موسیقی عربی",
"موسیقی فلامنکو",
"موسیقی کانتری",
"موسیقی مذهبی",
"موسیقی آیینی",
"موسیقی عرفانی",
"صوفی گری",
"عروسی",
"عزا",
"موسیقی بلوز",
"موسیقی پاپ",
"موسیقی راک",
"موسیقی هیپ هاپ",
"موسیقی کودک",
"نوحه خوانی",
"تواشیح",
"موسیقی کلامی",
"موسیقی بیکلام",
"موسیقی درمانی",
"موسیقی زار",
"موسیقی رقص",
"موسیقی فیلم",
"موسیقی نظامی",
"سازبندی",
"موسیقی تک سازی",
"موسیقی سمفونیک",
"اپرا",
"دو نوازی",
"سه نوازی",
"چهارنوازی",
"موسیقی تلفیقی",
"موسیقی ضربی",
"موسیقی آرشهای",
"موسیقی آوایی",
"ارکستر آوازی تهران",
"گروه کر",
"کلسیا",
"فرم موسیقی",
"سونات",
"سمفونی",
"پرلود",
"مینوئت",
"پیشنوا",
"کنسرتو",
"نغمه معرف",
"دستگاه (موسیقی)",
"مقام (موسیقی)",
"موسیقی سنتی ایرانی",
"دستگاه ماهور",
"دستگاه شور",
"آواز بیات ترک",
"نظریه",
"گام مینور",
"گام ماژور",
"آکورد",
"کنترپوان",
"دینامیک",
"نرمی",
"سختی",
"اسلام",
"مکروه",
"حرام",
"فارابی",
"ابن زیله",
"ابوحامد محمد غزالی",
"سماع",
"موسیقی اسلامی",
"حمله اعراب به ایران",
"اوستا",
"گاتاها",
"صدای انسانی",
"سازهای کوبهای",
"سازهای بادی",
"انسان نئاندرتال",
"نی (ساز)",
"ایران",
"سرنا",
"بختیاری",
"موسیقی آذربایجانی",
"خراسانی",
"دهل",
"نقاره",
"کردستان",
"رقص چوبی",
"کرنا",
"گیلان",
"مشهد",
"استعمال",
"نی انبان",
"خیک نای",
"کمانچه",
"ویولون",
"ملی",
"ترکمنی",
"قیچک",
"قژک",
"دلربا",
"رباب زهی",
"بربط",
"لوت (ساز)",
"بربت",
"رباب",
"شکم خربزه",
"نخ نایلون",
"بلوچستان",
"سیستان",
"تار",
"نوازندگی",
"گلابی شکل",
"گیتار",
"گیتار کلاسیک",
"گیتار آکوستیک",
"گیتار الکتریک",
"تنبک",
"دایره",
"دف",
"دهلک",
"کسسر",
"چوب",
"عصا",
"استان فارس",
"پوست",
"طبل",
"مراسم عزاداری",
"سنتور",
"همنوازی",
"صفحهکلید (موسیقی)",
"پیانو",
"تاریخ موسیقی",
"فهرست اصطلاحات موسیقی",
"فهرست خوانندگان ایرانی",
"سبکهای موسیقی",
"موسیقی ایران",
"سازها",
"تئوری موسیقی",
"فرهنگ معین"
] | [
"موسیقی",
"سرگرمی",
"هنر",
"هنرهای نمایشی",
"فرهنگ",
"صوت"
] |
183 | نت (موسیقی) | 0 | 167 | 0 | [] | false | 119 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | نت اصطلاحی در موسیقی، که دو معنی عمده دارد:
نشانهای است در یادداشتهای موزیکال برای نشان دادن نسبی مدت و زمان اجرای یک صوت؛
یک صدای معین، بهتنهایی.
نتها مانند «اتمهای» بسیاری از موسیقیهای غربی هستند: تجزیهوتحلیل اجزای یک اثر موزیکال که ایفای آن را آسان میکند، درک موسیقی، و آنالیز.
اصطلاح نت میتواند در هر دو معنی عام و خاص: یکی مثل وقتی که میگوییم «قطعه تولدت مبارک با دو نت همصدا آغاز میشود»، و دیگری «قطعه با دو بار تکرار یک نت شروع میشود». در حالت قبلی، اصطلاح «نت» به یک عمل موسیقایی اشاره میکند؛ در دومی، در این حالت به تعدادی از اعمال موسیقایی با یک صوت معین اشاره میکند.
حامل
حامل : عبارت است از تعدادی خطوط افقی و موازی، با فواصل مساوی که نتهای موسیقی روی خطوط و بین خطوط و یک نت بالای حامل و یک نت پایین حامل نوشته میشوند. خطوط حامل از پایین به بالا شمرده میشوند. در پرکاربردترین حالت حامل از پنج خط تشکیل شدهاست. بهوسیله حامل پنج خطی میتوان تعداد یازده نت را نشان داد که عبارتند از: پنج نت در روی خطوط، چهار نت بین خطوط، یک نت در بالا (مماس با خط پنجم) و یک نت در زیر حامل (مماس با خط یکم).
علامتها و نشانههای تغییردهنده صدا
تعریف : علائمی که در سمت چپ نتهای موسیقی میآیند و بدون تغییر در مکان آنها بر روی حامل باعث تغییر فرکانس نتها میشوند.
این علائم شامل: (دیز) و (بمل) و X (دوبل دیز) و (دوبل بمل) و (بکار) هستند. در موسیقی ایرانی دوعلامت سری و کرن نیز وجود دارد.
(دیز): هرگاه سمت چپ نتی قرار گیرد، آنرا نیم پرده زیرتر میکند.
(بمل): هرگاه سمت چپ نتی قرار گیرد، آنرا نیم پرده بمتر میکند.
X (دوبل دیز): هرگاه سمت چپ نتی قرار گیرد، آنرا یک پرده زیرتر میکند.
(دوبل بمل): هرگاه سمت چپ نتی قرار گیرد، آنرا یک پرده بمتر میکند.
(بکار): هرگاه سمت چپ نتی قرار گیرد، باعث خنثی شدن نشانه تغییردهنده میشود و نت به حالت طبیعی برمیگردد.
نامگذاری
در نتنویسی موسیقایی، علامتهای تغییردهنده قبل از نتها قرار میگیرند. تغییرات سیستماتیک روی هفت نت در گامها را میتوان در سرکلید نوشت، با توجه به اینکه آنها روی تمامی نتهای مورد نظر در قطعه تاثیر میگذارند. تاثیرات سرکلید و علامتهای تغییردهنده محلی (عرضی) با هم ترکیب نمیشوند. اگر سرکلید G را نشان میدهد، علامت عرضی آن را به G تغییر میدهد نه به G، اما بعضی اوقات این نوع از علامتهای تغییردهنده نادر بهمعنی (طبیعی)، همراه با یک برای واضح کردن آن بکار میرود. همچنین (و عموما)، علامت در سرکلید همراه با علامت بهمعنای دوبل دیز است نه سه دیز.
مانند نتهای مترادف، بسیاری از علامتهای تغییردهنده صداهای برابری ایجاد میکنند که متفاوت نوشته میشوند. برای نمونه، بالا بردن نت B به B آن را معادل نت «دو» خواهد کرد. در تمامی حالتها، گام کامل کروماتیک پنج مجموعه جدید به نتهای اصلی اضافه میکند که تعداد آنها به ۱۲ نت میرسد (سیزدهمین نت همان اکتاو است)، که هرکدام نیم پرده با دیگری تفاوت دارد.
نتهایی که بر مبنای گام دیاتونیک قراردارند، بعضا بنام نتهای دیاتونیک خوانده میشوند؛ نتهایی که خارج از این مجموعه هستند بعضا نتهای کروماتیک خوانده میشوند.
در شیوه دیگر نتنویسی، که اغلب در کشورهای انگلیسی استفاده میشود، از پسوند "is" برای نشان دادن و "es" (فقط "s" بعد از A, E) برای نشان داده . برای مثال Fis برای F, Ges برای G, Es برای E. این سیستم در آلمان ایجاد شد و اکنون در تمام کشورهای اروپایی که زبان اصلی آنها انگلیسی یا رومانی، نیست بکار میرود.
در بسیاری از کشورها که از این سیستم استفاده میکنند، حرف H برای نشان دادن B طبیعی در انگلیسی بکار میرود، حرف B برای نشان داده B و Heses برای B (نه Bes، که همچنان در سیستم وجود دارد). بلژیک و هلند از همان پسوند استفاده میکنند اما نتهای گفته شده A تا G بکار برده میشوند، که B همان Bes است. دانمارک همچنین از H استفاده میکند اما bes بجای Heses برای B استفاده میشود.
جدول کامل گام کروماتیک بر مبنای C4 یا دوی میانی در زیر آورده میشود:
سبک
نوع
نخست
دومی
سومی
چهارمین
پنجمین
ششمین
هفتمین
نام انگلیسی
Natural
C
D
E
F
G
A
B
Sharp
C sharp
D sharp
F sharp
G sharp
A sharp
Flat
D flat
E flat
G flat
A flat
B flat
نماد
Sharp
C
D
F
G
A
Flat
D
E
G
A
B
نام اروپای شمالی
Natural
C
D
E
F
G
A
H
Sharp
Cis
Dis
Fis
Gis
Ais
Flat
Des
Es
Ges
As
B
نام هلندی (زمانی بعد از ۱۹۹۰ در اسکاندیناوی استفاده میشد)
Natural
C
D
E
F
G
A
B
Sharp
Cis
Dis
Fis
Gis
Ais
Flat
Des
Es
Ges
As
Bes
روم شرقی
Natural
Ni
Pa
Vu
Ga
Di
Ke
Zo-
Sharp
Ni diesis (or diez)
Pa diesis
Ga diesis
Di diesis
Ke diesis
Flat
Pa hyphesis
Vu hyphesis
Di hyphesis
Ke hyphesis
Zo hyphesis
لاتین، آمریکایی، ایتالیایی، فرانسوی، اروپای شرقی و جنوبی
Natural
Do
Re
Mi
Fa
Sol
La
Si
Sharp
Do diesis
Re diesis
Fa diesis
Sol diesis
La diesis
Flat
Re bemolle
Mi bemolle
Sol bemolle
La bemolle
Si bemolle
نامهای متغیر
Ut
So
Ti
ژاپنی
ホ Ho
ロ Ro
سبک هندی
سا
ری کومل
ری
گا کومل
گا
ما
ما تیور/پرتی
پا
دها کومل
دها
نی کومل
نی
بسامد تقریبی Hz
۲۶۲
۲۷۷
۲۹۴
۳۱۱
۳۳۰
۳۴۹
۳۷۰
۳۹۲
۴۱۵
۴۴۰
۴۶۶
۴۹۴
MIDI شماره نت
۶۰
۶۱
۶۲
۶۳
۶۴
۶۵
۶۶
۶۷
۶۸
۶۹
۷۰
۷۱
پنج خط حامل که نتهای C, D, E, F, G, A, B, C aرا نشان میدهند.
موسیقی
سلفژ | [
"موسیقی",
"اتم",
"مترادف (موسیقی)",
"گام کروماتیک",
"اسکاندیناوی",
"پنج خط حامل",
"سلفژ",
"Nattiez, Jean-Jacques"
] | [
"موسیقی",
"نتنویسی"
] |
184 | موسیقی سازی | 6 | 114 | 0 | [
"موسيقي سازي",
"سازیک",
"سازيك",
"موسیقی بدون کلام",
"موسیقی بیکلام",
"موسیقی بیکلام",
"موسيقي بي كلام",
"موسیقی بی کلام",
"موسيقي بدون كلام",
"موسيقي بيكلام"
] | false | 102 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | موسیقی سازی یا موسیقی بیکلام قطعهای موسیقی است که تنها برای صدای سازها تنظیم شده و صدای انسانی یا آواز در آن نیست.
موسیقی ایران به دو بخش کلیسازی و آوازی تقسیم میشود.
موسیقی آوازی | [
"قطعه (موسیقی)",
"موسیقی",
"ساز",
"صدای انسان",
"آواز"
] | [
"آثار موسیقایی",
"فرمهای ترانه",
"فهرستهای موسیقی",
"موسیقی",
"موسیقیهای سازی"
] |
188 | الگو | 0 | 55 | 0 | [] | false | 28 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | الگو مدل یا یک سری قوانین است که با استفاده از آن میتوان هر چیزی یا قسمتی از یک چیز را تولید نمود. دانش شناسایی الگوها به شناسایی الگو معروف است. الگو در واقع تولید هر چیزی است که با تکرار عجین و سرشته شده باشد. تکرار میتواند زیرالگوها یا زیرالگوهای اصلاح شده بر طبق چند قانون ساده داشته باشند.
در فرهنگ سخن آمده که الگو واژهای ترکی است.
بصورت کلی میتوان بهوسیله مردم الگوها را تشخیص داد یا کشف نمود (در بعضی از حالات نیز میتوان از رایانه استفاده کرد)
گاه الگوها مانند فرش کردن منظم یک صفحه، پدیده، و تقسیم نمودن دودویی متوازن نامگذاری میشوند.
برخالها (فرکتالها / فراکتالها) الگوهای ریاضی هستند. الگوهای پدیدههای طبیعی از اصول معینی تبعیت مینمایند که در برخالهاها یافت میشوند، برای مثال خود-همسانی. اگر چه خود-همسانی در طبیعت فقط تقریبی و کترهای (تصادفی) است، میتوان اندازهگیریهای انتگرالی را، که بیانکننده ویژگیهای برخالها میباشند، به «برخالهای» طبیعی مثل کرانه دریا، شکل درختان و جز اینها، اعمال کرد (رجوع کنید به هندسه برخال). درحالیکه ظاهر بیرونی الگوهای خود-همسانی کاملا پیچیده به نظر میرسند، قوانین مورد نیاز برای ایجاد یا توصیف شیوه تشکیل آنها میتواند بسیار ساده باشند (برای نمونه سامانه لیندرمایر برای توصیف شکل درختان).
افزون بر الگوهای ایستا، ممکن است از الگوهای پویا مانند نوسان نیز سخن به میان آید.
الگوها در پدیدههای طبیعی
سخت پوستان دریایی.
تپه شنی، تنگههای بزرگ و غیره.
سرخسها، نحوه تقسیم شاخههای یک درخت، کرانهها، ابرها و جز اینها.
الگوها در هنر
هنر مدرن، موندریان، هنر دیدگانی (آپ آرت).
امپرسیونیسم، پرداز نقطهرنگ (پوینتیلیسم).
هنر نمایشی: دوایر گیسوزده.
الگوها در علوم و ریاضی
برخالها
بلورها
فرش کردن پنزور
برداشتهای دیگر از" الگو
اغلب "الگو" به معنی مدل یا قالب میباشد، مثل قالب برش شیرینی. رجوع شود به الگوی طراحی (معماری) و الگوی طراحی (دانش رایانه).
تشخیص الگو
بیان منظم
اشکال عمده DNA. | [
"تشخیص الگو",
"تکرار",
"زیرالگوها",
"قانون",
"ترکی",
"رایانه",
"فرش کردن",
"صفحه هندسی",
"پدیده بازتابش",
"برخال",
"اصول",
"خود-همسانی",
"کرانه دریا",
"شکل درخت",
"هندسه برخال",
"سامانه لیندرمایر",
"توصیف",
"الگوی پویا",
"نوسان",
"سخت پوست دریایی",
"تپه شنی",
"تنگه بزرگ",
"سرخس",
"ابر",
"هنر نوگرا",
"موندریان",
"هنر دیدگانی",
"دریافتگری",
"پرداز نقطهرنگ",
"نقطهچینی",
"دوایر گیسوزده",
"ساختار بلوری",
"فرش کردن پنزور",
"الگوی طراحی (معماری)",
"الگوی طراحی (دانش رایانه)",
"بیان منظم",
"شکل عمده DNA"
] | [
"الگوها",
"مفهومها در متافیزیک",
"طراحی"
] |
189 | تغییر | 0 | 42 | 0 | [
"تغيير"
] | false | 14 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | تغییر یا دگرگونی ، کیفیت ناپایداری و جریان، یک گذشته پرتحول داشتهاست. در فلسفه یونان قدیم، درحالیکه هراکلیتوس دگرگونی را فراگیر و حاضرتر از همیشه دید، پارمنیدس مجازا وجود آن را انکار کرد.
اوید در یک نوشتار کلاسیک، چگونگی رفتار با تغییر را به صورت دگردیسی در فرضیه دگردیسی خود بیان کرد.
اخترشناسی افلاطونی یک جهان ایستا و رویایی را بیان نمود، با تغییر نامنظم که به اجسام کروی بیاهمیت محدود شدهاست.
تفکر میانسدهای احترام زیادی برای رجوع به منابع و وحی قائل شده، قیود سختی برای تشویق دگرگونی قرار داد.
ایساک نیوتن و گوتفرید لایبنیتز برای ایجاد نمودن مدلهای ریاضی دگرگونی، مفاهیم ریاضی را تحت کنترل حسابان درآوردند. این کار یک قدم بزرگ برای درک جریان و ناپایداری را فراهم کرد.
با رشد صنعتی شدن و سرمایه داری، اهمیت وابستگی به خلاقیت پدیدار گردید، و تحولات و فشارهای سیاسی و اجتماعی اغلب دگرگونیهایی را با انقلاب خشونتآمیز ایجاد کرد (مثل آمریکای شکالی در سده ۱۸ام و بعدا دنباله روها). در پایانههای سده بیستم تفکر بسیاری از بازرگانان و تازه به دوران رسیدهها مشتاقانه روی انتقال در مدیریت، به صورت عملی و نظری متمرکز شده بود، در حالیکه نسبت به دگرگونیها در جامعه و جغرافیای سیاسی تجاهل یا دلسوزی داشتند؛ و مدیسون اونیو در مقابل تکرار مناجات تحلیلی خود در مورد هوس تغییر، انعام دریافت میدارد: در دنیای با تغییرات سریع امروز، شما به… کالای X احتیاج دارید.
از دید فرهنگ
عقاید فرهنگی برای دگرگونی خود در یکی از دو دسته زیر قرار میگیرد:
نظریهای که دگرگونی را، با فقدان جبر گرایی یا الهیات تصادفی میداند.
نظریههایی که دگرگونی را دوره میداند، که بهوسیله آن یک شخصی انتظار روی دادن دوباره پیشامدی را دارد. این تفکر، اغلب در باورهای مشرقزمین مانند هندوگرایی و بوداگرایی دیده میشود، با این وجود در سدههای میانه در اروپا بسیار هواخواه داشت، که اغلب در نگارشها از آن به نام چرخ آینده یاد میشود.
نظریه اسلامی که دگرگونی را اختیاری و وابسته به اراده انسانها میشناسد. دگرگونی ممکن است سازوارهها (ارگانیزمها) یا سازمانهایی برای وفق دادن نیاز داشته باشد. رجوع کنید به تکامل.
هویت و دگرگونی و جهانی سازی را مقایسه کنید.
واژه تغییر با توجه به مفهومش ممکن است در موارد دیگری مثل تبدیل پول، ترابری و غیره به معنی ویژه آن بکار رود. | [
"فلسفه",
"هراکلیتوس",
"پارمنیدس",
"اوید",
"دگردیسی",
"سامانه افلاطونی",
"قرون وسطی",
"ایساک نیوتن",
"گوتفرید لایبنیتز",
"حسابان",
"انقلاب صنعتی",
"سرمایه داری",
"خلاقیت",
"انقلاب",
"سده",
"مدیسون اونیو",
"جبر گرایی",
"الهیات",
"باورهای مشرقزمین",
"هندوگرایی",
"بوداگرایی",
"سدههای میانه",
"چرخ آینده",
"سازواره",
"تکامل",
"هویت و دگرگونی",
"جهانی سازی",
"واژه",
"ترابری"
] | [
"تائوئیسم",
"فلسفه چینی",
"بوداگرایی در چین"
] |