Id
int64 1
3.02M
| Title
stringlengths 1
132
| Type
int64 0
6
| Rank
int64 0
80.7k
| Namespace
int64 0
14
| RedirectList
sequencelengths 0
3.08k
| IsDisambiguationPage
bool 2
classes | TargetLinksCount
int64 0
80.2k
| InfoBox
dict | Text
stringlengths 0
196k
| Links
sequencelengths 0
5.96k
| Parents
sequencelengths 0
227
|
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
190 | فضا | 0 | 387 | 0 | [
"فضای فیزیکی",
"فضاي فيزيكي",
"فضا (رياضيات)"
] | false | 202 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | یک سیستم مختصات سهبعدی
فضا عبارت است از یک گستره سهبعدی نامحدود که اجسام و رویدادها در آن رخ میدهند و فاصله و جهت نسبی دارند. فضای فیزیکی اغلب در سه بعد خطی تصور میشود، اما فیزیکدانان نوین معمولا آن را در کنار زمان به عنوان یک پیوستار نامحدود ۴ بعدی به نام فضازمان توصیف میکنند. مفهوم فضا اهمیتی بنیادین در درک جهان فیزیکی دارد. اما بین فیلسوفان همچنان بر سر اینکه آیا فضا خود یک موجودیت است یا اینکه رابطهای میان موجودیتها یا بخشی از یک چارچوب مفهومی است، اختلاف نظر وجود دارد.
بحث در مورد ماهیت و حالت وجودی فضا به دوران باستان بازمیگردد مثلا در رسالههایی چون تیمائوس افلاطون، یا سقراط در بازتابهایش از آنچه یونانیها khôra (به معنی فضا) میخواندند، یا در رساله فیزیک ارسطو (کتاب ۴، دلتا) در تعریف topos (به معنی مکان) یا بعدتر به عنوان مفهوم هندسی مکان در رساله «قول فی المکان» دانشمند سده یازده، ابن هیثم. بسیاری از پرسشهای کلاسیک فلسفی در رنسانس مورد بحث قرار گرفت و در قرن هفدهم و در زمان آغاز شکلگیری مکانیک کلاسیک مجددا فرمولبندی شد. از دید ایزاک نیوتن، فضا مطلق بود، یعنی همیشگی بود و مستقل از اینکه مادهای در آن باشد یا نباشد. سایر فیلسوفان طبیعی از جمله گاتفرید لایبنیتز فکر میکردند که فضا مجموعهای از روابط میان اجسام بود که توسط فاصله و جهتشان نسبت به یکدیگر مشخص میشد. در قرن هجدهم یک فیلسوف و خداشناس به نام جرج بارکلی تلاش کرد تا قابلیت دیدن عمق فضایی را در مقالهاش با عنوان «به سوی نظریه جدیدتری برای دیدن» رد کند. امانوئل کانت متافیزیکدان چنین گفت که مفاهیم فضا و زمان، مفاهیم تجربی نیستند که از تجربیات دنیای خارج به دست آمدهباشند، بلکه اجزایی از یک چارچوب سیستماتیک هستند که در اختیار انسان قرار دارند و برای ساختار بخشیدن به همه تجربیات استفاده میشوند.
در سدههای ۱۹ام و ۲۰ام ریاضیدانان شروع به بررسی هندسههای نااقلیدسی نمودند که در آنها فضا به جای تخت بودن دارای انحناست. بنا بر نظریه نسبیت عام اینشتین، فضای اطراف میدانهای گرانشی از فضای اقلیدسی پیروی نمیکند آزمونهای نسبیت عام تایید کردهاند که هندسههای نااقلیدسی مدل بهتری برای شکل فضا ارائه میکنند.
فلسفه فضا
لایبنیتز و نیوتن
گاتفرید لایبنیتز
در قرن هفدهم فلسفه فضا و زمان به عنوان یک مسئله اساسی در اپیستمولوژی و متافیزیک ظهور کرد که در قلب آن گاتفرید لایبنیتز، فیلسوف و ریاضیدان آلمانی و ایزاک نیوتن، فیزیکدان و ریاضیدان انگلیسی قرار داشتند که دو نظریه مخالف در زمینه چیستی فضا ارائه دادند. لایبنیتز به جای آنکه فضا را موجودیت مستقلی بداند که در فرا و ورای ماده وجود دارد، بر این باور بود که فضا چیزی جز روابط فضایی میان اجسام در جهان نیست: «فضا یعنی چیزی که از در نظر گرفتن مکانها با هم نتیجه میشود» نواحی اشغال نشده، نواحی هستند که میتوانست جسمی در آنها قرار بگیرد و در نتیجه روابط فضایی با سایر مکانها داشته باشد؛ بنابراین برای لایبنیتز فضا یک انتزاع ایدهآل از رابطه بین موجودیتها یا مکانهای آنها بود و در نتیجه نمیتوانست پیوسته باشد و میبایست گسسته باشد. فضا را میتوان شبیه به روابط بین اعضای خانواده تصور نمود. اگرچه افراد در خانواده با یکدیگر رابطه دارند، رابطهها مستقل از افراد وجود ندارند. لایبنیتز چنین استدلال کرد که فضا نمیتواند مستقل از اجسام در جهان وجود داشته باشد زیرا در این صورت دو جهان که دقیقا یکسان باشند و تنها از نظر موقعیت دنیای مادی یکسان نباشند، از هم متفاوت خواهند بود. اما از آنجا که هیچ راه تجربی برای جدا کردن این دوجهان از یکدیگر وجود ندارد، بنا بر اصل هویت بازنشناختنیها هیچ تفاوت واقعی میان این دو جهان وجود ندارد. بر طبق اصل دلیل کافی هر نظریهای از فضا که از آن نتیجه شود که میتوان دو جهان متفاوت با چنین شرایطی داشت، نادرست است.
ایزاک نیوتن
نیوتن باور داشت که فضا چیزی بیشتر از روابط میان اجسام مادی است و دیدگاهش را بر پایه مشاهده و آزمایش بنا نمود. یک نسبیتگرا نمیتواند تفاوتی بین حرکت لخت که در آن جسم با سرعت ثابت حرکت میکند و حرکت غیر لخت که در آن سرعت با زمان تغییر میکند، قائل شود زیرا همه اندازهگیریهای فضایی نسبت به اجسام دیگر و حرکتهای آنهاست. اما نیوتن استدلال نمود که چون حرکت غیر لخت نیرو ایجاد میکند، میبایست مطلق باشد او از مثال آب در یک سطل چرخان برای توضیح استدلالش استفاده نمود. آب در یک سطل آویزان از یک طناب نخست سطح صافی دارد و پس از شروع به چرخیدن سطل، سطح آب مقعر میشود. اگر سطل را از چرخش بازداریم سطح آب مقعر میماند زیرا به چرخش ادامه میدهد. در نتیجه مشخص است که سطح مقعر ناشی از حرکت نسبی میان سطل و آب نیست. بلکه طبق نظر نیوتن میبایست ناشی از حرکت غیر لخت نسبت به خود فضا بودهباشد. برای چندین قرن از استدلال سطل آب برای اینکه نشان داده شود که فضا مستقل از ماده وجود دارد، استفاده میشد.
کانت
امانوئل کانت
در قرن هجدهم، فیلسوف آلمانی، امانوئل کانت نظریهای در مورد دانش ارائه داد که در آن دانش در مورد فضا میتواند هم پیشینی و هم ترکیبی باشد. بر طبق نظر کانت، دانش در مورد فضا ترکیبی است، زیرا گزارههایی که در مورد فضا بیان میشوند را نمیتوان صرفا بر مبنای معانی کلمات در گزاره، درست دانست. در اثر خود کانت این دیدگاه که فضا یا باید ماده باشد یا رابطه را رد کرد. در عوض او به این نتیجه رسید که فضا و زمان توسط انسان کشف نشدهاند که ویژگیهای عینی دنیا باشند بلکه به عنوان بخشی از یک چارچوب که تجربه را سازماندهی میکند، توسط ما تحمیل میشوند.
هندسه نااقلیدسی
کتاب عناصر اقلیدس شامل پنج اصل است که زیربنای هندسه اقلیدسی را تشکیل میدهند. یکی از این اصول به نام اصل توازی موضوع بحث و اختلاف ریاضیدانان در سدههای متمادی بودهاست. این اصل چنین میگوید که در هر صفحهای که در آن یک خط راست L و یک نقطه P در خارج خط قرارگرفته باشد، تنها یک خط وجود دارد که از P میگذرد و با L موازی است. تا قرن نوزدهم عده کمی در درستی این اصل تردید داشتند و بحثها بیشتر حول این بود که آیا این یک اصل است یا اینکه یک نظریه است که میتوان آن را از اصول دیگر نتیجه گرفت. اما در حدود سال ۱۸۳۰، یانوش بوبویی مجارستانی ونیکلای لباچفسکی روس، بهطور جداگانه رسالههایی درباره نوعی از هندسه منتشر نمودند که شامل اصل توازی نبود و هندسه هذلولوی نام داشت. در این نوع از هندسه، بینهایت خط مختلف موازی میتوانست از P بگذرد. در نتیجه مجموع زاویهها در مثلث کمتر از ۱۸۰ درجه خواهد بود و و نسبت محیط دایره به قطر آن از عدد پی بزرگتر است. در دهه ۱۸۵۰، برنهارد ریمان نظریه معادلی برای هندسه بیضوی ارائه داد که در آن هیچ خط موازی از P نمیگذرد. در این نوع هندسه مجموع زوایای مثلث بیش از ۱۸۰ درجه و نسبت محیط دایره به قطر آن از عدد پی کوچکتر است.
نوع هندسه
تعداد خطوط موازی
مجموع زوایا در مثلث
نسبت محیط به قطر دایره
اندازه خمش
هذلولوی
بینهایت
۱۸۰°
۰
گاوس و پوانکاره
اگرچه یک اجماع کانتی در آن زمان حاکم بود، وقتی هندسههای نااقلیدسی به رسمیت رسیدند برخی شروع به تامل در مورد خمیدگی فضا نمودند. کارل فریدریش گاوس، یک ریاضیدان آلمانی نخستین کسی بود که به فکر یک بررسی تجربی در مورد ساختار هندسی فضا افتاد. او در این اندیشه بود که آزمونی برای بررسی مجموع زوایای یک مثلث ستارهای ترتیب دهد و گزارشهایی وجود دارد که او این کار را در مقیاسی کوچکتر با مثلثسازی قلههای کوهها در آلمان انجام داد.
هنری پوانکاره، یک ریاضیدان و فیزیکدان فرانسوی اواخر قرن نوزدهم، دیدگاه مهمی را معرفی نمود که طی آن سعی داشت بیثمر بودن هر گونه تلاش برای تعیین هندسه فضا از طریق آزمایش زا نمایش دهد. برای او اینکه چه هندسهای برای توصیف فضا به کار رود، یک مسئله قراردادی بود.
اینشتین
در سال ۱۹۰۵ آلبرت اینشتین نظریه نسبیت خاص را منتشر نمود که به این مفهوم منتهی میشد که فضا و زمان را میتوان به عنوان یک ساختار واحد به نام فضازمان در نظر گرفت. در این نظریه سرعت نور در خلاء برای تمام ناظرها یکسان است. از این موضوع میتوان نتیجه گرفت که اگر دو رویداد که از دید یک ناظر خاص همزمان هستند ممکن است برای ناظر دیگر همزمان نباشند. اگر ناظرها نسبت به هم در حرکت باشند ممکن است رویدادها از دید ناظر دیگر همزمان نباشند. علاوه بر این برای یک ناظر، ساعتی که نسبت به ناظر در حرکت است، کندتر از ساعتی که نسبت به او ساکن است، کار میکند؛ و اجسام در جهتی که نسبت به او حرکت میکنند، کوتاهتر میشوند.
در پی آن اینشتین روی نظریه نسبیت عام کار کرد که نظریهای در مورد نحوه برهمکنش گرانش با فضازمان است. به جای در نظر گرفتن گرانش به عنوان یک میدان نیرو که در فضازمان عمل میکند، اینشتین پیشنهاد داد که گرانش ساختار هندسی فضازمان را تغییر میدهد بر طبق نظریه عام او زمان در مکانهایی با پتانسیل گرانشی کمتر، آهستهتر میگذرد و پرتوهای نور در نزدیکی یک میدان گرانشی خمیده میشوند. دانشمندان با بررسی رفتار تپاخترهای دوتایی به تایید پیشبینیهای اینشتین رسیدند و معمولا برای توصیف فضازمان از هندسه نااقلیدسی استفاده میشود.
در فیزیک
تعریف فضا در فیزیک مورد اختلاف است. مفاهیم گوناگونی که برای تعریف فضا استفاده شدهاند عبارتاند از:
ساختاری که توسط یک مجموعه از «روابط فضایی» بین چیزها تعریف شدهاست.
خمینهای (منیفلدی) که توسط یک دستگاه مختصاتی تعریف شده باشد که در آن بتوان مکان چیزها را تعیین کرد.
نهادی که اشیاء موجود در جهان را از تماس و برخورد با یکدیگر بازمیدارد.
وضعیتی در حوزه معنایی وجود که «زمینه» ی اشکال بروز یافته را فراهم میکند و بدین ترتیب حرکت و پویایی فیزیکی را ممکن میسازد.
در فیزیک کلاسیک، فضا، یک فضای اقلیدسی سهبعدی است که در آن هر موقعیتی را میتوان با استفاده از سه مختصات توصیف کرد. فیزیک نسبیت از فضا-زمان به جای فضا استفاده میکند، فضا-زمان به صورت یک خمینه چهاربعدی مدل میشود.
از جمله پرسشهای فلسفی درباره فضا عبارتاند از: آیا فضا مطلق است یا کاملا نسبیتی است؟ آیا فضا هندسه درست واحدی دارد یا اینکه هندسه فضا فقط قرارداد است؟ از جمله شخصیتهای برجسته تاریخیای که در مباحث موضع مشخصی داشتهاند، میتوان از آیزاک نیوتن (فضا مطلق است)، گاتفرید لایبنیتس (فضا نسبی است)، و هانری پوانکاره (هندسه فضایی قراردادی است) نام برد.
تجربههای ذهنی مرتبط با این پرسشها، بحث سطل نیوتن و جهان کروی پوانکاره هستند.
نگاه کنید به: مختصات کروی، مختصات دکارتی، فلسفه فیزیک
در معماری
با اینکه بسیاری از معماران، فضا را ذات و ماهیت معماری میدانند و با وجود مطالب زیادی که در باب اهمیت فضا در معماری عنوان شده و میشود، در فرهنگها و دانشنامهها تعریفی از مفهوم فضا در معماری به چشم نمیخورد. فقدان واژه فضا در کتابهای مرجع معماری نیز کاملا قابل توجه و تعجبانگیز است.
دلیل این امر شاید این باشد که تلقی و کاربرد معماران از واژه فضا چنان واضح است که نیازی به توضیح واژهای کاملا مشخص، احساس نمیکنند. اما این برهان ساده، آنجا که درمییابیم این واژه در متن تاریخ طولانی معماری نسبتا جدید میباشد و در دهههای اخیر مفهومی بحثانگیز بودهاست، اعتبار خود را از دست میدهد.
با توجه به کمبود منابع جامع درباره فضای معماری و جدید بودن این مبحث، برای تبیین مفهوم فضا در تئوری معماری، بایستی به دیدگاههای معماران و نظریهپردازان در مورد مفهوم فضای معماری استناد نماییم. در میان نظریهپردازان معماری مدرن، برونو زوی و زیگفرید گیدئون از جمله افرادی هستند که به شکل نسبتا جامعی مفهوم فضای معماری را مورد کنکاش قرار داده و سعی نمودهاند اهمیت آن را در معماری بازنمایانند.
برونو زوی معماری را هنر فضا و فضا را ذات معماری معرفی میکند، ولی او طبیعت فضای مورد بحث را مشخص نمینماید. برداشت او از فضا صورت واقعگرایانه دارد. به اعتقاد او، نماها و دیوارهای یک خانه، کلیسا یا کاخ مهم نیست که چقدر زیبا باشند، آنها تنها ظرفند و به جعبه شکل میدهند، نهاد و مظروف فضای داخلی است. ذات معماری برای زوی، سازماندهی معنادار فضا از طریق فرایند محدودسازی است؛ بنابراین از این دیدگاه، فضا مادهای با گسترش یکسان است که میتوان از طریق تعیین محدودهها در آن، به شیوههای مختلف به آن شکل داد.
برونو زوی با تعمیم مفهوم فضای معماری، فضای جدیدی با عنوان فضای شهری را نیز تعریف مینماید. او بر این عقیدهاست که تجربه فضایی معماری در شهر تداوم مییابد. در خیابانها، میدانها، کوچهها، پارکها، استادیومهای ورزشی، حیاط خانهها و در هر جایی که ساخته دست انسان خلاءها را محدود کرده و فضاهای بستهای بوجود آوردهاست. اگر در داخل بنایی فضا محدود به شش سطح باشد (کف، سقف و چهار دیوار)، بدین مفهوم نیست که خلاء بسته شده در پنج سطح (مانند یک حیاط یا یک میدان) به جای شش سطح، فضا بهشمار نمیآید. اما آیا میتوان حرکت در فضای بزرگراه خط مستقیم و یکنواختی را که کیلومترها در دشتی غیرمسکونی پیش رفتهاست، به عنوان یک تجربه فضایی مطرح ساخت؟ مسلم است آنچه در جهت دید بهوسیله یک سطح چه از طریق دیوارسازی یا از طریق کاشتن درخت یا بهوسیله عناصری که فضاهای معماری را متمایز میکنند، محدود شده باشد، فضای شهری محسوب میشود. زوی با استناد به توضیحات فوق، چنین نتیجهگیری میکند که هر بنا همزمان دو فضا را بوجود میآورد: فضای داخلی که بهوسیله اثر معماری معین شدهاست و فضای خارجی یا شهری که بهوسیله آن اثر معماری و آثار نزدیک به آن ایجاد شدهاست.
مفهومی که برونو زوی از فضای معماری مطرح مینماید، هنوز پذیرش عام دارد و مورد استناد بسیاری از نظریهپردازان میباشد. برای نمونه به گفته وان درلان، فضای معماری با برافراشتن دو دیوار پا به عرصه وجود مینهد، دو دیوار فضایی جدید میان خود پدیدمیآورند که از فضای طبیعی پیرامون آنها مجزا میشود.
در واژهنامه تخصصی معماری واژه فضا در حوزه معماری و هنرهای دیداری این گونه تعریف شدهاست:
۱. (۲) اجزاء و مثل اتاقها و تالار و حیاط، جای تهی، حجم پر نشده و توخالی، کیفیت و بیان معماری.
فضای سه بعدی
فضای سه بعدی شامل عمق، طول و عرض است. فضای چهار بعدی، علاوه بر ابعاد سهگانه بعد زمان را میرساند که به آن، فضای لایتناهی میگویند. تصویری است که توهم فضا در آن معادل بیبیکرانگی در محیط است.
فضای کنترل شده ساختمان
بخشهایی از فضای داخلی ساختمان که مورد کاربرد انسانها قرار میگیرد و در طول اوقات سرد سال، گرم شده و طی اوقات گرم سال، خنک میشود. شرایط دمای این فضاها در ساختمان باید در محدوده آسایش باشد.
فضای کنترل نشده ساختمان
بخشهایی از فضای درونی ساختمان که در اوقات گرم یا سرد سال ضروری نیست خنک یا سرد شوند. م. انبارها، پارکینگهایی که از سه طرف با دیوار محصورند، دالانها و مانند آنها.
فضای معماری
فضای معماری، فضایی که توسط سطوح، به شکلهای گوناگون محدود گشته و به عملکردهای تعیین شده پاسخ میگوید که موضوع و جوهر اصلی معماری است.
معماری عبارت است از علم و هنر شکل بخش فضای زیست انسان، به عبارت دیگر معماری به وجود آورنده فضایی است که انسان را از عوامل طبیعی مصون داشته و فعالیت زندگی فردی و اجتماعی او را دربرگرفته و به نیازهای مادی و معنوی انسان پاسخگو خواهد بود.
پس میتوان گفت، فضایی که توسط سطوح عمودی و افقی به وجود میآید، موضوع و جوهر اصلی معماریست به عبارت دیگر موضوع اصلی و در حقیقت جوهر معماری، فضا است. یک ساختمان، فقط مجموعهای از طول، عرض و عمق نیست بلکه مجموعهای است از اندازههای مختلف فضاهای خالی که انسان میتواند در آن حرکت و زندگی کند.
در ستارهشناسی
فضا قسمتهای نسبتا تهی کیهان است که بیرون از جو سیارات قرار دارد. فضا را گاهی برای تمایز از فضای جو و مکانهای زمینی، «فضای میان ستارهای» مینامند.
از آنجا که جو زمین ناگهان تمام نمیشود، بلکه کمکم با افزایش ارتفاع رقیق میشود، مرز مشخصی میان فضا و جو وجود ندارد. در ایالات متحده آمریکا، به افرادی که بالاتر از بلندای ۵۰ مایلی (۸۰ کیلومتری) سفر کنند، فضانورد گفته میشود. ارتفاع ۴۰۰،۰۰۰ پایی (۱۲۰ کیلومتری) مرزی است که آثار جوی در ورود دوباره مشهود میشوند. غالبا از ارتفاع ۱۰۰ کیلومتری به عنوان مرز میان جو و فضا یاد میشود.
نگاه کنید به: فیزیک نجومی، هوافضا، فناوری فضایی، مهاجرت به فضا، شاتل فضایی، فضا-زمان
در ریاضیات
در ریاضیات، فضا مجموعهای است که معمولا ساختار اضافیای هم دارد.
برای نمونه، نگاه کنید به فضای اقلیدسی، فضای برداری، فضای برداری هنجارین، فضای باناخ، فضای ضرب داخلی، فضای هیلبرت، فضای توپولوژیک، فضای یکنواخت، فضای متریک.
در روانشناسی
اصطلاح فضای درون گاهی برای توصیف محتویات ذهن انسان به کار برده شدهاست.
فضای تاریخی
ممکن است شیئی متعلق به گذشتههای دور باشد. چقدر دور؟ این سوال یک معنای عام و یک معنای خاص دارد. برای خیلی از افراد ده هزار سال قبل با بیست هزار سال قبل تفاوتی نمیکند. حتی برای بعضیها صدسال قبل با پنجاه سال قبل هم فرق نمیکند. درحالیکه برای باستانشناس، مورخ، دانشمند یا هرکس که علاقهمند به دورههای تاریخی باشد، بسیار متفاوت است.
چگونه میشود این دورهها را احساس کرد و از هم تمیز داد؟ آشنا شدن با آثار به جا مانده از دورهها در همه زمینههای معماری، ادبیات، هنر، لباس و … میتواند این احساس را ایجاد یا تقویت کند. گاهی برای ما دوره خاصی از تاریخ اهمیت ندارد اما یک احساس عمومی و کلی از گذشته ما را در یک فضای تاریخی قرار میدهد. برای اینکار باید اشیاء و آثار اصلی را دید.
به یاد داشته باشیم که اشیای گذشته متعلق به زمانی هستند که در یک مجموعه زنده و پویا مورد استفاده قرار میگرفتند. حتی کلمات و ادبیات و محاورات در زمان خودش بیشترین زندگی و حیات را داشتهاست، اما به تدریج جان باخته و جسمی از آن به یادگار ماندهاست، لذا به هر میزان که بتوانیم خود را در شرایط و زندگی همزمان این آثار قرار دهیم. گویی که تقریبا حیات فرهنگی و تمدنی آن روزگار را احساس کردهایم و خود را اگرچه با فاصله زیاد یکی از افراد آن روزگار میپنداریم در این صورت به فضای تاریخ وارد شدهایم. میتوان گفت هرچه ما نسبت زمانی خود را با اثر گذشته کم کرده و به آن زمان نزدیک شویم، وارد فضای تاریخ و هرقدر خود را از شی یا اثر گذشته دور بدانیم با دیدن یا قرار گرفتن در یک یا مجموعهای از آنها به فضای تاریخی نزدیک شدهایم. گاهی اوقات آثار گذشتگان به دلایل عام یا خاص با ما ارتباط بیشتری پیدا میکنند. مثلا بعضی از این آثار امروز هم مورد استفاده قرار میگیرند. اگرچه با تغییر در کاربری آن مثل فرش و… این باعث پیوند ما به گذشته و احساس مشترک با آنها میشود. هرچه این تعلق به آثار بیشتر باشد، این پیوند قویتر است. | [
"جسم فیزیکی",
"خطی بودن",
"پیوستار",
"فضازمان",
"گیتی",
"چارچوب مفهومی",
"تیمائوس (افلاطون)",
"افلاطون",
"سقراط",
"khôra",
"فیزیک (ارسطو)",
"ارسطو",
"ابن هیثم",
"دانشگاه هاروارد",
"رنه دکارت",
"نادر البزری",
"انتشارات دانشگاه کمبریج",
"مکانیک کلاسیک",
"فلسفه طبیعی",
"گوتفرید لایبنیتس",
"فیلسوف",
"خداشناسی",
"جرج بارکلی",
"امانوئل کانت",
"هندسه نااقلیدسی",
"نسبیت عام",
"آزمونهای نسبیت عام",
"فلسفه فضا و زمان",
"معرفتشناسی",
"متافیزیک",
"آیزاک نیوتن",
"انتزاع",
"هویت بازنشناختنیها",
"اصل دلیل کافی",
"مشاهده",
"آزمایش",
"دستگاه مرجع لخت",
"دستگاه مرجع غیر لخت",
"پسینی و پیشینی",
"گزاره تحلیلی-گزاره ترکیبی",
"John Lucas (philosopher)",
"International Standard Book Number",
"اصل توازی اقلیدسی",
"یانوش بویویی",
"نیکلای لوباچفسکی",
"هندسه هذلولوی",
"کارل فریدریش گاوس",
"آنری پوانکاره",
"آلبرت اینشتین",
"نسبیت خاص",
"سرعت نور",
"خلأ",
"نسبیت همزمانی",
"اتساع زمان",
"انقباض طول",
"گرانش",
"میدان (فیزیک)",
"تپ اختر دوتایی",
"فیزیک",
"خمینه",
"دستگاه مختصات",
"فضای اقلیدسی",
"فضا-زمان",
"فلسفه",
"گاتفرید لایبنیتس",
"هانری پوانکاره",
"بحث سطل",
"جهان کروی",
"مختصات کروی",
"مختصات دکارتی",
"فلسفه فیزیک",
"کیهان",
"جوّ",
"سیاره",
"فضای میان ستارهای",
"ایالات متحده آمریکا",
"فضانورد",
"فیزیک نجومی",
"هوافضا",
"فناوری فضایی",
"مهاجرت به فضا",
"شاتل فضایی",
"ریاضیات",
"فضا (ریاضی)",
"فضای برداری",
"فضای برداری هنجارین",
"فضای باناخ",
"فضای ضرب داخلی",
"فضای هیلبرت",
"فضای توپولوژیک",
"فضای یکنواخت",
"فضای متریک",
"روانشناسی",
"فضای درون",
"باستانشناس",
"مورخ",
"دانشمند"
] | [
"فضا",
"تعاریف فیزیک",
"فضازمان",
"هیچ"
] |
195 | شبکه رایانهای | 0 | 476 | 0 | [
"شبکههای رایانهای",
"شبكه",
"شبکه رایانه ای",
"شبکه کامپیوتری",
"شبكه كامپيوتري",
"شبکه فناوری اطلاعات",
"شبکهبندی",
"شبکهبندی رایانه",
"شبكهبندي",
"شبکه بندی",
"شبكه هاي كامپيوتري",
"شبكه رايانه اي",
"شبكه بندي",
"شبکههای کامپیوتری",
"شبکهی کامپیوتری",
"ارتباط دادهای",
"ارتباط داده اي",
"ارتباط داده ای",
"شبكه فناوري اطلاعات",
"شبكه بندي رايانه",
"شبکه بندی رایانه",
"شبكه هاي رايانه اي",
"شبکه های رایانه ای",
"شبکه های کامپیوتری",
"شبكه ي كامپيوتري",
"شبکه ی کامپیوتری",
"شبکهی رایانهای",
"شبکه های رایانهای",
"شبکه ی رایانهای",
"شبكه ي رايانه اي",
"شبکه ی رایانه ای"
] | false | 250 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | شبکه رایانهای (به اختصار: شبکه ) به اتصال دو یا چند سیستم (مانند کامپیوتر، لپتاپ، و…) که قابلیت انتقال اطلاعات بین خود را دارند شبکه رایانهای گفته میشود.
شبکه رایانهای باعث تسهیل ارتباطات میان کاربران شده و اجازه میدهد کاربران منابع خود را به اشتراک بگذارند.
معرفی
یک شبکه رایانهای اجازه به اشتراکگذاری منابع و اطلاعات را میان دستگاههای متصل شده به هم، میدهد. در دهه ۶۰ میلادی، آژانس پروژههای تحقیقاتی پیشرفته (ARPA) پروژههای تحقیقاتی پیشرفته (ARPANET) برای وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا اختصاص داد. این اولین شبکه رایانهای در جهان بود. توسعه شبکه از سال ۱۹۶۹ و براساس طرحهای توسعه یافته دهه ۶۰ آغاز شد.
هدف
شبکههای رایانهای را میتوان برای اهداف مختلف استفاده کرد:
تسهیل ارتباطات: با استفاده از شبکه، افراد میتوانند به آسانی از طریق رایانامه، پیامرسانی فوری، اتاق گفتگو، تلفن، تلفن تصویری و ویدئو کنفرانس، ارتباط برقرار کنند.
اشتراکگذاری سختافزارها: در یک محیط شبکهای، هر کامپیوتر در شبکه میتواند به منابع سختافزاری در شبکه دسترسی پیدا کرده و از آنها استفاده کند؛ مانند چاپ یک سند به وسیله چاپگری که در شبکه به اشتراک گذاشته شدهاست.
اشتراکگذاری پروندهها، دادهها و اطلاعات: در یک محیط شبکهای، هر کاربر مجاز میتواند به دادهها و اطلاعاتی که بر روی رایانههای دیگر موجود در شبکه، ذخیره شدهاست دسترسی پیدا کند. قابلیت دسترسی به دادهها و اطلاعات در دستگاههای ذخیرهسازی اشتراکی، از ویژگیهای مهم بسیاری از شبکههای است.
اشتراکگذاری نرمافزارها: کاربرانی که به یک شبکه متصل اند، میتوانند برنامههای کاربردی موجود روی کامپیوترهای راه دور را اجرا کنند.
تعریف
شبکههای کامپیوتری مجموعهای از کامپیوترهای مستقل و متصل به یکدیگر هستند که با یکدیگر ارتباط داشته و تبادل داده میکنند.
مستقل بودن کامپیوترها بدین معناست که هر کدام دارای واحدهای کنترلی و پردازشی مجزا بوده و بود و نبود یکی بر دیگری تاثیرگذار نیست.
متصل بودن کامپیوترها یعنی از طریق یک رسانه فیزیکی مانند کابل، فیبر نوری، ماهوارهها و… به هم وصل میباشند.
دو شرط فوق شروط لازم برای ایجاد یک شبکه کامپیوتری میباشند اما شرط کافی برای تشکیل یک شبکه کامپیوتری داشتن ارتباط و تبادل داده بین کامپیوترهاست.
این موضوع در بین متخصصین قلمرو شبکه مورد بحث است که آیا دو رایانه که با استفاده از نوعی از رسانه ارتباطی به یکدیگر متصل شدهاند تشکیل یک شبکه میدهند. در این باره بعضی مطالعات میگویند که یک شبکه نیازمند دست کم ۳ رایانه متصل به هم است. یکی از این منابع با عنوان «ارتباطات راه دور: واژهنامه اصطلاحات ارتباطات راه دور»، یک شبکه رایانهای را اینطور تعریف میکند: «شبکهای از گرههای پردازشگر دیتا که جهت ارتباطات دیتا به یکدیگر متصل شدهاند». در همین سند عبارت «شبکه» اینطور تعریف شدهاست: «اتصال سه با چند نهاد ارتباطی». رایانهای که به وسیلهای غیر رایانهای متصل شدهاست (به عنوان نمونه از طریق ارتباط «اترنت» به یک پرینتر متصل شدهاست) ممکن است که یک شبکه رایانهای به حساب آید، اگرچه این نوشتار به این نوع پیکربندی نمیپردازد.
این نوشتار از تعاریفی استفاده میکند که به دو یا چند رایانه متصل به هم نیازمند است تا تشکیل یک شبکه را بدهد. در مورد تعداد بیشتری رایانه که به هم متصل هستند عموما توابع پایهای مشترکی دیده میشود. از این بابت برای آنکه شبکهای به وظیفهاش عمل کند، سه نیاز اولیه بایستی فراهم گردد، «اتصالات»، «ارتباطات» و «خدمات». اتصالات به بستر سختافزاری اشاره دارد، ارتباطات به روشی اشاره میکند که بواسطه آن وسایل با یکدیگر صحبت کنند و خدمات آنهایی هستند که برای بقیه اعضای شبکه به اشتراک گذاشته شدهاند.
دستهبندی شبکههای رایانهای
فهرست زیر، دستههای شبکههای رایانهای را نشان میدهد.
بر اساس نوع اتصال
شبکههای رایانهای را میتوان با توجه به تکنولوژی سختافزاری یا نرمافزاری که برای اتصال دستگاههای افراد در شبکه استفاده میشود، دستهبندی کرد؛ مانند فیبر نوری، اترنت، شبکه محلی بیسیم، HomePNA، ارتباط خط نیرو یا G.hn.
اترنت با استفاده از سیم کشی فیزیکی دستگاهها را به هم متصل میکند. دستگاههای مستقر معمول شامل هابها، سوئیچها، پلها یا مسیریابها هستند.
تکنولوژی شبکه بیسیم برای اتصال دستگاهها، بدون استفاده از سیم کشی طراحی شدهاست. این دستگاهها از امواج رادیویی یا سیگنالهای مادون قرمز به عنوان رسانه انتقال استفاده میکنند.
فناوری ITU-T G.hn از سیم کشی موجود در منازل (کابل هممحور، خطوط تلفن و خطوط برق) برای ایجاد یک شبکه محلی پر سرعت (تا۱ گیگا بیت در ثانیه) استفاده میکند.
بر اساس تکنولوژی سیم کشی
زوج بههمتابیده: زوج بههمتابیده یکی از بهترین رسانههای مورد استفاده برای ارتباطات راه دور میباشد. سیمهای زوج بههمتابیده، سیم تلفن معمولی هستند که از دو سیم مسی عایق که دو به دو به هم پیچ خوردهاند درست شدهاند. از زوج بههمتابیده برای انتقال صدا و دادهها استفاده میشود. استفاده از دو سیم بههمتابیده به کاهش تداخل و القای الکترومغناطیسی کمک میکند. سرعت انتقال داده، دامنهای از ۲ میلیون بیت در هر ثانیه تا ۱۰۰ میلیون بیت در هر ثانیه، دارد.
کابل هممحور: کابل هممحور بهطور گستردهای در سیستمهای تلویزیون کابلی، ساختمانهای اداری، و دیگر سایتهای کاری برای شبکههای محلی، استفاده میشود. کابلها یک رسانای داخلی دارند که توسط یک عایق منعطف محصور شدهاند، که روی این لایه منعطف نیز توسط یک رسانای نازک برای انعطاف کابل، به هم بافته شدهاست. همه این اجزا، در داخل عایق دیگری جاسازی شدهاند. لایه عایق به حداقل رساندن تداخل و اعوجاج کمک میکند. سرعت انتقال داده، دامنهای از ۲۰۰ میلیون تا بیش از ۵۰۰ میلیون بیت در هر ثانیه دارد.
فیبر نوری: کابل فیبر نوری شامل یک یا چند رشته از الیاف شیشهای پیچیده شده در لایههای محافظ میباشد. این کابل میتواند نور را تا مسافتهای طولانی انتقال دهد. کابلهای فیبر نوری تحت تاثیر تابشهای الکترومغناطیسی قرار نمیگیرند. سرعت انتقال ممکن است به چند تریلیون بیت در ثانیه برسد.
بر اساس تکنولوژی بیسیم
ریزموج (مایکروویو) زمینی: ریزموجهای زمینی از گیرندهها و فرستندههای زمینی استفاده میکنند. تجهیزات این تکنولوژی شبیه به دیشهای ماهوارهاست. مایکروویو زمینی از دامنههای کوتاه گیگاهرتز استفاده میکند، که این سبب میشود تمام ارتباطات به صورت دید خطی محدود باشد. فاصله بین ایستگاههای رله (تقویت سیگنال) حدود ۳۰ مایل است. آنتنهای ریزموج معمولا در بالای ساختمانها، برجها، تپهها و قله کوه نصب میشوند.
ماهوارههای ارتباطی: ماهوارهها از ریزموجهای رادیویی که توسط جو زمین منحرف نمیشوند، به عنوان رسانه مخابراتی خود استفاده میکنند.
ماهوارهها در فضا مستقر هستند؛ بهطور معمول ۲۲۰۰۰ مایل (برای ماهوارههای geosynchronous) بالاتر از خط استوا.
این سیستمهای در حال چرخش به دور زمین، قادر به دریافت و رله صدا، دادهها و سیگنالهای تلویزیونی هستند.
تلفن همراه و سیستمهای پی سی اس: تلفن همراه و سیستمهای پی سی اس از چندین فناوری ارتباطات رادیویی استفاده میکنند. این سیستمها به مناطق مختلف جغرافیایی تقسیم شدهاند. هر منطقه دارای فرستندههای کم قدرت یا دستگاههای رله رادیویی آنتن برای تقویت تماسها از یک منطقه به منطقه بعدی است.
شبکههای محلی بیسیم: شبکه محلی بیسیم از یک تکنولوژی رادیویی فرکانس بالا (مشابه سلول دیجیتالی) و یک تکنولوژی رادیویی فرکانس پایین استفاده میکند. شبکههای محلی بیسیم از تکنولوژی طیف گسترده، برای برقراری ارتباط میان دستگاههای متعدد در یک منطقه محدود، استفاده میکنند. نمونهای از استاندارد تکنولوژی بیسیم موج رادیویی، IEEE است.
ارتباطات فروسرخ: ارتباط فروسرخ، سیگنالهای بین دستگاهها را در فواصل کوچک (کمتراز ۱۰ متر) به صورت همتا به همتا (رو در رو) انتقال میدهد؛ در خط انتقال نباید هیچ گونه شیای قرار داشته باشد.
بر اساس اندازه
ممکن است شبکههای رایانهای بر اساس اندازه یا گستردگی ناحیهای که شبکه پوشش میدهد طبقهبندی شوند. برای نمونه «شبکه شخصی» (PAN)، «شبکه محلی» (LAN)، «شبکه دانشگاهی» (CAN)، «شبکه کلانشهری» (MAN) یا «شبکه گسترده» (WAN).
بر اساس لایه شبکه
ممکن است شبکههای رایانهای مطابق مدلهای مرجع پایهای که در صنعت به عنوان استاندارد شناخته میشوند مانند «مدل مرجع ۷ لایه OSI» و «مدل ۴ لایه TCP/IP»، بر اساس نوع «لایه شبکه» ای که در آن عمل میکنند طبقهبندی شوند.
بر اساس معماری کاربری
ممکن است شبکههای رایانهای بر اساس معماری کاربری که بین اعضای شبکه وجود دارد طبقهبندی شود، برای نمونه معماریهای Active Networking، «مشتری-خدمتگذار» (Client-Server) و «همتا به همتا» Peer-to-Peer (گروه کاری).
بر اساس همبندی (توپولوژی)
ممکن است شبکههای رایانهای بر اساس نوع همبندی شبکه طبقهبندی شوند مانند: «شبکه باس» (Bus)، «شبکه ستاره» ((Star، «شبکه حلقهای» (Ring)، «شبکه توری» (Mesh)، «شبکه ستاره-باس» (Star-Bus)، «شبکه درختی» (Tree) یا «شبکه سلسله مراتبی» (Hierarchical) و ترکیبی و غیره.
همبندی شبکه را میتوان بر اساس نظم هندسی ترتیب داد. همبندیهای شبکه طرحهای منطقی شبکه هستند. واژه منطقی در اینجا بسیار پرمعنی است. این واژه به این معنی است که همبندی شبکه به طرح فیزیکی شبکه بستگی ندارد. مهم نیست که رایانهها در یک شبکه به صورت خطی پشت سر هم قرار گرفته باشند، ولی زمانیکه از طریق یک «هاب» به یکدیگر متصل شده باشند تشکیل همبندی ستاره میکنند نه باس؛ و این عامل مهمی است که شبکهها در آن فرق میکنند، جنبه ظاهری و جنبه عملکردی.
بر اساس قرارداد
ممکن است شبکههای رایانهای بر اساس «قرارداد» ارتباطی طبقهبندی شوند. برای اطلاعات بیشتر لیست پشتههای قرارداد شبکه و لیست قراردادهای شبکه را ببینید.
انواع شبکههای رایانهای از نظر اندازه
شبکه شخصی (PAN)
«شبکه شخصی» (Personal Area Network) یک «شبکه رایانهای» است که برای ارتباطات میان وسایل رایانهای که اطراف یک فرد میباشند (مانند «تلفن»ها و «رایانههای جیبی» (PDA) که به آن «دستیار دیجیتالی شخصی» نیز میگویند) بکار میرود. این که این وسایل ممکن است متعلق به آن فرد باشند یا خیر جای بحث خود را دارد. برد یک شبکه شخصی عموما چند متر بیشتر نیست. موارد مصرف شبکههای خصوصی میتواند جهت ارتباطات وسایل شخصی چند نفر به یکدیگر یا برقراری اتصال این وسایل به شبکهای در سطح بالاتر و شبکه «اینترنت» باشد.
ارتباطات شبکههای شخصی ممکن است به صورت سیمی به «گذرگاه»های رایانه مانند USB و فایروایر برقرار شود. همچنین با بهرهگیری از فناوریهایی مانند IrDA، «بلوتوث» (Bluetooth) و UWB میتوان شبکههای شخصی را به صورت بیسیم ساخت.
شبکه محلی (LAN)
«شبکه محلی» (Local Area Network) یک «شبکه رایانهای» است که محدوده جغرافیایی کوچکی مانند یک خانه، یک دفتر کار یا گروهی از ساختمانها را پوشش میدهد. در مقایسه با «شبکههای گسترده» (WAN) از مشخصات تعریفشده شبکههای محلی میتوان به سرعت (نرخ انتقال) بسیار بالاتر آنها، محدوده جغرافیایی کوچکتر و عدم نیاز به «خطوط استیجاری» مخابراتی اشاره کرد.
یک شبکه کتابخانه نوعی
دو فناوری «اترنت» (Ethernet) روی کابل «جفت به هم تابیده بدون محافظ» (UTP) و «وایفای» (Wi-Fi) رایجترین فناوریهایی هستند که امروزه استفاده میشوند، با این حال فناوریهای «آرکنت» (ARCNET) و «توکن رینگ» (Token Ring) و بسیاری روشهای دیگر در گذشته مورد استفاده بودهاند.
شبکه کلانشهری (MAN)
«شبکه کلانشهری» (Metropolitan Area Network) یک «شبکه رایانهای» بزرگ است که معمولا در سطح یک شهر گسترده میشود. در این شبکهها معمولا از «زیرساخت بیسیم» یا اتصالات «فیبر نوری» جهت ارتباط محلهای مختلف استفاده میشود.
شبکه گسترده (WAN)
«شبکه گسترده» (Wide Area Network) یک «شبکه رایانهای» است که نسبتا ناحیه جغرافیایی وسیعی را پوشش میدهد (برای نمونه از یک کشور به کشوری دیگر یا از یک قاره به قارهای دیگر). این شبکهها معمولا از امکانات انتقال خدمات دهندگان عمومی مانند شرکتهای مخابرات استفاده میکند. به عبارت کمتر رسمی این شبکهها از «مسیریاب»ها و لینکهای ارتباطی عمومی استفاده میکنند.
شبکههای گسترده برای اتصال شبکههای محلی یا دیگر انواع شبکه به یکدیگر استفاده میشوند؛ بنابراین کاربران و رایانههای یک مکان میتوانند با کاربران و رایانههایی در مکانهای دیگر در ارتباط باشند. بسیاری از شبکههای گسترده برای یک سازمان ویژه پیادهسازی میشوند و خصوصی هستند. بعضی دیگر بهوسیله «سرویس دهندگان اینترنت» (ISP) پیادهسازی میشوند تا شبکههای محلی سازمانها را به اینترنت متصل کنند.
شبکه متصل (Internetwork)
دو یا چند «شبکه» یا «زیرشبکه» (Subnet) که با استفاده از تجهیزاتی که در لایه ۳ یعنی «لایه شبکه» «مدل مرجع OSI» عمل میکنند مانند یک «مسیریاب»، به یکدیگر متصل میشوند تشکیل یک شبکه از شبکهها یا «شبکه متصل» را میدهند. همچنین میتوان شبکهای که از اتصال داخلی میان شبکههای عمومی، خصوصی، تجاری، صنعتی یا دولتی به وجود میآید را «شبکه متصل» نامید.
در کاربردهای جدید شبکههای به هم متصل شده از قرارداد IP استفاده میکنند. بسته به اینکه چه کسانی یک شبکه از شبکهها را مدیریت میکنند و اینکه چه کسانی در این شبکه عضو هستند، میتوان سه نوع «شبکه متصل» دستهبندی نمود:
شبکه داخلی یا اینترانت (Intranet)
شبکه خارجی یا اکسترانت (Extranet)
شبکهاینترنت (Internet)
شبکههای داخلی یا خارجی ممکن است که اتصالاتی به شبکه اینترنت داشته یا نداشته باشند. در صورتی که این شبکهها به اینترنت متصل باشند در مقابل دسترسیهای غیرمجاز از سوی اینترنت محافظت میشوند. خود شبکه اینترنت به عنوان بخشی از شبکه داخلی یا شبکه خارجی به حساب نمیآید، اگرچه که ممکن است شبکه اینترنت به عنوان بستری برای برقراری دسترسی بین قسمتهایی از یک شبکه خارجی خدماتی را ارائه دهد.
شبکه داخلی (Intranet)
یک «شبکه داخلی» مجموعهای از شبکههای متصل به هم میباشد که از قرارداد IP و ابزارهای مبتنی بر IP مانند «مرورگران وب» استفاده میکند و معمولا زیر نظر یک نهاد مدیریتی کنترل میشود. این نهاد مدیریتی «شبکه داخلی» را نسبت به باقی قسمتهای دنیا محصور میکند و به کاربران خاصی اجازه ورود به این شبکه را میدهد. بهطور معمولتر شبکه درونی یک شرکت یا دیگر شرکتها «شبکه داخلی» میباشد.
بهطور مثال شبکه ملی اطلاعات در ایران نوعی از شبکههای داخلی (اینترانت) میباشد.
شبکه خارجی (Extranet)
یک «شبکه خارجی» یک «شبکه» یا یک «شبکه متصل» است که به لحاظ قلمرو محدود به یک سازمان یا نهاد است ولی همچنین شامل اتصالات محدود به شبکههای متعلق به یک یا چند سازمان یا نهاد دیگر است که معمولا ولی نه همیشه قابل اعتماد هستند. برای نمونه مشتریان یک شرکت ممکن است که دسترسی به بخشهایی از «شبکه داخلی» آن شرکت داشته باشند که بدین ترتیب یک «شبکه خارجی» درست میشود، چراکه از دیدگاه امنیتی این مشتریان برای شبکه قابل اعتماد به نظر نمیرسند. همچنین از نظر فنی میتوان یک «شبکه خارجی» را در گروه شبکههای دانشگاهی، کلانشهری، گسترده یا دیگر انواع شبکه (هر چیزی غیر از شبکه محلی) به حساب آورد، چراکه از نظر تعریف یک «شبکه خارجی» نمیتواند فقط از یک شبکه محلی تشکیل شده باشد، چون بایستی دست کم یک اتصال به خارج از شبکه داشته باشد.
شبکه اینترنت (Internet)
شبکه ویژهای از شبکهها که حاصل اتصالات داخلی شبکههای دولتی، دانشگاهی، عمومی و خصوصی در سرتاسر دنیا است. این شبکه بر اساس شبکه اولیهای کار میکند که «آرپانت» (ARPANET) نام داشت و بهوسیله موسسه «آرپا» (ARPA) که وابسته به «وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا» است ایجاد شد. همچنین منزلگاهی برای «وب جهانگستر» (WWW) است. در لاتین واژه Internet برای نامیدن آن بکار میرود که برای اشتباه نشدن با معنی عام واژه «شبکه متصل» حرف اول را بزرگ مینویسند.
اعضای شبکه اینترنت یا شرکتهای سرویس دهنده آنها از «آدرسهای IP» استفاده میکنند. این آدرسها از موسسات ثبت نام آدرس تهیه میشوند تا تخصیص آدرسها قابل کنترل باشد. همچنین «سرویس دهندگان اینترنت» و شرکتهای بزرگ، اطلاعات مربوط به در دسترس بودن آدرسهایشان را بواسطه «قرارداد دروازه لبه» (BGP) با دیگر اعضای اینترنت مبادله میکنند.
اجزای اصلی سختافزاری
همه شبکهها از اجزای سختافزاری پایهای تشکیل شدهاند تا گرههای شبکه را به یکدیگر متصل کنند، مانند «کارتهای شبکه»، «تکرارگر»ها، «هاب»ها، «پل»ها، «راهگزین»ها و «مسیریاب»ها. علاوه بر این، بعضی روشها برای اتصال این اجزای سختافزاری لازم است که معمولا از کابلهای الکتریکی استفاده میشود (از همه رایجتر «کابل رده ۵» (کابل Cat5) است)، و کمتر از آنها، ارتباطات میکروویو (مانند آیتریپلئی ۸۰۲٫۱۱) و («کابل فیبر نوری» Optical Fiber Cable) بکار میروند.
کارت شبکه (network adapter)
«کارت شبکه» ، «آداپتور شبکه» یا «کارت واسط شبکه» (Network Interface Card) قطعهای از سختافزار رایانهاست و طراحی شده تا این امکان را به رایانهها بدهد که بتوانند بر روی یک شبکه رایانهای با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. این قطعه دسترسی فیزیکی به یک رسانه شبکه را تامین میکند و با استفاده از «آدرسهای MAC»، سیستمی سطح پایین جهت آدرس دهی فراهم میکند. این شرایط به کاربران اجازه میدهد تا به وسیله کابل یا به صورت بیسیم به یکدیگر متصل شوند.
تکرارگر (repeater)
«تکرارگر» تجهیزی الکترونیکی است که سیگنالی را دریافت کرده و آن را با سطح دامنه بالاتر، انرژی بیشتر یا به سمت دیگر یک مانع ارسال میکند. بدین ترتیب میتوان سیگنال را بدون کاستی به فواصل دورتری فرستاد. از آنجا که تکرارگرها با سیگنالهای فیزیکی واقعی سروکار دارند و در جهت تفسیر دادهای که انتقال میدهند تلاشی نمیکنند، این تجهیزات در «لایه فیزیکی» یعنی اولین لایه از «مدل مرجع OSI» عمل میکنند.
هاب (جعبه تقسیم)- hub
«هاب» قطعهای سختافزاری است که امکان اتصال قسمتهای یک شبکه را با هدایت ترافیک در سراسر شبکه فراهم میکند. هابها در «لایه فیزیکی» از «مدل مرجع OSI» عمل میکنند. عملکرد هاب بسیار ابتدایی است، به این ترتیب که داده رسیده از یک گره را برای تمامی گرههای شبکه کپی میکند. هابها عموما برای متصل کردن بخشهای یک «شبکه محلی» بکار میروند. هر هاب چندین «درگاه» (پورت) دارد. زمانی که بستهای از یک درگاه میرسد، به دیگر درگاهها کپی میشود، بنابراین همه قسمتهای شبکه محلی میتوانند بستهها را ببینند.
پل (bridge)
یک «پل» دو «زیرشبکه» (سگمنت) را در «لایه پیوند داده» از «مدل مرجع OSI» به هم متصل میکند. پلها شبیه به «تکرارگر»ها و «هاب»های شبکهاند که برای اتصال قسمتهای شبکه در «لایه فیزیکی» عمل میکنند، با این حال پل با استفاده از مفهوم پلزدن کار میکند، یعنی به جای آنکه ترافیک هر شبکه بدون نظارت به دیگر درگاهها کپی شود، آن را مدیریت میکند. بستههایی که از یک طرف پل وارد میشوند تنها در صورتی به طرف دیگر انتشار مییابند که آدرس مقصد آنها مربوط به سیستمهایی باشد که در طرف دیگر پل قرار دارند. پل مانع انتشار پیغامهای همگانی در قطعههای کابل وصلشده به آن نمیشود.
پلها به سه دسته تقسیم میشوند:
پلهای محلی : مستقیما به «شبکههای محلی» متصل میشود.
پلهای دوردست : از آن میتوان برای ساختن «شبکههای گسترده» جهت ایجاد ارتباط بین «شبکههای محلی» استفاده کرد. پلهای دور دست در شرایطی که سرعت اتصال از شبکههای انتهایی کمتر است با «مسیریاب»ها جایگزین میشوند.
پلهای بیسیم : برای «اتصال شبکههای محلی» به «شبکههای محلی بیسیم» یا «شبکههای محلی بیسیم» به هم یا ایستگاههای دوردست به «شبکههای محلی» استفاده میشوند.
راهگزین (switch)
«راهگزین» که در پارسی بیشتر واژه «سوئیچ» برای آن بکار برده میشود، وسیلهای است که قسمتهای شبکه را به یکدیگر متصل میکند. راهگزینهای معمولی شبکه تقریبا ظاهری شبیه به «هاب» دارند، ولی یک راهگزین در مقایسه با هاب از هوشمندی بیشتری (و همچنین قیمت بیشتری) برخوردار است. راهگزینهای شبکه این توانمندی را دارند که محتویات بستههای دادهای که دریافت میکنند را بررسی کرده، دستگاه فرستنده و گیرنده بسته را شناسایی کنند، و سپس آن بسته را به شکلی مناسب ارسال نمایند. با ارسال هر پیام فقط به دستگاه متصلی که پیام به هدف آن ارسال شده، راهگزین «پهنای باند» شبکه را به شکل بهینهتری استفاده میکند و عموما عملکرد بهتری نسبت به یک هاب دارد.
از نظر فنی میتوان گفت که راهگزین در «لایه پیوند داده» از «مدل مرجع OSI» عمل کنند؛ ولی بعضی انواع راهگزین قادرند تا در لایههای بالاتر نیز به بررسی محتویات بسته بپردازند و از اطلاعات بدست آمده برای تعیین مسیر مناسب ارسال بسته استفاده کنند. به این راه گزینها به اصطلاح «راهگزینهای چندلایه» (Multilayer Switch) میگویند.
مسیریاب (router)
«مسیریاب»ها تجهیزات شبکهای هستند که بستههای داده را با استفاده از «سرایند»ها و «جدول ارسال» تعیین مسیر کرده، و ارسال میکنند. مسیریابها در «لایه شبکه» از «مدل مرجع OSI» عمل میکنند. همچنین مسیریابها اتصال بین بسترهای فیزیکی متفاوت را امکانپذیر میکنند. این کار با چک کردن سرایند یک بسته داده انجام میشود.
مسیریابها از «قراردادهای مسیریابی» مانند ابتدا کوتاهترین مسیر را انتخاب کردن استفاده میکنند تا با یکدیگر گفتگو کرده و بهترین مسیر بین هر دو ایستگاه را پیکربندی کنند. هر مسیریاب دسته کم به دو شبکه، معمولا شبکههای محلی، شبکههای گسترده یا یک شبکه محلی و یک سرویس دهنده اینترنت متصل است. بعضی انواع مودمهای DSL و کابلی جهت مصارف خانگی درون خود از وجود یک مسیریاب نیز بهره میبرند.
شبکه شخصی (PAN)
شبکه محلی (LAN)
شبکه ذخیرهسازی (SAN)
شبکه دانشگاهی (CAN)
شبکه کلانشهری (MAN)
شبکه گسترده (WAN)
اینترنت
درگاه (شبکههای رایانهای) | [
"وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا",
"رایانامه",
"پیامرسانی فوری",
"اتاق گفتگو",
"تلفن",
"تلفن تصویری",
"ویدئو کنفرانس",
"پرونده (رایانه)",
"۱۹۹۶-۰۸-۰۷",
"اترنت",
"اتصالات",
"ارتباطات",
"خدمات",
"فیبر نوری",
"شبکه محلی بیسیم",
"ارتباط خط نیرو",
"هاب",
"سوئیچ کردن",
"مسیریاب",
"شبکه بیسیم",
"زوج بههمتابیده",
"کابل هممحور",
"ریزموج",
"ماهواره",
"فروسرخ",
"شبکه شخصی",
"شبکه محلی",
"شبکه دانشگاهی",
"شبکه کلانشهری",
"شبکه گسترده",
"مدل مرجع OSI",
"مدل مرجع TCP/IP",
"لایه شبکه",
"Active Networking",
"مشتری-خدمتگذار",
"همتا به همتا (رایانه)",
"شبکه باس",
"شبکه ستاره",
"شبکه حلقهای",
"شبکه توری",
"شبکه ستاره-باس",
"شبکه درختی",
"شبکه سلسله مراتبی",
"قرارداد",
"لیست پشتههای قرارداد شبکه",
"لیست قراردادهای شبکه",
"دستیار دیجیتالی شخصی",
"اینترنت",
"گذرگاه",
"USB",
"فایروایر",
"IrDA",
"بلوتوث",
"باند فوق وسیع",
"خطوط استیجاری",
"جفت به هم تابیده بدون محافظ",
"وایفای",
"آرکنت",
"توکن رینگ",
"زیرساخت بیسیم",
"زیرشبکه",
"IP",
"شبکه داخلی",
"شبکه خارجی",
"مرورگر وب",
"آرپانت",
"آرپا",
"وزارت دفاع آمریکا",
"وب جهانگستر",
"آدرسهای IP",
"سرویس دهنده اینترنت",
"قرارداد دروازه لبه",
"کارت شبکه",
"تکرارگر",
"پل",
"راهگزین",
"کابل رده ۵",
"آیتریپلئی ۸۰۲٫۱۱",
"سختافزار",
"آدرس MAC",
"لایه فیزیکی",
"درگاه",
"لایه پیوند داده",
"ترافیک",
"شبکه",
"بسته",
"کابل (برق)",
"پهنای باند",
"راهگزین چندلایه",
"سرایند",
"قرارداد مسیریابی",
"ابتدا کوتاهترین مسیر را انتخاب کردن",
"مودم DSL",
"مودم کابلی",
"شبکه ذخیرهسازی",
"درگاه (شبکههای رایانهای)"
] | [
"شبکهبندی رایانه",
"شبکههای رایانهای",
"مهندسی مخابرات"
] |
196 | رایانه | 0 | 1,205 | 0 | [
"كامپيوتر",
"رايانه",
"رایانهای",
"کامپیوترهای الکترونیکی",
"کمپیوتر",
"کامپیوتر",
"رایانهها",
"رايانه اي",
"رایانه ای",
"رايانه ها",
"رایانه ها",
"كامپيوترهاي الكترونيكي",
"رایانههای الکترونیکی",
"رايانه هاي الكترونيكي",
"رایانه های الکترونیکی",
"كمپيوتر",
"کامپیوترها"
] | false | 941 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | رایانه یا کامپیوتر دستگاهی است که میتواند برنامهریزی شود تا دستورها ریاضیاتی و منطقی را بهصورت خودکار انجام دهد. رایانهها میتوانند از مجموعهای عظیمی از دستورها به نام برنامه پیروی کنند، این امر به آنها اجازه میدهد تا قابلیت انجام طیف وسیعی از وظایف را داشته باشند؛ و بر اساس برنامهای که به آنها داده میشود عمل میکنند.
یک رایانه مدرن حداقل از یک واحد پردازش، عموما واحد پردازش مرکزی و نوعی حافظه تشکیل شدهاست. واحد پردازش وظیفه انجام عملیاتهای محاسباتی و منطقی را بر عهده دارد. دستگاههای جانبی شامل ورودی (مانند صفحهکلید)، خروجی (مانند نمایشگر) و ورودی/خروجی (مانند صفحه لمسی) میتوانند برای دریافت، نمایش و ارسال اطلاعات در رایانه مورد استفاده قرار گیرند.
نام
در زبان انگلیسی «کامپیوتر» به دستگاه خودکاری گفته میشود که محاسبات ریاضی را انجام میدهد، بر پایه «واژهنامه ریشهیابی Barnhart Concise» واژه کامپیوتر در سال ۱۶۴۶ به زبان انگلیسی وارد گردید که به معنی «شخصی که محاسبه میکند» بودهاست و سپس از سال ۱۸۹۷ به ماشینهای محاسبه مکانیکی گفته میشد. در هنگام جنگ جهانی دوم «کامپیوتر» به زنان نظامی انگلیسی و آمریکایی که کارشان محاسبه مسیرهای شلیک توپهای بزرگ جنگی به وسیله ابزار مشابهی بود، اشاره میکرد.
البته در اوایل دهه ۵۰ میلادی هنوز اصطلاح ماشین رایانش (computing machine) برای معرفی این ماشینها بهکار میرفت، پس از آن عبارت کوتاهتر کامپیوتر (computer) بهجای آن بهکار گرفته شد. ورود این ماشین به ایران در اوایل دهه ۱۳۴۰ بود، واژه رایانه در دو دهه اخیر در فارسی رایج شدهاست.
برابر این واژه در زبانهای دیگر حتما همان واژه زبان انگلیسی نیست. در زبان فرانسوی واژه "ordinateur"، که به معنی «سازمانده» یا «ماشین مرتبساز» است، بهکار میرود. در اسپانیایی "ordenador" با معنایی مشابه استفاده میشود، همچنین در دیگر کشورهای اسپانیایی زبان computadora به صورت انگلیسیمآبانهای ادا میشود. در پرتغالی واژه computador بهکار میرود که از واژه computar گرفته شده و به معنای «محاسبه کردن» میباشد. در ایتالیایی واژه "calcolatore" که معنای ماشین حساب است بکار میرود که بیشتر روی ویژگی حسابگری منطقی آن تاکید دارد. به سوئدی رایانه «dator» خوانده میشود که از «data» (دادهها) برگرفته شدهاست. به فنلاندی «tietokone» خوانده میشود که به معنی «ماشین اطلاعات» میباشد. اما در زبان ایسلندی توصیف شاعرانهتری بکار میرود، «tölva» که واژهای مرکب است و به معنای «زن پیشگوی شمارشگر» میباشد. در چینی رایانه «dian nao» یا «مغز برقی» خوانده میشود. در انگلیسی واژهها و تعابیر گوناگونی استفاده میشود، بهعنوان مثال دستگاه دادهپرداز («data processing machine»).
معنای واژه فارسی رایانه
واژه رایانه از مصدر رایانیدن ساخته شده که در فارسی میانه به شکل rāyēnīdan و به معنای «سنجیدن، سبک و سنگین کردن، مقایسه کردن» یا «مرتب کردن، نظم بخشیدن و سامان دادن» بودهاست. این مصدر در زبان فارسی میانه یا همان پهلوی کاربرد فراوانی داشته و مشتقهای زیادی نیز از آن گرفته شده بودهاست. برای مصدر رایانیدن/ رایاندن در فرهنگ واژه دهخدا چنین آمده:
رایاندن : د (مص) راهنمایی نمودن به بیرون. هدایت کردن. (ناظم الاطباء).
شکل فارسی میانه این واژه rāyēnīdan بوده و اگر میخواسته به فارسی نو برسد به شکل رایانیدن/ رایاندن درمیآمده. (بسنجید با واژهی فارسی میانهی āgāhēnīdan که در فارسی نو آگاهانیدن/ آگاهاندن شدهاست).
این واژه از ریشهی فرضی ایرانی باستان –radz* است که به معنای «مرتب کردن» بوده. این ریشه بهصورت –rad به فارسی باستان رسیده و به شکل rāy در فارسی میانه (پهلوی) بهکار رفته. از این ریشه ستاکهای حال و واژههای زیر در فارسی میانه و نو بهکار رفتهاند:
-ā-rādz-a*ی ایرانی باستان> -ā-rāy فارسی میانه که در واژهی آرایش فارسی نو دیده میشود.
-pati-rādz-a*ی ایرانی باستان> -pē-rāy فارسی میانه که در واژهی پیرایش فارسی نو دیده میشود؛ و
-rādz-ta*ی ایرانی باستان> rāst فارسی میانه که در واژهی راست فارسی نو دیده میشود.
این ریشهی ایرانی از ریشهی هندواروپایی -reĝ* به معنای «مرتب کردن و نظم دادن» آمدهاست. از این ریشه در
هندی rāj-a به معنی «هدایتکننده، شاه» (یعنی کسی که نظم میدهد)
لاتینی rect-us به معنی «راست، مستقیم»
فرانسه di-rect به معنی «راست، مستقیم»
آلمانی richt به معنی «راست، مستقیم کردن»
انگلیسی right به معنی «راست، مستقیم، درست»
برجای ماندهاست.
در فارسی نو پسوند -ه (= /e/ در فارسی رسمی ایران و /a/ در فارسی رسمی افغانستان و تاجیکستان) را به ستاک حال فعلها میچسبانند تا نام ابزار آن فعلها بهدست آید (البته با این فرمول مشتقهای دیگری نیز ساخته میشود، اما در اینجا تنها نام ابزار مد نظر است)؛ برای نمونه از
مال- (یعنی ستاک حال مالیدن) + -ه، ماله «ابزار مالیدن سیمان و گچ خیس»
گیر- (یعنی ستاک حال گرفتن) + -ه، گیره «ابزار گرفتن»
پوش- (یعنی ستاک حال پوشیدن) + -ه، پوشه «ابزار پوشیدن» (خود را جای کاغذهایی بگذارید که پوشه را میپوشند!)
رسان- (یعنی ستاک حال رساندن) + -ه، رسانه «ابزار رساندن اطلاعات و برنامههای دیداری و شنیداری»
حاصل میگردد.
در فارسی نو پسوند -ه (= e- یا همان a-) را به ستاک حال «رایانیدن» یعنی رایان- چسباندهاند تا نام ابزار این فعل ساخته شود؛ یعنی «رایانه» به معنای «ابزار نظم بخشیدن و سازماندهی ( دادهها)» است.
سازندگان این واژه به واژهی فرانسوی این مفهوم، یعنی ordinateurتوجه داشتهاند که در فرانسه از مصدر ordre «ترتیب و نظم دادن و سازمان بخشیدن» ساخته شده. به هرحال، معنا دهی واژهی رایانه برای این دستگاه جامعتر و رساتر از کامپیوتر است. یادآور میشود که computerبه معنای «حسابگر» یا «مقایسهگر» است، حال آنکه کار این دستگاه براستی فراتر از «حساب کردن» است.
تاریخچه
در گذشته دستگاههای مختلف مکانیکی سادهای مثل خطکش محاسبه و چرتکه نیز رایانه خوانده میشدند. در برخی موارد از آنها بهعنوان رایانه قیاسی نام برده میشود. البته لازم است ذکر شود که کاربرد واژه رایانه آنالوگ در علوم مختلف بیش از این است که به چرتکه و خطکش محاسبه محدود شود. بهطور مثال در علوم الکترونیک، مخابرات و کنترل روشی برای محاسبه مشتق و انتگرال توابع ریاضی و معادلات دیفرانسیل توسط تقویتکنندههای عملیاتی، مقاومت، سلف و خازن متداول است که به مجموعه سیستم مداری «رایانه قیاسی» (آنالوگ) گفته میشود. چرا که برخلاف رایانههای رقمی، اعداد را نه بهصورت اعداد در پایه دو بلکه بهصورت کمیتهای فیزیکی متناظر با آن اعداد نمایش میدهند. چیزی که امروزه از آن بهعنوان «رایانه» یاد میشود در گذشته به عنوان «رایانه رقمی (دیجیتال)» یاد میشد تا آنها را از انواع «رایانه قیاسی» جدا سازند.
به تصریح دانشنامه انگلیسی ویکیپدیا، بدیعالزمان ابوالعز بن اسماعیل بن رزاز جزری (درگذشته ۶۰۲ ق) یکی از نخستین ماشینهای اتوماتا را که جد رایانههای امروزین است، ساخته بودهاست. این مهندس مکانیک مسلمان از دیاربکر در شرق آناتولی بودهاست.
رایانه یکی از دو چیز برجستهای است که بشر در سده بیستم اختراع کرد. دستگاهی که بلز پاسکال در سال ۱۶۴۲ ساخت اولین تلاش در راه ساخت دستگاههای محاسب خودکار بود. پاسکال آن دستگاه را که پس از چرتکه دومین ابزار ساخت بشر بود، برای یاری رساندن به پدرش ساخت. پدر وی حسابدار دولتی بود و با کمک این دستگاه میتوانست همه اعداد شش رقمی را با هم جمع و تفریق کند.
لایبنیتز ریاضیدان آلمانی نیز از نخستین کسانی بود که در راه ساختن یک دستگاه خودکار محاسبه کوشش کرد. او در سال ۱۶۷۱ دستگاهی برای محاسبه ساخت که کامل شدن آن تا ۱۹۶۴ به درازا کشید. همزمان در انگلستان ساموئل مورلند در سال ۱۶۷۳ دستگاهی ساخت که جمع و تفریق و ضرب میکرد.
در سده هجدهم میلادی هم تلاشهای فراوانی برای ساخت دستگاههای محاسب خودکار انجام شد که بیشترشان نافرجام بود. سرانجام در سال ۱۸۷۵ میلادی استیفن بالدوین نخستین دستگاه محاسب را که هر چهار عمل اصلی را انجام میداد، به نام خود ثبت کرد.
از جمله تلاشهای نافرجامی که در این سده صورت گرفت، مربوط به چارلز ببیج ریاضیدان انگلیسی است. وی در آغاز این سده در سال ۱۸۱۰ در اندیشه ساخت دستگاهی بود که بتواند بر روی اعداد بیست و شش رقمی محاسبه انجام دهد. او بیست سال از عمرش را در راه ساخت آن صرف کرد اما در پایان آن را نیمهکاره رها کرد تا ساخت دستگاهی دیگر که خود آن را دستگاه تحلیلی مینامید آغاز کند. او میخواست دستگاهی برنامهپذیر بسازد که همه عملیاتی را که میخواستند دستگاه بر روی عددها انجام دهد، قبلا برنامهشان به دستگاه داده شده باشد. قرار بود عددها و درخواست عملیات بر روی آنها به یاری کارتهای پانچ وارد شوند. بابیج در سال ۱۸۷۱ مرد و ساخت این دستگاه هم به پایان نرسید.
کارهای بابیج به فراموشی سپرده شد تا این که در سال ۱۹۴۳ و در بحبوحه جنگ جهانی دوم دولت آمریکا طرحی سری برای ساخت دستگاهی را آغاز کرد که بتواند مکالمات رمزنگاریشده آلمانیها را رمز برداری کند. این مسئولیت را شرکت آیبیام و دانشگاه هاروارد به عهده گرفتند که سرانجام به ساخت دستگاهی به نام ASCC در سال ۱۹۴۴ انجامید. این دستگاه پنج تنی که ۱۵ متر درازا و ۲٫۵ متر بلندی داشت، میتوانست تا ۷۲ عدد ۲۴ رقمی را در خود نگاه دارد و با آنها کار کند. دستگاه با نوارهای سوراخدار برنامهریزی میشد و همه بخشهای آن مکانیکی یا الکترومکانیکی بود.
سیستمهای عامل کامپیوتری
بزرگترین بخش نرمافزاری سیستمهای کامپیوتری سیستمهای عامل هستند که توسط توسعه دهندگان برای استفاده هر چه راحتتر و سریعتر از امکانات کامپیوتر طراحی شدهاست.
امروزه در کامپیوترها از سه نوع سیستم عامل استفاده میشود که در بین کاربران محبوب هستند:
ویندوز
مک
لینوکس
مختص کاربری خاص
تمامی این سیستمهای عامل با طرح و رابط کاربری خودشان طیف مخاطبان خودشان را دربردارند.
در اکثر اداره جات و شرکتها از ویندوز برای سیستم عامل خود استفاده مینمایند
بیشتر برنامه نویسان و طراحان نیز مک و لینوکس رو به عنوان سیستم عامل محبوب قرار دادهاند.
ویندوز محصول شرکت مایکروسافت میباشد که بنیانگذار آن ثروتمندترین مرد جهان یعنی بیل گیتس میباشد.
سیستم عامل مکینتاش مخصوص سیستمهای اپل میباشد که توسط استیو جابز بنیانگذاری شدهاست.
و سیستم عامل لینوکس هم توسط جمعی از برنامه نویسان بزرگ جهان ساخته شده و کدهای آن یه صورت آزاد در دسترس عموم قرار دارد تا هر شخصی بتواند سیستم عامل لینوکس رو بر سلیقه خودش استفاده نماید.
سیستم عاملهای برای استفادههای اختصاصی خاص طراحی و تولید میشود.
داده و اطلاعات
داده به آن دسته از ورودیهای خام گفته میشود که برای پردازش به رایانه ارسال میشوند.
به دادههای پردازش شده اطلاعات میگویند.
رایانهها چگونه کار میکنند؟
از زمان رایانههای اولیه که در سال ۱۹۴۱ ساخته شده بودند تاکنون فناوریهای دیجیتالی رشد نمودهاست، معماری فون نویمن یک رایانه را به چهار بخش اصلی توصیف میکند: واحد محاسبه و منطق (Arithmetic and Logic Unit یا ALU)، واحد کنترل یا حافظه، و ابزارهای ورودی و خروجی (که جمعا I/O نامیده میشود). این بخشها توسط اتصالات داخلی سیمی به نام گذرگاه (bus) با یکدیگر در پیوند هستند.
حافظه
تصویری از یک هارددیسک
در این سامانه، حافظه به صورت متوالی شمارهگذاری شده در خانهها است، هرکدام محتوی بخش کوچکی از دادهها میباشند. دادهها ممکن است دستورالعملهایی باشند که به رایانه میگویند که چه کاری را انجام دهد باشد. خانه ممکن است حاوی اطلاعات مورد نیاز یک دستورالعمل باشد.
اندازه هر خانه، و تعداد خانهها، در رایانه مختلف متفاوت است، همچنین فناوریهای بهکاررفته برای اجرای حافظه نیز از رایانهای به رایانه دیگر در تغییر است (از بازپخشکنندههای الکترومکانیکی تا تیوپها و فنرهای پر شده از جیوه یا ماتریسهای ثابت مغناطیسی و در آخر ترانزیستورهای واقعی و مدار مجتمعها با میلیونها فیوز نیمه هادی یا MOSFETهایی با عملکردی شبیه ظرفیت خازنی روی یک تراشه تنها).
پردازش
تصویری از یک CPU یا واحد پردازشگر مرکزی
واحد محاسبه و منطق یا ALU دستگاهی است که عملیات پایه مانند چهار عمل اصلی حساب (جمع و تفریق و ضرب و تقسیم)، عملیات منطقی (و، یا، نقیض)، عملیات قیاسی (برای مثال مقایسه دو بایت برای شرط برابری) و دستورها انتصابی برای مقدار دادن به یک متغیر را انجام میدهد. این واحد جائیست که «کار واقعی» در آن صورت میپذیرد.
البته CPUها به دو دسته کلی RISC و CISC تقسیمبندی میشوند.
نوع اول پردازش گرهای مبتنی بر اعمال ساده هستند و نوع دوم پردازشگرهای مبتنی بر اعمال پیچیده میباشند. پردازشگرهای مبتنی بر اعمال پیچیده در واحد محاسبه و منطق خود دارای اعمال و دستورهایی بسیار فراتر از چهار عمل اصلی یا منطقی میباشند. تنوع دستورها این دسته از پردازندهها تا حدی است که توضیحات آنها خود میتواند یک کتاب با قطر متوسط ایجاد کند.
پردازندههای مبتنی بر اعمال ساده اعمال بسیار کمی را پوشش میدهند و در حقیقت برای برنامهنویسی برای این پردازندهها بار نسبتا سنگینی بر دوش برنامهنویس است. این پردازندهها تنها حاوی ۴ عمل اصلی و اعمال منطقی ریاضی و مقایسهای به علاوه چند دستور بیاهمیت دیگر میباشند. هرچند ذکر این نکته ضروری است که دستورها پیچیده نیز از ترکیب تعدادی دستور ساده تشکیل شدهاند و برای پیادهسازی این دستورها در معماریهای مختلف از پیادهسازی سختافزاری (معماری CISC) و پیادهسازی نرمافزاری (معماری RISC) استفاده میشود.
(قابل ذکر است پردازندههای اینتل از نوع پردازنده مبتنی بر اعمال پیچیده میباشند)
واحد کنترل همچنین این مطلب را که کدامین بایت از حافظه حاوی دستورالعمل فعلی اجرا شوندهاست را تعقیب میکند، سپس به واحد محاسبه و منطق اعلام میکند که کدام عمل اجرا و از حافظه دریافت شود و نتایج به بخش اختصاص داده شده از حافظه ارسال گردد. بعد از یک بار عمل، واحد کنترل به دستورالعمل بعدی ارجاع میکند (که معمولا در خانه حافظه بعدی قرار دارد، مگر اینکه دستورالعمل جهش دستورالعمل بعدی باشد که به رایانه اعلام میکند دستورالعمل بعدی در خانه دیگر قرار گرفتهاست).
ورودی/خروجی
تصویری از یک رایانه، صفحه نمایشگر(Monitor) نقش خروجی و صفحه کلید(keyboard) نقش ورودی را دارد.
بخش ورودی/خروجی (I/O) این امکان را به رایانه میدهد تا اطلاعات را از جهان بیرون تهیه و نتایج آنها را به همانجا برگرداند. محدوده فوقالعاده وسیعی از دستگاههای ورودی/خروجی وجود دارد، از خانواده آشنای صفحهکلیدها، نمایشگرها، نرمدیسک گرفته تا دستگاههای کمی غریب مانند وبکمها (webcams). (از سایر ورودی/خروجیها میتوان موشواره mouse، قلم نوری، چاپگرها (printer)، اسکنرها، انواع لوحهای فشرده(CD, DVD) را نام برد).
چیزی که تمامی دستگاههای عمومی در آن اشتراک دارند این است که آنها رمزکننده اطلاعات از نوعی به نوع دیگر که بتواند مورد استفاده سیستمهای رایانه دیجیتالی قرار گیرد، هستند. از سوی دیگر، دستگاههای خروجی آن اطلاعات به رمز شده را رمزگشایی میکنند تا کاربران آنها را دریافت نمایند. از این رو یک سیستم رایانه دیجیتالی یک نمونه از یک سامانه دادهپردازی میباشد.
دستورالعملها
هر رایانه تنها دارای یک مجموعه کمتعداد از دستورالعملهای ساده و تعریف شده میباشد. از انواع پرکاربردشان میتوان به دستورالعمل «محتوای خانه ۱۲۳ را در خانه ۴۵۶ کپی کن!»، «محتوای خانه ۶۶۶ را با محتوای خانه ۰۴۲ جمع کن، نتایج را در خانه ۰۱۳ کپی کن!»، «اگر محتوای خانه ۹۹۹ برابر با صفر است، به دستورالعمل واقع در خانه ۳۴۵ رجوع کن!» اشاره کرد.
دستورالعملها در داخل رایانه به صورت اعداد مشخص شدهاند - مثلا کد دستور العمل (copy instruction) برابر ۰۰۱ میتواند باشد. مجموعه معین دستورالعملهای تعریف شده که توسط یک رایانه ویژه پشتیبانی میشود را زبان ماشین مینامند. در واقعیت، اشخاص معمولا به زبان ماشین دستورالعمل نمینویسند بلکه بیشتر به نوعی از انواع سطح بالای زبانهای برنامهنویسی، برنامهنویسی میکنند تا سپس توسط برنامه ویژهای (تفسیرگرها (interpreters) یا همگردانها (compilers) به دستورالعمل ویژه ماشین تبدیل گردد. برخی زبانهای برنامهنویسی از نوع بسیار شبیه و نزدیک به زبان ماشین که اسمبلر (یک زبان سطح پایین) نامیده میشود، استفاده میکنند؛ همچنین زبانهای سطح بالای دیگری نیز مانند پرولوگ نیز از یک زبان انتزاعی و چکیده که با زبان ماشین تفاوت دارد به جای دستورالعملهای ویژه ماشین استفاده میکنند.
معماریها
در رایانههای معاصر واحد محاسبه و منطق را به همراه واحد کنترل در یک مدار مجتمع که واحد پردازشی مرکزی (CPU) نامیده میشود، جمع نمودهاند. عموما، حافظه رایانه روی یک مدار مجتمع کوچک نزدیک CPU قرار گرفته. اکثریت قاطع بخشهای رایانه تشکیل شدهاند از سامانههای فرعی (به عنوان نمونه، منبع تغذیه رایانه) یا دستگاههای ورودی/خروجی.
برخی رایانههای بزرگتر چندین CPU و واحد کنترل دارند که به صورت همزمان با یکدیگر درحال کارند. اینگونه رایانهها بیشتر برای کاربردهای پژوهشی و محاسبات علمی بکار میروند.
کارایی رایانهها بنا به تئوری کاملا درست است. رایانه دادهها و دستورالعملها را از حافظهاش واکشی (fetch) میکند. دستورالعملها اجرا میشوند، نتایج ذخیره میشوند، دستورالعمل بعدی واکشی میشود. این رویه تا زمانی که رایانه خاموش شود ادامه پیدا میکند.
واحد پردازنده مرکزی در رایانههای شخصی امروزی مانند پردازندههای شرکت ای-ام-دی و شرکت اینتل از معماری موسوم به خط لوله استفاده میشود و در زمانی که پردازنده در حال ذخیره نتیجه یک دستور است مرحله اجرای دستور قبلی و مرحله واکشی دستور قبل از آن را آغاز میکند. همچنین این رایانهها از سطوح مختلف حافظه نهانگاهی استفاده میکنند که در زمان دسترسی به حافظه اصلی صرفهجویی کنند.
برنامهها
برنامه رایانهای فهرستهای بزرگی از دستورالعملها (احتمالا به همراه جدولهایی از داده) برای اجرا روی رایانه هستند. خیلی از رایانهها حاوی میلیونها دستورالعمل هستند، و بسیاری از این دستورها به تکرار اجرا میشوند. یک رایانه شخصی نوین نوعی (درسال ۲۰۰۳) میتواند در ثانیه میان ۲ تا ۳ میلیارد دستورالعمل را پیاده نماید. رایانهها این مقدار محاسبه را صرف انجام دستورالعملهای پیچیده نمیکنند. بیشتر میلیونها دستورالعمل ساده را که توسط اشخاص باهوشی «برنامه نویسان» در کنار یکدیگر چیده شدهاند را اجرا میکنند. برنامهنویسان مجموعههایی از دستورالعملها را توسعه میدهند تا یکسری از وظایف عمومی را انجام دهند (برای نمونه، رسم یک نقطه روی صفحه) و سپس آن مجموعه دستورالعملها را برای دیگر برنامهنویسان در دسترس قرار میدهند.
رایانههای امروزه، قادرند چندین برنامه را در آن واحد اجرا نمایند. از این قابلیت به عنوان چندکارگی (multitasking) نام برده میشود. در واقع، CPU یک رشته دستورالعملها را از یک برنامه اجرا میکند، سپس پس از یک مقطع ویژه زمانی دستورالعملهایی از یک برنامه دیگر را اجرا میکند. این فاصله زمانی اکثرا بهعنوان یک برش زمانی (time slice) نام برده میشود. این ویژگی که CPU زمان اجرا را بین برنامهها تقسیم میکند، این توهم را بوجود میآورد که رایانه همزمان مشغول اجرای چند برنامهاست. این شبیه به چگونگی نمایش فریمهای یک فیلم است، که فریمها با سرعت بالا در حال حرکت هستند و به نظر میرسد که صفحه ثابتی تصاویر را نمایش میدهد. سیستمعامل همان برنامهای است که این اشتراک زمانی را بین برنامههای دیگر تعیین میکند.
سیستمعامل
کامپیوتر همیشه نیاز دارد تا برای بکار انداختنش حداقل یک برنامه روی آن در حال اجرا باشد. تحت عملکردهای عادی این برنامه همان سیستمعامل یا OS که مخفف واژههای Operating System است. سیستم یا سامانه عامل بر اساس پیشفرضها تصمیم میگیرد که کدام برنامه برای انجام چه وظیفهای اجرا شود، چه زمان، از کدام منابع (مثل حافظه، ورودی/خروجی و…) استفاده شود. همچنین سیستمعامل یک لایه انتزاعی بین سختافزار و برنامههای دیگر که میخواهند از سختافزار استفاده کنند، میباشد، که این امکان را به برنامه نویسان میدهد تا بدون اینکه جزئیات ریز هر قطعه الکترونیکی از سختافزار را بدانند بتوانند برای آن قطعه برنامهنویسی نمایند.
در گذشته یک اصطلاح متداول بود که گفته میشد با تمام این وجود کامپیوترها نمیتوانند برخی از مسائل را حل کنند که به این مسائل حل نشدنی گفته میشود مانند مسائلی که در مسیر حلشان در حلقه بینهایت میافتند. به همین دلیل نیاز است که با کمک روشهای خاص بطور مثال به چند بخش تقسیم نمودن مسئله یا روشهای متداول دیگر از رخ دادن این خطا تا حد امکان جلوگیری نمود. از جمله سیستم عاملهای امروزی میتوان به مایکروسافت ویندوز، مکینتاش اپل و لینوکس و بیاس دی اشاره کرد.
کاربردهای رایانه
نخستین رایانههای رقمی، با قیمتهای زیاد و حجم بزرگشان، در اصل محاسبات علمی را انجام میدادند، انیاک یک رایانه قدیمی ایالات متحده اصولا طراحی شده تا محاسبات پرتابهای توپخانه و محاسبات مربوط به جدول چگالی نوترونی را انجام دهد. (این محاسبات بین دسامبر ۱۹۴۱ تا ژانویه ۱۹۴۶ روی حجمی بالغ بر یک میلیون کارت پانچ انجام پذیرفت! که این خود طراحی و سپس تصمیم نادرست بکارگرفته شده را نشان میدهد) بسیاری از ابررایانههای امروزی صرفا برای کارهای ویژه محاسبات جنگافزار هستهای استفاده میگردد.
CSIR Mk I نیز که نخستین رایانه استرالیایی بود برای ارزیابی میزان بارندگی در کوههای اسنوئی (Snowy)این کشور بهکاررفته، این محاسبات در چارچوب یک پروژه عظیم تولید برقابی انجام گرفت.
برخی رایانهها نیز برای انجام رمزگشایی بکارگرفته میشد، برای مثال Colossus که در جریان جنگ جهانی دوم ساخته شد، جزو اولین کامپیوترهای برنامهپذیر بود (البته ماشین تورینگ کامل نبود). هرچند رایانههای بعدی میتوانستند برنامهریزی شوند تا شطرنج بازی کنند یا تصویر نمایش دهند و سایر کاربردها را نشان دهد.
سیاستمداران و شرکتهای بزرگ نیز رایانههای اولیه را برای خودکارسازی بسیاری از مجموعههای داده و پردازش کارهایی که قبلا توسط انسانها انجام میگرفت، بکار بستند - برای مثال، نگهداری و بروزرسانی حسابها و داراییها. در موسسات پژوهشی نیز دانشمندان رشتههای مختلف شروع به استفاده از رایانه برای مقاصدشان نمودند.
کاهش پیوسته قیمتهای رایانه باعث شد تا سازمانهای کوچکتر نیز بتوانند آنها را در اختیار بگیرند. بازرگانان، سازمانها، و سیاستمداران اغلب تعداد زیادی از کامپیوترهای کوچک را برای تکمیل وظایفی که قبلا برای تکمیلشان نیاز به رایانه بزرگ (mainframe) گرانقیمت و بزرگ بود، به کار بگیرند. مجموعههایی از رایانههای کوچکتر در یک محل اغلب بهعنوان خادم سرا (server farm) نام برده میشود.
با اختراع ریزپردازندهها در دهه ۱۹۷۰ این امکان که بتوان رایانههایی بسیار ارزان قیمت را تولید نمود بوجود آمد. رایانههای شخصی برای انجام وظایف بسیاری محبوب گشتند، از جمله کتابداری، نوشتن و چاپ مستندات. محاسبات پیش بینیها و کارهای تکراری ریاضی توسط صفحات گسترده (spreadsheet)، ارتباطات توسط پست الکترونیک، و اینترنت. حضور گسترده رایانهها و سفارشی کردن آسانشان باعث شد تا در امورات بسیار دیگری بکارگرفته شوند.
در همان زمان، رایانههای کوچک، که معمولا با یک برنامه ثابت ارائه میشدند، راهشان را بسوی کاربردهای دیگری باز مینمودند، کاربردهایی چون لوازم خانگی،
خودروها، هواپیماها، و ابزار صنعتی. این پردازشگرهای جاسازی شده کنترل رفتارهای آن لوازم را سادهتر کردند، همچنین امکان انجام رفتارهای پیچیده را نیز فراهم نمودند (برای نمونه، ترمزهای ضدقفل در خودروها ). با شروع قرن بیست و یکم، اغلب دستگاههای الکتریکی، اغلب حالتهای انتقال نیرو، اغلب خطوط تولید کارخانهها توسط رایانهها کنترل میشوند. اکثر مهندسان پیشبینی میکنند که این روند همچنان به پیش برود…
یکی از کارهایی که میتوان بهوسیله رایانه انجام داد برنامه گیرنده ماهوارهاست.
انواع رایانه
رایانههای توکار (جاسازی شده)
رایانههایی هم وجود دارند که تنها برای کاربردهایی ویژه طراحی میشوند. در ۲۰ سال گذشته، هرچند برخی ابزارهای خانگی که از نمونههای قابل ذکر آن میتوان جعبههای بازیهای ویدئویی را که بعدها در دستگاههای دیگری از جمله تلفن همراه، دوربینهای ضبط ویدئویی، و PDAها و دهها هزار وسیله خانگی، صنعتی، خودروسازی و تمام ابزاری که در درون آنها مدارهایی که نیازهای ماشین تورینگ را مهیا ساختهاند، گسترش یافت، را نام برد (اغلب این لوازم برنامههایی را در خود دارند که به صورت ثابت روی ROM تراشههایی که برای تغییر نیاز به تعویض دارند، نگاشته شدهاند). این رایانهها که در درون ابزارهای با کاربرد ویژه گنجانیده شدهاند «ریزکنترلگرها» یا رایانههای توکار" (Embedded Computers) نامیده میشوند. بنا بر این تعریف این رایانهها به عنوان ابزاری که با هدف پردازش اطلاعات طراحی گردیده محدودیتهایی دارد. بیشتر میتوان آنها را به ماشینهایی تشبیه کرد که در یک مجموعه بزرگتر به عنوان یک بخش حضور دارند مانند دستگاههای تلفن، ماکروفرها یا هواپیما که این رایانهها بدون تغییری فیزیکی به دست کاربر میتوانند برای هدفهای گونهگونی به کارگرفته شوند.
رایانههای شخصی
اشخاصی که با انواع دیگری از رایانهها ناآشنا هستند از عبارت رایانه برای رجوع به نوع خاصی استفاده میکنند که رایانه شخصی (PC) نامیده میشوند.
رایانهای است که از اجزای الکترونیکی میکرو (ریز) تشکیل شده که جزو کوچکترین و ارزانترین رایانهها بهشمار میروند و کاربردهای خانگی و اداری دارند. شرکت آیبیام رایانه شخصی را در سال ۱۹۸۱ میلادی به جهان معرفی کرد.
نخستین رایانه آیبیام از برخی از ماشین حسابهای امروزی نیز ضعیفتر است ولی در آن زمان شگفتانگیز بود. رایانه شخصی سی سال پیش دارای حافظه ROM با ظرفیت 40K و حافظه RAM با ظرفیت 64K بود. البته کاربر میتوانست حافظه RAM را تا 256K افزایش دهد.
سرمایهگذاری
صنعت رایانه همواره صنعتی رو به رشد، چه در حوزه سختافزاری و چه در حوزه نرمافزاری بودهاست، این صنعت پیوسته مورد توجه سرمایهگذاران بوده و سرمایهها را به خود جذب کردهاست. آینده روشن این فناوری همواره سرمایه داران را ترغیب میکند تا روی این صنعت سرمایهگذاری کنند.
مطلبی با عنوان An Illustrated History of Computers، نویسنده = John Kopplin به زبان انگلیسی | [
"زبان انگلیسی",
"برنامهنویسی",
"حساب",
"جبر بولی",
"برنامه (رایانه)",
"واحد پردازش مرکزی",
"حافظه رایانه",
"دستگاه جانبی",
"صفحهکلید",
"نمایشگر رایانه",
"صفحه لمسی",
"زبان فرانسوی",
"زبان اسپانیایی",
"پرتغالی",
"زبان ایتالیایی",
"زبان سوئدی",
"داده",
"فنلاندی",
"ایسلندی",
"چینی",
"فارسی میانه",
"خطکش محاسبه",
"چرتکه",
"رایانه قیاسی",
"تقویتکننده عملیاتی",
"رایانه",
"رایانه آنالوگ",
"بلز پاسکال",
"لایبنیتز",
"ساموئل مورلند",
"استیفن بالدوین",
"چهار عمل اصلی",
"چارلز ببیج",
"دستگاه تحلیلی",
"جنگ جهانی دوم",
"رمزنگاری",
"آیبیام",
"دانشگاه هاروارد",
"ASCC",
"واحد محاسبه و منطق",
"واحد کنترل",
"گذرگاه (رایانه)",
"سامانه",
"حافظه (رایانه)",
"دستورالعمل",
"ترانزیستور",
"مدار مجتمع",
"تراشه",
"تحقیق در عملیات",
"منطقی",
"و (منطق)",
"یا (منطق)",
"نقیض (منطق)",
"قیاس",
"بایت",
"دستورالعمل جهش",
"ورودی/خروجی",
"نمایشگر",
"نَرمدیسک",
"وبکم",
"موشواره",
"دیجیتال",
"رمزگشایی",
"سامانه دادهپردازی",
"کد دستور العمل",
"زبان ماشین",
"زبانهای برنامهنویسی",
"برنامه",
"تفسیرگر",
"همگردان",
"اسمبلر",
"پرولوگ",
"واحد پردازشی مرکزی",
"منبع تغذیه رایانه",
"واکشی",
"واحد پردازنده مرکزی",
"خط لوله",
"حافظه نهانگاهی",
"برنامه رایانهای",
"رایانه شخصی",
"۲۰۰۳ (میلادی)",
"چندکارگی",
"سیستمعامل",
"رقمی",
"انیاک",
"چگالی",
"نوترون",
"CSIR Mk I",
"برقابی",
"ماشین تورینگ",
"شطرنج",
"بروزرسانی",
"رایانه بزرگ",
"خادم سرا",
"ریزپردازنده",
"کتابداری",
"صفحات گسترده",
"پست الکترونیک",
"اینترنت",
"پردازشگر",
"ترمزهای ضدقفل",
"بازی ویدیویی",
"تلفن همراه",
"ROM",
"ریزکنترلگر",
"رایانههای توکار",
"تلفن",
"دستگاه مایکروویو",
"هواپیما",
"RAM",
"صنعت",
"سرمایه",
"فناوری",
"سرمایهگذاری",
"جدول زمانی اختراعها در ایالات متحده (۱۸۹۰–۱۹۴۵)",
"فهرست دستهبندی اندازه رایانهها",
"مادربورد",
"سختافزار",
"نرمافزار"
] | [
"رایانه",
"الکترونیک مصرفکنندگان",
"رایانش",
"محاسبات",
"مدها و تمایلات دهه ۱۹۸۰",
"مدها و تمایلات دهه ۱۹۹۰",
"مدها و تمایلات دهه ۲۰۰۰"
] |
197 | شبکه | 0 | 138 | 0 | [
"شبکهها",
"شبكه ها",
"شبکه ها"
] | false | 124 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | شبکه عبارتست از مجموعه یا سیستم درون پیوندی (interconnected) انسانی یا فیزیکی که دسترسی به قابلیت یا توانایی خاصی را در محدودهای از مکان و زمان فراهم میکند و در حالت مطلوب محدودیت مکانی و زمانی ندارد.
موارد زیر نمونههای انواع شبکه میباشند:
شبکههای کامپیوتری :
شبکه رایانهای← مورد استفاده " ارتباط بین کامپیوترها "
شبکههای فناوری:
شبکههای آبرسانی← قابلیت و توانایی " آبرسانی "
شبکه الکتریکی← قابلیت و توانایی " برقرسانی "
شبکه گازرسانی← قابلیت و توانایی " گازرسانی "
شبکه مخابراتی← قابلیت و توانایی " گفتگو "
شبکه حمل و نقل← قابلیت و توانایی " جابجایی "
شبکه داده یا data ← قابلیت و توانایی " انتقال داده یا data "
شبکه رایانهای
شبکههای رسانهای:
شبکه رادیویی← قابلیت و توانایی " صوت "
شبکه تلویزیونی← قابلیت و توانایی " صوت و تصویر"
شبکههای انسانی:
شبکه اقتصادی← قابلیت و توانایی " درآمد "
شبکه اجتماعی← قابلیت و توانایی " همزیستی "
دیگر شبکهها:
شبکه فضایی
شبکه عصبی
بدیهی است بهرهبرداری از قابلیت و توانایی شبکهها در مکانهای خاصی امکان دارد که گره (Node) نام دارند و مستلزم تجهیزات خاصی میباشند. | [
"شبکه رایانهای",
"شبکههای آبرسانی",
"شبکه الکتریکی",
"شبکه گازرسانی",
"شبکه مخابراتی",
"شبکه حمل و نقل",
"شبکه داده یا data",
"شبکه رادیویی",
"شبکه تلویزیونی",
"شبکه اقتصادی",
"شبکه اجتماعی",
"شبکه فضایی",
"شبکه عصبی"
] | [
"صفحههای ابهامزدایی"
] |
198 | شبکه شخصی | 0 | 45 | 0 | [
"شبکه شخصی بیسیم",
"شبکهی شخصی",
"شبکهی شخصی بیسیم",
"شبكه شخصي",
"شبکه شخصی بی سیم",
"شبكه شخصي بي سيم",
"شبكه ي شخصي",
"شبکه ی شخصی",
"شبكه ي شخصي بي سيم",
"شبکه ی شخصی بی سیم"
] | false | 10 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | شبکه شخصی شبکهای رایانهای است که برای ارتباطات میان وسایل رایانهای که اطراف یک فرد میباشند (مانند تلفنها و رایانههای جیبی (PDA) که به آن دستیار دیجیتالی شخصی نیز میگویند) بکار میرود. این که این وسایل ممکن است متعلق به آن فرد باشند یا خیر جای بحث خود را دارد. برد یک شبکه شخصی عموما چند متر بیشتر نیست. موارد مصرف شبکههای خصوصی میتواند جهت ارتباطات وسایل شخصی چند نفر به یکدیگر یا برقراری اتصال این وسایل به شبکهای در سطح بالاتر و شبکه اینترنت باشد.
ارتباطات شبکههای شخصی ممکن است به صورت سیمی به گذرگاههای رایانه مانند USB و فایروایر برقرار شود. همچنین با بهرهگیری از فناوریهایی مانند IrDA، بلوتوث و UWB میتوان شبکههای شخصی را به صورت بیسیم ساخت.
بلوتوث (Bluetooth)
شبکه خصوصی مبتنی بر فناوری «بلوتوث» که همچنین «پیکونت» (Piconet) نیز نامیده میشود از ۸ وسیله فعال تشکیل میشود که بین آنها رابطه کارخواه-کارساز (Client-Server) برقرار است (تا ۲۵۵ وسیله میتوانند در حالت پارک شده در این شبکه شرکت داشته باشند). اولین وسیله «بلوتوث» در شبکه پیکونت نقش کارساز را بر عهده میگیرد و دیگر وسایل همه کارخواههایی هستند که با خدمتگذار ارتباط برقرار میکنند. برد یک شبکه پیکونت عموما حدود چند ده متر است، اگرچه با استفاده از تقویت کنندههای مخصوص به حدود ۱۰۰ متر نیز میرسد.
نوآوریهای اخیر در «آنتن»های «بلوتوث» به این وسایل اجازه دادهاست تا از بردی که در ابتدا برای آن طراحی شدهاست بسیار فراتر قدم بگذارند. در همایش دوازدهم DEF CON (همایش سالانه «هکر»ها که در «لاسوگاس» برگزار میشود)، گروهی از هکرها که با عنوان Flexilis شناخته میشوند، توانستند دو وسیله «بلوتوث» را که حدود نیم مایل (۸۰۰ متر) از یکدیگر دور بودند با موفقیت به هم متصل کنند. آنها از آنتنی مجهز به یک «نوساننما» (Scope) و یک «آنتن یاگی» (Yagi) استفاده کردند که همه آنها به قنداق یک تفنگ متصل شده بود. کابلی آنتن را به کارت «بلوتوث» در رایانه متصل میکرد. بعدها آنتن را «تیرانداز آبی» نامیدند.
دیگر فناوریها
یک فناوری دیگر شبکههای شخصی با عنوان Skinplex اطلاعات را با استفاده از ناحیه خازنی اطراف پوست انسان منتقل میکند. وسایلی که از این فناوری استفاده میکنند در فاصله ۱ متری اطراف بدن انسان میتواند شناسایی شوند و با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. این فناوری قبلا برای کنترل دسترسی به قفل درها و برای جلوگیری از متراکم شدن سقف ماشینهای سقف تاشو استفاده شدهاست. | [
"شبکه رایانهای",
"تلفن",
"دستیار دیجیتالی شخصی",
"اینترنت",
"گذرگاه",
"USB",
"فایروایر",
"IrDA",
"بلوتوث",
"UWB",
"پیکونت",
"مدل کارخواه-کارساز",
"کارساز",
"کارخواه",
"آنتن",
"DEF CON",
"هکر",
"لاسوگاس",
"نوساننما",
"آنتن یاگی",
"Skinplex",
"شبکه بدنی",
"شبکه شخصی بیسیم",
"شبکه محلی",
"شبکه ذخیرهسازی",
"شبکه دانشگاهی",
"شبکه کلانشهری",
"شبکه گسترده",
"Tom Zimmerman",
"نیل جرشنفلد"
] | [
"شبکه شخصی",
"بلوتوث",
"شبکه بیسیم",
"شبکههای رایانهای"
] |
200 | شبکه محلی | 0 | 156 | 0 | [
"شبکهی محلی",
"شبكه محلي",
"شبكه محدوده محلي",
"شبکه محدوده محلی",
"شبکههای محلی",
"شبكه هاي محلي",
"شبکه های محلی",
"شبكه ي محلي",
"شبکه ی محلی",
"Lan",
"شبکه داخلی",
"شبکهٔ محلی"
] | false | 87 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | شبکه محلی یا شبکه داخلی یا لن یک «شبکه رایانهای» است که محدوده جغرافیایی کوچکی مانند یک خانه، یک دفتر کار یا گروهی از ساختمانها را پوشش میدهد. در مقایسه با «شبکههای گسترده» (WAN) از مشخصات تعریفشده شبکههای محلی میتوان به سرعت (نرخ انتقال) بسیار بالاتر آنها، محدوده جغرافیایی کوچکتر و عدم نیاز به «خطوط استیجاری» مخابراتی اشاره کرد.
دو فناوری «اترنت» (Ethernet) روی کابل «جفت به هم تابیده بدون محافظ» (UTP) و «وایفای» (Wi-Fi) رایجترین فناوریهایی هستند که امروزه استفاده میشوند، با این حال فناوریهای «آرکنت» (ARCNET) و «توکن رینگ» (Token Ring) و بسیاری روشهای دیگر در گذشته مورد استفاده بودهاند.
تاریخچه
در روزهای قبل از ظهور «رایانههای شخصی» (PC) ممکن بود که یک محل فقط یک «رایانه مرکزی» داشته باشد که کاربران بهوسیله «پایانه»ها از طریق کابلکشی ساده و کمسرعتی به آن دسترسی داشتند. شبکههایی مانند SNA متعلق به شرکت «آیبیام» (IBM) جهت ارتباط پایانهها یا دیگر رایانههای مرکزی در محلهای دوردست از طریق «خطوط استیجاری» بکارگرفته شدند، از این رو این ارتباطات «شبکههای گسترده» (WAN) بودند.
اولین شبکه محلی در دهه 1970 ساخته شد و به منظور ارتباطات پرسرعت بین چند رایانه بزرگ در یک محل بکار گرفته شد. از میان بسیاری سیستمهای رقیب که در این دوران ساخته شدند، «اترنت» و «آرکنت» مشهورترینها هستند.
توسعه و ازدیاد رایانههای شخصی که با «سیستمعاملهای» CP/M و DOS کار میکردند این حقیقت را با خود به همراه آوردند که خیلی زود هر مکان به تنهایی پر از دهها و صدها رایانه گردد. اولین انگیزه برای شبکهکردن این محلها عموما به اشتراک گذاشتن فضای «دیسک» و «چاپگرهای لیزری» بود، که هر دو در آن زمان بسیار گران بودند. برای چندین سال این ایده بسیار مورد توجه و علاقه بود، طوریکه از سال 1983 به بعد، متخصصان صنعت رایانه مرتبا اظهار میداشتند که سال بعدی سال شبکه محلی است.
در واقع زیاد شدن تنوع «لایه فیزیکی» و «قرارداد»های شبکه ناسازگار، و چندگانگی در تعیین بهترین روش به اشتراک گذاشتن منابع، به ایده فوق صدمه زد. به تبع هر فروشنده کارت شبکه، کابل شبکه، قرارداد و سیستمعامل شبکه خودش را عرضه میکرد. با ظهور سیستمعامل Netware محصول شرکت «ناول» (Novel) راه حلی پدید آمد، به این ترتیب که این سیستمعامل 40 نوع کابل و کارت شبکه رقیب را پشتیبانی میکرد و علاوه بر آن از دیگر سیستمعاملهای رقیب بسیار حرفهایتر بود. سیستمعامل Netware از همان آغاز پیدایش شبکههای محلی رایانههای شخصی در سال 1983 تا اواسط دهه 1990 براین بازار حکمرانی میکرد، تا آنکه شرکت «مایکروسافت» سیستمعامل Windows NT Advanced Server و Windows for Workgroups را عرضه کرد.
از رقبای سیستمعامل Netware فقط VINES ساخت شرکت «بانیان» (Banyan) از نظر قدرت فنی با آن قابل مقایسه بود، ولی شرکت Banyan هرگز بنیان استواری پیدا نکرد. شرکتهای «مایکروسافت» و «تریکام» (3COM) با یکدیگر همکاری کردند تا یک سیستمعامل شبکه ساده بسازند که حاصل آن شد اساس سیستمعاملهای 3+Share محصول «تریکام»، LAN Manager محصول «مایکروسافت» و سرور لن محصول شرکت «آیبیام» که هیچکدام ازین سیستمعاملها موفقیت قابل ملاحظهای به دست نیاوردند.
در همین دوران «ایستگاههای کاری» (Workstation) (رایانههای) مبتنی بر سیستمعامل «یونیکس» (Unix) از فروشندگانی مانند شرکتهای «سان مایکروسیستمز» (Sun Microsystems)، «هیولت پکارد» (Hewlett Packard)، «سیلیکن گرافیکز» (Silicon Graphics)، «اینترگراف» (Intergraph)، «نکست» (NeXT) و «آپلو» (Apollo) از شبکهسازی مبتنی بر قرارداد مجموعه پروتکل اینترنت استفاده میکردند. اگرچه اعضای این گروه از شرکتهای تجاری که به تولید چنین محصولی میپرداختند کمتر شدهاند، ولی ادامه یافتن توسعه فناوری در این زمینه، بر روی «اینترنت» و همچنین دو سیستمعامل «لینوکس» (Linux) و اواس ده محصول شرکت «اپل» (Apple) تاثیر گذاشت و امروزه قرارداد TCP/IP تقریبا بهطور کامل جایگزین قراردادهای تبادل بسته بینشبکهای، AppleTalk، NBF و دیگر قراردادهایی که در شبکههای محلی اولیه رایانههای شخصی به کار میرفت شدهاست.
جنبههای فنی
با وجود اینکه امروزه قرارداد راهگزینی اترنت رایجترین قرارداد «لایه پیوند داده» و قرارداد IP رایجترین قرارداد «لایه شبکه» است، در گذشته گزینههای بسیار دیگری مورد استفاده بودند و بعضی از آنها هنوز در بعضی نواحی کوچک مشهور ماندهاند.
شبکههای محلی کوچکتر عموما از یک یا چند «راهگزین» (Switch) (در پارسی بیشتر رایج است که به آن سوئیچ میگویند) تشکیل شدهاند که به یکدیگر متصل شدهاند. جهت دسترسی به اینترنت غالبا یکی از این راهگزینها به یک «مسیریاب»، «مودم کابلی» یا «مودم ADSL» متصل میشود.
شبکههای محلی بزرگتر به واسطه این ویژگیها شناخته میشوند: استفاده از اتصالات اضافی (بیش از یکی جهت پشتیبان) بین راهگزینها، استفاده از «قرارداد درخت پوشا» (STP) جهت جلوگیری از ایجاد «حلقه»، توانایی راهگزینها جهت مدیریت انواع مختلف ترافیک با استفاده از استاندارد «کیفیت خدمات» و همچنین استفاده از «شبکههای محلی مجازی» (VLAN) جهت جداسازی ترافیکها از یکدیگر.
شبکههای محلی ممکن است بهوسیله «خطوط استیجاری»، «خدمات استیجاری» یا به روش «تونلزنی» (Tunneling) بر روی اینترنت با بهرهجویی از فناوری «شبکههای مجازی خصوصی» (VPN) اتصالاتی به دیگر شبکههای محلی داشته باشند. | [
"شبکه رایانهای",
"شبکه گسترده",
"خطوط استیجاری",
"اترنت",
"جفت به هم تابیده بدون محافظ",
"وایفای",
"آرکنت",
"توکن رینگ",
"رایانه شخصی",
"رایانه مرکزی",
"پایانه",
"SNA",
"آیبیام",
"سیستمعامل",
"CP/M",
"DOS",
"دیسک",
"چاپگر لیزری",
"لایه فیزیکی",
"قرارداد",
"Netware",
"ناول",
"مایکروسافت",
"Windows NT Advanced Server",
"Windows for Workgroups",
"VINES",
"بانیان",
"تریکام",
"3+Share",
"LAN Manager",
"سرور لن",
"ایستگاه کاری",
"یونیکس",
"سان مایکروسیستمز",
"هیولت پکارد",
"سیلیکن گرافیکز",
"اینترگراف",
"نکست",
"آپلو",
"مجموعه پروتکل اینترنت",
"اینترنت",
"لینوکس",
"اواس ده",
"اپل",
"تبادل بسته بینشبکهای",
"AppleTalk",
"NBF",
"لایه پیوند داده",
"IP",
"لایه شبکه",
"راهگزین",
"سوئیچ",
"مسیریاب",
"مودم کابلی",
"مودم ADSL",
"قرارداد درخت پوشا",
"حلقه",
"کیفیت خدمات",
"شبکه محلی مجازی",
"خدمات استیجاری",
"تونلزنی",
"شبکه مجازی خصوصی",
"شبکه شخصی",
"شبکه ذخیرهسازی",
"شبکه دانشگاهی",
"شبکه کلانشهری"
] | [
"شبکه محلی",
"ابزار اداری",
"شبکههای رایانهای"
] |
202 | دریای عمان | 2 | 251 | 0 | [
"خلیج عمان",
"درياي عمان",
"دریای مکران",
"دریا عمان",
"خليج عمان",
"دريا عمان",
"درياي مكران",
"دریای فیروزه ای مکران",
"دریای فیروزهای مکران",
"درياي فيروزه اي مكران"
] | false | 206 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | ساحل دریای عمان
تصویربرداری فضایی از دریای عمان (پایین عکس)
دریای عمان
بندر گوادر در سواحل پاکستان در دریای عرب
دریای عمان در جغرافیای امروز به پهنهای آبی گفته میشود که خلیج فارس را از طریق خاور تنگه هرمز به دریای عرب یا دریای مکران وصل میکند. سواحل خاوری ایران در شمال این دریا و سواحل شمال عمان و بخش کوچکی از امارات در جنوب آن جای دارند. بهطور رسمی در سازمانهای بینالمللی و زبانهای دیگر آن را خلیج عمان مینامند. اما در جغرافیای اسلامی دریای عمان نام دارد که در قدیم شامل منطقه فعلی دریای عرب نیز میشدهاست و گاهی به آن دریای مکران و دریای اخضر نیز میگفتهاند. جزیره شیطان، یکی از جزایر بسیار کوچک ایران در این دریا واقع شدهاست.
حد و مرز
بر اساس تعریف سازمان بینالمللی آبنگاری مرز شمال غربی خلیج عمان خطی است که راس لیمه (۲۵°57N) در ساحل شبهجزیره عربستان را به را
س الکوه (۲۵°48N) در ساحل ایران متصل میکند و مرز جنوب غربی آن خطی است که راسالحد (۲۲°32N) در پیشرفتهترین برآمدگی جنوب شرقی شبهجزیره عربستان، را به جیوانی (۶۱°43E) در ساحل پاکستان متصل میکند.
نامهای تاریخی
در نقشه شاهنشاهی ایران، ۱۱۲۶ خورشیدی، دریای پارس، نام آبهای آزاد جنوب شرقی ایران است.
در منابع تاریخی قدیمیتر تمام پهنه این خلیج و دریای عرب فعلی را مجموعا به نامهای دریای مکران و بحر اخضر و در بعضی منابع اروپایی قدیم با نام دریای اریترا و دریای رومیروم و دریای هندوس نیز یاد کردهاند که گاهی به کل اقیانوس هند و پهنههای آبی مرتبط با آن نیز گفته میشدهاست.
نام این دریا به همراه دریای عرب امروزی از سوی جغرافی نویسان مسلمان، هندی هاو پارسیان مکران -مکران که گویا تغییر یافته (مهی خوران) است و اروپائیان با تلفظ Mecran- Makran بکار بردهاند. «گاهی اوقات دریای مکران آبهای کل جنوب ایران و پاکستان فعلی قلمداد شده و دریای عمان نیز به سواحل عمان اطلاق شده است عمانا» ی تاریخی در واقع نام یکی از شهرهای جنوب ایران و در فاصله غرب چابهار فعلی و بندر جاسک قرار داشتهاست. نگاه شود (به نقشه پریپلوس).
حاکمیت بیچون و چرای ایران در دو سوی آبهای خلیج فارس و دریای مکران و جزایر این دو دریا در طول تاریخ چند هزار ساله مسئلهای انکارناپذیر است. مردم محلی از این منطقه به عنوان دریای سیستان و بلوچستان,دریای جنوب و دریای چابهار نیز یاد کردهاند.
اهمیت ترانزیتی
بندر راهبردی چابهار که تنها بندر اقیانوسی ایران است نیز در شمال این دریا قرار دارد و نزدیکترین و آسانترین راه دسترسی کشورهای آسیای میانه (که محصور در خشکیاند) به آبهای آزاد است. خورهای دریای عمان کمتر از خورهای خلیج فارس است. قرار است کریدور شمال-جنوب ایجاد و راه آهنی از بندر چابهار تا زاهدان و از آنجا به افغانستان و همچنین به راه آهن مشهد بافق وصل شود.
دریای اریترا+ عمانا+ پارس دریا | [
"خلیج فارس",
"تنگه هرمز",
"دریای عرب",
"ایران",
"عمان",
"امارات",
"جزیره شیطان",
"سازمان بینالمللی آبنگاری",
"جیوانی (شهر)",
"مُکران",
"مکران",
"اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان",
"چابهار",
"آسیای میانه",
"محصور در خشکی",
"آبهای آزاد",
"کریدور شمال-جنوب",
"زاهدان",
"افغانستان",
"مشهد",
"اقیانوس هند",
"دریای فارس"
] | [
"دریای عمان",
"استان سیستان و بلوچستان",
"امارات متحده عربی",
"پهنههای آبی امارات متحده عربی",
"پهنههای آبی ایران",
"پهنههای آبی پاکستان",
"پهنههای آبی خلیج فارس",
"پهنههای آبی دریای عرب",
"پهنههای آبی عمان",
"تنگههای اقیانوس هند",
"خلیج فارس",
"دریاها",
"دریای عرب",
"زمینچهرهای ایران",
"زمینچهرهای عمان",
"مرز ایران و پاکستان"
] |
204 | پانعربیسم | 0 | 105 | 0 | [
"پان عربیسم",
"پانعربيسم",
"عربگرا",
"پانعرب",
"پان عربيسم",
"پان عربی",
"پان عربي",
"پان عرب",
"پانعربی",
"پان عربیست"
] | false | 55 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | جمال عبدالناصر، رئیسجمهور مصر، اولین مبلغ بینالمللی پانعربیسم بود.
کشورهای عربی که مجموعا به آنها «جهان عرب» گفته میشود.
پان عربیسم حرکتیست که برای اتحاد عربها فارغ از باورهای دینی آنان تلاش میکند و شبیه پان ترکیسم و پان ژرمنیسم است که برای اتحاد بر پایه برتری قومی فارغ از باورهای دینی آنان تلاش میکند.
سرآغاز آن به حرکات ضد عثمانی شریف مکه پیش از جنگ جهانی اول که به تحریک انگلیس صورت میگرفت بازمیگردد که در سالهای ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۶ منجر به معاهده بین دولت انگلیس و شریف مکه گردید. شریف مکه که بهدنبال استقلال از عثمانی و تشکیل دولت مستقل عربی در منطقه بود طی این معاهده قول پشتیبانی انگلیس از دولت عربی در صورت شورش مردم عرب علیه عثمانی را گرفت. در حالی که انگلیس در سال ۱۹۱۶ طی معاهده معروف به Sykes-Picot با فرانسه بدون توجه به معاهده خود با شریف مکه نقشه تقسیم خاورمیانه بین دو کشور را توافق کرد و در سال ۱۹۱۸ پس از سقوط عثمانی انگلیس به وعده خود با شریف مکه عمل نکرد.
حالت شناختهشده آن برای نخستین بار در دهه ۱۹۳۰ میلادی و توسط میشل عفلق در سوریه بنا گذاشته شد. او بنیادگذار حزب بعث بود که خط فکری آن آمیزهای از مارکسیسم و ملیگرایی است.
ایدئولوژی پان عرب که بک ایدئولوژی سکولار و ملیگرا میباشد چنانچه برخی اعضای برجسته آن مسیحی میباشند. مثلا طارق عزیز، معاون نخستوزیر عراق در رژیم صدام حسین یکی از پان عربهای مسیحی برجسته بود. همچنین این حرکت متهم به تضعیف اقوام دیگر منطقه مثل ترک و ایرانی (من جمله اقوام ایرانی کرد ساکن خارج از مرزهای فعلی ایران) میباشد. طی سالهای نیمه دوم سده بیستم پان عربیسم کوشید تا کشورهای گوناگون عربی را یکپارچه کند. مهمترین این کوششها به تشکیل کشور جمهوری متحده عربی انجامید که میان سالهای ۱۹۵۸ و ۱۹۶۱ از یکی شدن سوریه و مصر به وجود آمده بود.
در دهه ۱۹۶۰ پرچمدار اصلی پان عربیسم جمال عبدالناصر، رئیسجمهور مصر بود؛ ولی بواسطه شکست مردم عرب در جنگ شش روزه و بواسطه عدم رشد کافی اقتصادی این ایده ضربات سنگینی را متحمل شد.
البته صلح با اسرائیل هم ضربه مهلکی بر چهره پان عربیستها وارد کرد و آنها در در انظار عمومی رسوا ساخت. امروزه اندیشههای پان عربیستی در جهان عرب، به دلیل بیهویتی بیش از پیش مردم عرب در مواجهه با غرب، رنگ باختهاست.
در زمان محمدرضا شاه پهلوی
هنگامی که شاه علنا روابط ایران با اسرائیل را تایید کرد، جمال عبدالناصر مناسبات سیاسی خود را با ایران قطع کرد و به تبلیغ علیه شاه پرداخت. سوریه و عراق و سایر کشورهای عربی از «جنبش آزادیبخش» استان نفتخیز خوزستان پشتیبانی کردند. اعراب نام خلیج فارس را خلیج عربی و خوزستان را عربستان نامیدند.
عراق
صدام حسین
صدام حسین بعثی در حالی که جنگ ایران و عراق را قادسیه صدام میخواند.
صدام حسین، به دنبال برانگیختن اختلافات قومی، با حمایت «جبهه آزادی عربستان» در خوزستان و «جبهه آزادی ایران» در بلوچستان درآمد.
ایدئولوژی پانعربی حزب بعث، خوزستان متعلق به ملت عرب میدانست و مدعی بود که باید به دست عربها برگردد.
صدام حسین ادعای بیاساسی در مورد مالکیت جزایر سهگانه ایران برای خود کرد. در سپتامبر ۱۹۸۰، عراق، نقشهای جعلی و تحریککننده را چاپ که در در آن، مالکیت جزایر سهگانه، از طرف ملتهای عرب، به او داده شدهاست. یعنی ایرانیان، مشروعیت حقوق عراق را به رسمیت شناختهاند.
صدام حسین، با حمایت آشکار مالی از تجزیهطلبهای شورشی در خوزستان، دادن وعده همیاری به آنها جهت آزادی عربستان (نامی که توسط رژیم صدام حسین بر استان قدیمی ایران گذاشته شد) متهم شد. بنابر بر گفته فرمانده کل خوزستان، دریادار احمد مدنی، ایران به شورشیان، حمایت تسلیحاتی میکرد.
صدام حسین با برجستهسازی چهره عربی اسلام، مثل تاکید بر تبار عربی محمد، زبان عربی قرآن و جایگاه شهرهای مقدس اسلام در کشورهای عربی، به مقابله پیام حکومت ایران به مردم عراق شد. بعدها، با تاکید برتری اعراب بر ایرانیان، او جنگ خود علیه ایران را جنگ قادسیه دوم خواند. | [
"عرب",
"پان ترکیسم",
"پان ژرمنیسم",
"عثمانی",
"جنگ جهانی اول",
"بریتانیا",
"دهه ۱۹۳۰",
"میشل عفلق",
"سوریه",
"حزب بعث",
"مارکسیسم",
"ملیگرایی",
"ایدئولوژی",
"سکولار",
"ملیگرا",
"طارق عزیز",
"عراق",
"صدام حسین",
"سده بیستم",
"جمهوری متحده عربی",
"۱۹۵۸ (میلادی)",
"۱۹۶۱ (میلادی)",
"مصر",
"جمال عبدالناصر",
"جنگ شش روزه",
"جهان عرب",
"استان خوزستان",
"خلیج فارس",
"جنگ ایران و عراق",
"قادسیه صدام",
"بلوچستان",
"قرآن",
"آخرین سفر شاه"
] | [
"پانعربیسم",
"جنبشهای پان",
"جهان عرب",
"ملیگرایی بر پایه کشور و منطقه",
"نزاع اعراب و اسرائیل",
"ملیگرایی عربی"
] |
205 | ارنست رادرفورد | 1 | 166 | 0 | [
"راذرفرد",
"ارنست راترفورد",
"ارنست روترفورد"
] | false | 80 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام",
"Item2": "ارنست رادرفورد"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "Ernest Rutherford LOC.jpg"
},
{
"Item1": "زادگاه",
"Item2": "حومه برایتواتر شهر [[نلسون]]ساحل شمالی جزیره جنوبی[[نیوزلند]]"
},
{
"Item1": "محل مرگ",
"Item2": "[[کمبریج]]، [[انگلستان]]در اثر یک فتق محتقن (گونهای تورم ناشی از انسداد اعضای درونی)"
},
{
"Item1": "محل زندگی",
"Item2": "[[نیوزلند]]، [[بریتانیا]]، [[کانادا]]"
},
{
"Item1": "رشته فعالیت",
"Item2": "[[شیمی]]، [[فیزیک]]"
},
{
"Item1": "محل کار",
"Item2": "[[دانشگاه مکگیل]][[دانشگاه منچستر]]"
},
{
"Item1": "فارغالتحصیل",
"Item2": "[[دانشگاه کانتربوری]][[دانشگاه کمبریج]]"
},
{
"Item1": "استاد راهنما",
"Item2": "الکساندر بیکرتون[[جوزف جان تامسون]]"
},
{
"Item1": "دلیل شهرت",
"Item2": "پدر فیزیک هستهای[[مدل اتمی رادرفورد]]پراکندگی رادرفوردکشف پروتون"
},
{
"Item1": "تأثیرات",
"Item2": "[[هنری موزلی]]هانس گیگر"
},
{
"Item1": "جوایز",
"Item2": "[[نشان رامفورد]](۱۹۰۵)22px[[جایزه نوبل شیمی]] ([[۱۹۰۸]])مدال الیوت کرسون(۱۹۱۰)مدال ماتئوچی (۱۹۱۳)[[مدال کاپلی]] (۱۹۲۲)[[مدال فرانکلین]] (۱۹۲۴)[[نشان فارادی]] (۱۹۳۰)"
}
],
"Title": "دانشمند"
} | ارنست رادرفورد فیزیکدان هستهای اهل نیوزلند بود که نامبخش عنصر رادرفوردیم نیز بود.
کودکی و نوجوانی
او در تاریخ ۳۰ اوت سال ۱۸۷۱ در حومه برایتواتر شهر نلسون واقع ساحل شمالی جزیره جنوبی نیوزلند متولد شد. او چهارمین فرزند از دوازده فرزند جیمز و مارتا رادرفورد نیوزیلندیهای نسل اول بود که از کودکی از اسکاتلند به زلاند نو آورده شده بودند. خانواده رادرفورد یک خانواده پر جمعیت دوازده بچهای بود که اعضای آن همه در انجام کارهای روزمره خانواده مشارکت میکردند اهل خانه همه افرادی جدی و کلیسا رو، خوشحال و با فرهنگ بودند. علاقهمندی رادرفورد به علوم در مرحله زودی بروز کرد. او ده ساله بود که کتاب پرطرفداری به نام خواندنیهای اولیه در فیزیک تالیف معلمی بنام بالفور استوارت به دست آورد. کتاب استوارت مشابه کتابهای خود آموز فیزیک آموزی بود که در آنها نحوه به نمایش درآوردن اصول پایه فیزیک یا استفاده از اشیای ساده موجود در خانه مانند سکه، شمع، سنگ وزنه و وسایل آشپزخانه به خواننده یاد داده میشود. رادرفورد جوان سخت شیفته آن کتاب شده بود نخستین بورسیه از بورسیههای تحصیلی متعدد زندگی خود را در سال ۱۸۸۷ که ۱۶ ساله بود به دست آورد.
تحصیل در دانشگاه
بورس تحصیلی دومی وی را قادر به ثبت نام در دانشکده کنتربوری شهر کرایستچرچ کرد که موسسهای بود که در سال پیش از تولد خود او بوجود آمده بود. وی رشتههای تحصیلی اصلی خود را فیزیک و ریاضیات انتخاب کرد که از بخت مساعد در هر دوی آنها معلمان خوبی هم داشت. رادرفورد در پایان دوره آموزشی سه ساله خود درجه کارشناسی ریاضی و فیزیک – ریاضی و (بطور کلی) علوم فیزیکی به پایان رسانید. نکته قابل ذکر در رابطه با زندگی خصوصی وی در ایام اقامت در کریستچرچ اینکه وی در آنجا با ماری نیوتن دختر صاحبخانه خود آشنا و پایبند عشق او شد. رادرفورد در پی انتشار دو مقاله مهم درباره فعالیت تشعشعی مواد در سال ۱۸۹۵ بر خلاف دوم شدن در گزینش، جایزه مهمی به شکل یک بورس تحصیلی دریافت کرد مقررات اعطای جایزه حق انتخاب موسسه آموزشی را به خود برنده جایزه میداد که رادرفورد آزمایشگاه کاوندیش دانشگاه کمبریج به مدیریت جی. جی تامسون (صاحب نظر پیشتاز جهان در زمینه الکترومغناطیس) را برگزید در آن سال ویلهلم رونتگن فیزیکدان آلمانی موفق به کشف اشعه ایکس ک در پی آن کشف خاصیت پرتوزایی توسط هانری بکرل و نام گذاری این خاصیت توسط ماری کوری انجام گردید.کشف مهم دیگری که منجر به شروع کار اصلی رادرفورد شد.
کارهای علمی
مدل اتمی رادرفورد در مقایسه با مدل تامسون
رادرفورد در سال ۱۸۹۵ به آزمایشگاه کاوندیش دانشگاه کمبریج آمد تا در آنجا تحت مدیریت جی.جی تامسون مشغول به کار شود. تامسون که استاد فیزیک تجربی بود، رادرفورد را فعالانه در آزمایشگاه به کار گرفت. رادرفورد در اوایل کار تحقیقاتی خود با انجام آزمایشی که فکر آن از خود وی بود دو تابش رادیواکتیوی ناهمانند شناسایی کرد او پی برد که بخشی از تابش با برگهای به ضخامت یک پانصدم سانتیمتر قابل ایستادن بود اما برای متوقف کردن بخش دیگر برگههای بس ضخیمتری لازم بود. او اولین اشعهای را که تابشی با بار الکتریکی مثبت و یونیده کنندهای قوی بود و به سهولت در مواد جذب میشد اشعه آلفا نامید. اشعه دوم را که تابشی بار الکتریکی منفی بود و تشعشع کمتری ایجاد میکرد اما قابلیت نفوذ آن در مواد زیاد بود اشعه بتا نامید. تابش نوع سومی که شبیه پرتوهای ایکس بود در سال ۱۹۰۰ بهوسیله پل اوریچ ویلارد (فیزیکدان فرانسوی) کشف شد این پرتو نافذترین تابش را داشت. طول موج آن بسیار کوتاه و بسامد آن فوقالعاده زیاد بود. تابش جدید، پرتو گاما نام گرفت. رادرفورد و همکارانش کشف کردند که فعالیت تشعشعی طبیعی مشهود در اورانیوم: فرایند خروج ذره آلفا از هسته اتم اورانیوم بصورت یک هسته اتم هلیم و بر جای ماندن اتمی سبکتر از اتم اورانیوم در اورانیوم به ازاء هر خروج ذره آلفا از آن است از کشف آنها نتیجهگیری شد که رادیوم تنها عنصر از شرته عناصر حاصل از فعالیت تشعشعی اورانیوم است.
رادرفورد در سال ۱۹۱۱
رادرفورد در سال ۱۹۰۳ به عضویت انجمن سلطنتی لندن درآمد و در سال ۱۹۰۴ نخستین کتاب خود به نام فعالیت تشعشعی را که امروزه از کتب کلاسیک نوشته شده در آن زمینه شناخته میشود، منتشر کرد شهرت رو به افزون رادرفورد در جوامع علمی سبب شد که از طرف دانشگاهها تصدی کرسیهای زیادی به وی پیشنهاد شود. او در سال ۱۹۰۷ به انگلستان بازگشت تا تصدی مقام مذکور را در دانشگاه منچستر به عهده بگیرد رادرفورد در دانشگاه منچستر رهبر گروهی شد که به سرعت دست به کار تدوین نظریههای تازه درباره ساختار اتم شد. آن دوره پر ثمرترین دوره زندگی دانشگاهی او بود. رادرفورد به پاس کوششهای علمی خود در دانشگاه منچستر نشانها و جوایز زیادی دریافت کرد که دریافت جایزه نوبل شیمی در سال ۱۹۰۷ نقطه اوج آن بود. این نشان افتخار را البته برای کارهایی که در کانادا در زمینه فعالیت تشعشعی عناصر کرده بود به او دادند. بزرگترین دستاورد رادرفورد در دانشگاه منچستر کشف ساختار هسته اتم بود. پیش از رادرفورد اتم به گفته خود او یک موجود نازنین سخت و قرمز یا به حسب سلیقه خاکستری بود اما اینک یک منظومه شمسی بسیار ریز متشکل از ذرات بیشمار بود که مظنون به نهفته داشتن اسرار ناگشوده متعدد دیگر در سینه هم بود.
مرگ
رادرفورد در سال ۱۹۳۷ در اثر یک فتق محتقن (گونهای تورم ناشی از انسداد اعضای درونی) که به خاطر سقوط وی از درخت در هنگام هرس کردن آن اتفاق افتاد، در گذشت. او در آن هنگام ۶۶ ساله و هنوز سرزنده و قوی بود. سهم رادرفورد در شکلگیری درک کنونی ما از ماهیت ماده از هر کس دیگری بیشتر است. او آشکارا بزرگترین فیزیکدان آزمایشگری بود که تا آن زمان جهان به خود دیده بود. دهها انجمن علمی و دانشگاه به او عضویت و درجات دانشگاهی افتخاری دادهاند و او را پدر انرژی هستهای نامیدهاند.
یادبودها
توماس رویدز
واپاشی آلفا
ذرات آلفا
پراکندگی رادرفورد | [
"نلسون",
"نیوزلند",
"کمبریج",
"انگلستان",
"بریتانیا",
"کانادا",
"شیمی",
"فیزیک",
"دانشگاه مکگیل",
"دانشگاه منچستر",
"دانشگاه کانتربوری",
"دانشگاه کمبریج",
"جوزف جان تامسون",
"مدل اتمی رادرفورد",
"هنری موزلی",
"نشان رامفورد",
"جایزه نوبل شیمی",
"۱۹۰۸ (میلادی)",
"مدال کاپلی",
"مدال فرانکلین",
"نشان فارادی",
"فیزیکدان",
"نامبخش",
"رادرفوردیم",
"اسکاتلند",
"زلاند نو",
"فرهنگ",
"کرایستچرچ",
"ریاضیات",
"الکترومغناطیس",
"آلمان",
"جی.جی تامسون",
"یونیده",
"اشعه آلفا",
"اشعه بتا",
"طول موج",
"بسامد",
"پرتو گاما",
"اورانیوم",
"هسته اتم",
"هلیم",
"نظریه",
"منظومه شمسی",
"انرژی",
"شوروی",
"آنتیگوا و باربودا",
"کنگو",
"جیبوتی",
"توماس رویدز",
"واپاشی آلفا",
"ذرات آلفا",
"پراکندگی رادرفورد"
] | [
"ارنست رادرفورد",
"استادان دانشگاه مکگیل",
"اعضای افتخاری آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی",
"اعضای انجمن سلطنتی",
"افراد انگلیسی اسکاتلندیتبار",
"اهالی کرایست چرچ",
"اهالی منطقه نلسون",
"اهالی نیوزیلند",
"اهالی نیوزیلند انگلستانیتبار",
"برندگان جایزه تحقیقی فارادی",
"برندگان جایزه نوبل اهل انگلستان",
"برندگان جایزه نوبل اهل بریتانیا",
"برندگان جایزه نوبل اهل نیوزیلند",
"برندگان جایزه نوبل شیمی",
"پیشگامان رادیو",
"خاکسپاریها در کلیسای وستمینستر",
"دارندگان لقب شوالیه",
"دانشمندان سده ۱۹ (میلادی) اهل نیوزیلند",
"دانشمندان سده ۲۰ (میلادی) اهل بریتانیا",
"دانشآموختگان ترینیتی کالج، کمبریج",
"دانشآموختگان دانشگاه کانتربوری",
"درگذشتگان ۱۹۳۷ (میلادی)",
"دریافتکنندگان مدال الیوت کرسون",
"دریافتکنندگان مدال کاپلی",
"رؤسای انجمن سلطنتی",
"زادگان ۱۸۷۱ (میلادی)",
"فیزیکدانان آزمایشگاهی",
"فیزیکدانان اهل بریتانیا",
"فیزیکدانان اهل نیوزیلند",
"فیزیکدانان سده ۲۰ (میلادی) اهل بریتانیا",
"فیزیکدانان هستهای اهل بریتانیا",
"نیوزیلندیهای اسکاتلندیتبار",
"نیوزیلندیهای مهاجرتکرده به بریتانیا"
] |
209 | مدل سرویسگیرنده-سرویسدهنده | 0 | 64 | 0 | [
"مشتري-خادم",
"مشتری-خادم",
"مشتري-خدمتگذار",
"کارخواه-کارساز",
"مدل كارخواه-كارساز",
"مشتری-خدمتگذار",
"كارخواه-كارساز",
"مشتری-خدمتگذار",
"مشتري-خدمت گذار",
"مشتری-خدمت گذار",
"مدل کارخواه-کارساز",
"مدل سرويس گيرنده-سرويس دهنده",
"مدل سرویس گیرنده-سرویس دهنده"
] | false | 26 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | مدل کارخواه-کارساز یا مدل کلاینت-سرور ، یک ساختار رایانش توزیعشده است که وظایف یا حجم کار را بین سرویسدهندهها که کارساز یا سرور نامیده میشوند، و سرویسگیرندهها که کارخواه نامیده میشوند، تقسیم میکند.
یک برنامه کاربردی کارخواه-کارساز (Client-Server) تحت شبکه رایانهای برنامهای است که یک کارخواه را که توسط یک رابط کاربری برنامه شناسایی میشود، به یک سرور یا سامانه پایگاه داده متصل میکند. هنگامی که یک کارخواه مستقیما به یک سیستم پایگاه داده، یا یک سرور یکپارچه متصل میگردد، معماری برنامه، معماری دولایهای میباشد.
یک معماری کارخواه-کارساز یک معماری شبکهای است که در آن هر رایانه یا پردازش روی شبکه یا یک کارساز است، یا یک کارخواه. سرورها معمولا رایانههای پرقدرت، یا پردازشهایی هستند که مختص انجام کار خاصی مانند مدیریت دیسک گردانها (سرور پروندهای)، چاپگرها، مدیریت ترافیک شبکه (سرور شبکهای) (network server)، میباشند.
کارخواهها، ایستگاههای کاری یا رایانههای شخصی هستند که کاربران بر روی آنها برنامههای کاربردی را اجرا مینمایند. کارخواهها به منابعی که کارساز به آنها اختصاص میدهد مانند، پرونده، دستگاهها، و قدرت پردازش اعتماد دارند. این معماری از سایر معماریها در این نکته متمایز است که میتواند با استفاده از لایهها ساختاردهی مطمئنی از سیستم بوجود آورد.
در سالهای اخیر استفاده از یک کارخواه کوچک (thin client) که حاوی منطق کاری نیست، و تنها عناصر رابط کاربری جهت اتصال به یک کارساز کاربردی که منطق کاری روی آن پیادهسازی شده باب شدهاست، که به صورت تراگذاری، با یک کارساز پایگاه داده، که اطلاعات بروی آن به صورت خام نگهداری و توسط برنامه کاربردی مورد استفاده قرار میگیرد. شبیه به معماری که معماری سه-لایهای (three-tier architecture) معروف است، و یک نوع خاص از معماری n-لایه (n-tier architecture) میباشد.
در کل، معماریهای n-لایه میتوانند از تعدادی خدمات مشخص، که شامل روابط تراگذاری بین کارسازهای کاربردی که از پیادهسازی منطق کاری متفاوتی نیز استفاده کرده باشند، استفاده کند. هرکدام از آنها میتوانند از یک پایگاه داده معین یا مشترک استفاده نمایند.
نوع دیگری از معماری شبکهای به نام معماری همکار-به-همکار شناخته میشود، زیرا هر گره وظایف یکسانی دارد. هر دو نوع معماریهای کارخواه-کارساز یا همکار-به-همکار بطور گستردهای کاربر دارند، و هرکدام مزیتها و معایب خاص خودشان را دارند.
سرور
کارخواه کوچک
کارخواه بزرگ
معماریهای مختلف پایگاه دادهها | [
"زبان انگلیسی",
"رایانه",
"رایانش توزیعشده",
"کارساز",
"کارخواه",
"شبکه رایانهای",
"رابط کاربری",
"سرور (رایانه)",
"پایگاه داده",
"معماری دولایه",
"پردازش",
"شبکه",
"دیسک گردان",
"سرور پرونده",
"چاپگر",
"ترافیک شبکه",
"سرور شبکه",
"ایستگاههای کاری",
"رایانههای شخصی",
"نرمافزار کاربردی",
"پرونده",
"لایه",
"کارخواه کوچک",
"منطق کاری",
"کارساز کاربردی",
"تراگذاری",
"کارساز پایگاه داده",
"معماری سه-لایه",
"معماری n-لایه",
"همکار-به-همکار",
"کارساز (رایانه)",
"کارخواه بزرگ",
"معماریهای مختلف پایگاه دادهها"
] | [
"ارتباطات بین پردازشی",
"پروتکلهای لایه کاربرد",
"سرویسدهندهها (رایانش)",
"سرویسگیرندهها (رایانش)",
"معماری شبکه",
"نرمافزارهای موبایل",
"واژگان عمومی شبکه"
] |
210 | معماری چندلایه | 0 | 41 | 0 | [
"معماري چندلايه"
] | false | 2 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | معماری چندلایه (در مهندسی نرمافزار) برای آسانتر نمودن پردازش رایانهای بکار میرود. این گونه معماری برای توصیف و تشریح فرایندی بکار میرود که در آن درجهای از تفکیک میان اجزای گسسته بدست آمده باشد. این تفکیک توسط یک یا چند پیشکار نرمافزاری اعمال میشود. مثالی از آن کاربرد میان افزار برای افزایش بهرهوری خدمات دادهای میان یک کاربر و یک پایگاه دادهها میباشد. همچنین ممکن است از این عبارت با عنوان معماری n-لایه یاد شود. بیشترین شکل استفاده آن در حالت معماری سه-لایه میباشد.
معماری سه لایه
معماری سه لایه، یک الگوی معماری مشتری خدمتگزار در مهندسی نرمافزار است که در آن سه واحد واسطه کاربری (نمایش)، پردازش منطقی (منطق) و دسترسی به داده (داده) به صورت واحدهای مستقل و حتی بر روی پلت فرمهای جداگانه، توسعه و نگهداری میشوند. برای اولین بار این معماری توسط آقای John J. Donovan در Open Environment Corporation به کار گرفته شد.
جدا از فواید ناشی از ماجولار بودن این معماری، فایده اصلی معماری سه لایه این است که هر کدام از سه واحد مذکور در صورت نیاز برای پاسخگویی به نیازمندیهای جدید یا تغییر در تکنولوژی، به صورت مستقل و بدون نیاز تغییر لایه دیگر، تغییر کنند.
معمولا لایه نمایش بر روی کامپیوتر شخصی یا workstation قرار گرفته میشود و دارای یک واسطه کاربری گرافیکی میباشد. لایه منطق خود از چندین ماجول جداگانه ساخته شده که معمولا بر روی یک سرور برنامه به کار گرفته میشود. لایه داده نیز برای کار از یک سرور پایگاه داده کمک میگیرد. با توجه به حجم و پیچیدگی، معمولا لایه منطق خود به چندین زیر لایه شکسته میشود که به چنین معماریای، معماری چند صفحهای (n-tier architecture) گفته میشود.
لایه نمایش
این لایه بالاییترین لایه یک برنامه نرمافزاری محسوب میشود که در واقع کاربر نهایی، تنها با این لایه در ارتباط میباشد. وظیفه این لایه این است که اطلاعاتی از لایه منطق دریافت کردهاست را به شکل مناسبی مثلا در قالب یک واسطه کاربری گرافیکی به کاربر نمایش دهد.
لایه منطق (لایه میانی)
این لایه وظیفه این دارد که بر روی دادههایی که از لایه داده دریافت کرده پردازشهای لازم را انجام داده و در اختیار لایه نمایش قرار گذارد. در واقع عملکرد اصلی برنامه در این لایه پیادهسازی میشود. هم چنین این لایه هیچ وقت به صورت مستقیم مثلا با پایگاه داده صحبت نمیکند و به واسطه لایه داده این کار را انجام میدهد.
لایه داده
لایه داده شامل ارتباط به پایگاه داده، فایل سرور و غیره و هم چنین لایه دسترسی به داده که عملیاتهای مانا بر روی دادهها انجام میشود، میباشد. این لایه وظیفه دارد یک واسطه برای لایه منطق فراهم آورد که از طریق آن لایه منطق بتواند بدون درگیر شدن در پیچیدگیهای مربوط به ارتباط مسقتیم با پایگاه داده و … بتواند عملیات لازم شامل ذخیره سازی، ویرایش، حذف و بازیابی دادهها را انجام دهد. اگر چه چنین معماریای، ممکن است تاثیر منفی بر روی کارایی و سرعت برنامه نهایی بگذارد ولی باعث میشود که تاثیر به سزایی بر روی بهبود مقیاسپذیری و نگهداری برنامه بگذارد.
استفاده در توسعه برنامههای تحت وب
استفاده اصلی معماری سه لایه در توسعه نرمافزارهای تحت وب میباشد.
ملاحظات دیگر
نحوه انتقال داده بین لایههای مختلف، قسمتی از معماری میباشد که در این زمینه پروتکلهای متعددی از جمله SNMP، CORBA، Java RMI، .Net Remoting، Windows Communication Foundation، sockets، UDP و … وجود دارند. لایههای جداگانه معمولا (نه لزوما) بر روی حتی سرورهای فیزیکی جداگانه اجرا میشوند و هر لایه نیز میتواند به صورت جداگانه به صورت خوشهای در آید.
قابلیت ردیابی
قابلیت ردیابی end-to-end جریان دادهها در یک معماری چند لایه یک چالش مهم است که هرچه اندازه سامانه سامانه بزرگتر باشد، بیشتر اهمیت خود را نشان میدهد. اندازهگیری پاسخ برنامه مفاهیمی برای اندازهگیری کارایی تراکنشها بین لایههای مختلف بیان میکند.
مدل کارخواه-کارساز
معماری سه-لایه
منطق کاری | [
"مهندسی نرمافزار",
"پردازش",
"رایانهای",
"پیشکار نرمافزاری",
"میان افزار",
"پایگاه دادهها",
"معماری n-لایه",
"معماری سه-لایه",
"مدل کارخواه-کارساز",
"business logic"
] | [
"اصطلاحات مهندسی نرمافزار",
"الگوهای طراحی نرمافزار",
"الگوی معماری (علم رایانه)",
"برنامهنویسی",
"معماری رایانش توزیعشده",
"معماری نرمافزار",
"وب جهانگستر"
] |
211 | مزار شریف | 2 | 273 | 0 | [
"مزارشریف",
"مزار شريف",
"ولسوالی مزارشریف",
"ولسوالی مزار شریف",
"ولسوالي مزارشريف",
"مسجد آبی",
"راز شریف",
"راز شريف",
"مزارشريف",
"مسجد آبي",
"مسجد ابی",
"ولسوالي مزار شريف",
"مسجد ابي"
] | false | 209 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "settlement_type",
"Item2": "شهر"
},
{
"Item1": "image_skyline",
"Item2": "Mazar-e Sharif - Mosque.jpg"
},
{
"Item1": "pushpin_map",
"Item2": "افغانستان"
},
{
"Item1": "pushpin_label_position",
"Item2": "above"
},
{
"Item1": "pushpin_mapsize",
"Item2": "300px"
},
{
"Item1": "pushpin_map_caption",
"Item2": "موقعیت"
},
{
"Item1": "subdivision_type",
"Item2": "[[کشور]]"
},
{
"Item1": "subdivision_type1",
"Item2": "[[ولایت]]"
},
{
"Item1": "subdivision_type2",
"Item2": "[[شهر]]"
},
{
"Item1": "subdivision_name1",
"Item2": "[[بلخ]]"
},
{
"Item1": "subdivision_name2",
"Item2": "[[مزار شریف]]"
},
{
"Item1": "leader_title",
"Item2": "والی ولایت"
},
{
"Item1": "leader_name",
"Item2": "اسحق رهگذر"
},
{
"Item1": "elevation_m",
"Item2": "۳۵۷"
},
{
"Item1": "postal_code",
"Item2": "1702"
},
{
"Item1": "timezone",
"Item2": "Afghanistan Standard Time"
},
{
"Item1": "utc_offset",
"Item2": "+4:30"
},
{
"Item1": "utc_offset_DST",
"Item2": "<!-- Area/postal codes & others\r\n>"
}
],
"Title": "settlement"
} | مزار شریف یا مزاری شریف مرکز ولایت بلخ در شمال افغانستان و چهارمین شهر بزرگ افغانستان (پس از شهرهای کابل، هرات و قندهار) است که دارای جمعیتی بالغ بر ۶۹۳۰۰۰ نفر بنا به سرشماری سال ۲۰۱۵ میباشد. مزار شریف در پانزده کیلومتری شرق بلخ واقع شده و از سمت جنوب شرقی در فاصله ۴۲۵ کیلومتری کابل، پایتخت افغانستان قرار دارد. این شهر از سمت شرق در همسایگی قندور، از غرب به فاصله ۷۲۸ کیلومتری هرات باستان، از جنوب ۹۰۹ کیلومتر با قندهار و نهایتا از سمت شمال با ازبکستان و بخشهایی از تاجیکستان مرز مشترک دارد.
بخشی از رود آمو دریا (جیحون) که به عبارتی پرآبترین و مهمترین رود در منطقه آسیای میانه است و از ارتفاعات پامیر سرچشمه میگیرد؛ با عبور از مناطق شمالی افغانستان نظیر قسمتهایی از شمال مزار شریف و قندوز در نزدیکی مرزهای ازبکستان و تاجیکستان ، سرانجام به دریاچه آرال واقع در ازبکستان و قزاقستان میریزد.
مزار شریف به حکم پیشینه و تمدن غنی و طولانی، آثار تاریخی و اماکن مذهبی و زیارتی و موقعیت حساس جغرافیایی و ژئوپلیتیکیاش بهعنوان منطقهای بسیار مهم و استراتژیک در شمال افغانستان و منطقه آسیای میانه شناخته میشود.
مزار شریف بهلحاظ فرهنگ و تمدن نقطه تلاقی آثار تاریخی و تمدنی برجای مانده از عصر زرتشت، تمدن هلنیستی و عصر اسلام و مسلمانان است.
منطقه مزار شریف در گذشته بهعنوان بخشی از قلمرو خراسان بزرگ بود که در دورههای مختلف تاریخی بهوسیله طاهریان، صفاریان، سامانیان، غوریان، ایلخانان، تیموریان و بخشی از خانات بخارا اداره میشدهاست.
امروزه مزار شریف در میان سایر مراکز ولایات و استانهای افغانستان دارای بالاترین درصد ساخت و ساز (۹۱٪)و توسعه فضای شهری - پس از سالها جنگ و درگیری داخلی که هنوز هم ادامه دارد- میباشد.
نامگذاری
این شهر را برای آن مزار شریف میخوانند که به روایتی مرقد (شریف) علی بن ابیطالب پسر عمو و داماد پیامبر اسلام محمد بن عبدالله در مسجد کبود (مسجد آبی) این شهر قرار داد. وی انسان بسیار عارف و زاهد انتشار دهنده اسلام در افغانستان وسایر کشورهای اطراف بودهاست بنا به روایات مستدل و دقیقتر و اعتقاد بسیاری از مسلمانان محل دفن علی ابن ابیطالب در نجف اشرف عراق قرار دارد.
این مزار عصر شاهرخ شاه تیموری، به همت همسرش گوهرشاد بیگم تعمیر گشت که هنوز هم پابرجاست. در این مزار کتابی است به نام تاریخچه روضه شریف که در آن آمدهاست که این محل، مزار نواده خلیفه راشد علی رضی الله عنه است. همچنان بر روی یکی از دروازههای شهر(برروی دروازه ورودی جنوبی این مزار) شعری از عبدالرحمن جامی حک شده، که چنین است:
گویند که مرتضی علی در نجف است در بلخ بیا ببین چه بیت الشرف است
جامی نه عدن گوی و نه بین الجبلین خورشید یکی و نور او هر طرف است
همچنان هر سال در نوروز در مزار شریف جشنی بر پا میشود که به نام جشن گل سرخ مشهور است و چهل روز طول میکشد.
همه ساله بعضی از مردم در ایام سال نو به این شهر میآیند و نوروز را جشن میگیرند و با برافراشتن ژنده (پرچم، علم) روضه سال نو را آغاز میکنند که تا چهل روز برافراشتهاست و به تاریخ ده ثور (اردیبهشت) دوباره پایین کشیده میشود.
این شهر در میان مردم افغانستان از تقدس خاصی برخوردار است.
با توجه به کشف تعدادی نیایشگاه زرتشتی و آتشکده در این شهر گروهی از پژوهشگران مزار شریف را محل مرگ زرتشت میدانند.
و به روایت دیگر مزار شریف مدفن عارف قرن هشتم امیر سید علی همدانی ملقب به علی ثانی و به قول اقبال لاهوری «شاه همدان» میباشد که در تاریخ به دلیل شباهت اسمی، این مطلب خلط شدهاست، ونیز آنچه معروف است که مدفن این عارف در ختلان میباشد نیز محل تعمق و تحقیق محققان محترم میباشد.
مردم
بیشتر مردم مزار شریف را هزارهها (۵۰٪) شامل میشوند. دیگر ساکنان آن ازبکها (۲۰٪)، ترکمنها (۱۸٪)، تاجیکها (۱۰٪) و پشتونها (۲٪) هستند(۲۰۰۳).
ولایت بلخ | [
"کشور",
"ولایتهای افغانستان",
"شهرهای افغانستان",
"ولایت بلخ",
"مزار شریف",
"افغانستان",
"کابل",
"هرات",
"قندهار",
"بلخ",
"پایتخت",
"کندوز",
"ازبکستان",
"تاجیکستان",
"آمو دریا",
"آسیای میانه",
"پامیر",
"دریاچه آرال",
"قزاقستان",
"پیشینه",
"تمدن",
"ژئوپُلیتیکی",
"استراتژیک",
"فرهنگ",
"زرتشت",
"هلنیستی",
"اسلام",
"خراسان بزرگ",
"طاهریان",
"صفاریان",
"سامانیان",
"غوریان",
"ایلخانان",
"تیموریان",
"خانات بخارا",
"علی بن ابیطالب",
"محمد بن عبدالله",
"مسجد کبود (مزار شریف)",
"علی",
"نجف اشرف",
"عراق",
"شاهرخ شاه تیموری",
"گوهرشاد بیگم",
"عبدالرحمن جامی",
"نوروز",
"جشن گل سرخ",
"سال نو",
"اقبال لاهوری",
"هزارهها",
"ازبکها",
"ترکمنها",
"تاجیکها",
"پشتونها"
] | [
"مزار شریف",
"شهرها در افغانستان",
"شهرهای آسیای میانه",
"شهرهای راه ابریشم",
"مراکز استان در افغانستان",
"مناطق مسکونی در ولایت بلخ",
"ولایت بلخ",
"ولسوالیهای افغانستان"
] |
212 | کانادا | 2 | 9,930 | 0 | [
"كانادا",
"کانادائی",
"كانادائي",
"كانادايي"
] | false | 9,733 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "name",
"Item2": "کانادا"
},
{
"Item1": "native_name",
"Item2": "Canada"
},
{
"Item1": "common_name",
"Item2": "Canada"
},
{
"Item1": "image_flag",
"Item2": "Flag of Canada.svg"
},
{
"Item1": "alt_flag",
"Item2": "Vertical triband (red, white, red) with a red maple leaf in the centre"
},
{
"Item1": "symbol_type",
"Item2": "Coat of Arms"
},
{
"Item1": "national_motto",
"Item2": "()"
},
{
"Item1": "national_anthem",
"Item2": "\"[[سرود ملی کانادا]]\""
},
{
"Item1": "royal_anthem",
"Item2": "\"[[خدا نگهدار ملکه باد]]\""
},
{
"Item1": "image_map",
"Item2": "Canada (orthographic projection).svg"
},
{
"Item1": "alt_map",
"Item2": "Projection of North America with Canada in green"
},
{
"Item1": "map_width",
"Item2": "220px"
},
{
"Item1": "capital",
"Item2": "[[اتاوا]]"
},
{
"Item1": "latd",
"Item2": "45"
},
{
"Item1": "latm",
"Item2": "24"
},
{
"Item1": "longd",
"Item2": "75"
},
{
"Item1": "longm",
"Item2": "40"
},
{
"Item1": "largest_city",
"Item2": "[[تورنتو]]"
},
{
"Item1": "demonym",
"Item2": "کانادایی"
},
{
"Item1": "leader_title1",
"Item2": "[[پادشاه]]"
},
{
"Item1": "leader_name1",
"Item2": "[[الیزابت دوم]]"
},
{
"Item1": "leader_name2",
"Item2": "[[جولی پایت]]"
},
{
"Item1": "leader_title3",
"Item2": "[[نخستوزیر]]"
},
{
"Item1": "leader_name3",
"Item2": "[[جاستین ترودو]]"
},
{
"Item1": "leader_title4",
"Item2": "[[رئیس دادگستری]]"
},
{
"Item1": "leader_name4",
"Item2": "[[بورلی مکلاکلین]]"
},
{
"Item1": "legislature",
"Item2": "[[پارلمان]]"
},
{
"Item1": "upper_house",
"Item2": "[[سنا]]"
},
{
"Item1": "lower_house",
"Item2": "[[مجلس عوام]]"
},
{
"Item1": "sovereignty_type",
"Item2": "[[تاسیس]]"
},
{
"Item1": "sovereignty_note",
"Item2": "از [[پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند]]"
},
{
"Item1": "established_event1",
"Item2": "[[تصویبنامه قانون اساسی]]"
},
{
"Item1": "established_date1",
"Item2": "۱ ژوئیه ۱۸۶۷"
},
{
"Item1": "established_event2",
"Item2": "[[اساسنامه وستمینستر]]"
},
{
"Item1": "established_date2",
"Item2": "۱۱ دسامبر ۱۹۳۱"
},
{
"Item1": "established_event3",
"Item2": "[[تصویبنامه کانادا]]"
},
{
"Item1": "established_date3",
"Item2": "۱۷ آوریل ۱۹۸۲"
},
{
"Item1": "area_km2",
"Item2": "۹،۹۸۴،۶۷۰"
},
{
"Item1": "area_sq_mi",
"Item2": "۳،۸۵۴،۰۸۵"
},
{
"Item1": "area_rank",
"Item2": "دوم"
},
{
"Item1": "area_magnitude",
"Item2": "1 E12"
},
{
"Item1": "percent_water",
"Item2": "8.92 (891,163 km344,080 mi)"
},
{
"Item1": "population_estimate",
"Item2": "35,675,834"
},
{
"Item1": "population_estimate_year",
"Item2": "[[فصل ۴]] ۲۰۱۴"
},
{
"Item1": "population_estimate_rank",
"Item2": "۳۷ام"
},
{
"Item1": "population_census",
"Item2": "33,476,688"
},
{
"Item1": "population_census_year",
"Item2": "۲۰۱۱"
},
{
"Item1": "population_density_km2",
"Item2": "۳٫۴۱"
},
{
"Item1": "population_density_sq_mi",
"Item2": "۸٫۳"
},
{
"Item1": "population_density_rank",
"Item2": "۲۲۸ام"
},
{
"Item1": "GDP_PPP_rank",
"Item2": "سیزدهم"
},
{
"Item1": "GDP_PPP_year",
"Item2": "۲۰۱۳"
},
{
"Item1": "GDP_PPP_per_capita",
"Item2": "$43,146"
},
{
"Item1": "GDP_PPP_per_capita_rank",
"Item2": "نهم"
},
{
"Item1": "GDP_PPP_per_capita_year",
"Item2": "۲۰۱۳"
},
{
"Item1": "GDP_nominal_rank",
"Item2": "دهم"
},
{
"Item1": "GDP_nominal_year",
"Item2": "۲۰۱۳"
},
{
"Item1": "GDP_nominal_per_capita",
"Item2": "$51,871"
},
{
"Item1": "GDP_nominal_per_capita_rank",
"Item2": "دهم"
},
{
"Item1": "GDP_nominal_per_capita_year",
"Item2": "۲۰۱۲"
},
{
"Item1": "Gini_year",
"Item2": "۲۰۱۰"
},
{
"Item1": "Gini",
"Item2": "۳۳٫۷"
},
{
"Item1": "Gini_rank",
"Item2": "103rd"
},
{
"Item1": "HDI_year",
"Item2": "۲۰۱۳"
},
{
"Item1": "HDI_change",
"Item2": "steady"
},
{
"Item1": "HDI",
"Item2": "۰٫۹۰۲"
},
{
"Item1": "HDI_rank",
"Item2": "هشتم"
},
{
"Item1": "currency",
"Item2": "[[دلار کانادا]] ($)"
},
{
"Item1": "currency_code",
"Item2": "CAD"
},
{
"Item1": "utc_offset",
"Item2": "−۳٫۵ تا −۸"
},
{
"Item1": "utc_offset_DST",
"Item2": "−۲٫۵ تا −۷"
},
{
"Item1": "drives_on",
"Item2": "راست"
},
{
"Item1": "calling_code",
"Item2": "[[۱+]]"
},
{
"Item1": "cctld",
"Item2": "[[.ca]]"
}
],
"Title": "country"
} | کانادا و کشوری در شمال قاره آمریکای شمالی است که از ده استان و سه قلمرو تشکیل شدهاست. این کشور از اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام و از شمال تا اقیانوس منجمد شمالی گستردهاست. کانادا با مساحت ۹٫۹۸ میلیون کیلومتر مربع، دومین کشور پهناور جهان از نظر مجموع مساحت و چهارمین کشور پهناور جهان از نظر مساحت خشکی است. مرز مشترک کانادا با ایالات متحده، بلندترین مرز زمینی در جهان است. بخش زیادی از خاک کانادا به دلیل سرمای هوا و نزدیکی به قطب شمال، خالی از سکنه است. در زبان فارسی، نام کانادا بر اساس تلفظ فرانسوی آن رواج یافتهاست.
حکومت کانادا یک دموکراسی پارلمانی فدرال و یک پادشاهی مشروطه است که در حال حاضر ملکه الیزابت دوم رئیس کشور است. ساختار حکومت کانادا از پادشاه یا ملکه بریتانیای کبیر، دولت فدرال، دو مجلس سنا و عوام، دولتهای ایالتی و فرماندار کل که به عنوان نماینده ملکه الیزابت ایفای نقش میکند، تشکیل شدهاست. رای دهندگان کانادا و شهروندان نیز در قاعده این هرم قرار میگیرند. این کشور توسط دولتهای مستقل از هم اداره میشود، که در مجموع زیر پوشش دولت فدرال قرار گرفتهاند.
الیزابت دوم ملکه بریتانیا، ملکه کشور کانادا نیز هست و قانون به امضاء و به نام او رسمیت و ضمانت اجرایی پیدا میکند.
هرچند کانادا پس از روسیه بزرگترین کشور جهان است، اما جمعیت آن تنها، حدود یکپنجم جمعیت روسیه است. نزدیک به ۹۰ درصد از جمعیت این کشور در امتداد مرز جنوبی آن، تا فاصله ۲۰۰ کیلومتری آمریکا زندگی میکنند. پرجمعیتترین شهرهای کانادا به ترتیب تورنتو، مونترآل و ونکوور هستند.
نزدیکی جغرافیایی این کشور به آمریکا سبب شده تا روابط اقتصادی کانادا و آمریکا بسیار گسترده باشد، به گونهای که آمریکا و کانادا بزرگترین رابطه اقتصادی را در جهان دارند و حجم معاملات این دو کشور با هم از معاملات هر دو کشور دیگری در جهان بیشتر است. با این حال این رابطه اقتصادی قوی، زیانهایی هم برای کانادا در پی داشتهاست. آلودگی ناشی از فعالیت کارخانههای آمریکایی در نزدیکی مرز دو کشور یکی از این زیانهاست.
کانادا منابع طبیعی فراوانی دارد. آب و هوای آن سرد و در بیشتر نقاط قطبی است. البته آب و هوا در بخش جنوب غربی، جایی که شهر ونکوور در آن قرار دارد، معتدل است. آبشار نیاگارا، پهناورترین آبشار جهان هم در مرز این کشور با ایالات متحده قرار دارد.
این کشور تا سال ۱۷۱۳ مستعمره فرانسه بود. در این سال انگلیس کنترل آن را در دست گرفت. در یکم ژوئیه ۱۸۶۷ کانادا استقلال یافت. این کشور عضو کشورهای همسود (مشترکالمنافع) است. کنفدراسیون کانادا، زیر تشریفات سلطنت مشروطه مرتبط با پادشاهی متحده اداره میشود.
پایتخت سیاسی کانادا شهر اتاوا است، محلی که در آن مجلس فدرال کشور و خانه فرماندار کل قرار دارد. او یک کانادایی است که به صورت تشریفاتی رئیس مملکت است و به عنوان نماینده ملکه الیزابت دوم در کانادا خدمت میکند.
هرچند فرماندار کل تمام امور را در دست ندارد اما در امور اجرایی بهطور غیر مستقیم و در امور قضایی بهطور مستقیم نقش دارد و موثر است. فرماندار کل، توسط پادشاه و به توصیه نخستوزیر منصوب میشود.
بر پایه آمار ۲۰۱۱ تعداد ۱۶۳،۲۹۰ نفر با تبار ایرانی در کانادا زندگی میکنند.
نام کانادا
نام کانادا از واژه سرخپوستی Kanata به معنی «دهکده» یا «سرپناه» میآید. در سال ۱۵۳۵، ساکنان این منطقه که اکنون با نام شهر کبک شناخته میشود، از این واژه استفاده کردند تا نشانی این محل را به ژاک کارتیه که مقصدش به سمت دهکده استاداکونا بود بدهند.۱ کارتیه واژه کانادا را هم برای آن دهکده و هم کل منطقهای که در آن زمان به آن دونا کونا میگفتند استفاده میکرد. در سال ۱۵۴۷ در نقشهها نیز با همین عنوان کانادا ثبت شد.
تاریخ
آثار بهدستآمده از زندگی نخستین بومیان کانادایی که در بخشی از این کشور به مدت طولانی ساکن بودند و نیز بررسیهای باستانشناسی در شمالیترین بخش کشور، یوکان نشان میدهد که زندگی در آن به ۲۶۵۰۰ سال پیش و در جنوبیترین بخش به ۹۵۰۰ سال پیش برمیگردد.
در سال ۱۴۹۷، جان کابوت پس از رسیدن به سواحل نیوفوندلند، یک مستعمره بریتانیایی ایجاد کرد. حدود ۴۰ سال بعد، ژاک کارتیه به دهانه رود سن لوران (در نزدیکی شهر مونترال) قدم گذاشته و مستعمرهای فرانسوی بنا نهاد. از آن پس، مهاجران بریتانیایی بیشتر در سواحل دریا و خلیج هادسن مستقر شدند، در حالی که فرانسویان بیشتر به سوی مناطق داخلی کانادا روان شدند. در سال ۱۷۸۳، بریتانیا کنترل بخش فرانسوینشین کانادا (استان کبک کنونی) را نیز در اختیار گرفت.
لویی ژوزف دو مونتکالم، فرمانده نیروهای فرانسوی در کانادا.
سیاست، دولت و قانون
با افزودن لایحه الحاقی قانون اساسی که در روز اول جولای سال ۱۸۶۷ به تصویب رسید، استقلالش را از بریتانیای کبیر اعلام کرد. این روز به نام روز کانادا ثبت شد. نوع حکومت کانادا، پادشاهی قراردادی (مشروطه) فدرال، همراه با نظام پارلمانی است. این کشور از ده استان و سه قلمرو جداگانه تشکیل شده که مردم آن چند فرهنگی هستند. در سطح فدرال، زبانهای رسمی کانادا، انگلیسی و فرانسوی در سطح یکسان است.
نظام حقوقی
کانادا پیرو نظام حقوقی کامن لا (برگرفته از حقوق انگلستان) است، بهجز استان کبک که نظام حقوقی آن بر مبنای ترکیبی از سیستم حقوق نوشته (سیویل لا) و کامن لا بنا شدهاست. مانند دیگر کشورهای پیرو این سیستم، دادگاه عالی نقش مهمی در معرفی قوانین این کشور بازی میکند و قدرت لغو قوانین مغایر با قانون اساسی را داراست. دادگاه عالی این کشور، بالاترین مرجع قضایی کشور است و توسط قاضی ارشد، ریاست میشود. نه عضو آن توسط فرماندار کل به پیشنهاد نخستوزیر انتخاب میشود.
تمامی قضات در سطح عالی و استینافی (استانی) توسط فرماندار، به پیشنهاد نخستوزیر و وزیر دادگستری، بعد از مشورت با سازمانهای قانونی غیردولتی منصوب میشوند. اعضای کابینه فدرال، دادگاههای عالی در سطح استانی و کشوری، انتخاب میکنند. پستهای قضایی در سطح استانی و کشوری، توسط دیگر دولتمردان، انتخاب میشوند.
دادگاه عالی کانادا در اتاوا در غرب پارلمان
قوانین مربوط به جرم و جنایت منحصرا در اختیار مسئولین فدرال است و در سرتاسر کانادا یکی است. سازمانهای اجرای قوانین، مثل دادگاههای جنایی، در هر استان به عهده یک فرد است، اما در مناطق روستایی، نظارت برعهده پلیس سواره نظام سلطنتی کانادا (RCMP) است.
سیاست خارجی
تقسیمات کشوری
نقشه جغرافیای سیاسی کانادا و تقسیمات کشوری
کانادا به ۱۰ استان و ۳ ناحیه یا قلمرو تقسیم شدهاست. استانها در مجموع استقلال زیادی از دولت مرکزی دارند، اما، درجه این آزادی عمل در نزد قلمروها کمتر است. مهمترین استان از لحاظ اقتصادی و سیاسی استان انتاریو میباشد که شهرهای تورنتو و اتاوا در آن قرار دارند. کبک، آلبرتا، بریتیش کلمبیا، منیتوبا، نیوبرانزویک، نیوفاندلند و لابرادور، نووااسکوشیا، انتاریو، جزیره پرینس ادوارد آیلند و سسکچوان استانهای این کشور هستند. ۳ قلمروی آن نوناووت، قلمروهای شمال غرب و یوکان است. نوع حکومت در استانها، فدرالیسم با درجه خودمختاری بیشتر، از دولت فدرال است که این خودمختاری در نوع حکومت قلمروها کمتر به چشم میخورد. هرکدام از این دو بخش، یعنی استانها و قلمروها، دارای فهرستی از سمبلهای منحصر به خود هستند.
استانها، مسئول اکثر برنامههای اجتماعی، مثل مراقبتهای بهداشتی، آموزش و پرورش و رفاه عمومی (کمکهای مالی) هستند و با هم بیشتر درآمد را از دست فدرال دریافت میکنند، که این اصل تقریبا در میان ساختار حکومتی کشورهای متحد در جهان، وجود دارد. دولت فدرال، با اعمال قدرت خود میتواند سیاستهای ملی را در مناطق استانی نیز، به اجرا بگذارد، مثل لایحه الحاقی بهداشت کانادا؛ که البته مسئولین استانی میتوانند آنها را نادیده بگیرند، اما این مسئله در عمل به ندرت اتفاق میافتد. برابرسازی پرداختیها (حقوق)، توسط دولت فدرال صورت گرفت تا به مردم اطمینان ببخشد که استانداردهای برابری در مورد ارائه خدمات و اخذ مالیات، در میان استانهای فقیر و غنی، ارائه میشود.
تمام استانهای این کشور اعضای قوه مقننه که از سرتاسر ایالات و استانها انتخاب میشوند و ریاست آن به عهده نخستوزیر است را انتخاب میکنند، به همان روشی که خود نخستوزیر انتخاب میشود. هر استان همچنین دارای یک بخش است که نماینده ملکه الیزابت است، همانند استاندار کانادا، که به پیشنهاد نخستوزیر کانادا به این سمت منصوب میشود که در سالهای اخیر، در اینباره با دولتهای استانی نیز، مشورت میشود.
استانها و قلمروها
استانها عهدهدار چرخاندن برنامههای اجتماعی کشور هستند و همراه دولت فدرال به جمعآوری مالیات میپردازند. همزمان، دولت فدرال میتواند برنامههای ملی خود را به سرتاسر کشور معرفی کند، ولی اختیار شرکت در این برنامهها با خود استانهاست. دولت فدرال عهدهدار میزان کردن ثروت میان استانهاست، و برای این منظور همهساله مقداری از درآمدهای استانهای دارا را میان استانهای ندار پخش میکند. تمامی استانها و قلمروها مجلس قانونگذاری مخصوص خود را دارند.
جغرافیا
نقشه جغرافیای طبیعی کانادا و شهرهای بزرگ
کانادا دومین کشور بزرگ دنیاست، ولی جمعیت نسبتا کمی دارد. با آنکه گستردگی کانادا از همسایهاش آمریکا بیشتر است، جمعیتی برابر ۱۱ درصد جمعیت آمریکا دارد (۳۲ میلیون نفر در سال ۲۰۰۴).
کانادا کشوری نوین و دارای فناوری پیشرفتهاست و توان فراهم کردن انرژی سوختی خود از منابع درونمرزی را دارد. این کشور دارای منابع گسترده طبیعی است، و برخی از استانهای آن وابستگی سنگینی به بهرهگیری از این منابع دارند.
آب و هوای کانادا روی هم رفته سرد و در بیشتر جاها قطبی است. البته آب و هوا در بخش جنوب غربی، جایی که شهر ونکوور و جزیره ونکوور از استان بریتیش کلمبیا در آن قرار دارند، معتدل است. تورنتو نیز که از شهرهای مهم این کشور است از نظر پویندگیهای بورسی در جهان بین ۱۰ کشور نخست از نظر بورس است. آب و هوای تورنتو سرد و جنگلهای تایگا در این کشور دیده میشود برج سی ان در تورنتو نخستین برج بلند مخابراتی جهان است.
دریاچه مورین در پارک ملی بنف، استان آلبرتا
در بیرون از شهر آبشار نیاگارا جای دارد که بزرگترین آبشار از دید پهنا است و یک دهکده رویایی نیز به همین نام (نیاگارا) هست. نزدیک به نیمی از پهنای کانادا را فلات لارنسی میسازد، منطقهای کما بیش هموار پوشیده از سنگ سخت که خلیج هودسون را دربردارد و تا ژرفای سرزمینهای درونی رخنه میکند. پایانی دور از دریای این فلات سراشیب تندی دارد که در شرق در کنار زمینهای پست پیرامون رود لارنس و دریاچههای بزرگ پیدا است. به سوی غرب رشتهای از دریاچههای بیشتر (دارای دریاچه وینیپگ) مرز با جلگههای سبزه زار میانی را جدا ساخته میکند. منطقه کوهستانی گستردهای – با بیش از ۸۰۰ کیلومتر پهنا – در غرب جلگهها جای دارد. این رشته کوههای غربی متشکل است از کوههای راکی مکنزی کرانی و سنت الایاس که دارای بلندترین قله کاناداست.
آب و هوا: بیشتر بخشهای کانادا، تابستانهای معتدل و زمستانهای سرد و دراز و منتهای درجات دما را دارد. آب و هوای شمال دور قطبی است. در کران اقیانوس آرام میانگین دما در زمستان تنها کمی بالاتر از دمای یخزدگی است. در بیشتر بخشهای بریتیش کلمبیا ریزش باران سنگین است. در دیگر جاهای کشور اندازه کل بارندگی میانگین یا کم است. کمابیش در همه کانادا برف سنگینی در زمستانها میبارد.
جمعیت، فرهنگ و زبان
جمعیت کانادا بر طبق آخرین گزارش اداره آمار کانادا، بیش از سی و پنج میلیون و پنجاه و شش هزار نفر است. حدود چهار پنجم مردم کانادا در شهرهایی که کمتر از ۱۵۰ کیلومتر تا مرزهای آمریکا فاصله دارند زندگی میکنند.
جمعیت فرانسوی زبان
زبان فرانسه زبان مادری حدود ۶٫۶ میلیون کانادایی است. بیشتر فرانسویزبانان در استان کبک زندگی میکنند، اما در حدود ۱ میلیون نفر از آنها در استانهای دیگر کانادا به سر میبرند. حدود ۷۶ درصد از فرانسویزبانان بیرون استان کبک، در استانهای انتاریو و نیوبرانزویک زندگی میکنند. زبان فرانسوی به همراه زبان انگلیسی، دو زبان رسمی در کشور کانادا محسوب میشوند.
تاریخ بازدید = ۱۵ ژوئن ۲۰۱۶
جمعیت ایرانی-کاناداییها در استانهای کانادا بر اساس آمار سال ۲۰۱۱
ایرانیان کانادا
بر پایه آمار رسمی ارائه شده از سوی مرکز آمار کانادا در سال ۲۰۱۱ در این کشور ۱۶۳،۲۹۰ نفر ایرانی زندگی میکردهاند که ۸۳،۴۹۵ نفر از ایشان مرد و ۷۹،۸۰۰ نفر زن بودهاند. در سرشماری سال ۲۰۰۶ جمعیت ایرانیتبارها ۱۲۱،۵۰۵ بوده که این دو رقم بیش از ۳۴٪ رشد جامعه ایرانیان کانادا را طی ۵ سال نشان میدهد.
مسلمانان کانادا
بیش از یک میلیون مسلمان از قومیتهای گوناگون که عمدتا مهاجرند، در کانادا زندگی میکنند. محل اقامت مسلمانان این کشور به ترتیب تراکم جمعیت آنان، عبارت است از شهرهای تورنتو، مونترآل، ونکوور، اتاوا، وندزور و برخی شهرهای دیگر مانند هالیفکس، کیچنر، واترلو، ادمنتون و وینیپگ.
مجموع مراکز اسلامی و مساجد موجود در کانادا بالغ بر سیصد و شصت مسجد و سازمان اسلامی است.
نیروهای نظامی
نیروهای نظامی کانادا در افغانستان
کانادا به عنوان عضو اصلی ناتو (سازمان اتحاد کشورهای آتلانتیک شمالی) است و نیروهای متحد ارتش کانادا (CF)، شامل نیروهای زمینی ارتش، نیروهای دریایی کانادا و نیروهای هوایی است. تجهیزات اصلی CF، شامل ۱۴۰۰ وسیله نقلیه جنگی زره پوش، ۳۴ کشتی جنگی و ۸۶۱ هواپیمای جنگی میباشد.
نظام آموزشی
نظام آموزشی و ساختار آن در ایالات و قلمروهای کانادا به کلی با یکدیگر متفاوتاند. اما بهطورکلی میتوان گفت نظام آموزشی کشور کانادا از یک دوره پیشدبستانی با مدت زمانی ۱ تا ۲ سال؛ مقطع آموزش ابتدایی با مدت زمان ۵ تا ۸ سال و مقطع آموزش متوسطه، تا پایان پایه ۱۲ تحصیلی، متشکل شدهاست.
اقتصاد
منطقه تجاری مرکز شهر تورنتو در شب
کانادا با تولید ناخالص داخلی آسمی در حدود ۱/۷۹ تریلیون دلار در رده یازدهم بزرگترین اقتصادهای جهان در سال ۲۰۱۵ قرار گرفت.
کانادا یکی از کشورهای عضو گروه هشت و سازمان همکاری اقتصادی و توسعه است. این کشور دارای منابع معدنی غنی، صنایع پیشرفته (همچون خودروسازی، صنایع شیمیایی و نفت، صنایع غذایی، چوب و کاغذ، صنایع معدنی و فلزی و شیلات) و محصولات فراوان کشاورزی (از جمله گندم، دانههای روغنی، میوه، سبزیجات و توتون) است.
این کشور از نظر صنعت و فناوری، کشوری پیشرفتهاست که سیستم اقتصادی آن به شدت به خصوص در بخش بازرگانی و داد و ستد به ایالات متحده وابسته است، به نحوی که باعث شده این کشور رابطه اقتصادی پیچیده و بلندمدتی را با این کشور داشته باشد - وابستگی این کشور به بخش منابع طبیعی گرانبهایش نیز بسیار زیاد است.
فهرست استانها و شهرهای کانادا
جمعیتشناسی کانادا
مهاجرت به کانادا | [
"از این کران تا آن کران",
"آرم",
"سرود ملی کانادا",
"خدا نگهدار ملکه باد",
"اتاوا",
"تورنتو",
"زبان فرانسوی",
"Dene Suline language",
"زبان کری",
"Gwich’in language",
"Inuinnaqtun",
"اینوکتیتوت",
"Inuvialuktun",
"Slavey language",
"Dogrib language",
"کانادایی اروپایی",
"کانادایی آسیایی",
"بومیهای کانادا",
"کانادایی سیاه",
"کانادایی آمریکایی لاتین",
"چندنژادی",
"سرشماری ۲۰۱۱ کانادا",
"فدرالیسم",
"نظام پارلمانی",
"پادشاهی مشروطه",
"پادشاهی کانادا",
"الیزابت دوم",
"فرماندار کل کانادا",
"جولی پایت",
"نخستوزیر کانادا",
"جاستین ترودو",
"رئیس دادگستری کانادا",
"بورلی مکلاکلین",
"پارلمان کانادا",
"مجلس سنای کانادا",
"مجلس عوام کانادا",
"کنفدراسیون کانادا",
"پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند",
"قانون اساسی کانادا",
"اساسنامه وستمینستر ۱۹۳۱",
"تصویبنامه کانادا ۱۹۸۲",
"سال تقویمی",
"دلار کانادا",
"گاهشماری عصر حاضر",
"شمارههای تلفن در کانادا",
".ca",
"آمریکای شمالی",
"اقیانوس اطلس",
"اقیانوس آرام",
"اقیانوس منجمد شمالی",
"فهرست کشورها و مناطق بر پایه پهناوری",
"مرز مشترک کانادا با ایالات متحده",
"فهرست کشورها و قلمروها بر اساس مرز زمینی",
"قطب شمال",
"روسیه",
"مونترآل",
"ونکوور",
"ایالات متحده آمریکا",
"آبشار نیاگارا",
"۱۷۱۳ (میلادی)",
"انگلیس",
"کشورهای همسود",
"سلطنت مشروطه",
"پادشاهی متحده",
"مجلس",
"فرماندار کل (کانادا)",
"ملکه الیزابت دوم",
"کبک (شهر)",
"یوکان",
"۱۴۹۷ (میلادی)",
"جان کابوت",
"نیوفوندلند",
"بریتانیا",
"ژاک کارتیه",
"رود سن لوران",
"مونترال",
"خلیج هادسن",
"۱۷۸۳ (میلادی)",
"استان کبک",
"۱۸۶۷ (میلادی)",
"بریتانیای کبیر",
"زبان انگلیسی",
"کامن لا",
"حقوق نوشته",
"دادگاه عالی کانادا",
"نخستوزیر (کانادا)",
"پلیس سواره نظام سلطنتی کانادا",
"انتاریو",
"کبک (استان)",
"آلبرتا",
"بریتیش کلمبیا",
"منیتوبا",
"نیوبرانزویک",
"نیوفاندلند و لابرادور",
"نووااسکوشیا",
"پرینس ادوارد آیلند",
"سسکچوان",
"نوناووت",
"قلمروهای شمال غرب",
"دولت فدرال",
"آمریکا",
"۲۰۰۴ (میلادی)",
"فناوری",
"منابع طبیعی",
"ونکوور، بریتیش کلمبیا",
"جزیره ونکوور",
"پارک ملی بنف",
"مسیحی",
"اسلام",
"یهودیت",
"بودایی",
"هندو",
"سیک",
"زبان فرانسه",
"مسلمان",
"وندزور",
"هالی فکس",
"کیچنر",
"واترلو، انتاریو",
"ادمنتون",
"وینی پگ",
"مساجد",
"ناتو",
"تولید ناخالص داخلی",
"تریلیون",
"صندوق بینالمللی پول",
"گروه هشت",
"سازمان همکاری اقتصادی و توسعه",
"خودروسازی",
"صنایع شیمیایی",
"نفت",
"صنایع غذایی",
"چوب",
"کاغذ",
"صنایع معدنی",
"شیلات",
"گندم",
"دانههای روغنی",
"میوه",
"سبزیجات",
"توتون",
"فهرست استانها و شهرهای کانادا",
"جمعیتشناسی کانادا",
"مهاجرت به کانادا"
] | [
"کانادا",
"اعضاء اتحادیه کشورهای همسود",
"ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۸۶۷ (میلادی)",
"بنیانگذاریهای ۱۸۶۷ (میلادی) در کانادا",
"زبانهای کانادا",
"کشورها و سرزمینهای انگلیسیزبان",
"کشورها و سرزمینهای فرانسویزبان",
"کشورهای عضو جی ۸",
"کشورهای عضو سازمان ملل متحد",
"کشورهای عضو ناتو",
"کشورهای فدرال",
"کشورهای گروه ۲۰",
"کشورهای هممرز با اقیانوس اطلس",
"لیبرال دموکراسی",
"پادشاهی مشروطه",
"مستعمرههای پیشین بریتانیا",
"مستعمرههای پیشین فرانسه"
] |
215 | استان تهران | 2 | 2,189 | 0 | [
"استان بیست و سوم"
] | false | 2,050 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام استان",
"Item2": "تهران"
},
{
"Item1": "نقشه موقعیت",
"Item2": "IranTehran-SVG.svg"
},
{
"Item1": "مرکز",
"Item2": "[[تهران]]"
},
{
"Item1": "استاندار تهران",
"Item2": "[[مرتضی تمدن]]"
},
{
"Item1": "مساحت",
"Item2": "۱۲،۹۸۱"
},
{
"Item1": "سال جمعیت",
"Item2": "۱۳۹۵"
},
{
"Item1": "جمعیت",
"Item2": "۱۳،۲۶۷،۶۳۷ نفر"
},
{
"Item1": "شهرستان",
"Item2": "۱۶"
},
{
"Item1": "زبانها",
"Item2": "اکثریت: [[فارسی به لهجه تهرانی]]، زبانهای اقلیت: [[ترکی آذربایجانی]]، [[مازندرانی]]، [[لری]]، [[کردی]]، [[تاتی]]، [[گیلکی]]، [[ترکمنی]]، [[راجی]] و غیره"
},
{
"Item1": "استاندار",
"Item2": "[[محمد حسین مقیمی]]"
}
],
"Title": "استان ایران"
} | استان تهران به مرکزیت شهر تهران، با وسعتی حدود ۱۲،۹۸۱ کیلومتر مربع، بین ۳۴ تا ۳۶٫۵ درجه عرض شمالی و ۵۰ تا ۵۳ درجه طول شرقی واقع شدهاست. این استان از شمال به استان مازندران، از جنوب به استان قم، از جنوبغربی به استان مرکزی، از غرب به استان البرز و از شرق به استان سمنان محدود است. جمعیت این استان طبق سرشماری سال ۱۳۹۵ بالغ بر ۱۳،۲۶۷،۶۳۷ نفر بودهاست که ۱۲،۴۵۲،۲۳۰ در نقاط شهری و ۸۱۴،۶۹۸ در نقاط روستایی ساکن هستند. مرکز این استان شهر تهران است. شهر تهران پایتخت کشور ایران نیز بهشمار میرود.
تقسیمات کشوری
استان تهران دارای شانزده شهرستان است که عبارتند از:
شهرستان اسلامشهر
شهرستان بهارستان
شهرستان پاکدشت
شهرستان پردیس
شهرستان پیشوا
شهرستان تهران
شهرستان دماوند
شهرستان رباطکریم
شهرستان ری
شهرستان شمیرانات
شهرستان شهریار
شهرستان قدس
شهرستان قرچک
شهرستان فیروزکوه
شهرستان ملارد
شهرستان ورامین
شهرستان
مرکز
نام
جمعیت
تعداد بخش
تعداد شهر
مرکز
جمعیت مرکز
جمعیت نسبت به کل شهرستان
۱
شهرستان اسلامشهر
۵۴۸،۶۲۰ نفر
۳ بخش
۳ شهر
اسلامشهر
۴۴۸،۱۲۹ نفر
۸۱٫۶۸٪
۲
شهرستان بهارستان
۵۲۳،۶۳۶ نفر
۲ بخش
۳ شهر
گلستان
۲۵۹،۴۸۰ نفر
۴۹٫۵۵٪
۳
شهرستان پاکدشت
۷۵۰،۹۶۶ نفر
۲ بخش
۲ شهر
پاکدشت
۷۰۶،۴۹۰ نفر
۹۰٫۰۷٪
۴
شهرستان پردیس
۲۶۹،۰۶۰ نفر
۲ بخش
۲ شهر
پردیس
۷۳،۳۶۳ نفر
۲۷٫۲۷٪
۵
شهرستان پیشوا
۷۵،۷۵۰ نفر
۲ بخش
۱ شهر
پیشوا
۵۹،۱۸۴ نفر
۷۸٫۱۳٪
۶
شهرستان تهران
۸،۷۳۷،۵۱۰ نفر
۳ بخش
۱ شهر
تهران
۸،۶۹۳،۷۰۶ نفر
۹۹٫۵۰٪
۷
شهرستان دماوند
۱۲۵،۴۸۰ نفر
۲ بخش
۵ شهر
دماوند
۴۸،۳۸۰ نفر
۳۸٫۵۶٪
۸
شهرستان رباطکریم
۱۹۵،۹۱۷ نفر
۱ بخش
۳ شهر
رباط کریم
۷۸،۰۹۷ نفر
۳۹٫۸۶٪
۹
شهرستان ری
۳۴۹،۷۰۰ نفر
۵ بخش
۴ شهر
شهر ری
۲۹۷،۷۱۱ نفر
۷۹٫۹۹٪
۱۰
شهرستان شمیرانات
۴۷،۲۷۹ نفر
۲ بخش
۴ شهر
شمیران
۳۷،۷۷۸ نفر
۷۹٫۹۰٪
۱۱
شهرستان شهریار
۷۴۴،۲۱۰ نفر
۱ بخش
۷ شهر
شهریار
۲۴۹،۴۷۳ نفر
۳۳٫۵۲٪
۱۲
شهرستان قدس
۶۶۳٫۲۹۰ نفر
۱ بخش
۱ شهر
شهر قدس
۳۹۷،۱۵۳ نفر
۵۹٫۸۸٪
۱۳
شهرستان قرچک
۳۰۰،۰۰۰ نفر
۱ بخش
۱ شهر
قرچک
۲۶۹،۱۳۸ نفر
۸۹٫۷۱٪
۱۴
شهرستان فیروزکوه
۳۳،۵۵۸ نفر
۲ بخش
۲ شهر
فیروزکوه
۱۷،۴۵۳ نفر
۵۲٫۰۱٪
۱۵
شهرستان ملارد
۳۷۷،۲۹۲ نفر
۱ بخش
۲ شهر
ملارد
۲۸۱،۰۲۷ نفر
۷۴٫۴۹٪
۱۶
شهرستان ورامین
۴۶۸،۳۴۹ نفر
۲ شهر
۲ بخش
ورامین
۲۱۸،۹۹۱ نفر
۴۶٫۷۶٪
استان تهران با بیش از ۱۳ میلیون نفر جمعیت، ۱۷/۵ درصد جمعیت کل کشور را در خود جای دادهاست. از این میزان، ۱۲، ۲۵۲ هزار نفر در مناطق شهری و ۱، ۱۶۱ هزار نفر در مناطق روستایی آن ساکن هستند. ۶۳/۶ درصد از جمعیت شهری استان تهران در شهر تهران و مابقی در ۴۴ شهر دیگر استان ساکن هستند. رشد جمعیت شهر تهران ۴/۱ درصد است که در مقایسه با دهه قبل اندکی افزایش یافتهاست. میان شهرهای استان تهران، شهریار با ۱۶/۸ درصد رشد سالیانه، در مقام اول رشد قرار دارد و ملارد با ۱۰ درصد و پاکدشت با ۹/۹ درصد و صفادشت با ۸/۸ درصد رشد سالانه در مقامهای بعدی قرار دارند.
در طول دهه ۱۳۸۵–۱۳۷۵ ده شهر به شهرهای استان تهران اضافه شدهاند که بزرگترین آنها شهرهای اندیشه، صالحآباد و باغستان و نصیرآباد با ۷۵ هزار، ۵۴ هزار، ۵۲ هزار، ۲۳ هزار نفر و کوچکترین آنها شهر ارجمند با ۱۷۰۰ نفر بودهاست.
استان تهران امروزه دارای ۱۶ شهرستان، ۴۵ شهر و ۷۸ دهستان است.
جغرافیای استان تهران
پستی و بلندی
استان تهران در دامنه جنوبی البرز مرکزی قرار دارد. ناهمواریهای این استان به سه دسته تقسیم میشوند:
رشته کوههای البرز در شمال تهران
بخشهای مرکزی و کوهپایههای جنوبی البرز
دشتهای استان تهران
۱. رشته کوه البرز
نمای رشته کوه البرز از شهر تهران
بخش شمالی
رشته کوه البرز به ۳ قسمت شرقی، مرکزی و غربی تقسیم میشود. استان تهران در بخش مرکزی این رشته کوه جای دارد. بخش مرکزی رشته کوه البرز به ۳ قسمت شمالی، میانی و جنوبی تقسیم میشود. بخش محدودی از این ارتفاعات در استان تهران و مابقی در استان مازندران واقع شدهاست.
بخش میانی
این ارتفاعات شمالی، حد شمالی استان تهران را تشکیل میدهد. در شمالغربی آن، کوههای استان البرز، و در شمالشرقی آن ارتفاعات فیروزکوه قرار دارد.
بخش جنوبی: سومین بخش از البرز مرکزی است که رودهای کرج و جاجرود آن را قطع کردهاست. از کوههای مهم این قسمت میتوان به لواسانات و شمیرانات را نام برد.
۲. بخش مرکزی
بخشهای مرکزی و کوهپایههای جنوبی البرز که زمینهای این ناحیه به علت داشتن شیب ملایم و خاکهای آبرفتی برای کشاورزی مناسب است.
۳. دشتها
دشتهای استان تهران با شیب ملایم از شمال غربی به جنوب شرقی کشیده شدهاند. این دشتها به دلیل هموار بودن شرایط خوبی را برای فعالیتهای انسانی مانند زراعت و ساختن کارخانجات، فراهم آوردهاند.
آب و هوا
سه عامل در آب و هوای استان تهران تاثیرگذار هستند:
رشته کوه البرز در شمال تهران
وزش بادهای بارانزای غربی
دشت کویر در جنوب استان
پوشش گیاهی استان تهران
جنگلهای طبیعی: در نقاط مختلف استان اینگونه جنگلها پراکندهاند؛ در دامنههای جنوبی البرز، ارتفاعات تهران گونههای گیاهی مانند بادام کوهی، پسته، انجیر و زرشک به چشم میخورد.
جنگلهای دست کاشت: طی سالهای اخیر، فضاها و پار کهای جنگلی جدید در استان تهران به وجود آمدهاست. بزرگترین آنها عبارت اند از پارک چیتگر در غرب استان و پارک جنگلی لویزان در شمال شرق آن. در سطح استان چندین پارک جنگلی دیگراز جمله سوهانک، وردآورد، سرخ حصار و توسکا وجود دارد. درختان این پارکها عمدتا کاج، اقاقیا و زبان گنجشک هستند.
مراتع
در مناطق شمالی استان، بارش بیش از ۳۰۰ میلیمتر در سال، دمای کافی، خاک مساعد و ویژگیهای خاص توپوگرافی پوشش گیاهی مناسبی را به صورت مراتع بهاری و تابستانی در کوه و دشت برای دامپروران محلی و عشایری به وجود میآورد. گونههای گیاهی عمده در این مناطق عبارت اند از بنه، گز، خاکشیر، شیرین بیان، قیاق، گون، آویشن، خزه و کنگر.
جدایی شهرستان کرج و تشکیل استان البرز
در جلسه هیئت دولت در تاریخ ۱۲ بهمن سال ۱۳۸۸، لایحه تاسیس استان البرز (به مرکزیت کرج)تصویب و به مجلس شورای اسلامی فرستاده شد و در ادامه با تصویب نمایندگان مجلس شورای اسلامی در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۷ شهرستانهای کرج (به مرکزیت شهر کرج)، ساوجبلاغ (به مرکزیت هشتگرد) و شهرستان نظرآباد (به مرکزیت نظرآباد) از استان تهران جدا شد.
طبیعتگردی
مناطق محبوب گردشگران طبیعت در استان تهران:
ناهمواریها
چشمانداز از کوه دماوند از پیست اسکی دیزین.
استان تهران در جنوب شرقی مرکز رشته کوههای البرز که در شمال ایران از آذربایجان تا خراسان با جهت غربی- شرقی کشیده شده، قرار دارد. رشته کوههای البرز به سه دیواره تقسیم میشود:
دیواره شمالی: ارتفاعات محدودی از این دیواره در استان تهران و بقیه آن در استان مازندران قرار دارد.
دیواره میانی: حد شمالی استان را تشکیل میدهد و بلندترین قسمت رشته کوههای البرز مرکزی است. کوه دماوند به ارتفاع ۵۶۷۱ متر در بخش لاریجان شهرستان آمل استان مازندران قرار دارد. این دیواره بزرگ کوهستانی به صورت کوههای «کندوان» و پس از آن کوههای «طالقان» در شمال غربی استان، تا محل به هم پیوستن رود «الموت» به «طالقان رود»، ادامه مییابد. در شمال شرقی نیز این دیواره با نام رشته ارتفاعات شهرستان فیروزکوه و سوادکوه تا دره رود فیروزکوه (شعبه اصلی حبله رود) که از جنوب دامنههای شرقی آن میگذرد، ادامه مییابد. در شرق دره فیروزکوه که پس از دریافت زیرشاخههایی حبله رود نامیده میشود، ارتفاعات «شهمیرزاد» شروع میشود.
دیواره جنوبی: سومین بخش از ارتفاعات مرکزی است که رودخانههای جاجرود و کرج آن را بریده و به سه قسمت جدا از هم تقسیم نمودهاست. این سه قسمت عبارتاند از:
کوههای لواسانات که بین درههای رود دماوند و جاجرود قرار دارند و در شمال به دره «رود لار» محدودند. دنباله این کوهها در شرق جاده آبعلی و دماوند تا دره حبله رود ادامه یافتهاند.
کوهها شمیرانات که میان سرچشمهها جاجرود و کرج قرار دارند و بلندترین نقطه آنها قلهها خلنو، سرکچال و کلونبستک با ارتفاع بین ۴۲۰۰ تا ۴۳۷۵ متر است.
کوههای کهار که از غرب دره رود کرج آغاز شده و در جنوب طالقان رود به موازات آن ادامه دارند.
علاوه بر این سه دیوار کوهستانی، در جنوب و شرق دشت تهران کوههایی با ارتفاع کمتر وجود دارند که مهمترین آنها کوههای حسنآباد و نمک در جنوب و بیبی شهربانو و القادر در جنوب شرقی و ارتفاعات قصرفیروزه در شرق است.
آب و هوا
در نواحی مختلف استان تهران به علت موقعیت ویژه جغرافیایی، آب و هوای متفاوتی شکل گرفتهاست. سه عامل جغرافیایی در ساخت کلی اقلیم استان تهران نقش موثری دارند:
کویر یا دشت کویر: مناطق خشک مانند دشت قزوین، کویر قم و مناطق خشک استان سمنان که مجاور استان تهران قرار دارند، از عوامل منفی تاثیرگذار بر هوای استان تهران هستند و موجب گرما و خشکی هوا، همراه با گرد و غبار میشوند.
طبیعت استان تهران.
رشته کوههای البرز: این رشته کوهها موجب تعدیل آب و هوا میشود.
بادهای مرطوب و بارانزای غربی: این بادها نقش موثری در تعدیل گرمای سوزان بخش کویری دارند، ولی تاثیر آن را خنثی نمیکنند.
استان تهران را میتوان به سه بخش اقلیمی زیر تقسیم کرد:
ارتفاعات شمالی: بر دامنههای جنوبی، بلندیهای البرز مرکزی، در ارتفاعی بالای ۳۰۰۰ متر قرار گرفته و آب و هوایی مرطوب و نیمه مرطوب و سردسیر با زمستانهای بسیار سرد و طولانی دارد. بارزترین نقاط این اقلیم، دماوند، فیروزکوه، کلون بستک (در لواسانات) و توچال است.
کوهپایه: این اقلیم در ارتفاع دو تا سه هزار متری از سطح دریا قرار گرفته و دارای آب و هوایی نیمه مرطوب و سردسیر و زمستانهایی به نسبت طولانی است. آبعلی، شهرستان فیروزکوه، شهرستان دماوند، لواسانات (شامل شهر لواسان ،دهستان لواسان بزرگ ،دهستان لواسان کوچک، منطقه حفاظت شده ورجین، دشت لار و سد لتیان)، همچنین سد امیرکبیر و دره طالقان در این اقلیم قرار دارند.
نیمه خشک و خشک: با زمستانهای کوتاه و تابستانهای گرم، در ارتفاعات کمتر از ۲۰۰۰ متر واقع شدهاست. هر چه ارتفاع کاهش مییابد، خشکی محیط بیشتر میشود. ورامین، شهریار و جنوب شهرستان کرج در این اقلیم قرار گرفتهاند.
هوای تهران در مناطق کوهستانی دارای آب و هوای معتدل و در دشت، نیمه بیابانی است. تهران در مرز شرایط جوی بری و اقیانوسی قرار گرفته و تمایل آن به موقعیت بری بیشتر از وضعیت اقیانوسی است.
منابع آب
وجود رودخانههای همیشگی مانند رودخانه کرج، رودخانه جاجرود، رود لار، حبله رود، رود شور یا ابهررود و طالقانرود موجب شده تا استان تهران از لحاظ منابع آب کمبودی نداشته باشد. بیشترین رودخانههای استان از کوههای البرز سرچشمه میگیرند. در استان تهران قناتهای زیادی وجود داشته که در گذشته نه چندان دور در تامین آب مورد نیاز مناطق شهری و روستایی سهم بسزایی داشتهاند؛ ولی امروزه با استفاده از امکانات آب لولهکشی که از سدهایی چون سد امیرکبیر، لتیان و رود لار تامین میشود، آب قناتها و چشمهها فقط برای کشاورزی و آبیاری مصرف میشود و فقط بعضی چشمهها، به ویژه چشمههای آب معدنی که بیشتر در شمال شرقی استان متمرکزند، اهمیت سابق خود را حفظ کردهاند. مهمترین این چشمهها عبارتاند از: چشمه اعلاء دماوند، چشمه آب علی هراز، چشمه وله در گچسر، چشمه شاه دشت کرج، چشمه علی در شهرری، چشمه تیزآب، چشمه گله گیله و…
مردمشناسی
نظرسنجی سال ۱۳۸۹
طی پژوهشی که شرکت پژوهشگران خبره پارس به سفارش شورای فرهنگ عمومی در سال ۸۹ انجام داد و براساس یک بررسی میدانی و یک جامعه آماری از میان ساکنان ۲۸۸ شهر و حدود ۱۴۰۰ روستای سراسر کشور، درصد اقوامی که در این نظر سنجی نمونهگیری شد در استان تهران به قرار زیر بود:
۵۸٫۹ فارس (۵۹٫۶٪ مرد، ۵۸٫۲٪ زن)، ۳۰٫۳ ترک (۲۸٫۳٪ مرد، %۳۲٫۴ زن)، ۱٫۸ کرد (۲٫۷٪ مرد، ۱٪ زن)، ۰٫۱ بلوچ (۰٫۹۹٪ مرد)، ۲٫۱ لر (۲٫۱٪ مرد، ۲٫۱٪ زن) و ۵٫۵ از اقوام شمال ایران شامل گیلک و تالشی و مازنی و ترکمن (۵٫۶٪ مرد، ۵٫۶٪ زن) و ۱٫۲ سایر بودند.
اقوام مازندرانی
مازندرانیها با حدود دو میلیون جمعیت سومین قوم بزرگ استان تهران هستند.
علاوه بر شهرستان تهران زبان مازندرانی در شهرستانهای فیروزکوه، دماوند و شمیرانات نیز گویش میشود.
آموزش عالی
فهرست شهرهای استان تهران
فهرست کوههای استان تهران
محلههای تهران
تاریخ تهران | [
"تهران",
"مرتضی تمدن",
"فارسی",
"ترکی آذربایجانی",
"مازندرانی",
"لری",
"کردی",
"تاتی",
"گیلکی",
"ترکمنی",
"راجی",
"محمد حسین مقیمی",
"شرق",
"شمال",
"استان مازندران",
"جنوب",
"استان قم",
"استان مرکزی",
"استان البرز",
"استان سمنان",
"شهر تهران",
"پایتخت",
"ایران",
"شهرستان",
"شهرستان اسلامشهر",
"شهرستان بهارستان",
"شهرستان پاکدشت",
"شهرستان پردیس",
"شهرستان پیشوا",
"شهرستان تهران",
"شهرستان دماوند",
"شهرستان رباطکریم",
"شهرستان ری",
"شهرستان شمیرانات",
"شهرستان شهریار",
"شهرستان قدس",
"شهرستان قرچک",
"شهرستان فیروزکوه",
"شهرستان ملارد",
"شهرستان ورامین",
"اسلامشهر",
"گلستان (بهارستان)",
"پاکدشت",
"پردیس (پردیس)",
"پیشوا (شهر)",
"دماوند (شهر)",
"بخش مرکزی شهرستان رباطکریم",
"رباطکریم",
"شهر ری",
"شمیران",
"بخش مرکزی شهرستان شهریار",
"شهریار (تهران)",
"بخش مرکزی شهرستان قدس",
"قدس (قدس)",
"بخش مرکزی شهرستان قرچک",
"قرچک",
"فیروزکوه (تهران)",
"بخش مرکزی شهرستان ملارد",
"ملارد",
"ورامین",
"کرج",
"مجلس شورای اسلامی",
"شهرستان کرج",
"شهرستان ساوجبلاغ",
"هشتگرد",
"شهرستان نظرآباد",
"نظرآباد",
"پیست اسکی دیزین",
"البرز",
"آذربایجان (ایران)",
"خراسان",
"مازندران",
"کوه دماوند",
"لاریجان",
"شهرستان آمل",
"کندوان",
"سوادکوه",
"جاجرود",
"آبعلی",
"دماوند",
"حبله رود",
"شمیرانات",
"خلنو",
"سرکچال",
"کلونبستک",
"کهار",
"طالقان",
"دشت تهران",
"کوه حسنآباد",
"کوه نمک",
"کوه بیبی شهربانو",
"کوه القادر",
"ارتفاعات قصرفیروزه",
"جغرافیا",
"کلون بستک",
"توچال",
"لواسانات",
"شهر لواسان",
"دهستان لواسان بزرگ",
"دهستان لواسان کوچک",
"منطقه حفاظت شده ورجین",
"دشت لار",
"سد لتیان",
"سد امیرکبیر",
"رود لار",
"ابهررود",
"طالقانرود",
"قنات",
"لتیان",
"چشمه اعلاء",
"شورای فرهنگ عمومی",
"مردم تبری",
"زبان مازندرانی",
"جهانگیر نصراشرفی",
"حیسن صمدی",
"فهرست شهرهای استان تهران",
"فهرست کوههای استان تهران",
"محلههای تهران",
"تاریخ تهران"
] | [
"استان تهران",
"استانهای ایران",
"جغرافیای تهران"
] |
216 | نیتروژن | 0 | 495 | 0 | [
"Nitrogen",
"ازت",
"نيتروژن",
"گاز نیتروژن",
"گاز نيتروژن"
] | false | 340 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | The effects of nitrogen on chlorophyll
نیتروژن یا ازت یکی از عنصرهای شیمیایی در جدول تناوبی است که نماد آن N و عدد اتمی آن ۷ است. نیتروژن معمولا به صورت یک گاز، غیر فلز، دو اتمی بیاثر، بیرنگ، بیمزه و بیبو است که ۷۸٪ جو زمین را دربر گرفته و عنصر اصلی در بافتهای زنده است. نیتروژن ترکیبات مهمی مانند آمونیاک اسید نیتریک و سیانیدها را شکل میدهد.
ویژگیهای درخور نگرش
چرخه نیتروژن
نیتروژن از گروه غیرفلزات بوده و دارای بار الکترون منفی ۳٫۰ میباشد. نیتروژن پنج الکترون در پوسته خود داشته و در نتیجه در اکثر ترکیبات سهظرفیتی است. نیتروژن خالص یک گاز بیاثر و بیرنگ است و ۷۸٪ جو زمین را به خود اختصاص دادهاست. در ۶۳K منجمد شده و در ۷۷K به صورت مایع، به ماده سرمایشی معروف سرمازا (Cryogen) تبدیل میشود.
کاربردها
مهمترین کاربرد اقتصادی نیتروژن برای ساخت آمونیاک از طریق فرایند هابر (Haber) است. آمونیاک معمولا برای تولید کود و مواد تقویتی و اسید نیتریک استفاده میشود. نیتروژن همچنین بهعنوان پرکننده بیاثر، در مخزنهای بزرگ برای نگهداری مایعات قابل انفجار، در هنگام ساخت قطعات الکترونیک مانند ترانزیستور، دیود و مدار یکپارچه و همچنین برای ساخت فلزات ضدزنگ استفاده میشود. نیتروژن همچنین به صورت ماده خنککننده، برای هم منجمد کردن غذا و هم ترابری آن، نگهداری اجساد و یاختههای تناسلی (اسپرم و تخم مرغ)، و در زیستشناسی برای نگهداری پایدار از نمونههای زیستی کاربرد دارد.
نمک اسید نیتریک شامل ترکیبات مهمی مانند نیترات پتاسیوم و سدیم و نیترات آمونیوم است؛ که اولی برای تولید باروت و دومی برای تولید کود به کار میرود. ترکیبات نیترات شده مانند نیتروگلیسرین وتری نیترو تولوئن (تیانتی) معمولا منفجر شونده هستند.
اسید نیتریک به عنوان ماده اکسید کننده در مایع سوخت موشکها استفاده میشود. هیدرازین و مشتقات آن نیز در سوخت موشکها بکار میروند.
نیتروژن اغلب در سرمازاها (Cryogens)، به صورت مایع (معمولا LN 2 ) استفاده میشود. نیتروژن مایع با عمل تقطیر هوا به دست میآید. در فشار جو، نیتروژن در دمای -۱۹۵٫۸ درجه سانتیگراد (-۳۲۰٫۴ درجه فارنهایت) مایع میشود.
فراوانی
نیتروژن بیشترین عنصر جو کره زمین از نظر حجم است. (۷۸٫۱٪ حجمی) و برای اهداف صنعتی با عمل تقطیر هوای مایع بدست میآید. ترکیباتی که حاوی این عنصر هستند در فضای بیرونی نیز مشاهده شدهاند. نیتروژن -۱۴ در اثر عمل همجوشی هستهای در ستارگان، تولید میگردد. نیتروژن از ترکیبات عمده ضایعات حیوانی (مانند چلغوز یا کود) بوده و معمولا به صورت اوره، اسید اوریک و ترکیباتی از محصولات نیتروژنی یافت میشود.
ترکیبات
اصلیترین هیدرید نیتروژن، آمونیاک است (NH 3 )، البته هیدرازین (N 2 H 4 ) نیز مشهور است. ترکیب آمونیاک سادهتر از آب بوده و در محلول یونهای آمونیاک (NH 4 + ) را تشکیل میدهد. آمونیاک مایع در حقیقت کمی آمفیروتیک بوده و آمونیاک و یونهای آمینه (NH 2 - ) را بوجود میآورد؛ که البته هر دو نمک آمیدها و نیترید شناخته شدهاند، ولی در آب تجزیه میشوند. ترکیبات جانشین آمونیاک به تنهایی یا باهم، آمینها نامیده میشوند. زنجیرهها، حلقهها و ساختارهای بزرگتر هیدریدهای نیتروژنی نیز شناخته شدهاند، ولی در واقع ناپایدار هستند.
گروههای دیگر آنیونهای نیتروژن، آزیدینها (N 3 - ) هستند، که خطی بوده و نسبت به دیاکسید کربن ایزو الکتریک هستند. مولکول دیگر با ساختار مشابه، مونوکسید دی نیتروژن N 2 O یا گاز خنده است، و یکی از اکسیدهای گوناگون بوده و برجستهتر از مونوکسید نیتروژن (NO) و دیاکسید نیتروژن (NO 2 ) است، که هر دوی آنها الکترون غیر زوج دارند؛ که دومی تمایلی را به دوپارشدن نشان داده و از اجزای تشکیل دهنده هوای آلودهاست.
اکسیدهای استاندارد بیشتری مانند تریاکسید دی نیتروژن (N 2 O 3 ) و پنتاکسید دی نیتروژن (N 2 O 5 ) معمولا تا حدی نا پایدار و قابل انفجار هستند. اسیدهای متناظر آنها نیتروس (HNO 2 ) و اسید نیتریک (HNO 3 ) بوده با نمکهای متناظر که نیتریتها و نیتراتها نامیده میشوند. اسید نیتریک یکی از چند اسیدی است که از هیدرونیوم قویتر است.
نقش زیستشناختی
نیتروژن عنصر اصلی اسیدهای آمینه و اسیدهای هستهای که نیتروژن را مادهای حیاتی برای ادامه زندگی میکنند، است. لوبیا مانند اکثر گیاهانی که دانههای سبوسی دارند میتواند عمل بازیافت نیتروژن را بهطور مستقیم از هوا انجام دهد، چراکه ریشههای آنها دارای برآمدگیهایی، برای نگهداری میکروبهایی است که عمل تبدیل به آمونیاک را فرایندی به نام تثبیت نیتروژن انجام میدهد، میباشد. این گیاهان آمونیاک را به اکسیدهای نیتروژن و آمینو اسید تبدیل کرده و پروتئین میسازند.
ایزوتوپها
نیتروژن دو ایزوتوپ پایدار دارد: (N-14 , N-15). که مهمترین آن دو N-14 (99.634%) است که در چرخه CNO در ستارگان تولید میشود. مابقی، ایزوتوپ N-15 است. یکی از ده ایزوتوپی که به صورت مصنوعی تولید میشوند دارای نیمه عمر نه دقیقهای داشته و ایزوتوپهای دیگر نیمه عمر چند ثانیه یا کمتر دارند.
واکنشهای زیستشناختی-واسطهای (مانند همانند سازی، جذب و ترکیب نیترات سازی) و … پویایی نیتروژن در خاک را به شدت کنترل میکنند. این ترکیبات معمولا باعث عمل غنی سازی N-15 لایه زیرین و تخلیه محصول میشود. البته این فرایند سریع اغلب مقادیری از آمونیام و نیترات نیز دربردارد، زیرا آمونیوم بصورت ترجیحی بهوسیله سایبان جو نیترات، نگهداری میشود. خاک نیتراتی نسبت به خاک آمونیومی، توسط ریشه درختان بهتر جذب و ترکیب میشود.
نیتروژن و گیاه: =
نیتروژن غذای اصلی برای گیاهان است. یکی از اجزای اساسی پروتئین میباشد (برای ساخت اسیدهای آمینه، در کاتالیز واکنشهای شیمیایی و حمل و نقل الکترونها) و کلروفیل (قادر ساختن فتوسنتز) و در بسیاری از بخشهای گیاهان شرکت دارد. نیتروژن نقش مهمی در فرآیندهای فیزیولوژیکی مختلف دارد. رنگ سبز تیره را القاء میکند و باعث افزایش رشد برگ، ساقه و سایر بخشهای گیاه و نمو آن میشود. به علاوه باعث تحریک رشد ریشه، بهبود کیفیت میوه، افزایش محتوای پروتئین و همچنین باعث جذب و استفاده مواد مغذی دیگر نظیر پتاسیم و فسفر میشود (1). کمبود نیتروژن باعث کاهش رشد، کلروز (تغییر رنگ سبز به زرد) ایجاد نقطههای قرمز و صورتی بر روی برگها میشود (3). کاربرد زیاد آن باعث ایجاد رنگ سبز تیره، اثر منفی روی رشد گیاه و تولید میوه با کمترین کیفیت و کمیت میشود (4).
The effects of nitrogen on chlorophyll
بهره وری نیتروژن در گیاهان و مدیریت آن:
فاکتورهای متعددی مانند سن گیاه، ویژگیهای گیاه و وضعیت خاک و فاکتورهای اقلیمی میزان بهره وری نیتروژن را تحت تاثیر قرار میدهد. گیاه در مراحل اولیه رشد (جوانه زنی و رشد گیاهچه) که سیستم ریشهای کامل و تعداد برگهای کمی دارد چگونه میتواند بیشترین نیتروژن مورد نیاز خود را با کاربرد برگی یا خاکی جذب نماید؟ کاربرد بالای نیتروژن در این مواقع فقط هدر دادن سرمایه میباشد زیرا پاسخ دلخواه را به دنبال نخواهد داشت. زمانی که سیستم ریشهای گیاه کامل و سایز و تعداد برگها زیاد میشود استفاده نیتروژن افزایش پیدا میکند. ریشههای عمیق و برگهای بزرگ کارایی استفاده از نیتروژن را بالا میبرد. استفاده برگی نیتروژن در این مرحله که برگ گیاه بزرگتر است مفیدتر از مرحلهای است که برگهای کوچکتری دارد. بیشترین بازده استفاده از نیتروژن در مرحله بلوغ گیاه میباشد بعد از که گیاه به سمت پیری میرود بهتر است که مصرف آن را کاهش دهیم. کارایی مصرف به شدت وابسته به شرایط خاکی و اقلیمی است. شرایطی مانند PH خاک، بافت خاک، ساختار، آبشویی، مواد آلی، رطوبت، حضور دیگر مواد مغذی، اکسیداسیون و احیا، روش مصرف نیتروژن، تراکم خاک و غیره کارایی آن را تحت تاثیر قرار میدهد. PH مورد نیاز برای جذب بهتر آن حدود 6.5-7 میباشد . به علاوه بافت خاک (درصد شن، سیلت و رس) از لحاظ سیستمی در مدیریت نیتروژن در نظر گرفته میشود به گونهای که در خاکهایی با بافت شنی و بافت درشت توانایی نگه داری نیتروژن پایین میباشد . از میان عوامل محدود کننده کارایی نیتروژن آبشویی یکی از مشکلات عمده میباشد . با کاربرد نیتروژن در اب آبیاری، در آن حل میشود و از سطح رویی خاک به قسمتهای پایین برده میشود. که این فراید باعث کاهش قابلیت دسترسی نیتروژن میشود. تراکم خاک باعث کاهش اکسیژن و بروز مشکل هوادهی میشود و هوا برای فرایند شکستن نیتروژن و انتشار آن در ناحیه ریشه ظروری میباشد .
All about nitrogen
فرایند جذب نیتروژن:
سه روش مختلف برای جذب مواد مغذی توسط گیاه وجود دارد. که شامل جریان تودهای، انتشار و root interception میباشند. و نیتروژن عمدتا توسط جریان تودهای جذب گیاه میشود. که قبل از آن باید در آب حل بشود که توانایی عبور از غشاء را داشته باشد. جذب مواد غذایی از طریق تبادل بین آنیونها و کاتیونها صورت میپذیرد. که یون هیدروژن از ریشه توسط پمپ پروتون به داخل خاک رانده میشود و یون نیتروژن جایگزین آن در ریشه میشود. به علاوه فرایند ربایش توسط ریشه (Root interception) برای جذب این عنصر صورت میپذیرد. گیاهان دارای دو مسیر فیزیولوژیکی برای انتقال انرژی هستند که شامل آوند آبکش و چوبی میباشند. با کاربرد خاکی نیتروژن؛ این عنصر از طریق آوند چوبی به برگها انتقال داده میشود و با کاربرد برگی آن از طریق آوند آب کش از برگها به ریشهها منتقل میشود. نیترات (NO 3 - ) و آمینواسیدها دو عنصر اصلی هستند که توسط آوند چوبی منتقل میشوند (5). بافت آوند چوبی در گیاهان به نوع گیاه بستگی دارد و میتواند به صورت تک و یا دوتایی در سلولهای مختلف باشد. بعضی از گیاهان مانند سرخسها دارای آوند چوبی Straw هستند. آنها از سلولهای بلند و باریک تشکیل میشوند که به عنوان تریکوئید شناخته میشوند. اما گیاهان دیگر مانند گیاهان گلدار دارای آوندهای بزرگ و بیشتری هستند. که در اندازههای بزرگتری هستند و بنابراین دارای سیستم انتقال آبی کاراتر و بهتری میباشند و کاربرد نیتروژن در آنها کاراتر میباشد (6,7). برای بهتر بکاربردن مواد مغذی بهتر است که آگاهی خوبی در مورد سیستمهای آوندی گیاهان مختلف داشته باشیم.
Plant N use efficiency at different growth stages
منابع نیتروژن:
نیتروژن از منابع مختلفی مانند تثبیت صنعتی، تثبیت اتمسفری آن، تثبیت بیولوژیکی و منابع آلی قابل دسترس است. که نیتروژن قابل دسترس صنعتی مهمترین منبع نیتروژن در جهان است. جدول یک
تثبیت صنعی نیتروژن برای اولین بار در جهان توسط Caro در سال 1901 با استفاده از N 2 و Ca (CN2) از کلسیم کاربید انجام شد. بعد از آن Harber و Bosh آمونیاک را از گاز نیتروژن و گاز هیدروژن در درجهحرارت بالا 400-6000 درجه سانتی گراد و فشار حدود 200-1000 اتمسفر تولید کردند.
Various organic sources of nitrogen for plant
تثبیت نیتروژن اتمسفری:
تثبیت نیتروژن اتمسفری زمانی اتفاق میافتد که گاز نیتروژن (N 2 ) توسط انرژی نور شکسته میشود و تبدیل به نیتریک اکسید (NO 2 ) میشود و سپس با اکسیژن ترکیب میشود و نیترات را تولید میکند. که توسط باران به زمین منتقل میشود. مقدار نیتروژنی که توسط این روش تثبیت میشود کم میباشد .
تثبیت بیولوژیکی نیتروژن:
این روش تثبیت نیتروژن توسط میکروارگانیسمها صورت میپذیرد. این میکروارگانیسمها نیتروزن اتمسفری را توسط فرایند آمونیفیکاسیون (توسط باکتری) تبدیل به آمونیم میکنند. و سپس توسط باکتریهایی مانند nitrosomonas، nitrosospira و nitrosococcus آمونیوم تبدیل به نیتریک اکسید و سپس توسط باکتریهایی مانند نیتروباکتر، نیتروسپیرا، نیتروسپینا و نیتروکوکوس نیتریک اکسید تبدیل به نیترات میشود که بهترین فرم قابل جذب برای رشد و نمو گیاه شناخته میشود (8).
تثبیت آلی نیتروژن:
انواع مختلفی از کودهای آلی وجود دارد که حاوی نیتروزن میباشد . کودهای متراکمی مانند کودهای مورد استفاده در حیاط خانه (0.5% N)، کود مرغی (3.03 % N)، کمپوست مزرعه (0.5 % N) و کود سبز (G.M).
مدیریت نیتروژن:
روش و زمان کاربرد نیتروژن اثر مستقیمی روی میزان محصولات دارد. روشهای جدید کود دهی مانند کود آبیاری (Fertigation) و Flooded Application جایگزین روشهای قدیمیتر مانند کاربرد برگی شدهاند. قبل از استفاده از نیتروژن باید موارد زیر را در نظر گرفت:
الف) نوع گیاه یا محصول و خصوصیات ریشه آن
ب) براورد نیاز مراحل مختلف رشد گیاه نسبت به نیتروژن
پ) خصوصیات خاک
ت) رطوبت خاک
د) منبع آب مورد استفاده در کشاورزی
تعدادی از روشهای کاربرد مواد مغذی در کشاورزی:
روش Broadcasting:
این روش کاربرد به صورت افکندن کود در خاک و محصول تعریف میشود. توزیع یکنواخت کود در کل زمین است. این روش بیشترین میزان کود را نیاز دارد. این روش برای کاربرد کود در محصولات متراکم مناسب میباشد .
روش گماشتن (Placement):
یک روشی برای کاربرد نیتروژن است که در آن کود در داخل خاک قرار میگیرد. این روش برای کاربرد نیتروزن زمانی که مقدار نیتروژن در دسترس کم میباشد و یا این که به خاطر ویژگیهای نامناسب خاک ریشه گیاه توانایی رشد خوبی ندارد میتواند بکار رود. این روش به سه دسته closely placement، Localizing addition و Deep placement تقسیم میشود.
روش برگی Foliar method:
در این روش کود (N حل شده در آب) را داخل آب حل کرده و روی برگها و قسمتهای رویشی توسط پاشندهها میپاشند.
روش کود آبیاری (Fertigation method):
در این روش محلول نیتروژن توسط جریان آب آبیاری به پای گیاهان میرسد. مشاهده شدهاست که این روش برای کاربرد کودهای نیتروژنه بسیار اقتصادی و بسیار ایده آل میباشد . زیرا کمترین مشکل از دست رفتن کود نیتروژن وجود دارد و همچنین کیزان جذب توسط گیاه نیز بالا میرود.
روش Starter application of solution:
این روش یکی از روشهای مدرن کاربرد کودها میباشد . محلول نیتروژن همراه فسفر و پتاسیم به نسبت (1:2:1) به گیاهان برنج در طول زمان انتقال داده میشود. مزیت اصلی این روش حمایت رشد قوی دانهال میباشد (9).
Different nitrogen fertilizer application methods
هشدارها
کودهای نیتراتی شسته شده منبع اصلی آلودگی رودها و آبهای زیر زمینی است. سیانور (-CN) حاوی ترکیباتی است که (بینهایت سمی) بوده و برای حیوانات و همه پستانداران کشنده است.
1. Bloom, A.J., 2015. The increasing importance of distinguishing among plant nitrogen sources. Current
opinion in plant biology, 25: 10-16.
2. Hemerly, A., 2016. Genetic controls of biomass increase in sugarcane by association with beneficial
nitrogen-fixing bacteria’’, In Plant and Animal Genome XXIV Conference. Plant and Animal Genome,
during month of January .
3. Bianco, M. S., A.B. CecílioFilho and L.B. de Carvalho, 2015. Nutritional status of the cauliflower cultivar
Verona grown with omission of out added macronutrients. Plos One, 10(4): e0123500.
4. King, B.J., M.Y. Siddiqi, A.D.M. Glass, 1992. Studies of the uptake of nitrate in barley. 5. Estimation of
root cytoplasmatic nitrate concentration using reductase-activity – Implications for nitrate influx. Plant
Physiology, 99: 1582-1589.
Agriculture, 10 (2): 1-8.
5. Bollard, E.G., 1960. Transport in the xylem. Ann. Rev. Plant Physiology, 11: 141-166.
6. Zimmermann, M.H. and J.A. Milburn, 2012. Transport in plants I: Phloem transport. Springer Science and
Business Media, 1.
7. Boundless, 2015. Vascular tissue: xylem and phloem”, Boundless Biology. Boundless, 21 Jul. 2015.
Retrieved 16 Dec. available from boundless-biologytextbook/
seedless-plants-25/seedless-vascular-plants-157/ vascular-tissue - xylem- and-phloem-614- 11834/Nitrogen assimilation in plants, 2010: 00-00 ISBN: 978-81-308-0406-4. Editors: TakujiOhyama and
KuniSueyoshi.
8. Nitrifying bacteria, from wikipedia, the free encyclopedia, available at . wikipedia.
org/wiki/Nitrifying_bacteria.
9. Alagappan, S., and Dr.R.Venkitaswamy. 2016. Impact of different sources of organic manures in
comparison with TRRI practice, RDF and INM on growth, yield and soil enzymatic activities of ricegreengram
cropping system under site-specific organic farming situation. American-Eurasian J. Sustainable
Agriculture, 10 (2): 1-8.
چ | [
"عناصر شیمیایی",
"جدول تناوبی",
"عدد اتمی",
"غیر فلز",
"بی اثر",
"زمین",
"آمونیاک",
"اسید نیتریک",
"سیانید",
"سرمایش",
"سرمازا",
"فرایند هابر",
"کود",
"ترانزیستور",
"دیود",
"مدارهای یکپارچه",
"فلزات ضدزنگ",
"ترابری",
"یاخته",
"زیستشناسی",
"نیتروگلیسرین",
"تیانتی",
"موشک",
"هیدرازین",
"سوخت",
"نیتروژن مایع",
"چلغوز",
"اوره",
"اسید اوریک",
"hydrogen",
"آمفیروتیک",
"آمین",
"آنیون",
"اکسیژن",
"دوپار",
"اسید نیتروس",
"نیتریت",
"نیترات",
"هیدرونیوم",
"بازیافت",
"فرایند",
"پروتئین",
"چرخه CNO",
"نیمه عمر",
"کربن",
"پستانداران"
] | [
"نیتروژن",
"زیستشناسی و داروشناسی عنصرهای شیمیایی",
"عناصر شیمیایی",
"گازهای صنعتی",
"گروههای نیتروژن",
"محیط ساخت لیزر",
"مواد سردکننده",
"نافلزها",
"گازهای دی الکتریک"
] |
217 | فلوئور | 0 | 192 | 0 | [
"فلوئورین",
"فلوراید",
"فلوئورين",
"فلورايد"
] | false | 126 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | فلوئور () عنصر شیمیایی است که در جدول تناوبی با نشان F و عدد اتمی ۹ یافت میشود.فلوئور یک عنصر یک ظرفیتی، هالوژن و زرد رنگ (زرد کم رنگ مایل به سبز) است و از تمامی عناصر، الکترونگاتیوتر و واکنشپذیرتر است. نوع خالص آن بسیار خطرناک و درصورت تماس با پوست، سوختگیهای شیمیائی شدید ایجاد میکند.
ویژگیها
فلوئور خالص (گاز) زردرنگ و فرسایشگری است که عامل اکسیدکنندهای قوی میباشد. این گاز از تمامی عناصر الکترونگاتیوتر (الکترون دوست) و واکنش پذیرتر است و با بیشتر عناصر دیگر از جمله گازهای بیاثر، زنون و رادون تولید ترکیب ایجاد میکند. فلوئور حتی در تاریکی و شرایط سرد با هیدروژن به صورت انفجاری واکنش میکند. در فوران گاز فلوئور، شیشه، فلزات، آب و مواد دیگر به صورت شعلههای درخشان میسوزند. این گاز همیشه به صورت ترکیب وجود داشته و چنین تمایلی را با سایر عناصر مخصوصا سیلیسیوم دارد که نه میتوان آن را در ظروف شیشهای تهیه و نه در آنها نگهداری کرد.
فلوئور در محلولهای آبی عموما به شکل یون فلورید F- دیده میشود. حالتهای دیگر آن کمپلکسهای فلوئور، مانند -FeF۴ یا +H2F هستند.
فلورایدها ترکیباتی هستند که در آنها فلوئور با بعضی از بقایای مثبت بار شده، ترکیب میشود و اغلب آنها یون دار میباشند.
کاربردها
فلوئور در تولید پلاستیکهای کم اصطکاک از قبیل تفلون و نیز در هالونها مانند فریون کاربرد دارد. سایر کاربردهای آن عبارتاند از:
اسید هیدروفلوریک (فرمول شیمیایی HF) برای حکاکی روی شیشه در لامپ و محصولات دیگر بکار میرود.
از فلوئور تک اتمی در تولید نیمه هادی به منظور Plasma ashing استفاده میگردد.
فلوئور به همراه ترکیباتش در تولید اورانیوم (از هگزا فلوراید) و بیش از صد نوع ماده شیمیایی فلوئوردار تجاری از جمله تعداد زیادی از پلاستیکهای مقاوم در برابر گرما، کاربرد دارد.
فلوئوروکلروهیدروکربن (Fluorochlorohydrocarbons) در تهویه و در سردسازی کاربرد وسیعی دارند. استفاده از کلروفلوئوروکربنها
(Chlorofluorocarbons) در این موارد ممنوع شده چون آنها مشکوک به بزرگ کردن سوراخ اوزون میباشند. هگزافلوئورید گوگرد
(Sulfurhexafluoride) گازی بسیار راکد و غیر سمی است. این گروه از ترکیبات گازهای گلخانهای قوی هستند.
آلومینیات هگزافلوئورید پتاسیم، – اصطلاحا Cryolite یا یخسنگ نامیده میشود- در الکترولیز آلومینیوم مورد استفاده قرار میگیرد.
از فلوئورید سدیم بهعنوان یک حشره کش بخصوص علیه سوسکها استفاده میشود.
بعضی دیگر از فلوئوریدها برای جلوگیری از پوسیدگی دندان به خمیر دندان و (تا حدی بحثانگیز) به منابع آب شهری افزوده میشود. در دندانپزشکی ترکیبات حاوی فلوراید به صورت دهانشویه یا وارنیش به کار میرود. فلوراید به دو طریق از پوسیدگی دندانها جلوگیری میکند: فلوراید در استخوانها و دندانهای در حال رشد کودکان تجمع میکند و به سفت شدن مینای دندانها قبل از پیدایش آنها کمک مینماید. همچنین در سفت شدن مینای دندان بزرگسالان موثر است.
بعضی از محققین امکان استفاده از گاز فلوئور خالص را بهعنوان سوخت موشک بررسی کردهاند، چون این گاز دارای ضربه مخصوص بالائی میباشد.
تاریخچه
Georigius Agricola در سال۱۵۲۹ فلوئور را (از واژه لاتین fluere به معنی روانی و شارش یا دگرگونی پیاپی) به شکل فلورسپار و به خاطر کاربرد آن بهعنوان یک گدازآور (مادهای که برای بهبود جوشکاری فلزات یا کانیها بکار میرود) شناسایی کرد. Schwandhard در سال ۱۶۷۰ متوجه شد سطح شیشه در صورتیکه در معرض فلورسپار همراه با اسید قرار گیرد نقشهایی حک میگردد.. کارل ویلهلم شیله و بسیاری از محققان بعد از او از جمله هامفری دیوی، ژوزف لویی گیلوساک، آنتوان لاووازیه و Louis Thenard همگی با اسید هیدروفلوئوریک به آزمایش پرداختند. (بعضی از آزمایشها به یک فاجعه ختم شد).
این عنصر سالهای زیادی بعد از آن بدست نیامد چون هنگامیکه آن را از یکی از ترکیباتش جدا میکردند، فورا به مواد باقیمانده آن ترکیب حمله میکرد. سرانجام بعد از تقریبا ۷۴ سال تلاش مداوم، هانری مواسان در سال ۱۸۸۶ موفق به تهیه فلورین شد.
اولین تولید تجاری فلوئور در پروژه بمب اتمی منهتن در جنگ جهانی دوم بود که از ترکیب هگزا فلوئورید اورانیم (UF۶) برای جداسازی ایزوتوپهای اورانیوم استفاده شد. از این فرایند هنوز هم در تجهیزات نیروی هستهای کاربرد دارد.
ترکیبات
فلوئور اغلب میتواند در ترکیبات آلی جایگزین هیدروژن شود. با این مکانیسم فلوئور میتواند ترکیبات بسیار زیادی داشته باشد. ترکیبات فلوئور که شامل گازهای نادر هستند با فلوئوریدهای کریپتون، رادون و زنون تایید شدهاند. این عنصر ازfluorite
، کریولیت و fluorapatite بازیافت میشود.
به فلوئوروکربن هم مراجعه شود.
هشدارها
با فلوئور و HF باید با دقت زیادی رفتار شود و از هرگونه تماس آنها با پوست و چشم جدا اجتناب گردد.
یونهای فلوئوراید و فلوئور خالص هردو بسیار سمی هستند. فلوئور وقتی عنصر آزاد است دارای بوی تندی است که با غلظتی به کمی ۲۰ppM قابل شناسائی میباشد. بیشینه غلظت مجاز برای تماس ۸ ساعته روزانه با آن PPM ۱ پیشنهاد میشود (کمتر از مثلا اسید پروسیک).
با اینهمه، روشهای ایمن جابجایی این عنصر امکان ترابری فلوئور مایع را به صورت مقادیر تنی امکانپذیر میکند.
افزودن فلوراید به آب آشامیدنی | [
"عنصر شیمیایی",
"جدول تناوبی",
"عدد اتمی",
"الکترونگاتیو",
"سوختگی شیمیائی",
"اکسیدگی",
"گاز بیاثر",
"زنون",
"رادون",
"هیدروژن",
"شیشه",
"فلزات",
"آب",
"سیلیسیوم",
"کمپلکس شیمیایی",
"فلوراید",
"یون",
"پلاستیک",
"تفلون",
"هالون",
"فریون",
"اسید هیدروفلوریک",
"H",
"نیمه هادی",
"Plasma ashing",
"فلوئوروکلروهیدروکربن",
"تهویه",
"سردسازی",
"کلروفلوئوروکربن",
"سوراخ اوزون",
"هگزافلوئورید گوگرد",
"گاز گلخانهای",
"آلومینیات",
"پتاسیم",
"فلوئورید سدیم",
"فلوئوریدها",
"خمیر دندان",
"سوخت موشک",
"ضربه مخصوص",
"Georigius Agricola",
"زبان لاتین",
"فلورسپار",
"فلز",
"کانی",
"Schwandhard",
"اسید",
"کارل ویلهلم شیله",
"هامفری دیوی",
"ژوزف لویی گیلوساک",
"آنتوان لاووازیه",
"Louis Thenard",
"هانری مواسان",
"بمب اتمی",
"پروژه منهتن",
"جنگ جهانی دوم",
"هگزا فلوئورید اورانیم",
"ایزوتوپ",
"اورانیوم",
"نیروی هستهای",
"ترکیبات",
"کریپتون،",
"fluotite",
"کریولیت",
"fluorapatite",
"فلوئوروکربن",
"پوست",
"چشم",
"PPM",
"ترابری",
"افزودن فلوراید به آب آشامیدنی"
] | [
"فلوئور",
"اکسیدکنندهها",
"زیستشناسی و داروشناسی عنصرهای شیمیایی",
"عناصر شیمیایی",
"فلورید کنندهها",
"گازهای صنعتی",
"هالوژنها"
] |
218 | رادون | 0 | 152 | 0 | [
"Radon"
] | false | 53 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | رادون یکی از عناصر شیمیایی جدول تناوبی است که نماد آن Rn و عدد اتمی آن ۸۶ است. این عنصر از گازهای نجیب و پرتوزا است که از فروپاشی رادیم به وجود میآید. رادون یکی از سنگینترین گازها بوده و برای سلامتی مضر است. پایدارترین ایزوتوپ آن 222 Rn است که نیمه عمرش برابر با ۳٫۸ روز میباشد.
رادون یک گاز پرتوزای بیرنگ، بیبو، بدون مزه و از نظر شیمیایی بیاثر میباشد؛ و تنها با استفاده از دستگاههای مخصوص میتوان وجود رادون را تشخیص داد. گاز رادون از واپاشی اورانیم موجود در طبیعت بوجود میآید. رادون تولید شده نیز، ذرات پرتوزای دیگری تولید میکند.
اثرات رادون بر سلامت انسانها
رادون موجود در هوا از طریق تنفس وارد ریه انسانها میشود. سپس رادون در ریه متلاشی میشود و ذره آلفا انتشار میدهد. ذره آلفا دارای جرم سنگین و بار الکتریکی دو برابر الکترون با علامت مثبت است. ذره آلفا انتشار یافته در ریه، دارای انرژی است؛ که این انرژی باعث حرکت ذره در بافتهای ریه میشود، و به تدریج در مسیر حرکت و برخورد با سلول بافتهای ریه یونسازی نموده، تا زمانی که انرژی خود را کاملا از دست داده و متوقف شود. انرژی ذره آلفا که توسط بافتها جذب میشود باعث آسیب به بافتها یا مرگ آنها میشود؛ بنابراین در صورتیکه هوای تنفسی حاوی رادون بهمقدار زیاد باشد، بافتهای ریه به تدریج آسیب میبینند که در دراز مدت میتواند باعث سرطانی شدن اینگونه بافتها شود.
بر اساس تحقیقات بینالمللی بعد از سیگار، رادون به عنوان مهمترین عامل سرطان ریه شناخته شدهاست. بخصوص افراد سیگاری که هوای داخل منازل آنها، حاوی مقدار زیاد رادون باشد احتمال ابتلا آنها به سرطان ریه به مراتب بالاتر از سایر افراد است. همچنین طبق گزارش کمیته علمی اثرات پرتوهای اتمی سازمان ملل (UNSCEAR 1977) بطور متوسط نیمی از پرتوگیری (معادل دز موثر) سالانه مردم در مناطقی که از نظر پرتوزائی عادی هستند ناشی از رادون و عناصر حاصل از فروپاشی آن است ( دو میلی سیورت در سال ) .
راههای ورود رادون به فضاهای بسته
رادون موجود در خاک به تدریج در زیر ساختمان تجمع مینماید و فشار آن بالا میرود و چون فشار هوا در داخل ساختمان معمولا کمتر از فشار در داخل خاک است باعث میشود که رادون موجود در خاک از طریق کف و دیوارها به داخل ساختمان منتقل شده و مقدار آن زیاد شود.
وجود ترک در دیوارها، محلهای عبور شبکه تاسیسات ساختمان و هرگونه منفذ و روزنه در اتصالات و مصالح ساختمان میتواند در عبور رادون به داخل ساختمان موثر واقع شود. بیشترین مقدار رادون در زیرزمین و سپس در طبقات اولیه ساختمان وجود دارد. بطور خلاصه راههای ورود رادون به داخل ساختمان را میتوان به صورت زیر خلاصه کرد:
شکافها در کف ساختمان
اتصالات ساختمانی
شکافها در دیوارها
درزها در اطراف لولههای سرویسهای بهداشتی
فضاهای خالی داخل دیوارها
آبهای مصرفی در داخل حمام و آشپزخانه
رادون در آب قابل حل میباشد، و بخصوص درآب چاه احتمال وجود آن بیشتر است. معمولا در صد بسیار کمی از رادون موجود در آب (۰۱/۰ درصد) رها شده و وارد هوا میشود.
منابع انتقال رادون به جو (Outdoor)
اورانیم طبیعی و رسوبات آن، در خاک پوسته زمین، سنگ گرانیت و صخرهها در سراسر کره زمین موجود میباشند؛ و در نتیجه در مصالح ساختمانی نیز با غلظتهای متفاوت یافت میشوند. رادون تولید شده در خاک یا مصالح ساختمانی به تدریج وارد هوای محیط اطراف ما میشود. نرخ متوسط خروج رادون از خاک برابر ۵ پیکوکوری بر متر مربع در ثانیه میباشد. بطور کلی میتوان منابع انتقال رادون به هوا را به به صورت زیر بیان کرد:
۱- انتقال از خاک: ۸۰ درصد رادون پخش شده در اتمسفر از این طریق بوجود میآید
رادیوم -۲۲۶(در اصل اورانیوم-۲۳۸) موجود در خاک و لایههای زمین باعث تولید رادون میشوند به عنوان مثال در سنگ گرانیت بطور متوسط pCi/gr 6/1 معادل ppm 8/4 اورانیوم وجود دارد.
مقدار متوسط اورانیوم برای سنگ در پوسته زمین یک پیکوکوری بر گرم و برای خاک pCi/gr 7/0 میباشد.
انتقال از آبهای زمینی
ایجاد رادون ناشی از منابع گاز طبیعی، احتراق زغال سنگ و برخی صنایع بشری و غیره
منابع تولید رادون در محیطهای داخلی (Indoor)
خاک و سنگهای زیرین ساختمان
مواد ساختمانی به کار رفته (سنگ و شن و ماسه)
آبهای مورد استفاده در خانه (آشپزخانه و حمام)
روشهای اندازهگیری رادون
اندازهگیری کوتاه مدت: معمولا چند ساعت تا چندین روز بنابر نوع و روش به کار گرفته شده زمان لازم است از تستهای کوتاه مدت میتوان به روش بهکارگیری زغال و تستهای مانیتورینگ پیوسته اشاره کرد. هر یک از این تستها میتواند بهطور دقیق مقدار رادون را اندازهگیری کند، اگر چه در بعضی از اندازهگیریها تغییراتی به چشم میخورد که میتواند ناشی از زمانهای مختلف اندازهگیری، تغییر در شرایط محیطی (بازشدن پنجرهها و …) باشد که این تغییرات در غلظت رادون طبیعی است.
اندازهگیری بلند مدت: اندازهگیری بلند مدت در یک خانه معمولا چند ماهه یا فصلی انجام میشود. در این روش که به روش غیرفعال نیز معروف است، رادون بهطور طبیعی به داخل سیستم اندازهگیری نفوذ کرده و ثبت میگردد. در این روش زمان طولانیتری نسبت به روش قبل مورد نیاز میباشد.
روشهای کاهش رادون در خانهها
روشهای کاهش رادون در خانهها از نظر پیچیدگی، تاثیر بلند مدت در کاهش رادون و هزینهها تفاوت قابل ملاحظهای با یکدیگر دارند. موثر بودن هر یک از روشهای کاهش رادون به خصوصیات ذاتی خانه، سطح رادون در آن و روشهای ورودی گاز رادون بستگی دارد. برای حصول نتیجه بهتر ممکن است یک روش یا ترکیبی از روشها بکار گرفته شود. (مخصوصا وقتی سطح رادون بالا باشد.)
برای ایجاد یک مکان با سطح رادون قابل قبول نیاز به بکارگیری افراد متبحر و متخصص در این حرفه میباشد اگر چه در بسیاری از موارد صاحبان خانهها میتوانند با اقدامات اولیه و کم هزینه کمک شایانی به کاهش سطح رادون در خانههای خود بکنند.
اقدامهای لازم جهت کاهش رادون
بستن ورودیهای اصلی رادون
- بیشتر مجاری و منافذ موجود در فونداسیون که ممکن است رادون از آنجا به داخل ساختمان نفوذ کند کوچک و ناپیدا هستند اگر چه بعضی از آنها ممکن است بزرگ و قابل دیدن باشند. این مجاری باید به طریق مناسب و مقتضی بسته شوند.
بکارگیری سیستم لولههای خروج گاز (Vent) و هواکش (fan) که میتواند رادون را از محیط داخل به خارج هدایت کند.
بکارگیری روش مکش خاک (soil suction): با ایجاد مکش از طریق لولههای تعبیه شده از زیر ساختمان رادون تجمع یافته به هوای آزاد منتقل میگردد.
ایجاد فشار مثبت در خانه: این روش با بهکارگیری یک فن به منظور ایجاد یک جریان هوا به داخل زیر زمین و طبقات تحتانی از طبقات فوقانی یا از خارج انجام میگیرد.
تهویه هوا بهطور طبیعی: باز کردن پنجرهها، درها و تعبیه مجاری خروج هوا (Vent) در طبقات تحتانی
استفاده از یک چاهک فاضلاب کوچک (Sump) در زیر ساختمان و اتصال آن به یک لوله همراه با مکش هوا به خارج توسط یک هواکش با قدرت کم
رنگ آمیزی دیوارها با استفاده از رنگهای غیرقابل نفوذ
کاربردها
کاربرد در پزشکی
در اوایل قرن بیستم، از گاز رادون جهت از بین بردن سلولهای سرطانی استفاده میشدهاست. بدین منظور بیمار در اتاقی تحت پرتوگیری با گاز رادون قرار داده میشد. اما با پی بردن به ایجاد رادیکال آزاد در بدن پس از پرتوگیری با پرتوهای یونساز، که میتواند منجر به اختلالات ژنتیکی و تولید سلولهای سرطانی گردد، این روش منسوخ گردید. همچنین تصور بر این بوده که پرتوگیری با رادون، میتوان در بهبود بیماریهای سیستم ایمنی موثر واقع شود و به همین دلیل در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست ویکم، مردم به دنبال استفاده از این «معادن سلامتی» در مونتانا جهت درمان بیماریهایی نظیر آرتریتها بودند و همانگونه که اشاره شد، با بررسی تاثیر پرتوهای یونساز بر بدن، این رویه نیز متوقف گردید.
کاربرد در علوم
در علوم اتمسفری، از غلظت گاز رادون در فضای باز، تا حدودی به منظور ردیابی تودههای هوا استفاده میشود. همچنین از گاز رادن در مطالعات هیدرولوژی، به منظور بررسی برهم کنش و میزان نفوذ آبهای زیرزمینی به آب چشمهها استفاده میشود.
برخی از محققین در مورد تغییرات غلظت گاز رادون به منظور پیشبینی زمین لرزه تحقیق کردهاند.
تاریخچه
رادون در سال ۱۹۰۰ توسط فریدریش ارنست دورن (Friedrich Ernst Dorn) که آن را برونتابه رادیوم (Radium Emanation) نامید کشف شد. در سال ۱۹۰۸ ویلیام رامسی (William Ramsay) و رابرت ویتلا-گری (Robert Whytlaw-Gray) (که آن را نیتون نامید) آن را جدا کرده و چگالی آن را تعیین کردند و فهمیدند که رادون سنگینترین گاز شناخته شده در آن زمان است. این گاز از سال ۱۹۲۳ رادون نامیده شد.
زنجیره واپاشی اورانیم
پیدایش
بهطور میانگین در هر 1x ۱۰^۲۱ مولکول هوا یک مولکول رادون وجود دارد؛ و در هر یک مایل مربع از خاک به عمق ۶ اینچ یک گرم رادیوم وجود دارد که به رادون تجزیه شده و مقادیر بسیار ناچیزی از این گاز کشنده را در هوا منتشر میکند. رادون همچنین در برخی از چشمههای آب گرم نیز یافت میشود.
ایزوتوپها
برای عنصر رادون ۲۰ ایزوتوپ شناخته شدهاست. پایدارترین ایزوتوپ رادون، رادون ۲۲۲ است که محصول فروپاشی (ایزوتوپهای دخترخوانده) رادیوم ۲۲۶ است که با نیمه عمر ۳٫۸۲۳ روز ذرات آلفا پرتوزا از خود میتاباند. رادیوم ۲۲۰ حاصل تجزیه توریوم (Thorium) است که تورون نامیده میشود که نیمه عمر آن ۵۵٫۶ ثانیه است و پرتو آلفا از خود میتاباند. رادون ۲۱۹ از آکتینیوم (Actinium) گرفته شده و آکتینون نامیده میشود که تاباننده پرتو آلفا بوده و نیمه عمرش ۳٫۹۶ ثانیه است.
هشدارها
رادون گازی سرطان زاست. رادون یک ماده پرتوزا است و همیشه باید با احتیاط کامل با آن کار کرد. از آنجا که این عنصر ذرات آلفا از خود میتاباند تنفس آن بسیار خطرناک است. همچنین حاصل تجزیهای آن غباری تشکیل میدهد که به راحتی وارد جریان هوا شده و برای همیشه در بافتهای شش میچسبد و در یک قسمت از آن به سختی متمرکز میشود. محلهایی که در آنها رادیوم، آکتینیوم و توریوم نگهداری شدهاند باید به دقت هوا داده شوند تا از انباشتگی آنها جلوگیری شود. انباشتگی رادون در هوا یکی از خطرات جدی در منابع سرب و اورانیوم است. انباشتگی رادون در فضای زیرزمین ساختمان و آب انبار خانهها نیز باعث به وجود آمد نگرانیهای زیادی در این رابطه شدهاست چرا که بسیاری از سرطانهای ریه به دلیل ارتباط با گاز رادون در هر سال گزارش میشوند. | [
"عناصر شیمیایی",
"جدول تناوبی",
"عدد اتمی",
"گاز نجیب",
"پرتوزا",
"رادیوم",
"ایزوتوپ",
"ایزوتوپهای رادون",
"نیمه عمر",
"اورانیم",
"United States Environmental Protection Agency",
"سیورت",
"پیکو",
"کوری (یکا)",
"۱۹۰۰ (میلادی)",
"فریدریش ارنست دورن",
"۱۹۰۸",
"ویلیام رامسی",
"رابرت ویتلا-گری",
"گاز",
"۱۹۲۳",
"مایل مربع",
"خاک",
"اینچ",
"گرم",
"چشمههای آب گرم",
"محصول فروپاشی",
"ذرات آلفا",
"توریوم",
"پرتو آلفا",
"آکتینیوم",
"سرطان",
"تنفس",
"شش",
"سرب",
"اورانیوم",
"سرطان ریه"
] | [
"رادون",
"آلودگی خاک",
"زیستشناسی ساختمان",
"عناصر شیمیایی",
"کارسینوژنهای گروه ۱ پژوهشگاه بینالمللی سرطان",
"گازهای صنعتی",
"گازهای نجیب"
] |
219 | سریم | 0 | 69 | 0 | [
"سريوم",
"سریوم",
"سريم"
] | false | 53 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | سریم عنصر شیمیایی است که در جدول تناوبی دارای نشان Ce و عدد اتمی 58 است.
خصوصیات قابل توجه
سریم عنصر فلزی خاکستری رنگی است که به گروه لانتانیدها تعلق دارد. این عنصر در برخی از آلیاژهای غیرمتداول در طبیعت، به کار میرود و شکل اکسید شده آن در صنعت شیشه مورد استفاده قرار میگیرد. از نظر رنگ و درخشش شبیه آهن است، اما هم نرم بوده و هم چکشخوار و انعطافپذیر است.
در بین عناصر خاکی کمیاب، تنها اروپیم واکنش پذیرتر از سریم است. محلولهای قلیایی رقیق و اسیدهای غلیظ به سرعت به این فلز حمله میکنند. در صورت خراش نوع خالص این فلز با چاقو احتمال سوختن آن وجود دارد. سریم در آب سرد به آرامی و در آب گرم به سرعت تجزیه میشود.
به علت نزدیکی نسبی ۴f و اربیتالهای مدار بیرونی در سریم، این عنصر خواص شیمیایی جالب توجهی دارد. مثلا فشردن این عنصر وقتی که در حال سرد شدن است، حالت اکسیداسیون آن را از تقریبا ۳ به ۴ تغییر میدهد.
سریم در حالت اکسیداسیون ۳+ cerous و در حالت اکسیداسیون ۴+ ceric نامیده میشود.
نمکهای سریم (IV) نارنجی، قرمز یا زردفام هستند، درحالی که نمکهای سریم (III) معمولا سفیدند.
کاربردها
موارد استفاده از سریم:
در متالورژی:
سریم در ساخت آلیاژهای آلومینیم و برخی از فولادها و آهنها به کار میرود.
افزودن سریم به چدن مانع تشکیل گرافیک به هنگام انجماد شده و باعث به دست آمدن نوعی چدن چکشخوار میشود. | [
"عنصر شیمیایی",
"جدول تناوبی",
"عدد اتمی",
"لانتانیدها",
"آهن",
"اسید",
"اوربیتال اتمی",
"متالورژی",
"آلومینیم",
"فولاد",
"چدن"
] | [
"سریم",
"عناصر شیمیایی",
"عوامل کاهنده"
] |
220 | پولونیم | 0 | 126 | 0 | [
"پلونیوم",
"پولونيوم",
"پلونيوم",
"پولونیوم",
"پولونيم"
] | false | 48 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | پولونیم یک عنصر شیمیایی با نماد Po و عدد اتمی ۸۴ است. این عنصر نایاب، فلزی، به شدت رادیو اکتیو و بدون هیچ گونه ایزوتوپ پایداری است، پولونیم از نظر شیمیایی شبیه به سلنیم و تلوریم میباشد، هرچند که ویژگیهای فلزیش شبیه به همسایههای افقیش در جدول تناوبی: تالیم، سرب و بیسموت میباشد. به علت نیمه عمر کوتاه تمامی ایزوتوپهای پولونیم، وجودش در طبیعت محدود به نشانههایی از پولونیم-۲۱۰ ناپایدار (با نیمه عمر ۱۳۸ روز) در سنگ معدن اورانیوم به عنوان محصول دختر یکی مانده به آخر از زنجیره واپاشی اورانیوم-۲۳۸ است. هر چند که ایزوتوپهایی با اندکی عمر بیشر وجود دارد ولی تولید آنها بیش از حد مشکل است. امروزه، به طور معمول پولونیم در مقادیر میلیگرم با فعال سازی نوترونی از بیسموت ساخته میشود. به علت رادیواکتیویته شدید پولونیم که مسبب رادیولیز پیوندهای شیمیایی و خودگرمایی رادیواکتیو ان است، شیمی ان اکثرا از مقیاس اثری که به جا میگذارد بررسی میشود.
پولونیم در سال ۱۸۹۸ میلادی توسط ماری و پیر کوری کشف شد، وقتی که پولونیم از سنگ معدن اورانیم استخراج و فقط بواسطه رادیو اکتیویته شدیدش شناسایی شد در واقع اولین عنصری بود که توسط انها به خوبی کشف شد. به افتخار سرزمین مادری ماری کوری، لهستان (به انگلیسی: Poland) این عنصر پولونیم نام گذاری شد. پولونیم کاربری کمی دارد، و همه انها مربوط به رادیواکتیو بودن ان میشود: گرمکننده در کاوشگرهای فضایی، دستگاه آنتی استاتیک و منبع نوترون و پروتوی آلفا. به علت این که پولونیم به شدت رادیو اکتیویته است بسیار سمی و خطرناک محسوب میشود.
ویژگیها
پولونیم-۲۱۰ یک واپاشاننده آلفا است که نیمه عمر ان ۱۳۸،۴ روز است، پولونیم به صورت مستقیم به ایزوتوپ پایدار دختر خود، سرب-۲۰۶ واپاشی میشود. یک میلیگرم (۵ کوری) از پولونیم-۲۱۰ در یک ثانیه به اندازی ۵ گرم از رادیم-۲۲۶ پرتوی آلفا ساطع میکند. مقدار کمی کوری (۱ کوری برابر است با ۳۷ گیگا بکرل، ۱Ci = ۳۷ GBq) از پولونیم-۲۱۰ تابش ابی از خود ساطع میکند که به علت یونیزاسیون هوای اطراف ان است.
تقریبا یک از ۱۰۰،۰۰۰ انتشار آلفا باعث یک برانگیختگی در هسته اتم میشود که خود باعث ساطع شدن یک اشعه گاما با حد اکثر انرژی KeV ۸۰۳ میشود.
شکل حالت جامد
پولونیم یک عنصر رادیواکتیو است که به دو شکل فلزی وجود دارد. فرم آلفا فقط به شکل ساختار کریستال مکعب ساده در اساس یک اتم، که طول لبه ان ۳۳۵،۲ پیکومتر است، و فرم بتا لوزوجهی است. ساختار پولونیم با پراش پرتو ایکس و پراش الکترون مشخص شد. پولونیم-۲۱۰ (به طور معمول با پلوتونیم-۲۳۸) قادرند تا تبدیل به فاز بخار شوند در شرایطی که: اگر به عنوان نمونه تا ۵۵ درجه سلسیوس (۱۳۱ فارنهایت) گرم شود، ۵۰ درصد از ان ظرف ۴۵ ساعت به شکل مولکول دو اتمی بخار میشود، حتی با وجود اینکه نقطه ذوب پولونیم ۲۵۴ درجه سلسیوس (۴۸۹ درجه فارنهایت) و نقطه جوش ان ۹۶۲ درجه سلسیوس (۱،۷۶۴درجه فارنهایت) است. بیش از یک فرضیه برای این رفتار پولونیم وجود دارد، یکی از حدسیات این است که دستههای کوچک از اتمهای پولونیم به وسیله تجزیه آلفا تجزیه شوند.
ویژگیهای شیمیایی
ویژگیهای شیمیایی پولونیم شبیه به تلوریم است، هرچند که شباهتهایی به همسایهاش بیسموت به علت ویژگی فلزیش دارد. پولونیم به راحتی در محلولهای رقیق شده اسیدی حل میشود اما به سختی در بازها حل میشود. محلولهای پولونیم در ابتدا بوسیله یونهای Po +۲ به رنگ صورتی در میآید، اما به علت تابش آلفا از تبدیل شدن یون Po +۲ پولونیم به یون Po +۴ در حلال به سرعت رنگش تبدیل به زرد میشود. این مرحله همراه با تشکیل حباب و انتشار گرما و انتشار نور بوسله شیشه آزمایشگاهی حاوی محلول به علت جذب ذرات آلفا است. محلولهای پولونیم فرار هستند و در طول چند روز تبخیر میشوند مگر اینکه محبوس شوند. در پیاچ تقریبا ۱، یونهای پولونیم هیدرولیز شده و با اسیدهایی مثل اگزالیک اسید، سیتریک اسید و اسید تارتاریک ترکیب میشوند.
کاربردها
پولونیوم هنگامی که با برلیوم آلیاژ تشکیل دهد میتوان یک منبع نوترون باشد. موارد کاربردی دیگر عبارتاند از:
این عنصر در ساخت وسایلی که بار الکتریکی استاتیک را در کارخانجات نساجی و دیگر نقاط از میان میبرند استفاده میشود. با این وجود از منابع بتا که خطرات کمتری دارند بیشتر استفاده میشود.
پولونیم در ساخت شانههایی که گرد و غبار انباشته شده بر روی فیلمهای عکاسی را پاک میکنند نیز بکار میرود. مقدار پولونیوم بکار رفته در این شانهها کنترل شده و در نتیجه خطرات پرتوزایی بسیار کمی دارند.
از آنجا که میتوان با ظرفهای معمولی تقریبا تابش تمام پرتوی آلفا را متوقف کرد و با حرارت دادن سطح آن انرژی آزاد کرد پولونیم نیز به عنوان یک منبع گرمایی نیروهای سلولهای ترمو متریک در ماهوارههای مصنوعی پیشنهاد میشود.
در سالهای ۱۹۴۰ میلادی، کارخانه آمریکایی «فایراستون» از پولونیم در ساخت شمع (خودرو) استفاده میکرد. توجیه این بود که پولونیوم هوا را یونیزه میکند و دراین حال مدت زمان جرقه طولانیتر و کارسازتر میشود.
تاریخچه
پولونیم که آن را رادیوم F نیز مینامند در سال ۱۸۹۸ توسط ماری کوری و پیر کوری کشف شد و بعدها از روی نام Poland (لهستان) سرزمین مادری ماری کوری نامگذاری شد.
این عنصر توسط کوریها هنگامی آنها برای یافتن دلیل خاصیت پرتوزایی کانی پیچبلند (pitchblende) پژوهش میکردند کشف شد. پیچبلند بعد از جداسازی اورانیوم و رادیوم پرتوزاتر بود. این آنها را ترغیب کرد که عنصر را بیابند. الکتروسکوپ آن را هنگام جدا شدن از بیسموت نشان میداد.
پیدایش
پولونیم که یک عنصر بسیار کمیاب در طبیعت است در معادن اورانیوم با میزان ۱۰۰ میکروگرم در هر تن یافت میشود. فراوانی طبیعی آن تقریبا ۰٫۲٪ رادیوم است.
در سال ۱۹۳۴ یک تجربه نشان داد که هنگامی که بیسموت Bi۲۰۹ توسط نوترونها بمباران میشود Bi-۲۱۰ که در واقع مادر پولونیم است به وجود میآید. امروزه پولونیم در مقادیر میلیگرمی در فرایند ذوب نوترونی در رآکتورهای هستهای به وجود میآید.
ایزوتوپها
پولونیم از تمامی عناصر دیگر بیشتر ایزوتوپ دارد که تمام آنها رادیو اکتیو هستند. ۲۵ ایزوتوپ پولونیم با جرم اتمی از ۱۹۴ تا ۲۱۸ شناخته شده است. Po۲۱۰ در دسترسترین نوع آن است و po۲۰۹ با نیمه عمر ۱۰۳ سال و Po۲۰۸ با نیمه عمر ۲٫۹ سال توسط بمباران دترون
(Deteron) سرب یا بیسموت در یک سیکلوترون (Cyclotron) به وجود میآید. با این وجود ساخت این ایزوتوپها بسیار گران است.
پولونیم یک عنصر بسیار پرتوزا و سمی بوده و کار کردن با آن بسیار خطرناک است. حتی مقادیر میلیگرمی یا میکروگرمی آن در پولونیم ۲۱۰ بسیار خطرناک بوده و کار کردن با آنها نیاز به تجهیزات خاصی دارد. همچنین آسیبهای جدی از جذب انرژی توسط بافتهای یاختهای از طریق ذرات آلفا به وجود میآید.
مقدار مجاز پولونیم برای بدن تنها ۰٫۰۳ میکروکوری که معادل وزن ۶٫۸ x ۱۰ −۱۲ گرم بوده، است. | [
"عنصر (شیمی)",
"فلز",
"واپاشی هستهای",
"ایزوتوپ",
"سلنیم",
"تلوریم",
"عنصر دوره ۶",
"جدول تناوبی",
"تالیم",
"سرب",
"بیسموت",
"سنگ معدن",
"اورانیوم",
"زنجیره واپاشی",
"ماری کوری",
"پیر کوری",
"لهستان",
"کاوشگر فضایی",
"نوترون",
"ذرات آلفا",
"واپاشی آلفا",
"محصول واپاشی",
"کوری (یکا)",
"رادیم",
"بکرل",
"یونش",
"دگرشکلی",
"دستگاه بلوری مکعبی",
"پیکومتر",
"دستگاه بلوری هگزاگونال",
"پراش",
"پرتو ایکس",
"پراش الکترون",
"فراریت",
"مولکول دواتمی",
"اسید",
"باز (شیمی)",
"محلول",
"پیاچ",
"اگزالیک اسید",
"سیتریک اسید",
"اسید تارتاریک",
"برلیوم",
"آلیاژ",
"نساجی",
"فیلمهای عکاسی",
"پرتوی آلفا",
"ماهواره مصنوعی",
"شمع (خودرو)",
"پرتوزایی",
"میکروگرم",
"Academic Press",
"رادیوم",
"راکتور هستهای",
"رادیو اکتیو",
"جرم اتمی",
"نیمه عمر",
"سیکلوترون"
] | [
"پولونیم",
"سمشناسی عنصرها",
"شبهفلزها",
"علم و فناوری در لهستان",
"عناصر شیمیایی",
"عوامل سرطانزا",
"کارسینوژنهای گروه ۱ پژوهشگاه بینالمللی سرطان",
"کالکوژنها"
] |
226 | سرعت برداری | 0 | 58 | 0 | [
"سرعت برداري",
"بردار سرعت"
] | false | 32 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | مشتق اول منحنی سرعت-زمان در هر لحظه، شتاب لحظهای نامیده میشود؛ درحالیکه انتگرال آن منحنی بین هر دو نقطه نمودار (مساحت زردرنگ زیر منحنی)، فاصله جابجاشده در آن مدت را میدهد.
سرعت برداری یک اندازهگیری برداری، از مقدار و جهت جابجایی است. مقدار مطلق بزرگی سرعت، تندی نامیده میشود. سرعت را همچنین میتوان بهصورت نرخ جابجایی تعریف کرد.
تعریف سرعت برداری
در هر دو شاخه مکانیک، میانگین تندی v یک جسم که در حال پیمودن مسافت r در مدتزمان t است، بهوسیله فرمول ساده زیر بهدست میآید:
v = dr/dt
بردار سرعت لحظهای جسمی v را که موقعیتش در زمان t بهوسیله ( x (t نشان داده شده، میتوان بهصورت مشتق آن، از رابطه زیر محاسبه کرد:
v = d x /dt
رابطه سرعت برداری و شتاب
شتاب تغییر سرعت جسم در خلال زمان است. میانگین شتاب a جسمی که طی زمان t سرعتش از v i به v f تغییر میکند توسط فرمول زیر بهدست میآید:
a = (v f - v i )/t
بردار شتاب لحظهای a جسمی که موقعیتش در زمان t بهوسیله ( x (t نشان داده شده، بهصورت زیر است:
a = d ۲ x /(dt) ۲
محاسبه سرعت نهایی v f جسمی که با سرعت اولیه v i شروع به حرکت کرده، سپس در مدتزمان t به شتاب a میرسد، اینگونه است:
v f = v i + a t
متوسط سرعت جسمی با شتاب ثابت برابر 2/(v f + v i ) است.
رابطه سرعت و جابهجایی
برای پیداکردن میزان جابجایی d چنین جسم شتابداری در مدتزمان t، این مفهوم را در فرمول اول جایگزین کنید تا رابطه زیر بهدست آید:
d = t (v f + v i )/۲
هنگامیکه تنها سرعت اولیه جسم مشخص است، فرمول
d = v i t + (a t ۲ )/۲
را میتوان مورد استفاده قرار داد.
از ترکیب فرمولهای پایه برای میزان جابجایی و سرعت نهایی میتوان فرمول جدیدی را که مستقل از زمان است ایجاد کرد:
v f ۲ = v i ۲ + ۲a d
فرمولهای بالا، هم در مکانیک سنتی و هم در نسبیت خاص معتبر هستند. اختلاف مکانیک سنتی و نسبت خاص در توصیف یک وضعیت مشابه بهوسیله ناظران متفاوت است؛ بهویژه، در مکانیک سنتی، تمامی ناظران درباره مقدار t همعقیده هستند. همچنین، قوانین تغییر وضعیت موقعیتی را ایجاد میکنند که در آن تمامی ناظران فاقد شتاب، مقدار مشابهی را برای شتاب جسم اعلام مینمایند؛ اما هیچیک از آنها در نسبیت خاص درست نیستند.
رابطه سرعت و انرژی جنبشی
انرژی جنبشی یک جسم در حال حرکت با جرم آن جسم و مجذور سرعتش متناسب است:
انرژی جنبشی یک کمیت نردهای است.
شتاب
مکان
انرژی جنبشی | [
"بردار جابجایی",
"مطلق",
"تندی",
"جابجایی",
"مکانیک",
"میانگین",
"مشتق (ریاضی)",
"شتاب",
"فرمول",
"مکانیک کلاسیک",
"نسبیت خاص",
"انرژی جنبشی",
"مجذور",
"کمیت نردهای",
"مکان"
] | [
"سرعت برداری",
"حرکت",
"سینماتیک",
"کمیتهای فیزیکی",
"یکاهای مشتق اسآی"
] |
227 | صفاریان | 2 | 359 | 0 | [
"صفاريان",
"صفاری",
"صفاري"
] | false | 140 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "native_name",
"Item2": "صفاریان"
},
{
"Item1": "status",
"Item2": "ایران"
},
{
"Item1": "year_start",
"Item2": "[[۲۴۷]]/[[۸۶۱]]"
},
{
"Item1": "year_end",
"Item2": "[[۳۹۳]]/[[۱۰۰۲]]"
},
{
"Item1": "p1",
"Item2": "طاهریان"
},
{
"Item1": "flag_p1",
"Item2": "Tahirid Dynasty 821 - 873 (AD).png"
},
{
"Item1": "s1",
"Item2": "سامانیان"
},
{
"Item1": "flag_s1",
"Item2": "Samanian.jpg"
},
{
"Item1": "image_map",
"Item2": "Safarids.jpg"
},
{
"Item1": "capital",
"Item2": "زرنج"
},
{
"Item1": "common_languages",
"Item2": "فارسی (رسمی)"
},
{
"Item1": "leader1",
"Item2": "یعقوب لیث"
},
{
"Item1": "leader2",
"Item2": "عمرو لیث"
},
{
"Item1": "title_leader",
"Item2": "پادشاه"
}
],
"Title": "دودمان قدیمی"
} | صفاریان دودمانی ایرانی بودند که بر بخشهایی از ایران،افغانستان،تاجیکستان و پاکستان کنونی حکومت میکردند پایتخت ایشان شهر زرنگ بود و آنان را از نوادگان ساسانیان میدانستند که پس از حمله اعراب به سیستان مهاجرت کرده بودند. در زمان صفاریان زبان فارسی زبان رسمی شد و تا حدودی از مرگ تدریجی آن جلوگیری شد، بهطوریکه یعقوب لیث دستور داده بود که در کاخ او تنها به زبان فارسی دری سخن گفته شود و تکلم به زبان عربی دارای مجازات بود، همچنین یعقوب لیث از شاعران بسیاری حمایت میکرد.
یعقوب لیث صفاری مردی عیار و جوانمرد اهل سیستان بود و به دلیل محبوبیتی که میان مردم آنجا به خاطر جنگ با خوارج به دست آورده بود، توانست قدرت را به دست گیرد و به حکومت برسد. یعقوب لیث بعد از تشکیل حکومت خود، ابتدا به کرمان و شیراز حمله کرد و آن صفحات را تسخیر نمود، سپس به خراسان رفت و آنجا را فتح کرد و حکومت طاهریان را نابود ساخت. وی سپس به طبرستان رفت، ولی در جنگ با علویان طبرستان شکست خورد و عقبنشینی کرد. یعقوب لیث صفاری همیشه آرزو داشت روزی حکومت بنی عباس را سرنگون کند، به همین جهت با لشکری فراوان خوزستان را تسخیر کرد و به سوی بغداد حرکت نمود، اما در جنگ با خلیفه شکست خورد و به شدت زخمی شد. در اواخر عمر، دوباره با لشکر خود خوزستان را تسخیر کرد و قصد داشت دوباره با خلیفه جنگ کند، اما در همین زمان بهطور ناگهانی بیمار شد و کمی بعد از دنیا رفت. تمامی مورخان در این که یعقوب لیث مردی بسیار شجاع و دلاور و باهوش و سیاستمدار بودهاست، اتفاق نظر دارند. بعد از مرگ او برادرش عمرو لیث فرمانروای سیستان و کرمان شد. عمرو لیث هم چون برادر مردی بسیار شجاع بود، با این حال در ابتدای حکومت با خلیفه بیعت کرد. پس از چند سال عمرو لیث حکومت خراسان را از خلیفه بنی عباس طلب کرد. خلیفه گفت که اگر عمرو در جنگ با امیر اسماعیل سامانی حاکم خراسان پیروز شود، حکومت خراسان به دست او خواهد بود. اما عمرو لیث در جنگ با امیر اسماعیل سامانی شکست خورده و اسیر شد و سرانجام در نزد خلیفه بغداد به قتل رسید.
منبعشناسی
سواره نظام صفاری
قلمرو پادشاهان صفاری در سده ۹ میلادی
نولدکه در بررسی طراز اول «یعقوب و دودمانش» یادآور میشود که منابع مربوط به خاستگاه و اوایل زندگی یعقوب و عمرو پر از تناقضگویی و دشواری است. بررسیهای بارتولد درباره منابع تاریخ صفاری، وی را بدانجا کشانید که منابع را به دو گروه تقسیم کند. گروه نخست منابع «غربی» بودند و شامل کسانی بودند که معاصر یعقوب و عمرو در سرزمینهای مغرب سیستان و خراسان بودند. به گفته بارتولد، روایت غربی به دلیل معاصر بودن با رویدادهای مشرق، در ضبط تاریخ رویدادها دقیقتر است، اما چون مولف آن در جایی زندگی میکرده که با محل وقوع رویدادها فاصله زیادی داشته، آگاهیهایی که درباره اوضاع سیاسی و جغرافیایی مشرق بدست میدهد، خواه ناخواه ناقص و مخدوشاند. از جمله تاریخنگاران این گروه یکی یعقوبی است، اما هم بارتولد و هم پیش از او آگوست مولر گفتهاند که اگر چه یعقوبی حدود ۲۶۰ ق/ ۸۷۴ م از مشرق سرزمینهای خلافت به مرکز آن رفت، با اینهمه اطلاعاتی که از آنجا آورد بسیار اندک است، اما این اطلاعات اندک را در جای دیگر نمیتوان بدست آورد، مگر پارهای جزئیات تازه درباره سفرهای جنگی یعقوب به کرمان و فارس. همین امر در مورد طبری که در گزارش دادن این رویدادها به نقل دیدههای خود میپردازد نیز صادق است. ابن خلکان مقاله زندگینامهای بلندی را که در کار او استثنائی است به یعقوب اختصاص میدهد و مطالب آن را از چندین منبع مختلف گرفتهاست. ابوالحسین عبیدالله عضو خاندان طاهری بود و بنابراین گویا درباره رویدادهای مشرق که برای خاندان او بسیار مصیبتبار بودهاند، آگاهیهایی فراوان داشتهاست. از جمله منابع ابن خلکان نیز مهمترین منابع غربی، یعنی ابوعبیدالله محمد بن ازهر اخباری است که وی نیز آگاهیهای خود درباره تاریخنگار معروف علی بن محمد، معروف به «ابن بسام» بود.
منابعی که به گروه «شرقی» تعلق دارند بر خلاف فی المثل یعقوبی همروزگار اوایل دوره صفاری نیستند، اما در دوره جانشینان صفاریان در خراسان، یعنی سامانیان زندگی میکردند. در نتیجه، در بدست دادن تاریخ دقیق رویدادها دقت کمتری دارند، اما در عوض به ذکر جزئیاتی میپردازند که در جای دیگر بدست نمیآید. گذشته از این دو منبعی که از آنها سخن رفته، ابن خلکان از منبع دیگری به نام سلامی یاد میکند که اطلاعات او گهگاه با آگاهیهایی که منابع دیگر بدست میدهند همخوانی ندارد؛ و ابن اثیر نیز در تالیف خود هم از کتاب ابن ازهر بهره میگیرد و هم از نوشتههای سلامی. گردیز، مورخ غزنوی نیز از تاریخ ولایتهای خراسان اسلامی که غالبا از آن نقلقول میشود، اما خود اثر از میان رفته، استفاده کردهاست. ابوعلی حسین بن احمد سلامی از کارکنان دستگاه دیوانسالاری سامانی در نیمه یکم سده چهارم هجری / دهم میلادی بود. با توجه به آگاهی احتمالی او درباره اوایل دوره صفاری، بارتولد حدس زده که وی از وزیران سامانی بود که اندکی پیش از شکست عمرو بن لیث از امیر اسماعیل بن احمد در ۲۸۷ ق / ۹۰۰ م خدمت امیر صفاری میکرده است. همچنین، گویا که بخش درباره صفاریان طبقات ناصری، نوشته منهاج بن سراج جوزجانی، مورخ غوریان در سده هفتم هجری/ سیزدهم میلادی در نهایت برگرفته از کتاب سلامی است. منبع واسطه شاید قصص ثانی ابن هیصم بودهاست. اما درباره کتاب اخیر چیز دیگری دانسته نیست. همچنین، حکایت متعدد درباره اوایل دوره صفاری در جوامعالحکایات (نظامالدین شمار آنها را ۳۷ حکایت میداند که نشاندهنده سنت شرقی در تازهترین شکل آن در سده هفتم هجری/سیزدهم میلادی است). عوفی منبع چندین حکایت خود را اخبار یعقوب لیث و اخبار آل لیث یاد میکند و ناظم حدس زده است که این منابع در واقع عناوین بخشهای مربوط در تاریخ ولایتهای خراسان بودهاند. سرانجام اطلاعاتی که در آثار جغرافینویسانی چون اصطخری و ابن حوقل و مروجالذهب مسعودی آمده، از جهت زمینههای سالشماری، باید از منبعی تعبیت کنند که پیش از اثر سلامی نوشته شده بودند. اصطخری در اثر جغرافیایی خود چنان به توصیف مفصل و جز به جز زرنگ میپردازد که گویی خود (یا سلف وی بلخی) به سیستان سفر کردهاست. مسعودی درباره آغاز کار یعقوب در کتاب بزرگ خود اخبارالزمان که مروجالذهب تلخیص آن است، سخن رانده است. متاسفانه مروج از سالهای زندگی یعقوب به سرعت میگذرد و گزارش مفصلی در اینباره بدست نمیدهد.
منابع تاریخی موجود درباره مشرق ایران، چه آنهایی که به عربی نوشته شدهاند و چه آنهایی که از قرن پنجم هجری/یازدهم میلادی به بعد به فارسی تصنیف گردیدند، کلا با صفاریان خصومت میورزند. بیشتر مورخان بازتابنده محیط اجتماعی سلسله مراتبی و اشرافی خلاف عباسی و امپراتوری سامانیان، غزنویان و سلجوقیان میباشند. این مورخان در اصل و نسب پست صفاریان با تحقیر مینگرند و آنها را عصیانگرانی میدانستند که بر ضد اقتدار قانونی خلفا بپا خاسته بودند، و رویهم رفته در نظر آنها صفاریان فراتر از راهزنان نبودهاند. ظاهرا امرای نخستین صفاری شخصا احساسات مذهبی شدیدی نداشتند، اگر چه شواهدی در دست است که آنها از ضرورت جلب رضایت طبقات مذهبی سنت بیخبر نبودهاند. با وجود این، مورخان بارها آنها را به رفض و مهمتر از همه به همدلی با خوارج متهم کردهاند، زیرا فرقه خارجی در سیستان مدتی درازتر از بیشتر بلاد شرقی اسلام دوام آورده بود. در اینکه صفاریان دارای اعتقادات خارجی بودهاند، جای تردید است، اما نمیتوان انکار کرد که یعقوب افواج خارجی را داخل سپاه خود کرده و از قابلیتهای جنگی آنها بهره برده بود. نظام الملک که دل مشغولی تهدید فدائیان غلات شیعه به ساختمان امپراتوری سلجوقی بوده، یعقوب را حتی اسماعیلی میداند. تنها در نوشتههای مسعودی که با شیعیان همدلی داشت، قابلیتهای تردیدناپذیر یعقوب به عنوان یک رهبر نظامی مشفقانه ارزیابی میشود.
در تاریخ سیستان که بخش عمده آن را مولف سگزی گمنامی در سالهای سده پنجم هجری/یازدهم میلادی نوشته است، مطالبی آمدهاست که دشمنی منابع سنی را بسیار تعدیل میکند. مولف کتاب وطنپرستی محلی زیادی نشان میدهد و در دستآوردهای یعقوب و عمرو با غرور مینگرد. زیرا این امیران، ولایت دوردست و نسبتا بیاهمیت سیستان را برای مدتی مرکز امپراتوری پهناوری کردند که بر طاهریان غالب آمده و بر خلفای عباسی ترس انداخته بود. تاریخ سیستان از صفاریان در طی دو قرن حیاتشان چنان به تفضیل سخن میگوید که میتوان آن را منحصرا تاریخ صفاریان نامید. تقریبا یک سوم کتاب به تاریخ سیستان و امیرهای صفاری در طی کمابیش ۱۴۰ سال میان به قدرت رسیدن یعقوب و تصرف سیستان به دست غزنویان در سال ۳۹۳ ق / ۱۰۰۳ م اختصاص دارد. گرایش نویسنده ناشناخته این کتاب، خنثیکننده سودمند نگرش دشمنانه تقریبا همه منابع دیگر است. این منابع دیگر که در محیطهای اشرافی و سنی دودمانهایی چون سامانیان، غزنویان و سلجوقیان کار میکردند، صفاریان را راهزنانی میدانستند که درازدستیهایی آنان، دودمان محبوبی چون طاهری را در خراسان برانداخت، بنیاد قدرت خلافت در جنوب ایران را سست و لرزان کرد و تنها تلاش بلندپروازانه ایشان برای براندازی دولت سامانیان در ماوراءالنهر پیشروی آنان را متوقف ساخت. نویسندگان سنی وابسته به دستگاه خلافت اتهام همدلی صفاریان با خوارج و استفاده آنها از سپاهیان خارجی را بارها گفتهاند. اما دستکم، این اتهام دومی راست است. وزیر بزرگ، نظامالملک توسی که ذهنش را اندیشه تهدید اسماعیلیان و فدائیان ایشان به چهارچوب امپراتوری سلجوقی پر کرده بود، گام را فراتر نهاده حتی یعقوب را از پیروان مذهب اسماعیلی میخواند. اما تاریخ سیستان صفاریان را تجسم غرور و میهندوستی محلی میبیند، رهبرانی که برای مدتی کوتاه سیستان را مرکز امپراتوری پهناوری کردند که گستره آن از کابل در شرق تا مرزهای عراق در غرب میرسید.
تبار
برخی از مورخان نسب یعقوب لیث را به خسروپرویز، میرسانند و معتقدند که در زمان حمله اعراب، یکی از فرزندان خسروپرویز در دزپل اقامت گزیده و در گمنامی زندگی میگذراند. نوادگان این شخص به علت آنکه از جانب عربها شناخته شده بودند، تصمیم به ترک آن محل گرفتند و در دژ هفتفواد اقامت کردند و چون در آنجا نیز احساس خطر نمودند، به سیستان رفتند و یعقوب از آن خاندان است و نسب او را چنین مینگارند: «یعقوب بن لیث بن معدل بن حاتم بن ماهان بن کیخسرو بن اردشیر بن قباد بن خسروپرویز». اما بهطور کلی، سند معتبری درباره نیاکان یعقوب وجود ندارد و در انتساب او به پادشاهان ساسانی جای تردید است، زیرا تقریبا عموم حکومتهایی که بعد از ورود اسلام در ایران تشکیل شدهاند، به نحوی خود را به یکی از خاندانهای بزرگ ایرانی قبل از اسلام منسوب کردهاند. علت این انتساب، از طرفی واکنش ایرانیان در مقابل عصبیت عربها و تحقیر عجم بودهاست و از طرف دیگر، بدین ترتیب میتوانستند از حس ملیتپرستی مردم استفاده کنند و با بیدار کردن غرور قومی از کمک و یاری آنها برخوردار شوند. علاوه بر آن به مقابله با فرستادگان خلفا پرداخته و حکومت مستقلی تشکیل دهند. فرمانروایان مسلمان، از ایرانی گرفته تا عرب و ترک، همگی خود را به گونهای به دودمان ساسانی متصل میکردند و بدینگونه، ساسانیان هیچگاه فراموش نشدند.
تاریخ سیاسی
یعقوب لیث
درهم نقرهای یعقوب لیث، ۳٫۰۷ گرم، بنجیر، ۲۶۱ هجری
یعقوب در سال ۲۵۹ با حیله و بدون جنگ بر نیشابور دست یافت. او در خراسان تجهیزات نظامی طاهریان را تصاحب نمود و جمعی از نظامیان و مردم خراسان را به سپاه خویش ملحق ساخت. یعقوب در این زمان در اوج قدرت به سر میبرد. او پیش از تصرف نیشابور طی نامهای به محمد بن طاهر اعلام کرده بود که به دستور خلیفه، قصد تصرف سرکوبی حسن بن زید را دارد. حال بعد از تصرف در خراسان، با امکانات بهتر میتوانست این مقصود را به انجام برساند. یعقوب در مسیر حرکت خود به سوی طبرستان، گرگان را تصرف کرد. پیش از ورود او به طبرستان، بعضی از امرای محلی که با داعی کبیر دشمنی داشتند به او پیوستند. یعقوب مقاومتهای داعی کبیر و مردم را درهم شکسته تا آمل پیشروی کرد. داعی کبیر از مردم خواست تا با تشکیل دستههای نظامی کوچک، به شیوه پارتیزانی، سپاهیان یعقوب را از پا درآورند، یعقوب نیز متقابلا بر مردم سخت گرفت: «تا ولایت چنان شد که از طعام و لباس هیچ با خلق نماند».
مردم به مقر افرادی که یعقوب به فرمانروایی بر شهرها میگماشت، میتاختند و به این طریق فرصت استقرار یافتن نیروهای صفاری را از ایشان سلب میکردند. یعقوب در تلاش برای دستیابی بر داعی کبیر وارد ارتفاعات منطقه نیز شدند و در حالی که بر پشت یاران خویش حمل میگردید، از فراز کوهها پایین آمد و چون باقی ماندن در منطقه را به ضرر خویش ارزیابی کرد، ناگزیر در محرم ۲۶۱ هجری به سوی گرگان بازگشت. یعقوب در این حمله دچار صدمات بسیاری گشت، ولی توانست خسارت جبرانناپذیری بر علویان وارد آورد.
عمرو لیث
فروپاشی صفاریان
نویسنده کتاب تاریخ سیستان، به صورت غیرمستقیم به نقش ترکها در فروپاشی سلسله صفاری اشاره دارد:
فرهنگ و ادبیات
بعد از فتح ایران به دست عربها، زبان عربی، زبان رسمی و دیوانی شناخته شد. چون صفاریان حکومت قسمتی از شرق ایران را به دست آورند، یعقوب که احساسات وطنپرستی و استقلال طلبی بر او غلبه داشت، به مخالفت با فرهنگ و زبان عربی - که ثمره و نشان غلبه بیگانگان بر سرزمینش محسوب میشد- برخاست. وقتی شاعری بنا بر رسم زمان، قصیدهای به عربی در مدح یعقوب لیث سرود، وی او را ملامت کرد که چرا به زبانی که نمیفهمد برایش شعر سرودهاست. با شنیدن این سخن، محمد بن وصیف که اداره امور دیوان یعقوب را بر عهده داشت، قصیدهای به فارسی در مدحش سرود و این قصیده آغاز سرودن شعر درباری به این زبان گردید. آیا یعقوب، واقعا زبان عربی نمیدانست یا تظاهر به ناآشنایی میکرد؟ دقیقا مشخص نیست. از طرفی بعید مینماید که او با حضور در جمع مطوعه، و در ارتباط و زد و خورد با خوارج که قسمت اعظم زندگیاش شامل میشود، از این زبان بهرهای نگرفته باشد. در تاریخ سیستان آمدهاست که بیشتر پیروان حمزه بن آذرک، عربها بودند. از طرف دیگر، وقتی میخوانیم که یعقوب هنگام گذر از ویرانههای خانه صالح بن نصر، وقتی با تاسف دبیرش از نوشته روی دیوار روبرو میشود، علت را جویا میگردد و دبیر نوشته را میخواند و ترجمه میکند. در جای دیگر آمدهاست که چون شعر عربی ممدوحان بر او عرضه شد، «او عالم نبود، درنیافت».
این نظریه که نخستین شعر فارسی در زمان صفاریان سروده شده است، درست نیست. نمونههایی از اشعار فارسی که در زمان طاهریان سروده شده مانند دو قطعه از حنظله بادغیسی در دست است و احتمالا زودتر از آن هم کوششهایی برای سرودن شعر به اوزان محلی یا در قالب شعر عربی بهطور پراکنده اینجا و آنجا صورت گرفته باشد، اما از آنها چیزی به دست ما نرسیدهاست. اقدام یعقوب محرکی در سرودن شعر فارسی شد و آغاز سنتی گردید که سامانیان، پیشروان راستین رستاخیز ادبی ایران، آن را برگرفته و گسترش دادند.
محمد بن وصیف، یعقوب را بر فتوحات متعدد و غلبه بر زنبیل و عمار خارجی و تسخیر سیستان، کرمان، فارس و هرات میسازد و میگوید:
ای امیری که امیران جهان خاصه و عام بنده و چاکر و مولای و سگ بند و غلام
ازلی خطی در لوح که ملکی بدید بیابییوسف یعقوب بن اللیث همام
محمد بن وصیف در زمان عمرو ونیز شاهد وقایع تاریخی بود و اشعاری در کشته شدن رافع (۲۸۳ ه. ق) دارد:
ای دل بکرین از طبران که فیروزه نمای از صدف مرجان
و رافع اکران که شدش خسفه از فعل الی حفص شدن جیشان
این شاعر که در دوره یعقوب، عمرو و طاهر را بهطور کامل دریافته بود، از بیارادگی طاهر در خلاصی عمرو آزرده خاطر بود، برای اینکه واقعیات را برای عمرو روشن سازد، اشعاری میسراید که عمرو با خواندن آنها نومید گشت و دل از این جهان برگرفت:
کوشش بنده سبب از بخشش است کار قضا بود و ترا عیب نیست
بود و ببود از صفت ایدست بنده درمانده بیچاره کیست
اول مخلوق چه باشد زوال کار جهان اول و آخر یکیست
قول خداوند بخوان فاستقم معتقدی شو بر آن بربایست
آخرین نشان محمد وصیف را در شعری مییابیم که بعد از دستگیری طاهر و یعقوب، پسران محمد بن عمرو، و گسیل آن به بغداد (۲۹۶ ه. ق) سروده است:
دولت یعقوب دریغا برفت مانت عقوبت به عقب بر حواس
عمر و عمر رفت و زو ماند یار مذهب روباه بنسل و نواس
ای غما کامد و شادی گذشت بود دلم دایم ازین پر هراس
هر چه بکردیم و بخواهیم دید سود ندارد زقضا احتراس
جهد و جد یعقوب باید همی تا که ز جده بدرآید ایاس
بر روی سنگ گور یعقوب دو بیت شعر عربی با ترجمه فارسی مشاهده شده است:
خراسان احویها و اکناف فارس و ما کنت عن ملک العرآق بآیس
سلام الدنیا و طیب بسیمها کان لم یکن یعقوب فیها بجالس
بگرفتم این خراسان با مک پارس یکسان ملک عراق یکسر از من نبود رشته
بدرود باد گیتی با بوی نوبهاران یعقوب لیث گویی در وی نبد نشسته
مولف مقاله «دو بیت فارسی بر تربت یعقوب لیث» آن اشعار را متعلق به محمد بن وصفیق میداند که به هر دو زبان شعر میگفته است.
شعرای دیگر زمان یعقوب عبارتند از:
بسام کرد
بسام کرد که از خوارج بود و بعد از صلح خوارج در نزد یعقوب ماند و به تبع محمد بن وصیف به فارسی شعر میگفت:
هر که نبود او بدل متهم بر اثر دعوت تو کرد نعم
عمر ز عمار بدان شد بری کاوی خلاف آورد تا لاجرم
دید بلا بر تن و جان خویش گشت به عالم تن او در الم
که حرم کرد عرب را خدای عهد ترا کرد حرم در عجم
هر که درآمد همه باقی شدند باز فنا شد که ندید این حرم
محمد بن مخلد
مخلد، یکی دیگر از شعرای عصر یعقوب است. او از مردم سیتان بود و به فارسی شعر میگفت و شعری درباره عمار خارجی و یعقوب دارد:
جز تو نزد حوا و آدم نکشت شیر نهادی بدل و بر منشت
معجز پیغمبر مکی تویی بکنش و بمنش و بگوشت
فخر کند عمار روزی بزرگ کو همانم من که یعقوب کشت
ترجمه و تکمیل کتاب «دانشور دهقان»، یکی دیگر از خدمات فرهنگی است که به یعقوب نسبت داده شدهاست. در مقدمه شاهنامه بایسنقری میخوانیم: یعقوب لیث که در صدد احیای سنن ایران قدیم بود، دستور داد این کتاب را که حاوی داستانهای ملی ایرانیان بود، به دربارش آورند و ابومنصور عبدالرزاق، وزیر، خواست مقدماتی فراهم سازد تا ضمن برگردان آن از زبان پهلوی به فارسی، قسمتهای مربوط به زمان خسروپرویز تا پایان یزدگرد سوم را نیز بر آن بیفزایند. این کار را مسعود بن منصور و چهار تن دیگر انجام دادند.
در عصر عمرولیث نیز میتوانی از چند شاعر نام برد:
فیروز مشرقی
مشرفی به پارسی شعر میگفت، و وفات این را ۲۸۳ ه.ق نوشتهاند:
مرغیست خدنگ ای عجب دیدی مرغی که شکار او همه جانی
داده پر خویش کرکس هدی تا نه بچهاش برد بمهمانا
ابوسلیک گرگانی
گرگانی که اشعارش بیشتر غزلیات آمیخته به طنز عامیانه است از هنرمندان دوره عمرولیث است. موسیقی محلی گرگان بخش به نام «ابوسلیک» دارد، شاید به نام این موسیقی با نام ابوسلیک شاعر، حکایت از آشنایی او با موسیقی داشته باشد:
خون خودگر بریزی بر زمین به که آب روی ریزی در کنار
بتپرستنده به از مردمپرست پند گیر و کار بند و گوشدار
گویا در زمان طاهر، دیگر اصرار به سرودن شعر فارسی از بین رفته، شعرا به عربی یا به عربی و فارسی شعر میگفتهاند، یعقوب، برادر طاهر، به شاعری که در چهار بیت عربی او را مدح کرده بود، چهارهزار درهم جایزه میدهد.
امیرخلف که برای مدتی در سالهای ۳۵۲ تا ۳۹۳ ه.ق در سیستان حکومت داشت، مردی علمدوست و دانشپژوه و دوستدار دانشمندان بود. از جمله خدمات فرهنگی امیرخلف، تفسیری بر قرآن است که به دستور او نوشته شده، شامل صد جلد است. امیرخلف برای تهیه این تفسیر، صد هزار دینار هزینه کرد. عتبی مولف تاریخ یمینی درباره این تفسیر مینویسد: «مشتمل بر اقاویل مفسران و تاویل متقدمان و متاخران و بیان وجوه قرائت و علل نحو و اشتقاق لغت و مشحون به شواهد امثال و ابیات و موشح به ایراد اخبار و احادیث است». و توضیح میدهد که این تفسیر در مدرسه صابونی نیشابور نگهداری میشد و بعد از حمله غز، به اصفهان منتقل شد (۵۴۵ ه. ق) و اکنون در کتابخانه آل خجند است. جرفاذقانی، مترجم تاریخ یمینی، نیز میافزاید: «این کتاب را که شامل صد جلد بوده، در اصفهان مشاهده کردهاست». بدیعالزمان همدانی و فقیه ابوبکر نیهی و خطیب فوشنج - از فضلا و خوشنویسان آن زمان که به فارسی و عربی شعر گفتهاند - نیز از نامیان دربار امیرخلف بودند. ابولفتح بستی نیز که معاصر او بوده، در مدح امیرخلف اشعاری سروده است.
سازندگیهای صفاریان
سکههای نقرهای یعقوب و عمرو لیث، ضرب شده در ۲۶۰ و ۲۶۹ هجری
یعقوب در شهر زرنگ میان دروازه فارس و طعام، کاخی ساخت که دارالعماره نیز در آن واقع بود. همچنین بنای قسمتی از بازارهای شارستان زرنگ را که در اطراف مسجد آدینه قرار داشتند، از آثار یعقوب لیث میدانند و گفته میشود یعقوب عایدات آن را که روزانه هزار درهم برآورد میشد، وقف مسجد آدینه در سیستان و مسجدالحرام در مکه کرده بود. مقدسی نیز بنای یکی از منارههای مسجد جامع شهر زرنگ را ساخته یعقوب لیث میداند. از بناهای دیگری که به یعقوب لیث نسبت میدهند، قلعه سعیدآباد در شهرستان اصطخر است که چون بر آن غلبه یافت، خرابش کرد، ولی بعدها که به ساختمانی جهت زندان نیاز پیدا شد، دستور داد که در همان محل زندان بسازند. «و آنجا را زندان خشمگرفتگان و کسانی که از کشتن ایشان چشم میپوشید، قرار داد».
کاخ عمرولیث نیز در شهر زرنگ، میان دو دروازه فارس و طعام قرار داشت و ساختمان بزرگی که خزانه او را تشکیل میداد، میان دو دروازه کرکویه و نیشک واقع بود. بنای شهر سینج را نیز به عمرولیث نسبت میدهند، این شهر از توابع کرمان و در نزدیکی ایالت سیستان بودهاست. او در نیشابور، در کنار «میدان حسین» و در نزدیکی زندان شهر، دارالعماره ساخت. دارالعماره خراسان در عهد اکاسره تا آخر عهد طاهریان در بلخ و مرو بود، و چون دولت به بنی لیث رسید، عمرو بن لیث در نیشابور دارالعماره را ساخت و نیشابور دارالملک خراسان شد. همچنین در شهر شیراز به سال ۲۸۱ هجری قمری مسجدی معروق به «جامع عتیق» بنا نهاد. «گفتهاند آن مقام هرگز از ولی خالی نبوده و بین محراب و منبر دعا را اجابت بود». ساختمان مسجد دیگری در جیرفت به عمرولیث نسبت داده میشود که در زمان تسلطش بر کرمان بنا شده است؛ و گفته میشود طغرلشاه در این مسجد دفن است. رباطی را نیز در راه سیستان به کرمان و فارس از آثار او به حساب میآورند. آبادانیهای عمرو در اطراف نیشابور تا سالهای بعد نیز شهرت داشتهاست. بیهقی مینویسد: «چون خبر او (شورش ابوعلی سیمجور و حرکت او به سوی نیشابور) به امیر محمود رسید، از شهر (نیشابور) برفت و به باغ عمرولیث در یک فرسنگی شهر فرود آمد».
طاهر، جانشین عمرو، در بست، باغی ساخت که دارای ۹ گنبد بود و کاخی بر کناره هیرمند که به «قصر بوالحسنی» معروف است.
به بازماندگان صفاری نیز بناهایی نسبت داده میشود. مولف کتاب احیاءالملوک مینویسد: طاهر بن محمد بن طاهر خلف در زمان سلجوقیان در قلعه ارگ سیستان بنایی ساخت که به «سرای طاهری» معروف است و ویرانههای آن سخن از عظمت این خاندان دارد.
در سیرجان نیز، در اطراف شهر، دو رشته قنات وجود داشته که آب منازل و باغهای شهر را تامین میکردهاند. این دو رشته را به بازماندگان صفاری نسبت میدهند.
تاریخ اجتماعی صفاریان
فهرست امیران صفاری
پینوشت | [
"۲۴۷ (قمری)",
"۸۶۱ (میلادی)",
"۳۹۳ (قمری)",
"۱۰۰۲ (میلادی)",
"زرنگ",
"حمله اعراب",
"زبان فارسی",
"یعقوب لیث",
"علویان طبرستان",
"بنی عباس",
"عمرو لیث",
"امیر اسماعیل سامانی",
"تئودور نولدکه",
"واسیلی بارتولد",
"آگوست مولر (خاورشناس)",
"محمد بن جریر طبری",
"ابن خلکان",
"اصطخری",
"ابن حوقل",
"مروجالذهب و معادنالجوهر",
"تاریخ سیستان",
"دزفول",
"بم",
"طاهر بن محمد صفاری",
"تاریخ اجتماعی صفاریان",
"فهرست امیران صفاری",
"دانشنامهٔ ایرانیکا"
] | [
"صفاریان",
"انحلالهای ۱۰۰۲ (میلادی) در آسیا",
"انحلالهای ۱۰۰۳ (میلادی) در آسیا",
"ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۸۶۱ (میلادی)",
"ایالتها و قلمروهای منحلشده در ۱۰۰۰ (میلادی)",
"ایالتها و قلمروهای منحلشده در دهه ۱۰۰۰ (میلادی)",
"بنیانگذاریهای ۸۶۱ (میلادی) در آسیا",
"بنیانگذاریهای ۸۶۷ (میلادی)",
"پادشاهیهای پیشین آسیا",
"تاریخ ازبکستان",
"تاریخ افغانستان",
"تاریخ پاکستان",
"تاریخ تاجیکستان",
"تاریخ ترکمنستان",
"تاریخ سیستان",
"تاریخ ولایت نیمروز",
"دربارهای فارسیزبان",
"دودمانهای پاکستان",
"سلسلههای مسلمان",
"سیستان",
"کشورهای پیشین در آسیا"
] |
228 | استان بوشهر | 2 | 1,649 | 0 | [
"استان هجدهم"
] | false | 1,320 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام استان",
"Item2": "بوشهر"
},
{
"Item1": "نقشه موقعیت",
"Item2": "IranBushehr-SVG.svg"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "Bushehr_Map.svg"
},
{
"Item1": "مرکز",
"Item2": "[[بوشهر]]"
},
{
"Item1": "مساحت",
"Item2": "۲۲،۷۴۲"
},
{
"Item1": "سال جمعیت",
"Item2": "۱۳۹۵"
},
{
"Item1": "جمعیت",
"Item2": "1,163,400"
},
{
"Item1": "پراکندگی جمعیت",
"Item2": "۴۵"
},
{
"Item1": "شهرستان",
"Item2": "۱۰"
},
{
"Item1": "زبانها",
"Item2": "[[فارسی]]،در نواحی شمالی [[زبان لری]]، و اقلیت [[عربی]]"
},
{
"Item1": "استاندار",
"Item2": "[[عبدالکریم گراوند]]"
}
],
"Title": "استان ایران"
} | ساحل بوشهر مرکز استان
ساحل سیراف از بنادر استان
استان بوشهر از استانهای جنوبی ایران و هفدهمین استان بزرگ کشور به لحاظ مساحت است که در حاشیه خلیج فارس قرار دارد. مرکز این استان بندر بوشهر میباشد.
این استان بهعلت قرار گرفتن در ساحل استراتژیک خلیج فارس، صادرات و واردات دریایی، صنعت صیادی، وجود ذخایر نفت و گاز (پارس جنوبی و شمالی)، کشاورزی و نخلداری و وجود نیروگاه هستهای از اهمیت راهبردی و اقتصادی برخوردار است؛ به گونهای که پایتخت انرژی ایران لقب گرفتهاست.
مبارزه مردم تنگستان علیه نیروهای خارجی در یکصد سال اخیر از شاخصهای مهم تاریخی این استان است.
جغرافیا
موقعیت
استان بوشهر از شمال به قسمتی از استان خوزستان و استان کهگیلویه و بویراحمد، از شرق به استان فارس، از جنوب و غرب به خلیج فارس و از جنوب شرق به قسمتی از استان هرمزگان محدود است. این استان با مساحتی حدود ۲۷،۶۵۳ کیلومتر مربع، جمعیتی برابر ۱۱۶۳۴۰۰نفر دارد. استان بوشهر با خلیج فارس بیش از ۷۰۷ کیلومتر مرز دریایی دارد.
استان بوشهر بین ۲۷درجه و ۱۹دقیقه تا ۳۰درجه و ۱۶دقیقه عرض شمالی و ۵۰درجه و ۱دقیقه تا ۵۲درجه و ۵۹دقیقه طول شرقی از نصفالنهار گرینویچ قرار دارد.
تقسیمات کشوری
استان بوشهر دارای ۱۰ شهرستان، ۲۴ بخش و ۴۶ دهستان و شامل ۳۷ شهر و حدود ۹۱۰ آبادی میباشد.
طبیعت
مرتفع
استان بوشهر از دو بخش جلگهای حاشیه ساحلی غربی و کوهستانی نوار شرقی منتهیالیه زاگرس جنوبی است.
ارتفاعات استان بوشهر که ادامه زاگرس فارس میباشد گچترش (رشته کوه) نام دارد. در نواحی جنوبی ارتفاعات به دریا نزدیک میشوند و به ارتفاعات نوکند مشهورند. قلل درانگ - کلات بوریال مند و کجور در رشته کوه کار یا کارتنگ سواحل تنگستان قرار دارند.
مهمترین کوههای استان شامل: کوه خورموج (با ارتفاع ۱۸۶۰ مرتفعترین قله استان بوشهر) در شهرستان دشتی، کوههای گیسکان (۱۶۰۰متر) و بزپر یا پشت پر (۱۴۲۰متر) در شرق برازجان، کوه سیاه (۱۵۰۰متر) در دشت پلنگ، کوه درنگ (۱۲۲۳متر) در شهرستان دیر، گچور (۱۶۰۳متر) و بوریال (۷۳۰متر) در تنگستان و ارتفاعات بوشکان و پازنان است.
جلگه ساحلی استان در امتداد رود دالکی و دهانه رود حله دارای ۷۰ کیلومتر و در امتداد رود مند دارای ۱۲۰ کیلومتر عرض میباشد؛ و اغلب خاک منطقه شور و قلیایی است.
حوزه آبریز استان: رود مند که علاوه بر رودخانههای استان فارس، رودخانههای شور خورموج - دشت پلنگ - سنا - باغان در استان همه به آن سرازیر میشوند. رود حله که از به هم پیوستن رودخانه دالکی و شاپور تشکیل میشود، هر دو به خلیج فارس میریزند.
رودخانههای اهرم - دره آبداری و گپ و شور گناوه از رودخانههای فصلی استانند.
نه چشمه آبگرم در پهنای استان قرار دارد.
چهار ناحیه طبیعی استان تحت حفاظت محیط زیست قرار دارند که شامل: منطقه حفاظتشده مند، منطقه حفاظتشده نایبند، منطقه حفاظتشده حله و پناهگاه حیات وحش کوهسیاه میباشد.
آب و هوای استان گرم و خشک و در نواحی ساحلی گرم و مرطوب است. حداکثر دمای مطلق آن ۵۲٫۵ درجه سانتیگراد و حداقل آن ۱- درجه و دمای متوسط سالانه استان ۲۵٫۷ درجه میباشد. میانگین بارش ۲۲۰ میلیمتر است. هوای آن ۷ ماه گرم - ۲ ماه معتدل تا سرد و ۳ماه معتدل تا گرم میباشد. چهارده باد محلی در این استان شناخته شدهاست. در زمستان ۱۳۹۵، با کاهش شدید دمای هوا در سطح استان بوشهر که گفته میشود به دلیل حرکت رودخانه اتمسفری عظیمی از رطوبت و بخار اب از سمت خلیج گینه در شرق اقیانوس اطلس به سمت ایران بودهاست، برف شهرستانهای جم، دشتی، تنگستان و دشتستان در استان را فرا گرفت.
زیاگان و گیاگان
پوشش گیاهی استان بوشهر بسته به موقعیت جغرافیایی منطقه فرق میکند. در مناطق گرم و خشکی چون مناطق حفاظتشده مند و حله و پارک ملی نایبند درختان غالب گونههای بومی آکاسیا، کهور ایرانی، کنار، و گز است. در کنار رودخانهها نی و لوئی نیز میرویند. جنگلهای حرا نیز از جمله جنگلهای معروف استان هستند که در مقیاس جهانی واپسین محدوده پراکنش جهانی آنها در کرانههای شمال غربی آسیا بهشمار میروند. بیشترین اجتماع این جنگلها در استان در خلیج نایبند است.
استان بوشهر به دلیل قرار داشتن در کنار آب، دارای ماهیانی در فهرست زیاگان خود است که شامل ۱۷ گونه در ۹ تیره مختلف میشوند. بیشتر اینگونهها از تیره کپورماهیان هستند و یک گونه از آنها (گربهماهیای با نام علمی Glyptothorax silviae) بومزاد این ناحیه است. در رودخانههای این استان همچنین میتوان گونههای اقتصادی باارزش همچون شیربت را نیز پیدا کرد.
پرستوی دریایی کاکلی بزرگ از جمله پرندگان ساکن در جزیرههای استان است.
دوزیستان و خزندگان این استان شامل ۴۲ گونه هستند که از این تعداد ۳ گونه دوزیست و باقی خزندهاند. دوزیستان شامل دو تیره وزغهای راستین (وزغ بیگوش و وزغ سبز) و قورباغههای راستین (قورباغه مانداب) میشوند. در میان خزندگان، دو گونه لاکپشت پوزهعقابی و سبز در آبهای خلیج فارس زندگی میکنند و برای تخمگذاری به جزایر و کرانههای این استان میآیند. چندین گونه جکو، آگاما، اسکینگ، سوسمار خاردار، و بزمجه نیز در کنار مارهایی چون مار قطیانی، قمچه مار، سرسیاه، سوسن و غیره در بوشهر یافت میشوند. چهار مار کبری، جعفری، گرزه مار، و افعی شاخدار از جمله مارهای سمی استان هستند.
این استان به دلیل داشتن جنگلهای حرا، میزبان تعداد بسیاری از پرندگان آبزی است. نوار ساحلی خلیج فارس و نیز جزیرههای این خلیج همچنین جایگاه تخمگذاری و پرورش پرندگان دریایی همچون پرستوی دریایی کاکلی بزرگ، پرستوی دریایی کاکلی کوچک، و سلیم خرچنگخوار هستند. مناطق کوهستانی استان بوشهر نیز که پوشش گیاهی بنه و بادام کوهی دارند گونههای فراوانی را در خود جای میدهند. از آن جمله میتوان به سهره طلایی، سهره صورتی، گنجشک کوهی، سسکها، و طرقه آبی و کوهی اشاره کرد.
در مجموع ۳۱ گونه پستاندار از ۶ راسته در ۱۵ تیره گوناگون در این استان یافت میشوند. اینها شامل ۳ گونه خفاش، ۱۰ گونه گوشتخوار (از جمله کفتار، پلنگ، گربه جنگلی و خدنگ بزرگ)، و ۵ گونه جفتسم میشوند. به تازگی همچنین موش سیاه به جنگلهای حرا هجوم آورده و حیات بسیاری از پرندگان تخمگذار در آن ناحیه را تهدید کردهاست.
تاریخچه استان
نقشهای از سرزمین ایلام باستان (قرمز) و نواحی همسایه آن
قدیمیترین نشانههای به دست آمده از سکونت در سرزمین بوشهر، به عهد ایلامی و تمدن بینالنهرین برمیگردد. در زمان مادها در آغاز سده هشتم قبل از میلاد سرزمین بوشهر جزء یکی از ایالتهای جنوب غربی آن دولت بوده و در زمان حکومت هوخشتره جزو ساتراپنشین چهاردهم دولت ماد بودهاست. از دوره هخامنشیان آثار با ارزشی در اطراف شهر برازجان کشف شدهاست. در دوره ساسانیان و در زمان اردشیر بابکان شهر و رام اردشیری در دو فرسنگی شهر بوشهر بنا نهاده شد که اکنون خرابههای آن به نام ریشهر معروف است. شهر بوشهر در گذشته به اسامی لیان، ریشهر، راشهر، انطاکیه، بندر نادری یا ابوشهر نامیده میشدهاست. از اواخر قاجاریه تا سال ۱۳۱۶ کشور ایران به ۲۷ بخش تقسیم شده بود که بوشهر، بنادر و جزایر خلیج فارس یکی از این بخشها محسوب میگردید. از سال ۱۳۱۶ در تقسیمات جدید کشوری، بوشهر و توابع آن یکی از شهرستانهای استان هفتم (فارس) محسوب شده و جزء قلمرو استانداری فارس گردید. در سال ۱۳۳۹ تغییراتی در تقسیمات سیاسی کشور داده شد و بوشهر و توابع آن به نام فرمانداری کل بنادر و جزایر خلیج فارس به مرکزیت بوشهر از استان فارس جدا گردید. در اوایل دهه ۱۳۴۰ این فرمانداری کل و فرمانداری کل بنادر و جزایر دریای عمان تحت عنوان فرمانداری کل بنادر و جزایر خلیج فارس و دریای عمان ادغام گردید. در آذر ماه سال ۱۳۴۶ این فرمانداری کل به استان ساحلی تغییر نام یافت و بوشهر و توابع آن زیر نظر استانداری ساحلی به مرکزیت بندر عباس قرار گرفت. در آذر ماه سال ۱۳۴۹ شهرستانهای بوشهر و دشتستان تحت عنوان فرمانداری کل بوشهر از استان ساحلی جدا گردید و نهایتا در تاریخ ۹ مهرماه ۱۳۵۲ استان بوشهر با دو شهرستان بوشهر و دشتستان تشکیل و پس از آن تاکنون به ۱۰ شهرستان تقسیم شدهاست.
نژادهای پیش از ورود آریاییان
با توجه به کشفیات باستانشناسی و مدارک مکتوب تاریخی، معلوم گردیدهاست که بخشهای گوناگون ایران از جمله استان بوشهر سکونتگاه نژادها و گروههای گوناگونی بودهاست. پیش از ورود و استقرار آریائیان در منطقه بوشهر، نژادهای بومی در این سامان میزیستهاند و مدارکی که از عصر حجر، کاکولیتیک و برنز (مفرغ) قدیم باقیماندهاست بر این قضیه گواهی میدهد که علاوه بر نژاد مدیترانهای، نژادهای دیگر مانند: دراویدی، سیاهپوست، سامی، عیلامی، سومری، نوردیک، عرب در سرزمین بوشهر سکونت داشتهاند یا به مرور به این منطقه مهاجرت کردهاند؛ و فرهنگهای متفاوتی در آنجا با هم اختلاط یافته بودهاست.
استان خلیج فارس
از سال ۱۳۸۱ که تحریف نام خلیج فارس ابعاد بیشتری گرفت عدهای برای صیانت از نام خلیج فارس راهکارهایی دادند از جمله پیشنهاد دادند که استان بوشهر به استان خلیج فارس تغییر نام پیدا کند. اما این پیشنهادها همواره با مخالفت بعضی نمایندگان یا بعضی افراد روبهرو شد.
عدهای نیز پیشنهاد دادند که استان جدیدی متشکل از جزایر خلیج فارس بنام استان خلیج فارس به مرکزیت جزیره ابوموسی تشکیل شود اما همه این پیشنهادها تاکنون بلاتکلیف ماندهاست. به هر حال ایده نام استان بوشهر به استان خلیج فارس یا دریای پارس موضوعی است که در ایران طرفدارانی دارد.
زمینلرزه ۹۲
زمینلرزه شدید ۶٫۱ ریشتری ۲۰ فروردین ۱۳۹۲ در شهرستان دشتی استان بوشهر در فاصله ۱۶ کیلومتری شهر کاکی، ۲۷ کیلومتری شهر خورموج (مرکز شهرستان دشتی) و ۹۰ کیلومتری بندر بوشهر رخ داد که کانون این زمینلرزه در شمال شرق شهر کاکی و تقریبا در همین فاصله در شمال غرب شهر شنبه رخ بود، که شهر کوچک شنبه و روستاهای تابع آن در بخش شنبه و طسوج بشدت تخریب شده، ۳۷ نفر تلفات جانی و ۹۰۰ نفر مصدوم (بیش از ۱۰۰ نفر بستری شده) و حدود ۳۱۰۰ واحد مسکونی دچار آسیب شد که ۱۸۰۰ واحد آسیب جدی دید.
مردمشناسی
جمعیت
جمعیت و پراکندگی: استان بوشهر بر اساس سرشماری سال۱۳۹۰ بالغ بر ۱٫۰۳۲٫۹۴۹ نفر جمعیت دارد که از این مقدار، ۶۸٫۲ درصد در نقاط شهری و بقیه در نقاط روستایی سکونت داشته و کمتر از یک درصد آنان غیر ساکن هستند. ساختار جنسی و سنی: در این استان نسبت جمعیتی ۱۱۹ و تراکم جمعیت استان در سال ۱۳۹۰ برابر با ۴۵ نفر در هر کیلومتر مربع میباشد. نرخ رشدجمعیت از سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ برابر با ۳/۱۱درصد است بوشهر بالاترین میزان رشد جمعیت در ایران را داراست این نرخ بین سالهای ۷۰–۱۳۶۵ برابر با ۵۵/۲ بودهاست. بعد تفکیک خانوار ۴٫۱ بودهاست.
ساختار جنسی و سنی:
وضع زناشویی: در مهر ماه ۱۳۶۵ ش در بین جمعیت ۱۰ ساله و بیشتر نقاط شهری استان بوشهر ۱/۵۶ درصد از مردان و ۴/۶۵ درصد از زنان، حداقل یک بار ازدواج کرده بودند. این نسبت در نقاط روستایی برای مردان ۳/۵۶ درصد و برای زنان ۶/۶۳ درصد بودهاست. نسبت افراد هرگز ازدواج نکرده در جمعیت ده ساله و بیشتر در نقاط شهری، برای مردان ۹/۴۱ درصد و برای زنان ۱/۳۳ درصد و در نقاط روستایی، برای مردان ۳/۴۲ درصد و برای زنان ۱/۳۵ درصد بودهاست.
مهاجرت
منطقه بوشهر به لحاظ موقعیت سوقالجیشی و وجود شرکتهای بزرگ نفتی و اجرای طرحهای صنعتی بزرگ مانند نیروگاه اتمی بوشهر و کشتی سازی، نیروی انسانی فعال استانهای مجاور و مناطق دیگر را به خود جذب کردهاست. در داخل منطقه نیز جابهجایی جمعیت افزایش یافتهاست، زیرا به علت کمبود امکانات کشاورز بهویژه کمبود آب و زمینهای مورد نیاز و نبودن امکانات رفاهی و نیز پایین بودن سطح درآمد کشاورزان، مهاجرت روستائیان به شهرهای استان شدت گرفتهاست. به علت نزدیک بودن این استان به شیخ نشینهای خلیج فارس، عدهای از اهالی منطقه، برای کار و امرار معاش به کشورهای واقع در کرانه خلیج فارس و دریای عمان مهاجرت کردهاند.
زبان و گویشها
زبان بیشتر مردم استان بوشهر فارسی (گویش بوشهری) است. مناطق شمالی این استان با گویشی از زبان لری تکلم میکنند. لهجهها و گویشها در روستاها بیشتر از شهرها تنوع دارد. برخی از اهالی جزیره شیف و بنادر کنگان و عسلویه نیز به زبان عربی صحبت میکنند. فارسی در منطقه بوشهر با گویش بردستانی، گویش دشتی، گویش تنگستانی، گویش کازرونی و گویش اچمی گفتگو میشود. مردم سواحل خلیج فارس و جزایر آن به گویشی صحبت میکنند که رگههایی از گویشها و زبانهای شبانکارهای، بلوچی، ترکمنی، لری و برخی واژههای انگلیسی، هلندی، پرتغالی، هندی و عربی را داراست ولی استخوانبندی و ریشه آن فارسی است. مردم شهرستانهای شمالی استان مانند دشتستان، گناوه و بهویژه دیلم با زبان لری و مردم شهرستانهای جنوبی مانند قسمتهایی از شهرستانهای دیر، کنگان و بهویژه جم نیز به فارسی لهجهدار صحبت میکنند.
اقوام
نظرسنجی سال ۱۳۸۹
طی پژوهشی که شرکت پژوهشگران خبره پارس به سفارش شورای فرهنگ عمومی در سال ۸۹ انجام داد و براساس یک بررسی میدانی و یک جامعه آماری از میان ساکنان ۲۸۸ شهر و حدود ۱۴۰۰ روستای سراسر کشور، درصد اقوامی که در این نظر سنجی نمونه گیری شد در استان بوشهر به قرار زیر بود: ۹۱٫۸ فارس (۹۲% مرد، ۹۱٫۳% زن)، ۱ ترک (۱% مرد، ۱٫۱% زن)، ۴٫۱ عرب (۳% مرد، ۴٫۳% زن)، ۲٫۱ لر (۲% مرد، ۲٫۲% زن)، ۰٫۵ سایر و ۰٫۵ بدونجواب بودند.
دین
بیشتر اهالی استان را پیروان اسلام تشکیل میدهند که اکثریت شیعه هستند و اهل سنت نیز بیشتر در شهرستان کنگان و عسلویه در جنوب شرق استان و جزیره شیف زندگی میکنند.
اقتصاد
استان بوشهر به دلیل وجود منابع عظیم نفت و بخصوص گاز پایتخت انرژی ایران لقب گرفتهاست.
اقتصاد استان به بخشهای کشاورزی، تجارت، دامداری، شیلات و تا حدودی زیادی به صنعت متکی است.
تجارت با کشورهای عربی همسایه باعث رونق اقتصادی شدهاست.
کشاورزی
از نظر کشاورزی درختی این استان در تولید خرما یکی از استانهای مهم کشور میباشد و مهمترین مرکز کشت گوجه فرنگی خارج از فصل است. همچنین از باغهای محدود و کوچک مرکبات نیز بهطور پراکنده برخوردار است. شهرستان دشتستان و تنگستان از لحاظ تولید سالانه خرما و مرکبات مقام اول و دوم را در استان کسب کردهاند. میزان تولید خرما در حدود هشتاد هزار تن و میزان تولید مرکبات حدود ده هزار تن است.
مهمترین محصولات زراعی آن را گندم و جو آبی و دیم، تنباکو، پیاز، کنجد، سبزی، صیفی و نباتات علوفهای تشکیل میدهد.
صید ماهی و میگو یکی از مهمترین فعالیتهای اقتصادی مردم این استان را تشکیل میدهد.
پرورش بز و گوسفند و گاو و شتر و طیور در استان رونق نسبی دارد.
استان بوشهر به دلیل اقلیمی یکی از مراکز مهم پرورش شتر در ایران میباشد و حدود ۳۰۰۰نفر شتر در آن ثبت شدهاست که در اغلب نواحی آن وجود داشته و به صورت سنتی نگهداری میشود. همه شترهای استان بوشهر از نوع یک کوهانه هستند و چهار نژاد دشتی (ذبه)، ترکی، عربی و نژادهای آمیخته در استان وجود دارد. نژاد دشتی از مهمترین نژادهای شتر استان و از بهترین نژادهای پشمی کشور است که از پشم آن عباهایی بافته میشود که در داخل کشور و کشورهای حاشیه خلیج فارس از مقبولیت بالایی برخوردار است. صنعت عبابافی در استان بوشهر یکی از صنایع وابسته به شتر بودهاست و هماکنون تعداد محدودی کارگاه در روستای کردوان شهرستان دشتی به امر تولید پارچه عبا مشغولند.
صنایع
صنایع این استان نیز به دو بخش صنایع دستی و ماشینی تقسیم میشوند و مهمترین آنها را صنایع کشتی و لنج سازی، توربافی، کوزه، سفال، گلیم و گبه و… تشکیل میدهد. به غیر از شرکت ملی صنایع دریایی و نیروگاه اتمی مالکیت صنایع استان عمدتا به بخش خصوصی تعلق دارد.
بوشهر، پیش از بسیاری از شهرهای مهم ایران دارای صنایع جدیدی از قبیل یخسازی و برق بودهاست. مردم بوشهر از اولین ایرانیانی بودند که با مجله و روزنامه آشنا شدند. یکی از نخستین شهرهایی که کارخانه چاپ سنگی را وارد کرد، بوشهر بود؛ از همین رو در بوشهر روزنامههای زیادی همچون «مظفری»، «خلیج ایران» و «ندای جنوب» به چاپ و نشر میرسید.
هماکنون استان بوشهر با توجه به موقعیت استراتژیک خود و داشتن منابع و صنایع مختلفی نظیر نفت و گاز، بهویژه میدانهای گازی پارس جنوبی در عسلویه و کنگان و پارس شمالی در دیر، بردخون و شهرستان دشتی به عنوان بزرگترین منبع مستقل گازی در جهان و وجود پالایشگاه عظیم گاز در جم و نیز دارا بودن یکی از مهمترین ترمینالهای صادرات نفت خام جهان در جزیره خارگ و همچنین اجرای طرحهای کلان صنعتی از قبیل نیروگاه اتمی بوشهر، کشتیسازی و مانند اینها، انتظار میرود در آیندهای نزدیک، سیمای خود را به عنوان یکی از مناطق مهم صنعتی و اقتصادی جهان تغییر دهد.
نیروگاهها
نیروگاه اتمی بوشهر، که در صورت بهرهبرداری، بیش از هزار مگاوات برق در فاز اول تولید و به ظرفیت تولید برق کشور میافزاید، توان فعلی و اصلی تولید انرژی استان را شامل میگردد.
نیروگاه گازی بوشهر
نیروگاه متمرکز پارس جنوبی
نیروگاه گازی عسلویه
نیروگاه گازی تولید برق کنگان
نیروگاه خارک
نیروگاه سیکل ترکیبی چغادک
نیروگاه سیکل ترکیبی بندر گناوه
حمل و نقل
بندر گناوه
راه هوایی
استان بوشهر دارای پنج فرودگاه در شهرهای بوشهر، خارک، عسلویه، بندر امام حسن و جم میباشد؛ که از این میان، فرودگاه بندر بوشهر جزو سه فرودگاه قدیمی کشور میباشد. ارتباط شهرهای بوشهر و عسلویه با کشورهای حاشیه خلیج فارس به صورت هوایی تعریف شدهاست. هماکنون کار مطالعات احداث فرودگاه جدید بوشهر آغاز شدهاست و قرار است این فرودگاه در ۲۵ کیلومتری بندر بوشهر با پنج هزار هکتار وسعت ایجاد گردد. احداث این فرودگاه در نزدیکی شهر چغادک نیاز ۱۰۰ سال آینده استان بوشهر را برطرف مینماید. فرودگاه جدید بوشهر به گونهای جانمایی شدهاست که در مرکز شش شهر گناوه، برازجان، دلوار، خورموج، اهرم و بوشهر قرار گرفتهاست.
شبکه راههای زمینی
عمدهترین شبکه راههای زمینی استان عبارتند از:
بوشهر گناوه دیلم اهواز تهران
بوشهر گناوه دیلم آبادان خرمشهر
بوشهر چغادک برازجان شیراز
بوشهر چغادک کنگان بندر لنگه بندرعباس
جم فیروزآباد شیراز
به منظور تسهیل ارتباطات زمینی استان در حال حاضر پروژههای بزرگراه بوشهر شیراز از محور چغادک _ برازجان و جاده اهرم فراشبند و بزرگراه درون استان چغادک عسلویه در حال انجام میباشد.
شبکه راهآهن
محور راهآهن شیراز-بوشهر-عسلویه هماکنون در دست ساخت است.
قطعه اول پروژه به طول ۳۷ کیلومتر و قطعه دوم نیز به طول ۶۱ کیلومتر با اعتباری بالغ بر ۵۱ میلیارد تومان آغاز شدهاست.
این محور از ایستگاه مرودشت در شمال شیراز آغاز و پس از عبور از رحمتآباد، ایزدخواست، فتحآباد، کوار، فیروزآباد، فراشبند، کلمه، اهرم و چغادک به بوشهر منتهی میشود. ادامه این محور نیز از اهرم شروع و پس از خورموج و بندر کنگان به بندر عسلویه منتهی خواهد شد.
به لحاظ وجود تاسیسات عظیم در پارس جنوبی و به منظور ایجاد فرصتهای شغلی جدید و توسعه فعالیت اقتصادی محور بوشهر به سمت عسلویه در اولویت قرار گرفتهاست. تامین اعتبار این پروژه توسط وزارت راه و نفت صورت گرفتهاست. طول کل پروژه راهآهن شیراز - بوشهر - عسلویه ۶۴۷ کیلومتر میباشد.
بنادر
مهمترین بنادر استان شامل بندر بوشهر، بندر گناوه، بندر دیلم، بندر ریگ، بندر دیر، بندر کنگان، بندر نخل تقی، بندر عسلویه میباشد. بندر بوشهر با دارا بودن ۷ پست اسکله به طول بیش از ۱۱۷۰ متر، ظرفیت پذیرش کشتیهای پانزده هزار تنی و تخلیه و بارگیری بیش از ۳ میلیون تن کالا در سال را دارد. این بندر دارای فضایی بالغ بر ۳۷ هزار مترمربع انبار سرپوشیده میباشد.
اسکله مسافرتی والفجر نیز به جابهجایی بار و مسافر میان این استان و کشورهای حاشیه خلیج فارس میپردازد.
فهرستها
آثار ملی
رهآورد و صنایع دستی
رهآورد خوراکی: خرما، ارده، ماهی، میگو و مسقطی
صنایع دستی: گبه، گلیم، نمدمالی، حصیربافی، سوزن دوزی، زنبیل و سبد، جارو، سفالگری، مشک، لنجسازی، قایقسازی، توربافی، تونیره بافی، و دولچه
جاذبههای گردشگری
دخمههای شهر باستانی سیراف
قلعه نصوری
جاذبههای تاریخی
شهر باستانی سیراف
شهر باستانی ریشهر
بافت شهر بوشهر
موزه رییسعلی دلواری
کلیسای خارک
مسجد بردستان (دیر)
قلعه نصوری
کاخ بردک سیاه
گور دختر
کشتی رافائل
خانه قاضی
امامزاده عبدالمهیمن
عمارت کلاهفرنگی بوشهر
عمارت گلشن
کلیسای ارامنه گریگوری
گورستان مهاجمین انگلیسی
قبر جنرال
عمارت کوتی
مدرسه سعادت
عمارت ملک بوشهر
کاخ سنگ سیاه
کوشک اردشیر
سنگنبشته هخامنشی (جزیره خارک)
دژ برازجان
نیایشگاه مند
کاخ بردکسیاه
امامزاده شاهزاده ابراهیم
قلعه خورموج
امامزاده امام حسن
قلعه عظیم منصورخان شبانکارهای
مناطق باستانی بیشهر وهزار مران
انبارکهنه شبانکاره
انبار خان
جاذبههای گردشگری
سواحل خلیج فارس
کوه پدری
آبشار زیرراه
آبشار فاریاب پشتکوه
مناطق تفریحی باغ شمالی هلیله
غار چهلخانه
مناطق حفاظت شده
منطقه حفاظت شده مند (زیستگاه آهو و جنگلهای حرا، شهرستان دیر)
منطقه حفاظتشده حله
پارک ملی دریایی دیر-نخیلو
پارک ملی نایبند
پناهگاه حیات وحش خارک
پناهگاه حیات وحش کوهسیاه
اثر طبیعی ملی گنبد نمکی جاشک (دشتی)
موزهها
موزه دریا و دریانوردی خلیج فارس
موزه رئیسعلی دلواری
موزه مردمشناسی بوشهر
چهرههای سرشناس
دینی
سید عبدالله بلادی بوشهری، از رهبران مبارزه با استعمار بریتانیا
سید مرتضی مجتهداهرمی، از رهبران آزادیخواه و مبارز جنوب
ملا علی تنگستانی، از علما و مراجع آزادیخواه و مبارز جنوب
شیخ حسن آلعصفور بوشهری، از علماء و محدثین قرن سیزده قمری
شیخ محمدحسین برازجانی، از روحانیون مبارز در جنگ جهانی اول
ابوتراب عاشوری، از مبارزان مذهبی انقلابی
سید محمدحسن نبوی، شخصیت علمی، فرهنگی و نویسنده
فاضل جمی مجتهد و ادیب
میرزا احمد گنخکی، از علماو مجتهدین استان
سید علینقی دشتی میانخرهای، مجتهد و مولف
شیخ عبدالنبی بحرانی بردخونی دشتی، از علمای سرشناس منطقه دشتی، استان بوشهر
عبدالنبی نمازی، امام جمعه کاشان و نماینده تهران در خبرگان
سید هاشم حسینی بوشهری، نماینده استان بوشهر در مجلس خبرگان
غلامعلی صفایی بوشهری، نماینده ولی فقیه در استان بوشهر و امام جمعه بوشهر
سید مصطفی حسینی دشتی، مولف
میرزا ابراهیم دشتی (منهاج)، نماینده اسبق استان بوشهر در خبرگان و اولین امام جمعه بوشهر
میرزا عبدالوهاب شریعت بهبهانی، عالم و مجتهدی که سالهای متمادی مرجع امور دینی و مذهبی مردم دیلم و لیراوی بود.
ادبی
فایز دشتی، دوبیتی سرای جنوب
منوچهر آتشی، شاعر نوسرودههای بومی
علی مرادی، شاعر مجموعه کلاخا یاد مهدو
سید کوچک هاشمیزاده نویسنده و پژوهشگر اهل خورموج، نویسنده فرهنگ لغات متشابه
علی دشتی، سیاسی و نویسنده
صادق چوبک، نویسنده رمان تنگسیر
مفتون بردخونی، شاعر دوبیتی سرای جنوب
فاضل جمی، ادیب و شاعر
میرزا محمد جعفرخان حقایق نگار، نویسنده (فاشکننده راز قتل امیرکبیر)
محمدرضا نعمتیزاده، شاعر مشهور به نیمای جنوب
مدام دیری، شاعر
نجف دریابندری، نویسنده و مترجم
علی باباچاهی، شاعر
منیرو روانی پور، داستاننویس
محمدرضا صفدری، داستاننویس
رسول پرویزی، نویسنده
عبدالحسین شریفیان، مترجم
محسن شریف، نویسنده
احمد آرام، داستاننویس
دکتر سید جعفر حمیدی، شاعر، بومیسرا و استاد ادبیات دانشگاه
محمد بیابانی، شاعر و بومیسرا
ایرج شمسیزاده، شاعر و بومیسرا
رضا طاهری، مورخ، شاعر و نویسنده
خلیل عمرانی، شاعر
هنری
محمد شریفیان مبتکر اقتباس ملودی و آهنگ از موسیقی ملی جهت نوحههای عزاداری بوشهر
جهانبخش کردیزاده مشهور به بخشو از نام آوران و احیاگران نوحه خوانی بوشهر
همایون خرم، نوازنده ویولن، موسیقیدان و آهنگساز سرشناس و پژوهشگر موسیقی ایرانی
محسن شریفیان، خواننده و آهنگساز و مولف چند کتاب در زمینه موسیقی محلی و تاریخ موسیقی محلی بوشهر
ایرج صغیری، کارگردان، نمایش نامه نویس
فرهنگی اجتماعی
رئیس علی دلواری، مبارز جنوبی علیه استعمار گران انگلیسی
زایر خضرخان اهرمی مبارز ملی جنوب (همرزم رئیسعلی دلواری)
شیخ حسین خان چاه کوتاهی مبارز ملی (همرزم رئیسعلی دلواری)
ملا علی تنگستانی عالم و مرجعیت دینی (همرزم رئیسعلی دلواری)
خالوحسین بردخونی، مبارز اهل بردخون (همرزم رئیسعلی دلواری)
غضنفرالسلطنه برازجانی، مبارز جنوبی علیه استعمار گران انگلیسی
علی اسماعیل فخرایی مشهور به علیسمیل مبارز و از مخالفان پهلوی دوم
نمایندگان مجلس شورای اسلامی
استان بوشهر دارای ۴ نماینده هر کدام از یک حوزه انتخابیه میباشد. نمایندگان فعلی (دوره دهم) در مجلس شورای اسلامی:
عبدالحمید خدری، نماینده حوزه انتخابیه بوشهر، گناوه و دیلم.
محمدباقر سعادت، نماینده حوزه انتخابیه دشتستان.
سید کمالالدین شهریاری، نماینده حوزه انتخابیه دشتی و تنگستان.
سکینه الماسی، نماینده حوزه انتخابیه کنگان، دیر، جم و عسلویه.
نمایندگان ادوار خبرگان
استان بوشهر در کل یک حوزه با یک نماینده برای خبرگان رهبری دارد. نمایندگان دورهها:
دوره اول: میرزا ابراهیم دشتی (این دوره پس از ابطال در میاندورهای سال ۶۳ مجددا برگزار گردید)
دوره دوم و سوم: عبدالنبی نمازی (دوره دوم با ردصلاحیت کاندیداها میاندورهای آن با تاخیر ۵ ماهه برگزار شد)
دوره چهارم و پنجم (دوره کنونی): سید هاشم حسینی بوشهری
ضمنا سید محمدحسن نبوی نماینده استان بوشهر در مجلس خبرگان قانون اساسی بودهاست.
ورزش
تیمهای ورزشی فوتبال استان
ایران جوان بوشهرشاهین بوشهر پارس جنوبی جم
شهرکهای صنعتی
در این استان ۱۰ شهرک صنعتی با مساحتی بالغ بر ۱۴۰۰ هکتار وجود دارد.
وضعیت شهرکها و نواحی صنعتی در سطح استان بوشهر به شکل زیر است:
شهرک صنعتی برازجان
شهرک صنعتی اهرم
شهرک صنعتی دلوار
ناحیه صنعتی بنه گز در تنگستان
شهرک صنعتی دیلم در ناحیه صنعتی بویرات (دیلم)
شهرک صنعتی بندر ریگ در ناحیه صنعتی عربی (دشتی)
شهرک صنعتی خورموج، دیر، کنگان و گناوه، دلوار در ناحیه صنعتی لمبدان (دیر)
مناطق ویژه اقتصادی
منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس
منطقه ویژه اقتصادی بندر بوشهر
منطقه ویژه اقتصادی شمال استان
مراکز آموزش عالی و دانشگاهها
۲۸ مرکز آموزش عالی، مراکز آموزش فنی و حرفهای و موسسات تحقیقاتی، نقش مهمی در تامین نیروی انسانی متخصص مورد نیاز بخشهای اقتصادی استان و مناطق همجوار ایفا میکنند که مهمترین آنها عبارتند از:
دانشگاه خلیج فارس بوشهر
دانشگاه علوم پزشکی بوشهر
دانشگاه پیام نور مرکز بوشهر
دانشگاه پیام نور واحد بندر کنگان
دانشگاه پیام نور واحد بینالمللی عسلویه
دانشگاه آزاد اسلامی واحد تحصیلات تکمیلی بوشهر
دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات بوشهر
دانشگاه آزاد اسلامی واحد بوشهر
دانشگاه آزاد اسلامی برازجان
دانشگاه آزاد اسلامی اهرم
دانشگاه آزاد اسلامی دلوار
دانشگاه آزاد اسلامی خارک
دانشگاه آزاد اسلامی خور موج
دانشگاه آزاد اسلامی گناوه
دانشگاه آزاد اسلامی بندر دیر
دانشگاه پیام نور برازجان
دانشگاه پیام نور گناوه
دانشگاه پیام نور خورموج
دانشگاه پیام نور بندر دیر
دانشگاه پیام نور اهرم
دانشگاه پیام نور بندر عسلویه
دانشگاه پیام نور بندر کنگان
دانشگاه پیام نور جم
دانشگاه پیام نور شبانکاره
مرکز مدیریت آموزش و پرورش
مرکز آموزش کشتیرانی
دانشگاه جامع علمی کاربردی بوشهر
مرکز آموزش عالی شیلات
دانشگاه جامع علمی کاربردی کنگان
دانشگاه جامع علمی کاربردی عسلویه
مرکز آموزش عالی و فنی و حرفهای پسرانه امام خامنهای
مرکز آموزش عالی و فنی و حرفهای دخترانه الزهرا
مرکز تربیت معلم بنت الهدی
مرکز آموزش عالی خرد
آموزشکده سما واحد بوشهر
موسسه آموزش عالی لیان بوشهر
دانشگاه علمی کاربردی شهرداری شبانکاره
بیمارستانها
شماری از بیمارستانهای استان عبارتند از:
بیمارستان شهدای خلیج فارس بوشهر
بیمارستان فاطمه زهرا بوشهر (این بیمارستان در سال ۱۳۹۱ تعطیل شد)
بیمارستان بنت الهدی بوشهر
بیمارستان پایگاه هوایی بوشهر
بیمارستان نیروگاه اتمی بوشهر
بیمارستان تامین اجتماعی بوشهر
بیمارستان کودکان حضرت علیاصغر بوشهر
بیمارستان ۲۴۰ تختخوابی بوشهر
بیمارستان سوانح سوختگی گناوه
بیمارستان امیرالمومنین (ع) گناوه
بیمارستان شهید بهشتی خارک
بیمارستان امام حسین (ع) اهرم
بیمارستان زینبیه خور موج
بیمارستان هفدهم شهریور برازجان
بیمارستان ۳۲ تختخوابی عسلویه (در حال احداث)
بیمارستان بقیهالله دیلم
بیمارستان کنگان
بیمارستان جم
بیمارستان دیر
هنرستانهای استان بوشهر
هنرستان نمونه آزادگان
هنرستان حاج جاسم
هنرستان طالقانی
بوشهر
شهرستانهای استان بوشهر بر پایه جمعیت
فهرست استانهای ایران
جمعیت استانهای ایران | [
"بوشهر",
"فارسی",
"زبان لری",
"عربی",
"عبدالکریم گراوند",
"جنوب",
"ایران",
"خلیج فارس",
"بندر بوشهر",
"جنبش جنوب ایران",
"استان خوزستان",
"استان کهگیلویه و بویراحمد",
"استان فارس",
"استان هرمزگان",
"شمال",
"شرق",
"نصفالنهار گرینویچ",
"شهرستان",
"بخش (تقسیمات کشوری)",
"دهستان",
"شهر",
"روستا",
"رود مند",
"رود حله",
"منطقه حفاظتشده مند",
"منطقه حفاظتشده نایبند",
"منطقه حفاظتشده حله",
"پناهگاه حیات وحش کوهسیاه",
"پارک ملی نایبند",
"آکاسیا",
"کهور ایرانی",
"کنار (سرده)",
"گز (درخت)",
"نی (گیاه)",
"لوئی (گیاه)",
"جنگل حرا",
"خلیج نایبند",
"زیاگان",
"گونه (زیستشناسی)",
"تیره (زیستشناسی)",
"کپورماهیان",
"گربهماهی",
"بومزادی",
"شیربت",
"دوزیستان",
"خزندگان",
"وزغهای راستین",
"وزغ بیگوش",
"وزغ سبز",
"قورباغههای راستین",
"قورباغه مانداب",
"لاکپشت پوزهعقابی",
"لاکپشت سبز",
"جکو",
"آگاما",
"اسکینگ",
"سوسمار خاردار",
"بزمجه",
"مار قطیانی",
"قمچه مار",
"مار سرسیاه",
"مار سوسن",
"مار کبری",
"مار جعفری",
"گرزه مار",
"افعی شاخدار",
"پرستوی دریایی کاکلی بزرگ",
"پرستوی دریایی کاکلی کوچک",
"سلیم خرچنگخوار",
"سهره طلایی",
"سهره صورتی",
"گنجشک کوهی",
"سسکیان",
"طرقه آبی",
"طرقه کوهی",
"خفاش",
"گوشتخواران",
"کفتار",
"پلنگ",
"گربه جنگلی",
"خدنگ بزرگ",
"جفتسمسانان",
"موش سیاه",
"باستانشناسی",
"تاریخ",
"آریائیان",
"عصر حجر",
"قوم دراویدی",
"سیاهپوست",
"سامی",
"عیلامی",
"سومری",
"نوردیک",
"عرب",
"جزیره ابوموسی",
"شهرستان دشتی",
"کاکی",
"خورموج",
"تابناک",
"شنبه (شهر)",
"بخش شنبه و طسوج",
"نیروگاه اتمی بوشهر",
"کشاورزی",
"عمان",
"گویش بوشهری",
"جزیره شیف",
"کنگان",
"عسلویه",
"بردستان",
"گویش دشتی",
"تنگستان",
"کازرون",
"اچمی",
"شبانکاره",
"بلوچی",
"ترکمنی",
"لری",
"زبان انگلیسی",
"هلندی",
"زبان پرتغالی",
"زبان هندی",
"شهرستان دشتستان",
"شهرستان گناوه",
"شهرستان دیلم",
"شهرستان دیر",
"شهرستان کنگان",
"شهرستان جم",
"شورای فرهنگ عمومی",
"اسلام",
"شیعه",
"سنی",
"خرما",
"میگو",
"شتر",
"عبا",
"عبابافی",
"کردوان علیا",
"بخش خصوصی",
"پارس جنوبی",
"پارس شمالی",
"دیر",
"بردخون",
"جم",
"جزیره خارگ",
"نیروگاه گازی بوشهر",
"نیروگاه متمرکز پارس جنوبی",
"نیروگاه گازی عسلویه",
"نیروگاه کنگان",
"نیروگاه خارک",
"نیروگاه سیکل ترکیبی چغادک",
"نیروگاه سیکل ترکیبی بندر گناوه",
"خارک",
"بندر امام حسن",
"جم (شهر)",
"چغادک",
"گناوه",
"برازجان",
"دلوار",
"اهرم",
"دیلم",
"اهواز",
"تهران",
"آبادان",
"خرمشهر",
"شیراز",
"بندر لنگه",
"بندرعباس",
"فیروزآباد",
"مرودشت",
"رحمتآباد",
"ایزدخواست",
"فتحآباد",
"کوار",
"فراشبند",
"کلمه (شهر)",
"اهرم (شهر)",
"بندر گناوه",
"بندر دیلم",
"بندر ریگ",
"بندر دیر",
"بندر کنگان",
"نخل تقی",
"ارده",
"ماهی",
"مسقطی",
"گبه",
"گلیم",
"نمدمالی",
"حصیربافی",
"سوزن دوزی",
"زنبیل",
"سبد",
"جارو",
"سفالگری",
"مشک",
"لنج",
"قایق",
"تونیره",
"دولچه",
"سیراف",
"ریشهر",
"بافت شهر بوشهر",
"کلیسای خارک",
"مسجد بردستان",
"قلعه نصوری",
"کاخ بردک سیاه",
"گور دختر",
"کشتی رافائل",
"خانه قاضی",
"امامزاده عبدالمهیمن",
"عمارت کلاهفرنگی بوشهر",
"عمارت گلشن",
"کلیسای ارامنه گریگوری",
"گورستان مهاجمین انگلیسی",
"قبر جنرال",
"عمارت کوتی",
"مدرسه سعادت",
"عمارت ملک بوشهر",
"کاخ سنگ سیاه",
"کوشک اردشیر",
"سنگنبشته هخامنشی (جزیره خارک)",
"دژ برازجان",
"نیایشگاه مند",
"کاخ بردکسیاه",
"امامزاده شاهزاده ابراهیم",
"قلعه خورموج",
"امامزاده امام حسن",
"فهرست جاذبههای گردشگری استان بوشهر",
"کوه پدری",
"آبشار زیرراه",
"آبشار فاریاب پشتکوه",
"غار چهلخانه",
"منطقه حفاظت شده مند",
"پارک ملی نایبند",
"پناهگاه حیات وحش خارک",
"گنبد نمکی جاشک",
"موزه دریا و دریانوردی خلیج فارس",
"موزه رئیسعلی دلواری",
"موزه مردمشناسی بوشهر",
"سید عبدالله بلادی بوشهری",
"ابوتراب عاشوری",
"مفتون بردخونی",
"جهانبخش کردیزاده",
"رئیسعلی دلواری",
"سید مرتضی مجتهداهرمی",
"ملا علی تنگستانی",
"شیخ حسن آلعصفور بوشهری",
"شیخ محمدحسین برازجانی",
"سید محمدحسن نبوی",
"فاضل جمی",
"میرزا احمد گنخکی",
"سید علینقی دشتی",
"شیخ عبدالنبی بحرانی",
"دشتی",
"منطقه دشتی",
"عبدالنبی نمازی",
"سید هاشم حسینی بوشهری",
"غلامعلی صفایی بوشهری",
"سید مصطفی حسینی دشتی",
"میرزا ابراهیم دشتی",
"میرزا عبدالوهاب شریعت بهبهانی",
"فایز دشتی",
"منوچهر آتشی",
"بومیسرایی",
"علی مرادی",
"سید کوچک هاشمیزاده",
"علی دشتی",
"صادق چوبک",
"میرزا محمد جعفرخان حقایق نگار",
"محمدرضا نعمتیزاده",
"مدام دیری",
"نجف دریابندری",
"علی باباچاهی",
"منیرو روانی پور",
"محمدرضا صفدری",
"رسول پرویزی",
"عبدالحسین شریفیان",
"محسن شریف",
"احمد آرام",
"سید جعفر حمیدی",
"محمد بیابانی",
"ایرج شمسیزاده",
"رضا طاهری",
"خلیل عمرانی",
"محمد شریفیان",
"همایون خرم",
"محسن شریفیان",
"ایرج صغیری",
"رئیس علی دلواری",
"زایر خضرخان اهرمی",
"شیخ حسین خان چاه کوتاهی",
"خالوحسین بردخونی",
"غضنفرالسلطنه برازجانی",
"علیسمیل",
"فهرست نمایندگان دوره دهم مجلس شورای اسلامی",
"مجلس شورای اسلامی",
"عبدالحمید خدری",
"حوزه انتخابیه بوشهر، گناوه و دیلم",
"محمدباقر سعادت",
"حوزه انتخابیه دشتستان",
"سید کمالالدین شهریاری",
"حوزه انتخابیه دشتی و تنگستان",
"سکینه الماسی",
"حوزه انتخابیه کنگان، دیر، جم و عسلویه",
"دوره نخست مجلس خبرگان رهبری",
"دوره دوم مجلس خبرگان رهبری",
"دوره سوم مجلس خبرگان رهبری",
"دوره چهارم مجلس خبرگان رهبری",
"دوره پنجم مجلس خبرگان رهبری",
"مجلس خبرگان قانون اساسی",
"ایران جوان بوشهر",
"شاهین بوشهر",
"پارس جنوبی جم",
"منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس",
"منطقه ویژه اقتصادی بندر بوشهر",
"منطقه ویژه اقتصادی شمال استان",
"دانشگاه خلیج فارس بوشهر",
"دانشگاه علوم پزشکی بوشهر",
"دانشگاه پیام نور مرکز بوشهر",
"دانشگاه پیام نور واحد بندر کنگان",
"دانشگاه پیام نور واحد بینالمللی عسلویه",
"بیمارستان شهدای خلیج فارس بوشهر",
"بیمارستان فاطمه زهرا بوشهر",
"بیمارستان بنت الهدی بوشهر",
"بیمارستان پایگاه هوایی بوشهر",
"بیمارستان نیروگاه اتمی بوشهر",
"بندر سیراف",
"کوه پردیس جم",
"پل رودخانه مند",
"قبر ژنرال انگلیسی",
"بندرگاه",
"ساختمان حاج رئیس",
"خرگ",
"هلیله",
"فهرست شهرستانهای استان بوشهر",
"فهرست استانهای ایران",
"جمعیت استانهای ایران",
"از مروارید تا نفت"
] | [
"استان بوشهر",
"استانهای ایران"
] |
229 | استان اصفهان | 2 | 3,697 | 0 | [] | false | 3,624 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام استان",
"Item2": "اصفهان"
},
{
"Item1": "نقشه موقعیت",
"Item2": "IranEsfahan-SVG.svg"
},
{
"Item1": "مرکز",
"Item2": "[[اصفهان]]"
},
{
"Item1": "مساحت",
"Item2": "۱۰۷،۰۲۷"
},
{
"Item1": "جمعیت",
"Item2": "۴،۸۷۹،۳۱۲ (1390)\n۵،۱۲۰،835 (1395)"
},
{
"Item1": "شهرستان",
"Item2": "۲۴"
},
{
"Item1": "زبانها",
"Item2": "[[فارسی لری]] ،[[لری]]"
},
{
"Item1": "نماینده ولی فقیه",
"Item2": "[[سید یوسف طباطبایینژاد]]"
},
{
"Item1": "استاندار",
"Item2": "[[محسن مهرعلیزاده]]"
}
],
"Title": "استان ایران"
} | استان اصفهان ، استانی در میانه ایران است. مرکز این استان شهر اصفهان میباشد . استان اصفهان ششمین استان پهناور و سومین استان پرجمعیت ایران است. این استان با مساحتی حدود ۱۰۵،۹۳۷ کیلومتر مربع بین ۳۰ درجه و ۴۳ دقیقه تا ۳۴ درجه و ۲۷ دقیقه عرض شمالی خط استوا و ۴۹ درجه و ۳۶ دقیقه تا ۵۵ درجه و۳۱ دقیقه طول شرقی نصف النهار گرینویچ، ششمین استان وسیع کشور و سومین استان پرجمعیت کشور میباشد. استان اصفهان از شرق به استانهای یزد و خراسان جنوبی، از شمال به استانهای سمنان، قم و مرکزی، از غرب به استانهای لرستان و چهارمحال و بختیاری، از جنوب به استانهای کهگیلویه و بویراحمد و فارس محدود است. اصفهان قطب تولید آهن، فولاد، مصالح ساختمانی و پتروشیمی و همچنین صنایع دستی در ایران است.
آمار
۱۰ درصد از بیابانهای ایران در استان اصفهان است که بخش اعظم آن را شهرستانهای شهرضا، نائین، نجف آباد، اردستان، نطنز، آران و بیدگل، کاشان و اصفهان شامل میشود. البته بخشهای از این استان کوهستانی بوده و دارای آب و هوای معتدل است از مهمترین شهرستانهای کوهستانی این ناحیه میتوان به شهرستان خوانسار، فریدن، فریدونشهر، سمیرم و چادگان اشاره کرد. حدود ۳۴۰ هزار هکتار از جنگلهای دستکاشت ایران نیز در استان اصفهان و از این وسعت ۹۰ هزار هکتار در شهرستان اردستان قرار دارد.
استان
صنایع دستی در شهر اصفهان
استان اصفهان یکی از بزرگترین مراکز تولید انواع مختلف صنایع دستی ایران بهشمار میرود. این استان از دیرباز گهواره هنرهای زیبا و صنایع دستی بودهاست. تزئینات آجری، کاشی کاری، گچ بری و انواع خط در آثار تاریخی اصفهان، از قرنها پیش تا دوره معاصر، بر اطراف و جوانب منارهها و داخل و خارج مساجد، قصرها و هنرهای زری دوزی و قلم کاری، ترمه و نقره کاری و زرنگاری و رونویسی انواع کتاب، قرآن و قطعات نگارگری و نقاشی جملگی به مرکزیت هنری اصفهان گواهی میدهند.
سیم کشی، زرکشی، زربافی، گلابتون دوزی، منبت گلپایگان، پولک دوزی، زنجیره بافی، قالی بافی و نساجی از صنایع دستی رایج اصفهان است. این صنایع در عهد شاهان صفوی رونق فراوان داشت. در دوران قاجاریه، بازار صنایع دستی در اصفهان از رونق افتاد؛ ولی بعد از انقلاب مشروطه باز توسعه یافت. بهطور کلی طرح و نقش عموم دست ساختههای اصفهان اعم از فرش و قلمکار و ظروف قلم زنی و کاشی، دوختنیهای روی پارچه تحت تاثیر طرحهای تزئینی دوران صفویه قراردارد و طراحان اصفهان، به نسبت قدرت درک و مهارت خود از آثار قدیمی برمیگیرند و با خلاقیت خود، آنها را زیباتر میسازند.
شهرستانهای استان اصفهان عبارتند از: آران و بیدگل، اردستان، اصفهان، برخوار، بوئین و میاندشت، تیران و کرون، چادگان، خمینیشهر، خوانسار، خور و بیابانک، سمیرم، شاهینشهر و میمه، شهرضا، دهاقان، فریدن، فریدونشهر، فلاورجان، کاشان، گلپایگان، لنجان، مبارکه، نایین، نجفآباد و نطنز
وجه تسمیه
شهر اصفهان از روزگاران کهن تاکنون به نامهای: آپادانا، آصفهان، اسباهان، اسبهان، اسپاتنا، اسپادنا، اسپاهان، آسپدان، اسپدانه، اسپهان، اسپینر، اسفاهان، اسفهان، اصباهان، اصبهان، اصپدانه، اصفاهان، اصفهان، اصفهانک، انزان، بسفاهان، پارتاک، پارک، پاری، پاریتاکن، پرتیکان، جی، دارالیهودی، رشورجی، سپاهان، سپانه، شهرستان، صفاهان، صفاهون، گابا، گابیان، گابیه، گبی، گی، نصف جهان و یهودیه سرشناس بودهاست.
بیشتر نویسندگان بر این باورند که چون این ناحیه پیش از اسلام، به ویژه در دوران ساسانیان، مرکز گردآمدن سپاه بود و سپاهیان مناطق جنوبی ایران، مانند: بختیاری، خوزستان، کرمان، فارس، سیستان و… در این ناحیه گرد آمده و به سوی محل نبرد حرکت میکردند، آنجا را «اسپهان» گفته، سپس عربی شده و به صورت «اصفهان» درآمدهاست.
این شهر دارای واژگان کهنتری است که با نام کنونی آن، هیچ گونه پیوندی ندارد، مانند :انزان، گابیان، گابیه، جی، گبی، گی، گابا.
یاقوت حموی، مینویسد:
«اصفهان یا اسپهان از کلیه اسباه است که به معنی سپاه و اسب میباشد.»
استاد پورداود، میگوید:
«ارزش این وجه اشتقاق فقط در این است که میرساند در لهجه قدیم اصفهانی، اسباه به معنی اسب نیز بودهاست»
پورداود یادآور شدهاست که بطلمیوس، جغرافیانگار سده دوم میلادی، نام این شهر را «اسپدان» نگاشته، سپس میگوید واژه اصفهان روی اسپاهان قرار گرفته که خود شامل سپاه به معنی ارتش و هان اسم مکان، یعنی جای سپاه است.
نویسنده کتاب حدودالعالم از این شهر به نام «سپاهان» یاد کرده، میگوید:
«سپاهان شهری عظیم است و آن دو شهر است: یکی را جهودان خوانند و یکی را شهرستان و در هر دو منبر نهادهاند…»
محمد حسین بن خلف تبریزی، درباره نام اصفهان، نوشتهاست:
«اصباهان، معرب اسپاهان است و آن شهری است مشهور در عراق (عراق ایران) و نام اصلی او این است؛ و نام مقامی است از جمله دوازده مقام موسیقی و آن را اصفهانک نیز خوانند.»
در کتیبههای پارسی هخامنشی، انزان شامل ناحیه اصفهان و اطرافش بوده و پیش از کورش، مرکز قدرت هخامنشیان در این ناحیه بوده و پس از کورش انزان به گابیان تبدیل یافته و استرابن هم آن را به همین نام خواندهاست و گابیان رفته رفته به جی تغییر یافت.
هرتسفلد نگاشتهاست:
اصفهان نام بلوکی از ولایت پریت کان و نام شهر «گبی» بودهاست. گبی بعدها «گی» و سپس عربی شد و به «جی» تبدیل یافت.
در سده ۲ میلادی، نام گبی و اسپدانا در نقشه بطلمیوس دیده میشود. وی «اسپدانا» ی پارسی زمان هخامنشی را از کتاب ارتستنس، مدیر کتابخانه اسکندر مقدونی برداشته بود. در یک نقشه جهاننما که ۱۰۰ سال پیش از بطلمیوس ترسیم شدهاست، این نام به صورت ساسانی «سپانه» یعنی سپاهان نگاشته شده و معنی آن، جای لشکریان است.
اسکندر مقدونی هنگام دنبال کردن داریوش هخامنشی به پارتاک یا پارک یاگی آمد و آن را گشود و اکسازر را که والی شوش بود به حکومت پارتاک گمارد. تاریخ نگاران پیشین، پارتاک را پاریتاکن نامیدهاند که به پارسی آن روزی پرتیکان میگفتند و امروز فریدن میخوانند. پرتیکان به تمامی ناحیه اصفهان اطلاق میشدهاست.
دادهنمایی موقعیت استانی
نقشه و تقسیمات استانی | [
"اصفهان",
"فارسی لری",
"لری",
"سید یوسف طباطبایینژاد",
"محسن مهرعلیزاده",
"استان",
"ایران",
"شهر اصفهان",
"نصف النهار گرینویچ",
"استان یزد",
"استان خراسان جنوبی",
"استان سمنان",
"استان قم",
"استان مرکزی",
"استان لرستان",
"استان چهارمحال و بختیاری",
"استان کهگیلویه و بویراحمد",
"استان فارس",
"بیابانهای ایران",
"شهرضا",
"نائین",
"نجف آباد",
"اردستان",
"نطنز",
"آران و بیدگل",
"کاشان",
"نگارگری",
"منبت گلپایگان",
"قاجاریه",
"انقلاب مشروطه",
"شهرستان آران و بیدگل",
"شهرستان اردستان",
"شهرستان اصفهان",
"شهرستان برخوار",
"شهرستان بوئین و میاندشت",
"شهرستان تیران و کرون",
"شهرستان چادگان",
"شهرستان خمینیشهر",
"شهرستان خوانسار",
"شهرستان خور و بیابانک",
"شهرستان سمیرم",
"شهرستان شاهینشهر و میمه",
"شهرستان شهرضا",
"شهرستان دهاقان",
"شهرستان فریدن",
"شهرستان فریدونشهر",
"شهرستان فلاورجان",
"شهرستان کاشان",
"شهرستان گلپایگان",
"شهرستان لنجان",
"شهرستان مبارکه",
"شهرستان نایین",
"شهرستان نجفآباد",
"شهرستان نطنز",
"یاقوت حموی",
"محمد حسین بن خلف تبریزی",
"هرتسفلد",
"بطلمیوس",
"اسکندر مقدونی",
"داریوش هخامنشی",
"منطقه فریدن"
] | [
"استان اصفهان",
"استانهای ایران"
] |
230 | استان سمنان | 2 | 1,610 | 0 | [
"استان بیستم"
] | false | 1,360 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام استان",
"Item2": "استان سمنان"
},
{
"Item1": "نقشه موقعیت",
"Item2": "IranSemnan-SVG.svg"
},
{
"Item1": "مرکز",
"Item2": "[[سمنان]]"
},
{
"Item1": "مساحت",
"Item2": "۹۷،۴۹۱"
},
{
"Item1": "جمعیت",
"Item2": "۶۳۱،۲۱۸ نفر (۱۳۹۰)\n۷۰۲،۳۶۰ نفر (۱۳۹۵)"
},
{
"Item1": "زبانها",
"Item2": "[[فارسی]]، [[سمنانی]] و [[تاتی]]"
},
{
"Item1": "استاندار",
"Item2": "[[سید شهابالدین چاوشی]]"
}
],
"Title": "استان ایران"
} | استان سمنان یکی از استانهای کشور ایران است. مرکز و پرجمعیتترین شهر این استان، شهر سمنان است.
مساحت این استان برابر با ۹۷،۴۹۱ کیلومتر مربع که ۵٫۹ درصد مساحت کل کشور را شامل میشود. این استان از نظر مساحت ششمین استان ایران است.
این استان از جانب شمال به استانهای خراسان شمالی، گلستان و مازندران، از جنوب به استانهای خراسان جنوبی و اصفهان، از مشرق به استان خراسان رضوی و از مغرب به استانهای تهران و قم محدود است. نکته جالب توجه این است که رئیس جمهوریهای ایران از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۶ از این استان بودهاند و تا ۱۴۰۰ خواهند بود.
شهرها و شهرستانها
این استان هماکنون دارای ۸ شهرستان، ۲۰ شهر، ۱۵ بخش و ۳۱ دهستان است.
شهرستانهای این استان شامل:
۱- سمنان ۲ - شاهرود ۳- دامغان ۴ - گرمسار ۵ - سنگسر ۶- سرخه ۷- میامی ۸- آرادان میباشد.
استان سمنان
موقعیت جغرافیایی (استانهای همجوار)
استان سمنان با هشت استان ایران همسایه است که تعدادی از آنها از پرجمعیتترین استانهای ایران بهشمار میآید. همسایگی استان سمنان با استانهای خراسان رضوی و تهران موجب شده راه ارتباطی این دو استان(جاده تهران-مشهد) از استان سمنان عبور کند. همچنین جادههای ارتباطی بین استانهای شمالی (خراسان شمالی,گلستان و مازندران) و استانهای مرکزی (یزد و اصفهان) از این استان عبور میکند.
اینفوگراف موقعیت جغرافیایی
جادههای اصلی عبوری از استان سمنان
نشان
شماره جاده
مسافت(کیلومتر)
شهر مبدا
شهر مقصد
شهرهای مهم
موقعیت
توضیحات
30px
جاده ۳۶
۳۳۰
بردسکن
تایباد
تربت حیدریه، کاشمر، خلیلآباد
100px
بخشهایی از آن در دست احداث است
30px
جاده ۴۴
۸۶۰
مشهد
تهران
سمنان، دامغان، شاهرود، سبزوار، نیشابور
100px
بخشی از بزرگراه ۱ آسیا
30px
جاده ۸۱
۴۹۴
دامغان
خرانق
جندق، خور
100px
بخشی از بزرگراه ۷۰ آسیا
30px
جاده ۸۳
۲۱۱
بخش داشلیبرون
شاهرود
گنبد کاووس، آزادشهر
100px
دسترسی مرکز استان به مرکز استانهای همجوار
ردیف
استان
مرکز استان
جادهها و آزادراهها*
شهرهای مسیر
توضیحات
۱
تهران
تهران
۴۴ (به سمت غرب)
سرخه، آرادان، گرمسار
۲
قم
قم
۴۴ (به سمت غرب)۵۶ (به سمت غرب)
سرخه، آرادان، گرمسارچرمشهر
جاده ۵۶ در دست احداث
۴۴ (به سمت غرب)۷ (به سمت جنوب)
سرخه، آرادان، گرمسار، پاکدشت، تهران.
۳
اصفهان
اصفهان
۴۴ (به سمت شرق)۸۱ (به سمت جنوب)۶۲ (به سمت جنوب غربی)
دامغانجندقانارک، نائین
۴۴ (به سمت غرب)۷ (به سمت جنوب)۹ (به سمت جنوب)
سرخه، آرادان، گرمسار، پاکدشت، تهرانقم، کاشان، نظنزشاهین شهر
۴
خراسان جنوبی
بیرجند
۴۴ (به سمت شرق)۸۱ (به سمت جنوب)۶۸ (به سمت شرق)
دامغانجندقطبس
۴۴ (به سمت شرق)۹۵ (به سمت جنوب)
دامغان، شاهرود، سبزواربردسکن، کاشمر، گناباد، قاین
۳۶ (به سمت جنوب شرقی)۹۵ (به سمت جنوب)
بیارجمند، بردسکن,کاشمر، گناباد، قاین
جاده ۳۶ بخشی در دست احداث و بخشی دسترسی نظامی
۵
خراسان رضوی
مشهد
۴۴ (به سمت شرق)
دامغان، شاهرود، میامی، سبزوار، نیشابور
۶
خراسان شمالی
بجنورد
۳۶ (به سمت شمال)۷۹ (به سمت شمال)۲۲ (به سمت شرق)
فیروزکوهپل سفید، قائم شهرساری، نکا، بهشهر، گرگان، علیآباد کتول، آزاد شهر، مینو دشت
۴۴ (به سمت شرق)۸۳ (به سمت شمال)۲۲ (به سمت شرق)
دامغان، شاهرودبسطام.
۴۴ (به سمت شرق)۸۷ (به سمت شمال)
دامغان، شاهرود، میامی، سبزواراسفراین
۷
گلستان
گرگان
۴۴ (به سمت شرق)۸۱ (به سمت شمال)دیباج-گلوگاه (به سمت شمال)۲۲ (به سمت شرق)
دامغاندیباجگلوگاه.
سمنان-فولادمحله (به سمت شمال)۸۱ (به سمت شمال)۲۲ (به سمت شرق)
مهدیشهر، فولاد محلهکیاسر، سارینکا، بهشهر
۴۴ (به سمت شرق)۸۳ (به سمت شمال)۲۲ (به سمت غرب)
دامغان، شاهرودکلاته خیج، آزاد شهرعلیآباد کتول
۸
مازندران
ساری
۳۶ (به سمت شمال)۷۹ (به سمت شمال)۲۲ (به سمت شرق)
فیروزکوهپل سفید، قائم شهر.
سمنان-پل سفید (به سمت شمال)۷۹ (به سمت شمال)۲۲ (به سمت شرق)
مهدیشهر، شهمیرزاد، پل سفیدقائم شهر.
سمنان-فولادمحله (به سمت شمال)۸۱ (به سمت شمال)
مهدیشهر، فولاد محلهکیاسر
9
مازندران
ساری
دامغان -کیاسر
دامغان - چشمه علی (کلاته رودبار) - کیاسر - ساری
عدد تک رقمی نشانه آزادراهها، عدد دو رقمی نشان دهنده بزرگراهها و جادههای اصلی است. جادههای محلی و فرعی با نام مشخص شدهاست
مردم
در ۱۳۸۵، جمعیت استان ۵۸۹،۷۴۲ نفر بوده که از این تعداد ۴۴۰،۵۵۹ نفر در مناطق شهری ساکن بودهاند. تراکم نسبی جمعیت در همین سال ۶ نفر در هر کیلومترمربع بودهاست. استان سمنان کمترین تراکم نسبی جمعیت در ایران را دارد. جالب توجه اینکه این استان پهناور کمتر از یک درصد جمعیت کشور را در خود جای دادهاست.
تقریبا تمامی مردم این استان مسلمان و پیرو مذهب شیعه هستند. بر پایه سرشماری سال ۱۳۸۵ از ۵۸۹،۷۴۲ نفر جمعیت استان ۵۸۶،۲۹۷ نفر مسلمان، ۲۹ نفر زرتشتی، ۳۲۹ نفر مسیحی، ۱ نفر کلیمی، ۶۴۵ نفر سایر و ۲۴۴۱ نفر اظهار نشده در استان زندگی میکنند.
نظرسنجی سال ۱۳۸۹
طی پژوهشی که شرکت پژوهشگران خبره پارس به سفارش شورای فرهنگ عمومی در سال ۸۹ انجام داد و براساس یک بررسی میدانی و یک جامعه آماری از میان ساکنان ۲۸۸ شهر و حدود ۱۴۰۰ روستای سراسر کشور، درصد اقوامی که در این نظر سنجی نمونهگیری شد در استان سمنان به قرار زیر بود: ۹۱٫۵ فارس (۹۱٫۷٪ مرد، ۹۱٫۸٪ زن)، ۱٫۵ ترک (۱٫۷٪ مرد، ۱٫۶٪ زن)، ۴٫۶ شمالی شامل مازنی، گیلک، تات، تالش و ترکمن (۳٫۳٪ مرد، ۴٫۹٪ زن)، ۰٫۸ کرد، ۰٫۱ لر (۱٫۷٪ مرد)، ۰٫۸ سایر و ۰٫۸ بدون جواب بودند.
زبان
اکثر اهالی استان سمنان به زبان فارسی سخن میگویند. از بین شهرهای استان تنها اهالی شهرهای سنگسر و ایوانکی فارسیزبان نیستند و به زبانهای سنگسری و تاتی تکلم میکنند.
زبان سمنانی که بومیترین زبان استان است، جای خود را در مرکز استان تقریبا به فارسی داده، اما گونههای مختلف آن هنوز در بسیاری از شهرها و روستاها مانند مهدیشهر، سرخه یا لاسجرد رایج است. سمنانی زبانی انعطافناپذیر است. واژههای بیگانه را به سختی میپذیرد و حتی به نظر میرسد که تا حدود یکی دو سده گذشته در مقابل ورود واژههای فارسی نیز مقاومت به خرج داده باشد. همچنین خاصیت ترکیبپذیری و ساخت واژههای جدید در این زبان در مقایسه با فارسی بسیار ضعیف است. کریستن سن که در حدود سال ۱۹۱۴ درباره زبان سمنانی پژوهش نموده، میگوید:
شهر ایوانکی مرکز تاتزبانان استان سمنان است. همچنین در روستاهای بخش ایوانکی و برخی روستاهای شهرستان سرخه (مانند اروانه) به زبان تاتی سخن گفته میشود. همچنین در بخش شهمیرزاد از شهرستان مهدی شهر و در میان عشایر الیکایی زبان مازندرانی رایج است.
ویژگیهای طبیعی و اقلیمی
استان سمنان به خاطر موقعیت جغرافیایی، اقلیم بیابانی و نیمه بیابانی و محدودیتهای آب و خاک، از موقعیت کشاورزی مطلوبی برخوردار نیست. تنها دو درصد از کل مساحت استان زیر کشت آبی و دیم است. عمدهترین محصولات این استان را گندم، جو، سیب زمینی، پنبه (وش) بومی و ورامینی، یونجه، اسپرس، شبدر و چغندرقند و پسته تشکیل میدهند. از لحاظ دامداری این منطقه به علت دارا بودن مراتع از وضعیت نسبتا” خوبی برخورداراست. استان سمنان با ۵٫۵ میلیون هکتار مرتع و ۲٫۵ میلیون واحد دامی یکی از قطبهای دامپروری کشور بهشمار میآید. استان سمنان از مراکز قابل توجه صنایع دستی و از قطبهای صنعتی کشور بهشمار میرود. در این استان انواع صنایع دستی نظیر قالی بافی، گلیم بافی، نمد مالی، سرامیک و سفال سازی و … وجود دارد.
مطالعات زمینشناسی انجام شده نشان میدهد که قدیمیترین تشکیلات از سنگهای دیرینزیستی تا آبرفتهای کوارترنری در این منطقه وجود دارد. سنگهای دوران دیرینزیستی در شمال سمنان، و سرخه اطراف شهمیرزاد و جنوب ارتفاعات شمال دامغان و شاهرود وجود دارند. سنگهای دوران میانزیستی در شمال شهمیرزاد در حوالی شیخ چشمه سر و جام دیده میشود. رسوبات دوره دوران ترشیاری از سمنان تا آهوان و طبقات گچدار در شمال شهرستان سرخه دیده میشوند؛ بنابراین دهها کارخانه و معدن گچ در این شهرستان (شهرستان سرخه)وچند شهرک صنعتی تخصصی گچ فعال میباشند و مقدار زیادی از گچ مصرفی کشور را این شهرستان تامین میکند. سنگهای دوران کواترنری نیز از کوههای شمالی تا دشت کویر دیده میشوند.
پارک ملی توران و پارک ملی کویر از پارکهای ملی ایران هستند که در استان سمنان قرار دارند.
پیشینه تاریخی
استان سمنان در دوران باستان بخشی از چهاردهمین ایالت تاریخی ورن (ورنه) از تقسیمات شانزدهگانه اوستایی بود. حتی تهمورث دیوبند را بنیانگذار شهر سمنان میدانند و البته عده دیگری از تاریخ نویسان مژگان بانو که از شاهزادگان دوره حکومت محلی خیرخواهان بودهاست را بنیانگذار شهر سمنان میدانند و اکنون بقایای قلعه مژگان بانو که در قسمت شمال غربی شهمیرزاد واقع شده و در دوره حمله مغول تخریب شده را گواه این موضوع میدانند و برخی از دانشمندان، این ایالت را گیلان فعلی میدانند ولی قدر مسلم این که ورن یا ورنه متشکل از صفحات جنوبی البرز و خوار شمال سمنان، دامغان، خوار، دماوند، فیروزکوه، شهمیرزاد، سرخه، دهنمک و آهوان، قوشه، ویمه و نقاط کوهستانی مازندران بودهاست.
این منطقه در تمام دوره حکومت مادها و هخامنشیان، کومیسنه یا کومیشان (قومس بعد از اسلام) جزو ایالت بزرگ پارت یا پرتو بهشمار میرفت. در این دوره سمنان و سرخه شهرهای سرحدی ایالتهای پارت و ماد بهشمار میرفت. به همین علت برخی از مورخان، زمانی این شهرها را جزو مادها و گاهی جزو پارتها به حساب میآورند. این ایالت که در زمان ساسانیان به پشتخوارگر تغییر نام داده، شامل همان شهرهایی بود که در ایالت ورن وجود داشتند. حد غربی این ایالت، خوار (گرمسار فعلی)، حد شرقی آن شاهرود و حد شمالی آن، کوهستانهای جنوبی طبرستان بود.
سلوکیان بزرگترین عامل یونانی کردن مشرق بودند و به همین جهت، برای ادامه فرمان روایی خود نظر مساعد مردم را لازم داشتند و برای این کار تقریبا شصت شهر در مشرق و ایالت پارت بنا کردند. یکی از این شهرها آپاما یا روستای لاسجرد فعلی است که در غرب شهرسرخه واقع شده و دیگری شهر هکاتمپلیس (صد دروازه) است که عدهای آن را دامغان میدانند. شهر صد دروازه در دوران اشکانیان از رونق بسیار زیادی برخوردار بود و برای سالهای زیادی پایتخت ایران بودهاست. هنوز آثاری تاریخی این شهر در اطراف دامغان و در منطقهای به نام تپه حصار وجود دارد. اشکانیان ایالات ایران را به هجده بخش وسیع تقسیم کردند که یکی از ایالتهای مهم آن کمیسن قومیس یا قومس در نواحی سمنان و دامغان و سرخه و خوار (گرمسار) کنونی بود.
در نیمه قرن هفتم میلادی در زمان یزدگرد سوم، آخرین پادشاه سلسله ساسانی، مهاجمان عرب کشور ایران را به تصرف خود درآوردند. اعراب نخست شهر بزرگ و آباد ری را تسخیر کردند، سپس به شمال شرقی رفته و به سرزمین کومش (شهرهای سمنان، دامغان، بسطام، سرخه) رسیدند و آن ر اتسخیر کردند.
استان سمنان در دورههای بعد از اسلام جزو سرزمین تاریخی قومس (کومش) بهشمار میآمد. استان سمنان طی تاریخ دو هزار ساله خود شاهد فراز و نشیبها، جنگها، شکستها و پیروزیهای بیشمار بودهاست. در دورههای بعدی نیز این منطقه مورد توجه خاص حکومتهای مرکزی قرار گرفت و منازعهها و مناقشههای متعدد بر سر این منطقه بین قدرتمندان درگرفت.
دردوران حکومت امویان و عباسیان به ویژه پس از قتل ابومسلم خراسانی به دست منصور دوانیقی، شورش و بلوا سراسر ایران را در برگرفت و نهضتهای بیشماری به وقوع پیوست که از مهمترین آنها قیام سنباد زرتشتی بود. در اندک زمان، زرتشتیان طبرستان و نواحی جنوب طبرستان یعنی سنگسر (مهدیشهر) و شهمیرزاد و فولاد محله، به دور رهبر این نهضت جمع شدند و قومس و ری را به تصرف در آوردند، ولی در ساوه شکست خوردند و سنباد به قومس گریخت و پس از ضبط خزاین ابومسلم رو به طبرستان نهاد. وی پس از مدتی در درههای سنگسر و شهمیرزاد به قتل رسید.
ایالت کومش از کانونهای مهم اسماعیلیان در قرنهای ششم و هفتم هجری بود. بهطوریکه در این ایالت ۱۵۰ قلعه در اختیار این فرقه بود که هر مجموعه از آنها را یک کدخدا و هر قلعه مجزای آن را یک محتشم که به منزله فرماندار کل یا حاکم بزرگ بود، زیر نظر داشت؛ که قلعهای در روستای جوین شهرستان سرخه در میان کوههای سربه فلک کشیده هنوز پابرجا میباشد.
سمنان در دوران مغول، هم چون سایر نقاط ایران از حمله و کشت و کشتار این قوم در امان نماند و متحمل خسارات جانی و مالی بسیار شد. این کشت و کشتار، در زمان تیمور لنگ نیز که از سال ۷۸۳ هجری حمله به ایران را شروع کرد، ادامه یافت.
پس از ظهور و استقرار حکومت صفویان، شاه اسماعیل صفوی به سرکوب گردن کشان ولایتها پرداخت. از جمله، حاکم قلعه فیروزکوه را دستگیر کرد و به این ترتیب، ولایت فیروزکوه و خوار، سمنان و سنگسر و سرخه به تصرف صفویان درآمد.
کریم خان زند با عنوان وکیل الرعایا مدت ۲۹ سال در ایران سلطنت کرد، ولی در این مدت شهرهای سمنان، دامغان، شاهرود، بسطام، سرخه را در اختیار بزرگان خانواده قاجار قرار داد. بعد از مرگ خان زند، آغا محمد خان شیراز را ترک کرد و به طرف کومش و دامغان رفت و با گرد آوردن عدهای از افراد قبیله خود، سرانجام توانست به ولایت کومش (سمنان، دامغان و بسطام و سرخه و میامی) و ولایت جنوبی دریای خزر دست یابد.
پس از آغا محمد خان، برادر زاده وی به نام فتحعلی شاه قاجار بر اریکه سلطنت تکیه زد و از همان ابتدای سلطنت، سرزمین قومس را که زادگاهش بود مورد توجه قرار دارد و ذوالفقار را به عنوان حاکم سمنان برگزید. قلعه جهانآباد در جنوب سرخه از بناهای باقیمانده از دوران حکومت ذوالفقار خان میباشد. نام جغرافیایی قومس تا اواخر دوران قاجاریه بر سر زبانها بود، لیکن در دوران حکومت پهلوی اول، قومس (فرمانداری کل سمنان یا استان سمنان فعلی) در شمار شهرهای استان دوم، یعنی مازندران در آمد.
در آغاز سال ۱۳۴۰ هجری شمسی در زمان نخست وزیری دکتر علی امینی و وزارت کشور سپهبد عزیزی، به پیروی از سنت تاریخی، طبق تصویبنامه هیئت وزیران، ایالت کومش (سمنان، دامغان، شاهرود، بسطام و سرخه) و جنوب طبرستان یعنی سنگسر (مهدیشهر)، و شهمیرزاد و نقاط تابعه آنها) از نظر تقسیمات کشوری به نام فرمانداری کل سمنان نامگذاری شد. مرکز حکومت آن نیز در شهر سمنان تعیین و مستقر گردید.
در سال ۱۳۵۵ هجری شمسی طبق تصمیم دولت وقت با اضافه شدن دماوند، فیروزکوه، گرمسار و ورامین فرمانداری کل سمنان به استان سمنان تبدیل شد و مرکز آن نیز همچنان شهر سمنان باقی ماند. البته طبق تقسیمات کشوری سالهای اخیر، سه شهر دماوند، فیروزکوه و ورامین از استان سمنان جدا گردیدند.
صنایع دستی
استان سمنان از مراکز قابل توجه صنایع دستی کشور است. در این استان انواع صنایع دستی نظیر قالیبافی، گلیم بافی، نمدمالی، سرامیک و سفالسازی و… وجود دارد که هر یک از آنها سوغاتی گرانقدر برای بازدیدکنندگان از استان بهشمار میآیند. مهمترین صنایع دستی استان عبارتاند از:
قالیبافی:
قالیبافی و تولید قالی و قالیچه از دیرباز یکی از تولیدات مهم استان سمنان بهشمار میرفتهاست. این منطقه که در دوران قبل، دارای استادان زبردست قالیباف و طراح نقش قالی بود و قالیها و قالیچههای ارزنده از دارهای آنان به عمل میآمد. شهرستان میامی شهرستان مهدیشهر و شهرستان سرخه وشهرستان شاهرود از مراکز مهم تولید قالی و قالیچه در استان سمنان بهشمار میروند.
گلیم بافی: روستاهای شهرستان گرمسار، سمنان و روستاهای کندو، خیج و رضاآباد شاهرود از مراکز تولید اصلی گلیم در استان سمنان هستند.
نمد مالی: یکی دیگر از صنایع دستی که قدمتی دیرینه در استان سمنان دارد، نمد مالی است. وضعیت فعلی تولید نمد در استان سمنان از نظر کمی و کیفی بسیار مطلوب است و مراکز تولید نمد در استان، شهرستان سمنان، دامغان و روستای ابرسیج شاهرود است.
چاپ قلمکار: مهمترین مرکز چاپ قلمکار در استان در شهرستان دامغان قرار دارد که ماهانه انواع رومیزی پرده و سفره و سایر محصولات قلمکار تولید و برای صدور به خارج از کشور آماده میکند.
سفالگری و سرامیک: صنعت سفالگری در استان سمنان از پیشینه معتبر برخوردار است. بهطوریکه دکتر اریک اشمید هنگام حفاری در اطراف دامغان امیدوار به کشف شهر افسانهای هکاتوم پلیس یا شهر صد دروازه بود، به مجموعهای از بهترین فراوردههای صنعتگران دو تا سه هزار سال قبل از میلاد مسیح دست یافت. این فراوردهها شامل کوزههای بزرگ به اشکال هندسی و دارای لعاب قهوهای روشن و کرم بودند. در سالهای اخیر، راهاندازی واحدهای آموزش سفالگری و سرامیک در شهرهای سمنان و شاهرود موجب احیا و رشد بیشتر این صنعت در استان شد. در حال حاضر سفالگران استان سمنان در کارگاههای سفالگری و سفالسازی در سطح استان به ساختن گونههایی ارزشمند سفال مشغولند.
دستبافها: دستبافی شامل تولید پردههای سنتی و هنری و حوله و شال گردن و پارچههای متقال زیر ساخت قلمکار است که در استان رایج است. علاوه برآن جاجیم، چادر شب، پلاس و چوقا (چوخا) که عمدتا توسط روستائیان و عشایر تولید میشود، از دیگر صنایع دست باف مردم استان است. شهرستان سرخه به ویژه شهر سرخه و روستای افتر سرخه، شهرستان مهدی شهر به ویژه شهر مهدیشهر و روستای فولادمحله مهدیشهر و روستاهای شهرستان دامغان و روستاهای بسطام از مراکز تولیدات جاجیمچه و دستباف استان بهشمار میروند.
موقعیت اقتصادی و اجتماعی
این استان از نظر اقتصادی جایگاه در خور توجهی در اقتصاد کشور دارد. بخش صنعت استان به علت نزدیکی با استان تهران، دارا بودن شبکه ارتباطی پیشرفته و راهآهن با استانهای تهران، خراسان، مازندران و درآینده از گرمسار و آرادان به آران و بیدگل به اصفهان و جنوب کشور و کشف ذخائر معدنی مهم، طی سالهای اخیر از اهمیت ویژهای برخوردار شدهاست. توزیع جمعیت و تراکم آن در این استان یکسان نمیباشد و آهنگ افزایش آن با مقایسه تراکم نسبی سالهای گذشته از میزان مساوی تبعیت نمیکند.
صنعت و معدن
در اجرای مفاد قانون تاسیس شرکت شهرکهای صنعتی ایران در سال ۱۳۶۴ شرکت شهرکهای صنعتی سمنان تاسیس و فعالیت خود را آغاز نمود. شرکت شهرکهای صنعتی سمنان هماکنون دارای ۱۱ شهرک صنعتی مصوب در شهرهای سمنان، دامغان، شاهرود گرمسار، ایوانکی، شهمیرزاد، مهدیشهر، سرخه، آرادان و شهرکهای تخصصی گچ عبدل آباد و افتر در شهرستان سرخه میباشد. لازم است ذکر شود۶ ناحیه صنعتی لاسجرد در شهرستان سرخه، یاتری، ابرسیج و بیارجمند در شهرستان شاهرود، فولادمحله در شهرستان مهدیشهر، صیدآباد در دامغان، از سازمان جهاد کشاورزی استان به این شرکت انتقال یافت.
بر اساس اطلاعات موجود علاوه بر واحدهای صنعتی درحال تولید، واحدهای قابل توجه دیگری نیز در دست ساختمان است که از این تعداد بیشترین واحد در شهرستان سمنان (۵۶٪) و کمترین واحد در شهرستان دامغان (۱۳٪) مستقر هستند. با توجه به وضعیت زمینشناسی منطقه، این استان از نظر تنوع مواد معدنی نیز یکی از مناطق غنی کشور بهشمار میآید. معادن فعال استان را زغال سنگ، کرومیت، گچ، نمک، سیلیس، سولفات دوسود، دولومیت، پتاس، خاکهای صنعتی، مس، سرب، روی، بوکسیت، منگنز، گوگرد، فسفات و… تشکیل میدهند
همچنین دارا بودن رتبه نخست در تولید نمک، سولفات سدیم و گچ، رتبه دوم تولید ذغالسنگ و همچنین رتبه سوم تولید کرومیت در کل کشور از ویژگیهای این استان است.
دو نیروگاه قدس سمنان و نیروگاه شهید بسطامی شاهرود از منابع تولید انرژی این ناحیه است.
رسانهها و اطلاعرسانی
رسانههای جمعی
تعداد نشریات محلی استان سمنان بالغ بر ۱۹ عنوان است، نشریات ذیل نشریاتی هستند که تحت نظارت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان سمنان چاپ و منتشر میشوند:
روزنامه پیام
سمنان امروز
هفتهنامه کویر
جوانه امروز (دو هفته نامه)
چفیه
چنته
شاهوار
پیام شاهرود
کندوی البرز
حبله رود گرمسار (ماهنامه)
پژوهستان (ماهنامه)
پیام کوچندگان (دو ماهنامه)
پرتو توزیع برق استان سمنان (ماهنامه)
فرهنگ قومس (فصلنامه)
کومش (فصلنامه)
فروغ هدایت (فصلنامه)
فروغ دانش (فصلنامه)
فصلنامه دانشکده علوم انسانی دانشگاه سمنان
خبرنامه بهداشتی مرکز بهداشت سمنان (ماهنامه)
نشریه جوانه (ماهنامه)
نشریه رسالت قلم سرخه
نشریه گلبانگ مساجد شهرستان سرخه
نشریه خبری شهرداری سرخه
افراد مشهور و سرشناس
محمود احمدی نژاد (ششمین رئیس جمهور ایران)
حسن روحانی (هفتمین رئیس جمهور ایران)
حسین فریدون (رئیس دفتر بازرسی و معاون پارلمانی رئیس جمهور)
سیدمحمود هاشمی شاهرودی (رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام)
سیدمحمد حسینی شاهرودی
سید احمد خاتمی (امام جمعه موقت تهران ، عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری)
مصطفی کواکبیان (دبیرکل حزب مردم سالاری ، رئیس ائتلاف مردمی اصلاحات و نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس)
اسماعیل نجار (رئیس سازمان مدیریت بحران کشور در کابینه حسن روحانی)
ارتشبد نعمتالله نصیری ( سومین رئیس سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک)
فرهاد دانشجو (رئیس سابق دانشگاه آزاد اسلامی ، وزیر علوم سابق ایران)
کامران دانشجو (وزیر سابق وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ، رئیس سابق ستاد انتخابات وزارت کشور)
خسرو دانشجو
محمدعلی معلم دامغانی (شاعر ، ترانهسرا و رئیس فرهنگستان هنر)
پورفسور پرویز کردوانی (پدر جغرافیای ایران)
محمد حسن اختری (دبیر کل مجمع جهانی اهل بیت)
ذبیحالله صفا (پژوهشگر، مترجم، مصحح متون، استاد ممتاز دانشگاه تهران و شخصیت برجسته ادبی در ایران معاصر)
سیدمهدی سیدحسینی تاشی شاهرودی
فرهنگ شکوهی
منوچهری دامغانی (شاعر ایرانی سده پنجم هجری اهل دامغان)
علاءالدوله سمنانی (شاعر و نویسنده سدههای هفتم و هشتم هجری اهل سمنان)
بایزید بسطامی (بزرگترین عارف قرن سوم هجری و از بزرگان اهل تصوف)
فروغی بسطامی
ابوالحسن خرقانی
ابن یمین
محسن تنابنده
علی معلم (نویسنده، ناشر، منتقد، تهیهکننده، کارگردان، مجری تلویزیون و بازیگر ایرانی)
احمد مهدوی دامغانی (نویسنده و پژوهشگر ایرانی ، استاد فعلی دانشگاه هاروارد آمریکا)
بهنام بانی
علی اصحابی
هما خاکپاش (بازیگر سینما و تلویزیون اهل ایران)
حامد پهلان
سیدداوود میرباقری (کارگردان مشهور ایرانی)
بهاره افشاری
آناهیتا نعمتی
دانیال حکیمی
کورش یغمایی
جمعیت شهرهای استان سمنان
نگارهها | [
"سمنان",
"زبان فارسی",
"زبان سمنانی",
"زبان تاتی ایران",
"سید شهابالدین چاوشی",
"ایران",
"کیلومتر مربع",
"کشور",
"خراسان شمالی",
"استان گلستان",
"مازندران",
"خراسان جنوبی",
"استان اصفهان",
"خراسان رضوی",
"استان تهران",
"استان قم",
"شهرستان سمنان",
"شهرستان شاهرود",
"شهرستان دامغان",
"شهرستان گرمسار",
"سنگسر",
"شهرستان سرخه",
"شهرستان میامی",
"شهرستان آرادان",
"جاده ۴۴ (ایران)",
"استان یزد",
"جاده ۳۶ (ایران)",
"بردسکن",
"تایباد",
"تربت حیدریه",
"کاشمر",
"خلیلآباد",
"مشهد",
"تهران",
"دامغان",
"شاهرود",
"سبزوار",
"نیشابور",
"بزرگراه ۱ آسیا",
"جاده ۸۱ (ایران)",
"خرانق",
"جندق",
"خور",
"بزرگراه ۷۰ آسیا",
"جاده ۸۳ (ایران)",
"بخش داشلیبرون",
"گنبد کاووس",
"آزادشهر",
"سرخه",
"آرادان",
"گرمسار",
"قم",
"جاده ۵۶ (ایران)",
"چرمشهر",
"آزادراه ۷ (ایران)",
"پاکدشت",
"اصفهان",
"جاده ۶۲ (ایران)",
"انارک",
"نائین",
"آزادراه ۹ (ایران)",
"کاشان",
"نظنز",
"شاهین شهر",
"استان خراسان جنوبی",
"بیرجند",
"جاده ۶۸ (ایران)",
"طبس",
"جاده ۹۵ (ایران)",
"گناباد",
"قاین",
"بیارجمند",
"استان خراسان رضوی",
"میامی (سمنان)",
"استان خراسان شمالی",
"بجنورد",
"جاده ۷۹ (ایران)",
"جاده ۲۲ (ایران)",
"فیروزکوه",
"پل سفید",
"قائم شهر",
"ساری",
"نکا",
"بهشهر",
"گرگان",
"علیآباد کتول",
"آزاد شهر",
"مینو دشت",
"بسطام",
"جاده ۸۷ (ایران)",
"اسفراین",
"دیباج",
"گلوگاه",
"مهدیشهر",
"فولاد محله",
"کیاسر",
"کلاته خیج",
"استان مازندران",
"شهمیرزاد",
"مسلمان",
"شیعه",
"زرتشتی",
"مسیحی",
"کلیمی",
"شورای فرهنگ عمومی",
"ایوانکی",
"فارسیزبان",
"زبان سنگسری",
"مهدیشهر",
"لاسجرد",
"فارسی",
"کریستن سن",
"۱۹۱۴ (میلادی)",
"زبان مازندرانی",
"گیلکی",
"بخش ایوانکی",
"اروانه (سمنان)",
"بخش شهمیرزاد",
"شهرستان مهدی شهر",
"الیکایی (طایفه)",
"کشت آبی",
"دیم",
"دامداری",
"صنایع دستی",
"قالی بافی",
"گلیم بافی",
"نمد مالی",
"سرامیک",
"سفال سازی",
"کوارترنری",
"دیرینزیستی",
"میانزیستی",
"شیخ چشمه سر",
"جام",
"آهوان",
"دشت کویر",
"پارک ملی توران",
"پارک ملی کویر",
"پارکهای ملی ایران",
"گیلان",
"البرز",
"خوار",
"دماوند",
"ویمه",
"هخامنشیان",
"قومس",
"پارت",
"ساسانیان",
"کومش",
"اسماعیلیان",
"مغول",
"تیمور لنگ",
"قالیبافی",
"نمدمالی",
"سفال",
"قالیچه",
"شهرستان مهدیشهر",
"نمد",
"ابرسیج",
"چاپ قلمکار",
"سفالگری",
"جاجیم",
"عشایر",
"شهر سرخه",
"فولادمحله",
"اقتصاد کشور",
"صنعت",
"خراسان",
"آران و بیدگل",
"جنوب کشور",
"افتر",
"زغال سنگ",
"گچ",
"نیروگاه قدس سمنان",
"نیروگاه شهید بسطامی شاهرود",
"محمود احمدی نژاد",
"حسن روحانی",
"حسین فریدون",
"سید محمود هاشمی شاهرودی",
"مجمع تشخیص مصلحت نظام",
"سید محمد حسینی شاهرودی",
"سید احمد خاتمی",
"مجلس خبرگان رهبری",
"مصطفی کواکبیان",
"حزب مردم سالاری",
"تهران، ری، اسلامشهر و شمیرانات (حوزه انتخاباتی)",
"اسماعیل نجار",
"سازمان مدیریت بحران کشور",
"کابینه حسن روحانی",
"نعمتالله نصیری",
"سازمان امنیت و اطلاعات کشور",
"ساواک",
"فرهاد دانشجو",
"دانشگاه آزاد اسلامی",
"کامران دانشجو",
"وزیر",
"وزارت علوم، تحقیقات و فناوری",
"وزارت کشور",
"خسرو دانشجو",
"محمدعلی معلم دامغانی",
"فرهنگستان هنر",
"پرویز کردوانی",
"مجمع جهانی اهل بیت",
"ذبیحالله صفا",
"پژوهش",
"ترجمه",
"هیئت علمی",
"دانشگاه تهران",
"ادبیات",
"منوچهری دامغانی",
"علاءالدوله سمنانی",
"شاعر",
"نویسنده",
"هجری قمری",
"بایزید بسطامی",
"عارف",
"قرن سوم هجری",
"تصوف",
"فروغی بسطامی",
"ابوالحسن خرقانی",
"ابن یمین",
"محسن تنابنده",
"علی معلم",
"منتقد",
"تهیهکننده",
"کارگردان",
"مجری",
"بازیگر",
"احمد مهدوی دامغانی",
"ایرانیها",
"دانشگاه هاروارد",
"آمریکا",
"بهنام بانی",
"علی اصحابی",
"هما خاکپاش",
"داوود میرباقری",
"کارگردان فیلم",
"بهاره افشاری",
"آناهیتا نعمتی",
"دانیال حکیمی",
"کورش یغمایی",
"جمعیت شهرهای استان سمنان",
"مهدیشهر (غاردربند)"
] | [
"استان سمنان",
"استانهای ایران"
] |
231 | آل بویه | 6 | 596 | 0 | [
"آل بويه",
"آلبویه",
"بوييان",
"بوییان",
"دوره آل بویه",
"ال بویه",
"ال بويه",
"البویه",
"دوره آل بويه",
"دوره ال بویه",
"دورهٔ آل بویه",
"دورهٔ آل بويه",
"دورهٔ ال بویه",
"دوره ال بويه",
"دورهٔ ال بويه",
"خاندان بویه",
"بویی"
] | false | 294 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "native_name",
"Item2": "آل بویه"
},
{
"Item1": "conventional_long_name",
"Item2": "بوییان"
},
{
"Item1": "common_name",
"Item2": "آلبویه"
},
{
"Item1": "continent",
"Item2": "آسیا"
},
{
"Item1": "region",
"Item2": "بخش مرکزی و غربی و جنوبی"
},
{
"Item1": "country",
"Item2": "ایران"
},
{
"Item1": "era",
"Item2": "اواخر قرون وسطای آغازین"
},
{
"Item1": "government_type",
"Item2": "[[پادشاهی]]"
},
{
"Item1": "year_start",
"Item2": "۹۳۴"
},
{
"Item1": "year_end",
"Item2": "۱۰۵۵"
},
{
"Item1": "event1",
"Item2": "[[عمادالدوله علی]] ملقب به امیر"
},
{
"Item1": "event2",
"Item2": "[[عضدالدوله دیلمی]] ملقب به شاهنشاه"
},
{
"Item1": "p2",
"Item2": "سامانیان"
},
{
"Item1": "p1",
"Item2": "زیاریان"
},
{
"Item1": "s1",
"Item2": "غزنویان"
},
{
"Item1": "image_map",
"Item2": "Buyids_970.png"
},
{
"Item1": "image_map_caption",
"Item2": "بوییان در سال ۹۷۰"
},
{
"Item1": "capital",
"Item2": "[[شیراز]] - [[ری]] - [[بغداد]]"
},
{
"Item1": "common_languages",
"Item2": "[[عربی]] (رسمی) و [[پارسی]] و [[گیلکی ]]"
},
{
"Item1": "religion",
"Item2": "[[شیعه]]"
},
{
"Item1": "leader1",
"Item2": "[[عمادالدوله علی]]"
},
{
"Item1": "year_leader1",
"Item2": "۹۳۴–۹۴۹"
},
{
"Item1": "leader2",
"Item2": "[[ملک رحیم]]"
},
{
"Item1": "year_leader2",
"Item2": "۱۰۴۸–۱۰۵۵"
},
{
"Item1": "title_leader",
"Item2": "[[امیر]]/[[شاهنشاه]]"
}
],
"Title": "Former Country"
} | آل بویه یا بوییان یا بویگان ، (۳۲۰-۴۴۷ ق / ۹۳۲-۱۰۵۵ م) از دودمانهای دیلمی زیدی مذهب ایرانی پس از اسلام است که در بخش مرکزی و غربی و جنوبی ایران و عراق فرمانروایی میکردند، و از دیلم در لاهیجان گیلان برخاسته بودند.
منبعشناسی
مهمترین منبع درباره اوایل حکومت آل بویه، «تجارب» ابن مسکویه است. برای دوران میانی آل بویه، به «ذیل کتاب تجارب الامم» ابوشجاع محمد روذراوری و «تاریخ حلال الصابع» حلال بن محسن صابع و برای دوران آخر آل بویه باید به سراغ «منتظم» ابن الجوزی و ابن اثیر رفت.
اطلاعات بیشتری میشود از «رسائل» عبدالعزیز بن یوسف شیرازی (وزیر عضدالدوله)، «المختصر من رسائل ابی اسحاق السابع» ابو اسحاق ابراهیم بن حلال صابع و «رسائل الصاحب بن عباد» ابولقاسم اسماعیل صاحب بن عباد (وزیر معیدالدوله) جمعآوری کرد.
منابع اولیه دیگر شامل ابن بلخی، ابوبکر محمد بن یحیی صولی، اخبار الراضی بالله ولمتقی بالله او تاریخ الدول العباسیه من سنات ۳۳۲ الی ۳۳۳، «نشوار المحاضره» ابو علی محسن تنوخی، «دیوان المعید فی الدین»، «السیرت المعیدیه» است.
تبار و خاستگاه بوییان
سواره نظام دیلمی
گنبد قابوس، ساخته شده در دوران زیاریان
بوییان دودمانی از دیلمیان بودند و به زبانی ایرانی بسیار شبیه به زبان گیلکان صحبت میکردند. سرزمین بوییان دیلمستان بود.
دیلمیان ایرانیتبار بودند. فراتر از تاریخ ساسانیان، فقط یک داستان ابن الفقیه ذکر کرده که آن هم افسانه گونه است. در عصر ساسانی، چند بار از مردم دیلم سخن به میان آمدهاست. ثعالبی نوشتهاست که پس از تصرف یمن به وسیله حبشیها و گریختن سیف بن ذی یزن به ایران و استمداد از انوشیروان، انوشیروان گروهی را به سرداری وهرز به یمن فرستاد که دیلمیها هم جز این سپاه بودند. به استناد بلاذری، خسروپرویز چهارهزار دیلمی را به پایتخت آورد و ایشان را جز خادمان و خواص خود قرار داد. این گروه بعد از خسروپرویز در همین مقام باقیماندند تا جنگ قادسیه که در گروه رستم فرخزاد درآمدند. بعد از شکست آنها اسلام را پذیرفتند.
پیشینه
نقشه آل بویه و دیگر دولتهای محلی در سال ۹۷۰ میلادی
در باختر و مرکز ایران دو دودمان از دیلمیان به نام زیاریان (۳۲۰ ه. ق) و آل بویه که هر دو از سرزمینهای گیلان برخاستهاند مرکزی و باختری ایران و فارس را از دست خلفا آزاد کردند. دیلمیان نام قوم و دیلمی نام گویشی در منطقه کوهستانی گیلان بود به نام دیلمستان. دیلمیان سخت نیرو گرفتند و مدت ۱۲۷ سال حکومت راندند و چون خلفا در برابر آنها چارهای جز تسلیم ندیدند حکومت بغداد را به آنها واگذاشتند و خود به عنوان خلیفگی و احترامات ظاهری بسنده کردند. این سلسله در سال ۴۴۷ ه.ق بدست سلجوقیان و به خاطر اختلاف همیشگی که با آل زیار و دیگر امیران محلی ایرانی داشتند، از میان رفتند.
در سالهای ناتوانی و انحطاط بغداد که فرماندهان ترک و کرد و گیل و دیلم خلیفه را هم در تختگاه وی دست نشانده قدرت و غلبه خویش ساخته بودند، با آن که در ایران اندیشه ایجاد یک قدرت پایدار همراه با زنده ساختن حکومتی مانند حکومت ساسانیان در خاطر بسیاری از داعیه داران این دوره، از گیل و دیلم و طبری شکفته بود، به بار نشستن این آرزو آن هم در یک مدت کوتاه، تا اندازهای تنها برای آل بویه ممکن شد که آن نیز به سبب اختلافات خانگی، تقید به پیروی از دعوت زیدیان و برخورد با آشوبهای خراسان به نتیجه نرسید، با این حال پایهگذار این سلسله علی بن بویه دیلمی ملقب به عمادالدوله و برادر زادهاش فنا خسرو بن حسن معروف به عضدالدوله، با وجود محدود بودن قلمرو خویش و با آن که در زمان آنها فرصتی هم برای زنده ساختن فرهنگ باستانی در قلمروشان پیدا نشد، باز استعداد خود را برای بازسازی وحدت و یکپارچگی از دست رفته قرنهای دور نشان دادند. هر چند دولت آنها علیرغم پایبندی به رسم دوره با تکیه بر یک پادشاه باستانی مانند بهرام گور هم موفق به ایجاد تعادل پایدار عصر از یاد رفته بهرام در قلمرو یزدگرد نشد، باری طی چندین دهه فرمانروایی آنها، قدرت خلفای عباسی، که پیش از آن نقش فعالی را در تعیین سرنوشت مردم ایران داشت، ناتوان ساخت و بدینگونه عناصر تازهای از نژادها و اقوام گوناگون مردم ایران بار دیگر آنچه را ایران با پیمودن سالها به اعراب و ترکان اهل سنت واگذاشته بودند، این بار همراه آیین شیعه، دیگر بار، و گرچه برای مدتی کوتاه، به دست آوردند. دولت شیعی آلبویه در بخش مهمی از سرزمین ایران حضور داشت.
سه تن از فرزندان بویه که گویا شغل ماهیگیری در گیلان داشتند، به خدمت فرماندهان آل زیار درآمدند. البته، ماکان کاکی هم از آنان حمایت میکرد. همچنین، «علی»، «احمد» و «حسن» مورد حمایت مردآویج نیز قرار گرفتند. فتح اصفهان برای مرد آویچ، ظاهرا توسط علی که برادر بزرگتر بود صورت گرفت. پس از قتل مرد آویچ، غلامان ترک از ترس غلامان دیلمی، به خصوص ابوالحسن علی بن بویه به اطراف گریختند و میدان تنها برای دیلمیان خالی ماند. علی بن بویه به همراه برادر خود، احمد که کنیه ابوالحسین داشت به گشایش اهواز توفیق یافت (۳۲۶ ه. ق). وی، غلامان ترک را که به سرداری «بجکم» در آنجا پناه گرفته بودند گریزاند.
علی بن بویه پس از به دست آوردن خوزستان، راهی فارس شد و احمد نیز به کرمان روی آورد و به فتح آن سرزمین دست یافت (۳۳۴ه. ق). سپس، به بغداد رفت و المستکفی بالله – خلیفه عباسی – را مطیع خود ساخت. خلافت بغداد که پیشرفتهای برادران بویه را با چشم خود میدید، به خاطر دیدگاه برخی از وزیران خود، از جمله «ابن مقله» با آنان از در سازش درآمد و لقب ویژه برای آنان فرستاد که علی را «عمادالدوله» و حسن را «رکن الدوله» و احمد را «معزالدوله» نامید.
همان معزالدوله بود که در بغداد دستور داد سب آل علی موقوف شود و مراسم عزاداری ماه محرم را برپا داشت. به خصوص، در ایام عاشورای سال ۳۵۲ ه. ق؛ که جمع کثیری در بغداد گرد آمدند و بازارها بسته شد، مردم آن روز آب ننوشیدند و در بازارها خیمه پر پا کردند و بر آن خیمهها پلاس آویختند و زنان بر سر وروی خود میکوفتند. از این زمان رسم زیارت قبور ائمه شیعه رایج گردید و بغداد به دو قسمت مهم شیعه نشین (کرخ) و سنی نشین تقسیم شد (۳۶۳ ه. ق). همچنین، مقام نقابت علویان هم در زمان آل بویه تاسیس شد. در زمان رکن الدوله بود که مذهب شیعه رسمیت کامل یافت.
امرای حمدانی که به حمایت خلیفه به بغداد تاختند، از معزالدوله شکست خوردند. معزالدوله در سال ۳۳۶ ه.ق بصره را تصرف کرد. همچنین در سال ۳۳۷ ه.ق به موصل تاخت و ناصر الدوله حمدانی را فراری ساخت. اقامت معزالدوله در سال ۳۵۶ ه.ق در بغداد ادامه داشت.
عمادالدوله، برادر بزرگتر، (متوفی به سال ۳۳۸ ه. ق) از آنجا که وی پسری نداشت، از رکن الدوله برادرش که در عراق و ری بود در خواست کرد تا «پناه خسرو» پسرش را به شیراز بفرستد که جانشین او شود. این پناه خسرو، لقب «عضد الدوله» یافت و در شیراز به حکمرانی فارس و بنادر و سواحل خلیج فارس پرداخت. رکن الدوله، مردی با تدبیر بود، او در ۳۵۹ ه.ق به کردستان لشکر کشید و حسنویه را وادار به مصالحه کرد. وزیر او، ابوالفتح که فرزند این عمید بود، قرارداد مصالحه را امضاء کرد.
رکن الدوله با امرای سامانی، به خصوص ابوالحسن سیمجور که از جانب سامانیان حکومت خراسان را داشت، اغلب در کشمکش بود. تنها وقتی صلح میان این دو خانواده رخ داد که امیر نوح سامانی از دختر عضدالدوله خواستگاری کرد و این ازدواج هم صورت گرفت (۳۶۱ ه. ق) تا وقتی معزالدوله زنده بود، میان برادران و خانواده بویه اختلافی نبود. پس از مرگ معزالدوله (۳۵۶ ه. ق) که عزالدوله بختیار، پسر معزالدوله جانشین پدر شد اختلافها بالا گرفت. این مرد بیشتر نواحی شرق کرمان را در تصرف داشت و به همین دلیل هم، عضدالدوله در ۳۵۷ ه.ق یک لشکر کشی به کرمان انجام داده بود. عضدالدوله پسر رکن الدوله با عزالدوله پسر معزالدوله چندین بار به جنگ پرداخت. یکی از آن جنگها در حوالی بغداد بود که طی آن، عزالدوله شکست خورد و به موصل فرار کرد. معروف است وقتی این خبر را به رکن الدوله رساندند، از شدت خشم خود را از تخت به زیر انداخت و چند روز از خوردن بازماند.
تبار خاندان بویه
در مورد تبار خاندان بویه در میان دانشمندان و تاریخنگاران دیدگاههای گوناگون وجود دارد، صابی در کتاب تاجی آوردهاست که نسب بویه به بهرام گور منتهی میگردد و بعضی گفتهاند که بویه از نسل دیلم بن ضبه بودهاست و ابوعلی مسکویه در کتاب تجارب الامم آوردهاست که پادشاهان آل بویه خود را از فرزندان یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی میدانند و میگویند که در آغاز تهاجم اعراب مسلمان بعضی از اولاد یزدگرد به گیلان رفته و درآنجا ساکن شدند.
ابو شجاع بویه جد آل بویه مردی متوسط الحال و سه پسر داشت: علی و حسن و احمد. هنگامیکه ماکان کاکی بر طبرستان استیلا یافت بویه در جزو خدام او درآمد و پسرانش نیز با اسفار بن شیرویه و مرداویج و وشمگیر پسران زیار، که خود را از نژاد ارغش پادشاه گیلان در عهد کیخسرو میدانستند، ملازمت ماکان میکردند تا آنکه اسفار بن شیرویه بر ماکان خروج کرد و بر دیلمستان مستولی گردید. اسفار بعد از یکسال کشته شد و مرداویج به جای او نشست. رستمدار، ری، مازندران، قزوین، ابهر، زنجان و طارم را بگرفت و در همدان دست به کشتار اهالی زد و کشتار زیاد هم نمود. مرداویج علی پسر بویه را با برادران به کرج ابودلف (کرهرود) فرستاد و خود عازم اصفهان گردید. در آن زمان مظفر بن یاقوت از جانب المقتدر عباسی حاکم اصفهان بود و به دفع مرداویج پرداخت ولی شکست خورد و به فارس نزد پدرش گریخت. یاقوت پدر مظفر با لشکریان فارس متوجه مرداویج گردید ولی از وی هم چیزی ساخته نشد و تارومار گردید. درین هنگام علی پسر بویه با برادران در ارجان بود که یاقوت دوهزار تن از دلاورترین مردان لشکر خود را به جنگ ایشان گسیل داشت تا بتواند شکستهای پیهم خود و پسرش را جبران کند، درین پیکار نیز بخت یاقوت یاری نکرد آنها نیز از پسران بویه شکست خورده فرار نمودند. پس ازین رویداد علی برادرش حسن را به کازرون فرستاد و حسن پس از تصرف کازرون سپاهی را که یاقوت به جنگ او فرستاده بود بار دیگر شکست داد.
در سال ۳۲۲ جنگی سختی میان یاقوت و علی پسر بویه درگرفت، نخست گروهی از سربازان علی به یاقوت پناه بردند ولی یاقوت همه را سر برید، این عمل زشت یاقوت باعث توانمندتر شدن علی گردید زیرا یاران او چنین دیدند در وفاداری به وی استوارتر گردیدند. یاقوت درین جنگ نیز شکست خورد و برادر کوچکش احمد که نوزده سال داشت درین جنگ کشته شد. پس از شکست دادن یاقوت علی وارد شیراز شد و بر فارس مستولی گردید و بدین ترتیب کار خاندان بویه بالا گرفت و بوییان روی کار آمد.
علی پسر بویه در شیراز در سرای مربوط به یاقوت نزول کرد. میگویند سپاهیان مواجب خود را از وی خواستند و او سخت گرفتار بیپولی بود، روزی در سرای خویش در اندیشه و پریشان نشسته بود و دید ماری از موضعی در سقف خانه بیرون آمد و به سوراخی رفت. علی فراشان را بخواست و فرمان داد تا مار را بیرون آورند. چون نیک بگشتند از آن سوراخ راه به اتاق دیگر یافتند که در آن صندوقهای پر از مال بود که ارزش پانصد (پنجصد) هزار دینار داشت. این مال را علی بیدرنگ در مواجب سربازان مصرف کرد. پس از آن نامه به الراضی بالله عباسی فرستاد و از وی خواست که مقاطعه شهرهای راکه در دست دارد بوی واگذارد و الراضی نیز پذیرفت. در این وقت مرداویج آمادگی حمله به شیراز را داشت که به دست غلامش کشته شد. دیگر کسی در میدان نبود که با پسران بویه رقابت کند. علی از سوی خلیفه بغداد «عمادالدوله» و حسن «رکن الدوله» و احمد به «معزالدوله» ملقب گردیدند.
شجرهنامه
سیاست مذهبی آل بویه
گستره فرمانروایی بوییان ۹۳۴–۱۰۵۵ م
آل بویه با اینکه احتمالا در آغاز شیعه زیدی بودند، هنگامی که به حکومت رسیدند به شیعه دوازده امامی گرایش یافتند. آلبویه چون از نسل پیامبر مسلمانان نبودند طبق آموزههای مذهب زیدی باید امامی زیدی از نسل پیامبر را برای اطاعت کامل از او به امامت میرساندند؛ بنابراین احتمالا به همین دلیل آنان بعد از رسیدن به حکومت به شیعه دوازده امامی مایل شدند. زیرا ایده یک امام غائب از نظر سیاسی برای بوییان مطلوبتر بود.
به هر ترتیب آنان بطور مستمری مذهب شیعه را تبلیغ نموده و مراسمی مانند محرم و عید غدیر را پاس میداشتند. با اینحال آل بویه معمولا سیاست مدارا و پذیرا بودن با سایر مذاهب مانند اهل سنت را در پیش داشتند. مثلا آنان بزرگترین تکریمها را برای عبدالله ابن خفیف شیخ کبیر، عالم بزرگ اهل سنت پایتخت (شیراز) بجا میآوردند. یا خانقاه برای اهل تصوف میساختند. با این حال آنقدر از لحاظ سیاسی قدرتمند بودند که در تصمیمگیریهای خلفای عباسی دخالت میکردند.
در شیراز زمان آل بویه، برخلاف سنت رایج آن زمان غیر مسلمانان مانند زردشتیها مجبور نبودند که علامت مشخصکننده به تن داشته باشند یا در محلههای خاصی زندگی کنند. در زمان آل بویه بازار شهر شیراز در هنگام جشن مهرگان و نوروز نورانی میشد و هنگامی که در سال ۳۶۹ هجری مصادف با ۹۸۰ میلادی مسلمانان شیراز علیه زرتشتیان به اغتشاش پرداختند. عضدالدوله لشکری برای تنبیه اغتشاش کنندگان به شیراز فرستاد.
ابن اثیر در حوادث سال ۳۶۳ ه.ق گفتهاست که فتنهای بزرگ میان شیعه و سنی در محله سوق الطعام بغداد برخاست. سنیها زنی را سوار بر شتر کردند و او را عایشه نامیدند و ۲ نفرشان خود را طلحه و زبیر نامید. این گروه با گروه دیگر (شیعه) به جنگ پرداخت و میگفتند ما با اصحاب علی بن ابی طالب جنگ میکنیم. این عمل آنها، شبیهسازی جنگ جمل دز دوران خود تلقی شد.
پادشاهان آل بویه
مجموعه بازار وکیل در شیراز، اصالتا در زمان حاکمیت آل بویه ساخته شد.
یک ظرف سفالی و لعاب دار متعلق به دوران بوبیان. موزه متروپولیتن موزه هنر نیویورک.
دیالمه فارس
عمادالدوله عمادالدوله ابوالحسن علی بن بابویه (۳۲۰–۳۳۸ ه. ق)
عضدالدوله ابوشجاع فنا خسرو پسر رکن الدوله حسن پسر بویه (۳۳۸–۳۷۲)
شرفالدوله ابوالفوارس شیرزیل پسر عضدالدوله ابوشجاع فنا خسرو (۳۷۲–۳۷۹)
صمصامالدوله ابوکالیجار مرزبان پسر عضدالدوله ابوشجاع فنا خسرو (۳۷۹–۳۸۸)
بهاءالدوله ابونصر پسر عضدالدوله ابو شجاع فنا خسرو (۳۸۸–۴۰۳)
سلطانالدوله ابو شجاع پسر بهاءالدوله ابونصر (۴۰۳–۴۱۵)
ابوکالیجار مرزبان پسر سلطانالدوله (۴۱۵–۴۴۰)
ملک رحیم ابونصر خسرو فیروز پسر ابوکالیجار (۴۴۰–۴۴۷)
علی بن بویه دیلمی ملقب به عمادالدوله. اولین از سلاطین دیلمی فارس. وی به همراه دو برادر کهتر خویش رکن الدوله حسن و معزالدوله احمد در اوان قیام داعیان علوی در گیلان و طبرستان بر کارداران امرای سامانی، در عداد یاران ماکان بن کاکی سردار دیلمی، درآمد؛ و پس از پریشانی احوال ماکان کاکی، این سه برادر به خدمت مرداویج بن زیار پیوستند و مرداویج مقدم آنان را گرامی داشت و هر کدام را مامور قسمتی از عراق عجم کرد. از آن جمله علی (عمادالدوله) را نامزد کرج ابودلف کرد. وی در کرج ابودلف (کرهرود) با مردم و عمال مرداویج با مهربانی و مدارا رفتار کرد. سپس به فتح قلاع اطراف کرج پرداخت و به زودی در آن نواحی صاحب قدرت گردید؛ و در سال ۳۲۱ ه. ق. اصفهان را که در آن هنگام مظفر بن یاقوت بر آن حکومت میکرد تسخیر کرد و چند ماهی بیش در آنجا نبود که مرداویج به سبب نگرانی خاطری که از عمادالدوله داشت، برادر خویش وشمگیر را با سپاهی انبوه برای دفع عمادالدوله بدانجا گسیل داشت. علی بن بویه نیز بدون جنگ و ستیز اصفهان را تخلیه کرد، و به ارجان، که ابوبکر بن یاقوت بر آن حکومت میکرد، رفت و در ماه ذی حجه سال ۳۲۱ ه. ق. آنجا را تسخیر کرد؛ و به تدریج تا اواخر این سال سایر نواحی فارس را مسخر ساخت و سرانجام پس از جنگ سختی که با یاقوت حاکم شیراز کرد آنجا را نیز تحت نفوذ خویش درآورد. در این اوان مرداویج دست به تهیه سپاهی عظیم جهت راندن عمادالدوله از شیراز زد، ولی اجل مهلتش نداد و در سال ۳۲۳ به دست جمعی از غلامان ترک خود به قتل رسید و به این ترتیب عمادالدوله از شر دشمنی قویپنجه رهایی یافت. عمادالدوله در سال ۳۲۲ برادر خویش رکن الدوله حسن را مامور فتح کرمان کرد و او بدون هیچگونه مقاومت از طرف اهالی، کرمان را تصرف کرد و بدین ترتیب دربار خلافت، کلیه متصرفات خود را در ایران از دست بداد. عمادالدوله در سال ۳۲۹ ه. ق. در حین قلع و قمع شورشیان و مخالفان خویش، تا طبرستان پیش رفت، و در سال ۳۳۱، برادرش احمد، خوزستان را نیز جزء متصرفات آل بویه درآورد. عمادالدوله در سال ۳۳۷ سخت مریض شد و کارها را به برادرزاده خویش عضدالدوله واگذاشت و خود در سال ۳۳۸ درگذشت. عمادالدوله در تمام مدت امارت خود با مردم مهربانی کرد و بساط عدل و انصاف را در سراسر قلمرو خویش گستراند.
با مرگ عضدالدوله دیلمی در شوال ۳۷۲ ق / مارس ۹۸۳ م، بزرگان قوم اعلام وفات او را برای سه ماه به تعویق انداختند و پس از به خاک سپاری جنازه عضدالدوله در نجف، پسرش ابوکالیجار در بغداد به امارت نشست. خلیفه هم او را صمصام الدوله لقب داد «محرم ۳۷۳ ق / ژوئن ۹۸۳ م». با امارت صمصام الدوله، اختلاف وی با برادر دیگرش ابوالفوارس شیر دل که فارس را تصرف کرده بود بالا گرفت. نزاع این دو برادر طولانی شد و بعد از حوادث بسیار شرف الدوله غلبه یافت و صمصام الدوله را به زندان انداخت. «رمضان ۳۷۶ ق / ژانویه ۹۸۷ م» و دستور داد تا وی را نابینا کنند. با مرگ شرف الدوله «۳۷۹ ق / ۹۸۹ م» برادرش ابونصر ملقب به بهاءالدوله به جای او نشست. بهاء الدوله از همان اوان امارت مواجه با مخالفت برادر بزرگترش صمصام الدوله شد. با این حال، علیرغم نابینایی، در فارس به طلب قدرت برخاسته بود و طالب سهم خود از قلمرو پدر بود. سرانجام پس از جنگهای پی در پی، بصره و اهواز به همراه فارس به دست صمصام الدوله افتاد و بغداد و نواحی دیگر برای بهاء الدوله ماند. اما فرمانروایی صمصام پس از مصالحه با بهاء الدوله دیری نپایید و خشونت رفتار او با ترکان فارس و بیتدبیریهایی که در حفظ اتحاد دیالمه آن سرزمین کرد موجب تزلزل قدرتش شد. سرانجام به وسیله پسران عزالدوله بختیار، که از زندان عضدالدوله پس از سالها رهای یافته بودند، به قتل رسید «ذی الحجه ۳۸۸ ق / دسامبر ۹۹۸ م» و بهاء الدوله از تهدید و مخالفت او نجات پیدا کرد.
دیالمه ناحیه جبال
رکن الدوله حسن پسر بویه
مویدالدوله ابومنصور بویه پسر رکنالدوله حسن پسر بویه
فخرالدوله ابوالحسن علی پسر رکنالدوله حسن پسر بویه
مجدالدوله ابوطالب رستم پسر فخرالدوله
دیالمه عراق، خوزستان و کرمان
معزالدوله احمد بن بویه
عزالدوله فرزند معز الدوله
عضدالدوله ابوشجاع فنا خسرو پسر رکن الدوله حسن پسر بویه
بیماری عماد الدوله علی در سال ۳۳۸ هجری قمری او را به فکر آینده حکومتش انداخت و چون خود فرزندی نداشت از رکن الدوله حسن برادرش خواست، فرزندش فناخسرو را به شیراز بفرستد تا او را رسما ولیعهد و جانشین خود معرفی کند فنا خسرو با آداب و تشریفات سلطنتی مورد استقبال قرار گرفت. عماد الدوله او را برتخت خود نشاند و مردم رسما به او سلام پادشاهی دادند.
عماد الدوله (عموی عضدالدوله) کار را تا بدانجا پیش برد که برای حفظ و تحکیم موقعیت آل بویه و عضد الدوله فرماندهان نظامی را که ممکن بود پس از مرگش از عضد الدوله تبعیت نکرده و طغیان کنند را دستگیر و به قتل رسانید. از جمله آنان میتوان به شرنگین بن جلیس از سرداران دیلمی اشاره نمود.
دوران عضد الدوله اوج قدرت و فرهنگ و هنر و ادب بود او نزد افرادی چون عبدالرحمان بن عمر بن سهل ابوحسین صوفی علم نجوم آموخته بود. او از علی بن حسین معروف به ابن اعلم که علوی بود، آموزش زیج گرفت و از ابو علی فارسی، دستور زبان عربی آموخت وی برای علما و فضلا و ارزش بسیاری قایل بود و در محضر آنان مینشست و درمسائل علمی و ادبی به مناظره میپرداخت علما در سرای عضد الدوله جایگاه مشخصی داشتند و در آن محل دور از جریانات سیاسی و اختلافات مذهبی به مباحثات علمی میپرداختند. پزشکان در دربار وی اهمیت بسیار داشتند ازجمله ابوالحسن محمد طبری که طبیب مخصوص رکن الدوله بود وی حتی برای آموزش پزشکان بیمارستانی در بغداد به نام بیمارستان عضدی ایجاد کرده بودو کتابهای بسیاری از یونانی به عربی در این زمان ترجمه شد و به منجمان، ریاضی دانان، معماران، ادیبان و شاعران احترام بسیار روا میداشت. شاید بتوان او را مقتدرترین و علم دوستترین پادشاه آل بویه دانست.
شرف الدوله ابوالفوارس شیرزیل پسر عضدالدوله ابوشجاع فنا خسرو
ابوعلی کیخسرو پسر ابوکالیجار
جلال الدوله ابوطاهر پسر بهاءالدوله
ملک رحیم ابونصر خسرو فیروز پسر ابوکالیجار
قوام الدوله ابوالفوارس پسر بهاءالدوله
ابومنصور فولاذستون پسر ابوکالیجار
اسامی حاکمان آل بویه و زمان حکومت آنها
الف- دیالمه فارس
۱- عمادالدوله ابوالحسن علی بن بابویه (۳۲۰–۳۳۸)
۲- عضدالدوله و تاج المله ابوشجاع پناه خسرو پسر رکن الدوله (۳۳۸–۳۷۲)
۳- شرف الدوله ابوالفوارس شیرذیل پسر عضدالدوله (۳۷۲–۳۷۹)
۴- صمصام الدوله ابوکالیجار مرزبان پسر عضدالدوله (۳۷۹–۳۸۸)
۵- بهاءالدوله ابونصر پسر عضدالدوله (۳۸۸–۴۰۳)
۶- سلطان الدوله ابوشجاع پسر بهاءالدوله (۴۰۳–۴۱۵)
۷- عمادالدوله ابوکالیجار مرزبان پسر سلطان الدوله (۴۱۵–۴۴۰)
۸- ملک رحیم ابونصر خسروفیروز پسر ابوکالیجار مرزبان (۴۴۰–۴۴۷)
ب- دیالمه عراق و خوزستان و کرمان
۱- معزالدوله ابوالحسن احمدبن بویه (۳۲۰–۳۵۶) درعراق و خوزستان و فارس و کرمان.
۲- عزالدوله بختیار پسر معزالدوله (۳۵۶–۳۶۷) در عراق و خوزستان و فارس و کرمان.
۳- عضدالدوله ابوشجاع پسر رکن الدوله(۳۶۷–۳۷۲) درعراق و خوزستان و فارس وکرمان.
۴- شرف الدوله ابوالفوارس شیرذیل پسر عضدالدوله درعراق و خوزستان و فارس و کرمان.
۵- بهاءالدوله ابونصر پسر عضدالدوله (۳۷۹–۴۰۳) در عراق و خوزستان و فارس و کرمان.
۶- سلطان الدوله ابوشجاع پسر بهاءالدوله (۴۰۳–۴۱۲) در عراق و خوزستان و فارس وکرمان.
۷- مشرف الدوله ابوعلی پسر بهاءالدوله (۴۱۲–۴۱۶) در عراق فقط.
۸- ابوطاهر جلال الدوله پسر مشرف الدوله (۴۱۶–۴۳۵) در عراق فقط.
۹- ابوکالیجار مرزبان پسر سلطان الدوله (۴۳۵–۴۴۰) در فارس از ۴۱۵ و در کرمان از ۴۱۹ و در عراق از ۴۳۵ به بعد.
۱۰- ملک رحیم پسر ابوکالیجار (۴۴۰–۴۴۷) در عراق فقط.
۱۱- قوام الدوله ابوالفوارس پسر بهاءالدوله (۴۰۳–۴۱۹) در کرمان فقط.
۱۲- ابومنصور فولادستون پسر ابوکالیجار (۴۴۰–۴۴۸) کرمان فقط (از ۴۱۹ تا ۴۴۰ کرمان ضمیمه فارس بوده)
ج- دیالمه ری و اصفهان و همدان
۱- رکن الدوله ابوعلی حسن بن بویه (۳۲۰–۳۶۶) در تمام عراق عجم و کرمانشاه.
۲- مویدالدوله ابومنصور پسر رکن الدوله (۳۶۶–۳۷۳) در اصفهان و از ۳۶۹ در ری و همدان و گرگان و قسمتی از طبرستان.
۳- فخرالدوله ابوالحسن علی پسر رکن الدوله (۳۶۶–۳۸۷) در ری و همدان و از ۳۷۳ مالک ولایات مویدالدوله.
۴- مجدالدوله ابوطالب رستم پسر فخرالدوله (۳۸۷–۴۲۰) در ری فقط.
۵- شمس الدوله ابوطاهر پسر دیگر فخرالدوله (۳۸۷- حدود ۴۱۲) در همدان فقط.
۶- سماءالدوله ابوالحسن پسر شمس الدوله (حدود ۴۱۲–۴۱۴) در همدان فقط.»
اوضاع اداری
بوییان که تجربه چندانی در حکومت داری نداشتند، دولت خود را بیشتر با روش دولت عباسی اداره میکردند؛ بنابراین اصلاحات چندانی در نظام اداری پدید نیامد.
وزیر:
وزرای عهد بوییان اکثرا از افراد دانشمند زمانه خود بودند که توسط حاکمان آل بویه به منصب وزارت رسیدند. تاثیر اعمال وزرا در هر شاخه از حکمرانان آل بویه متفاوت بود. در شاخه بوییان جبال به دلیل آرامش منطقه و حضور وزرای دانشمند علم پیشرفت کرد و در شاخه بوییان فارس و خوزستان و عراق اختلافات داخلی و فروش مقام وزارت دردسر ساز بود
حاکمان آل بویه بعد از عهد عضد الدوله دو وزیر داشتند. یکی وزیر شیراز و یکی وزیر بغداد. اهمیت هر دوی این شهرها و تمایل عضد الدوله برای حفظ شیراز به عنوان پایتخت دلایل اصلی این امر بودند.
دیوانها:
دیوانها در عهد بوییان بدون برنامهریزی عمل میکردند و تغییر سریع و مکرر کارکنان از جمله خصوصیات دیوانها در عهد بوییان بود. رئیس دیوانهای حکومتی صاحب الدیوان نام داشت که بیشتر به عنوان نایب وزیر شناخته میشد.
دیوانهای عهد بوییان عبارتند از:
دیوان خراج: رسیدگی به عواید ایالات بود.
دیوان هزینه: رسیدگی به خرج دربار، امور مربوط به خزانه سلطنتی و ضرب سکه
دیوان رسایل: صدور دستورهای حکومتی و برقراری ارتباطات داخلی و خارجی
دیوان برید: خبررسانی و بر قراری ارتباط
دیوان قضا: امور قضایی و رسیدگی به اختلافات و دعاوی مردم
دیوان سواد: دیوانی برای رسیدگی به اوضاع مناطق بین دجله و فرات
دیوان سپاه: امور نظامی و جنگی
علم و فرهنگ
دوران حکومت آل بویه عصر پیشرفت علم و ادب بود. حاکمان آل بویه علاقه خاصی به اهل علم داشتند و به خصوص از شعرا و علمای حکمت استقبال میکردند.
در اوایل عهد بوییان علم چندان رونقی نداشت و توجهها بیشتر به امور سیاسی معطوف شده بود. در مقابل با به قدرت رسیدن عضد الدوله به دلیل صلح و آرامش ناشی از حکومت او و علاقه خود وی به دانش، بازار علم رونق دوباره یافت و در زمان حکومت فرزندان او هم همچنان به راه خود ادامه داد. مهمترین دستاوردهای این دوران در زمینه نجوم، پزشکی و ریاضیات بود.
ادبیات عربی
آل بویه همانند فاطمیان حامیان بزرگ هنرها و علوم بودند، اگرچه در ابتدای امر دیلمیانی خشن و ناهنجار بودند. این حقیقت که آنها بر بغداد حکومت میکردند و دلبستگی کلی به عراق داشتند که در آنجا ادب عربی رایج بود و آنها را بیشتر حامی و مشوق ادب عربی ساخته بود تا ادب فارسی نوین که در آن ایام در قسمت شرقی ایران نشو و نما مییافت. با اینهمه در ایام فرمانروایی آل بویه شعرایی در مغرب ایران بودند که به زبان فارسی نو شعر میگفتند. اما در مغرب ایران ادب عربی بر ادب فارسی غالب بود.
کتابخانههای آل بویه در شیراز، ری، اصفهان نمونههای شگفتانگیز زمان خود بودند. از این گذشته ما در این دوره هنوز شاهد چیزهایی هستیم که در ایام گذشته نیز آنها را میدیدیم: رئیس دبیران یعنی وزیران ایرانیانی که تسلطشان به زبان عربی به فرهنگی شگفتآور پیوند یافته که در کلیه زمینههای دانش سیر میکند. ابن العمید (در گذشته به سال ۳۰۹ ه. ق/ ۹۶۹–۷۰ م)، کاتب ایرانی تصویر گویا و روشن این فرهنگ وسیع و استعداد فنی در عربی است. ابن العمید فیلسوف، زبانشناس، عالم دینی، شاعر و نویسنده صاحب سبک بود و در زمینه رسالهنویسی نام وی در کتاب نام عبدالحمید، «جاحظ ثانی»، آن را ختم کرد. اما یک فرق اساسی در نثر این دو یافت میشود. سبک رسالهنویسی عبدالحمید مردانه است و آرایش چندانی ندارد. اما سبک ابن العمید، مانند سبک خلفش در وزارت آل بویه، یعنی ابن عباد ایرانی معروف به صاحب (درگذشته به ۳۸۵ ه. ق/ ۹۹۶ م) آراسته به صنایع لفظی و مشحون از نثر مقفی بود که در آن زمان تداول داشت. در این مورد نوعی هدف و مقصود در ادب عربی وجود دارد خوشایند وزرای پیش گفته آل بویه نیست.
عمران و آبادانی
آبادانیهای آل بویه در امور آبیاری و کشاورزی، در مقایسه با امرای معاصر آنان در عراق، چون بریدیان و حمدانیان، سخت مشهود است. جدالهای متوالی و خونین امیرالامراها و حکامی که خواهان سیطره بر مرکز خلافت (مرکز قدرت و درآمد) بودند، ویران شده بود. اصلاحات و کارهای عمرانی وی در عراق، ازجمله تعمیر سد بادوریا بر رودالرفیل، باعث آبادی و فراوانی و ارزانی شد و مردم روی به بغداد نهادند. از اینجا آبادانی بغداد را میتوان دریافت که گفتهاند در روزگار او، بغداد ۰۰۰‘۱۷ گرمابه داشتهاست. همو برای ساختن کاخی جهت خویش، نابسامانیها پدید آورد و بسیاری از بناهای سامرا و شهر المنصور و حصارها و دروازهها را ویران کرد تا از مصالح آنها استفاده کند. وی اموال مردم را به زور میگرفت. نیز در اواخر عمر، فرمان داد بیمارستانی در بغداد بنا کنند و املاکی بر آن وقف سازند (۳۵۵ه. ق/۹۶۶م)، اما عمرش وفا نکرد و درگذشت. بیشترین اصلاحات و آبادانیها، مربوط به روزگار عضدالدوله است. ابوعلی مسکویه انبوهی از این آبادانیها را برمیشمارد که برخی از آنها برای مطالعه خصایل شخصی عضدالدوله خالی از فایده نیست. میگوید عضدالدوله فرمان داد خانهها و بازارها و مساجدی را که در فتنههای بغداد دستخوش آتشسوزی و آسیب شده بود، بازسازی کنند و صاحبان خانهها را واداشت که آنها را به زیباترین شکل بسازند و آنان را که دست تنگ بودند، برای این کار وام میداد، و اگر غایب بودند، وکیلانی تعیین میکرد که به نیابت از آنان، آن کار را به انجام رسانند. نیز بیمارستانی در شیراز. بیمارستان معروف دیگری در بغداد پایهگذاری کرد و پزشکانی نامآور به آنجا برد و تاسیسات ممتاز در آنجا نهاد. در روزگار او شیراز چنان آباد و پرجمعیت شد که جای لشکر نماند و او در نزدیکی شهر، محلتی ساخت به نام «فنا خسروگرد» و لشکریان را در آن نشاند و شهر چنان آباد شد که ۰۰۰‘۲۰ دینار درآمد داشت. کاخ باشکوه وی که مقدسی از آن با شگفتی یاد میکند ۳۶۰ اتاق داشت که دیوارهای آن را با کاشی چینی آراسته بودند. نیز به جای شهر اردشیر خوره یا گور قدیم، شهر فیروزآباد را بنا کرد و در کازرون سرایی برای سمساران ساخت که خود روزی ۰۰۰‘۱۰ درهم از آنجا سود برمیگرفت. سد عظیمی هم بر پایههایی از ساروج بر روی رود کر بنا کرد که به بند امیر یا بند عضدی معروف شد. در ۲ سوی این سد، ۱۰ دولاب قرار گرفت که زیر هر دولاب، آسیابی سوار شد. نیز کاریزهای شیراز، آب را به ۳۰۰ دیه میرسانیدند. در کرمان هم قصری و منارهای برآورد و در میان اروندرود و کارون برای عبور کشتیها و وصول از دجله و فرات به کارون، آبراههای بنیاد کرد. یکی از برجستهترین کارهای او، ظاهرا ساختن مرقد علی و بنای آرامگاهی در آنجا بود. پدر وی رکنالدوله هم به رغم پول دوستی، آثاری از خود بر جای نهاد که نمایانگر علاقه وی به آسایش حال رعیت بود. احداث نهر رکنآباد در شیراز، و مرمت پل ایذه در خوزستان ازجمله کارهای اوست. | [
"پادشاهی",
"عمادالدوله علی",
"عضدالدوله دیلمی",
"شیراز",
"ری",
"بغداد",
"عربی",
"پارسی",
"گیلکی",
"شیعه",
"ملک رحیم",
"امیر",
"شاهنشاه",
"دیلمیان",
"زیدیه در گیلان و مازندران",
"ایرانی",
"ایران",
"عراق",
"دیلمستان",
"لاهیجان",
"گیلان",
"ابن مسکویه",
"مردم گیلک",
"زیاریان",
"زبان دیلمی",
"خلیفه",
"گیل",
"طبری",
"خراسان",
"عمادالدوله",
"فنا خسرو بن حسن",
"عضدالدوله",
"پادشاه",
"بهرام گور",
"بهرام",
"یزدگرد سوم",
"ابو شجاع بویه",
"آل زیار",
"ماکان کاکی",
"مرداویج زیاری",
"اصفهان",
"اهواز",
"خوزستان",
"فارس (سرزمین)",
"کرمان",
"المستکفی بالله",
"عباسی",
"ابن مقله",
"معزالدوله",
"عاشورا",
"بصره",
"موصل",
"خلیج فارس",
"کردستان",
"حسنویه",
"سامانیان",
"رکنالدوله حسن",
"صابی",
"تاجی",
"دیلم بن ضبه",
"ابوعلی مسکویه",
"تجارب الامم",
"ساسانی",
"علی",
"حسن",
"احمد",
"طبرستان",
"اسفار بن شیرویه",
"وشمگیر",
"زیار",
"ارغش",
"کیخسرو",
"رستمدار",
"مازندران",
"قزوین",
"ابهر",
"زنجان",
"طارم",
"همدان",
"کرج ابودلف",
"مظفر بن یاقوت",
"ابوالفضل جعفر مقتدر",
"یاقوت (عباسی)",
"ارجان",
"کازرون",
"احمد (عباسی)",
"ابوالعباس محمد راضی",
"رکن الدوله",
"زیدی",
"سوگواری محرم",
"عید غدیر",
"اهل سنت",
"عبدالله ابن خفیف شیخ کبیر",
"خانقاه",
"خلفای عباسی",
"زرتشتی",
"مهرگان",
"نوروز",
"شرفالدوله دیلمی",
"صمصامالدوله دیلمی",
"بهاءالدوله دیلمی",
"سلطانالدوله دیلمی",
"ابوکالیجار مرزبان پسر سلطانالدوله",
"ناحیه جبال",
"مؤیدالدوله",
"فخرالدوله",
"مجدالدوله دیلمی",
"عزالدوله بختیار",
"شرف الدوله",
"ابوعلی کیخسرو",
"جلال الدوله",
"قوام الدوله",
"ابومنصور فولاذستون"
] | [
"آل بویه",
"ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۹۳۴ (میلادی)",
"ایالتها و قلمروهای منحلشده در ۱۰۵۵ (میلادی)",
"ایالتها و قلمروهای منحلشده در ۱۰۶۰ (میلادی)",
"تاریخ مردم کرد",
"تاریخ طبرستان",
"حکومتهای ایران در سده ۱ (میلادی)",
"حکومتهای ایران در سده ۱۱ (میلادی)",
"خلافت عباسی",
"دیلمیان",
"زبان فارسی در عراق",
"سلسلههای شیعه",
"عراق در قرون وسطی",
"کشورهای پیشین در آسیا",
"کشورهای پیشین در خاورمیانه"
] |
232 | غزنویان | 6 | 365 | 0 | [
"فرمانروایان دوازدگانه",
"فرمانروایان دوازدهگانهی غزنوی",
"فرمانروایان دوازده گانه غزنوی",
"غزنوی",
"فهرست فرمانروايان غزنوي",
"دوره غزنوی",
"غزنويان",
"فرمانروایان دوازده گانه ی غزنوی",
"دوران غزنویان",
"دوران غزنويان",
"دوره غزنوي",
"دورهٔ غزنوی",
"دورهٔ غزنوي",
"غزنوي",
"فرمانروايان دوازده گانه غزنوي",
"فرمانروايان دوازده گانه ي غزنوي",
"فرمانروایان دوازدهگانه غزنوی",
"فرمانروايان دوازدگانه",
"دوره غزنویان",
"فهرست فرمانروایان غزنوی",
"دوره غزنويان",
"شاهنشاهی غزنوی"
] | false | 245 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "conventional_long_name",
"Item2": "غزنویان"
},
{
"Item1": "common_name",
"Item2": "امپراتوری غزنویان"
},
{
"Item1": "continent",
"Item2": "آسیا"
},
{
"Item1": "country",
"Item2": "خراسان، ایران"
},
{
"Item1": "era",
"Item2": "خاورمیانه"
},
{
"Item1": "government_type",
"Item2": "امپراتوری"
},
{
"Item1": "year_start",
"Item2": "۹۶۳"
},
{
"Item1": "year_end",
"Item2": "۱۱۸۷"
},
{
"Item1": "p1",
"Item2": "صفاریان"
},
{
"Item1": "flag_p1",
"Item2": "Saffarid dynasty 861-1003.png"
},
{
"Item1": "p2",
"Item2": "سامانیان"
},
{
"Item1": "flag_p2",
"Item2": "Samanid dynasty (819–999).GIF"
},
{
"Item1": "s1",
"Item2": "غوریان"
},
{
"Item1": "flag_s1",
"Item2": "Ghurids1200.png"
},
{
"Item1": "s2",
"Item2": "سلجوقیان"
},
{
"Item1": "flag_s2",
"Item2": "Seljuk Empire locator map.svg"
},
{
"Item1": "image_map",
"Item2": "Ghaznavid Empire 975 - 1187 (AD).PNG"
},
{
"Item1": "image_map_caption",
"Item2": "غزنویان در بزرگترین حد خود"
},
{
"Item1": "capital",
"Item2": "[[غزنین]] (تا ۱۱۵۱)[[لاهور]] (از ۱۱۵۱)"
},
{
"Item1": "common_languages",
"Item2": "[[زبان پارسی]] (زبان رسمی)"
},
{
"Item1": "religion",
"Item2": "[[تسنن]]، [[اسلام]]"
},
{
"Item1": "leader1",
"Item2": "[[آلپ تکین]]"
},
{
"Item1": "leader2",
"Item2": "خسرو ملک"
},
{
"Item1": "year_leader1",
"Item2": "۹۶۳–۹۷۷"
},
{
"Item1": "year_leader2",
"Item2": "۱۱۶۰–۱۱۸۷"
},
{
"Item1": "title_leader",
"Item2": "[[غزنین]]"
},
{
"Item1": "stat_year1",
"Item2": "۱۰۲۹"
},
{
"Item1": "stat_area1",
"Item2": "۳۴۰۰۰۰۰"
}
],
"Title": "Former Country"
} | دولت غزنوی یا غزنویان (۹۷۵–۱۱۸۷ م) (۳۴۴ ه.ق - ۵۸۳ ه. ق) یک حکومت ایرانی ترک تبار و مسلمان در بخشی از شرق خاورمیانه و جنوب آسیای میانه بود. اما به عنوان مروج و ناشر اسلام مورد توجه و تایید خلافت عباسی بود. شهرت این حکومت در جهان، بیشتر به خاطر فتوحاتی است که در هندوستان انجام دادهاست.
از آنجا که غزنویان نخستین پایههای شهریاری را در شهر غزنین آغاز نمودند به غزنویان نامدار شدند. بنیانگذار این دودمان سلطان محمود غزنوی بود. پدران او از خانات ترک بودند که در خراسان میزیستند نامآورترین شهریاران این دودمان سلطان محمود و پسرش سلطان مسعود بودند. پس از سلطان مسعود این دودمان رو به ناتوانی گذارد و چندی بستر حوزه فرمانروایاش به بخشهایی از هندوستان و افغانستان کنونی محدود شد. حکومت غزنویان هند از نظر هنردوستی و توجه به شاعران فارسیسرا از اهمیت بالایی برخوردار است.
بنیانگذاری
در اواخر حکومت سامانیان یکی از سرداران ترک به نام آلپتکین کوشید با همدستی عدهای دیگر، یکی از اعضای خاندان سامانی به نام نصر بن عبدالملک بن نوح را به حکومت برساند اما نتوانست و پسر عموی وی یعنی منصور بن نوح به جای وی بر تخت نشست. پس از این ماجرا البتکین راهی شهر غزنین در افغانستان شد و در آنجا حکومت را بر دست گرفت.
دولت سامانی که حکومتی ضعیف بود و از سمت فرارود (ماوراءالنهر) نیز با حکومت مسلمان و ترکنژاد ایلکخانیان درگیر جنگ بود به ناچار البتکین حاکم غزنین پذیرفت. البتکین تا پایان عمر خود در شهر غزنین اقامت گزید اما دولتی که وی بنیاد نهاد پس از آن به علت انتساب به شهر غزنین به حکومت غزنویان مشهور گشت.
پادشاهی غزنویان در ۴۰۴ خورشیدی.
یکی از نامدارترین جانشینان البتکین داماد وی سبکتکین بود. سبکتکین با نشان دادن شایستگی خود به بزرگان ترک توانسته بود پشتیبانی و اعتماد آنها را به خود جلب کند. همگام با این دگرگونیها در غزنین، دولت سامانی به ضعیفترین زمان خود رسیده بود و دچار مشکلات پرشماری بود. سبکتکین ضمن اعلام وفاداری به حکومت سامانی برای سرکوب سرداران یاغی خراسان راهی آن دیار گردید و توانست اوضاع را تا اندازهای به نفع سامانیان آرام کند. سامانیان نیز به پاسداشت این خدمت وی، نه تنها وی را در مسند حکومت غزنین استوار کردند بلکه اداره خراسان را نیز به پسر وی محمود واگذاردند و سلطان محمود نیز با سود جستن از امکانات این منطقه پهناور و آباد توانست بر قدرت خویش بیفزاید. محمود پس از درگذشت پدر به حکومت غزنین دست یافت.
در همین اوضاع و احوال ایلکخانیان به فرارود تاختند و با تصرف بخارا و پایتخت سامانیان و سرزمینهای جنوب آمودریا به عمر این دودمان پایان دادند و این باعث گردید سلطان محمود به استقلال کامل برسد. خلیفه عباسی نیز وی را مورد تایید قرار داد. دوران سی و سه ساله حکومت محمود بیشتر به جنگ با دولتهای پیرامون و افزون کردن متصرفاتش گذشت. وی در بیشتر این نبردها پیروز میدان بود و علت نیز علاوه بر استفاده وی از سپاه کارآمد و مجهز که ویژه توجه خود سلطان محمود به امور نظامی بود، درگیریها و ضعف داخلی دولتهای پیرامون نیز افزون بر علت شد که وی راحتتر به پیروزی برسد. مثلا سلسله آل بویه دچار تجزیه شده بود و دولت آل زیار در محدوده گرگان حاکمیت ضعیفی داشت. بازماندگان صفاریان نیز در سیستان دچار اختلافات خانوادگی بودند و هندوستان نیز در شرق باوجود ثروت انبوهش دارای یک وحدت سیاسی نبود.
اهمیت هندوستان برای غزنویان
یکی از مسائل مهمی که در دوران غزنویان از سبکتکین شروع شد و در زمان محمود به اوج رسید و در زمان جانشینان وی نیز به شدت دنبال شد لشکر کشیهای مداوم به هندوستان بود. علل این اقدام آنها اولا این بود که هند سرزمینی غنی و آباد بود که بتکدهها و معابد هندوهای آنجا همیشه سرشار از طلا و جواهری بود که مردم برای خدایان خود هدیه میآوردند و حمله غزنویان به آنجا به معنای دستیابی به این ثروت بود. علت بعدی این بود که هندوستان کشوری کافر از نظر مسلمانان بود و لشکر کشی غزنویان به آنجا تلاشی در جهت گسترش اسلام وانمود میکرد و مخصوصا از نظر دولت عباسی جهاد در برابر کفر بود که مشروعیتی را برای حاکمان غزنه به بار میآورد. همچنین این لشکر کشیها باعث مشغول بودن سپاه غزنویان میشد که اگر این سپاه بیکار میماندند باعث ایجاد مشکل و بحران در دستگاه غزنویان میگشت.
این حملات مداوم سپاه غزنویان به هند باعث شد که اسلام در آن شبه قاره گسترش یابد و همچنین باعث گشت قدرت دفاعی این کشور به علت حملات پی در پی رو به زوال گذارد و راه برای حملات بعدی غزنویان باز شود.
فتح سومنات
سکه ضرب شده به نام سلطان مسعود
یکی از بزرگترین فتوحات سلطان محمود در هند فتح سومنات بود که بزرگترین و مهمترین بت هندوستان بود و طولش به پنج متر بالغ میشد. هندوان دسته دسته به زیارت این بت میرفتند و صدها برهمن نیز به دعای وی مشغول بودند. این بت آنچنان برای هندوان با ارزش بود که حتی معتقد بودند دریا نیز وی را میپرستد و جزر و مد را نشانه همین پرستش میدانستند. جواهرات فراوانی نذر این بت میشد و حتی صدها روستا وقف این بت بود.
تا قبل از اینکه غزنویان به سومنات حمله کنند، برهمنان هندو برای توجیه بیقدرتی بتهایی که به دست سپاه غزنویان نابود میشد میگفتند که این بتان مورد قهر سومنات هستند. هنگامی که سپاه ۳۰ هزار نفری ترکان غزنویان به قصد سومنات حرکت کردند هندوان به پای سومنات افتادند که جلوی سپاه محمود را بگیرد اما سومنات برای جلوگیری از نابودی خود نیز توانایی کاری را نداشت ،و بدستور محمود نابود شد و ثروت معبد نیز به غنیمت گرفته شد.
پس از محمود تا پایان دودمان
دو جام پیدا شده در نیشابور متعلق به دوران غزنویان که در موزه متروپلیس نیویورک نگهداری میشود
بعد از مرگ محمود برای به حکومت رسیدن میان دو پسرش یعنی محمد و مسعود اختلاف بوجود آمد و بعد از کشمکشهایی مسعود توانست پیروز شود و به حکومت برسد اما چون حس میکرد کارگزاران پدرش با به حکومت رسیدن وی مشکل دارند، در صدد کنار گذاشتن آنها برآمد. در این زمان کارگزاران دستگاه غزنوی به دو دسته تقسیم شده بودند یک دسته پدریان یعنی طرفداران سلطان محمود و دیگران پسریان که هواداران مسعود بودند.
از جمله پدریانی که سخت مورد غضب سلطان مسعود قرار گرفت ابو علی میکال معروف به حسنک وزیر بود که چون از موقعیت اجتماعی بالایی برخوردار بود به ناچار برای از سر راه برداشتن وی، او را به انحراف مذهبی متهم نمود که شرح آن در تاریخ بیهقی آمدهاست؛ و سپس وی را دار زد و اموالش را مصادره نمود. این اقدام وی ضربه مهلکی بر پیکره دودمان غزنویان وارد کرد؛ زیرا وی با این کار هم خود را از داشتن کارگزاران مجرب محروم ساخت و هم وجه خود را در میان مردم که میدانستند علت اصلی بر دار کردن حسنک چیست، خراب نمود.
مسعود غزنوی نیز مانند نیاکان خود حمله به هند را در سرلوحه کارهایش قرار داد اما دیگر از آن ثروتهای افسانهای هند خبری نبود و در نتیجه بار سنگین هزینهها بر دوش مردمی نهاده شد که مجبور بودند مالیات بپردازند و این خود باعث نارضایتی مردم به ویژه مردم خراسان شد؛ و در نتیجه توجه بیش از اندازه مسعود به هند وی از تحرکات سلجوقیان در خراسان غافل ماند. پس از مرگ مسعود فرمانروایی غزنویان به قسمتی از غرب هند به مرکزیت لاهور محدود گشت؛ و در نهایت در سده ششم هجری غوریان، آخرین بقایای غزنویان (خسروملک) را نیز از بین بردند.
نام و لقب پادشاهان غزنوی با توالی و مدت حکومتشان
پادشاهان غزنوی
لقب
نام پادشاه
آغاز پادشاهی
پایان پادشاهی
البتکین
پسر الپتکین
۳۵۱
ابواسحاق
ابراهیم بن الپتکین
۳۵۲
بلکاتکین (غلام الپتکین)
۳۵۵
پیری (غلام الپتکین)
۳۶۲
ناصرالدوله
سبکتکین (غلام الپتکین)
۳۶۷
اسماعیلبن سبکتکین
۳۸۷
یمینالدوله ابوالقاسم
سلطان محمود پسر سبکتگین
۳۸۹
جلالالدوله
محمد پسر محمود مکحول پسر سبکتگین
صفر ۴۲۱
سلطان مسعود (اول) پسر سلطان محمود پسر سبکتگین
شوال ۴۲۱
محمد (برای بار دوم حکومت کرد و به سال ۴۳۳ ه.ق کشته شد).
شهابالدوله ابوسعد
مودود پسر مسعود پسر محمود
۴۳۳ (درگذشته به سال ۴۴۰ ه. ق).
مسعود (دوم) ابنمودود
۴۴۰ (طفلی که چند هفته حکومت کرد)
بهاء الدوله ابوالحسن
علی بن مسعود (اول)
رجب ۴۴۰
عزالدوله
عبدالرشید پسر محمود پسر سبکتگین.
۴۴۱
طغرل غاصب
(غلام محمود بود ۴۰ روز حکومت کرد و به سال ۴۴۴ درگذشت).
جمالالدوله
فرخزاد پسر مسعود پسر محمود.
۴۴۴
ظهیرالدوله
ابراهیم پسر مسعود پسر محمود، ملک موید جلالالدین
۴۵۱
علاءالدوله ابوسعد
مسعود (سوم) پسر ابراهیم پسر مسعود.
۴۹۲
کمالالدوله
شیرزادبن مسعود
۵۰۸
سلطانالدوله
ارسلانشاه پسر مسعود پسر ابراهیم
۵۰۹
یمینالدوله
بهرامشاه پسر مسعود پسر ابراهیم (نایب سنجر)
جمادیالاولی ۵۱۲ ق
(به سال ۵۴۷ ق. / ۱۱۵۲ م. درگذشت)
معزالدوله
خسروشاه پسر بهرامشاه پسر مسعود.
۵۴۷
(به سال ۵۵۵ ق. / ۱۱۶۰ م. درگذشت)
تاجالدوله
خسروملک پسر خسروشاه پسر بهرامشاه.
۵۵۵
الفتح الغوری
(درگذشته به سال ۵۸۲ ه. ق)
شجرهنامه
سوم به معنی ماه و نات به معنی صاحب است. | [
"غزنین",
"لاهور",
"زبان پارسی",
"تسنن",
"اسلام",
"آلپ تکین",
"آسیای میانه",
"خلافت عباسی",
"هندوستان",
"سلطان محمود غزنوی",
"سلطان مسعود",
"افغانستان",
"غزنویان هند",
"سامانیان",
"آلپتکین",
"نصر بن عبدالملک بن نوح",
"منصور بن نوح",
"فرارود",
"ایلکخانیان",
"سبکتکین",
"خراسان",
"بخارا",
"آمودریا",
"آل بویه",
"آل زیار",
"صفاریان",
"سیستان",
"سومنات",
"جزر و مد",
"حسنک وزیر",
"تاریخ بیهقی",
"سلجوقیان",
"غوریان",
"البتکین",
"الپتکین",
"محمد غزنوی",
"سلطان مسعود غزنوی",
"مودود غزنوی",
"علی غزنوی",
"عبدالرشید غزنوی",
"فرخزاد غزنوی",
"ابراهیم غزنوی",
"مسعود بن ابراهیم",
"ارسلانشاه غزنوی",
"بهرامشاه غزنوی",
"خسروشاه غزنوی",
"خسروملک",
"تاریخ ایران",
"کتابهای درسی",
"مرتضی راوندی"
] | [
"غزنویان",
"انحلالهای ۱۱۸۷ (میلادی)",
"ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۹۶۲ (میلادی)",
"ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۹۶۳ (میلادی)",
"ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در دهه ۹۷۰ (میلادی)",
"ایالتها و قلمروهای منحلشده در ۱۱۸۷ (میلادی)",
"تاریخ آذربایجان",
"تاریخ افغانستان",
"تاریخ ایران",
"تاریخ پاکستان",
"تاریخ مردمان ترکتبار",
"تاریخ ولایت غزنی",
"دربارهای ترکی زبانان",
"دربارهای فارسیزبان",
"دودمانهای افغانستان",
"سلسلههای ترک",
"سلسلههای غیر ایرانی حاکم بر ایران",
"سلسلههای مسلمان سنی",
"غلمان",
"کشورهای پیشین در آسیا"
] |
233 | ابن سینا | 1 | 862 | 0 | [
"پورسینا",
"بوعلی سینا",
"پور سینا",
"ابنسینا",
"ابن سينا",
"ابو علی سینا",
"ابنسينا",
"ابو علي سينا",
"ابوعلي سينا",
"ابوعلیسینا",
"ابوعلی سینا",
"شیخالرئیس ابوعلی سینا",
"شیخالرییس ابوعلی سینا",
"شیخ الرئیس ابوعلی سینا",
"شیخ الرییس ابوعلی سینا",
"ابن سینا بلخی",
"ابن سينا بلخي",
"بوعلي سينا",
"بوعلیسینا",
"شيخ الرئيس ابوعلي سينا",
"شيخ الرييس ابوعلي سينا",
"پور سينا",
"پورسينا",
"شیخ الرئیس بوعلی سینا",
"شیخ الرئیس"
] | false | 547 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام_شخص",
"Item2": "حسین بن عبدالله"
},
{
"Item1": "نام_تصویر",
"Item2": "Avicenna Portrait on Silver Vase - Museum at BuAli Sina (Avicenna) Mausoleum - Hamadan - Western Iran (7423560860).jpg"
},
{
"Item1": "عرض_تصویر",
"Item2": "200px"
},
{
"Item1": "توضیح_تصویر",
"Item2": "چهره مدرن از ابن سینا بر روی ظرف نقره، موزه بوعلی سینا در همدان"
},
{
"Item1": "نام دیگر",
"Item2": "ابوعلی سینا، پور سینا"
},
{
"Item1": "لقبها",
"Item2": "شیخالرئیس؛ شرف الملک، حجت الحق شاهزاده اطباء"
},
{
"Item1": "زمینه فعالیت",
"Item2": "فلسفه، پزشکی، روانشناسی، خداشناسی، ریاضیات، منطق، ادبیات، فیزیک، کلام (الهیات اسلامی)"
},
{
"Item1": "ملیت",
"Item2": "ایرانی"
},
{
"Item1": "اهل",
"Item2": "[[بخارا]]"
},
{
"Item1": "دوره",
"Item2": "اواخر [[سامانیان]] و دوران [[آل بویه]]"
},
{
"Item1": "سالهای فعالیت",
"Item2": "اواخر سده چهارم و اوایل سده پنجم قمری"
},
{
"Item1": "محل زندگی",
"Item2": "[[فرارود]]، [[خراسان]]، [[گرگان]]، [[ری]]، [[اصفهان]] و [[همدان]]"
},
{
"Item1": "مذهب",
"Item2": "[[مسلمان]]"
},
{
"Item1": "همسر",
"Item2": "یاسمین"
},
{
"Item1": "والدین",
"Item2": "عبدالله / ستاره"
},
{
"Item1": "آرامگاه",
"Item2": "[[آرامگاه بوعلیسینا]] همدان"
},
{
"Item1": "نقشهای برجسته",
"Item2": "بزرگترین فیلسوف مشایی و پزشک نامدار ایران در جهان اسلام."
},
{
"Item1": "پیشه",
"Item2": "[[فیلسوف]]، [[دانشمند]] و [[حکیم]]"
},
{
"Item1": "منصب",
"Item2": "[[وزارت]]"
},
{
"Item1": "مکتب",
"Item2": "[[فلسفه مشایی]]"
},
{
"Item1": "آثار",
"Item2": "[[کتاب شفا]]، [[قانون]]، [[دانشنامه علایی]] و رسالههای بسیاری به عربی و فارسی"
},
{
"Item1": "تاریخ_تولد",
"Item2": "۱ شهریور ۳۵۹"
},
{
"Item1": "محل_تولد",
"Item2": "[[بخارا]] (پایتخت [[سامانیان]])، در [[ازبکستان]] کنونی"
},
{
"Item1": "دوران زندگانی",
"Item2": "[[دوران طلایی تمدن ایرانی اسلامی]]"
},
{
"Item1": "تاریخ_مرگ",
"Item2": "۳۱ خرداد ۴۱۶ (در سن ۵۷ سالگی)"
},
{
"Item1": "محل_مرگ",
"Item2": "[[همدان]]"
},
{
"Item1": "اثر گزاران",
"Item2": "[[بقراط]]، [[ارسطو]]، [[جالینوس]]، [[نو افلاطونیان]]، [[الکندی]]، [[فارابی]]، [[رازی]]، [[بیرونی]] و [[ابوسهل مسیحی]]"
},
{
"Item1": "اثر پذیران",
"Item2": "[[بیرونی]]، [[عمر خیام]]، [[ابن رشد]]، [[شهاب الدین سهروردی]]، [[طوسی]]، [[ابن نفیس]]، [[آلبرتوس ماگنوس]]، [[میمندی]]، [[آگوستین]]، [[ابوعبید جوزجانی]]، [[توماس آکویناس]]، [[ویلیام اکام]] و بعضی از فیلسوفان عصر روشنگری:[[رنه دکارت]]، [[ژان ژاک روسو]]، [[ایمانوئل کانت]]، [[جان لاک]]، [[شارل دو مونتسکیو]] و [[دیوید هیوم]]"
},
{
"Item1": "گفتاورد",
"Item2": "تا بدانجا رسید دانش من، که بدانم همی که نادانم"
},
{
"Item1": "نام کامل اصلی",
"Item2": "حسین بن عبدالله"
}
],
"Title": "زندگینامه"
} | ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی بن سینا ، مشهور به ابوعلی سینا ، ابن سینا و شیخ الرئیس (زاده ۳۵۹ ه.ش در بخارا – درگذشته ۲ تیر ۴۱۶ در همدان، ۹۸۰–۱۰۳۷ میلادی )، همهچیزدان، پزشک، ریاضیدان، منجم، فیزیکدان، شیمیدان، روانشناس، جغرافیدان، زمینشناس، شاعر، منطق دان و فیلسوف ایرانی و از مشهورترین و تاثیرگذارترین فیلسوفان و دانشمندان ایرانزمین است که به ویژه به دلیل آثارش در زمینه فلسفه ارسطویی و پزشکی اهمیت دارد. وی نویسنده کتاب شفا یک دانشنامه علمی و فلسفی جامع است و القانون فی الطب یکی از معروفترین آثار تاریخ پزشکی است.
وی ۴۵۰ کتاب در زمینههای گوناگون نوشتهاست که شمار زیادی از آنها در مورد پزشکی و فلسفه است. جرج سارتن در کتاب تاریخ علم وی را یکی از بزرگترین اندیشمندان و دانشمندان پزشکی میداند. همچنین وی او را مشهورترین دانشمند دیار ایران میداند که یکی از معروفترینها در همه زمانها و مکانها و نژادها است. هم چنین وی در زمره فیلسوفان بزرگ جهان قرار دارد. دانشنامه فلسفه دانشگاه تنسی ابن سینا را تاثیرگذارترین فیلسوف جهان پیش از دوران مدرن معرفی میکند.
کتاب قانون ابن سینا در پزشکی به سال ۱۹۷۳ در شهر نیویورک ایالات متحده آمریکا تجدید چاپ گردیدهاست.
آرامگاه بوعلیسینا در میدان بوعلی سینا در مرکز شهر همدان واقع شدهاست.
زندگی
اولین سنگ قبر ابن سینا قبل از نبش قبر و جابجایی
ابن سینا در روستای افشانه نزدیک بخارا (در ازبکستان کنونی و ایران بزرگ در سده پنجم هجری قمری) متولد شد. زبان مادریاش فارسی بود. پدرش که از صاحب منصبان در حکومت سامانی بود وی را به مدرسه بخارا فرستاد تا در آنجا به خوبی تحصیل کند. پدر و برادر ابن سینا مجذوب تبلیغات اسماعیلیه شده بودند، اما ابن سینا از آن دو پیروی نکرد. وی حافظه و هوشی خارقالعاده داشت. بهطوریکه در ۱۴ سالگی از آموزگار خود پیشی گرفت.
او علم منطق را از استادش ابو عبدالله ناتلی آموخت. او کسی را نداشت که از وی علوم طبیعی یا داروسازی را فرا بگیرد و پزشکان مشهور از دستورکارهای او پیروی میکردند. البته وی در فراگیری علم متافیزیک ارسطو دچار مشکل شد که تنها به کمک اغراض مابعدالطبیعه فارابی توانست آن را بفهمد. او امیر خراسان را از یک بیماری سخت نجات داد. امیر خراسان در ازای این کار اجازه داد که ابن سینا از کتابخانه باشکوه مخصوص شاهزادگان سامانی استفاده کند. در سن ۱۸ سالگی، ابن سینا بر بسیاری از علومی که بعدها شناخته شدند، تسلط یافت. پیشرفتهای بعدی وی، مرهون استدلالهای شخصی وی بود.
بخشی از زندگینامه او به گفته خودش به گفته از شاگردش ابو عبید جوزجانی بدین شرح است:
پدرم عبدالله از مردم بلخ بود در روزگار نوح پسر منصور سامانی به بخارا درآمد. بخارا در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. پدرم کار دیوانی پیشه کرد و در روستای خرمیثن به کار گماشته شد. به نزدیکی آن روستا، روستای افشنه بود. در آنجا پدر من، مادرم را به همسری برگزید و وی را به عقد خویش درآورد. نام مادرم ستاره بود من در ماه صفر سال ۳۷۰ از مادر زاده شدم. نام مرا حسین گذاشتند چندی بعد پدرم به بخارا نقل مکان کرد در آنجا بود که مرا به آموزگاران سپرد تا قرآن و ادب بیاموزم. دهمین سال عمر خود را به پایان میبردم که در قرآن و ادب تبحر پیدا کردم آنچنان که آموزگارانم از دانستههای من شگفتی مینمودند.
در آن هنگام مردی به نام ابوعبدالله به بخارا آمد او از دانشهای روزگار خود چیزهایی میدانست پدرم او را به خانه آورد تا شاید بتوانم از وی دانش بیشتری بیاموزم. زمانی که ناتلی به خانه ما آمد، من نزد آموزگاری به نام اسماعیل زاهد، (که از شاگردان حریربن عبدالله سجستانی بود) .فقه میآموختم و بهترین شاگرد او بودم و در بحث و جدل که شیوه دانشمندان آن زمان بود، تخصصی داشتم.
ناتلی به من منطق و هندسه آموخت و چون مرا در دانش اندوزی بسیار توانا دید به پدرم سفارش کرد که مبادا مرا جز به کسب علم به کاری دیگر وادار سازد و به من نیز تاکید کرد جز دانش آموزی شغل دیگر برنگزینم. من اندیشه خود را بدانچه ناتلی میگفت میگماشتم و در ذهنم به بررسی آن میپرداختم و آن را روشنتر و بهتر از آنچه استادم بود فرامیگرفتم تا اینکه منطق را نزد او به پایان رسانیدم و در این فن بر استاد خود برتری یافتم.
چون ناتلی از بخارا رفت من به پژوهش و مطالعه در علم الهی و طبیعی پرداختم. اندکی بعد میلی در فراگرفتن علم طب در من پدیدار گشت. آنچه را پزشکان پیشی نوشته بودند همه را به دقت خواندم، چون علم طب از علوم مشکل بهشمار نمیرفت، در کوتاهترین زمان در این رشته موفقیتهای بزرگ بدست آوردم تا آنجا که دانشمندان بزرگ علم طب به من روی آوردند و در نزد من به تحصیل اشتغال ورزیدند. من بیماران را درمان میکردم و در همان حال از علوم دیگر نیز غافل نبودم. منطق و فلسفه را دوباره به مطالعه گرفتم و به فلسفه بیشتر پرداختم و یک سال و نیم در این کار زمان صرف کردم. در این زمان کمتر شبی سپری شد که به بیداری نگذرانده باشم و کمتر روزی گذشت که جز به مطالعه به کار دیگری دست زده باشم.
پس از آن به الهیات رو آوردم و به مطالعه کتاب مابعد الطبیعه ارسطو اشتغال ورزیدم ولی چیزی از آن نمیفهمیدم و غرض نویسنده را از آن سخنان درنمییافتم از این رو دوباره از سر خواندم و چهل بار تکرار کردم چنانکه مطالب آن را حفظ کرده بودم اما به حقیقت آن پی نبردهبودم. چهره مقصود در حجاب ابهام بود و من از خویشتن ناامید میشدم و میگفتم مرا در این دانش راهی نیست یک روز عصر از بازار کتابفروشان میگذشتم کتابفروش دورهگردی کتابی را در دست داشت و به دنبال خریدار میگشت به من درخواست کرد که آن را بخرم من آن را خریدم، اغراض مابعدالطبیعه نوشته ابونصر فارابی، هنگامی که به در خانه رسیدم بیدرنگ به خواندن آن پرداختم و به حقیقت مابعدالطبیعه که همه آن را از برداشتم پی بردم و دشواریهای آن بر من آسان گشت. از توفیق بزرگی که نصیبم شده بود بسیار شادمان شدم. فردای آن روز برای سپاس خداوند که در حل این مشکل مرا یاری فرمود. صدقه فراوان به درماندگان دادم. در این هنگام سال ۳۸۷ بود و تازه ۱۷ سالگی را پشت سر نهاده بودم. زمانی من وارد سال ۱۸ زندگی خود میشدم نوح پسر منصور سخت بیمار شد، اطباء از درمان وی درماندند و چون من در پزشکی آوازه و نام یافته بودم مرا به درگاه بردند و از نوح خواستند تا مرا به بالین خود فرا خواند.
من نوح را درمان کردم و اجازه یافتم تا در کتابخانه او به مطالعه پردازم. کتابهای بسیاری در آنجا دیدم که بیشتر مردم حتی نام آنها را نمیدانستند و من هم تا آن روز ندیده بودم. از مطالعه آنها بسیار سود جستم.
چندی پس از این روزها پدرم در گذشت و روزگار احوال مرا دگرگون ساخت من از بخارا به گرگانج خوارزم رفتم. چندی در آن دیار به عزت روزگار گذراندم نزد فرمانروای آنجا نزدیکی پیدا کردم و به تالیف چند کتاب در آن شهر توفیق یافتم پیش از آن دربخارا نیز کتابهایی نوشته بودم.
در این هنگام اوضاع جهان دگرگون شده بود ناچار من از گرگانج بیرون آمدم مدتی همچون آوارهای در شهرها میگشتم تا به جرجان (شهری در محل گنبد کاووس کنونی) رسیدم و از آنجا به دهستان رفتم و دوباره به جرجان (شهری در محل گنبد کاووس کنونی) بازگشتم و مدتی در آن شهر ماندم و کتابهایی تصنیف کردم. ابوعبید جوزجانی در جرجان (شهری در محل گنبد کاووس کنونی) به نزدم آمد.
ابو عبید جوزجانی گوید: این بود آنچه استادم از سرگذشت خود برایم حکایت کرد. چون من به خدمت او پیوستم تا پایان زندگی با او بودم. بسیار چیزها از او فرا گرفتم و بسیاری از کتابهای او را تحریر کردم استادم پس از مدتی به ری رفت و به خدمت مجدالدوله از فرمانروایان دیلمی درآمد و وی را که به بیماری سودا دچار شده بود درمان کرد و از آنجا به قزوین و از قزوین به همدان رفت و مدتی دراز در این شهر ماند و در همین شهر بود که استادم به وزارت شمسالدوله دیلمی فرمانروای همدان رسید. در همین زمانها استادم کتاب قانون را نوشت و تالیف کتاب بزرگ شفا را به خواهش من آغاز کرد. چون شمس الدوله از جهان رفت و پسرش جانشین وی گردید؛ استاد وزارت او را نپذیرفت و چندی بعد به او اتهام بستند که با فرمانروای اصفهان مکاتبه دارد و به همین دلیل به زندان گرفتار آمد. ۴ ماه در زندان بسر برد و در زندان ۳ کتاب به رشته تحریر درآورد. پس از رهایی از زندان مدتی در همدان بود تا با جامه درویشان پنهانی از همدان بیرون رفت و به سوی اصفهان رهسپار گردید. من و برادرش و دو تن دیگر با وی همراه بودیم. پس از آنکه سختیهای بسیار کشیدیم به اصفهان درآمدیم. علاءالدوله فرمانروای اصفهان استادم را به گرمی پذیرفت و مقدم او را بسیار گرامی داشت و در سفروحضر و به هنگام جنگ و صلح، استاد را همراه و همنشین خود ساخت. استاد در این شهر کتاب شفاءرا تکمیل کرد و به سال ۴۲۸ در سفری که به همراهی علاءالدوله به همدان میرفت، بیمار شد و در آن شهر در گذشت و به خاک سپرده شد. او با روشهای اندیشمندانه بیماران را درمان میکرد.
مهاجرت از گرگانج به جرجان (۴۰۳–۴۰۲ هجری/ ۱۰۱۳–۱۰۱۲ میلادی)
ابن سینا در ۴۰۲ هجری گرگانج را به مقصد جرجان(گنبد کاووس) ترک نمود تا دوستش کاووس بن وشمگیر دیلمی از آل زیار را دیدار کند. در این راه، ابن سینا به سوی خراسان رفت و از شهرهای نسا، ابیورد، طوس، سمنگان، جاجرم گذشت و به جرجان(گنبد کاووس) رسید؛ ولی در این میان (در زمستان ۴۰۳ هجری/ژانویه و مارس ۱۰۱۳ میلادی) قابوس درگذشت. گرچه در شرح حال ابن سینا به زبان خودش، دلیلی بر این موضوع نیامده، ولی میتوان علت مرگ قابوس را مسائل سیاسی دانست. ابن سینا در طی این سفر به نظر نمیرسد که در شهری مانده باشد. ابن سینا مدت کوتاهی در جرجان(گنبد کاووس) در خانه یکی از دوستان صمیمیاش اقامت نمود و در آنجا جوزجانی را دیدار نموده و در خدمت منوچهر بن کاووس بود.
در ری (۴۰۵–۴۰۴ هجری/ ۱۰۱۵–۱۰۱۴ میلادی)
ابن سینا از جرجان (شهری در محل گنبد کاووس کنونی) به ری مهاجرت کرد و در دستگاه حکومتی حاکم آل بویه مجدالدوله رستم وارد شد. مادر مجدالدوله سیده، دستی پشت پرده در تصمیم گیریهای حکومتی بود. ابن سینا با مهارتی که در پزشکی داشت، از نخبگانسیاسی که به مجدالدوله مشاوره میدادند پیشی گرفت و به وی نزدیکتر شد. ابن سینا مجدالدوله را که مبتلا به مالیخولیا شده بود، مداوا نمود.
در همدان (۴۱۵–۴۰۵ هجری/ ۱۰۲۴–۱۰۱۵ میلادی)
ابن سینا در ری بود تا شمسالدوله حاکم آل بویه (برادر مجدالدوله) در ذیقعده ۴۰۵ ه.ق /آوریل ۱۰۱۵ م. به آنجا حمله کرد. ابن سینا به دلایل نامعلوم به قزوین مهاجرت کرده و سپس وارد همدان گردید. وی سپس برای درمان شمسالدوله احضار گردید و به اجبار وزیر وی شد و تا مرگ شمسالدوله در ۴۱۲ ه.ق /۱۰۲۱ م. در این سمت باقی ماند. یک بار در این دوران ابن سینا با لشکریان امیر درگیر شد. پس از مرگ شمسالدوله، سماءالدوله روی کار آمد و از ابن سینا خواست تا در جایگاهش باقی بماند؛ ولی ابن سینا تمایلی به این موضوع نداشت و در انتظار فرصتی برای ترک آن دیار بود. او پنهانی با علاءالدوله حاکم آل کاکویه نامه نگاری کرد که دیوان آل بویه در همدان و مخصوصا تاجالملک ابونصر ابراهیم بن بهرام کوهی وزیر کرد آل بویه به وی ظنین گردیده، به اتهام خیانت در قلعهای در فرجان ابن سینا را زندانی کردند. ابن سینا ۴ ماه زندانی بود تا اینکه علاءالدوله به همدان تاخت و سلطنت سماءالدوله را پایان داد و ابن سینا از زندان آزاد شد. علاءالدوله به ابن سینا پیشنهاد منصبی در همدان را داد که نپذیرفت. چندی بعد ابن سینا تصمیم به مهاجرت به اصفهان گرفت و در لباس صوفیان به همراه برادرش، ابوعبید جوزجانی و دو برده به آنجا رفت.
در اصفهان (۴۲۸–۴۱۵ هجری/۱۰۳۷-۱۰۲۴ میلادی)
علاءالدوله، ابن سینا را با عزت و احترام پذیرفت و ابن سینا در اصفهان سکنی گزید و سالهای پایانی عمرش را در خدمت وی گذراند و در بیشتر سفرها با وی همراه بود. در یکی از این سفرها به همدان در سال ۴۲۸ هجری، ابن سینا مبتلا به قولنج شد که دائما به آن مبتلا میگشت و در اثر آن درگذشت و در همدان به خاک سپرده شد و آرامگاه بوعلیسینا هماکنون در این شهر قرار دارد.
ابن سینا و ازدواج
در منابع تاریخی هیچ گزارش جدی درباره ازدواج ابن سینا مطرح نشدهاست، جز اینکه برخی گفتهاند با دختری به نام یاسمین که کنیز فراری خلیفه بغداد بود، ازدواج کرد، که آن هم دیری نپایید.
علت مرگ ابن سینا
سنگ مزار ابن سینا
مستندترین گزارش از مرگ ابن سینا از ابوعبید جوزجانی شاگرد اوست که تا پایان عمر همراه او بود:
اخلاق و صفات
با توجه به آثار به جا مانده از ابن سینا معلوم میشود که او فردی بسیار باهوش و پرکار بودهاست.
ابن سینا فیلسوف
ابن سینا بسیار پیرو فلسفه ارسطو بود و از این نظر به استادش فارابی شباهت دارد. مبحث منطق و نفس در آثار او در واقع همان مبحث منطق و نفسارسطو و شارحان او نظیر اسکندر افرودیسی و ثامیسطیوس است. اما ابن سینا هرچه به پایان عمر نزدیک میشد، بیشتر از ارسطو فاصله میگرفت و به افلاطون و فلوطین و عرفان نزدیک میشد. داستانهای تمثیلی او و نیز کتاب پرحجم منطق المشرقین که پایان عمر تحریر کرده بود، شاهد این مدعاست. متاسفانه امروزه از این کتاب تنها پیش گفتارش در دست است؛ ولی حتی در همین پیش گفتار نیز ابن سینا به انکار آثار دوران ارسطویی خویش مانند شفا و نجات میپردازد.
آثار ابن سینا
نسخهای از کتاب قانون ابن سینا به زبان لاتین، چاپ ۱۴۸۴ میلادی در مخزن کتب نفیس کتابخانه مرکز علوم درمانی دانشگاه تکزاس در سنآنتونیو
به دلیل آنکه در آن دوره، عربی زبان رایج آثار علمی بود، ابن سینا و سایر دانشمندان ایرانزمین که در آن روزگار میزیستند کتابهای خود را به زبان عربی نوشتند.
بعدها برخی از این آثار به زبانهای دیگر از جمله فارسی ترجمه شد. از جمله اثر قانون در طب که توسط عبدالرحمن شرفکندی به زبان فارسی ترجمه شدهاست.
برابریابی برای واژههای عربی و واژهسازی از سوی ابن سینا
افزون بر این، ابن سینا در ادبیات فارسی نیز دستی توانمند داشتهاست. بیش از ۲۰ اثر فارسی به او منسوب است که از میان آنها، بیگمان «دانشنامه علائی» و «رگشناسی» (رساله نبض) از نوشتههای او است. آثار فارسی ابن سینا، مانند سایر نثرهای علمی زمان وی، با رعایت ایجاز و اختصارکامل نوشته شدهاست. ابن سینا برای بیان مفاهیم نو به فارسی در آثار خود دست به واژهسازی زدهاست.
برپایه پژوهشهای دکتر محمد معین و سیدمحمد مشکات، شمار واژگان آفریده ابن سینا در دانشنامه علایی و رگشناسی ۱۰۳۹ واژه است. برخی واژههای آفریده ابن سینا در این دو اثر سترگ چنین هستند:
برینش بهجای قطع (که در ریاضی و انداهه بهکار میرفت)، پذیرا بهجای قابل (در فلسفه)، روان بهجای نفس، سربهسر بهجای مساوی، کرده بهجای مفعول، کنا بهجای فاعل، گداخته بهجای مایع، مایگی بهجای مادیت، نهاد بهجای وضع، یکیای بهجای وحدت، افکندن گمان بهجای تولید شک، ایستادگی بهخودیخود بهجای قائمبالذاتبودن، بالش (نمو، از بن واژه بالیدن)، بستناکی بهجای انجماد، بهره پذیر بهجای قابل قسمت، بیگسستگی بهجای لاینقطع، پیداگر، پیوندپذیر، جان سخن گویا بهجای نفس ناطقه، جنبایی بهجای حرکت، جنبشدار، جنبش راست بهجای حرکت مستقیم، جنبش گرد بهجای حرکت مستدیر، چه چیزی بهجای ماهیت، دیرجنب، رایش بهجای علم ریاضی، روشنسرشتی، زایشده بهجای مولد، زفر زبرین بهجای فک اعلی، زفر زیرین بهجای فک اسفل، شایدبود بهجای امکان، گوهر روینده بهجای جوهر نامی، نادیداری بهجای باطنی، هرآینگیبودن بهجای وجوب، حد کهین، حد مهین، حد میانگین، علم ترازو بهجای علم منطق، علم سپسطبیعت بهجای علم مابعدالطبیعه، نبض درنگی، نبض دمادم، نبض ستبر، نبض لرزنده.
دید داخلی آرامگاه بوعلیسینا
ابوعلی سینا و ادبیات
نمای بیرونی مقبره ابن سینا در همدان
ابوعلی سینا به عربی و فارسی شعر میسرودهاست. حدود هفتاد و دو بیت شعر فارسی در کتابهای مختلف و تذکرهها بدو منسوب شدهاست در میان ابیات بوعلی سینا طنزهای تکان دهندهای به چشم میخورد که نشان از بیارزشی جهان هستی و ضعف و ناتوانی آدمیان از دیدگاه اوست.
نستعلیق
نستعلیق
بوعلی در قطعهای با اینکه به نحوی ترک ادب شرع مینماید، جهل و حماقت را زشت میشمارد؛ اما این قطعه دارای طنز دلپذیری است که بر ترک ادب شرع غلبه دارد. جهل و حماقتی که باعث حکم شرع بر تحریم میشود و عقلا و علما را به زحمت و رنج انداخت:
نستعلیق
شاگردان ابن سینا
ابن سینا علاوه بر آثار خود شاگردان دانشمند و کارآمدی به مانند ابوعبید جوزجانی، ابوالحسن بهمنیار، ابو منصور طاهر اصفهانی و ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومی را که هر یک از ناموران روزگار گشتند تربیت نمود، که هر کدام دانشمند بزرگی در زمان خود شدند. از میان شاگردان او این چند تن سرشناسترند:
ابوالحسن بهمنیار بن مرزبان شاگرد بسیار معروف ابن سینا است که برخی از آثار او در دست است. وی از زرتشتیان آذربایجان بود. ولی بعدها مسلمان شد و کنیه ابوالحسن را برگزید. چنانکه بسیاری از ارباب تواریخ به این مطلب تصریح کردهاند و از نوشتههای خود ابوالحسن بهمنیار از جمله التحصیل چنین مطلبی تایید میشود. یکی از کتابهای ابن سینا به نام المباحث بیشتر شامل جواب سوالات اوست.
ابوعبیدالله عبدالواحد بن محمد جوزجانی از سال ۴۰۳ هجری تا هنگام مرگ ابن سینا پیوسته در خدمت او بودهاست و پس از مرگ او به گردآوری و تالیف آثار او پرداخت. تبحر او در ریاضیات بود. کتاب سه جلدی دانشنامه علایی پس مرگ ابن سینا، توسط او تکمیل شد.
ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومی یکی دیگر از شاگردان مشهور ابن سینا است که رسالهالعشق را ابن سینا به نام او نوشت. وقتی نزاع علمی بوعلی سینا و ابوریحان بیرونی بر اثر برخی گفتارهای ابوریحان منقطع شد معصومی ادامه بحث با ابوریحان را به عهده گرفت. مطالب معصومی به همراه اجوبه ابن سینا و سوالات و ردود ابی ریحان در کتاب اسئله و اجوبه در ایران و لبنان چاپ شدهاست.
شیخ علی نسائی خراسانی یکی دیگر از شاگردان ابن سینا که ناصر خسرو هم در سفرنامهاش از وی نام میبرد.
ابومنصور حسین بن طاهر بن زیله اصفهانی از دانشمندان ایرانی قرن چهارم و پنجم هجری و از شاگردان ابن سینا بود. وی در دانشهای زمان خود بیشتر در ریاضیات مهارت داشت. او در سال ۴۴۰ هجری درگذشت.
تاثیر و جایگاه امروزی
تاثیر بر اروپا
چهارتاقی دانشمندان ایرانی
مجسمه ابن سینا در دفتر سازمان ملل متحد در وین
انتقال علوم یونانی توسط مسلمانان و ترجمه آثار عربی به لاتین، نخستین رنسانس یعنی تجدید حیات علمی را در جنوب اروپا سبب شد. این رنسانس در قرن دهم در سیسیل آغاز شد و در قرن دوازدهم در طلیطله (تولدو) درخشید، سپس از آن بزودی به فرانسه رسید. دو اثر اصلی ابن سینا (شفا و قانون) وی را در اروپا به صورت استاد بیبدیل طب و علوم طبیعی و فلسفه درآورد.
از قرن دوازدهم تا شانزدهم پایههای علمی و عملی پزشکی، تعلیمات ابن سینا بود. با آثار ابوبکر محمد بن زکریای رازی نیز آشنا بودند و او را طبیب معالجی بهتر از ابن سینا میشمردند، ولی قانون مجموعه تعلیمی بینظیری بهشمار میرفت و کتاب «کلیات فی الطب» ابن رشد تنها با قسمت اول کتاب قانون مطابقت داشت. قانون توسط ژرارد کرمونائی میان سالهای ۱۱۵۰ و ۱۱۸۷ به تمامی ترجمه شد و روی هم رفته هشتاد و هفت ترجمه از آن به عمل آمد که البته بعضی، از آنها فقط شامل قسمتی از این کتاب بود. بیشتر ترجمهها به لاتینی بود، ولی چندین ترجمه به عبری در اسپانیا و ایتالیا و جنوب فرانسه نیز انجام شد. ترجمه کتابهای طبی به خوبی ترجمه کتابهای فلسفی او نیست و بعضی کلمات یونانی که تحریف شده و به صورت عربی درآمده، در ترجمهها به صورت نامفهوم و ناشناخته آمدهاست، و نیز بعضی اصطلاحات فنی عربی کمابیش به حروف لاتینی نقل شده و کاملا نامفهوم است. قانون اساس تعلیم طب در همه دانشگاهها بود. در قدیمیترین برنامه تعلیمی که تاکنون بدست آمده و مربوط به مدرسه طب منوپلیه است و در منشوری از پاپ کلمنت پنجم مورخ ۱۳۰۹مسیحی و نیز در تمام منشورهای پس از آن تا سال ۱۵۵۷ نام قانون آمدهاست. ده سال بعد جالینوس را بر ابن سینا برگزیدند، ولی کتاب قانون تا قرن هفدهم هنوز تدریس میشد. چاپ متن عربی آن در رم نشانه آن است که چه اندازه ارزش برای این کتاب قائل بودهاند. چاسر در مقدمه کتاب «داستانهای کنتربری» نوشتهاست که هیچ طبیبی نباید از قانون غفلت کند. تقریبا هرکس قسمتهایی از قانون و مخصوصا فصول مربوط بهتبها یا بیماریهای چشم را، یا نوشتههای کوتاهتری چون«مقاله فی النبض» یا «رساله در بیماریهای قلبی» را در اختیار داشت. همه مولفان عرب از قرن هفتم تا قرن دهم ه.ق /سیزدهم تا شانزدهم م. از خوان نعمت ابن سینا برخوردار بودهاند - حتی اگر مانند پدر ابن زهر نسبت به او تردید نشان داده یا مانند ابن نفیس به تکمیل قانون پرداخته باشند.
روز پزشک
۱ شهریور، همزمان با زادروز او در ایران روز پزشک است.
نام گذاریها به نام ابن سینا
در سمت پنهان ماه دهانهای به افتخار ابن سینا به نام وی دهانه ابن سینا نامگذاری شدهاست.
در تهران، شیراز، مشهد و اصفهان، و همچنین؛ استانبول، هراره، بوبینی فرانسه بیمارستانهایی به افتخار وی نامگذاری شدهاند.
یک مرکز جراحی در نیویورک به افتخار وی نامگذاری شدهاست.
در ساسکس شرقی انگلستان یک کالج طب چینی به نام وی نامگذاری شدهاست.
در پاکستان یک کالج پزشکی به نام ابن سینا وجود دارد.
در مجارستان یک کالج بینالمللی با نام ابن سینا وجود دارد.
ژورنال بینالمللی بیوتکنولوژی به نام ابن سینا در تهران فعالیت میکند.
پژوهشگاه ابن سینا در تهران به افتخار وی نامگذاری شدهاست.
چندین مدرسه و مرکز آموزشی در ایران نیز به نام وی نامگذاری شدهاند.
جایزه ابن سینا یونسکو
سازمان یونسکو هر دو سال یک بار جایزهای به نام ابن سینا را از میان افرادی که در فلسفه اخلاق و علم پیشرو هستند اهدا میکند.
جایزه ابن سینا آلمان
در سال ۲۰۰۵ میلادی دکتر «یاشار بیلگین»ترک تبار (عضو حزب راستگرای اتحادیه دموکرات مسیحی آلمان) با همکاری چند فرد دیگر، کانونی عامالمنفعه به نام " " (Avicenna-Preis e.V) در شهر فرانکفورت آلمان بنیان نهاد تا سالانه به انتخاب هیئت داوران «جایزه ابن سینا»را به افراد یا سازمانهایی که در راه تفاهم فرهنگی ملتها کوشا بودهاند اعطاء کند. مبلغ سقفی این جایزه تا یکصد هزار یورو تعیین شده که از طرف شخصیتهای حقوقی و حقیقی مختلف مهیا میگردد.
هدیه ایران به سازمان ملل
دولت جمهوری اسلامی ایران در ژوئن ۲۰۰۹ به عنوان نشانی از پیشرفت علمی صلحآمیز ساختمان-مجسمهای به شکل چهارتاقی که ترکیبی از سبکهای معماری و تزئینات هخامنشی و اسلامی در آن دیده میشود را به دفتر سازمان ملل متحد در وین هدیه داد که در محوطه آن در سمت راست ورودی اصلی قرار داده شدهاست. در این چهارتاقی مجسمههایی از چهار فیلسوف ایرانی خیام، ابوریحان بیرونی، زکریا رازی و ابوعلی سینا قرار دارد.
ابن سینا و دانش موسیقی
دانش در ایران
متافیزیک
قانون برهم چینی
دوران طلایی اسلام
دانم که ندانم
جشن هزاره ابن سینا
هزارمین سالگرد زادروز ابن سینا (تمبر) | [
"بخارا",
"سامانیان",
"آل بویه",
"فرارود",
"خراسان",
"گرگان",
"ری",
"اصفهان",
"همدان",
"مسلمان",
"یان ریپکا",
"سید حسین نصر",
"احمد آرام",
"آرامگاه بوعلیسینا",
"فیلسوف",
"دانشمند",
"حکیم",
"وزارت",
"فلسفه مشایی",
"کتاب شفا",
"قانون در طب",
"دانشنامهٔ علایی",
"ازبکستان",
"دوران طلایی تمدن ایرانی اسلامی",
"بقراط",
"ارسطو",
"جالینوس",
"نوافلاطونیان",
"الکندی",
"فارابی",
"زکریای رازی",
"ابوریحان بیرونی",
"ابوسهل مسیحی",
"عمر خیام",
"ابن رشد",
"شهابالدین سهروردی",
"خواجه نصیرالدین طوسی",
"ابن نفیس",
"آلبرتوس ماگنوس",
"موسی بن میمون",
"آگوستین",
"ابوعبید جوزجانی",
"توماس آکویناس",
"ویلیام اکام",
"رنه دکارت",
"ژان ژاک روسو",
"ایمانوئل کانت",
"جان لاک",
"شارل دو مونتسکیو",
"دیوید هیوم",
"همهچیزدان",
"پزشک",
"ریاضیدان",
"منجم",
"فیزیکدان",
"شیمیدان",
"روانشناس",
"جغرافیدان",
"زمینشناس",
"شاعر",
"منطق دان",
"مردم ایرانی",
"ایرانزمین",
"فلسفه ارسطویی",
"پزشکی",
"دانشنامه",
"علمی",
"فلسفی",
"تاریخ",
"دانشنامه بریتانیکا",
"دانشنامه ایرانیکا",
"شفا",
"فلسفه",
"منطق",
"حکمت",
"حکمای",
"ایران",
"علوم",
"معقول",
"جرج سارتن",
"دانشگاه تنسی",
"نیویورک",
"ایالات متحده آمریکا",
"افشانه",
"زبان مادری",
"حکومت",
"تبلیغات",
"اسماعیلیه",
"ابو عبدالله ناتلی",
"علوم طبیعی",
"داروسازی",
"متافیزیک",
"اغراض مابعدالطبیعه",
"زندگینامه",
"ابو عبید جوزجانی",
"بلخ",
"منصور سامانی",
"کار دیوانی",
"خرمیثن",
"افشنه",
"۳۷۰ (هجری قمری)",
"قرآن",
"ادب",
"اسماعیل زاهد",
"فقه",
"بحث و جدل",
"هندسه",
"علم الهی",
"طب",
"الهیات",
"مابعد الطبیعه",
"ابونصر فارابی",
"صدقه",
"۳۸۷ (هجری قمری)",
"نوح دوم سامانی",
"کتابخانه",
"گرگانج",
"خوارزم",
"گنبد کاووس",
"مجدالدوله",
"دیلمیان",
"بیماری سودا",
"قزوین",
"شمسالدوله دیلمی",
"شفا (کتاب)",
"درویشان",
"ابوجعفر دشمنزیار",
"۴۲۸ (هجری قمری)",
"قابوس بن وشمگیر",
"آل زیار",
"نسا",
"ابیورد",
"طوس",
"سمنگان",
"جاجرم",
"سیاسی",
"منوچهر پسر قابوس",
"مجدالدوله دیلمی",
"سیده ملک خاتون",
"نخبگان",
"مالیخولیا",
"سماءالدوله دیلمی",
"آل کاکویه",
"تاجالملک ابونصر ابراهیم بن بهرام کوهی",
"کرد",
"فرجان",
"قولنج",
"خلیفه",
"بغداد",
"پیرو",
"نفس",
"شارحان",
"اسکندر افرودیسی",
"ثامیسطیوس",
"افلاطون",
"فلوطین",
"عرفان",
"تمثیلی",
"منطق المشرقین",
"نجات",
"محمدرضا فشاهی",
"انتشارات کاروان",
"زبان عربی",
"عبدالرحمن شرفکندی",
"زبان فارسی",
"ادبیات فارسی",
"دانشنامه علائی",
"رگشناسی",
"نثر",
"ایجاز",
"اختصار",
"مفاهیم",
"واژهسازی",
"پژوهش",
"محمد معین",
"سیدمحمد مشکات",
"واژه",
"ریاضی",
"نهاد",
"روشنسرشتی",
"گوهر",
"شعر",
"طنز",
"جهان هستی",
"آدمیان",
"جهل",
"حماقت",
"ادب شرع",
"حکم شرع",
"تحریم",
"عقلا",
"علما",
"ابوالحسن بهمنیار",
"ابو منصور طاهر اصفهانی",
"ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومی",
"ابوالحسن بهمنیار بن مرزبان",
"زرتشتیان",
"آذربایجان (ایران)",
"کنیهٔ",
"ارباب تواریخ",
"التحصیل",
"المباحث",
"ابوعبیدالله عبدالواحد بن محمد جوزجانی",
"ریاضیات",
"رسالةالعشق",
"اجوبه ابن سینا",
"سوالات و ردود ابی ریحان",
"کتاب اسئله و اجوبه",
"لبنان",
"شیخ علی نسائی خراسانی",
"ناصر خسرو",
"ابومنصور حسین بن طاهر بن زیله اصفهانی",
"علوم یونانی",
"مسلمانان",
"زبان لاتین",
"رنسانس",
"تجدید حیات علمی",
"سیسیل",
"طُلَیطُلَه",
"تولدو",
"فرانسه",
"تعلیمات",
"ابوبکر محمد بن زکریای رازی",
"«کلیات فی الطب»",
"ژرارد کرمونائی",
"ترجمه",
"عبری",
"اسپانیا",
"ایتالیا",
"جنوب فرانسه",
"حروف لاتینی",
"مدرسه طب منوپلیه",
"منشوری",
"پاپ",
"کلمنت پنجم",
"مسیحی",
"رم",
"چاسر",
"«داستانهای کنتربری»",
"قانون",
"تبها",
"بیماریهای چشم",
"«مقالة فی النبض»",
"«رساله در بیماریهای قلبی»",
"ابن زهر",
"۱ شهریور",
"زادروز",
"روز پزشک",
"سمت پنهان ماه",
"دهانه برخوردی",
"ابن سینا (دهانه)",
"بیمارستان ابن سینا شیراز",
"بیمارستان ابن سینا مشهد",
"هراره",
"بیمارستان ابن سینا بوبینی",
"پژوهشگاه ابن سینا",
"یونسکو",
"فلسفه اخلاق",
"علم",
"«یاشار بیلگین»",
"مردمان ترک",
"حزب راستگرای",
"اتحادیه دموکرات مسیحی آلمان",
"عامالمنفعه",
"فرانکفورت",
"آلمان",
"هیئت داوران",
"«جایزه ابن سینا»",
"سازمان",
"تفاهم فرهنگی",
"ملتها",
"جایزه",
"یورو",
"دولت جمهوری اسلامی ایران",
"پیشرفت علمی",
"صلحآمیز",
"ساختمان-مجسمهای",
"چهارتاقی",
"سبکهای معماری",
"تزئینات",
"معماری هخامنشی",
"معماری اسلامی",
"دفتر سازمان ملل متحد در وین",
"هدیه",
"خیام",
"زکریا رازی",
"ابوعلی سینا",
"ابن سینا و دانش موسیقی",
"دانش در ایران",
"قانون برهم چینی",
"دوران طلایی اسلام",
"دانم که ندانم",
"جشن هزاره ابن سینا",
"هزارمین سالگرد زادروز ابن سینا (تمبر)",
"تهران",
"دانشنامه اسلام"
] | [
"ابن سینا",
"اخترشناسان اهل ایران",
"اخلاقگرایان",
"ارسطوشناسان",
"اهالی ایران در سده ۱۰ (میلادی)",
"اهالی ایران در سده ۱۱ (میلادی)",
"اهالی بخارا",
"اهالی بلخ",
"اهالی فرارود",
"پزشکان ایرانی قرون وسطی",
"پزشکان سده ۱۱ (میلادی)",
"پزشکان سدههای میانه اسلامی",
"دانشمندان ایرانی سده ۱۰ (میلادی)",
"دانشمندان ایرانی سده ۱۱ (میلادی)",
"دانشمندان علوم غریبه",
"دانشمندان مسلمان",
"درگذشتگان ۱۰۳۷ (میلادی)",
"درگذشتگان ۴۱۶",
"درگذشتگان ۴۲۸ (قمری)",
"روحانیان شیعه",
"روحانیان شیعه اهل ایران",
"ریاضیدانان اهل ایران",
"زادگان ۳۵۹",
"زادگان ۳۷۰ (قمری)",
"زادگان ۹۸۰ (میلادی)",
"ستارهشناسان سده ۱۱ (میلادی)",
"شاعران مرد اهل ایران",
"شیمیدانان اهل ایران",
"فیزیکدانان اهل ایران",
"فیلسوفان ارسطویی",
"فیلسوفان اسلامی",
"فیلسوفان اهل ایران",
"فیلسوفان سده ۱۱ (میلادی)",
"فیلسوفان سدههای میانه",
"فیلسوفان فارسیزبان",
"فیلسوفان فارسیزبان قرون وسطی",
"فیلسوفان مسلمان",
"کیمیاگران قرون وسطی اسلام",
"محققان سامانیان",
"مخترعان مسلمان",
"مدفونان در آرامگاه",
"نویسندگان ادبیات فارسی دوران قرون وسطی",
"نویسندگان ادبیات فارسی سده ۱۱ (میلادی)",
"نویسندگان عربی سده ۱۱ (میلادی)",
"نظریهپردازان موسیقی اسلام قرون وسطی",
"وزیران آل بویه",
"هواشناسان اهل ایران"
] |
234 | چنگیز خان | 1 | 599 | 0 | [
"چنگیز",
"چنگيزخان",
"تموچین",
"تموچين",
"چنگيز",
"چنگيز خان",
"چنگیز خان مغول",
"چنگیزخان مغول",
"چنگيز خان مغول",
"چنگيزخان مغول",
"چنگیزخان"
] | false | 292 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام",
"Item2": "چنگیز خان"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "YuanEmperorAlbumGenghisPortrait.jpg"
},
{
"Item1": "نام کامل",
"Item2": "چنگیز خان مغول"
},
{
"Item1": "لقب",
"Item2": "[[خان]]، [[خاقان]]"
},
{
"Item1": "زادروز",
"Item2": "۱۱۶۲ (میلادی)"
},
{
"Item1": "زادگاه",
"Item2": "[[خنتی]]، [[مغولستان]]"
},
{
"Item1": "تاریخ درگذشت",
"Item2": "۱۸ اوت ۱۲۲۷ میلادی (حدود ۶۵ سال)"
},
{
"Item1": "محل درگذشت",
"Item2": "[[شیای غربی]]"
},
{
"Item1": "شهبانو",
"Item2": "بورته فوجینکنجاخاتون"
},
{
"Item1": "دودمان",
"Item2": "[[بورجیگین]]"
},
{
"Item1": "پدر",
"Item2": "[[یسوکای بهادر]]"
},
{
"Item1": "مادر",
"Item2": "[[هویلون]]"
},
{
"Item1": "فرزندان",
"Item2": "[[جوجی]][[جغتای]][[اوگتای]][[تولی]]"
},
{
"Item1": "دین",
"Item2": "[[تنگریباوری]]"
}
],
"Title": "حاکم"
} | چنگیز خان مغول (۱۱۶۲ تا ۱۸ اوت ۱۲۲۷ میلادی)، با نام اصلی تموچین یا تموجین ، خان مغول و سردار جنگی بود که قبایل مغول را متحد ساخت و با فتح قسمت زیادی از آسیا شامل چین، روسیه، ایران و خاورمیانه، و همچنین اروپای شرقی، امپراتوری مغول را پایهگذاری کرد. او پدربزرگ قوبلایخان اولین امپراتور از سلسله یوان در چین و همچنین هلاکو خان -نخستین ایلخان ایران- بود.
دوران کودکی تا جوانی
چنگیزخان با نام تموچین در سالهای بین ۱۱۶۲ تا ۱۱۶۷ (میلادی) به دنیا آمد. او نخستین پسر یسوکای بهادر، رئیس قبیله کیاد، از خاندان بورجیگین بود. در زمان یسوکای و آغاز احوال چنگیزخان اقوام مغول و تاتار مطیع همدیگر نبودند و هر یک از خود دارای رئیس قبیله جداگانهای بودند و پیوسته میان ایشان جنگ و خصومت بود. تموچین در سیزده سالگی پدرش را از دست داده بود، افزون بر اینکه اقوام زیر اطاعت پدرش از وی روی گرداندند، اقوام دیگر نیز با وی و خانوادهاش به خصومت برخاستند. تموچین در نوجوانی رنجهای فراوانی را متحمل گشت حتی چندین مرتبه گرفتار و محبوس نیز گشت. تموچین از همان نوجوانی روحی نا آرام و ماجراجو داشت، چون میدید که خویش و بیگانه از وی بیزارند درصدد یافتن پشتیبان برآمد تا کسی را بیابد که بتواند موقتا در زیر سایه وی پناه ببرد، سرانجام به سراغ یکی از دوستان پدرش بنام اونگخان رفت. اونگخان نیز تموچین را بیاد دوستی با پدرش به خوبی پذیرفت و در میان قبیله خود برایش جای داد و در وی به چشم عزت و احترام نگریست و چنان نوازش کرد که بیشتر از آن متصور نبود.
به قدرت رسیدن
چنگیزخان به واسطهای آشنایی که با اونگخان رهبر یکی از اقوام مغول داشت رو به او نهاد. اونگخان بنابر دوستی که با پدر تموچین داشت از وی به خوبی پذیرایی کرد و نهایت احترام را به وی روا داشت. تموچین با اونگخان دل یکی نموده و با دشمنانش جنگها کرد از جمله با برادر آونگ خان که در مقام مخالفت بود جنگید و او را شکست داد. چون قبایل و اقوام تایجوت و سالجوت و قنقرات و جلایر و تاتار تسلط تموچین و دولتخواهی او را با آونگ خان مشاهده کردند با یکدیگر برای جنگ با ایشان پیمان بستند و بنابر باورهای دینی خود اسب، گاو و قوچ و سگ آورده کشتند و گفتند که اگر خلاف پیمان کنیم این چنین کشته شویم و در عقیدهای ایشان سوگندی ازین عظیمتر نیست.
تموچین و آونگ خان از این موضوع آگاهی یافته به دفع آنها شتافته طی جنگهای شدیدی بر ایشان پیروز شدند. بدین ترتیب تموچین مدت هفت سال در خدمت آونگ خان بسر برد، تا آنجا که امرای آونگ خان بر وی رشک برده نزد آونگ خان از تموچین بدگوییها نمودند. آونگ خان گوش به سخنان بدخواهان تموچین نمیداد، مخالفان سنگون پسر آونگ خان را نیز با خود همراه ساختند، و چنان سعی کردند که آونگ خان را نسبت به تموچین بد بین ساختند، آخر کار به دشمنی و جنگ کشید و در جنگ سختی که میان تموچین و آونگ درگرفت آونگ شکست خورد و به بیابان آواره گشت. آخر کار بجایی کشید که آونگ خان به دست مردان تایانگ خان رئیس قوم تایمون رقیب دیرین خود کشته شد. سنگون پسر آونگ از مملکت پدرش آواره گشته به تبت رفت و آخر در کاشغر کشته شد.
داستان چنگیزخان خواندن تموچین
روایتی است که میگوید تموچین را سران قبایل در خرولتای (قوریلتای) لقب چنگیز دادند، و بعضی اعتقاد دارند تموچین بر حسب داستان زیر این لقب را به خرولتای تحمیل کردهاست.
تموچین پس از آنکه آونگ خان را آواره ساخت خود را پادشاه اعلام کرد. تموچین با سایر اقوام و قبایل جنگها نموده همه را تار و مار و مطیع خود گردانید.
بعد ازاین پیروزیهای پی در پی خویش بر بدخواهان تموچین دستور داد تا جشن بزرگی را بر پا نمودند. در آن زمان، میان مغولان مردی بود بنام تب تنکری و ادعا میکرد که از اسرار و چیزهای غیبی خبر دارد و به آسمان پرواز میکند و با خدا حرف میزند. همچنین از یخ و سرما او را آسیبی نمیرسد و برهنه در میان یخ و برف میخوابد، و برف و یخ از گرمای بدنش آب میشوند. تب تنکری در این جشن پیش تموچین رفته و میگوید: «مردی سرخ رنگ سوار بر اسبی سفید رنگ بر من ظاهر شد و گفت نزد پسر یسوگای برو و به او بگو که پس ازین نباید مرا تموچین خطاب کنند بلکه باید مرا چنگیزخان گویند و ما بیشتر ربع مسکون را به تو و فرزندان تو ارزانی داشتیم.» پس تموچین دستور داد از این پس او را چنگیزخان خوانند. (چنگیزخان معنای شاه شاهان/شاه جهان میدهد)
آغاز نبرد
چنگیز بین سال ۱۱۶۲تا ۱۱۶۷در استپهای مرکزی آسیا به دنیا آمد. کودکی او صرف چوپانی و گردش در این استپها شد. او پسر یکی از فرماندهان مشهور مغول بود و کودکی زندگیاش در گیر و دار کشمکشهای بزرگان مغول سپری شد. اما زندگی چنگیز از ۹ سالگی دگرگون میشود؛ پدرش توسط تاتارها به قتل میرسد و بزرگان قبیله، او را به همراه مادر، خواهر و پنج برادرش به جلگهای لمیزرع تبعید میکنند. بزرگان قبیله انتظار نداشتند آنها بمیرند ولی اینطور نشد و آنها مردند و چنگیز جانشین پدر شد. در ابتدای کار، چنگیزخان از تیر و کمانش برای دفاع از خانواده استفاده میکرد ولی پس از مدتی که احساس کرد برادر ناتنیاش به او زور میگوید او را به قتل رساند. چنگیز در این سن کم آمادگی رهبری و آغاز نبرد بزرگ برای کسب قدرت را داشت. چنگیزخان که از قبیلهاش طرد شده بود نیاز داشت دوستان قدرتمندی پیدا کند تا رهبری مغولان را به دست گیرد؛ بنابراین به ظاهر با جاموخان فرزند یکی از فرماندهان بزرگ طرح دوستی میریزد. این دو جوان با هم متحد میشوند و به گفته کتاب «تاریخ محرمانه» تبدیل میشوند به یک روح در دو بدن تا همواره از هم حمایت کنند. این دو جوان ستاره میدانها جنگ بودند ولی چنگیز در ۲۰ سالگی ناگهان ناپدید میشود. او بعد از ۱۰ سال دوباره به قبیله بازمیگردد؛ اما با یک ماموریت بزرگ که متحد کردن مردم جلگه بود و خودش نیز میخواست رهبری آنها را بر عهده بگیرد و این دقیقا یک سنت شکنی به تمام معنا بود. در این شرایط دیگر کسی به ایل طایفهاش وفادار نبود و همه پایبند چنگیز میشدند. کسی دقیقا از این ۱۰ سال غیبت او خبری ندارد و در کتاب «تاریخ محرمانه» هم اطلاعات دقیقی موجود نیست.
اولین تصمیمی که چنگیزخان پس از رسیدن به رهبری میگیرد، آماده کردن ارتش برای حمله به تاتارهایی است که پدرش را به قتل رساندند. جنگی که میان لشکریان چنگیز و تاتارها در این میان بیشتر بود. تاتارها تا جایی که توان داشتند در مقابل چنگیزخان جنگیدند. چنگیزخان به سربازانش دستور داده بود هر تاتاری با هر سن و سالی دیدند به قتل رساندند.
ایجاد ملت جنگجو
سال ۱۲۰۶ میلادی (۶۰۲) هجری قمری مجمعی از روسا در محل موسوم به «اصلاح قوریلتای» تموچین را به عنوان خان بزرگ، انتخاب میکنند.
در این قوریلتای کوکوچو روحانی بزرگ مغولان، رسما تموچین را به چنگیز ملقب شد. در کتابهای تاریخی معانی مختلفی برای نام چنگیز بیان شدهاست. در بعضی منابع از چنگیز به عنوان «چینگ» یعنی قوی و سخت و شاه شاهان و از «جنگجوی برتر» یاد شدهاست. چنگیز در سی و نه سالگی برتخت نشست، قلمرو او در آن زمان در آسیای میانه از کوههای آلتای تا کوههای خینگان در شرق و در شمال تا دریاچه بایکال ادامه داشت. او همه قبایل را در صحرای گویی جمع کرد، و تاکید بر وفاداری هر جنگجو که نوخوذ مغولان از آن پس شروع به ساخت و آبادانی کشور خود کردند تا حکومتی مرکزی و زبانی رسمی داشته باشند و متحد باشند. همچنین چنگیز هم معتقد بود که وفاداری کلید موفقیت است.
چنگیز در میان فرمانروایان عصر خود فردی برجسته بود، او پس از نشستن بر تخت جلوس نخستین اقدامی که کرد به وفاداران خویش پاداش داد، و از کسانی که مهارتهای عالی داشتند قدردانی میکرد؛ و همچنین فرماندهها را از بین با وفاترین پیروانش انتخاب میکرد، در این حال مقامی هم به بوئورچو که کمک کرد تا اسبهای دزدیدهاش را بازپس گیرد. اما در مورد خانوادهاش کمی شک داشت چون میترسید به او خیانت کنند او آموخته بود که حتی نمیتوان به دوست هم اعتماد کرد. اما او به عنوان یک سخاوتمند و کسانی که با او خویشاوند نبودند ولی وفاداری خود را ثابت میکردند، اعتماد میکرد.
ساختار نظامی
چنگیزخان برای این که سربازانش به او و ملت وفادار بمانند چون میدانست وفاداری به آسانی نیست، کوشید تا قدرت قبایل را کم کند. او برای وحدت در میان روسای قبایل واحدهای نظامی تشکیل داد که مردانی از قبایل متعدد در یک واحد قرار میگرفتند و فرماندهی جدا داشتند. او سپاه را به لشکرهای به نام تومان تقسیم کرد و همچنان هر تومان را به دستههای کوچکتر از آن تقسیم کرد. هریک از فرماندهان باید سالی یک بار به خدمت چنگیزخان بروند و تا ضمن کسب دستورها لازم وفاداری خود را ابراز کنند. «که از یکی از اصول یاسا است» لشکریان به قلب سپاه و میمنه و میسره تقسیم نمود و معمولا فرماندهان لشکر در قلب سپاه میایستادند. سردار هر لشکر را اورخان میگفتند که از اصلیترین آنان جبه نویان و سوبوتای بهادر است. «بهادر در مغولی و ترکی به معنای پهلوان، قهرمان، یل است. نویان یا نوین به معنای حاکم و فرمانده، سردار و ارباب است.» مردان مجاز نبودند واحدهایی که به حضور در آنها انتخاب شدند را ترک کنند، سزای ترک واحد مرگ بود و هر کس که به آنها پناه میداد را مجازات سخت کنند. به همین دلیل، خانواده آن مردان که همراه آنها در سفر بودند، اشراف نظامی جدید که به وسیله این ساختار قدرت به وجود آمدند، موقعیت خود را مدیون فرمانروا و به او مدیون بودند. این امرها باعث شده بود که مغولان ارتش شایستهای داشته باشند و همچنین سنت نظامی و ساختار اجتماعی مغولان را تغییر دهد. پزشکان، کاهنان ومدیران از خدمت نظام معاف بودند. درسال ۱۲۰۶ آنها نودوپنج تن بودند که این مردان تحت فرمان افسران (تومان) بودند. سربازان چنگیز چنان تعلیم دیده بودند که توان داشته امرها را فورا به صورت یک واحد هماهنگ اجرا کنند. انضباط سربازان مغول با تدابیر جنگی، عامل غلبه آنان بردشمن میشد.
چنگیزخان با بازسازی ارتش خود برتری کامل نسبت به بقیه ارتشهای عصر خود داد او برای توسعه ارتش یک شیوه سربازی برای همه افراد از کوچکترین تا بزرگترین سرباز معمول ساخت. مامورانی مسئول تدارک اردوها هستند که موسوم جورچی بودند، این افراد عهدهدار تهیه و توزیع ملزومات بودند و سلاحها و ملزومات دیگر را در میان مردان توزیع میکردند. اردو به زبان ترکی کهن، معنی درگاه، اقامتگاه، کاخ و خرگاه شاهانه بودهاست. معنای درگاه و پایتخت و بارگاه هم یافته، در زبانهای ترکی جنوب غربی معنای چادرهای نظامی و بعد سپاه و لشکر نیز یافتهاست. ایلچی در لغت به معنی صلح گرو صلح ساز و غیره است و در اصطلاح معنی رسول، قاصد، سفیر و غیره یافته که با یلواج واژه دیگر ترک هم معناست. حشر به معنای لشکر نامنظم یا لشکری که فقط از ولایتها رجال جنگ جمع کنند. در عهد مغول حشر لشکری را گویند که مغول بعد از فتح ولایتی از اهالی بومی آنجا جمع میکردهاند. چنگیز واحدهایی را به محافظان شخصی خویش یا کشیک کار گرفت. به سنه ۱۲۰۶ چنگیز عدهای از مغولان را به نام قراولان اختیار کرده و به آن کشیکچی گفتند که هشتاد نفر جهت کشیک شب و هفتاد نفر جهت کشیک روز. اما به صورت نیروهای ده هزار نفری درآمد. به کشیک امتیازات خاصی داده میشد، که آنان از رتبه بالاتر از رتبه فرماندهان نظامی برخوردار شدند. بعضی از این مردان از برادران و پسران فرماندهان نظامی انتخاب میشدند. چون افراد کشیک ثابت کردند که سربازانی کاملا وفادار بودند، بعدها حاکمان امپراطوری از میان آنان انتخاب میشدند.
غیر از قراولان عدهای ده هزارنفری را به نام بهادر داشت که این بهادران در جنگها پیشقراول لشکر وی محسوب میشدند. اکثر سرداران چنگیز از قراولان خاص بودند و چون چنگیز ایشان را خوب میشناخت و مدتها به احکام سخت آزموده بود، سرداری قسمتهای لشکری وی را کسانی داشته که غیر فرمان خان امر دیگری اطاعت نکنند و سربازان زیردست ایشان مطیع محض و همه آلت اجرای فرمان چنگیز بودند. اشراف لشکری مشهورتر خان بودند و ایشان از پرداخت مالیات معاف، در جنگها غنیمت گرفته به ایشان میرسید و در دربار بیاذن و اجازه وارد و در جشنها مقامی شایسته داشتند.
چنگیزخان لشکریان خویش را فقیر و نیازمند نگه میداشت تا به غلبه ناچار شوند. رسم چنگیز در لشکرکشی این بود، که قسمت بنه جلوتر و در مواقع خطر عقب حرکت میداد تا هنگام تاخت و تاز آنان صدمه نبینند؛ و چو عرصه ممالک وسعت یافت، تجار و لشکریان و ایلچیان دائما در حال رفتوآمد بودند و چنگیز در سراسر راهها منازلی به نام یام درست کرد تا در آنان لوازم مسافرین و لشکریان حاضر داشته باشند و مخارج آنها را تومانها «که هرد و تومان یک یام» دهند؛ و هر ساله بامها را تفتیش کرده و نواقص آنها را دفع مینمودند. در این ایستگاهها اسبانی تازهنفس بود و هر گاه قاصد به اسبی تازه میخواستند نزدیکترین اسب بدون توجه که مال کیست به دستور خان میبایست در اختیارشان میدادند. از این رو نامههایی که طی هفتهها به مقصد میرسید، طی چند روزبه طول میانجامید. در موقع جنگ این سواران برای رساندن اطلاعات فرماندهی به فرمانده دیگر مسافت زیادی را میپیمودند، چون جبهههای جنگ غالبا گسترده بود؛ و در نتیجه واحدها با هم ارتباط داشتند. این شیوه، خان را قادر به نظارت برسپاه گستردهاش میکرد؛ و مغولان نسبت به دشمنان، کسانی که درایجاد هماهنگی بین سپاه عظیم خویش دشواری داشتند، برتری واضحی میبخشید.
چنگیزخان موقعی که میخواست شهری را تسخیر کند یا شاهی را به اطاعت خویش خواند، نخست ایلچیان میفرستاد و اگر ایل نمیشد دفع وی به جنگ لازم بود. موقعی که چنگیز به شهری میرسید اگر اهل آن پیش کش آورده و استقبال کنند، چنگیز متعرض شهر ایشان نمیشد و از طرف خویش باسقاق «شحنه و امیر» برآنجا میگماشت و حکمی به نام یرلیغ به امیر شهر میداد تا دیگرکسی متعرض نشود. اگر اهل شهر یاغی گری اختیار کنند، حکم قتل خانواده و ویرانی شهر صادر میشد، که نخست مردم را به خارج شهر برده و پیشهوران را جدا با حشم برده و جماعتی را حشر اختیار کرده و الباقی از دم شمشیر میگذراندند.
چنگیز از پسران خویش استفاده میبرد. از بورته جوچی را داشت که ازوی در کار صید استفاده میکرد. سه پسر بعد جغتای در سیاست و تنفیذ یاسا، اکتای به رایزنی و تدبیر ملک و تولوی را به ترتیب لشکر و تجهیز سپاه است امر داده بود. پس از آن که قبایل مغول تحت فرمان چنگیز درآمدند، همه لشکر را براین چهار پسر بخش کرد، پسران خردمندتر و برادران و خویشان را از لشکر نصیب داد. چنگیز همواره فرزندان و برادران را به دوستی تشویق میکرد.
چنگیزخان دوست داشت از عامل غافلگیری در نبرد استفاده کند و در لشکرکشیهایش به ندرت نقشههای قبل را تکرار میکرد؛ که این امر پی بردن تدابیر وی را برای دشمن سخت میساخت. گاه سربازان وی به ظاهر عقبنشینی میکردند ولی به یکباره با اسبان تازهنفس حمله میکردند. غالبا سواره نظام سبک اسلحه دشمن را سردرگم میکردند و در حالی که واحدهای دیگر مغول از همه طرف برای حمله به دشمن نزدیک میشدند. همچنین چنگیز برای آمادهسازی ارتش برای جنگ، فنون مورد استفاده در شکار را با بازیهای جنگی تخصصی ترکیب کرد.
چنگیزخان روزی پسران را گرد آورد یک تیر از کیش برکشید و بشکست. دو عدد کرد و بشکست. تا چند عدد شد و نتوانست، روی به پسران کرد و گفتا: مثل شما اید. گر مادام شما برادران یار یکدیگر باشید، دیگران هرچه قوی باشند شما نتوان شکست داد. گر میانتان سرور نباشد و برادران فرمانبر نباشند، مانند مار چند سر میشوید ولی ماریک سر دنبال بسیار داشت.
نزاع دو قسم خورده
جاموخان برادر قسم خورده چنگیز پس از مدتی که در مییابد تمامی شهرت و غنائم جنگها به چنگیز میرسد، شروع مخالفت با او میکند. حالا باید دیگر تعیین میشد که رئیس چه کسی است. جنگجویان بسیاری از بخشهای مختلف دنیا به سپاه جاموخان میپیوندد. سپاه جاموخان قویتر و بزرگتر از چنگیز بود ولی هوش و اراده چنگیز فراتر. بهطوریکه در شبی که جاموخان با سپاه عظیمش میخواست به چنگیز حمله کند، چنگیز تدبیری زیرکانه کرد. طی این تدبیر او دستور داد که هر کدام از سربازانش ۵ مشعل روشن کنند تا جاموخان و سپاهش از دور گمان کنند که سپاه چنگیز بسیار عظیمتر از سپاه اوست. وقتی ارتش جاموخان به این حیله چنگیز خان گول خوردند اکثر آنها وفاداری خود را نسبت به جاموخان شکستند؛ بنابراین جاموخان با سپاهی اندک به نبرد با چنگیز خان پرداخت که جاموخان در این نبرد شکست خورد و در نهایت به دستور چنگیز خان، ارتش جاموخان اعدام شدند همچنین با دستور وی کمر برادر تنی خود یعنی جاموخان نیز شکسته شد.
فتح جهان
نگاره چنگیز خان، کاشی کاریهای تکیه معاونالملک، کرمانشاه، ایران
یورش مغولان به ایران درسال ۶۱۶ق/۱۲۱۸م آغاز گردید. ادوارد تلر در خاطراتش در مورد حمله چنگیزخان مغول به ایران دوره خوارزمشاهی مینویسد:
در حمله چنگیز به ایران، محمد خوارزمشاه که تاب مقاومت نداشت به جزیره آبسکون (واقع در دریای خزر) میگریزد و همانجا میمیرد. پسر شجاع او، جلال الدین، در برابر هجوم مغولان ایستادگی میکند. چنگیزخان هم در وصف جلال الدین به فرزندان و سپاهیان خود میگوید: «از پدر چنین پسر باید».
حمله چنگیزخان مغول چنان وحشتناک و بیرحمانه بود که خیابانهای نیشابور «که مهد علم و دانش و نوآوری آن زمان بود، تبدیل به جویبارهای خون گردید، و از سرهای بریده مردان و زنان و کودکان هرمهایی ساخته شد، و حتی به سگها و گربههای شهر نیز رحم نکردند.» از اینروست که تاریخنگار دیگری مینویسد:
شاید هزار سال به طول نینجامید اما در اواسط قرن بیستم بود که جمعیت نیشابور به سطح دوران پیش از حمله مغول بازگشت.
روابط خانوادگی
او فرزندان بسیاری از همسران متعدد خود داشت اما مهمترین آنها چهار پسر با نامهای جوجیخان، جغتایخان، اوگتایخان، تولیخان، از اولین همسرش (که در سنت مغولی مهمترین و بزرگترین همسران میباشد) بودند. چنگیزخان همچنین زنهای بسیار داشت ولی مشهورترین ایشان پنج تن بودند، (بورته فوجین، کنجاخاتون، جاکمبو، دختر تایر اورسون و دختر تایانگخان). چنگیز تمام ممالک مفتوحه را بین پسران و برادرش تقسیم نمود، کار صید و شکار را که در میان مغولان کاری بسا شگرف و پسندیده بود به پسر بزرگش جوجی سپرد. اور یاسا و یارغو یعنی قضاوت و دادگستری و کیفر گناهکاران را به جغتای داد و امور سپاه را تولی تفویض کرد و اوکتای را به جانشینی تعیین کرد. بعد از آنکه حدود مملکت وسعت یافت برادرش اوتچکین را به ملک چین فرستاد.
پسران چنگیزخان
چنگیزخان چهار پسر داشت.
جوجیخان پسر ارشد چنگیزخان بود که پیش از فوت پدر درگذشت.
جغتایخان پسر دوم چنگیزخان بود که چنگیز پس از بازگشت از جنگ خوارزمشاه حکومت ماوراءالنهر و خوارزم و شهرهای ایغور و کاشغر و بلخ و بدخشان و غزنین تا حدود سند را به جغتای سپرد.
اوگتایخان بعد از مرگ چنگیزخان به جای پدر امور رهبری امپراتوری مغول را در دست گرفت.
تولیخان پسر چهارم چنگیزخان از برادران خود جوجی و جغتای و اوگتای کوچکتر بود. چنگیز در اوایل میل داشت که او را به جانشینی تعین کند اما بعد از آن برگشت و گفت که منصب لشکرکشی و ضبط یورت و حفظ خزانه بر تو مناسبتر است.
قوانین چنگیزی
شورایی در حدود سال ۱۲۰۶ میلادی تشکیل شد در این شورا تموچین لقب چنگیز خان را دریافت کرد و به عنوان فرمانروای امپراطوری کل آسیا انتخاب شد. بر طبق اعتقادات مذهبی چادرنشینان این اقدامات چنگیز و کسب قدرت وسیع وی از طرف قدرتی آسمانی میباشد. با این وجود در این دوران هیچکس به جز چنگیز توانایی یکپارچه ساختن و کنترل این قبایل سرکش را که تاکنون به هیچ فرمانی اهمیت نداده بودند را نداشت. به این منظور چنگیز برای ایجاد نظم و تحمیل قانون در میان آنها ارتشی منظم تشکیل داد متشکل از مغولان مورد اطمینان خود، تا بتواند به صورت موقت نظم را ایجاد کند زیرا وی درگیر تدوین قانونی همگانی بر پایه عدل و برابری به نام "یاسا " بود.
چنگیزخان پس از چیرگی بر آونگ خان و قبایل مغول از برای ضبط مملکت و صلاح ارتش و رعایا قاعدهای چند وضع کرد و برای هرکار قانونی نهاد و برای هر گناه کیفری معین کرد. در آغاز برای اهل اسلام احترام زیاد قایل بود و مجازات او برای قتل هر مسلمانی چهل بالش زر (هر بالش پانصد مثقال طلا یا نقره بود. (ر.ک. «تاریخ جهانگشا» ۱/۱۶» و برای قتل هر یک از مردم چین یک سر درازگوش (خر) را دیه معین کرد. چون قبایل مغول از خود دارای خط و کتابت نبودند، دستور داد تا برخی از فرزندان مغول خط اویغوری بیاموختند و قوانین او را که به «یاسا» معروف است ثبت کردند و آن دفاتر را در خزانهها نگه داشتند تا هر وقت خانی بر تخت نشیند یا حادثهای روی دهد شاهزادگان جمع شوند و آن طومارها را حاضر کنند و بنای کار را آن نوشتهها و قوانین بگذارند و امور ارتش و حمله به شهرها را را برآن شیوه پیش گیرند.
چنگیز پس از تسلط بر اقوام مغول رسوم و عادات ناپسند مانند زنا و دزدی را از میان ایشان برداشت و درهای بازرگانی را میان غرب و شرق باز نمود و بازرگانان نیز بیدغدغه آمدوشد میکردند. چنگیز در نامهها که به سرکشان و دشمنان مینوشت و ایشان را به اطاعت میخواند هرگز از سپاه و جنگافزار چیزی نمینوشت و ایشان را از وفور سلاح نمیترساند، همین قدر مینوشت اگر رام و مطیع شوید به جان امان یابید و اگر خلاف کنید ما چه دانیم آن را خدا داند.
قانون یاسا
اولین و جالبترین ماده از قانون یاسا میگوید لازم است که همه انانها اعتقاد کامل به یک خدا داشته باشند خدایی که زمین و آسمان و موجودات را خلق کرد و همه چیز به دست او میباشد. اما آنچه معلوم است چنگیزخان را با وجود توحیدی بودن، دین و مذهب وی مشخص نبود و با وجود داشتن امپراطوری جهانی هرگز اقدام به ایجاد دین واحدی نکرد.
او در این قانون نسبت به ارتکاب دزدی و اقدام به زناکاری نفرت خود را نشان داد و مرتکبین این جرایم را محکوم به مرگ کرد. چنگیز در بند دیگری تاکید کرد که اطلاع خبر ناخوش آیند، عدم تمکین فرزندان از والدین، عدم تمکین زن از همسر وی را خشمگین خواهد ساخت. با وجود آنکه چنگیز مرد خشنی بود اما دست زدن به هر نوع خشونتی به هنگام عصبانیت را به شدت منع کرد؛ و در قانون یاسا هیچ مغولی حق نزاع با دیگر مغولان را نداشت.
اهداف چنگیز از ایجاد قانون یاسا را از نظر جامعهشناسی به سه مبنای مهم و اساسی میتوان تقسیم کرد:
اصل یکم: اطاعت کامل و بدون قیدو شرط از فرامین چنگیز خان.
اصل دوم: ایجاد همبستگی و اتحاد در میان قبایل و برطرف کردن اختلافات قبیلهای.
اصل سوم: مجازات شدید علیه مفسدین و مجرمین در هر جایگاه و مقامی.
هدف اصلی قانون یاسا نشان دهنده این موضوع میباشد که حیات انسانها شخصیت و بالاتر بودن مقام و منزلت آدمیت میباشد نه کسب ثروت و مقام؛ و نیز میگوید هیچ متهمی تا هنگامیکه جرمش اثبات نشده مجرم نمیباشد.
یاسای چنگیز هیچ ملاحظهای درمورد جاسوسان و همجنس بازان و ساحران متقلب ارائه نمیدهد و در صورت اثبات چنین مواردی حکم مجرم اعدام میباشد.
باورهای مغولی
مذهب مغولی به همراه اعتقاد و باورهای آن شمنیسم نامیده میشود. به نظر میرسد باورهای مغولان چندان ریشه دار و عمیق نبودهاست و بنابراین به زودی آنها در بخشهای مختلف امپراطوریشان دین پیشرفتهتری را که از مغلوبان خود آموخته بودند قبول کردند. آنها در ایران و سرزمین اردوی زرین، اسلام را پذیرفتند و در چین نوع تبتی بودیسم را قبول کردند. پس از آن که که مغولهای وارد شده به ایران اسلام آورند، بودیسم در میان آنها بسیار پذیرفته شده بود.
پیشگویی و درمان گری نقش مهمی در میان مغولان داشت. مغولان، شمنها یا جادوگران و پیشگویان خود را قام مینامیدند. قامان ادعا داشتند که شیاطین و ارواح در تسخیر آنها میباشند؛ و میتوانند آینده را پیش بینی کنند. مغولان در امور با قامان به مشورت میپرداختند و امرا و سلاطین نیز به آنها اطمینان کامل داشتند. یکی از مشاوران اصلی چنگیزخان یلوچوچوتسای بود که در پیشگویی بسیار ماهر بود و مورد اعتماد چنگیز بود.
یکی از ویژگیهای مغولان که بسیار ستوده شدهاست فقدان تعصب مذهبی آنها و مدارای مذهبی آنها میباشد. مغولان بودیسم را میشناختند با اسلام از طریق بازرگانان موجود و با مانویت از طریق ترکان اویغور آشنا شدند، تعدادی از تیرههای مغول نیز مسیحی نسطوری بودند.
شمنیسم
در هنگام بررسی شمنیسم به این دلیل که مغولان در قرن شانزدهم به بودیسم لامائی روی آوردند که البته به معنای کنار گذاشتن کامل شمنیسم نیست و به معنای نفوذ کامل عناصر لامائی میباشد، برای بررسی دقیق شمنیسم باید این عناصر کنار گذاشته شوند که بسیار دشوار به نظر میرسد. اما افرادی چون هیسیگ و همکارانش نتایج خوبی به دست آوردهاند که قانعکننده به نظر میرسند. آنها به این نتیجه رسیدند که شمنیسم از پرستش اجداد گرفته شدهاست تصاویر ذهنی اجداد که اونگغوت نامیده میشد در چادرهای خانواده نگهداری میشد و اعتقاد بر این بود که تسکین یابند از حمایت آنها برخوردار میشوند. آنها برای ماوراءالطبیعه سلسله مراتبی داشتند در راس این سلسله مراتب آبی (کوک) یا آسمان (تنگری) جاودانی (منگو) قرار گرفت. زمین و خدای باروری الههای بود که ایتوگن نامیده میشد. زیر آسمان دنیای ارواح واقع بود. شمن واسطهای بود میان انسان و این قلمرو. شمن پیشگویی بود که در حالت جذبه با ارواح ارتباط برقرار میکرد. از جایگاه بالایی برخوردار بود. لباس سفید میپوشید و اسب سفید سوار میشد کار کردهای یک شمن عبارت بود از: ملاقات با ارواح، انواع دفع چشم زخم، خواندن دعای برکت بر رمهها، کودکان، پیشگوئی و… شمن البته گاهی چهره قدرتمندی نیز داشت برای مثال در کتاب تاریخ سری داستانی از تعارض میان چنگیز خان و شمن بزرگ کوکوچو هست که نشان میدهد این تعارض پس از آن ایجاد شد که چنگیز خان تا اندازهای با کمک او قدرت را در قوریلتای به دست آورد؛ و این نشان دهنده مبارزه چنگیز با شمن و قدرت روحانی میباشد.
سیاست مذهبی چنگیزخان
امپراطوری جدید چنگیزخان پایههای مذهبی داشت البته بر همان مذهب قدیمی ترک و مغولان که اعتقاد به اداره دنیا توسط نیروهایی نامرئی داشتند عوامل مزدیسنی و چینی نیز اضافه شد خان بزرگ نماد تنگری یعنی آسمان بود و حالتی خدایی داشت. تمام جانشینان چنگیزخان تا زمانی که در شرق اقصی کاملا خلق و خوی چینیان در آنها رخنه نکرده بود یا آن عدهای که تحت تاثیر آداب و رسوم مسلمانان در ترکستان و ایارن و روسیه قرار گرفته بودند خود را نمایندگان تنگری بر زمین قلمداد میکردند. جوینی در مورد اعتقادات چنگیزخان میگوید: چون چنگیزخان متقلد هیچ دینی نبودهاست و تابع هیج ملتی نیز نبود از تعصب و رجحان ملتی بر ملتی و تفضیل بعضی بر بعضی مجتنب بودست بلکه علما و زهاد هر طایفه را اکرام میکرد چنانکه مسلمانان را بنظر توقیر مینگریسته ترسایان و بت پرستان را نیز عزیز میداشته؛ و اولاد و احفاد او هر چند کس بر موجب دوری از مذاهب، مذهبی گرفتند بعضی از اسلام تقلید کردند و بعضی ملت نصاری عدهای عبادت بت میکردند و قومی همان روش قدیم آباء و اجداد را دنبال کرده و به سمت و سوی خاص و جدیدی نرفتند. اما آنچه یاسای چنگیزخان است اینکه همه طوایف را یکی شناسد و بر یکدیگر فرق نگذارد و عدول نمیجویند. این رفتار نتیجه ترسی آمیخته به خرافه بود که مغولان از آسمان و از سحر و ساحری داشتند و احتیاط میکردند که نه فقط با شمنها بلکه با سیر نمایندگان احتمالی آسمان یعنی رهبران هر فرقه مذهبی که ممکن بود قدرتی ما فوق طبیعت داشته باشند، روابط خوبی برقرار کنند. البته کشیشان نستوری که نزد قبایل کرائیت و انقوتها و راهبان بودایی که نزد قبایل ایغوری یا ختایی زندگی میکردند و ساحرانی که نزد «تائوایست» چین نفوذ داشتند، یا لاماهای تبتی یا مبلغان فرقه فرانسیسکن یا عابدان مسلمان، همه مورد تکریم بودند. حسن رفتار آنها با نمایندگان این مذهبها و فرقههای مختلف یک نوع سند اطاعت و انقیاد دیگری بود که باعث شد مغولان در برابر به افکار و اعتقادات مذهبی عامه مردم فوقالعاده گذشت داشته باشند. آن روزی که این رعب و ترس خرافاتی در بین مغولان در ترکستان و ایران برافتاد احفاد چنگیزخان تعصب شدید مذهبی پیدا کردند و اغماض جای خود را با تعصب جایگزین کرد. چنگیز در سفرهای جنگی خود در غرب و شرق دریافته بود که مسلمانان به علت وضع جغرافیایی، جمعیت و تمدن، دردرجه اول اهمیت قرار دارند و به همین سبب در مقایسه با دیگر ملل تابعه، مقام برتری را به آنان اختصاص داد، هر چند دل خوشی از مسلمانان نداشت. در این مورد از زبان اولجایتو، یکی از ایلخانان مغول در ایران، اینچنین نقل شدهاست: چنگیز خان فرموده که اگرچه دین و ملت اسلام اختتام ملک و ادیان میباشد اما مسلمانان بدترین امت و نازلترین قوم میباشند. جوینی نیز در این باره میگوید: چنگیز خان به علت اهمیتی که برای مسلمانان قائل بود جزای قتل هر مسلمانی را چهل بالش (زر) و ختایی را دراز گوش قرار داد. خان مغول در موارد گوناگون برای توسعه دانستههای خود، نزد ملل به تفحص میپرداخت و با دانشمندان و روحانیون به مباحثه و مجادله میپرداخت. باید گفت با وجود سیاست اغماض و مدارایی که مغولان از همان بدو تاسیس حکومت خود نسبت به مذاهب گوناگون اتخاذ کردند، چنگیز هنگام تهاجم به مناطق مسلماننشین، به اسلام آسیب فراوان زد و اگر ریشههای این دین کمی سستتر و مقاومت روحانیون کمی متزلزلتر بود، دشوار مینمود که بتواند بار دیگر کمر راست کند. چنگیزخان نبردهای خود را از جهت روانی به گونهای آماده کرده بود که تعصبات مذهبی نداشته باشند دوری آنان از تعصبات مذهبی در همه جا به سودشان میانجامید و به آنان در برابر هر ملت و قومی که در سر راهشان قرار میگرفت برتری شگرفی میبخشید. ایمان مذهبی هرگز در میان مغولان ریشه ندوانیده و چنگیزخان نیز اقدامهای لازم را انجام داد تا با مخالفت روحانیون روبه رو نشود. او روحانیان را همچون دانشمندان و صنعتگران از پرداخت مالیات معاف داشت، لکن نمایندگان مجامع مذهبی را از داشتن مناصب دولتی محروم ساخت و بدین گونه جدایی مذهب را از دولت بهطور کامل عملی ساخت. او دخالت روحانیان را درامور دولتی حس کرده و اطمینان پیدا کرده بود که چنین دخالتی، خطری بزرگ برای دولت خواهد بود. البته در سال ۱۲۱۶ م که یاسا به وجود آمد، چنگیزخان از وجود روحانیان برای افزودن نفوذ کلام خویش در میان افراد قوم خویش استفاده میکرد، اما سرانجام عقیده باطنی خود را نسبت به روحانیان نمایان ساخت
مرگ چنگیزخان
چنگیزخان بیمار شد و با آگاهی از خبر شورش فرمانروایی به نام تانگوت به مغولستان بازگشت. تانگوت نیز که ترسیده بود تقاضای بخشش کرد و چنگیز گفت بیمارم و صبر کن تا حال من بهتر شود اما بیماری که گویا ناشی از عفونتی بود که از هوا دریافت کرده بود او را از پای انداخت. او کار را به فرزندانش سپرده بود.
در اثنای سفر جنگی نزدیک شدن مرگ خود را دریافت و فرزندان خود را حاضر ساخت و اوگتای را به جانشینی خود تعیین کرد، ورارود (ماوراءالنهر) و دیار مجاور آن را به جغتای داد. او دستور داد تا میان اوگتای و برادران پیماننامهای نوشتند که به موجب آن هیچیک از برادران نباید از فرمان او سرپیچی کنند. پس از آن وصیت کرد که چون مرگش برسد کسی گریه نکند و مرگش را پنهان دارند تا دشمن آگاه نشود. همچنین او را مخفیانه دفن کردند تا دشمنان متوجه مرگ او نشوند و از نبود او سوء استفاده کنند. . سر انجام پس از ۲۵ سال حکمرانی در سن هفتادوسه سالگی از جهان رفت (درباره طول عمر چنگیز و سال تولدش میان محققین اختلاف نظر است).
میگویند چنگیز خان پانزدهم روز از ماه میانه پاییز سال خوک برابر با چهارم رمضان سال ۶۲۴ درگذشت
شجرهنامه خاندان چنگیز خان
امپراتوری مغول
حمله مغول به ایران | [
"خان (لقب)",
"خاقان",
"استان خنتی",
"مغولستان",
"شیای غربی",
"بورجیگین",
"یسوکای بهادر",
"هویلون",
"جوجی",
"جغتای",
"اوگتای",
"تولی خان",
"تنگریباوری",
"۱۱۶۲ (میلادی)",
"۱۸ اوت",
"۱۲۲۷ (میلادی)",
"مغول",
"چین",
"روسیه",
"ایران",
"خاورمیانه",
"اروپای شرقی",
"امپراتوری مغول",
"قوبلایخان",
"امپراتور",
"سلسله یوان",
"هلاکو خان",
"ایلخانیان",
"مغولان و حکومت ایلخانی در ایران",
"تموچین",
"تاتار",
"اونگخان",
"تایجوت",
"سالجوت",
"قنقرات",
"جلایر (مشگینشهر)",
"قوچ",
"سنگون",
"تایانگ خان",
"تایمون",
"تبت",
"کاشغر",
"خرولتای",
"قوریلتای",
"تب تنکری",
"یسوگای",
"انتظار داشتن",
"هجری قمری",
"شاه شاهان",
"آسیای میانه",
"کوههای آلتای",
"دریاچهٔ بایکال",
"جبه نویان",
"سوبوتای بهادر",
"خدمت نظام",
"زبان ترکی",
"زبانهای ترکی",
"اهالی بومی",
"سواره نظام",
"چنگیز خان",
"یورش مغولان",
"ادوارد تلر",
"خوارزمشاهیان",
"آزمایشگاه ملی لارنس لیورمور",
"محمد خوارزمشاه",
"جزیرهٔ آبسکون",
"پسر شجاع",
"سلطان جلال الدین خوارزمشاه",
"نیشابور",
"هرم",
"قرن بیستم",
"جوجیخان",
"جغتایخان",
"اوگتایخان",
"تولیخان",
"یرغو",
"اوتچکین",
"ماوراءالنهر",
"خوارزم",
"ایغور",
"بلخ",
"بدخشان",
"غزنین",
"ایالت سند",
"بالش",
"مثقال",
"نقره",
"اویغوری",
"یاسا",
"شمنیسم",
"قام",
"قامان",
"چنگیزخان (فیلم ۱۹۶۵)",
"فوق طبیعت",
"فرقه فرانسیسکن",
"ایلخانان مغول",
"ورارود",
"طول عمر",
"حمله مغول به ایران",
"اولانباتور",
"شیرین بیانی",
"سازمان سمت"
] | [
"اهالی استان خنتی",
"اهالی مغولستان",
"بورجیگای",
"چنگیزخان",
"حکمرانان مغولی در سده ۱۲ (میلادی)",
"حکمرانان مغولی در سده ۱۳ (میلادی)",
"خانهای مغول",
"درگذشتگان ۱۲۲۷ (میلادی)",
"زادگان دهه ۱۱۶۰ (میلادی)",
"مرگهای تصادفی به دلیل اسبسواری",
"ویکیسازی رباتیک"
] |
236 | سیما بینا | 1 | 93 | 0 | [
"سيما بينا"
] | false | 48 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "پسزمینه",
"Item2": "solo_singer"
},
{
"Item1": "نام",
"Item2": "'''سیما بینا'''"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "Persian-Vocalist-Sima-Bina-2014.jpg"
},
{
"Item1": "تولد",
"Item2": "۱۴ دی ۱۳۲۳ () [[خوسف]]، [[خراسان جنوبی]]"
},
{
"Item1": "ملیت",
"Item2": "[[ایرانی]]"
},
{
"Item1": "سبک",
"Item2": "محلی"
},
{
"Item1": "ساز",
"Item2": "[[دف]]، [[سه تار]]"
},
{
"Item1": "فعالیت",
"Item2": "[[پژوهشگر]]، [[نقاش]]، [[آهنگساز]] و [[خواننده]]"
},
{
"Item1": "اندازه_تصویر",
"Item2": "۲۰۰"
},
{
"Item1": "نام_اصلی",
"Item2": "'''سیما بینا'''"
}
],
"Title": "هنرمند موسیقی"
} | سیما بینا (زاده ۱۴ دی ۱۳۲۳ برابر با ۴ ژانویه ۱۹۴۵ در خوسف)، نوازنده، نقاش، آهنگساز و خواننده آوازها و ترانههای محلی ایرانی است. او از کودکی در کنار احمد بینا پدری که استاد موسیقی سنتی و شاعر و آهنگساز ترانههای اولیه او بود رشد کرد.
زندگینامه
سیما بینا در کنار یک زن چوپان خراسان جنوبی
سیما بینا در شهر خوسف از استان خراسان جنوبی به دنیا آمد. نام مادرش پوراندخت ایراننژاد بود و پدرش احمد بینا از اهالی تفرش بود. سیما در کنار پدری که استاد موسیقی سنتی و شاعر و آهنگساز ترانههای اولیه او بود، رشد کرد.
از سن ۹ سالگی خوانندگی را در رادیو ایران آغاز کرد. ردیف موسیقی ایرانی و تکنیکهای آوازی را نزد استادانی چون موسیخان معروفی و نصرالله زرینپنجه فراگرفت.
سیما بینا پس از فارغالتحصیل شدن از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشته نقاشی در سال ۱۳۴۹ تحصیل موسیقی ایرانی و ردیف را نزد عبدالله دوامی ادامه داد. او پس از سال ۱۳۵۷ در کنار تدریس موسیقی و آواز به پژوهش و گردآوری ترانههای محلی ایرانی و بازنویسی آهنگهای مردمی و روستایی، بهویژه موسیقیهای محلی زادگاهش خراسان، پرداختهاست. او با سفر به دورافتادهترین نواحی در سرتاسر این ناحیه توانستهاست مجموعهای از ترانهها و آهنگهای کمیاب و تقریبا فراموششده را جمعآوری کند. از سال ۱۳۷۲ سیما بینا برای ارائه گنجینه یافتههایش در موسیقی محلی ایرانی به جشنوارههای موسیقی در کشورهای گوناگون دعوت شدهاست.
سیما بینا پس از پایان تحصیل با عزیزالله میتویی ازدواج کرد و ۲ فرزند پسر و دختر به دنیا آورد، اما زندگی مشترکشان به زودی پایان یافت. پسرش آرش میتویی نیز به گیتار (در سبک راک) علاقهمند شد. سیما بینا سالها بعد با حسن زارع ازدواج کرد و گاهی در کلن به سر میبرد و به تهیه آوازهای محلی مشغول است.
او نخستین زنی است که پس از انقلاب ۱۳۵۷ کلاس تعلیم آواز دایر کرد. همچنین نخستین زنی بود که در تالار وحدت به اجرای کنسرت پرداخت. از سال ۱۹۹۳ میلادی تا به امروز به جشنوارههای جهانی دعوت شده و موسیقی محلی ایران را به گوش علاقهمندان رساندهاست.
کتاب «لالاییهای ایران» حاصل سی سال پژوهش در سفرهای سیما بینا به شهرها وروستاهای مختلف و ملاقات با مادران پیر و جوان ایرانی است.
آلبومها
ابراز احساسات مردم برای سیما بینا در کنسرت نوروزی او در هلند (۲۰۱۰)
همدلان
پریشان
شولا
نوایی نوایی
درنا
حنایی
بانو جان
کلاسیک پارسی
زلفای یارم
موسیقی جنوب خراسان
موسیقی شمال خراسان
عشق گل
آوای صحرای۱
آوای صحرای۲
لالهزار
دلبر
گل سرخ
افغانستان
یا مولا
برخی از آثار
برخی از آثار محبوب و پرفروش او عبارتاند از:
جوونای قلعه پیر
ای بت چین ای صنم
عزیز بنشین به کنارم
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم
شاه صنم، زیبا صنم
این یار منه که میرود سربالا (شفتالوفروش)
چو مرغ شب خواندی و رفتی
از خم زلفت دل شیدا شکست
از اینجا تا به بیرجند سه گداره
دلبر
بانو
عزیزوم بهلوریام
ننه گل ممد | [
"خوسف",
"خراسان جنوبی",
"مردمان ایرانی",
"دف",
"سه تار",
"پژوهشگر",
"نقاش",
"آهنگساز",
"خواننده",
"نوازنده",
"احمد بینا",
"موسیقی سنتی ایران",
"پوراندخت ایراننژاد",
"موسیخان معروفی",
"نصرالله زرینپنجه",
"نقاشی",
"عبدالله دوامی",
"عزیزمیتویی",
"آرش میتویی",
"راک",
"کاموس زارعپور (همسر سیما بینا))",
"کلن",
"انقلاب ۱۳۵۷",
"تالار وحدت",
"جشنواره",
"پوران فرخزاد",
"تهران"
] | [
"آهنگسازان زن اهل ایران",
"آهنگسازان اهل ایران",
"افراد زنده",
"اهالی بیرجند",
"اهالی خوسف",
"ایرانیهای مهاجرتکرده به آلمان",
"بیرجند",
"خوانندگان زن اهل ایران",
"خوانندگان فارسیزبان",
"خوانندگان موسیقی سنتی ایرانی اهل ایران",
"خوانندگان موسیقی محلی ایرانی اهل ایران",
"دانشآموختگان دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران",
"دانشآموختگان دانشگاه تهران",
"دور از وطنهای اهل ایران در آلمان",
"زادگان ۱۳۲۳",
"زادگان ۱۹۴۵ (میلادی)",
"موسیقی شمال خراسان",
"نوازندگان زن اهل ایران"
] |
238 | شیمی آلی | 0 | 452 | 0 | [
"شيمي آلي",
"شیمی الی",
"شيمي الي"
] | false | 361 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | مولکول حلقوی و سه بعدی بنزن، این ماده در شیمی آلی یک ماده پایه است که در تولید میلیونها ماده آلی دیگر نقش اساسی را بازی میکند
شیمی آلی زیر مجموعهای از دانش شیمی است که درباره ترکیبات کربن یا مواد آلی سخن میگوید، عنصر اصلی که با کربن ترکیبات آلی را تشکیل میدهند، هیدروژن میباشد.
در گذشته به موادی که ریشه گیاهی یا حیوانی داشتند، مواد آلی (ارگانیک) میگفتند اما امروزه مواد آلی را میتوان از طریق روشهای صنعتی و آزمایشگاهی و به کمک مواد معدنی نیز سنتز کرد. در فرهنگهای فارسی معنای کلمه «آلی» منسوب به آلت و هر موجودی که دارای آلات (اعضا) مختلف باشد آماده است. همچنین ترکیبات آلیفاتیک نام شاخهای از ترکیبات شیمی آلی است.
موادی که از منابع آلی بدست میآیند، در یک ویژگی مشترک هستند و آن اشتراک در دارا بودن عنصر کربن است. دو منبع بزرگ مواد آلی که از آنها مواد آلی با ترکیبات ساده، تامین میشوند، نفت و زغال سنگ هستند، این دو ماده فسیلی در مفهوم قدیمی آلی بوده و حاصل تجزیه جانوران و گیاهان هستند. این ترکیبات ساده به عنوان مصالح ساختمانی، در ساختن ترکیبات بزرگتر و پیچیدهتر مصرف میگردند. شیمی آلی، شیمی ترکیبات کربن با سایر عناصر به ویژه هیدروژن، اکسیژن، نیتروژن، هالوژنها و غیر فلزات دیگر نظیر گوگرد و فسفر است. همچنین فلزاتی مثل منیزیم، مس و پالادیم هم در برخی ترکیبهای آلی حضور دارند. الکلها، اترها، هیدروکربنها، آلدئیدها، کتونها، کربوکسیلیک اسیدها، ترکیبات آلیفاتیک حلقوی، ترکیبات آروماتیک (مانند بنزن)، آمینها، فنلها، درشت مولکولها و بسپارها (پلیمر) و نظیر آنها جزء مواد آلی بوده و مباحث شیمی آلی را به خود اختصاص دادهاند.
امروزه از مواد آلی و دانش شیمی آلی در رنگ سازی، کاغذ و جوهرسازی، مواد غذایی، پوشاک، پتروشیمی، مواد پلاستیکی و لاستیکی، داروسازی، پزشکی و دهها صنعت دیگر بهره میبرند. افزون بر بیست میلیون ترکیب شناخته شده کربن وجود دارد و هر ساله نیم میلیون ملکول جدید به خانواده مواد آلی اضافه میشوند.
شیمی آلی شالوده زیستشناسی و پزشکی است. ساختمان موجودات زنده به غیر از آب، عمدتا از مواد آلی ساخته شدهاند، مولکولهای مورد بحث در زیستشناسی مولکولی همان مولکولهای آلی هستند. امروزه ما در عصر کربن زندگی میکنیم، هر روزه روزنامهها و مجلات، ذهن ما را متوجه ترکیبات کربن نظیر کلسترول، چربیهای اشباع نشده، هورمونها، استروئیدها، حشره کشها و فرومونها مینماید.
در دهههای گذشته به خاطر نفت، جنگهای متعددی راه افتادهاست، همچنین دو فاجعه نازک شدن لایه اوزون که عمدتا به خاطر وجود کلروفلوئوروکربنها میباشد و پدیده گازهای گلخانهای که ناشی از حضور متان، کلروفلوئوروکربنها و دیاکسید کربن است، زندگی انسانها را به خطر انداختهاست.
ساختمان و ویژگیها
آرایش و درشتی مولکولهای مواد آلی
تا حدود سال ۱۸۵۰ میلادی بسیاری از دانشمندان بر این باور بودند که منشا مواد آلی، جانداران و گیاهان هستند، آنها تصور میکردند که مواد آلی را هرگز نمیتوان از مواد معدنی و غیر آلی تولید نمود. دانشمندان همواره دنبال پاسخ به این پرسش بودند که چه ویژگی در ترکیبات کربن وجود دارد که آنها را از ترکیبات مربوط به صد و چند عنصر دیگر جدول تناوبی متمایز کردهاست. تعداد بسیاری از ترکیبات کربن وجود دارند که مولکولهای آنها میتوانند بسیار بزرگ و پیچیده باشند. تعداد ترکیباتی که دارای عنصر کربن هستند چندین برابر بیشتر از تعداد ترکیبات بدون کربن است. مولکولهای آلی شامل هزاران
اتم شناخته شدهاند و ترتیب قرار گرفتن اتمها حتی در مولکولهای نسبتا کوچک نیز بسیار پیچیدهاست. یکی از مسائل اصلی در شیمی آلی، آگاهی از طرز قرار گرفتن اتمها در مولکولها یا تعیین ساختمان ترکیبات است.
اتمهای کربن میتوانند به میزانی که برای اتم هیچ عنصر دیگری مقدور نیست، به یکدیگر متصل شوند. مدل سه بعدی درشت مولکول مایتوتوکسین که یک ماده سمی شیمی-زیستی میباشد
ویژگی منحصر به فرد کربن
اتمهای کربن میتوانند به میزانی که برای اتم هیچ عنصر دیگری مقدور نیست، به یکدیگر متصل شوند. همچنین اتمهای کربن میتوانند زنجیرهایی شامل هزاران اتم یا حلقههایی با اندازههای متفاوت ایجاد نمایند، زنجیرها و حلقهها میتوانند دارای شاخه و پیوندهای عرضی باشند، به اتمهای کربن این زنجیرها و حلقهها، اتمهای دیگری نیز میتواند وصل شود، این اتمها معمولا هیدروژن، فلوئور، کلر، برم، ید، اکسیژن، نیتروژن، گوگرد، فسفر و سایر اتمهای مختلف میباشند. هر آرایش مختلف از اتمها مربوط به ترکیب متفاوتی است و هر ترکیب یک سری خواص شیمیایی و فیزیکی خاص خود را دارد، از این رو غیرمنتظره نیست که امروزه دهها میلیون ترکیب شناخته شده کربن وجود داشته باشد.
پیوند شیمیایی
بررسی ساختمان مولکولها را باید با بحث درباره پیوندهای شیمیایی یعنی نیروهایی که اتمها را در یک مولکول نگاه میدارند، شروع نمود. دو نوع پیوند یونی و کووالانسی، پیوندهایی هستند که به وسیله آن اتمها با یکدیگر اتصال برقرار میکنند. از میان این دو پیوند، پیوند کووالانسی، پیوند متداول در ترکیبات کربن است و مهمترین پیوند در مطالعه شیمی آلی است.
مواد آلی در شیمی آلی
مواد آلی دارای گسترهای بزرگ میباشند و بسیار متفاوت و متنوع هستند. از این دسته مواد میتوان، پارافینها، روغنها، هیدرو کربنها، الفینها، استیلنها، ترپنها، الکلها، اسیدهای کربوکسیلیک، استرها، اترها، اپوکسیدها، آلدئیدها، کتونها، آمینها، آمیدها، ترکیبات آروماتیک، اسیدهای آلی، ایزوسیوناتها، محصولات استخلافی بنزن، الیاف نساجی، رنگهای رنگرزی و صنعتی و … را نام برد.
ترکیبات هیدرو کربنی
برخی از ترکیبات آلی فقط شامل دو عنصر، هیدروژن و کربن هستند و از این رو به عنوان هیدرو کربن شناخته میشوند. هیدرو کربنها بر اساس ساختمانشان، به دو دسته اصلی، آلیفاتیک و آروماتیک تقسیم میشوند. هیدرو کربنهای آلیفاتیک خود به گروههای آلکانها، آلکنها، آلکینها و ترکیبات حلقهای مشابه سیکلو آلکانها و غیره تقسیم میگردند.
متان
سادهترین ماده شیمی آلی متان است، مولکول متان دارای یک اتم مرکزی کربن و چهار اتم محیطی هیدروژن است که با زاویه ۱۰۹/۵ درجه دور اتم کربن قرار گرفتهاند. متان محصول نهایی متلاشی شدن ناهوازی (بدون هوا) گیاهان یعنی از هم پاشیدگی بعضی از مولکولهای پیچیده میباشد. متان تشکیل دهنده قسمت اعظم (حدود ۹۷ درصد) گاز طبیعی است. متان گاز آتشگیر خطرناک معادن زغال سنگ است و به صورت حبابهای گاز از سطح مردابها خارج میگردد. گاز متان از ترکیب مونو اکسید کربن و هیدروژن حاصل میگردد.
کلرو فلوئورو کربنها
مشتقات هالوژنه متان را کلرو فلوئورو کربنها میگویند. اگر به جای هیدروژنهای متان اتمهای هالوژن جایگزین گردد، این محصولات حاصل میشوند. گازهای مورد استفاده در یخچالها و کولرهای گازی و انواع اسپری، از این دسته مواد هستند. از جمله این مواد میتوان به دی کلرو دی فلوئورو متان و کلروتری فلوئورو متان اشاره کرد.
CF2Cl2 یا CFC12 دی کلرو دی فلوئورو متان
CF3Cl یا CFC11 کلروتری فلوئورو متان
مدل اتمی دی کلرو دی فلوئورو متان
آلکانها
آلکانها که نقطه آغازگر آنها متان است به ترکیبات غیر حلقوی و خطی کربن و هیدروژن اطلاق میشود، پیوند یگانه کووالانسی در این ترکیبات اتمهای کربن و هیدروژن را به هم وصل کردهاست. این هیدرو کربنها بر اساس ساختمانشان به خانواده متان تعلق دارند و خواص آنها از خواص متان پیروی میکند. در آلکانها تعداد اتمهای هیدروژن نسبت به اتمهای کربن، دو برابر به علاوه دو میباشد. یعنی مثلا در مولکول بوتان، چهار اتم کربن و ده اتم هیدروژن وجود دارد. در آلکانها، انتظار میرود هرچه تعداد اتمها افزایش یابد، تعداد آرایشهای ممکن اتمها نیز زیادتر میشود. به تدریج که در سری آلکانها پیش میرویم، تعداد ایزومرها در همردههای متوالی به میزان شگفتآوری افزایش مییابند. برای مثال هپتان دارای نه ایزومر میباشد، یعنی در شیمی آلی نه ماده مختلف با خواص متفاوت هستند که همگی فرمولشان C7H16 است. برای نامیدن ترکیبات مختلف و پیچیده آلی از روش استاندارد آیوپاک استفاده میکنند روش ایوپاک با استفاده از فرمولهای الکانها استفاده میشود
فهرست واکنشهای آلی | [
"شیمی",
"کربن",
"مواد آلی",
"عنصر",
"ترکیبات آلی",
"هیدروژن",
"مواد معدنی",
"ترکیبات آلیفاتیک",
"نفت",
"زغال سنگ",
"ماده (فیزیک)",
"فسیل",
"اکسیژن",
"نیتروژن",
"هالوژن",
"گوگرد",
"فسفر",
"فلزات",
"منیزیم",
"مس",
"پالادیم",
"الکل",
"اتر",
"هیدروکربن",
"آلدئید",
"کتون",
"کربوکسیلیک اسید",
"بنزن",
"آمین",
"بسپار",
"پلیمر",
"کاغذ",
"غذا",
"پوشاک",
"پتروشیمی",
"پلاستیک",
"لاستیک سنتزی",
"داروسازی",
"پزشکی",
"ملکول",
"زیستشناسی",
"جانوران",
"آب",
"زیستشناسی مولکولی",
"کلسترول",
"چربی",
"هورمون",
"استروئید",
"حشره کش",
"جنگ",
"لایه اوزون",
"گازهای گلخانهای",
"متان",
"دیاکسید کربن",
"جدول تناوبی",
"اتم",
"مولکول",
"فلوئور",
"کلر",
"برم",
"ید",
"پیوندهای شیمیایی",
"پیوند یونی",
"پیوند کووالانسی",
"پارافین",
"روغن",
"هیدرو کربن",
"استیلن",
"ترپن",
"اسیدهای کربوکسیلیک",
"استر",
"آمید",
"آروماتیک",
"الیاف",
"نساجی",
"رنگرزی",
"آلکان",
"آلکن",
"آلکین",
"زاویه",
"مرداب",
"مونو اکسید کربن",
"بوتان (هیدروکربن)",
"ایزومر",
"آیوپاک",
"فهرست واکنشهای آلی"
] | [
"شیمی آلی"
] |
245 | جوجی خان | 1 | 56 | 0 | [
"جوجي",
"جوچی",
"جوچي",
"جوجی",
"جوجیخان"
] | false | 34 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "name",
"Item2": "جوجی خان"
},
{
"Item1": "image",
"Item2": "Juchi Khan.JPG"
},
{
"Item1": "caption",
"Item2": "مجسمه جوجی خان در [[مغولستان]]"
},
{
"Item1": "succession",
"Item2": "خان [[اولوس جوجی]]"
},
{
"Item1": "predecessor",
"Item2": "[[چنگیز خان]]"
},
{
"Item1": "successor",
"Item2": "[[اردا خان]] ( ۱۲۰۶–۱۲۸۰)[[باتو]] ( ۱۲۰۷–۱۲۵۵)[[برکه خان]]، [[خان]] [[اردوی زرین]] از ۱۲۵۷–۱۲۶۷"
},
{
"Item1": "spouse",
"Item2": "Sarkan KhatunBekutemish KhatunUkin Kuchin KhatunSultan Khatun"
},
{
"Item1": "religion",
"Item2": "[[تنگریباوری]]"
},
{
"Item1": "royal house",
"Item2": "[[بورجیگین]]"
},
{
"Item1": "dynasty",
"Item2": "[[اردوی زرین]]"
},
{
"Item1": "father",
"Item2": "[[چنگیز خان]]"
},
{
"Item1": "mother",
"Item2": "[[بورته]]"
},
{
"Item1": "birth_place",
"Item2": "[[مغولستان]]"
},
{
"Item1": "death_place",
"Item2": "[[اوراسیا]]"
},
{
"Item1": "place of burial",
"Item2": "[[قزاقستان]]"
}
],
"Title": "royalty"
} | جوجی خان پسر ارشد چنگیز خان بود و فقط یک خواهر داشت که از وی بزرگتر بود. جوجی پس از فتح خوارزم به دشت قبچاق رفت و هنگامی که پدرش به زادگاهش برگشت پیش او رفت. جوجی خان پیش از فوت پدر درگذشت و از وی هفت پسر ماند که یکی به نام برکه و دیگری باتو نام داشت. پس از جوجی باتو بحای پدر نشست و بقایای قپچاق، و الان و روسیه را بدست آورد و شهری را به نام سرای بنا نهاد. میگویند که باتو پیرو هیچ دین و مذهبی نبود و جزء خداپرستی هیچ شیوه دیگری نمیدانست، اهل بذل و بخشش بود و هرچه پیش او میفرستادند در حصارش میان مسلمانان و مغولان و پیروان سایر ادیان بطور مساوی تقسیم میکرد، مرگ باتو بسال ۶۵۳ اتفاق افتاد. | [
"مغولستان",
"اردوی زرین",
"چنگیز خان",
"اردا خان",
"باتو",
"برکه خان",
"خان (لقب)",
"تنگریباوری",
"بورجیگین",
"بورته",
"اوراسیا",
"قزاقستان",
"خوارزم",
"دشت قبچاق",
"برکه",
"الان",
"روسیه",
"سرای"
] | [
"حکمرانان آسیا در سده ۱۳ (میلادی)",
"خانهای مغول",
"درگذشتگان ۱۲۲۷ (میلادی)",
"زادگان ۱۱۸۵ (میلادی)",
"مغولها",
"نوادگان چنگیز خان"
] |
246 | جغتای | 1 | 72 | 0 | [
"جغتاي",
"جغتاي (شهر)",
"جغتاي (پسر چنگيزخان)",
"چغتای",
"چغتاي",
"جغتای (پسر چنگیزخان)",
"جغتایخان"
] | false | 40 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "name",
"Item2": "جغتای"
},
{
"Item1": "image",
"Item2": "Chagatai Khan.JPG"
},
{
"Item1": "caption",
"Item2": "مجسمه جغتای در کشور [[مغولستان]]"
},
{
"Item1": "given name",
"Item2": "Chagatai"
},
{
"Item1": "succession",
"Item2": "یکی از [[خوانین]] [[خانات جغتای]]"
},
{
"Item1": "reign",
"Item2": "۱۲۲۶ – ۱۲۴۲"
},
{
"Item1": "predecessor",
"Item2": "[[چنگیزخان]]"
},
{
"Item1": "successor",
"Item2": "[[قره هلاکو]]"
},
{
"Item1": "house",
"Item2": "[[بورجیگین]]"
},
{
"Item1": "house-type",
"Item2": "دودمان"
},
{
"Item1": "father",
"Item2": "[[چنگیزخان]]"
},
{
"Item1": "mother",
"Item2": "[[بورته]]"
},
{
"Item1": "birth_date",
"Item2": "۱۱۸۳میلادی"
},
{
"Item1": "death_date",
"Item2": "۱۲۴۲میلادی (سن ۵۸)"
},
{
"Item1": "religion",
"Item2": "[[تنگری گرایی]]"
}
],
"Title": "royalty"
} | جغتای یا چغتای یا چقتای پسر دوم چنگیزخان مغول بود.
مادر جغتای بورته دختر نویان از قوم مغولی قنقرات بود. جغتای بر اولوسهای غربی امپراتوری چنگیزخان حکمرانی داشت. او یکی از جنگ آورترین فرزندان و سپاهیان چنگیزخان بود و در فتح سرزمینهای چین و ماچین و شهرهای نواحی خراسان از قبیل اترار، بناکت، خوارزم، گرگانج به همراه پدر و برادرانش حضوری فعال داشت.
چنگیزخان پس از بازگشت از جنگ خوارزمشاه حکومت ماوراءالنهر و خوارزم و شهرهای ایغور و کاشغر و بلخ و بدخشان و غزنین تا حدود سند را به جغتای سپرد. پس از مرگ چنگیزخان با آنکه جغتای از برادرش اوگتایخان بزرگتر بود او را حرمت بسیار میگذاشت و ذرهای از احترام به او فرونمیگذاشت. میگویند روزی با اوگتای در سبقت اسپ خود بر اسپ او شرط بست و اسپ او برد. شب با خود اندیشید که نمیبایست با قاآن و خان بزرگ شرط بندد. فردای آن روز با همرای تمام خدم و حشم خویش به دربار اوگتای قاآن حاضر شد و خود را مقصر دانست و هرچه اوگتای او را گفت که تقصیری روی ندادهاست نپذیرفت و گفت که باید مجازات گردد. عاقبت نه اسپ ممتاز پیشکش کرد و گفت این به شکرانه آن است که قاآن از تقصیر من گذشتهاست. جغتای در یاسا یا قوانین چنگیزی بسیار مطلع و سختگیر بود. مرگ جغتای به سال ۶۴۰ اتفاق افتاد.
خانات جغتای
حمله مغول به خوارزمشاهیان | [
"مغولستان",
"خوانین",
"خانات جغتای",
"چنگیزخان",
"قره هلاکو",
"بورجیگین",
"بورته",
"تنگری گرایی",
"قنقرات",
"چین",
"خراسان",
"اترار",
"بناکت",
"خوارزم",
"گرگانج",
"خوارزمشاه",
"ماوراءالنهر",
"ایغور",
"کاشغر",
"بلخ",
"بدخشان",
"غزنین",
"ایالت سند",
"اوگتایخان",
"یاسا",
"حمله مغول به خوارزمشاهیان"
] | [
"جغتای",
"بورجیگای",
"حکمرانان آسیا در سده ۱۳ (میلادی)",
"خانهای مغول",
"درگذشتگان ۱۲۴۱ (میلادی)",
"زادگان ۱۱۸۳ (میلادی)",
"مغولها",
"نوادگان چنگیز خان"
] |
247 | بدخشان | 0 | 154 | 0 | [
"بلخشان",
"بذخشان"
] | false | 127 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | تاجیکستان .
بدخشان سرزمینی شامل پارهای از شمال خاوری افغانستان و جنوب خاوری تاجیکستان میباشد.
بدخشان در سرودههای شاعران فارسیزبان به کیفیت «لعل» خویش معروف بوده.
تاجیکستان با مرکزیت خاروغ.
ولایت بدخشان با مرکزیت فیضآباد.
اکثریت ساکنان این منطقه را «تاجیکان» تشکیل داده و به زبان دری حرف میزنند. در «بدخشان» تاجیکستان زبانهای دیگری به نام زبانهای «پامیری» از خانواده زبانهای خراسانی هنوز زنده هستند، و مردم به آنها تکلم میکنند.
«بدخشان» دارای کوههای بلند و رودخانههای خروشان و درههای سرسبز و جنگل است و از محصولات کشاورزی آن میتوان به گندم، جو، ذرت و ارزن و میوههای درختی همچون گردو، توت، زردآلو و سیب اشاره کرد. هماینک به سبب فقر فزاینده مردمان این سرزمین و کمبود انرژی و نبود برق، بسیاری از درختان کهنسال همچون درختان گردو و توت برای تولید گرما قطع شدهاند.
تاریخچه
در مارس ۱۸۹۵ به موجب توافقاتی که میان بریتانیا و روسیه در لندن صورت گرفت، بدخشان میان افغانستان و امارت بخارا تقسیم شد و بر پایه این توافق بدخشان کوهستانی تابع بخارا باقی ماند و سرزمینهای جنوبی مسیر آمودریا به افغانستان (ولایت بدخشان) پیوست.
در سال ۱۸۹۶ یک بخش از این منطقه تحت نام «بدخشان» با مرکزیت شهر «خاروغ» به روسیه تعلق گرفت و بخش دوم با مرکزیت شهر «فیضآباد» به امارت «افغانستان» پیوست. روسیه و انگلیس «آمودریا» را به عنوان مرز طبیعی پذیرفتند. پس از فروپاشی «اتحاد جماهیر شوروی» ایالت شمالی به عنوان بخشی از کشور تاجیکستان تعیین شد.
جغرافیا
قله اسماعیل سامانی با ارتفاع (۷،۴۹۵) متر
قله نوشاخ با ارتفاع (۷،۴۹۲) متر
بلندترین کوههای رشتهکوههای پامیر هندوکش و چهار قله از پنج قله ۷۰۰۰ متری منطقه آسیای میانه قرار گرفته.
چهار قله بلند بدخشان عبارتاند از قله اسماعیل سامانی (نام پیشین: قله کمونیسم) (۷۴۹۵ متر)، قله استقلال (نام پیشین: قله لنین) (۷۱۳۴ متر) در مرز قرقیزستان، قله کورژنیوسکی (۷۱۰۵ متر) و قله نوشاخ (۷،۴۹۲ متر) در مرز پاکستان قرا گرفته.
ولایت بدخشان
ولایت خودمختار کوهستان بدخشان | [
"افغانستان",
"تاجیکستان",
"فارسیزبان",
"خاروغ",
"فیضآباد (افغانستان)",
"مارس ۱۸۹۵",
"بریتانیا",
"روسیه",
"لندن",
"بخارا",
"ولایت خودمختار کوهستان بدخشان",
"آمودریا",
"ولایت بدخشان (افغانستان)",
"فیضآباد",
"پامیر",
"هندوکش",
"آسیای میانه",
"قلّه اسماعیل سامانی",
"قرقیزستان",
"نوشاخ",
"تهران",
"استان اوش",
"سینکیانگ",
"چین",
"گلگت-بلتستان",
"خیبر پختونخوا",
"پاکستان",
"ولایت نورستان",
"ولایت پنجشیر",
"ولایت تخار",
"ولایت ختلان",
"ناحیههای تابع جمهوری"
] | [
"تاریخ افغانستان",
"جغرافیای تاجیکستان",
"منطقههای افغانستان"
] |
248 | اوگتای خان | 1 | 158 | 0 | [
"اوکتای خان",
"اوگتاي",
"اوگتای",
"اوكتاي خان",
"اکتای",
"اوگدای خان",
"اوگتاي خان",
"اوکتای قاآن",
"اوگتای قاآن",
"اوكتاي قاآن",
"اوکتای قاان",
"اوگتاي قاآن",
"اوگتای قاان",
"اوگداي خان",
"اكتاي",
"اوكتاي قاان",
"اوگتاي قاان",
"اوگتایخان"
] | false | 52 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "name",
"Item2": "اوگتای خان"
},
{
"Item1": "title",
"Item2": "[[خان]]"
},
{
"Item1": "image",
"Item2": "YuanEmperorAlbumOgedeiPortrait.jpg"
},
{
"Item1": "caption",
"Item2": "تصویر اوگتای خان در [[کاخموزه ملی]]، [[تایپه]]، [[تایوان]]"
},
{
"Item1": "succession",
"Item2": "[[خاقان]]"
},
{
"Item1": "reign",
"Item2": "۱۳ سپتامبر ۱۲۲۹ – ۱۱ دسامبر ۱۲۴۱"
},
{
"Item1": "coronation",
"Item2": "۱۳ سپتامبر ۱۲۲۹(میلادی) در [[قورولتای]] [[خرلین]] [[مغولستان]]"
},
{
"Item1": "predecessor",
"Item2": "[[چنگیز خان]]"
},
{
"Item1": "successor",
"Item2": "[[گیوک خان]]"
},
{
"Item1": "spouse",
"Item2": "Borakchin Khatun[[Töregene Khatun]]Moge KhatunAlqui KhatunKirgistani KhatunKujulder KhatunJujai KhatunJachin KhatunArgana Khatun"
},
{
"Item1": "spouse-type",
"Item2": "Consort"
},
{
"Item1": "issue",
"Item2": "[[گیوک خان]]KhudenKhochuKhoracharKhashi[[Kadan]]Melig"
},
{
"Item1": "house",
"Item2": "[[بورجیگین]]"
},
{
"Item1": "house-type",
"Item2": "دودمان"
},
{
"Item1": "father",
"Item2": "[[چنگیز خان]]"
},
{
"Item1": "mother",
"Item2": "[[بورته]]"
},
{
"Item1": "birth_date",
"Item2": "۷ نوامبر ۱۱۸۶(میلادی)"
},
{
"Item1": "death_date",
"Item2": "۱۱ دسامبر ۱۲۴۱ در (۵۵ سالگی)"
},
{
"Item1": "death_place",
"Item2": "[[مغولستان]]"
},
{
"Item1": "religion",
"Item2": "[[تنگریباوری]]"
}
],
"Title": "royalty"
} | اوگتای خان
اوگتای ، اوگتای قاآن یا اوگتای خان سومین پسر چنگیز خان بود، وی پسر «یسونجین بیگی» بزرگترین و معروفترین زنان چنگیزخان و بانوی اول مغولستان بود. چنگیزخان در هنگام مرگ اوگتای را جانشین خویش تعیین کرد. پس از مرگش شاهزادگان و نوهها که از سوگواری فارغ شدند هریک به خرگاههای خود برگشتند. پس از گذشت دو سال در آغاز بهار همه شاهزادگان و نوهها رو به اردوی بزرگ نهادند تا امور فرمانروایی را قرار دهند. از دشت قبچاق باتو و برکه و برکجار و سایر برادران یعنی پسران جوجی و از سوی شرق برادران چنگیز اوتچکین و بیلکوتای براه افتادند. الغنوین (تولی) قبلا با برخی از سران مغول در اردوگاه چنگیز بودند. پس از آیین جشن و سرور درونمایه عهدنامه چنگیز را خواندند که اوگتای را بر سریر شاهی بنشانند. اوگتای ابتدا نپذیرفت و گفت که امر سلطنت سزاوار برادر بزرگتر جغتای است و عموهایم نیز حضور دارند میتوانند هریک این مسولیت بزرگ را به دوش بگیرند که از همه ما سزاوارتر اند.
تاجگذاری اوگتای در ۱۲۲۹. از کتاب جامعالتواریخ تالیف رشیدالدین همدانی.
پس از چهل روز گفتگو سرانجام اوگتای پذیرفت. جغتای برادر بزرگتر دست راست او را گرفت و اوتچتکین که عمش بود دست چپش را گرفت و او را در ساعتی که اخترشماران تعیین کرده بودند بر تخت پادشاهی نشاندند. همه شاهزادگان و امیران دربار به یکبار زانو زدند و او را قاآن نام نهادند و شاهزادگان مغول از اردو بیرون رفته سه بار پیش آفتاب زانو زدند. پس از آن دوباره جشنی بزرگ برپا کردند و در آن اوگتای گنجینههای چنگیز را که از سرزمینهای گوناگون غارت کرده و گرد آورده بود میان شاهزادگان و امیران مغول تقسیم نمود و دستور داد تا سه روز جهت روان چنگیز به مردم غذا بدهند و به مقتضای رسم اجدادان خود چهل تن از دختران زیباروی را که از نسل امیران بودند آراسته و بر اسپان سوار کرده نزد روح چنگیز فرستادند. اوگتای پس از برنشستن بر تخت لشکرها به اطراف روان ساخت تا خللی راکه پس از مرگ چنگیز دست داده بود جبران کند و جورماغون را با سی هزار سپاه به پسراندن سلطان جلال الدین خوارزمشاه مامور کرد.
جانشین اوگتای خان فرزند او گویوک خان بود که اسما شش سال و رسما دو سال حکومت کرد. در چهار سال اول مادرش به عنوان نایب السلطنه حکومت میکرد.
زندگی
نام اوکتای از ۲کلمه اوک به معنای تیر و تای به معنای همتا و همانند تشکیل شده و درواقع به معنای مانند تیر قوی و منحصر به فرد. مادر وی یسونجین محبوبترین زن چنگیز و بانوی اول مغولستان بود. اوکتای خواتین بسیار زیادی داشتهاست ولی تعداد خوایای او ۶۰ نفر بودهاست. در میان خواتین وی چهارنفر از شهرت برخوردار بودند: ۱) بوراقچین، ۲) توراکته، ۳) موکا، ۴) جاجین بناکتی.
اوگتای هفت پسر داشته که توراکنه ما در پنج پسر بزرگتر بودهاست.
کیوک: فرزند توراکته خاتون بود گرچه اوکتای شیرامون پسرزاده خود را به عنوان ولیعهد انتخاب کرده بود اما بعد از وفات او تراکنه خاتون و فرزندان اوکتای خلاف فرمان او کردند و کیوک را با آن که مبتلا به بیماریهای مزمن بود به تخت خانی نشاندند.
کوتال
کوچو: این پسر بیسار عاقل و مورد قبول اوکتای بود و او قصد داشت که وی را ولیعهد خود کند اما وی در زمان حیات اوکتای وفات یافت و اوکتای به دلیل علاقهای که به وی داشت شیرامون فرزند وی را به این مقام برگزید.
قراچار
قاشی
قران آغول
۷) ملک
اوکتای قاآن پادشاهی عاقل و عادل و جوانمرد بود. وی بیشتر وقت خود را به شرابخواری و خوشگذرانی میگذراند و چنگیزخان همیشه وی را نصیحت میکردهاست. چنگیزخان که از اوضاع و احوال فرزندان خود مطلع بود هرکدام را مسئول کاری کرد. وی مسئله جانشینی اوکتای را در زمان حیات خود روشن کرد و این مسئله را با سایر فرزندان خود و بزرگان مغول در میان گذاشت و آنها نیز از فرمان او تبعیت کردند. تولی، که بزرگتر از اوکتای بود با وجود اینکه اوکتای از جانب پدر رسما به مقام قاآنی انتخاب شده بود بهطور غیررسمی تا تعیین اوکتای از طرف قوریلتای با کمک سه نفر از مشاوران پدرش به مدت دو سال بهطور غیررسمی فرمانروایی کرد.
سرانجام دو سال و نیم بعد از مرگ چنگیزخان یعنی در بهار سال ۶۲۶ در کنار نهر کرولن در نتیجه قوریتیای که تشکیل شد اوکتای بهطور رسمی به مقام قاآنی انتخاب شد. اوکتای در ابتدا با قبول این مقام مخالف بود به اصرار برادران و برادرزادگان خود این تکلیف را که وصیت پدر خویش بود را پذیرفت و به مقام قاآنی رسید.
کسی که بیشتر از بقیه افراد در زمان چنگیز به جانشینی اوکتای اصرار داشت شخصی به نام یلوچوت سای مشاوری چینی چنگیز بود وی قصد داشت شخصی عادل و سلیم و بیآزار به مقام خانی برسد که بتواند خرابیهای عهد چنگیز را جبران کند به همین دلیل به اوگتای که بیشتر به عیش و عشرت و خوشگذرانی مایل بود تا کشت و کشتار و خرابی و ویرانی توجه داشت که سرانجام نیز به مقصود خود رسید و اوگتای نیز او را حاکم ولایت چینی متعلق به مغول و مستوفی خود کرد.
وی بعد از اینکه بر تخت خانی نشست نخست با عقل و درایتی که داشت یاساها را بر قاعده دوره چنگیزخان مقرر کرد و گران با فرماندهی برادران خود به مناطق مختلف فرستاد. تا رنج و وی تمامی جریمه او افرادی که مرتکب خطایی شده بودند را بخشید و گفت اگر کسی گستاخی کند و مرتکب کار خطایی شود مکافات و جریمه آن فراخود گناه او به او میرسد. در ایران اوضاع بسیار آشوب بود. سلطان جلال الدین هنوز میکرد وی چراطاغون نویان را به همراه جمعی از امرا و سی هزار سوار به دفع او روانه کرد.
ولی با کمکهایی که پس از امرا و حکام ترکستان و حکام مغولی خوارزم گرفت و نیز تعداد خشرهایی که در خراسان به دست آورد تعداد نفرات اردوی او به ۹۰۰ هزار نفر رسید که از راه اسفراین بو وی خود را به صفحات غربی ایران رسانیدند و در آن موقع سلطان جلال الدین خوارزمشاه در (خوی) به سر میبرد. پایان کار سلطان جلال الدین بعد از چند برخورد با مغولان فرار به کوههای میاخارتین و قتل او به دست یکی از اکراد بود.
اگتای قاآن فردی زیرک و هشیار بود در صورت لزوم فردی دست و دلباز بود و در جای خود سختگیر و بیرحم دلی آنچه صفت مشخصه وی بود توجه وی به اسلام بود وی در تمام دوران سلطنت خویش روش سازش را برای به مسلمانان در بیشتر گرفت و برای آن ارجحیت خاصی نسبت به دیگر اقوام و قائل بود. به همین دلیل اوگتای وی در جهت گسترش سیاست اسلام دوستی خود فرمانهایی در زمینه انجام فرائض دینی صادر کرد از جمله آزاد بودن مسلمانان در ساختن مساجد و مدارس و ابنیه خیر، نزدیک صدهزار دینار زر سرخ و دو هزار جامعه برای مشایخ و روحانیون دیگر فرستاد. در زمان اوگتای حکومت ایالات مسلمان همزمان در اختیار محمود یلواج باقی ماند.
چنگیزخان هر کدام را به امری مخصوص اختیار کرده بود بزرگترین توشی در کار صید و کار که نزدیک ایشان کاری شگرف و پسندیدهاست؛ و جغتای را که از وفروتر بود در تنفیذ یاسا و سیاست و التزام آن و مواخذت و عقاب بر ترک آن گزیده و اوگتای را به عقل ورای و تدبیر ملک اختیار کرده و تولی را بترتیب و ولیت جیوش جنود ترجیح نهاده.
در روزگار پدر همراه او و دیگر برادران در جنگ با قبیلههای مغول، لشکرکشی به چین شمالی و ایران شرکت داشت و در فتح اشرار خوارزم حضور داشت. وی کوکتای و سوبدای را به سوی قبچاق و بلغارهای ولگا و اروپای شرقی و گروهی از فرماندهان را به سوی چین شمالی، تبت، کره و منچوری فرستاد؛ و خود در سال ۶۲۷ ق همراه توس برادر بزرگتر خود به چین شمالی لشکرکشی کرد. این لشکرکشی تا ۶۳۱ ادامه یافت.
در زمان اوکتای اوضاع برخی نقاط بخصوص خراسان آشفته بود. اوگتای برای سرکوبی مخالفان چراماغون و طایربهادر را مامور کرد. طایر سعی کرد که حکومت خراسان را از سلطه چینمتور قراقتایی به درآورد. سرانجام اوگتای چراماغون و طایر را از دخالت در کارها منع کرد و حکومت چینمتور را به رعیت شناخت. وی در سال ۶۳۲ ق/ ۱۲۳۵ شهر قرار قروم را در ساحل رود اروخون بنا نهاد و در آن شهر جینیها و مسلمانان هر یک کاخی به شیوه معماری خویشتن برای او ساختند و باغهای زیبایی در آن شهر و اطراف آن ایجاد کردند و نخستین بار در آن شهر به کشاورزی پرداخته شد وی دستور داد تا در سرتاسر امپراطوری مغول توقفگاههای، سواران زبره و اسبهای تازهنفس نگهداری شود و ماموران سفیدان و بازرگانان به آسانی و به سرعت بتوانند رفتوآمد نمایند. هر یک از بزرگان، امیران، و حاکمان وظیفه یافتند تا در تدارک آن سازمان بکوشند. قاآن همچنین فرمان داد تا شهر هرات را که پس از لشکرکشی مغول جز ویرانهای از آن برجای نمانده بود آباد کنند و در ۶۳۶ ق/ ۱۲۳۹م فرمان داد که ۲۰۰ خانوار از مردم هرات که کوچ کرده بودند بازگردانده شوند. در ۶۳۷ ق به فرمان او به شهر هرات آب رسانده شد. اوگتای قاآن پس از بازگشت از چین دیگر در هیچ لشکرکشی شرکت نکرد و همواره به شکار و خوش گذرانی مشغول بود و برخی از مورخان افراط وی را در این کار سبب مرگ زودرس او دانستهاند.
زمانی که اترار مورد هجوم مغول قرار گرفت لشکری از ارتش مغول تشکیل شده از هزار سوار تحت فرماندهی با فرمانهایی برای از بین بردن هرگونه تهدید از طرف جنوب و عزیمت به طرف ماوراءالنهر، به طرف جنوب رهسپار شد. بر لشکر جوحی نیز دستور داده شد که به دنبال لشکر جبر رود و پس از آن جدا شود و به طرف پادگانهای خوارزمگاه در فجند یورش برد. | [
"خان (لقب)",
"کاخموزه ملی",
"تایپه",
"تایوان",
"خاقان",
"قورولتای",
"دریای خیرلین",
"مغولستان",
"چنگیز خان",
"گیوک خان",
"Töregene",
"Kadan",
"بورجیگین",
"بورته",
"تنگریباوری",
"دشت قبچاق",
"تولی خان",
"رشیدالدین همدانی",
"جغتایخان",
"تخت پادشاهی",
"شاهزادگان جهان",
"جورماغون",
"جلال الدین منکبرنی",
"گویوک خان",
"نایب السلطنه",
"قوریلتای",
"چین شمالی",
"اروپای شرقی",
"امپراطوری مغول",
"شهر هرات",
"اترار"
] | [
"اوگتایخان",
"بورجیگای",
"حکمرانان مغولی در سده ۱۳ (میلادی)",
"درگذشتگان ۱۲۴۱ (میلادی)",
"زادگان ۱۱۸۵ (میلادی)",
"زادگان ۱۱۸۶ (میلادی)",
"مغولها",
"نوادگان چنگیز خان",
"ویکیسازی رباتیک"
] |
249 | تولی خان | 1 | 59 | 0 | [
"تولي خان",
"تولویخان",
"تولیخان"
] | false | 26 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "name",
"Item2": "تولی خان"
},
{
"Item1": "image",
"Item2": "Tolui Khan.jpg"
},
{
"Item1": "caption",
"Item2": "نقاشی تولی خان توسط [[رشیدالدین فضلالله همدانی]]، در اوایل قرن ۱۴"
},
{
"Item1": "succession",
"Item2": "Regent of [[امپراتوری مغول]]"
},
{
"Item1": "reign",
"Item2": "۲۵ اوت ۱۲۲۷–۱۳ سپتامبر ۱۲۲"
},
{
"Item1": "predecessor",
"Item2": "[[چنگیز خان]]"
},
{
"Item1": "successor",
"Item2": "[[اوگتای خان]]"
},
{
"Item1": "issue",
"Item2": "[[منگوقاآن]] (۱۲۰۹–۱۲۵۹)[[قوبلای خان]] (۱۲۱۵–۱۲۹۴)[[هولاکو خان]] (۱۲۱۷–۱۲۶۵)[[آریق بوکا]] (۱۲۱۹–۱۲۶۶)"
},
{
"Item1": "house",
"Item2": "[[بورجیگین]]"
},
{
"Item1": "father",
"Item2": "[[چنگیز خان]]"
},
{
"Item1": "mother",
"Item2": "[[بورته]]"
},
{
"Item1": "birth_date",
"Item2": "۱۱۹۲"
},
{
"Item1": "death_date",
"Item2": "۱۲۳۲ (۴۰ سال)"
},
{
"Item1": "death_place",
"Item2": "[[مغولستان]]"
}
],
"Title": "royalty"
} | تولی خان یا تولوی خان ، پسر چهارم چنگیز خان که برادران خود جوجی و جغتای و اوگتای کوچکتر بود و در دلاوری و قلعه گشایی و سپاهیگری بیمانند بود و هیچیک از پسران و برادران چنگیز مانند وی لشکرکشی و فتوحات نکردهاند. چنگیز در اوایل میل داشت که او را به جانشینی تعین کند اما بعد از آن برگشت و گفت که منصب لشکرکشی و ضبط یورت و حفظ خزانه بر تو مناسبتر است. تولی در بیشتر اوقات ملازم چنگیزخان بود و او همواره با وی مشورت میکرد. چون چنگیز بمرد و شاهزادگان هریک به مقام خود رفتند تولی در یورت اصلی که تختگاه چنگیزخان بود بماند تا آنکه قوریلتای (مجلس بزرگ) دایر شد و اوگتای را به قاآنی برداشتند. پس از آن به دستور اوگتای قاآن جدید تولی به چین لشکر کشید و سپاهیان التان خان را بشکست و از رودخانهای قراموران که تا آن زمان هیچکس نگذشته بود بگذشت و به برادرش پیوست. تولی در زمان قاآنی اوگتای بمرد و از جمله فرزندان او منکوقاآن و هولاگوخان یا همان هلاکوی خونریز معروف و قوبیلای قاآن و آریق بوکا بودند. سورقوقتیتی بیکی زن تولی خان را زنی بسیار خردمند گفتهاند، این زن خردمند بود که فرزندان خود را با ادب و با فرهنگ تربیت کرد و چنان رفتار کرد که پس از مرگ گیوگ خان سلطنت به پسرش منکوقاآن تعلق گرفت.
سلطنت غیررسمی تولوی
تولوی درجنگهای ایران مامور فتح خراسان بود وارشد اولاد چنگیز خان. با وجود این که برادرش اگتای رسما از جانب پدر به خانی منصوب شده بود، معهذا به طور غیررسمی تا تعیین اگتای از جانب قوریلتای با کمک سه مشاور پدرش «محمود یلواج» «تاتاکوس» «یه لیوچوتسای» طی دوسال ۶۲۴ تا ۶۲۶ هجری قمری مدت فاصله مرگ چنگیز خان تا جلوس اکتای به مقام قاآنی به طور غیررسمی فرمانروایی کرد و دراین مدت ممالک چنگیز خان به همان روش و شیوه و سبک و سیاق سابق اداره میشد.
حمله مغول به ایران
فرماندهان سپاه مغول در حمله به ایران | [
"رشیدالدین فضلالله همدانی",
"امپراتوری مغول",
"چنگیز خان",
"اوگتای خان",
"منگوقاآن",
"قوبلای خان",
"هولاکو خان",
"آریق بوکا",
"بورجیگین",
"بورته",
"مغولستان",
"جوجی",
"جغتایخان",
"اوگتای",
"قوریلتای",
"التان خان",
"قراموران",
"منکوقاآن",
"هولاگوخان",
"قوبیلای قاآن",
"سورقوقتیتی بیکی",
"گیوگ خان",
"حمله مغول به ایران",
"فرماندهان سپاه مغول در حمله به ایران"
] | [
"افراد امپراتوری مغول",
"خانهای مغول",
"درگذشتگان ۱۲۳۲ (میلادی)",
"زادگان ۱۱۹۲ (میلادی)",
"کشتهشدگان در حمله مغول به ایران",
"مغولها",
"نایبالسلطنهها",
"نمایندگان پادشاه",
"نوادگان چنگیز خان"
] |
250 | گیوک خان | 1 | 98 | 0 | [
"گيوگ خان",
"گیوگ خان",
"گويوك خان",
"گویوک خان",
"گيوك خان"
] | false | 13 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "name",
"Item2": "گویوک خان"
},
{
"Item1": "title",
"Item2": "[[خاقان]] [[امپراتوری مغول]][[شاه شاهان]][[امپراتور چین]]"
},
{
"Item1": "reign",
"Item2": "۲۴ آگوست ۱۲۴۶ - بین ۲۷ مارس و ۲۴ آوریل ۱۲۴۸"
},
{
"Item1": "coronation",
"Item2": "۲۴ آگوست ۱۲۴۶"
},
{
"Item1": "given name",
"Item2": "گویوک [[خان]]چینی: 窩闊臺"
},
{
"Item1": "othertitles",
"Item2": "[[خان]]، [[خاقان]][[نام پسامرگ]]: امپراتور جیانپینگ (简平皇帝)"
},
{
"Item1": "predecessor",
"Item2": "[[اوگدای خان]]"
},
{
"Item1": "successor",
"Item2": "[[منگو خان]]"
},
{
"Item1": "consort",
"Item2": "[[اغول قایمیش]]"
},
{
"Item1": "royal house",
"Item2": "[[بورجیگین]]"
},
{
"Item1": "father",
"Item2": "[[اوگدای خان]]"
},
{
"Item1": "mother",
"Item2": "[[توراکینه خاتون]]"
},
{
"Item1": "birth_date",
"Item2": "۱۲۰۶"
},
{
"Item1": "death_date",
"Item2": "بین ۲۷ مارس و ۲۴ آوریل ۱۲۴۸ (در ۴۲ سالگی)"
},
{
"Item1": "death_place",
"Item2": "''قوم-سنگگیر'' در [[سینکیانگ]]"
}
],
"Title": "monarch"
} | گویوکخان (پیرامون ۱۲۰۶-۱۲۴۸ میلادی) سومین خان مغول پسر اوگتایخان و نوه چنگیزخان بود و از ۱۲۴۶ تا ۱۲۴۸ میلادی بمدت دو سال شاهی کرد.
تختنشینی
اوگتای قاآن در ایام سلطنت خویش پسر بزرگتر خود کوچو را که از توراکینه خاتون زاده شده بود به جانشینی تعیین کرده بود اما او در زمان حیات پدر مرد. اوگتای پسر دیگرش شیرامون را در نظر گرفت. چون اوگتای بمرد گیوگ خان که به سفر جنگی درازی رفته بود به تعجیل بازگشت و به ایمیل رسید و چون شنید که اوتچکین برادر چنگیز به طمع سلطنت حرکت کردهاست بیدرنگ آهنگ اردوی پدر کرد و چون به اردو رسید رعایت یاسا (قانون چنگیزی) را واجب دانست. و با آنکه قدرت و شوکت داشت در کارها دخالتی نکرد و زمام امور را همچنان در دست تراکینه خاتون بازگذاشت. توراکینه دستور تشکیل قوریلتای داد تا امرا و شاهزادگان و سرداران سپاه جانشین اوگتای را تعیین کنند. در فصل بهار از سراسر امپراتوری امرا و شاهزادگان به اردو رسیدند. اشتراک کنندگان در قوریلتای چندان تحفه و پیشکش آوردند که از شمار بیرون بود. از سوی دیگر اوتچکین نیز با هشتاد پسر و نبیره با شرمساری از اقدامی که پس از مرگ اوگتای کرده بود به قوریلتای حاضر شد. در آن صحرا از بس مردم از اطراف امپراتوری جمع شده بود جا و منزل کم آمد و خواربار بسیار گران شد. گویند فقط برای مسلمانان دوهزار خرگاه ترتیب داده بودند. پس از اجتماع درباره کسیکه شایسته مقام سلطنت باشد رای زدند. چون شیرامون هنوز کودک بود و کوتان بیمار بود و گیوگ خان که در شجاعت و تسلط مشهور بود میل توراکینه به سوی او بود. چون بسیاری از امیران و شاهزادگان باوی همنوا بودند قرعهای فال بر وی افتاد. در روز تعیین شده از قبل مراسم تختنشینی را به جا آوردند.
فرمانروایی (۱۲۴۶ تا ۱۲۴۸ میلادی)
گویوک در حال بازپرسی از جمالالدین محمود هودجانی. تاریخ جهانگشای جوینی.
پس از یک هفته جشن به دستور گیوگ خان در گنجهای قدیم و جدید را باز کردند و اموال را بین شاهزادگان و امرا و سرداران سپاه بخش نمودند. پس از آن به کار مملکت پرداختند نخست برغوچیان (قاضیان و بازرسان) فاطمه خاتون را محاکمه کردند و بعذ اوتچکین برادر چنگیز را مورد بازرسی قرار دادند و چون امر او نازک و خانوادگی بود جزء منکوقاآن و تنی چند از شاهزادگان را بدان اجازه دخول ندادند و چون اوتچکین به گناه خویش اعتراف کرد او را عفو نمودند.
ایلجیگدای را با سپاه سنگین به سوی مغرب فرستاد تا مهم گرجستان و روم را فیصله کند و نخست به قلع و قمع اسماعیلیان در الموت بپردازد. ضبط عراق و فارس و کرمان را تا حدود هرموز به ارغون آقا رجوع کرد. گیوگ عزم ولایات غربی کرد در بهار همان سال به سمرقند رسید و در آنجا مرگ گلویش را گرفت، مدت حکومتش دوسال بیش نبود.
نامه به پاپ اینوسنت چهارم
نامه گویوک خان به پاپ اعظم، نگاشتهشده به زبان فارسی
در سال ۱۲۴۵ پاپ اینوسنت چهارم عدهای را برای تحقیق از اوضاع و احوال مغولها به مغولستان فرستاد. دو نفر آز آنها (Giovanni da Pian del Carpine) و (Lawrence of Portugal) در ۲۴ اوت سال ۱۲۴۶ هنگامی به قراقوروم پایتخت مغولستان رسیدند و پیغام پاپ را تسلیم کردند که گویوک خان در حضور عده زیادی از شاهان و سران کشورهای مختلف بعنوان خان بزرگ بر تخت مینشست.
گویوک خان در جوابیهاش به دو نوشته پاپ، ضمن جواب به سوالات او، مدعیات مذهبی او را رد میکند و از او میخواهد که بههمراه تمام شاهان اروپایی به دربار خان بیایند و شخصا اعلام بندگی و اطاعت کنند، و گرنه او آنها را بعنوان دشمن خود تلقی خواهد کرد.
اصل نامه در کتابخانه مخفی واتیکان نگاهداری میشود.
بازنویسی نامه
منکو تنکری کو چندا، کورالغ اولوس ننگ تالوی نونک، س خان یرلغمز:
این مثالیست بنزدیک پاپاء کلان فرستاده شد، بداند و معلوم کند ما نبشت دو زفان. ولایتهاء کرل کنکاش کردست، اوتک ایلی بندگی فرستاده، از ایلچیان شما شنوده آمد. و اگر سخن خویش برسید، تو، کی پاپاء کلان، با کرللان، جمله بنفس خویش بخدمت ما بیایید؛ هر فرمان یاساء کی باشد آنوقت بشنوانیم.
دیگر گفتهاید کی مرا در شیلم درآی، نیکو باشد؛ خویشتن مرا دانا کردی؛ اوتک فرستادی، این اوتک ترا معلوم نکردیم.
دیگر سخن فرستادی «ولایتهای ماجر و کرستان را جمله گرفتیت مرا عجب میآید ایشان را گناه چیست ما را بگوید» این سخن ترا هم معلوم نکردیم. فرمان خدای را چنگیز خان و قاآن هر دو شنوانیدن را فرستاد. فرمان خدای را اعتماد نکردهاند همچنان کی سخون تو. ایشان نیز دل کلان داشتهاند، گردنکشی کردهاند، رسولان ایلچیان ما را کوشتند.
آن ولایتها را مردمان را خدای قدیم کوشت و نیست گردانید. جز از فرمان خدای کسی از قوت خویش چگونه کوشید، چگونه گیرد؟ مگر تو همچنان میگوی که من ترسایم، خدای را میپرستم زاری میکنم مییابم - تو چه دانی که خدای که را میآمورزد، در حق که مرحمت میفرماید؟ تو چگونه دانی که همچنان سخن میگوی؟ بقوت خدای، آفتاب بر آمدن و تا فرورفتن جمله ولایتها را ما را مسلم کرد است میداریم. جز از فرمان خدای کسی چگونه تواند کرد.
اکنون شما بدل راستی بگوییت کی ایل شویم کوچ دهیم. تو بنفس خویش، بر سر کرللان، همه جمله یکجای بخدمت و بندگی ما بیاید؛ ایلی شما را آنوقت معلوم کنیم. و اگر فرمان خدای نگیرید و فرمان ما را دیگر کند شما را ما یاغی دانیم، همچنان شما را معلوم میگردانیم و اگر دیگر کند آنرا ما میدانیم خدای داند.
فی اواخر جمادیالثانی سنه اربعه اربعین و ستمائه
برگردان به فارسی امروزی
با استفاده از مقاله «مغولها و پاپها»
به نیروی آسمان ابدی، و کل مردم بزرگ، س فرمان خان:
این فرمانیست که به نزد پاپ اعظم فرستاده شد. برای اینکه بداند و بفهمد به دو زبان نوشته شد. پیغام ایلی (بیعت) و بندگی شما بتوسط نمایندگانتان در مجلس شاهان شنیده شد. هنگامی که این پیغام ما رسید خود تو پاپ بزرگ شخصا باتفاق همه شاهان اروپایی به خدمت ما بیایید. آنگاه تمام فرامین (یاسا) را به شما توجیه میکنیم.
دیگر گفتهاید که تعمید برای من آینده نیکی خواهد آورد این مطلب را فهمیدیم. تقاضایی (دعایی) فرستادی، این تقاضا (دعای) ترا نفهمیدیم.
سخن دیگری فرستادی که «ولایتهای مجارستان و کشورهای مسیحی را گرفتید، تعجب میکنم که گناه ایشان چیست، به ما بگویید» این سخن ترا هم نفهمیدیم. چنگیز خان و قاآن هر دو فرمان خدا را برای اطلاع آنها فرستادند. ولی آنها به فرمان خدا اعتماد نکردند (وقعی ننهادند)، همچون سخن تو ایشان نیز متکبر بودهاند، گردن کشی کردهاند، رسولان و نمایندگان ما را کشتند.
مردمان آن ولایتها را خدای ابدی کشت و نیست گردانید. و گرنه جز از فرمان خدا کسی چگونه تواند با قوت خویش بکشد و بگیرد؟ تو که همچنان میگویی «من مسیحی هستم، خدا را میپرستم و زاری میکنم» مگر تو چه دانی که خدای که را میآمرزد و در حق که مرحمت میفرماید؟ تو چگونه دانی که اینگونه سخن میگویی؟ ما میدانیم که خدا بقوت خود، اختیار تمام ولایتها را از مشرق تا مغرب بما مسلم کردهاست. جز از فرمان خدا چگونه کسی میتواند این کار را بکند.
اکنون شما براستی بگویید که ایل شویم (بیعت کنیم) و به شما خدمت کنیم، تو شخصا بهاتفاق همه شاهان با هم به خدمت و بندگی ما بیایید، ایلی (بیعت) شما آنوقت معلوم خواهد شد. و اگر فرمان خدا را قبول نکنید و فرمان ما را انجام ندهید ما شما را یاغی خواهیم دانست و با شما همانگونه رفتار خواهیم کرد. اگر دستور ما را انجام ندهید ما آنرا خواهیم فهمید و خدا هم خواهد دانست.
آخر جمادیالثانی سال ششصد و چهل و چهار (مطابق با یازده نوامبر ۱۲۴۶ میلادی) | [
"خاقان",
"امپراتوری مغول",
"شاه شاهان",
"امپراتور چین",
"خان",
"نام پسامرگ",
"اوگدای خان",
"منگو خان",
"اغول قایمیش",
"بورجیگین",
"توراکینه خاتون",
"سینکیانگ",
"مغول",
"اوگتای",
"چنگیزخان",
"اوگتای قاآن",
"شیرامون",
"یاسا",
"قوریلتای",
"فاطمه خاتون",
"ایلجیگدای",
"گرجستان",
"روم",
"اسماعیلیان",
"الموت",
"عراق",
"فارس (سرزمین)",
"کرمان",
"هرموز",
"ارغون آقا",
"سمرقند",
"اینوسنت چهارم",
"پاپ",
"مجار",
"ترسا",
"۶۴۴ (قمری)",
"۱۲۴۶ (میلادی)"
] | [
"اوگتایخان",
"بورجیگای",
"حکمرانان مغولی در سده ۱۳ (میلادی)",
"درگذشتگان ۱۲۴۸ (میلادی)",
"زادگان ۱۲۰۶ (میلادی)",
"مغولها",
"نوادگان چنگیز خان"
] |
251 | بومشناسی | 0 | 216 | 0 | [
"بوم شناسی",
"اکولوژی",
"بومشناسي",
"بوم شناسي",
"اكولوژي",
"بومشناختی",
"بوم شناختي",
"بوم شناختی",
"بومشناس"
] | false | 176 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | نقشه جهانی اکوسیستمهای زیست کره
بومشناسی یا اکولوژی دانش بررسی برهمکنشهای میان جانداران و زیستبوم – محیط زندگی – آنها است.
میتوان مدعی شد که بومشناسی کهنترین علم بشری است. اگر طبق تعریف بومشناسی بررسی علمی پراکنش و فراوانی جانداران، و برهمکنشهایی که این پراکنش و فراوانی را تعیین میکنند باشد، ابتداییترین انسانها به خاطر نیازشان به دانستن اینکه نه تنها غذا، بلکه دشمنان غیرانسانیشان کی و کجا پیدا میشوند، باید بومشناسانی از این دست بودهباشند. حتی نخستین کشاورزان برای شناخت شیوه اداره منابع خوراکی زنده و نیز اهلیشدهشان میبایست از آن هم کارکشتهتر میشدند. بدینترتیب این نخستین بومشناسان، که بومشناسانی عملگرا بودند، در صدد شناخت پراکنش و فراوانی جانداران و بهکارگیری این دانش در جهت منافع جمعیشان برآمدند.
واژهشناسی
، بومشناسی در فارسی ترجمه واژگانی از نام اروپایی آن یعنی اکولوژی است. واژه اکولوژی از دو لغت یونانی «Oikos» به معنای بوم، خانه، بستر زیست یا محل زندگی و کلمه لوگوس (Logos) به معنی شناخت، علم یا دانش تشکیل شدهاست؛ بنابراین، از نظر ریشه لغوی و معنای تحتاللفظی کلمات تشکیلدهنده، اکولوژی به معنی بررسی محل زندگی جانداران است ولی اصطلاحا به «اثرات محیط بر موجودات زنده، اثرات موجود زنده بر محیط و روابط متقابل بین موجودات زنده» اطلاق میگردد. اصطلاح اکولوژی را برای نخستین بار ارنست هکل، زیستشناس آلمانی در سال ۱۸۶۹ وضع کرده و بکاربردهاست.
تاریخچه
200px
در سال ۱۸۵۹، ده سال پیش از وضع واژه اکولوژی توسط ارنست هکل، اتین ژفروآ سن-ایلر، جانورشناس فرانسوی، واژه اتولوژی را برای رشتهای که روابط بین محیط و موجودات زنده را بررسی میکند، وضع و پیشنهاد کرده بود. واژه اتولوژی از واژه یونانی «ethos» به معنای «رفتار» مشتق شدهاست و بنابراین معنای اتولوژی از لحاظ ریشه لغوی، کنششناسی است.
کشمکش و جدال در باره بکاربردن واژههای اکولوژی و اتولوژی و ترجیح یکی از آنها بر دیگری، سالها ادامه داشت تا آنکه با تصویب مجامع علمی منعقده در طول سالهای ۱۹۰۱ و ۱۹۰۲، واژه اکولوژی به رسمیت پذیرفته شد. با این حال واژه اتولوژی هنوز کاملا منسوخ نیست، بلکه به تعبیری نوعی شاخه فرعی در چهارچوب دانشی است که امروزه اکولوژی نامیده میشود. واژه اتولوژی را اغلب در بررسی واکنشهای موجودات زنده در مقابل محیط بکار میبرند. به ویژه در اکولوژی جانوران و انسان بحثهای اتولوژی رواج بیشتری دارد، زیرا بخشی از واکنش جانوران و انسان در برابر عوامل و تغییرات محیط به صورت رفتار بروز میکند و اطلاق واژه اتولوژی برای بررسی رفتارها و واکنشهای رفتاری جانداران، با توجه به ریشه لغوی و معنای این واژه، کاملا موجه و منطقی است. متخصصان آمریکایی اغلب واژه اتولوژی را به صورت ترکیب با واژه اکولوژی به کار میبرند و مباحثی را تحت عنوان «اکولوژی رفتارها و واکنشها» در مطالعات مربوط به اکولوژی جانوران و انسان مطرح میکنند. در مباحث روانشناسی، جامعهشناسی و مردم شناسی نیز واژه اتولوژی و روشهای بررسی و تحلیل رفتارها کاربرد دارد.
اولین برج اکولوژی
Swiss re (سوئیس ری) تبر سنت ماری ۳۰
این برج که در سایت ساختمان پیشین بازار بورس بالتیک در قسمت سیتی لندن قرار گرفته شامل ۴۱ طبقه ۷۶۴۰۰ متر مربع زیر بنا مشتمل بر بخش اداری و فضای کار ویک مرکز خرید که از تالار عمومی قابل دسترسی میباشد. هدف این برج با رویکرد فنی، معماری، اجتماعی و فضایی جدید ان است که اولین برج اکولوژی پایتخت را بوجود آورد.
توالی بومشناختی | [
"برهمکنش",
"زیستبوم",
"پراکنش",
"فراوانی",
"زبان یونانی",
"ارنست هکل",
"اتین ژفروآ سن-ایلر",
"جانورشناس",
"اتولوژی",
"کنششناسی",
"رفتار",
"روانشناسی",
"جامعهشناسی",
"مردم شناسی",
"توالی بومشناختی"
] | [
"بومشناسی",
"اصطلاحات بومشناسی",
"جغرافیای طبیعی",
"رشتههای دانشگاهی",
"زیستشناسی",
"ظهوریافتگی"
] |
252 | زبانشناسی | 0 | 742 | 0 | [
"زبانشناسي",
"زبان شناسی",
"زبان شناسي",
"زبانشناسي",
"زبانشناسی",
"زبانشناسی همگانی",
"زبانشناسی عمومی",
"زبانشناسی همگانی",
"زبان شناس",
"زبانشناسان",
"زبانشناسي همگاني",
"زبان شناسي عمومي",
"زبان شناسی عمومی",
"زبان شناسي همگاني",
"زبان شناسی همگانی",
"زبان شناسان",
"زبان شناختی",
"زبانشناختی",
"رصدخانه زبانشناسی"
] | false | 588 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | زبانشناسی علمی است که به مطالعه و بررسی روشمند زبان میپردازد. در واقع، زبانشناسی میکوشد تا به پرسشهایی بنیادین همچون «زبان چیست؟»، «زبان چگونه عمل میکند و از چه ساختهایی تشکیل شدهاست؟»، «انسانها چگونه با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند؟»، «زبان آدمی با سامانه ارتباطی دیگر جانوران چه تفاوتی دارد؟»، «کودک چگونه سخن گفتن میآموزد؟»، «زبان بشر چگونه تکامل یافتهاست؟»، «زبانها چه قرابتی با یکدیگر دارند؟»، «ویژگیهای مشترک زبانهای جهان کدامند؟»، «انسان چگونه مینویسد و از چه راهی زبان نانوشتاری را واکاوی (تحلیل) میکند؟»، «چرا زبانها دگرگون میشوند؟» و … پاسخ گوید.
زبانشناسی به مفهوم جدید آن، علمی نسبتا نوپا بوده که قدمتی تقریبا یک صد ساله دارد، اما مطالعات تخصصی درباره زبان به چند قرن پیش از میلاد بازمیگردد، یعنی زمانی که پانینی قواعدی برای زبان سانسکریت تدوین کرد. در زبانشناسی، ابعاد مختلف زبان در قالب حوزههای صرف، نحو، آواشناسی، واجشناسی، معناشناسی، کاربردشناسی، تحلیل گفتمان، زبانشناسی تاریخی تطبیقی، ردهشناسی، زبان و نیز حوزههای بینرشتهای مانند جامعهشناسی زبان، روانشناسی زبان، عصبشناسی زبان، زبانشناسی قضایی، زبانشناسی بالینی، زبانشناسی تحلیلی، زبانشناسی آموزشی و زبان و منطق بررسی میشوند. از آنجا که زبان یک پدیده پیچیده انسانی و اجتماعیست، برای مطالعه جامع و دقیق آن، بهرهگیری از علوم مرتبط دیگر الزامی به نظر میرسد. در واقع، مطالعه فراگیر زبان، رویکردی چندبعدی را میطلبد؛ بنابراین، زبانشناسی علاوهبر مطالعه جنبههای توصیفی و نظری زبان به ابعاد کاربردشناختی، روانشناختی، مردمشناختی، اجتماعی، هنری، ادبی، فلسفی و نشانهشناختی زبان توجه میکند. به عبارتی میتوان گفت زبانشناسی معاصر، حوزههای مطالعاتی بسیار گستردهای را شامل میشود که توجه دانش پژوهان و دانشمندان گوناگونی را با ذائقههای علمی متنوعی به خود جلب نمودهاست. در همین راستا، مطالعاتی مانند رابطه و تعامل بین زبان و ذهن، زبان و شناخت، زبان و رویکردهای فلسفی، زبان و قوه تعقل، زبان و منطق، دانش ذاتی، یادگیری زبان اول، کاربرد زبان و محیط زیست، زبان و قانون، زبان و هوش مصنوعی، زبان و فرهنگ، زبان و جامعه، زبان و تکامل انسان، زبان و سیاست، زبان و تفکر و دیگر نشانههای ارتباطی میتوانند زیر مجموعههای رشته زبانشناسی تلقی شوند.
کسی را که به بررسیهای زبانشناختی میپردازد، زبانشناس مینامند. برخلاف تصور عمومی، لزومی ندارد زبانشناس به چندین زبان تسلط داشته باشد. مهم آن است که بتواند پدیدههای زبانشناختی همچون واژه، هجا، گروه نحوی و معنا را کندوکاو نماید و بازبشکافد. نکته دیگر آنکه کار زبانشناس همچون سایر کسانی که با علم سروکار دارند، تجویز نیست، بلکه توصیف است.
تاریخچه
معمولا تاریخ دانش زبانشناسی را به معنی «مطالعات تخصصی زبان» تا کتاب دستور سانسکریت نوشته پانینی هندی عقب میبرند. پانینی در سده پنجم پیش از میلاد، دستور زبان بسیار پیشرفتهای برای زبان سانسکریت نوشت. اما زبانشناسی به مفهوم مدرنش با انتشار کتاب دوره زبانشناسی عمومی نوشته فردینان دوسوسور آغاز شد. دوسوسور بین مطالعات زبانی «همزمانی» و «در زمانی» تمایز قائل شد و بر مطالعه «نظام زبان» تاکید کرد. در دهه ۱۹۵۰، نظریات نوام چامسکی انقلابی در این رشته بهوجود آورد و باعث پیدایش دستور زایشی شد. او با انتقاد شدید از روانشناسی رفتارگرا، که یادگیری زبان را نوعی تقلید رفتاری میداند، با ارائه شواهدی، ناکارآمدیهای چنین دیدگاهی را نشان داد. او معتقد است اصول و خصوصیات زبان در انسان، ذاتی است و کودک زبان را یادنمیگیرد، بلکه فرا میگیرد (acquire). به عبارت دیگر، نحوه فراگیری زبان به صورت ارثی و ژنتیکی در مغز برنامهریزی شدهاست و محیط پیرامون کودک تنها نقش محرک را برای فراگیری زبان مادری ایفا میکند. کودک، مجموعه محدودی از اطلاعات را از محیط زبانی خویش میگیرد و خود قادر است ترکیبات جدیدی بسازد. نظریهپردازان پیشتر معتقد بودند زبان مادری تنها از راه شنیدن گفتار اطرافیان و به صورت اکتسابی وارد ذهن کودک میشود.
انقلابهای علمی در زبانشناسی
چند نقطه عطف در تاریخ علم زبانشناسی وجود دارد. اولین انقلاب علمی در حوزه زبانشناسی، تاریخگرایی است که در قرن هجدهم شکل گرفت. آنچه به عنوان شروع انقلاب اول در تاریخ زبانشناسی ثبت و ضبط شده، به ۱۷۸۶ بازمیگردد و خطابه معروف حقوقدان انگلیسی، ویلیام جونز، که وقتی متون سانسکریت را با فارسی باستان و لاتین مقایسه کرد، شباهتهای فراوانی بین این متون یافت و معتقد شد که این زبانها از یک منشا واحد، که زبان هند و اروپایی مادر است، سرچشمه گرفتهاست. این شروع انقلاب اول در تاریخ زبانشناسی است. متعاقب آن، بحث سرنوشت زبانها، خانواده زبانها و اینکه این زبانها از چند گروه سرچشمه گرفتهاند، شروع شد و این، اولین انقلاب در تاریخ زبانشناسی، ذیل عنوان «تاریخگرایی» مطرح شدهاست. در این دوره، نگاه زبانشناسان معطوف به تحولات تاریخی و بهاصطلاح «در زمانی» بود و تبیین هر پدیده زبانی را با توجه به گذشته میدیدند. این انقلاب با پیدایش گروهی از زبانشناسان، که بعدها نودستوریان نام گرفتند، تکمیل شد. آنها بهدنبال یافتن قوانینی برای تغییرات زبانی بودند.
دومین انقلاب در زبانشناسی، ساختگرایی است که فردینان دوسوسور به بنا نهادن آن مشهور شد، هر چند قبل از وی الکساندر فون هومبولت این نظریات را به نحوی بیان کرده بود، اما عدم توجه به نظرات وی باعث شهرت کاذب سوسور شد. (A Short History of Linguistics, 1967, p. 150-151) زبانشناسی سوسور واکنشی به تاریخگرایی و انقلاب نخست بود. سوسور پایهگذار ساختگرایی است. آنچه سوسور در این بحث مطرح میکرد، توجه به وضعیت همزمانی است نه تبیینهای تاریخی. جوهره بحث سوسور مبتنی بر مفهوم نشانه است. دوسوسور زبان را به مثابه یک نظام مورد بررسی قرار داد و «زبانشناسی همزمانی» را از «زبانشناسی تاریخی» جدا کرد. تا آن هنگام، گروههای زبانشناسی دانشگاهها بیشتر به زبانشناسی تاریخی میپرداختند. «نشانه» از نظر سوسور واژه است و به یک معنا زبانشناسی سوسوری، واژهبنیاد است. او از دال و مدلول، که دو بخش عمده نشانه هستند، صحبت میکند. سوسور زبان را نظامی از نشانهها میداند. این منظر سوسور به مدت پنجاه سال زبانشناسی را تحت تاثیر خود قرار داده بود.
عمده فعالیتهای زبانشناسی در دوره ساختگرایی که به نیمه اول قرن بیستم مربوط میشود به «صرف» یا «ساختواژه» و نظام واجی و آوایی توجه داشت. البته در این دوره در مکتب پراگ، زبانشناسی متن مطرح شد. پس طلایهای از تحلیل گفتمان در مکتب پراگ دیده میشود. آن مکتب به نقشگرایی و کارکردگرایی اعتقاد داشت.
انقلاب سوم در حوزه زبانشناسی را نوام چامسکی در سال ۱۹۵۷ با ارائه نظریاتی راجع به دستور جهانی و زبانآموزی کودک پدیدآورد. این نظریات باعث ایجاد یک چارچوب نظری مهم در علم زبانشناسی شد که دستور زایشی نام دارد. انقلاب او از این نظر در خور توجه است که او زبانشناسی را «نحو بنیاد» کرد و «جمله» را واحد مطالعه برای زبانشناسی قرار داد؛ بنابراین، زبانشناسی یک سیر تکوینی را طی کرد. دیدگاه چامسکی از ۱۹۵۷ تا امروز در آمریکای شمالی و رویکرد آن به نام زبانشناسی زایشی، تفکر غالب است. این یکی از پارادایمهای مطرح در زبانشناسی امروز است. این رویکرد اولا در سطح جمله باقی ماندهاست و به سطح فراجمله نمیرود و ثانیا به تفکر عقلگرایی دکارتی معتقد است. یعنی این که بخشی از دانش زبانی ما در بدو تولد با ما به عرصه جهان میآید. پس معتقد است برخی از ویژگیهای زبان، ذاتی است.
اما از حدود دهه ۱۹۶۰ میلادی، کسانی منظری را مطرح کردند که انقلاب چهارم در زبانشناسی شدهاست. آنها تفکر پراگیها را احیا کردند که پارادایم رقیب زبانشناسی چامسکی است. اگر چامسکی به جمله بنیادی و منظر فلسفی عقلگرایی دکارتی معتقد است، این رویکرد چهارم، رویکردی کارکردگرا و نقشگراست که معتقد است واحد مطالعه زبان باید «گفتمان» باشد؛ بنابراین، این رویکرد به لحاظ فلسفی، تجربهگراست و معتقد است آنچه بالا قرار میگیرد، بافت است. این رویکرد، زبانشناسی را با جامعهشناسی عجین میداند. اما رویکرد چامسکی زبانشناسی را با روانشناسی و نهایتا زیستشناسی مانوس میشمارد؛ بنابراین، دو پارادایم زبانشناسی امروز به این دو خلاصه میشود.
رویکرد آخر این است که در انگاره ساختهشده، «بافت» بالاترین است. بافت، عبارت از چیزی است که بر یک شرایط گفتمانی محیط است؛ یعنی بافت غیرزبانی و بازنمایی بافت را در سه سطح معنایی در زبان بررسی میکند. پس این مدل از بافت شروع میکند. «بافت» تصویری است که از جهان برمیداریم و ملکه ذهن ما میشود. وقتی این مفهوم قرار است تبدیل به مفاهیم زبانی شود، صحبت از چهار فرانقش به میان میآید. پس این فرانقشها در واقع معناشناسی «گفتمان بنیاد» هستند.
این رویکرد میگوید هر جملهای که متعلق به یک متن است، حتی اگر ساده باشد، همزمان سه لایه معنایی را بر دوش خود حمل میکند: محتوا گزارهای (در مورد چه چیزی صحبت میشود)، در بیان این محتوا به چه صورتی تعامل برقرار میشود؛ لایه معنایی سوم این است که این جمله به عنوان سازه یک متن، چقدر به تشکیل متنیت کمک میکند.
این رویکرد و این انقلاب چهارم به زبان، نگاهی «گفتمان بنیاد» دارد و هرگز جمله را به عنوان یک واحد مستقل بررسی نمیکند و همیشه در متن بررسی میکند. درست است که به عنوان نمونه اعلا و متعارف، واحد زبانی متن است، اما این رویکرد معتقد است که حتی یک واژه هم میتواند متن باشد. یعنی متن، اندازه مشخص و از پیش تعیین شدهای ندارد. در این سالها، ساز و کارهای زبانی تشکیل متن، بسیار در زبانشناسی کاویده شدهاست. تحلیل گفتمان به ساز و کارهای زبانی تشکیل متن میپردازد و اینکه چه ابزارهایی به جملههای زبان متنیت میبخشند.
شاخهها
آواشناسی
واجشناسی
صرف
نحو
معناشناسی
کاربردشناسی
تحلیل گفتمان
ردهشناسی زبان
زبانشناسی تاریخی
زبانشناسی تحلیلی
حوزههای بینرشتهای
نشانهشناسی
زبانشناسی کاربردی
زبانشناسی زیستی
زبانشناسی تحلیلی
زبانشناسی نظری
جامعهشناسی زبان
زبانشناسی رایانشی
روانشناسی زبان
عصبشناسی زبان
زبانشناسی قضایی یا زبانشناسی جنایی یا زبانشناسی قانونی
زبانشناسی بالینی
زبان و منطق
سبکشناسی
ترجمه و زبانشناسی
نظریههای زبانشناسی
زبانشناسی شناختی
دستور زایشی
دستور وابستگی
زبانشناسی نقشگرا
دستور واژهبنیاد
مکتبهای زبانشناسی
مکتب پراگ
مکتب کپنهاگ
زبانشناسی در ایران
محمد مقدم در ۱۳۴۳ گروه زبانشناسی همگانی و زبانهای باستانی را در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران بنیان گذاشت و تا ۱۳۴۷ مدیریت آن را به عهده داشت. از جمله کسانی که پیشگامان زبانشناسی در ایران محسوب میشوند، میتوان به (پرویز خانلری)، (عباس احمدی)، (علیاشرف صادقی)، (یدالله ثمره)، (محمدرضا باطنی)، (هرمز میلانیان) و (علیمحمد حقشناس) اشاره کرد.
دکتر مهران داور در اوایل سال ۱۳۹۴ با ایجاد پیوند بینارشتهای میان «فلسفه»، «مطالعات ترجمه» و «نشانهشناسی» برای اولین بار اقدام به برپایی کلاسهای حضوری و غیرحضوری به صورت تربیت زبانشناس و مترجم نمودند که پیوندی از نظریههای رشتههای زبانشناسی و مطالعات ترجمه را از روشهای مختلف منجمله «دایر نمودن اولین دانشگاه مجازی تربیت مترجم» و «نشانهشناسی در فیلمهای انگلیسی» میباشد و نحله جدیدی در رشته زبانشناسی (به خصوص نشانهشناسی) و مطالعات ترجمه با آموزش از راه دور در سراسر نقاط جهان دایر گشت و در حال توسعه میباشد.
دکتر مهران داور در حال نشر و تالیف آخرین دستاوردهای بینارشتهای این موضوع و رشته میباشد.
زبانشناسی در دانشگاههای ایران
زبانشناسی در ایران تا سالها فقط در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری تدریس میشد. در سال ۱۳۸۷، برای اولین بار دانشگاه اصفهان، دانشگاه شیراز و دانشگاه رازی کرمانشاه در مقطع کارشناسی، دانشجوی زبانشناسی پذیرفتند.
هماکنون رشته زبانشناسی در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران، دانشگاه علامه طباطبایی، دانشگاه تربیت مدرس، دانشگاه شهید بهشتی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، دانشگاه الزهرا، دانشگاه اصفهان، دانشگاه شیراز، دانشگاه بوعلی سینا، دانشگاه گیلان، دانشگاه محقق اردبیلی، دانشگاه کردستان، دانشگاه رازی کرمانشاه، دانشگاه سیستان و بلوچستان، دانشگاه سمنان، دانشگاه بیرجند، دانشگاه شهید باهنر کرمان، دانشگاه فردوسی مشهد، دانشگاه پیام نور مرکز تهران، دانشگاه پیام نور مشهد، دانشگاه پیام نور خراسان جنوبی (قاین)، دانشگاه پیام نور مرکز رشت و دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت تدریس میشود.
دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات فارس، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تاکستان، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان و دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهر نیز دارای مقطع کارشناسی ارشد این رشته هستند.
دانشگاه تهران، دانشگاه علامه طباطبایی، دانشگاه تربیت مدرس، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، دانشگاه الزهرا، دانشگاه اصفهان، دانشگاه فردوسی مشهد، دانشگاه بوعلی سینا، دانشگاه رازی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، دانشگاه پیام نور مرکز تهران و دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات دارای مقطع دکترای این رشته هستند.
رشته زبانشناسی رایانشی در دو دانشگاه صنعتی شریف و اصفهان ارائه میشود. دانشگاه صنعتی شریف در سال ۱۳۸۹ و دانشگاه اصفهان در سال ۱۳۹۱ برای اولین بار در این رشته دانشجو پذیرفتند. دانشگاه صنعتی شریف همچنین دارای نهادی به نام مرکز زبانها و زبانشناسی است.
خانوادههای زبانی
زبانشناسی تاریخی | [
"زبان",
"پانینی",
"سانسکریت",
"صرف",
"نحو",
"آواشناسی",
"واجشناسی",
"معناشناسی",
"کاربردشناسی",
"تحلیل گفتمان",
"زبانشناسی تاریخی تطبیقی",
"گونهشناسی (زبانشناسی)",
"جامعهشناسی زبان",
"روانشناسی زبان",
"عصبشناسی زبان",
"زبانشناسی قضایی",
"زبانشناسی بالینی",
"زبانشناسی تحلیلی",
"زبانشناسی آموزشی",
"زبان و منطق",
"نشانهشناسی",
"ذهن",
"شناخت",
"زبانشناس",
"واژه",
"هجا",
"گروه نحوی",
"دوره زبانشناسی عمومی",
"فردینان دوسوسور",
"نوام چامسکی",
"دستور زایشی",
"روانشناسی رفتارگرا",
"زبان مادری",
"تاریخگرایی",
"ویلیام جونز (فیلسوف)",
"فارسی باستان",
"زبان لاتین",
"زبان هند و اروپایی",
"نودستوریان",
"ساختگرایی (نظریه یادگیری)",
"الکساندر فون هومبولت",
"دستور جهانی",
"زبانآموزی کودک",
"جامعهشناسی",
"روانشناسی",
"زیستشناسی",
"ردهشناسی زبان",
"زبانشناسی تاریخی",
"زبانشناسی تحلیلی",
"زبانشناسی کاربردی",
"زبانشناسی زیستی",
"زبانشناسی نظری",
"زبانشناسی رایانشی",
"زبانشناسی جنایی",
"زبانشناسی قانونی",
"سبکشناسی",
"ترجمه و زبانشناسی",
"زبانشناسی شناختی",
"دستور وابستگی",
"زبانشناسی نقشگرا",
"دستور واژهبنیاد",
"مکتب زبانشناسی پراگ",
"مکتب زبانشناسی کپنهاگ",
"محمد مقدم",
"دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران",
"دکتر مهران داور",
"دانشگاه اصفهان",
"دانشگاه شیراز",
"دانشگاه رازی کرمانشاه",
"دانشگاه تهران",
"دانشگاه علامه طباطبایی",
"دانشگاه تربیت مدرس",
"دانشگاه شهید بهشتی",
"پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی",
"دانشگاه الزهرا",
"دانشگاه بوعلی سینا",
"دانشگاه گیلان",
"دانشگاه محقق اردبیلی",
"دانشگاه کردستان",
"دانشگاه سیستان و بلوچستان",
"دانشگاه سمنان",
"دانشگاه بیرجند",
"دانشگاه شهید باهنر کرمان",
"دانشگاه فردوسی مشهد",
"دانشگاه پیام نور مرکز تهران",
"دانشگاه پیام نور مشهد",
"دانشگاه پیام نور خراسان جنوبی (قاین)",
"دانشگاه پیام نور مرکز رشت",
"دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت",
"دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی",
"دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران",
"دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات فارس",
"دانشگاه آزاد اسلامی واحد تاکستان",
"دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان",
"دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهر",
"دانشگاه رازی",
"دانشگاه صنعتی شریف",
"مرکز زبانها و زبانشناسی دانشگاه صنعتی شریف",
"خانوادههای زبانی",
"ابوالحسن نجفی",
"انتشارات نیلوفر"
] | [
"زبانشناسی",
"انسانشناسی",
"رشتههای دانشگاهی",
"زبان",
"علوم اجتماعی",
"علوم انسانی",
"علوم شناختی",
"علوم میانرشتهای"
] |
253 | دورنگار | 0 | 80 | 0 | [
"فکس",
"فاکس",
"نمابر",
"℻",
"فاكس",
"فكس",
"دورنگاری"
] | false | 45 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | دورنگار ، نمابر ، پست تصویری ، فکس ، یا فاکس (به انگلیسی:fax مخفف fac simile ؛ فرانسوی: Télécopieur) تصویری از یک مدرک (یک یا چند صفحه متن یا تصویر) را به دستگاه فکس دیگر میفرستد. این دستگاه تصویر مدارک فرستاده شده توسط دستگاههای فکس دیگر را هم چاپ میکند. ماشینی که تصویر را میفرستد الگوی نقاط روشن و تاریک مدرک را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند. این سیگنال از طریق شبکه تلفن به دستگاه گیرنده میرسد که سیگنال را به صورت اولیهاش بر میگرداند. بعضی از دستگاههای فکس یک گوشیتلفن هم دارند که با آن میتوان با شخصی که با دستگاه دیگر کار میکند صحبت کرد. به مدارکی که ارسال میشوند فکس میگویند.
فرستادن مدرک
پس از اینکه با دستگاه فرستنده شماره تلفن دستگاه گیرنده گرفته شد و دستگاه گیرنده جواب داد، دستگاه فرستنده شروع به اسکن کردن مدرک کرد. یعنی هر لحظه قسمت کوچکی از آن را از مقابل ردیفی از صدها حسگر الکترونیکی ریز میگذرانند. لامپی روی این مدرک نور میاندازد. هربار که مدرک اندکی حرکت میکند، حسگرها نشان میدهند که کدام بیتهای مدرک قرار گرفته زیر ردیف حسگرها نور را باز میتابانند (و روشن اند) و کذام بیتها نور را باز نمیتابانند (و تاریک اند). دستگاه فکس سیگنالهای حاصل از سیگنالها را به خط تلفن میفرستد. به این طریق الگوی تاریک و روشن مدرک را به دستگاه گیرنده میفرسد. وقتی آخرین صفحه مدرک فرستاده شد، دستگاه خط تلفن را قطع میکند تا تماس پایان یابد.
دریافت مدرک
دستگاه فکس گیرنده سیگنالها را، به صورت یک خط در هر لحظه، از دستگاه فرستنده دریافت میکند. دستگاه گیرنده این سیگنالها را به ردیفی از عناصر گرمکننده میفرستد. به ازای هر حسگر نوری ماشین فرستنده، یک عنصر گرمکننده در دستگاه گیرنده وجود دارد. جاهایی که مدرک اصلی تاریک بوده عنصر گرمکننده روشن میشود و جاهایی که مدرک اصلی تاریک بوده عنصر گرمکننده روشن و جاهایی که مدرک روشن بوده عنصر گرمکننده خاموش میشود.
کاغذ حساس به گرما (که کاغذ گرمایی خوانده میشود) از روی این عناصر گرمکننده عبور میکند و جاهایی که این عناصر خاموش اند، کاغذ سیاه میشود. به تدریج الگوهای روشن و تاریک مدرک اصلی روی کاغذ رسم میشود. بعضی از دستگاههای فکس جدید میتوانند مدارک دریافت شده را به جای کاغذ گرمایی روی کاغذ معمولی چاپ کنند
فکسهای کامپیوتری
میتوان مدار الکترونیکی کوچکی به کامپیوتر شخصی اضافه کرد که به کامپیوتر امکان دهد به صورت دستگاه فکس عمل کند. به این صورت میتوان متن و تصویرهای موجود در کامپیوتر را به دستگاه فکس دیگری فرستاد یا متن و مدارکی را که روی صفحه نمایش کامپیوتر ظاهر میشود دریافت و در حافظه کامپیوتر ذخیره کرد یا آن را به کمک چاپگر کامپیوتر چاپ کرد.
تاریخچه
طرح اصلی فکس در 1902 در آلمان اختراع شد. تا سالها از فکس عمدتا در روزنامهها برای دریافت سریع تصویر از سراسر جهان استفاده میشد. فکسهای اداری از اوایل 1980 رایج شد. | [
"زبان انگلیسی",
"زبان فرانسوی",
"تلفن",
"حسگر الکترونیکی",
"کاغذ گرمایی",
"مدار الکترونیکی",
"کامپیوتر",
"چاپگر",
"آلمان"
] | [
"دورنگار",
"ابزار اداری",
"اختراعهای آلمانی",
"اختراعهای آمریکایی",
"اختراعهای اسکاتلندی",
"اختراعهای انگلیسی",
"اختراعهای ایتالیا",
"اختراعهای ژاپنی",
"تجهیزات مخابرات",
"دستگاههای جانبی رایانه",
"معرفیشدههای ۱۸۴۳ (میلادی)"
] |
254 | تقویم | 0 | 103 | 0 | [] | false | 43 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | گاهنامه یا سالنما ( سالنامه ) یا تقویم بیشتر به محاسبه و نمایش یکدوره یا یک سال گفته میشود.
پیرامون واژه
واژه تقویم معانی گوناگونی دارد:
در لغت نامه دهخدا ذیل این کلمه معانی مختلفی آمدهاست، از جمله: محاسبه کردن وقتها، اوراقی چند که در آن حرکات کواکب و تاثیرات آن را نویسند، گاهشمار و …
در قرآن «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم» تقویم به معنی اندازه، تناسب، تعدیل و ترکیب آمدهاست.
در تفسیر تاریخ طبری میخوانیم: «از بهر آن گفت فی احسن تقویم که آنگه، که آدم را بیافرید؛ هیچ خلق بر پشت زمین نبود نیکوتر از آدم، از بهر آن که خدای عزوجل او را به ید خویش بیافرید و ید این جایگاه قدرت است.»
در تفسیر نمونه ذیل این آیه آمدهاست: «تقویم به معنی درآوردن چیزی به صورت مناسب و نظام معتدل و کیفیت شایستهاست و…»
تقویم در اصطلاح نجومی، مجموعهای از اصول و قوانین است که برای تنظیم زمان و تطبیق سال حقیقی (مدت زمان یک دور کامل زمین به دور خورشید) با سال مجازی (مدت زمانی که انسانها در محاسبه سال و تقسیمات آن در تقویم به کار میبرند) و چگونگی تقسیم آن به بخشهای کوچکتر، جهت انجام امور کشاورزی، مالی، آیینی، اجتماعی، زناشویی، شرعی و انجام فرایض دینی مورد استفاده قرار میگیرد و در زبان فارسی با کلمه «گاهشماری» و در شکل مدون آن با «گاهنامه» مترادف است. در متون قدیمی، کتیبهها و دیوارنبشتهها واژههایی مانند «معرفه المواقیت» و «دفتر السنه» نیز دیده میشود.
در بعضی از جوامع این اصول و قوانین نه بر اساس گردش زمین به دور خورشید بلکه بر اساس گردش کره ماه به دور زمین محاسبه و تدوین شدهاند.
انسان متمدن در کنار دیگر نشانههای تمدن، از تقویم به عنوان وسیلهای برای مشخص کردن زمان استفاده کرد. سنگ نبشتهها، کتیبهها و کندهکاریهای ابنیه میتواند شاهدی محکم بر این مدعا باشد.
تاریخچه گاه شماری در جهان
آغاز تقویم با شروع دوره تاریخی و زندگی اجتماعی و کشاورزی بشر و نیاز او برای تعیین زمانبندی کشاورزی است. تقویم قمری با استفاده از اهله ماه نخستین تقویم مدون بشریست. سپس تقویم خورشیدی-قمری و آنگاه تقویم خورشیدی روی کار آمدهاست. سابقه استفاده از تقویم با توجه به ثبت اهله ماه به ۳۰،۰۰۰ سال میرسد. مصریان از ۴۲۴۱ قبل از میلاد اولین اقوامی بودند که از تقویم خورشیدی ۳۶۵روزه استفاده نمودند و بابلیان اولین قومی که سال را براساس دوازده ماه ۳۰روزه تعریف کردهاند. اقوام بابلی بعد از گذشت چند سال هر وقت متوجه میشدند که اختلاف تقویمشان با چهار فصل زیاد شده به تقویم خود یک یا چند ماهی اضافه میکردند؛ که شکل نسبتا تکامل یافته آن هر شش سال یکماه اضافی بود. ژولیوس سزار در سال ۴۵ قبل از میلاد به پیشنهاد ستارهشناسی یونانی تقویم ژولینی را معرفی کرد. این تقویم براساس سال خورشیدی با طول ۳۶۵٫۲۵ روز بود. سال ۳۶۵ روز بود و برای جبران کسر روز هر چهار سال یک روز به طول سال اضافه میشد (سال کبیسه). از آن پس تقویم میلادی مسیحی با مبدا میلادی از آن بدست آمد که بعدها بوسیله تقویم گریگوری دقیقتر شد. پس از آن دقیقترین تقویم در احتساب کسر دقیق سال تقویم جلالی ایرانی (۴۷۱ قمری / ۱۰۷۹ میلادی) بوجود آمد که امروزه تقویم هجری خورشیدی برآمده از آن و در محاسبات ادامه آنست. قدیمیترین تقویم ایرانی تقویم فرس ۳۶۵ روزه با مبدا سال ۵۰۲۵ قبل از میلاد است که با تقویم باستانی مصر مشابه بود. تقویم دینی مسلمانان و یهودیان قمری است.
اجزای گاهشماری
سال، ماه و روز از جمله اجزای گاهشماریاند. مهمترین جزء گاهشماری و واحد آن سال میباشد. سال عرفی در گاهشمار خورشیدی با تطبیق و تعدیل سال اعتدالی بصورت ۳۶۵ روزه عادی یا ۳۶۶ روزه (کبیسه) خواهد بود؛ و ماه از تقسیم دوازدهگانه سال بصورت معمول ۲۹ تا ۳۱ روزه خواهد بود که در مواردی ۲۸ روزه (تقویم میلادی) یا ۳۲ روزه (تقویم هجری شمسی برجی) نیز دیده میشود.
گاهشماری با زمان متوسط یا میانگین سال، ماه و روز تنظیم میشود و از این جهت با گاهشمار نجومی متفاوت است. تنها گاهشماری هجری قمری هلالی و تقویم هجری شمسی برجی (قدیمی) در محاسبه ماهها و سالها و تقویم هجری شمسی (تقویم کنونی ایران) در محاسبه سالها زمان متغیر را درنظر میگیرند؛ که مابازای آندو یکی تقویم هجری قمری قراردادی است که کاربرد جهانی دارد و دیگری تقویم هجری شمسی با سال متوسط میباشد که تنها از جهت پژوهشی در تطبیق تقویمها کاربرد دارد.
در تقویم گاه برای سالهای قبل از مبدا، سال صفر نیز وجود دارد که به تقویم منجمان مشهور است؛ و در صورت درنظر گرفتن سال یک پیش از مبدا بجای سال صفر به تقویم مورخان مشهور است. این دو تقویم در محاسبه سالهای پیش از مبدا گاهشماری یک سال با هم تفاضل دارند. اعمال سال صفر جهت تسهیل محاسبه و تطبیق گاهشماری هاست. تقویم مورخان در تاریخنگاری کاربرد دارد.
اشکال گاهشماری
گاهشماریها به سه شکل کلی زیر میباشند:
گاهشماری خورشیدی
گاهشماری مهی
گاهشماری خورشیدی - مهی
انواع گاهشماری
برخی از مشهورترین و پرکاربردترین گاهشماریهای جهان عبارتاند از:
گاهشماری میلادی
گاهشماری هجری
گاهشماری هجری قمری
گاهشماری هجری خورشیدی
گاهشماری ایرانی
گاهشماری چینی
گاهشماری هندو
گاهشماری کرهای
گاهشماری بودایی
گاهشماری حیوانی
گاهشماری قبطی
گاهشماری بربری
گاهشماری عبری
گاهشماری ارمنی
گاهشماری کردی
گاهشماری کردی گرمسیری سلطانی
علاوه بر موارد بالا، نظامهای گاهشماری دیگری نیز ابداع شدهاست که یا استفاده از آنها منسوخ شدهاست یا کاربردی بسیار محدود یا منطقهای دارد.
منابع از کتابها
۱-ترجمه تفسیر طبری، ج۷، ص۲۰۲۱
۲-تفسیر نمونه، ج۵، ص۵۳۵
۳-گاهشماری در تاریخ، دکترابوالفضل نبئی، انتشارات سمت، ۱۳۸۱، ص۵
۴-تاریخ افغانستان بعد از اسلام، عبدالحی حبیبی، انتشارات افسون، ۱۳۸۰، ص۶۳۰
۵-تاریخ ایران باستان ج۲، دکتر شیرین بیانی، سمت، ۱۳۸۱، ص۲۰۹
۶-گاهشماری در تاریخ، ص۱۰۵؛ تاریخ افغانستان بعداز اسلام، ص۶۳۲
۷-گاهشماری در تاریخ، ص۱۰۷
۸-همان، ص۱۱۲
۹-همان، ص۱۱۳، تاریخ افغانستان بعد از اسلام، ص۶۳۹
۱۰-تاریخ افغانستان بعد از اسلام، ص۶۳۹وص۶۴۰
۱۱-تاریخ یعقوبی ج(۱)، احمد بن ابی یعقوب، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۲، ص۲۸۸
۱۲-گاهشماری در تاریخ، ص۱۴۰تاص۱۴۵
۱۳-همان، ۱۴۵
۱۴-همان، ص۶۹ | [
"سال",
"لغت نامه دهخدا",
"کواکب",
"قرآن",
"تاریخ طبری",
"تفسیر نمونه",
"نجوم",
"زمان",
"زمین",
"خورشید",
"اهله",
"تقویم جلالی",
"تقویم هجری خورشیدی",
"سال اعتدالی",
"گاهشماری خورشیدی",
"گاهشماری قمری",
"گاهشماری خورشیدی - قمری",
"گاهشماری میلادی",
"گاهشماری هجری",
"گاهشماری هجری قمری",
"گاهشماری هجری خورشیدی",
"گاهشماری در ایران",
"گاهشماری چینی",
"گاهشماری هندو",
"گاهشماری کرهای",
"گاهشماری بودایی",
"گاهشماری حیوانی",
"گاهشماری قبطی",
"گاهشماری بربری",
"گاهشماری عبری",
"گاهشماری ارمنی",
"گاهشماری کردی",
"گاهشماری کردی گرمسیری سلطانی"
] | [
"گاهشماریها"
] |
255 | بارنتس | 0 | 4 | 0 | [
"بارنتس (ابهام زدايي)",
"بارنتس (ابهامزدایی)",
"بارنتس (ابهام زدایی)"
] | false | 1 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | بارنتس ممکن است به یکی از این موارد اشاره کند:
ویلم بارنتز، کاشف هلندی
دریای بارنتز، بخشی از اقیانوس منجمد شمالی، در شمال نروژ و روسیه
منطقه بارنتس، در کناره دریای بارنتس | [
"ویلم بارنتز",
"دریای بارنتز",
"منطقه بارنتس"
] | [
"صفحههای ابهامزدایی",
"صفحههای ابهامزدایی مکانها"
] |
257 | منگوقاآن | 1 | 99 | 0 | [
"منكوقاآن",
"منکوقاآن",
"منگوقاان",
"منگو خان",
"منكوقاان",
"منکوقاان"
] | false | 23 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "name",
"Item2": "منگوقاآن"
},
{
"Item1": "title",
"Item2": "منگوقاآن"
},
{
"Item1": "reign",
"Item2": "۱ ژوئیه ۱۲۵۱ – ۱۱ اوت ۱۲۵۹"
},
{
"Item1": "religion",
"Item2": "[[تنگریباوری]]"
},
{
"Item1": "coronation",
"Item2": "۱ ژوئیه ۱۲۵۱"
},
{
"Item1": "predecessor",
"Item2": "[[گیوک خان]]"
},
{
"Item1": "successor",
"Item2": "[[قوبلایخان]]"
},
{
"Item1": "house",
"Item2": "[[بورجیگای]]"
},
{
"Item1": "temple name",
"Item2": "Xianzong (宪宗, posthumously given in 1266)"
},
{
"Item1": "posthumous name",
"Item2": "Emperor Huansu (桓肃皇帝, posthumously given in 1266)"
},
{
"Item1": "father",
"Item2": "[[تولیخان]]"
},
{
"Item1": "mother",
"Item2": "[[سرقویتی بیگی]]"
},
{
"Item1": "birth_place",
"Item2": "۱۱ ژانویه ۱۲۰۹"
},
{
"Item1": "death_date",
"Item2": "۱۱ اوت ۱۲۵۹ (aged 50)"
},
{
"Item1": "death_place",
"Item2": "[[Diaoyu Fortress]]، [[چونگکینگ]]"
},
{
"Item1": "burial_place",
"Item2": "[[Burkhan Khaldun]]، [[استان خنتی]]"
}
],
"Title": "royalty"
} | محدوده قلمرو مغولها در زمان منگوقاآن (r.1251–59)
منگوقاآن چهارمین خاقان حکومت مغول بود که بین سالهای ۱۲۵۱ تا ۱۲۵۹ و تا پایان زندگیش حکمرانی کرد. در زمان حکومت او، مغولها سوریه و ایران را تصرف کردند.
اوج مسیحیت در دوران منگو قاآن
دوران فرمانروایی منگوقاآن را از نظر سیاسی که در برابر دنیای مسیحیت در پیش گرفته شده را میتوان دنباله دوران کوتاه مدت گیوک خان بهشمار آورد. برگشتی که از طرف دنیای شمنی از جانب نایب السطنه آغول غایمش و مریدان و طرفدارانش صورت گرفت. با به حکومت رسیدن منگوقاآن مسیحیت در سراسر قلمرو امپراتوری رونق پیدا میکند. بهطوریکه رفتوآمدهای هیئتهای مذهبی و سیاسی کاروانهای بازرگانی افزوده شدن پیروان و مریدان جدید در شهرها و روستاها ایجاد صومعه و کلیساها در نقاط مختلف و هر چه باشکوهتر شدن تشریفات مراسم دین مسیحیت علنی گردید نشان دهنده این رونق است. مادر قاآن جدید، سرقوقتینی بیگی و همچنین یکی از همسران سوگلی و چندتن دیگر از همسران خان یکی از پسران و چندتن از دختران وی یکی از برادرانش بلقای وزیر بزرگ و با نفوذ و همچنین مربی فرزند ارشد قاآن همگی مسیحی بودهاند. میتوان چنین نتیجه گرفت که با وجود نفوذ غرب در جهان مغولی از طریق دین و نفوذ کشیشان و طبیبان مسیحی در کاخ شاهی در کارهای سیاسی و نفوذ بازرگانان در اقتصاد جهان غرب نتوانست توقع خود را آنچنان که انتظار میرفت در دوره امپراتوری برآورده کند. به این دلیل که منگوقاآن میخواست سیاست توسعه طلبی جاه طلبی چنگیز را ادامه بدهد و مانعهایی که بر سر راهش وجود دارد یکی پس از دیگری از سر راهش بردارد و یاسا را بر همه ملل و اقوام حکمفرما سازد. یاسا -چنگیز در واقع در قالب پیامبری بود که کتاب داشت (یاسا و بیلیق) کتابهای چنگیز هستند. یاسا عبارت بود از :(دستورها و قوانین) و؛ بیلق (وصایای خان).
سیاست منگو قاآن
منگوقاآن در حکومت داری خود بیش از حد مراقب رعایت یاسای چنگیز خان در آداب و رسوم مراسمهای مغولی بود ولی چون در دروره حکومت او به واسطه مدت رفاقت (معاشرت) و همنشینی با افرادی که دارای تمدن، مملکتهای مغلوبه صلابت و خشونت اولیه خانهای مغول کمی تخفیف یافته بود و نظر ایشان در ترتیب اداره مملکتها و عهد با ملتها و ملل مغلوا با و رعایا وسعت حاصل کرده بود و راه عادلانهتر و به قواعد و قوانین سیاست و مملکت داری و اداره و ترتیب نظم سلاطین متمدن نزدیکتر گردید. مادر منگوقاآن که زنی مدبر و سیاستمدار بود و منگوقاآن تربیت یافته وی بود. منگو مثل آن زن، نسبت به عموم ادیان گوناگون و رسم و عادات ممالک مغول به آنها احترام را میگذاشت و با اینکه مادر وی مسیحی بود ولی علمای دین عیسی و مذاهب دین بودایی و تائوی واسلام هم در پیش اوهمه یکسان بودند. منگوقاآن در دومین سال سلطنتش بعد از مرتب کردن امور اداری و فراغت از وضع داخلی مملکت خود به دنبال کشورگشایی پرداخت و مصمم شد که به فتح مملکتهایی که هنوز کامل بدست نگرفته بود را به انجام برساند پس برادر کوچک خود هلاکو را مامور دفع اسماعیلیه و مطیع ساختن خلیفه بغداد کرد و قوبیلای برادر وسطی خود را به تسخیر ممالک تابعه سلسله سونگ یعنی چین جنوبی فرستاد
زمامداری منگو قاآن و تخفیف مظالم
دوران فرمانروایی منگوقاآن با تحولات و تغییرات اساسی در امپراتوری دنیای مغول آغاز شد. به این دلیل که سلطنت از خاندان اگتای به خاندان تولوی منتقل شد؛ و مسله انتقال به راحتی انجام نپذیرفت و حتی حکومت را با تهدیدها خطرهایی که احتمال بود گریبانشان شود مواجه کرد.
خاندان تولوی فرزند کوچک چنگیز. در خانات روسیه که در اولوس بود از دور بیننده ماجرا و در کمین فرصت مناسبی بود از مرگ زود هنگام گیوک که جانشین مناسبی نداشت تا مرد میدان همه مشکلات باشد. بهره برد و پا در عرصه به چنگ گرفتن قدرت گذاشت.
منگوقاآن بنا به نقلهایی که شده در زمانی که کودک بود غسل تعمید یافته و به احتمال بسیار زیادی عیسوی شده بود و مادرش نیز از مدتها قبل دین مسیح را پذیرفته بود. پس آنچنان روشی در پیش گرفت که نه تنها عیسویان بلکه پیروان هر یک از مذاهب امپراتور را از خود میانگاشتند. پس به زودی دربار منگو محل جمع شدن روحانیون و نمایندگان همه ادیانی شد بدون اینکه یکی بر دیگری برتری داشته باشد. منگو با یکی از همسران مسیحیاش در مراسم دعای آنها شرکت کرد و گاه با مسلمانان نماز میخواندند. امر کرده بود که جلسات مذاکره و بحث بین روحانیان مذاهب گوناگون برگزار گرددو در نتیجه پایان یکی از همین جلسات بودکه گفت (همانطور که انگشتان دست گوناگونند خداوند نیز به افراد بشر راههای مختلفی نمودار است تا سعادتمند شوند) منگوقاآن از اولین دستورهایی که در طریقه اصلاحات حکومتی صادر کرد معافیت روحانیون مسلمان، مسیحی، و بودایی از هر گروه از مالیات بود. مذهب که لقب مشخصه ملیتهای مختلف تحت تبعیت امپراتوری در آن دوره شده بود همچون ابزاری برای جذب دوستی و اعتماد مردم کل قلمرو مورد استفاده قرار میگرفت. در همان آغاز فرمانروایی منگوقاآن نتیجه فوری این روش نمودار شد. هر چند از قدرت بیش از حد مسیحیان دوره گیوک کم نشد ولی در مقابل کینه مسلمان نسبت به حکومت تخفیف یافت و انظار در جهتی مثبت به مرکز حکومت معطوف شد در عهد منگوقاآن در قراقروم که هنوز پایتخت بود دو مسجد بناشد. در صورتی که فقط یک کلیسا وجود داشت و چند معبد یا عبادتگاه بودایی .قراقروم دارای چهار محله جدا از هم بود که هریک به یک اقلیت اختصاص داشت و یکی هم مخصوص مسلمانان بود. در آن عهد منگوقاآن به استثنای تفویض حکومت سرزمینهای اشغال شده ایران به شخصی مغولی به نام امیر ارغون. ،بقیه شغلها، حتی مقام وزارت و فرماندهی سپاه شهرهای معتبر و حساسی چون نیشابور، طوس، اصفهان، قم و کاشان را نیز به ایرانیان واگذار کرد. فرمانهای مالیاتی جدید به نفع مردم و رعایای ستمدیده یکی پس از دیگری از مرکز صادر شد و تا حدودی به نابسامانیهای مالی سرو سامان داده شد. در این عهد شادی و گشایش باعث شد که ایرانیان گستاخ شوند و فکر حکومت را بیش از پیش در ذهن خود بپرورند به این دلیل که از ایران مدام خبرهای ناخوشایندی و نگرانکننده ایی از جمله شورشهای گاهوبیگاه میرسید؛ ولی میتوان گفت عاقبت منگوقاآن چهار سال قبل از اینکه حیات زندگی وی رو به پایان برسد به این نتیجه رسید که اگر با مدارا کار ایران یکسره نشود دستور حمله جنگی را صادر کند. پس آنگاه در سال ۶۸۸ه در حالی که با کمک مادر سیاستمدارش در همه شئون خودرا موفق میدید در حالی که در سراسر ایران در حال فتح شدن بود. در اوج عظمت امپراتوری جهانی مغول زندگی را بدرود گفت. | [
"تنگریباوری",
"گیوک خان",
"قوبلایخان",
"بورجیگای",
"تولیخان",
"سرقویتی بیگی",
"Diaoyu Fortress",
"چونگکینگ",
"Burkhan Khaldun",
"استان خنتی",
"خاقان",
"سرقوقتینی بیگی",
"قاآن",
"یاسا",
"چنگیز خان",
"تائوئ",
"هلاکو",
"دودمان سونگ",
"تولوی",
"قراقروم"
] | [
"اهالی مغولستان",
"ایلخانان مغول",
"بورجیگای",
"پادشاهان کشتهشده در جنگ",
"حکمرانان مغولی در سده ۱۲ (میلادی)",
"حکمرانان مغولی در سده ۱۳ (میلادی)",
"خانهای مغول",
"درگذشتگان ۱۲۵۹ (میلادی)",
"زادگان ۱۲۰۹ (میلادی)",
"مغولها",
"نوادگان چنگیز خان"
] |
258 | عراق | 2 | 3,866 | 0 | [
"عراق عرب"
] | false | 3,165 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام اصلی",
"Item2": "الجمهوریه العراقیهکوماری عیراق"
},
{
"Item1": "نام فارسی رسمی",
"Item2": "جمهوری عراق"
},
{
"Item1": "نام عادی",
"Item2": "العراق"
},
{
"Item1": "تصویر پرچم",
"Item2": "Flag of Iraq.svg"
},
{
"Item1": "تصویر نشان ملی",
"Item2": "Coat of arms of Iraq.svg"
},
{
"Item1": "شعار ملی",
"Item2": "شعار روی پرچم: [[الله اکبر]]"
},
{
"Item1": "سرود ملی",
"Item2": "[[موطنی]]<sup>(۲)</sup>"
},
{
"Item1": "نقشه",
"Item2": "Iraq in its region.svg"
},
{
"Item1": "پایتخت",
"Item2": "[[بغداد]]"
},
{
"Item1": "latm",
"Item2": "۲۰"
},
{
"Item1": "longm",
"Item2": "۴۰"
},
{
"Item1": "بزرگترین شهر",
"Item2": "[[بغداد]]<sup>(۱)</sup>"
},
{
"Item1": "زبان رسمی",
"Item2": "[[عربی]] و [[کردی]]"
},
{
"Item1": "نوع حکومت",
"Item2": "[[جمهوری]]"
},
{
"Item1": "نوع حاکمان",
"Item2": "• [[رئیسجمهور]]• [[نخستوزیر]]•[[رئیس مجلس]]"
},
{
"Item1": "نام حاکمان",
"Item2": "[[فواد معصوم]][[حیدر العبادی]][[سلیم جبوری]]"
},
{
"Item1": "مساحت",
"Item2": "۴۳۷،۰۷۲"
},
{
"Item1": "رتبه مساحت",
"Item2": "۵۸ام"
},
{
"Item1": "درصد آبها",
"Item2": "۱٫۱"
},
{
"Item1": "سال برآورد جمعیت",
"Item2": "[[۲۰۱۷]]"
},
{
"Item1": "جمعیت",
"Item2": "۳۷،۲۰۲،۵۷۲"
},
{
"Item1": "رتبه جمعیت",
"Item2": "۳۶ام"
},
{
"Item1": "تراکم جمعیت",
"Item2": "۶۶"
},
{
"Item1": "رتبه تراکم جمعیت",
"Item2": "۱۲۵ام"
},
{
"Item1": "تولید ناخالص داخلی",
"Item2": "۱۲۵،۶۵۵ میلیارد دلار"
},
{
"Item1": "رتبه تولید ناخالص داخلی",
"Item2": "۶۳ام"
},
{
"Item1": "سرانه تولید ناخالص داخلی",
"Item2": "۳۸۲۶ دلار"
},
{
"Item1": "رتبه سرانه تولید ناخالص داخلی",
"Item2": "۱۲۶ ام"
},
{
"Item1": "شاخص توسعه انسانی",
"Item2": "۰،۵۷۳"
},
{
"Item1": "رتبه شاخص توسعه انسانی",
"Item2": "۱۳۲ام"
},
{
"Item1": "واحد پول",
"Item2": "[[دینار]]"
},
{
"Item1": "کد واحد پول",
"Item2": "IQD"
},
{
"Item1": "منطقه زمانی",
"Item2": "GMT"
},
{
"Item1": "منطقه زمانی تابستانی",
"Item2": "DST"
},
{
"Item1": "utc",
"Item2": "+۳"
},
{
"Item1": "dst",
"Item2": "+۳"
},
{
"Item1": "دامنه اینترنتی",
"Item2": "iq."
},
{
"Item1": "پیششماره تلفنی",
"Item2": "۹۶۴"
}
],
"Title": "کشور"
} | عراق با نام رسمی جمهوری عراق کشوری در خاورمیانه و جنوب غربی آسیا است. پایتخت عراق شهر بغداد است. این کشور از جنوب با عربستان سعودی و کویت، از غرب با اردن و سوریه، از شرق با ایران و از شمال با ترکیه همسایهاست. عراق در بخش جنوبی خود، مرز آبی کوچکی با خلیج فارس دارد و دو رود مشهور دجله و فرات که سرآغاز تمدنهای باستانی بینالنهرین در طول تاریخ کهن این کشورند از شمال کشور به جنوب آن روان هستند و با پیوستن به رود کارون، اروندرود را تشکیل میدهند و به خلیج فارس میریزند.
گستره عراق ۴۳۸،۳۱۷ کیلومتر مربع (۵۸ام، نزدیک به یک چهارم ایران) است. بیشتر سرزمین عراق پست و هموار و گرمسیری است. غرب عراق کویر است و شرق آن جلگههای حاصلخیز؛ ولی بخشی از کردستان عراق (شمال شرق) کوهستانی و سردسیر میباشد. همچنین عراق یکی از بزرگترین کشورهای دارای منابع نفت میباشد. این کشور دارای ۱۴۳ میلیارد بشکه ذخایر تاییدشده نفتی میباشد.
عراق با ۳۲،۵۸۵،۶۹۲ نفر (آمار ژوئیه ۲۰۱۴) جمعیت چهلمین کشور پرجمعیت جهان است. عربها ۷۵٪-۸۰٪، کردها ۱۵٪–۲۰٪، ترکمنانان، آشوریان و غیره نزدیک ۵٪ از جمعیت عراق را تشکیل میدهند. همچنین حدود ۶۰٪-۶۵٪ درصد مردم عراق شیعه، ۳۲٪-۳۷٪ درصد سنی و ۳ درصد مسیحی و پیروان دیگر ادیان هستند. عراق محل زندگی و خاکسپاری ۶ امام شیعه است و شهرهای نجف، کربلا، کاظمین و سامرا زیارتگاه شیعیان جهان است.
عراق دارای تمدن و فرهنگ دیرینه و پرباری است. سومریان، اکدیها و آشوریها نخستین تمدنهای باستانی عراق را چند هزار سال پیش از میلاد بنیاد نهادند. پس از آن این منطقه بخشی از قلمرو هخامنشیان، سلوکیان، اشکانیان، ساسانیان، و امپراتوری روم بود. پس از سرنگونی امویان و روی کار آمدن عباسیان پایتخت خلافت اسلامی از شام به عراق (شهر بغداد) آورده شد. بعدها این حکومت با حمله مغولان از هم پاشید. از میانه سده دهم تا پایان سده سیزدهم هجری خورشیدی، عراق بارها میان ایران و عثمانی دست به دست شد. عراق در سال ۱۲۹۸ (۱۹۱۹) به سرپرستی بریتانیا درآمد و در سال ۱۳۱۱ (۱۹۳۲) استقلال یافت.
بخش زیادی از مرزهای نوین عراق توسط جامعه ملل در سال ۱۲۹۹ (۱۹۲۰) پس از تقسیم امپراتوری عثمانی بر اساس معاهده سور تعیین شد. در این زمان عراق زیر سرپرستی پادشاهی متحد بریتانیا درآمد. در سال ۱۳۰۰ (۱۹۲۱) پادشاهی عراق تشکیل شد و در سال ۱۳۱۱ (۱۹۳۲) این حکومت از بریتانیا استقلال یافت. در ۱۳۳۷ (۱۹۵۸) این پادشاهی از میان رفت و جمهوری عراق تاسیس گشت. عراق از سال ۱۳۴۷ (۱۹۶۸) تا ۱۳۸۲ (۲۰۰۳) به دست حزب سوسیالیست بعث عراق اداره میشد. پس از حمله ایالات متحده و هم پیمانانش به عراق، حکومت حزب بعث صدام حسین برچیده شد و نظام چندحزبی پارلمانی در این کشور برقرار شد. آمریکاییها در سال ۱۳۹۰ (۲۰۱۱) از عراق بیرون رفتند اما پیکارجویان به جنگ ادامه دادند. بعدها با سرریز شدن جنگ داخلی سوریه به عراق، درگیریها بسیار شدت گرفت.
حکومتهای پیدرپی عراق از آغاز پایهگذاری عراق جدید در ۱۹۲۱ همسان کشورهای همسایه در پی ایجاد هویتی ناسیونالیستی برای آن بر پایه قومیت عربی برآمدند. این شیوه در عراق ناکام ماند و تنها به گرایشهای جدایی خواهانه اقوام غیر عرب و سرکوب یا بیرون راندن شووینیستی آنان انجامید.
واژهشناسی
نام عراق از سده ۶ میلادی کاربرد داشتهاست. خاستگاههای گوناگونی برای این نام آورده شده که یکی از آنها به نام شهر سومری اوروک بازمیگردد. اوروک نام اکدی شهر سومری اوروگ بودهاست. امروزه میدانیم که اور نامی بوده که سومریان برای اشاره به «شهر» استفاده میکردند. بر پایه ریشهشناسی مردمی، این واژه در معانی همچون «ریشهدار، سیراب و حاصلخیز» ریشه دارد. در قرون وسطی به منطقه پایین میانرودان، «عراق عرب» و به مناطقی که در شرق عراق (شامل بخشهای مرکزی و غربی ایران) جای داشتند «عراق عجم» (عراق خارجی) میگفتند و به این دو با هم عراقین گفته میشد. این نقطه از دید مورخین شامل بخشهای مسطح جنوب رشتهکوه حمرین بودهاست و بخشهای منتهیالیه شمالی و منتهیالیه غربی عراق مدرن را به این نام نمیخواندهاند. اصطلاح «سواد» (زمین سیاهرنگ) نیز در دورههای نخستین بعد از اسلام برای دشتهای آبرفتی دجله و فرات به کار میرفته تا از مناطق بایر صحرای عرب قابل تفکیک باشند. در عربی واژه عراق را «لبه»، «کرانه»، «سد» یا «کناره» معنی میکنند بهطوریکه بعدها با اتکا به ریشهشناسی مردمی، اصطلاح زمینشناسی «دیواره» از این واژه تفسیر شد؛ دیوارهای که در جنوب و شرق فلات جزیره است و لبه شمالی و غربی منطقه «عراق عرب» را شکل میدهد.
تلفظ عربی این واژه به صورت عراق میباشد. در فارسی بیشتر با فتح عین و در زبان رسانهای فارسی با کسره آن تلفظ میشود.
پیشنهاد دیگر ریشهشناختی برای این نام، ریشهای ایرانی از زبان پهلوی است که به دیسه « ایراگ » یا « اراگ » به معنای «سرزمین پست» بوده، بسنجید با واژه اراک و عراق عجم که از واژه « ار » یا « ایر » به معنای «پایین» و پسوند « اگ » 𐭣𐭠𐭭𐭠𐭪𐭥 ساخته شدهاست .
تاریخ
دوران پیش از تاریخ
ورودی غار شانهدر در کردستان عراق
شمال عراق بین ۶۵،۰۰۰ تا ۳۵،۰۰۰ سال پیش از میلاد میزبان فرهنگ نئاندرتال بودهاست. بقایای زندگی این مردم در اکتشافات باستانشناسی غار شانهدر بهدست آمدهاست. در همین ناحیه گورهایی مربوط به عصر پیشنوسنگی کشف شده که به ۱۱،۰۰۰ پیش از میلاد بازمیگردد.
عراق از حدود ۱۰،۰۰۰ سال پیش از میلاد (به همراه آسیای صغیر و سرزمین شام) یکی از مراکز فرهنگ پیشنوسنگی نژاد قفقازی (نوسنگی پیشازسفال آ) شناخته میشود که در آن برای نخستین بار کشاورزی و گلهداری پدید آمد. دوره نوسنگی بعدی (نوسنگی پیشازسفال ب) در این منطقه با خانههای مستطیلی قابل تشخیص است. مردم در زمان نوسنگی پیشازسفال از ظروف سنگی، سنگ گچ و آهک استفاده میکردند. در این منطقه ابزارهای ساختهشده از مواد آتشفشانی مربوط به آناتولی یافت شده که مدرکی دال بر وجود روابط تجاری ابتدایی میباشد.
از دیگر مکانهای باستانی که نشان از پیشرفت انسانی در این نواحی دارد میتوان به قلعه جرمو (در حدود ۷۱۰۰ سال پیش از میلاد)، فرهنگ حلف و دوره عبید (بین ۶۵۰۰ و ۳۸۰۰ پیش از میلاد) اشاره کرد. در این دوران سطح کشاورزی، ابزارسازی و معماری پیشرفت کرد.
دوره باستان
دوره بابل کهن در حدود ۱۸۰۰ پیش از میلاد از جنس هماتیت. شاه یک حیوان به شمش هدیه میدهد. این مهر احتمالا در کارگاهی در شهر سیپار ساخته شدهاست.
دوره تاریخی عراق در واقع از دوره اوروک (۴۰۰۰ تا ۳۱۰۰ سال پیش از میلاد) با تاسیس شهرهای سومری و بکارگیری تصویرنگاشت، مهرهای استوانهای و تولید انبوه کالا آغاز میشود.
امروزه به عراق لقب «گهواره تمدن» میدهند زیرا این ناحیه از جهان زادگاه نخستین تمدن شناختهشده یعنی تمدن سومر بودهاست که در میان رودهای دجله و فرات در جنوب عراق امروزی و در دوره مسسنگی (دوره عبید) شکل گرفتهاست.
در این نقطه از جهان در هزاره چهارم پیش از میلاد بود که نخستین سامانه نگارشی تولد یافت و تاریخ به رشته تحریر درآمد. سومریها نخستین مردمانی بودند که چرخ را بکار گرفتند و دولتشهرها را به وجود آوردند. در نوشتههای این مردم میتوان نخستین نشانههای ریاضیات، اخترشناسی، اختربینی، قانون مکتوب، پزشکی و دین سازمانیافته را ردیابی کرد.
سومریها از زبانی تکخانواده استفاده میکردند. به بیان دیگر زبان آنها هیچ ربطی به زبانهای سامی، هندواروپایی و آفروآسیایی یا حتی زبانهای تکخانواده دیگر ندارد. دولتشهرهای اصلی دوره سومر نخستین عبارتند از: اریدو، بادتیبیرا، لارسا، سیپار، شوروپاک، اوروک، کیش، اور، نیپور، لاگاش، گیرسو، اوما، خمازی، اداب، ماری، ایسن، کوثا، دیر، اکشاک.
شهرهای چون آشور، اربلا (اربیل) و آراپخا (کرکوک) که بعدها در سده ۲۵ پیش از میلاد شالوده سرزمین آشور را بنا نهادند در این زمان توسط سومریان اداره میشدند.
سنگ یادبود پیروزی نارامسین اکدی
در سده ۲۶ پیش از میلاد ایاناتوم لاگاش به وجود آمد که علیرغم عمر محدودش آن را بهطور احتمالی نخستین امپراتوری جهان میدانند. بعدها، لوگال زاگیسی، شاه و کاهن اوما، به برتری دودمان لاگاش در این منطقه پایان داد و اوروک را تسخیر کرده آن را پایتخت خود نامید. او یک امپراتوری از خلیج فارس تا مدیترانه تشکیل داد. حماسه گیلگمش که در آن یادی از توفان بزرگ شدهاست مربوط به همین زمان است.
حدودا از ۳۰۰۰ پیش از میلاد قومی سامی از غرب عراق وارد این سرزمین شدند و میان سومریان سکنی گزیدند. آنها به زبانی از ریشه زبانهای سامی شرقی که بعدها با نام اکدی شناخته شد سخن میگفتند. از سده ۲۹ پیش از میلاد نامهای اکدی در میان فهرست نامهای شاهان و اسناد اداری دولتشهرهای گوناگون دیده شد.
در هزاره سوم پیش از میلاد نوعی همزیستی فرهنگی میان سومریها و اکدیها نمودار گشت و باعث دوزبانه شدن مردم این منطقه گردید. تاثیر و تاثر میان زبانهای سومری و اکدی در تمام بخشهای زبانی مشهود است بهطوریکه وامواژههای بسیار زیادی میان آنها رد و بدل شده و همگرایی دستور زبانی، تکواژشناختی و آواشناختی پیدا کردند. این تاثیر دوسویه پژوهشگران را بر آن داشته تا جایگاه سومریان و اکدیهای هزاره سوم پیش از میلاد را ناحیه همگرایی زبانی بنامند. از این دوره به بعد را در تاریخ عراق به نام دوره سومری-اکدی میشناسند.
سند فروش یک برده و یک ساختمان در شوروپاک، لوح سومری حدودا مربوط به ۲۶۰۰ پیش از میلاد
میان سدههای ۲۹ و ۲۴ پیش از میلاد شماری از پادشاهیها و دولتشهرها درون عراق دودمانهای اکدیزبان داشتند که میتوان به آشور، اکالاتوم، ایسن و لارسا اشاره کرد.
با این همه، سومریها در تمام این مدت بر دیگران چیرگی داشتند تا این که امپراتوری اکد (۲۱۲۴–۲۳۳۵ پیش از میلاد) با مرکزیت شهر اکد در مرکز عراق پدیدار گشت. سارگن بزرگ که خود رابشاکه (یا وزیر) شاه سومر بود، امپراتوری اکد را بنا نهاد، تمام دولتشهرهای جنوب و مرکز عراق را تسخیر کرد، شاه آشور را فرمانبر خود ساخت و بدینسان تمام سومریان و اکدیان را درون یک کشور متحد کرد. پس از آن بود که تصمیم به گسترش قلمرو خود گرفت و در نتیجه سرزمینهای گوتیها، ایلام، سیسیا (شوش) و توروکو از ایران باستان، هوریها، لوویها و حتیان از آناتولی و اموریها و ابلا در سوریه باستان را تصرف کرد.
بعد از سقوط امپراتوری اکد در اواخر سده ۲۲ پیش از میلاد، گوتیها چندین دهه جنوب این امپراتوری را اشغال کردند و آشوریها دوباره استقلال خود را به دست آوردند. این تحولات با رنسانس سومریها که به شکل امپراتوری نوسومری پدیدار شد ادامه یافت. سومریها توانستند با رهبری شاه خود به نام شولگی تقریبا تمام عراق به جز سرزمینهای شمالی یعنی آشور را به دست آورند و قدرت خود را بارها به رخ ایلامیها، گوتیها و اموریها بکشند.
حمله ایلامیها در سال ۲۰۰۴ پیش از میلاد باعث شد تا دوران احیای مجدد سومریها پایان یابد. پادشاهی اکدیزبان آشور در میانههای سده ۲۱ پیش از میلاد توانسته بود شمال عراق را کاملا به چنگ آورد و سرزمین خود را به سمت شمال شرقی شام، مرکز عراق و شرق آناتولی گسترش دهد و امپراتوری قدیم آشور (حدودا ۲۰۳۵ تا ۱۷۵۰ پیش از میلاد) تحت فرامین پوزورآشور یکم، سارگون یکم، ایلوشوما و اریشوم یکم را تاسیس نماید. اریشوم یکم به دلیل نگارش یکی از جزئیترین مجموعه قوانین دنیا شناخته میشود. جنوب به چندین دولت اکدیزبان تقسیم شد که مشهورترین آنها ایسن، لارسا و اشنونا بودند.
در طول سده ۲۰ پیش از میلاد اموریهای کنعانیزبان (از شاخههای زبانهای سامی شمال غربی) شروع به مهاجرت به جنوب میانرودان کردند. به تدریج این اموریها دست به تشکیل پادشاهیهای خرد در جنوب زدند و تختهای پادشاهان دولتشهرهایی نظیر ایسن، لارسا و اشنونا را تصاحب کردند.
یکی از این پادشاهیهای کوچک که در ۱۸۹۴ پیش از میلاد تاسیس شده بود شهر اداری کوچکی به نام بابل را در محدوده مرزهای خود داشت. این شهر تا یک سده بعد نیز شهرت خاصی پیدا نکرد زیرا زیر سایه دولتشهرهای کهنتر و نیرومندتری مثل آشور، ایلام، ایسن، اشنونا و لارسا قرار داشت.
حمورابی در حال دریافت نشان پادشاهی از شمش. این برجستهکاری روی بخش بالایی قانون حمورابی قرار دارد.
در سال ۱۷۹۲ پیش از میلاد حاکم اموری به نام حمورابی در این خطه به قدرت رسید و به سرعت دستور تبدیل بابل از یک شهر کوچک به شهری بزرگ را صادر کرد و خود را شاه نامید. حمورابی تمام جنوب و مرکز عراق، ایلام در شرق و ماری در غرب را تصرف کرد و کمی بعد به منظور تسخیر کل منطقه درگیر جنگی درازمدت با شاه آشوری به نام ایشمهداگان شد و بدین ترتیب امپراتوری بابل را که مدت کوتاهی ادامه داشت بنا نهاد. سرانجام او توانست بر جانشین ایشمهداگان پیروز شود و آشور و مستعمرات آناتولی آن را فرمانبر خویش سازد.
از زمان حمورابی بود که جنوب عراق را با نام بابل شناختند در حالی که شمال آن صدها سال پیشتر با نام آشور گره خورده بود. اما امپراتوری وی دیری نپایید و با مرگ او با سرعت فرو ریخت. آشور و عراق جنوبی در قالب دودمان Sealand دوباره به دست اکدیهای بومی افتاد. اموریهای خارجی بار دیگر توانستند در قالب بابل کوچکتر و ضعیفتری به قدرت برسند تا این که امپراتوری هندواروپاییزبان هیتیها که مرکزشان در آناتولی بود در سال ۱۵۹۵ پیش از میلاد این شهر را غارت کردند. پس از آن مردمان خارجی دیگری به نام کاسیان که به زبانی تکخانواده سخن میگفتند و از کوههای زاگرس در ایران باستان آمده بودند بابل را به دست آوردند و تقریبا ششصد سال بر آن حکم راندند؛ طولانیترین زمانی که یک دودمان توانسته بر بابل حکومت کند.
عراق از همین زمان به سه حکومت تقسیم شد؛ آشور در شمال، بابل کاسیها در منطقه مرکزی و جنوبی و دودمان Sealand در منتهیالیه جنوب. دودمان Sealand نهایتا در حدود سال ۱۳۸۰ پیش از میلاد توسط کاسیهای بابل پایان یافتند.
حکومت آشور در زمان امپراتوری آشور میانه (۱۰۲۰–۱۳۶۵ پیش از میلاد) به اندازهای قدرت گرفت که با هیچ ملتی پیش از خود قابل قیاس نبود. لشکرکشیهای آشور که با آشوراوبالیت یکم آغاز گشت باعث نابودی رقیب آنها یعنی امپراتوری هوری-میتانی شد، علفزارهای امپراتوری هیتیها را ضمیمه خود ساخت، شمال بابل را تصرف کرد، امپراتوری مصر را از منطقه بیرون کرد و ایلامیها، فریگیها، کنعانیها، فنیقیها، کیلیکیها، گوتیها، دیلمونها و آرامیها را شکست داد. امپراتوری آشور میانه در اوج قدرت توانست از قفقاز تا دیلمون (بحرین امروزی)، از سواحل مدیترانهای فنیقیه تا کوهستان زاگرس در ایران گسترده شود. در سال ۱۲۳۵ پیش از میلاد، امپراتور توکولتی نینورتای یکم توانست بر تخت پادشاهی بابل هم تکیه بزند و در نتیجه ملقب به نخستین میانرودانی بومی شود که توانست بر این قلمرو حکم راند.
بابل در زمان فروپاشی عصر برنز (۹۰۰–۱۲۰۰ پیش از میلاد) در آشوب به سر میبرد و بیشتر در اختیار آشور یا ایلام بود. کاسیان توسط آشوریان و ایلامیان از قدرت دور شده بودند تا برای نخستین بار شاهان میانرودانی جنوبی بومی بر بابل حاکم شوند. با این حال این شاهان اکدی سامی شرقی توانایی جلوگیری از ورود امواج مهاجران سامی غربی به جنوب عراق را نداشتند. از این رو در طول سده ۱۱ پیش از میلاد آرامیها و سوتانیها از راه شام وارد بابل شدند. این حرکت در سدههای ۱۰ و اوایل سده ۹ پیش از میلاد نیز ادامه یافت و طی آن کلدانیها که با آرامیها قرابت داشتند به این منطقه مهاجرت کردند.
نقشه امپراتوری آشور میانه در اوج اقتدار
پس از آنکه مجددا آشور دچار ضعف شد بار دیگر توانست در دورهای که ما آن را با نام امپراتوری آشوری نو (۶۰۵–۹۳۵ پیش از میلاد) میشناسیم شروع به گسترش نماید. این حکومت تبدیل به بزرگترین و نیرومندترین امپراتوری شد که جهان تا آن زمان به خود دیده بود. عراق تحت حکمرانی پادشاهانی چون آداد-نراری دوم، آشور-ناصیر-پال یکم، شلمنسر سوم، سمیرامیس، تیگلات-پیلسر سوم، سارگون دوم، سناخریب، اسرحدون و آشور بانیپال تبدیل به مرکز امپراتوریای شد که از پارس، پارت و ایلام در شرق، به قبرس و انطاکیه در غرب و از قفقاز در شمال به مصر، نوبه و شبهجزیره عربستان در جنوب امتداد داشت.
نام اعراب نخستین بار در تاریخ مکتوب (حدود ۸۵۰ پیش از میلاد) به عنوان مردمی که در شبهجزیره عربستان زندگی میکردند و سرسپرده شلمنسر سوم بودند آمدهاست. نام کلدانیها نیز در همین زمان در تاریخ وارد شدهاست.
در همین دوره است که نوعی زبان آرامی شرقی که متاثر از اکدی بود توسط آشوریها به عنوان زبان میانجی برای امپراتوری وسیعشان معرفی شد. زبان آرامی میانرودانی بهتدریج زبان اکدی که زبان غالب مردم آشور و بابل بود را ریشهکن کرد. گویشهای باقیمانده از این زبان هنوز میان آشوریهای شمال عراق استفاده میشود.
امپراتوری آشور اواخر سده هفتم پیش از میلاد با جنگهای داخلی وحشیانه پارهپاره شد و به حدی ضعیف گشت که ائتلافی از مردمان تحت تسلطش شامل بابلیها، کلدانیها، مادها، پارسها، پارتها، سکاها و کیمریها توانست به آشور حمله کند و بالاخره آن را در سال ۶۰۵ پیش از میلاد به زانو درآورد.
امپراتوری بابل نو (۵۳۹–۶۲۰ پیش از میلاد) از خاکستر آشور برآمد اما نتوانست اندازه، نیرو و طول عمر اسلاف خود را به دست آورد اما در عوض توانست شام، کنعان، شبهجزیره عربستان، اسرائیل و یهودیه را تصرف کند و مصر را شکست دهد. بابل در ابتدا توسط یک دودمان خارجی که کلدانی بودند و در سدههای ۱۰ و ۹ پیش از میلاد به این منطقه مهاجرت کرده بودند اداره میشد. بزرگترین شاه آن به نام بخت نصر همآورد یک شاه غیربومی دیگر شد که از نژاد غیرمرتبط اموری بود و حمورابی نام داشت و بزرگترین شاه بابل بهشمار میرفت. با این حال در سال ۵۵۶ پیش از میلاد کلدانیها توسط نبونعید آشوریالاصل و پسر و نایبالسلطنهاش بلشاصر از قدرت پایین کشیده شدند.
هخامنشیان دو سده بر این قلمرو حکم راندند.
کوروش بزرگ در سده ششم پیش از میلاد، از سرزمین پارس به سمت بابل آمد و در نبرد اوپیس امپراتوری بابل نو را شکست داد و بدین ترتیب عراق به مدت تقریبا دو سده جزو قلمرو امپراتوری هخامنشیان گردید. کلدانیها و کلده در همین زمان از صحنه روزگار محو شدند اما سرزمین آشور و بابل تاب آوردند و تحت حکومت هخامنشیان پیشرفت کردند. حکومت پارسیان تغییر چندانی در این منطقه ایجاد نکرد زیرا آنها به مدت سه سده تحت حکمرانی آشور زندگی کرده بودند و شاهان آنها خود را جانشینان آشوربانیپال میدانستند. آنها زبان آرامی را به عنوان زبان میانجی امپراتوری خود حفظ کردند، زیربنای شاهنشاهی آشوری را نگه داشتند و سبک هنر و معماری آشوری را باقی گذاشتند.
در سده چهارم پیش از میلاد، اسکندر کبیر بر این منطقه دست یافت و عراق به مدت بیش از دو سده تحت فرمان سلوکیهای هلنی درآمد. سلوکیها اصطلاح هندوآناتولی و یونانی سیریا (سوریه) را برای این منطقه انتخاب کردند. این نام سدههای زیادی بود که توسط هندواروپاییزبانها برای آشور به کار میرفت و تنها معنای آن سرزمین آشور بود اما سلوکیها آن را برای سرزمین شام هم انتخاب کردند و باعث شدند که آشور و آشوریان عراق و آرامیها و شامیها در دنیای یونانی-رومی با نام سیریا/سوریه شناخته شوند.
طاق کسری یا ایوان مداین در ۳۷ کیلومتری جنوب بغداد از مهمترین سازههای دوران ساسانیان در عراق است.
پارتها (اشکانیان) (۲۴۷ پیش از میلاد-۲۲۴ میلادی) از سرزمین ایران توانستند در زمان حکومت مهرداد یکم (۱۷۱–۱۳۸ پیش از میلاد) بر این منطقه تسلط یابند. رومیان از سوریه بارها به مناطق غربی این ناحیه حمله کردند و توانستند به مدت کمی ایالت آشور را تاسیس کنند. مسیحیت توانست در عراق (بهویژه در آشور) میان سدههای اول و سوم میلادی رشد یابد. آشور مرکز مسیحیت سریانی، کلیسای نستوری و ادبیات سریانی شد. در زمان پارتها چند دولتشهر مستقل نو آشوری در شمال این ناحیه رشد پیدا کردند که میتوان به آدیابن، آشور، اسروئن و هترا اشاره کرد.
برخی از آشوریهای میانرودان در ارتش روم به خدمت گرفته شده بودند و از این روست که میتوان دستنوشتههایی به زبان آرامی آشوری و میانرودانی را حتی روی دیوار هادریان در شمال بریتانیای باستان یافت.
ساسانیان ایران تحت فرمان اردشیر یکم توانستند امپراتوری اشکانی را نابود کنند و عراق را در سال ۲۲۴ میلادی تسخیر درآورند. ساسانیان میان دهههای ۲۴۰ و ۲۵۰ میلادی به تدریج شهرهای نو آشوری کوچک را نیز مطیع خود ساختند. در نتیجه این منطقه به مدت چهار سده در اختیار کامل امپراتوری ساسانیان بود و تبدیل به مرز و آوردگاه نبرد میان ارتشهای ساسانی و امپراتوری روم شرقی گردید. جنگهای طولانی بین این دو امپراتوری ضعف آنها را به دنبال داشت و در نتیجه زمینه برای تسخیر ایران توسط اعراب مسلمان آماده شد.
خلافت اسلامی
خلافت عباسی
پیروزی اعراب بر ساسانیان در میانههای سده ۷ میلادی باعث شد تا اسلام دین ساکنین عراق شود. در این زمان اعراب و کردها در دستههای بزرگ به این منطقه مهاجرت کردند. بعدها هنگامی که علی، پسرعمو و داماد پیامبر اسلام چهارمین خلیفه از میان خلفای راشدین شد پایتخت خود را به کوفه انتقال داد. خلفای اموی در سده ۷ میلادی استان عراق را از دمشق اداره میکردند. (هر چند که در آن زمان قرطبه برای خود خلافتی جداگانه داشت)
خلفای عباسی شهر بغداد را در سده ۸ میلادی ساختند و آن را پایتخت خود کردند. این شهر به مدت پنج سده کلانشهر جهان اسلام قلمداد میشد. بغداد بزرگترین شهر چندفرهنگی در قرون وسطی بود و جمعیتش به بیش از یک میلیون نفر میرسید. این شهر در دوران طلایی اسلام مرکز آموزش و یادگیری علوم گوناگون بود. مغولها در سده ۱۳ میلادی بغداد را محاصره و نابود کردند.
ایلخانان مغول
هولاکوخان در سال ۱۲۵۷ به منظور تسخیر بغداد ارتشی عظیم از نیروهای مغول گرد آورد. هنگامی که این ارتش به بغداد رسید، هولاکو خواستار تسلیم خلیفه شد اما مستعصم، آخرین خلیفه عباسی، موافقت نکرد. هولاکو خشمگین شد و راهبرد همیشگی مغولان مبنی بر مقابله با هر گونه مقاومت را در پیش گرفت و بغداد را محاصره کرد. در نهایت نیروهای او شهر را تاراج کردند و بسیاری از مردم را از دم تیغ گذراندند. تخمین زده میشود که تلفات رقمی معادل ۲۰۰،۰۰۰ تا ۱ میلیون نفر بودهاست.
محاصره بغداد توسط هولاکوخان مغول در ۱۲۵۸ میلادی
مغولان خلافت عباسی و دانشگاه بیتالحکمه که حاوی هزاران سند تاریخی باارزش بود را نابود کردند. این شهر هیچگاه نتوانست بار دیگر اعتبار سابق را در عرصه فرهنگ به دست آورد. برخی از تاریخنگاران بر این باورند که هجوم مغولان بخش اعظم سامانه آبیاری عراق را نابود کرد. این سامانه در حفظ میانرودان در طول هزاره پیش از آن نقش داشت. برخی دیگر از مورخین شوری خاک را در نابودی کشاورزی این ناحیه مقصر میدانند.
در میانههای سده ۱۴ میلادی بیماری طاعون دنیای اسلام را درنوردید. بهترین تخمینها از مرگ یک سوم جمعیت خاور میانه خبر میدهند.
در سال ۱۴۰۱ میلادی بار دیگر جنگاوری مغول به نام تیمور لنگ به عراق حمله کرد. او پس از تسخیر بغداد ۲۰،۰۰۰ نفر از ساکنین را به قتل رساند. تیمور دستور داد هر سرباز سر دو نفر از ساکنین را بریده و در دست داشته باشد (بسیاری از سربازان به حدی ترسیده بودند که سر زندانیانی را که در لشکرکشیهای پیشین اسیر شده بودند بریده و به پیشگاه تیمور بردند). تیمور به کشتار مردمان بومی آشوری مسیحی که هنوز هم در شمال عراق جمعیت زیادی دارند دست زد. در همین زمان است که شهر باستانی آشور خالی از سکنه شد.
عراق عثمانی
اواخر سده ۱۴ و اوایل سده ۱۵ میلادی، ترکمانان قراقویونلو بر گسترهای که امروزه با نام عراق شناخته میشود حکم راندند. در سال ۱۴۶۶ میلادی ترکمانان آققویونلو، قراقویونلوها را شکست دادند و کنترل این منطقه را در دست گرفتند. در سده ۱۶ میلادی تمام سرزمین امروزی عراق تحت عنوان ایالت بغداد در اختیار امپراتوری عثمانی قرار گرفت. در تمام دوران حکمرانی عثمانیها بر عراق (۱۹۱۸-۱۵۳۳) این سرزمین آوردگاه امپراتوریهای محلی و قبایل متحد آنها بودهاست. دودمان صفوی ایران مدت کوتاهی بین سالهای ۱۵۳۳-۱۵۰۸ میلادی و ۱۶۳۸-۱۶۲۲ توانست بر این منطقه تسلط یابد.
در سده ۱۷ میلادی درگیریهای مکرر امپراتوری عثمانی با صفویان باعث شد تا کنترل این امپراتوری بر این استانها ضعیف شود. جمعیت قبایل چادرنشین با نفوذ بادیهنشینان عرب از نجد عربستان افزایش پیدا کرد. فرونشاندن حملات آنها به مناطق مسکونی از دست حکومتهای محلی برنمیآمد.
عراق میان سالهای ۱۸۳۱-۱۷۴۷ میلادی توسط دودمان مملوک گرجی اداره شد. آنها توانسته بودند از زیر یوغ عثمانیها خارج شوند، شورشهای قبایل را فرو بنشانند، نیروی ینیچریها را محدود کنند، نظم را بازگردانند و برنامهای برای نوسازی اقتصاد و نیروهای نظامی پیاده کنند. عثمانیها در سال ۱۸۳۱ توانستند رژیم مملوکها را از قدرت کنار بزنند و کنترل کامل عراق را به دست گیرند. جمعیت عراق که در سال ۸۰۰ میلادی حدود ۳۰ میلیون تخمین زده میشد در آغاز سده ۲۰ میلادی تنها ۵ میلیون نفر بود.
ورود نیروهای بریتانیا به بغداد در ۲۰ اسفند ۱۲۹۵
عثمانیها در طول جنگ جهانی اول طرف آلمانها و قدرتهای مرکز را گرفتند. نیروهای بریتانیا در عملیات میانرودان علیه قدرتهای مرکز به این کشور حمله کردند و در ابتدا در جریان محاصره کوت (۱۹۱۶-۱۹۱۵) از ارتش ترکها شکست سختی خوردند. با این حال کمی بعد بریتانیاییها دست برتر پیدا کردند و از کمک اعراب و آشوریها نیز بهرهمند شدند. در سال ۱۹۱۶ فرانسه و بریتانیا طی موافقتنامه سایکس–پیکو نقشهای برای تقسیم غرب آسیا بعد از جنگ کشیدند. نیروهای بریتانیا یگانهای خود را متمرکز نمودند و با سقوط بغداد آن را در سال ۱۹۱۷ تسخیر کردند و عثمانیها را شکست دادند. قرارداد متارکه جنگ در سال ۱۹۱۸ امضا شد.
امپراتوری عثمانیها در طول جنگ جهانی اول توسط پادشاهی متحد بریتانیا شکست خورد و پس از خروج از بخش اعظم منطقه سقوط کرد. بریتانیا در عملیات میانرودان ۹۲،۰۰۰ سرباز خود را از دست داد. کشتگان عثمانی مشخص نیست اما بریتانیا ۴۵،۰۰۰ نفر را اسیر کرد. تا پایان سال ۱۹۱۸ بریتانیاییها ۴۱۰،۰۰۰ نفر را به منطقه اعزام کرده بودند که از میان آنها ۱۱۲،۰۰۰ نفر نیروی رزمی بودند.
حکومت بریتانیا و پادشاهی مستقل عراق
عراق در ۲۰ آبان ۱۲۹۹ (۱۱ نوامبر ۱۹۲۰) با قیمومت جامعه ملل و با عنوان «ایالت عراق» تحت کنترل بریتانیا درآمد. بریتانیاییها فیصل یکم از دودمان هاشمی را که توسط فرانسویها از سوریه بیرون رانده شده بود به عنوان حاکم از طرف خود بر عراق گماردند. در این رابطه گرترود بل، جاسوس انگلیسی و معروف به «مادر عراق»، نقش چشمگیری داشت.
ایشان به همین ترتیب سمتهای دولتی و وزارتخانهها را به نخبگان اهل سنت سپردند.
هزینههای زیاد و مخالفتهای عمومی قهرمان جنگی بریتانیا به نام توماس ادوارد لورنس مشهور به لورنس عربستان در روزنامه تایمز، بریتانیا را به این نتیجه رساند تا آرنولد ویلسون را در مهر ۱۲۹۹ (اکتبر ۱۹۲۰) برکنار و سر پرسی کاکس را به جای وی در سمت حاکم عراق قرار دهد. کاکس توانست یک مورد شورش را خاموش کند. همچنین او مسئول اجرای سیاست سرنوشتساز بریتانیا مبنی بر همکاری نزدیک با اقلیت سنی عراق بود. بردهداری نیز در دهه ۱۹۲۰ لغو شد.
جنگنده بمبافکن هینکل آلمانی مدل اچ.ای. ۱۱۱ که بنابر ادعای بریتانیا برای کمک به کودتاچیان ملیگرای عراقی به کمک آنها آمده بوده و نشان آلمان نازی روی آن توسط نشان کشور عراق پوشانده شده بودهاست.
پادشاهی عراق در سال ۱۳۱۱ (۱۹۳۲) از بریتانیا مستقل شد اما بریتانیاییها پادگانها، نیروهای مزدور آشوری و حق ترانزیت را برای نیروهای خود در این کشور نگاه داشتند. غازی اول بعد از مرگ پدرش فیصل در ۱۳۱۲ (۱۹۳۳) در حالی حکومت کرد که کودتاهای نظامی متعددی علیه وی شکل گرفت. او تا زمان مرگش در سال ۱۳۱۸ (۱۹۳۹) پادشاه عراق بود. بعد از غازی، پسر نابالغش به نام فیصل دوم جانشین وی شد و به همین دلیل نیابت سلطنت بر عهده پسرعموی غازی به نام عبداله گذاشته شد.
رشید عالی گیلانی و اعضای مربع طلایی در ۱۲ فروردین ۱۳۲۰ (۱ آوریل ۱۹۴۱) کودتایی علیه عبداله انجام دادند و دولت او را ساقط کردند. بریتانیا که همچنان پایگاههای هوایی خود در عراق را در اختیار داشت از ترس این که دولت رشید عالی به دلیل ارتباطاتش با دول محور، جریان نفت را به سوی غرب قطع کند به عراق حمله کرد. جنگ در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۲۰ (۲ مه ۱۹۴۱) توسط نیروهای بریتانیایی و مزدوران آشوری آغاز شد و در نتیجه نیروهای گیلانی شکست خورده و در ۱۰ خرداد (۳۱ مه) مجبور به ترک مخاصمه شدند.
عراق اشغال نظامی شد تا قدرت به دولت پیش از کودتا تحت دودمان هاشمی بازگردد. در چهارم آبان ۱۳۲۰ (۲۶ اکتبر ۱۹۴۷) اشغال به پایان رسید اما بریتانیا پادگانهای خود را تا سال ۱۳۳۳ (۱۹۵۴) بر پا نگاه داشت و پس از آن نیروی مزدوران آشوری را منحل اعلام کرد. حاکمان دوران کودتا و مدت پس از آن تا پایان دوران هاشمیها در عراق عبارت بودند از نوری سعید که نخستوزیری مستبد بود و یک بار هم از سال ۱۳۰۹ تا ۱۳۱۱ (۱۹۳۲-۱۹۳۰) در عراق قدرت داشت و عبداله که زمانی نایبالسلطنه بود و حالا سمت مشاورت شاه فیصل دوم را بر عهده گرفته بود.
جمهوری عراق و حزب بعث
عبدالکریم قاسم (راست) به همراه عبدالسلام عارف
کودتای ۱۳۳۷ (۱۹۵۸) در عراق که آن را با نام انقلاب ۱۴ ژوئیه هم میشناسند باعث شد تا پادشاهی عراق سقوط کند. در جریان این رویداد سرتیپ عبدالکریم قاسم قدرت را به دست آورد اما در کودتای فوریه ۱۹۶۳ توسط سرهنگ عبدالسلام عارف از حکومت کنار زده شد. پس از مرگ عارف در سال ۱۹۶۶ برادرش عبدالرحمان عارف قدرت را در دست گرفت. او نیز در سال ۱۹۶۸ توسط حزب بعث سقوط کرد. احمد حسن البکر به عنوان نخستین رئیسجمهور عراق به قدرت رسید اما در زمان وی کنترل اوضاع کمکم از دست او خارج و در اختیار ژنرال صدام حسین قرار گرفت. او توانسته بود به مقام ریاست و کنترل شورای فرماندهی انقلاب دست یابد؛ شورایی که در ژوئیه ۱۹۷۹ به قوه عالی اجرای عراق تبدیل شد.
صدام حسین انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ را تهدیدی برای حکومت سکولار خود بر عراق تلقی میکرد؛ لذا با توجه به کینهای که از سالهای تبعید آیتالله خمینی در نجف از وی در دل داشت و مناقشات مرزی که از زمان حکومت سابق ایران با این کشور پیدا کرده بود و همچنین با توجه به هرج و مرجی که به واسطه بروز انقلاب در نیروهای مسلح ایران ایجاد شده بود به این کشور حمله کرد. این جنگ در سال ۱۳۵۹ آغاز و در ۱۳۶۷ با بر جای گذاشتن بین نیم میلیون تا یک و نیم میلیون کشته پایان یافت. مرزهای دو کشور بر سر جای خود باقی ماند و سازمان ملل، عراق را به عنوان کشور مهاجم تشخیص داد. در این جنگ عراق از بمبهای شیمیایی علیه سربازان ایرانی استفاده کرد. رژیم بعث در مقاطع پایانی جنگ طی عملیات انفال دست به کشتار کردهای عراق زد و حدود ۵۰،۰۰۰ تا ۱۰۰،۰۰۰ شهروند این کشور را کشت.
زمان زیادی از آتشبس بین ایران و عراق نگذشته بود که صدام حسین در مرداد ۱۳۶۹ (اوت ۱۹۹۰) به کویت حمله کرد و این کشور را به خاک خود ضمیمه ساخت. بعد از این حمله نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا به عراق حمله کردند. آنها با بمباران اهداف نظامی کار خود را آغاز کردند و سپس با حمله زمینی ۱۰۰ ساعته به نیروهای عراقی در کویت و جنوب عراق به اهداف خود رسیدند.
بمبارانهای شیمیایی ارتش بعث عراق باعث شد هزاران نفر کشته یا مسموم شوند. این تصویر مربوط به بمباران شیمیایی سردشت در سال ۱۳۶۶ میباشد.
در طول این دو جنگ نیروهای مسلح عراق متلاشی شدند. بعد از جنگ در اسفند ۱۳۶۹ (۱۹۹۱) شیعیان و کردهای عراق علیه رژیم صدام حسین خیزش کردند ولی صدام توانست با توسل به نیروهای امنیتی و سلاحهای شیمیایی این انقلاب را نابود کند. تخمینها حاکی از آن است که طی این درگیریها ۱۰۰،۰۰۰ عراقی کشته شدند. در طول این شورشها آمریکا، انگلستان، فرانسه و ترکیه تحت قطعنامه ۶۸۸ شورای امنیت، منطقه پرواز ممنوع در عراق اعلام کردند تا از کردها و شیعیان محافظت کنند. اما این محدودیت تنها مربوط به پرندههای بال-ثابت بود و شامل بالگردها نمیشد.
سازمان ملل به عراق دستور داد تا سلاحهای شیمیایی و بیولوژیکی خود را نابود کند. این سازمان همچنین تلاش کرد با اعمال تحریمهای بیشتر دولت صدام حسین را مجبور به خلع سلاح و آتشبس نماید. این تحریمها به تحریمهای قبلی که بعد از حمله عراق به کویت تصویب شده بودند اضافه شد. عدم توافق صدام با این شروط باعث شد تحریمهای جدید علیه این کشور تا سال ۲۰۰۳ باقی بمانند. مطالعات انجامشده از مرگ صدها هزار عراقی به دلیل این تحریمها حکایت دارند. هنگامی که خبرنگاران از مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه آمریکا در مورد تحریمها و مرگ بیش از نیم میلیون کودک عراقی بر اثر این تحریمها پرسیدند، خانم آلبرایت با خونسردی تمام جواب داد: «انتخاب سختی بود ولی ارزشش را داشت.» در دوران تحریم حدود ۱ میلیون عراقی جان خود را از دست دادند. عراقیها از واردات کالاهایی مانند حوله، کتری، یخچال و تقریبا هر کالایی که به نوعی به ساخت تسلیحات ربط داشت محروم بودند. دولت سهمیه بندی ۱۰۰۰ کالری برای هر شهروند را به اجرا گذاشت و هنگامی که تحریمها به سمت تبدیل شدن به فاجعه بشری پیش میرفت سازمان ملل برنامه نفت در برابر غذا را به اجرا گذاشت. طی این برنامه حدود ۶۵ میلیارد دلار نفت عراق با بشکهای به میانگین ۲۰ دلار به فروش میرسید. هرچند عراق دست از بسیاری از برنامههای تسلیحاتی خود برداشت اما در سال ۱۹۹۸ آمریکا لغو تحریمها را مشروط به کنار رفتن صدام کرد شرطی که برای دیکتاتوری مانند صدام مسخره مینمود. صدام حسین نه تنها کنار نرفت بلکه راحتتر مخالفان داخلی را سرکوب کرد.
در طول دهه ۹۰ میلادی سازمان ملل تصمیم گرفت به دلیل فشاری که تحریمها بر مردم عادی عراق آورده بود بخشی از آن را بردارد. در آذرماه ۱۳۷۷ آمریکا حملهای چهار روزه به عراق کرد.
دولت جرج بوش پس از حملات ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱ شروع به برنامهریزی برای سرنگونی صدام حسین کرد. در ماه مهر ۱۳۸۱ کنگره طرح مشترک مجوز استفاده از نیروهای مسلح علیه عراق را تصویب کرد. در آبان ۱۳۸۱ شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ۱۴۴۱ را تصویب کرد و آمریکا و متحدانش در اسفند ۱۳۸۱ به عراق حمله کردند.
۱۳۸۲–۱۳۸۶
دستگیری صدام حسین در ۳ مرداد ۱۳۸۳ در تکریت. او را از چالهای که در آن پنهان شده بود خارج کردند.
یک روز بیشتر به نوروز ۱۳۸۲ (۲۰ مارس ۲۰۰۳) نمانده بود که ایالات متحده با تشکیل یک ائتلاف به عراق حمله کرد. این کشور دست نکشیدن عراق از برنامه سلاحهای کشتار جمعی که خلاف قطعنامه ۶۸۷ شورای امنیت بود را به عنوان دلیل این تهاجم اعلام کرد. این ادعا بر اساس مدارکی بود که سازمان اطلاعات آمریکا و دولت بریتانیا تهیه کرده بودند. بعدها این مدارک غیرقابل اعتماد دانسته شدند.
دولت آمریکا به دنبال حمله به عراق حکومت ائتلاف موقت عراق (CPA) را برای اداره این کشور تشکیل داد. پل برمر، حاکم ائتلاف موقت، در اردیبهشت ماه ۱۳۸۲ دستورهایی مبنی بر انحلال حزب بعث و محرومیت اعضای آن در دولت جدید عراق (دستور ۱) و انحلال ارتش عراق (دستور ۲) صادر کرد. این تصمیم باعث شد تا ارتش عراق که اکثرا از سران سنی تشکیل شده بود از بین برود و سران سابق حکومت اجازه دخالت در اداره کشور را نداشته باشند. این مسئله باعث شد تا پس از اشغال عراق وضعیت آشفتهای ایجاد شود.
مخالفت مسلحانه با اشغال عراق از تابستان ۱۳۸۲ توسط عناصر سابق پلیس مخفی عراق و ارتش در قالب واحدهای چریکی آغاز شود. از پاییز همان سال گروههای جهادی آغاز به حمله به نیروهای ائتلاف کردند. در سال ۱۳۸۲ گروههای شبهنظامی متعددی به وجود آمدند که برای نمونه میتوان به جماعت توحید و جهاد به رهبری ابومصعب الزرقاوی اشاره کرد. شورشهای نظامی این گروهها محدود به حمله به نیروهای ائتلاف نماند و کمی بعد به خشونتهای مذهبی علیه شیعیان و سنیها نیز کشید.
سازمان عفو بینالملل و خبرگزاری آسوشیتدپرس در اواخر سال ۲۰۰۳ اقدام به انتشار گزارشهایی درباره شکنجه و آزار زندانیان ابوغریب کردند.
در تابستان ۱۳۸۲ گروه شبهنظامی شیعی جیش المهدی توسط مقتدی صدر تشکیل شد و در فروردین ۱۳۸۳ شروع به مقابله با نیروهای ائتلاف کرد. در این سال نیروهای شبهنظامی سنی و شیعی به جنگ با یکدیگر، علیه نیروهای ائتلاف و علیه دولت موقت عراق که در خرداد ۱۳۸۳ به قدرت رسیده بود پرداختند. نبرد اول فلوجه در فروردین و نبرد دوم فلوجه در آبان ۱۳۸۳ نیز جزو همان درگیریها بهشمار میرود. گروه سنیمذهب جماعت توحید و جهاد که در مهر ۱۳۸۳ تبدیل به القاعده عراق شد نیروهای ائتلاف و شهروندان عادی به ویژه شیعیان را هدف قرار میداد و بدینوسیله به آتش اختلافات مذهبی دامن میزد.
عراق در بهمن ۱۳۸۳ شاهد اولین انتخابات پس از اشغال بود. در مهر همان سال قانون اساسی جدید این کشور تصویب شد و دو ماه بعد انتخابات پارلمانی برگزار گردید. در این هنگام حملات پیکارجویان همچنان ادامه داشت و از ۲۶،۴۹۶ حمله در ۲۰۰۴ به ۳۴،۱۳۱ حمله در ۲۰۰۵ رسید.
درگیریها در طول سال ۲۰۰۶ ادامه یافت و به بالاترین حد از خشونت رسید و رسواییهای جنگی بیشتری برملا شدند. ابومصعب الزرقاوی توسط نیروهای آمریکایی کشته شد و صدام حسین دیکتاتور سابق عراق به اتهام جنایت علیه بشریت اعدام شد. در پایان همان سال گروه مطالعه عراق به سران آمریکایی توصیه کرد که روی آموزش افراد نظامی عراق تمرکز کنند. در دی ماه ۱۳۸۵ جرج بوش رئیسجمهور آمریکا دستور به افزایش نیروهای اعزامی به عراق داد.
مجلس عراق در اردیبهشت ماه ۱۳۸۶ از ایالات متحده خواست یک جدول زمانی برای خروج نیروهای خود ارائه دهد. شرکای آمریکا در جنگ مانند بریتانیا و دانمارک نیز شروع به خروج از این کشور کردند.
از ۱۳۸۶ تاکنون
درگیریها در سال ۲۰۰۸ در عراق ادامه پیدا کردند و نیروهای مسلح تازهآموزشدیده عراقی با شبهنظامیان درگیر شدند. دولت عراق توافقی را با آمریکا امضا کرد که نیروهای مسلح آمریکا را ملزم به خروج از شهرهای عراق تا ۹ تیرماه ۱۳۸۸ و خروج از کل خاک عراق تا ۱۰ دیماه ۱۳۹۰ میکرد.
جنگ داخلی سوریه و شورش عراق
نیروهای ایالات متحده وظایف امنیتی را در تیرماه ۱۳۸۸ به نیروهای عراقی واگذار کردند اما همکاری خود با این نیروها را حفظ نمودند. صبح روز ۲۷ آذر ۱۳۹۰ آخرین نیروهای آمریکایی با تشریفات از طریق مرز کویت خارج شدند. با خروج اولین نیروهای آمریکایی از شهرها در سال ۱۳۸۸ آمار جرم و خشونت در ماههای آتی افزایش پیدا کرد. با این حال مسئولان وزارت کشور عراق در آبان ۱۳۸۸ اعلام کردند که آمار کشتگان عراقی به کمترین میزان پس از اشغال عراق در سال ۱۳۸۲ رسیدهاست.
با خروج نیروهای آمریکایی در سال ۱۳۹۰ ناآرامیها ادامه یافت و عراق دچار بیثباتی سیاسی شد. بهار عربی در بهمن ۱۳۸۹ به عراق رسید و مخالفتها در شهرها گسترش یافت اما مخالفتهای ابتدایی نتوانستند دولت را ساقط کنند. ائتلاف میهنی عراق که گفته میشود بزرگترین مجموعه سنیان عراق است به دلیل آنکه دولت عراق را تحت سیطره شیعیانی میدانست که میخواهند سنیها را کنار بزنند، مجلس عراق را به مدت چند هفته در ماههای پایانی ۱۳۹۰ تحریم کرد.
خشونتها در سالهای ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲ افزایش پیدا کرد و گروههای مسلح بهطور روزافزون بهواسطه جنگ داخلی سوریه تقویت شدند. شیعیان و سنیها برای جنگ به سوریه میرفتند. جمعیتهایی از اعراب سنی در آذر ۱۳۹۱ با ادعای این که دولت آنها را به حاشیه رانده دست به مخالفت علنی زدند.
گروههای شبهنظامی سنی در سال ۲۰۱۳ حملات زیادی را علیه اکثریت شیعه عراق انجام دادند تا اعتماد عمومی نسبت به دولت نوری المالکی را زیر سوال ببرند. پیکارجویان سنیمذهب عضو دولت اسلامی عراق و شام در سال ۱۳۹۳ کنترل بخشهای وسیعی از عراق از جمله شهرهای بزرگی چون تکریت، فلوجه و موصل را به دست آوردند و باعث شدند صدها هزار نفر از خانه و کاشانه خود فرار کنند.
بعد از انتخابات بینتیجه در فروردین ۱۳۹۳ نوری المالکی به عنوان نخستوزیر سرپرست خدمت کرد.
در ۲۰ مرداد ۱۳۹۳ عالیترین دادگاه عراق بلوک مالکی را به عنوان اکثریت مجلس تشخیص داد. این حکم به این معنا بود که مالکی میتوانست به عنوان نخستوزیر در قدرت بماند. با این حال در ۲۲ مرداد رئیسجمهور به حیدر العبادی ماموریت تشکیل دولت جدید را داد. سازمان ملل، ایالات متحده، اتحادیه اروپا، عربستان سعودی، ایران و چند تن از سیاستمداران عراقی از روی کار آمدن رهبران جدید در عراق حمایت کردند. مالکی در ۲۳ مرداد از قدرت کنار رفت تا از عبادی پشتیبانی کند و «مصلحت عالی کشور را پاس بدارد». حیدر العبادی در ۱۸ آبان ۱۳۹۳ دولت جدیدی را تشکیل داد و خود به عنوان نخستوزیر جدید قدرت را در اختیار گرفت. درگیریهای متناوب بین گروههای سنی، شیعه و کرد بحثها پیرامون تقسیم عراق به سه منطقه خودمختار را افزایش دادهاست.
جغرافیا
نقشه ناهمواری عراق
عراق مابین مدار ۲۹ و ۳۸ درجه شمالی و مدار ۳۹ و ۴۹ درجه شرقی قرار گرفتهاست (بخش کوچکی از آن در غرب مدار ۳۹ درجه شرقی واقع شده). این کشور با ۴۳۷،۰۷۲ کیلومتر مربع ۵۸امین کشور از حیث بزرگی است. اندازه آن را میتوان با ایالت کالیفرنیا در ایالات متحده مقایسه کرد. همچنین این کشور کمی از پاراگوئه بزرگتر است.
بخش بزرگ عراق صحرا است اما مناطق مابین دو رود دجله و فرات حاصلخیز است. این رودها سالانه ۶۰ میلیون متر مکعب لای را به دلتا حمل میکنند. قسمتهای شمالی کشور عمدتا کوهستانی است و بلندترین قله آن حاجی عمران (شیخا دار) (هممرز با بلندیهای پیرانشهر ایران) با ارتفاع ۳۶۱۱ متر است. عراق مرز ساحلی کوچکی به طول ۵۸ کیلومتر با خلیج فارس دارد. در مجاورت شط العرب که نزد ایرانیان با نام اروندرود شناخته میشود، مردابهایی قرار داشتند که بیشترشان طی دهه ۱۳۷۰ خشکانده شدند.
آب و هوا
آب و هوای کشور (به جز شمال) عمدتا صحرایی است با زمستانهای خنک و گاه سرد و تابستانهای خشک و گرم و آفتابی. دمای هوا در تابستان در بیشتر جاهای این کشور به ۴۰ درجه سانتیگراد و در برخی مناطق به ۴۸ درجه میرسد. دمای هوا به ندرت در زمستان بالای ۲۱ درجه میرود و در شرایط سخت بین ۱۵ تا ۱۹ درجه و در شبها تا حد ۲ تا ۵ درجه قرار میگیرد. مناطق کوهستانی شمال اغلب از زمستانهای سرد با بارش برف و باران برخوردار است که گاهی موجب طغیان رودخانهها میشود. بهطور معمول بارندگی در این کشور کم است. در بیشتر مناطق سالانه کمتر از ۲۵۰ میلیلیتر بارش وجود دارد. این بارشها هم بیشتر در زمستان رخ میدهد. بارانهای تابستانی به جز در شمال بسیار به ندرت اتفاق میافتند.
حکومت و سیاست
نقشه سیاسی عراق
دولت فدرال عراق تحت قانون اساسی فعلی به شکل یک جمهوری فدرالی دموکراتیک پارلمانی اسلامی تعریف میشود. دولت فدرال مشتمل بر قوای مجریه، مقننه و قضاییه و کمیسیونهای مستقل متعدد دیگر است. جدای از دولت فدرال مناطق (مشتمل بر چند استان)، استانها و بخشهایی وجود دارند که طبق قانون دارای اختیاراتی هستند.
ائتلاف ملی عراق بزرگترین گروه شیعه مجلس این کشور است که با ادغام ائتلاف دولت قانون تحت رهبری نخستوزیر نوری المالکی و ائتلاف ملی عراق ایجاد شد. ائتلاف میهنی عراق توسط ایاد علاوی رهبری میشود؛ فردی سکولار شیعه که مورد حمایت گسترده سنیها قرار دارد. این حزب رویکردهای ضدجداییطلبانه استوارتری نسبت به رقبای خود دارد. در لیست کردستان دو حزب دموکرات کردستان عراق به رهبری مسعود بارزانی و اتحادیه میهنی کردستان به رهبری جلال طالبانی غلبه دارند. هر دو حزب سکولار هستند و دارای روابط نزدیک با غرب میباشند.
بنابر شاخص شکنندگی کشورها، عراق در سال ۲۰۱۰ هفتمین کشور بیثبات از لحاظ سیاسی بودهاست. تمرکز قدرت در دست نخستوزیر نوری المالکی و افزایش فشار روی اپوزیسیون باعث بروز نگرانیهایی پیرامون آینده حقوق سیاسی در این کشور شد. با این وجود این کشور در سال ۲۰۱۳ پیشرفت کرده و به رتبه ۱۱ام رسید. در مرداد ۱۳۹۳ مالکی از قدرت کناره گرفت. او در ۲۳ مرداد ۱۳۹۳ اعلام کرد که کنار میایستد تا حیدر العبادی که چند روز قبل توسط رئیسجمهور فواد معصوم نامزد شده بود قدرت را در دست گیرد. تا آن زمان مالکی به قدرت تکیه زده بود و از دادگاه فدرال خواسته بود تا نامزدی رئیسجمهور را وتو کند زیرا خلاف قانون اساسی است.
از زمان تشکیل منطقه پرواز ممنوع بعد از جنگ خلیج فارس کردها برای خود منطقه خودمختار به وجود آوردند. این مسئله تا به حال باعث بروز تنشهایی با ترکیه شدهاست.
قانون
مجلس نمایندگان عراق
قانون اساسی عراق در مهرماه ۱۳۸۴ طی یک رفراندوم با اکثریت ۷۸ درصدی به تصویب رسید. این درصد در مناطق مختلف اختلاف فاحشی داشت. شیعیان و کردها از قانون اساسی جدید حمایت میکردند اما اعراب سنی آن را رد کردند. نخستین انتخابات سراسری پارلمانی طبق این قانون اساسی در ۲۴ آذر ۱۳۸۴ برگزار شد. تمام گروههای قومیتی از جمله اقلیتهای آشوری و ترکمن در این انتخابات شرکت کردند.
قانون شماره ۱۸۸ مصوب ۱۳۳۸ (قانون احوال شخصیه) اختیار چند همسر را بسیار سخت کرده، حضانت کودک را بعد از طلاق به مادر داده و ازدواج زیر ۱۶ سال را ممنوع کردهاست. اسلام به عنوان منبعی رسمی برای قانونگذاری در ماده اول قانون مدنی مورد اشاره قرار گرفتهاست. عراق دادگاههای اسلامی ندارد اما دادگاههای مدنی از فقه اسلامی برای رسیدگی به احوالات شخصیه نظیر ازدواج و طلاق استفاده میکنند. از سال ۱۳۷۴ عراق از شریعت اسلام برای جزای بزههای جنایی استفاده کرد. این قانون بنابر قانون مدنی فرانسه و تفاسیر سنی و شیعی (جعفری) از اسلام میباشد.
پل برمر حاکم موقت عراق در سال ۱۳۸۳ اعلام کرد که هر گونه پیشنویس قانون اساسی که مبتنی بر اسلام باشد را رد خواهد کرد. این سخن بسیاری از روحانیون شیعی را خشمگین ساخت. در نتیجه ایالات متحده در ۱۳۸۴ از موضع خود دست کشید و با نقش دین اسلام در قانون اساسی موافقت کرد تا بنبستی که در نگارش متن پیشنویس ایجاد شده بود پایان گیرد.
قانون جزای عراق، قانون حقوقی این کشور است.
نیروهای مسلح
ارتش عراق، سربازان لشکر هشتم در ۲۳ دی ماه ۱۳۸۷
نیروهای مسلح عراق تحت فرمان وزارت کشور و وزارت دفاع کار میکنند. همچنین بخشی از این نیروها با عنوان نیروی عملیاتهای ویژه با هدایت دفتر مقابله با تروریسم تحت نظر مستقیم نخستوزیر فعالیت دارند. نیروهای وزارت دفاع عبارتند از نیروی زمینی، نیروی هوایی و نیروی دریایی. پیشمرگه نیروی مسلح دیگری است که تحت فرمان حکومت اقلیم کردستان عراق است. دولت محلی و دولت مرکزی بر سر میزان فرمانبری این نیرو از بغداد اختلاف نظر دارند.
نیروی زمینی عراق نیرویی ضدشورش است که تا آبان ۱۳۸۸ دارای ۱۴ لشکر بود و هر لشکر از ۴ تیپ تشکیل یافتهبود. این نیرو را مهمترین عنصر در درگیریهای ضدشورشی توصیف میکنند. تیپهای پیاده سبک دارای سلاحهای کوچک، مسلسل، آرپیجی، لباس ضدگلوله و خودروهای زرهی سبک هستند. تیپهای پیاده مکانیزه مسلح به تانکهای اصلی میدان نبرد تی ۵۴/۵۵ و خودرو جنگی پیادهنظام مدل بیامپی-۱ میباشند. در میانههای سال ۱۳۸۷ مشکلات مربوط به نگهداری و تامین تجهیزات در این نیروها بروز کرد.
آماج نیروی هوایی عراق پشتیبانی از نیروهای زمینی، شناسایی و ترابری یگانها است. دو اسکادران شناسایی از هواپیماهای سبک استفاده میکنند. سه اسکادران بالگرد برای انتقال نیروها و یک اسکادران ترابری از هواپیمای سی-۱۳۰ برای انتقال نیرو، تجهیزات و آماد استفاده میکند. پرسنل این نیرو هماکنون حدود ۳۰۰۰ نفر است. طبق برنامه قرار است تعداد این نیروها تا سال ۱۳۹۷ به ۱۸۰۰۰ نفر و ۵۵۰ پرنده برسد.
نیروی دریایی عراق نیرویی کوچک است و از ۵۰۰۰ افسر و ملوان که از میان آنها ۸۰۰ نفر تفنگدار دریایی هستند تشکیل یافته. آماج این نیروها حفاظت از خط ساحلی و راهآبهای سرزمینی در مقابل نفوذ شورشیان است. همچنین این نیرو موظف به مراقبت از سکوهای نفتی فراساحل عراق است.
روابط خارجی
حیدر عبادی نخستوزیر عراق و جان کری وزیر امور خارجه آمریکا، مورخ ۱۲ آذر ۱۳۹۳
عراق و ایالات متحده در ۲۷ آبان ۱۳۸۷ اقدام به امضای موافقتنامه وضعیت نیروها کردند. این موافقتنامه بخشی از موافقتنامه وسیعتر چارچوب راهبردی تلقی میشود. در بخشی از این موافقتنامه آمدهاست «دولت عراق خواستار آن است» که نیروهای ایالات متحده بهطور موقت در عراق بمانند تا «امنیت و ثبات را حفظ کنند». نیروهای آمریکایی طبق این موافقتنامه هنگامی که در پایگاههای خود نیستند یا به ماموریت رفتهاند تحت حوزه قضایی عراق قرار میگیرند.
عراق در ۲۴ بهمن ۱۳۸۷ رسما ۱۸۶مین به عضویت کنوانسیون بینالمللی منع جنگافزارهای شیمیایی درآمد. این کشور بر اساس مفاد این پیمان، به عنوان عضوی تلقی میشود که میزان سلاحهای شیمیایی خود را اعلام کردهاست. از آن جا که عراق خیلی دیر به این کنوانسیون پیوستهاست، از شمول کشورهایی که در جدول زمانی نابودی سلاحهای شیمیایی قرار دارند خارج است.
روابط ایران و عراق با تشکیل دولت جدید عراق در سال ۱۳۸۴ تا بالاترین حد افزایش پیدا کرد. نخستوزیر نوری المالکی و جلال طالبانی بارها از ایران دیدن کردند تا همکاریهای دوجانبه در تمام زمینهها بین دو کشور افزایش یابد. روابط بعد از مالکی نیز همچنان خوب تلقی میشود.
روابط عراق و ترکیه پرتنش است که دلیل اصلی آن حکومت اقلیم کردستان میباشد. در مهر ۱۳۹۰ پارلمان ترکیه قانونی را تصحیح کرد که طبق آن نیروهای ترکیه میتوانند برای تعقیب شورشیان کرد وارد عراق شوند.
حقوق بشر
روابط بین حکومت عراق و جمعیت کرد این کشور در دهههای گذشته تلخ بودهاست به ویژه آنکه کشتارهای صدام حسین در دهه ۱۹۸۰ ضربات سنگینی به این مردم وارد آورد. پس از قیامهایی که در دهه ۹۰ میلادی در عراق رخ داد بسیاری از کردها از سکونتگاههای خود فرار کردند و سازمان ملل منطقه پرواز ممنوع در شمال عراق تشکیل داد تا از ادامه درگیریها ممانعت به عمل آورد. با این وجود بعد از سقوط رژیم بعث و استقرار نظام جدید پیشرفت زیادی در این روابط ایجاد شد بهطوریکه نخستین رئیسجمهور کرد به نام جلال طالبانی در سال ۱۳۸۴ در عراق به قدرت رسید. همچنین بر اساس ماده ۴ قانون اساسی جدید عراق زبان کردی در کنار زبان عربی یکی از زبانهای رسمی این کشور بهشمار میرود.
حقوق دگرباشان جنسی در عراق محدود ماندهاست. هر چند از این عمل جرمزدایی شده اما همجنسگرایی همچنان در فرهنگ عراق قبیح تلقی میشود. مضروب کردن افراد به دلیل هویت و میل جنسی در این کشور امری غیرعادی نیست و معمولا تحت عنوان دفاع از ناموس خانواده توجیه میشود. افرادی که لباس و مدل موی بارز غربی داشته باشند ممکن است دچار سرنوشت مشابه همجنسگرایان شوند. مقالهای که در وبگاه بیبیسی همراه با مصاحبه با همجنسگرایان و تغییرجنسدادهها در سال ۱۳۸۸ منتشر شد مدعی است دگرباشان جنسی در زمان حکومت صدام حسین با خشونت کمتری مواجه بودند.
تقسیمات کشوری
نقشه تقسیمات کشوری عراق
عراق دارای هجده استان (به عربی: محافظه) (به کردی: پاریزگا) میباشد. هر استان به چند شهرستان (به عربی: قضاء) تقسیم شدهاست. کردستان عراق تنها ناحیه تعریفشده در قانون عراق است که برای خود دولت و ارتش نیمهرسمی به نام پیشمرگه دارد.
بغداد
صلاحالدین
دیاله
واسط
میسان
بصره
ذیقار
مثنی
قادسیه
بابل
کربلا
نجف
انبار
نینوا
دهوک
اربیل
کرکوک
سلیمانیه
در ۲۵ اسفند ۱۳۹۲ مسعود بارزانی بخشنامهای برای تبدیل شهرستان حلبچه به استان ابلاغ کرد.
اقتصاد
بازاری در بغداد، اسفند ۱۳۹۱
صادرات نفت از گذشته نقش اصلی را در اقتصاد عراق بر عهده داشته بهطوریکه ۹۵٪ از درآمد خارجی این کشور را تشکیل میدهد. عدم توسعه در سایر زمینهها باعث بروز بیکاری ۱۸ تا ۳۰ درصدی و درآمد سرانه ۴۰۰۰ دلاری شدهاست. در سال ۲۰۱۱ استخدام تماموقت در بخش عمومی نزدیک به ۶۰ درصد از کل استخدامها را شامل میشد. بخش صادرات نفت شغلهای بسیار کمی برای عراقیها ایجاد کردهاست. در حال حاضر درصد پایینی از خانمها (بالاترین تخمینها در سال ۲۰۱۱ حدود ۲۲٪ بوده) بهطور رسمی کار میکنند.
اقتصاد دستوری عراق پیش از اشغال این کشور توسط آمریکا، هر گونه مالکیت تجاری در عراق توسط خارجیها را ممنوع کردهبود، بسیاری از صنایع بزرگ را به شکل دولتی اداره میکرد و تعرفههای شدیدی بر کالاهای خارجی وارد میساخت. اما بعد از اشغال عراق در سال ۱۳۸۲ حکومت ائتلاف موقت عراق به سرعت دستورهای الزامآوری پیرامون خصوصیسازی اقتصاد عراق و گشایش آن به روی سرمایهگذاران خارجی صادر کرد.
باشگاه پاریس در ۳۰ آبان ۱۳۸۳ قبول کرد تا ۸۰٪ (معادل ۳۳ میلیارد دلار) از بدهی ۴۲ میلیارد دلاری عراق به کشورهای عضو این باشگاه را ببخشد. کل بدهی خارجی عراق در سال ۱۳۸۲ معادل ۱۲۰ میلیارد دلار بود که تا سال ۱۳۸۳ پنج میلیارد دلار دیگر به آن اضافه شده بود.
بانک سیتیگروپ در اسفند ۱۳۸۹ عراق را در زمره کشورهای 3G قرار داد؛ یعنی کشورهایی که پتانسیل رشد اقتصاد جهانی در آینده را دارند و میتوانند سود خوبی به سرمایهگذاران خارجی بدهند.
واحد پول رسمی عراق دینار است. حکومت ائتلاف موقت با کمک شرکت دلارو اسکناس و سکههای جدیدی بر اساس آخرین فنون ضدجعل چاپ و ضرب کرد.
تخمینها حاکی از آن است که چهار سال بعد از حمله به عراق ۲٫۴ میلیون عراقی همچنان آواره بودند و دو میلیون پناهجو خارج از عراق وجود داشتند. چهار میلیون عراقی از امنیت غذایی برخوردار نبوده و یک چهارم کودکان دچار سوءتغذیه بودند. تنها یک سوم کودکان عراقی به آب آشامیدنی سالم دسترسی داشتند.
بنابر پژوهش موسسه توسعه فرامرزی، سازمانهای مردمنهاد بینالمللی برای انجام فعالیت در عراق دچار چالش هستند. آنها کمکهای خود را اغلب به صورت پراکنده، مخفیانه و تحت شرایط ناامن انجام میدهند. تامین مالی به صورت هماهنگشده انجام نمیشود و ظرفیت عملیاتی پایین و اطلاعات ناقص آنها را میآزارد. این سازمانها مورد تهاجم گروههای پیکارجو قرار میگیرند و تا سال ۲۰۱۳، ۹۴ نفر از مددکاران آنها کشته، ۲۴۸ نفر زخمی، ۲۴ نفر دستگیر یا بازداشت و ۸۹ نفر گروگان یا مفقود شدهاند.
صنعت گردشگری در عراق نیز به خاطر وجود برخی اماکن مهم مذهبی شیعیان، نقش قابل توجهی را در اقتصاد عراق برعهده دارد. سازمان حج و زیارت ایران در سال ۲۰۱۲ میلادی، با ذکر آمار گردشگران و زائران ایرانی اعلام کرد که هر ساله بیش از یک میلیون و دویست هزار ایرانی، از طریق مرز زمینی و هوایی به کشور عراق اعزام میشوند.
نفت و انرژی
تانکرهای نفتی در پایانه نفتی بصره
بر اساس برخی تخمینها عراق با داشتن ۱۴۰٫۳ میلیارد بشکه نفت ذخیره در میدانهای نفتی خود پس از ایران در رده پنجم جهان قرار دارد. این اطلاعات بر اساس تخمینهای زلزلهنگاری دوبعدی در سه دهه پیش به دست آمده و احتمال اینکه این کشور میدانهای نفتی بیشتری داشته باشد بسیار زیاد است. تولید نفت این کشور در سال ۱۳۹۱ به ۳٫۴ میلیون بشکه در روز رسید. در عراق تا سال ۱۳۸۹ تنها ۲ هزار حلقه چاه نفت حفر شده بود در حالی که تنها در تکزاس حدود ۱ میلیون چاه حفر شدهاست. این در حالی است که عراق خود یکی از موسسان اوپک بهشمار میرود.
با وجود درآمدهای میلیاردی عراق از محل صادرات نفت خام، این کشور همچنان توان تولید برق برای نیمی از مردم خویش را ندارد. این مسئله بارها موجب اعتراضات مردمی در فصل تابستان شدهاست.
بنابر پژوهشی که در اردیبهشت ۱۳۸۶ در آمریکا انجام شد احتمالا رقمی بین ۱۰۰،۰۰۰ تا ۳۰۰،۰۰۰ بشکه نفت در روز از میزان تولید اعلام شده عراق در طول چهار سال پیش از آن از طریق فساد یا قاچاق به یغما رفتهاست. شبکه الجزیره در سال ۱۳۸۷ گزارشی در مورد اشکالات محاسباتی درباره ۱۳ میلیارد بشکه نفت عراق که تحت مراقبت آمریکاییها بوده ارائه داده و مدعی شد ۲٫۶ میلیارد بشکه از این نفت کلا به حساب نیامده است. برخی گزارشها از کاهش آمار فساد توسط دولت در حوزه نفت حکایت دارند اما همچنان گزارشهای معتبر و قابل اتکایی مبنی بر ارتشای مقامات دولتی منتشر میشوند.
عراق دارای سه پالایشگاه مهم است. پالایشگاه بیجی بزرگترین پالایشگاه عراق است که در حوالی شهر بیجی در استان صلاحالدین واقع شدهاست. دو پالایشگاه دیگر در بغداد و بصره قرار دارند.
زیرساختها
سد حدیثه، دومین سد بزرگ عراق است.
مردم
عراق جمعیتی جوان را در خود جای دادهاست
ترکمنهای عراقی
عراق کشوری است با قومیتهای گوناگون و ساکنان آن را عرب، کرد، لر ترکمن، آشوری، کلدانی، مندایی و صابئین و غیره تشکیل میدهند. کردها در نواحی شمال و شمال شرقی عراق که به کردستان عراق مشهور است زندگی میکنند و از لحاظ فرهنگی. زبانی و طرز پوشش با عربها متفاوتند و لرها در شرق کشور در استانهای واسط، دیاله، میسان سکونت دارند.
لرها در عراق تحت عنوان فیلی که یکی از شعبات قوم لر است شناخته میشوند این لرها از اعقاب والیهای فیلی پشتکوه ایلام هستند که دارای ریشه سادات سامره و از اولاد امامان هستند فریا استارک در سفر خود به بغداد از فیلیها با نام «لرهای پشتکوه» به عنوان «زیباترین سکنه بغداد» یاد کردهاست. هنری فیلد وقتی گروههای قومی مختلف ایران را در اثر کلاسیکش «مردمشناسی ایران» بررسی میکند از ۵۲ نفر از لرهای بغداد استفاده میکند و فصل مبسوطی درباره ایشان مینویسد.
کشور عراق از نظر ساختار اجتماعی فرهنگی به سه حوزه کاملا متفاوت قابل تقسیم است. در حوزه مرکزی عراق اعراب سنی، در شمال کردها و در جنوب شیعیان سکونت دارند و هر کدام از این گروهها دارای شاخصههای فرهنگی و اجتماعی خاص خود هستند. البته در کنار این سه گروه اصلی، هویتهای فرهنگی اجتماعی کوچکتری نظیر ترکمنها، آشوریها و یزیدیها نیز وجود دارند که دارای فرهنگ و عقاید متمایزی میباشند.
شیعیان که اکثریت جمعیت عراق را تشکیل میدهند، بیشتر در مناطق جنوبی و مرکزی عراق سکونت دارند. وجود مقبره امامان شیعی در شهرهای مقدس عراق همچون کربلا و نجف، و همچنین وجود حوزه علمیه نجف و در نتیجه حضور دایمی علمای شیعی در این شهرها باعث تقویت فرهنگ شیعی شدهاست و این امر شیعیان عراق را از نظر فرهنگی به ایرانیان شیعیمذهب نزدیک ساختهاست.
اعراب سنی بخش دیگری از ساختار فرهنگی اجتماعی عراق را تشکیل میدهند. این بخش از ساختار فرهنگی عراق براساس قومیت عربی و مذهب سنی ایجاد شده و به دلیل حاکمیت اقلیت اعراب سنی در طول دهههای گذشته در عراق تقویت شدهاست. گرایشها و عصبیت عربی این بخش از فرهنگ عراق بسیار قدرتمند بوده و پان عربیسم به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی فعال در عراق و حتی جهان عرب در این فرهنگ ریشه داشتهاست. این بخش از ساختار فرهنگی عراق به دلیل حمایتهای نظام سیاسی در پی تسلط بر سایر بخشها و همسانسازی فرهنگی بودهاست.
کردها عموما در مناطق بلند شمالی، درههای مجاور آن و در چهار استان سلیمانیه، اربیل، دهوک و کرکوک (تمیم) زندگی میکنند. به غیر از این مناطق که اکثریت قریب به اتفاق کرد هستند، کردها در مناطق مجاور نیز پراکندهاند و جمعیت انبوهی از آنان تا حدود خانقین هم پخش شدهاند. اصولا پیوند و همبستگی کردها، قبیلهای است.
قبایلی چون هرکی، سورچی و زیباری توانستهاند هنوز پیوستگی بدوی سنتی خود را حفظ کنند.
اکثر کردها سنی مذهب هستند و تنها بخشی از آنها تحت عنوان کردهای فیلی، که در اطراف خانقین سکونت دارند، شیعی مذهب هستند.
پس از جنگ کویت و عراق و وضع ممنوعیت پرواز عراق به بالای خط ۲۳ درجه در سال ۱۹۹۱ کردهای عراق عملا توانستند حکومت خود را تاسیس نمایند و با حل اختلافات گروهی و قیام علیه حکومت بعث حکومت منطقه را به عهده گرفتند که کردها این خیزش را «راپهرین» مینامند. پس از ده سال و با حمله مجدد آمریکا به عراق در شمال و شمال شرقی عراق که به کردستان عراق معروف است کردها حکومت خود مختار در جمهوری فدرال عراق بهطور رسمی تشکیل دادند. در سال ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ نیز ریاست جمهوری و وزارت امور خارجه عراق توسط کردها اداره میگردد.
زبان
نقشه قومی-مذهبی عراق
عربی و کردی زبانهای رسمی عراق هستند. میزان باسوادی بین ۶۰٪ تا ۷۰٪ است. علاوه بر این دو زبانهای دیگری نیز در این کشور گویشورانی دارند:
ترکی آذربایجانی (ترکمنهای عراق): ۶۰۰ هزار نفر (۱۹۸۲) (شهر کرکوک، اربیل، رواندوز، از جنوب شرق کرکوک تا مقدادیه، خانقین، مندلی و ناحیه موصل)
فارسی: ۲۲۷ هزار نفر (۱۹۹۴)
لری فیلی: ۱۲۰ هزار نفر (۱۹۷۴) (جلولاء وخانقین و مندلی، بدره، جصان، کوت، النعمانیه، العزیزیه و شماری از روستاهای استان میسان و شرق استان دیالی).
کلدانی نو (از زبانهای آرامی): ۱۱۰ هزار نفر (۱۹۹۴) (موصل، بغداد، بصره، جنوب شرقی کردستان)
ارمنی: حدود ۶۰ هزار
آشوری (از زبانهای آرامی): ۳۰ هزار نفر (۱۹۹۴) (شمال عراق، بغداد، بصره، کرکوک، اربیل)
دوماری (زبان کولیها) (از زبانهای هندوآریائی): ۲۲،۹۰۰ هزار نفر (۲۰۰۰)
گورانی (از شاخه شمال غربی زبانهای کردی): ۲۱ هزار نفر (۲۰۰۰) (نزدیکی حلبچه، شرق سلیمانیه، پراکنده از موصل تا خانقین)
باجلانی (از شاخه شمال غربی زبانهای کردی): ۲۰ هزار نفر (۱۹۷۶) (شمال خانقین، استان موصل، نواحی کردنشین)
سارلی (از شاخه شمال غربی زبانهای کردی): کمتر از ۲۰ هزار نفر (۱۹۹۵) (شمال موصل، استان کرکوک)
آیداغی (چرکسی) (از زبانهای قفقازی): ۱۹ هزار نفر (۱۹۹۳)
شبک (از شاخه شمال غربی زبانهای کردی): ۱۰ تا ۲۰ هزار نفر (۱۹۸۹) (شمال موصل)
کوی سنجق (از زبانهای کردی): ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ نفر (۱۹۹۵) (کوی سنجق، شمال عراق)
مذهب
اسلام شیعه، اسلام سنی، آئین ایزدی، مسیحی، یهودی.
فهرست شهرهای عراق
خلافت عباسی
کردستان عراق
حزب بعث عراق
جنگ ایران و عراق
ایرانیان عراق | [
"تکبیر",
"سرود ملی عراق",
"بغداد",
"عربي",
"کردی",
"جمهوری",
"رئیسجمهور",
"نخستوزیر",
"مجلس عراق",
"فواد معصوم",
"حیدر العبادی",
"سلیم جبوری",
"۱ اکتبر",
"۱۹۱۹ (میلادی)",
"۳ اکتبر",
"۱۹۳۲ (میلادی)",
"۲۰۱۷ (میلادی)",
"دینار عراق",
"پایتخت",
"منطقه خودگردان کردستان",
"اربیل",
"ای رقیب",
"خاورمیانه",
"آسیا",
"عربستان سعودی",
"کویت",
"اردن",
"سوریه",
"ایران",
"ترکیه",
"خلیج فارس",
"دجله",
"فرات",
"رود کارون",
"اروندرود",
"فهرست کشورها و مناطق بر پایه پهناوری",
"کردستان عراق",
"نفت",
"اطلاعاتنامه جهان",
"مردم عرب",
"مردم کرد",
"ترکمنهای عراق",
"آشوریان",
"شیعه",
"سنی",
"مسیحی",
"امام شیعه",
"نجف",
"کربلا (شهر)",
"کاظمین",
"سامرا",
"سومر",
"اکد",
"آشور",
"پیش از میلاد",
"هخامنشیان",
"سلوکیان",
"اشکانیان",
"ساسانیان",
"امپراتوری روم",
"امویان",
"عباسیان",
"خلافت اسلامی",
"شام (سرزمین)",
"جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی",
"گای لسترنج",
"بنگاه ترجمه و نشر کتاب",
"هجری خورشیدی",
"عثمانی",
"بریتانیا",
"جامعه ملل",
"۱۹۲۰ (میلادی)",
"امپراتوری عثمانی",
"معاهده سور",
"پادشاهی متحد بریتانیا",
"۱۹۲۱ (میلادی)",
"پادشاهی عراق",
"۱۹۵۸ (میلادی)",
"۱۹۶۸ (میلادی)",
"۲۰۰۳ (میلادی)",
"حزب بعث (جناح عراق)",
"ایالات متحده",
"صدام حسین",
"انتخابات مجلس عراق (دسامبر ۲۰۰۵)",
"۲۰۱۱ (میلادی)",
"جنگ داخلی سوریه",
"شووینیستی",
"سده ۶ (میلادی)",
"اوروک",
"اکدی",
"اور",
"سومریان",
"عراق عجم",
"رشتهکوه حمرین",
"صحرای عرب",
"دیواره",
"جزیره (میانرودان)",
"زبان پارسی میانه",
"اراک",
"نئاندرتال",
"غار شانهدر",
"عصر نوسنگی",
"آسیای صغیر",
"نژاد قفقازی",
"آناتولی",
"قلعه جرمو",
"فرهنگ حلف",
"دوره عبید",
"هماتیت",
"شمش",
"سیپار",
"دوره اوروک",
"تصویرنگاشت",
"مهر استوانهای",
"گهواره تمدن",
"تمدن سومر",
"حوزه رودی دجله و فرات",
"مسسنگی",
"هزاره چهارم (پیش از میلاد)",
"خط میخی",
"چرخ",
"دولتشهر",
"ریاضیات",
"اخترشناسی",
"اختربینی",
"پزشکی",
"دین سازمانیافته",
"زبان تکخانواده",
"زبانهای سامی",
"زبانهای هندواروپایی",
"زبانهای آفروآسیایی",
"اریدو",
"بادتیبیرا",
"لارسا",
"شوروپاک",
"کیش (سومر)",
"نیپور",
"لاگاش",
"گیرسو",
"اوما",
"خمازی",
"آداب (سومر)",
"ماری (شهر)",
"ایسن",
"کوثا",
"دیر (سومر)",
"اکشاک",
"اربلا",
"آراپخا",
"کرکوک",
"سده ۲۵ (پیش از میلاد)",
"سده ۲۶ (پیش از میلاد)",
"ایاناتوم",
"لوگال زاگیسی",
"مدیترانه",
"حماسه گیلگمش",
"توفان بزرگ",
"۳۰۰۰ (پیش از میلاد)",
"سامی",
"زبانهای سامی شرقی",
"زبان اکدی",
"سده ۲۹ (پیش از میلاد)",
"هزاره ۳ (پیش از میلاد)",
"چندزبانه",
"ناحیه همگرایی زبانی",
"تمدن بابل",
"سده ۲۴ (پیش از میلاد)",
"اکالاتوم",
"امپراتوری اکد",
"سارگن بزرگ",
"گوتیها",
"ایلام (تمدن)",
"شوش",
"توروکو",
"ایران باستان",
"هوریها",
"زبان لووی",
"حتیان",
"اموریها",
"ابلا",
"تاریخ سوریه",
"سده ۲۲ (پیش از میلاد)",
"سلسله سوم اور",
"شولگی",
"۲۰۰۴ (پیش از میلاد)",
"سده ۲۱ (پیش از میلاد)",
"پوزورآشور یکم",
"سارگون یکم",
"ایلوشوما",
"اریشوم یکم",
"اشنونا",
"سده ۲۰ (پیش از میلاد)",
"زبانهای کنعانی",
"زبانهای سامی شمال غربی",
"میانرودان",
"۱۸۹۴ (پیش از میلاد)",
"بابل (دولتشهر)",
"شمش (ایزد)",
"قانون حمورابی",
"۱۷۹۲ (پیش از میلاد)",
"حمورابی",
"ایشمهداگان",
"امپراتوری بابل",
"هیتیها",
"۱۵۹۵ (پیش از میلاد)",
"کاسیان",
"کوههای زاگرس",
"۱۳۸۰ (پیش از میلاد)",
"امپراتوری آشور میانه",
"آشوراوبالیت یکم",
"امپراتوری مصر",
"ایلام",
"فریگیه",
"کنعان",
"فنیقیه",
"کیلیکیه",
"دیلمون",
"آرامیها",
"قفقاز",
"بحرین",
"۱۲۳۵ (پیش از میلاد)",
"توکولتی نینورتای یکم",
"فروپاشی عصر برنز",
"زبانهای سامی غربی",
"سده ۱۱ (پیش از میلاد)",
"سوتانیها",
"شام",
"سده ۱۰ (پیش از میلاد)",
"سده ۹ (پیش از میلاد)",
"کلدانیها",
"امپراتوری آشوری نو",
"آداد-نراری دوم",
"آشور-ناصیر-پال یکم",
"شلمنسر سوم",
"سمیرامیس",
"تیگلات-پیلسر سوم",
"سارگون دوم",
"سناخریب",
"اسرحدون",
"آشور بانیپال",
"پارس",
"پارت",
"قبرس",
"انطاکیه",
"مصر",
"نوبه",
"شبهجزیره عربستان",
"زبانهای آرامی شرقی",
"زبان میانجی",
"بابلیها",
"مادها",
"پارسها",
"پارتها",
"سکاها",
"کیمریها",
"۶۰۵ (پیش از میلاد)",
"امپراتوری بابل نو",
"اسرائیل",
"یهودیه",
"بخت نصر",
"اموری",
"۵۵۶ (پیش از میلاد)",
"نبونعید",
"بلشاصر",
"کوروش بزرگ",
"سده ۶ (پیش از میلاد)",
"سرزمین پارس",
"نبرد اوپیس",
"امپراتوری هخامنشیان",
"زبان آرامی",
"سده ۴ (پیش از میلاد)",
"اسکندر کبیر",
"عصر هلنیستی",
"زبان یونانی",
"جهان یونانی رومی",
"مهرداد یکم",
"رومیان",
"سوریه (استان روم)",
"جنگهای اشکانیان و رومیها",
"مسیحیت",
"سده ۱ (میلادی)",
"سده ۳ (میلادی)",
"مسیحیت سریانی",
"کلیسای نستوری",
"ادبیات سریانی",
"آدیابن",
"آشور (سرزمین)",
"اسروئن",
"هترا",
"ارتش روم",
"دیوار هادریان",
"بریتانیای باستان",
"اردشیر یکم",
"امپراتوری اشکانی",
"۲۲۴ (میلادی)",
"دهه ۲۴۰ (میلادی)",
"دهه ۲۵۰ (میلادی)",
"امپراتوری ساسانیان",
"امپراتوری روم شرقی",
"حمله اعراب به ایران",
"سده ۷ (میلادی)",
"اسلام",
"کردها",
"علی",
"پیامبر اسلام",
"خلیفه",
"خلفای راشدین",
"کوفه",
"خلفای اموی",
"دمشق",
"خلافت قرطبه",
"خلفای عباسی",
"سده ۸ (میلادی)",
"جهان اسلام",
"چندگانگی فرهنگی",
"قرون وسطی",
"دوران طلایی اسلام",
"مغولها",
"سده ۱۳ (میلادی)",
"هولاکوخان",
"۱۲۵۷ (میلادی)",
"مستعصم",
"سقوط بغداد (۱۲۵۸)",
"۱۲۵۸ میلادی",
"بیتالحکمه",
"آبیاری",
"شوری خاک",
"سده ۱۴ (میلادی)",
"مرگ سیاه",
"خاور میانه",
"۱۴۰۱ (میلادی)",
"تیمور لنگ",
"سده ۱۵ (میلادی)",
"ترکمانان قراقویونلو",
"۱۴۶۶ (میلادی)",
"ترکمانان آققویونلو",
"سده ۱۶ (میلادی)",
"ایالت بغداد",
"۱۹۱۸ (میلادی)",
"۱۵۳۳ (میلادی)",
"دودمان صفوی",
"۱۵۰۸ (میلادی)",
"۱۶۳۸ (میلادی)",
"۱۶۲۲ (میلادی)",
"سده ۱۷ (میلادی)",
"بادیهنشینان عرب",
"نجد",
"۱۸۳۱ (میلادی)",
"۱۷۴۷ (میلادی)",
"دودمان مملوک عراق",
"مردم گرجی",
"ینیچری",
"۸۰۰ (میلادی)",
"سده ۲۰ (میلادی)",
"جنگ جهانی اول",
"آلمان",
"قدرتهای مرکز",
"عملیات میانرودان",
"محاصره کوت",
"۱۹۱۶ (میلادی)",
"۱۹۱۵ (میلادی)",
"فرانسه",
"موافقتنامه سایکس–پیکو",
"غرب آسیا",
"۲۰ آبان",
"۱۱ نوامبر",
"قیمومت",
"ایالت عراق",
"فیصل یکم",
"سلسله هاشمی",
"گرترود بل",
"اهل سنت عراق",
"توماس ادوارد لورنس",
"روزنامه تایمز",
"آرنولد ویلسون",
"سر پرسی کاکس",
"بردهداری",
"دهه ۱۹۲۰ (میلادی)",
"مزدوران آشوری عراق",
"غازی اول",
"۱۹۳۳ (میلادی)",
"۱۹۳۹ (میلادی)",
"فیصل دوم",
"نایبالسلطنه",
"عبداله هاشمی",
"رشید عالی گیلانی",
"مربع طلایی",
"۱۲ فروردین",
"۱ آوریل",
"۱۹۴۱ (میلادی)",
"کشورهای محور",
"جنگ عراق و بریتانیا",
"۱۲ اردیبهشت",
"۲ مه",
"۱۰ خرداد",
"۳۱ مه",
"اشغال نظامی",
"۴ آبان",
"۲۶ اکتبر",
"۱۹۴۷ (میلادی)",
"۱۹۵۴ (میلادی)",
"نوری سعید",
"۱۹۳۰ (میلادی)",
"عبدالسلام عارف",
"کودتای ضدسلطنتی عراق",
"عبدالکریم قاسم",
"انقلاب رمضان",
"۱۹۶۶ (میلادی)",
"عبدالرحمان عارف",
"حزب بعث - منطقه عراق",
"احمد حسن البکر",
"رئیسجمهور عراق",
"شورای فرماندهی انقلاب عراق",
"انقلاب اسلامی ایران",
"سکولاریسم",
"آیتالله خمینی",
"دودمان پهلوی",
"جنگ ایران و عراق",
"۱۳۶۷ (خورشیدی)",
"سازمان ملل",
"بمب شیمیایی",
"عملیات انفال",
"خیزش شعبانیه",
"استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی",
"آمریکا",
"انگلستان",
"قطعنامه ۶۸۸ شورای امنیت",
"سلاح بیولوژیکی",
"Middle East Review of International Affairs",
"مادلین آلبرایت",
"برنامه نفت در برابر غذا",
"۱۹۹۸ (میلادی)",
"دهه ۱۹۹۰ (میلادی)",
"بمباران عراق (دسامبر ۱۹۹۸)",
"جرج دبلیو بوش",
"حملات ۱۱ سپتامبر",
"کنگره ایالات متحده آمریکا",
"طرح مشترک مجوز استفاده از نیروهای مسلح علیه عراق",
"قطعنامه ۱۴۴۱ شورای امنیت",
"جنگ عراق",
"۳ مرداد",
"تکریت",
"۲۰ مارس",
"برنامه سلاحهای کشتار جمعی عراق",
"قطعنامه ۶۸۷ شورای امنیت",
"سازمان اطلاعات آمریکا",
"گزارش دولفر",
"Guardian Media Group",
"guardian.co.uk",
"حکومت ائتلاف موقت عراق",
"پل برمر",
"بعثزدایی",
"دستور ۲ نیروی ائتلاف موقت",
"جهاد",
"جماعت توحید و جهاد",
"ابومصعب الزرقاوی",
"سازمان عفو بینالملل",
"خبرگزاری آسوشیتدپرس",
"شکنجه و آزار زندانیان ابوغریب",
"جیش المهدی",
"مقتدی صدر",
"دولت موقت عراق",
"نبرد اول فلوجه",
"نبرد دوم فلوجه",
"القاعده عراق",
"انتخابات پارلمانی عراق، ژانویه ۲۰۰۵",
"قانون اساسی عراق",
"کشتار حدیثه",
"جنایت علیه بشریت",
"اعدام صدام حسین",
"بلومبرگ ال. پی.",
"گروه مطالعه عراق",
"فاکس نیوز",
"دانمارک",
"الجزیره (شبکه خبری)",
"۲۰۰۸ (میلادی)",
"۹ تیر",
"۱۰ دی",
"۲۷ آذر",
"وزارت کشور عراق",
"بهار عربی",
"ائتلاف میهنی عراق",
"صدای آمریکا",
"دولت اسلامی عراق و شام",
"فلوجه",
"موصل",
"نوری المالکی",
"۲۰ مرداد",
"۲۲ مرداد",
"۲۳ مرداد",
"۱۸ آبان",
"مدار ۲۹ درجه شمالی",
"مدار ۳۸ درجه شمالی",
"نصفالنهار ۳۹ درجه شرقی",
"نصفالنهار ۴۹ درجه شرقی",
"کالیفرنیا",
"پاراگوئه",
"لای",
"دلتای رود",
"شیخا دار",
"پیرانشهر",
"شط العرب",
"دهه ۱۳۷۰",
"دولت فدرال عراق",
"فدراسیون",
"دموکراسی نیابتی",
"نظام پارلمانی",
"جمهوری اسلامی",
"قوه مجریه",
"قوه مقننه",
"قوه قضاییه",
"ائتلاف ملی عراق",
"ائتلاف دولت قانون",
"ایاد علاوی",
"لیست کردستان",
"حزب دموکرات کردستان",
"مسعود بارزانی",
"اتحادیه میهنی کردستان",
"جلال طالبانی",
"شاخص شکنندگی کشورها",
"فؤاد معصوم",
"منطقه پرواز ممنوع",
"منطقه خودمختار",
"۲۴ آذر",
"گروه قومیتی",
"احوال شخصیه",
"چندهمسری",
"قانون مدنی",
"فقه اسلامی",
"فقه جعفری",
"قانون مجازات در عراق",
"وزارت دفاع عراق",
"نیروی عملیاتهای ویژه عراق",
"دفتر مقابله با تروریسم عراق",
"نیروی زمینی عراق",
"نیروی هوایی عراق",
"نیروی دریایی عراق",
"پیشمرگه",
"حکومت اقلیم کردستان",
"آرپیجی",
"لباس ضدگلوله",
"تانک اصلی میدان نبرد",
"تی ۵۴/۵۵",
"خودرو جنگی پیادهنظام",
"بیامپی-۱",
"بالگرد",
"سی-۱۳۰",
"تفنگدار دریایی",
"جان کری",
"روابط عراق و ایالات متحده آمریکا",
"۲۷ آبان",
"موافقتنامه وضعیت نیروها",
"موافقتنامه وضعیت نیروهای آمریکا و عراق",
"۲۴ بهمن",
"کنوانسیون بینالمللی منع جنگافزارهای شیمیایی",
"روابط ایران و عراق",
"روابط عراق و ترکیه",
"منطقه پرواز ممنوع عراق",
"زبان کردی",
"دگرباشی جنسی",
"همجنسگرایی",
"واشینگتن پست",
"قتل ناموسی",
"استان بغداد",
"استان صلاحالدین",
"استان دیاله",
"استان واسط",
"استان میسان",
"استان بصره",
"استان ذیقار",
"استان مثنی",
"استان قادسیه",
"استان بابل",
"استان کربلا",
"استان نجف",
"استان انبار",
"استان نینوا",
"استان دهوک",
"استان اربیل",
"استان کرکوک",
"استان سلیمانیه",
"۲۵ اسفند",
"استان حلبچه",
"اقتصاد دستوری",
"تعرفه",
"خصوصیسازی",
"سرمایهگذاری خارجی",
"باشگاه پاریس",
"۳۰ آبان",
"سیتیگروپ",
"کشورهای 3G",
"حکومت ائتلاف موقت",
"دلارو",
"Coalition Provisional Authority",
"مؤسسه توسعه فرامرزی",
"سازمانهای مردمنهاد بینالمللی",
"گردشگری در عراق",
"سازمان حج و زیارت",
"تکزاس",
"اوپک",
"شبکه الجزیره",
"پالایشگاه",
"پالایشگاه بیجی",
"بیجی",
"سد حدیثه",
"مردم لر",
"آشوریهای عراق",
"کلدانی",
"مندایی",
"صابئین",
"فرهنگ",
"زبان",
"لرها",
"فیلی",
"لر",
"فریا استارک",
"مردم فیلی",
"هنری فیلد",
"حکومت خود مختار",
"جمهوری فدرال عراق",
"عربی",
"زبان ترکی آذربایجانی",
"رواندوز",
"مقدادیه",
"خانقین",
"مندلی",
"فارسی",
"کلدانی نو",
"بصره",
"زبان ارمنی",
"زبان آشوری",
"دوماری",
"زبانهای هندوآریائی",
"گورانی",
"زبانهای کردی",
"حلبچه",
"باجلانی",
"سارلی",
"آیداغی",
"زبانهای قفقازی",
"شبک",
"کوی سنجق",
"اسلام شیعه",
"اسلام سنی",
"آئین ایزدی",
"یهودی",
"حرم کاظمین",
"حسین بن علی",
"کربلا",
"عباس بن علی",
"دروازه ایشتار",
"مسجدجامع امام اعظم",
"اعظمیه",
"علی بن ابیطالب",
"مستنصریه",
"شناشیل",
"حضر",
"فهرست شهرهای عراق",
"خلافت عباسی",
"حزب بعث عراق",
"ایرانیان عراق",
"زبان انگلیسی",
"نمای کلی عراق"
] | [
"عراق",
"اتحادیه عرب",
"ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۳۲ (میلادی)",
"جمهوریهای فدرال",
"شام (سرزمین)",
"کشورها و سرزمینهای عربیزبان",
"کشورهای آسیای غربی",
"کشورهای آسیایی",
"کشورهای اسلامی",
"کشورهای خاور نزدیک",
"کشورهای خاورمیانه",
"کشورهای عضو اتحادیه عرب",
"کشورهای عضو اوپک",
"کشورهای عضو سازمان ملل متحد",
"کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی"
] |
259 | دل ایرانشهر | 0 | 49 | 0 | [
"دل ايرانشهر",
"آسورستان",
"دل ایرانشهر",
"دل ایران شهر",
"دل ايران شهر"
] | false | 17 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | دل ایرانشهر یا آسورستان نام سرزمین کنونی عراق در دوران ساسانیان بود.
دل ایرانشهر در آن زمان به یازده استان و شصت تسوگ (شهرستان) بخش میشد.
نام یازده استان آن به ترتیب از جنوب به شمال عبارت بود از:
شادبهمن (در منطقه بسراه (بصره))
بهقباد پایین
بهقباد میانه
بهقباد بالا
بازیگانخسرو (در منطقه بدره کنونی نزدیک مرز ایران امروزی)
شادقباد (به مرکزیت تیسفون (جنوب بغداد کنونی)
بهدیوماسپان (انبار کنونی)
شادهرمز
اردشیر بابکان
شادپیروز (در منطقه کردستان عراق)
استان بالا
نامهای برخی از شهرهای دل ایرانشهر و نامهای امروزی آنها
بغداد: بغداد (بغداد نامی پارسی است به معنی بغ (خدا) داد، داده و بخشیده ایزد.
سلمان پاک: اسپانبر (در حومه کلانشهر تیسفون)
حدیثه: نوگرد
عمادیه: آشب
فلوجه: انبار
نام بخش فلوجه-کاظمین: پیروزشاپور،
کوفه: شهر سورستان
موصل: بوذاردشیر
مقدادیه: شهربان
بصره: بسراه، وهشیت آباذ اردشیر (بهشت آباد)
ابله: بهمناردشیر، (بهمنشیر)
ابله در حومه بسراه (بصره) بودهاست.
استانها و شهرستانهای میانرودان ساسانی
به گزارش المسالک و الممالک و ویرایش محمدی ملایری استانها و شهرستانها (تسوگها)ی میانرودان در زمان ساسانیان بدینگونه بودند:
استان شادپیروز یا خوره حلوان دارای پنج تسوگ از جمله فیروزقباد تسوگ کوهستان تسوگ اربل تسوگ تامرا تسوگ دوخانه (خانقین).
استان شاذقباد دارای هفت تسوگ از جمله بزرگشاپور تسوگ شهر بوق تسوگ کلواذی تسوگ گازر تسوگ شهر آبان تسوگ کهنشهر تسوگ راذان بالا تسوگ راذان پائین.
استان شادهرمز دارای هشت تسوگ از جمله رستمگواذ تسوگ مهرورد تسوگ سلسل تسوگ جلولا و جللتا تسوگ ذیبین تسوگ بند نیکان تسوگ برازرود تسوگ دستگرد.
استان بازیگانخسرو (ارندین کرد) دارای ۵ تسوگ از جمله جوروان بالا، جوروان میانه، جوروان پائین، تسوگ بادرایا تسوگ باکسایا.
استان شادشاپور یا کشتگر دارای چهار تسوگ زندورد تسوگ بزیون تسوگ استان تسوگ جوازر.
مرکز این استان شهر خسروشاپور بوده.
استان شادبهمن و آن خوره دجله دارای ۴ تسوگ از جمله بهمناردشیر، میشان (ملوی)، دشت میشان، ابله، ابرقباد.
استان اردشیر بابکان دارای ۵ تسوگ از جمله بهاردشیر تسوگ رومکان تسوگ کوثا تسوگ درقیت تسوگ نهر گویر.
استان بهدیوماسپان (زوابی) دارای ۳ تسوگ زاب بالا، زاب میانی و زاب پائین.
استان بهقباد بالا دارای ۶ تسوگ از جمله بابل تسوگ خطرنیه تسوگ فلوجه پائین تسوگ فلوجه بالا تسوگ نهرین تسوگ عین التمر.
استان بهقباد میانی دارای ۴ طسوج: الجبه والبداه تسوگ سورا وبربیسما تسوگ باروسما تسوگ نهر الملک.
استان بهقباد پائین دارای ۵ طسوج: بادقلی و تسوگ السیلحین وتسوگ نستر وتسوگ روذمستان تسوگ هرمزجرد | [
"آسورستان",
"ساسانیان",
"تسوگ",
"شادبهمن",
"بهقباد پایین",
"بهقباد بالا",
"بازیگانخسرو",
"بدره",
"شادقباد",
"بهدیوماسپان",
"شادهرمز",
"اردشیر بابکان (استان)",
"شادپیروز",
"کردستان عراق",
"استان بالا",
"بغداد",
"سلمان پاک",
"اَسپانَبر",
"حدیثه",
"نوگرد",
"عمادیه",
"آشب",
"فلوجه",
"پیروزشاپور،",
"کوفه",
"موصل",
"مقدادیه",
"بصره",
"بسراه",
"بهمناردشیر",
"بهمنشیر",
"ابله",
"المسالک و الممالک"
] | [
"استانهای شاهنشاهی ساسانی"
] |
262 | هوانوردی | 0 | 149 | 0 | [
"هوانوردي"
] | false | 131 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | هوانوردی یا جابجایی هوایی به فعالیتهای مرتبط با پرواز مکانیکی و صنعت هواگردسازی اطلاق میگردد. هواگردها به چند گونه بال ثابت (هواپیما) و بال گردنده (بالگرد) و نیز سبکتر از هوا مانند بالن و کشتیهای هوایی تقسیم میشوند.
هوانوردی را میتوان بطور عمده به سه دسته بخش کرد:
نخستین پرواز موتوری جسم سنگینتر از هوا، ۱۷ دسامبر ۱۹۰۳.
هوانوردی غیرنظامی
ترابری هوایی
هوانوردی بازرگانی از سوی شرکتهای هواپیمایی مانند ماهان، ایران ایر، هواپیمایی آسمان، آریانا، تاجیک ایر، لوفتهانزا و دیگر شرکتها به منظور حمل مسافر انجام میشود.
هوانوردی عمومی
به همه گونههای هوانوردی بجز ترابری هوایی و هوانوردی نظامی برپایه جدول زمانی (شرکتهای هواپیمایی) اطلاق میشود. این گونه هوانوردی هواگردهای شخصی، خدمات چارتر، امدادی و تفریحی هواگردهای از آن شرکتهای بازرگانی و بسیاری گونههای دیگر هوانوردی غیر ترابری را شامل میشود.
هوانوردی نظامی
هوانوردی نظامی دربرگیرنده فعالیتهای رزمی و نیز ماموریتهای پروازی که برای پشتیبانی نظامی انجام میشوند میباشد.
هواگرد
شرکتهای هواپیمایی
فرودگاه
امنیت هوایی
مراقبت پرواز
سامانه هوانوردی
تاریخ هوانوردی
مهندسی هوافضا
ناوگان هوایی
پرواز
شبیهساز پرواز
موتور جت
رانش
پیشرانش
پسار
برآر
رادار | [
"پرواز",
"هواگرد",
"هواپیما",
"بالگرد",
"بالن",
"کشتی هوایی",
"شرکت هواپیمایی",
"ایران ایر",
"هواپیمایی آسمان",
"آریانا",
"تاجیک ایر",
"لوفتهانزا",
"چارتر",
"شرکتهای هواپیمایی",
"فرودگاه",
"امنیت هوایی",
"مراقبت پرواز",
"سامانه هوانوردی",
"تاریخ هوانوردی",
"مهندسی هوافضا",
"ناوگان هوایی",
"شبیهساز پرواز",
"موتور جت",
"رانش",
"پیشرانش",
"پسار",
"برآر",
"رادار"
] | [
"هوانوردی"
] |
263 | هواگرد | 0 | 2,296 | 0 | [] | false | 2,244 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | هواگردهای آزمایشی ناسا
هواگرد به هر وسیلهای گفته میشود که توان پرواز در جو را داشته باشد.
با این تعریف انواع وسائل پرنده مانند بالن و بادپر و بالگرد و حتی فضاپیما را میتوان هواگرد نامید.
هواگرد، ماشینی است که میتواند با کمک هوا پرواز کند. این ماشین، برای غلبه بر نیروی جاذبه از نیروی ایستا یا نیروی پویای یک ماهیواره استفاده مینماید؛ و در اندک مواردی، از نیروی موتورهای جت استفاده میشود.
به فعالیتهای انسان پیرامون هواگرد، اصطلاحا هوانوردی گفته میشود. هواگردها میتوانند بوسیله خلبان، کنترل از راه دور یا سیستمهای خودکار هدایت شوند. هواگردها را میتواند بر حسب معیارهای متفاوتی دستهبندی نمود، از قبیل نوع پرواز، نوع نیرو، کارکرد و سایر موارد.
از نظر نحوه شناور شدن در هوا هواگردها را به دو دسته بزرگ میتوان بخش کرد: هواگردهای سنگینتر از هوا و هواگردهای سبکتر از هوا.
میل می-۸، پراستفادهترین بالگرد در تاریخ است.
وودو، نوع بازنگری شده پی ۵۱ موستانگ، در مسابقه هوانوردی رینو در سال ۲۰۱۴ پرواز میکند.
تاریخچه
طرحها و داستانهای پرواز به سدههای دور بر میگردد؛ با این حال، نخستین فعالیتهای روشمند و مطمئن، به بالونهای هوای گرم و قرن هجدهم بر میگردد. همچنین در خلال جنگهای جهانی، این صنعت با پیشرفتهای قابل ملاحظهای همراه گردید. بطور کلی، تاریخ هوانوردی را میتوان در طول پنج عصر دستهبندی کرد:
پیشگامان پرواز، از تجربههای اولیه تا ۱۹۱۴؛
جنگ جهانی اول، ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸؛
هوانوردی در فواصل بین دو جنگ جهانی، ۱۹۱۸ تا ۱۹۳۹؛
جنگ جهانی دوم، ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵؛
عصر پس از جنگ، که عصر جت نیز خوانده میشود، از ۱۹۴۵ تا امروز.
انواع پرواز
سبکتر از هوا- پرواز ایستا
انواع بالن و هواناوهائی مانند زپلین در این دسته قرار دارند. در پروازهای ایستا از نیروی شناوری به منظور جاری شدن در هوا مانند جاری شدن کشتیها در آب استفاده میشود. در این نوع از پرواز، از یک یا چند کیسه هوا یا چادرهای بزرگ مملو از گازهای با تراکم نسبتا پایین مانند هلیوم، هیدروژن، یا هوای گرم، به سبب تراکم کمتری نسبت به هوای محیط، استفاده میشود. با دمیده شدن این گازها به سازه هواگرد، پرواز صورت میگیرد.
بالونهای هوای گرم، نخستین بار در چین باستان در ۳ سده پیش از میلاد ابداع شدند و اساسا در جشنهای سنتی استفاده می-شدند. علاوه بر آن، پیشینه استفاده از بادبادکهای اولیه، که آن نیز برای نخستین بار در چین باستان ابداع شد، به بیش از دو هزار سال قبل بازمیگردد.
سنگینتر از هوا- پرواز پویا
هواپیماهای متداول (یا هواپیماهای دارای بال ثابت) و هلیکوپتر و هواسرها در این دسته جای دارند. هواگردهای سنگینتر از هوا، از قبیل هواپیماها، بوسیله خارج شدن هوا یا گاز (بر اساس قوانین نیوتون) به حرکت در می-آیند. اصطلاح آیرودین، اشاره به حرکت پویا بوسیله نیروی هوا دارد. دو روش برای پرواز پویا وجود دارد: حرکت آیرودینامیک، و حرکت قدرتی.
حرکت آیرودینامیک، بوسیله بالها در هواگردهای ثابت بال صورت میگیرد و به پرواز افقی میانجامد. در مقابل، حرکت قدرتی هواگرد را بطور عمودی به حرکت درمیآورد. هواگردهای با پرواز عمودی، از قبیل هاریر جامپ جت و اف- ۳۵بی بصورت عمودی بوسیله حرکت قدرتی پرواز خود را شروع کرده و خاتمه میدهند.
هواگرد ثابت بال
نمونه اولیه هواگرد ثابت بال، بادبادکها بودند. یک هواگرد ثابت بال گرچه به سرعت برای پرواز نیاز دارد، اما این در واقع وزش باد است که به آن امکان پرواز میدهد. بادبادکها به عنوان نمونههای اولیه از تجربه پرواز، حدود ۵۰۰ سال قبل از میلاد در چین ابداع شدند. تحقیق آیرودینامیکی بسیار موجب شد تا بشر از آن نمونههای اولیه به تونل-های باد و هواگردهای مبتنی بر الگوسازیهای رایانهها دست یابد.
نخستین نمونه از هواگردهای سنگینتر از هوا و قابل کنترل، بادپرها بودند. بادرپر طراحی شده بوسیله سایلی، نخستین تلاش در پرواز موفقیتآمیز و قابل کنترل بشر بود.
هواگردهای ثابت-بال معمولا از موتورهای درونسوز و پیشرانه یا جت برای پدیدآوردن نیروی پیشرانش بهره میگیرند. این نیروی پیشرانش هواگرد را در میان هوا به جلو هل میدهد. جابجایی هوا بر روی بالها نیروی برآر پدیدمیآورد که همین نیروست که مایه پرواز هواگرد میشود.
استثناءهایی هم هست مانند بادرپر (گلایدر) که موتور ندارد و پیشرانش اش را از نیروی گرانش زمین میگیرد.
بدین معنی که یک بادپر برای حفظ سرعت رو به جلوی خود بایستی همواره نسبت به هوا رو به پایین بیاید (این لزوما به معنی فروآمدن نسبت به زمین نیست).
یک ایرباس A380، بزرگترین هواپیمای مسافری جهان، در حال پرواز در سال ۲۰۰۷
هواگرد با بال متحرک
یک هواچرخ
بالگردها و هواچرخها برای پدیدآوردن هر دو نیروی برآر و پیشران از یک چرخانه (یک بال چرخان) بهره میگیرند.
بالگردها عمودپروازند. در میان هواپیماها نیز نمونههای عمودپرواز وجود دارد.
گونههای دیگر هواگرد
هواایستها
هواناوها
پاور پاراشوت
راکت
فرودگاه
فضاپیما
مراقبت پرواز | [
"بالن",
"بادپر",
"بالگرد",
"فضاپیما",
"نیروی جاذبه",
"ماهیواره",
"موتور جت",
"هوانوردی",
"خلبان",
"پرواز",
"نیرو",
"جنگ جهانی اول",
"جنگ جهانی دوم",
"هواناو",
"زپلین",
"نیروی شناوری",
"هلیوم",
"هیدروژن",
"چین",
"بادبادک",
"نیوتون",
"آیرودین",
"آیرودینامیک",
"حرکت قدرتی",
"هاریر جامپ جت",
"اف- ۳۵بی",
"تونل باد",
"سایلی",
"موتورهای درونسوز",
"پیشرانه",
"پیشرانش",
"برآر",
"گرانش",
"چرخانه",
"عمودپرواز",
"هواایست",
"پاور پاراشوت",
"راکت",
"فرودگاه",
"مراقبت پرواز"
] | [
"هواگردها"
] |
264 | بادپر | 0 | 71 | 0 | [
"هواسر",
"گلایدر",
"هواپیمای بی موتور",
"هواپیمای بادپر",
"هواپيماي بادپر",
"هواپيماي بي موتور",
"گلايدر"
] | false | 47 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | بادپر گلیسر - دیرکس دیجی - ۸۰۸، یک بادپر تک سرنشینه از جنس فایبرگلاس در هنگام پرواز بر فراز دریاچه سر پونسون در آلپ فرانسه.
بادپر، هواپیمای بیموتور یا گلایدر
هواگردی است که بدون استفاده از انرژی موتور به پرواز در میآید. در واقع چون این پرنده نیروی پیشران موتور ندارد؛ باید برای غلبه بر نیروی پسا و حفظ سرعت ثابت یک زاویه سرش منفی را به کار گیرد. به سخنی دیگر از مولفه وزن خود برای غلبه بر اصطکاک کمک میگیرد. بالهای این هواگرد بلندتر و باریکتر از هواپیمای معمولی است که نیروی برای بیشتری هم میدهند. بادپر را بیشتر به کمک یک هواپیمای یدککش به پرواز درمیآورند. زمانی که هواپیمای بیموتور به اندازه کافی اوج میگیرد آن را رها میکنند. بادپر با به کارگیری نیروی باد، در هوا میماند و آرام آرام از ارتفاع آن کاسته میشود. اگر سرعت باد با سرعت یاارتفاع بادپر یکسان باشد، بادپر در ارتفاع ثابتی قرار خواهد گرفت و هنگامی سرعت بیشتر میشود، ارتفاعش افزایش مییابد. ابزار فرود آمدنشان دربردارنده یک چرخ است که زیر کابین خلبان جای گرفتهاست و در پشت دم آن هم چرخ کوچک دیگری جای دارد، که از آسیب دیدن دم در هنگامی که روی زمین است، جلوگیری کند.
تاریخچه
در سال ۱۸۵۳ نخستین بادپر با یک سرنشین به پرواز درآمد و تنها توانست درازای یک دره را پرواز کند. بادپرهای امروزی میتوانند بسیار بیشتر از این مسافت پرواز کنند. در سال ۱۹۸۶ یک هواپیمای بیموتور توانست بر فراز کالیفرنیا تا ارتفاع ۱۱۵۰۰ متری از سطح زمین اوج بگیرد.
چگونگی پرواز
در هواپیماهای بیموتور برای پیش رانش نیروی گرانش زمین را به کار میگیرند. بادپر گونهای رایج هواپیمای بیموتور است. هواپیمای بیموتور را باید پیش از آغاز پرواز با ابزاری جدا از آن به بلندایی (ارتفاعی) مناسب رساند و پس از آن هواپیما میتواند با به کارگیری از نیروی گرانش و جریانهای هوایی پرواز کند. | [
"دریاچه سِر پونسون",
"آلپ",
"هواگرد",
"نیروی پسا",
"نیروی برا",
"خلبان",
"۱۸۵۳ (میلادی)",
"۱۹۸۶ (میلادی)",
"کالیفرنیا",
"نیروی گرانش",
"پرواز",
"ابزار"
] | [
"تجهیزات ورزشی",
"ترابری هوایی",
"سریدن در هوا",
"هواگرد بادپر"
] |
265 | فرگشت | 0 | 792 | 0 | [
"فرآیند تکامل طبیعی",
"نظریه تکامل داروین",
"تكامل",
"نظريه تكامل داروين",
"نظريه تكامل",
"تئوری تکامل",
"نظریهٔ تکامل",
"نظریه تکامل",
"تئوري تكامل",
"زيست شناسي تكاملي",
"زیست شناسی تکاملی",
"زيست شناسي فرگشتي",
"زیست شناسی فرگشتی",
"زیست شناسان تکاملی",
"زيست شناسان تكاملي",
"نظریه فرگشت",
"تکاملی",
"فرآيند تكامل طبيعي",
"فرایند تکامل طبیعی",
"فرايند تكامل طبيعي",
"تكاملي",
"تکامل",
"نظريه فرگشت",
"نظريهٔ تكامل",
"فرگشت زیستی",
"فرگشت زيستي",
"تکامل زیستی",
"زیستشناسی تکاملی"
] | false | 417 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | تکامل یا فرگشت یا برآیش (یا بهگونه ویژهتر تکامل زیستی یا اندامی ) عبارت است از دگرگونی در یک یا چند ویژگی فنوتیپی موروثی که طی زمان در جمعیتهای افراد رخ میدهد. این ویژگیهای فنوتیپی، که از نسلی به نسل بعد جابجا میشوند؛ صفات ساختاری، بیوشیمیایی و رفتاری را تعیین میکنند. وقوع تکامل منوط به وجود بستری از گوناگونی ژنی در جمعیت است. این بستر ممکن است از جمعیتهای دیگر تامین شود؛ که به شارش ژن شهرت دارد. همچنین ممکن است گوناگونی ژنی از درون جمعیت، با سازوکارهایی چون جهش یا نوترکیبی پدید آید. با توجه به اینکه ویژگیهای فنوتیپی متفاوت، احتمال بقا و تولیدمثل را تحت تاثیرات متفاوتی قرار میدهند؛ انتخاب طبیعی میتواند سبب فراگیری ژنوتیپهای جدید در خزانه ژنی شود؛ و چهره فنوتیپی جمعیت را به تدریج تغییر دهد. انتخاب جنسی ممکن است به همهگیری ژنهایی ختم شود که نقش مثبتی در افزایش بقای جاندار نداشته باشند؛ و دیگر سازوکارهای تکاملی همچون همبستگی ژنی و رانش ژن، ممکن است ژنهایی را انتخاب کنند که امتیاز مستقیمی برای بقا یا تولیدمثل جاندار ارائه نمیدهند.
رویداد فرگشت بدان معناست که تمام موجودات زنده با همه تنوعی که دارند، از نیاکانی مشترک پدیدار گشتهاند. فرگشت علت پدیده گونهزایی است؛ که طی آن یک گونه اجدادی منفرد به دو یا چند گونه متفاوت تقسیم میشود. گونهزایی در شباهتهای ساختاری، جنینی و ژنتیکی جانداران؛ پراکندگی جغرافیایی گونههای مرتبط با هم، و ثبت سنگوارهای تغییرات، قابل مشاهدهاست. نیای مشترک جانداران امروزی تا بیش از ۳٫۵ میلیارد سال پیش؛ یعنی از زمان پیدایش حیات روی زمین، قدمت دارد. تکامل چه به صورت درونجمعیتی و چه به صورت گونهزایی میان جمعیتها، از طرق گوناگونی روی میدهد؛ آهسته و پیوسته به نام انتخاب انباشتی، یا به سرعت از یک موضع ایستا تا موضع بعدی؛ که تعادل نقطهای خوانده میشود.
مطالعه علمی فرگشت (تکامل) از نیمه قرن نوزدهم آغاز شد، زمانی که پژوهشها روی ثبت سنگوارهای و تنوع جانداران، بسیاری از دانشمندان را متقاعد کرد که میبایست گونهها به نحوی تکامل یابند. بر مبنای سنگوارهها مییابیم که جانداران امروزی متفاوت از گذشته هستند و به میزانی که به گذشتههای دورتر مینگریم، فسیلها متفاوتتر میشوند. سازوکارهای پیشبرنده تکامل همچنان نامشخص باقیماندند؛ تا سال ۱۸۵۸ که نظریه انتخاب طبیعی، بهطور مستقل توسط چارلز داروین و آلفرد راسل والاس ارائه شد. در اوایل قرن بیستم، تئوریهای داروینی تکامل با ژنتیک، دیرینشناسی و سامانهشناسی ادغام شدند که با پیوستن یافتههای بعدی چون زیستشناسی مولکولی؛ تحت عنوان تلفیق تکاملی جدید به اوج رسید. این تلفیق به یک بنیان اصلی در زیستشناسی بدل شد؛ چنانکه تبیینی منسجم و یکپارچه، برای تاریخ و تنوع زیستی حیات روی زمین، فراهم ساخت.
امروزه تکامل در شاخههای مختلف علوم زیستی چون زیستشناسی بقا، جنینشناسی، بومشناسی، فیزیولوژی، دیرینشناسی و پزشکی مطالعه و بهکاربسته میشود. به علاوه، تکامل بر دیگر حیطههای مطالعات بشری، همچون کشاورزی، انسانشناسی، فلسفه و روانشناسی نیز اثرگذار بودهاست.
نظریه فرگشت پارادایم حاکم بر زیستشناسی نوین است که پایه و اساس آن را تشکیل میدهد و با شواهد بسیاری پشتیبانی میگردد؛ بهطوریکه به گفته دبژنسکی «هیچ چیز در زیستشناسی جز در پرتو آن معنا نمییابد». همزمان در جزئیات اختلاف نظر هست و پرسشهای بسیاری نیازمند پاسخ هستند که زیستشناسان تکاملی به آنها میپردازند. زیستشناسان تکاملی واقعیت وقوع تکامل را مستند کرده، و همچنین نظریاتی در شرح علل آن توسعه داده و میآزمایند.
واژهشناسی
واژه عربی تکامل به معنای «ترقی» و «کامل شدن» میباشد. لغتنامه دهخدا معنی آن را «تمام شدن» ذکر میکند. این واژه نخستین بار توسط مترجمان دوره قاجار به عنوان برابر فارسی evolution به کار رفت.
این در حالیست که واژه Evolution به معنای «برآمدن» بوده و اشاره به بوجود آمدن چیزی از چیز دیگر دارد، مثل بوجود آمدن بخار از آب.
Evolution، حاکی از «کمال یافتن» جانداران نیست. این واژه هیچ بار اخلاقی ندارد بلکه تنها تغییر جانداران را برای انطباق بیشتر با محیط نشان میدهد، زیرا در یک محیط ویژگیهای خاصی مبنای تطابق محسوب میشوند و در محیط دیگر ویژگیهای دیگر.
به این سبب فرگشت همتراز مناسبتری برای Evolution است.
«فرگشت» از برساختههای فرهنگستان دوم است. این واژه در آثار نویسندگانی همچون داریوش آشوری بهکار برده شدهاست. بعدها برابرهای دیگری نیز از سوی پژوهشگران پارسیزبان برای Evolution پیشنهاد شد؛ از آن جمله واژه «برآیش» که توسط ابراهیم هرندی، روانزیستشناس، پیشنهاد شد.
تاریخ اندیشه تکاملی
آرای قدما
این پیشنهاد که یک نوع جانور ممکن است از جانوری از نوع دیگر منشا گرفته باشد، در آرای برخی فلاسفه پیشاسقراطی چون آناکسیماندروس و امپدوکلس به چشم میخورد. در تضاد با این دیدگاههای مادهگرایانه، ارسطو همه اشیاء طبیعی و نه تنها موجودات زنده را، فعلهایی ناقص از حالات طبیعی ممکن میدانست؛ که ثابت بودند. او این حالات ثابت را، صورت یا مثال؛ یا (در ترجمه لاتین) گونه مینامید. این دیدگاه بخشی از فهم الهی ارسطو از طبیعت بود، که در آن همه اشیاء نقشی غایتمند در نظام الوهیت جهان ایفا میکردند. البته وی ادعا نکرد که هر جانور، با یک صورت مابعدالطبیعی خاص تناظر یکبهیک دارد؛ بلکه نمونههایی ذکر کرد که چگونه انواع جدیدی از جانداران میتوانستهاند به وجود آیند. تعابیر گوناگون از نظریه ارسطو، پس از ترکیب با تعالیم مسیحی، فهم متعارف در قرون وسطا شد.
سدههای هفدهم و هجدهم
در قرن هفدهم، روش جدید علم نوین، رویکرد ارسطویی به طبیعت را رد کرد، و در جستجوی تشریح پدیدههای طبیعی در قالب قوانین طبیعت برآمد؛ که برای همه محسوسات یکسان، بینیاز از فرض هیچگونه رده ثابت طبیعی، یا نظام الهی جهان بودند. اما این رویکرد جدید به کندی در زیستشناسی ریشه دواند؛ که به آخرین سنگر برای درک ثابت از اشیای طبیعی مبدل گشت.
جان ری اصطلاح گونه را که آن زمان متروک شده بود، برای اطلاق به انواع ثابت جانوری و گیاهی بهکار برد؛ اما برخلاف ارسطو، او اکیدا هر نوع از موجودات زنده را به عنوان یک گونه، معرفی کرد. ری پیشنهاد کرد که هر گونه را میتوان به مدد ویژگیهایی شناخت که در هر نسل، هنوز باقی هستند و خود را حفظ میکنند. این گونهها توسط خدا طراحی شده بودند؛ اما تفاوتهایی نشان میدادند که بر اثر شرایط محلی پدیدار شده بود. در طبقهبندی زیستی جانداران توسط کارل لینه که در ۱۷۳۵ معرفی شد نیز؛ گونهها ثابت بر اساس طرح الهی درنظر گرفته شدند.
برخی دیگر از طبیعتگرایان این زمان، به گمانهزنی درباره تغییرات تکاملی گونهها بر اساس قوانین طبیعت پرداختند. در ۱۷۵۱، موپرتوئی از تغییراتی که حین تولیدمثل رخ میدهند نوشت؛ و انباشت این تغییرات را طی نسلها نیروی پیشران تکامل دانست. بوفون پیشنهاد کرد که ممکن است گونهها بتوانند به ارگانیسمهای متعدد تحلیل یابند؛ و اراسموس داروین این فرضیه را مطرح کرد که ممکن است تمام جانوران خونگرم از یک میکروارگانیسم منفرد (یا به بیان او از یک فیلامنت) مشتق شده باشند.
نظریه تکاملی لامارک:استحاله ماهوی
نخستین طرح تکاملی پخته، نظریه «ترانسموتاسیون» یا «استحاله ماهوی» ژان لامارک بود که به سال ۱۸۰۹ در کتاب فلسفه جانورشناسی منتشر شد. لامارک تجسم کرده بود که همچنانکه نسل خودانگیخته به تولید اشکال ساده حیات ادامه میدهد؛ پیچیدگی بیشتر در دودمانهای موازی با یک تمایل پیشرونده موروثی توسعه مییابد. بهطوریکه تغییرات موروثی بر اثر استفاده یا عدم استفاده والدین، دودمانها را به سازش بیشتر با محیط میکشاند. این فرایند پیشنهادی، بعدها لامارکیسم خوانده شد. اردوگاه طبیعتگرایان این آراء را به علت فقدان شواهد تجربی، محکوم میکردند. کوویه تاکید کرد که گونهها غیرمرتبط و ثابت هستند؛ و شباهتهای آنها نشانگر طرح الهی و بر اساس نیازهای عملکردی آنهاست.
در همین زمان، ایده طراح نیکخواه جان ری؛ توسط ویلیام پیلی در جهت الهیات طبیعی پرورانده شد. پیلی استدلال کرده بود که سازشهای پیچیده بدن جانداران، نشانههای طرح الهی هستند. چارلز داروین جوان، این آرای پیلی را تحسین کرد.
در ۱۸۴۲، چارلز داروین نسخه اولیهای از کتابی را که بعدها اصل انواع نام گرفت؛ نوشته بود.
نظریه تکاملی داروین:انتخاب طبیعی
فرضیه تکاملی چارلز داروین، نقطه عطفی در مسئله ثبوت یا تکامل انواع بهشمارمیرود. داروین متاثر از نظرات توماس مالتوس در رساله اصل جمعیت؛ به این نتیجه رسید که رشد جمعیت به آسانی میتواند به «تنازع بقا» منجر شود؛ و در این رقابت زادههای با مطلوبیت بیشتر، بر دیگران برتری خواهند داشت. محدودیت منابع باعث میشود تا در هر نسل بسیاری از زادهها پیش از رسیدن به سن تولیدمثل تلف شوند. این ایده میتوانست گوناگونی جانوران و گیاهان را، در عین اشتقاق از اجداد مشترک توضیح دهد؛ و در عین حال این شرح تنها با استفاده از قوانین طبیعی که برای همه اشیاء یکسان بودند، فراهم میشد.
داروین در ۱۸۳۸ به نظریه انتخاب طبیعی دست یافت، اما آن را منتشر نکرد؛ تا اینکه در ۱۸۵۸ نامهای از یک زیستشناس جوان به نام آلفرد والاس به دستش رسید که در آن نظریه مشابهی شرح داده شده بود. والاس در این نامه به منظور انتشار فرضیه خود از داروین تقاضای کمک کرده بود. آنها دو مقاله جداگانه برای قرائت در یکی از گردهمآییهای علمی انجمن لینهایهای لندن ارسال کردند.
داروین و والاس هیچکدام در این گردهمایی شرکت نکردند و در آن زمان تعداد اندکی از آن دو مقاله مطلع شدند. سرانجام در اواخر سال ۱۸۵۹، کتاب داروین به نام «درباره خاستگاه گونهها از طریق انتخاب طبیعی» منتشر شد و به تفضیل به شرح تکامل داروینی پرداخت. توماس هاکسلی، آناتومی مقایسهای و دیرینشناسی را به کار گرفت تا نشان دهد که انسان و کپیها نیاکان مشترکی دارند. این نتیجهگیری تلویحی که انسان جایگاهی یگانه و خاص در جهان ندارد، بسیاری را برآشفت.
تولد و رشد دانش ژنتیک
سازوکارهای دقیق وراثت، و منشا خصائص جدید همچنان معما باقیماندند. برای حل این معما، داروین تئوری پانژنز را مطرح کرد. در ۱۸۶۵، گرگور مندل گزارش کرد که ویژگیهای فنوتیپی با یک الگوی پیشبینیپذیر ناشی از تفکیک و جورشدن مستقل تعدادی از عناصر به ارث میرسند. (این عناصر بعدها ژن خوانده شدند) قوانین وراثت مندلی در نهایت تئوری پانژنز داروین را رد کرد. آگوست وایزمن تمایز مهمی میان سلولهای ژرمینال (اسپرم و تخمک) و سوماتیک (پیکری) بدن قائل شد؛ و مشخص ساخت که وراثت تنها از طریق خط ژرمینال عمل میکند.
هوگو دووری تئوری پانژنز داروین را با تمایز سوماژرمینال وایزمن، مربوط کرد و این فرضیه را مطرح ساخت که اثر پانژنها که در هسته سلول متمرکز هستند، با بیان شدن به سیتوپلاسم منتقل میشود و ساختار سلول را تغییر میدهد. دووری همچنین معتقد بود که انتقال صفات متنوع زادهها طی خط ژرمینال، از طریق وراثت مندلی انجام میپذیرد. در توضیح منشا خصائص جدید، دووری فرضیه جهش را توسعه داد، که منجر به ایجاد اختلافی موقتی میان دانشمندان قائل به تکامل داروینی، و زیستسنجشان پیروی دووری شد.
در آغاز قرن بیستم، پیشگامان ژنتیک جمعیت چون جان هالدین، سوال رایت و رونالد فیشر مبنایی مستحکم و محاسباتی برای تکامل فراهم ساختند؛ و تضاد ظاهری میان نظریه داروین، جهشهای ژنتیکی و وراثت مندلی از میان رفت.
تلفیق تکاملی جدید
در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰، تلفیق تکاملی جدید، مفاهیم انتخاب طبیعی، جهش و وراثت مندلی را به هم مرتبط ساخت و به یک نظریه یکپارچه تبدیل شد که بهطور کلی در تمام شاخههای علوم زیستی به کار رود. تلفیق تکاملی جدید قادر به توضیح الگوهای مشاهدهشده در گونهها و جمعیتها، تغییرات فسیلی در دیرینشناسی، و حتی سازوکارهای پیچیده سلولی در جنینشناسی بود.
پیشرفتهای متاخر
در ۱۹۵۳ جیمز واتسون و فرانسیس کریک با کشف ساختار مولکول DNA مبنایی دقیق برای تبیین فعالیتهای آن فراهم ساختند. زیستشناسی مولکولی فهم ما را از روابط بین ژنوتیپ و فنوتیپ بهبود بخشید. پیشرفتها در فیلوژنتیک و سامانهشناسی، از طریق انتشار و بهکارگیری درختهای تکاملی، تحول صفات را در یک چهارچوب مقایسهای و آزمودنی ترسیم کرد. در ۱۹۷۳،تئودوزیوس دابژانسکی زیستشناس تکاملی نوشت: «هیچچیز در زیستشناسی معنا پیدا نمیکند، مگر در پرتو تکامل»، زیرا تکامل چیزهایی را که زمانی نامرتبط با هم به نظر میرسیدند؛ در قالب یک شرح منسجم جای میدهد که قادر به توصیف و پیشبینی حقایق مشاهدهشده در خصوص حیات است.
از آن زمان، تلفیق تکاملی جدید گسترش یافته تا در مقیاس سازماندهی زیستی، از ژن تا گونه را توضیح دهد. این گسترش اکو-اوو-دوو نامیده شدهاست.
ایرادات وارد شده بر فرگشت
نگاه کنید به ایراداتی بر نظریه تکامل.
وراثت
ژنتیک مندلی
بر اساس پژوهشهای مندل که در ۱۸۶۶ انتشار یافت، هر فرد جاندار برای هر صفت خود دو حالت(آلل) دارد که یکی از آنها را از پدر و دیگری را از مادر دریافت کردهاست. اصطلاح ژنوتیپ اشاره به نوع آللهای هر فرد، و فنوتیپ اشاره به شکل بروز آن آللها دارد. مندل افراد خالص را که دو آلل یکسان داشتند هموزایگوت، و افرادی را که دو آلل متفاوت داشتند هتروزایگوت مینامید. هموزایگوتها ناشی از خودلقاحی بودند و P نامیده میشدند. دودمانهای هتروزایگوت F1 و F2 نیز به ترتیب از دگرلقاحی و خودلقاحی نسل پیشین خود حاصل میشدند. مندل آللی را که در F1 اثر خود را بهطور کامل نشان میداد غالب، و آللی را که تنها در F2 ظاهر میشد مغلوب نام نهاد. بر اساس این تحقیقات قوانین سهگانه مشهور به قوانین مندل یا قوانین وراثت پایهریزی شدند: قانون اول یا قانون یکنواختی، قانون دوم یا تفکیک، و قانون سوم یا جورشدن مستقل.
اساس سلولی وراثت
طرح شماتیک از رابطه کروموزوم، DNA و ردیف جفتبازهای ژن.
ساختار کروموزوم بر اساس «مدل گردنبند مروارید» توصیف میشود، که نخ را DNA و نوکلئوزومها (دانهها) ی آن را DNA احاطه شده به وسیله پروتئین تشکیل میدهد. اساس سایتوژنتیکی وراثت بر اساس فرضیه سال ۱۹۰۲ ساتون و بوواری مبنی بر اینکه کروموزومها، ماده ژنتیکی را طی لقاح حمل میکنند، شکل گرفت؛ با این وجود اساس مولکولی وراثت همچنان نامشخص باقیماند، چرا که ماهیت بیوشیمیایی ماده ژنتیکی مشخص نشده بود.
اساس مولکولی وراثت
برای جزئیات بیشتر درباره این بخش از مقاله، DNA و ژن را ببینید.
آزمایشهای ایوری به درک اساس مولکولی وراثت کمک شایانی کرد. او در ۱۹۴۴ دریافت که ماده ژنتیکی نوعی نوکلئیک اسید به نام DNA است. ساختار فضایی مولکول DNA در ۱۹۵۳ توسط واتسون و کریک تشریح شد. بر اساس «مدل مارپیچ دوگانه» واتسون و کریک، مولکول DNA همچون نردبانی مارپیچ است که هر پله آن را یک جفت باز، و دو نرده آن را توالیهای قند-فسفات تشکیل میدهد. باز مذکور یک پورین(آدنین A یا گوانین G)؛ یا پیریمیدین(سایتوزین C یا تیمین T) است. قند مذکور نیز پنتوزی به نام دئوکسیرایبوز است. به منظور همانندسازی DNA دو رشته این مولکول میبایست توسط آنزیم هلیکاز از هم باز شوند. بر این اساس ژن به صورت تکرشتهای که به عنوان الگو برای همانندسازی قرار میگیرد، بررسی میشود. ژن متشکل از توالیهای اگزون و اینترون است که همچون واگنهای قطار دنبال هم سوار شدهاند. از آنجا که مولکولهای قند و فسفات در رمزگذاری صفات نقشی ندارند، یک ژن را میتوان تنها توسط بازهایش به صورتهایی چون…AUGCCTA نمایش داد.
نقش وراثت در تکامل صفات
مطابق با نظریه ۱۹۴۰ بیدل و تیتوم تحت عنوان «نظریه یک ژن-یک آنزیم»، هر ژن رمز ساخت یک آنزیم را داراست. این نظریه امروزه به صورت «نظریه یک ژن-یک پلیپپتید»، تصحیح شدهاست. نتیجه تکاملی توارث آناست که ژنها رمز ساخت پروتئینها را حمل میکنند، و پروتئینها مسئول واکنشهای جنینی و پس از تولد موثر در صفات ساختاری، فیزیولوژیک، بیوشیمیایی و رفتاری (در مورد سلولهای مغزی) جانداران هستند. این صفات شانس بقا و تولیدمثل را به درجات مختلفی تحت تاثیر قرار میدهند؛ و در نتیجه فراوانی آللها طی نسلهای متمادی تغییر میکند.
نظریه تکاملی لامارک برای مدتها به علت مردود شمرده شدن وراثت صفات اکتسابی مطرود بود؛ با وجود این یافتههای چند دهه اخیر نشان دادهاند که برخی صفات اکتسابی میتوانند بدون تغییر در توالی نوکلئوتیدهای DNA به ارث برسند. سازوکارهای این نوع توارث از قبیل متیلاسیون DNA، خاموش شدن ژن از طریق تداخل RNA، و ساختمان سوم پروتئینی در پریونها ؛ همگی تحت عنوان توارث اپیژنتیک طبقهبندی میشوند و در تکامل نقش دارند. همچنین به جز توارث اپیژنتیک؛ اقسام توارثی دیگری نیز در تکامل شرکت میکنند که مستقیما تحت کنترل ژنها نیستند و از جمله آنها میتوان به DIT و سیمبیوژنز اشاره نمود.
گوناگونی ژنی
فنوتیپ در هر فرد از ژنوتیپ و اثرات محیط خارج او، منشا میگیرد. بخش عمدهای از گوناگونیها در فنوتیپ به دلیل تفاوتها در ژنوتیپها است. فرگشت به معنای تغییرات در گوناگونیهای ژنتیکی میباشد. در طول زمان ممکن است فراوانی هر الل (ژن) نسبت به بقیه اللهای مربوطه، کم یا زیاد شود. هنگامیکه یک الل به تثبیت یا ثبات وراثتی برسد، میزان گوناگونی الل، صفر خواهد شد.
انتخاب طبیعی زمانی موجب فرگشت میشود که گوناگونیهای ژنتیکی کافی در جمعیت وجود داشته باشد. اصل هاردی- وینبرگ ، چگونگی باقی ماندن گوناگونیها در جمعیت با وراثت مندلی را نشان میدهد. فراوانی اللها در غیاب انتخاب، جهش (موتاسیون)، مهاجرت و رانش ژنتیکی ثابت باقی میماند.
جهش
مضاعف شدن قسمتی از یک کروموزوم
جهش به معنای تغییر در توالیهای DNA در سلول است. جهش ممکن است هیچ اثری نداشته باشد، محصول ژنی را تغییر دهد یا عملکرد ژن را مختل سازد. مطالعات بر روی مگس سرکه نشان میدهد که اگر جهش موجب تغییر محصول ژن (پروتئین) شود، این مسئله خطرناک خواهد بود زیرا ۷۰٪ این جهشها اثرات تخریبی دارند.
جهشها میتوانند موجب مضاعف شدند بخشی ار کروموزوم (نوترکیبی ژنتیکی) شوند که در نتیجه، کپیهایی اضافی از ژن وارد ژنوم خواهد شد. همین کپیهای اضافی از ژن، منشا مناسبی برای ایجاد ژنهای جدید از راه فرگشت هستند. بسیاری از خانوادههای ژنی به همین ترتیب از ژنهای قدیمیتر (اجدادی) بوجود آمدهاند. به عنوان مثال، چشم انسان از محصول ۴ ژن برای دیدن استفاده میکند. محصول ۳ ژن در دیدن رنگ و محصول یک ژن در دیدن در نورکم (شب) نقش دارد. همگی این ژنها از یک ژن اجدادی بوجود آمدهاند. ژنهای جدید از راه مضاعف شدن ژن اجدادی و جهش در ژن تازه بوجود آمده (مضاعف شده) بوجود میآیند.
جنسیت و نوترکیبی
برای جزئیات بیشتر درباره این بخش از مقاله، تکامل تولیدمثل جنسی و نوترکیبی ژنتیکی را ببینید.
در جاندارانی که تکثیر غیر جنسی دارند، ژنها با یکدیگر به ارث میرسند و نمیتوانند با ژنهای سایر ارگانیسمها در هنگام تولید مثل، مخلوط شوند اما در جاندارانی که تکثیر جنسی دارند، کروموزومهای والدی (مادری و پدری) با یکدیگر مخلوط میشوند. در فرایندی به نام نوترکیبی هومولوگ ، این جانداران، DNA را بین کروموزومهای جفت شده مبادله میکنند. پس جنسیت موجب افزایش گوناگونی ژنتیکی و افزایش سرعت فرگشت (تکامل) میشود.
شارش ژنی
شارش ژنی به معنای تبادل ژن بین جمعیتها و گونهها میباشد. بنابراین به عنوان منبعی برای گوناگونیها است. شارش ژنی میتواند بر اثر مهاجرت جمعیتها از جایی به جای دیگر اتفاق بیفتد. انتقال ژن بین گونهها شامل تشکیل جانداران دورگه (هیبرید) و انتقال افق ژنها است. انتقال افقی ژنها به معنای انتقال ژن از یک جاندار به جاندار دیگر بهطوریکه جاندار جدید زاده یا فرزند جاندار دیگر نباشد. انتقال افقی ژنها، بیشتر در باکتریها دیده شدهاست. انتقال ژنهای مقاومت به آنتی بیوتیکها از این راه اتفاق میافتد. از این رو، در پزکش اهمیت فراوانی دارد. در برخی از یوکاریوتها مانند ساکارومایسس سرویزیه نیز انتقال افقی ژنها اتفاق میافتد. ویروسها هم در انتقال DNA از یک جاندار به جاندار دیگر نقش دارند. اکتساب کلروپلاست (سبزینه) و میتوکندری توسط سلولهای یوکاریوتی، نمونهای از جذب مقدار زیاد ژن است. میتوکندری و کلروپلاست منشا باکتریایی دارند. ممکن است یوکاریوتها بر اساس انتقال افقی ژنها بین باستانیان (آرکئا) و باکتریها بوجود آمده باشند.
سازوکارها
جهش با انتخاب طبیعی دنبال میشود، و جمعیتی تیرهتر ظهور میکند.
از دیدگاه نوداروینی، تکامل زمانی اتفاق میافتد که فراوانی آللها درون یک جمعیت از نژادهای مختلف-که بتوانند با یکدیگر آمیزش کنند- تغیر کند. به عنوان مثال، آلل رنگ سیاه در جمعیتی از پروانهها شایعتر میشود. برخی از مکانیزمهایی که میتوانند منجر به تغییر در فرکانس آللها شود عبارتند از: انتخاب طبیعی، رانش ژن، شارش ژن، سفر رایگان ژنتیکی و تورش ناشی از جهش.
انتخاب طبیعی
تکامل به وسیله انتخاب طبیعی فرایندی است که طی آن جهشهای ژنتیکی بهبود دهنده بقا و تولیدمثل، در جمعیت شایعتر میشوند؛ و در نسلهای موفق یک جمعیت باقی میمانند. این سازوکار اغلب «بدیهی» خوانده میشود؛ زیرا ضرورتا از سه واقعیت ساده زیر پیروی میکند:
گوناگونیهای ارثی درون هر جمعیت از ارگانیسمها وجود دارند.
ارگانیسمها بیش از تعدادی که بتوانند زنده بمانند، فرزند تولید میکنند.
این فرزندان در توانایی زنده ماندن و تولیدمثل تفاوت دارند.
چنین وضعی منجر به شکلگیری رقابت بین ارگانیسمها برای زنده ماندن و تولیدمثل میشود؛ در نتیجه ارگانیسمهایی که خصائص ارثی شان به آنها مزیتی نسبت به رقبا ارائه میدهد، این خصائص مفید را به نسل بعد منتقل میکنند؛ در حالی که خصائص غیرمفید به نسل بعد نمیرسند.
مفهوم مرکزی در انتخاب طبیعی، مفهوم سازواری ارگانیسم است. سازواری با قابلیت بقا و تولید مثل ارگانیسم اندازه گرفته میشود؛ که میزان مشارکت آن را در نسل بعد تعیین میکند. سازواری نه با تعداد کلی زادهها، بلکه با نسبتی از نسلهای بعدی که ژنهای ارگانیسم را حمل میکنند؛ تعیین میشود. برای مثال ارگانیسمی که به خوبی زنده بماند و به سرعت تولید مثل کند، اما زادههایی کوچک و ضعیف بر جا گذارد؛ مشارکت ژنتیکی ناچیزی در نسلهای بعدی خواهد داشت، و در نتیجه سازواریاش پایین در نظر گرفته میشود.
رانش ژن
برای جزئیات بیشتر درباره این بخش از مقاله، رانش ژن و اندازه جمعیت موثر را ببینید.
رانش ژن تغییر در فراوانی آللها از نسلی به نسل بعد است؛ که به علت خطای نمونهگیری رخ میدهد. در نتیجه زمانی که نیروهای انتخابکننده غایب یا ضعیف هستند، فراوانی آللها بهطور تصادفی در جهت افزایش یا کاهش «شیفت» پیدا میکند.
شارش ژن
برای جزئیات بیشتر درباره این بخش از مقاله، شارش ژن، دورگه و انتقال ژن افقی را ببینید.
شارش ژن به معنای تبادل ژنها، خواه بین جمعیتها و خواه بین گونه هاست. بود و نبود شارش مسیر تکامل را از اساس تغییر میدهد. پیچیدگی ارگانیسمها موجب میشود هر دو جمعیت ایزولهای نهایتا با سازوکاری خنثی ناسازگاریهای ژنتیکی بیابند. بر اساس مدل بتسون-دوبژانسکی-مولر این ناسازگاری حتی زمانی هم که هر دو جمعیت به گونهای یکسان با محیط سازش یابند؛ رخ میدهد.
سفر رایگان ژنتیکی
برای جزئیات بیشتر درباره این بخش از مقاله، سفر رایگان ژنتیکی، اثر هیل-رابرتسون و رفت و برگشت انتخابی را ببینید.
نوترکیبی به آللهایی از یک رشته DNA امکان جداشدن میبخشد. البته نرخ نوترکیبی پایین است (تقریبا دو بار به ازای هر کروموزوم در هر نسل). در نتیجه لوکوسهای نزدیک به هم روی یک کروموزوم ممکن است همیشه از هم دور نیفتند؛ و لوکوسهای نزدیک به هم تمایل دارند با هم به ارث برسند پدیدهای که به آن اتصال اطلاق شدهاست.
تورش ناشی از جهش
جهش تنها منبعی بزرگ برای گوناگونی ژنی نیست؛ بلکه هرگاه احتمال بروز جهشهای مختلف در سطح مولکولی متفاوت باشد، در تکامل شرکت میکند؛ پدیدهای که به تورش ناشی از جهش شهرت یافتهاست. اگر دو ژنوتیپ برای مثال یکی با نوکلئوتید G و دیگری با نوکلئوتید A، در یک موقعیت یکسان و با ارزش تکاملی یکسان، وجود داشته باشند؛ اما جهشهای G به A بیش از جهشهای A به G رخ دهند؛ آنگاه ژنوتیپ توام با نوکلئوتید A، تمایل بیشتری به تکامل خواهد داشت.
پیامدها
تکامل هر جنبهای از شکل و رفتار موجودات زنده را تحت تاثیر قرار میدهد. برجستهتر از همه سازگاری رفتاری و جسمی خاصی است که در نتیجه انتخاب طبیعی بهدست میآید. این سازشها با کمک فعالیتهایی از قبیل پیدا کردن غذا، اجتناب از شکارچیان یا جذب جفت؛ تناسب را افزایش میدهند. ارگانیسمها همچنین میتوانند با کمک به بستگان خود یا شرکت در همزیستی که برای هر دو طرف سودمند است؛ به انتخاب پاسخ دهند. در دراز مدت، تکامل موجب تقسیم جمعیتهای اجدادی به گونههایی جدید میشود که آمیزش نمیکنند.
این پیامدهای تکامل گاهی به تکامل کلان و تکامل خرد تقسیم میشوند. تکامل کلان در سطح گونهها یا بالاتر از گونهها رخ میدهد، همچون انقراض و گونهزایی؛ در حالی که تکامل خرد تغییرات کوچکتری چون سازش درون یک گونه یا جمعیت را در بر میگیرد. بهطور کلی، تکامل کلان به عنوان نتیجه درازمدت تکامل خرد لحاظ میشود. ؛ بنابراین، تمایز تکامل خرد و کلان بنیادین نیست، ناشی از اثر زمان است. اگرچه در تکامل کلان صفات تمام گونهها ممکن است مهم باشد. به عنوان مثال، حجم زیادی از تنوع در میان افراد اجازه میدهد تا یک گونه به سرعت خود را به زیستگاههای جدید وفق دهد، و احتمال انقراض کاهش یابد، در حالی که یک محدوده جغرافیایی گسترده شانس گونهزایی را افزایش میدهد، چون بیشتر احتمال دارد که بخشی از جمعیت جدا و ایزوله شود. در این معنا، تکامل خرد و کلان ممکن است شامل سطوح مختلف انتخاب باشند - تکامل خرد بر ژنها و ارگانیسمها عمل کند، در مقابل فرایندهای تکامل کلان مانند انتخاب گونه بر روی کل گونه تاثیر بگذارد و نرخ گونهزایی و انقراض را تغییر بدهد.
یک تصور غلط رایج این است که تکامل اهداف و برنامههای بلند مدت دارد، واقعیت اینست که تکامل هیچ هدف بلندمدتی ندارد و لزوما به پیچیدگی بیشتر منجر نمیشود. اگر چه گونههای پیچیده تکامل یافتهاند، آنها به عنوان یک اثر جانبی از افزایش تعداد تمام ارگانیسمها تلقی میشوند و اشکال ساده حیات همچنان در بیوسفر فراوانتر هستند. اکثریت قریب به اتفاق گونهها پروکاریوتهای میکروسکوپی هستند، که به رغم اندازه کوچکشان نیمی از زیستتوده و اکثریت مطلق تنوع زیستی زمین را تشکیل میدهند. موجودات ساده شکل غالب زندگی روی زمین در طول تاریخ حیات و تا به امروز هستند؛ زندگی پیچیده تنها به این دلیل متنوعتر به نظر میرسد بیشتر قابل توجه است. در واقع، تکامل میکروارگانیسمها به ویژه در پژوهشهای تکاملی مدرن مهم است، چرا که تولید مثل سریع آنها مطالعه تکامل تجربی، و مشاهده تکامل و سازش را در دورههای زمانی کوتاه ممکن میکند.
سازش
سازگاری فرایند است که باعث میشود موجودات زنده وفاق بیشتری با زیستگاه خود بیابند. همچنین، اصطلاح سازگاری ممکن است به یک صفت که برای بقای ارگانیسم مهم است اشاره کند. به عنوان مثال، سازش دندان اسب برای ساییدن علف. با استفاده از اصطلاح سازش برای اشاره به روند تکامل، و صفت سازشی برای محصول تکامل (بخشی از بدن یا عملکرد بدن) است، این دو معنای کلمه متمایز میشوند. سازشها توسط انتخاب طبیعی تولید میشوند.
همتکاملی
تعامل ارگانیسمها میتواند هم ناسازگاری و هم همکاری بیافریند. هر زمان که تعامل میان یک جفت گونه باشد، مثلا میان پاتوژن و میزبان یا میان شکارچی و شکار، مجموعههای متناظری از سازش توسعه مییابند. بهطوریکه تکامل یک گونه، سازشهایی در گونه دوم موجب میشود. این تغییرات در گونه دوم، در عوض سازشهای جدیدی در گونه اول ایجاد میکند. این چرخه انتخاب و پاسخ همتکاملی نامیده میشود.
همکاری تکاملی
همه فعل و انفعالات تکاملی بین گونهها شامل مناقشه و ستیز نیستند. موارد بسیاری بر اساس منافع متقابل تکامل یافتهاند. برای مثال، میتوان به همکاری شدید بین گیاهان و قارچهای مایکوریزا اشاره کرد.
گونهزایی
گونهزایی فرایندی است که در آن یک گونه به دو یا بیشتر از دو گونه واگرایش مییابد.
راههای متعددی برای تعریف مفهوم «گونه» وجود دارد. انتخاب تعریف وابسته به خصوصیات گونه مربوطه است. به عنوان مثال، برخی از مفاهیم گونه به آسانی با توجه به تولیدمثل جنسی ارگانیسم اعمال میشود؛ در حالی که دیگران با عنایت به تولیدمثل غیرجنسی. با وجود اختلاف نظر در مفهوم گونه، این مفاهیم مختلف را میتوان در یکی از سه رویکرد فلسفی زیر گنجاند: بومشناختی، تبارزایشی، یا بر محور جفتگیری.
انقراض
انقراض ناپدید شدن تمام و کمال گونهها است. انقراض یک رویداد غیرمعمول نیست، بهطوریکه گونهها بهطور منظم از طریق گونهزایی ظاهر میشوند و از طریق انقراض ناپدید میشوند. تقریبا تمام گونههای جانوری و گیاهی که زمانی بر روی زمین زندگی میکردهاند اکنون منقرض شدهاند؛ , و انقراض، به نظر میرسد سرنوشت نهایی همه گونههاست.
تاریخ تکاملی حیات
منشا حیات
برای جزئیات بیشتر درباره این بخش از مقاله، آبیوژنز و نظریه جهان RNA را ببینید.
به نظر میرسد که شیمی انرژی بالا ۴ میلیارد سال پیش یک مولکول خود همانندساز تولید کردهاست و آخرین جد مشترک تمام حیات نیم میلیارد سال بعد از آن وجود داشتهاست. اجماع علمی در حال حاضر این است که بیوشیمی پیچیده حیات از برخی سادهترین واکنشهای شیمیایی پدیدار شدهاست. ابتدای حیات احتمالا شامل مولکول خود همانندسازی چون RNA و مونتاژ سلولهای ساده بودهاست.
نسب مشترک
برای جزئیات بیشتر درباره این بخش از مقاله، نسب مشترک و شواهد نسب مشترک را ببینید.
هومینوئیدها مشتقاتی از یک جد مشترک هستند.
تمام موجودات زنده روی زمین از یک جد مشترک یا یک استخر اجدادی ژن مشتق شدهاند. گونههای کنونی تنها یک مرحله در روند تکامل هستند، و تنوع آنها محصول مجموعهای طولانی از گونهزایی و انقراض است.
تکامل حیات
برای جزئیات بیشتر درباره این بخش از مقاله، تاریخ تکاملی حیات و گاهشمار تکامل را ببینید.
جد مشترک در مرکز قرار دارد و سه حوزه اصلی با رنگهای آبی(باکتریها)، سبز(آرکیها) و قرمز(یوکاریوتها) مشخص شدهاند.
پروکاریوتها از حدود ۳–۴ میلیارد سال پیش ساکنان زمین شدند. تغییر واضحی در مورفولوژی یا سازمان سلولی این موجودات طی چند میلیارد سال بعد رخ نداد. سلولهای یوکاریوتی بین ۱٫۶–۲٫۷ میلیارد سال قبل ظاهر شدهاند.
زندگی تا حدود ۶۱۰ میلیون سال پیش شامل یوکاریوتهای تک سلولی، پروکاریوتها و آرکیاها بود تا اینکه در دوره ادیاکاران موجودات چند سلولی در اقیانوسها ظهور یافتند.
مدت کمی پس از ظهور اولیه این موجودات چند سلولی، حجم قابل توجهی تنوع زیستی طی حدود ۱۰ میلیون سال، در رویدادی که به نام انفجار کامبرین خوانده میشود پدید آمد.
حدود ۵۰۰ میلیون سال پیش، گیاهان و قارچها در خشکی تکثیر یافتند و به زودی به دنبال آنها بندپایان و جانوران دیگر از راه رسیدند. حشرات به خصوص موفق بودند و حتی امروز عمده گونههای جانوری را تشکیل میدهند. دوزیستان برای اولین بار در حدود ۳۶۴ میلیون سال پیش ظاهر گشتند، به دنبال آنها آمنیوتهای اولیه و پرندگان حدود ۱۵۵ میلیون سال پیش؛ هر دو از تبارهای خزنده مانند، مشتق شدند. حیات پستانداران از حدود ۱۲۹ میلیون سال پیش، نخستیها از ۸۵ میلیون سال پیش، کپیها از ۲۵ میلیون سال پیش، انسانساییان از ۱۳ میلیون سال پیش، سرده انسان از ۲٫۵ میلیون سال پیش و انسان مدرن از حدود ۲۵۰،۰۰۰ سال پیش آغاز میشود. با این حال، علیرغم تکامل این حیوانات بزرگ، موجودات کوچک شبیه به انواعی که در اوایل این فرایند تکامل یافتند همچنان با موفقیت بسیار به تسلط بر زمین ادامه میدهند؛ چراکه هم بخش اعظم زیستتوده و هم عمده گونهها پروکاریوت هستند.
اعتبار و حمایت علمی
اکثریت گستردهای از جامعه علمی و آکادمیک از تکامل به عنوان تنها توضیح کاملی که میتواند مشاهدات گوناگون در زمینههای زیستشناسی، ژنتیک، زیستشناسی مولکولی، دیرین شناسی، انسانشناسی و… را توضیح دهد، حمایت میکنند.
تخمینی در سال ۱۹۸۷ بیان کرد که تنها ۷۰۰ نفر از مجموع ۴۸۰۰۰۰ نفر دانشمندان علوم زیستی و زمینشناسی به خلقت گرایی اعتقاد دارند.".
پروفسور برایان الترز نویسنده و متخصص در زمینه مناقشه بین خلقتگرایی و تکامل بیان میدارد که ۹۹٫۹ درصد از دانشمندان تکامل را قبول دارند.".
نظرسنجی که توسط موسسه گالوپ در سال ۱۹۹۱ انجام شد نشان داد حدود ۵ درصد از دانشمندان آمریکایی شامل آنهایی که خارج از زمینه علوم زیستی آموزش دیدهاند به خلقتگرایی اعتقاد دارند.
گرچه در کشوری مانند فرانسه پذیرش نظریه فرگشت تا سال ۱۹۵۰ به تاخیر افتاد ولی محققی مانند فرانک سالووی دلیل این تاخیر را وجود بالای نخستزادگان طی آن دوران در جامعه علمی فرانسه و تمایل آنها به مخالفت با انقلابهای علمی دگراندیشانه نسبت میدهد و نه به ضعف در شواهد تاییدکننده نظریهی فرگشت.
توجیه ژنتیکی فرگشت
امروزه با پیشرفت علم ژنتیک و بیوتکنولوژی، قابلیت مقایسه بین DNA افراد و موجودات از طریق نشانگرهایمولکولی فراهم گشته است. از این قابلیت برای شناسایی قرابت موجودات با یکدیگر و همچنین برای جرمشناسی و تشخیص والد و فرزند در مسائل قضایی و حقوقی استفاده میشود؛ تست DNA نشان دادهاست که تفاوت بین DNA انسان و شامپانزه در حدود یک درصد است و این خود مهر تاییدی بر نظریهی فرگشت (تکامل) میباشد.
کاربردها
مفاهیم و مدلهای تکامل همچون انتخاب طبیعی کاربردهای بسیاری دارند.
انتخاب مصنوعی انتخاب عامدانه صفات در جمعیتی از ارگانیسمهاست. این همان روشی است که از هزاران سال پیش برای اهلی کردن حیوانات و گیاهان مورد استفاده قرار گرفتهاست. انتخاب مصنوعی امروزه به جزئی حیاتی از مهندسی ژنتیک تبدیل شده است؛ برای مثال میتوان از نشانگرهای انتخابی همچون ژنهای مقاومت میکروبی برای تغییر DNA استفاده کرد.
فهم تغییرات ارگانیسمها طی تکامل ژنهای مسبب اعمال و ساختار بدن را مشخص میکند؛ ژنهایی که ممکن است در اختلالات ژنتیکی انسان دخیل باشند.
در علوم کامپیوتر شبیهسازی تکامل با بهکارگیری الگوریتمهای تکاملی و زندگی مصنوعی در دهه ۱۹۶۰ میلادی آغاز شد؛ و به شبیهسازی انتخاب مصنوعی توسعه یافت. در نتیجه کارهای اینگو رچنبرگ انتخاب مصنوعی بهطور گسترده به عنوان یک روش بهینهسازی به رسمیت شناخته شدهاست. رچنبرگ استراتژیهای تکاملی را در حل مسائل پیچیده مهندسی به کار گرفت.
میزان حمایت از نظریه تکاملی
ایراداتی بر نظریه تکامل
لامارک
لامارکیسم
داروین
داروینیسم
تاریخ فلسفه تکامل
تکامل انسان
مقدمهای بر نظریه تکامل
زیستشناسی تکاملی
فرگشتگرایی
آفرینشگرایی
طراحی هوشمند
در وبسایت «تد دات کام» (همراه با زیرنویس فارسی)
، در وبگاه رادیو زمانه
- a guide prepared by the University of California at Berkeley
by the Welcome Trust.
in depth website on information about evoluton and the evidence for it
Information on how evolution works
, on evolution site | [
"فنوتیپ",
"وراثت",
"جمعیت",
"آناتومی",
"بیوشیمی",
"رفتار",
"گوناگونی ژنی",
"شارش ژن",
"جهش",
"نوترکیبی",
"بقا",
"تولیدمثل",
"انتخاب طبیعی",
"ژنوتیپ",
"خزانه ژنی",
"انتخاب جنسی",
"همبستگی ژنی",
"رانش ژن",
"Sinauer Associates",
"موجودات زنده",
"گونهزایی",
"جنینشناسی",
"ژنتیک",
"جغرافیای زیستی",
"ثبت سنگوارهای",
"نیای مشترک",
"حیات",
"زمین",
"انتخاب انباشتی",
"تعادل نقطهای",
"قرن نوزدهم",
"چارلز داروین",
"آلفرد راسل والاس",
"دیرینشناسی",
"سامانهشناسی",
"زیستشناسی مولکولی",
"تلفیق تکاملی جدید",
"زیستشناسی",
"تنوع زیستی",
"بریتانیا",
"انجمن سلطنتی",
"علوم زیستی",
"زیستشناسی بقا",
"بومشناسی",
"فیزیولوژی",
"پزشکی",
"کشاورزی",
"انسانشناسی",
"فلسفه",
"روانشناسی",
"پارادایم",
"تئودور دبژنسکی",
"Theodosius Dobzhansky",
"زیستشناسی تکاملی",
"واقعیت علمی",
"لغتنامه دهخدا",
"قاجار",
"فرهنگستان زبان ایران",
"نشر آگه",
"داریوش آشوری",
"ابراهیم هرندی",
"فلسفه پیشاسقراطی",
"آناکسیماندروس",
"امپدوکلس",
"مادیگرایی",
"ارسطو",
"الهیات",
"تناظر یکبهیک",
"مسیحیت",
"قرون وسطا",
"روش علمی",
"قانون علمی",
"جان ری",
"خدا",
"کارل لینه",
"طبیعتگرایی",
"پیر دو موپرتوئی",
"جرج لویی بوفون",
"اراسموس داروین",
"ژان باپتیست لامارک",
"فلسفه جانورشناسی",
"The Structure of Evolutionary Theory",
"انتشارات دانشگاه هاروارد",
"Marcel Dekker",
"انتشارات سیآرسی",
"ژرژ کوویه",
"ویلیام پیلی",
"الهیات طبیعی",
"اصل انواع",
"توماس مالتوس",
"اصل جمعیت",
"رشد جمعیت",
"آلفرد والاس",
"انجمن لینهایهای لندن",
"داروینیسم",
"توماس هاکسلی",
"آناتومی مقایسهای",
"کپی (جانور)",
"پانژنز",
"گرگور مندل",
"ژن",
"آگوست وایزمن",
"هوگو دووری",
"هسته",
"زیستسنجشی",
"Will Provine",
"ژنتیک جمعیت",
"جان هالدین",
"سؤال رایت",
"رونالد فیشر",
"جیمز واتسون",
"فرانسیس کریک",
"فیلوژنتیک",
"درخت فیلوژنی",
"تئودوزیوس دابژانسکی",
"سازماندهی زیستی",
"اکو-اوو-دوو",
"ایراداتی بر نظریهٔ تکامل",
"آلل",
"هموزیگوت",
"هتروزیگوت",
"خودلقاحی",
"دگرلقاحی",
"غالب (ژنتیک)",
"مغلوب (ژنتیک)",
"قوانین مندل",
"DNA",
"کروموزوم",
"نوکلئوزوم",
"والتر ساتون",
"تئودور بوِواری",
"لقاح",
"اسوالد ایوری",
"نوکلئیک اسید",
"مدل مارپیچ دوگانه",
"پورین",
"آدنین",
"گوانین",
"پیریمیدین",
"سیتوزین",
"تیمین",
"پنتوز",
"دئوکسی ریبوز",
"همانندسازی",
"هلیکاز",
"اگزون",
"اینترون",
"جرج بیدل",
"ادوارد تیتوم",
"نظریه یک ژن-یک پلیپپتید",
"لامارک",
"متیلاسیون DNA",
"تداخل RNA",
"ساختمان سوم پروتئینی",
"پریون",
"اپیژنتیک",
"فرضیه توارث دوواحدی",
"سیمبیوژنز",
"پروانه فلفلی",
"تکامل پروانه فلفلی",
"مگس سرکه",
"چشم انسان",
"مضاعف شدن ژن",
"تکامل تولیدمثل جنسی",
"نوترکیبی ژنتیکی",
"انتقال ژن",
"آنتی بیوتیکها",
"ساکارومایسس سرویزیه",
"نئوداروینیسم",
"تکامل زمانی",
"سفر رایگان ژنتیکی",
"تورش ناشی از جهش",
"سازواری",
"اندازه جمعیت مؤثر",
"خطای نمونهگیری",
"دورگه",
"انتقال ژن افقی",
"Molecular Ecology",
"مدل بتسون-دوبژانسکی-مولر",
"اثر هیل-رابرتسون",
"رفت و برگشت انتخابی",
"جایگاه کروموزومی",
"تکامل کلان",
"تکامل خرد",
"انقراض",
"سازش",
"انتخاب گونه",
"ساینتیفیک آمریکن",
"TalkOrigins Archive",
"آفرینشگرایی",
"تکامل پیچیدگی",
"بیوسفر",
"زیستتوده",
"تورش نمونهگیری",
"پژوهش در زیستشناسی تکاملی",
"تولید مثل",
"تکامل تجربی",
"همتکاملی",
"مایکوریزا",
"اکولوژی",
"جفتگیری",
"منشأ حیات",
"آبیوژنز",
"نظریه جهان RNA",
"آخرین جد مشترک تمام حیات",
"اجماع علمی",
"واکنشهای شیمیایی",
"مولکول خود همانندساز",
"RNA",
"نسب مشترک",
"شواهد نسب مشترک",
"تاریخ تکاملی حیات",
"گاهشمار تکامل",
"حوزه (زیستشناسی)",
"باکتری",
"باستانیان",
"یوکاریوت",
"پروکاریوت",
"Philosophical Transactions of the Royal Society B",
"آرکیا",
"ادیاکاران",
"انفجار کامبرین",
"گیاهان",
"قارچها",
"بندپایان",
"حشرات",
"دوزیستان",
"آمنیوت",
"پرندگان",
"خزندگان",
"پستانداران",
"نخستیها",
"انسانساییان",
"انسان (سرده)",
"انسان خردمند",
"جامعه علمی",
"دیرین شناسی",
"National Science Teachers Association",
"انجمن پیشبرد علوم آمریکا",
"برایان الترز",
"فرانک سالووی",
"بیوتکنولوژی",
"دیانای",
"نشانگر مولکولی",
"جرمشناسی",
"انتخاب مصنوعی",
"اهلی",
"مهندسی ژنتیک",
"نشانگر انتخابی",
"مقاومت میکروبی",
"اختلالات ژنتیکی",
"علوم کامپیوتر",
"الگوریتم تکاملی",
"زندگی مصنوعی",
"اینگو رچنبرگ",
"بهینهسازی",
"استراتژی تکاملی",
"میزان حمایت از نظریه تکاملی",
"لامارکیسم",
"داروین",
"تاریخ فلسفه تکامل",
"تکامل انسان",
"مقدمهای بر نظریه تکامل",
"فرگشتگرایی",
"طراحی هوشمند",
"رادیو زمانه"
] | [
"زیستشناسی فرگشتی",
"نگرشهای زیستشناسی"
] |
266 | مجسمهسازی | 0 | 483 | 0 | [
"تندیسگر",
"مجسمه سازی",
"تندیسگری",
"مجسمهسازي",
"پیکرتراشی",
"پیکرتراش",
"پیکر تراش",
"تنديس گري",
"پیکرسازی",
"تندیس گری",
"تنديسگر",
"تنديسگري",
"مجسمه سازي",
"پيكر تراش",
"پيكرتراش",
"پيكرتراشي",
"پيكرسازي",
"پیکره تراشی",
"تندیسگری",
"پیکرهسازی"
] | false | 380 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | یادبود ملی کوه راشمور، پارک و یادبود ملی در داکوتای جنوبی آمریکا، چهره چهار تن از مشهورترین رئیسان جمهور آمریکا تندیسگری بر روی سنگ خارا در مقیاس بزرگ، (از راست به چپ) آبراهام لینکلن، تئودور روزولت، توماس جفرسون و جرج واشینگتن
مجسمهسازی ، تندیسگری یا پیکرتراشی هنر همگذاری یا ریخت دادن به اشیا است و ممکن است در هر اندازه یا با هر سازمایهای (مصالحی) یا تکنیکی انجام گیرد.
به فراوردههای این هنر تندیس ، پیکره یا مجسمه گفته میشود. هر پیکر سه بعدی که به منظور دارا بودن یک بیان هنری آفریده شده را میتوان تندیس نامید.
هر شکلدادنی مجسمهسازی نیست بلکه باید در ورای آن، یک فکر، خلاقیت یا یک نوآوری وجود داشته باشد.
مجسمهسازی و مذهب
یونانیان، خدایان متعدد خود را به صورت مجسمه در معابد خود قرار میدادند و آنها را پرستش مینمودند. مجسمههای سنگی و برنزی بیشماری نیز از قهرمانان خود در میدانها و معابر عمومی میگذاشتند.
مصریان عقیده داشتند که روح هر انسانی پس از مرگ به این جهان برمیگردد و برای اینکه آن روح سرگردان نشود مجسمههایی از سنگ یا برنز یا چوب یا گچ میساختند و در مکانهای امنی قرار میدادند و چون آن مجسمهها کاملا شبیه اشخاصی که مرده بودند ساخته میشد به عقیده آنان روح به آسانی میتوانست در آنها جای گیرد. افزون برآن مصریان نیز خدایان خود را به صورت موجوداتی در سنگ یا برنز مجسم میکردند و در معابدشان قرار میدادند.
ایرانیان پیش از اسلام، دارای مذهبی بودند که به توحید خیلی نزدیک بود. هرودت که ایرانیان دوره هخامنشی را به هم میهنان خود در کتابی با عنوان «تاریخ» معرفی نموده تعجب میکند از اینکه ایرانیان برای خدایان خود معبد و مجسمهای نمیسازند و میگوید آنها برای انجام آیینهای مذهبی خودشان روی بلندیها میروند و خداوند خود را به این طریق پرستش میکنند.
مجسمهسازی در ایران
ایرانیان که در تمام رشتههای هنری تزئین سنگتراشی، منبتکاری و غیره مهارت فوقالعاده بخرج دادهاند در فن مجسمهسازی علاقه زیاد از خود نشان ندادهاند و این عدم علاقه به ایجاد مجسمه، در برخی ادوار تاریخی پیش از اسلام و در دوران اسلامی همچنان ادامه داشتهاست.
مجسمه مکشوفی آیاپیر در شمی (از نواحی ایذه) بزرگترین مجسمهای است که تاکنون در خاک ایران پیدا شده، و تنها مجسمه برنزی بزرگی است که از دورانهای قدیم ایرانیان به یادگار باقیماندهاست؛ ولی مجسمههای کوچک خصوصا از عهد اشکانیان و ساسانیان در کشور ما زیاد ساخته شده و تمام خصوصیات پیکر تراشی ایران نیز در این مجسمههای کوچک دیده میشود. با این حال مجسمه بزرگی از «اوتان» پادشاه «الحضر» از مرمر تراشیدهاند و اکنون در موزه موصل محفوظ است و۲۲۰ سانتیمتر ارتفاع دارد و حال اینکه ارتفاع مجسمه آیاپیر از ۱۹۰ سانتیمتر تجاوز نمیکند. میگویند یکی از خصایص پیکر تراشی ایرانیان در عهد اشکانیان این بود که مجسمه را از مقابل میتراشیدند و به آن حرکت نمیدادند. مثلا اگر مجسمه مرمری را که از دوره اشکانیان است و امروز در موزه موصل محفوظ میباشد با مجسمه دیسک انداز، کار «مایرون» مجسمهساز معروف یونان در قرن پنجم پیش از میلاد مقایسه کنیم اختلاف زیاد میان آن دو مجسمه مشاهده مینماییم. در مجسمه دیسکپران یک پا عقبتر از پای دیگر قرار داده شده و کمر بطرف جلو خم شده و دست یکی بطرف عقب و یکی بطرف جلو به حرکت درآمده.
در مجسمه «اوتال» پادشاه الحضر پای چپ فقط کمی جلوتر از پای راست قرار داده شده و کفشها کاملا شبیه به کفشهای مجسمه آیاپیر است. پادشاه الحضر نیز مانند امیر شمی شلوار بلندی بر تن کرده که تا زانویش میرسد و روی قبا کمربندی بسته تا شمشیر خود را به آن آویزان کند ولی کمربند کمی پایینتر از حد معمول بسته شده. شاید شمشیر سنگینی کرده و آن را پایین آورده.
«اوتال» دست چپ خود را روی قبضه شمشیر گذاشته و این عادتی است که حتی در عصر حاضر نیز دیده میشود؛ ولی دست راست خود را کاملا بلند کرده مانند اینکه صحبت میکند و با این حال دهان او بستهاست. روی قبا لباده بلندی بر تن پادشاه الحضر دیده میشود که آستینهای بلندی دارد کلاه وی شباهتی به کلاه درویشان در عصر حاضر دارد. این کلاه نیز با کمال سلیقه و مهارت با نقوش زیبایی برجسته مزین گردیده.
«اوتال» سبیلهای پرپشت و ریش نسبتا بلندی دارد و موهای بلندش از زیر کلاه بیرون آمدهاست. میان این مجسمه با مجسمه آیاپیر شباهت زیاد وجود و فقط لباس آن متفاوت است.
در موزه بغداد نیز سر مجسمهای از سنگ آهکی به اندازه طبیعی تراشیده شده که تمام خصوصیات پیکر تراشی عهد اشکانی را که در مجسمه «اوتال» دیده میشود دربردارد. در این مجسمه حرکت دیده نمیشود ولی احساسات او را میتوان حدس زد ریش و سبیل او بسیار منظم تراشیده شده و شانه زدهاست. موهای سرش مانند موهای نقوش برجسته عهد هخامنشی مجعد است و مثل این است که از زیر دست آرایشگری بیرون آمده باشد.
این دومین مجسمهای است که از الحضر بدست آمده ولی مجسمه دیگری نیز در همین محل پیدا شدهاست که امروز در موزه بغداد است و سر یکی از پادشاهان اشکانی را نشان میدهد کلاه این پادشاه همان است که روی سکههای اشکانی دیده میشود و از سوی دیگر شباهت زیاد به کلاه «اوتال» پادشاه الحضر دارد ریش و سبیل وی نیز با کمال دقت تراشیده شده.
این سه مجسمه که خارج از ایران هستند بانضمام مجسمه بزرگ آیاپیر کاملا خصوصیات هنر پیکر تراشی ایرانیان در عهد اشکانی را بما نشان میدهند و آن را از دورههای دیگر متمایز مینمایند ولی برای تکمیل این خصوصیات مجسمه دیگری را که آن نیز در موزه بغداد است و در الحضر پیدا شده نشان میدهیم.
این مجسمه نیز ۲۰/۲ متر ارتفاع دارد و از مرمر ساخته شده و صاحب آن «سناترک» پادشاه الحضر است. موهای این شخص مانند موهای آیاپیر شمی با نواری بسته شده و در طرفین صورت آویزان است. وی نیز مانند «اوتال» پادشاه الحضر دست راست خود را بلند کرده و در دست چپ به جای شمشیر، یک برگ زیتون یا خرما که علامت صلح است بر دست دارد. لباس و کمر او که دارای تزئینات فراوان است شباهت زیاد به لباس سفرای کبار کشورهای کنونی دارد. شلوار او بلند است و چین دارد بدون شک شلوار بلند چین دار که چیزی شبیه به شلوار مردم امروزی در آذربایجان غربی میباشد در زمان اشکانیان بسیار معمول بودهاست. «سناترک» نیز مانند امیر شمی گردن بندی برگردن و گوشوارهای بر گوش دارد. در بالای سر او پیکر عقابی دیده میشود که بالهایش را گسترده و این عقاب ما را درباره کلاه که بر سر بعضی از صاحب منصبان عالیمقام عهد ساسانی دیده میشود روشن مینماید.
از همه این مجسمهها عجیبتر مجسمه دو متری است که در سنگ آهکی تراشیده شده و از الحضر بدست آمده و امروز در موزه موصل محفوظ است. این مجسمه یکی از افسران عالی رتبه اشکانیان را نشان میدهد که دست چپ را روی قبضه شمشیر قرار داده و دست راست را بلند کردهاست و از این جهت شباهت به «اوتال» پادشاه الحضر پیدا میکند. دست راست تمام مجسمهها بالا است و شاید به علامت احترام یا سلام باشد. شلوار این افسر کاملا شبیه به شلوار آیاپیر شمی است و چین فراوان دارد ولی شنلی که بر دوش خود انداخته و در سمت راست سینه بوسیله تکمه آن را بسته شباهت به لباس رومیها دارد. تنها نقصی که این مجسمه دارد این است که ریش او کوتاه است.
صدر اعظم خشایارشا در حال عرض گزارش به حضور شاهنشاه _ نقش نیم برجسته از سنگ که در تخت جمشید پیدا شده و اکنون در موزه ایران باستان نگهداری میشود
مجسمه دو متری که در «الحضر» پیدا شده و در موزه موصل محفوظ است. این مجسمه یکی از افسران عالیرتبه اشکانیان را نشان میدهد
تمام این مجسمهها از الحضر بدست آمده و الحضر یکی از پایتختهای قدیم ایران در عهد اشکانیان است که روی فرات قرار گرفته و چون در سر حد ایران و روم بود چندین بار بوسیله رومیها خراب شده و اکنون خرابههای آن برپا است.
در دوره ساسانیان نیز مانند دو دوره تاریخی اشکانی و هخامنشی علاقه به پیکر تراشی در کشور ما چندان زیاد نبود. با اینکه نمونههای کوچکی از مجسمههای ساخته شده در آن زمان وجود دارد که، نشان میدهد استعداد پیکر تراشی در نهاد هنرمندان ایرانی به صورت خفته بود، ولی به دلایلی که در گفتار پیش ذکر شد علاقه به ایجاد آن نداشتهاند.
تمام خصایص مجسمه آیاپیر در نیمتنه یکی از پادشاهان ساسانی که در یک مجموعه خصوصی حفظ شده دیده میشود.
هنگامی که این پیکر نیم تنه، ساخته شد (اواخر دوره ساسانی) هنوز مانند عهد اشکانی داشتن موهای زیاد که از طرفین روی شانه میافتاده معمول بوده و حتی به حجم آن اضافه شدهاست. آیا باید تصور کنیم که امرا و بزرگان عهد ساسانی موهای بلند داشته و آن را روی شانههای خود میانداختند؟ احتمالا میان بعضی از امرای ساسانی ریش کوسج (ریش بزی) معمول بوده. بزرگان کشور گردنبندهای مروارید برگردن میانداختند و این کار در عهد اشکانیان معمول بودهاست.
تاج سلاطین ساسانی شکلهای عجیب و غریب به خود میگرفت طرفین آن به صورت بال پرندگان یا شاخ حیوانات درمیآمد و در بالای پیشانی ماه و ستارهای قرار داشت و گوی بزرگی در بالای آن جای میگرفت
معروفترین مجسمه عهد ساسانیان پیکر شاپور دوم واقع در غار معروف در دره شاپور است. این مجسمه از اندازه معمولی بزرگتر است؛ و در قرنهای اخیر بر زمین افتاده بود. اخیرا آن را روی پاهای بتونی قراردادند ولی اینطور بهنظر میرسد که وقتی بر زمین افتاده بود زیبایی بیشتری داشت چون ساق پاهای آهنی و بتونی با قامت شاپور تناسب زیاد ندارد.
مجسمهسازی همزمان با تکنولوژی پیشرفت کرده و در حال حاضر گروههایی در ایران و جهان با پرینتر سه بعدی و طراحی کامپیوتری، مجسمهسازی را به روشی بسیار سریعتر انجام میدهند. | [
"یادبود ملی",
"داکوتای جنوبی",
"ایالات متحده آمریکا",
"رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا",
"تندیسگری",
"سنگ خارا",
"آبراهام لینکلن",
"تئودور روزولت",
"توماس جفرسون",
"جرج واشینگتن",
"هنر",
"تندیس",
"خلاقیت",
"نوآوری",
"دوره هخامنشی",
"دوره اشکانیان",
"مایرون",
"قبا لباده",
"سنگ آهکی",
"سفرای کبار",
"آذربایجان غربی",
"او کوتاه",
"صدر اعظم",
"تخت جمشید",
"موزه ایران باستان",
"دوره ساسانیان",
"پادشاهان ساسانی",
"Anthony Blunt",
"OUP",
"John Boardman (art historian)",
"Robert Manuel Cook",
"Henri Frankfort",
"Robert Treat Paine",
"Hugh Honour",
"Ernst Kitzinger",
"Jessica Rawson",
"James Snyder",
"حجمسازی",
"هنرهای تجسمی"
] | [
"مجسمهسازی",
"پیشهها",
"تندیسها",
"تندیسها بر پایه وسیله",
"شیوههای مجسمهسازی",
"واژگان هنر",
"هنرهای تجسمی"
] |
267 | باغبانی | 2 | 133 | 0 | [
"باغباني",
"باغداری",
"باغ داری",
"باغداری",
"باغ داري",
"باغداري",
"باغداران و پالیزکاران",
"باغبان"
] | false | 113 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | بخشی از یک باغچه گلکاری در یک باغ انگلیسی
کاشت در یک باغ
باغبانی دانش و فن بررسی و پژوهش در میوهشناسی، سبزیشناسی، گلشناسی، فضای سبز پارکها و بوستانها و محیط زیست و همچنین استفاده از محصولات باغبانی در صنایع غذایی است.
باغبانی عبارت است از علم کاشت وپروش گیاهان زینتی؛ گیاهان دارویی ودرختان میوه و طراحی فضای سبز فضای سبز یا همان Landscape engineering شاخهای از علوم باغبانی است که در کارشناسی ارشد باغبانی ارائه میگردد. با پیشرفت شهرنشینی توجه به کاشت گیاهان زینتی در شهرها هم به عنوان زیبایی آن ضروری به نظر میرسد.
باغبانی فعالیت، هنر یا پیشه رویاندن گیاهان است. باغبانی پیرامون خانه و مسکن افراد و در محلی به نام باغ یا باغچه صورت میگیرد. باغها بیشتر چسبیده به یا در نزدیکی مناطق مسکونی جای دارد، یا در پیرامون شهرها و روستاها. باغچهها نیز در حیاط خانهها یا کنار خیابانها ساخته میشوند، ولی ممکن است گاه در بالای پشت بامها، پیشسراها، ایوانکها، گلشنهها (فلاورباکسها) یا نورخانهها (پاسیوها) هم ساخته شوند.
کشاورزی
گیاهان
جنگل
درخت | [
"باغ انگلیسی",
"گیاهان",
"باغ",
"باغچه",
"پیشسرا",
"ایوانک",
"گلشنه",
"نورخان",
"کشاورزی",
"جنگل",
"درخت"
] | [
"باغبانی",
"سرگرمیها",
"گلپروری و سبزیکاری و باغداری",
"مهارتهای انسان"
] |
268 | گلشنه | 0 | 8 | 0 | [] | false | 2 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | گلشنهها (گلجاها) جعبههای بزرگ دارای خاک مناسب هستند که برای پرورش گل و گیاه بکار رفته و در محیط خانه، خیابان یا ایوانکها و پشت پنجرهها بکار میروند.
گلشنه از واژههای تصویب شده فرهنگستان زبان فارسی است. | [
"جعبه",
"گل",
"گیاه",
"خیابان",
"ایوانک"
] | [
"انواع باغ",
"باغبانی",
"پنجره",
"کشاورزی شهری",
"مراقبتهای باغبانی",
"ویژگیهای باغ"
] |
269 | نورخان | 0 | 12 | 0 | [
"پاسيو",
"پاسیو"
] | false | 7 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | نورخان یا پاسیو به حیاط خلوت بیسقف یا دارای سقف نورگذر و شیشهای اطلاق میشود که معمولا در میان خانهها و کاشانهها یا چسبیده به ساختمانهای مسکونی ساخته میشوند و در آنها گونههای گیاهی پرورش داده میشوند. به دیگر سخن، نورخان یک گلخانه درون-ساختمانی است. کارکرد نورخان در خانه بیشتر برای فراهم آوردن نور کافی و بسنده، سبزی محیط و زیبایی است. | [
"خانه",
"کاشانه",
"گیاه",
"گلخانه"
] | [
"عناصر معماری"
] |
271 | جغرافیا | 0 | 650 | 0 | [
"گیتاشناسی",
"جغرافيا",
"جغرافیایی",
"جغرافی",
"ژئوگرافی",
"جغرافي",
"جغرافياي فيزيكي",
"جغرافيايي",
"جغرافيدان",
"جغرافي دان",
"جغرافی دان",
"ژئوگرافي",
"جغرافیه",
"جغرافيه",
"گيتاشناسي"
] | false | 400 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | نقشه زمین
جغرافیا یا جغرافی به لحاظ لغوی به معنای «توصیف ترسیمی زمین» است. این توصیف ترسیمی در زبان و ادبیات امروز، همان «درک فضامند از زمین» است. بر این اساس، جغرافیا بر اساس درکی فضایی یا فضامند به مطالعه پدیدههای روی زمین میپردازد. این پدیدهها شامل پدیدههای طبیعی (طبیعت اول) و پدیدههای انسانی (طبیعت دوم) میباشد که در ارتباط متقابل با یکدیگر دچار تحول میشوند. اما با توجه به گسترش حجم مطالعات در جغرافیا، این علم به دو گرایش اصلی تقسیم میشود؛ جغرافیای طبیعی و جغرافیای انسانی. کانون تمرکز جغرافیای طبیعی بیشتر روی جنبههای فضایی طبیعت اول و کانون تمرکز جغرافیای انسانی بیشتر روی جنبههای فضایی طبیعت دوم است. با این حال، نتایج علمی هر دو گرایش طبیعی و انسانی، تولید دانش فضایی واحدی است که در جهت تکمیل یکدیگر عمل میکنند (شورچه، ۱۳۹۶). همچنین جغرافیا را رابطه متقابل انسان و محیط به منظور بهبود زندگی بشر نیز توصیف کردهاند.
نخستین شخصی که از واژه «جغرافیا» استفاده کرد، اراتوستن (۲۷۶–۱۹۴ پیش از میلاد) بود.
چهار سنت تاریخی در پژوهشهای جغرافیایی عبارت است از: واکاوی (تجزیه و تحلیل) مکانی پدیدههای طبیعی و انسانی (جغرافیا به عنوان بررسیای در باره پراکندگی)، مطالعات منطقهای (اماکن و مناطق)، مطالعه انسان و رابطه او با زمین، و پژوهش در علوم زمین است. با این وجود، جغرافیای نوین نظم و انضباطی همهفراگیر است که در درجه نخست به دنبال درک زمین و همه پیچیدگیهای انسان و طبیعت بوده و تنها منحصر به چیزها و جایشان نیست، بلکه در مورد آن که چگونه تغییر کرده و خواهند کرد نیز میباشد.
جغرافیا به عنوان «پلی میان انسان و علوم فیزیکی»، به دو شاخه اصلی جغرافیای انسانی و جغرافیای طبیعی تقسیم شدهاست. جغرافیا را میتوان همانطور که ویدال دولابلاش بیان کرده علم روابط متقابل انسان و طبیعت دانست. وی بیان میکند که طبیعت امکانهایی را در اختیار انسان قرار میدهد و انسان براساس فرهنگش از آنها بهرهبرداری میکند، البته باید توجه داشت که در دهههای اخیر انتقادهای بسیاری به این تعریف وارد شدهاست و امروزه اقتصاد سیاسی، مفهوم بازساخت، اقتصاد بازار آزاد در مرکز همه تعاریف جغرافیایی قرار گرفتهاست.
پیشگفتار
جغرافیدانان به گونهای سنتی، عدهای نقشهنگار که به بررسی نام مکانها و تعدادشان میپردازند، به نظر میرسند. اگر چه بسیاری از جغرافیدانان در مکاننامی (ذکر نامهای نواحی) و نقشهنگاری آموزش دیدهاند، ولی این کار پیشه اصلیشان نیست. جغرافیدانان به بررسی پراکندگی مکانی و زمانی پدیدهها، فرایندها، ویژگیها و همچنین برهمکنش انسان و محیط زیست او به عنوان اثر فضا و مکان تحت تاثیر موضوعات مختلف از جمله اقتصاد، بهداشت، آب و هوا، گیاهان و جانوران، میپردازند؛ از این رو جغرافیا دانشی میانرشتهای و فرارشتهای است.
جغرافیا در یک چینش میتواند بهطور گسترده به دو شعبه اصلی تقسیم شود: جغرافیای انسانی و جغرافیای طبیعی. اولی تا حد زیادی بر معماری و چگونگی ایجاد فضا متمرکز است -که با انسان مشاهده و مدیریت میشود و نیز نفوذ او فضا و مکان به خاطر بهکارگیری و چنگاندازیاش به آن میفرساید. دومی به بررسی محیط زیست طبیعی و چگونگی به وجود آمدن و تداخل آبوهوا، پوشش گیاهی و چرخه زیستی، خاک، آب، و ژئومورفولوژی میپردازد. به عنوان برآیندی از این دو زیرحوزه و با استفاده از روشهای متفاوت، حوزه سومی پدید آمدهاست که جغرافیای زیستمحیطی نام دارد.
شاخههای دانش جغرافیا
جغرافیای طبیعی
جغرافیای طبیعی روی جغرافیا از نگاه علوم زمین تمرکز دارد و هدفش
درک فیزیکی سنگکره، آبکره، هواکره، خاککره و الگوهای جهانی
گیاگان و زیاگان (زیستکره) است.
جغرافیای طبیعی میتواند به دستهبندی کلی زیر تقسیم گردد:
150px
150px
150px
150px
ژئومورفولوژی (زمینریختشناسی)
جغرافیای کرانه (ساحل)
آب و هواشناسی (اقلیمشناسی) و دیرین آب و هواشناسی (دیریناقلیمشناسی)
جغرافیای زیستی
150px
150px
150px
150px
زمینسنجی
جغرافیای زیستمحیطی و مدیریت زیستمحیطی
یخبندانشناسی
آبشناسی و آبنگاری
150px
150px
150px
150px
بومشناسی منظر
اقیانوسنگاری
خاکشناسی
دیرینجغرافیا یا دیرینگیتاشناسی
96px
دانش دوران چهارم (کواترنر)
جغرافیای انسانی
جغرافیای انسانی شاخهای از جغرافیا است که متوجه بررسی الگوها و فرایندهایی است که برهمکنش انسان با محیطهای جورواجور را شکل میدهد، که
شامل جنبههای انسانی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، و اقتصادی میباشد. در حالی که توجه عمده
جغرافیای انسانی به چشمانداز فیزیکی زمین نیست (نگاه کنید به جغرافیای فیزیکی) به سختی امکانپذیر است که هنگام بحث درباره جغرافیای انسانی، به
چشماندازهای فیزیکی -که در فعالیتهای انسان نقش بسیاری دارد- اشارهای نکرد، که جغرافیای زیستمحیطی دارد به عنوان پیوندی میان این دو پدیدار
میگردد. جغرافیای انسانی میتواند به بسیاری از مقولههای گسترده تقسیم شود؛ مانند:
150px
150px
150px
150px
جغرافیای فرهنگی
جغرافیای توسعه
جغرافیای اقتصادی
جغرافیای بهداشت و درمان
150px
150px
150px
150px
جغرافیای تاریخ و زمان
جغراسیاست و جغرافیای سیاسی
جغرافیای مردمی و جمعیتشناسی
جغرافیای مذهبی
150px
150px
150px
جغرافیای اجتماعی
جغرافیای ترابری
جغرافیای گردشگری
جغرافیای شهری یا جغرافیای مدنی
گرایشهای مختلفی برای بررسی جغرافیای انسانی نیز در درازنای زمان به وجود
آمده و عبارت است از:
جغرافیای رفتاری
جغرافیای زنگرایانه
نظریه فرهنگ
ژئوسوفی (گیتاشناسی، دانش گیتی، مطالعه جغرافیا)
جغرافیای زیستمحیطی
سد کارون ۴
جغرافیای زیستمحیطی شاخهای از جغرافیا است که به توصیف جنبههای فضایی از تعامل میان انسان و جهان طبیعی میپردازد و نیازمند درک درستی از جنبههای سنتی جغرافیای فیزیکی و انسانی، و نیز روشهایی که در آن جوامع انسانی محیط زیست را درک کنند، میباشد. جغرافیای زیستمحیطی در جایگاه پلی میان جغرافیای انسانی و فیزیکی، و در نتیجه همافزایی تخصص از این دو زیرحوزه است. علاوه بر این، همبستگی انسان با محیط زیست به عنوان یک پیامد جهانی شدن و دگرگونیهای فناوری تغییر کرده، و رویکرد تازهای برای درک رابطه پویا و تغییرات، مورد نیاز بودهاست. نمونههایی از زمینههای پژوهشی در جغرافیای زیستمحیطی عبارت است: از مدیریت بحران، مدیریت محیط زیست، توسعه پایدار، و بومشناسی سیاسی.
دانش نقشهبرداری
الگوی ارتفاع رقمی (دیجیتال)
علوم نقشهبرداری شاخهای از جغرافیا است که پس از انقلاب کمی در جغرافیا در اواسط دهه ۱۳۳۰ خورشیدی پدید آمدهاست. علوم نقشهبرداری شامل بهرهگیری از روشهای سنتی فضایی مورد استفاده در نقشهنگاری و عارضهنگاری (توپوگرافی) و کاربردشان در رایانه میباشد. دانش نقشهبرداری با استفاده از روشهایی مانند سامانه اطلاعات مکانی (سام) و دورکاوی (سنجش از دور) دارای حوزه مشتکی گسترده با بسیاری از رشتههای دیگر است. علوم نقشهبرداری همچنین به باززیستی (تجدید حیات) برخی گروههای جغرافیایی انجامید، به ویژه در حین دهه ۱۳۳۰ خورشیدی و در شمال آمریکا که در آن زمینه داشت افول میکرد. دانش نقشهبرداری محدوده گستردهای از زمینههای درگیر با واکاوی فضایی، از قبیل نقشهنگاری، سامانه اطلاعات مکانی (سام یا جیآیاس)، دورکاوی و سامانه موقعیتیابی جهانی (جیپیاس) را در بر میگیرد.
جغرافیای منطقهای
جغرافیای منطقهای شاخهای از جغرافیا است که مناطقی با هر اندازه را در سراسر کره زمین بررسی میکند و خصوصیت توصیفی رایجی دارد. هدف اصلی فهمیدن یا معنی کردن یکتایی یا ویژگی یک منطقه خاص است که از طبیعت و عناصر انسانی شکل گرفتهاست. همچنین به تقسیم اراضی که شیوههای مناسب محدودسازی فضا به مناطق را پوشش میدهد نیز توجه میشود. جغرافیای منطقهای همچنین به عنوان رویکردی خاص برای دانشآموختن در رشته علوم جغرافیایی در نظر گرفته میشود (مانند جغرافیای انتقادی یا کمی)
زمینههای مرتبط
برنامهریزی شهری، برنامهریزی منطقهای و آمایش سرزمین: استفاده از دانش جغرافیا به تعیین سرنوشت چگونگی گسترش یافتن یا نیافتن خشکی با معیارهای بخصوص، از قبیل ایمنی، زیبایی، فرصتهای اقتصادی، حفاظت از میراث طبیعی یا مصنوعی و… کمک میکند. برنامهریزی شهرها، شهرستانها و مناطق روستایی ممکن است به عنوان جغرافیای کاربردی دیده شود.
تقسیمات جغرافیایی سازمان ملل متحد
دانشهای محلی: در علوم دهه ۱۳۳۰ خورشیدی جنبش دانشهای منطقهای به رهبری «والتر ایسارد» به منظور ارایه مبنای بیشتر کمی و تحلیلی برای پرسشهای جغرافیایی، در تقابل با گرایشهای توصیفی از برنامههای جغرافیایی سنتی، به پا خاست. علوم منطقهای شامل پیکرهای از دانش است که در ابعاد مکانی، نقشی اساسی ایفا میکند؛ مانند اقتصاد منطقهای، مدیریت منابع، نظریه تعیین مکان، برنامهریزی منطقهای و شهری، ترابری (حمل و نقل) و ارتباطات، جغرافیای انسانی، توزیع جمعیت، بومشناسی دورنما (منظر) و کیفیت محیط زیست.
دانشهای میانسیارهای: با این که نظام جغرافیایی بهطور طبیعی به زمین وابستهاست، دورههای آموزشی میتوانند به گونهای غیررسمی به شرح و بررسی دیگر جاهای کیهان، مانند سیارات منظومه خورشیدی و حتی فراتر از آن بپردازند. بررسی سامانههای بزرگتر از زمین به خودی خود بخشهایی از اخترشناسی یا کیهانشناسی را شکل میدهد. مطالعه دیگر سیارات است که معمولا سیارهشناسی یا دانشهای سیارهای نامیده میشود. شرایط جایگزین از قبیل بهرامشناسی (زمینشناسی مریخ) هم پیشنهاد شدهاست، اما بهطور گسترده استفاده نمیگردد.
فنون و روشها
همانطور که روابط متقابل مکانی کلیدهای این علوم مختصر هستند، نقشهها نیز ابزاری کلیدیاند. نقشهنگاری سنتی با رویکردی تازهتر به واکاوی جغرافیایی، سامانههای اطلاعات مکانی (سام) مبتنی بر رایانه پیوستهاست. در مطالعه ایشان، جغرافیدانان از چهار روش وابسته استفاده مینمایند:
سامانمند: دانستههای جغرافیایی را در مقولههایی که میتواند به کاوش سراسری بپردازد، دستهبندی میکند.
منطقهای: به بررسی رابطه سامانمند میان رستههای منطقهای خاص یا موقعیت مکان سیاره میپردازد.
توصیفی: موقعیتی از سیما و جمعیت را به سادگی مشخص میکند.
تحلیلی: میپرسد که چرا ما به دنبال سیما و ساکنان در یک منطقه خاص جغرافیایی میگردیم.
نقشهنگاری
نقشه مصور برجسته
نقشهنگاری نمایش سطح زمین با استفاده از نمادهای انتزاعی است (نقشهسازی). اگرچه زیررشتههای دیگر جغرافیا برای ارایه تجزیه و تحلیلهایشان به نقشهها تکیه میکنند، ولی ساخت واقعی نقشهها به اندازه کافی مجرد هست که بتوانیم جداگانه در نظر بگیریمش. نقشهنگاری از گردهمایی پیشنویس فنون به صورت دانش واقعی سر برآوردهاست. نقشهکشان باید روانشناسی شناختی و کارپژوهی (ارگونومی) را بیاموزند تا بفهمند چه نمادهایی بیشترین اثر را در جابهجایی اطلاعات زمین دارا است، و روانشناسی رفتاری را بیاموزند تا کسانی را که از نقشههایشان استفاده میکنند را به اثرپذیری از اطلاعات وادارند. ایشان باید زمینسنجی و ریاضیات نسبتا پیشرفته را یاد بگیرند تا بدانند چگونه شکل زمین بر واپیچش (اعوجاج) نمادهای پیشدیده نقشه هموار برای مشاهده تاثیر میگذارد. بیجنجال میتوان ادعا کرد که نقشهنگاری دانهای است که از کشتزار بزرگتر جغرافیا رستهاست. بیشتر جغرافیدانان بیان خواهند کرد که شیفتگی دوران کودکی به نقشهها در حقیقت پیشگویی گرایش ایشان به این زمینه بودهاست.
سامانه اطلاعات جغرافیایی
نقشه برداریای ساده، استفاده از عناصر برداری: نقاط چاه، خطوط رودخانه و چنربر دریاچه
سامانه اطلاعات جغرافیایی (جیآیاس) به جمعآوری اطلاعات پیرامون زمین، برای بازیابی خودکار توسط یک رایانه، با دقتی مناسب به منظور توختن (کسب) اطلاعات، رسیدگی میکند. افزون بر زیررشتههای دیگر جغرافیا، کارآزمودگان سام باید با علوم رایانه و سامانههای دادگانی (پایگاهدادهای) آشنا باشند. سامانه اطلاعات جغرافیایی انقلابی در زمینه نقشهنگاری ایجاد کرد؛ هماکنون تقریبا تمام نقشهسازی را با کمک گونهای از نرمافزار سام انجام میدهند. همچنین سامانه اطلاعات جغرافیایی دانش بهرهگیری از نرمافزار و فنون آن را برای نمایش، واکاوی و پیشبینی روابط مکانی هدایت میکند. در این زمینه، «جیآیاس» به معنی «دانش اطلاعات جغرافیایی» میباشد.
دورکاوی (سنجش از دور)
دورکاوی یا سنجش از دور، دانش بهدستآوردن اطلاعات در مورد ویژگیهای زمین از طریق اندازهگیریهای از دور میباشد. دادههای دورکاویده در اشکال مختلف مانند تصاویر ماهوارهای، عکسهای هوایی و دادههای بهدستآمده از حسگرهای دستی، تولید میشود. جغرافیدانان به منظور: الف) عرضه اطلاعات متنوع در نوعی از پیمانههای فاصلهای (محلی به جهانی)، ب) گردآوردن نگرشی اجمالی از ناحیه مورد علاقه، پ) دسترسی به پایگاههای دوردست یا بیرون از دسترس، ت) فراهم ساختن اطلاعات طیفی نامریی طیف الکترومغناطیس، و ث) آسان کردن بررسی چگونگی تغییر سیما و ناحیهها در درازای زمان، بهطور فزاینده از دادههای دورکاویده برای بهدستآوردن اطلاعات در مورد سطح زمین، اقیانوسها و هواکره استفاده میکنند. دادههای دروکاویده ممکن است آزادانه، یا پیوسته با دیگر لایههای دادههای رقمی واکاوند (مثلا در یک سامانه اطلاعات جغرافیایی) تحلیل شود.
روشهای کمی جغرافیا
زمینآمار با واکاوی دادههای کمی به ویژه استفاده از روش آماری جهت یابش پدیدههای جغرافیایی، سر و کار دارد. زمینآمار همهجا و در زمینههای گوناگون استفاده شدهاست، از جمله: آبشناسی، زمینشناسی، ژئومورفولوژی (زمینریختشناسی)، اکتشاف نفت، واکاوی آبوهوا، برنامهریزی شهری، آمایش و همهگیرشناسی. پایه ریاضی زمینآمار از تحلیل خوشهای، واکاوی تفکیک کننده خطی و آزمون آماری نافراسنجی (غیرپارامتری)، و موضوعات دیگر برگرفته شدهاست. کاربردهای زمینآمار به شدت در سامانههای اطلاعات جغرافیایی استفاده میشود، به خصوص برای درونیابی نقاط نسنجیده. جغرافیدانان سهم بهسزایی در روشهای فنون کمی نشان دادند.
روشهای کیفی جغرافیا
روشهای کیفی جغرافیایی یا قومنگاشتی؛ روشهای پژوهش، را بشرجغرافیدانان استفاده میکنند. در جغرافیای فرهنگی، بهکارگیری فنون پژوهش کیفی، سنتی است که نیز در مردمشناسی و جامعهشناسی از آن استفاده میکنند. مشاهده همراه با مشارکت و مصاحبههای عمقی و موشکافانه، دادههای کیفی را برای بشرجغرافیدانان فراهم میکند.
تاریخچه جغرافیا
نقشه جهان باز ساخته بتلمیوس از جغرافیای بتملیوسی در سده هشتم/نهم خورشیدی
این اندیشه از آناکسیماندر(۱۲۳۱/۳۲ – ۱۱۶۶/۶۷ سال پیش از هجرت)، که واپسین نویسندگان یونانی به بنیانگذار واقعی جغرافیا مطرحش نمودند-، از طریق پارهای از بازگوییهای جانشینان او به ما رسیدهاست. آناکسیماندر را به نوآوری شاخصها (ابزار ساده و کارآمد یونانی که اندازهگیری اولیه از عرض جغرافیایی را انجام داد) میشناسند. تالس و آناکسیماندر همچنین به پیشگویی گرفتها معروف اند. شالوده جغرافیا را میتوان در فرهنگهای دیرینه، از قبیل چین باستان، سدههای میانه و دوران باستان ردیابی کرد. یونانیان نخستین بار جغرافیا را با هر دو سرفصل هنر و دانش یافتهبودند و این را با نقشهنگاری، فلسفه، ادبیات و ریاضیات به دست آوردهاند. بحثهای گرمی در باره این که نخستین بار کی داوی کرد که زمین گرد میباشد، هست؛ که به اعتبار یا مراجعه به پارمنیدس، فیثاغورث یا اناکساغورث میشود گفت هر کدامشان با بهرهگیری از توضیح گرفتها توانست ثابت کند که زمین گرد است. با این وجود، او همانند بسیاری از معاصرانش بازهم باور داشت که زمین یک لوح هموار است. یکی از نخستین برآوردهایی که شعاع زمین را تخمین میزند را اراتوستن به جا هشتهاست.
نخستین سامانه خیلی دقیق خطوط دستگاه مختصات جغرافیایی به هیپارخوس (ابرخس) منسوب است. او دستگاه مبنای شصتتایی را به کار بست که از ریاضیات بابلی برگرفته شدهبود. وی مدارها و نصف النهارها را به °۳۶۰، و هر درجه به ۶۰ تقسیمبندی کرد. او برای اندازهگیری طول جغرافیایی در محلهای مختلف روی زمین، پیشنهاد کرد از گرفتها برای تعیین اختلاف زمانی نسبی استفاده کنند. نقشهکشی گسترده رومیان به خاطر کاوشهایشان در زمینهای جدید، بعدها سطح بالای اطلاعاتیای را برای بتلمیوس به منظور ساخت اطلسهای مو شکافانه گرد هم آورد. وی با استفاده از دستگاه شبکهای روی نقشههایش و اتخاذ طول ۹۰/۹۲ کیلومتر به ازای هر درجه، کار هیپارکوس را پیشبرد.
جغرافیا در ایران باستان
سنگنبشته بیستون
از بررسی و تحقیق ایرانیان قدیم در جغرافیا اطلاع زیادی در دست نداریم. دیرینترین سندی که در این باره موجود است قسمتهای بازمانده اوستا است که در پارهای از بخشهای آن اشارههایی به وضع یا نام برخی سرزمینها و دریاها و کوهها و رودها رفته و در فرگرد یکم کتاب وندیداد از شانزده کشور آفریده اهورامزدا سخن به میان آمدهاست، ولی چون قسمتهای علمی اوستا از میان رفتهاست در این باره بیش از این اطلاعی به دست نمیآید. پس از آن در سنگ نبشته بغستان (بیستون) به نام کشورهایی که داریوش میگوید بر آنها فرمانروایی داشتهام برمیخوریم و از همین قبیل اطلاعات مختصر و جزئی در برخی از نوشتههای یونانیان نیز مشاهده میشود. از روزگار ساسانیان نیز علاوه بر آنچه جستهگریخته در ضمن بعضی از کتب آن دوران آمده و به دست ما رسیده ‚ کتاب مستقل شهرستانهای ایرانشهر که در آن نام و شرح مختصر شهرهای ایران و برخی از روایات افسانهای درباره آنها آمده، در دست است و به فارسی نیز ترجمه شدهاست.
جغرافیا در تمدن اسلامی
نقشه جهان ابن وردی، رونوشتی از نسخه خطی سده دهم یا یازدهم خورشیدی
در خلال سدههای میانه، سرنگونی فرمانروایی روم به تغییر درروند تکامل جغرافیای از اروپا به جهان اسلام انجامید. جغرافیدانان مسلمان مانند شریف ادریسی نقشههای مبسوط جهان (از قبیل کتابالرجاری) را درست کردند، در حالی که جغرافیدانان دیگر مانند یاقوت حموی، ابوریحان بیرونی، ابن بطوطه و ابن خلدون حساب دقیقی از سفرهایشان و جغرافیای مناطقی که دیده بودند، دست و پا کردند. محمود کاشغری جغرافیدان ترک، نقشه جهان را بر پایه یک زبان کشید، و بعد از او پیری رئیس این کار را انجام داد (نقشه پیری رئیس). افزون بر این، دانشمندان مسلمان کارهای پیش از رومیان و یونانیها را ترجمه و تفسیر نمودند، و بیت الحکمه را به این منظور در بغداد راه انداختند. ابو زید بلخی دانشمند ایرانی، در آغاز از نقشهبرداری زمینی در بغداد، مدرسه بلخ را درون بلخ بنیان نهاد.۱۴ «سهراب» جغرافیدان مسلمان در میانههای سده چهارم خورشیدی، سرگرم کتابی بود درباره مختصات جغرافیایی، حاوی دستورالعمل برای ساخت نقشه مستطیلی جهان، با طرح نمایش تصویر استوانههای همفاصله. در اواخر سده چهارم و اوایل سده پنجم خورشیدی، ابن سینا علل زمینشناختی کوهها را در کتاب شفا (۴۰۵/۶ خورشیدی) برانگاشت.
ابوریحان بیرونی
ابوریحان بیرونی (۳۵۲–۴۲۷ خورشیدی) نخستین بار طرح نمایش تصویر همسمت (سمت در برابر ارتفاع در دستگاه نجومی) دارای مسافت مساوی قطبی را از کره آسمان شرح داد. هنگامی که پای نقشهبرداری شهرها و اندازهگیری فواصل میانشان وسط میآمد، او به عنوان ماهرترین فرد شناختهشدهبود که در شهرهای بسیاری در خاور میانه و شبهقاره هند این کار را انجام دادهبود. وی همچنین به هنگام اندازهگیری ارتفاع کوهها، ژرفای درهها و پهنای افق فنون مشابه را گسترش بخشید، و موضوع جغرافیای انسانی و سکنهپذیری سیاره زمین را مطرح نمود. وی مسکونی بودن تقریبا یک چهارم از سطح زمین برای بشر را برانگاشت؛ همچنین عرض جغرافیایی کاث (کاج، کاظ یا کات، از شهرهای دیرینه در خوارزم) را با استفاده از بیشینه بلندای خورشید محاسبه کرد، و معادلههای پیچیده زمینسنجشی را به منظور محاسبه دقیق محیط زمین واگشود، که به اندازههای امروزین محیط زمین خیلی نزدیک بود. او شعاع زمین را ۶۳۳۹،۹ کیلومتر برآورد که تنها ۸/۱۶ کیلومتر کمتر از مقدار کنونی ۶۳۵۶،۷ کیلومتر میباشد. در مقایسه با پیشینیانی که محیط زمین را با نشانهروی همزمان خورشید از دو محل مختلف اندازه گرفتند، بیرونی روش تازهای را بر پا کرد که با استفاده محاسبات مثلثاتی بر پایه زاویه میان یک دشت و بر فراز کوه بود -که اندازهگیریهای دقیقتری از محیط زمین را نتیجه داد- و انجام این کار را با یک شخص برای اندازهگیری از یک موقعیت انجامپذیر ساخت. او همچنین بررسیای از طرح نمایش تصویر نقشه، نقشهنگاری، منتشر کرد که شامل روشی برای نمایش نیمکره در صفحه بود.
جرجی زیدان در تاریخ تمدن اسلام ذیل جغرافیا میآورد: «لفظ جغرافی میرساند که این علم را عرب وضع نکرده اما چون جغرافی به تاریخ مربوط است و چون عربها به واسطه مقتضیات شریعت اسلام پیش از ترجمه جغرافی به زبان عربی کتابهایی در توصیف راهها و شهرها نگاشتهاند، لذا در اینجا از جغرافی اسلامی هم اسمی میبریم.»
جغرافیا پس از اسلام
نقشه جهان کانتینو، نخستین نقشهای از جهان که یافته کریستف کلمب را مینماید.
عصر کاوش اروپا در سدههای نهم و دهم و یازدهم، جایی که یابندگان اروپایی همانند کریستف کلمب، مارکوپولو و جیمز کوک بسیاری از زمینهای جدید را یافتند و محاسبه کردند، اشتیاقی تازه برای ریزهکاریهای دقیق جغرافیایی، و شالوده نظریههای خام در اروپا باز زنده شد. مشکلی که با جغرافیدانان و کاوشگران روبهرو شد، پیدا کردن طول و عرض یک مکان جغرافیایی بود. اگرچه مشکل عرض جغرافیایی مدتها پیش حل شدهبود، ولی طول جغرافیایی همچنان بازمانده بود؛ توافق بر سر نصفالنهار صفر درجه تنها بخشی از مشکل بود. جان هریسون با نوآوری زمانسنج اچ۴ در سال ۱۱۳۸/۹ خورشیدی مشکل حل کرد، و بعدا در سال ۱۲۶۳در فراهمایی جهانی مریدین، نصفالنهار گرینویچ به عنوان نصف النهار صفر اتخاذ شد. ۲۱
جغرافیا در سدههای دهم و یازدهم و دوازدهم خورشیدی به عنوان یک زمینه دانشی جدا به رسمیت شناخته و بخشی از برنامه درسی دانشگاههای اروپا بهویژه پاریس و برلین شد. گسترش بسیاری از جوامع اطلاعاتی جغرافیایی در سدههای دوازدهم و سیزدهم خورشیدی بر پایه جامعه اطلاعاتی جغرافیایی، ۲۲ انجمن جغرافیایی پادشاهی (بریتانیا) در سال ۱۲۰۸/۹ خورشیدی، ۲۳ جامعه جغرافیایی روسیه در سال ۱۲۲۳/۴ خورشیدی ۲۴ جامعه جغرافیایی آمریکا در ۱۲۲۹/۳۰ خورشیدی۲۵ و انجمن جغرافیای ملی (آمریکا) در سال ۱۲۶۶/۶۷ خورشیدی، در سال ۱۱۹۹/۲۰۰ خورشیدی نمایان شد. ۲۶ اثرگذاری امانوئل کانت، الکساندر فون همبولت، کارل ریتر و پول ویدال دلا بلاش را میتوان نقطه عطف اصلی جغرافیا در انتقال از فلسفه به علم دانست.
طی دو سده گذشته، پیشرفت در فناوری مانند رایانه، به گسترش علوم نقشهبرداری و راه و رسمی تازه انجامید، همانند مشاهده همراه مشارکت و زمینآمار که این شیوههای تازه در جغرافیای امروزی به کار رفتهاست. در غرب در طول سدههای سیزدهم و چهاردهم، نظم و انضباط جغرافیا دستخوش چهار مرحله اساسی شد: جبر محیط زیست، جغرافیای منطقهای، انقلاب کمی و جغرافیای انتقادی. پیوند میانرشتهای نیرومند میان جغرافیا و علوم زمینشناسی و گیاهشناسی و همچنین دانش اقتصاد، جامعهشناسی و مردمنگاری نیز تا حد زیادی افزایش یافته، بهویژه به عنوان پیامد سامانه دانش زمین که در پی درک جهان در یک دید کلینگر میباشد.
فلسفه علم جغرافیا | [
"اراتوستن",
"علوم زمین",
"جغرافیای انسانی",
"جغرافیای طبیعی",
"جاینام",
"فضا",
"برهمکنش",
"اقتصاد",
"بهداشت",
"جانوران",
"اقلیم",
"خاک",
"آب",
"ژئومورفولوژی",
"زیستمحیطی",
"جو (هواشناسی)",
"گیاگان",
"زیاگان",
"زیستکره",
"جغرافیای ساحلی",
"اقلیمشناسی",
"جغرافیای زیستی",
"ژئودزی",
"جغرافیای زیستمحیطی",
"مدیریت زیستمحیطی",
"یخشناسی",
"آبشناسی",
"آبنگاری",
"اقیانوسسنجی",
"خاکشناسی",
"دوران چهارم",
"کواترنر",
"انسان",
"سیاست",
"فرهنگ",
"علم اقتصاد",
"جغرافیای سیاسی",
"جمعیتشناسی",
"زیستبوم",
"جهانیسازی",
"مهندسی ژئوماتیک",
"مکاننگاری",
"نقشهنگاری",
"سامانه اطلاعات مکانی",
"سنجش از دور",
"سامانه موقعیتیاب جهانی",
"زمین",
"برنامهریزی شهری",
"ترابری",
"ارتباطات",
"سیارهشناسی",
"سیاره",
"منظومه شمسی",
"اخترشناسی",
"کیهانشناسی",
"نقشه (زمین)",
"رایانه",
"نقشه",
"ارگونومی",
"زمینسنجی",
"ریاضیات",
"سامانه اطلاعات جغرافیایی",
"علوم رایانه",
"پایگاه دادهها",
"اندازهگیری",
"حسگر",
"اقیانوس",
"زمینشناسی",
"نفت",
"لجستیک",
"همهگیرشناسی",
"تحلیل تفکیک خطی",
"درونیابی",
"مردمشناسی",
"جامعهشناسی",
"آناکسیماندر",
"یونان",
"عرض جغرافیایی",
"تالس",
"گرفت (ستارهشناسی)",
"چین باستان",
"سدههای میانه",
"یونانیان باستان",
"هنر",
"دانش",
"فلسفه",
"ادبیات",
"پارمنیدس",
"فیثاغورث",
"اناکساغورث",
"دستگاه مختصات جغرافیایی",
"هیپارخوس",
"درجه (زاویه)",
"دقیقه قوسی",
"طول جغرافیایی",
"بتلمیوس",
"کیلومتر",
"ایران باستان",
"اوستا",
"فرگرد",
"وندیداد",
"اهورامزدا",
"سنگنبشته بیستون",
"داریوش",
"ساسانیان",
"شهرستانهای ایرانشهر",
"صادق هدایت",
"امپراتوری روم",
"اروپا",
"جهان اسلام",
"شریف ادریسی",
"کتابالرجاری",
"یاقوت حموی",
"ابوریحان بیرونی",
"ابن بطوطه",
"ابن خلدون",
"محمود کاشغری",
"نقشه جهان",
"پیری رئیس",
"بیت الحکمه",
"بغداد",
"ابو زید بلخی",
"مدرسه بلخ",
"بلخ",
"مختصات جغرافیایی",
"ابن سینا",
"کوه",
"شفا",
"سمت",
"ارتفاع (ستاره)",
"مسافت",
"کره آسمان",
"خاور میانه",
"شبهقاره هند",
"دره",
"افق",
"سطح زمین",
"کاث",
"خوارزم",
"نشانهروی",
"خورشید",
"مثلثات",
"نیمکره",
"جرجی زیدان",
"عرب",
"اسلام",
"زبان عربی",
"عصر کاوش",
"کریستف کلمب",
"مارکوپولو",
"جیمز کوک",
"نصفالنهار مبدأ",
"جان هریسون",
"اچ۴",
"نصفالنهار گرینویچ",
"دانشگاه پاریس",
"دانشگاه برلین",
"جوامع اطلاعاتی جغرافیایی",
"انجمن جغرافیایی پادشاهی (بریتانیا)",
"جامعه جغرافیایی روسیه",
"جامعه جغرافیایی آمریکا",
"انجمن جغرافیای ملی",
"امانوئل کانت",
"الکساندر فون همبولت",
"کارل ریتر",
"پول ویدال دلا بلاش",
"جبر محیط زیست",
"جغرافیای منطقهای",
"انقلاب کمّی",
"جغرافیای انتقادی",
"گیاهشناسی",
"مردمنگاری",
"سامانهٔ دانش",
"دید کلینگر",
"فهرست جغرافیدانان",
"جغرافیدان",
"فلسفه جغرافیا",
"مجله جغرافیای ملی",
"جغرافیای مغان",
"شاخههای علم جغرافیا",
"فهرست عنوانهای جغرافی"
] | [
"جغرافیا",
"رشتههای دانشگاهی",
"علوم اجتماعی",
"علوم زمین"
] |
273 | زمینساخت | 0 | 124 | 0 | [
"زمينساخت",
"زمینساخت",
"ورقه زمینساختی",
"زمینساختی",
"ورقه زمينساختي",
"زمین ساخت",
"تکتونیک",
"زمين ساخت",
"تكتونيك",
"زمين ساختي",
"زمین ساختی"
] | false | 106 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | ورقههای زمینساختی کره زمین
زمینساخت یا تکتونیک یکی از شاخههای زمینشناسی است که به مطالعه تغییرشکل پوسته زمین بر اثر تنشها و کرنشهای وارده در طول دورانهای مختلف زمینشناسی میپردازد. هدف اصلی این رشته توجیه هندسه و نحوه پیدایش سازهها و ساختارهای زمینشناسی مانند طاقدیسها، گسلها، درزهها و ناودیسهاست. از سوی دیگر، زمینساخت به مطالعه ساختار درونی زمین، چگونگی تشکیل رشته کوهها، اقیانوسها، زمینلرزهها و دیگر رخدادهای سطح زمین میپردازد.
تکتونیک صفحهای
نظریه تکتونیک صفحهای، که به حرکت تکههای پوسته زمین در ابعاد قارهای میپردازد، بخشی از این شاخه است. از این دانش برای مطالعه نحوه رخداد زلزله، زمینشناسی مهندسی و مطالعه مخازن نفت و گاز استفاده میشود.
مفهوم زمینساخت همچنین برای گفتوگو درباره حرکت آهسته صفحهها بهکار میرود، که در آن مورد به آن بیشتر زمینساخت صفحهای یا رانش قارهای گفته میشود.
زمینساخت همچنین به مباحث زلزله، صفحات قارهای و پدیدههایی از این دست میپردازد.
زمینلرزه
مهندسی زلزله
زلزلهشناسی | [
"زمینشناسی",
"پوسته زمین",
"تنش (مکانیک)",
"کرنش",
"طاقدیس",
"گسل",
"درزه",
"ناودیس",
"رشته کوه",
"اقیانوس",
"زمینلرزه",
"تکتونیک صفحهای",
"نفت",
"گاز طبیعی",
"مهندسی زلزله",
"زلزلهشناسی"
] | [
"زمینساخت"
] |
274 | هواچرخ | 0 | 26 | 0 | [
"اتو جایرو"
] | false | 8 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | هواچرخ
هواچرخ . به هواگردی گفته میشود که بال چرخان آن بدون موتور باشد. هواچرخ در ظاهر همانند بالگرد است اما حرکت آن یا بهوسیله یک ملخ موتوری یا یک کابل کششی صورت میگیرد. گذشتن هوا از پیرامون بال چرخان باعث بلند شدن هواچرخ از زمین میگردد.
هواچرخ نوعی هواپیما با بال متحرک است. در هواچرخ، برخلاف بالگرد، نیروی موتور فقط صرف پیشراندن میشود و نیروی برآر در اثر جریان هوائی که به بال یا پروانه میوزد و آن را به گردش درمیآورد ایجاد میشود. شکل ظاهری هواچرخ بسیار شبیه به بالگرد است ولی از نظر اصول پرواز با آن تفاوت دارد. پروانه در هواچرخ همواره میگردد و بههمین دلیل حتی اگر موتور خاموش شود هواچرخ نیروی برآر دارد و دچار واماندگی نمیشود.
این وسیله نوعی از rotocraftها میباشد که از یک روتور خاموش شونده در یک چرخنده خودکار برای توسعه بلند کردن استفاده میکند، و همچنین از یک پروانه با موتور پر قدرت که شبیه به یک باله ثابت هواپیما است برای تولید نیرو استفاده میکند.درحالیکه روتور آنها در ظاهر شبیه یک روتور هلیکوپتر است ولی باید از طریق دیسک روتور برای تولید چرخش، جریان هوا داشته باشد.این وسیله توسط یک مهندس اسپانیایی به نام Juan de la Cierva در جهت ایجاد یک هواپیما که بتواند پروازی مطمئن و ایمن در سرعتهای پایین داشته باشد، اختراع شد. اولین پرواز اتو جایرو در 9 January 1923 از فرودگاه Cuatro Vientos در مادرید بود. موارد استفاده از این وسیله امروزه در پروازهای تفریحی، سم پاشی مزارع و غیره میباشد. | [
"فرهنگستان زبان",
"ایران",
"هواگرد",
"بالگرد",
"هواپیما",
"برآر",
"بال",
"پرواز",
"واماندگی (هواگرد)",
"rotocraft",
"Juan de la Cierva",
"Cuatro Vientos"
] | [
"اختراعات اسپانیایی",
"پیکربندی هواگردها",
"خودروهای عرضه شده در ۱۹۲۳ (میلادی)",
"هواچرخها"
] |
275 | فرهنگستان | 0 | 52 | 0 | [
"آكادمي",
"اکادمی (فرهنگستان)",
"اكادمي",
"اكادمي (فرهنگستان)"
] | false | 40 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | فرهنگستان یا آکادمی موسسهای آموزشی برای آموزش عالی، پژوهش، یا عضویت افتخاری است. فرهنگستان را در زبان یونانی، «آکادمیا» مینامیدند. کاربرد این واژه به شکل یونانی آن، به سال ۳۸۵ پیش از میلاد مسیح برمیگردد؛ زمانیکه افلاطون در دبیرستانی در شمال آتن، در یونان دبستانی برای خردورزی و فلسفه و آموزش بنیاد نهاد.
کلمه فرهنگستان از زبان پارسی میانه به پارسی نو آمده.
در ایران اکنون چند فرهنگستان فعال داریم؛ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فرهنگستان هنر، فرهنگستان علوم پزشکی و فرهنگستان علوم.
فهرست فرهنگستانهای جهان
فرهنگستان علوم پزشکی
فرهنگستان علوم اسلامی قم | [
"آموزش عالی",
"پژوهش",
"زبان یونانی",
"۳۸۵ (پیش از میلاد)",
"افلاطون",
"فلسفه",
"پارسی میانه",
"فارسی نو",
"فرهنگستان زبان و ادب فارسی",
"فرهنگستان هنر",
"فرهنگستان علوم پزشکی",
"فرهنگستان علوم",
"فهرست فرهنگستانهای جهان",
"فرهنگستان علوم اسلامی قم"
] | [
"آکادمی",
"افلاطون",
"انواع مدرسه",
"تاریخ ایدهها",
"فرهنگستانها"
] |
276 | چندکارگی (رایانه) | 0 | 41 | 0 | [
"چندكارگي",
"چندکارهگی",
"چندکارگی",
"چندوظیفگی",
"چندوظیفگی (رایانه)",
"چندكارگي (رايانه)",
"چند وظیفهای",
"چند وظيفه اي",
"چند وظیفه ای",
"چندوظيفگي",
"چندوظيفگي (رايانه)",
"چندكاره گي",
"چندکاره گی",
"چندوظیفگی رایانهای",
"چندوظيفگي رايانه اي",
"چندوظیفگی رایانه ای",
"چندوظیفهای"
] | false | 25 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | چند وظیفهای چندکارگی یا چندوظیفگی Multitasking اجرای همزمان دو یا چند کار ( Job ) و وظیفه (Task) رایانهای از سوی واحد پردازش مرکزی است.
مراحل کار به صورت زیر است:
۱- پردازنده یک سیگنال وقفه دریافت مینماید.
۲- پس از دریافت سیگنال وقفه توسط پردازنده، پردازنده کاری را که اکنون در حال انجامش است را متوقف نموده و اطلاعاتی درباره وضعبت کنونی اجرای کار را تا آن لحظه ذخیره میکند تا در زمان مقتضی به اجرای ادامه کار قبلی از همان نقطه توقف یافته بازگردد.
۳- پردازنده به سراغ دستگاه یا برنامه درخواستکننده وقفه رفته و دستور مناسب را برای پردازش فراخوانی میکند.
۴- بعد از پردازش یک دستور از مرحله قبل، وقفه برای زمانبندی فراخوان میدهد.
۵- | [
"فرهنگستان زبان و ادب فارسی",
"رایانه",
"واحد پردازش مرکزی",
"زمانبندی (رایانه)"
] | [
"رایانش همروند",
"فناوریهای سیستمعامل"
] |
277 | آلفا | 0 | 20 | 0 | [
"آلفا (ابهام زدايي)",
"آلفا (ابهامزدایی)",
"الفا",
"الفا (ابهام زدايي)",
"آلفا (ابهام زدایی)",
"الفا (ابهامزدایی)",
"الفا (ابهام زدایی)"
] | false | 14 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | واژه آلفا به معنیهای زیر بکار میرود:
آلفا (حرف) نخستین حرف از حروف الفبای یونانی
ذرات آلفا نام ذرهای در شیمی
نام یک کانال تلویزیونی گجراتی
جوخه آلفا، یکی از جوخههای ویژه روسیه
سطح آلفا نوعی حالت نیمه هوشیاری توام با تمرکز در انسان | [
"آلفا (حرف)",
"الفبای یونانی",
"ذرات آلفا",
"شیمی",
"زبان گجراتی",
"جوخه",
"امواج آلفا"
] | [
"صفحههای ابهامزدایی"
] |
278 | شمالگان | 0 | 100 | 0 | [] | false | 76 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | همدما که به رنگ قرمز در نقشه شمالگان دیده میشود گرمای متوسط ۱۰ درجه سانتیگراد در ماه ژوئیه (تابستان) را نشان میدهد که مرز منطقه شمالگان محسوب میشود.
نگاره ماهوارهای از شمالگان
شمالگان به ناحیه پیرامون قطب شمال، گفته میشود. شمالگان بخشهایی از روسیه، آلاسکا، کانادا، گرینلند، لاپلند و سوالبارد و نیز اقیانوس شمالگانی (اقیانوس منجمد شمالی) را در بر میگیرد. خط همدمای ۱۰ درجه سلسیوس معمولا برای مشخص کردن مرز شمالگان در نظر گرفته میشود. البته ممکناست یک اختلاف دمای اندکی در مرز شمالگان وجود داشته باشد.
به شمالگان، سرزمین آفتاب نیمه شب نیز گفته میشود.
قطب شمال یک ششم کره زمین و به اندازه روسیه – چین و هند وسعت دارد. قب شمال هیچ جمعیت باشندهای ندارد؛ و بوسیله سازمان ۱۹۹۶ بیانیه اتاوا /شورای شمالگان اداره میشود. شورای شمالگان علاوه بر ۸ عضو اصلی (آمریکا، روسیه، نروژ و سوئد نیز از جمله آنها هستند) ۱۲ عضو ناظر دارد؛ که هر دو سال یکبار کمیتههای ششگانه آن، اجلاس برگزار میکنند. در اجلاس وزرای در نروژ در اول ماه می۲۰۱۳ عضویت ناظر هند رسما اعلام و تصویب شد.
باور کارشناسان انرژی بر این است که یک چهارم منابع نفتی و گازی جهان در بستر اقیانوس منجمد شمالی قرار دارد.
روسیه، نروژ، کانادا، دانمارک و آمریکا که سواحل همجوار قطب شمال دارند، این قلمروی غنی را از آن خود اعلام کردهاند. مسابقه برای تصاحب این منطقه از زمانی شتاب گرفت که با آب شدن کوههای یخ دسترسی به قطب شمال آسانتر شدهاست. در سال ۲۰۰۱ روسیه مدارک مالکیت این منطقه را به سازمان ملل متحد ارائه داد که مورد قبول قرار نگرفت چون فاقد شواهد لازم بود. سه سال پیش کاوشگران روسی در حرکتی حاکی از جدی بودن این کشور در چشمداشت به این قلمرو پرچمی را از جنس تیتانیوم در بستر اقیانوس منجمد شمالی نصب کردند.
از سوی دیگر، کاوشهای علمی آمریکا و کانادا برای جمعآوری دادهها از این منطقه در حال انجاماست، تا بتواند ادعای این کشورها را بر سر مالکیت این منطقه اثبات کند. نروژ و دانمارک نیز برای بدست آوردن حاکمیت این منطقه تلاش میکنند. به موجب قوانین بینالمللی هر یک از این پنج کشور حوزه قطب شمال، مجاز به بهرهبرداری اقتصادی از ناحیهای به شعاع ۲۰۰ مایل در امتداد سواحل خود است.
قطب شمال
جنوبگان
پیماننامه جنوبگان
بومگاه جنوبگانی
پیماننامه شمالگان
بومگاه شمالگانی | [
"قطب شمال",
"روسیه",
"آلاسکا",
"کانادا",
"گرینلند",
"لاپلند",
"سوالبارد",
"اقیانوس منجمد شمالی",
"خط کانتوری",
"جنوبگان",
"پیماننامه جنوبگان",
"بومگاه جنوبگانی",
"پیماننامه شمالگان",
"بومگاه شمالگانی"
] | [
"شمالگان",
"جغرافیا",
"مناطق قطبی زمین"
] |
279 | واپاشی هستهای | 0 | 416 | 0 | [
"رادیو اکتیو",
"تباهی هستهای",
"فروپاشی هستهای",
"راديو اكتيو",
"راديواكتيو",
"واپاشی هسته ای",
"رادیو اکتیویته",
"تشعشع هستهای",
"رادیواکتیویته",
"واپاشی پرتوزا",
"واپاشي هسته اي",
"زوال رادیواکتیو",
"واپاشی هسته",
"تباهي هسته اي",
"تباهی هسته ای",
"تشعشع هسته اي",
"تشعشع هسته ای",
"راديو اكتيويته",
"راديواكتيويته",
"زوال راديواكتيو",
"تباهي هستهٔ اي",
"تباهی هستهٔ ای",
"تشعشع هستهٔ اي",
"تشعشع هستهٔ ای",
"فروپاشي هسته اي",
"فروپاشی هسته ای",
"واپاشي هسته",
"واپاشي پرتوزا",
"پرتوزايي",
"حالت واپاشی",
"حالت فروپاشی",
"پرتوزا",
"پرتوفعال",
"حالت فروپاشي",
"حالت واپاشي",
"پرتوزایی",
"رادیواکتیو"
] | false | 320 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | واپاشی هستهای (فروپاشی هستهای) به مجموعه فرایندهای مختلفی گفته میشود که در هسته اتمهای ناپایدار پرتوزا رخ میدهد و پرتوهایی تولید میکنند که به آنها پرتوهای رادیواکتیو میگویند. در اثر واپاشی هستهای پس از یک زمان تصادفی، هستههای بزرگ به هستههای کوچکتر و معمولا پایدارتر تجزیه میشوند و ماده اولیه به تدریج از بین میرود. البته جرم مواد جدید تنها به میزان اندکی کمتر از ماده اولیه خواهد بود و انرژی آزاد میشود. گاهی این انرژی را میتوان به صورت نیروی هستهای مهار کرد یا میتواند بهوسیله آلودگی پرتوزایی در زیست بوم رها شود که بسیار مخاطره آمیز خواهد بود. این فرایند یک پیشامد است، یعنی نمیتوان زمان دقیق واپاشی یک اتم مشخص را پیشبینی کرد، البته نیمهعمر آن قابل تعیین است.
در الکترودینامیک کلاسیک انتظار داریم که باید فقط ذرات باردار تشعشع کنند. در واقع گذارهای نوترونی نیز میتوانند تولید تشعشع کنند، زیرا اولا پروتونها در هسته مجبور به تغییر مکان هستند تا مرکز جرم ثابت بماند، ثانیا نوترونها نیز مانند پروتونها به علت داشتن گشتاورهای مغناطیسی تشعشع میکند.
مقایسه نفوذپذیری پرتوهای آلفا، بتا و گاما
جدول پایداری عناصر
دستهبندی واپاشیهای هستهای
واکنشهای هستهای عموما به سه گروه زیر دستهبندی میشوند:
واپاشی آلفا زا، که در آن یک ذره آلفا گسیل میشود. در این نوع پرتوزایی، یک ذره آلفا (هسته هلیم یا ^{4_{2He^2+ ) از هسته اتم خارج میشود و اتم دختر در جدول تناوبی نسبت به اتم اولیه دو خانه به عقب میرود، مانند واکنش زیر:
^{238_{92U -> ^{234_{90Th + ^{4_{2He^2+ یا ^{238_{92U -> ^{234_{90Th + \alpha^{2+
واپاشی بتازا که در آن یک ذره بتا (الکترون یا پوزیترون) گسیل میشود. در این نوع پرتوزایی، یک الکترون (یا پوزیترون) از داخل یک نوترون (یا پروتون) خارج میشود و آن را تبدیل به یک پروتون (یا نوترون) میکند و یک پادنوترینو (یا نوترینو) خارج میشود. اتم دختر در جدول تناوبی نسبت به اتم اولیه یک خانه به جلو (یا عقب) میرود، مانند واکنش زیر:
^{137_{55Cs -> ^{137_{56Ba {+ e^- {+ \bar{\nu_e و ^{22_{11Na -> ^{22_{10Ne {+ e+ {+ {\nu_e
واپاشی گاما که در آن یک فوتون (بسته انرژی) گسیل میشود. در این نوع پرتوزایی، جنس اتم تغییری نمیکند، بلکه هسته اتم به دلیل انرژی که توسط واپاشی آلفا یا بتا دریافت کرده، به ترازهای انرژی بالاتر میرود. بر اساس قوانین مکانیک کوانتومی، هسته اتم به تراز اولیه برگشته و انرژی خود (که معادل اختلاف انرژی تراز بالاتر و تراز اولیه است) را به صورت یک فوتون آزاد میکند که معمولا انرژی آن در محدوده انرژی پرتوهای گاما است، مانند واکنش زیر:
^{99_{43Tc -> ^{99_{43Tc + \gamma
پایداری و ناپایداری ایزوتوپها
تا اوایل قرن بیستم میلادی تصور بر این بود که تمام عناصر پایدار هستند، زیرا نظریه اتمی جان دالتون بیان میکرد که اتمها نه به وجود میآیند و نه از بین میروند و همه اتمهای یک عنصر مشخص، از نظر کیفی ویژگیهای یکسان دارند. در سال ۱۸۹۶، هانری بکرل به صورت اتفاقی پدیده پرتوزایی را کشف کرد. کشف پرتوزایی دانشمندان را بر آن کرد تا دلیل به وجود آمدنش را پیدا کنند. آزمایشهای ارنست رادرفورد بر روی این پدیده، منجر به کشف هسته اتم شد. طبق آزمایشهای رادرفورد، هسته اتم بار مثبت الکتریکی دارد که بعدها مشخص شد ناشی از پروتونها است، ولی این به تنهایی نمیتوانست پرتوزایی را توضیح دهد، حال آنکه باید عاملی وجود داشته باشد تا پروتونها را در کنار هم نگه دارد تا از فروپاشی هسته به وسیله نیروی کولنی بین پروتونها جلوگیری کند. پس از کشف نوترون توسط جیمز چادویک در سال ۱۹۳۲، به مدت کوتاهی معلوم شد که نوترون دومین ذره تشکیل دهنده هسته میباشد و عامل اصلی پایداری هسته و همچنین واپاشی آن است. پس از اثبات نوترون به عنوان دومین ذره تشکیل دهنده هسته، مفهومی به نام ایزوتوپ مطرح شد که بعدها با آزمایشهای تجربی ثابت شد. ایزوتوپ ( و ) به معنای «همجا» و «هممکان»، به اتمهایی از یک عنصر مشخص گفته میشود که با وجود داشتن عدد اتمی و فعالیت شیمیایی یکسان، عدد جرمی متفاوت دارند. پایداری و ناپایداری این ایزوتوپها به تعداد نوترونهای آن بستگی دارد. برای مثال، بعضی از عناصر تنها دارای یک ایزوتوپ پایدار هستند، مانند آلومینیوم که تنها یک ایزوتوپ پایدار ( ^{27_{13Al و ^{40_{19K ) دارد و بقیه همگی ناپایدار هستند (البته بعضی از آنها ممکن است نیمه عمر بسیار طولانی داشته باشند، مانند ^{26_{13Al و ^{235_{92U )، برخی دو یا چند ایزوتوپ پایدار دارند، مانند فلزهای مس ( ^{63_{29Cu و ^{65_{29Cu ) و قلع ( ^{112_{50Sn و ^{114_{50Sn و ^{116_{50Sn و …) و برخی دیگر ایزوتوپ پایداری ندارند، مانند اورانیوم (پایدارترین ایزوتوپ ^{238_{92U با نیمه عمر ۴٫۴۶۸۳ میلیارد سال) و فرانسیم (پایدارترین ایزوتوپ ^{223_{87Fr با نیمه عمر 22 دقیقه). عناصر مصنوعی نیز عموما نیمه عمر بسیار کوتاهی دارند، مانند عنصر اوگانسون ( ^{_{118Og ) که در پایدارترین حالت نیمه عمری برابر ۸۹۰ میکروثانیه دارد. معروفترین ایزوتوپها، ایزوتوپهای سهگانه هیدروژن هستند که در پایین معرفی خواهند شد:
هیدروژن معمولی ( ^{1_{1H ) یا پروتیم که در هسته اتم خود تنها یک پروتون دارد و نوترونی ندارد. بیش از ۹۹/۹۸ هیدروژن جهان و بیشترین ماده موجود هستی را تشکیل میدهد.
هیدروژن سنگین ( ^{2_{1D ) یا دوتریم که در هسته اتم خود یک پروتون و یک نوترون دارد و در طبیعت بسیار نایاب است (کمتر از ۰/۰۲ درصد) است. آب سنگین ( D2O ) که از ترکیب دوتریم و اکسیژن به وجود میآید، از نظر شیمیایی؛ خواص آب معمولی را دارد و تنها در خواص فیزیکی متفاوت است. از این نوع آب در نیروگاههای هستهای به عنوان خنککننده و مهارگر راکتورهای هستهای به کار میرود. نوشیدن این آب در مقادیر زیاد یا طولانی مدت میتواند سبب عوارض جدی و یا حتی مرگ بشود.
هیدروژن پرتوزا ( ^{3_{1T ) یا تریتیم که در هسته اتم خود یک پروتون و دو نوترون دارد. این نوع هیدروژن نیمه عمری حدود ۸±۴۵۰۰ روز دارد و حتی از دوتریم نیز نایابتر است. مقادیر کمی از این ماده در فضا و به وسیله تششعات فضایی تولید میشود و عمده تریتیم موجود در زمین، در آزمایشگاه و توسط راکتورهای هستهای تولید میشود. تریتیم به وسیله یک واکنش بتا زا به هلیم-3 تبدیل میشود:
^{3D -> ^{3_{2He + e-
معمولا اگر تعداد نوترونهای هسته یک اتم ۱/۵ برابر تعداد پروتونهایش باشد، آن اتم پرتوزا میشود، ولی در یک قاعده کلی تمام عناصر شناخته شده سنگینتر از سرب پرتوزا هستند.
نیروی هستهای ضعیف
نیروی هستهای قوی
Actinides in the environment
تابش زمینه
پرتوساخت (رادیوسنتز)
حادثه چرنوبیل
Crimes involving radioactive substances
زنجیره واپاشی
Fallout shelter
نیمهعمر
Lists of nuclear disasters and radioactive incidents
National Council on Radiation Protection and Measurements
مهندسی هستهای
پزشکی هستهای
داروسازی هستهای
فیزیک هستهای
انرژی اتمی
واپاشی ذره
فرایند پواسون
پرتو
پرتودرمانی
آلایش هستهای
Radioactivity in biology
زمانسنجی رادیومتری
ایزوتوپ پرتوزا
تعادل پایدار
تعادل گذرا | [
"هسته اتم",
"پرتوزا",
"رادیواکتیو",
"جِرم (فیزیک)",
"نیروی هستهای",
"آلودگی پرتوزایی",
"پیشامد",
"نیمهعمر",
"الکترودینامیک",
"ذرات باردار",
"گذارهای نوترونی",
"پروتون",
"مرکز جرم",
"نوترون",
"گشتاور مغناطیسی",
"واپاشی آلفا",
"ذره آلفا",
"گسیل",
"هلیوم",
"واپاشی بتا",
"الکترون",
"پوزیترون",
"واپاشی گاما",
"فوتون",
"مکانیک کوانتومی",
"جان دالتون",
"آنری بکرل",
"ارنست رادرفورد",
"قانون کولن",
"جیمز چدویک",
"ایزوتوپ",
"عدد اتمی",
"عدد جرمی",
"هیدروژن",
"نیروی هستهای ضعیف",
"نیروی هستهای قوی",
"Actinides in the environment",
"تابش زمینه",
"پرتوساخت",
"حادثه چرنوبیل",
"Crimes involving radioactive substances",
"زنجیره واپاشی",
"Fallout shelter",
"Lists of nuclear disasters and radioactive incidents",
"National Council on Radiation Protection and Measurements",
"مهندسی هستهای",
"پزشکی هستهای",
"داروسازی هستهای",
"فیزیک هستهای",
"انرژی اتمی",
"واپاشی ذره",
"فرایند پواسون",
"پرتو",
"پرتودرمانی",
"آلایش هستهای",
"Radioactivity in biology",
"زمانسنجی رادیومتری",
"ایزوتوپ پرتوزا",
"تعادل پایدار",
"تعادل گذرا"
] | [
"انرژی هستهای",
"فیزیک پزشکی",
"پرتوزایی",
"فرایند پواسون",
"فیزیک هستهای",
"نماییها"
] |
280 | فروسرخ | 0 | 414 | 0 | [
"مادون قرمز",
"اینفرارد",
"اینفرا رد",
"فرو سرخ",
"مادون سرخ",
"امواج فروسرخ",
"اشعه مادون قرمز",
"اشعهٔ مادون قرمز",
"اينفرا رد",
"اينفرارد",
"تابش فروسرخ",
"نور مادون قرمز"
] | false | 359 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | تصویر یک درخت در نور فروسرخ
تابش فروسرخ در علم فیزیک به قسمی از طیف امواج الکترومغناطیسی گفته میشود که طول موج آنها بلندتر از دامنه نور مرئی و کوتاهتر از دامنه امواج رادیویی باشند. امواج فروسرخ در بازه بسامدی ۳۰۰ گیگاهرتز تا ۴۲۸ تراهرتز و طول موج ۱ میلیمتر تا ۷۰۰ نانومتر قرار میگیرند.
امواج فروسرخ
امواج فروسرخ نوعی از امواج الکترومغناطیسی هستند که بعد از برخورد با جسم موجب گرم شدن آن میشود. این امواج دستهای از پرتوهای نامرئی خورشید هستند. به همین سبب وقتی در مقابل نور خورشید قرار میگیریم احساس گرما میکنیم. این امواج دارای طول موج بیشتر از امواج مرئی و بسامد (فرکانس) کمتر از آنها هستند. به همین دلیل در نمودار طیف الکترومغناطیس بعد از امواج مرئی قرار دارد. این امواج در نمودار بعد از رنگ سرخ در امواج مرئی، که کمترین شکست را نسبت به دیگر رنگها دارد قرار میگیرد. به همین سبب به آنها امواج فروسرخ میگویند.
کاربردها
در گرمایش تابشی
در سامانههای گرمایش تابشی از پرتوهای فرو سرخی که از سطح مبدل ساطع میشود جهت گرمایش محیط استفاده میشود. در این روش نیازی به دمش هوای گرم نبوده و گرما مثل نور منتقل میشود. هر جسمی که داغ شود پرتوهای گرمانور از خود ساطع میکند.
در ریموت دستگاهها
بسیاری از ریموتهای دستگاهها مثل تلویزیون و … از فرستنده و گیرندههای فروسرخ درست شدهاند که با خاموش و روشن شدن آن پالسی به گیرنده میدهند و گیرنده پس از پردازش پالس، دستور خواسته شده را انجام میدهند.
در تلفن همراه
قابلیت تبادل اطلاعات از راه بیسیم به وسیله پرتوی نامرئی فروسرخ (INFRARED)؛ شما میتوانید به وسیله این قابلیت اطلاعاتی مانند عکس، فیلم یا دیگر موارد را به گوشیهای تلفن همراه دیگر یا رایانه خود ارسال نمایید. البته باید توجه داشته باشید سرعت انتقال اطلاعات با فروسرخ بسیار پایین است و برای انتقال فایلها از نظر زمانی اصلا مناسب نیست.
فیزیوتراپی
در فیزیوتراپی جهت درمان بسیاری از بیماریها و کنترل درد از سیستم IR استفاده میشود.
طیف بینی فروسرخ
این نوع طیف بینی در مطالعه ترکیبات شیمیایی، بررسی سطوح و اندازهگیری کمی و… کاربرد دارد.
ابزارهای دید در شب
این ابزارها بر اساس سنجش تابش فروسرخ که از حوزه دید انسان پنهان است طراحی شدهاست.
عینکهای دید در شب:
کاری که عینکهای دید در شب انجام میدهند این است که نور ضعیف محیط را که عملا برای چشم غیرمسلح قابل رویت نیست تقویت نموده و پس از تبدیل به طیف قابل رویت آن را در یک صفحه دو بعدی در مقابل هریک از چشمان خلبان قرار میدهد در هر یک از لولههای عینک فوتونهای منعکس شده از یک شی از اپتیکهایی عبور میکنند اپتیکها تصویر آن شی را در قسمت پیشین یک فتو کاتد ارسنیوری گالیمی متمرکز میسازند این فتو کاتد الکترونها را به نسبت میزان فوتو نهایی که از طرف ان شی به قسمت پیشین ان میایند به طرف بیرون پرتاب میکنند این فرایند توسط دو عدد باطریای ای که در کلاه خلبان تعبیه شده با ایجاد یک حوزه مغناطیسی تشدید میگردد.
الکترونهای آزاد شده از داخل یک صفحه ریز کانالی (ریز مجرایی) که خود به شکل یک نان بستنی دایرهای شکل نازک به اندازه یک سکه ربع دلاری بوده و دارای ۱۰میلیون لوله شیشهای نازک میباشد کمانه میکنند این لولههای شیشهای نازک ۸درجه نسبت به الکترونهایی که به طرف آنها میایند انحراف دارند و داخل آنها از مادهای پوشانده شده که با هر بار کمانه کردن الکترونهای بیشتری را آزاد کرده و سیگنالهای ورودی را هزاران برابر تشدید میکند این الکترونهای افشان یک صفحه فسفری را در عدسی چشمی عینک (دوربین) روشن میکنند و تصویر ان شی را در فاصله یک اینچی چشم خلبان آشکار میسازند تصویری که به این طریق از صفحه بیرون در مقابل چشمان خلبان قرار میگیرد دارای زمینه سبز رنگ میباشد
کاربرد در شناسایی الیاف
یکی از روشهای بررسی ساختمان الیاف استفاده از جذب پرتو فرو سرخ (FTIR) میباشد. پرتو فرو سرخ در درجه اول برای پی بردن به وجود گروههای و عوامل مختلف در ساختمان مولکولی ماده مورد استفاده قرار میگیرد که این خود منتهی به یافتن فرمول مولکولی لیف میشود. همچنین روشی برای اندازهگیری مقدار مواد مختلف موجود در الیاف میباشد. مثلا با این روش میتوان آب در الیاف را اندازهگیری کرد. یکی از مزایای این روش این است که این پرتو تحت تاثیر تمام مولکولهایی که در ساختمان پلیمر یا لیف شرکت کردهاند چه کریستالی چه غیر آن قرار میگیرد در حالیکه پرتو ایکس تنها اطلاعات در مورد مناطق کریستالی دارد. مزیت دیگر این روش سرعت بالای آن است. در برخی از الیاف و پلیمرها به علت تاثیر مولکولهایی که در همسایگی هم قرار دارند عمل جذب پرتو فرو سرخ فقط در قسمتهای کریستالی انجام میشود و وجود یک پیک مضاعف دلیل بر کریستالی بودن جسم است و پدیدار شدن یک پیک نشانی از آمورف بودن جسم دارد. از مقایسه پیکهای مختلف میتوان درجه کریستالی بودن جسم را اندازهگیری کرد. (از مقایسه شدت و دامنه پیکهای مضاعف و غیر مضاعف) لذا تخمین درجه کریستالی پلیمر با تشخیص نوع طیف پلیمر آمورف و کریستالی امکانپذیر است.
دمانگاری
عکاسی فروسرخ | [
"فیزیک",
"طیف",
"موج",
"الکترومغناطیس",
"طول موج",
"طیف مرئی",
"امواج رادیویی",
"خورشید",
"بسامد",
"طیف الکترومغناطیس",
"شکست نور",
"بیسیم",
"تلفن همراه",
"فیزیوتراپی",
"طیف بینی فروسرخ",
"طیف بینی",
"پلیمر",
"پرتو ایکس",
"دمانگاری",
"عکاسی مادون قرمز"
] | [
"فروسرخ",
"تابش الکترومغناطیسی",
"طیف الکترومغناطیسی"
] |
281 | چرخانه | 0 | 62 | 0 | [
"روتور"
] | false | 38 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | تصویر چرخانه و ایستانه (چرخانه در سمت چپ، ایستانه در سمت راست)
چرخانه یا روتور به بخش چرخنده یک دستگاه یا ماشین میگویند.
این چرخانهها را میتوان در دستگاههایی مانند موتور، تلمبه یا بالگردها دید.
به بخشی از دستگاه که نمیچرخد ایستانه میگویند.
چرخانه از چندین قطعه مجزای باریک فولادی که میانشان میلههایی از مس یا آلومنیوم تعبیه شده ساخته شدهاست. در رایجترین نوع روتور (روتور قفس سنجابی) این میلهها در انتهای خود به صورت الکتریکی و مکانیکی بوسیله حلقههایی به هم متصل شدهاند. تقریبا ۹۰ درصد از موتورهای القایی دارای چرخانه قفس سنجابی میباشند و این به خاطر آن است که این نوع روتور ساختی مستحکم و ساده دارد. این چرخانه از هستهای چند تکه استوانهای با محوری که شکافهای موازی برای جادادن رساناها درون آن دارد تشکیل شدهاست. هر شکاف یک میله مسی یا آلومنیومی یا آلیاژی را شامل میشود. در این میلهها به طور دائمی بوسیله حلقههای انتهایی آنها همچنان که در شکل دو مشاهده میشود مدار کوتاه برقرار است. چون این نوع مونتاژ درست شبیه قفس سنجاب است، این نام برای آن انتخاب شدهاست. میلهای چرخانه دقیقا با محور موازی نیستند. در عوض به دو دلیل مهم قدری اریب نصب میشوند.
دلیل اول آنکه موتور با کاهش صوت مغناطیسی بدون صدا کارکرده و برای آنکه از هارمونیکها در شکافها کاسته شود.
دلیل دوم آن است که گرایش روتور به هنگ کردن کمتر شود. دندانههای روتور به خاطر جذب مغناطیسی مستقیم (محض) تلاش میکنند که در مقابل دندانههای استاتور باقی بمانند. این اتفاق هنگامی میافتد که تعداد دندانههای روتور و استاتور برابر باشند.
چرخانه بوسیله مهارهایی در دو انتها روی محور نصب شده؛ یک انتهای محور در حالت طبیعی برای انتقال نیرو بلندتر از طرف دیگر گرفته میشود. ممکن است بعضی موتورها محوری فرعی در طرف دیگر (غیر گردنده - غیر منتقل کننده نیرو) برای اتصال دستگاههای حسگر حالت (وضعیت) و سرعت داشته باشند. بین استاتور و روتور شکافی هوایی موجود است. بعلت القا انرژی از استاتور به روتور منتقل میشود. گشتاور نیرو Torque تولید شده به چرخانه نیرو داده و سپس برای چرخیدن به آن نیرو میکند. صرف نظر از چرخانه استفاده شده قواعد کلی برای دوران یکی است.
لرزش چرخانه پروانه اصلی باعث لرزش خطرناک بالگرد بر روی زمین و تشدید شدن آن در پایههای ارابه فرود میشود که به آن تشدید زمینی ground resonance میگویند.
ایستانه (استاتور) | [
"موتور",
"تلمبه",
"بالگرد",
"ایستانه",
"فولاد",
"مس",
"آلومنیوم",
"روتور قفس سنجابی",
"موتور القایی",
"هارمونیک",
"جذب مغناطیسی",
"استاتور",
"گشتاور نیرو"
] | [
"ماشینهای الکتریکی",
"موتورهای الکتریکی"
] |
282 | ایستانه | 0 | 64 | 0 | [
"ايستانه",
"استاتور"
] | false | 24 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | تصویر روتور و استاتور (روتور در سمت چپ، استاتور در سمت راست)
استاتور یک موتور سه فاز
استاتور یک موتور DC بدون جاروبک. این نوع موتور در فن خنککننده رایانهها به کار میرود. تعداد جفت قطبها در این استاتور ۲ است؛ ولی به موتوری که استاتور آن به این شکل باشد، ۴ قطب میگویند. این نوع موتور در واقع یک موتور سنکرون AC محسوب میشود.
استاتور یک آلترناتور سه فاز که مولد برق در یک نیروگاه آبی واقع در کشور سریلانکا است. توجه نمایید که سیم پیچهای پیچیده و قرار گرفته بر روی شیارهای استاتور چگونه عایق بندی شدهاند. تعداد قطبها در این آلترناتورها (مولدهای برق AC) با توجه به سرعت گردش توربینهای آبی، معمولا بیش از ۱۰ است.
ایستانه یا استاتور (Stator) بخش ثابت یک دستگاه یا ماشین چرخنده است.
بخش چرخنده دستگاه که چرخانه نامیده میشود معمولا چرخش خود را در درون ایستانه انجام میدهد.
از اینگونه دستگاهها میتوان برای نمونه از تلمبهها و موتورها نام برد. البته به طور ویژه این وسیله در مورد ماشین الکتریکی اعم از الکتروموتورها یا مولدها در جریانهای DC و AC هر دو استفاده میشود. استاتور در تداول عامیانه، بالشتک خوانده میشود.
استاتور از چندین قطعه باریک آلومنیوم یا آهن سبک ساخته شده است؛ ولی معمولا از آنجاییکه وظیفه استاتور در ماشین الکتریکی، ایجاد میدان مغناطیسی، میباشد، آن را از جنس فولادی میسازند که علاوه برداشتن قابلیت مغناطیس شدن، بتواند تلفات مغناطیسی ناشی از جریانهای گردابی و پسماند مغناطیسی را نیز در کمترین مقدار، دارا باشد. در حقیقت علت ورقهای ساختن استاتور نیز، کاهش تلفات ناشی از جریانهای گردابی است. جریانهای گردابی که به جریانهای فوکو نیز مشهور میباشند، باعث گرم شدن استاتور میشوند و در واقع بخشی از توان الکتریکی برداشته شده توسط ماشین الکتریکی را به هدر میدهند. این قطعات بصورت یک سیلندر تو خالی به هم منگنه و محکم شدهاند (هسته استاتور) با شیارهایی که در شکل (۱) نشان داده شدهاند. سیم پیچهایی از سیم روکش دار در این شیارها جاسازی شدهاند. هر گروه پیچه با هستهای که آن را فرا گرفته یک آهنربای مغناطیسی (با دو پل) را برای کار کردن با تغذیه AC شکل میدهد. تعداد قطبهای یک موتور القایی AC به اتصال درونی پیچههای استاتوربستگی دارد. پیچههای استاتور مستقیما به منبع انرژی متصل اند. آنها به صورتی متصل اند که با برقراری تغذیه AC یک میدان مغناطیسی چرخنده تولید میشود. سیمهایی که برای قرار گرفتن در درون شیارهای استاتور به کار برده میشوند، در اصطلاح عامیانه سیم لاکی خوانده شده که دارای لایه نازک عایقی هستند که به جای روکش سیمهای برق معمولی عمل میکنند. این لایه نازک معمولا کمی شفافیت داشته و رنگ سیم از ورای آن قابل تشخیص است. به همین دلیل برای جلوگیری از خراش روی این لایه نازک که ممکن است در تماس با شیارهای استاتور ایجاد شود، درون شیارها را پیش از قراردادن کلافهای سیم پیچ، از ورقههای کاغذی موسوم به پریشمان یا برشمان یا هر ورقه عایق دیگر که در برابر حرارت نیز مقاوم باشد، پر میکنند.
در مورد ماشینهای الکتریکی با توان کم مانند موتورهای الکتریکی مورد استفاده در وسایل خانگی و مانند آنها از سیمهای لاکی با مقطع گرد و در مورد ماشین الکتریکی بزرگ مانند مولدهای برق در نیروگاه از سیمهای لاکی با مقطع چهارگوش استفاده میشود.
در موتورهاو مولدها نکتهای که درباره استاتور و روتور در مولدبرق و الکتروموتور وجود دارد، این است که به طور معمول، سیم پیچ استاتور در الکتروموتورها به منبع انرژی برق وصل میشود و با عبور جریان برق از سیم پیچی استاتور، میدان مغناطیسی ایجاد شده به چرخانه یا روتور، انرژی الکتریکی را القاء مینماید؛ و این انرژی در چرخانه به انرژی مکانیکی تبدیل شده و موجب گردش آن و بار مکانیکی (مثلا یک تلمبه یا پروانه) متصل به آن میگردد؛ ولی در مولدها که خودشان منبع انرژی برق هستند، چرخانه حامل جریان برق DC و میدان مغناطیسی بوده و توسط یک وسیله مکانیکی مانند یک توربین بخار به چرخش درآورده میشود. میدان مغناطیسی چرخانه به دلیل چرخش میتواند در سیم پیچ استاتور انرژی الکتریکی را به صورت ولتاژی که در دو سر آن ظاهر میشود، القاء نماید؛ بنابراین در مولدها، از سیم پیچ استاتور، برق گرفته میشود. در حالیکه در الکتروموتورها به سیم پیچی استاتور برق داده میشود.
روتور | [
"چرخانه",
"تلمبه",
"موتور",
"روتور"
] | [
"سیرنها",
"ماشینهای الکتریکی",
"موتورهای الکتریکی"
] |
283 | جنوبگان | 0 | 356 | 0 | [
"قاره قطب جنوب",
"قاره جنوبگان",
"آنتارکتیکا",
"انتارکتیکا",
"مدار ۸۵ درجه جنوبی",
"آنتاركتيكا",
"انتاركتيكا",
"مدار ۸۵ درجه جنوبي",
"مدار 85 درجه جنوبی",
"مدار 85 درجه جنوبي",
"مدار ۸۶ درجه جنوبی",
"مدار ۸۷ درجه جنوبی",
"مدار ۸۸ درجه جنوبی",
"مدار ۸۹ درجه جنوبی",
"مدار ۸۳ درجه جنوبی",
"مدار ۸۳ درجه جنوبي",
"مدار ۸۶ درجه جنوبي",
"مدار ۸۷ درجه جنوبي",
"مدار ۸۸ درجه جنوبي",
"مدار ۸۹ درجه جنوبي",
"مدار ۸۲ درجه جنوبی"
] | false | 291 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | جنوبگان
جنوبگان به قارهای گفته میشود که پیرامون قطب جنوب، زمین را دربر گرفتهاست. این قاره سردترین نقطه کره زمین است و کمابیش تمام سطح آن با یخ پوشیده شدهاست. کشف این قاره در اواخر ژانویه ۱۸۲۰ توسط کاپیتان جیمز کوک صورت گرفت.
جنوبگان پنجمین قاره بزرگ کره زمین پس از آسیا، آفریقا، آمریکای شمالی و آمریکای جنوبی است؛ ولی با این وجود کمترین جمعیت را میان همه قارهها دارد. همچنین بلندترین میانگین بلندی، کمترین میانگین رطوبت و پایینترین میانگین دما در میان همه قارههای جهان به این قاره تعلق دارد.
باور به وجود سرزمینی جنوبگانی یعنی قارهای بس بزرگ که در دورترین نقطه کره زمین قرار گرفته باشد تا بتواند توازن کره زمین را در برابر خشکیهای عظیم شمال آن حفظ کند از زمان بطلمیوس یعنی سده نخست میلادی وجود داشتهاست. بطلمیوس این مسئله را مطرح میکرد که وجود چنین سرزمینی برای حفظ قرینگی خشکیها لازم است. ترسیم خشکیهای بزرگی در جنوب کره زمین در نقشههای قدیمی از جمله در نقشههای معروف پیری رئیس، دریاسالار امپراتوری عثمانی (سده ۱۶ میلادی) رایج بود. حتی پس از اینکه در اواخر سده هفدهم کاشفان دریافتند آمریکای جنوبی و استرالیا جزئی از جنوبگان افسانهای نیستند همچنان در باور جغرافیدانان آن دوره، منطقه قطب جنوب بسیار بزرگتر از مساحت راستین آن تصور میشد.
پنگوئن امپراتور از پرندگانی است که تنها در این قاره زندگی میکند.
اهمیت جنوبگان
تصویر ماهوارهای که نمایانگر جنوبگان از فضای بیرونی است.
کوههای تانگرا
نقشه جزیره لیوینگستون و جزیره گرینویچپایگاه علمی ارهیدسکی در جزیره لیوینگستون در جزایر شتلند جنوبی
اهمیت زیستمحیطی و مطالعاتی
به دلیل تاثیر جنوبگان بر روی اقلیم زمین، موقعیت منحصر به فرد آن در قطب جنوب، منابع عظیم زیستمحیطی و طبیعی و محیط زیست دست نخوردهاش به کانون توجه جهانیان تبدیل شدهاست. به صورتیکه میتوان از آن به عنوان یک آزمایشگاه طبیعی جهت مطالعات علمی در بسیاری از شاخههای علوم بهره جست. زیرا این منطقه، ناحیهای کلیدی و مهم برای فهم اکوسیستم کره زمین و محیط زیست آن است. ویژگیهای منحصر به فرد جنوبگان، در طی ۵۰ سال گذشته، امکان تحقیق بر روی منشا خشکیها، آلودگی و تغییر در اقلیم زمین را برای دانشمندان فراهم آوردهاست. هواشناسی جنوبگان شاخصهای مورد نیاز جهت پیشبینی مدلهای هواشناسی نیمکره جنوبی و الگوی چرخش سامانههای اقیانوسی در اختیار محققان قرار میدهد. مغزههای یخی بدست آمده از این قاره به عنوان یک مخزن ارزشمند اطلاعات در خصوص اقلیم گذشته و تاریخ محیطی زمین محسوب میشوند.
اهمیت اقتصادی و راهبردی
جنوبگان منطقهای مهم از دید اقتصادی و راهبردی است. اهمیت اقتصادی آن به دلیل وجود منابع طبیعی و نفت خام است. اهمیت استراتژیک آن به خاطر مسیر دماغه هورن است که در زمان جنگ سرد، اهمیتی حیاتی برای آمریکا داشت. زیرا ناوهای هواپیمابر آمریکایی نمیتوانند از کانال پاناما عبور کنند.
اگرچه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اهمیت اقتصادی جنوبگان به خاطر منافع نفتی بر اهمیت استراتژیک آن برتری یافتهاست.
ادعاهای مالکیت
بر اساس این پیمان، جنوبگان تنها منطقهای برای تحقیقات علمی است و هر گونه فعالیت نظامی و ادعای مالکیت در آن ممنوع است.
تا کنون ۷ کشور بر بیشتر نقاط جنوبگان ادعای مالکیت داشتهاند. یک منطقه نیز مورد ادعا قرار نگرفتهاست.
+نقشه مناطق مورد ادعای مالکیت
تاریخ
ادعا
نام کشور
قلمرو
مختصات قلمرو
نقشه
۱۹۰۸
قلمرو بریتانیایی جنوبگان
۲۰ درجه غربی تا ۸۰ درجه غربی
90x90پیکسل
۱۹۲۳
سرزمین راس (Ross)
۱۵۰درجه غربی تا ۱۶۰ درجه شرقی
90x90پیکسل
۱۹۲۴
سرزمین ادلی
۱۴۲ درجه و ۲ دقیقه شرقی
تا ۱۳۶ درجه و ۱۱ دقیقه شرقی
90x90پیکسل
۱۹۲۹
جزیره پتر یکم
90x90پیکسل
۱۹۳۳
قلمرو جنوبگان استرالیا
۱۶۰درجه شرقی تا
۱۴۲درجه و ۲ دقیقه شرقی
و
۱۳۶ درجه و ۱۱ دقیقه شرقی
تا ۴۴ درجه و ۳۸ دقیقه شرقی
90x90پیکسل
۱۹۳۹
سرزمین شهبانو ماود
۴۴°۳۸ شرقی تا ۲۰درجه غربی
90x90پیکسل
۱۹۴۰
قلمرو جنوبگان شیلی
۵۳ درجه غربی تا ۹۰ درجه غربی
90x90پیکسل
۱۹۴۳
جنوبگان آرژانتین
۲۵ درجه غربی تا ۷۴ درجه غربی
90x90پیکسل
بدون ادعای مالکیت
منطقه بدون ادعای مالکیت
(سرزمین ماری برد)
۹۰درجه غربی تا ۱۵۰درجه غربی
(به غیر از جزیره پتر یکم)
90x90پیکسل
قطب جنوب
سیستم پیمان جنوبگان
پیماننامه جنوبگان
تاریخ جنوبگان
فهرست آتشفشانهای جنوبگان
بومگاه جنوبگانی
شمالگان | [
"قاره",
"قطب جنوب",
"زمین",
"سطح",
"یخ",
"ژانویه",
"۱۸۲۰ (میلادی)",
"جیمز کوک",
"آسیا",
"آفریقا",
"آمریکای شمالی",
"آمریکای جنوبی",
"جمعیت",
"بلندی",
"رطوبت",
"دما",
"بطلمیوس",
"نقشه (زمین)",
"پیری رئیس",
"دریاسالار",
"امپراتوری عثمانی",
"استرالیا",
"فهرست جغرافیدانان",
"مساحت",
"پنگوئن امپراتور",
"پرنده",
"تصویربرداری ماهوارهای",
"فضای بیرونی",
"جزایر شتلند جنوبی",
"منابع طبیعی",
"اکوسیستم",
"محیط زیست",
"آب و هوای جنوبگان",
"هواشناسی",
"نیمکره جنوبی",
"مغزه یخی",
"راهبرد",
"نفت خام",
"دماغه هورن",
"جنگ سرد",
"کانال پاناما",
"فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی",
"Australian Financial Review",
"فعالیتهای نظامی در جنوبگان",
"قلمرو بریتانیایی جنوبگان",
"سرزمین راس",
"سرزمین ادلی",
"جزیره پتر یکم",
"قلمرو جنوبگان استرالیا",
"سرزمین شهبانو ماود",
"قلمرو جنوبگان شیلی",
"جنوبگان آرژانتین",
"سرزمین ماری برد",
"سیستم پیمان جنوبگان",
"پیماننامه جنوبگان",
"تاریخ جنوبگان",
"فهرست آتشفشانهای جنوبگان",
"بومگاه جنوبگانی",
"شمالگان"
] | [
"جنوبگان",
"آب در جنوبگان",
"جغرافیا",
"قارهها",
"مناطق قطبی زمین",
"منطقه جنوبگان",
"منطقههای غیرنظامی",
"نقاط حداکثری زمین"
] |
284 | آبدره | 0 | 50 | 0 | [
"يخكند",
"ابدره",
"فیورد",
"فيورد",
"آبدره",
"آب دره",
"ابدره",
"اب دره"
] | false | 32 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | گیرانگرفیورد یک آبدره در نروژ
آبدره یا فیورد شاخابه باریک و ژرفی از دریا است که در خشکی پیش رفته باشد. آبدره معمولا دارای دیوارههای پرشیب و تندی است. این دیوارهها در پی زیر آب رفتن دامنههای کوهها یا ادامه فرسایش یخچالی زیاد و عمیق شدن یک دره ساحلی تشکیل یافتهاست.
پدیده آبدره در کرانههای نروژ بسیار دیده میشود. واژه انگلیسی برای آبدره یعنی Fjord هم از زبان نروژی آمدهاست.
آبدرهها معمولا در نقاطی دیده میشوند که یخگیریهای کهن یا امروزه به درون رویه دریا کشیده شده باشند. آبدره زمانی تشکیل میشود که یک یخچال طبیعی به دریا رسیده و آب شود. یخچالها معمولا درههای U شکل ویژه خود را برمیکنند. این آب شدن یخچال، درهای پرشیب و باریک برجا میگذارد که آب دریا در آن میریزد. این ریزش دریاچهای ژرف و باریک پدید میآورد (گاه تا ژرفای ۱۳۰۰ م) که به دریا پیوند دارد.
مجموعهای از آبدرهها در گرینلند
یخرفت پایانهای، که از سوی یخچال به پایین دره رانده میشود در دهانه آبدره در زیر آب برجا میماند. این روند باعث میگردد تا آب در گلوگاه یک آبدره نسبت به پشت گلوگاه آن کم ژرفاتر باشد. | [
"شاخابه",
"دریا",
"فرسایش",
"یخچال (طبیعی)",
"دره",
"نروژ",
"یخگیری",
"دریاچه",
"یخرفت"
] | [
"آبدره",
"اصطلاحات جغرافیا",
"دریاچهها",
"زمینچهرههای ساحلی و اقیانوسی",
"زمینچهرهای یخچالی",
"یخچالشناسی"
] |
285 | یخسار | 0 | 55 | 0 | [
"يخسار",
"یخسار",
"صفحات یخ",
"صفحههای یخ",
"صفحه یخ",
"صفحه یخی",
"صفحههای یخی",
"صفحات یخی",
"صفحات يخ",
"صفحات يخي",
"صفحه يخ",
"صفحه يخي",
"صفحه هاي يخ",
"صفحه های یخ",
"صفحه هاي يخي",
"صفحه های یخی",
"يخ سار",
"یخ سار"
] | false | 35 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | رویه قطب جنوب بهوسیله یخسار پوشیده شدهاست.
یخسار انبوههای از یخ حاصل از یخچال طبیعی است که پهنه پیرامون خود را بپوشاند و از ۵۰٫۰۰۰ کیلومتر مربع بزرگتر باشد. یخسارها از جزیرههای یخی یا یخچالها بزرگترند.
تنها یخسارهای موجود جنوبگان و گرینلند میباشند. در زمانهای کهن، یخسار لارنتی بیشتر کانادا و شمال آمریکا را پوشانده بود.
اصطلاحات
کاهش حجم یخسار بر اثر تبخیر یا ذوب شدن را اصطلاحا یخکاست میگویند. بخشی از یخسار یا حوضه برفی که در آن یخکاست بیش از انباشته شدن صورت میگیرد را نیز پهنه یخکاست میگویند.
غار یخکاستی نوعی غار یخساری با چند متر ارتفاع و عرض است که نزدیک به انتهای یخسار تشکیل میشود.
منابع و پانویسها
جعفری، عباس، فرهنگ بزرگ گیتاشناسی (اصطلاحات جغرافیایی)، تهران: انتشارات گیتاشناسی، چاپ دوم، ۱۳۷۲ خورشیدی. | [
"یخ",
"یخچال طبیعی",
"جزیرههای یخی",
"جنوبگان",
"گرینلند",
"یخسار لارنتی"
] | [
"اقلیم",
"پدیده هوای یخی یا برفی",
"تودههای یخی",
"زمینشناسی",
"یخچالشناسی",
"یخچالهای طبیعی",
"یخسارها"
] |
286 | دوره یخچالی | 0 | 34 | 0 | [
"يخگيري",
"یخگیری",
"دورههای یخچالی"
] | false | 20 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | چرخههای یخچالی و میانیخچالی بر پایه کربن دیاکسید اندازهگیریشده در هستههای یخی به قدمت ۸۰۰۰۰۰ سال پیش.
دوره یخچالی یا یخگیری به دورهای گفته میشود که یک منطقه به وسیله یخچال یا یخسار پوشیده میشود.
دوره یخچالی بازه زمانی در مقیاس هزاران سال در طی یک عصر یخبندان است که که دمای پایین و پیشروی یخچالهای طبیعی شناخته میشود. از سوی دیگر دوره میانیخچالی به دورهای گفته میشود که بین دو دوره یخچالی قرار داشته و دمای هوا در آن دوره بالا است. آخرین عصر یخبندان حدود ۱۵۰۰۰ سال پیش پایان یافته است. دور هولوسن دوره میانیخچالی کنونی است.
در دوره یخچالی یخسارهای انبوه از شمالگان و جنوبگان به سوی استوا پیشرفت میکنند. یخگیری با خود آب و هوای سرد و نمناک و یخسارهای ستبر رو به جنوب هر قطب به همراه دارد.
در چنین دورهای یخچالهای کوهستانی که پیش از آن در بلندیها حضور داشتند به ارتفاعات پایینتر میگسترند. همچنین رویه دریاها فرو میافتد. علت آن حضور حجم بزرگی از آب موجود در یخپهنههای بالای سطح دریاهاست.
یخچال طبیعی
دوره میانیخچالی
عصر یخبندان
آخرین بیشینه یخچالی
چرخههای میلانکوویچ
حرکت تقدیمی
یخبندان کواترنری | [
"کربن دیاکسید",
"یخچال طبیعی",
"یخسار",
"عصر یخبندان",
"میانیخچالی",
"آخرین عصر یخبندان",
"هولوسن",
"شمالگان",
"جنوبگان",
"استوا",
"یخپهنه",
"آخرین بیشینه یخچالی",
"چرخههای میلانکوویچ",
"حرکت تقدیمی",
"یخبندان کواترنری"
] | [
"یخچالشناسی"
] |
287 | یخچالشناسی | 0 | 36 | 0 | [
"يخ شناسي",
"کرایولوژی",
"یخ شناسی",
"كرايولوژي",
"یخشناسی",
"يخچال شناسي",
"یخچال شناسی",
"یخبندانشناسی"
] | false | 13 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | یخچالشناسی دانش مطالعه یخچالهای طبیعی در نواحی قطبی و کوهسارها یا بهصورت کلیتر مطالعه همه نمودهای یخ و پدیدههای حاصل از آن در سطح زمین است و در آن خصوصیات مختلف آب در حالت جامد (برف و یخ) بررسی میشود.
یخچالشناسی شاخهای از علوم زمین و ترکیبی از دانشهای ژئوفیزیک، زمینشناسی، جغرافیای طبیعی، ژئومورفولوژی، اقلیمشناسی، هواشناسی، آبشناسی، زیستشناسی و بومشناسی است. تاثیرات یخچالها بر انسان نیز در حیطه جغرافیای انسانی و انسانشناسی است. یافتن یخ بر سطح ماه، مریخ و اروپا شاخهای فرازمینی از این رشته را بهوجود آورده است که یخچالشناسی نجومی نامیده میشود.
یخچال طبیعی
یخفرسایی
یخکوه
یخشکافت
یخشار
یخمه
یخنهشت
یخکند
یخپهنه
یخرفت
یخرفت چال
یخزایی
یخسار
یخ زمینی
یخزار
یخگیری
یخگشا
استالاگمیت یخی | [
"یخچال طبیعی",
"نواحی قطبی",
"یخ",
"آب",
"جامد",
"برف",
"علوم زمین",
"ژئوفیزیک",
"زمینشناسی",
"جغرافیای طبیعی",
"ژئومورفولوژی",
"اقلیمشناسی",
"هواشناسی",
"آبشناسی",
"زیستشناسی",
"بومشناسی",
"جغرافیای انسانی",
"انسانشناسی",
"ماه",
"مریخ",
"اروپا (ماه)",
"یخچال (طبیعی)",
"یخفرسایی",
"یخکوه",
"یخشکافت",
"یخشار",
"یخمه",
"یخنهشت",
"یخکند",
"یخپهنه",
"یخرفت",
"یخرفت چال",
"یخزایی",
"یخسار",
"یخ زمینی",
"یخزار",
"یخگیری",
"یخگشا",
"استالاگمیت یخی"
] | [
"یخچالشناسی",
"جغرافیای طبیعی",
"ژئومورفولوژی",
"زمینشناسی",
"مهندسی هیدرولوژی",
"یخچالهای طبیعی"
] |
289 | کوه یخی | 2 | 51 | 0 | [
"يخكوه",
"یخکوه",
"يخ كوه",
"یخکوه",
"كوه يخي",
"آیسبرگ",
"آیس برگ",
"کوهٔ یخی",
"آيس برگ",
"ایس برگ",
"ایسبرگ",
"ايس برگ",
"كوهٔ يخي",
"یخ کوه",
"کوههای یخی"
] | false | 18 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | عکس مونتاژشده برای نشان دادن این که کوههای یخی در زیر آب چگونه دیده میشوند.
کوه یخ ، یخکوه یا کوه یخی در اصل , و به صورت وامواژه ، تودهای از آب شیرین یخ زدهاست که از انتهای یک یخچال یا کناره یک پهنه یخی یختاق جدا شده و روی آب دریا شناور شدهباشد.
کوه یخ سپس ممکناست به صورت بستهیخ (یک نوع یخ دریا) یخ زده شود. با ورود به آبهای کمعمق، کوه یخ ممکن است در تماس با بستر دریا فرایند «خراش بستر دریا» را پدیدآورد. تقریبا ۹۱٪ از یک کوه یخ در زیر سطح آب قرار میگیرد.
هنگامی که زبانه یک یخچال وارد دریا میشود، زیر آن، رفتهرفته شسته شده و به آسانی از بدنه اصلی جدا میشود. جنوبگان و دریای گرینلند یکی از مهمترین خاستگاههای یخهای شناور هستند.
نگاه اجمالی
از آنجا که چگالی یخ خالص حدود ۹۲۰ کیلوگرم بر مترمکعباست و از طرفی تراکم آب دریا به حدود ۱۰۲۵ کیلوگرم بر مترمکعب میرسد، معمولا یک دهم حجم کوه یخی؛ (به دلیل قانون شناوری ارشمیدس) در بالای آب است. داوری شکل بخشهایی که در زیر آب هستند؛ با نگاهکردن به قسمت بالای سطح آب، دشوار است. این نکته در زبانهای گوناگون به پیدایش اصطلاح و کلمهبندیهایی منجر شدهاست. (دیدن تنها «نوک کوه یخ») ("tip of the iceberg") که برای بیان مشکلی که؛ تنها قسمت کوچکی از یک مشکل بزرگاست به کار میرود.
یک کوه یخ بهطور معمول بین ۱ تا ۷۵ متر (۳٫۳ تا ۲۴۶٫۱ فوت) بالاتر از سطح دریاست و دارای وزنی بین ۱۰۰،۰۰۰ تا ۲۰۰٫۰۰۰ تن است. بزرگترین کوه یخی شناخته شده در شمال اقیانوس اطلس با بلندی ۱۶۸ متر (۵۵۱ فوت) بالاتر از سطح دریا بوده، توسط کشتی یخشکن آمریکایی ایست ویند در سال ۱۹۵۸ گزارش شده که این ارتفاع به اندازه یک ساختمان ۵۵ طبقه است. این کوههای یخ از یخچالهای طبیعی غربی گرینلند سرچشمه میگیرند و میتوانند یک دمای داخلی حدود -۱۵ تا -۲۰ درجه سانتیگراد (۵ تا -۴ درجه فارنهایت) داشته باشند. | [
"وامواژه",
"آب شیرین",
"یخ",
"یخچال (طبیعی)",
"یختاق",
"دریا",
"بستر دریا",
"جنوبگان",
"دریای گرینلند",
"چگالی",
"آب دریا",
"اصل ارشمیدس",
"اقیانوس اطلس",
"یخشکن",
"یواسسیجیسی ایستویند (دبلیوایجیبی-۲۷۹)",
"یخچال طبیعی",
"گرینلند"
] | [
"اقیانوسنگاری فیزیکی",
"تودههای یخی",
"زمینشناسی",
"کوه یخیها",
"واژگان اقیانوسنگاری",
"یخ در ترابری"
] |
290 | زبان ولاپوک | 0 | 65 | 0 | [
"ولاپوك",
"وُلاپوک",
"وُلاپوك",
"ولاپوک",
"زبان ولاپوك"
] | false | 17 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | نشان زبان ولاپوک
ولاپوک ( Volapük ) یک زبان ساختگی یا فراساخته است که در سال ۱۸۸۰ از سوی یوهان مارتین اشلیر (یا شلهیر) کشیش کاتولیک آلمانی پدید آمد.
این زبان بر واژگان ژرمنی ساده و دستوری منظم مبتنی است. ولاپوک امروزه کمابیش از میان رفته ولی در دهه ۱۸۸۰ در محفلهای دانشگاهی آلمان ناموری بسزا یافته بود و گویا نزدیک ۵۰۰ هزارتن به فراگرفتن آن مشغول بودند.
امروزه تعداد گویشوران به زبان ولاپوک در جهان ۲۵ تا ۳۰ تن برآورد میشود. نام این زبان از دو واژه ول و پوک گرفته شده که تحریف شده دو واژه انگلیسی world (جهان) و speak (سخن گفتن) است.
ولاپوک از زبان ویلیام الد
ویلیام الد، نویسنده، شاعر و مترجم توانای زبان فراساختهی اسپرانتو، که چندین بار نامزد دریافت جایزهی ادبی نوبل نیز شد، در باره زبان ولاپوک در اثر ارزشمند خود، تحت عنوان پدیدهی اسپرانتو، چنین مینویسد:
در دنیای زبانهای فراساخته، نخستین پروژهای که تعداد قابل توجهی پیروی جدی برای خود بهدستآورد و موفق شد که در عمل نیز، مورد استفاده قرار گرفته و توسعه یابد، زبان ولاپوک بود. این زبان توسط یک کشیش آلمانی بهنام یوهان مارتین شلهیر و در سال ۱۸۸۰ انتشار یافت. شلهیر به کمک مجله مردمیای که به زبان آلمانی منتشر میکرد، توانست بهخوبی راجع به پروژهاش تبلیغ کرده و در شناساندن هر چه بیشتر آن کوشش کند، بهگونهای که پس از گذشت نه سال، زبان او چنان همهگیر شده بود که پیروزی نهائی آن حتمی بهنظر میرسید. طبق گفته تئو یونگ:
در سال ۱۸۸۹ تعداد ۲۸۳ باشگاه ولاپوک در سراسر دنیا وجود داشت؛ در آنزمان ۳۱۶ کتاب به ۲۵ زبان مختلف جهان برای آموزش ولاپوک نوشتهشدهبود، ۲۵ مجله منتشر میشد که ۷ عدد آن تماما به زبان ولاپوک نگاشته میشد. سه کنگره ولاپوکدانان برگزار شده بود که سومین آنها، یعنی مهمترینشان، در پاریس و در سال ۱۸۸۹ برگزار شد. در این کنگره فقط به زبان ولاپوک صحبت میشد، و پیروزی نهائی زبان شلهیر قطعی به نظر میرسید. اما در همان سال، سقوط آن شروع شد.
سرعت پژمرده شدن و از میان رفتن نهضت زبان ولاپوک، حتی از سرعت شکوفا شدن آن نیز بیشتر بود. علت این امر، چند اشتباه اساسی شلهیر درمفاهیم مهم مربوط به زبان بود.
اولا هرچند زبان ولاپوک از لحاظ ساختاری، خیلی جالب و حتی دقیق بود ولی در عمل برای فراگیری بیش از حد مشکل بود. با اینکه ریشه واژگان آن از زبانهای اروپایی، بهخصوص از زبان انگلیسی، اخذ شده بود ولی شکل آنها در ولاپوک چنان تحت تغییرشکلهای بیپایه قرار میگرفت که بازشناختن اکثر آنها بهسختی امکانپذیر بود. بهعنوان مثال، خود نام این زبان از دو لغت انگلیسی World و Speak تشکیل میشد ولی پس از اعمال تغییر شکلهای یادشده، به Volapük تبدیل شده بود! واژه فرانسوی Douleur در ولاپوک به Dol، کلمه آلمانی Berg به Bel و بالاخره لفظ پرتغال به بودوگان تبدیل شده بود! بهعلاوه، دستور زبان آن نیز بسیار پیچیده بود: بنابر محاسبات یک استاد ولاپوک، فعل در این زبان میتواند ۵۰۵،۴۴۰ شکل داشته باشد! تجربه نشان داد که اگر این زبان بخواهد در ایفای نقش خود در جهان موفق شود، لازم است سریعا اصلاحاتی در آن به عمل آید.
بهخاطر رفع کردن همین مسئله بود که دومین اشتباه شلهیر آشکار گشت. او در زبان خود امکان رشد و تکامل طبیعی را در نظر نگرفته بود، چرا که وی از این واقعیت که زبان یک پدیده اجتماعی است و به تمامی استفاده کنندگان آن، بهطور برابر تعلق دارد، اصلا آگاهی نداشته است. هر واژه جدیدی، بهخاطر همین انتزاعی بودن لغات، میبایست به تصویب شخص مولف که همه حقوق مربوط به زبانش را برای خود حفظ کرده بود، برسد. هر چند نفس حقالتالیف، امری است قابل احترام ولی در این مورد بهخصوص، آن همبستگی اجتماعی را که بهتنهایی، میتواند ضامن زنده نگاهداشتن یک زبان باشد، غیرممکن میساخت.
"تفرقه بین ولاپوکدانان، فقدان یک مرکزیت رهبری، عدم امکان اصلاح گامبهگام زبان، استبدادباوری بیدلیل شلهیر در مورد زبان و سازماندهی پیشبرد آن و بالاخره رشد شدید اختلاف عقاید، اصلاحگران را به عقبنشینی واداشت. اضمحلال انجمنها یکی پس از دیگری شروع شد. مجلات با اعتراض به فقدان اقدامات یکدست و گلایه از تاکتیکهای شلهیر، به عمر خود خاتمه دادند.
چنانچه خواننده علاقهمند باشد که هیبت این تجربه زبانی عجیب و جسورانه را مشاهده کند، در اینجا بند نخست دعای ’پدر ما‘ به زبان ولاپوک آورده میشود:
O fat obas, kel binol in süls,
Paisaludomöz nem ola,
Kömomöd monargän ola,
Jenomöz vil olik, äs in sül i su tal.
برخی واژگان زبان ولاپوک
زبان فارسی: Pärsänapük
زبان میانجی جهانی
اسپرانتو
اینترلینگوا
ایدو | [
"زبان",
"زبان فراساخته",
"۱۸۸۰ (میلادی)",
"یوهان مارتین اشلیر",
"آلمان",
"ویلیام الد",
"اسپرانتو",
"جایزهی ادبی نوبل",
"پدیدهی اسپرانتو",
"تئو یونگ",
"زبان میانجی جهانی",
"اینترلینگوا",
"ایدو"
] | [
"زبان ولاپوک",
"زبانهای ایزو ۶۳۹–۱",
"زبانهای دارای کد ایزو ۶۳۹–۲",
"زبانهای در خطر",
"زبانهای ساختگی",
"زبانهای فراساخته",
"زبانهای میانجی جهانی",
"زبانها",
"معرفیشدههای ۱۸۷۹ (میلادی)"
] |
291 | هواایست | 0 | 13 | 0 | [
"هواايست"
] | false | 6 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | هواایستها هواگردهای سبکتر از هوا هستند. برای نمونه بالنها و کشتیهای هوایی.
شناوری یک هواایست در هوا به همان شیوه است که شناوری یک کشتی در آب یعنی با جایگزینی هوا در پیرامون وسیله با یک گاز سبکتر (هلیم یا هیدروژن) یا هوای داغ.
تفاوت میان بالن و کشتی هوایی این است که کشتی هوایی سکان دارد و هدایت شونده است ولی بالن به همراه باد میرود و هدایت نمیشود. | [
"هواگرد",
"بالن",
"کشتیهای هوایی",
"شناوری",
"کشتی (شناور)",
"گاز",
"هلیم",
"هیدروژن",
"سکان",
"بالون",
"hot air balloon",
"gas balloon",
"کشتی هوایی"
] | [
"بالونها (هوانوردی)",
"کشتیهای هوایی بادکنکی بیسرنشین",
"هواگردها"
] |
292 | هواناو | 0 | 76 | 0 | [
"هاور كرافت",
"هاورکرافت",
"هاور کرافت",
"هاوركرافت"
] | false | 30 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | هاور کرافت.
هواناو یا هاورکرافت نوعی شناور دریایی است که بر روی بالشتکی از هوا تکیه دارد. هواناو توانایی گذشتن از پهنههای گوناگون بر روی زمین و همچنین گذر از روی آب را دارد.
هاورکرافت, شناوری دو منظوره (آبی- خاکی) است که به روش هوابرد و با استقرار روی بالشتکی از هوای فشرده بهآسانی و با نیروی رانش نسبتا کمی روی سطوح آبی و خاکی حرکت میکند. هوای ورودی به هاورکرافت, از طریق پروانه (fan) به زیر سازه و بالشتکها منتقل شده و سبب خیزش (hovering) یا بلند شدن وسیله از روی سطح و استقرار آن بر روی تودهای از هوای تحت فشار میشود. بدین ترتیب در زمان حرکت نیروی مقاوم شناوری تا حد قابل توجهی کاهش مییابد و هاورکرافت با استفاده از سیستم رانش و ملخ هوایی به حرکت در میآید.
تاریخچه ساخت
هواناو در سال ۱۹۵۲ توسط مخترع بریتانیایی کریستوفر کاکرل ساخته شد. وی در سال ۱۹۶۹ به خاطر خدماتش در زمینه مهندسی به دریافت نشان شهسواری نائل شد.
کاکرل با آزمایشهای سادهای بهوسیله موتور یک جاروی برقی و دو قوطی استوانهای اصول کاربردی یک وسیله نقلیه متکی به بالشتک هوا را ثابت کرد. وی نشان داد که زمانی که بالشتک با فشار به بیرون بدمد وسیله نقلیه به آسانی بر روی سطح جنبشپذیر خواهد بود.
این کار به آن وسیله نقلیه امکان حرکت بر روی گل نرم، آب و مرداب و مانداب و همچنین زمین سفت را میدهد.
ساختار کلی هواناو تغییرات زیادی نداشته است. بیشتر اصلاحات در سیستمهای ناوبری، استفاده از مواد مهندسی به روز نظیر مواد کامپوزیتی در بدنه و غیره میباشد.
در دهه ۱۹۷۰ ایران با خرید تعدادی هواناو نظامی از بریتانیا بزرگترین ناوگان هواناو دنیا را در نیروی دریایی خود تشکیل داده بود و قصد گسترش آن را نیز داشت.
توانمندیهای کلی هواناو
هواناو به سبب ویژگیهای خاص طراحی، دارای توانمندیهای ویژهای در زمینههای مختلف است.
از خصوصیات شاخص این شناورها میتوان به سرعت(هاورکرافتها) که بسیار بیشتر از کشتی است(چون آنها برای مقابله با فشار آب ، هیچ نیرویی را مصرف نمیکنند، بلکه تنها هوا را میشکافند) اشاره کرد؛ از دیگر خصوصیات آن نیز برتری نسبت به هواپیما به دلیل قابلیت حمل بار آن است.
راحتی در طول حرکت نیز از نکات مهم هواناوها محسوب میشود، این شناورها مانند دیگر شناورهای دریایی دچار ضربات قوی امواج نشده و مشکلاتی مانند دریازدگی را برای مسافران ایجاد نمیکند که این ویژگی هنگام حمل نیروهای نظامی بسیار حائز اهمیت است.
بطور کلی کاربردهای هاورکرافت به موارد زیر دستهبندی میشوند:
انجام عملیات آمادی و پشتیبانی در رزم دریایی، بهویژه در مناطق باتلاقی، لجنزار، آبراههای ناشناخته، مناطق کم عمق و مردابهای پوشیده از گیاهان دریایی و نیزار
انجام عملیات گشت ساحلی، مبارزه با قاچاقچیان و انجام عملیات تعقیب و گریز از نواحی کم عمق دریایی تا اغلب قسمتهای نوار ساحلی
انجام عملیات هیدروگرافی و بسترشناسی دریا، مطالعات علمی در مناطق ساحلی و فلات قاره و ایجاد آزمایشگاه سیار جهت امور مطالعاتی
انجام عملیات باربری و مسافربری به جزایر کوچکی که عملا امکان ساخت اسکله و بندرگاه در آنها توجیه اقتصادی نداشته و فاقد چنین تاسیساتی هستند
انجام عملیات امداد رسانی در زمان وقوع حوادث غیرمترقبه, بهویژه سیل و آب گرفتگی, و کمک به مصدومین و مجروحین حادثه
انجام عملیات زیست محیطی، جمع آوری لکههای نفتی در امتداد ساحل و جلوگیری از تخریب و آلودگی محیط زیست در مناطق کم عمق
انجام عملیات گشتی با سرعت زیاد و جابه جایی فرماندهان و خدمه شناورهای دریایی و پوشش دادن نیازمندیهای سازمان بنادر و کشتیرانی
عملیات مین گذاری و مین روبی در سطح آبراههای بینالمللی و تنگههای پر تردد و …
سیستمها و متعلقات
در یک نگرش ساده, هاورکرافت شامل سازهای دریایی است که بوسیله یک سیستم بالابر از سطح زمین بلند شده و در نهایت توسط سیستم رانش به حرکت درمیآید. بطور کلی, سیستمهای اساسی هاورکرافت به ساختارهای زیر دستهبندی میشوند:
سازه : شامل اتاقکهای آببندی, نشیمنگاه موتور, تکیهگاه ملخ, نشیمنگاه سازه, بالک و مخازن شناوری
سازه انعطافپذیر : شامل بالشتک و اتصالات
سیستم بالابری : شامل پروانه, کانال حلزونی و متعلقات
سیستم رانش و جلوبری : شامل ملخ, داکت و تجهیزات جانبی
سیستم کنترل سوخت و تعادل : شامل مخزن سوخت, پمپ, شیرهای یکطرفه و لولههای هیدرولیک
سیستمهای انتقال قدرت : شامل موتور, تجهیزات انتقال قدرت و متعلقات
سیستم اطفای حریق : شامل مخزن کف, هشدار دهنده, خاموش کننده دستی و …
سیستم تهویه مطبوع : شامل دمنده هوا, وسایل سرمایش و گرمایش؛
سیستمهای الکتریکی : شامل چراغهای ناوبری, روشنایی داخلی, سیمکشی, ژنراتور و …
سیستمهای اویونیکی : شامل رادار, GPS, سونار و …
سیستمهای مکانیکی : شامل مکانیزم لنگر, مکانیزم کشش و …
تجهیزات نظامی : شامل سلاح, سیستمهای جانبی و …
تجهیزات اضطراری : شامل قایق نجات, جعبه کمکهای اولیه | [
"کریستوفر کاکرل",
"نشان شهسواری",
"جاروی برقی",
"مرداب",
"مانداب",
"نیروی دریایی ایران"
] | [
"هواناو",
"اختراعهای انگلیسی",
"نیروی دریایی",
"وسایل نقلیه خاکی-آبی"
] |
293 | حوزه علمیه (شیعه) | 0 | 99 | 0 | [
"حوزه علميه (شيعه)"
] | false | 18 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | مدرسه فضل بن شاذان در نیشابور یکی از حوزههای استان خراسان.
طلاب علوم دینی در سر یک کلاس (مدرس) در مدرسه عترت قم
حوزه علمیه نامی است که به مراکز آموزشی و پژوهشی دینی در جهان اسلام و به ویژه در میان شیعیان داده میشود. نخستین حوزه علمیه ویژه شیعیان در سده چهارم قمری در شهر نجف عراق در کنار حرم علی بن ابیطالب (امام اول شیعیان) توسط شیخ طوسی برپا شد. اکنون مهمترین حوزههای علمیه شیعه در شهرهای نجف، قم و مشهد قرار دارند.
حوزههای علمیه در ایران
ورودی مدرسه علمیه معصومیه قم
حائری در ۱۳۴۰ (۱۳۰۰ش) در قم مستقر شد و حوزه علمیه جدید قم را بنا نهاد. حائری در مدت اقامت حدود پانزده ساله خود در قم، با مدیریت قوی خود حوزه علمی نیرومندی را به وجود آورد. هم اکنون حوزههای علمیه موجود در ایران، تحت مدیریت مرکز مدیریت حوزههای علمیه اداره میشود. این مرکز زیر نظر جمعی به نام شورای عالی حوزههای علمیه اداره میشود. مدیر حوزه علمیه قم، با تصویب اعضای شورای عالی حوزه انتخاب میشود و همچنین سیاستهای کلی و بنیادین حوزه نیز با تایید این شورا اعمال میشود. مدیر کنونی مرکز مدیریت حوزه، علیرضا اعرافی است. مرکز مدیریت حوزه علمیه قم دربرگیرنده بیش از ده معاونت از جمله آموزش، پژوهش، تبلیغ، تهذیب، امور مدارس، آمار و بررسی است. معاونت آمار و بررسی مرکز مدیریت با طلابی که از «موازین طلبگی» تخطی کنند برخورد میکند. حوزه علمیه قم دارای مراکز تخصصی از جمله تفسیر، نهج البلاغه، تبلیغ، کلام، فلسفه و علوم حدیث میباشد. در حوزه علمیه قم، مباحث عالی فقه و اصول و نیز فلسفه و عرفان به سبکهای متفاوت و ویژهای عرضه شده است. حوزه علمیه قم در دروس عالی دیگر غیر از فقه و اصول، مثل کلام، فلسفه و تفسیر هم در دهههای سی تا پنجاه شمسی، که در دیگر حوزهها کمتر مورد توجه بود، شهرت یافت.
پذیرش
هرسال از حدود ماه بهمن تا فروردین، ثبت نام در آزمون ورودی حوزه، انجام میشود. بعد از گرفتن آزمون که معمولا در دو سطح «دیپلم» و «زیر دیپلم» انجام میشود، توزیع قبول شدگان براساس محلهای مورد نظر برای تحصیل انجام میشود و بعد از این، قبول شدگان برای تحصیل در قم، برای انجام مصاحبه، به مرکز مدیریت فراخوانده میشوند و کسانی که برای شهرستانها قبول شدهاند به حوزههای شهرستان. برای کسانی که بعد از گرفتن مدرک از دانشگاه بخواهند به حوزه بروند در گذشته هیچ گونه آزمونی در نظر گرفته نمیشد و برای پذیرش فقط مصاحبه میکردند، ولی امروزه دانشجویان هم برای مشخص شدن وضعیت هوشی و علمی مورد آزمون و مصاحبه قرار میگیرند. ورودیهای فوق دیپلم به بالا، در مدرسه معصومیه قم مشغول به تحصیل میشوند. مدارس موجود در قم، جمعا حدود ۲۵ مدرسهاست که نصف ان مربوط به طلاب دیپلمه و نصف دیگر مدارس سیکل هستند. برنامه درسی مدارس سیکل با مدارس دیپلم تفاوت اندکی دارد.
تغییر نظام آموزشی
نظام سنتی : تا قبل از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، حوزههای علمیه بر پایه همکاری متقابل استاد و شاگرد اداره میشد و نظام آموزشی واحد و نظاممندی نداشتند.
نظام جدید : بعد از انقلاب، حوزهها به تابعیت شورای عالی حوزههای علمیه و مدیریت «مرکز مدیریت حوزههای علمیه» تحت شورای عالی حوزهها درآمدند. به دنبال آن ساختارهای سنتی در برخی از بخشها فرو ریخت و حوزههای علمیه ساختار جدیدی یافتند.
حوزه علمیه خواهران
در میان شیعیان تحصیل علوم دینی میان زنان به صورت منفرد و پراکنده بود. از حدود چهار دهه پیش، مراکز تحصیلی علوم دینی زنان به شکل سامانیافته به تعداد کمی وجود داشت. شورای عالی حوزه علمیه قم در اسفند ۱۳۷۵ مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران را تاسیس کرد تا «با مدیریت واحد، مدارس علمیه خواهران را سازماندهی، هدایت و نظارت کند». علاوه بر مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران، هم به پذیرش و آموزش طلاب خانم اقدام میکند.
تحصیلات حوزوی
رشتههای درسی رایج در این مراکز در درجه اول فقه، اصول فقه، ادبیات عرب و در کنار آنها کلام، حدیث، رجال، تفسیر، تاریخ اسلام، منطق، فلسفه، اخلاق و به ندرت عرفان، طب، ریاضیات (خصوصا هیئت که همان هندسه کروی است) و نجوم میباشد. دانشآموختگان این مراکز روحانی و شاغلین به تحصیل طلبه نامیده میشوند. این طلاب پس از گذراندن دوره مقدماتی و سپس دوره آموزشی سطح عالی به درس خارج وارد میشوند که در این دوره طلاب کتاب خاصی را آموزش نمیبینند و امتحان کتاب خاصی را نمیدهند بلکه این دوره برای تمرین و کارورزی و تحقیق و آموزش روش نظریهپردازی در علوم دینی است که درصورت تکمیل آن مجتهد میشوند. مجتهد کسی است که در فهم علوم دینی متخصص و صاحبنظر باشد. مجتهدین تراز اول که شرایط تقلید را داشته باشد و مورد رجوع بسیاری از شیعیان برای شناخت احکام شرعی باشند مرجع تقلید نام دارند. این مراجع علاوه بر ارائه احکام شرعی به پرورش طلاب در دروس عالی خارج میپردازند. شیوه تحصیل حوزههای علمیه از دوران گذشته به ارث رسیده و با اعمال تغییراتی هنوز اعمال میشود. در نظام آموزشی حوزه، طلاب همزمان با تحصیل به آموزاندن کتابهای پیشین اشتغال دارند. همچنین علاوه بر شرکت در نشست درس استادان، به مباحثه با دیگر طلاب در موضوعات درسی میپردازند. مباحثه که یکی از پایههای حوزههای علوم دینی است بین دو یا بیش از دو طلبه (معمولا کمتر از پنج نفر) انجام میشود که در ان طلاب به بیان نتیجه درس استاد یا تحقیق خودشان در زمینه شاخههای مختلف علوم دینی به همبحث خودشان میپردازند و همبحث(ها) نیز به نقد و بررسی نظر او میپردازند و به همین نحو در مورد مسائل مختلف علوم دینی به بحث و تبادل نظر میپردازند. انجام مباحثه از همان ابتدای طلبگی مورد تاکید فراوان اساتید میباشد. مهمترین کتب درسی حوزه شامل شرح لمعه دمشقیه، اصول فقه، فرائدالاصول (رسائل)، مکاسب و کفایهالاصول میباشد.
دورههای تحصیل
دورههای تحصیلی شامل مقدمات، سطح عالی و دورههای عالی (خارج) میشود. طلاب میتوانند در کنار نظام آموزشی متداول حوزه در مراکز تخصصی وابسته به حوزه به تحصیل تخصصیتر و گستردهتر علوم مرتبط به تحصیلات حوزوی بپردازند. همچنین موسسات آموزش عالی وابسته به حوزه نیز که مرتبط با وزارت علوم، تحقیقات و فناوری هستند امکان تحصیل تخصصی طلاب در رشتههای مرتبط با تحصیلات حوزوی را فراهم میکنند.
مقاطع تحصیل علوم دینی در حوزههای علمیه (چه برای طلابی که مدرک دیپلم را دارند و چه برای طلابی که مدرک زیر دیپلم را دارند) به صورت زیر است:
مقدمات:سه سال، دروس عمومی معادل دیپلم علوم اسلامی؛ پایههای یک و دو و سه
سطح یک: سه سال، دروس عمومی معادل کاردانی علوم و معارف اسلامی. پایههای چهار، پنج، شش
سطح دوم (سطح عالی): سه سال دروس تخصصی معادل کارشناسی
سطح سوم (سطح عالی): یک سال دروس تخصصی و به علاوه نوشتن پایاننامه معادل کارشناسی ارشد
سطح چهارم: حضور در فوق تخصصی ( دروس خارج ) و شرکت در چهار دوره مصاحبه شفاهی و نوشتن پایاننامه معادل دکتری
مدرک نهایی حوزه علمیه اجتهاد است که از سوی مراجع تقلید و مجتهدین دیگر صادر میشود.
فهرست حوزههای علمیه مطرح شیعیان
حوزههای علمیه مطرح شیعه: در ایران :
حوزه علمیه اصفهان
حوزه علمیه تهران
حوزه علمیه خراسان
حوزه علمیه قم
سایر بلاد :
حوزه علمیه نجف
حوزه علمیه کربلا
حوزه علمیه لبنان
حوزه علمیه قطیف و احساء
حوزه علمیه افغانستان
مدارس علمیهای که فقط شهرت و سابقه تاریخی دارند :
مدرسه سپهدار
مدرسه آقا ضیاءالدین
مدرسه حاج محمدابراهیم
مدرسه گلشن نیشابور
مدرسه فضل بن شاذان نیشابور
فهرست فقیهان شیعه دوازدهامامی ایرانی | [
"نیشابور",
"استان خراسان",
"آموزش عالی",
"پژوهش",
"دین",
"اسلام",
"شیعه",
"نجف",
"حرم علی بن ابیطالب",
"شیخ طوسی",
"قم",
"مشهد",
"ایران",
"مرکز مدیریت حوزههای علمیه",
"شورای عالی حوزههای علمیه",
"حوزه علمیه قم",
"علیرضا اعرافی",
"مدرسه معصومیه قم",
"انقلاب ۱۳۵۷ ایران",
"فقه",
"اصول فقه",
"ادبیات عرب",
"علم کلام",
"حدیث",
"رجال",
"تفسیر قرآن",
"تاریخ اسلام",
"منطق",
"فلسفه",
"اخلاق",
"عرفان اسلامی",
"طب سنتی",
"ریاضیات",
"هیئت",
"نجوم",
"روحانی شیعه",
"طلبه",
"سطح عالی (حوزه علمیه)",
"درس خارج",
"مجتهد",
"صاحبنظر",
"احکام شرعی",
"مرجع تقلید",
"مباحثه",
"لمعه دمشقیه",
"فرائدالاصول",
"مکاسب",
"کفایةالاصول",
"وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ایران",
"پایاننامه",
"شورای عالی حوزه علمیه قم",
"حوزه علمیه اصفهان",
"حوزه علمیه تهران",
"حوزه علمیه خراسان",
"حوزه علمیه نجف",
"حوزه علمیه کربلا",
"حوزه علمیه لبنان",
"حوزه علمیه قطیف و احساء",
"حوزه علمیه افغانستان",
"مدرسه سپهدار",
"مدرسه آقا ضیاءالدین",
"مدرسه حاج محمدابراهیم",
"مدرسه گلشن",
"مدرسه فضل بن شاذان",
"فهرست فقیهان شیعه دوازدهامامی ایرانی"
] | [
"حوزه علمیه (شیعه)",
"اسلام در ایران",
"اصطلاحات اسلامی",
"حوزه علمیه"
] |
294 | فیزیک | 0 | 1,866 | 0 | [
"فيزيك",
"دانش فیزیک",
"علم فیزیک",
"فزیک",
"فیزیکی",
"دانش فيزيك",
"طبیعیات",
"طبيعيات",
"علم فيزيك",
"فزيك",
"فيزيكي"
] | false | 1,708 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | نمونههای متفاوت از پدیدههای فیزیکی
فیزیک (به زبان یونانی ، طبیعت و ῆ، دانش طبیعت) علم مطالعه خواص طبیعت است. این علم را عموما علم ماده (Matter) و حرکت و رفتار آن در فضا و زمان میدانند. این ماده میتواند از ذرات زیراتمی تا کهکشانها و اجرام بسیار بزرگ آسمانی باشد. فیزیک از مفاهیمی مانند انرژی، نیرو، جرم، بار الکتریکی، جریان الکتریکی، میدان الکتریکی، الکترومغناطیس، فضا، زمان، اتم و نورشناسی استفاده میکند. اگر بطور وسیعتر سخن بگوییم، هدف اصلی علم فیزیک بررسی و تحلیل طبیعت است و همواره این علم در پی آن است که رفتار طبیعت را در شرایط گوناگون درک و پیشبینی کند.
فیزیک یکی از قدیمیترین رشتههای دانشگاهی است و شاید قدیمیترین مبحث آن را بتوان نجوم و اخترشناسی نامید. مدارکی وجود دارد که نشان میدهد هزاران سال پیش از میلاد مسیح، اقوامی همچون سومریها و همچنین اقوامی در مصر باستان و اطراف سند، تحقیقات و درک پیشگویانهای (گمانهزنیهایی) از حرکت خورشید، ماه و ستارگان داشتهاند.
ساعت آفتابی- استوایی یونانی، در Alexandria on the Oxus، 250x250px
تاریخچه
دوران باستان
از دوران باستان، انسانها سعی میکردند که رفتار طبیعت را درک و پیشبینی کنند. در ابتدا، اینگونه پرسشها در مورد طبیعت و رفتار آن، در قلمرو فلسفه دستهبندی میشد. به همین دلیل است که در نوشتههای فیلسوفان باستان همچون ارسطو، افلاطون و بطلمیوس و … نوشتههای بسیاری در مورد رفتارهای طبیعت، مخصوصا حرکت ستارگان و خورشید میبینیم. در بعضی از این نوشتهها، مواردی وجود داشت که بررسی پدیدههای آسمانی را با افسانهها و اعتقادات مردمان آن دوره از تاریخ آمیخته میکرد و علیرغم پیشبینیهای درست، نمیتوانست باعث متقاعد شدن آیندگان شود.
فلسفه طبیعی
البته در این دوران فیلسوفانی همچون تالس هم بودند که تمامی تلاش خود را برای دور ماندن از دلایل ماوراءالطبیعه میکردند. به خاطر همین تلاشها در بسیاری از منابع تاریخی به تالس لقب نخستین چهره علم را دادهاند. یکی از کارهای مهم وی در حوزه ستارهشناسی، پیشبینی خورشیدگرفتگی در سال ۵۸۵ قبل از میلاد مسیح است.
فیزیک کلاسیک
343x343px
از همین دوره بود که شاخهای از فلسفه جدا شد که نام آن را فلسفه طبیعی نهادند و سالیان طولانی ادامه یافت. تا حدودا در قرن هفدهم میلادی که دوباره با حضور چهرههای بزرگ و برجستهای همچون آیزاک نیوتن و گوتفرید لایبنیتس میرفت که دوباره تحولی عظیم در علم و نحوه نگرش به آن مخصوصا در ریاضیات و فیزیک ایجاد شود. با چاپ شدن کتاب نیوتن در سال ۱۶۸۷ با نام اصول ریاضی فلسفه طبیعی (همانطور که پیداست همچنان از عبارت فلسفه طبیعی در عنوان آن استفاده شده) تقریبا این نوع نگرش به فیزیک و ریاضیات به پایان راه خود رسید و نیوتن و همکاران وی در قرن هفدهم میلادی، نحوه نگرشی نو به طبیعت را بنیانگذاری کردند که امروزه به فیزیک کلاسیک معروف است. البته ذکر این نکته الزامی است که این جنبش، قبل از قرن هفدهم، با تلاش دانشمندانی چون گالیلئو گالیله، نیکلاس کوپرنیک و یوهان کپلر آغاز شده بود و در زمان نیوتن به اوج خود رسید.
پس از قرن هفدهم، فیزیک و ریاضیات با سرعت قابل توجهی توسعه یافتند و دانشمندان زیادی در شاخههای مختلف این دو علم، توانستند پاسخ بسیاری از پرسشهای خود را بیابند. این روند تا قرن نوزدهم ادامه داشت. جامعه فیزیکدانان در قرن نوزدهم، عموما گمان میکردند که با کشفیات جیمز کلرک ماکسول در حوزه الکترومغناطیس و معادله بندی چگونگی ایجاد شدن میدان الکتریکی و مغناطیسی، توسط بارها و جریانهای الکتریکی، فیزیک به نقطه تکامل خود رسیدهاست و دیگر هیچ پدیده طبیعی وجود ندارد که نتوانند آن را توجیه و پیشبینی کنند.
فیزیک مدرن
اما در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بود که پدیدههایی توسط برخی از فیزیکدانان مشاهده شد که با علم فیزیک آن زمان قابل توضیح نبود یا اگر توضیحی ارائه میشد، در آن تناقضهایی وجود داشت. در این زمان بود که فیزیک دانان تقریبا به دو دسته تقسیم شدند.
150x150px
دستهای سردمدار پایهگذاری فیزیکی جدید، که در آن اشکالات و کاستیهای فیزیک کلاسیک جبران شده باشد، بودند و دستهای سر سرسختانه در مقابل هر گونه تغییر مقاومت میکردند و میکوشیدند که پدیدههای جدید را با همان فیزیک کلاسیک (یا نیوتنی) توضیح دهند.
سر انجام ماکس پلانک بر پایه تلاشهای دانشمندان قبل از خود همچون رابرت هوک، کریستیان هویگنس، توماس یانگ و لئونارد اویلر توانست نظریه مکانیک کوانتومی را ارائه دهد و همینطور آلبرت اینشتین توانست نظریه نسبیت را ارائه و با موفقیت از آن دفاع کند.
در همین سالها بود که فیزیکدانان پذیرفتند، با وجود اینکه فیزیک کلاسیک در حوزه مورد بحث خود (که عموما پدیدههایی آزمایش پذیر بودند) خالی از هرگونه خطا است، اما نیاز به ایجاد شاخهای جدید در علم فیزیک با نام فیزیک نوین است. پس از آلبرت اینشتین، تئوری مکانیک کوانتومی و همچنین فیزیک اتمی با تلاش دانشمندان بزرگی چون ورنر کارل هایزنبرگ، آروین شرودینگر، ولفگانگ پائولی و پل دیراک هر روز کاملتر شد و این تکامل روزافزون علم فیزیک، تا به امروز در دهها گرایش و شاخه ادامه دارد.
پرتره رسمی اینشتین در سال ۱۹۲۱، بعد از دریافت 354x354px
نظریههای اصلی
در علم فیزیک، ما با سامانههای بسیار متفاوتی رو به رو هستیم، اما نظریههای اصلی که در هسته علم فیزیک قرار دارند، توسط همه فیزیکدانان مورد استفاده قرار میگیرند. در فیزیک کلاسیک، ما با نظریههایی سروکار داریم که حرکت اشیاء که ابعاد و سرعتهایی که قابل تصور و عموما آزمایش پذیرند را، پیشبینی و تحلیل میکنند. زمانی که صحبت از ابعاد قابل تصور برای عموم مردم میشود، منظور از ابعادی فرا اتمی و فرا ملکولی شروع میشود و تا ابعاد سیارات را در بر میگیرد و سرعت قابل تصور، عموما سرعتی کمتر از سرعت نور است. اما هنگامی که سیستمهای مورد بررسی ما، ابعادی فراتر از حد تصور ما به خود میگیرند، مثل منظومهها، کهکشانها و دیگر سیستمهای عظیم ستارهای و آسمانی یا ابعادی بسیار کوچک، مثل ابعادی زیر اتمی و حتی کوچکتر، فیزیک و مکانیک کلاسیک از خود ضعف نشان میدهد و دیگر قدرت پیشبینی و درک صحیح واقعیات را ندارد. به همین دلیل تئوریهایی که اینگونه سیستمها را تحلیل میکنند، در حوزه فیزیک جدید صورت بندی میشود.
البته کاملا بدیهی است، این تعاریفی که در اینجا ارائه میشود کاملا شکلی عمومی دارند و در علم فیزیک، مرز واضحی میان فیزیک کلاسیک و فیزیک جدید به هیج وجه وجود ندارد. به صورتی که برخی از فیزیک دانان، فیزیک جدید را شکل تکامل یافته و تصحیح شده فیزیک کلاسیک میدانند، اما برخی از فیزیکدانان که مهمترین آنها ورنر کارل هایزنبرگ بودهاست، همانطور که در کتاب خود جز و کل میگوید، فیزیک کلاسیک یک مقوله کاملا جدا، فرمول بندی شده، بدون ایراد و کامل است اما در حوزه سیستمهای مورد بررسی خودش و نمیتوان فیزیک جدید را شکل تکامل یافته فیزیک کلاسیک دانست.
هدف اصلی علم فیزیک توصیف تمام پدیدههای طبیعی قابل مشاهده و غیرقابل مشاهده برای بشر، توسط مدلهای ریاضی (به اصطلاح کمی کردن طبیعت) است.
تا قبل از قرن بیستم، با دستهبندی پدیدههای قابل مشاهده تا آن روز، فرض بر این بود که طبیعت از ذرات مادی تشکیل شدهاست و تمام پدیدهها به واسطه دو نوع برهمکنش بین ذرات (برهمکنشهای گرانشی و الکترومغناطیسی) رخ میدهند.
برای توصیف این پدیدهها نظریههای زیر به تدریج شکل گرفته و تکامل یافتند:
مکانیک کلاسیک (توصیف رفتار اجسامی که اندازهای معمولی دارند و با سرعتی معمولی در حال حرکتند)
الکترومغناطیس (توصیف رفتار مواد و اجسام دارای بار الکتریکی)
ترمودینامیک و مکانیک آماری (توصیف پدیدههای مرتبط با گرما بر حسب کمیتهای ماکروسکوپی یا میکروسکوپی)
به مجموع این نظریهها فیزیک کلاسیک گفته میشود. 318x318pxدر ابتدای قرن بیستم پدیدههایی مشاهده شدند که توسط این نظریهها قابل توصیف نبودند.
بعد از پیشرفتهای بسیار بنیادین در ربع اول قرن بیستم، نظریههای فیزیکی با نظریههای کاملتری که این پدیدهها را نیز توصیف میکردند جایگزین گشتند. مهمترین تغییر، تشکیل دو دینامیک متفاوت برای اجسام کوچک و اجسام بزرگ است. چون دینامیک اجسام بزرگ از لحاظ ساختاری و مفاهیم به دینامیک قبلی نزدیکی زیادی دارد (بر خلاف دینامیک اجسام ریز که ساختاری کاملا متفاوت دارد) نظریهها به دو دسته دینامیک کلاسیک اصلاح شده (با شالوده مکانیک نیوتنی) و مکانیک کوانتومی تقسیم شدند.نظریههای دیگری درفیزیک مدرن به تدریج شکل گرفتن که عبارت اند از:
نسبیت عام (برهمکنش گرانشی و دینامیک اجسام بزرگ)
مکانیک کوانتومی (دینامیک اجسام ریز)
مکانیک آماری (حرکت آماری ذرات بر پایه دینامیک کوانتومی)
الکترودینامیک کلاسیک (برهمکنش الکترومغناطیسی و نسبیت خاص)
نموداری ابتدایی، که قلمروهای اصلی فیزیک را به صورت ساده نشان میدهد
بعدها با پیدا شدن دو برهمکنش دیگر (برهمکنش هستهای قوی و برهمکنش هستهای ضعیف) برای فرمولبندی آنها هم اقدام شد و از نسبیت خاص برای تمام نظریهها استفاده شد و کل نظریهها عبارت شدند از:
نسبیت عام
مکانیک آماری
الکترودینامیک کوانتومی QED (برهمکنش الکترومغناطیسی و دینامیک کوانتومی)
کرومودینامیک کوانتومی QCD (برهمکنش هستهای قوی و دینامیک کوانتومی)
۵-نظریه ضعیف کوانتومی (برهمکنش هستهای ضعیف و دینامیک کوانتومی بعدا با تلفیق با الکترودینامیک نظریه الکترو ضعیف کوانتومی را ساخت) right
تمام این نظریهها به جز نسبیت عام از دینامیک کوانتومی استفاده میکنند. به مجموعهای ازQED وQCD و نظریه ضعیف اصطلاحا مدل استاندارد ذرات بنیادی گفته میشود.
امروزه بسیاری از فیزیکدانان به دنبال متحد کردن چهار برهمکنش (نظریه وحدت بزرگ) میباشند که مشکل اصلی وارد کردن گرانش و استفاده از دینامیک کوانتومی برای گرانش میباشد. نظریههای گرانش کوانتومی و به خصوص نظریه ریسمان از نمونههای این تلاشها است. همچنین بیشتر نظریههای جدید از مفهومی به نام میدان استفاده میکنند که به نظریههای میدان مشهور هستند.
گرایشهای گوناگون فیزیک
جدول زیر بسیاری از زمینهها و زیرزمینههای فیزیک به همراه نظریههای مربوط و مفاهیم به کار رفته در آنها را در بر میگیرد.
زمینه
زیرزمینهها
نظریههای اصلی
مفاهیم
اخترفیزیک
کیهانشناسی، گرانش، اخترفیزیک در انرژی-بالا، اخترفیزیک سیارهای، فیزیک فضا، اختر فیزیک ستارهای
مهبانگ، تورم کیهانی، نسبیت عام، قانون گرانش عمومی نیوتن،
سیاهچاله، تابش زمینه کیهانی، ریسمان کیهانی، کیهان، انرژی تاریک، ماده تاریک، کهکشان، گرانش، موج گرانشی، تکینگی گرانشی، سیاره، منظومه شمسی، ستاره، ابرنواختر، عالم
فیزیک اتمی، مولکولی و اپتیک
فیزیک اتمی، فیزیک مولکولی، اختر فیزیک اتمی و مولکولی، شیمی فیزیک، اپتیک، فوتونیک، فیزیک پلاسما
مکانیک کوانتومی، اپتیک کوانتومی، شیمی کوانتومی، نظریه اطلاعات کوانتومی
فوتون، اتم، مولکول، پراش، نور، موج الکترومغناطیسی، لیزر، قطبش، خط طیفی، اثر کازیمیر
فیزیک ذرات
فیزیک هستهای، اخترفیزیک هستهای، اخترفیزیک ذرهای، پدیدارشناسی فیزیک ذرهای
مدل استاندارد، نظریه کوانتومی میدان، الکترودینامیک کوانتومی، کرومودینامیک کوانتومی، نظریه الکتروضعیف، نظریه میدان موثر، نظریه میدان شبکه، نظریه پیمانهای شبکه، نظریه پیمانهای، ابرتقارن، نظریه وحدت بزرگ، نظریه ریسمان، نظریه ابرریسمان، نظریه-م
نیروهای پایه در فیزیک (گرانشی، الکترومغناطیسی، ضعیف و قوی)، ذرات بنیادی، فیزیک بنیادی، اسپین، ضدماده، شکست تقارن خودبخود، نوسان نوترینو، مکانیسم الاکلنگی، پوسته، ریسمان، گرانش کوانتمی، نظریه همه چیز، انرژی خلاء
فیزیک ماده چگال
فیزیک حالت جامد، فیزیک فشاربالا، فیزیک دما پایین، فیزیک سطح، نانو اندازه، فیزیک پلیمر
مکانیک کوانتومی، نظریه بیسیاس، موج بلوخ، گاز فرمی، مایع فرمی، نظریه بس ذرهای
حالتهای ماده (گاز، مایع، جامد، چگالش بوز-اینشتین، ابررسانایی، ابرشاره)، رسانایی الکتریکی، مغناطیس، خودساماندهی، اسپین
فیزیک کاربردی
فیزیک شتابدهندهها، آکوستیک، زیستفیزیک، فیزیک شیمی، فیزیک ارتباطات، فیزیک اقتصاد، مهندسی فیزیک، دینامیک شارهها، ژئوفیزیک، فیزیک مواد، فیزیک پزشکی، نانوتکنولوژی، اپتیک، شیمی فیزیک، فیزیک شمارش، فیزیک پلاسما، دستگاههای حالت جامد، شیمی کوانتمی، الکترونیک کوانتمی، نظریه اطلاعات کوانتومی، دینامیک خودرو
نجوم
فیزیک نظری
الکتریسیته
فهرست فیزیکدانان
جایزه نوبل فیزیک
سال جهانی فیزیک | [
"زبان یونانی",
"طبیعت",
"علم",
"انرژی",
"نیرو",
"جِرم (فیزیک)",
"بار الکتریکی",
"جریان الکتریکی",
"میدان الکتریکی",
"الکترومغناطیس",
"فضا",
"زمان",
"اتم",
"نورشناسی",
"نجوم",
"اخترشناسی",
"سومر",
"مصر باستان",
"ایالت سند",
"خورشید",
"ماه",
"فلسفه",
"ارسطو",
"افلاطون",
"بطلمیوس",
"تالس",
"ستارهشناسی",
"خورشیدگرفتگی",
"آیزاک نیوتن",
"گوتفرید لایبنیتس",
"ریاضیات",
"فیزیک کلاسیک",
"گالیلئو گالیله",
"نیکلاس کوپرنیک",
"یوهان کپلر",
"جیمز کلرک ماکسول",
"ماکس پلانک",
"رابرت هوک",
"کریستیان هویگنس",
"توماس یانگ",
"لئونارد اویلر",
"مکانیک کوانتومی",
"آلبرت اینشتین",
"نظریه نسبیت",
"فیزیک نوین",
"ورنر کارل هایزنبرگ",
"آروین شرودینگر",
"ولفگانگ پائولی",
"پل دیراک",
"ماده (فیزیک)",
"برهمکنش",
"ذره",
"گرانش",
"نظریه",
"مکانیک کلاسیک",
"ترمودینامیک",
"مکانیک آماری",
"پدیده",
"گرما",
"کمیت",
"قرن بیستم",
"فیزیک مدرن",
"نسبیت عام",
"نسبیت خاص",
"نیروی هستهای قوی",
"الکترودینامیک کوانتومی",
"کرومودینامیک کوانتومی",
"مدل استاندارد (ذرات بنیادی)",
"نظریه وحدت بزرگ",
"گرانش کوانتومی",
"نظریه ریسمان",
"میدان (فیزیک)",
"اخترفیزیک",
"کیهانشناسی",
"فیزیک ذرهای",
"سیارهشناسی",
"فیزیک فضا",
"اختر فیزیک ستاره",
"مهبانگ",
"تورم کیهانی",
"قانون گرانش عمومی نیوتن",
"سیاهچاله",
"تابش زمینه کیهانی",
"ریسمان کیهانی",
"کیهان",
"انرژی تاریک",
"ماده تاریک",
"کهکشان",
"موج گرانشی",
"تکینگی گرانشی",
"سیاره",
"منظومه شمسی",
"ستاره",
"ابرنواختر",
"جهان",
"فیزیک اتمی",
"مولکول",
"نورشناخت",
"فیزیک مولکولی",
"اختر فیزیک اتمی و مولکولی",
"شیمی فیزیک",
"فوتونیک",
"فیزیک پلاسما",
"نورشناخت کوانتومی",
"شیمی کوانتومی",
"نظریه اطلاعات کوانتومی",
"فوتون",
"پراش",
"نور",
"موج الکترومغناطیسی",
"لیزر",
"قطبش (موجها)",
"خط طیفی",
"اثر کازیمیر",
"فیزیک ذرات",
"فیزیک هستهای",
"اخترفیزیک هستهای",
"اخترفیزیک ذرهای",
"پدیدارشناسی فیزیک ذرهای",
"نظریه کوانتومی میدان",
"نظریه الکتروضعیف",
"نظریه میدان مؤثر",
"نظریه میدان شبکه",
"نظریه پیمانهای شبکه",
"نظریه پیمانهای",
"ابرتقارن",
"نظریه ابرریسمان",
"نظریه-م",
"نیروهای پایه در فیزیک",
"جاذبه",
"نیروی هستهای ضعیف",
"ذرات بنیادی",
"فیزیک بنیادی",
"اسپین",
"ضدماده",
"شکست تقارن خودبخود",
"نوسان نوترینو",
"مکانیسم الاکلنگی",
"پوسته",
"ریسمان",
"گرانش کوانتمی",
"نظریه همه چیز",
"انرژی خلاء",
"فیزیک ماده چگال",
"فیزیک حالت جامد",
"فیزیک فشاربالا",
"سرماشناسی",
"علم سطح",
"فناوری نانو",
"فیزیک پلیمر",
"نظریه بیسیاس",
"موج بلوخ",
"گاز فرمی",
"مایع فرمی",
"نظریه بس ذرهای",
"حالتهای ماده",
"گاز",
"مایع",
"جامد",
"چگالش بوز-اینشتین",
"ابررسانایی",
"ابرشاره",
"رسانایی الکتریکی",
"مغناطیس",
"خودساماندهی",
"فیزیک کاربردی",
"فیزیک شتابدهندهها",
"علم آواشنود",
"زیستفیزیک",
"فیزیک شیمی",
"فیزیک ارتباطات",
"فیزیک اقتصاد",
"مهندسی فیزیک",
"دینامیک شارهها",
"ژئوفیزیک",
"فیزیک مواد",
"فیزیک پزشکی",
"نانوتکنولوژی",
"فیزیک شمارش",
"شیمی کوانتمی",
"الکترونیک کوانتمی",
"دینامیک خودرو",
"فیزیک نظری",
"الکتریسیته",
"فهرست فیزیکدانان",
"جایزه نوبل فیزیک",
"سال جهانی فیزیک",
"تاریخ فیزیک",
"انجمن فیزیک ایران"
] | [
"فیزیک",
"علوم طبیعی",
"فیزیک مقدماتی",
"مفاهیم بنیادین فیزیک"
] |
296 | دین | 0 | 2,603 | 0 | [
"دين",
"شرعیات",
"شرعيات",
"احكام",
"علوم ادیان",
"مذاهب",
"قوانين شرعي",
"شريعت",
"قوانین شرعی",
"حقوق مذهبي",
"شرع",
"شرعی",
"تعريف دين",
"دینی",
"ديني",
"شرعي",
"علوم اديان",
"مذهبي",
"حقوق شرعی",
"حقوق شرعي",
"مذهبی"
] | false | 2,310 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | دین ، که به آن آیین ، و کیش نیز گفته میشود؛ در لغت به معنای راه و روش تعبیر شده که بر این اساس میتوان آن را به راه و روشی که افراد انسان برای زندگی خود اختیار میکنند تعبیر نمود.
همچنین دین در اصطلاح یک جهان بینی و مجموعهای از باورها است که میکوشد توضیحی برای یک رشته از پرسشها که در طول زندگی بشر برای او مطرح میشود مانند چگونگی پدید آمدن اشیا و جانداران و کیفیت آغاز و پایان احتمالی چیزها، و چگونگی زیستن ارائه دهد.
نوکیش (تغییر دین داده) کسی است که دین و آیین خویش را بنابر احساس، جستجو و پژوهش به دین و آیینی نو برمیگرداند؛ و در بیشتر کشورهای جهان آسان، قابل احترام و پذیرفتنی است؛ و این پذیرش یکی از بنمایههای آزادی در زمینه اندیشه و دموکرسی است.
نوکیشی در فرهنگ ایرانیویرایش
منشور حقوق بشر کوروش بزرگ در موزه بریتانیا.
در فرهنگ و آیین ایرانی، هر کس میتواند دین خود را برگزیند و نیایشگاه خودش را داشته باشد. زرتشت یکی از بزرگان ایران میگوید: «ای خداوند خرد هنگامیکه در روز ازل جسم و جان آفریدی و از منش خویش نیروی اندیشیدن و خرد بخشیدی. زمانی که به تن خاکی روان دمیدی و به انسان نیروی کار کردن و سخن گفتن و رهبری کردن عنایت فرمودی خواستی تا هر کس به دلخواه و با کمال آزادی راه و کیش خود را برگزیند.» (هات ۳۱ بند ۱۱). و در یکی از
ریشهشناسی واژه دین
واژه دین فارسی ریشه ایرانی دارد و در فارسی میانه هم دین (با یای مجهول) بودهاست. * در سانسکریت و گاتها و دیگر بخشهای اوستا مکرر واژه «دئنا» آمده دین در گاتها به معانی مختلف کیش، خصایص روحی، تشخص معنوی و وجدان بکار رفتهاست و بمعنی اخیر دین یکی از قوای پنجگانه باطن انسان است
واژهای دین از واژه اوستایی دینا ریشه میگیرد. خود واژه دئنا به ریشه کارواژه «دا» به معنی اندیشیدن و شناختن میرسد. در اوستا واژه دئنا به معنی دین و نیز نیروی ایزدی بازشناسی نیک از بد گزارش شدهاست.
در زبان اوستایی و نیز پارسی میانه به همکردها (ترکیبها) یی گوناگونی از این واژه برمیخوریم مانند: دین آگاهی، دین برداری (نمایش دینی)، دینکرد (کردار دینی)، دین یشت (نام شانزدهمین یشت از یشتهای بیست و یکگانه اوستا) و جز اینها.
البته نظریه دیگری نیز میگوید که از واژه دئنا گرفته شدهاست که به معنای وجدان است. عبدالحسین زرینکوب در کتاب قلمروی وجدان در مورد دین بحثی میکند که دین در اصل همان وجدان انسانها است
دین مجموعهای از نظامهای فرهنگی، اعتقادی و جهان بینیهایی است که با ایجاد نمادهایی، انسان را به ارزشهای روحانی و گاه به ارزشهای معنوی ارتباط میدهد. بیشتر ادیان با شرح روایات، الگوها، سنن و تاریخهای مقدسشان قصد دارند که به زندگی معنا دهند یا به هستیشناسی بپردازند. آنها مایلند تا اصولی اخلاقی، دینی یا یک سبک زندگی بهتری از ایدههایشان را درباره ماهیت انسان و جهان هستی ارائه دهند.
گاهی اوقات واژه دین با ایمان یا نظام اعتقادی اشتباه گرفته میشود، اما دین با باور شخصی که جنبه عمومی دارد متفاوت است. اکثر ادیان رفتارهایی همچون مراحل سلوک روحانی، تعریفی که پیروان یا اعضای همان دین از آن دارند، مجامع عمومی، نشستهای منظم مذهبی یا خدماتی که به منظور حل مشکلات یا عبادات انجام میشود مکانهای مورد احترام (چه طبیعی باشد یا بنا شده) یا کتابهای مقدس سازماندهی میشوند. اعمال مذهبی یک دین همچنین ممکن است شامل آیینها، مراسم یادبود از نعمتهای یک خدا یا خدایان، قربانیها، جشنها، ضیافتها، بیخودی، تشرف، مراسم تدفین، خدمات ازدواج و نکاح، مراقبه، موزیک، هنر، رقص، خدمات عمومی یا دیگر جنبههای فرهنگی انسان شود.
توسعه دین فراخور فرهنگهای مختلف اشکال مختلفی به خود گرفتهاست. برخی ادیان تاکید را بر باورها قرار دادهاند در حالیکه ادیان دیگر بر اعمال تکیه دارند. برخی ادیان روی تجربیات دیداری، ایمان فردی تمرکز دارند در حالیکه دیگر ادیان فعالیتهای جمعی دینی را ارزشمندتر میدانند. برخی ادیان ادعا میکنند که جهانی هستند، باید به قانونها و جهانبینیشان اعتقاد داشته باشند، در حالیکه ادیان دیگر فقط بوسیله یک گروه کاملا مشخص یا محدود فعالیتهای خود را انجام میدهند. در بسیاری از جاها دین با سازمانهای عمومی همچون آموزش و پرورش، بیمارستانها، خانواده، حکومت و سلسله مراتب سیاسی آمیخته شدهاست. انسانشناسانی مثل جان مونوگان و پیتر جاست اظهار میکنند: «واضح به نظر میرسد یکی از کمکهایی که دین به ما میکند تا انجام دهیم درگیر شدن با مشکلات زندگی انسانی است، مشکلاتی که مهم، پایدار و غیرقابل تحملند. یک روش مهمی که باورهای دینی برای انجام این کارها به ما کمک میکنند فراهم آوردن یک دسته از ایدهها درباره چگونگی و چرایی این جهان است که با کنار هم قرار دادن آنها به انسانها اجازه میدهد که خود را با نگرانیهایشان سازگار کنند و با بداقبالیهایشان روبرو شوند.
برخی مطالعات آکادمیک که این موضوع را مورد مطالعه قرار دادهاند دین را به سه بخش تقسیم کردهاند: ادیان جهانی، یک اصطلاحی است که به فرهنگهای سرتاسری، باورهای ملی اشاره میکند: ادیان بومی، که به گروههای دینی فرهنگی خاص اشاره میکند و جنبشهای مذهبی جدید که به باورهای تازه توسعه یافته اشاره میکند. یک نظریه پیشرفته آکادمیک دین، ساختارگرایی اجتماعی، میگوید که دین یک مفهوم جدیدی است که همه اعمال معنوی و عبادی پیروانش را یک مدلی شبیه به دین ابراهیم میداند که همانند یک سیستم منظمی به تفسیر واقعیت و دفاع از وجود انسانی کمک میکند، بنابراین دین، به عنوان یک مفهوم، برای فرهنگهای غیرغربی که بر پایه چنین سیستمی بنا نهاده نشدهاند، یا برای سیستمهایی که ساختار سادهتری دارند به صورت نامناسب بکار برده شدهاست.
دین (از واژه فرانسوی religion به معنای «جامعه دینی» و واژه لاتین religionem (اسم religio) به معنای «احترام به چیزی مقدس، احترام به الههها»، “تعهد، رابطه بین بشر و الههها”) ریشه در واژه لاتین religio دارد، ریشههای اصلی آن نامشخص هستند. یک احتمال، ریشه یابی از واژه مشابه le-ligare است، یعنی تفسیر منسوب به سیسرو که Lego «خواندن»، یعنی re (دوباره) و lego در مفهوم «انتخاب کردن»، «دوباره مرور کردن» یا «با احتیاط اندیشیدن» را بهم مرتبط میسازد. پژوهشگران معاصر مانند تام هارپور و جوزف کامپ بل ریشه یابی ازLigare «پیوند داشتن، رابطه داشتن» را احتمالا از واژه پیشوندی re-ligare، یعنی re (دوباره) و ligare «رابطه داشتن» میسر میسازند که سنت آگوستین آن را حائز اهمیت ساخت، که البته پس از تفسیر لاکتانتیوس قرار گرفت. کاربرد قرون وسطایی جایگزین مسلک یا طریقه در تعیین جوامع متحد مانند فرقههای رهبانی میشود: «در مورد آیین جمعآوری پشمهای طلائی گوسفند نر آسمانی توسط شوالیه در دین آویس میشنویم».
زبانشناس ماکس مولر معتقد است ریشه واژه انگلیسی "religion"، واژه لاتین religio، در ابتدا تنها در معنای " احترام به خدا و الهه، اندیشه محتاطانه درباره موضوعات الهی، تقوا"(که بعدها سیسرو آن را ریشه یابی کرد که دلالت بر "پشتکار" داشت) به کار میرفت. ماکس مولر اکثر فرهنگهای دنیا از جمله مصر، ایران، و هندوستان را در این برهه تاریخی دارای ساختار قدرتی مشابه توصیف کرد. آنچه که امروزه دین باستانی نام دارد، "شرع" میباشد.
اکثر زبانها دارای واژگانی هستند که میتوان آنها را «دین» ترجمه کرد، ولی ممکن است کاربردهای متفاوتی داشته باشند، و بعضی زبانها هیچ واژهای برای دین ندارند. مثلا، واژه سانسکریت dharma، را گاهی «دین» ترجمه کردند که به معنای شرع است. در جنوب آسیای باستان، مطالعه شرع شامل مفاهیمی مانند ریاضت کشیدن برای رسیدن به تقوا و انجام آداب و رسوم تشریفاتی و عملی بود. در ژاپن قرون وسطایی، رابطه مشابهی بین «قانون امپراتوری» و قانون جهانی یا «قانون بودایی» وجود داشتهاست، ولی این قوانین بعدها به منابع مستقلی از قدرت تبدیل گشتند.
در زبان عبری، معادل دقیقی برای "religion" وجود ندارد، و یهودیت بین هویتهای دینی، ملی، نژادی، یا قومی تمایزی قائل نمیشود. یکی از مفاهیم اصلی آن، "halakha" است که گاهی "شرع" ترجمه میشود، که راهنمای انجام تکلیف دینی و اعتقاد و اکثر جنبههای زندگی روزمره میباشد.
استفاده از اصطلاحات دیگر مانند اطاعت از خدا یا اسلام نیز بر مبنای تاریخچهها و واژگان خاصی میباشد. در واقع دین برنامه زندگی است.
رابطه دین و عقل
میتوان گفت در بعضی از ادیان بزرگان و عالمان آن دین سعی میکنند که بخشهایی از دستورات و عقاید دینی را بوسیله استدلال و برهان عقلی توجیه کنند و از این نظر قابل استناد به عقل بنظر برسند.
بعضی از ادیان نیز فراعقلیاند، یعنی بخشهایی از آن مستقل از عقل و بر مبنای عشق و عاطفه و احساسات و اعتقاداتی مبنی بر این امور اند و حتی گاهی بر پایه اعتقاداتی ناشی از تقلید از پدران قبیله و فامیل و اطرافیان است.
شمار دینها در میان انسانها بسیار زیاد است و این ادیان توضیحات بسیار متفاوت و گفتارهای پرشماری را در راه کوشش برای یافتن پاسخ به معماهای یاد شده مطرح میکنند.
در باور پیروان ادیان، موجود یا موجوداتی که فراتر از قوانین جاری طبیعت هستند این جهان را آفریده و بر آن فرمانروایی میکنند و انسان میتواند از راه عبادت و پرستش او/آنان از واکنش آن موجود یا آن چند موجود استفاده نماید و به درجهای از حس امنیت و آرامش برسد.
درباره اینکه «موجود آفریننده» مورد نظر ادیان چه خصوصیاتی دارد و تعداد و صفات و اهداف آنها چیست و طول عمر و ابعاد و شمار پیامآوران آنها چه تعداد و اندازهاست در میان ادیان اختلاف نظرهای بسیار زیادی وجود دارد.
مجموعه دین از دو بخش تشکیل شدهاست:
آموزهها و گزارههای اعتقادی (هستها /اصول)
دستورهای عملی، اخلاقی و ارزشی که بر پایه آموزههای اعتقادی استوار شدهاند (بایدها /فروع).
در ادیان مختلف، این آموزههای اعتقادی تلاش میکنند تا پاسخی برای درک معماهای هستی و آنچه درک نشدنی است (بینهایت، مرگ) فراهم کنند.
واژههای دیگری مانند کیش و مذهب گاه به همان معنی دین و گاه به معنی زیرشاخههایی از یک دین بکار میروند.
دین یا اصطلاحا «آسمانی» است یعنی پیامبر ی آمده و مدعی این است که هر چه آورده از طرف آنچه وی خدا مینامد سرچشمه گرفته یا «آسمانی» نیست یعنی حاصل افکار و عقاید یک انسان میباشد.
از گستردهترین دینهای جهان میتوان از دینهای ابراهیمی نام برد. دینهای ابراهیمی که همه از یک ریشه و منطقه خاور میانه سرچشمه میگیرند عبارتاند از اسلام، مسیحیت و یهودیت. دینهای بابی و بهائی نیز از این دسته و از ادیان نوین هستند.
از دینهای بزرگ دیگر در جهان میتوان از بوداگرایی، هندوگرایی و آیین کنفوسیوسگرایی نام برد. ادیان لزوما خدامحور نیستند ولی به نظر میرسد تمام ادیان معتقد به ماوراء طبیعت باشند.
دینهای کهن فراوان دیگری نیز وجود دارد مانند زرتشتیگری، مانیگری، مهرپرستی و جز اینها.
تعریف دین
امیل دورکیم:
دین عبارت است از دستهای همبسته از باورها و اعمال مربوط به امور لاهوتی (مجزا از امور ناسوتی) که این باورها و عقاید و روشهای ثابت و غیر قابل تغییر همه کسانی را که پیرو آنها هستند در یک اجتماع اخلاقی واحد به نام امت متحد میکند.
ویلیام جیمز:
دین عبارت است از احساس، اعمال و تجربههای افراد هنگام تنهایی، آنگاه که خود را در برابر هرآنچه الهی مینامند مییابند.
شلایر ماخر: دین عبارت است از احساس خداآگاهی. کانت: دین عبارت است از شناخت تکالیف ما به عنوان احکام الهی.
500px
خاستگاهها
نظریههای زیادی در مورد خاستگاههای دین وجود دارد. گرگ ام. اپستاین، کشیش رشته انسانیت در دانشگاه هاروارد، اظهار میدارد که "لزوما اکثر ادیان بزرگ دنیا مبتنی بر این اصل هستند که موجودات و نیروهای الهی میتوانند نشانه عدالت در ماوراءالطبیعه باشند که در طبیعت قابل رویت نیستند. به عقیده انسان شناسان جان موناگان و پیتر جاست،
به نظر میرسد اکثر ادیان دنیا به منزله نهضتهای تجدید حیات ظهور کردهاند، همانطور که بینش پیامبر صاحب کرامت، تصورات افراد را تحریک میکند؛ افرادیکه به دنبال پاسخ جامعتری برای مشکلات خود هستند بیش از آنکه احساس کنند اعتقادات روزانه این مشکلات را بوجود آوردهاند. افراد صاحب کرامت در اکثر
زمانها و مناطق دنیا ظهور یافتهاند. به نظر میرسد کلید دستیابی به موفقیت بلند مدت - و اکثر نهضتها با تاثیری تقریبا بلند مدت همراه هستند- ارتباط نسبی با پیامبرانی دارند که با ترتیب حیرتانگیز ظهور میکنند، ولی بیشتر با افزایش گروهی از حامیانی مرتبط است که میتوانند نهضتی را رسمیت بخشند.
اساطیر خاستگاه ادیان مختلف
برای آشنایی با دین باید ابتدا با مفهوم اسطوره آشنا شد زیرا چنانچه که میدانیم بسیاری از داستانهایی که در دین عنوان میشوند مثل؛ آفرینش اولین انسان، مرگ و … ریشه در تاریخ و اساطیر یک قوم دارند.
اسطوره کلمهای معرب است که از واژه یونانی هیستوریا (historia) به معنای"جستجو، آگاهی و داستان" گرفته شدهاست. برای بیان مفهوم اسطوره، در زبانهای اروپایی از واژه "myth" به معنای افسانه و قصد و شرح و خبر استفاده شدهاست. اسطوره را باید داستان و سرگذشتی مربوط به فراسوی جهان مادی و ملموس دانست؛ که معمولا اصل آن معلوم نیست. در اسطوره وقایع دوران اولیه آفرینش نقل میشود. به عبارت دیگر سخن از آنست که چگونه هر چیزی پدید میآید و به هستی خود ادامه میدهد؟ این دقیقا یک سوال فلسفی است اما اسطورهها و افسانهها به این سوال از طریق تخیلات پاسخ میدهند نه از روی منطق.
شخصیتهای اسطوره را موجودات مافوق طبیعی (خدایان) تشکیل میدهند و همواره هالهای از تقدس؛ قهرمانان مثبت آن را فراگرفتهاست.
اسطوره نماد دوران پیش از دانش و نماد و نشان مشخص روزگاران باستان است. تحول اساطیر هر قوم و ملتی، معرف تحول شکل زندگی، دگرگونی ساختارهای اجتماعی و تحول اندیشه و دانش است. در واقع اسطوره نشانگر یک دگرگونی بنیادی در پویش بالارونده ذهن بشر است.
اساطیر روایتی است که از طبیعت و ذهن انسانهای نخستین ریشه میگیرد و برآمده رابطه دوسویه این دوست.
ناگفته نگذاریم که اسطوره ریشه تاریخی دارد. یعنی اگر از دید ساختاری به اسطورههای جوامع مختلف نگاه کنیم یک چیزهایی از آن جوامع را در روزگاران دور منعکس میکند. در آیینهایی انسان از گیاه خلق میشود؛ مثلا در اوستا، انسانهای اولیه دو گیاه بودند به نامهای مشیا و مشیانه؛ این اسطوره مخصوص زمانی است که انسان کشاورزی را میشناخته و در واقع رویش گیاه را میفهمد که تخم میرود زیر خاک، در میآید و رویش پیدا میشود و گیاهان ایجاد میشوند؛ بنابراین فکر میکند تشکیل انسان هم در آغاز مثل گیاه بودهاست. در آیینهایی انسان از گل ساخته میشود مثلا در اساطیر مصر باستان حتی یکی از خدایان، آدم را از گل درست میکند و میبرد در کوره خورشید میپزد و آدم را بوجود میآورد؛ یعنی در واقع سفالگری. یعنی این اسطوره مخصوص دوره سفالگری است. پس یک اسطوره برای دوره کشاورزی است و یکی برای سفالگری. این معنای تاریخی دارد. دیگر اینکه اسطوره روی هوا پیدا نمیشود، اسطوره در جامعه پیدا میشود، مردمی هستند که اسطوره را خلق میکنند، بنابراین اسطوره با آن مردم ارتباط دارد. وقتی با مردم ارتباط دارد یعنی با تاریخ ارتباط دارد، با جامعه ارتباط دارد بنابراین میتوان به اسطوره معنای تاریخی داد به شرطی که لوازم آن کار در اختیار باشد مثلا نباید اسطوره را با تاریخ امروز تصویر کرد. یک اسطوره کهن باید جای تاریخی خودش را پیدا کند.
بهطور خلاصه برای انواع اسطورهها تعاریف زیر موجود است:
اسطوره واکنشی است از ناتوانی انسان در مقابله با درماندگیها و ضعف او دربرآوردن آرزوها و همچنین ترس از حوادث است. انسانها همواره در مقابل بسیاری از پدیدههای طبیعی ضعیف بودهاند (به خصوص درگذشته) بنابراین تنها راهی که همیشه آنان را امیدوار نگاه میداشته ساختن اسطورهها و خدایان و متوسل شدن به نیروی آنان بودهاست. البته دربرخی از جوامع تعداد انگشت شماری از افراد به جای اکتفا به نیروی اساطیر و خدایان موهوم از نیروی تفکر خود استفاده کردند و به چاره اندیشی منطقی پیرامون پدیدهها پرداختند و علم را پایهریزی کرند، اگر بشر امروزه بدین سطح از تمدن و تکنولوژی رسیدهاست نتیجه شک کردن همین تعداد انگشت شمار (در ادوار مختلف تاریخی) در بنیانهای فکری جامعه و تلاش برای تغییر نگرش خود نسبت به محیط پیرامون بودهاست.
اسطوره داستان و تجسمی از احساسات آدمیان است. تکرار این داستانها که در قالب آداب و رسوم سنتی و مراسمهای آیینی برگزار میشود به آدمیان واقعیت و حقانیت میبخشد؛ و در نهایت به او توهم بهترین موجود هستی بودن را میدهد.
اسطوره نشانهای از عدم آگاهی بشر است. در گذشته انسان به پیروی از تخیل و کنجکاوی خود برای رویدادها علت و انگیزه میتراشیدو به این ترتیب، تخیل را با واقعیتها پیوند میداد در واقع تمامی اساطیر، افسانهها و ادیان بر پایه همین تخیلات زاده شدند. در یککلام اسطوره تلاشی برای بیان واقعیتهای پیرامونی با امور فراطبیعی است. انسان در تبیین پدیدههایی که به علتشان واقف نبوده، به تعبیرات فراطبیعی روی آورده و این دقیقا زمانی است که هنوز دانش بشری توجیهکننده حوادث پیرامونیاش نیست.
نهضتهای دینی
در قرن ۱۹ و ۲۰، تحقیق دانشگاهی در مورد دینشناسی تطبیقی، اعتقاد دینی را به مقولههای فلسفی به نام "ادیان دنیا تقسیم کرد. با این وجود، تحقیق اخیر تاکید دارد که تمامی ادیان لزوما با اصول متناقضی از یکدیگر تفکیک میشوند و اینکه انتساب تحقیق به فلسفه خاص، یا حتی نهضت دینی معین به جای ماهیت فرهنگی، سیاسی، یا اجتماعی محدود میباشد. پژوهش روانشناسی فعلی درباره ماهیت دینداری نشان میدهد که بهتر است دین را پدیده ثابتی ذکر کرد که بایستی متمایز از هنجارهای فرهنگی (یعنی "ادیان") باشد؛ لذا فهرستی از نهضتهای دینی که در این بخش مطرح گردید، تلاش برای مختصرسازی مهمترین اثرات منطقهای و فلسفی در جوامع محلی است، ولی به هیچ وجه توصیف کاملی از تمامی جوامع دینی نمیباشد و مهمترین اصول دینداری فردی را توضیح نمیدهد.
نقد دین
بسیاری از بیخدایان بر این باور هستند که «برخلاف علم که رازهای ناگشوده را چالشی برای پاسخگویی مییابد، دین فقط ناشناختهها را تقدیس میکند». ولی این موضوع را دین یاران ادیان مختلف از جمله اسلام رد میکنند چون عقیده دارند مسئله لا ادری گری بسیار در میان آنها کم است و دلایل متعددی برای اثبات موضوعاتی که برای آنها تقدس قائلند بیان میکنند.
برخی قائلند علت وجود ادیان کوشش دستهای از انسانها برای توجیه پدیدههایی که هنوز با عقل و خرد خود توضیحاتی برای آن نیافتهاند است.
انسانها به منظور حفاظت از خود و همچنین به خاطر درجهای از نیاز، به مراسم، عادتها، دعاها، التماسها و قربانی کردنهایی رو میآورند که مجموعه آنها دین نامیده میشود.
همچنین در تعبیری دیگر دین کوشش انسان برای تماس با «ماوراءالطبیعهای» است که بسیاری آن را فرضی میدانند.
جان مناگان و پیتر جاست معتقدند «آشکار به نظر میرسد که یکی از چیزهایی که دین به ما کمک میکند انجام دهیم کنار آمدن با مشکلات پایدار، مهم و غیرقابل تحمل زندگی انسانی است. یکی از شیوههای مهم موفقیت ادیان، در فراهم آوردن مجموعهای از چرایی و چگونگیهای جهان است که به افراد کمک میکند با ناملایمات وفق یابند و با بدبختیها کنار آیند.»
آلبرت انشتین میگوید: «دانش تنها میتواند چیستی را معلوم دارد، اما نه آنچه را باید باشد و انواع قضاوتهای ارزشی خارج از قلمرو آن باقی خواهد ماند. از جهت دیگر دین تنها افکار و اعمال انسانی را ارزیابی میکند، دین نمیتواند معقولانه از حقایق و روابط بین آنها سخن گوید… اما اکنون قلمرو علم و دین کاملا از یکدیگر جدا شدهاست، علیرغم اینکه بین آنها روابط دو جانبه و وابستگیهای قوی وجود دارد. هر چند ممکن است مذهب هدفها را مشخص سازد اما این علم است که به ما کمک میکند به این هدفها برسیم.»
شمار پیروان ادیان
نقشه جغرافیای ادیان
یافتن منبع رسمی و کاملا موثق برای اظهار نظرهای دقیق در مورد شمار پیروان مذاهب در سراسر جهان بسیار سوالبرانگیز و دشوار است. نه تنها روش پژوهش متفاوت است، بلکه بطور قابل توجهی بسته به وضعیت کشورها بسیار متفاوت است، به عبارتی دیگر فقط از کشورهایی که در آنها آزادی مذاهب به معنای دقیق کلمه وجود دارد نسبتا میتوان دادههای دقیق و مورد اطمینانی بدست آورد. اما حتی در آنجا هم اختلافهای بالای آماری در دادههای مختلف مشاهده میشود. بهطور مثال بسته به اینکه منبع کسب آمار رجوع بهشمار اعضای یک تشکل دینی باشد یا مصاحبه مستقیم ، نتایج آماری متفاوت است. رژیمهایی که آزادی مذاهب را محدود میکنند یا کشورهایی که رسما خود را بیخدا مینامند، بدست آوردن یک تصویر واقعی از دین را تقریبا غیرممکن میسازند. علاوه بر این، در ادیان و جوامع و فرهنگهای متفاوت، معیار دیندار بودن یا به عبارتی پیرو یک دین بهشمار آمدن در گوشه و کنار جهان متفاوت است و ناهمگون، بطور مثال، مسیحیت در کشورهای آفریقایی با مسیحیت در بسیاری از کشورهای اسکاندیناوی متفاوت است. در آلمان آمار مسیحیان تنها به پرداخت کنندگان مالیات کلیساها محدود میشود، در عربستان سعودی حتی اگر کسی به هیچ وجه هیچگونه عقیده دینی نداشته باشد، همینکه شهروند عربستانی است جزء آمار شمرده میشود، نقص دیگر در صحت آمار ادیان میتواند از این موضوع ناشی شود که، کودکان و نوجوانانی که به دین والدین خود نسبت داده میشوند، نمیتوان گفت که همه لزوما بطور کامل خود را متعلق به آن دین احساس میکنند. برخی کشورها با سیستمهای آماری شناخته شده و معتبر دادههای دقیقتری ارائه میدهند اما چون سیستمهای آمارگیری در کشورها متفاوت است از این رو نمیتوان به آسانی از مقایسه دادهها هم کسب نتیجه کرد. شایان ذکر است که در این لیست قطعا نام تمام ادیان موجود وجود ندارد و تنها بر طبق دو پایگاه داده ذکر شده، ادیان با بیشترین پیروان ذکر شدهاست.
شمار پیروان ادیان (الف)
شمار پیروان ادیان (ب)
مسیحیت
۲،۱ میلیارد
۲٫۱۹۹٫۸۱۷٫۴۰۰
اسلام
۱،۵ میلیارد
۱٫۵۸۷٫۴۵۴٫۵۰۰
سکولاریسم، بیدینان
۷۷۶ میلیون
776.826.000
هندوییسم
۹۰۰ میلیون
۹۷۵٫۷۲۶٫۰۰۰
دین سنتی چینی
۳۹۴ میلیون
۳۸۵٫۶۲۱٫۵۰۰
بودایی
۳۷۶ میلیون
۳۸۵٫۶۰۹٫۰۰۰
(۲۶۶٫۴۰۵٫۰۰۰)
ادیان غیر بومی آفریقا
۳۰۰ میلیون
ادیان بومی آفریقا
۱۰۰ میلیون
دینهای نوظهور
۱۰۶٫۵۳۳٫۳۰۰
سیک
۲۳ میلیون
۲۲٫۹۲۷٫۵۰۰
روح گرایی
۱۵ میلیون
۱۳٫۵۰۸٫۶۰۰
یهودیت
۱۴ میلیون
۱۴٫۹۵۶٫۰۰۰
بهائیت
۷ میلیون
۷٫۶۹۷٫۰۰۰
کنفسیوسگرایی
۶٫۴۴۴٫۳۰۰
جین
۴،۲ میلیون
۵٫۲۶۴٫۵۰۰
شینتو
۴ میلیون
۲٫۸۰۱٫۴۰۰
کائو دای
۴ میلیون
زرتشت
۲،۶ میلیون
۱۸۰٫۸۰۰
تنریکیو
۲ میلیون
بتپرستی نوین
۱ میلیون
یونیتارین
۸۰۰٫۰۰۰
راستافاری
۶۰۰٫۰۰۰
ساینتولوژی
۵۰۰٫۰۰۰
ادیان دیگر
۱٫۲۰۵٫۰۰۰
بیدینی در سطح جهان
بیدینی در سطح جهان
کشور
درصد کسانی که خود را بیدین معرفی کردهاند
منبع
استونی
۷۵٫۷
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
آلبانی
۶۰
US Department of State - International religious freedom report 2006
LAlbanie en 2005
Some publications
چین
۵۹–۹۳
Some publications
جمهوری چک
۵۹ (۸٪ هیچ گزینهای را انتخاب نکردند)
Czech statistical bureau (2001 census)
ژاپن
۵۱٫۸
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
روسیه
۴۸٫۱
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
بلاروس
۴۷٫۸
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
سوئد
۴۶–۸۵
Zuckerman, Phil. "Atheism: Contemporary Rates and Patterns", Part of The Cambridge Companion to Atheism, Michael Martin, modified by the University of Cambridge
Pres: Cambridge, BK (2005)
ویتنام
۴۶٫۱
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
هلند
۴۴٫۰
Sociaal en Cultureel Planbureau
مجارستان
۴۲٫۶
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
اوکراین
۴۲٫۴
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
لاتویا
۴۰٫۶
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
کره جنوبی
۳۶٫۴
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
بلژیک
۳۵٫۴
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
زلاندنو
۳۴٫۷ (از ۸۷٫۳٪ که به سوال دلبخواه پاسخ دادهاند)
Statistics New Zealand (2006 census)
شیلی
۳۳٫۸
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
آلمان
۳۲٫۷
German Worldview Research Group (2004)
لوکزامبورگ
۲۹٫۹
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
اسلونی
۲۹٫۹
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
فرانسه
۲۷٫۲ (۲۳٫۹٪ از زنان ۳۰٫۶٪ از مردان)
INSEE (2004 survey)
ونزوئلا
۲۷٫۰
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
اسلواکی
۲۳٫۱
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
مکزیک
۲۰٫۵
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
لیتوانی
۱۹٫۴
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
دانمارک
۱۹
Eurobarometer(2005)
استرالیا
۱۸٫۷ (از ۸۸٫۸٪ که به سوال دلبخواه پاسخ دادهاند)
Australian Statistics Bureau (2006 census)
ایتالیا
۱۷٫۸
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
اسپانیا
۱۷
Socialogical Research Centre (2005)
بریتانیا
۱۶٫۸ (از ۹۲٫۷٪ که به سوال بطور دلبخواه پاسخ دادهاند)
UK National Statistics Bureau (2001 census)
کانادا
۱۶٫۲
Kanada 2001 census
آرژانتین
۱۶٫۰
Gallup-Argentina survey, April 2001
آفریقای جنوبی
۱۵٫۱
Güney Afrika 2001 census
آمریکا
۱۵٫۰ (از ۹۴٫۶٪ که به سوال بطور دلبخواه پاسخ دادهاند، از میان نمونه به تعداد ۵۰،۲۸۱ خانوار در ۴۸ ایالت مجاور)
US-American Religious Classification Research (2001), اداره آمار آمریکا tarafından raporlanmış
کرواسی
۱۳٫۲
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
اتریش
۱۲٫۲
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
فنلاند
۱۱٫۷
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
پرتغال
۱۱٫۴
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
پورتوریکو
۱۱٫۱
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
بلغارستان
۱۱٫۱
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
فیلیپین
۱۰٫۹
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
ترکیه
۱۰٫۵
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
هند
۶٫۶
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
سابق صربستان و مونتهنگرو
۵٫۸
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
آذربایجان
۵
ایرلند
۴٫۵
Central Statistics Bureau of Irland 2006 census
لهستان
۴٫۶
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
ایسلند
۴٫۳
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
یونان
۴٫۰
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
رومانی
۲٫۴
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
تانزانیا
۱٫۷
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
مالتا
۱٫۳
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
ایران
۱٫۱
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
اوگاندا
۱٫۱
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
نیجریه
۰٫۷
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
بنگلادش
۰٫۱
Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)
فهرست ادیان جهان
اسلام
آیین بابی
بودائی
بهائی
جین
دائوگرایی
دروزی
راستافاری
زرتشتی
ساینتولوژی
سیکگرایی
کیش کنفوسیوس
آیین مانی
مسیحیت
مهرپرستی
ویکا
هندوگرایی
یزیدیان
یارسان
یهودیت
اکنکار
فالون گونگ
فهرست نام دینها
دینهای نوظهور
تاریخ ادیان
خدامداری
ادیان ماقبل تاریخ | [
"مسیحی",
"یهودی",
"هندو",
"اسلام",
"بودائی",
"شینتو",
"سیک",
"بهائی",
"آئین جین",
"جهان بینی",
"باور",
"زبانهای ایرانی",
"یای مجهول",
"سانسکریت",
"اوستا",
"اوستایی",
"کارواژه",
"زبان اوستایی",
"پارسی میانه",
"دینکرد",
"دین یشت",
"یشت",
"عبدالحسین زرینکوب",
"قلمروی وجدان",
"استدلال",
"برهان",
"عقل",
"عشق",
"عاطفه",
"احساسات",
"طبیعت",
"جهان",
"عبادت",
"پرستش",
"واکنش",
"امنیت",
"کیش",
"پیامبر",
"خدا",
"دینهای ابراهیمی",
"خاور میانه",
"مسیحیت",
"یهودیت",
"بابی",
"بوداگرایی",
"هندوگرایی",
"کنفوسیوس",
"زرتشتیگری",
"آیین مانی",
"مهرپرستی",
"امیل دورکیم",
"ویلیام جیمز",
"فریدریش شلایرماخر",
"ایمانوئل کانت",
"گرگ اپستاین",
"بیخدایی",
"علم",
"پندار خدا",
"ریچارد داوکینز",
"روحانی (عنوان)",
"پدیده",
"حفاظت",
"نیاز",
"عادت",
"دعا",
"التماس",
"قربانی",
"ماوراءالطبیعه",
"مذاهب",
"آزادی مذاهب",
"آمار",
"داده",
"مصاحبه",
"رژیم",
"بیخدا",
"اسکاندیناوی",
"آلمان",
"مالیات",
"کلیسا",
"عربستان سعودی",
"کودکان",
"نوجوانان",
"سکولاریسم",
"هندوییسم",
"بودایی",
"ادیان قبیلهای",
"ادیان بومی آفریقا",
"دینهای نوظهور",
"روح گرایی",
"بهائیت",
"کنفسیوسگرایی",
"جین",
"کائو دای",
"زرتشت",
"تنریکیو",
"بتپرستی نوین",
"یونیتارین",
"راستافاری",
"ساینتولوژی",
"استونی",
"آلبانی",
"چین",
"جمهوری چک",
"ژاپن",
"روسیه",
"بلاروس",
"سوئد",
"ویتنام",
"هلند",
"مجارستان",
"اوکراین",
"لاتویا",
"کره جنوبی",
"بلژیک",
"زلاندنو",
"Statistics New Zealand",
"شیلی",
"لوکزامبورگ",
"اسلونی",
"فرانسه",
"ونزوئلا",
"اسلواکی",
"مکزیک",
"لیتوانی",
"دانمارک",
"استرالیا",
"ایتالیا",
"اسپانیا",
"بریتانیا",
"کانادا",
"آرژانتین",
"آفریقای جنوبی",
"آمریکا",
"آمریکای قارهای",
"اداره آمار آمریکا",
"کرواسی",
"اتریش",
"فنلاند",
"پرتغال",
"پورتوریکو",
"بلغارستان",
"فیلیپین",
"ترکیه",
"هند",
"صربستان و مونتهنگرو",
"جمهوری آذربایجان",
"ایرلند",
"لهستان",
"ایسلند",
"یونان",
"رومانی",
"تانزانیا",
"مالتا",
"ایران",
"اوگاندا",
"نیجریه",
"بنگلادش",
"آیین بابی",
"دائوگرایی",
"دروزی",
"مزدیسنا",
"سیکگرایی",
"ویکا",
"یزیدیان",
"یارسان",
"اکنکار",
"فالون گونگ",
"فهرست نام دینها",
"تاریخ ادیان",
"خدامداری",
"ادیان ماقبل تاریخ"
] | [
"دین",
"فرهنگ",
"معنویت"
] |
297 | مراقبه | 0 | 66 | 0 | [
"درون پويي",
"تعمق"
] | false | 54 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | مراقبه یا درونپویی در اخلاق و عرفان اسلامی بخش مهمی از سیر و سلوک است که پس از توبه و مشارطه و پیش از محاسبه است.
شیخ محمد بهاری درباره لفظ مراقبه میگوید: «مراقبه یعنی کشیک نفس را کشیدن که مبادا اعضا و جوارح را به خلاف وادارد و عمر عزیز را که هر آنی از آن بیش از تمام دنیا و ما فیها قیمت دارد، ضایع بگرداند.»
عبدالکریم حقشناس نیز در باب اهمیت مراقبه میگوید:
لفظ مراقبه
مراقبه کلمهای عربی است که از ماده رقبه به معنی گردن و ورودگرفته شدهاست و برای که «انسان به هنگام نظارت و مواظبت از چیزی گردن میکشد، و اوضاع را زیر نظر میگیرد، این واژه بر معنی نظارت و مواظبت و تحقیق و زیر نظر گرفتن چیزی، اطلاق شدهاست. | [
"شیخ محمد بهاری",
"عبدالکریم حقشناس",
"امام صادق"
] | [
"مراقبه",
"اسلام",
"تشیع",
"تصوف",
"خود",
"خودپروری",
"خودشناسی",
"شفا",
"عرفان اسلامی",
"معنویت",
"مقالههای نیازمند توجه متخصص دین"
] |
298 | گوتاما بودا | 1 | 186 | 0 | [
"سيدارتا گوتاما",
"سیدارتا گوتاما",
"سیدارتا گوتما",
"گواتاما بودا",
"گوتاما",
"سيدارتا گوتما",
"سيذارتا"
] | false | 59 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "religion",
"Item2": "[[آیین بودایی]]"
},
{
"Item1": "other_names",
"Item2": "Siddhartha Gautama, Siddhattha Gotama, Shakyamuni"
},
{
"Item1": "image",
"Item2": "Buddha in Sarnath Museum (Dhammajak Mutra).jpg"
},
{
"Item1": "caption",
"Item2": "پیکرهای از بودا در [[سارناث]]، [[اوتار پرادش]] متعلق به سده چهارم پیش از میلاد مسیح"
},
{
"Item1": "birth_date",
"Item2": "c. 563 or c. 480 BCE"
},
{
"Item1": "death_date",
"Item2": "حدود ۴۰۰ تا ۴۸۳ سال پیش از میلاد مسیح (۸۰ سالگی)"
},
{
"Item1": "birth_place",
"Item2": "[[لومبینی]]، [[شاکیا]]"
},
{
"Item1": "death_place",
"Item2": "[[کوشیناگار]]"
},
{
"Item1": "known_for",
"Item2": "بنیانگذار [[آیین بودایی]]"
},
{
"Item1": "predecessor",
"Item2": "[[Kassapa Buddha]]"
},
{
"Item1": "successor",
"Item2": "[[میتریا]]"
},
{
"Item1": "father",
"Item2": "[[Śuddhodana]]"
},
{
"Item1": "mother",
"Item2": "[[Maya Devi]]"
},
{
"Item1": "spouse",
"Item2": "[[Yasodharā]]"
}
],
"Title": "religious biography"
} | تندیس بودا در بوروبودور (جاوه اندونزی) حدود ۴۸۳ تا ۵۶۳ پ.م.
سیدارتا گوتاما بودا (هندی: गौतम बुद्ध) ریاضت کش و حکیمی بود که بر پایه آموزشهای وی، آیین و اندیشه فلسفی بودایی بنیان گذاشته شد. بودا میان سده چهارم و ششم پیش از میلاد در بخش خاوری هند باستان میزیستهاست.
بودا میانراهی را آموخت که حد واصلی بود میان زیاده رویهای نفسانی و ریاضت خواهیهای شدیدی که در جنبش شمنی متداول در دین او پیدا شده بود.
او سپس در دیگر بخشهای خاوری هندوستان از جمله ماگدها و کوشل به آموزش پرداخت.
گوتاما، شخصیت محوری در آیین بودایی است. به باور بوداییان، او آموزگاری بیدارشده بود که به کمال بودا رسیده بود و بصیرت خود را اختیار دیگران گذاشت تا تولد ادواری و زجر کشیدن در موجودات حس دار پایان گیرد. پیروان او، روایات زندگی، گفتمانها و قانونهای رهبانیت وی را پس از مرگش گردآوری کردند و به یاد سپردند. مجموعههای متفاوتی از آموزههای که به وی نسبت داده شده بصورت شفاهی سینه به سینه نقل شده و نخستین بار حدود ۴۰۰ سال پس از درگذشت او، به رشته تحریر درآورده شد.
ریشه واژه
واژه بودا یعنی بیدار شده یا به عبارت دیگر، کسی که به روشنی رسیدهاست، واژه بودا با بئوذه /baodha/اوستا و بود و بوی فارسی همریشه است. این واژه در فارسی امروزی به بوی و بو تبدیل شده که هم به معنی فکر و اندیشه است و هم به معنی حس شامه. البته در دوران فارسی میانه (شاهنشاهی ساسانی) این واژه به عنوان وامواژه از زبان سانسکریت و به معنی خاص فرد بودا و دین بودایی با صورت بوت یا بت به زبان فارسی میانه (پهلوی) وارد شدهاست و این همان واژهای است که در فارسی مدرن به معنی بت (پیکرهای که پرستیده میشود) به کار میرود.
سیذارتا گوتامای تاریخی
بیشتر این را میپذیرند که بودا در عصر ماهاجاناپادا و زمان پادشاهی بیمبیسارا فرمانروای ماگدها میزیست، به آموزش پرداخت و یک نظام رهبانیت را پایه گذاشت. (۵۵۸ تا ۴۹۱ یا ۴۰۰ پیش از میلاد).
او در زمانی که اجاتشترو جانشین بیمبیسارا شده بود درگذشت.
افسانه زندگی
تصویر گوتاما بودا در حال مراقبه.
بنا بر داستانهای بودایی، سیدارتا (واژه سیدارتا بمعنی کمالجو است) شاهزادهای بود بنام سیدارتا گوتما از تیره شاکیا ایل ساکی در منطقه کاپیلاواستو در نپال امروزی میزیست. گوتاما بودا ملقب به ساکیامونی یا رئیس قبیله ساکی در هند بود و نام یک شاهزاده ساکی از قوم سکا میباشد.
او در باغهای لومبینی در نپال کنونی به دنیا آمد. پس از زایش توجه پیشگویان به او جلب شد و پیشگویی ایشان بدینگونه بود که سیدارتا در آینده یا پادشاهی جهانگیر خواهد شد یا روحانیای بیداردل که جهانیان را از خواب نادانی خواهد رهاند. پدر سیدارتا یعنی سودودانا شاه برای اینکه پسرش در راه اول قرار گیرد وی را در ناز و نعمت پروراند و در کاخهایی محفوظ قرار داد تا سیدارتا با رنجها و کاستیهای زندگی آشنایی نیابد. با این حال سیدارتای کمالجو در سن ۲۹ سالگی از کاخها گریخت و در طی چهار بار گریز خویش با چهار منظره آشنا گشت: پیری، بیماری، مرگ و شخصی پارسا که در پی رهایی از رنجها بود. دیدن چهارمین منظره بر سیدارتا تاثیری ژرف نهاد و بر آن شد تا زندگی شاهزادگی را نهاده به جستجوی حقیقت شرایط آدمیان بپردازد. پس از گذراندن مدتی با مرتاضان در جنگلها، آن راه را راه راستین حقیقت یابی ندانست و راهی میانه در پیش گرفت.
سیدارتا پس از شش سال آزمودن و پویش در مکانی بنام بودگایا زیر درختی بنام درخت بیداری (بودی) به درون پویی (مراقبه و مکاشفه) نشست و پس از چیرگی بر ترفندهای مارا، دیو دیوان، به دریافت رموز و بیداری کامل رسید و بودا گشت. واژه بودا یعنی بیدار شده یا به عبارتی به روشنی رسیدهاست.
خلاصه زندگی بودا
در سال ۵۶۳ قبل از میلاد مسیح در یک شب مهتابی در وایساکها در کاپیل-واستو شاهزاده ساده-اود-آنا و همسرش ماهام-آیا در بیشه سلطنتی لومبینی در زیر درخت Sal صاحب پسری شدند. در روز پنجم تولد نوزاد سیذارتا نامیده شد و در روز هفتم عمر مادرش به پایان رسید. خواهر کوچکتر ماهامایا به نام پراجابتی گاتامی این کودک را مانند مادری دلسوز پرورش داد. در سالهای آموزش شاهزاده سیدهارتها آموزشهای اولیه لازم و جنگاوری را تعلیم دید، اما اطرافیان معمولا او را در افکار عمیق مشاهده میکردند – افکاری راجع به درد و رنج انسانها. او مخالف بهرهبرداری انسانها از یکدیگر، نابرابری، فقر، خشونت و طبقهبندی مردم جامعه بود. او در سن شانزده سالگی با شاهزاده خانمی بسیار زیبا به نام یاشودهارا، دختر پادشاه دوادها ازدواج کرد. سیدهارتها بیست و نه ساله بود که صاحب پسری زیبا به نام رادهولا شد واین واقعه را به عنوان دلبستگی جدیدی به این زندگی مادی تفسیر کرد. او قصر، پدر و مادرش، همسر زیبا و نوزادش را به جستجوی راهی برای نجات بشریت از چرخه رنج و عذاب ترک کرد. با این تفکر که تحمل ریاضتهای سخت و طاقت فرسا موجب مرگ او خواهد شد دوستانش را ترک کرد و در کناره شرقی رود نیرانجانا ساکن شد. در این مکان بود که ساجاتا دختر کدخدای دهکده سنانی به او شیربرنج تعارف کرد. بعد از پذیرش غذای ساجاتا سیدارتها به سمت دیگر رودخانه در جنگل اورولا رفت و دربعد از ظهر همان روز بر روی سبزه در زیر درخت انجیر و رو به سمت شرق نشست. او که عزم خود را برای رسیدن به حقیقت جزم کرده بود جنگ خود علیه مارا شیطانی که عهد کرده بود مانع رسیدن او به حقیقت شود آغاز نمود. بعد از رسیدن به روشن بینی بودا هفت هفته دیگر را در هفت مکان مختلف پیرامون درخت ماهابودهی به منظور استفاده از این دستاورد بزرگ برای زندگی انسانی و عدم تولد مجدد در این دنیا گذراند.
آنچه نیروانا را از سایر تجارب شخصیتهای معنوی تاریخ متمایز میکند فقدان الوهیت و عدم استفاده از امور الهی و عدم تکیه بر الهیات و ماوراءالطبیعه در رسیدن به نیروانا از جانب بوداست. بودا ملحد نبود اما در راه رسیدن به حقیقت کار هستی کاملا به الهیات و ماوراءالطبیعه بیاعتنا بود و نیروانا حاصل کوشش یک انسان بدون هیچ کمک و مساعدت نیروهای الهی و ماورایی است. کشف بودا حاوی این حقیقت است که آرامش و رهایی و آگاهی ابتدا در کنترل ذهن او نهفتهاست نه هیچ شرط بیرونی دیگر، و رهایی و آرامش کامل در «اینجا و اکنون» یافتنی است نه در یک قلمرو دور دست یا وضعیتی آسمانی و الهی فراتر از موجودیت فعلی او که از سرزمین مرد خیز است.
او در حالی که در میان هندوها که معتقد به سیستم طبقاتی کاستی هستند به دنیا آمد گفت که نباید مردم را به طبقات مختلف تقسیم کرد. او برخلاف هندوها گوشت میخورد. البته فقط گوشت حیواناتی را میخورد که مردم برای مصرف خودشان کشته بودند و اگر میفهمید که آن حیوان را برای سیر کردن او کشتهاند، آن گوشت را نمیخورد. او خوردن گوشت اسب، فیل، سگ، مار، ببر، پلنگ و خرس را ممنوع کرد.
او در همه عمرش به سفر برای تعلیم روش رسیدن به بیداری پرداخت و همراه شاگردانش از دهکدهای به دهکده دیگر و از شهری به شهر دیگر میرفت و در سن ۸۰ سالگی از دنیا رفت.
اولین خطابه بودا
بودا تصمیم گرفت که دانش جدیدی که به آن دست یافته بود را با مردم به اشتراک بگذارد تا آنها نیز بتوانند چرخه زندگی و مرگ را تحت تسلط خود درآورند.
او ابتدا میخواست دانش جدید را با استادانش در میان بگذارد ولی متوجه شد که دو استاد او دیگر در قید حیات نیستند. او برای انتقال این دانش دوستانش را در نظر گرفت و به محل اقامت آنها، ایزیپاتانا، رفت. وقتی که پنج دوست بودا او را دیدند تصمیم گرفتند که به او اعتنا نکنند چون میپنداشتند دلیل ترک اسکتیک گوتاما این بوده که از راه و روش زندگی مقدس خسته شده و تسلیم شدهاست؛ ولی آنها نتوانستند درخشندگی حضور او را نادیده بگیرند.
آن شب شبی با ماه کامل در ماه ژوئیه بود. در پارک آهو در ایزیپاتانا، بودا اولین خطابه خود را پس از روشن بینی ایراد کرد. این اولین خطابه دهاماچاکا نامیده شدهاست. دهاماچاکا به معنی برپایی آگاهی است. اگرچه گاهی از آن به عنوان چرخ حقیقت یاد میکنند. یکی از دوستان بودا به نام کندانا بعد از شنیدن اولین خطابه بودا به اولین مرحله از پیشرفت معنوی به نام سوتاپاتی رسید. (این مرحله اولین مرحله از تقدس است و و اگر کسی به آن برسد او را با عنوان «وارد شده به جریان» مینامند و قادر خواهد بود حداکثر تا هفت تولد دیگر از چرخه مرگ و زندگی خارج شود)
این خطابه به علت اولین خطابه بودن و دربرداشتن افکار بودا در خصوص حقایقی ناب و نشان دادن «راه میانی» از ارزش زیادی برخوردار است.
«راه میانی» راهی بود که بودا پیمود تا به روشن بینی دست یابد. او ثروت و قدرت زیاد خود به عنوان یک شاهزاده و ریاضت کشیدن و شکنجه دادن خود با محروم کردن بدن از نیازهای اساسی را رها کرد و در عوض «راه میانی» را برگزید. او به نیازهای بدنش به جای خواستههای ذهنش توجه نمود. این «راه میانی» که او را در خروج از رنج و عذاب یاری نمود در اولین خطابه بودا در هشت نکته ارائه شدهاست:
درک صحیح
تفکر صحیح
صحبت صحیح
فعالیت صحیح
امرار معاش صحیح
تلاش صحیح
اندیشه صحیح
تمرکز صحیح
پیروی از این هشت نکته باعث فهمیدن چهار حقیقتی میشود که باعث خروج انسان از چرخه مرگ و زندگی و رسیدن به نیروانا میگردد.
معجزات بودا
معجزات زیادی به بودا نسبت داده شدهاست. به عنوان نمونه:
او بعد از تولد ایستاد، هفت قدم راه رفت و جملاتی به زبان آورد. در هر یک از این هفت قدم، یک گل نیلوفر آبی پشت پایش رویید.
او یک بار کاری کرد که از قسمت بالای بدنش آتش زبانه کشید در حالی که از نیمه پایین بدنش آب جاری میشد سپس این کار را برعکس انجام داد و بعد همین کار را از سمت راست و چپ بدنش انجام داد و دوباره در جهت مخالف اجرا کرد.
یک بار به شاگردش گفت که از چاهی که پر از علف و خار و خاشاک بود آب بیاورد ولی شاگردش نپذیرفت و گفت که آب آن چاه کثیف است؛ ولی بودا با معجزه، آب را پاک و زلال کرد.
زمانی با شاگردانش به ناحیهای سیل گرفته و غرق در آب رسیدند با فرمان بودا آب به کنار رفت و بودا به زمین خشک پا گذاشت.
او میتوانست خود را به تعداد بیشماری بودا تبدیل کند و دوباره به یک شخص تبدیل گردد. او میتوانست خود را به اندازه یک غول درآورد و سپس به اندازه یک مورچه شود یا از دل کوه عبور کند، به عمق زمین فرورود و بیرون بیاید. میتوانست به آسمانها برود و به خدایان درس دهد و بازگردد. با این حال به باور بوداییها او میگفت که اینها نباید دلیل ایمان آوردن مردم به یک روش زندگی باشد؛ بلکه این درستی روش است که باید باعث ایمان آوردن مردم به گفتههای او شود.
نظر ادیان ابراهیمی درباره بودا
علمای یهودی و مسیحی باتوجه به اسناد تاریخی که نشان میدهد بودا ادعای پیامبری نکرده او را به پیامبری قبول ندارند. اکثر علمای اسلامی نیز همین نظر رادارند، اما عدهای با استناد به داستان بوداسف و بولوهر که شیخ صدوق وعلامه مجلسی در جلد ۱۷ بحار الانوار نقل کرده، بودا را پیامبر میدانند و عدهای از علمای اسلامی ساکن آسیای شرقی بودا را همان ذوالکفل میدانند که در قرآن از او یادشده است. همچنین مسعودی یکی از مورخین بزرگ اسلامی او را بنیانگذار دین صابئین و معاصر جمشید شاه میداند و قاضی صاعد اندلسی بودا را بنیانگذار مذهب حنفا میدانست.
ریشه ایرانی
بر پایه پژوهشهایی توسط راناجیت پال، بودا از شاهزادگان ایرانیتبار بودهاست. | [
"آیین بودایی",
"سارناث",
"اوتار پرادش",
"لومبینی",
"شاکیا",
"کوشیناگار",
"Kassapa Buddha",
"میتریا",
"Śuddhodana",
"Maya (mother of Buddha)",
"Yasodharā",
"Rāhula",
"جاوه",
"زبان هندی",
"بودایی",
"هند",
"میانراه",
"شمنی",
"ماگدها",
"کوشل",
"بیدارشده",
"تولد ادواری",
"موجودات حس دار",
"بودا",
"فارسی امروزی",
"فارسی میانه",
"زبان سانسکریت",
"زبان فارسی میانه",
"ماهاجاناپادا",
"بیمبیسارا",
"اجاتشترو",
"ایل ساکی",
"نپال",
"گوتاما بودا",
"سکاها",
"باغهای لومبینی",
"پیشگویی",
"سودودانا شاه",
"پیری",
"بیماری",
"مرگ",
"مرتاض",
"بودگایا",
"درون پویی",
"مارا",
"قبل از میلاد",
"مسیح",
"سرزمین پادشاهی کاپیلاواستو",
"سادهودانا",
"ماهامایا",
"درد و رنج",
"طبقهبندی",
"روشن بینی",
"تولد مجدد",
"ماه کامل",
"نیلوفر آبی",
"ادیان ابراهیمی",
"شیخ صدوق",
"علامه مجلسی",
"بحار الانوار",
"آسیای شرقی",
"ذوالکفل",
"جمشید شاه",
"قاضی صاعد اندلسی",
"مذهب حنفا"
] | [
"گوتاما بودا",
"بنیانگذاران مذهب",
"بودا",
"پیامدگرایان",
"تاریخ بیهار",
"خانواده گوتاما بودا",
"دین در سده پنجم (پیش از میلاد)",
"سال درگذشت نامشخص",
"سال زادروز نامشخص",
"فیلسوفان اهل هند",
"فیلسوفان بودایی",
"فیلسوفان سده ۵ (پیش از میلاد)",
"فیلسوفان مرد اهل هند",
"مرتاضان",
"ویکیسازی رباتیک"
] |
300 | آشوکا | 1 | 91 | 0 | [
"آشوكا شاه",
"آشوکا شاه",
"اشوکا",
"آشوک",
"آشوكا",
"آشوکای بزرگ",
"اشوكا",
"اشوكا شاه",
"آشوك",
"اشوک",
"اشوکا شاه",
"آشوكاي بزرگ",
"اشوکای بزرگ",
"اشوك",
"اشوكاي بزرگ",
"امپراتور آشوکا",
"امپراتور آشوكا",
"امپراتور اشوکا",
"امپراتور اشوكا"
] | false | 42 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام",
"Item2": "آشوکا"
},
{
"Item1": "عنوان",
"Item2": "پادشاه هند"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "Indian_relief_from_Amaravati,_Guntur._Preserved_in_Guimet_Museum.jpg"
},
{
"Item1": "اندازه تصویر",
"Item2": "200px"
},
{
"Item1": "دوران",
"Item2": "[[۲۷۳]]-[[۲۳۲]]"
},
{
"Item1": "تاریخ درگذشت",
"Item2": "[[۲۳۲ (پیش از میلاد)]]"
},
{
"Item1": "پیش از",
"Item2": "[[داساراتا]]"
},
{
"Item1": "پس از",
"Item2": "[[بیندوساره]]"
},
{
"Item1": "دودمان",
"Item2": "[[دودمان موریا]]"
},
{
"Item1": "پدر",
"Item2": "[[بیندوساره]]"
}
],
"Title": "پادشاهی"
} | آشوکا شاه (; تا ۲۳۲ پیش از میلاد) پیرامون دو سده و نیم پس از بودا و شاهی از دودمان موریا بود که به کیش بودایی و آموزههای بودایی باور راستین یافت و همه زندگی خود را وقف تحقق عملی اصول آن نمود. موریاها به احتمال زیاد از تبار سکاهای ایرانی تبار بودند که از شمال به هند درآمدند.
آشوکا از سال ۲۷۳ تا ۲۳۲ پیش از زایش مسیح فرمانروایی کرد. وی پسر بیندوساره از شاهان موریایی بود و بر بیشتر شبه قاره هندوستان از بخشهایی از افغانستان امروزی گرفته تا میسوره در دوردستهای بنگال و تا جنوب گوآی کنونی فرمان راند.
نام شناسی
نام آشوکا از دو بخش آ و شوکا درست شده که در سانسکریت به معنای بیاندوهاست.
آشوکا در جوانی خویی خشن داشت و به آشوکای درنده معروف بود اما پس از آن خوی وی برگشت، به کیش بودایی گروید و به یک بوداباور مهرورز تبدیل گشت. کوششهای آشوکا یاری فراوانی به ریشه دواندن و گسترش بوداگرایی نمود.
کارها
آشوکا کارگزاران خود را به دادگری فرمان داد و وارسانی نیز بر آنها گمارد و تا حد امکان بر آزاد ساختن زندانیان فرمان میداد. وی کشتار جانوران را نیز محدود ساخت و برای مردم و نیز جانوران بیمارستان ساخت. برای خانواده خویش رسم ویژهای در پیوند با صدقه دادن و برآوردن نیازهای نیازمندان بنیاد نهاد. ارج و احترام به همه دینها را بایسته شمرد و به دیدار مردم دینهای دیگر میشتافت. وی فرمان داد تا گیاهان و میوههای دارویی را گرد آورده در سراسر هند بکارند، در راهها باغهای انجیر هندی و انبه زار بسازند و در هر ۱۸ میل برای آشامیدنی مردم چاه بزنند و نیز بر سر هر چاه آبشخوری بسازند.
آشوکا مبلغان و مژده ورانی به ایران، سریلانکا، سوماترا و حتی یونان فرستاد.
اقتباس معماری هخامنشیان از معماری هند
هخامنشیان تحت تاثیر سنگ نوشتههای شاهان هند شدند و با الهام از آنها فرمانهایشان را بر سنگها و ستونها و درون غارها نگاریدند. سنگنوشتهها، ستوننوشتهها و غارنوشته در خیلی از نقاط ، نپال، پاکستان و افغانستان ایران برجای ماندهاست. آشوکا بدلیل گستردگی قلمرو اش در تماس با فرهنگهای دیگر بود و نقشی فعال در اختلاط و گسترش ایدههای جدید فرهنگی فراتر از حدود خود را داشت.
شیر آشوکا
نشان ملی هند
پرچم هند
آشوکا چاکرا | [
"۲۷۳ (پیش از میلاد)",
"۲۳۲ (پیش از میلاد)",
"داساراتا",
"بیندوساره",
"دودمان موریا",
"بودا",
"بودایی",
"موریا",
"سکاها",
"ایرانی تبار",
"هند",
"هندوستان",
"افغانستان",
"میسوره",
"بنگال",
"گوآ",
"سانسکریت",
"دادگری",
"بیمارستان",
"انجیر هندی",
"انبه",
"ایران",
"سریلانکا",
"سوماترا",
"یونان",
"غار",
"سنگنوشته",
"ستوننوشته",
"غارنوشته",
"نپال",
"پاکستان",
"شیر آشوکا",
"نشان ملی هند",
"پرچم هند",
"آشوکا چاکرا"
] | [
"آشوکا",
"آیین بودایی سده ۳ (میلادی)",
"امپراتوران مائوریا",
"اهالی پتنا",
"بوداگرایی",
"بوداییان هند",
"تاریخ باستان افغانستان",
"تاریخ باستان پاکستان",
"حکمرانان هند",
"درگذشتگان ۲۳۲ (پیش از میلاد)",
"زادگان ۳۰۴ (پیش از میلاد)",
"شاهنشاهی مائوریا",
"صلحطلبان بودایی",
"صلحطلبان هند",
"نوکیشان بودائی",
"هندوهای پیشین اهل هند"
] |
301 | وجرهیانه | 0 | 47 | 0 | [
"الماسراه",
"الماس راه",
"الماسراه",
"وجرایانا",
"واجرایانا",
"وجره يانه",
"وجره یانه",
"وجرهانه",
"واجرايانا",
"وجرايانا"
] | false | 18 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | وجرهیانه (به معنی: الماس-راه ) را با نامهایی مانند لامائیسم، تانترا، مانترا یانا (افسون راه)، بوداگرایی افسونگرا (تانترایی) هم مینامند.
منظور از الماس همان حق و واقعیت است. الماس راه پس از مهراه (مهایانه) و کهراه (هینهیانه) سومین مکتب بزرگ بوداگرایی است.
در الماس راه پیر (لاما) بهعنوان راهنما و مرشد و پشتیبان نقش بزرگی در رسیدن به بیداری ایفا میکند و از این رو این مکتب را لاماگرایی یا لامائیسم هم نامیدهاند. پیر بزرگ را هم در این مکتب در تبت دالایی لاما مینامند.
کهراه به بیداری تک به تک افراد باور دارد و مهراه میگوید که بیدار شدهها باید همینجا بمانند و دست بقیه را بگیرند و تا همه با هم بیدار نشدهایم از کوشش باز نایستند. الماس راه حالتهای صوفیانه دارد.
پس از اینکه مسلمانها کانونهای اصلی بوداگرایی در هند را نابود کردند الماسراه تنها در تبت به زندگی خود ادامه داد. بعدها در مغولستان کیش رسمی آن کشور شد و در دربار خاقان چین دیر زمانی کیش برتر بهشمار میرفت. در ژاپن هم شیوههای افسونگرا (تانترایی) بوداگرایی پدید آمدند مانند کگون و شینگون.
مهمترین آموزه در الماس راه، آموزه بیدارسرشتی همگان است. یعنی همه هستندگان آمادگی بالقوه برای بودا شدن را در سرشت خود دارند. این بیدار شدن را میتوان با درون پویی (مراقبه) تجربه کرد. شخص درون پو، در حین پویش، در جنبههای بیداری (بوداگی) ذوب میشود. راهکار الماسراه برای زندگی روزانه اینست:
جوری بزی که انگار یک بودا هستی و بیداری، تا زمانی که یک بودا شوی.
برعکس مهراه و کهراه که میگویند حالت بوداگی را نمیتوان به هیچ وجه شرح داد و توصیفپذیر نیست، الماسراهیها میگویند که میشود از راه آیینهای صوفیانه و به یاری ورد و افسون (مانترا)، اشارههای رازآمیز دست به نام مودرا (دست-نشانهها) و اشکال نمادین هندسی (مندل، ماندالا) با حالت بوداگی تماس برقرار کرد.
برخی از فرقههای دیگر بودایی میگویند که بیدار شدن دست کم چندین زندگی و زایش دوباره لازم دارد و بسیار طول میکشد اما الماسراهیها میگویند که هر کس میتواند در طول همین یکبار زندگی به بوداگی برسد. | [
"مهایانه",
"هینهیانه",
"مرشد",
"دالایی لاما",
"کهراه",
"مهراه",
"مسلمان",
"مغولستان",
"خاقان",
"ژاپن",
"افسونگرا",
"بودا",
"درون پویی",
"ورد",
"افسون",
"مودرا",
"مندل"
] | [
"وجرهیانه",
"بوداگرایی",
"تانترا",
"مفاهیم فلسفی بودایی",
"واژگان بودایی"
] |
302 | ارمنستان | 2 | 4,693 | 0 | [
"کشور ارمنستان",
"ارمینا",
"چخورسعد",
"چخور سعد",
"جمهوری ارمنستان",
"ارمينا",
"جمهوري ارمنستان",
"كشور ارمنستان",
"آرمنیا"
] | false | 4,217 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "conventional_long_name",
"Item2": "جمهوری ارمنستان"
},
{
"Item1": "common_name",
"Item2": "ارمنستان"
},
{
"Item1": "image_flag",
"Item2": "Flag of Armenia.svg"
},
{
"Item1": "image_coat",
"Item2": "Coat of arms of Armenia.svg"
},
{
"Item1": "image_map",
"Item2": "Armenia (orthographic projection).svg"
},
{
"Item1": "national_motto",
"Item2": "ملت ما، فرهنگ ما"
},
{
"Item1": "national_anthem",
"Item2": "[[میهن ما]]''Mer Hayrenik''پرونده:Mer Hayrenik instrumental.ogg"
},
{
"Item1": "official_languages",
"Item2": "[[ارمنی]]"
},
{
"Item1": "languages_type",
"Item2": "زبان نوشتاری و گفتاری"
},
{
"Item1": "languages",
"Item2": "[[زبان ارمنی]]"
},
{
"Item1": "languages_sub",
"Item2": "yes"
},
{
"Item1": "languages2_type",
"Item2": "[[خط رسمی]]"
},
{
"Item1": "languages2_sub",
"Item2": "yes"
},
{
"Item1": "religion",
"Item2": "([[کلیسای حواری ارمنی]])"
},
{
"Item1": "demonym",
"Item2": "[[مردم ارمنی]]"
},
{
"Item1": "capital",
"Item2": "[[ایروان]]"
},
{
"Item1": "latd",
"Item2": "40"
},
{
"Item1": "latm",
"Item2": "11"
},
{
"Item1": "longd",
"Item2": "44"
},
{
"Item1": "longm",
"Item2": "31"
},
{
"Item1": "largest_city",
"Item2": "capital"
},
{
"Item1": "government_type",
"Item2": "[[حکومت متمرکز]] [[نظام نیمهریاستی]] [[جمهوری]]"
},
{
"Item1": "leader_title1",
"Item2": "[[رئیسجمهور]]"
},
{
"Item1": "leader_name1",
"Item2": "[[آرمن سارگسیان]]"
},
{
"Item1": "leader_title2",
"Item2": "[[نخستوزیر]]"
},
{
"Item1": "leader_name2",
"Item2": "[[نیکول پاشینیان]]"
},
{
"Item1": "legislature",
"Item2": "[[مجلس ملی]]"
},
{
"Item1": "sovereignty_type",
"Item2": "تشکیل ملت ارمنی تا استقلال"
},
{
"Item1": "established_event1",
"Item2": "تاریخ باستانی"
},
{
"Item1": "established_date1",
"Item2": "۲۴۹۲ [[گاهشماری دوران مشترک]]"
},
{
"Item1": "established_event2",
"Item2": "[[هایاسا]]"
},
{
"Item1": "established_date2",
"Item2": "۱۵۰۰–۱۲۹۰ پیش از میلاد"
},
{
"Item1": "established_event3",
"Item2": "[[شوبریا]]"
},
{
"Item1": "established_date3",
"Item2": "سده ۱۴ام –۱۱۹۰ پیش از میلاد"
},
{
"Item1": "established_event4",
"Item2": "[[اورارتو]]"
},
{
"Item1": "established_date4",
"Item2": "۸۶۰–۵۹۰ پیش از میلاد"
},
{
"Item1": "established_event5",
"Item2": "[[دودمان اروندی]]"
},
{
"Item1": "established_date5",
"Item2": "سده ۶ام پیش از میلاد"
},
{
"Item1": "established_date6",
"Item2": "۱۹۰ پیش از میلاد"
},
{
"Item1": "established_event7",
"Item2": "[[سلسله اشکانی ارمنستان]]"
},
{
"Item1": "established_date7",
"Item2": "۵۲–۴۲۸"
},
{
"Item1": "established_event8",
"Item2": "[[دودمان باگراتونی]]"
},
{
"Item1": "established_date8",
"Item2": "۸۸۵–۱۰۴۵"
},
{
"Item1": "established_event9",
"Item2": "[[پادشاهی ارمنی کیلیکیه]]"
},
{
"Item1": "established_date9",
"Item2": "۱۱۹۸–۱۳۷۵"
},
{
"Item1": "established_event10",
"Item2": "[[اعلام]] [[اولین جمهوری ارمنستان]]"
},
{
"Item1": "established_date10",
"Item2": "۲۸ مه ۱۹۱۸"
},
{
"Item1": "established_event11",
"Item2": "[[استقلال]] از [[اتحاد شوروی]]"
},
{
"Item1": "area_km2",
"Item2": "۲۹،۷۴۳"
},
{
"Item1": "area_sq_mi",
"Item2": "۱۱،۴۸۴"
},
{
"Item1": "area_rank",
"Item2": "۱۴۱ام"
},
{
"Item1": "percent_water",
"Item2": "۴٫۷۱"
},
{
"Item1": "population_census_year",
"Item2": "۲۰۱۱"
},
{
"Item1": "population_census_rank",
"Item2": "۱۳۴ام"
},
{
"Item1": "population_density_km2",
"Item2": "۱۰۱٫۵"
},
{
"Item1": "population_density_sq_mi",
"Item2": "۲۶۲٫۹"
},
{
"Item1": "population_density_rank",
"Item2": "۹۹ام"
},
{
"Item1": "population_estimate",
"Item2": "۲،۹۷۲،۷۰۰"
},
{
"Item1": "population_estimate_year",
"Item2": "۲۰۱۶"
},
{
"Item1": "GDP_PPP_year",
"Item2": "۲۰۱۸"
},
{
"Item1": "GDP_PPP_per_capita",
"Item2": "$۹،۵۱۳"
},
{
"Item1": "GDP_nominal_year",
"Item2": "۲۰۱۵"
},
{
"Item1": "GDP_nominal_per_capita",
"Item2": "$۳،۹۱۶"
},
{
"Item1": "Gini_year",
"Item2": "۲۰۱۳"
},
{
"Item1": "Gini",
"Item2": "۳۱٫۵"
},
{
"Item1": "HDI_year",
"Item2": "۲۰۱۴"
},
{
"Item1": "HDI_change",
"Item2": "increase"
},
{
"Item1": "HDI",
"Item2": "۰٫۷۳۳"
},
{
"Item1": "HDI_rank",
"Item2": "۸۵ام"
},
{
"Item1": "currency",
"Item2": "[[درام]] (.)"
},
{
"Item1": "currency_code",
"Item2": "AMD"
},
{
"Item1": "time_zone",
"Item2": "[[UTC]]"
},
{
"Item1": "utc_offset",
"Item2": "+۴"
},
{
"Item1": "patron_saint",
"Item2": "[[گریگور روشنگر]] - [[کلیسای حواری ارمنی]]"
},
{
"Item1": "drives_on",
"Item2": "راست"
},
{
"Item1": "calling_code",
"Item2": "[[کد تلفنی]]"
},
{
"Item1": "cctld",
"Item2": "[[.am]] [[.]]"
},
{
"Item1": "footnote_a",
"Item2": "[[Reformed orthography]] ."
},
{
"Item1": "footnote_b",
"Item2": "Declared."
},
{
"Item1": "footnote_c",
"Item2": "[[همهپرسی استقلال ارمنستان (۱۹۹۱)]]."
}
],
"Title": "country"
} | ارمنستان (به ارمنی: ، تلفظ: هایاستان) با نام رسمی جمهوری ارمنستان ( ، هایاستانی هانراپتوتیون) کشوری در قفقاز جنوبی به پایتختی ایروان که از شمال با گرجستان، از شرق با جمهوری آذربایجان، از غرب با ترکیه و از جنوب با ایران و نخجوان هممرز است.
خاستگاه
دیدگاه نخست چنین است که این قوم در اثر ادغام تدریجی اقوام مهاجر هند و اروپایی (قوم آرمن) با اقوام بومی قدیمیتر ساکن در فلات ارمنستان مانند :هوری، اورارتویی، لوویان و هایاسا بوجود آمدهاست
. بر پایه دیدگاه دیگر ارمنیان از آغاز در موطن اصلی خود فلات ارمنستان میزیستند لیکن از ادغام اقوام گوناگون پدید آمدهاند. ارمنیان خود را «های» و کشورشان را هایک یا «هایاستان» مینامند .
در مورد پیدایش و نام ارمنیان موسس خورناتسی در کتاب خود این گونه مینویسد که:
در متون کهن ارمنی، هایک را یکی از نوادگان نوح و از دودمان یافث دانستهاند. در کتاب موسس خورناتسی آمدهاست که هایک پس از کشتن بل و در هم شکستن سپاه وی در محل نبرد ملکی بنا کرد و آن را «هایخ» نامید. از این رو تا زمان موسس خورناتسی (سده ۵ میلادی) نیز این ناحیه «هایوتس – دزور» نامیده میشد. هایوتس در زبان ارمنی به مفهوم «ارمنیان» و دزور به معنای «دره» است.
تنی چند از دانشمندان نام «های» را با واژه «هاتی» که نام حتیان بوده مربوط دانستهاند. پیوتروفسکی این نظریه را مستدل و استوار دانستهاست. پاتکانوف بر آن بود که «های» در آغاز نام قومی جداگانه بوده که بر دیگر اقوام مجاور برتری داشته و نام خود را به همه آنها دادهاست. در آسیای صغیر به هنگام کاوشهای باستانشناسی در ناحیه هتوشش تختگاه کهن دولت حتیان، کتیبهای متعلق به هزاره دوم قبل از میلاد کشف شده و این قدیمترین منابعی است که در آن از کشور هایاسا و مردم آن یاد شدهاست. با کشف کتیبه «حتی» سده ۱۴ قبل از میلاد معلوم شد که سرزمین شمال غرب ارمنستان، هایاسا نام داشتهاست. «کاپانتسیان» یادآور شده که (سا) و (شا) در زبانهای اقوام آسیای صغیر صورت پسوندی را داشته که مشخصکننده نام سرزمین و محل معینی بودهاست. چنین نتیجهای حاصل شدهاست که وجود دو قوم در تشکیل مردم ارمنستان موثر بودهاست که یکی از آنها ساکن ارمنستان شرقی و شامل اتحاد قومی «ارمنیا» و دیگری ساکن ارمنستان غربی و شامل اتحاد قومی «هایاسا» بودهاست .
نام
نام بومی این کشور در زبان ارمنی هایک میباشد که در سدههای میانه با افزودن پسوند فارسی ستان (به معنای سرزمین) به هایاستان تغییر یافت. این نام بهطور سنتی از نام هایک، بنیانگذار ملت ارمنی و نتیجه نوح پیامبر، گرفته شدهاست که بر اساس نوشته موسس خورناتسی، تاریخنویس ارمنی، در سال ۲۴۹۲ قبل از میلاد «بل» پادشاه بابل را شکست داد و ملت ارمنی را در منطقه آیرارات بنیان گذاشت .
زبان ارمنی، زبان رسمی کشور ارمنستان است.
برخی از همسایگان، ارمنستان و ارمنیان را با نامهای دیگری نیز شناختهاند.
مردم گرجی ارمنیان را «سمخبی» (درحالت مفرد: سمخی) و ارمنستان را «سمختی» میگویند. ملتها و کشورهای دیگر نیز از دیر باز تاکنون ارمنیان و ارمنستان را با تلفظهای مختلف کلمه «آرمن» شناخته و میشناسند. آنان این کشور را (آرمنیا، آرمانی، آرمینا، ارمنستان، آرمنین، ارمنستان) و به اسامیای دیگر نامیده و ملت ارمنی را نیز (آرامان، آرمینیان، آدمیانین، آرمنیر، ارمنی و ارمنی) خواندهاند.
نام «ارمنیا» نخستین بار در سطر ۱۵ ستون اول متن پارسی کتیبه داریوش اول بر کوه بیستون آمدهاست. در متن عیلامی کتیبه مزبور نام این سرزمین به صورت «هارمی نویا» در متن اکدی «اوراشطو» و در متن آرامی «اررط» آمدهاست. محققان «اوراشطو» را همان اورارتو دانستهاند. در کتیبههای آشوری که به خط میخی است، این نام به صورت اورارتو آمدهاست. در کتاب مقدس به صورت آراراط آمدهاست. دولت اورارتو به نام «پادشاهی وان» نیز نامیده میشود .
بابلیان ساتراپ نشین ارمنستان را «اوراشطو» و «اورالط» Oralt مینامیدند. حال آنکه پارسیان آن را « آرمینا » (به فارسی باستان: ارمینه 𐎠𐎼𐎷𐎡𐎴(Armina) ) میخواندند. بر سنگ نوشته داریوش در شوش و نیز در نقش رستم به صورت «اررمن» آمدهاست. نام ارمنستان در متون یونانی به گونههای «ارمنیا» و مردم آنجا «ارمنیوی» Armenioi آمدهاست. گزنفون از ارمنستان و مردم آن به صورت «ارمنیون» یاد کردهاست. هرودت و استرابون ارمنیان را «ارمنییوی» Armenion آوردهاند .
موسس خورناتسی نام ارمنیا را با نام «آرام» مربوط میداند که ششمین نسل از فرزندان هایک بود. وی به نقل از گذشتگان مینویسد که آرام در پیکارها، پیروزی فراوان کسب کرد و از محدوده ارمنستان فراتر رفت. از این رو دیگر اقوام سرزمین ارمنستان را به نام او نامیدهاند که یونانیان آن را «آرمن» و ایرانیان و سوریاییان «آرمنیک» مینامند. گیراگوس گاندزاکتسی مینویسد که مردم ارمنستان به سبب رشادتهای آرام، «ارمن» نامیده شدهاند.
در نوشتههای مولفان عهد اسلامی چون بلاذری، دینوری، یعقوبی و ابن خردادبه نام این سرزمین «ارمینیه» آمدهاست، گمان میرود که صورت معرب «ارمینیا» بوده باشد. در نوشتههای عهد ساسانی و پس از آن نام «ارمن» مشهود است. در کتیبه شاپور یکم بر کعبه زرتشت نام فرزند ارشدش هرمزد اردشیر با عنوان «بزرگ ارمنان شاه» آمدهاست .
تاریخ
پادشاهی ارمنستان در سده چهارم میلادی همسایه ایران ساسانی، روم و پادشاهی ایبری
نقشه ارمنستان در اوایل سده ۱۹ میلادی: پادشاهی گرجستان در شمال، خانات ایروان در مرکز، خانات نخجوان در جنوب و خانات قرهباغ در جنوب شرق ارمنستان
در زمان دودمان یرواندونی روند تشکیل ملت ارمنی به مرحله پایانی خود رسید. پس از لشکرکشی اسکندر مقدونی و پایهگذاری حکومت سلوکی، آرتاشس اول پادشاه ارمنستان بر آنان شوریده و پادشاه ارمنستان بزرگ را بنیان نهاد که در زمان تیگران بزرگ به اوج قدرت خود رسید .
در زمان سلسله اشکانی ارمنستان تحولات جدیدی به وقوع پیوست. به سال ۳۰۱ میلادی مسیحیت را به عنوان دین رسمی حکومت خود پذیرفتند، در این هنگام جمعیت آنان به ۴ میلیون نفر بالغ میگردید و وسعت ارمنستان بزرگ به ۳۱۲ هزار کیلومتر مربع میرسید پس از فروپاشی پادشاهی اشکانی ارمنستان با مبارزات آزادیبخش خود در برابر ساسانیان و امپراتوری رم شرقی و آنگاه حکومت اعراب توانستند هویت ملی و معنوی-فرهنگی خود را نگهدارند. در سال ۴۰۵ میلادی الفبای ارمنی ابداع شده باعث استواری هر چه بیشتر فرهنگی و معنوی گردید که در شرایط غیبت حکومت ملی توانست در یکپارچگی آنان سهیم گردد.
پس از پیکار و شورشهای بیامان آزادیبخش مردم در برابر چیرگان خارجی حکومت متحد ارمنیان بدست دودمان باگراتونی بنیان نهاده شد. پس از چندی حکومتهای دیگری نیز تاسیس یافت مانند حکومت آرزرونی که بسال ۱۰۲۱ میلادی بدست بیزانس منقرض گردید. در اثر ستمهای حکومتهای بیزانس، اعراب و سپس در اثر تاخت و تازهای ترکان سلجوقی ارمنیان بسیاری از سرزمین خود کوچ نموده به کشورهای دیگر رفتند. یکی از مهمترین آنها کیلیکیه در کنار دریای مدیترانه بود و در آنجا آنان توانستند حکومتی مستقل تاسیس نمایند که به پادشاهی ارمنی کیلیکیه یا «ارمنستان کوچک» شهرت یافت.
در زمان تقویت گرجستان (سدههای ۱۲ و ۱۳ میلادی) بخشهای شمالی و مرکزی ارمنستان از دست سلجوقیان آزاد شده به سرکردگی ارمنستان زاکارید حکومت ارمنستان احیاء شد. مهاجرت ارمنیان و رکود اقتصادی و فرهنگی آنان در زمان لشکرکشی تاتارها و مغولان و تاخت تازهای تیمور لنگ و طوائف آققویونلو و قره قویونلو (سدههای ۱۴ و ۱۵ میلادی) برای ارمنستان اسفناک بود. در سده ۱۶ میلادی ارمنستان تحت سیطره امپراتوری عثمانی و صفویان ایران قرار گرفت. روسیه تزاری بسال ۱۸۲۸ میلادی ارمنستان شرقی را بتصرف خود درآورد بدین سان ارمنیان در زیر سه حکومت روسیه، عثمانی و ایران قرار گرفتند. حکومت سلطان عثمانی با سیاست ضد ارمنی خود دست به کشتارهای تودهای در ارمنستان غربی زده از ۱۸۹۴ تا ۱۸۹۶ میلادی بیش از ۳۰۰ هزار نفر را قتلعام کردند .
مبارزه ارمنیان در رهایی از دولت عثمانی آغاز گردید و مسئله ارمنی در محافل حکومتی و سیاسی اروپا مطرح شده آنان گهگاه در اثر ضرورت از این مسئله به عنوان حربهای در برابر سلطان عثمانی استفاده نمودند. در سال ۱۹۱۵ حکومت ترکان جوان دست به نخستین نسلکشی سده بیستم میلادی زده بیش از یک و نیم میلیون ارمنی را در ارمنستان غربی به کام نیستی فرستاد.
در اثر مبارزات ارمنیان آنان موفق شدند پس از نبرد سارداراباد و نبرد قره کلیسا بسال ۱۹۱۸ میلادی پس از پنج سده حکومت خود را احیاء نمایند. در مدت حدود دو سال اولین جمهوری ارمنستان در بخش کوچکی از ارمنستان باستان تاسیس شد. بر اساس معاهده سور ترکیه مکلف شد شش ولایت ارمنی را به جمهوری ارمنستان بازپس دهد؛ لیکن با قدرت رسیدن کمال آتاتورک این امر جامه عمل نپوشید . از سویی دیگر قسمتی از آرتساخ و تمامی خاک نخجوان و آخالکالاکی در تصرف جمهوریهای آذربایجان و گرجستان شوروی باقی ماند . از سال ۱۹۲۰ حکومت سوسیالیستی؛ ارمنستان شوروی جانشین آن گردید.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی؛ جمهوری ارمنستان در تاریخ ۲۱ سپتامبر ۱۹۹۱ اعلام گردید.
تقسیمات کشوری ارمنستان باستان
ایالتهای تاریخی ارمنستان بزرگ
ارمنستان از لحاظ تاریخی به سه ناحیه تقسیم شده بود:
ارمنستان بزرگ، ارمنستان کوچک و ارمنستان جدید. تاریخ ارمنستان بزرگ و کوچک به ازمنه قدیم مربوط میشود و این دو سرزمین مجزا از همدیگر بودند. ارمنستان بزرگ وسیعتر از دو منطقه دیگر محسوب میشد و شامل پانزده ایالت بود . ارمنستان کوچک یا هایک کوچک در ناحیه غربی ارمنستان بزرگ، در محدوده شمال کاپادوکیه قرار داشت که در شمال شرق آناتولی در محدوده (استان سیواس و استان گوموشخانه) امروزی میباشد .
ارمنستان جدید به سومین ناحیه تاریخی متعلق است که به سده یازدهم مربوط میشود و در جنوب غربی ارمنستان کوچک واقع شده بود که به پادشاهی ارمنی کیلیکیه معروف است.
جغرافیا
ارمنستان در قفقاز جنوبی در میان دریای سیاه و دریای خزر قرار دارد که مرز میان آسیا و اروپا محسوب میشود. ارمنستان کشوری کوهستانی و پرباران است و نیز یک کشور محاط در خشکی است.
جمهوری ارمنستان سرزمینی است کوهستانی که اکنون تنها شامل بخش شمالی فلات بزرگ ارمنستان است. سطح ارمنستان را مجموعهای از کوهستانهای دارای چین خوردگی بسیار، آتش فشانهای بزرگ، قلههای مخروطی، درههای تنگ رودخانهای، دریاچهها، چالهها و گودالها فرا گرفتهاست. حدود نود درصد اراضی ارمنستان در ارتفاعی بیش از هزار متر واقع شدهاند. سطح اراضی ارمنستان از دیدگاه ساختاری به سه منطقه بخش میشود. بخش شمال شرق و جنوب شرق که منطقهای است تکتونیک؛ بخش مرکزی که منطقهای است آتش فشانی؛ بخش جنوب غربی جلگه آرارات که ناهمواریهای آن حاصل سیلاب هاست و در جنوب شرق کوه آراگاتس در ارتفاع ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ متر منطقه آتش فشانی ناهمواری دارای چین خوردگیهای بسیار واقع شدهاست که رودهای کاساغ و هرازدان آن را قطع کردهاند. در بخش شرقی ارمنستان دو گودال و فرورفتگی عظیمی که در ارتفاع ۱۹۱۴ متری از سطح دریا قرار گرفته دریاچه سوان واقع است. سوان بلندترین و بزرگترین دریاچه کوهستانی قفقاز است. در جنوب حوضه سوان منطقه کوهستانی وایوتس دزور و رود آرپا قرار دارد. جنوب غرب ارمنستان شامل چین خوردگیهای وسیع جلگه آرارات است که میان دو منطقه کوهستانی آراگاتس و گغام واقع شدهاست .
کوهها
ارمنستان در ارتفاع ۴۰۰ تا ۴۰۰۰ متری به ۵ منطقه بخش شدهاست:
منطقه نیمه صحرایی، استپی، جنگلی، آلپی و توندرای کوهستانی. منطقه نیمه صحرایی شامل جلگه آرارات تا ارتفاع ۹۰۰ متری از سطح دریاست. منطقه استپی وسیعترین بخش ارمنستان را تشکیل میدهد و شامل سرزمینهای شمالی و شرقی در ارتفاع ۱۹۰۰ تا ۲۰۰۰ متری و منطقه چالههای آرارات از ارتفاع ۱۳۰۰ تا ۱۴۰۰ تا ارتفاع ۲۰۰۰ – ۲۲۰۰ متر از سطح دریاست. در جنوب این منطقه تا ارتفاع ۲۴۰۰ – ۲۵۰۰ متری را نیز شامل میگردد. منطقه جنگلی شامل اراضی شمال شرق است که ۲۸ تا ۳۰ درصد اراضی را تا ارتفاع ۱۹۰۰ – ۲۰۰۰ متری تشکیل میدهد. منطقه آلپی شامل کوهستانهایی به ارتفاع ۲۰۰۰ تا ۲۲۰۰ متر است. منطقه توندرای کوهستانی در قلههای مرتفع ارمنستان واقع است.
از کوههای ارمنستان میتوان به:آراگاتس با ارتفاع ۴۰۹۵ متر، آچکاسار ۳۱۹۶ متر، آژداهاک ۳۵۹۷ متر، اسپیتاکاسار ۳۵۵۵ متر، گغاسار ۳۴۴۳ متر، واردنیس ۳۵۲۰ متر، متس ایشخاناسار ۳۵۵۲ متر و رشتهکوه گقام و کوهستان زنگهزور را نام برد.
آب و هوا
270px
هوای ارمنستان ملایم است. در تابستانها از مناطق جنوبی (فلات ایران) توده هوای گرمی که از منطقه گرمسیری وزیدن میگیرد به فلات ارمنستان میرسد. در زمستانها هوای ارمنستان به شدت سرد میشود و فشار جو فزونی میگیرد. آسمان ارمنستان اغلب آفتابی است و میزان بارندگی در ارتفاعات به ویژه در ۲۰۰۰ و ۲۱۰۰ متری فزونی میگیرد. دمای هوا در ارمنستان به شدت تابع فصول سال است. در دشت آرارات متوسط دما در ماه ژوئیه دمای ۲۵+ تا ۲۷+ درجه سانتی گراد و حداکثر آن ۴۲+ درجه سانتی گراد است. در ماه ژانویه دمای متوسط هوا ۵- تا ۷- و حداقل آن ۳۰- درجه سانتی گراد است. در مناطق کوهستانی میانه از جمله دریاچه سوان میانگین دمای هوا در تابستان ۱۸+ تا ۲۰+ و در زمستان ۸- تا ۱۲- درجه است. در اطراف دریاچه آرپا دمای هوا به ۴۶- نیز رسیدهاست. در جلگه آرارات ۲۵۰ روز از سال دما به صفر درجه نمیرسد. در مناطق کوهستانی شمار این روزها در سال ۱۵۰ تا ۲۰۰ و در ارتفاعات بسیار حدود ۳۰ تا ۵۰ روز است. میزان متوسط بارندگی در ارمنستان ۵۵۰ میلیمتر است که در بهار و اوایل تابستان به حداکثر و در نیمه دوم تابستان و نیز زمستان به حداقل میرسد. متوسط روزهای آفتاب ارمنستان را طی سال ۲۷۰۰ ساعت نوشتهاند .
رودها و دریاچهها
رودهای ارمنستان
در ارمنستان رودهایی جریان دارند که برخی به رودهای بزرگتر و برخی به دریاچه سوان میریزند. عمدهترین آنها بخشی از رود ارس است. رود آقستف است که به رود کر میپیوندد. رودهای هرازدان، آزات، ودی، وروتان، وخجی به رود ارس میپیوندند. رود پامباک و زوراگت به رود دبد متصل میگردند که این نیز با «رود خرامی» پیوند مییابد.
بزرگترین دریاچه ارمنستان سوان است. دریاچههای کوچک دیگری چون:آکنا، آرپی، آکنا (آیگر)، کاری، پارز، لسینگ و ایروان را نام برد.
پوشش گیاهی و محیط زیست
در ارمنستان حدود ۳۲۰۰ نوع گیاه میروید که خود موید گوناگونی آنهاست. تنوع نباتات حاصل ناهمواریها، خاک، آب و هوا و قرار داشتن ارمنستان در میان دو منطقه ژئوبوتانیک است. ۱-نواحی جنگلی و چمنزارهای قفقاز ۲-سرزمینهای بیابانی و نیمه بیابانی ایران. جنگلهای ارمنستان کوهستانی است و حدود ۱۲ درصد از اراضی این کشور را تشکیل میدهد. بیشتر مناطق جنگلی در دامنه کوهها و ارتفاعات ۵۵۰ تا ۲۶۰۰ متر از سطح دریا قرار دارند.
عمدهترین درختان جنگلی ارمنستان عبارتند از: آلش، بلوط، کورکن و نیز درختان زیزفون، افرا، زبان گنجشک و دیگر انواع درختان. ارمنستان سرشار از درختان میوه جنگلی چون گلابی، سیب، گیلاس، گردو، گوجه، زغال اخته و زردآلو است .
حیوانات
در ارمنستان حدود ۴۵۰ نوع حیوان مهره دار وجود دارد که ۷۶ نوع آنها حشره خوارند. ۳۰۴ نوع پرنده و بالغ بر ۱۰ هزار نوع از نرم تنان و ۲۴ نوع ماهی ثبت شده که بسیاری از آنها خاص ارمنستان است. در دشتها شمار بسیاری موش صحرایی، روباه، لاکپشت، مار گرزه و افعی وجود دارند. در مناطق نزدیک رود ارس؛ گراز، خرس، گرگ، گربه وحشی، شغال و از پرندگان؛ اردک، غاز، لک لک، هدهد، عقاب، کرکس، بلدرچین، قرقاول و هوبره وجود دارند. در مناطق کوهستانی، بز کوهی، یوزپلنگ و پلنگ را میتوان مشاهده کرد .
شهرها
در کشور ارمنستان یک شهر/شهرک بر پایه جمعیت تعریف نمیشود. اما شهرهای ایروان، گیومری و وانادزور که هماکنون بالای ۸۰،۰۰۰ تن جمعیت دارند در طی دوران شوروی شهرهای اصلی تابع جمهوریت محسوب میشدند. مابقی شهرکها کمتر از ۵۰،۰۰۰ تن جمعیت دارند.
سیاست
استقلال سیاسی ارمنستان
انتخابات شورای عالی ارمنستان بخشی از تحولاتی بود که در اوایل بهار سال ۱۹۹۰ میلادی به وقوع پیوست. شورای عالی ارمنستان که در کنترل کنگره ملی ارمنی قرار داشت، در اول مارس ۱۹۹۰ میلادی اعلام نمود که با برگزاری همهپرسی با هدف حفظ اتحاد جماهیر شوروی در این جمهوری مخالف است و در نظر دارد همهپرسی نظر خود را با هدف استقلال سیاسی ارمنستان ظرف شش ماه آینده برگزار نماید. در این راستا، شورای عالی ارمنستان اقدام به تصویب «سند استقلال» در ۲۳ اوت ۱۹۹۰ میلادی نمود. لئونتر-پتروسیان به عنوان رئیس شورا آن را امضاء کرد. در ماه اوت سال ۱۹۹۱ میلادی، لئونتر-پتروسیان لایحهای را تدوین و به تصویب شورای عالی ارمنستان رساند که به موجب آن نهاد جدیدی با عنوان «ریاست جمهوری ارمنستان» تشکیل میشد و رئیسجمهور با رای مستقیم مردم به این مقام دست مییافت. به فاصله کوتاهی پس از فروپاشی شوروی و برگزاری همهپرسی استقلال ارمنستان در ۲۱ سپتامبر ۱۹۹۱ میلادی، نخستین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ۱۶ اکتبر ۱۹۹۱ میلادی برگزار شد.
دولت
نظام قوه مقننه
نظام قوه مقننه ارمنستان تک مجلسی است. دوره نمایندگان مجلس ملی ارمنستان پنج ساله است. ارمنستان ۴۱ حوزه انتخابیه و ۱۹۸۲ زیرحوزه (صندوق انتخاباتی) دارد. مجلس ارمنستان دارای ۱۳۱ کرسی است که نمایندگان آن به دو صورت «نظام انتخاباتی» و «نمایندگی تناسبی» انتخاب میشوند. در بخش نظام انتخاباتی، ۴۱ نفر از هرکدام از حوزههای انتخابی به صورت انفرادی و با حمایت احزاب از سوی مردم برگزیده میشوند. در بخش نمایندگی تناسبی، نود نفر از طریق احزاب یا ائتلافهای شرکتکننده انتخاب میشوند و به عبارت دیگر، مردم به احزاب یا ائتلافها رای میدهند و احزاب نیز برحسب درصد آرایی که به دست آوردهاند افراد خود را، براساس فهرست از پیش اعلام شده، روانه مجلس میکنند؛ و حد نصاب ورود به مجلس برای احزاب ۵ درصد و برای ائتلافها ۷ درصد از مجموع آرا است .
نظام پارلمانی
مجلس ملی جمهوری ارمنستان در روز دوشنبه، ۵ اکتبر ۲۰۱۵، لایحه پیشنهادی حزب جمهوریخواه ارمنستان را در خصوص «تغییر ساختار سیاسی کشور از ریاست جمهوری به پارلمانی» با ۱۰۳ رای مثبت در مقابل ۱۰ رای منفی و ۳ رای ممتنع به تصویب رسانید. این مصوبه در ۶ دسامبر ۲۰۱۵ در یک همهپرسی به رای گذاشته شد و ۶۳٫۳۵ درصد شرکت کنندگان در همهپرسی به این اصلاحات و تبدیل حکومت این کشور به نظام پارلمانی رای دادند و ۳۲٫۳۴ درصد نیز مخالف این اصلاحات بودهاند
احزاب در ارمنستان
تعدادی از احزاب ارمنستان براساس کتاب جریانهای سیاسی جمهوری ارمنستان به شرح زیر است:
احزاب سنتی و تاریخی
رهبر موسس
رهبر کنونی
سال تاسیس
ایدئولوژی
حزب آرمناکان
مکرتیچ پرتوگالیان
۱۸۸۵ میلادی
لیبرال
حزب سوسیال دموکرات هنچاکیان
گروهی از دانشجویان ارمنی
۱۸۸۷ میلادی
سوسیالیسم جریان چپ
فدراسیون انقلابی ارمنی
کریستاپور میکائلیان، استپان زوریان و سیمون زاواریان
هرانت مارکاریان
۱۸۹۰ میلادی
سوسیالیسم جریان چپ
حزب کمونیست ارمنستان (اتحاد شوروی)
گوورگ سارگیسوویچ آلیخانیان، آرام گاسپار سارگسیان
۱۹۲۰ میلادی
کمونیسم
احزاب مقطع استقلال ارمنستان
رهبر
رهبر کنونی
سال تاسیس
ایدئولوژی
کنگره ملی ارمنی
لئونتر-پتروسیان
لئونتر-پتروسیان
۱۹۸۹ میلادی
محافظه کار (جریان راست)
حزب جمهوریخواه ارمنستان
آشوت ناواساردیان
سرژ سرکیسیان
۱۹۹۰ میلادی
محافظه کار (جریان راست)
حزب دموکراتیک ارمنستان
آرام گاسپار سارگسیان
آرام گاسپار سارگسیان
۱۹۹۱ میلادی
سوسیالیسم جریان چپ
احزاب پس از استقلال
رهبر
رهبر کنونی
سال تاسیس
ایدئولوژی
حزب محافظه کار ارمنستان
میکائیل هایراپتیان
میکائیل هایراپتیان
۱۹۹۱ میلادی
محافظه کار (جریان راست)
حزب رنسانس دموکرات-مسیحی
مکرتیچ گیمیشیان
مکرتیچ گیمیشیان
۱۹۹۵ میلادی
محافظه کار (جریان راست)
حزب وحدت ملی
آرتاشس گغامیان
آرتاشس گغامیان
۱۹۹۷ میلادی
محافظه کار (جریان راست)
حزب آزادی
هراند باگراتیان
هراند باگراتیان
۱۹۹۷ میلادی
لیبرال
حزب وطن دموکراتیک
پطروس ماکیان
پطروس ماکیان
۱۹۹۸ میلادی
محافظه کار (جریان راست)
حزب مردم ارمنستان
استپان دمیرچیان
استپان دمیرچیان
۱۹۹۸ میلادی
سوسیالیسم جریان چپ
حزب کشور قانونمند
آرتور باغداساریان
آرتور باغداساریان
۱۹۹۸ میلادی
لیبرال
حزب ارامنه متحد
روبن آواگیان
روبن آواگیان
۲۰۰۰ میلادی
محافظه کار (جریان راست)
حزب وفاق ملی
آرام هاروتیونیان
آرام هاروتیونیان
۲۰۰۰ میلادی
لیبرال
حزب جمهوری
آرام سارگسیان
آرام سارگسیان
۲۰۰۱ میلادی
محافظه کار (جریان راست)
حزب دموکراتیک ملی
شاوارش کوچاریان
شاوارش کوچاریان
۲۰۰۱ میلادی
لیبرال
حزب میراث
رافی هووانیسیان
رافی هووانیسیان
۲۰۰۲ میلادی
لیبرال
حزب دوران نوین
آرام کاراپتیان
آرام کاراپتیان
۲۰۰۳ میلادی
محافظه کار (جریان راست)
حزب ارمنستان شکوفا
گاگیک تساروکیان
گاگیک تساروکیان
۲۰۰۴ میلادی
لیبرال
حزب سرزمین پدری
آرشاک باکلاچیان
آرشاک باکلاچیان
۲۰۰۵ میلادی
محافظه کار (جریان راست)
سیاست خارجی
روابط ایران و ارمنستان به روابط دوجانبه بین دو کشور همسایه ایران و ارمنستان گفته میشود. روابط ایران و ارمنستان بر ارتباط فرهنگی، سیاسی و تاریخی دیرینه دو کشور همسایه و اشتراک معنوی و فکری دو ملت استوار است. پس از اعلام استقلال جمهوری ارمنستان (۲۱ سپتامبر ۱۹۹۱ میلادی)، جمهوری اسلامی ایران از نخستین کشورهای جهان بود که استقلال ارمنستان را به رسمیت شناخت (۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ میلادی). دولت ایران و ارمنستان روابط همهجانبه سیاسی، دیپلماسی، فرهنگی و اقتصادی برقرار کردند. غیر از عوامل استراتژیکی و اقتصادی، مناسبات دوستی دو ملت نیز یکی از عوامل مهم در توسعه روابط حسن همجواری کشورهای ایران و ارمنستان بهشمار میرود. دورنمای همکاری بیسابقهای مخصوصا در زمینه فرهنگی، علمی و آموزشی بین دو کشور ایجاد شد .
استانها
نوشتار اصلی: استانهای ارمنستان
ارمنستان ۱۱ استان دارد:
آراگاتسوتن
آرارات
آرماویر
گغارکونیک
کوتایک
لوری
شیراک
سیونیک
تاووش
وایوتس جور
ایروان
ارتش
نشان نیروهای مسلح ارمنستان
تاریخ نظامی ارمنستان قدمتی بسیار طولانی داشتهاست و همواره دارای پیروزیهای ارزشمندی بوده و به گونهای که دارای فرهنگ و تمدن نظامی مستقل بودهاست. تاریخ نظامی ارمنستان دربر گیرنده جنگ و ستیزهای دراز از زمان ارمنستان باستان تا به امروز بوده، سرزمینهای متصرفه (ارمنستان غربی) از سوی امپراتوری عثمانی که باعث نسلکشی ارمنیان شد و جنگ قرهباغ و بسیاری از رویدادهای تاریخی و درگیریهای نظامی با هم پیوند خوردهاست .
سرزمین کوهستانی ارمنستان در بین دو امپراتوری قرار داشت امپراتوری روم (بیزانس) درغرب و امپراتوری ایران و اعراب در شرق. ارمنستان در دوران قدیم برای استقلال خود همیشه با دو امپراتوری رم و ایران در کشمکش بوده و هر امپراتوری سعی میکرده فتوحات تازهای را از رقیب خود بدست بیاورد. همچنین در دوران مدرن ارمنستان دوباره بین دو امپراتوری قرار گرفت امپراتوری عثمانی و امپراتوری روسیه تزاری .
فلات ارمنستان، یعنی محدوده جغرافیایی ارمنستان باستان، نامی آشنا در تاریخشناسی است و به سبب موضع خاص خود در طول سی سده بارها مورد آماج حملات بزرگ و متوسط شده و حداقل به همین تعداد تاخت و تازهای کوچکتر و گذرا به خود دیده و بیش از این نیز درگیر جنگهای داخلی خارجی بودهاست، و از این نظر یکی از استثناییترین کشورهای دنیا است. نباید از یاد برد که در لابلای این رویدادهای تکان دهنده و ویرانگر و در زمان فرمانروایان ارمنی یا اشغالگران بیگانه، دورانهای صلحآمیز و اکثرا کوتاه مدت نیز وجود داشتهاند.
اقتصاد
درام ارمنستان
قبل از استقلال ارمنستان اقتصاد این کشور اقتصادی صنعت محور بود. صنایع فعال در این منطقه در سالهای قبل از استقلال عبارت بودند از صنعت تولید مواد شیمیایی، تولید ماشین آلات صنعتی، فرآوری مواد غذایی، نساجی، تولید رزین و الکترونیک. مسئله با اهمیت وابستگی این صنایع به واردات مواد اولیه از کشورهای خارجی بود که سبب تضعیف آنها شد. بانک مرکزی ارمنستان، نرخ رشد اقتصادی ارمنستان در نیمه اول سال ۲۰۰۵ را برابر با ۱۰٫۲ درصد اعلام کرد.
ساختار اقتصادی ارمنستان از سال ۱۹۹۱ از اصل تغییر کردهاست؛ بخشهایی همچون ساختمانسازی و خدمات جای کشاورزی و صنعت را به عنوان سهامداران اصلی رشد اقتصادی گرفتهاند. «صنعت فرآوری الماس» که یکی از مهمترین صادرکنندگان و همچنین یکی از اصلیترین جذب کنندگان سرمایه خارجی در سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴ بود، با کاهشی شدید در میزان تولیدات برای سال ۲۰۰۵ مواجه شد؛ این مسئله ناشی از کاهش عرضه مواد اولیه از سوی روسیه و رکود کلی بازارهای بینالمللی الماس بود. دیگر بخشهای صنعتی که رشد صنعتی را پیش میبردند، شامل بخشهای انرژی، متالورژی و فرآوری غذا بود . در سال ۱۹۹۴ بازگشت ارمنستان به رشد اولین کشور در میان جمهوریهای شوروی سابق که هنوز پس از فروپاشی اتحاد شوروی در حال بازسازی است، چیزی کم از یک رویداد چشمگیر نبود و در حالی بهدست آمد که اقتصاد ارمنستان در پی زمینلرزه اسپیتاک و جنگ قرهباغ، داشت بهبود مییافت. رشد اقتصاد با کارآفرینان دولتی کوچک و متوسط اما به شدت موفق و چابک و خصوصیسازی زمین پشتیبانی و تایید شد.
بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۷ میلادی با ایفای نقش روبرت کوچاریان همزمان شد. کسی که مهارتهای سیاسی ویژهاش به او اجازه داد تا پس از ترورهای اکتبر ۱۹۹۹ قدرت را یکپارچه و نقش مسلطی را در مدیریت امور اقتصادی و سیاسی در ارمنستان ایفا کند. این دوره رشد دورقمی تولید ناخالص داخلی و ثبات مالی کلان را شاهد بود، اما با فقدان توجه به حکمرانی خوب و ایفای نقش مناسب بازارها همراه شد . با تحول سیاسی در سال ۲۰۰۸ و اثر بحران جهانی مشخص میشود. آمادگی اندک در برابر بحران مالی و تدبیر ناکافی طی سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ به کاهش ۱۴٫۲ درصدی در تولید ناخالص داخلی (GDP) در سال ۲۰۰۹، یکی از بدترین عملکردها در جهان از آغاز بحران مالی - منتج شد. پس از گذشت چهار سال، تولید ناخالص داخلی واقعی هنوز در پایین سطح سال ۲۰۰۷ خود است و پیشبینی میشود تنها با کندی در میان مدت رشد کند. در حالی که برخی تلاشها برای ارتقای سطح نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی صورت گرفت، این تلاشها با مقاومتی از سوی طرفداران معدود حکومت در فعالیتهای اقتصادی مواجه شد. این موضوع، تمام بار انگیختگی اقتصاد را روی استقراض خارجی گذاشت. بدهی عمومی، به ویژه در مورد وامهای بلند مدت، به همراه مقدار قابل توجهی جریمه برنامهریزی شده برای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴ به ترکیب و سطوح هشداردهندهای رسیدهاست .
معادن ارمنستان
معدن کاجاران در استان سیونیک
ارمنستان در زمینه تولید مولیبدن رتبه هفتم جهان را در سال ۲۰۱۰ میلادی داشت. ارمنستان دارای معادن مس، آهن، طلا، نمک، بازالت، مرمر، مواد خام نسوز و توف وجود دارند و آبهای معدنی بسیار از جمله آبهای نوشیدنی گوارا و آبهای درمانی در آنجا وجود دارد. در سال ۲۰۱۰ میلادی سهم تولیدات معدنی در تولیدات صنعتی ۱۳/۸ درصد بود. صادرات معدنی نقش مهمی در صادرات کشور ارمنستان دارد. فلزات غیر قیمتی و مواد تهیه شده از آنها ۳۳۲ میلیون دلار یا ۳۰ درصد درآمدهای صادراتی کشور، تولیدات معدنی ۳۰۷ میلیون دلار ۲۷/۷ درصد و سنگها و فلزات قیمتی ۱۳۴ میلیون دلار و ۱۲/۱ درصد درآمدهای صادراتی بود. شرکای اصلی صادراتی کشور شامل روسیه با ۱۵/۴ درصد، بلغارستان با ۱۵ درصد، هلند با ۹/۵ درصد و ایران ۸/۱ درصد از درآمدهای صادراتی بودند
انرژی در ارمنستان
ارمنستان به سختی وابسته به واردات سوخت، بخصوص از روسیه است. نیروگاه هستهای متسامور ۴۰٪ برق کشور را تامین میکند، توربینهای آبی و گرمایی نیز هر کدام ۳۰٪ برق را تولید میکنند.
گردشگری در ارمنستان
گردشگری در ارمنستان یکی از منابع اصلی درآمد کشور ارمنستان میباشد که نقش مهمی در اقتصاد ارمنستان ایفا میکند. در سالهای اخیر، ورود گردشگران خارجی به این کشور افزایش داشتهاست. عمده گردشگران خارجی حاضر در ارمنستان، از کشورهای منطقه به این کشور سفر میکنند که بر اساس آمار سال ۲۰۱۴ (میلادی)، ۴۴ درصد آنها از روسیه، ۲۸ درصد از گرجستان، ۱۲ تا ۱۴ درصد از اتحادیه اروپا و ۷ درصد از ایران میباشند. از عوامل موثر در رونق صنعت گردشگری در این کشور، میتوان به توسعه زیرساختهای لازم، تنوعبخشی به محصولات گردشگری، شناساندن مناسب این کشور در رسانههای جهان، لغو روادید برای کشورهای عضو اتحادیه اروپا و برخی دیگر از کشورها و اعطای آسان ویزا برای مسافران بیشتر کشورها و اتخاذ سیاست آسمان باز؛ اشاره کرد. بنابر آمار وزارت اقتصاد ارمنستان، در نیمه نخست سال ۲۰۱۴ (میلادی)، در مجموع ۴۹۵،۹۶۷ گردشگر خارجی به ارمنستان سفر کردند که ۱۷٫۳ درصد نسبت به مدت مشابه سال قبل افزایش داشتهاست .
دریاچه سوان بزرگترین دریاچه قفقاز و از بزرگترین دریاچههای کوهستانی آب شیرین در جهان است که در بلندای ۱،۹۱۶ متری سطح دریا واقع شدهاست. این دریاچه از نظر جغرافیایی در مرکز ارمنستان در استان گغارکونیک در ارتفاع ۱۹۰۰ متر از سطح دریا قرار گرفتهاست. مساحت کل آبریز آن ۵۰۰۰ کیلومتر مربع میباشد و از ۲۸ رودخانه و نهر تغذیه میشود. ۹۰٪ ماهیها و ۸۰٪ خرچنگهای ارمنستان از دریاچه سوان تامین میشوند. سوان از دو کلمه sev به معنی سیاه و vank به معنی صومعه گرفته شدهاست .
شهر توریستی جرموک ارمنستان یک شهر کوهستانی با چشمههای آب گرم است که در جنوب استان وایوتس دزور و ۵۳ کیلومتری شرق استان یغگنادزور است. شهر جرموک به خاطر چشمههای آب گرم و آب معدنی بسیار مشهور و مورد توجه برای توریستها میباشد. شهر جرموک دارای آبشارها، هوای تازه، دریاچههای مصنوعی، مسیرهای پیادهروی، جنگلهای زیبا و استخرهای آب معدنی میباشد. نام این شهر از کلمه ارمنی مشتق شده که به معنی چشمه آبگرم است.
بالهای تاتو، طولانیترین تلهکابین کابلی بدون توقف جهان به طول ۵،۷ کیلومتر میباشد. این خط میتواند دسترسی به صومعه تاتو، یکی از مهمترین مراکز مذهبی کشور ارمنستان و اصلیترین جاذبه توریستی این کشور را تسهیل بخشد. این تله کابین از مناطقی بسیار زیبا و دیدنی عبور میکند. تلهکابین «بالهای تاتو» در واقع راه دستیابی به کلیسای تاریخی «صومعه تاتو» است.
دیلیجان شهری سرسبز در شمال ارمنستان است. این شهر در ارمنستان به آن «سوئیس کوچک» گفته میشود. پارک ملی دیلیجان، یکی از ۴ پارک حفاظت شده جمهوری ارمنستان میباشد، مساحت این پارک ۲۴۰ کیلومتر است و در شمال شرق استان تاووش ارمنستان قرار دارد. این پارک ملی برای مناظر جنگلی، تنوع زیستی، چشمههای غنی آب معدنی بهاری و آثار فرهنگی و طبیعیاش مشهور میباشد.
معبد گارنی یک معبد هلنستیک کلاسیک در روستای گارانی ارمنستان میباشد. در سال ۱۹۷۰ این معبد بازسازی شد. ساختار این معبد مربوط به زمان قبل از مسیحیت است و با این عنوان بسیار شناخته شدهاست. به گمان این معبد توسط پادشاه تیرداد در سده اول به عنوان یک معبد برای میهر ساخته شدهاست. در اوایل سده چهارم پس از گرویدن ارمنیان به مسیحیت این معبد به خانه تابستانی خسروی دخت، خواهر تیرداد سوم تبدیل شد. در سال ۱۶۷۹ میلادی در اثر زلزله این معبد فرو ریخت و در سده ۱۹ میلادی به بازسازی آن پرداختند. این معبد به عنوان یکی از جاذبههای توریسم ارمنستان شناخته شدهاست
صومعه گغارد، یک صومعه قرون وسطی در استان کوتایک میباشد که تا حدی در کوه مجاور حک شدهاست و توسط صخره احاطه شدهاست. صومعه گغارد به عنوان میراث جهانی توسط یونسکو ثبت شدهاست. در حالیکه کلیسای اصلی در سال ۱۲۱۵ ساخته شده بود، صومعه پیچیده گغارد در سده ۴ توسط گریگور روشنگر در محل چشمه مقدس داخل یک غار تاسیس گردید.
صومعه خور ویراپ، به معنی گودال عمیق یا چاه عمیق یک صومعه ارمنی واقع در دشت آرارات در نزدیکی مرز ترکیه میباشد. این صومعه میزبان کلاسهای علوم دینی و اعضای کلیسای کاتولیک میباشد. شهرت این صومعه مربوط به زمان زندانی شدن گریگور روشنگر توسط پادشاه تیرداد ارمنستان میباشد. این صومعه داخل مراتع سبز و باغهای انگور احاطه شدهاست و از صومعه کوه آرارات قابل مشاهده است.
موزه تاریخ ایروان یک موزه وسیع با بخشهای باستانشناسی، سکهشناسی، قوم نگاری، تاریخ مدرن و مرمت است. این موزه یک مجموعه ملی با ۴۰۰۰۰۰ اثر میباشد که در سال ۱۹۲۰ تاسیس شد. ۳۵٪ از موارد مربوط به باستانشناسی، ۸٪ مربوط به مردم نگاری، ۴۵٪ مربوط به سکهشناسی و ۱۲٪ مربوط به اسناد و مدارک میباشند، به همین دلیل به عنوان موزه ملی ارمنستان در نظر گرفته شدهاست. این موزه در میدان جمهوری ایروان قرار دارد. این موزه سومین مجموعه بزرگ برنزی جهان مربوط به قبل از میلاد است. دارای کتیبه به خط میخی مربوط ۷۸۲ سال قبل از میلاد در مورد پایه و اساس شهر اربونی است. مجموعهای از سکههای یونانی-مقدونی، سلوکی، اشکانی، رومی، ساسانی، روم شرقی، عربی، و سکههای طلا، نقره و مس سلجوقی که در ارمنستان منتشر شدهاست.
موزه ماتناداران، انستیتو نسخ خطی باستانی، یک موزه نسخ خطی، مرکز تحقیقات و موزه ایروان ارمنستان است. هم چنین ماتناداران یکی از ثروتمندترین موزههای نگهداری نسخ و کتابهای مربوط به قرون وسطی از جمله کتابهای تاریخ، فلسفه، طب، هنر و غیره در ارمنستان و دنیا میباشد.
جمعیتشناسی
ارمنیان در سایر نقاط جهان
نقشه جماعت ارمنیان پراکنده
جماعت ارمنیان پراکنده یا دیاسپورای ارمنی (و یا به ارمنی اسپیورکاهایوتیون و به انگلیسی Spiurkahayutiun) جوامع ارمنی ساکن در خارج از ارمنستان و قرهباغ (آرتساخ) را بهوجود آوردهاست.
جمعیت ارمنی ساکن در سراسر جهان حدود ۱۱،۰۰۰،۰۰۰ نفر تخمین زده میشود، اما تنها حدود ۲،۹۹۸،۶۰۰ نفر آنها در ارمنستان و حدود ۱۴۰،۰۰۰ نفرشان نیز در قرهباغ و حدود ۱۲۰،۰۰۰ نفرشان هم در جاواختی ساکنند.
جمعیت دیاسپورای ارمنی (با بیشترین میزان جمعیتش در روسیه، ایالات متحده، فرانسه، آرژانتین، اوکراین، لبنان، سوریه، ایران و گرجستان) حدود هشت میلیون نفر تخمین زده میشود. تنها یک پنجم ارمنیان در جمهور سابق ارمنستان شوروی ساکنند و قبل از جنگ جهانی اول و تا ۱۹۲۰ میلادی ارمنستان، قسمت شرقی ترکیه، جنوب گرجستان، قرهباغ و نخجوان را هم در بر میگرفت .
زبان
زبان ارمنی
زبان ارمنی (به ارمنی: هایرن) یکی از زبانهای هندواروپایی است که در منطقه قفقاز و به ویژه در کشور ارمنستان و آرتساخ و سایر کشورهای دیگر که ارمنیان به عنوان جماعت ارمنیان پراکنده شناخته میشوند صحبت میکنند.
ارمنیان تا پایان سده چهارم میلادی از خط سریانی یا یونانی استفاده میکردند و از این رو ادبیات و تاریخ آنان به خط و زبانی غیر ارمنی نوشته میشود. پس از رسمیت یافتن دین مسیح در ارمنستان و مسیحی شدن ارمنیان، چون کتاب مقدس این دین به زبان یونانی یا سریانی بود. در مراسم مذهبی کلیساها نیز به این زبانها سخن گفته میشد. در برخی از کلیساها کتاب مقدس را در هنگام مراسم به زبان ارمنی ترجمه و تفسیر میکردند و برای حضار بازگو مینمودند.
حروف خط ارمنی نخستین بار به کوشش و مجاهدت یک روحانی ارمنی به نام مسروب ماشتوتس، که با زبانهای یونانی و زبان پارتی و ساسانی آشنایی کامل داشت، اختراع شد.
مذهب
در زمان سلطنت تیرداد سوم ملقب به کبیر حادثهای روی داد که برای همیشه روی زندگی ملت ارمنی تاثیر گذاشت؛ و آن گرویدن این ملت به کیش مسیحی بود. میتوان این حادثه را به عنوان نقطه مرکزی تاریخ این ملت به حساب آورد، و در واقع دنباله همه حوادث بعدی در رابطه با این حادثه بودهاست.
از این گذشته، بعدها آشکار شد که مسیحیت برای ارمنستان نخست عامل تحول و سپس عامل حفظ و نگهداری خود شدهاست.
آبیش در کتاب از ورای خاک قفقاز مینویسد | [
"سرود ملی ارمنستان",
"زبان ارمنی",
"Official script",
"الفبای ارمنی",
"مردم ارمنی",
"یزیدیان",
"مردم روس",
"کلیسای حواری ارمنی",
"ایروان",
"حکومت متمرکز",
"نظام نیمهریاستی",
"جمهوری",
"رئیسجمهور ارمنستان",
"آرمن سارگسیان",
"نخستوزیر ارمنستان",
"نیکول پاشینیان",
"مجلس ملی جمهوری ارمنستان",
"گاهشماری دوران مشترک",
"اورارتو",
"دودمان اروندی",
"ارمنستان بزرگ",
"دودمان آرتاشسی",
"سلسله اشکانی ارمنستان",
"دودمان باگراتونی",
"پادشاهی ارمنی کیلیکیه",
"اولین جمهوری ارمنستان",
"اتحاد شوروی",
"بانک جهانی",
"درام (واحد پول)",
"ساعت هماهنگ جهانی",
"گریگور روشنگر",
"شمارههای تلفن در ارمنستان",
".am",
".հայ",
"Armenian orthography reform",
"همهپرسی استقلال ارمنستان (۱۹۹۱)",
"قفقاز جنوبی",
"گرجستان",
"جمهوری آذربایجان",
"ترکیه",
"ایران",
"جمهوری خودمختار نخجوان",
"سرزمین کوهستانی ارمنستان",
"هوریها",
"اورارتویان",
"هایاسا",
"هایک (اسطوره)",
"موسس خورناتسی",
"سورن یرمیان",
"ارمنستان کوچک",
"سنگنبشته",
"نوح",
"یافث",
"حتیان",
"بوریس پیوتروفسکی",
"آسیای صغیر",
"خاتوشا",
"سدههای میانه",
"زبان فارسی",
"تمدن بابل",
"آیرارات",
"مردم گرجی",
"متن کامل سنگنبشته بیستون",
"بیستون (کوهستان)",
"زبان اکدی",
"زبان آرامی",
"سنگنبشتههای هخامنشیان",
"سنگنوشته داریوش یکم در نقش رستم",
"گزنفون",
"هرودت",
"استرابون",
"گیراگوس گاندزاکتسی",
"احمدبن یحیی بلاذری",
"ابوحنیفه دینوری",
"یعقوبی",
"ابن خردادبه",
"کتیبه شاپور یکم بر کعبه زرتشت",
"خانات نخجوان",
"خانات قرهباغ",
"اسکندر مقدونی",
"سلوکیان",
"آرتاشس اول",
"تیگران بزرگ",
"مسیحیت",
"ساسانیان",
"امپراتوری رم شرقی",
"حکومت آرزرونی",
"ترکان سلجوقی",
"کیلیکیه",
"دریای مدیترانه",
"ملکه تامار",
"ارمنستان زاکارید",
"تاتارها",
"مغولان",
"تیمور لنگ",
"آققویونلو",
"قره قویونلو",
"امپراتوری عثمانی",
"ارمنستان صفویه-افشاریه-قاجاریه",
"روسیه تزاری",
"ارمنستان روسیه",
"کشتار حمیدیه",
"جنبش آزادیبخش ملی ارمنی",
"مسئله ارمنی",
"ترکان جوان",
"نسلکشی ارمنیها",
"ارمنستان غربی",
"نبرد سارداراباد",
"نبرد قره کلیسا",
"ارمنستان باستان",
"معاهده سور",
"شش ولایت ارمنی",
"کمال آتاتورک",
"آرتساخ",
"نخجوان",
"آخالکالاکی",
"ارمنستان شوروی",
"فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی",
"کاپادوکیه",
"استان سیواس",
"استان گوموشخانه",
"دریای سیاه",
"دریای خزر",
"آسیا",
"اروپا",
"کشور محاط در خشکی",
"زمینساخت",
"رود کاساغ",
"استان وایوتسجور",
"توندرا",
"آراگاتس",
"آچکاسار",
"آژداهاک",
"اسپیتاکاسار",
"گغاسار",
"واردنیس",
"متس ایشخاناسار",
"رشتهکوه گقام",
"کوهستان زنگهزور",
"منطقه گرمسیری",
"دریاچه سوان",
"رود آقستف",
"رود کر (قفقاز)",
"هرازدان (رود)",
"رود آزات",
"ودی (رود)",
"رودخانه وروتان",
"رود ووغجی",
"رود پامباک",
"رودخانه زوراگت",
"دبد (رود)",
"دریاچه آکنا",
"دریاچه آرپی",
"دریاچه کاری",
"دریاچه پارز",
"دریاچه لسینگ",
"دریاچه ایروان",
"بلوط",
"زیزفون",
"افرا",
"زبان گنجشک",
"گلابی",
"سیب",
"گیلاس",
"گردو",
"گوجه",
"زغال اخته",
"زردآلو",
"گوسفند وحشی ارمنی",
"قزلآلای سوان",
"کاکایی ارمنی",
"نرم تنان",
"موش صحرایی",
"روباه",
"لاکپشت",
"افعی",
"ارس",
"گراز",
"خرس",
"گرگ",
"گربه وحشی",
"شغال",
"اردک",
"غاز",
"لک لک",
"هدهد",
"عقاب",
"کرکس",
"بلدرچین",
"قرقاول",
"هوبره",
"بز کوهی",
"یوزپلنگ",
"پلنگ",
"گیومری",
"وانادزور",
"شوروی",
"لئون تر-پتروسیان",
"روبرت کوچاریان",
"سرژ سرکیسیان",
"کنگره ملی ارمنی",
"همهپرسی",
"حزب جمهوریخواه ارمنستان",
"نظام پارلمانی",
"جریانهای سیاسی جمهوری ارمنستان",
"حزب آرمناکان",
"مکرتیچ پرتوگالیان",
"حزب سوسیال دموکرات هنچاکیان",
"فدراسیون انقلابی ارمنی",
"کریستاپور میکائلیان",
"استپان زوریان (زاده ۱۸۶۷ (میلادی))",
"سیمون زاواریان",
"هرانت مارکاریان",
"حزب کمونیست ارمنستان (اتحاد شوروی)",
"گوورگ سارگیسوویچ آلیخانیان",
"آرام گاسپار سارگسیان",
"آشوت ناواساردیان",
"حزب دموکراتیک ارمنستان",
"حزب محافظه کار ارمنستان",
"میکائیل هایراپتیان",
"حزب رنسانس دموکرات-مسیحی",
"مکرتیچ گیمیشیان",
"حزب وحدت ملی",
"آرتاشس گغامیان",
"حزب آزادی",
"هراند باگراتیان",
"حزب وطن دموکراتیک",
"پطروس ماکیان",
"حزب مردم ارمنستان",
"استپان دمیرچیان",
"حزب کشور قانونمند",
"آرتور باغداساریان",
"حزب ارامنه متحد",
"روبن آواگیان",
"حزب وفاق ملی",
"آرام هاروتیونیان",
"حزب جمهوری",
"آرام سارگسیان",
"حزب دموکراتیک ملی",
"شاوارش کوچاریان",
"میراث (ارمنستان)",
"رافی هووانیسیان",
"حزب دوران نوین",
"آرام کاراپتیان",
"حزب ارمنستان شکوفا",
"گاگیک تساروکیان",
"حزب سرزمین پدری",
"آرشاک باکلاچیان",
"استانهای ارمنستان",
"آراگاتسوتن",
"استان آرارات",
"استان آرماویر",
"گغارکونیک",
"کوتایک",
"لوری",
"شیراک",
"سیونیک",
"تاووش",
"وایوتس جور",
"فرهنگ",
"تمدن",
"نسلکشی ارمنیان",
"جنگ قرهباغ",
"امپراتوری روم",
"مردم عرب",
"امپراتوری روسیه",
"مواد شیمیایی",
"ماشین آلات صنعت",
"بانک مرکزی ارمنستان",
"رشد اقتصادی",
"ساختمانسازی",
"خدمات",
"کشاورزی",
"صنعت",
"روسیه",
"جمهوریهای اتحاد جماهیر شوروی",
"زمینلرزه اسپیتاک ( ۷ دسامبر ۱۹۸۸)",
"تولید ناخالص داخلی",
"مولیبدن",
"مس",
"آهن",
"طلا",
"نمک",
"بازالت",
"مرمر",
"توف (سنگ)",
"نیروگاه هستهای متسامور",
"اقتصاد ارمنستان",
"اتحادیه اروپا",
"صنعت گردشگری",
"روادید",
"قفقاز",
"جرموک",
"یغگنادزور",
"چشمه آب گرم",
"آب معدنی",
"بالهای تاتو",
"صومعه تاتو",
"دیلیجان",
"استان تاووش",
"معبد گارنی",
"عصر هلنیستی",
"معماری کلاسیک",
"گارنی (روستا)",
"تیرداد یکم (ارمنستان)",
"میهر (اساطیر ارمنی)",
"تیرداد سوم ارمنستان",
"صومعه گغارد",
"استان کوتایک",
"میراث جهانی یونسکو",
"یونسکو",
"صومعه خور ویراپ",
"کوه آرارات",
"موزه تاریخ ایروان",
"ناحیه اربونی",
"ماتناداران",
"قرون وسطی",
"دیاسپورای ارمنی",
"قره باغ",
"جاواختی",
"ارمنیهای روسیه",
"ارمنیهای آمریکا",
"ارمنیهای فرانسه",
"ارمنیهای آرژانتین",
"اوکراین",
"ارمنیهای لبنان",
"ارمنیهای سوریه",
"ارمنیهای ایران",
"ارمنیهای گرجستان",
"جنگ جهانی اول",
"زبانهای هندواروپایی",
"جماعت ارمنیان پراکنده",
"الفبای سریانی",
"الفبای یونانی",
"ادبیات",
"تاریخ",
"دین",
"مسیح",
"کتاب مقدس",
"کلیسا",
"مسروب ماشتوتس",
"زبان پارتی",
"زبان پارسی میانه",
"مسیحی",
"حواریون",
"عیسی",
"تادئوس",
"ناتانائیل",
"پاگانیسم",
"شاهنشاهی ساسانی",
"آناهیتا",
"ارزنجان",
"سیاه چال",
"مغ",
"کنستانتین یکم",
"جاثلیق",
"اسقف اعظم",
"اسقف",
"آلبانیای قفقاز",
"جغرافیا",
"ادب",
"هنر",
"موسیقی ارمنی",
"پیشاتاریخ",
"ژاک دو مورگان",
"یکتاپرستی",
"اساطیر یونانی",
"اساطیر ایران",
"پیشاتاریخ ارمنستان",
"پانتئون",
"تاریخ ارمنستان",
"آشور (سرزمین)",
"ارمنیان",
"آتشکده",
"موبد",
"ایزد",
"کندر (گیاه)",
"اسطورهشناسی",
"پوشاک",
"باستانشناسی",
"سنگنوشته بیستون",
"هرودوت",
"فریگیه",
"ماد",
"جنگهای صلیبی",
"سده نوزدهم",
"سده بیستم",
"ارزروم",
"شهرستان فریدن",
"استان چهارمحال و بختیاری",
"فولکلور",
"تیگران دوم",
"تیگراناکرت",
"آرتاشات",
"زبان یونانی باستان",
"ارمنی کلاسیک",
"انجیل",
"داوید ساسونی",
"حماسه",
"ارسطو",
"اسکندر",
"تاریخ ارمنستان (کتاب)",
"کتاب",
"زبان فرانسوی",
"زبان آلمانی",
"زبان انگلیسی",
"گریگور نارکاتسی",
"آزاد ماتیان",
"نرسس چهارم شنورهالی",
"شعر",
"موسیقی",
"دکلمه",
"شعر غنایی",
"عیسی مسیح",
"مریم مقدس",
"زبان گرجی",
"محمد معین",
"یقیشه چارنتس",
"سایاتنووا",
"رافی",
"دانیل واروژان",
"کلیسای جامع آنی",
"تردات",
"تالار اپرای ایروان",
"آلکساندر تامانیان",
"نوراوانک",
"معماری",
"سنگ معدن",
"توف (سنگ آتشفشانی)",
"آناباسیس",
"کسنوفون",
"آرماویر (ارمنستان)",
"یروانداشات (شهر باستانی)",
"واغارشاپات",
"تیگراناکرت آرتساخ",
"آنی (شهر باستانی)",
"دغوبایزید",
"اوشاکان",
"ژوزف استرزیگوسکی",
"یونان",
"معماری ایرانی",
"گنبد",
"قبل از میلاد",
"آلات موسیقی",
"رقص محلی",
"جماعت ارمنیان پراکنده (دیاسپورای ارمنی)",
"رقصنده",
"لباس سنتی",
"موسیقی سنتی",
"سنت",
"روحانی (نام خانوادگی)",
"نماد",
"چلیپاسنگ",
"فرسکو",
"فلزکاری",
"سفالگری",
"فرش",
"گلیم",
"گلدوزی",
"رستاخیز مسیح",
"آوا",
"آواز",
"سنج",
"آرای زیبا",
"سمیرامیس",
"واهاگن",
"هخامنشیان",
"سده ۳ (پیش از میلاد)",
"یونان باستان",
"سده ۲ (پیش از میلاد)",
"تئاتر",
"هلنیسم",
"خسرو پرویز",
"تیسفون",
"موسیقی در دوران ساسانیان",
"قاپاما",
"تغذیه",
"انگور",
"دژ",
"وان",
"ملازگرد",
"زراعت",
"دامداری",
"ماتناکاش",
"نان بربری",
"ژینگیالو هاتس",
"گوریس",
"کاپان",
"نعنای فلفلی",
"نعنا",
"شوید",
"ترشکیان",
"گزنه",
"نمکسود کردن",
"واسپوراکان",
"کالباس",
"عید تبرک انگور",
"وارداوار",
"ناواسارد",
"دیاراندآراج",
"باریگندان",
"صومعه هاغارتسین",
"لئون آرونیان",
"Olympic medal table",
"اتحاد شوروی در بازیهای المپیک",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۹۲",
"تیم متحد در بازیهای المپیک",
"بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۹۶",
"جدول مدالهای بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۹۶",
"بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۰۰",
"جدول مدالهای بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۰۰",
"بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۰۴",
"جدول مدالهای بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۰۴",
"بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۰۸",
"جدول مدالهای بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۰۸",
"بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۱۲",
"جدول مدالهای بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۱۲",
"بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۱۶",
"جدول مدالهای بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۱۶",
"بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۲۰",
"جدول مدالهای بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۲۰",
"جدول مدالهای بازیهای المپیک",
"گاهشماری رویدادهای تاریخی ارمنستان",
"میراث فرهنگی ارمنیان در ترکیه",
"مصادره اموال ارمنیها در ترکیه",
"تغییر نامهای جغرافیایی در ترکیه",
"ابن اثیر",
"الکامل فی التاریخ",
"هراند پاسدرماجیان",
"دائرةالمعارف بزرگ اسلامی",
"دیوید مارشال لانگ",
"صندوق بینالمللی پول",
"دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در فرزنو",
"اسکلاستیک"
] | [
"ارمنستان",
"آسیای غربی",
"اعضای سازمان ملتها و اقلیتهای غیررسمی",
"انحلالهای ۱۹۲۰ (میلادی) در آسیا",
"انحلالهای ۱۹۲۰ (میلادی) در اروپا",
"ایالات و نواحی بنیانگذاریشده در سال ۱۹۹۱ (میلادی)",
"ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۱۸ (میلادی)",
"ایالتها و قلمروهای منحلشده در ۱۹۲۰ (میلادی)",
"بنیانگذاریهای ۱۹۱۸ (میلادی) در آسیا",
"بنیانگذاریهای ۱۹۱۸ (میلادی) در اروپا",
"بنیانگذاریهای ۱۹۹۱ (میلادی) در آسیا",
"بنیانگذاریهای ۱۹۹۱ (میلادی) در اروپا",
"جمهوریها",
"فهرست کشورهای در گستره بیش از یک قاره",
"قفقاز جنوبی",
"قفقاز",
"کشورها و سرزمینهای ارمنیزبان",
"کشورها و سرزمینهای روسیزبان",
"کشورهای آسیای غربی",
"کشورهای آسیایی",
"کشورهای اروپایی",
"کشورهای خاور نزدیک",
"کشورهای عضو سازمان ملل متحد",
"کشورهای محصور در خشکی",
"لیبرال دموکراسی"
] |
303 | استان تاووش | 2 | 212 | 0 | [
"تاووش"
] | false | 128 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "name",
"Item2": "استان تاووش"
},
{
"Item1": "native_name_lang",
"Item2": "hy"
},
{
"Item1": "settlement_type",
"Item2": "[[استان]]"
},
{
"Item1": "image_map",
"Item2": "Tavush.svg"
},
{
"Item1": "map_caption",
"Item2": "استان تاووش ارمنستان"
},
{
"Item1": "latd",
"Item2": "40"
},
{
"Item1": "latm",
"Item2": "45"
},
{
"Item1": "longd",
"Item2": "53"
},
{
"Item1": "coordinates_type",
"Item2": "region:AM_type:adm1st"
},
{
"Item1": "coordinates_display",
"Item2": "inline,title"
},
{
"Item1": "subdivision_type",
"Item2": "[[کشور]]"
},
{
"Item1": "seat_type",
"Item2": "[[مرکز]]"
},
{
"Item1": "seat",
"Item2": "[[ایجوان]]"
},
{
"Item1": "leader_title",
"Item2": "فرماندار"
},
{
"Item1": "leader_name",
"Item2": "[[آرمن غولاریان]]"
},
{
"Item1": "unit_pref",
"Item2": "Metric"
},
{
"Item1": "area_total_km2",
"Item2": "۲۷۰۴"
},
{
"Item1": "area_rank",
"Item2": "۴ام"
},
{
"Item1": "population_total",
"Item2": "۱۲۸،۶۰۹"
},
{
"Item1": "population_rank",
"Item2": "۱۰ام"
},
{
"Item1": "population_as_of",
"Item2": "۲۰۱۱"
},
{
"Item1": "population_density_km2",
"Item2": "auto"
},
{
"Item1": "timezone1",
"Item2": "UTC"
},
{
"Item1": "utc_offset1",
"Item2": "۴+"
},
{
"Item1": "timezone1_DST",
"Item2": "DST"
},
{
"Item1": "utc_offset1_DST",
"Item2": "۵+"
},
{
"Item1": "postal_code_type",
"Item2": "[[کد پستی]]"
},
{
"Item1": "postal_code",
"Item2": "۳۹۰۱–۴۲۱۶"
},
{
"Item1": "iso_code",
"Item2": "AM.TV"
},
{
"Item1": "blank_name_sec1",
"Item2": "زبان رسمی"
},
{
"Item1": "blank_info_sec1",
"Item2": "[[ارمنی]]"
},
{
"Item1": "blank_name_sec2",
"Item2": "مذهب"
},
{
"Item1": "blank_info_sec2",
"Item2": "[[کلیسای حواریونی ارامنه]]"
}
],
"Title": "settlement"
} | تاووش (به ارمنی: ) یکی از استانهای کشور ارمنستان است که در شمال شرقی این کشور واقع شده است.
نام گذاری
نام پیشین این شهر کاروانسرا بود که نامی است پارسی.
ایجوان هم واژهای ارمنی به همان معنی کاروانسرا و ترجمه آن است.
تاریخچه
در روزگاران پیشین بخشی از ایالت اوتیک، ارمنستان بزرگ بود.
منطقه معروف دیلیجان که در این استان قرار دارد در روزگاران گذشته شکارگاه پادشاهان بود و مناطقی از این استان بعدها بخشی از ایالت گوگارک بشمار آمدند.
استان تاووش سازههای باستانی نامآوری ندارد. در افسانهها آمده که سازنده الفبای ارمنی یعنی مسروپ ماشتوتس یکی از نخستین آموزشگاههایش را در این منطقه گشود در درون کلیسایی به نام «سرکیس ورجاوند» (مقدس) که بدست خود مسروپ ساخته شده بود. بعدها «برج گاگا» نیز در نزدیکی این کلیسا ساخته شد. در زمان جنگهای ایران و روم بر سر ارمنستان سامان تاووش بخشی از گرجستان بشمار آمد و بعدها در زمان دودمان باگراتونی این سامان دوباره بخشی از منطقه ارمنستان شد.
در پایان سده ۱۴ میلادی این سامان جایی دورافتاده و فراموش شده گشت. یورشهای مغول و تاتار باعث شد تا به مرور قبیلههای ترکزبان به چراگاههای این منطقه راه یابند و کوچنشینی کنند. در سده ۱۶ که منطقه بخشی از ایران بود، شاهان ایران برای اطمینان از امنیت مرزها در برابر شورش ارمنیان و گرجیان مسیحی گروههایی از قبائل قزاق و تاتارهای شمشادی را به ارمنستان آوردند و استانهای گوناگون ارمنستان را به نام هرکدام از این قبائل نامیدند.
با این حال زندگی ارمنیان ادامه یافت و خانواده اشرافی خرومیان از دره کیرانوتس در حدود ۱۵۰۰ میلادی در منطقه به چیرگی رسید و پیرامون سیصد سال سررشته کارهای منطقه را در دست داشت.
در سالهای ۱۷۰۰ به بعد قفقاز مورد تازش ترکها و تیرههای کوههای داغستان قرار گرفت و سامانی آشوب زده گشت. در اوت-سپتامبر ۱۷۹۵، آقا محمد خان قاجار یک لشکرکشی تنبیهی به تفلیس و قفقاز نمود و ارمنیان باشنده استانهای شمال شرقی ارمنستان امروزی را نیز تبعید کرد. بسیاری کشته شدند و بسیاری به روسیه گریختند.
در همان سالها فرمانرواهای آرتساخ (قرهباغ) یعنی ملک جمشید و فریدون از تزار تازه روسیه پل یکم علیه حملههای آقامحمدخان و ابراهیم خان شاهچه شوشی درخواست یاری کردند. جنگ با خود تهیدستی، خشکسالی و طاعون آورد و بسیاری مردند.
در سال ۱۷۹۹ روسها منطقه تاووش را از دست ایران درآوردند و روستاهای منطقه آرام آرام از سوی ارمنیان قره باغ مسکونی شد.
پس از پیمانهای گلستان و ترکمنچای، قفقاز از ایران جدا گشت و بخشی از روسیه شد. روسها منطقه تاووش را به نام کوچنشینهای ساکن آن، منطقه قزاق-شمشادین نامیدند و آن را بخشی از استان لوری وابسته به تفلیس قرار دادند.
پس از استقلال ارمنستان این منطقه تبدیل به استان تاووش به مرکز ایجوان گشت.
عوارض جغرافیایی
چاتین - ۲،۲۴۴ متر -
رود گتیک
تقسیمات شهری
مرکز استان تاووش شهر ایجوان است.
استان تاووش شامل موارد زیر است 60 communities (hamaynkner), of which 5 are considered urban and 55 are considered rural.
شهرکها communities شهری
تصویر
شهر (شهرک)
استان
بنیانگذاری
مساحت (کیلومتر مربع )
جمعیت (سرشماری ۲۰۱۱)
150px
آیروم
تاووش
۱۹۳۷
۱٫۶
۲،۱۲۶
150px
برد
تاووش
سده ۱۰ام
۳٫۵
۷،۹۵۷
150px
دیلیجان
تاووش
۱۵۴۴
۱۳
۱۷،۷۱۲
150px
ایجوان
تاووش
دهه ۱۷۸۰
۴٫۶
۲۱،۰۸۱
150px
نویمبریان
تاووش
سده ۱۳ام (نخستین اشاره)
۳٫۶
۵،۳۱۰
روستاها یا communities روستایی
آچاجور
آچارکوت
آغاوناوانک
آکناغبیور
آرتسوابرد
آیگدزور
آیگهوویت
آرچیس
آیگپار
آزاتاموت
باغانیس
باگراتاشن
بارکاماوان
برداوان
برکابر
چیناری
چینچین
چوراتان
دبتاوان
دغدزاوان
دیتاوان
دووغ
گاندزاکار
گتاهوویت
Haghtanak
هووک
ایتساکار
جوجوان
خاچاردزان
خاشتاراک
کیرانتس
Koghb
Koti
لچکادزور
لوسادزور
لوساهوویت
Movses
ناوور
نرکین کارمیرآغبیور
نرکین تساقکاوان
Norashen
پاراواکار
پتغاوان
ساریگیوغ
سوکار، تاووش
شاماخیان
تاووش
واراگاوان
وازاشن
ورین کارمیرآقبیور
ورین تساقکاوان
ووسکپار
ووسکوان
ینوکاوان
زوراکان
روستاهای Non-community
گغاتاپ، belongs to the خاچاردزان community.
گش، belongs to the دیلیجان community.
Haghartsin, belongs to the دیلیجان community.
Kayan, belongs to the آیگهوویت community.
Teghut, belongs to the دیلیجان community.
روستاهای سابق
چرماکاوان، belongs to the خاچاردزان community.
مراکز علمی
دانشگاه واردانانتس ایروان و همچنین دانشکده دولتی بهبود آب در در ایجوان شعبه دارند و شهر برد نیز دارای یک دانشکده علوم انسانی است.
اقتصاد
فراوردههای مهم این استان تنباکو و پرورش خوک است.
اماکن گردشگری، مذهبی و تاریخی
سازههای تاریخی، گردشگری و مذهبی این استان عبارتنداز:
ایجوان دندروپارک
آغاوناوانک
پارک ملی دیلیجان
جوختاک وانک
صومعه هاغارتسین
گوشاوانک
ماتوساوانک
ماکاراوانک | [
"استانهای ارمنستان",
"فهرست کشورهای جهان",
"فهرست شهرهای ارمنستان",
"ایجوان",
"آرمن غولاریان",
"کد پستی",
"زبان ارمنی",
"کلیسای حواریونی ارامنه",
"ارمنستان",
"اوتیک",
"ارمنستان بزرگ",
"دیلیجان",
"گوگارک",
"الفبای ارمنی",
"مسروپ ماشتوتس",
"گرجستان",
"دودمان باگراتونی",
"مغول",
"تاتار",
"آقا محمد خان قاجار",
"آرتساخ",
"قرهباغ",
"پل یکم روسیه",
"ایران",
"پیمان گلستان",
"پیمان ترکمنچای",
"روسیه",
"استان لوری",
"تفلیس",
"چاتین (کوه)",
"رود گتیک",
"آیروم",
"برد (ارمنستان)",
"نویمبریان",
"آچاجور",
"آچارکوت",
"آغاوناوانک",
"آکناغبیور",
"آرتسوابرد",
"آیگدزور",
"آیگهوویت",
"آرچیس، ارمنستان",
"آیگپار",
"آزاتاموت",
"باغانیس",
"باگراتاشن",
"بارکاماوان",
"برداوان",
"برکابر",
"چیناری، ارمنستان",
"چینچین",
"چوراتان",
"دبتاوان",
"دغدزاوان",
"دیتاوان",
"دووغ",
"گاندزاکار",
"گتاهوویت",
"هاغتاناک، تاووش",
"هووک",
"ایتساکار",
"جوجوان",
"خاچاردزان",
"خاشتاراک",
"کیرانتس",
"کوغب، ارمنستان",
"کوتی، ارمنستان",
"لچکادزور",
"لوسادزور",
"لوساهوویت",
"مؤسس، ارمنستان",
"ناوور",
"نرکین کارمیرآغبیور",
"نرکین تساقکاوان",
"نوراشن، تاووش",
"پاراواکار",
"پتغاوان",
"ساریگیوغ",
"سوکار، تاووش",
"شاماخیان",
"تاووش (روستا)",
"واراگاوان",
"وازاشن",
"ورین کارمیرآقبیور",
"ورین تساقکاوان",
"ووسکپار",
"ووسکوان",
"ینوکاوان",
"زوراکان",
"گغاتاپ",
"گش، ارمنستان",
"هاغارتسین، ارمنستان",
"کایان، ارمنستان",
"تغوت، تاووش",
"چرماکاوان",
"آلاتالا",
"آخکیخلی",
"اخسو، ارمنستان",
"اخوم",
"اگدان",
"گیارچین",
"توردژن",
"پاپانینو",
"دانشکده علوم",
"تنباکو",
"صومعه هاغارتسین",
"گوشاوانک",
"سازه",
"ایجوان دندروپارک",
"پارک ملی دیلیجان",
"جوختاک وانک",
"ماتوساوانک",
"ماکاراوانک"
] | [
"استان تاووش",
"استانهای ارمنستان",
"زیربخشهای ارمنستان"
] |
304 | استان لوری | 2 | 285 | 0 | [
"لوري",
"لوری",
"استان لوري"
] | false | 204 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "name",
"Item2": "استان لوری"
},
{
"Item1": "native_name_lang",
"Item2": "hy"
},
{
"Item1": "settlement_type",
"Item2": "[[استان]]"
},
{
"Item1": "image_seal",
"Item2": "Lori marz coa.gif"
},
{
"Item1": "image_map",
"Item2": "Lori.svg"
},
{
"Item1": "map_caption",
"Item2": "استان لوری در شمال ارمنستان"
},
{
"Item1": "latd",
"Item2": "40"
},
{
"Item1": "latm",
"Item2": "55"
},
{
"Item1": "longd",
"Item2": "44"
},
{
"Item1": "longm",
"Item2": "30"
},
{
"Item1": "coordinates_type",
"Item2": "region:AM_type:adm1st"
},
{
"Item1": "coordinates_display",
"Item2": "inline,title"
},
{
"Item1": "subdivision_type",
"Item2": "[[کشور]]"
},
{
"Item1": "seat_type",
"Item2": "[[مرکز]]"
},
{
"Item1": "seat",
"Item2": "[[وانادزور]]"
},
{
"Item1": "leader_title",
"Item2": "فرماندار"
},
{
"Item1": "leader_name",
"Item2": "[[آرا کوچاریان]]"
},
{
"Item1": "unit_pref",
"Item2": "Metric"
},
{
"Item1": "area_total_km2",
"Item2": "۳،۷۸۹"
},
{
"Item1": "area_rank",
"Item2": "۳ام"
},
{
"Item1": "population_total",
"Item2": "۲۳۵،۵۳۷"
},
{
"Item1": "population_rank",
"Item2": "۴ام"
},
{
"Item1": "population_as_of",
"Item2": "۲۰۱۱"
},
{
"Item1": "population_density_km2",
"Item2": "auto"
},
{
"Item1": "timezone1",
"Item2": "UTC"
},
{
"Item1": "utc_offset1",
"Item2": "۴+"
},
{
"Item1": "timezone1_DST",
"Item2": "DST"
},
{
"Item1": "utc_offset1_DST",
"Item2": "۵+"
},
{
"Item1": "postal_code_type",
"Item2": "[[کد پستی]]"
},
{
"Item1": "postal_code",
"Item2": "۱۷۰۱–۲۱۱۷"
},
{
"Item1": "iso_code",
"Item2": "AM.LO"
},
{
"Item1": "blank_name_sec1",
"Item2": "زبان رسمی"
},
{
"Item1": "blank_info_sec1",
"Item2": "[[ارمنی]]"
},
{
"Item1": "blank_name_sec2",
"Item2": "مذهب"
},
{
"Item1": "blank_info_sec2",
"Item2": "[[کلیسای حواری ارمنی]]"
}
],
"Title": "settlement"
} | لوری از بزرگترین استانهای ارمنستان است که در شمال این کشور واقع شده است و شهر وانادزور که سومین شهر بزرگ ارمنستان است مرکز این استان است.
عوارض جغرافیایی
کوه لالوار - ۲۵۴۴ متر - رشتهکوه ویراهایوتس
چاتین - ۲،۲۴۴ متر -
آچکاسار - ۳۱۹۶ متر -
رودخانه زوراگت
رود پامباک
رود وانادزور - ۱۶ کیلومتر
تقسیمات استانی
استان لوری شامل موارد زیر است.
Towns or urban communities
تصویر
شهر (شهرک)
استان
بنیانگذاری
مساحت (کیلومتر مربع )
جمعیت (سرشماری ۲۰۱۱)
150px
آختالا
لوری
سده ۱۸ام (نخستین اشاره)
۴٫۳
۲،۰۹۲
150px
آلاوردی
لوری
سده ۱۷ام (نخستین اشاره)
۱۸
۱۳،۳۴۳
150px
شاملوغ
لوری
۱۷۷۰
۳٫۶
۷۰۰
150px
اسپیتاک
لوری
سده ۱۷ام
۵٫۶
۱۲،۸۸۱
150px
استپاناوان
لوری
۱۸۱۰
۱۴
۱۳،۰۸۶
150px
تاشیر
لوری
۱۸۴۴
۵٫۶
۷،۷۷۳
150px
تومانیان
لوری
۱۹۲۶
۱
۱،۷۱۰
150px
وانادزور
لوری
۱۸۲۸
۳۲
۸۶،۱۹۹
روستاها یا communities روستایی
آگاراک
آهنیدزور
آکوری
آمراکیتس
آنتاراموت
آنتاراشن
آپاون
آردوی
آرواشوغ
آرواتساگ
آرجوت
آرتسنی
آتان
آیگهات
آزنوادزور
بازوم
Blagodarnoye
بووادزور
چکالوو
چوچکان
دارپاس
داشتادم
دبت
دسق
دزوراگت
دزوراگیوغ
دزوراموت
دزیوناشوغ
فیولتوفو
گراگار
گغاسار، لوری
غورسالی
گوگاران
گوگارک
گیولاگاراک
هاقپات
هاگوی
هالاوار
هارتاگیوغ
هوباردزی
هوونانادزور
جیلیزا
جراشن
کاچاچکوت
کارابرد
کارادزور
کارینج
کارکوپ
کارمیر آغک
کاتناغبیور
کاتناجور
کاتنارات
خنکویان
کوغس
کورتان
لجان
لرمانتوفو
لرناهوویت
لرنانتسک
لرناپات
لرناوان
لوری برد، لوری
لوروت
لوساغبیور
مارگاهوویت
مارتس
مدوفکا
مغاواهوویت
متس آیروم
متس پارنی
متساوان
مغارت
میکائیلوفکا
نور خاچاکاپ
نوراشن
نغوتس
نوفوسلتسوفو
اودزون
پاغاغبیور
پامباک
پتروفکا
پریفولنوی
پوشیکنو
ساراهات
سارالانج
سارامج
ساراتوفکا
سارچاپت
شاهومیان
شاموت
شناوان
شیراکاموت
شنوغ
سوردلوف
تغوت
تساغکابر
تساغکاشات
تساتر
اوراسار
اوروت
واهاگنادزور
واهاگنی
واردابلور
یاغدان
یغگنوت
روستاهای Non-community
آختالا، belongs to the شاملوغ community.
Akner, belongs to the آلاوردی community.
آموج، belongs to the اودزون community.
استانتسییا آرجوت، belongs to the آرجوت community.
آرمانیس، belongs to the استپاناوان community.
Akhtala Aroghjaranin kits, belongs to the آختالا community.
بندیک، belongs to the شاملوغ community.
Getavan, belongs to the Saratovka community.
گوگاوان، belongs to the دزوراموت community.
Haydarli, belongs to the هالاوار community.
کیلیسا، belongs to the هالاوار community.
کوبر کایاران، belongs to the تومانیان community.
کروگلایا شیشکا، belongs to the مدوفکا community.
نوراموت، belongs to the مغاواهوویت community.
پوکر آیروم، belongs to the متس آیروم community.
استانتسییا پامباک، belongs to the Pambak community.
روستاهای سابق
گیولودارا، belongs to the هالاوار community.
اماکن مذهبی و تاریخی
سازههای تاریخی و مذهبی این استان عبارتنداز:
صومعه آختالا
صومعه ساناهین
صومعه هاقپات
صومعه هورومایر
صومعه کوبایر
هنوانک | [
"استانهای ارمنستان",
"فهرست کشورهای جهان",
"فهرست شهرهای ارمنستان",
"وانادزور",
"آرا کوچاریان",
"کد پستی",
"زبان ارمنی",
"کلیسای حواری ارمنی",
"ارمنستان",
"کوه لالوار",
"چاتین (کوه)",
"آچکاسار",
"رودخانه زوراگت",
"رود پامباک",
"رود وانادزور",
"آختالا",
"آلاوردی",
"شاملوغ",
"اسپیتاک",
"استپاناوان",
"تاشیر",
"تومانیان",
"آگاراک، لوری",
"آهنیدزور",
"آکوری",
"آمراکیتس",
"آنتاراموت",
"آنتاراشن",
"آپاون",
"آردوی",
"آرواشوغ",
"آرواتساگ",
"آرجوت",
"آرتسنی",
"آتان، ارمنستان",
"آیگهات",
"آزنوادزور",
"بازوم",
"Blagodarnoye",
"بووادزور",
"چکالوو، ارمنستان",
"چوچکان",
"دارپاس",
"داشتادم، لوری",
"دبت، ارمنستان",
"دسق",
"دزوراگت",
"دزوراگیوغ، لوری",
"دزوراموت",
"دزیوناشوغ",
"فیولتوفو",
"گراگار، ارمنستان",
"گغاسار، لوری",
"غورسالی",
"گوگاران",
"گوگارک (روستا)",
"گیولاگاراک",
"هاقپات",
"هاگوی",
"هالاوار",
"هارتاگیوغ",
"هوباردزی",
"هوونانادزور",
"جیلیزا",
"جراشن",
"کاچاچکوت",
"کارابرد، لوری",
"کارادزور",
"کارینج",
"کارکوپ",
"کارمیر آغک",
"کاتناغبیور، لوری",
"کاتناجور",
"کاتنارات، لوری",
"خنکویان",
"کوغس",
"کورتان",
"لجان",
"لرمانتوفو، ارمنستان",
"لرناهوویت، لوری",
"لرنانتسک",
"لرناپات",
"لرناوان",
"لوری برد، لوری",
"لوروت",
"لوساغبیور، لوری",
"مارگاهوویت",
"مارتس، لوری",
"مدوفکا",
"مغاواهوویت",
"متس آیروم",
"متس پارنی",
"متساوان",
"مغارت",
"میکائیلوفکا",
"نور خاچاکاپ",
"نوراشن، لوری",
"نغوتس",
"نوفوسلتسوفو",
"اودزون",
"پاغاغبیور",
"پامباک، لوری",
"پتروفکا، ارمنستان",
"پریفولنوی",
"پوشیکنو، ارمنستان",
"ساراهات",
"سارالانج، لوری",
"سارامج",
"ساراتوفکا، ارمنستان",
"سارچاپت",
"شاهومیان، لوری",
"شاموت",
"شناوان، لوری",
"شیراکاموت",
"شنوغ",
"سوردلوف، ارمنستان",
"تغوت، لوری",
"تساغکابر",
"تساغکاشات",
"تساتر",
"اوراسار",
"اوروت",
"واهاگنادزور",
"واهاگنی",
"واردابلور، لوری",
"یاغدان",
"یغگنوت، لوری",
"آکنر، لوری",
"آموج",
"استانتسییا آرجوت",
"آرمانیس",
"Akhtala Aroghjaranin kits",
"بندیک",
"گتاوان، ارمنستان",
"گوگاوان",
"هایدارلی",
"کیلیسا",
"کوبر کایاران",
"کروگلایا شیشکا",
"نوراموت",
"پوکر آیروم",
"استانتسییا پامباک",
"Pambak",
"گیولودارا",
"اسپیتاک (روستا)",
"خندزوروت، لوری",
"خورونک، لوری",
"ژدانوف، لوری",
"نالباند، ارمنستان",
"ورین آختلا",
"سازه",
"صومعه آختالا",
"صومعه ساناهین",
"صومعه هاقپات",
"صومعه هورومایر",
"صومعه کوبایر",
"هنوانک"
] | [
"استان لوری",
"استانهای ارمنستان",
"زیربخشهای ارمنستان"
] |
305 | استان کوتایک | 2 | 202 | 0 | [
"كوتايك",
"کوتایک",
"استان كوتايك"
] | false | 141 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "name",
"Item2": "استان کوتایک"
},
{
"Item1": "native_name_lang",
"Item2": "hy"
},
{
"Item1": "settlement_type",
"Item2": "[[استان (مارز)]]"
},
{
"Item1": "image_shield",
"Item2": "Kotayk marz gerb.jpg"
},
{
"Item1": "image_map",
"Item2": "Kotayk.svg"
},
{
"Item1": "map_caption",
"Item2": "استان کوتایک ارمنستان"
},
{
"Item1": "latd",
"Item2": "40"
},
{
"Item1": "latm",
"Item2": "25"
},
{
"Item1": "longd",
"Item2": "44"
},
{
"Item1": "longm",
"Item2": "45"
},
{
"Item1": "coordinates_type",
"Item2": "region:AM_type:adm1st"
},
{
"Item1": "coordinates_display",
"Item2": "inline,title"
},
{
"Item1": "subdivision_type",
"Item2": "[[کشور]]"
},
{
"Item1": "seat_type",
"Item2": "[[مرکز]]"
},
{
"Item1": "seat",
"Item2": "[[هرازدان]]"
},
{
"Item1": "leader_title",
"Item2": "استاندار"
},
{
"Item1": "leader_name",
"Item2": "[[کاراپت گولویان]]"
},
{
"Item1": "unit_pref",
"Item2": "Metric"
},
{
"Item1": "area_total_km2",
"Item2": "۲۰۸۹"
},
{
"Item1": "area_rank",
"Item2": "۸ام"
},
{
"Item1": "population_total",
"Item2": "۲۵۴،۳۹۷"
},
{
"Item1": "population_rank",
"Item2": "۶ام"
},
{
"Item1": "population_as_of",
"Item2": "۲۰۱۱"
},
{
"Item1": "population_density_km2",
"Item2": "auto"
},
{
"Item1": "timezone1",
"Item2": "UTC"
},
{
"Item1": "utc_offset1",
"Item2": "۴+"
},
{
"Item1": "timezone1_DST",
"Item2": "DST"
},
{
"Item1": "utc_offset1_DST",
"Item2": "۵+"
},
{
"Item1": "postal_code_type",
"Item2": "[[کد پستی]]"
},
{
"Item1": "postal_code",
"Item2": "۲۲۰۱–۲۵۰۶"
},
{
"Item1": "iso_code",
"Item2": "AM.KT"
},
{
"Item1": "blank_name_sec1",
"Item2": "زبان رسمی"
},
{
"Item1": "blank_info_sec1",
"Item2": "[[ارمنی]]"
},
{
"Item1": "blank_name_sec2",
"Item2": "مذهب"
},
{
"Item1": "blank_info_sec2",
"Item2": "[[کلیسای حواری ارامنی]]"
}
],
"Title": "settlement"
} | کوتایک (, ) یکی از استانهای کشور ارمنستان است که در مرکز این کشور واقع شدهاست.
مرکز استان کوتایک شهر هرازدان است که رودخانهای به همین نام هم از میان آن شهر میگذرد و بزرگترین شهر این استان آبوویان
میباشد.
کوتایک از شمال با استان لوری، از شمالشرقی با استان تاووش، از شرق با استان گغارکونیک، از غرب با استان آراگاتسوتن، و از جنوب با استان آرارات و پایتخت ایروان همسایه است.
نامگذاری
استان کوتایک نام خویش را از کانتون کوتایک استان تاریخی آیرارات در ارمنستان بزرگ گرفته است.
جغرافیا
در بخش مرکزی ارمنستان کنونی واقع شدهاست و مساحتی (۷% از کل مساحت ارمنستان) را احاطه کردهاست. از شمال با استان لوری، از شمالشرقی با استان تاووش، از شرق با استان گغارکونیک، از غرب با استان آراگاتسوتن، و از جنوب با استان آرارات و پایتخت ایروان همسایه است.
کوه آرایی - ۲۵۷۶ متر -
تغنیس - ۲۸۵۱ متر - رشتهکوه تساغکونی
رود گتار - ۲۴ کیلومتر -
رود هرازدان - ۱۴۱ کیلومتر
جمعیت
بر پایه سرشماری رسمی سال ۲۰۱۱ کوتایک ۲۵۴،۳۹۷ تن جمعیت دارد (۱۲۳،۵۲۴ مرد و ۱۳۰،۸۷۳ زن). جمعیت شهری آن ۱۳۷،۴۸۱ تن (۵۴٪) و جمعیت روستایی آن ۱۱۶،۹۱۶ تن (۴۶٪) میباشد.
استان کوتایک شامل موارد زیر است 67 communities (hamaynkner), of which 7 are considered urban and 60 are considered rural.
شهرکها یا communities شهری
تصویر
شهر (شهرک)
استان
بنیانگذاری
مساحت (کیلومتر مربع )
جمعیت (سرشماری ۲۰۱۱)
150px
آبوویان
کوتایک
۱۹۶۳
۱۱
۴۳،۴۹۵
150px
بیورغاوان
کوتایک
۱۹۴۵
۴
۹،۵۱۳
150px
چارنتساوان
کوتایک
۱۹۴۷
۵
۲۰،۳۶۳
150px
هرازدان
کوتایک
۱۹۵۹
۲۲
۴۱،۸۷۵
150px
نور هاچن
کوتایک
۱۹۵۳
۲٫۳
۹،۳۰۷
150px
تساغکادزور
کوتایک
۵۷۴ (نخستین اشاره)
۴
۱،۲۵۶
150px
یغوارد
کوتایک
سده ۶ام (نخستین اشاره)
۷
۱۱،۶۷۲
روستاها یا communities روستایی
آغاونادزور
آرتاواز
آکونک
آراموس
آرینج
آرزنی
آلاپارس
آرزاکان
آراگیوغ
آرگل
بالاهوویت
بجنی
بوژاکان
دزوراغبیور
فانتان
گارنی
گغادیر
گغارد
گغاشن
گوغت
گتامچ
گتارگل
هانکاوان
هاتیس
هاتساوان
جرابر
جارارات
جروژ
کاغسی
کاماریس
کاناکراوان
کاپوتان
کاراشامب
کارنیس
کاساخ
کاتناغبیور
کوتایک
لرنانیست
مارماریک
مایاکوفسکی
مغرادزور
مرگاشن
نور آرتامت
نور گغی
نور گیوغ
نور یرزنکا
نورنوس
پروشیان
پتغنی
سارالانج
سوابرد
سولاک
تغنیک
ورین پتقنی
ووغجابرد
زار
زوراوان
زوواشن
زووک
زوونی
روستاهای Non-community
گورگوچ، belongs to the مغرادزور community.
Pyunik, belongs to the آرتاواز community.
اماکن مذهبی و تاریخی
پتغناوانک
صومعه ماکراوانک
صومعه گغارد
معبد گارنی
تساغکادزور | [
"استانهای ارمنستان",
"فهرست کشورهای جهان",
"فهرست شهرهای ارمنستان",
"هرازدان",
"کاراپت گولویان",
"کد پستی",
"زبان ارمنی",
"کلیسای حواری ارامنی",
"ارمنستان",
"آبوویان",
"استان لوری",
"استان تاووش",
"استان گغارکونیک",
"استان آراگاتسوتن",
"استان آرارات",
"ایروان",
"آیرارات",
"ارمنستان بزرگ",
"کوه آرایی",
"تغنیس",
"رود گتار",
"رود هرازدان",
"بیورغاوان",
"چارنتساوان",
"نور هاچن",
"تساغکادزور",
"یغوارد",
"آغاونادزور، کوتایک",
"آرتاواز",
"آکونک، کوتایک",
"آراموس، ارمنستان",
"آرینج",
"آرزنی",
"آلاپارس",
"آرزاکان",
"آراگیوغ",
"آرگل، ارمنستان",
"بالاهوویت",
"بجنی",
"بوژاکان",
"دزوراغبیور",
"فانتان، ارمنستان",
"گارنی",
"گغادیر، کوتایک",
"گغارد، ارمنستان",
"گغاشن",
"گوغت",
"گتامچ",
"گتارگل",
"هانکاوان",
"هاتیس",
"هاتساوان، کوتایک",
"جرابر",
"جارارات، کوتایک",
"جروژ",
"کاغسی",
"کاماریس",
"کاناکراوان",
"کاپوتان",
"کاراشامب",
"کارنیس",
"کاساخ، آراگاتسوتن",
"کاتناغبیور، کوتایک",
"کوتایک (روستا)",
"لرنانیست",
"مارماریک",
"مایاکوفسکی، ارمنستان",
"مغرادزور",
"مرگاشن",
"نور آرتامت",
"نور گغی",
"نور گیوغ",
"نور یرزنکا",
"نورنوس",
"پروشیان",
"پتغنی",
"سارالانج، کوتایک",
"سوابرد",
"سولاک، ارمنستان",
"تغنیک",
"ورین پتقنی",
"ووغجابرد",
"زار، ارمنستان",
"زوراوان",
"زوواشن، کوتایک",
"زووک",
"زوونی",
"گورگوچ",
"پیونیک (روستا)",
"پتغناوانک",
"صومعه ماکراوانک",
"صومعه گغارد",
"معبد گارنی",
"صومعه کچاریس",
"رود ازات"
] | [
"استان کوتایک",
"استانهای ارمنستان",
"زیربخشهای ارمنستان"
] |
306 | راهسرا | 0 | 40 | 0 | [
"متل (مکان)",
"متل (مكان)",
"متل (مسافرخانه بین راهی)",
"متل (مسافرخانه بين راهي)",
"راهسرا"
] | false | 15 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | یک راهسرا در آمریکا.
راهسرا یا متل به اقامتگاهی در جادههای کرانهای و کوهستانی و جنگلی و بیابانی گفته میشود که توقفگاه آن غالبا در دیدرس مسافران است.
در بسیاری کشورها در حاشیهها و جادههای کمربندی شهرها برای مسافرانی که با وسیله شخصی مسافت طولانی را طی میکنند، واحدهای اقامتی ایجاد مینمایند. این واحدهای اقامتی معمولا به صورت واحدهای یک یا دو طبقه میباشد که دارای اتاق، تلویزیون، یخچال و امکانات تهیه چای و قهوه میباشد . بعضی از متلها دارای تجهیزات گستردهتری هستند و بعضی ساده میباشند. در حوالی این متلها معمولا سوپرمارکت، رستوران و پمپ بنزین ایجاد میشود تا مسافران بتوانند مایحتاج خود را تامین نمایند. هزینه اقامت در این واحدهای اقامتی به دلیل این که خدمات گستردهای ارائه نمیدهند مناسبتر از هتلها است.
پیشینه راهسراها به شیوه سنتی به زمانهای دور میرسد و کاروانسراها را میتوان نیاکان راهسراهای نوین دانست.
تاریخچه راهسرا به سبک نوین به دهه ۱۹۲۰ در ایالات متحده آمریکا برمیگردد یعنی زمانی که دستههای خودروسوار در بزرگراههای آن کشور سرگردان میگشتند.
تفاوت راهسرا (متل) با مهمانخانه (هتل) بیشتر در اینست که در راهسراها نام و نشان مشتری تا اندازه زیادی برای صاحب اقامتگاه ناشناس میماند و اینکه جایگاه راهسراها معمولا در کنار بزرگراهها و جاده هاست به وارونه مهمانخانهها که بیشتر در هستههای شهری قرار دارند. همچنین درهای راهسراها معمولا رو به بیرون و به جاده باز میشود درحالیکه درها در یک مهمانخانه معمولا به یک راهرو باز میشود.
بیشتر راهسراهای ایران در مسیر بزرگراه کرانهای خزر قرار دارند و از نخستین راهسراها در ایران میتوان از متل قو نام برد.
واژه راهسرا به جای متل از برابرنهادههای فرهنگستان زبان و ادب فارسی است.
متل تلفیقی است از دو واژه Motor و Hotel و اساسا ماهیت بین راهی داشته و معمولا خارج از شهرها قرار دارد. در تعریف متل میتوان گفت که «هتلی است که در آن مسافران میتوانند با خودروی شخصی وارد شده و حتی خودرو را مقابل درب اتاق خود پارک نمایند» یکی از مشخصههای اصلی متلها عدم وجود لابی در آنهاست چرا که میهمانان به مجرد وارد شدن به متل بدون نیاز به پیاده شدن کلید اتاق خود را از رسپشن دریافت نموده و مستقیما به سمت اتاق خود رانندگی مینمایند. | [
"کاروانسرا",
"بزرگراه",
"مهمانخانه",
"راهرو",
"ایران",
"خزر",
"متل قو",
"فرهنگستان زبان و ادب فارسی"
] | [
"اقامتگاههای گردشگری",
"انواع هتل",
"راهسراها",
"گردشگری"
] |
307 | استان شیراک | 2 | 284 | 0 | [
"شيراك",
"شیراک",
"استان شيراك"
] | false | 191 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "name",
"Item2": "استان شیراک"
},
{
"Item1": "native_name_lang",
"Item2": "hy"
},
{
"Item1": "settlement_type",
"Item2": "[[استان]]"
},
{
"Item1": "image_skyline",
"Item2": "03.JPG"
},
{
"Item1": "image_caption",
"Item2": "استانداری شیراک در شهر [[گیومری]]"
},
{
"Item1": "image_map",
"Item2": "Shirak.svg"
},
{
"Item1": "map_caption",
"Item2": "استان شیراک ارمنستان"
},
{
"Item1": "latd",
"Item2": "40"
},
{
"Item1": "latm",
"Item2": "50"
},
{
"Item1": "longd",
"Item2": "43"
},
{
"Item1": "longm",
"Item2": "55"
},
{
"Item1": "coordinates_type",
"Item2": "region:AM_type:adm1st"
},
{
"Item1": "coordinates_display",
"Item2": "inline,title"
},
{
"Item1": "subdivision_type",
"Item2": "[[کشور]]"
},
{
"Item1": "seat_type",
"Item2": "[[مرکز]]"
},
{
"Item1": "seat",
"Item2": "[[گیومری]]"
},
{
"Item1": "leader_title",
"Item2": "فرماندار"
},
{
"Item1": "leader_name",
"Item2": "[[فلیکس تسولاکیان]]"
},
{
"Item1": "unit_pref",
"Item2": "Metric"
},
{
"Item1": "area_total_km2",
"Item2": "۲۶۸۱"
},
{
"Item1": "area_rank",
"Item2": "۶ام"
},
{
"Item1": "population_total",
"Item2": "۲۵۱،۹۴۱"
},
{
"Item1": "population_rank",
"Item2": "۲ام"
},
{
"Item1": "population_as_of",
"Item2": "۲۰۱۱"
},
{
"Item1": "population_density_km2",
"Item2": "auto"
},
{
"Item1": "timezone1",
"Item2": "UTC"
},
{
"Item1": "utc_offset1",
"Item2": "۴+"
},
{
"Item1": "timezone1_DST",
"Item2": "DST"
},
{
"Item1": "utc_offset1_DST",
"Item2": "۵+"
},
{
"Item1": "postal_code_type",
"Item2": "[[کد پستی]]"
},
{
"Item1": "postal_code",
"Item2": "۲۶۰۱–۳۱۲۶"
},
{
"Item1": "iso_code",
"Item2": "AM-SH"
},
{
"Item1": "blank_name_sec1",
"Item2": "زبان رسمی"
},
{
"Item1": "blank_info_sec1",
"Item2": "[[ارمنی]]"
},
{
"Item1": "blank_name_sec2",
"Item2": "مذهب"
},
{
"Item1": "blank_info_sec2",
"Item2": "[[کلیسای حواری ارمنی]]"
}
],
"Title": "settlement"
} | شیراک (, ) یک استان (مارز) در جمهوری ارمنستان میباشد. شیراک در شمال غربی این کشور واقع شده است و با ترکیه در غرب و گرجستان در شمال هممرز است. مرکز و بزرگترین شهر این استان شهر گیومری است.
جغرافیا
استان شیراک در بخش شمال غربی کشور ارمنستان قرار گرفته است و مساحت دارد (۹٪ از کل مساحت ارمنستان). شیراک با استان لوری از شرق، استان آراگاتسوتن از جنوب، استان قارص ترکیه از غرب، و منطقه سامتسخه-جاواختی گرجستان از شمال مرز مشترک دارد.
رود آخوریان این استان را از ترکیه جدا میکند و آنی، پایتخت باستانی ارمنستان هم اکنون در کناره چپ رودخانه یعنی در خاک ترکیه قرار گرفته که ویرانههای آن از این سوی رود پیداست.
کوه آچکاسار - ۳۱۹۶ متر - رشتهکوه جاواختی
رود آخوریان - ۱۸۶ متر -
شیراک دارای منابع غنی توف، سنگ پا و سنگ آهک است.
استان شیراک آب و هوایی سخت بری دارد و در زمستان منفی ۳۸ درجه و در تابستان ۳۶ درجه بالای صفر میشود.
عوارض جغرافیایی
تقسیمات استانی
در این استان در کل سه شهر وجود دارد به نامهای گیومری، آرتیک و مارالیک.
استان شیراک شامل موارد زیر است 119 communities (hamaynkner), of which 3 are considered urban و 116 are considered rural.
شهرکها یا communities شهری
تصویر
شهر (شهرک)
استان
بنیانگذاری
مساحت (کیلومتر مربع )
جمعیت (سرشماری ۲۰۱۱)
150px
آرتیک
شیراک
۱۹۳۹
۹
۱۹،۵۳۴
150px
گیومری
شیراک
سده پنجم پیش از میلاد as Kumayrirebuilt در سال 1837 as Alexandropol
۵۴
۱۲۱،۹۷۶
150px
مارالیک
شیراک
سده ۵ام میلادی (first mentioned)
۴
۵،۳۹۸
روستاها یا rural communities
آغین
آغووریک
آخوریک
آخوریان
الوار
آماسیا
آنیاوان
آنیپمزا
آنوشاوان
آروشات
آرویک
آراپی
آردنیس
آرگنادم
آرپنی
آشوتسک
آیگاباتس
آزاتان
باندیوان
باسن
باشگیوغ
باورا
بایاندور
بنیامین
برداشن
بیوراکن
دزیتهانکوو
دزوراکاپ
دزوراشن
گارناریچ
گغانیست
گتک
گتاب
غاریبجانیان
غازانچی
گوگهوویت
گتاشن
گوساناگیوغ
هاریچ
هارتاشن
هاتسیک
هایکادزور
هایکاسار
هایکاوان
هایرنیاتس
هوغمیک
هوروم
هوویت
هوتاشن
هوتون
هوونی
ایساهاکیان
جاجور
جاجوراوان
جرادزور
جراپی
جرارات
کاکاواسار
کامو
کاپس
کارابرد
کارمراکار
کارمراوان
کارنوت
کتی
کراسار
کراشن
لانجیک
لرناگیوغ
لرناکرت
لرنوت
لوساغبیور
لوساکرت
مارماشن
ماییسیان
مغراشات
مغراشن
متس مانتاش
متس ساریار
متس سپاسار
موسایلیان
ناهاپتاوان
نور کیانک
نورشن
پانیک
پمزاشن
پوکر مانتاش
پوکر ساریار
پوکر سپاسار
پوکراشن
سالوت
ساراگیوغ
ساراکاپ
سارالانج
ساراپات
ساراتاک
سارناغبیور
شاغیک
شیراک
شیراکاوان
سیزاوت
اسپانداریان
تاوشوت
توروسگیوغ
تساغکوت
تسوغامارگ
توفاشن
واهرامابرد
وارداغبیور
وارداکار
ووغجی
ووسکهاسک
یرازگاوروس
زاریشات
زوراکرت
زویگاغبیور
Non-community villages
آغین کایاران، belongs to the آغین community.
Bardzrashen, belongs to the ایساهاکیان community.
داریک، شیراک، belongs to the زوراکرت community.
هاتسیکاوان، belongs to the Hatsik community.
کامخوت، belongs to the گتاشن community.
Kharkov, belongs to the Norshen community.
پاغاکن، belongs to the برداشن community.
یغناجور، belongs to the گارناریچ community.
Former villages
آخوریان کایاران، belongs to the غاریبجانیان community.
آراوت، belongs to the Alvar community.
لوراسار، belongs to the تساغکوت community.
یریزاک، belongs to the زاریشات community.
فرهنگ
استان شیراک به خاطر خاش (غذا) معروف است.
گیومری دو موزه دارد و یک دژ گرد و چند کلیسا.
حمل و نقل
فرودگاه بینالمللی شیراک در نزدیکی این شهر واقع است.
اماکن گردشگری، مذهبی و تاریخی
سازههای تاریخی، گردشگری و مذهبی این استان عبارتنداز:
کلیسای جامع شهیدان مقدس، گیومری
هاریچاوانک
هاریچ
لمباتاوانک
کلیسای پمزاشن
صومعه هاریچاوانک
دژ سیاه (گیومری)
صومعه مارماشن
کلیسای مسیح منجی، گیومری
فرودگاه شیراک
ایستگاه راهآهن گیومری
ورزشگاه شهر گیومری
میدان وارتانانتس
میدان شارل آزناوور، گیومری
میدان استقلال، گیومری
موزه معماری ملی ژیتوغتسیان
مام ارمنستان، گیومری | [
"استانهای ارمنستان",
"گیومری",
"فهرست کشورهای جهان",
"فهرست شهرهای ارمنستان",
"فلیکس تسولاکیان",
"کد پستی",
"زبان ارمنی",
"کلیسای حواری ارمنی",
"جمهوری ارمنستان",
"ترکیه",
"گرجستان",
"استان لوری",
"استان آراگاتسوتن",
"استان قارص",
"سامتسخه-جاواختی",
"آخوریان",
"آنی (شهر باستانی)",
"کوه آچکاسار",
"رود آخوریان",
"توف (سنگ آتشفشانی)",
"سنگ پا",
"سنگ آهک",
"آرتیک",
"مارالیک",
"آغین",
"آغووریک",
"آخوریک",
"الوار، ارمنستان",
"آماسیا، شیراک",
"آنیاوان",
"آنیپمزا",
"آنوشاوان",
"آروشات",
"آرویک",
"آراپی",
"آردنیس",
"آرگنادم",
"آرپنی",
"آشوتسک",
"آیگاباتس",
"آزاتان",
"باندیوان",
"باسن، ارمنستان",
"باشگیوغ",
"باورا",
"بایاندور",
"بنیامین، ارمنستان",
"برداشن",
"بیوراکن",
"دزیتهانکوو",
"دزوراکاپ",
"دزوراشن",
"گارناریچ",
"گغانیست",
"گتک، ارمنستان",
"گتاب، ارمنستان",
"غاریبجانیان",
"غازانچی",
"گوگهوویت",
"گتاشن",
"گوساناگیوغ",
"هاریچ",
"هارتاشن",
"هاتسیک",
"هایکادزور",
"هایکاسار",
"هایکاوان",
"هایرنیاتس",
"هوغمیک",
"هوروم",
"هوویت",
"هوتاشن",
"هوتون، ارمنستان",
"هوونی",
"ایساهاکیان",
"جاجور",
"جاجوراوان",
"جرادزور",
"جراپی",
"جرارات",
"کاکاواسار",
"کامو، ارمنستان",
"کاپس",
"کارابرد",
"کارمراکار",
"کارمراوان",
"کارنوت، ارمنستان",
"کتی",
"کراسار",
"کراشن",
"لانجیک",
"لرناگیوغ",
"لرناکرت",
"لرنوت",
"لوساغبیور",
"لوساکرت",
"مارماشن",
"ماییسیان",
"مغراشات",
"مغراشن",
"متس مانتاش",
"متس ساریار",
"متس سپاسار",
"موسایلیان",
"ناهاپتاوان",
"نور کیانک",
"نورشن، شیراک",
"پانیک",
"پمزاشن",
"پوکر مانتاش",
"پوکر ساریار",
"پوکر سپاسار",
"پوکراشن",
"سالوت",
"ساراگیوغ",
"ساراکاپ",
"سارالانج",
"ساراپات",
"ساراتاک",
"سارناغبیور",
"شاغیک",
"شیراک، ارمنستان",
"شیراکاوان",
"سیزاوت",
"اسپانداریان",
"تاوشوت",
"توروسگیوغ",
"تساغکوت",
"تسوغامارگ",
"توفاشن",
"واهرامابرد",
"وارداغبیور",
"وارداکار",
"ووغجی",
"ووسکهاسک",
"یرازگاوروس",
"زاریشات",
"زوراکرت",
"زویگاغبیور",
"آغین کایاران",
"باردزراشن، شیراک",
"داریک، شیراک",
"هاتسیکاوان",
"کامخوت",
"خارکوو، ارمنستان",
"پاغاکن",
"یغناجور",
"آخوریان کایاران",
"آراوت",
"Alvar",
"لوراسار",
"یریزاک",
"غذای خاش",
"فرودگاه شیراک",
"سازه",
"کلیسای جامع شهیدان مقدس، گیومری",
"هاریچاوانک",
"لمباتاوانک",
"کلیسای پمزاشن",
"صومعه هاریچاوانک",
"دژ سیاه (گیومری)",
"صومعه مارماشن",
"کلیسای مسیح منجی، گیومری",
"ایستگاه راهآهن گیومری",
"ورزشگاه شهر گیومری",
"میدان وارتانانتس",
"میدان شارل آزناوور، گیومری",
"میدان استقلال، گیومری",
"موزه معماری ملی ژیتوغتسیان",
"مام ارمنستان، گیومری"
] | [
"استان شیراک",
"استانهای ارمنستان",
"زیربخشهای ارمنستان"
] |
308 | کانتینر | 0 | 47 | 0 | [
"بارگُنج",
"كانتينر",
"بارگنج"
] | false | 31 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | بارگنج یا کانتینر جعبه فلزی بزرگی است با ابعاد استاندارد که کالا در آن قرار داده میشود و آن را به وسیله قطار یا کشتی یا هواپیما یا کامیون حمل میکنند؛ این واژه به کامیونی که چنین جعبهای را حمل میکند نیز اطلاق میشود.
ترابری بهوسیله بارگنجها را بارگنجبری (Containerization) مینامند.
بارگنج بری سامانهای چندگانه (intermodal) برای ترابری کالاست یعنی دارای ایستگاههایی است که در آنها میتوان از یک شیوه ترابری به شیوه دیگر منتقل شد/ به اینگونه ایستگاهها، ایستگاههای چندگانه میگویند. در بارگنجبری آن از بارگنجهای استاندارد ایزو استفاده میشود. این بارگنجهای استاندارد قابل بارگیری در کشتیها، واگنها و کامیونها هستند. سه درازای استاندارد برای بارگنجها وجود دارد:۶ و ۱۲ متر طول در عرض ۲/۵.
کانتینرها از نظر نوع کاربری دارای انواع مختلفی هستند که هر کدام برای یک نوع خاص از کالا مورد استفاده قرار میگیرد.
امروزه حجم بسیار زیادی از کالاها از طریق کانتینر حمل میشود و دلایل اصلی آن به شرح ذیل میباشد:
محافظت کالا در برابر حوادث طبیعی از جمله باران و آفتاب
محافظت کالا در برابر سرقت در طول مسیر حمل
راحتی تخلیه و بارگیری
راحتی صفافی یا دستهبندی کردن کانتینر در محوطهها و کشتی
استفاده بهتر از فضای کشتی و انبار
بارشماری راحت
استاندارهای شمارهگذاری
استاندارد ایزو ۶۳۴۶، استاندارد بینالمللی شماره گذاری و شناسایی بارگنجها میباشد. | [
"استاندارد",
"قطار",
"کشتی (شناور)",
"هواپیما",
"کامیون",
"سامانه",
"ترابری",
"ایستگاههای چندگانه",
"ایزو",
"ایزو ۶۳۴۶",
"استاندارد بینالمللی"
] | [
"بارگنج",
"موضوعات مرتبط با ترابری و توزیع",
"ظرفها"
] |
309 | کیهانزایی | 0 | 15 | 0 | [
"كيهان زايي",
"کیهان زایی"
] | false | 10 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | کیهانزایی شاخهای از اخترفیزیک است که به بررسی خاستگاه و ساختار کیهان در مقیاس گسترده میپردازد. طرح و توسعه یک مدل نظری کامل، مستلزم بهرهگیری از دو شاخه فلسفه علم و معرفتشناسی است. | [
"اخترفیزیک",
"کیهان",
"فلسفه علم",
"معرفتشناسی"
] | [
"فلسفه طبیعی",
"کیهانشناسی",
"کیهانشناسیهای اساطیری",
"واژگان فلسفی"
] |
310 | قاره | 0 | 165 | 0 | [
"خشکاد",
"خشكاد",
"قارة"
] | false | 114 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | قاره یا خشکاد به انبوهه پیوستهای از زمین بر روی کره زمین گفته میشود که معمولا به صورت خشکیهای جزیره مانند بزرگ سر از اب درآوردهاند در این میان دو قاره آسیا و اروپا به هم چسبیده و تنها با رشته کوه اورال از هم جدا میشوند؛ که به اعتباری قاره اورآسیا هم نامیده میشوند. در دورههای باستانی جایگاه و آرایش قارههای زمین کاملا دگرگون و متفاوت با امروز بودهاست. در آن دورهها بسیاری از قارههای امروزی چسبیده به هم بوده و تشکیل چند ابرقاره را میدادند.
قارهها معمولا بر اساس عرف شناخته و متمایز میشوند و معیار مشخصی ندارند. به طور قراردادی هفت قاره شناسایی شدهاند (از بزرگ به کوچک بر حسب مساحت): آسیا، آفریقا، آمریکای شمالی، آمریکای جنوبی، جنوبگان، اروپا، اقیانوسیه.
تعریفها و کاربردها
به طور معمول، قارهها تکه زمینهای بزرگ و یکپارچهای هستند که در حالت مطلوب توسط دریاها از یکدیگر جدا شدهاند. البته تقریبا همه قارههای جهان بر اساس قرارداد و عرف و نه بر اساس تعریف بالا شناخته شدهاند. همچنین معیار بزرگ بودن قراردادی است مثلا گرینلند بزرگترین جزیره شناخته میشود در حالی که استرالیا را قاره میدانند.
گستره قارهها
نقشه کشورهای جزیرهای، این مناطق اغلب به عنوان بخشی از قارههای نزدیک به خود محسوب میشوند
نزدیکترین معنای قاره تکههای یکپارچه زمین است و بر این اساس آبهای کم عمق و جزایر را در بر نمیگیرد. بر این اساس اروپای قارهای برای اشاره به سرزمین اصلی اروپا که شامل جزایری مانند بریتانیا، ایرلند و ایسلند نمیشود، به کار میرود. به شکل مشابه ایالات متحده قارهای برای اشاره به ۴۸ ایالت یکپارچه ایالات متحده است که شامل آلاسکا و هاوایی نمیشود.
البته به عنوان فرهنگ گستره قارهها ممکن است فراتر از این برود و جرایر اقیانوسها را هم در بر بگیرد. بر این اساس همواره ایسلند بخشی از اروپا و ماداگاسکار بخشی از آفریقا محسوب شدهاند.
جدا شدن قارهها
این ایده که قارهها تکه زمینهای جدا از هم هستند با برخی دانستههای تاریخی هم در تضاد است. از هفت قاره عمده شناخته شده تنها جنوبگان و اقیانوسیه از بقیه قارهها منفک بودهاند. جدا شدن امروزه قارهها به سبب جا به جاییها در پوسته زمین است.
تعداد قارهها
چندین روش برای تقسیمبندی قارهها وجود دارد:
مدلها
300px نقشه رنگ آمیزی شده قارههای گوناگون را نشان میدهد. رنگهای نزدیک به هم نشان دهنده این است که در برخی تقسیمبندیها این قارهها تفکیک نمیشوند.
هفت قارهای
آمریکای شمالی
آمریکای جنوبی
جنوبگان
آفریقا
اروپا
آسیا
اقیانوسیه
شش قارهای
آمریکای شمالی
آمریکای جنوبی
جنوبگان
آفریقا
اوراسیا
اقیانوسیه
شش قارهای
امریکا
جنوبگان
آفریقا
اروپا
آسیا
اقیانوسیه
پنج قارهای
امریکا
جنوبگان
آفریقا
اوراسیا
اقیانوسیه
چهار قارهای
امریکا
جنوبگان
افریقا-اوراسیا
اقیانوسیه
مدل هفت قارهای معمولا در چین، هند و اغلب کشورهای انگلیسی زبان تدریس میشود.
مدل شش قارهای در قالب اوراسیا گاهی در جمهوریهای شوروی سابق و ژاپن به کار میرود.
مدل شش قارهای در قالب قاره آمریکا در آمریکای لاتین و برخی مناطق اروپا مانند یونان (البته در این کشور مدل پنج قارهای سنتی که شامل جنوبگان نمیشود هم مرسوم است)، اسپانیا و پرتغال تدریس میشود.
با استفاده از مدل آخر، کمیته بینالمللی المپیک تنها قارههای دارای سکنه را در شمارش محسوب میکند و بر این اساس جنوبگان حذف میشود و پنج حلقه در نماد المپیک دیده میشود.
واژههای اقیانوسیه و استرالزیا و استرالیا گاهی به جای یکدیگر مورد استفاده قرار میگیرند که هدف از کاربرد دو واژه نخست اشاره به سرزمین اصلی استرالیا و جزایر فروان اطراف آن میباشد.
مساحت و جمعیت قارهها
مقایسه مساحت و جمعیت قارهها
جداول زیر جمعیت و مساحت قارهها را بر اساس مدل هفت قارهای بیان کردهاند:
قاره
مساحت(km2)
مساحت(mi2)
درصد از تمام خشکیها
جمعیت کل
درصد از جمعیت کل
تراکمنفر برkm2
تراکمنفر برmi2
پرجمعیتترین شهر
آسیا
۴۳،۸۲۰،۰۰۰
۱۶،۹۲۰،۰۰۰
۲۹٫۵٪
۴،۱۶۴،۲۵۲،۰۰۰
۶۰٪
۹۵٫۰
۲۴۶
شانگهای، چین
آفریقا
۳۰،۳۷۰،۰۰۰
۱۱،۷۳۰،۰۰۰
۲۰٫۴٪
۱،۰۲۲،۲۳۴،۰۰۰
۱۵٪
۳۳٫۷
۸۷
لاگوس، نیجریه
آمریکای شمالی
۲۴،۴۹۰،۰۰۰
۹،۴۶۰،۰۰۰
۱۶٫۵٪
۵۴۲،۰۵۶،۰۰۰
۸٪
۲۲٫۱
۵۷
مکزیکوسیتی، مکزیک
آمریکای جنوبی
۱۷،۸۴۰،۰۰۰
۶،۸۹۰،۰۰۰
۱۲٫۰٪
۳۹۲،۵۵۵،۰۰۰
۶٪
۲۲٫۰
۵۷
سائوپائولو، برزیل
جنوبگان
۱۳،۷۲۰،۰۰۰
۵،۳۰۰،۰۰۰
۹٫۲٪
۰
۰٪
۰
۰
ویلا لاس، مورد ادعای شیلی
اروپا
۱۰،۱۸۰،۰۰۰
۳،۹۳۰،۰۰۰
۶٫۸٪
۷۳۸،۱۹۹،۰۰۰
۱۱٪
۷۲٫۵
۱۸۸
مسکو، روسیه
اقیانوسیه
۹،۰۰۸،۵۰۰
۳،۴۷۸،۲۰۰
۵٫۹٪
۲۹،۱۲۷،۰۰۰
۰٫۴٪
۳٫۲
۸٫۳
سیدنی، استرالیا
آماسیا (قاره) | [
"کره زمین",
"ابرقاره",
"آسیا",
"آفریقا",
"آمریکای شمالی",
"آمریکای جنوبی",
"جنوبگان",
"اروپا",
"اقیانوسیه",
"گرینلند",
"اروپای قارهای",
"بریتانیا",
"ایرلند",
"ایسلند",
"سرزمین اصلی ایالات متحده آمریکا",
"ایالات متحده",
"آلاسکا",
"هاوایی",
"ماداگاسکار",
"اوراسیا",
"قاره آمریکا",
"چین",
"هند",
"زبان انگلیسی",
"شوروی",
"ژاپن",
"آمریکای لاتین",
"یونان",
"اسپانیا",
"پرتغال",
"کمیته بینالمللی المپیک",
"استرالزی",
"استرالیا",
"شانگهای",
"لاگوس",
"نیجریه",
"مکزیکوسیتی",
"مکزیک",
"سائوپائولو",
"برزیل",
"شیلی",
"مسکو",
"روسیه",
"سیدنی",
"آماسیا (قاره)"
] | [
"قارهها"
] |
311 | زمینشناسی | 0 | 597 | 0 | [
"علم زمین",
"زمين شناسي",
"زمینشناختی",
"زمین شناسی",
"ژئولوژی",
"زمین شناس",
"جیولوجی",
"جيولوجي",
"زمين شناس",
"زمين شناختي",
"زمین شناختی",
"ژئولوژي",
"جیالوجی",
"زمینشناسان",
"جيالوجي",
"زمين شناسان",
"زمین شناسان",
"علم زمين",
"علم زمین شناسی",
"علم زمين شناسي",
"علم زمینشناسی"
] | false | 545 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | لایههای زمین(۱)هسته درونی (۲) هسته بیرونی (۳) گوشته درونی (۴) گوشته بیرونی (۵) سنگکره (۶) پوسته
زمینشناسی یا ژئولوژی دانشی است که عمدتا ماهیت سیاره زمین و تاریخ آن و ساختمان و اجزای درون آن و انواع سنگها و سنگوارهها را بررسی میکند. این علم درباره مواد سازنده زمین، نیروهای موثر بر مواد مزبور، برآیندهای آن نیروها، پراکندگی سنگهای پوسته سیاره، سرگذشت آن و همچنین گیاهان و جانورانی که در دورههای گوناگون زمینشناسی وجود داشتهاند گفتگو میکند.
زمین شناسان، افرادی هستند که چگونگی تشکیل زمین، ویژگیها، رویدادهایی که از زمان پیدایش زمین بر آن گذشتهاست ساختار، ترکیب سنگها و کانیها و تاریخچه را، مطالعه میکند.
شاخههای زمینشناسی
زمینشناسی به شاخههای زیر تقسیم میشود:
سنگشناسی: که به مطالعه سنگها و منشا آنها میپردازد
چینهشناسی: مطالعه تاریخ کره زمین
دیرینهشناسی: مطالعه زندگی گذشته
کانیشناسی: مطالعه کانیها و منشا آنها
زمینشناسی فیزیکی: که فرایندهای بیرونی و درونی زمین و اثرات آنها در ایجاد شکلها و ساختمانهای زمین را مطالعه میکند
زمین پزشکی: زمینشناسی پزشکی” علمی است که به بررسی ارتباط بین عوامل زمینشناسی با سلامت انسانها و جانوران و تاثیر عوامل زیستمحیطی بر پراکندگی جغرافیایی بیماریهای مرتبط میپردازد.
ژئوشیمی یا زمین شیمی: علم تعیین فراوانی نسبی عناصر و انواع اتمی انها در زمین.و مطالعه توزیع و مهاجرت هریک از عناصر در بخشهای مختلف زمین(اتمسفر،هیدروسفر،پوسته و…) و همچنین در کانیها و سنگها به منظور کشف اصول ادارهکننده این توزیع و مهاجرت
زمینشناسی اقتصادی: که منابع معدنی زمین را مورد مطالعه و بررسی قرار میدهد
زمینشناسی ژئوفیزیکی: مطالعه زمینلرزهها و منشا و چگونگی پیدایش و رفتار آنها
زمینشناسی زیستمحیطی و زمینپزشکی: مطالعه محیط زیست و تاثیرات انواع آلودگی زمینزاد و انسانزاد بر آن. این شاخهها خود نیز به زیرشاخههایی تقسیم میشود
زمینشناسی نفت: به بررسی تولید و چگونگی تشکیل هیدراتهای کربن (نفت و گاز) میپردازد و همچنین نحوه بهینه و اقتصادی استخراج آنها از اعماق لایههای زمین با استفاده از دستگاههای حفاری.
زمینشناسی ساختمانی: بخشی از زمینشناسی است که در مورد توزیع سهبعدی سنگهای تشکیل دهنده پوسته زمین و تاریخچه تغییرشکل آنها بحث میکند. این علم همچنین در رابطه با تغییر و دگرریختی سنگها طی فرایندهای فشارشی و کششی بحث میکند. زمینشناسی ساختاری عمدتا درباره شکل هندسی و مشخصات ظاهری ساختمانهای مختلف زمین (گسل، چین خوردگی و …) صحبت میکند.
زمینشناسی مهندسی: این علم با بکارگیری اصول زمینشناسی مانند مطالعه ترکیب کانیشناسی، بافت و وضعیت هوازدگی سنگ و خاک، شناخت تاریخچه زمینشناسی محیط تشکیل آنها و با درک فرایندها و ساختارهای تکتونیکی و شناخت خطرات زمینشناسی به همراه اندازهگیری خصوصیات فیزیکی و مکانیکی خاک و سنگ و تجزیه و تحلیل آنها بخشی از نیاز طراحان را برطرف مینماید.
نرم افزارهای کاربردی و مرتبط با زمینشناسی
نام نرم افزار
توضیحات
BasinVis
یک برنامه مبتنی بر MATLAB® برای تجزیه و تحلیل و تجسم حوضه فرونشست رسوبی
Noddy
نرم افزاری برای مدلسازی زمین شناسی ساختمانی با هدف مدلسازی سه بعدی رویدادهای پیچیده زمین شناسی و شبیه سازی ژئوفیزیکی مغناطیسی و ثقلی
PuffinPlot
برنامهای برای تجزیه و تحلیل مغناطیس دیرینه
OpenStereo
نرم افزاری متن باز و رایگان برای تحلیل زمینشناسی ساختاری
GPlates
نرم افزاری برای تجسم تعاملی طبقات زمینشناسی
Generic Mapping Tools
مجموعهای متنباز با بیش از ۸۰ ابزار و فرمان برای پردازش دادههای مکانی است
gslib
یک نرم افزار تخصصی زمین آماری است
Schlumberger FracCADE
نرم افزار ارزیابی و طراحی فرکینگ است که به عنوان یک شبیه ساز فرکیینگ معتبر و بر مبنای اصول و قوانین فیزیکی اثبات شده در حوزهی شکست هیدرولیکی (فرکینگ هیدرولیکی)، طراحی شده و توسعه یافتهاست تا بتوان در پروژههای حفاری به صورت بهتری اقدام نمود.
Trimble Inpho UASMaster
ابزاری مفید برای افراد متخصص یا حتی غیر متخصص در زمینه فتوگرامتری میباشد که ترکیبی از مجموعه راهنماهای بصری و ابزارهای ویرایشی تعاملی و متنوع و همچنین گزارشهای دقیق تضمین کیفیت ضروری توسط کاربران پیشرفته میباشد. UASMaster قادر به پردازش دادههای بدست آمده توسط انواع حاملهای هوایی مانند: هلی کوپتر، بالنهای نقشه برداری، هواپیماهای بدون سرنشین و … میباشد.
ژئوتکنیک
فهرست عنوانهای زمینشناسی
هواشناسی
سیستم اطلاعات جغرافیایی GIS
زمینشناسی اقتصادی
زمینشناسی تاریخی
سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور
نصرالله خادم | [
"سنگ",
"گیاهان",
"جانوران",
"کره زمین",
"ژئوتکنیک",
"فهرست عنوانهای زمینشناسی",
"هواشناسی",
"سیستم اطلاعات جغرافیایی GIS",
"زمینشناسی اقتصادی",
"زمینشناسی تاریخی",
"سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور",
"نصرالله خادم"
] | [
"زمینشناسی"
] |
312 | صخرهشناسی | 0 | 9 | 0 | [
"صخره شناسي",
"صخره شناسی"
] | false | 2 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | با سنگشناسی اشتباه نشود
دانههای شن آتشفشانی در زیر میکروسکوپ در تصویر بالا دیده میشوند.مقیاس ۰٫۲۵ میلیمتر.
صخرهشناسی بخشی از زمینشناسی است که به بررسی و پژوهش در خاستگاه ساختار، ویژگیها و تاریخ سنگهای لایه جامد زمین میپردازد. سنگشناسی دارای دو بخش عمدهاست:
سنگ نگاری
سنگزایی
سنگشناسی دگرگونی
سنگشناسی آذرین
سنگشناسی رسوبی
سنگارد | [
"سنگشناسی",
"زمینشناسی",
"سنگ",
"سنگ نگاری",
"سنگزایی",
"سنگشناسی دگرگونی",
"سنگشناسی آذرین",
"سنگشناسی رسوبی",
"سنگارد"
] | [
"سنگشناسی",
"زمینشناسی نفت"
] |
313 | سنگپوز | 0 | 4 | 0 | [] | false | 3 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | بخشی از خشکی که در دریا، دریاچه، یا هر پدیده آبی دیگری پیش رفته باشد را سنگپوز میگویند. | [
"دریا",
"دریاچه"
] | [
"زمینچهرها",
"سنگپوزها",
"کوهها"
] |
314 | سنگ خارا | 0 | 220 | 0 | [
"گرانیت",
"گرانيت"
] | false | 194 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | استاواموس چیف، تختهسنگی یکپارچه از جنس خارا در استان بریتیش کلمبیا در کانادا.
سنگ گرانیت
سنگ خارا یا گرانیت گونهای سنگ آذرین درونی است. به همین دلیل، بافت آن دارای دانههای متوسط تا درشت است و دارای کوارتز (در کوهی) و فلدسپات، میکا، و پارهای کانیهای دیگر میباشد. بسته به کانیهای موجود در سنگ خارا و شیمی آن، این سنگ به رنگهای گوناگونی، از صورتی تا خاکستری پررنگ و حتی سیاه، یافت میشود. این سنگ از سنگینترین سنگها با چگالی ۲٫۷۵ گرم بر سانتیمتر مکعب بهشمار میرود.
سنگ خارا یکی از محکمترین و سختترین سنگها میباشد. به همین خاطر به عنوان مصالح ساختمانی به صورت گستردهای استفاده میشود. مقاومت این سنگ در مقابل ساییدگی باعث استفاده گسترده از آن در آزمایشگاهها شدهاست. مقاومت و سختی بالای این سنگ این امکان را فراهم میکند که ورقههایی به ضخامت تنها چند میلیمتر از این سنگ ساخت.
لازم است ذکر شود که واژه گرانیت دارای ریشه لاتین میباشد.
سنگ خارا سنگی است که از سرد شدن تودههای مذاب شکل گرفتهاست. گرانیت سمبل سختی، مقاومت و دوام است. سنگ خارا به رنگهای سفید، خاکستری، پرتغالی، سبز، مشکی، قرمز و غیره دیده میشوند. گرانیتها نسبت به سنگهای آهکی سختتر اما یکنواختتر هستند. سنگهای خارا به راحتی خش برنمیدارند و مقاومت آنها در مقابل حرارت بالا میباشد. گرانیت بهترین کاربرد را در سنگفرش بیرونی و در مکانهایی که در معرض عبور و مرور زیاد است، دارد و نیز آن را میتوان در نمای بیرونی و سنگفرش داخلی ساختمان و پلهها استفاده نمود.
این سنگها از کشورهای آسیای میانه مانند هندوستان، چین، تایوان و ویتنام خریداری میگردند و از کیفیت بسیار بالایی برخوردار میباشند. این نوع سنگ شامل ۲ نوع طبیعی ورنگشده میباشد که از انواع آن میتوان به سنگهایی با نام هلویی و نخودی و قرمز رنگ شده، بلک گالکسی، شانسی بلک، کارمن رد، بالتیک براون، مپل رد، جوپارنا، مولتی کالررد ولگابلو، بیداسر قهوهای، بیداسر سبز، باش پارادیسو، تن براون، سیلور پرل … اشاره کرد.
از آنجا که سنگ خارا سختی بالایی دارد، هزینه برش و فرآوری آن بیش از سنگهای آهکی میباشد و همچنین دارای طول عمر و دوام بسیار بالاتر از سنگهای آهکی است. | [
"بریتیش کلمبیا",
"سنگ آذرین",
"بافت (مواد)",
"کوارتز",
"فلدسپات",
"میکا",
"کانی",
"شیمی",
"مصالح ساختمانی",
"سنگهای آهکی"
] | [
"سنگ خارا",
"سنگ",
"سنگهای آذرین درونی",
"سنگهای فلسیک",
"سنگهای گرانیتی",
"کانیهای صنعتی",
"مواد مجسمهسازی",
"نمادهای ملی فنلاند",
"نمادهای ویسکانسین"
] |
315 | رقص | 0 | 876 | 0 | [
"رقصنده",
"رقاص",
"رقصیدن",
"پایکوبی",
"پایکوبی"
] | false | 745 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | دو رقصنده رقص معاصر.
رقص کنشی است انسانی بر مبنای حس و حرکت جهت ابراز حسی پرشور و فزاینده برای دنیای پیرامون که بیانکننده یک حالت، تجربه یا درک باشد. رقص میتواند در یک محیط اجرایی، روحانی یا اجتماعی اجرا شود.
رقص یکی از رشتههای هنرهای نمایشی و از هنرهای هفتگانه بهشمار میآید که متشکل از مجموعه حرکات هدفمند انسانیست. این حرکات ارزش و معنای سمبولیک و زیباییشناسانهای دارند که به وسیله کنشگران و تماشاگران به عنوان پدیدهای به نام رقص در یک فرهنگ خاص شناخته شدهاست. رقص را میتوان بر مبنای سبک رقصپردازی، زبان حرکتی رقصنده، یا پیشینه تاریخی و مکانیاش به انواع مختلف دستهبندی کرد و شرح داد. همچنین انواع دیگری از فعالیتهای بدنی و فیزیکی انسانی را نیز میتوان در شمار رقص گنجانید، مانند هنرهای رزمی، ژیمناستیک، شنای موزون، سیرکرقص و انواع دیگر.
واژه رقص همچنین برای نشان دادن جنبشهای موزون و ترازمند جانداران و اشیاء دیگر به کار میرود مانند رقص برگها، رقص جفتگیری در جانوران یا رقص باد.
واژهشناسی
رقص واژهایست عربی که ریشه در زبان فارسی دارد. وشت یا فرخه واژه پارسی آن است. در زبان پهلوی به آن پای واژیک و در فارسی دری پای بازی نام داشته.
در زبان فرانسوی به رقص، «دانس» (Danse) گفته میشود که در ایران قبل از انقلاب هم این واژه رواج داشت، معادل انگلیسی آن دنس (Dance) است.
خاستگاه
بیست رقصنده به همراه نوازندگان. نقاشی صخرهای درون غار در نزدیکی بوهپال، هند، با ۱۲،۰۰۰ سال قدمت.
بر خلاف برخی از فعالیتهای انسان آغازین مانند ساخت ابزارهای سنگی، شکار، نقاشی در غار و غیره، رقص هیچ نوع جسم فیزیکی از خود به جای نمیگذارد؛ بنابراین صحبت کردن درباره زمان ورود رقص به فرهنگ بشر غیرممکن است. با این وجود، قطعا رقص بخش مهمی از مراسم، تشریفات، جشنها و سرگرمی بدویترین تمدنهای بشر بودهاست. باستانشناسی ردپاهایی از رقص را در دوران قبل از تاریخ از جمله در نقاشیهای مقبرههای مصری در حدود ۳۳۰۰ پیش از میلاد و نقاشیهای پناهگاه صخرهای بیمبتکا در هند نشان میدهد.
یکی از بدویترین کاربردهای سازمانیافته رقص در بازگویی نمایشی داستانهای اساطیری بودهاست. در واقع قبل از معرفی زبانهای نوشتاری، رقص یکی از روشهای اصلی انتقال این داستانها از نسلی به نسل دیگر بود.
یک کاربرد اولیه دیگر رقص، استفاده از آن به عنوان مقدمه نشئگی حالات خلسه در آداب شفا دهنده بودهاست. هنوز هم در فرهنگهای جنگل بارانی برزیل و صحرای کالاهاری برای این کار از رقص استفاده میشود.
منشا رقصهای شیطان سریلانکا به دوران بسیار کهن قبایل بومی و «یاکا»ها (شیاطین) برمی گردد. طبق افسانههای سریلانکایی، رقصهای کندیان به۲۵۰۰ سال قبل بر میگردند و مربوط به یک مراسم جادویی هستند که طلسم یک شاه افسون را شکست.
رقص و موسیقی
گرچه رقص و موسیقی به دوران قبل از تاریخ برمیگردد، معلوم نیست که کدام یک «زودتر» به وجود آمدهاست. با این وجود از آنجا که «ضربآهنگ» و «صدا» در نتیجه حرکت ایجاد میشوند و موسیقی میتواند حرکت را القا کند، به نظر میرسد که رابطه این دو همواره به شکل همزیستی بودهاست.
بسیاری از شکلهای آغازین موسیقی و رقص با هم ایجاد و اجرا شدهاند. این تکامل دوگانه در دوران مختلف ادامه داشته و باعث ابداع گونههایی از رقص / موسیقی شدهاست، از جمله: دیسکو، سالسا، الکترونیکا و هیپهاپ. برخی از سبکهای موسیقی مانند موسیقی باروک و رقص باروک رقص موازی دارند، در حالی که سبکهای دیگر بهطور جداگانه ایجاد شدند: موسیقی کلاسیک و باله کلاسیک.
هر چند رقص همراه با موسیقی است، میتوان آن را بهطور مستقل ارائه کرد یا از آهنگ خود رقص استفاده نمود (رقص پا). رقصهای همراه با موسیقی، بسته به سبک رقص ممکن است با موسیقی همزمان باشند یا نباشند. رقصی که بدون موسیقی اجرا میشود، «رقص با ریتم خود» نامیده میشود.
رقصنده
آنا پاولوا، رقصنده روس در باله مرگ قو
به کنشگران رقص رقصنده ، و به خود کنش، رقصیدن یا رقص گفته میشود.
در فرهنگ معاصر ایرانی رقاص لفظی است با بار منفی که به رقصندگان باشگاههای شبانه از جمله رقص عربی و رقص برهنه غربی اطلاق میشود. به کار بردن این لفظ برای کسانی که حرفه آنها نوعی از انواع رقصهای هنری است ناپسند است.
انواع رقص
رقص، به معنای کنشی انسانی که حاصل برانگیختگی حسی بوسیله انواع ادراک آدمی مانند شنوائی، شور، غم، زیبائیشناسی و غیره است، به انواع مختلف تقسیم میشود:
رقص صحنهای
نمایش باله اسپارتاکوس. باله بولشوی مسکو. ۲۰۰۳
به نوعی از رقص اطلاق میشود که بوسیله افراد تمرین دیده به صورت حرفهای و برای نمایش جمعی و عمومی در یک محیط نمایشی مانند سالن تئاتر اجراء میشود، مانند:
باله کلاسیک
باله نئوکلاسیک
باله مدرن یا رقص معاصر
رقص کاراکتر
سیرکرقص
رقص آئینی
رفتاری جمعی و گروهی است که معمولا ریشههای عمیق تاریخی دارد. رقص آئینی با پیگیری یک هدف جمعی، بطور مثال مانند شکرگزاری، جشن و سرور پیرامون موضوعی خاص مانند برداشت محصولات کشاورزی، ابراز شجاعت و غیره برگزار میشود:
رقص شمشیر؛ قبل از پیوستن به میدان نبرد در جوامع بدوی اعراب
آئین رقصگونه شاهان و درباریان هخامنشی همراه با اسب
رقص قربانی کردن گاو در آئین میتراییسم
رقص موسوم به شیطان در سریلانکا
رقص عرفانی
یک صوفی در رقص. نمونهای از رقص عارفانه
هر نوعی از رقص که مدعی ورود و اتصال به عوالم روحانی یا ارتباط با ماوراءالطبیعه است. اساس و شالوده رقص عرفانی باورهای اعتقادی، مذهبی و دینی دیرینه است:
رقص کاهنان معابد در مصر باستان
رقص سماع یا رقصهای صوفیانه
رقصهای نیایشی سرخپوستان آمریکا
رقص محلی یا فولکلور
نوعی از رقص است که ریشه در فولکلور، عادات و سنن قومی و عشیرهای دارد. این نوع از رقص حاصل تداوم سنت بیان گروهی جامعهای کوچک از مردمانی است که شادی و غم یا هر احساس دیگر مشترک جمعی را با زبان حرکت و ایماء و اشاره و در غالب حرکاتی موزون منتقل میکنند. رقص محلی در واقع راوی تجربههای جمعی عشایر و روستانشینان است. رقصهای محلی و فولکلوریک در همه جوامع بشری یافت میشود و جزئی از میراث فرهنگی بشریت محسوب میشود.
رقصهای مناطق مختلف ایران، مانند رقص لری، رقص بندری، رقص شمالی یا گیلانی، رقص بلوچی، رقص خراسانی، رقص سیستانی، رقص کردی، رقص آذربایجانی و …
رقصهای مناطق مختلف اسپانیا، ترکیه، ایتالیا، مجارستان، مکزیک و دیگر کشورهای دنیا
رقص سنتی یا ملی
رقص فلامنکو
رقص تاجیک
رقص هندی
رقص عربی زنانه
رقصهای بالروم
رقصهای موسوم به بالروم متشکل از رقصهای عموما دونفره اجتماعی و توسعه یافته در کشورهای مختلف مانند اسپانیا، آرژانتین و آمریکاست که امروزه به صورت رقابتی تدارک و اجراء میشوند:
چاچا
سالسا
تانگو، با ریشه در آرژانتین
دیسکو
پازا دبله، با ریشه در اسپانیا
رقصهای اجتماعی
که به صورت فردی یا گروهی اجراء میشوند، مانند:
رقص هیپهاپ
رقص بریک دنس
رقص جاز
رقص فیالبداهه فردی
رقص فیالبداهه فردی در کلوب شبانه رقص
رقص فیالبداهه فردی بطور معمول حاصل وجد کنشگر است و در میانه جمع ولی به صورت انفرادی و عاری از هر محدودیت و قواعد تکنیکی اجراء میشود. هر کسی با توجه به استعداد شخصی، زبان حرکتی فردی و قدرت ابراز وجود در جمع و به صورت کاملا فیالبداهه و از پیش برنامهریزی نشده به اجرای این نوع رقص میپردازد، بطور مثال:
رقص فیالبداهه شهری ایرانی در محافل خانوادگی و دوستانه
رقص در دیسکوتک، کلوبهای شبانه رقص در غرب
رقص استریپ تیز یا برهنگی تدریجی
نگارهای از یک رقصنده استریپ تیز در پای میز قمار در یک کازینو در شهر لاسوگاس.
به انواع مختلف رقص همچنین باید رقصهای اصطلاحا مبتذل را افزود که تنها با هدف ایجاد سرگرمی و اغلب با تحریکات شهوانی اجراء میشوند، مانند رقص «استریپ تیز» مرسوم در کلوبهای شبانه در غرب، نوعی از رقصهای کابارهای که در فیلمهای فارسی دهه چهل و پنجاه خورشیدی باب شد و نوعی از رقصهای زنانه عربی.
یک نوع خاص از رقص میتواند در انواع و ژانرهای مختلف دیگر رقص نیز بگنجد و تعریف شود.
رقص به عنوان یک وجه هنری در اروپا و آمریکای شمالی
بومی آمریکایی در جزیره روانوک در سال ۱۵۸۵ که تحت تاثیر دانش او از رقص محوطهای الیزابتی است.
با چند ملیتی شدن فرهنگ اروپا، از یک سو رقصهای نواحی مختلف در نقاط دیگر اجرا شدند، و از سوی دیگر رقصهای جدیدی (به ویژه در ایتالیا) ابداع گردید. با شروع اجرای رقصها در خارج از حیطه فرهنگی اصلی، نیاز به دستورالعمل اجرای آنها احساس میشد.
اولین فرهنگستان رقص، فرهنگستان سلطنتی رقص بود که در سال ۱۶۶۱ در پاریس گشایش یافت. کمی بعد اولین گروه سازمانیافته باله زیر نظر این فرهنگستان تشکیل شد؛ این گروه در ابتدا کاملا مردانه بود، اما در سال ۱۶۸۱ زنان نیز به آن پیوستند.
در آغاز قرن بیستم، نوآوری در رقص به شدت افزایش یافت و روشهای مستقل رواج یافتند. پیشگامان اولیه رقص مدرن عبارتاند از لویی فولر، ایسادورا دوتکان، ماری ویگمن و راث سن دنیس. رابطه موسیقی با رقص، مبنای حرکات موزون بود که توسط امیلی ژاکوس- دالکروز ابداع شد و در توسعه رقص مدرن و بالت مدرن از طریق هنرمندانی مانند ماری رامبرت موثر بود.
حرکات موزون که توسط رادولف اشتاینر و بوری مایر- اشمیتس گسترش یافت، عناصر باقیمانده از رقص کلاسیک را با سبک آزاد جدید ترکیب کرده و مجموعه واژگان تازه و پیچیدهای را به مجموعه واژههای رقص اضافه کرد. در دهه ۱۹۲۰ بنیانگذاران مهم سبک جدید مانند مارتا گراهام و دوریس هامفری کار خود را آغاز کردند. از این زمان به بعد طیف گستردهای سبکهای رقص جدید ابداع شدند.
مطالعات رقص
در اوایل دهه ۱۹۲۰، مطالعات رقص (تمرین، نظریه بحرانی، تحلیل موسیقی و تاریخ رقص) به عنوان یک رشته دانشگاهی مورد توجه قرار گرفت. امروزه این مطالعات به عنوان بخش مهمی از بسیاری از دانشگاهها و برنامههای هنر و علوم انسانی است. در اواخر سده بیستم اهمیت یافتن دانش عملی به اندازه دانش دانشگاهی باعث پیدایش «پژوهشهای عملی» و «تمرین به عنوان پژوهش» شد. طیف وسیعی از دورههای رقص وجود دارد، از جمله:
تمرین حرفهای: مهارتهای اجرایی و فنی
پژوهش عملی: رقص پردازی و اجرای رقص
اتنوکورولوژی که در برگیرنده جنبههای انسانشناختی، مطالعات فرهنگی، مطالعات منطقهای، نظریه پسااستعماری، قومنگاری و … مرتبط با رقص است.
رقصدرمانی.
رقص و فناوری: رسانههای جدید و فناوریهای اجرای رقص
تحلیل حرکت لابان و مطالعات جسمی
تنها کتاب چاپ شده و ثبت گردیده در کتابخانه ملی ایران در خصوص باله، ترجمه تالیفی است از پردیس خسروی به نام مبانی آموزش باله در چند کلمه
مجموعه کامل مدارک دانشگاهی از کارشناسی تا دکترای حرفهای و دیگر برنامههای پسادکترا ارائه میشود و بسیاری از بورسیههای رقص در حال تحصیل، «دانشجویان بالغی» هستند که پس از یک دوره اشتغال حرفهای به تحصیل میپردازند.
طبقات رقص
رقص را میتوان به دو طبقه اصلی تقسیم کرد که هر یک دارای زیر طبقههایی تقسیم میشوند و اغلب سبکهای رقص در این زیر طبقهها قرار میگیرند. این طبقات عبارتاند از:
«رقص کنسرت / رقص اجرا (نمایش)»
رقص کنسرت قرن بیستم
رقص رقابتی
«رقص مشارکتی»
رقص مراسمی
رقص سنتی
رقص برهنه یا رقص نامتعارف.
رقص به عنوان یک شغل
در ایالات متحده بسیاری از رقصندههای حرفهای عضو اتحادیههایی مانند صنف هنرمندان موسیقی آمریکا، صنف هنرپیشگان صحنه و انجمن برابری هنرپیشگان هستند. این اتحادیهها به اعضای خود برای تعیین شرایط کاری و حداقل دستمزد خود کمک میکنند.
رقصندهها میتوانند مزایای دیگری مانند محل اقامت و غذا (برای ماموریتهای مسافرتی) دریافت کنند. رقصندههای حرفهای میتوانند به تدریس نیز بپردازند. | [
"روحانی (صفت)",
"اجتماعی",
"هنرهای نمایشی",
"هنرهای هفتگانه",
"هنرهای رزمی",
"ژیمناستیک",
"شنای موزون",
"سیرکرقص",
"جفتگیری",
"زبان پهلوی",
"فارسی دری",
"زبان فرانسوی",
"نقاشی در غار",
"مراسم",
"تشریفات",
"جشن (بزم)",
"سرگرمی",
"تمدن",
"باستانشناسی",
"قبل از تاریخ",
"مصر باستان",
"۳۳۰۰ پیش از میلاد",
"بیمبتکا",
"هند",
"اسطورهشناسی",
"نشئه",
"حالت هشیاری تغییر یافته",
"آداب",
"جنگل بارانی",
"صحرای کالاهاری",
"رقصهای شیطان سریلانکا",
"رقصهای کندیان",
"موسیقی",
"ضربآهنگ",
"صدا",
"همزیستی",
"دیسکو",
"سالسا (رقص)",
"الکترونیکا",
"هیپهاپ",
"سبکهای موسیقی",
"موسیقی باروک",
"رقص باروک",
"موسیقی کلاسیک",
"باله کلاسیک",
"رقص پا",
"باشگاه شبانه",
"رقص عربی",
"رقص برهنه",
"باله نئوکلاسیک",
"باله مدرن",
"رقص معاصر",
"رقص کاراکتر",
"رقص سماع",
"رقص لری",
"رقص بندری",
"رقص شمالی یا گیلانی",
"رقص بلوچی",
"رقص سیستانی",
"رقص کردی",
"رقصهای آذربایجانی",
"اسپانیا",
"ترکیه",
"ایتالیا",
"مجارستان",
"مکزیک",
"فلامنکو",
"رقص تاجیک",
"رقص هندی",
"چاچا",
"تانگو",
"پازا دبله",
"بریک دنس",
"جاز",
"لاسوگاس",
"جزیره روانوک",
"۱۵۸۵",
"رقص محوطهای",
"الیزابتی",
"فرهنگستان",
"باله (رقص)",
"قرن بیستم",
"رادولف اشتاینر",
"۱۹۲۰",
"تمرین",
"نظریه بحرانی",
"تحلیل موسیقی",
"تاریخ",
"رشته دانشگاهی",
"دانشگاهها",
"هنر",
"علوم انسانی",
"سده بیستم",
"دانش",
"اتنوکورولوژی",
"انسانشناختی",
"مطالعات فرهنگی",
"مطالعات منطقهای",
"نظریه پسااستعماری",
"قومنگاری",
"رقصدرمانی",
"رسانههای جدید",
"فناوریهای",
"تحلیل حرکت لابان",
"جسمی",
"پردیس خسروی",
"مبانی آموزش باله در چند کلمه",
"مدارک دانشگاهی",
"کارشناسی",
"دکترای حرفهای",
"پسادکترا",
"بورسیه",
"رقص کنسرت",
"رقص اجرا (نمایش)",
"رقص کنسرت قرن بیستم",
"رقص رقابتی",
"رقص مشارکتی",
"رقص مراسمی",
"رقص سنتی",
"صنف هنرمندان موسیقی آمریکا",
"صنف هنرپیشگان صحنه",
"انجمن برابری هنرپیشگان"
] | [
"رقص",
"پیشههای تئاتری",
"پیشههای سرگرمی"
] |
316 | طراحی رقص | 0 | 174 | 0 | [
"رقص پردازي",
"رقصپرداز",
"رقصپردازي",
"رقص پردازی",
"رقصپردازی",
"رقصپرداز",
"رقصآرایی",
"رقص آرایی",
"رامشگری",
"طراح رقص",
"رامشگري",
"رقص آرايي",
"رقص ارایی",
"رقصپردازي",
"رقصارایی",
"رقص پرداز",
"رقص ارايي",
"طراحي رقص",
"کوریوگرافی",
"رقصپردازی"
] | false | 156 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | طراحی حرکات هماهنگ و موزون بازیگران در نمایش را طراحی رقص یا رقصپردازی میگویند. به شخصی که این کار را میکند طراح رقص میگویند.
طراحی رقص هنر طراحی، ترکیببندی و ترتیب دادن رقص است، که در چارچوب یک ساختار برنامهریزی شده و معین حرکات بدنی را نمایش میدهد. طراح رقص یک یا چند رقصنده را آموزش داده و به هماهنگسازی حرکات و جنبشهای آنان با هم به منظور آفرینش یک اثر نمایشی میپردازد.
واژه کریوگرافی برای اولین بار در واژهنامه انگلیسی آمریکایی در دهه ۱۹۵۰ میلادی پدیدار گشت.
کاربردهای دیگر
واژه رقصپردازی به هر نوع کارگردانی حرکات منظم انسانی اطلاق میگردد. به عنوان مثال:
هلهلهچی
ژیمناستیک
اسکیت روی یخ
شنای هماهنگ | [
"رقص",
"هلهلهچی",
"ژیمناستیک",
"اسکیت روی یخ",
"شنای هماهنگ",
"سازمان باله ایران"
] | [
"رقصپردازی",
"هنرهای نمایشی"
] |
317 | تئاتر | 0 | 1,709 | 0 | [
"تآتر",
"نمایش",
"تاتر",
"تیاتر",
"هنر نمایش",
"تياتر",
"هنر نمايش",
"نمايش",
"طیاطر",
"بازیگر تئاتر"
] | false | 1,289 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | دو نوازنده دلقک و یک زن شعبدهباز در صحنهای از یک نمایش در سیرک رونکالی واقع در مونیخ آلمان.
تئاتر شاخهای از هنرهای نمایشی است که به بازنمودن داستانها برابر تماشاکنان میپردازد. به جز سبک معیار گفتار دراماتیک، تئاتر گونههای دیگری نیز دارد مانند اپرا، باله، کابوکی، تعزیه، خیمه شب بازی و پانتومیم.
نام
«تئاتر» واژهای است یونانی در لغت به معنای چیزی که به آن نگاه میکنند. در فارسی به تئاتر «نمایش» یا «تماشا» میگویند. تاریخچه تئاتر مربوط به یونان باستان و رم درقبل از میلاد مسیح میباشد.
زیرشاخهها
مردم تامیل، درحال آمادهسازی خود برای اجرای تئاتر در چنای، هند.
تئاتر خیابانی
پانتومیم (بی کلام)
نمایش روحوضی
نقالی
نمایش عروسکی
نمایش :این کار توسط یک یا چند بازیگر در یک محیط باز به نام «سن» انجام میگیرد و توسط کارگردان هدایت میشود.
پانتومیم (بی کلام): نمایشی است که معمولا توسط یک بازیگر انجام میگیرد و در آن از هیچ کلامی استفاده نمیشود.
نمایش روحوضی: به نمایشی گفته میشود که بازیگران روی یک حوض که با الوار پوشانده شده و رویش را فرش کردهاند داستان نمایش را اجرامی کنند. این نوع نمایش درزمانهای قدیم انجام میشد.
پرده خوانی:به نمایشی گفته میشودکه در آن تصاویری بر روی پرده نقاشی شدهاست و یک راوی طبق این پرده به نقل کردن نمایش میپردازد. این نوع نمایش بیشتر در زمانهای قدیم استفاده میشد و به نمایش قهوهخانهای معروف است.
نمایش عروسکی: نمایش عروسکی به نمایشی گفته میشودکه درآن از عروسک استفاده میشود و بازیگران صحنه، عروسکها میباشند و به افرادی که این عروسکها را به حرکت درمیآورند، «عروسک گردان» گفته میشود، این نمایش هم دارای کارگردان است.
پیشینه
چینی تئاتر در لباس محلی مردم تبت، در حال اجرای تئاتری در جشنواره دره جیوژایگو چین.
تئاتر یکی از هنرهای هفتگانه است. کسانی که درباره بوجود آمدن تئاتر جستجو کردهاند میگویند سر چشمه آن از آیین هاست. آیین به مراسم مذهبی و اجتماعی میگویند. مثل مراسم عروسی در ایران و مراسم رقصهای مخصوص در کشورهای دیگر انسان همیشه دوست داشتهاست به اتفاقاتی که خارج از اراده و میل اوست تسلط داشته باشد و این ویژه گی اصلی تئاتر است.
تئاتر در مقایسه با هنرهای دیگر امکانات زیادی دارد برای اینکه از هنرهای دیگر مثل نقاشی، ادبیات، معماری، موسیقی و … در آن استفاده میشود کلمه تئاتر (theater) در اصل از کلمه تآترون (theater on) است که قسمت اول آن تیه ((thea تماشاگران یا محله تماشا است.
در زمانهای قدیم، تماشاگران در سرازیری تپهها مینشستند و مراسم مذهبی را که با آداب و تشریفات مخصوص در پایین همان تپه یا کناره معبد که محل عبادت بوده، تماشا میکردند. موسیقی، رقص، گفتار، صورتک، لباس، اجراکنندگان، تماشاگر و صحنه در اجرای آیین آرایش توسط رنگ، خاکستر یا جوهر که سطح بدن را میپوشاند برای کامل کردن صورتک و لباس بکار میرود آنطور که گریم در تئاتر این کار را انجام میدهد.
بازیگران آیین باید بسیار ماهر و با انضباط باشند مثل بازیگران تئاتر برای اجرای آیین یکی پیشکسوتان یا سالمندان آشنا به آیین تمرین سختی را برای اداره اجرای خوب آیین بکار میگیرد که کاملا با کارگردانی تئاتر قابل مقایسه است. با اینکه سرچشمه آیینی امروز پذیرفتهترین نظریه درباره بوجود آمدن تئاتر است اما جستجوگرانی هم اعتقاد دارند سرچشمه تئاتر داستانسرایی است. آنها میگویند که گوش کردن و رابطه برقرار کردن با قصهها جزو بزرگترین خصوصیات انسان است.
برخی میگویند تئاتر از رقص و حرکات ضربی و ژیمناستیک یا تقلید حرکات و صدای حیوانات آغاز شدهاست. اما نه خصوصیت داستانسرایی انسان و نه علاقه او به تقلید، هیچکدام نمیتواند او را بسوی آفریدن هنر تئاتر راهنمائی کرده باشد، چرا که اسطورهها و داستانها هم در اطراف آیینها بوجود آمدهاند و تقلید از حیواناتی که اندیشه و عقل ندارند هم نمیتوانسته سرچشمه تئاتر باشد چرا که آیینها از اندیشه و اعتقادات و میزان شناخت انسان شکل گرفتهاست است.
خاستگاههای تئاتر عناصر تئاتری و دراماتیک را در هر جامعه انسانی میتوان سراغ کرد، صرف نظر از آنکه این جوامع پیشرفته و پیچیده باشند یا نباشند. این عناصر در رقصها و مراسم مردم ابتدایی همان قدر بارزند که در مبارزات سیاسی، راهپیماها، مسابقات ورزشی، مراسم مذهبی و حتی در بازیهای کودکان ما پیداست. غالب شرکت کنندگان در اینگونه فعالیتها خود گمان نمیکنند در فعالیتی تئاتری حضور دارند، با آنکه در آنها تماشاگر، دیالوگ و برخورد عقاید به کار گرفته میشود. باید متذکر شد که میان تئاتر به عنوان یک شکل هنری و بهرهبرداری ضمنی از عناصر تئاتری در فعالیتهای دیگر معمولا تمایزی قایل میشوند.
علاقه به درک خاستگاه تئاتر از اواخر سده نوزدهم سرعتی تصاعدی گرفت، زیرا در آن زمان مردم شناسان اشتیاق زیادی به یافتن پاسخ مسئله از خود نشان میدادند. از آن هنگام تا به امروز، نظر مردم شناسی حداقل سه مرحله را پشت سر نهادهاست. در مرحله اول که از ۱۸۷۵ تا ۱۹۱۵ به طول انجامید، مردم شناسان به رهبری سر جیمز فریزر ادعا کردند که همه فرهنگها از یک الگوی تکاملی پیروی میکنند. در نتیجه جوامع ابتدایی موجود در عصر حاضر، میتوانند منابع مستندی درباره تئاتر هزاران سال پیش در دسترس ما بگذارند.
مرحله دوم پیشرفت مردمشناسی از سال ۱۹۱۵ آغاز میشود و مکتب دیگری به رهبری برانیسلاو مالینوفسکی، روش استقرایی مکتب فریزر را رد میکند، و به جای آن رهیافتی استنتاجی را پیشنهاد میکند. مکتب جدید مطالعه خود را در محل مورد بررسی، و در عمق آن آغاز کرده و سوال را اساسا به گونه دیگری طرح میکند: کارکرد روزانه جوامع معین چگونه است؟ این مکتب را غالبا مکتب «کارکرد گرایی» مینامند. بعد از جنگ جهانی دوم مرحله سومی هم توسط مردم شناسان بنا نهاده شده که مکتب «ساختگرایی» نامیده میشود. بانی این مکتب کلود لوی استروس نام دارد. لوی استروس همچون پیروان مکتب کارکرد گرایی، داروینیسم فرهنگی را رد میکند و معتقد است که هر جامعهای خط فرهنگی خاصه خود را به وجود میآورد. لوی استروس نیز مانند فریزر به الگویی جهانی معتقد است، هرچند الگوی او با الگوی فریزر تفاوت دارد. آنچه برای لوی استروس بیشترین اهمیت را دارد آن است که بداند مغز چگونه عمل میکند و پاسخ آن را در تحلیل اسطوره جستجو میکند.
امروزه اکثریت منتقدان و مورخان توافق دارند که آئین تنها یکی از خاستگاههای تئاتر است و نه لزوما تنها خاستگاه آن. از طرف دیگر، غالب محققان این نظر را که تئاتر در همه جوامع از الگوی تکاملی واحدی پیروی کردهاست و رد میکنند. به علاوه امروزه هیچ مردمشناسی جوامع ابتدایی را فرو دستانه برآورد نمیکند. آنها دریافتهاند که اگرچه جوامع پیشرفته از دانش تخصصی و فنون بهرهمندی بیشتری دارند، اما در مقابل، غالبا از نظر همبستگی و یکپارچگی ویژهای که در جوامع کمتر پیشرفته وجود دارد، دچار کمبود قابل توجهی هستند با آنکه منشا آئینی امروز پذیرفتهترین نظریه درباره خاستگاه تئاتر است، اما هرگز تنها نظریه مورد قبول عام محسوب نمیشود.
هستند محققانی که معتقدند سرچشمه تئاتر داستانسرایی است؛ آنها اظهار میدارند که گوش کردن و رابطه برقرار کردن با قصهها عمدهترین خصیصه انسان است، همچنین آنها الگویی را پیشنهاد میکنند که در آن الگو تئاتر از افسانه سرایی نشات میگیرد. افسانهها ابتدا درباره شکار، جنگ یا فتوحات دیگرند و به تدریج آب و تاب بیشتری مییابند. مطالعات اخیر از نقاشیهای به دست آمده از عصر یخبندان حاکی از آن است که انسان از ۳۰۰۰۰ سال پیش مراسم آئینی اجرا میکردهاست و از هزارههای بعد از این تاریخ، یعنی ۲۰۰۰۰ سال پیش، در یکی از غارهای فرانسه و اسپانیا یک نقاشی به دست آمده که نشان دهنده مراسمی است مربوط به شکار اما نظر ما درباره این نقاشیهای اولیه هنوز محقق نیست. وقتی به دورههای نزدیکتر میرسیم و میبینیم انسان آغاز به گسترش مهارتها و عاداتی کردهاست که راه به تمدن میبرند، تصاویر برای ما گویاتر میگردند: تصاویری همچون اهلی کردن حیوانات، کشت گندم، اختراع سفالگری و ترک زندگی کوچنشینی یعنی هنگامی که شکارچیان و تهیهکنندگان غذا در مکانی مستقر میشوند و به کشاورزی و دامداری خو میکنند.
تئاتر و درام در یونان باستان
هنگامی که تمدنهای خاور نزدیک و مصر شکوفا میشدند، دیگران در همسایگی آنان تازه قدم در راه تحول مینهادند. مهمترین این تمدنهای نوپا، از نظر بررسی ما، «تمدن اژهای» است که پیشاهنگ تمدن یونانی بود. «فرهنگ مینوسی» که از سال ۲۵۰۰ تا ۱۴۰۰ پیش از میلاد در جزیره کرت شکفته بود، در اثر زمین لرزه یا آتشسوزی فاجعه آمیزی ویران شد، و اطلاع کمی از چگونگی آن در دست است. پس از آن، تمدن میسنی توسط مهاجمان شمالی نابود شد، و عصر تاریک از ۱۱۰۰ تا ۸۰۰ پیش از میلاد آغاز گردید. این تمدن باستانی اژهای تاثیر مستقیم زیادی در تحول تئاتر نداشت، اما تئاتر غیر مستقیم آن فوقالعاده زیاد بود، زیرا خدایان، قهرمانان و تاریخ همین مردم بود که مواد اولیه ایلیاد و ادیسه هومر و اکثر درامهای یونانی را فراهم آورد. از این رو این تمدنها به جهات مختلف زیربنای ادبیات غرب بهشمار میآیند.
تمدن یونان که اولین دوران بزرگ تئاتر را عرضه کرد، به تدریج از سده هشتم تا ششم پیش از میلاد شکل گرفت. واحدهای بزرگ سیاسی این تمدن «پولیس» نامیده میشدند. مهمترین این ایالت شهرها آیتکا (آتن)، اسپارت، کورنت، تب، مگارو آرگوس بودند اگرچه آتن از سال ۵۰۰ پیش از میلاد مرکز هنری یونان بود، اما اسپارت قدرت اصلی و خط رابطی بود که اکثر ایالت شهرها، از جمله آتن را به هم میپیوست. جنگ با ایران این قاعده را برهم زد. مانند هر جامعه باستانی دیگر، مدارک مربوط به خاستگاه تئاتر و درام در یونان باستان نادر است. یونانیان نوشتن را چند صباحی پس از ۷۰۰ پیش از میلاد آموختند. در حقیقت آنها حروف الفبای فنیقیان را گرفتند و مناسب حال خود تغییر دادن. پس از آن دوره است که اسناد نوشتاری یونانی افزایش مییابد.
اسناد مربوط به تئاتر در این دوران هنوز کم است. ارتباط بین تئاتر و ایالت شهر از سال ۵۳۴ پیش از میلاد آغاز شد و آن زمانی بود که دولت آتن مسابقهای برای انتخاب بهترین تراژدی اجرا شده در دیونوسیای شهر، که جشنواره مذهبی مهمی بود، گنجانید. کمدی آخرین شکل دراماتیک بود که از طرف حکومت یونان به رسمیت شناخته شد، ولی تا سالهای ۴۸۷–۴۸۶ به دیونوسیای شهر راه نیافت؛ لذا سرگذشت آن، تا قبل از این تاریخ، تا حدودی بر حدس و گمان استوار است. ارسطو میگوید کمدی از نمایش بدیهه سازیهای سرخوان آوازههای آئینی فالیک بیرون آمدهاست. اما از آنجا که تعداد زیادی آئینهای فالیک وجود داشته، روشن نیست منظور ارسطو کدامیک بودهاست.
بعضی از مراسم ما قبل دراماتیک، توسط گروه رقص اجرا میشد، که گاه صورتک حیوان بر چهره میزدند یا سوار حیوانات میشدند یا حیوانی را به عنوان نماینده حیوانات دیگر با خود میکشیدند. همچنین در آن دوره نمایشهای همسرایان چاق، سایترها و مردانی بر فراز دیرکهای بلند وجود داشت. مراسم اغلب شامل یک راهپیمایی به دنبال همسرایانی بود که میخواندند و میرقصیدند و نمادهای بزرگ و فالیک را بر روی علمهایی به اهتزاز درمیآوردند. این مراسم موجب عکس العملها و مسخره گیهایی در میان شرکت کنندگان و تماشاگران میشد. در کمدیهای اولیه همه این نمایشها عناصر جنبی خود را نیز داشتند. کمدی گذشته از خاستگاه و تاریخ آغاز آن، در بین سالهای ۴۸۷–۴۸۶ به حد کافی رشد یافته بود تا بتواند شایستگیهای نمایش در دیونوسیای شهر را داشته باشد. نام تعداد کمی از کمدی نویسان نخستین ضبط شدهاست: کیونیدس، که ظاهرا برنده اولین مسابقه بوده، ماگنس که برنده ۱۱ مسابقه بودهاست و کمدیهایی مثل پرندهها، پشه انجیری و قورباغهها از اوست. اکفانتیدس که گفته میشود کمدیهای ظریفتری از پیشینیان خود نوشتهاست. کراتینوس که بیست و یک نمایشنامه کمدی را به او نسبت دادهاند و به عنوان اولین نویسنده واقعی و در خور توجه در زمینه کمدی شناخته میشود. کراتس که سایترهای شخصی را که قبلا شاخص کمدی بود رها کرد و به مسائل عمومیترین پرداخت. او پولیس و آرسیتوفان سر کرده همه کمدی نویسان که بذله گوییها و ابداعاتش در سایتر مورد قبول همه قرار گرفتهاست.
تمدن یونان که اولین دوران بزرگ تئاتر را عرضه کرد، به تدریج از سده هشتم تا ششم پیش از میلاد شکل گرفت. واحدهای بزرگ سیاسی این تمدن «پولیس» نامیده میشدند. مهمترین این ایالت شهرها یتکا (تن)، اسپارت، کورنت، تب، مگارو رگوس بودند اگرچه تن از سال ۵۰۰ پیش از میلاد مرکز هنری یونان بود، اما اسپارت قدرت اصلی و خط رابطی بود که اکثر ایالت شهرها، از جمله تن را به هم میپیوست. جنگ با ایران این قاعده را برهم زد. مانند هر جامعه باستانی دیگر، مدارک مربوط به خاستگاه تئاتر و درام در یونان باستان نادر است. یونانیان نوشتن را چند صباحی پس از ۷۰۰ پیش از میلاد آموختند. در حقیقت نها حروف الفبای فنیقیان را گرفتند و مناسب حال خود تغییر دادن. پس از ن دوره است که اسناد نوشتاری یونانی افزایش مییابد.
شرق و غرب در تلاقی هزار ساله بیزانس مرحله دیگری از تداوم تاریخ روم و اسکندر مقدونی و تمدن کلاسیک یونان بود. تئاتر بیزانس سه گونه متمایز داشت: تئاتر سپند، تئاتر مذهبی و تئاتر کلاسیک یا ادیبانه. ارزیابی طبیعت و وسعت تئاتر بیزانس مشکل است، زیرا منابع موجود بسیار اندک است و مورخان بر سر تفسیر همین اندک نیز توافق ندارند. مسلم این است که نمایشهای تئاتری در سراسر دوران بیزانس رواج داشتهاند. گفته میشود که قسطنطنیه در اصل دو تئاتر از نوع رومن داشته و حداقل یکی از آنها تا اواخر دوران بیزانس برپا بودهاست. قلمرو امپراتوری بیزانس شامل بخش اعظم مدیترانه شرقی بود که تئاترهای هلنی و یونای رومی در آن ساخته شده بودند. نمایشهای تئاتری و سرگرمکننده از طریق بیزانس به مدت هزار سال تداوم یافتند و هنگامی که اینگونه نمایشها در روم از رونق افتاده بودند در بیزانس به حیات خود ادامه دادند. تاثیر بیزانس بر اروپای غربی بسیار متحمل است، زیرا روابط تجاری بین بیزانس و روم غربی هیچگاه به کلی قطع نشد. بدون شک در اوایل سده نهم، هنر بیزانس در معماری کلیساها و پدیدههای دیگر هنری در غرب تاثیر فراوان داشتهاست. همچنین جنگهای صلیبی که در سده یازدهم آغاز شد برخورد شرق و غرب را افزایش داد. به رغم وجود شرایط مناسب، هنوز نمیتوان تاثیر بیزانس بر تئاتر غرب را اثبات کرد اما میتوان اذعان داشت که بیزانس سنت تئاتری را زنده نگه داشت و بخشهایی از هنر آن الهام بخش هنرمندان بعدی گردید. امپراتوری بیزانس سرانجام تسلیم نیروهای مسلمین شد. تحت تعلیمات محمد جهان اسلام به سرعت رو به گردش نهاد و در حوالی ۶۲۲ مقبولیت عام یافت. در قلمرو اسلام داستان گویی تقریبا در همه جا و درامهای فولکلور در برخی نقاط، متداول بود. در نقاط دیگر، به ویژه در هند، اندونزی، ترکیه و یونان تئاتر عروسکهای سایه محبوبیت یافت. اما عروسکها تا حد ممکن از واقع گرایی به دور بودند. این عروسکها اشکالی دو بعدی بودند که از قطعات چرم بریده میشدند و با قطعه چوبی که به آن وصل میشد هدایت میگردیدند. بعدها، تنها سایه این عروسکها که توسط فانوس یا مشعل بر روی پارچه سفیدی منعکس میگردید، نمایش داده میشد.
در بعضی کشورها تئاتر سایه هنرپیشهای گردید و به کلی از هنر بازیگری زنده جدا گشت. تئاتر سایه ظاهرا حدود سده چهاردهم میلادی در ترکیه عرضه شد. سپس از سقوط بیزانس، در مناطقی که عصر عظیم تئاترهای کلاسیک، هلنی و یونانی رومی را دیده بود. در این مناطق نمایشهای عروسکی بر گرد شخصیت «قراگوز» و ماجراهای مضحک او دور میزد. سرانجام این نمایشها قراگوز نامیده شدند و این سنت تا زمان ما ادامه یافتهاست. مسلمانان در بسیاری از نقاط تئاتر را به عنوان هنری بیاهمیت قلمداد کردند. در هزاره اول مسیحی، یکی از توسعه یافتهترین و پرمحتواترین درامها را باید در هند جستجو کرد. تمدن هند به قدمت تمدن مصر باستان و خاورمیانه است، اما دانش ما بر این تمدن با ورود قوم آریایی از آسیای مرکزی در ۱۵۰۰ پیش از میلاد آغاز میشود. در واقع در سدههای پس از آن است که ترکیب و سیمای زندگی و هنر مردم هند پدیدار میگردد. شاید مهمترین تاثیرات بر درام هند، از طریق هندوییسم و ادبیات سانسکریت صورت گرفته باشد. عصر طلایی درام در فرهنگ هندی حدود ۱۲۰ میلادی آغاز میشود و تا حدود ۵۰۰ میلادی ادامه مییابد. نقطه اوج عصر طلایی سدههای چهارم و پنجم است که امپراتوری گوپتا در شمال هند مرکز هنر، طب و آموزش قرار میگیرد. در آنجا شهرهای زیبا، دانشگاهها و تمدنی عظیم و پر شکوه بنیان نهاده میشود. نقطه اوج دیگری نیز در نیمه اول سده هفتم تحت فرمانروایی شاه هارشا به ظهور میرسد. خود هارشا یکی از نمایشنامه نویسهای مهم محسوب میشود.
در دوران حکومت هارشا تاثیر هند بر آسیای جنوب شرقی نیز گسترده شد و موجب توسعه درام در آن نقاط گردید. هندیان به واقع نگاری و ضبط تاریخ توجه چندانی نشان نمیدادند، از این رو محققان جدید تاریخهای بسیار متفاوتی را برای درامهای موجود سانسکریت در نظر گرفتهاند. اما آنچه پیش از همه مورد توافق است قدیمیترین قطعاتی است که به حدود ۱۰۰۰ سال پیش تعلق دارند. حدود ۲۵ نمایشنامه سانسکریت به دست ما رسیدهاست که تاریخ بعضی از آنها حوالی سده نهم میلادی و در این میان بهترین آنها را به سده چهارم و پنجم میلادی نسبت میدهند. از میان درام نویسان سانسکریت میتوان این نویسندگان را نام برد: شاه هارشا با نمایشنامههای سینه ریو مروارید، شاهزاده خانم گمشده و ناگاندا؛ بهاوا بوتی با نمایشنامههای داستان قهرمان بزرگ، آخرین قصه راما و ازدواج دزدیده شده؛ ویشا کاداتا با نمایشنامه انگشتری خاتم راکشاسا. در سالهایی که درام هند در حال شکوفایی بود، تئاتر چین تازه داشت شکل میگرفت، به ویژه در نواحی پکن که همچون مصر و خاورمیانه از گاهوارههای تمدن بهشمار میرود. مدارک ما درباره سالهای پیش از ۱۵۰۰ پیش از میلاد، یعنی زمان به قدرت رسیدن سلسله شانگ اندک است. در زندگی چینیان از همان آغاز، رقص، موسیقی و آئینهای مختلف نقش مهمی داشتهاست و برخی از فرمانروایان چینی اینگونه فعالیتها را برای هماهنگکردن کشور خود لازم میشمردند و در سده هشتم پیش از میلاد معابدی وجود داشت که اجرا کنندگانی بدین منظور در اختیار داشتند. مورخان سعی کردهاند بین آئینهای چینی و همسرایان دیتیرامب در یونان شباهتهایی بیابند. اولین دوره درخشان هنر و ادبیات چینی، با حکومت سلسله هان آغاز میشود. مجموعه سرگرمیهای این دوره را «صد نمایش» مینامیدند.
در سده سیزدهم نمایشهای گوناگون سرگرمکننده جزئی از زندگی عادی مردم چین محسوب میشد. اما تا مدتها بعد از تسلط مغولها در ۱۲۷۹ بر چین، هیچ درام ادبی در چین به وجود نیامد. تحولات اصلی تئاتر چین بعدها رخ داد. احیای تئاتر در اروپای غربی از اوایل قرون وسطی آغاز شد. پس از سقوط امپراتوری روم، فعالیتهای سازمان دار تئاتری در اروپای غربی متوقف شده بود، زیرا در سده ششم شرایط مشابهی با دوران ما قبل عظمت تئاتر روم بر صحنه حاکم شد، اما عناصر تئاتری حداقل در چهار شکل مختلف حفظ شدند: بقایای میم رومی، نقالی توتنی، جشنوارههای عامیانه و آئینهای شرکآمیز و مراسم مسیحی. تئاتر در اوایل قرون وسطی باید از دل این منابع زاده میشد.
ایران
یک بازیگر تئاتر آزمایشگاهی در حال اجرای رقص
هنر تئاتر در ایران پیشینهای دراز دارد و سبکی از آن در نمایشهای تعزیه نمود یافتهاست. در کتاب تاریخ بخارا آمدهاست که نمایش ایران از آیین اسطوره و شعایر برخاستهاست. اولین تئاتر ایران در شهر رشت شروع به کار کرد. نخستین تئاتر زنان در ایران نمایش آدم و حوا بود که توسط جمعیت نسوان وطنخواه در تهران اجرا شد.
theater in iran تئاتر چیست و تاریخچه آن (قسمت اول)
بازیگر نقش لیرتیز در هملت (بازسازی شده توسط گروه مستقل تئاتر گاراژ)
از آغاز آشنایی ایران با تئاتر غربی تا نهادی شدن تئاتر در حدود یک قرن طول کشید و هنوز نیم قرن دیگر لازم بود تا جامعه سنتی ایران تئاتر را بشناسد، بپذیرد و خود زبانی مستقل و ایرانی در تئاتر بیفکند.
مسیر متحول شدن تئاتر را فهرست وار شامل بخشهای زیر میتوان عنوان کرد
سفرهای هیئتهای سیاسی ایرانی و عربی، و نیز اعزام محصلین ایرانی به خارج که در غرب با هنر نمایش آشنا میشدند و اطلاعاتی را به صورت سوغات به ایران میآوردند از عوامل عمده ورود تئاتر به ایران شد. از طرفی سفرا و تجار غربی نیز در دوران اقامت خود در ایران، برای سرگرمی و گفتن نمایشهایی را بر پا میکردند و درباریان و صاحب منصبان را دعوت میکردند. این رفتوآمدها و مراودات به تدریج به شکل گرفتن واژگان و فرهنگ نمایش در ایران کمک رساند.
دارالفنون مهمترین پایگاهی بود که باب ترجمه را در ایران به صورت آکادمیک گشود. اگر چه در دارالفنون بیشتر ترجمه آثار علمی مورد توجه بوده، اما به هر حال در اینجا بود که هنر ترجمه همچون یک وسیله پراهمیت آموزشی تلقی شد. از اینجا بود که مترجمان در زمره اهل علم و فرزانگان بهشمار رفتند و در جامعه فرهنگی و حتی در دربارهایشان نشان و منزلتی یافتند.
یکی دیگر از مراحل تئاتر در ایران نتایجی بود که سفرهای ناصر الدین شاه به غرب و روسیه پدید آورد. ناصر الدین شاه در کنار دیدارهای رسمی خود از مظاهر علمی و … در شهرهای اروپایی به دیدار نمایشها و سرگرمیهای آنها علاقه نشان میداد که شرح آن را در سفرنامههای خود نوشتهاست. وی در نوشتههای خود از واژههایی چون اکت Act، سن، لژوکوکمه دلی، باله، اپرا، تماشاخانه و بسیاری از اصطلاحات نمایشی استفاده کرده و چنان است که گویی این واژهها در زمان او لااقل برای مخاطبان او قابل فهم بودهاند.
دیدارهای مکرر ناصر الدین شاه از تئاترهای غربی موجب شد که به تقلید از سبک معماری رویال آلبرت هال لندن، در سال ۱۲۹۰قمری (تکیه دولت) را بنا کند، تا او هم متقابلا با نمایشهای ایرانی از مهمانهای خارجی پذیرایی کند، یا لااقل با کشورهای غربی به رقابت بپردازند.
۴- انقلاب مشروطیت و تبعات آن را باید مهمترین انگیزههای تحول تئاتر در ایران بهشمار آورد که هم خود نهضت و هم شیوههای بروز آن تحت تاثیر غرب بودهاست. به نظر میرسد که در جریان مشروطیت لااقل قشر تحصیلکرده به اهمیت تئاتر پی برده بودند و با تاسیس گروهها و انجمنها کوشیدند که تئاتر را به جامعه بیدار شده ایرانی معرفی کنند و اگر در این جریان ادامه پیدا میکرد تئاتر امروز وضع دیگری پیدا کرده بود.
۵- تاسیس انجمنها و شرکتها یکی دیگر از عوامل پیشبرد تئاتر بودهاند. انجمن اخوت که در سال ۱۳۱۷قمری تاسیس شد و از اولین گروهایی بود که دست به فعالیتهایی نظیر کنسرت و نمایش زدهاست. پس از انجمن اخوت تاسیس شرکت فرهنگ را میتوان نام برد.
از زمانی که ایرانیان با تئاتر امروزی آشنا شدن تا آن که تئاتر بهطور کلی وارد ایران شد گروهها و عوامل زیادی به این روند کمک کردند از جمله: – سفرهای هیئتهای سیاسی ایرانی و عربی، و نیز اعزام محصلین ایرانی به خارج-مدرسه دارالفنون مهمترین پایگاهی بود که باب ترجمه را در ایران به صورت آکادمیک گشود و نمایش نامههایی را ترجمه کرد و در خدمت ایرانیان قرار داد- سفرهای ناصر الدین شاه به غرب و روسیه- انقلاب مشروطیت وایجاد فضای روشن فکری در ایران
در سال ۱۳۲۹ قمری نخستین مکان مستقل نمایش در ایران به نام «تئاتر ملی» دایر شد. تا پیش از تاسیس «تئاتر ملی» انجمنها و مراکز مختلف تحت عناوین گوناگون از تئاتر برای پیشبرد هدفهای سیاسی و تبلیغاتی خود استفاده میکردند، اما «تئاتر ملی» که ریاست آن را عبدالکریم خان محقق الدوله به عهده داشت امکانات و بودجه خود را از محل خیریه آموزش و پرورش تامین میکرد و مستقلا در اختیار نمایش و اجرای تئاتر قرار داد. فعالیتهای چند ساله «تئاتر ملی» موجب شد که تئاتر همچون هنری مستقل که حتی قادر است از نظر مالی خود را تامین کند از طرف مقامات رسمی و مردم شناخته شود و شوق و شوری در میان مردم نسبت به تئاتر برانگیخته شود. حتی عدهای از دانش جویان که برای تحصیل به خارج رفته بودند در رشته تئاتر تحصیل کردند و با دستهای پر علمی و هنری به ایران بازگشتند و بنای تئاتر نوین ایران را طرحریزی کردند.
۶- باید دانست که در جریان مشروطیت مردم ایران به حقوقی واقف شدند که پیش از آن از وجود آن آگاه نبودند. در کشور ما حزبهای مختلف، هر چند به شیوه سنتی وجود داشت، اما تئاتر وجود نداشت، لذا به گمان عدهای از منور الفکرها، تاسیس تئاتر، گذشته از ارزشهایی که داشت، نمادی از ترقی و رشد فکری تلقی میشد.
فاصله سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۲ را شماری پژوهندگان به سبب گستردگی اجرای صحنه و رشد تئاتر (دوران صحنه) نامیدهاند این دوران به دلیل استقبال جامعه تماشاگران و مخاطبان از تئاتر صحنه به یاد ماندنی است. در آن سالها تولیدات سینمای ایران به لحاظ کیفی و کمی در حدی نبود که بتواند پاسخگوی مخاطبان باشد. تلویزیون هنوز به ایران نیامده بود و رادیو به میزانی که باید در دسترس مردم قرار نداشت.
به دلیل در صد بالای بیسوادی در کشور از مطبوعات استقبال چندانی نمیشد و به همین دلیل از فعالیتهای نمایشی استقبال مناسبی به عمل میآمد. انگیزههای تماشاگران متفاوت بود و گروهی به قصد صرفا سرگرمی و شماری به دلیل گرایشهای سیاسی خود نمایشهای مورد نظرشان را برای تماشا انتخاب میکردند. شکلهای پذیرش جامعه از تئاتر و جو سیاسی حاکم بر کشور، زمینهای برای انتخاب و اجرای آثار نمایشی بود. تئاتر در این دوره ظرفیتی بالقوه برای تبلیغ سیاسی رایج و جذب افراد به سوی احزاب نو پا داشت. به همین دلیل بود که بخش مهمی از فعالیتهای نمایشی -ترجمه و نگارش و اجرا- ملهم از خطوط سیاسی رایج آن روزگار شد؛ و بالاخره یکی از مهمترین اتفاقهای این دوره شکلگیری، «گروه تئاتر ملی» با هدف دستیابی به نمایشهای با هویت ایرانی بود. سرپرست این گروه «شاهین سرکسیان» بود و کسانی چون «عباس جوانمرد» و «علی نصریان» در پایهگذاری این گروه به او پیوستند و بازیگرانی پر سابقه چون «رقیه چهر آزاد» و «عصمت صفوی» با این گروه همکاری کردند. تشکیل این گروه با استقبال محافل روشنفکری و ادبی روبرو شد.
کمدی از اقسام پر طرفدار نمایش در آن دوران بود زیرا در شماری از آنها مسایل روز مطرح و از آن انتقاد میشد. در عین حال کمدیهای سبک و سرگرمکننده مشتری بیشتری داشتند.
۱۳۳۷–۱۳۵۷
از ویژگیهای این دوره: تاکید بر نمایش نامهنویسی ملی با تفاوت عمده، کسب تجربه بیشتر دستاندرکاران ملی، تربیت نیروی انسانی ورزیده در تمامی عرصهها به مدد مراکز آموزش عالی نمایشی، درک تجربههای هنرمندان جهان از طریق بررسی آثار ترجمه شده آنها و دعوت از چند استاد خارجی برای تدریس تئاتر در ایران.
شکل و محتوای نمایشنامه
در این دوره، آن تاکید میهن پرستانه افراطی برای نگاشتن نمایشهای ملی گرایانه، تاریخی و حماسی توام با تعصب وجود ندارد. آثار نمایشنامه نویسان صاحب نام ایرانی با توجه به محتوا، ساختار و شکل ارائهشان در سه گروه جای میگیرد:
واقع گرا: به استفاده از ساختار نمایشی معروف به خوش ساخت به پیروی از آثار نویسندگانی مثل ایسبن کورکی، خچوفشا و… بیشتر به موضوعهایی اجتماعی میپرداختند. آثار «اکبری رادی» برخی آثار غلامحسین ساعدی و خسرو حکیم رابط و ابراهیم ملکی در این گروه قرار میگیرد. این آثار به لحاظ ساختار و شخصیت پردازی و شیوه پیامرسانی ملهم از نمایشنامههای ترجمه شده بودند اما در ضمن مسائل سیاسی و اجتماعی روز ایران را مورد بررسی قرار میدادند. اصولا این دسته از نویسندگان، فارغ از دغدغه ایجاد فرم ویژه تئاتر ایرانی با پذیرش این مطلب که تئاتر پدیدهای وارداتی است (مثل رادیو، تلویزیون) تنها راه پیوند آن با جامعه ایرانی را پرداختن به مسایل روز کشور میدانستند.
ملی: که نویسندگان میکوشیدند با بهره جویی از میراثهای نمایشی پیشینیان مثل تعزیه تخت حوضی نقالی و پرده خوانی آیینهای نمایشی چون میر نوروزی، کوسه گردی، کوسه برنشین و همچنین مراسم آیینی نظیر مراسم زار و باد و آداب و رسوم و باورهای ایرانیان مناطق مختلف و بالاخره تیپهای اجتماعی خاص مردم این سرزمین، متنی متناسب با محتوای ملی ایجاد کنند. از جمله این نویسندگان میتوان به بهرام بیضایی، علی نصریان و بیژن مفید و علی حاتمی اشاره کر. موضوعهای انتخابی این نویسندگان متنوع بوده و از مسایل روز سیاسی و اجتماعی گرفته تا مسایل همیشگی فلسفی در آنها مطرح شده بود.
مدرن: که نویسندگان فعال در این شیوه با توجه به گرایشهای سیاسی، اجتماعی، فلسفی و نمایشی خود، گستره متنوعی از سبکها و نویسندگان معاصر غرب (نظیر: ار برتولت برشت با تئاتر پیک (روایی) و (بلکت) و (یونسکو) و رویکرد (ابزورد) و نویسندگان اکسپر سیوسنیت) را سر مشق خود قرار داده و با نفی قراردادهای تئاتر ارسطویی و اصول نمایش (خوش ساخت) به خلق متون نمایش خود پرداختند.
همانطور که گفته شد
نمایشنامه نویسی در ایران دیرینه سال نیست. نخستین بار «میرزا فتحعلی آخوند زاده» با نوشتن نمایشنامههایی به زبان آذری که بعدها به زبان فارسی ترجمه شد راه را برای نویسندگان ایرانی در این عرصه باز کرد. «میرزا آقا تبریزی» تحت تاثیر او پنج نمایشنامه نوشت و پس از آن شاعران و نویسندگان ایرانی، چه در دوران مشروطه و چه بعد از آن نمایشنامههای گوناگونی آفریدند. «میرزا عشقی» نمایشنامهای را به عنوان «در رستاخیز سلاطین ایران» نوشت «میرزا محمود خان ملهیر الدینی» «میرزا محمد خان کمال الوزرا» «سعید علی خان نصر» «ذبیحالله خان بهروزی» «عبدالرحیم خلخالی» «سعید نفیسی» «عبدالحسین نوشین» «صادق چوبک» «پرتو اعظمی» از آن جملهاند.
با وجود گوناگونی آثار نمایشی این بزرگان که از ضعف ساختاری نیز بر کنار نیست سنت نمایشنامه نویسی، به عنوان یکی از گسترههای با اهمیت ادبیات، با گذشت بیش از صد سال، هنوز جایگاه شایسته خود را ندارد. از «غلامحسین ساعدی» «بهرام بیضایی» «اکبر رادی» که بگذریم، بیاغراق میشود ادعا کرد که نمایش نامه نویس مطرحی غیر از اینان نداریم. کسانی که اکنون نمایشنامه مینویسند، یا از پدیدههای زندگی اجتماعی میگریزند و به مقولات انتزاعی دور از واقعیات میپردازند یا این که میکوشند از موضوعهای نویسندگان خارجی نسخه برداری کنند. اغلب این آثار نیز ناموفق و در اجراها هم ناکامی خود را نشان میدهند. البته در چند سال اخیر نمونههای موفقی در نمایش نامهنویسی ظهور کردهاند که در صورت تداوم میتوان به ادامه این مسیر امیدوار شد. داود میر باقری، محمد رحمانیان، محمد چرمشیر از این دستهاند.
از آن جا که نویسندگان کنونی نمایش نامههای ایرانی، با رویدادهای تاریخی سرزمینشان آشنایی چندانی ندارند و با ادبیات قوسی و پرتنوع خود بیگانهاند، طبعا آثار آنان جستجویی است در وادی سرگردانی. اگر «ذبیح بهروز» با نوشتن «جیجیک علیشاه» دربار قاجار را به طنزی مسخره میگیرد یا «حسن مقدم» با اثر خود به نام «جعفر خان از فرهنگ آمده» پر مدعاهای درس خوانده در اروپا را نقد میکند یا «صادق چوبک» با نمایشنامه «توپ لاستیکی» دربار قاجار را بهانه قرار میدهد که شخصیتهای متزلزل خدمتگزاران قدرت را در همه دوران به تماشا بگذارد، تئاتر نویسان امروزی، متاسفانه فرسنگها از این مقولات به دوراند. در اینجا بحث بر سر ضعف ساختارهای فنی و اصول نمایش نامه نگاری آثار آنان نیست، بلکه به نوع نگرشها و پرداخت هاست.
تاریخچه حضور زنان در تئاتر ایران
200x200پیکسل
طبق گزارشهای تاریخی اولین زن نمایشگر ایرانی که نام او به جا مانده از زمان ساسانیان است که آزاده رومی نام داشته و خنیاگر بهرام گور بودهاست. او نقالی موسیقایی انجام میداده و به دلیل سرزنش بهرام گور برای کشتن بیرحمانه جانوران، در شکار به دست او کشته شد. پس از او «گردیه» را میتوان از ماهرترین زنان بازیگر زمان ساسانیان دانست، چون بعدها در برابر خسرو پرویز بازی زیبایی را با یک بچه گربه و آراستن او انجام میدهد. در اوائل اسلام نیز نضربن حارث از نقالان ایرانی در عربستان بوده که به گفته استاد باستانی پاریزی از سمیه خداینامهخوان (که مادر یا زنپدرش بوده) نقالی و خداینامهخوانی را آموختهاست. اما بیگمان بزرگترین و مهمترین زن نمایشگر، نقال و خداینامهخوان پس از اسلام همسر فردوسی بودهاست که خداینامهها را به زبان پهلوی ساسانی برای فردوسی میخواند.
در ایران پس از اسلام نیز خنیاگران متعدد و معروفی بودهاند. زنان سخنوری که بدون ساز و گاهی با آواز نقالی مذهبی انجام میدادهاند، زنان خنیاگری که با ساز و گاهی با آواز نقالی عرفانی انجام میدادهاند. اما در این مدت هرگز تئاتر به معنی امروزی آن به ایران وارد نشد و هیچ زنی به این عرصه پا نگذاشت.
نخستین تماشاخانه ایران در جمادیالثانی۱۳۰۳ه. ق افتتاح شد، اما هنر تئاتر در ایران، هنری کاملا مردانه بود، زیرا نه تنها زنان نمیتوانستند در صحنه تئاتر ظاهر شوند و مردان ایفاگر نقشهای آنان بودند، بلکه حتی اجازه حضور در تماشاخانه و مشاهده تئاتر را نیز نداشتند. با این حال، در دوره اول مجلس شورای ملی، تنی چند از زنان علاقهمندی خود را به هنر تئاتر به عنوان یک عمل اجتماعی هدفمند آشکار کردند.
مثلا «تاج ماه آفاق الدوله»، نمایشنامه «نادرشاه» نوشته نریمان نریمانف را از ترکی به فارسی ترجمه کرد و در سال ۱۲۸۵ه. ش/۱۹۰۷م، با عنوان «نامه نادری» در تهران به چاپ رساند. اما حضور زنان در عرصه تئاتر چه به عنوان بازیگر و چه حتی تماشاگر ممنوع باقیماند تا سال ۱۲۹۵ هجری شمسی که سیدعلی نصر از وزارت معارف مجوز احداث کمدی ایران را گرفت و در گراند هتل نمایش کمدی را به صحنه برد. در این مکان به مدت ۱۰ سال بازیگران زن ارمنی، ترک و یهودی بازی میکردند و این حرکت اگرچه که به خودی خود حرکت بزرگ و ثمر بخشی در تاریخچه حضور زنان در تئاتر است اما به هرحال تنها زنان غیر مسلمان و غیر ایرانی در آن حضور داشتند و هرگز هیچ زن ایرانی در این نمایشها پا به صحنه نگذاشت و تابوی حضور زنان ایرانی درتئاتر تا مدتها بعد شکسته نشد.
200x200پیکسل
اما در دوره انقلاب مشروطه و به ویژه پس از فتح تهران، آزادیخواهان به تاثیر اجتماعی تئاتر پی بردند و از هنر تئاتر به عنوان بهترین وسیله تربیت توده و آشنا کردن آنها به عیوب قدیم و محاسن جدید استفاده کردند. از جمله مباحثی که مورد توجه گروههای نمایشی قرار داشت، شرایط زن در خانواده و منزلت اجتماعی او بود. گروههای نمایشی تلاش میکردند تا از طریق هنر تئاتر، تماشاگران که همگی مرد بودند را به تامل و تفکر در رفتارشان نسبت به زنان و دختران وادار کنند و در احقاق حقوق زنان آنان را یاری نمایند، تا آنجا که زن ایرانی برای نخستین بار توانست در صحنه تئاتر حضور یابد و در نمایشنامه «طبیب اجباری» نوشته مولیر به همراه بازیگران مرد در برابر ۲۵۰ نفر تماشاچی که همگی مرد بودند، بازی کند. این نمایشنامه که درباره حقوق زنان بود، توسط گروه نمایشی ارمنیان و در مدرسه ارمنیان تهران اجرا شد.
نخستین تماشاخانه ایران در جمادیالثانی۱۳۰۳ه. ق افتتاح شد، اما هنر تئاتر در ایران، هنری کاملا مردانه بود، زیرا نه تنها زنان نمیتوانستند در صحنه تئاتر ظاهر شوند و مردان ایفاگر نقشهای آنان بودند، بلکه حتی اجازه حضور در تماشاخانه و مشاهده تئاتر را نیز نداشتند. با این حال، در دوره اول مجلس شورای ملی، تنی چند از زنان علاقهمندی خود را به هنر تئاتر به عنوان یک عمل اجتماعی هدفمند آشکار کردند.
در سال ۱۳۱۴ «کانون بانوان» تشکیل شد. این کانون در فعالیتهای خود تعدادی نمایشنامه هم روی صحنه آورد که همه آنان در جهت پیشرفت و تمدنخواهی زنان بود. در نیمه دوم سال۱۳۰۲شمسی «مجمع فرهنگی و هنری پیک سعادت نسوان» به همت «ساری امانی» در رشت تاسیس شد و اولین نمایشنامه خود را در ۲۵ اسفند ۱۳۰۲با نام «عروسی دختر فروشی» در پنج پرده در تماشاخانه «اولوش بیک» به اجرا گذاشت.
این نمایش وضع نامطلوب زنان و دختران ایران را در خطه شمال مورد انتقاد قرار داده بود. اکثر نقشهای این نمایشنامه را زنان اجرا کرده بودند. متن نمایشنامه دقیقا گزارشی از زندگی زنان آن دوران است و مانند اکثر نمایشنامههایی که توسط این مجمع به مورد تماشا گذاشته میشد، به محرومیت و نقض حقوق زنان تاکید زیادی شده بود. اما مهم این جاست که متن این نمایشنامههای زنانه- که توسط زنان نوشته میشد –تنها حق حضور در جمعیتهای زنان را داشته و تنها برای زنان به شکلی خصوصی اجرا میشد. چرا که به دلیل شرایط اجتماعی و مذهبی آن دوران، مردان دخالت آشکاری در این فعالیتها نداشتند و این زنان هنردوست و روشنفکر را با بدترین القاب مورد توهین و تحقیر و حتی ضرب و شتم قرار میدادند. اما زنان در برابر تمامی این ناملایمات تسلیم نشده و در این راه، قدمهای بزرگی برداشتند. زنان هنرمند، خود نمایشنامه مینوشتند تا در این نمایشنامهها به طرح مسائل زنان بپردازند و این نمایشها را برای زنان و دختران اجرا میکردند. اما متاسفانه جامعه مرد سالار و متعصب آن زمان، محفلی برای حضور ماندگار در تاریخ را به آنان نداده و سبب شدند تا حافظه تاریخی ایران، نامی از این نمایشنامهنویسان و کارگردانان صبور و پر قدرت ایران در ذهنها باقی نگذارد.
در سال ۱۳۱۴ «کانون بانوان» تشکیل شد. این کانون در فعالیتهای خود تعدادی نمایشنامه هم روی صحنه آورد که همه آنان در جهت پیشرفت و تمدنخواهی زنان بود. در نیمه دوم سال۱۳۰۲شمسی «مجمع فرهنگی و هنری پیک سعادت نسوان» به همت «ساری امانی» در رشت تاسیس شد و اولین نمایشنامه خود را در ۲۵ اسفند ۱۳۰۲با نام «عروسی دختر فروشی» در پنج پرده در تماشاخانه «اولوش بیک» به اجرا گذاشت.
این حرکت ادامه داشت تا سال ۱۳۰۵هجری شمسی، که «علینقی وزیری» هنرستان موسیقی را تاسیس کرد. در این هنرستان، تئاتر و تابلوهایی همراه با موسیقی نمایش داده میشد. همین کار برای «اسماعیل مهرتاش» انگیزهای شد که با همکاری وزیری برای ساختن اپرا، تجربههایی بکنند. چون وزیری محل نمایش را در مدرسه موسیقی قرار داده بود، رفته رفته زنها پایشان به آن جا باز شد و همینها بودند که بعدها «جمعیت بیداری نسوان» را تشکیل دادند و در تالار مدرسه زرتشتیان بازی کردند و عاقبت همهشان به تلخترین سرنوشتهای ممکن دچار شده و اجساد تکهتکه شدهشان بر جویها و نهرهای اطراف، خبر از شومترین پاسخهای مردان بود به حضور زنان در عرصه تئاتر و این تابوی حضور زنان در تئاتر تا سال ۱۳۱۰ ادامه داشت.
در این سال «امیر سعادت»، تئاتر سعادت را با اولین زنان ایرانی راهاندازی کرد. شارمانی گل، پری گلوبندکی و ملوک مولوی اولین بازیگران زن بودند که در این تئاتر پا به صحنه گذاشتند و با جاهلیت و تعصبهای کور و غیر منطقی آن زمان مبارزه کردند. آنان هرشب بر روی صحنه میرفتند و میدرخشیدند اما به جای تشویق و دستههای گل، سنگ و کلوخ و ناسزا دریافت میکردند. پدران، دختران خود را از خانواده طرد میکردند و هر شب گروهی افراد متعصب با به تالارها هجوم میآوردند، تا جلوی این بیآبرویی را بگیرند… اما آنان تسلیم نشده و به راهی که به درستی آن اطمینان داشتند، ادامه دادند تا این که چندی بعد این تئاتر توسط عدهای ناشناس به آتش کشیده شد و برای همیشه تعطیل شد تا ظاهرا این حرکت بزرگ، به ثمر نرسیده در نطفه خاموش شود.
نمایش در چین
درکشور چین رقص و آواز همانند کشورهای دیگر از زمانهای بسار کهن متداول بود، و احساسات اشخاص نمایش را با نوعی مبالغه روان شناختی نشان میداد. در حدود قرن هفتم و هشتم پیش از میلاد، راهبان بودایی برای جلب مردم به معابد، داستانهایی از کتابهای مقدس را با قصه و آواز نقل میکردند که در آنها از آوازهای عامیانه و رقص استفاده میشد. دورههای درخشان هنر و ادبیات چین به دوره قبل از حمله مغولها و دوره تسلط مغولها بر چین تقسیم میشود.
هنر و ادبیات چین قبل از حمله مغولها
سلسله هان
اولین دوره درخشان هان و ادبیات چین قبل از حمله مغولها است. زمانی که چین از نظر وسعت برابر با وسعت امپراطوری روم بود. در این دوره همه گونه سرگرمی شامل نمایشهای ورزشی، ژیمناستیک، حرکات آکروباتیک، چشمبندی، تردستی و موسیقی وجود داشت. امپراطوران سلسله هان فعالانه هنر را ترویج میکردند.
سلسله یانگ
رواج نمایشهای تارخی و پرشکوه که در آن شخصیتهای تاریخی را بازسازی میکردند. مشهور است که امپراتور «یانگ تی» پیش از انقراض امپراطوریش نمایشی ترتیب داد که در آن ۱۸ تا ۳۰ هزار اجراکننده در محلی به درازای ۶ کیلومتر شرکت جستند.
سلسله سونگ
در این دوره فرهنگ و هنر چین شکوفا شد. ساخت وسایل صنعتی، جنگی و هنرهای دستی رواج یافت. داستان گو و نقالی به اوج رسید. این داستانها توسط نقالان یا راویان حرفهای در چایخانهها نقل میشد. (نخستین تماشاخانههای عمومی که در چین ساخته شدند همان چایخانهها بودند)
ویژگیهای اجرای نمایشی چین
-در درام چین صحنه آرایی اندک است و تماشاگران برای فهمیدن نمایشنامه ناچار هستند تخیل خود را به کار گیرند (یک صندلی شاید نمادی از پل، یا کوه یا یک تخت سلطنتی باشد).
-رنگ لباس و چهره از قراردادهای مهم اجرای نمایش است و در بیشتر موارد نشانگر شخصت، حرفه و طبقه اجتماعی است.
- حرکات و اشارهها آنچه را که قرار است اتفاق بیفتد نشان میدهد.
- موسیقی از بخشهای مهم اجرای درام چین است.
- نمایشهای چین معمولا دارای داستانی با پایان خوش و همراه با موسیقی هستند.
نمایش در قرن ۱۶ و ۱۷
اسپانیا
نویسندگان اسپانیایی پس از رنسانس بیشتر از نویسندگان ایتالیایی تاثیر گرفتند. در ابتدا به داستانهای سلحشوران، جنگاوران و قطعات رمانتیک میپرداختند. «میگوئل سروانتس» نویسنده رمانس مشهور «دون کیشوت» از جمله نویسندگان اسپانیا است که با نگاهی طنزآمیز اثری زیبا آفریده است. «لوپه دوگا» از نویسندگان نمایشی اسپانیا است که او را پرکارترین نویسنده جهان میدانند، زیرا حدود ۴۸۰ نمایشنامه از او باقی ماندهاست.
«کالدرون» ازجمله نمایشنامه نویسان عصر طلایی اسپانیایی است که نمایشنامه «قاضی سالامئا» متعلق به او است.
فرانسه
آغاز دوره نئو کلاسیک:
فرانسه در قرن ۱۷ متلاطمترین دوره نمایشی و سیاسی را داشت. از ناآرامی تا ثبات کامل. این دوره را به دلیل احیای قوانین هنری یونان و روم، دوره «نئو کلاسیک» مینامند. فرانسویها در این دوره قواعد ارسطویی را استخراج و ترجمه کردند، و به اجرا درآوردند. مهمترین گونه یا ژانر نمایش این دوره «تراژدیکمدی» بود. نمایشی ترکیبی از تراژدی و کمدی که در آن نمایش به شکل جدی و مصیبت بار آغاز میشود اما شادمانه و با پایان خوش به اتمام میرسد، یا دسته کم میتوان گفت با مرگ و مصیبت به پایان نمیرسد. تراژیکمدیهای این دوره را بیشتر با عنوان «عشق در برابر شرف» یا «شنل و شمشیر» یا «عشق و وظیفه» نام میبرند. چهرههای برجسته نئو کلاسیک فرانسه عبارتند از:
پیر کرنی:او را پایهگذار و تثبیتکننده مبانی نئو کلاسیک فرانسه میدانند. از مهمترین آثار او میتوان به «السید» و «ردگونه» اشاره کرد.
ژان راسین: ویژگیهای آثار راسین، داشتن طرحهای ساده و شخصیت پردازی پیچیده است که در آثاری چون «فدر» دیده میشود.
مولیر:مولیر را میتوان بزرگترین کمدی نویس این دوره فرانسه دانست. مولیر با ایجاد گروههای نمایشی دورهگرد و به خصوص با تاکید بر کمدیا دل آرته ایتالیا توانست، تحول بزرگی در کمدی فرانسه به وجود آورد. امروزه آثار او را با عناوینی چون کمدی رئالیستی و کمدی اجتماعی میشناسند. برخی از آثار او عبارتند از: «تردستیهای اسکاپن»، «مریض خیالی»، «طبیب اجباری»، «میزانتروپ»، «تارتوف»، «خسیس»، «دون ژوان»، «زنان فضلفروش».
نمایش در سده ۱۸ در فرانسه
نمایش در سده هجدهم در سرتاسر اروپا گسترش یافت. هر شهری صاحب تماشاخانهای شد. نمایشنامه نویسان این دوره به طرح مسائلی از طبقات متوسط پرداختند. با آوردن شخصیتهای عادی در آثار خود به خلق نوع جدیدی از درام پرداختند که اصطلاحا آن را «نمایش بورژوایی» میخوانند و از طرفی جایگاه استقلال میان آمریکا، انگلیس و انقلاب کبیر فرانسه و مشاجرات فکری و فلسفی این قرن زمینه را برای نهضت ادبی قرن آینده یعنی «رمانتی سیسم» آماده کرد.
چهره جنجالی نقد و نمایشنامهنویسی فرانسه در قرن هجدهم «دیده رو» است. او نقاد، نمایشنامه نویس، فیلسوف و داستان پردازی است که در آثارش بر خلاف عرف، نظرات جدیدی را مطرح میکند. رسالاتی مانند: «درباره شعر نمایشی» و «قیاس ضد و نقیض در بازیگری» از آثار اوست.
در زمینه کمدی «بومارشه» موفقیت زیادی کسب کرد. اثر مهم او عبارت است از: «عروسی فیگارو».
در زمینه تراژدی میتوان به «ولتر» اشاره کرد که شهرتش بیشتر به دلیل افکار فلسفی و رساله مشهورش به نام «بحث درباره تراژدی» است. | [
"دلقک",
"شعبدهباز",
"سیرک",
"مونیخ",
"آلمان",
"هنرهای نمایشی",
"اپرا",
"باله (رقص)",
"کابوکی",
"تعزیه",
"خیمه شب بازی",
"پانتومیم",
"یونان باستان",
"میلاد مسیح",
"چنای",
"اجرای خیابانی",
"هنرپیشه",
"کارگردان فیلم",
"نمایش عروسکی",
"لباس محلی",
"تبت",
"دره جیوژایگو",
"چین",
"هنرهای هفتگانه",
"مراسم عروسی در ایران",
"اسطورهها",
"بازیهای کودکان",
"سدهٔ نوزدهم",
"مردم شناسان",
"مردم شناسی",
"جیمز فریزر",
"افسانهها",
"عصر یخبندان",
"نزدیک تر",
"اهلی کردن",
"تهیهکنندگان",
"خاور نزدیک",
"زمین لرزه",
"آتشسوزی",
"تمدن میسنی",
"یونان",
"بدیهه سازی",
"قورباغهها",
"روم باستان",
"اسکندر مقدونی",
"امپراتوری بیزانس",
"اروپای غربی",
"روم غربی",
"جنگهای صلیبی",
"محمد",
"جهان اسلام",
"عروسکها",
"سدهٔ چهاردهم میلادی",
"مصر باستان",
"قوم آریایی",
"آسیای مرکزی",
"مردم هند",
"امپراتوری گوپتا",
"دانشگاهها",
"نمایشنامه نویس",
"آسیای جنوب شرقی",
"دیتیرامب",
"سلسلهٔ هان",
"مغولها",
"قرون وسطی",
"امپراتوری روم",
"تاریخ بخارا",
"آدم و حوا",
"جمعیت نسوان وطنخواه",
"کمپانی تئاتر گاراژ",
"ناصر الدین شاه",
"واژهها",
"سبک معماری",
"رویال آلبرت هال",
"کشورهای غربی",
"انقلاب مشروطیت",
"انجمن اخوت",
"نمایش نامه",
"روشن فکری",
"آموزش و پرورش",
"مردم ایران",
"سینمای ایران",
"آموزش عالی",
"ملی گرایانه",
"غلامحسین ساعدی",
"خسرو حکیم رابط",
"شخصیت پردازی",
"تئاتر ایرانی",
"تخت حوضی",
"پرده خوانی",
"میر نوروزی",
"کوسه برنشین",
"مراسم زار",
"بهرام بیضایی",
"بیژن مفید",
"علی حاتمی",
"برتولت برشت",
"نمایشنامه نویسی",
"زبان آذری",
"زبان فارسی",
"دوران مشروطه",
"نمایش نامه نویس",
"داود میر باقری",
"محمد رحمانیان",
"محمد چرمشیر",
"نامههای ایرانی",
"نامه نگاری",
"بهرام گور",
"خسرو پرویز",
"بچه گربه",
"نضربن حارث",
"باستانی پاریزی",
"زبان پهلوی ساسانی",
"ایران پس از اسلام",
"مجلس شورای ملی",
"نریمان نریمانف",
"هجری شمسی",
"گراند هتل",
"زن ایرانی",
"زنان ایرانی",
"انقلاب مشروطه",
"فتح تهران",
"احقاق حقوق زنان",
"حقوق زنان",
"مدرسه موسیقی",
"روان شناختی",
"ادبیات چین",
"سلسله هان",
"چشمبندی",
"سلسله یانگ",
"سلسله سونگ",
"طبقه اجتماعی",
"رنسانس",
"رمانتیک",
"میگوئل سروانتس",
"دون کیشوت",
"لوپه دوگا",
"کالدرون",
"عصر طلایی اسپانیایی",
"قاضی سالامئا",
"پیر کرنی",
"ژان راسین",
"مولیر",
"تردستیهای اسکاپن",
"مریض خیالی",
"طبیب اجباری",
"میزانتروپ",
"تارتوف",
"خسیس",
"دون ژوان",
"زنان فضلفروش",
"سده هجدهم",
"انقلاب کبیر فرانسه",
"قرن هجدهم",
"دیده رو",
"عروسی فیگارو",
"ولتر",
"هند",
"تئاتر موزیکال",
"جمهوری چک",
"عبدالحسین ناهید",
"الیز ساناساریان",
"نشر اختران"
] | [
"تئاتر",
"اصطلاحات صحنه تئاتر",
"هنر اجرا",
"هنرهای نمایشی",
"ویکیسازی رباتیک"
] |
318 | معماری | 0 | 1,012 | 0 | [
"معماري",
"هنر معماری",
"مهرازی",
"مهندسی معماری",
"گرایش های مهندسی معماری",
"گرايش هاي مهندسي معماري",
"هنر معماري",
"مهرازي",
"مهندسي معماري",
"معماري: هنر يا علم",
"رشته مهندسی معماری"
] | false | 741 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | معماری (فارسی سره: مهرازی ) سبک طراحی و شیوه ساخت و ساز ساختمانها و دیگر سازههای فیزیکی است.
معماری، هنر و فن طراحی و ساختن بناها، فضاهای شهری و دیگر فضاهای درونی و بیرونی برای پاسخ هماهنگ به نیازهای کارکردی و زیباشناسانه است.
باید معماری را از مهندسی سازه و ساخت و ساز متمایز ساخت. گرچه عمده بناها (نظیر خانهها و مکانهای عمومی) کاملا در حیطه دانش معماری است، برخی سازهها و بناهای دیگر (مثل یادمانها، پلها، کارخانهها و…) وجود دارند که در مرزی بین معماری و مهندسی یا معماری و هنر قرار میگیرند.
بسگونگی معماری
به گفته موتیسوس، معماری وسیله واقعی سنجش یک ملت بوده و هست (گروتر، ۱۳۷۵) و از آنجایی که «معماری» یکی از مظاهر بیرونی فرهنگ یک جامعه است نماد مناسبی برای مطالعه «فرهنگ» آن جامعه محسوب میشود، زیرا هر فرهنگ دارای معماری مختص به خود است. دورافتادهترین قبایل نیز چادرها، کلبهها، تزیینات و شیوه مجتمع سازی مربوط به خود را دارند.
شکل نهایی معماری هر فرهنگ و تمدن نتیجه عوامل اقلیمی (آب و هوا، پستیها و بلندیها و مصالح موجود)، پیشرفتهای تکنیکی، وجود نیروی کار و نهادهای اجتماعی، عقاید مذهبی و نظریههای علمی است. اما با این حال برخی عوامل در بیشتر جوامع وجود دارند. عواملی که معمولا با نیازهای بدن انسان مرتبط هستند.
محافظت در برابر اتفاقات هواشناختی، مقیاس خاص عناصر معماری -در تناسب با بدن انسان-، منبع گرما، مکان مناسب برای ذخیره غذا و پیشبینی نیازهای بهداشتی از عواملیاند که در فرهنگهای مختلف وجود دارند؛ ولی هر فرهنگ با توجه به اولویتهایش، رابطهاش با طبیعت و درکش از بدن انسان، به این نیازها پاسخ میدهد.
معماری و هنر
سالن کنسرت والت دیزنی در لوس آنجلس، اثر فرانک گری
معماری یک هنر اجتماعی است. معماران گاه بناهایی را با ایدههای شخصی طراحی میکنند و حتی میسازند، ولی بیشتر ساختمانها با توجه به نیازهای اجتماعی طراحی میشوند. معمولا از معماران انتظار میرود که یک ساختمان مشخص را در یک مکان مشخص طراحی کنند. در روند ساخت یک ساختمان افراد زیادی درگیر میشوند؛ به مقدار زیادی سرمایه و منابع و به تخصصهای دیگری به جز معمار نیاز است. همچنین قوانین و آییننامههای ساختمانی، تصمیمگیریهای معمار را محدود میکنند.
در طراحی یک ساختمان معمار تصمیمگیرنده نهایی است؛ ولی خواست جامعه، قوانین و درخواستهای کارفرما بر تصمیمهای او اثر میگذارد. اتفاقی مشابه نیز در مورد ظاهر و نمای ساختمانها میافتد. حتی امروزه که از تجربههای جدید و ناآشنای ظاهری استقبال میشود، در بسیاری از شهرها بهویژه شهرهای تاریخی مقرراتی وجود دارد تا ساختمانهای جدید در قالب شهری جا بیفتند و از یک زبان مشترک ظاهری پیروی کنند.
گرچه محدودیتهایی که توسط عوامل بیرونی بر تصمیمگیری معمار اثر میگذارد در میان بیشتر معماران، یک واقعیت پذیرفته شدهاست؛ ولی در تاریخ معمارهای مهم و معروفی نیز وجود داشتهاند که بر روی کاغذ و بدون توجه به نیازهای جامعه یا حتی قوانین فیزیک، کار کردهاند؛ مانند جیوانی باتیستا پیرانسی و آنتونیو سنت-الیا. این نوع معماران گاه به تمسخر معمار کاغذی نامیده میشوند.
با این همه نباید خواست اجتماع را به دیده یک مانع در برابر اهداف هنرمندانه معمار نگریست. بیشتر معمارها به این درخواستها به عنوان شرایط طبیعی یک مسیر هنری نگاه میکنند.
معماری به عنوان علم و هنر بارها در گذشته مورد بحث و مجادله بودهاست. بیشتر مردم اتفاق نظر دارند که معماری هر دوی اینها است، اما (چه میزان هنر) و (چه میزان علم) یا برتری یک عامل بر دیگری در طول زمان بر حسب وضعیتهای مختلف، متفاوت بودهاست. این موضوع بحثی همیشگی است که اغلب تضادها و ستیزهای سختی را در میان معماران به همراه داشتهاست. معماران متمایل به (فرم) و (جاذبه بصری) اغلب معماری را برای خود مطالبه میکنند. در حالی که معماران متمایل به (برنامهریزی)، (سیر از سوال به جواب)، (موضوعات اجتماعی) یا (معماری خورشیدی) اغلب در برابر گروه فرمگرا، موضعی دفاعی پیش میگیرند. برای درک توده و حجم معماری، باید گفت هنر از علم لطیفتر است. بدون تامل و تفکر در تاثیرات هنر، که بسیار گسترده و نامحسوس است، عموما نمیتوان تاثیرات بیواسطه و محسوس علم را بر زندگی خود دریافت کرد. علاوه بر این، عموما در تعریف هنر میان افراد جامعه توافق نظری مشاهده نمیشود، در صورتی که در پذیرش و تصدیق هنر، اتفاق نظر وجود دارد.
رنگ در معماری
رنگ آمیزی سقف ایوان اصلی امامزاده علی ابن محمد باقر در روستای مشهد اردهال
چهل ستون در اصفهان
یکی از ملاحظات روانشناختی رنگ که در کاربرد هنری رنگ اهمیت دارد، بررسی تاثیر متقابل رنگها است. جلوه یا اثر هر رنگ در جوار رنگ دیگر تغییر میکند هر رنگ نسبت به دیگری میزان تیرگی یا روشنی ذاتیاش را مینمایاند. معکوس کردن این ترتیب طبیعی، ناسازگاری رنگی به بار میآورد. هر رنگ دارای سه صفت یا سه بعد دیداری مستقلا تغییرپذیر است: فام، درخشندگی و پرمایگی فام، صفتی از رنگ است که جایگاه آن را در سلسله رنگی (از قرمز تا بنفش) معادل با نور طول موجهای مختلف در طیف مرئی – مشخص میکند قرمز، زرد و آبی را فامهای اولیه مینامند و چون مبنای سایر فامها هستند، رنگهای اصلی نیز نام گرفتهاند.
فامهای ثانویه عبارتند از: نارنجی، سبز و بنفش که از اختلاط مقادیر مساوی از دو فام اولیه حاصل میشوند. فامهای ثالثه از اختلاط فامهای اولیه و ثانویه به دست میآیند: زرد- نارنجی (پرتقالی)، نارنجی- قرمز، قرمز- بنفش (ارغوانی)، بنفش- آبی (لاجوردی)، آبی- سبز (فیروزهای)، سبز- زرد (مغز پستهای). دوازده فام نامبرده را با ترتیبی معین در چرخه رنگ، نشان میدهند.
در چرخه رنگ، فامهای ثانویه و ثالثهای که بین یک زوج فام اولیه جای گرفتهاند، دارای روابط خویشاوندی هستند و در کنار هم سادهترین هماهنگی رنگی را ایجاد میکنند. مادامی که این رنگها با رنگهای خالص سفید و سیاه ترکیب شوند ایجاد بیشماری از رنگها و سایههای مختلف مینمایند
درخشندگی، دومین صفت رنگ است و درجه نسبی تیرگی و روشنی آن را مشخص میکند (غالبا نقاشان اصطلاح رنگسایه را نیز در همین معنا به کار میبرند). معمولا درخشندگی رنگهای فام دار را در قیاس با رنگهای بیفام میسنجند. در چرخه رنگ، زرد بیشترین درخشندگی (معادل خاکستری روشن نزدیک به سفید) و بنفش کمترین درخشندگی (معادل خاکستری تیره نزدیک به سیاه) را دارد.
پرمایگی (اشباع)، سومین صفت رنگ است و میزان خلوص فام آن را مشخص میکند (گاه واژه شدت را در این مورد به کار میبرند). فامهای چرخه رنگ صد در صد خالصند ولی در طبیعت به ندرت میتوان فام خالصی یافت. همچنین، کمتر رنگیزهای حد اشباع فام مربوطه در چرخه رنگ را داراست.
رنگهای درخشان به تنهایی جذاب هستند اما اگر در یک الگو یا ردیفی منظم قرارگیرند از نظر بصری تاثیر بیشتری خواهند داشت. این نوع آرایش یک ساختار ساده را بر این رنگها حاکم میکند و در نتیجه یک مفهوم یا نوعی نظم را، ورای حضور محض رنگها، منتقل خواهد کرد.
دیوارها و پیش زمینههای روشن رنگهای سرد، مختصر کاهش در دمای بدن نگرنده ایجاد میکنند و رنگهای گرم باعث مختصر افزایش دمای بدن میشوند. به لحاظ بصری، رنگ گرم پیش میآید و رنگ سرد پس مینشیند.
پنجرهها و مبلمان با زمینه رنگ و سایز متوسط در مبلمان و پنجرههایی با سایز بزرگ شاهد آن هستیم که رنگ آنها با یکدیگر مخلوط میشود و از لحاظ تاثیرگذاری بر محیط غالب خواهند شد. همچنین ثبات از بین رفته و تلویحا نوعی تکان بصری ایجاد میکند. با مبلمان و پنجرههای متوسط و با رنگی متعادل و متوسط میتوانیم ترکیب بندی با ثبات داشته باشیم. هر ترکیب بندی را میتوان کارآمد دانست به شرط این که عناصر صحنه بهطور موثر با بینندگان مورد نظر آن، ارتباط برقرار کند. در اغلب موارد، نکته اساسی در شناسایی عناصر کلیدی صحنه نهفتهاست تا با نظم مبلمان و میزان نور، آنها را از دل سایر عناصر تصویری متفرقه، بیرون بکشید. همین اشیاء مزاحم، صحنهها را مخدوش میکنند و همچنین، بهتر است به جای تمرکز زیاد روی جزییات خیلی خاص، تنها روی ساختار کلی صحنه تمرکز کنید. چراکه تاثیر آنها در مقابل ترکیب بندی عمومی، بسیار سطحی است.
ملحقات تیره، از این رو چشمان شما به سمت رنگ تیرهتر کشیده میشوند و شما در روشی قادر خواهید بود ملحقات و اثاثیهها را نظم دهید تا هادی دید و کیفیت بصری روان باشند.
رنگ زندگی است زیرا جهان بدون رنگ برای ما مرده جلوه میکند، رنگها ایده آغازین و ثمره نور اصلی بدون رنگ هستند و مقابل آنها تاریکی بدون رنگ است. نور اولین پدیده در جهان است از طریق رنگها روح و طبیعت زنده جهان را برای ما آشکار میسازد.
همچنین کلمه و آوای آن، شکل و رنگ اش، رگههای اصلی از ذات فوق طبیعی است که ما تصویری اندک از آن داریم. همانطور که صدا، رنگ، جلا به لفظ میبخشد، همینطور هم رنگ بطور طبیعی به فرم شکل خاصی میدهد. ماهیت اصلی رنگ طنینی از تصورات خیالی است و در این حالت رنگ موسیقی است. زمانی که اندیشه مفهوم، قاعده مندی، لمس رنگ و طلسم آن، شکستهاست آنگاه در دستان خود جز جسم بیروح چیز دیگری نداریم.
رنگهای نارنجی و آبی، رنگهای مکمل هستند و مخلوط این رنگها، رنگ خاکستری بوجود میآورد. وقتی ناظر در این مکان قرار میگیرد، نورهای متفاوتی دریافت خواهد کرد که این نورها متناوبا با نارنجی و آبی است و دیوارها این رنگها را با زوایای دائما متغیر انعکاس میدهد. این تاثیر متقابل احساسی از غنای رنگ به انسان میبخشد.
رنگها نیروها و انرژیهای درخشندهای هستند که چه آگاه و چه ناخود آگاه روی ما اثر مثبت و منفی خواهند داشت. هنرمندانی که شیشههای رنگین خلق میکنند از رنگ برای خلق چنان محیطی معنوی و اسرارآمیز استفاده میکردند تا اندیشههای پرستش کنندگان را بر دوش شاهین معنویت به پرواز درمیآورند. اثرات رنگ نه تنها از لحاظ بصری بلکه از جنبههای روانشناسی و روان شناختی نیز باید بررسی شوند.
سطوح رنگ باید شکل، وسعت و حدود خود را از خود رنگ و نوسان شدت آن (رنگ) کسب کند نه اینکه با خطوط از پیش معین شده باشد.
همچنین، شکلها نیز دارای خصوصیت گویا و معنی دار نظام زیباشناختی خود هستند. در طراحی، این کیفیتهای معنی دار شکل و رنگ میبایست با یکدیگر مطابقت داده شوند.
یعنی شکل و رنگ در معنی دار بودن و مفهوم خود یکدیگر را تایید و اثبات میکنند. سه شکل اصلی مربع، مثلث و دایره نیز مانند سه رنگ اصلی قرمز، زرد و آبی دارای خصوصیات مفهومی و بیانی مشخص هستند.
مربع، نمایانگر ماده ، وزن و حدود مشخص است و حسی از کشش و امتداد و تجربه حرکت را القاء میکند. مربع با رنگ قرمز منطبق است و وزن حجم قرمز با شکل سنگین و ساکن مربع مطابقت دارد.
مثلث با زوایای حاد و تند، تاثیر ستیزهجویی، پرخاش و تهاجم را ایجاد میکند. مثلث سمبل تفکر است و حالت و خصوصیت بیوزن آن با زرد روشن هماهنگی دارد.
دایره بر عکس مربع، احساسات را ملایم و معتدل و حس آرامش و حرکت آرام و آهسته را القاء میکند. دایره سمبل روح است که در درون خود همواره در حال حرکت است.
تطابق و تناسب هر رنگ با شکل مربوط به خود مستلزم همانندی و توازن است. اگر رنگها و شکلها در بیان مفاهیم و حالات توافق داشته باشند، تاثیرات آن دو چندان خواهد بود.
معماری و مهندسی
تیمچه در قم
همانگونه که معماری رابطهای مشخص با هنرهای زیبا دارد، رابطه مشخصی هم با مهندسی دارد. معمار میتواند نقش یک مهندس را بازی کند اما نباید فراموش شود که هر یک از این دو حرفه، تعریف مشخصی دارند. بیشتر ساختمانهای تاریخی که مورد تحسین واقع شدهاند، به دست اشخاصی ساختهشدهاند که هم معمار و هم مهندس بودهاند. هر بنا نیاز به پیشبینیهای تکنیکی دارد که کار مهندس است. در حالی که معمار علاوه بر دیدن این نیازها، باید فراتر رود و معنا، حس یا ایدهای را منتقل کند. برای مثال یک بنای مذهبی مثل کلیسا باید بیانکننده یک نظم کیهانی، منتقلکننده احساس ایثار و حتی آموزشدهنده ایمان و فلسفه مذهبی از لابلای ریختها و تزئینات باشد. یک ساختمان حکومتی هم باید دارای شخصیت خاص باشد و بازدیدکنندگان (یا شهروندان) را به یک رفتار مورد انتظار وادارد. خانهها باید عملکرد ایمن و شخصیتی گرم و خانگی داشته باشند. این اهداف و سیاستها توسط فرهنگ یا حتی خود شخص سازنده تعریف میشود و در حوزه کاری معمار (و نه مهندس) قرار دارد.
برخی معماران بارها عنوان کردهاند که یک بنای کارکردی و ایستا ذاتا زیبا و مطلوب است و معماری باید تنها به عنوان شاخهای از مهندسی شناخته شود. با این همه این دیدگاه، منتقدان بسیاری دارد و بناهای کمی واقعا با در نظر داشتن این تئوری، طراحی و ساخته میشوند.
ویترویوس: ایستایی، کارایی، زیبایی
ویترویوس کتاب «درباب معماری» به امپراتور آگوستوس تقدیم میکند.
حدود ۲۰ سال قبل از میلاد، ویتروویوس معمار رومی چیزی را که امروز نخستین کتاب باقیمانده در باب معماری شناخته میشود را نوشت. این کتاب به عنوان تنها نوشته درباره معماری یونان و روم باستان از اعتبار والایی در میان معماران بهرهمند بوده و برای قرنها ماخذ اصلی بیشتر نظریههای معماری بهشمار میرفتهاست.
در این کتاب ویتروویوس کیفیتهای لازم معماری را در سه رده اصلی ایستایی ، کارایی و زیبایی تقسیمبندی کرد. این ردهبندی برای قرنهای زیادی بین معماران کاملا پذیرفته شده بود. هر کدام از این عبارتها به اشکال گوناگون ترجمه و تفسیر شدهاند؛ معنای آنها در طول زمان تغییر کرده و اهمیت آنها به چالش کشیده شدهاست؛ تا جایی که برخی پیشنهاد کردهاند یکی از این سه کیفیت میتواند نتیجه طبیعی دوتای دیگر باشد. با این همه این سه کیفیت برای قرنها اصول معماری و به ویژه معماری غربی را تبیین کردهاند و هنوز از آنها به عنوان چارچوبی برای بررسی خوب یا بد بودن معماری استفاده میشود.
ایستایی
ایستایی روشنترین مشخصه از بین سه عبارت ویتروویوس است.
هر بنا بایستی ایستا باشد: وزن خود، بارهای زنده، نیروهای زلزله و باد و دیگر نیروها -که قابلیت تخریب ساختمان را دارند- را مهار کند. انتظار میرود یک بنای خوب، ایستایی لازم و کافی را با به کار بردن مصالح و شیوه ساخت مناسب و بدون هدر دادن بیمورد منابع تامین کند.
در نظر ویتروویوس، ایستایی شامل معنای پایداری نیز بودهاست. بناها باید قابلیت عمر طولانی (چندین قرن در برخی موارد) را داشته باشند. این معنا امروز تغییر یافتهاست. به عنوان مثال بناهای موقتی و قابل جابجایی در بسیاری از موارد، معماری خوب بهشمار میروند. از سوی دیگر به نظر میرسد برای سازههای موقتی و قابل جابجایی، بایستی معیارهای پایداری جدیدی در نظر گرفت. حتی یک بنای موقتی که تنها یکبار مورد استفاده قرار میگیرد و سپس تخریب میشود باید قابل بازیافت باشد و ازین لحاظ با اصول و محدودیتهایی در طراحی مواجه است.
ایستایی یک بنا به مصالح و شیوه ساخت آن بستگی دارد. تفاوتی بنیادین را در ساخت جرزهای باربر به وسیله روی هم قرار دادن بلوکها (سنگی، خاکی یا مصالح دیگر) و استفاده از قابها یا اسکلتهایی که با عناصر غیر باربر پوشیده میشود میتوان مشاهده کرد. در تاریخ معماری غرب معمولا روش اول، روش غالب ساخت بودهاست. در معماری ژاپنی، معماری چینی و معماری عشایری روش دوم بیشتر مشاهده میشود.
در ایران، تا پیش از حمله اسکندر و در شیوه معماری پارسی با الهام از معماری تمدن اورارتو شیوه دوم رواج بیشتری داشتهاست، که این را میتوان در تخت جمشید ناظر بود. از شیوه معماری پارتی به بعد، در دوران ساسانیان با الهام از معماری عیلام و در معماری دوران اسلامی، روش اول تبدیل به روش رایج ساختوساز شد.
در یک ردهبندی دقیقتر میتوان مصالح ساختمانی را دستکم در پنج رده تقسیم کرد. همچنین میتوان چهار روش بنیادین در ساخت را نام برد.
روشها
کارایی
کارایی یک بنا شامل عملکرد و همچنین نقش آن به عنوان پناهگاه است. عملکرد یک ساختمان تاثیر عمیقی بر شکلگیری فضاهای مختلف و اندازه و ریخت آنان میگذارد. نقش پناهگاهی نیز گاه روی جهتگیری و شکل ساختمان اثرگذار است، ولی بیشترین اثر آن را در پوسته ساختمان - حد فاصل آن با فضای بیرون- میتوان مشاهده کرد. نقش پناهگاهی یک ساختمان بر روی سیستمهای مکانیکی درون ساختمان هم اثرگذاری ویژهای دارد.
مفهوم عملکرد بیش از آنکه به نظر میرسد مورد مناقشه منتقدان بودهاست. بحث در مورد عملکردگرایی (نظریهای که بیان میدارد ریخت یک معماری میتواند تنها با توجه به عملکردش ساخته شود) ایده محوری معماری قرن بیستم بود. در برخی موارد منتقدان پست مدرنیست معماری عملکردگرا را با معماری مدرن یکی دانستهاند - و هر دو را رد کردهاند-. امروزه عملکردگرایی معمولا یک تفکر ارتجاعی و متعلق به گذشته تلقی میشود و حتی گفته میشود نمیتوان بنایی را یافت که تنها با توجه به عملکردش شکل گرفته باشد. با این همه از کتابهای راهنمای عملکردگرایی چون اطلاعات معماری نویفرت به وفور در تمرینها و مدارس معماری استفاده میشود.
عملکردگرایی در طراحی کارخانهها و خانهسازیهای انبوه اصالت خاصی یافت. در کارخانهها، هدف چیدمان فضاها با توجه به روند تولید، کاهش جابجاییها و در نهایت افزایش بهرهوری، موجب این اتفاق شد. در مورد خانهسازی مسئله، ساخت خانههای انبوه، ارزان و باکیفیت بود. با برنامهدهی فضا با توجه به عملکرد میشد بهینهترین اندازه لازم برای هر اتاق را به دست آورد و بنابرآن خانههایی حداقلی ساخت. با ارزانتر شدن هزینه و کاهش مدت زمان ساخت، امکان ساخت خانههای بیشتر فراهم میآمد. این مسئله در میانه دهه ۱۹۲۰ - که کمبود خانه یک مشکل حاد بود - مورد توجه معماران اروپا (به ویژه معماران آلمانی) قرار گرفت و باز پس از جنگ جهانی دوم به عنوان یک مسئله مهم مطرح شد. در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ با افت نیاز به خانهسازیهای انبوه، عملکردگرایان به تدریج مورد انتقاد قرار گرفتند. عمده محورهای انتقاد از عملکردگراها آثار مخرب روانشناختی - و جامعهشناختی وقتی که بحث شهرسازی پیش میآید- و زیباییشناسی ضعیف این نوع معماری است.
در یک نگاه تاریخی میشود گفت عملکرد -با تعاریف مدرنیستها- اثر کمی بر ریختشناسی معماری داشتهاست. ساختمانها را میتوان با توجه به عملکردشان به ساختمانهای مذهبی، حکومتی، اقامتی، تولیدی، آموزشی، تفریحی و غیرو ردهبندی کرد؛ ولی نمیتوان به آسانی پذیرفت که شکل یک ساختمان بر اثر عملکرد آن ساخته میشود. یک خانه با نیاز به خوابیدن، پختوپز، ذخیره غذا و گاهی کار کردن تعریف میشود ولی مفهوم خانواده و روابط بین زن و مرد نیز بر ریخت آن تاثیر به سزایی دارد. امروزه این یک اصل پذیرفته شدهاست که در همه فرهنگها فضای داخلی خانه، به شکل مردانه یا زنانه است و روابط بین این دو نوع فضا، یک عامل بنیادی در برنامهدهی معماری بهشمار میرود.
زیبایی
طبیعت در معماری
سه نوع الهامپذیری از طبیعت در معماری:
تقلید و الگوپذیری و الهام جویی از طبیعت در معماری به سه شیوه تقسیم میشود. هریک از این شیوهها از شیوه قبل خود کاملتر و آگاهانهتر است و شیوه سوم، شیوه مطلوب و غایی است.
الهام از اشکال طبیعت
الهامگیری معنایی از طبیعت
الهام از قواعد طبیعت
۱. الهام از اشکال طبیعت
در این روش تنها به تقلید از شکل پرداخته شده و به مبانی و اصول سازهای آن توجه نمیشود. به عنوان نمونه لایههای زمین منطبق با نیروهایی که به آن وارد میشوند، شکل میگیرند؛ در حالی که معماران با نادیده گرفتن این نیروها صرفا وضعیت موجود را برداشت میکنند. تبدیل ساختمانی ظاهرا طبیعی به واقعیت، عملی پرهزینه و در واقع غیرطبیعی است، زیرا طبیعت از قانون حداقل استفاده از انرژی بهره میجوید، در صورتی که برای ساختن و زنده نگاه داشتن ساختمانی شبه طبیعی با اشکال نامنظم، باید انرژی بسیار زیادی صرف شود.
۲. الهامگیری معنایی از طبیعت
نمایی از معماری یک امامزاده
استعاره و معنی میتواند ما را از دام سطحی نگری در امان نگه دارد. کارهای معمارانی که به طبیعت از دید جامع استعاری نگریستهاند و ساختمانهای خود را بر مبنای آن بنا کردهاند بهترین الگوی این راهبرد خلاقیت هستند.
۳. الهام از قواعد طبیعت
بهترین الهامگیری از طبیعت، استفاده از قواعد و قوانین آن است و چون این قواعد، در طبیعت عمومیت دارند، نباید برای بهرهگیری از آنها، از یک نمونه خاص، الهام گرفت. سازههای معماری با بهرهگیری از این قواعد طبیعی، به طبیعت نزدیکتر میشوند. حفظ ساختار موجود در مقابل بارها و نیروهای وارد بر آن در پدیدههای طبیعت، مهمترین فلسفه وجودی سازه آنها است که در سازههای طبیعی از روشهای مختلفی برای مقابله با نیروهای خارجی تهدیدگر استفاده میشود. در ادامه به چهار مورد آن اشاره میشود.
۱–۳ - استفاده حداکثری از تنشهای کششی و فشاری در سازههای خود
طبیعت همواره سعی دارد که تا حد امکان از تنشهای کششی و فشاری در سازههای خود استفاده کند و از تنشهای خمشی جز در مواردی که ساختار آن ماهیت لایهای دارد، استفاده نکند. اساسا همه ساختارهای طبیعی بافت لایهای دارند؛ یعنی سطوح و حجمها آنها از کنار و روی هم قرار گرفتن لایهها به وجود آمدهاست. ماهیت لایهای موجب میشود تا در فرمهای طبیعی، فقط عکسالعملهای کششی یا فشاری بوجود آید.
۲–۳ - مقاومت در برابر نیروها با انعطافپذیری و تغییر
این روش در سازههای طبیعی به وفور مشاهده میشود و از انعطافپذیری بالایی برخوردار است. به عنوان مثال بسیاری از پرندگان ترجیح میدهند لانههای خود را بر روی شاخههای نرم و نازک درختان ایجاد کنند، چرا که هر چه شاخهها از انعطافپذیری بیشتری برخوردار باشند؛ احتمال شکستن آنها کمتر خواهد بود. چنین رویهای سبب میشود که ساختار ضمن صرف مصالح کمتر، پاسخگوی مقاومت به گونه بهتری نیز باشد.
۳–۳ - فرار از نیرو و جا خالی دادن در برابر آن
این روش نیز یکی از روشهای مقابله طبیعت در برابر نیروها است؛ و در حقیقت مبنای آن کاستن از مقدار و شدت نیروی وارده است.
مثلا درختان در اثر وزش بادهای شدید، با خم شدن خود امکان عبور مقداری از نیروها را از بالای خود میدهند و به این ترتیب از میزان نیروی وارده بر تنه آنها کاسته میشود.
۴–۳ - استفاده از نیروهای مزاحم علیه یکدیگر یا خودشان
درختان در هنگام باد، خم میشوند و مقداری از نیروی باد را به شکل انرژی پتانسیل در خود ذخیره کرده و در حرکتهای رفت و برگشتی، بخشی از این نیرو را خلاف جریان باد، تخلیه میکند. قرارگیری شاخههای درخت به گونهای است که وزن یک سمت از درخت باعث نگهداری سمت دیگر درخت میشود و بالعکس. در معماری مشابه این رفتار در ساختار دکل و دهانه اصلی پل آلامیلو اسپانیا طراحی شده توسط کالاتراوا دیده میشود. در طراحی و ساخت این پل، تعادل بین دکل و دهانه با تلفیق بر اصول زیبایی شناختی به صورت غیر متقارن برقرار شدهاست، به گونهای که دکل و دهانه اصلی پل، هر یک عاملی برای نگهداری دیگری هستند.
مسجد شیخ لطفالله
برخی تعریفهای معماری
تاریخ معماری
معماری پیش از جنگ جهانی دوم
کاربست فولاد و بتن در ساختمانها که فقط بخشی از آن در اواخر سده نوزدهم شناخته شده بود در سده بیستم به مراحل کمال میرسد. معماری مانند نقاشی و پیکرتراشی در اثر استفاده از مصالح صنعتی و سرمشق حاصل از اجزای کار صرفا تخصصی توسط ماشینها دستخوش انقلاب شد. تضادهای بنیادی و حرکت در جهت خلاف سنتها مشابه آنچه که در هنرهای تجسمی دیدهایم در معماری سبکهایی به وجود میآورد که در گذشته بیسابقه بودهاست. معماری همراه با تمام هنرهای دیگر در زیر سیطره تکنولوژی نوین قرار میگیرد. به گفته زیگنرید گیدئون منتقد (مکانیزاسیون، غرق فرمان میراند) این بدان معنی نیست که استعداد فردی در تولید دسته جمعی شد. بلکه معماران صاحب نبوغ، از ماشین و قدرت بالقوهاش برای الهام گرفتنه شکلهای نو استقبال کردن به بیان درستتر معماری و مهندسی به یکدیگر نزدیکتر شدند و غالبا در وجود یک شخص تجسم یافتند و تکنولوژی اگر نگوییم که بر روی هم در الهام بخشیدن به معمار نوین پیشگام شدهاست، همیشه در این کار دخالت داشتهاست. حیرتآور اینجاست که آرمان دیرینه رنسانس در زمینه وحدت تئوری و عمل ظاهری بهطور کامل در سبکی اساسا متفاوت با سبک رنسانس تحقق مییابد. در هر حال ما در تاریخ معماری نوین چشم گیرتر از گذشته با نوعی تضاد بین کشش فردی هنرمند به تجربه شخصی و نیاز به طرحهای گسترده، عمومی و غیرشخصی که یک شکلی بر شهرهای بزرگ تحصیل میکنند روبرو میشویم. در چارچوب طرح غول آسای نوین دسته جمعی و عمومی فردیت دیرینه میکلانژ یا برنینی بخشی از وجه تمایز تشخیص خود را از دست میدهد. معمار نوین بیشتر استاد کار کارگاههای سدههای میانه شباهت دارد تا با بعدی منزوی دوره رنسانس که ارادهاش را بر کل شکل تحمیل میکند. با آن که معماری نوین قهرمانان خاص خود را دارد معمار روزگار ما تا حدودی مانند برادران پیکر تراش و نقاش خود مایل است شخصیتهایش را از جنبشهای گسترده و دسته جمعی سبکها برگزیند نه آنکه آنها را بیافریند. گویی مردان چون فرانک لویدرایت استثناهایی برای اثبات قاعدهاند مادر (معماریهای نمایشگاهی) و ساختمانهای تجاری ریچاردسن و سالیوان شاهد حرکت در یک معماری عملا مفید با ابعاد بسیار بزرگ و گنجایش هزاران نفر بودهایم.
استخوان بندی فلزی ساختمانهای آمریکاییان مانند کتابخانه سنت ژنویو اثر لابروست در نظرسنجی پوشانده شده بودند که سبکهای سنتی را به یاد میآورند هر چند سالیوان عمیقا به طراحی تزئینات معماری مستثقل از سنت علاقهمند بود از این لحاظ این نماینده بزرگ آمریکا در یک جنبش بینالمللی بود که فرانسویها آن را آرت نوو (هنر نوین) مینامیدند. هر چند در کشورهای مختلف نامهای مختلف داشت. هنر نوین با دوره پست امپرسیونیسم از ۱۸۹۰ تا جنگ اول جهانی معاصر بود و اساسا یک سبک تزئینی مبحثی بر شکلهای موجودات طبیعی مخصوصا شکلهای القاکننده حرکت و رشد بود. کارماید غالب و مشخصکننده آن یک خط مواج، سیال و مارپیچی است که به گرد اجزای ساختمان میپیچد یا از آن بالا میرود و مارپیچهای در هم بافتهاش به پیچکهای کشیده ختم میشود. این سبک به سادگی در ساختمان فلزی سبک به کار بسته شد و مخصوصا در خانههای شخصی مورد استفاده قرار گرفت هر چند بسیاری از ورودیهای متروی پاریس با موضوعات متعلق به هنر نوین تزئین شدند.
نمونه عالی این سبک پلکان هتل وان ایتولده است که در سال ۱۸۹۵ توسط ویکتورهورتا (۱۸۶۱–۱۹۴۷) در بروکسل ساخته شد نام این معمار با کاربست هنر نوین در عرصه معماری جوش خوردهاست. آزمایشگری تزئینی با اشتیاق هر چه تمامتر به عنوان سبکی حقیقتا نوین پذیرفته شد هر چند عملا آخرین ت ظاهر سبک (صنعتگرایانه) سابق سده ۱۹ بود.
در زمینه هنر نوین هویت پارهای تاثیرات را میتوان مشخص کرد این تاثیرات از تزئینات سرشار، پرشاخ و برگ و دو بعدی و احترام صنعتگرایانه جنبش هنرها و صنایع ویلیام موریس به مصالح کاردر انگلستان سده ۱۹ تا انحنای آزاد موجی و شلاق گونه طرحهای ژاپنی در نوساناند. شجاعت هورتا در استفاده از فلز را میتوان در پایههای سبک، تزئینات نرم و انعطافپذیر و خلوص به کار رفته در یکپارچهسازی طرح و ساختمان مشاهده کرد.
هنر نوین در دست هورتا موثرترین وسیله طراحی داخلی بود، هر چند تمامی دیگر هنرها از معماری تا تذهیب کاری کتاب تحت نفوذ این هنر بودند. این سبک را به مقیاس عظیم معمارانه میتوان در عمارت آپاراتمای کازامیلا مشاهده کرد در سال ۱۹۰۰۷ توسط آنتوینوگودی (۱۸۵۲ تا ۱۹۲۶) در بارسلون برپا شد. گودی معمار مبتکری شد تا با مقام نیرو میکوشید. شکلهایی سراپا عاری از سنت و تا سر حد امکان نزدیک به بیقاعدگی طبیعت بیافریند.
او لایههای عظیم سنگ برش خورده را با موجهای بیقرار روی هم نهاد و بر روی هم از بکار گرفتن خط مستقیم خودداری کرد سطوح سنگ همچنان زبر و زمخت رها شدهاند و مانند صخره فرسایش دیده طبیعی به نظر میرسند.
سردرهای ورودی به غارهای فرسایش دیده دریایی شباهت دارند. ناتورالیسم پرشور، و تلاش برای گریز از هر گونه خشکی مصنوعی به پویایی بیشکل طبیعت هیچگاه گیراتر از این بیان نشدهاست. کارگودی، خویشاوند معنوی نقاشی و پیکر تراشی اکسپرسیونیستی است.
معماری کلاسیک سراپا تثبیت بود … راستی را نباید به دیوارها، سقفها و کفهای اتاق بگوییم به عنوان اجزای سازنده یکدیگر که سطوحشان به درون یکدیگر داخل میشوند خود نمایی کنند … ممکن است شکل ظاهر سطح دستتان را با مفصل بندی ساختمان استخوانها متضاد ببینند. این کمال مطلوب را که از لحاظ استنباطهای معماریش ژرف است … من … استقرار مینامم.
آموزش معماری
معمار
حس مکان
سبک معماری
نظریه معماری
معماری ارگانیک
طراحی داخلی
رقابتهای طراحی معماری
نقشهکشی معماری
ریختزایی دیجیتال | [
"فارسی سره",
"سبک",
"طراحی",
"ساخت و ساز",
"ساختمان",
"سازه",
"فیزیکی",
"هنر",
"فناوری",
"زیباشناسی",
"مهندسی سازه",
"یادمانی",
"پل",
"کارخانه",
"مهندسی",
"خیمه",
"کلبه",
"دکوراسیون",
"اقلیم",
"آنتونیو سنت-الیا",
"اصفهان",
"طول موج",
"طیف مرئی",
"رنگهای اصلی",
"رنگ",
"ترکیب بندی",
"میزان نور",
"موسیقی",
"روانشناسی",
"روان شناختی",
"رنگ قرمز",
"هنرهای زیبا",
"کلیسا",
"ایمان",
"خانه",
"لوئیس سالیوان",
"میس ون در روهه",
"والتر گروپیوس",
"آگوستوس",
"یونان",
"روم",
"ریخت تابع عملکرد است",
"بار سازهای",
"بازیافت",
"معماری ژاپنی",
"معماری چینی",
"شیوه پارسی",
"اورارتو",
"تخت جمشید",
"شیوه پارتی",
"معماری ساسانیان",
"معماری اسلامی",
"مهندسی مکانیک",
"کارکردگرایی (معماری)",
"قرن بیستم",
"پست مدرنیسم",
"معماری مدرن",
"نویفرت",
"دهه ۱۹۲۰ (میلادی)",
"جنگ جهانی دوم",
"دهه ۱۹۵۰ (میلادی)",
"دهه ۱۹۶۰ (میلادی)",
"روانشناختی",
"جامعهشناختی",
"زیباییشناسی",
"ویتروویوس (معمار)",
"لوکوربوزیه",
"گوته",
"سید هادی میرمیران",
"ویکتور هوگو",
"فولاد",
"بتن",
"نقاشی",
"پیکرتراشی",
"هنرهای تجسمی",
"تکنولوژی",
"مکانیزاسیون",
"رنسانس",
"تاریخ معماری",
"میکلانژ",
"برنینی",
"آرت نوو",
"پست امپرسیونیسم",
"پاریس",
"بروکسل",
"ویلیام موریس",
"بارسلون",
"ناتورالیسم",
"کلاسیک",
"معمار",
"حس مکان",
"سبک معماری",
"نظریه معماری",
"معماری ارگانیک",
"طراحی داخلی",
"رقابتهای طراحی معماری",
"نقشهکشی معماری",
"ریختزایی دیجیتال"
] | [
"معماری",
"پیشهها",
"هنر",
"طراحی معماری"
] |
319 | فعل | 0 | 116 | 0 | [
"كارواژه",
"کارواژه",
"کنشواژه",
"كنشواژه"
] | false | 87 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | فعل یا کارواژه به بخشی از سخن گفته میشود که نمایانگر کار انجام شده یا یک رویداد یا یک حالت باشد. (مانند خواندن، بردن، پلاسیدن، زیستن، بودن).
از فعلها واژههای گوناگونی مشتق میشود از جمله اسم مصدر.
هر فعل در زبان فارسی پنج مفهوم را در بر میگیرد:
زمان (گذشته (ماضی)، حال (مضارع)، آینده (مستقبل))
شخص
وجه: (وجه اخباری، وجه التزامی، وجه شرطی، وجه امری، وجه وصفی، وجه مصدری)
انجام کار یا رویداد حالت
نمود
در هر فعل جز ثابتی وجود دارد که معنی بنیادی فعل را دربردارد. به این بخش بن میگویند. بن دارای دو گونه بن گذشته و بن حال است.
ساختمان فعل
در زبان فارسی فعل از لحاظ ساختاری ۵ گونه است.
فعل ساده : فعلی است که مصدر آن بیش از یک کلمه نباشد. مانند: گفتن
فعل پیشوندی: فعلی است که از یک پیشوند و یک فعل ساده ساخته شده باشد. مانند: برداشتن= بر+داشتن
فعل مرکب: فعلی است که از یک صفت یا اسم با یک فعل ساده شناخته شده و یک معنی کامل را برساند. مانند: بزرگ شدن، انجام دادن
فعل پیشوندی مرکب: از ترکیب یک اسم، یک پیشوند و یک فعل ساده ساخته میشود.
عبارت فعلی: فعلی است که به صورت دستهای از کلمه هاست و معمولا حرف اضافه نیز دارد.
فعل ناگذرای یک شخصه: فعلی که مفعول پذیر نیست و بیشتر به صورت اول شخص بکار میرود و به جای شناسه یکی از ضمایر متصل م، ت، ش، مان، تان، شان، شخص فعل را نشان میدهد که به آخر اسم قبل از فعل اضافه میشود. (نیز ببینید: مصدر)
انواع فعل بر اساس معنا
فعل تام (خاص): بیشتر افعالی که در زبان به کار میروند، وقوع کاری مخصوص یا به داشتن حالتی مخصوص دلالت دارند. به این افعال، فعل تام یا خاص گفته میشود.
فعل اسنادی (ربطی): فعلی است که دارای معنای خاصی نبوده و تنها برای نسبت دادن چیزی به چیز دیگر به کار میرود.
فعل معلوم و فعل مجهول
فعل از لحاظ وضعیت فاعل در زبان فارسی به دو دسته فعل معلوم و فعل مجهول تقسیم میشود.
فعل معلوم: فعلی متعدی است که فاعلش مشخص باشد. (علی درسش را خواند)
فعل مجهول:فعلی متعدی است که فاعل آن مشخص نیست. (خانه شسته شد) | [
"اسم مصدر",
"زمان (دستور زبان)",
"زمان گذشته (زبان)",
"زمان حال (زبان)",
"آینده",
"شخص (دستور زبان)",
"وجه دستوری",
"وجه اخباری",
"وجه التزامی",
"وجه شرطی",
"وجه امری",
"وجه وصفی",
"وجه مصدری",
"نمود",
"بن (دستور زبان)",
"بن گذشته",
"بن حال",
"فعل ساده",
"مصدر",
"فعل پیشوندی",
"فعل مرکب",
"فعل پیشوندی مرکب",
"عبارت فعلی",
"حرف اضافه",
"فعل ناگذرا",
"فعل تام",
"فعل ربطی",
"فاعل (دستور زبان)",
"زبان فارسی",
"وَرز معلوم",
"وَرز مجهول",
"فعل معلوم",
"متعدی",
"فعل مجهول",
"محمد حیدری ملایری",
"فعل در زبان فرانسه"
] | [
"اقسام کلمه",
"فعلها",
"گونههای فعل"
] |
320 | باستانشناسی | 0 | 719 | 0 | [
"باستانشناس",
"باستانشناسی",
"باستانشناسي",
"باستان شناسان",
"باستانشناسان",
"باستان شناسی",
"باستان شناس",
"دیرینهشناس",
"باستان شناسي",
"باستانشناسي",
"ديرينه شناس",
"دیرینه شناس",
"آرکئولوژی",
"باستانشناختی",
"باستان شناختی"
] | false | 650 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | باستانشناسان در حال حفاری در رم
باستانشناسی شاخهای از علوم اجتماعی است که به مطالعه گذشته از طریق مدارک مادی میپردازد.
با این تعریف، چهبسا بتوان رهیافتهای باستانشناختی را در مطالعه پدیدههای امروزی نیز به کار بست. قلمرو باستانشناسی تمام گذشته تا حال را دربرمیگیرد، چون تمامی وقایع بیدرنگ پس از وقوع به جزئی از گذشته بدل میشود. باستانشناسان از بررسی خانه، کارگاه، یا مدرسهای نوساز اطلاعاتی کسب میکنند که دستکمی از اطلاعات حاصل از بررسی یک غار یا پناهگاه دوران دیرینهسنگی یا بنایی رومی ندارد. منابع اطلاعاتی باستانشناسی از دادههای مادی (یا دیگر دادههایی) تشکیل میشود که به نحوی به انسان مربوط است و ما آنها را آثار فرهنگی میخوانیم.
واژهشناسی
واژهی انگلیسی archaeology از واژهی یونانی arkhaiologia به معنی بحث دربارهی چیزهای قدیمی آمدهاست، اما امروزه معنای آن تغییر کرده و به پژوهش در زمینهی گذشتهی انسان، بر اساس بقایای مادی باقیمانده از او، اطلاق میشود. در واقع در یونان، در قرون اولیه میلادی، اصطلاح archaeologist به گروهی از بازیگران تئاتر اطلاق میشد که بر روی صحنه با حرکات صامت افسانههای باستانی را بازسازی میکردند. واژهی archaeology با مفهوم امروزی آن را در قرن هفدهم ژاک ابسن، طبیب و عتیقه باز اهل لیون، دوباره احیا کرد. او واژهی archaeography (باستان نگاری) را نیز مطرح کرد، اما این واژه مقبول مردم نیفتاد و وارد مجموعهی واژگان نشد.
تاریخچه
قدیمترین مدرک مبنی بر بهکارگیری آثار مادی برای مطالعه گذشتههای دور به قرن ششم قبل از میلاد بازمیگردد، یعنی زمانی که فرمانروایی از بابل به حفاری در بناهای اداری دست زد تا به پیشینه آنها پی ببرد. توکیدیدس، مورخ یونانی دوره کلاسیک، چنین عنوان کرد که گورهای جزیره دلوس از آن اهالی کاریه است و نشان داد که ایشان زمانی این جزیره را در اختیار خود داشتهاند. رومیان آثار باستانی را مرمت میکردند و به نمایش میگذاشتند و مردم با آگاهی از این که آثار مزبور یادمانهای گذشتهاست، به دیدن آنها میشتافتند. در قرن چهارم، سنت هلنا در محلی که عیسی مسیح به صلیب کشیده شده بود، حفاری کرد تا آثار مربوط به این واقعه را بیابد. در صدر مسیحیت و در قلمرو امپراتوری بیزانس، مردم به یافتن بقایای مادی متعلق به مسیحیان و رومیان علاقه فراوانی از خود نشان میدادند. در اواخر دوره بیزانسی قانونی به تصویب رسید که به مردم اجازه میداد که چنانچه یادمان تاریخی مهمی نظیر تندیسهای باستانی سراغ دارند که بنایی مزاحم، دورنمای آن را مخدوش کرده، بشخصه آستین بالا بزنند و آن بنا را تخریب کنند. در این دوره نظریات باستانشناسی به این محدود میشد که از بقایای مادی میتوان به اطلاعاتی درباره گذشته دست یافت. پس از عصر نوزایی، دوران باستاندوستی آغاز گردید که زمانه فرضیهپردازی محققان درباره آثار و بقایای مادی بود، اما در این دوره پیشرفت نظری اندکی در ارزیابی ارتباط بین آثار فرهنگی و تفاسیر از آنها رخ داد. از قرن پانزدهم در ایتالیا و از قرون شانزدهم و هفدهم در کشورهای شمال غربی اروپا انجمنهای باستاندوستی برپا شد. اشتیاق اروپاییان باستاندوست به مطالعه گذشتهها با سیاحتها و تفحصات دریانوردانشان و استعمار دیگر بلاد توسط آنها مصادف بود. این امر چشمانداز جدیدی را در برابر محققان اروپایی گشود و آنان را به مقایسه بومیان سرزمینهایی چون آمریکا با مردم اروپا در دوران پیش از تاریخ یا اوایل دوران تاریخی برانگیخت. قرن هجدهم شاهد تحولات و رخدادهای دیگری بود. از جمله رئد در سال ۱۷۱۹ میلادی به باستانشناسی به عنوان وسیلهای قابل اعتماد برای شناخت دوران پیش از تاریخ اشاره کرد. در سال ۱۷۳۴ دومونتفاسون دوران پیش از تاریخ را به دورههای کاربرد سنگ، مفرغ و آهن تقسیم کرد. علاوه بر این، جفرسون و رئد به اهمیت لایههای خاک و عناصر باستانی چون گورها در گاهنگاری پی بردند. با این که این محققان و پیش از ایشان دیگرانی چون رابک (در قرن هفدهم) به مطالعه لایههای باستانی پرداختند، تا اواخر قرن نوزدهم لایهنگاری جای خود را در بین انگاشتهای باستانشناختی باز نکرد. بسیار پیش از آن در قرن پنجم پیش از میلاد توسیدید تاریخنویس یونانی برای نخستین بار اعلام کرده بود که تاریخ بشر را نباید صرفا بر اساس آثار مکتوب پیشین نوشت؛ و بناها و اشیای متعلق به دورانهای گذشته نیز دربردارنده اطلاعات هستند، که بایستی مورد عنایت قرار گیرند.
نخستین باستانشناس
انواع یافتههای باستانشناختی
برخی از دستهبندیهای یافتهها در محوطههای باستانشناختی:
دستساخته
آنچه بشر ساخته یا شکل داده یا از آن استفاده کردهاست، از نوع اشیا، سازهها، وسایل، بافتها، آرایهها، سفالینهها، سلاحها و آثار هنری. هر دستساختهای که از مواد آلی ساخته شدهاست، مانند چوب، استخوان، عاج، شاخ را دستساخته آلی میگویند. هر شیء طبیعی که در ظاهر شبیه به ابزار ساخته دست بشر باشد دستساختهنما pseudo-artifact نامیده میشود. مشخصه غیرقابلتغییر یا متغیر مستقل یک دستساخته معین، شاخصه دستساخته artifact attribute نام دارد. گروهی از دستساختهها که در بسیاری ویژگیهای ذاتی اشتراک داشته باشد یک گونه دستساخته artifact type را تشکیل میدهند.
بومساخته
هرگونه بقایای جانوری یا گیاهی یافتشده از یک محوطه باستانی که هیچگونه تغییر ناشی از فناوری در آن وجود نداشته باشد، اما بر نوعی ارتباط فرهنگی دلالت کند بومساخته نام دارد. هرگونه بومساخته با منشا زیستی، مانند چوب و استخوان و عاج و گروههای گیاهی را بومساختههای آلی و هرگونه بومساخته که فاقد منشا زیستشناختی باشد، شامل خاک و مواد معدنی و نظایر آن را بومساختههای معدنی مینامند.
هرگونه بومساختهای، شامل نمونههای میکروسکوپی که از گیاهان به جا مانده باشد، مانند هاگها و گردهها یا نمونههای ماکروسکوپی مانند بذرها و تخمها و هستهها و بقایای چوب و شاخ و برگها تشکیل گیابومساختهها floral ecofacts را میدهند.
پدیدار
عنصری در یک محوطه باستانی یا هر واحد باستانشناختی مجزا که ساختار یا لایه یا دستساخته مستقلی بهشمار نمیآید و نمیتوان آن را جابهجا کرد، نظیر چاهها، جویها، و دیوارها، پدیدار نامیده میشود.
زمینساخته
هرگونه ماده کانی یا سنگ معدنی که در محوطه باستانی به دست میآید و نشاندهنده امکان وجود لایههای معدنی در نزدیکی محوطه است.
باورساخته
هر یافته باستانشناختی ناشی از فعالیتهای عقیدتی انسان در گذشته.
شانساخته
شیء یا نمادی باستانشناختی، حاصل کنشهای اجتماعی انسان، که مرتبه اجتماعی کاربران آن را نشان میدهد.
فنساخته
علوم اجتماعی
تاریخ
انسانشناسی
جامعهشناسی
جغرافیا
علوم سیاسی
اقتصاد
باستانشناسی اجتماعی
باستانشناسی اقتصادی
باستانشناسی ادراکی
مبانی باستانشناسی
باستانشناسی در بریتانیا
گوردون چایلد
دیوید کلارک
ایان هادر
باستانشناسی در آمریکا
لوییس بینفورد
سر مورتیمر ویلر
رنفرو
گراهام کلارک
شنکس
توماس جفرسون
تیلی
آندره لورا-گوران | [
"علوم اجتماعی",
"دستساخته",
"بومساخته",
"پدیدار (باستانشناسی)",
"زمینساخته",
"باورساخته",
"شأنساخته",
"فنساخته"
] | [
"باستانشناسی",
"انسانشناسی",
"علوم کمکی از تاریخ"
] |
321 | مهرپرستی | 0 | 313 | 0 | [
"مهرپرستي",
"میترائیسم",
"آیین مهر",
"مهر پرستی",
"میترایسم",
"میتراییسم",
"آیین میترایی",
"نویگانیسم",
"آيين مهر",
"ایین مهر",
"آيين ميترايي",
"ایین میترایی",
"ايين مهر",
"ايين ميترايي",
"مهر پرستي",
"ميترائيسم",
"ميترايسم",
"ميتراييسم",
"نويگانيسم",
"میتراس",
"ميتراس"
] | false | 122 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | میترا و گاو نر (ورزا): این دیوارنگاره از یک میترائیوم در مارینو ایتالیا است که صحنه قربانی کردن ورزا و دنباله فلکی ردای میترا را نشان میدهد.
مهرپرستی یا آیین مهر آیینی بود که بر پایه پرستش «میترا» (در پارسی میانه «مهر») ایزد ایران باستان، عدالت، پیمان و جنگ، در دوران پیش از آیین زرتشت بنیان نهاده شد.
نوع دگرگون شده این آیین بعدها به صورت آیین رازوری در امپراتوری روم اشاعه یافت و در طول سدههای دوم و سوم پس از میلاد، در تمام نواحی تحت فرمانروایی روم، در سرزمین اصلی اروپا، شمال آفریقا و بریتانیا برپا بود و خدای آن «میتراس» (معادل یونانی میترا) نام داشت. رومیان از این آیین با عنوان « رازهای میتراس » یا « رازهای پارسیان » یاد میکردند، ولی امروزه محققان با عنوان میترائیسم از آن یاد میکنند.
پیروان میترائیسم رومی، برای پاگشایی، میبایست مناسکی مشتمل بر درجاتی هفتگانه را طی کنند. این مناسک در غارها یا معابدی زیرزمینی و غارمانند به نام میترائیوم اجرا میشد. میتراس معمولا به شکل مردی در حال قربانی کردن گاو نر تصویر میشد که اشخاص و همچنین حیوانات دیگری او را همراهی میکردند. مجموعه این نمادها به نشانههای ستارهشناسی، مانند اجرام آسمانی و صور فلکی تعبیر شده و «تاروکتونی» (گاوکشی) نامیده میشود.
گرچه در اوایل سده چهارم میلادی و پس از پذیرفتن آیین مسیحیت توسط کنستانتین امپراتور روم، این دین همچون دیگر دینهای پاگان محو شد، اما تاثیری بهسزا بر ادیانی چون مسیحیت بر جای گذاشت.
تاریخچه مهرپرستی
پیش از زرتشت
پیش از زرتشت پیامبر باستانی ایران (دست کم ۶ قرن پیش از میلاد یا پیشتر)، ایرانیان دینی چندایزدی داشتند و میترا گرانقدرترین ایزد آنان محسوب میشد. او خدای پیمان و تعهد و سرسپردگی متقابل بود. در لوحی به خط میخی متعلق به پانزده قرن پیش از میلاد که شامل پیماننامهای بین هیتیها و میتانیها میباشد، به میترا سوگند یاد شدهاست.
هخامنشی
از دوران داریوش بزرگ هخامنشی به بعد، آیین زرتشت، دین رسمی ایران بودهاست. با اینحال، داریوش و جانشینانش قصد نداشتند شرایط سیاسی سختگیرانهای ایجاد کنند تا باورهای قدیمی را که همچنان نزد بسیاری از نجیبزادگان محبوب بود، از میان بردارند. بدینسان آیین زرتشت، رفتهرفته با عناصر آیین چند ایزدی قدیم در هم آمیخت و یشتهایی در ستایش ایزدان کهن سروده شد. یشتی در اوستا به نام مهریشت به مهر یا میترا اختصاص داده شدهاست که در آن مهر، ایزدی نظارهگر بر همه چیز، روشنایی آسمانی، نگاهبان پیمانها، محافظ نیکوکاران در این گیتی و در آخرت و بالاتر از هر چیز، دشمن بزرگ اهریمن و تاریکی و خداوند نبرد و پیروزیها تصویر شدهاست.
در آیین مختلط دوران پایانی سلسله هخامنشیان، جنبه زرتشتی به وضوح بر جنبه چندخدایی پیشین آن چیرگی یافته و دیگر از قربانیکردن، که پیروان زرتشت از آن نفرت داشتند، یادی نمیشود.
مهرپرستی در دوره سلوکیان و اشکانیان و راهیابی آن به اروپا
میترا با کلاه فریگی در سمت راست و آنتیوخوس اول شاه کوماژن در سمت چپ، (نقش برجسته متعلق به سده نخست پیش از میلاد در کوه نمرود.)
اگرچه پس از حمله اسکندر مقدونی و فتح سرزمینهای امپراتوری ایران توسط او در حدود ۳۳۰ سال پیش از میلاد، ساختار اجتماعی پیشین ایران از هم پاشید و برای مدتها اثری از مهرپرستی در این سرزمین نبود، نجیبزادگان مناطق مختلف در سرزمینهای غربی امپراتوری پیشین ایران، پرستش میترا یا مهر را از سرگرفتند. شاهان و نجبای مرز ایران و دنیای روم و یونان از جمله سرزمین آناتولی (آسیای صغیر) همچنان بر این کیش بودند. تیرداد اول شاه ارمنستان، در هنگام تاجگذاری خویش به سال ۵۷ پس از میلاد، نرون امپراتور روم را حکمران بزرگ خود اعلام نمود و آداب و تشریفات مهرپرستی را به نمایش گذاشت و اعلام نمود که ایزد پیمان و دوستی، رابطه دوستانهای را بین ارمنیان و رومیان مقتدر برقرار نمودهاست. میتراداد یا مهرداد ششم، شاه پنتوس، احتمالا یک مهرپرست بودهاست و متحدانش یعنی دریانوردان کیلیکیه در حدود ۶۷ سال پیش از میلاد، آداب و مناسک میترایی را برگزار مینمودند. همچنین آنتیوخوس یکم پادشاه کوماژن (جنوب شرق آسیای صغیر) میترا را تکریم و ستایش مینمود.
تا آغاز قرن دوم میلادی آثار کمی پیرامون میترا ایزد ایرانی در سرزمین روم یافت شدهاست در صورتی که از سال ۱۳۶ میلادی به بعد صدها کتیبه و سنگنبشته وقف شده به این ایزد وجود دارند. شرح سبب این تجدید محبوبیت آسان نیست و امروزه یک نظریه اینست که شاید آیین میتراییسم قدیمی، توسط نابغهای مذهبی که در حدود صد سال پس از میلاد میزیستهاست تجدید بنا گردیده و به منظور پذیرفته شدن مناسک باستان ایرانی در سرزمین روم، تفسیر و تعبیری افلاطونی و جدید به آن بخشیده شدهاست.
میترایسم رومی در سدههای سوم و چهارم میلادی به اوج خود رسید و به ویژه در میان سربازان رومی باورمندان بسیاری داشت. پس از گرایش کنستانتین کبیر امپراتور روم به آیین مسیحیت که در ان هنگام گسترش یافته بود و پس از پیروزی او در نبرد به سال ۳۱۲ میلادی که طی آن همه کیشها و آیینهای غیرمسیحی ممنوع اعلام شد آیینهای مهرپرستی نیز در مغربزمین از رواج افتاد. گرچه نمادها و پرستشگاههای آن در سراسر اروپا و مفاهیم آیین مسیحی و رفتارهای مسیحیان باقی ماندهاست.
مهرپرستی در دوره ساسانیان
نقشی از تاق بستان در کرمانشاه ایران. در این نقش شاه ساسانی شاپور دوم در میان و در سمت چپ وی اهورا مزدا که حلقه فر ایزدی را به منظور تاجگذاری به او میدهد، بر روی دشمنی به خاک افتاده (یولیانوس امپراتور روم) ایستادهاند. درسمت راست شاه، میترا یا مهر، که پیکانهای نوری همچون خورشید از سر او در تمامی سمتها پراکنده شده، شاخهای از نبات که «برسم» نام دارد را در دست گرفتهاست و بر روی گل نیلوفری ایستادهاست.
شاپور دوم ساسانی به مهر سوگند خورد که آسیبی به پادشاه ارمنستان نمیرساند. در نقش رستم هم میترا دیده میشود .
تاریخچه مهرپرستی در آسیای صغیر
فریگیها و پنتیها مهرپرست بودند. مهرداد کبیر هم مهرپرست بود.
اسطوره مهر
نقش میترا در پشت و روی یک کنده کاری متعلق به سده دوم یا سوم پس از میلاد.
در اروپا بسیاری از خدایان محلی را همدم مهر دانستهاند و اساطیر محلی را به افسانه مهر پیوند زدهاند.
آفرینش
درباره آفرینش در آیین مهر بسیار گفتهاند ولی مهر در روایت رسمی دین زردشتی ایزد آفریننده نبودهاست.
شکل قدیمی مهر در زبان سانسکریت که از همه کهنتر است «میتره» میباشد، در زبان اوستایی و زبان مادی «میثره» تلفظ میشده و در پارسی باستان «میششه»، در زبان رایج بعد از آن یعنی پهلوی ساسانی «میهر» تلفظ میشده که با حفظ املای تاریخی به صورت «میتر» نگاشته میشدهاست.
دو مهربان
زادروز مهر
میترا از دل سنگی درون غاری به دنیا میآید. در هنگام تولد تنها یک کلاه بر سر دارد و شمشیر و تیر و کمان در دست. برخی زاده شدن مهر از درون سنگ را استعاره از فروغ ناشی از برخورد دو سنگ به هم میدانند. میترا به هنگام تولد کرهای در دست دارد و دست دیگرش را بر دایره بروج گرفتهاست.
مبارزه با گاو
آمدهاست که این گاو گاو هرمز (اهورامزدا) است که مهر ان را میگرد وبا خنجری به گردن او میزند خونی که از گاو بیرون میآید شکل مار به خود میگیرد و حیات زندگانی را رقم میزند.
قربانی کردن گاو
پس از رسیدن به غار، میترا گاو را بر زمین میزند و بر پشت آن مینشیند و چاقوی خود را بر کتف گاو فرومیکند. در این هنگام سگ و مار برای لیسیدن خون گاو میآیند و عقرب برای این که بیضه گاو را نیش بزند. سگ نشان پاسداری، مار نشان زندگی و عقرب نماینده اهریمن است که میخواهد منی گاو را آلوده کند. از محل زخم گاو سه خوشه گندم و نهال تاک در میآیند. این گاو گاوی است که اورمزد خدای بزرگ آفریده تا بدینوسیله فر ایزدی خود را به فرزندانش منتقل کند. در روایات و متون کهن ایرانی آمدهاست که میترا پس از قربانی کردن گاو از آنجا که او ایزد لطف و رحمت است سهم خود از خون گاو (فر اورمزدی) را به روی زمین میپاشد و از آن نوروز و رستاخیز طبیعت پدید میآید.
بیش از پانصد تمثال میتراس در حال سلاخی گاو یافت شدهاست. یکی از کهنترین نقش برجستهها (در حدود ۱۶۰–۱۷۰ میلادی) در موزه هنر سینسیناتی به نمایش گذاشته شدهاست. لرویای. کمپبل تلاش روشمندی برای تحلیل همه این تندیسهای گاو کشی بر عهده گرفتهاست. متاسفانه او به سبب اتخاذ فرضهای ناپذیرفتنی بررسی خود را مخدوش کردهاست.
ریچارد ال. گوردون به تندی از او انتقاد کردهاست:
در حال حاضر بررسی هنر میترایی، در چارچوب یکی از گونهشناسیهای صوری بهغایت بد فهمیده شده، یعنی کار ال.ای. کمپبل، به کندی پیش میرود یا در آستانه چنین حالتی است. کارهای او که بر پایل کلاف سردرگمی از فرضیههای غیرقابل دفاع استوار است و در فضای تیره پر از اشتباه انجام گرفته، فقط شایسته آن است که نادیده گرفته شود.
در دو طرف تندیسهای گاوکشی، پیکرههای دو انسان ایستاده تصویر شدهاست: در یک سمت کاوتس ایستاده که مشعل خود را بلند کرده و در سمت دیگر کاوتوپاتس ایستاده که مشعل خود را سرازیر نگه داشتهاست. فرانس کومون این دو را نشانه برآمدن خورشید در صبح و فرورفتن آن در وقت غروب تفسیر کردهاست. راجر بک ترجیح میدهد که کاوتس را خورشید در حال حرکت به سمت شمال در فصل بهار و کاوتوپاتس را خورشید در حال حرکت به سمت جنوب در فصل پاییز، تفسیر کند. او نتیجهگیری میکند که: «اگر این فرض درست باشد، این مشعلداران آن گونه که کومون میاندیشد، تجلی میثراس، خدای خورشید، در بهار و پاییز نیستند، بلکه همراهان فصلی او در آن دو وقت از سال هستند.
معجزه آب
میترا با زدن تیری به صخره از آن چشمهای جاوید به وجود آورد. این همان چشمه آب زندگانی میباشد.
معجزه شکار
میترا سوار بر اسب تاخته و حیوانات را شکار میکند تمام تیرهای او به هدف میزنند و با هر تیر موجودی را شکار میکند. بعد از شکار میترا به سراغ دشمنان خود میرود و آنها را از پای درمیآورد. لقب «مهر نبرز» یا «مهر شکست ناپذیر» از همینجا پدید میآید. دومعجزه میترا بعد از تولد از سنگ که در کتابها نماد آسمان است یکی تیراندازی به طرف سنگ وخروج آب مقدس از آن و دیگری شکار است که در سنگ نبشتهها به شکار گراز نیز اشاره شدهاست.
شام آخر
در آخرین روز زندگی زمینی میترا، او در ضیافتی شرکت میکند و خون گاو، گوشت او، نان و شراب میخورد. این ضیافت درون غاری انجام میشود. سل ایزد خورشید نیز (سل خدای خورشید است و میترا خدای پرتو خورشید. ایزد خورشید طی کارزاری با میترا او را بر زمین زده و پرتو او را از آن خود کردهاست) در ضیافت شرکت میکند.
عروج میترا
بعد از ضیافت میترا سوار ارابه خورشید شده و به آسمان عروج میکند. سل ایزد آفتاب او را سوار بر ارابه مینویی خود کرده و به آسمان میبرد تا در آخرالزمان دوباره به زمین برگردد.
رستاخیز
در آخر کار جهان آتشی عظیم در تمام جهان درمیگیرد و پیروان میترا از آن آسوده خواهند بود.
مناسک مهری
تندیس میترا در حال قربانی کردن گاو نر، موزه بریتانیا، لندن مهری آیین سربازی است. راستگویی و درست پیمانی از مهمترین مشخصههای این آیین است.
نوچه که میخواست به سلک مهریان در آید باید از آزمایشهای بسیار دشواری سربلند بیرون میآمد. نوچه را ابتدا به مهیار میسپاردند و او مطالب کلی را به نوآموز آموزش میداد. اما ابتدا باید سوگند میخورد که اسرار را بر هیچکس فاش نکند. بعد او را خالکوبی میکردند (دست و پیشانی) تا به عنوان برادر و یار دیگر مهریان شناخته شود. قبل از خالکوبی آزمایشهای زیادی انجام میشد.
چشمان نوآموز را میبستند مهیار نوآموز را به جلو میراند سپس ناگهان او را هل میداد و شخص دیگری قبل از زمینخوردن او را در آغوش میگرفت که به این شخص منجی گفته میشد.
درجات هفتگانه مهرپرستی
درجات هفتگانه مهرپرستی رومی به ترتیب:
کلاغ (Corax),
همسر (Nymphus)،
سرباز/جنگی (Miles)،
شیر (Leo)،
پارسی (Perses)،
پیک خورشید (Heliodromus)
پیر/پدر/بابا (Pater)
نمادهای مهری
چلیپا
علامت صلیب (چلیپا) رازهای زیادی دارد این علامت از مصر فرعونی تا هند باستان وجود دارد و بنظر میرسد از مهمترین نشانههای مهرپرستان باشد قدیمیترین علامتهای صلیب کشف شده در حوزه فلات ایران کشف شده و باید به آیین مهرپرستی مربوط باشد بنظر میرسد که صلیب + ساده شده از شکلها و تصوراتی است که از خورشیدوجود داشته مانند دایرههایی با ۱۶- ۲۴- ۱۲ شعاع یا پرتو بنظر میرسد در یک دوره تکاملی تصویر خورشید از شکل گل آفتاب گردان به علامت+ سادهتر شدهاست و تنها با شکل + و یاضربدر و شکل ستاره پنج پر * درآوردند گفتنی است که علامت * که بر روی کلاه کوروش کبیر دیده میشود نیز نماد خورشید است ولی امروزه آن را با علامت ستاره میشناسیم. شکل ۱۲ پر صلیب هم وجود دارد که ممکن است همزمان آیکون خورشید و ۱۲ ماه سال باشد. اما در مجموع میتوان گفت + صلیب یا چلیپا یا چهارپایه یا چهار پره ایکون ساده خورشیدتابان است ممکن است ۴ خط آن نماد فصلهای سال یا نماد ۴ عنصر اصلی آب - باد و خاک و نور باشد. خورشیدپرستی و آیین مهر یا میثرا در مصر و ایران و هند و بخشی از اروپا قرنها قبل از مسیحیت وجود داشتهاست احتمالا آیین مهرپرستی ابتدا در شمال غرب ایران رایج بودهاست اما نشانههای بارز این آیین در ۴ صلیب آریایی نقش رستم قابل مطالعهاست. مهریان به نشانه خورشید، صلیبی را در یک دایره ترسیم میکردند و برای آنان چهار گوشه صلیب نشانه سال خورشیدی آغازین بود. دو گوشه آن نشان از روز و شب و دو گوشه دیگر نماد انقلاب خورشیدی بود. صلیب درون دایره در نقشهای شام مقدس میترا به تصویر کشیده شدهاست. مهریان به صلیب شکسته «» نیز به نام چرخ خورشید احترام میگذاشتند.
مهر چلبپای شکسته از تمدن هندو در موزه بریتانیا
این نماد در تاریخ کهن اروپا و همچنین آثار کشف شده از فرهنگها هند و اروپایی مانند هند و آریایی، ایرانی، هیتیها، سلتیها و یونانیها به چشم میخورد. اولین نمونههای استفاده از چلبپای شکسته مربوط به تعدادی سفال یافت شده در استان خوزستان در ایران در ۵ هزار سال قبل از میلاد است. در اوایل عصر برنز نشانههایی از آن در سفالهایی در روسیه پیدا شدهاست.
همچنین علامتهای چلیپای شکسته مانندی در عصر برنز و آهن در قفقاز شمالی و آذرآبادگان و همچنین در بین سکاها و سرمتیها پدیدار شدهاست.
گردنبند ایرانی «گردونه میترا» که در مدرک معتبر؟ اما مشهور به گردنبند تپه مارلیک است و دارای قدمت حدود یک هزار سال پیش از میلاد میباشد، موزه ملی ایران
آیینهای مهرپرستان
مهرپرستان در هنگامی که در مهرابه جمع میشدند گاوی را قربانی میکردند. گوشت این حیوان را کباب میکردند و خون آن را در جامی در زیر مهراب میریختند. این خون را با شیره هوم و شراب مخلوط میکردند و به آن آب حیات میگفتند. این آب مقدس را در جامهای مخصوص به نام دوستکامی میریختند و حاضران آن را به همراه کباب و نان میخوردند. سپس سرودهایی در سپاس از مهر میخواندهاند. در مهرابهها شمع و آتش روشن میکردند که نماد مهر بود.
مهرابهها یا میترائیومها
یک میترائیوم که در شهر بندری و باستانی «اوستیا» در ایتالیا کشف شدهاست. مهرابههای بسیاری نظیر آن در آلمان، فرانسه و روسیه، بهطور اتفاقی یا هنگام مرمت کلیساها پیدا شدهاند.
به پرستشگاههای مهرپرستان مهرابه یا میترائیوم گفته میشود. ساختمان مهرابهها از یک ورودی سپس دهلیز درونی که به سه راهرو منتهی میشد تشکیل شدهاست. تالار روبرویی بزرگ بوده و تالار اصلی معبد بودهاست. دو راهرویی که در سمت چپ و راست قرار داشتند تنگتر بوده و سقف آن هم کوتاهتر است. مهراب بالای تالار اصلی قرار میگرفت و عبارت بود از گودی اندکی در دیوار که نقش مهر (و گاهی مجسمه او) در حال کشتن گاو در آن دیده میشد دو مهربان نیز در دو سوی او دیده میشدند. در دو طرف تالار اصلی نیمکتهایی سنگی قرار میدادند.
روشنی مهرابهها از روزنههای کوچک سقف یا پنجرههای باریک تامین میشد، بهطوریکه فضای مهرابه تقریبا تاریک بود و این برای آن بود که حالت اصلی غار حفظ شود.
مهر در زروانیسم
در آیین زروانی، میترا داور بین اهورامزدا و اهریمن میباشد. در اعتقادات زروانیان در ابتدای عمر هستی زروان (خدای زمان) به هدفمند بودن جهان شک کرده و گمان عبث بودن جهان را میبرد و از این شک و تردید اهریمن پدید میآید و حق و حقیقت که تولد اهریمن را برنمیتابد ناخواه از عالم یقین اهورامزدا را برای مبارزه با آن پدیدمیآورد. اهورامزدا و اهریمن هر دو در شکم زروان رشد میکنند. اهریمن که طمع دارد تا زودتر از اهورامزدا به دنیا بیاید شکم مادر (زروان) را پاره کرده و بیرون میجهد. توجه اینکه بسیاری از این اعتقادات، مفاهیمی بسیار قابل تعمق و تفکر در خود گنجانده و جای اندیشه و تفکر بسیار دارد. این اعتقاد میتواند بیانگر این امر باشد که خیر و شر هر دو مولود زمان میباشند و در گذر زمان نمایان میشوند.
مهر در زردشتی
در اوستا سرودی به نام «مهریشت» وجود دارد.
فرضیه فرانس کومون
فرانس کومون، محقق بلژیکی، در آغاز سده بیستم میلادی پژوهشهای میترایی را پایهگذاری کرد و نخستین مجموعه جامع کارهای تاریخی میترای را گرد آورد. تفسیر او از این کارهای تاریخی در بخش اعظم این سده معتبر باقی ماند.
کومون معتقد بود که مهرپرستی بهطور مستقیم از دین زردشتی پارسیان و در نتیجه فعالیت مغان در آسیای صغیر پدید آمدهاست و سرانجام این که آبای کلیسا اعتقاد داشتند که مهرپرستی دینی پارسی است، میتراس خدایی پارسی است و شماری واژههای مربوط به این آیین (پرسس، کاوتس، کاوتوپاتس، نامه) پیشینه ایرانی دارند.
کومون نقش اصلی این آیین، تندیس گاوکشی، را بر خلاف پیش زمینه ثنویتگرایانه دین زردشتی تفسیر کردهاست. کومون بر پایه روایت خلقت دین زردشتی متاخر در بندهشن، اقدام میترا به کشتن گاو نر را عملی از نوع خلقت تفسیر کردهاست. او مار و عقرب را آفریدههایی شریر دانستهاست.
میترائیسم و مسیحیت
آیین مهرپرستی یا میترائیسم رومی و مسیحیت همانندیهای بسیاری داشته و امروزه محققان معتقدند که مسیحیت غرب چهارچوب اصلی خود را که به این دین پایداری و شکل بخشیده به مذاهب پیش از مسیحیت روم باستان از جمله میترایسم مدیون است.
هر چند چگونگی و میزان این تاثیر به ویژه در بین محققان مدافع دکترین مسیحیت امروزی مورد اختلاف بوده یا کاملا رد شدهاست.
هنر
نمونههای سنت مهرپرستی را میتوان در اسطورههای ایرانی مشاهده کرد. از آن جمله پیروزی رستم بر اسفندیار که به دین بهی (آیین زرتشت) معتقد است. در گورهای متعلق به این دوره رسم دفن مردگان در کوزههایی که درب آن به سمت خورشید است معمول بودهاست. میتوان تداوم اندیشههای مهری را در دوره پارتی و تاثیرات آن را در کیش دوره ساسانی پیگیری کرد . | [
"مارینو",
"ورزا",
"ردا",
"میترا",
"پارسی میانه",
"ایران باستان",
"آیین زرتشت",
"آیین رازوری",
"امپراتوری روم",
"آفریقا",
"بریتانیای روم",
"دانشنامه بریتانیکا",
"پاگشایی",
"میترائیوم",
"ستارهشناسی",
"صور فلکی",
"تاروکتونی",
"مسیحیت",
"کنستانتین کبیر",
"پاگان",
"زرتشت",
"چندایزدی",
"خط میخی",
"هیتی",
"میتانی",
"داریوش بزرگ",
"یشت",
"مهریشت",
"آنتیوخوس اول",
"کوماژن",
"کوه نمرود",
"اسکندر مقدونی",
"امپراتوری ایران",
"تیرداد اول ارمنستان",
"نرون",
"مهرداد ششم",
"پنتوس",
"کیلیکیه",
"آنتیوخوس یکم",
"شاپور دوم",
"اهورا مزدا",
"یولیانوس",
"مهر (ایزد)",
"دانشنامه ایرانیکا",
"فریگیه",
"پنتی",
"مهرداد کبیر",
"تیر و کمان",
"سگ",
"مار",
"عقرب",
"اهریمن",
"شکار گراز",
"ارابه خورشید",
"لندن",
"درجات هفتگانه مهرپرستی",
"سیستروم",
"کلاه فریژی",
"صلیب",
"صلیب آریایی",
"اروپا",
"هند و اروپایی",
"ایران",
"هیتیها",
"سلتیها",
"استان خوزستان",
"سکاها",
"سرمتیها",
"گیلان",
"موزه ملی ایران",
"مهرابه",
"مهراب",
"زروانی",
"اهورامزدا",
"اوستا",
"دانشنامه انکارتا",
"اشکانیان",
"ساسانیان"
] | [
"مهرپرستی",
"اسطورهشناسی",
"خورشید (ایزد)",
"دین در امپراتوری روم",
"دین در ایران",
"دینهای ایرانی",
"مانویگری",
"مذهبها، سنتها، و جنبشها",
"مسیحیت در امپراتوری روم",
"مسیحیت و جهان یونانی-رومی",
"وداها"
] |
323 | فناوری | 0 | 544 | 0 | [
"تکنولوژی",
"فناوري",
"تكنولوژي",
"فن آوری",
"فنآوری",
"تکنالوجی",
"تکنالوژی",
"تكنالوجي",
"تكنالوژي",
"فن آوري",
"فن اوری",
"فناوری",
"تکنوژنیک",
"فن اوري",
"تكنوژنيك"
] | false | 467 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | توربین بخار؛ حدود ۸۰ درصد برق دنیا از توربینهای بخاری که در نیروگاه هستهای و نیروگاه حرارتی و … به کار میرود، تولید میشود.
فناوری یا تکنولوژی دانش-مهارتی است برای ساختن افزار (نرم یا سخت). این دانش-مهارت ممکن است پیچیده یا ساده، شخصی یا شایع، جدید یا قدیمی و… باشد. فناوری یا تکنولوژی بخشی از فرهنگ است. اطلاق فناوری به پدیده بیرونی مجازی است. (مثل اینکه به یک دستگاه رایانه، تکنولوژی اطلاق کنیم) در واقع شگردها و به کاربردن ابزارها، دستگاهها، مادهها و فرایندهای گره گشای دشواریهای انسان است. فناوری فعالیتی انسانی است و از همین رو، از دانش و از مهندسی دیرینهتر میباشد.
به نوع سادهتر فناوری تبدیل علم به عمل است.
ریشهشناسی
تکنولوژی ریشه یونانی دارد و از دو واژه Techne و Logic تشکیل شدهاست. Techne به معنای هنر، مهارت و آن چیزی است که آفریده دست انسان است و در مقابل Arche به معنای آفریده خدا است. Logie یا Logic در یونان قدیم به معنی دانش و خرد به کار رفتهاست. به این ترتیب میتوان گفت کهتکنولوژی به معنای آمیزه هنر و مهارت با دانش است. میتوان گفت که انسان خردمند در تعامل با طبیعت به قوانین عام آن دست مییابد و با بازآفرینی این قوانین توسط علم و دانش در محیط و شرایط دلخواه کاربردهای مورد نظر خود را ایجاد مینماید.
تعریف
فناوری استفاده عملی از دانش و مهارت برای ساختن ابزار ماشین ساختمان وسیله نقلیه و سایر وسایل مورد نیاز دیگر است در طول تاریخ تعاریف متعددی توسط صاحب نظران در مورد مفهوم تکنولوژی ارائه شدهاست. برخی همچون نژی آن را در معنای ابزاری برای حفظ بقای انسانهای نخستین تعبیر کردهاند و برخی دیگر همچون کلاکستون آن را ابزاری در دست بشر برای تسلط بر محیط دانستهاند. فناوری، دانش-مهارت تولید افزار (سخت و نرم) است.
فناوری (تکنولوژی) شیوه و شگرد ساخت و کاربرد ابزار، دستگاهها، مادهها و فرایندهایی است که گره گشای دشواریهای انسان است. فناوری یک فعالیت انسانی است و از همین رو، هم از دانش و هم از مهندسی دیرینهتر است.
مجموعه «دانش» قابل دسترس برای ساختن ملزومات و مصنوعات از هر نوع، برای پرداختن به حرفهها و مهارتهای دستی (به استثنای آنجا م کارهای مذهبی، جادویی، نظامی یا آشپزی) و برای استخراج یا جمعآوری انواع مواد (به استثنای موادی که برای خوراک یا برای مراسم مذهبی یا جادویی مورد استفاده قرار میگیرند) دلالت دارد.
در مورد جوامعی که هماکنون صنعتیاند یا جوامعی که در حال صنعتی شدن هستند این اصطلاح دلالت دارد بر همه یا بخش منظمی از آن مجموعه «دانش» که مربوط است به:
اصول علمی و اکتشافات
فرایندهای صنعتی موجود و پیشین، منابع نیرو و مواد، و روشهای انتقال و ارتباط، که تصور میشود به تولید یا بهبود کالالها و خدمات مربوط باشند.
مفهوم تکنولوژی به صورت دانشی که به ساختن و بکار بردن ابزار و وسائل مربوط میشود، و دانش استفاده از مواد خام (به استثنای خوراک)
«نظام تکنولوژیک» یعنی «ابزار مادی و مجموعهای از دانش» که «در اختیار افراد سهیم در یک اقتصاد قرار دارد».
کاربرد صنعتی نتایج علم که کار فن شناسان و مهندسان است و «علم» یا «علم محض» اختصاص داده شدهاست.
دلالت دارد بر فعالیت عملی در راه بهبود روشها و وسائل صنعتی قدیمی بدون ارجاع به اصول علمی، یعنی گرایش به «اختراع اشیاء و فرایندهای جدید یا ایجاد بهبود در اشیاء و فرایندهای قدیمیتر.. و شاید اکثر اختراعات فنی و ترقیات بیهیچ نوع کمکی از سوی علم محض صورت گرفتهاست.
دلالت دارد بر مجموعهای از دانش و مهارتی که مبشر اختراعات و ترقیات فنی بوده یا بالقوه قابل استفاده آنها باشد.
واژه فناوری اغلب به نوآوریها و نوابزارهایی اشاره دارد که از اصول و فرایندهای تازه یافته دانشی بهره میگیرند. از این رو مقوله فناوری ممکن است در بدو مواجهه عجیب جلوه کند. لیکن چنین نیست. حتی نوآوریهای بسیار کهن مانند چرخ هم نمونههایی از فناوری بوده و بهشمار میروند. از مصداقهای فناوری نزد قدما فوت کوزهگری بودهاست.
فناوری همان تسلط و تبحر انجام کار است، فناوری توانایی انجام کار در تمامی سطوح و زمینهها است. یعنی طراحی، ساخت، استفاده، تعمیر و نگهداری و تحقیق و توسعه و غیره میباشد.
امروزه بسیاری از فناوریها در نتیجه پژوهش به دست میآیند و پژوهشگاههای فناوری زیادی در سراسر جهان بر پا شدهاست. تکنولوژی به معنای اصلی حداکثر استفاده از کمترین امکانات موجود میباشد. در کتاب مبانی و مدیریت فناوری اطلاعات آمدهاست:
فناوری به معنی کاربرد منظم معلومات علمی و دیگر آگاهیهای نظامیافته برای انجام وظایف علمی است.
فناوری را میتوان کلیه دانشها، فرایندها، ابزارها، روشها و سیستمهای به کار رفته در ساخت محصولات و ارائه خدمات تعریف کرد.
فناوری کاربرد عملی دانش و ابزاری برای کمک به تلاش انسان است.
فناوری نوآورد (cutting-edge) به فناوریای گفته میشود که به تازگی در بازار آمده و قابلیتهای نوین و نوآورانهای ارائه میکند.
یونیدو فناوری را کاربرد علوم در صنایع با استفاده از رویهها و مطالعات منظم میداند
فرهنگ لاروس، فناوری را مطالعه ابزارها، شیوهها و روشهای مورد انتظار و مورد استفاده در حوزهها گوناگون صنعت میداند.
فناوری مجموعهای از فرایندها، روشها، فنون، ابزار، تجهیزات، ماشینآلات و مهارتهایی است که توسط آنها کالایی ساخته شده یا خدمتی ارائه میگردد.
فناوری عبارت است از کاربرد علوم در صنایع با استفاده از رویهها و مطالعات منظم و جهتدار.
علام با مطالعه طبیعت به بررسی رفتارهای طبیعی و فیزیکی پرداخته و به دنبال کشف پدیدهها است و در حالیکه فناوری با بهکارگیری ایدهها و دستاوردهای علمی، خدمات و کالای مورد نیاز بشر را ارائه میکند.
فناوری عامل تبدیل منابع طبیعی، سرمایه و نیروی انسانی به کالا و خدمات است که عناصر متشکله یا ارکان آن عبارت است از: سختافزار، انسان افزار یا نیروی انسانی متخصص، فناوری متبلور در اسناد و مدارک یا اطلاعات، سازمانها یا نهادافزار.
تکنولوژی یا فناوری به معنای کاربرد منظم معلومات علمی و دیگر آگاهیهای نظام یافته برای انجام وظایف عملی است. به بیان سادهتر، تکنولوژی کاربرد عملی دانش و ابزاری برای کمک به تلاش انسان است و تاثیر بسزایی بر توسعه جوامع بشری دارد.
تاثیر بر زندگی
یک پژوهش میدانی در مورد استفاده از نمایشگرهای الکترونیکی نشان میدهد که از هر ده نفر، شش نفر احساس میکنند که روزانه وقتشان را بیش از حد در جلوی این دستگاهها میگذرانند. آنها میگویند میخواهند یک زندگی سادهتر و آهستهتر داشته باشند. این پژوهش همچنین رویکرد فناوری به حیطه فردی، به سنت و جهانیشدن را بررسی کردهاست. سه چهارم افراد شرکتکننده گفتهاند که فکر میکنند جهان با سرعتی بیش از حد برای آنها در حال تغییر است.
تاریخ فناوری
فناوری اطلاعات
صنعت
فناوری نانو
زیستفناوری
الگوریتم تورینه
نانولولههای کربن
فناوری آموزشی
دانش در ۲۰۱۳
دانش در ۲۰۱۷
.دانش در 2015
فناوری | [
"نیروگاه هستهای",
"نیروگاه حرارتی",
"دانش",
"فرهنگ",
"رایانه شخصی",
"فرایند",
"مهندسی",
"تکنولوژی",
"هنر",
"مهارت",
"انسان",
"خدا",
"یونان",
"آمیزهٔ هنر",
"انسان خردمند",
"قوانین عام",
"بازآفرینی",
"علم",
"وسیله نقلیه",
"نژی",
"کلاکستون",
"صنعتی شدن",
"چرخ",
"فوت کوزهگری",
"تحقیق و توسعه",
"پژوهش",
"پژوهشگاه",
"مدیریت فناوری اطلاعات",
"منابع طبیعی",
"تاریخ فناوری",
"فناوری اطلاعات",
"صنعت",
"فناوری نانو",
"زیستفناوری",
"الگوریتم تورینه",
"نانولولههای کربن",
"فناوری آموزشی",
"دانش در ۲۰۱۳",
"دانش در ۲۰۱۷",
"دانش در 2015"
] | [
"فناوری",
"سامانههای فناوری",
"مدیریت فناوری",
"ویکیسازی رباتیک"
] |