en
stringlengths 1
1.4k
| fa
stringlengths 1
1.26k
|
---|---|
Tom asked me to meet him at the airport. | تام از من خواست تا او را در فرودگاه ملاقات کنم. |
He looked unfriendly at first | او در ابتدا غیر دوستانه به نظر می رسید |
Tom says he has three other suggestions to make | تام می گوید که سه پیشنهاد دیگر هم دارد |
Don't you think my horse ought to win the Derby? | آیا فکر نمی کنید اسب من باید دربی را برنده شود؟ |
Are you on your way to the station? | آیا در راه ایستگاه هستید؟ |
You should see this film if you get the opportunity | اگر فرصت کردید باید این فیلم را ببینید |
She is being rather difficult. | او نسبتاً دشوار است. |
Is Tom an alcoholic? | آیا تام الکلی است؟ |
Do you think this is crazy? | به نظر شما این دیوانه است؟ |
Tom worked for weeks on that project | تام هفته ها روی آن پروژه کار کرد |
Come near the fire | نزدیک آتش بیا |
Wake up | بیدار شو |
You never give up, do you? | شما هرگز تسلیم نمی شوید، اینطور نیست؟ |
Where is the food? | غذا کجاست؟ |
She poured the milk into a bowl | شیر را در ظرفی ریخت |
It is too expensive. | خیلی گران است. |
I make it a rule to read books in the library on Saturday. | من این را یک قانون می دانم که شنبه در کتابخانه کتاب بخوانم. |
When will you get married? | کی ازدواج میکنی؟ |
We're buying this place | ما این مکان را میخریم |
Your examination results are excellent | نتایج معاینه شما عالی است |
I really do hope we can still be friends. | من واقعا امیدوارم که ما هنوز بتونیم دوست باشیم. |
I haven't got much money | من پول زیادی ندارم |
I don't feel like working | حوصله کار کردن ندارم |
What he said is of no importance | چیزی که گفت هیچ اهمیتی ندارد |
Hand me the letter | نامه را به من بده |
I'd like to be alone now. | دوست دارم الان تنها باشم |
There is a large hole in the wall. | یک سوراخ بزرگ در دیوار وجود دارد. |
I have to do it again. | باید دوباره انجامش بدم. |
Tom reached into his knapsack for a flashlight. | تام دست در کوله پشتی اش برد تا چراغ قوه بگیرد. |
He is a well informed person. | او فردی آگاه است. |
There was a curtain which was covering the door | پرده ای بود که در را می پوشاند |
I spent the whole day in the park | تمام روز را در پارک گذراندم |
I don't know anyone like that. | من همچین کسی رو نمیشناسم |
Tom returned Mary's smile. | تام لبخند مری را برگرداند. |
This is what I bought in Spain. | این چیزی است که من در اسپانیا خریدم. |
Tom asked Mary why she was smiling. | تام از مری پرسید که چرا او می خندید. |
He appealed to the judge for mercy | او از قاضی درخواست رحمت کرد |
Someone has to tell Tom. | یکی باید به تام بگوید. |
I have wonderful news for all of you | یک خبر فوق العاده برای همه شما دارم |
Peter fell in love with the girl. | پیتر عاشق دختر شد. |
We met last week | هفته پیش با هم آشنا شدیم |
Monroe and Pinkney had signed the agreement. | مونرو و پینکنی قرارداد را امضا کرده بودند. |
Tom came close | تام نزدیک شد |
We're dedicated. | ما اختصاص داده ایم. |
The library is now under construction | این کتابخانه هم اکنون در دست ساخت است |
Where will you be? | کجا خواهید بود؟ |
We will present our idea to the committee | ما ایده خود را به کمیته ارائه خواهیم کرد |
What do you think Tom did with the money he stole? | فکر می کنید تام با پولی که دزدیده بود چه کرد؟ |
Tom made no attempt to convince Mary that he was innocent. | تام هیچ تلاشی نکرد تا مری را متقاعد کند که او بی گناه است. |
It's happened three times now. | الان سه بار اتفاق افتاده |
I don't quite believe it when I hear someone claim they can speak more than five languages fluently | وقتی می شنوم که کسی ادعا می کند می تواند بیش از پنج زبان را روان صحبت کند، کاملاً باور نمی کنم |
Who should I vote for? | به چه کسی رای بدهم؟ |
I've got nothing to lose | من چیزی برای از دست دادن ندارم |
What do you want to tell us? | چه چیزی می خواهید به ما بگویید؟ |
How can you say something like that? | چطور میتونی همچین چیزی بگی؟ |
When I asked him for change, he gave it to me. | وقتی از او پول خرد خواستم به من داد. |
They want to do this right. | آنها می خواهند این کار را درست انجام دهند. |
I'll have two hot dogs with mustard and ketchup. | من دو تا هات داگ با خردل و سس کچاپ می خورم. |
My hands were numb with cold | دستام از سرما بی حس شده بود |
Can you call me later? | میشه بعدا با من تماس بگیری؟ |
Tom doesn't have children | تام بچه نداره |
Tom couldn't keep lying to Mary. He felt he just had to tell her the truth | تام نمی توانست به مری دروغ بگوید. احساس می کرد فقط باید حقیقت را به او بگوید |
I'll give her some flowers | من به او گل می دهم |
Did you have any warning that this could happen? | آیا هشداری در مورد احتمال وقوع این اتفاق داشتید؟ |
If you see her from a distance, she is beautiful | اگر او را از دور ببینی زیباست |
Mother bought me a new bicycle. | مادر برایم یک دوچرخه نو خرید. |
Tom lived there | تام آنجا زندگی می کرد |
I never thought it'd be this hard to choose a color to paint the kitchen. | هرگز فکر نمی کردم انتخاب رنگ برای رنگ آمیزی آشپزخانه اینقدر سخت باشد. |
Our school trip was spoiled by an unusual snowfall | سفر مدرسه ما با بارش غیرعادی برف خراب شد |
It was kind of you to help me | لطف کردی به من کمک کردی |
They carried on with the construction in the face of strong opposition from the residents. | آنها با مخالفت شدید ساکنان به ساخت و ساز ادامه دادند. |
I'm sorry to disturb you this late | متاسفم که اینقدر دیر مزاحم شما شدم |
Tom got out of the taxi | تام از تاکسی پیاده شد |
We won't do that. | ما این کار را نمی کنیم. |
The subway entrance is on the corner. | ورودی مترو نبش است. |
Now, I'll take your temperature | حالا دمای شما را اندازه میگیرم |
Tom looks a little hurt. | تام کمی زخمی به نظر می رسد. |
She stayed at a hotel. | او در یک هتل اقامت کرد. |
We have a soccer tournament in May. | ما یک تورنمنت فوتبال در ماه می داریم. |
We don't do anything anymore. | ما دیگه هیچ کاری نمیکنیم |
Thank you for coming to see me off. | ممنون که اومدی منو بدرق |
I hear with my ears | با گوشم می شنوم |
He arrived here ten minutes early | ده دقیقه زودتر به اینجا رسید |
Why didn't you tell me that last night? | چرا دیشب به من نگفتی؟ |
You are both in the wrong. | شما هر دو در اشتباه هستید. |
I wanted to help Tom build his house. | من می خواستم به تام در ساختن خانه اش کمک کنم. |
We all wear uniforms to school. | همه ما برای مدرسه لباس فرم می پوشیم. |
The statistics show that our standard of living is high. | آمارها نشان می دهد که سطح زندگی ما بالاست. |
They won't catch me. | آنها مرا نمی گیرند. |
The Apollo program greatly advanced our knowledge of space. | برنامه آپولو دانش ما را در مورد فضا بسیار ارتقا داد. |
I am beginning to understand | من کم کم دارم میفهمم |
Where can I buy a magazine? | از کجا می توانم مجله بخرم؟ |
You can read a lot more than you think you can. | شما می توانید خیلی بیشتر از آنچه فکر می کنید می توانید بخوانید. |
Tom has offered to help. | تام پیشنهاد کمک داده است. |
You're just in time | شما فقط به موقع رسیدید |
If you have any more problems, let me know | اگر مشکل دیگری دارید به من اطلاع دهید |
She will be a famous artist in the future. | او در آینده یک هنرمند مشهور خواهد بود. |
Cut me some slack. | کمی شلم کن |
Tom seldom makes mistakes | تام به ندرت اشتباه می کند |
During the hot season, my son's skin breaks out easily. | در فصل گرما پوست پسرم به راحتی می شکند. |