audio
audioduration (s) 0.64
50.9
| transcription
stringlengths 2
317
|
---|---|
پشت خط زرد بایستید. |
|
پروانهها در اطراف باغ پرواز میکردند. |
|
شورای پژوهشهای علمی کشور |
|
کارت کریسمس می فروشید؟ |
|
پارسال شرکت برچیده شد. |
|
رهبر حزب کوشید که فراکسیونهای ناسازگار حزب را آشتی دهد. |
|
او مدتها پیش از تولد من مرد. |
|
خواندن کتاب را به پایان رساندن |
|
استعفا داد! چرا؟ |
|
دولت میکوشد قالیبافی را رواج بدهد. |
|
افکار کودکان را با اندیشههای نیک بارور کردن |
|
سیستم آموزش نوین او را به چاپ تبلیغات بزرگ بدون مجوز روی اتوبوسها و نیز این دروغ که او مربی ارشد انگلیسی است متهم کرد |
|
من در دبیرستان هستم. |
|
اینایی که میگن پول خوشبختی نمیاره بخورن |
|
روی ماتحت گنده و چاق خود تمرگید. |
|
من رفتم به یه کافی شاپ |
|
حوادث هوایی در ایران رایج است این کشور دارای ناوگان پیری است که هم در عملیاتهای غیرنظامی و هم عملیات نظامی به شکل ضعیفی تعمیر و نگهداری میشود |
|
زبان مقاوم ترین ماهیچه در بدن است |
|
فکر می کردم طعم خوبی دارد. |
|
آیا می خواهید واریز کنید؟ |
|
باهم هماهنگ بشیم ولی حقیقت اینه که توی ذهن هرکسی، زمان یه جوری میگذره |
|
او خیلی در این باره نوشته است. |
|
با تهمت نام نیک او را از بین بردند. |
|
تعریف زیادی بچه را لوس می کند. |
|
با سرعت در جاده میراندیم. |
|
آش جوش پره آش مخصوص جنوب خراسان رضوی و خراسان جنوبی |
|
محجوب شدن |
|
بعضی اوقات خیلی بدخلق میشود. |
|
اثر مهرانگیز حرفهای او |
|
برای پزشکی یه سری قانون فرض میکنه |
|
آرشام |
|
توفانی آتشین از اعتراض و انتقاد |
|
آرسو |
|
بله، البته. |
|
داشتین با یه تخته سنگ حرف می زدین |
|
ترک والدین برای عروس درد بزرگی بود. |
|
!به کمکت احتیاج داریم- |
|
خانه او در Hutton-in-the-Forest در کامبریا است. |
|
آن دو تقریبا برابر هستند. |
|
امداد به زلزله زدگان |
|
به زنش اشاره کرد که اتاق را ترک کند. |
|
به هر حال خوراک بالاخره آماده شد. |
|
اوج کامیابیهای او در عالم ورزش |
|
او روی نیمکت روانپزشک دراز کشید و چشمانش را بست. |
|
اکثر دریاچهها دارای ماهی هستند. |
|
آیا مغازه معاف از مالیات در این نزدیکی وجود دارد؟ |
|
او جوراب تا به تا پوشیده بود. |
|
شواهد ناپذیرفتنی |
|
کرمانشاه |
|
پس از تلاشهای زیاد برای رفع مشکلاتی که به نظر منطقی نمیرسیدند |
|
همان را می خورم، لطفاً. |
|
حالا دارد میآید. |
|
قرار بود سهشنبه قطع گردد ولی با یک حکم دادگاه اضطراری نجات داده شد |
|
او آنقدر قوی نیست. |
|
مدیر کارخانه |
|
می خواهید پیغام بگذارید؟ |
|
زوال تدریجی |
|
زن جوان و سبکسری که معرفت ندارد. |
|
انتخابات مجلس |
|
اره من همین جا می میرم |
|
آیا باید قطارم را عوض کنم؟ |
|
چطور به ابوذبی بروم؟ |
|
اين تکنيک به قلمموهاى تخت نیاز دارد |
|
حرفهای دروغ به من تحویل نده! |
|
او کباب میخواهد. |
|
خشم خود را آشکار کردن |
|
هسیه طی انتخابات تلویحاً اشاره کرد که ما ممکن است طی دوران بحران از کشور فرار کند |
|
من تحصیل کرده کشور سوئیسم،شش سال ازگار در بلژیک جون کندم |
|
رمش فیلها دهکده را با خاک یکسان کرد. |
|
تنها هستید؟ |
|
همچنین پس از انقلاب مشاغل به روی همه متقاضیان مرد باز بود و برای افراد بلندپروازتر و موفقتر امکان موفقیت ایجاد میکرد |
|
ارادهی خود را بر دیگران تحمیل نکن! |
|
مگه میشه تو نباشی و من خوش باشم |
|
ربابه از شجاعت فوق العادهای بهرهمند بود. |
|
احتمال برنده شدن او کم است. |
|
تمرکز قدرت در پایتخت |
|
با این حال بیشتر علائم فقط به زبان کاتالان هستند زیرا در قانون بهعنوان نخستین زبان رسمی شناخته شده است |
|
دیگه بسه خانوم، نگو تکلیف دردا چی میشه |
|
کافی نیست |
|
از جاهای جالب توجه دیدن کردن |
|
با خنده این که همش شد موش. فکر کردم اسمت دیو سه سره. |
|
به شایعات خاتمه داده شد. |
|
بهترین روش برای انجام این کار چیه |
|
این کار از او بر نمیآید. |
|
پارسال درآمد من اصلا زیاد نشد. |
|
بَرازا |
|
تو رو خدا بذارین بیام تو |
|
نه ، شکمم به هم جمع شد |
|
این ویرایش با همهی ویرایشهای دیگر فرق دارد. |
|
او شبیه توصیفی است که از او شده. |
|
پزشک دارو تجویز میکند. |
|
عمل چشم |
|
به خاطر عفونت انگشت او متورم شده بود. |
|
تاراوا |
|
تقدیم یک لایحه به کنگره |
|
به دستور تیمور سرش را بریدند. |
|
.فکر کردم رابطمون مرده |
|
فیجی |
|
او کارگر بیدقتی بود که به جزئیات توجه کافی نمیکرد. |
|
و تو درست میشینی اینجا |