persian
stringlengths 4
144
| english
stringlengths 1
156
|
---|---|
ميتوني فکرتو عوض کني دن هيچکدام کمتر از تو فکر نميکنند . | you can change your mind , dan none will think less of you . |
هيچکدام نميتوانند کمتر از من فکر کنند . | none can think less of me . |
6ماه از الان همه چيز فوق العاده خواهد شد . | 6 months from now , everything is going to be great . |
گاوها چاق خواهند شد . | cows are going to be fat . |
ما حتي ميتونيم بخاري که از قطارها خارج ميشه را از دور ببينيم . | we might even see the steam from the train coming over the ridge . |
اما ما همه اين چيزها را تا 6 روز آينده نميتونيم به وجود بياريم اگر من اين کار را نکنم . | we will be allright , but we wont make it through the next 6 days , if i dont do this . |
ببخشيد دن مک الروي گفت 5 دقيقه . | sorry , dan . mcelroy says 5 minutes . |
فکر ميکني اين برام خيلي زياده . | do you think its too much for me . |
اون يک قاتله دانيل . | hes a killer , daniel . |
هنوز يک جوري شايستگي شو دارم که عدالت را بيارم . | yet somehow i have the decency to bring him to justice . |
به چي فکر ميکني . | what are you thinking . |
من اونجا تنها نيستم يک کم به من ايمان داشته باش . | i am not out there alone have a little faith in me . |
بن ويد يک گروه دارد و اونا امشب يک جايي هستند . | ben wade has a gang and theyre out there tonight , somewhere . |
اگر من نرم بايد جمع و جور کنيم و بريم و خدا ميدونه کجا . | if i dont go , we have to pack up and leave and god knows where w/o a prayer to . |
من خسته شدم آليس خسته شدم از اينکه ببينم بچه هام گرسنه اند . | now , i am tired , alice im tired of watching my boys go hungry . |
خسته شدم از اونطوري که به من نگاه ميکنن خسته شدم از اونطوري که تو نيستي . | im tired of the way they look at me im tired of the way that you dont . |
من 3 سال لعنتي که روي يک پام ايستاده ام منتظر خدا که کمکي به من بکنه . | ive been standing on one leg for 3 damned years , waiting for god to do me a favor . |
و او نميشنود . | and he aint listening . |
آقاي اوانز . | mr . evans . |
نه نه نه اين ديگه اسب منه . | no , no , no . this is my horse now . |
بيا اينجا . | come over here . |
مشکلي برام درست نکنيد مارک بله قربان . | dont give me any trouble , mark yes , sir . |
پسر . | boy . |
من ميخوام که باهات بيام خوب . نميتوني . | i want to come with you well , you cant . |
ميتونم کمک کنم . | i can help . |
تو 14 سالته . | youre 14 years old . |
من سواري سريع تر و تيراندازي بهتري از همه اونا دارم . | i can ride faster and you shoot better than any one of them . |
پينکرتون مجروحه پاتر خوب نيست و اون آدم هاي راه آهن سنگين هستند و اون يکي لعنتي . | the pinkerton is hurt , potter is no good , that railroad man is dead weight , and that other bastard . |
من وقت ندارم با تو بحث کنم من تو را اينجا لازم دارم . | i dont have time to argue i need you here . |
همين همين . | thats that thats that . |
خب بچهها کدام سمت ميريم . | so , boys , where are we headed . |
هيچ ربطي به تو نداره ما کدام سمت ميريم . ويد . تو يک زنداني هستي تو حرف نميزني نميشاشي حتي يک نفس هم نميکشي تا ما بگيم . | it aint none of your business where we are headed , wade . youre a prisoner . you dont speak , you dont piss . you dont god damn breathe unless we say so . |
اينو ميفهمي . | do you understand that . |
تا پس فردا تو را به شهر کانتنشن ميرسونيم و ميزاريمت توي قطار 3:10 به يوما . | were taking you to contention putting you on the 3:10 to yuma , day after tomorrow . |
الان نبايد بهش ميگفتي . | you shouldnt have told him , now . |
آروم باش رفيق حالا اگر از هم جدا شديم ميدونم کجا دوباره ميبينمتون . | relax , friend . now if we get separated ill know where to meet up . |
از مهمان نوازي شما تشکر ميکنم خانم . اميدوارم بتونم شوهرتو سالم برگردونم . | id like tol thank you for your hospitality , madame i hope i can send your husband back allright . |
منظور بن ويد از اينکه پدر را سالم برگردونه چي بود يعني اون ميخواست پدر را بکشه . | what did ben wade mean about sending pa back all right is he saying he was going to kill him . |
بن ويد حتي يک انگشتشم بالا نمياره گروهش همه کارهاشو انجام ميدهند . | ben wade dont have to lift a finger , his gang will do it for him . |
پدرت ميتونه مواظب خودش باشه . | your father can take care of himself . |
خب آقاي اوانز . شما سرباز وظيفه بوديد که وارد ارتش لينکون شديد يا داوطلب شديد . | so , were you conscripted into lincolns army , mr . evans or did you volunteered . |
هيچ کدام . | neither . |
شايد هم هردوش . | maybe both . |
يعني چي . | what does that means . |
يعني من يراي گارد ايالت ماساچوست داوطلب شدم بعد در سال 62 سربازهاي دولت فدرال کم شد و آنها نيروهاي بومي نظامي ايالت را احضار کردند . | it means i was a volunteer for the massachusetts state guard then in 62 the federal government was running low on men so they called in the state militias . |
براي محافظت از واشنگتن و آن زمان صدمه ديدي . | to protect washinton . and thats when you got hurt . |
دن تو اينجا چي کار ميکني تو يک خانواده داري که بايد ازش محافظت کني . | what are you doing out here , dan youve got a family to protect . |
تو مرد قانون نيستي و مثل آقاي کفش براق که اونجاست براي راه آهن کار نميکني . | you are not a law man , you dont work for the railroad like mr . shinny shoes over there . |
يک پينکرتون هم نيستي . | not a pinkerton . |
شايدم من نظر آدم هايي مثل تو را دوست ندارم . | maybe i dont like the idea of men like you running loose . |
دن . آدم چيزي را که ميخواد ميگيره و اين طبيعت آدماست . | its mans nature to take what he wants , dan . |
اينطوري متولد ميشويم . | its how we are born . |
خب من يک زندگي شرافتمند ساختم . | well , i make an honest living . |
ممکنه شرافتمند باشه ولي فکر نکنم مثل يک زندگي کامل باشه . | it might be honest , but i dont think its much of a living . |
تو بايد احتياج شديدي به پول داشته باشي که اين کار را قبول کردي . | you must be hurting bad for money to take this job . |
بگير بخواب . | go to sleep . |
ميتونم تصور کنم که قرض وبدهي چه فشار زيادي را يک ازدواج ميگذاره . | i imagine debt puts a lot of pressure on a marriage . |
تو ازدواج کردي تو چي درباره ازدواج ميدوني . | are you married what would you know about marriage . |
همه ما نميتونيم قاتل و دزد بشيم . | we cant all be cutthroats and thieves . |
خب . ميدونم اگر به اندازه کافي خوش شانس بودم و همسري مثل آليس داشتم خيلي بهتر از تو باهاش رفتار ميکردم . دن . | well , i know that if i was lucky enough to have a wife like alice , id treat her a whole lot better than you do , dan . |
غذاي بهتري بهش ميدادم . لباس هاي زيبا براش ميگرفتم و وادارش نميکردم سخت کار کنه . | id feed her better , id buy her pretty dresses . i wouldnt make her work so hard . |
آره . شرط ميبندم آليس قبل از ازدواج با تو دختر واقعا زيبايي بوده . | yeah , id bet alice was a real pretty girl before she married you . |
درباره همسرم حرف نزن و خفه شو اگر يک کلمه ديگه دربارش بگي زبانتو ميبرم . | dont talk about my wife . you shut up about her . you say one more word and i cut your tongue . |
اگر کردي دوست دارم ببينمش . | id like the sight of it if you did . |
شيفت منه از الان . | its my watch , now . |
گمان کنم خواسته بيش از اندازه ايه بخوام کمي آرام بشي . | i suppose its too much to ask for a little quiet . |
اگر تو نبودي من الان تو تخت خودم خوابيده بودم . | the way i figured it: id be asleep in my own bed right now if it werent for you . |
اگر من مجبور باشم بيدار بمونم تو لعنتي هم بايد با من بيدار بموني . | so if ive got to be up , you damn well be up with me too , . |
حرومزاده . | son of a bitch . |
بسه . | enough . |
بسه کافيه مک الروي . | enough thats enough , mcelroy . |
ما بايد اونو دفن کنيم . | we have to bury him . |
اگر تو وقتشو داري که يک قبر بکني بهتره که يکي هم واسه خودت بکني . | if you take the time to dig one grave you might as well dig one for yourself . |
بريم سوار شين . | lets go . mount up . |
نگران نباش رئيس . 1 ثانيه ديگه از اونجا بيرون مياريمت . | dont worry there , boss were going to get you out of there in a second . |
صبر کنيد صبر کنيد . | wait wait . |
نه ، نه ، اينکارو نکنيد . | no , no . dont do this . |
اينکارو نکنيد . اينکارو نکنيد . | dont do this . dont do this . |
اون کجاست . | where is he . |
در را باز کن ، در را بازکن بذار از اينجا بيرون بيام ، لعنتي . | open the door . open the door let me out of here , god damn it . |
آنها کجا بردنش . | where did they take him . |
من نميدونم . | i dont know . |
آقا ، بهتره به من بگي کجا بردنش . | mr . , youd better tell me where they took him . |
يا اينکه خواهي سوخت . | or you will burn . |
کانتنشن باشه . | contention allright . |
اونا به کانتنشن ميرن . | theyre going to contention . |
فردا اونو تو زندان قطار 3:10 به يوما ميگذارند . | theyre going to put him on the 3:10 to yuma prison . tomorrow . |
بذار از اينجا بيام بيرون . | let me go out of here . |
کانتنشن 80 مايل عقب تر به سمت ديگه است . | contention is 80 miles back to the other way . |
اين کار فقط اسب هامونو ميکشه . | theyve just about killed our horses . |
خب ، اسب هاي جديد ميخريم . | so , well buy new ones . |
چارلي ، اينکه اونوگرفتن خطاي خودش بود اون اشتباه کرد . | charlie , its his own fault he got caught he made a mistake . |
تو فکر ميکني با هدايت اين گروه بکار بهتري ميتوني بکني . | you think you can do a better job leading this group . |
شايد . | maybe . |
فراموش کرديد برامون چه کارهايي انجام داده بود . | youve forgotten what he done for us . |
ما به کانتنشن ميرويم . | were going to contention . |
نگيد بهتون هشدار ندادم . | cant say i didnt warn you . |
يک ميانبر هست که ميتوانيم ازش استفاده کنيم . | theres a shortcut we can take . |
يک ميانبر . | a shortcut . |
از وسط راه . | through the pass . |