persian
stringlengths 4
144
| english
stringlengths 1
156
|
---|---|
آن سريع ترين راه عبور است او دنبال کمک براي بازکردن دستبندهاشه . | thats the quickest way out of the pass hell be looking for help , to get his cuffs off . |
ما ميريم دنبالش . | we are going after him . |
ميدونم که جايزه اي براي آوردن او تا نيمه راه وجود نداره . | there aint no reward for getting him halfway to that train , is there . |
ميخوام با تو روراست باشم من بعضي از غذاهاي آنها را دوست دارم . | ive got to be honest with you , i like some of their food . |
همانطور که از الان ماهي 40 دلار ازتو ميخوام . | as for wanting $40 a month now , i can . |
سلام ، عشقم . | hello , love . |
حمال هاي لعنتي آنها فقط وقتي خوب کار ميکنند که تو کونشون لگد بزني . | god damned coolies . theyll work just fine with my left boot up their ass . |
خب ، اگر ميتونستم به يک ميمون جاده کشيدن را ياد بدم . | well , if i could teach a monkey to lay track , . |
خب ، چيزي که اينجا ما لازم داريم چندتا کاکاسياهه ، آقاي بولز . | well . what we need here are some negros brought here , mister boles . |
که به اين چينيها نشون بدن کار کردن واقعي يعني چي . | show these chinamen what real work is . |
يا عيسي مسيح . | holly christ . |
اون کيه . | who is that . |
اون خودشه . | thats him . |
کمکم کنيد دستبند هارو بازکنم . | help me with the handcuffs . |
زنجير را پاره کن . با چکش زنجير را پاره کن . | break the chain . use the hammer . break the chain . |
اينجا 5 تا تفنگ دارم که به سمتت نشانه رفته بن ويد . | i have 5 guns on you out here , ben wade . |
بيا بيرون . | just come on out . |
اسبها . | the horses . |
اينجا چه اتفاقي افتاده . | what the hell is going on here . |
آقاي باترفيلد ، توبيگزبي کارت تموم شد . | mr . butterfield , all finished in bigsby . |
آقاي بولز . | mr . boles . |
بهتره عجله کنيد . ما اين هفته آخرين انفجارها را از ميان کوهستان آماده ميکنيم . | youd better hurry . were making the last blasts through the mountains this week . |
اون زنداني منه . | thats my prisoner . |
ما اونو به کانتنشن ميبريم ، او را توي قطار زندانيها که به يوما ميره ميگذاريم . | were taking him to contention , putting him on the prison train to yuma . |
کدام زنداني . | what prisoner . |
بس کن آقاي بولز ، اين بن ويد که اونجاست . | come now , mr . boles . thats ben wade you have there . |
بن ويد برادر کوچک منو . | ben wade gunned down my kid brother , . |
6سال پيش در آبلين جلوي روي من با تفنگ کشت . | in front of me , 6 years ago in abeline . |
برادرت يک ورق باز متقلب بود . | your brother was a lying card shark . |
اگر احمق بود اونو يادم مياد . اون ميتونه يکي از چندتا احقي باشد که آنها را کشته ام و فراموششان کرده ام . | that is , if he is the asshole i remember . he could of course be some other asshole ive killed that ive forgot about . |
شما نميتوانيد آن کا را بکنيد آن کار غيراخلاقيست . | you cant do that . thats immoral . |
اين کاري که باهاش انجام ميدهيم که غيراخلاقي نيست . | immoral aint got a damned thing to do with it . |
من اميدوار بودم براي آن مرد 200دلار جايزه بگيرم . | i was expecting to collect a $200 reward for that man . |
من او را به کانتنشن تحويل ميدهم من به آن پول احتياج دارم . | im delivering him to contention , i need that money . |
آنقدر احتياج داري که حاضري براش بميري . | need it bad enough to die . |
حداقل اجازه بديد اسب هامون را بگيريم . | at least let us take our horses . |
مشکلي با آن ندارم . | ive got no problem with that . |
مادامي که از اينجا دورشويد . | as long as you ride away , mr . |
از آشنايي با تو خوشحالم ، دن . | nice knowing you , dan . |
آيا توانستيم فرار کرديم . | did we make it did we get away . |
آره ، دکي . | yeah , doc . we did . |
ازت متشکرم . | thanks to you . |
به يک جا براي خوابيدن احتياج داريم تا زماني که قطار بيايد او را خارج از ديد نگه داريم . | we need a place to lay low . keep him out of sight till the train comes . |
بالاي اينجا يک هتل است من آنجا را بررسي ميکنم و شما به پشت هتل برويد . | there is a hotel up here , ill check to see , and you ride around back . |
هي ويل ، تو مراقب سمت ريل باش اگر ديدي آنها از اين سمت ميآيند . | hey , will . you keep a watch on the rail head you see them coming . |
بهت ميگم . | ill let you know . |
اين يک سوئيت زن و شوهري است . اميدوارم براتون مساله اي نباشه ، فقط همين را داشتند . | its the bridal suite , i hope you dont mind , its all they had . |
خب ، خب . مثل اينکه ابرهاي باراني بالاي بيگزبي هست . | well , well . that looks like rain clouds over bigsby . |
تو هنوز آن 200 دلار را ميخواي ، دن . | you still need that $200 , dan . |
خفه . | shut up . |
آقاي اوانز ، به اطمينان زيادي که بهم دادي ادامه بده . | mr . evans , you continue to give me great confidence . |
من دارم ميرم مارشال را ببينم . | im going to see about the marshal . |
ما دنبال يک گروه اسکورت و يک مجرم به اسم بن ويد هستيم . | were looking for a group escorting and outlaw by the name of ben wade . |
آره ، ما تا انتهاي اين تونلها دنبالشون کرديم . | yeah , weve been chasing them through these tunnels . |
شما کي هستين . | who you are . |
به تو چه ربطي داره . | whats it to you . |
برادرمو بن ويد کشت . | ben wade killed my brother . |
پس برادرت بايد معروف باشه . | then your brother must be famous . |
شما يک جورايي نيروي دولتي هستيد . | are you , boys , some kind of posse . |
من از دولتيها متنفرم . | i hate posses . |
پس اين سوئيت عروسي زن و شوهري هست . | so this is the bridal suite . |
الان در تعجبم چندتا عروس اين منظره را داشتند . | now , i wonder how many brides have taken in this view . |
حالا با 200 دلارت ميخواي چيکار کني ، دن . | what are you going to do with your $200 now , dan . |
الان اون آب و هواي باراني هم شروع ميشود . | now that the rains are coming . |
من به مردم پول بدهکارم ، ويد آن خشکسالي منو بدهکار کرد . | i owe people money , wade . that drought left me in the hole . |
درباره دو برابر اون مبلغ چي فکر ميکني . | what do you think about double that amount . |
ميتوني بدهکاري هاتو پرداخت کني و بيش از 100 تا گاو بخري . | you can pay your debts , buy a hundred more cows . |
يک انبار و طويله جديد بسازي . | build a new barn . |
چطوري روي من حساب ميکني که اون کار را کنم . | how do you reckon im going to do that . |
فقط اسلحتو بيار پايين و بگذار من از اين در برم بيرون اين کار 400 دلار ارزش داره . | just lay down your gun and let me walk out the door . its worth $400 . |
گمان ميکني ارزش من اينقدره . | is that what you reckon my price is . |
نه ، گمان ميکنم اون يک هزار تاست يک هزار دلار . | no , i reckon its a thousand one thousand dollars . |
ده برابر اين مبلغ در واگن دليجان باترفيلد بود . | there was ten times that amount in butterfields coach . |
آيا سهم منو ميخواي ، دن همش مال تو . | do you want my cut , dan its all yours . |
اين يک جور بي باکي تو نيست ويد . | isnt that kind of reckless of you wade . |
ميدوني ممم . خيلي مطمئني که افرادت ميان سراغت . | seeing that hmmm . youre so sure that your crew is coming to get you . |
اونا ميان ، دن . | oh , theyre coming , dan . |
مثل انتقامجويي خدا مطمئنم که آنها ميآيند . | sure as gods vengeance , theyre coming . |
ولي دوست دارم اين چيزا را آسان انجام بدم . | but i just like to do things easy . |
تصور کن با 1000 دلار چه کارهايي ميتوني بکني دن . | imagine what you can do with $1000 , dan . |
تو ميتوني چندتا مزرعه اجاره کني پسرهات ميتوانند به مدرسه برند ، باهوش بزرگ شند . | you can hire a couple of ranch hands . your boys could go to school , grow up smart . |
درباره آليس چي . | what about alice . |
او همسر سربلند يک دامدار با اعتماد آريزونا خواهد شد . | she wouuld be the proud wife of a bonafide arizona rancher . |
همه کاري که بايد بکني فقط بايد بگي آره . | all youve got to do is say yes . |
آيا به من چک خواهي داد ويد يا به اندازه کافي مهربوني که بيعانه بهم ميدي . | will you give me a bank note , wade or will you be kind enough to make a deposit for me . |
نقد . | cash . |
تو به من بگو ويد . چطوري من مسئوليت اين مقدار پول را قبول کنم و دربارش پاسخ بدم . | you tell me , wade . how will i account for that amount of money . |
وقتي خرجش کردم به مردم چي بگم . | what will i tell people when i spend it . |
بگم که تو پريدي را من و فرار کردي من هم يک جوري شانس آوردم . | that you got the jump on me , you escaped , and somehow i got a fortune . |
نه . چقدر فکر ميکني مردم احمقند . | no . how dumb do you think people are . |
احتياج نيست کسي بدونه . | nobody needs to know . |
ميدوني چيه . | do you know what . |
يک کمکي به من ميکني . | would you do me a favor . |
براي يک لحظه با من حرف نزن . | dont talk to me for a while . |
منظورت اينه ما هنوز دوست نيستيم . | you mean were still not friends . |
نه . نه ، نيستيم . | no . no , were not . |
تا ساعت 5 دقيقه به 3 بشه ، از اون چيزي که فکر ميکني خيلي به هم نزديک تر خواهيم شد . | come 5 minutes to 3 , were going to be a hell of a lot closer than you think . |
کي هستي . | who is it . |
منم ، دن . | its me , dan . |
کمک آوردم . | i brought help . |